صفحه 18 از 27 نخستنخست ... 8141516171819202122 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 171 تا 180 , از مجموع 266

موضوع: اشعار و زندگينامه ی وحشــي بافقـــي

  1. #171
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    غزل 170

    ملك دل را سپه ناز به يغما آمد
    ديده را مژده كه هنگام تماشا آمد
    تا چه كرديم كه چون سبزه ز كويي ندميم
    گل به گلزار شد و لاله به صحرا آمد
    پرتو طلعت يوسف مگرش خواهد عذر
    آنچه بر ديده يعقوب و زليخا آمد
    غمزه اش كرد طمع در دل و چونش ندهم
    خاصه اكنون كه تبسم به تقاضا آمد
    مژده عمر ابد مي رسد اكنون ز لبش
    صبر كن يك نفس اي دل كه مسيحـا آمد
    منع دل زين ره پر تفرقه كردم نشنيد
    رفت با يك حشر طاقت و تنها آمد
    باش آماده فتراك ملامت وحشي

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #172
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    غزل 171

    اغيار را آسان كشد عاشق چو ترك جان كند
    هر كس كه از جان بگذرد بسيار خون آسان كند
    اي دل به راه سيل غم جان را چه غمخواري كني
    اين خانه اندوه را بگذار تا ويران كند
    جان صرف پركاري كه او چون رو به بازار آورد
    بازار خوبان بشكند نرخ بالا ارزان كند
    از بي سر و سامانيم ياران نصيحت تا به كي
    او مي گذرد تا كسي فكر سر و سامان كند ؟
    شد كعبه دل از بتان بتخانه ، وحشي چون كنم
    داغ رقيبانش اگر آتشگه گبران كنم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #173
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    غزل 172
    خوش آن روزي كه زنجير جنون بر پاي من باشد
    به هر جا پا نهم از بيخودي غوغاي من باشد
    خوش آن عشقي كه در كوي جنونم خسروي بخشد
    جهان پر لشكر از اشك جهان پيماي من باشد
    هوس دارم دگر در عشق آن شب زنده داري ها
    كه در هر گوشه اي افسانه سوداي من باشد
    خوش آن كز خار خار داغ عشق لاله رخساري
    جهاني لاله زار چشم خون پالاي من باشد
    مرا ديوانه سازد اين هوس وحشي كه از ياري
    مهي را گوش بر افسانه شبهاي من باشد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #174
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    غزل 173

    در اول عشق و جنون آهم ز گردون بگذرد
    آغاز كارم اين چنين ، انجام آن چون بگذرد
    ليلي كه شد مجنون از او دور از خرد صد مرحله
    كو تا ز عشق روي تو صد ره ز مجنون بگذرد
    اي آن كه پرسي حال من وه چون بود حال كسي
    كز ديده هر دم بر رخش صد جدول خون بگذرد
    از دل برآيد شعله اي كاتش به عالم در زند
    هر گه كه در خاطر مرا آن جامه گلگون بگذرد
    وحشي كه شد گوهر فشان در وصف عقد گوهرش نبود
    نبود عجب كز نظم او از در مكنون بگذرد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #175
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    غزل 174

    نشانم پيش تيرش كاش تيرش بر نشان آيد
    كه پيشم از پي تير خود آن ابرو كمان آيد
    مگوييدش حديث كوه درد من كه مي ترسم
    چو گوييد اين سخن ناگه بر آن خاطر گران آيد
    از آنم كس نمي پرسد كه چون پرسد كسي حالم
    به او گويم غم دل آنقدر كز من به جان آيد
    بيا اي باد خاكم بر سر هر رهگذر افكن
    كه دامانش بگيرم هر كجا دامن كشان آيد
    ز شوق او نرفتم سوي بوستان ، بهر آن رفتم
    كه شايد نخل من روزي به سوي بوستان آيد
    تو دمساز رقيباني چنين معلوم مي گردد
    كه چون خواني مرا ، نام رقيبم بر زبان آيد
    صبوحي كرده مي آمد ، بسي خون كرده رفتارش
    بلي خونها شود جايي كه مستي آنچنان آيد
    مگو وحشي چرا از بزم او غمناك مي آيي
    كسي كز بزم او بيرون رود چون شادمان آيد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #176
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 175


    هم مگر فيض توام نطق و بياني بدهد
    در خور شكر عطاي تو زباني بدهد
    آن جواهر كه توان كرد نثار تو كم است
    هم مگر همت تو بحري و كاني بدهد
    چشمه فيض گشا خاطر فياض شماست
    وه چه باشد كه به ما طبع رواني بدهد
    وحشي از عهده شكر تو نيايد بيرون
    عذر اين خواهد اگر عمر اماني بدهد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #177
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    غزل 176


    غم هجوم آورده مي دانم كه زارم مي كشد
    وين غم ديگر كه دور از روي يارم مي كشد
    مي كشد صد بار هر ساعت من بد روز را
    من نمي دانم كه روزي چند بارم مي كشد
    گريه كن بر حسرت و درد من اي ابر بهار
    كين چنين فصلي غم آن گلعذارم مي كشد
    شب هلاكم مي كند انديشه غمهاي روز
    روز فكر محنت شبهاي تارم مي كشد
    گفته خواهم كشت وحشي را به صد بيداد زود
    دير مي آيد مگر از انتظارم مي كشد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #178
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    غزل 177


    كجا در بزم او جاي چو من ديوانه اي باشد
    مقام همچو من ديوانه اي ، ويرانه اي باشد
    چو مجنون تازه سازم داستان عشق و رسوايي
    كه اين هم در ميان مردمان افسانه اي باشد
    من و شمعي كه باشد قدر عاشق آنقدر پيشش
    كه چون خود را بسوزد كمتر از پروانه اي باشد
    ميان آشنايان هر چه مي خواهي بكن با من
    ولي خوارم مكن چندين اگر بيگانه اي باشد
    مگو وحشي كجا مي باشد اي سلطان مهرويان
    كجا باشد مقامش ، گوشه ميخانه اي باشد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #179
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 178


    باغ تو را نظارگياني كه ديده اند
    گفتند سبزه هاي خوشش بر دميده اند
    در بوستان حسن تو گل بر سر گل است
    در بسته بوده اي و گلش را نچيده اند
    اي باد سرگذشت جدايي به گل بگوي
    زين بلبلان كه سر به پر اندر كشيده اند
    آيا چگونه مي گذرد تلخي قفس
    بر طوطيان كه بر شكرستان پريده اند
    شكرت به خون رقم شود از سر بري به جور
    عشاق را زبان شكايت بريده اند
    از بي حقيقتي است شكايت ز مردي
    كز بهر ما هزار حكايت شنيده اند
    وحشي بيا كه آمده آن بلهوس گداز
    زرهاي كم عيار به آتش كشيده اند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #180
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 179


    عشق گو بي عزتم كن ، عشق و خواري گفته اند
    عاشقي را مايه بي اعتباري گفته اند
    كوه محنت بر دلم نه منتت بر جان من
    عاشقي را ركن اعظم بردباري گفته اند
    پاي تا سر بيم و اميدم كه طور عشق را
    غايت نوميدي و اميدواري گفته اند
    پيش من هست احتراز از چشم و دل از غير دوست
    آنچه اهل تقويش پرهيزگاري گفته اند
    راست شد دل با رضاي يار و رست از هجر و وصل
    آري آري راستي و رستگاري گفته اند
    من مريد عشق گر ارشاد آن شد حاصلم
    آن صفت كش نام ، موت اختياري گفته اند
    زيستن فرع است وحشي ، اصل پاس دوستي است
    جان و سهل است اول حفظ ياري گفته اند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 18 از 27 نخستنخست ... 8141516171819202122 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/