صفحه 16 از 27 نخستنخست ... 612131415161718192026 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 151 تا 160 , از مجموع 266

موضوع: اشعار و زندگينامه ی وحشــي بافقـــي

  1. #151
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 150

    زان عهد ياد باد كه از ما به كين نبود
    بودش گمان مهر و هنوزش يقين نبود
    اقرار مهر كردم و گفتم وفا كني
    كشتي مرا قرار تو با من چنين نبود
    انكار مهر سد ره صد تغافل است
    اما چه سود چون دل ما پيشبين نبود
    من خود گره به كار خود انداختم كه تو
    زين پيش با منت گرهي بر جبين نبود
    افسانه اي است بودن شيرين به كوهكن
    آن روز چشم فتنه مگر در كمين نبود
    وحشي كسي كه چشم وفا داشت ازو
    زود از نظر فكند مرا چشم اين نبود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #152
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 151

    هر دلي كز عشق جان شعله اندوزش نبود
    گر سراپا آتش سوزنده شد سوزش نبود
    عشق را آماده بود اسباب و جان مستعد
    كار چون افتاد با دل بخت فيروزش نبود
    خرمن من بود و خرمن سوز شوخي بود نيز
    گرمي خاصي كه باشد شعله افروزش نبود
    در كمان ناز آن تيري كه من مي خواستم
    بود پركش ليك پيكان جگر دوزش نبود
    طاقت آورديم چندين سال ازو بيگانگي
    آشنايي شد ضرورت تاب يك روزش نبود
    آنكه صد مرغ است در دامش اگر وحشي رمد
    گو تصور كن كه يك مرغ نوآموزش نبود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #153
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 152

    يك ره سوال كن گنه بيگناه خود
    زين چشم پر تغافل اندك گناه خود
    زان نيمه شب بترس كه درتازد از جگر
    تا كي عنان كشيده توان داشت آه خود
    داديم جان به راه تو ظالم چه مي كني
    سر داده اي چه فتنه چشم سياه خود
    بردي دل مرا و به حرمان بسوختي
    او خود چه كرده بود بداند گناه خود
    درد سرت مباد ز فرياد دادخواه
    گو داد مي زنيد تو ميران به راه خود
    زان عهد ياد باد كز آسيب زهر چشم
    مي داشت نوشخند توام در پناه خود
    من صيد ديگري نشوم وحشي توام
    اما تو هم برو مرو از صيدگاه خود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #154
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    غزل 153

    مرا وصلي نمي بايد من و هجر و ملال خود
    صلا زن هر كه را خواهي تو داني و وصال خود
    نخواهد بود حال هيچ عاشق همچو حال من
    تو گر خود را گذاري با تقاضاي جمال خود
    ز من شرمنده اي از بس كه كردي جور مي دانم
    ز پركاري ز من پنهان نمايي انفعال خود
    زبان خوب است اما بي زباني چون زبان من
    كه گردد لال هر گه شرح بايد كرد حال خود
    كدام از من بهند اين پاك دامان عاشقان تو
    قراري داده خواهي بود ما را در خيال خود
    چه ياري خوب پيدا كرد نزديك است كز غصه
    به دست خود كنم اين چشم و سازم پايمال خود
    نمي گفتم مشو پروانه شمع رخش وحشي
    چو نشنيدي نصيحت اين زمان مي سوز بال خود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #155
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 154

    نيازي كز هوس خيزد كدامش آبرو باشد
    نياز بوالهوس همچون نماز بي وضو باشد
    ز مستي آنكه مي گويد اناالحق كي خبر دارد
    كه كرسي زير پا يا ريسمانش در گلو باشد
    نهم در پاي جان بندي كه تا جاويد نگريزد
    از آن كاكل كه من دانم گرم يك تارمو باشد
    به خون غلتيدم از عشق تو ، صد چون من نگرداند
    به يك پيمانه آن ساقي كش اين مي در سبو باشد
    نه صلحت باعثي دارد نه خشمت موجبي ، يارب
    چه خواند اين طبيعت را كسي وين خو چه خو باشد
    بدين بي مهري ظاهر مشو نوميد ازو وحشي
    چه مي داني تو شايد در ته خاطر نكو باشد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #156
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 155

    ترسم در اين دلهاي شب از سينه آهي سر زند
    برقي ز دل بيرون جهد آتش به جايي در زند
    از عهده چون آيد برون گر بر زمين آمد سري
    آن نيمه هاي شب كه او با مدعي ساغر زند
    كوس نبرد ما مزن انديشه كن كز خيل ما
    گر يك دعا تازد برون بر يك جان لشكر زند
    آتشفشان است اين هوا ، پيرامن ما نگذري
    خصمي به بال خود كند مرغي كه اينجا پر زند
    مي بي صفا ، ني بي نوا ، وقت است اگر در بزم ما
    ساقي مي ديگر دهد ، مطرب رهي ديگر زند
    ما را در اين زندان غم من بعد نتوان داشتن
    بندي مگر بر پا نهد ، قفلي مگر بر در زند
    وحشي ز بس آزردگي زهر از زبانم مي چكد
    خواهم دليري كاين زمان خود را بر اين خنجر زند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #157
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    غزل 156

    بتان كه اهل تعلق به قيدشان بندند
    غريب سخت دلي چند سست پيوندند
    تهيه سبب گريه هاي چون زهر است
    شكرفشاني اينان كه در شكر خندند
    در اين جريده افسوس رنگ معني نيست
    چنين نگاشته مطبوع صورتي چندند
    به رود نيل فكندند ديده پدران
    جماعتي كه از ايشان بهينه فرزندند
    فغان كه نغمه سرايان گل نيند آگه
    كه هست رنگي و بويي بدانچه خرسندند
    حقوق خدمت صدساله لعب اطفال است
    به كشوري كه در آن كودكان خداوندند
    ز شور اين نمكيان جز اين نيايد كار
    كه بر جراحت وحشي نمك پراكندند


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #158
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    غزل 157

    لب بجنبان كه سر تنگ شكر بگشايد
    شكرستان تو را قفل ز در بگشايد
    غمزه را بخش اجازت كه به خنجر بكند
    ديده اي كو به تو گستاخ نظر بگشايد
    ره نظارگيان بسته به مژگان فرما
    كه به يك چشم زدن راه گذر بگشايد
    در گلويم ز تو اين گريه كه شد عقده درد
    گره اي نيست كه از جاي دگر بگشايد
    شب ما را به در صبح نه آن قفل زدند
    كه به مفتاح دعاهاي سحر بگشايد
    همه را كشت ، بگوييد كه با خاطر جمع
    اين زمان باز كند تيغ و كمر بگشايد
    راه تقريب حكايت ندهي وحشي را
    كه مبادا گله را پيش تو سر بگشايند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #159
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 158

    خرم دل آنكه ز بوستان تو آيد
    گل در بغل از گشت گلستان تو آيد
    ما با لب تفسيده ره باديه رفتيم
    خوش آنكه ز سر چشمه حيوان تو آيد
    خوش مي گذري غنچه گشاي چمن كيست
    اين باد كه از جنبش دامان تو آيد
    بر مائده خلد خورانم همه خونم
    رشك مگسي كان ز سر خوان تو آيد
    گو ماتم خود دار و به نظاره قدم نه
    آنكه به راه سر ميدان تو آيد
    سرلشكر هر فتنه كه آيد پي جاني
    تازان ز ره عرضه جولان تو آيد
    وحشي مرض عشق كشد چاره گران را
    بيچاره طبيبي كه به درمان تو آيد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #160
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 159

    نزديك ما سگان درت جا نمي كنند
    مردم چه احتراز كه از ما نمي كنند
    رسم كجاست اين ، تو بگو ، در كدام ملك
    دل مي برند و چشم به بالا نمي كنند
    رحمي نمي كني ، مگر اين محرمان تو
    اظهار حال ما به تو اصلا نمي كنند
    ليلي تمام گوش و نديمان بزم خاص
    ذكر اسير باديه قطعا نمي كنند
    اين قرب و بُعد چيست نه ما جمله عاشقيم
    آنها چه كرده اند كه اينها نمي كنند
    عشق آن دقيقه نيست كه از كس توان نهفت
    مردم مگر نگاه به سيما نمي كنند
    پند عبث بلاست بلي زيركان عشق
    بيهوده جا به گوشه صحرا نمي كنند
    اين طرفه بين كه تشنه لبان را به قطره اي
    صد احتياج هست و تمنا نمي كنند
    وحشي چه كرده اي تو كه خاصان بزم او
    هرگز عنايتي به تو پيدا نمي كنند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 16 از 27 نخستنخست ... 612131415161718192026 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/