صفحه 26 از 46 نخستنخست ... 1622232425262728293036 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 251 تا 260 , از مجموع 455

موضوع: گزیده اشعار سنایی

  1. #251
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تا من به تو ای بت اقتدی کردم

    بر خویش به بی دلی ندی کردم


    از بهر دو چشم پر ز سحر تو

    دین و دل خویش را فدی کردم


    آن وقت بیا که من ز مستوری

    در شهر ز خویش زاهدی کردم


    همچون تو شدم مغ از دل صافی

    خود را ز پی تو ملحدی کردم


    در طمع وصال تو به نادانی

    مال و تن خویش را سدی کردم


    کز رفق سنایی اندرین حالت

    از راه مغان ره هدی کردم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #252
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دستی که به عهد دوست دادیم

    از بند نفاق برگشادیم


    زان زهد تکلفی برستیم

    در دام تعلق اوفتادیم


    از پیش سجاده بر گرفتیم

    طاعات ز سر فرو نهادیم


    وز دست ریا فرو نشستیم

    در پیش هوا بایستادیم


    تن را به عبادت آزمودیم

    دل را به امید عشوه دادیم


    اندوه به گرد ما نگردد

    چون شاد به روی میر دادیم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #253
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ما عاشق همت بلندیم

    دل در خود و در جهان چه بندیم


    آن به که یکی قلندری وار

    می‌گیریم ار چه دانشمندیم


    از بهر پسر به سر بیاییم

    وز بهر جگر جگر برندیم


    ار هیچ شکار حاجت آید

    خود را به دو دست ما کمندیم


    با یک دو سه جام به که خود را

    زنار چهار کرد بندیم


    خود را به دو باده وارهانیم

    چون زیر هزار گونه بندیم


    ای یار ز چشم بد چه ترسی

    بر آتش می چو ما سپندیم


    چندان بخوریم می که از خود

    آگه نشویم زان که چندیم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #254
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    خیز تا ما یک قدم بر فرق این عالم زنیم

    وین تن مجروح را از مفلسی مرهم زنیم


    تیغ هجران از کف اخلاص بر حکم یقین

    در گذار مهرهٔ اصل بنی آدم زنیم


    جمله اسباب هوا را برکشیم از تن سلب

    پس تبرا را برو پوشیم و کف بر هم زنیم


    از علایقها جدا گردیم و ساکن‌تر شویم

    بر بساط نیستی یک چند گاهی دم زنیم


    تیغ توحید از ضمیر خالص خود برکشیم

    بر قفای ملحدان زان ضربتی محکم زنیم


    آتش نفس لجوج ار هیچ‌گون تیزی کند

    ما به آب قوت علوی برو برنم زنیم


    بار خدمت را به کشتی سعادت در کشیم

    پس خروشی بر کشیم و کشتی اندر یم زنیم


    اسب شوق اندر بیابان محبت تا زنیم

    گوی برباییم و لبیک اندرین عالم زنیم


    پیش تا سفله زمانه بر فراقم کم زند

    خیز تا بر فرق این سفله زمانه کم زنیم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #255
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    خیز تا بر یاد عشق خوبرویان می‌زنیم

    پس ز راه دیده باغ دوستی را پی زنیم


    از نوای نالهٔ نی گوشها را پر کنیم

    وز فروغ آتش می چهره‌ها را خوی زنیم


    چون درین مجلس به یاد نی برآید کارها

    ما زمانی بیت خوانیم و زمانی نی زنیم


    زحمت ما چون ز ما می پاره‌ای کم می‌کند

    خرقه بفروشیم و خود را بر صراحی می‌زنیم


    چنگ در دلبر زنیم آن دم که از خود غایبیم

    پس نئیم اکنون چو غایب چنگ در وی کی زنیم


    از برای بی نشانی یک فروغ از آه دل

    در بهار و در خزان و در تموز و دی زنیم


    دفتر ملک دو عالم را فرو شوییم پاک

    هر چه آن ما را نشانست آتش اندر وی زنیم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #256
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    پسرا خیز تا صبوح کنیم

    راح را همنشین روح کنیم


    مفلسانیم یک زمان بگذار

    از شرابی دو تا فتوح کنیم


    باده نوشیم بی ریا از آنک

    با ریا توبهٔ نصوح کنیم


    حال با شعر فرخی آریم

    رقص بر شعر بلفتوح کنیم


    ور بود زحمتی ز ناجنسی

    به نیازی دعای نوح کنیم


    ور سنایی هنوز خواهد خفت

    پیش ازو ما همی صبوح کنیم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #257
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گفتم از عشقش مگر بگریختم

    خود به دام آمد کنون آویختم


    گفتم از دل شور بنشانم مگر

    شور ننشاندم که شور انگیختم


    بند من در عشق آن بت سخت بود

    سخت‌تر شد بند تا بگسیختم


    عاشقان بر سر اگر ریزند خاک

    من به جای خاک آتش ریختم


    بر بناگوش سیاه مشک رنگ

    از عمش کافور حسرت بیختم


    عاجزم با چشم رنگ آمیز او

    گر چه از صد گونه رنگ آمیختم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #258
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    الا ای ساقی دلبر مدار از می تهی دستم

    که من دل را دگرباره به دام عشق بربستم


    مرا فصل بهار نو به روی آورد کار نو

    دلم بربود یار نو بشد کار من از دستم


    اگر چه دل به نادانی به او دادم به آسانی

    ندارم ز آن پشیمانی که با او مهر پیوستم


    چو روی خوب او دیدم ز خوبان مهر ببریدم

    ز جورش پرده بدریدم ز عشقش توبه بشکستم


    چو باری زین هوس دوری چو من دانم نه رنجوری

    به من ده بادهٔ سوری مگر یک ره کنی مستم


    کنون از باده پیمودن نخواهم یک دم آسودن

    که نتوان جز چنین بودن درین سودا که من هستم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #259
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    من نصیب خویش دوش از عمر خود برداشتم

    کز سمن بالین و از شمشاد بستر داشتم


    داشتم در بر نگاری را که از دیدار او

    پایهٔ تخت خود از خورشید برتر داشتم


    نرگس و شمشاد و سوسن مشک و سیم و ماه و گل

    تا به هنگام سحر هر هفت در بر داشتم


    بر نهاده بر بر چون سیم و سوسن داشتم

    لب نهاده بر لب چون شیر و شکر داشتم


    دست او بر گردن من همچو چنبر بود و من

    دست خود در گردن او همچو چنبر داشتم


    بامدادان چون نگه کردم بسی فرقی نبود

    چنیر از زر داشت او سوسن ز عنبر داشتم


    چون موذن گفت یک الله اکبر کافرم

    گر امید آن دگر الله اکبر داشتم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #260
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ترا دل دادم ای دلبر شبت خوش باد من رفتم

    تو دانی با دل غمخور شبت خوش باد من رفتم


    اگر وصلت بگشت از من روا دارم روا دارم

    گرفتم هجرت اندر بر شبت خوش باد من رفتم


    ببردی نور روز و شب بدان زلف و رخ زیبا

    زهی جادو زهی دلبر شبت خوش باد من رفتم


    به چهره اصل ایمانی به زلفین مایهٔ کفری

    ز جور هر دو آفتگر شبت خوش باد من رفتم


    میان آتش و آبم ازین معنی مرا بینی

    لبان خشک و چشم تر شبت خوش باد من رفتم


    بدان راضی شدم جانا که از حالم خبر پرسی

    ازین آخر بود کمتر شبت خوش باد من رفتم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 26 از 46 نخستنخست ... 1622232425262728293036 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/