مثل غربت و سکوت بیشه ها
مثل ابهام غروب دره ها
مثل راز جنگلی دورو غریب
مثل بُهت هر کویر بی نصیب
منو هیچ کی نشناخت
منو هیچ کی نشناخت
هیچ کی باورش نشد که تو لحظه های شاد و زود گذر
خنده های من چه کودکانه بود
وقتی که تنها و دلگیر می شدم
گریه های من چه صادقانه بود
ساده بودم مثل آوازهای دل
مثل آب و آینه مثل هوا
ساده مثل نفس ساده صبح
مثل پر گشودن پرنده ها
هیچ کی فریاد و صدا مو نشنید
با من و شعر بلند عشق من هیچ کی همصدا نشد
با یه احساس عمیق و بی ریا
هیچ کی با پاییز چشمهای من اشنا نشد
هیچ کی باورش نشد که تو لحظه های شاد و زود گذر
خنده های من چه کودکانه بود
وقتی که تنها و دلگیر می شدم
گریه های من چه صادقانه بود
هیچ کی باورش نشد
هیچ کی باورش نشد
هیچ کی باورش نشد
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)