دنيا خوبست ولى .....!!
اين كه بزرگان عالم آن همه مذمت از دنيا كرده اند نه آن كه نظر ايشان اينست كه دنيا خود فى نفسه بد باشد چون خداى تعالى چيزى را كه اساس خلقت بر آن استوار است بدخلق نمى كند و اصلا هيچ چيزى را در عالم بيهوده ايجاد نكرده است قوله تعالى : ربنا ما خلقت هذا باطلا پس آن چه را كه درباره مذمت دنيا گفته شده است از حقيقت دنيا نبوده بلكه از علاقه و دلبستگى مردم است نسبت به متاع و التذاذ مجاز و ظاهر فريبنده آن و الا در حقيقت ، دنيا و تشكيلات آن خوب و بسيار نيكو مى باشد كه مى توان از آن تمتع كامل گرفت بلكه به اعتبارى دنيا بهترين وسيله و جايگاهيست كه هر كس مى تواند در ايام معدود زندگانى خود استفاده كامل از آن كرده و تاءمين آتيه نمايد، يعنى در مقابل آن دوران زندگى كوتاه در دنيا مى تواند مقام شامخى در يك حيات جاودانى براى خود كسب كرده و خود را براى هميشه به سعادت سرمدى برساند؛ منتهى بايد توجه كرد كه آيا چگونه بايد در اين دنياى خوب ! زيست كرد و تا چه حد مى توان علاقه به آن و متاع آن پيدا كرد تا نتيجه مطلوب حاصل شود البته در اين باب كتاب هاى بسيارى نوشته شده و دستورات جامع براى زندگانى دنيا را به طور شايسته داده اند و در اين جا مجالى براى گسترش اين بحث نيست ، ولى همينقدر متذكر مى شويم كه هر علاقه و محبتى كه از راه التذاذ يا غير آن در دنيا حاصل شود اگر به كار آخرت بيايد ممدوح و مستحسن است و در غير اين صورت هر تمتعى كه از پى اصلاح امر آخرت نباشد و در تهيه سفر عالم قدس به آن احتياجى نبوده باشد و با هر دلبستگى به دنيا كه از روى هوى و هوس نفس باشد مذموم و ناپسنديده بوده و اين همان محبتى است كه بايد از خداى تعالى تقاضاى خروج آن را از دل كرد.
دنيا و زندگانى در آن از نظر قرآن
آن چه در قرآن مجيد در باب دنيا آمده است بيشتر در مورد زندگانى و متاع آنست و اشارات آن بر اينست كه هر كس براى آراستگى خود بايد فريب دنيا را نخورده و به اسباب و تجملات و متاع آن دلبستگى پيدا نكند و آيات بسيارى با بيانات مختلف در اين زمينه تكرار شده كه شايد جامع ترين آنها اين آيه شريفه باشد سوره الحديد آيه 20 اعلموا انما الحيوة الدنيا لعب و لهو و زينة و تفاخر بينكم و تكاثر فى الاموال و الاولاد كمثل غيب اعجب الكفار نباته ... الى آخر آيه
بدانيد اى طالبان دنيا جز اين نيست كه زندگانى اين سراى بازيچه است ؛ و تعب و رنج در طلب متاع آن بى فايده ؛ ماننده ملاعت و متاعب اطفال كه فايده بر آن مترتب نمى شود، و مشغولياتى است كه به سبب اشتغال شما به آن باز مى مانيد از مراتب عظيمه اخرويه ، و آرايشى است در مطاعتم خوشگوار و ملابس نيكو و منازل دلكش و مراكب زيبا و غير آن ؛ و مفاخرت كردنست در ميان يكديگر به سبب نسب عالى و جاه و منازل ؛ و مباهات نمودن در كثرت مالها و شمارش آن و بسيارى فرزندان .
سپس حق تعالى در دنبال آيه شريفه بى اعتبارى دنيا و سرعت زوال آن را تمثيل فرموده ؛ به اين مثل : كه دنيا مانند بارانست كه بر زمين كشته ببارد و تخم ها كه در او است زود برويد و راست بايستد و به جهت طراوت بشگفت آورد، كافران را از روئيده شدن آن يعنى متعجب سازد آن گياهان ناگرويدگان را كه اعجاب ايشان به زينت دنيا بيشتر است بر خلاف اهل ايمان زيرا كه مؤ من چون امرى معجب مشاهده مى نمايد فكر او منتقل مى شود به قدرت صانع آن پس سبب تعجب او در آن نبات قدرت الهى مى شود نه طراوت و قضاوت آن و كافر فكر او در نمى گذرد از آن چه احساس آن نموده ، بلكه مستغرق امر محسوس شده فكر خود را مقصور مى دارد بر تعجب نمودن در آن و اصلا در خالق آن تفكر نمى نمايد؛ حاصل آن كه دنيا چون نباتيست كه از باران روئيده شده باشد با كمال ترى و تازگى پس خشك گردد به يكى از آفات آسمانى يا ارضى پس بينى آن را زرد بعد از سبزى و خرمى سپس بعد از زردى درهم شكسته و كوفته و ريزه ريزه شده ، يعنى مآل دنيا نيز چنين است كه چند روزى سبز و خرم بوده و بعد از آن ، آن سبزى و خرمى خشك شده و به باد حوادث متلاشى گردد ((يا آن كه دوران حيات زندگى تشبيه بر آن است كه چند صباحى به جوانى و شادابى گذرد و بعد ضعف پيرى در رسد و آخر با وزش باد مرگ تمام تازگى ها و طراوت را از بين ببرد، و خلاصه نتيجه چنين است كه و ما الحيوة الدنيا الا متاع الغرور)) و نيست زندگانى دنيا مگر متاع و مايه فريب و يا به عبارت ديگر در آيه 32 از سوره الانعام : و ما الحيوة الدنيا الا لعب و لهو و نيست زندگانى دنيا مگر بازى كودكان و مشغولى بى خردان يا به معناى ديگر: نيست زندگانى دنيا مگر مشغولى به امر باطل لاطائل و بازى به چيز و شى ء بى حاصل ، خلاصه آن كه حقيقت دنيا و آن چه كه مردم را از طريق حق بازدارد خداى تعالى در آيه اى آورده و از دلبستگى به آنها مردم را برحذر داشته است و چنين مى فرمايد: س 3ى 14 زين للناس حب الشهوات من النساء و البنين و القناطير المقنطرة .... الخ يعنى زينت داده شده است براى مردم دوستى آروزهاى نفس از زنان و پسران و زر و سيم و جواهرات و مراكب زيبا و دلبستگى به انعام ((چهارپايان )) و كشت و زراعت كه اينها همه متاع زندگانى دنيا است ولى متاع آخرت كه نزد خداوند است به مراتب از اينها نيكوتر است يعنى اى مردم روى از حطام فانى دنيا برگردانيد و متوجه ثواب جاودانى باشيد؛ و در آيات ديگر خداى تعالى حقيقت دنيا و مثل زندگانى در آن را بر وجه ديگر آورده از جمله در آيه 24 از سوره يونس و همچنين آيات ديگرى در باب غرور و فريب دنيا آورده كه ذكر هر يك به طول مى انجامد؛ ولى همينقدر متذكر مى شويم كه خداى تعالى در آيه اى چنين اشاره مى فرمايد: آنها كه دوست مى دارند زندگانى دنيا را و دنيا را بر آخرت ترجيح مى دهند و باز مى دارند مردم را از راه حق ، يعنى مردم را متوجه دوستى دنيا كرده و به راه كج وامى دارند آنها در گمراهى آشكار و ضلالت بعيدند، قوله تعالى : س 14ى 3 الذين يستحبون الحيوة الدنيا على الاخرة و يصدون عن سبيل الله و يبغونها عوجا اولئك فى ضلال بعيد، و از اين جهت است كه امام عليه السلام خواستار خروج حب دنيا از قلب خود شده ، و عرض مى كند: و اخرج حب الدنيا من قلبى .
دنيا از نظر رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم
در خبر است كه روزى رسول صلى الله عليه و آله و سلم با جمعى از صحابه بر بزغاله مرده اى مى گذشت ديد كه متورم و متعفن شده و در كنار راه افتاده ، فرمود: كه كيست اين را به درمى خريد كند، گفتند: يا رسول الله او در زندگى به يك درم نمى ارزيد اكنون كه مرده است و گنديده و آماسيده شده چه كس او را به درمى مى خرد؟
فرمود: كه بخدا قسم كه دنيا نزد حق تعالى حقيرتر از اين بزغاله است .
دنيا از نظر اميرالمؤ منين عليه السلام
اخبار و آثارى كه در مذمت دنيا و محبت و بى وفايى و كمى منزلت آن وارد شده بسيار است و در كلمات ائمه معصومين مخصوصا اميرالمؤ منين عليه السلام به قدرى آمده است كه تاءمل در آنها دل را از دنيا سير و آدمى را از تربيت آن دلگير مى كند و هر كس به خطب و مواعظ آن بزرگوار كه در نهج البلاغه و غير آن مذكور است توجه نمايد پستى مرتبه دنيا و ردائت آن را خواهد دريافت و گمان نمى رود كسى بهتر از آن بزرگوار دنيا را آن طور كه هست معرفى كرده باشد.
از تفسير منهج الصادقين در لذت دنيا
اميرالمؤ منين عليه السلام عمار ياسر را گفت : اى عمار؛ براى دنيا غم مخور كه جمله لذت دنيا شش است : مطعوم و مشروب و ملبوس و منكوح و مركوب و مشموم .
شريف ترين مطعومات عسل است كه آن لعاب مكس است و بهترين مشروبات آب است كه جمله حيوانات در آن مساوى است و نيكوترين مشمومات مشك است و آن خون آهو است و زيباترين مركوبات اسب است كه راكب آن در مظنه هلاكت است و نفيس ترين ملبوسات ديبا است و آن تننده كرم است و معظم فوائد منكوحات مواقعه است و آن ادخال مجراى بول است در مجراى بول ديگر و چون معظم لذات دنيا مبتنى بر اين امور خسيسه دنيه است پس معلوم است كه قدر و خطر او تا كى باشد.
و نيز در آن تفسير آورده : كه اميرالمؤ منين عليه السلام را گفتند: كه ما را صفت دنيا كن فرمود: الدنيا اوله بكاء و اوسطه عناء و آخره فناء اولش گريه است و ميانش غم و اندوه و آخرش نيستى است .
از نهج البلاغه ((دنيا از نظر اميرالمؤ منين ))
ترجمه - ((اى مردم !)) شما را از دنيا برحذر مى دارم ، زيرا دنيا جاى پايدارى نيست و فرودگاهى كه در آن آب و گياه طلبيد نمى باشد، به چيزهاى فريبنده خود را آراسته ، و به آرايش خويش مردم را فريب داده است ، و سرائيست نزد پروردگارش خوار و پست ، پس حلال آن را به حرام و نيكوييش را به بدى و زندگانيش را به مرگ و شيرينيش را به تلخى آميخت ، خداى تعالى براى دوستانش آن را صاف و گوارا نگردانيده ، و به دشمنانش از دادن آن بخل نورزيده ((بلكه گشايش و نعمت هاى بسيار به آنها بخشيده )) خير و نيكوييش اندك است ، و شر و بديش آماده ، و گردآمده هايش فانى و نابود، و دولتش از دست رفته و آباديش خراب مى گردد.
و در خطبه ديگر مى فرمايد: شما را ((از دل بستن به دنيا)) بر حذر مى دارم زيرا دنيا ((به كام دنياپرستان )) شيرين ((و در نظر آنان )) سبز و خرم است ، به خواهش هاى بيهوده پيچيده شده است و به زيورهاى اندك مردم را به شگفت آورده شاد مى نمايد و براى آرزوها و فريب ، خويش را آرايش نموده ؛ شادى آن پايدار نيست بسيار فريبنده و زيان رساننده است ، بسيار فريبنده ايست كه هر چه در آنست مى فريبد، و فانى شدنى است كه هر كه در آنست نابود مى شود خير و نيكويى در هيچيك از توشه هاى آن نيست مگر در تقوى و پرهيزگارى ؛ چه بسيار است كسى كه به دنيا اعتماد و دلبستگى داشته و دنيا او را دردمند مى سازد؛ و چه بسيار است كسى كه به دنيا اطمينان داشته و دنيا او را بر خاك مى اندازد و چه بسيار است كسى كه داراى مرتبه بزرگ بوده و دنيا او را كوچك و پست مى گرداند؛ و چه بسيار است كسى كه داراى افتخار و خودخواهى است دنيا او را ذليل و خوار مى نمايد.
و نيز در خطبه ديگر مى فرمايد: و از دنيا دورى نماييد و به آخرت مشتاق و شيفته باشيد، و پست نداريد كسى را كه تقوى بلند كرده ((پرهيزگاران را خوار مشماريد)) و بلند ندانيد كسى را كه دنيا بلند كرده .
آگاه باشيد دنيا به زن فاجره اى ماند كه خود را به مردان نشان داده روى بگرداند و به اسب سركشى ماند كه هنگام حركت توقف نموده و فرمان نبرد.
و از كلمات قصار آن حضرت است درباره دنيا
دنيا بازار زيانكاريست ، دنياطلبى ذليل و خوار مى كند شخص را، دنيا به منزله سايه ايست كه زايل مى شود؛ دنيا محل عبور است براى آخرت ، رغبت در دنيا سبب بغض و دشمنى است ؛ دنيا محل آفات است ، بيرون كنيد دل را از دلهاى خود پيش از خارج شدن جان از بدنهاى شما، پس در دنيا امتحان مى شويد و براى غير دنيا كه عالم آخرت باشد خلق شده ايد؛ بپرهيزيد از حب دنيا به درستى كه اصل هر خطا و گناهى و معدن هر بليه حب دنياست ؛ دنيا خانه ايست به بلا معروف و به بى وفائى ها موصوف ؛ و اگر در كلمات قصار آن حضرت توجه شود در ذيل عبارت ان الدنيا يعنى مترادف به اين عبارت كه مى فرمايد: ان الدنيا دار محن و محل فتن ؛ مطالبى بسيار آورده كه همه حاكى از مذمت دنيا و در واقع تنبهى براى اهل ايمان است .
با اين حال كه مذمت دنيا را از نظر قرآن و گفتار بزرگان دانستيد، معلوم گرديد كه چه تقاضاى بزرگى حضرت سجاد عليه السلام بعد از ايراد صلوات بر محمد و آل محمد عليهم السلام از خداى تعالى كرده كه عرض مى كند: و اخرج حب الدنيا من قلبى و از آن جا كه اين موضوع نزد آن بزرگوار اهميت شايانى داشته در خلال بعضى ديگر از گفتارهاى خود متذكر شده و از جمله در پايان مناجات پانزدهم خود به لسان ديگرى عرض مى كند: و اخرج حب الدنيا من قلوبنا كما فعلت بالصالحين من صفوتك و الابرار من خاصتك يعنى و بيرون كن محبت دنيا را از دل ما همچنان كه درباره بندگان برگزيده صالح و نيكان خاصت كرده اى .
در بيان فقرات مورد شرح اى درود و رحمتت بر مصطفى آن پيمبر مظهر لطف و وفا
از تو خواهم حاجتم سازى روا چون به هر دردى تو را باشد دوا
اول آن حاجت كه آيد در قبول اين درودم را رسانى بر رسول
بعد از آن دارم تقاضايى فزون حب دنيا از دلم سازى برون
ديگرم سازى به مه رويان انيس تا شوم در نزد محبوبان جليس ‍
آرزو باشد مرا در هر جهان كه بپيوندم به جمع گلرخان
باشم اندر خدمت ختم رسل آن كه هادى شد خلائق را سبل
پس به سوى ((توبه )) سازم منتقل تا در ايمان درجه گيرم مستقل
ياريم در گريه كن بر نفس خويش چون كه دارم سختى دوران به پيش ‍
بارها گفتم كه دنيا بى وفاست هر دلى خالى ز حبش با صفاست
كس اگر بندد بر او دل ، مرده است گر رها كردش يقين دان زنده است
پس اگر خواهى حيات جاودان حب او از دل برون كن هر زمان

فقد افنيت بالتسويف و الامال عمرى و قد(75) نزلت منزلة الايسين من خيرى فمن يكون اسوء حالا منى ان انا نقلت على مثل حالى الى قبر لم (76) امهده و لرقدتى و لم افرشه بالعمل الصالح لضجعتى .
پس به تحقيق كه نيست و نابود كردم عمر خود را به آرزوهاى بيهوده ؛ و تباه كردم روزگار خود را به بازيچه هاى كودكانه ، ((يعنى چقدر امروز و فردا كردم و اصلاح امر خود را به تاءخير افكندم غافل از اين كه ناگاه امر خدا در رسد و آواز الرحيل به گوش آيد كه من هنوز بر بستر غفلت آرميده و ديگر كار از كار گذشته است .))
و همانا كه فرود آمدم در مقام و منزل آنان كه از خير و خوبى خود نوميد شده اند؛ ((يعنى كارم به جايى رسيده كه ديگر از خير خود ماءيوس ‍ شده ام )) پس كيست بدحال تر از من ؟ اگر مرا منتقل كنند به مثل اين حالت سويى كه اكنون بدان اندرم ((به اين حالت و وضع فعليم )) به سوى قبرى كه آماده نكرده ام آن را براى خوابگاه خود، و آراسته نكرده ام آن را به كارهاى نيكو و شايسته براى آرامگاه ابدى خود، يا بر اين معنا، كيست كه حالش خراب تر از حال من باشد اگر با اين حال او را به سوى قبرى برند كه جهت آرامش خويش فرشى از عمل صالح بر آن نگسترانيده است .
فراش مى كند؛ با اشاره به بيان امام عليه السلام يعنى كسى كه كار شايسته كرد؛ براى خود و مضجع خود در پناهگاه گور بسترى نرم مى سازد و آن را با اعمال صالح مزين و آراسته مى نمايد و لذا عرض مى كند: و لم افرشه بالعمل الصالح الضجعتى .
عمل صالح چيست ؟
به طور كلى اعمال صالح به جا آوردن واجبات و خوددارى از محرمات در احكام دين است ، بر وجهى كه عمل خالصا لوجه الله باشد؛ و لكن صالحتر و نيكوتر، آن عملى است كه از حدود وجوب تجاوز كرده و در مقام استحباب در آيد، چون در مرحله اول از نظر دين امرى در اداى وظيفه است و در مرحله دوم امرى از روى شوق و علاقه ؛ و البته قبولى در هر دو منوط به تقوى و پرهيزگارى است كه فرمود: انما يتقبل الله من المتقين ، و اين نكته را بايد توجه داشت كه عمل نيكو بر دو قسم است : يكى آن كه آدمى تنها خود را از آن بهره مند مى نمايد مانند نماز و روزه در واجبات و خواندن نافله در مستحبات ؛ و ديگر آن كه در ظاهر مردم از آن بهره مند باشد چون خمس و زكات دادن در واجبات و مسجد ساختن و آبيارى و پل سازى و ساير كارهاى عام المنفعه در مستحبات ، و بلاشك مى توان گفت هر عبادت يا هر عملى كه ديگران از آن منتفع مى شوند ارجح و اولى بوده و عامل آن ذينفع تر است ، چون به طور كلى بازگشت تمام اعمال چه از حسنات و چه در سيئات به نفس خود آدمى است و اين خود بحثى جداگانه دارد كه خداى تعالى بر وجوه مختلف در قرآن مجيد متذكر شده و صريحترين آنها عبارتى است كه در دو مورد مى فرمايد:
س 41ى 46 و س 45ى 15؛ من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعليها و بايد دانست كه در پاداش اعملا به مصداق ان الله لا يضيع اجر المحسنين خداى تعالى كوچكترين اجرى را از نيكوكاران ضايع نخواهد كرد و لو اين كه آن پاداش در امور مادى و يا شهرت و كسب مقام در دنيا بوده باشد و از اينجاست كه هر عملى كه مستلزم اجر نيكو از طرف خداى تعالى باشد نمى توان آن را در رديف اعمال صالح آورد و اعمال صالح بايد شايستگى آن مقامى را داشته باشد كه خداى تعالى در قرآن مجيد به عاملين آن وعده كرده است كه فرمود: س ‍ 2ى 25 و بشر الذين آمنوا و عملوا الصالحات ان لهم جنات تجرى من تحتها الانهار.... و بشارت ده آن كسانى را كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته كرده اند به آن كه از براى ايشان است در آخرت بوستان هاى متعدده كه از غايت اشجار روى زمين آن پوشيده باشد و در آن انواع ميوه هاى متلونه و طعام هاى مختلفه بوده باشد.
پس هر عملى كه عامل آن را در آخرت مستحق بهشت كند آن عمل صالح است ، الا عملى كه در دنيا اجر آن به عامل داده مى شود جزء حسناتى است كه اغلب از مردمان بى ايمان هم در مقابل ، اجر خود را در اين دنيا گرفته و در آخرت بى بهره اند.
نظر قرآن مجيد در باب صالحين و پاداش نيكوكاران
تمام گفتگوهاى انبيا و تمام تلاشى كه پيغمبران در امر خداشناسى به كار برده اند فقط بر سر اين موضوع است كه مردم را به اصل وظيفه خود كه انجام كردار نيك و عمل صالح است آشنا نمايند و اگر به ديده تعمق به مطالب قرآنى نظر افكنيم خواهيم ديد در بيشتر موارد كه سخن از ايمان به خدا در ميان آمده است عمل صالح را يادآور شده و ايمان به خدا را تواءم به انجام كردار شايسته كرده است و به طورى كه نگارنده در اين موضوع در بيانات قرآنى دقت كرده است شايد 71 مورد باشد كه خداى تعالى بر وجوه مختلف در بيشتر موارد كه من آمن آورده و عمل صالحا را در عقب آن متذكر شده و يا اكثر جايى كه والذين آمنوا را آورده و عملوا الصالحات را يادآور شده است .
و اين امر نشان مى دهد كه چگونه امام عليه السلام در اين بيان كوتاه باب بزرگى را از اوراق قرآنى گشوده و تعليم مى دهد كه تمام گفتگوها در كتب آسمانى از خداپرستى و ارسال رسل و تشكيلات امر آخرت از بهشت و دوزخ بر سر همين يك موضوع است كه ايمان به خدا بايد تواءم به انجام عمل صالح باشد تا منظور خلقت تاءمين شده و آنها كه شايسته اند در رحمت واسعه الهى قرار گيرند و الا ايمان به خدا بدون توجه به انجام كردار نيك و عمل صالح هيچگونه نتيجه بر آن مترتب نخواهد بود.
حال با وجودى كه اين بحث خود شرحى بسيط دارد نگارنده از تفصيل آن خوددارى كرده و براى روشن شدن موضوع و اهميت بيان امام عليه السلام اكتفا به اصل و ترجمه چند عبارت از آيات كريم را مى نماييم .
ايمان بايد توام با عمل صالح باشد
ببينيد چگونه خداى تعالى پاداش نيكوكاران را بر وجوه مختلف بيان داشته و مى رساند كه ايمان بدون عمل صالح بى نتيجه است .
سوره البقره آيه 82: والذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك اصحاب الجنة هم فيها خالدون و آنان كه گرويدند به خدا و اعمال نيكو و پسنديده به جاى آوردند آن گروه اهل بهشت و در آن جاودانند.
سوره الكهف آيه 88: و اما كسى كه ايمان آورد و عمل شايسته بر مقتضاى ايمان به جا آورد: فله جزاء الحسنى پس از براى اوست پاداشى نيكو.
سوره طه آيه 82: به درستى كه من هر آينه نيك آمرزنده ام براى آن كه توبه كرد و گرويد و كردار نيكو به جاى آورد و ثم اهتدى پس هدايت يافت يعنى دريافت راه راست را.
سوره القصص آيه 67: اما آنكه توبه كرد و گرويد به خدا و عمل صالح انجام داد فعسى ان يكون من المفلحين پس اميد است كه از رستگاران باشد ((در اين آيه شريفه مطلبى است كه طالبين بايد مراجعه به تفسير نمايند.))
سوره التغابن آيه 9: و هر كه بگرود به خدا و كارهاى شايسته كند يكفر عنه سيئاته بپوشد خدا بدى هاى او را و در آورد او را در بوستان هاى بهشت كه آن يك رستگارى بزرگ است .
سوره مريم آيه 96: آنان كه گرويدند به خدا و رسول و كردار شايسته به جاى آوردند سيجعل لهم الرحمن ودا زود باشد كه خدا محبت آنها را در دل مردمان قرار دهند.
سوره الحج آيه 49: آنان كه گرويدند و كردار شايسته كردند لهم مغفرة و رزق كريم از براى آنهاست آمرزش و روزى نيكو.
سوره العنكبوت آيه 8: آنان كه گرويدند و كردار نيكو كردند لندخلنهم فى الصالحين هر آينه در آوريم آنها را در زمره شايستگان .
سوره العنكبوت آيه 58: آنان كه ايمان آرند و كار شايسته كنند لنبوئنهم من الجنة غرفا.... هر آينه فرود آوريم آنها را در جنت به منزل هاى بلند و غرفه هاى ارجمند.
سوره الروم آيه 15: پس آنان كه گرويدند و عمل صالح كردند فهم فى روضة يحبرون پس ايشانند در چمنزارى شادمان .
سوره لقمان آيه 8: همانا آنان كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كردند لهم جنات النعيم از براى آنها باغستان پرنعمت است .
سوره السجده آيه 19: اما آنان كه ايمان آوردند و كردار شايسته كردند فلهم جنات الماءوى پس براى ايشان است جناتى پيشكش .
سوره الكهف آيه 107: آنان كه گرويدند به خدا و عملهاى پسنديده كردند كانت لهم جنات الفردوس نزلا از براى آنهاست بهشت هاى فردوس .
سوره فاطر آيه 7: و آنان كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كردند لهم مغفرة و اجر كبير از براى ايشان است آمرزش و مزدى بزرگ .
سوره فصلت آيه 8: همانا آنان كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كردند لهم اجر غيرممنون از براى ايشان است مزدى بى منت ((يا بى پايان .))
سوره الجاثيه آيه 50: و اما آنان كه ايمان آوردند و كار شايسته كردند فيوفيهم اجورهم پس تمام داده شود اجر ايشان .
سوره الاعراف آيه 42: و آنان كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كردند لا نكلف نفسا الا وسعها اولئك اصحاب الجنة هم فيها خالدون تكليف نكنيم كس را جز به اندازه تواناييش آنانند ياران بهشت كه در آن جاودانند.
سوره الرعد آيه 29 آنان كه ايمان آوردند و كردار شايسته كردند طوبى لهم و حسن مآب خوش باد بر آنها و نيكى بازگشت .
سوره الكهف آيه 30: همانا آنان كه ايمان آوردند و عمل صالح به جاى آوردند انا لا نضيع اجر من احسن عملا ما تباه نسازيم اجر آنها را كه كارشان نيك بوده است و اين بود بيان بعضى از آيات كه حاكى از پاداش صالحين اهل ايمان است و آيات بسيارى ديگر كه در اين باب مى باشد كه از نظر اختصار از ذكر آنها خوددارى شده است .
اى برادر عزيز!!
حقا ديدى كه خداى تعالى درباره صالحين اهل ايمان چه گفته است ؟ ديدى جزاى اين گروه را چگونه با لسانهاى مختلف به قالب الفاظ ريخته است .
اى برادر عزيز!
دانستى كه امام عليه السلام چگونه ما را به انجام كردار نيك و شايسته در اين دعا ترغيب كرده و ما را به خداپرستى و انجام كارهاى نيكو تشويق كرده است ، به خدا قسم !! جا دارد همانطور كه قبلا امام عليه السلام اشاره فرمود: حب دنيا را از دل خارج كرده و آن چه را كه از عمر خود در پيروى آمال و آرزوى بيهوده فنا كرديم پشت سر گذارده ، در اين چند روز بكوشيم و خدا را فرمان بريم ، اطاعت امر او كرده و از نهيش سر باز زنيم و از اعمال صالح و كردار نيكو فرشى زيبا تهيه كرده و به آرامگاه خود فرستيم و بدين وسيله خود را به مقام هايى رسانيم كه خداى تعالى در انتظار ما گذاشته است .
در بيان عبارت مورد شرحعمر خود كردم تبه در روزگار چون كه نفسم شد به خواهش سازگار
برفكند از ريشه عمرم را مآل تا كه آوردم به سر خاك ملال
زين سبب كارم به اينجا در كشيد كه شدم از خير خود من نااميد
در مقام آيسين كردم نزول از نكو گشتن شدم چندان ملول
واى اگر بر اين روش گيرم قرار تا كه عمرم سر رسد در روزگار
با چنين حالى برندم سوى گور كه ندارم توشه بر اين راه دور
نه مرا يار و نه اعمال نكوست لاجرم كردار زشتم روبروست
نكته اى گويم كه گيرد دل خراش از نكوكارى نشد قبرم فراش ‍
پس نشد زينت مرا آن جايگاه كه مرا باشد هميشه پايگاه
گر مرا بودى عمل نيكو يقين مى گرفتم حشر خود بر صالحين
همچنين خائف نبودم از عقاب لا اخاف منك من سوء العذاب
چون بشارت داده اى بر صالحين فيه من جنات عدن خالدين

و مالى لا ابكى و لا ادرى الى ما يكون مصيرى و ارى نفسى تخادعنى و ايامى تخاتلنى و قد حفقت عند(77) راءسى اجنحة الموت .
و چيست مرا كه گريه نمى كنم !! و چگونه است كه نمى دانم پايان كار و بازگشت به كجا خواهد بود!! يعنى چرا گريه نكنم و ننالم از اين كه متوجه عاقبت امر خود نيستم ؛ در حاليكه فريب مى دهد مرا نفس من ((يعنى مخفى و پنهان مى دارد نفسم خواهش هاى خود را و از محبت دنيا باز نمى ايستد؛ و اين مكر و خدعه پنهانى مرا غافل كرده و از به خود آمدن باز داشته است .))
و نيز چه شده است مرا كه روزگار هم با من خدعه كرده ؛ فريبم مى دهد؛ در حالى كه شاهين مرگ بر بالاى سرم بال و پر گسترده ((و آن مرغ بد هيولا در صدد است كه دانه عمرم را بر چيند.))