صفحه 122 از 208 نخستنخست ... 2272112118119120121122123124125126132172 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,211 تا 1,220 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #1211
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 14 صفحه 64

    تاريخ: 22/11/59

    پيام امام خمينى به خانواده شهدا و معلولين به مناسبت آغاز سومين سال پيروزى انقلاب اسلامى

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    در آغاز سومين سال پيروزى انقلاب كه مرهون فداكارى‏هاى دلاورانه ملت، خصوصاً شهيدان و معلولان انقلاب است، اينجانب رحمت بى‏پايان خداوند متعال را براى شهداى جاويد و صحت و سلامت را براى معلولان و مجروحان عزيز خواستارم و درود پياپى تقديم آنان مى‏نمايم. اين جانبازان حماسه آفرين كه پرچم پر افتخار لا اله الا الله را بر فراز كشور عزيز به اهتزاز درآورده‏اند و با خون و توان خود شرافت انسانى ملت بزرگ را بيمه نمودند و با پشتيبانى توده‏هاى ميليونى بپا خاسته، ائمه كفر و الحاد را شكست مفتضحانه داده و كشور را از لوث وجود آنان پاك نمودند، الحق به ملت ما حق بزرگ دارند. رحمت خدا و سپاس بى پايان ملت عزيز نثار روح آنان و ديگر فداكاران در راه گسترش عدالت اسلامى - انسانى باد.

    كشور ما در اين دو سال مواجه با مشكلات بسيار بود كه بحمدالله تعالى تمام آن مشكلات را پيروزمندانه و سرفراز پشت سر نهاد و اميد است كه با عنايت خداوند متعال و وحدت كلمه بر ديگر مشكلات كه در هر انقلابى احتراز ناپذير است غلبه كند و با استقامت و صبر در مقابل ناملايمات ايستادگى نمايد. ملت ما و قواى مسلح جمهورى اسلامى در اين دو سال امتحان خود را دادند كه به هيچ وجه حاضر نيستند آنچه را با چنگ و دندان به دست آورده‏اند از دست بدهند، اگر چه با نثار جان و فرزندان عزيزشان باشد. شما خانواده‏هاى شهدا و معلولين و مجروحين نشان داديد كه هرگز اجازه نمى‏دهيد استعمار بر مقدرات اين كشور سايه افكند. شما خانواده‏هاى شهدا با شهادت افتخار آفرينان اين مرز و بوم به جهان فهمانديد كه از همه عزيزان در راه اسلام خواهيد گذشت. شما چشم و چراغ اين ملتيد، خداوند يارتان باد. شما با ايثار فرزندان و جوانان و عزيزان خويش به همه نشان داديد كه توطئه‏هاى داخل و خارج نخواهد توانست بر اين ملت مصمم پيروز شود. مبارزات كشور ما عقيدتى است و جهاد در راه عقيده، شكست‏ناپذير است. جهاد در راه عقيده است كه سرتاسر كشور را در يك راه تجهيز مى‏كند و تمام سختى‏ها و مشكلات را از سر راه برمى دارد. پيروز است ملتى كه در راه خود را كه صراط مستقيم انسانيت است يافته و در راه آن به جهاد مقدس برخاسته است. هان اى شهيدان! در جوار حق تعالى آسوده خاطر باشيد كه ملت شما پيروزى شما را از دست نخواهد داد. واى بازماندگان شهداى به خون خفته! واى معلولان عزيزى كه حيات جاويد را با نثار سلامت خود بيمه كرده‏ايد!

    صحيفه نور ج 14 صفحه 65

    مطمئن باشيد كه ملت شما مصمم است پيروزى را تا حكومت الله و تا ظهور بقيه الله روحى فداه نگهبان باشد. جاويد باشيد و پيروز باشد جمهورى اسلامى.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  2. #1212
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 14 صفحه 66

    تاريخ: 22/11/59

    بيانات امام خمينى در جمع سفرا، ديپلمات و وابستگان نظامى كشورهاى خارجى مقيم ايران

    ما نه ظلم خواهيم كرد و نه مظلوم واقع خواهيم شد

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من تشكر مى‏كنم از آقايانى كه، سفراى محترمى كه امروز براى سالروز پيروزى ملت اسلام و انقلاب شكوهمند ايران اينجا تشريف آوردند و من به همه ملت‏هاى مظلوم و همه مستضعفين جهان اين روز را كه طليعه بيرون آمدن از زير يوغ ابر قدرت‏هاست و خارج شدن از تحت سلطه سلطه جويان است تبريك عرض مى‏كنم.

    ملت اسلام پيرو مكتبى است كه برنامه آن مكتب خلاصه مى‏شود در دو كلمه لاتظلمون و لاتظلمون. ما در طول تاريخ تحت ظلم و ستم قدرت‏هاى داخلى و خارجى بوديم و خصوصاً در اين نيم قرن آخر كه با دست دولت‏هاى بزرگ اين رژيم را به روى كار آوردند، رضاخان را انگليس‏ها و محمدرضا را متفقين و در طول اين پنجاه سال ما از همه ابعاد تحت فشار و ظلم بوديم، ظلم و تجاوز فرهنگى، ظلم و تجاوز نظامى و ظلم و تجاوز اقتصادى و اجتماعى. و ما در طول اين پنجاه سال حاضر بوديم در يك كشورى كه در تحت سلطه خارجى به دست عمال آنها كه از خود افراد داخلى بودند شاهد ظلم‏هائى بوديم كه اگر در تاريخ ثبت بشود كتابى بايد در آن باب نوشته بشود. آن ظلم‏هائى كه به مذهب كردند و آن ظلم‏هائى كه به ملت، به بانوان، به جوانان، به روشنفكران و به علماى اسلام كردند، چيزهايى نيست كه بشود در يك روز و چند روز تفسير آن را بيان كرد. ملت ما بعد از اينكه اين فشار آنها را به جان كشيد و جان آنها را به لب رسيد قيام كردند و در اين قيام كه تقريباً بيش از پانزده سال طول كشيد قربانيان فراوان دادند و با قيمت خون‏هاى جوان‏ها و كشتارهاى دستجمعى كه از آنها شد و معلولينى كه براى ما به ارث رسيد، شاهد آنقدر ظلم بودند تا جانشان به لب رسيد و قيام كردند و دست آن قدرت ظالم را و آن قدرت وابسته را از كشور خودشان دور كردند و همين طور دست كسانى كه اين مملكت را به غارت مى‏بردند و به اسم خريدار و فروش، همه چيزهاى ما را به رايگان مى‏بردند. ما تحت رهبرى پيغمبر اسلام اين دو كلمه را مى‏خواهيم اجرا كنيم نه ظالم باشيم و نه مظلوم. ما در طول تاريخ مظلوم بوديم، از همه جهات مظلوم بوديم. و ما امروز مى‏خواهيم كه مظلوم نباشيم و ظالم هم نباشيم. ما تعدى به هيچ كشورى، به واسطه دستورى كه به ما رسيده است از اسلام نخواهيم كرد و تجاوز به هيچ فردى نخواهيم كرد و نبايد بكنيم و تجاوز به هيچ كشورى نخواهيم كرد و نبايد بكنيم لكن

    صحيفه نور ج 14 صفحه 67

    از تجاوز ديگران هم بايد جلوگيرى كنيم و مردم ما امروز از زن و مرد، صغير و كبير عازم اين هستند كه در مقابل تجاوزهائى كه تاكنون به آنها شده است و امروز جلوگيرى شده است بايستند و جان خودشان را فداى آزادى و استقلال و فداى بيرون رفتن از زير بار ظلم كنند و ما از همه ملت‏ها و از همه دولت‏ها اين توقع انسانى را داريم. اگر دولت‏هاى اسلامى هستند و تبع اسلام هستند دستور اسلام است كه نبايد ظلم بكنيد و نبايد تحت بار ظلم برويد و اگر تابع عيساى مسيح هستند عيساى مسيح ظلم را به هيچ وجه روا نمى‏داشت و اگر تابع موساى كليم هستند موساى كليم هم ظلم را روا نمى‏داشت و زير بار ظلم هم نمى‏رفت. اين برنامه انبياست، برنامه الهى است كه به وسيله انبيا به بشر ابلاغ شده است كه مردم نبايد ظالم باشند، حتى دو درهم، حتى يك تومان، و نبايد قبول ظلم بكنند همين طور ما كه تلخى ظلم را چشيديم و من كه از زمان رژيم اسبق شاهد ظلم‏هائى بودم كه به اين ملت شد و در رژيم دوم و ما قبل اين رژيم، رژيم منحوس پهلوى ما شاهد بوديم كه با اين ملت رفتار انسان با حيوانات هم نمى‏شد، حيواناتى بر ما مسلط شدند كه به هيچ چيز ما و به هيچ جهت شرفى كه انسان بايد داشته باشد احترام نمى‏گذاشتند، سبع‏هايى بر ما سلطه پيدا كردند كه جوانان ما را در تحت ظلم و سبعيت خودشان و ستم خودشان در زندان‏ها از بين مى‏بردند و آنها را با فجيع‏ترين صورت آنها را مى‏كشتند و شكنجه مى‏دادند و حتى شكنجه‏گر از اسرائيل مى‏آوردند تعليم بكنند شكنجه را. ما امروز غلبه كرديم بر آن ظلم‏ها و ملت ما غلبه كرد بر آن رژيم و غلبه كرد بر آن كسانى كه در داخل اين مملكت مى‏خواستند اين مملكت را از دست ما همه چيزش را بگيرند و تمام ثروت اين مملكت را، چه ثروت انسانى و چه ثروت‏هاى طبيعى و زير زمينى و روى زمينى را از ما مى‏خواستند به رايگان بگيرند و از ما نعمت را سلب كنند، ملت ما قيام كرد و دست آنها را كوتاه كرد و ما با هيچ قيمتى اين متاعى را كه به دست آورديم از دست نخواهيم داد. ما، اگر سوابق امور را ملاحظه كنيد و اگر چنانچه اين صدامى كه ادعاى پوچى دارد اگر سوابق امور را ملاحظه كند و اگر چنانچه توجه به تاريخ داشته باشد عراق جزء ايران است، مدائن از ماست و از ايران است و شواهد موجود است در خود مدائن و در طاق كسرى آن بناى عظيم كسرى الان در بغداد موجود است لكن ما از باب اينكه تابع اسلام هستيم و قراردادهايى كه شده است محترم مى‏شماريم هرگز بناى اين مطلب را نداريم كه حتى يك وجب از مملكت عراق كه به حسب حالا مال عراق است تعدى كنيم و حتى يك وجب از زمين خودمان را نخواهيم به ديگران داد. نه ظلم مى‏كنيم به آنها و نه تحت ظلم واقع مى‏شويم.

    صدام، متجاوزى كه خودش را مظلوم و ما را تجاوزگر معرفى مى‏كند

    آقايان سفرا كه اينجا هستند و مشاهد اين ظلم‏هائى هستند كه از طرف رژيم صدام بر ما واقع شده است و هجوم او را در راديوها و در مطبوعات شنيده‏اند و ديده‏اند بايد توجه داشته باشند كه اين رژيم بر ما تعدى كرده است، تجاوز كرده است و بايد اين تعدى و تجاوز جبران بشود، بايد برگردد به محل خودشان تا ما ببينيم با او بايد چه بكنيم و در اين تجاوزات كه كرده است دنيا چه حكم مى‏كند.

    صحيفه نور ج 14 صفحه 68

    بر خلاف همه قراردادهاى بين‏المللى، بر خلاف همه اخلاق‏هاى انسانى اين شخص تجاوز كرد بر ما و بر مملكت ما و به كشتار داد جمعيت‏هاى كثيرى از انسان‏ها را، انسان‏هاى عزيزى كه ما داشتيم، جوان‏هاى ما را، پيرمردهاى ما را، اطفال ما را، پيرزن‏هاى ما را از خانمان خودشان دور كردند و همين طور مدت كثيرى است كه دسته دسته و فوج فوج كسانى كه در مملكت عراق بودند و اهل آن مملكت بودند براى اينكه در سابق اجداد آنها از ايران رفته آنجا و بعد هم آنجائى شده است، از آنجا بيرون كردند و آواره كردند و ماآنها را به واسطه انسانيت و به واسطه اسلاميتى كه داريم، آنها را پذيرفتيم و با آنها با آغوش باز به طورى كه با كشور خودمان و افراد كشور خودمان عمل مى‏كنيم عمل كرديم. ما در اين جنگى كه آنها هجوم آوردند و تحميل به ما كردند، اسراى بسيار از آنها داريم، پناهندگان بسيار از آنها داريم لكن با اسرا عملى كرديم كه هيچ كس با اسراى خودش آن عمل را نمى‏كند. ما مثل برادرهاى خودمان با آنها عمل كرديم در صورتى كه اسرائى كه از ما آنها گرفتند در تحت شكنجه هستند، حتى وزير نفت ما الان در تحت شكنجه است و آنطورى كه حتى در روزنامه‏هاى اين دو روز نوشته بودند به واسطه شكنجه در خطر است و شايد خداى نخواسته از شكنجه‏هايى كه مى‏كنند و كردند جان سالم بدر نبرد اين، آن رژيمى است و آن شخصى است كه در طائف آن لاطائل‏ها را مى‏گويد و اظهار مظلوميت مى‏كند و نيست كسى كه بنشاند او را در يك محكمه‏اى و از او بازجوئى كند كه آيا اين مظلوميت‏هائى كه اظهار مى‏كنيد، ظالمى هستيد كه به صورت مظلوم خودتان را جلوه مى‏دهيد و خائنى هستيد كه خودتان را امين ملت عرب مى‏دانيد و آيا ملت عراق شما را قبول دارند؟ پذيرا هستند؟ شما دور روز - به ملت عراق - اختناق را از ملت عراق برداريد تا معلوم بشود كه كى با شما موافق است همانطورى كه ملت ايران، شاه سابق معدوم ايران هم ادعا مى‏كرد كه ملت با من است و ديديد كه ملت چطور با او بود، ملت عراق هم همين طور است كه اگر چنانچه سرنيزه از روى آنها برداشته بشود خواهند ديد كه چطور موافقند با اين آدم و طرز اين مطلب كه عروبت را من مى‏خواهم تقويت كنم، اين برخلاف اسلام است. ما هم عربيت را و عجميت را و تركيت را و همه نژادها را پذيرا هستيم لكن نه به آن معنائى كه حزب بعث عراق قائلند كه بايد عرب باشد و نه عجم و نه ترك و نه ديگران. همان مطلبى است كه هيتلر مى‏گفت و آن مملكت خودش را و نژاد خودش را نژاد برتر مى‏دانست و بر مردم و بر جهان آن كرد كه همه شنيديد يا ديديد. ما نه ظلم خواهيم كرد و نه مظلوم خواهيم واقع شد. اين مطلبى كه اينها در بوق كردند كه ما خيال تجاوز داريم به همه ملت‏ها و همه دولت‏هاى دنيا، يك مسأله فاسدى است و يك تهمتى است و يك افترائى است كه اين مرد جنايتكار و اين حزب جنايتكار به ما زده است و ما كراراً گفته‏ايم كه به حسب دستور اسلام نه ظالم هستيم و نه مظلوم، نه‏توانيم زير بار ظلم برويم و نه خود ظلم مى‏كنيم، نه يك وجب از خاك ديگران را طمع به آن داريم اگر قدرت هم داشته باشيم، اگر قدرت گرفتن همه دنيا هم داشته باشيم بناى بر اين نيست، دستور اين نيست و برنامه اسلام اين نيست كه تجاوز كنيم، لكن يك وجب از مملكت خودمان هم نخواهيم به ديگران داد و صدام را به جاى خود نشانديم و بعد هم بيشتر مى‏نشانيم.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  3. #1213
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 14 صفحه 69

    تاريخ: 24/11/59

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از فارغ التحصيلان دانشكده افسرى و پرسنل اداره دوم ارتش جمهورى اسلامى

    22 بهمن روزى بود كه ارتش از طاغوت به الله برگشت

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    روز 22 بهمن روزى بود كه ارتش و ملت به هم پيوستند و روزى بود كه ارتش از طاغوت به الله برگشت و با تكبير پشتيبانى امت بر طاغوت غلبه كرد و اين معنا بايد سرمشق ما باشد در تمام زندگى، كه اگر يك ملتى همه قشرهايش با هم بودند و يكپارچه بودند هيچ قدرتى نمى‏تواند در مقابل آنها ايستادگى كند و آسيبى به آنها برساند. كسانى كه از ابرقدرت‏ها خواهند از كشورى غلبه به كشورى بكنند و از كشورى بهره بردارى كنند، اينها محتاجند به اينكه يا اين كشور با تمام افرادش طرفدار آنها باشد كه از دسته جمعى آنها بهره‏بردارى كند و يا اينكه بازى بدهند گروه‏هايى را كه تفرقه بيندازند بين افراد اين كشور، گروه‏هاى اين كشور. آنها مى‏دانند كه اگر بخواهند بهره‏كشى كنند از يك كشورى، بايد آن كشور و آن ملت سر جاى خودش باشد تا بتوانند بهره‏كشى كنند. آنها مى‏خواهند كه اين كشور را و يا هر كشور ديگرى را كه از آن مى‏خواهند بهره بر دارند خود ملت را به يك طورى تسليم كنند نه اينكه ملت از بين بكلى برود و اگر چنانچه ملت با هم قيام كنند در مقابل تمام قدرت‏هاى عالم، قدرت‏هاى عالم به خودشان اجازه نمى‏دهند كه با يك همچو ملتى مقابله كنند براى اينكه آنها براى بهره‏بردارى است، وقتى ملت همه در مقابلشان ايستادند براى آنها بهره بردارى امكان ندارد. و لهذا كوشش اصيل آنها در اين است كه در خود ملت، بين قشرهاى ملت اختلاف ايجاد كنند كه با اختلاف خود ملت يك طايفه‏اى از آن طرف، يك طايفه‏اى از آن طرف، آنها بتوانند سلطه پيدا كنند وقتى سلطه پيدا كردند و يك نفر قلدر را حكومت كردند و مسلط كردند بر كشور، مى‏توانند بهره‏بردارى خودشان را و نتايجى كه از سلطه بر يك كشورى است توانند آنها آن را به ثمر برسانند و لهذا ملت ما كه تجربه كرد اين معنا را، اين واقعيت را كه با وحدت كلمه و وحدت مقصد همانطورى كه غلبه كرد بر همه قدرت‏هائى كه پشتيبانى مى‏كردند از شاه مخلوع ايران و بعدش از جانشين منحوس او و بعدش هم از آن كسى كه به نخست وزيرى غير قانونى منتخب شد فهميدند كه هيچ يك از اين قدرت‏ها نمى‏توانند در مقابل ملت كه يكپارچه است، در 22 بهمن ثابت شد كه ملتى يكپارچه، ملتى كه مقصدشان يك مقصد الهى است نه مقصدشان يك مقصد مادى صرفاً و همه‏شان با هم يكصدا هستند، يك مقصد هستند، نمى‏توانند كه بر اين ملت غلبه كنند و ديدند كه ملت غلبه كرد بر همه آنها و آن كسى

    صحيفه نور ج 14 صفحه 70

    را كه آنها مى‏خواستند همه قدرت‏هاى خارجى، چه ابر قدرت‏ها، چه وابستگان به ابر قدرت‏ها مى‏خواستند او را نگاه دارند، نتوانستند نگاه دارند وقتى ديدند ملت همه مى‏گويند كه ما رژيم فاسد طاغوتى را نمى‏خواهيم آنها تسليم شدند و آن آدم را از اينجا بردند و شما بيرونش كرديد از اينجا، اين يك درسى است براى ما در طول تاريخ كه اگر ما بخواهيم مقاصد خودمان را، كشور خودمان را به آن طورى كه هست و آنطورى كه مى‏خواهيم برسانيم، يعنى به ثمر برسانيم نتيجه اينهمه خون و اينهمه عليل و اينهمه رزمنده و اينها بايد همه با هم باشيم. اين يك درسى است كه ما از 22 بهمن فرا گرفتيم و بايد اين درس را - در - با تمام قوا دريابيم و با تمام قوا حفظ كنيم اين را.22 بهمن بايد سرمشق ما باشد در طول زندگى و براى نسل‏هاى آينده كه همه آنها 22 بهمن را كه غلبه ايمان بر كفروالله بر طاغوت و اسلام بر كفر بود، بايد حفظ كنند و بزرگ بشمارند، بزرگ بشمارند روزى را كه خداى تبارك و تعالى به ملت ما منت گذاشت كه اين ملت را يكپارچه كرد و ملت را غلبه داد. ما از تمام نيروهاى مسلح چه نيروهاى نظامى و انتظامى و چه ژاندارمرى و سپاه پاسداران يعنى كليه قوايى كه الان در خدمت هستند و آنها همه‏شان در خدمت اسلام هستند و اگر استثنايى باشد، يك استثناء قليل است كه در اين درياى بى پايان، موجهاى بزرگى كه الان در ايران ايجاد شده است، آنها مضمحل هستند، من از تمام اينها متشكرم و ملت ايران هم به تمام قدرت، از قواى مسلح چه آنهائى كه سابق بودند و بعد ملحق شدند به اسلام و از طايفه توابين هستند كه خداى تبارك براى آنها اجر قائل است و چه آنهائى كه از خود ملت جوشيدند قواى مسلحى كه از خود ملت جوشيدند، من از تمام آنها تشكر مى‏كنم، و ملت ما نسبت به همه آنها وفادار است و مى‏دانم كه ارتش هم و همه قواى مسلح هم نسبت به ملت و نسبت به اسلام و نسبت به كشور خودشان و ملت خودشان وفادار هستند.

    رسيدن به پيروزى آسانتر از حفظ پيروزى است

    فتح يك كشورى يا شكست يك قدرت بزرگ خيلى عظمت دارد، لكن اشكال بعد الفتح و بعد از پيروزى بيشتر از اشكال خود پيروزى است. در خود پيروزى دستجات مختلفى كه در يك كشور هستند ولو مخالف با آن مقصدى باشد كه ملت و عموم ملت خواهند ولو مخالف او باشد، يا اظهار مخالفت نمى‏كند، يا اگر عاقل باشد موافقت هم مى‏كند، چنانچه ديديد كه در اين موج عظيمى كه در ايران برخاست، مخالف در آنوقت‏ها، مخالف ظاهر نداشتيم، البته مخالف واقعى داشتيم لكن آن مخالفت‏هاى واقعى در آنوقت متوقف شده بود از اين جهت پيروزى آسانتر بود از حفظ پيروزى. بعد از اينكه شما پيروز شديد و ملت پيروز شد دستجات مختلفى كه مى‏خواستند بهره‏بردارى بكنند و با شماها يك راه را نداشتند، شروع كردند به اظهار وجود كردن و گاهى هم پيروزى را به خودشان نسبت دادند. اينكه گفته شده است بعضى از اشخاص و بعضى از علماى جامعه‏شناسى گفته‏اند كه اگر پيروز شدند يك ملتى، متحد مى‏شوند و اگر شكست خوردند مختلف مى‏شوند، اين مخالف آن چيزهائى است كه ما در عين مى‏بينيم بلكه علم اقتضاى اين را مى‏كند كه بعد از اينكه يك ملتى پيروز

    صحيفه نور ج 14 صفحه 71

    هم شدند به واسطه اينكه قشرهاى مختلف مقاصد مختلف دارند بعد از پيروزى شروع به مخالفت مى‏كنند. ما ديديم اين معنا را كه بعد از اينكه ملت ايران پيروز شد آن جبهه‏ها و آن گروه‏هائى كه در آنوقت مخالفتى نمى‏كردند بعد از پيروزى براى بهره‏بردارى، بهره‏بردارى و براى اينكه اين مسأله معجزه‏آميز را هر كدام به خودشان نسبت بدهند آنها به مخالفت برخاستند. در كردستان دمكراتها حساب مى‏كردند كه ما دخالت داشتيم در پيروزى و ما بايد الان چه بكنيم و در جاهاى ديگر گروه‏هاى مختلف چه گروه‏هائى كه در تهران بودند و چه گروه‏هائى كه پخش بودند در همه ايران، آنها هم بپاخاستند و مخالفت كردند و آن وحدت كلمه را شكستند. به اميد اينكه ما عمل كرديم و ما پيروز شديم و ما بهره‏بردارى بايد بكنيم، هر كدام به خيال اين افتادند كه بايد ما از بين ببريم ديگران را و ما باشيم، و اين براى اين است كه اشخاصى كه در آنوقت يا گروه‏هائى كه در آنوقت اظهار وجود نمى‏توانستند بكنند براى آن موج بزرگ، يا نمى خواستند بكنند براى اينكه آن رژيم ساقط بشود، بعد از اينكه پيروز شدند ملت، هر طايفه‏اى سر بلند كرد و پيروزى را به اسم خودش خواست ثبت بكند. يك دسته‏اى مى‏گفتند كه ما بوديم كه قيام كرديم. در همين دو روزه، در روزنامه‏اى بود كه يا در خبرگزارى‏هاى خارجى بود كه اين پيروزى را كمونيست‏ها به دست آوردند. اين براى اين است كه بهره‏بردارها و ميوه‏چين‏ها در بين ملت پخش هستند و خودشان كنار مى‏نشينند و نظر مى‏كنند ببينند كى پيروز شد، اگر چنانچه جمهورى اسلامى پيروز شد اينها بيايند بگويند ما بوديم كه اين جمهورى اسلامى را درست كرديم، اگر چنانچه اجانب پيروز شدند بگويند كه ما بوديم كه اين پيروزى را براى شما تحصيل كرديم، اگر شرق پيروز شد بگويند ما كمونيست حقيقى هستيم، اگر غرب پيروز شد بگويند كه ما شبيه كمونيست بوديم و با شما موافق بوديم. وقتى كه پيروزى حاصل مى‏شود هم براى اينكه اين نقش بزرگى پيروزى را هر طايفه‏اى براى خودشان ثبت كنند و هم براى اينكه اين بهره‏هائى كه پيروزى پيدا مى‏كند و آن پيامدهائى كه دنبال پيروزى است براى خودشان ثبت كنند و بهره‏گيرى كنند به مخالفت مى‏ايستند، چنانچه اگر اين پيروزى نبود و شكست بود آنوقت هم يك مخالفت‏هائى بود و آن اينكه مى‏خواستند ننگ شكست را به ديگرى نسبت بدهند، لكن اين مخالفت دوم طولانى نمى‏شد براى اينكه آن ننگ را يك دفعه كه هياهو مى‏كردند كه اين ننگ به عهده مثلاً فلان طايفه است يا به عهده فلام طايفه است، ريشه‏دار نبود و تمام مى‏شد. لكن در پيروزى طمع‏ها زياد است، در پيروزى آمال و آرزوها زياد است، براى بهره‏بردارى و براى ثبت پيروزى در تاريخ به اسم خودشان، دمكرات مى‏گويد كه ما بوديم، كمونيست مى‏گويد كه ما بوديم و اشخاص هم ممكن است كه هر كدام ادعا كنند كه نخير، ما پيروزى را تحصيل كرديم در صورتى كه كسانى كه چشم‏شان را باز كنند مى‏دانند كه ماها هيچ دخالت نداشتيم، اين ملت و ارتش و سپاه و ساير قوايى بودند كه با هم متحد شدند و اين پيروزى را به دست آوردند.

    و يك نكته‏اى را كه بايد به شما آقايان و همه ارتشى‏ها و همه قواى مسلح و همه كسانى كه دست‏اندر كار هستند در اين كشور، تذكر بدهم و او اين است كه هيچ چيز، هيچ صفتى در انسان از

    صحيفه نور ج 14 صفحه 72

    آنوقتى كه متولد شده است اين صفاتى كه بعدها بروز مى‏كند آنوقت نبوده است، هيچ فردى از افراد انسان، آنوقت كه (مگر آنهائى كه خداى تبارك و تعالى برايشان مثل انبيا) اول كه متولد شدند عالم نبودند بعد براى مجاهدت خودشان كم كم تحصيل كردند و هر كس يك علمى را انتخاب كرد، ديكتاتورى هم از آن امورى است كه بچه وقتى متولد شد ديكتاتور نيست، وقتى هم كه بزرگ مى‏شود كم كم، آنطور نيست كه آن ديكتاتورى‏هاى بزرگ را داشته باشد، لكن با تربيت‏هاى اعوجاجى كم كم، در همان محيط كوچكى كه خودش دارد كم كم ديكتاتورى در آن ظهور كند. اگر تربيت صحيح باشد براى اين بچه، آن ديكتاتوريش رو به ضعف مى‏رود اگر تربيت فاسد باشد، آن ديكتاتورى كه كم بود رشد كند. آنهائى هم كه در قواى مسلح و دست در كارهائى كه در مملكت ما يا ساير ممالك هستند، اينطور نيست كه ابتدائاً اينها ديكتاتور بودند، ديكتاتورى كم كم بروز مى‏كند در انسان، از اول خيال مى‏كند كه خودش يك آدمى است كه با ديكتاتورى مخالف است، لكن بعضى وقت‏ها كه اتفاق مى‏افتد در آراء و در اقوال شروع مى‏كند تحميل كردن، رأى خودش را مى‏خواهد تحميل كند بر ديگرى، نه اينكه با برهان ثابت كند تحميل مى‏خواهد بكند بر ديگران. اين يك ديكتاتورى است كه انسان بخواهد آن چيزى را كه خودش فكر كرده است ديگران از او بى‏جهت قبول بكنند. يك وقت يك آدم منصفى است كه مى‏گويد بياييد بنشينيم با هم صحبت كنيم ببينيم حرف شما درست است يا حرف من درست است، يكوقت اينطور است كه در روحش چون يك ديكتاتورى هست و خودش آگاه نيست، خودش مى‏خواهد كه آن مطلبى را كه مى‏فهمد به همه تحميل كند و ديگران را وادار كند به اينكه قبول بكند. از اينجا شروع مى‏شود، بعد كم كم يك قدرت وقتى برايش پيدا شد از اينجا يك قدمى بالاتر مى‏گذارد و نسبت به مثلاً آن محيطى كه دارد، نسبت به آن مقدار از قدرتى كه دارد كم كم شروع مى‏كند ديكتاتورى كردن. كم كم وقتى كه انسان وارد جامعه شد، كم كم وقتى وارد جامعه شد، وارد نظام شد، يك نظامى شد، يك سر كرده نظامى شد، يك فرمانده نظامى شد، كم كم آن خوئى كه در باطنش بوده است رو به رشد مى‏رود، اول هم خودش ناآگاه است از مطلب، نمى‏داند كه اين رويه، رويه ديكتاتورى است، خيال مى‏كند كه رويه، رويه انسانى و اسلامى است، لكن هى جلو مى‏رود، هر چه جلو مى‏رود اين خود در او زياد مى‏شود. شما خيال نكنيد كه اول رضاخان يك ديكتاتورى بود يا هيتلر يك ديكتاتور كسى بود، آنوقتى كه رضاخان در آن محلى كه متولد شد و چه بوده است، ديكتاتور هم نبوده است، هيتلر هم نبوده ديكتاتور، كم كم كه وارد جامعه شدند و قدرت پيدا كردند هر چه قدرت زيادتر شد آن ملكه‏اى كه در باطنش بود هى زيادتر شد و همين طور به تدريج قوت پيدا كرد تا يك وقت يك ديكتاتورى شد مثل هيتلر يا در مملكت ما يك ديكتاتورى شد مثل رضاخان، محمدرضا ديكتاتور بود منتها به يك صورتى غير صورتى كه پدرش عمل مى‏كرد.

    اين ديكتاتور بود و مردم را با ديكتاتورى زير بار ذلت خودش آورد، و آنها هم كه اين را وادار كردند به اينكه اين كشور را به تباهى بكشد آنها هم راجع به پدرش خوب مى‏دانستند كه ديكتاتور است، راجع به پسر هم تعهداتى لابد داده است كه قبولش كردند و اينها اينطور نبوده كه از اول ديكتاتور زائيده

    صحيفه نور ج 14 صفحه 73

    شده باشند يا از اول آزاديخواه كسى زائيده شده باشد، اول اينها همه بالقوه است، كم كم كه انسان وارد مى‏شود مى‏بيند كه يك وقت به دام خودش افتاد يعنى اين دام ديكتاتورى. شما كه از الان مى‏خواهيد انشاء الله در نظام رو به توانائى برويد و رو به قدرت برويد اين جهت را بايد خيلى توجه كنيد كه آيا داريد وقتى كه قدرت پيدا مى‏كنيد وقتى رئيس يك فوج مى‏شويد، يك پادگان مى‏شويد در خودتان توجه كنيد كه مى‏خواهيد هدايت كنيد پرسنل خودتان را، يا مى‏خواهيد تحميل كنيد ولو باطل باشد. يك مطلبى را كه مى‏گوئيد اگر چنانچه خطايش را فهميديد حاضريد به اينكه بگوئيد من خطا كردم، اشتباه كردم يا همان خطا را مى‏خواهيد تا آخر به پيش ببريد، از مفاسدى كه ديكتاتورى دارد و ديكتاتور مبتلا به آن هست اين است كه يك مطلبى را كه القا مى‏كند بعدش نمى‏تواند، قدرت ندارد بر خودش كه اين مطلبى كه القاء كرده است اگر خلاف مصلحت است، اگر خلاف مصالح فرض كنيد كشور خودش هم هست، خلاف مصلحت ارتش هم هست نمى‏تواند كه از قولش برگردد،گويد گفتم و بايد بشود اين بزرگترين ديكتاتورى‏هاست كه انسان به آن مبتلا هست كه چيزى كه گفتم بايد بشود ولو اينكه يك كشور به تباهى كشيده بشود. اين ديكتاتورى هيتلر و امثال اينها از اين قماش ديكتاتورى بود كه وقتى مثلاً مشاهده اين معنا را مى‏كند كه خطا كرده است و نبايد اينطور حمله را به مثلاً شوروى بكند اين را اظهار نمى‏كند لكن عقيده‏اش اين است كه بايد اين كار بشود، گفتم و بايد بكنم، و ديديد كه اين شخص كه گفت و گفت بايد بشود، آنطور به مذلت كشيده شد. شماها كه انشاء الله بعدها يك چهره‏هاى فعالى براى اين مملكت مى‏شويد و يك چهره‏هاى اسلامى براى اين مملكت مى‏شويد، بدانيد كه اين چيزهائى كه در نفس خودتان هست اين اوصافى كه در نفس خودتان هست، اگر مهار نكنيد، يك وقت از كار در مى‏آئيد يك ديكتاتور، اينطور نباشد كه آنقدر خودتان را ببينيد كه هر چه مى‏گوئيد همان درست است و آنقدر خودبين باشيد كه اگر نادرستى را فهميديد هم حاضر به تسليم نباشيد. انسان كامل آن است كه اگر فهميد كه حرفش حق است با برهان اظهار كند و مطالبش را برهانى بفهماند. اينكه در قرآن كريم دارد كه لااكراه فى الدين براى اينكه تحميل عقايد نمى‏شود كرد، امكان ندارد كه همين طورى يك كسى تحميل عقايد بكند اين بايد با يك توطئه‏هائى كه، بد را به خورد ديگران به عنوان خوب جلوه بدهد، يا اينكه اگر انسان باشد و اگر چنانچه تربيت شده باشد با برهان آن مطلبى را كه دارد به مردم بفهماند، تحميل نباشد، آگاه كند مردم را بر اينكه راه اين است، نه اينكه تحميل كند به مردم كه بايد از اين راه برويد. شما توجه به اين معنا داشته باشيد كه اگر چنانچه انشاء الله رئيس و فرماندار شديد، اين خوى را كه در انسان هست و اين خوى را از خودتان زائل كنيد و از الان توجه به اين معنا داشته باشيد كه مبادا مبتلاى به اين خودخواهى عظيم باشيد كه منشأ ديكتاتورى و منشأ همه مفاسد است و اگر يك چيزى را ديديد كه واقعاً خلاف كرديد، اعتراف كنيد و اين اعتراف شما را در نظر ملت‏ها بزرگ مى‏كند نه اينكه اعتراف به خطا شما را كوچك مى‏كند. پايبند بودن به خطا انسان را خيلى منحط مى‏كند، انسان يك حرفى زده است و خطا گفته است بعد كه ديد خطا گفته است اگر پايبند به اين خطا باشد و دنبال اين باشد كه اين خطاى خودش را به كرسى

    صحيفه نور ج 14 صفحه 74

    بنشاند اين همان ديكتاتورى بسيار فاسد است كه ولو در صورت غير ديكتاتورى باشد، لكن ديكتاتورى است و اين مى‏رسد به آنجائى كه انسان را هيتلر از كار در مى‏آورد، رضاخان از كار در مى‏آورد. شما كه در مدارس نظام تحصيل مى‏كنيد بايد اين مسائل را، اين مطلب را توجه داشته باشيد كه نبادا تصيلات شما همه‏اش براى اين باشد كه خودتان را يك برسانيد به‏مقامى، براى اين باشد كه آن مقام را وسيله براى رشد ملت، براى استقلال ملت، براى آزادى ملت، براى حفظ حدود و ثغور ملت باشد نه اينكه مقصد اين باشد كه من برسم به فرماندهى و ملت هر چه مى‏خواهد بشود. ديكتاتورها اين صفت را دارند كه مى‏خواهند خودشان برسند به يك قدرت بزرگ، ولو اينكه يك ملت تباه بشود، ولو اينكه يك ارتش از بين برود. شما بايد توجه كنيد كه اين صفت ديكتاتورى در شما رشد نكند. انشاء الله از اول هم نباشد لكن اگر خداى نخواسته يك وقتى بود، رشد نكند كه ديكتاتورى بدترين صفاتى است كه انسان را منحط مى‏كند از انسانيت و كشور را به تباهى مى‏كشد.

    خداوند انشاء الله همه شما قواى مسلح را با هم منسجم كند بيشتر از حالا و شما را با ملت منسجم كند بيشتر از حالا، كه با انسجام و با وحدت كلمه و با وحدت مقصد كه همان مقصد الهى است و در مقصد الهى هم استقلال كشور است و هم آزادى افراد است و هم همه آمالى است كه انسان‏ها دارند.

    انشاء الله شما همه با هم و ملت ما زن و مرد، بزرگ و كوچك با هم منسجم باشند تا اينكه اين كشور را به آنجائى كه خداى تبارك و تعالى مى‏خواهد برسانند.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  4. #1214
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 14 صفحه 75

    تاريخ: 25/11/59

    نامه آيت الله امام كاشانى به محضر امام خمينى، در مورد تشكيل شوراى عالى تبليغات اسلامى

    بسمه تعالى

    محضر مقدس حضرت آيت‏الله‏العظمى امام خمينى دام ظله‏العالى بعد از تحيت و سلام، خاطر مبارك مستحضر است كه حقير مسؤوليت تبليغات اسلامى مستقر در مدرسه شهيد مطهرى را دارم و كارهائى كه انجام شده است خلاصه‏اى تقديم مى‏شود و نظر به اينكه حوزه علميه قم هم فعاليت تبليغاتى داشته و دارد و نيز تبليغات به خارج از كشور گسترش يافته است، ضرورت داشت شورائى تشكيل شود و كارهايشان هماهنگ و بهتر انجام گردد. لذا حجج اسلام آقايان جنتى عضو شوراى نگهبان، محمد جواد باهنر عضو شوراى انقلاب فرهنگى، شرعى نماينده جامعه مدرسين قم، عبائى از دفتر تبليغات قم، حقانى رابط بين شوراى عالى تبليغات و شوراى هماهنگى، از همه شاخه‏هاى فرهنگى، نهادهاى انقلاب قم و مدرسه شهيد مطهرى دعوت نمودم و شورايى عالى به اضافه حقير تشكيل گرديد تا شوراى هماهنگى شاخه‏هاى فرهنگى اسلامى را تغذيه نمايد. اعضاى شورا اميدوارند از رهنمودهاى پدرانه رهبر عاليقدر بهره‏مند گردند. ادام‏الله ظلكم العالى.

    محمد امامى كاشانى

    پاسخ امام خمينى

    بسمه تعالى

    شوراى مذكور مورد تأييد است و حضرات آقايان مذكور را مى‏شناسم و مورد اعتماد هستند. اميد است در اين امر مهم كوشش نمايند و تبليغات اسلامى را با همه ابعادش هر چه بهتر و بيشتر گسترش نمايند و تبليغات اسلامى را به همه ابعادش هر چه بهتر و بيشتر گسترش دهند و اشخاصى كه براى اين امر مهم تعيين مى‏شوند اشخاص ارزشمند مورد اعتماد باشند. توفيق همگان را از خداوند متعال خواستارم.

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  5. #1215
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 14 صفحه 76

    تاريخ: 26/11/59

    بيانات امام خمينى در جمع مسؤولين صنعت نفت

    قدرت‏هاى بزرگ كوشش كردند كه شخصيت ما را از ما بگيرند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    ما آن صدمه‏اى كه از قدرت‏هاى بزرگ خورديم، بايد بگوئيم كه بالاترين صدمه، صدمه شخصيت بوده. آنها كوشش كردند كه شخصيت ما را از ما بگيرند و به جاى شخصيت ايرانى و اسلامى يك شخصيت وابسته اروپائى شرقى و غربى به جايش بگذارند. يعنى تربيت فاسدى كه در رژيم سابق بود و به تدريج داشت قوت مى‏گرفت، اين بود كه از همان كودكستان شروع كنند به اين برنامه كه اطفال ما را از همان جا زمينه تبديلشان را به يك موجود وابسته فراهم كنند تا برود به مرتبه بالا مثل دبيرستان، بعد هم بالاتر از او. در طول اين مدت‏ها كه ايران مبتلا به اين بوده است، اين بيمارى در او پيدا شده است كه ما نمى‏توانيم كار بكنيم، ما همه چيز را بايد از خارج بياوريم و يا استمداد كنيم از آنها، اگر يك آپانديس را مى‏خواهيم عمل كنيم، طبيب از خارج بياوريم يا اين را بفرستيم به خارج. شما ديديد كه در زمان محمدرضا براى يك مرض خيلى جزئى بود، آپانديس بود يا شبيه به او، از خارج طبيب آوردند و مى‏دانيد كه يك كسى ادعاى اين را دارد كه من رهبر اين ملت هستم و من مى‏خواهم اين كشور را به تمدن بزرگ برسانم و آنهمه تبليغات براى اين مسأله كردند تا او را يك شخصيت بزرگى نشان بدهند، از يك همچو شخصيت به قول خودشان بزرگ، يك همچو عملى چه غائله‏اى و چه فاجعه‏اى براى مملكت ايجاد مى‏كند در نظر خارج و در نظر داخل. در خارج ايجاد مى‏كند اين مطلب را كه اينها اگر چنانچه طبيب متخصصى راجع به يك همچو امرى هم داشتند، خوب ديگر لازم نبود از خارج بيايد. در داخل هم، بى اعتبار كردن اطبا و دكترهاى ما بود. اين يك مسأله‏اى نبود كه اتفاقى انسان اينطور مى‏فهمد، مسأله اتفاقى نبود كه اين آدم از باب اينكه به اين وابسته‏اش علاقه داشت مى‏خواست كه از خارج بياورد، يك مسأله برنامه‏ريزى شده‏اى بود كه شخصيت را بگيرند از اين كشور.

    اگر مى‏خواستيد شما يك زمينى را، يك خيابانى را آسفالت كنيد، يك جاده‏اى را بسازيد، دستشان را دراز مى‏كردند پيش خارج كه از خارج بيايند، متخصصين بيايند اين كار را بكنند. اين نه از باب اينكه در اينجا نبود، از باب اينكه مى‏خواستند اينجا را، اصلش ناديده بگيرند، مملكت خودشان را بگويند ما هيچ كاره‏ايم و اصلاً ما چيزى نيستيم. بايد ما همه چيزمان از خارج باشد حتى آسفالت مثلاً

    صحيفه نور ج 14 صفحه 77

    يك جاده‏اى. آن خرج‏هاى فوق العاده را مى‏كردند و آن خرجش مهم نيست، آن القاء مطلب در ذهن عام مردم كه ما در يك همچو امور كوچك هم احتياج به متخصص داريم، اين مهم بود و اين روى برنامه بود. آنها مى‏خواستند كه اصلش همه مغزهائى كه در ايران هست وابسته باشد يعنى خود اطبا هم شخصيت خودشان را گم كنند و به جاى اينكه خودشان شخصيت داشته باشند، احاله كنند يك چيزهائى را به خارج، خوف اينكه ما نمى‏توانيم.

    اگر ما در محاصره اقتصادى يك ده سال، پانزده سال واقع بشويم شخصيت خودمان را پيدا مى‏كنيم

    شما ديديد كه در اين جنگ تحميلى كه پيش آمد و محاصره اقتصادى ما شديم، خود ايرانى‏ها، خود ارتشى‏ها اين قطعات را درست كردند. اگر قبل از اين بود، يكى از آن قطعات را نمى‏توانستند درست كنند، از باب اينكه شخصيتشان را گم كرده بودند مى‏گفتند بايد متخصص بيايد. من اعتقادم است كه اگر ما در محاصره اقتصادى يك ده سال، پانزده سال واقع بشويم، شخصيت خودمان را پيدا مى‏كنيم، يعنى همه مغزهائى كه راكد بودند در آنوقت و نمى‏توانستند فعاليت بكنند به فعاليت مى‏افتند و اين طبيعى است كه اگر يك نفر آدم يك جائى نشسته و همه چيز او را مى‏آورند تقديمش مى‏كنند اين فكرش به راه نمى‏افتد حتى كاسب هم نمى‏تواند بشود. اگر يك آدمى بود كه اول صبح چاى و نانش را مى‏آوردند و ظهر هم همين طور، شب هم همين طور، هر احتياجى هم داشت، هر چيزى را برايش برآورده مى‏كردند، اين نمى‏توانست ديگر هيچ كارى بكند، يك مرد فلجى مى‏شد. اينها مى‏خواستند كه اين مملكت را يك موجودات فلج بار بياورند كه شماها تبليغات دامنه‏دار و اعمال بسيار كوبنده بود كه به ما حالى كنند كه شماها نمى‏توانيد، از شماها هيچ كارى بر نمى‏آيد، از آن طرف هم از آنجا مرتباً بياورند هر چيزى را و متخصصين را از خارج وارد كنند و هر چيزى كه احتياج دارند راجع به هر امرى از خارج بياورند. وقتى كه يك ملتى ديد كه از خارج همه چيزش دارد اداره مى‏شود و ديگر احتياج ندارد، اين به فكر اين نمى‏افتد كه خودش احتياجش را رفع كند. آن روزى كه اين ملت فهميد كه اگر ما جديت نكنيم براى كشاورزيمان، جديت نكنيم براى صنعت نفت مان، جديت نكنيم براى كارخانه‏هاى خودمان، از بين خواهيم رفت و كسى نيست كه به ما بدهد، وقتى اين احساس پيدا شد در يك ملتى كه من خودم بايد هر چيز مى‏خواهم تهيه كنم، ديگران به من نمى‏دهند، اين احساس اگر پيدا شد، مغزها به راه مى‏افتد و متخصص در هر رشته‏اى پيدا مى‏شود و بازوهائى كه هر عملى را مى‏توانند انجام بدهند به كار مى‏افتند، كشاورزى را خودشان درست مى‏كنند و كارخانه‏ها را خودشان راه مى‏اندازند، چنانكه مى‏بيند كه بسيارى از كارخانه‏ها را خودشان راه انداخته‏اند. در تلويزيون هم گاهى ديده مى‏شود كه خود آنها راه انداخته‏اند و يا ابتكاراتى كرده‏اند اينها. اين ابتكارات از بركات اين محاصره اقتصادى بود. اگر ما هر چيزى مى‏خواستيم مى‏فرستادند، جوان‏هاى ما ديگر نمى‏رفتند دنبال اينكه خودمان بكنيم، هست ديگر، مى‏خواهيم چه كنيم. اين محاصره اقتصادى را كه خيلى از آن

    صحيفه نور ج 14 صفحه 78

    مى‏ترسند، من يك هديه‏اى مى‏دانم براى كشور خودمان، براى اينكه محاصره اقتصادى معنيش اين است كه مايحتاج ما را به ما نمى‏دهند، وقتى كه مايحتاج را به ما ندادند خودمان مى‏رويم دنبالش. ممكن است يك ده سالى زحمت بكشيم، ده سالى گرفتارى داشته باشيم، اما نتيجه آخرش اين است كه بعد از ده سال خودمان هستيم. ديگر احتياج به اينكه دست دراز كنيم طرف اين مؤسسه يا آن مؤسسه يا آن كشور و اين كشور، محتاج به اين نيستيم. اشكال مطلب همين است كه در رژيم سابق جورى عمل كرده بودند و طورى ما را و جوان‏هاى ما را تربيت كرده بودند كه خودشان را تهى مى‏ديدند از همه چيز و مى‏گفتند مصرف كننده‏ايم و اين را يك چيز مى‏دانستند و حتى تعبير بعضى‏ها اين بود كه خوب چه عيبى دارد ديگران نو كر ما هستند، براى ما مى‏آورند ما هم مصرف مى‏كنيم. غافل از اينكه خير، ارباب شما هستند و همه چيز شما را مى‏برند با اين صورت كه مى‏خواهيم به شما چيزى بدهيم.

    يك مملكت اگر بخواهد مستقل بشود، چاره ندارد جز اينكه اين تفكر اينكه ما بايد از خارج چيز وارد بكنيم، از كله‏اش بيرون كند

    مهم اين است كه ما بفهميم كه ديگران به ما چيزى نمى‏دهند ما خودمان بايد تهيه كنيم. اگر اين كشاورزها اين معنى را حاليشان بشود، باورشان بشود كه خارج به ما چيزى نمى‏دهند، خود كشاورزها كار را انجام مى‏دهند، خود ملت انجام مى‏دهند. از قرارى كه شنيدم در چين يك وقتى در پشت بامهايشان هم گندم مى‏كاشتند، علاوه بر زمين‏هايشان توى حياطشان در پشت بام هم گندم مى‏كاشتند. يك مملكت اگر بخواهد خودش روى پاى خودش بايستد، مستقل بشود در همه ابعاد، چاره ندارد جز اينكه، اين تفكر اينكه ما بايد از خارج چيز وارد بكنيم، از كله‏اش بيرون كند. مغزش توجه به اين بكند كه ما از خارج نبايد وارد بكنيم، اگر يك چيزى نداريم، از خارج برايمان نمى‏آورند، آن چيز و آن لباس و فلان كار را انجام نمى‏دهيم تا خودمان به دست خودمان درست كنيم. اگر يك وقت ديديم كه ما اگر چنانچه يك كارخانه‏اى را نمى‏توانيم راه بيندازيم، اتكال به اين نكنيم كه برويم از خارج بياوريم، خودمان دنبالش برويم تا كار انجام بگيرد و انجام مى‏گيرد. مغزهاى اروپا با مغزهاى ايران فرقى ندارند جز اين معنى كه آنها آنطورى تربيت شدند و خودشان را آنجورى درست كردند و ماها را اينطورى تربيت كردند و ما را يك موجودات مهملى به بار آوردند. خوب تا كجا ما بايد اين تحمل را بكنيم كه ما يك موجودات مهملى هستيم و بايد از ارباب‏ها يك چيزى پيش ما برسد و حتى نان و گوشتمان را آنها بدهند، اداراتمان را آنها درست كنند، ارتشمان را آنها. اين بايد يك آخرى داشته باشد، نمى‏شود كه هميشه انسان انگل باشد به غير. و عمده اين است كه ما باور كنيم كه خودمان مى‏توانيم. اول هر چيزى اين باور است كه ما مى‏توانيم اين كار را انجام بدهيم. وقتى اين باور آمد، اراده مى‏كنيم. وقتى اين اراده در يك ملتى پيدا شد، همه به كار وا مى‏ايستند، دنبال كار مى‏روند. در هر صورت اين باور را بايد از گوش و مغز خودمان بيرون كنيم و كسانى كه گوينده هستند، كسانى كه نويسنده هستند و فرض كنيد در ادارات هستند و اطلاعاتى دارند، اين مطلب را به مردم باور بياورند،

    صحيفه نور ج 14 صفحه 79

    همانطورى كه آنها با تبليغات خودشان در طول چند سال تقريباً اين مطلب را در شرق بوجود آوردند كه ما تا طرف روسيه نرويم كار را نمى‏توانيم انجام بدهيم. اين يك باورى بوده است كه نويسنده‏ها و گويندگان آنوقت و همه آنها در تعقيب اين بودند. يك عده‏اى با اينكه حسن نيت داشتند، عقيده‏شان اين بود كه بايد اينطور بشود. حالا هم خيلى‏ها عقيده‏شان اين است كه ما بايد يك پيوندى داشته باشيم، با اينكه حسن نيت دارند. يك عده‏اى هم وابسته بودند كه از آنها، اجير بودند براى اينكه اين مسأله را به آن دامن بزنند. حالا كه يك مملكتى شده است كه آن چيزى را كه امكان نداشت و كسى در نظر نداشت و هيچ كس احتمالش را نمى‏داد كه آمريكا را كه داراى همه چيز است، داراى قدرت اول دنياست تقريباً، يك ملت كوچكى كه آنهمه تبليغات كردند و آنهمه وابستگى داشتند بايستد و آمريكا را بيرونش كند و اين مسأله‏اى بود كه به نظر خيلى‏ها امكانش نبود. من برنخوردم به شخصى كه بگويد كه، نه مى‏شود، يا ساكت بود يا مى‏گفت نمى‏شود. خوب ديدند كه وقتى ملت خواست، شد.

    يك ملت وقتى يك چيزى را بخواهد اين خواهد شد. اينها الان درصدد اين هستند كه آن مسأله را باز پيش بياورند، مسأله اينكه ما خودمان نمى‏توانيم، ما خودمان متخصص نيستيم، ما خودمان تحصيلاتمان ناقص است، اين مسأله را پيش بياورند. آن ممالكى كه توانستند مثل ژاپن، ژاپن خوب اول چيزى نبود، كوشش كردند تا اينكه حالا با آمريكا مقابله مى‏كند، بسيار از چيزهاى او در آمريكا به فروش مى‏رسد. خوب يك امر نشدنى را، شدنى كردند. يا هندوستان كه الان پيش رفته است براى اين است كه اين فكر را در خودش پيش آورده است كه ما نبايد وابسته باشيم.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  6. #1216
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 14 صفحه 80

    تاريخ: 27/11/59

    بيانات امام خمينى در ديدار با اقشار مختلف مردم

    هجوم عوامل ضد انقلاب از راه قلم، زبان و شيوه‏هاى نظامى

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    چون گروه‏هاى مختلفى اينجا آمده‏اند و با اين جاى تنگ در فشار هستند من به طور كلى از همه آنها تشكر مى‏كنم و معذرت مى‏خواهم از اينكه جاى ما تنگ است و مهمانان عزيز ما زيادند و در زحمت. و از اينكه نمى توانم تمام گروه‏ها را اسم ببرم ممكن است بعضى‏ها را فراموش كنم از اين جهت من تمام گروه‏هائى كه اينجا آمده‏اند، ازشان تشكر مى‏كنم و از خداوند تعالى سعادت و سلامت همه را تقاضا مى‏كنم، و چند كلمه هم راجع به مسائل روز عرض مى‏كنم. شما مى‏دانيد كه از طرق مختلفه از اول پيروزى انقلاب به اين انقلاب، يا هجوم نظامى و بدتر از او هجوم قلم و زبان شده است و حالا هم ادامه دارد و بعدها هم ممكن است ادامه داشته باشد. حالا از امورى كه تبليغ مى‏كنند و بين قشرهاى مختلف پخش مى‏كنند اين است كه اين انقلاب كارى نكرده است و اين جمهورى اسلامى هم مثل رژيم شاهنشاهى است يك اسمى عوض كرده است. من امروز مى‏خواهم كه راجع به نظام جمهورى اسلامى و متصديان اين جمهورى اسلامى يك چند كلمه‏اى عرض كنم. ببينيم كه اين مثل نظام سابق است و يا بدتر از نظام سابق، كه بعضى نويسندگان آرزوى برگشتن او را مى‏كنند. من نمى‏خواهم با اين صحبتى كه مى‏كنم اشخاص را يا ارگان‏ها را تطهير كنم به طور مطلق و من هم مثل همه، مثل خود متصديان امور، اين اعتقاد را داريم كه كمبودهائى هست و در اطراف كشور هم راجع به امورى كه اجرا مى‏شود، چيزهائى كه بر خلاف دستور اسلام و جمهورى اسلامى است اجرا مى‏شود، اين را انكار ندارند و نداريم لكن راجع به اينكه اين جمهورى اسلامى لفظى است و واقعيت ندارد و نظام شاهنشاهى است اين هم، يا بعضى مى‏گويند بدتر از نظام شاهنشاهى است. من راجع به اصل نظام و متصديان اين نظام مختصراً چند كلمه عرض مى‏كنم. اينهائى كه مى‏گويند كه جمهورى اسلامى هم همان نظام شاهنشاهى است لكن با يك لفظى، يك لفظى را برداشتند روى نظام شاهنشاهى گذاشتند و اسمش را گذاشتند جمهورى اسلامى، محتوا هم همان نظام شاهنشاهى است من در عين حالى كه نمى‏خواهم از هيچ كس به طور مطلق يك تائيدى بكنم، من مى‏خواهم يك مقايسه‏اى بكنم، نظام شاهنشاهى را با اين نظام يك مقايسه بكنم و بين كسانى كه در اين نظام متصدى امور هستند و در نظام شاهنشاهى يك مقايسه بكنم، ببينم كه اين حرفى كه مى‏زنند صحيح است يا اين حرف هم، همان

    صحيفه نور ج 14 صفحه 81

    اشخاصى كه از نظام شاهنشاهى هستند و آن بهره‏هائى كه در نظام شاهنشاهى مى‏بردند اينجا ديگر امكان ندارد، مى زنند.

    در نظام شاهنشاهى در رأس آقاى آريامهر بودند و بستگان آقاى آريامهر، آن روز شاه معدوم بود و بستگانش. امروز، آقاى بنى‏صدر را ما با او مقايسه مى‏كنيم براى اينكه بالاترين چيزهائى كه در جمهورى هست، مقامى كه در جمهورى هست، رياست جمهورى است، ما مقايسه مى‏كنيم بين اين دو آدم و عائله اين دو آدم ببينيم كه اين همان نظام شاهنشاهى است يا نه، اين كه در رأس است با او فرق دارد در عين حالى كه من نمى‏خواهم بگويم به طور مطلق مطلب درست است، اينكه من مى‏گويم يعنى اينها به طور مطلق دلخواه هستند لكن مى‏خواهم اندازه بى‏انصافى اينهايى كه اين حرف را مى‏زنند با مقايسه بين همه متصدى‏ها در اين زمان و همه متصدى‏ها در زمان رژيم پهلوى. زندگى‏هائى كه آنها داشتند و استفاده‏هائى كه آنها، استفاده‏هاى ماديى كه آنها داشتند و از طريق درآمدهاى اين كشور در بانك‏هاى خارجى آنقدر مبالغ ريختند و زندگى شان را در اينجا و پارك‏هاى عظيم و املاك عظيم و دستگاه‏هاى طاغوتى بزرگ آن طرف، زندگى ساده رئيس جمهور هم اين طرف، اينها شبيه به هم هستند؟! ما يك اعليحضرت قدر قدرت را، ملت ما يك اعليحضرت قدر قدرت را كه بر تمام جمعيت اين كشور حكومت طاغوتى مى‏كرد و درآمدهاى اين كشور را خود و وابستگان خود مى‏بردند و يك تتمه هم به خارج مى‏دادند و نفت ما را به آنطور به خارج دادند و براى ما چيزى در مقابل آن حاصل نشد آيا ما، ملت ما يك اعليحضرت همايونى آريامهر را برداشته و يك اعليحضرت همايونى رئيس جمهور گذاشته است؟! دستگاه اين با دستگاه او مثل هم است؟! چپاولگر است اين آدم هم مثل اينكه آنها چپاولگر بودند؟! عائله ايشان هم مثل عائله آنها هست و زندگى مى‏كنند؟! شما و ما آن مقدارى كه با كمى اطلاع از آنها مطلع هستيم و شما هم قصرهاى آنها را در تهران ديده‏ايد و در جاهاى ديگر هم هست و درخارج هم بوده، حتى در طول يك سال چند ساعت كه آن اعليحضرت قدر قدرت مى‏خواستند در يك شهرستانى بروند برايشان يك دستگاه‏هاى عظيم با پول همين ملت درست كردند كه آقا مى‏خواهند چند ساعت در سال تشريف ببرند در آنجا. حالا آقاى بنى صدر هم همانطور است در هر شهرى دستگاه‏هاى عظيمى از پول ملت درست كرده كه اگر دو ساعت بخواهد آنجا برود، برود در آن دستگاه‏ها. و آيا خانه دارد اين آقا جز يك خانه‏اى كه شنيده‏ام از پدرش دارد؟! عائله ايشان آنجور عائله است؟! مثل اشرف پهلوى هم در عائله ايشان هست؟! مثل فرح هم در عائله ايشان هست؟! مثل شمس پهلوى هم در عائله ايشان هست؟! مثل برادرهاى آن آدم هم اينجا همانطور هستند و دارند سلطنت مى‏كنند و من و شما بى‏اطلاع هستيم از اين سلطنت؟! اينهائى كه مى‏گويند كه همان شاهنشاهى است و ما اسمش را عوض كرده‏ايم حالا محتواى جمهورى اسلامى همان محتواى شاهنشاهى است، خوب اين يك نفر از اشخاصى كه در رأس واقع است آيا زندگيش را نمى‏بينند اينها، الان نمى‏بينند كه زندگيش را وقف اين كرده است كه برود براى اين ملت خدمت بكند و آنها يك روز اين كار را نگرده‏اند، اين راجع به جمهور. يك ارگان ديگرى كه در آن نظام بوده است و در اين نظام هيات

    صحيفه نور ج 14 صفحه 82

    وزرا و نخست وزير. آيا محتواى اين جمهورى اسلامى همان محتواى نظام شاهنشاهى است و اين يك نظام شاهنشاهى است با اسم عوضى؟! و آيا آقاى رجائى مثل ازهارى است، مثل بختيار است، مثل شريف امامى است كه اين ملت را به مسلسل بستند و آنهمه جنايات كردند؟! حالا هم آقاى رجائى يك دستگاهى دارد و دارد شلوغ‏كارى مى‏كند و اين ملت را دارد قتل عام مى‏كند و ماها مطلع نيستيم و اين نويسنده‏هاى بى انصاف مطلع هستند؟! آيا زندگى آقاى رجائى و ساير وزرا از قبيل وزير كشور و ديگران نظير زندگى ازهارى‏ها و شريف امامى‏ها و بختيارهاست؟! و جنايات آنها را هم ايشان دارد انجام مى‏دهد با اسم جمهورى اسلامى، اينطور است مطلب؟! ملت ما آقاى رجائى را اينطور شناخته‏اند؟! اينهائى كه مى‏گويند فرقى نكرده، آقاى رجائى را هم مثل بختيار مى‏دانند كه حتى آن آنى هم كه مى‏خواست فرار كند، دستور قتل عام داد و يا مثل ازهارى مى‏دانند و يا مثل امثال اينها؟! فقط اسم عوض شده لكن محتوا، آقاى رجائى همان شريف امامى است و همان كارها را مى‏كند يا به مردم تعميه كرديم و اسم نخست وزير جمهورى اسلامى رويش گذاشتيم لكن اين همان نخست وزيرهاى زمان سابق است با اسم عوضى، مسأله اينطورى است؟! شما برويد زندگى همين آقاى نخست وزير و همان وزرائى كه در خدمت هستند و مشغول زحمت هستند براى ملت، برويد زندگى‏هاى آنها را ببينيد و برويد زندگى هائى كه آنها داشتند سابق ببينيد، اعمال اينها را بيبنيد و اعمال آنهائى كه سابق متصدى امر بودند ببينيد. ببينيد كه جمهورى اسلامى همان رژيم شاهنشاهى است يا نه، اين جهتش هم با آن بين زمين و آسمان فرق دارد اگر هم اشكالى دارند، و اشكالى مردم به اينها دارند، آن اشكال نيست كه شما داريد چپاول مى‏كنيد مردم را، قتل عام مى‏كنيد. مى‏گويند مثلاً نتوانستيد خيلى كار انجام بدهيد، نتوانستيد اين گرفتاريى كه در ظرف پنجاه و چند سال براى اين ملت پيش آمده است شما بايد در ظرف چند روز نتوانستيد اين كار را بكنيد يعنى شما نتوانسته‏ايد معجزه بكنيد، آقاى رجائى و ما هم قائل نيستيم كه دولت حالا يك دولت معجزه‏آفرين باشد لكن خوب خدمتش را داريد مى‏بينيد، زحمات اينها را هم داريد مى‏بينيد، وضع زندگى‏شان و سادگى زندگى‏شان و اينها را هم داريد مى‏بينيد. پس اين هم كه با آن حرفى كه اين آقايان توى خانه‏هايشان نشسته‏اند و مى‏نويسند با آن فرق دارد. مى‏آئيم سراغ مجلس مجلس هم يكى از چيزهائى است كه در جمهورى اسلامى هست و در نظام شاهنشاهى مشروطه به اصطلاح هم بوده مجلس سابق را شما يك مقداريش را ديده‏ايد و من هم خيلى‏اش را ديده‏ام. آيا مجلس سابق و روساى مجلس سابق مثل مجلس حالاست؟! و مثل رئيس مجلس حالاست؟! آيا وضع مجلس و وضع افرادى كه در مجلس هستند و شخصيت‏هاى مردمى كه الان در مجلس هست و شخصيت‏هاى طاغوتى كه در مجلس سابق بود يك طور است و ما همان طاغوت‏ها را، ملت ايران همان طاغوت‏ها را رأى به آنها داده‏اند و آورده‏اند به يك مقامى رسانده‏اند و آنها هم مشغول همان كارهائى هستند و جعل همان قوانينى هستند كه در زمان شاه سابق بود، مجلس جمهورى اسلامى عين مجلس رژيم شاهنشاهى است با عوض كردن يك كلمه، به جاى اينكه بگويند مجلس شوراى ملى شاهنشاهى آريامهرى، ما اسمش را گذاشته‏ايم مجلس شوراى اسلامى، از جمهورى

    صحيفه نور ج 14 صفحه 83

    اسلامى، مطلب اينطورى است در نظر ملت؟! يا اين كسى كه قلمش را دست گرفته و آن كنار نشسته و چون ضرر برده است از جمهورى اسلامى، مى‏خواهد همان سلطنت شاهنشاهى باشد يا شبيه آن تا بتواند اين هم استفاده‏هائى كه آنها مى‏كردند و رفقاى آن عصرش مى‏كردند حالا بكنند. ملت ما همه‏شان جمع شده‏اند با هم، شاهنشاهى را از بين بردند و يك رژيم شاهنشاهى ديگر درست كردند؟!

    اين اهانت به يك ملت نيست كه بگويند كه همه‏تان خوب اين كه با آراء ملت چه شده است، رئيس جمهورش با آراء ملت شده است و مجلس شورايش هم به آرا ملت شده است و وزرائش هم به واسطه با آراء ملت شده است. آيا ملت ما همه سرشان همين درد مى‏كرد كه يك جوان‏هائى را بدهند و يك معلولين و مجروحين را به جا بگذارند و يك رژيم شاهنشاهى را به يك رژيم شاهنشاهى تبديل كنند؟! آيا ملت ما اينطور هستند كه خودشان با دست خودشان جوان‏هايشان را، خونشان را بدهند و رژيم شاهنشاهى را با يك اسم ديگرى بر پا كنند؟! مسأله اينطورى است كه اين آقايان مى‏نشينند و كاغذ و قلم را ضايع مى‏كنند و خودشان را هم مفتضح مى‏كنند؟! آيا رئيس مجلس امروز ما مثل روساى مجلس سابق است؟ حتى آن روساى مجلسى كه خيلى هم به قول خودشان ملى بودند لكن از اشراف بودند و از طبقاتى بودند كه داراى زندگى‏هاى كذا و كذا و نوكرها و اوضاع طاغوتى عظيم، آيا مسأله اينطورى است كه اينها مى‏گويند؟!

    يك چيز ديگرى هم قوه قضائى است. آيا شوراى قضائى اين عصر، زمان جمهورى اسلامى و رئيس دادگاه، روساى دادگاه‏ها و رئيس ديگر از ارگان‏هاى قضائى همانطور هستند كه در رژيم شاهنشاهى بود؟! آيا آقاى دكتر بهشتى هم و آقاى موسوى اردبيلى هم همان‏ها، قاضى‏هائى هستند كه در آنوقت بودند؟! آيا وضع قضاوت را در آن وقت اطلاع ندارند مردم؟! آيا قاضى‏هايى كه در آن وقت بودند البته يك قشرشان كه الان هم در كار هستند اينها خوب بودند لكن آن تصفيه شده‏ها را مقايسه بكنيد با اينهائى كه الان هستند، اين آقاى موسوى اردبيلى را كه چند روز پيش از اين نماز جمعه آنطور را خواند و آنطور براى ملت دلسوزى كرد، مثل همان رؤساى دادستانى هستند كه سابق بودند؟! و اين مردم كه آمدند اقتداى به ايشان كردند و به آنها اقتدا نمى‏كردند مردم مى‏خواستند دنيا را بازى بدهند يا خودشان بازى بخورند؟! يك طاغوتى را برداشتند و يك طاغوت ديگر گذاشتند؟! يك قاضى به ناحق را برداشتند و يك قاضى به ناحق جايش گذاشتند؟! يك رئيس ديوانعالى را برداشتند و يك رئيس ديوانعالى طاغوتى ديگرى گذاشتند به جايش، اينها همان‏ها هستند؟! كارهايشان هم همان است؟! زندگى‏هايشان هم مثل همان‏هاست؟! خوب اينها، بايد بررسى بكند ملت، ببيند كه مسأله اينطورى است و اين ملت مى‏خواهد مردم دنيا را بازى بدهد يا مى‏خواهد يك قشرش يك قشر ديگر را بازى بدهد؟! اينها بايد بررسى بشود تا بفهميم كه همان حرفى است كه مى‏گويند كه يك رژيم طاغوتى را برداشتيد يك رژيم طاغوتى ديگرى هم جايش گذاشتيد؟! اين هم راجع به قضات كه من نمى‏خواهم بگويم كه قضات سابق چه اشخاصى بودند و از چه صنف مردمى بودند، اين را من نمى‏خواهم بگويم كه حتى كمونيست هم تويشان بود. قاضى شرع، قاضيى كه مى‏خواهد بر طبق موازين عمل كند كمونيست است

    صحيفه نور ج 14 صفحه 84

    و بدتر از آن هم تويشان بوده، حالا هم اينطور است؟! شوراى قضائى ما الان مثل قضات آنوقت هستند و دادگاه‏هاى ما، دادگاه‏هاى قضائى ما هم همانطور است؟! من باز نمى‏خواهم بگويم كه در تمام كشور همه قضاتى كه هستند درست هستند، هيچ همچو صحبتى نيست، من صحبتم همين است كه اينكه مى‏گويند تغيير اسم است و رژيم شاهنشاهى برداشته شده است و همين رژيمى هم كه هست همان رژيم شاهنشاهى است من مى‏خواهم بگويم كه مقايسه اين دو تا را با هم بكنيم، ببينيم كه واقعاً مسأله اينطورى است و ما ادعاى دروغى داريم مى‏كنيم و ملت ما هم همچو خداى نخواسته بى‏شعور و بى‏فرهنگ بوده‏اند كه به دست خودشان رژيم شاهنشاهى را از بين برده‏اند و به دست خودشان يك رژيم شاهنشاهى ديگر آورده‏اند؟! مسأله اينطور است؟! اين هم يكى از جاها هست كه البته نارسائى‏هاى قضائى در سرتاسر كشور هست لكن حالا مثل سابق است؟!

    و يكى از امور ديگر راديو تلويزيون است، راديو تلويزيون حالا با اينكه باز تسلط به آن پيدا نشده و نتوانسته‏اند آنطورى كه دلخواهشان است درست بكنند مثل راديو تلويزيون زمان رضاخان و محمدرضا است؟! زمان محمدرضا كه همه وضع راديو تلويزيون را ديده‏ايد حالا راديو تلويزيون همان راديو تلويزيون شاهنشاهى است و ما يك اسمى عوض كرديم، برنامه‏ها همان برنامه‏هاى سابق و آن بساطى كه در تلويزيون بود و آن حرف‏هائى كه در آنجا و آن نمايش‏ها و آن فيلم‏ها همان فيلم‏ها هست حالا؟! يا نه، اين با آنها فرق دارد. در عين حالى كه باز نتوانسته‏اند به تمام معنا اصلاح كنند لكن بين اين راديو تلويزيون با آن راديو تلويزيون آن سال كه بسيارى از شما آن را ديديد يك جور هستند؟! همان راديو تلويزيون زمان طاغوت است اينجا اسمش را عوض كرده‏اند؟! يا نه مسأله، اين نيست و قلمدارها منحرف هستند.

    مى‏رويم سراغ قواى مسلحه، از ارتش شروع مى‏كنيم تا بيائيم سراغ اين رفقائى كه الان موجودند اينجا ارتش حالا و فرماندهان ارتش حالا مثل ارتش شاهنشاهى بود و فرماندهان هم همان، فرمانده‏ها هستند؟! آن سپهبدها، آن سرلشگرها، آن بالا و پائين‏ترها اينها هم همان جور هستند؟! وضع زندگى‏شان مثل آن سپهبدها هست؟! مثل سپهبد باتمانقليچ است حالا هم؟! منتها يك لفظى را ما تغيير داده‏ايم به جاى ديگرى و مردم جمع شده‏اند يك باتمانقليچ را بردارند يك باتمانقليچ ديگرى جايش بگذارند با همان ترتيب با همان وضع و ارتش هم به همان نظام سابق است و با همان وضع سابق است و تغييرى هيچ نكرده، يا بين اين دو تغيير زياد شده است و اگر نقيصه‏اى هم باشد، خودشان مشغول هستند، دارند درست مى‏كنند. پس اين هم كه نه رؤساى فرماندهان ارتش مثل آن فرماندهان باشند. فرمانده ارتش حالا با فرمانده ارتش سابق زمين تا آسمان در طرز تفكر، در طرز عمل و در زندگى روزمره‏اش فرق دارد. پس اين هم كه با آن يكى نشد كه يك لفظى را به جاى لفظ ديگرى.

    خوب ژاندارمرى چطور؟ ژاندارمرى آنوقت آنطور بود كه رضاخان وقتى كه وارد شد در يك پادگان ژاندارمرى دست در جيبش گذاشت كه مبادا از جيب او دزدى كنند، با اينكه خودش در رأس، در رأس دزدهاست. شما هر كدام كه درك كرديد آن زمان ژاندارمرى را و مبتلا شديد به دست اينهائى

    صحيفه نور ج 14 صفحه 85

  7. #1217
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 14 صفحه 90

    تاريخ: 29/11/59

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانواده‏هاى شهداى كشورهاى اسللامى و سرپرست بنياد شهيد

    ما مايوسيم از اكثر سران مسلمين، لكن ملت‏ها خودشان بايد در فكر اسلام باشند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من امروز مواجهم با چهره‏هاى معصومى كه در تحت ستمكارى‏هاى ابرقدرت‏ها به دست عمالشان يتيم شده‏اند، آواره شده‏اند، ادعاها زياد است، ادعاى اسلام همه سران كشورها دارند و ادعاى بشر دوستى و حقوق بشر همه سران كشورهاى عالم دارند. اين ادعاها تازگى ندارد، در صدر اسلام هم ادعاها زياد بود، لكن در مقام امتحان، عمل‏ها موافق با ادعاها نبود. خوارج هم ادعاى اسلام داشتند و امثال عمروعاص‏ها هم ادعاى اسلام داشتند و امروز هم صدام ادعاى اسلام و ادعاى عرب دوستى دارد و برادرهاى خائنشان هم همين ادعا را دارند از قبيل سادات و امثال او، لكن وقتى اعمالشان را مشاهده مى‏كنيد و مشاهده مى‏كنيم، بين اعمال آنها و گفتارشان فرسنگ‏ها فاصله است. اين اسلامدوست‏ها و طرفداران اسلام در طائف جمع شدند و به اسم اسلام در مركزى كه از آن مركز اسلام بروز كرد و آن حجاز بود، لكن چه گفتند و چه كردند. آيا اسمى از اين اطفال معصومى كه به دست صهيونيسم بى‏پدر شده‏اند، بردند و آيا از جنوب لبنان نامى بردند؟ و آيا از ساير كشورهاى اسلامى كه در تحت فشار ابرقدرت‏ها و بستگان آنها هستند نامى برده‏اند؟ اين اسلام خواه‏ها نمى‏بينند كه اسلام در تمام كشورهاى اسلامى زير چكمه ابرقدرت‏ها و وابستگان آنها پايمال مى‏شود؟ آيا نمى‏دانستند كه در جنوب لبنان، در فلسطين و در ايران و در عراق و در ساير كشورهاى اسلامى چه مى‏گذرد و با مردم آنجا چه كرده‏اند و چه اطفال بيگناه صغير را بى‏پدر كرده‏اند و از منازل خودشان آواره كرده‏اند؟ آيا كنفرانس طائف اين امور را نمى‏دانست؟ به اسم اسلام مجتمع شدند در آن كنفرانس و از اسلام بويى در آنجا نبود و آنچه بود خرج‏هاى گزاف و زندگى‏هاى اشرافى، بدون توجه به اسلام و اهتمام به امور مسلمين. آيا نشنيده‏اند اينها حديث رسول خدا را كه كسى كه صبح كند و اهتمام به امور مسلمين نداشته باشد مسلم نيست؟ ان اصبح ولم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم آيا اينها اهتمام داشتند به امور مسلمين جهان؟ اين سرانى كه در كنفرانس طائف در محلى كه، در كشورى كه رسول خدا و پيغمبر اسلام در آن كشور بود و تبليغات او در آن كشور بود، مجتمع شدند، آيا درباره اسلام چه گفتند؟ درباره مسلمين و در امور مسلمين چه اهتمامى كردند، انجام دادند؟ آيا به نص حديث شريف اينها را ما مى‏توانيم جزء مسلمين محسوب داريم؟ اينها اطلاع بر كشورهاى اسلامى كه زير بار

    صحيفه نور ج 14 صفحه 91

    ابر قدرت‏ها و با دست آنها و بستگان آنها آواره شده‏اند، به قتل رسيده‏اند و بچه‏هاى معصوم را به جا گذاشته‏اند، هيچ صحبتى كردند؟ آيا به تجاوز اسرائيل به لبنان و به فلسطين اهتمامى كردند؟ آيا به تجاوز عراق به كشور اسلامى ايران كه جرمى ندارد جز آنكه طاغوت را برداشته است و اسلام را به جاى او مى‏خواهد پياده كند و به جاى رژيم طاغوت، رژيم اسلامى بر پا كند، جرمى نداشتند جز اين، آيا در كنفرانس طائف از اين مسائل بحثى شد؟ يا همه ادعاست، اسلامى بودن هم ادعاست و اين ادعاى رايج بين همه سران كشورهاست. توجه به حقوق بشر هم يك ادعايى است و اين رايج بين تمام سران كشورهاى دنياست، لكن در مقام عمل چه؟ كارتر هم ادعا مى‏كرد كه ما حقوق بشر را احترام مى‏گذاريم، لكن به حقوق بشر احترام گذاشت؟ آيا شاه مخلوع در ايران به حقوق بشر احترام مى‏گذاشت كه آنها پشتيبانى از او كردند؟ آيا كشورهايى كه دودمان پهلوى را بر ما مسلط كردند، اين حقوق بشرى‏ها و احترام به حقوق بشر، نمى‏ديدند كه اينها چه كردند با اسلام و مسلمين؟ و آيا نمى‏دانستند كه صهيونيسم با لبنان و با فلسطين چه كرد؟ يا خودشان شريك بودند؟ همه ادعا مى‏كنند، و كسانى كه مسلمان باشند و اهتمام به امور مسلمين داشته باشند، كمند. ملت‏ها خودشان بايد در فكر اسلام باشند. مأيوسيم ما از سران اكثر به اتفاق مسلمين، لكن ملت‏ها، خودشان بايد به فكر باشند و از آنها مأيوس نيستيم. در قضيه هجوم عراق به ايران ملت‏ها بودند كه پشتيبانى خودشان را اعلام كردند، از دولت‏ها كم يك همچو امرى واقع شد و يا تأييد كردند از مقابله كفر با اسلام، تأييد كردند كفار بعثى را، بعث عراقى را و يا بى‏صدا و بى‏تفاوت كنار نشستند و هجوم كفر بر اسلام را نظاره كردند. اينهايند كه ادعاى اسلاميت مى‏كنند، نظاره كردند، بى تفاوت بودند نسبت به تجاوز اسرائيل به لبنان، به فلسطين و جنايت بسيارى كه كردند. آيا اينها اهتمام به امور مسلمين دارند و مسلمين در همه بلاد زير چكمه طرفداران دولت‏هاى بزرگ در فشار هستند و اينها بى‏تفاوت هستند؟ چطور اين ادعاها را قبول كنيم؟ آنهايى هم كه حضرت اميرالمؤمنين على عليه‏السلام را در محراب عبادت كشتند مدعى اسلام بودند. آنهايى هم كه لشكركشى كردند و هجوم آوردند به لشكر اسلام در صدر اسلام و هجوم آوردند به لشكر على بن ابى طالب، آنها هم ادعاى اسلام داشتند و با اسم اسلام با اسلام جنگيدند. اينها هم ادعاى اسلام دارند و با اسم اسلام به اسلام خيانت مى‏كنند. صدام هم مدعى اسلام است و با اسم اسلام به كشور اسلامى هجوم آورده است و با اسم اسلام هزاران جوان ما را شهيد كرده است و قريب دو ميليون آواره و با اسم اسلام در مملكت خودش با اسلام و علماى اسلام آن مى‏كند كه مغول كرد با ايران. ادعاها هميشه زياد بوده است و حالا هم هست، من از همه شما اطفالى كه به واسطه جور مجرمين بى‏پدر شده‏ايد، به همه شما تسليت عرض مى‏كنم و ما هم شريك غم شما هستيم. ما شريك غم شما هستيم در اينكه از آقاى موسى صدر بى‏اطلاعيم و ما شريك غم شما ملت عراق هستيم كه آقاى صدر و خواهر عزيز ايشان را به آنطور فضاحت كشتند و شكنجه كردند و ما شريك غم همه مظلومين جهان هستيم و پشتيبان همه مظلومان جهان و بايد مظلومان جهان كه هستند، خودشان قيام كنند بر ضد مستكبرين. مستضعفين نبايد بنشينند كه دولت‏هايشان اين كار را بكنند، خودشان انجام بدهند.

    صحيفه نور ج 14 صفحه 92

    خداوند انشاءالله اسلام و مسلمين را قدرت بدهد و شما برادران و خواهرانى كه از منزل‏هاى خودتان آواره شده‏ايد نصرت بدهد.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  8. #1218
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 14 صفحه 93

    تاريخ: 2/12/59

    بيانات امام خمينى در جمع رئيس دفتر مردمى جنبشى خلق و هيأتى از نمايندگان مجلس و شخصيت‏هاى كشور ليبى

    مشكل اسلام، دولت‏هاى اسلامى است، نه ملت‏ها

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من از تقدير و احترامات شما متشكرم. ملت‏هاى اسلامى و بعضى دولت‏هاى اسلامى همه در طريق حق هستند و ما از آنها يعنى از همه ملت‏هاى مسلمان و بعضى دولت‏هايى كه در طريق اسلام هستند تشكر مى‏كنيم و البته وظيفه مسلمانان است كه قيام در راه اسلام كنند و دست قدرت‏هايى را كه براى نابودى اسلام و برخوردارى از منابع مسلمين مشغول توطئه هستند را قطع كنند و اميدوارم خداوند تعالى اين دولت و ملت‏هايى را كه در مبارزه با امپرياليسم هستند پشتيبانى كند تا اين مطلب حق به ثمر برسد.

    از مشكلات مسلمانان قضيه دولت‏هاست، دولت‏هايى كه گمارده شده‏اند بر سر ملت‏ها، و به نفع دولت‏هاى بزرگ فعاليت مى‏كنند. مشكل اسلام دولت‏هاى اسلامى است، نه ملت‏ها. اين ملت‏هاى اسلامى هستند كه بايد براى قطع دست اجانب به كمك دولت‏شان اقدام و قيام كنند. مع‏الاسف بعضى از دولت‏ها بر ضد مصالح كشور و ملت خود براى كسب قدرت قيام مى‏كنند، چون مى‏خواهند به قدرت برسند، و خود را در صف جنايتكاران بين‏المللى، دولت‏هاى متعهد و ملت‏ها را در فشار بگذارند و اين از مصيبت‏هايى است كه بر ملت‏هاى اسلامى مى‏گذرد و بايد خود دولت‏ها و ملت‏هايى كه بيدارند، از مصائب با خبر و با مسلمين متعهد، همفكر و ملت‏ها را بيدار و دولت‏هاى ديگر را بيدار كنند كه از توطئه بر عليه ما و از مخالفت با مصالح دولت‏هاى اسلامى و ملت‏ها دست بردارند تا بتوانند دست قدرت‏ها را از سر خود بردارند.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  9. #1219
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 14 صفحه 101

    تاريخ: 5/12/59

    پيام امام خمينى به آيت الله خوانسارى

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    حضرت آيت‏الله آقاى خوانسارى دامت بركاته امروز مسموع شد كه به حضرتعالى مصيبت بزرگ واقع شده است. اين واقعه اسفناك موجب تأثر گرديد. از خداوند تعالى براى آن مرحوم رحمت و مغفرت و براى حضرتعالى و بازماندگان آن محترم صبر جميل و اجر جزيل خواهانم و سلامت و سعادت حضرتعالى را خواستارم و اميد دعاى خير براى حسن عاقبت دارم.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  10. #1220
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 14 صفحه 94

    تاريخ: 4/12/59

    بيانات امام خمينى در جمع مسؤولين اداره سياسى - ايدئولوژيك شهربانى‏هاى سراسر كشور و نمايندگان كلانترى‏هاى تهران

    همه متعهد براى اسلام هستيد و كلمه افتراق بين شماها طرح شيطانى قدرت‏هاى بزرگ است

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من امروز يك كلمه با شما آقايان و عزيزان كه از قرار مذكور از اطراف كشور آمده‏ايد و رؤساى كلانترى و رئيس شهربانى يك كلمه عرض مى‏كنم و بعد براى مسائلى كه بايد همه در آن شركت داشته باشند بعض مطالب عرض مى‏كنم. شما مى‏دانيد كه وضع شما و تمام عزيزانى كه در سرتاسر كشور براى نظم شهرها مشغول فعاليت هستند، با زمان طاغوت فرق دارد. آن روز ملت به شهربانى نظر ديگر داشت و امروز نظر مساعد، نظر برادرى، نظر دوستى و پشتيبانى از شما ملت مى‏كند. شما امروز قواى انتظامى مملكت اسلامى هستيد و رهبر همه شما و همه ما وجود مبارك بقيةالله است و بايد ماها و شماها طورى رفتار كنيم كه رضايت آن بزرگوار را كه رضايت خداست به دست بياوريم. شما در سرتاسر كشور، با تعهد بايد از داخل شهرها، را حفظ كنيد و امروز با شما ملت هم موافق هستند و پشتيبان شما هستند و شما بايد با پشتيبانى ملت مى‏توانيد كه اين شرارت‏هائى كه گاهى در سطح شهرها مى‏شود، جلويش را بگيريد با نصيحت والا با قدرت. كسانى كه بخواهند اختلال كنند در هر امرى از امور، چه در سخنرانى‏هائى كه از طرف شخصيت‏ها مى‏شود و چه در اجتماعات مطابق قانونى كه با اجازه وزير كشور اجتماعات حاصل مى‏شود، بايد شماها مواظب باشيد و سپاه پاسداران هم كه در شهرها هستند با شما هماهنگ باشند براى جلوگيرى از اينكه در اين اجتماعات يك دسته اشرار بخواهند وارد نشوند و بخواهند درگيرى ايجاد كنند و همينطور در خيابان‏ها يك دسته‏اى از اشرار بخواهند درگيرى ايجاد كنند و ناراحتى براى مردم. به حسب قاعده و قانون شما وظيفه داريد و سپاه پاسدارها هم كه در شهرها هستند وظيفه دارند كه با شما كمك كنند و مردم هم از شما پشتيبانى كنند كه اينطور شرارت‏ها و اينطور درگيرى‏هائى كه موجب تشتت قوا مى‏شود، موجب ضعف قوا مى‏شود و با يك برنامه‏اى مشغول هستند براى شرارت، انجام نگيرد. با قدرت، قوه و با پشتيبانى همه مردم از اينطور امور بايد جلوگيرى بشود تا در يك سطح آرامى مردم مشغول به كارهايشان باشند. و بعضى از اين اشرار كه مشغول ترور هستند يا مشغول انفجار بعضى جاها هستند بايد اطلاعات حاصل بشود و

    صحيفه نور ج 14 صفحه 95

    پيگيرى بشود و اينها معرفى بشوند به دادگاه‏ها و دادگاه‏ها آنها را مجازات كند به آن مجازاتى كه اسلام براى آنها تعيين كرده است و آن مجازات سختى است. برادران من! شما امروز برادر هستيد با اهالى مملكت و كشور شما در معرض اين است كه كفار و اشرار بخواهند كه اين جمهورى اسلامى را به هم بزنند با اينكه انشاءالله نمى‏توانند، لكن بايد شماها در داخل شهرها و ژاندارمرى، در بين شهرها و ارتش، در سراسر مرزها با كمال توجه مراقب باشند، مراقب اشرار داخلى و مراقب اشرار خارجى. كشور مال همه شماها هست و امروز روزى نيست كه هر طايفه‏اى مثلاً شهربانى براى خودش مستقلاً در مقابل ژاندارمرى بايستد، ژاندارمرى در مقابل شهربانى، ارتش در مقابل هر دو و هر دو در مقابل اينها و پاسداران و ساير قشرهاى مسلح در برابر اينها. امروز روزى است كه يك مقصد در كار است و اين مقصد همه شماست، يك مطلوب در كار است و آن مطلوب همه شماها هست و او حفظ جمهورى اسلامى كه، حفظ اسلام است و حفظ كشور اسلامى و در يك همچو موقعيتى مقابله بعض گروه‏ها با بعض گروه‏ها خصوصاً گروه‏هاى مسلح، نظامى و انتظامى موجب فساد بزرگ مى‏شود و موجب اين مى‏شود كه خداى نخواسته انسجام از بين برود و با رفتن انسجام حتماً آسيب خواهد واقع شد. شما همه موظفيد كه با هم و با ساير قواى مسلح همدم باشيد، هم نفس باشيد خصوصاً در اين موقع استثنايى كه همه ماها و همه شماها و همه افراد كشور موظفند كه با هماهنگى جلو اجانب را و آنهائى كه مى‏خواهند باز آن مسائل سابق را پيش بياورند و كشور ما را برسانند به آن حال اول خداى نخواسته و همه چيز ما را از بين ببرند و شما بايد بدانيد كه اگر خداى نخواسته اين جمهورى اسلامى شكست بخورد، شكست براى همه مسلمين در همه اعصار است. اگر امروز جمهورى اسلامى مقاصد خودش را پيش برد، دست قدرت‏هاى بزرگ را از كشور خودش تا ابد قطع كرد و اين تفاله‏هائى كه مانده است از رژيم سابق آنها را به قبرستان فرستاد و جمهورى اسلامى را آنطورى كه خداى تبارك و تعالى امر و مقرر فرموده است مستقر كرد، اين معنا موجب اين مى‏شود كه كشورهاى اسلامى و خصوصاً كشور شما بيمه بشود و هيچ كسى نتواند آسيب برساند و اين امر در سايه اتحاد همه قواست. همه قواى مسلح بايد با هم متحد باشند، نبايد هر قوه‏اى گمان كند كه من خودم عليحده هستم. امروز همه ما در اين موقع استثنايى بايد يگ گروه را به حسب واقع تشكيل بدهيم و آن گروه ضربت در مقابل ابرقدرت‏ها. و من اميدوارم كه شماها موفق باشيد به اينكه هر مقدارى تان كه در داخل شهرها هست، در داخل شهرها نظام را و انتظام را به طور كامل ايجاد كنيد، با قدرت كامل جلوگيرى كنيد از نابسامانى‏ها و از شرارت‏ها و هر كدام شما كه در جبهه‏ها هستند كه در اين موقع استثنائى بايد هم، همه قوا در جبهه‏ها باشند، آن مقدارى كه مى‏شود باشند، آنها هم در آنجا هماهنگ باشند تا اينكه انشاءالله به پيروزى برسيم، به پيروزى نهائى كه سعادت همه ملت است در دنيا و در آخرت و آن چيزى كه من براى همه قواى مسلحه بايد عرض كنم همين معناست منتها نسبت به همه است. ما نبايد در مرزها كه مشغول هستيم و دوستان ما، عزيزان ما در آنجا دارند فداكارى‏كنند اين مسأله اصلش طرح بشود كه من سپاهى هستم و آن ژاندارمرى هست و آن ارتشى هست و آن پاسبان هست، طرح اين مسأله اصلا در

    صحيفه نور ج 14 صفحه 96

    يك همچو موقع استثنايى يك طرح باطل است و از قرارى كه من شنيده‏ام، از همين ستون پنجم اشخاصى هستند كه وارد مى‏شوند در مرزها و در بين افرادى كه در آنجا هستند، گروه‏هايى كه در آنجا هستند هر طايفه‏اى را از طايفه ديگر مى‏خواهند جدا كنند، سپاه پاسداران را مى‏خواهند از ساير قوا جدا كنند، در بين آنها مى‏روند يك حرف‏هائى مى‏زنند از ارتش و ارتش را مى‏خواهند از اينها جدا كنند، در بين ارتش مى‏روند يك صحبت‏هايى مى‏كنند به ضد سپاه پاسداران، در صورتى كه سپاه پاسداران و ارتش و ژاندارمرى و شهربانى و همه با هم هستند و بايد اعتنا نكنند به اين دسيسه‏هائى كه مشغول هستند براى به هم زدن اوضاع. اگر امروز در مرزهايى كه عزيزان ما مشغول فداكارى بشوند يك همچو مسائلى در آنجا طرح بشود كه مثلاً پاسدارها چه مى‏كنند و اين مخالف با نظم ارتش است و به اينها بگويند ارتش چه خيالى دارد، و اينها را بخواهند مقابل هم قرار بدهند، بدانيد كه اين ضربه‏اى است كه اجانب به ما مى‏خواهند بزنند با دست‏هائى كه در داخل دارند و دست‏هائى كه در خارج دارند. جوان‏هاى عزيز ما كه مشغول فداكارى هستيد و همه متعهد و فداكار براى اسلام هستيد! بدانيد كه كلمه افتراق بين شماها، بين قواى مسلحه و مقابل قرار دادن اين قوه با آن قوه، اين همان طرح شيطانى قدرت‏هاى بزرگ است كه در داخل به دست اشخاص فاسد كه مع الاسف نفوذ دارند در بسيارى از جاها، دارد انجام مى‏گيرد و اين طرح اگر انجام بگيرد، نه شما خداى نخواسته باقى خواهيد ماند و نه پاسدار و نه كشور. توجه بكنيد به اينكه اعتنا نكنيد به مسائل و از امورى كه من براى همه قواى مسلح لازم مى‏دانم عدم دخالت در امور سياسى است. شماها يك مردم صحيح، يك مردم صادق و صاف دل هستيد و بعضى از سياسيونى كه نفوذ پيدا كردند از طرف اجانب در بعضى از جاها، اينها يك مردم شيطانى هستند و مى‏خواهند با همان مسائل شما را وارد كنند در سياست‏هاى شيطانى و افتراق بين شما بيندازند. شما خودتان را از اين امور كنار بكشيد و ابداً گروه گرايى نكنيد، شما همه لشكر امام زمان هستيد و همه گروه واحد و اين گروه واحد جند خدا، لشكر امام زمان، ابداً اعتنا به مسائلى كه طرح مى‏شود در آنجا نكنيد. اگر چنانچه شماها همه با هم متحد بشويد و هماهنگ و همه قوا با هم هماهنگ بشود و همين طور اسلحه‏ها در اختيار همه قواها قرار داده بشود و همه با هم جنگ بكنيد، در ارتش و ساير قوا اختلاف نباشد، پيروزى شما نزديك است.

    چماق زبان و چماق قلم بالاترين چماق هاست

    و يك كلمه هم با كسانى كه قلم دست‏شان است و زبان در اختيارشان و آن اين است كه شما همه و همه ملت مى‏دانند كه همه ما بايد كوشش كنيم در اينكه وحدت ايجاد كنيم، در اينكه هماهنگى بين جناح‏ها و گروه‏ها ايجاد كنيم و من بايد عرض كنم كه بعضى از زبان‏ها از چماق بدتر است. چماق‏كشى و چماق بازى از بدترين چيزهائى است كه در آخر سلطنت محمدرضا درست شد از باب اينكه ضعيف شده بود مى‏خواست با چماق خودش را تقويت كند و بعد از انقلاب و در بين انقلاب باز همين چماق‏ها حتى در حوزه علميه قم هم به كار رفت و خيابان‏ها را، شيشه‏ها را شكستند و خيال كردند با چماق

    صحيفه نور ج 14 صفحه 97

    مى‏شود يك چيزى پيدا كرد. و حالا هم همين مسأله هست، لكن آن چماق زبان و چماق قلم بالاترين چماق‏هاست كه فسادش صدها برابر چماق‏هاى ديگر است. آنهائى كه مى‏خواهند صحبت بكنند و خصوصاً در اين چند روز زياد هم هستند، بايد توجه بكنند به اينكه قبل از اينكه مى‏خواهند صحبت بكنند بنشينند و با خودشان فكر بكنند ببينند كه اين زبان چماق است و مى‏خواهد به سر يك دسته ديگر كوبيده بشود يا اينكه اين زبان، زبان رحمت است و براى وحدت؟ اگر چنانچه مالك نفس خودشان هستند و اين امر مهم را كه مالكيت شخص بر نفس خودش است و حضرت موسى سلام‏الله عليه يك همچو ادعائى كرد و او بحق بود كه به خداى تبارك و تعالى عرض كرد كه من مالك هيچ كس نيستم الامالك خودم و برادرم. اين يك ادعاى بزرگ است كه شايسته پيغمبران است. ماها مالك خودمان نيستيم، مالك برادرهايمان هم نيستيم، مالك فرزندانمان هم نيستيم، مالك دوستانمان هم نيستيم، عمده مالكيت خودش است از خودش كه انسان وقتى كه مى‏خواهد صحبت بكند زبان مملوك او باشد و او سلطنت بر زبان خودش داشته باشد نه اينكه شيطان بر نفس او و بر زبان او تسلط پيدا بكند و حرف‏ها و چماق‏ها و اسلحه‏هائى باشد كه از اسلحه صدام برنده‏تر است.

    كمال بزرگ انسان اين است كه حق را براى حق بخواهد

    بايد اشخاصى كه مى‏خواهند صحبت كنند، ببينند كه آيا حق را مى‏خواهند براى حق؟ بزرگتر چيزى كه انسان اگر آن را داشته باشد كمال بزرگ دارد اين است كه حق را براى حق بخواهد، از حق خوشش بيايد براى اينكه حق است و از باطل متنفر باشد براى اينكه باطل است. اگر حق از دست دشمنش هم اجرا شد، اين مالكيت داشته باشد براى نفس خودش كه آن حق را تعريف كند و اگر باطل از فرزندش يا دوستانش وجود پيدا كرد، اين مالكيت را داشته باشد كه از او تنفر داشته باشد و اظهار تنفر كند. كسانى كه حق را براى حق مى‏خواهند، اندكند و بسيار اندك، كسانى كه باطل را براى باطل بودنش بغض بر آن دارند و تنفر از آن دارند، اندكند و بسيار اندك. انسان خودش هم مى‏تواند بفهمد كه چكاره است. انسان بايد يك كسى كه دشمن او هست پيش او برود ببيند قضاوت او نسبت به اين چه هست تا عيب خودش را بتواند بفهمد. انسان نمى‏تواند از دوستان خودش تعليم بگيرد، انسان بايد از دشمنان خودش تعليم بگيرد، وقتى كه يك صحبتى مى‏كند ببيند دشمن‏ها چه مى‏گويند و تفكر كند كه عيب‏ها را دشمن‏ها مى‏فهمند. دوست‏ها هر چه هم شما عيب داشته باشيد و ما عيب داشته باشيم براى اينكه حق را براى حق نمى‏خواهند و باطل را براى اينكه باطل است دشمن ندارند، به ما مى‏آيند و به شما مى‏آيند و مى‏گويند كه چقدر خوب صحبت كردى و چه مقاله خوبى نوشتى، چه مقاله كوبنده‏اى بود اين، چطور حريف خودت را منزوى كردى، چطور حرف‏هاى حريف خودت را ولو هم صحيح بود باطل كردى. دوستان انسان دشمنان واقعى انسانند و دشمنان انسان دوستان واقعى انسانند. انسان بايد از كسانى كه به او خرده مى‏گيرند، از آنها ياد بگيرد، كسانى كه از او تعريف مى‏كنند، بداند كه اين زبان، زبان تعريف خصوصاً در يك امورى كه جاى انتقاد است تعريف مى‏كنند، اين همان زبان

    صحيفه نور ج 14 صفحه 98

    شيطانى است و آن هم تأييدش تأييد شيطانى است. گويندگان ما، نويسندگان ما، كسانى كه در اين موقع مى‏خواهند صحبت‏ها بكنند توجه داشته باشند كه آيا مالك خودشان هستند؟ مى‏توانند ادعائى را كه حضرت موسى پيغمبر بزرگ كرد آنها هم بكنند كه لا املك الا نفسى و اخى ؟ برادر او هم يك برادرى بود كه پيغمبر بود و چون پيغمبر بود كلام حضرت موسى براى او كلامى بود كه اجرا مى‏شد اما كسى كه به اين مقام نرسيده است بايد بگويد انى لا املك نفسى و لا اخى نگويد لا املك الا نفسى واخى . برادرهاى ما توجه داشته باشيد در گفتار شما، در نوشته‏هاى شما اگر چنانچه‏داى نخواسته يك تفرقه‏اى ايجاد بشود، يك سركوبى بخواهيد از دشمنان به خيال خودتان، از رقيب خودتان بكنيد و اين موجب بشود كه دلسردى براى ارتش حاصل بشود، دلسردى براى سپاه پاسداران، دلسردى براى پاسبانان و شهربانى حاصل بشود و يك قتل‏هائى واقع بشود به واسطه همين دلسردى، شماها شريك هستيد در آن قتل، راضى هستيد به آن قتل و در روايات هست كه اگر كسى در مشرق كشته بشود و مظلوم كشته بشود و يكى در مغرب به او راضى باشد اين هم شريك قتل او است. توجه كنيد كه قلم‏هاى شما شريك خنجرهائى كه از پشت به ما مى‏زنند نباشد، توجه كنيد كه زبان‏هاى شما، قلم‏هاى شما چماق نباشد و با همان قلم بنويسيد كه چماق بد است، توجه كنيد كه قلم‏هاى شما و زبان‏هاى شما مسلسل نباشد و به سينه اين جوان‏هاى ما وارد بشود و آنوقت بگوئيد كه به ما حمله شده است. شما هم حمله كرديد، فقط صدام نيست شما هم شريك خواهيد بود. قبل از اينكه به نطق‏ها برويد و قبل از اينكه مقاله بخواهيد بنويسيد و قبل از اينكه تيترها را بخواهيد درشت بنويسيد با خودتان خلوت كنيد و ببينيد كه براى چه اين كار را مى‏كنيد؟ مقصد شما چه است؟ شما حق را براى حق مى‏خواهيد يا حق را از رقباى خودتان هم نمى‏پذيريد؟ باطل را براى باطل از آن متنفر هستيد يا باطل را از دوستان خودتان مى‏پذيريد؟ شما خودتان را امتحان كنيد، انسان يك موجود عجيب و غريبى است كه تا آخر عمر خودش نمى‏تواند خودش را بشناسد. انسان آن آخر عمر هم اگر بخواهد كشته بشود، به يك طور طاغوتى دلش مى‏خواهد كشته بشود. بعضى از اين كفار كه در صدر اسلام بودند وقتى آن قاتل مى‏خواسته است سرش را ببرد، گفته است به او از قرارى كه تاريخ مى‏گويد كه گردن من را بلند ببر كه جزء سر باشد براى اينكه مى‏خواهم سر من در نيزه كه مى‏رود از ساير سرها بلندتر باشد. اين مرض را انسان تا آخر عمرش دارد، شما گمان نكنيد كه تصفيه شدن و انسان شدن يك امرى است آسان. اگر آنطورى كه شيخ ما مى‏فرمود كه محال است، كه محال، و اگر به آن شدت هم نباشد مشكل است و از بزرگترين مشكل‏هاست براى انسان. چه بسا انسان كه خيال مى‏كند كه دارد كار خوب مى‏كند و كار بد مى‏كند براى آنكه آن خصيصه‏اى كه در او هست، حجاب است از اينكه بتواند تشخيص بدهد خوب را از بد. يك قضيه واقع مى‏شود اين يك قضيه وقتى كه انسان در گفتارها و نوشته‏ها و روزنامه‏ها ملاحظه مى‏كند، همين يك امر را يك دسته‏اى مى‏كوبند و يك دسته‏اى ترويج مى‏كنند. يك مسأله در كشور واقع مى‏شود، اين يك مسأله را يك جمعيتى تأييد مى‏كنند و توصيف مى‏كنند و قلم به كار مى‏افتد كه اين كار خوبى است و يك دسته ديگر مقابل آنها مى‏ايستند و اين امر را محكوم مى‏كنند

    صحيفه نور ج 14 صفحه 99

    و قلم‏ها و گفتارها به راه مى‏افتد براى محكوم كردن او، چرا؟ براى اينكه اين كار به نفع فلان دسته بوده است و به ضرر فلان دسته، از دوستان حاصل شده است يا از رقيبان؟ اگر از دوستان حاصل شده است خوب است، هر چه مى‏خواهد باشد. خوبى را براى دوستان مى‏خواهيم، نه خوبى را براى خوبى، عدالت را براى عدالت نمى‏خواهيم عدالت را براى دوستان مى‏خواهيم. ديگرانى كه در مقابل ما ايستاده‏اند و ما آنها را رقيب حساب مى‏كنيم هر چه كار خوب از آنها صادر بشود بد نمايش مى‏دهيم، قلم‏ها به كارافتد و انتقادها پيش مى‏آيد، وقتى همين كار از دوستان ما پيدا مى‏شود، هر چه مى‏خواهد باشد، قلم‏هايتان به كار مى‏افتد و از او تأييد مى‏كنيد. پس عدل را براى عدل نمى‏خواهيد، حق را براى حق نمى‏خواهيد. حق را اگر كسى براى حق بخواهد اگر چنانچه حق بر ضد خودش هم هست آن را بايد بخواهد و دوست داشته باشد و اظهار كند و باطل را اگر از خودش هم صادر شده باشد بايد مبغوض او باشد و اقرار كند. آيا اينهائى كه بنا دارند صحبت بكنند، حق را براى حق مى‏خواهند و باطل را براى باطل نمى‏خواهند؟ يا حق را براى خودشان مى‏خواهند و باطل هم اگر از خودشان يا دوستان خودشان صادر بشود حق جلوه مى‏دهند؟ و حق اگر چنانچه از رقباى خيالى خودشان حاصل بشود، آن را باطل اگر هم باشد، حق هم اگر باشد، باطل جلوه مى‏دهند. انسان نمى‏تواند به اين زودى از شر خودش كه از شر شيطان بالاتر است فارغ بشود، لكن مى‏تواند قلم خودش را كنار بگذارد، مى‏تواند زبان خودش را كنار بگذارد، مى‏تواند قبل از اينكه مى‏خواهد صحبت بكند ببيند كه روى چه مبادى صحبت مى‏كند، چه مبادى او را وادار كرده است به اينكه صحبت بكند. اين مسأله‏اى است كه عمومى است، در همه جاست. هر كارى صادر بشود از خودم، اين خوب است، ميزان من هستم - من هر كار خوبى است - هر كارى از خود من صادر بشود چون ميزان من هستم خوب است و هر كارى از رقيب من حاصل بشود بد است براى اينكه رقيب من است، هر چه هم خوب باشد، كار خوب رقيب، بد است و كار بد من، خوب است اين يك مسأله و يك بيمارى است در انسان كه معالجه او را با زحمت مى‏شود كرد و بايد انسان پيش اشخاصى كه مى‏توانند معالجه كنند، خودش را معالجه كند، پيش اطباء روح برود و خودش را معالجه كند، قبل از اينكه دست به قلم بزند و قبل از اينكه زبان باز كند توجه به حال خودش بكند و توجه به مسائل سياسى، اجتماعى، امورى كه الان ما مبتلا به آن هستيم، ببيند كه آيا اين صحبت در سطح كشور يك تشنجى ايجاد مى‏كند؟ چماق‏ها را ايجاد مى‏كند يا آرامش را ايجاد مى‏كند؟ ببيند كه اين روزنامه، اين قلم، آرامش در اين كشور كه الان لازم است ايجاد مى‏كند يا تشنج ايجاد مى‏كند؟ اگر چنانچه ايجاد كرد، اين روزنامه چماق است و آن گفتار چماق است و اگر آرامش در مردم ايجاد كرد اين رحمت است و اين مشكور است پيش خداى تبارك و تعالى.

    بزرگترين معصيت امروز در كشور ما ايجاد اختلاف است

    خدا را در نظر بگيريد، اى گويندگان! اى نويسندگان! اى كاركنان مملكت! اى كارمندان ادارى

    صحيفه نور ج 14 صفحه 100

    و غير ادارى و كشاورز و همه! خدا را در نظر بگيريد، خدا حاضر است همه جا، زبان شما در محضر خداست، چشم شما در محضر خداست و همه قواى شما در محضر خداست، در محضر خدا، خدا را معصيت نكنيد. بزرگتر معصيت امروز در كشور ما ايجاد اختلاف است، ايجاد نفاق است. بزرگترين رحمت براى ما و تكليف براى ما ايجاد آرامش است و ايجاد رفاه است. گويندگان ما، نويسندگان ما هر چند هم بسيار خوب باشند و بسيار متعهد باشند، لكن گمان نكنند كه از آن شرور باطنى پاك شدند، از آن شيطان باطن پاك شدند. توجه كنند كه شيطان باطنى انسان تا آخرهم همراه انسان هست و گاهى اين شيطان كارى مى‏كند كه انسان خودش را به هلاكت برساند، كه رفيقش را به هلاكت برساند. شما آن قصه را شنيده‏ايد كه يك نفر يك عبدى را، يك بنده‏اى را داشت و او را محبت كرد و بسيار محبت كرد و بسيار تربيت كرد و بعد گفت به او: من در مقابل اينهمه محبت كه به تو دارم فقط يك خواهش از تو دارم و آن اين است كه بيا بالاى پشت بام اين همسايه من كه رقيب من است، سر من را ببر. انسان يك همچو موجودى است كه حاضر است سرش را ببرد كه رقيبش از بين برود و به اصطلاح ديرينه ما اين است كه خر ديزه كه يك قسم از خرهاى فضول است خودش را به چاه مى‏اندازد كه به صاحبش ضرر بزند. انسان يك همچو موجودى است، انسان يك همچو موجود پيچيده‏اى است، يك همچو موجودى است كه انبيا نتوانسته‏اند اين انسان را انسان كنند الا بعض اشخاص، در هر جايى كه انبيا بودند، يك عده معدودى، بسيار معدودى به تربيت انبيا آن تربيت والا را كه بايد حق انسان باشد قبول كردند و تربيت شدند و الا نتوانستند آنكه مى‏خواستند انجام بدهند، لكن مى‏توانيم ما كمتر بكنيم اين شيطنت‏ها را، مى‏توانيم، اينطور نيست كه ما مجبور باشيم و معاقب نباشيم از باب اينكه مجبور هستيم. نه، ما مختاريم، لكن با اختيار خودمان فساد ايجاد مى‏كنيم، با اختيار خودمان قلم‏هايمان را به كار مى‏اندازيم براى اينكه ديگران را بى‏آبرو كنيم، قلم‏هاى خودمان را و زبان‏هاى خودمان را به كار مى‏اندازيم براى اينكه حريف‏ها را از ميدان بيرون كنيم، اينها همه مسائلى است كه در خود انسان هست و خود انسان خيال مى‏كند كار خوب مى‏كند و حال آنكه كار بد دارد مى‏كند، خيال مى‏كند براى خداست و حال آنكه براى شيطان است. انشاءالله خداوند تبارك و تعالى به همه ملت اسلامى توفيق بدهد و آنها را تأييد كند براى اينكه از شر اجانب و از شر شياطين و خصوصاً شيطان خودشان نجات پيدا كنند و خداوند تعالى كشور ما را از شر شياطين و اجانب و از شر قلم‏ها و قدم‏ها و زبان‏ها نگه دارد.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 122 از 208 نخستنخست ... 2272112118119120121122123124125126132172 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/