غزل 160
گر ديده به در يوزه ديدار نيايد
دل در نظر يار چنين خوار نيايد
ور دعوي جانبازي عشقي نكند دل
بر جان كسي اين همه آزار نيايد
فرماندهي كشور جان كار بزرگي است
نو دولت حسني ، ز تو اين كار نيايد
ندهد دل ما گوشه هجر تو به صد وصل
عادت به قفس كرده به گلزار نيايد
با بوي بسازم كه گل باغچه وصل
بيش از بغل و دامن اغيار نيايد
ناپخته ثمر اين همه غوغاي خريدار
نوباوه اين باغ به بازار نيايد
بس ذوق كه حاصل كند از زمزمه عشق
از وحشي اگر يار مرا عار نيايد
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)