-
صحيفه نور
صحيفه نور، جلد 1
مجموعه رهنمودهاى امام خمينى
صحيفه نور جلد 1 صفحه 3
11 جمادى الاول 1363
تاريخىترين سند مبارزاتى امام خمينى
بسم الله الرحمن الرحيم
قيام لله، يگانه راه اصلاح جهان
قال الله تعالى:
قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثنى و فرادا
خداى تعالى در اين كلام شريف، از سرمنزل تاريك طبيعت تا منتهاى سير انسانيت را بيان كرده و بهترين موعظههايى است كه خداى عالم از ميان تمام مواعظ انتخاب فرموده و اين يك كلمه را پيشنهاد بشر فرموده، اين كلمه تنها راه اصلاح در جهان است. قيام براى خداست كه ابراهيم خليل الرحمن را به منزل خلت رسانده و از جلوههاى گوناگون عالم طبيعت رهانده.
خليلآسا در علماليقين زن نداى لااحب الافلين زن
قيام لله است كه موسى كليم را با يك عصا به فرعونيان چيره كرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نيز او را به ميقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحو كشاند. قيام براى خداست كه خاتمالنبيين صلى الله عليه وله را يك تنه بر تمام عادات و عقايد جاهليت غلبه داد و بتها را از خانه خدا برانداخت و به جاى آن توحيد و تقوا را گذاشت و نيز آن ذات مقدس را به مقام قاب قوسين او ادنى رساند.
بدبختى و تيره روزى ما به خاطر قيام براى منافع شخصى است.
خودخواهى و ترك قيام براى خدا ما را به اين روزگار سياه رسانده و همه جهانيان را بر ما چيره كرده و كشورهاى اسلامى را زير نفوذ ديگران درآورده. قيام براى منافع شخصى است كه روح وحدت و برادرى را در ملت اسلامى خفه كرده. قيام براى نفس است كه بيش از دهها ميليون جمعيت شيعه را به طورى از هم متفرق و جدا كرده كه طعمه مشتى شهوتپرست پشت ميزنشين شدند. قيام براى شخص است كه يك نفر مازندرانى بيسواد را بر يك گروه چندين ميليونى چيره مىكند كه حرث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود كند. قيام براى نفع شخصى است كه الان هم چند نفر كودك خيابانگرد را در تمام كشور بر اموال و نفوس و اعراض مسلمانان حكومت داده. قيام براى نفس اماره است كه مدارس علم و دانش را تسليم مشتى كودك ساده كرده و مراكز علم قرآن را مركز فحشا كرده. قيام براى خود است كه موقوفات مدارس و محافل دينى را به رايگان تسليم مشتى هرزهگرد بىشرف
صحيفه نور جلد 1 صفحه 4
كرده و نفس از هيچ كس در نمىآيد. قيام براى نفس است كه چادر عفت را از سر زنهاى عفيف مسلمان برداشت و الان هم اين امر خلاف دين و قانون در مملكت جارى است و كسى بر عليه آن سخن نمىگويد. قيام براى نفعهاى شخصى است كه روزنامهها كه كالاى پخش فساد اخلاق است، امروز هم همان نقشهها را كه از مغز خشك رضاخان بىشرف تراوش كرده تعقيب مىكنند و در ميان توده پخش مىكنند. قيام براى خود است كه مجال به بعضى از اين وكلاى قاچاق داده كه در پارلمان بر عليه دين و روحانيت هر چه مىخواهند بگويند و كسى نفس نكشد.
براى نجات دين از دست مشتى شهوتران قيام كنيد.
هان اى روحانيين اسلامى! اى علماء ربانى!اى دانشمندان ديندار! اى گويندگان آييندوست! اى دينداران خداخواه! اى خداخواهان حق پرست! اى حقپرستان شرافتمند! اى شرافتمندان وطنخواه! اى وطنخواهان باناموس! موعظت خداى جهان را بخوانيد و يگانه راه اصلاحى را كه پيشنهاد فرموده بپذيريد و ترك نفعهاى شخصى كرده تا به همه سعادتهاى دو جهان نائل شويد و با زندگانى شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شويد. ان لله فى ايام دهركم نفحاث الافتعر ضوالها امروز روزى است كه نسيم روحانى الهى وزيدن گرفته و براى قيام اصلاحى بهترين روز است، اگر مجال را از دست بدهيد و قيام براى خدا نكنيد و مراسم دينى را عودت ندهيد، فرداست كه مشتى هرزهگرد شهوتران بر شما چيره شوند و تمام آيين و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود كنند. امروز شماها در پيشگاه خداى عالم چه عذرى داريد؟ همه ديديد كتابهاى يك نفر تبريزى بىسروپا را كه تمام آيين شماها را دستخوش ناسزا كرد و در مركز تشيع به امام صادق و امام غايب روحى له الفدا آن همه جسارتها كرد و هيچ كلمه از شماها صادر نشد. امروز چه عذرى در محكمه خدا داريد؟ اين چه ضعف و بيچارگى است كه شماها را فرا گرفته؟ اى آقاى محترم كه اين صفحات را جمعآورى نموديد و به نظر علماى بلاد و گويندگان رسانديد، خوب است يك كتابى هم فراهم آوريد كه جمع تفرقه آنان را كند و همه آنان را در مقاصد اسلامى همراه كرده، از همه امضا مىگرفتيد كه اگر در يك گوشه مملكت به دين جسارتى مىشد، همه يك دل و يك جهت از تمام كشور قيام مىكردند. خوب است ديندارى را دست كم از بهائيان ياد بگيريد كه اگر يك نفر آنها در يك ديه زندگى كند، از مراكز حساس آنها با او رابطه دارند و اگر جزئى تعدى به او شود، براى او قيام كنند شماها كه به حق مشروع خود قيام نكرديد، خيرهسران بيدين از جاى برخاستند و در گوشه زمزمه بيدينى را آغاز كردند، به همين زودى بر شما تفرقهزدهها چنان چيره شوند كه از زمان رضاخان روزگارتان سختتر شود: و من يخرج من بيته مهاجرا الى الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره على الله
سيد روح الله خمينى
-
صحيفه نور جلد 1 صفحه 8
تاريخ: 10/ 1/ 41
بيانات امام خمينى در مورد نقش روحانيت در احياى اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
خداوندا! زبان ما را از بيهوده گفتن و جدال و لغو و دروغ حفظ بفرما. (الهى آمين) خداوندا! قلوب ما را به نور اسلام و روحانيت روشن بفرما. (الهى آمين) خداوندا! گوش شنوا عنايت بفرما به سلاطين دول اسلام به روساى جمهور دول اسلامى، به نمايندگان مجلسين دول اسلامى، به نخستوزيران و وزراى دول اسلامى، به روساى دانشگاههاى دول اسلامى، به كارفرمايان و كارمندان دول اسلامى خداوندا! آنها را قرار بده ....
رژيم پهلوى، خونخوارتر از مغول.
و اين سال براى روحانيت، از جهتى بسيار بد سالى بود و از جهتى بسيار خوب سالى بود. بد بود براى اينكه يك مملكتى كه بايد به دنيا معرفى بشود به اينكه مملكت صحيحى است، هيأت حاكمه درستى دارد، دستگاه عدالت دارد، دادگسترى دارد، محاكم قضائى دارد، اقتصادش خوب است، زراعتش خوب است، يك مملكتى كه بايد به صلاح و به صحت معرفى بشود، در جامعه بشر معرفى شد به مركز فساد و مركز هرچيزى كه شما بخواهيد اسمش رابگذاريد، از آن برتر بخواهيم بگوييم مثل زمان مغول است، نمىتوانيم همچنين بىاحترامىاى رابه مغول بكنيم. آنها يك جمعيتى بودند كفار و شايد مهدور مىدانستند دم ما را و وارد شدند در مملكت براى گرفتن مملكت اجنبى، آنهم مملكتى كه برخلاف مسلك آنها و ديانت آنها بود و كردند آن كارهايى را كه كردند. اينجا در اين قضايا، اينها مدعى اسلام هستند، مدعى ايمان هستند، مدعى تشيع هستند، در عين حال كه با اين ادعاها امرار روز مىكنند و امرار حيات مىكنند كارهايشان همان كارهايى است كه مغول بايد انجام بدهد، چنگيز بايد انجام بدهد. در مراكز علمى مىريزند، خون بچههاى 16 ساله و 17 ساله مىريزند، خراب مىكنند مكتبهاى علمى را، به علما اهانت مىكنند، فحشهاى ناموسى مىدهند، در حبس مىبرند، زجر مىكنند، مىكشند، مىزنند، خونخوارى مىكنند، در عين حال نطق مىكنند، اظهار اسلاميت مىكنند، اظهار تشيع مىكنند، اظهار كسب كرامت مىكنند. آنها ديگر نمىگفتند كه ما شيعه هستيم، دشمن بودند با ما، در حال تهاجم وارد شدند در مملكت ما، اينها با حال دوستى و ادعاى دوستى ادعاى تشيع،بالاتر از تشيع، با اين ادعاها اين اعمال را انجام دادهاند و مىدهند.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 9
نقشه رژيم، نابودى قم شهر جنود حق.
من به شما عرض كنم كه مطلبى نيست كه مال اين چند ماهه باشد، اين يك مطلب ريشهدار است، مطلبى است كه مال چندين سال پيش از اين است، اگر نگويم چهل و چند سال پيش از اين لااقل بيست سال پيش از اين است كه اينها نقشهشان اين بود كه قم نباشد. در زمان حيات مرحوم آقاى بروجردى رضوان الله عليه هم نقشه اين بود كه ايشان نباشند و قم نباشد. قم را با منافع خودشان مضر مىدانند. قم يك شهر حق است، جنود ابليس جنود حق را با مقاصد خودشان مخالف مىدانند. در همان زمان ايشان هم نسبت به ايشان تعبيراتى مىشده است كه من نمىتوانم در اين منبر عرض كنم. همان وقت بوده است كه، نقشه خارجى اين بوده است كه قم نباشد تا ما هركارى مىخواهيم انجام بدهيم و يك نفسكش در مقابل ما صحبت نكند، حرف نزند، بحث نكند، ايراد نكند، اعتراض نكند. اينها از همان زمان مرحوم آقاى بروجردى (اگر نظر است )چهل و چند سال پيش از اين، از زمان مرحوم آقاى بروجردى اين نقشه را داشتند منتهى با بودن ايشان مىديدند كه مفسده دارد اگر بخواهند كارهايى را انجام بدهند. بعد از اينكه ايشان تشريف بردند به جوار رحمت حق تعالى، از همان اول اينها شروع كردند به اسم احترام از مركزى، كوبيدن آن مركز ديگر را، نه از باب اينكه حبى به آن مركز راداشتند، به هيچ مركزى از مراكز ديانت،اينها احساس حب نمىكنند، نه از باب اينكه به نجف علاقه داشتند، از باب اينكه قم را نمىخواستند، قم موى دماغ بود، نزديك بود به اينها، مفاسد را زود ادراك مىكرد و كارهاى اينها زود در آن منتشر مىشد. اينها قم را نمىخواستند منتها نمىتوانستند به صراحت لهجه بگويند قم نه، مىگفتند نجف آره، مشهد آره. در قم چيزى به نظر نمىخورد، فهميدند كه چيزهايى به نظر مىخورد، چيزهايى به چشم مىخورد، چيزهايى به دهان مىخورد، به گوش مىخورد، فهميدند كه نه، آنطور نبوده است. اينها از آنوقت نقشه كشيدند براى نابودى روحانيت و دنبالش نابودى اسلام و دنبالش به نفع رساندن اسرائيل و عمال اسرائيل.
از اول مطلب اينطور بود. منتهى در پرده بود،اعلان نكرده بودند مطالبشان را، گاهى اعلام مىكردند لكن مضمضه مىكردند مطالب كفر خودشان را. بعد از فوت ايشان ابتدائا يك نقشه شيطانى كشيدند و در بلاد ايران، آنجاهايى كه من مطلع شدم، از مردم مىخواستند التزام بگيرند به اينكه شمابه فلان مركز تلگراف كنيد و انتخاب كنيد فلان مركز را، نه از باب اينكه علاقه به آن مركز داشتند، از باب اينكه اين مركز را نمىخواستند. مردم اعتنا نكردند به آنها.
دنبال آن نقشهها كشيده شد، دولتها سر كار آمد، نمىدانم به آن دولتها اين پيشنهادها شد و قبول نكردند، يا اينكه نتوانستند اينقدر بى شرافتى بكنند. شايد شريف بودند، عالم بودند، دكتر بودند، مهندس بودند و نتوانستند با همه مراكز علم مخالفت كنند، تااينكه منتهى شد به اينكه بايد دولت، دولتى باشد كه علم نداشته باشد، قدر علم را نداند، تاكلاس پنج بيشتر درس نخوانده باشد آنهم در كرج تحصيل اجازه نامه با اعمال نفوذ كرده باشد، نداند معناى علم چه است، نداند معناى ديانت چه هست، نداند نقش روحانيت در بقاى اين مملكت چيست، نفهمد مطالب را، سربسته و چشم بسته به او ديكته
صحيفه نور جلد 1 صفحه 10
كنند و بگويد و نفهمد چه مىگويد و بكند و نفهمد چه مىكند.
قضيه، معارضه با اسلام است
ديديم كه از اولى كه اين دولت بيسواد و بىحيثيت روى كار آمد، از اول هدف، اسلام را قرار داد، در روزنامهها با قلم درشت نوشتند كه بانوان را حق دخالت در انتخابات دادهاند لكن شيطنت بود، براى انعكاس نظر عامه مردم به آن موضوع بود كه نظرشان به الغاى اسلام و الغاى قرآن، درست نيفتد و لهذا در اولى كه اينجا ما متوجه شديم و اجتماع شد و آقايان مجتمع شدند با هم براى علاج كار، توجه ما در دفعه اول منعطف شد به همان قضيه، بعد كه مطالعه كرديم، ديديم آقا قضيه، قضيه بانوان نيست، اين يك امر كوچكى است، قضيه معارضه با اسلام است. منتخب و منتخب، مسلمان لازم نيست باشد، حلف به قرآن لازم نيست باشد، قرآن را ميخواهيم چه كنيم؟! بعد كه مصادف شدند با تودهنى از ملت مسلم، تعبير كردند حرفشان را به اينكه خير مراد ما از كتاب آسمانى قرآن است. ما هم از آنها پذيرفتيم به حسب ظواهر شرع لكن به مجرد اينكه اينها يك چند نفر عمله را دور خودشان ديدند و يك زنده باد و مرده باد را ديدند، باز همان مسائل خبيثشان را از سر گرفتند، همان مطلبى را كه ابطال كرده بودند دوباره از سر گرفتند، دوباره تساوى حقوق من جميع الجهات تساوى حقوق من جميع الجهات پايمال كردن چند تا حكم ضرورى اسلام است، نفى كردن چند تا حكم صريح قرآن است. بعدش باز ديدند كه مصادف شد با يك ناراحتىها و يك حرفها و يك چيزهايى، حاشا كردند، وزيرشان يك جا حاشا كرد، اميرشان يك جا حاشا كرد. در روزنامهها به صراحت لهجه نوشتند كه بردن بانوان به سربازى، تصويبش در دست تنظيم است لكن بعد از آنكه ديدند كه خيلى فضاحت بار آمد، مردم ناراحت شدند، همان نوكرهاى ارباب به حسب واقع هم ناراحت شدند، وقتى ديدند ناراحت شدند، گفتند اكاذيب است. پرونده سازى خواستند بكنند، پرونده سازىهاى بچگانه، مضحك بكنند.
حمله عمال رژيم تحت لواى دهقانها به اسلام و مراكز علم.
اين سال بد بود براى اينكه حمله به اسلام زياد شد، حمله به قرآن زياد شد، مراكز علم را كوباندند به حسب توهم خودشان، بچههاى ما را، عزيزهاى ما را زدند، سرهايشان را شكستند، پاهايشان را شكستند، بعضىشان را كشتند، ازپشت بامها انداختند. اگر اينها دهقانها بودند پس چرا اين دستگاه انتظامى كمكشان مىكرد؟ اينكه ديگر مخفى نبود، اين را صدهزار جمعيت از توى خيابانها و از توى شهر و از توى مدرسه خوب مىديدند كه دستگاه شهربانى دارد كمك مستقيم مىكند، اين دهقانها را كمك مىكرد بر ضد اسلام. اگر راست مىگويند كه دهقانها بودند، پس چرا وقتى كه مرضاى ما را بردند در مريضخانهها، شهربانى و اينها فرستادند گفتند: دشمنهاى اعليحضرت رامىبريد در مريضخانه؟ پدرتان را در مىآوريم، اينها بايد بروند. اگر دهقانها بودند، به
صحيفه نور جلد 1 صفحه 11
اعليحضرت چه كار دارند؟ اگر كماندوها بودند و آنهايى كه مربوط به خود ايشان است و از دستگاه خود ايشان هست، با قول ايشان بوده؟ با فرمان ايشان بوده است و يا بدون اطلاع و بدون فرمان؟ اگر با اطلاع هست، خوب بگويند ما تكليفمان را با ايشان بفهميم، خوب بفهميم ما طرفمان كى هست؟ يك نفر است اصلا؟ اگر اينطور نيست خوب بگويند تا ما بفهميم كه اين كماندوها سرخود آمدند و همين طور بيخود، بيخودى آمدند يا سازمان امنيت اينها را آورد، يا شهربانىها آوردند، يا نخستوزير امر كرد، يا فلان وزير فلان امير امر كرد؟ خوب بگويند چه كسى اين كارها را كرده، چرا حاشا مىكنند، پيش هر كسى مىروى، گردن ديگرى مىگذارند. به هر كسى اعتراض مىكنى، به ديگرى نسبت مىدهد. دستگاه شهربانى مىگويد كه سازمان امنيت، سازمان امنيت مىگويد شهربانى، دوتاى آنها مىگويند امر اعليحضرت. راست مىگويند كه امر اعليحضرت است؟ اعليحضرت با ديانت اسلام مخالف است؟ واقعا با قرآن مخالف است اعليحضرت به حسب قول اينها؟ اگر مخالف هست آن حرفها چى هست ديگر؟ آنهمه كسب و كرامت كجاست؟ اگر مخالف نيستند پس چرا جلوگيرى نمىكنند از اين وحشيگرىها؟ چرا تو دهنى نمىزنند به اين شهربانىها، به اين سازمانها، به اين نخست وزيرها؟ ايشان كه فعال مايشائند، مىتوانند يك همچو كارى را بكنند. حالا كه ديگر مطلبى نيست، برگرد به عصر سابق و قبل از صد سال پيش از اين، حالا كه مطلب اينطورى است، خوب بزنند تو دهنى به اينهايى كه كار بد مىكنند، كارهاى خلاف اسلام مىكنند، كارهاى خلاف ديانت مىكنند و نسبت مىدهند به ايشان، تبرئه كند خودش را. آقا، نمىشود سلطان اسلام با اسلام مخالف باشد، نمىشود اين. اگر نيستند بگويند،اظهار كنند، اظهار تاسف كنند به اينكه مردك آمده است ريخته مدرسه فيضيه را خراب كرده است. بنده باز مسايل اين جوانهاى خودمان را نديدم و بعد از مباحثه مىروم مىبينم، اول وقتى است كه مىروم مىبينم، بروم آنجا يك فاتحهاى بخوانيم براى آنهايى كه كشته شدند، يك اظهار تاثرى بكنم براى آنها، اينها كه نمىگذارند ما فاتحه هم بگيريم. اگر دهقانها كردند، پس چرا نمىگذاريد، فاتحه بگيريم؟ چرا فاتحه تهران را به هم مى زنيد؟
سال 41، سال مفتضح شدن هيأت حاكمه
سال بدى بود براى اينكه مفتضح شد هيأت حاكمه، مفتضح شد دستگاه جبار و ما نمىخواستيم. ما نمىخواهيم كه مملكت ما در خارج معرفى بشود كه همچنين عناصر خبيثى سر كارند، ما نمىخواستيم اين را. ما مىخواهيم كه مملكت ما از آن نقطه اوليش تا آن آخرش جورى باشند، طورى سلوك بكنند كه مايه افتخار يك مملكتى باشد، بگويند آقا ما امير كبير داريم، وزراء سابق، مشاورين سلاطين سابق علما بودند، على بن يقطين بوده است، گاهى ائمه اطهار عليهمالسلام - بودهاند، حالا مشاورين چه كسانى هستند؟ اسرائيل! مشاورها اسرائيل! از يهود آن بزرگ شده است. دو هزار نفر بهايى را به اقرار خودشان در روزنامه دنيا (بعد فردا مردك نگويد كه اشاعه اكاذيب است، در روزنامه دنيا دو هزار نوشته است) اسرائيل بهايى را، اسم بهائى نياوردهاست، بعضى وابستگان به بعضى از
صحيفه نور جلد 1 صفحه 12
مذاهب (اسمشان را مذهب گذاشت!) دو هزار نفر را و مىگويند پنجهزار است، دو تايش را اينجا نوشته است (اين كه نوشته حالا) اينها با كمال احترام، نه مثل حاجىهاى بدبخت ما كه وقتى مىخواهند تذكره به آنها بدهند، بايد چقدر زحمت بكشند، چقدر رشوه بدهند، چقدر بيچارگى بكشند تااينكه يك چند تااز آنها را رد كنند، چند تاى آنها را قبول بكنند، آن وقت در فرستادنشان چه فضاحتها باشد، در برگشتشان چه فضاحتها باشد، وقتى هم مكه ميروند در منا، حتى آن نماينده بى عرضه آنجا هم شكايت مىكند كه فلان آقا را بگيريد از باب اينكه اينجا يك حرف حقى زده است گفته اسلام در خطر است از دست يهود، آقا مگر شما يهوديد؟ مگر مملكت ما، ممكلت يهود است؟ دو هزار نفر را با كمال احترام، با دادن به هر يك از اينها پانصد دلار ارز، به هر يك پانصد دلار از مال اين ملت مسلم به بهايى دادهاند، ارز دادهاند، به هر يك هزار و دويست تومان تخفيف هواپيما، چه بكنند؟ بروند در جلسهاى كه بر ضد اسلام در لندن تشكيل شده است شركت كنند.
سكوت، موجب پايمال نواميس مسلمين زير چكمه عمال اسرائيل است.
واى بر اين مملكت، واى بر اين هيأت حاكمه، واى بر اين دنيا، واى بر ما، واى بر اين علماى ساكت، واى بر اين نجف ساكت، اين قم ساكت، اين تهران ساكت، اين مشهد ساكت. اين سكوت مرگبار اسباب اينشود كه زير چكمه اسرائيل به دست همين بهايىها، اين مملكت ما، اين نواميس ما پايمال بشود. واى بر دين ما، واى براين اسلام، واى براين مسلمين. اى علما ساكت ننشينيد، نگوييد الان مسلك شيخ رضوان الله عليه، والله شيخ اگر حالا بود تكليفش اين بود امروز سكوت همراهى با دستگاه جبار است، نكنيد سكوت. دو هزار بهايى را با پانصد دلار ارز به هر يك و هزار و دويست تومان تخفيف هواپيما فرستادن به لندن (و اينها در روزنامه دنياست) يك شخصى به من گفت كه يك معاملهاى كرده است شركت نفت با ثابت پاسال و در اين معامله تخفيفى داده است كه بيست و پنج ميليون تومان در اين تخفيف نفع برده است، براى نفع اين جمعيتى كه فرستادند به لندن بر ضد اسلام. اين وضع نفت ما، اين وضع ارز مملكت ما، اين وضع هواپيمايى ما، اين وضع وزير ما، اين وضع همه ما، سكوت كنيم باز؟! هيچ حرف نزنيم؟! حرف هم نزنيم؟! ناله هم نكنيم؟! خانههايمان را خراب كنند آخ هم نگوييم؟! مردك مىفرستد رئيس شهربانى را، رئيس اين حكومت خبيث را مىفرستد منزل آقايان، من راهشان ندادم، ايكاش راه داده بودم تا آنروز دهنشان را خرد كرده بودم. مىفرستند منزل آقايان كه اگر نفستان در فلان قضيه در آيد، فرمودند، اعليحضرت فرمودند اگر نفس شما در آيد، مىفرستم منزلهايتان را خراب مىكنيم، خودتان را هم مىكشيم، نواميستان را هتك مىكنيم. اين وضع ماست با اين اعليحضرت، اگر اينها راستگويند. اگر دروغ مىگويند، پس ايشان بگويند دروغ مىگويند، ايشان بفرمايند، اعلام كنند كه حكومت قم دروغ گفته است تا من پدر حكومت قم را در بياورم، بگويند رئيس شهربانى دروغ گفته تا من زير چكمه اهل علم، پدرش را در بياورم د نمىگويد كه.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 13
سال 41، سال اعلام ارزش و موجوديت روحانيت به دنيا
واما سال خوبى بود براى اينكه روحانيت ارزش خودش را به دنيا اعلام كرد، فهماند كه آن كه صحبت مىكند، باز روحانى است، آن كه ايستادگى مىكند در مقابل ظلم و جور، ظالم و جاهل، باز حوزههاى علميه است، كتك مىخورد داد مىزند، كشته مىدهد، فرياد مىكند، مدرسه فيضيهاش را خراب مىكنند اعتنا نمىكند، باز صحبت خودش رامىكند، هر كارى سرش بياورند اين صحبت مىكند. روحانيت موجوديت خودش را به همه عالم اعلام كرد. پس بد بود چون هيأت حاكمه فضاحت ايران را در همه جا اعلام كرد و خوب بود براى اينكه روحانيت حيثيت خودش را به عالم معرفى كرد، فهماند به عالم كه آدميم ما، روحانى هستيم ما، همهاش قضيه ذكر و دعا نيست، ما داد مىزنيم، ما مىگوئيم نبايد بكنيد اين كارها را، ما نصيحت مىكنيم به شما.
رفراندومى كه حتى زور سرنيزه نتوانست افتضاح آن را جبران كند.
من نصيحت كردم به شاه، فرستاد آدم آنجا، در آن اول امر قبل از رفراندوم، به وسيله بهبودى، به وسيله پاكروان پيغام دادم به او، آقا نكن اين كار را، اين رفراندوم را نكن، اين خوب نيست براى شما اين كار را بكنيد، دست به اين قانون نزن، اگر امروز "ارسنجانى" چهار تا رعيت را بياورد، برقصاند و بگويند زنده باد، فردا چهار تا رعيت مىآيند وگويند مرده باد، نكن اين كار را، صلاح نيست بكنى اين كار را. گوش نكرد، ديديد چه جور شد، دو هزار نفر راى نداشتند، باقىاش زور بود، همه مىدانند بازار تهران بسته شد كه راى ندهد، بازار قم بسته شد كه راى ندهد، ساير شهرستانها راى ندادند، اينها دو هزار تا راى آزاد بدون سرنيزه نتوانستند تهيه كنند. ما نمىخواستيم اينطور مفتضح بشويد، ما نمىخواستيم ملت از تو رويگردان بشوند، ما مىخواستيم شما آدمى باشيد كه وقتى يك چيزى را بگوئى، ملت، تمام ملت لبيك بگويند، ما ميل داريم شاه ما اينجور باشد، ما ميل داريم وزير ما اينجور باشد كه اگر يك مطلبى را گفت تمام ملت با او موافق باشند نه اينكه با حرفهايش (6 ميليون ) (6ميليون). به جان عزيز شما اگر اينها چند هزار هم داشتند، باقىاش يا پر كردن صندوق شايد به سمع ايشان نرسيده است. شايد آنها گفتهاند به او كه (6 ميليون، اكثريت قاطع) و الا شاه كه دروغ نمىگويد! نمىشود كه دروغ بگويد. (با اكثريت قاطع! تمام قاطبه اهل ايران!)پس بازار تهران از اهل ايران نيست؟! خيابانهاى تهران اهل ايران نيستند؟! قم از اهل ايران نيست؟! روحانيون از اهل ايران نيستند؟! ساير شهرستانها ايرانى نيستند؟! اين ايران كجاست؟ اين آراء از كجا آمد؟
ايستادگى روحانيت در مقابل ظلم، عامل احياى اسلام.
بد شد امسال براى اينكه اين مطالب واقع شد و خوب شد براى اينكه شما آقايان زنده كرديد اسلام را، ايستاديد، در مقابل ظلم ايستاديد. اگر نايستاده بوديد خدا مىداند كه حالا رفته بودند تا آن آخر، ايستادگى شما اسباب اين شد كه حاشا كردند مطالبشان را، گفتند خير طلاق به دست مرد است، كى ما گفتيم؟ د مردك از حزب مردم است. آن مردك هم كه داد زد تساوى حقوق من جميع الجهات، تساوى حقوق من جميع الجهات از اين طرف مىگويند، از آن طرف مىگويند كى ما گفتيم طلاق به دست زن باشد، نخير طلاق به دست مرد است. از آن طرف مىگويند نخير كى ما راجع به ارث گفتيم، نخير ارث هم همانطورى كه خدا گفته است. از آن طرف هم مىگويند كى ما گفتيم زنان بروند به نظام وظيفه. تو روزنامههايتان هست آقا.اين روزنامههائى كه ديكته مىكند سازمان امنيت و مىنويسند.
بىحيثيتى مطبوعات.
مىگويند كه مدير كيهان گفته است ما ديگر راحتيم براى اينكه آنوقت ما مىنوشتيم و اينها نظر مىكردند، حالا خودشان مىنويسند، ما ديگر راحتيم. منتهى اين اعتراض هست كه آقا چرا اينقدر بىحيثيت هستيد كه آنها بنويسند و شما هم بنويسيد؟ چرا بايد مطبوعات ما اينقدر بىحيثيت باشند؟
خطر براى اسلام.
خوب بگوئيد آقا حرف را، چه مىكنند؟ اگر همه علماى اسلام يك مطلبى را بگويند، حالا كه خطر براسلام وارد شده است و آن خطر يهود است و حزب يهود كه همين حزب بهائيت است، اين خطر كه حالا نزديك شده است، اگر آقايان علماى اعلام، خطبا، طلاب، همه با هم همصدا بگويند كه آقا ما نمىخواهيم كه يهود بر مقدرات مملكت ما حكومت كند، ما نمىخواهيم كه مملكت ما با مملكت يهود هم پيمان بشود در مقابل پيمان اسلامى آنها، مسلمين با هم، هم پيمان مىشوند، آقايان بايهود هم پيمان مىشوند! چه وضعى است اين مملكت؟ اگر نوكر هم هستيد چرا اينقدر نوكر؟ من سرم درد مىكند و من براى خواندن يك فاتحه لازم مىدانم بروم به مدرسه فيضيه و از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه در اين سال و سالهاى بعد، همه سالم باشيد، اسلام مؤيد باشد، اسلام مؤيد باشد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
-
صحيفه نور جلد 1 صفحه 15
تاريخ: 15 / 8 / 1341
تلگراف امام خمينى به اسدالله علم و تذكار عواقب تخلف از شرع و قانون
تهران جناب آقاى اسدالله علم
عطف به تلگراف سابق اشعار مىدارد، معلوم مىشود شما بنا نداريد به نصيحت علماى اسلام كه ناصح ملت و مشفق امتند توجه كنيد و گمان كرديد ممكن است در مقابل قرآن كريم و قانون اساسى و احساسات عمومى قيام كرد. علماى اعلام قم و نجف اشرف و ساير بلاد، تذكر دادند كه تصويبنامه غير قانونى شما بر خلاف شريعت اسلام و بر خلاف قانون اساسى و قوانين مجلس است، اگر گمان كرديد مىشود با زور چند روزه، قرآن كريم را در عرض اوستاى زردشت و انجيل و بعض كتب ضاله قرار داد و به خيال از رسميت انداختن قرآن كريم (تنها كتاب بزرگ آسمانى چند صد ميليون مسلم جهان) افتادهايد و كهنهپرستى رامىخواهيد تجديد كنيد، بسيار در اشتباه هستيد، اگر گمان كرديد با تصويبنامه غلط و مخالف قانون اساسى مىشود پايههاى قانون اساسى را كه ضامن مليت و استقلال مملكت است، سست كرد و راه را براى دشمنان خائن به اسلام و ايران باز كرد، بسيار در خطا هستيد. اينجانب مجددا به شما نصيحت مىكنم كه به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسى گردن نهيد و از عواقب وخيمه تخلف از قرآن و احكام علماى ملت و زعماى مسلمين و تخلف از قانون بترسيد و بدون موجب، مملكت را به خطر نياندازيد و الا علماى اسلام درباره شما از اظهار عقيده خوددارى نخواهند كرد.
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
-
صحيفه نور جلد 1 صفحه 16
تاريخ: 11 / 9 / 1341
بيانات امام خمينى در مورد شيوههاى مبارزاتى مسلمين
بسم الله الرحمن الرحيم
سكوت و قيام در برابر سلاطين، دو شيوه مسلمين براى صيانت اسلام
ضمنا تذكرات لازمى بود كه بايد دولتها متوجه باشند. از اول ظهور اسلام، مسلمين حافظ دين مبين اسلام بودهاند، حتى براى حفظ دين از حق خود مىگذشتند. حضرت اميرالمومنين (ع) با خلفا همكارى كردند چون ظاهرا مطابق دستور دين عمل مىنمودند و تشنجى در كار نبود تا موقعى كه معاويه روى كار آمد و از طريقه و روش خلفا منحرف گشته و خلافت را مبدل به سلطنت نمود. در اين موقع حضرت ناچار شد قيام كند، چون نمىتوانست قيام نكند زيرا روى موازين شرع و عقل نمىتوانستند معاويه را يك روز بر مقام خلافت پايدار ببينند. ناصحينى كه حضرت را از روى غفلت نصيحت مىكردند و مىگفتند بگذاريد معاويه بماند تا پايه سلطنت و خلافت شما محكم شود بعدا او را از مقامى كه دارد پايين بياوريد نمىدانستند كه اگر حضرت صبر مى كرد بعدا مورد اعتراض مسلمين واقع مىشد و پس از محكم شدن كار ممكن نبود او را خلع كرد.
حالا شايد اشخاص غافل، اين نكته در ذهنشان باشد كه خوب بود حضرت وقتى جاى پاى خودش را محكم مىكرد معاويه را خلع كند و لكن اشتباه است، لهذا وقتى ملاحظه فرمودند يك حكومت جائر مىخواهد حكومت كند، قيام وظيفه الهى بود و عمل فرمودند همين طور ائمه معصومين قيام كردند، ولو با عده كم تا كشته شدند و اقامه فرايض نمودند و هر كدام مىديدند قيام صلاح نيست، در خانه مىنشستند و ترويج مىكردند، اين شيوهاى بود كه از اول اسلام بوده است.
هميشه علما و زعماى اسلام ملت را نصيحت به حفظ آرامشكردند. خيلى از زمان ميرزاى بزرگ مرحوم حاج ميرزا محمد حسن شيرازى نگذشته است، ايشان با اينكه يك عقل بزرگ متفكر بود و در سامره اقامت داشت، در عين حالى كه نظرشان آرامش و اصلاح بود، لكن وقتى ملاحظه كردند براى كيان اسلام خطر پيش آمده است و شاه جائر آن روز مىخواهد وسيله كمپانى خارجى اسلام را از بين ببرد، اين پيرمرد كه در يك شهر كوچك نشسته و سيصد نفر طلبه بيشتر دورش نبود، ناچار شد سلطان مستبد را نصيحت كند، مكتوبات او هم محفوظ است، آن سلطان گوش نمىداد و با تعبيرات سوء و بىادبى به مقام شامخ عالم بزرگ روبرو شد تا آنجايى كه آن عالم بزرگ مجبور شد يك كلمه بگويد كه استقلال برگردد.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 17
مرحوم ميرزا محمد تقى شيرازى بعد از اينكه ديدند عراق در معرض خطر است، كه اگر ايشان نبود عراق از بين رفته بود يك كلمه فرمودند، عرب پشتيبانى كردند، مطلب را برگردانيد.
تمام ممالك اسلامى مرهون اين طايفه هستند، اينهايند كه تا به حال استقلال ممالك اسلامى را حفظ كردهاند، اين ذخاير هستند كه هميشه با نصايح خود مردم سركش را خاموش كردهاند، در عين حال روزى كه ببينند اسلام در معرض خطراست، تا حد امكان كوشش مىكنند، اگر با نشر مطالب شد و با گفتگو شد، با فرستادن اشخاص شد فبها و اگر نشد ناچار هستند قيام و اقدام كنند.
اينها كسانى هستند كه در عين حال كه علاقه به اتحاد و وحدت تمام طوايف مسلمين دارند، لكن تا آن حدى مىتوانند تامل كنند كه استقلال مملكت را در خطر نبينند، به يك چيزهايى كه ممكن است خود دولتها هم وارد و متوجه نباشند، اينجا شرع تكليف معين فرموده است، چيزى نيست كه علما بتوانند از خودشان بگويند، قيام ،قيام قرآنى و دينى بود. بنده در شبى كه بنا بود فرداى آن در مسجد سيد عزيزالله براى تنبه دولتها دعا كنند، اطلاع دادند دولت بنا دارد مقاومت كند، ما ديديم علما در اينجا تكليف ديگرى دارند، من تصميم آخر را ضمن ابتهال به خداوند متعال گرفتم و به هيچ كس هم نگفتم و لكن خداوند بر دولت و شاه و ملت منت گذاشت.اگر خداى نكرده جسارتى به علماى تهران شده بود، من يك تصميم خطرناكى گرفته بودم اما دولت بعد از نيمه شب متوجه شد نمىشود با قواى مردم مقاومت كرد. در همان نيمه شب از علماى بزرگ تهران كاغذ گرفت كه اين غائله خاموش شود تا اينكه صبح براى علماى قم هم تلگراف زد و ما در منزل آقاى شريعتمدارى بوديم. تلگراف خوب است و لكن خوفى بود كه براى حيله باشد تا اينكه ديروز مذاكرات زياد بين اينجا و تهران شد تا در جرايد نوشتند و لكن مقدمات حرفهاى ايشان (نخست وزير) تمام نيست راجع به قانون شهردارى كه ايشان مدعى است گذشته، نگذشته است و اعتراضى هم شده است.
هرچه موافق قرآن باشد با كمال تواضع گردن مىنهيم
قياس انجمنهاى ايالتى و ولايتى هم به قانون شهردارىها كه: مشابه است، مشابه نيست و قياس باطل است. در آنجا و اينجا به نص قانون، مرد و مسلم بودن قيد شده و گذشته است، از اين گذشته ما از طريق الزموهم بما الزموا عليه انفسهم با ايشان بحث مىكنيم نه اينكه قانون اساسى در نظر ما تمام باشد، بلكه اگر علما از طريق قانون صحبت كنند براى اين است كه اصل دوم متمم قانون اساسى، قانون خلاف قرآن را از قانونيت انداخته است و الا ما لنا و القانون، مائيم و قانون اسلام، علماى اسلامند وقرآن كريم، علماى اسلامند و احاديث نبوى و علماى اسلامند و احاديث ائمه اسلام. هر چه موافق دين و قوانين اسلام باشد ما با كمال تواضع گردن مىنهيم و هر چه مخالف دين و قرآن باشد، ولو قانون اساسى باشد، ولو الزامات بينالمللى باشد، ما با آن مخالفيم.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 18
چرا دولتها متوجه نمىشوند؟
لكن بحمدالله مطلب گذشت و آقاى اسدالله علم متنبه شدند كه مطلب را بايد خاتمه داد و بحمدالله خاتمه دادند. ما هم خاتمه مطلب را تقدير مىكنيم كه بحمدالله بدون يك جنگ و نزاع، بدون ريختن يك قطره خون، چنين مطلبى كه با قيام بزرگ ملتى توام بود كه تمام عشاير حركت كنند، يك سيلى كسى نخورد. در يك قيام و جنگ موضعى و كوچك با اينكه هزار نفر مجتمع مىشوند، گاهى چند نفر كشته مىشوند، پنجاه نفر زخمى مىدهند، معقول نيست در يك قيام بيست ميليونى از دماغ كسى خون نچكد! دولت نمىداند اين را كى حفظ كرد، بيايند ببينند كاغذهايى كه آمده، اشخاصى كه آمدند با ما صحبت كردند، چه نوشتند و چه گفتند.اشخاصى با چشمهاى گريان آمدند گفتند: شما دستور بدهيد، همان حيات روحى را تامين بدهيد تا ببينيد چه مىشود گفتيم ما اهل اين حرفها نيستيم. اگر يك كلمه صادر شده بود انفجار ظاهر مىشد، اين آتش را كى خاموش كرد؟ چرا نمىخواهند باور كنند؟ چرا اين پشتوانه را با هر نحوى مىخواهند بشكنند؟ چرا با تمام قوا اين قوه بزرگ را كه پشتيبان استقلال است مىخواهند بشكنند؟ خداداند من متاسفم. اين روحانيت است كه با اين وضع ساخته است و دارد خدمت به اسقلال مملكت مىكند. چرا بايد متوجه نباشند كه فرهنگ ما را به اين روز كشاندهاند؟ چرا خود را مستند نمىكنند به اين روحانيت؟ چرااز مرگ يك عالم، عالم متشنج مىشود ولى از شكست دولت مردم چراغان مىكنند؟ دولت بايد طورى باشد كه اگر شكست خورد، مردم عزا بگيرند و براى حفظش قيام كنند. اينها نمىتوانند جلب منفعت خودشان را بكنند، اگر مردم ديدند اينها نفع مسلمين راخواهند، باقرضههاى ملى و فروش خانه خانههايشان براى مصالح مسلمين خرج مىكنند. چرا اين مطبوعات را آزاد مىگذارند؟ چرا نسبت ناجوانمردانه و ناروا مىدهند؟ اگر روحانيت برود، مملكت پشتوانه ندارد.
جشن هفده دى، وسيله منفوريت رژيم
چرا اين مطبوعات اين قدر آزاد است؟ چرا جشن هفده دى را آزاد مىگذارند؟ اينها وسيله منفوريت است، منفور نكنيد سلطان مملكت را. ما نصحيت مىكنيم اين هفده دى را بوجود نياوريد، ما مفاسد را مىدانيم، حفظ كنيد اين مملكت را، ترقيات مملكت به هفده دى نيست.
وضع فرهنگ
ترقى مملكت به دانشگاه است كه آنرا به اين صورت درآوردهايد صد سال است به يك معنى دانشگاه داريم اما هنوز يك لوزتين سلطان راخواهند عمل كنند بايد از خارج طبيب بيايد! سد كرج رابايد خارجىها درست كنند! يك خط و جاده را بايد خارجىها بيايند بكشند! اينها را التزامات بينالمللى اقتضا نمىكند؟ اگر مهندس و طبيب داريد، فرهنگ داريد، اگر مىگوييد فرهنگ داريم، ذخاير داريم، محصل داريم، طبيب و مهندس داريم، پس چرا از خارج استخدام مىكنيد؟ !چراماهى
صحيفه نور جلد 1 صفحه 19
صدهزارتومان به يك خارجى مىدهيد؟! جواب بدهيد. اگر نداريد وااسفا به اين مملكت، صد سال است فرهنگ و دانشگاه دارد ولى دكتر ندارد، مهندس ندارد....
تحريف مقاصد روحانيت
روحانى حرفش اين است، روحانى با اقتصاد مملكت مخالف نيست، تهمت مىزنند. پانصد سال روحانيت تمام قطب ارض را حفظ و اداره كرد، رجوع كنيد به تاريخ، با اينكه خلفا، خلفاى جور بودند، با همين برنامه اسلامى بر عالم حكومت كردند. آيا اسلام راه ترقى ندارد؟ علما با چه امر اقتصادى مخالفند؟ شما سد خواستيد بسازيد جلوتان راگرفتند؟ !كارخانه خواستيد وارد كنيد نگذاشتند؟! ما مىگوييم ذوب آهن را خراب نكنيد. ذوب آهن كرج را خيال مىكنيد ما خبر نداريم چه كرديد؟ علما با استقلال مخالف نيستند، مذهب علما استقلال است، دين اقتضا مىكند بگوييم. ما وسيله نداريم، مطبوعات دست ما نيست، علما را بد معرفى كردهاند. شما ببينيد بيست و چند سال است از اين كشف حجاب مفتضح گذشته است، حساب كنيد چه كردهايد؟ زنها را وارد كرديد در ادارات، ببينيد در هر ادارهاى كه وارد شدند آن اداره فلج شد، فعلا محدود است، علما مىگويند توسعه ندهيد، به استانها نفرستيد، زن اگر وارد دستگاهى شد، اوضاع را به هم مىزند،خواهيد استقلالتان را زنها تامين كنند؟
كسانى كه شما از آنها تقليد مىكنيد دارند به آسمان مىپرند، شما به زنها ور مىرويد؟!بد معرفى نكنيد روحانيون خود را به دنيا، براى شما عيب است اينها دردهايى است، اينها نصيحت است ولى چه سود ، آنها كه بايد بشنوند نيستند، اگر هم كسى باشد، آنچه را كه قلب ما از آن درد دارد، نخواهد رساند.
وزانت اسلام را حفظ كنيد
اما شما آقايان! وظيفه شما اين است در هر مقام كه هستيد وزانت و حيثيت اسلام را حفظ كنيد. اگر يك نفر از افراد شما برخلاف زى خودش عمل كند، جامعه روحانيت را بد معرفى مىكند، راضى نشويد ديگران كه بد معرفى كنند، خودمان هم بد معرفى كنيم.
شكست روحى نخوريد كه متصل به خداوند شكست نمىخورد.
ما دراين قضايا كه وارد بوديم مطالب بسيار شيرينى داشتيم و مطالب بسيار تلخ. مطلب شيرين اينها بود كه گفتيم، احساسات مردم اللهم اعل كلماتهم. بعضى مطالب هم از اشخاصى احساس كرديم كه تلخ بود و خدا آنها رابيامرزد. به خواست خدا استقلال و حيات مملكت دست شماست. هر چه پيش بيايد به نفع شماست يا به ضرر شما. اگر به ضررتان تمام شد بايد شكست روحى نخوريد، شكست ظاهرى مهم نيست، آنچه مهم است شكست روحى است. اگرانسان شكست روحى خورد تا
صحيفه نور جلد 1 صفحه 20
آخر بايد به گورستان برگردد. شما كه استناد داريد به ذات مقدس حق تعالى، شما كه روحانى هستيد، شما كه قلبتان با ماوراءالطبيعه است، اين عالم شكست ندارد، عالم چيزى نيست كسى كه رابطه با خدا دارد شكست ندارد. شكست مال كسى است كه آمالش دنيا باشد. اگر آمال دنيا باشد، شكست است. اگر آمال غيب و ماوراى غيب باشد، شكست ندارد، شكست مال بيچارههاست، شكست مال كسانى است كه معتمد به شيطانند و ذخاير دنيا قلبشان را فراگرفته است. اگر يك جايى به ضرر شما تمام شد، قلبتان محكم باشد، تا آخرين فردتان بايستيد. گمان نكنيد اين آدم شكست خورد تمام شد، تو هم يك موحدى، تو هم يك مسلمى، تو متصل به خداوندى، خدا شكست نمىخورد. و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين اگر به نفع تمام شد دست و پاى خود را گم نكنيد، محكم باشيد، نه در آن طرف فزع داشته باشيد و نه در اين طرف زيادهروى داشته باشيد. حق اينكه به دولت ناسزا گفته شود نيست. شمابزرگتر از اين هستيد كه حرفى كه مناسب شما نيست بزنيد. از امروز مشغول كار خودمان هستيم. در اين دو ماه كه اين پيشامد كرد، ما نتوانستيم درست كار كنيم. شبهايى شد كه من دو ساعت خواب كردم. از اين به بعد مشغول تحصيل باشيم كه از همه عبادات بزرگتر است. ان كان القلب مخلصا باز اگر ديديم شيطانى از خارج متوجه مملكت ما شد، ما همين هستيم و دولت همان و ملت همان.
قلب مردم متوجه روحانيت است، آيا براى دولت هم چنين است؟
اين اجتماع كه براى ديگران خرج دارد، براى ما با يك كلمه تهيهشود، مردم فهميدهاند ما دوست آنها هستيم و مردم به دوستشان علاقه دارند. روحانيين پدر ملتند، به فرزندانشان علاقه دارند. يك پيرمردى نصف شب مىنويسد جمع شويد دعا كنيم، تهران حركت مىكند. يك پيرمرد هم اينجا بنويسد ما مىخواهيم يك ختم امنيجيب بگيريم، ببينيد چه مىشود چون ملت ادراك كرده است كه علما صلاح ما را ميخواهند، علما مصلح هستند، مفسد نيستند. ما ميل داريم دولت اينطور باشد، ميل داريم اگر عزاى ملى اعلام كند، همه عزا بگيرند، برخلاف نباشند، مىخواهيم همانطور كه مردم قلبشان متوجه روحانيين است و با اشاره آنها جمعيت انبوه فراهم مىشود، با دولت هم اينطور باشند.
از رى نوشتند ما پنج هزار نفر با كفن آمادهايم، از جاپلق نوشتند ما صد هزار نفريم، طايفههايى با كفن حاضريم. مردم بيدارند، يك مملكت بيدار عقب افتاده است؟! شما خلع سلاح كنيد، بياييم در تهران، شما بگوييد ما يك اجتماع مىخواهيم در شرق، ما مىگوييم يك اجتماع مىخواهيم در غرب. بياييد قم، شما بگوييد مايك اجتماع مىخواهيم در اينجا، ما مىگوييم يك اجتماع مىخواهيم در خاكفرج در دو فرسخى، شما نزديك ما دور برويد خوزستان، جاى ديگر، تابفهمند اين پشتوانه رااز دست ندهند. من به شاه مملكت نصيحت مىكنم اين قوه را از دست ندهند.
دو قضيه را همه ديديم: يك قضيه فوت آيت الله بروجردى كه ديدند. از آنها هم فوت واقع مىشود
صحيفه نور جلد 1 صفحه 21
از ما هم فوت شد. مىگويند آخوند چيزى نيست، چطور آخوند چيزى نيست؟! مىگويد من با آخوند كار ندارم، آخوند با تو كار دارد.
علما بايد همه را نصيحت كنند
نصيحت از واجبات است، تركش شايد از كبائر باشد. از شاه گرفته تا اين آقايان تا آخر مملكت، همه رابايد علما نصيحت كنند.
اسلام، راه به دست آوردن قلوب مسلمين
راه به دست آوردن قلوب ملت اين است، دل مردم مسلم، با اسلام به دست مىآيد. رگ خوابشان را ما فهميديم، قلوب مسلمين را بايد توسط اسلام جلب كرد الى الله تطمئن القلوب تمام قلوب دست خداست. مقلب القلوب خداست. به خدا متوجه شو تا دلهاى مردم به تو متوجه شود، اهل علم اين كاره است، شما هم اينطور باشيد، نمىگويم عمامه بگذار، مىگويم آنچه را او درك كرده است تو هم ادراك كن.
اى دولتها! فتح كشور مهم نيست فتح قلوب مهم است.
ما مىگوئيم دولتها بايد مردم را خوب اداره كنند كه مردم بفهمند دولت خيرخواه ملت است ولى اگر ديدند اينطور نيست مىگويند كى باشد از بين برود. اى دولتها! اى بيچارهها! فتح مملكت كه چيزى نيست (آن را هم كه الحمدلله نداريد) فتح قلوب مهم است، اگرخواهيد بكنيد،اگر نخواستيد نكنيد والامر اليكم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
-
صحيفه نور جلد 1 صفحه 22
تاريخ: 11/9/1341
پيام تشكر امام خمينى از مردم در رابطه با لغو تصويبنامه انجمنهاى ايالتى و ولايتى
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت عموم برادران ايمانى ايدهم الله تعالى
با كمال توقير معروض مىدارد:
پس از اهدا سلام و تحيت، از احساسات پاك و عواطف عموم مسلمانان در اين امر حياتى كه براى همه پيشامد كرده بود تشكر مىكنم و توفيق و سلامت و تاييد همه رااز خداوند تعالى خواستارم. الحق در اين نهضت اسلامى، خود را در پيشگاه مقدس خداوند تعالى سربلند و در نزد حضرت ولى عصر و سلطان دهر عجل الله تعالى فرجه روسفيد نموديد. دست تواناى خداوند تعالى با شماست. اميد است از ثمرات اين نهضت دينى در دنيا و آخرت بهرهمند شويد.
قيام عمومى دينى شما موجب عبرت براى اجانب گرديد، ليكن لازم است متذكر شوم كه مسلمين بايد بيش از پيش بيدار و هوشيار بوده، مراقب اوضاع خود و مصالح اسلام باشند و صفوف خود را فشردهتر كنند كه اگر خداى نخواسته دستهاى ناپاكى به سوى مقدسات آنها دراز شود، قطع كنند. والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
-
صحيفه نور جلد 1 صفحه 23
تاريخ: 2 / 11 / 1341
استفتاء از محضر امام خمينى
حضور محترم حضرت مستطاب حجه الاسلام و المسلمين آيت الله العظمى فى الارضين آقاى حاج آقا روح الله خمينى دام ظله العالى على رووس الانام. تقاضا داريم نظريه خودتان را در موضوع تصويب ملى كه مطبوعات اعلام شده بيان فرمائيد.
جمعى از متدينين تهران
پاسخ امام
بسم الله الرحمن الرحيم
هر چند ميل نداشتم مطلب به اظهار نظر برسد، لهذا مصالح و مفاسد را به وسيله آقاى بهبودى به اعليحضرت تذكر دادم و انجام وظيفه نمودم و مقبول واقع نشد. اينك بايد به تكليف شرعى عمل كنم. به نظر اينجانب، اين رفراندم كه به لحاظ رفع برخى اشكالات به اسم تصويب ملى خوانده شده، راى جامعه روحانيت اسلام و اكثريت قاطع ملت است در صورتى كه تهديد و تطميع در كار نباشد و ملت بفهمد كه چه مىكند.
اين جانب عجالتا" از بعضى جنبههاى شرعى آن كه اساسا" رفراندم يا تصويب ملى در قبال اسلام ارزشى ندارد و از بعضى اشكالات اساسى قانونى آن براى مصالحى صرفنظر مىكنم، فقط به پارهاى اشكالات اشاره مىنمايم.
1 - در قوانين ايران رفراندم پيش بينى نشده و تاكنون سابقه نداشته، جز يك مرتبه آنهم از طرف مقاماتى غير قانونى اعلام شد و به جرم شركت در آن جمعى گرفتار شدند و از بعضى حقوق اجتماعى محروم گرديدند. معلوم نيست چرا آنوقت اين عمل غير قانونى بود و امروز قانونى است.
2- معلوم نيست چه مقامى صلاحيت دارد رفراندم نمايد و اين امرى است كه بايد قانون معين كند.
3- در ممالكى كه رفراندم قانونى است بايد به قدرى به ملت مهلت داده شود كه يك يك مواد آن مورد نظر و بحث قرار گيرد و در جرايد و وسايل تبليغاتى، آراء موافق و مخالف
صحيفه نور جلد 1 صفحه 24
منعكس شود و به مردم برسد، نه آنكه به طور مبهم با چند روز فاصله بدون اطلاع ملت اجرا شود.
4- راى دهندگان بايد معلوماتشان به اندازهاى باشد كه بفهمند به چه راى مىدهند، بنابراين اكثريت قاطع حق راى دادن در اين مورد را ندارند و فقط بعضى اهالى شهرستانها كه قوه تشخيص دارند صلاحيت راى دادن در مواد ششگانه را دارند كه آنان هم بىچون و چرا مخالف هستند.
5 - بايد راى دادن در محيط آزاد باشد و بدون هيچ گونه فشار و زور و تهديد و تطميع انجام شود و در ايران اين امر، عملى نيست و اكثريت مردم را سازمانهاى دولتى در تمام نقاط و اطراف كشور ارعاب كرده و در فشار و مضيقه قرار داده و مىدهند.
اساسا"پيش آوردن رفراندم براى آن است كه تخلفات قانونى قابل تعقيب كه ناچار مقامات مسوول گرفتار آن مىشوند لوث شود و كسانى كه در مقابل قانون و ملت مسوول هستند اعليحضرت را اغفال كردهاند كه به نفع آنان اين عمل را انجام دهند.
اينان اگر براى ملت مىخواهند كارى انجام دهند چرا به برنامه اسلام و كارشناسان اسلامى رجوع نكرده و نمىكنند تا با اجراى آن براى همه طبقات، زندگى مرفه تامين شود و در دنيا و آخرت سعادتمند باشند. چرا صندوق تعاونى درست مىكنند كه حاصل دسترنج زارع را ببرند؟ با تاسيس اين چنين صندوق تعاونى، بازار ايران بكلى از دست مىرود و بازرگانان و كشاورزان به خاك سياه مىنشينند و در نتيجه ساير طبقات نيز به همين روز مبتلا مىشوند.اگر ملت ايران تسليم احكام اسلام شوند و از دولتها بخواهند برنامه مالى اسلام را با نظر علماى اسلام اجرا كنند، تمام ملت در رفاه و آسايش زندگى خواهند كرد. مقامات روحانى براى قرآن و مذهب احساس خطر مىكنند، به نظر مىرسد اين رفراندم اجبارى مقدمه براى از بين بردن مواد مربوط به مذهب است. علماى اسلام از عمل سابق دولت راجع به انتخابات انجمنهاى ايالتى و ولايتى براى اسلام و قرآن و مملكت احساس خطر كردهاند و به نظر مىرسد كه همان معانى را دشمنان اسلام مىخواهند به دست جمعى مردم ساده دل اغفال شده اجرا كنند. علماى اسلام وظيفه دارند هر وقت براى اسلام و قرآن احساس خطر كردند به مردم مسلم گوشزد كنند تا در پيشگاه خداوند متعال مسوول نباشند.
از خداوند متعال حفظ قرآن مجيد و استقلال مملكت را خواهانيم.
روح الله الموسوى الخمينى
-
صحيفه نور جلد 1 صفحه 25
تاريخ: بهمن 1341
پيام امام خمينى به ملت ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
مسلمين آگاه باشند كه اسلام در خطر كفر است. مراجع و علماء اسلام بعضى محصور و بعضى محبوس و مهتوك هستند. دولت امر داد حوزههاى علميه را هتك كنند و طلاب بىپناه را كتك بزنند و بازار مسلمين را غارت كنند و درب و پنجره مغازهها را بشكنند.
در تهران حضرت آيت الله خوانسارى و آيت الله بهبهانى را در محاصره شديد قرار دادند و عدهاى از علماء محترم و وعاظ معظم را محبوس نمودند و ما از آنها به هيچ وسيله نمىتوانيم اطلاع پيدا كنيم. اراذل و اوباش را تحريك مىكنند كه به علماء و روحانيين اهانت كنند. آقايان طلاب و مبلغين را مانع مىشوند كه براى تبليغ اسلام در نواحى ايران بروند و تبليغ احكام كنند. با ما معامله بردگان قرون وسطى مىكنند. به خداى متعال من اين زندگى را نمىخواهم.
انى لا ارى الموت الا سعادة و لا الحيوة مع الظالمين الا برما كاش مامورين بيايند و مرا بگيرند تا تكليف نداشته باشم. فقط جرم علماء اسلام و ساير مسلمين آن است كه دفاع از قرآن و ناموس اسلام و استقلال مملكت مىنمايند و با استعمار مخالفت دارند. اين است حال ما تا آقاى علم و ارسنجانى چه بگويند.
روح الله الموسوى الخمينى
-
صحيفه نور جلد 1 صفحه 26
تاريخ: 3/11/1341
بيانيه امام خمينى به مناسبت حمله رژيم به مدرسه فيضيه
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون. بعد از نصايح بسيار و اداء وظيفه روحانيت نتيجه اين شد كه امروز كه 26 شهر شعبان است از اوايل روز عدهاى رجاله با مامورين دولت در شهر مقدس قم به راه افتادند و به مردم بىپناه قم و طلاب و روحانيون حمله كرده و اهانت نمودند و بسيارى را كتك زدند و به زندان بردند. جمعى از مامورين و رجاله به مدرسه فيضيه مجاور حرم مطهر ريخته و تيراندازى كردند و با چوب و چماق طلاب مظلوم را كتك زدند و به بازار و خيابان قم ريخته و بعضى دكانها را غارت كردند و درب و پنجره و شيشه مغازهها را شكستند. هيچ كس پيدا نشد كه به داد مردم متدين و روحانيت برسد.
اين است حال ما در اين ساعت كه ظهر است و عاقبت امر معلوم نيست چه خواهد شد. اين است معناى طرفدارى دولت از ديانت و اين است معناى آزادى راى و راى دهندگان. ما اين وضع را در شهر مذهبى قم و در جوار حرم مطهر و در حوزه علميه قم به قضاوت افكار عمومى مىگذاريم و از خداوند تعالى اسلام و استقلال مملكت را خواهانيم. خداوند تعالى ان شاء الله اسلام و قرآن را حفظ كند.
روح الله الموسوى الخمينى
-
صحيفه نور جلد 1 صفحه 27
تاريخ: 1341
پيام امام خمينى به ملت ايران در رابطه با تجاوزات دستگاه به احكام مقدسه اسلام
تجاوز رژيم شاه به احكام مقدسه اسلام.
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون
دستگاه حاكمه ايران به احكام مقدسه اسلام تجاوز كرد و به احكام مسلمه قرآن قصد تجاوز دارد. نواميس مسلمين در شرف هتك است و دستگاه جابره با تصويبنامههاى خلاف شرع و قانون اساسى مىخواهد زنهاى عفيف را ننگين و ملت ايران را سرافكنده كند.
دستگاه جابره در نظر دارد تساوى حقوق زن و مرد را تصويب و اجرا كند، يعنى احكام ضروريه اسلام و قرآن كريم را زير پا بگذارد، يعنى دخترهاى هيجده ساله را به نظام اجبارى ببرد و به سربازخانهها بكشد، يعنى با زور سرنيزه دخترهاى جوان عفيف مسلمانان را به مراكز فحشا ببرد.
هدف اجانب، نابودى اسلام و روحانيت
هدف اجانب قرآن و روحانيت است. دستهاى ناپاك اجانب با دست اين قبيل دولتها قصد دارد قرآن را از ميان بردارد و روحانيت را پايمال كند. ما بايد به نفع يهود امريكا و فلسطين هتك شويم به زندان برويم، معدوم گرديم، فداى اغراض شوم اجانب شويم.
آنها اسلام و روحانيت را براى اجراى مقاصد خود مضر و مانع مىدانند، اين سد بايد به دست دولتهاى مستبد شكسته شود، موجوديت دستگاه رهين شكستن اين سد است، قرآن و روحانيت بايد سركوب شود. من اين عيد را براى جامعه مسلمين عزا اعلام مىكنم تا مسلمين را از خطرهائى كه براى قرآن و مملكت قرآن در پيش است آگاه كنم.
اين دولت مستبد و متخلف از احكام اسلام بايد كنار برود.
من به دستگاه جابره اعلام خطر مىكنم، من به خداى تعالى، از انقلاب سياه و انقلاب از پايين نگران هستم، دستگاهها با سوء تدبير و با سوءنيت گويى مقدمات آنرا فراهم مىكنند. من چاره در اين مىبينم كه اين دولت مستبد به جرم تخلف از احكام اسلام و تجاوز به قانون اساسى كنار برود و دولتى كه پاىبند به احكام اسلام و غمخوار ملت ايران باشد بيايد.
بار الها! من تكليف فعلى خود را ادا كردم
صحيفه نور جلد 1 صفحه 28
اللهم قد بلغت و اگر زنده ماندم تكليف بعدى خود را به خواست خداوند ادا خواهم كرد. خداوندا! قرآن كريم و ناموس مسلمين را از شر اجانب نجات بده.
روح الله الموسوى الخمينى
-
صحيفه نور جلد 1 صفحه 29
تاريخ: اسفند 1341
نظريه مراجع تقليد و آيات عظام حوزه علميه قم راجع به تصويبنامه مخالف شرع و قانون دولت در مورد انتخابات ايالتى و ولايتى
بسم الله الرحمن الرحيم
و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم
چون دولت آقاى علم با شتابزدگى عجيبى بدون تفكر در اصول قانون اساسى و در لوازم مطالبى كه اظهار كردهاند، زنها را در انتخاب شدن و انتخاب كردن به صورت تصويبنامه حق دخالت داده، لازم شد به ملت مسلمان تذكراتى داده شود كه بدانند مسلمين ايران در چه شرائطى و با چه دولتهائى ادامه زندگى مىدهند، لهذا توجه عمومى را به مطالب ذيل جلب مىنمايد:
1 - آقاى وزير كشور در طرحى كه تقديم آقاى نخست وزير كردهاند مىنويسند به طورى كه استحضار دارند، در مقدمه قانون اساسى صريحا مقرر است كه هر يك از افراد اهالى مملكت در تصويب و نظارت امور عمومى محق و سهيم مىباشند و به موجب اصل دوم قانون اساسى، مجلس شوراى ملى نماينده قاطبه اهالى مملكت ايران است كه در امور معاش و سياسى وطن خود مشاركت دارند، بنابر اين محروم ماندن طبقه نسوان از شركت در انتخابات نه تنها در قانون اساسى و متمم آن مجوزى ندارد بلكه با توجه به جمله افراد اهالى مملكت در مقدمه قانون اساسى و با توجه به جمله قاطبه اهالى مملكت مذكور در اصل دوم، مغاير آن نيز مىباشد و هيأت دولت تصويب نمودهاند كه بند اول ماده دهم و بند دوم ماده سيزدهم قانون انتخابات مجلس شورا و همچنين قيد كلمه ذكور از ماده ششم و ماده نهم قانون انتخابات مجلس سنا حذف شود و وزارت كشور را مكلف كردهاند كه پس از افتتاح مجلسين، مجوز قانونى اين تصويبنامه را تحصيل نمايد. لازم است اشكالاتى كه به اين چند جمله است بيان شود:
الف - اگر سهيم بودن زنها در انتخابات به طورى كه آقاى وزير كشور مدعى است و از هيأت دولت نيز ظاهر مىشود، موافق قانون اساسى است تصويب هيأت دولت بىمورد است و درست مثل آن است كه شركت مردان را در انتخابات تصويب كند و اگر تصويب صحيح است معلوم مىشود به نظر هيأت دولت، شركت نسوان مخالف قانون اساسى است.
ب - اگر سهيم نبودن زنها به عقيده آنها مغاير قانون اساسى است، مكلف كردن هيأت
صحيفه نور جلد 1 صفحه 30
دولت، آقاى وزير كشور را كه پس از افتتاح مجلسين مجوز قانونى تصويبنامه را تحصيل نمايد، بىاساس است و اگر مجوز قانونى مىخواهد معلوم مىشود به نظر دولت شركت زنها مغاير قانون اساسى است، آيا بهتر نبود كه هيأت دولت با قدرى فكر و تامل تصويبنامه صادر مىكرد كه اين تناقض گوئىهاى واضح رخ ندهد؟
2- مقدمه قانون اساسى غير قانون اساسى است بلكه كلام شاه وقت است و رسميت قانونى ندارد و آقاى وزير كشور آن را بدون تامل يا براى اغفال، مورد استدلال قرار دادهاند لكن بهتر بود تا آخر اين مقدمه را مطالعه كنند كه واضع شود نسوان حق مداخله در انتخابات ندارند زيرا در همان مقدمه است: اينك كه مجلس شوراى ملى بر طبق نيات مقدسه ما افتتاح شده است پس اگر شركت نسوان منظور بوده، چطور ممكن است مجلس را بدون شركت زنها بر طبق نيات مقدسه افتتاح نمايند؟ اين عبارت صريح است به اينكه دوره اول مجلس طبق نيات شاه بوده و زنها در آن شركت نداشتهاند، پس معلوم مىشود كه براى زنان حق نبوده است.
3- از بيان سابق معلوم مىشود مراد از قاطبه اهالى مملكت كه در اصل دوم است، آن نيست كه هيأت وزيران فهميدهاند بلكه مراد آن است كه وكيل تهران وكيل همه ملت است و وكيل قم نيز وكيل همه ملت است نه وكيل حوزه انتخابيه خود، چنانچه در اصل سىام متمم قانون اساسى به آن تصريح شده است و دليل بر اين مدعى آنكه بيشتر از ده طبقه حق راى ندارند، با آنكه جزء قاطبه اهالى مملكت هستند، پس بايد تصديق كنند كه يا محروم كردن اين طبقات مخالف قانون اساسى است و يا شركت نسوان مخالف است.
4- فرضا كه در تفسير اين اصل خلافى باشد، به موجب اصل بيست و هفتم از متمم قانون اساسى شرح و تفسير قوانين از مختصات مجلس شوراى ملى است و آقايان وزرا حق تفسير ندارند.
5 - به نظر هيأت دولت كه طايفه نسوان و ساير محرومين به موجب قانون اساسى حق شركت در انتخابات دارند، از صدر مشروطيت تاكنون تمام دورههاى مجلس شورا بر خلاف قانون اساسى تشكيل شده و قانونيت نداشته است زيرا كه طايفه نسوان و بيش از ده طبقه ديگر در قانون انتخابات از دخالت محروم شدهاند و اين مخالف با قانون اساسى بوده است. در اين صورت مفاسد بسيارى لازم مىآيد كه ذيلاً تشريح مىشود:
الف - كليه قوانين جاريه در مملكت از اول مشروطه تاكنون لغو و بىاثر بوده و بايد باطل و غير قانونى اعلام شود.
ب - مجالس موسسان كه تشكيل شده به نظر دولت آقاى علم خلاف قانون اساسى و لغو و بىاثر بوده و اين دعوى بر حسب قانون جرم است و گوينده آن بايد تعقيب شود.
ج - دولت آقاى علم و جميع دولتهائى كه از صدر مشروطيت تاكنون تشكيل شده است غير قانونى است و دولت غير قانونى حق صدور تصويبنامه و غيره را
صحيفه نور جلد 1 صفحه 31
ندارد بلكه دخالت كردن آن در امر مملكت و خزينه كشور جرم و موجب تعقيب است.
د - كليه قراردادها با دول خارجه از قبيل قرارداد نفت و غير آن به نظر دولت آقاى علم لغو و باطل و بىاثر است و بايد به ملت اعلام شود.
6- حذف بند اول ماده دهم و بند دوم ماده سيزدهم قانون انتخابات مجلس شوراى ملى مصوب شوال 1329 هجرى قمرى و حذف قيد كلمه ذكور از ماده ششم و نهم قانون انتخابات مجلس سنا مصوب 14 ارديبهشت 1339 كه به استناد مقدمه قانون اساسى و اصل دوم است غير قانونى است و براى دولت چنين حقى نيست زيرا مستند، چنانچه گفته شد باطل است بعلاوه از براى دولت نيز حق ابطال قانون مصوب در مجلس شوراى ملى نيست و به نص اصل بيست و هشتم متمم قانون اساسى قوه مجريه از قوه مقننه هميشه ممتاز و منفصل خواهد بود. آنچه مذكور شد، جنبههاى قانونى تصويبنامه غيرقانونى است. اين تصويبنامه با اصل دوم و اصل بيست و هفتم متمم قانون اساسى نيز مخالف است.
روحانيت با هر فشار و مضيقه و اهانتى كه دولت بر آن وارد كرده و در صدد وارد كردن است، تكليف دينى و وجدانى خود را در اين تشخيص داده كه مصالح و مفاسد را به دولتها و به جامعه مسلمين گوشزد كند و از نصيحت مشفقانه به زمامداران و اولياى امور خوددارى نكند و آنچه را براى اين ملت بدبخت ضعيف گرسنه بناست پيشامد كند و آثار و نشانه آن يكى بعد از ديگرى نمايان مىشود به جامعه بشر برساند. با اين اختناق جانفرساى مطبوعات و سختگيرى دستگاه انتظامى كه حتى براى طبع يك ورقه مشتمل بر نصيحت و راهنمائى يا پخش آن، اشخاصى به حبس كشيده و مورد اهانت و شكنجه واقع مىشوند، روحانيت ملاحظه مىكند كه دولت مذهب رسمى كشور را ملعبه خود قرار داده و در كنفرانسها اجازه مىدهد كه گفته شود قدمهائى براى تساوى حقوق زن و مرد برداشته شده در صورتى كه هر كس به تساوى حقوق زن در ارث و طلاق و مثل اينها كه جزء احكام ضرورى اسلام است معتقد باشد و لغو نمايد، اسلام تكليفش را تعيين كرده است. روحانيت مىبيند كه پايههاى اقتصادى اين مملكت در شرف فرو ريختن است و بازار اين كشور در حكم سقوط است چنانكه از پروندههاى مربوط به سفتههاى بىمحل كه هر روز بر قطرش افزوده مىشود اين مطلب واضح مىشود و همين طور امر زراعت اين كشور در معرض سقوط است به دليل اينكه در اين مملكت كه بايد هر استانش زراعت مورد احتياج تمام مملكت را بدهد هر چند وقت به عنوان احتمال خشكسالى يا به عنوان ديگرى تصويبنامه وارد كردن گندم صادر مىكنند بلكه چنانچه گفته مىشود اخيرا"به صورت آرد مىآورند كه آسياهاى ايران نيز از كار بيفتد.
با اين وضع رقتبار به جاى آنكه دولت در صدد چاره برآيد سر خود و مردم را گرم مىكند به امثال دخالت زنان در انتخابات يا اعطاى حق زنها يا وارد نمودن نيمى از جمعيت ايران را در جامعه و نظائر اين تعبيرات فريبنده كه جز بدبختى و فساد و فحشا چيز ديگرى
صحيفه نور جلد 1 صفحه 32
همراه ندارد. آقايان نمىدانند كه اسلام مراعات بانوان را در تمام جهت بيش از هر كس نموده و احترام به حيثيت اجتماعى و اخلاقى آنها موجب شده است كه از اين نحو اختلاط مخالف با عفت و تقواى زن جلوگيرى كند، نه آنكه خداى نخواسته آنان را مانند محجورين و محكومين قرار داده، مگر فقط علامت عدم محجوريت آن است كه در اين مجلسها وارد شوند؟! اگر چنين است بايد اول نظام برى و بحرى و صاحب منصبان و اجزاء امنيه و نظميه و شاهزادگان بلافصل و اشخاصى كه كمتر از بيست سال دارند از محجورين و محكومين باشند.
روحانيون تمام اين پيشامدها را كه اكنون مىبينيد و بعد خواهيد ديد، پيش بينى كرده بودند و با صراحت در اعلاميههاى دو سه ماه قبل ذكر نمودهاند و حالا نيز خطرهاى بالاتر و بيشترى را اعلام مىكنند و از عواقب امر اين جهشهاى خلاف شرع و قانون اساسى بر اين مملكت و استقلال و اقتصاد و تمام حيثيات آن مىترسند و وظيفه خطير خود را در اين شرائط كه همه ملت مىدانند و مىبينند اداء مىكنند و با صراحت مىگويند: تصويبنامه اخير دولت راجع به شركت نسوان در انتخابات از نظر شرع بىاعتبار و از نظر قانون اساسى لغو است، و با اختناق مطبوعات و فشارهاى قواى انتظامى و جلوگيرى از طبع و نشر امثال اين نصايح و حقائق، اقدام به نشر آن به مقدار مقدور مىكنند تا دولتها نگويند ما تصويبنامه صادر كرديم و علما مخالفت نكردند و به خواست خداوند متعال در موقع خود اقدام براى جلوگيرى مىكنند.
ملت ايران نيز با اين نحو تصويبنامهها مخالف است به دليل آن در دو سه ماه قبل كه فشار و ارعاب قدرى كمتر بود، تبعيت خودشان را از علماى اسلام به وسيله تلگرافات و مكاتيب و طومار از اطراف و اكناف ايران اعلام نموده و لغو تصويبنامه غيرقانونى دولت را راجع به انتخابات انجمنهاى ايالتى و ولايتى خواستار شدند و دولت نيز قبول درخواست ملت را كرده و احاله به مجلس نمود، اينك كه به وسيله حبس و زجر و اهانت به طبقات مختلفه ملت از روحانيين و متدينين، تسلط خود را بر ملت احراز نموده بدون اعتناء به قوانين اسلام و قانون اساسى و قانون انتخابات دست به كارهايى زده كه عاقبت آن براى اسلام و مسلمين خطرناك و وحشتآور است. خداوند ان شاء الله دولتهاى ما را از خواب غفلت بيدار كند و بر ملت مسلمان و مملكت اسلام ترحم فرمايد.
اللهم انا نشكوا اليك فقد نبينا صلواتك عليه و آله و غيبة ولينا و كثرة عدونا و قلة عددنا و شدة الفتن بنا و تظاهر الزمان علينا فصل على محمد و آله واعنا على ذلك بفتح منك تعجله و بضرتكشفه ونصر تعزه و سلطان حق تظهره فانالله و انا اليه راجعون) مرتضى الحسينى النگرودى - احمد الحسينى الزنجانى - محمدحسين طباطبائى - محمد الموسوى اليزدى - محمد رضا الموسوى الگلپايگانى - سيدكاظم شريعتمدارى - روح الله الموسوى الخمينى - هاشم الاملى - مرتضى الحائرى.
-
صحيفه نور جلد 1 صفحه 33
تاريخ: اسفند ماه 1341
سؤال بازرگانان و اصناف شهر قم از امام خمينى
بسمه تعالى
محضر مقدس حضرت آيت الله العظمى آقاى حاج آقا روح الله خمينى دامت بركاته محترما به شرف عرض عالى مىرساند در مورد انتخابات انجمنهاى ايالتى و ولايتى:
1 - آيا مصاحبهاى را كه آقاى نخستوزير در تاريخ 21/8/41 با مطبوعات نموده نظر حضرت عالى را تامين نموده يا خير؟
2 - آيا تلگرافى را كه آقاى نخستوزير در اين موضوع براى حضرات آيات نموده قانع كننده هست يا خير؟
پاسخ امام:
بسم الله الرحمن الرحيم
به نظر اينجانب مصاحبه آقاى نخست وزير به هيچ وجه ارزش قانونى نداشت و نظر اينجانب را تامين ننمود زيرا چيزى كه در هيأت دولت به صورت تصويبنامه در آمد، مصاحبه و درج در مطبوعات تأثيرى در آن ندارد و آن تصويبنامه بر فرض قانونى بودنش به قوت خود باقى است و اما نكاتى كه در تلگراف آقاى نخستوزير به آقايان علماء اعلام قم بود خيلى جالب است :
1 - راجع به حلف به كتاب آسمانى مىنويسد مراد قرآن مجيد است، البته ما اين تفسير را از شخص ايشان براى تبرئه خودشان از هتك به قرآن كريم، به حكم اسلام پذيرفتيم لكن تفسير ايشان از تصويبنامه به هيچ وجه ارزش قانونى ندارد و تصويب كتاب آسمانى به اطلاق خود كه شامل ساير كتب منحرفه و ضاله است، در نظر آنها به قوت خود باقى است و نقش آقاى نخستوزير اغفال مردم است و همان خطر كه براى قرآن مجيد پيش آمده است به واسطه اين تصويبنامه مخالف شرع و قانون، به دست خيانتكاران به دين و مملكت به قوت خود باقى است و هيچ مسلمانى نمىتواند قرآن مجيد را در معرض خطر ببيند و سهل انگارى كند.
2 - آنچه ايشان نوشتهاند كه در مجلس اقليتهاى مذهبى به كتاب خودشان قسم ياد مىكردند، اشتباه است و هيچگاه كتاب منسوب به زردشت و ساير كتب منحرفه را در مجلس
صحيفه نور جلد 1 صفحه 34
نمىآوردند، صورت قسمنامه نيز شاهد است كه تمام وكلا به يك نحو قسم ياد مىكردند.
3 - به اينكه نوشتهاند در مملكت اسلام انتخاب كننده و انتخاب شونده مسلمان است، ربطى به مفاد تصويبنامه ندارد و وعده اصلاح، الزامآور نيست و به هيچ وجه ارزش قانونى ندارد و ما را قانع نمىكند و اگر فرضا آقاى علم بنويسد اين سه امر كه در تصويبنامه مذكور است لغو است، باز ارزش قانونى ندارد زيرا چيزى كه در هيأت وزيران تصويب شد، به الغاء آقاى نخستوزير لغو نمىشود و به قوت خود باقى است، بنابراين خطر بزرگى كه براى اسلام و استقلال و كيان مملكت به واسطه اين تصويبنامه كه شايد به دست جاسوسان يهود و صهيونيستها تهيه شده براى نابودى استقلال و بهم زدن اقتصاد مملكت، به قوت خود به نظر دولت آقاى علم باقى است و دولت خود را ذيحق مىداند كه به آن عمل كند، هر چند مخالف قانون شرع يا قانون اساسى باشد يا بر خلاف احساسات دينى و ملى بيست ميليون جمعيت ايران يا تمام مسلمين باشد زيرا تا در هيأت وزيران تجديد نظر به عمل نيايد و اصلاح نشود، به قوت خود باقى است و اينجانب در تعجب هستم كه چرا آقايان وزرا زير بار اين مسؤوليت بزرگ قانونى مىروند و اقدام به تجديد نظر نمىكنند و نمىخواهند خود را در نزد ملتهاى بزرگ، متمدن و ملت خود را سربلند كنند.
خضوع در مقابل مذهب و قانون، تجديد نظر در تصويبنامهها و تسليم مذهب و قانون شدن، علامت شهامت و تمدن است و موافق نزاكت بينالمللى است و سرپيچى از قانون و سرسختى در مقابل خواست ملت، از عادات قرون وسطى و خلاف نزاكت است. و خوب است وزراء يك مملكت كهنسال حاضر نشوند چنين معرفى شوند و عقب افتادگى و عدم رشد يك ملت بزرگ را ثابت كنند. با اعمال خلاف مذهب و قوانين، منع شديد مطبوعات در تمام كشور، جلوگيرى از انعكاس اين نهضت بزرگ ملى و قانونى بىسابقه يا كمسابقه، كه يك ملت براى دفاع از مذهب و قانون اساسى قيام نموده و در تمام كشور هماهنگ شدهاند، براى يك دولت مدعى تمدن، ننگ است، و ما احساس خجلت و سرشكستگى مىكنيم در ميان خبرگزارىها و سفارتخانههاى خارجى، و ما ملت ايران را از اين گونه اعمال قرون وسطائى تبرئه مىكنيم و تمام گناه را از معدودى تطميع شده يا تهديد شده مىدانيم. اشخاص شريف به مذهب مقدس خود و به قانون اساسى احترام مىگذارند و از كارهائى كه براى ملت و استقلال مملكت خطر دارد، اجتناب مىكنند. اينجانب حسب وظيفه شرعيه به ملت ايران و مسلمين جهان اعلام خطر مىكنم، قرآن كريم و اسلام در معرض خطر است. استقلال مملكت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهيونيستهاست كه در ايران به حزب بهائى ظاهر شدند و مدتى نخواهد گذشت كه با اين سكوت مرگبار مسلمين، تمام اقتصاد اين مملكت را با تأييد عمال خود قبضه مىكنند و ملت مسلمان را از هستى در تمام شؤون ساقط مىكنند. تلويزيون ايران پايگاه جاسوسى يهود است و دولتها ناظر آن هستند و از آن تأييد مىكنند. ملت مسلمان تا رفع اين خطرها نشود، سكوت
صحيفه نور جلد 1 صفحه 35
نمىكند و اگر كسى سكوت كند در پيشگاه خداوند قاهر، مسؤول و در اين عالم محكوم به زوال است.
4 - آنچه آقاى نخستوزير راجع به انتخاب زنها تلگراف نمودهاند، محل تعجب است، مىگويند اين انتخاب، مشابهت انتخاب شهردارىهاست كه دخالت زنها در آن تصويب شد و اعتراض نشد، اولا انجمنهاى ايالتى و ولايتى قانون مستقل دارد و زنها در آن قانون مستثنى هستند، آقاى نخستوزير قانون مجلس را نسبت به خود انجمنهاى ايالتى و ولايتى ناديده گرفته و به مشابه آن تشبث كردهاند و خوب است خود ايشان اين را هم تفسير كنند و ثانيا" به طورى كه مطلعين مىگويند، قانون شهردارىها از مجلس نگذشته و در بعض كميسيونهاى مجلس وارد شده و فرضا كه گذشته باشد ربطى به انجمنهاى ايالتى ندارد و ثالثا اگر چيزى از مجلس گذشت و مخالف قانون اساسى بود، ارزش قانونى ندارد و اين امر از هر مجلسى بگذرد مطرود و وكلاى آن قابل تعقيب هستند.
5 - نوشتهاند كه اين موضوع عرفى است، اگر منظور آن است كه مربوط به حكم شرع نيست، بسيار عجب است زيرا تمام موضوعات عرفيه در شرع حكم دارد و اين آقايان از قوانين اسلام اطلاع ندارند و از حقوق اسلامى بىخبرند، حكم اين موضوع عرفى را از علماء اسلام بايد پرسيد.
6 - آنچه اخيرا نوشتهاند كه اگر حرام مىدانيد بايد به مجلس رجوع كنيد، البته در موقعش به مجلس تذكر خواهند داد لكن بايد به آقاى نخستوزير بگويم هيچ مجلسى و هيچ مقامى نمىتواند برخلاف شرع اسلام و مذهب جعفرى، تصويبى كند يا قانونى بگذراند، رجوع نمائيد به اصل دوم متمم قانون اساسى. بحمدالله ملت مسلمان و علماء اسلام زنده و پاينده هستند و هر دست خيانتكارى كه به اساس اسلام و نواميس مسلمين دراز شود قطع مىكنند. والله غالب على امره.
روح الله الموسوى الخمينى
-
صحيفه نور جلد 1 صفحه 36
تاريخ: 1/12/41
بيانات امام خمينى در مورد مقابله و استقامت مردم و روحانيت در برابر سرنيزه
بسم الله الرحمن الرحيم
شما آقايان محترم در هر مقامى كه هستيد، با كمال متانت و استقامت در مقابل كارهاى خلاف شرع و قانون اين دستگاه بايستيد. از اين سرنيزه هاى زنگزده و پوسيده نترسيد، اين سرنيزهها به زودى خواهد شكست. دستگاه حاكمه با سرنيزه نمىتواند درمقابل خواست يك ملت بزرگ مقاومت كند و دير يا زود شكست مىخورد. اكنون هم درمانده و شكست خورده است و روى درماندگى به اين بى فرهنگىهايى كه ملاحظه مىكنيد، دست مىزند ما ميل نداشتيم كه كار به اين رسوايىها بكشد. چرا بايد شاه مملكت اين قدر از ملت جدا باشد كه وقتى پيشنهادى مىدهد، با بىاعتنايى و عكسالعمل منفى مردم مواجه گردد؟ شاه مملكت بايد جورى باشد كه وقتى پيشنهادى دهد، درخواستى مىكند، ملت با جان و دل در انجام آن بكوشند، نه آنكه با آن به مقابله برخيزند و رفراندم شاه در سراسر مملكت بيش از 2000 نفر به همراه نداشته باشد. ما ميل نداشتيم براى سران اين ممكلت چنين شكست و فضاحتى به بار آيد. خوب است كه قدرى عبرت بگيرند، بيدار شوند و در سياست خود تجديد نظر كنند، به جاى قانونشكنى و به زندان كشيدن علما و محترمين، به جاى سرنيزه و قلدرى، در مقابل درخواست ملت تسليم شوند و به اين حقيقت توجه كنند كه با سرنيزه نمىتوان ملت را ساكت و تسليم كرد، با زور و قلدرى نمىتوان روحانيت را از وظايفى كه اسلام به عهده آنان گذاشته است بازداشت. اگر آقاى اسلامى را نگذاشتند در تهران منبر برود، ديدند كه ايشان در بندر پهلوى منبر رفتند و حقيقت را در آنجا بيان داشتند. اگر در بندر پهلوى از ادامه سخنان ايشان جلوگيرى كردند، شك نداشته باشند كه ايشان سخنان خود را در جاى ديگر دنبال خواهد كرد و هر جا كه فرصت پيدا كند، مطالب را به گوش مردم خواهد رساند. اگر با بردن عده زيادى از علما و خطبا به زندان آنها را از سخن گفتن باز داشتند، ساير آقايان روحانيون كه هنوز توقيف نشدهاند سخن خواهند گفت و مردم را متوجه خواهند كرد. مگر مىشود زبان روحانيت رابريد؟...
-
صحيفه نور جلد 1 صفحه 37
تاريخ: 23/12/41
پيام امام خمينى به علماء اعلام و حجج اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت ذيشرافت حضرات علماى اعلام و حجج اسلام دامت بركاتهم
اعظم الله تعالى اجوركم چنانچه اطلاع داريد دستگاه حاكمه مىخواهد با تمام كوشش به هدم احكام ضروريه اسلام قيام و به دنبال آن مطالبى است كه اسلام رابه خطر مىاندازد، لذا اين جانب عيد نوروز را به عنوان عزا و تسليت به امام عصر عجل الله تعالى فرجه جلوس مىكنم و به مرم اعلام خطر مىنمايم. مقتضى است حضرات آقايان نيز همين رويه را اتخاذ فرمايند تا ملت مسلمان از مصيبتهاى وارده بر اسلام و مسلمين اطلاع حاصل نمايند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
-
صحيفه نور جلد 1 صفحه 38
تاريخ: فروردين 42
بيانات امام خمينى در مورد وظايف عموم مسلمين براى صيانت اسلام
... ناراحت و نگران نشويد، مضطرب نگرديد، ترس و هراس را از خود دور كنيد. شما پيرو پيشوايانى هستيد كه در برابر مصائب و فجايع صبر و استقامت كردند، كه آنچه ما امروز مىبينيم نسبت به آن چيزى نيست. پيشوايان بزرگوار ما، حوادثى چون روز عاشورا و شب يازدهم محرم را پشت سر گذاشتهاند و در راه دين خدا يك چنان مصائبى را تحمل كردهاند. شما امروز چه مىگوييد؟ از چه مىترسيد؟ براى چه مضطربيد؟ عيب است براى كسانى كه ادعاى پيروى از حضرت امير (ع) و امام حسين (ع) را دارند در برابر اين نوع اعمال رسوا و فضاحت آميز دستگاه حاكمه خود را ببازند. دستگاه حاكمه با ارتكاب اين جنايت، خود را رسوا و مفتضح ساخت و ماهيت چنگيزى خود را به خوبى نشان داد. دستگاه جبار با دست زدن به اين فاجعه، شكست و نابودى خود را حتمى ساخت. ما پيروز شديم. ما از خدا مىخواستيم كه اين دستگاه ماهيت خود را بروز دهد و خود را رسوا كند. بزرگان اسلام ما در راه حفظ اسلام و احكام قرآن كريم كشته شدند، زندان رفتند، فداكارىها كردند تا توانستند اسلام را تا به امروز حفظ كنند و به دست ما برسانند. امروز وظيفه ماست كه در برابر خطراتى كه متوجه اسلام و مسلمين مىباشد، براى تحمل هرگونه ناملايمات آماده باشيم تا بتوانيم دست خائنين به اسلام را قطع نماييم و جلو اغراض و مطامع آنهارا بگيريم...(تقريبا به اين مضامين)
-
صحيفه نور جلد 1 صفحه 39
تاريخ: 13/ 1/1341
پاسخ امام خمينى به علماء اعلام و حجج اسلام تهران پس از فاجعه مدرسه فيضيه
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون
به وسيله حضرت حجت الاسلام آقاى حاج سيد اصغر خويى دامت افاضاته خدمت ذيشرافت حضرات علماء اعلام و حجج اسلام تهران دامت بركاتهم
جنايات عمال شاه، خاطرات مغول را در اذهان تجديد مىكند.
تلگراف محترم براى تسليت در فاجعه عظيمه وارده بر اسلام و مسلمين موجب تشكر گرديد.
حمله كماندوها و مامورين انتظامى دولت با لباس مبدل و به معيت و پشتيبانى پاسبانها به مركز روحانيت، خاطرات مغول را تجديد كرد، با اين تفاوت كه آنها به مملكت اجنبى حمله كردند و اينها به ملت مسلمان خود و روحانيين و طلاب بىپناه. در روز وفات امام صادق عليهالسلام، با شعار جاويد شاه به مركز امام صادق و به اولاد جسمانى و روحانى آن بزرگوار، حمله ناگهانى كردند و در ظرف يك دو ساعت، تمام مدرسه فيضيه، دانشگاه امام زمان صلوات الله و سلامه عليه را با وضع فجيعى در محضر قريب بيست هزار مسلمان غارت نمودند و دربهاى تمام حجرات و شيشهها را شكستند، طلاب از ترس جان، خود را از پشت بامها به زمين افكندند، دستها و سرها شكسته شد، عمامه طلاب و سادات ذريه پيغمبر را جمع نموده آتش زدند، بچههاى شانزده هفده ساله را از پشت بام پرت كردند، كتابها و قرآنها را چنانكه گفته شده پاره پاره كردند.
ضربات رژيم شاه به روحانيت.
اكنون روحانيون و طلاب در اين شهر مذهبى تأمين جانى ندارد، اطراف منازل علما و مراجع محصور به كارآگاه و گاهى كماندو و مامورين شهربانى است، مامورين تهديد مىكنند كه ساير مدارس نيز به صورت فيضيه در مىآوريم. طلاب محترم از ترس مامورين لباسهاى روحانيت را تبديل نمودهاند. دستور دادهاند كه طلاب را به اتوبوس و تاكسى سوار نكنند. در مجامع عمومى مامورين درجهدار به روحانيين عموما و به بعضى افراد، با اسم ناسزا مىگويند و فحشهاى بسيار ركيك مىدهند، شبها پاسبانها ورقههاى فجيع با امضاء مجهول پخش كنند.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 40
اهانت به مقدسات مذهبى با شعار شاه دوستى.
اينان با شعار شاه دوستى به مقدسات مذهبى اهانت مىكنند. شاه دوستى يعنى غارتگرى، هتك اسلام، تجاوز به حقوق مسلمين، تجاوز به مراكز علم و دانش، شاه دوستى يعنى ضربه زدن به پيكر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانههاى اسلام، محو آثار اسلاميت، شاه دوستى يعنى تجاوز به احكام اسلام و تبديل احكام قرآن كريم، شاه دوستى يعنى كوبيدن روحانيت و اضمحلال آثار رسالت. حضرات آقايان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با اين احتمال، تقيه حرام است و اظهار حقايق واجب ولو بلغ مابلغ
من به نام ملت از آقاى علم استيضاح مىكنم.
اكنون كه مرجع صلاحيتدارى براى شكايت در ايران نيست و اداره اين مملكت به طور جنونآميز در جريان است، من به نام ملت از آقاى علم شاغل نخستوزيرى استيضاح مىكنم، با چه مجوز قانونى در دو ماه قبل حمله به بازار تهران كرديد و علماى اعلام و ساير مسلمين را مصدوم و مضروب نموديد؟ باچه مجوز علما و ساير طبقات را به حبس كشيديد كه جمع كثيرى اكنون نيز در حبس به سر مىبرند؟ با چه مجوز بودجه مملكت را خرج رفراندم معلوم الحال كرديد در صورتى كه رفراندم از شخص شاه بود و بحمدالله ايشان از غنىترين افراد بشر هستند؟ با چه مجوز مامورين دولت را كه از بودجه ملت حقوق مىگيرند براى رفراندم شخصى الزاما به خدمت واداشتيد؟ با چه مجوز در دو ماه قبل بازار قم را غارت كرديد و به مدرسه فيضيه تجاوز نموديد و طلاب را كتك زده و آنها را به حبس كشيديد؟ با چه مجوز در روز وفات امام صادق - سلام الله عليه - كماندوها و مامورين انتظامى را با لباس مبدل و حال غير عادى به مدرسه فيضيه فرستاده و اينهمه فجايع را انجام داديد؟
تا قلم در دست دارم كارهاى مخالف مصالح مملكت را برملا مىكنم.
من اكنون قلب خود را براى سرنيزههاى مامورين شما حاضر كردم ولى براى قبول زورگويىها و خضوع در مقابل جبارهاى شما حاضر نخواهم كرد.
من به خواست خدا احكام خدا را در هر موقع مناسبى بيان خواهم كرد و تا قلم در دست دارم كارهاى مخالف مصالح مملكت را بر ملا مىكنم.
مملكت از هر جهت در شرف سقوط است
اكنون يك چشم مسلمين بر دنياى خود و چشم ديگرشان بر دين خود گريان است و حكومت چند ماهه شما با جهشهايى كه مىكنيد، اقتصاد، زراعت، صنعت، فرهنگ و ديانت مملكت را به خطر انداخته و مملكت از هر جهت در شرف سقوط است. خداوند تعالى اسلام و مسلمين را در پناه خود و قرآن حفظ فرمايد.
روح الله الموسوى الخمينى
-
صحيفه نور جلد 1 صفحه 41
تاريخ: 16/1/42
پيام تشكر امام خمينى از ملت ايران
نظر روحانيت جز اصلاح حال ملت و بقاء استقلال مملكت نيست
بسم الله الرحمن الرحيم
لازم است از ابراز احساسات ملت محترم ايران خصوصا اهالى معظم تهران ايدهم الله تعالى كه مستلزم زحمات و خسارات فراوان بود تشكر كنم.
تعطيل عمومى بازارها و خيابانها با اين محيط ارعاب و خفقان و اختناق و با وضع اقتصاد عصر حاضر، ابراز انزجار و تنفر عمومى از دستگاه جباره بود.
نظر روحانيت جز اصلاح حال ملت و بقاء استقلال مملكت نيست
كرارا تذكر داده شد كه روحانيون نظرى جز اصلاح حال ملت و بقاء استقلال مملكت ندارند و حفظ قوانين اسلام و قانون اساسى به آن جهت كه ضامن حفظ مذهب جعفرى و قوانين اسلام است سرلوحه مرام آنهاست و هر كس قصد تجاور به حريم اسلام و قوانين مقدسه آن داشته باشد، در هر لباس و مقام كه باشد، روحانيت به پشتيبانى از شما برادران ايمانى و ملت بزرگ اسلام در نصيحت يا مقابله با او كوشش خواهد كرد.
وفادارى ملت به روحانيت و اسلام
شما ملت بزرگ ايران با تعطيل كارهاى خود و تحمل ضرر و زحمت به پشتيبانى از روحانيت و اسلام ثابت كرديد كه به احكام خداى تعالى به مقام مقدس روحانيت وفادار هستيد و از كسانى كه بر خلاف قوانين اسلام مىخواهند قدمهايى بردارند، تا سرحد امكان اظهار تنفر كنيد. شكرالله سعيكم و على الله اجركم خداوند تعالى به شما توفيق و جزاى خير عنايت فرمايد.
كوشش عمال اجانب در تضعيف يگانه پشتوانه مملكت (روحانيت)
ما اكنون در محاصره همه جانبه به سر مىبريم، بسيارى از تلگرافات ما به مقصد نمىرسد، تلگرافاتى كه به ما شده است غالبا نمىرسد. مطبوعات كشور آزادانه يا به اجبار به هتك و اهانت ما قلمفرسائى مىكنند. گويندگان با اشاعه اكاذيب به هتك و تضعيف روحانيت، يگانه پشتوانه مملكت كوشا هستند و از هيچ تهمت و افترايى خوددارى نمىكنند، اين پشتوانه بايد شكسته شود تا اجانب
صحيفه نور جلد 1 صفحه 42
آزادانه به مقاصد شوم خود برسند، روحانيت بايد زجر ببيند، هتك شود، اين لباس در خور سوختن است، در بيست و چند سال قبل به دست عمال انگليس دشمن سابقه دار اسلام و شرق، چه اهانتها و زجرها و شكنجهها كه ديدند، جوانها از سالخوردهها بپرسند، امروز به دست عمال ديگران بايد اهانت شوند وشكنجه ببينند، خداوند قهار كافى است.
بار ديگر از ملت بزرگ ايران تشكر نموده، از خداوند تعالى عظمت اسلام و قرآن و استقلال ممالك اسلامى و شوكت و بزرگى پيروان قرآن كريم را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 43
تاريخ: 23/1/1342
تلگراف امام خمينى به حضرت آيت الله العظمى حكيم
نجف - حضرت آيت الله حكيم دامت بركاته و علت كلمته
بسمه تعالى
تلگراف محترم در تسليت فاجعه عظيمى موجب تشكر گرديد. اميد است با وحدت كلمه علماء اسلام و مراجع وقت كثرالله امثالهم حفظ استقلال مملكت و قطع دست اجانب را نموده، از حريم اسلام و قرآن كريم دفاع كرده نگذاريم دست خيانت به احكام مسلمه اسلام دراز شود. ما مىدانيم با هجرت مراجع و علماى اعلام اعلى الله كلمتهم مركز تشيع در پرتگاه هلاكت افتاده و به دامن كفر و زندقه كشيده خواهد شد و برادران ايمانى عزيز ما در شكنجه و عذاب اليم واقع خواهند شد . ما مىدانيم با اين هجرت تغييرات و تحولات عظيمى روى خواهد داد كه ما از آن بيمناكيم. ما عجالتا در اين آتش سوزان به سر برده و با خطرهاى جانى صبر نموده،از حقوق اسلام و مسلمين و از حريم قرآن و استقلال مملكت اسلام دفاع مىكنيم و تا سرحد امكان مراكز روحانيت را حفظ نموده، امر آرامش و سكوت مىنماييم مگر آنكه دستگاه جبار راهى را بخواهد طى كند كه ما را ناگزير به مطالبى كند كه به خداى تبارك و تعالى از آن پناه مىبريم. اين جانب دست اخلاص خود را به سوى جميع مسلمين خصوصا علماء اعلام و مراجع عظام اطال الله بقاءهم - دراز كرده و از عموم طبقات براى صيانت احكام اسلام و استقلال ممالك اسلامى استمداد مىكنم و اطمينان دارم با وحدت كلمه مسلمين سيما علماء اعلام صفوف اجانب و مخالفين در هم شكسته و هيچ گاه به فكر تجاوز به ممالك اسلامى نخواهند افتاد. ما تكليف الهى خود را ان شاء الله ادا خواهيم كرد و به احدى الحسنيين نايل خواهيم شد، يا قطع دست خائنين از حريم اسلام و قرآن كريم و يا جوار رحمت حق جل و علاء انى لا ارى الموت الا سعادة و لا الحيوة مع الظالمين الا برما. اينك دستگاه جبار براى اطفاء نور حق به هر وسيله در كوشش است. والله متم نوره و لو كره الكافرون.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 44
تاريخ: ارديبهشت 1342
نامه امام خمينى در پاسخ علماى اعلام و حجج اسلام يزد
بسم الله الرحمن الرحيم
محترما معروض مىدارد از خداوند تعالى سلامت و عظمت و توفيق حضرات آقايان را در اعتلاى كلمه اسلام و تشييد مبانى دين مبين خواستار است.
خيانتهاى دستگاه جبار به اسلام و قرآن
لازم است توجه حضرات آقايان را جلب كنم به اعمال گذشته و حاضر، دستگاه جبار در گذشته به اسلام و قرآن اهانت كرد و خواست قرآن را در رديف كتب ضاله قرار دهد. اكنون بااعلام تساوى حقوق، چندين حكم ضرورى اسلام محو مىشود. اخيرا وزير دادگسترى در طرح خود شرط اسلام و ذكوريت را از شرايط قضات لغو كرده.
سوءنيت دولت
از چيزهايى كه سوءنيت دولت حاضر را اثبات مىكند، تسهيلاتى است كه براى مسافرت 2000 نفر يا بيشتر از فرق ضاله قائل شده است و به هر يك 500 دلار ارز دادهاند و قريب 1200 تومان تخفيف در بليط هواپيما دادهاند به مقصد آنكه اين عده در محفلى كه در لندن از آنها تشكيل مىشود و صددرصد ضد اسلامى است شركت كنند، در مقابل براى زيارت حجاج بيت الله الحرام چه مشكلات كه ايجاد نمىكنند و چه اجحافات و خرج تراشىها كه نمىشود.
رخنه عمال اسرائيل (بهائيان) در بسيارى از پستهاى حساس مملكتى
آقايان بايد توجه فرمايند كه بسيارى از پستهاى حساس به دست اين فرقه است كه حقيقتا عمال اسرائيل هستند. خطر اسرائيل براى اسلام و ايران بسيار نزديك است، پيمان با اسرائيل در مقابل دول اسلامى يا بسته شده يا مىشود. لازم است علماى اعلام و خطباى محترم، ساير طبقات را آگاه فرمايند كه در موقعش بتوانيم جلوگيرى كنيم. امروز روزى نيست كه به سيره سلف صالح بتوان رفتار كرد، با سكوت و كناره گيرى همه چيز را از دست خواهيم داد.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 45
علماى اسلام بايد دين خويش را به اسلام و پيامبر ادا نمايند
اسلام به ما حق دارد، پيغمبر اسلام حق دارد، بايد در اين زمان كه زحمات جانفرساى آن سرور در معرض زوال است، علماى اسلام و وابستگان به ديانت مقدسه، دين خود را ادا نمايند. من مصمم هستم كه از پا ننشينم تا دستگاه فاسد را به جاى خود بنشانم و يا در پيشگاه مقدس حق تعالى با عذر وفود كنم. شما هم اى علماى اسلام مصمم شويد و بدانيد پيروزى با شماست والله متم نوره ولو كره الكافرون.
خداوندا! عظمت اسلام و مسلمين و علماى اسلام را روز افزون فرما.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 46
تاريخ: 12/2/42
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت چهلم فاجعه بزرگ قم
بسم الله الرحمن الرحيم
چهل روز از مرگ و ضرب و جرح عزيزان ما گذشت، چهل روز است بازماندگان كشتگان مدرسه فيضيه بر عزيزان خود سوگوارى مىكنند. ديروز پدر قد خميده مرحوم سيد يونس رودبارى كه آثار عظمت مصيبت، چهرهاش را در هم شكسته بود، به ملاقات من آمد.باچه زبان مى شود مادرهاى فرزند مرده و پدرهاى غمديده را تسليت داد؟ بايد به پيغمبراسلام صلى الله عليه و آله و امام عصر عجل الله تعالى فرجه عرض تسليت كرد.
جرم ما حمايت از اسلام و استقلال ايران است.
ما براى خاطر آن بزرگواران سيلى خورديم و جوانان خود را از دست داديم. جرم ما حمايت از احكام اسلام و استقلال ايران است. ما براى اسلام، اينهمه اهانت شده و مىشويم. ما در انتظار حبس و زجر و اعدام نشستهايم. بگذار دستگاه جبار هر عمل غير انسانى كه مىخواهد بكند، دست و پاى جوانان ما را بشكند، مريضهاى ما را از مريضخانه بيرون كند و ما را تهديد به قتل و هتك اعراض كند، مدارس علم دين را خراب كند، كبوتران حرم اسلام را از آشيانه خود آواره كند.
در اين چهل روز ما نتوانستيم احصائيه مقتولين و مصدومين و غارت شدگان را درست به دست بياوريم، نمىدانيم چند نفر در زير خاك و چند نفر در سياه چالهاى زندانها و چند نفر در پنهانى به سر مىبرند، چنانكه بعد از سالهاى دراز عدد مقتولين مسجد گوهر شاد را كه با كاميونها حمل كردند، نمىدانيم.
به اعتراف مامورين، تمام جنايات و قانون شكنىها به امر شاه است
اشكال بزرگ آن است كه به هر دستگاهى كه رجوع مىشود، مىگويند: اينها كه شده است به امر اعليحضرت !! است و چارهاى نيست، از نخست وزير تا رئيس شهربانى و فرماندار قم همه گويند: فرمان مبارك !! است، مىگويند: جنايات مدرسه فيضيه به دستور ايشان است، به دستور اعليحضرت!! مريضها را از مريضخانه بيرون كردند، به دستور ايشان است كه اگر در جواب حضرت آيت الله حكيم كارى انجام دهيد، كماندوها و زنهاى هر جايى را به منازل شماها بريزيم و شماها را
صحيفه نور جلد 1 صفحه 47
بكشيم و خانههاتان را غارت كنيم، دستور اعليحضرت!! است كه بدون مجوز قانونى، طلاب را بگيريم و به لباس سربازى در آوريم، دستور اعليحضرت !! است كه به دانشگاه بريزند و دانشجويان را بكوبند. مامورين، تمام قانون شكنىها رابه شاه نسبت مى دهند، اگر اينها صحيح است بايد فاتحه اسلام و ايران و قوانين را خواند و اگر صحيح نيست و اينها به دروغ جرمها و قانون شكنىها و اعمال غير انسانى را به شاه نسبت مىدهند، پس چرا ايشان از خود دفاع نمىكنند تا تكليف مردم با دولت روشن شود و در موقع مناسب به سزاى اعمال خود برسانند؟!
تا اين دولت غاصب ياغى سركار است، مسلمين روز خوش نخواهند ديد.
كرارا تذكر دادهام كه اين دولت سوءنيت داشته و با احكام اسلام مخالف است، نمونههاى آن يكى پس از ديگرى ظاهر مىشود، وزارت دادگسترى دولت با طرحهاى خود و الغاء اسلام و رجوليت از شرايط قضات، مخالفت خود را با احكام مسلمه اسلام ظاهر كرد،از اين به بعد بايد در اعراض و نفوس مسلمين، يهود و نصارى و دشمنان اسلام و مسلمين دخالت كنند. منطق اين دولت و بعضى اعضاى آن محو احكام اسلام است، تا اين دولت غاصب ياغى سر كار است، مسلمين روز خوش نخواهند ديد.
دستگاه جبار نمىتواند ما را از مقصدمان منصرف كند.
من نمىدانم اينهمه بى فرهنگى و جنايات براى نفت قم است و حوزه علميه بايد فداى نفت شود؟ يا براى اسرائيل است و ما را مزاحم پيمان با اسرائيل در مقابل دول اسلامى مىدانند؟ در هر صورت ما بايد نابود شويم، اسلام و احكام اسلام و فقهاى اسلام بايد فدا شوند، دستگاه جبار گمان كرده است با اين اعمال غير انسانى و فشارها مىتواند ما را از مقصد خود كه جلوگيرى از ظلم و خودسرىها و قانونشكنىها و حفظ حقوق اسلام و ملت و برقرارى عدالت اجتماعى كه مقصد بزرگ اسلام است، منصرف كند. ما از سربازى فرزندان اسلام هراسى نداريم، بگذار جوانان ما به سرباز خانه بروند و سربازان را تربيت كنند و سطح افكار آنها را بالا ببرند، بگذار در بين سربازان، افراد روشن ضمير و آزادمنش باشند تا بلكه به خواست خداوند متعال، ايران به سربلندى و آزادى نايل شود.
من براى نجات اسلام و ايران به افراد نجيب ارتش دست برادرى مىدهم.
ما مىدانيم كه صاحب منصبان ارتش معظم ايران، درجه داران محترم، افراد نجيب ارتش با ما در اين مقصد همراه و براى سرافرازى ايران فداكار هستند، من مىدانم درجه داران با وجدان راضى به اين جنايات و وحشيگرىها نيستند، من از فشارهايى كه بر آنها وارد مىشود مطلع و متأسفم، من براى نجات اسلام و ايران به آنها دست برادرى مىدهم، من مىدانم قلب آنها از تسليم در برابر اسرائيل
صحيفه نور جلد 1 صفحه 48
مضطرب است و راضى نمىشوند ايران در زير چكمه يهود پايمال شود.
ملت ايران با دول اسلامى برادر و از پيمان با اسرائيل منزجر است.
من به سران ممالك اسلامى و دول عربى و غير عربى اعلام مىكنم : علماء اسلام و زعماى دين و ملت ديندار ايران و ارتش نجيب با دول اسلامى برادر است و در منافع و مضار همدوش آنهاست و از پيمان با اسرائيل دشمن اسلام و دشمن ايران متنفر و منزجر است، اين جانب اين مطلب را به صراحت گفتم، بگذار عمال اسرائيلى به زندگى من خاتمه دهند.
در چهلم فاجعه بزرگ اسلام، بر مسببين اين فجايع نفرين كنيد.
مناسب است ملت مسلمان در ايران و غير ايران روز چهلم فاجعه بزرگ اسلام، يادى از مصيبتهاى وارده بر اسلام و حوزه هاى اسلامى بكنند و در صورتى كه عمال دولت مانع نشوند، مجالس سوگوارى داشته باشند و بر مسببين اين فجايع نفرين كنند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 49
تاريخ: 12/2/42
نامه امام خمينى در جواب تلگراف اصناف همدان
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت ذى شرافت عموم بازرگانان و اصناف واهالى محترم و متدين همدان ايدهم الله تعالى
پس از اهداء تحيت و سلام، تلگراف شريف مبنى بر اظهار تأثر در فاجعه عظيمه كه بر اسلام و مسلمين وارد شد واصل و موجب تشكر گرديد. لازم است به آقايان محترم تذكر دهم به طورى كه از قرائن ظاهر مىشود دستگاه جبار در صدد تصرف در احكام ضروريه اسلام است، بلكه شايد خداى نخواسته بخواهند قدم هاى بلندترى بردارند. كرارا در نطقهاى مبتذلشان تصريح به تساوى حقوق زن و مرد در تمام جهات سياسى و اجتماعى كردهاند كه لازمهاش تغيير احكامى از قرآن مجيد است و چون با عكسالعملى كه از طرف مسلمين مواجه شدند مزورانه انكار نمودند و عذر بدتر از گناه خواستهاند، غافل از آنكه ما آنها را خوب ميشناسيم و به گفتار آنها اعتماد نداريم. دخترها را به سپاه دانش دعوت يا تشويق مىكنند و خودشان تصريح مىكنند كه بايد قبلا به سربازى بروند و چون مواجه با نفرت عمومى مىشوند به انكار بر مىخيزند و در مطبوعات تصريح شود كه تصويبنامه سربازى دخترها در دست تنظيم است، با اين وصف آن را انكار مىكنند و به تشبثات مضحك دست مىزنند. دستگاه جبار گمان كرده با زمزمه تساوى حقوق مىتواند راهى براى پيشرفت مقاصد شوم خود كه آن ضربه نهايى به اسلام است باز كند. نمىداند كه در آن صورت مواجه با چه عكسالعملى خواهد شد. دستگاه جبار كه براى احدى از افراد ملت آزادى قائل نيست و سالهاست سلب آزادى از ملت را وسيله مقاصد خود قرار داده گمان كرده به اسم آزادى بانوان مىتواند ملت مسلمان را اغفال كند تا مقاصد شوم اسرائيل را اجراكند. من به شما اى ملت مسلمان! كرارا اعلام خطر كردم و مىكنم. روحانيت و اسلام در معرض خطر است، سكوت در مقابل دستگاه فاسد جبار براى ملت اسلام ننگ است. با منطق قوى اسلامى مفاسد را بيان كنيد. قانونشكنىها را برملا كنيد. اعتراض كنيد، اعلاميه منتشر كنيد، صداى خود را به ملل اسلامى برسانيد. عالم را از اعمال غير انسانى اينان آگاه كنيد. در خاتمه توفيق و تاييد حضرات آقايان و عموم ملت را از خداوند خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 50
تاريخ: 16/2/42
پاسخ امام خمينى به علماء اعلام همدان
بسم الله الرحمن الرحيم
حضور شريف حضرات علماء اعلام و حجج اسلام و فقهاى عظام دامت بركاتهم و علت كلمتهم
تلگراف محترم مبنى بر تاسف و تاثر از فاجعه عظيمه وارد بر اسلام و مسلمين و اعلام پشتيبانى از حوزه مقدسه و مقاصد شرعيه كه جميع علماى اسلام و طبقات مسلمين در آن شريك هستند موجب تشكر گرديد. بديهى است با اين شيوه كه دستگاه جبار در پيش گرفته اگر مسلمين غفلت كنند و مراقبت شديد نكنند و كوشش در دفاع از حريم قرآن كريم و اسلام نكنند زمانى نگذرد كه خداى نخواسته دستگاه ناپاك و عمال اجنبى از احكام ضرورى اسلام تجاوز كرده به اساس اسلام مقدس ضربه وارد خواهند كرد. شواهدى در دست است كه دستگاه جبار به حكم الزام و خباثت ذاتى در صدد هدم اساس است. حمله مسلحانه به مركز فقاهت و هتك مراجع و فقهاء اسلام و حبس و زجر شاگردان مكتب اسلام و اهانت به قرآن كريم و ساير مقدسات مذهبى نمونه بارز آن است. اعلام به تساوى حقوق زن و مرد از هر جهت، الغاء اسلام و رجوليت از منتخب و منتخب و الغاى اسلام و رجوليت از شرائط قضات نمونه ظاهر ديگرى است. سخت گيرى كردن و اجحاف نمودن به حجاج بيت الله الحرام و در مقابل وسايل فراهم نمودن و تسهيل نمودن براى مسافرت چند هزار نفر عمال اسرائيل به لندن براى توطئه بر ضد اسلام و به آنها اسم مذهب گذاشتن (چنانچه از بعضى روزنامهها كه حتما تحت نظر سازمانهاى دولتى و به ديكته آنها است) يكى ديگر از نمونههاى انحراف دستگاه جبار است. تخفيف در كرايه طياره و به هر مسافرى از فرقه ضاله پانصد دلار ارز دادن نمونه ديگرى است. زمزمه تغيير خط كه اخيرا بار ديگر آغاز شده و زمزمههاى ديگر كه ذكر آن اكنون صلاح نيست و تعبيرهاى بسيار ننگينى كه در نطقهاى مبتذلشان شده و مىشود يكى ديگر از همان نمونههاست. اينها و امثال اينها است كه اين جانب را به وحشت انداخته و براى من جاى شبهه نيست كه سكوت در مقابل دستگاه جبار علاوه بر هدم اسلام و مذهب تشيع، نابودى با ننگ است...
امروز مسلمين و خصوص علماى اعلام در مقابل خداى تبارك و تعالى مسئوليت بزرگى دارند. با سكوت ما نسلهاى آتيه الى الابد در معرض ضلالت و كفر هستند و مسوول آن ما هستيم. خطر اسرائيل و عمال ننگين آن اسلام و ايران را تهديد به زوال مىكند، من براى چند روز زندگى با عار و ننگ ارزشى قائل نيستم و از علماى اعلام و ساير طبقات مسلمين انتظار دارم كه با تشريك مساعى
صحيفه نور جلد 1 صفحه 51
قرآن و اسلام را از خطرى كه در پيش است نجات دهند واز خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين و علماى اسلام را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 52
تاريخ: 28/2/42
پيام امام به وعاظ، گويندگان دينى و هيئات مذهبى در مورد وظايف آنها در قبال تبليغات رژيم
بسم الله الرحمن الرحيم
به عموم حضرات مبلغين محترم و خطباى معظم كثرالله امثالهم و عموم هيئات محترم، عزاداران سيد مظلومان عليه الصلوه و السلام محترما"معروض مىدارد در اين ايام كه دستگاه جبار از خوف آنكه مبادا در منابر و مجامع مسلمين، شرح مظالم و اعمال خلاف انسانى و ضد دينى و وطنى آنها داده شود، دست به رسوايى ديگرى زده و درصدد گرفتن التزام و تعهد از مبلغين محترم و سران هيئات عزادار است كه از مظالم دم نزنند و دستگاه جبار را به خودسرى واگذارند، لازم است تذكر دهم كه اين التزامات علاوه بر آنكه ارزش قانونى نداشته و مخالفت با آن هيچ اثرى ندارد، التزام گيرندگان مجرم و قابل تعقيب هستند. عجب است كه دستگاه بىپروا ادعا دارد كه قاطبه ملت با اوست و از پشتيبانى اكثريت قاطع برخوردار است، با اين وصف در تمام شهرستانها، قراء و قصبات به دست و پا افتاده و با ارعاب و تهديد ملت، خفقان ايجاد مىكند. اگر اين ادعا صحيح است، ملت را اين چند روز به حال خود واگذارند تا از پشتيبانى مردم متمتع شده، موافقت شش ميليونى به همه ملل جهان ظاهر، والا اشاعه اكاذيب براى تشويش افكار عامه برخلاف مصالح اسلام و مملكت، جرم و قابل تعقيب است. حضرات مبلغين عظام، هيئات محترم و سران دستههاى عزادار متذكر شوند كه لازم است فريضه دينى خود را در اين ايام در اجتماعات مسلمين ادا كنند و از سيد مظلومان، فداكارى در راه احياء شريعت را فراگيرند و از توهم چند روز حبس و زجر نترسند (لاتهنوا و لاتحزنواوانتم الاعلون ان كنتم مومنين).
آقايان بدانند كه خطر امروز بر اسلام، كمتر از خطر بنى اميه نيست. دستگاه جبار با تمام قوا به اسرائيل و عمال آنها (فرقه ضال ومضله ) همراهى مىكند، دستگاه تبليغات را به دست آنها سپرده و در دربار، دست آنها باز است، در ارتش و فرهنگ و ساير وزارتخانهها براى آنها جا باز نموده و شغلهاى حساس به آنها دادهاند. خطر اسرائيل و عمال آن را به مردم تذكر دهيد. در نوحههاى سينه زنى از مصيبتهاى وارده بر اسلام و مراكز فقه و ديانت و انصار شريعت ياد آور شويد. از فرستادن و تجهيز دولت خائن، چند هزار نفر دشمن اسلام و ملت و وطن را به لندن براى شركت در محفل ضد اسلامى و ملى، اظهار تنفر كنيد.
سكوت در اين ايام تاييد دستگاه جبار و كمك به دشمنان اسلام است، از عواقب اين امر
صحيفه نور جلد 1 صفحه 53
بترسيد. از سخط خداى تعالى بهراسيد.اگر به واسطه سكوت شماها به اسلام لطمهاى وارد آيد، نزد خداى تعالى و ملت مسلمان مسوول هستيد (اذ اظهرت البدع فللعالم ان يظهر علمه و الافعليه لعنه الله) از تساوى حقوق اظهار تنفر كنيد و از دخالت زنها در اجتماعى كه مستلزم مفاسد بيشمار است، ابراز انزجار، و دين خدا را يارى كنيد و بدانيد (ان تنصروالله ينصركم و يثبت اقدامكم )از اخافه و ارعاب سازمانها و دستگاه شهربانى هراسى به خود راه ندهيد،آنها نيز مثل شما ملزم و مجبوردند و بسيارى از آنها با شما همراه و از دستگاه بيزارند.
والسلام عليكم و على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 54
تاريخ : 13/3/42
بيانات امام خمينى در مدرسه فيضيه در مورد نقشههاى اسرائيل
اسرائيل براى غارت ايران در صدد شكستن موانع است.
بسم الله الرحمن الرحيم
الان عصر عاشورا است...گاهى كه وقايع روز عاشورا را از نظر مىگذرانم اين سوال برايم پيش مىآيد كه اگر بنى اميه و دستگاه يزيد بن معاويه تنها با حسين سر جنگ داشتند آن رفتار وحشيانه و خلاف انسانى چه بود كه در روز عاشورا با زنهاى بى پناه و اطفال بىگناه مرتكب شدند؟!بچههاى خردسال چه تقصيرى داشتند؟ زنها چه تقصير داشتند؟بر نظرم مىگذرد كه آنهابا اساس سروكار داشتند. بنىهاشم را نمىخواستند، بنى اميه با بنىهاشم مخالفت داشتند، نمىخواستند شجره طيبه باشند. همين فكر امروز در سرزمين ايران به نظر مىرسد اينها با بچههاى 16 - 17 ساله ما چكار داشتند؟ سيد 16 -17 ساله به شاه چه كرده بود؟ به دستگاههاى سفاك چه كرده بود؟ لكن اين فكر پيش مىآيد كه اينها با اساس مخالفند،با بچه مخالف نيستند، اينها نمىخواهند كه اساس موجود باشد،اينها نمىخواهند صغير و كبير ما موجود باشد. اسرائيل نمىخواهد در اين مملكت دانشمند باشد، اسرائيل نمىخواهد در اين مملكت قرآن باشد، اسرائيل نمىخواهد در اين مملكت علماى دين باشند، اسرائيل نمىخواهد در اين مملكت احكام اسلام باشد، اسرائيل به دست عمال سياه خود مدرسه را كوبيد. ما را مىكوبند، شما ملت را مىكوبند، مىخواهند اقتصاد شما راقبضه كنند،مى خواهند زراعت و تجارت شما را از بين ببرند، مىخواهند در اين مملكت داراى ثروتى باشند، ثروتها را تصاحب كنند به دست عمال خود،اين چيزهائى كه مانع هستند، چيزهايى كه سد راه هستند، سدها را بشكند، قرآن سد راه است بايد شكسته شود،روحانيت سد راه است بايد شكسته شود، مدرسه فيضيه سد راه است بايد خراب شود، طلاب علوم دينيه ممكن است بعدها سد راه شوند بايد از پشت بام بيافتند، بايد سرودست آنها شكسته شود براى اينكه اسرائيل به منافع خودش برسد، دولت ما به تبعيت اسرائيل ما را اهانت مىكند.
دنيا بايد قضاوت كند كه روحانيت مفتخور است يا رژيم شاه.
شما آقايان قم ملاحظه فرموديد آن روزى كه آن رفراندوم غلط انجام گرفت، آن رفراندوم مبتذل انجام گرفت،آن رفراندومى كه چند هزار نفر بيشتر همراه نداشت؛ آن رفراندومى كه برخلاف ملت
صحيفه نور جلد1 صفحه 55
ايران انجام گرفت،در كوچههاى اين قم، در مركز روحانيت، در جوار فاطمه معصومه راه انداختند اشخاص را، چند نفر از بچهها و اراذل را راه اندختند، در اتومبيلها نشاندند و در كوچهها گرداندند، گفتند مفتخورى تمام شد،پلوخورى تمام شد.آقايان ملاحظه بفرماييد، اين وضع مدرسه فيضيه را ملاحظه كنيد، اين حجرات را ملاحظه كنيد، اين اشخاصى كه لباب عمرشان را در اين حجرات مىگذرانند، آن اشخاصى كه مواقع نشاطشان را در اين حجرات مىگذرانند، آن اشخاصى كه بيش از سى، چهل الى صدتومان در ماه ندارند اينها مفتخورند؟ آن اشخاصى كه هزار ميليونشان (هزار ميليونشان يك قلم است ) هزار ميليونشان در جاهاى ديگر است، اينها مفتخور، زياد نيستند؟! ما مفتخوريم؟!مائى كه مرحوم آقاى حاج شيخ عبدالكريممان وقتى كه فوت مىشوند، آقازادههاى آن همان شب چيز نداشتند، همان شب شام نداشتند (گريه شديد حضار) مامفتخوريم؟!مائى كه مرحوم آقاى بروجردى مان وقتى كه از دنيا مىروند ششصدهزار تومان قرض مى گذارند، ايشان مفتخورند؟!اما آنها كه بانكهاى دنيا را پر كردهاند، كاخهاى عظيم را روى هم ساختهاند و باز رها نمىكنند اين ملت را و باز دنبال اين هستند كه ساير منافع اين ملت را به جيب خودشان يا اسرائيل برسانند، اينها مفتخور نيستند؟! بايد دنيا قضاوت كند، بايد ملت قضاوت كند كه مفتخورى چيست.
كارى نكن كه رفتن تو موجب شادى ملت گردد.
آقا من به شما نصيحت مىكنم، اى آقاى شاه! اى جناب شاه !من به تو نصيحت مىكنم، دست بردار از اين كارها، آقا اغفال دارند مىكنند تو را. من ميل ندارم كه يك روز اگر بخواهند تو بروى همه شكر بكنند. من يك قصهاى را براى شما نقل ميكنم كه پيرمردهايتان، چهل سالههايتان يادشان است، سى سالهها هم يادشان است، سه دسته، سه مملكت اجنبى به ما حمله كرد، شوروى انگلستان و امريكا به مملكت ايران حمله كردند، مملكت ايران را قبضه كردند، اموال مردم در معرض تلف بود، نواميس مردم در معرض هتك بود لكن خدا مىداند كه مردم شاد بودند براى اينكه پهلوى رفت. من نمىخواهم تو اين طور باشى، نكن، من ميل ندارم تو اين طور بشوى، اين قدر با ملت بازى نكن، اين قدر با روحانيت مخالفت نكن. اگر راست مىگويند كه شما مخالفيد ،بد فكر مىكنيد. اگر ديكته مىدهند دستت و مىگويند بخوان، در اطراف فكر كن، چرابيخود،بدون فكر اين حرفها را مىزنى، آيا روحانيت اسلام، آيا روحانيون اسلام اينها حيوانات نجس هستند؟!در نظر ملت اينها حيوان نجس هستند كه تو مىگوى؟!اگر اينها حيوان نجس هستند پس چرا اين ملت دست آنها رامى بوسند، دست حيوان نجس رابوسند؟! چرا تبرك به آبى كه اومى خورد مىكنند؟حيوان نجس را اين كار ميكنند؟!آقاما حيوان نجس هستيم؟! (گريهشديدحضار) خدا كند كه مرادت اين نباشد،خدا كند كه مرادت از اينكه مرتجعين سياه مثل حيوان نجس هستند و ملت بايد از آنها احترازكند،مرادت علما نباشد والا تكليف ما مشكل مىشود و تكليف تو مشكل مىشود، نمىتوانى زندگى كنى، ملت نمىگذارد زندگى كنى ، نكن اين كار را، نصيحت مرا بشنو. آقا چهل و پنج سالت است
صحيفه نور جلد 1 صفحه 56
شما،چهل وسه سال دارى، بس كن، نشنو حرف اين و آن را،يك قدرى تفكر كن، يك قدرى تامل كن،يك قدرى عواقب امور را ملاحظه بكن، يك قدرى عبرت ببر، عبرت از پدرت ببر، آقانكن اين طور، بشنو ازمن ،بشنو از روحانيون، بشنو از علماى مذهب، اينها صلاح ملت راخواهند،اينها صلاح مملكت را مىخواهند.ما مرتجع هستيم؟! احكام اسلام ارتجاع است؟!آن هم ارتجاع سياه است؟!تو انقلاب سياه، انقلاب سفيد درست كردى؟! شما انقلاب سفيد به پاكرديد؟! كدام انقلاب سفيد را كردى آقا؟!چرا مردم را اغفال مىكنيد؟ چرا نشر اكاذيب مىكنيد؟ چرا اغفال مىكنى ملت را؟ والله اسرائيل به درد تو نمىخورد، قرآن به درد تو مىخورد.
شاه و اسرائيل اساس گرفتارى ما
امروز به من اطلاع دادند كه بعضى از اهل منبر را بردهاند در سازمان امنيت و گفته اند شما سه چيز را كار نداشته باشيد، ديگر هر چىخواهيد بگوييد،يكى شاه را كار نداشته باشيد، يكى هم اسرائيل را كارنداشته باشيد،يكى هم نگوئيد دين در خطر است، اين سه تا امر را كار نداشته باشيد، هر چى مىخواهيد بگوئيد. خوب اگر اين سه تا امر را ما كنار بگذاريم، ديگرچى بگوئيم؟ ما هرچى گرفتارى داريم ازاين سه تاهست، تمام گرفتارى ما. آقا اينها خودشان مىگويند من كه نمىگويم. به هر كه مراجعه مىكنى ميگويد شاه گفته، شاه گفته مدرسه فيضيه را خراب كنيد،شاه گفته اينها را بكشيد. آن مرد كه آمد در مدرسه فيضيه (حالااسمش را نمىبرم،آن وقت كه دستور دادم گوشهايش را ببرند،آن وقت اسمش را مىبرم )آمد در مدرسه فيضيه فرمان داد، سوت كشيد، تمام مستفر شدند در گوشه اى، گفت متنظر چى هستيد،بريزيد تمام حجرات را غارت كنيد، تمام را ازبين ببريد، گفت حمله كن، حمله كردند. از ايشان مىپرسى، آقا چرااين كار را كرديد؟ مىگويد اعليحضرت فرموده!اينها دشمناعليحضرت هستند؟!اسرائيل دوست اعليحضرت است؟اينها دشمن اعليحضرت هستند؟ اسرائيل مملكت را به باد مىبرد،اسرائيل سلطنت را مىبرد، عمال اسرائيل،آقا يك چيزهائى، يك حقايقى دركاراست. (من باز سرم دارد درد مىگيرد)يك حقايقى در كار است، شما آقايان در تقويم دو سال پيش از اين يا سه سال پيش از اين بهائىها مراجعه كنيد در آنجامى نويسد:تساوى حقوق زن ومرد راى عبدالبهاءآقايان هماز او تبعيت مىكنند، آقاى شاه هم نفهميده مىرود بالاى آنجا مىگويد تساوى حقوق زن ومرد،آقا اين را به تو تزريق كردند،تو مگر بهائى هستى كه من بگويم كافر است بيرونت كنند. نكن اين طور،نكن اينطور...نظامى كردن زن، راى عبدالبهاء آقا تقويمش موجود است، نگوييد نيست،شاه نديده اين را؟ اگر نديده مواخذه كنداز آنهائى كه ديده اند و به اين بيچاره تزريق كرده اندكه اين را بگو. والله من شنيدهام كه سازمان امنيت در نظر دارد شاه را از نظر مردم بياندازد تا بيرونش كنند ولهذا مطالب را معلوم نيست به او برسانند. مطالب خيلى زياد است، بيشتر از اين معانى است كه شما تصوركنيد. مملكت ما،دين ما در معرض خطر است، شماهى بگوييد كه: آقايان نگوئيدكه دين درمعرض خطر است، ما كه نگفتيم در معرض خطر
صحيفه نور جلد 1 صفحه 57
است،در معرض خطر نيست؟ ما اگر نگوييم شاه چطور است، چطور نيست؟ آقايك كارى بكنيد كهاين طور نباشد. همه چيز را گردن تو دارند مى گذارند. بيچاره نمىدانى، آن روزى كه يك صدائى درآيد، يك نفر از اينها كه با تو رفيق هستند، رفاقت ندارند، اينها همه رفيق دلارهستند،اينها دين ندارند،اينها وفا ندارند.
تاثرات ما زياد است، نه اينكه امروز عاشوراست و زياد است (آن هم بايد باشد)لكن اين چيزى كه براى اين ملت دارد پيش مىآيد، اين چيزى كه درشرف تكوين است ، از آن ما تاثرمان زياد است، مىترسيم. روابط ما بين شاه و اسرائيل چى است كه سازمان امنيت مىگويد از اسرائيل حرف نزنيد، از شاه هم حرف نزنيد، اين دو تا تناسبشان چيست؟ مگر شاه اسرائيلى است؟به نظر سازمان امنيت شاه يهودى است؟ اين طور كه نيست،ايشان مىگويد مسلمانم، اين كه ادعاى اسلام مىكند به حسب ظواهرش ربط مابين اسرائيل -اين ممكن است سرى در كارباشد، ممكن است معنايى كه ميگويند كه سازمانها مىخواهند آن را از بين ببرند، شايد راست باشد، احتمالش را نمىدهى تو؟ يك علاجى بكن اگر احتمال مىدهى، يك جورى اين مطالب رابرسانيد به اين آقا شايد بيداربشود،شايد روشن بشود يك قدرى،اطرافش را گرفته اند شايد نگذارند اين حرفها به او برسد. ما متاسفيم، خيلى متاسفيم از وضع ايران، از وضع اين مملكت خراب، از وضع اين هيأت دولت، از وضع اين وضعيتها، از همه اينها متاسفيم. آقاى... بيايد دعا كند، من خسته شدم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 61
تاريخ: 1342
نامه امام خمينى به حجة الاسلام فلسفى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت حجت الاسلام آقاى فلسفى دامت افاضاته لازم است از بيانات حساس جنابعالى در اين وقت اختناق عجيب تشكر كنم. امروز روزى است كه حضرات مبلغين محترم و خطباء معظم، دين خود را به دين اثبات فرمايند. امروز روزى است كه يا بايد رضايت خداوند غفور را جلب نمايند يا خداى ناخواسته به سخط ذات مقدسش مبتلا شوند. امروز روزى است كه نظر مبارك امام زمان - صلوات الله عليه - به حضرات مبلغين اسلام دوخته شده است و ملاحظه مىفرمايند كه آقايان به چه نحو خدمت خود را به شرع مقدس ابراز و دين خود را ادا مىفرمايند. از قرار مسموع اغلب گويندگان محترم با ما همآواز هستند. اميد است خداوند تعالى آن شواذى كه از حبس، از زجر، از خوف بيم دارند، بيدار فرمايد. متمنى است مراتب احترام و سلام مرا به مبلغين ابلاغ فرماييد. ضمنا چون براى تجديد ساختمان مدرسه فيضيه كه قبلا با جناب عالى نيز صحبتى شده بود حسابى در بانك صادرات شعبه قم باز شده است و بناست كه از روز تاسوعا و عاشورا نيز بانك سپرده را قبول كند اگر صلاح ديديد تذكرى به مسلمين بدهيد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 62
تاريخ: 18/1/1343
هشدار امام خمينى به ملت ايران در مورد به خطر افتادن اسلام و استقلال مملكت
بسم الله الرحمن الرحيم
و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون
من خوف داشتم كه اگر در موضوع بيدادگرى نسبت به حجت الاسلام آقاى طالقانى و جناب آقاى مهندس بازرگان و ساير دوستان كلمهاى بنويسم، موجب تشديد امر آنها شود و ده سال زندان به پانزده سال تبديل گردد. اينك كه حكم جائرانه دادگاه تجديد نظر صادر شد، ناچارم از اظهار تاسف از اوضاع ايران عموما و از اوضاع دادگاه خصوصا.
به قدرى خلاف قوانين و مقررات در دادگاهها جريان دارد كه موجب تاسف و تعجب است، محاكمات سرى، حبسهاى قبل از ثبوت جرم، بىاعتناى به دفاع مظلومين.
اينجانب و اشخاص باوجدان و باديانت متاسفيم از مظلوميت اين اشخاص كه به جرم دفاع از اسلام و قانون اساسى محكوم به حبسهاى طويلالمدت شده و بايد با حال پيرى و نقاهت در زندان براى اطفاء شهوات ديگران به سر برند. راى دهندگان بايد منتظر سرنوشت سختى باشند.
تسلط اسرائيل بر بسيارى از شوون حساس مملكت.
تاسف بالاتر، تسلط اسرائيل و عمال اسرائيل است بر بسيارى از شؤون حساس مملكت و قبضه نمودن اقتصاديات آن به كمك دولت و عمال دستگاه جبار. اسرائيل با دول اسلامى در حال جنگ است و دولت ايران با كمال دوستى با او رفتار مىكند و همه نحو وسايل تبليغ و ورود كالاهاى آن را فراهم مىسازد.
من كرارا اعلام خطر كردهام، خطر براى ديانت مقدسه، خطر براى استقلال مملكت، خطر براى اقتصاد كشور. من از كلمه (الكفر ملة واحده) كه از سازمانها به دست و دهانها افتاده متاسفم، اين كلام بر خلاف نص كلام الله و براى پشتيبانى از اسرائيل و عمال اسرائيل است، مقدمه شناسائى اسرائيل است، براى پشتيبانى از عمال اسرائيل و فرقه ضاله منحرفه است. من متاسفم از اينكه در مملكت اسلامى، برخلاف قانون اساسى، اوراق ضاله مخالف با نص قرآن و ضروريات دين مقدس نشر مىشود و دولتها از آن پشتيبانى مىكنند. كتاب انتقاد كه بر رد قرآن مجيد نوشته شده و طرح قانون
صحيفه نور جلد 1 صفحه 63
خانواده كه بر خلاف احكام ضروريه اسلام و خلاف نص كلام الله مجيد طرح و منتشر مىگردد و كسى نيست از دولتها استيضاح كند.
هر كس از ظلم و ظالم بحث كرد در زندان است
من متاسفم از رفتار سازمانها با مجالس تبليغ احكام و عزادارى برسيد مظلومان - عليه الصلوة والسلام - هر كسى به طور كلى از ظلم و ظالم بحث كرد، اكنون در زندان به سر مىبرد يا مدتها به سر برده است .تمام مجالس در تحت فشار و صاحبان آنها در فشارهائى جانفرسا بوده و هستند. اشخاص متدين را به جرم آنكه در عاشورا دسته راه انداختهاند وشعار ضد اسرائيل با خود داشتهاند، به حبس و زجر و شكنجه كشيدند واكنون هم در حبس به سر مىبرند، با آنكه باكمال آرامش حركتكردند.
ملت شيعه از اسرائيل متنفر و منزجر است
من به جميع دول اسلام و مسلمين جهان در هر جا هستند اعلام مىكنم كه ملت عزيز شيعه از اسرائيل و عمال اسرائيل متنفرند و از دولتهائى كه با اسرائيل سازش مىكنند، متنفر و منزجرند. اين ملت ايران نيست كه با اسرائيل منفور در حال سازش است، ملت ايران از اين گناه بزرگ برى است، اين دولتها هستند كه به هيچ وجه مورد تاييد ملت نيستند.
از خداوند تعالى عظمت اسلام و حفظ احكام اسلام را خواستار است.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 64
تاريخ: 21/1/1343
بيانات امام خمينى در مورد لزوم اهتمام به امر تبليغات و حفظ وحدت
بسم الله الرحمن الرحيم
از زندانى بودن آقاى طالقانى و مهندس افسرده نباشيد، تا اين چيزها نباشد كارها درست نمىشود، تا زندان رفتنها نباشد پيروزى به دست نمىآيد. هدف، بزرگتر از آزاد شدن عدهاى است، هدف را بايد در نظر داشت، هدف، اسلام است، استقلال مملكت است، طرد عمال اسرائيل است، اتحاد با كشورهاى اسلامى است. الان تمام اقتصاد مملكت در دست اسرائيل است، عمال اسرائيل اقتصاد ايران را قبضه نمودهاند، اكثر كارخانجات در دست آنها اداره مىشود، تلويزيون، كارخانه ارج، پپسى كولا. دو هواپيمايى كه قرار بود حجاج را به مكه ببرند مال اسرائيل بود، بعد دولت عربستان سعودى به اين عمل اعتراض كرد و ناچار شدند از اين عمل خوددارى كنند. امروز حتى تخم مرغ از اسرائيل وارد مىكنند، بايد صفها را فشرده كنيد، اينها عمال استعمار هستند، بايد ريشه استعمار را كند.
آقايان سعى كنيد در دانشگاه پرچم اسلام را بالا ببريد، تبليغات مذهبى بكنيد، مسجد بسازيد، اجتماعا نماز بخوانيد، نظاهر به نماز خواندن بكنيد. وحدت مذهبى لازم است، وحدت مذهبى است كه اين اجتماع عظيم و فشرده را ايجاد مىكند، اگر علاقه به استقلال ايران داريد، وحدت مذهبى داشته باشيد.
بعد از اينكه دستگاه ديد بيش از اين نمىتواند اين فضاحت را تحمل كند و از تمام ممالك اسلامى و غير اسلامى فشار آوردند و نفرتهاى ممالك اسلامى را نسبت به خود احساس نمود، وقتى اوضاع را چه از داخل و چه از خارج تاريك ديدند، اينها شبانه مرا به اينجا آوردند تا به اصطلاح مرا سالم به اينجا برسانند، آنها مىگفتند ما بايد شما را محفوظ نگاه داريم، آنها مىترسيدند كه مردم به من آسيبى برسانند!! آيا ملت اسلام قصد جان مرا دارند؟! بعد از رسوايىها وقتى ديدند ديگر نمىتوانند هيچ جاى پايى بگذارند و تمام ملتها، دولتهاى خارجى با آنها نظر خوشى ندارند و مخصوصا ديدند اكنون ايام حج و محرم است و معلوم نيست در مراسم حج چه خواهد شد و در ماه محرم چه خواهد شد، ما را آزاد كردند ولى بعدا به خيال سمپاشى افتادند، فكر كردند با مطبوعات مىتوانند ما را در نظر مردم خوار كنند، خيال كردند مىتوانند بين مردم و روحانيت جدايى ايجاد كنند.
چند روز است آزاد شده ام، فرصت مطالعه روزنامه نداشتم، در زندان فراغت داشتم و مطالعه
صحيفه نور جلد 1 صفحه 65
مىكردم تا اينكه روزنامه اطلاعات مورخ سه شنبه 18 فروردين 43 را به من دادند، من از آقايان گله دارم كه چرا زودتر به من ندادند، در اين روزنامه كثيف اطلاعات تحت عنوان اتحاد مقدس در سرمقاله نوشته بودند كه با روحانيت تفاهم شده و روحانيون با انقلاب سفيد شاه و ملت موافق هستند، كدام انقلاب؟ كدام ملت؟ اين انقلاب مربوط به روحانيت و مردم است؟!
آقايان كه در دانشگاه هستيد برسانيد به همه كه روحانيت با اين انقلاب موافق نيست، ما كه وسيله انتشاراتى نداريم، همه چيز را از ما گرفتهاند، تلويزيون و راديو را از ما گرفتهاند، تلويزيون كه در دست آن نانجيب است، راديو هم كه در دست خودشان هست، مطبوعات ما كثيف است. آنها مطلبى را مىنويسند يا مىگويند، فورا به تمام نقاط دوردسترسانند، آنوقت مردم بىاطلاع فكر مىكنند كه روحانيون هم با آنها هستند، روحانيون با اين مفاسد دوستى ندارند، اگر روزنامه اطلاعات جبران نكند با عكسالعمل شديد ما مواجه خواهد شد (يكى از حضار گفت تحريمش كنيد، امام فرمودند نه، حالا موقعش نيست هر چيزى جايى دارد).
خمينى را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد كرد. با سرنيزه نمىشود اصلاحات كرد، با نوشتن خمينى خائن به ديوارهاى تهران كه مملكت اصلاح نمىشود، ديديد غلط كرديد؟ ديديد اشتباه كرديد؟ خاضع به احكام اسلام شويد، ما شما را پشتيبانى مىكنيم. اگر از آزاد نمودن ما برنامه ديگرى دارند، اگر خيال ديگرى در سر دارند، اگر مىخواهند آشوب كنند بسم الله بفرمايند.
در روزنامه مورخ 12 / 5 / 1342 كه مرا از زندان قيطريه آوردند، نوشتند كه مفهومش اين بود كه روحانيت در سياست مداخله نخواهد كرد. من الان حقيقت موضوع را براى شما بيان مىكنم، آمد يك نفر از اشخاصى كه ميل ندارم اسمش را بياورم، گفت آقا سياست عبارت است از دورغ گفتن، خدعه، فريب، نيرنگ، خلاصه پدر سوختگى است و آن را شما براى ما بگذاريد، چون موقع مقتضى نبود نخواستم با او بحثى بكنم، گفتم ما از اول وارد اين سياست كه شما مىگوييد نبودهايم. امروز چون موقع مقتضى است مىگويم اسلام اين نيست، والله اسلام تماش سياست است، اسلام را بد معرفى كردهاند، سياست مدن از اسلام سرچشمه مىگيرد. من از آن آخوندها نيستم كه در اينجا بنشينم و تسبيح دست بگيرم، من پاپ نيستم كه فقط روزهاى يكشنبه مراسمى انجام دهم و بقيه اوقات براى خودم سلطانى باشم و به امور ديگر كارى نداشته باشم، پايگاه استقلال اسلامى اينجاست، بايد اين مملكت را از اين گرفتارىها نجات داد. نمىخواهند اين مملكت اصلاح بشود، اجانب نمىخواهند مملكت آباد شود، اينها حتى آب هم براى اين ملت تهيه نكردهاند، آبى كه ما در قم از آن استفاده مىكنيم در اروپا حتى به حيواناتشان هم نمىدهند، اگر راست مىگويند براى بيكاران كار پيدا كنند، اين جوان (اشاره به يكى از دانشجويان ) بعد از بيست سال تحصيل كار مىخواهد، فردا كه فارغالتحصيل مىشود سرگردان است، اگر معاشش فراهم نشود نمىتواند دين خود را حفظ كند، شما خيال مىكنيد آن دزدى كه شبهااز ديوار با آنهمه مخاطرات بالا ميرود و يا زنى كه عفت خود را مىفروشد، تقصير دارد؟ وضع معيشت بد است كه اينهمه جنايات و مفاسد كه شب و روز در روزنامهها
صحيفه نور جلد 1 صفحه 66
مىخوانيد به وجود مىآورد. وقتى كه در زندان بودم خبر آوردند كه سرماى همدان به 33 درجه رسيده، بعد خبر آوردند كه دو هزار نفر از سرما تلف شدهاند، در آن حالت من دستم بسته بود، چه مىتوانستم بكنم؟ اين تازه در همدان بود، البته در تهران و شهرهاى ديگر هم تلفاتى بود، دولت چه اقدامى نمود؟ در يك چنين وضع براى استقبال از اربابان خود با طياره از هلند گل مىآورند، پول ملت فقير را تلف مىكنند، اجاره هواپيما كه از هلند گل مىآورد سيصد هزار تومان استجبران كنيد غلطهاى خود را، اسلام را رعايت كنيد.
در ايام گرفتارى، در روزنامه اطلاعات درباره وضع مادى و بهداشتى مردم جنوب مطلبى خواندم، تعجب كردم چگونه اين مطلب را گذاشته بنويسد، يكى از خبرنگاران پس از بازديد از وضع مردم جنوب چنين نوشته بود كه در جنوب ايران در دهات اصلاً از دكتر و دارو خبرى نيست، آب وجود ندارد و يك ده اكثر مردمش كور بودند، خلاصه از كليه وسايل و نيازمندىهاى اوليه زندگى محروم بودند، آنوقت در كنفرانس اكافه كه نمايندگان دول دنيا جمع شده بودند كه فكرى براى وضع اقتصاد دول بكنند - اگر بخواهند عمل بكنند - در صورتى كه اعضاى شركت كننده چه از كشورهاى كوچك و چه بزرگ همه دم از اشكالات اقتصادى خود مىزنند، هيأت نمايندگى ايران اظهار مىكند كه وضع اقتصادى ايران كمال مطلوب است و هيچ عيب و نقصى ندارد.
آيا وضع اقتصادى انگلستان بد است ايران خوب است؟! وضع اقتصادى هندوستان بعد از آنهمه پيشرف بد است ايران خوب است؟! همين طور ژاپن وضع اقتصاديش بد است ايران خوب است؟!
آقايان در كاخهاى خود نشستهاند مىگويند ملت مترقى،ملت مترقى از گرسنگى مىميرد؟! اميراسلام على عليه السلام نان جو مىخورد. براى مهمانىيى كه به افتخار اربابان خود ترتيب مىدهند، پانصد هزار تومان، يك ميليون تومان يا بيشتر خرج مىكنند و مرتب دم از برنامه مترقى مىزنند، مىگويند كشور ما در رديف كشورهاى طراز اول استمگر با رفتن چند زن به مجلس مملكت مترقى مىشود، مملكت با برنامههاى اسرائيل درست نخواهد شد.
اسلام براى تمام زندگى انسان از روزى كه متولد مىشود تا موقعى كه وارد در قبر شود، دستور و حكم دارد. صحبت نزاع با شخص نيستبعد از اينكه دولت قبلى رفت، يك نفر در زندان آمد پيش من و از دولت گذشته بد گويى كرد و گفت اين دولت برنامههاى مترقى دارد، گفتم ما با كسى غرض شخصى نداريم، ما با عمل اشخاص كار داريم، ملت فقير را نجات دهيد. ديروز خانوادههاى شهداى 15 خرداد اينجا بودند، چيزى كه مرا رنج مىداد اين بود كه به من اين صحبتها نشده بود تا از حبس آمدم بيرون، عصر همان روز (دفعه اول) جريان را مطلع شدم، كشتار 15 خرداد از اعمال يك قشون با ملت بيگانه بدتر بود، آنها بچهها را نمىكشتند، زنها را نمىكشتند، امروز جشن معنى ندارد، تا ملت عمر دارد غمگين در مصيبت 15 خرداد است، يكى از اولياى امور ضمن سخنرانى گفته بود 15 خرداد ننگ ملت ايران است ولى من بر صحبت او را تكميل مىكنم، 15 خرداد ننگ ملت بود زيرا از پول همين ملت اسلحه تهيه شده و با اين اسلحه مردم را كشتند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 67
تاريخ 25/2/43
بيانات امام خمينى پس از آزادى از زندان
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
تاسف و تالم شديد از 15 خرداد
من تاكنون احساس عجز در صحبتها نكردهام و امروز خودم را عاجز مىدانم، عاجز مىدانم از اظهار تألمات روحيهاى كه دارم براى اوضاع اسلام عموماً و اوضاع ايران خصوصاً و قضايايى كه در اين يك سال منحوس پيش آمد خصوصاً قضيه مدارس علمى، قضيه 15 خردادقضيه 15 خرداد را من مطلع نبودم تا اينكه از حبس به حصر تبديل شد و اخبار خارج به من رسيد. خدا مىداند كه مرا اوضاع پانزده خرداد كوبيد. (گريه شديد حضار) حالا هم كه به اينجا آمدهام از قيطريه، مواجه هستم با يك منظرههائى، با بچههاى كوچك بى پدر، (گريه شديد حضار) با پدرهاى جوان از دست داده، با مادرهاى جوان مرده، با زنهاى برادر مرده، با پاهاى قطع شده، (گريه شديد حضار) با افسردگىها، اينها علامت تمدن آقايان است و ارتجاع ما. افسوس كه دست ما از عالم كوتاه است، افسوس كه صداى ما به عالم نمىرسد، افسوس كه گريههاى اين مادرهاى بچه مرده نمىرسد به دنيا (گريه شديد حضار)
نسبت دادن ارتجاع سياه به روحانيت توسط اجانب
ما را كهنه پرست معرفى مىكنند، ما را مرتجع معرفى مىكنند، علماى اسلام را به ارتجاع سياه تعبير مىكنند، جرايد خارج از ايران، آنهايى كه با بودجههاى گزاف براى كوبيدن ما مهيا شدهاند در خارج ما را مخالف اصلاحات (كه اسلام در راس اصلاحات واقع شده است) معرفى مىكنند، مخالف ترقى مملكت معرفى مىكنند، مىگويند آخوندها مىخواهند با الاغ باز سوار بشوند از اين طرف به آن طرف بروند، آخوندها مىگويند كه برق نمىخواهيم، آخوندها مىگويند طياره نمىخواهيم، اينها مرتجع هستند، اينها مىخواهند به قرون وسطى برگردند.
عمل به اسلام و مخالفت باديكتاتورى ارتجاع و كهنه پرستى است؟!
آخوندها با اين سياه روزىهائى كه نصيب مملكت است مخالفند، اين كهنه پرستى است؟!
صحيفه نور جلد 1 صفحه 68
علماى اعلام با اين زدنها، كشتنها، قلدرىها، ديكتاتورىها و استبدادها مخالفند، اين كهنه پرستى است؟! علماى اسلام در صدر مشروطيت در مقابل استبداد سياه ايستادند و براى ملت آزادى گرفتند، قوانين جعل كردند، قوانينى كه به نفع ملت است، به نفع استقلال كشور است، به نفع اسلام است، قوانين اسلام است، اين را با خونهاى خودشان، با زجرهائى كه ديدند و كشيدند، با بيچارگىهايى كه متوجه به آنها شد، گرفتند، اين آخوندها مرتجع هستند؟!
امروز هم روحانيت قيام كرده است، نهضت كرده است، ملت به تبع روحانيت نهضت كرده است، ملتهاى اسلام بيدار شدهاند، نهضت كردهاند. خواستههاى روحانيت عمل به قوانين اسلام است، اين ارتجاع است؟! رسول اكرم مرتجع بود؟! قوانين آسمانى، قوانين الهى كه ما براى آن اين قدر اهانت مىشويم، اين قدر زجر مىكشيم، دعوت به عمل كردن به قوانين آسمانى ارتجاع است؟! خداى تبارك و تعالى مرتجع است؟! جبرئيل امين، واسطه وحى الهى مرتجع است؟ پيغمبر اكرم مرتجع است؟! ائمه هدى مرتجع هستند؟! علماى از صدر اسلام تا امروز كه از خودشان چيزى ندارند، آنها قوانين اسلام را، قوانين وحى را به مردم ابلاغ مىكنند، ابلاغ قوانين الهى ارتجاع است؟!
شما اگر چنانچه به احكام اسلام اعتقاد داريد، اين احكام اسلام است، اسلام انسان را آزاد خلق كرده است و انسان را مسلط بر خودش و بر مالش بر جانش و بر نواميسش خلق فرموده، امر فرموده است كه مسلط است انسان، آزاد است انسان، هر انسانى در مسكن آزاد است، در مشروب و مأكول آنچه خلاف قوانين الهيه نباشد آزاد است در مشى آزاد است. حكم اسلام است كه اگر كسى حمله برد به منزل كسى، براى آن كسى كه مورد حمله واقع شده است جايز است كشتن او اسلام اين قدر با آزادىها موافق است، اسلام ارتجاع سياه است؟! علماى اسلام كه از خودشان چيزى ندارند، ما كه خودمان حرفى نداريم، ما هر چه مىگوييم قال رسول الله مىگوييم، رسول الله هم قال الله مىفرمايد، اگر ما مرتجعيم معلوم مىشود رسول الله مرتجع است، اگر شما ما را مرتجع مىدانيد، ما را كهنه پرست مىدانيد (مردك امروز هم باز برداشته نوشته) اگر ما را كهنه پرست مىدانيد ما كه از خودمان حرفى نداريم ما مىگوييم قال الله تعالى، ما مىگوييم قال رسول الله، پس شما رسول الله را كهنه پرست مىدانيد! اف بر اين تجدد.
اگر قوانين را قبول داريد، اگر اسلام را قبول داريد كه ما تبع آن هستيم و اسلام سر منشأ همه آزادىها، همه آزادگىها، همه بزرگىها، همه آقائىها، همه استقلال هاست، اسلام را قبول داريد، اين احكام اسلام است، كجايش ارتجاع است؟ بفرماييد كجاى احكام اسلام را آقايان ارتجاع سياه مىدانند؟ بفرمايند بيايند تفاهم كنند، آخر اينكه تو بروى آنجا براى خودت صحبت بكنى و هر جا پيش آيد يك صحبتى بكنى و هى كهنه پرستى را ما مىكوبيم، چطور مىكنيم رجز بخوانى، اينكه نمىشود. خوب بيا بنشين بگو آقا اينكه پيغمبر فرموده است، اين ارتجاع سياه است، تا ما ببينيم كه شما درست مىفرمائيد؟ تا ما اثبات كنيم نخير ارتجاع نيست.
ما مىگوئيم آقا، غلام حلقه به گوش ديگران نباشيد. ما عزت و شرف شما را مىخواهيم. ما به
صحيفه نور جلد 1 صفحه 69
شماها نصيحت مىكنيم كه آقا شما دولت اسلام هستيد، هيأت حاكمه بر مسلمين به اصطلاح هستيد، شما عزيز باشيد، آقا باشيد، بزرگ باشيد، استقلال را حفظ كنيد، تبعيت را دست برداريد، دستتان را براى چهار دلار دراز نكنيد، هر جلسهاى كه شما تشكيل مىدهيد هى مىگوئيد دلار بده، ما با اين چيزها مخالفيم، اگر اين ارتجاع است ما مرتجعيم و اگر آن تمدن است شما متمدنيد. اگر به قوانين اسلام شما اعتقاد داريد اين قوانين اسلام و اگر به قوانين اساسى، به قانون اساسى شما اتكاء داريد، قانون اساسى مردم را آزادى داده است در مسكن، در كارهاى خودش، در مالش، در جانش آزادى داده، از اين زورگويىها قانون منع كرده است. ما مىگوئيم شما آقا بيائيد به قانون عمل كنيد، مىگذاريم قانون را زمين، شما يك نمايندهاى بفرستيد ما هم يك نمايندهاى مىفرستيم، قانون اساسى را مىگذاريم زمين، شما كه مىگوييد ما قانونى هستيم، دموكرات هستيم، شما كه مىگوييد كه ما جلو رفته هستيم، مترقى هستيم، اين قانون اساسى ماست، مىگذاريم زمين، به قانون اساسى عمل كنيد اگر ما حرفى زديم. به اين متمم قانون اساسى شما عمل كنيد كه علماى اسلام در صدر مشروطيت جان دادند براى گرفتن اين ورفع كردن اسارت ملتها، شما بنشينيد به اين قانون اساسى عمل كنيد. قانون اساسى مطبوعات را آزاد كرده است، شما آزاد مىكنيد؟! ما مرتجعيم كه مىگوييم بگذاريد به قانون اساسى عمل بشود؟! بگذاريد مطبوعات آزاد باشد؟! بگذاريد كه اين مطبوعات روى عقيده خودشان چيز بنويسند؟! گر چه همه شان خبيث هستند لكن با جميع خباثتشان باز نمىخواهند اينقدر سمپاشى كنند.
روسياهى رژيم در 15 خرداد از تاريخ محو نخواهد شد.
خوب، شما آقايان، ملت ايران روزنامه اطلاعات را، سر مقاله روزنامه اطلاعات روز سه شنبه را، سه شنبه 18 فروردين را ملاحظه فرموديد، ملاحظه فرموديد كه اينها چه نقشهاى كشيده بودند و كشيدهاند. اينها ديدند كه بازور و با قلدرى و با سرنيزه، با 15 خرداد فراهم كردن، با مدرسه فيضيه خراب كردن، با خراب كردن و با اهانت به علماى اسلام كردن، با تبعيد كردن، با اخراج كردن، با حبس كردن و اينها، هر چه كردند گندش بالا آمد، اين قدر بالا آمد كه او هم فهميد، همه فهميدند، اينها ديدند كه خيلى بد شد، دنيا اعتراض كرد. 15 خرداد روى دولتها را سياه كرد، ما نمىخواستيم اين قدر روسياهى بار بيايد. 15 خرداد ننگى بر دامن اين مملكت گذاشت كه تا آخر محو نخواهد شد، تاريخ ضبط مىكند اين را، خودشان هم گفتند كه 15 خرداد ننگ بود، من هم مىگويم ننگ بود لكن نكته را نگفتند و من نكته را مىگويم، ننگ بود كه مسلسلها را، تانكها را، توپها را، تفنگها را از مال اين ملت فقير به دست آوردند و به روى اين ملت فقير بستند، پايمال كردند اين بيچارهها را، از اين ننگ بالاتر آيا مىشود كه انسان يك ملتى را اينطور پايمال كند؟ اين بيچارهها چه كرده بودند آخر؟ چه كرده بودند؟
صحيفه نور جلد 1 صفحه 70
عمل به قانون اساسى، در نظر رژيم ارتجاع است.
ما يك سلسله نصايح كرديم، نصيحت كه اين قدر بساط نداشت. ما يك مطالب منطقى داريم، مىگوئيم قانون داريم آقا، اگر قانون اساسى را شما قبول نداريد پس بگوئيد آقاى دولت بروند در مجلس بگويند ما قانون اساسى را قبول نداريم. خوب باز بر گردند به قهقرا، هر جا مىخواهند. ما كه مىگوييم به قانون اساسى عمل كنيد ما مرتجعيم؟! يا شمائى كه دستجمعى مردم را حبس مىكنيد، تبعيد مىكنيد؟ سلولهاى شما پر است از حبسىها، از علما، از اساتيد، از محترمين، از متدينين، بندرعباس پر است از تبعيد شدگان، براى اينكه اينها مىگفتند كه آقا ما نمىخواهيم اسير مردم باشيم، اسير استعمار باشيم.
آخر چه مىگويند به ما؟ ما مرتجعيم كه مىگوييم كه به قانون اساسى عمل كنيد؟ قانون اساسى را بگذاريد زمين همهمان عمل كنيم، اين را كه قبول داريد. ما مىگوييم به دين عمل بكنيد، شما مىگوئيد كه پيغمبر اكرم مرتجع است نغوذبالله، در لفظ نمىگوئيد، معنايش اين است. قانون اساسى را كه قبول داريد (ولو در آن وقتها زمزمه مىكردند كه مال پنجاه سال پيش از اين است و فلان، قانون اساسى كه ديگر قضيه پنجاه سال پيش از اين ندارد) قانون اساسى مىگويد ملتها بايد آزاد باشند، ملت ايران بايد مردمش آزاد باشند، مطبوعات بايد آزاد باشد، هيچكس حق ندارد جلوى قلم را بگيرد.
اعلام تفاهم روحانيت با شاه، دسيسهاى براى مرفوض ساختن روحانيت
شما ديديد كه روزنامه اطلاعات در روز سه شنبه هجدهم فروردين نوشت كه: (بعضى مجلات هم نوشته بودند لكن اين بيشتر منتشر مىشود) جاى خوشوقتى است كه مقامات روحانى با دولت موافقت كردند در انقلاب شاه و ملت رفتند تهران اعتراض كردند كه آقا اين روحانى را معرفى كنيد، اين خمينى است تا ما بگوييم عليه اللعنه؟ يا ساير علماى اسلامند؟ خوب معرفى كنيد، دست بگذاريد رويش، (علماى طراز اول ما چند نفر در اينجا هستند، خداوند همه را حفظ كند، در تهران هستند، خداوند حفظشان كند، در مشهد هستند خداوند حفظشان كند، در نجف هستند خداوند حفظشان كند، در ساير بلاد مسلمين هستند خدا همه را تاييد كند.) اين علماى اسلام، اين علماى اسلام در ماوراى جو هستند؟ اينهايى كه با شما يك قرارداد سرى كردهاند خوب اسم ببريد، آقا اگر مردى تو اسم ببر، بگو كه: خمينى است، توى حبس ما رفتيم پيش او و او گفت كه برگذشتهها صلوات، خمينى غلط مىكند همچو حرفى مىزند خلاف دين اسلام، خمينى مىتواند تفاهم كند با ظلم؟ غلط مىكند. خمينى آنجا هم كه بود، تو حبس هم كه بود مجد اسلام را حفظ مىكرد، مىتواند حفظ نكند؟ اسلامى كه پيغمبر اسلام اين قدر زحمتش را كشيده است، ائمه هدى اين قدر خون دلش را خوردهاند، علماى اسلام اين قدر زحمت كشيدهاند، خمينى و امثال خمينى مىتوانند كه يك چيزى بگويند كه بر خلاف مصالح اسلام باشد؟! خمينى را از جامعه بيرون مىكنند.
اينها نقشه اين را كشيدهاند كه علماى اسلام را به معرفى كنند به اينكه اينها هم مثل ما
صحيفه نورجلد 1 صفحه 71
مىمانند. خودشان مرفوض جامعه هستند مىخواهند ما را هم مرفوض كنند. جامعه خودشان را نمىپذيرد، مىخواهند ما را هم بگويند نمىپذيريم، مىخواهند ما را با اين نقشه مشئوم، منفور جامعه كنند با سر صبر و راحت تبعيت اربابها كنند، تبعيت كارش از ارباب بود، مىخواهند تبعيت از اسرائيل كنند، وا مصيبت!.
مگر من مىتوانم با يك مجلس، دو مجلس، چهار تا مجلس مفاسد اين مملكت را بگويم. من امروز حالم هم خوب نيست. ديشب خوابم هم خيلى كم بود. معذالك خوب، يك مطالب و كلياتى بايد گفته بشود. ما حق دفاع از خودمان نداريم؟
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 78
مىزنيم، كجاى اين، كجاى اين كهنهپرستى است كه مردك مىگويد كهنهپرستى است، كجاى اين كهنهپرستى است؟
اسلام در اعلامرتبه تمدن است
ما در اعلى مرتبه تمدن هستيم، اسلام در اعلى مرتبه تمدن است، مراجع عاليقدر اسلام در اعلى مرتبه تمدن هستند. خوب، برويد ببينيد آنها را، اينجا موجودند، مشهد موجود است، تهران موجود است، نجف موجود است، بروند ببينند كدام اينها مرتجع هستند؟ آقايان خودشان با طياره اينجا و آنجا ميروند، بعد مىگويند با الاغ ملت برود؟ مگر امسال نبود يكى از مراجع با طياره رفت به مشهد؟ مگر ساير مراجع با اتومبيل راه نمىروند؟ امسال هم مراجع راه افتادند، همه مجتمع شدند (كه بعد تشكر را عرض مىكنم) همه مجتمع شدند در تهران، اينها با الاغ رفتند؟ اينها مخالفند با آثار تمدن؟.
ما مجاناً پشتوانه كشور هستيم
ما مىگوئيم نكنيد اينطور، ما همه از هم هستيم، اولاد يك خانواده هستيم، اهل يك مملكت هستيم، چرا ما را مىخواهيد بشكنيد؟ ما مجاناً پشتوانه اين مملكت هستيم، هيچ هم تحميل بر بودجه شما نداريم. مىسازيم، مىسازيم با اين كتكها، با اين حبسها، با اين زجرها، با اين اهانتها، با اين فحشها و براى اين مملكت يك استوانه اى هستيم، ايستاديم اينجا، اگر خداى نخواسته چيزى، يك خطرى براى اين مملكت پيش بيايد، ما ايستاديم در مقابلش و نمىترسيم. اين آقايانى كه مىگويند كه ما مملكت را مىخواهيم حفظ كنيم، ما چطور هستيم و كذا هستيم، شما يادتان نيست كه وقتى كه متفقين آمدند اينجا، چطور فرار كردند اين بيچارهها از تهران تا به يزد. اگر يك آخوند پيدا كرديد فرار كرده، يك آخوند، يك آخوند. آن روز كه در بالاى تهران طيارهها راه افتاده بود و مردم را مىترساندند، من تهران بودم، خدا رحمت كند مرحوم آشيخ حسين قمى (رضوان الله عليه) با ايشان در آن ميدان شاهپور، آنجاها بوديم، ايشان سبيلش را چاق كرده بود با كمال طمانينه، اصلش كانه خبرى نيست، من هم مثل او (يك كم بدتر) كانه خبرى نيست. اين بيچارهها، اين نظامىهائى كه مىگويند اينقدر ما كذا هستيم و كذا هستيم و براى مملكت چه مىكنيم، اينها وقتى كه پاى استفاده و پاى بردن منافع و پاى زورگوئى هست اينطورند. خدا نكند كه يك روزى يك ورقى برگردد، اول كسى كه فرار كند همين
صحيفه نور جلد 1 صفحه 79
نشاندارها هستند، و ما هستيم الحمدلله اينجا تا آخرش، مگر اينها بيايند بگيرند ما را ببرند، ما باز هستيم.
تاسيس دانشگاه اسلامى، دسيسهاى ديگر از رژيم.
اين دانشگاه اسلامى كه آقايان مىخواهند درست كنند نه اينكه خيال كنيد با اسلام آشتى كردهاند خير، قضيه قرآنى است كه سرنيزه كردند در مقابل امير المؤمنين (سلام الله عليه) با حربه قرآن، معاويه اميرالمومنين را شكست داد، با حربه قرآن والا چند دقيقه ديگر، چند ساعت ديگر اگر مانده بود آثارى از بنى اميهنمى ماند لكن حيله كردند، قرآن آوردند، ما مسلم، شما هم مسلم، اشهد ان لا اله الا الله، اين قرآن اين خوارج بدبخت احمق، مقدس احمق كه امام را نشناخته بودند، هر چه حضرت امير گفت آقا صبر كنيدخير نمىشود، قرآن الحكم الله، نمىشود، نمىشود، نمىشود، مىخواستند بكشند حضرت امير را، همين اصحاب، اين خوارج اصحاب حضرت بودند، انصار حضرت بودند، آنها حيله كردند، قرآن را بالاى نيزهها كردند كه الحكم بيننا و بينكم كتاب الله، الحكم كتاب الله حضرت فرستاد به اصحابش كه جنگ مىكردند كه آقا برگرديد، گفت كه آقا مهلت بدهيد يك ساعت ديگر مانده، حضرت فرمود: مىكشند اينها مرا، ريختهاند دورم، شمشيرها كشيدهاند، اگر نيائيد مىكشند با قرآن، اسلام را شكست دادند. مگر مىشود با دانشگاه اسلامى، اسلام را شكست داد؟ مگر ما مىگذاريم شما دانشگاه اسلامى درست كنيد؟ ما تفسيق مىكنيم آن كه وارد بشود در آن دانشگاه، بين ملت از بين خواهد رفت. مگر اينها مىتوانند كه اسلام و مسلمين و علماى اسلام را تحت وزارت فرهنگ قرار بدهند؟ غلط مىكند آن وزارت فرهنگى كه دخالت در امر ديانت و اسلام مىكند، مگر ما مىگذاريم اين مطالب بشود؟ مگر خمينى بميرد، نعوذبالله مراجع اسلام هم خداى نخواسته از بين بروند، وقتى رفتيم ما ديگر تكليفى نداريم لكن ملت اسلام هست، ملت اسلام باز زنده است، الان زندگى از سرگرفته است. بارك الله فيكم ملت اسلام ديگر بيدار شد، ديگر نمىنشيند، اگر من هم برگردم ملت اسلام برنمىگردد.
در همان سنگرى كه بوديم هستيم،
اشتباه نكنيد، اگر خمينى هم با شما سازش كند ملت اسلام با شما سازش نمىكند. اشتباه نكنيد، ما به همين سنگرى كه بوديم هستيم، با تمام تصويبنامههاى مخالف اسلام كه گذشته است مخالفيم، با تمام زورگوئىها مخالفيم، با تمام فشارهائى كه بر ملت مىآيد مخالفيم، با تمام حبسهائى كه بىجهت حبس كردهاند و با حبس كردن آنها مخالفيم. ما مرتجع هستيم كه مىگوئيم بابا آخر چه كردند اين بيچارهها كه اعدام كرديد؟ چه كردند اينها را كه در بندرعباس فرستاديد؟ چه كردند اينها را كه در حبس قرار داديد؟ اين بيچارهها جز اينكه گفتند بابا به قانون عمل كنيد، بيائيد همه مان، بزرگ هايشان گفتند به قانون، اين بيچارهها، كوچكترها هم كه خوب به تبع مسلمين و به تبع اسلام، فرض كنيد يك
صحيفه نور جلد 1 صفحه 80
كلمه هم گفته باشند، حالا يك كلمه گفتهاند، بايد تا آخر عمر اين بيچاره در بندرعباس سر ببرد؟ آقا يك قدرى اصلاح كنيد خودتان را، يك قدرى از اين حال ارتجاع بيرون بيائيد، يك قدرى از اين حال بربريت بيرون بياييد، يك قدرى از اين كارهاى قرون وسطايى دست برداريد، اينقدر مرتجع نباشيد، متمدن باشيد، مترقى باشيد، مملكت را مترقى، احترام به افراد مملكت بگذاريد، مردم را اينقدر بيچاره بار نياوريد، دانشگاهايتان جورى نشود كه برنامههايش جوانهاى ما را بد بار بياورند. جوانهاى ما را مبارز بار بياوريد، جوانهاى ما را جورى بار بياوريد كه در مقابل استعمار ايستادگى كنند. ماى مرتجع اينها را مىگوئيم.
ايران به اصطلاح مترقى زمان شاه
اگر ما مرتجعيم بفرمائيد. شماى مترقى داريد دسته دسته اين بيچارهها را، اين جوانهاى ما را از بين مىبريد. مدارستان يك مدارس صحيحى نيست كه انسان بتواند به آنها اطمينان داشته باشد، برنامههايتان يك برنامههاى استعمارى است، همهاش بازى، همهاش فوتبال، همهاش چه، ساير ممالك هم اينطورى است؟ پس اين اتمها را كى درست كرده است؟ پس اين طيارهها را كى درست كرده؟ مملكت مترقى!! لوله همين قم، همين قم، اين لولهاى كه براى آب در قم درست كردهاند، چون ايران درست كرده قابل استعمال نيست. مملكت مترقى، تو از لولهنگ سازى هم باز بالا نرفتى، به - رزمآراء گفت: ما به غير لولهنگ سازى چيزى بلد نيستيم او را كشتند. اين مملكت مترقى!! اين مملكت مترقى است كه الان نسبت به هر چيزش احتياج دارد به خارج؟ از اسرائيل كارشناس مىآورد، اى واى، به اسرائيل مىفرستد كه ياد بگيرند، شهردارىها از قم امسال رفتهاند، از قم اشخاصى رفتهاند، يعنى فرستادهاند آنها راكه بروند (مثل اينكه در روزنامه استوار هم بود اين) در آنجا چيز ياد بگيرند. من نمىدانم از يهودىها مىخواهند چه ياد بگيرند؟ از آنها تقلب بايد ياد بگيرند، از آنها بايد خدعه و فريب ياد بگيرند. چه مىخواهند ياد بگيرند؟ اين مملكت مترقى! چه مىگويى؟ چه مىگوئيد شماها؟ مگر با الفاظ مىشود؟ مگر با چهار تا زن فرستادن به مجلس ترقى حاصل مىشود؟ مگر مردها كه تا حالا بودند ترقى براى شما درست كردند تا زنهايتان ترقى درست كنند؟ ما مىگوئيم اينها را فرستادن در اين مراكز جز فساد چيزى نيست، شما بعد تجربه كنيد، ببينيد بعد از ده سال، بيست سال، سى سال ديگر اينها را بفرستند، به خيال خودتان، ببينيد اگر شما جز فساد چيز ديگرى ديديد؟ ما با ترقى زنان مخالف نيستيم، با اين فحشا مخالفيم، با اين كارهاى غلط مخالفيم. مگر مردها آزادند كه زنها مىخواهند آزاد باشند؟ (آزاد مرد و آزاد زن) با لفظ درست مىشود؟ زنها، مردها آزادند؟ در اين مملكت مردها الان آزادند؟ در چه چيز آزادند؟
صحيفه نور جلد 1 صفحه 81
تشكر از عموم ملت
و من عاجزم از اينكه تشكر كنم از جميع ملتهاى مسلمين، اسلام، تشكر كنم از ملت بزرگ ايران، جميع اصناف، جميع طبقات، اينهائى كه با ما همكارى كردند، اينهائى كه در غم ما غم خوردند، تشكر بزرگ كنم از مراجع تقليد عظيمالشان، زحمت كشيدند، تهران رفتند، اهانتها ديدند در آنجا، زحمتها كشيدند در آنجا. مراجع بزرگ از بلاد جمع شدند در مركز، از مشهد تشريف آوردند، از اهواز تشريف آوردند، از قم اعاظم ما تشريف بردند، مراجع ما تشريف بردند، نجف همراهى كرد، قم آن كسى هم كه اينجا بود همراهى مىكرد، همه، همه با هم دست دادند به هم، فهماندند به اينكه ما ملت زنده هستيم، ما براى آزادى اين ملت به همه جور حاضريم، يكىمان حبس مىرود يكىمان اهانت مىشود، يكىمان فحش مىخورد، ما به همه چيزش حاضريم. حالا هم همين مراجع عظام تشريف دارند، كثرالله امثالهم (آمين جمعيت) همان مراجع نجف تشريف دارند، كثرالله امثالهم. همان مراجع تهران و مشهد تشريف دارند، كثراللهامثالهم. اسلام همچنين نيست كه يك فرد داشته باشد، دو فرد داشته باشد، همه سرباز اسلامند، همه سربازان اسلامند، همه علما جان نثار اسلامند، نمى شود نباشند، همه هستند الحمدلله. همه دست به هم دادهاند، چه آنكه صلاح ديده است كه به ملايمت كار را انجام بدهد، چه آنكه صلاح ديده است با حدت كار را انجام بدهد، همه اينها از ما هستند، من لسانم ضعيف است كه تشكر كنم از اين افراد برجسته، از اين علماى بزرگ، من نمىتوانم تشكر كنم خداى تبارك و تعالى آنها را حفظ كند، خداى تبارك و تعالى سايه آنها را بر سر ما و مسلمين مستدام بدراد (آمين حضار) ما همه يك هستيم، يك، افراد زياد لكن آراء واحده، يك هستيم، همه يك هستيم. گمان نكند كه، كسى گمان نكند كه بشود با پخش يك چيزهاى مسموم بتواند كه بين علماى اسلام جدايى بيندازد، هيچ امكان ندارد اين مطلب، ما همه با هم هستيم، ما براى ذب از اسلام و ذب از ايران و ذب از استقلال ايران و ذب از كيان اسلام، همه يك هستيم، يك حلقوم داريم. گمان نشود كه خداى نخواسته (بچهها خيال كنند) يك اختلافى در كار هست. اهانت به مراجع، اهانت به جامعه اسلامى است. و من يك نصحيت مىكنم به بچههاى طلاب، طلاب جوان كه تازه آمدهاند و حاد و تندند و آن اين است كه: آقايان متوجه باشيد اگر چنانچه شطر كلمهاى به يك نفر از مراجع اسلام، شطر كلمهاى اهانت بكند كسى به يك نفر از مراجع اسلام، بين او و خداى تبارك و تعالى ولايت منقطع مىشود. كوچك فرض مىكنيد؟ فحش دادن به مراجع بزرگ ما را كوچك فرض مىكنيد؟ اگر به واسطه بعضى از جهالتها لطمهاى بر اين نهضت بزرگ وارد بشود، معاقبيد پيش خداى تبارك و تعالى، توبهتان مشكل است قبول بشود چون به حيثيت اسلام لطمه وارد مىشود. اگر كسى به من اهانت كرد، سيلى به صورت من زد، سيلى به صورت اولاد من زد، والله تعالى راضى نيستم در مقابل او كسى بايستد دفاع كند، راضى نيستم. من مىدانم، مىدانم كه بعضى از افراد يا به جهالت يا به عمد مىخواهند تفرقه مابين
صحيفه نور جلد 1 صفحه 82
اين مجتمع بيندازند. تفرقه ما بين اين مجتمع معنايش اين است كه در اسلام خلل واقع بشود، استعمار به آرزوى خودش برسد.
ما خودمان را بايد فدا كنيم براى اسلام، آمال و آرزوهايمان را بايد فدا كنيم براى اسلام - اگر بنا باشد - تمام مراجع از شصت به آن طرفند، در عشره مشوومه يا ميمونه، اگر براى خدا در اين عشره از بين برويم، عشره ميمونه است و اگر چنانچه باز به آمال و آرزو باشيم مشوومه همه مراجع از شصت به آن طرف هستند، ديگر مىشود كه اين اشخاصى كه ريششان را در اسلام سفيد كردهاند اينها خداى نخواسته بر خلاف مصالح اسلام عمل بكنند؟ نمىشود آقا. اگر يك وقت اختلاف اجتهاد در كار باشد، مثل ساير مسائل شرعيه اختلاف اجتهاد در كار باشد، بچهها و جوانها نبايد دخالت بكنند، خطرناك است، دشمن بيدار است، گمان نكنيد كه فحش به يك نفر است، فحش به يك جامعه اسلامى است، اهانت به يك جامعه اسلامى است، و هن وارد شدن بر يك جامعه اسلامى است.
من كه اينجا نشستهام دست تمام مراجع را مىبوسم، تمام مراجع اينجا، نجف، ساير بلاد، مشهد، تهران، هر جا هستند، دست همه علماء اسلام را من مىبوسم. مقصد بزرگتر از اينهاست آقا. من دست برادرى دراز مىكنم به تمام ملت اسلام، به تمام مسلمين دنيا، در شرق و غرب عالم هر چه مسلم هستند، من از اينجا دست برادرى دراز مىكنم و دست آنها را مىفشارم. ما خاضع هستيم براى همه علماى اسلام، شما هم خاضع باشيد، همه، همه بايد خاضع باشيد. اين هم امرى است كه به حضرات آقايان تذكر دادم، البته نمىگويم واقعهاى هست، ان شاءالله هيچ ابداً نيست اما جوانند، بچهاند، گاهى وقتها عصبانيتى پيدا كنند از اين امور. آقا، ما اهل يك ملت، اهل يك مملكت، اهل يك ديانت، اهل يك بساط، همه برخوان نعمت خداى تبارك و تعالى نشستهايم، همه بايد شكر اين نعمت را بگزاريم كه يك همچو مراجع بزرگ داريم، متشكر باشيم از خدا كه يك همچو افراد برجسته داريم، قدردانى كنيم از آنها، عزت آنها عزت اسلام است، اهانت به آنها اهانت به اسلام استتوجه داشته باشيد مبادا يك وقت خداى نخواسته يك اهانتى به يك مسلمى يك اهانتى به يك مرجعى، يك اهانتى به يك مومنى بشود كه خداى تبارك و تعالى راضى نيست. من مىترسم كه يك وقت خداى تبارك و تعالى ما را اخذ بكند، اخذ عزيز مقتدر.
مطالب با اين حرف تمام نمىشود، زياد است حرف و من هم كه ديگر قدرتش را ندارم كه صحبت بكنم، از اين جهت توفيق همه علماى اسلام را در خدمت به اسلام از خداى تبارك و تعالى درخواست دارم. خداوند تمام مراجع اسلام را در ظل حمايت خودش حفظ كند، (آمين حضار) سايه تمام مراجع اسلام را بر سر مسلمين و بر سر همه ما مستدام بدارد (آمين حضار) ديانت اسلام را تقويت كند، (آمين حضار) دست اشخاصى كه به استقلال مملكت ما، به اقتصاد مملكت ما خيانت كنند قطع كند (آمين حضار).
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 83
تاريخ: خرداد 1343
اعلاميه مشترك حضرات عظام، امام خمينى، ميلانى، نجفى مرعشى و طباطبائى قمى به مناسبت سالگرد 15 خرداد
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله وانااليه راجعون
وسيعلم الذين ظلموااى منقلب ينقلبون
يك سال از فاجعه خونين 12 محرم 83 (15 خرداد 1342) گذشت، يك سال از مرگ فجيع عزيزان ملت سپرى شد، يك سال از بىخانمان شدن و بىسرپرست شدن يتيمان بىپدر و زنهاى بىشوهر و مادران داغديده گذشت.
15 خرداد ننگى بر چهره هيئت حاكمه.
واقعه 15 خرداد ننگ بزرگى براى هيئت حاكمه به بار آورد، اين واقعه فراموش شدنى نيست تاريخ آن را ضبط كرد، آيا ملت مسلمان چه جرمى مرتكب شده بود؟ زنها و اطفال صغير چه گناهى كرده بودند؟ چرا آنها را به مسلسل بستند؟ علماى اسلام و خطباء مذهبى چه جرمى داشتند؟ گناه آنها دفاع از حق بود، دفاع از قرآن كريم بود، به جرم نصايح مشفقانه و صلاح انديشى اهانت شدند، به حبس كشيده شدند، محصور گرديدند، مبتلا به مصائب شدند.
دفاع از اسلام و استقلال و برائت از عمال اسرائيل جرم است؟!
علماء اسلام وظيفه دارند از احكام مسلمه اسلام دفاع كنند، از استقلال ممالك اسلامى پشتيبانى نمايند، از ستمكارىها و ظلمها اظهار تنفر كنند، از پيمان با دشمنان اسلام و استقلال و ممالك اسلام اظهار انزجار كنند، از اسرائيل و عمال اسرائيل، دشمنان قرآن مجيد و اسلام و كشور برائت جويند، از اعدامهاى بىجهت و تبعيدهاى دستجمعى و محاكمات غير قانونى و محكوميتهاى بدون مجوز بيزارى جويند و صلاح حال ملت و مملكت را در هر حال بيان كنند، اينها جرم است؟ اينها ارتجاع سياه است؟
صحيفه نور جلد 1 صفحه 84
در ايران تمام فرق ضاله آزادند به غير از مسلمين.
در اين مملكت تمام فرق ضاله آشكارا تبليغ ضد اسلامى مىكنند، محافل آزاد دارند، مجالس علنى دارند، مسيحيين فرستنده در كليساى انجيلى در تهران دارند، موسسه در كرمانشاه دارند، مدارس رسمى دارند، برخوردار از پشتيبانى دولتها هستند، نشر كتب ضد دينى آزاد است. فقط مسلمانها و مبلغين مذهبى و علماى اسلام آزاد نيستند، تبليغات دينى و بيان قانون شكنىها ارتجاع سياه شناخته شده و ممنوع گرديده، محافل دينى و مجامع مذهبى محتاج به اجازه شهربانىها و سازمانهاست دستجات عزادارى بر حضرت سيدالشهدا عليه الصلوة والسلام بايد محدود و ممنوع باشد.
حمايت اسرائيل از ايران !
ما نمىدانيم اينها چه بستگيى با اسرائيل و عمال اسرائيل دارند، آيا براى مملكت كهنسالى مثل ايران ننگ نيست كه دولت اسرائيل بگويد ما حمايت از ايران مىكنيم؟ ايران بزرگ تحتالحمايه اسرائيل است؟ آيا خلاف مصالح كشور نيست كه مطالب خود ساخته بىسروپائى را در افواه ملت بيندازند و روزنامهها در اطرافش بحث كنند و ضعف دولت را بر ملا نمايند؟ اين سياست غلط نيست؟ اين فضيحت نيست؟ اينها ملت را خواب فرض كردند.
برنامه ما وحدت كلمه مسلمين و اتحاد ممالك اسلامى است در مقابل دول استعمار طلب.
ما براى دفاع از اسلام و ممالك اسلامى و استقلال ممالك اسلامى در هر حال مهيا هستيم. برنامه ما كه برنامه اسلام است. وحدت كلمه مسلمين است، اتحاد ممالك اسلامى است. برادرى با جميع فرق مسلمين است در تمام نقاط عالم، هم پيمانى با تمام دول اسلامى است در سراسر جهان مقابل صهيونيست، مقابل اسرائيل، مقابل دول استعمار طلب، مقابل كسانى كه ذخائر اين ملت فقير را به رايگان مىبرند و ملت بدبخت در آتش فقر و بيكارى و بينوائى مىسوزد. در حضور چهرههاى رنگ پريده از گرسنگى و بينوائى، دائماً دولتها دم از ترقى و پيشرفتهاى اقتصادى مىزنند، اين حقايق تلخ ما را به تنگ آورده، علماء اسلام را رنج دهد، اگر اينها ارتجاع سياه است، بگذار ما مرتجع باشيم.
واقعه 15 خرداد پشت ما و هر مسلم غيرتمند را مىشكند
ما از واقعه دوازدهم محرم، 15 خرداد خجلت مىكشيم. واقعه شوم 15 خرداد و مدارس علميه فيضيه و غير آن پشت ما و هر مسلم غيرتمند را مىشكند، تا هيأت حاكمه چه عقيده داشته باشد، ملت اسلام اين مصيبت را فراموش نمىكند. ما روز دوازدهم محرم را عزاى ملى اعلام مىكنيم، بگذار ما را مرتجع بخوانند، كهنه پرست بدانند.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 85
دولت شاه بايد رويهاش را تغيير دهد.
ما از عواقب اين اعمال جائرانه خائف هستيم و نصيحت هيأت حاكمه را لازم مىدانيم و كراراً نصيحت كرديم و خير و صلاح را گوشزد كرديم و رعايت نشده است. ما مصلحت مىدانيم كه دولت رويه را تغيير دهد، سازمانها و شهربانىها را اينقدر بر ملت ستمديده و بر علماء اسلام و خطباء محترم چيره نكند، از اين اعمال خلاف قوانين اگر مىتوانند جلوگيرى كنند.
سكوت در مقابل ستمكارى، اعانت به ستمكاران است.
علاقه علماء اسلام به ممالك و قوانين اسلامى، علاقه الهى ناگسستنى است. ما از جانب خداى تعالى مامور حفظ ممالك اسلامى و استقلال آنها هستيم و ترك نصيحت و سكوت را در مقابل خطرهائى كه پيش بينى مىشود، براى اسلام و استقلال مملكت جرم مىدانيم، گناه بزرگ مىدانيم، استقبال از مرگ سياه مىدانيم. پيشواى بزرگ ما حضرت اميرالمومنين عليه السلام سكوت را در مقابل ستمكارى جايز نمىدانست و ما نيز جايز نمىدانيم. وظيفه ما ارشاد ملت است، ارشاد دولتهاست، ارشاد جميع دستگاههاست، ما از اين وظيفه به خواست خداى تعالى خوددارى نمىكنيم. در اين زمان، سكوت در مقابل ستمكارى، اعانت به ستمكاران است.
تمام مسلمين موظف به انجام وظايف اسلامى هستند.
وظايف اسلامى وظيفه ما تنها نيست، وظيفه تمام طبقات است، وظيفه مراجع اسلام است، وظيفه علماء اسلام است. وظيفه خطباى اسلام است، وظيفه تمام ملت است، وظيفه تمام ممالك اسلامى و ملل اسلامى و ملل اسلام است. ما اميد واثق داريم كه ملل اسلامى در آتيه نزديكى بر استعمار چيره شوند و ما در موقع خود به خواست خداى تعالى از هيچ گونه فداكارى دريغ نمىكنيم. از خداوند تعالى صلاح حال ممالك اسلامى و ملل اسلام و دولت اسلامى را خواستاريم. اللهم اجعل افئده من الناس تهوى الينا و السلام على من اتبع الهدى.
روح الله الموسوى الخمينى - محمد هادى الحسينى الميلانى - شهاب الدين نجفى المرعشى - حسن الطباطبايى القمى .
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 86
تاريخ 18/6/1343
بيانات امام خمينى در مورد نقشههاى استعمار براى غارت ممالك اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انااليه راجعون
خداوندا! زبان ما را از بيهوده گفتن و جذاف و لغو و دروغ حفظ بفرما. خداوندا! قلوب ما به نور اسلام و روحانيت روشن بفرما. خداوندا گوش شنوا عنايت بفرما به سلاطين دول اسلام به روساى جمهور دول اسلامى به نمايندگان مجلسين دول اسلامى به نخست وزيران و وزراء دول اسلامى به روساى دانشگاههاى دول اسلامى، به كارفرمايان و كارمندان دول اسلامى، خداوندا! آنها را قرار بده (من الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه ...).
تاسف شديد از اوضاع دول اسلامى على الخصوص ايران.
من در اين وقت كم و با عارضهاى كه به سينه من يك قدرى عارض شده است نمىتوانم تمام مطالبى را كه تصور كردهام تحويل بدهم، مهمات قضايا را به گوش ملت، به گوش شما آقايان مىرسانم. من از اوضاع عمومى دول اسلامى بسيار متاسفم، از اوضاع خصوص ايران بسيار متاسفم. دولت اسلامى، چه سلاطين اسلام، چه روساى جمهور اسلامى، چه نخست وزيران دول اسلامى در تحت تاثير استعمار غافل از مقاصد ديانت اسلام هستند، مطلع نيستند به مسائل اسلام، نمىخواهند مطلع بشوند به احكام اسلام، نمىتوانند با اين وضعى كه دارند مطلع بشوند كه اسلام چه آورده است براى بشر و بشر اگر اتباع كند از اسلام، به كجا خواهد رسيد.
ايجاد اختلاف، حربه دول استعمار طلب براى چپاول ذخاير مسلمين.
دولتهاى استعمار طلب، دولتهائى كه مىخواهند ذخاير مسلمين را ببرند، با وسيلههاى مختلف، با نيرنگهاى متعدد دول اسلامى را، سران دول اسلامى را اغفال مىكنند، گاهى به اسم شيعه و سنى اختلاف ايجاد مىكنند، حتى در شرق آنهائى هم كه جزء مسلمين نيستند، آنها هم گول خوردهاند. گفته مىشود كه در هندوستان در مثل عيد اضحى مقدار زيادى از گاوهاى مقدس پيش گاوپرستان مىآورند و به مسلمين به قيمت ارزان مىفروشند و آنها را وادار مىكنند كه گاوهاى مقدس پيش آن طوايف را ذبح كنند و بعد به آنها مىگويند كه اينها گاوهاى مقدس شما را ذبح كردند، يك
صحيفه نور جلد 1صفحه 87
هيجانى در بين هندو و مسلم، در بين طوايف هندىها به پا مىشود و يك غوغا و زوزهاى بلند مىشود و از اين غوغا آنها استفاده مىكنند شرق را مىبلعند. در دول اسلامى بين طوايف مسلمين به اسم اسلام و به اسم مذهب چيزهائى پخش مىكنند، تبليغاتى مىكنند كه طوايف مسلمين به جان هم بيفتند و با هم اختلاف شيعه و سنى پيدا بكنند و آنها به ذخائرى كه مسلمين دارند دسترسى پيدا بكنند و نتوانند مسلمين كارى انجام بدهند.
طرح خائنانه تجزيه دولت عثمانى.
مسلمين آنها بودند كه مجد آنها دنيا را گرفته بود، تمدن آنها فوق تمدنها بود، معنويات آنها بالاترين معنويات بود، رجال آنها برجستهترين رجال بود، توسعه مملكتشان از همه ممالك بيشتر بود، سيطره حكومتشان بر دنيا غالب شده بود. ديدند كه با اين سيطره، با اين وحدت دول اسلامى نمىشود تحميل كرد چيزهائى را كه آنها مىخواهند، نمىشود ذخائر اينها را طلاى سياه اينها را، طلاى زرد اينها را، نمىشود اينها را قبضه كرد، درصدد چاره بر آمدند، چاره اين بود كه بين ممالك اسلامى تفرقه بيندازند. شايد بسيارى، بعضى از شما يادشان بيايد جنگ بينالمللى را، جنگ اول بين المللى را كه با مسلمين و با دولت بزرگ عثمانى چه كردند، دولت عثمانى يكى از دولى بود كه اگر با شوروى طرف مىشد، گاهى او را زمين مىزد، ساير دول حريف ميدان او نبودند. دولت عثمانى يك دولت اسلامى بود كه سيطرهاش گرفته بود تقريباً از شرق تا غرب را، آنها ديدند كه با اين دولت اسلامى به اين قوىاى نمىشود چارهاى كرد، نمىشود ذخائر را برد. بعد از اينكه در اين جنگ با آن بساط غلبه پيدا كردند، تجزيه كردند دولت عثمانى را به دولتهاى بسيار كوچك، كوچك. براى هر يك از آنها هم يا اميرى قرار دادند يا سلطانى قرار دادند يا رئيس جمهورى قرار دادند. آنها در قبضه مستعمرچىها و ملت بيچاره در قبضه آنها، با اين وضع يك دولت عثمانى با آن مرز را زمين زدند و دولتهاى اسلامى از خواب بيدار نشدند يا خودشان را به خواب زدند. اين دولت عثمانى در تحت ظل خلافت اسلامى، در تحت ظل اتكا به قرآن مجيد آن مرز را داشت، بعد از آنكه تجزيه شد، در زمان ما، در زمان آتاتورك خبيث، اسلام را در آنجا الغاء كردند و الان دولت تركيه دولت مسلم نيست، دولت حسابش از اسلام جداست مراسم دينى ندارد دولت، احكام دينى دولت ندارد لكن ملت شريف تركيه مسلم هستند و اينها هستند كه در سالهايى كه به مكه مىروند طايفه اينها به نسبت بيشتر از ديگران است. دولت يك همچو دولتى است، آن مرز را به اتكا به اسلام به دست آورد و آنها ديدند كه اتكاء به اسلام نقطه بسيار بزرگى است كه با اين اتكا نمىشود دولتهاى اسلامى را از بين برد، در تركيه اسلام را از حساب دولت جدا كردند و حالا مىبينيد كه در قبرس كه از تركها كشته مىشود يك مسلم نيست كه متاسف باشد. اين تاسف دارد كه يك دولتى جورى بكند طورى رفتار بكند كه بعد از آنكه در مقابله نصارى زمين بخورد يا از آن كشته داده بشود، دول اسلامى ديگر بىتفاوت باشند نسبت به او. اگر يك نفر هم اظهار تاسف
صحيفه نور جلد 1 صفحه 88
بكند (يك آخوند پوسيدهاى مثل من) دول اسلامى كه اظهار تاسف نمىكنند براى اينكه مجد اسلامى را از دست دادند.
تلاش ايادى استعمار تحت لواى اسلام براى نابودى اسلام.
اختلافاتى كه در عراق در ايران، در ساير ممالك اسلامى ايجاد مىكنند، بايد سران دول اسلامى توجه داشته باشند به اين معنا كه اين اختلافات، اختلافاتى است كه هستى آنها را به باد مىدهد. بايد با عقل، با تدبير توجه داشته باشند به اين معنا كه به اسم مذهب و به اسم اسلام مىخواهند اسلام را از بين ببرند. دستهاى ناپاكى كه بين شيعه و سنى در اين ممالك اختلاف مىاندازند اينها نه شيعه هستند و نه سنى هستند، اينها دستهاى ايادى استعمار هستند كه مىخواهند ممالك اسلامى را از دست آنها بگيرند، ذخائر را از دست آنها بگيرند، بازار سياه درست كنند براى ممالك به اصطلاح مترقى، مىخواهند آن چيزهائى كه آنها زياد دارند و به دريا مىريزند، دور مىريزند، بازار درست كنند در شرق و اينها به قيمتهاى خوب، به قيمتهاى مناسب بخرند. همين چند روز در روزنامه اطلاعات بود كه غذاى سه روز آمريكا كه دور ريخته مىشود، به اندازه تمام غذاى ملت چين است كه 650 ميليون است، مال يك روز، سه روز فضلات غذاى امريكا به اندازه 650 ميليون جمعيت استفاده بكند يك روز، آن تفالههائى كه آنها بناست دور بريزند، چرا شرق را تحت قدرت نياورند، تحت اسارت نياورند، تا به شرق با قيمت مناسب بفروشند و طلا كنند و طلا را ببرند؟! چرا اين كار را نكنند؟! دولتما، دولتهاى اسلامى كه توجه به اين معانى ندارند، آنها كه ملتفت نيستند كه به سر آنها چه مىآيد. از دست برداشتن از قرآن كريم، اتكا نداشتن بر قواعد اسلام اين ضررها پيش مىآيد. تضعيف مىكنند دول اسلامى را با ايجاد اختلاف مذهبى تا هم مذهب را ببرند و هم دين را ببرند و العياذ بالله.
هشدار به دولتهاى اسلامى.
سران ممالك اسلامى، روساى جمهور، سلاطين اسلام، وزراء ممالك اسلامى نمايندگان مجالس ممالك اسلامى نبايد متنبه بشوند؟ واقعاً اينها نمىدانند مطلب را؟ يا مىدانند و حب جاه و حب مقام آنها را وادار مىكند كه مطابق دستورات عمل كنند؟ شما آقايان باور مىكنيد كه آنهائى كه از مجارى امور مطلع هستند يا دعواى اطلاع مىكنند، اين مطلب سطحى را كه يك سيد خمينى فهميده است، آنها نفهميده باشند؟ شما احتمال مىدهيد اين معنا را؟ اگر فهميده باشند، خداى نخواسته يا مجذوب هستند و يا ترس در كار هست، چرا بايد بترسند؟ براى اينكه اينها را دسته دسته كردهاند. دولت عثمانى به آن عرض و طول را حالا چند تا دولت كردهاند، همه كوچك، كوچك، كوچك. ملتهاى بيچاره را، اين ملت انبوه چند صد ميليونى را در تحت اسارت يك عده از خدا بيخبر قرار دادهاند و آنها را استعمار مىكنند و اين سران ممالك، ملت خودشان را بيچاره مىكنند. نبايد اين دول اسلامى از خواب بيدار بشوند؟ از اسلام چه بدى ديدهاند اينها؟ يك نيرنگ بزرگى كه از غرب
صحيفه نور جلد 1 صفحه 89
سرازير شده است و دول اسلامى را تحت نفوذ قرار داده است يا اينكه تطميع كرده است يا تهديد كرده است و اين را در مطابعمان مىبينيم، در مجلات مىبينيم، در تبليغاتشان، در راديوهايشان.
نژادپرستى، عامل بيچارگى دول اسلامى.
آن چيز مهمى كه دول اسلامى را بيچاره كرده است و از ظل قرآن كريم دارد دور كند، آن قضيه نژاد بازى است. اين نژاد ترك است بايد نمازش را هم تركى بخواند! اين نژاد ايران است بايد الفبايش چه جور باشد! آن نژاد عرب است، عروبت بايد حكومت كند نه اسلام! نژاد آريائى بايد حكومت كند نه اسلام ! نژاد ترك بايد حكومت كند نه اسلام ! اين نژاد پرستى كه در بين آقايان حالا دارد رشد پيدا مىكند و زياد مىشود و دامن مىزنند به آن، تا ببينيم به كجا برسد. اين نژاد پرستى كه يك مساله بچگانه است در نظر و مثل اينكه بچهها را دارند بازى مىدهند، سران دول را دارند بازى مىدهند، آقا تو ايرانى هستى! آقا تو ترك هستى! آقا تو نمىدانم اندونزى هستى! آقا تو چه هستى! آقا تو كجايى هستى! بايد مملكت خودمان را چه بكنيم! غافل از آن نكته اتكائى كه همه مسلمين داشتند. افسوس، افسوس كه اين نكته، نقطه اتكا را از مسلمين گرفتند و دارند مىگيرند و نمىدانم به كجا خواهد منتهى شد، همين نژاد بازىاى كه اسلام آمد و قلم سرخ روى آن كشيد و مابين سياه و مابين سفيد، مابين ترك و مابين عجم، مابين عرب و مابين غير عرب هيچ فرقى نگذاشت و فقط ميزان را تقوا، ميزان را از خدا ترسيدن، تقواى واقعى تقواى سياسى، تقواهاى مادى، تقواهاى معنوى، ميزان را اين طور قرارداد: (ان اكرمكم عندالله اتقيكم). ترك و فارس ندارد، عرب و عجم ندارد، اسلام نقطه اتكاء است. قضيه نژاد بازى ارتجاعى است. آقايان ماها را مرتجع مىدانند لكن دارند به 2500 سال قبل قهقرا برمىگردند، ما مرتجعيم؟ اختلافات دول اسلامى و علت اصلى آن. چرا بايد دول اسلامى غافل باشند از اين معانى؟ چرا بايد در داخله هر مملكتى اين نحو انقلابات ايجاد بشود؟ چرا بايد صفبندى بشود بين ممالك اسلامى؟ اينها اتحاد سه جانبه درست كنند در مقابل آنها، آنها اتحاد ديگرى درست كنند در مقابل اينها، (وكل بل على الاخر). اشخاص نبايد بيدار بشوند؟ سلاطين اسلام كه خودشان را چه مىدانند و چه مىدانند، نبايد توجه به اين معانى پيدا كنند؟ روساى جمهور اسلام كه ممالك اسلامى را آن نحوه قبضه كردهاند، نبايد تنبه پيدا بكنند؟ اين مطالب كه من عرض مىكنم، يك مطالب غير واقعيت دارى است؟ قبول ندارند خودشان كه يك واقعيتى است كه با كمال تاسف دارم عرض مىكنم؟ يكى از واقعيات است اينكه دول را به جان هم ريختهاند، يك دسته صفآرائى مىكنند از اين طرف در مقابل آنها و چقدر جمعيتشان را مجهز مىكنند در سرحدات ديگران، الان كه من دارم به شما عرض كنم به من اطلاع دادند كه تركها 200 هزار جمعيت متمركز كردند در سرحد كجا، چرا؟ با كى دعوا دارند؟ چرا مسلمين با هم جنگ مىكنند؟ چه
صحيفه نور جلد 1 صفحه 90
وادار كرده است كه مسلمين با هم جنگ كنند؟ جز دست استعمار؟ شما دست استعمار را از روى دول اسلامى برداريد ببينيد كه چه دوستى در كار هست، چه دوستى پيش مى آيد، ثغورتان هم همه حفظ كنيد. اگر بنا شد حكومت اسلامى باشد، اگر بنا شد ديانت اسلام حكومت كند تمام ثغور حفظ مىشود، تعدى، دولتى به دولت ديگر نمىكند، همه مسلم هستند، همه تحت لواى اسلامند. اينكه مىبينيد تعدى مىكنند، اين براى آن لشكركشى كند، او براى او لشكركشى مىكند، براى اينكه اينها در تحت لواى اسلام نيستند.
تلاش استعمار براى كوچك نمودن پيامبر و متحجر نشان دادن اسلام.
و از بدبختىهائى كه بر دول اسلامى و بر ممالك اسلامى و بر ملت اسلام پيش آمده است، از جمله آنها اين است كه از سالهاى بسيار بعيد و طولانى مشغول شدهاند، يك مدت زيادى دول استعمار طلب مشغول شدهاند پيغمبر اسلام را كوچك كنند، يك مدت هاى زياد دنبال اين رفتند كه پيغمبر اسلام را كوچك كنند. بعدش دنبال اين رفتند كه احكام اسلام، يك احكامى است كه مال هزار سال پيش از اين است و حالا چه و چه شده است و مملكت مترقى شده است و امثال ذلك و اسلام نمىتواند اشباع كند آن خواستههاى ملل را. آقا شما از اسلام چه ديديد؟ شما تمام مطبوعاتتان، تمام تلويزيونهايتان تمام راديوهايتان، تمام گفتارتان، نطقهايتان در مجالس، همه اينها براى شكستن احكام اسلام است، سوءنيت هم اگر نداريد شما را واداشتند به اين معنا (اما تهديدا او تطميعا يا اغفالا)، ان شاءالله اغفال باشد، خيانت نباشد، غافل باشيد. شما كه به ما مجال اين را نمىدهيد كه اسلام را معرفى كنيم به عالم. همين سه چهار روز پيش از اين يك كاغذى از يكى از دانشجويان امريكا براى من آمد (اين يكى از جوانهايى است كه من نمىشناسمش لكن ظاهر كلامش اين بود كه متدين است و متاسف است بر اوضاع)، نوشته است كه مع الاسف اينجا، محصلين اينجا، دانشجويان اينجا مىگويند كه ما هر چه بدبختى داريم از اسلام است. دانشجوهاى بيچاره، اسلامى كه به شما معرفى از راديو بشود كه اسلام نيست، اسلامى كه از روزنامهها شما خوانديد كه اسلام نيست. آن اسلامى كه به شما معرفى شده است يك چيزى است عقب افتاده، يك مطلبى است كه هيچ مسلمان زيربار آن نمىرود، اين را من هم قبول ندارم، اين را ساير روحانيون هم قبول ندارند، اين كه اسلام نيست، به ما هم كه مجال نمىدهند كه اسلام را معرفى كنيم. آقا در اين مملكت تلويزيون آزاد و دست يك اسرائيلى است، او هر چه مىخواهد بگويد، راديو هم تبليغاتش، برنامهاش را خودشان درست مىكنند و چه كنند. نه اين مملكت، در ممالك اسلامى، حالا من بحثم در ممالك اسلامى است مىآيم سراغ مملكت خودمان، اين حالا بحث در ممالك اسلامى است.
استعمار مجال معرفى اسلام واقعى را به ما دهد.
دست استعمار در ممالك اسلامى يكى از فعاليتها را كه مىكند اين است كه اسلام را به يك
صحيفه نور جلد 1 صفحه 91
طريقت عقب افتاده كهنه شده معرفى كند. سران قوم مىگويند كهنه پرستى است، ارتجاع است. اسلام را معرفى اين طور مىكنند. آقا يك دستگاه فرستنده به ما بدهيد تا ما پشت آن دستگاه فرستنده مبلغينمان بروند اسلام را معرفى كنند به دنيا. صداى ما كه به دنيا نمىرسد، صداى ما از اين مسجد كه بيرون نمىرود، اين حرفهايى كه همهاش منطقى است، قاچاق است! از اينجا كه اين آقايان بيرون بروند معلوم نيست كدامشان را خواهند گرفت، كدامشان را خواهند سلامت گذاشت. اين ضبط صوتها معلوم نيست كجا ضبط بشود، اينكه ديگر به كسى حرف زدن نيست، اينكه راجع به مصالح اسلام و مسلمين است، اينكه ديگر دعواى با شخص نيست، با همه است، اين دعوا نيست، اين نصحيت است، خيرخواهى است، خداداند خير شما را ما مىخواهيم، خوب به ما هم يك دستگاه فرستنده بدهيد. اجازه بدهيد مسلمين خودشان يك دستگاه فرستنده درست كنند من ضامن مىشوم كه بر خلاف صلاح شما خيلى نباشد، بله بر خلاف صلاح ارباب بزرگها هست و نمىگذارند، نخواهند گذاشت. اينجا بايد بدتر از يهودى، تلويزيون داشته باشد و هر طور دلش مىخواهد تبليغات بكند لكن تبليغات ما آزاد نيست، (نمى شود، اين مرتجعين نبايد حرف بزنند)، آقا! كجايش ارتجاع است؟
متحد شويد و ذخائر خويش را حفظ كنيد.
خوب ما مىگوئيم كه شما با هم، همه مسلمين با هم، ما نه با آن يكى روابطى داريم نه با شما روابطى داريم، ما با همه روابط داريم، ما همه شما را على السواء نگاه مىكنيم و همه مسلمين در نظر ما اگر چنانچه عمل به احكام اسلام بكنند عزيزند. ما ملت اسلام را تركش باشد، عربش باشد، عجمش باشد، از هر ملت آفريقا باشد، آمريكا باشد، هر جا مىخواهد باشد، ما ملت اسلام را عزيز مىداريم. ما مىگوييم آقا دست به دست هم بدهيد، شما يك جبهه ثلاثه درست نكنيد و پيوند بكنيد با اسرائيل در مقابل اتحاد آنها آنها هم يك اتحاد درست نكنند در مقابل شما، همه با هم متحد بشويد، همه مسلمانيد، اتكاى شما به قرآن باشد. آقا شما قرآن را دانيد چه هست، همين تو جيبشان گذاشتهاند، من توى جيبم قرآن نيست لكن مامورين همه تو جيبشان قرآن است! كاسه از آش گرمتر است! تو اعتقاد به قرآن دارى؟ تو فقط مىخواهى مرا بازى بدهى. تا صحبت شود،آقا قرآن در مىآورد، از بالا يك قرآن نشان مىدهد. شما قرآن را تو جيب گذاشتيد مىخواهيد قرآن از بين برود. اين حرفهايى كه ما مىزنيم ارتجاع است؟! اينكه ما مىگوئيم كه همه شما با هم متحد باشيد، نگذاريد اين ذخائرتان را از بين ببرند.
استعمار در انديشه اغفال ذخاير فوق الارضى (جوانان).
بالاتر از آن ذخائر تحت الارضى اين ذخائر فوق الارضى است، اين جوانهاى ماست. آقا جوانهاى ما را دارند مىبرند، خدا مىداند، جوانهاى دول اسلامى را دارند مىبرند، يك دسته امريكاست و يك دسته نمىدانم كجاست و يك دسته كجاست و يك دسته ديگر هم الان دارند به اسرائيل مىروند الان در منزل من موجود است آن مجله سازمان دانشجويان ايران در اسرائيل، الان
صحيفه نور جلد 1 صفحه 92
موجود است. آقا اين ذخائر ما اين جوانها هستند. اين جوانهاى ما را دارند اغفال مىكنند، دارند به آنها تزريق مىكنند كه هر بدبختى شما داريد از اسلام است. شما كجاى اسلام را ديديد كه مىگوئيد بدبختى از اسلام است؟ شما مسلمين را اينجا ديديد كه يك مردم فقير گداى بيچاره است، هى هم داد مىزنند كه الحمدلله يك نفر هم سر گرسنه ديگر به خواب نمىرود، اميدوارم اين جور باشد لكن اين كلام واقعيت تغيير مىدهد؟ اين كلام، حرفهايى كه در چند وقت پيش از اين در اطلاعات نوشته بود و اطلاعات هم كه سند رسمى شماست، راجع به بنادر جنوب نوشته بود، اين واقعيت را تغيير مىدهد؟ اينكه تغيير دهد اينها را. اين دانشجوهاى بيچاره ما اينجا كه ديدند، ديدند كه مسلمين، گرسنه و بيچاره و بدبخت، مساجدشان خراب، نمىدانم معابدشان چطور، كذا، وقتى كه وارد امريكا مىشوند، يك كليسا مىروند مىبينند كه تمام منظم، مرتب همه چيز آن درست، خيال مىكنند كه احكام انجيل و تورات اينها را به اين حد رسانده است و احكام اسلام اينها را عقب كشانده است.
سيه روزى مسلمين همه به خاطر سران دول اسلامى است نه اسلام.
خير آقا دول اسلامى ما را اين جور كرده است دولتهاى اسلامى بيچارههاى غافل شده ما را به اين روز رساندهاند. اسلام را اين جورى دارند معرفى مىكنند. اسلام يك وقتى بود كه نصف دنيا را گرفته بود و داشت مىرفت جلو. اسلام، تمدن، شما كتاب گوستاولوبون را بخوانيد،تمدن اسلام را،آن رفتهاست تمدن اسلام را از چشم مادى نگاه مىكند،او اصلا"نمى فهمد اسلام يعنى چه؟اعتقاد هم نه به مسيح دارد و نه به اسلام دارد، او تمدن را عبارت از اين ستونهاداند. بچههاى ما هم اين طورى خيال كردند هست. وقتىرويد مى بينيد كه آنجا بله، يك تشريفات زياد و واتيكان هم كذا و كجا كذا، مساجد ما خراب و بيچاره، خيال مىكنيد اينها از اسلام است. خير آقا اينها از سران اسلام است، اينها از اسلام نيست. سران اسلام كه در تحت سيطره مستعمرين واقع شدهاند ما را به اين روز رسانده اند، ذخائر ما را به ديگران تحويل دادند وما بدبخت و بيچاره و گرسنه مانديم. آنجا روساى بزرگ جمهور يكشنبه مىروند (آن طوركه گفته مىشود) سراغ مراسم مذهبيشان، اينجا شما يك نفر از اينها را توى مسجد مىبينيد؟ مىشود پيدايشان كرد؟ از اين روساى ما يك وقت تو مسجد پيداشود؟ بله گاهى وقتها پدرش مىميرد، برادرش مىميرد، چه مىشود يك عبورى هم از اينجا مىكند با تمسخر و كذا امامسجد نيست اين كه،در نمازاينها (سلاطين ما)حاضر مىشوند؟ آنهاروساى جمهورشان در نماز هم حاضر مىشوند، سلاطينشان هم حاضر مىشوند در مراسم مذهبى شان، آن مذهبى كه هيچى ندارد، آقايان خيال مىكنند كه مذهب مسيح آن است كه حالا دست ماست، البته در زمان خودش درست بوده، اينكه الان دست ماست از مذهب مسيح و از احكام مسيح ، خوب ببينيد، ببينيد اين دانشجويان، ببينيد آن چيست وقرآن چيست. احكام مسيح را ببينيد چيست، احكام اسلام را ببينيد چيست، احكام اسلامى كه كرورها، ميليونها حكم اسلام دارد براى هرچيزى،تصور شمانمى توانيد بكنيد يك چيزى در عالم، يك واقعهاى در عالم اتفاق بيفتد اسلام نداشته باشد
صحيفه نور جلد 1 صفحه 93
حكم، حكمش بالاى سرش است.يك همچنين اسلامى كه الان هم هر حادثهاى اتفاق بيفتد حكمش را دارد، اين يك مذهبى است كه كهنه پرستى است؟ عقب افتادگى است؟ بدبختىها از اسلام است؟! بدبختىها از اين روساى اسلام است، اين روساى بيچاره، اين سران دول بيچاره كه توجه ندارند به مصالح خودشان يا نمىخواهند توجه داشته باشند، اينهاست كه ما رابدبخت كرده است اينهاست كه روز سياه براى مسلمين درست كرده است، باز هم رها نمىكنند، باز هم در هر واقعهاى كه اتفاق مىافتد يك بساطى براى ما درست مىكنند.
با وحدت اسلامى غرب را عقب برانيد.
اينها راجع به امورى كه مربوط به دول اسلامى است وآن مقدارى كه من مىتوانم به عنوان اينكه يك نفر معمم هستم و طلبه هستم، مىتوانم به دول اسلامى اعلام كنم و اميدوارم برسد به آنها، اين چيزهائى است كه، ضرورياتى است كه اينها خودشان هم بايد توجه داشته باشندواميدوارم كه به گوش اينها فرو برود ويك وحدتاسلامى واقعى پيدا كنند،گذشت كنند از بعضى شهوات خودشان و با هم دست برادرى بدهند، تفوق را از هم نكنند، با هم برادر بشوند، همه مجتمعا"در مقابل غرب، شرق زده نباشند، درمقابل غرب بايستند دول شرق، حتى بودائىها بايستنددر مقابل غرب، غرب را عقبش بزنند و در بين خودشان يك حكومت آرام، يك اجتماع آرام، همه ممالك سرجاى خودش باقى هيچ كدام به هيچ كدام تجاوز نكنند، همه هم برادر باشند، اگر غير خواست به آنها تجاوز كند، همه با هم هم ناله بشوند و جلو بروند. اگر مسلمين با هم متحد بشوند هيچ دولتىنمى تواند به آنها غلبه كند. اينها اشتباه است كه آنها چه دارند و چه دارند، خير اينها نيست، شما عرضه نداريد، شما اغفال شديد.
حزب، مجلس و دولت فرمايشى.
و اما راجع به مملكت خودمان، اينكه با يك روز و دو روزنمى توانيم ما صحبتش را بكنيم بدبختىهايى كه ما در مملكت خودمان داريم. دولتها مىآيند و مىروند، هر دولتى هم مىآيد يك حزبى درست مىكند، هر دولتى، شما از آن وقت تا حالا هر چه ديديد، يكى حزب مردم درست مىكند، يك عده چه درست مىكنند، يك حزب ايران نوين درست مىكنند، يك حزب چه، هى حزب درست مىكنند. اصلاً در ايران حزب معنا ندارد. در هيچ جاى دنيا، مگر آنهائى كه مثل ايران هستند مملكت يك حزبى اصلاً معنا ندارد، حزب زورى معنا ندارد. سجلهاى مردم را از دهات مى گيرند، رجوع كنيد به اين دهات ببينيد سجلهايشان را مىگيرند نامنويسى مىكنند در حزب، اين بيچاره داند ايران نوين اصلا يعنى چه، اطلاع از اين ندارد، فرضا از اينكه آن اساسنامه را بفهمد، اصلاً نمىفهمد اين بيچاره اساسنامه چيست. اين بيچارهها را اين بيدينها خواهند جمع كنند در يك محيطى زنده باد بگويند، فقط همين . از اين جمعيت بدبخت بيچاره اين معنا را مىخواهند كه اجتماع كنند، يك اجتماع انبوهىاز جمعيتها بشوند، بعد دنبالاينهاراه بيفتند و برايشان هورا بكشند و زنده باد بگويند،
صحيفهنور جلد 1 صفحه 94
از اينها بيچاره همين قدر مىخواهند.
آنجاهائى كه حزب هست، دولتها از حزب وجود پيدا مىكنند نه اينكه اول دولت تشكيل شود بعد حزب درست كند، بعد اتكا به آن پيدا كند. اينجا خوب شما مىبينيد اول دولت درست مىشود، دولت هم به مجلس و به من و شما هيچ ربطى ندارد، اول دولت درست مىشود، خودشان مىگويند، مننمى گويم، خودشان مىگويند، (ما به امر آمديم وبه امر مىرويم،غلط هم هيچ كس نبايد بكند، هيچ وكيلى هم غلط نكند)،نمى كند. اول دولت تشكيل مىشود، بعد كه دولت تشكيل شد، سرنيزه دستش آمد شروع مىكند حزب درست مىكند، آن وقت هم يك حزبى است كه دولت از حزب پيداشده،دولت ما حزبى است، دولت آقايان حزبى است. آقا اينها را براى چه مىگويند؟ من آخوند فهمم، دول عالم نمىفهمند اينها را؟ آنها مىخواهند تو اين طور باشىمى خواهند عقب افتاده باشى، دست برداريد آقا از اين عقب افتادگى، مجد خودتان را حفظ كنيد. اگر حزب مىخواهيد درست كنيد، خوب يك حزبى قبل از اينكه دولت شما پيش بيايد، يك حزبى درست كنيد و بعد هم حزب در مجلس به طورى كه بايد بشود، به طورى كه قوانين اساسى و قانون اساسى و ساير قوانين اقتضا مىكند، نماينده درست كنند و بعد هم آقاى وزير، نخست وزير متكى به نمايندگانى كه از حزب پيدا شد و از جمعيت و از خواسته مردم و اينها پيدا شد، بعدشود يك دولت متكى به حزب، حالا ما طلبهاى هستيم كارى به اينها نداريم، آنها كار دارند، بسم الله دوباره حاضريم.
بىتوجهى دولت جور به وضع ضعفا.
يك بساط درست مىكنند، بساط حزبى، اين بساطى است كه داريد مىبينيد، هر روز راه مىافتند به يك جائى از پول اين ملت بيچاره -آخر اين ملت گرسنه - خدا مىداند كه من گاهى وقتها كه به فكر مىافتم كه اين آتيه ما،اين زمستان آتيه چه خواهد شد، خوب ناراحت هستم، ما ناراحت هستيم، اينها امسال ديگر آيا نان دارند ندارند؟ امسال هم كه وضع خواربار خوب نيست، علوفه هم حتى ندارند، چه خواهد شد اين زمستان سياه به اين ملت فقير و بدبخت؟ من نمىدانم چه خواهد شد.آيا دولتها در فكر هستند كه حالا كه زراعت اينها رازمين زدند، لااقل از همان بازار سياهى كه درست شده از آنجا بگيرند بياورند اينجا سيركنند اين بيچارهها را؟ يا باز اينها شكم گرسنه بخوابند و گفته بشود كه يك نفر ديگر نيست كه سر گرسنه به بالين بگذارد؟ روزى چند نفرش پيش من مىآيند، منى كه هيچكاره هستم.
همكارى دولت با اسرائيل و تكذيب آن.
اين وضع حزب ايران، آن وضع مجلس ايران كه همهتان بهتر از من مىدانيد يا مثل من، آن وضع روابط با اسرائيلشان هر وقت كه اينها مرا، يعنى هر وقت نه، يك دفعهاش را كه من را ملاقات كرد يكى از اين سران قوم گفت: اين اسرائيل تمام شد مسالهاش، مساله تمام شد. من نمىدانم چه قدرتى
صحيفه نور جلد 1 صفحه 95
دارند اينها در خلاف واقع گفتن،همچنين قدرتى دارند كه من متوجه را اغفال مى كنند. گفت اسرائيل تمام شد. بعد از آنكه اسرائيل تمام شده، الان كه من اينجا نشستهام و براى شما صحبت مىكنم، مزارع بسيار خوب ايران بسياريش در دست اسرائيل است. از ايلام به من نوشته اند كه مزارع خوب اينجا را داده اند اسرائيل چغندر بكارند. تابلويى زدند به كنار جاده كه مزرعه نمونه ايران و اسرائيل. اين آقايانى كه اسرائيل راگويند ما كنار زديم. روزنامه اسرائيل كه براى من آمده است نوشته بود اينكه سفير اسرائيل در ايران، در تهران (آقايان مىگويند كه ما كارى نداريم به اسرائيل !!) در دو روز پيش از اين، سه روز پيش از اين، در شانزده شهريور در تهران، دروازه دولت يك بساطى يهوديها درست كردند،چهارصد، پانصد نفر يهودى دزد دور هم جمع شده اند و خلاصه حرفشان اين بوده كه شعارى براى يكى داده اند، يك فحشى به يكى دادهاند، آن وقت نوشته اند به اينكه مجد مال يهود است، يهود برگزيده خداست، ما ملتى هستيم كه بايد حكومت بكنيم،نمى دانم چه بكنيم، كذا، ما با ديكتاتورى مخالفيم، ما با هيتلرى مخالفيم، ماكذا،كذا .اينها نطق هايشان بوده است، آقايان به مراى و منظر اين دولت ما، اين جمعيت مىآيند آنجاو اين حرفها را مىزنند. خوب اگر ديكتاتورى موقوف است و مخالف است كه اين...خوب جلوى اين را بگير ديگر،اين كلمه را نگذار بگويد. تمام حرف براى اينكه بگويند چه كذا و يكى ديگر را فحش بدهند! عيب است از يك مملكتى اتكاء به يهوداين حرفى كه مامىزنيم خيلىحرف بدى است؟!البته تلخ است به ذائقهها ،تلخ است به ذائقه شما لكن بدبختى يك مملكت اسلامى استبدبختى يك مسلمينى است كه اتكا پيدا بكنند يا ارتباط پيدا بكنند،يا پيمان ببندند با يك دولتى كه الان دشمن اسلام است و در مقابل اسلام - اين اسلام ايستاده است و غصب كرده است فلسطين را.
اگر با اسرائيل موتلف نيستيد، آن را محكوم كنيد.
من به دول اسلامى مى گويم كه آقا چرا سر نفت دعوا مىكنيد؟ فلسطين مغصوب است،يهود را بيرون كنيد از فلسطين،اى بيعرضهها. خودشان ريختند به جان هم. فلسطين مغصوب است،شما سرنفت دعوا مىكنيد؟ وقتى سر مال دعوا كرديد، تثبيت شد حكومت اسرائيل بر فلسطين، اين حكومت بود؟ اين اعراب بيچاره را كه بيرون ريختند و الان يك ميليون يا بيشتر شان گرسنه و بيچاره خوابيده اند در بيابان ها، بسى بيچاره و آواره شدند، آيا دول اسلام نبايد در اين معنا اعتراضى بكنند؟حرفى بزنند؟ با يك همچنين دولتى كه يك ميليون مسلمان يا بيشتر را بيرون ريخته و آواره كرده، شما ائتلاف مىكنيد؟ اگر ائتلاف نداريد خوب در روزنامه بنويسيد، اگر ائتلاف نداريد بگذاريد اين حرفى كه من مىزنم در يكى از اين چاپخانه نوشته بشود و منتشر بشود، اگر نگذاشتيد بدانيد موتلفيد، بدانيد ائتلاف داريد با يهود، با شاهى. عمال اسرائيل را مىبينيد كه در اين مملكت چه كارها مىكنند، چه چيزها هست اخيراً "يك خبرى به من رسيد كه حالا براى خاطر اينكه خواهش كردند كه من حرف نزنم حرفش را نمى زنم، گفتند درستش كرديم، در راديو هم ديشب آمدند گفتند كه گفته مىشود و يك
صحيفه نور جلد 1 صفحه 96
چيزى هم گفته شده است، در هر صورت من خيلى اين چيزها را باورم نمى آيد، آدم ديرباورى هستم. خوب ديدند كه ما امروز مىخواهيم يك چهار تا كلمه نصيحت كنيم آقايان را،گفتند كه مبادا از اين هم اسم برده بشود، يك اصلاحى كردند، توى راديو هم ديشب گفته شده است لكن من كه حالا باز باور نكردم، اگر نگذارند باور كنم يك روز ديگر هم اينجا صحبت مى كنم، آن وقت اين مطلب را مىگويم.
خطر حضور عمال اسرائيل در حكومت.
عمال اسرائيل در ايران، هر جا انگشت مىگذارى مىبينى كه يكى از اينها در مراكز حساس، مراكز خطرناك، والله مراكز خطر ناك براى تاج اين آقا، ملتفت نيستند اينها، اينها آنها بودند كه در شميران تهران توطئه كردند ناصر الدين شاه را بكشند،مملكت ايران را قبضه كنند، شما تاريخ نگاه كنيد، تاريخ كه مىدانيد. در نياوران توطئه كردند ،در نياوران چند نفر رفتند ناصرالدين شاه را ترور كنند و يك عده هم در تهران بودند كه حكومت را قبضه كنند. اينها حكومت را از خودشان دانند، اينها در كتابهايشان نوشته اند، در مقالاتشان نوشتند حكومت مال ماست، بايد ما يك سلطنت جديدى به وجود بياوريم، يك حكومت جديدى به وجود بياوريم، حكومت عدل. همين هايى كه يك همچنين سوءنظرها و سوء نيت هايى را دارند، از دربار گرفته تا آن آخر مملكت از اين اشخاص آنجا موجود است.
آقا بترسيد شما از اينها، يك جانورهائى هستند اينها. در وزارتخانه موجود است. من انگشت رويش گذاشتم ديدم، يكى از وزرا گفت نيست اين طور، بعد شاهد برايش فرستادم، شاهد برايش فرستادم كه با سند نوشته بود كه اين جورى است. الان هم موجود است و من اسم كثيفش را نمىدانم .در وزارتخانه موجود است، در عرض مىكنم كه ارتش موجود است خوب، اى ارتش محترم ! توى دهن اينها بزن، تو مسلمانى صاحب منصبان ارتش بسيارشان مردم خوبى هستند، با من هم گاهى رابطه دارند، يعنى رابطهاى كه پيغام مىدهند، اينها بعضيشان خوب هستند خوب جلو بگيرند از اينها، جلو بگيرند از يك اشخاصى كه با مذهبشان مخالفند، با تخت و تاجشان مخالفند، با مملكتشان مخالفند ،با استقلالشان مخالفند، با اقتصادشان مخالفند، خوب شما جلو بگيريد، برويد خواهش كنيد كه اينها را بيرون كنند، از بزرگترها خواهش كنيد.
والله من خير شما را مىخواهم، من مىترسم يك روزى چشمهايتان را باز كنيد هستى شما را از بين ببرند اينها، من از اين ترسم، يا بگذاريد ما آنها را از بين ببريم، من يك روز از بين مىبرم من نمىخواهيم تشنج بشود، شما كه ميل داريد آرامش باشد خودتان از بين ببريد اگر نبريد يك روزى مىبينيد كه يك جورى، يك بلد ديگر پيش مى آيد، يك وقت يك طور ديگر مىشود،آن وقت نه من مىتوانم جلويش را بگيريم نه شما مىتوانيد جلويش را بگيريد. اين اوضاعى است كه ما مواجه با آن هستيم و مىبينيد و مىبينيم و نمى دانم كه چه بكنيم، نمىدانم كه راه اصلاح چه است.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 97
اصلاح مملكت با اصلاح فرهنگ آغاز مىگردد.
راه اصلاح يك مملكتى فرهنگ آن مملكت است. اصلاح بايد از فرهنگ شروع بشود. دست استعمار توى فرهنگ ما كارهاى بزرگ مىكند،نمى گذارد جوان هاى ما مستقل بار بيانيد، نمىگذارد در دانشگاه جوانهاى ما درست رشد بكنند، اينها را از بچگى يك طورى مىكنند كه وقتى بزرگ شدند اسلام هيچ و آنها همه، همه چيز. اگر فرهنگ درست بشود يك مملكت اصلاح مىشود براى اينكه از فرهنگ است كه در وزارتخانهها مىرود، از فرهنگ است كه در مجلس مىرود، از فرهنگ است كه كارمند درست مىشود، شما يك فرهنگ مستقل درست كنيد يا بدهيد ما درست كنيم، شما مىترسيد از امريكا، مىترسيد از ديگران، بدهيد ما درست كنيم، اختيار فرهنگ را دست ما بدهيد.
وزارت اوقاف، طرحى براى تسلط بر روحانيون.
حالا تازه وزارت اوقاف هم آقايان مىخواهند درستش كنند به تخيل اينكه تقليد از يك مملكت ديگرى، به تخيل اينكه روحانيت را تحت وزارتخانه ببرند، اين خواب را به گور مىبريد، شما خيال مىكنيد كه روحانيت اسلام را مىشود مثل روحانيت مسيح كرد؟ هيچ امكان ندارد. روحانيت شيعه مستقل است، مستقل ،اتكاء به هيچ جا ندارد،بيايند بگويند به چه اتكا دارد؟ اين روحانيت مستقلى كه اتكا ندارد به هيچ جا، اين طلاب محترمى كه با سى چهل تومان در ماه ساختهاند و زحمت دارند مىكشند، اينها ديگر نمى ترسيم ما كه طرفدار يك مملكتى و يك دولت ديگرى باشند،اينها مستقلند در افكار خودشان، اينها از تويشان آدم در مىآيد، اينها از تويشان مدرس در مىآيد، اينها از تويشان سيد حسن مدرس در مىآيد، اينها گذارند، امكان ندارد كه ما بگذاريم كه اين هم تحت نظر فلان وزير و فلان باشد، فلان وزير غلط مىكند كه يك همچنين حرف هائى را مىزند، اشتباه مى كنند اينها، باز هم در اشتباهند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
فرهنگ را به ما بسپاريد تا انسان بسازيم.
بايد يك وزارت فرهنگى، يك فرهنگ صحيح باشد و فرهنگ هم حقش است دست ما باشد. خوب ما در اين مملكت يك وزارتخانه نداشته باشيم؟ همه وزرا از امريكاست، خوب يكى هم از ما، خوب بدهيد اين فرهنگ رادست ما،خودمان اداره مى كنيم،ما خودمان يك كسى را وزير فرهنگ مىكنيم و اداره مىكنيم، اگر از شما بهتر اداره نكرديم بعد از ده، پانزده سال ما را بيرون كنيد. تا يك مدتى دست ما بدهيد. فرهنگ را دست ما بدهيد، وزير فرهنگ را از ما قرار بدهيد، يك مدتى هم مهلت بدهيد كه ما كار را درست انجام بدهيم، اگر ما گفتيم كه شما تحصيل نكنيد، اگر ما گفتيم شما خوب تحصيل نكنيد، اگر ما گفتيم كه شما بهاعماق آسمان نرويد، شما عرضهاش را نداريد والا، چون عرضهاش را ندارند مىگوئيد (روحانيون نمى گذارند، مملكت ما،حالا باز وقت اين كارها نشده است) بفرمائيد چه كسى جلوتان را گرفته، بفرمائيد كارخانه ذوب آهن بياورند، كدام روحانى گفته است
صحيفه نور جلد 1 صفحه 98
نياوريد؟ هر كدام گفته بگوئيد تا ما بشنويم. بفرمائيد طياره سازى كنيد، اتومبيل سازى كنيد، آخر عرضهاش را نداريد بيچاره ها، يك مملكت بى عرضه ايد و اين هم كه شما عرضه نداريد نه اينكه عرضه ذاتى نداريد،شما را دست استعمار اين جور كرده است، غرب زده هستيد.
اين حرفهاى ما يك حرفهاى كهنه پوسيدهاى است كه بله ديگر كسىنمى خرد آن را؟ !به شما قول مىدهم كه آلمان هم اين را بخرد، شما نخريد. شما يك وزارتخانه را دست ما بدهيد، يك چند ساعت از اين راديو كه دارد موسيقى و بچههاى ما را دارند سوق دهند به فساد اخلاق، يك دو سه ساعتش هم دست ما بدهيد اما آزادمان بگذاريد، نه اينكه برنامهاش هم خودتان بنويسيد كه اينطورى برو بگو ما را آزاد بگذاريد، يك دو سه ساعت از برنامه راديو دست ما بدهيد، ما برايش تعيين مىكنيم برنامه را كه او صحبت كند و من به شما قول دهم كه نه با سلطنت شما مخالفت داشته باشد، نه با وزارت شما مخالفت داشته باشد، نه با رياست شما مخالفت، با هيچ كدام مخالفت ندارد. فقط اگر وزارت فرهنگ و دستگاههاى فرستنده يك مقدارى در دست ما باشد ما مردم را آشنا مىكنيم، دنيا را آشنا مى كنيم به احكام اسلام و اسلام و فرهنگ را يك فرهنگ مستقل، يك فرهنگ مسلم، يك فرهنگى كه يك دانه عربش وقتى مىايستاد جلو امپراطور،وقتى كه مىايستاد شمشيرش را در مىآورد و آن ديباجها را كنار مىزد مىگفت ، رسول الله فرموده است كه ما لباس حرير در بر نكنيم و ما روى جاى حرير هم نمىنشينيم، ما اين جور رجال درست مىكنيم، آن وقت ببينيد كه اگر يك همچنين رجالى از مكتب ما بيرون آمد، از فرهنگ ما بيرون آمد،اين رجال تحت تاثير استعمار مىرود؟ لكن چه بكنيم كه استعمار نخواهد گذاشت، دست خبيث استعمار نخواهد گذاشت كه وزارت فرهنگ را دست ما بدهند، والا حق با ماست، فرهنگ بايد ما باشيم.
وزارت اوقاف را به ما بدهيد تا فقرا را غنى سازيم.
وزارت اوقاف مىخواهيد درست كنيد، بايد وزارت اوقاف از ما باشد نه اينكه شما تعيين كنيد، تعيين شما قبول نيست، شما ارزش نداريد كه تعيين كنيد، ما بايد تعيين كنيم، بگذاريد تعيين كنيم ما يك نفر را يك نفر را رئيس فرهنگش كنيم،يك نفر هم وزير اوقافش بكنيم، اوقاف را آن وقت ببينيد كه اينطورى كه الان دارد لوطى خور مىشود نخواهد شد،تمام مطالب به خودش خواهد رسيد دست ما بدهيد تا ببينيد چه خواهد شد،آنوقت ببينيد كه ما با همين اوقاف اين فقرا را غنى شان مىكنيم، با همين اوقاف، با همين اوقاف ما فقرا را غنى مىكنيم. شما خاضع بشويد براى چند تا حكم اسلام. شما ما را اجازه بدهيد كه ماليات اسلامى را به آنطورى كه اسلام با شمشير مىگرفت بگيريم از مردم، آن وقت ببينيد كه ديگر يك فقير باقى مىماند؟ من براى شما راه هم مىسازم، من براى شما كشتى هم مىخرم،د بگذاريد. شما نخواهيد گذاشت. من مىدانم كه اين حرف هايى كه مىزنم بيهوده است، تمام شد، شما الان تشريف مى بريد و بنده هم خواهم رفت، آنها هم كه نخواهند گذاشت اين مطالب را لكن ما چه بكنيم دردى است كه ما داريم،
صحيفه نور جلد 1 صفحه 99
دردى است كه ما داريم.
مساله تبليغ
تبليغات بايد با ما باشد، آقا ما مبلغيم نه شما، تبليغ بايد با ما باشد، ما بايد در راديوها جا داشته باشيم براى تبليغ، شما هم كه تبليغ مى كنيد تبليغ ضد اسلامى است، تبليغ اسلامى نيست كه. معرفى كرديد اسلام را به جورى كه دانشجو از امريكا به من نوشته است كه دانشجويان مىگويند كه هر چه بدبختى هست از اسلام است، اى بيچاره دانشجو هر چه بدبختى هست از سران اسلام است، از دول اسلامى است، اسلام يك روز هم در مملكت ما عمل نشده بود - يك روز - خدا مىداند كه اسلام يك روز به آن عمل نشده است. خوب چه كنم كه ما نه وقت داريم كه صحبت كنيم، نه حال داريم. تا مىخواهيم ما دو تا كلمه اينجورى بگوئيم، يكدفعه مىبينيم دستهها به راه افتاد و هى شركت واحد، چهار هزار نفر مىخواهد بياورد و چه چند هزار نفر . مگر دعوا دارى آقا؟ شركت واحد با ما، شما شركت واحد را چاقو را از سرش بردار اگر همه نيامدند اينجا، همه مىآيند اينجا و براى ما مجتمع مى شوند. با زور يك مملكتى را مىخواهيد اداره كنيد؟ والله با زور نمى شود.
تعطيل اجبارى روز جمعه وسيلهاى براى افساد جوانان.
يك قدرى اصلاح كنيد خودتان را، يك قدرى اوضاع خودتان را درست بكنيد، حالا ما وقتى مىآييم سراغ اصلاحات، آقايان اصلاحات كردند، يكى از اصلاحات بزرگ آقايان تعطيل جمعه است. شما ملاحظه كنيد اين مطلبى كه من عرض مىكنم، به همه ايران موظفيد برسانيد، به همه ايران موظفيد برسانيد، تعطيل جمعه بازور، بىخواسته، اصناف بيچاره گرسنه - عرض مىكنم - كه اگر تعطيل نكنند هشتاد تومان جرم يا چند تومان جرم، اينطور چيزها،با باز بودن مراكز فساد. سينماها مجبورند باز باشند، تئاترها بايد باز باشند، گويند مراكز فساد ديگر هم بايد باشد، من اسمش را نمىبرم ولى اينكه عرض كردم در روزنامه بود، از صبح تا عصر اينها بايد باز باشند، اصناف بسته، بازار بسته، فردا سراغ قم هم مىآيند گفته بودند كه قم هم از ما خواستهاند، همان خواستهاى كه تهران خواسته بودند، قم هم بيچارهها خواستهاند. اين خواستهها را همه از صبح كه چشمشان را از خواب باز مىكنند ببينند آيا كجا خواستهاند؟ فوراً مىنويسند فلان خواسته آن روزنامه هم شروع مىكند به نوشتن. اين روزنامهها خائنند به مملكت ما بعضىشان، يك جمعه تعطيل، يك جوانهاى اول شباب و باز بودن مراكز فساد، تهيه كردن عيش و نوش براى آنها هر طور، بعد از 10 سال ديگر يك جوان سالم براى اين مملكت باقى نمى ماند، خدا خائن را لعنت كند، يك جوان سالم براى شما باقى نمىماند، تمام به مراكز فساد كشيده مىشوند.
من به شما آقايان توصيه مىكنم برسانيد به اين مملكت، برسانيد به همه اطراف اين مملكت كه آقا در مقابل يك همچنين كارى كه جوانهاى شما را دارند فوج فوج از دستتان مىگيرند ، مجامع دينى
صحيفه نور جلد 1 صفحه 100
درست كنيد. در جمعهها كه آنها ميخواهند شما را به مراكز فساد بكشند، مجامع تبليغاتى درست كنيد،مردم را دعوت له به دين بكنيدمصالح روز را به مردم بگوئيد، مفاسد روز را به مردم بگوئيد. موظفيم ما به اين معنا، بايد اين كار بشود، اگر اين كار نشود از دستبرند جوانهاى شما را. براى جوانها يك مراكزى درست كنيد كه در آنجا تبليغ بشوند آنها، گفته بشود مطالب، مفاسدى كه در اين مملكت واقع مى شود گفته بشود، تا اندازهاى كه سازمان مىگذارد.
والا اين تعطيل جمعه الزامى براى استراحت اين طبقه زحمتكش نيست، براى اين است . حالا شايد هم ان شاءالله مقصدشان اين نباشد لكن طبعاً اينطورى است، طبعاً اينطورى است كه اگر چنانچه مراكز فساد را باز گذاشتند و مجامع عمومى هم بسته شد طبعاً اينطورى است كه كشيده مىشوند به مراكز فساد. الان شما حتماً بدانيد كه در اين دو سه هفته اى كه تعطيل را انجام دادند و بيچاره مردم را از اين بيچاره ترخواهند بكنند،اين ميوههاى مردم، فاسد مىشود، اين گرسنههاى بيچاره يك روز بايد بروند نان پيدا كنند، ندارند.
علاوه بر اين معنا شما برويد ملاحظه كنيد ببينيد كه دريك ماه پيش از اين تا حالا سينماها چقدر فرق كرده است، شايد با سينماها يك بست و بندى در كار باشد، شايد،آنهائى كه تبليغ اينگونه مطالب را مىكنند براى مراكز فساد، يك چيز حق حسابى ميگيرند براى اينكه اين كار را بكنند والا آدم عاقل، اول انسان بايد يك چيزى تهيه كند براى اين ملت،يك چيز سالم،تفريح سالم اينها بهتراست يا اينكه اينها را به فساد مىكشد؟ يك تفريح صحيح شرعى، يك تفريح سالم صحيح اول براى اينها درست سسكنيد بعد درها را ببنديد تا اين بيچارهها راه بيفتند طرفش . آن كار را شما نكرديد، مراكز فساد را باز گذاشتيد و در دكانها راهم بستيد، اين اگر سوءنيت هم نداشته باشيد طبعاً اينطور مىشود و اگر سوءنيت نداريد حالا من به شما رساندم مطلب را. اگر بعد از اين گفته من و رسيدن به آنها،مراكزى كه اين كارها را انجام مىدهند باز هم به قوت خودش باقى باشد، سوءنيت دارند، معلوم مىشود سوءنيت دارند، معلوم مىشود باز يك دستور تازه رسيده است.
خداوندا! بيدار كن اينها را. خداوندا! دشمنان اسلام را ذليل كن. خداوندا! سران ممالك اسلامى را به وظايف خودشان آشنا كن. خداوندا! دست استعمار را قطع كن. خداوندا! دست كسانى كه از طريق استعمار مىخواهند اين مملكت را ببرند، قطع كن.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 101
تاريخ 21/7/1343
پيام امام خمينى به اهالى استان كرمان
بسم الله الرحمن الرحيم
به وسيله حضرات خطباء محترم و مبلغين معظم كرمان دامت افاضاتهم.
خدمت ذيشرافت عموم اهالى محترم كرمان - ايدهم الله تعالى - پس از سلام مخصوص به عرض مىرساند، بايد اظهار تاسف و تاثر كنم از قضاياى خلافى كه در اطراف مملكت به دست مامورين انجام مىگيرد، از آن جمله از قضاياى اخير كرمان كه منجر شد به هجرت جناب مستطاب ثقه الاسلام خطيب محترم آقاى حجتى - دامت افاضاته - بسيار متاسفم.
مامورين به جاى آنكه جنايتكاران را به سزاى خودشان برسانند، براى طرفدارى از آنها دست به كارهاى خلاف شرع و وجدان زدهاند و بر خلاف قوانين، بى جهت مزاحمت معظم له را فراهم نمودهاند.
از جناب ايشان تقاضا كردم كه به وطن خود مراجعت فرمايند و از اهالى محترم تقاضا مىكنم از زحمات ايشان تقدير نمايند و با حفظ آرامش اجازه ندهند بر خلاف شرع و قانونمامورين رفتار ناشايسته خود را تعقيب نمايند. شما اهالى محترم تحت نظر علماء اعلام و حجج اسلام و خطباء عظام، اجتماعات خود را خصوصاً در روز جمعه هر چه بيشتر فشرده تر كنيد و به مراسم و شعائر مذهبى اهميت دهيد و در مقابل زورگوئىها و قانون شكنىساكت ننشينيد و با كمال آرامش خلافكارىهاى دستگاه جبار را به ملت ايران و ملل مسلمين گوشزد كنيد واز خداوند تعالى به وسيله ولى عصر - عجل الله تعالى فرجه - استمداد نمائيد تا دولتهاى جبار نتوانند بر خلاف اسلام و قوانين قرآن قدمى بردارند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 102
تاريخ 4/8/1343
بيانات امام خمينى در مورد طرح اسارت بار احياى كاپيتولاسيون
پايمالى استقلال و عظمت ايران با احياى كاپيتولاسيون.
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انااليه راجعون. من تاثرات قلبى خودم را نمىتوانم اظهار كنم، قلب من در فشار است، اين چند روزى كه مسائل اخير ايرانراشنيدهامخوابم كمشده(گريهحضار)ناراحت هستم، قلبم در فشار است، باتاثرات قلبى روز شمارى مىكنم كه چه وقت مرگ پيش بيايد. (گريه شديد حضار) ايران ديگر عيد (گريه حضار) ندارد عيد ايران را عزا كرده اند، (گريه حضار) عزا كردند و چراغانى كردند، عزا كردند و دستجمعى رقصيدند. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانى كردند، پايكوبى كردند.اگر من به جاى اينها بودم اين چراغانىها را منع مىكردم، مىگفتم بيرق سياه بالاى سربازارها بزنند، بالاى سرخانهها بزنند، چادر سياه بالا ببرند. عزت ما پايكوب شد، عظمت ايران از بين رفت، عظمت ارتش ايران را پايكوب كردند.
قانونى در مجلس بردند در آن قانون اولا" ما را ملحق كردند به پيمان وين و ثانياً الحاق كردند به پيمان وين ! كه تمام مستشاران نظامى آمريكا با خانوادههايشان، با كارمندهاى فنىشان، با كارمندان ادارى شان، با خدمه شان، با هر كس كه بستگى به آنها دارد، اينها از هر جنايتى كه در ايران بكنند مصون هستند، اگر يك خادم امريكايى، اگر يك آشپز امريكايى مرجع تقليد شما را در وسط بازار ترور كند، زير پا منكوب كند، پليس ايران حق ندارد جلوى او را بگيرد! دادگاههاى ايران حق ندارند محاكمه كنند! باز پرسى كنند! بايد برود امريكا!آنجا در امريكا اربابها تكليف را معين كنند! دولت سابق اين تصويب را كرده بود و به كسى نگفت . دولت حاضر اين تصويب نامه را در چند روز پيش از اين برد به مجلس و در چند وقت پيش از اين به سنا بردند و با يك قيام و قعود مطلب را تمام كردند و باز نفسشان در نيامد . در اين چند روز اين تصويب نامه را بردند به مجلس شورا و در آنجا صحبت هائى كردندمخالفت هائى شد، بعضى از وكلا هم مخالفت هائى كردند، صحبت هائى كردند لكن مطلب را گذراندند، با كمال وقاحت گذراندند، دولت با كمال وقاحت از اين امر ننگين طرفدارى كرد. ملت ايران را از سگهاى امريكا پست تر كردند،اگر چنانچه كسى سگ امريكائى را زير بگيرد باز خواست از او مىكنند، اگر شاه ايران يك سگ امريكائى را زير بگيرد باز خواست مىكنند و اگر چنانچه يك آشپز امريكائى شاه ايران را زير بگيرد، مرجع ايران را زير بگيرد،بزرگتر مقام را زير بگيرد هيچ كس
صحيفه نور جلد 1 صفحه 103
حق تعرض ندارد، چرا؟ براى اينكه مىخواستند وام بگيرند از امريكا، امريكا گفت اين كار بايد بشود (لابد اينجور است) بعد از سه چهار روز وام 200 ميليونى، 200 ميليون دلارى تقاضا كردند، دولت تصويب كرد كه در ظرف پنج سال مبلغ مزبور به دولت ايران بدهند و در عرض 10 سال 300 ميليون بگيرند، مىفهميد يعنى چه؟ دويست ميليون دلار، هر دلارى 8 تومان در عرض پنج سال وام بدهند به دولت ايران براى نظام و در عرض 10 سال سيصد ميليون، آنطور كه حساب كردند 300 ميليون دلار از ايران بگيرند يعنى 100 ميليون دلار يعنى 800 ميليون تومان از ايران در ازاى اين وام نفع بگيرند. معذلك ايران خودش را فروخت براى اين دلارها، ايران استقلال ما را فروخت، ما را جزء دول مستعمره حساب كرد، ملت مسلم ايران را پستتر از وحشىها در دنيا معرفى كرد، در ازاى وام 200 ميليون كه 300 ميليون دلار پس بدهند. ما با اين مصيبت چه بكنيم؟ روحانيون با اين مطالب چه بكنند؟ به كجا پناه ببرند؟ عرض خودشان را به چه مملكتى برسانند؟
كاپيتولاسيون مخالف راى ملت است
سايرممالك خيال مىكنند كه ملت ايران است، اين ملت ايران است كه اينقدر خودش را پست كرده است، نمىدانند اين دولت ايران است، اين مجلس ايران است،اين مجلس است كه هيچ ارتباطى به ملت ندارد ،اين مجلس، سرنيزه است و اين مجلس چه ارتباطى به ملت ايران دارد، ملت ايران به اينها راى ندادند، علماى طراز اول، مراجع، بسياريشان تحريم كردند انتخابات را، ملت تبعيت كرد از اينها راى نداد لكن زور سرنيزه اينها را آورد در اين كرسى نشاند.
نفوذ روحانى مضر به حال دشمنان ملت است نه خود ملت.
در يكى از كتابهاى تاريخى كه امسال به طبع رسيده است و به بچههاى ما تعليم مىشود،اين است كه بعد از اينكه يك مسائل دروغى را نوشته است، آخرش نوشته است كه معلوم شد كه قطع نفوذ روحانيت، قطع نفوذ روحانيون در رفاه حال اين ملت مفيد است! رفاه حال ملت به اين است كه روحانيون را از بين ببرند! همين طور است، اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد اين ملت اسير انگليس يك وقت باشد، اسير امريكا يك وقت باشد. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد كه اسرائيل قبضه كند اقتصاد ايران را، نمىگذارد كه كالاهاى اسرائيل در ايران بدون گمرك فروخته بشود. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد كه اينها سرخود يك همچنين قرضه بزرگى را به گردن ملت بگذارند. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد اين هرج و مرجى كه در بيتالمال هست، بشود. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد كه هر دولتى هر كارى مىخواهد انجام بدهد ولو صد در صد برضد ملت باشد. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد كه مجلس به اين صورت مبتذل در آيد. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد كه مجلس با سرنيزه درست بشود تا اين فضاحت از آن پيدا بشود. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد كه دختر و پسر با هم در آغوش هم كشتى بگيرند چنانكه در شيراز شده است. اگر نفوذ روحانيون باشد
صحيفه نور جلد 1 صفحه 104
نمىگذارد كه دخترهاى معصوم مردم زير دست جوانها در مدارس باشند. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد كه زنها را در مدرسه مردها ببرند، مردها را در مدرسه زن ببرند و فساد راه بيندازند. اگر نفوذ روحانيون باشد توى دهن اين دولت مىزنند، توى دهن اين مجلس مىزنند، وكلا را از مجلس بيرون مىكنند. اگر نفوذ روحانيون باشد تحميل نمىتواند بشود يك عده از وكلا بر سرنوشت يك مملكتى كه حكومت كنند. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد يك دست نشانده امريكائى اين غلطها را بكند، بيرونش مىكنند از ايران. نفوذ ايرانى، نفوذ روحانى مضر به حال ملت است؟ نخير مضر به حال شماست، مضر به حال شما خائنهاست نه مضر به حال ملت. شما ديديد با نفوذ روحانى نمىتوانيد هر كارى را انجام دهيد، هر غلطى را بكنيد، مىخواهيد نفوذ روحانى را از بين ببريد. شما گمان كرديد كه با صحنه سازىها مىتوانيد كه بين روحانيون اختلاف بيندازيد؟ نمىتوانيد،اين خواب را بايد به در مرگ براى شما حاصل شود، نمىتوانيد همچو كارى انجام دهيد، روحانيون با هم هستند. من به تمام روحانيون تعظيم مىكنم، دست تمام روحانيون را مىبوسم، آن روز اگر دست مراجع رامىبوسيدم، امروز دست طلاب را هم مىبوسم (گريه حضار) من امروز دست بقال را هم مىبوسم (گريه شديد حضار).
اعلام خطر به كليه اقشار ملت
آقا من اعلام خطر مىكنم، اى ارتش ايران ! من اعلام خطر مىكنم اى سياسيون ايران! من اعلام خطر مىكنم، اى بازرگانان! من اعلام خطر مىكنم، اى علماى ايران! اى مراجع اسلام! من اعلام خطر مىكنم، اى فضلا! اى طلاب ! اى مراجع! اى آقايان! اى نجف! اى قم! اى مشهد! اى تهران! اى شيراز! من اعلام خطر مىكنم، خطردار است، معلوم مىشود زير پرده چيزهايى است و ما نمىدانيم، در مجلس گفتند نگذاريد پردهها بالا برود، معلوم مىشود براى ما خوابها ديدهاند. از اين بدتر چه خواهند كرد؟ دانم از اسارت بدتر چه؟ از ذلت بدتر چه؟ چه مىخواهند با ما بكنند؟ چه خيالى دارند اينها؟ اين قرضه دلار چه به سر اين ملت مىآورد؟ اين ملت فقير ده سال 100 ميليون دلار، 800 ميليون تومان نفع پول به آمريكا بدهد؟! در عين حال ما را بفروشيد براى يك همچو كارى؟!
نظاميان امريكائى، مستشاران نظامى امريكايى به شما چه نفعى دارند؟ آقا اگر اين مملكت اشغال امريكاست پس چرا اينقدر عربده مىكشيد، پس چرا اينقدر دم از ترقى مىزنيد؟ اگر اين مستشاران نوكر شما هستند پس چرااز اربابها بالاترشان مىكنيد؟ پس چرا از شاه بالاترشان مى كنيد؟ اگر نوكرند مثل ساير نوكرها با آنها عمل كنيد، اگر كارمند شما هستند مثل ساير ملل كه با كارمندانشان عمل مىكنند شما هم عمل كنيد. اگر مملكت ما اشغال آمريكائيست پس بگوئيد، پس ما را برداريد بريزيد بيرون از اين مملكت. چه مىخواهند با ما بكنند؟ اين دولت چه مىگويد به ما؟ اين مجلس چه كرد با ما؟ اين مجلس غير قانونى اين مجلس محرم، اين مجلسى كه به فتواى و به حكم مراجع تقليد تحريم شده است، اين مجلسى كه يك وكيلش از ملت نيست، اين مجلسى كه به ادعا مى گويد ما، ما، هى
صحيفه نورجلد 1 صفحه 105
ما از انقلاب سفيد آمدهايم. آقا كو اين انقلاب سفيد؟ ! پدر مردم را در آوردند. آقا من مطلعم، خدا مىداند كه من رنج مىبرم، من مطلعم از اين دهات، من مطلعم از اين شهرستانهاى دور افتاده، از اين قم بدبخت، من مطلعم از گرسنگى خوردن مردم، از وضع زراعت مردم.
سكوت در مقابل ابرقدرتها از معاصى كبيره است.
آقا فكرى بكنيد براى اين مملكت، فكرى بكنيد براى اين ملت. هى قرض روى قرض بياوريد؟! هى نوكر بشويد!! البته دلار نوكرى هم هست، دلارها را شما مىخواهيد استفاده كنيد نوكريش راما بكنيم. اگر ما زير اتومبيل رفتيم كسى حق ندارد به امريكائىها بگويد بالاى چشمت ابروست لكن شماها استفادهاش را بكنيد، مطلب اين طور است. نبايد گفت اينها را؟ آن آقايانى كه مىگويند كه بايد خفه شد، اين جا هم بايد خفه شد؟ اين جا هم خفه بشويم؟ ما را بفروشند و خفه بشويم؟ قرآن ما را بفروشند و خفه بشويم والله گناهكار است كسى كه داد نزند، والله مرتكب كبيره است كسى كه فرياد نكند (گريه شديد حضار).
به داد اسلام برسيد.
اى سران اسلام به داد اسلام برسيد، اى علماى نجف به داد اسلام برسيد، اى علماى قم به داد اسلام برسيد، رفت اسلام. (گريه شديد حاضرين در مجلس) اى ملل اسلام! اى سران ملل اسلام! اى روساى جمهور ملل اسلامى! اى سلاطين ملل اسلامى! اى شاه به داد خودت برس، به داد همه ما برسيد. ما زير چكمه امريكا برويم چون ملت ضعيفى هستيم؟! چون دلار نداريم؟! امريكا از انگليس بدتر، انگليس از آمريكا بدتر، شوروى از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پليدتر.
امروز دولت آمريكا منفورترين دولت در نظر ماست.
اما امروز سر و كار ما با اين خبيثهاست، با امريكاست. رئيس جمهور امريكا بداند، بداند اين معنا را كه منفورترين افراد دنياست پيش ملت ما، امروز منفورترين افراد بشر است پيش ملت ما، يك همچنين ظلمى به دولت اسلامى كرده است، امروز قرآن با او خصم است، ملت ايران با او خصم است. دولت امريكا بداند اين مطلب را، ضايع كردند او را در ايران، خراب كردند او را در ايران.
ما را به آمريكا فروختند.
براى مستشارها مصونيت مىگيريد؟ بيچاره وكلا داد زدند آقا از اين دوستهاى ما بخواهيد به ما اين قدر تحميل نكنند، ما را نفروشيد، ما را به صورت مستعمره در نياوريد، كى گوش داد به اينها. از پيمان وين يك ماده را اصلاً ذكر نكردهاند، ماده 32 ذكر نشده است، من نمى دانم آن ماده چه است، من كه نمىدانم رئيس مجلس هم نمىداند، وكلا همنمى دانند،نمى دانند كه قبول كردند طرح را، طرح را
صحيفه نور جلد 1 صفحه 106
قبول كردند، طرح را امضا كردند، تصويب كردند اما عدهاى اقرار كردند كه ما اصلا نمىدانيم چيست. (آنها هم لابد امضاء نكرده باشند) آن عده ديگر بدتر از آنها بودند، يك عده جهالند اينها.
رجال سياسى ما، صاحب منصبهاى بزرگ ما، رجال سياسى ما، يكى بعد از ديگرى را كنار مىگذارند، الان در مملكت ما به دست رجال سياسى كه وطنخواه باشند چيزى نيست، در دست آنها چيزى نيست،ارتش هم بداند يكىتان را بعد از ديگرى كنار مىگذارند، ديگر براى شما آبرو گذاشتند؟ براى نظام شما آبرو گذاشتند كه يك سرباز امريكائى بر يك ارتشبد ما مقدم است؟ يك آشپز امريكائى بر يك ارتشبد ما مقدم شد در ايران؟ ديگر براى شما آبرو باقى ماند؟ اگر من بودم استعفا مىكردم، اگر من نظامى بودم استعفا مىكردم، من اين ننگ را قبول نمىكردم، اگر من وكيل مجلس بودم استعفا مىكردم.
قطع نفوذ روحانى قطع يد رسول الله است.
بايد نفوذ ايرانىها قطع بشود! بايد مصونيت براى آشپزهاى امريكائى، براى مكانيكهاى امريكائى براى ادارى امريكائى، ادارى و فنى، مامورين، كارمندان ادراى، كارمندان فنى براى خانوادههايشان مصونيت باشد لكن آقاى قاضى در حبس باشند! آقاى اسلامى را با دستبند ببرند اين ور و آن ور!اين خدمتگزارهاى اسلام، علماى اسلام در حبس بايد باشند، وعاظ اسلام در حبس باشند، طرفداران اسلام بايد در بندرعباس حبس باشند براى اين كه اينها طرفدار روحانيت هستند، خودشان يا روحانىاند يا طرفدار روحانى. اين را در تاريخ ايران دست مردم دادند اينها، سند دست دادند كه معلوم شد رفاه حال اين ملت به اين است كه قطع نفوذ روحانيين بشود! يعنى چه؟ رفاه حال ملت در اين است كه قطع يد رسول الله... از اين ملت بشود؟! روحانيون خودشان چيزى نيستند كه، روحانيون هر چه دارند از رسول الله است، بايد قطع يد رسول الله از اين ملت بشود! اينها اين را مىخواهند، اين را مىخواهند تا اسرائيل با دل راحت هر كارى اين جا بكند، تا آمريكا با دل راحت هر كارى مىخواهد بكند.
تمام گرفتارىهاى ما از امريكا است.
آقا تمام گرفتارى ما از اين آمريكاست، تمام گرفتارى ما از اين اسرائيل است. اسرائيل هم از امريكاست، اين وكلا هم از امريكا هستند، اين وزرا هم از امريكا هستند، همه تعيين آنهاست، اگر نيستند چرانمى ايستند در مقابل داد بزنند؟
روحانيت سدى در مقابل مطامع استعمارگران.
من الان حافظهام درست نيست، نمى توانم بفهم مطلب را خوب، الان در حال انقلاب هستم، در يك مجلس از مجالس سابق كه مرحوم
مدرس، مرحوم آسيد حسن مدرس در آن مجلس بود،
صحيفه نور جلد 1 صفحه 106
اولتيماتومى از دولت روس آمد به ايران كه اگر فلان قضيه را انجام ندهيد (كه من حالا هيچى از آن را يادم نيست) ما از فلان جا كه قزوين ظاهرا بوده است مىآئيم به تهران و تهران را مىگيريم و دولت ايران هم فشار آورد به مجلس كه بايد اين را تصويب كند. يكى از مورخين، مورخين آمريكائى مىنويسد كه يك روحانى با دست لرزان آمد پشت تريبون ايستاد و گفت آقايان اگر بناست ما از بين برويم چرا با دست خودمان برويم، رد كرد، مجلس به واسطه مخالفت او جرات پيدا كرد و رد كرد و هيچ غلطى هم نكردند، روحانى اين است، يك روحانى توى مجلس بود نگذاشت آن قلدر شوروى را، روسيه سابق را، پيشنهاد اولتيماتومش را يك روحانى ضعيف، يك مشت استخوان رد كرد. امروز هم بايد روحانى نباشد، براى همين قطع يد روحانى بايد بكنند تا به آمال و آرزوى خودشان برسند، من چه بگويم؟
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 109
تاريخ: 4/8/1343
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت تصويب اصل ذلتبار كاپيتولاسيون
كاپيتولاسيون، امضاى سند بردگى ملت ايران است.
بسم الله الرحمن الرحيم
لن يجعل الله للكافرين على المومنين سبيلاً
آيا ملت ايران مىداند در اين روزها در مجلس چه گذشت؟ مى داند بدون اطلاع ملت و به طور قاچاق چه جنايتى واقع شد؟ مىداند مجلس به پيشنهاد دولت سند بردگى ملت ايران را امضاء كرد؟ اقرار به مستعمره بودن ايران نمود؟ سند وحشى بودن ملت مسلمان را به آمريكا داد، قلم سياه كشيد بر جميع مفاخر اسلامى و ملى ما، قلم سرخ كشيد بر تمام لاف و گزافهاى چندين ساله سران قوم، ايران را از عقب افتادهترين ممالك دنيا پستتر كرد؟ اهانت به ارتش محترم ايران و صاحب منصبان و درجهداران نمود؟ حيثيت دادگاههاى ايران را پايمال كرد؟ به ننگينترين تصويب نامه دولت سابق با پيشنهاد دولت حاضر بدون اطلاع ملت با چند ساعت صحبتهاى سرى، راى مثبت داد؟ ملت ايران را در تحت اسارت آمريكائىها قرار داد؟ اكنون مستشاران نظامى و غير نظامى امريكا با جميع خانواده و مستخدمين آنها آزادند هر جنايتى بكنند، هر خيانتى بكنند، پليس ايران حق بازداشت آنها را ندارد. دادگاههاى ايران حق رسيدگى ندارند، چرا؟ براى آنكه آمريكا مملكت دلار است و دولت ايران محتاج به دلار.
به حسب اين راى ننگين، اگر يك مستشار آمريكائى يا يك خادم مستشار آمريكائى به يكى از مراجع تقليد ايران، به يكى از افراد محترم ملت، به يكى از صاحبمنصبان عالى رتبه ايران هر جسارتى بكند، هر خيانتى بنمايد، پليس حق بازداشت او را ندارد، محاكم ايران حق رسيدگى ندارد ولى اگر به يك سگ آنها تعرضى بشود، پليس بايد دخالت كند، دادگاه بايد رسيدگى نمايد.
امروز كه دولتهاى مستعمره يكى پس از ديگرى با شهامت و شجاعت خود را از تحت فشار استعمار خارج مىكنند و زنجيرهاى اسارت را پاره مىكند، مجلس مترقى ايران با ادعاى سابقه تمدن دو هزار و پانصد ساله، با لاف همرديف بودن با ممالك مترقيه به ننگينترين و موهن ترين تصويبنامه غلط دولتهاى بىحيثيت راى مىدهد و ملت شريف ايران را پستترين و عقب افتادهترين ملل به عالم معرفى مىكند و با سرافرازى هر چه تمامتر، دولت ازتصويب نامه غلط دفاع مىكند و مجلس راى مىدهد.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 110
از بعض منابع مطلع به من اطلاع دادند كه اين طرح مفتضح را به دولت پاكستان، اندونزى، تركيه آلمان غربى پيشنهاد كردهاند و هيچكدام زير بار اين اسارت نرفتهاند، تنها دولت ايران است كه اينقدر با حيثيت ملت و اسلاميت ما بازى مىكند و آن را به باد فنا مىدهد.
خاموش نشستن وكلاءبه علت اتكا نداشتن به ملت است.
علماء و روحانيون كه مىگويند بايد قدرت سر نيزه در مقدرات كشور دخالت نكند، بايد وكلاى پارلمان مبعوث از ملت باشند، بايد دولتها ملى باشند، بايد اختناق از مطبوعات برداشته شود و سازمانها نظارت در آنها نكنند و آزادى را از ملت مسلمان سلب ننمايند، براى آن است كه اين ننگها را بر ملت تحميل نكنند و ما را مواجه با اين مصيبتها ننمايند.
چرا وكلاى پارلمان با آنكه به حسب قاعده انسانيت و مليت با همچو سند اسارتى صد در صد مخالف هستند، نفس نمىكشند و جز دو سه نفر آنها كه معلوم است با اضطراب صحبت كردهاند، خاموش نشسته اند؟ براى آنكه اتكاء به ملت ندارند، دست نشانده هستند و قدرت مخالفت ندارند، آنها را با يك اشاره بيرون مىريزند، به زندان مىاندازند.
پافشارى رژيم شاه براى محو اسم قرآن.
آيا ملت ايران مىداند كه افسران ارتش به جاى سوگند به قرآن مجيد، سوگند به كتاب آسمانى كه به آن اعتقاد دارم ياد كردند، اين همان خطرى است كه كرارا تذكر دادهام، خطر براى قرآن مجيد، براى اسلام عزيز، خطر براى مملكت اسلام، خطر براى استقلال كشور. من نمى دانم دستگاه جبار از قرآن كريم چه بديى ديده است، از پناه به اسلام و قرآن چه ضررى برده است كه اينقدر پافشارى براى محو اسم آن مىكند. اگر پناه به قرآن و اسلام بياوريد، اجنبى به خود اجازه نمىدهد كه از شما سند بردگى بگيرد، اجازه نمىدهد كه مفاخر ملى واسلامى شما پايمال شود. جدا بودن ملت از هيأت حاكمه، برخوردار نبودن آنها از پشتيبانى ملت، اين مصيبتها را پيش مىآورد.
كاپيتولاسيون مخالف اسلام و قرآن است.
اكنون من اعلام مىكنم كه اين راى ننگين مجلسين، مخالف اسلام و قرآن است و قانونيت ندارد مخالف راى ملت مسلمان است. وكلاى مجلسين وكيل ملت نيستند، وكلاى سرنيزه هستند، راى آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن هيچ ارزشى ندارد و اگر اجنبىها بخواهند از اين راى كثيف سوء استفاده كنند، تكليف ملت تعيين خواهد شد.
بدبختى دول اسلامى از دخالت اجانب است.
دنيا بداند كه هر گرفتاريى كه ملت ايران و ملل مسلمين دارند، از اجانب است، از آمريكاست.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 111
ملل اسلام از اجانب عموماً از آمريكا خصوصاً متنفر است، بدبختى دول اسلامى، از دخالت اجانب در مقدرات آنهاست، اجانبند كه مخازن پرقيمت زيرزمينى ما را به يغما برده و مىبرند، انگليس است كه ساليان دراز طلاى سياه ما را با بهاى ناچيز برده و مىبرد، اجانبند كه كشور عزيز ما را اشغال كرده و بدون مجوز از سه طرف به آن حمله كرده و سربازان ما را از پا در آوردند.
ديروز ممالك اسلامى به چنگال انگليس و عمال آن مبتلا بودند امروز به چنگال آمريكا و عمال آن. آمريكاست كه از اسرائيل و هواداران آن پشتيبانى مىكند، آمريكاست كه به اسرائيل قدرت مىدهد كه اعراب مسلم را آواره كند، آمريكاست كه وكلا را يا بيواسطه يا باواسطه بر ملت ايران تحميل مىكند، آمريكاست كه اسلام و قرآن مجيد را به حال خود مضر مىداند و مىخواهد آنها را از جلوى خود بردارد، آمريكاست كه روحانيون را خار راه استعمار مىداند و بايد آنها را به حبس و زجر و اهانت بكشد، آمريكاست كه به مجلس و دولت ايران فشار مىآورد كه چنين تصويبنامه مفتضحى را كه تمام مفاخر اسلامى و ملى ما را پايمال مىكند تصويب و اجرا كنند، آمريكاست كه با ملت اسلام معامله وحشيگرى و بدتر از آن مىنمايد.
بر تمام اقشار است كه با طرح ننگين احياى كاپيتولاسيون مخالفت كنند.
بر ملت ايران است كه اين زنجيرها را پاره كنند. بر ارتش ايران است كه اجازه ندهند چنين كارهاى ننگينى در ايران واقع شود، از بالاترها به هر وسيله هست بخواهند اين سند استعمار را پاره كنند، اين دولت را ساقط كنند، وكلائى كه به اين امر مفتضح راى دادند از مجلس بيرون كنند. بر ملت است كه از علماى خود بخواهند در اين امر ساكت ننشينند. بر علماى اعلام است كه از مراجع اسلام بخواهند اين امر را نديده نگيرند. بر فضلا و مدرسين حوزههاى علميه است كه از علماء اعلام بخواهند كه سكوت را بشكنند. بر طلاب علوم است كه از مدرسين بخواهند كه غافل از اين امر نباشند. بر ملت مسلمان است كه از وعاظ و خطباء بخواهند كه آنان را كه آگاه از اين مصيبت بزرگ نيستند آگاه كنند. بر خطباء و وعاظ است كه با بيان محكم، بىهراس بر اين امر ننگين اعتراض كنند و ملت را بيدار كند. بر اساتيد دانشگاه است كه جوانان را از آنچه زير پرده است مطلع كنند. بر جوانان دانشگاهى است كه با حرارت با اين طرح مفتضح مخالفت كنند، با آرامش و با شعارهاى حساس مخالفت دانشگاه را به ملتهاى دنيا برسانند. بر دانشجويان ممالك خارجه است كه در اين امر حياتى كه آبروى مذهب و ملت را در خطر انداخته ساكت ننشينند. بر پيشوايان دول اسلامى است كه فرياد ما را به دنيا برسانند واز مراكز پخش آزاد، ناله جانسوز اين ملت بدبخت را به جهان گوشزد كنند. بر علماء و خطباى ملل اسلامىاست كه با سيل اعتراض، اين ننگ را از جبهه ملت معظم ايران، برادران اسلامى خود بزدايند و بر جميع طبقات ملت است كه از مناقشات جزئى موسمى خود صرفنظر كرده و در راه هدف مقدس استقلال و بيرون رفتن از قيد اسارت كوشش كنند. بر رجال شريف سياسى است كه ما را از مطالب زير پرده كه در مجلس گفته شده، آگاه نمايند. بر احزاب سياسى است
صحيفه نور جلد 1 صفحه 112
در اين امر مشترك با يكديگر توافق كنند.
وحدت كلمه علماى اعلام در پشتيبانى از قرآن و طرفدارى از مسلمين.
هدف مراجع عظام و روحانيون در هر جا باشند يكى است و آن پشتيبانى از ديانت مقدسه اسلام و قرآن مجيد و طرفدارى از مسلمين است، اختلافى بين علماى اعلام و نگهبانان اسلام در اين هدف مقدس نيست.اگر فرضا"اختلاف اجتهاد و نظرى در امرى جزئى و ناچيز باشد مثل ساير اختلافات در امور فرعى، مانع از وحدت نظر در امور اصولى نيست .اگر سازماندولتى گمان كردهاند با سمپاشىها مىتوانند ما را از هدف مقدس خود منحرف كنند و به دست جهال متعصب به قصد شوم خود برسند، خطا كردهاند .اينجانب كه يك نفر از خدمتگزاران علماى اعلام و ملت اسلام هستم، در موقع خطير و براى مصالح بزرگ اسلامى حاضرم براى كوچكترين افراد، تواضع و كوچكى كنم، تاچه رسد به علماى اعلام و مراجع عظام - كثرالله امثالهم. لازم است جوان متعصب و طلاب تازه كاراز زبان و قلم خود جلوگيرى كنند و در راه اسلام و هدف مقدس قرآن از امورى كه موجب تشتت و تفرقه است، خوددارى نمايند. علماى اعلام براى خاتمه دادن به هرج و مرج و بى نظمىها در فكر اصلاح عمومى هستند، اگر دولتها مجال فكر به ما بدهند، اگر گرفتارهائى كه از ناحيه هيئت حاكمه پيش مىآيد و ناراحتى روحى مجال تصفيه واصلاح داخلى به ما بدهد.اين نحو گرفتارىهاست كه ما را از مسير خود كه مسير تصفيه حوزهها و اصلاح همه جانبه است باز مىدارد. با احساس خطر براى اسلام و قرآن كريم براى ملت و مليت مجال تفكر در امور ديگر باقى نمانده . اهميت اين موضوعات به قدرى است كه مشاغل خاص ما را تحت الشعاع قرار داده است.
كارهاى مخرب رژيم شاه.
آيا ملت مسلمان مىداند كه در حال حاضر عدهاى از علماء و مبلغين و طلاب و بسيارى از مسلمين بيگناه در زندانها به سر مىبرند و بر خلاف قوانين، آنها را بدون رسيدگى، مدتهاى مديدى زندانى كردهاند و مرجعى نيست كه به اين وضع هرج و مرج ارتجاعى قرون وسطائى خاتمه دهد؟ اينها دنبال قتل عام پانزده خرداد، دوازده محرم است كه جراحت آن از قلب ملت پاك نخواهد شد. هيأت حاكمه به جاى اينكه براى اقتصاد ايران، براى جلوگيرى از ورشكستگىهاى بازرگانان محترم، براى نان و آب فقرا و مستمندان، براى زمستان سياه بىخانمان ها، براى پيدا كردن كار براى جوانان فارغ التحصيل و ساير طبقات بيچاره فكرى بكند، به كارهاى مخرب مثل آنچه گفته شد و نظائر آن دست مىزند، از قبيل استخدام زن براى دبيرستانهاى پسرانه و مرد براى دبيرستانهاى دخترانه كه فساد آن بر همه روشن و اصرار به آنكه زنها در دستگاههاى دولتى وارد شوند كه فساد و بيهوده بودنش بر همه واضح است. امروز اقتصاد ايران به دست آمريكا و اسرائيل است و بازار ايران از دست ايرانى و مسلم خارج شده است و غبار ورشكستگى و فقر به رخسار بازرگان و زارع نشسته است و
صحيفه نور جلد 1 صفحه 111
اصلاحات آقايان، بازار سياه براى آمريكا و اسرائيل درست كرده است و كسنى نيست كه به داد ملت فقير برسد.
ملت بايد به فكر فقرا باشد.
من از فكر زمستان امسال رنج مىبرم، من شدت گرسنگى و خداى نخواسته هلاكت بسيارى از فقرا و مستمندان را پيش بينى مىكنم، لازم است خود ملت به فكر فقرا باشند، لازم است از حالا براى زمستان آنها تهيهاى شود كه فجايع سال سابق تكرار نشود، لازم است علماى اعلام بلاد، مردم را دعوت به اين امر ضرورى بفرمايند.
از خداى متعالى عظمت اسلام و مسلمين و رهائى دول اسلامى را از شر اجانب خذلهم الله تعالى خواستار است.
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 117
تاريخ:دى ماه 1343
پاسخ امام خمينى به آيت الله نجفى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى نجفى دامت بركاته
به عرض عالى مىرساند: مرقوم محترم كه حاكى از سلامت وجود شريف و حاوى مراتب محبت و مودت بود، موجب تشكر گرديد. سلامت و سعادت جنابعالى را از خداوند متعال خواستار است. بحمداله حال اين جانب خوب و هيچ نگرانى نيست. خداوند متعال هر چه مقدر فرموده صلاح، اوست. از خداوند تعالى توفيق رضا به قضاى الهى را خواستار است. سلامتى و موفقيت آن جناب را از خداوند تعالى خواستار است.
روح الله الموسوىالخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 118
بيانات امام خمينى در مورد وظايف و مسؤوليتهاى رؤسا و سلاطين دول اسلامى و علماى اسلام.
اسلام با زحمات فراوان پيامبر و ائمه حفظ و به دست ما رسيده است.
بسم الله الرحمن الرحيم
خداوندا! ما را از غير خودت منصرف بفرما، حب دنيا را از قلب ما بيرون كن، اخلاق نيك را در ما پا برجا كن ما را در پناه اميرالمومنين سلام الله عليه از هر بدى نگه دار، ما را نسبت به اسلام و مسلمين خدمتگزار قرار بده، ما را نسبت به علماى اسلام قدردان قرار بده، علماى اسلام را در هر جا هستند حفظ بفرما، ديانت اسلام را سرمشق و مقدم بر همه كلمات قرار بده ... اللهم عظم كلمة الاسلام.
آقايان مىدانند كه پيغمبر اسلام (ص) تنها قيام فرمود و در يك محيطى كه همه با او مخالف بودند قيام فرمود و زحمت زياد، مذمتهاى زياد، رنجهاى فراوان برد تا اين كه اسلام را به مردم ابلاغ فرمود، دعوت كرد مردم را به هدايت دعوت كرد به توحيد، آن قدر مشقت ايشان تحمل فرمود كه گمان ندارم كسى طاقت آن را داشته باشد. بعد از رسول اكرم (ص) مسلمين به وظايف خودشان تا حدودى عمل كردند،اسلام را تقويت كردند، توسعه دادند اسلام را تا اينكه يك مملكت بزرگ اسلامى در دنيا تشكيل شد كه بر همه ممالك مقدم بود. خود رسول اكرم به طورى كه مكتوبشان در صحيح بخارى مضبوط است، مكتوبى را كه به... نوشتند و آن طورى كه تاريخ ضبط كرده است ايشان چهار تا مكتوب مرقوم فرمودند به چهار تا امپراطور: يكى ايران، يكى روم، يكى مصر، يكى حبشه و عين مكتوب ايشان آن طورى كه در ذهنم است، مضبوط است. عين مكتوب ايشان را به طورى كه در ذهن من است در موزه تركيه زيارت كردهام. آن چهار مكتوبى كه مرقوم فرمودهاند به مضمون واحد است به چهار امپراطور و آنها را دعوت به اسلام كردهاند و اين مقدمه بوده است، شالوده بوده است از براى اين كه حقايق اسلام را به تمام دنيا، به تمام امپرطورىهاى دنيا ابلاغ بفرمايند و اسلام به آن نحوى كه هست معرفى بشود به مردم. معالاسف آنها جواب مثبت (الا پادشاه حبشه) ندادهاند و لهذا متوقف شده است آن دعوتى كه رسول اكرم مىخواستند بفرمايند و مىخواستند اسلام را معرفى كنند. على اى حال با رنجهاى فراوان، چه خود رسول اكرم و چه بعد از رسول اكرم كسانى كه متكفل بودهاند رياست اسلام را، اسلام را تقويت كردهاند و دست به دست، اين اسلام آمد تا الان كه به ما محول شده است، به اين طبقهاى كه الان موجودند محول شده است. اين طبقه موجودند كه الان مسوول اسلام و مسؤول احكام
صحيفه نور جلد 1 صفحه 119
اسلام هستند و اين مسؤوليت بر حسب اختلاف مراتب اشخاص فرق مىكند. بعضىها مسؤوليتشان خيلى زياد است و بعضى هم مسؤوليت دارند لكن به اندازه آنها نيست.
اسلام برنامه زندگى و حكومت دارد
كسانى كه مسؤوليتشان خيلى زياد است، دولتهاى اسلامى است روساى جمهور اسلام، سلاطين اسلام، اينها مسؤوليتشان خيلى زياد است، شايد بيشتر از همه طبقات باشد. اسلام الان به دست اين طبقه است، به حسب اراده خداى تبارك و تعالى تكويناً سپرده شده است و آنها مسؤولند بر حفظ اسلام و حفظ وحدت كلمه اسلام و حفظ احكام اسلام و معرفى كردن اسلام را به دنياى متمدن كه گمان نشود اسلام مثل مسيحيت است، فقط يك رابطه معنوى مابين افراد و خداى تبارك و تعالى است و بس. اسلام برنامه زندگى دارد. اسلام برنامه حكومت دارد. اسلام قريب پانصد سال تقريباً يا بيشتر حكومت كرده است، سلطنت كرده است با اينكه احكام اسلام در آن وقت باز آن طور اجرا نشده است كه بايد اجرا بشود لكن همان مقداراجراشدهاش ممالك بزرگى را، وسيعى را اداره كرده است با عزت و شوكت از همه جهات، از همه كيفيات. اسلام مثل ساير اديانى كه حالا در دست هست (شايد آنها هم در وقت خودش اين طور بودهاند لكن ساير اديانى كه حالا در دست هست) خصوصا مسيحيت كه هيچ ندارد جز چند كلمه اخلاقى و راجع به تدبير نظام و راجع به سياست مدن و راجع به كشورها و راجع به اداره كشورها برنامه ندارد، گمان نشود كه اسلام هم مثل آنها برنامه ندارد. اسلام از قبل تولد انسان شالوده حيات فردى را ريخته است تا آنوقت كه در عائله زندگى مىكند شالوده اجتماع عائلهاى را ريخته است و تكليف معين فرموده است، تا آن وقت كه در تعليم وارد مى شود، تا آن وقت كه در اجتماع وارد مىشود، تاآن وقت كه روابطش با ساير ممالك و ساير دول و ساير ملل هست، تمام اينها برنامه دارد، تمام اينها تكليف دارد در شرع مطهر. اين طور نيست كه فقط دعا و زيارت است. فقط نماز و دعا و زيارت، احكام اسلام نيست، يك باب از احكام اسلام است. دعا و زيارت يك باب از ابواب اسلام است لكن سياست دارد اسلام، اداره مملكتى دارد اسلام، ممالك بزرگ را اداره مىكند اسلام. بر روساى جمهور اسلام، بر سلاطين اسلام، بر دول اسلامى است كه اسلام را معرفى كنند به عالم.
مسجد، مركز سياست اسلام
مسيحيون خيال نكنند كه اسلام هم، مسجد هم مثل كليساست. مسجد وقتى نماز در آن بر پا مىشده است تكليف معين مىكردهاند، جنگ از آن جا شالودهاش ريخته مىشده است، تدبير ممالك از از مسجد شالودهاش ريخته مىشده است. مسجد مثل كليسا نيست. كليسا يك رابطه فردى مابين افراد و خداى تبارك و تعالى (على زعمهم) است لكن مسجد مسلمين در زمان رسول خدا (ص) و در زمان خلفايى كه بودند ...، مسجد مركز سياست اسلام بوده است. در روز جمعه با خطبه جمعه مطالب سياسى، مطالب مربوط به جنگها، مربوط به سياست مدن، اينها همه در مسجد درست مىشده است،
صحيفه نور جلد 1 صفحه 120
شالودهاش در مسجد ريخته مىشده است در زمان رسول خدا و در زمان ديگران و در زمان حضرت امير سلام الله عليه.
معرفى اسلام به عالم، از وظايف مهم روساى دول اسلامى.
بايد اسلام را آن طور كه هست معرفى كنند، مكلفند اينها. اين روسايى كه خداى تبارك و تعالى به آنها رياست داده است مسؤوليت دارند در مقابل رياستشان، بايد اسلام را آن طورى كه هست معرفى كنند، بايد يك برنامه راديويى براى معرفى اسلام تهيه كنند، بايد به علماى اسلام رجوع كنند تا اين كه آنها حقايق اسلام را برايشان تشريح كنند و آنها در راديوها و در ساير مطبوعات نشر بدهند.
توحيد كلمه ممالك دنيا، خواسته پيامبر اسلام.
پيغمبر اسلام مىخواست در تمام دنيا وحدت كلمه ايجاد كند. مىخواست تمام ممالك دنيا را در تحت يك كلمه توحيد، در تحت كلمه توحيد تمام ربع مسكون را قرار بدهد منتهى اغراض سلاطين آن وقت از يك طرف، اغراض علماى نصارى و يهود و امثال ذلك از طرف ديگر سد شد، مانع شد از اين كه ايشان بتوانند آن كار را انجام بدهند. الان هم سدند، الان هم آنها مانع هستند، الان هم گرفتارى ما براى خاطر آنهاست، الان هم يهود مانع هستند كه اسلام ترويج بشود، الان هم نصارى مانع هستند كه اسلام را آن طور كه هست معرفى كنند.
بر دول اسلامى است كه با وحدت كلمه دست استعمار و صهيونيسم را قطع كنند.
الان بر روساى اسلام، بر سلاطين اسلام، بر روساى جمهور اسلام تكليف است كه اين اختلافات جزئى موسمى را كه گاهى دارند، اين اختلافات را كنار بگذارند. عرب و عجم ندارد، ترك و فارس ندارد، اسلام، كلمه اسلام. پيغمبر اسلام همان طورى كه خودشان طريقه مبارزهشان بوده است بايد اينها هم تبع باشند، تبع اسلام باشند. اگر وحدت كلمه خودشان را حفظ كنند، اگر اين اختلافات جزئى موسمى را كنار بگذارند، اگر همه با هم همدست بشوند، هفتصد ميليون مىگويند اين جمعيت هست اما هفتصد ميليون متفرق به قدر يك ميليون هم نيستند. هفتصد ميليون متفرق به درد نمىخورد، هزارها ميليون متفرق هم به درد نمى خورد اما اگر اين هفتصد ميليون، دويست ميليونش، چهار صد ميليونش با هم دست بدهند، دست برادرى بدهند، حدود و ثغورشان را حفظ كنند، حدود خودشان را حفظ كنند لكن در جامعه اسلامى كه مشترك مابين همه است، در كلمه توحيد كه مشترك بين همه است، در مصالح اسلامى كه مشترك بين همه است با هم توحيد كلمه كنند، اگر اينها توحيد كلمه كنند ديگر يهود به فلسطين طمع نمى كند، ديگر هند به كشمير طمع نمىكند. اين براى اين است كه نمىگذارند شما متحد بشويد. بدانند اينها (مىدانند هم) دستهايى كه مىخواهند منابع شما را از دست شما بگيرند، مىخواهند ثروت شما را به رايگان ببرند، مىخواهند بهاء تحت الارضى و فوق الارضى
صحيفه نور جلد 1 صفحه 121
شما را به يغما ببرند، اينها نمىگذارند كه عراق و ايران با هم متحد بشوند، ايران و مصر با هم متحد بشوند، تركيه و ايران با هم متحد بشوند، همهشان با هم وحدت كلمه پيدا بكنند، نخواهند گذاشت ولى شما تكليفتان اين نيست، روسا تكليفشان اين است كه بنشينند با هم تفاهم كنند، حدود و ثغور خودشان را حفظ كنند، هر كدام حدود و ثغورشان محفوظ لكن دشمن خارجى كه به شما اين قدر ضرر وارد مىكند در مقابل او توحيد كلمه كنيد - اگر توحيد كلمه بكنيد - يك مشت يهودى دزد در فلسطين است، بيش از يك ميليون از مسلمين را ده سال، بيشتر از ده سال است كه متفرق كردهاند و ممالك اسلامى نشستهاند با هم عزا گرفتهاند. اگر توحيد كلمه باشد چطور مىتوانند اينها، اين يك مشت يهود دزد چطور مىتوانند فلسطين شما را از دست شما بگيرند و مسلمين را از فلسطين بيرون كنند و نتوانيد هيچ كارى بكنيد؟ اگر توحيد كلمه كنيد چطور هندوى بدبخت مىتواند كشمير عزيز را از ما بگيرد و از مسلمين بگيرد و هيچ كارى از آنها برنيايد؟ اينها مطالبى است كه جزو واضحات است منتهى تذكر لازم است. خود آنها هم مىدانند اين مطلب را لكن بايد فكر كنند، بايد بنشينند جلسه كنند، اجتماع كنند، فكر كنند، اين اختلافات جزئى را كنار بگذارند. الان اسلام در دست شمااست. الان روساى اسلام بدانند، سلاطين اسلام بدانند، روساى جمهور بدانند، شيوخ بدانند، اينهائى كه رياست دارند در اسلام بدانند كه خداى تبارك و تعالى اين رياست را كه به آنها داده است مسووليت دارد. رئيس يك قوم شدن، رئيس يك ملت شدن مسؤوليت دارد نسبت به آن ملت نسبت به آن قوم، نسبت به زندگى آن قوم، نسبت به حوادثى كه براى آن قوم پيش مىآيد. مسؤول هستند اينها، ديگران محتاج به اينها هستند.
از عجايب است اين مطلب، از عجايب است كه ثروت در دست شرق است، اين ثروت مهم نفت در دست شرق است، در دست مسلمين است، در ممالك اسلامى است. اين معادن بسيار مهمى كه در دنيا هر مملكتى پيشرفت كرده است به واسطه اين مخازن پيشرفت كرده است. - هر جنگى مقدم شده است - هر مملكتى در جنگ مقدم شده است به واسطه نفت مقدم شده است، اينها در دست شماست. عراق بحمدالله نفت دارد، ايران بحمدالله نفت دارد، كويت نفت دارد، حجاز نفت دارد، نفت دست مسلمين است. آنها بايد بيايند به شما تملق بگويند، دست شما را ببوسند، پاى شما را ببوسند و اين ذخاير را به قيمت ارزشمند هم بخرند. شما نبايد با آنها، از آنها يك تملقى بگوئيد، ان شاء الله نمىگوئيد. آنها بايد تملق شما را بگويند، ثروت دست شماست. مع ذلك انسان مىبيند كه مطلب اين طور نيست. مستعمرين جورى اين مطلب را درست كردند كه بعضى ممالك را بازى دادند و خيال مىكنند كه نه، بايد از آنها هم يك تملقى بگويند، به آنها هم يك تعارفى بدهند تا اين كه ثروت آنها را ببرند، اين تاسف دارد. تا وحدت كلمه نباشد، تا رؤساى اسلام وحدت كلمه در خودشان ايجاد نكنند، تا فكر نكنند بر بدبختىهاى ملت اسلام، بدبختىهاى اسلام، بدبختى هاى احكام اسلام، غربت اسلام و قرآن كريم، سيادت نمىتوانند بكنند. بايد فكر كنند، عمل كنند تا سيادت كنند و اگر اين مطلب را انجام بدهند سيد دنيا خواهند شد. اگر اسلام را آن طورى كه هست به دنيا معرفى كنند و آن طورى كه هست عمل بكنند سيادت با شماست، بزرگى با شماست. العزهلله و لرسوله وللمومنين.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 122
بر علماى اسلام است كه اسلام را آنطور كه هست به عالم معرفى كنند.
اين راجع به آن دسته كه رؤساى سياسى ما هستند. دسته ديگر كه علماى اسلام هستند و مراجع عالىمقام هستند، آنها هم مسؤوليتشان خيلى زياد است، خيلى زياد. شايد به يك معنا مسؤوليت علماى اسلام از همه كس زيادتر است، بر اينهاست كه اسلام را آن طور كه مىدانند معرفى كنند بر دنيا. البته ما وسايل نداريم، اين هم از بىعرضگى ما، ما وسايل نداريم، همه وسائل دست ديگران است. مسلمين به راه مسلمين، علما به راه علما. ندارند يك دستگاهى كه اسلام را ابلاغ كنند و به دنيا بگويند اسلام اين است. يك كالاى به اين خوبى، يك كالاى به اين خوبى دست شما هست و نمىتوانيد عرضه كنيد به عالم كه ما اين را داريم. آنها انجيل خودشان را كه تويش آن مسائلى كه ملاحظه فرموديد (هر كس ديده) آن انجيل دروغى را، آن انجيل اصلى كه نيست، آن انجيل دروغى را آنها به تمام دنيا عرضه داشتهاند و مبلغانشان در همه دنيا رفته اند و از قرارى كه گفتند همين اخيرا كه اين ممالك اسلامى، اين ممالكى كه در تحت اسارت بودند، اينها يكى يكى از اسارت بيرون آمدند،اصلاً دنبال اين نبودند كه ببينند پاپ رفت و آنها را به صورت مسيحيت درآورد. ما در محيط خودمان نمى توانيم احكام اسلام را آن طورى كه هست عرضه بداريم. ما مباحثاتمان از حدود كتاب طهارت و كتاب - عرض مىكنم كه - آنطوركه كتاب - چه و چه از اين حد تجاوز نمىكند. سياست اسلام را بحث ديگر نمىكنيم از آن، حدود اسلامى ديگر بحث از آن نمى شود. اجرا نشدن غير از آن است كه نبايد عرضه داشت به دنيا، بايد عرضه داشت به دنيا آقا،اين يك مطلبى است كه بايد دنيا بفهمد كه اسلام برنامه دارد. اسلام براى همه چيز، براى همه زندگىها برنامه دارد. ديگر كى بايد معرفى بكند به جز علماى اسلام؟ علماى اسلام كثرالله امثالهم با همه زحمتهايى كه مىكشند، با همه رنج هائى كه مىبرند لكن مسووليتشان زيادتر از اين معانى است. خداى تبارك و تعالى به آنها عزت داده است، به آنها عظمت داده است ديگران را تبع آنها قرار داده است، ملت را تابع آنها قرار داده است، اينها همه مسؤوليت مىآورد. همان طورى كه رسول اكرم (ص) مسؤوليت داشت و قيام كرد بر مسؤوليت خودش، قيام كرد به مسئوليت خودش، بايد قيام كرد به مسؤوليت خود. بايد اسلام را آن طورى كه هست، نه آن طورى كه حالا در دست مثلاً چهار تا فرض كنيد مقدس مآب و فقط كتاب مفاتيح هست - و عرض بكنم كه - اينها بايد آن طورى كه هست احكام اسلام را معرفى كرد، گفت به دنيا كه ما يك چنين كالاى بزرگى داريم، يك چنين قوانين مترقى داريم، محتاج نيستيم به اين كه در قوانينى به كس ديگر مراجعه كنيم، در هر بابى از ابواب، قانون داريم ما. اسلام تكليف معين كرده است، قانون معين كرده است، مسلمين محتاج نيستند كه در قوانين تبعيت از غير بكنند. الان جوانهاى ما، اين جوانهاى دانشگاهها چه در اينجا، چه در ايران، چه در ساير ممالكى كه هستند اينها نمى دانند كه اصل اسلام چه چيز است، وقتى مطلع مىشوند كه اسلام يعنى چه. اسلام را غير از يك نمازى و غير از يك - عرض مىكنم كه - طهارت و امثال ذلك چيز ديگرى ادراك نكردند و استدلالشان اين است كه خوب ما اگر چنانچه بخواهيم مسلم بشويم و به اسلام عمل كنيم چيزى ندارد كه عمل كنيم. مىگويند اين را، براى اين كه اسلام معرفى نشده است،اين مطلب را
صحيفه نور جلد 1 صفحه 123
مىگويند كه چه برنامهاى اسلام دارد كه ما عمل كنيم؟ خوب، فلان طايفه برنامه دارد، فلان طريقه برنامه دارد، برنامه زندگى دارد، ما زندگى مىخواهيم، اسلام يك مطلبى است فردى مابين انسان و بالا، بنابراين برنامهاى ندارد كه ما عمل بكنيم.اين براى آن است كه مطلع نيستند از اسلام، اطلاعى از احكام اسلام ندارند تا اين كه خيال مىكنند كه برنامه ندارد اسلام. بر علماى اسلام است كه اين مطلب را تثبيتا، البته خودشان با مسائلى كه دارند نمىتوانند اما تثبيت اين مطلب بر علماى اسلام است كه تثبيت كنند اين مطلب را، اسلام را، همه شؤون اسلام را همه فنون اسلام را، همه احكام اسلام را بنويسند، بيان كنند، عرضه بدارند به دنيا، قوانين اسلام را در هر رشتهاى كه هست بنويسند، منتشر كنند، اگر موفق بشوند دستگاه فرستنده پيدا بكنند كه به دنيا ابلاغ بكنند، اسلام را آن طورى كه هست معرفى كنند به دنيا، بفهمند دنيا كه ما چه داريم و با اين كه اين را داريم اين طور زندگى مىكنيم. اين مسؤوليت بزرگى است كه به دوش علماى اعلام اعلى الله كلمتهم، به دوش آنهاست و شما آقايان، شما فضلاى اعلام و علماى جوان هم مسؤوليت داريد. آتيه اسلام به دوش شماست مسؤوليت آن، الان هم مسؤوليت داريد و بسيار مسؤوليت سنگينى است.
تا جوانيد مهذب شويد به آداب و سنن الله.
بايد از همين حالا، همين جوان شانزده ساله، همين جوان بيست ساله كه در مدارس علمى هست از حالا بايد آنطورى كه رضاى خداست، آن طورى كه دستورات الهى است خودش را عادت بدهد به اين كه آن طور باشد. يك قدم كه براى تحصيل علم بر مىدارد، يك قدم براى تحصيل اخلاق خوب و تهذيب بردارد. اگر خداى نخواسته آقايان مهذب نباشند، اگر خداى نخواسته آقايان آن طورى كه اسلام مىخواهد نباشند، اين ضررش از نفعش بيشتر است. تمام اديانى كه مخترع است و تمام اديانى كه اختراع شده است و كذب است، اين اشخاص تحصيلكرده مؤسسش هستند، اشخاصى كه در حوزههاى علميه تحصيل كردهاند لكن مهذب نبودند. شما ملاحظه بفرمائيد رؤساى مذاهب باطله را، مى بينيد كه روساى مذاهب باطله تمامشان از اشخاصى هستند كه درس خواندند، ملا! لكن مهذب نبودند.
بودن آقايان در ارض مقدس نجف در پناه حضرت امير سلامالله عليه هم يك تكليف زياد براى انسان مىآورد. اصل خود بودن در نجف فرق دارد بااين كه كسى فرض كنيد در كويت باشد، يا كسى در تهران باشد، ياكسى در بغداد باشد. بودن در نجف خود يك مسألهاى است يك مسؤوليتى دارد.
انسان ببيند كه حضرت امير سلام الله عليه در زندگيش چه وضعى داشته است، چه خلوصى در زندگى داشته است، چه در زندگى انفرادى، چه در زندگى اجتماعى، انسان تفكر كند بر احوال حضرت امير سلام الله عليه، ملاحظه كند كه چه زحماتى براى اسلام كشيده است، چقدر زخم خورده است، چقدر رنج برده است، چقدر جنگ كرده است، چقدر تشنگى خورده است، اينها را ملاحظه كند انسان. يك همچنين اسلامى كه به دست ما سپرده شده است، به دست شما آقايان سپرده شده است،مسئوليت داريد
صحيفه نور جلد 1 صفحه 124
اگر خداى نخواسته در خلال تحصيل علم، همان فكر اين باشيد كه حقايق علمى را ادراك بكنيد لكن فكر تهذيب نباشيد. مهذب كنيد خودتان را، مهذب بشويد به آداب الله، به سنن الله، اگر چنانچه اين نباشيد علم اثرى ندارد. آن نورى كه خداى تبارك و تعالى يقذفه فى قلب من يشاء اگر مهذب نباشد كسب نخواهد شد. يك فنى است، يك فنى است، آن علمى كه نورانيت مىآورد و نور است و خداى تبارك و تعالى آن را عنايت مىفرمايد، آن به هر قلبى عنايت نمى شود، هر قلبى لايق آن نيست، تا مهذب نباشد، تا خودش را خالى نكند از اخلاق زشت، خالى نكند از اعمال زشت، تا متوجه به خدا نباشد و تمام قلب را به او تسليم نكند خداى تبارك و تعالى قلب نمىفرمايد. گزاف نيست اين مطلب، اين طور نيست كه هى دقايق علوم را مىدانم. غزالى هم خيلى خوب مىدانست، ابوحنيفه هم خوب مىدانست، خيلىها هم مىدانستند، خيلى از اشخاص هستند كه دقايق علوم را از همه بهتر مى دانند و آن نورى كه خداى تبارك و تعالى به آنها بايد عنايت بكند نمى فرمايد. آن تهذيب مىخواهد، آن زحمت مىخواهد، آن رياضت مىخواهد. آقا شما كه آمديد وارد شدهايد دراين قوم بايد رياضت بكشيد، بايد زحمت بكشيد، بايد مراعات كنيد، محاكمه كنيد نفس خودتان را، شب كه از مطالعه خارج مىشويد آخر شب محاسبه كنيد امروز چند تا كار خلاف (نعوذ بالله ان شاء الله كه نيست) امروز چند تا (نعوذبالله) غيبت كردم، به چند تا عالم جسارت كردم.
مىدانيد كه اگر يك كلمه، يك كلمه به يكى از مراجع اسلام اهانت بشود، آنها اولياء خدا هستند. بايد هر قدمى كه در راه تحصيل برداشته مىشود اگر عرض نكنم دو قدم، لااقل يك قدم هم در باب تهذيب اخلاق، در باب تحكيم عقايد، در باب استقرار ايمان در قلب برداشته شود. اينها تفكر لازم دارد، محاسبه لازم دارد، مراقبه لازم دارد. آقايان بايد مراقبه كنند، بايد مراقبت كنند خودشان را، از صبح تا عصر بايد مراقب خودشان باشند. نفس انسان سركش است، يك آن از آن غافل بشويم (نعوذ بالله) انسان را به كفر مىكشد اگر غافل بشود انسان. شيطان راضى نيست به فكر ما، او كفر ما را مىخواهد، او مىخواهد همه را منتهى كند به كفر، منتها از معاصى كوچك مىگيرد و كم كم وارد مىكند در بزرگتر و كمكم در بزرگتر و كم كم بالاتر تا برسد به آن جا كه خداى نخواسته انسان را منحرف كند اصلا از اسلام. بايد مراقبت كنيد آقا از خودتان، بايد از اول صبح كه از خواب پا مىشويد، يا اول اذان يا عشا يا قبل از اذان كه پا مى شويد از خواب طويل بايد مراقب خودتان باشيد. در اين مجتمع بايد مراقبت كرد، در اين اجتماعات، در اين اجتماعات دو تايى، چهار تايى، پنج تايى، ده تايى بايد مراقبت كرد، احترام كرد از بزرگان، احترام كرد از رفقا، احترام كرد از مؤمنين لسان .... (نعوذ بالله) نداد، اشكال مناقشه بيجاانسان نكند. اگر فرض بفرمائيد شما در نظرتان يك كسى يك كارى انجام مىدهد يا انجام نمىدهند و ناگوار است در نظر شما .... است. نبايد انسان همين طور بدون اين كه توجه كند به مطلبى، يك وقت خداى نخواسته جسارت كند به يك مومنى، به يك مسلمى، به يك طلبهاى، به يك اهل علمى، فرضا از اين كه به يك عالمى، فرضاً از اين كه به يك مرجعى. اينها بايد مواظبت كرد، انسان بايد خودش را مواظبت كند، حفظ كند اين جهات را تا موفق بشود.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 125
ايام كهولت، زمان غلبه جنود ابليس در باطن و دشوارى تهذيب نفس.
شما بعدها مسؤوليت بزرگى به عهده شما است. عالم يك شهر بشويد مسؤوليت يك شهر را داريد. ان شاء الله عالم يك مملكت بشويد مسؤوليت آن مملكت را داريد. مرجع يك امت بشويد مسووليت آن امت را داريد. از حالا شالوده اين معنا را كه بتوانيد در اين وقت مسووليت خودتان را و دين خودتان را ادا كنيد، از حالا بايد به فكر اين مطلب باشيد. بخواهيد كه خوب حالا درسمان را مىخوانيم و بعدها ان شاء الله بعد از اين كه پير شديم ان شاء الله وارد مىشويم در تهذيب اخلاق، اين امكان ندارد، امكان ندارد كه بتوانيد. هر قدر در جوانى انسان مهذب شد، شد. اگر در جوانى خداى نخواسته مهذب نشد بسيار مشكل است كه در زمان كهولت و پيرى كه اراده ضعيف است و دشمن قوى، اراده انسان ضعيف مىشود و جنود ابليس در باطن انسان قوى، ممكن نيست ديگر آن وقت، اگر هم ممكن باشد بسيار مشكل است. از حالا به فكر باشيد، از جوانى به فكر باشيد. الان هر قدمى كه شما بر مىداريد رو به قبر است. هيچ، هيچ مطلبى ندارد، هيچ اشكالى ندارد. هر دقيقهاى كه از عمر شريف شما مىگذرد يك مقدارى به قبر و آن جايى كه از شما سؤالات خواهند كرد و همه مسؤول خواهيم بود، داريد نزديك مىشويد. فكر اين مطلب را بكنيد كه قضيه نزديك شدن به مرگ است و هيچ كس هم سند به شما نداده است كه 120 سال عمر بكنيد، 120 ساله نداريم، ممكن است 25 ساله انسان بميرد، ممكن است 50 ساله بميرد يا 60 ساله بميرد، هيچ سندى ندارد، ممكن است همين حالا خداى نخواسته، سندى نيست، بايد فكر كنيد، بايد در اين مطالب تأمل كنيد، مراقبه كنيد. اخلاق خودتان را مهذب كنيد، مهذبتر كنيد ان شاء الله، اعمال خودتان را منطبق با اسلام كنيد، با احكام اسلام كنيد تا ان شاء الله موفق بشويد و در تحت بقعه مطهره مولى سلام الله عليه - انوار علم به شما آن علمى كه رضاى خدا در آن است، آن علمى كه نور است، آن علمى كه شما را نزديك مىكند به خداى تبارك و تعالى به شما عنايت بشود.آن خودش يك رياضت است و شما هم كه داريد رياضت مىكشيد، اين رياضت هم روى آن رياضت.
از خداوند تعالى توفيق همه آقايان را مسالت مىكنم . از خداوند تعالى عزت و عظمت اسلام و مسلمين را مسألت مىكنم. از خداوند تعالى عزت و عظمت مراجع اسلام را مسألت مىكنم. از خداوند تعالى طول عمر مراجع اسلام را مسألت مىكنم. از خداى تبارك و تعالى تهذيب اخلاق محصلين را مسألت مىكنم.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 126
تاريخ: 1343
تلگراف امام خمينى به اقاى منتظرى
بسم الله ارحمن الرحيم
حال اينجانب بحمدالله بد نيست لكن براى حوزه علميه قم نگران هستم خوف آن است كه اگر غيبت اينجانب طولانى شود آقايان فضلا تزلزل پيدا كنند. از خداوند اصلاح امور را خواستارم. جنابعالى به حضرات افاضل ايدهم الله تذكر دهيد كه اينجانب كمال ميل را دارم كه در بين آنها باشم و در شادى و غم آنها شريك باشم فضلاى اعلام قم كه حقا وفادارى خود را اثبات فرمودند مايه اميد اينجانب مىباشند و چشم من به وجود آنها روشن است در اول وقت رفع منع به خواست خداوند تعالى خود را در بين آنها خواهم ديد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 127
تاريخ: 3 / 8 / 44
پاسخ امام خمينى به نامه حضرت آيت العظمى نجفى مرعشى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى نجفى دامت بركاته
به عرض عالى مىرساند مرقوم محترم به وسيله آقازاده محترم ايده الله تعالى واصل و موجب تشكر گرديد، سلامت و سعادت جنابعالى را از خداوند تعالى خواستار است. حقاً بايد از مساعى جميله ملت محترم ايران و حضرات مراجع و علماء اعلام و افاضل گرام حوزههاى مقدسه علميه، خصوصا حوزه مقدسه قم تشكر كنم و از خداوند تعالى عظمت و عزت همه را خواستار شوم.
تشرف حقير به اعتاب مقدسه، گر چه فوزى است عظيم، چه از لحاظ زيارت اعتاب مقدسه ائمه اسلام عليهم الصلوة والسلام وچه از لحاظ تشرف به حضور حضرات مراجع عظام و علماء اعلام و افاضل گرام حوزه علميه نجف اشرف و كربلاى معلا و ديگر اعتاب مقدسه لكن اهميت موقف در ايران ايجاب مىكند كه در صورت رفع منع از خدمتگزار به ملت محترم و استقلال مملكت به اسرع وقت مراجعت نموده، در غم و شادى ملت محترم ايران عموما و حضرات اعلام خصوصاً شريك باشم. اميد است كه حضرات فضلاء عظام و مشتغلين حوزههاى مقدسه علميه، خصوصاً حوزه قم كما فى السابق به تحصيل علوم دينيه و ترويج ديانت مقدسه ادامه دهند و هيچ گونه تزلزلى به خود راه ندهند. از خداوند تعالى توفيق و تأييد آنها و عظمت اسلام و مسلمين را خواستارم. از جناب عالى در مظان استجابت دعوات، اميد دعاى خير براى حسن عاقبت خواستار است.
والسلام عليكم ورحمه اللهوبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 129
پيام امام خمينى در رابطه با شايعه اختلاف بين امام و قشر دانشجو
اخيرا در ايران شايع كرده بودند كه اينجانب اجازه ندادم نماينده دانشجويان مقيم اروپا را كه براى ملاقات من آمده بودند، ملاقات حاصل شود و نيز جمعى كه به نمايندگى از مسلمين مقيم اروپا آمدهاند، بدون ملاقات برگشتهاند و از اين قبيل مطالب، با آنكه مطلب خلاف واقع بوده است و ممكن است اين نحو شايعات از دستگاه باشد براى نگران نمودن جوانان دانشگاهى و ايجاد شكاف بين اينجانب و آنها، خوب است رفع اين سوء تفاهم را خود آقايان دانشجويان مقيم اروپا بنمايند، چون دستگاه از اين نحو امور استفاده مىكند
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 130
تاريخ: 1346
پاسخ امام خمينى به نامه اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اروپا
با وجود تمام بليات، بيدارى ملت از خواب چند صدساله مايه سربلندى است.
بسم الله الرحمن الرحيم
اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اروپا
مرقوم آقايان محترم ايدهم الله تعالى از گزارش دهمين جلسه سالانه اتحاديه و رونوشت مكتوب به طلاب محترم علوم دينيه ايدهم الله تعالى واصل و موجب مزيد تقدير و اميد گرديد.
اينجانب در اين لحظات آخر عمر و دست به گريبان بودن با مشقتها و بليات فراوان همه جانبه و نگرانىهاى جانفرسا از اخبار ناگوار ايران و روزافزون بودن رنجها و بليات وارده بر ملت نجيب مسلمان و برادران دانشجوى قديم و جديد و وضع رقتبار عمومى و فقدان وسايل اوليه زندگى در بسيارى از نقاط و طغيان فساد و بىفرهنگ در دستگاه جبار و اشاعه فحشا و بىعفتى خصوصاً در مركز كشور و عقبافتادگى فرهنگى و اجتماعى و سياسى با لافهاى پوچ فريبكار و مهار كردن منحرفان و استعمارطلبان، مراكز علم و مساجد و محافل مسلمين و مراسم حج بيتاللهالحرام را و سست كردن عقايد اسلامى به واسطه سپاههاى معلومالحال و صرف بيتالمال بر ضد مصالح اسلام و ملت و تاراج درآمدها و ذخاير ملى و از همه بالاتر سلطه بى چون و چراى دول استعمارگر راست و چپ و عمال خبيث صهيونيستى آنها بر جان و مال ملت و ناامنى عمومى ناشى از سازمان به اصطلاح امنيت و حبسها و تبعيدها و اعدامهاى بدون مجوز و غير قانونى جابرانه و شكنجهها و تعزيرهاى وحشيانه غير انسانى و ديگر مصيبتها، از اينكه احساس مىكنم طبقات جوانان غيور دانشجوى قديم و جديد داخلى كشور و خارج و روشنضميران ساير طبقات ملت شريف مسلمان ايدهم الله تعالى از خواب گران چند صد ساله كه به نغمههاى خوابآور عمال خبيث استعمار بر ملتها غلبه كرده بود، بيدار شدهاند و در فكر چاره هستند و از پيوستگى دانشجويان مدارس قديم و دانشگاهها و همكارى آنها و ساير طبقات بيدار در اين نهضت مقدس اسلامى كه به خواست خداوند متعال منتهى به قطع ايادى اجانب و استعمارخواهان و غربزدگان خواهد شد، احساس مسرت و سربلندى مىكنم.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 131
پيوستگى ملت اساس و زير بناى شكست نهائى چپاولگران.
اين پيوستگى، قدم اول است كه به رغم اجانب و نوكران چشم و زبان بسته آنها، در راه آزادى ملتهاى زيردست برداشته شده و اساس و زير بناى شكست نهائى چپاولگران و عمال خبيث كسانى است كه با تبليغات مسمومه ساليان دراز شما برادران و فرزندان ملت را مانند دشمنان ستمگر ملتهاى ضعيف، بر مركب آمال به تاخت و تاز و بند كشيدن ملل اسلامى و مكيدن خون آنها با كمال امنيت و آرامش خاطر اشتغال داشتند.
گرايش ملت به اسلام، آتيه درخشانى را نويد مىدهد.
اكنون كه مىبينم شما فرزندان عزيز شاهراه اساس را يافته و بر پايه وحدت اسلامى به هم پيوستهايد و نور تابناك قرآن مجيد (دستور آزادى ملل ضعيف و راهنماى چگونگى نهضت مردان تاريخ و پيمبران پاك در هر عصرى بر ضد ستمگران و استثمار و استعمار پيشگان) بر قلب شما پرتو افكنده است، به خود نويد مىدهم كه به خواست خداى بزرگ آتيه درخشان زندگى نزديكى در انتظار ملل مظلوم است.
از پا ننشينيد تا خفتگان را بيدار سازيد.
بر شما جوانان روشنفكر است كه از پا ننشينيد تا خوابرفتهها را از اين خواب مرگبار برانگيزانيد و با فاش كردن خيانتها و جنايتهاى استعمارگران و پيروان بىفرهنگ آنها غفلتزدهها را آگاه نمائيد و از اختلاف كلمه و تفرقه و هواهاى نفسانى كه راس همه فسادهاست احتراز كنيد و به خداوند تبارك و تعالى روى نياز آوريد كه شما را در اين راه هدايت فرمايد و با جنود فوق طبيعت كمك كند. انه قال ولى قد ير قال الله تعالى و قدس والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله مع المحسنين.
از خداوند متعال قطع ايادى اجانب و عمال آنها و توفيق و تاييد كسانى كه در راه اهداف عاليه قرآن كريم و اسلام عزيز همت گماشته و مردانه قيام كردهاند خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page