طرح عصیانی عشقدر لحظه ای آن سوی هماغوشیدر کالبد ذهنم شکل می گیرد ...عریان می شوی در برابرمو رد جادویی چشم های من استکه پیکرت را حکاکی می کند...شرمم باد که پشیمان نیستم وهر لحظه اراده کنی دوباره عاشقت می شوم ...انگشتانم از لمس حسی از جنس جنون تاول می زندو انگار تن تو از چهار سوی انگشتانمشکرانه عشق را با اشعه های نور می پراکندمی نشینی در برابرمبه خود می خوانی امو من از آفتاب تنت دوباره لبریز می شوم ...
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)