-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 78
تاريخ: 2/10/58
پيام امام خمينى به مسيحيان جهان به مناسبت عيد ميلاد حضرت مسيح
بسم الله الرحمن الرحيم
يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين لله شهداء بالقسط و لا يجرمنكم شنئان قوم على الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى واتقواالله ان الله خبير بما تعملون
خوشا به حال آنان كه گرسنه و تشنه عدالتند، از آن رو كه سير نخواهند شد (انجيل متى)
خوشا به حال آنان كه از بهر عدالت زحمت مىكشند، به سبب آنكه مملكت آسمانى از آنهاست (انجيل متى)
عيد سعيد ميلاد مسيح پيامبر عظيمالشأن كه براى طرفدارى مظلومان و برقرارى عدل و رحمت مبعوث و با گفتار آسمانى و كردار ملكوتى خود ظالمان و ستمكاران را محكوم و مظلومان و مستضعفان را پشتيبانى فرمود بر ملتهاى مستضعف جهان و ملت مسيح و مسيحيان هم ميهنان مبارك باد، هان اى پدران كليسا و روحانيون تابع حضرت عيسى بپاخيزيد و از مظلومان جهان و مستضعفان گرفتار در چنگال مستكبران پشتيبانى كنيد و براى رضاى خدا و پيروى دستور حضرت مسيح يك بار ناقوسها را در معابدتان به نفع مظلومان ايران و محكوم نمودن ستمگران به صدا درآوريد.
كارتر سردمدار ستمكاران عالم تقاضا كرد تا ناقوس را در سرتاسر آمريكا به نفع جاسوسان در مقابل ملت مظلوم ايران به صدا درآوريد. چه خوب و بجاست كه ناقوسها را به فرمان خداى عالم و دستور عيسى مسيح به نفع ملتهاى مستضعف كه در زير چكمه دژخيمان كارترها از هستى ساقط مىشوند به صدا درآوريد.
خوشا به حال آنان كه گرسنه و تشنه عدالتند و از بهر عدالت زحمت مىكشند و واى به حال آنان كه برخلاف دستور عيسى مسيح و برخلاف دستور همه پيامبران به نفع ظالمان و جاسوسان و پايمال كنندگان حقوق ملتها زحمت مىكشند. واى ملت مسيح و پيروان عيسى روح الله بپا خيزيد و از شرافت عيسى مسيح و ملت عيسوى دفاع كنيد و اجازه ندهيد دشمنان تعليمات آسمانى و مخالفان دستورات الهى، ملت مسيح و روحانيت عيسى را به خلقهاى مستضعفه جهان بد معرفى كنند. حضور ابرقدرتها در معابد و دست آسمان كردن آنان براى دعا به جاسوسان و خائنان عليه مظلومان و مستضعفان شما را اغفال نكنند كه اينان جز براى رسيدن به قدرت بيشتر و نيل به رياست دنيا كه خلاف دستور آسمانى است به چيز ديگرى فكر نمىكنند.
صحيفه نور ج 11 صفحه 79
ملت ما سالها مبتلا به سالوس ستمگران بود و رنجها از آن برد.
اى ملت مسيح چه شد كه آقاى كارتر در كشتارهاى دستجمعى ايران، ويتنام، فلسطين و لبنان و ديگر مناطق به دعا برنخاست و تقاضاى آهنگ ناقوسها را نكرد ولى اكنون براى رسيدن به رياست جمهورى و ادامه چند سال ديگر ستمگرى بر ملتهاى ضعيف دست به دعا برداشته است و كليسا را به آهنگ ناقوس فرا خوانده است.
هان اى پدران كليسا بپا خيزيد و عيسى مسيح را از چنگال اين دژخيمان نجات دهيد كه آن پيامبر بزرگ از ستمگرى كه دين را وسيله ظلم و دعا را وسيله رسيدن به مسند ستمگرى به بندگان خدا قرار مىدهد بيزار است، كه دستورهاى آسمانى همه براى نجات مظلومان، از ملكوت نازل شده است. و اى مستضعفان جهان برخيزيد و هم پيمان شويد و ستمگران را از صحنه برانيد كه زمين از خداست و وارث آن مستضعفانند.
و اى ملت آمريكا به تبليغات رؤساى جمهورى كه جز نيل به قدرت فكرى ندارند گوش فرا ندهيد و بدانيد كه جوانان ما با جاسوسان رفتارى خداپسندانه دارند، كه دستور اسلام رحمت بر اسيران است گرچه ظالم و جاسوس باشند.
شما اى ملت آمريكا از كارتر بخواهيد شاه مخلوع و جنايتكار را به ايران برگرداند كه كليد رهائى جاسوسان به دست اوست و شما اى اصحاب ناقوس دستها را به دعا برداريد و ناقوسها را به آهنگ درآوريد و از خداى بزرگ بخواهيد كه به رؤساى جمهور شما عدل و انصاف مرحمت كند.
خوشا به حال آنان كه از بهر عدالت زحمت مىكشند و دعا مىكنند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 80
تاريخ: 2/10/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از كاركنان بخش خبر و جهاد سازندگى صدا و سيماى جمهورى اسلامى
سازندگىهاى روحى مقدم بر همه سازندگىهاست
بسم الله الرحمن الرحيم
كشور ما و ملت ما احتياج به سازندگى دارد، سازندگىهاى روحى مقدم بر همه سازندگىهاست، جهاد سازندگى از خود افراد بايد شروع بشود و خودشان را بسازند و با شيطان باطنى جهاد كنند كه اين جهاد منشأ همه جهادهائى است كه بعد واقع مىشود. انسان تا خودش را نسازد نمىتواند ديگران را بسازد و تا ديگران ساخته نشوند، نمىشود كه كشور ساخته بشود. جهاد سازندگى از خود آدم بايد شروع بشود، جهاد نفس، جهاد اكبر است، براى اينكه همه جهادها اگر بخواهد نتيجه داشته باشد و بخواهد انسان در جهادها پيروز بشود موكول به اين است كه در جهاد نفس پيروز باشد اگر انسانها توجه به خودشان داشته باشند، جهاد نكرده باشند با شيطان خودشان، اينها واحد واحدهائى هستند كه علاوه بر اينكه نمىتوانند اصلاح جامعه را بكنند، فساد هم در جامعه مىكنند، همه فسادهائى كه در عالم واقع مىشود، براى اينكه آن جهاد واقع نشده، آن جهاد اكبر واقع نشده. تمام اين گرفتارىهائى كه بشر دارد از دست خود بشر دارد، بشر است كه به بشر جنايت وارد مىكند، ساير موجودات، ساير حيوانات ولو سبع هم باشند، آنقدرى كه بشر جنايت مىكند آنها نمىكنند. اين بشر است كه چون اصلاح نشده است و جهاد سازندگى نكرده است، اين از همه حيوانات سبعتر است، هيچ سبعى مثل انسان نيست و هيچ حيوان ديگرى هم به پاى اين حيوان نمىرسد.
آنقدر كه اين انسان، اين حيوان دوپا در عالم فتنه و فساد مىكند هيچ موجود ديگرى نمىكند و آنقدرى كه اين حيوان دو پا محتاج به تربيت است هيچ حيوانى محتاج نيست. تمام انبيا از اول تا حالا، تا خاتم، از آدم رسول اكرم براى يك مقصد آمدند و آن مقصد اين است كه اين حيوانات را انسان كنند. مقصد اين است. تمام كتابهائى كه از آسمان براى انبيا آمده است كه بزرگترش قرآن كريم است. همين يك مقصد را دارد كه اين انسانهايى كه در اين ظلمات واقع شدهاند غرق شدهاند در دنيا، همه توجهشان به خودشان است، هر چه مىخواهند براى خودشان مىخواهند، اصلاً پيششان مطرح نيست يك چيز ديگرى غير از خودشان، آنها مىخواهند اينها را از اين ظلمتها نجات بدهند، به عالم نور برسانند، ظلمتهاى زياد، ظلمات، آيه شريفه اين طرفش را ظلمات مىفرمايد الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور آن طرف را نور مىفرمايد، اين طرف را ظلمات.
صحيفه نور ج 11 صفحه 81
ظلمتها زياد است، تاريكىهائى كه بشر به آن مبتلاست، چه تاريكىهائى كه در نفس خودش هست و در باطن خودش هست و چه تاريكىهائى كه در جامعه هست، اينها زياد هستند، از اينها وقتى انسان تخلص پيدا كرد نور يك امر واحد است، همه به يك مبدا واحد به يك مبدا نور بايد برگردند. انبيا آمدند كه اينهائى كه در ظلمتها واقعند، اينهائى كه هيچ نمىبينند الا خودشان و هيچ نمىخواهند الا براى خودشان، براى هيچ كس ديگرى ارزش قائل نيستند، هر چه هست براى خودشان مىخواهند، اينها را از اين خودخواهى كه منشأ همه ظلمتهاست، نجات بدهند و برسانند به خداخواهى كه نور است. آنهائى كه رسيدهاند به اين مقام خداخواهى كه اين يك مرتبه از كمالات است آنها اينطور نيستند ديگر كه مثل ماها فكر كنند، آنها فكر ديگران هستند قبل از اينكه فكر خودشان باشند. پيغمبر اكرم براى اين كافرهايى كه مسلمان نمىشدند و مؤمن نمىشدند غصه مىخورد، در آيه شريفه هست كه، مثل اينكه مىخواهى خودت را هلاك كنى براى اينها. خواست كه همه عالم به نور برسند، مبعوث شده بود براى اينكه همه اين هياهوهائى كه در دنيا هست و اين هياهوها براى خود است، براى رسيدن به قدرت خود است اين هياهوها را از بين ببرد و يك خداخواهى در مردم ايجاد كند، توجه به نور ايجاد كند. اگر ايجاد بشود او، ديگر اينهمه نزاعهائى كه در دنيا هست از بين مىرود. اگر تمام انبيا جمع بشوند در يك محلى هيچ وقت با هم نزاع نمىكنند اگر اوليا و انبيا را شما فرض كنيد كه الان بيايند در دنيا، هيچ وقت با هم نزاع نمىكنند براى اينكه نزاع مال خودخواهى است، از نقطه نفس انسان پيدا مىشود كه آنها نفس را كشتهاند، جهاد كردهاند و همه خدا را مىخواهند، كسى كه خدا را مىخواهد نزاع ندارد، همه نزاعها براى اين است كه اين براى خودش يك چيزى مىخواهد اين هم براى خودش يك چيزى مىخواهد، اين دو خودها تزاحم مىكنند، اين قدرت را مىخواهد مال خودش باشد، آن هم قدرت را مىخواهد مال خودش باشد، تزاحم مىكنند، اين قدرت را مىخواهد مال خودش باشد، آن هم قدرت را مىخواهد مال خودش باشد، تزاحم مىكنند، جنگ درمىآيد. اگر مردم تربيت بشوند به تربيت انبيا كه همه كتب آسمانى براى اين تربيت آمده است، همه اين نزاعها از بين مىرود، همه اين گرفتارىهائى كه براى بشر است از بين مىرود، برادر مىشوند همه، همانطورى كه در قرآن كريم همه را برادر خوانده است، مؤمنها برادرند، از اين آيه استفاده اين معنا شود كه اگر چنانچه دو نفر به اخوت ايمانىشان عمل نكنند، برادر نباشند، مؤمن نيستند، المومنون اخوه مىگويد برادر هستند، اين مؤمنها برادرند، همانطورى كه يك برادر براى برادر خودش خير مىخواهد مؤمن اين است. اگر يك وقت ما ديديم كه كسى براى برادرهاى خودش خير نخواست، نزاع راه انداخت، هياهو راه انداخت، اين به طرف خودش بكشد، او به طرف خودش بكشد، اين از ايمان معلوم مىشود كه حظ صحيح نبرده است، آنى كه بايد ايمان در قلب اين تأثير بكند، نكرده است.
ايمان فقط اين نيست كه ما اعتقاد داشته باشيم كه خدايى هست و پيغمبرى هست و چه، نه، ايمان يك مسألهاى بالاتر از اين است اين معانى را كه انسان ادراك كرده به عقلش، بايد با مجاهدات به قلبش برساند كه قلبش آگاه بشود، بيابد مطلب را. خيلى چيزهاست كه انسان به برهان مىداند كه فلان قضيه فلان طور است يا فلان طور نيست، لكن چون ايمان نيامده است، تأثير نمىكند مثلاً نوع مردم
صحيفه نور ج 11 صفحه 82
اينطور هستند كه در يك شب تاريكى، اگر يك مردهاى در محلى باشد پيش او مىترسند بخوابند و همه عقيدهشان هم براى اين است كه مرده هيچ اثرى ندارند، هيچ كارى از او نمىآيد، عقلشان مىگويد كه مرده است، اين مرده اصلاً حركت ندارد تا بتواند به من ضرر بزند، عقل اين را مىگويد، لكن اين مطلب به قلب نرسيده، مردهشورها به واسطه
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 85
تاريخ: 3/10/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان هنرى شيراز
تعيين رئيس جمهور بايد با توجه به صفاتش در قانون باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
من در عين حال كه حالم مقتضى صحبت نيست لكن براى تشكر از آقايان چند كلمهاى عرض مىكنم. آقايان زحمت كشيدند كه از راههاى دور تشريف آوردند. خداوند همه را حفظ كند، موفق باشيد. چيزى كه لازم است عرض كنم اين است كه در اين موقع كه يك مرحله ديگرى از مراحلى كه در كشور ما مىخواهد تحقق پيدا كند در دست اجراست و آن تعيين رئيس جمهور است، بايد توجه داشته باشند آقايان كه آن صفتى كه در قانون اساسى براى رئيس جمهور تعيين كردهاند مراعات كنند، قانون اساسى را ملاحظه كنند و رئيس جمهور را در آنجا ملاحظه كنند و كسى كه داراى اين صفات بود او را به آن صفات مىشناسند به او راى بدهيد و اگر چنانچه فاقد آن صفات باشد، احتراز كنيد از رأى دادن به او.
به كسى كه لايق براى اين مقام است رأى بدهيد
روز سرنوشت سازى است. مىخواهيد زمام كشور را به يك كسى بدهيد كه مؤثر در مقدرات كشور شما باشد. سهل انگارى نكنيد و به پاى صندوقها برويد و با هم اجتماع كنيد و كسى كه لايق براى اين مقام است و داراى صفاتى است كه سوء سابقه نداشتن، وابستگى به رژيم سابق نداشتن، اينها از امورى است كه بايد ملاحظه بشود و آقايان نبايد سستى كنند در رفتن، به پاى صندوق بروند لكن به كسى كه اين صفات را دارد رأى بدهند. خداوند انشاءالله شماها را حفظ بكند و من از اينكه معذورم از اينكه زياد صحبت كنم عذرخواهى مىكنم و شما را به خداى تبارك و تعالى مىسپارم.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 86
تاريخ: 3/10/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از فرهنگيان و معلمان شهرستان محلات
اگر چنانچه انسان تحت تربيت انبيا متحول بشود، جامعه هم به تبع او به ترقى مىرسد
بسم الله الرحمن الرحيم
محلات يك محلى است كه من بعضى تابستانها مىرفتم، تابستانها را آنجا بودم و در آنوقت كه من آنجا بودم احساس مىكردم كه مردم محلات با مردم بسيارى از جاها فرق دارند، توجهشان به ديانت بيشتر بود از بعضى جاهاى ديگر، از خيلى جهات و من اينكه فهميدم اين بود كه محل به واسطه خوبى علما خوب بوده. علمائى بودند كه در محلات بودند، علمائى بودند كه افراد صحيح، وظائف ملائىشان را، وظائف ديانتشان را خوب عمل مىكردند، مردم هم تبعيت آنها خوب شده بودند، اهل مسجد بودند، همه اهل دعا و اهل عبادت و اهل كار و همه چيز بودند. محلات، من حالا قريب بيشتر از شايد سى سال است، يك همچو چيزهائى است كه ديگر آنجا را نديدم، نمىدانم الان باز همان است، من اميدوارم كه همان باشد. اگر چنانچه انسان خودش متحول بشود به يك انسانى كه تحت تربيت انبيا انسان بشود، جامعه هم به تبع او به ترقى مىرسد. گاهى يك فرد در يك جامعه موجب فساد مىشود و گاهى هم يك فرد در يك جامعه موجب صلاح مىشود. اين فرد گاهى از قشر قدرتمندان است كه مردم به او توجه دارند، گاهى از قشر روحانيين است كه آن هم مردم به او توجه دارند. قشر قدرتمندها كمتر در شأن پيدا مىشود كه اشخاص ساخته شده باشد، من كه حالا ياد ندارم، كمتر پيدا مىشود، در قشر روحانيين پيدا مىشود. و اگر روحانى، در يك محل يك روحانى متعهد باشد، آن محل را تصفيه مىكند و اگر در هر يك از بلاد چند نفر روحانى باشند كه آنها آنطور كه بايد، آنطور كه دستور اسلام است باشند، از باب اينكه مردم تبعيت از آنها مىكنند، مردم هم اصلاح مىشوند و با اصلاح مردم يك جامعه صحيح پيش مىآيد.
مهمترين مأموريت رضاخان يكى اين بود كه روحانيون را بكوبد
شما ديديد كه در اين 50 سال، خوب اكثراً يادتان نيست، زمان رضاخان را اكثراً يادتان نيست لكن من يادم است، يعنى من از قبل از اينكه رضاخان كودتا كند يادم هست، رضاخان به واسطه مأموريتى كه داشت ابتدا به يك صورت مقدس مابى آمد تو كار، مقدس مابى آن حدودى كه يك نظامى بايد باشد، در محرم روضه داشت، در يك جائى بود كه روضه خوانى داشت و خودش هم حاضر
صحيفه نور ج 11 صفحه 87
مىشد، دستجات از ارتشىها راه مىانداخت كه من او را خودم ديدم، دستجات مختلفى از ارتشىها راه مىانداخت و آنوقت هم معروف بود كه خود او در ماه محرم تكيههائى كه در تهران بود مىگفتند كه مىرفت. بعضىها مىگفتند پياده مىرفت، همه تكيهها را در اين شبهاى محرم، به تدريج تكيهها را مىرفت تا آنوقتى كه قدرتش مستقر شد، با اسلحه ديانت آمد تا آنوقتى كه قدرتش محكم شد، آنوقت كه محكم شد مأموريتش را شروع كرد و مهمترين مأموريتش يكى اين بود كه روحانيون، را بكوبد روحانيون را آنطورى كه كوبيد كه تبليغات را راه انداختند، شعرا بر ضد روحانيون، دستگاهها تجهيز شدند بر ضد روحانيين، به طورى كه قشرهاى ناآگاه هم برگشتند از روحانيون، شوفرها روحانى را يا سوار نمىكردند، يا اگر سوار مىكردند، اهانت مىكردند. من خودم سوار اتوبوس بودم كه يك شيخ هم بود، بنزين تمام شده بود، تمام شدن بنزين را گردن شيخ مىگذاشتند. يكى از رفقاى ما گفت كه من در اراك بودم و مىخواستم بيايم قم مثلاً، رفتم، شوفر گفت كه ما بنا گذاشتيم دو طايفه را سوار ماشين نكنيم، يكى فواحش، يكى آخوندها. از همه جهات شروع كردند فشار آوردن، ممنوعشان كردند از منبر رفتن، اصلاً مجالس را از بين بردند، شروع كردند به سربازى بردن، شروع كردند عمامهها را برداشتن و به طورى كه ما شايد مثلاً قبل از آفتاب، چه وقت، كه خلوت باشد مىرفتيم در يك جائى رفقا يك چند نفرى كه بودند، اينها يكى يكى مىآمدند و در آنجا كه نمىتوانستيم بيرون برويم براى تعرض مىكردند و من يك درسى كه - من داشتم، يك روز ديدم كه يك نفر آمد، جمعى بودند، يك نفر آمد، گفتم كه رفقاتان؟ گفت اينها قبل از آفتاب مىروند در باغات براى اينكه مأمورين مىآيند در توى مدرسهها مىگردند معممين را مىبرند. اين براى چه بود، اين براى اين بود كه اين قشر را مؤثر مىدانستند اينها، ولو حالا به خيال خودشان اين قشر را مىگفتند كه نماينده اسلامند، مردم به آنها توجه دارند، اگر اينها يك قدرتى داشته باشند، نمىگذارند كارها انجام بگيرد، كارهائى كه مىخواستند، نمىگذارند انجام بگيرد، از اين جهت به اينها فشار مىآوردند.
يك كار ديگر هم كه آنها مىكردند كارها زياد بود، يعنى برنامه زياد بود اينكه قشر جوان را، در مفاسد را به روى آنها باز كردند، در همه شهرها خصوصاً تهران كه بيشتر از همه جا مورد نظر بود، آن جاهائى كه جوان اگر برود در او فاسد مىشود، درهاى او باز بود به روى آنها، تبليغات هم از همه طرف، سينماها به آن وضعى كه شنيدند، مراكز فساد به آنطورى كه گفته شده است، مراكز فروش مشروبات الكلى كه از كتابخانه زيادتر بود، از كتابفروشى زيادتر بود، گفتند بين تهران تا شميران آنجاها چقدر جاهائى بود كه براى فحشا مهيا كرده بودند. اين قشر جوان كه بايد از او كار برآيد و از او اميد هست و مىتواند براى كشور خودش خدمت بكند، اينها را از آنجائى كه مركز خدمت است مىكشاندند به مراكز فحشا تا اينها را يك موجود مهمل بار بياورند، چنانچه اين خوب ديگر اخيراً منتهى شد به اينكه زمان اين مردك شد. و اين از پدرش عميقتر كار مىكرد، اين بيشتر از او نقشه داشت يعنى نقشهاى كه برايش دستش داده بودند.
اين هروئين به اين فراوانى كه الان هم ملت ما به شرش مبتلاست، اين يك مسألهاى نبود كه
صحيفه نور ج 11 صفحه 88
همين من باب اتفاق چنين توسعه پيدا كند، اين يك برنامه بوده است براى اينكه يك وقتى يك جوانى هروئينى بشود ديگر همه چيزش را از دست مىدهد. يك قوه فعاله است، اين قوه فعاله وقتى كه مبتلاى به هروئين بشود، مبتلاى به مشروبات بشود، عادت كند كه به سينما برود، به سينماى كذائى، عادت كند به اين مركزهاى فحشا برود كه همه اينها را براى اينكه اين قشر جوانى كه آمال يك كشور است اين را نگذارند كه بيدار بشود، همه چيزش را ببرند اين بىتفاوت باشد، عادت هروئينى اينطورى است، آدم ترياكى اينطورى است، آدمى كه مبتلاى به مسكرات است اينطورى است، آدمى كه مبتلاى به فحشاء است اينطورى است كه اگر هر بساطى سرش درآورد اين ديگر نمىتواند كه قيام كند و كار انجام بدهد. اينها خواستند مملكت ما اينطور بشود كه قشر جوانش از بين برود، بىتفاوت باشد و هر چه اينجا دارند ببرند و آنها هم توجه به او نكنند. در هر جا به يك نقشهاى توسل پيدا كردند تا اينكه نگذارند اين مملكت بيدار بشود.
خدا خواست كه به داد اين مملكت رسيد و مردم را بيدار كرد
خدا خواست كه به داد اين مملكت رسيد كه مردم را بيدار كرد، خدا بيدار كرد مردم را، توجه مردم از آن مسائل كم كم برگشت، همان جوانهائى كه يك وقت اصل به اين مسائل اعتنائى نداشتند، خداوند تاييد كرد و توجه پيدا كردند، به حيث جوانهائى كه بايد بروند سراغ مثلاً جوانىشان، در اين نهضت آمدند ريختند به خيابانها و فعاليت كردند و براى اسلام خدمت كردند و اين پيروزى كه نصيب ما شد، نصيب ملت ما شد در اثر تحولى بود كه به اراده خداى تبارك و تعالى براى ملت حاصل شد. تحولى كه ملتى كه توجه به اين مسائل نداشت، آنهائى كه به مسائل سياسى توجه داشتند كارى به ديانت نداشتند، مسائل سياسى آنها به نرخ روز، آن روزى كه بيرق آمريكا بالا شد براى او صحبت مىكند، آن روزى كه بيرق فرض كنيد انگلستان بلند شد براى او صحبت مىكند، آن روزى كه بيرق اسلام باشد براى او صحبت مىكند، اينها يك مبنائى ندارند، اينطورى هستند، يك مبنائى ندارد آن مبنا يك كارى بكند و اين قشرشان كه توجه به مسائل ممكن بود پيدا بكنند، اينها توجه اينجورى بود وضعشان، قشرهاى ديگر هر كس مشغول كار خودش بود، كاسب كسب مىكرد، زارع زراعت مىكرد، همه چيزشان را كه مىبردند هى مىگفتند خوب آقا، از اينكه توجه مىكرد، مىگفت ما چه بكنيم، نمىتوانيم، اكثراً هم توجه نداشتند به اين مسائل، اين يك دست غيبى الهى بود كه اين ملت را از آن حال رخوت، از آن حال سستى، از آن حال بيخبرى برگرداند به يك حال خبردارى، همه مجهز شدند. نمىشود كه بدون تاييد الهى يك چنين توسعهاى پيدا بكند يك مسأله، همه جا مىرفتيد مىديديد يك مطلب مىگويند كه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى، آزادى، استقلال، جمهورى اسلامى. اين يك مسألهاى نبود كه بشود يك نفر آدم، ده نفر آدم، صد نفر آدم، كار انجام بدهند، يك مسألهاى الهى انجام گرفت به طورى كه تمام قشرهاى ملت ما هم يكصدا شدند، با آن يك صدا هم پيش بردند، و ما مادامى كه اين نهضت را نگهش داريم، حفظش كنيم پيروز هستيم و ما
صحيفه نور ج 11 صفحه 89
اميدواريم كه حفظ بشود.
امروز روز اين است كه يك توجه داشته باشيم و آن توجه به اينكه دشمن را عقب بزنيم
توجه داشته باشيد به اينكه امروز روزى نيست كه ما و شما و ملت ما و همه توجه به گرفتارى خودشان، گرفتارى شخصى داشته باشند. يك روزى كه يك گرفتارى براى اسلام دارد پيش مىآيد، يك گرفتارى براى كشور دارد پيش مىآيد، در معرض اين است كه مفسدها افساد بكنند و بخورند كشور را، برگردانند به حال ديگر كه همه چيزمان از بين برود، روز اين نيست كه ما بنشينيم كه حقوقم كم است، خانهام چه جورى است، الان روز اين نيست.، بايد الان ما اين كشتى كه از همه اطراف موجهاى بسيار خطرناك به او متوجه است، ما بايد بنشينيم حالا كه، همان نظير خود كشتى، حالا اگر يك عدهاى در كشتى بودند و كشتى افتاد به خطر غرق، آنوقت اينها بنشينند بگويند كه خانهمان چه جورى است!! هيچ كس نمىنشيند، همه در صدد اينند كشتى را نجات بدهند. يك وقت يك كشورى مبتلا شده است به يك چنين مسائل، مثل الان كه كشور مبتلاست به، مواجه با يك قدرتى كه تمام تبليغات دنيا دستش هست، دولتها هم الا نادر، همراه او هستند، يك چنين موقعى ملت ما نبايد در فكر اين باشد كه حالا در اداره كه من مىروم جايم كجا باشد، در فرهنگ بايد چه جور باشد. همه اينها يك موقع آرام بايد طرح بشود.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 92
تاريخ: 4/10/58
بيانات امام خمينى در ديدار با چند تن از كشيشهاى امريكائى و الجزايرى
روحانيون مسؤولند در مقابل پيامبران و در مقابل خداى تبارك و تعالى
بسم الله الرحمن الرحيم
من متقابلاً ولادت عيسى مسيح را به همه ملتهاى مستضعف دنيا و به ملت مسيح و به مسيحيان هم ميهنمان تبريك مىگويم. عيسى مسيح همه چيزش معجزه بود، معجزه بود كه از يك مادر باكره متولد شد، معجزه بود كه در مهد سخن گفت، معجزه بود براى بشر صلح و صفا و روحانيت آورد. همه معجزه، همه انبيا معجزه هستند و همه براى ساختن بشر آمدند، همه مىخواهند كه بشر به راه مستقيم الهى سير كنند و همه مىخواهند كه تمام افراد بشر در صلح و صفا و برادرى زيست كنند. اين وظيفه مأمورين الهى است كه در دنيا آمدهاند براى آنكه بشر را از اين عالم به عالم بالا ببرند و يك وظيفه هم روحانيين ملتها دارند، روحانيين مسيح، روحانيين مسلم، روحانيون يهود، همه روحانيون، و آن وظيفه تبعيت تام از پيغمبرها و از آنهائى كه آمدند براى تربيت بشر و براى صلح و صفا بين تمام افراد بشر. روحانيون در مرتبه اول واقعند براى تحقق دادن به آرمانهاى انبيا كه همان وحى الهى است. روحانيون يك وظيفه الهى دارند كه اين وظيفه الهى بالاتر از آن وظائفى است كه ساير مردم دارند. يك مسؤوليت الهى دارند. روحانيون مسؤولند در مقابل پيامبران و در مقابل خداى تبارك و تعالى كه تعليمات انبيا را به مردم برسانند و دست مردم را بگيرند و از اين گرفتارىها كه دارند نجات بدهند. مردم دنيا امروز مبتلا هستند به قدرتهاى بزرگ و به قدرتهائى كه شيطانى هستند و در مقابل انبيا بزرگ ايستادند و نمىگذارند تعليمات انبيا تحقق پيدا بكند. روحانيت مسيح يك خصوصيت زيادى دارد و آن اينكه قدرتهاى بزرگ مسيحى هستند، مدعى مسيحيت هستند و آن قدرتهاى بزرگند كه در دنيا برخلاف تعليمات خداى تبارك و تعالى كه به همه انبيا تعليم فرموده است و برخلاف تعليمات عيسى مسيح عمل مىكنند. روحانيت مسيح موظف است به حسب تعليمات مسيح و به حسب تعليم خداى بزرگ كه با اين قدرتهائى كه برخلاف مسير انبيا و برخلاف مسير مسيح رفتار مىكنند مبارزه معنوى بكنند، آنها را ارشاد بكنند به ملت مسيح، هدايت كنند ملت مسيح را كه تبعيت از اين قدرتهائى كه بر ضد مسيح هست نكنند.
صحيفه نور ج 11 صفحه 93
لزوم بازديد آثار و جنايات رژيم گذشته از جانب روحانيت مسيح
من وقتى با روحانيين مسيح مواجه مىشوم بايد مسائلى كه مربوط به روحانيت است عرض كنم. مسائل مربوط به شما اين است كه مسائل دنيا را آنطور كه هست بررسى كنيد و ببينيد به ملتها از دست مدعيان مسيحيت چه مىگذرد. شما آمديد ايران و معلوم نيست بتوانيد ايران آنقدر بمانيد كه شهداى ما را ببينيد، قبور شهداى ما را ببينيد. شما در بهشت زهرا رفتيد و قبور يك عده از شهدا را ديديد. هر جاى ايران برويد از اين قبور هست. شما معلولين ما را نديديد، هر جاى ايران برويد كسانى كه دست و پاى خودشان را از دست دادند و مجروح شدند، معلول شدند و از زندگى ساقط شدند خواهيد ديد. چه خوب بود كه شما مسيحيين و شما روحانيين مسيح يك مدتى مىمانديد در ايران و به شهرهاى مختلف ايران و به دهات و روستاهاى مختلف ايران مىرفتيد و مشاهده مىكرديد آثار جرم آن كسى را كه طرفدار او رؤساى جمهور آمريكا بودند، آن كسانى كه آمريكا به ما تحميل كرد و رؤساى جمهور آمريكا تحميل ما كردند. اى كاش مىرفتيد و مىديديد كه جرمهايى كه واقع شده است در ايران چه جرمهايى است، اى كاش در آن وقتى كه شاه مخلوع ايران بود مىآمديد و به شما اجازه مىدادند كه برويد و زندانهاى ما را ببينيد، ببينيد در اين زندانها به علماى اسلام، به روشنفكرهاى ايران، به محصلين ايران، به دانشگاهىهاى ايران چه مىگذرد. ببينيد كه در اين بيغولههايى كه در زيرزمين ايجاد كرده بودند و جوانهاى متعهد ما را براى اينكه آزادى مىخواستند، براى اينكه استقلال مىخواستند، در اين بيغولهها با آنها چه رفتار كردند. من اگر بخواهم براى شما كليات مسائل را هم بگويم وقت ضيق است لكن بدانيد با اين ملت همچو رفتار كردند كه هيچ وحشىاى با هيچ وحشى عمل نمىكند. پاهاى بعضى از جوانهاى ما را با اره بريدند، بعضى از جوانهاى ما را روى تابه گذاشتند و سرخ كردند، در حضور پدرها، پسرها را دست بريدند، پسرهاى كوچك را براى اقرار گرفتن از پدر، كارهايى كردند كه خجلت آور است گفتنش و كارهايى كردند كه به استناد اينكه ما مأمور هستيم از طرف دولتهاى بزرگ و مأمور براى وطنمان هستيم و مستند مىشد همه اينها به رؤساى جمهور آمريكا و امثال آنها، كارهايى شده است كه ملت مسيح را اگر مطلع بشوند سرافكنده مىكند. كارهايى كردهاند كه روحانيت مسيح را در نظر مردم شايد به آن قداستى كه هستند برخلاف او جلوه دهند. شما روحانيت مسيح بايد مسيح را از اين تنگنايى كه ايجاد كردهاند رؤساى جمهور شما، نجات بدهيد. مسيح چشمش به علماى مسيحيون و ساير قشرها، روشن است. مسيح چشمش اين است، مطالعه مىكند، تحت نظر قرار داده است شما را كه شما با اين ظالمهائى كه با بشر اينطور كردند چه رفتار مىكنيد. آيا در كليساهاى شما هيچ وقت راجع به اين جرائم صحبتى شده است؟ آيا از پاپ انكارى راجع به اين مصائب شده است؟ آيا پاپ كه ما را به حسب آن چيزى كه در روزنامه بود محكوم كرده است كه اين گروگانها را نگه داشتيم، پاپ مطلع هست از اينكه اينها چه بودند و چه هستند؟ آيا محكوم كردن يك ملت ضعيف در خورشان يك روحانىاى است كه خود را روحانيت بزرگ مسيح مىداند؟ آيا محكوم كردن آنهائى كه پنجاه سال در زير يوغ اين قدرتهاى بزرگى كه با طرفدارى
صحيفه نور ج 11 صفحه 94
حكومتهايى كه خودشان را به مسيح نسبت مىدهند و مىگويند مسيحى هستيم، آيا هيچ وقت به اينها انكار شده است؟ آيا روحانيون مسيح انكار اين اعمال ظالمانهاى كه برخلاف دستورات عيسى مسيح سلام الله عليه است، هيچ وقت انكار اين مسائل را كردهاند؟ ما در پاريس در عيد مولود حضرت مسيح اعلام كرديم و راجع به مظالمى كه شده است، آنجا چيزهايى نوشتيم و معالاسف گفته شد كه پاپ اجازه نشر آن را ندادند.
چرا بايد يك روحانيت بزرگ مسيح با مظلومها اينطور عمل كنند؟ چرا بايد روحانيت بزرگ مسيح مظلومها را محكوم كنند و طرفدارى از ظالم كنند؟ آيا شماها اطلاع نداريد از اين جريمههايى كه در اينجا واقع شده است؟ آيا شما اطلاع نداريد كه يك ملتى را تمام ذخائرش را بردند و خودش گرسنه مانده است؟ آيا اطلاع نداريد كه يك ملتى را چندين سال در طول پنجاه سال با زجر و زحمت تحت فشارها قرار دادند و همه دارايى او را به دولتهاى بزرگ دادند؟ آيا روحانيت مسيح اطلاع ندارد كه برخلاف گفته همه انبيا و برخلاف گفته مسيح دارائىهاى ايران را آقاى كارتر حبس كرده است در سد كرده است در همه بانكها؟ آيا عيسى كه براى عدالت آمده است و مردم را به عدالت مىخواهد وادارد و شما موظفيد كه عمل كنيد به آن چيزى كه عيسى مسيح فرموده است و ظالمها را وادار كنيد به عمل كردن، آيا مطلع هستيد كه يك ملت ضعيف را چطور مىخواهند در تحت فشار قرار بدهند آيا مطلع هستيد كه حصر اقتصادى كه آقاى كارتر مىخواهد انجام بدهد، معنايش اين است كه مىخواهد (در نظر او اين است) كه سى و پنج ميليون جمعيت از گرسنگى بميرد؟ آيا آقاى پاپ كه مطلع از اين مسائل هست و ما را محكوم مىكند؟ با به او بد مسائل را مىرسانند؟ اگر مطلع هست واى به حال ما و واى به حال مسيحيت و واى به حال علماى مسيح و اگر مطلع نيست واى به حال واتيكان. چرا بايد شما آقايان كه آمديد اينجا مسائل را آنطور كه هست ادراك بكنيد و به واتيكان چرا نبايد برسانيد؟ آيا واتيكان از شما قبول نمىكند؟ آيا واتيكان از اشخاصى كه طرفدار ابرقدرتها هستند و طرفدار ظالمها هستند قبول مىكند مسائل را، از مظلومين قبول نمىكند؟ آيا مظالم اين ابرقدرتهائى كه خودشان را به مسيحيت زدند و مىچسبانند به حضرت مسيح، اين مظالمى كه اينها كردند، به كجا بايد گفت؟ با كى بايد در ميان گذاشت؟ با شما روحانيون مسيح بايد در ميان گذاشت؟ با آقاى پاپ بايد در ميان گذاشت؟ صداى ما به آقاى پاپ مىرسد؟ مىگذارند برسد؟ اگر رسيد ترتيب اثر به صداى مظلوم مىدهد ايشان؟ بناى ايشان هست كه با مظلومها، با آن اشخاصى كه تحت ظلم هستند و برخلاف دستورات حضرت مسيح با آنها عمل مىشود يك معارضهاى بكند؟ ايشان از اين مظالمى كه الان در دنيا واقع مىشود و با دست رئيس جمهور آمريكا واقع مىشود و قبل هم شد و به دست رؤساى جمهور واقع شد، ايشان بىاطلاع هستند؟ ايشان نمىدانند در فلسطين و لبنان و ويتنام و ساير جاها چه مىگذرد و از كى اين مظالم واقع مىشود؟ به آقاى پاپ اين مسائل اصلاً نمىرسد؟ ايشان در محاصره هست و كسى با او نمىتواند صحبت بكند؟ يا مىدانند، مطلعند، مسائل را مىدانند و ساكت نشستند؟ ما اين سؤال را داريم كه چرا سكوت در مقابل ظلم؟ اين دستور حضرت مسيح هست؟! چرا واگذار كردند
صحيفه نور ج 11 صفحه 95
ابرقدرتها را به حال خود تا هر چه جنايت مىخواهند بكنند و هر چه مظلومان را مىخواهند از بين ببرند؟ عيسى مسيح كه پيامبر صلح هست و مىخواهد صلح در دنيا باشد و الان عيد صلح هست، شما مىدانيد كه در عيد صلح در اين مواردى كه الان اينها مشغول جنگ هستند چه مىگذرد؟ شما از امثال اين رؤساى جمهور باور مىكنيد كه يك وقت مىآيند و دعا مىكنند، دعاى آنها را باور كنيد؟ شما اين تبليغاتى كه الان در آمريكا برضد ما مىشود، اين روزنامه كه بر ضد ما تبليغ مىكنند، اين راديوها و تلويزيونهائى كه برضد ما تبليغات مىكنند، آيا از آنها مطلع هستيد؟ آيا از وضع مظلومان مطلعيد و مىدانيد كه اين تبليغات برضد مظلومها و بر وفق مرام ظالمهاست؟ شماها وظيفه نداريد كه از اين تبليغات جلوگيرى كنيد؟ آقاى پاپ وظيفه ندارند كه هدايت كنند اينهائى كه برضد مظلومين قيام كردند؟ با قلم خودشان، با قدم خودشان، با همه وسائل تبليغاتى برضد مظلومين قيام كردند، آقاى پاپ وظيفه ندارند از اينها جلوگيرى كنند؟ پس كى وظيفه دارد؟ مذهب مسيح را كى بايد ترويج كند؟ كى بايد تعليمات مسيح را به مردم بگويد؟ فقط تعليمات مال آن قشر پائين است؟ تعليمات مال اين زاغهنشينهاست؟ تعليمات مال كشاورزان است؟ يا اولى به تعليمات آن طبقه بالا هستند؟ آيا نبايد آنها را به تعليمات مسيح آشنا كرد؟
دردها زياد است و نه وقت شما و نه وقت من مجال اين را دارد كه دردهاى يك ملت ضعيف را به شما برسانند. من به شما كه روحانيين مسيح هستيد، به وسيله شما به ملت آمريكا، به روحانيين آمريكا، به روحانيت مسيح در تمام دنيا پيام مىفرستم كه هم مظلومين را دريابيد و هم حضرت عيسى را هم مذهب مسيح را. مذهب مسيح و حضرت عيسى در معرض اتهام واقع شده است اين مذهب را دريابيد. آقاى پاپ در معرض اتهام است. مردم حق ندارند بگويند اين چرا را، حق ندارند كه چرا آقاى پاپ مظلومين را محكوم مىكنند براى ارضاء ظالمها؟! شماها برسانيد اين مسائل را به مردم. ملت آمريكا را مىگويند برضد ما تجهيز كردند در اين عيدى كه بايد عيد صلح باشد و رئيس جمهور آمريكا در همه جا در بين مظلومين جنگ راه انداخته است، مظلومين را دارد مىكوبد، معذلك روحانيين مسيح ساكتند. چرا بايد ساكت باشند؟ چرا بايد از حال مظلومين مطلع نباشيد؟ چرا اگر از حال مظلومين مطلعيد بايد با ظالمها مقابله نكنيد و لااقل هدايت نكنيد آنها را؟ هدايت محصور به كليساست؟ هدايت محصور به يك جمعيت پائين است؟ با هدايت اول مال بالاهاست؟ انبيا كه مبعوث شدند اول با طبقه بالا مقابله كردند. حضرت موسى با فرعون مقابله كرد. طبقه بالا اولى هستند به اينكه مقابل بشوند و هدايت بشوند. شما روحانيون هدايت كنيد اين طبقه بالا را، هدايت كنيد اين رؤساى جمهور را، دريابيد عيسى مسيح را، دريابيد ملت مسيح را، دريابيد مسيحيت را، نگذارند مسيحيت در نظر مردم مشوه بشود، نگذاريد روحانيت مسيح در نظر مردم يك روحانيتى باشد طرفدار ظالمها. خداوند انشاءالله بشر را از شر اين بشرهائى كه بر ضد تعليمات آسمان، بر ضد تعليمات ملكوت رفتار مىكنند هدايت كند و خداوند مظلومان را از چنگ ظالمان نجات دهد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 96
تاريخ: 4/10/58
بيانات امام خمينى در جمع رؤساى دانشگاهها و مدارس عالى سراسر كشور و وزير فرهنگ و آموزش عالى
بسم الله الرحمن الرحيم
شغل روحانى و دانشگاهى مثل انبيا انسان ساز است
من از آقان متشكرم كه تشريف آوردند كه از نزديك با هم ملاقات كنيم و مطالبى كه به نظرمان مىرسد در ميان بگذاريم و باز تشكر مىكنم كه در اين امر انسانى آقايان اظهار تمايل كردند كه خدمت بكنند و اين خدمت البته ارزنده است.
لكن اساس در دانشگاه مطلب ديگرى است. ما روحانيون با دانشگاهىها يك مسير داريم و مسووليت اين دو طايفه از طوائف ديگر بيشتر است، چنانچه شغل شريفتر است. شغل شريفتر است براى اينكه با شغل دانشگاهى و روحانيت اگر چنانچه به شرايط عمل بشود انسان درست مىشود و اين است كه اين شغل انبيا بوده است. تمام انبيا براى آدم درست كردن آمدند و قرآن كتاب آدم سازى است.
پس اين شغل، شغل بسيار شريفى است و مسووليت بسيار زياد است براى اينكه در اين دو دانشگاه يعنى دانشگاه روحانى و دانشگاهى كه آقايان در آن هستند مقدرات كشور، چيزهايى كه بايد در كشور درست بشود از اين دو دانشگاه ناشى مىشود. اگر شما يا ما گمان كنيم كه علم منشاء سعادت است ولو هر چه باشد، اين اشتباه است براى اينكه علم گاهى منشاء بسيارى از تفاوت هاست.
چو دزدى با چراغ آيد گزيدتر برد كالا گفته حكيم سنائى است ظاهرا.
اگر روحانى علم داشته باشد، لكن ايمان نداشته باشد و مسيرش مسير انبياء نباشد منشاء مفاسد بسيار مىشود.
اكثر اين دين سازىها كه بوده است، اينها از طبقه ملاها بوده است، ملاهائى كه فقط علم به خيال خودشان كافى بوده است و دنبالش مسير انبيا نبوده است. اگر دانشگاه فقط دنبال اين باشد كه فرزندان ايران را با معلومات بار بياورد و معلومات را روى هم بريزد، اين براى سعادت ملت ما زياد فايده ندارد يا ضرر دارد. يك فرد دانشگاهى كه انحراف پيدا كند كه انحراف غير از يك فرد بازارى و كارگر است. كارگر و بازارى و كشاورز و امثال اينها اگر چنانچه انحرافى داشته باشند، انحرافى شخصى و براى خودشان است لكن انحراف اساتيد دانشگاه انحراف خودشان تنها نيست، انحراف يك گروه
صحيفه نور ج 11 صفحه 97
است. چه گروهى؟ آن گروهى كه مىخواهند مملكت را اداره كنند كه گاهى به انحراف يك كشور منجر مىشود. انحراف يك روحانى انحراف خودش تنها نيست انحراف يك ملت است. بنابراين اين دو طايفه هستند كه مىتوانند خدمت بكنند و كشور را نجات بدهند و ممكن است كه مسيرشان مسير حق نباشد و كشور را به تباهى بكشند. گمان نشود كسانى كه ايمان ندارند اينها هم خدمت به كشور مىكنند و فرقى بين آنها و آن كسانى كه ايمان دارند نيست.
الذين كفروا ياكلون كما تاكل الانعام و النار ...(1) شما مىتوانيد جوانها را طورى تربيت كنيد كه تقوا در آن باشد و بداند كه وظيفه او چيست و چه كارى را بايد انجام دهد.
اگر چنانچه شما و طبقه روحانيون كه هر دو يك شغل داريد، هر دو شغل واحد داريد و مع الاسف اين دو قشر را كه مربى جامعه هستند دستهاى ناپاك از هم جدا كرد. ما تا حالا با آقايان روبرو نمىشويم، يعنى شما از ما فرار مىكرديد و ما از شما، شما ما را قبول نداشتيد و ما هم شما را قبول نداشتيم، يعنى شما از ما فرار مىكرديد و ما از شما، شما ما را قبول نداشتيد و ما هم شما را قبول نداشتيم يعنى شما از ما فرار مىكرديد و ما از شما، شما ما را قبول نداشتيد و ما هم شما را قبول نداشتيم، شما براى ما يك چيز مىگفتيد، ما هم براى شما يك چيز ديگر مىگفتيم. من نه از (((شما))) مقصودم آن افراد است و نه از ما مقصودم خودم، لكن قشرها اينطور شده بود. مىرفتند توى دانشگاهها به دانشجو و استاد و به هم يك ظاهر زيبائى ارائه مىدادند كه اين اخوندها مرتجعند، اينها مىخواهند ما را برگردانند و به عصر حجر. محمد رضا خان در يكى از حرف هايش قبل از پانزده خرداد گفت كه اين آخودنها طياره سوار نمىشوند. اتفاقا همان روزها بود كه يكى از مراجع با طياره رفته بود مشهد. او مىگفت اينها با تمام اساس تجدد و تمدن مخالفند. و يا اينكه مطرح مىكردند كه آخوندها همه دربارى هستند و اصلا وجود اينها را دربارها آوردهاند و سلاطين اين وجودها را در خارج محقق كردهاند و مىآمدند پيش روحانيون مىگفتند اينها دين ندارند، اينها يك مشت فلكى بى دين هستند. و طورى تزريق مىكردند كه مع الاسف بعضى از اشخاص بى عمق باورشان مىآمد. اين باور آمدن اسباب اين شد كه اين دو قشر از هم جدا شد و هر دو به هم بدبين شدند و دو قشرى كه مربى جامعه بودند، دو قشرى كه بايد جامعه را با مساعدى هم جامعه را اصلاح بكنند، اينها را از هم جدا كردند، دو قشرى كه اگر در مسير صحيح باشد تمام ملت به راه صحيح مىرود.
ايمان مبدأ خيرات و ترقيان يك كشور است
اينطور نيست كه يك قشر فاسد باشد و فقط خودش اگر ناصالح شود خودش است و غير نيست. با اصلاح اين دو قشر جامعه اصلاح مىشود. اذا فسد العالم فسد العالم است. اين عالم من نيستم شما هم هستيد. شما همه جزء علما هستيد كه اگر خداى نكرده فاسد باشيد عالم را به فساد مىكشيد و اگر صالح باشيد عالم را به صلاح مىكشيد. صلاح و فساد يك جامعه به دست مربيان آن جامعه است و اين مربىها شما هستيد و قشر روحانى. آنها به نوعى و شما هم به نوعى ديگر. اگر بنا باشد فقط تربيت
صحيفه نور ج 11 صفحه 98
علمى باشد شما يك طبيب درست مىكنيد ولى نظر اين طبيب چه باشد، اين طبيب فردا مىشود يك كاسب كه يك مريض را معطل مىكند براى اينكه حق ويزيت را زياد بكند. ممكن است از نظر طبابت خوب طبيبى باشد ولى چون مهذب نيست، چون متقى نيست بادوا فروش مىشازد تا نسخه هر چه گرانتر بنويسد.
يك مهندس درست مىكنيد كه در علم خودش خيلى خوب است، اما وقتى كه مىخواهد يك نقشهاى بدهد آن استادى هائى را كه دارد طورى به كار مىبرد كه مفيد نباشد و به شكل منفعتطلبى باشد. در قشر ما هم اگر بنا باشد كه همين ملائى باشد، اين ملا بسيار ملاى خوبى است، بسيار آدم فهميدهاى است، كتاب و سنت را بسيار خوب مىفهمد اما اگر چنانچه تقوا در كار نباشد فهم كتاب و سنت او موجب اعوجاج مردم مىشود.
ما احتياج به آدم داريم. مملكت ما احتياج دارد به اينكه در اجتماع انسان درست بشود. كسى كه از زير دست ما درمىآيد مومن باشد ديگر زير بار شلم اجانب نمىرود و نمىتوانند او را تطميع بكنند. تهديد و تطميع در كسانى اثر مىكند كه ايمان ندارند.
اگر شما و ما سدت به هم بدهيم و براى ايجاد يك جامعه توحيدى به معنى اينكه همه معتقد به خدا و هم متقد باشند به اينكه كارها جزا دارد و اگر جوانها را مومن و معتقد بار بياوريم مملكت مان تا آخر احيا مىشود و اگر چنانچه در اين مسووليت بزرگ ما كوتاهى بكنيم و در حق فرزندان اين ممكلت كوتاهى بكنيم، فرض كنيد چند روز چنين صورتى پيدا بكند فردا بدتر از اين است و مملكت مىافتد. اشخاصى كه ايمان ندارند، اعتقاد به مصالح كشور ندارند و فقط براى مصلحت خودشان كار مىكنند. همه اينهائى كه اين فضاحتها را در ايران درست كردند و اين گرفتارىها را براى مملكت ما بوجود آوردند براى اين بود كه ايمانى در كار نبود. اگر ايمان در كار بود، ممكن نبود يك آدم قراردادهائى منعقد بكند كه حالا دولت ما گرفتارش شده باشد، زيرا اين قرار دادها طورى درست شده است كه مىگويند هر طرف قضيه را بگيريم ضرر دارد. اگر اينها ايمان داشتند همه چيز مملكت را به باد نمىدادند و چون ايمان نداشتند و فقط براى اينكه چند تا قصر در خارج داشته باشند و يا چند تا بانك را در خارج پر كنند اين كارها را كردهاند. مبدا همه خيرات و مبدا همه ترقياتى كه براى يك مملكت است چه در جهت مادى چه در جهت معنوى اين است كه ايمان در كار باشد.
بايد شما و ما دست به هم بدهيم و براى قشر آتيه كه مقدرات مملكت را به دست مىگيرند ايمان ايجاد كنيم. شما از دانشگاه مومن بيرون بدهيد و ما از مدرسهها مومن بدهيم. بنابر اين وظيفه سنگينى به عهده ما و شما است و اين وظيفه سنگين را اگر درست انجام داديم و به شغلى كه داريم درست عمل كرديم، در كنار علم ايمان را هم تقويت كردم. كوشش كنيد برنامه هايى كه براى عقب نگاه داشتن ملت بوده است تغيير كند، البته در موقعش ما هم كوشش مىكنيم ولى الان شما بايد كوشش كنيد. نبايد زير بار برنامه هائى كه ديگران بر ايمان درست كردهاند برويم، بايد تغييرش بدهيم، تحول لازم است. بزرگترين تحولى كه بايد بشود بايستى در فرهنگ باشد، براى اينكه دانشگاه بزرگترين مراكزى هستند كه ملت را يا به تباهى مىكشند، يا
صحيفه نور ج 11 صفحه 99
به اوج عظمت و قدرت مىرسانند. برنامههاى فرهنگى تحول لازم دارد. فرهنگ غير از ساير ادارات است و بنابراين مشكلات زياد است و از مشكلات نبايد هراسى داشته باشيم.
در هر صورت من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را مىخواهيم و دعا گوى همه هستم و خدمتگزار به همه و اميدوار كه همه ما از درهاى حقيقى ملت مطلع بشويم و در درمانش هر كس به اندازهاى كه مىتوانند كوشش كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 100
تاريخ: 4/10/58
بيانات امام خمينى در جمع گروه كارگزاران مسجد قبا و دانشجويان مريوان
تلاش براى خود كفا شدن به منظور شكستن حصر اقتصادى
بسم الله الرحمن الرحيم
ما امروز مواجهيم با چند مطلب كه تذكرش لازم است: يكى همه مىدانيد مواجه با قدرتهاى بزرگ كه در خارج و داخل مشغول تبليغات هستند برضد اسلام و توطئههائى دارند، يكى خرابىهائى كه در داخل كشور است و اشخاصى دامن مىزنند به اين خرابىها و اغفال مىكنند جوانهاى ما را از هر طرف.
ما امروز اگر بخواهيم با اين قدرت بزرگ مواجه باشيم و در اين ميدان شكست نخوريم احتياج به چند امر داريم، يكى اينكه ما اقتصاد خودمان را طورى كنيم كه خودكفا باشيم كه اولش قضيه زراعت است. مزرعهها، كشتزارها با فعاليت همه جانبه قشرهاى مختلف كشت مىشوند، معالاسف دستجاتى هستند كه يا ندانسته و به واسطه تحريك بعضى عناصر ضد انقلاب يا شايد بعضىشان هم دانسته از باب اينكه از همان جمعيت هستند نمىگذارند كشت آنطورى كه بايد صورت بگيرد، صورت بگيرد. با اسمهاى مختلف در اطراف ايران هر جا برويد اين مسائل هست كه در كشتزارها مىروند و به اسم اينكه ما مىخواهيم كمك كنيم به مستمندان كمك كنيم به مردم، مانع مىشوند از اينكه يك كشت صحيحى بشود، و اين خطرى است براى كشور ما.
شما مىدانيد كه اگر يك مملكتى در اقتصاد، خصوصاً اين رشته اقتصاد كه نان مردم است، در اين احتياج به خارج پيدا بكند و يك احتياج مبرمى كه نتواند خودش اداره كند خودش را و بايد او را اداره كنند، اين وابستگى اقتصادى آن هم در اين رشته موجب اين مىشود كه ملت ايران، مملكت ايران، تسليم بشود و به ديگران. اگر آمريكا موفق بشود در اين مطلبى كه الان پيش آورده است كه همه قدرتها را دور خودش جمع كند و حصر اقتصادى بكند نسبت به ايران، انشاءالله موفق نمىشود، لكن ما بايد طرف احتياط را بگيريم، اگر خداى نخواسته موفق بشود و ايران را در حصر اقتصادى از جهات مختلف قرار بدهد كه يك جهتش هم همين قضيه خواربارهائى است كه ما احتياج به او داريم، خوب، ما قاعدتاً نمىتوانيم ديگر مقاومت كنيم و اين يك ضربهاى است كه به نهضت ما مىخورد كه ضربه به اسلام است. پس تكليف همه ماهاست كه هر كس به هر مقدارى كه قدرت دارد در اين امر كوشش كند. در امر زراعت، در امر امدادى هم دولت بايد كمك كند و هم مردم بايد به هم كمك كنند و
صحيفه نور ج 11 صفحه 101
هم كار بكنند، مردم، مردم بايد مشغول كار بشوند، يك مملكتى است كه احتياج به نيروى كار دارد اگر اين نيرو به خدمت ديگرى كشيده بشود به كارهاى ديگر كشيده بشود اين موجب اين مىشود كه نتوانند اين حاجتى كه ملت دارد برآورده كنند پس در
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 106
تاريخ: 6/10/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام يكتائى
بسمه تعالى
جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ هبه الله يكتايى دامت بركاته
پيرو درخواستى كه اهالى محترم شهر خلخال در مورد اقامه نماز جمعه در آن شهرستان نمودهاند، جنابعالى به امامت نماز جمعه در شهر مزبور منصوب مىشويد تا ضمن انجام اين فريضه بزرگ الهى، مردم را به وظايف خطيرى كه دارند آشنا نموده و از توطئه هاى دشمنان داخلى و خارجى آگاه سازيد. اميد است اهالى محترم فرصت را مغتنم شمرده و در انجام هر چه با شكوهتر آن اهتمام ورزند. از خداى تعالى موفقيت همكاران را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 68
تاريخ: 30/9/58
بيانات امام خمينى در جمع راهپيمايان كفن پوش مراغه
با اتكال به خدا غلبه بر دشمن ممكن است
بسم الله الرحمن الرحيم
من نمىدانم از شما جوانها كه اينهمه راه از مراغه تا اينجا پياده آمديد و اينهمه تحمل زحمت كرديد تشكر كنم يا اظهار خجالت. من وقتى كه اينطور احساسات را از جوانهاى وطن مىبينم و اينطور مهيا بودن از براى شهادت، مهيا بودن از براى دفاع از اسلام، غرور مىگيرد مرا كه ما همچو جوانهائى داريم. آذربايجان هميشه در صف اول بوده. و شما جوانها كه از اين راه دور و پرمشقت آمديد، آذربايجانى هستيد، همان مردانى كه هر وقت براى ايران يك حادثهاى پيش مىآمد، آنها جلوتر از ديگران براى او قيام مىكردند و شما بدانيد حادثهاى كه حالا ما در آن هستيم از بزرگترين حوادث كشور ماست چنانچه پيروزىاى كه شما جوانها با اتحاد با ساير قشرهاى ملت به دست آورديد در طول تاريخ اينطور پيروزى با اين كيفيت پيدا نشده بود. پيروزى يك ملت مسلم بدون اتكاء به غير خدا، بدون تجهيزات نظامى، بدون تعليمات نظامى، بر يك قدرتهاى مجهز، داراى تجهيزات نظامى، داراى تعليمات نظامى، علاوه بر آن يك ملتى، يك قدرتى كه همه قدرتها هم دنبال او بودند. اينطور غلبه غلبه اسلام بود بر كفر، غلبه متن اسلام بر متن كفر. شماها همان سربازهاى صدر اسلام هستيد، همانها كه با مشركين مقابل بودند و با آنهائى كه مىخواستند اسلام تحقق پيدا نكند، توطئه مىكردند، امثال ابوسفيان و دوستان ابوسفيان، آنها هم مىخواستند كه پيغمبر اسلام موفق نشد به اينكه اسلام را در جزيرهالعرب تحقق بدهد. تمام همشان اين بود كه اسلام تحقق پيدا نكند براى اينكه اسلام را با همه منافع خودشان مخالف مىديدند. اينطور مىديدند كه اگر پيغمبر اسلام غلبه كند، آنها ديگر آن ظلمها را، آن غارتگرىها را نمىتوانند بكنند، از اين جهت مجهز شدند و همه قشرها را تجهيز كردند بر ضد رسول اكرم (ص) و بحمدالله موفق نشدند و امروز همان معنى است، همان معنائى كه در صدر اسلام بود و مواجهه اسلام بود با كفر و پيغمبر اكرم تجهيزاتى نداشتند، اينها تعدادشان كم، تجهيزاتشان كم و آن طرف داراى ثروتهاى زياد، تجهيزات زياد معذلك چون خدا مىخواست، چون اتكالشان به خدا بود، از اين جهت غلبه كردند، افراد كم بر افراد زياد غلبه كردند و افرادى كه هيچ تجهيزات صحيحى نداشتند، بر افرادى كه، قشرهاى مختلفى كه از اطراف جزيرهالعرب جمع شده بودند كه نگذارند اسلام محقق بشود، افراد كم و تجهيزات كم و افراد زياد و تجهيزات زياد غلبه كردند براى اينكه اتكالشان
صحيفه نور ج 11 صفحه 69
به خدا بود. يك نفر از اينهائى كه با اراده تابع اراده خدا مىرفت، عدهاى از آنها را از بين مىبرد. شما الحمدلله الان جمعيتتان زياد است و بايد طورى كنيد كه هر روز زياد بشود، قدرت ايمانى هر روز زياد بشود. با توجه به خداى تبارك و تعالى خودتان را تربيت كنيد كه يك انسانى بشويد متقى و يك انسانى بشويد مجاهد براى خداى تبارك و تعالى، با تقوا. اگر چنانچه اتكال به خداى تبارك و تعالى بكنيد، و به تربيت روى خودتان عمل بكنند شما پيروز هستيد. و ما اميد اين را داريم كه اين اسلام امروز همانطور كه ابتلائى در صدر اسلام داشت و سربازهاى اسلام جانبازى كردند، فداكارى كردند و اسلام را پيش بردند، حالا در دست ماست اين اسلام و در مقابل ما هم قدرتهاى بزرگ ايستاده است. ما الحمدلله جمعيتمان الان خوب است، لكن در مقابل قدرتهاى بزرگ، اگر منهاى اسلام، قدرت اسلام باشد، چيزى نيستيم، لكن با اسلام همه چيز هستيم. با اتكال به خدا همان سربازهاى صدر اسلام هستيم، كه سى نفر، سى و يك نفر با شصت هزار نفر غلبه كردند، شصت نفر با شصت هزار نفر، اول مىخواستند سى نفر بروند بعد شصت نفر شدند، شصت نفر مجاهد، مجاهد براى خدا زدند شبيخون، بر شصت هزار نفر غلبه كردند، اسلام غلبه داد آنها را.
توطئه گران در پى ضربه زدن به اسلام و نهضت براى عدم تحقق آن
الان وضعيت كشور ما و وضعيت اسلام در كشور ما همان وضعيت صدر اسلام است، يعنى همانطورى كه ابوسفيان و دارودسته ابوسفيان و كسانى كه با او متحد بودند و با او هم پيوند بودند بر ضد اسلام قيام كردند كه نگذارند اسلام تحقق پيدا بكند، حالا هم همان قضايا هست. الان هم اينهائى كه در مقابل اسلام ايستادهاند و ضربه از اسلام خوردهاند و فهميدهاند كه اگر اسلام تحقق پيدا بكند به آنطورى كه بايد تحقق پيدا بكند، دست اجانب و دست آنهائى كه دنبال اجانب هستند و تأييد از آنها مىكنند، از ذخائر ما كوتاه مىشود، نمىتوانند ديگر در مملكت ما حكومت كنند، اينها اينطور ادراك كردند و در اين نهضت ضربه ديدند و دست بردار نيستند و مىخواهند نگذارند اسلام تحقق پيدا كند همانطور كه در صدر اسلام دارودسته ابوسفيان نمىگذاشتند به بهانههائى مختلف، به اشكالات مختلف، با اشكال مختلف توطئه مىكنند كه نگذارند در ايران يك رژيم جمهورى اسلامى متكى بر قانون اساسىاى كه از روى اسلام است، متكى بر اسلام، احكام اسلام، نگذارند اين تحقق پيدا كند، هر روز به يك بهانهاى، يك بساط درست كنند. و من اميدوارم كه شما جوانهاى عزيز مراغه و همه جوانهاى عزيز آذربايجان توجه بكنند به اينكه امروز وضع اسلام، وضع همان روزى است كه پيغمبر قيام كرد و نهضت كرد و اسلام را خواست محقق كند. امروز هم شما جوانها نهضت كرديد براى خدا، براى اسلام و با تكبير، با الله اكبر اين نهضت را به پيش برديد و از اين به بعد هم با همين تكبير، با همين اراده مصمم و قوه، اسلام را به پيش خواهيد برد. با هم اتحاد داشته باشيد. دستهاى خائن از راه نفاق افكنى، خلل مىخواهند وارد كنند بر نهضت ما، از راه اينكه يك دستهاى را در مقابل دسته ديگر قرار بدهند، اغفال كنند يك دستهاى از جوانها، يك دسته از روستائىهائى كه دل صاف دارند، قلوب
صحيفه نور ج 11 صفحه 70
الهى صاف دارند، از آنها استفاده كنند و بر ضد شما جوانها كه پاسدار اسلام هستيد و براى اسلام قيام كرديد و براى اسلام اين مشقتها را متحمل شديد، آنها را مىخواهند در مقابل شما قرار بدهند و نگذارند اين مسائلى كه الان ما مبتلا به آن هستيم به پيش برود. آذربايجان توجه بكند به اين قضايا، توجه بكند به اينكه امروز هر كس برخلاف اين مسير بخواهد يك حركتى بكند، مثلش مثل همان ابوسفيان و همان اشخاصى كه در آنوقت با هم پيوند مىكردند كه نگذارند پيغمبر اسلام يك حكومتى تشكيل بدهد. آنها از اسلام مىترسيدند براى منافع خودشان، اينها هم كه الان دارند مخالفت مىكنند از اسلام مىترسند براى منافع خودشان و براى منافع اربابان خودشان. خدمتگزار اجانب هستند. آنها از اينها حالشان بهتر بود، براى اينكه آنها براى اجانب نبود، آنها براى خودشان مىخواستند قيام كنند و برخلاف اسلام قيام كردند براى اجانب، اينها براى اجانب دارند قيام مىكنند و براى اجانب فعاليت مىكنند كه قيام شما مردان خدا را فلج كنند.
بايد همه ايران اين توجه را داشته باشند و خصوص آنجاها كه در معرض اين است كه خداى نخواسته يك آسيبى ببيند نهضت، مثل آذربايجان، مثل كردستان، مثل بلوچستان كه در معرض آسيب است به واسطه اينكه اجانب در آنجاها بيشتر مىتوانند فعاليت بكنند، بايد همه ايران خصوصاً اين مناطق مرزى و اين مناطقى كه آن اشخاص بيشتر مىتوانند فعاليت بكنند، بايد بيدار بشويم ما و همه بيدار بشوند و براى خدا و به اذن خدا اين جهاد را كه همان جهاد زمان رسول الله هست به پيش ببرند. خداوند همراه شماست و همراه شما باشد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 107
تاريخ: 6/10/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان شركت نفت
امتيازات انقلاب اسلامى در مقايسه با ساير انقلابات
بسم الله الرحمن الرحيم
مسائل بعد از انقلابها دو قسم هست: يك مسائلى است كه مربوط به ادامه انقلاب است انقلاب مثل يك طفلى مىماند كه بايد تربيتش كرد و بزرگش كرد، پرستارى مىخواهد يك مسائلى هم هست كه مسائل فرعى است كه انقلاب وقتى تحقق پيدا كرد بايد آنها دنبالش رفت. بعد از هر انقلابى آشفتگىهائى هست و هيچ انقلابى نمىتواند نداشته باشد.
انقلابهاى بزرگى كه در عالم پيدا شده است مثل انقلاب فرانسه، انقلاب اكتبر اينها بعد از انقلاب بسيار گرفتارىها داشتند. بعضى از اين انقلابها، كشتارى كه بعد از انقلاب واقع شده است بيشتر از يك ميليون، گاهى به دو ميليون رسيده است، براى اينكه انقلاب در آنجاها يك انقلاب اخلاقى نبوده است، يك انقلاب اسلامى نبوده است و علاوه بر اين به اينطورى كه از قشر ملت و از متن جامعه ما انقلاب برخاسته در جاهاى ديگر اينطورها نبوده است، گاهى بوده اما نه اينطور. بعد از انقلاب فقط آن اشخاصى كه در رژيم جنايتكار بودند آنها هم بعد از اينكه محاكمه شدند و محكوم شدند و معلوم شده است كه وضع جنايتشان تا چه حدود بوده است، اينها تأديب شدند يا اعدام شدند و اما آزادى مطلق بعد از آن اختناق مطلق بعد از انقلاب بلافاصله بود، همه قلمها و همه زبانها باز بود، قلمها مىنوشت، همه احزاب بودند و همهشان هم اظهار وجود كردند و كسى مزاحمشان نبود، تا پنج ماه تقريباً اينطور بود كه ابداً هيچ خلاف آزادى نشده، بعد از پنج ماه دريافتيم، دريافتند به اينكه بعضى از اين روزنامهها، بعضى از اين مجلات وابستگى به اسرائيل، وابستگى به آمريكا دارد و مشغول يك توطئههائى هستند، برخلاف مسير ملت توطئه مىكنند، اينها را دادگاه چيز كرد كه بايد رسيدگى بشود، تعطيل كرد تا رسيدگى بشود. همچو نيست كه در جائى از عالم وقتى انقلاب واقع شده است، اينطور رفتار كرده باشند، بعد از انقلاب مطلق مطبوعات، مطلق روزنامهها، مطلق گفتارها تعطيلشد. امكان نداشت براى كسى كه يك روزنامه بعد از انقلاب منتشر كند و بعضى انقلابات بلافاصله بعد از انقلاب قتل عام شروع مىشد، قتل عامهاى زياد، تصفيههاى مهمى كه همهاش كشتار بود به دريا ريخته بودند و اين در انقلاب ايران هيچ چنين چيزى نبود كه حتى يك روز اينطور نبود كه از طرف دولت يا از طرف ملت بخواهد يك كارى بكنند و يك قتلهائى مثلاً بكنند، بعد
صحيفه نور ج 11 صفحه 108
انقلاب اينطور بود.
توطئهگران مىخواهند اين انقلاب را با ايجاد نفاق و اختلاف مدفون كنند
حريفهاى ما كه كار كشته و كار كرده و مطالعه كرده هستند، اينها مطالعه كردند كه بايد در اين وقتى كه يك چنين انقلابى با دست خود ملت پيش آمده است كودتا نبوده است كه اختيارش را بشود يك كسى بگيرد و تحت نفوذ ديگرى باشد، با دست همين ملت بوده است و يك ملت را نمىشود مهار كرد، بايد چه بكنند، تا اينكه اين انقلاب را نگذارند به ثمر برسد. بايد خود انقلاب را از باطن داخل خودش فاسد كنند.
فعاليت الان در اين جهت است كه مىخواهند كه اين انقلاب را در خودش ايجاد نفاق و اختلاف كنند و مدفونش كنند و پس از اينكه خود انقلاب مدفون شد، بيايند و يك نفرى كه خودشان تعيين مىكنند، يك كودتائى، يك بساطى درست كنند و همان مسائل سابقش را پيش بياورند. ملت ما بايد اين مطلب را لااقل كه يك مطلب واضحى است فراموش نكند، كه قدرت بزرگى كه منافع داشته است در ايران، مطامع داشته است در ايران، منافع نفت داشته است در ايران و نافع سوق الجيشى داشته در ايران.
ايران يك مركزى است كه حساس است براى ابرقدرتها، يك چنين كشورى كه زن و مردش، بچه و بزرگش قيام كردند و با خواست خدا و وحدت كلمه پيش بردند، اينها حالا براى ضربهاى كه خوردند، منافع از دستشان رفته است نمىتوانند در اين محل ديگر آنطور توطئههائى كه پيشتر مىكردند، زمان رژيم سابق كه اينجا را محل از براى آن چيزهائى كه مىخواستند خودشان، پايگاههائى كه مىخواستند خودشان قرار بدهند حالا ديگر برايشان نمىشود، اينها در صدد برآمدند كه از باطن خود اين نهضت، انقلاب يك پوسيدگى ايجاد كنند، در همه قشرها عمال آنها نفوذ كردند همه جا، در نفت، در مراكز نفت هستند از اينها، در هر جائى كه شما برويد، در ارتش، در ژاندارمرى، در سپاه پاسداران، در كميتهها، در ادارات از اين قماش مردم هستند كه اينها يك مقدارشان منفعتهاى زيادى كه در آن زمان مىبردند، از دستشان رفته است و براى اعاده او مىخواهند يك رژيمى نظير آن رژيم پيش بيايد. يك عدهشان هم كه قدرتهاى بزرگند، آنها هم منافعشان از دستشان رفته است و دست بردار به اين زودى نيستند. در همه اين قشرها به طورهاى مختلف نفوذ كردند و دارند ايجاد خلاف مىكنند. اينها ديدند كه از اين وحدت كلمه ملت و اتكال اين ملت به خدا اين پيروزى حاصل شده است و مىدانند كه اگر اين دوتا قضيه، اتكال به خداوند و وحدت كلمه باشد پيروزىهاى بعد هم حاصل و دست آنها بكلى از ايران كوتاه مىشود، از اين جهت از قشر جوان كه عمق مسائل را باز نمىتواند بفهمد، استفاده مىكنند، در هر جا مىروند سراغ جوانهاى پاكدلى كه با تبليغات آنها تحت تاثير واقع مىشوند با دست اين جوانها به اسم اسلام به اسم دلسوزى براى ملت به اسم دلسوزى كشور از اينها استفاده مىكنند و مقصد اين است كه اين مملكت را نگذارند ثبات پيدا بكند و بىنظمى را در همه جا
صحيفه نور ج 11 صفحه 109
گسترش بدهند در همه قواى انتظامى، در پاسدارىها، در كميتهها، در دادگاهها، در ادارات، در بين كشاورزان، در بين كاركنان صنعت نفت، در همه اينها يك بساط ناآرامى تا در خارج منعكس بشود كه اين كشور، اين ممكلت نمىتواند خودش را اداره كند محتاج به اين است كه يك مديرى برود اين را ادارهاش كند، ايجاد نارضايتىها، اين مىشود كه اين ناراحتىها با اينكه سنگين است، لكن ملت بايد توجه داشته باشد كه براى چه مقصدى ايجاد مىشود.
در اين صحراهائى كه كشاورزها مشغول كشاورزى هستند مىروند با عناوين مختلف جلوگيرى مىكنند، نمىگذارند كار بكنند. در كارخانهها هر چه بتوانند جلوگيرى مىكنند كه كار نشود، نتوانستند كم كارى ايجاد مىكنند. در دانشگاهها به يك صورت ديگرى و در ارتش و در ژاندارمرى و در ساير قشرهاى انتظامى آنجا هم به يك جور ديگرى. تمام اينها يك مقصد دارند و آن مقصد اين است كه نگذارند اين انسجامى كه بايد بين اين ملت حاصل بشود و آن انسجامى كه بود و با آن انسجام پيش بردند، نگذارند اين عمرش باقى باشد. مىدانند كه اگر اين انسجامى كه بين اقشار ملت بود، به عمرش ادامه بدهد، ملت پيروز مىشود تا آخر هم دست آنها كوتاه مىشود. پس بايد چه بكنند؟ بيايند بين قشرها ايجاد اختلاف بكنند. من خانه ندارم، من حقوقم كم است، من درجهام كم است، درجه دارى اصلاً نمىخواهد، يكى از حرفهايى كه بين ارتشىها است، يك دسته جوان كه گول خوردند، درجهدارى نمىخواهد، همه يك جورى بايد باشند از اين حرفها، از اين نطقها گاهى گول خوردهاند به اسم اسلام يك چيزهائى را مىگويند كه اسلام در آن نيست و گاهى هم متعمدند و از روى عمد اين كار را مىكنند.
امروز اين نحو اختلافاتى كه ايجاد كردند و شما ديديد كه در زمان نهضت آنوقتى كه مشغول بودند همه رژيم، مردم به مبارزه با رژيم، اينجور اختلافات نبود اصلاً، اگر آن روز هم اين اختلافات بود ابداً پيشبردى نمىشد، اين اختلافات بكلى ناديده بود، هيچ كس فكر اين نبود كه زراعتم چه جورى است، صنعتم چه جورى است و منزلم چه حالى دارد، همه فكر اين بودند كه جمهورى اسلامى بايد باشد، اين وحدت كلمه و انسجامى كه در ملت بود و در دنيا چشمگير بود و چشمگير هست آنها كه مىدانند بايد از كجا شروع كنند و چه جور اين انسجام را به هم بزنند كارگردانهاشان، كارشناسهاشان هست و الهام مىگيرند از آن مبادى ديگر، از خارج و بين قشرها اختلاف ايجاد مىكنند، هر طورى بتوانند. اتهام، هر جا برود اتهام هست، هر جا بروى يك ناراحتى ايجاد كردند، هر جا بروى يك شلوغى ايجاد كردند، هر جا بروى يك ناآرامى است كه كانه يك كشورى است كه به طور هرج و مرج دارد پيش مىرود، اصلاً يك مديريت صحيح در اين كشور نمىگذارند آرام بشود تا اينكه صنعت نفت آنطورى كه بايد اداره بشود و همين طور همه جا. و اين دليل بر اين است كه جوانهاى ما غافلند از اين توطئه بزرگى كه براى ما دارد درست مىشود و در دست درست كردن است و آن توطئه اينكه همان نقطه كه به آن نقطه اينها شكست خوردند همان نقطه را دست بگذارند رويش، دست
صحيفه نور ج 11 صفحه 110
مىگذارند رويش آن را مىخواهند بهم بزنند، اين موضع قدرت شما را متزلزل دارد مىكند.
دشمنان نهضت در صدد خلع سلاح ملت از وحدت كلمه و اسلام هستند
ديديد كه دو جهت در اين ملت بود كه رمز پيروزى ملت ما بود، يكى اينكه از آن چيزهائى كه خودشان خواستند ابداً آنوقت مطرح نبود. همه با هم مىگفتند الله اكبر همه با هم جمهورى اسلامى، همه با هم رژيم سابق نه، هيچ كس در آن روز دنبال اين نبود كه من وضعم چه جورى است، اگر يك كسى پيش رفيقش هم فرض كنيد شكايت مىكرد رفيقش به او مىخنديد كه حالا وقت اين حرفها نيست. اينطور شده بود وضع، يك جهت هم اينكه همه اينها كه با هم مجتمع شدند، براى خدا بوده شاهد اينكه هى مىآمدند و هر جا فرياد مىكردند كه ما مىخواهيم شهيد بشويم، يك مطلبى بود كه براى خداست.
پس دو جهت در اين پيروزى بود: يكى اينكه براى خدا فرياد الله اكبر و ما براى خدا كار را مىخواهيم بكنيم، جمهورى اسلامى خواهيم، يكى هم اينكه با هم مجتمع بودند، يكصدا بودند، بچه كوچولو و پيرمرد هشتاد ساله، يك جور حرف مىزدند و دشمنهاى ما اين دو تا سنگر را هدف كردند. از اولى كه اين سد رژيم سابق شكست دشمنها سر درآوردند و يك دستهشان راجع به جهت اسلامى شروع كردند كارشكنى، درست توجه كنيد كه دو تا مطلب هر دويش شهود ماست كه مورد حمله واقع شده بود، جهت اسلاميتش مورد حمله واقع شد، گفتند، اين حمله به جهت اسلاميتش بود كه زيربار اسلامش مىخواستند بروند، براى اينكه آن كارشناسها فهميده بودند كه اين پيروزى از اسلام است مردم براى جمهورى نمىآيند به شهادت برسند، مردم براى اسلام مىگويند ما شهيد مىخواهيم بشويم الان هم مىگويند، كفن مىپوشند براى اسلام، نه كفن براى جمهورى، براى جمهورى دموكراتيك.
آنها يافته بودند كه اين جهت يك جهتى است كه اصيل است، اصل مطلب است، اين را بايد شكستش. با قلمها، با گفتارها شروع كردند به اين سنگر حمله كردن، اسلام حالا ديگر به درد نمىخورد، اسلام مال نمىدانم هزار و چهار صد سال پيش از اين بود، اسلام ديگر حالا بيخود است، گاهى مىگفتند، گاهى نمىگفتند، لكن لازمهاش اين بود جمهورى اسلامى ما مىخواهيم، معنايش اين است كه جمهورى مىخواهيم، معنايش اين است كه جمهورى اسلامى لازم نيست باشد، اين هدف بود تا حالا هم هست.
از اولى كه شما اين سد را شكستيد و برگشتيد كه جمهورى اسلامى را درستش بكنيد، اين دسته از مردمى كه دنبال اين بودند كه شما آن رمزى كه شما پيروز شديد، چى بود؟ اسلام را فهميدند كه رمز اسلام بوده است، حمله كردند به همان جهت اسلاميتش. نمىخواستند بگذارند كه رأى بدهيد براى جمهورى اسلامى در بسيارى از جاها جلو رأى را گرفتند، در بعضى جاها آن صندوقها را شكستند، آتش زدند، با تفنگ مانع شدند از اينكه رأى بدهند، اينجا شكست خوردند. باز براى اينكه
صحيفه نور ج 11 صفحه 111
مردم باز همان حال را داشتند، رأى را دادند دنبالش هر مرحلهاى را كه يك قدم شما جلو گذاشتيد آنها آن مرحله را كه جهت اسلاميتش بود، هدف قرار دادند.
- شما درست - من حالا به تفصيل بخواهم بگويم، نه شما وقت داريد نه من، اما درست مطالعه كنيد كه در هر مرحله مخالفت شد و مخالفت در همان جهتى بود كه راجع به جهت اسلاميش بود كه اينها يا آگاهانه اين كار را مىكردند كه اجير بودند - يا جوانهايى بودند كه ناآگاه، اين آگاهها بازى مىدادند به آنها صحبتش را مىكردند. بعد در اين مرحله، بعد هم تا حالا هى شكست خوردند، يعنى جمهورى اسلامى را رأى دادند تقريباً نودوهشت درصد رأى مثبت بود، يك قدرى هم بيشتر، بعد هم خبرگان را كه هى مخالفت، هى مخالفت، معذلك مردم تعيين كردند خبرگان خودشان را بعد هم به آراء گذاشتند، اين قانون اساسى آنجا هم باز مخالفت، مخالفت، لكن معذلك ملت پيروز شد، اينها ننشستند باز، آن جهتش تا اينجا آمده است، حالا بعدش هم البته رئيس جمهورى يا مجلس شوارى ملى اينها هم البته مواجه با خيلى مخالفتها خواهد شد، اين يك جهت بود.
جهت دوم اين قضيه، اتحاد مردم كه همه با هم بودند. يك كانه، يك نفس بود، يكصدا بود، شما اگر بندرعباس مىرفتيد همان را مىشنيديد كه در شمال مىشنيديد، در مشرق ايران مىرفتيد همان را مىشنيديد كه در مغرب مىشنيديد، بچهها همان را مىگفتند، پيرمردها هم همان را مىگفتند، رعيتها هم همان را مىگفتند و متفكرين هم همان را مىگفتند، آنهائى هم كه برخلاف مسير بودند، آنوقت صداشان در نمىآمد، نمىتوانستند درآورند بعد كه رسيديد به آنجائى كه يك قدرى به نظر تودهها اين بود كه خوب، الحمدلله پيروز شديم، توجه نداشتند به اينكه نه ما يك قدم از آن راه كه گفتيم و از راه ديگر، ايجاد اختلاف. شما الان در هر جا برويد يك دستهاى با دسته ديگر مخالفند يك دستهاى مخالفند كه به روى هم اسلحه مىكشند، مىكشند، يك دسته هم كه به آنطور نيست براى هم صحبت مىكنند حرف مىزنند، تهمت مىزنند، كارى مىكنند كه در ادارات كار كم بشود كه در مثلاً صنعت نفت كم كارى بشود يا بيكارى باشد، انفجار ايجاد مىكنند. از اين مسائل كه روى هم وقتى كه بگذاريم يك دست دارد كار مىكند و آن دستى است كه مىخواهد نگذارد جمهورى اسلامى به معنائى كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است تحقق پيدا بكند، براى اينكه با تحقق او همه آمال دشمنهاى ما از بين خواهد رفت. امروز ما گرفتار اين مرحله هستيم كه بايد اين بچه كوچولو را بزرگش كنيم، اينكه الان تقريباً يكساله است و باز راه نيفتاده مثل يك بچه يكساله مىماند كه راه نيفتاده، بايد ما دستش را بگيريم راهش ببريم، بايد همه قشرهاى ملت متوجه باشند كه اينها مىخواهند نگذارند اين بچه بزرگ بشود از اين بچه صدمه ديدند و اگر بزرگ شد صدمات زيادتر است، مىخواهند نگذارند اين بشود وارد مىكنند، هر جا هر كس بتوانند هر قشرى را بتوانند مقابل ديگرى قرار مىدهند، روزنامهها، مجلات، راديو، چه، چه، هر وقت آدم مىبيند يك دستهاى، به دسته ديگر حمله كردند، اصحاب قلم به هم حملهكنند، اصحاب بيان به هم حمله مىكنند، اين در آنجاهائى كه با قلمها اين مقصد را مىخواهند پيش ببرند. هر ادارهاى كه بروى، در هر جايى كه بروى، هر جا و حساستر بيشتر، هر منطقهاى كه حساستر
صحيفه نور ج 11 صفحه 112
است آن منطقه آنها پيش مىروند، تا اين منطقه يك صدائى در مىآيد از همه جا جمع مىشوند آنجا، آذربايجان يك صدائى در مىآيد مىبينيد كه از شمال حمله مىكنند، مىزنند با آذربايجان دنبال اينكه اين صدا را بزرگش كنند، در شمال يك صدا دربيايد، از جنوب حمله مىكنند به آن طرف تا اينكه اينجا دامن بزنند. در مركز نفت يك صحبت مىشود، اينها جمع مىشوند آنجا نبود، اينكه براى كاركنان نفت در يك وقتى به ما گفتند نفرى چقدر مىدهند كه كار نكنند، كه اعتصاب كنند. اين پول از كجا بود كه مىآوردند مىدادند كه كار نكنيد، براى چه مقصدى اينها مى خواستند كه مملكت ما سروسامان نداشته باشد و به اين شريان حيات كشور صدمه مىزدند، پول هم خرج مىكردند كه كار نكنيد.
هر جا بتوانند با ارعاب، با تطميع، با خرج كردن پول در دستشان فراوان از غرب و شرق مىآيد. همه هم نقشه همين است كه اين دو حيثيتى كه با آن دو حيثيت پيش برده است، اين نهضت اين را از دستش بگيرند، وحدت كلمه را از دستش بگيرند، اسلام را هم از دستش بگيرند، خلع سلاحش كنند والا شما سلاحى نداشتيد همه سلاحها پيش دشمن شما بود پيش شما چيزى نبود، سلاح شما ايمان بود به خدا، اسلام بود و وحدت كلمه، شما را مىخواهند وحدت كلمه را هم از دستتان بگيرند، اسلام را ديرتر مىتوانند بگيرند براى اينكه خوب مردم مسلمانند، نمىآيند بگويند مسلمان نباشيد، با جورهاى ديگر جمهورى نگذارند اسلامى باشد، الان هم براى همين معنا فعاليت مىشود، پيشتر شده است الان هم مىشود، اختلافات هم كه خودتان مىبينيد كه هر جا برويد قشرى هستند كه وسوسه مىكنند بين مردم، به اين عقدههاى مردم نفخ مىكنند، اين عقدهها را دامن به آن مىزنند.
با رعايت نظم و دورى از منفعت طلبى نهضت را حفظ كنيد
خوب يك ملتى كه پنجاه سال در اختناق بوده، در حبس بوده، اين ملت حالا از آن حبس، يك عقدهها پيدا كرده، اينها اين عقدهها را دامن به آن مىزنند كه برخلاف مسير راهش بروند، آنهائى كه صاحب عقدهاند خيال مىكنند اينها اهل خيرند، مىخواهند براى اينها يك، يك كار خيرى بكنند، آنهائى كه اهل نقشهاند مىفهمند دارند چه مىكنند، مىفهمند كه اينها را برخلاف آن مسيرى كه ملت دارد مىبرد. تكليف ما در اين، امروز چيست؟ تكليف ما اينست كه اين رمز را محكم نگه داريم، الان به فكر اينكه يك نابسامانى هست در اداره و در كذا و در كذا، اين نابسامانى از آن ناحيه است آن ناحيه را تقويت بكنيد، همه شكايات را امروز بايد كنار گذاشت، همه چيزهائى كه براى ما ناراحت كننده است و فرعى است كنار گذاشت و اين امر اصلى كه الان ما مبتلا به آن هستيم، يعنىخواهند اصل نهضت را از بين ببرند.
اين مرحله اول كه عبارت از اينست كه اين نهضتى كه با او ما پيروز شديم بايد مثل يك بچهاى روز به روز جلويش ببريم و تربيتش كنيم و بزرگش كنيم، آن را مىخواهند از دست ما بگيرند، اگر خداى نخواسته اين معنا از دست ما گرفته شد، اساس را از دست داديم، ديگر همه ديوارها فرو مىريزد، ما اگر چنانچه اين انقلاب، در اين انقلاب با همانطورى كه جلو آمديم پيش نرويم و پوسيدگى،
صحيفه نور ج 11 صفحه 113
كرم خوردگى در اين پيدا بشود، مثل يك خربزهاى كه ظاهرش چه است، آب ... هم به آن مىدهند همه چيزها ولى وقتى كه مىبينند، در باطن كرم زده است.
اينها مىخواهند ما را كرم زده كنند و به دنيا ارائه كنند كه اينها يك خربزه كرمو هستند اينها به درد نمىخورند. به دنيا ارائه كنند كه اينها رشد سياسى ندارند، ايران يك مملكتى هست كه هرج و مرج است، طبقه پائين به بالا اصلاً اعتنا ندارد، سرباز به درجه دار اعتنا ندارد، يك چنين كشورى است كه قواى انتظاميش انسجامش را از دست داده، يك چنين كشورى است كه اداراتش كار نمىكنند، كم كارى مىكند، يك چنين مملكتى است كه همه به جان هم افتادند، وقتى كه مملكتى همه به جان هم بيفتند، هر قشرى بخواهد ديگرى را بكوبد، هر طايفهاى براى خودش بكشد و ديگرى را از بين ببرد، يك چنين مملكتى در خارج منعكس مىشود كه اينطورى قابل نيست، بايد كارى كرد كه با دلسوزى هم بيايند جلو، بايد اين نظم ايجاد بشود.
بيدار كنيد مردم را، به مردم بفهمانيد، مسأله بگوئيد، خواهرها به خواهرها بگويند، به برادرها بگويند، برادرها به خواهرها بگويند، به برادرها بگويند، مسأله اينست، امروز مصيبت ما اين است، امروز كه خواهند اين مملكت را معرفى كنند به اينكه اينها قابل اينكه آزاد باشند، قابليت ندارند. من اين را قبلاً هم گفته بودم، آقاى كارتر در پاريس كه ما بوديم و آن اواخرى كه در ايران ديگر خيلى پيشرفت كردند در خيلى از فرمايشاتشان فرمودند كه اينها بهشان زيادى آزادى دادند. اين يك موذيانه بود كه مىخواست بگويد كه اينها قابل اين نيستند كه آزاد بشوند، اينها بايد اختناق برايشان باشد، حق مىداد به شاه كه بايد شاه اينها را مهار كند، اگر اين مهار را به هم بريزد، اين حرفى بود كه آنوقت مىزد، همين تعقيب مىشود عملاً تعقيب مىشود، همين معنا را مىخواهند در دنيا منعكس كنند كه يك كشورى هست كه اساسى ندارد، قانون ندارد اين كشور، هر كس به هر كس تعدى كند يك دادگاهى نيست جلويش را بگيرد، سرباز از بالاتر، از درجه دار، درجه دار از افسر، افسر از بالاتر اطاعت نمىكند، هرج و مرج است، مردم از دولتشان اطاعت نمىكنند، ادارات از رئيس ادارهشان اطاعت كنند، يك مملكت اينطورى قيم مىخواهد، خودشان نمىتوانند اداره كنند خودشان را، اين برنامهاى است كه براى ما به حسب احتمال و شواهد ريخته شده است و ما از آن غافل هستيم. آنهائى كه مىآيند در هر جا ناراحتىها را به گوش ما مىخوانند اينها غافلند از اينكه الان ما اين ناراحتى بزرگ را بايد علاج كنيم و ... هم مىخواهد، خوب جز اين است كه بفهماند به دنيا به اينكه اينها قابل نيستند كه آزاد باشند؟ من يادم هست در آنوقتى كه محمدرضا اينجا بود و اين گيرودارها و جنگ و نزاع ها بود كه كارتر در يكى از حرفهايش آنوقت ما در پاريس بوديم گفت به اينها آزادى زياد دادند. اگر طبيب بالاى سرش بيايد و برود سراغ اينكه دستش يك قدرى زبر است اين را علاج كنيم، اين طبيب، اين رابه كشتن مى دهد، اين بايد سرطان را علاج كند. يك مملكتى كه الان غدههاى سرطانى در آن هست ما بايد فكر اين باشيم كه اين غده سرطانى را بيرون بكشيم، اگر دنبال اين برويم كه حقوقمان چقدر است، در اداره درجه ما چيست، در - نمىدانم - ارتش در چه
صحيفه نور ج 11 صفحه 114
درجهاى واقع هستيم و هكذا و مثل آن طبيبى است كه سرطان را برنداشته واين زبرى دست را دارد معالجه مىكند، آن سرطان كار خودش را مىكند، ديگر نه دستى مىماند و نه زبرى دست.
اين سرطانى كه الان در ايران ما هست و آن غدهاى است كه ولده اين غده بزرگهاست و براى آن غده بزرگ اينها كار مىكنند. اگر طبيبها، يعنى همه مردم كه مىخواهند مملكتشان يعنى يك مملكتى باشد اگر دنبال اين باشند اين غده را از بين ببرند، دنبال اين باشند كه اين زبرى دست را، من خانه ندارم،من خانهام كوچك است، من در اداره حقوقم كم است، من درجهام كم است، اگر ما مشغول اين مسائل بشويم، فلان آدم مثلاً چه شده است حالا بايد شكستش داد، فلان آدم احتمال مىرود چه بشود، نگذاريم بشود، از اين مسائل كه همه بر مىگردد به منافع شخصى، اگر ما برويم دنبال آنها و از اين غده سرطانى كه ما مبتلا به آن هستيم و نشستند در خارج كشور ما و چشم دوختند به اينجا و عمالشان در داخل كار مىكنند، خودشان در خارج كار مىكنند، اگر چنانچه ما دنبال آن نرويم و برگرديم به اين كارهاى جزئى كه مربوط به خودمان است خداى نخواسته مثل همان مريضى كه به سرطان مبتلا شد و سرطان او را كشت و ديگر دستى باقى نماند تا زبرى دست بماند، كشورى باقى نمىماند تا ناراحتىهائى باقى بماند.
امروز روز اينست كه همه با هم بدون اينكه فرصت بدهيم كوشش كنيم، اين اختلافات را از بين ببريم، هر روز تحصن يك امرى است هر كه يك ناراحتى پيدا مىكند تحصن مىكند، يك عده را وا مىدارد به تحصن، اين به نفع كى تمام مىشود، اين تحصن، اين تحصنهاى يكى دنبال ديگرى به نفع كى تمام مىشود، يك دسته بيكار مىشوند يا ادارهشان را زمين مىگذارند و تحصن مىكنند، يا زراعتشان را زمين مىگذارند، و تحصن مىكنند، اين به نفع ملت هست يا به نفع آنهائى است كه خواهند با اين تحصنهاى بعد از تحصن و ايجاد اختلافها بگردد حال كشور ما، برگردد به يك حالى كه اگر از سابق بدتر نشود لااقل مثل او بشود، همه چيز ما را ببرند. اينجا بايد همه عقلاء، همه نويسندهها مال اين مملكتند در اين مملكت تربيت شدند، اين آب و خاك آنهاست، اين مملكت حق دارد به نويسندگان، اين مملكت حق دارد به روشنف