صفحه 18 از 46 نخستنخست ... 814151617181920212228 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 171 تا 180 , از مجموع 455

موضوع: گزیده اشعار سنایی

  1. #171
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    لشکر شب رفت و صبح اندر رسید

    خیز و مهرویا فراز آور نبید


    چشم مست پر خمارت باز کن

    کز نشاطت صبرم از دل بر پرید


    مطرب سرمست را آواز ده

    چون ز میخانه عصیر اندر رسید


    پر مکن جام ای صنم امشب چو دوش

    کت همه جامه چکانه بر چکید


    نیست گویی آن حکایت راستی

    خون دل بر گرد چشم ما دوید


    کیست کز عشقت نه بر خاک اوفتاد

    کیست کز هجرت نه جامه بر درید


    چون خطت طغرای شاهنشاه یافت

    از فنا خط گردد عالم بر کشید


    از سنایی زارتر در عشق کیست

    یا چو تو دلبر به زیبایی که دید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #172
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    اقتدا بر عاشقان کن گر دلیلت هست درد

    ور نداری درد گرد مذهب رندان مگرد


    ناشده بی عقل و جان و دل درین ره کی شوی

    محرم درگاه عشقی با بت و زنار گرد


    هر که شد مشتاق او یکبارگی آواره شد

    هر که شد جویای او در جان و دل منزل نکرد


    مرد باید پاکباز و درد باید مرد سوز

    کان نگارین روی عاشق می نخواهد کرد مرد


    خاکپای خادمان درگه معشوق شو

    بوسه را بر خاک ده چون عاشقان از بهر درد


    هر کرا سودای وصل آن صنم در سر فتاد

    اندرین ره سر هم آخر در سر این کار کرد


    ای سنایی رنگ و بویی اندرین ره بیش نیست

    اندرین ره رو همی چون رنگ و بو خواهند کرد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #173
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    معشوق مرا ره قلندر زد

    زان راه به جانم آتش اندر زد


    گه رفت ره صلاح دین داری

    گه راه مقامران لنگر زد


    رندی در زهد و کفر در ایمان

    ظلمت در نور و خیر در شر زد


    خمیده چو حلقه کرد قد من

    و آنگاه مرا چو حلقه بر در زد


    چون سوخت مرا بر آتش دوزخ

    وز آتش دوزخ آب کوثر زد


    در صومعه پای کوفت از مستی

    ابدال ز عشق دست بر سر زد


    با آب عنب به صومعه در شد

    در میکده آب زر بر آذر زد


    گر من نه به کام خویشم او باری

    با آنکه دلم نخواست خوشتر زد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #174
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    روزی بت من مست به بازار برآمد

    گرد از دل عشاق به یک بار بر آمد


    صد دلشده را از غم او روز فرو شد

    صد شیفته را از غم او کار برآمد


    رخسار و خطش بود چو دیبا و چو عنبر

    باز آن دو بهم کرد و خریدار برآمد


    در حسرت آن عنبر و دیبای نو آیین

    فریاد ز بزاز و ز عطار برآمد


    رشک ست بتان را ز بناگوش و خط او

    گویند که بر برگ گلش خار برآمد


    آن مایه بدانید که ایزد نظری کرد

    تا سوسن و شمشاد ز گلزار برآمد


    و آن شب که مرا بود به خلوت بر او بار

    پیش از شب من صبح ز کهسار برآمد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #175
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هر که در کوی خرابات مرا بار دهد

    به کمال و کرمش جان من اقرار دهد


    بار در کوی خرابات مرا هیچ کسی

    ندهد ور دهد آن یار وفادار دهد


    در خرابات بود یار من و من شب و روز

    به سر کوی همی گردم تا بار دهد


    ای خوشا کوی خرابات که پیوسته در او

    مر مرا دوست همی وعدهٔ دیدار دهد


    هر که او حال خرابات بداند به درست

    هر چه دارد همه در حال به بازار دهد


    در خرابات نبینی که ز مستی همه سال

    راهب دیر ترا کشتی و زنار دهد


    آنکه چون باشد هشیار به فرزند عزیز

    در می سیم به صد زاری دشخوار دهد


    هر دو عالم را چون مست شود از دل و جان

    به بهای قدح می دهد و خوار دهد


    آنکه بیرون خرابات به قطمیر و نقیر

    چون در آید به خرابات به قنطار دهد


    آنکه نانی همه آفاق بود در چشمش

    در خرابات به می جبه و دستار دهد


    آنکه او کیسه ز طرار نگهدارد چون

    به خرابات شود کیسه به طرار دهد


    ای تو کز کوی خرابات نداری گذری

    زان سناییت همی پند به مقدار دهد


    تو برو زاویهٔ زهد نگهدار و مترس

    که خداوند سزا را به سزاوار دهد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #176
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دوش ما را در خراباتی شب معراج بود

    آنکه مستغنی بد از ما هم به ما محتاج بود


    بر امید وصل ما را ملک بود و مال بود

    از صفای وقت ما را تخت بود و تاج بود


    عشق ما تحقیق بود و شرب ما تسلیم بود

    حال ما تصدیق بود و مال ما تاراج بود


    چاکر ما چون قباد و بهمن و پرویز بود

    خادم ما ایلک و خاقان بد و مهراج بود


    از رخ و زلفین او شطرنج بازی کرده‌ام

    زان که زلفش ساج بود روی او چون عاج بود


    بدرهٔ زر و درم را دست او طیار بود

    کعبهٔ محو عدم را جان ما حجاج بود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #177
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هر که در عاشقی تمام بود

    پخته خوانش اگر چه خام بود


    آنکه او شاد گردد از غم عشق

    خاص دانش اگر چه عام بود


    چه خبر دارد از حلاوت عشق

    هر که در بند ننگ و نام بود


    دوری از عشق اگر همی خواهی

    کز سلامت ترا سلام بود


    در ره عاشقی طمع داری

    که ترا کار بر نظام بود


    این تمنا و این هوس که تراست

    عشقبازی ترا حرام بود


    عشق جویی و عافیت طلبی

    عشق یا عافیت کدام بود


    بندهٔ عشق باش تا باشی

    تا سنایی ترا غلام بود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #178
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هر که در بند خویشتن نبود

    وثن خویش را شمن نبود


    آنکه خالی شود ز خویشی خویش

    خویشی خویش را وطن نبود


    من مگوی ار ز خویش بی خبری

    زان که از خویش مرده من نبود


    در خرابات هر که مرد از خویش

    تن او را ز من کفن نبود


    ارنه‌ای مرده هر چه خواهی گوی

    از همه جز منت سخن نبود


    با سنایی ازین خصومت نیست

    زین خصومت ورا حزن نبود


    مست باش ای پسر که مستان را

    دل به تیمار ممتحن نبود


    راستی را همی چو خواهی کرد

    نیستی جز هلاک تن نبود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #179
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هر کو به راه عاشقی اندر فنا شود

    تا رنج وقت او همه اندر بلا شود


    آری بدین مقام نیارد کسی رسید

    تا همتش بریده ز هر دو سرا شود


    راهیست بلعجب که درو چون قدم زنی

    کمتر منازلش دهن اژدها شود


    بی چون و بی چگونه رهی کاندر و قدم

    گاهی زمین تیره و گاهی سما شود


    در منزل نخستین مردم ز نام و ننگ

    از روزگار مذهب و آیین جدا شود


    هر کس نشان نیافت از این راه بر کران

    آن مرد غرقه گشته به دریا کجا شود


    در کوی آدمی نتوان جست راه دین

    کاندر نسب عقیدهٔ مردم دو تا شود


    زاندر که آمدی به همان بایدت شدن

    پس جز به نیستی نسب تو خطا شود


    صحرا مشو که عیب نهانست در جهان

    ور عیب غیب گردد عاشق فنا شود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #180
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هر کو به خرابات مرا راه نماید

    زنگ غم و تیمار ز جانم بزداید


    ره کو بگشاید در میخانه به من بر

    ایزد در فردوس برو بر بگشاید


    ای جمع مسلمانان پیران و جوانان

    در شهر شما کس را خود مزد نباید


    گویند سنایی را شد شرم به یک بار

    رفتن به خرابات ورا شرم نیاید


    دایم به خرابات مرا رفتن از آنست

    کالا به خرابات مرا دل نگشاید


    من می‌روم و رفتن و خواهم رفتن

    کمتر غمم اینست که گویند نشاید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 18 از 46 نخستنخست ... 814151617181920212228 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/