صفحه 4 از 46 نخستنخست 1234567814 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 455

موضوع: گزیده اشعار سنایی

  1. #31
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ساقیا دانی که مخموریم در ده جام را

    ساعتی آرام ده این عمر بی آرام را


    میر مجلس چون تو باشی با جماعت در نگر

    خام در ده پخته را و پخته در ده خام را


    قالب فرزند آدم آز را منزل شدست

    انده پیشی و بیشی تیره کرد ایام را


    نه بهشت از ما تهی گردد نه دوزخ پر شود

    ساقیا در ده شراب ارغوانی فام را


    قیل و قال بایزید و شبلی و کرخی چه سود

    کار کار خویش دان اندر نورد این نام را


    تا زمانی ما برون از خاک آدم دم زنیم

    ننگ و نامی نیست بر ما هیچ خاص و عام را

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #32
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    من کیم کاندیشهٔ تو هم نفس باشد مرا

    یا تمنای وصال چون تو کس باشد مرا


    گر بود شایستهٔ غم خوردن تو جان من

    این نصیب از دولت عشق تو بس باشد مرا


    گر نه عشقت سایهٔ من شد چرا هر گه که من

    روی بر تابم ازو پویان ز پس باشد مرا


    هرنفس کانرا بیاد روزگار تو زنم

    جملهٔ عالم طفیل آن نفس باشد مرا


    هز رمان ز امید وصل تو دل خود خوش کنم

    باز گویم نه چه جای این هوس باشد مرا


    چون خیال خاکپایت می‌نبیند چشم من

    بر وصال تو چگونه دست رس باشد مرا

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #33
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نیست بی دیدار تو در دل شکیبایی مرا

    نیست بی‌گفتار تو در دل توانایی مرا


    در وصالت بودم از صفرا و از سودا تهی

    کرد هجران تو صفرایی و سودایی مرا


    عشق تو هر شب برانگیزد ز جانم رستخیز

    چون تو بگریزی و بگذاری به تنهایی مرا


    چشمهٔ خورشید را از ذره نشناسم همی

    نیست گویی ذره‌ای دردیده بینایی مرا


    از تو هر جایی ننالم تو هر جایی شدی

    نیست جای ناله از معشوق هر جایی مرا


    گاه پیری آمد از عشق تو بر رویم پدید

    آنچه پنهان بود در دل گاه برنایی مرا


    کرد معزولم زمانه گاه دانایی و عقل

    با بلای تو چه سود از عقل و دانایی مرا

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #34
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای به بر کرده بی وفایی را

    منقطع کرده آشنایی را


    بر ما امشبی قناعت کن

    بنما خلق انبیایی را


    ای رخت بستده ز ماه و ز مهر

    خوبی و لطف و روشنایی را


    زود در گردنم فگن دلقی

    برکش این رومی و بهایی را


    چنگی و بربطی به گاه نشاط

    جمله یاری دهند نایی را


    با چنان روی و با چنان زلفین

    منهزم کرده‌ای ختایی را


    آتشی نزد ماست خیز و بیار

    آبی و خاکی و هوایی را


    بار ندهند نزد ما به صبوح

    هیچ بیگانهٔ مرایی را


    چون بود یار زشت پر معنی

    چکنم جور هر کجایی را


    چو شدی مست جای خواب بساز

    وز میان بانگ زن سنایی را

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #35
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مرحبا مرحبا برای هلالا

    آسمان را نمای کل کمالا


    چند ازین پرده ز آفتاب برون آی

    جان ما را بخر ز دست خیالا


    اندر آی اندر آی تا بشناسیم

    از جمال تو حال را ز محالا


    ای همه روی بر خرام به منظر

    تا رهد دیده زین شب همه خالا


    اشهب صبح در گریزد از شرم

    چون بجنبد ز ابلق تو دوالا


    روشنی را نشان به اوج شرف بر

    تیرگی را فگن به برج و بالا


    ای ز پرده زمانه آمده اینجا

    مرحبا مرحبا تعالی تعالا


    عقل و دینمان ببر تراست مباحا

    جان و دلمان ببر تراست حلالا


    تا سنایی چو دید گوید ای مه

    حبذا و جهک المبارک فالا

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #36
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای همه خوبی در آغوش شما

    قبلهٔ جانها بر و دوش شما


    ای تماشاگه عقل نور پاش

    در میان لعل خاموش شما


    وی امانت جای چرخ سبز پوش

    بر کران چشمهٔ نوش شما


    آهوان در بزم شیران در شکار

    بندهٔ آن خواب خرگوش شما


    آب مشک و باد عنبر برد پاک

    بوی شمشاد قصب پوش شما


    کار ما کردست در هم چون زره

    جوشن مشکین پر جوش شما


    چند خواهد گفت ما را نوش نوش

    آن لب نوشین می نوش شما


    چندمان چون چشم خود خواهید مست

    ای به بی هوشی همه هوش شما


    صد چو او در عاشقیها باشدی

    همچو او حیران و مدهوش شما


    حلقه چون دارند بر چشمش جهان

    ای سنایی حلقه در گوش شما


    چون سنایی عاشقی تا کی بود

    با چنین یاری فراموش شما

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #37
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای ز عشقت روح را آزارها

    بر در تو عشق را بازارها


    ای ز شکر منت دیدار تو

    دیده بر گردن دل بارها


    فتنه را در عالم آشوب و شور

    با سر زلفین تو اسرارها


    عاشقان در خدمت زلف تواند

    از کمر بر ساخته زنارها


    نیستم با درد عشقت لحظه‌ای

    خالی از غمها و از تیمارها


    بر امید روی چون گلبرگ تو

    می‌نهم جان را و دل را خارها


    تا سنایی بر حدیث چرب تست

    غره چون کفتار بر گفتارها


    دارد از باد هوس آبی بروی

    با خیال خاک کویت کارها

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #38
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای از بنفشه ساخته بر گل مثالها

    در آفتاب کرده ز عنبر کلالها


    هاروت تو ز معجزه دارد لیلها

    ماروت تو ز شعبده دارد مثالها


    هر روز بامداد برآیی و بر زنی

    از مشک سوده بر سمن تازه خالها


    ای کاشکی ز خواسته مفلس نبودمی

    تا کردمی فدای جمال تو مالها


    نی بر امید فضل گذارم همی جهان

    آخر کند خدای دگرگونه حالها

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #39
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ما باز دگر باره برستیم ز غمها

    در بادیهٔ عشق نهادیم قدمها


    کندیم ز دل بیخ هواها و هوسها

    دادیم به خود راه بلاها و المها


    اول به تکلف بنوشتیم کتبها

    و آخر ز تحیر بشکستیم قلمها


    لبیک زدیم از سر دعوی چو سنایی

    بر عقل زدیم از جهت عجز رقمها


    اسباب صنمهاست چو احرام گرفتیم

    در شرط نباشد که پرستیم صنمها

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #40
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    فریاد از آن دو چشمک جادوی دلفریب

    فریاد از آن دو کافر غازی با نهیب


    این همبر دو ترکش دلگیر جان ستان

    وان پیش دو شمامهٔ کافور یا دو سیب


    بردوش غایه کش او زهره می‌رود

    چون کیقباد و قیصر پانصدش در رکیب


    یوسف نبود هرگز چون او به نیکویی

    چون سامری هزارش چاکر گه فریب


    آسیب عاشقی و غم عشق و گمرهی

    تا روی او بدید پس آن طرفه‌ها و زیب


    غمخانه برگزید و ره عشق و گمرهی

    هر روز می برآرد نوعی دگر ز جیب


    بسترد و گفت چون که سنایی همه ز جهل

    بنبشت در هوای غم عشق صد کتیب

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 4 از 46 نخستنخست 1234567814 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/