صفحه 19 از 27 نخستنخست ... 9151617181920212223 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 181 تا 190 , از مجموع 266

موضوع: اشعار و زندگينامه ی وحشــي بافقـــي

  1. #181
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غزل 180

    پي وصلش نخواهم زود ياري در ميان افتد
    كه شوق افزون شود چون روزگاري در ميان افتد
    به خود دادم قرار صبر بي او يك دو روز اما
    از‌ آن ترسم كه ناگه روزگاري در ميان افتد
    فغان كز دست شد كارم ز هجر و كارسازان را
    ز ضعف طالعم هر روز كاري در ميان افتد
    خوش آن روزي كه چون گويند پيشت حرف مشتاقان
    حديث درد من هم از كناري در ميان افتد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #182
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غزل 181

    كسـي كز رشك من محروم از آن پيمان شكن گريد
    اگر در بزم او بيند مرا ، بر حال من گريد
    به بزم عيش بي دردان به جانم ، كو غم آبادي
    كه سوزد يك طرف مجنون و يك سو كوهكن گريد
    چه مي پرسي حديث درد پروري كه احوالش
    كسي هرگز نفهمد بس كه هنگام سخن گريد
    نشينم من هم از اندوه و دور از كوي او گريم
    غريب و دردمندي هر كجا دور از وطن گريد
    برو اي پندگو بگذار وحشي را كه اين مسكين
    دمي بنشيند و بر روزگار خويشتن گريد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #183
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غزل 182

    كاري نشد از پيش و ز كف نقد بقا شد
    اين نقد بقا چيست كه بيهوده فنا شد
    اظهار محبت به سگ كوي تو كرديم
    گفتيم مگر دوست شود دشمن ما شد
    دل خون شد و از ديده خونابه فشان رفت
    تا رفته اي از ديده چه گويم كه چه ها شد
    با جلوه حسنت چه كند اين تن چون كاه
    انوار تجلي است كز آن كوه ز پا شد
    رفتيم به خواب غم از افسانه وحشي
    او را كه به عشـرتكده ما راهنما شد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #184
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غزل 183

    پي خدنگ ، جگرگون به خون مردم كرد
    بهانه ساخت كه شنجرف بوده ! پي گم كرد
    تبسمي ز لب دلفريب او ديدم
    كه هر چه با دل من كرد آن تبسم كرد
    چنان شدم ز غم و غصه جدايي دوست
    كه ديد دشمن اگر حال من ، ترحم كرد
    ز سنگ تفرقه ايمن نشست صاف دلي
    كه رفت و تكيه به ديوار دير چون خم كرد
    نگفت يار كه داد از كه مي زند وحشي
    اگر چه بر در او عمرها تظلم كرد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #185
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غزل 184

    غلام عشق حاشا كز جفاي يار بگريزد
    نه عاشق بلهوس باشد كه از آزار بگريزد
    ببر گر بلبلي دردسر بيهوده از گلشن
    كه گويد عاشق روي گلم وز خار بگريزد
    نباشد بي وفا گل بلكه مرغي بي وفا باشد
    كه چون گل را نماند خوبي رخسار بگريزد
    بس است اين طعنه از پروانه تا جاويد بلبل را
    كه رنگ و بوي گل چون رفت از گلزار بگريزد
    چرا از نسبت خود عشق را تهمت نهد وحشي
    كسـي كز جور يار و طعنه اغيار بگريزد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #186
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض



    غزل 185

    در آن ديار كه هجران بود حيات نباشد
    اساس زندگي خضر را ثبات نباشد
    منادي است ز هجران كه هر كه بندي شد
    ز بند خانه ما ديگرش نجات نباشد
    مبين به ظاهر بي لطيفش كه هست بتان را
    تغافلي كه كم از هيچ التفات نباشد
    متاعهاي وفا هست در دكانچه عشقم
    كه در سراسر بازار كائنات نباشد
    به مذهب كه عمل مي كني و كيش كه داري
    كه گفته است كه حسن تو را زكات نباشد
    بساط دوري و شطرنج غايبانه به خوبان
    به خود فرو شده وحشي عجب كه مات نباشد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #187
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غزل 186

    هيچكس چشم به سوي من بيمار نكرد
    كه به جان دادن من گريه بسيار نكرد
    كه مرا در نظر آورد كه از غايت ناز
    چين بر ابرو نزد و روي به ديوار نكرد
    هيچ سنگين دل بيرحم به غير از تو نبود
    كه سرود غم من در دل او كار نكرد
    روح آن كشته غم شاد كه تا بود دمي
    يار غم بود و شكايت ز غم يار نكرد
    روز مردن ز تو وحشي گله ها داشت ولي
    رفت از كار زبان وي و اظهار نكرد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #188
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض



    غزل 187

    آیینه‌ی جمال ترا آن صفا نماند
    آهی زدیم و آینه‌ات را جلا نماند
    روزی که ما ز بند تو آزاد می‌شدیم
    بودند سد اسیر و یکی مبتلا نماند
    دیگر من و شکایت آن بی وفا کز او
    هیچم امیدواری مهر و وفا نماند
    سوی مصاحبان تو هرگز کسی ندید
    کز انفعال چشم تو بر پشت پا نماند
    وحشی ز آستانه‌ی او بار بست و رفت
    از ضعف چون تحمل بار جفا نماند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #189
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غزل 188

    هرکه یار ماست میل کشتن ما می‌کند
    جرم یاران چیست دوران این تقاضا می‌کند
    می‌کند افشای درد عشق داغ تازه‌ام
    این سیه‌رو دردمندان را چه رسوا می‌کند
    اشک هر دم پیش مردم آبرویم می‌برد
    چون توان گفتن که طفلی با من اینها می‌کند
    از جنون ما تماشای خوشی خواهد شدن
    هر که می‌آید به کوی ما تماشا می‌کند
    دم به دم از درد وحشی سنگ بر دل می‌زند
    هر زمان درد دلی از سنگ پیدا می‌کند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #190
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غزل 189

    ما را به سوی خود خم موی تو می‌کشد
    زنجیر کرده بر سر کوی تو می‌کشد
    ای باغ خوش بخند که خلقی ز هر طرف
    چون سبزه رخت بر لب جوی تو می‌کشد
    ای سبزه، بخت سبز تو داری که لاله سان
    هر سو کسی پیاله بر روی تو می‌کشد
    ای بوستان شکفته شو اکنون که خلق را
    دل همچو غنچه باز به سوی تو می‌کشد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 19 از 27 نخستنخست ... 9151617181920212223 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/