صفحه 95 از 208 نخستنخست ... 4585919293949596979899105145195 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 941 تا 950 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #941
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 116

    تاريخ: 6/10/58

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى مؤسسه اسلامى مبارزه با اعتياد

    وظيفه شرعى و الهى است كه كارى كنيد، وابسته به غير نباشيد

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    كشورى كه تمام جهات و حيثيت خود را از دست داده است، ملت آن كشور براى جبران آنچه كه از دست داده بايد همه با هم اقدام بكنند. دولت يا قشر واحدى نمى‏تواند كارى صورت بدهد، اين مرحله‏اى است كه همه بايد متحد بشوند و مسائل هم زياد است و بسيارى از آن اساسى است. مسأله فرهنگ يكى از آن مسائل مهمى است كه ايران به آن مبتلا بوده است، چرا كه فرهنگ ايران را يك فرهنگ استعمارى كردند و مغزهاى جوانان ما را به طرف غرب سوق داده بودند. دانشگاه‏ها و دانشجويان و صاحبان افكار صحيح، نويسنده‏ها و روشنفكران ايرانى نه غربى، نويسندگان اسلامى نه غربى بايد در يك مدت طولانى تصفيه شوند. جوان‏ها را بايد اصلاح كنيم. تعليمات ما بايد تعليمات غير استعمارى، و استقلالى باشد. اين در يك مرحله طولانى است. مسأله اقتصاد هم همين طور يك مسأله مهمى است. وابستگى اقتصادى مسأله‏اى است كه وابستگى‏هاى بسيارى را به دنبال مى‏آورد، بايد كارى بكنيم كه زائد بر خودكفا باشيم. كشور ما يك كشورى است كه مى‏تواند بيش از احتياج خودش توليد داشته باشد و صادر كند، مع الوصف به اسم اصلاحات ارضى ما را به عقب راندند. شما اينطور كه گزارش داديد كار ارجمندى كرديد. اميد است كه شما منطقه خود را كه منطقه قم است خود كفا كنيد، بلكه انشاءالله بعدها صادرات هم داشته باشيد. لكن مسأله، مسأله قم يا تهران و يا مسأله يك استان نيست، مسأله همه ايران است. تمام ايران بايد همين وضعى را كه شما پيدا كرديد و اجتماع نموديد و برنامه ريختيد و روى برنامه‏ها به نحو صحيح و سالم بدون اينكه تعدى به كسى بشود، بدون اينكه يك خلاف اسلامى در بين باشد كار كرديد و انشاءالله بهره گيرى هم مى‏كنيد، اميد است در همه جا اين مطلب محقق گردد. دو اصل را بايد تمام قشرهاى ملت مراعات كنند، يكى ادراك اينكه ما اگر اقتصاد خود را تابع خارج نمائيم ممكن است روزى خارجى‏ها نخواهند به ما چيزى بدهند، وقتى كه درها را بستند ما بايد تسليم آنها بشويم تا هر چه مى‏گويند عمل كنيم و اين شايسته يك مملكت اسلامى و جمهورى اسلامى نيست كه پيوسته در اقتصادش، در گندمش، در جو و در برنجش وابسته به غير باشد. بايد با همت كشاورزان و قشرهاى مختلف و با هيات دولت به كشاورزان كمك بكنند و اينكه همه يك وظيفه را احساس بكنند تا مشكلات حل شود. گاهى انسان مى‏خواهد براى منافعش يك

    صحيفه نور ج 11 صفحه 117

    كارى بكند گندم زياد شود كه منفعت ببرد، اين يك مسأله‏اى است كه در اختيار خودش مى‏باشد اگر نخواست هم نمى‏برد. الان كشور شما در يك حالى است كه وظيفه شرعى و الهى است كه كارى بكنيد تا وابسته به غير نباشيد.

    الان اينها ما را تهديد به حصر اقتصادى كرده‏اند و بسيارى از دولت‏ها هم موافقت نمودند ولى ملت‏ها موافق نيستند، در عين حالى كه به نظر من اين هياهوها هيچ واقعيتى ندارد لكن ما اگر يك احتمال ضعيفى هم بدهيم بايد مجهز شويم. شما در حال جنگيد، در حال جنگ اقتصادى و اين خود يك محاربه‏اى بين اسلام و كفر است. براى كشاورزان و براى كسانى كه مى‏توانند كمك به كشاورزها بكنند، تكليف است كه كشاورزى امسال جورى شود كه انشاءالله خودكفا بشويم و در سال‏هاى بعد صادرات داشته باشيم. اين تنها موعظه نيست، كه مردم خوب است اين كار را بكنند، نجات دادن يك كشور اسلامى از زير، بار ظلم و از زير بار استعمار است. نجات دادن مملكت اسلامى يك تكليفى است كه انسان موظف است انجام بدهد. اگر خداى نخواسته زمانى يك هجومى به مملكت اسلامى بشود بايد همه مردم زن و مرد حركت كنند. مسأله دفاع اينطور نيست كه تكليف منحصر به مرد باشد يا اختصاص به يك دسته‏اى داشته باشد، همه بايد بروند و از مملكت خود دفاع بكنند. اگر ما در يك هجوم اقتصادى هم واقع شديم كه سبب گرديد تا وابسته به كشور ديگرى باشيم، اين هم يك وظيفه شرعى را ايجاد مى‏كند كه ما بايد خودمان را نجات بدهيم، يك طبقه ننشينند تا يك طبقه ديگر كار كنند، رعيت‏ها كم كارى نكنند، آنهائى كه در كارخانه‏ها كار مى‏كنند كم كارى و سستى نكنند امروز ملت شما در حال جنگ اقتصادى است. زمان، زمان آرامى نيست كه بگوئيد خوب، ما زياد منفعت نمى‏خواهيم ببريم. در اينجا ديگر اختيار به مردم نيست اختيارى است كه در دست خداست و او امر كرده است كه ما نبايد تحت نظارت يك كشور و يا تحت بيرق كفر باشيم. اين يكى از مسائل مهم اسلام است و بايد كوشش كنيم و اقتصاد خود را اداره نمائيم. بايد قيام كنيم و غافل نباشيم. بايد همه قشرهاى ملت، هر كس هر جورى كه مى تواند، توليد بكند. مثلاً باغداران، دامداران و كشاورزان مى‏توانند توليد كنند و بايد اين كار را به خوبى انجام دهند. اشخاصى هم كه‏توانند به كشاورزان و كارخانه‏ها كمك كنند بايد اين كار را بكنند. كارخانه‏هاى خصوصى در ايران زياد بود و مع‏الاسف از بين رفته و دارد مى‏رود.

    امروز بايد كار كشاورزى كه عبادت و اطاعت امر خداست، تقويت گردد

    بايد جلوى نابودى آن گرفته شود. همه قيام كنند براى اينكه مملكت را از اين وضع اقتصادى نجات بدهند. اگر مملكت شما در اقتصاد نجات پيدا نكند و وابستگى اقتصادى داشته باشد، همه جور وابستگى دنبالش مى‏آيد و وابستگى سياسى هم پيدا مى‏كنيم، وابستگى نظامى هم پيدا مى‏كنيم براى اينكه وقتى ما چيزى نداشتيم، دستمان به طرف آمريكا دراز مى‏شود و امريكا همه چيز را به ما تحميل مى‏كند. ما وقتى مى توانيم زير بار او نرويم كه قدرتمند باشيم.

    صحيفه نور ج 11 صفحه 118

    كار كشاورزى عبادت و اطاعت امر خداست‏

    خدا به ما زمين داده، آب هم داده، ولى زمين‏هاى موات زياد و آب‏ها هم هرز مى‏رود، رود كارون همين طورى هرز مى‏رود و زمين‏هاى اطرافش هم همين طور موات مانده است. بايد همه دست به دست هم بدهند و كار كنند. امروز بايد كار كشاورزى كه عبادت و اطاعت امر خداست تقويت گردد، هر كس هر جور مى‏تواند بايد تقويت بكند به طورى كه انشاءالله ما از اين گرفتارى خارج بشويم و اميدواريم از ساير گرفتارى‏ها هم خارج گرديم، هم گرفتارى فرهنگى و هم سياسى خارج گرديم و من از آقايان كه اينطور مشغول فعاليت شده‏اند تشكر مى‏كنم.

    نجات معتاد، نجات يك فرد نيست نجات اسلام است‏

    باب ديگر، باب معتادين است. شما اين را يك مسأله اتفاقى ندانيد كه من باب اتفاق يك دسته‏اى هروئين فروش شده‏اند و يك دسته‏اى هم مبتلا شده‏اند. اين هم يك توطئه‏اى است كه قدرت‏هاى بزرگ به اين وسيله به ما ضربه مى‏زنند. قشر جوان قشرى است كه مى‏شود از آن همه جور استفاده‏اى را كرد. قشر جوان قشرى است كه مى‏تواند اقتصاد ما را اداره كند. قشر جوان مى‏تواند خود را در مقابل جهات فرهنگى، نظامى و سياسى مجهز كند. پيرمردها مثل من كنار افتاده اند، آن كه كار از او مى‏آيد همين قشر جوان است. اين جوان در حالى كه جوانى‏اش ارزشمند است افكارش آنقدر عميق نيست كه توطئه‏ها را تا آخر بتواند بخواند، خيال مى‏كند كه خوب، حالا دلمان‏خواهد كه ترياك و يا هروئين بكشيم. اين يك نقشه‏اى است كه براى تو نيست، براى قم نيست، براى سرتاسر كشور است، براى فلج كردن جوان‏هاى ماست. يك آدم هروئينى نمى‏تواند در سياست فكر كند، نمى‏تواند در اقتصاد عمل كند، اگر يك گرفتارى پيش بيايدتواند در جنگ شركت كند. يك آدمى كه به مواد مخدر مبتلا شده است يك موجود مهملى به بار آمده كه اگر همه عالم به هم بخورد او در آنجا نشسته چرت مى‏زند يا مشغول عياشى مى‏باشد. اين از نقشه‏هاى مختلفى است كه براى جوان‏هاى ما ريخته‏اند. نجات معتاد نجات يك فرد نيست نجات اسلام است. پخش هروئين در سرتاسر كشور توسط اشخاص كه يا نمى‏دانند چه مى‏كنند يا دانسته مى‏كنند، بر اساس توطئه‏اى است كه مى‏خواهند اين قشر جوان را مهمل بار بياورند تا نفتش را ببرند و او مشغول هروئينش باشد، شرافت ملى‏اش را ببرند، و او مشغول ترياكش باشد. بايد اينها را معالجه كرد و همچنين نصيحتشان بكنند كه آقا چرا خودت را مهمل مى‏كنى، بايد در بين مردم و در جناح خلاقه واقع گردى. اين جوان‏ها، جوان‏هاى ما بودند كه فرياد زدند و مشتشان را گره كردند و الله اكبر گفتند. اگر فرض كنيد كه جوان‏هاى ما خداى نخواسته مبتلا به هروئين بودند، مى‏توانند اين كار را بكنند؟ آدم وافورى مى‏تواند بلند شود و در خيابان مشتش را گره كرده و جنگ كند؟ اين يك باب است كه باز چون برگشتش به حيثيت اسلام است جلوگيرى از آن بر همه واجب است و براى اشخاصى كه در اين باب نيستند حرام است بروند و هروئينى گردند، چه هروئين و چه ترياك و چه مشروبات و امثال اينها، انسان را از آنچه هست ساقط

    صحيفه نور ج 11 صفحه 119

    مى‏كند، يعنى از يك آدمى كه همه كارى مى‏تواند بكند يك بيكاره مى‏سازد، بيكاره‏اى كه بايد در كنار منقل بنشيند و چرت بزند.

    و يك باب هم، باب اين فسادهائى است كه پيش آورده‏اند. اين هم يك مسأله‏اى نيست كه خيال شود از باب اتفاق حاصل شده. تمام اين مراكزى كه براى فحشا و خوشگذرانى درست كردند همين طورى درست نشده است. در مجلاتشان، در رسانه‏هاى گروهى چه سمعى و چه بصرى تبليغات كردند و كلاً در خدمت اينها بودند، راديو و تلويزيونشان مشغول بود كه اين جوان‏ها را از بازار، از بيابان كه مشغول خدمت بودند، از ادارات به آن مراكز فساد بكشانند، از دانشگاهى يك موجود فاسد بسازند، از ادارى يك موجود فاسد درست كنند. انسان وقتى چنددفعه در آن سينماها و در مراكز فحشاء رفت به اين امور عادت مى‏كند. وقتى يك جوان چند بار به يك مركز فساد رفت ديگر نمى‏تواند نرود. جوان‏هاى ما را كه بايد ميدان‏هاى رزم را اداره كنند، به مراكز بزم بردند و جوانان هم خيال كردند كه اينها فقط مى‏خواهند كه آنان عيش و عشرت كنند. مسأله اين نبود مسأله اين بود كه شما را از آن قوه فعاله كه خدا در شما ايجاد كرده است و در مغز و بدن شما به وديعت گذارده است تهى كنند و يك موجود عياش كه غير از اينكه بنشيند بخندد و مشروب بخورد، بسازند تا مبادا يك وقت در فكر اين بيفتند كه نفت را بگيرند. اينها همه نقشه‏است كه ذخاير ما را ببرند. تنها نفت نيست، ايران ذخائر فراوانى دارد و آنها اطلاع دارند. چه كسى مى‏تواند جلوگيرى از غارت اينها كند. نسل جوان است كه مى‏تواند جلوى اين فسادها و حمله‏ها را بگيرد. اينان‏خواهند نسل جوان را به موادمخدر يا به آن عيش و نوش كه آن هم مخدر است مبتلا كنند، اگر دنيا را آب ببرد اين آدم را خواب مى‏برد، اين به دنبال آن مسائل است، چكار دارد كه مملكتش را مى‏برند، جهنم كه مى برند. مردم و جوانان را چنان بار مى‏آوردند كه منطقى اينچنين پيدا مى كند كه اگر هر كارى بشود مى‏گويد به من چه مربوط است. جوانى كه اگر در جايى صحبتى شد، به حيثيت كشور و ملتش، به حيثيت اسلامى او بر مى‏خورد بايد قيام كند و مبارزه كند، چنان او را مى‏سازند كه از پى اين منقل نتواند و آن پياله نتواند حركت كند.

    دشمنان ما بيدارند، شما هم بيدار شويد

    آقا اين نقشه است، قضيه عادى نيست كه ما خيال كنيم كه خوب جوانند و اقتضاى جوانى اين است. الان مادر جنگ هستيم، در جنگ سياسى و اقتصادى هستيم، محتمل است جنگ نظامى هم پيش بيايد، جوان‏هاى ما بايد براى خاطر اسلام و براى خاطر ملت و كشور و حيثيت خودشان، براى نواميس خودشان دست از آن مراكز بكشند و در مراكز صحيح تربيتى قرار گيرند.

    خداوند انشاءالله همه را توفيق بدهد. و من از اين افرادى كه عكس‏هايشان را نشان داديد وحشت كردم. من چند ورق را مى‏بينم كه تمامى آن پر از عكس‏هائى است كه اينها يا گرفتار هستند يا از بهبود يافتگان هستند. چرا ما اينقدر بايد صدمه ديده و معتاد داشته باشيم؟ چرا بايد اينقدر اينها غفلت داشته باشند و مبتلا بشوند؟ اميدواريم كه همه ايران متوجه اين معنا باشند كه مسأله نقشه و توطئه

    صحيفه نور ج 11 صفحه 120

    است نه اينكه يك مسأله عادى باشد، توطئه است تا اين جوان‏هاى ما را به بهانه اينكه خواهيم براى شما مثلاً مراكز عيش ونوش درست كنيم، از همه چيز ساقط كنند. قم بحمدالله در هر امرى پيشقدم است هم كشاورزى را تقويت مى‏كند و آنطور كه شما گفتيد انشاءالله در همه ايران اينچنين شود و در ساير جاها نيز مشغول گردند و جوان‏هايشان را نجات بدهند. خود جوان‏ها نيز توجه داشته باشند كه قضيه استعمار است و آلت دست استعمار نشويد و آلت دست دشمنان ما نشويد. دشمنان ما بيدارند شما هم بيدار بشويد. خداوند انشاءالله همه شما را تقويت كند.

    والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  2. #942
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 121

    تاريخ: 7/10/58

    پيام امام خمينى در مورد بسيج عمومى براى مبارزه با بيسوادى‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    والقلم و ما يسطرون‏

    ملت شريف ايران! شما مى‏دانيد كه در رژيم گذشته آنچه بر ملت مبارز ايران سايه افكنده بود، علاوه بر ديكتاتورى و ظلم، تبليغات بى‏محتوا و هيچ را همه چيز جلوه دادن بود. ملتى كه در همه ابعاد از حوائج اوليه محروم بود وانمود مى‏شد كه در اوج ترقى است. از جمله حوائج اوليه براى هر ملت كه در رديف بهداشت و مسكن بلكه مهمتر از آنهاست، آموزش براى همگان است. مع‏الاسف كشور ما وارث ملتى است كه از اين نعمت بزرگ در رژيم سابق محروم و اكثر افراد كشور ما از نوشتن و خواندن برخوردار نيستند چه رسد به آموزش عالى. مايه بس خجلت است در كشورى كه مهد علم و ادب بوده و در سايه اسلام زندگى مى‏كند كه طلب علم را فريضه دانسته است، از نوشتن و خواندن محروم باشد. ما بايد در برنامه دراز مدت، فرهنگ وابسته كشورمان را به فرهنگ مستقل و خودكفا تبديل كنيم و اكنون بدون از دست دادن وقت و بدون تشريفات خسته كننده براى مبارزه با بيسوادى به طور ضربتى و بسيج عمومى قيام كنيم تا انشاءالله در آينده نزديك هر كس نوشتن و خواندن ابتدائى را آموخته باشد. براى اين امر، لازم است تمام بيسوادان براى يادگيرى و تمام خواهران و برادران با سواد براى ياد دادن بپاخيزند و وزارت آموزش و پرورش با تمام امكانات بپا خيزد و از قرطاس بازى و تشريفات ادارى بپرهيزد. برادران و خواهران ايمانى! براى رفع اين نقيصه دردآور بسيج شويد و ريشه اين نقص را از بن بركنيد. تعليم و تعلم عبادتى است كه خداوند تبارك و تعالى ما را بر آن دعوت فرموده است. ائمه جماعات شهرستان‏ها و روستاها مردم را دعوت نمايند و در مساجد و تكايا، با سوادان نوشتن و خواندن را به خواهران و برادران خود ياد بدهند و منتظر اقدامات دولت نباشند و در منازل شخصى، اعضاى بيسواد را تعليم كنند و بيسوادان از اين امر سرپيچى نكنند. من از ملت عزيز اميد دارم كه با همت والاى خود، بدون فوت وقت ايران را به صورت مدرسه‏اى درآورند و در هر شب و روز و در اوقات بيكارى يكى دو ساعت را صرف اين عمل شريف نمايند.

    بپا خيزيد كه خداوند متعال با شماست، از خداى تعالى سعادت و سلامت و رفاه ملت شريف را خواستارم.

    والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  3. #943
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 122

    تاريخ: 7/10/58

    مصاحبه پروفسور الگار امريكائى با امام خمينى‏

    پروسفور الگار: عرض شود بنده درست يك سال پيش در پاريس به حضور حضرتعالى مشرف شدم و در آن موقع بنده را به زيارت ايران تشويق فرموديد، در آن موقع فرموده بوديد كه ايرانى كه در اثر اين انقلاب شكوهمند اسلامى بوجود آمده بود، با آن ايرانى كه سالها قبل با آن آشنائى داشتم، بكلى فرق دارد و حالا بالاخره بنابر تشويق حضرتعالى به ايران آمدم و خود ديدم كه ايران كاملاً جديد و نوينى بوجود آمده در اثر اين انقلاب مبارك اسلامى. چون همانطورى كه مى‏دانيد واقعيت انقلاب اسلامى ايران از طرف خبرگزارى‏هاى مغرض مورد تحريف مى‏شود، در حال حاضر مشغول تأليف كتابى هستم كه هدف آن معرفى صحيح انقلاب اسلامى ايران باشد و نتيجتاً معرفى خود اسلام واقعى و در اين خصوص چند تا سؤال داشتم كه خواستم از حضرتعالى بكنم. اول اينكه براى همه روشن است كه روحانيت مبارز به رهبرى حضرتعالى نقش مهمى در اين انقلاب داشته است و اين نقش روحانيت مبارز به رهبرى حضرتعالى نقش مهمى در اين انقلاب داشته است و اين نقش روحانيت در رهبرى ملت مسلمان ايران شايد بنابر استقلال روحانيت باشد در مقابل دولت، مى‏بينم كه در دوره‏هاى مختلف، روحانيت استقلال تا مى‏داشته و جدا بود بكلى از دولت، حالا مى‏بينيم در اثر انقلاب، دولتى اسلامى بوجود آمده در ايران، آيا روحانيت كماكان نهاد مستقلى خواهد بود؟ يا اينكه نوعى ادغام بين روحانيت و دولت انجام خواهد گرفت، نظر به اينكه بعضى از شخصيت هاى روحانى از همين حالا وظائف اجرائى به عهده گرفته‏اند؟

    امام: بسم الله الرحمن الرحيم‏

    شما مى‏دانيد كه در رژيم سابق و رژيم‏هائى كه در طول تاريخ رژيم سلطنتى بوده يا در اقليم‏هاى ديگر رژيم غير الهى، غير توحيدى بوده، اصل رژيم و قوانينى كه در آن رژيم‏ها بوده است و مقاصدى كه در آن رژيم‏ها، چه رژيم سلطنتى و چه رژيم‏هاى به طرزهاى ديگر، قوانين، قوانين بشرى و با دماغ بشر تاسيس شده است و رژيم‏ها هم رژيم‏هاى همان فرم قوانين‏شان بوده است و مقاصد هم اكثراً سلطه بر مردم بوده و گاهى هم پيدا مى‏شده است كه روى قوانين عمل مى‏كردند، مقاصدشان اجراى قوانينى كه حدودش عبارت از نظم جامعه و آزادى دادن به مردم و امثال اينها.

    اما آن رژيمى كه توحيدى بوده است و رژيم تابع قوانين الهى بوده است كه آن كه ما مى‏توانيم‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 123

    ارائه بدهيم، اسلام است. شايد در قبل از اسلام يك چنين رژيمى كه رژيم دولتى باشد و قوانين الهى باشد، يا كم بوده است يا نبوده است. كم بوده است رژيم‏هائى كه رژيم توحيدى باشد، غير از قانون الهى كه از مغز بشر نيست، از اراده خداست، غير از او اصل حكمفرما نبوده است، در اسلام كه خوب، ما نزديك به صدر اسلام هستيم نسبت به انبياء سلف، حكومت بوده است يك حكومت گاهى محدود و ضعيف و گاهى خيلى توسعه دار، لكن تا آنجا كه اسلامى بوده است حكومت‏ها و باز به اغراض ديگرى مخلوط نشده است، آن كه حكومت مى‏كرده است، قانون بوده است يعنى الله، غير خدا كسى حكومت نداشت اصلاً، اينها انبيا و همين طور آنهائى كه خلفاء انبيا بوده‏اند، هيچ ابداً از خودشان يك مطلبى، يك جرياناتى نبوده است، آنها دنبال اين بودند كه قانون را اجرا كنند، البته در بعضى از امورى كه، امور جزئيه بوده است، خوب، حاكم دخالت داشته است اما در اصول و در آن چيزهائى كه بايد در كشورى اجرا بشود، تابع قانون الهى بودند.اصلاً رسول خدا صلى‏الله عليه و آله كه در راس همه است، هيچ وقت يك مطلبى، يك حكمى، يك قانونى نداشته است در مقابل قانون خدا، مجرى قانون خدا بوده است.

    و تفاوت بزرگى كه بين همه رژيم‏هاى دنيا به هر قسمى كه مى‏خواهد باشد، تمام رژيم‏هاى بشرى با هر فرمى كه مى‏خواهد باشد و آن رژيمى كه الهى است و تابع قوانين الهى است، تفاوت بزرگ اين است كه تمام رژيم‏هاى آنى كه ديگر عدل و داد و خوبست فقط در حدود طبيعت است. شما شايد در هيچ رژيمى پيدا نكنيد كه حكومت دنبال اين باشد كه تهذيب نفس مردم را بكند، كارى به آن نداشتند، حكومت دنبال اين بوده است كه بى‏نظمى نشود، يك كسى در خانه خودش هر كارى بكند تعرضى به آن ندارد، بيرون نيايد توى خيابان عربده بكشد و نظم را بهم نزند، تو خانه خودش هر كارى مى‏خواهد بكند آزاد هست، فقط حكومت‏هاى الهى است كه براى اصل مقصد، اين بوده است كه انسان را آنطور كه بايد باشد درست كند. انسان اولش يك حيوانست، بدتر از حيوانات، اگر سر خود باشد انسان، همين طور بار بيايد، هيچ حيوانى مثل انسان نيست در اينكه در شهوت، در درندگى، در شيطنت، حيوانات ديگر محدود از حدود شيطنت‏شان محدود است، حدود شهواتشان محدود است، حدود آن سبعيت شان. انسان چون يك موجوديست كه به حسب خلقت از همه موجودات بالاتر هست در طرف آن طرف، شهوت و غضب و طرف شيطنت و اينها مى‏تواند تا تقريباً لامتناهى برود، حد ندارد. شما مى‏بينيد كه اگر چنانچه ضض ض‏7غانسان يك فرض كنيد كه خانه‏اى پيدا بكند، دنبال اين است كه يكى ديگر هم پيدا كند، اگر يك كشورى هم پيدا بكند دنبال اين است كه يكى ديگر هم پيدا بكند، اگر همه دنيا هم تحت سيطره‏اش باشد به فكر اين است كه در كره قمر هم شايد باشد، برود آنجا، در مريخ هم باشد، برود آنجا. محدود نيست، نه شهواتش محدود است كه با يك حد خاصى بسازد، يكى، دو تا، ده تا، صدتا، و نه

    صحيفه نور ج 11 صفحه 124

    طمعش محدود است كه به يك كشور، دو كشور، ده كشور اكتفا كند، انبياء آمدند محدودش كنند يعنى مهارش كنند، اين حيوان افسار گسيخته كه به هيچ حدى از حدود محدود نيست، اگر آزاد بگذارند و اين را تربيتش نكنند افسار گسيخته است، به طورى كه همه چيز را براى خودش مى‏خواهد و همه كس را فداى خودش مى‏خواهد، انبياء آمدند كه اين افسار گسيخته رامهارش كنند و بياورند تحت ضوابط و بعد ار اينكه آن مهار شد، راه نشانش بدهند براى اينكه تربيت بشود، يك تربيتى كه برسد به آن كمالاتى كه تا آخر براى او سعادت است.

    نه اينكه مطرح دنياست فقط اين طبيعت است! پيش انبياء اين دنيا وسيله است، يك راهى هست، راه هست براى رسيدن به يك مقصد عالى ديگر كه خود انسان نمى‏تواند و آنها مى‏دانند، آنها مطلعند به اينكه منتهى به چه مى‏شود اگر افسار گسيخته باشد و منتهى به چه مى‏شود اگر مهار باشد، از يك راهى كه راه هست براى رسيدن به آن درجات عاليه انسانيت، آنها همه امورى كه در نظر اين حكومت‏ها مقصد است، در نظر انبياء راه است، تمام دنيا در نظر انبياء خودش يك مقصود نيست، خودش يك محراب و مقصد نيست، خودش يك راه است كه از اين راه بايد برسند به مرتبه‏اى كه آن مرتبه، مرتبه عالى انسانى است كه اگر يك موجودى، يك انسانى اين مرتبه عالى انسانى را به آن رسيد، اين سعادت دارد و سعادتش محصور به اين عالم نيست، در همين عالم هم سعادت دارد اما محصور نيست، مقصود يك عالم ماوراء اين عالم هست، آنها ماوراء را ديدند، يك عالم غيبى كه بر ما الان مجهول است، آنها ديدند و آمدند كه اين اشخاص كه اگر رهاشان كنند افسار گسيخته‏اند و هر كارى كه مى‏خواهند مى‏كنند آنها را، هم قوه غضبيه‏شان را، هم قواى شهوانى‏شان را و هم قواى شيطنت‏شان را كه همه را دارد، اينها را اول مهار كند و بعد از مهار، يك راهى كه بايد بروند و اين قوا مخالف با او هستند آن را بروند، راه مى‏برند براى رسيدن به آن مقصد اعلاء آن كار انبياء است، مع‏الاسف اين كارى كه انبياء خواستند مى كنند و هميشه هم دنبالش بودند، كم موفق مى‏شدند، موانع زياد بود براى اينكه انسان به حسب طبع خودش مايل به شهوات و شهوت، غضب و شيطنت و اين مسائل است و آنهائى كه مى‏خواهند مخالفت با اين بكنند، اين را مهارش كنند، مبتلاى به يك مخالفت‏هائى، مبتلاى به يك موانعى مى‏شوند كه موفق نمى‏شوند به آن. كم موفق شدند، لكن معذلك هر چه كه سلامت در دنيا هست و بركت هست، باز از همين كوشش انبياء است كه كوشش كردند تا آن حدودى توانستند، تا آن حدودى كه شعاع تعليماتشان رسيده است، تا آن حدودى توانستند تا يك حدودى محدود كنند، مطلقاً مشكل بوده است و كم رسيدند، لكن باز هر چه خوبى هست از آنهاست كه اگر انبيا را از روى بشر منها كنند، اسقاط كنند، آنوقت خواهيد ديد چه خبر است، دنبا چه خواهد شد. اين انبياء بودند كه مردم را محدود كردند و تا يك حدودى موفق شدند و تا يك حدود اين بركت و خيرى كه در عالم هست از بركت آنهاست.

    صحيفه نور ج 11 صفحه 125

    اسلام كه همه جهات، همه بعدهاى انسان را در نظر گرفته است و براى همه بعدها طرح دارد، قانون دارد، منحصر به غيب تنها نيست، منحصر به شهادت تنها نيست، همانطورى كه خود انسان منحصر به يك بعد خاصى نيست، اسلام هم آمده است اين انسان را درستش كند و بسازد و همه بعدهايش را، نه يك بعد فقط، نه همان بعد روحانى تنها، كه غفلت كند از اين جهات طبيعت و نه فقط بعد طبيعت كه اكتفاء به اين كند از او، اين وسيله ا

  4. #944
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 135

    تاريخ: 8/10/58

    بيانات امام خمينى در جمع پرسنل شهربانى جمهورى اسلامى شهرستان يزد

    تفاوت دولت اسلامى با غير اسلامى: حفظ سلسله مراتب و ظلم نكردن به زير دست‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من توفيق همه گروه‏هاى ملت و خصوصاً قواى انتظامى و شما پرسنل شهربانى يزد را از خدا مى‏خواهم و به همه شما دعا مى‏كنم كه موفق باشيد و به وظايفى كه امروز به همه محول است، شما همه عمل كنيد. امروز تمام قواى انتظامى، اينها همه در خدمت اسلام هستند. يك وقت بود كه شهربانى و همين طور ساير گروه‏هاى انتظامى در خدمت طاغوت بودند و تكليف آن روز يك طور بود و تكليف امروز سنگين است. امروز كه شما شهربانى جمهورى اسلامى هستيد، يعنى پرسنل شهربانى اسلام يعنى شهربانى امام زمان، آن كارى كه لشكر امام زمان بايد بكند، با آن كارى كه لشكر طاغوت مى‏كرد فرق دارد، همانطورى كه خود امام زمان با طاغوت فرق داشت. آن حكومت جور بود و اين حكومت عدل، آن حكومت طاغوت بود و اين حكومت خدا.

    در اسلام يك حكومت است و آن حكومت خدا، يك قانون است و آن قانون خدا و همه موظفند به آن قانون عمل كنند. تخلف از آن قانون هيچ كس نبايد بكند. قانون عدل است، عدالت است، جامعه عدل و جامعه‏اى كه در آن عدالت اجرا بشود. و يك اشتباه گاهى ديده مى‏شود كه بعضى از افراد منحرف، در بين پرسنل شهربانى يا در بين درجه دارهاى ارتش يا ژاندارمرى پخش مى‏كنند و جوان‏ها را وادار مى‏كنند به بعضى از كارهايى كه ناشايسته است، آن اين است كه به آنها مى‏گويند كه حالا كه انقلاب شده است و طاغوت از بين رفته و جمهورى اسلامى آمده است، ديگر درجه‏دار و افسر و سرباز ندارد (جامعه توحيدى). اين يك اشتباهى است كه آنهايى كه مى‏خواهند نگذارند اسلام آنطورى كه هست، در كارش تحقق پيدا بكند، آنها اين حرف‏ها را در اذهان جوان‏ها انداخته‏اند، جوان‏ها هم غافل از مسائل، دنبال كرده‏اند. جامعه توحيدى به آنطورى كه آنها مى‏گويند يعنى جامعه هرج و مرج. حالا مثلاً در شهربانى اگر بنا باشد كه زيردست - شهربانى - رئيس شهربانى از رئيس‏شان اطاعت نكند، خودش خودسر و به اسم اينكه جامعه توحيدى است، رياست و مرئوسيت اصلش در كار نباشد، همه يا بايد مثلاً فرض كنيد سرلشكر باشند يا همه سرباز. اگر يك لشكرى، يك شهربانى‏اى همه‏شان رئيس باشند، اين شهربانى قابل دوام است؟ همه‏شان سرباز باشند، همه‏شان پاسبان باشند، هيچ ديگر آن كسى كه بايد فكر كند و روى افكارش فرمان بدهد و نباشد در كار، اين‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 136

    شهربانى ديگر شهربانى نيست. در ارتش هم همين طور. اگر همه سربازها باشند تا جامعه توحيدى به آن معناى غلطى كه در اذهان انداخته باشد، يا همه آنها سرگرد باشند، يا همه آنها سرلشكر باشند مثلاً، آيا اين ارتش مى‏شود براى يك مملكتى يا هرج و مرج مى‏شود؟ اساس ارتش، اساس ژاندارمرى، اساس نظام در عالم، نه فقط در اينجا، در عالم از اولى كه يك نظامى در عالم پيدا شده است، اساس بر اين بوده است كه مراتب محفوظ باشد. فرق ما بين دولت اسلامى و غير اسلامى اين است كه ظلم نشود از بالا به پائين، نه فرمان داده نشود، اطاعت بايد بشود، ظلم نبايد بشود. در زمان رسول الله هم، همه مطيع رسول الله بودند و او فرمانفرما بود، اما از طرف ايشان ظلم به كسى‏شد، در زمان حضرت امير هم، حضرت امير امر مى‏كرد و همه اطاعت كردند. مالك اشتر هم در آنجائى كه حكمفرما بود امر مى‏كرد و همه مكلف به اجرا بودند، لكن از طرف مالك اشتر ظلم به كسى نمى‏شد.

    در جامعه توحيدى افراد مختلفند، با يك هدف مشترك‏

    جامعه توحيدى عبارت از جامعه‏اى است (توحيدى به معناى حقيقى نه، به آن معناى غلطى كه گفته شده است) عبارت از جامعه‏اى است كه با حفظ همه مراتب يك نظر داشته باشند، كانه يك موجودند. شهربانى، شهردارى - عرض مى‏كنم كه - ارتش، ژاندارمرى، ساير قشرهاى دولت، ملت، رئيس جمهور، پائين‏تر، همه با حفظ مراتبشان يك مقصد داشته باشند و آن يك مقصد الهى، كانه همانطورى كه يك جامعه توحيدى در خود بدن انسان است. انسان به منزله جامعه توحيدى است، چشم، گوش، دست، اينها، اما هم فرمانفرما دارد، هم فرمانبرما دارد. مغز فرمان دهد و دست فرمان مى‏برد، اما همه يك راه دارند، همه براى اين است كه اين كشور فردى را (انسانى را) اداره كنند. همه دنبال اينند كه فرمان از بالا مى‏آيد و پائين هم اطاعت مى‏كند، لكن جامعه توحيدى است. اعضاى يك موجودند، اعضاى يك هيكلند، يك هويتند، لكن در عين حالى كه اعضاى يك هويتند و همه هم براى همين هويت دارند زحمت كشند، لكن فرمانفرما و كارفرما و كاربر داريم. مغز فرمان مى‏دهد، اعصاب دنبالش فرمان مى‏برند دست‏ها، پاها، چشم، گوش، همه اينها فرمان برند. جامعه توحيدى است يعنى همه‏شان براى يك مقصدند. جامعه توحيدى را وقتى كه از انسان آورديم براى جامعه، اين فرد كه يك به منزله يك جامعه توحيدى بود، يعنى قواى مختلفه، اعضاى مخلتفه در يك فرمان و در يك راه تخطى نمى‏كنند. قوا مختلف، قواى باطن، ظاهر، اجزا و اعضاء مختلف، دست، پا، سر، چه، لكن همه در فرمان مغز هستند، يا روح هستند و همه رو به يك مقصد هستند و او براى حفظ مثلاً خودش، حفظ هويت خودش، حفظ مصالح خودش، جامعه - توحيد - توحيدى معنايش اين است كه در عين حالى كه فرمانبرو فرمانفرما هست، در عين اينكه رئيس جمهور هست عرض مى‏كنم مجلس شورا هست و مردم عادى هستند و سرلشكر هست و رئيس ستاد هست و اينها همه بايد فرمان ببرند از آن كسانى كه فرمانفرما هستند و روى قواعد، لكن همه‏شان مثل يك بدن مى‏مانند، همه براى يك مقصد باشند، ارتش نكشد يك طرفى و ژاندارمرى يك طرف. و در يك كشور اگر ارتش يك طرف بكشد،

    صحيفه نور ج 11 صفحه 137

    ژاندارمرى يك طرف بكشد، شهربانى يك طرف بكشد، اين اختلاف پيدا مى‏شود. همه بايد با هم، هم مقصد باشند براى حفظ كشورشان، مقصد حفظ كشور باشد.

    جامعه توحيدى مورد نظر منحرفين جامعه حيوانى است، نه توحيدى‏

    معنى جامعه توحيدى به اينطورى كه اين اشخاص منحرف القا كرده‏اند در اينها معنايش يك جامعه حيوانى است، در غير حيوان، جامعه توحيدى ما نداريم. حيوان‏ها هم، همه اينجور نيستند، حيوان‏ها هم يك دسته‏شان متمدنند مثل موريانه، مثل زنبور نر، مثل مورچه، اينها نحل تمدن دارند، اينها هم بالا و پائين دارند. در حيوانات پائين‏ترى كه ادراكاتشان به آن اندازه نيست، جامعه توحيدى است يعنى الاغ‏ها هم يك جورند، گاوها هم همه يك جورند، فرمانبر و فرمانبردارند. يك همچو جامعه‏اى را آقايان مى‏خواهند؟ جامعه توحيدى كه هيچ درجه دارى نباشد، هيچ بالا و پائينى نباشد فرمانفر همه بايد عطار باشند، اگر عطار نباشند، جامعه توحيدى نيست. اگر مقصود اين معناست جامعه توحيدى، جامعه توحيدى در بشر تا حالا وجود پيدا نكرده الا آنوقتى كه وحشى بوده‏اند. اگر يك وقتى بشر وحشى بوده، آنجا يك جامعه توحيدى (هر كسى براى خودش مى‏رفته علفى مى‏چيده و مى‏خورده) اما آن روزى كه تمدن در بشر آمده است، لازمه تمدن اين است كه درجات باشد. لازمه تمدن اين است كه يكى دكتر باشد، يكى فرض كنيد كه مهندس باشد، يكى ديگرى باشد، يكى سرگرد باشد، يكى چه باشد. اين چيزهائى كه هست واقعاً در عالم، جامعه توحيد به آن معنا درست بكنيد برگشت به توحش است. آنهائى كه اين مطلب را در ذهن جوانان ما القا مى‏كنند براى اين است كه منعكس بشود در خارج كه اينها يك جامعه حيوانى هستند، اينها قابل اين نيستند كه براى خودشان حكومت كنند. كسى كه حكومت را قبول ندارد، اين هرج و مرج است يك جامعه حيوانى است، اين محتاج به سرپرست است. اينها نقشه مى‏كشند كه جوان‏هاى ما را در ارتش وادار كنند به اينكه هرج و مرج ايجاد كنند، در ژاندارمرى هم هرج و مرج ايجاد كنند، در پاسدارها هم هرج و مرج ايجاد كنند، در شهر بانى هم هرج و مرج ايجاد كنند. قواى انتظامى - هرج و مرج - كه ستون فقرات يك جامعه است به هرج و مرج كشيده بشود. يك مملكت هرج و مرج - محتاج به يك قيمند. يك مملكتى كه در آن نظام نيست، در آن فرمانبردارى از بزرگترها نيست همه براى خودشان بخواهند يك بساطى درست كنند، معنايش پوسيدن يك جامعه است از داخل.

    حفظ مراتب در عين انسجام، از خصوصيات جامعه توحيدى‏

    اسلام هم اينجور نبوده، هيچ، هيچ رژيمى در عالم اينطور نيست كه هرج و مرج باشد. جامعه توحيدى، جامعه توحيدى با آنطور كه من عرض كردم يك امر مطلوبى است كه همانطورى كه در بدون انسان يك جامعه توحيدى است، اگر يك ملتى اينطور شد، خودش را نگه مى‏دارد. شما ديديد كه يك حدودى ملت ما با هم منسجم شدند و غلبه كردند بر همه چيز، اگر همه قواى انتظاميه و همه قشرهاى‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 138

    ملت از روحانى تا دانشگاهى تا بازارى تا كارگر تا زارع، همه اينها اگر چنانچه منسجم بشوند به هم، - با عين در - عين حالى كه مراتب محفوظ است بين خودشان، لكن منسجم باشند با هم، مجتمع باشند با هم، يك بدن، حال يك بدن پيدا كنند، همانطورى كه بدن انسان جامعه توحيدى است، جامعه هم يك بدن بشود، اگر اينطور بشود، آسيب ديگر بردارد اين، اين معناى جامعه توحيدى، به اين معنا صحيح است، اين معناى صحيح جامعه توحيدى است. اگر در يك كلامى، براى آدمى كه ملتفت بوده است مسائل را، يك كلمه جامعه توحيدى واقع شده است مقصود اين است، و اما مطلب غلطش را انداخته‏اند توى اذهان جوان‏هاى ما، در عين حالى كه حسن نيت دارند، در عين حالى كه صفاى باطن دارند، ولى بازى مى‏خورند. مى‏خواهند زمينه را اين شياطينى كه افتاده‏اند، توى هم ارتش هست، هم ژاندارمرى هست، هم شهربانى هست، هم بازار و هم كوچه هست، اينها شياطينى هستند كه مى‏خواهند زمينه را فراهم كنند براى حكومت طاغوتى. من حالا به شما مى‏گويم (سنم هم اينقدرها نيست، ممكن است كه قبل از اين حرف‏ها بروم از اينجا) لكن شما يادتان باشد اين مطلب كه اين برنامه‏اى كه الان دارند بعضى از مغرضين مى‏ريزند و جوان‏هاى ما را گول مى‏زنند اين برنامه اين است كه آمريكا را به ما مسلط كنند. - آمريكا بفهماند - همه مطبوعات آمريكا شروع كنند و غرب، همه اينهايى كه با شما دشمنند، شروع كنند به اينكه يك مملكت هرج و مرجى است، نظام ندارد اين مملكت، بالا و پائين ندارد، مثل حيوانات همه به جان هم ريخته‏اند، همه مخالف هم هستند، همه از هم تخلف مى‏كنند، هيچ يك از هيچ كس حرف نمى‏شنود. يك همچو جامعه‏اى محتاج به قيم است. دنيا حكم مى‏كند كه ايران محتاج به قيم است، قيم برايش پيدا بكنيد، راه را باز مى‏كنند براى اينكه يك قيمى مثل محمدرضا بالاى سر ما بياورند، يك قيمى مثل رضاخان بالا سر بالاى سر ما بياورند. حريف ما يك حريف عادى نيست، حريف ما يك حريفى است كه كارشناس‏هاى آنها تمام اوضاع همه ممالك تحت بررسى قرار داده‏اند و همه آنجاها مضبوط است پيش‏شان كه بايد چه كرد. يك همچو انقلابى كه ضربه به آنها زد، اين انقلاب را چه جورى بايد از بين برد، با دست خود ارتش، ارتش را از بين برد، با دست خود ملا، ملا را از بين برد، با دست خود متدين، ديانت را از بين برد، اينها نقشه است آقا، اينها همين طور نيست قضيه، نقشه‏اند اينها. اگر يك جامعه‏اى - سلسله - ارتشش سلسله مراتب نداشته باشد آن ارتش كه منحرفين اينطور القا مى‏كنند، مى‏روند درجه‏شان را مى‏كنند كه نه، نبايد باشد اين، نمى‏فهمد اينكه درجه‏اش را مى‏كند چى است، چى مى‏خواهند، ژاندارمرى هم مثل آن بشود، شهربانى هم مثل او بشود، پاسدارها هم آنطور بشوند، قواى انتظامى ما بپوسد، از بين بروند، اينكه بايد حفاظت يك كشورى را بكند اين از بين برود. به اين هم قانع نيستند، مى‏روند صحراها را به هم مى‏زنند و نمى‏گذارند زراعت بشود، غارت مى‏كنند، درخت‏ها را مى‏برند نمى‏دانم از اين بساط درست كنند، بازار مى‏روند هزار جور بساط درست مى‏كنند، دانشگاه مى‏روند هزار جور حرف درست مى‏كنند، ماها را دارند از باطن مى‏پوسانند، مائى كه بايد حالائى كه رسيديم به اينجا كه اين قدرت‏ها را كنار گذاشته‏ايم‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 139

    و الان دنيا دارد نظر مى‏كند كه اين عده‏اى كه اين كار را كردند و اعجاب براى دنيا آورده، بعد از اين انقلاب چه مى‏كنند. اگر مردم دنيا ديدند كه ما بعد از انقلاب هرج و مرج ايجاد كرديم به جاى اينكه بفهميم چه بكنيم، به جاى اينكه يك جامعه توحيدى، آنطور جامعه توحيدى كه همه منسجم با هم در يك راه با حفظ مراتب مثل بدن انسان، منسجم است بدن انسان، با هم است، حفظ مراتب هم مى‏كنند وليكن يك جامعه توحيدى است كه همه يك جهت، همه يك راه مى‏روند. اگر جامعه ما امروز اينطور نباشد، يعنى همه قواى انتظامى‏مان با هم هماهنگ نباشند، ملت‏مان با قواى انتظامى هماهنگ نباشد، اين جامعه‏اى است كه زود يا دير مى‏پوسد و انسجامش از بين مى‏رود. اينها بايد با هم باشند، به اين معنا جامعه توحيدى مى‏خواهيم اگر اينطور شد، آسيب بردار نيست، اگر يك مملكتى همه اجزايش با هم چيز شدند، اينها معتصم مى‏شوند، اينها ديگر آسيب بر نمى‏دارند.

    با ايجاد نظم در كشور به آمريكا بفهمانيم كه جامعه توحيدى قيم نمى‏خواهد

    اين جوان‏هاى ما ملتفت باشند كه از كجا دارند ضربه مى‏خورند. اينها خيال مى‏كنند كه خدمت دارند مى‏كنند، اينها خدمت نمى‏كنند، اينها در عين حالى كه خيال مى‏كنند خدمت مى‏كنند، دارند ضربه مى‏زنند به اين جمهورى شما. متوجه باشند آنهائى كه مى‏آيند به گوش اينها اين حرف‏ها را مى‏زنند، ببينند از كجا تعليم مى‏گيرند اينها، كى است كه اينها را وادار مى‏كنند كه در ارتش نظم لازم نيست، در ارتش درجه لازم نيست درجه لازم نيست، يعنى هيچ، يعنى ارتش نه. جامعه توحيدى در به آن معنائى كه آنها مى‏گويند جامعه توحيدى در ارتش، معنايش اين است كه ارتش نمى‏خواهيم، شهربانى هم معنايش اين است كه شهربانى نمى‏خواهيم، ژاندارمرى هم معنايش اين است كه ژاندارمرى نمى‏خواهيم. در هر جا كه يك همچو مسأله‏اى آنها پيش آوردند معنايش اين است كه ما هرج و مرج بايد باشد، بايد ما يك نظمى در كارمان نباشد، مملكت‏مان بدون نظم، خوب، رئيس جمهور هم نمى‏خواهيم. جامعه توحيدى است به حسب آنطورى كه آنها مى‏گويند. درجه را بكنند كه رئيس جمهور هم نمى‏خواهيم، دولت هم نمى‏خواهيم، وزرا هم نمى‏خواهيم، اين جز اين نيست كه بفهمانند به دنيا به اينكه اينها قابل اين نيستند كه آزاد بشوند.

    من يادم است كه در آنوقتى كه محمدرضا اينجا بود و اين گيرودارها و جنگ و نزاع‏ها بود، كارتر در يكى از حرف‏هايش (ما پاريس بوديم) گفت كه به اينها زيادى آزادى داده‏اند. او با آن نظر موذيانه‏اش مى‏خواست بفهماند كه اين مملكت قابل آزادى نيست، نبايد به آن آزادى داد. ما از اين بايد درس بگيريم كه اين زيادى به آنها آزادى دادند، او مى‏خواست اينطور بگويد كه بايد با اين ملت همان رفتار را كرد كه محمدرضا در زمان قدرتش كرده، آزادى نبايد داد به اينها، بايد اينها در اختناق باشند تا بشود حفظشان كرد. به نظر او ماها يك حيوان سركش هستيم كه بايد مهارمان كرد. به نظر باطل او، اگر ما مطلب آنى است كه او مى‏گويد كه گفت او كه اينها قابل اين نيستند كه به آنها آزادى داد، حالا ديده جلو برده‏اند اينها و پيش برده‏اند، حالا همان نقشه را مى‏خواهد درست كند كه اين مملكت و اين‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 140

    افراد مملكت زود است برايشان آزادى، زود است برايشان كه كارشان دست خودشان باشد. شاهدش اين است كه در ارتش مى‏روى درجه‏ها را مى‏كنند كه ما نمى‏خواهيم، ما - چيز جامعه توحيدى مى‏خواهيم. كدام اسلام گفته جامعه توحيدى به اين معنا. اسلام مى‏گويد نظم امور بايد بشود. نظم امور با درجات است، نمى‏شود همين طورى. تو از براى خودت، من براى خودم كه جامعه توحيدى نمى‏شود. اين ضد جامعه توحيدى است. اينكه نظم توى كار نباشد ضد جامعه توحيدى است. اگر بدن انسان اين نظم را نداشت و اين اطاعت مادون از مافوق را نداشت تمامش به هم مى‏خورد. اگر مغز - اگر - حكم مى‏كرد دست اطاعت نمى‏كرد، به هم مى‏خورد اوضاعش. آن براى اين است كه به دنيا بفهمانند امروزى كه ما در مقابل قدرت‏ها ايستاده‏ايم، قدرتمندها به دنيا بفهمانند كه اين جامعه قابل نيست از براى اينكه خودش را اداره كند، اين نظامش دارد به هم مى‏خورد و خورده است، اين بازارش هم دارد به هم مى‏خورد، اين كشتش هم دارد به هم مى‏خورد، اين محتاج به اين است كه يك قيمى بالاى سرش باشد آن قيم كار را اداره كند. يك نفر آدم را بگذارند بالاى سرما و پيش دنيا حجت داشته باشند به اينكه خوب، ما اين وحشى‏ها را خواستيم مهارشان كنيم.

    اى جوان‏هاى عزيز من! گوش به اين اشخاص ندهيد كه با برنامه دارند كار مى‏كنند. آنهايى كه با توطئه و برنامه دارند بين شما كار مى‏كنند گوش به اينها ندهيد، به خود بيائيد، براى خود كار بكنيد. تا گفتند جامعه توحيدى، هرج و مرج در ذهنتان نيايد، آنها به شما اينطورى مى‏فهمانند، آنها وسيله‏اند از براى اينكه ما را نابود كنند. لازم است كه همه بيدار بشويم، توجه كنيم به عمق مسائل. جوان‏هاى ما به عمق مسائل به آنطورى كه آنهايى كه سال‏هاى طولانى برنامه ريخته‏اند، سال‏هاى طولانى مطالعه كرده‏اند در احوال همه ما، در احوال همه ملت ما مطالعه كرده‏اند آنها، مى‏دانند در چه وقت بايد چه بكنند براى اسارت ما، الان وقت اين است كه باطن اين نظم را به هم بزنند. اين جامعه ما از باطن بپوسانند آن را. مى‏بينيد وقت اين است. آنى كه به اينها ضربه زده اين انسجام بوده كه ضربه زده حالا اين انسجام را از بين ببرند، جدا كنند از هم، به جان هم بريزند اينها را، هر كسى از آن ديگرى تكذيب كند، هر كسى براى آن ديگرى پرونده درست كند، هر كسى براى آن ديگرى حرفى بزند. اين معنايش اين است كه يك كشورى هست كه يك نظام ندارد كه اگر يك كسى يك كارى كرد، اگر يك فرض كنيد كه نظامى يك كارى كرد اين را بشود مجازاتش كرد، ندارد يك همچو چيزى. هر كه هر كارى دلش مى‏خواهد مى‏كند. چهار تا تفنگ دست‏شان افتاده، هر كارى بخواهند مى‏كنند. اينطور ما را به دنيا معرفى كنند كه اينها يك جامعه‏اى هستند كه نمى‏توانند خودشان را اداره كنند. جامعه‏اى كه نتوانست خودش را اداره كند اين جامعه سفيه است جامعه سفيه محتاج به ولى است. يك ولى‏اى بياورند، يك آدم بالاى سر ما بگذارند. خداوند انشاءالله همه شما را مويد و منصور نمايد.

    
    previos page menu page next page
    

  5. #945
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 141

    تاريخ: 8/10/58

    بيانات امام خمينى در ديدار با پاسداران ساوه و كفن‏پوشان هنرجوى آمل‏

    توطئه‏هايى در كار است كه نگذارند شما جوان‏ها به رشد انسانى خودتان برسيد

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من در عين حال كه نه وقتم مقتضى است نه حالم، لكن چون برادرها هم از ساوه و هم از آمل تشريف آوردند يكى دو جمله عرض مى‏كنم. اول تشكر از اينكه اينطور احساسات در شما زنده است و باقى است. من از خدا مى‏خواهم كه اين احساسات محفوظ بماند كه با محفوظ ماندن اين احساسات، احساسات اسلامى ايمانى، اميدواريم كه اين نهضت به آخر برسد و بتوانيم يك حكومت عدل اسلامى آنقدرى كه ميسور ماست، در ايران موجود كنيم و اين بستگى به اين دارد كه جوان‏هاى عزيز ما در هر جا هستند، در ساوه هستند، در آمل هستند، در هر جا كه هستند بدانند كه توطئه‏ها در كار است كه نگذارند شما جوان‏ها به رشد انسانى خودتان برسيد و اين كشور، كشور آزاد مستقل باشد. آنهائى كه از اين مملكت، از اين كشور استفاده مى‏بردند و همه منافع شما را مى‏بردند و مى‏خوردند و خرج عياشى‏ها مى‏كردند، باز مشغول توطئه هستند كه نگذارند اين كشور حال آرامش پيدا كند و وقتى كه آرامش پيدا نكند، نمى‏شود كه اصلاحش كرد و اگر اصلاح نشود ممكن است كه باز به حال‏هاى سابق برگردد. از اين جهت بايد با بيدارى، همه جوان‏هاى محترم و عزيز با بيدارى توجه داشته باشند كه اينهائى كه در بين جمعيت‏ها مى‏آيند و مى‏خواهند با اظهار اسلاميت، با اظهار اينكه ما براى كشور دلسوز هستيم، مانع بشوند از اينكه مردم كار بكنند، كشاورزها كار بكنند، كارخانه‏ها كار بكنند، اينها دوستان شما نيستند، اينها همان‏هائى هستند كه مى‏خواهند نگذارند مملكت شما، كشور شما مستقل بشود.

    خصوصاً در شمال كه شما هستيد اين ريشه‏هاى فاسد زياد است. بايد با كمال توجه و با كمال دلسوزى براى كشور خودتان از اينطور ريشه‏هائى كه مى‏آيند و نفاق افكنى مى‏كنند يا مانع از كار مى‏شوند يا سر و صدا درست مى‏كنند جلوگيرى كنيد. خود جوان‏هاى آنجا جلوگيرى كنند، نگذارند. البته من نمى‏گويم درگيرى و چه، اعراض كنيد از ايشان. آنهائى كه مى‏آيند حرف‏هائى مى‏زنند كه از اين حرف‏ها تفرقه پيدا مى‏شود، از آنها پشت كنيد و اعراض كنيد تا بروند سراغ كارشان. الان آنهائى كه منافعشان از بين رفته يا به خطر افتاده است، آنها به اين زودى دست بردار نيستند از اين كشور. آنها در صدد نقشه‏ها هستند كه نگذارند يك حكومت مستقلى پيدا بشود، از اول هم در فكر اين معنا بودند

    صحيفه نور ج 11 صفحه 142

    منتها هى قدم به قدم شكست خوردند الحمدلله و از اين به بعد هم من اميدوارم كه با حفظ وحدت خودتان و حفظ ايمان خودتان و توجه به خدا اين راه را تا آخر برسانيد.

    امروز كشور محتاج تلاش همه اقشار مردم است‏

    و انشاءالله اين جهت هم كه بايد كار بكنند، همه اقشار ملت امروز بايد يك كارى انجام بدهند. بيكارى، كم كارى، به خلاف مسير ملت است. امروز اين كشور ما احتياج به كار دارد، احتياج دارد كه همه قشرها در هر جا كه هستند، مثلاً عمده كشاورزى را تقويت كنند كه ما محتاج به دشمن‏هامان نباشيم در خوراكمان.

    آقا خيلى براى مملكت اسلامى عيب است كه در ارزاقش محتاج بشود به خارج كه تهديدشان كنند كه ما نمى‏دهيم به شما ديگر. در صورتى كه ايران زمين دارد الى ماشاءالله و آب هم دارد، بركات آسمانى هم هست، چرا بايد محتاج به خارج باشيم؟ بايد همت كنند، بايد بناى بر اين بگذارند كه مستقل باشند در اقتصاد. وقتى يك ملتى بناى بر يك چيز گذاشت كه همه آنها عازم شدند كه ما ديگر بعد از اين از ديگران چيزى نخريم، خودشان ايجاد مى‏كنند، خودشان ارزاق خودشان را ايجاد مى‏كنند. همه‏تان موفق و مويد باشيد و اين قدرت ايمانى و قوه اجتماعى باقى باشد و همه با سلامت و سعادت باشيد.

    والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  6. #946
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 143

    تاريخ: 8/10/58

    بيانات امام خمينى در ديدار با گروهى از اهالى ميانه، كرج و محلات‏

    با اراده مصمم، راهى كه سعادت ملت را در بردارد طى كنيد

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من در اين هواى سرد كه آقايان از راه‏هاى دور تشريف آوردند، از كرج آمدند، از جاهاى ديگر آمدند، معذرت مى‏خواهم كه حالم مساعد نيست كه خيلى مزاحمت كنم، و علاوه آقايان در يك محل نمناك و سرد نشسته‏اند و سزاوار نيست كه آقايان را معطل كنم. من همين قدر اعلام مى‏كنم كه دعاگوى شما هستم و خدمتگزار و اميدوارم كه اين دعاگوئى و خدمتگزارى تا آنوقتى كه هستم مستدام باشد.

    و شما دوستان، آقايان، رفقا، برادرها، در اين راهى كه راه سعادت شماست و راه سعادت ملت شماست، با توفيق و تاييد و با اراده مصمم اين راه را طى كنيد و همانطور كه تاكنون اين راه شريف و راه الهى را طى كرديد از اين به بعد هم موفق و مويد باشيد كه انشاءالله همه با هم مجتمعاً اين راه را برويم و دشمن‏هائى كه مى‏خواهند مانع بشوند از اينكه اسلام و جمهورى اسلامى در ايران تحقق پيدا بكند عقب بزنيم و انشاءالله شما موفق خواهيد شد، براى اينكه شما براى خدا مشغول زحمت هستيد و آنچه براى خداست عاقبتش پيروزى است و خير است.

    و من اميدوارم آنهائى كه در راه اسلام و در راه هدف‏هاى مسلمين يك موانعى ايجاد مى‏كنند، اينها بيدار بشوند، اينها توجه بكنند كه اين اعمال مخالف با مصالح كشور است، اين اعمال مخالف با مصالح ملت است. امروز ملت ما احتياج به وحدت كلمه دارد، احتياج به اين دارد كه همه قشرها با هم به پيش بروند. اين اشخاصى كه توطئه مى‏كنند و مى‏خواهند نفاق افكنى بكنند بين قشرهاى ملت، آنها را بزرگترها، عاقلترها، به آنها نصيحت كنند و بفهمانند كه همه اين كارها بر خلاف مصالح كشور شماست، بر خلاف مصالح اسلام و مسلمين است. و من اميدوارم كه همه بيدار بشوند و همه توجه كنند كه ما امروز كه گرفتار يك مصيبت‏هائى هستيم، امروز كه در مقابل ما يك قدرت‏هاى بزرگ است، توطئه‏هاست، با هم بايد متحد بشويم و اگر متحد با هم بشويم آسيب پذير نيستيم. از خداى تبارك و تعالى وحدت كلمه همه ملت و سلامت شما آقايان كه از راه‏هاى دور تشريف آورديد و علماى ميانه ايدهم الله تشريف آوردند و آقايان هم كه از كرج و از ساير جاها آمدند، توفيق همه را از خداى تبارك و تعالى خواستارم.

    والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  7. #947
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 144

    تاريخ: 9/10/58

    پيام امام خمينى به مناسبت هفته مصدومين و معلومين‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    سلام بر عزيزان ما كه در راه عزت اسلام و عظمت كشور اسلامى بپا خاستيد و در راه دفاع از ميهن، معلول و مجروح شديد و براى خودتان مايه افتخار و براى ملت بزرگتان، هم مايه تاسف و تاثر و هم سربلندى شديد. درود بر شما معلولان و مصدومان كه اعضا و سلامت خود را در راه اعتلاء قرآن كريم از دست داديد. ملت شريف و اسلام بزرگ هيچ گاه شما عزيران را از ياد نمى‏برد. ننگ بر رژيم خائن پهلوى و جنايتكاران بين‏المللى كه با دست جنايتكار خود، ملت ما را به سوگ عزيزان خود نشاندند و براى خود نفرين ابدى بجاى گذاشتند. ايكاش! اعضاء سازمان ملل و شوراى امنيت حاضر بودند و شما معلولين عزيز را ديدند و آثار جرم دولت آمريكا و دست نشاندگان آن را مى‏ديدند سپس حكم صادر مى‏كردند. كاش! كاخ نشينان، حال دردمندان ما را مشاهده مى‏كردند تا به جنايات دولت جبار آمريكا دامن نزنند و براى سازمان‏هاى بين‏المللى و شوراى امنيت ننگ و نفرين به بار نياورند. درود بر خواهران و برادران مصدوم و معلول كه شجاعانه در راه حق و پيروزى قيام و فداكارى كردند و ملت را در جهان سرافراز كردند. اينجانب تقدير و تشكر و دعاى خالصانه‏ام را به شما عزيزان اهدا مى‏كنم و از خداوند متعال سلامت و سعادت و بهبودى شما فرزندان اسلام را خواهانم.

    روح الله الموسوى الخمين‏

    
    previos page menu page next page
    

  8. #948
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 151

    تاريخ: 9/10/58

    بيانات امام خمينى در ديدار با خانواده‏هاى شهداى سردشت و اعضاى انجمن اسلامى دانشجويان دانشكده تكنيكوم‏

    با وحدت كلمه و اتكال به خدا سرنوشت كشور خودتان را تعيين كنيد

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    سلام بر شما جوانانى كه در اين موقع حساس براى اين مطلب مهم آمديد و مى‏خواهيد راه را بدانيد. مراحلى كه طى شد، بحمدالله خوب طى شد. گرفتارى‏هاى زيادى براى شما جوان‏ها، براى ملت ما پيش آمد لكن بحمدالله تاكنون با پيروزى جلو رفتيم و اميد است كه با اتكاء به خداى تبارك و تعالى و با وحدت كلمه مراحل بعد را هم كه بسيار حساس است با پيروزى جلو برويد. شياطين در صددند كه نگذارند شما راه خودتان را ادامه بدهيد، از اول هم نمى‏گذاشتند، بناى اين را داشتند كه جلو پاى شما مانعى ايجاد كنند، با طرق مختلفه و با توطئه‏هاى زياد و حساب شده، الان هم دست برنداشته‏اند و در اين مراحل بعد هم دست بر نمى‏دارند و شما جوان‏ها و همه قشرهاى ملت بايد با بيدارى به پيش برويد. وقتى بناست كه سرنوشت يك ملتى به دست خودش باشد كه بحمدالله به اينجا رسيديد و امروز كسى به شما تحميل نمى‏كند چيزى را و شما آزاديد در اينكه سرنوشت خودتان را تعيين كنيد، در اين مرحله هم من اميدوارم كه با روشن بينى، با تفكر، با مال انديشى اين مراحل را طى كنيد.

    اعتقاد به ولايت فقيه از خصوصيات لازمه براى مقام رياست جمهورى‏

    و من اميدوارم كه اشخاصى كه كانديدا شدند براى رياست جمهورى شما توجه كنيد و كسى كه از همه متعهدتر باشد، نه غربى باشد، نه غربزده باشد، نه شرق زده باشد، مسلمان باشد، پيرو احكام اسلام باشد، ملى باشد، دلسوز به ملت باشد، خدمتگزار به ملت باشد، سوابقش خوب باشد، در رژيم سابق هيچ گاه وارد نشده باشد و با اجانب پيوند نداشته باشد، از خودتان باشد و براى خودتان. اختيار دست شماست، من بنا ندارم به اينكه كسى را تعيين كنم، ما همين اوصاف رئيس جمهور و اوصاف وكلائى كه بعد مى‏خواهيد انشاءالله تعيين كنيد بايد بگويم و شما خودتان انتخاب كنيد و از تفرقه و تفرق پرهيز كنيد. اشخاص را هم ملاحظه سوابق‏شان را بكنيد كه قبل از انقلاب چه بوده‏اند، در حال انقلاب چه بوده‏اند و بعد از پيروزى نسبى چه كردند و چه بودند و بعد از اينكه همه اوصافش را به دست آورديد و او را شخصى دانستيد كه لياقت دارد براى يك همچو مسندى و مى‏تواند اين مملكت را به طورى كه خدا مى‏خواهد اداره كند تا آن حدودى كه در اختيار اوست و شخصى است كه تعهد به‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 152

    اسلام دارد، اعتقاد به قوانين اسلام دارد و در مقابل قانون اساسى خاضع است و اصل صدو دهم ظاهراً كه راجع به ولايت فقيه است، معتقد است و وفادار است نسبت به او، يك همچو شخصى را شماها خودتان انتخاب كنيد و گروه‏هاى مردم را هم وادار كنيد كه يك همچو شخصى را انتخاب كنند و از تفرقه بپرهيزيد.

    با تمام قوا جديت كنيد شخص لايق انتخاب شود

    ممكن است كه اگر شماها يا سستى كنيد براى يك همچو امر مهمى و طورى باشد كه به نظر بيايد كه بى‏تفاوتيد (اگر شد؛ كه برويد رأى بدهيد، اگر نشد نرويد) و يا گروه‏هاى شما با هم افتراق بكنند، ممكن است اشخاصى كه لايق اين مقام نباشند به اين مقام برسند. اين امرى است كه بسته به نظر خودتان و بايد با تمام قوا جديت كنيد كه سرنوشت اسلام و مسلمين را به دست كسى كه لايق براى اين مقام نباشد، ندهيد. و من اميدوارم كه با اتكاء به خدا اين مطلوب هم حاصل بشود و از خداى تبارك و تعالى سلامت و توفيق و رفاه ملت را خواستارم. و از قرارى كه تذكر دادند خانواده‏هاى شهداى سردشت در اينجا هستند. من به آنها تسليت عرض مى‏كنم، من در غم ملت شريك هستم. خداوند شهداى شما را رحمت كند و شما را بركت و خيز و صبر عنايت كند و ملت ما را و اسلام را عظمت.

    والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  9. #949
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 145

    تاريخ: 9/10/58

    بيانات امام خمينى در ديدار با پرسنل نيروى هوائى پايگاه حر و پرسنل هواپيمائى ژاندارمرى جمهورى اسلامى‏

    لزوم اجتناب از تفرقه و جدائى براى تداوم و پيروزى نهضت‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت ملت شريف ايران و قواى انتظامى، نيروهائى كه براى خدمت به اسلام آماده هستند، طلب مى‏كنم و اميدوارم كه ما همه، همه ما پاسدار اسلام باشيم. شما برادرها بدانيد آن را كه در پناه اسلام، در پناه قرآن كريم اگر چنانچه ما باشيم، در زير پرچم توحيد به همه قواى شيطانى پيروزى خواهيم پيدا كرد، لكن مهم اين است كه ما چطور در زير پرچم اسلام باشيم، چكار بكنيم تا زير پرچم اسلام باشيم يعنى اسلام ما را معلوم كند در يك همچو موقعى كه اسلام گرفتارى دارد. آنهائى كه از اينجا منافع را مى‏بردند، ذخاير شما را مى‏بردند، آنها طمع نبريدند از اينجا و باز در صددند كه اعاده كنند جرائم خودشان را. ما چه بكنيم كه اسلام ما را قبول بكند و ما خدمتگزار اسلام باشيم. آيا قواى انتظاميه ما، چه ژاندارمرى، چه ارتش، چه ساير قوا، پاسدارهاى اسلامى و چه شهربانى كه به منزله ستون فقرات يك ملت است، در اين موقع گرفتارى بايد چه بكنند كه در مقابل اين قدرت‏هاى بزرگ شيطانى بتوانند مقاومت كنند. و ملت ما چه بكند كه در مقابل اين سيل توطئه‏هاى خارجى داخلى بتواند آسيب ناپذير باشد. هر جمعيتى هر چه زياد باشند، هر مقدار جمعيت‏شان زياد باشد، اگر چنانچه واحد، واحد باشند، دسته، دسته باشند، اينها آسيب‏پذير هستند، از باطن خودشان هم آسيب مى‏بينند. اگر در يك مملكتى سى و پنج ميليونى كه ما در آن زندگى مى‏كنيم يك جمعيت‏هائى باشند متفرق، احزاب مختلفه، جمعيت‏هاى مختلفه باشند و انسجام با هم نداشته باشند كه يك نيروى واحد بشوند، آسيب پذيرند. شما فرض كنيد اگر يك نيروى نظامى باشد، چه ارتش، چه ژاندارمرى، چه شهربانى، چه پاسدارها و فرض كنيد كه اين نيرو قدرت نظامى‏اش زياد است، عدد آن هم زياد است، پنج ميليون فرض كنيد نظامى داريم اگر پنج ميليون نظامى انسجام نداشته باشند يا گروه گروه بشوند و فرد، فرد، صد ميليون، يكى از او كارى نمى‏آيد، مثل اين قطرات منفصله از هم است كه فرض كنيد از باران باشد، صدها ميليون قطره از آن كارى آيد، آنوقت از آن كار مى‏آيد كه اين قطرات با هم منسجم بشوند و يك رودخانه راه بيندازند. وقتى آنها با هم منسجم شدند و به يك وجهه هجوم بردند. اين شهرها را خراب مى‏تواتند بكنند، ديوارها را از بن بكنند، اما مادامى كه يكى يكى هستند كار از آنها نمى‏آيد. افراد انسان هم همانطور است مثل قطرات باران مى‏ماند كه اگر مادامى كه يكى يكى‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 146

    هستند، هر كه براى خودش يك فكرى مى‏كند، هر كسى براى خودش يك راهى دارد، هر چه زياد باشند، فساد آن زيادتر مى‏شود عوض اينكه وقتى عدد زياد باشد كار را انجام بدهد، وقتى اينطور شد، كارها معطل مى‏ماند. حالا اگر بنا شد اين قطره‏ها به هم اتصال پيدا بكند، اگر بنا شد كه يك قطراتى با هم متصل شدند لكن يك قطرات ديگرى هم عليحده متصل شدند، يك قطرات ديگر هم عليحده متصل شدند و اينها هر كدام يك راهى گرفتند، باز هم كارى از آنها نمى‏آيد و اگر اينها مثلاً فرض كنيد كه قواى نظامى، انتظامى اگر چنانچه يك ميليون جمعيت باشد لكن دستجات مختلفى كه هر كدام براى ديگرى كارشكنى كند، اين از باطن مى‏پوسد به جاى اينكه با روش‏هاى مختلف يك قوه‏اى باشد كه در مقابل دشمن بايستند قواى مختلفه‏اى است كه خودشان به هم ريزند. اگر در باطن يك ارتشى، پوسيدگى پيدا بشود خودش وا مى‏رود ديگر محتاج به اين نيست كه يك قدرتى بيايد او را بخواهد از بين ببرد، اين خودش از بين مى‏رود، خودش از باطن مثل يك خربزه كرم زده، از باطن فاسد مى‏شود، ملت هم همين طور است.

    اگر چنانچه 35 ميليون جمعيت، 35 ميليون يك نفرى باشد، يا 35 ميليون جمعيت 35 دسته باشند هر كدام فرض كنيد يك ميليون، اين 35 دسته‏اى كه هر كدام يك ميليون مى‏شوند وقتى در داخل يك مملكتى با آراء مختلف، با نظرهاى مختلف، اينها آسيب مى‏بينند، محتاج نيست كه از خارج به ما حمله كنند خودمان در داخل خودمان را مى‏خوريم، تمام مى‏كنيم.

    ايجاد بى‏نظمى توطئه‏اى است از جانب دشمنان براى از بين بردن وحدت و انسجام‏

    الان آنهائى كه ديدند كه 35 ميليون با هم منسجم شده بودند اين قدرت بزرگ را از بين بردند و قدرت‏هاى خارجى كه قدرت عالم بود نتوانست آن آدم را نگه دارد، ملت پيش برد، آنها هم مطالعه دارند ببينند كه اين خيلى هم مطالعه نمى‏خواهد، مطلب واضحى است كه 35 ميليون جمعيت با هم باشد وقتى 35 ميليون جمعيت يك ملت با هم شدند، اين آسيب نمى‏بيند، وقتى هم هجوم كند اينها پيش مى‏برند، ديدند كه اين انسجام ما را پيش برد، به ما كمك كرد، پيش برد و پيروز كرد اين انسجام را مى‏خواهند به هم بزنند. در همه جا اينها اشخاصى دارند كه دنبال همين معنا هستند، همه جا، در دانشگاه دارند، بازار هم دارند، خيابان‏ها هم دارند، از آنجاها بيشتر در ارتش دارند، در ژاندارمرى، در شهربانى، در پاسداران، اينها همه جا آدم دارند و همه هم مقصدشان اين است كه ما را از باطن بپوسانند. مقصد اين است كه بگذارند خودشان خودشان را بخورند، محتاج نيست به اينكه يك حمله‏اى از خارج بشود، زحمتى به خودشان بدهند كه از خارج بشود كه بگذارند خودشان خودشان را بخورند. هر جا يك بساطى درست كردند كه انسجام را از دست بگيرند، جائى كه بايد نظم برقرار باشد تا منسجم بشود، تا نظم نباشد انسجام نيست، مى‏روند نظمش را از بين ببرند، وسوسه بكنند، اين جوان‏ها عقده‏هائى از سابق دارند، اين عقده‏هايى كه از سابق، اينها در آن عقده‏ها انگشت مى‏گذارند و وسوسه مى‏كنند، اين عقده‏ها را دم به آن مى‏دهند، اين عقده‏ها را باد به آن مى‏زنند و از آن راه نظم را به‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 147

    هم مى‏زنند. نظم به هم خورد، انسجام به هم مى‏خورد، يك دسته مى‏آيند ارتش، اين كار را مى‏كنند و اميدوارند كه نظم را به هم بزنند. نظم به هم زدن چيست؟ اين است كه از پائين، از بالا اطاعت نكنند، اطاعت اين طبقه پائين و سرباز از درجه‏دار، درجه‏دار از افسر، افسر از بالاتر اطاعت نكند، اطاعت كه نكردند نظم از بين مى‏رود، وقتى بنا باشد كه از پايين از بالا اطاعت نكند، معنايش اين است كه نظمى در كار نيست. نظم كه از بين رفت، انسجام وقتى كه نشود، خودش پوسيده مى‏شود. ديگر احتياج نداريم كه از خارج يكى بيايد، پوسيده، خودش پوسيده است. يك صدا يك جائى در بيايد، خود اين مى‏پوسد، تمام مى‏شود. در ژاندارمرى هم همين بساط را درست مى‏كنند، در شهربانى هم همين بساط را درست مى‏كنند، تو پاسدارها هم همين بساط را درست مى‏كنند، يكوقت چشم باز مى‏كنيد مى‏بينيد كه قواى انتظامى از حالى كه بايد همه هماهنگ باشند و منسجم باشند از آن حال بيرون رفته است، خود ارتش خودش دارد خودش را مى‏خورد، ژاندارمرى همين طور و ساير قوا هم همين طور. اينها يك نقشه است، اما اينها شما بينيد كه يك وقتى اين حرف‏ها اصلاً نبود كه يك فرض كنيد يك درجه‏دارى از يك افسر اطاعت نكند يا سرباز از بالا دست‏ها، آن وقت اين حرف‏ها نبود، حالا پيدا شده، حالائى كه شما زديد آن قواى چپاولگر را و از مملكت‏تان بيرون كرديد و مى‏خواهيد يك مملكتى باشد كه مال خودتان، نظمش را خودتان بدهيد، منافع آنها هم مال خود ملت باشد، حالا افتادند توى همه اين دستگاه‏ها و دارند خودشان را توى خودشان منحل مى‏كنند. اگر يك قواى انتظامى كه هر دسته‏اى يك مطلبى بخواهند بگويند، هر دسته‏اى يك مطلبى مقابل مطلب ديگر، مخالف دسته ديگر، اين ديگر محتاج به اين نيست كه يك تفنگى طرف آنها بكشد، اين خودش خودش را مى‏خورد. آنها نشستند سيگارشان را مى‏كشند و شما تو سر هم مى‏زنيد تا خودتان را از بين ببريد. وقتى بنا شد كه پائين از بالا اطاعت نكند معناى آن اين است كه نظمى تو كار نيست. وقتى بنا شد كه متفرقات باشيد هر كسى رائى براى خود آنها داشته باشد - اين - معناى آن اين است كه نظم تو كار نيست، انسجام تو كار نيست، انسجام تو كار نباشد تمام مى‏شود، خودش تمام مى‏شود، اين سرايت مى‏كند به خارج و در بين ملت هم همين مسائل هست. احزاب مختلفه بعد از اين انقلاب از قرارى كه مى‏گويند حدود دويست گروه پيدا شده، دويست گروه به اين معنا - اين - است كه يك جمعيتى كه بايد منسجم باشند دويست گروه شدند كه از هم جدا بكنند مردم را هم در تهران اگر بنا باشد دويست تا حزب و گروه و امثال اينها باشد و هى اظهار وجود، هر روز تو روزنامه فلان گروه هم اظهار وجود كرد، اين به اين معنا اين است كه سى و پنج ميليون جمعيت مى‏خواهد از هم منفصل باشد، يعنى آن انسجامى كه باعث پيروزى شما شد، آن كارشناس‏هايى كه ملت‏ها را شناختند و راه ملت‏ها را مطالعه كردند، راه شكست آنها را مطالعه كردند و طرح دادند براى آن، بهتر از اين چه بكنند، بدون اينكه محتاج باشد كه يك قدرت و يك قوائى بيايد، خودشان را به جان هم مى‏اندازند. احزاب را دست‏شان قلم بدهند - چيز بكند - تهمت به او بزند، اين تهمت به او بزند او را تضعيف كند. من گمان مى‏كنم كه از اول كه احزاب پيدا شده در امثال ايران، اين يك طرحى بوده است از خارج، آنها احزاب‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 148

    دارند، آن مملكت‏هاى ديگر است لكن احزابى كه آنها دارند فرم آنها يك جور ديگر است اينطور نيست كه يك كارى بكنند كه براى كشورشان مضر باشد، لكن وقتى صادر شد به اين مملكت‏ها براى اينكه توجه به عمق مسائل ندارند، احزابى درست مى‏شود كه به حال كشورشان مضر است. اينها يك چيزى درست مى‏كنند كه اينها خيال مى‏كنند بايد ما احزاب داشته باشيم. عمق اين مطلب كه احزاب آنجا، ضعف آنها چه جور است و احزاب اينجا بايد چه جور باشد، اين را درست ادراك نكردند، احزاب درست كردند لكن هر حزبى براى ديگرى كارشكنى مى‏كند، آن حزب هم براى او. يك مملكتى كه محتاج به اين بود كه همه احزاب آن مجتمع باشند براى پيشرفت مملكت، همه احزاب درست شد و همه با هم مخالف هستند، مع‏الاسف از اين ممالك ما كه تعليماتش تعليمات الهى باشد، بايد ببينند چه گفتند تا اطاعت بكنيم.

    حفظ نظام از واجبات شرعيه و عقليه است‏

    خلاف تعليمات اسلامى مجتمعات مختلف درست مى‏كنند. قرآن مى‏فرمايد كه: المومنون انما المومنون اخوه و غير از برادرى پيش مؤمنين پيش مؤمنين چيزى نيست، منحصر برادرند نه غير برادر، هيچى نيستند الا برادرى. اين هيچ نيست الا برادرى، براى اين است كه اگر ما هيچ جهتى را ملاحظه نكنيم الا برادرى خودمان را، انسجام پيدا مى‏كنيم. همه مؤمنين را، همم مؤمنين را قرآن مى‏خواهد كه با هم برادر باشند و غير از اين هم نباشند در بين، اگر همه مؤمنين در قطرهاى اسلامى، در تمام كشورهاى اسلامى همين يك دستور خدا را كه خدا عقد اخوت بينشان انداخته است همين يك دستور را عمل بكنند، قابل آسيب ديگر نيست. اگر يك ميليارد جمعيت مسلمان، يك ميليارد جمعيت مسلمان كه مع‏الاسف يك ميليارد جمعيتى هستند كه تحت سلطه غير هستند، يك ميليارد جمعيت تحت سلطه دويست و پنجاه ميليون، اگر اين يك ميليارد جمعيت به اين يك حكم خدا سر نهاده باشند، اطاعت كرده بودند همين يك حكم را كه انما المومنون اخوه برادرند اينها، اگر اين برادرى در همه جا بود، اگر اين برادرى در تمام قشرهاى ملت‏ها بود، اين گرفتارى‏ها براى ما پيدا نمى‏شد، برادرى اين نيست كه من يك كارى بكنم بر خلاف دستور، بر خلاف نظام، شما هم يك كارى، اين خلاف برادرى است.

    حضرت امير هم برادر بود با همه، مسلمان بود، مومن بود، برادر بود، راس مؤمنين بود و برادر بود. عقيل هم برادر حضرت امير بود، عقيل حق داشت بگويد كه من و تو برادريم، من از تو اطاعت نمى‏كنم، اين خلاف برادرى بود براى اينكه برادرند در اينكه آن معنايى كه اسلام مى‏خواهد با هم پيش ببرند، اين برادرى است، برادرى را براى اين درست كردند كه منسجم بشوند به هم و با هم يك ندا پيش ببرند. اگر در يك نظامى فرض كنيد در ژاندارمرى يك دسته بايستند بگويند كه ما به تو اطاعت نداريم، ما از تو اطاعت نمى‏كنيم، اين اينطور نيست كه بتواند يك همچو نظامى براى آن مقصدى كه خداى تبارك و تعالى فرموده است شماها برادر هستيد، بتوانيد برادرى كنيد. برادرى در اين مقصد اين است كه پشت به پشت هم بدهند و همه پشتيبان هم باشند براى پيشبرد مقصد. پشتيبان هم بودن اين‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 149

    است كه اين نظم را ملاحظه بكنند، اين درجاتى كه ارتش دارد و روى آن نظم پيدا كرده، درجاتى كه ژاندارمرى دارد و روى آن نظامى است و هكذا سايرين و هكذا همه مردم، بايد اينها برادر باشند، يعنى محبت برادرى به هم داشته باشند و همه پشتيبان هم باشند براى آن مقصد، براى اينكه پيش ببرند، براى اينكه نجات بدهند ملت خودشان را. اين برادرى اقتضا مى‏كند كه چون روى اين مقصد است كه بايد پيش ببرند، اقتضا مى‏كند كه اين برادر كوچك از آن برادر اطاعت كند در اين مقصد، آن برادر بزرگ هم به اين برادر كوچك محبت كند براى اين مقصد، آن رئيس بايد برادر اينها باشد در پيشبرد مقصد و فرمان بدهد، فرمانى كه برادر بزرگ به برادر كوچك مى‏دهد كه همه آن رحمت است.

    اين پائين دست، رده پائين به حسب نظام، اطاعت بايد بكند از او و الا برادرى نكرده است، همه مقصد راه خداست، همه مقصد واحد جامعه اگر بنا بشود اينطور باشد جامعه توحيدى مى‏شود يعنى توحيد در مقصد. اگر ما يك جامعه توحيدى پيدا بكنيم يعنى اينطور باشد كه هر كدام در محل خود، كار خودشان را انجام بدهند براى آن مقصد، شمائى كه در ژاندارمرى هستيد كار ژاندارمرى را به همان نظم كه در آن جا مقرر است انجام بدهيد براى مقصد واحد و آن حفظ كشورتان، آنها هم در ارتش هستيد، آنها هم نظم خودشان حفظ بكنند براى همان مقصد، ماها هم كه طلبه هستيم نظم خودمان را حفظ كنيم براى آن مقصد، آنها هم كه ادارى هستند، آنها هم كه در راس كار هستند، آنها هم در پائين هستند و بالا همه حفظ بكنند همه جهات را براى يك مقصد، همه مقصدشان اين باشد، انسجام پيدا بكنند يعنى روى مقصد و الا. انسجام كه معناى آن اين نيست كه ما دوتا به هم بچسبيم، معناى آن اين است كه ما همه با هم يك مقصد داريم و روى آن مقصد راه برويم. اگر اينطور شد، جامعه توحيدى است و اگر بنا شد كه نظم را از دست بدهيم، جامعه از توحيديت بيرون مى‏رود. اگر شما از بالا اطاعت نكنيد بالا به شما تعدى بكند، من از بالاترم اطاعت نكنم بالاتر به من تعدى بكند، اين انسجام از بين مى‏رود، اين جامعه توحيدى از بين مى‏رود و جامعه توحيدى اين است كه همه كار خودشان را انجام بدهند روى نظام و همه هم مقصدشان يكى باشد، اين جامعه توحيدى است. اينهائى كه مى‏آيند در داخل ارتش، در داخل ژاندارمرى، در داخل پاسبان‏ها، در داخل شهربانى، توى جمعيت‏ها، توى دانشگاه‏ها، همه جا اين شياطين هستند، همه جا اينهائى كه مى‏آيند با اسم اينكه جامعه توحيدى، مى‏خواهند توحيد را از بين ببرند. اينها هم نقشه دارند براى اينكه همه را بپوسانند، اين جامعه را بپوسانند، مقصد دارند اينها. ما بايد آگاه باشيم از اين معنا، جوان‏هاى ما را بايد آگاه بكنند، شماها بايد آگاه باشيد، جوان‏ها را آگاه بكنيد كه مقصد اين است.

    آقايانى كه روابط دارند، با شما هستند، آنجا بايد آشنا بكنند جوان‏ها را به اينكه جامعه توحيدى معناى آن اين نيست كه هرج و مرج باشد، جامعه توحيدى معناى آن اين است كه همچو با هم پيوست باشند كه آسيب ديگر نبينند كه يكى بشوند كانه يك موجود، نه اين است كه جامعه توحيدى معناى آن اين است كه بالا و پائين تو كار نباشد، مگر امكان دارد يك همچو چيزى، مگر انسجام حاصل بشود. كه اگر چنانچه پائين و بالائى نباشد و همه خودسر باشند، پائين و بالا نبودن معناى خودسرى است،

    صحيفه نور ج 11 صفحه 150

    نظم نبون معناى خودسرى است، خودسرى منافى با جامعه توحيدى است، اطاعت نكردن مخالف با جامعه توحيدى است. آنهائى كه به خورد جوان‏ها مى‏دهند، جوان‏هاى ما مى‏دهند كه جامعه توحيدى مى‏خواهيم پس نه افسرى و نه درجه‏دارى و نه چيزى، همه ما سرباز باشيم، كى از كى اطاعت كند. چه وقت مى‏توانيد وحدت پيدا كنيد، هر كدام اينها مثل او، انسجام از كجا پيدا بشود. وقتى نظم نباشد، وقتى هر كسى براى خودش عليحده باشد و سرخود باشد، انسجام پيدا نمى‏شود. شما صد ميليون قاطر چموش را مى‏توانيد وادار كنيد به يك كار، صد ميليون كارى يك كار انجام مى‏توانند بدهند، همه تو سر هم مى‏زنند صد ميليون جمعيت اگر چنانچه نظم در كارشان نباشد. حضرت امير در دستورى كه مى‏دهد مى‏گويند كه امورتان را نظم بدهيد. نظم همين، نظام همين است. همه جامعه بايد نظم داشته باشند، انحصار به ژاندارمرى و انحصار به ارتش و اينها نيست، همه جامعه نظم لازم دارد، اگر نظم از كار بداشته بشود جامعه از بين مى‏رود. حفظ نظام، يكى از واجبات شرعيه و عقليه است كه نظام بايد محفوظ باشد. آنهائى كه مى‏گويند نظام به اين معنا نمى‏خواهيم و همه‏مان يك جور، همه‏مان بدون اينكه يك ضابطه‏اى در كار باشد عمل بكنيم، خلاف قرآن دارند عمل مى‏كنند، خلاف اسلام دارند عمل مى‏كنند، خلاف مصالح مملكت دارند عمل مى‏كنند. آنها در خارج نشسته‏اند و مى‏خندند به ما كه اينها را ما بازى داديم، خودشان را به جان هم انداختيم. آنها در خارج نشسته‏اند و به ما مى‏خندند كه ما احزاب را وادار كرديم كه به جان هم بيفتند. هر كس براى ديگرى حرف مى‏زند. شما روزنامه‏ها را كه مى‏خوانيد مى‏بينيد كه در روزنامه زياد اين به چشمتان مى‏خورد كه اين به او بدگويد، اين به او بد مى‏گويد. حالا كه قلم آزاد شد بايد اينطور باشد كه هر كس به ديگرى هر چه دلش بخواهد بگويد و هر كس به ديگرى كارى بكند كه اين مملكت از نظم بيرون برود، از نظام بيرون برود، اين معناى آزادى است؟ آن آزادى كه در ممالك كه ما را مى‏خواهند بخورند هست، اينطورى است؟ اگر اينطور بود، انسجام را پيدا نمى‏كردند، اين ترقيات را پيدا نمى‏كردند. آنها با اسم آزادى كه در اين مغز اين جوان‏ها مى‏اندازند، با اسم آزادى مى‏خواهند شما را تحت حمايت خودشان قرار بدهند و آزادى را از شما سلب بكنند، آنها دارند مى‏فهمند چه مى‏كنند به اسم اينكه انقلاب كرديد آزاديد ديگر، آزادند ديگر، تو به او بد بگو، او به او بد بگويد، او قلم بردارد و به ضد تو بگويد، تو قلم بردار به ضد او بگو، آنها مى‏دانند دارند چه مى‏كنند، مى‏خواهند آزادى شما را با آزادى سلب كنند، آزادى ناسالم در شما ايجاد كنند و آزادى حقيقى را از شما بگيرند و يك روزى همه ما باز گرفتار يك همچو مسائلى بشويم يا بدتر از آن. بايد دانشمندها، روحانيين، خطبا، سران لشگر، سران ژاندارمرى مردم را آگاه كنند، جوان‏ها را آگاه كنند كه دارند گول مى‏خورند، داريد به يك راهى مى‏رويد كه راه دشمن‏تان است گولتان زدند و من اميدوارم كه خداوند ماها را بيدار كند و به وظائف اسلامى خودمان آشنامان كند و انشاءالله من به شما مژده پيروزى مى‏دهم براى اينكه ما براى خدا مى‏خواهيم كار بكنيم انشاءالله و كسى كه براى خدا كار مى‏كند شكست در آن نيست ولو كشته بشويم شكست نداريم. حضرت سيدالشهدا هم كشته شد لكن شكست خورد؟ الان بيرق او بلند است و يزيدى تو كار نيست.

    
    previos page menu page next page
    

  10. #950
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 153

    تاريخ: 10/10/58

    بيانات امام خمينى در جمع روحانيون اروميه‏

    شكست نهضت، شكست مكتب است‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    ما تاريخ اسلام پيشمان است و مى‏بينيم كه پيغمبر اكرم در بعضى از جنگ‏ها شكست خورد، در مكه هم كه بوده است دائماً در انزوا بود، بدون اينكه بتواند يك كارى انجام بدهد. گاهى حبس بوده است توى آن غار، خوب حبس بود آنجا، مدينه هم كه تشريف آوردند، البته نهضت را پيش بردند، لكن در بعضى از جنگ‏ها شكست خورد.

    حضرت امير سلام‏الله عليه هم در جنگ با معاويه شكست خورد، يعنى شكستى از لشكر خودش، از آن اشخاص نادان مقدس مآب شكست خورد. حضرت سيدالشهدا هم شكست خورد اما پيروزى نهائى را داشتند، مكتبشان شكست نخورد با كشته دادن، دشمنشان را عقب زدند، بساط معاويه را كه مى‏خواست اسلام را به صورت يك امپراطورى درآورد، برگرداند به زمان جاهليت و آن اوضاع جاهليت، شكستش دادند. يزيد و اتباع يزيد دفن شدند تا ابد، و لعن مردم بر آنهاست تا ابد، لعن خدا هم بر آنهاست و آنها خودشان محفوظ بودند.

    ما هم اگر چنانچه اينطور شكست بخوريم، افتخارى است بر ايمان و اشكالى هم برايمان نيست كه همانطورى كه مجاهدين صدر اسلام شكست مى‏خوردند، ما هم شكست بخوريم، اين نهضتمان پيش مى‏رود و آبروى اسلام محفوظ مى‏ماند، تا آخر هم محفوظ مى‏ماند و اما اگر حالا كه مدعى اين هستيم كه انقلاب اسلامى است و جمهورى اسلامى است و امثال ذلك و ما در اين جمهورى اسلامى شكست بخوريم به عنوان، يعنى شكست مكتب، يعنى گفته شود كه رژيم طاغوتى عوض شده يك رژيم طاغوتى ديگر آمده است كه دشمن‏هاى ما هم همچو نيست كه اكتفا كنند به اينكه مثلاً فلان كميته خلاف كرده، فلان دادگاه خلاف كرده، اين را مى‏آورند. روى اينكه آخوندها اينجوريند، به اين هم اكتفا نمى‏كنند كه روحانيين اينجوريند، اين‏ها با اسلام مخالفند، مى‏گويند اسلام هم همان بود، اسلام هم همان مثل رژيم‏هاى ديگر است، اينطور نيست كه اگر من شكست بخورم، شما شكست بخوريد، بيايند بگويند زيد شكست خورده، يا اگر من خلاف بكنم، بيايند، بگويند خلاف كرده، اينجور نيست. از فرد به نوع و از نوع به اصل مقصد مى‏كشانند دشمن اصل اسلامند و قلم‏ها هم براى اصل اسلام به كار مى‏رود.

    صحيفه نور ج 11 صفحه 154

    بازى با اساس اسلام گناهى است نابخشودنى‏

    و ما را مى‏خواهند كه در داخل خودمان پوك كنند و منهدم كنند از داخل خودمان. اگر هم همين قدر بود كه ما از بين مى‏رفتيم لكن مكتبمان محفوظ مى‏ماند، اشكال نداشت، لكن آنها مقصدشان اين است كه مكتب را بهش صدمه بزنند. و اين يك مسؤوليت بزرگى، جانفرسائى براى ما آمده است، يك مسووليتى است كه اگر خداى نخواسته تقصير بكنيم در اين قضايا، اگر چنانچه ما بخواهيم براى - مثلاً فرض كنيد - فلان امام جماعت بخواهد براى رواج بازار خودش يك كارى انجام بدهد، در كميته عمداً يك كسى كارى انجام بدهد، به طورى كه دست دشمن‏هاى، قلم‏هاى مسمومشان كه هست بهانه پيدا بكنند و حمله كنند به آن چيزى كه اساس است و آن عبارت از اسلام است، ما يك گناهى مرتكب شديم كه بخشودنى نيست، گناهى بخشودنى است بخشودنى هست پيش خدا كه صدمه‏اش به خود آدم برسد، خود آدم آلوده بشود يا افرادى فرض كنيد اما آنى كه با اساس اسلام برخورد بكند و بازى با اساس اسلام با اساس اسلام باشد، اين مطلبى نيست كه به ما ببخشند و اين ننگى براى ما، براى جامعه روحانيت در تاريخ پيدا خواهد شد كه تا آخر جبران نمى‏تواند شود.

    در مقابله بين اسلام و كفر همه مسؤولند، بخصوص علما و روحانيون‏

    تكليف اهل علم در اين زمان از همه زمان‏هائى كه بر اهل علم گذشته بيشتر است، از صدر اسلام تا حالا براى اهل علم اينطور صحنه پيش نيامده. آن روزى كه حضرت امير سلام‏الله عليه در جنگ خيبر بود كه پيغمبر اكرم مى‏فرمايد كه اسلام تمامش با كفر تمام مقابله كرده، آن روز براى حضرت امير صحنه‏اى پيش آمده بود و مسووليتى پيش آمده بود كه اگر چنانچه خداى نخواسته به فرض محال سستى مى‏شد، تا آخر، ابد، بخشودنى نبود، لكن او كه اهل سستى نبود، او پيش مى‏برد. او يك ضربتش افضل از عبادت ثقلين شد در آن روز. امروز هم ما مواجهيم، آنطورى كه در اين برهه از زمان كه هستيم، اسلام مقابل با تمام كفر است. نه من و شما مقابليم، من و شما مطرح نيستيم، نه ملت ايران، اين هم مطرح نيست، اسلام الان مطرح است، يعنى مقابله بين اسلام و كفر، و در اين مقابله ما بين اسلام و كفر همه ملت مسوولند، همه مسوولند. لكن روحانيت بيشتر مسوول است، براى اينكه پاسداران درجه اول روحانيين اند، اينها بيشتر مسوول از ديگران مى‏شود گفت كه سنخ، صنف مثلاً كاسب، صنف كذا، اينها مثلاً اكثراً قاصرند، چطور، اما در اهل علم اين كم است، قصور كم است، مسؤوليت هم زياد. بايد فكر بكنيد.

    اين مسووليتى كه الان به عهده همه ما هست، چطور ما از زير بار مسووليت بيرون برويم. نه شما آقايان اروميه و نه آقايان آذربايجان و آقايان تهران و قم، همه علماء ايران، اين بار به دوش همه است، همه ملت است. سنگينى‏اش بيشتر به دوش علما است، بايد علما فكر بكنند، بايد محاسبه بكنند خودشان را. يكى از چيزهائى كه در منازل سير است، محاسبه است كه انسان آنوقتى كه محاسبه شده است بين خودش و خدا، خودش را به حساب بكشد، محاسبه كند خودش را كه من در اين راهى كه دارم‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 155

    مى‏روم چه كردم امروز، من چه كردم؟ محاسبه كنيد خودتان را، هم محاسبه كنيم همه خودمان را و همه ملت، همه مسلمان‏ها و در راس، علما، آنقدر مسووليتى كه به عهده آقايان اهل علم است، به عهده ديگران نيست، آنقدر آنها، اگر چنانچه خداى نخواسته يك راهى بروند كه راه خدا نباشد، چهره اسلام به دست آنها جور ديگر مى‏شود، كارى بكنيد كه به عهده ما يك همچو مسووليتى كه هست، بتوانيم به آخر برسانيم.

    لغزش علما، اسلام را در خطر مى‏اندازد

    از خدا بخواهيد كه ماها از لغزش دور باشيم. خودتان براى خودتان، براى همه ملت، ملت بخواهد براى خودش و براى علما دعا كنند كه اين طبقه لغزش پيدا نكنند كه به لغزش آنها اسلام در خطر است. همه ما مكلفيم، همه مسووليم و كلكم راع و كلكم مسوول اين براى همه است، لكن به عهده شما بيشتر است. شماها بايد بيشتر رعايت بكنيد. بيشتر در اين پستى كه هستيد كه مسند اسلام است، بيشتر مراعات بكنيد. بيشتر مردم را مراعات كنيد، جامعه را بيشتر تربيت كنيد و همه مسووليم و همه مسووليد و هر كس سعه نفوذش بيشتر است، مسووليتش بيشتر است.

    از خدا بخواهيد كه ما بتوانيم و خودتان بتوانيد و ملت بتواند از اين مسووليت بزرگى كه به عهده‏اش هست، لااقل پيش خدا آبرومند باشد. ما رفتنى هستيم، آقا اين يك مسأله واضحى است، همه‏مان خواهيم رفت، همه‏مان در رحيل هستيم، توى راهيم همه. از من نزديك است، شما جوانيد يك قدرى عقب‏تر، آن هم معلوم نيست، مرگ هم معلوم نيست كه براى پير و جوان فرقى بگذارد، يك امد معينى است، همه رفتنى هستيم، كوشش كنيد كه آن وقت كه ملك موت مى‏آيد و مشاهده مى‏كنيد او را، آن با شما به يك صورت رحمانيت عمل كند، شما را كه مى‏برد به يك صورت خوب ببرد. كوشش كنيد كه آنجا كه باب رحمت است بسته نشود و باب غضب باز بشود، از خدا بخواهيد كه بشود اينطور، و اگر چنانچه ما در اين قدم كه حساسترين قدم است در اسلام و براى همه و براى روحانيت و براى همه متفكرها و براى همه ملت، در اين موقعى كه حساسترين مواقع است بين‏تان، ايجاد اختلاف بين‏تان نكنيد، دسته بندى نكنيد، هر كسى براى خودش نكشد. خدا هست، غفلت نكنيد از او، خدا حاضر است، همه ما تحت مراقبت هستيم والله من ورائكم محيط مراقب است. آن خطرات قلب شما در مراقبت حق تعالى است، آن لحظات چشم شما در مراقبت حق تعالى است، آن حركات زبان شما در محضر حق و در مراقبت اوست، توجه داشته باشيد كه اين دنيا رفتنى است و حساب شما با كسى است كه همه چيزشان تحت مراقبت بوده است. قضيه، قضيه معصيت انسان و قضيه اينكه من بنده خدا هستم و بنده خدا معصيت كار مى‏شود و اين كذا، قضيه، قضيه محاسبه بين شما و خدا تنهائى، قضيه، قضيه اين است كه امروز غير زمان طاغوت است، زمان طاغوت اگر يك شخصى، ملائى يك كار خلاف مى‏كرد، مى‏گفتند اين طاغوتى هست و اين مثلاً آخرش مى‏گفتند ساواكى هست، نمى‏آمدند سراغ اينكه بگويند اين حرفى كه آخوندها از اول داد مى‏كردند و مردم را هم وادار مى‏كردند به داد كردن، اين حرف دروغ‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 156

    از كار در آمد، اين نمى‏گفتند به آنها، آخوندها آن وقت مظلوم بودند. چهره مظلوم چهره محبوب است، شما در آن رژيم هر چه مظلومتر مى‏شديد محبوبتر مى‏شديد، هر كه مظلومتر بود محبوبتر بود. چهره امروز، چهره مظلوميت نيست تا محبوب بشويد، چهره اين است كه وقتى كه كار در اينها درآمد، اينها هم همانند. شما را به صورت ديگر در مى‏آورند، آنها هم كه فرض كنيد كه در اين كارى كه من مى‏كنم يا شما مى‏كنيد، دخالت ندارند، آنها را هم پهلوى شما مى‏گذارند با يك چوب مى‏زنند.

    پس ما مسووليت اسلام را داريم، مسؤوليت مسلمان‏ها را هم داريم، مسووليت روحانيت را هم داريم، همه چيز را داريم، همه چيز را داريم، همه مسوول و هر كس سعه نفوذش بيشتر، مسووليتش بيشتر. كارى بكنيد كه آن اسلام عزيز كه امروز دست شماست، با يك صورت خوبى تحويل بدهيد به اعقابتان، يك صورت مشوه درست نكنيد كه بگويند همين بود. اسلام نورانى است، با دست ماها مشوه مى‏شود.

    كار بكنيد كه اسلام از ما گله‏مند نباشد

    و امروز روزى است كه اگر خداى نخواسته ما در اين نهضت شكست بخوريم، شكست خورديم تا آخر. يك وقت بود كه ما هى مى‏گفتيم كه طاغوت هست، انشاءالله حكومت اسلامى بشود، انشاءالله آن درست مى‏شود، همه حرفمان اين بود، ملت هم فرياد كردند كه ما اسلام را مى‏خواهيم.

    اگر خداى نخواسته حالا يكى اينطور شده، به واسطه كجروى ماها، كجروى طوائف مختلف، كجروى احزاب، بعضى از احزاب، اگر خداى نخواسته از باطن ما را تهى كنند و ما را به جان هم بريزند و مهم اين نيست، مهم اينست كه با به جان هم ريختن، صورت اسلام را يك جور ديگر جلوه بدهند به دنيا، بگويند سر و كار آنها با دنياست. قلم آنها دستشان هست، همه چيزهاى گروهى، رسانه‏هاى گروهى دست آنهاست، ماها يك ملت ضعيفى هستيم، و جز يك حربه كه ايمان بود، نداشتيم. همه تبليغات مال آنهاست، ما راه تبليغى نداريم، كارى ما نكنيم در همه تبليغاتشان و همه جاى دنيا بگويند كه اسلام اينطورى بود كه در ايران بود.

    شما ملاحظه مى‏كنيد در بعضى از اين ممالك كه اسم اسلامى رويش هست، الان هم در همه جا مى‏گويند كه اسلام اين است كه در اينجاست، خوب، اين يك چيز، مائى كه ادعا داريم و ادعا مى‏كنيم همه‏مان - و صحيح هم هست ادعامان - كه اسلام آن نيست كه آنها مى‏گويند، اسلام يك اسلامى است كه حكومتش يك حكومت خاص است، رژيمش يك رژيمى است غير همه رژيم‏هاى دنيا، عدل و انصاف هست در آن، حكومت خداست. مائى كه اين حرف را مى‏زنيم و صحيح هم هست حرفمان اگر گفتارمان با اعمالمان مخالف باشد، مگر منافق چيست؟ يك دسته از منافقين در صدر اسلام بودند كه گفتارشان با واقعشان مخالف بود، راجع به اصل اسلام مى‏آمدند مى‏گفتند ما مسلمانيم و نبودند.

    ما ادعا مى‏كنيم كه ما روحانيون مى‏گذاريم، ما اول بايد از خودمان مايه بگذاريم. بيخود هى‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 157

    نگوئيم ما خوبيم و ديگران بد، مائى كه دعوى اين را داريم كه ما هستيم كه اسلام را مى‏خواهيم ترويج كنيم، اسلام را مى‏خواهيم تقويت كنيم، علاقه به اسلام داريم، احكام اسلام پيش ماست ما، بايد احكام اسلام را پخش بكنيم. مائى كه اين مسائل را داريم مى‏گوئيم و خودمان هم به صورت يك نفر آدمى كه به اسلام به همه معنا ايمان آورده است و قبول دارد همه چيزش را و يك آدم متقى صالح كذاست، اگر خداى نخواسته در باطن بر خلاف اين باشيم، منافق نيستيم؟ همان ابوسفيان منافق است؟ من و شما هم منافقيم، آن ايمانش را عرضه مى‏كرد و نداشت، شما هم كمال ايمانتان را عرضه مى‏داريد. بله، مسلمان هستيد، اما منافقيد، اين مسلمان منافق در جهات ديگر. اينها هيچ كدام مهم نيست، مهم اين است كه اسلام دست ما آمده است، امانت خداست دست ما آمده است، اين امانت را بايد به آنطورى كه هست بدهيم به اعقابمان، عرضه كنيم اين اسلام را به آنطورى كه واقع اسلام است به دنيا، و خودمان جورى نكنيم كه اين اسلام را يك طور ديگر نمايشش بدهيم به غير، آنطورى كه هست نمايشش بدهيم. اين ديگر فرق نمى‏كند بين آن بچه طلبه و طلبه نارسى كه تازه تو مدرسه رفته است و شما آقايان كه از علما هستيد و در مساجد هستيد با سايرين، هيچ فرقى مابين آنها نيست، منتها شما آقايان كه بزرگتر و بالاتر هستيد، مسؤوليت‏تان بيشتر است. امثال من طلبه است، اما همه مسوولند، مسؤوليت كم و زياد دارد، به حسب اختلاف نفوس، اختلاف سعه كلمه، كارى بكنيد كه اسلام از ما گله‏مند نباشد، قرآن كريم از ما گله‏مند نباشد، كه آقايان كه شما خودتان را مى‏گفتيد كه ما مروج قرآن هستيم، مبين احكام قرآن هستيم، چرا خودتان يك كارى داريد مى‏كنيد يا كرديد كه اسلام يك جور ديگر جلوه كند پيش مردم.

    خيلى مواظب باشيد، اين مسند خطرناك است، اين عمامه خطرناك است، اين محاسن خطرناك است. خودتان را از اين خطرها نجات بدهيد، حفظ كنيد خودتان را، اين مال ما، همه همين طور، فرق ندارد، اسلام مال اهل علم نيست، اسلام مال همه است، اين امانتى است كه خدا به همه داده است. شما هم اگر چنانچه فرض كنيد پاسداريد و در يك جائى به اسم پاسدارى اسلام، پاسدارى شديد، شما حالا پاسدار طاغوت نيستيد، پاسدار اسلام هستيد، اگر چنانچه پاسدار اسلام هم يك كارى بكند كه بگويند اينها هم مثل سابق، در بين همين مردم ضعيف‏الايمان هست كه مى‏گويند كه ايكاش نشده بود براى اينكه ما حالا از دست بعضى از مامورين بيشتر بر ايمان بد مى‏گذرد از سابق، ولو درست نمى‏گويند لكن خوب، گفته مى‏شود، آنها هم كه شيطانند تزريق مى‏كنند به آنها يك همچو مسائلى.

    اين يك مساله‏اى نيست كه مربوط به من و آقا و آقا باشد، اين يك مساله‏اى است مربوط به ملت است، يك ملتى كه اسلام را راى به او داده، گفته است، راى داده ملت به جمهورى اسلامى، يعنى قبول كرده است كه بايد ما نظاممان نظام اسلام باشد، آنوقت اينكه قبول كرده است كه نظامش بايد نظام اسلامى باشد، پاسدار است، بر خلاف نظام اسلام عمل مى‏كند، كاسب است بر خلاف نظام اسلام عمل مى‏كند. نظام مال همه است، نظام يك چيزى است كه همه ملت در تحت پوشش نظم بايد باشد. بازارى يك كارى مى‏كند كه بر خلاف آن نظامى است كه اسلام قرار داده است و هكذا، ادعا كرديد كه ما اسلام‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 158

    را قبول كرديم رژيممان حالا رژيم اسلامى است، از طاغوت منتقل شديم به الله، از حكومت شيطان بيرون آمديم تحت حكومت رحمان رفتيم، ما كه اين ادعامان است همه ملت راى به اين دادند، اگر كارهاى زمان طاغوت را اعاده كنند، اينها در اين ادعا منافق بودند.

    بايد از حالت شيطانى به حالت رحمانى متحول شويم‏

    كارها را بايد عوض كرد، بايد تحول پيدا كرد، بايد همه ملت متحول بشود. اين نباشد كه ما متحول، انقلاب چيز كرديم، از طاغوت بيرون، بايد انقلاب باطنى بكنيم، بايد نفوسمان هم منقلب بشود، اگر تا حالا در تحت سلطه شيطان و طاغوت بوده است، متحول بشويم و بيرون برويم از اين پوشش شيطانى به پوشش رحمانى. آن به اين است كه ما مطابق نظام اسلام عمل كنيم. رباخوارى مخالف با نظام اسلام است، جنگ با خداست به حسب قرآن فاذنوا بحرب من الله بيائيد به جنگ خدا، اينها به جنگ خدا رفتند.

    اگر بازار مسلمان‏ها همان بازار زمان طاغوت باشد، نمى‏تواند بگويد كه من رژيم اسلامى را قبول كردم، نخير، شما در تحت رژيم شيطان هستيد و طاغوت هستيد باز و هكذا همه قشرها يك مساله‏اى است مال همه قشرها و ما اول براى خودمان قبول مى‏كنيم مساله را و بعد هم براى همه‏تان. مسوول اول خود ما هستيم و بعد هم همه شما. فكر اسلام باشيد كه اين مساله را نگذاريد صدمه بخورد، از دست ما صدمه بخورد. از دست دشمن‏ها مى‏خورد، اگر دولت‏ها با هم باشند آسيب نمى‏توانند بزنند، آسيب نمى‏توانند بزنند، اما اگر چنانچه ماها از دست به جان هم بيفتيم، با هم مختلف باشيم، ماها بخواهيم هر كدامى يك كارى را انجام بدهيم، از نظم اسلامى بيرون برويم، از تحت فرمان حكومت اسلامى بيرون برويم، از فرمان خدا بيرون برويم آسيب مى‏بينيم، از باطن ما را از هم منفصل مى‏كنند و آسيب‏پذير مى‏كنند، و الان تمام افكار، افكار آنهائى كه مى‏خوردند مال اين ملت را، متوجه اين معنا است.

    اگر ما را محاصره اقتصادى بكنند، ما فعالتر مى‏شويم‏

    هيچ وقت از نظامى نترسيد، هيچ وقت از اين حرف‏هائى كه مى‏زنند كه ما مداخله نظامى مى‏كنيم، از اين هيچ وقت نترسيد، بلكه آنوقت هم مداخله نظامى بكنند به نفع ماست. از حصر اقتصادى هم ابدا نترسيد، نمى‏توانند، اگر براى اينكه خوب، روزيش از آسمان مى‏رسد و هى مى‏دهند به او كارى نمى‏كند، اگر ما را محاصره اقتصادى بكنند ما فعالتر مى‏شويم، به نفع ماست، بكنند ما را محاصره، از اين هم هيچ نترسيد. از اين دشمنى كه آمده در داخل و ما را مى‏خواهد از داخل فاسد كند، اين ترس دارد كه ما به جان هم بيفتيم، من شما را لعن كنم، خداى نخواسته شما من را لعن كنيد، و ملت را با صورت‏هاى مختلف، حزب‏هاى مختلف، جمعيت‏هاى مختلف - در عرض چند ماه قريب دويست تا جمعيت مى‏گويند هست، جمعيت مختلف - اين جمعيت‏هاى مختلف اگر همه وجهشان يك طرف بود،

    صحيفه نور ج 11 صفحه 159

    همه براى خدا بود، خوب، هر كسى مى‏خواهد يك راهى، مثل يك كسى بقال است و توجه به خدا دارد، يك كسى ملاست و توجه به خدا دارد، اما احزابى كه در ايران پيدا مى‏شود، جمعيت‏هائى كه در اين طرف‏ها پيدا مى‏شود، اينها كل يلعن صاحبه همه مخالفند با هم، آنها هم همين را مى‏خواهند كه از راه زياد شدن احزاب، زياد شدن اختلاف درست كنند. اين راه، راه احزاب كه از آن راه پيش مى‏آيد، در قضاياى ديگر هم همين حرف‏ها را پيش مى‏آورند، اين زيانش چيست، آن زيانش چيست، اين بايد چه جور باشد، آن بايد چه جور باشد. تمام اينها نقشه است، اين غائله‏هائى كه يكى بعد از ديگرى پيش مى‏آورند، اين نقشه‏هائى است كه طرح ريزى شده است و به دست خود ماها انجام مى‏گيرد كه بين خود ماها را از هم جدا كنند، آنها نتيجه‏اش را ببرند. و خدا همه ما را حفظ كند از اينطور اختلافات، از اينطور چيزها.

    خداوند انشاءالله همه‏تان را تاييد كند، موفق باشيد، سلامت باشيد و متشكرم از آقايان كه اظهار لطف كردند و در اين منزل حقير وارد شدند.

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 95 از 208 نخستنخست ... 4585919293949596979899105145195 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/