تمثیل
زالکی کرد سر برون ز نهفت
کشتک خویش ، خشک دید و بگفت :
کای هم آن نو و هم آن کهن
رزق بر تست ، هر چه خواهی کن !
علت رزق تو ، به خوب و به زشت
گریه ی ابر نیّ و خنده ی کشت
از هزاران هزار ، به یک تو
زان که اندک نباشد اندک تو
شعله ای زو و صد هزار اختر
قطره ای زو و صد هزار اخضر
بی سبب رازقی ، یقین دانم
همه از توست ، نانم و جانم
مرد نبود کسی که در غم خور
در یقین باشد از زنی کهتر
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)