سنت ازدواج

مردي به نام عكاف بن بشير تميمي خدمت رسول خدا(ص) رسيد. پيامبر از او پرسيد: آيا همسر داري؟ مرد گفت: خير.
پيامبر پرسيد: آيا وضع زندگي ات خوب است؟ مرد پاسخ مثبت داد.
پيامبر فرمود: «پس تو از برادران شياطين هستي . تو اگر در دين مسيحيت بودي جزو راهبان (عزلت گزيدگان) آنان محسوب مي شدي.
ازدواج سنت ماست. انسان مجرد و بي همسر، زنده و مرده اش مطرود و بد است. آيا از شيطان پيروي مي كنيد؟ شيطان براي نفوذ در انسان هاي صالح، سلاحي موثرتر از زنان ندارد مگر درباره متأهلان كه آنان پاك گشته اند و از گناه دور هستند.»
واي بر تو اي عكاف، شياطين ايوب و داود و يوسف و كرسف را نيز همراهي مي كردند و به نزدشان مي آمدند.
شخصي به نام بشيربن عطيه پرسيد: يا رسول الله كرسف كه بود؟
حضرت فرمود: او مردي بود كه در ساحل يكي از درياها 300 سال خدا را عبادت كرد. روزها را روزه بود و شب ها را به نماز مي ايستاد. اما او به خاطر عشق به يك زن و ترك عبادت خدا، كافر گشت. ولي خدا به سبب برخي اعمال نيك او، وي را بخشيد.
اي عكاف! واي بر تو، ازدواج كن كه درغير اينصورت جزو كساني هستي كه در حيرت و دودلي و ترديد و بي هدفي به سرمي برند.(1) معجزه امام حسن علیه السلام امام جعفر صادق عليه السلام فرمود:
حضرت امام حسن مجتبى صلوات اللّه عليه در يكى از سفرهاى خود براى حجّ عمره ، بعضى از افرادى كه معتقد به امامت زبير بودند؛ حضرت را همراهى مى كردند.
پس كاروانيان در مسير راه خود، در محلّى جهت استراحت فرود آمدند؛ و در آن مكان درخت خرماى خشكيده اى وجود داشت كه در اءثر بى آبى و تشنگى خشك شده بود.
حضرت كنار آن درخت خرما رفت و نشست ، در اين اثنا يكى از افراد كاروان به آن حضرت نزديك حضرت شد؛ و كنارش نشست .
بعد از آن كه مقدارى استراحت كردند، آن شخص كه معتقد به امامت زبير بود سر خود را بالا كرد و پس از نگاهى به شاخه هاى خشكيده نخل ، گفت : اى كاش اين نخل رطب مى داشت ؛ و مقدارى از آن را ميل مى كرديم .
امام حسن مجتبى عليه السلام فرمود: آيا اشتها و علاقه به آن دارى ؟
آن شخص زبيرى گفت : آرى ، پس حضرت دست هاى مبارك خود را به سوى آسمان بلند كرد و دعائى را زمزمه نمود.
ناگهان در يك چشم به هم زدن ، نخل خشكيده ؛ سبز و شاداب گرديد و در همان حال رطب هاى بسيارى بر آن روئيد.
در همين موقع ساربانى كه همراه قافله بود و كاروانيان از او شتر كرايه كرده بودند، هنگامى كه اين كرامت و معجزه را ديد، در كمال حيرت و تعجّب گفت : اين سحر و جادوى عجيبى است !!
امام عليه السلام فرمود: خير، چنين نيست ؛ بلكه دعاى فرزند پيغمبر صلى الله عليه و آله است كه مستجاب گرديد.
و سپس افراد كاروانى كه همراه حضرت بودند، همگى از آن خرماهاى تازه خوردند.
و آن درخت تا مدّت ها سبز و خرّم بود و مردمان رهگذر از خرماهاى آن استفاده مى كردند

1-الدرالمنثور، ج1، ص.311