نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: غزلیات

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    عضو سایت
    yeke bara hame hame bara yeke
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل سکونت
    tabriz
    نوشته ها
    6,358
    تشکر تشکر کرده 
    3,639
    تشکر تشکر شده 
    1,506
    تشکر شده در
    1,036 پست
    حالت من : Narahat
    قدرت امتیاز دهی
    333
    Array
    ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی​منتها
    ای طایران قدس را عشقت فزوده بال​ها
    ای دل چه اندیشیده​ای در عذر آن تقصیرها
    ای یوسف خوش نام ما خوش می​روی بر بام ما
    آن شکل بین وان شیوه بین وان قد و خد و دست و پا
    بگریز ای میر اجل از ننگ ما از ننگ ما
    بنشسته​ام من بر درت تا بوک برجوشد وفا
    جز وی چه باشد کز اجل اندررباید کل ما
    من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا
    مهمان شاهم هر شبی بر خوان احسان و وفا
    ای طوطی عیسی نفس وی بلبل شیرین نوا
    ای نوبهار عاشقان داری خبر از یار ما
    ای باد بی​آرام ما با گل بگو پیغام ما
    ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما
    ای نوش کرده نیش را بی​خویش کن باخویش را
    ای یوسف آخر سوی این یعقوب نابینا بیا
    آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا
    ای یوسف خوش نام ما خوش می​روی بر بام ما
    امروز دیدم یار را آن رونق هر کار را
    چندانک خواهی جنگ کن یا گرم کن تهدید را
    جرمی ندارم بیش از این کز دل هوا دارم تو را
    چندان بنالم ناله​ها چندان برآرم رنگ​ها
    چون خون نخسپد خسروا چشمم کجا خسپد مها
    چون نالد این مسکین که تا رحم آید آن دلدار را
    من دی نگفتم مر تو را کای بی​نظیر خوش لقا
    هر لحظه وحی آسمان آید به سر جان​ها
    آن خواجه را در کوی ما در گل فرورفتست پا
    ای شاه جسم و جان ما خندان کن دندان ما
    ای از ورای پرده​ها تاب تو تابستان ما
    ای فصل باباران ما برریز بر یاران

    بادا مبارک در جهان سور و عروسی​های ما
    دیدم سحر آن شاه را بر شاهراه هل اتی
    می ده گزافه ساقیا تا کم شود خوف و رجا
    ای عاشقان ای عاشقان آمد گه وصل و لقا
    ای یار ما دلدار ما ای عالم اسرار ما
    خواجه بیا خواجه بیا خواجه دگربار بیا
    یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
    رستم از این نفس و هوا زنده بلا مرده بلا
    آه که آن صدر سرا می​ندهد بار مرا
    طوق جنون سلسله شد باز مکن سلسله را
    شمع جهان دوش نبد نور تو در حلقه ما
    کار تو داری صنما قدر تو باری صنما
    کاهل و ناداشت بدم کام درآورد مرا
    در دو جهان لطیف و خوش همچو امیر ما کجا
    با لب او چه خوش بود گفت و شنید و ماجرا
    دی بنواخت یار من بنده غم رسیده را
    ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا
    ماه درست را ببین کو بشکست خواب ما
    با تو حیات و زندگی بی​تو فنا و مردنا
    ای بگرفته از وفا گوشه کران چرا چرا
    گر تو ملولی ای پدر جانب یار من بیا
    چون همه عشق روی تست جمله رضای نفس ما
    عشق تو آورد قدح پر ز بلاها
    از این اقبالگاه خوش مشو یک دم دلا تنها
    شب قدر است جسم تو کز او یابند دولت​ها
    عطارد مشتری باید متاع آسمانی را
    مسلمانان مسلمانان چه باید گفت یاری را
    رسید آن شه رسید آن شه بیارایید ایوان را
    تو از خواری همی​نالی نمی​بینی عنایت​ها
    ایا نور رخ موسی مکن
    امضا ندارم ولی به جاش اثر انگشت میزارم

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. کاربر مقابل از mohamad.s عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/