-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 39
تاريخ: 27/9/58
پيام امام خمينى به مناسبت شهادت دكتر مفتح
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
آنگاه كه منطق قرآن آن است كه ما از خدائيم و به سوى او مىرويم و مسير اسلام، بر شهادت در راه هدف است و اولياء خدا، عليهم السلام شهادت را يكى از ديگرى به ارث مىبردند و جوانان متعهد ما براى نيل شهادت در راه خدا درخواست دعا مىكرده و مىكنند، بدخواهان ما كه از همه جا وامانده دست به ترور وحشيانه مىزنند، ما را از چه مىترسانند؟ آمريكا خود را دلخوش مىكند كه با ايجاد رعب در دل ملت كه سربازان قرآنند، مىتواند وقفهاى در مسير حق و عقب گردى از جهاد مقدس در راه خدا ايجاد كند، غافل از اينكه ترس از مرگ براى كسانى است كه دنيا را مقر خود قرار داده و از قرارگاه ابدى و جوار رحمت ايزدى بىخبرند اينان از كور دلى، صحنههاى شورانگيز ملت عزيز و شجاع ما را در هر شهادتى، پس از شهادتى كه در پيش چشمان خيره آنان منعكس است نمىبينند. صم بكم عمى فهم لا يعقلون اينان مىبينند كه هزار و سيصد سال بيشتر از صحنه حماسه آفرين كربلا مىگذرد و هنوز خون شهيدان ما در جوش و ملت عزيز ما در حماسه و خروش است. جناب حجت الاسلام دانشمند محترم آقاى مفتح و دو نفر پاسداران عزيز اسلام رحمةالله عليهم به فيض شهادت رسيدند و به بارگاه ابديت بار يافتند و در دل ملت و جوانان آگاه ما حماسه آفريدند و آتش نهضت اسلامى را افروختهتر و جنبش قيام ملت را متحركتر كردند. خدايشان در جوار رحمت واسعه خود بپذيرد و از نور عظمت خود بهره دهد. اميد بود از دانش استاد محترم و از زبان و علم او بهرهها براى اسلام و پيشرفت نهضت برداشته شود و اميد است از شهادت امثال ايشان بهرهها برداريم. من شهادت را بر اين مردان برومند اسلام تبريك و به بازماندگان آنان و ملت اسلام تسليت مىدهم. سلام بر شهيدان راه حق.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 40
تاريخ: 27/9/58
بيانات امام خمينى در جمع معلولين انقلاب اسلامى
قدرتمندها مىخواهند باقى بمانند ولو اينكه همه قشرهاى مظلوم زير پايشان له بشوند
بسم الله الرحمن الرحيم
ما اصرار داريم كه اين شخص جانى در ايران محاكمه بشود و محكمهاى براى جنايات امريكا در ايران بازرسى و تشكيل گردد. كراراً گفتهايم كه ما يك مداركى از جناياتى كه امريكا انجام داده، در اينجا داريم كه نمىتوانيم مدارك اين جنايات را به آمريكا منتقل كنيم. علاوه بر اينكه مجالس و سازمانهائى كه در آنجا هست، همه در خدمت ابرقدرتها مىباشد، علاوه بر اين، چطور اين همه معلول را، اين همه مادران داغديده را، اينهمه زنان جوان از دست داده را ما توانيم به امريكا ببريم و عرضه كنيم.
پروندههاى آنان در اينجاست. ما نمىتوانيم همه آن پروندهها را به آنجا حمل كنيم. اصرار ما بر اين است و من وقتى كه اين اشخاصى را كه در اين راه معلول شدهاند، يا در اين راه جوانهايشان از دست رفته است، مىبينم، دو احساس برايم پيدا شود. يكى احساس تاثر و تالم كه چرا بايد يك رژيم اينقدر از خدا بىخبر و اينقدر حيوان منش و سبع طبع باشد كه براى چند روز رياست، اينقدر جنايت بكند. چرا انسان اينقدر جنايتكار است؟ چرا انسان از همه حيوانات بدتر است و اينكه اين همه تعليمات الهى و انبيا از اول تا حالا نتوانسته است كه اين انسانهاى فاسد را تربيت كند، امثال محمدرضا و كارتر را به راه بياورد. كارتر دعا مىكند براى كى؟ مجبور مىكند تا ناقوسها آهنگ بزنند براى كى؟ به خيال خودش براى به دست آوردن يك حيثيتى كه چهار سال ديگر هم جنايت بكند. به اسم اينكه يك بيمار را من نگهدارى مىكنم، به اسم اينكه من براى پنجاه نفر آمريكائى دارم ادعا مىكنم و وادار مىكنم به دعا. و حالا هم افتاده دنبال قشرهاى مختلف و در مدرسهها مىروند و عزا مىگيرند و اين مسائل. اينهاست مسأله. مسأله همين است كه اين قدرتمندها خواهند با قدرت خودشان آن اندازه كه مىتوانند، باقى بمانند، ولو اينكه همه قشرهاى مظلوم زير پايشان له بشوند. اينها ادعا مىكنند كه ما اين مفلوك را نگه داشتيم براى حفظ انساندوستى، و در عين حال فوجهائى از انسانها را مىكشند يا وادار مىكنند به كشتن، در ويتنام اين كارها را كنند، در ايران كه ما خودمان شاهدش هستيم چه كردهاند. پشتيبانى از يك نفر كه جناياتش آنطور است و با دست آنها در اينجا جنايات را انجام داده است، يعنى پشتيبانش آنها بودند. پشتيبانى از يك كسى كه اينقدر جنايت كرده و
صحيفه نور ج 11 صفحه 41
براى ما اينقدر معلول گذاشته و آنقدر شهيد و آنقدر مادر داغديده به جاى گذاشته، اينها صحبت است كه انساندوستى به بشردوستى، تمام مقصد اين جنايتكارها رسيدن به يك نقطه است، قدرت. قدرت براى كوبيدن هر كسى كه در مقابلشان است و براى استفاده.
ما شاه مخلوع را باز از آمريكا مىخواهيم كه او را تحويل دهد
اينكه ما مىگوئيم بيايند اينجا را ببينند، براى اينكه در اينجا معلولين را ما چطور از داخل مريضخانه به آمريكا منتقل كنيم. ما خواهيم در اينجا عرضه بكنيم. ببريم آنها را در مريضخانهها و در جاهائى كه معلولين آسايش مىكنند، نشان بدهيم كه اينها آثار جرم است، آثار جرم را به آنها نشان بدهيم و اينكه كارتر اصرار دارد كه شاه به ايران نيايد، تا مىتوانست در آمريكا نگهش داشت و حالا او را به جاى ديگر برده است و از او نگهدارى مىكند، او هم مربوط به خودش است. همه براى اين است كه مبادا در اينجا بيايد و مسائلى در اينجا كشف بشود كه در زير پرده بوده است. مسائلى براى ملت آمريكا كشف بشود و بفهمند مستضعفين در دنيا با چه اشخاصى و با چه جنايتكارهايى مواجه هستند كه خودشان را به صورت يك آدم انساندوست خواهند در آورند و جا بزنند. به صورت يك كسى كه به تعليمات حضرت مسيح اعتقاد دارد و اهل اين است كه دعا بكند و برود به كليسا دعا بكند و وادار بكند اهل كليسا را برايش ناقوس بزنند در سرتاسر اروپا. براى اين است كه در آنجا خودش را جاى دهد. ما نظائر اين را خودمان ديديم.
ما ديديم كه رضاخان (البته اكثر شما يادتان نيست شايد بين شما يكى دو نفر باشند كه يادشان باشد) ديديم كه رضاخان راه مىافتاد دنبال اينكه برود اين روضهخوانى و آن تكيه و اين تكيه و حتى مىگفتند پياده مىرود آنجا. ما ديديم كه مجلس روضه بپا مىكند و خودش وارد مىشود و در مجلس روضه و همه اينها و بعد هم ديديم آن روزى كه قدرت پيدا كرد كه تمام مجلس روضه خوانى ما را تعطيل كرد. ما ديديم كه محمدرضا قرآن طبع و منتشر كرد و به اسم اسلام اين كارها را كرد و ديديم كه در سال يك دفعه به مشهد مشرف مىشد، در آنجا با كمال بىحيايى در مقابل حضرت رضا مىايستاد و دلش آنجا نبود و براى اغفال ملت بود و ديديم كه هم اين جانى و هم آن جانى در ايران چه كردند و آنچه كه او اظهار اسلاميت مىكرد و در جوار حضرت رضا عليه السلام چه كرد و چه قتل عامى كه در مسجد گوهرشاد و معبد مسلمين و ديديم كه اين آدم كه اظهار مىكند من يك مسلمان هستم و اظهار مىكند كه من قرآن طبع كنم و متعهدم و قرآن قسم خوردم (در نطقهايش بود كه من قسم خوردم كه براى شيعه خدمت كنم) ما ديديم خدمت او به اين مملكت چه بوده است. علاوه بر اينهمه كشتار و اينهمه معلولين كه به جاى گذاشتهاند، تمام حيثيت مملكت ما را از بين بردند و تمام ذخائر ما را از بين بردند. تمام قدرتهاى انسانى و نيروهاى جوان ما را عقب زد و نگذاشت ترقى كنند. ما كه مىگوئيم بايد اين جانى بيايد ايران و اينجا رسيدگى بشود، براى اينكه اموريست كه بايد اينجا معلوم بشود و ما شاه مخلوع را مىخواهيم، حتى از آنجا هم كه رفته است و اين را باز از آمريكا خواهيم كه او را تحويل دهد.
صحيفه نور ج 11 صفحه 42
امريكا او را از يك محلى به يك محل ديگرى كه باز مربوط به خودش است برده است.
مباهات مىكنيم به جوانهايى كه عصر اول اسلام را زنده كردند
در هر صورت، من از يك جهت متالم هستم براى اين برادرها و فرزندها و عزيزها، چه آنهائى كه اينجا هستند و چه آنهائى كه در مريضخانه هستند و در يك جهت هم من و همه مسلمانها، مباهات مىكنيم به يك چنين جوانهائى. مباهات مىكنيم به جوانهايى كه عصر اول اسلام را زنده كردند. مباهات مىكنيم به افرادى كه صحنه كربلا را در ايران ايجاد كردند. همانطور كه آنها خدمت كردهاند و جان دادهاند و از بين رفتند لكن اسلام را زنده كردهاند. جوانهاى ما هم معلول شدهاند و جان دادهاند و همه چيزشان را از دست دادهاند و اسلام را زنده كردند. امروز غير از آن است كه پيشتر بوده. الان همه قشرهاى دنيا توجهشان به ايران است، جمهورى ايران. قشرهاى دنيا توجهشان به ايران است كه ايران چه خواهد شد. يك دسته خوف اين را دارند كه مبادا اين اسلام به ديگر جاها برود و دستهاى شوق اين را دارند كه اسلام به همه جا برود. اگر ملتهاى مستضعف غير اسلامى هم به خواستههاى ما توجه بكنند، همه آنها عاشق اين هستند كه رژيمى كه در اينجا انشاءالله تحقق پيدا مىكند آنجاها هم تحقق پيدا بكند. و آنهايى كه خائن بودند و خواستند استفاده بكنند، از اين عدم تحقق اسلام در غياب اسلام مىخواستند استفاده بكنند، خوف اين را دارند كه مبادا يك همچو امرى تحقق پيدا كند. از آن جهت است. آقاى كارتر هم از اين اشخاصى است كه ترسد اسلام در ايران تحقق پيدا بكند. اگر اسلام تحقق پيدا كرد، آنها تا آخر منافعشان مدفون است. و من اميدوارم آقايان، آقايانى كه وحدت دارند و راهپيمائى كردهاند، براى اظهار وحدت حركت كردند و پياده آمدند اينجا و براى اين معلولين عزيزى كه من تاثر دارم براى آنها و براى خانمهاى محترمى كه تشريف آوردند، من تشكر مىكنم از همه و اميدوارم كه همه آنها در سلامت و صحت و خداوند شفا بدهد تمام معلولين ما را كه در سرتاسر ايران هستند. انشاءالله همه شما موفق و مويد باشيد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 43
تاريخ: 28/9/58
بيانات امام خمينى در ميان جمعى از قهرمانان كشتى آزاد ايران در آسيا و اروپا و پهلوانان كشتى باستانى
وقتى كه جهاد معنوى باشد تا آن فرد آخر هم براى جهاد حاضر است
بسم الله الرحمن الرحيم
من از آقايان ورزشكارها و ساير آقايان تشكر مىكنم كه گاهى تشريف مىآورند و ما را از كارهاى خودشان، از موفقيتهاى خودشان و از كارهائى كه در سطح بين المللى انجام دادهاند و موفقيتهائى كه تحصيل كردهاند براى جمهورى اسلامى، تشكر مىكنم و دعا مىكنم كه انشاءالله هميشه موفق باشند و به دشمنهاى ما بفهمانند كه مردانى كه در ايران هستند، مرد مبارزه هستند و مرد مىدانند، مرد جهادند و اميدوارم كه خداوند شما را تاييد كند در اينوقتى كه مملكت ايران مبتلاست به اينطور مصيبتها كه البته از يكطرف مصيبت است و از يكطرف هم سرفرازى براى يك ملت كه در راه هدف تا پاى جان ايستاده است و همه جوانهاى ما در اين راه مشترك هستند و بسيارى از آنها براى شهادت از من دعا مىخواهند و من دعاى پيروزى مىكنم براى آنها كه خداوند همه آنها را حفظ كند و همه شما جوانها را براى كشور ما حفظ كند.
اميدوارم كه از اينجا به بعد هم كه مشكلات براى كشورتان زياد است و اين ريشههاى فاسد الان در ايران هستند و چون مايوس شدهاند، دست به يك همچو جناياتى مثل ترور شخصيتهاى محترم مىزنند و البته آنها خيال اين را دارند كه ما را و شما را سست كنند در اين جهاد اسلامى و اينها غافل از اين هستند كه وقتى كه جهاد براى خدا شد، براى اسلام شد، جهاد معنوى، جهادى است كه جهاد معنوى است، نه جهاد صورى و مادى، وقتى بنا شد كه جهاد معنوى باشد تا آن فرد آخر هم براى جهاد حاضر است.
و من از حماقت اينها هم تعجب مىكنم، اينها نمىخواهند كه يك فردى مثل آقاى مطهرى و مثل آقاى مفتح را از بين ببرند، اينها وسيله است براى اينكه نهضت را سست كنند حماقتشان اين است كه ديدهاند اينها كه هر فردى را كه اينها ترور مىكنند مردم ايران براى نهضت بيشتر وارد ميدان مىشوند. اگر اينطور بود كه مثلاً آنوقتى كه مرحوم آقاى مطهرى را ترور كرده بودند، يك نيمى از مردم عقب نشينى كرده بودند، آنوقت براى نيم ديگرش هم مرحوم آقاى قاضى را مثلاً ترور مىكردند و مرحوم آقاى مفتح را و ديگران را. اما وقتى ديدند كه هر شخصى را كه اينها ترور كردند بازار نهضت گرمتر شد و مردم بيشتر به اين نهضت اقبال كردند، اين چه انگيزهاى دارد كه اينها به اين جنايت دست
صحيفه نور ج 11 صفحه 44
مىزنند؟ اينها همه براى اين است كه خداى تبارك و تعالى اينها را كر و كور كرده است، اينها را از آن ادراك راه صحيح محروم كرده است يعنى خودشان اسباب محروميت را فراهم كردند. خودشان اسباب اين شدند كه عنايت خدا كه بايد همه قشرها را هدايت كند، اينها خودشان را محروم كردند و بعد از آنكه خودشان را محروم كردند كارهائى انجام مىدهند كه برخلاف مصلحت خودشان است.
امروز روزى نيست كه كسى اتكاء به سر نيزه بكند
شما ملاحظه كنيد اين آقاى كارتر براى رسيدن به مقام رياست جمهور دست و پا كنند لكن خدا او را كر و كور كرده است كه راهها را اشتباهى دارد مىرود. اين اگر چنانچه همان وقتى كه ما اشتغال داشتيم به مخالفت با اين مرد، آنوقت كه ديد اين ديگر در حال سقوط است، ديد نمىتواند اين را نگهش دارد، اگر كمك كرده بود به ايران و اقبال كرده بود به ايران و تصديق كرده بود حرفهاى ايران را، برايش بهتر بود يا آن پافشارى كه آنوقت كرد براى حفظ او و آن پافشارىهائى كه كرد براى حفظ يادگار او بختيار و آن پافشارىهائى كه بعد كرد؟ آن بهتر بود براى رسيدن به آن مقام، يا اين؟ حالا رفت، آنها از بين رفتند، بعد بردن يك نفر آدم جانى را به امريكا و پناه دادن به اصطلاح خودش آنجا و پرستارى از يك مفلوك به اصطلاح آنها، اين بهتر بود براى او يا اينكه او را نبرند؟ جاى ديگر برود زندگى كند (خوب، بود جاى ديگر).
اينها از باب اين است كه كر و كور شدهاند. يك كارى حالا، مثل اين بچهها كه لج مىكنند، سر آن لجبازى مىكنند، حالا نتوانست او را نگه دارد، اين قدم دومى بود كه نتوانست نگه دارد اين مرد را در آمريكا و فرستاده است او را به يك جاى ديگر. خوب اين بهتر بود براى او كه باز سروصدا در دنيا راه بيندازد و در پاناما آنقدر تظاهر بر ضد اين مرد بكنند كه بر ضد آمريكاست، يا اينكه او را مىفرستاد اينجا و به عالم ثابت مىكرد كه من هم طرفدار مظلومها هستم، طرفدار آنها هستم كه غارت شدهاند، نه طرفدار غارتگرها؟ خودش هم غارتگر است اما قاعده اين بود كه اگر عقلش سر جايش بود، قاعده و اين بود كه اگر كسى بخواهد راه خودش را، آنى كه خيالش هست پيش ببرد، اينها را پيش نياورد تا اينكه يك مملكتهائى برضد او تظاهرات در آنها واقع بشود.
امروز روزى نيست كه كسى اتكاء به سرنيزه بكند دنيا عوض شده، ملتها يكى بعد از ديگرى دارند بيدار شوند، دارند از تحت سلطه استعمار بيرون مىروند. در يك چنين موقعى ديگر جاى صحبت اينكه ما مداخله نظامى مىكنيم، يك وقت بگويد مداخله نظامى مىكنيم، يك وقت بگويد نه ما مداخله نظامى نمىكنيم، همين طور مشوش هى صحبت كردن، براى همان است كه چشمشان باز است و كورند، نمىبينند اينها همانى است كه به چشمها و گوشها و عقلهاى آنها غل انداخته، نه از باب اينكه او ابتداء، خود آنها وسيله فراهم كردهاند تا غشاوت واقع شده است بر عقلهايشان و بر چشمهايشان و بر گوشهايشان اين يك كمكى است براى مستضعفين، اينطور راه را گم كردن يك كمكى است به مستضعفين. اگر قبل از اين قضايا يعنى قبل از اينكه اين مرد را ببرد به امريكا و
صحيفه نور ج 11 صفحه 45
به اصطلاح خودش بخواهد پرستارى از يك مفلوكى بكند، ما يك، بعضى از ممالك با ما متحد بودند، يعنى از ملتها، حالا بسيارى از ملتها با ما همراهند. نهضت ما دارد توسعه پيدا مىكند و مىرود توى ملتها، ملتهائى كه، ببينند كه ملت ايران در مقابل يك قدرت بزرگ ايستاده و پيش برده، يك قدرت شيطانى را كه همه قدرتها دنبالش بودند يك ملتى ايستاده و ايستادگى كرده و پيش برده، ساير ملتها هم گرفتارند ديگر، آنها هم همين گرفتارىهائى كه ما داريم آنها دارند. مصر به دست سادات و جاهاى ديگر هم به دست ديگران. همه ملتها مبتلاى به دولتهايشان هستند، آنها هم خواهند از زير اين بار بيرون بيايند. وقتى ديدند كه ايران قيام كرد و پيش برد، ولو كشته داد اما پيش برد و ديگران هم همين فكر در مغزشان پيدا مىشود، ملتهاى ديگر هم همين معنا را مىخواهند، آنها هم همين كار را خواهند كرد.
نهضت ملت ايران عظمت قدرتهاى بزرگ را شكست
شما بدانيد كه اين نهضت ملت ايران، اين عظمت قدرتهاى بزرگ كه با تبليغات تحميل كره بودند بر دماغها كه اصلاً نمىشود با انگلستان در افتاد، حالا هم ديگر اصلاً با امريكا نمىشود ديگر در افتاد، اين عظمت را شكست. يعنى شما ملت عزيز ايران، زن و مردتان ريختند در خيابانها و با فرياد الله اكبر، اين عظمتى كه در قلوب اشخاص پيدا شده بود و ملتها را وادار مىكرد كه ساكت باشند مبادا يكوقتى بربخورد به آنها، اين را شكست. ما در آن قضيه سابق هم كوشش مىكرديم كه اين معنا كه نمىشود با دولت در افتاد، اين را بشكنيم، نمىشود در مقابل قدرتها نفس كشيد و باورانده بودند به ملت ما به طورى كه به خودشان حق نمىدادند، اگر يك پاسبانى مىآمد مىخواست يك چيزى تحميل كند، به خودشان حق نمىدادند كه در مقابلش يك كلمهاى بگويند، سكوت پرده انداخته بود، سايه انداخته بود به سر ملت ما. اين معنا كم كم شكسته شد، صداها در آمد، نهضت شما او را شكست و نهضت شما الان اين معنا را هم شكست در دنيا كه نمىشود در مقابل آمريكا، اول قدم اين است كه انسان "مىشود" و "نمىشود" را ارزيابى كند. اول قدم هر مبارزهاى ارزيابى اين است كه در اين مبارزه مىشود يا نمىشود و شما ثابت كرديد كه نه مىشود. مىشود با آمريكا هم طرف شد، مىشود كه لانه جاسوسى آمريكا هم تصرف كرد، مىشود جاسوسهاى آمريكائى را هم گرفت و نگه داشت و حفظ كرد شما اين را ثابت كرديد به دنيا. آن عظمتى كه از آنها به واسطه تبليغات زيادى كه داشتند، در دنيا سايه افكنده بود كه ابر قدرت است و كسى حق حرف زدن ندارد، آن شكست. معلوم شد نه، ملتها مىتوانند فرياد بزنند، مىتوانند مرگ بر كارتر بگويند، فرياد هم الان دارند مىزنند، نه اينجا جاهاى ديگر هم، هندوستان هم همين است، ممالك خودشان هم، ممالك غربى هم همين است، امريكا هم همين است. امريكايى كه هى مىگفت ما با قدرت نظامى، هى ما را مىترساند، اينها دنبال همان بودند كه سابق انجام مىدادند. سابق اگر چنانچه يك كلمهاى فرض كنيد كه در يك روزنامهاى از ايران واقع مىشد برضد انگلستان يا برضد آمريكا، با يك كلمهاى كه آنها به محمدرضا مىگفتند كه فضولى موقوف، جلويش را اينجا مىگرفت. اگر يك كارى مىخواستند انجام بدهند، مثلاً در فرض كنيد
صحيفه نور ج 11 صفحه 46
مجلس شوراى استعمارى غلط، همچو كه كشتى انگلستان مىآمد طرف ايران مسأله ختم بود با همان حركتش. همچو كه اطلاع مىرسيد كه كشتى انگلستان راه افتاده از آنجا به كجا، اينجا ديگر بايد حتماً تسليم شد. قراردادى اگر مىخواستند ببندند و اينها يكوقتى، در آنوقتى كه فرض كنيد يك سرسختى مىخواستند نشان بدهند، يك چيزى كه در سرحدات واقع مىشد، اين كافى بود براى اينكه در مركز اينها ديگر دست بردارند از مخالفت و موافقت كنند و تسليم بشوند. اينها چيزهائى بود كه اينها با بوق و كرنا، با راديوها، با تبليغات، تبليغاتى كه بسياريش هم در خود كشورها بود يعنى عمال آنها در خود اين كشورها تبليغات مىكردند برضد خود كشور، اينها به مردم همچو بزرگ نشان داده بودند مسائل را كه مردم خيال مىكردند كه اگر الان يك حرفى بزنيم، يكدفعه چتربازىهاى آمريكا مىآيند مىريزند و ايران را خراب مىكنند. در همين قضيه اين را كراراً براى ما آمدند گفتند كه، مىنوشتند، از خارج هم مىنوشتند كه چتربازها بناست كه از بالا بيايند بالاى سرسفارت، از آن بالا يك دوائى بريزند و بيهوش كنند همه را و بيايند پائين و همه را ببرند و در قم هم مىخواهند بيايند و شما را بربايند، حتى بعضى آمده بودند به من مىگفتند كه شما نمانيد اينجا شب. خوب آقا اين شعر است كه اينها مىگويند. اين حرفهائى است كه در كتاب حسين كرد نويسند و مىنوشتند. اينها، اين حرف است كه مىزنند والا "چتر بازها مىآيند و همه را بيهوش مىكنند" اين همان حرفهايى بود كه "هى دوا مىزدند، همه چيزها بيهوش مىشدند" حرفهائى كه در الف ليل مىگويند. خواستند اينطورى ما را مثل سابق كه از اين حرفها ترس داشتند، اينطورى ملت ما را بترسانند، غافل از اينكه مسائل اين نيست، اصلاً مداخله نظامى ديگر حالا در دنيا اصلاً شكست خورده است، صحبتش هم شكست خورده. اينها به اعتبار اينكه ما را در افكار باز عقب مانده مىدانستند اين حرف را مىزدند، بعد هم حالا مىگويند كه وقتى كه در آمريكا چيز كردند رأى گيرى كردند (حالا به آن اندازهاى كه خودشان مىدانند) امروز يا ديشب بود كه پنجاه و پنج درصد از جمعيت آمريكا با مداخله نظامى مخالفند. يك غلطى از اول مىكنند بعد مىخواهند عذرش را بخواهند حالا مىگويند ملت ما مخالف است. خوب ملت آنها موفق باشد بسم الله، مگر مىشود حالا در دنيا يك چنين كارهائى را كرد، اين حرفها مال سابق بود، نه مال حالا، حالا دنيا يك چيز ديگر شده. حالا اگر صداى اينها در آيد در اينجا. شرق منفجر مىشود، نه شرق تنها، غرب هم منفجر مىشود. مگر مىشود حالا از اين كارها كرد بعد حالا از آنجا دست بردارند. نه مداخله نظامى نه از باب اينكه مثلاً فرض كنيد خوب ملت هم با آنها موافق نيست حتى گفته بودند كه اينها مىگويند كه اگر اينها را هم بكشند، مداخله نظامى نبايد بشود، اگر اين جاسوسها را بكشند هم، مداخله نظامى نباشد. خوب اگر يك چنين حرفى راست باشد معلوم مىشود كه آنها به عقل آمدهاند كه پنجاه نفر آدم جاسوس را فرضاً كشته (كه بنا ندارند حالا اينها را بكشند) پنجاه نفر را بكشند اسهل است از اينكه يك مملكتى، چند تا مملكت، خود آمريكا به خاك و خون كشيده بشود. اين معلوم مىشود يك خردهاى به عقل آمدهاند از اول هم معلوم نبود كه اين خيالها باشد. حالا ديگر چسبيدهاند به اينكه ما خير، محاصره اقتصادى مىكنيم بسيار خوب محاصره
صحيفه نور ج 11 صفحه 47
اقتصادى بكنيد ببينيم چه مىكنيد. اينها حرف است، محاصره مگر دنيا تابع آقاى كارتر، مگر همه دنيا مىخواهند زحمت بكشند كه آقاى كارتر بشود رئيس جمهور. سران كه مىشناسند هم را، سران ممالك هم را مىشناسند كه از چه قماشى هستند، مىدانند كه قضيه، قضيه ملت نيست. قضيه، قضيه اين است كه من مىخواهم چه بشوم او مىخواهد رئيس جمهور كجا بشود، او مىخواهد رئيس جمهور كجا بشود. اينها كه هم را مىشناسند مىدانند كه مسأله، مسأله اين نيست كه براى پنجاه تا مثلاً جاسوس خيلى دلشان سوخته يا براى فرض كنيد چه. اين را من كراراً گفتهام، ما در فرانسه كه بوديم يك نفر از اشخاص كه مىگفتند كه اين از طبقه بالاست (چه بود، من نمىدانم) از آنها مىآمدند زياد، راجع به همين مرديكه هم مىآمدند، گاهى هم از آمريكا پيغام مىآوردند، از رئيس جمهور آمريكا پيغام مىآوردند كه ما را سست كنند، اين در يك قضيهاى كه آمده بود و حرفش را نقل كردند، گفته بود كه يك قضيهاى در چين واقع شد كه سفارتخانه ما در خطر بود، ما راجع به افرادش هيچ ابداً نگرانى نداشتيم، افراد چيزى نيستند، راجع به مبلش ما نظر داشتيم، مبلهايش زياد قيمت داشت. اينها يك چنين قماش مردمى هستند كه مبلها را اهميت مىدهند، نه آدمها را. رئيس جمهور شدن پيش آقاى كارتر ارزش دارد، نه پنجاه نفر. اينها يك چيزهائى درست مىكنند براى اينكه آنجا براى خودشان يك راهى پيدا كنند و پيش ملت خودشان يك وجاهتى پيدا كنند و همانطور كه گفتم خدا كر و كورشان كرده كه هر راهى كه اينها بروند، برخلاف مصلحتشان است، هر طريقى كه بروند خلاف آن. بردند او را آنجا به خيال اينكه يك كارى بكنند، شكست خوردند، يعنى افكار مردم عوض شد، بعد لجاجت كردند در اينكه اين را تحويل بدهند، باز هم به ضرر خودشان شد. نتوانستند نگه دارند، فرستادند او را به پاناما. اين هم به ضرر خودشان. حالا اهالى پاناما دارند فرياد مىزنند در خيابانها، چه مىكنند كه اين مرديكه را آوردهاند اينجا چه كنند. خوب اين يك بنجلى است كه بايد بيخ ريش ما باشد، اينها اشتباه دارند اينها بايد بيايد در همين مملكت، بنجل از ماست، براى چه به پاناما برود؟ مردم پاناما را چرا اذيت مىكنند؟ خوب بفرستند او را محل خودمان، ما خودمان مىدانيم چه بكنيم.
محاكمه شاه مفلوك، محاكمه رؤساى جمهور آمريكاست
و عمده اين است كه خوف آنها نه براى اين آدم است، نه براى آن پنجاه تاست. اينها نيست. اينكه اصرار دارند كه اين مرديكه نيايد، براى اين است كه اگر اين بيايد و اينجا محاكمه بشود و محاكمهاش هم يك محاكمه همچو پنهانى و زير جلى نيست، محاكمهاى است كه با حضور اشخاص برجسته دنيا مىشود براى اينكه محاكمه يك آدم مفلوك نيست، محاكمه رؤساى جمهور است. همانطورى كه اين مرد گفته بود كه اگر من را محاكمه بخواهند بكنند، رئيس جمهور چند سال هم بايد محاكمه بكنند، چند نفر از اينها هم، صحيح است، اين محاكمه يك شخص نيست، يك آدم نيست، يك مفلوك نيست. ما هم او را نمىخواهيم براى اينكه يك آدم مفلوكى را چه بكنيم، ما مىخواهيم اين را
صحيفه نور ج 11 صفحه 48
بياوريم اينجا و در مقابل اين مستكبرين، مستضعفين تكليفشان را بدانند، مستضعفين دنيا يعنى مملكت آمريكا هم، ملت آمريكا هم تكليفش را با رؤساى جمهورش بفمهد كه اينها چه سنخ آدمهايى بودند كه به ما حكومت مىكردند. همانطورى كه ما اينجا فهميديم كه اينها چه سنخ آدمهائى بودند به ما حكومت مىكردند. فهميديم و خدا خواست كه قيام كرد ملت و خدا خواست كه اين را بيرونش كرد. مستضعفين دنيا بفهمند اينجا وقتى ما يك محاكمهاى راه انداختيم كه دنيا را شريك كرديم در اين محاكمه، از همه جا دعوت كرديم و در اينجا متفكرين دنيا، نويسندگان دنيا، سياسيون دنيا، شخصيات معتبر دنيا را از همه جا، حتى از آمريكا، از هر جا ما دعوت مىكنيم اينجا و اين آدم را اينجا محاكمه مىكنيم، يك محاكمه جار و جنجال دار تا معلوم بشود به همه دنيا، به همه مستضعفين كه اينها خودشان را جا زدند آنجا و با يك حرفهاى نامربوطى مىخواهند خودشان را تحميل كنند به ملتها. ما به ملتها بفهمانيم كه اينها لايق نيستند براى شما حكومت كنند، خودتان فكر كنيد. خودتان فكر كنيد بين خودتان، يك حكومتى كه دست خودتان باشد، نه اينكه كسى ارباب شما باشد. ما مقصدمان يك چنين مطلبى است، مقصدمان اين نيست كه يك نفر آدم بيايد اينجا و مثلاً چه بكند، نه. و همه خوف آقاى كارتر اين است كه مبادا يك چنين قصهاى پيش بيايد، پيش بينى يك چنين مسائلى مىكند. دست و پا مىكند، او را مىرود نگه مىدارد و بعد هم حالا جاى ديگر و بعدش حالا چه خواهد شد نمىدانم و ملت ايران بايد توجه داشته باشد كه يك ملتى است كه الان همه دنيا توجهشان به اينجاست. شما راديوهاى دنيا را، مطبوعات دنيا را ببينيد و در راس حرفهايشان همين مسائل ايران است الان.
ايجاد حكومت اسلامى آرزوى رسول اكرم همه مسلمين است
وقتى يك ملتى تحت توجه همه دنيا شد، بايد خودش را درست بفهمد، بفهمد كه پا را غلط نگذارد. اين خيانتهائى كه الان در ايران مىشود، در آذربايجان پيش آوردند، در بعضى جاهاى ديگر پيش آوردند. اين خيانتها هم در نظر ملتها منعكس بشود كه چيست. ملتى كه پا شده خودش خودش را اداره كند، از دست ابرقدرتها مىخواهد خارج كند خودش را، چپاولگرىها را مىخواهد قطع كند از مملكتش، باز از اهل خود مملكت بيايند و مخالفت كنند!! همه ملتها توجه دارند كه چيست اين، خودش را در دنيا رسوا مىكند، همانطورى كه كارتر خودش را در دنيا رسوا كرد. اينهائى هم كه مىگويند ما اهل ايران هستيم و به ايران علاقه داريم، به ملت علاقه داريم و اينها، در يك وقتى كه ملت قيام كرده و قدرتها را شكسته حالا مىخواهند يك حكومت ملى با دست خبرگان خودشان در اينجا تصويب بشود و چه بكند، همينهائى كه مىگويند ما از ملت هستيم و ما علاقه به ملت داريم، همينها مخالفت مىكنند. دنيا مىفهمد كه اين قشر مخالف چه هستند، آنطورى كه شما فهميديد و ما فهميم، دنيا هم مىفهمد. كارى نيست كه فقط در آذربايجان ايجاد بشود و خداى نخواسته ملت آذربايجان را خدشه دار بكند، ملت آذربايجان خدشهدار نمىشوند همانطور كه ملت ايران، همه ملتهاى ما (يعنى
صحيفه نور ج 11 صفحه 49
ملتها نيست كه يك ملتند) همانطورى كه آذربايجان خدشه دار نمىشود و تهران خدشهدار نمىشود و كردستان خدشهدار نمىشود و بلوچستان خدشهدار نمىشود همه اينها خدشهدار نمىشوند، همانطور هم كه انظار دنيا متوجه است كه اين يك عده خائن اقليت چه چيزى مىگويند. اين يك عده اقليتى كه ايستادهاند در مقابل سى و پنج ميليون جمعيت و در آراء آرائشان را ديديد كه در رفراندم اول همه قوا را روى هم گذاشتند باز صدى هشتاد با ما بود. حالا با اينكه يك مقدارى را بازى دادند و قهر كردند حالا هم صدى نود باز رأى مثبت دادند. دنيا نظر مىكند كه اين آدمها چه مىگويند در مقابل يك ملت. اين مردم چه مىگويند در مقابل ملتى كه همه ايستادهاند و هر روز فرياد دارند مىزنند كه (بعد از تصويبش هم دارند فرياد مىزنند) كه ما همين قانون اساسى را مىخواهيم؟ اين چند نفر آدم چه چيزى گويند در مقابل اين ملت؟ چه حرف حسابى دارند؟ چرا بايد اينها يك چنين فكر معوجى داشته باشند كه يك عده ياغيگرى كردهاند، يك چنين عده معدودى مىخواهند بر همه ملت ما حكومت كنند. مگر حكومت محمدرضا غير از اين معنا بود كه يك عده معدودى مىخواست ديگران را تحت سلطه قرار بدهد؟ حالا هم همينها نظير او هستند. و از ريشههاى او هستند چه مىگويند اينها در مقابل يك ملت كه زن و مردش خون دادند و بچه دادند و جوان دادند و يك حكومت اسلامى مىخواهند درست كنند؟ آقايان چه مىگويند در مقابل اسلام؟ چطور جواب اسلام را مىدهند؟ ملت بايد درست توجه كند، دشمنهاى خودش را در اين مسائل بشناسد كه چه قشرهائى با ملت دارند مخالفت مىكنند و دشمن هستند با ملت ما. بايد مردم بشناسند اينها را و من اميدوارم كه اين تحولى كه پيدا شده و اينكه هر قصهاى كه به نظر آنها اين است كه ما در اين قصه يك شكستى بخوريم، بيشتر صدا در مىآيد بيشتر مردم با هم منسجم مىشوند، من اميدوارم كه انشاءالله اين راه را تا آخر برويم آنى كه آرزوى همه مسلمين است، آنى كه آرزوى رسول اكرم است، آنكه آرزوى ائمه ما هست و آن ايجاد يك حكومت اسلامى، همه چيزى اسلامى باشد، من اميدوارم كه با دعاى همه شما و با توجه همه شما به خدا و با وحدت كلمه اين راه را به آخر برسانيم.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 50
تاريخ: 28/9/58
متن مصاحبه امام خمينى با حسنين هيكل
حسنين هيكل: تا 3 روز ديگر يك سال از آخرين ديدار با شما در پاريس مىگذرد و در اين سال چيزهاى زيادى گذشت.
امام: بله، الحمدالله. انشاءالله ... اميدواريم از اين به بعد هم چيزهاى زيادى بگذرد.
سوال: در نظر شما مهمترين چيزى كه در سال گذشته رخ داد چه بود و چه توقعى داريد در سال آينده بگذرد؟
جواب: بسم الله الرحمن الرحيم: مهمترين چيزى كه در سال گذشته براى ملت ما حاصل شد، قطع ايادى ابرقدرتها از كشور و قطع ظلمى كه بر اينها در سالهاى طولانى شد، آن بزرگتر چيزى بود كه بر ما گذشت و بزرگتر چيزى كه ما آرزو داريم اين است كه در اين سال انشاءالله ممالك اسلامى به ما متصل بشوند و ملتهاى مسلمين بيدار بشوند و متوجه به اين بشوند كه اين تبليغاتى كه ابرقدرتها كردند و خودشان را آسيب ناپذير معرفى كردند، اينها حقيقت نداشته است. ديدند ملتها كه ملت ما بزرگتر آسيب را به بزرگتر رژيم وارد كرد و الان هم مشغول است كه آسيبها را پشت آسيبها وارد كند و آن كه بت بزرگى كه براى دنيا درست كرده بودند، ملت ما شكست آن را و مىشكند. آرزوى بزرگ ما اين است كه ملتهاى ديگر هم با ما متصل بشوند و همانطور كه اسلام دستور داده است كه مؤمنين اخوه هستند، همان مسائل در پيش روى ملتها باشد. البته من از دولتها بايد بگويم مايوسم لكن ملتها اينطور نيستند. ملت مصر يك حكم دارد و آقاى سادات هم يك حكم و همين طور ساير ملتها نسبت به دولتها. كمى از دولتها هست كه اميدى به آنها هست والا اكثراً اميد بر آنها نيست و ما آرزوى بزرگمان اين است كه ملتها اين معنايى كه در ايران واقع شد و ديدند آن چيزهايى كه به نظرشان امكان نداشت تحقق پيدا كرد، آنها هم توجه داشته باشند كه غيرممكنها با اراده ملتها، ارادهاى كه تبع اراده خداست، ارادهاى كه براى خداست، غير
صحيفه نور ج 11 صفحه 51
ممكنها ممكن مىشود و محالها واقع.
سوال: در سال گذشته چيزهاى زيادى رخ داد و چيزهاى زيادى هم شنيديم و الان كه من آمدم اينجا، مىبينم مشكلات زيادى در عين پيروزىهاى زياد در كشور ايران موجود است مثلاً اجانب، تبليغات، حمله تبليغاتى و حملههاى ديگرى مىكنند و ممكن است كه يك وقت منجر به حمله نظامى هم بشود كما اينكه حملههاى اقتصادى هم دارند به ايران و در آينده چيزهاى زيادى رخ خواهد داد. شما آيا براى آينده ممكن است من براى آينده سوالى بگيرم از شما كه شما چه در نظر داريد درباره روابط با آمريكا، مثلاً، من باب مثال در روابط با آمريكا و مثلاً درباره مسائل و مشكلات ديگرى كه متوجه ملت ايران و انقلاب ايران خواهد شد، شما چه در نظر داريد و مىخواهيد چه عملى انجام بدهيد؟ ديروز كارتر چيزى گفت كه شبيه به تهديد جنگ بود كه اين تهديد اول ايشان نيست.
جواب: پشت سر هر انقلابى در عالم اينطور آشفتگىها هست و من بايد بگويم كه انقلاب ما انقلاب بزرگى بوده است و در حد خودش بالاترين انقلاب بوده است، با وضعى كه حاضر است و ما شاهد بوديم و پشت سر آن آشفتگىهايش ناچيز است. آنطورى كه انقلابهاى ديگر بودند كه بعد از 50 سال، 60 سال، بعد از چند سال باز گرفتار هستند، ما آن گرفتارىها را نداريم و مهم هم اين است كه انقلاب ما اسلامى است و ملى، ملت مسلم قيام كرده است براى اسلام و هر قيامى كه اينطور باشد پشت سرش آنطور خونريزىها، آنطور وحشيگرىها پيدا نمىشود. شما مطلع هستيد كه در اين انقلابات يك ميليون و يك ميليون و نيم مقتول داشتند. پس از پيروزى، فلان كسى كه پيروز شده است مىگويد من تا اين سيگار را كشيدم هر چه مىتوانيد بكشيد و آنطورى كه الان براى من يعنى چند روز پيش از اين، صورت آوردند از ممالكى كه در آن يك انقلابى واقع شده و صورتى كه از حبسىها دادند، از مقتولين و اينها دادند عددها، عددهاى زيادى مثل يك ميليون، يك ميليون و نيم، دو ميليون بود. و كشور ما بعد از اينكه انقلابش پيروز شد، يك نفر هم حتى بيگناه كشته نشد. آن اشخاصى كه در محكمه بردند و ثابت شده است به اينكه مفسد بودهاند و فساد ايجاد كردهاند و قتل عامها كردهاند، امر به قتل عامها كردهاند، آنها يك عده معدودى بودند كه بعد از اينكه محاكمه شدند به جزاى خودشان رسيدند. بعد از انقلاب ما، يك آزادى داده شد، تمام مرزها باز و تمام فرودگاه باز و تمام احزاب و تمام نويسندگان آزاد، در صورتى كه بعد از انقلاب، شما مىدانيد كه تمام اينها به روى دنيا بسته مىشود. انقلاب ما، غير از انقلاب جاهاى ديگر است. انقلاب وقتى متكى بر اسلام شد و ملت متعهد به اسلام بودند اين انقلاب نمىتواند آنطور خسارات را داشته باشد. ما هر چه خسارت ديديم در حالى بوده است كه با شاه، شاه
صحيفه نور ج 11 صفحه 52
مخلوع و دار و دسته او برخورد داشتيم و حالا هم هر چه مقتول هست آنهايى هستند كه آنها دارند جنايت مىكنند و باز هم ناچيز هست، چيزى نيست در نظر ما. اما قضيه تشرهاى آقاى كارتر، نمىدانم شما اين مثل را مىدانيد، من حيفم آيد كه مثل بزنم به شير، كه مىگويند وقتى كه مقابل يك دشمن مىايستد هم فرياد مىزند هم از آن طرفش چيزى بيرون مىآيد و هم دمش را حركت مىدهد، فرياد مىزند براى اينكه طرف را بترساند، مىترسد، از اين جهت از او چيزى هم صادر مىشود، دمش را حركت مىدهد براى اينكه ميانجى پيدا كند. آقاى كارتر را من حيفم مىآيد كه بگويم شير، لكن يك موجودى است كه همين كارها را دارد مىكند اين هياهو و اين فريادها و آن ترساندن ماها را از اقدام نظامى، دخالت نظامى، اينها كهنه شده است و لهذا يك دفعه يك چيزى مىگويد فوراً بعدش يك چيز ديگر مىگويد خلاف آن. اينها همان فريادهايى است كه آن حيوان زد براى اينكه بترساند طرفش را الان ملتهاى اسلامى و ملتهاى غير اسلامى هم توجهشان به اينجاست و دلهاىشان با ماست. شما اين را بدانيد كه اگر چنانچه سرنيزه سادات از روى مصر برداشته بشود، ملت مصر با ماست براى اينكه ما اسلام را مىخواهيم، مصر هم اسلام را مىخواهد. ما مىخواهيم يك حكومت اسلامى باشد، ملت مصر هم همين را مىخواهند. ما مىخواهيم يك ملت اسلامى باشد، ملت عراق هم همين را مىخواهند، ملتهاى ديگر هم، تركيه هم همين را مىخواهد. هر جا كه مسلم است ملتش مايل است كه يك رژيم اسلامى، يك رژيم عدل باشد بلكه اگر ما تبليغاتمان برسد به دنيا و ما به مردم دنيا حالى كنيم كه اسلام چه چيز است، اسلام اصلاً شناخته نشده است، تا حالا اصل اسلام شناخته نشده است، كسى نمىداند چيست تا حكومت مىگويند، به نظرتان حكومت محمدرضا مىآيد و سادات و كارتر، تا رژيم گفته مىشود، اين رژيمها به نظرشان مىآيد. ما هر چه هم بخواهيم به آنها بفمانيم، تا نتوانيم درست پياده كنيم آن چيزى را كه موافق رضاى خدا و رسول خداست، نمىتوانيم ادعا كنيم كه ما يك رژيم اسلامى داريم. ما الان در آستانه اين واقع شدهايم كه يك رژيم اسلامى متحقق بشود و انشاءالله متحقق بشود لكن اگر دنيا بفهمد كه اين اسلام چيست، حكومت اسلام چه جورى است، چه وضعى دارد، حاكم اسلام و رئيس اسلام با محكومين و با اشخاصى كه به آنها حكومت مىكند چه وضعى داشته اند، سردارهاى اسلام در صدر اسلام با مردم چه وضعى داشتهاند، سردارى كه يك نفر آدم بازارى، صوفى به او فحاشى مىكند، نشناخته و بعد او راه مىافتد مىرود بعد به او مىگويند كه اين مالك اشتر ظاهراً بود كه اين مالك اشتر بود، فهميدى چه كردى؟ فهميده و مىدود دنبالش كه مىبيند رفته مسجد،مىگويد كه من آمدم مسجد دعا مىكنم براى تو. اين يك فرم حكومتى است كه دنيا نديده است يعنى تا حالا در دنيا نشده است پياده بشود. زمان حضرت امير و زمان پيغمبر اكرم و خلفا يك مقدارى، آنطورى كه مىخواستند يك مقدارى شد والا آنطورى كه آنها مىخواستند نشده است تا حالا. بعد از
صحيفه نور ج 11 صفحه 53
آن هم كه بنى اميه آمدند و بنى عباس آمدند و حكومتهاى ايرانى و نمىدانم بومى و اينها بودند كه ديگر بدتر شد مصيبتها. ما اگر بتوانيم و شما نويسندههايى كه مسؤول هستيد همه شما مسؤول هستيد، همه نويسندگان اسلام مسؤول هستند، همه گويندگان اسلام مسؤول هستند كه معرفى كنند اسلام را به مردم، حكومت اسلام را معرفى كنند به ملتهاى خودشان كه حكومت اين است وضعش، نه آنى كه محمدرضا داشت نه آنى كه سادات دارد و نه آنى كه ساير سران قوم دارند. آنها اصلش اجنبى است از اسلام، ربطى به اسلام ندارد. اگر ما معرفى كنيم اسلام را به دنيا، همه دنيا با ما موافق مىشوند، همه قلوب دنيا مىخواهند عدالت باشد، اينجور عدالتى كه در اسلام هست لكن خوب، ما يك اشخاص ملت ضعيفى هستيم، تبليغات نداريم در دنيا، دنيا برضد ما دارد تبليغات مىكند، همه قلمهاى خارج به ضد ماست، همه راديوهاى خارج تبليغات برخلاف ما مىكنند، معذلك يك معجزه است كه در عين حالى كه همه دارند برخلاف دارند عمل مىكنند باز هم اين قافله دارد جلو مىرود و جلوتر خواهد رفت. پس اين معنا كه شما مىگوئيد كه تشر زده آقاى كارتر و ما را خواسته بترساند، اين نظير همان تشرى است كه آن حيوان مىزند و ما هم بنا نداريم بترسيم، يك قومى مىترسند كه بر ايشان مردن يك مسأله باشد. شما يك مقدارى باشيد توى اين مردم، همينهائى كه اينجا الان فرياد دارند مىزنند، يك مقدارى توى اينها باشيد ببينيد كه اينها منطقشان چيست؟ اينها مىگويند كه ما مىخواهيم كه شهيد بشويم. همين امروز كه در روزنامه من ديدم اين عيال مرحوم آقاى مفتح مىگويد كه ما افتخار مىكنيم كه يك شهيد داديم. يك مردمى كه بانوانش اينطور باشند كه به شهادت سرپرستشان آن هم يك چنين سرپرستى افتخار بكند و بسيارى از اين زنها كه جوانشان را از دست دادند مىآيند پيش من مىگويند كه ما باز هم داريم، باز هم داريم كه تقديم كنيم، يك چنين ملتى را آقاى كارتر از نظامى مىترساند؟ از نظامى بايد خودش را بترساند كه به آنطور اعتقاد ندارد و آنهائى كه دعا را مىخواهند وسيله رياست قرار بدهند، ناقوس را مىخواهند وسيله بلندگويشان باشد براى رياست. ما از چه مىترسيم؟ مائى كه معتقديم كه از اينجا كه برويم به يك جاى بهتر مىرسيم چرا بايد بترسيم؟ پس ما از نظاميشان نمىترسيم، ما مهيا هستيم، تا آن اندازه كه مىتوانيم مقابله كنيم، اگر نتوانستيم شهيد مىشويم كارى نيست اين، اولياء ما هم همين طور بودند. لكن من به شما مىگويم كه اصلاً اين اسلحه پوسيده است، اين اسلحه اينكه ما مداخله نظامى مىكنيم يك اسلحه پوسيدهاى است كه سابقاً اگر چنانچه يك چنين چيزى مىگفتند در ايران، خوفى بود اما ايران الان از اين چيزها خوفى ندارد و اين اسلحه پوسيده است، اصلاً اسلحه در دنيا پوسيده است، مسخره مىكند دنيا اين حرف را، اين حرفى كه ما مداخله نظامى مىكنيم، اين حرفى است كه دنيا مسخرهاش مىكند لكن حالا اگر ديوانگى كردند و يك چنين كارى كردند ما هم حاضريم، ما ابائى از اين نداريم، البته ما حتى الامكان مىخواهيم كه
صحيفه نور ج 11 صفحه 54
بشر انسان باشد و مثل سباع به هم نريزند اما اگر سباعى به ما حمله كرد ما دفاع مىكنيم تا آن حد كه مىتوانيم. اما قضيه اقتصادى و اينها اين هم از همانطور است، از همان قماش است كه كهنه شده اين اسلحهها. آقاى كارتر خيال مىكند كه ماها از دنيا اصلاً بىخبر هستيم، هيچ اطلاعى از دنيا نداريم، ايشان را هم به آنطور حالا مىشناسيم كه ابرقدرت هست و داراى كذا و چقدر نمىدانم لشكر و چقدر سلاح و امثال ذلك و همه دنيا هم. ما عقيده مان مثلاً اين است كه تا ايشان بگويند كه "محاصره اقتصادى" در دنيا به روى ما بسته مىشود، اين هم از آن خيالاتى است كه ايشان كردند پيش خودشان، در آن كاخ سفيد قهوه خوردند و يا اگر مىخوردند و پاهايشان را روى هم انداختند اين فكر را كردند. ما پيشمان اين حرفها مطرح نيست، ما اين را گفتيم كه ما خودمان از اين زمين خدا، روزى خودمان را در مىآوريم و علاوه كى گوش مىدهند مردم به اين حرفها؟ دولت خودشان هم در يكى دو دفعه تا حالا دو، سه دفعه تا حالا گفتهاند كه اين حرف صحيح نيست، محاصره اقتصادى صحيح نيست، بكلى نمىشود. ممالك ديگر هم كه تابع ايشان نيستند، بلى آقاى سادات تبعيت دارد، تابع است، او چشم و گوش بسته مثل شاه ما تسليم است و من چقدر بايد تاسف بخورم كه يكى كه در يك مملكت اسلامى دارد مىگويد "من راس اين مملكت هستم با دو نفر كه هر دو دشمن اسلام هستند، دشمن اسلام هستند نه دشمن يك طايفه اى، رژيم اسرائيل دشمن اسلام است نه دشمن ما، دشمن شما، كارتر برادر اوست اينها سر يك ميز بنشينند و با هم معاهده كنند بر ضد اسلام و ما بنشينيم گوش كنيم، ملت مصر هم بنشيند گوش كند، شما نويسندهها هم بنشينيد گوش كنيد. اين چقدر تاسف دارد و چقدر من بايد متاسف باشم به اين وضع اينكه اينها يك چنين پيوندهايى دارند با دشمنهاى اسلام، با كسانى كه به روى مسلمين آتش كشيدند، اينها بنشينند با هم سر يك ميز و با هم قرارداد كنند برضد مسلمين و از آن بدتر اينكه هم مسلمين بنشينند نگاه كنند، دولتهاى اسلامى هم بنشينند نگاه كنند، ملتها هم بنشينند نگاه كنند.
سوال: من يك چيزهايى دارم احساس مىكنم و مىبينم كه از داخل نهضت است، از داخل ايران است و از خارج نيست مثل قضاياى آذربايجان و اكراد و كردستان كه شكل مسلح گرفت و مثلاً قضيه دانشجويانى كه اين گروگانها را گرفتند، اين از داخل ملت شروع شد. مثلاً آيا دولت ايران با اينها موافق بود و آيا با آنها همكارى مىكرد و دلش مىخواست يك چنين چيزى بشود؟ من مىخواهم رأى امام را ببينم درباره قضايائى كه در داخل كشور و از اندرون آن بروز مىكند و تراوش مىكند نه آن چيزى كه از خارج مىآيد اينها، چه نظرى شما داريد و چه تفسيرى بر اين قضايا داريد؟ حكومتهائى آمدند و رفتند، وزير خارجهاى آمد، وزير خارجهاى رفت، چيزهاى ديگرى هست احتمال مىدهم يك فشارهاى اقتصادى داخلى هم
صحيفه نور ج 11 صفحه 55
باشد كه ما اطلاع نداريم اين تغييراتى كه دارد مىشود. نظر امام، تفسير امام براى قضايا چيست؟ اينها از كجا مىشود اينجور چيزهائى؟
جواب: قضايائى كه در ايران واقع شده است اينها ريشهاش از خارج و يك مقدارى هم از ريشههايى كه رژيم سابق دارند و طرفدارانشان است. امت اصيل، نه كرد و نه آذربايجانى با ما مواجه نيستند، البته يك تبليغاتى در كردستان همان اشخاص خارجى كردند كه خيال كردند كه يك تفرقهاى بين مثلاً اكراد و غير اكراد، بين اقليتهاى اينجا و غير آن هست و اين براى اين است كه اسلام را درست نمىگذارند ما معرفى كنيم. من اميد اين را دارم كه اگر اسلام آنطورى كه ما مىخواهيم در اينجا تحقق پيدا كند، پياده بشود، نه كرد و نه لر و نه ترك و نه ساير قشرها كه هستند هيچ يك از اينها اصلاً نخواهند كه خودشان عليحده باشند، عليحده بودن روى اين زمينه است كه يك دولت مركزى بخواهد بر آنها يك تحميلاتى بكند. مثل همين است كه اول هم گفتم كه تا گفته مىشود رژيم، دولت و اينها مردم توى ذهنشان همان رژيم سابق و همان دولتهاى سابق مىآيد كه در تهران نشسته بودند و تحميل مىكردند به همه قشرهاى ايران، زور مىگفتند و آنها را محروم مىكردند و تمام ذخائرشان را به ديگران مىدادند و در خوزستان مردم گرسنگى مىخوردند و نفت زير پايشان براى خارج صادر مىشد. اينها اگر حكومت اسلامى را ببينند و بدانند كه چه خواهيم كرد و چه ميل داريم انجام بدهيم، آن روزى كه حكومت اسلامى پيدا بشود تمام اين قشرهايى كه هستند اين مسائل از پيش آنها ديگر طرح نمىشود طرح اينكه ما مىخواهيم خودمان حكومتمان باشد، ما مىخواهيم شهردارى، خودمان باشد، اينها روى اين زمينه است كه از دولتهاى سابق ضربه خوردند، آن ضربهاى كه از دولتهاى سابق خوردند. تلخى كه در ذائقه همه قشرها هست اين اسباب اين شده است كه اينها خيال كنند كه اين حكومت اسلامى هم مثل حكومت شاهنشاهى است همانطورى كه حكومت شاهنشاهى همه ذخائر را مىبرد و كردستان در حال فقر بود و عرض بكنم كه بيمارستان نداشتند و دانشگاه نداشتند و هيچ چيز فرض كنيد كه بلوچستان هم همين طور بختيارى هم همين طور، اينطور بود، الان هم كه مىشنوند حكومت، اصلاً در ذهنشان بيش از آن حكومتى كه در رژيم سابق بود، نمىآيد. از اين جهت اين حرفها را مىزنند و ما هم گفتيم كه ما الان حرفهاى شما را همه را مىشنويم تا وقتى فهميديد حكومت چيست، وقتى گفتيد حكومت، ديگر خودتان حرفتان را پس مىگيريد و ما در داخل از خود ملت، از خود داخل چيزى نداريم. ملت همهشان با ما هستند آنهائى كه الان صدا در مىآورند در اين قشرها اينهايند كه از خارج الهام مىگيرند نه از داخل و آنها هم بسيارشان متوجه مسائل نيستند و بعضىشان هم البته كذا هستند و الا نه اين است كه ما، شما خيال كنيد كه در داخل ما يك مشكلاتى الان مواجه هستيم و مردم در داخل نمىگذارند چه
صحيفه نور ج 11 صفحه 56
بشود نه، مسائل اينطور نيست، البته يك قضيه كه واقع مىشود قلمهاى دشمنهاى ما به راه مىافتد و يك قضيه كوچكى را بزرگش مىكنند الى ماشاءالله. يك قضيه در آذربايجان مثلاً پيش مىآيد، قضيه جزيى كه قابل ذكر خيلى نبود، آذربايجان مخالفتى با اسلام نداشت، اين را در خارج بزرگش مىكنند و در راديوها سروصدا در مىآورند كه حكومت آذربايجان چه مىخواهد بشود و جمهورى آذربايجان چه و اين حرفها نيست در كار، اين حرفها اين تبليغات است همهاش، واقعيت ندارد. شما الان مىبينيد بازارهاى ايران باز است و هيچ خبرى نيست، همه جا صحيح و سالم و مثل آن نهضتها و آن انقلابات نيست كه الان انقلابى باشد. ما انقلابمان باز يك سالش نشده است و انقلابى كه باز يك سال نشده است و پيروزىاش چند ماه است، شما متوقعيد كه تا اين سد شكسته شد تمام امور همچو آسوده و راحت يكه ..... خوب، يك سى و پنج ميليون حبسى از حبس بيرون آمدند، ما يك محبس داشتيم ايران اسمش بود، سى و پنج ميليون جمعيت هم توى آن محبوس بودند، اختناقها بود و فشارها بود، يك دفعه يك سدى شكسته شد سى و پنج ميليون ريختند بيرون، شما مىخواهيد سى و پنج ميليون كه بيرون مىريزند، تويشان هم يك عدهاى هستند كه اينها جاهل هستند، يك عدهاى هم هستند كه آنها ملهم از خارج هستند، شما مىخواهيد كه فوراً همه سروصداها بخوابد و اينها. شما خاطر جمع باشيد كه اين سروصداها چيزى نيست و يك چيزى كه پيش ما يك اهميتى داشته باشد نيست، اينها مثل سروصداهاى آقاى كارتر است، كه هيچ خبرى نيست در اينجا، دشمنهاى ما براى ما خبر خيال مىكنند مىخواهند درست بكنند و اما قضيه اينجايى كه شما اسمش را سفارت مىگذاريد و ما اسمش را جاسوسخانه مىگذاريم، اين قضيه را يك دسته از جوانهاى ما رفتند و آنجا را گرفتند و ديدند كه محل جاسوسى است اينجا، اصلاً يك سفارتخانه نيست، با اسم سفارتخانه يك محلى را درست كردند براى جاسوسى و توطئه منطقه نه توطئه تنها براى ايران، اينها هم كه ديدند در آنجا هستند، آنها هم جاسوس هستند، اصلاً مامور سياسى ما در ايران برايمان ثابت نيست كه يك مأمور سياسى آمريكا داشته باشد. امريكا ما را يك دولت سياسى نمىدانسته كه يك مامور سياسى بخواهند بفرستند. دولت اينجا هم آنوقتى كه بود، رژيمى كه بود نوكرش بود، هر كارى مىخواست مىكرد. مىخواست چه كند؟ يك ديپلمات بياورد اينجا، مگر مواجه بود با يك مملكتى كه مثل خودش بود؟ يك مملكتى بود كه در قبضه او بود و همه چيز آن دست او بود، اين ديگر ديپلمات نمىخواست، اين اينجا مىخواست كه يك مركزى درست بكند و عمده نظرش خارج بود، دشمنان خارجى او بود، عمده نظر آقاى كارتر در اين محل كه اين چيزها را درست مىكرد شوروى بود نه اينكه ايران برايش يك چيزى بوده خوب ايران در مشتش بود، كارى به او نبود، عمده نظر اين بود كه اينجا پايگاهى درست كنند، در مقابل يك قدرت بزرگى پايگاه نظامى درست كرده، پايگاه همه چيز و پايگاه
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 58
تاريخ: 29/9/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى قم
شماها امروز فرزندان رسول خدا هستيد
بسم الله الرحمن الرحيم
چقدر من از اين صورتهاى نورانى، ايمانى، اسلامى، خوشم مىآيد، (گريه حضار) چقدر من اين برادرها و فرزندانم را دوست دارم، (گريه حضار) شماها امروز فرزندان اسلام هستيد، شماها امروز فرزندان رسول خدا هستيد، خدمت به ديانت اسلام مىكنيد و در راه خدا قيام كرديد، پاسداران قرآن كريم هستيد، پاسداران اسلام مقدس هستيد، چه مجلس خوبى است اين مجلسى كه من شما برادرها را همچو مىيابم كه صادقانه براى اسلام خدمت مىكنيد، چه چهرههاى خوبى شما داريد و چه جوانهاى برومندى براى اسلام هستيد، اسلام عزيز به ما خيلى حق دارد و به شما خيلى حق دارد، اسلام عزيز در طول تاريخ مخفى بوده است بر ما، نگذاشتند كه اسلام را، آنطورى كه هست در معرض نمايش عمومى بگذاريم.
ترس دشمنان از اسلام است
دشمنهاى اسلام كوشش كردند كه بين برادرهاى اسلامى جدائى بياندازند و كوشش كردند كه تعليمات اسلامى را نگذارند به گوش برادرهاى مسلم برسد چون از اسلام مىترسيدند و از اجتماع مسلمين هراس داشتند. آنها امروز كه ضربه خوردند، ضربه اسلامى خوردند، ديدند كه ملتى به پاس اسلام قيام كرده است و يك جمعيتهاى زيادى، جوانان برومندى، براى خدا پاسدارى دارند مىكنند، آنها ديدند كه اين ملت، اين پاسداران ملت آنها را به عقب راند و قدرتهاى آنها را شكست و دستهاى آنها را از مخازن ايران كوتاه كرد، امروز كه آنها ضربه ديدند حيلههاى آنها بيشتر به كار افتاده است، نوكرهاى آنها بيشتر مشغول حيله شدند، در اطراف ايران نوكرهاى اينها آشوب مىكنند، ملت ما بايد هشيار باشد و اتكال به خدا بكند و اين تتمهاى كه از آن ريشههاى فساد بوده است از سر راه اسلام و قرآن بردارد.
پاسداران امروز مثل لشكرهاى صدر اسلام هستند
جوانان عزيز من، برومند باشيد، قدرتمند باشيد كه پشتوانه شما خداست، شما امروز مثل
صحيفه نور ج 11 صفحه 59
لشكرهاى صدر اسلام هستيد، مثل آن است كه در ركاب رسول اكرم (ص) جنگ مىكنيد همان طور كه آنها با عدههايى قليل به اذن خدا بر عدههاى كثير، بر لشكرهاى كثير غلبه كردند، شما هم غلبه خواهيد كرد بر دشمنها، هر چه بزرگ باشد، وقتى مقصد خدا باشد، مقصد اين باشد كه اسلام زنده بشود، مقصد اين باشد كه احكام اسلام در مملكت جارى بشود، مقصد كه الهى شد دنبالش پيروزى است.
به فيض الهى اعمال دشمن به نفع ما تمام مىشود
اين دست و پاهايى كه مىزنند اينها و كارهاى غير عقلائى كه مىكنند، مىبينيد كه به نفع ما تمام مىشود، به نفع شما تمام مىشود، ترور مىكنند به خيال اينكه ما را بترسانند، ملت ما را بترسانند، مىبينيد كه شجاعتشان افزون مىشود و فريادشان بيشتر و اجتماعاتشان بيشتر، اينها خداوند عقلشان را گرفته است كه كارهائى كه مىكنند بر ضرر خودشان تمام مىشود، كارهائى كه مىكنند به نفع ما باشد، شاه خائن را، شاه مخلوع را كه ملت ما عقب زده است با انهمه جرائمى كه براى اين ملت پيش آورده است و مرتكب شده است و با آنهمه جناياتى كه بر اين ملت كرده است، آنها به خيال توطئه، يا به هواى ديگرى او را مىبرند پناه مىدهند، براى اينكه به ملت خودشان حالى كنند كه ما انساندوست هستيم، بر ضرر خودشان تمام مىشود. ملتها بيدارند، مىدانند كه اين ابرقدرتها چكارهاند، آنقدر پافشارى مىكنند و از اينطرف، ملت قدرتمند ما در مقابل ايستاده است كه مىبينند نمىشود او را نگه داشت در محل خودش، به اسم اينكه ما مىخواهيم او را بيرون كنيم مىبرندش به يك جاى ديگرى كه باز تحت حمايت خودشان است، غافل از اينكه عقب نشينى باز اثرى ندارد و ملت ما آماده است براى اينكه تا آخر نهضت قيام خودش را حفظ كند، كارهائى كه اينها مىكنند كارهائى است كه به خيال خودشان، براى خودشان است، لكن ضرر خودشان در اوست.
شما امروز وقتى كه مطالعه كنيد، بشنويد قشرهاى مختلف ملتها را، نه دولتها، ملتهاى جهان الان به نفع شما هستند، دولتها هر چه مىخواهند باشند، از دولتها هم كم كم دارند به نفع شما مىشوند، در خود آمريكا هم ملت آمريكا كم كم بيدار مىشوند، خواهند شناخت اين ابرقدرتهائى كه تحميل مىكنند خودشان را بر ملتها، قبلاً اينطور نبود كه ملت آمريكا با ما باشد، حالا بسيارى از آنها با ما شدهاند، حالا وقتى كه خودشان اقرار كردند كه وقتى كه آراء ملت را شمارش كردند، به يك ارزيابى فهميدند كه پنجاه و پنج درصد اجازه نمىدهند كه آمريكا دخالت نظامى بكند و شايد اجازه ندهند كه دخالت اقتصادى بكند، حصر اقتصادى را كه او خيال مىكرد بر ضرر ملت ماست، ملتهاى ديگر همه از اين انتقاد كردند، بلكه بسيارى از دولتها هم، ما مصمميم، ملت ما مصمم است كه اين راهى كه رفته است تا آخر برود، من در چهرههاى نورانى و دوست داشتنى شما كه نگاه مىكنم تصميم را مىفهمم، شما مصمميد، ما هم مصمميم، ما از نظامى آمريكا و از حصر اقتصادىاش هيچ باكى ندارم و گمان نكنيد كه موفق بشود و اجازه بدهد ملت آمريكا و مجلس آمريكا بر اينكه يك دخالت نظامى بكند، براى اينكه مىداند ملت آمريكا كه دخالت نظامى به ضرر ملت آمريكاست و به ضرر دولت
صحيفه نور ج 11 صفحه 60
آمريكا است و از حصر اقتصادى هم ابداً خوفى نداشته باشيد، براى اينكه ملتهاى ديگر و دولتهاى ديگر تابع آمريكا نيستند، در دنيا به روى ما بسته نخواهد شد، ما خدا را داريم، در دنيا به روى ما بسته بشود، در رحمت خدا به روى ما باز است. ما براى خدا مىخواهيم اقدام كنيم، ما قيام كرديم براى خداى تبارك و تعالى، ما ديديم كه ظلم در اين مملكت هست، ما ديديم كه چپاولگرى در اين مملكت هست، ما ديديم كه مستكبران، مستضعفان را دارند از بين مىبرند، قيام كرديم، ما براى خدا قيام كرديم، در همه اهالى ممالك هم به روى ما بسته بشود، در رحمت خدا به روى ما باز است و ما اتكال به رحمت خدا و اتكال به قدرت خدا مىكنيم و شما قدرتمند باشيد و به پيش برويد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 61
تاريخ: 29/9/58
بيانات امام خمينى در جمع راهپيمايان كفن پوش كورانده و دانشآموزان دبيرستان الفتح نهاوند
قيام براى خدا شكست ندارد
بسم الله الرحمن الرحيم
از همه آقايان محترم، برادرهاى عزيزم كه از اطراف، پاى پياده آمديد تشكر مىكنيم. ملتى كه اينطور تحول پيدا كرده است كه در سرماى اين راهها، با رنج، جوانهايش پياده مىآيند و غسل شهادت مىكنند و پيشقدم براى شهادت هستند، پيروزند. شما جوانان پيروزيد انشاءالله و آنها كه گمان مىكنند كه با يك ترورى، با يك راه انداختن ناراحتىهائى مىتوانند اين ملت را از راه خودش منحرف كنند اشتباه مىكنند.
ملت ما بيدار شده است و قيام كرده است و قيام براى خدا، كسى كه قيام براى خدا كرده است اين شكست ندارد و كشته شدن بعضى افراد هر چه هم شخصيتى باشد، در روحيه ملت ما تأثير بد ندارد بلكه بيشتر تهييج مىكند. ملت ما ملتى است كه مىخواهد كار بكند، دانشجوئى كه براى خدا مىخواهد اين نهضت را برساند به آخر، كشاورزى كه براى خدا اين نهضت را به آخر برساند هر چه هم با او مقابله كنند، هر چند ناراحتى ايجاد كنند و هر چه هم جار و جنجال كنند دشمنهاشان، فايده براى آنها ندارند اينها بيشتر به ميدان مىآيند. عمده اين است كه راه، راه خداست و اسلام است و جوانهاى ما اين راه اسلامى را رفتهاند و مثل سابق ديگر نيستند كه از يك تشر دولت، از يك پاسبان وحشت داشته باشند، اينها ديگر از هيچ چيز ترس ندارند، چنانچه در خيابانها رفتند و در پشت بامها رفتند و مقابله كردند با دشمنها، مقابله كردند با توپ و تانك و پيش بردند و از اين به بعد هم انشاءالله پيش مىبرند.
شما نهضتتان براى خدا بوده است
لكن دو شرط در پيشرفت هست. يك شرط اين است كه براى خدا باشد، اگر چنانچه يك قيامى براى خدا باشد خداى تبارك و تعالى كمك مىكند. از كمى جمعيت نترسيد، ولى بحمدالله جمعيتهاتان زياد است. در صدر اسلام يك جمعيت سى هزارى به دو تا امپراطورى كه به همه جهازهاى سلاحى مجهز بودند و يكىشان هفتصد هزار نفر يا هشتصد هزار نفر نظامى مجهز به جنگ آورده بود، اينها با سى هزار نفر غلبه كردند. يكى از سردارهاى اسلام آنوقت گفت كه شصت هزار نفر
صحيفه نور ج 11 صفحه 62
جلو آمدند پيشاهنگند از دشمن و دنبال آنها هم هشتصد يا هفتصد هزار نفر دشمن هست، ما اگر يك ضربهاى به اينها نزنيم اينها جرى مىشوند. اين سردار گفت كه سى نفر همراه من بيايد شب مىرويم و به اين شصت هزار نفر شبيخون مىزنيم، سى عدد. تمام لشگرش
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 65
تاريخ: 29/9/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشگاه شيراز
در اسلام و پيش من رهبرى مطرح نيست، برادرى مطرح است
بسم الله الرحمن الرحيم
دانشجويان عزيزى كه پيشروان انقلاب بودند و انشاءالله كسانى هستند كه مقدرات كشور بعد از اين در دست آنهاست، دانشجويان عزيزى كه در اين انقلاب همدوش تمام برادران، در راه اسلام قدم برداشتند، خوش آمدند.
عزيزان من! در اسلام و پيش من رهبرى مطرح نيست، برادرى مطرح است. خداى تبارك و تعالى در قرآن كريم ما را برادر خوانده است انما المومنون اخوه بزرگان اسلام ما هم در همين حالى كه رهبرانى معذور بودند، در عين حالى اين موضوع نزد آنان به اين معنا مطرح نبوده است. اميدوارم اين چند روزى كه در ميان شما هستم در خدمت شما باشم. ما همه در صف واحد، در صف برادران دينى، برادران اسلامى، برادران ايمانى براى آرمانهاى بزرگ اسلام بايد كوشش كنيم و به پيش برويم. اگر ما برادرى خودمان را حفظ كنيم و با حفظ برادرى و اتكال به خداى تبارك و تعالى در صف واحد پيش برويم، پيروزى نصيب ما خواهد بود. خداى تبارك و تعالى به مستضعفان وعده پيروزى داده است و نمونههاى پيروزى نصيب مستضعفان يكى بعد از ديگرى پيدا مىشود. من اميدوارم اين نقطه عطفى از ايران به كليه ممالك اسلامى و به همه مستضعفان جهان پرتو افكن شود و شما جوانان و عزيزان ببينيد كه دولت اسلامى مبنايش بر اساس برادرى و محبت، اخوت و اينكه فردى بالا و پايين و يا طبقهاى فوق طبقهاى نباشد و نه بر اساس حاكم و محكوم را ادراك كنيد. اميد است با اين تحول و وضع روحى كه در جوانهاى عزيز ما ايجاد شده است و اين وحدت و توجهى كه قشرهاى ما به اسلام و احكام اسلام پيدا كردهاند ما به زودى پيروزى را ببينيم.
با اتكال به خدا و قرآن كريم به پيش برويد كه پيروزيد
فرزندان محترم! خواهران و برادران من! كوشش كنيد كه وحدتتان را حفظ كنيد. از اغراض جزئى كه تمامش با اغراض دنيويه و به كارهاى شيطانى بر مىگردد احتراز كنيد. امروز اسلام و قرآن در دست شماست و شما مىتوانيد قرآن را ترويج كنيد و در همه قشرهاى دنيا پرچم اسلام را بالا ببريد و اگر خداى نخواسته در اين حالى كه در اثر قدرت ايمانى و وحدت كلمه يك نحو پيروزى پيدا شده
صحيفه نور ج 11 صفحه 66
است، سستى پيدا بشود، اگر بخواهيم پيروز هم گرديم، راهمان طولانى خواهد شد. الان در همه جا توطئهها در دست تحقق است و ريشههاى گنديده با هم مجتمع مىشوند و شما عزيزان و دانشجويان و همه قشرهاى ملت بايد به هم بپيونديد. دستهاى كثيفى پيدا شده كه بين قشرهاى ملت جدايى ايجاد كنند تا از جدايى و افتراق ما بهرهبردارى كنند. كوشش كنيد كه اين وحدت كلمه از دست نرود و مهم اينكه اتكال به خدا از دست نرود. به اتكال به خدا و قرآن كريم به پيش برويد كه پيروزيد. و من اميدوارم كه به زودى شما پيروزى را در آغوش بگيريد و اسلام اين رژيم عدل كه برنامههايش تاكنون تحقق نيافته است با دست برومند جوانان ما، با دست برومند برادران و خواهران ما تحقق پيدا بكند. خداوند به همه شما نصرت عنايت كند و همه شما را در پناه اولياء اسلام حفظ كند. به پيش برويد و شياطين را برانيد.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 67
تاريخ: 30/9/58
فرمان امام خمينى به شوراى انقلاب در مورد دعوت از كشيشهاى متعهد
بسم الله الرحمن الرحيم
شوراى انقلاب اسلامى ايران
به مناسبت فرا رسيدن عيد سعيد ميلاد مسيح پيامبر عظيم الشان عليهم السلام لازم است از چند كشيش متعهد و مسؤول دعوت به عمل آوريد تا امريكائيانى كه در اختيار دانشجويان مسلمان قرار دارند بتوانند مراسم مذهبىشان را با كمال آرامش انجام دهند. بديهى است به مناسبت موضع خاص كشيشان سياهپوست در مقابل جنايات آمريكا، آنان از اولويت خاصى برخوردارند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 71
تاريخ: 1/10/58
فرمان امام خمينى به تيمسار شادمهر
بسم الله الرحمن الرحيم
تيمسارهادى شادمهر
بنابر اصل قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، تيمسار به خدمت اعاده و به درجه سرلشكرى مفتخر و به رياست ستاد مشترك منصوب مىگرديد. از پرسنل ارتش جمهورى اسلامى ايران انتظار دارم كه براى اداره امور ارتش و پاسدارى از انقلاب و استقلال ايران در كمال صميميت، اخلاص و ايثار همكارى نمايند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 72
تاريخ: 1/10/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان تبريز
اتكال به ذات مقدس حق و اجتماع اقشار در زير يك پرچم از رموز پيروزى نهضت
بسم الله الرحمن الرحيم
از شما دانشجويان عزيز كه از راه دور آمديد و از ساير گروههائى كه آمدهاند و در اين هواى سرد، در اين منزل محقر با من ملاقات كردند متشكرم. شما مىدانيد كه ما امروز در مقابل چه قدرتى واقع شدهايم، ما در قدم اول كه مقابل اين قدرتها واقع بوديم، آن چيزى كه رمز پيروزى ما بود چه بود و از اين به بعد بايد چه باشد.
شما مىدانيد كه ما نه قدرت نظامى داشتيم و نه ملت ما تعليمات نظامى، شما جوانان عزيز مشغول تحصيل دانش بوديد و ساير قشرها هم مشغول كارهاى مخصوص خودشان بود روحانيون هم مشغول تحصيل علوم خودشان بودند، ما نداشتيم يك جمعيتى كه تعليمات نظامى ديده باشد و نه يك تجهيزاتى داشتيم لكن يك چيز داشتيم و دنبال آن يك چيز ديگر، عقيده به اسلام، ايمان به خدا، قيام براى خدا كه دنبال آن جمع شدن همه قشرها در زير بيرق اسلام بود. اين دو نيروى عظيم را ما داشتيم كه يكى اصيل و يكى دنبال او نيروى اصيل، نيروى ايمان، توجه به خدا، اتكال به ذات مقدس حق. از همه زبانها ذكر خدا بيرون مىآمد، با الله اكبر جلو مىرفتند و دنبال اين مطلب اصيل همه قشرها با هم مجتمع شدند و همه اغراض كنار رفت يك صدا و آن اينكه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، اين يك صدا كه از حلقوم شما فرزندان اسلام در آمد و اين صداى اسلام بود. صداى ملكوت بود، صداى عالم غيب بود و اين صدا همچو اين ملت را منسجم كرد و همچو قدرتى به ملت داد كه با دست خالى بر قدرتهاى بزرگ غلبه كردند. از اين به بعد هم ما، احتياج به اين صداى ملكوتى الهى داريم و احتياج به اين انسجام.
اين كه همه يكصدا جمهورى اسلامى را مىخواستند، ضربهاى بود به آمريكا و رفقاى آمريكا
دشمنهاى ما مىخواهند اين دو چيز را از ما بگيرند ما را اول از هم جدا كنند، هر جائى يك صدائى درآورند. ملت اسلام كه به تبع اسلام، به تبع قرآن كريم بايد همه با هم باشند و متحد باشند و برادر باشند، مؤمنين سرتاسر دنيا برادرند به حسب حكم قرآن و برادرها برابرند و در شادى و غم هم
صحيفه نور ج 11 صفحه 73
مشتركند. در اسلام همين برادرى است كه مبداء همه خيرات است و اينها كه مىخواهند اين برادرى را از ما بگيرند غائله بپا مىكنند. برادرها را مىخواهند از هم با لهجه مختلف كنند، يك وقت هم غائله آذربايجان را به كار مىآورند كه آنجا هم فرياد مىزنند كه جمهورى آذربايجان، يعنى جمهورى آذربايجان جمهورى غير از جمهورى اسلام است، يعنى به حسب فهم آنها آذربايجان جدا از اسلام. اين هم توطئه است براى اينكه برادرها را از هم جدا كنند. اسلام، قرآن، عقد اخوت بين ما انداخته است المومنون اخوه مؤمنون، همه، نه ترك و نه فارس و نه عرب و نه عجم نه از چه، همه مؤمنين برادرند. اين قرآن است. اينها كه مىخواهند اين برادرها را از هم جدا كنند در هر جا با يك نغمهاى وارد مىشوند و اذهان صاف جوانها را و اذهان صاف اشخاصى كه در روستاها هستند اينها را تبليغ مىكنند و برضد برادرهاى خودشان آنها را تجهيز مىكنند، اين دست آنهائى است كه تمام حيثيات اين مملكت را در طول تاريخ و خصوصاً در اين پنجاه سال از بين بردند و تمام غارتگرىها را آنجا كردند و حالا چون از اين جهت مأيوس شدند دنبال اينطور توطئهها برآمدند آنها فهميدند كه ضربه را از اخوت اسلامى كشور ما خوردند، اخوت اسلامى عملى. همه يك كلام مىگفتند، همه يك صدا درآوردند، همه الله اكبر مىگفتند، همه اتكال به خدا داشتند، همه جمهورى اسلامى مىخواستند. اين جهت كه همه با هم بودند و يكصدا جمهورى اسلامى مىخواستند، ضربهاى بود كه بر آمريكا و رفقاى آمريكا خورد. آنهائى كه تبع بودند. آنها الان يافتهاند كه ضربه را از كجا خوردند، همان نقطهاى را كه از آن ضربه خوردند هدف قرار دادند، همان چيزى را كه موجب شكست آنها شده است حالا هدف قرار دادند، به همان موضعى كه شما پيروز شديد آنها حمله كردند. موضع پيروزى اتفاق كلمه بود وحدت بين آذربايجان و كردستان و بلوچستان و ايران، همه جا بود، همه جاى ايران بود و اتكال به خدا آن جهت را كه وحدت كلمه و طرح نبودن در انقلاب اينكه من از كدام طايفهام، شما از كدام طايفهايد، من چه مسلكى دارم، شما چه مسلكى داريد. اين در انقلاب، در ابتداى انقلاب كه همه با هم متوجه بوديد به اينكه آن سد شيطانى را بشكنيد آنوقت اين مسائل اصلاً طرح نبود، مسأله احتياجات هم طرح نبود مسأله اينكه ما امشب وقتى برويم منزل آيا شاممان چيست؟ منزلمان كجا است؟
رمز پيروزى نهضت گسستن از خود و پيوستن به خدا بود
شما شايد در تلويزيون ديده باشيد آن كنار شهر تهران كه اين زاغهنشينان هستند، خوب اينها معلوم است كه منازلشان چى هست و زندگىشان چى در تلويزيون كه نشان داد گفت شما چه مىكنيد روزها يا چه مىكرديد. گفت ما صبح كه مىشد زن و بچهمان را بر مىداشتيم براى تظاهرات مىرفتيم. اصلا به فكر اينكه من در اين زاغه زندگى مىكنم، به فكر اينكه من بچههايم چه حالى دارند در اين فكر نبودند. شما هم در فكر اينكه ما گرفتارى مان چيست مدرسه مان چه گرفتارى داريم معلممان چه آدمى است، شما هم اين فكر را نمىكرديد. اين القاه افكار متعدد و پشت كردن بر خود و روكردن به خدا، حقيقت اين است كه ملت ما به خودش پشت كرد به خدا رو آورد، آن چيزهائى كه نفسش خواهش
صحيفه نور ج 11 صفحه 74
داشت توجه به آن نداشت، همه توجهش به اين بود كه جمهورى اسلامى را ايجاد كند، اين توجه به خدا بود، از خود گذشته بود به خدا پيوسته بود. اين رمز بود، اين رمز، رمز پيروزى است. تا انسان به خود مشغول است نمىتواند كارى بكند براى اينكه خودها هستند، افراد هستند تا شما به خود مشغول هستيد برادرتان هم همين طور و من هم همين طور، برادرم همين طور، هر كدام يك آمال خاصى داريد، تا توجه به خود است اقبال به خود است و پشت به خدا، همه نكبتها هست. در پيروزى شما عكس بود مطلب، از آمال خودتان دست برداشته بوديد، آنوقت اگر يك كسى به شما مىگفت كه شغل شما آيا خوبست، آيا دكانتان مثلاً چطور است شايد مسخرهاش مىكرديد كه حالا وقت اين حرف نيست. پشت كرديد به آمال خودتان و رو كرديد به خدا. اين توجه به خدا و هجرت از خود به خدا كه بزرگترين هجرتهاست، هجرت از نفس به حق و از دنيا به عالم غيب شما را تقويت كرد، يعنى ديگر براى شما مطرح نبود كه من چند روز زنده بمانم اين هم مطرح نبود. جوانها مىديدند كه دارند تيراندازى مىكنند، مىديدند كه تانكها دارند مىآيند، مىديدند كه مسلسلها در كار است لكن حمله مىكردند. اين نيروى خدائى است، آن نيروى خدايى كه از اول اسلام را تقويت كرد همين است كه در شما پيدا شده بود: پشت به دنيا و رو به عالم غيب، پشت به انانيت خود و رو به رحمت الهى، قدرت الهى. اين را حفظش كنيد، اين نعمتى كه خدا به شما داد و شما را متحول كرد به يك ملت ديگرى شمائى كه از پاسبان مىترسيديد از رژيم شاهنشاهى نترسيديد، شمائى كه از يك باتوم مىترسيديد از مسلسلها نترسيديد، اين نيروى خداست. اين نيروى خدائى را حفظش كنيد، حفظ به اين است كه باز توجهتان به آنجا باشد. اينقدر دنبال اين نباشيد كه ما خانهمان چه جور است و زندگىمان چه جور است و چه، دنبال آن شرافت انسانى باشيد، دنبال آن معنا باشيد كه شما را پيروز كرد. پيروزى بر دشمن آن هم يك همچو دشمنى كه همه چيز ما را مىخواهد از بين ببرد بالاترين چيزى است كه براى يك ملتى حاصل مىشود. ما اگر مىتوانستيم هدايت مىكرديم آنها را، پيغمبرها آمدهاند كه همه هدايت كنند، كفار را هدايت كنند، ما اگر قدرت داشتيم همه اينها را هدايت مىكرديم، لكن بعد از آنكه آنها به ما حمله بكنند ما با همان قدرت الهى كه آن سد را شكستيم اين سد هم مىشكنيم. ما كه در اين مبارزه، در اين مبارزهاى كه همه با هم متحد بودند به واسطه پشت كردن بر آمال خودمان و رو كردند به خداى تبارك و تعالى پيروز شديم حالا هم همين معنا را انشاءالله حفظ مىكنيم و با همين اسلحه پيش مىرويم. متوجه باشيد كه بر همين معنائى كه نكته و رمز پيروزى شما بود اينها حمله كردند. اگر در نظرتان باشد بعد از اينكه شما شكستيد اين سد شيطانى را و طرح كرديد جمهورى اسلامى را، دستجاتى پيدا شدند كه جمهورى، اسلامىاش را كنار بگذاريد، اين حمله به آن نقطهاى بود كه با آن نقطه، در آن نقطه شما پيروز شديد.
ترس و رعب از اسلام موجب مخالفت آشوبگران با جمهورى اسلامى
آن موضعى كه شما را پيروز كرد كه اسلام بود و جمهورى اسلامى حمله به او شد گفتند اسلامش نه همين اشخاصى كه اين كارها را دارند انجام مىدهند همينها بعضىشان از همانها بودند
صحيفه نور ج 11 صفحه 75
كه مىگفتند اسلامش نه، جمهورى بس است. جمهوريش را خوب پهلويش هم جمهورى دمكراتيك بگذاريد از اسلام كنار برويد هر چه اسمش را مىخواهيد بگذاريد هر اسمى مىگذاشتيد با آن مخالفت نمىكردند براى اينكه از آن ضربه نخورده بودند از جمهورى ضربه نخورده بودند، از جمهورى دمكراتيك ضربه نخورده بودند، از جمهورى اسلامى ضربه خورده بودند از الله اكبر ضربه خورده بودند. اينها مىگفتند الله اكبرش را بگذار كنار، قرآنش هم بگذار كنار در آنجا شما پيروز شديد گفتيد جمهورى اسلامى هيچ اين طرف و آن طرف نيست همين يك كلمه است مابقيش را نمىدانيم، جمهورى اسلامى، رأى داديد به جمهورى اسلامى، يك رأى بىسابقه در دنيا يك رأى تقريباً مىشود گفت كه اتفاق يكى درصد تا دو درصد كمتر، آنجا اينها شكست خوردند مىگفتند جمهورى اسلامى لازم نيست، جمهورى يا جمهورى دمكراتيك آنجا هم شكست خوردند، بعدش صحبت از قانون اساسى شد خواستند نگذارند اين قانون اساسى اصلش نوشته بشود. از اينجا شروع كردند كه بگذاريد تا مجلس مؤسسان پيدا بشود، مجلس مؤسسان يعنى چه؟ يعنى سيصد نفر در قشرهاى مختلف براى اينكه مىديدند كه اگر سيصد نفر در ايران بخواهند اين كار را بكنند، ممكن است يك مقدارى از اين قاچاقها هم تويش باشد. ما مىگفتيم نه، ما يك خبرگانى درست مىكنيم بعد مىگذاريم به آراء ملت. خبرگانش با آراء ملت و بعد از اينكه آن هم قبول كردند باقيش هم با آراء ملت، قانون اساسىاش هم با آراء ملت. اينجا هى ايراد مىگرفتند و همه ايراد براى همين معنا بود كه از اسلام مىترسيدند و رمز پيروزى شما را اسلام ديده بودند و اينها مىخواستند كه نگذارند جمهورى اسلامى قانون اساسى اسلامى داشته باشد. از آن كه گذشت و رأى داديد و در بينش هم يكى دو تا از آن قاچاقها پيدا شد، آنها مىخواستند در ششصد نفر عدد زياد پيدا بكنند كه كارشكنى بكنند لكن الحمدلله نشد. بعد كه خواستيد رأى بدهيد باز كارشكنى مىكردند، در رأى دادن هم كار شكنى مىكردند، اينقدر تبليغات كردند كه يك دسته از برادرهاى ما قهر كردند معذلك نود درصد رأى داديد، يك دموكراسى به اصطلاح آنها حالا ما به اصطلاح آنها مىگوئيم يك دموكراسى دو آتشه يعنى دو دفعه به رأى عمومى گذاشتن. يك دفعه خبرگان را خود ملت تعيين كرد، يك دفعه بعد از اينكه خبرگان تعيين شدند و به رأى ملت تعيين شدند خود قانون را رأى ملت تصويب كرد. در عالم يك چنين دموكراسى ما نداريم، در عالم ما نداريم كه تبليغات نشده كار انجام بگيرد، تبليغاتى نتوانستند بكنند، نكردند نگذاشتند.
پيشرفت شما در مقابل آن قدرت، اعجاز بود
از آن طرف البته تبليغات بود، يك همچو مطلبى كه در ايران اتفاق افتاد از آن معجزاتى است كه در صدر اسلام اتفاق مىافتاد مسائل اسلام و ايران در اين مدت مسائل اعجازى است، پيشرفت شما در مقابل آن قدرت اعجاز بود، توجه همه ملت به يك نقطه، بچه كوچولو كه تازه زبان درآورده با آن پيرمردى كه در مريضخانه و بيمارستان افتاده يك چيز بود، يك حرف بود كانه يك حلقوم صدا مىكرد، هر جا مىرفتى همان صدا را مىشنيدى. اين هم يكى از اعجازها بود اينجور رأى به اشتياق
صحيفه نور ج 11 صفحه 76
دادن كه در بعضى جاها به من گفتند كه در يك جا آن بيمار را آوردند لب صندوق رأى داده و همان جا مرده است، اينقدر ناتوان بود. اما براى رأى دادن گفته است كه مرا بايد ببريد رأى بدهم. اين معلولين، اين بيماريها اينهمه رأى دادند، آنهائى كه سن قانونىشان نرسيده بود اعتراض داشتند به ما يك روز همين جا جمع شده بودند اعتراض به اينك خوب چرا ما رأى ندهيم؟ ما هم در اينجا شركت داشتيم خوب ما هم رأى بدهيم. وضع اينطورى بود، ايران سابقه نداشت اينطوردادن بلكه دنيا هم سابقه معلوم نيست كه داشته باشد. اينجا هم شكست خوردند شد نود درصد. دو جور رجوع به آراء، دو دفعه رجوع به آراء عمومى و ملت دو دفعه رأى داده است بر اين قانون اساسى. حالا هم باز اشكال دارند. من نمىدانم اشكالشان اين است كه چرا ملت رأى داده است؟ شما صد دفعه ديگر هم اگر اين قانون اساسى را به اين ملت مسلم عرضه بداريد همان است كه هست، به همان رأى مىدهند براى اينكه شما يا بايد تبليغ كنيد كه اين ملت ما از اسلام رو برگرداند و بيايد طرف شما، آنوقت رأى نمىدهند. اما تا اسلام است، تا مبانى اسلام است، تا زير سايه قرآن هستيم ما زير بيرق اسلام هستيم همين است كه هست، همين آش و همين كاسه صد دفعه هم از سر گرفته بشود همين است، يا همين آقايان كه خبرگان هستند يا نظير همينها ملت هم رأى به همين قانون اساسى و همين كه موافق اسلام است، مخالفتى با اسلام ندارد به همين رأى دادند، صد دفعه ديگر هم به رأى بگذاريد همين است. حالا يك عدهاى كه ادعا مىكنند كه ما مثلاً مىخواهيم دموكراسى باشد، يك عدهاى در مقابل همه ملت ايستادهاند و مىگويند كه ما قبول نداريم. شما در دنيا به هر مكتبى رجوع كنيد كه آقا ملت يك چيزى را مىخواهد يك پانصد نفر، يك هزار نفر، يك ده هزار نفر (فرضاً باشند) اينها هم يك چيزى را مىخواهند، ملت رأى به اين دادند، اين چند نفر هم مىگويند كه ما قبولش نداريم اين را، مىگويند كه اينها برخلاف آن چيزى كه همه بشر بر آن متفق شدند برخلاف - او دارند مىگويند، برخلاف دموكراسى است، برخلاف اسلام هم است. اسلام كه مىگويد، مىفرمايد كه شورا باشد كارهاتان، خوب اين يك كارى بوده است و به شورا گذاشته شده است. وقتى كه شورا يك چيزى را به اكثريت قبول كردند معنايش اين است كه همان را عمل بكنيد، هر كه رد بكند معنايش اين است كه ما قبول نداريم اين را. اين برخلاف دموكراسى است،برخلاف اسلام است، برخلاف مصالح مملكت است و حمله به همان جائى است كه شما از آنجا پيروز شديد. همانى كه به آن پيروز شديد حمله دارد مىشود. چشمها را باز كنيد من دارم تكليف را از خودم برمىدارم به گفتن، شما مكلفيد كه با توجه به همه مصالحى كه داريد و مىكنيد عمل بكنيد، من مىگويم اين توطئه است براى اسلام و به ضد اسلام و دليلش اين است كه همانى كه اسلام مىخواهد، به آن حمله كردند، جمهورى اسلامى را خواستند به آن حمله كردند، شما هم بايد چشم و گوشتان را باز كنيد.
جلوگيرى از مشتبه شدن جمهورى اسلامى در اذهان مردم
نگذاريد اشخاص اشتباه بكنند، اگر چنانچه اشتباه دارند مىاندازند، مردم را تبليغ كنيد هر
صحيفه نور ج 11 صفحه 77
كدامتان تبليغ كنيد. اگر در روستاها رفتند يك عدهاى كه شيطنت دارند، در روستاها رفتند و دارند تبليغات مىكنند شما هم برويد در روستاها مطالب را بگوييد. مسأله اين است اينها به همان چيزى كه شما مىخواهيد دارند حمله مىكنند. شما اسلام را مىخواهيد اينها مىگفتند جمهورى اسلام ما نمىخواهيم. تا همه با هم نباشيد و همه از اين آمال دنيائى كه به زودى از دست همهمان مىرود پشت نكنيد و توجه به مبداء قدرت كه هميشگى است نداشته باشيد پيروزى نيست و من اميدوارم كه همانطور كه تا حالا همه قشرها توجه به خدا داشتند و فكر اين نبودند كه زندگيم چطور است، تا آنوقتى كه مستقر بشود جمهورى اسلامى و احكام اسلام مستقر بشود، همين حال باقى باشد و ما انشاءالله پيروز بشويم و پيروز مىشويم. من به شما عرض كنم تا اين چهرههاى نورانى و متوجه به خدا هست پيروزى همراه است و ما اميدواريم كه هم از جهت اقتصادى، هم از جهت سياسى، هم از جهت فرهنگى پيروز بشويم و اگر خداى نخواسته يك روز قضيه دخالت نظامى باشد ما همه با هم سرباز اسلام هستيم. خداوند همهتان را انشاءالله حفظ كند، موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page