previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 77

تاريخ: 18/8/57

بيانات امام خمينى در مورد نيرنگ جديد شاه (دستگيرى شركاى جرم و رهائى زندانيان سياسى)

دستگيرى شركاى جرم و رهايى زندانيان سياسى، از تشبثات شاه براى بقاى سلطنت

اعوذبالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

از دست و پاهايى كه شاه دارد مى‏زند، يكى هم اين شريك جرم‏هايش است كه اينها را (يك عده‏اش را) گرفته‏اند. در اين حكومت نظامى كه، يعنى دولت نظامى و حكومت نظامى كه به پا كردند، ديدند كه خيلى فايده نكرد، حالا يك راه ديگرى پيش گرفتند و آن آنكه، آنهايى كه تا ديروز با او شريك جرم بودند، بعضى شان 12 سال، 13 سال در همه جناياتى كه شاه كرده است شريك بودند، حالا به عنوان اينكه آن خيانت كرده و جرم كرده، گرفته‏اند. آن شريك را گرفته‏اند كه اين شريك محفوظ بماند.

گمان كردند كه - مردم - الان همه اذهان مردم متوجهند كه آن شريك‏ها را گرفتند ديگر مساله‏اى نيست و بايد، مردم اجازه بدهند كه شاه باشد. براى اينكه خوب شما ديگر چه مى‏خواهيد؟ شاه از آن طرف آمده است عذرخواهى كرده است كه ببخشيد من اشتباه كرده بودم، بعد از اين هم ديگر من اشتباه نمى‏كنم، از آن طرف هم خوب، زندانى‏هاى سياسى را، خيلى از آنها را رها كرده است، از اهل علم، از افراد سياسى و ساير طبقات، از اين طرف هم يك عده‏اى از اين اشخاصى كه در دولت‏ها بودند و آنها خلاف كرده‏اند - همه را - اين عده را گرفته است و مى‏خواهد كه اينها را محاكمه مثلاً بكند. مى‏گويد شما ملت ايران چرا اينقدر لجاجت مى‏كنيد؟ من بايد باشم!. ديگر شاه از اين بهتر كجا ما پيدا بكنيم كه دزدها راگرفته و سياسى‏ها را رها كرده است زندانى‏ها را رها كرده و قول و قرار هم داده به اينكه بعد از اين ديگر زاهد بشود و عابد و مسلمان؟! ديگر شما چه طلبى از شاه داريد كه در سرتاسر ايران باز اعتصابات مى‏كنيد؟! اين اعتصابات ديگر چيست؟ چرا باز سرتاسر ايران اعتصاب است؟ چرا شركت‏هاى نمى‏دانم هواپيمائى و ديگران، اتوبوس و - اين چيزها - شركت واحد در اعتصاب است؟ خوب، پزشك‏ها چرا اعتصاب كردند؟ بايد پرسيد كه اين مسائل (ما اگر بخواهيم تحليل كنيم اين مسائل را) جرم را زياد مى‏كند يا جرم را قصر مى‏كند؟ شما اين دولت‏هايى كه تشكيل داده‏ايد، همه اينها به دست شما تصويب شده است و اين مجرم‏هايى كه حالا گرفتيد، اينها همه‏شان اينهايى بودند كه در دولت‏هاى شما بودند، شريك جرم شما بودند، شما حالا مى‏گوئيد اينها مجرم

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 78

هستند؟ شما اين مجرم‏ها را روى كار آورديد، مى‏گوئيد دزد هستند؟ شما اين دزدهارا روى كار آورده‏ايد. حالا شما يك مجرمى را يا مجرم‏هايى و يك خائن‏هايى را خودتان در دولت‏ها سر كار آورديد و با هم مشتركاً مشغول شديد به چاپيدن اين مملكت و به اذيت كردن اين مردم. حالا اگر دو نفر يا ده نفر با هم شريك شدند و يك جرمى را انجام دادند يا يك خيانتى كردند، بعد يكى از آنها قدرتمندتر بود يك چند نفرى از آنها را فرض كنيم گرفت، اين جرم خودش محتوم است براى اينكه شركاى جرم را گرفته است؟! يا خود اين، اقرار به اين است كه من خيانت كردم اين اشخاص را آوردم روى كار؟ بعضى از اينها كه 12 سال يا بيشتر در مسند نشسته بودند، شما اين 12 سال هيچ اطلاع از حال اين نداشتيد، حالا تازه امروز مطلع شديد؟! هيچ اطلاعى تا چند ماه قبل از اين، از 12، 13 سال پيش از اين تا چند ماه قبل از اين شما هيچ اطلاعى از حال اين آدم كه نخست وزير شما بود و در كارها دخالت داشت و مشاور شما بود و همه كارها را با نظر و فرمان مبارك انجام مى‏داد، شما تا حالا هيچ اطلاع نداشتيد كه اين آدم چكاره است؟! همين دو سه روز مطلع شديد؟! همين چند روز و چند ماه شما مطلع شديد؟! اگر يك آدمى 12، 13 سال مشغول خيانت و مشغول چپاولى بوده و شما اطلاع نداشتيد، شما لياقت اينكه در اين پست باشيد (اگر پستى باشد) شما همچو لياقتى نداريد، آدم نالايقى هستيد. اگر مطلع بوديد، چنانچه هستيد و بوديد، خوب دو نفر شريك جرم بوديد منتها تو شريك بزرگه بودى، او شريك كوچكه بوده، حالا شريك بزرگه اگر شريك كوچكه را گرفت و حبسش كرد، اسباب اين مى‏شود كه ديگر جرمى در كار نباشد؟! يا جرم هست و تو شريك كوچكه را گرفتى، ملت شريك بزرگه را مى‏خواهد.

غفلت در نهضت، مهلتى است بر پايگيرى قدرت رژيم براى سركوبى ملت

همان حجتى كه تو دارى بر اينكه اين شريك جرم را گرفتى يا اين شركاى جرم را گرفتى، با همان دليلى كه شما اين شركاى جرم را گرفتيد، به همان دليل ملت از تو مؤاخذه مى‏كنند و مى‏خواهند تو را بگيرند. اين راه مفر است، اينها راه عقلائى نيست كه شما مى‏خواهيد يك راهى درست كنيد كه اين نجات پيدا بكند، اين راه نجات نيست كه. تمام اين حرف‏ها و تمام اين نيرنگ‏ها براى اين است كه خوب احتمال، ولو در صد احتمال يك احتمال، ولو در هزار احتمال يك احتمال اينها احتمال مى‏دهند كه مردم را مثلاً يك بازى بدهند ولو آن طبقه مثلاً متعارف مردم بازى بدهند لكن ما مى‏بينيم كه مردم بازى نمى‏خورند. همين حالا كه هم آن شريك جرم‏ها را گرفته است و هم آن نطق را مكرراً (مى‏گويند) گذاشته است و شنيدند و خوب ما هم شنيديم اين نطق‏ها را و هم نطق آن نخست وزير نظامى و آن نطق را هم ما شنيدم كه ديروز كرد، هم سرنيزه آقايان و همه چيزها، هم حمله به مردم و هم ريختن توى بيمارستان و در بيمارستان را شكستن و توى بيمارستان آدم كشتن و هم حمام قم كه سه نفر را به واسطه گاز خفه كرده‏اند و هم همدان و هم همه جا، باز همان حرف‏ها و همان انقلابات و همان اعتصابات و همان صداها هست و نمى‏شود نباشد. يك ملتى كه بيشتر از پنجاه سال زير دست و پاى

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 79

اينها خرد شده است، حالا كه چشم‏هايش را باز كرده و مى‏بيند كه بايد اين مجرم‏ها را با زور و با فشار و با هياهو و با - عرض بكنم - تظاهرات و اعتصابات و اينها شكست داد، همين ملت مى‏داند اين معنا را كه اگر چنانچه يك غفلت كوچكى حالا بكند، يك غفلت بسيار كوچك الان اگر بكند، باز اين مطلب برمى‏گردد به پنجاه سال پيش از اين و ديگر نمى‏تواند اين ملت حتى بعد از پنجاه سال ديگر هم يك همچو نهضتى را ايجاد كند و يك همچو قيامى بكند. خوب، ملت اين را مى‏داند، مى‏داند كه اگر امروز اين تا آن آخر نقطه نرود و تا سرنگونى اين آدم، اين نهضت را ادامه ندهد، بر مى‏گردد به حال رضا شاه و بدتر از او و اين دفعه اگر چنانچه اين قدرت پيدا بكند، ديگر نه بر بچه مهلت مى‏دهد نه بر بزرگ، همه مخالفين خودش را كه همه ملت است، سركوب مى‏كند و هيچ هم مضايقه ندارد ايشان.

ملت تعهدات شاه را مبنى بر جبران و عذر اشتباهات گذشته باور ندارد

همچو خيال نكنيد كه يك، بله خيلى مثلاً عدالت اجتماعى، هر چند روز يك دفعه كه منبر مى‏رفت مى‏گفت: (عدالت اجتماعى را من مى‏خواهم چى بكنم، فضاى باز سياسى و عدالت اجتماعى و انتخابات آزاد و تمدن بزرگ و دروازه تمدن بزرگ) و از اين شعرهايى كه صدتايش يك غاز در بازار ايران ديگر ارزش ندارد او پشت سر هم مى‏بافت و حالا هم باز دست برنداشته است. هر وقت صحبت مى‏كند باز از آن حرف‏ها مى‏زند منتها صفحه‏ها مختلف مى‏شود، گاهى وقت‏ها با آن صورت‏ها در مى‏آيد وگاهى وقت‏ها - با، چيز مى‏شود. گاهى وقت‏ها - به بازارى‏ها، وقتى قم آمد، آنجا دست و پايش را هم گم كرده بود. آن وقتها كه قم آمد، يك دفعه كه در همان نزديكى‏هاى 15 خرداد، جلوى 15 خرداد بود، اين آمد قم، گفتند كه وقتى كه وارد شد همچو دست و پايش را گم كرده بود كه بايد از اين راه برود، از توى يك كوچه‏اى شروع كرد رفتن، بعد رفتند گفتند آقا راه اين طرف است بفرمائيد، از اين راه هدايتش كردند آمد و وقتى كه رفت ايستاد در بيرون صحن، ايستاد و صحبت بكند، در حركاتش هم كه مى‏پريد بالا و مى‏پريد پائين، باز مردم يك حرف‏هايى داشتند و رفت ايستاد و بازارى‏هاى متدين قم را به حرف‏هاى نامربوط بست، گفت: (ريشوهاى كذا)، از اين حرف‏هاى نامربوط، به علما كه بدتر از اين گفت: (حيوان نجس) از اين مسائل، همين آقا حالا آمده مقابل ملت و باز توبه مى‏كند و عرض اخلاص مى‏كند به همه طبقات ملت كه ما اشتباهاتى كرديم خوب ديگر از اين به بعد اشتباه نمى‏كنيم.

خوب اگر اشتباه كردى چرا حالا دوباره مى‏كشى؟ اگر شما تصديق دارى كه اشتباه كردى، از آدمكشى اشتباه بيشتر مى‏شود؟! از جوان‏هاى مردم را كشتن، از زن‏هاى مردم را كشتن ديگر اشتباه بالاتر دارى تو؟! اگر اعتراف دارى كه شما اشتباه كردى و مى‏گويى مى‏خواهم برگردم از اين اشتباه‏ها، ديگر اينها تكرار نمى‏شود، اگر اينطور است خوب برگرد از اشتباه خود، تو كه مى‏گويى مى‏خواهم برگردم از اشتباه، مردم چطور باور كنند؟ تو مى‏گويى اشتباه كردم و الان دارى آدم مى‏كشى. مگر امكان دارد كه نظامى بدون اجازه اين آدم، آدم بكشد؟ چه داعى دارند آنها آدم بكشند براى خاطر يك كسى ديگر؟ تا او

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 80

فرمان ندهد و خودشان را لازم الاطاعه ندانند و جرات نكنند تخلف بكنند، آدم نمى‏كشند. تا فرمان ايشان نباشد كسى آدمكشى نمى‏كند و اين اراذلى‏ها را نمى‏كند. فرمان مستقيم اين است كه اينها را وادار مى‏كند به آدمكشى و اينطور چيزها. همين آدمى كه مى‏گويد كه من عذر مى‏خواهم از شما و اشتباه شده و چطور و من تعهد مى‏دهم، ضمانت مى‏دهم به اينكه چه نكنم، خوب يك دفعه ديگر هم ضمانت و تعهد خودت را دادى، اول سلطنت شيطانيت. تو همين تعهدها را دادى و قسم هم خوردى و در مجلس هم رفتى و همه اين كارها را كردى و دنبالش به قول خودت اين اشتباهات را كردى و اين غلطها را، حالا چه شده است كه دوباره آمدى؟ آنوقت باز يك فرجه‏اى شده است مثلاً فرض كنيد ده روز، يك ماه و دو ماه، سه ماه بعدش اين كار را كردى، تو امروز در عين حالى كه مى‏گويى من اشتباه كردم و ديگر من نمى‏كنم از اين كارها و ديگر - عرض مى‏كنم كه - تعهد كردم كه تكرار نشود، در عين حال دارى انجام همين كثافتكارى‏ها را مى‏دهى و همين جنايتكارى‏ها را، آنوقت مردم چطور بپذيرند از تو؟ و - كلام - مثلاً فرض كنيد اگر خداى نخواسته يك عالمى بيايد به مردم بگويد ساكت بشويد، چطور مردم گوش كنند به حرف اين عالم؟ خوب مى‏گويند اين عالم (خيلى خيلى بخواهند تأدب كنند) مى‏گويند اين عالم اشتباه كرده است يا شايد هم بگويند اين آدم دربارى است. خيلى بخواهند ادب كنند مى‏گويند خوب اين آقا آدم ساده‏اى است، آدم صافى است و نفهميده كه اين چه جور جنسى است. ملت نمى‏شود، آقا نمى‏شود ملت را ديگر اينقدر نفهم حساب كرد، يك ملتى كه ايستاده و دارد فرياد مى‏زند و حق مشروع خودش را دارد مطالبه مى‏كند،اين را ديگر نمى‏شود با اين چيزها خوابش كرد.

بوق‏هاى تبليغاتى در داخل و خارج، مبلغ قتل عام اقليت‏هاى مذهبى بعد از تشكيل حكومت اسلامى

از آن طرف تبليغات همه جانبه، مثلاً ديدند كه خوب، در ايران (حالا هم ايران، هم خارج، هر دو را مى‏خواهند اين انحراف حاصل بشود) اقليت‏هاى مذهبى هست و خارج ايران هم به اين مساله خوب اهميت مى‏دهند، راجع به اقليت‏هاى مذهبى اينها درست كردند كه اگر چنانچه حكومت اسلامى تشكيل بشود، ديگر همه اقليت‏هاى مذهبى را از بين خواهند برد. اينها، ببينيم كه شما بهتر رفتار مى‏كنيد با اقليت‏هاى مذهبى يا اسلام بهتر رفتار كرده است؟ تو كه هم اقليت مذهبى و هم اكثريت مذهبى را دارى پايمال مى‏كنى و از بين مى‏برى، تو كه همه حقوق بشر را در ايران از بين بردى، تو نه مسلم را گذاشتى آزاد باشد، نه غير مسلم را. اقليت‏هاى مذهبى در اسلام احترام دارند، آزادند، احترام دارند. مثل اينها كه (مى‏گويند كه) مرتب مى‏آيند سؤال مى‏كنند خوب اگر چنانچه حكومت اسلام شد، با اقليت‏هاى مذهبى چه مى‏كنيد؟ اين براى اين است كه مرتب تزريق شده به ايشان كه اگر اينطور شد، قتل عام مى‏كنند مثلاً يهودى‏ها را، قتل عام مى‏كنند نصارى را، قتل عام مى‏كنند زرتشتى‏ها را. در كدام وقت اتفاق افتاده است كه در اسلام وقتى كه در يك مملكت اسلامى كه در حال جنگ نبوده و در حال صلح بوده، اقليت‏هاى مذهبى را قتل عام كرده باشند يا قتل كرده باشند؟ اين همين اقليت مذهبى است كه

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 81

وقتى كه يك زن يهودى را ذمى را خلخالش را مى‏برند، حضرت امير مى‏گويد اگر انسان بميرد اين ارزش دارد كه آدم بميرد، وقتى كه بشنود يك زن ذمه‏اى را، زنى كه در پناه اسلام بوده است، اينها خلخال را از پايش كشيدند، يك همچنين اسلامى و يك همچنين حكومت اسلامى مى‏آيد اقليت‏هاى مذهبى را چه بكند؟!

كدام يك ارتجاعى است؟ احياء تاريخ 2500 ساله يا قوانين مترقى 1400 ساله اسلام

اينها همه تبليغات است كه طرفدارهاى شاه و شاه با بوق‏هاى خودشان اين تبلغات را مى‏كنند براى اينكه حكومت اسلام و اسلام و عرض مى‏كنم - روحانيت اسلام را پيش مردم يا لااقل پيش اين اشخاص كه در خارج ايران هستند يعنى‏اين عده كه خودشان از غير مسلم هستند و غير مذهبى هستند، پيش اينها لااقل لكه دار بكنند. كه (نه، اينها مى‏خواهند يك حكومت چيزى بكنند، ارتجاعى، يك حكومت ارتجاعى ارتجاع اسلامى). - اسلام را - خود اين آقا، ارتجاعى معرفى مى‏كند. اين مى‏گويد اين مطلب را كه خير، (دين مبين اسلام ) اينها را مى‏گويد اما از آن طرف هم آنهايى كه اسلام را دارند به مردم مى‏گويند، مى‏گويد اينها مرتجع هستند، مرتجع يعنى اينها برگشتند به 1400 سال پيش از اين، تبلغ مى‏كنند يك چيزى را كه 1400 سال پيش از اين آمده است. غفلت از اينكه خود ايشان 2500 ساله را حالا پيش كشيده، ايشان مرتجع نيستند اما اينها كه 1400 سال پيش قوانين مترقى را دارند مى‏گويند، اينها كه مى‏گويند بايد تودهنى زد به اين آدمى كه سلب آزادى از مردم كرده، بايد تو دهنى زد به اين آدمى كه سلطه ديگران را در ايران برقرار كرده و مردم را زير سلطه ابرقدرت‏ها قرار داد اينها مرتجعند؟! اما آنهائى كه مال مردم را دارند مى‏خورند به زور و با فشار و سلب آزادى از همه كردند، نه اينها متمدن هستند و اينها دروازه باز - نمى‏دانم - آزادى است!!

اسلام با موانع رشد و فرهنگ مخالف است نه با تمدن و مظاهر آن

اين حرف‏ها و اين شعرها و اين چيزهائى كه در خارج درست كردند اينها خوف اين است كه يك وقت خداى نخواسته بعضى جوان‏هاى ما هم به اشتباه بيفتند كه مبادا يك همچنين چيزى بشود، مبادا يك وقتى اسلام بيايد در خانه را روى زن‏ها ببندد، قفلش كند كه ديگر بيرون نيايند از خانه. زن‏ها در صدر اسلام توى ميدان‏ها مى‏رفتند، در همين جنگ‏هاى اسلامى تو ميدان‏ها مى‏رفتند براى پرستارى اين چيزها، اينهايى كه كشته مى‏شدند آنجا. (زنها در محفظه بمانند) چه كسى چنين چيزى به شما گفته است كه بايد اينطور باشد؟ آنها آزادند مثل مردها. چه كسى گفته است كه اقليت‏هاى مذهبى را اينها خواهند چه كرد و چه كرد؟ بلى يكى از درد دل‏هايشان اين است كه در قمارخانه‏ها را مى‏بندند، اين راست است، در مراكز فساد را مى‏بندند، حكومت اسلامى نمى‏گذارد اين كاباره‏ها كه همه جوان‏هاى ما را به بدبختى كشيده، نمى‏گذارد اينها باز باشد. اگر اينها را طرفدار هستند مردم، اين

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 82

روشنفكرها و اين - عرض مى‏كنم كه - متجددين با اين مفسده‏ها موافقند، نه، حكومت اسلامى جلوى قمارخانه‏ها را مى‏بندد درشان را - عرض مى‏كنم كه - و مراكز فساد و كاباره‏هايى كه اين فسادها در آن مى‏شود، اينها را در آن مى‏بندد. اين فرم سينماها را تغيير مى‏دهد يعنى اين سينماهايى كه الان جوان‏هاى ما را دارند به فساد مى‏كشند و به فحشا مى‏كشند، اينها مى‏گويند اين فرم نبايد باشد، مى‏خواهند سينما باشد، سينماى آموزنده باشد سينماى اخلاقى باشد. با فساد اسلام مخالف است، با فساد كشيدن جوان‏ها، مسلمين را به فساد كشيدن مخالف است، با غارتگرى مخالف است. اسلام نمى‏خواهد غارت بيت‏المال را، غارت كنند بيت‏المال را، اسلام با تمدن مخالف نيست، با اين توحش‏ها مخالف است، با اين فحشايى كه راه انداختند اينها مخالف است، با مال ملت را صرف قمارخانه كردن در جزيره نمى‏دانم كجا مخالف است. اينها البته جلوگيرى مى‏شود. حكومت اسلامى اگر آمد، اين مفسده‏ها را از بين بر مى‏دارد، نمى‏گذارد جوان‏هاى ما فاسد بشوند، نمى‏گذارد اين فرهنگ عقب نگه داشته بشود تا اينكه نگذارد اين جوان‏ها رشد بكنند. خوب همين جوان‏هاى خارج آمدند به من مى‏گويند كه (ما را نمى‏گذارند كه رشد علمى بكنيم، ما را به يك حدى نگه مى‏دارند، نمى‏گذارند) با اين چيزها مخالف است، البته اسلام با اين چيزها مخالف است.