صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 36 , از مجموع 36

موضوع: |♥|♥|♥| ۩ اشگ غم٬سرشگ قلم٬درسوگ مولاي کريمان۩ |♥|♥|♥| ۩

  1. #31
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    سفره ی دستش کریم بود

    116248872164517915411417013384171157193134254
    یک عمر در حوالی غربت مقیم بود
    آن سیدی که سفره ی دستش کریم بود
    خورشید بود و ماه از او نور میگرفت
    تا بود ، آسمان و زمین را رحیم بود
    سر می کشید خانه به خانه محله را
    این کارهای هر سحر این نسیم بود


    آتش زبانه می کشد از دشت سبز او
    چون گلفروش کوچه ی طور کلیم بود
    این چند روزه سایه ی یثرب بلند شد
    چون حال آفتاب مدینه وخیم بود
    big5c13845c015c10134213244230661191823158120111744089203
    حقش نبود تیر به تابوت او زدن
    این کعبه در عبادت مردم سهیم بود
    بی سابقه است حادثه اما جدید نیست
    این خانواده غربتشان از قدیم بود
    آقا ببخش قصد جسارت نداشتم
    پای درازم از برکات گلیم بود
    4 29


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #32
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    مثل ستاره‏اى سرگردان،
    گرد مزارت مى‏گردم.
    زمین امشب از انبوه تیرها، خون‏آلود است.
    تو کدامین عهد را روز ازل بسته‏اى که حتى مزارت،
    حتى کفنت، آماج ستم ستمگران است؟


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #33
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    ای مثل پدر بر تو شده، ظلم فراوان
    مظلوم حسن جان، مظلوم حسن جان
    ای ماهی دریا، به عزایت شده گریان

    مظلوم حسن جان مظلوم حسن جان

    ای حضرت زهرا و علی را، ثمر دل
    بی جرم و گنه، یار تو را آمده قاتل
    آخر جگرت، پاره شد از زهر هلاهل

    مظلوم حسن جان مظلوم حسن جان

    هر شب، به سر تربت بی‌شمع و چراغت
    مرغ دل بشکسته‌ام آید، به سراغت
    ممنوع بوَد، تا که کنم گریه ز داغت

    مظلوم حسن جان مظلوم حسن جان
    در کودکی، از خصم چه آمد به سر تو؟
    شد نقش زمین، مادر نیکو سیَر تو
    یک عمر شد از جور فلک، خون جگر تو

    مظلوم حسن جان مظلوم حسن جان

    پیش نگهت، دست علی را همه بستند
    دستی، که نبی بوسه بر آن داد، شکستند
    با تو همگان رشتۀ پیوند گسستند

    مظلوم حسن جان مظلوم حسن جان

    یاران همگی از تو بریدند، حسن جان
    حرمت ز تو پیوسته دریدند حسن جان
    سجاده ز پای تو کشیدند حسن جان

    مظلوم حسن جان مظلوم حسن جان


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #34
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    تیشه های اشک

    big5c13845c015c7937223915810214106179236179702514185245
    سکوت، زهر شد و در گلوی مجنون ریخت
    دل شکسته لیلا از این مصیبت سوخت
    به یاد خاطره های کریم آل عبا
    تمام خاطره هایم در اوج غربت سوخت
    سکوت گفتم و یادم سکوت او آمد
    و زهر گفتم و یادم زهر خوردن او
    و تیر آه به قلبم نشست و کردم یاد
    ز تیرهای کفن دوز بسته برتن او
    وراثتی است بلا شک غریب ماندن ما
    چرا که غربت شیعه ز غربت زهراست

    و بر غریب مدینه سزاست گرییدن
    که پای ثابت این روضه حضرت زهراست
    همان کسی که غریبانه باز مسموم است
    به دست همسر خود در میان خانه خویش
    پرستویی است مهاجر ولی شکسته پر است
    و زخم خورده فتاده کنار لانه خویش
    کسی که سبزترین جامه را به تن دارد
    نگفت علت سبزی پیکرش از چیست
    big5c13845c015c237194245109124430215246102151141232141591
    و طشت داد شهادت غریب مطلق اوست
    چرا که پاره جگر تر از او درعالم نیست
    همان کسی که شنید به وقت کودکی اش
    صدای یا ابتاه و شکستن در را
    میان کوچه باریک بی شک این کودک
    همان کسی است که برده به خانه مادر را
    رسید دشمن بی شرم و سد راه نمود
    و ابرهای سیه روی ماه پاره نشست

    و با دو دست بزرگ و ضُمُخت و سنگینش
    چنان به صورت او زد که گوشواره شکست
    شکست آینه اش در هجوم سنگ ستم
    خمید قامتش اما عبای مادر شد
    و خورد خون دل و با کسی نگفت چه دید
    آه جان به لب شد و آخر فدای مادر شد


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #35
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    4 29

    گشته ام بیمار غربت ، درد درمانم شده
    همدمم در کنج عزلت ، آه سوزانم شده
    مجتبایم ، آنکه از بی یاری و بی همدمی
    آه ، تنها محرم اسرار پنهانم شده
    می کنم در خانه خود هم به غربت زندگی
    من ندانم با چه جرمی خانه ، زندانم شده ؟
    مرد را در خانه ، همسر محرم راز است و من
    محرم رازم دریغا قاتل جانم شده !
    می خورم هر روز از زخم زبان خون جگر
    هر شب از بی یاوری ، شام غریبانم شده
    رهبر تنهای تاریخم ، که بیش از هر گناه
    بیگناهی باعث رنج فراوانم شده
    از همه نزدیکتر بر من که شده همسر، بزهر
    میزبان روزه لبهای عطشانم شده
    وارث صبر پدر گشتم که در طفلی به ظلم
    مادرم نقش زمین در پیش چشمانم شده
    با زبان حال می گویم ، که در دیوان عدل
    مدرک مظلومی من ، قبر ویرانم شده
    ظلم بی تکرار در تاریخ مظلومان دهر
    قصّه بعد از شهادت ، تیر بارانم شده
    کفت جدّم کور در محشر نخواهد آمدن
    در جهان با معرفت ، چشمی که گریانم شده
    دارد امید شفاعت در جزا بر مادرم
    آنکه با اخلاص در دنیا ثنا خوانم شده

    4 29


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #36
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    اى دل خون شده! ايّام عزاى حسن ست
    كز ثَرى تا به ثريّا همه بيت الحزن ست

    پيرهن چاك زنم در غم آن گوهر پاك
    گز غمش چاك ملك را به فلك پيرهن ست

    قسمت آل عبا اى فلك از گردش تو
    گوئيا درد و غم و رنج و بلا و محن ست

    بشكنى گوهر دندان نبى گاه به سنگ
    گاه بر بازوى حيدر ز جفايت رسن ست

    گه دَرِ كينه به پهلوى بتول عَذرا
    مى زنى، كينه بلى عادت چرخ كهن ست

    گه بود خنجر خونخوار تو بر خلق حسين
    گه ز تو سوده الماس به كام حسن ست

    خاطرم از اَلَمِ اين يك، دارالالم ست
    سينه ام از حَزَنِ آن يك، بيت الحزن ست

    عرش از بوى يكى پر بود از ناقه چين
    خاك از خون يكى پر ز عقيق يمن ست

    هر كه گويد چو «طرب» مرثيه آل عبا
    به يقين جنّت فردوس مر او را وطن ست


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/