صفحه 174 از 208 نخستنخست ... 74124164170171172173174175176177178184 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,731 تا 1,740 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #1731
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 19 صفحه 282

    تاريخ: 15/12/64

    پيام امام خمينى به مناسبت رحلت آيت‏الله حائرى

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    انالله و انا اليه راجعون

    رحلت اسف‏انگيز حضرت آيت‏الله آقاى حاج آقا مرتضى حائرى رحمةالله عليه موجب كمال تأثر و تأسف گرديد. ايشان در علم و عمل بحق خلف بزرگوار مرحوم آيت‏الله العظمى استاد معظم حضرت آقاى شيخ عبدالكريم رضوان‏الله تعالى عليه بودند و كفى به شرفاً و سعاده .

    اين جانب از اوايل تاسيس حوزه علميه پربركت قم كه به دست مبارك پدر بزرگوارشان تاسيس شد و موجب آن همه بركات شد، آشنايى با ايشان داشته و پس از مدتى از نزديك معاشر و دوست صميمى بوديم و در تمام مدت طولانى معاشرت، جز خير و سعى در انجام وظيفه علميه و دينيه از ايشان مشاهده ننمودم. اين بزرگوار علاوه بر مقام فقاهت و عدالت، از صفاى باطن به طور شايسته برخوردار بودند و از اوايل نهضت اسلامى ايران، از اشخاص پيشقدم در اين نهضت مقدس بودند و جزاء عن الاسلام خيرا .

    اين جانب به ملت محترم ايران بويژه به اهالى وفادار قم و حضرات علماى اعلام و مدرسين معظم حوزه علميه قم تسليت عرض مى‏كنم و براى خاندان معظم ايشان و فاميل محترمشان خصوصاً حضرت حجت‏الاسلام آقاى حاج آقا مهدى حائرى اعزالله، از خداوند تعالى طلب صبر جميل و اجر جزيل مى‏نمايم. اميد است عنايت حضرت بقيةالله روحى و ارواح‏العالمين لمقدمه الفدا شامل حال همه آنان و همه ملت مسلمان باشد.

    والسلام على عبادالله الصالحين

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  2. #1732
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 19 صفحه 283

    تاريخ: 1/1/65

    پيام امام خمينى به مناسبت حلول سال نو

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    يا مقلب القلوب والابصار يا مدبر الليل والنهار يا محول الحول والاحوال حول حالنا الى احسن الحال.

    خدايا! ما را در اين سال نو از اين حالى كه داريم عوض كن، ما گرفتار هواهاى نفسانى هستيم و تودانى، و تو مى‏توانى ما را نجات بدهى.

    خداوند اين پيروزى چشمگيرى كه براى ما و ملت ما و براى اسلام حاصل شده است، طورى كن كه در قلوب ما تأثير سوء نگذارد و ما را مغرور نكند، ما را از آن راهى كه انبيا عليهم‏السلام داشتند، منحرف نكند، من اميدوارم كه اين سال نو، به همه ملت‏هاى اسلامى و خصوصاً ملت تحت ستم ايران كه سال طولانى در گرفتارى بودند، مبارك كند و همان طورى كه اين رزمندگان عزيز ما، اينها در جبهه‏ها حاضر هستند و انشاءالله بيشتر هم حاضر خواهند شد و آن طور آن روح آنها را تبديل كردى، روح ما را هم متحول كن به يك روحى كه مورد رضايت تو باشد.

    تمام مقاصد انبيا، برگشتش به يك كلمه است و آن معرفت الله، تمام مقدمه اين است. اگر دعوت به عمل صالح شده است، اگر دعوت به تهذيب نفس شده است، اگر دعوت به معارف شده است، تمام برگشتش به اين است كه آن نقطه اصلى را كه در فطرت همه انسان‏هاهست، حجاب را ازش بردارند تا انسان برسد به او، و او معرفت حق است، مقصد عالى همين است. انبيا نمى‏خواستند كه جنگى باشد و نمى‏خواستند كه دعوتى باشد به غير از اين دعوت، دعوت به گرفتن كشور و دعوت به اينها، هيچ وقت در آنها نبوده است. ما اگر چنانچه در اين پيروزى‏ها كه بحمدالله به طور چشمگير حاصل شده است، ما از آن راهى كه انبيا دارند منحرف نشديم، اين سال نو بر ما مبارك است و ما پيروز هستيم. و اگر خداى نخواسته اينها اسباب يك غرورى شد، اسباب يك دلبستگى به دنيا شد، ما هم بخواهيم يك توسعه‏اى در كشورمان حاصل بشود، حكومتى بكنيم بر مردم، ما هم با ساير ابرقدرت‏ها فرقى نداريم، بلكه ما عقب‏تر از آنها هستيم، آنها به صراحت حرف‏هاى خودشان را مى‏زنند كه ما مى‏خواهيم دنيا را بگيريم. اين را مى‏گويند كه ما همه بايد چيزهايى كه منافع ماست محفوظ باشد ولو به لگدمال شدن همه كشورها. ما كه اين طور نمى‏گوييم، ما كه خودمان را تابع اسلام مى‏دانيم، اگر خداى نخواسته در قلب ما اين معنا باشد كه ما هم يك قدرت زيادترى پيدا بكنيم، ما هم

    صحيفه نور ج 19 صفحه 284

    براى خودمان يك شخصيت بيشترى پيدا بكنيم، يك حكومتى بكنيم، توسعه‏اى در ملك خودمان حاصل كنيم، ما از آنها حالمان بدتر است، براى اين كه مسأله ريا هم در كار مى‏آيد.

    من بايد تشكر كنم از اين جوان‏هايى كه، طبقات مختلفى كه الان از همه جاى ايران مدت‏هاست به طرف جبهه‏ها مى‏روند. اينها متحول شدند اينها اين دعايى كه در روز عيد مى‏كنيم، در حق آنها به يك مقدار زيادى مستجاب شده است. اينها وضع روحى‏شان يك وضع روحى ديگرى است، غير از آنى است كه ما داريم. اينها به ميدان جنگ مى‏روند، به ميدان قتال مى‏روند، به آغوش مرگ مى‏روند با آن روى گشاده، با آن قلب قوى. انسان وقتى هر يك از اينها را مى‏بيند، مى‏بيند كه با ما فرق دارند، ما از خدا مى‏خواهيم كه ما را هم نظير آنها متحول كند، ما از آنها بايد تشكر كنيم، ما بايد دعا كنيم به آنها، و من دعا مى‏كنم به آنها. وظيفه همه‏مان همان هست كه به اين جوان‏هايمان، به اين راهيان كربلا، به اين پاسدارها، به ارتش، به همه قواى مسلحه، به بسيج، به همه دعا بكنيم. اينها دارند اسلام را حفظ مى‏كنند و در اين سال نو من اميدوارم كه پيروزى چشمگيرى عايدشان بشود و اسلام تقويت بشود و آن چيزهايى كه در دنيا الان دنبالش هستند كه تقويت كنند دشمن‏هاى ما را و ما را به عقب بزنند، انشاءالله كه در اين سال، كيد اينها به خودشان برگردد، چنانچه تا حالا خداى تبارك و تعالى اين طور فرموده است و عمل كرده است و ما بايد همه شكرها را در محضر او بكنيم.

    من از همه خانواده‏هاى شهدا، خانواده‏هاى معلولين، مفقودين، اسرا، آنهايى كه رنج ديدند در اين كشور، و در اين جنگ رنج ديدند و بحمدالله براى خدا ديدند و خدا اجر مى‏دهد، لكن ما هم وظيفه داريم كه براى آنها دعا كنيم و به آنها هم تبريك بگوييم كه يك همچو جوان‏هايى دارند، يك همچو دامن‏هاى پاكى دارند كه اين جوان‏ها را تربيت كردند، يك همچو قلوب قوى‏اى دارند كه جوان‏هايشان را مى‏فرستند به جنگ و به جايى كه احتمال اين معنا هست كه خداى نخواسته يك وقتى شهيد بشوند، ما از آنها تشكر مى‏كنيم. به آنها دعا مى‏كنيم و از خدا مى‏خواهيم كه اينها را صبر عنايت كند و اجر عنايت كند و اين سال را، نوروز را بر آنها مبارك كند! و ما از خدا مى‏خواهيم كه قلوب ما را تغيير دهد، ما بفهميم كه براى چى در اين دنيا آمديم و بايد چه بكنيم و چه جور برويم از اين دنيا. يك مرگ حيوانى نباشد، يك نحوى نباشد كه ما انبار كنيم معاصى را و در آن جا روسياه باشيم. خداوند تأييد كند ما را و همه را تأييد كند كه همه ما آدم بشويم. اسلام آمده است كه آدم درست كند، همه انبيا براى اين معنا آمدند كه اين انسان را به آن چيزى كه در باطن ذاتش هست و آن فطرت الهى است (كه توجه به خداست، همه چيز مربوط به اوست)، ما را يك اندكى معرفت عنايت كند كه اين را بفهميم، بفهميم كه خودمان چى هستيم و دنيا چى است، نسبت به حق تعالى چه وضعى دارد، گفتنش آسان است كه همه فانى‏اند، همه چه‏اند، اما يافتنش مشكل است، كه ما بياييم اين مطلب را كه انبيا چه خواستند از ما و خود انبيا چه بودند، در عين حالى كه آن طور بودند، مع‏ذلك اظهار عجز مى‏كردند و حق هم همان است، براى اين كه عظمت حق فوق اين مسائل است. و من اميدوارم كه اين رزمندگان ما و / اين / تمام اين قواى مسلحه با هم متحد بشوند، يك جهت داشته باشند - همان طورى

    صحيفه نور ج 19 صفحه 285

    كه هستند - و جبهه‏ها را محكم كنند و اين شرى كه براى مسلمان‏ها، براى ملت عراق پيش آمده و براى ملت ما، اين شر را رفعش كنند و همان طورى كه خودشان مى‏خواهند، خود رزمندگان ما مى‏خواهند بدون يك وقفه، كار را انجام بدهند و انشاءالله پيروزى را به دست بياورند. خداوندا! اينها را پيروز كن! ما را در جهاد نفس پيروز كن! همه را در جهاد نفس پيروز كن! ما را به تكاليف خودمان آشنا كن! ما را به وظايفى كه با اين ملت داريم آشنا كن! خدمت ما را پيش خودت كه خدمت به اينها خدمت به تواست، اين را بپذير! دين و دنياى ما را حفظ كن! اين سال را مبارك كن بر همه قشرهاى ملت ما. خدايا! دل‏هاى اينهايى كه مخالف با اين جمهورى هستند، اين دل‏هاى اينها را برگردان. تو مقلب‏القلوب هستى، اينها را برگردان كه آدم بشوند، توجه داشته باشند اينهايى كه كنار نشستند و جوان‏ها اين طور پرپر مى‏شوند و آنها يا شادى مى‏كنند يا بى‏تفاوت هستند، دل‏هاى اينها را برگردان به يك دل‏هاى سالمى و اين حجاب‏ها را از پيش چشم همه ما بردار و ما را موفق كن كه در تعقيب مسائل الهى كندى نكنيم! قلب ما به نور معرفت تو روشن بشود، قلب همه ملت ما به نور معرفت تو روشن بشود. خدايا! اين الاشياء كماهى .

    والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  3. #1733
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 19 صفحه‏286

    تاريخ: 4/1/65

    بيانات امام خمينى در جمع رئيس مجلس شوراى اسلامى، رئيس ديوان عالى كشور، نخست وزير، سفرا و كارداران كشورهاى خارجى مقيم جمهورى اسلامى ايران و جمعى از شخصيت‏هاى روحانى، كشورى و لشگرى به مناسبت ميلاد با سعادت حضرت على(ع)

    ما چطور مى‏توانيم ادعا كنيم كه شيعه اين بزرگوار هستيم

    بسم الله الرحمن الرحيم

    انشاءالله اين روز كه بزرگترين روزهاست در مذهب تشيع به همه مسلمان‏ها، به همه شيعيان جهان خصوصاً به ملت بزرگوار ما مبارك باشد. من گاهى فكر مى‏كنم كه ما با چه شباهتى مى‏توانيم دعوى كنيم كه شيعه آن بزرگوار هستيم. اگر متفكرين، نويسنده كسانى كه اطلاعات زياد دارند، ابعاد معنوى و مادى و جهات ديگرش را ملاحظه كنند، بررسى كنند ابعادى كه آن بزرگوار داشته است از اوايل سنين تا وقتى كه به شهادت رسيد و بررسى كنند كه ما چطور مى‏توانيم ادعا كنيم كه ما شيعه اين بزرگوار هستيم. بايد همه ما و همه كسانى كه دعوى تشيع مى‏كنند - الا معدود قليلى كه در صدر اسلام مثل ائمه هدى بودند ما اظهار عجز كنيم كه نمى‏توانيم. من نمى‏توانم كه در اين مجلس حتى يك بعد از ابعاد اين بزرگوار را ذكر كنم لكن براى اين كه يك راهى باز بشود براى آن اشخاصى كه اطلاعاتشان زياد است، معارفشان زياد است و جهات معنوياتشان زياد است، راهى باز باشد كه آنها فكر كنند و درست بررسى بكنند، بررسى او را و بررسى حال ماها را. در بعد معارف، كسى كه ادعيه حضرت را ملاحظه كرده باشد و نهج‏البلاغه را بررسى كرده باشد، مى‏داند كه پايه‏اش روى چه پايه‏اى هست، يعنى، اين كه معارف قرآن را فهميده است اين بزرگوار است و كسانى كه مورد تعليم او بودند مثل ائمه هدى. دعوى معارف خيلى آسان است كه شعرى انسان بگويد، نثرى بگويد و ادعا كند كه ما داراى چه معارفى هستيم، اين آسان است، دعوا هم خيلى كرده‏اند. اما واقعيت مطلب چطورى است؟ آنى كه به حسب واقع هست و ما بخواهيم وجداناً آن را بيابيم، وقتى درست در حال خودمان دقت بكنيم، نمى‏توانيم پيدا كنيم يك شباهتى ما بين خودمان و او. آن عشقى كه مولا به خداى تبارك و تعالى داشته است كه در دعاى كميل / مى‏فرمايد / عرض مى‏كند كه من فرضاً جهنم را بتوانم تحمل كنم ولى چطور فراق تو را تحمل كنم. اين را مى‏شود يك كسى شعر بگويد، يك كسى نثر بگويد، يكى خطابه بخواند و بگويد چه، اما واقعيت اين طور است؟ ماها اين طور هستيم؟ امثال ماها اين بودند كه / فراق / اصلش پيش‏شان فراق از حق تعالى مطرح بوده است؟ فراق به قدرى كه / به آتش / به آتش جهنم، آتش

    صحيفه نور ج 19 صفحه 287

    جهنم غير از اين آتش‏هاست؛ آتش جهنم قلب هم مى‏سوزاند؛ يعنى قلب معنوى را مى‏سوزاند، علاوه بر اين كه جسم را مى‏سوزاند در قلب انسان هم هست، وارد مى‏شود، قلب معنوى انسان را هم مى‏سوزاند و ايشان مى‏گويند من فرضاً او را تحمل كنم اما فراق تو را چه كنم. اين را هر كس پيش وجدان خودش حساب بكند كه واقعاً از فراق حق تعالى تا حالا يك لحظه شده است كه تأثر پيدا كند كه من فراق دارم از حق تعالى؟ اينها، ادعاها خيلى آسان است، خيلى از دراويش ادعا كردند، خيلى از كسانى كه اهل معرفتند ادعا كردند، اما واقعيت را انسان وقتى حساب بكند، مسأله اين نيست.

    خدر طبيعت در ما الان هم هست و تا آخر هم شايد باشد مگر خدا يك عنايتى بفرمايد

    يكى از چيزهاى عادى آنها در نهج‏البلاغه هست، در روايات ديگر هم از ساير ائمه هست، اين يك مقام عادى است، نه يك مقام بالايى است كه مى‏فرمايد كه / عرض مى‏كند كه / يا حضرت امير مى‏فرمايد، ديگران هم همين طور كه عبادت سه جور است: يكى عبادت كسانى است كه مثل عبيد مى‏ترسند و عبادت مى‏كنند، يكى عبادت كسانى است كه براى طمع و براى بهشت و اين طور چيزها عبادت مى‏كنند، اين دو تا عبادت يكى‏اش مال اجرا هست يكى هم مال عبيد، اما عبادت سوم كه هست كه ما عبادتش را مى‏كنيم، براى محبتى است كه به خدا داريم. شما حساب كنيد كه اگر براى ما وعده قطعى برسد كه جهنمى نيستيد شما و همه بهشتى هستيد، همه در بهشت جاودانيد و جهنم هم درهايش براى شما بسته است، آن وقت عبادت خدا را هم مى‏كرديد باز؟ يا بگويند براى محبت من عبادت كنيد، شما در خودتان مى‏ديديد اين را كه محبت خدا شما را وادار كند به عبادت، نه خوف، نه رجاء، نه جهات نفسانى. عرض كردم كه اين ادعاها را مى‏شود كرد كه من بگويم من هم محبت دارم. اما ما محبتى نداريم به خدا/ ما / هر چى هست حب نفس است، هر چى هست مال خودمان است، تا حالا يك قدم از نفس، از مدارج نفسانى ما بيرون نرفتيم، يعنى آن قدم اولى هم كه اهل سير مى‏گويند كه يقظه است، ما باز بيدار نشده‏ايم، خدر طبيعت در ما الان هم هست و تا آخر هم شايد باشد، مگر خدا يك عنايتى بفرمايد.

    حضرت على (ع) جامع‏الجهات بود

    در جهت عبادت اين، در جهت معارف او، كه اينها نمى‏توانيم حالا ما همه‏اش را ذكر كنيم، در جهت زهد آن ترتيب، آن ترتيبى كه، بعد از اينى كه همه وسايل برايش فراهم است باز از نان و نمك و يك چيز مختصر تجاوز نمى‏كند. در قضيه بيت‏المال آن طور است كه خوب! ديديد، تاريخ را ديديد كه وقتى كه صحبت ديگرى مى‏شود چراغ را خاموش مى‏كند. اينها يك قصه‏هايى است كه ما مى‏شنويم،

    صحيفه نور ج 19 صفحه 288

    يك واقعيت است وليكن پيش ما يك قصه است، ما نيستيم اين طور. در مسأله جنگ ما بايد بگوييم اگر اين را بگوييم خيلى بعيد نگفتيم كه شمشير ايشان از آن وقتى كه وقت اين بوده است كه ايشان جنگ بكند، تا آخر عمرشان در غلاف نرفته است. در تمام جنگ‏هاى رسول خدا الا نادر ايشان بوده است و پيشقدم بوده است. بعد از رسول خدا مشاور جنگى بوده است ولو اين كه مدت‏هاى طولانى اسلام محروم شد از ايشان. بعد از اين كه مردم به ايشان بيعت كردند، باز هم تمام عمرش را به جنگ‏هاى داخلى گذراند. اين طور نبود كه حالايى كه من يك آدم عارفى هستم بروم كنار بنشينم براى اين كه من عارفم، من يك آدم زاهدى هستم، حالا كه زاهدم ديگر كار نداشته باشم به مصالح مسلمين، بروم كنار بنشينم، من يك آدم فقيهى هستم، حالا كه فقيه هستم ديگر كار نداشته باشم كه به مسلمان‏ها چه مى‏گذرد، من هم بروم كنار بنشينم. در عين حالى كه همه اين معانى در او بوده است، توحيد در حد اعلا، معرفت در حد اعلا، فقه در حد اعلا، هر علمى در حد اعلا، در عين حال در جهاد هم در حد اعلا بوده، ابعاد مختلفه اين است كه در آن بعد اين را وادار نمى‏كند كه از اين يكى صرفنظر بكند، جامع‏الجهات است.

    مسأله اسلام است، مسأله مذهب نيست، همه مذاهب الان در معرض خطرند

    ما كه مى‏گوييم كه ما شيعه حضرت امير سلام‏الله عليه هستيم و الان كشور شيعه در معرض خطر است، الان كشور شيعه در معرض خطر است، اسلام در معرض خطر است، ما باز كنار بنشينيم و بگوييم كه ما چكار به اين كارها داريم، ما چه بكنيم، متاثريم از اين كه جوان‏هاى ما چه مى‏شوند، ما هم متاثريم. حضرت امير هم متأثر بوده از اين كه جوان‏ها چه مى‏شدند، اما مى‏نشسته خانه و بگويند من متاثرم؟! يا مى‏رفتند جنگ و خودشان جنگ مى‏كردند و در عين حال هم براى آنهايى كه شهيد شده بودند متأثر بودند؟ ما هى كنار بنشينيم و هى بگوييم كه ما مى‏خواهيم چه بكنيم، چه، ما چه ، فلان از اين حرف‏هايى كه خودشان مى‏زنند و از مصالح اسلام و مصالح مسلمين و از اين چيزى كه الان براى كشور ما پيش آمده است، براى اسلام پيش آمده. مساله، مسأله تشيع نيست، مسأله اسلام است، مسأله مذهب نيست. همه مذاهب الان در معرض خطرند. الان كه قدرت‏هاى بزرگ احساس اين معنا كردند كه اسلام يك همچو قدرتى دارد كه مى‏تواند يك جمعيت چهل و چند ميليونى را در مقابل همه وادار كند و بايستد و بگويد نه اين و نه او، حالايى كه فهميدند اين قدرت، قدرت اسلام است، نه قدرت مليت، قدرت اسلام است كه دنيا را دارد به خطر - به خيال آنها به خطر مى‏اندازد، حالا آنها براى اصل اسلام دارند نقشه مى‏كشند، ما حالا بنشينيم بگوييم كه ما اهل ولايت هستيم. اگر شما اهل ولايتيد، چرا الان كشور ولايت در معرض خطر است و نشستيد؟ اين البته يك عدد معدودى‏اند، قابل ذكر نيستند اينها. چرا ما غفلت داريم از اين معانى؟ ما اظهار مى‏كنيم ما شيعه اميرالمؤمنينيم. ما برويم ببينيم اميرالمؤمنين در مصالح اسلامى چه كردند، براى مصالح اسلام چه كردند، آن وقتى كه زمان رسول‏الله بود و بسيارى از اشخاص آن وقت بودند كه جنگ مى‏خواستند بشود نمى‏رفتند، اگر مى‏رفتند

    صحيفه نور ج 19 صفحه 289

    كناره‏گيرى مى‏كردند، آن كسى كه از همه مقدم بود ايشان بودند. بعد از رسول‏الله هم كه مدت‏هاى طولانى ملت‏ها محروم ماندند از قيادت ايشان، ايشان باز كنار نبود، ايشان باز براى حفظ مصالح مسلمين همراه بود، صبر مى‏كرد ولى در آن وقت هيچ اصلا اظهار چيزى نمى‏كرد، مخالفت نمى‏كرد. بعد از اين كه آنها متكفل امور بودند، ايشان اهل مشورت آنها بود، راهنمايى مى‏كرد، بچه‏هايش را مى‏فرستاد به جنگ. حالا ما بنشينيم بگوييم كه ما اهل ولايت هستيم! شما اهل ديانت هم نيستيد، اهل ولايت هستيد؟! آن وقتى كه با ايشان بيعت كردند، البته ايشان هم در عين حالى كه خودش را حق مى‏دانست مى‏گفت كه برويد يكى ديگر را، مى‏دانست اينها يك اشخاصى نيستند كه اهل كار باشند ولى خوب، فشار آوردند به ايشان، با ايشان بيعت كردند.

    مسلمانى كه مى‏خواهد اسلام را از بين ببرد، از كافر هم بدتر است

    آن وقت هم سه تا جنگى كه شد، سه تا جنگ با كسانى بود كه اظهار اسلام مى‏كردند، كسانى بودند كه مى‏گفتند، فرياد مى‏زدند ما مسلمانيم، جنگ‏هابا مسلمان‏ها بود. حالا شما مى‏گوييد مسلمان با مسلمان مگر جنگ! پس شما اعتراض به حضرت امير هم داريد براى اين كه جنگ حضرت امير با سه تا جنگشان هر سه با مسلمان‏هابود. مسلمانى كه مى‏خواهد اسلام را از بين ببرد از كافر هم بدتر است، مسلمانى كه با اسم اسلام مى‏خواهد كه حيثيت اسلام را از بين ببرد، اين لازمتر است معارضه با او، تا با كسانى كه مسلمان نيستند. شما نشستيد مى‏گوييد ما مسلمان با مسلمان! اولا اين كه اين حزب بعث عقيده‏اش اصل اين است كه قضيه اسلام تو كار نيست. آنهايى هم كه دنبال او مى‏آيند بسيارى‏شان همين‏اند، يك عده‏اى هم كه فرضاً آنها بيايند لكن مى‏آيند براى اين كه كشور اسلامى را از بين ببرند و سيلى در صورت اسلام بزنند. امروز به همه واجب است كه دفاع كنيم. هر كس مى‏تواند جبهه بايد برود، هر كه نمى‏تواند در پشت جبهه كمك بكند. آنهايى كه مى‏نشينند و هى صحبت مى‏كنند كه بياييد چه بكنيم، بياييد چه بكنيم، اينها از اسلام بى‏اطلاعند، نمى‏دانند قضيه اسلام چى هست.

    امروز دفاع است مسأله، مسأله رفتن و جنگ كردن نيست

    مطالعه كنيد در حال ائمه مسلمين، در حال خود پيغمبر. پيغمبر هم تمام عمرش صرف اين شد ديگر، صرف مجاهده شد. آن وقت كه مكه بود آن جور مجاهدات مى‏كرد و آن جور خون دل مى‏خورد، وقتى، هم مدينه آمد جنگ‏ها، آن همه جنگ، بگوييم همه جنگ‏ها دفاعى بوده، و حال آن كه بعضى‏اش كه نبوده، حالا همه دفاعى، ما هم كه الان دفاع است، ما اصلا جنگى نداريم، ما با كى جنگ داريم؟ ما الان داريم دفاع مى‏كنيم. فاو مركز اين بود كه بريزند و از آن جا به اسلام صدمه بزنند، خوب! اينها رفتند فاو را گرفتند، دفاع كردند. علاوه دفاع از ملت عراق، دفاع از اسلام است، دفاع از مسلمين است. ملت عراق با اين خبيث موافق نيستند، اين عده‏اى هستند با او چيز و قدرت هم دستشان است. آن وقت آن اشخاص منحرف در خارج آن طور حرف‏ها مى‏زنند، در داخل هم پيدا مى‏شوند اشخاصى

    صحيفه نور ج 19 صفحه 290

    كه خوب، متدين‏اند اما باز توجه ندارند به مسائل. امروز همه ما مكلف هستيم، جوان‏هاى ما بايد اين جبهه‏ها را پر كنند از انسان قوى / چيز / كه بحمدالله هم الان پركردند، لكن بيشتر لازم است. آقا قضيه، قضيه از بين رفتن اسلام، چه تشيع و چه تسنن، همه، از بين رفتنش و قضيه اين كه ما قيام كنيم و نگذاريم بشود و بحمدالله تا حالا جوان ما اقدام كردند، قيام كردند و نخواهند گذاشت لكن اين اسباب اين نمى‏شود كه از ديگران تكليف سلب بشود كه نه، ديگر لازم نيست كارى ما بكنيم. آن كسى كه اشكال به جنگ دارد، واجب است برايش كه برود جنگ، اينهايى كه اشكال مى‏كنند يكى‏شان حتى يك بچه‏شان نرفته است، يك جوانشان نرفته است به جبهه‏ها، ديگران دارند از مال و جان اينها دفاع مى‏كنند، اين جوان‏هاى ما دارند از مال و جان همه اين ملت دفاع مى‏كنند، از مال و جان يك دسته كه نمى‏كنند دفاع، دارند دفاع از همه حيثيت اين ملت مى‏كنند، از نواميس همه مى‏كنند. اگر خداى نخواسته اين حزب بعث بيايد و غلبه خداى نخواسته بكند كه نخواهد كرد / بكند / به كى رحم مى‏كند؟ به شمايى كه آن وقت نشسته بوديد و مى‏گفتيد بياييد جنگ را برداريم و از بين ببريم و جنگ خوب نيست و مردم با جنگ مخالفند؟ اين مردم از كجا آمدند كه با جنگ مخالفند، غير از اين جوان‏هاى ما هستند؟ ملت ما اينها هستند، اين كاروان كربلا و آن پاسدارها و آن بسيجى‏ها و آن ساير قشرهايى كه، قشرهاى محرومى كه الان دفاع از شما دارند مى‏كنند و شما نشستيد آنها را تضعيف مى‏كنيد كه شايد موافق رضاى خدا نباشد! رضاى خدا موافق نيست با دفاع؟! امروز دفاع است مساله، مسأله رفتن و جنگ كردن نيست. كسى نمى‏خواهد جنگ بكند، اول هم نبوده و آن حرفى كه روز اول جمهورى اسلامى زده راجع به جنگ، امروز هم عين همان حرف است يك كلمه اين ور آن ور نيست، آن اين است كه ما تا اين حزب عفلقى هست ما جنگ خواهيم كرد، ما بايد اين را، براى اين كه دفاع از اسلام اين است كه اين نقطه را برداريم از بين، اين غده سرطانى كنده بشود و الا محال است كه اين كشور روى آرامش به خودش ببيند و نه كشور ما، نه عراق، نه خليجى‏ها. اين خليجى‏ها توجه ندارند به اين كه اگر صدام غلبه پيدا كند، با آنها چه خواهد كرد؟ حالايى كه مثل موش دارد اين ور آن ور مى‏رود، به آنها تشر مى‏زند.

    بحمدالله كشور ما، جوان‏هاى ما، پيرمردهاى ما، زن‏ها، بزرگ‏ها، كوچك‏ها همه مهيا هستند به اين كه جنگ را تا پيروزى ادامه بدهند و ادامه خواهند داد و كسانى كه مخالف با اين مسائل هستند، خوب! بنشينند توى خانه‏شان هر چى مى‏خواهند بگويند، اما بدانند كه خلاف رضاى خدا دارند مى‏گويند. اگر حرف‏هاى آنها تضعيف كند روحيه ده نفر جوان ما را، عاقبتشان به خير نخواهد شد. توجه كنند به حرف‏هايشان. خداوند انشاءالله اين عيد را بر همه ما، بر همه شما، بر همه ملت‏ها، بر همه مسلمين مبارك كند و ما را از شيعيان اين مولا قرار بدهد. ما را موفق كند كه در يك جهت از جهات، لااقل در يك جهت از جهات شبيه ايشان بشويم ولو يك شبيه بسيار ناقص. خداوند تأييد كند همه شما را و اسلام را تقويت كند و همه مسلمان‏ها را به مقاصد اسلامى‏شان برساند.

    والسلام عليكم و رحمةالله‏

    
    previos page menu page next page
    

  4. #1734
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 19 صفحه 291

    تاريخ: 6/1/65

    فرمان امام خمينى به حجت‏الاسلام كروبى

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    جناب حجت‏الاسلام آقاى حاج شيخ مهدى كروبى، دامت افاضاته! ضمن تشكر از زحمات جناب عالى كه مسؤوليت ارزشمند سرپرستى خانواده‏هاى معظم شهدا، مفقودين، اسرا و معلولين را به عهده گرفتيد، لازم مى‏دانم در امور فرهنگى فرزندان عزيزم، اين يادگاران شهيدان و معلولين و مفقودين و اسرا، دقت بيشتر نموده و آنان را از كودكستان تا دانشگاه به بهترين وجه اداره نماييد. از آن جايى كه جامعه اسلامى ما استقلال و آزادى و جمهورى اسلامى خويش را مديون ايثارهاى غير قابل ترسيم اين عزيزان مى‏داند، هر چه سريعتر با وزيران آموزش و پرورش و فرهنگ و آموزش عالى طرحى را تنظيم نموده و به شوراى عالى انقلاب فرهنگى تقديم نماييد.

    اعضاى محترم اين شورا خود توجه دارند كه بزرگترين و خداپسندانه‏ترين ارزش اسلامى، خدمت به فرزندان اين عزيزان است. بنياد مستضعفين موظف است تمامى بودجه اين كار عظيم را بر عهده گيرد و در صورت كمبود، دولت و بنياد شهيد و بنياد پانزدهم خرداد اقدام كنند.

    اين جانب از حوزه‏هاى علميه تقاضا دارم تا در صورت درخواست ورود به آن حوزه‏ها، آنان را يارى و به طور شايسته تعليم و تربيت نمايند. صدا و سيماى جمهورى اسلامى برنامه‏هايى را در جهت رشد استعداد و خلاقيت اين فرزندان معظم تدوين نمايد. انشاء الله مردم شهيد پرورمان تا آن جايى كه مقدورشان است بدين كار الهى كمك نمايند.

    نور چشمان عزيزم توجه خواهند داشت، اكنون كه رسالت بزرگ پدران بزرگوار خود را به دوش مى‏كشند، در راه تهذيب و تحصيل خود با الهام از روح پرفتوح سربازان امام زمان ارواحنافداه تلاش وافر نمايند تا با كسب دانش و معنويت اسلامى، امور جامعه خويش را به دست گيرند.

    والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  5. #1735
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 19 صفحه 292

    تاريخ: 15/1/65

    پيام امام خمينى خطاب به اعضاى سمينار لبيك يا امام

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    اعضاى محترم سمينار پشتيبانى جنگ، ايدهم الله تعالى!

    پيام شما در مورد استقبال كم نظير مردم سلحشور در پيوستن به صفوف رزمندگان اسلام و تصميمتان در استفاده بيشتر از اين امكانات عظيم واصل گرديد. خداوند متعال را سپاس مى‏گزاريم كه در آستانه سالروز بعثت حضرت خاتم‏الانبيا صلى الله عليه وآله وسلم بار ديگر ملت دلاور ايران صحنه حماسه‏هاى هميشگى حضور خود را در دفاع از اسلام عزيز و كشور اسلامى ايران به نمايش مى‏گذارند و با شركت بى‏سابقه خود در كاروان راهيان كربلا، جهانيان را به حيرت وا داشته و مى‏روند تا با همت والاى خود بقاياى ريشه‏هاى پوسيده حزب عفلقى عراق را بر كنند و مردم مظلوم عراق و ايران و منطقه را از يوغ اين بردگان شيطان رهايى بخشند. و با تشكر از اعضاى محترم اين سمينار كه انشاءالله با وحدت معنوى و ظاهرى خود، از اين نيروهاى الهى در جهت دفاع مقدس برنامه ريزى مى‏نمايند.

    ملت عزيز ايران و رزمندگان و مسؤولين محترم جمهورى اسلامى مى‏دانند كه استكبار جهانى و اكثر كشورهاى منطقه، به خوبى دريافته‏اند كه امروز نجات صدام از اين بن بست و منجلابى كه خود آنان براى او به وجود آورده‏اند، امرى ناممكن است و على رغم آن همه تسليحات مدرن و كمك‏هاى نظامى و اقتصادى و تبليغاتى، هر روز كه از عمر اين شجره خبيثه مى‏گذرد، بى‏ثباتى آن آشكارتر مى‏گردد و شايد كم و بيش دريافته‏اند كه مقاومت بيش از اين در مقابل عواطف و احساسات پاك مردم ايران و حمايت از صدام، نه تنها براى آنان سودى نخواهد داشت كه زمينه‏هاى تزلزل و بى‏ثباتى آنان را در ميان ملت‏هاى خود فراهم خواهد ساخت. و نيز در طول اين چند سال جنگ تحميلى، براى آنان و حتى سازمان‏هايى كه تا ديروز به حمايت از صدام برخاسته بودند، به خوبى آشكار گرديده است كه تنها كسى كه در اين جنگ عامل آن همه تجاوزها و شرارت‏ها، كشتارها و ناامن كردن درياها و حمله به هواپيماهاى غير نظامى و استفاده از بمب‏هاى شيميايى و نقض حقوق و قوانين بين‏المللى است، شخص صدام و حزب بعث عراق است، و همه آنان مى‏دانند كه اگر اسرائيل نقشه تسخير از نيل تا فرات را دنبال مى‏كند، صدام هم در تهاجم خود به اين كشور اسلامى، نقشه سيادت خود بر اعراب و منطقه و ژاندارمرى خليج فارس را تعقيب مى‏نمود. هر چند كه بسيارى، جرأت ابراز صريح اين واقعيت

    صحيفه نور ج 19 صفحه 293

    را ندارند.

    ما همه اين موفقيت‏ها را در صحنه‏هاى سياسى و نظامى، رهين همت مردم و استقامت رزمندگان مى‏دانيم و بار ديگر به كشورهاى منطقه اعلام مى‏كنيم كه جمهورى اسلامى على رغم اقتدار روزافزون خود در صحنه‏هاى سياسى و نظامى و على رغم پشتيبانى توده‏هاى ميليونى مردم كه هر روز شاهد رژه با شكوه ده‏ها لشكر از نيروهاى آموزش ديده آن هستيم، هيچ گاه در صدد توسعه و كشورگشايى نبوده‏ايم و همواره در صدد آنيم كه با كشورهاى اسلامى و منطقه، در صلح و آرامش روابط دوستانه داشته باشيم و اعراب و كشورهاى اسلامى و خصوصاً كشورهاى خليج فارس بايد بدانند كه هيچ گاه با وجود رژيم فاسد و جنگ افروزى چون صدام، منطقه روى آرامش را نخواهد ديد و تا اين غده چركين در كالبد كشور اسلامى عراق باقى است، منطقه نيز در تب و تاب ناامنى و حوادث خواهد سوخت.

    نكته ديگرى كه بايد به ملت عزيز و مسؤولين محترم و رزمندگان سلحشورمان تذكر دهم اين است كه، با وجود اين كه در تمامى جبهه‏هاى نبرد، پيروزى و برترى با شماست و خواب راحت از چشم عفلقيان گرفته شده، ولى اين پايان راه دفاع مقدس از كشور اسلامى و دفع تجاوز نيست. مسؤولين و فرماندهان ارتش و سپاه و بسيج با استفاده از امكانات مادى و معنوى خود، با تزلزل سخت و عميق حاكم بر پيكر پوسيده عراق، در جبهه‏هاى جنگ خصوصاً در نبرد قهرمانانه فاو به نبرد بى‏امان خود و مقاومت تا سقوط صداميان ادامه دهند و با وحدت و انسجام كامل در صفوفى به هم پيوسته، امان را از آنان سلب نمايند، و خداى ناكرده غرور از پيروزى‏ها باعث سستى در تكليف يا بى‏دقتى در برنامه‏ها نگردد. و من با كمال تواضع، از اين مدافعان پيروز مى‏خواهم كه هيچ گاه از نصرت حق و توكل بر خداى بزرگ غافل نباشند، و من نصر الا من عندالله العزيز الحكيم . و ملت عزيز ايران هم كه در تمامى صحنه‏ها خود را ملزم به اداى تكليف الهى و دفاع از دستاوردهاى آن مى‏دانند، بايد متوجه باشند كه امروز پر كردن جبهه‏هاى نبرد از نيروهاى آموزش ديده و آمادگى دفاع از اسلام و ايران، براى همه قشرها از اهم واجبات الهى است كه هيچ چيز ديگر مانع از انجام آن نمى‏شود، كه بحمدالله مردم به اين وظيفه شرعى و مقدس خود به خوبى عمل كرده و مى‏كنند و دنيا هم اكنون شاهد امواج خروشان اين انسان‏هاى متعهد و آگاه از روحانى گرفته تا دانشگاهيان و دانش آموزان، و از كارگران و كشاورزان گرفته تا بازاريان و كارمندان، همه و همه مى‏باشد.

    اين جانب از مسؤولين امر خصوصاً اعضاى محترم اين سمينار كه بر آن شده‏اند تا با برنامه‏ريزى كامل از اين امكانات عظيم مردمى بهره‏بردارى كنند، تشكر مى‏كنم و از ملت عزيز مى‏خواهم كه جبهه‏ها و پشت جبهه‏ها را گرم نگه دارند تا با لطف و عنايت خداوند متعال و دعاى خير حضرت ولى امر ارواحنا فداه شاهد موفقيت بيشتر در انجام فريضه دفاع الهى باشيم.

    خداوندا! ملت عزيز ما را به شرف استقامت، پيروزى ظاهر و باطن نايل فرما! و به ارتشيان، سپاهيان، بسيجيان و راهيان كربلا و جهادگران و امدادگران اين رزمندگان خالص و عارف ما در مصاف با دشمنان خود موفقيت و نصرت كرامت، و به آنان عزمى راسخ و قامتى استوار عنايت فرما! و

    صحيفه نور ج 19 صفحه 294

    به خانواده‏هاى عزيز شهدا و جانبازان و اسرا و مفقودين، صبر و اجر لطف فرما! اسرا و مفقودين را به اوطان خود بازگردان! و به جانبازان انقلاب، شفا عنايت كن! و شهداى گرانقدر ما را با اجر وافر خود در كنار شهداى صدر اسلام محشور فرما! و سلام و صلوات خود را بر صاحب امر و وارث ارض، حضرت بقيةالاعظم روحى فداه نثار فرما!

    والسلام على عبادالله الصالحين

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  6. #1736
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 19 صفحه 295

    تاريخ: 31/1/65

    پاسخ امام خمينى به نامه آقاى حسن روحانى در مورد تشويق رزمندگان در عمليات والفجر 8

    بسمه تعالى

    با تشكر از ايثار و فداكارى‏هاى اين عزيزان شجاع و تأييد و تصويب جناب آقاى رئيس جمهور، موافقت مى‏شود.

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  7. #1737
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page
    

    صحيفه نور ج 19 صفحه 296

    تاريخ: 8/2/65

    پاسخ امام خمينى در پاسخ به پيام فرزندان شهدا، اسرا، مفقودين و جانبازان

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    نور چشمان عزيزم! فرزندان محترم شهدا، جانبازان، اسرا و مفقودين اعزهم الله تعالى

    پيام شما را شنيدم. من به شما سلام و درود مى‏فرستم و به وجود شما مباهات و افتخار مى‏كنم، و چه افتخارى بالاتر از اين كه ما در تداوم انقلابمان، ذخيره‏هاى عظيمى همچون شما عزيزان را داريم كه حضورمان در جامعه و در تمامى صحنه‏هاى اسلامى و انقلابى و مردمى يادآور رشادت‏ها و فداكارى‏ها و اخلاص رادمردانى است كه به بركت خون‏هاى پاك آنان، انقلاب و جمهورى اسلامى ايران بارور گرديد و با شهادت و ايثار و جانبازى و اسارت آنان از پانزدهم خرداد تاكنون، بر تارك نهضتمان نام مجد و آزادى و شرف پايدار ماند.

    شما، گواهان صادق و يادگاران عزم‏ها و اراده‏هاى استوار و آهنين، نمونه‏ترين بندگان مخلص حقيد كه مراتب انقياد و تعبد خويش را به پيشگاه اقدس حق تعالى با نثار خون و جان به اثبات رسانيدند و در ميدان جهاد اكبر با نفس و جهاد اصغر با خصم، واقعيت پيروزى خون بر شمشير و غلبه اراده انسان را بر شيطان مجسم كردند و سرمايه جان خويشتن را به بهاى اندك نفروختند و ملعبه زخارف زودگذر دنيا و متعلقات آن نشدند و با همتى بلند به سودا و معامله‏اى برخاستند كه خدا مشترى جان آنان شد و اجر و مزدشان را بى‏دريغ و در نزد خود قرار داد و حياتشان را جاودانه ساخت كه اين، منتها آرزوى عاشقان و مشتاقان و غايت عمل و آمال عارفان است كه ياليتنا كنا معهم . و گوارا باد بر اين شهيدان! لذت انس و همجوارى‏شان با انبياى عظام و اولياى كرام و شهداى صدر اسلام و گواراتر بر آنان باد! نعمت رضايت حق كه رضوان من الله اكبر. و اينك ما و شما مانده‏ايم كه وارث آن رسالتيم و حامل آن امانت.

    عزيزانم! من شما را دوست داشته و چون فرزندان خود مى‏دانم و هميشه شما را دعا مى‏كنم و با نصيحتى مشفقانه و پدرانه از شما فرزندان خوب و باوفاى خودم مى‏خواهم كه بار امانت پدرانتان را كه ميراث عزت و راه و رسم زندگى آنان بوده است، به خوبى بر دوش كشيد و تقوا و پاكى و پاكدامنى را پيشه كنيد و نظم در زندگى و تمامى مراحل آن حكمفرما سازيد و با جديت به تحصيل علوم و كسب معارف و بهره‏ورى از استعدادهاى الهى خود بپردازيد و هيچ گاه سلاح مبارزه با ظلم و استكبار و استضعاف بر زمين نگذاريد و دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان خدا را شعار خود سازيد و

    صحيفه نور ج 19 صفحه 297

    خود از مردم پابرهنه و مستضعف و بى‏پناهى كه تمامى عزت ما رهين منت و خدمت آنان است و شهيدان و جانبازان و اسرا و مفقودين نيز از همين قشرند -، دور نسازيد. و مؤكداً از شما فرزندان شهدا مى‏خواهم كه با مادران داغديده خود به عطوفت و مهربانى رفتار كنيد كه الجنت تحت اقدام الامهاتكم .

    و آخرين سخنم در اين جا با شما اين كه، به جمهورى اسلامى كه ثمره خون پدرانتان است، تا پاى جان وفادار بمانيد و با آمادگى خود و صدور انقلاب و ابلاغ پيام خون شهيدان، زمينه را براى قيام منجى عالم و خاتم‏الاوصياء ومتع الاولياء، حضرت بقيةالله روحى فدا، فراهم سازيد.

    و به مسؤولين محترم جمهورى اسلامى ايران براى چندمين بار سفارش مى‏كنم و اين نصيحت و سفارش هميشگى است كه قدر اين نعمت‏هاى بزرگ الهى را بدانند و در شرايط كنونى و آينده‏هاى دور، اولويت را به اين عزيزان و كسانى بدهند كه در راه اسلام خون داده‏اند و مبارزه كرده‏اند و به شدت از بهانه‏جويى و سنگ‏اندازى مانع تراشى و كاغذبازى كه مانع رشد آنان و ملت دلاور ايران است خوددارى ورزند.

    خداوند به همه ما توفيق خدمت و اخلاص عنايت فرمايد و اين گوهرهاى گرانبها را از كيد و وسوسه‏هاى شيطان محافظت كند. ان ربى قريب مجيب .

    والسلام عليكم و رحمةالله‏

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page
    

  8. #1738
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض جلد بيستم

    جلد بيستم
    
    menu page next page
    

    صحيفه نور ج 20 صفحه 3

    تاريخ: 19/3/65

    ديدار با رئيس جمهور، رئيس مجلس ديوان عالى كشور، نخست وزير، سفرا و كارداران كشورهاى اسلامى مقيم تهران به مناسبت عيد سعيد فطر

    آنچه كه براى ما و شما مى‏ماند، آن چيزى است كه در درون خودمان تحصيل كرده باشيم‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    اميدوارم كه اين عيد سعيد براى همه مسلمين عيد به معناى واقعى باشد و براى ملت ايران بركات عيد از جانب خداى تبارك و تعالى نازل شود. عيد واقعى آن وقتى است كه انسان رضاى خدا را به دست بياورد، درون خود را اصلاح كند. امورى كه مربوط به اين عالم است گذراست، زودگذر هم هست و پيروزى‏ها و شكست‏ها و خوشى‏ها و ناخوشى اين دنيا بيش از چند روزى و مقدار اندكى پايدار نيست. آنچه كه براى ما و شمامى‏ماند، آن چيزى است كه در درون خودمان تحصيل كرده باشيم، باور بكنيم كه خداى تبارك و تعالى حاضر است، باور بكنيم كه همه چيز به دست اوست و ما چيزى نيستيم، باور بكنيم كه ما قاصر هستيم براى شكرگزارى نعمت‏هاى خدا.

    اين ماه مبارك رمضان با آن همه بركاتى كه دارد، ما نمى‏توانيم از عهده شكر يكى‏اش برآييم ولى بايد كوشش كنيم كه در اين ماه مبارك رمضان كه بر ما گذشت، اگر حالى پيدا شد، اين حال را تا ماه رمضان ديگر نگه داريم و اگر حالى پيدا نشد، متأسف باشيم و كوشش كنيم كه پيدا كنيم. اين هياهوها همه رفتنى است، تمام شدنى است، آنچه كه هست آنى است كه پيش خود ماست، آن باقى است و با ماست و ما بايد كوشش كنيم كه باطن خودمان را اصلاح كنيم.

    شكرگزارى به اين است كه ما مقام اين ملت را بشناسيم‏

    بحمدالله كشور ما، كشور شما، كشورى است كه امروز بايد بگوييم نمونه است. آنچه كه مى‏خواستم عرض كنم اين است كه اين اقبال مردم بر امور معنوى و بر امور ظاهرى، خصوصاً اين جوان‏هاى ما در جبهه‏ها و اين روز قدس كه امسال من هر چه نگاه كردم به نظرم عظيم تر از سال قبل بود و نمى‏تواند انسان قدر اين نعمت را و شكر اين نعمت را به اندازه كافى بجا بياورد، اينها براى ما تكليف درست مى‏كند، تكليف ما را زياد مى‏كند، تكليف قوه مقننه را دوچندان مى‏كند، تكليف قوه مجريه را همين طور، قضاييه را همين طور، تكليف براى روحانيت عظيم‏الشان زياد مى‏شود. ما

    صحيفه نور ج 20 صفحه 4

    نمى‏توانيم از عهده شكر اين نعمت برآييم لكن بايد حتى الامكان شكرگزارى كنيم. شكرگزارى به اين نيست كه ما بگوييم الحمدلله. آن هم يك شكر است، شكرگزارى به اين است كه ما مقام اين ملت را بشناسيم و اين جبهه و پشت جبهه را هميشه در نظر داشته باشيم كه حجت را بر ما اينها تمام كرده‏اند. خدا مى‏داند كه من هر وقت نظرم به اين جوان‏هايى كه عازم جبهه هستند و به شور و شعف دارند به جبهه‏ها مى‏روند، وقتى من آنها را نگاه مى‏كنم، از خودم خجالت مى‏كشم، ما كى هستيم، ما چى هستيم؟ ما قريب هشتاد و چند سال در اين دنيا (خودم را مى‏گويم) بودم و به قدر اين چند روزى كه اينها مشغول خدمت هستند، ما خدمت نكرديم، ما خودمان را نساختيم. از من گذشت لكن شما توجه كنيد كه خود را بسازيد، توجه كنيد كه دنيا را به چيزى نگيريد، توجه كنيد كه همه رفتنى هستيم و بايد به خداى تبارك و تعالى نزديك بشويم تا آن جا ما را راه بدهند. شما ادعيه ائمه اطهار را ملاحظه كنيد، اينها ادعيه شلاق‏هايى است كه بر فرق ماها زده مى‏شود، اينهايى كه به واقعيت و به عقيده ما معصوم از هر خطا هستند، ببينيد كه در ادعيه‏ها چه جور عجز و ناله مى‏كنند، براى اين كه مطلب بزرگ است. مقام بشر هر چه باشد، مقام خاتم النبيين بالاترين مقام، لكن وقتى كه اين مقام را با مقام الوهيت ملاحظه بكنيم كه خود آنها مى‏بينند، هيچ است در مقابل همه چيز. آنى كه آنها فهميدند از عظمت خدا، آنها را وادار كرده است آن طور راز و نياز كنند و اعتراف به تقصير. شما در ادعيه اميرالمؤمنين، خود رسول خدا، حضرت سجاد سلام الله عليه، ساير ائمه ملاحظه كنيد چه جملاتى هست و ما چطور بعيديم از اين معانى، چه معارفى در اين ادعيه هست كه ما محروميم از آن معارف، چه سوزى در قلب اين خاصان خدا بوده است كه براى فراق خدا مى‏سوختند و آتش جهنم را مى‏گفتند اگر صبر كنيم، صبر در فراق را چه كنيم؟ اينها براى ما مثل يك افسانه است لكن واقعيت است، واقعيتى است كه آنها فهميده‏اند و ما نفهميديم. ما الان تكليف زياد داريم، ما مواجه هستيم با يك ملتى كه همه چيز خودش را در طبق اخلاص گذاشته است و براى اسلام دارد صرف مى‏كند. جوان‏ها را مى‏دهد، جوان‏ها جان خودشان را مى‏دهند، زن‏ها جوان‏هاى عزيز خودشان را مى‏دهند و با آن شور و شعف آنها به ميدان مى‏روند و مردم با آن شور و شعف در جبهه و خارج جبهه دارند فداكارى مى‏كنند. تكليف ما با اينها چى هست؟ ما چه جواب بدهيم از اين همه جهاتى كه اينها عرضه مى‏دارند؟ ما چى داريم كه در جواب آنها بدهيم؟ معذلك بايد آن مقدارى را كه توان هست انجام بدهيم. شكر اين نعمت به اين است كه ما مردم را شريك بزرگ بدانيم در اين حكومت. حكومت نيست، بايد همه خدمتگزار باشيم براى اين ملت، براى اين جوان‏ها و براى اين پيرها و زن‏ها و مردها.

    دولت به تنهايى نمى‏تواند كه اين بار بزرگى كه الان به دوش اين ملت هست بردارد

    مردم را در همه امور شركت بدهيم، دولت به تنهايى نمى‏تواند كه اين بار بزرگى كه الان به دوش اين ملت هست بردارد. همان طورى كه ملاحظه مى‏كنيد اگر چنانچه اين شور و شعف ملت و جوان‏هاى عزيز نبود هيچ دولتى نمى‏توانست مقابله كند با اين قدرت‏هايى كه همه قدرتشان را، قوه‏شان را پهلوى‏

    صحيفه نور ج 20 صفحه 5

    هم گذاشتند و به ما حمله كردند. بدون اين كه اين ملت همراهى كند ما نمى‏توانستيم كارى بكنيم. هر چى داريم از اينهاست و هر چى هست مال اينهاست، دولت عامل اينهاست، قوه قضاييه عامل اينهاست، قوه اجراييه عامل اينهاست، قوه مقننه عامل اينهاست. ادا تكليف بايد بكنند، شركت بدهند مردم را در همه امور. همان طور كه با شركت مردم در اين جنگ، شما بحمدالله پيروز شديد و پيروزتر هم خواهيد شد، با شركت اينها شما مى‏توانيد اداره كنيد اين كشور را. مردم را در امور شركت بدهيد، در تجارت شركت بدهيد، در همه امور شركت بدهيد، مردم را در فرهنگ شركت بدهيد، مدارسى كه مردم مى‏خواهند درست كنند كارشكنى نكنيد برايشان، البته نظارت لازم است، انتقاد هم لازم است لكن كارشكنى نكنيد.

    تكليف است براى همه ما كه اين جمهورى كه به اين جا رسيده است تا آخر حفظ كنيم‏

    بين خودتان برادر باشيد، حفظ كنيد اين برادرى را، با حفظ برادرى شما به اين جا رسيديد و با حفظ برادرى بايد جلو برويد. اگر خداى نخواسته خللى حاصل بشود، در اين برادرى، چه در خود تهران، چه در خارج تهران، هر جا باشد، چه بين روحانيون، چه بين مردم، چه بين جناح‏هايى كه هستند، اگر خداى نخواسته يك وقت يك خللى واقع بشود شكست همراه اوست. شما فكر اين را بكنيد كه حافظ اسلاميد، نه حافظ خود. شما بايد حفظ اسلام را بكنيد، آن هم نه در زمان خود، همان طورى كه انبياء عظام دنبال اين بودند كه بعد از خودشان تا آخر حافظ باشند، تكليف است براى همه ما كه ما اين جمهورى كه به اين جا رسيده است تا آخر حفظ كنيم. تا آخر حفظ كردن اين است كه هر روز محكم كنيم برادرى خودمان را، سر اغراض جزييه كه زود مى‏گذرد، لطمه‏اى خداى نخواسته به اسلام وارد نكنيم، لطمه‏اى به جمهورى اسلام وارد نكنيم. اشكال اگر هست به من و ديگران، اشكال را بايد گفت لكن نبايد تضعيف كرد دولت را، نبايد تضعيف كرد قوه مقننه را، قوه قضاييه را، روحانيت را. اينها جرم است، اينها گناه نابخشودنى است. شما توجه بايد بكنيد. ملت ما توجه بكنند كه يك ملت با هم هيچ قوه‏اى بر آنها غلبه نخواهد كرد، هيچ قوه‏اى نمى‏تواند بر يك ملتى كه همراه هم هستند و با هم هستند، هيچ قدرتى نمى‏تواند با او مقابله كند و لهذا شياطين در پى اين هستند كه از اين راه پيش بروند كه بين جناح‏ها اختلافى ايجاد كنند. اعتنا نكنيد به اين شياطين، در شهرها اعتنا نكنند آقايان به شياطينى كه مى‏خواهند اختلاف ايجاد كنند.

    حفظ اسلام به حفظ وحدت است‏

    قوى باشيد و پشت هم باشيد، دولت و ملت با هم باشد، ملت پشتيبان دولت در امور باشد، دولت خدمتگزار ملت باشد در امور، شركت بدهند مردم را در همه امور. دانشگاه‏ها بايد مردم در آن دخالت داشته باشند، مردم خودشان به طور آزاد بايد دانشگاه داشته باشند، منتها دولت نظارت بايد بكند. نظارت دولت حتمى است لكن اين طور نباشد كه خيال كنيد كه / خود ملت / خود دولت مى‏تواند همه اين

    صحيفه نور ج 20 صفحه 6

    كارها را انجام بدهد، مى‏بينيد كه نمى‏تواند، اعتراف دارند همه بر اين، دولت اعتراف دارد، همه اعتراف دارند اين كه بدون ملت ما نمى‏توانيم. اين ملت را از دست ندهيد، نگهش داريد. روحانيون مكلفند، خودشان هم مى‏دانند مكلفند حفظ اسلام را بكنند، حفظ اسلام به حفظ وحدت است و بايد بكنند و اين واجب است بر همه كه حفظ كنند وحدت را، مردم را نگه دارند. اگر در يك شهرى از شهرها بنا بود يك اختلافى واقع بشود، بدانند كه دست شيطان در كار است، بايد اين را از بين ببرند و نگذارند يك وقت خداى نخواسته / در / ولو در يك شهرى، در يك روستايى اختلاف واقع بشود. برادران روحانى قوياً با هم باشند و كناره‏گيرى نكنند، همه در ميدان باشند، با هم باشند. ما مى‏خواهيم حفظ اسلام را بكنيم، با كناره‏گيرى نمى‏شود حفظ كرد، خيال نكنيد كه با كناره‏گيرى تكليف از شما سلب مى‏شود، تكليف دوچندان است. بايد در صحنه باشيد، بياييد، همه روحانيت بيايد، كنار رفتن از مكايد ابليس است كه نمى‏گذارد كه همه با هم باشند، قدرت را روى هم بگذاريد. ارتش، سپاه، بسيج و گروه‏هاى مردمى همه با هم باشيد، اگر باشيد با هم، خداى تبارك و تعالى نصرت مى‏كند شما را. نصرت خدا اين است كه همه با هم براى رضاى خدا باشيد، همه با هم براى اين باشيد كه اسلام را تقويت كنيد و اسلام را به جاهاى ديگر هم برسانيد و اين نصرت خداست و خداوند وعده كرده است كه اگر نصرت كنيد، من هم نصرت مى‏كنم. و مى‏بينيد كه دارد نصرت مى‏كند، مى‏بينيد كه ما يك روزى بود كه همه اوضاع به هم ريخته شده بود و همه جا خراب بود و حالا بحمدالله همه چيز صحيح است و خوب است و همه جهات تمام است و جبهه‏هاى ما قوى و داخل و خارج همه درست، همه جهات درست است و ليكن بايد مردم توجه كنند به اين كه آنها پشتيبان هيأت حاكمه باشند و هيأت حاكمه خدمتگزار آنها.

    خداوند همه ما را از شر شيطان نگه دارد و خداوند همه ما را قدرت اين بدهد كه با خودمان جنگ كنيم و با باطن خودمان ستيزه كنيم و اصلاح كنيم خودمان را.

    والسلام عليكم و رحمةالله‏

    
    menu page next page
    

  9. #1739
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 20 صفحه 7

    تاريخ: 22/3/65

    انتصاب مجدد حجج اسلام آقايان: لطف الله صافى، احمد جنتى و ابولقاسم خزعلى به عضويت شوراى نگهبان‏

    بسمه‏تعالى‏

    با تشكر وافر از زحمات ارزنده حضرات فقهاى محترم شوراى نگهبان دامت بركاتهم، چون ادامه اين خدمت بزرگ به اسلام و جمهورى اسلامى امرى ضرورى است و حضرات فقهاى مذكور در متن، لياقت و تعهدشان محرز است و در مدت طولانى اين خدمت، آشنايى وافر به مسائل جاريه دارند، براى دوره جديد نيز خود حضرات حجج اسلام آقاى حاج آقا لطف‏الله صافى و آقاى حاج شيخ احمد جنتى و آقاى حاج شيخ ابوالقاسم خزعلى ايدهم الله تعالى را به عضويت در شوراى محترم نگهبان منصوب نمودم.

    از خداوند تعالى مزيد توفيق آنان در اين خدمت را خواهانم.

    روح‏الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  10. #1740
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 20 صفحه 8

    تاريخ: 7/4/65

    انتصاب مجدد حجت الاسلام موسوى اردبيلى به رياست ديوان عالى كشور

    بسمه‏تعالى‏

    جناب حجت‏الاسلام آقاى موسوى اردبيلى دامت افاضاته‏

    با تشكر از زحمات ارزنده جناب عالى در مدت تصدى مقام محترم رياست ديوان عالى كشور، چنانچه پس از نظرخواهى حضرات قضات محترم صحت و حسن اجراى امور محوله مورد تصديق آقايان واقع شد، جناب عالى را براى بار ديگر به مقام محترم رياست ديوان عالى كشور منصوب نمودم. از خداوند تعالى توفيق جناب عالى و ساير متصديان را در خدمت به اسلام و مسلمين درخواست مى‏نمايد.

    روح‏الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 174 از 208 نخستنخست ... 74124164170171172173174175176177178184 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/