صفحه 17 از 27 نخستنخست ... 7131415161718192021 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 161 تا 170 , از مجموع 266

موضوع: اشعار و زندگينامه ی وحشــي بافقـــي

  1. #161
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 160

    گر ديده به در يوزه ديدار نيايد
    دل در نظر يار چنين خوار نيايد
    ور دعوي جانبازي عشقي نكند دل
    بر جان كسي اين همه آزار نيايد
    فرماندهي كشور جان كار بزرگي است
    نو دولت حسني ، ز تو اين كار نيايد
    ندهد دل ما گوشه هجر تو به صد وصل
    عادت به قفس كرده به گلزار نيايد
    با بوي بسازم كه گل باغچه وصل
    بيش از بغل و دامن اغيار نيايد
    ناپخته ثمر اين همه غوغاي خريدار
    نوباوه اين باغ به بازار نيايد
    بس ذوق كه حاصل كند از زمزمه عشق
    از وحشي اگر يار مرا عار نيايد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #162
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 161

    گرچه مي دانم كه مي رنجي و مشكل مي شود
    گر نكوبي حلقه صدجا بر در دل مي شود
    همچو فانوسش كسي بايد كه دارد پاس حسن
    زانكه لازم گشت و جايش شمع محفل مي شود
    يك رهش خاص از براي جان ما بيرون فرست
    آن نگه كش تا به ما صدجاي منزل مي شود
    رخنه بند ديده اميد خواهد شد مكن
    خاك كويت كز سرشك اشك ما گل مي شود
    آنچه كردي انفعالش عذرخواهد باك نيست
    چشمها روزي اگر با هم مقابل مي شود
    ديده را خونبار خواهد كرد از ديدار زود
    گر تغافل در ميان زين گونه حايل مي شود
    دست بر هم سودني دارد كزو خون مي چكد
    در كمين صيد صيادي كه غافل مي شود
    عشوه هاي چشم كان را غمزه مي خوانند و ناز
    من گرفتم سحر شد آخر نه باطل مي شود
    گل طراوت دارد اما گو به بلبل خوش تو را
    كاب و رنگ صبحگاهش چاشت زايل مي شود
    دل اگر ديوانه شد دارالشفاي صبر هست
    مي كنم يك هفته اش زنجير و عاقل مي شود
    عشق و سودا چيست وحشي مايه بي حاصلي
    غير ناكامي ز خودكامان چه حاصل مي شود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #163
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 162

    شهر بيم است كزين حسن پر آشوب شود
    اين قدر نيز نبايد كه كسي خوب شود
    در زميني كه به اين كوكبه شاهي گذرد
    سر بسيار گدايان كه لگد كوب شود
    نشود هيچ كم از كوكبه شاهي حسن
    يوسف از ملتفت سجده يعقوب شود
    خاك بادا به سر آن مژه گرد آلود
    كسي در آن كو نپسندد كه جارو شود
    طلبش گر بكشد نيز مبارك طلبي است
    طالبي را كه كسي مثل تو مطلوب شود
    من خود اين مطلب عال ز خدا مي طلبم
    زين چه خوشتر كه محب كشته محبوب شود
    برو اي وحشي و بگذار صف آرايي صبر
    شوق لشكر كشي نيست كه مغلوب شود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #164
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 163

    شكل مستانه و انكار شرابش نگريد
    تا ندانند كه مست است ، شتابش نگريد

    آنكه گويد نزدم جام و زد آتش به دلم
    چهره افروختن و ميل كبابش نگريد

    صد گل تازه شكفته است ز گلزار رخش
    گل گل افتاده بر او از مي نابش نگريد

    تا نپرسيم از آن مست كه كي مي زده اي
    چين بر ابرو زدن و ناز و عتابش نگريد

    آنكه مي گفت به وحشي كه منم زاهد شهر
    گو بياييد به ميخانه ، خرابش نگريد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #165
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 164

    اين دل كه دوستي به تو خون خواره مي كند
    خصمي بخود نه ، با من بيچاره مي كند
    بد خويي ات به آخر ديدن گذاشته است
    حالا نظر به خوبي رخساره مي كند
    اين صيد بي ملاحظه غافل از كمند
    گردن دراز كرده چه نظاره مي كند
    اين شيشه ضعيف كه صد جا شكسته بيش
    اين اختلاط چيست كه با خاره مي كند
    فردا نمايمش كه سوي جيب جان رود
    وحشي كه جيب عاريتي پاره مي كند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #166
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 165

    گر ريخت پر عقابي ، فر هما بماند
    جاويد سايه او بر فرق ما بماند
    رفت آنكه لشكري را در حمله اي شكستي
    لشكرشكن اگر رفت كشور گشا بماند
    ماه سپهر مند ، شد از صف كواكب
    مهر ستاره خيل ، گردون لوا بماند
    عباس بيك اعظم كز بار احترامش
    تا انقراض عالم گردون دو تا بماند
    خان ضعيف پرور كز بهر حفظ جانش
    بر چرخ عالمي را دست دعا بماند
    خورشيد خادم او ، گردون ملازم او
    تا حشر اين بزرگي ، وين كبريا بماند
    گردون ذخيره سازد گرد سم سمندش
    كز بهر چشم گردون اين توتيا بماند
    گر دست تيغ فتنه گردون بلند سازد
    خشك از تهيب عدلش اندر هوا بماند
    گر جان گذاشت خالي از نخل رسيده او
    اين هر دو تازه نخلش او را به جا بماند
    اين را به باغ دولت و آنرا به گلشن بخت
    يارب كه تا قيامت نشو و نما بماند
    تو جاودان بماني گر او نماند باقي
    اقبال تو جهان را تا انتها بماند
    وحشي هميشه ماند اين زبده زمانه
    تا هيچ كس نماند تنها خدا بماند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #167
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    غزل 166

    المنته لله كه شب هجر سر آمد
    خورشيد وصال از افق بخت برآمد
    صد شكر كه زنجيري زندان جدايي
    از حبس فراق تو سلامت بدر آمد
    شد نوبت ديدار و زدم كوس بشارت
    يعني كه دعاي سحري كارگر آمد
    جان بود ز هجر تو مهياي عزيمت
    اين بود كه ناگاه ز وصلت خبر آمد
    بيخود شده بود از شعف وصل تو وحشي
    زو در گذران گر به درت ديرتر آمد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #168
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 167

    يار دورافتاده مان حل مراد ما نكرد
    مدتي رفتيم و او يك بار ياد ما نكرد
    مجلس ما هر دم از يادش بهشتي ديگر است
    گر چه هرگز ياد ما حوري نژاد ما نكرد
    بر سر صد راه داد ما به گوش او رسيد
    يك ره آن بيدادگر گوشي به داد ما نكرد
    دل به خاك رهگذارش عمرها پلهو نهاد
    او گذاري بر دل خاكي نهاد ما نكرد
    اعتماد ما يكي صد شد به وحشي زين غزل
    كيست كو صد آفرين بر اعتقاد ما نكرد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #169
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 168

    آن كس كه دامن از پي كين تو بر زند
    بر پاي نخل زندگي خود تبر زند
    گر كوه خصمي تو كند انتقام تو
    آن تيغ را به دست خودش بر كمر زند
    از لشكر توجه تو كمترين سوار
    تازد برون و يك تنه بر صد حشر زند
    قهر تو چون بلند كند گوشه كمان
    هر تير را كه قصد كند بر جگر زند
    شكر خدا كه خصم تو را بر جگر نشست
    آن تيرها كه خواست تو را بر سپر زند
    مرغي كز آشيانه خصم تو بر پريد
    الا به خون خود نتواند كه پر زند
    آنجا كه باطن تو كشد تيغ انتقام
    از دور ايستد اجل و الحذر زند
    تو در گلو فشاري خصمي و جان او
    در بند فرجه اي است كه از تن به در زند
    در راه سير كوكب اقبال تو سپهر
    در ديده ستاره بد نيشتر زند
    فتحي نموده اي دگر از نو كه بر فلك
    اقبال ، طبل نصرت و كوس ظفر زند
    وحشي كجاست منكر او تا چو ديگران
    خود را به تيغ قهر قضا و قدر زند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #170
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 169

    بازم غم بيهوده به همخانگي آمد
    عشق آمد و با نشاط ديوانگي آمد
    اي عقل همانا كه نداري خبر از عشق
    بگريز كه او دشمن فرزانگي آمد
    خوش باش اگر كنج غمت هست كه اين دل
    با رخنه ديرينه به ويرانگي آمد
    دارد خبري آن نگه خاص كه سويم
    مخصوص به صد شيوه بيگانگي آمد
    اي شمع به هر شعله كه خواهيش بسوزان
    مرغ دل وحشي كه به پروانگي آمد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 17 از 27 نخستنخست ... 7131415161718192021 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/