صفحه 13 از 46 نخستنخست ... 39101112131415161723 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 121 تا 130 , از مجموع 455

موضوع: گزیده اشعار سنایی

  1. #121
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل شمارهٔ ۹






    ساقیا می ده که جز می نشکند پرهیز را

    تا زمانی کم کنم این زهد رنگ آمیز را


    ملکت آل بنی آدم ندارد قیمتی

    خاک ره باید شمردن دولت پرویز را


    دین زردشتی و آیین قلندر چند چند

    توشه باید ساختن مر راه جان آویز را


    هر چه اسبابست آتش در زن و خرم نشین

    بدرهٔ ناداشتی به روز رستاخیز را


    زاهدان و مصلحان مر نزهت فردوس را

    وین گروه لاابالی جان عشق‌انگیز را


    ساقیا زنجیر مشکین را ز مه بردار زود

    بر رخ زردم نه آن یاقوت شکر ریز را


    | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) |

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #122
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل شمارهٔ ۱۰





    در ده پسرا می مروق را

    یاران موافق موفق را


    زان می که چو آه عاشقان از تف

    انگشت کند بر آب زورق را


    زان می که کند ز شعله پر آتش

    این گنبد خانهٔ معلق را


    هین خیز و ز عکس باده گلگون کن

    این اسب سوار خوار ابلق را


    در زیر لگد بکوب چون مردان

    این طارم زرق پوش ازرق را


    گه ساقی باش و گه حریفی کن

    ترتیب فروگذار و رونق را


    یک دم خوش باش تا چه خواهی کرد

    این زهد مزور مزیق را


    یک ره به دو باده دست کوته کن

    این عقل دراز قد احمق را


    بنمای به زیرکان دیوانه

    از مصحف باطل آیت حق را


    بر لاله مزن ز چشم سنبل را

    بر پسته منه ز ناز فندق را


    بیرون شو ازین دو رنگ و این ساعت

    همرنگ حریر کن ستبرق را


    مشکن به طمع مرا تو ای ممسک

    چونان که جریر مر فرزدق را


    گر طمع میان تهی سه حرف آمد

    چار است میان تهی مطوق را


    در تختهٔ اول ار بنوشتی

    بی شکل حروف علم مطلق را


    کم زان باری که در دوم تخته

    چون نسخ کنی خط محقق را


    در موضع خوشدلان و مشتاقان

    موضوع فروگذار و مشتق را


    شعر تر مطلق سنایی خوان

    آتش در زن حدیث مغلق را


    | وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض) |

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #123
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل شمارهٔ ۱۱






    چند رنجانی نگارا این دل مشتاق را

    یا سلامت خود مسلم نیست مر عشاق را


    هر کرا با عشق خوبان اتفاق آمد پدید

    مشتری گردد همیشه محنت مخراق را


    زآنکه چون سلطان عشق اندر دل ماوا گرفت

    محو گرداند ز مردم عادت و اخلاق را


    هر که بی اوصاف شد از عشق آن بت برخورد

    کان صنم طاقست اندر حسن و خواهد طاق را


    ذره‌ای از حسن او در مصر اگر پیدا شدی

    دل ربودی یوسف یعقوب بن اسحاق را


    گر سر مژگان زند بر هم به عمدا آن نگار

    پیکران بی جان کند مر دیلم و قفچاق را


    هر که روی او بدید از جان و دل درویش شد

    زر سگالی کس ندید آن شهرهٔ آفاق را



    | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #124
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مرد بی حاصل نیابد یار با تحصیل را

    جان ابراهیم باید عشق اسماعیل را


    گر هزاران جان لبش را هدیه آرم گویدم

    نزد عیسا تحفه چون آری همی انجیل را


    زلف چون پرچین کند خواری نماید مشک را

    غمزه چون بر هم زند قیمت فزاید نیل را


    چون وصال یار نبود گو دل و جانم مباش

    چون شه و فرزین نباشد خاک بر سر فیل را


    از دو چشمش تیز گردد ساحری ابلیس را

    وز لبانش کند گردد تیغ عزراییل را


    گر چه زمزم را پدید آورد هم نامش به پای

    او به مویی هم روان کرد از دو چشمم نیل را


    جان و دل کردم فدای خاکپایش بهر آنک

    از برای کعبه چاکر بود باید میل را


    آب خورشید و مه اکنون برده شد کو بر فروخت

    در خم زلف از برای عاشقان قندیل را


    ای سنایی گر هوای خوبرویان می‌کنی

    از نخستت ساخت باید دبه و زنبیل را


    | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) |

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #125
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ساقیا دل شد پر از تیمار پر کن جام را

    بر کف ما نه سه باده گردش اجرام را


    تا زمانی بی زمانه جام می بر کف نهیم

    بشکنیم اندر زمانه گردش ایام را


    جان و دل در جام کن تا جان به جام اندر نهیم

    همچو خون دل نهاده ای پسر صد جام را


    دام کن بر طرف بام از حلقه‌های زلف خویش

    چون که جان در جام کردی تنگ در کش جام را


    کاش کیکاووس پر کن زان سهیل شامیان

    زیر خط حکم درکش ملک زال و سام را


    چرخ بی آرام را اندر جهان آرام نیست

    بند کن در می پرستی چرخ بی آرام را


    | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) |

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  11. #126
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ساقیا دانی که مخموریم در ده جام را

    ساعتی آرام ده این عمر بی آرام را


    میر مجلس چون تو باشی با جماعت در نگر

    خام در ده پخته را و پخته در ده خام را


    قالب فرزند آدم آز را منزل شدست

    انده پیشی و بیشی تیره کرد ایام را


    نه بهشت از ما تهی گردد نه دوزخ پر شود

    ساقیا در ده شراب ارغوانی فام را


    قیل و قال بایزید و شبلی و کرخی چه سود

    کار کار خویش دان اندر نورد این نام را


    تا زمانی ما برون از خاک آدم دم زنیم

    ننگ و نامی نیست بر ما هیچ خاص و عام را


    | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) |

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  12. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  13. #127
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    من کیم کاندیشهٔ تو هم نفس باشد مرا

    یا تمنای وصال چون تو کس باشد مرا


    گر بود شایستهٔ غم خوردن تو جان من

    این نصیب از دولت عشق تو بس باشد مرا


    گر نه عشقت سایهٔ من شد چرا هر گه که من

    روی بر تابم ازو پویان ز پس باشد مرا


    هرنفس کانرا بیاد روزگار تو زنم

    جملهٔ عالم طفیل آن نفس باشد مرا


    هز رمان ز امید وصل تو دل خود خوش کنم

    باز گویم نه چه جای این هوس باشد مرا


    چون خیال خاکپایت می‌نبیند چشم من

    بر وصال تو چگونه دست رس باشد مرا


    | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) |

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  14. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  15. #128
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نیست بی دیدار تو در دل شکیبایی مرا

    نیست بی‌گفتار تو در دل توانایی مرا


    در وصالت بودم از صفرا و از سودا تهی

    کرد هجران تو صفرایی و سودایی مرا


    عشق تو هر شب برانگیزد ز جانم رستخیز

    چون تو بگریزی و بگذاری به تنهایی مرا


    چشمهٔ خورشید را از ذره نشناسم همی

    نیست گویی ذره‌ای دردیده بینایی مرا


    از تو هر جایی ننالم تو هر جایی شدی

    نیست جای ناله از معشوق هر جایی مرا


    گاه پیری آمد از عشق تو بر رویم پدید

    آنچه پنهان بود در دل گاه برنایی مرا


    کرد معزولم زمانه گاه دانایی و عقل

    با بلای تو چه سود از عقل و دانایی مرا


    | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) |

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  16. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  17. #129
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل شمارهٔ ۱۷





    ای به بر کرده بی وفایی را

    منقطع کرده آشنایی را


    بر ما امشبی قناعت کن

    بنما خلق انبیایی را


    ای رخت بستده ز ماه و ز مهر

    خوبی و لطف و روشنایی را


    زود در گردنم فگن دلقی

    برکش این رومی و بهایی را


    چنگی و بربطی به گاه نشاط

    جمله یاری دهند نایی را


    با چنان روی و با چنان زلفین

    منهزم کرده‌ای ختایی را


    آتشی نزد ماست خیز و بیار

    آبی و خاکی و هوایی را


    بار ندهند نزد ما به صبوح

    هیچ بیگانهٔ مرایی را


    چون بود یار زشت پر معنی

    چکنم جور هر کجایی را


    چو شدی مست جای خواب بساز

    وز میان بانگ زن سنایی را


    | وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون) |

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  18. #130
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مرحبا مرحبا برای هلالا

    آسمان را نمای کل کمالا


    چند ازین پرده ز آفتاب برون آی

    جان ما را بخر ز دست خیالا


    اندر آی اندر آی تا بشناسیم

    از جمال تو حال را ز محالا


    ای همه روی بر خرام به منظر

    تا رهد دیده زین شب همه خالا


    اشهب صبح در گریزد از شرم

    چون بجنبد ز ابلق تو دوالا


    روشنی را نشان به اوج شرف بر

    تیرگی را فگن به برج و بالا


    ای ز پرده زمانه آمده اینجا

    مرحبا مرحبا تعالی تعالا


    عقل و دینمان ببر تراست مباحا

    جان و دلمان ببر تراست حلالا


    تا سنایی چو دید گوید ای مه

    حبذا و جهک المبارک فالا


    | وزن: فعلاتن مفاعلن فعلاتن

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 13 از 46 نخستنخست ... 39101112131415161723 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/