-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 233
تاريخ: 6/7/1356
بيانات امام خمينى در مورد نقش احكام سياسى - عبادى قرآن در انسانسازى
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسماللهالرحمن الرحيم
ديروز ما مساله غصب را عنوان كرديم و صحبت كرديم. بعد از مباحثه يكى از آقايان تذكر دادند كه اين مساله را قبلاً هم گفته بودى و اين مساله يك دفعه ديگر صحبت شده است و اين از مثل من بعيد نيست براى اين كه انسان وقتى كه سنش زياد شد و كهولت بر او غلبه كرد همه قواى ايشان ضعيف مى شود. همان طور كه قواى جسمانيه انسان وقتى كه پيرمرد شد ضعيف مىشود،قواى فكرى، قواى روحى،قدرت بر عبادات و حال عبادت هم ضعيف مىگردد و همه اينها در جوانى قدرت دارد و لهذا من كرارا عرض كردم به آقايان كه شما حالا كه اين نعمت را داريد،نعمت جوانى را داريد، اين را قدرش را بدانيد و هدر ندهيد اين نعمت را . اگر بنا باشد انسان جوان، من نمى گويم كه تفريح نداشته باشد، عرض نمى كنم كه همهاش مشغول باشد،من عرض مىكنم كه اوقاتش تقسيم باشد و فكر مهمش براى تحصيل. شما آقايان كه مهيا شدهايد از براى تحصيل، حالا كه نعمت جوانى را داريد اوقاتتان تقسيم بشود و قسمت مهمش صرف مباحثه و مطالعه و مذاكره و بحث و تدريس باشد. اگر چنانچه ايام جوانى از دست برود، ديگر خيال نكنيد كه مى توانيد عبادت را بگذاريد آخر ايام عمر و تحصيل را بگذاريد براى آخر عمر. درآخر عمر انسان نه عبادت مى تواند بكند و نه تحصيل مى تواند بكند و نه افكارش يك افكار قوى مستقيمى است كه بتواند مطالب علمى را درك بكند. بايد شما از حالا كه جوان هستيد تحصيل كنيد مبانى علمى را، مبانى فقهى را و آن وقت در آخر ايام يك چيزهائى كه تحصيل شده، آن وقت شاخ و برگ هايش - آن وقت - ثمره بدهد، آن وقت از آن استفاده بكنيد ولى اگر بگذاريد و هدر بدهيد اين نعمت را، بعدها موفق نخواهيد شد. بنابر اين، اين مطلب بايد در نظر آقايان باشد كه ايام پيرى، ايام نسيان و فراموشى است و لهذا ديديد كه من مباحثهاى كه قبلاً كرده بودم دوباره شروع كردم به گفتن، اين براى همين ضعفى است كه در ايام پيرى بر انسان حكم مى دهد.
انسان، عصاره خلقت.
و يك مطلب ديگرى كه به نظر من بسيار اهميت دارد اين است كه انسان ملتفت باشد اين مطلب را كه اولا خود انسان، اين موجودى كه عصاره همه خلقت است، جنبه هاى مختلف، ابعاد مختلف،
صحيفه نور جلد 1 صفحه 234
شؤون مختلف دارد. از جنبهاى با نباتات شريك است و همان طور كه نمو آنها به آب است و غذائى كه از زمين مىگيرند، نموانسان هم همان مثل نباتات ديگراز زمين است و از بركاتى كه خداى تبارك و تعالى داده است و جنبه حيوانى هم مثل ساير حيوانات دارد، چشم و گوش و كذا و كذا، ادراكات جزئى و اينها مشترك است با ساير حيوانات و بالاتر از اين هم (البته در بعضى حيوانات هم ضعيفش هست) يك مرتبه متعالى انسان دارد در اين جا، زائد بر اين مطالب حيوانى چيزهائى هست و يختص الانسان به تعقل و به يك معنويت و يك تجرد باطنى كه ساير حيوانات، اين مرتبه تعقل و مرتبه تجرد نفسانى را ندارند.
قرآن كتاب انسانساز است.
و قرآن كريم كه در رأس همه مكاتب و تمام كتب است، حتى ساير كتب الهيه، آمده است كه انسان را بسازد، انسان بالقوه را انسان بالفعل و موجود بالفعل كند. تمام دعوت انبيا هم حسب اختلاف مراتبشان، تمام دعوتها هم براى همين معناست كه انسان را انسان كند، انسان بالقوه را انسان بالفعل كند و تمام علوم و تمام عبادات و تمام معارف الهيه و تمام احكام عبادى و همه اين چيزهائى كه هست همه اينها براى اين معناست كه انسان ناقص را انسان كامل كند. قرآن كتاب انسان سازى است، كتابى است كه با اين كتاب اگر كسى توجه به آن بكند تمام مراتبى كه از براى انسان هست، اين كفايت دارد و همه مراتب را به آن نظر دارد.
حكومتهاى الهى و مادى
اسلام و ساير اديان الهى مثل ساير حكومتها نيست، حكومت اسلام مثل ساير حكومتها نيست. ساير حكومتهاى مادى به هر رژيمى كه هستند، اينها فقط كارى به اين دارند كه نظم مملكت خودشان محفوظ باشد و كسى در خارج (اگر خيلى هم عدالتپناه باشند) كسى ظلم و تعدى به ديگرى نكند و اگر خودشان هم يك حاكم عادلى باشد، خودشان هم تعدى بر ديگران نكند فقط متكفل نظم مملكت خودشان هستند، اما حالا يك كسى در جوف خانه خودش هر كارى مىخواهد، مضر به حكومت نباشد و به وضع حكومت و به نظام، هر كارى در باطن منزل خودش مىخواهد بكند. مىخواهد شرب خمر بكند، مىخواهد - عرض مىكنم كه - قمار بازى بكند، مىخواهد ساير كثافتكارىها را بكند، حكومتها به او كارى ندارد ولى اگر چنانچه بيايد بيرون عربده بكشد، چون اين خلاف نظم است به او تعرض مىكنند اما اگر ازچهار ديوارى خانه بيرون نيايد و همان جا هر فسادى داشته باشد به او كارى ندارند. يك حكومتى عادل باشد يا غير عادل، جائر باشد، كارى به او ندارند كه در خانهات تو چه مىكنى در جوف خانه چه مىگذرد، مگر تعدى در جوف خانه بشود كه عرض حال به حاكم ببرند و آن وقت البته آنها هم دخالت مىكنند.اما اسلام و حكومتهاى الهى اين جور نيستند، اينها در هر جا و هر كس در هر جا هست و در هر حالى كه هست، آنهابرايش احكام دارند، يعنى كسى در جوف خانه خودش بخواهد يك
صحيفه نور جلد 1 صفحه 235
كارى خلاف و كثافت كارى بكند، حكومتهاى اسلامى به او كار دارند، ولو اينكه نمىآيند تفتيش كنند لكن محرم است، حكم دادهاند كه نبايد اين كار بكند، معاقب است اگر اين كار را بكند و اگر چنانچه اطلاع بر آن بكنند، خوب سياستهائى دارد، حرفهائى دارد، چيزهائى دارد روى موازينى كه كرده.
اسلام و همين طور ساير حكومتهاى الهى و دعوتهاى الهى، به تمام شؤون انسان از آن مرتبه پائين، مرتبه درجه پائين تا هر درجهاى كه بالا برود، همه اينها را سر و كار با آنها دارند. مثل آن حكومتها نيست كه فقط به باب سياست ملكى كار داشته باشند، همان طورى كه سياست ملكى دارد اسلام، بسيارى از احكامش احكام سياسى است، يك احكام معنوى دارد، يك حقايق هست، يك معنويات هست، چيزهائى كه در رشد معنوى انسان دخالت دارد احكام برايش هست، چيزهائى كه درتربيت معنوىانسان هست براى آن احكام هست و در مرتبه پائينتر هم كه مرتبه اخلاقى باشد احكام اخلاقى دارد. عرض مى كنم كه تربيتهاى اخلاقى مىكند اسلام، در مرتبه معاشرتش هم با هر كس معاشر باشد حكم دارد اسلام، خودش (انسان) فى نفسه احكام دارد، خودش با عيالش احكام دارد، خودش با اولادش احكام دارد، خودش با همسايهاش احكام دارد، خودش با هممحلهاش و يارش احكام دارد، با هممملكتش احكام دارد، با همدينش احكام دارد، با مخالفين از دينش احكام دارد، تا بعد از موت، قبل از اين كه اصلاً تولدى در كار باشد و قبل از ازدواج احكام دارد تا ازدواج و تا حمل و تا تولد و تا تربيت در بچگى و تربيت بزرگتر و تا حد بلوغ و تا حد جوانى و تا حد پيرى و تا مردن و در قبر و ما بعد القبر. قطع نمىشود به همين كه توى قبر گذاشتند مسائل تمام شد، اينها اول كار است. همه اينها، همه اين زندگى بشر در اين جا و تربيتهائى كه در اين جا عقلانى و اخلاقى و اينها مىشود، اينها آن وقتى كه از اين عالم منفصل شد و مرتبه كمال پيدا شد ومرتبه - عرض مىكنم كه - تجرد پيدا شد، بعد از اين كه در قبر رفت آن وقت عالم قبر، خودش اول حياتى است، حيات روحانى و قبرى، حيات روحانى و معنوى - عرض مىكنم كه - برزخى حيات روحانى و بالاتر از برزخ. و اسلام و احكام اسلامى كه خداى تبارك و تعالى اين احكام را فرستاده است محصور به اين عالم نيست و محصور به آن عالم هم نيست.
سه نوع تاويل از قرآن
بسيارى از زمانها برما گذشت كه يك طايفهاى فيلسوف و
- عرض مىكنم كه - عارف و متكلم و امثال ذلك كه دنبال همان جهات معنوى بودند، اينها گرفتند معنويات را هر كسى به اندازه ادارك خودش و تخطئه كردند: قشريون. تمام ماعداى خودشان را قشرى حساب كردند و تخطئه كردند، بلكه وقتى دنبال تفسير قرآن رفتند ملاحظه مىكنيد كه (تمام آيات را نباشد) اكثر آيات را برگرداندند به آن جهات عرفانى و فلسفى و جهات معنوى و به كلى غفلت كردند از حيات دنيائى و جهاتى كه در اين جا به آن احتياج هست و تربيتهايى كه در اين جا بايد بشود، از اين غفلت كردند.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 236
به حسب اختلاف مسلكشان رفتند دنبال همان معانى بالاتر از ادراك - مثلاً عامه مردم و علاوه برآن ما عداى خودشان را تخطئه كردند و در همين اوان و همين عصر، يك دسته ديگرى كه اشتغال داشتند به امور فقهى و به امور تعبدى، اينها هم تخطئه كردند آنها را، يا حكم الحاد كردند يا حكم تكفير كردند يا هر چه كردند، آنها را تخطئه كردند و اين هر دو روش خلاف واقع بوده است. اينها محصور كردند اسلام را به احكام فرعيه و آنها محصور كرده بودند اسلام را به احكام معنويه، به امور معنويه و به مافوق الطبيعه.
آنها به خيال خودشان مافوق الطبيعه همه جهات است و اينها هم به خيال خودشان احكام طبيعت و فقه اسلامى و اينهاست و ديگران همهاش بىجهت است.
و اخيرا باز يك وضع ديگرى پيدا شده است و آن اين كه اشخاصى پيدا شدهاند، نويسندههائى پيدا شدهاند كه متدينند، خوبند، خدمتگزارند، چنانكه آنها هم خوبند، فقها هم خدمتگزار، متكلمين و فلاسفه هم و همه هم مى خواستند به اسلام خدمت كنند مىخواستند احكام اسلام را (او به حسب فهم خودش، او به حسب فهم خودش) براى مردم تشريح كنند و بيان كنند، حالا هم يك جمعى پيدا شدهاند كه اينها نويسندهاند و خوب هم چيز مى نويسند لكن آيات قرآن را عكس آن چيزى كه فلاسفه و عرفاى آن وقت چيز كرده بودند و همه ماديات را بر مىگرداندند به معنويات اينها تمام معنويات را به ماديات بر مىگردانند، عكس آنها.
آنها مى گفتند كه اصلاً اسلام آمده است براى اين كه توحيد و ساير - مثلاً مسائل عقلى الهى را تعليم بكند و - سايرين - ساير چيزها همه مقدمه آن است و اينها را بايد رها كرد و خذالغايات بايد شد، از اين جهت اعتنا به (البته نه همه، بعضىاز آنها) به فقه و فقها و اعتنا به اخبار و اعتنا به ظواهر قرآن و كثيرى ازاحكامى كه در قرآن هست، نداشتند اينها را كارى نداشتند رد نمىكردند لكن مثل رد كردن بود، همان كار نداشتن و بيطرف بودن و چى كردن و از آن طرف هم اصحاب اينها را تخطئه كردن و - عرض مى كنم - قشرى خواندن اينها،اين معنايش اين بود كه ما نؤمن ببعض و نكفر ببعض ديگر ما كار نداريم و يا قبول نداريم.
اما حالا كه جنبه ماديت در دنيا غلبه پيدا كرده است به اين سختى و دنيا با زرق و برق زياد شده است و - عرض مى كنم كه - اصحاب دنيا خيلى زياد شدهاند، حالا هم يك دسته پيدا شدهاند كه اصل تمام احكام اسلام را مىگويند براى اين است كه يك عدالت اجتماعى پيدا بشود، طبقات از بين برود و اصلا اسلام ديگر چيزى ندارد، توحيدش هم عبارت است از توحيد در نسل ملتها در زندگى توحيد داشته باشند، واحد باشند، عدالتش هم عبارت از اين است كه ملتها همه به طور عدالت و به طور تساوى با هم زندگى كنند يعنى زندگى حيوانى على السواء، با هم زندگى بكنند و - عرض مىكنم - با هم كار نداشته باشند. اين همه آياتى كه وارد شده است راجع به معاد و راجع به - عرض مىكنم - كه توحيد و آن همه براهينى كه وارد شده است راجع به اثبات يك نشات ديگرى، اينها، آنى كه متدين است غمض عين مىكند، چشمهايش را از اين آيات مىپوشد و مى رود سراغ آيات ديگر، آنكه خيلى تدينش قوى نيست تاويل مىكند.
صحيفه نور جلد 1صفحه 237
در اين ايام جوانى، يك روز ما ديديم كه دو سه تا از اين طلبهها آمدند (كه البته مقدارى اعوجاج داشتند، اما اين حرفها هنوز پيدا نشده بود) يك چيز تازهاى آورده بودند، گفتند: (ما يك چيز تازهاى فهميدهايم و آنهم عبارت از اين است كه قيامت همين جاست، هر چه هست همين است، اگر قيامت هست، همين است. همين جا جزاست و همين جا هر چه هست ختم مىشود به همين. حيات، يك حيات حيوانى است و تمام و مابقىاش همين جاست ديگر) نمىگفت كه قيامت را قبول ندارم، مىگفت (قيامت اين جاست)، نه اين كه اصل آيات قيامت را من قبول ندارم، مىگفت : (آيات قيامت مقصود همين جاست).
اين طايفه اى كه حالا پيدا شدند و متدينند و انسان به آنها علاقه دارد لكن اشتباه كارند، مشتبهاند انسان وقتى نگاه مى كند همه كتابهايشان را و همه نوشتههايشان را، و چيزهايى كه در مجلات و در غير مجلات نوشتند و اينها، مىبيند كه مىگويند: (اسلام آمدهاست كه انسان بسازد يعنى يك آدمى كه طبقه نداشته باشد) (همين را گفتهاند) يعنى حيوان باشد. (اسلام آمده است كه انسان بسازد، انسان بى طبقه) يعنى همين، يعنى در اين زندگى يك جور زندگى بكنند و در اين عالم يك نحو زندگى بكنند و يك دولت باشد و به اينها جيره بدهند همه على السواء جيره بدهند و همه هم خدمت دولت را بكنند و اينها.
اينها كانه آيات و ضرورياتى كه در همه اديان است، اينها را نديده مىگيرند، آيات را آن قدرى را كه دلشان مى خواهد و مى توانند، تاويل مى كنند به همين مطالب آنهايى كه ديگر نمى توانند تاويل كنند، اصلاً ذكرى از آن نمىكنند و منسى است.
چنانچه آنها هم وقتى كه هر كدام از آيات را كه مى شد برگردانيد به آن معناى عرفانى كه آقا فهميده است، ذكرش مىكرد و آن را بر ميگرداند به همان معناى عرفانى .ملاحظه مىفرماييد كه در قضيه موسى و آن خضر، آنهايى كه اهل اين مطالب بودند چه مطالبى دراين جاگفتهاند.از كجا گفتند؟ خوب خدا مى داند خوب ديگر به اين حد كه انسان رسيد يعنى بعد از اين كه تمام توجه نفس به آن معانى غيبيه شد و به كلى از اين تربيت زمينى غفلت كرد، اينهايى هم كه ظاهر در يكى مطلبى نيست به نظر او ظاهر مىآيد، به نظر او ظاهرش همين معناست و غير از اين معنا نيست. قضيه خضر و موسى ظاهرش همين معناست كه مثلا پرداخته شد. اصلاً وقتى كه انسان اشتغال به يك علمى پيدا كرد و منحصر شد به او تمام توجهش انحصار به آن پيدا كرد، قلب همچو مىشود كه همهاش عرفان مى شود ديگر، كار به اين ندارد كه دنيا يك چيزى است تربيتهاى دنيايى يك چيزى است و عبادات هم يك مطلبىاست و - عرض مى كنم كه - ادعيه هم يك مطلبى است.او مىگويد تماماينها برگشتنش به همان معناست (عرفان) و در دلش غير از اين معنا نيست و لهذا آن چيزهايى كه برخلاف اوست اصلاً ادراك نمى كند و همه اينها را برمى گرداند به آن مطلبى كه كه در پيش خودش مسلم است.
از آن طرف هم وقتى كه افتاد در آن طرفها و ديگر غير از اين عالم چيزى سرش نشد، احساسش ناقص است، نمى فهمد، اينها نمى فهمند چى است، ادراكشان ناقص است، اينها اصحاب
صحيفه نور جلد 1 صفحه 238
برهان نيستند كه با برهان اثبات بشود فلان، اينها اصحاب بيانند كه دلشان مى خواهد يك بيان قشنگى بكنند، اينها ادراك نمىكنند ماعداى اين جا را. ولهذا آيات را تأويل مىكنند به فكر خودشان به همين زندگى حيوانى دنيايى، منتهى اين زندگى بىطبقه، مرفه و اين كه همهشان يك جور باشند و اينها، اگر امكان داشته باشد.
اسلام درست شناخته نشده است
و بايد گفت كه اسلام بدا غريبا و هنوز هم غريب است. از اول تا حال اسلام غريب بوده است و كسى اسلام را نشناخته است. آن عارف، اسلام شناسى را به آن معانى عرفانى، آن معانى غيبيه مىداند، آن آدمى هم كه حالا پيدا شده است و اين اشخاصى هم كه حالا در مجلات و اينها چيز مىنويسند، اينها هم اسلام شناسى را عبارت از اين مىدانند كه حكومتش چه جورى باشد و تربيتش و ظاهرش و عدالتش چه جور باشد و - عرض مىكنم كه - همين كه به يك زندگى مادى طبيعى رسيد غايت اسلام حاصل است. اسلام غايتش اين است كه همين زندگى مرفه حيوانى باشد مثل ساير حيواناتى كه در كوهستانها مى چرند و به هم كار ندارند و هر كدام علف على السواه مى خورند و مثل آن انسانهائى كه مثلا مىگويند در اولها بوده است و همه از ماهىها على السواء مىگرفتهاند و از درياها ماهى مىگرفتهاند و از بيابانها آهو مىگرفتهاند و يا حيوانات ديگر رامىخوردهاند و به هم كارى نداشتهاند آن مرتبه اعلائى بوده است كه داشته اسلام، دنبال اين است كه آن را پيدا كند. اسلام آمده است و ساير مكاتب الهى آمدهاند كه مردم را برگردانند به آن جور كه زندگى يك زندگى مرفه حيوانى باشد، آن جا با ماهى دريا زندگى مىكنند، اين جا با مرغ و ماهى! اما زندگى مرفهى باشد و - عرض مىكنم - عبا و كلاه انسان و علف انسان درست باشد. ماعداى معارف الهيه، ماعداى اين عالم، مافوق اين طبيعت، ادراك اين را نمىتوانند بكنند كه مافوق اين طبيعت چى هست، يك عالمى است، چه جور عالمى است؟ نمىتوانند ادارك بكنند، وقتى نتوانستند ادراك بكنند چه بكنند؟!
هشدار به اعتراضات
بنابراين شما آقايان كه مشغول به تحصيل علوم هستيد نه آنها حق دارند به شما بگويند كه، بر حسب واقع اين كسى كه اسلام را مى شناسند و مىداند كه اسلام چى هست، نه حق مىدهد به آنها كه بگويند آن ريش و عمامهها به درد نمى خورد و اين درسها به درد نمى خورد (اين براى اين است كه اسلام را نشناختهاند) و نه شما حق داريد كه بگوئيد كه اين معانى معرفت و اين - عرض مىكنم كه - معارف الهيه، اينها ديگر چى است؟ (اين هم براى اين است كه اگر يك همچنين چيزى بگوئيد شما هم مثل آنهاهستيد) و نه حق داريد كه هر دو دسته، حرفهايى كه اينها (دسته سوم) مىزنند كه بايد رفع ظلم بشود و عرض مىكنم كه عدالت بسط پيدا كند، تخطئه كنيد، براى اينكه همه اينها هست، محصور نيست اسلام به اينها، اسلام انسانى مىسازد عدالتخواه و عدالتپرور، صاحب اخلاق كريمه،
صحيفه نور جلد 1 صفحه 239
صاحب معارفه الهيه كه وقتى كه ازاين جا رفت، رخت بربست و وارد شد در يك عالم ديگرى، به صورت انسان باشد، آدم باشد.
بينش وسيع اسلام
آنهائى كه اين طرف را مىبينند و آن طرف را نمىبينند ناقصند، اهدناالصراط المستقيم غيرالمغضوب عليهم،و لا الضالين. در يك روايتى هست (من نميدانم وارد هست يا نه) نقل مىكنند كه قضيه مغضوب عليهم بر حسب قول مفسرين عبارت از يهود است و ضالين عبارت از نصارى. در يك روايتى نقل مىكنند (من نمىتوانم تصديق كنم، من نقل مىكنم از آنهائى كه نقل كردهاند) كه رسول الله فرموده است كه: كان اخى موسى عينه اليمنى عمياء و اخى عيسى عينه اليسرى عمياء و انا ذوعينين آنهايى كه بخواهند تاويل كنند مىگويند كه: چون تورات بيشتر توجه به ماديات و امور سياسى و دنيوى داشته است، يهود هم كه مىبينيد كه دو دستى چسبيدهاند و دارند مىخورند دنيا را و باز هم بسشان نيست،آمريكا هم آنها دارند مىخورند، ايران را هم الان اينهامىخورند باز هم بسشان نيست، همه جا و همه را مىخورند، و در كتاب حضرت عيسى توجه به معنويات و روحانيت بيشتر بوده است، از اين جهت (عين اليسرى) كه عبارت از طرف طبيعتش بوده است عمياء بوده است (البته من نمىتوانم بگويم اين از پيغمبر صادر شده است لكن گفتهاند) يعنى توجه به اين جهت، يسار كه عبارت از طبيعت است نداشته است و كم داشته است و او هم (حضرت موسى) بر حسب طبيعتش توجهش به ماديات زياد بودهاست. و انا ذوعينين هم جهات معنوى، هم جهات مادى، شما احكامى را كه مىبينيد شهادت بر اين چيزاست. احكام معنوى دارد و بسيارى از احكامش سياسى است.
دين از سياست جدا نيست
البته در اذهان بسيارى بلكه اكثرى، بيشتر از مردم، بيشترى از اهل علم، بيشترى از مقدسين اين است كه اسلام به سياست چه كار دارد، اسلام و سياست جداست از هم. همين چيزى كه حكومتها نمىگذارند، همين كه از اول القاء كردند اين اجانب در اذهان ما و حكومتها در اذهان ما كه اسلام به سياست، آخوند چه كار دارد به سياست. فلان آخوند را وقتى عيبش را مىگيرند مىگويند: آخوند سياسى است، اسلام مىگويند از سياست كنار است، دين علىحده است، سياست على حده، اينها اسلام را نشناختهاند. اسلامى كه حكومتش تشكيل شد در زمان رسول الله و باقى ماند اين حكومت به عدل يا به غير عدل و در زمان حضرت امير بود باز حكومت عادله اسلامى بود، يك حكومتى بود با سياست با همه جهاتى كه بود. مگر سياست چى است؟ روابط مابين حاكم و ملت، روابط ما بين حاكم با ساير حكومتها - عرض مى كنم كه - جلوگيرى از مفاسدى كه هست، همه اينها سياست است احكام سياسى اسلام بيشتراز احكام عبادى آن هست.كتابهائى كه اسلام در سياست دارد بيشتر از كتابهائى است كه در عبادت دارد. اين غلط را در ذهن ما جاىگير كردندهاند و حتى حال باورشان آمده است
صحيفه نور جلد 1 صفحه 240
آقايان به اينكه اسلام با سياست جداست، يك احكام عبادى است مابين خود و خدا، برويد توى مسجدتان و هر چى ميخواهيد دعا كنيد، هر چه مى خواهيد قرآن بخوانيد ما هم با شما كار نداريم اما اين اسلام نيست اسلام در مقابل ظلمه ايستاده است، حكم به قتال داده، حكم به كشتن داده، در مقابل كفار و در مقابل متجاسرين و كسانى كه چيز هستند احكام دارد. اين همه احكام در اسلام نسبت به اينها هست، اين همه احكام حكم به قتال و حكم به جهاد و حكم به اينها هست، اسلام از سياست دور است ؟! اسلام فقط اين مسجد رفتن و قرآن خواندن و نماز خواندن است؟ اين نيست، اين احكام را دارد و بايد اين احكام هم اجراء بشود.
ارزش عبادات
از آن طرف هم اگر كسى بگويد: چرا مى رويد توى مسجد؟ اصلا نماز خواندن يعنى چه؟ اين هم غلط است.اسلام نماز دارد بنى الاسلام على الصلاه نماز دارد، فقط دنيا نيست و زندگى حيوانى تا تو بگوئى كه وقتى من زندگيم درست شد ديگر نماز را مىخواهم چهبكنم ؟! ديگر دعا را مىخواهم چه بكنم؟!
بله اگر ماعداى اين عالم را كسى انكار بكند حق بااوست، وقتى ماعدايى نباشد اصلاً هيچ يك از اين مسائل ديگر نبايد باشد اما وقتى كه يك ماعدائى است، وقتى برهان قائم است،اديان همه قائل هستند، برهان قائم است بر اينكه يك عالم ديگرى ماوراى اين عالم طبيعت هست، آن وقت همان طورى كه عالم طبيعت بايد با ابزار خودش درست بشود و عدالت اجتماعى در بين مردم جريان پيدا كند و حكومت عادله بسط عدل بدهد در بين مردم و اين جا را، اين عالم را تنظيمش بكند، اين اگر واقف بود تا همين حدود، مانعى نداشت كه حكومت وقتى اين كار را كرد تمام است مطلب. اما بعد از اينكه به برهان و به ضرورت همه اديان، ماعداى اين عالم هست ماعداى اين، يك زندگى ابدى هست، آن جا هم يك ابزارى دارد، زندگى آن جا هم يك ابزارى دارد، يك چيزهائى دارد براى زندگى آن جا، اينها را انبيا آوردند، دعا و ذكر و قرآن و نماز و همه اينها ابزار آن جاست، اين احكام عبادى ابزارى است براى زندگى آن طرف، معارف الهيه يك فيضى است براى زندگى آن طرف، براى نورانيت آن طرف.
تكليف است كه علم بياموزيم و عمل كنيم
پس اينهائى كه اين طرف افتادهاند حق ندارند تخطئه كنند آن طرفىها را و اشكال به آنها تخطئه است و انحصار است. آنهايى هم كه آن طرف هستند حق ندارند بهآنهائى كه مىگويند: بايد عدالت اجتماعى در بين مردم باشد، بايد با ظلم و با تعدى و اينها مبارزه كرد، تخطئه كنند و بگويند كه نه، ما تكليفمان اين است كه بنشينيم و درس بخوانيم. نه، همه مسلمانانها تكليف شان اين است كه هم عمل بكنند، هم علم پيدا بكنند، هم عمل داشته باشند، هم مبارزه با ظلم و با فساد به اندازه قدرتشان بكنند و اگر اين تكليف را همه مردم عمل مىكردند امكان نداشت كه يك دولتى بتواند در بين ملت خودش
صحيفه نور جلد 1 صفحه 241
تعدى بكند و يا يك دولت ديگرى بتواند به دولت ديگر تعدى بكند. همه اينها براى اين است كه پشتوانه اين اشخاصى كه حكومتها به دست آنها هست ملت نيست ملت راهش على حده است، اينها راهشان على حده. اينها يك جورى نكردهاند با مردم كه ملت همراهشان باشد، اينها يك كارى كردهاند كه ملتها مخالفشان هست . شكاف بين دولت و ملت ما وقتى كه اوضاع مملكت خودمان را ملاحظه مىكنيم، اينها يك جورى درست كردهاند كه الان شكاف ما بين دولت و ملت جورى است كه اگر يك وقت ان شاء الله ساقط بشود اين دولت، همه چراغان خواهند كرد، شما نمىدانيد اين چراغانى چقدر باشكوه است. چرا؟ اگر حضرت امير هم ساقط مىشد اين جور بود؟! ملت اين طور بود؟! براى اين كه اينها جدا هستند از مردم. اينها كارى به مردم ندارند نه، كار دارند اما كار ظلم و تعدى، كار اشاعه فحشاء و شما نمىدانيد كه اخيرا چه فحشائى در ايران شروع شده است. شما اطلاع نداريد، گفتنى نيست كه چه فحشائى در ايران شروع شده است، در شيراز عمل شد و در تهران مىگويند بناست عمل بشود و كسى حرف نمىزند! آقايان ايران هم حرف نمىزنند، من نميدانم چرا حرف نمىزنند؟! اين همه فحشا دارد مىشود و اين ديگر آخرش هست يا نميدانم از اين ديگر آخرتر هم دارد. در بين تمام مردم، جمعيت، نمايش داد اعمال جنسى، خود عمل را و نفسشان هم در نيامده است ديگر براى كجا گذاشتهاند؟ براى كى؟ چه وقت مى خواهند يك صحبتى بكنند؟ يك حرفى بزنند؟ يك اعتراضى بكنند؟
نقش دستگاه در تخدير مردم
خوشمزه اين است كه خود سازمانها و خود دولت و خود مرديكه كذ، همين معنا با رضايت آنهاانجام ميشود بدون رضايت آنهامگر امكان دارد يك همچو امرى واقع بشود؟ يك همچو فحشائى واقع بشود؟ بعد روزنامهنويسها را وادار مىكنند كه انتقاد كنند كه كار قبيحى بود، كار وقيحى بود. حالا به گوش مردم برود، آن جا به چشم مردم بخورد! اين جا هم به گوش مردم بخورد كه يك خرده آرام بشوند، آتشها اگر باشد خاموش بشود.
بايد اعتراض شود
فردا هم در تهران خداى نخواسته اين كار خواهد انجام گرفت و نه آخوندى و نه سياسيى و نه دكترى و نه مهندسى و نه ديگرى اعتراضى نمى كند. اينها بايد اعتراض بشود. بايد گفته بشود. اگر ملت همه با هم، ملت همه با هم مطلبى را اعتراض كنند و احكام اسلام را بايستند و بگويند، امكان ندارد يك همچو قضايائى واقع بشود. اينها واقع مىشود از سستى ما و از ضعف ما و استفاده از ضعف ما.
مىگويند اينها دستهاى هستند ضعيف و بيچاره، در صورتى كه قوه داريد شما، شما پشتوانهتان ملت است،
صحيفه نور جلد 1 صفحه 242
ملت مسلمان است، اين ملت مسلمان علاقه دارد به اسلام، علاقه دارد به روحانى اسلام. روحانى اسلام بايد خدمت بكند، اگر خدمت نكند مردم عمل روحانى با او نمىكنند.
اسلام، جامع تمام جهات مادى و معنوى
در هر صورت، اسلام همه اين معانى را دارد و جامع تمام جهات مادى و معنوى و غيبى و ظاهرى هست براى اين كه انسان داراى همه مراتب است و قرآن كتاب انسانسازى است. انسان چون بالقوه همه مراتب را دارد، كتاب خدا آمده است كه انسان را انسان كند و همان طورى كه جامعهاش را اصلاح بكند خودش هم كامل كند تا برسد به مرتبه عالى. و نبايد آن طايفه به اين طايفه تعرض كند و اين طايفه به آن طايفه. اينها هر كدام مسالهاى است براى خودش مستقل، مساله است على حده، تو عقلت نمىرسد كه مثلاً فقه چيست، چرا به فقه جسارت مىكنى؟ تو عقلت نمىرسد، تو عقلت نمىرسد به فلسفه و مافوق فلسفه، چرا جسارت به اصحاب آن مىكنى؟ عقلت نمىرسد. آن هم كه نمىتواند بفهمد كه اين طايفه چى مىگويند و اينها دنبال چى هستند، آن هم حق اعتراض ندارد، اين هم شايد فكرش كوتاه باشد.
دست به دست هم دهيد و از زيربار بيرون رويد
اينها همه بايد دست به دست هم بدهند، بايد اجتماع كنند، فقيهش با مهندسش، با دكترش، با محصلش، دانشگاهى با مدرسهاى دست به دست هم بدهند تا بتوانند يك كارى انجام بدهند و بتوانند از زير اين بارهائى كه به آنها تحميل دارد مىشود و هر روز زيادتر مىشود، از زير اين بارها بيرون بروند و نمىكنند! من نمىدانم چرا؟!
حالا يك قدرى شروع شده است در ايران، يك مقدارى شروع شده، و فرصتى پيدا شده و اميد است ان شاء الله كه فرصتهاى خوب پيش بيايد.
ان شاء الله خداوند تبارك و تعالى به همه شما توفيق بدهد و اسلام را تاييد كند و علماى اسلام را تاييد كند و محصلين را تاييد كند و مسلمين را تاييد كند.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 243
نامه امام خمينى به انجمن اسلامى دانشجويان در آمريكا و كانادا
بسم الله الرحمن الرحيم
انجمن اسلامى دانشجويان امريكا و كانادا
مرقوم شريف واصل مطالبى كه مرقوم شده است جزئى از مفاسد رژيم فاسد دستنشانده حاضراست و برگى از گرفتارىهاى ملت مسلمان ايران است. مطالب پشت پرده بيش از آنست كه ما بتوانيم تصور كنيم. كارهائى كه تا كنون بدست اين پدر و پسر دو عنصر دستنشانده اجانب واقع شده مقدمه كارهاى اساسى ديگر است كه ملت ايران بايد در انتظار آن باشند، اگر خداى نخواسته فرصت پيدا كند و ملت و سران آن فرصتها را از دست بدهند. اكنون به واسطه اوضاع داخلى و خارجى و انعكاس جنايات رژيم در مجامع و مطبوعات خارجى فرصتى است كه بايد مجامع علمى و فرهنگى و رجال وطنخواه و دانشجويان خارج و داخل و انجمنهاى اسلامى در هر جاست بىدرنگ از آن استفاده كنند و بىپرده بپاخيزند و به وضع حاضر و جنايات پنجاه سال حكومت غير قانونى رژيم نوكرماب پهلوى اعتراض كنند و صداى خود را به مجامع بينالمللى برسانند و به رئيس جمهور آمريكا بفهمانند كه ملت اسلامى جنايات اين خاندان را خصوصا در سالهاى اخير از روساى جمهور آمريكا مىدانند. دولت امريكا با پشتيبانى از اين عناصر در نظر مسلمين در راس ستمكاران و جنايتكاران تاريخ است دولت آمريكا براى استفاده رايگان از منابع زرخيز مسلمين مليونها مردم شريف را به چنگال عناصرى كثيف و دور از انسانيت گرفتار كرده و اگر رئيس جمهور فعلى تجديد نظر نكند و راه خود را از سلف ناصالح جدا نكند مسئوليت همه جنايات كه بدست مشتى از خدا بيخبر و دور از انسانيت مى شود بعهده اوست.
ناديده گرفتن حقوق صدها مليون مسلم و مسلط نمودن مشتى اوباش بر مقدرات آنها و مجال دادن به رژيم غيرقانونى ايران و دولت پوشالى اسرائيل براى غصب حقوق مسلمين و سلب آزادى و معامله قرون وسطائى نمودن، جناياتى است كه در پرونده روساى جمهور آمريكا ثبت مىشود و لازم است رئيس فعلى كه وعدههائى داده است از كارهاى جنايتبار دولتهاى سابق اجتناب كند.
ما اكنون در انتظاريم: كه دولت فعلى آمريكا شرافت خود و ملت خود را فداى منافع مادى مىكند و با نفت ملتى فقير و، خود و ملتش را شستشو مىكند يا با ترك پشتيبانى از اين عناصر كثيف اعاده حيثيت و شرافت حكومت خود را مىنمايد.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 244
من از انجمنهاى اسلامى در هر جا هست تقاضا دارم كه روابط خود را با هم هر چه بيشتر مستحكم كنند و عناصر مرموزى كه در صدد تفرقه و شكاف بين آنهاست طرد كنند و به ديگران معرفى كنند و اسلام و احكام نجاتبخش آن را سرلوحه برنامه خود قرار دهند. از خداوند تعالى توفيق و تاييد تمام مسلمين را در به كار بستن احكام نورانى قرآن و اسلام خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 247
تاريخ: 13 / 8 / 56
پاسخ امام خمينى به تلگراف تسليت ياسر عرفات در شهادت آية الله حاج آقا مصطفى خمينى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى ياسر عرفات
رئيس كميته اجرائى سازمان آزاديبخش فلسطين.
مرقوم شريف كه حاكى از عواطف جناب عالى بود موجب تشكر گرديد، اين مصيبتها در مقابل مصائبى كه بر امت اسلام و مسلمين وارد شده و مىشود ناچيز است.
اسلام عزيز قرنهاست با نفوذ اجانب مواجه با انحراف و كجفهمىها است. اسلام را كه يكتا مكتب الهى مبارز است، با تبليغات سوء عمال اجانب به شكلى ديگر جلوه دادهاند، قرآن كريم را كه دستور الهى در قتال با مشركين و مترفين و تنها كتاب آسمانى محرك بر ضد استعمار و ظلم است، به گونهاى ديگر وانمود كردهاند، احكام نورانى و نجاتبخش اسلام عزيز يكى پس از ديگرى پايمال اغراض استعمار به وسيله عمال خبيث آنان مىشود.
اسلام بزرگ سد مقابل اجانب به دست خودفروختگانى بىمايه شكسته مىشود تا راه براى چپاول و غارتگرى اجانب باز شود. سهلانگارى براى ممالك اسلامى و تشتت و تفرقه آنان موجب سلطه روزافزون مستعمرين بر مقدسات و مقدرات مسلمين شده است. ما در طول پنجاه سال سلطنت غيرقانونى دودمان سياهروى پهلوى كه مستقيما و به حسب اعترافات شاه فعلى مامور اجانب بودهاند، مبتلا به مصائبى بودهايم كه تصغر عنده المصائب. ما در زمان شاه سابق شاهد كشتارها، چپاول ها، اختناقهاى طاقتفرسا بوديم. ما شاهد قتل عام مسجد گوهرشاد جنب حرم مطهر ثامنالائمه عليهم السلام بوديم. ما شاهد اسارت علماى بزرگ خراسان و آذربايجان و قتل بعض آنها بوديم. ما شاهد چيزهائى بوديم كه تفصيل آن در تاريخ آتيه ثبت خواهد شد.
ما در زمان شاه فعلى شاهد فجايعى بوديم كه روى چنگيز را سفيد كرد. شاهد قتل عام فجيع غيرانسانى پانزدهم خرداد (دوازدهم محرم) بوديم كه عدد كشتگان آن به قرارى كه مىگويند بر 15 هزار نفر بالغ و تعداد زخمىها را خدا مىداند. ما شاهد هجوم به مدارس دينيه و دانشگاهها بوديم كه در آنها قتلها و غارتهاى فراوان و اهانت به قرآن كريم و كتب مقدس اسلامى و هتك و ضرب طلاب علوم دينى و آتش زدن كتابهاى آنها و در دانشگاه ضرب و جرح جوانان و دختران بوديم. ما شاهد زندانهاى مملو از علماء و دانشمندان و آزادىخواهانى كه در آنها شكنجههاى قرون وسطائى امرى عادى بوده و هست بوديم.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 248
ما شاهد بوديم كه در زمانى كه مسلمين با كفار اسرائيل در حال جنگ بودند، دولت ايران به امر شاه دولت اسرائيل را به رسميت شناخت و علماء مخالفت كردند. ما شاهد كمكهاى اين مرد سياهدل به اسرائيل بوديم و در حالى كه مسلمين را آواره مىكردند و به خاك و خون مىكشيدند، نفت و اسلحه و كمكهاى ديگرى كه بودجه آن از خون و دسترنج ملت ايران تهيه مىشد در اختيار آنها مىگذاشت. ما شاهد به اصطلاح (اصلاحات ارضى) بوديم كه زراعت ايران را به باد داد و بازار براى امريكا درست كرد و ايران را تا لب پرتگاه كشاند. ما شاهد اين همه مصيبتها و انحرافها و خيانتها بوده و هستيم كه مصيبت شخصى را بايد فراموش كنيم.
و من چون مسائل لبنان را با اهميت و متعهدانه تعقيب ميكنم خوف آن دارم كه همانطور كه ايران را به شكل مستعمره براى امريكا درآورده است با حيلههاى عمال خبيث سفارت در لبنان نيز چون ايران عمل شود و اسرائيل با خيال راحت نقشههايش را در منطقه پياده كند. شما بايد با كمال هشيارى اعمال سفارت ايران را تحت نظر بگيريد و از نيرنگهاى آن جلوگيرى كنيد.
من آنچه گفتنى است چه در ايران و چه در حال تبعيد گفتهام و هر چه بگويم جزئى از مصيبت امت است ولى ناچارم براى چندمين بار تكرار كنم كه تاسف شديد من در عدم وحدت كليه سران دول اسلامى است بخصوص دول عرب است تا زمزمه وحدت و اتفاق مىشود عمال استعمار با نيرنگهاى خاص خودشان موجبات اختلاف و تفرقه ايجاد مى كنند.
هفتصد ميليون يابيشتر مسلم و صد ميليون يا بيشتر عرب نتوانستهاند استقلال حقيقى بدست بياورند و نتوانستهاند از چنگ استعمار رهائى يابند و نتوانستهاند مشتى يهود اسرائيل غاصب را كه سرزمين مردم و تاريخ و ميراث ما را به خطر تهديد مىكنند از منازل خودشان و سرزمينهاى خودشان بيرون كنند. اينها و بسيارى مطالب ديگر است كه در طول قريب به 15 سال گفتهام و نوشتهام.
وظيفه اسلامى و ملى شماست كه اضافه بر وظايف انقلابيتان در راه آزاد كردن سرزمين فلسطين، در راه وحدت دول عرب و اتفاق كلمه آنها جديت و فداكارى كنيد. ما فداكارى و جهاد مقدس شما را فراموش نمى كنيم و از خداوند تعالى توفيق و نصرت شما را در راه عظمت اسلام و مسلمين خواهانيم و قطع ايادى استعمار و اشرار را اميدواريم و آرزوى ما آنست كه سرزمين فلسطين و مسجداقصى از صهيونيسم تطهير شود و مردم فلسطين به سرزمين خويش باز گردند.
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 249
تاريخ: 21/8/56
پيام امام خمينى به ملت ايران پس از شهادت آيةالله حاجآقا مصطفى خمينى
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون
اين جانب از عموم طبقات ملت مظلوم ايران كه در اين حادثه ناگهانى اظهار محبت و همدردى نموده تشكر مى كنم. از مراجع عظام دامت بركاتهم، از علماى اعلام دام بقاء هم از خطباء محترم و دانشمندان و مدرسين و محصلين علوم دينيه و روشنفكران محروم و دانشگاهيان، از بازرگانان و كسبه تحت فشار دولت غاصب و از ساير طبقات مظلوم ايران ايدهم الله تعالى سپاسگزارم. ما با گرفتارى عظيم و مصيبتهاى دلخراشى مواجه هستيم كه بايد ذكرى از مصائب شخصى نكنيم، لكن اين تظاهرات عظيم در اين فرصت جواب قولى و عملى به ياوه سرائى چندين ساله اين عنصر نالايق بود كه تمام حيثيت و شرافت و استقلال و اقتصاد اين ملت بزرگ شريف را پايمال هواى خود و فاميل چپاولگر خود نمود. اين تظاهرات براى شخص نبود، اظهار تنفر از دستگاه جبار و رفراندم حقيقى و رأى عدم اعتماد به دستگاه خيانتكار بود.
بايد اينها بدانند كه اگر يك روز در پناه سرنيزه اجانب نباشند، ملت نجيب ايران انتقام خون جوانان و عزيزان خود را از آنها مىگيرند.
من ناچارم اعلام خطر بزرگى بكنم و ملت را از اغفال و خدعه اجانب و عمال آنها نجات دهم. اين مسامحه اخير دولت كه نويسندگان را مجال نوشتن و گويندگان را مجال گفتن داد حيله بزرگى است براى تطهير شاه و وانمود كردن آزادى ادعائى و جنايات را به گردن دولت كه آلتى بيش نيست انداختن. نويسندگان نيز نمى توانند در اين محيط خفقان و ارعاب هسته مركزى جنايات را كه شخص شاه است معرفى كنند و شايد نويسندگانى از خودشان نيز باشند كه در بين نويسندگان با شرف خود را جا بزنند و به دولتها حمله كنند و بعض جنايات را ذكر كنند و مردم را از نقطه حساس جنايت و خيانت اغفال كنند و اذهان ساده زود باور را منحرف كنند در حالى كه تمام گرفتارى ملت ايران در اين پنجاه سال سطنت غير قانونى دودمان خيانتكار پهلوى از شخص آن پدر و اين پسر سياهروى بوده و هست، اينها بودند و هستند كه دستشان تا مرفق در خون ملت مظلوم فرو رفته. آن پدر كه قتل عام مسجد گوهرشاد و اهانت به مرقد مطهر ثامن الحجج - عليه السلام - كرد واين پسر كه قتل عام 15 خرداد را مرتكب شد و اهانت به مرقد مطهر فاطمه معصومه نمود. آن پدر كه علماى بزرگ و فقهاى عظيم الشأن
صحيفه نور جلد 1 صفحه 250
و آزادى خواهان را به جرم حقگويى حبس و زجر و شكنجه و تبعيد و كشتار كرد و اين پسر كه همان معامله را سختتر با علما و خطبا و آزادى خواهان و روشنفكران و ساير طبقات نمود. آن پدر كه چنان سلب آزادى از ملت كرد كه نه حق يك كلمه حقگوئى داشت و نه مجلس و نه مطبوعات و اين پسر كه همه مى بينيد و حال طبقات ملت و مجلس و مطبوعات به همه معلوم است. آن پدر كه تمام املاك شمال را با زور و حبس و تبعيد و قتل از مردم گرفت و براى خودش ثبت داد و اين پسر كه ذخاير ملت را در بانكهاى خارجى انبار كرد و خون مردم را خود و فاميل و بستگانش تا آخرين قطره مكيده و مى مكند. ما آن پدر را با تمام جنايات و خيانتهايش ديديم و رنجها كشيديم و اكنون ما و شما مواجه با جنايات اين خلف صدق هستيم و رنجها مىكشيم. اكنون مىخواهند اين شخص را تطهير كنند تا به جناياتش ادامه دهد، مىخواهند با آزادى محدود در چهارچوب توجه دادن جنايات را به دولتها قلوب ساده را آرامش دهند و اذهان صاف را منحرف كنند و هسته مركزى خيانتها و جنايتها را فراموش كنند، غافل از آن كه وقت گذشته و ملت از روحانى و دانشگاهى تا طبقه كارگر و زارع، مرد و زن بيدار شدهاند. اين رنجديدهها و مصيبت كشيدهها محال است با اين دودمان آشتى كنند و با ادامه سلطنت باطل ولو براى يك روز موافق باشند.
ملت ايران مسلمان است و اسلام را مى خواهد، آن اسلامى كه در پناه آن آزادى و استقلال است، رفع ايادى اجانب است، هدم پايگاه ظلم و فساد است، قطع كردن دستهاى خيانتكار و جنايتكاران است.
ملت آن دودمانى را نمىخواهد كه تمام مقدسات و مقدرات آنها رابه دست اجانب سپرده، تمام مخازن نفت و غير آن را به باد داده، اقتصاد كشور را به فنا سپرده، كشاورزى را ساقط كرده، اختيار ارتش را به دست صاحبمنصبان و كارشناسان آمريكا داده و آنها را مصون و مختار كرده است و ديگر جنايات و خياناتى كه در تاريخ آتيه ثبت خواهد شد. اكنون با همه كثافت كارىها چون به حسب اقتضاى وقت و بحران اقتصادى و اجتماعى و سياسى در تنگنا قرار گرفته در صدد است كه با آزادى محدود بى معنى، خود را از معركه خارج و مقام خود را مستحكم كند و محيط را مهيا براى اجازه بقاء و حكومت خود كند و بار ديگر حمله سبعانه را با وضعى فجيعتر و دردناكتر شروع كند و بر حرث و نسل رحم نكند.
اكنون وظيفه عموم مسلمانان و خصوص علماى اعلام و روشنفكران و دانشگاهىهاى علوم قديمه و جديده است كه براى دفاع از اسلام عزيز و حفظ احكام حيات بخش آن كه ضامن استقلال و آزادى است و از ميهن بزرگ خود كه مهد بزرگان و آزادى خواهان بوده و اكنون در شرف سقوط است از فرصت استفاده كنند و گفتنىها را بگويند و بنويسند و به گوش مقامات بين المللى و ساير جوامع بشرى برسانند و بر ارتش و سران آن است كه خود را از ننگ اسارت در دست اجانب نجات دهند و مملكت خود را از هلاكت و سقوط برهانند. و اخيرا تذكر مى دهم كه اشخاص ارزنده و متعهدى كه ابتكار عمل در دست آنهاست از معرفى خود شديدا احتراز كنند و از تجربيات سابق پند بگيرند و
صحيفه نور جلد 1 صفحه 251
در پناه اسلام و چهار چوب موازين اسلامى به فعاليت بپردازند و از همكارى با كسانى كه صد در صد در اين چهار چوب فعاليت ندارند احتراز نمايند.
از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين را خواستار و قطع ايادى اجانب را اميدوارم و سلامت و توفيق و تاييد همه طبقات را خواهانم. والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 252
تاريخ: 24/9/56
پاسخ امام خمينى به تسليت دانشجويان و مسلمانان خارج از كشور در شهادت آيةالله حاجآقا مصطفى خمينى
بسم الله ارحمن الرحيم
خدمت عموم دانشجويان محترم خارج كشور و ساير گروهها و افراد ارزندهاى كه در اروپا و امريكا و هندوستان و ساير اقطار جهان وقت و عمر خود را در راه اهداف عاليه اسلامى براى وصول به مدارج كامله انسانيت و نجات بشريت از اسارت به دست اقشارى آدمنما و درندگانى در لباس بشر صرف مىكنند.
اينجانب از تمام حضرات آقايان كه در اين حادثه كه جزئى ناچيز از حوادثى است كه برفرزنداناسلام مىگذرداظهار محبت كرده و تسليت دادهاند تشكر مى كنم و به همه گروهها يا افرادى كه از وطن عزيز خود به علت نابسامانىها و اختناق پليسى هجرت نمودهاند، در جوار قبر مولاى متقيان عليه الصلوة والسلام دعا مىكنم و توفيق هر چه بيشتر همه را در خدمت به اسلام كه كفيل نجات بشريت از همه ابعاد عقب ماندگىهاست از خداوند متعال مىطلبم.
اميد نصرت و پيروزى در سايه تلاش براى حق
من به شما و ساير برادران كه در داخل كشور زير چكمه پليس و در زندانها و شكنجهگاهها به سر مىبرند و با محروميتها و مصيبتهاى جانفرسا دست به گريبان هستند و به خاندان كسانى كه در راه حق، زير شكنجه شاه جان خود را فدا كردند، اميد نصرت و پيروزى مىدهم به شرط آنكه كوششها براى حق باشد و براى نصرت دين حق كه با پيوستگى به آن از نصرت خداى تعالى برخوردار خواهيد شد و به شرط كوشش در وحدت كلمه و هم پيوستگى در راه حق و براى نجات كشور خود و ساير كشورهاى اسلامى تحت فشار اجانب.
جنبش و بيدارى عمومى تا خاتمه دادن به ظلم ستمكاران ادامه دارد.
من به اين جنبش و بيدارى عمومى كه در كشورهاى اسلامى عموما و در ايران خصوصا پديد آمده و به اين تنفر و انزجار عمومى از دستگاههاى ظلم و وحشيگرى و استعمار و استعمارگران اميدها دارم. اين بيدارى و تنفر عمومى موقت و زودگذر نيست و تا پايان دادن به دستگاه جباران و خاتمه دادن به ظلم ستمكاران
صحيفه نور جلد 1 صفحه 253
ادامه دارد و به دنبال ظلم بيحد دستگاههاى جبار و محروميتهاى روزافزون ملتهاى ستمديده انفجارى است كه قدرتهاى دستنشاندهاى را كه براى دربند كشيدن ملتها و چاپيدن مخازن آنها گماشته شدهاند در كام خود فرو مىبرد و انتقام الهى از ستمكاران گرفته مىشود.
كوشش براى رفع اختلافات.
شما و ما در هر كجا كه هستيم و با هر وضعى، بايد خود را برادر دانسته و با هم، پيوستگى مستمر برقرار بسازيم و بابرادران داخل كشور در هر لباس كه هستند دست برادرى بدهيم و براى رفع اختلافات كه به دست اجانب رخ داده و دستگاه جبار و عمال اجانب پيوسته بر آن دامن مىزنند كوشش كنيم. بايد بدانيم تا اختلاف بين طبقات ملت خصوصا بين روحانيون و دانشجويان با روشنفكرانشان وجود دارد بايد از پيروزى مأيوس باشيم.
خطر افراد فرصتطلب.
اكنون كه فرصت موقت به دست آمده است بايد با هشيارى و دورانديشى و وحدت كلمه، گروههاى صد در صد پايبند به اسلام و علاقهمند به مسلمين از آن استفاده كنند و نگذارند فرصتجويانى كه يك قدم و يك قلم براى اسلام و ملت شريف ايران برنداشتهاند اكنون از اين فرصت استفاده كنند و خود را به صورت وطنخواهى و آزاديخواهى در بين مردم رنجديده براى رسيدن به وزارت و وكالت داخل كنند يا با نوشتن چند مقاله كه در آن نه اسمى از اسلام و نه اسمى از هسته مركزى فساد است، جاى خود را بين ملت باز كنند و اگر خداى نخواسته به مقامى برسند، همان خيانتها و همان سرسپردگىها و همان رنجها و مصيبتها تكرار شود. اين نحو مقالات و اعلاميهها از بعض عناصر شناخته شده اگر با دست سازمان امنيت براى نگه داشتن شاه كه سرچشمه همه بدبختىهاى كشور و ملت است نباشد، بىشك براى صلاح ملت و حفظ اساس اسلام كه حافظ و نگهبان استقلال و تماميت كشورها و ضامن عدالت اجتماعى و آزادى هاست، نيست. آن روز كه طبقات مختلفه مردم مسلمان از روحانى گرفته تا دانشگاهى، از مهندسها و دكترها گرفته تا بازارىها و كارگران و دهقانان در زير چكمه عمال اجانب خرد مىشدند، آن روزى كه قتل عام 15 خرداد و غارت مدارس دينى و غير آن به دست عمال اجانب رخ داد، آن روزى كه زندانها از مدافعين اسلام و آزاديخواهان مملو بود، آن روزى كه تاريخ پرافتخار اسلام را كه مبدأ عدالت و آزادى و رشد فردى و اجتماعى و سياسى است، به تاريخ ارتجاعى شاهنشاهى و مجوسىگرايى برگرداندند، آن روز كه حزب مفتضح رستاخيز را براى سركوبى ملت و رواج هر چه بيشتر دزدى و ستمكارى اعلام كردند، آن روز كه به اسم انقلاب سفيد كه خونينترين انقلاب بود بازار براى اربابان خود درست كردند و كشاورزى كشور را به دست فنا سپردند، آن روز كه همه فجايع ضد مذهبى و ملى را مرتكب شدند، يك نفر از اينها نفس نكشيد! و جوانان روحانى و دانشگاهى با پشتيبانى ملت از كشاورز و كارگر تا بازارى جان
صحيفه نور جلد 1 صفحه 254
خود را به كف گرفته از حق دفاع كردند، اكنون كه احتمال استفاده است (يا از شاه به پاداش انحراف اذهان از او و توجه دادن جنايات را به دولت، يا از ملت به احتمال تغيير رژيم) قلمها را به دست گرفته و به طور محدود و رياكارانه مطالبى نوشتهاند. ملت ايران و تمام طبقات روحانى و غيره بايد با كمال احتياط و روشنبينى ابتكار عمل را در دست بگيرند و اين چند نفر منفعتطلب را مأيوس كنند.
تا نجات اسلام از دست دودمان پهلوى، مبارزه ادامه دارد.
و بايد شاه و دار و دستهاش بدانند كه چه در ملاقات با رئيس جمهور امريكا موفق به تجديد نوكرى و تثبيت مقام غيرقانونى بشود يا نشود، ملت ايران او را نمىخواهند و دست از مبارزه بر نمىدارند تا انتقام جوانان به خون آغشته خود را بگيرند و اسلام واحكام آن را از دست اين دودمان نجات دهند.
از خداوند تعالى اصلاح حال مسلمين و نجات كشورهاى اسلامى را از دست اجانب چپ و راست مسالت مى نمايم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 255
تاريخ: 10 / 10 / 56
بيانات امام خمينى پس از شهادت آيةالله حاجآقا مصطفى خمينى
اعوذ بالله من الشيطانالرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الطاف خفيه الهى
بنده قبلاً بايد از عموم طبقات، طبقات روحانيين در همه بلاد، چه عراق، چه ايران، و چه ساير كشورها كه اظهار محبت كردهاند تشكر كنم و چه مراجع اسلام - دامت بركاتهم - و چه علماى اعلام بلاد در ايران و در اينجا و در ساير جاها - دامت عزهم - و چه خطباى عظام و چه طبقه محصل، دانشگاهى يا غير دانشگاهى و چه كسانى كه از خارج كشور مثل امريكا و اروپا و هندوستان و ساير جاها اظهار محبت كردهاند. از همه آقايان تشكر مىكنم و توفيق و سلامت همه را از خداوند تعالى مسألت مىكنم و اگر من در اين جلساتى كه آقايان اظهار محبت مىكنند و تشكيل مىدهند نتوانم در همهاش شركت كنم يا نتوانم در بازديد آقايان با اين سن پيرى بروم از همه تشكر مىكنم و از همه عذر مىخواهم و اميد است كه آقايان عذر من را بپذيرند.
اينطور قضايا مهم نيست خيلى، پيش مىآيد، براى همه مردم پيش مىآيد و خداوند تبارك و تعالى الطافى دارد به ظاهر و الطافى خفيهاست. يك الطاف خفيهاى خداى تبارك و تعالى دارد كه ماها علم به آن نداريم، اطلاعى بر او نداريم و چون ناقص هستيم از حيث علم، از حيث عمل از هر جهتى ناقص هستيم، از اين جهت در اينطور امورى كه پيش مىآيد جزع و فزع مىكنيم، صبر نمىكنيم اين براى نقصان معرفت ماست به مقام بارى تعالى، اگر اطلاع داشتيم از آن الطاف خفيهاى كه خداى تبارك و تعالى نسبت به عبادش دارد و انه لطيف على العباد و اطلاع بر آن مسائل داشتيم، در اينطور چيزهايى كه جزئى است و مهم نيست، آنقدر بىطاقت نبوديم، مىفهميديم كه يك مصالحى در كار است، يك الطافى در كار است، يك تربيتهايى در كار است. اين دنيا، دنيايى است كه عبور از آن بايد بكنيم ما، دنيايى نيست كه در اينجا ما زيست كنيم، اين راه است، اين صراط است كه اگر توانستيم مستقيما اين صراط را طى كنيم همانطورى كه اولياى خدا طى كردند جزنا و هى الخامده اگر توانستيم كه از اين صراط به طور سلامت عبور بكنيم سعادتمنديم و اگر خداى نخواسته در اينجا، در اين راه لغزش داشته باشيم، در آنجا هم همين لغزش ظهور پيدا مىكند، در آنجا هم موجب لغزشها مىشود، موجب گرفتارىها مىشود. از خداى تبارك و تعالى مسالت مى كنم كه ما را بيدار كند،
صحيفه نور جلد1 صفحه 256
ما رابه آن الطافى كه خفى است و ما مطلع بر آ ن نيستيم، ما را بر آنها مطلع بفرمايد تا اينكه ما هم مثل اشخاصى كه معرفت دارند به مقام ربوبيت، معرفت دارند به مدارج انسانيت و دنيا را مد نظرشان نمىآورند، استقلال به آن نمىدهند، مآرب دنيايىشان تحت نظرشان نيست مستقلا و اينجا را طريق مىدانند از براى جاهاى ديگر، از براى سعادتهاى بزرگ ديگر، اگر ما هم ان شاء الله توفيق خدا بدهد و ما هم برسيم به يك همچو مرتبهاى، آن مرتبههايى كه ما نمىتوانيم ادراكش بكنيم نمىتوانيم در اين عالم كه هستيم - نمىتوانيم - بفهميم چه مدارجى است، چه عوالمى است، چه بساطى است، اين بساط دنيا- را- چشممان را همهاش را باز كرديم و اين دنيايى كه ما نظر الله اليه منذخلقه (به حسب روايت)، به عالم اجسام در روايت هست كه نظر لطف خداى تبارك و تعالى نكرده است منذخلقه. (از آغاز خلقت) با اينكه اين عالم اجسام و اين عالم طبيعت، اينطورى كه تا حالا ادراك كردهاند، تا حالا كشف كردهاند محيرالعقول است، عقول ماها به آن نمىرسد، آنقدرى كه تا حالا فهميدهاند و ماعدايش هم الى ما شاء الله هست كه كسى دستش به نورش نمىرسد، ستارههايى هست كه - نورشان 6 بيليون سال - 6 بيليون سال نورشان به زمين مىرسد، اين عدد را تفهيم آنرا نمىتوانيم بكنيم. در بعضى نوشتهها هست كه بعضى از ستارهها اگر جوفش را باز كنند 500 ميليون شمس در آنجا جايش مىشود و بعضى از ستارهها هست كه اگر در مركز شمس بگذارند تا زمين مىآيد، بزرگيش هست،اين پهناورى كه عقول به آن نمىرسد، كسى نمىتواند بر آن اطلاع پيدا كند، اينها همهاش عالم دنياست عالم پست است. بعضى از اهل معرفت مىگفتند اينكه اين عالم را دنيا گذاشته است اسمش را، براى اينكه خجالت مىكشد واقع اين قضيه را، واقع دنيا را بفرمايد، از اين جهت - همين - با همين اسم به دنيا تعبير كرده است. اين عالم با اين پهناورى، با اين بساط، عالم دنياست. اين آسمانها با همه چيزهايى كه تا حالا كشف شده است، (به حسب لسان قرآن زينا السماء الدنيا بزينة الكواكب)، آسمان پايين، پايين، اينكه همه تا حالا كشفش كردهاند اينها همه در لسان قرآن، آسمان پايين است، آن آسمانهاى بالا را باز كشف نكردهاند كه چه خبر است، در عين حال بر حسب روايت مانظر اليه نظر لطف منذ خلقه و بر حسب قرآن هم كه متاع اسمش باشد حيات دنيا. حيات آخرت، حيات است، زنده است، اينجا زندگى نيست، مردگى است اينجا، حيات آخرت، حيات است دارالاخرة لهى الحيوان ما اطلاع نداريم در آن.
از تكاليف الهيه كه الطافى الهى است، غفلت نكنيد.
در عين حال ما در اينجا كه هستيم، از قبل خداى تبارك و تعالى مأموريتها داريم. ما تا دراين حيات دنيوى هستيم، تا در اينجا هستيم، مأموريتها از طرف خداى تبارك و تعالى داريم و بايد قيام كنيم به اين مأموريتها، بايد غفلت نكنيم از تكاليف الهيه، تمام تكاليف الهيه الطافى است الهى و ما خيال مى كنيم تكاليفى است، همهاش الطاف است، چه تكاليف فردى كه براى هر نفرى هست براى تربيت او، براى تكميل او، براى اينكه غير از اين راه، راه تكميل و راه ترقى نبوده است، درجاتى هست كه
صحيفه نور جلد 1 صفحه 257
بدون اين راه نمىشود به آن درجات رسيد و چه تكاليف اجتماعى كه ما مكلف هستيم، در اجتماع تكاليفى داريم و بايد به آن تكاليف عمل كنيم براى تنظيم اين اجتماع. انبيا هم، همه چيزهايى كه مربوط به روح و مربوط به مقامات عقليه و مربوط به مراكز فيضيه است براى ما بيان كردهاند و قرآن هم بيان كرده است و اهلش مىدانند و هم آن چيزهايى كه وظايف شخصيه است و دخيل در ترقيات انسان و تكامل انسان است در سنت و در كتاب بيان شده است و هم آن چيزهايى كه مربوط به اجتماع است و امور سياسى است و امور اجتماعى است و راجع به تنظيم وتربيت اجتماع است، بيان فرموده است و ما همه و همه بشر مكلفند بر اينكه همه اين مراتب را، همه اين مقامات را مواظبت كنند و منحصر به يك طرف نكنند.
به همه جناحهاى خادم اسلام علاقه دارم.
من با تمام اين جناح هايى كه هستند و براى اسلام خدمت مىكنند، چه جناحهاى روحانى كه از اول تا حالا خدمت كردهاند و چه جناح ديگر از سياسيون، از روشنفكران كه براى اسلام خدمت مىكنند، من به همه اينها علاقه دارم و از همه اينها هم گلايه دارم اما علاقه، بايد هر مسلمى، اشخاصى كه گروههايى كه براى اسلام خدمت مىكنند، قلما، قدما، براى اسلام خدمت مىكنند، بايد هر مسلمى، بايد هر انسانى كه ببيند اينها براى انسانيت، براى اسلام يعنى براى انسانيت - اسلام مكتب انسانسازى است - وقتى كه انسان ببيند كه گروههايى در خدمت انسان هستند، در خدمت انسانيت هستند، در خدمت اسلام كه انسانساز است هستند، چاره ندارد الا اينكه علاقه داشته باشد به آن، اين اشكال نيست كه علاقهمند است.
علما حافظ اسلام در همه ابعادش بودهاند.
از آن طرف گلايه هم هست از همه گروهها، گلايه ارادتمندانه. اما آن گروههاى روشنفكر و دانشگاهى و محصلين جديد و آنها (ايدهم الله)، آنهايى كه خدمتگزارند براى اسلام، خداوند تأييدشان كند، من از آنها گلايه دارم براى اينكه مىبينم كه در نوشتههايشان، بعضى نوشتههايشان، اينها راجع به فقها، راجع به فقه، راجع به علماى اسلام، راجع به فقه اسلام، اينها يك قدرى زيادهروى كردهاند، يك قدرى حرفهايى زدهاند كه مناسب نبوده است بزنند، اينها غرض ندارند، من مىدانم كه غالبا اينها براى اسلام مىخواهند خدمت كنند، نه اين است كه مغرض باشند و از روى سوء نيت حرفى بزنند، اينها اطلاعشان كم است. من هم اطلاعم از تاريخ كم است لكن من هشتاد سالم است و قريب 60 سال در جوامع علمى بودهام و قريب سى سال در مجارى امور، من يك مشاهداتى خودم دارم و در اين صد و چند سالى كه ديگر نزديك است به ما، ما از آن سوابق - سوابق - كم اطلاع، يعنى بنده كم اطلاع هستم، اينقدرى كه اطلاع داريم از سوابق، از زمان اول، عصرهاى اول اسلام تا حالا اطلاعات اجمالى است. ما مىبينيم كه اين اسلام را به همه ابعادش روحانيون حفظ كردهاند،
صحيفه نور جلد 1 صفحه 258
به همه ابعادش يعنى معارضش را روحانى حفظ كرده است، فلسفه را روحانى حفظ كرده است، اخلاقش را روحانى حفظ كرده است، فقهاش را روحانى حفظ كرده است، احكام سياسيش را روحانى حفظ كرده است، همه اينها با زحمتهاى طاقتفرساى روحانيين محفوظ شده. الان كه شما يك همچو فقه غنىاى مىبينيد كه فقه شيعه غنىترين فقهى است كه در دنيا هست، اين قانونى است كه با زحمتهاى علماى شيعه توضيح و تصريح شده است، غنىترين فقه است. غنىترين قوانين است در دنيا، قوانينى در دنيا به اين غنا نيست، قوانين ديگر، آنهايى كه آسمانى است البته غنى بوده اما ديگر به ما نرسيده، آنهايى كه زمينى است و اهل زمين درست كردهاند اينها به اندازه همان ادراركات ضعيفى كه اگر چنانچه مغز انسان (روايت است) يك گنجشك بخورد سير نمى شود با اين مغزها درست شده است، آنهايى كه مغزهايشان درست كار مىكند (آنهايى كه درست كار نمىكند كه اطلاع ندارند) همه اينهايى كه اينها درست كردهاند ناقص است، در هر جايى كه اين قوانين درست شده است يك قوانين ناقصى است، آن هم براى يك محيط خاصى، آن هم براى يك وضع خاصى، براى مثلاً تمشيت امور يك مملكتى، براى سياست بين مملكت و مملكت ديگر، اما ديگر، قوانين ديگرى ندارد، آنى كه دارد اسلام است و در اسلام آن فقهى كه غنىترين فقههاست، فقه شيعه است، همچو فقهى در دنيا نيست، نه در بين مسلمين هست الى كثرتهم و نه بين غير مسلمين و اين با زحمات طاقتفرسا از علماى شيعه درست شده است، از اول كه زمان پيغمبر بوده است و دنبالش زمان ائمه، اين علماى شيعه بودند كه جمع مىشدند دور ائمه (ع) و احكام را از آنها اخذ مىكردند و در اصولى كه چهار صد تا كتاب بوده است، نوشتهاند و آن اصول بعد در اصول ديگرى كه اين كتب اربعه ما و ساير كتب است، تدوين شده است و اينها همه با زحمت علماى شيعه و فقهاى شيعه درست شده است. تمام ابعادى كه اسلام دارد و قرآن دارد، آن مقدارى كه در خور فهم بشر است، تمام اينها را اين جماعت عمامه به سر به قول اين آقايان، عمامه به سر و ريش دار، اينها درست كردهاند، تا اينجا اسلام را اينها رساندهاند و كتابهايى كه اينها نوشتهاند، در هر رشتهاى از رشتهها كه شما ملاحظه كنيد، كتابها نوشته شده است، زحمتها كشيده شده است، تا حالا رسيده است به اين طبقه. اين در رشته علم، علم اسلام. در رشته علوم اسلامى است.
هدف علما از نزديك شدن به سلاطين، ترويج مذهب تشيع بوده است.
در باب امور سياسى، آن مقدارى كه من، عرض كردم كه تاريخ نمىدانم و اگر ديده باشم يادم نمانده است ديگر حالا، اما خوب اين تاريخ صد ساله، صد و چند ساله اخير در دست است، ما يك خرده جلوترش مىرويم مىبينيم كه يك طايفه از علما، اينها گذشت كردهاند از يك مقاماتى و متصل شدهاند به يك سلاطين، با اينكه مىديدند كه مردم مخالفند لكن براى ترويج ديانت و ترويج تشيع اسلامى و ترويج مذهب حق، اينها متصل شدهاند به يك سلاطينى و اين سلاطين را وادار كردهاند خواهى نخواهى براى ترويج مذهب، مذهب تشيع. اينها آخوند دربارى نبودند، اين اشتباهى است كه بعضى نويسندگان ما مىكنند، اطرافيان سلاطين اين آقايان بودند، اينها اغراض سياسى داشتند، اغراض دينى داشتند.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 259
نبايد يك كسى تا به گوشش خورد كه مثلاً مجلسى رضوان الله عليه، محقق ثانى رضوان الله عليه، نمىدانم شيخ بهايى رضوان الله عليه، با اينها روابط داشتند و مىرفتند سراغ اينها، همراهىشان مىكردند، خيال كند كه اينها مانده بودند براى جاه و - عرض مىكنم - عزت و احتياج داشتند به اينكه سلطان حسين و شاه عباس به آنها عنايتى بكنند، اين حرفها نبوده در كار، آنها گذشت كردند، يك گذشت، يك مجاهده نفسانى كردهاند براى اينكه اين مذهب را به وسيله آنها، به دست آنها ترويج كنند. در يك محيطى كه اجازه مىگرفتند كه شش ماه ديگر اجازه بدهيد ما حضرت امير را سب كنيم، وقتى جلوگيرى از سب حضرت امير مىخواستند بكنند (در يكى از بلاد ايران شنيدم اجازه خواستند كه خوب شش ماه ديگر صبر كنيد ما سباش بكنيم) اينها در يك همچو محيطى كه سب حضرت امير اينطورها بوده و رايج بوده و از مذهب تشيع هيچ خبرى نبود و هيچ اسمى نبوده، اينها رفتهاند مجاهده كردهاند - خودشان را پيش مردم - مردم آن عصر شايد اشكال به آنها داشتند از باب نفهمى، چنانچه حالا هم اگر كسى اشكال كند نمىداند قضيه را، غرض ندارد، نمىداند قضيه را، زمان ائمه هم - خوب - بودند، على بن يقطين از وزرا بود، در زمان ائمه هم بودند، حضرت امير بيست و چند سال به واسطه مصالح عاليه اسلام در نماز اينها رفت - عرض بكنم كه - تبعيت از اينها كرد براى اينكه يك مصلحتى بود كه فوق اين مسائل بود، سايرائمه (ع) هم گاهى مسالمت مىكردند، يك وقتى نمىشد آنوقت چه مىكردند. مصالح اسلام فوق اين مسائلى است كه ما خيال مىكنيم، اين دسته از علمائى كه جانفشانى كردند و خودشان را جورى كردند كه حالا شما به آنها اشكال مىكنيد از باب اينكه اطلاع بر واقعه نداريد، نه اينكه سوء قصد داريد، نه اينكه سوء نيت داريد، اطلاع از واقعيات نداريد، اين آدمسازى است، نه اين است كه اينها دربارى شدند، اينها مىخواهند آدم بسازند، من گله دارم.
علما پرچمدار نهضتهاى ضد استبدادى.
-
previos page menu page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 267
تاريخ: 19/10/56
بيانات امام خمينى پس از فاجعه كشتار نوزدهم دى
از چه كسانى بايد تشكر كرد؟ به چه كسانى بايد تسليت گفت؟
بسم الله الرحمن الرحمن الرحيم
من متحيرم كه اين فاجعه را، اين فاجعه بزرگ را به كى بايد تسليت بگويم؟ آيا به رسول اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام و به حضرت حجت سلام الله عليه تسليت بگويم يا به امت اسلام، به مسلمين، به مظلومين در تمام اقطار عالم تسليت بگويم، يا به ملت مظلوم ايران تسليت بگويم، يا به اهالى محترم قم داغديده تسليت بدهم، يا به پدر و مادرهاى مصيبت ديده تسليت بدهم، يا به حوزههاى علم و علماى اعلام تسليت بگويم؟ به كى بايد تسليت گفت و از كى بايد تشكر كرد در اين قضايا كه براى اسلام پيش مى آيد و اين ملت بيدار ايران در مقابل اين مصيبتها استقامت مى كند، كشته ميدهد، هتك مىشود. بى جهت و بدون هيچ مجوزى مردم را به مسلسل بستند و تاكنون آنچه به ما اطلاع دادند گر چه مختلف است لكن بعضى از خبرگزارىها هفتاد و بعضى صد و غالبا كه به ما تذكر دادهاند صد تا دويست و پنجاه نفر و از بعضى تلگرافاتى كه از اروپا آمده است يا از امريكا، عدد را سيصد نوشتند و باز هم معلوم نيست. عدد مجروحين الان معلوم نيست بعد احصائيه لابد پيدا مى كند اگر بتواند، اگر مثل 15 خرداد به درياچه حوض سلطان مردم را نريخته باشند، اگر بتوانند آمار پيدا كنند. گفته شد، تاييد هم شد كه اشخاصى رفتند كه خون خودشان را بدهند به اين اشخاصى كه محتاج به خون بودند در مريضخانهها و آنها را گرفتهاند و آنهايى كه خون به آنها نرسيده بعضى مردهاند و كشتهها را ندادند به صاحبانش، اگر يكى هم اصرار كرده، مى گويد پانصدتومان گرفتند براى اينكه كشتند او را، اينها را بايد ما از كى تشكر كنيم؟ به كى تسليت بگوئيم؟
ايستادگىها نتيجه خواهد داد
ملت ايران را بايد ما از آنها تشكر كنيم، ملت بيدارى است، ملت هوشيار و مقاومى است در مقابل ظلم. در عين حالى كه اينهمه ظلم مىبيند، اينهمه كشته ميدهد، در عين حال مقاومت مى كند، ايستادگى مىكند و اين ايستادگى به نتيجه خواهد رسيد. هيچ اشكالى نيست كه بعد از اينكه ملتها بيدار شدند و بعد از اينكه حتى زنها قيام كردند بر ضد دولت و بر ضد اين جباران، يك همچنين ملتى پيروز مى شود ان شاءالله.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 268
گرفتن اسلحه از افراد نالايق، از اهداف انبياء
من شنيدهام كه در زمان رضاخان، مرحوم مدرس به رضاخان پدر اين خان گفته بوده است كه من شنيدم كه شيخ الرئيس گفته من از گاو مىترسم براى اينكه اسلحه دارد و عقل ندارد. اين حرف اگر از شيخ الرئيس هم مثلا ثابت نباشد يك حرفى است حكيمانه كه اسلحه وقتى در دست اشخاص غير صالح افتاد و ناشايسته، چه مفاسدى دارد. از اول بشر مبتلاى به همين مشكل بوده كه اسلحه در دست اشخاص ناصالح بوده است. از اولى كه بشر تمدن پيدا كرد به خيال خودش، اسلحهها در دست ناصالحها بوده و همه مشكلات بشر همين معناست. تا خلع سلاح نشوند اين اسلحهدارهاى ناشايسته، كار بشر سرانجام پيدا نمىكند. انبيا هم آمدند كه اين اسلحه دارهاى بى صلاحيت بى عقل را خلع سلاح كنند و نتوانستند، آنها قلدر بودند. در هر عصرى هم اشخاص لايق كه خواستند اين اسلحه را از نالايقها بگيرند و خود در دست بگيرند موفق نشدند و اين اسلحه در دست نالايقها و بى عقلها و غير صالحها بود. همه اين مشكلاتى كه شما ملاحظه مى كنيد همين معناست. از اولى كه بشر در دنيا آمده است و باب تنازع بين صالح و غير صالح پيدا شده است، در همه اين دورهها اسلحهها دست غير صالحها بوده (مگر بسيار كم بسيار نادر ) و با اين اسلحهها چه جنايتها كه واقع شده است. حالا ما به آن تاريخهاى خيلى دور نمى رويم، اين جنگ هايى كه اخيرا" يعنى در اين صد سال در دنيا اتفاق افتاده است، جنگ اول جهانى، جنگ دوم جهانى،اين جنگ هايى كه در ويتنام در اين آخر اتفاق افتاده، اين كشتارهايى كه از مردم شد براى اين بود كه اسلحهها در دست غير صالح ها بود، ناشايستهها اسلحهها را به دست داشتند.
جنايات پنجاه سال سلطنت غير قانونى پهلوى
اين خونريزى هايى كه در اين 50 سالى كه ما ياد داريم و چه تلخىها در ذائقه ما هست از اين 50 سال و كمى از شما يا هيچ يك از شما تمام اين قضايايى كه در اين 50 سال سلطنت غيرقانونى اين روسياهها منعقد شده است، ما كه سنمان به كهولت رسيده است شاهد اين سياه بختىهاى مردم و اين جنايات و اين كشتارهائى كه اين قدارهدارهاى غير صالحانجام دادندبوديم ازاول كه آن كودتاى اول واقع شد و ما آنوقت در اراك بوديم، اين به حسب چيزهايى كه در راديوهاى آنوقت در بعد از اينكه اين جنگ دوم شروع شد، در راديوهاى آنوقت اين مطلب را گفتند، مردم مى دانستند تا يك حدودى لكن درست نه،تبليغات سوءنمى گذاشت درست مردم بفهمند لكن بعد از آنكه آن شخص را، آن آدم سياهرو را، رضاخان را از ايران بيرون كردند در راديوهاى دهلى گفتند كه ما اين را آورديم سركار وچون خيانت كرد حالا برديمش . رضاخان را از اول انگليسىهاى جنايتكار، انگليسىهاى غير صالح كه اسلحه در دستشان بود،رضاخان را اسلحهدار كردند واين آدم ناشايستهبى اصل را بااسلحهآوردند و مسلط كردند برمردم وچهجناياتى،چهجناياتى دراين مدتى كه آن مرد سياهرو روى كار بود، نمى شود تشريح كرد، نمى توانيم تلخىهاى آن روزها را براى شما تشريح كنيم . اينها به طور اطمينان در
صحيفه نور جلد 1 صفحه 269
تواريخ محفوظ است و ان شاءالله با انقراض اين دودمان سياه رو تاريخها بيرون مى آيد و نوشتهها بيرون مى آيد و ان شاءالله شماها ببينيد و اگر ماها و شماها نديديم نسلهاى بعد خواهند ديد، اگر بتوانند تشريح كنند آن جناياتى كه آن مرد كرد، چه خونريخت، چقدر از علما را اسير كرد، چقدربه اسم اتحاد شكل به اين ملت بيچاره فشارآوردند و چقدر مظلومها را كتك زدند و چقدر علما را هتك كردند و چقدر عمامهها را از سر اهل علم برداشتند اين مرد بى صلاحيت وقتى كه تركيه رفت، آن جا ديد كه آتاتورك يك همچون كارها و همچون غلط هايى كرده است، از همانجا از قرارى كه آن وقت مى گفتند تلگراف كرده است به عمال خودش كه مردم را متحد الشكل كنيد. آن وقت منتهى به عذر اين كه اين زارعين از باب اين كه در آفتاب مى خواهند بروند كار بكنند، كلاه لبه دار داشته باشند تا اين كه توى آفتاب اذيت نشوند لكن مطلب معلوم بود كه اينها نيست. وقتى هم كه از سفر آمد كه ديگر فشارها شروع شد.
يك رشته فشارهاى زياد دنبال همين اتحاد شكل بود و جنايات. چقدر علما را در اين قضايا اذيت كردند، تبعيد كردند، بعضى را كشتند و بهانه دومى كه باز به تقليد از آتاتورك بىصلاحيت، آتاتورك مسلح غير صالح باز انجام داد قضيه كشف حجاب با آن فضاحت بوده. خدا مىداند كه به اين ملت ايران چه گذشت در اين كشف حجاب، حجاب انسانيت را پاره كردند اينها. خدا مىداند كه چه مخدراتى را اينها هتك كردند و چه اشخاصى را هتك كردند. علما را وادار كردند با سرنيزه كه با زنهايشان در مجالس جشن يك همچو جشنى، كه با خون دل مردم با گريه تمام مىشد. شركت كنند. مردم ديگر هم به همين ترتيب، دسته دسته را دعوت مىكردند و الزام مىكردند كه با زن هايتان بايد جشن بگيريد. آزادى زن اين بود كه الزام مىكردند، اجبار مىكردند با سرنيزه و پليس، مردم محترم رابازرگانهاى محترم را، علما را اصناف را به اسم اينكه خودشان جشن گرفتند. در بعضى از جشنها (به اصطلاح خودشان) آن قدر گريه كردند مردم كه اينها از آن جشن شايد اگر حيايى داشتند پشيمان مىشدند. يك رشته هم اين بود كه خدا مىداند كه چى كردند.
يك رشته هم جلوگيرى از منابر و جلوگيرى از روضه خوانى و خطابه به هر عنوان. در تمام ايران شايد گاهى اتفاق افتاد كه عاشورا يك مجلس نباشد. بعضى از اشخاصى كه يك قدرى مثلا جرأت داشتند، نصف شب، آخر شب سحر مجلس داشتند كه اول اذان مثلا تمام بشود. همه ايران را از اين فيض و از اينكه حتى ذكر مصيبتى بشود، ذكر حديثى بشود محروم كردند. اين جز اين است كه اسلحه در دست بىعقل بود؟ افاضل بايد اسلحهدار باشند. اگر اسلحه در دست ناصالح باشد، آنوقت اين مفاسد از آن پيدا مى شود و آن جناياتى و كشتار عامى كه در مسجد گوهرشاد واقع شد، دنبال آن علماى خراسان را گرفتند آوردند، به تهران حبس كردند، علماى بزرگ را حبس كردند و بعضىشان را هم محاكمه كردند و بعضىشان را هم كشتند. براى اينكه اسلحه در دست بىعقل بود. علماى اصفهان، علماى آذربايجان، اينها به مجرد اينكه كلمهاى گفتند، يك نهضتى كردند، اينها را گرفتند و تبعيد كردند و بردند به جاهايى. علماى آذربايجان مدتها ظاهرا در سنقر بودند مرحوم حاج ميرزا صادق آقا رحمة الله
صحيفه نور جلد 1 صفحه 270
تا آخر هم نرفت به تبريز. يك رشته هم در زمان آن مرد خبيث اين رشتهها بود كه چه كردند وقابل ذكر نيست يعنى من كه حافظه ندارم، كسى هم كه حافظه داشته باشد با يك مجلس و دو مجلس نمىشود اين مصايب را ذكر كرد.
تمام كشتارها و جنايات به امر شاه است.
در زمان شماها هم كه مبتلاى به اين شاهزاده بىعقل شدهايد گمان نكنيد كه يك تفنگ انداخته بشود در ايران طرف يك آدم بدون اذن شاه، هيچ همچو گمانى نكنيد كه رئيس نظميه قم، رئيس سازمان قم، پليس قم يك چنين جرأتى داشته باشد كه تفنگ بزند و مردمكشى كند. گمان اين مطلب را هيچ عاقلى نبايد ببرد. تمام اينها گزارش داده مىشود كه وضع اينطور است و تصريحا خود اين خبيث بايد دستور بدهد كه بزنيد. 15 خرداد را خود اين خبيث از قرارى كه گفتند در طياره، در هليكوپتر چرخ مىزد و فرمان مىداده، فرمان مىداده كه به لشكرهاى خارجه دنيا، لشكرهايى كه هجوم آوردند به ايران، به آنها حمله كنند!! اين بيعرضه كه در مقابل سلاطين يا در مقابل رئيس جمهورها خصوصا رئيس جمهور آمريكائى بالفعل اينقدر خاضعند و اينقدر چاپلوسند و خودشان را وابسته و پيوسته بهاينها مىدانند، همين بيعرضهها - بيعرضگىشان - وقتى كه وارد مىشوند در جمعيت خودشان چون مسلط هستند اينها را اذيت مىكنند. آنجا دستبوسى مىكنند و چاپلوسى، وقتى كه مىرسند به مملكت خودشان شروع مىكنند به كارهاى هرزگى. من قبلا، كه مىگفتند آزادىهايى دادهاند، همين جا اين مطلب را به آقايان عرض كردم كه اگراين آدم نوكرى خودش را تحكيم كند با اين كارتر خبيث - اين - اين دفعه يك سيلى به صورت مردم بزند كه بالاتر از هميشه باشد.لكن ما نمىدانستيم بهاين زودى همچو دنبال اين كه، دنبال اين معنا كه با كارتر حسابش را تمام كرد و نوكريش را تثبيت كرد بهانه درست كند كه ضرب شست نشان بدهد. بهانه درست كردند در قم و الا قم آنطورى كه همه نقل مىكنند، آن طورى كه اشخاص نقل مىكنند، غير مطبوعات خودشان آنهايى كه بودن در آن جا، باآرامش مردم مىآمدند و مىخواستند عرض حالشان را به علما بكنند، يكى از بين آنها (از خودشان وادار مىكردند آنها) يك سنگى زده يك جايى را شكسته، هجوم كردند و تيراندازى كردند. 15 خرداد هم همين بود، 15 خرداد هم مردم البته خودشان براى فرض كنيد كه مصالحى قيام كرده بودند لكن شلوغكارى نبود در كار.
اينها يك دستهاى خودشان در تهران چيز كردند، كتابخانهاى را آتش زدند و جايى را، دكانى را غارت كردند و بهانه درست كردند، با بهانه مردم را به مسلسل بستند، بهانه درست كردند. اين جنايت اخير هم كه با بهانه واقع شد و الا مردم كه نمىخواستند جنگ بكنند. كسى كه اسلحه ندارد با يك گاو اسلحهدار نمىتواند جنگ بكند، جنگى در كار نبوده است .
همه به من راى دادند! همه با من موافقند!
لكن ايشان بايد بفهماند كه من ديگر، آن آدمى كه قبلا بود، نرفته ملاقات نكرده بود، نيستم، من
صحيفه نور جلد 1 صفحه 271
ملاقات كردم، من كارم را درست كردم. من تحكيم كردم نوكرى را، ديگر شما حق نداريد كه خيال كنيد كه من نخير ديگر وابسته نيستم، من وابستهام، من مىكشم. اين اشتلمها و الدرمها براى همين معناست كه مىخواهد به مردم ضرب شست نشان بدهد كه مبادا يك وقتى يك چيزى، يك كسى خيال بكند، لكن بدخوانده بود، نمىدانست كه با اين كشتار چه فضاحتى به سرش در مىآيد. آدمى كه مىگويد يك ملت همه بامن موافقند، همه راى دادند به اينكه مثلا اين انقلاب سفيد خونين، همه رأى به من دادند، مردم سرتاسر ايران بر ضد ايشان قيام كردهاند، از قم و تهران شروع شد و رفت تا خراسان و آذربايجان و از آن طرف تا كرمان و از آن طرف تا اهواز و - عرض مىكنم كه - آبادان، سرتاسر ايران قيام كردند بر ضد ايشان. اين اشخاصى كه ايشان ادعا مىكرد كه همه با من موافقند، ما همه هستيم، ما را مىخواهند، ملت من را مىخواهد، اگر يك روز اين سرنيزه امريكا از سر اين برداشته بشود، در خود دربار پوست اين آدم را مىكنند، خود دربار. يك روز، يك همچون تجربهاى آقاى كارتر بكند، رها كند اين ملت ضعيف را، رها كند اين مردم را. اين سازمانهايى كه گوش ما مىرسد سازمان مثلا چه وكذا همهاش بازى است،امنيتى در كار نيست كه سازمان امنيت اين جا باشد يا امنيت عمومى باشد اينها همه براى بازى دادن مردم است .
كمونيستى مخدر جامعه است.
مىخواهند مردم را نظير كمونيستى تخدير كنند، كمونيستى يك مخدرى است براى مردم، نه اين است كه يك چيزى، يك حل عقدهاى مىكند، مگر مىشود كسى كه خودش آدم نيست براى آدمها كار بكند. مگر مىشود كه يك مسلح غير صالح براى مردم ضعيف كار بكند؟ من خودم شاهد اين قضيه بودم كه وقتى كه در همين جنگ عمومى كه بنا بود سران لشكرها، سران دول در ايران با هم ملاقات بكنند، استالين آنوقت رئيس شوروى بود، اين استالينى كه حالا هم عكس هايش را مىاندازند و چه ميكنند، گرچه اخيرا ديگر آبرويى ندارد لكن ايشان رئيس شوروى بود، آن دو تاى ديگرى كه يكى از آن آمريكا بود و يكى ديگر از انگلستان بود، اينها با امر عادى آمدند و رفتند (آنطور كه نقل مىكردند آنوقت ) به سفارتخانههاى خودشان و بنا بود در تهران يك جلسهاى داشته باشند لكن استالين كه همه به او برادر مىگفتند و همه مىگفتند ما همه با هم مثل هم هستيم و براى مردم دلسوزى مىكرد و قارداش به او مىگفتند، ايشان، مىگفتند حتى گاوى كه از آن شير مىخواهد بخورد آوردهاند همراهش كه مبادا از گاوهاى ايران شير بخورد، گاو را با طيارهاى كه حامل خودش بوده، حامل يك گاو هم بوده، هم گاو اسلحهدار بىعقل و هم خودش اسلحهدار بىعقل، بلكه خدا مىداند كه او بدتر از آن رفيقش (گاو) بود، خدا مىداند كه اينطور بود. ايشان كه اين آدم با حتى گاو شيرده آمد و وارد شد و اين را ديگر خودم با چشمم ديدم كه در بين راه خراسان از شاهرود يا يك قدر جلوتر اين ديگر منطقه آنها بود، منطقه شوروى بود، ايران را به چند منطقه قسمت كرده بودند، آن منطقه شوروى بود، من خودم ديدم كه ما در اتوبوس مىرفتيم براى زيارت،اين سربازهاى آنها مىآمدند گدايى مىكردند
صحيفه نور جلد1 صفحه 272
جلوى اتومبيل و يك دانه سيگار وقتى كه به يكى مىدادند آن قدر خوشحال مىشد كه دستش راپشتش مىگذاشت و شروع مىكرد به سوت زدن كمونيستى براى اين است كه مردم را بازى بدهند. مگر مىشود كسى به مبادى غيبى اعتقاد نداشته باشد و در فكر مردم باشد و در فكر اصلاحات؟ بازى است همهاش. همه اين اسلحهدارها گاهى با كتك و گاهى با تبليغات و گاهى با كتك و تبليغات توأم با هم كار خود را از پيش مىبرند. الان هم مىبينيد كه زدهاند مردم را كشتهاند، اينهمه جنايت وارد كردند.حالا تبليغات را ببينيد چه مىكند، تبليغات دست خودشان است، همه گناهها را گردن مردم مىاندازند و (كشتهها هم 6 تا بودند كه چندتاش زير پاى مردم رفته، يك بچه 13 ساله، يك چيزى از طرف آنها جنايتى واقع نشده) اينها تبليغات دست خودشان است، از آن طرف اينطور تبليغات مىكنند،از آن طرف اين طور كشتار مىكنند. تمام اين مفاسد براى اسلحهدار بودن غير صلحاست، صلحا بايد اسلحه داشته باشند.
اگر عدالت بين زمامداران باشد اين مفاسد پيش نمىآيد.
اسلام خدايش عادل است، پيغمبرش هم عادل است و معصوم، امامش هم عادل و معصوم است، قاضىاش هم معتبر است كه عادل باشد، فقهيش هم معتبر است كه عادل باشد، شاهد طلاقش هم معتبر است كه عادل باشد، امام جماعتش هم معتبر است كه عادل باشد، امام جمعهاش هم بايد عادل باشد، از ذات مقدس كبريا گرفته تا آن آخر زمامدار بايد عادل باشد ولات آن هم بايد عادل باشند، اين ولاتى كه در اسلام مىفرستادند، والىهايى كه مىفرستادند به اين طرف و آن طرف امام جماعت آنها هم بودهاند، بايد عادل باشد، اگر عادل نباشد، اگر عدالت در بين زمامداران نباشد، اين مفاسدى است كه داريد مىبينيد، اسلحه دست اشخاص غير صالح، اسلحه دست اشخاص ناصالح اشخاص بىانصاف، بيعدالت. اينها از اين طرف آدمكشى مىكنند، از آن طرف (عدالت اجتماعى، عدالت اجتماعى) از آن طرف فشار مىآورند به زنها كه بايد بىحجاب بشويد، از آن طرف (آزادى نسوان، آزادى نسوان) اينها مضحكه است، آزادى نيست. از آن طرف (اصلاحات، اصلاحات ارضى چه) از آن طرف بازار براى امريكا درست مىكنند. تماماصلاحات ارضى ما اين شد كه ما يك گوشهاى از مملكتمان براى تمام مملكتمان آذوقه داشت باقيش بايد مىرفت بيرون و پول مىگرفتند، حالا به هر چه دست مىزنى مىگويند از خارج بايد بيايد آنوقت هم افتخار مىكنند به اين كه ما آنيم كه گندم از خارج آورديم، جو از خارج آورديم، پرتقال از خارج آورديم، تخم مرغ از خارج آورديم . گريه دارد اين و حيا در كار نيست . اصلاحاتشان هم يك همچنين اصلاحاتى است كه همه آن مفسده است
تنها معممين ساختگى شاه با او موافقند.
آنوقت مىگويند كه همه علما موافق با اصلاحاتى است كه ما كرديم و با انقلاب سفيد در تمام ايران اگر يك عالم تو پيدا كردى كه موافق با انقلاب خونين تو باشد حق دارى بگويى همه علما، اين معممى كه خودت درست كردى را بگذار كنار، اين كه عالم نيست. معممى كه خودت عمامه سرش گذاشتى و مىرقصانيش هر
صحيفه نور جلد 1 صفحه 273
جورى دلت مىخواهد، خوب البته در هر جا يك همچو چيزى يكى دو تا هم هست اما تو در ائمه جماعت تهران يك امام جماعت پيدا كن كه موافق با تو باشد، كه بگويد من موافقم، در تمام ائمه جماعت ولايات يك امام جماعت پيدا كن كه بگويد من با تو موافقم، در قم تو يك ملا پيدا كن كه بگويد من با تو موافقم. حيا در كار نيست. همه مفسدهها را انجام مىدهند، همه كارهاى خلاف را انجام مىدهند و بعد براى اينكه مردم را بازى بدهند مىگويند (كه بامن، همه علما موافقند، يكى هم كه اهل اينجا نيست مخالف است).
اسلحه قلم
اسلحه دست بى اصل و دست غير صالح است، همه اسلحهها را ملاحظه كنيد، يك نظر عمومى بكنيد، قلم خودش يكى از اسلحههاست، اين قلم بايد دست اشخاص صالح و دست افاضل باشد، وقتى كه قلم دست اراذل افتاد، مفسده زياد خواهد شد. الان قلم دست اراذل است در يك محيطهايى و در يك جنبههايى و اين اراذل هر چه آن رذل انجام مىدهد، به يك صورت زيبايى با يك قلم شيوايى اينها خوب بزك كرده نشان مىدهند. اين جنايتى است كه از قلم به اين ملت مىخورد. مفسدههايى كه آنها مىكنند، جناياتى كه آنها مىكنند، خونريزىهايى كه آنها مى كنند، اين اهل قلم غيرصالح كه اين حربه در دستش است، اين با قلمفرسايى خودش و مىنشينند توى خانهاش و قلمفرسايى مىكند و همه چيزها را وارونه نشان مىدهد، هر مطلبى شده باشد عكسش مىكند. اين هم يك رشته است كه قلم بايد دست اشخاص صالح باشد.
-
جلد دوم
جلد دوم
menu page next page
نام كتاب: صحيفه نور جلد 2
مجموعه رهنمودهاى امام خمينى
صحيفه نور ج 2 صفحه 1
تاريخ:19/10/56
بيانات امام خمينى پس از فاجعه كشتار نوزدهم دى
از چه كسانى بايد تشكر كرد؟ و چه كسانى بايد تسليت گفت؟
بسم الله الرحمن الرحيم
من متحيرم كه اين فاجعه را، اين فاجعه بزرگ را به كى تسيلت بگويم؟ آيا به رسول اكرم (ص) و ائمه معصومين (ع) و حضرت حجت سلام عليه تسليت بگويم يا به امت اسلام، به مسلمين، به مظلومين در تمام اقطار عالم تسليت بگوئيم، يا به امت مظلوم ايران تسليت بگوئيم يا به اهالى محترم قم داغديده تسليت بدهم، يا به پدر و مادرهاى مصيبت ديده تسليت بدهم، يا به حوزههاى علم و علماى اعلاء تسليت بگويم؟ به كى بايد تسليت گفت و از كى بايد تشكر كرد در اين قضايا كه براى اسلام پيش مىآيد و اين ملت ايران در برابر اين مصيبتها استقامت مىكند، كشته مىدهد، هتك مىشود. بىجهت و بدون هيچ مجوزى مردم را به مسلسل بستند و تاكنون آنچه به ما اطلاع دادهاند گرچه مختلف است لكن بعضى از خبرگزارىها هفتاد و بعضى صد و غالباً كه به ما تذكر دادهاند صد تا دويست و پنجاه نفر و از بعضى تلگرافاتى كه از اروپا آمده است يا از آمريكا. عدد را سيصد نوشتند و با هم معلوم نيست. عدد مجروحين الان معلوم نيست بعد احصائيه لابد پيدا مىكند اگر بتواند اگر مثل 15 خرداد به درياچه حوض سلطان مردم را نريخته باشند، اگر بتوانند آمار پيدا كنند. گفته شد، تأييد هم شد كه اشخاصى رفتند كه خون خدشان را بدهند به اين اشخاصى كه محتاج به خون بودند در مريض خانهها و آنها را گرفتهاند و آنهائى كه خون به آنها نرسيده بعضى مردهاند و كشتهها را ندادهاند به صاحبانش، اگر يكى هم اصرار كرده، مىگويد پانصد تومان گرفتند براى اينكه كشتند او را. اينها را بايد ما از كى تشكر كنيم؟ به كى تسليت بگوئيم؟
ايستادگىها نتيجه خواهد داد
ملت ايران را بايد ما از آنها تشكر كنيم، ملت بيدارى است، ملت هشيار و مقاومى است در مقابل ظلم. در عين حالى كه اين همه ظلم مىبيند، اين همه كشته مىدهد، در عين حال مقاومت مىكند، ايستادگى مىكند و اين ايستادگى به نتيجه خواهد رسيد. هيچ اشكالى نيست كه بعد از اينكه ملتها بيدار شدند و بعد از اينكه حتى زنها قيام كردند بر ضد دولت و بر ضد اين جباران، يك همچنين ملتى پيروز مىشود انشاءالله.
صحيفه نور ج 2 صفحه 2
گرفتن اسلحه از افراد نالايق، از اهداف انبياء
من شنيدهام كه در زمان رضاخان پدر اين خان گفته بوده است كه من شنيدم كه شيخ الرئيس گفته من از گاو مىترسم براى اينكه اسلحه دارد و عقل ندارد. اين حرف اگر از شيخ الرئيس هم مثلاً ثابت نباشد، يك حرفى است حكيمانه كه اسلحه وقتى در دست اشخاص غير صالح افتاد و ناشايسته، چه مفاسدى دارد. از اول بشر مبتلاى به همين مشكل بوده كه اسلحه در دست اشخاص ناصالح بوده است. از اولى كه بشر تمدن پيدا كرد به خيال خودش، اسلحهها در دست ناصالحها بوده و همه مشكلات بشر همين معناست. تا خلع سلاح نشوند اين اسلحهدارهاى ناشايسته، كار بشر سرانجام پيدا نمىكند. انبياء هم آمدند كه اين اسلحهدارهاى بىصلاحيت بىعقل را خلع سلاح كنند و نتوانستند، آنها قلدر بودند. در هر عصرى هم اشخاص لايق كه خواستند اين اسلحه را از نالايق بگيرند و خود در دست بگيرند موفق نشدند و اين اسلحه در دست نالايقها و بىعقلها و غير صالحها بود. همه اين مشكلاتى كه شما ملاحظه مىكنيد همين معناست. از اولى كه بشر در دنيا آمده است و باب تنازع بين صالح و غير صالح پيدا شده است، در همه اين دورهها اسلحهها دست غير صالحها بوده (مگر بسيار كم، بسيار نادر) و با اين اسلحهها چه جنايتها كه واقع شده است. حالا ما به آن تاريخهاى خيلى دور نمىرويم، اين جنگهائى كه اخيراً يعنى در اين صد سال در دنيا اتفاق افتاده است، جنگ اول جهانى، جنگ دوم جهانى، اين جنگهائى كه در ويتنام در اين آخر اتفاق افتاده، اين كشتارهائى كه از مردم شد براى اين بود كه اسلحهها در دست غير صالح بود، ناشايستهها اسلحهها را به دست داشتند.
جنايات پنجاه سال سلطنت غير قانونى پهلوى
اين خونريزىهائى كه در اين 5 سالى كه ما ياد داريم و چه تلخىها در ذائقه ما هست از اين 50 سال و كمى از شما يا هيچ يك از شما تمان اين قضايائى كه در 50 سال سلطنت غير قانونى اين روسياهها منعقد شده است، ما كه سنمان به كهولت رسيده است شاهد اين سياه بختىهاى مردم و اين جنايات و اين كشتارهائى كه اين قدارههاى غير صالح انجام دادند بوديم. از اول كه آن كودتاى اول واقع شد و ما آنوقت در اراك بوديم، اين به حسبت چيزهائى كه در راديوهاى آنوقت در بعد از اينكه اين جنگ دوم شروع شد، در راديوهاى آنوقت در بعد از اينكه اين جنك دوم شروع شد در راديوهاى آن وقت اين مطلب را گفتند، مردم مىدانستند تا يك حدودى لكن درست نه، تبليغات سوء نمىگذاشت درست مردم بفهمند لكن بعد از آنكه آن شخص را، آن آدم سياه رو را، رضاخان را از ايران بيرون كردند در راديوهاى دهلى گفتند كه ما اين را آورديم سر كار و چون خيانت كرد و حالا برديمش. رضاخان را از اول انگليسىهاى جنايتكار، انگليسىهاى غير صالح كه اسلحه در دستشان بود، رضا خان را اسلحهدار كردند و اين آدم ناشايسته بىاصل را با اسلحه آوردند و مسلط كردند بر مردم و چه جناياتى، چه جناياتى در اين مدتى كه آن مرد سياه روى كار بود، نمىشود تشريح كرد، نمىتوانيم تلخىهاى آن روزها را براى شما تشريح كنيم. اينها به طور اطمينان در
صحيفه نور ج 2 صفحه3
تواريخ محفوظ است و انشاء الله با انقراض اين دودمان سياه رو تاريخها بيرون مىآيد و نوشتهها بيرون مىآيد و انشاءالله شماها ببينيد و اگر ماها و شماها نديديم نسلهاى بعد خواهند ديد اگر بتوانند تشريح كنند آن جناياتى كه آن مرد كرد، چه خونها ريخت چقدر از علما را اسير كرد، جقدر به اسم اتحاد شكل به اين ملت بيچاره فشار آوردند و چقدر مظلومها را كتك زندند و چقدر علماء را هتك كردند و چقدر عمامهها را از سر اهل علم برداشتند. اين مرد بىصلاحيت وقتى كه تركيه رفت، آنجا ديد كه آتاتورك يك همچون كارها و همچون غلطهايى را كرده است از همانجا از قرارى كه آن وقت مىگفتند تلگراف كرده است به عمال خودش كه مردم را متحدالشرك كنيد آن وقت منتهى به عذر اينكه اين زارعين از باب اينكه در آفتاب مىخواهند بروند كار بكنند، كلاه لبهدار داشته باشند تا اينكه توى آفتاب اذيت نشوند لكن مطلب معلوم بود كه اينها نيست. وقتى هم كه از سفر آمد كه ديگر فشارها شروع شد.
يك رشته فشارهاى زياد دنبال همين اتحاد شكل بود و جنايات، چقدر علماء را در اين قضاياء اذيت كردند، تبعيد كردند، بعضى را كشتند و بهانه دومى كه باز به تقليد از آتاتورك بىصلاحيت، آتاتورك مسلح غير صالح باز انجام داد قضيه كشف حجاب با آن فضاحت بوده. خدا مىداند كه به اين ملت ايران چه گذشت در اين كشف حجاب. حجاب انسانيت را پاره كردند اينها. خدا مىداند كه مخدراتى را اينها هتك كردند و چه اشخاصى را هتك كردند. علماء را وادار كردند بر سر نيزه كه با زنهايشان در مجالس جشن، يك همچو جشنى كه با خون دل مردم با گريه تمام مىشد شركت كنند مردم ديگر هم به همين ترتيب در سه دسته را دعوت مىكردند و الزام مىكردند كه با زنهايان بايد جشن بگيريد. آزادى زن اين بود كه الزام مىكردند، اجبار مىكردند با سر نيزه و پليس، مردم محترم را، بازرگانهاى محترم را، علما را، اصناف را به اسم اينكه خودشان جشن گرفتند. در بعضى از جشنها (به اصطلاح خودشان) آنقدر گريه كردند مردم كه اينها از آن جشن شايد اگر حيايى داشتند پشيمان مىشدند. يك رشته هم اين بود كه خدا مىداند كه چى كردند.
يك رشته هم جلوگيرى از منابر و جلوگيرى از روضهخوانى و خطابه به هر عنوان. در تمام ايران شايد گاهى اتفاق افتاد كه عاشورا يك مجلس نباشد. بعضى از اشخاصى كه يك قدرى مثلاً جرأت داشتند، نصف شب، آخر شب، سحر مجلس داشتند كه اول اذان مثلاً تمام بشود. همه ايران رااز اين فيض و از اينكه حتى ذكر مصيبتى بشود، ذكر حديثى بشود محروم كردند. اين جز اين است كه اسلحه در دست بى عقل بود؟ افاضل بايد اسلحهدار باشند. اگر اسلحه در دست ناصالح باشد، آنوقت اين مفاسد از آن پيدا مىشود و آن جناياتى و كشتار عامى كه در مسجد گوهرشاد واقع شد، دنبال آن علماى خراسان را گرفتند آوردند به تهران حبس كردند، علماى بزرگ را حبس كردند و بعضىشان را هم محاكمه كردند و بعضىشان را هم كشتند براى اينكه اسلحه در دست بىعقل بود. علماى اصفهان، علماى آذربايجان، اينها به مجرد اينكه كلمهاى گفتند، يك نهضتى كردند، اينها را گرفتند و تبعيد كردند و بردند به جاهايى. علماى آذربايجان مدتها ظاهرا در سنقر بودند، مرحوم حاج ميرزا صادق آقا
صحيفه نور ج 2 صفحه 4
رحمة الله تا آخر هم نرفت به تبريز. يك رشته هم در زمان آن مرد خبيث اين رشتهها بود كه چه كردند و قابل ذكر نيست يعنى من كه حافظه ندارم درس كسى هم كه حافظه داشته باشد با يك مجلس و دو مجلس نمىشود اين مصائب را ذكر كرد.
تمام كشتارها و جنايات به امر شاه است
در زمان شماها هم كه مبتلاى به اين شاهزاده بىعقل شدهايد گمان نكنيد كه يك تفنگ انداخته بشود در ايران طرف يك آدم بدون اذن شاه، هيچ همچو گمانى نكنيد كه رئيس نظميه قم، رئيس سازمان قم، پليس قم يك چنين جرأتى داشته باشد كه تفنگ بزند و مردمكشى كند. گمان اين مطلب را هيج عاقلى نبايد ببرد. تمام اينها گزارش داده مىشود كه وضع اينطور است و تصريحاً خود اين خبيث بايد دستور بدهد كه بزنيد. 15 خرداد را خود اين خبيث از قرارى كه گفتند در طياره، در هليكوپتر چرخ مىزد و فرمان مىداده، فرمان مىداده كه به لشكرهاى خارجه دنيا، لشكرهائى كه هجوم آوردند به ايران، به آنها حمله كنند!! اين بيعرضهها كه در مقابل سلاطين يا در مقابل رئيس جمهورها خصوصاً رئيس جمهور آمريكائى بالفعل اينقدر خاضعند و اينقدر چاپلوسند و خودشان را وابسته و پيوسته به اينها مىدانند، همين بيعرضهها - بيعرضگىشان - وقتى كه وارد مىشوند در جمعيت خودشان چون مسلط هستند اينها را اذيت مىكنند. آنجا دستبوسى مىكنند و چاپلوسى، وقتى كه مىرسند به مملكت خودشان شروع مىكنند به كارهاى هرزگى. من قبلاً كه مىگفتند آزادىهائى دادهاند، همين جا اين مطلب را به آقايان عرض كردم كه اگر اين آدم نوكرى خودش را تحكيم كند با اين كارتر خبيث - اين - اين دفعه يك سيلى به صورت مردم بزند كه بالاتر از هميشه باشد. لكن ما نمىدانستيم به اين زودى، همچو دنبال اينكه، دنبال اين معنا كه با كارتر حسابش را تمام كرد و نوكريش را تثبيت كرد بهانه درست كند كه ضرب شست نشان بدهد. بهانه درست كردند در قم و الاقم آنطورى كه همه نقل مىكنند، آنطورى كه اشخاص نقل مىكنند، غير مطبوعات خودشان آنهائى كه بودند در آنجا، با آرامش مردم مىآمدند و مىخواستند عرض حالشان را به علما بكنند، يكى از بين آنها (از خودشان وادار مىكردند آنها) يك سنگى زده يك جائى را شكسته، هجوم كردند و تيراندازى كردند. 15 خرداد هم همين بود، 15 خرداد هم مردم البته خودشان براى فرض كنيد كه مصالحى قيام كرده بودند لكن شلوغ كارى نبود در كار. اينها يك دستهاى خودشان در تهران چيز كردند، كتابخانهاى را آتش زدند و جائى را، دكانى را غارت كردند و بهانه درست كردند، با بهانه مردم را به مسلسل بستند، بهانه درست كردند. اين جنايت اخير هم كه بهانه واقع شد والا مردم كه نمىخواستند جنگ بكنند. كسى كه اسلحه ندارد با يك گاو اسلحهدار نمىتواند جنك بكند، جنگى در كار نبوده است.
همه به من راى دادند! همه با من موافقند
لكن ايشان بايد بفهماند كه من ديگر، آن آدمى كه قبلاً بود، نرفته ملاقات نكرده بود، نيستم، من
صحيفه نور ج 2 صفحه 5
ملاقات كردم، من كارم را درست كردم، من تحكيم كردم نوكرى را، ديگر شما حق نداريد كه خيال كنيد كه من نخير ديگر وابسته نيستم، من وابستهام، من مىكشم. اين اشتلمها و الدرمها براى همين معناست كه مىخواهد به مردم ضرب شست نشان بدهد كه مبادا يك وقتى يك چيزى، يك كسى خيال بكند، لكن بد خوانده بود، نمىدانست كه با اين كشتار چه فضاحتى به سرش در مىآيد. آدمى كه مىگويد يك ملت همه با من موافقند، همه رأى دادند به اينكه مثلاً اين انقلاب سفيد خونين، همه رأى به من دادند، مردم سرتاسر ايران بر ضد ايشان قيام كردهاند، از قم و تهران شروع شد و رفت تا خراسان و آذربايجان و از آن طرف تا كرمان، از آن طرف تا اهواز و - عرض مىكنم كه - آبادان، سرتاسر ايران قيام كردند بر ضد ايشان. اين اشخاصى كه ايشان ادعا مىكرد كه همه با من موافقند، ما همه هستيم، ما را مىخواهند، ملت من را مىخواهد، اگر يك روز اين سر نيزه آمريكا از سر اين برداشته بشود، در خود دربار پوست اين آدم را مىكنند، خود دربار. يك روز يك همچون تجربهاى آقاى كارتر بكند، رها كند اين ملت ضعيف را، رها كند اين مردم را. اين سازمانهائى كه گوش ما مىرسد سازمان مثلاً چه و كذا، همهاش بازى است، امنيتى در كار نيست كه سازمان امنيت اينجا باشد يا امنيت عمومى باشد، اينها همه براى بازى دادن مردم است.
كمونيستى مخدر جامعه است
مىخواهند مردم را نظير كونيستى تخدير كنند، كمونيستى يك مخدرى است براى مردم، نه اين است كه يك چيزى، يك حل عقدهاى مىكند، مگر مىشود كسى كه خودش آدم نيست براى آدمها كار بكند، مگر مىشود كه يك مسلح غير صالح براى مردم ضعيف كار بكند. من خودم شاهد اين قضيه بودم كه وقتى كه در همين جنگ عمومى كه بنا بود سران لشكرها، سران دول در ايران با هم ملاقات بكنند، استالين آن وقت رئيس شوروى بود. اين استالين نيز كه حالا هم عكسهايش را مىاندازند و چه مىكنند، گر چه اخيراً ديگر آبروئى ندارد لكن ايشان رئيس شوروى بود، آن دو تاى ديگر ى كه يكى از آن از آمريكا بود و يكى ديگر از انگلستان بود، اينها با امر عادى آمدند و رفتند (آنطور كه نقل مىكردند آنوقت) به سفارتخانههاى خودشان و بنا بود در تهران يك جلسهاى داشته باشند ليكن استالين كه هم به او برادر مىگفتند و همه مىگفتند ما همه با هم مثل هم هستيم و براى مردم دلسوزى مىكرد و قارداش به او مىگفتند ايشان، مىگفتند حتى گاوى كه از آن شير مىخواهد بخورد آوردهاند همراهش كه مبادا از گاوهاى ايران شير بخورد، گاو را با طيارهاى كه حامل خودش بوده، حامل يك گاو هم بوده، هم گاو اسلحهدار بىعقل و هم خودش اسلحهدار بىعقل، بلكه خدا مىداند كه او بدتر از آن رفيقش (گاو) بود، خدا مىداند كه اين طور بود. ايشان كه اين آدم با حتى گاو شير ده آمد و وارد شد و اين را ديگر خودم با چشمم ديدم كه در بين راه خراسان از شاهرود يا يك قدر جلوتر اين ديگر منطقه آنها بود، منطقه شوروى بود، ايران را به چند منطقه قسمت كرده بودند، آن منطقه شوروى بود، من خودم ديدم كه ما در اتوبوس مىرفتيم براى زيارت، اين سربازهاى آنها مىآمدند گدايى مىكردند جلوى اتومبيل و
صحيفه نور ج 2 صفحه 6
يك دانه سيگار وقتى كه به يكى مىداند آنقدر خوشحال مىشد كه دستش را پشتش مىگذاشت و شروع مىكرد به سوت زدن. كمونيستى براى اين است كه مردم را بازى بدهند مگر مىشود كسى به مبادى غيبى اعتقاد نداشته باشد و در فكر مردم باشد و در فكر اصلاحات؟ بازى است همهاش. همه اين اسلحهدارها گاهى با كتك و گاهى با تبليغات و گاهى با كتك و تبليغات توأم با هم كار خود را از پيش مىبرند. الان هم مىبينيد كه زدهاند مردم را كشتهاند اينهمه خيانت وارد ردهاند حالا تبليغات را ببينيد چه مىكند، تبليغات دست خودشان است، همه گناهها را گردن مردم مىاندازند و كشتهها هم 6 تا بودهاند كه چند تاش زير پاى مردم رفته يك بچه 13 ساله يك چيزى از طرف آنها، جنايتى واقع نشده اينها تبليغات دست خودشان است، از آن طرف اينطور تبليغات مىكنند از آن طرف اينطور كشتار مىكنند. تمام اين مفاسد براى اسلحهدار بودن غير صلحاست، صلحا بايد اسلحه داشته باشند.
اگر عدالت بين زمامداران باشد اين مفاسد پيش نمىآيد
اسلام خدايش عادل است، پيغمبرش هم عادل است و معصوم، امامش هم عادل و معصوم است، قاضىاش هم معتبر است كه عادل باشد، شاهد طلاقش هم معتبر است كه عادل باشد، امام جماعتش هم معتبر است كه عادل باشد، امام جمعهاش هم بايد عادل باشد، از ذات مقدس كبريا گرفته تا آن آخر، زمامدار بايد عادل باشد. ولات آن هم بايد عادل باشند. اين ولاتى كه در اسلام مىفرستادند، والىهائى كه مىفرستادند بهاين طرف و آن طرف، امام جماعت آنها هم بودهاند، بايد عادل باشد، اگر عادل نباشد اگر عدالت در بين زمامداران نباشد، اين مفاسدى است كه داريد مىبينيد، اسلحه دست اشخاص غير صالح، اسلحه دست اشخاص ناصالح، اشخاص بىانصاف، بيعدالت. اينها از اين طرف آدمكشى مىكنند، از آن طرف عدالت اجتماعى، عدالت اجتماعى از آن طرف فشار مىآورند به زنها كه بايد بىحجاب بشويد، از آن طرف آزادى نسوان، آزادى نسوان اينها مضحكه است، آزادى نيست از طرف اصلاحات اصلاحات ارضى چه از آن طرف بازار براى آمريكا درست مىكنند تمام اصلاحات ارضى ما اين شد كه ما يك گوشهاى از مملكتان براى تمام مملكتمان آذوقه داشت با قيش يبايد مىرفت بيرون و پول مىگرفتند، حالا به هر چى دست مىزنى مىگويند از خارج بايد بيايد آنوقت هم افتخار مىكنند به اينكه ما آنيم كه گندم از خارج آورديم جو از خارج آورديم، پرتقال از خارج آورديم، پرتقال از خارج آورديم، تخم مرغ از خارج آورديم. گريه دارد اين و حيا در كار نيست اصلاحاتشان هم يك همچو اصلاحاتيست كه همه آن مفسده است.
تنها معممين ساختگى شاه با او موافقند
آنوقت مىگويند كه همه علماً موافق با اصلاحاتى است كه ما كرديم و با انقلاب سفيد. در تمام ايران اگر يك عالم تو پيدا كردى كه موافق با انقلاب خونين تو باشد حق دارى بگوئى همه علما، اين معممى كه خودت درست كردى را بگذار كنار، اين كه عالم نيست معممى كه خودت عمامه سرش
صحيفه نور ج 2 صفحه 7
گذاشتى و مىرقصانيش هر جورى دلت مىخواهد - خوب - البته در هر جا يك همچو چيزى يكى دو تا هم هست اما تو در ائمه جماعت تهران يك امام جماعت پيدا كن كه موافق با تو باشد كه بگويد من موافقم در تمام ائمه جماعت ولايات يك امام جماعت پيدا كن كه بگويد من با تو موافقم حيا در كار نيست همه مفسدهها را انجام مىدهند، همه كارهاى خلاف را انجام مىدهند و بعد براى اينكه مردم را بازى بدهند مىگويند كه با من همه علما موافقند، يكى هم كه اهل اينجا نيست مخالف است.
اسلحه قلم
اسلحه دست بى اصل و دست غير صالح است، همه اسلحهها را ملاحظه كنيد، يك نظر عمومى بكنيد، قلم خودش يكى از اسلحههاست، اين قلم بايد دست اشخاص صالح و دست افاضل باشد، وقتى كه قلم دست اراذل افتاد، مفسدهها زياد خواهد شد الان قلم دست اراذل است در يك محيطهايى و در يك جنبههايى و اين اراذل هر چه آن رذل انجام مىدهد، به يك صورت زيبايى با يك قلم شيوايى اينها خوب بزك كرده نشان مىدهند اين جنايتى است كه از قلم به اين ملت مى خورد مفسدههايى كه آنها مىكنند، جناياتى كه آنها مىكنند، خونريزىهايى كه آنها مىكنند، اين اهل قلم غير صالح كه اين حربه در دستش است، اين با قلمفرسايى خودش و مىنشينند توى خانهاش و قلمفرسايى ميكند و همه چيزها را وارونه نشان مىدهد، هر مطلبى شده باشد عكسش مىكند اين هم يك رشته است كه قلم بايد دست اشخاص صالح باشد.
فرهنگ، مبدا همه بدبختىها و خوشبختى هاست
فرهنگ مبدأ همه خوشبختىها و بدبختىهاى ملت است اگر فرهنگ ناصالح شد اين جوانهايى كه تربيت ميشوند به اين تربيتهاى فرهنگ ناصالح، اينها در آتيه فساد ايجاد مىكنند فرهنگ استعمارى، جوان استعمارى تحويل مملكت مىدهد فرهنگى كه با نقشه ديگران درست مىشود واجانب براى ما نقشهكشى مىكنند و با صورت فرهنگ خواهند تحويل جامعه ما بدهند، اين فرهنگ، فرهنگ استعمارى و انگلى است و اين فرهنگ از همه چيزها حتى از اين اسلحه اين قلدرها بدتر است اين قلدرها اسلحهشان بعد از چند وقت ميشكند و حالا هم شكسته اما وقتى فرهنگ فاسد شد جوانهاى ما كه زير بناى تأسيس همه چيز هستند، از دست ما مىروند و انگل بار آيند، غربزده بار مىآيند، اينها را از همان اول، همان كلاسهاى اول توى ذهنهايشان هى مطالبى مىكنند تا برسند به آن بالا اگر فرهنگ، فرهنگ صحيح باشد جوانهاى ما صحيح بار مىآيند اگر فرهنگ، فرهنگ حق باشد، فرهنگ الهى باشد، فرهنگى باشد كه براى منفعت اهل ملت، براى منفعت مسلمين باشد، اين افرادى كه مىبينيد كه الان سر كار هستند، اينها از آن بيرون نمىآمد فرهنگ ما يك فرهنگ استعمارى است، فرهنگ ما در دست صلحا نيست، صالح ادارهاش نمىكند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 8
دانشگاه استقلالى و استعمارى
اگر دانشگاه ما يك دانشگاه صحيح استقلالى بود، مستقل بود و اشخاصى كه در آنجا (اگر صالحى هم در آنجا باشد) مىتوانستند كه كارى را كه مىخواهند و صلاح است انجام بدهند، روزگار مملكت ما به اينجا نمىرسيد و به بدتر از اين براى نسل آتيه شايد خداى نخواسته بشود. دانشگاه ما را اشخاصى قبضه كردند كه اينها خودشان انگل هستند و خودشان استعمارى هستند و خودشان نوكر ماب هستند و تمام اينها سرچشمهاش همان يك نفر آدم است. حال مگر در دانشگاه اگر يك معلمى، يكى استادى بخواهد يك چيزى بگويد قدرت دارد، مگر سازمان امنيت به امر اعليحضرت مىگذارد كه يك چنين حرفى بشود. اگر دانشگاه ما يك دانشگاه صحيحى بود، اين جوانهاى ما كه در دانشگاه مىخواهند يك حرف حقى را بزنند، با پليس خفهشان نمىكردند. دختر را مىزنند، پسر را مىزنند، جوان را مىزنند، حبس مىكنند چه مىكنند، اين براى اين است كه دانشگاه ما استقلالى ندارد. دانشگاه ما نداريم، دانشگاهى كه يك نفر آدم بر آن حكومت كند اين دانشگاه نمىشود محيط علم بايد محيط آزاد باشد.
مجلس ملى و مصونيت مستشاران نظامى!!
اگر مجلس ما يك مجلس صالحى بود و اين ابزار دست صلحا بود، اين قوانين را مىگذاشتند بگذرد؟ مصونيت مستشارهاى آمريكائى كه ذلت ايران و ننگ ايران است و بود، اينها مىگذاشتند تصويب بشود؟ مجلس ما نداريم يك عده اشخاص را مأمور هستند هم مأمور از سازمان امنيت، اسمش را گذاشتهاند مجلس، اينها مأمور هستند همهشان، اگر اينها آزاد بودند و اگر مجلس، مجلس ملى و بد و مال مردم بود كه نمىگذاشتند اينهمه اسلحه بخرند نفت ما را بدهند و آهن بخرند آهنى كه نمىتوانند به كار بيندازند خودشان هم متحيرند بايد مستشار آمريكائى و متخصص آمريكائى بيايد نشان بدهد و به اينها هم نشان نمىدهند آنها يك جانورهائى هستند كه به اين حرفها تسليم نمىشوند و آنها آمدند اينجا با حقوقهاى گزاف حقوقهاى گزاف كه ما اطلاع نداريم و تصورش هم نمىكنيم كه اينها هر يكيشان ماهى چقدر مىگيرند همين قدر عددشان را مىگويند زيادند مستشارها و تعدادشان چند صد نفر و يا چند هزار نفر من الان نمىدانم و آنوقت (60 هزار نفر ظاهراً گفتند) با چقدر حقوق، هر يك چقدر حقوق از اين ملت مىگيرند، از جيب اين فقرا و بيچارهها در مىآورند و به جيب اين گردن كلفتها مىريزند و آنوقت اينها مگر به نظامى ما تعليم نظامى مىدهند؟ اينها مىخواهند اين نظامىها را همين طورى نگه دارند كه هر طورى دلشان مىخواهد عمل بكنند.
شاه، سر منشاء تمام مفاسد
اگر ما يك ارتش انگلى نداشتيم و يك ارتش مستقلى داشتيم اجازه نمىداد كه مستشارها بيايند همه چيزها در تحت دستور آنها باشد و اينها صاحب منصبهايشان جز آلت هيچ چيز نباشند براى
صحيفه نور ج 2 صفحه 9
اينكه ارتش ما هم يك ارتشى نيست همهاش در تحت نظر يك آدم است. يك آدم فاسد همه چيز را فاسد كرده است. يك بز فاسد كچل مىگويند يك گله را كچل مىكند اين فساد همه فسادها منتهى ايران از باب اختناقى كه هست نمىتوانند دست بگذارند روى آن كه همه مفسدهها زير سر اوست، مىگويند مأمورين مأمورين آقا مأمورين از كى امر دارند كه بكشند مردم را؟ از كى امر دارند كه بريزند توى مدرسه حجتيه و طلبهها را بكشند؟ مگر كسى مىتواند امر بدهد الا خود آن مردك؟ از خود اوست همه اين مفاسد. مگر مجلس حق دارد كه يك كلمهاى بگويد بدون اذن اين مردك؟ مگر ارتش حق دارد يك كلمه بگويد بدون اذن اين؟ مگر قضاوت ما آزادند؟ مگر استقلال قضايى ما داريم؟ قضات ما هم دستشان است و صلاحيت هم ندارند. اشكال اين است كه چرا رفتى قاضى شدى مىگوئى نمىتوانم حكم حق بكنم، خوب غلط كردى رفتى قاضى شدى رها كن. الان اداره مملكت ما هر گوشهاش را دست بگذاريد اسلحه دست غير صالحهاست و سر همه امور هم بر مىگردد به دربار و بر مىگردد به اين شخص، اين را بايد از بين برد.
ملت ديگر بيدار شده است
من نمىدانم كه اين ارتش چرا خواب است، آخر چرا اينقدر ذلت مىكشد. چند روز بيشتر نگذشته بود از رفتن كارتر زهرمارى اين بساط را درست كرد، حالا هم اولش است اگر مجال به او بدهند، اولش است اگر تنبه پيدا نكرده باشند كه چند نفر را كشتند و يك هياهوئى پيدا شد كه موجش در همه دنيا رفت و همه عالم فهميدند و راديو صدايش را به خارج و همه جا بر پا كرد. راديوى خودشان هم هر چه دلشان مىخواهد بگويند، مگر مردم ديگر بازى مىخورند از اين حرفها، ملت بيدار شده، آقا مردم بيدار شدند، اگر مردم بيدار نبودند كه بازارها را اينطور نمىبستند. روز جمعه، روز پنجشنبه از قرارى كه هم نقل شده است و هم مقالات اطلاعات رسمى اطلاع دادهاند بازار تهران اعتراضاً تعطيل شده. مسأله تعطيل بازار تهران يك امر عادى نيست، يك امر خلاف عادت است، هيچ كس نمىتواند اين كار را بكند، اين احساسات و بيدارى ملت است كه اين كار را انجام داده. اين آقا كه مىگفت كه همه با من موافق هستند اين بازار تهران، آن هم بازار اهواز، آن هم اصفهان، آن هم شيراز، اين كيفيت زندگى ماست.
اتحاد و تقاهم ملت بر كننده ريشههاى استعمار
ما اميدواريم كه همه طبقات چه طبقات علما و مجتهدين و چه طبقات محصلين علوم دينيه و چه بازارىها، بازرگانها و چه لشكرىها و كشورىها كه همه خون دل مىخحورند از دست اين خبيث ما اميدواريم كه تمام اينها دست اتحاد به هم بدهند احزاب سياسى ما مستقلاً كار نكنند همه با هم روابط داشته باشند همانطورى كه اخيراً در اين قضيه اخير هم اظهار تنفر كردند و هم بعضى احزاب سياسى
صحيفه نور ج 2 صفحه 10
اظهار تنفر كردند و هم علما و هم اهل بازار و هم دانشگاهىها و همه داخلىها و هم خارجىها براى ما تلگراف كردند و اظهار تنفر خودشان را از دستگاه كردند، از آمريكا، از اروپا و آنها بعضىشان نوشتند سيصدنفر در اين قضيه از بين رفتهاند، من اميدوارم كه همه جبههها، همه جبههها با هم همدست بشوند واگر ملت به همه ابعادش همدست بشود، اين اسلحه از دست اين ناصالحها خلع مىشود و شاخ اين گاو شكسته مىشود تشتت نكنند، اسباب تشتت فراهم نكنند، با بهانههاى جزئى و بچگانه با هم جنگ نكنند، با هم در نيفتند اين چيزها را آنها درست مىكنند و بين مردم درست مىكنند تا مردم را به هم مشغول كنند و استفاده كنند بيدار بشوند مردم كه شدهاند انشاءالله و با هم بشوند، مجتمع باشند، تمامشان با هم دست به هم بدهند و انشاءالله به حول و قوه خدا با دست هم دادن شما به هم و تفاهم همه جبههها با هم به زودى قطع مىشود اين ريشه، به زودى انشاءالله قطع مىشود انشاءالله و من از خداى متعال سلامت همه را خواهانم و من تشكر خودم را به همه طبقات، به همه از اينكه علماى اسلام را تنها نگذاشتند و همه جبههها خصوصاً علماى اعلام، خصوصاً بازارىهاى بزرگوار، من تشكر از همه آنها مىكنم و از همه آنها استدعا دارم كه هم دعا به اسلام بكنند و هم جبهههاى خودشان را محكم كنند و واحد كنند و كلمه واحده باشد و آن كلمه واحده قطع ايادى ظلمه و ايادى اجانب باشد بلكه اين مملكت يك سر و سامانى پيدا بكند و دست اجانب از آن كوتاه بشود، منافعى كه خود مملكت ما دارد صرف ضعفا و صرف مصالح خود اهل مملكت بشود و همه چيزش درست بشود و اين نمىشود الا اينكه خلع بكنند اين سلاح را از آنها و اميد است انشاء الله خلع بشود اين سلاحها
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 11
تاريخ: 2/11/56
پيام امام خمينى به ملت ايران در رابطه با كشتار وحشيانه رژيم در ماه محرم
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام بر روحانيت مترقى شيعه كه با هم پيوستگى زائدالوصف در مقابل سر نيزه عمال بىحيثيت اجانب ايستاده و از هياهو و دست و پا زدنهاى مذبوحانه آنها نهراسيد. سلام بر روحانيون و علماى اعلام مذهب از نجف اشرف تا سراسر ايران كه با وحدت كلمه در مقابل ستمكاران و چپاولگران به جواب مثبت دست زدند. درود بر جوانان حوزه علميه بيدار قم و ساير حوزهها كه با سرافرازى به نهضت روحانيت ادامه و رونق دادند. درود بر جوانان پر شور دانشگاههاى ايران كه با قيامهاى هشيارانه پياپى وفادارى خود را به اسلام بزرگ و كشور عزيز خود ثابت كردند.
نهضت 15 خرداد و 12 محرم، ملهم از نهضت امام حسين (ع)
سلام و درود بر ملت بزرگ هوشمند ايران كه با همه اختناق و فشار، از اسلام عدل پرور و مظلومان و مقتولان در راه ديانت دفاع نمودند. رحمت خداوند بر مقتولين 15 خرداد، 12 محرم و 19 دى، 29 محرم امسال. محرم چه ماه مصيبتزا و چه ماه سازنده و كوبندهاى است محرم ماه نهضت بزرگ سيد شهيدان و سرور اولياى خداست كه با قيام خود در مقابل طاغوت، تعليم سازندگى و كوبندگى به بشر داد و راه فناى ظالم و شكستن ستمكار را به فدايى دادن و فدايى شدن دانست و اين خود سر لوحه تعليمات اسلام است براى ملتها تا آخر دهر. نهضت 12 محرم و 15 خرداد در مقابل كاخ ظلم شاه و اجانب به پيروى از نهضت مقدس حسينى چنان سازنده و كوبنده بود كه مردانى مجاهد و فداكار تحويل جامعه داد كه با تحرك و فداكارى روزگار را بر ستمكاران و خائنان سياه نمودند و ملت بزرگ را چنان هشيار و متحرك و پيوسته كرد كه خواب را از چشم بيگانه و بيگانه پرستان ربود و حوزههاى علميه و دانشگاه و بازارها را به صورت دژ مدافع از عدالتخواهى و از اسلام و مذهب مقدس در آورد. نهضت اخير كه پرتوى از نهضت 15 خرداد است و شعاعش در سراسر كشور نورافكنده، خود كوبندگى خاصى دارد كه شاه را از خود بيخود و او ودار و دسته چاقو كشش را به تلاش مذبوحانه وا داشته. جنايات 29 محرم امسال نقطه عطفى است به جنايات شاهانه 12 محرم آن سال شاه خواست ضرب شستى به ملت مسلمان نشان دهد، پس از تماميت حساب با رئيس جمهورى آمريكا با بهانه مختصرى كه مامورين
صحيفه نور ج 2 صفحه 12
ايجاد كردند، مركز تشيع و حوزه فقاهت اسلام را در جوار مرقد پاك فاطمه معصومه سلام الله عليها به مسلسل بست و جمعيت بى گناه فراوانى از جوانان حوزه علميه و متدينين غيور شهر مذهبى قم را در خاك و خون كشيده به قتل رساند و تاكنون آمار آنها در دست نيست و مقتولين را از هفتاد تا سيصد، تا حال گفتهاند و عدد مجروحين را خدا مىداند و اسفآورتر (كه ننگش بر جبين آنها خواهد ماند) آنكه كسانى را كه رفتهاند خون به مجروحين در بيمارستانها بدهند، توقيف كرده و مانع شدهاند از اعطاى خون و گفته مىشود كسانى به اين جهت جان دادهاند.
شاه از سلطنت مخلوع است
شاه مىخواهد ثابت كند كه نوكرى او تحكيم شده و ملت نبايد گمان كند او از پشتيبانى اجانب برخوردار نيست ولى ملت با تظاهرات عمومى و تعطيل سرتاسرى دامنهدار و اظهار تنفر بار ديگر ثابت كرد كه او را نمىخواهد و از او و خاندانش بيزار است و اين رفراندم طبيعى سرتاسرى در حقيقت خلع او از سلطنت غاصبانه جائرانه است. كارتر و ديگر غارتگران مخازن ملتهاى مظلوم بايد بدانند محمدرضا خائن و ياغى است و ناچار از سلطنت مخلوع است بر فرض قانونى بودن، چه رسد به سلطنت انتصابى از قبل اجانب كه خودش اعتراف نموده. به ملت شريف ايران مژده مىدهم كه رژيم جائرانه شاه نفسهاى آخرش را مىكشد و اين قتل عامهاى بيرحمانه نشانه وحشتزدگى و حركات مذبوحانه است. مضحك و بسيار رسوا، اين مانورهاى وقيحانه و بچگانه است كه پس از داغ باطل از طرف عموم ملت خوردن، به راه انداختند و مشتى سازمانى و اراذل و اوباش از خودشان و جمعى ضعفا و بيچارگان را با زور سرنيزه از اطراف جمع آورى كرده و در شهرها به فرياد و جنجال جاويد شاه وادار مىكنند و گمان مىكنند جبران تعطيل عمومى بازارهاست و با اين سيلىهاتوانند صورت سياه خود را سرخ كنند.
نويد پيروزى
من به ملت ايران با اين بيدارى و هشيارى و اين روحيه قوى و شجاعت بىمانند نويد پيروزى مىدهم پيروزى توأم با سربلندى و افتخار، پيروزى توأم با استقلال و آزادى، پيروزى توأم با قطع ايادى اجانب و چپاولگران پيروزى توأم با بر چيده شدن بساط ستمگران و انقراض دودمان سياهروى پهلوى. ملتى كه با هوشمندى و پيوستگى همه طبقات از روحانى تا دانشگاهى، از منبرى تا بازارى از دانشجوى داخلى تا كارگر و تا دهقان، بپا خاسته و تب و تاب اسلام عدالتپرور دارد پيروز است. ملتى كه با دادن بهترين جوانان برومند خود با سرافرازى به مخالفت و تنفر از دستگاه جبار ادامه مىدهد پيروز است. ملتى كه حتى بانوان محترمهاش با تظاهرات محجوبانه بيزارى خود را از رژيم شاه اعلام مىكنند، پيروز است ملتى كه خواهران و مادران شير دليرش افتخار به مرگ جوانان برومندش مىكند كه در صف شهدا هستند پيروز است. ملتى كه با همه تشبثات شاه و دار و دستهاش، در آمريكا با تظاهرات
صحيفه نور ج 2 صفحه 13
پرشور و رعدآساى جوانان رشيدش در مقابل كارتر و شاه، كاخ سفيد را به لرزه در آورده و تنفر خود را نثار آنها كرده پيروز است. ملتى كه با پشتيبانى اسلام و قرآن، نهضتش براى خدا و بسط عدالت و محو ستمكارى است پيروز است. شما اى ملت شريف بزرگ! پيروزيد با ديدن خسارات بسيار و دادن فداييان بيشمار.
ملت ايران اصلاحات ادعايى شاه را افساد و خرابكارى مىداند
رو سياه باد رژيمى كه علماى عظيم الشان اسلام را با رژيم منحط خود و انقلاب خونين و رسواى خود موافق معرفى مىنمايد رسوا باد رژيمى كه از وحشتزدگى مىخواهد با افتراى به فقهاى مذهب، ملت را اغفال كند.
ملت ايران كه پيشروى آن روحانيت است با انقلاب قلابى كه به امر اجانب سودجو انجام گرفت سرسختانه مخالف است. ملت ايران اصلاحات ادعايى را كه به بدبختى ملت و بازار سازى براى اجانب و ورشكستگى زراعت منتهى شد، افساد و خرابكارى مىداند. در كشورى كه مردمش در اين پنجاه سال حكومت جائرانه پهلوى روى آزادى نديدهاند، دم زدن از آزادى زنها مسخره و اغفال است رژيمى كه در مأموريت براى وطنش از جانب اجانب سرلوحه خدمتش محو اسلام و احكام آن است و با تغيير تاريخ پر افتخار اسلام به تاريخ ستمكاران و روسياهان تاريخ مىخواهد اسم اسلام را محو كند دم زدن از اسلام و قرآن كريم جز فريب و مضحكه عنوانى ندارد.
تبليغات تار عنكبوتى نمىتواند ملت به پا خاسته را اغفال كند
بايد اين رژيم فاسد ارباب و نوكرى بداند كه وقت گذشته و اين تبليغات تار عنكبوتى نمىتواند ملتى را كه با كمال بيدارى و هوشمندى بپا خاسته اغفال كند. خداى تعالى واسلام عزيز پشتيبان ملت است.
وحدت كلمه را حفظ و از مناقشات احتراز نماييد
من با كمال تواضع دست خود را به سوى ملت نجيب ايران دراز مىكنم، از روحانيون عظيمالشان تا خطباى ارجمند، از جوانان محترم حوزه علميه تا دانشجويان داخل و خارج كشور ايدهم الله تعالى و از همه صميمانه و با عرض تشكر خواستارم كه پيوستگى و وحدت كلمه خود را حفظ و از مناقشات تفرقهانداز احتراز نمايند و با صداى واحد و نداى همگانى در راه استقلال كشور و قطع ايادى اجانب و عمال وابسته آنها كوشش كنند و با اتكا به خداى متعال و احكام عدالتپرور اسلام همدست و همداستان شوند و به آنها كه دم از چهارچوب قانون اساسى مىزنند تذكر اكيد دهند كه با اين كلمه صحه بر رژيم سلطنتى فاسد موجود نگذارند كه تا اين دودمان فاسد بر مقدرات كشور حكومت مىكنند، نه از آزادى و استقلال كشور خبرى است و نه مردم روى سعادت مىبينند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 14
از خداوند متعال عظمت اسلام را كه كفيل وحيد عدالت و استقلال و مدافع حقيقى مظلومان است، خواستارم و ملت ايران خصوصاً جوانان متدين برومندش را به خداى متعال مىسپارم.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 15
تاريخ: 10/11/56
پيام امام خمينى به انجمن اسلامى دانشجويان ايرانى در هند
بسم الله الرحمن الرحيم
انجمن اسلامى دانشجويان ايرانى هند ايدهم الله تعالى
مرقوم شريف آقايان در وقتى واصل شد كه جنايات رژيم منحط پهلوى سلب آسايش نموده و فرصت رسيدگى به امور را نمىداد و لهذا تأخير در جواب شد. بايد جوانان غيور اسلامى ما بدانند كه تا دست اتحادبه هم ندهند و هدف خود رااسلام كه تنها مكتب نجاتبخش بشر است و يگانه كفيل آزادى و استقلال ملتهاى مستضعف است قرار ندهند، اميد پيروزى را نبايد داشته باشند. امروز كه به خواست خداى قادر ملت ما با همه طبقات و ابعادش آگاهانه و مردانه بپا خاسته و مجال را بر شاه و دارودستهى اراذلش چنان تنگ كردهاند كه حتى از سايه خود وحشت دارند و همين وحشت زدگى موجب حركات وحشيانه جنون آميز شده كه به قتل عام 19دى (29 محرم 98) پناه برده تا از ناراحتىهاى روز افزون و دلهرههاى پياپى با خون آشامى ضحاكوار آسايش موقتى بدست آورند، لازم است تا جوانان دانشگاههاى قديم و جديد به هم پيوسته و با ساير طبقات ملت پيوند اخوت اسلامى بر قرار كنيد. واعتصموابحبل الله جميعاً و لا تفرقواً. اين است دستور محكم نجات بخش قرآن كريم كه بايد نصب عين خود قرار دهيم و از تفرقه و تشتت كه جز شكست در مقابل طاغوت نتيجهاى ندارد پرهيز نموده، از خداوند تعالى نجات ملت را بخواهيم. من اميد آن دارم كه به فضل خداوند متعال به زودى دست اين جنايت كاران قطع و آزادى و استقلال كشور تامين شود.
خبر تظاهرات مردانه دانشجويان عزيز در هند در مقابل شاه اين عنصر جنايتكار كه بالاف و گزافه همه ملت را پشتيبان خود معرفى مىكند رسيد. با آنكه در داخل و خارح همه جا با موج تنفر و انزجار عمومى روبرو است و تظاهرات اخير سرتاسر كشور چنان او را ديوانه كرد كه به قتل رجال علم حوزه علميه و مردم غيور محترم قم دست زد تا ناراحتى روحى خود را جبران كند لكن مقاومت مردانه ملت معظم او را بيش از پيش رسوا نمود، اكنون مىخواهد اين شكست مفتضحانه را با جارو جنجال شش سازمانى كه در شهرستانها راه انداخته عربده جاويد شاه سر مىدهند سرپوش نهد كه جز رسوايى سودى نخواهد برد.
من اميد پيروزى دارم و به شما وعده مىدهم با توكل به خداى تعالى پيوستن شما به اتحاديه
صحيفه نور ج 2 صفحه 16
دانشجويان اروپا بجاست بايد تمام اقشار به هم بستگى داشته و با يك صدا آزادى و استقلال خود را بدست آورند.
و السلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page