زن و شوهر جوانی که بچهدار نمی شدند برای یافتن چاره به یکی از بهترین پزشکان متخصص مراجعه کردند.
پس از معاینات و آزمایشهای مربوطه، پزشک نظر داد که متاسفانه مشکل از مرد میباشد و تنها راهحل ممکن، بهرهبرداری از خدمات
...
"پدر جایگزین است"ء.
زن: منظورتان از پدر جایگزین چیست؟
پزشک: مردی که با دقت انتخاب میشود تا نقش شوهر را اجرا و به بارداری خانم کمک کند.
زن تردید نشان داد لکن شوهرش بچه میخواست و او را راضی کرد تا راهحل را بهعنوان تجویز پزشک بپذیرد.
چند روز بعد جوانی را یافتند تا زمانی که شوهر در خانه نباشد برای انجام وظیفه مراجعه کند.
روز موعود فرا رسید، لکن همسایه طبقه بالا نيز همان روز عکاسی را برای گرفتن عکس از نوزاد خود دعوت كرده بود تا در منزل از كودكشان چند عكس بگيرد.
از بد حادثه عکاس آدرس را اشتباهی رفته و به خانه زوج جوان رسید و در زد. زن در را باز کرد.
سلام، برای موضوع بچه آمدم.
سلام، بفرمائید. مشروب میل دارید؟
- نه، متشکرم. الکل با کار من سازگاری نداره. علاوه بر اون میخوام هرچه زودتر شروع کنم.
باشه! بریم اتاق خواب؟
حرفی نیست، هرچند که سالن مناسبتر است؛ دو تا روی فرش، دوتا رو مبل و یکی هم تو حیاط.
چند تا؟
حداقل پنج تا. البته اگر بیشتر خواستید حرفی نیست.
عکاس در حالی که آلبومی را از کیف خود بیرون میآورد، ادامه داد:
مایلم نمونه کارم را نشونتون بدم. روشی را بکار میبرم که مشتریام خیلی دوست دارن. مثلاً ببینید این بچه چقدر زیباست. اینکار رو تو یک پارک کردم. وسط روز بود و مردم جمع شدن تماشا کنن. اون خانم خیلی پرتوقع بود و مرتباً بهانه میگرفت. در نهایت مجبور شدم از دو تا از دوستام کمک بگیرم. علاوه بر اون یه بچه گربه هم اونجا بود و دم و دستگاه رو گاز میگرفت.
زن بیچاره حیرت زده به سخنان گوش میکرد.
حالا این دوقلوها را نگاه کنین. این بار خودی نشان دادم. مامانه همکاری تاپی کرد وظرف پنچ دقیقه کارمون رو تموم کردیم. رسیدم و با دو تا تقتق همه چیز روبراه شد و این دوقلوهايی که میبینید.
حیرت زن به نوعی سرگیجه تبدیل شده بود و عکاس اینگونه ادامه میداد:
در مورد این بچه کار سختتر بود. مامانش عصبی شده بود. بهش گفتم شما آروم باشید تا من کار خودمو بکنم. روشو برگردوند و همه چی بخوبی و خوشی پایان یافت.
چیزی نمونده بود که زن بیچاره از حال برود. طرف آلبوم را جمع کرده و گفت:
شروع کنیم؟
هر وقت شما بگین!
عالیه! میرم سه پایه رو بیارم...
سه پایه؟ برای چی؟
آخه وسیله کار خیلی بزرگه. نمیتونم تو دست بگیرمش و بایستی بذارمش رو سه پایه و ... خانم.... خانووووووم.... کجا میری؟ چرا فرار میکنی؟ پس بچه چی شد؟!!!!!!!!!
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)