previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 59

تاريخ: 17/8/57

بيانات امام خمينى در مورد توبه و تعهدات دروغين شاه براى دوام سلطنت

تشبثات فريبنده شاه براى اغفال مردم‏

اعوذبالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

آقايان شعار مى‏دادند كه مى‏كشيم دشمن خونخوار تو، اين دشمن خونخوار من فقط نيست، اينها، اين آدم و پدرش پنجاه سال است كه دشمن خونخوار ملت است، دشمن خونخوار استقلال كشور ماست، دشمن خونخوار آزادى ملت ماست، دشمن خونخوار مخازن سرشار ملت ماست، دشمن خونخوار فرهنگ ماست، دشمن خونخوار اقتصاد ماست، دشمن خونخوار نظامى ما و ارتش ماست، دشمن خونخوار همه اقشار ملت، دشمن خونخوار اسلام است، دشمن خونخوار علماء اسلام است، دشمن خونخوار فرزندان اسلام و ايران است.

حالا كه ملت ما توجه پيدا كرده به اين دشمنى و اين نهضت عظيم اسلامى برپا شده است، ايشان تشبثات مختلفى مى‏كنند. تا قبل از اين شكوفائى نهضت، ايشان از دو راه تشبثاتى كرد كه راه بزرگش عبارت از اين حرف‏هايى كه ميزد و خطابه‏هائى كه مى‏خواند و اين مطالبى كه در كتابى كه برايش تهيه كرده بودند، مثل كتاب ماموريت براى وطنم و كتاب ديگرش كه اينها را ديگران نوشته بودند به اسم ايشان و ايشان هم اين را منتشر كردند و از اين راه تبليغات كه ايران به واسطه ايشان، به واسطه اعليحضرت آريامهر به كجا رسيده است، ديگر آمريكا مثل پدربزرگ ما نيست كه ما از او اطاعت كنيم، ديگر دست اجانب را ما قطع كرديم از اين مملكت، نه شوروى ديگر جرات دارد كه به ما دست درازى كند و نه آمريكا قدرت دارد كه به ما تعدى كند و اين حرف‏هائى كه در كتاب‏هايش و هر جا پيش مى‏آمد، از اين حرف‏ها الى ماشاءالله داشت كه كتاب‏هايش هم كه ملاحظه كرديد چه مسائلى در آن هست، تمدن بزرگ و اين مسائل.

و تشبث ديگرش هم به زور بود و ساواك و نظامى و تسلط پاسبان و نظامى و ساواك و اينها به جان و مال مردم تا قبل از اين شكوفائى نهضت بوده. وقتى كه از پيش از يك سال شكوفائى پيدا كرد اين نهضت و گسترش پيدا كرد در تمام ايران و هر روز هم گسترشش زيادتر مى‏شود و انشاء الله تا آخر هم اين گسترش و اين نهضت هست، در اين برهه از زمان كه اين گسترش پيدا شد، ايشان مختلف تشبث كرد و پناهگاه پيدا كرد. يك وقتى با پيش آوردن دولت آشتى و اينكه اين دولت آشتى آمده است

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 60

كه بر طبق مرام ملت عمل كند، خواست‏هاى ملت را به ملت بدهد، بعضى كارهاى بچگانه هم كردند. آن همه مراكز فساد در ايران موجود است و مورد پشتيبانى خود شاه و دستگاهش هست، آنوقت: (قمارخانه‏ها را ما بستيم يا مثلاً تغيير تاريخ داديم)، براى خاطر اينكه مردم را اغفال كنند، بعد كه ديدند كه مردم اغفال نشدند و صداى مردم باز هست و همين مانورى كه داده بودند مردم روشن كردند و برخلاف آن تظاهرات كردند، متشبث شد به حكومت نظامى، در عين حالى كه دولت، دولت آشتى بود، حكومت، حكومت نظامى و آنطور قتل‏هايى كه همه ميدانيد و آنطور كشتارهايى كه همه مى‏دانيد. اول، حكومت آشتى، دولت آشتى، دنبال او وقتى اين نشد سرنيزه و حكومت نظامى. لكن مردم مملكت ما، كشور ما به اين هم اعتنا نكردند. اين تحولى كه در روحيه جامعه ما پيدا شده است كه نظير در هيچ جا ندارد، در خود تاريخ ايران همچو نظيرى از براى آن نيست، اين نحو تحول روحى از براى جامعه‏اى آن هم تحول فراگير كه همه اطراف مملكت را فرا گرفته است، حكومت نظامى كه از قوانينش اين است كه، يا از اعلاميه‏هايشان اين است كه بيش از دو نفر حق ندارند با هم اجتماع كنند، جمعيت‏هاى دويست هزار نفرى، سيصد هزار نفرى، نيم ميليون نفرى در همان مراكز حكومت نظامى بيرون مى‏آمدند و حركت مى‏كردند و مرگ بر شاه مى‏گفتند.

توبه نامه‏اى همراه چماق‏

اينها ديدند كه از راه حكومت نظامى هم كار انجام نگرفت، اين دفعه كه چند روز پيش باشد، اينها با هر دو حربه پيش آمدند يعنى شاه يك دستش توبه نامه بود، يك دستش چماق. اين توطئه بود، من اينطور حدس مى‏زنم و همين بوده است كه اينها اين اجتماع مثلث يا مربع را كه كردند در پيش شاه، قرارشان بر اين شد كه شاه بيايد و حرف‏هاى آدم توبه كار را بزند و هى در پيشگاه ملت تعهد بدهد (من متعهد مى‏شوم به اينكه اين اشتباهات را ديگر تكرار نكنم، تا حالا اشتباهاتى شد و من متعهد مى‏شوم ملتزم ميشوم در پيشگاه ملت كه ديگر تكرار نشود اين كارها و اين اشتباهات) و بعد هم به طايفه طايفه از ملت روآورد، به روحانيون، به مراجع عظام (به تعبير او) و علماء اعلام كه من از شما تقاضا دارم كه مردم را هدايت كنيد، مردم آرام بنيشينند و من ديگر بنا دارم به اين كه از اين به بعد يك انتخابات آزادى، يك ملت آزادى، آزادى به همه معنا بدهم و شما مردم را آرام كنيد و به سياسيون رو آورد و تقاضا كرد كه شما هم كمك كنيد در اينكه مردم ديگر اينطور كارها را نكنند و ما آزادى مى‏دهيم، انتخابات آزاد، مجلس صحيح و ديگر از اين كارهائى كه پيشتر شده است و آن اشبتاهات نمى‏كنيم و بعد هم رو به جوان‏ها آورد كه شما از اين ملت هستيد و چه و بعد هم رو به پدر و مادر جوان‏ها كه نگذاريد جوان‏هايتان بيايند تو خيابان‏ها و اين كارها را بكنند و به همه اقشار ملت ايشان رو آوردند و اعتراف كردند در محضر ملت و راديو هم از قرارى كه گفتند در همه برنامه‏هايش اين جد عظيم كرده است و اين توبه نامه را خوانده است.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 61

اعترافات شاه حربه‏اى براى به دست گيرى يك سلطنت آرام‏

و اين اقرار به اين است كه تا حالا من اين كارهايى كه كرده‏ام اشتباه بود، اقرار به اين است كه من جرم مرتكب شده‏ام در حضور ملت ايشان اقرار كرده است به اينكه من تا حالا آزادى را از ملت سلب كرده بودم و حالا مى‏خواهم كه اين آزادى را از اين اشتباه دست بردارم و فهميدم كه اين كار اشتباهى بوده است و مى‏خواهم دست بردارم. اقرار به اين است كه مجلس ملى تا حالا نبوده است و مجلس سرنيزه‏اى بوده است و من اين را هم اشتباه كرده بودم، انتخابات ديگر آزاد است، آزاد مى‏شود. اقرار به اين است كه اين قتل و غارت‏هايى كه توسط مامورين من و اينهايى كه از ساواك و غيره شد من به ايشان امر كردم كه بكشيد و بزنيد، اين اشتباهى بوده است و من از اين به بعد اين كار را نمى‏كنم. اقرار به اين است كه اين حبس‏هايى كه ما كرديم و اين علما و سياسيون و ساير طبقات را به حبس برديم و ده سال، پانزده سال، كمتر، بيشتر اينها در حبس بوده‏اند، اين يك اشتباهى بوده است كه خوب بود نشود ولى خوب، شد لكن ديگر تكرار نمى‏شود و ما از اين به بعد از اين كارها نمى‏كنيم . شما هم بيائيد دست برداريد و من همان سلطان باشم و شما رعيت باشيد، شما آرام باشيد كه من يك سلطنت آرامى، دلخواهى بكنم و من هم قول مى‏دهم و التزام مى‏دهم و ضمانت مى‏دهم كه ديگر از اين كارها نكنم. اين آن دستى است كه توبه نامه را دارد.

كشتار مردم، همزمان با توبه نامه

قرار اين بود كه ايشان بيايند در محضر ملت و اين حرف‏ها را بزنند، دنبال او نخست وزير هم همين حرف‏ها را تكرار كرده بود و هر دو مى‏گفتند كه اى ملت بيائيد (به طبقات ملت كه قيام كرده‏اند) بيائيد همه‏مان به فكر ايران باشيم، در انديشه ايران باشيم، بياييد دست از اين كارها برداريد كه ما همه در انديشه ايران باشيم. اين آن دست توبه‏اى است كه در يك دستش توبه نامه بود، مصادف با همين توبه نامه يك دست ديگرى هم بلند كرد و با شدت شروع كردند به آدمكشى، با شدت هر چه تمامتر الان در ايران مشغولند، همين حالا، الان. ماامروز صبح از قم‏اطلاع داريم كه گفتند تا كنون قم اينطور نبوده است، اينگونه انقلابى كه امروز در قم هست وآتش گرفته است و آتش سوزى و تفنگ و فساد، آن كسى كه تلفن كرده بود به اينجا گفته بود كه قم تا كنون يك همچنين چيزى به خودش نديده بود من حالا ديگراطلاع از جاهاى ديگر ندارم لكن اينطور هست مساله، زنجان هم كه مى‏گويند همين مسائل هست و شدت دارد.

ملت فريب توبه شاه را نخواهد خورد

اين يك دست را اينطور گرفته است، وقتى آنجا نگاه مى‏شود (آقا استغفرالله من توبه كردم، غلط كردم) يك دست را هم اينطور گرفته، شمشير را دارد مى‏زند به سر و كله مردم. خوب مردم باور كنند؟ اگر باز دنبال اين مطلب نظامى نبود در كار و حكومت نظامى نبود و مثلاً -يك- به خيال‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 62

خودشان يك حكومت ملى بود، باز احتمال اين مى‏رفت كه چند نفر آدم بى‏اطلاع از عمق اشياء باور كنند. البته آنهائى كه مطالعه كردند درباره روحيه اين شخص و ديده‏اند كه 30 سال، بيست و چند سال اين چكاره بوده است و اين تبديل لباس‏ها را از او ديده‏اند، تبديل چهره‏ها را او ديده‏اند كه يك وقت به يك چهره عابد زاهد در مى‏آيد و دنبالش آن چهره‏اى كه پنج پنج مى‏گيرد، اينها ديده‏اند مردم اين را. آنهايى كه اطلاع دارند از مسائل، كه تو هر چيزى بگوئى باور نمى‏كنند، اگر لااقل با يك دست آمده بودى بيرون و همان قضيه عذرخواهى در پيشگاه ملت و توبه نامه، احتمال مى‏رفت كه يك دسته مثلاً مردمى كه سطحى نگاه ميكنند، اينها باورشان بيايد، خوب اين هم براى تو يك چيزى بود كه يك دسته سطحى نظر كن باورشان بيايد مطلب را، اگر آن دسته بگذارند كه اينها تفكر غلطى بكنند. لكن تو هر دو را با هم اجرا كردى اين ناشيگرى است. يا آنهايى كه دارند تعليم مى‏دهند اين مسائل را غرض دارند با اين مردك و مى‏خواهند كلكش را بكنند منتهى مستقيماً نمى‏خواهند اين كار را انجام بدهند مى‏خواهند به غير مستقيم اين كار را انجام بدهند كه به مردم بفهمانند كه آقا توبه اين آقا اين است، اين توبه‏اى كه دارد مى‏كند و در پيشگاه ملت عذر تقصير مى‏خواهد و التزام مى‏دهد و ضمانت مى‏كند، اين الان كه توى زبانش التزام و ضمانت است زير عبايش تفنگ است، اين را ملت باورش بيايد؟ كدام ملت، كدام احمق باورش مى‏آيد اين را؟ چه كسى اين مطلب را باورش مى‏آيد؟ آنها هم كه مطالعه در حال شما نكرده‏اند، آخر باورشان مى‏آيد يك همچنين مطلبى كه با هم تو اين كار را دارى انجام مى‏دهى ؟ كسى احتمال مى‏دهد كه نظامى بدون اينكه شاه امر بكند آدم بكشد؟ نظامى به روى مردم آتش روشن كند بدون اينكه امر مستقيم شاه در اين مساله باشد؟! اينها در اين جلسه‏اى كه داشتند فكر عليلشان به اين منتهى شد كه بياييد يك كارى بكنيم كه اعليحضرت را مصون نگه داريم و بگوئيم كه آقا توبه كار است لكن نظامى خودش كار خودش را انجام بدهد، يعنى‏نظامى‏ها هستند كه اين را انجام مى‏دهند نه شاه و جورى اينها ترتيب آن را دادند كه خود مطلب، متن قضيه مطلب را روشن كرد كه چه هست، همان قضيه دم خروس است. متن قضيه معلوم بود كه اين يك صورت سازى است و به نظر انسان مى‏رسد كه اينهايى كه اين مطلب را تنظيم كرده‏اند با اينكه از آن طرف ديدند كه رياكارى‏ها به جائى نرسيد، حكومت نظامى و سرنيزه هم به جائى نرسيد، كلا" ضم اين دو تا، ضم شى به لاشى است، ضم هيچى به هيچى است، آن به جائى نرسيد، اين هم به جائى نرسيد، خوب دوتايش هم همين است ديگر به جايى نمى‏رسد. اينها در عين حالى كه اين معنا را ديدند اين طرح را دادند كه مردم در خود طرح بفهمند كه مساله اين نيست كه ايشان مى‏گويد من توبه كردم و اينكه يك انتخابات آزادى و يك عرض مى‏كنم مملكت صحيحى و مستقلى و آزادى بعد از اين من تحويل مى‏دهم، همين حالايى كه دارد مى‏گويد استغفرالله التوبه، همين حالا مسلسل‏هاى او باامر او دارد مردم را مى‏كشد، همين حالا كه التوبه او باز قلمش خشك نشده است، قم را به آتش زدند و زنجان را به آتش زدند، ساير مملكت هم حتماًاين چيزها هست كه ما لابد تا عصرى يا شبى اطلاع پيدا مى‏كنيم. نمى‏شود اين مردم را ديگر بازى داد، فكرى ديگر بايد بكنند اينها.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 63

اگر اين طرح از ابرقدرت‏هاست بسيار احمقانه است، اگر از خود دستگاه هم هست، كه توى آن احمق هست، آدم ناقلا هم هست. اگر احمق‏ها تنظيم كرده باشند كه احمقانه است، اگر اين آدم‏هاى چيز فهم تنظيم كرده باشند، بر ضد او مى‏خواهند تنظيم بكنند. آنها هم با ملت معلوم مى‏شود همراهند، مى‏خواهند مردم را بيدار كنند كه اى مردم! بدانيد كه توبه اين آقا حمله است، نه مرگ است. توبه گرگ را مى‏گويند مرگ است اما توبه ايشان حمله است.

طلب عفو شاه از ملت، با وجود جنايات جبران ناپذير

با اين وضع چطور ممكن است كه يك بن بستى كه الان هست اين برداشته بشود و يك مل