صفحه 11 از 46 نخستنخست ... 78910111213141521 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 101 تا 110 , از مجموع 455

موضوع: گزیده اشعار سنایی

  1. #101
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    روزی دل من مرا نشان داد

    وز ماه من او خبر به جان داد


    گفتا بشنو نشان ماهی

    کو نامهٔ عشق در جهان داد


    خورشید رهی او نزیبد

    مه بوسه ورا بر آستان داد


    یک روز مرا بخواند و بنواخت

    و آنگاه به وصل من زبان داد


    برداشت پیاله و دمادم

    می داد مرا و بی کران داد


    من دانستم که می بلاییست

    لیکن چه کنم مرا چو ز آن داد


    از باده چنان مرا بیازرد

    کز سر بگرفت و در میان داد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #102
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    این نه زلفست آنکه او بر عارض رخشان نهاد

    صورت جوریست کو بر عدل نوشروان نهاد


    گر زند بر زهر بوسه زهر گردد چون شکر

    یارب آن چندین حلاوت در لبی بتوان نهاد


    توبه و پرهیز ما را تابش از هم باز کرد

    تا به عمدا زلف را بر آن رخ تابان نهاد


    از دل من وز سر زلفین او اندازه کرد

    آنکه در میدان مدار گوی در چوگان نهاد


    دیدمش یک روز شادان و خرامان از کشی

    همچو ماهی کش فلک یک روز در دوران نهاد


    گفتم ای مست جمال آن وعدهٔ وصل تو کو

    خوش بخندید آن صنم انگشت بر دندان نهاد


    گفت مستم خوانی و بر وعدهٔ من دل نهی

    ساده دل مردا که بر وعدهٔ مستان نهاد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #103
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تا کی کنم از طرهٔ تو فریاد

    تا کی کشم از غمزهٔ تو بیداد

    یک شهر زن و مرد همی باز ندانند

    فریاد من از خنده و بیداد تو از داد


    آن روز که زلفین نگون تو بدیدند

    گشتند ترا بنده چو من بنده و آزاد


    هشیار نشد هر که ز گفتار تو شد مست

    غمناک نشد هر که ز دیدار تو شد شاد


    من با رخ چون لاله و با عارض چون مشک

    با قامت چون تیر ز وصل تو کنم یاد


    تو زر کنی از لاله و کافور کنی مشک

    چوگان کنی از تیز زهی جادوی استاد


    ویران کنی آن دل که درو سازی منزل

    هرگز نگذاری که بود منزلت آباد


    ای منزل تو گشته ز آشوب تو ویران

    آن شهر کزو خاستی آباد همی باد


    جیحون شده چشم من از آن زلف سمن سا

    بر باد شده زلف تو از قامت شمشاد


    مشهور جهان گشته سنایی ز غم تو

    از روی چو خورشید تو ای طرفهٔ بغداد


    تو مایهٔ خوبی شدی ای مایهٔ خوبان

    افگنده درین خسته دلم عشق تو بنیاد


    صد رحمت و صد شادی بر جان تو ای بت

    مادر که ترا زاد بر او نیز دعا باد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #104
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ایام چو من عاشق جانباز نیابد

    دلداده چنو دلبر طناز نیابد

    از روی نیاز او همه را روی نماید

    یک دلشده او را ز ره ناز نیابد


    بگداخت مرا طرهٔ طرارش از آن سان

    پیشم به دو صد غمزهٔ غماز نیابد


    چونان شده‌ام من ز نحیفی و نزاری

    کز من به جز از گوش من آواز نیابد


    رفت‌ست بر دوست نیاید بر من دل

    داند که چنو یک بت دمساز نیابد


    گشتست دل آگاه که من هیچ نماندم

    زان باز نیاید که مرا باز نیابد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #105
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مرا عشق نگارینم چو آتش در جگر بندد

    به مژگان در همی دانم مرا عقد درر بندد


    بیاید هر شبی هجران به بالینم فرو کوبد

    بدان آید همی هر شب که چشمم بر سهر بندد


    به یارم گفت وی را من که خواب من نبد ای جان

    یقین دانم که گر گویم به رغم من تبر بندد


    سحرگه صعب‌تر باشد مرا هجران آن دلبر

    که جادو بندهای سخت در وقت سحر بندد


    همی دانم من ای دلبر که هستم من غریب ایدر

    ببینی محملم فردا شتربان بر شتر بندد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #106
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    کسی کاندر تو دل بندد همی بر خویشتن خندد

    که جز بی معنیی چون تو چو تو دلدار نپسندد

    وگر نو کیسهٔ عشق تو از شوخی به دست آری

    قباها کز تو در پوشد کمرها کز تو در بندد


    ز عمر و صبر و دین ببرید آنکو بست بر تو دل

    ز جاه و مال و جان بگسست هر کو با تو پیوندد


    سنایی گر به تو دل داد بستاند که بدعهدی

    گزافست این چنین زیرک ز ناجنسی کمر رندد


    که گر تو فی المثل جانی چنان بستاند از تو دل

    که یک چشمت همی گوید دگر چشمت همی خندد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #107
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آنکس که ز عاشقی خبر دارد

    دایم سر نیش بر جگر دارد


    جان را به قضای عشق بسپارد

    تن پیش بلا و غم سپر دارد


    گه دست بلا فراز دل گیرد

    گه سنگ تعب به زیر سر دارد


    پیوسته چو من فگنده تن گردد

    دل را ز هوای نفس بر دارد


    بگسسته شود ز شهر و ز مسکن

    هر دم زدنی رهی دگر دارد


    هر چند که زهر عشق می نوشد

    آن زهر به گونهٔ شکر دارد


    وان دیده به دست غیر بردوزد

    کو جز به جمال حق نظر دارد


    ای یار مقامر خراباتی

    طبع تو طریق مختصر دارد


    بنمای به من کسی که او چون من

    در کوی مقامری مقر دارد


    یا از ره کم زنان نشان جوید

    یا از دل بی دلان خبر دارد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #108
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دلم با عشق آن بت کار دارد

    که او با عاشقان پیکار دارد

    به دست عشقبازی در فتادم

    که او عاشق چو من بسیار دارد


    دل من عاشق عشقست و شاید

    که از من یار دل بیزار دارد


    کرا معشوق جز عشقست از آنست

    که او آیینهٔ زنگار دارد


    یکی باغست این پر گل ولیکن

    همه پیرامن او خار دارد


    نبیند هرگز آنکس خواب را روی

    که عشق او را شبی بیدار دارد


    نه هموارست راه عشق آنکس

    که با جان عشق را هموار دارد


    غم جانان خرد و جان فروشد

    کسی کو ره بدین بازار دارد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #109
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آنرا که خدا از قلم لطف نگارد

    شاید که به خود زحمت مشاطه نیارد

    مشاطه چه حاجت بود آن را که همی حسن

    هر ساعت ماهی ز گریبانش برآرد


    انگشت نمای همه دلها شود ار چه

    ناخنش نباشد که سر خویش بخارد


    با زحمت شانه چکند چنبر زلفی

    کاندر شب او عقل همی روز گذارد


    مشاطه نه خام آید جایی که بدانجای

    نقاش ازل بر صفتش خامه گذارد


    کی زشت شود روی نکو ار بنشویند

    کی خشک شود طوبی اگر ابر نبارد


    ای آنکه همه برزگر دیو در اسلام

    در مزرعهٔ جان تو جز لاف نکارد


    مشاطهٔ تو چون تو بوی دیو تو لابد

    هم نقش ترا بر دل و جان تو نگارد


    کانکس که مر او را نبود جلوه‌گر از عشق

    شهد از لب او جان و خرد زهر شمارد


    وانرا که قبولش نکند عالم اقبال

    گر گلشکری گردد کس را نگوارد


    حقا که به مردم سقر نقد ببینی

    گر هیچ ترا حسن به خوی تو سپارد


    هر روز دگر لام کشی از پی خوبی

    زین لام چه فایده کالف هیچ ندارد


    آنجا که چنو جان طلبی یافت سنایی

    جان را بگذارد چو تویی را نگذارد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #110
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    با من بت من تیغ جفا آخته دارد

    صبر از دل من جمله برون تاخته دارد


    او را دلم آرامگه‌ست و عجبست این

    کارامگه خویش برانداخته دارد


    صد مشعله از عشق برافروخته دارم

    تا صد علم از حسن برافراخته دارد


    جانم ببرد تا ندبی نرد ببازم

    زیرا که دلم در ندبی باخته دارد


    صد سلسله دارد ز شبه ساخته بر سیم

    آن سلسله گویی پی من ساخته دارد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 11 از 46 نخستنخست ... 78910111213141521 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/