previos page menu page next page


صحيفه نور ج 10 صفحه 26

تاريخ: 30/7/58

بيانات امام خمينى در جمع علماى غرب تهران

هدف اصلى مخالفت‏ها و توطئه‏هاى دشمنان، از بين بردن اسلام است‏

بسم الله الرحمن الرحيم

من بايد از آقايان تشكر كنم كه تشريف آورده‏اند و از نزديك - يك - با هم ملاقات مى‏كنيم و مسائلى كه داريم طرح مى‏كنيم، شما فرموديد و ما هم بعضى عرائض را عرض مى‏كنيم.

من مى‏دانم كه شما آقايان و ساير اهل علم هميشه از اول، از اول نهضت تا حالا در اين نهضت شركت داشتيد و مردم را شماها واداشتيد به عمل و از اين به بعد هم اميد به شماست و اميدوارم كه از اين به بعد هم موفق باشيد براى خدمت به اسلام. چيزى كه الان هست، تشكلى كه اهل باطل دارند باهم پيدا مى‏كنند. كسانى كه سابق با هم متفرق بودند و در اين مدت‏ها كنار بودند، دخالت نداشتند در اين نهضت، نشسته بودند كنار منتظر فرصت بودند و حالا فرصت به دستشان آمده است، قلم‏هايشان آزاد شده است و گفتارشان آزاد شده است، مجالسشان آزاد شده است. متفرقات اهل باطل با هم دارند مجتمع مى‏شوند و مجتمعات اهل حق دارند خداى نخواسته از هم متفرق مى‏شوند.

ما بايد آن اشخاصى كه، گروه‏هائى كه در مسير اسلام نيستند، در مسير نهضت اسلامى نيستند، در مسير ملت نيستند، آنها را از مقالاتشان، از گفتارشان، از كردارشان بشناسيم و شما كه بحمدالله زمام امت اسلام در دستتان هست، روحانيون كه زمامدار امور اسلامى هستند، وفادار به نهضت هستند، متعهد هستند، آنها را به مردم، مردم را توجه بدهند به اين تشكل‏ها، تشكل‏هائى كه مشغولند شياطين و مجالس درست مى‏كنند و حرف‏ها مى‏زنند اينها از يك مطلب مى‏ترسند و آن اسلام است. مخالفين ما از اسلام مى‏ترسند. هر چه وابسته به اسلام است، اينها اگر از آنها انتقاد مى‏كنند، آن نقطه اصلى كه آنها مى‏خواهند حمله كنند خود اسلام است. همانطورى كه در زمان اين پدر و پسر خبيث، از اسلام چون خارجى‏ها مى‏ترسيدند، اينها را وادار كردند كه با اسلام مخالفت كنند، لكن در پوشش اينكه با روحانيت مخالفت كنند، با منبر مخالفت كنند، با محراب مخالفت كنند، مجالس را قدغن كنند. در اين پوشش‏ها، اسلام نقطه نظر بود، براى اينكه آنها از شما اگر بترسند، براى اينكه شما كارمند اسلام هستيد، شما طرفدار اسلام هستيد. از اين جهت مخالفتشان با شما مخالفت با اسلام است. تشكلات آنها الان همان نحوى كه در سابق بوده است و آنها با قلدرى عمل مى‏كردند، حالا اينها با تشكل و با قلم‏هاى زهر آگين و صحبت‏هاى انحرافى مشغول شده‏اند. آنها سابق با سر نيزه اهل علم را،

صحيفه نور ج 10 صفحه 27

اهل تقوا را، مومنين را مى‏كوبيدند، با سر نيزه مجالس وعظ و خطابه را، مجالس عزادارى بر شهدا را مى‏كوبيدند، اينها با قلم. قلم اينها همان سر نيزه سابق است، آن سرنيزه به صورت قلم در آمده ساواك به منزله، به صورت يك گروه‏هاى ديگر در آمده و مقصد همان مقصد است. بايد بيدار بشود ملت ما.

به صورت‏هاى مختلف با اسلام مخالفت مى‏كنند، در مجلس خبرگان به مجرد اينكه صحبت ولايت فقيه شد، شروع كردند به مخالفت حتى در آخر، در اين اخيراً، در همين دو روز سه روز پيش از اين، در يكى از مجالسشان اين منحرفين (اينهائى كه از اسلام هيچ اطلاعى ندارند، اينهايى كه مخالف با اسلام هستند) در مجلسشان گفتند كه اين مجلس خبرگان بايد منحل بشود و ديگران هم دست زدند براى آن تظاهر كردند. اينها از مجلس خبرگان مى‏ترسند براى اينكه مجلس خبرگان مى‏خواهند ولايت فقيه را اثبات كنند، مجلس خبرگان مى‏خواهند تصويب كنند آن چيزى را كه خداى تبارك و تعالى فرموده است و اينها از او مى‏ترسند. اينها خيال مى‏كنند كه اگر چنانچه ولايت فقيه پيش بيايد، قضيه قلدرى پيش مى‏آيد و ديكتاتورى پيش مى‏آيد، در صورتى كه در اسلام اين حرف‏ها نيست. خير، اينها حرف مى‏زنند، اينكه مى‏گويند كه ديكتاتورى پيش مى‏آيد، نه اين است كه ندانند اينطور نيست، لكن اينها از اسلام متنفرند. اينها بايد بفهمند اين را كه تا اين محراب و منبر هست و تا اين خطابه‏خوان‏ها و اين اسلام و مسلمين و اين بازار اسلام و اين جوانان مسلمان هستند، نمى‏توانند كارى بكنند. اينها بايد بفهمند اين را كه در خدمت رژيم سابق يا در خدمت ارباب‏هاى رژيم سابق دارند كار مى‏كنند، اگر فهميده هستند، از روى فهم مى‏كنند، خائن هستند و اگر چنانچه از روى بى‏اطلاعى و جهالت هست، جاهل هستند.

ولايت فقيه همان ولايت رسول الله است‏

قضيه ولايت فقيه يك چيزى نيست كه مجلس خبرگان ايجاد كرده باشد. ولايت فقيه يك چيزى است كه خداى تبارك و تعالى درست كرده است، همان ولايت رسول الله است و اينها از ولايت رسول الله هم مى‏ترسند. شما بدانيد كه اگر امام زمان سلام الله عليه حالا بيايد، باز اين قلم‏ها مخالفند با او و آنها هم بدانند كه قلم‏هاى آنها نمى‏تواند مسير ملت ما را منحرف كنند. آنها بايد بفهمند اينكه ملت ما بيدار شده است و مسائلى كه شما طرح مى‏كنيد ملت مى‏فهمد، متوجه مى‏شود، دست و پا نزنيد، خودتان را به ملت ملحق كنيد، بيائيد در آغوش ملت. قلم‏هاى شما از تفنگ‏هاى آن دموكرات‏ها به اسلام بيشتر ضرر دارد. نطق‏هاى شما به اسلام ضررش بيشتر از آن توپ‏هائى است كه آنها به جوانان ما مى‏بندند و تفنگ‏هائى كه آنها مى‏بندند، ضررش به اسلام بيشتر است براى اينكه آنجا دشمن معلوم است و شما به صورت‏هاى مخفى به ميدان مى‏آييد. قلم‏هاى شما از سر نيزه‏هاى رضاخان بدتر است براى اسلام و شما مضرتر هستيد از رضاشاه و محمدرضا براى اسلام براى اينكه آنها معلوم بود مخالف هستند و مردم مى‏شناختند آنها را مخالفت مى‏كردند با آنها، مقاومت مى‏كردند. شما در پوشش اسلام، در پوشش طرفدارى از خلق مسلمان بر خلاف اسلام داريد عمل مى‏كنيد. ملت شما را

صحيفه نور ج 10 صفحه 28

مى‏شناسد و شما نمى‏توانيد اين نهضتى را كه به دست ملت بپا شده است و اين نهضتى را كه با خون جوان‏هاى ما و با آنهمه زجر و با آنهمه زحمت و با آنهمه كارهائى كه انجام دادند آنها و مقاومت كردند اينها، اين نهضت را به اينجا رساندند، شما نمى‏توانيد، كوچكتر از آن هستيد كه اين نهضت را منحرف كنيد، بيخود كوشش نكنيد. اگر همه ملت مجتمع شدند كه ما نمى‏خواهيم مجلس خبرگان را، خوب آنها گفته‏اند، خودشان هم مى‏توانند برگردند، اما شما چكاره هستيد؟ شما چند نفر آدم كه يكى‏تان مى‏گويد و باقى‏تان هم دست مى‏زند. اينها همان‏هائى است كه در زمان رضاخان هم، در زمان محمدرضا هم يكى مى‏گفت و باقى دست مى‏زدند، شماها نمى‏توانيد در مقابل ملت بايستيد، شما راى نداشتيد، هيچ يك از شما وارد نشده است در اين مجلس خبرگان، اگر وارد شده هم، يكى دو تاى منحرف وارد شده است كه كارى از او نمى‏آيد، از اين جهت است كه شما وحشت‏تان برداشته است. مگر شما نمى‏توانيد كه مجلس خبرگانى كه ملت با آن آراء زياد اين مجلس را درست كرده، با يك كلمه‏اى كه شما مى‏گوئيد ما مى‏گوئيم كه منحل باشد مگر با اين حرف‏ها شما مى‏توانيد، مگر شما قابل آدم هستيد. اگر چنانچه ولايت فقيه بشود، ديگر همه قدرت‏ها دست فقيه مى‏آيد پس بنابراين عزا بايد بگيريد.

اينها اگر همه قدرت‏ها دست رئيس جمهور مثلاً كذايى بيايد، هيچ حرفى ندارند، همه قدرت‏ها دست رئيس جمهور باشد. اگر همه قدرت‏ها دست يك نخست وزير مثلاً منحرفى بيايد، آن هم حرفى به آن ندارند، اما اگر قدرت، نه آن قدرتى كه قدرت شيطانى است، اينكه نظارت بر امور مملكت است كه مبادا معوج بشود، باز هم با راى ملت، باز هم راى ملت است كه آن اشخاص را يا آن هيات‏هائى را كه مثلاً مى‏خواهند درست بكنند، با راى ملت درست مى‏شود، با اكثريت. شماها در اقليت هستيد، نشسته‏ايد آنجا با قلم مى‏خواهيد حكومت كنيد بر اكثريت. شماها قلدر هستيد، او با سر نيزه حكومت مى‏كرد، شما با قلم خواهيد حكومت كنيد و سر نيزه او شكست، قلم شما هم مى‏شكند. بيدار باشيد آقايان و بيدار باشند ملت ما كه اين منحرف‏ها در كنار نشسته‏اند و با هم دارند مجتمع مى‏شوند و مى‏خواهند ملت ما را منحرف كنند و نهضت ما را اينها خيال دارند سركوب كنند ولكن بدانيد كه نمى‏توانند و همه آنها با تمام طوائفشان يك عده معدودند كه در قضيه رفراندوم معلوم شد چى هستند. مردم همان مردمند، بيخود اينها زحمت به خودشان ندهند. ملت همان ملت است، بازار همان بازار است، دانشگاه همان دانشگاه است، مدارس علمى همان مدارس علمى است، خطباء ما همان خطبا هستند، علماء بلاد ما همان علماء بلاد هستند، هيچ تزلزلى در آنها حاصل نشده است. گمان نكنيد كه اين حرف‏هاى شما تزلزل، بلكه تصميم را زيادتر مى‏كند، قوت مى‏دهد به اينهائى كه براى اسلام مى‏خواهند كار بكنند. هر چه شما قدم بر خلاف اسلام برداريد، اين جمعيت مصمم‏تر مى‏شود. بيخود آبروى خودتان را نبريد. بيخود هى مقاله ننويسيد، بيخود هى صحبت نكنيد، زحمت به خودتان ندهيد، ملت همان ملت است و راه هم همان راه است و دارند مى‏روند.

صحيفه نور ج 10 صفحه 29

ولايت فقيه ضد ديكتاتورى است، نه ديكتاتورى‏

شما از ولايت فقيه نترسيد، فقيه نمى‏خواهد به مردم زورگوئى كند. اگر يك فقيهى بخواهد زورگوئى كند، اين فقيه ديگر ولايت ندارد. اسلام است، در اسلام قانون حكومت مى‏كند. پيغمبر اكرم هم تابع قانون بود تابع قانون الهى، توانست تخلف بكند. خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد كه اگر چنانچه يك چيزى بر خلاف آن چيزى كه من مى‏گويم تو بگوئى من ترا اخذ مى‏كنم و وتينت را قطع مى‏كنم، به پيغمبر مى‏فرمايد. اگر پيغمبر يك شخص ديكتاتور بود و يك شخصى بود كه از او مى‏ترسيدند كه مبادا يك وقت همه قدرت‏ها كه دست او آمد ديكتاتورى بكند، اگر او شخص ديكتاتور بود، آنوقت فقيه هم مى‏تواند باشد. اگر اميرالمومنين سلام الله عليه يك آدم ديكتاتورى بود، آنوقت فقيه هم مى‏تواند ديكتاتور باشد. ديكتاتورى در كار نيست، مى‏خواهيم جلوى ديكتاتور را بگيريم. ولايت فقيه ولايت بر امور است كه نگذارد اين امور از مجارى خودش بيرون برود، نظارت كند بر مجلس، بر رئيس جمهور كه مبادا يك پاى خطائى بردارد، نظارت كند بر نخست وزير كه مبادا يك كار خطائى بكند، نظارت كند بر همه دستگاه‏ها، بر ارتش كه مبادا يك كار خلافى بكند. جلو ديكتاتورى را ما مى‏خواهيم بگيريم، نمى‏خواهيم ديكتاتورى باشد، مى‏خواهيم ضد ديكتاتورى باشد، ولايت فقيه ضد ديكتاتورى است نه ديكتاتورى. چرا اينقدر به دست و پا افتاده‏ايد و همه‏تان خودتان را پريشان مى‏كنيد بيخود؟ هر چه هم پريشان بشويد و هر چه هم بنويسيد، كارى از شما نمى‏آيد. من صلاحتان را مى‏بينم كه دست برداريد از اين حرف‏ها و از اين توطئه‏ها و از اين غلط كارى‏ها. برگرديد به دامن همين ملت، همانطورى كه توصيه به دموكرات‏ها كردم به شما هم مى‏كنم و شما و آنها را مثل هم مى‏دانم منتها شما ضررتان بيشتر از آنهاست.

من توصيه مى‏كنم به شماها اينقدر اجتماع نكنيد و اينقدر حرف نزنيد. هر روزى يك چيزى درست كنيد و هر روز يك كاغذ بنويسيد و هر روز يك نشريه‏اى بدهيد، نه، اينها غلط است، اينها اسباب اين مى‏شود كه نهضت ما خداى نخواسته اگر (اگر، والا شما كوچكتر از آن هستيد) اگر اين نهضت خداى نخواسته به ثمر نرسد، تمام شماها، آنهايى كه البته پيوسته به خارجى‏ها هستند و پيوسته به رژيم هستند، آنها در صف بالا مى‏نشينند و باز پارك‏ها و باز بساط را درست مى‏كنند، اما ملت ما چه مى‏شود حالش؟ اين ملت ضعيفى كه دو هزار و پانصد سال زير يوغ آنها بوده كه شما برايشان مرثيه خوانى مى‏كنيد و پنجاه سال زير يوغ اين پدر و پسر، پنجاه و چند سال زير يوغ اين پدر و پسر بودند كه شما حالا داريد طرفدارى از آنها مى‏كنيد، منتها با صورت و طرفدارى از تزشان مى‏كنيد، طرفدارى از مقصدشان مى‏كنيد، اين ملت ما حالش چه مى‏شود؟ اين مملكت ما حالش چه مى‏شود؟ اين اسلام حالش چه مى‏شود؟ شما داريد كمك مى‏كنيد به دشمن‏هاى كشور ما، به دشمن‏هاى ملت ما و خودتان يا ملتفت نيستيد يا از روى التفات مى‏كنيد، بعضى‏تان از روى التفات است، بعضى‏تان هم التفات نداريد به مساله. اينقدر هياهو درست نكنيد.

هر چند روزى كه يك اجتماعى مى‏شود يكى مى‏ايستد صحبت مى‏كند، يا نوار مى‏گويد و هر چه

صحيفه نور ج 10 صفحه 30

مى‏گويد همه‏اش خلاف واقع، مى‏گويند كه فلانى را اصلاً هيچ كسى ملاقات نمى‏كند. اين فلانى كه از صبح (من را مى‏گويند) كه از صبح كه بيدار مى‏شوم تا ظهر اينهمه جمعيت كه شما بيرونش را مى‏بينيد، آن حياطش را مى‏بينيد، اينجايش را مى‏بينيد و حالا هم شما همه مجتمع هستيد، قبلاً اين طايفه‏اى كه عليل بودند، بودند پيش من و قبلش هم يك عده‏اى، بعد هم يك عده‏اى تا ظهر هم همين طور، مى‏گويند ايشان، كسى با او ملاقات نمى‏كند. مقصود اينها اين است كه نگذارند يك نضجى پيدا كند اين، مايوس كنند مردم را. خير هيچ راهى ديگر، راهى بر فلانى نيست حتى ديشب از قرارى كه گفتند، يكى از گويندگان كه البته سوء نيت ندارد، لكن سوء ادراك دارد، يكى از گوينده‏ها در مسجد امام گفته است كه فلانى را هيچ اصلش نمى‏شود ديگر ملاقات كرد. الان، الان من ملاقات با شما ندارم؟! و قبل از اين هم نداشتم؟! و بعد از اين هم ندارم؟! - عرض مى‏كنم - ملاقات هيچ ما نداريم؟! با مردم هم همين مى‏گويند كه فلانى را نمى‏گذارند با او ملاقات كنند. آن آقايى كه هر روزى كه فرصت پيدا كند، صحبت مى‏كند، آن هم همين طور دنبال اينكه فقط يك راه، يك كانال هست براى فلانى، يك چند نفرى هستند كه همان‏ها مى‏توانند، اما ساير مردم اصلش راهى ندارند. اين جمعيت، مردم نيستند؟! و اين اطاق كه هر ساعت پر مى‏شود از جمعيت، از زن، از مرد و همه طوائف مختلف، اينها همه‏اش موهومات است؟! واقعيت ندارد؟! اين فرمايشات آنها صحيح است كه يك مطلب است. اينها مى‏خواهند كه مردم را بترسانند، تضعيف كنند از آن طرف من را تضعيف كنند و روحانيت را تضعيف كنند، از آن طرف مردم را تضعيف كنند. مردم را نمى‏توانند تضعيف كنند، مردم همان مردم هستند من هم تضعيفم اشكالى ندارد و من چهار روز ديگر مى‏ميرم و همه شما هستيد و همه شما پيش مى‏بريد، اين حرف نيست.

در هر صورت بيدار بشويد آقايان، توجه داشته باشيد دشمن‏ها در صدد هستند و قلم‏ها در صدد هستند، قدم‏ها در صدد هستند، زبان‏ها در صدد هستند، اغفال مى‏خواهند بكنند مردم را، ملت را، بيدار باشيد و گول اينها را نخوريد و توجه به مسائل بكنيد، مسائل را درست حل بكنيد.

نقش مجالس سوگوارى و گريه بر شهيد در زنده نگه داشتن قيام كربلا و حفظ اسلام‏

و اما قضيه‏اى كه آقا فرمودند راجع به منبر و راجع به محراب، اين را من باز هم گفته‏ام (اگر سانسور نشود، و اگر سانسور بشود، ممكن است من يك كار ديگر بكنم) اسلام را تا حالائى كه شما مى‏بينيد، اينجا ما نشسته‏ايم، سيدالشهدا زنده نگه داشته است. سيدالشهدا سلام الله عليه تمام اين چيز خودشان را، همه جوانان خودش را، همه مال و منال، هر چه بود، هر چه داشت (مال و منال كه نداشت)، هر چه داشت، جوان داشت، اصحاب داشت، در راه خدا داد و براى تقويت اسلام، مخالفت با ظلم، قيام كرد، مخالف با امپراطورى آن روز كه از امپراطورى‏هاى اينجا زيادتر بود، قيام كرد در مقابل او با يك عده قليل و با اين عده قليل در عين حالى كه شهيد شد غلبه كرد، غلبه كرد بر اين دستگاه ظلم و شكست داد آنها را.

صحيفه نور ج 10 صفحه 31

ما كه دنبال او هستيم و مجالس عزا از آن وقت به امر حضرت صادق سلام الله عليه و به سفارش ائمه هدى عليهم‏السلام، ما بپا مى‏كنيم اين مجالس عزا را، ما همان مساله را داريم مى‏گوييم، مقابل ظلم است، مقابل ظلم ستمكاران، ما زنده نگه داشتيم، خطباى ما زنده نگه داشتند قضيه كربلا را و زنده نگه داشتند قضيه مقابله يك دسته (يك دسته كوچك اما با ايمان بزرگ) در مقابل يك رژيم طاغوتى بزرگ. گريه كردن بر شهيد، نگه داشتن، زنده نگه داشتن نهضت است. اينكه در روايت هست كه كسى كه گريه بكند يا بگرياند يا به صورت گريه‏دار خودش را بكند، اين جزايش بهشت است، اين براى اين است كه حتى آنى كه با صورت گريه‏دار خودش را چيز مى‏كند، صورتش را يك حال حزن به خودش مى‏دهد و صورت گريه‏دار به خودش مى‏دهد، اين نهضت را دارد حفظ مى‏كند، اين نهضت امام حسين سلام الله عليه را حفظ مى‏كند. ملت ما را اين مجالس حفظ كرده. بيخود نبود كه رضاخان، مامورين ساواك رضاخان، تمام مجالس عزا را قدغن كردند، اين همين طورى نبود. رضاخان همچو نبود كه اصل مخالف با اين مسائل بشود. رضاخان مامور بود، مامور بود به اينكه آنهائى كه كارشناس بودند، آنهائى كه ملتفت بودند مسائل را، دشمن‏هاى ما كه مطالعه كرده بودند در حال ملت‏ها و مطالعه كرده بودند در حال ملت شيعه، مى‏ديدند آنها كه تا اين مجالس هست و تا اين نوحه‏سرائى‏هاى بر مظلوم هست و تا آن افشاگرى ظالم هست، نمى‏توانند برسند به مقاصد خودشان. زمان رضاخان قدغن كردند به طورى كه تمام مجالس در ايران قدغن شد، كارهاى خودشان را انجام دادند، دست اهل منبر را، دست علما را بستند و نگذاشتند كه اينها تبليغات خودشان را بكنند و آنها تبليغات را از آن طرف شروع كردند و ما را به عقب راندند و تمام مخازن ما را به چپاول بردند. در زمان محمدرضا هم به همين معنا منتها با فرم ديگر، به فرم ديگر، نه با آنطور سر نيزه به يك جور ديگر اين طايفه را مى‏خواستند كنار بگذارند، حالا هم همان‏ها، منتها جوان‏هاى ما را بازى مى‏دهند، همان مساله است، همان مساله زمان رضاخان است كه مجالس را او قدغن كرد.

حالا يك دسته‏اى آمدند مى‏گويند كه نه، ديگر روضه نخوانيد. نمى‏فهمند اينها كه روضه يعنى چه، اينها ماهيت اين عزادارى را نمى‏دانند چيست. نمى‏دانند كه اين نهضت امام حسين آمده تا اينجا، تا اين نهضت را درست كرده، اين تابع، اين يك شعاعى است از آن نهضت، نمى‏دانند كه گريه كردن بر عزاى امام حسين، زنده نگه داشتن همين معنا كه يك جمعيت كمى در مقابل يك امپراطورى بزرگ ايستاد. دستور است اين، دستور عمل امام حسين سلام الله عليه، دستور است براى همه: كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا دستور است به اينكه هر روز و در هر جا بايد همان نهضت را ادامه بدهيد، همان برنامه را. امام حسين با عده كم همه چيزش را فداى اسلام كرد، مقابل يك امپراطورى بزرگ ايستاد و نه گفت هر روز بايد در هر جا اين نه محفوظ بماند و اين مجالسى كه هست، مجالسى است كه دنبال همين است كه اين نه را محفوظ بدارد. بچه‏ها و جوان‏هاى ما خيال نكنند كه مساله، مساله ملت گريه است، اين را ديگران القاء كردند به شماها كه بگوئيد ملت گريه. آنها از همين گريه‏ها مى‏ترسند براى اينكه گريه‏اى است كه گريه بر مظلوم است،

صحيفه نور ج 10 صفحه 32

فرياد مقابل ظالم است، دسته‏هائى كه بيرون مى‏آيند، مقابل ظالم هستند، قيام كرده‏اند. اينها را بايد حفظ كنيد، اينها شعائر مذهبى ماست كه بايد حفظ بشود، اينها يك شعائر سياسى است كه بايد حفظ بشود. بازيتان ندهند اين قلمفرساها، بازيتان ندهند اين اشخاصى كه با اسماء مختلفه و با مرام‏هاى انحرافى مى‏خواهند همه چيز را از دستتان بگيرند و اينها مى‏بينند كه اين مجالس، مجالس روضه، ذكر مصائب مظلوم و ذكر جنايات ظالم در هر عصرى مقابل ظالم قرار مى‏دهد. اينها ملتفت نيستند كه اينها خدمت دارند مى‏كنند به اين كشور، خدمت دارند مى‏كنند به اسلام، توجه ندارند جوان‏هاى ما. بازى اين بزرگ‏ها را نخوريد، اينها خيانتكارند، اينهايى كه تزريق مى‏كنند به شما ملت گريه، ملت گريه، اينها خيانت مى‏كنند. بزرگ‏هايشان و ارباب‏هايشان از اين گريه‏ها مى‏ترسند، دليلش اين است كه رضاخان آمد همه اينها را برد از بين و مامور بود. دليلش اين است كه رضاخان آخرش كه رفت، انگلستان در راديوى دهلى اعلام كرد كه ما اين را آورديم، حالا هم برديم، راست هم مى‏گفتند. آورده بودند براى سركوب كردن اسلام و يكى از راه‏هايش همين بود كه اين مجالس را از دست شما بگيرند. جوان‏هاى ما خيال نكنند كه دارند يك خدمتى مى‏كنند مى‏روند توى مجلس، اگر صحبت عزا بشود، مى‏گويند نه، اين را نگو، غلط است اين حرف، بايد اين را بگويد، بايد اين ظلم‏ها را بگويد تا مردم بفهمند كه چه گذشته آن وقت و بايد هر روز اين كار بشود، اين جنبه سياسى دارد، جنبه اجتماعى دارد.

قلمفرسائى مغرضين بر عليه روحانيت، اين طليعه‏داران آزادى

بازى نخوريد از اين حرف‏هاى نامربوطى كه مى‏زنند و از هر طرف حمله كرده‏اند به اينكه اسلام را از بين ببرند و از هر طرف حمله كرده‏اند به اينكه اين نهضت را از بين ببرند، گاهى روحانيتش را از بين مى‏برند، گاهى چه. اين روحانيون بودند كه شما را آزاد كردند، حالا قلم‏هايتان را به ضد روحانيون قلمفرسائى مى‏كنيد؟! شما كجا بوديد آنوقتى كه روحانيون حبس مى‏رفتند؟ آنوقتى كه پاى روحانى ما را اره كردند. شما كجا بوديد؟ آنوقتى كه با روغن پاى روحانى ما را سوزاندند، شما كجا بوديد؟ حالا سر درآورديد و حرف مى‏زنيد و - نمى‏دانم - به ولايت فقيه اشكال مى‏كنيد؟ - نمى‏دانم - مجلس را مى‏خواهيد منحل بكنيد؟ مگر شما قدرت اين را داريد؟ توى دهنتان مى‏زنم من. دست برداريد از اين حرف‏ها، از اين مزخرفات، وارد بشويد در جرگه اسلام، وارد بشويد در جرگه مسلمين بگذاريد كه اين مملكت سر و سامان پيدا بكند. او در كردستان، دموكرات در كردستان خلاف مى‏كند، آقايان در تهران. بس است ديگر، كفايت كرد.

خداوند همه شمارا انشاءالله مويد و منصور و نهضت را به پيش ببريد. از هيچ چيز نترسيد، هيچ خوف به خودتان راه ندهيد. تا اتكال به خدا داريد، تا اسلام را سرمشق خودتان قراردهيد، كسى نمى‏تواند به شما تعدى كند. خداوند همه‏تان را انشاءالله حفظ كند. موفق باشيد.


previos page menu page next page