صفحه 14 از 46 نخستنخست ... 410111213141516171824 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 131 تا 140 , از مجموع 455

موضوع: گزیده اشعار سنایی

  1. #131
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای همه خوبی در آغوش شما

    قبلهٔ جانها بر و دوش شما


    ای تماشاگه عقل نور پاش

    در میان لعل خاموش شما


    وی امانت جای چرخ سبز پوش

    بر کران چشمهٔ نوش شما


    آهوان در بزم شیران در شکار

    بندهٔ آن خواب خرگوش شما


    آب مشک و باد عنبر برد پاک

    بوی شمشاد قصب پوش شما


    کار ما کردست در هم چون زره

    جوشن مشکین پر جوش شما


    چند خواهد گفت ما را نوش نوش

    آن لب نوشین می نوش شما


    چندمان چون چشم خود خواهید مست

    ای به بی هوشی همه هوش شما


    صد چو او در عاشقیها باشدی

    همچو او حیران و مدهوش شما


    حلقه چون دارند بر چشمش جهان

    ای سنایی حلقه در گوش شما


    چون سنایی عاشقی تا کی بود

    با چنین یاری فراموش شما



    | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #132
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل شمارهٔ ۲۰



    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات

    ای ز عشقت روح را آزارها

    بر در تو عشق را بازارها


    ای ز شکر منت دیدار تو

    دیده بر گردن دل بارها


    فتنه را در عالم آشوب و شور

    با سر زلفین تو اسرارها


    عاشقان در خدمت زلف تواند

    از کمر بر ساخته زنارها


    نیستم با درد عشقت لحظه‌ای

    خالی از غمها و از تیمارها


    بر امید روی چون گلبرگ تو

    می‌نهم جان را و دل را خارها


    تا سنایی بر حدیث چرب تست

    غره چون کفتار بر گفتارها


    دارد از باد هوس آبی بروی

    با خیال خاک کویت کارها


    | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی) |

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #133
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای از بنفشه ساخته بر گل مثالها

    در آفتاب کرده ز عنبر کلالها


    هاروت تو ز معجزه دارد لیلها

    ماروت تو ز شعبده دارد مثالها


    هر روز بامداد برآیی و بر زنی

    از مشک سوده بر سمن تازه خالها


    ای کاشکی ز خواسته مفلس نبودمی

    تا کردمی فدای جمال تو مالها


    نی بر امید فضل گذارم همی جهان

    آخر کند خدای دگرگونه حالها


    | وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) |

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #134
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    منم که دل نکنم ساعتی ز مهر تو سرد

    ز یاد تو نبوم فرد اگر بوم ز تو فرد


    اگر زمانه ندارد ترا مساعد من

    زمانه‌را و تو را کی توان مساعد کرد


    جز آنکه قبله کنم صورت خیال ترا

    همی گذارم با آب چشم و با رخ زرد


    همه دریغ و همه درد من ز تست و ز تو

    به باد تو گرم و به باد سرد تو سرد


    من آن کسم که مرا عالمی پر از خصمند

    همی برآیم با عالمی به جنگ و نبرد


    گر از تو عاجزم این حال را چگونه کنم

    به پیش خصمان مردم به پیش عشق نه مرد


    روان و جانی و مهجور من ز جان و روان

    به یک دل اندر زین بیشتر نباشد درد


    اگر جهان همه بر فرق من فرود آید

    به نیم ذره نیاید به روی من برگرد


    دریغم آنکه به فصل بهار و لاله و گل

    به یاد روی تو درد و دریغ باید خورد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #135
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    زلف پر تابت مرا در تاب کرد

    چشم پر خوابت مرا بی خواب کرد


    با تن من کرد نور عارضت

    آنکه با تار قصب مهتاب کرد


    عنبرین زلف چو چوگان خم گرفت

    تا دلم چو گوی در طبطاب کرد


    وان لب عناب گونت طعنه کرد

    تا سرشگم سرخ چون عناب کرد


    گر عجب بود آنکه عشق تو مرا

    مست و هالک بی نبید ناب کرد


    این عجب‌تر آنکه عشقت رایگان

    چشم من پر لولو خوشاب کرد


    میغ روی خوب چون خورشید تو

    چشمهٔ خورشید را محراب کرد


    و آتش روی ترا چون سجده برد

    همچو ابدالان گذر بر آب کرد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #136
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    عاشقی تا در دل ما راه کرد

    اغلب انفاس ما را آه کرد


    بود هر باری دلم عاشق به طوع

    برد و زیر پای عشق اکراه کرد


    عیش چون نوش مرا چون زهر کرد

    صبر چون کوه مرا چون کاه کرد


    باز در شهر مسلمانان مغی

    کرد ما را بسته و ناگاه کرد


    از تن باریک من زنار ساخت

    وز دل سنگینم آتشگاه کرد


    با همه محنت که دیدم من به عشق

    کو مرا بی قدر و آب و جاه کرد


    نیک خواهم عشق را گر چه مرا

    او به کام دشمن و بدخواه کرد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #137
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    سوال کرد دل من که دوست با تو چه کرد

    چرات بینم با اشک سرخ و با رخ زرد


    دراز قصه نگویم حدیث جمله کنم

    هر آنچه گفت نکرد و هر آنچه کشت نخورد


    جفا نمود و نبخشود و دل ربود و نداد

    وفا بگفت و نکرد و جفا نگفت و بکرد


    چو پیشم آمد کردم سلام روی بتافت

    چو آستینش گرفتم گفت بردا برد


    نه چاره‌ای که دل از دوستیش برگیرم

    نه حیله‌ای که توانمش باز راه آورد


    بر انتظار میان دو حال ماندستم

    کشید باید رنج و چشید باید درد


    ایا سنایی لولو ز دیدگانت مبار

    که در عقیلهٔ هجران صبور باید مرد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #138
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    روی خوبت نهان چه خواهی کرد

    شورش عاشقان چه خواهی کرد


    مشک زلفی و نرگسین چشمی

    تا بدان نرگسان چه خواهی کرد


    خونم از دیدگان بپالودی

    رنج این دیدگان چه خواهی کرد


    هر زمان با تو یار اندیشم

    تا تو اندر جهان چه خواهی کرد


    نقش آب روان مباش به پاس

    نقش آب روان چه خواهی کرد


    مژه تیری و ابروان چو کمان

    پس تو تیر و کمان چه خواهی کرد


    دل ببردی و قصد جان کردی

    یله کن جان تو جان چه خواهی کرد


    زان کمر طرف بر میان من ست

    بار آن بر میان چه خواهی کرد


    ای چو جان و دلم به هر وصلت

    وصلت عاشقان چه خواهی کرد


    چون سنایی سگی به کوی تو در

    نعرهٔ پاسبان چه خواهی کرد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #139
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ناز را رویی بباید همچو ورد

    چون نداری گرد بدخویی مگرد


    یا بگستر فرش زیبایی و حسن

    یا بساط کبر و ناز اندر نورد


    نیکویی و لطف گو با تاج و کبر

    کعبتین و مهره گو با تخته نرد


    در سرت بادست و بر رو آب نیست

    پس میان ما دو تن زین‌ست گرد


    زشت باشد روی نازیبا و ناز

    صعب باشد چشم نا بینا و درد


    جوهرت ز اول نبودست این چنین

    با تو ناز و کبر کرد این کار کرد


    زر ز معدن سرخ روی آید برون

    صحبت ناجنس کردش روی زرد


    کی کند ناخوب را بیداد خوب

    چون کند نامرد را کافور مرد


    تو همه بادی و ما را با تو صلح

    ما ترا خاک و ترا با ما نبرد


    لیکن از یاد تو ما را چاره نیست

    تا دین خاکست ما را آب خورد


    ناز با ما کن که درباید همی

    این نیاز گرم را آن ناز سرد


    ور ثنا خواهی که باشد جفت تو

    با سنایی چون سنایی باش فرد


    در جهان امروز بردار برد اوست

    باردی باشد بدو گفتن که برد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #140
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای کم شده وفای تو این نیز بگذرد

    و ا فزون شده جفای تو این نیز بگذرد


    زین بیش نیک بود به من بنده رای تو

    گر بد شدست رای تو این نیز بگذرد


    گر هست بی گناه دل زار مستمند

    در محنت و بلای تو این نیز بگذرد


    وصل تو کی بود نظر دلگشای تو

    گر نیست دلگشای تو این نیز بگذرد


    گر دوری از هوای من و هست روز و شب

    جای دگر هوای تو این نیز بگذرد


    بگذشت آن زمانه که بودم سزای تو

    اکنون نیم سزای تو این نیز بگذرد


    گر سر گشتی تو از من و خواهی که نگذرم

    گرد در سرای تو این نیز بگذرد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 14 از 46 نخستنخست ... 410111213141516171824 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/