-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 145
تاريخ: 14/8/58
فرمان امام خمينى به ثقةالاسلام ركنى
بسمه تعالى
جناب مستطاب سيدالاعلام و ثقهالاسلام آقاى سيد محمد جواد ركنى حسينى دامت افاضاته
نامهاى از اهالى محترم بندر لنگه واصل گرديد كه درخواست كرده بودند جنابعالى در محل، اقامه نماز جمعه نماييد و با توجه به وضع زمان، مقتضى است دعوت آقايان را پذيرفته و بدين وسيله جنابعالى به امامت نماز جمعه منصوب مىشويد تا ضمن انجام اين فريضه الهى مردم را به وظائف خطيرى كه بخصوص در اين برهه از زمان دارند، آشنا سازيد. اميد است اهالى محترم نيز از اين فرصت استفاده نموده و با اجتماع بيشتر و بهتر در انجام اين فريضه بزرگ همكارىهاى لازمه را مبذول دارند.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 146
تاريخ: 15/8/58
فرمان امام خمينى به هيأت حسن نيت مأمور در كردستان
بسم الله الرحمن الرحيم
هيأت حسن نيت مأمور در كردستان - سنندج
جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان به جهاتى از مقام نخست وزيرى استعفا نمودند و امور كشور محول شد به شوراى انقلاب. هيات حسن نيت لازم است به كار خود ادامه دهد و با شوراى انقلاب در تماس باشد. اميد، رفاه حال برادران كرد به طور شايسته فراهم شود.
روح الله الموسوى الخمينى.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 147
تاريخ: 15/8/58
فرمان امام خمينى به شوراى انقلاب در رابطه با استعفاى مهندس بازرگان
بسم الله الرحمن الرحيم
شوراى انقلاب جمهورى اسلامى
چون جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان با ذكر دلائلى براى معذور بودن از ادامه خدمت در تاريخ 14/8/58 از مقام نخست وزيرى استعفا نمودند، ضمن قدردانى از زحمات و خدمات طاقت فرساى ايشان در دوره انتقال و با اعتماد به ديانت و امانت و حسن نيت مشاراليه استعفا را قبول نمودم. شوراى انقلاب را مأمور نمودم براى رسيدگى و اداره امور كشور در حال انتقال، و نيز شورا در اجراى اين امور بدون مجال ماموريت دارد:
1 - تهيه مقدمات همهپرسى قانون اساسى
2 - تهيه مقدمات انتخابات مجلس شوراى ملى
3 - تهيه مقدمات تعيين رئيس جمهورى
لازم به تذكر است كه با اتكال به خداوند متعال و اعتماد به قدرت ملت عظيمالشأن، بايد امور محوله را خصوصاً آنچه مربوط به پاكسازى دستگاههاى ادارى و رفاه حال طبقات مستضعف و بىخانمان است، به طور انقلابى و قاطع عمل نمايند.
روح الله الموسوى الخمينى.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 158
تاريخ: 16/8/58
پيام امام خمينى در رابطه با سفر دو تن از نمايندگان ويژه آمريكا
بسم الله الرحمن الرحيم
از قرار اطلاع نمايندگان ويژه كارتر در راه ايران هستند و تصميم دارند به قم آمده و با اينجانب ملاقات نمايند. لهذا لازم مىدانم متذكر شوم دولت امريكا كه با نگهدارى شاه، اعلام مخالفت آشكار با ايران را نموده است و از طرفى ديگر آنطور كه گفته شده است سفارت آمريكا در ايران محل جاسوسى دشمنان ما عليه نهضت مقدس اسلامى است، لذا ملاقات با من به هيچ وجه براى نمايندگان ويژه ممكن نيست و علاوه براين:
1 - اعضاى شوراى انقلاب اسلامى به هيچ وجه نبايد با آنان ملاقات نمايند.
2 - هيچ يك از مقامات مسؤول حق ملاقات با آنان را ندارند.
3 - اگر چنانچه آمريكا شاه مخلوع، اين دشمن شماره يك ملت عزيز ما را به ايران تحويل دهد و دست از جاسوسى برضد نهضت ما بردارد، راه مذاكره در موضوع بعضى از روابطى كه به نفع ملت است باز مىباشد.
روح الله الموسوى الخمينى.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 148
تاريخ: 16/8/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشكده اقتصاد دانشگاه اصفهان و گروه فنى عمران اعزامى به كردستان
مقصد توطئهگرها اين است كه جوانهاى ما را از راهى كه رفتند مايوس كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
از مشكلاتى كه ما مواجه هستيم، همين استفاده توطئهگرها از احساسات جوانهاست، اين توطئهگرها كه ديدند شكست خوردهاند و نمىتوانند با ملت ما به مبارزه برخيزند، براى اينكه ملت ما يكپارچه در مقابل آن قدرتهاى بزرگ ايستاده و پيش برد، حالا درصدد اين برآمدند كه از اين احساسات پاك جوانهاى ما استفادههائى به نفع خودشان بكنند و جوانهاى ما غافل از اين هستند. از جمله استفادههائى كه اينها مىخواهند بكنند اين است كه: اين تحولى كه حاصل شد، اين انقلابى كه شد، اين هم چيزى نشد. اين را در سطح كشور با تبليغاتى كه آنها دارند، دارند منتشر مىكنند و مقصد آنها اين است كه جوانهاى ما را از آن راهى كه رفتند مايوس كنند. جوانهاى ما هم معالاسف با تمام احساسات پاكى كه دارند (كه اميد ما به آنهاست) نمىنشينند حساب بكنند كه روى حساب با آنها صحبت بكنند. اينها مىگويند كه انقلاب شد و هيچ نشد، خوب جوابشان را شما جوانها مىگوئيد كه آن اصولى كه اصل مقصد ملت بود، چه بود؟ تا ببينيم آن شده است يا نشده است. آن اصول را ما بايد يك قدم، چند قدم برگرديم جلو. آن روزى كه ملت ما در خيابانها ريختند، از بانوان محترمه و جوانهاى محترم، ببينيم اينها چه مىخواستند، اينكه خواستند شده است يا نشده است؟ آنهائى كه مىخواستند، آنكه از سرتاسر كشور فريادش در خيابان و در كوچهها و در مدارس و در همه جا بلند بود اين بود كه استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى اين سه تا كلمه سر زبان همه بود. آن روز هيچ فكر ديگر نداشتند جز اينكه اين رژيم را ساقطش كنند و تبديلش كنند به يك رژيم ديگرى و آزادى به دست بياورند، بعد از اختناق پنجاه و چند ساله (اگر نگوئيم دو هزار و پانصد ساله) و استقلال به دست بياورند كه ممالك ديگر آقائى اينجا نكنند و نيايند و ما را اسير خودشان بكنند. اصول مسائلى را كه ابتدائى، يعنى مسائل ابتدائى ملت ما بود اين سه تا بود. اينها كه مىگويند انقلاب شد و هيچى نشد، مىگويند اين اصولى كه اصول خواست دست اول ملت بود، اين نشده است؟ يعنى الان باز رژيم سلطنتى است؟ يعنى الان باز اختناق است؟ يعنى الان باز مشاورهاى اين دولتهاى بزرگ در اينجا مشغول كار هستند و مشغول فعاليت هستند و دولت ما يا ملت ما تحت سلطه آنهاست؟ خوب، اگر اينها را به شما بگويند، جوابش را شما خودتان مىدهيد كه نه اينها الان حاصل است اين آزادى است كه شما و ما را در اينجا
صحيفه نور ج 10 صفحه 149
جمع كرده است. شما پنج سال پيش از اين امكان براىتان داشت كه در يك همچو جلسهاى بنشينيد صحبت بكنيد؟ اين آزادى است كه شما در بيرون، در هر جا صحبت مىكنيد، انتقاد مىكنيد، از رژيم سابق انتفاد مىكنيد، از دولت لاحق انتقاد مىكنيد، اينها همه آزادى است، هيچ كس هم نمىآيد به شما بگويد كه نه انتقاد نكنيد. پس آزادى الان حاصل است براى ما. يكى از آن چيزهائى كه ملت ما فرياد مىكرد برايش، به دست آورده.
آمريكا هيچ غلطى نمىتواند بكند
استقلال هم اگر چنانچه آنها مىگويند كه الان آمريكا در اينجا دارد حكومت مىكند، شما مىبينيد كه الان مركز فساد امريكا را جوانها رفتهاند گرفتهاند و آمريكائىهائى هم كه در آنجا بودند گرفتند و آن لانه فساد را به دست آوردند و آمريكا هم هيچ غلطى نمىتواند بكند و جوانها مطمئن باشند كه آمريكا هيچ غلطى نمىتواند بكند. بيخود صحبت اينكه اگر دخالت نظامى، مگر آمريكا مىتواند دخالت نظامى در اين مملكت بكند؟ امكان برايش ندارد، تمام دنيا توجهشان الان به اينجاست. مگر امريكا مىتواند مقابل همه دنيا بايستد و دخالت نظامى بكند؟ غلط مىكند دخالت نظامى بكند. نترسيد، نترسانيد. هم اين تعبيرى كه جوانهاى ما از روى باز احساسات جوانى كردند كه اگر چنانچه آمريكا بخواهد دخالت نظامى بكند ما چه خواهيم كرد، اصلاً اين اگرش را هم نبايد بگويند. آمريكا عاجز از اين است كه دخالت نظامى در اينجا بكند اينها يك مسائلى در پيششان است، يك مطالبى در پيششان است كه روى آن مطالب گرفتارىهائى دارند، نمىتوانند اين كارها را بكنند. اگر آنها مىتوانستند دخالت نظامى بكنند، شاه را نگه مىداشتند. با تمام قدرتشان، قدرتهاى تبليغى چيز كردند كه نگهش دارند و ملت ما اعتنا نكرد به آن و نه تنها او، همه قدرتها پشت سر هم ايستاده بودند كه نگه دارند شاه را و نتوانستند نگه دارند براى اينكه ملت يك چيزى را كه خواست نمىشود مقابل ملت بايستد كسى و چه بكند، هيچ ابدا. اين مطلب را اصلاً جوانهاى ما پيش نياوردند اين مطلب را كه دخالت نظامى. آنها هميشه دخالتهايشان دخالتهاى شيطنتى است، توطئه است. آنها اگر بخواهند يك كارى هم بكنند، وادار مىكنند جوانهاى ما را كه آنها تظاهر بكنند و در تظاهر عمال آنها بيايند درگيرى بكنند با اينها و يك غائله راه بيندازند كه ما نتوانيم يك محيط آزاد پيدا بكنيم، يك محيط آرام پيدا بكنيم و مسائلى را كه مىخواهيم طرح بكنيم و مىخواهيم ايجاد بكنيم، بتوانيم آنها از اين راه شيطنتها پيش مىآيند. آنها شيطانهايشان را پيش همين جوانهاى صاف دل عزيز مىفرستند تبليغات مىكنند، مىنويسند به ديوار چه مىكنند، عده، عده، يك وقت مىبينيد كه يك عده جوان را راه انداختند توى خيابانها به يك تظاهراتى، تظاهرات بحق لكن آنها از همين تظاهرات بحق مىخواهند استفاده ناحق بكنند.
همين قضيهاى كه الان قضيه روز است در دنيا، قضيه قبضه سفارت آمريكا يعنى نه سفارت، محل توطئه آمريكا كه جوانها كشف كردند خيلى از چيزهايش را در همين قضيه ديشب به ما اطلاع
صحيفه نور ج 10 صفحه 150
دادند كه زمزمه است در تبريز و در تهران و در بعضى جاهاى ديگر كه يك تظاهراتى بكنند براى پشتيبانى از آقاى مهندس بازرگان خوب همين قضيه را آنها خواستند (حالا نمىدانم موفق بشوند يا نه) خواستند كه يك همچو چيزى درست بكنند بعد كمكم اين را بكشانند به يك جائى كه مثلاً سفارت عراق هست بريزند بشكنند، سفارت - فرض كنيد كه - افغانستان هست بريزند بشكنند كه مملكت ايران را مواجه كنند با همه ممالك. آن شياطين يك همچو نقشههائى دارند. جوانهاى ما بايد بيدار بشوند كه تحت تاثير اينها واقع نشوند، اينها كه مىگويند تظاهر بكنيد. مگر آقاى بازرگان با شوراى انقلاب مخالفتى دارند؟ اينها همه، همه يك باب است منتها آقاى بازرگان يك قدرى خسته شده بودند، يك قدرى - عرض كنم - عذرهائى داشتند و گفتند كه حالا من كنار باشم، لكن نه اين است كه حالا ايشان كه كنار هست ديگر آقاى بازرگان دخالتى در امور ندارد، ايشان يكى از آن اشخاصى است كه مورد احترام همه است خيال نكنند كه يك بىاحترامى به ايشان شده است، نخير مورد احترام است. و براى خاطر يك امرى كه ملت هم قبول دارند، نيفتند توى خيابانها راه بيندازند يك چيزى كه آنها كه مىخواهند يك بازى درست كنند يك وقتى يكى را بزنند بكشند. يك دو تا شعار از، (شما اگر يادتان باشد من نبودم در اينجا لكن براى من نقل مىكردند) اين دستجاتى كه در قم آنوقت بر ضد رژيم سابق شعار مىدادند، اينها شعار آرام مىدادند، يكدفعه مىديدند كه از اينجا يك كسى يك چيزى انداخت يك شيشهاى را شكست، يك بانكى را شكست، يك جائى را خراب كرد، گاهى يك آدمى را كشت مىريختند به جان هم، يك كشتارى پيدا مىشد زياد. آنها روى حساب، هميشه روى نقشه حساب مىكنند و اينطور كارها را مىكنند. قضيه دخالت نظامى ابدا مطرح نيست، دخالتهاى توطئهگرى اينطورى يعنى از قواى خود ما استفاده مىكنند، قوه خودشان را از آن استفاده نمىكنند، در اين ممالك از قواى خود ما استفاده مىكنند خوب شما كردستان را ببينيد كه اينها از چه استفاده مىكنند، يك نفر سرباز آمريكائى نمىآيد آنجا يك كارى بكند، آنها با شيطنت استفاده مى كنند از خود اين افرادى كه يا وابسته هستند به آنها يا اعوجاج دارند، آنوقت اين دست دومىها كه اعوجاج دارند، از ساده دلى بعضى از كردها استفاده مىكنند، با آنها يك - چيز - صحبت مىكنند منتشر مىكنند كه بنا دارند كه تمام كردستان را بكوبند. اين ارتش ايران كه رفته آنجا براى اينكه جلوگيرى كند از اينكه آنها دارند مىكشند و سر مىبرند و اذيت مىكنند، فورا آنها دنبالش بر مىدارند مىنويسند كه ما مىخواهيم، يعنى دولت ايران مىخواهد كه كردها را بكوبد. آن رفته كه كردها را حفظ بكند اينها مىگويند رفته كردها را بكوبد.
بايد جوانهاى ما گول تبليغات فدائيان خلق را نخورند
اين اشخاصى كه هى فدائى خلق خودشان را معرفى مىكنند، من كه در اين چيزهائى كه براى پشتيبانى از اين جوانها بود كه آنجا را گرفتند، به گوش من نخورد كه اينها پشتيبانى كرده باشند. اگر اينها آمريكائى نيستند، چطور پشتيبانى نكردند از اينها؟ اگر اينها مال شوروى هستند خودشان يا خير
صحيفه نور ج 10 صفحه 151
ملى هستند، آدمى كه ملى است با آمريكا خوب دشمن است همانطورى كه همه ملت ما دشمن است، همانطورى كه همه ملت ما دشمن شماره اول خودش را امروز آمريكا مىداند، براى اينكه دشمن شماره اول ما را برده است آمريكا نگه داشته است. آنوقت هم كه آن بود، دشمن شماره يك ما آنها بودند اينها اذناب آنها بودند، اينها كسانى بودند كه ماموريت داشتند براى وطنشان، يعنى ماموريت داشتند كه اين وطن را نگذارند كه يك قدم جلو برود. مائى كه و شمائى كه و ملت ما كه دشمن شماره يكش را آمريكا مىداند و حالا هم كه جوانها رفتند آنجا را گرفتند ديدند كه مركز توطئه بوده آنجا، به گوش من نخورد كه از اين فدائيان خلق يك پشتيبانى از اينها شده باشد. از ساير گروهها به گوشم خورد، حالا شايد بوده الان من نشنيده باشم و لكن شايد شماها شنيده باشيد، به گوش من نخورد. اگر اينها يك چيزى بر خلاف دولت بود يا بر خلاف اسلام بود يك قضيهاى واقع شده بود، اينها حالا مىديديد كه چقدر به آن دامن مىزدند. يكى از نقشهها همين است كه همينها (همين الان در اين منزل من موجود است، يعنى تقريبا مىآورند براى من اينها را از طريقهائى) همينهائى كه با امضاء چريكهاى فدائى خلق است، همينها دارند هى يك دروغهائى را منتشر مىكنند كه نگذارند اين نهضت به چيزش برسد. منتشر مىكنند كه خوب در كردستان هيچ كارى نشد، هيچى، هيچى. شما الان خوانديد اينقدر كارها در عين حالى كه آنها نمىگذارند بشود، در عين حالى كه اگر بخواهد يك كارهائى اساسىتر بشود، محيط آرام لازم است. مىشود با اينكه در يك شهرى جنگ باشد بعد يك دستهاى بروند آسفالت كنند؟ خوب، نمىشود اين. الان شما اينقدر كارها را خوانديد كه در كردستان شده است و كرديد شماها، جوانها (خدا حفظتان كند) اينها معذلك بدون اينكه يك حيائى داشته باشند مىگويند هيچ كارى نشده اصلش در آنجا، اصلاً همان قضيهاى بود كه بوده. در يكى از نوشتههايشان نوشتهاند كه حبسهاى سياسى در زمان محمدرضا بوده است لكن حالا همانطور است يا بيشتر، حبسى سياسى. اينها فكر اين را نكردند كه آخر حبسى سياسى كه الان شما اسمش را مىگذاريد، حبسهاى سياسى بوده است كه در زمان محمدرضاخان آن كارها را مىكرده است؟ دزدها را شما حبسى سياسى حساب مىكنيد؟ آنهائى كه بر ضد اين مملكت و بر ضد اين ملت قيام كرده بودند و آن همه خيانت كرده بودند، آنها را جزء رجال سياسى شما حساب مىكنيد؟ نصيرى جزء رجال سياسى است؟ هويدا جزء رجال سياسى است يا جزء دزدها هستند اينها؟ شما چرا رجال سياسى را بدنام مىكنيد به اينكه اينها را اسمشان را رجال سياسى مىگذاريد؟ ساواكىها جزء رجال سياسى هستند؟ آنى كه الان در حبس فعلى دادگاههاى ما هست همين ساواكىها هستند و همين خيانتكارها و همين اشخاصى كه يا كشتهاند يا امر به كشتن كردهاند و يا زجر كردهاند جوانهاى ما را، آنطور كارها را با همه طبقات كردند. زمان رضا، محمدرضا كى حبس بود؟ چه طبقهاى حبس بودند؟ علما، دانشگاهىها، رجال ملى، اينها حبس بودند. حالا كى حبس است؟ ساواكىها. خوب، شما اگر ساواكى نيستيد، چطور اينها را رجال سياسى مىدانيد؟ شما چطور ساواكىها را جزء رجال سياسى حساب مىكنيد؟ اگر شماها پيوندى با رژيم سابق نداريد، اگر شما جزء اجزاء ساواك نيستيد، اگر شما فعاليت براى ساواكىها نمىكنيد، چطور
صحيفه نور ج 10 صفحه 152
ساواكىها كه الان در حبسند در مقالهتان مىنويسيد كه رجال سياسى، حالا بيشتر از آنجا از زمان چيز حبسند؟ شما دزدها را جزء رجال سياسى مىآوريد؟ معلوم شد سياست شما غير آن سياستى است كه در نظر ملت ماست و مردم اصيل ماست.
اگر شما با آنها پيوند نداريد، چطور مىگوئيد كه آنوقت و حالا هر دو دسته رجال سياسى بودند كه اينها محبوس بودند. آنوقت وقتى كه ما حبس داشتيم، حبسى داشتيم مثل مرحوم طالقانى مثل آقاى منتظرى، مثل آقاى لاهوتى، از اهل علم كثيرى از اينها در حبس بودند و زجر كشيدند. يكى از ملاهاى محترم ما را پايش را در آنجا اره كرده بودند از قرارى كه براى ما گفتند از رجال سياسى طبقه غير ملاها هم خوب، اشخاصى محترمى بودند كه سالهاى طولانى در حبس بودند و سالهاى طولانى در زير شكنجه و زجر بودند براى اينكه مخالف بودند با آن رژيم. آنوقت اينها حبس بودند، حالا ساواكىها حبس هستند. اين آقايانى كه اسم خودشان را چيز خلق، فدائى خلق گذاشتند مىگويند فرقى نكرده، خيال مىكنند حبس (خيال نمىكنند، مىخواهند اغفال كنند، خيال نمىكنند) كه نخير، حبس ميزان است، چه دزد را حبس بكنند و چه يك شخص امين را، فرقى ندارد، فرقى ندارد كه دزدها را حبس بكنند يا اشخاصى امين را حبس بكنند، فرقى ندارد كه چپاولگرها و آدمكشها را حبس بكنند يا اشخاصى كه مىخواهند جلوگيرى از چپاولگرى بكنند حبس بكنند. اينها منطقشان اين است، بايد در مقابلشان جوانهاى ما گول نخورند از اين تبليغات فاسد. آمريكا اينطورى تبليغ مىكند، آمريكا نظامى مىآورد اينجا، آمريكا نويسنده مىآورد اينجا، امريكا گوينده مىآورد اينجا، آمريكا عمال خودش كه سالهاى طولانى آنها را تربيت كرده است مىفرستد اينجا كه اوضاع ما را بهم بزنند. آمريكا كردستان را آنطورى به هم مىزند، تهران را آنطور مغشوش مىكند و گاهى فرض كنيد كه دانشگاهها را به هم مىزند و گاهى تو خيابانها مىريزند و چه مىكنند. و اين اينطور كار مىكند. امروز كه جوانهاى ما اين لانه فساد را گرفتند و در مقابل اينكه آنها بدترين خلق خدا را و بدترين جانىهاى ما را گرفتند آنجا بردند و نگه داشتند و پذيرائى از او مىكنند و مىخواهند معالجهاش بكنند و با اين بهانههاى خلاف انسانى، امروز هم الان توطئه هست براى اينكه از حسن نيت جوانهاى ما، از صفاى سريره جوانهاى ما استفاده سوء بكنند فرض كنيد بيخ گوش آنها بخوانند كه خوب انگليس هم مثل آمريكا چه فرقى مىكند، بريزند آنجا را خراب كنند، خوب عراق هم مثل آنجا چه فرقى مىكند، بريزند آنجا را هم بگيرند، فرانسه هم مثل آنجا، كه ما را معرفى مىكنند كه نه تنها قضيه روى موازين نيست قضيه روى هرج و مرج است. اينها مىخواهند ما را معرفى كنند كه ما مملكتمان هرج و مرج و درهم و برهم و هر كه هر كارى دلش مىخواهد بكند، تا به دنيا بفهمانند به اينكه يك مملكتى است كه محتاج به قيم است، قيمش هم كى است؟ آقاى كارتر. خودش محتاج به قيم است كه اينقدر آدمكشى نكند. اينها جنون سياسى دارند، اينها جنون دارند كه اينقدر مردم را به كشتن مىدهند و اينقدر فساد مىكنند، اينها مجنونند، اينها بايد بروند در تيمارستانها معالجه بشوند، مغزهاى اينها بايد معالجه بشود. اينها مىخواهند معرفى كنند ملت ما را كه يك ملت هرج و مرجطلب و يك ملتى هستند كه وحشى و چه.
صحيفه نور ج 10 صفحه 153
(يكى از الان يادم نيست كه كى بود كه) نقل كردند از او كه ما ايستاده بوديم در يكى از جاهائى كه تظاهرات اينها، ايرانىها بود آنوقت كه زمان محمدرضا بود، يك آمريكائى هم پيش من ايستاده بود گفت ببين اين وحشىها را، گفته بود، من به او گفتم اينها وحشىاند كه دارند حق خودشان را مىگيرند؟ اينها مىخواهند ما را اينطورى. ما آنوقت هم كه يك كلمه حقى مىگوئيم اينها ما را به وحشيگرى منتسب مىكنند. جوانهاى ما ملتفت باشند، توجه داشته باشند كه هر كسى هر چه مىگويد باور نكنند. يكى از چيزهاى بزرگى كه اينها دارند اين است كه سمپاشى كنند به طورى كه ما را از اين انقلاب مايوس كنند. اين يكى از كارهاى بزرگ اينهاست كه مىخواهند بكنند كه از اين انقلاب ملت ما مايوس بشوند و بگويند خوب كارى انجام نگرفته. اگر كارهاى دست اول است، كه عرض كردم همهاش انجام گرفته است كارهاى دست دوم هم چيزى است كه مشغول انجامش هستند. همين در دولت آقاى بازرگان چقدر كارها انجام گرفته، چقدر خانهسازى شده و بىانصافها مىگويند يك خانه ساخته نشده. در اين جهاد سازندگى چقدر خدمت كرد اين ملت به اين ملت خودش و به اين اشخاصى كه مشغول كشت و زرع بودند. چقدر شما الان خدمتها شمرديد كه رفتيد همه جا هر چه نابسامانى بوده درستش كرديد، اينها باز مىگويند هيچى نشده. از آنطرف خودشان فعاليت مىكنند كه چيزى نشود، اين اشخاصى كه خودشان را معرفى مىكنند كه ما فدائى خلق هستيم، با يك كبريت آتش مىزنند حاصل عمر چندين نفر كشاورز را كه اين خرمن را تهيه كرده است، اين فدائى خلق يك كبريت مىزند اين را آتشش مىزند، اين فدائى خلق يك تفنگ مىزند، آن لوله نفت را سوراخ مىكند كه حاصل زحمت اين ملت از بين برود. آمريكا اگر كار مىكند اينطورى كار مىكند. آمريكا نظامى اينجا نمىفرستد آمريكا بدتر از نظامى اينجا مىفرستد. اينها بدتر از نظامى هستند، انسان با نظامى حال خودش را مىداند، نظامى مىآيد جلو ما هم مىرويم جلو، نظامى آمريكا اگر بيايد اينجا ما هم مىرويم جلو، من هم مىروم جلو، همه شما مىرويد جلو نظامى نمىفرستد او، خاطر جمع باشيد. از آمريكا هيچ نترسيد از اين توطئههايش بترسيد، اينها را هم بايد خنثى كنيد. اين هم خود شما جوانها بايد در دانشگاه هستيد اگر آمدند توى دانشگاه خواستند اخلال بكنند جلوشان را بگيريد، در كارخانهها هستيد اگر آمدند آنجا جلويشان را بگيريد، در جهاد سازندگى هستيد اگر آمدند آنجا خواستند اخلال كنند جلوشان را بگيريد، هر جا هستيد جلوشان را بگيريد، نگذاريد اينها رشد پيدا بكنند. اينها الان نوكر شماره يك آن كسى است كه ما دشمن شماره يك حساب مىكنيم.
بايد با همت ملت يك انتخابات صحيحى بشود
انشاءالله خداوند همه شما را تأييد كند و موفق باشيد و اين معانى كه شما فرموديد، باز از ريشه همان است كه عرض كردم. شما توقع اين را نداشته باشيد كه يك مملكتى كه همه چيزش را آشفته كردند و فرار كردند، همه چيزش را، اقتصادش را از بين بردند، اينقدر قرض به عهده اين ملت گذاشتند و فرار كردند، همه چيز ما را اينها به هم زدند و فرار كردند، توقع اين را نداشته باشيد كه حالا
صحيفه نور ج 10 صفحه 154
انقلاب كه شد فوراً همه چيز سر جايش بيايد، اينها وقت لازم دارد، بايد يك دولت مستقرى با همت شماها، با همت ملت، يك انتخابات صحيحى بشود با همت ملت، ملت مىشناسند افراد صالح را، لازم نيست كه حالا يك چند سال هم ما درسشان بدهيم، نخير خودشان مىفهمند، اين ملت چيز مىفهمد، مىفهمد كى آدم صالح است كى آدم ناصالح، البته گاهى هم يك كسى خودش را جا مىزند اما اين گاهى است. هر كسى در هر شهرى كه هست طول اين بيست، سى سالى كه همراه با اين مردم بوده مىداند كه اينها كدام يكىشان از ريشههاى آنهاست كدام يكىشان نيستند، مىفهمند كى بوده است كه در آنجا خوش رقصى كرده و كى بوده است كه نه، آنطور نبوده مخالف بوده و نتوانسته صحبت كند، مىشناسند. مردم آنى را بايد انتخاب بكنند كه مىشناسند كه به اين ملت خدمتگزار است و دلش براى اين طبقه ضعيف مىسوزد. ما نمىخواهيم يك مجلس اعيان درست كنيم. مجلس سنا را، مجلس اعيان به آن مىگويند، ما مىخواهيم اعيان را از بين ببريم، آدمشان كنيم آنها را، آن اعيانى كه در مجلس سنا نشستند و آنقدر خيانت به مملكت ما كردند آن مجلس را ما اصلاً بستيم درش را. مجلس شيوخ و مجلس اعيان و مجلس سنا، اينها يك دسته مفتخوارى بودند، پير مردهاى آخر عمرشان بعد از همه خيانتها، پير مردهائى بودند كه آنجا مىرفتند جمع مىشدند و عرض مىكنم شايد رفيقش هم كه نشسته بود راجع به اينكه دوايش چه است يا غذايش چه است صحبت مىكرد و پول اين ملت را مىخورد. اين را درش را بستند، تمام شد ديگر، ما مجلس سنا نداريم، مجلس شورا داريم، مجلس شورا هم نمىخواهيم از طبقه بالا درست بشود، مجلس شورا مىخواهيم از آدمها، آدمهائى كه متوجهاند به اينكه به اين ملت چه گذشته است در پنجاه و چند سال و در طول نظام شاهنشاهى و لااقل در اين مواردى، در اين مدتى كه ديدهايد خودتان، اين آدمهائى كه مىبينند اينطور بر اين ملت گذشته است اشخاص را هم مىشناسند در شهرهاى خودشان، در روستاهاى خودشان مىشناسند اينها را و ديدند اينها در طول اين مدت چه كردهاند، آنها كه مخفى آنوقت كار كردند علناً مردم را اذيت مىكردند، آن اشخاصى را بايد كنار بگذارند و يك اشخاصى كه امين هستند، اشخاصى كه معروف است پيششان به امانت، به ديانت، به خدمت به مردم، آنها را تعيين مىكنند بايد هم تعيين بكنند. مجلس انشاءالله مستقر بشود، انشاءالله قانون اساسىمان به رأى گذاشته شود، تقريباً نزديك به تمام شدنش است به رأى گذاشته مىشود بعد از اينكه ما ملاحظهاش كرديم و تصديقش كرديم به رأى گذاشته مىشود.
ولايت فقيه اين قانون مترقى اسلام، خارى است در چشم دشمنان
ملت ما اگر بخواهند سردى بكنند، يكى از امورى كه توطئه در آن هست اين است كه راجع به اين قانون اساسى مردم را سرد كنند. از آنها بپرسيد خوب اين قانون اساسى كه شما مىگوئيد كه قانون است ارتجاعى، كدام يكى از اين موادش ارتجاعى است؟ اولى كه دست رويش گذارند، دست مىگذارند روى ولايت فقيه اول دست آنجا گذارند براى اينكه اين يك طرح اسلامى است و
صحيفه نور ج 10 صفحه 155
آنها از اسلام مىترسند. آنها اسلام را ارتجاع مىدانند، آنها جرات نمىكنند به كلمه اسلام بگويند ارتجاعى است، مىگويند كه اينها مىخواهند مارا به 1400 سال پيش برگردانند. اين همان تعبير ديگر است منتها كلمه اسلام را نمىگويند. آنقدر به ولايت فقيه اثر مترقى بار است كه در ساير اين موادى كه شما ملاحظه مىكنيد، معلوم نيست مثل آنجا باشد يك نفر آدمى كه همه جهات اخلاقيش و ديانتىاش و ملى بودنش و علم و عملش ثابت است پيش ملت و خود ملت اين را تعيين مىكنند، اين نظارت مىكند بر اينكه مبادا خيانت بشود. همان رئيس جمهورى كه ملت خودشان تعيين مىكنند و انشاءالله ديگر از اين به بعد امين تعيين مى كنند، لكن معذلك براى محكم كارى يك فقيهى كه عمرش را صرف در اسلام كرده است و عمرش را براى اسلام خدمت كرده گذارند ببينند اين چه مىكند، مبادا يك وقت خلاف بكند. رئيس جمهور آتيه ما خلاف نمىكند لكن محكم كارى شده كه نگذارند اين خلاف بكند. روساى ارتش ما و ژاندارمرى ما و اين رؤساى درجه اول، ديگر از اين به بعد اشخاصى نيستند كه خيانت بكنند لكن محكم كارى شده است كه همين فقيه را ناظر قرار بدهند و هكذا آن موارد حساس را نظارت كند فقيه و تصرف مىكند فقيه و اين از امورى است كه مترقى ترين موادى است كه در قانون اساسى اينها چيز كردند و اينها دشمنترين مواد پيششان اين است. همينها بودند كه فرياد مىكردند و مىنوشتند كه خوب ديگر اسلام را مىخواهد چه كند، خوب بگوئيد جمهورى، از اسلام مى ترسيدند خوب به جاى اسلام بگذاريد دمكراتيك، جمهورى دمكراتيك اينها نمىفهمند كه اين همه دموكراسى كه در عالم معروف است، كجاست؟ كدام مملكت را شما داريد؟ اين ابرقدرتها كدام يكىشان به موازين دموكراسى عمل كرده اند؟ يك دموكراسى كه در هر جائى يك معنا دارد، در شوروى يك معنا دارد، در آمريكا يك معناى ديگر دارد، پيش ارسطو يك معنائى دارد، پيش حالا يك معناى ديگر دارد، ما مىگوئيم يك چيزى كه مجهول است و هر جا يك معنا از آن مىكنند ما نمىتوانيم آن را در قانون اساسى مان بگذاريم كه بعد هر كسى دلش مىخواهد آنجورى درستش كند. ما مىگوئيم اسلام. اسلام هر جا يك معنا ندارد، اسلام يك معناست و همه مسلمانها شناسند آن را. ما مىگوئيم جمهورى اسلامى، ملت ما هم جمهورى اسلامى را خواسته بود. همينى را كه ملت ما با تقريبا اتفاق كلمه (درصد دو، يك و نيم) مخالفت، اين مخالفت اسمش نيست همين كه ملت ما خواست و با اصطلاح آنها دموكراسى بودن اقتضاى اين را مىكرد با جمهورى اسلامى، از اسلامش مىترسند، نه از جمهورىاش. حالا با مجلس خبرگانش قبل هم با انتخابات مجلس خبرگان مخالفت كردند و بعد هم با مجلس خبرگان مخالفت مىكردند و بعد هم خواهد آمد كه با مجلس شورا مخالفت خواهند كرد و بعد هم با اين رفراندمى كه براى قانون اساسى است خواهند مخالفت كرد. درد همين است كه چرا اسلام. اين دردشان است و ملت ما هم همه مقصد خودش را اسلامداند براى اينكه از اسلام مىبيند كه آن چيزى كه مىخواهد حاصل مىشود. اسلام، هم دنياست و هم آخرت. ملت ما اسلام را مىخواهد و اينها با ملت ما مخالفند براى خاطر اينكه اسلام را مىخواهد. اگر اين ملت مىگفت كه جمهورى فقط، اينها همه برايش سينه مىزدند و برايش تبريك مىگفتند، اما حالا كه كلمه اسلام آمده توى كار،
صحيفه نور ج 10 صفحه 156
نه با اين مخالفند، اين ارتجاعى است. اينها اسلام را ارتجاعى مىدانند، اينها خدا را مرتجع مىدانند يك همچو مرد مىاند. اگر اعتقاد به او داشته باشند (اعتقاد كه ندارند) اينها با پيغمبر اسلام بدترند تا با شماها، براى اينكه اساس را او گذاشته است. اين ارتجاعى بود كه شما ملت ارتجاعى، اين ارتجاعى بود كه دست خيانتكارها را از اين مملكت بريد و اينها اين را مساله ارتجاعى مىدانند. اين ارتجاعى بود كه شماها را به سرنوشت خودتان حاكم كرد. نمىدانم كى اينها مىخواهند بيدار بشوند و كى مىخواهند دست بردارند از اين مغلطه كارىهاى خودشان، از اين مخالفتهاى خودشان. من متأسفم كه يك جمعيتى كه بايد به اين مملكت خدمت بكنند، بايد الان قدردانى بكنند كه اين ملت خون خودش را داد و چپاولگرها را بيرون كرد و مفتخورها را دستشان را قطع كرد و آدمكشها را بعضى شان را به جزاى خودشان رساند و بعضىشان را هم مىرساند انشاءالله، من متأسفم كه اينها نمىآيند ميدان با اين ملت موافقت كنند. ملتى كه همه چيزش را داده و حالا شما آزادانه نشستهايد توى اتاقهاىتان و پاىتان را روى پاى خودتان اندازيد و بر خلاف اين ملت قلمفرسائى مىكنيد. انسان متأسف مىشود از اينكه اين چه افكارى است كه اينها دارند، هى ارتجاع، ارتجاع هر كلمه ارتجاع كه مىگويند اگر دلشان را بشكافيد، بر مىگردد به اينكه اسلام ارتجاعى است، منتها جرات نمىكنند بگويند. بعضىشان هم با صراحت يك كلمهاى گفتند و توبه كردند و بعدش و معلوم نيست كه توبه حقيقى هم باشد.
آمريكا با سرنيزه نمىآيد به ميدان شما، با قلم مىآيد
بيدار بشوند ملت و بيدار بشوند جوانهاى ما، توجه داشته باشند به اينكه آمريكا با سرنيزه نمىآيد به ميدان شما، با قلم مىآيد به ميدان شما، با قواى انتظامى نمىآيد به اينجا، با آن اشخاصى كه دارد و دارد اين امور را مىگرداند به دست آنها، با آنها مىآيد به ميدان ما، اينها را بايد توجه به آن داشته باشيد. آلت دست واقع نشويد. هى سردتان بكند كه هيچى نشد. همه چيز شده است شما اين چيز را چطور كم حساب مىكنيد كه يك قدرت شيطانى كه پشت سرش همه قدرتها بودند، نه فقط قدرتهاى ابر قدرت و نه قدرتهاى دست دوم هم پشت سرش بودند، شما شكستيد او را، از اين بالاتر چه مىخواهيد؟ شما در دنيا يك آبروئى پيدا كرديد، يك عظمتى الان در دنيا پيدا كرديد كه كسى ندارد. اين را از بين نبريد براى خاطر اينكه مثلاً فرض كنيد فلان جا آسفالتش كم است (بااينكه مشغولند به همه كارها) چرا آسفالت نشده. مگر شما خون بچههاىتان را داديد كه آسفالت عوضش بگيريد؟ مگر شما عوض مىخواستيد براى اين كار، آسفالت مىخواستيد مگر شما؟ شما براى خدا كار كرديد و براى خدا كسى كار مىكند از آسفالت بالاتر است، از همه چيز بالاتر است. ننشينيد و هى بگوئيد، هى هر روز بيائيد اينجا شكايت از امور بكنيد اين شكايتها را بگذاريد براى بعد، حالا ما بين راهيم بايد اين قدرت را بشكنيم تا آخر، بايد اين توطئه را خفه كنيم و اين توطئههاست كه شماها را وادار مىكند كه هى بيائيد بگوئيد كه هيچى نشده هيچى نشده، فلان جا نشده. ببينيد اينها چه مىگويند، چه شده، اينهاست كه شده. خدا انشاءالله شما را حفظ كند. همهتان را حفظ كند. انشاءالله خدا اين جوانهاى
صحيفه نور ج 10 صفحه 157
ما، اين جوانهاى ما كه مشغول بودند از اول تا حالا و فداكارى كردند براى ما، براى اسلام نگه دارد اينها را. من دعاگوى اينها هستم، من خدمتگزار اينها هستم. من اگر مىتوانستم مىرفتم من هم مثل آنها خدمتكردم لكن خوب من يك پيرمردى هستم اينجا نشستم و جز يك زبان الكن چيزى ندارم. خداوند همه شما را حفظ كند و موفقتان كند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 159
تاريخ: 17/8/58
بيانات امام خمينى در جمع كارمندان و كاركنان شهردارى اهواز
غارت كشور پرثروت ما، سوغات تمدن بزرگ!
بسم الله الر حمن الرحيم
يكى از آثار اين نهضت اسلامى اين است كه قشرهاى مختلف با ما ملاقات مىكنند و مسائلى كه دارند آنها، طرح مىكنند و مسائلى هم كه ما داريم با آنها در ميان مىگذاريم. شما كه كارمندان شهردارى اهواز هستيد و حالا زحمات خودتان را، خدمات خودتان را در آنجا شرح داديد، اين موجب تشكر من است و خداى تبارك و تعالى به شما اجر خواهد داد انشاءالله. امروز كشور شما احتياج به خدمت دارد. شما مطلعيد كه كشورى براى شما گذاشتند كه شهرهايش هم مخروبه بوده است، تهران كه مركز است جنوبش آن است كه مىبينيد و حاشيههايش و اين بيچارههاى زاغه نشين و امثال اينها، آن است كه گاهى در تلويزيون مى بينيد و خودتان مطلعيد. بنابراين بوده است كه اين طبقه ضعيف، طبقه مستضعف، اينها به همين حال عقب ماندگى در هر جا هست باشند و ذخائر آنها به عياشى يك دسته و به دادن به مفت و رايگان از بين برود. اهواز با آن ذخيره خداداد، خوزستان با آن ثروت هنگفت بايد شهرش آنطور باشد، دهاتش بدتر. من يك وقتى كه، خيلى سال قبل از آنجا عبور كردم ديدم كه اين، در با راه آهن مىرفتيم نزديك بعضى از دهات، اين بچهها و بزرگها و اينها هجوم مىآوردند طرف آنجائى كه ما عبور مىكرديم و معالاسف همه به حالى بودند كه موجب تأثر بود، در جائى كه ثروتشان، ثروت خدا داد در زير پايشان بود، خودشان آنطور مستمند بودند، مملكتى كه ثروتش زياد بوده است، ذخاير زمينىاش الى ماشاءالله بوده است بايد باز به حال مخروبه باشد. اين تمدن بزرگ، اين را به ما، براى ما سوغات آورد كه همه چيزهاى ما را دادند به غير و خود ما را در يك مملكت پرثروت، يك مملكتى كه قابل است از براى اينكه صد و پنجاه ميليون جمعيت يا بيشتر در او زندگى مرفه داشته باشند، سى و چند ميليون جمعيت كه اكثرشان وضعشان وضع صحيح نيست، ثروتها به جيب يك دسته مجتمع شده و به خارج منتقل شده و علاوه بر آن تمام ذخائر ما را دادند به خارجىها و يك ثمن بخسى گرفتند، آن هم صرف مملكت نشد، خوردند و بردند حالا هم كه ملاحظه مىكنيد آن دشمن شماره يك شما را كه همه ثروتهاى ما را برده است و در بانكها جمع كرده است، امريكا برده است در آنجا دارد لالائى براى او مىخواند و دارد از او پذيرائى مىكند.
صحيفه نور ج 10 صفحه 160
مملكت را بايد خود ملت اداره كند
وضع اينطور بود و بحمدالله شما موانع را مرتفع كرديد. آنهائى را كه نمىگذاشتند كار انجام گيرد، مرتفع شدند. حالا ديگر دست خودمان است و بايد همت كنيد، براى ساختن يك كشورى كه خرابه بود، همت لازم دارد و مهم اين است كه افراد هر يك خودشان را مسؤول بدانند، هم مسوول خودشان بدانند، هم مسؤول كارهاى ديگران، مسؤول خودشان كه كارى كه به آنها محول شود مثل مثلاً شماها كه در شهردارى اهواز هستيد، هر كارى كه محول به هر فردى است، منتظر اين نشود كه يك كس ديگرى كارى بكند، اين بايد كار خودش را خوب انجام بدهد و اگر چنانچه ديد آن برادرش، آن رفيقش كارش را خوب انجام نمىدهد، مسؤول او هم هست بايد او را هدايت كنند. كلكم راع ، همه بايد مراعات بكنيد و همه تان هم مسؤوليد، همه ما مسؤولى يك مملكتى را بايد خود شما اداره كنيد، بايد خود ملت اداره كنند.
سمپاشى خدمتگزاران رژيم سابق براى مايوس كردن ملت از دولت اسلامى
و معالاسف الان گروه هاى مختلفى با عقايد مختلفى كه بسيارشان خدمتگزاران همان رژيم سابق بودند يا خدمتگزارهاى خارجىها هستند، اجنبىها هستند، بين مردم در تمام قشر مملكت افتادند به طريقهاى مختلف، به راههاى مختلف سمپاشى مىكنند. يكى از چيزهائى كه اينها زياد صحبتش را مى كنند اين است كه براى مردم هيچ فكرى نشده است و هيچ كارى تا حالا انجام نگرفته است، در صورتى كه براى مردم هم خيلى كار شده است منتها ارائه نشده است و اين هم از خطاهائى است كه تا حالا واقع شده است كه كرديد زياد هم كار كرديد لكن تبليغات مىكنند كه هيچ كارى نمىكنند، تبليغات زياد مىكنند. در رژيم سابق عمده كارشان تبليغات بود، كار انجام نمىدادند، لكن هر دفعه كه شما راديو را گوش مى داديد كه تمدن بزرگ، تمدن بزرگ. حالا كار زياد مىكنند، خوب، شما الان داريد مىگوئيد كه ما شهر را چقدر برايش خدمت كرديم. ديروز هم يك دستهاى آمده بودند باز راجع به جاى ديگر، تقريبا بسيار مىآيند اينجا، گروههائى كه خدمت كردند و كار كردند و در جهادسازندگى زياد كار انجام گرفته و الان خانه براى مستمندها زياد درست شده است، لكن تبليغات نمىشود، نشده است، بايد به ملت فهماند كه مشغول خدمت است، دستگاههاى دولتى مثل سابق نيست، حالا مشغول خدمتند، البته همچو نيست كه رضايتبخش باشد به تمام معنا، پاكسازى لازم دارد، بدون پاكسازى نمىشود، يعنى هم وزاررتخانهها، هم ادارات، همه جا پاكسازى مىخواهد بايد از عناصرى كه آن عناصر برخلاف ملت بودند و مردم خودشان شناسند آنها را، بايد از اين عناصر پاك بشود. مملكت اگر بخواهيد يك مملكتى باشد كه مستقل و آزاد براى خودتان باشد، در عين حالى كه پاكسازى لازم است و آنطورى كه بايد نشده است و حالا بناست بشود، من تأكيد راجع به اين كار زياد كردم، لكن عرضه تبليغات نداشتند، عرضه نكردند كار خودشان را كه ما اين كارها را كرديم، بايد عرضه كنيد كارهاتان را به ملت و بفهمانيد به ملت. اينها افتادند دنبال اين مطللب كه مايوس كنند ملت را از اين نظام جديد،
صحيفه نور ج 10 صفحه 161
بگويند حالا هيچ كارى نشده است، هيچ در آنوقت نبوده، حالا هم نيست. بايد شما با تبليغات خودتان، با عرضه خودتان كارهائى كه انجام مىدهيد، ملت ما بايد آن كارهائى كه انجام مىدهيد و ما مىبينيم كه مهندسين شان، اطبائشان، دكترهايشان مىآيند مىروند در همين جهاد سازندگى كار مىكنند براى مردم و سازندگى مىكنند، لكن چون عرضه نمىشود درست، آن دسته خائن، آن دستهاى كه براى ديگران كار مىكنند، افتادند به اينكه كارى نشده است، هيچ كارى نشده است اين رژيم هم مثل رژيم سابق است در صورتى كه هيچ شباهتى اين جمهورى اسلامى با رژيم سابق، هيچ شباهتى ندارد. در رژيم سابق كسى قدرت حرف زدن نداشت، كسى قدرت انتقاد نداشت، يك كلمه انتقاد با نابودى او تمام مىشد، يك قلم كه يك نصف سطر در انتقاد نوشت نابودش مىكردند. حالا راه انتقاد باز است، همه مىآيند انتقاد مىكنند، همه از دولت انتقاد مىكنند همه از هر چيزى كه صحيح نيست انتقاد مىكنند، ارشاد مىكنند، چطور حالا با آنوقت مثل هم است؟ سابق همه دارائى شما را مىبردند و عوضش اين كار آمريكا نفت ما را مىبردند و به جاى نفت، ازاء نفت، به ما اسلحههايى مىدادند كه نتوان آن اسلحهها را با آن اعمال كنيم. براى چه مىدادند، براى اينكه پايگاه درست كنند آنجا، عوض نفت ما براى خودشان پايگاه اينجا درست مىكردند، مستشاران اينجا حاكم بر ما بودند و ما يك مملكتى شده بوديم كه پايگاه براى آمريكا، و الان هم در خيلى جاها مىگويند هست اين پايگاهها، نه اينكه آنها تصرف دارند، لكن جاهاشان هست. آن روز نفت ما مىرفت به مفت و مجان براى آمريكا و يك مقدارى هم كه مىخواستند عوض به ما بدهند، عوضش اسلحه بود و آن چيزهائى بود كه براى خودشان در اينجا فايده داشت، نه براى ما، اين اسلحههايى كه آوردند، براى خودشان فايده داشت براى ما هيچ فايدهاى نداشت. حالا در عين حالى كه باز يك سلطه حسابى پيدا نشده است، باز استقرار پيدا نكرده حكومت ما، در عين حال نفت ديگر آنطور رايگان نمىرود، براى هيچ جا رايگان نمىرود و مال خود شما هست، در ازاى نفت ديگر نمىتوانند تحميل كنند كه بايد حتماً آهن پاره برداريد، براى ما پايگاه درست كنيد، اين هم از اين جهت، چطور فرقى نكرده است حالا با سابق؟ اين هم يك فرق. فرقهاى اساسى، آزادى، استقلال، فرق اساسى راجع به سازندگى هم كه معلوم است كه يك مملكت به اين و سيعى با آن خرابى با يك ماه، دو ماه، يك سال، دو سال نمىشود آن را برگرداند به بهشت برين، زحمت لازم دارد، خراب كردند اينها، پنجاه و چند سال كوشش كردند در خرابى اين مملكت به اسم آباد كردن و به اسم تمدن بزرگ، آباد كردن يك جائى كه پنجاه سال، پنجاه و چند سال به خرابيش كوشش شده است، به اين آسانى درست نمىشود. اين اشخاصى كه دور افتادند و پيش جوانهاى ما، از احساسات پاك جوانهاى ما استفاده غير صحيح مىكنند، اينها هر جا مىرسند مىگويند خوب، هيچ كارى نشده. كارهائى كه شده است يك كارهاى اعجاز آميز بوده است، اينها را اصلش صحبتش نمىكنند، كارهاى اعجازآميز كرده اين مملكت، كارهائى كرده است كه تمام حسابهاى حسابگرها را باطل كرده است معذلك اينها هيچ صحبتش نمىكنند، اگر يك جائى يك چيزى ببينند صد مقابلش مىكنند و منتشرش مىكنند.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 168
تاريخ: 17/8/58
مصاحبه خبرنگاران شبكه راديو تلويزيون آلمان غربى با امام خمينى
سؤال: امام! شما كه كوشش مىكنيد جامعهاى برقرار كنيد كه نمونه ارزشهائى باشد كه در صدر اسلام ديدهايم، در زمان پيغمبر اسلام در مدينه و جامعه كوفه در زمان حضرت امير ديده شده است، شما تصور مىكنيد كه اين ارزشها كه در آن جامعه بوده قابل انطباق با دنياى جديد قرن بيستم هست يا خير؟ و چگونه؟
جواب: بسم الله الرحمن الرحيم. ارزشها در عالم در دو قسم است يك قسم ارزشهاى معنوى، از قبيل ارزش توحيد و جهاد مربوط به الوهيت و از قبيل عدالت اجتماعى، حكومت عدل و رفتار عادلانه حكومتها با ملتها و بسط عدالت اجتماعى در بين ملتهاو امثال اينها كه در صدر اسلام يا قبل از اسلام از آنوقتى كه انبيا مبعوث شدند وجود داشته و قابل تغيير نيست. عدالت معنايى نيست كه تغيير بكند، يك وقت صحيح و زمانى غير صحيح باشد. ارزشهاى معنوى ارزشهاى هميشگى هستند كه قبل از صنعتى شدن كشورها، ضمن و بعدا در آن نيز وجود داشته و دارد، عدالت ارتباطى به اين امور ندارد. قسم ديگر امورى است مادى كه به مقتضاى زمان فرق مىكند، در زمان سابق يك طور بوده است و بعد رو به ترقى رفته است تا به مرحله كنونى رسيده است و بعد از اين هم بالاتر خواهد رفت. آنچه ميزان حكومت و مربوط به اجتماع و سياست است ارزشهاى معنوى است. در صدر اسلام در دو زمان، دو بار حكومت اصيل اسلام محقق شد، يك زمان رسول الله ص و ديگر وقتى كه در كوفه على ابن ابيطالب سلام الله عليه حكومت مىكرد. در اين دو مورد بود كه ارزشهاى معنوى حكومت مىكرد. يعنى يك حكومت عدل برقرار و حاكم ذرهاى از قانون تخلف نمىكرد. حكومت در اين دو زمان حكومت قانون بوده است و شايد ديگر هيچ وقت حاكميت قانون را بدانگونه سراغ نداشته باشد حكومت كه - كم - ولى امرش (كه حالا به سلطان يا رئيس جمهور تعبيرش مىكنند) در مقابل قانون با پائينترين فردى كه در آنجا زندگى مىكنند علىالسواء باشد، در حكومت صدر اسلام اين معنى بوده است. حتى قضيهاى از حضرت امير در تاريخ است: در وقتى كه حضرت امير سلام الله عليه حاكم وقت و حكومتش از حجاز تا مصر و تا ايران و جاهاى بسيارى ديگر بسط داشت، قضات هم از طرف خودش تعيين
صحيفه نور ج 10 صفحه 169
مىشد، در يك قضيهاى كه ادعائى بود بين حضرت امير و يك نفر يمنى كه آن هم از اتباع همان مملكت بود قاضى حضرت امير را خواست، در صورتى كه قاضى دست نشانده خود او بود، و حضرت امير بر قاضى وارد شد و قاضى خواست به او احترام بگذارد، امام فرمود كه در قضا به يك فرد احترام نكنيد، بايد من و او على السواء باشيم، و بعد هم كه قاضى برضد حضرت امير حكم كرد، با روى گشاده قبول كرد.
اين حكومتى است كه در مقابل قانون همگى على السواء حاضرند، براى اينكه قانون اسلام قانون الهى است و همه در مقابل خداى تبارك و تعالى حاضرند، چه حاكم، چه محكوم، چه پيغمبر و چه امام و چه ساير مردم. ما حالا آرزوى اين را داريم كه حكومت ما شباهتى به حكومت صدر اسلام پيدا كند و اينطور نيست كه همچو قدرتى داشته باشيم كه بتوانيم همه محتواى حكومت اسلام را بلافاصله پياده كنيم، خصوصاً كه ما در زمانى زندگى مىكنيم كه اقلا پنجاه و چند سال اين مملكت محتوايش تغيير كرده است و همه چيزش منحط و غير اسلامى شده است. اگر بخواهيم تمام مغزهاى فاسد شده را به مغزهاى اسلامى و صالح برگردانيم، مدتى طولانى وقت لازم دارد اگر خدا بخواهد مىشود و اگر نخواهد بايد اين آرزو را به گور ببريم.
سوال: امام! در كردستان فعاليتهاى نظامى يك مقدارى شديد شده، چه راه حلى را در كردستان مىبينيد و به بحران كردستان چگونه مىنگريد؟
جواب: كردستان قضيهاى نيست كه بين ما و دولت ما و بين كردها باشد. كردها يا غير كردها و همه طوائفى كه در ايران زندگى مىكنند همگى در مقابل قانون على السواء هستند، در مقابل دولت علىالسواء هستند. هيچ فرقى بين كرد و ترك و لر و غيره نيست. ما حكومت اسلامى داريم مىگوئيم. حكومت اسلامى همان است كه در صدر اسلام بوده است كه همه طوائف در مقابل قانون على السواء بودند. ما الان مىخواهيم يك همچو معنائى را متحقق بكنيم كه تمام طوائف على السواء باشند. ما با كرد هيچ اختلافى نداريم، كردها هم با ما اختلافى ندارند. اينها كه قضيه كردستان را ايجاد كردند دستهاى هستند كه از خارج ارتزاق مىشوند و الهام مىگيرند كه از اين طرف يا از آن طرف، اكثرا از آمريكا، چنانكه بعضى نوشتجات هم كه اخيراً به دست آوردهاند مويد آن است و معلوم شده كه در قضاياى خرمشهر و خوزستان و قضاياى كردستان آمريكا دست داشته است، اين مطلبى است كه آنها پيش آوردند. ما گرفتار اجانب هستيم همانطور كه تا حالا بوديم. مسالهاى بين ما و كردها نيست كه محتاج به حل باشد. مساله ما و كردها همان مسالهاى است كه بين ما و فارسها است. فارسها هم از ما مىخواهند كه امور شهرشان را خودشان اداره كنند و هيأتى را براى امور شهرشان تعيين
صحيفه نور ج 10 صفحه 170
كنند كه آباد بشود و برق و اسفالت و همه چيزشان درست بشود. اين همان چيزى است كه كردها، لرها و تركها هم مىخواهند، فرقى بين آنها نيست. اگر نبود كه ما براى خاطر كردها و زن و بچههاى هموطنان خودمان فكر نمىكرديم، قضيه كردستان پيش ما چيزى نبود كه راه حلى لازم داشته باشد راه حل نظامىاش درست انجام مىشد بلكه اگر نظامىها هم دخالت نمىكردند، خود افراد مملكت ايران مىرفتند. مكررا از ما خواستند كه بروند، عشاير و كسان ديگر خواستند كه براى اصلاح كارها به آنجا بروند و اين كارها را اصلاح بكنند، لكن ما نمىخواهيم برادركشى بشود. ما اميدواريم با توجه به كارى كه رفتند كردستان، قضيه با حسن تفاهم حل بشود و خود جمعيت كرد اشخاص خرابكار را كنار بگذارند تا تمام جهات حاصل بشود.
سوال: در اروپا تحركى جديد به چشم مىخورد و آن يك تحرك مذهبى است كه اين تحرك وجود نداشته، عموما پيروان كاتوليك يعنى كسانى كه به كاتوليك اعتقاد داشتند بوجود آوردند. اين تحرك را چگونه ارزيابى مىكنيد و نظرتان در مورد پاپ چگونه است؟
جواب: آن تحرك مذهبى از اين است كه مردم از اين پيشروى مادى سر خوردهاند و ديدند كه تمام اين پيشرفتهائى كه شده است چيزهائى نيست كه براى بشر آرامش بياورد بلكه زندگى آنها را بيشتر تباه كرده است، بيشتر اين صنفها به ضرر بشر بوده تا به نفع بشر. و آن چيزى كه بشر طالب است اين است كه به روحش آرامش بدهد و آن چيزى كه آرامش مىآورد مذهب است از اين جهت ممكن است كه جاهاى ديگر اين احساس را كرده باشند، چنانچه ممالك ما اين احساس را دارند كه تنها در سايه مذهب است كه بشر به آن آرامش روحى مطلوب مىرسد چرا كه در امور مادى اين آرامش نيست، يك تحركاتى است كه منافى با آن آرامش است كه بشر طالب است.
سوال: در خواستهاى شما نابودى كشور اسرائيل است، اگر اين منجر به نابودى اسرائيل شود و فلسطينىها پيروز گردند، يهوديان چه سرنوشتى خواهند داشت؟
جواب: يهودىها حسابشان از صهيونيستها جداست. اگر چنانچه مسلمين بر صهيونيستها غلبه پيدا بكنند، همان حالى را پيدا مىكنند كه شاه مخلوع پيدا كرد و اما با يهودىها كارى ندارند، ملتى هستند مثل ساير ملل زندگى آنها انجام مىگيرد و تصرفى به آنها نيست.
سوال: حضرت امام! رابطه بين واشنگتن و تهران در حال حاضر خيلى بحرانى است و در حال مهيبى
صحيفه نور ج 10 صفحه 171
است (بخصوص بعد از اشغال سفارت امريكا توسط دانشجويان) به نظر شما اين روابط چگونه بايد باشد و با نظر به موقعيت شخص شما چيست؟
جواب: نظر من اين است كه تمام اين بحرانها را آمريكا ايجاد مىكند. مسلمين و ملت ما به حسب نظر اوليائشان، مابين ملتها هيچ فرقى نمىگذارند، به اين معنا كه بخواهند با يكى عدالت و با يكى بىعدالتى بكنند، لكن آمريكاست كه نمىگذارد اين آرامش پيدا بشود. آمريكا، آن كسى كه پنجاه سال به اين مملكت خيانت كرد و به امر او جوانهاى ما دستجمعى در خيابانها كشته شدند و علما و روشنفكران ما به حبس رفتند، كشته شدند، آواره شدند، تبعيد شدند، يك همچو موجودى را كه تمام ملت ما با او دشمن است آمريكا برد و در منزل خودش در جائى كه براى او مأمن درست كرده و نگاه مىدارد و او و عائلهاش را احترام مىكند و با جوانهاى ما كه در آنجا اعتراض مىكنند با خشونت رفتار مىكنند، واكنش اين اعمال است كه ملت بريزند و اين كار را انجام بدهند و مسووليت آن از خود آمريكاست و سفارتى كه در ايران است يك توطئههائى بود كه حالا كشف شده است و با وجود اين توطئهها نمىشود گفت كه ملت بنشينند و نگاه كنند و آنها هر كارى كه مىخواهند بكنند. از اين جهت خود آمريكا منشاء اين امور است، منشاء كارهائى كه انجام گرفته است مىباشد و در مقابل آن كارهاى ناحقى است كه آمريكا ظرف چندين سال با ما كرده است و ما ديگر نمىتوانيم كارهائى كه آنها مىخواهند انجام بدهند تحمل كنيم، از اين جهت بايد آمريكا بفهمد كه ديگر وقت آن ظلمها گذشته است و بايد حساب كار خودش را بكند و اگر ما ديديم كه بيشتر از اين مىخواهد جلو برود، ما هم كارهائى داريم كه با ضرر آمريكا تمام خواهد شد.
سوال: امام! خيلى از شما متشكر هستيم. در حال حاضر نفتى كه صادر مىشود مقدار صدورش نسبت به سالهاى گذشته كمتر است، آيا اين وضع ثابت خواهد ماند، يا پائينتر خواهد رفت؟ يا بالاتر خواهد رفت؟
جواب: اين تابع صلاحديد دولت است. دولت هر طور صلاح بداند و هر چه مصلحت مملكت باشد انجام مىدهد. اگر مصلحت مملكتشان در پائينتر صادر كردن باشد، پائينتر مىآيد و اگر بالاتر برود، بالاتر مىرود.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 172
تاريخ: 18/8/58
فرمان امام خمينى به دادستان كل انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى دادستان كل انقلاب اسلامى ايران به مناسبت حلول عيد سعيد غدير مبداء نصب امامت امت، تمام كسانى كه در دادگاههاى انقلابى جرمهاى آنان طورى بوده كه كمتر از دو سال محكوم به حبس شدهاند مورد عفو قرار گيرند. دستور دهيد به پروندههاى آنان به اسرع وقت رسيدگى و آنان را آزاد كنند. لازم است به شكرانه اين نعمت از خطاهاى خود در پيشگاه خداوند متعال توبه كنند.
روح الله الموسوى الخمينى.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 173
تاريخ: 18/8/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن تبليغات فرهنگ اسلامى و جمعيت شير و خوشيد (سابق) خرم آباد
عيد غدير روز نصب على (ع) شخصيت والاى تربيت يافته دامان پيامبر براى امامت
بسم الله الرحمن الرحيم
من عيد سعيد را به همه مسلمين و بر ملت شريف ايران، به شما آقايان تبريك عرض مىكنم، عيدى كه در آن امامت ثبت شد و پيغمبر اسلام امام را براى امامت امت نصب كرد، چه شخصى را، چه شخصيتى را. شخصيت اين مرد بزرگ كه امام امت شد، شخصيتى است كه در اسلام و قبل از اسلام و بعدها هم كسى مثل او نمىتواند سراغ كند. يك موجودى كه امور متضاده را در خودش جمع كرده. كسى كه جنگجوست اهل عبادت نمىشود، كسى كه قوه بازو مىخواهد داشته باشد اهل زهد نمىتواند باشد، كسى كه شمشير مىكشد و اشخاصى را كه منحرفند درو مىكند، اين نمىتواند كه عاطفه و اهل عاطفه آنطور كه اين شخص داشت، باشد. اين شخصيت بزرگ امور متضاده را در خودش جمع كرده، در عين حالى كه روزها روزه، و شب به عبادت مشغول و گفته شده است كه شبى هزار مرتبه نماز مىخواند و در عين حالى كه غذاى او آنطورى كه در تاريخ ثبت شده است از نان و سركه و فوقش زيت يا نمك بيرون نبوده است، در عين حال قدرت بدنى، آنطور قدرت است كه، آنطورى كه در تاريخ است، آن درى را كه از خيبر ايشان كنده است و چندين زراع دور انداخته است، چهل نفر نمىتوانستند بلندش كنند.
در شمشيرزنى، شمشيرهايش آنطور بوده است كه با يك ضربه از اين طرف كه مىزده دو نيم مىكرده است، از اين طرف مىزده دو نيم مىكرده، در صورتى كه آنهايى كه ضربه را مىخوردند خود آهنى داشتند، زره آهنى داشتند و گاهى هم دو تا زره به تنشان مىكردند. آدمى كه با نان و سركه زندگى مىكرده و بسيارى از روزها را روزه مىگرفته است و افطار را با چند لقمه نان و نمك يا نان و سركه افطار مىكرده است، جمع كرده است مابين آن زهد و اين قوت بازو و اين جمع بين دوامر متضاد است. آدمى كه جنگجوست به آنطور كه جنگجويان بزرگ را، دلاوران بزرگ را به هزيمت وا مىدارد و مىفرمايد اگر تمام عرب يك طرف باشند به من هجوم كنند، من پشت نمىكنم، اين آدم در عطوفت آنطور است كه وقتى يك خلخال از پاى يك زن يهودى ربودهاند مىفرمايد كه مرگ براى انسان آسان است (قريب به اين) آدمى كه در عرفان و علم ماوراء طبيعت آنطور است كه نهج البلاغه حكايت
صحيفه نور ج 10 صفحه 174
مىكند از مقام عرفانش، در عين حال شمشير مىكشد و كفار و اخلالگران را از دم شمشير مىگذراند. ما شيعه همچو اعجوبه معجزهآسا هستيم.
تداوم رسالت پيامبر و ائمه هدى در سايه ولايت فقيه
من مىگويم اگر چنانچه پيغمبر اسلام صلى الله عليه و اله و سلم غير از اين موجود تربيت نكرده بود، كافى بود برايش. اگر چنانچه پيغمبر اسلام مبعوث شده بود براى اينكه يك همچو موجودى را تحويل جامعه بدهد، اين كافى بود. يك همچو موجودى كه هيچ سراغ ندارد كسى و بعدها هم سراغ ندارد كسى، امروز روز نصب اوست به امامت امت. يك همچو موجودى امام امت است، البته كس ديگر به پاى او نخواهد رسيد و بعد از رسول اكرم كسى افضل از او در هيچ معنائى نيست و نخواهد بود. لكن در مراتب بعد هم كه بايد اين امت هدايت بشود، پيغمبر اكرم كه از دنيا مىخواست تشريف ببرد، تعيين جانشين و جانشينها را تا زمان غيبت كرد و همان جانشينها تعيين امام امت را هم كردند، به طور كلى اين امت را به خود وانگذاشتند كه متحير باشند، براى آنها امام تعيين كردند، رهبر تعيين كردند. تا ائمه هدى سلام الله عليهم بودند، آنها بودند و بعد فقها، آنهائى كه متعهدند، آنهائى كه اسلام شناسند، آنهائى كه زهد دارند، زاهدند، آنهائى كه اعراض از دنيا دارند، آنهائى كه توجه به زرق و برق دنيا ندارند، آنهائى كه دلسوز براى ملت، آنهائى كه ملت را مثل فرزندان خودشان مىدانند، آنها را تعيين كردند براى پاسدارى از اين امت.
ولايت فقيه حاكميت قانون الهى است، نه ديكتاتورى
معالاسف اشخاصى كه اطلاع ندارند بر وضعيت برنامههاى اسلام، گمان مىكنند كه اگر چنانچه ولايت فقيه در قانون اساسى بگذرد، اين اسباب ديكتاتورى مىشود، در صورتى كه ولايت فقيه است كه جلو ديكتاتورى را مىگيرد. اگر ولايت فقيه نباشد، ديكتاتورى مىشود. آن كه جلوگيرى مىكند از اينكه رئيس جمهور ديكتاتورى نكند، آن كه جلو مىگيرد از اينكه رئيس ارتش ديكتاتورى نكند، رئيس ژاندارمرى ديكتاتورى نكند، رئيس شهربانى ديكتاتورى نكند، نخست وزير ديكتاتورى نكند، آن فقيه است.
آن فقيهى كه براى امت تعيين شده است و امام امت قرار داده شده است، آن است كه مىخواهد اين ديكتاتورىها را بشكند و همه را به زير بيرق اسلام و حكومت قانون بياورد. اسلام، حكومتش حكومت قانون است، يعنى قانون الهى، قانون قرآن و سنت است و حكومت، حكومت تابع قانون است، يعنى خود پيغمبر هم تابع قانون، خود اميرالمومنين هم تابع قانون، تخلف از قانون يك قدم نمىكردند و نمىتوانستند بكنند.
خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه اگر چنانچه يك تخلفى بكنى، يك چيزى را به من نسبت بدهى، تو را اخذ مىكنم، و تينت را قطع مىكنم. اسلام ديكتاتورى ندارد، اسلام همه اش روى قوانين
صحيفه نور ج 10 صفحه 175
است و آن كسانى كه پاسدار اسلامند اگر بخواهند ديكتاتورى كنند، از پاسدارى ساقط مىشوند به حسب حكم اسلام.
نترسانند مردم را از اين قانون اساسى كه تصويب كردند عده كثيرى، عدهاى از علماء اسلام و دانشمندان. شماها را اغفال نكنند به اينكه بگويند كه اين قانون دموكراسى نيست، ما اسلام را هم دموكراسى نمىدانيم. شما را اغفال نكنند اينها، كه قانون اساسى براى چند هفته، يك هفته، دو هفته ديگر به آراء عمومى گذاشته مىشود. شما را سرد نكنند از اينكه نرويد راى بدهيد. برويد راى بدهيد. بعد مىخوانند براى شما، قانون را منتشركنند، مختاريد در راى دادن، مىخواهيد قبول مىكنيد، نمىخواهيد رد مىكنيد، اگر رد كرديد باز درستتر نوشته مىشود و اگر قبول كرديد، راى بدهيد به آن. بىتفاوت نباشيد نسبت به آن چيزى كه سرنوشت شما به او وابسته است، اسلام شما به او بسته است. امروز آن چيزى كه بايد مطرح بشود، آن مسائل اساسى است، مساله قانون اساسى است، مساله رئيس جمهور است، مساله شوراست. بايد شما اين مطلب را توجه به آن داشته باشيد، منحرف از اين به هيچ وجه نشويد.
شما پنجاه سال يا بيشتر دندان روى جگر گذاشتيد براى اين نابسامانىها، دو ماه ديگر دندان روى جگر بگذاريد. اين حرفها كه منتشر مىكنند در اطراف كه فلان جا فلان قضيه واقع شده است، آسفالت نشده است، بيمارستان نداريم، طبيب صحيح نداريم، كشاورزيمان كذاست، تمام اينها براى اين است كه شماها را مايوس كنند از اين مسائلى كه در اول است و ما بايد اول آنها را درست كنيم و بعد سراغ كارهاى ديگر. شما را از اين منحرف كنند و متوجه كنند به آن مسائل فرعى، نظير اين مىماند كه زلزله آمده باشد و اشخاصى را فرو گرفته باشد و بايد همه برويم سراغ نجات آنها، يك دسته بيفتند بگويند آب ما كم است يا زراعت ما كم است و شما را از آن راه باز دارند. الان مملكت يك وضعى دارد كه اين شيطنتهاى اطراف، دستهاى مختلف درصددند كه راه را منحرف كنند و نگذارند كه اين قانون اساسى بگذرد و دنبالش هم نگذارند كه مجلس شورا درست بشود و رياست جمهورى و اين مملكت متزلزل باشد و آنها توطئه بكنند و شما اغفال بشويد، شماها به راههاى ديگر، راههاى صحيح اما راههاى دست دوم. تمامى مطالبى كه شما گفتيد صحيح است، نه منطقه شما، همه مناطق اينطورى است. يك مملكتى كه پنجاه سال كوشش كردند براى اينكه هم جوانهاى ما را عقب نگه دارند و هم فاسد كنند و هم مملكت ما را به هم بريزند، يك همچو مملكتى خيال نكنيد كه فقط خرمآبادش اينطور است، شما خرم آبادش را مىبينيد، كردستانش هم اينطور است، كردستانى هم همين حرف شما را مىزند، خوزستانىها هم همين حرف شما را مىزنند، خراسانىها هم همين حرف شما را مىزنند، اين زاغهنشينان اطراف تهران هم همين حرف شما را مىزنند كه از شما زندگىشان بسيار بدتر است، لكن مسائل، اين مسائل، مسائل دست دوم است. يك مملكتى الان در معرض اين است كه اين اشخاصى كه افتادند توى جمعيتها و دارند افساد مىكنند، در معرض اين است كه نگذارند اين نهضت به آخر برسد يا لااقل معطلش كنند.
صحيفه نور ج 10 صفحه 176
با قدرت پيش برويد، اين مسائل دست اول را نظر كنيد و با قوت و قدرت پيش ببريد و مطلب به آخر برسانيد. وقتى كه اصول مطلب تمام شد، اين بيمار محتاج به معالجه است، لكن بايد اول حياتش را حفظ كرد، بعد بيماريش را معالجه كرد. مملكت ما يك مملكتى است كه پنجاه سال كوشش شده است كه بيمار و بيمارترش كنند، لكن يك مسائل رؤوسى است كه اگر به او رسيدگى نشود، اين مريض مىميرد و يك مسائل دست دوم است كه بعد از اينكه حفظ حيات او شد، آنوقت كوشش كنيم براى رفع بيمارىها، رفع نابسامانىها من به شما عرض مىكنم كه تمام اين مسائل كه شما طرح مىكنيد صحيح است، لكن مسائل دست دوم است. فرهنگ بايد بازسازى بشود، تصفيه بشود، ادارات بايد تصفيه بشوند، همه اينها بايد بشود، كشاورزى بايد تقويت بشود كه ما محتاج نباشيم به اينكه از دشمنهاى خودمان چيزى طلب كنيم، فرهنگ درست بشود، دانشگاه ما بايد درست بشود كه ما راجع به همه امور خودكفا بشويم، لكن آنها برنامههاى دراز مدت است كه بايد با طول مدت اين انجام بگيرد. اين چيزى كه الان محل بحث ما هست و مورد احتياج همه ما هست، اين امرى است كه در راس امور واقع شده است، اين امرى است كه اساس مملكت شماست و او اين است كه برويد تمام افراد خودتان را، تمام ملت را آشنا كنيد به اينكه قانون اساسى را بايد به آن راى بدهيد و ملاحظه كنيد، راى بدهيد، البته آزاديد هر رايى دلتان مىخواهد بدهيد اما بىتفاوت نباشيد نسبت به سرنوشت مملكت خودتان، نسبت به اسلام، نسبت به ملت، نسبت به كشور بىتفاوت نباشيد، گوش نكنيد به اين حرف اينها كه قانون اساسى خوب نشده و محتوايش چه است. اينها تمام در نظر دارند كه نگذارند كه شما راى بدهيد به قانون اساسى و شما را بىتفاوت يا بدبين كنند. اينها آنهائى هستند كه طرز فكرشان اين است كه اسلام اصلاً عقب افتاده است. اينها طرز فكرشان اين است كه، عده زياديشان هم هستند كه اجيرند، اجرت مىگيرند براى اينطور كارها، براى اينكه بنويسند، براى اينكه بگويند، براى اينكه بروند اطراف و شلوغكارى كنند، تمام مطلبشان اين است كه شما ديديد كه در رفراندم راجع به جمهورى اسلامى كارشكنى مىكردند كه راى داده نشود، بعضى صندوقها را سوزاندند و بعضى جاها را با تفنگ جلوگيرى كردند كه راى ندهند مردم. بعد از آنكه آنجا شكست خوردند، دنبال اين رفتند كه مردم راى ندهند راجع به وكلائى كه، خبرگانى كه مىخواهند ملاحظه كنند، دستشان از آن كوتاه شد، دنبال اين هستند كه مردم راى ندهند براى قانون اساسى، اينها همان مردمىاند كه با اساس مخالفند و شما اشخاصى هستيد كه بچههايتان را، جوانهايتان را داديد براى اينكه اسلام را زنده بكنيد، شما تابع اميرالمومنينايد، شما جوانهاتان را داديد براى اينكه اسلام را زنده بكنيد، نه تابع مكتبهاى انحرافى كه اصل اين مسائل را كار ندارند و كارى با آن ندارند.
بايد همه ما در اين زمانى كه احتياج دارد اسلام به شما جوانها، پيغمبر اكرم به شما الان احتياج دارد، شما الان رفع كنيد اين احتياجش را. احتياج اين است كه بىتفاوت نباشيد نسبت به مملكتتان. احتياج اين است كه قانون اساسى، اساس مملكت شماست، بىتفاوت نباشيد كه برويد سراغ كارتان بنشينيد كه فرض كنيد كه مىخواهم يك خياطى بكنم، مىخواهم يك كار ديگرى بكنم، سرنوشت
صحيفه نور ج 10 صفحه 177
مملكت شماست، سرنوشت مذهب شماست، سرنوشت كشور شماست، سرنوشت ملت شماست، بىتفاوت نباشيد.
بايد همه شما دست به دست هم بدهيد، همانطورى كه تا حالا با اتحاد كلمه و با دست به دست دادن به هم تا اينجا رسانديد و دشمنهاى خودتان را كنار زديد و اين مفسدهجوها را بيرون كرديد، از حالا به بعد هم با وحدت كلمه دست به دست بدهيد و اين بار را انشاءالله به منزل برسانيد. خداوند انشاءالله همه شما را تأييد كند. من دعاگوى شما هستم. من صلاح حال شما را مىخواهم و صلاح دين و دنياى شما اين است كه در اين برهه از زمان كه مسائل اصلى در كار است، راجع به مسائل ديگر كه حق است با شما. ولى وقتش يك قدرى زود است، در يك وقتى است كه مفسدهجوها مىخواهند نگذارند كارها انجام بگيرد، يك قدرى آنجا را بايد مهلت بدهيد و همه در فكر اين مطلب هستند و انشاءالله موفق و مؤيد باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 178
تاريخ: 19/8/58
بيانات امام خمينى در ديدار با نماينده پاپ پل ششم
موضعگيرى سازشكارانه پاپ در برابر جنايات آمريكا
بسم الله الرحمن الرحيم
من اگر در اين موقع حساس، مقامات ديگر تقاضاى ملاقات كرده بودند براى اين موضوع نمىپذيرفتم لكن مقام روحانيت ملت مسيح و پاپ اعظم احترامى دارند كه ما پذيرفتيم و اتفاقا خوشحال هم شدم از اينكه ايشان پيام فرستادهاند تا من مطلبى كه بايد به ايشان تذكر بدهم، تذكر بدهم. من و ملت ما، بلكه ملتهاى مستضعف جهان اعم از مسلمين و نصارى و غير آنها، يك نقطه ابهام پيش ماست كه من ميل دارم اين نقطه ابهام را تذكر بدهم. گوش 35 ميليون جمعيت ايران كه 50 سال است در زير يوغ استعمار و فشار خصوص آمريكا و اخيراً فشار خصوص آقاى كارتر هستند و گوش ميليونها جمعيت مستضعف، انتظار نوازشى از مقام روحانيت پاپ داشت نوازش پدرانهاى كه لااقل استفسار از حال اين مستضعفين باشد و نسبت به مستكبرينى كه به اينها ظلم شده است و در زير فشار ظلم بودند، هشيارى داده شده باشد، ميانجيگرى شده باشد بين ملتهاى مستضعف و آن ابرقدرتها كه خودشان را مسيحى معرفى مىكنند. و گوش، همچو نداى روحانيى را نشنيده است تا حالا. چه شده است كه ما 50 سال كشته داديم، كشتههاى دستجمعى، در حبس بوديم، حبسهاى غير انسانى كه بهترين افراد اين ملت را در آنجا شكنجههاى غير انسانى مىدادند و يك ميانجيگرى در كار نبود و آقاى پاپ اعظم به فكر اين نيفتادند كه از اين ملت مستضعف پشتيبانى كنند يا لااقل ميانجيگرى كنند كه ايشان دست از سر اين مستضعفين بردارند. چه شد كه امروز كه ملت ما، جوانهاى ما كه سالهاى طولانى تحت فشار و تحت رنج بودند، رفتهاند و اين چند نفرى كه در آن لانه جاسوسى بسر مىبردند و عامل توطئه و جاسوسى بر ضد ملت ما بودند بلكه بر ضد منطقه و قرائن و شواهد بر اين امر زياد است و بزرگتر شاهد اينكه تمام پروندهها و چيزهائى كه در آنجا بوده است تا توانستند آنها را بدل به يك پودرى كردند كه قابل استفاده ديگر نيست. اگر اينها يك مسائل سفارتى بوده است احتياج به اين كار نبود، اگر يك مسائلى بود كه مربوط به توطئههايى كه بر ضد ملت ماست نبود، اين محتاج به اين عمل نبود. حالا كه اين توطئه به ملت ما ثابت شده است و اين عملى كه اين جوانهاى ما انجام دادهاند، تمام ملت، تمام قشرهاى ملت، الا بعضى منحرفين، در اينجا و در ساير ممالك ديگر از آن پشتيبانى كردند و اين خواست تمام ملت ما بوده است، نه يك خواست از روى هواى نفسانى، بلكه يك خواست انسانى
صحيفه نور ج 10 صفحه 179
بوده است كه توطئهها معلوم بشود، توطئههايى كه بر ضد بشر است، بر ضد كشورهاى ماست و بالخصوص بر ضد ايران است معلوم بشود و اين حق از براى ملت ما هست، سفارتخانهها حق قانونى ندارند كه جاسوسى بكنند يا توطئه و اين مركز به حسب آنطورى كه كارشناسها تاكنون توانستهاند بفهمند مركز جاسوسى و مركز توطئه بوده است. چه شد كه در اين وقت آقاى پاپ اعظم به فكر اين افتادند كه ما براى حس انساندوستى و ايشان براى حس انساندوستى به فكر افتادند كه اينها را باهاشان رفتار خوب بكنند و آزادشان بكنند؟ اما رفتار خوب، اسلام با دشمنهاى خودش هم رفتار خوب مىكند و با اينها هم، اين جوانها كه اسلامى هستند تا آنقدر كه من شنيدهام رفتارشان، رفتار انسانى بوده است و نبايد هيچ نگرانى از اين باب داشته باشند.
جنايات و خيانتهاى رژيم پهلوى قابل شمارش نيست
و اما راجع به رهايى اينها، بايد ما ببينيم كه ما چه مىخواهيم و ملت ما چه مىخواهد. آن چيزى كه ملت ما مىخواهد آيا يك امر غير مشروع است يا يك امر انسانى است؟ آيا بشر دوستى وادار كرده است اين جوانهاى ما را كه بروند و اين مركز را بگيرند و نگذارند توطئه به ثمر برسد يا خلاف اين بشر دوستى است؟ آن چيزى كه ملت ما مىخواهد اين است كه اين ملت از اين آدم كه الان در آمريكا هست 37 سال تقريبا رنج ديده است، 37 سال اين به ملت ما خيانت كرده است و 37 سال ذخائر ما را به باد فنا داده است و 37 سال جوانهاى ما در تحت سلطه اينها زندگى انسانى نداشتند و 37 سال اختناق همه جانبه بر اين مملكت و بر اين ملت از طرف ايشان حكمفرما بوده است و با دست خود ايشان، به طورى كه اشخاص نقل مىكنند و با مباشرت در پانزده خرداد عده كثيرى را به قتل رسانده است و با امرا و از پانزده خرداد تاكنون ما شايد بيش از صدهزارنفر مقتول و صدها هزار نفر مجروح و معلول داريم. اين ملت با اينهمه رنجى كه كشيده است، حالا مىخواهد كه اين جانى برگردد و محاكمه به طور عدالت بشود، محاكمه بشود، اگر محكوم شد كه اموال ما را برده است، از او بگيرند. الان اموالى كه از مملكت ما به دست ايشان و كسانى كه مربوط به ايشان است، بانكهاى خارج را از امريكا گرفته تا ممالك غربى پر كرده است، در صورتى كه من خودم مىدانم و ملت ما هم آن كه به سن من است مشاهده كرده است و آن كه نيست، شنيده است و تاريخ براى او گفته است، ديگران براى او گفتهاند كه پدر ايشان وقتى كه كودتا كرد هيچ نداشت، يك سرباز بود صفراليد وقتى كه سلطه پيدا كرد بر اين مملكت شروع كرد املاك مردم را به زور از آنها گرفتن. شمال مملكت ما، مازندران، بهترين املاك سر سبز ما با فشارهاى او و عمال او به قباله او به زور در آمدهاند و بسيارى از كسانى كه مالك بودند يا از روحانينى كه در اين امر يك نظرى مىدادند اينها را مىگرفتند و به حبس مىبردند و گاهى مىكشتند و در زمان خود رضاشاه قتل عام مسجد گوهرشاد را من به خاطر دارم و كسانى كه به سن من هستند به خاطر دارند كه در مسجد و معبد مسلمين كه مركز اقامه نماز بود، عبادت خدا بود، اينها ريختند و يك عده از مظلومين كه براى دادخواهى آنجا مجتمع شده بودند، قتل عام كردند و از بين
صحيفه نور ج 10 صفحه 180
بردند. وقتى كه او از ايران بيرون رفت يعنى بيرونش كردند، جواهرات ايران را هر چه توانست در چمدانهاى زياد ريخت و از اينجا برد و در بين دريا انگليسىها از او گرفتند و بردند و خوردند. تا زمان او به سر رسيد و نوبت به پسر رسيد كه همين پسر جانى را متفقين به ملت ما تحميل كردند، در صورتى كه ملت ما آن چيزهايى كه از پدر ديده بود، هيچ راضى به اين نبود كه پسر او را بپذيرد لكن تحميل كردند به ملت ما و اين تحميل اسباب اين شد كه هر چه آنها (براى خاطر اينكه او را به سلطنت رساندند) هر چه آنها بخواهند، اين دست بسته و چشم بسته در اختيار آنها بگذارد. در طول مدتى كه اين سلطنت داشت ما اگر بخواهيم بشماريم اصول خيانتهايى كه به ما كرده است، طولانى است و ما وقت اينكه بشماريم، نداريم لكن از نمونههايى كه به اسم خدمت به كشور ما ايشان انجام داده است، اين ماموريت بوده است كه در ازاء نفتى كه از مملكت ما براى آمريكا خارج مىشده است، اسلحه مىگرفتند، مهمات مىگرفتند، در صورتى كه آن اسلحه و مهمات براى خودشان و براى پايگاههاى خودشان بود و اين آدم نفت ما را داد و براى آنها پايگاه درست كرد به اسم پول نفت و در اين چند سال اخير و ده سال، پانزده سال اخير آنقدر اين جنايت كرد و آنقدر جوانهاى ما را كشت و آنقدر حبسهاى اينها پر بود از جوانهاى ما كه نمىتوانيم بشماريم.
آقاى پاپ بايد كارتر را استيضاح كند
ما ميل داشتيم كه در طول اين مدت يكى از مقامات روحانى خارج و خصوص روحانى بزرگ نصارى يك تفقدى به حال اين ملت ضعيف شده باشد. من نمىتوانم باور كنم كه واتيكان بيخبر بوده است از اين مسائل و نمىدانم اين نقطه ابهام را چه بكنم. اگر ملت ما از من پرسيد كه روحانيت مسيح موافق است بااين جناياتى كه اينها كردند من چه جواب به اينها بدهم؟ روحانيت مسيح كه مىداند كه قرآن كريم به طرفدارى از مسيح و طرفدارى از صديقه طاهره مريم برخاست و آن چيزى كه به خلاف واقع نسبت به آن طاهره مطهره مىدادند، تكذيب كرد و با صراحت تكذيب كرد و اينطور طرفدارى از عيسى مسيح كرد و باز طرفدارى از علماى نصارى، رهبانان و قسيسين نصارى در قرآن طرفدارى شده است، در عين حالى كه اسلام طرفدارى از مسيح و علماى مسيح كرده است در قرآن، ما ميل داشتيم كه گوش ما را يك وقت هم نغمه امثال آقاى پاپ نوازش بدهد و استفسار كند كه اين ملت چرا به اينطور مىگذراند و از كارتر بپرسد، استيضاح كند كه چرا يك همچو آدمى را شما مسلط كرديد بر اين ملت و الان هم بپرسد از كارتر كه چرا يك نفرى كه سى و چند سال جنايت كرده است، خيانت كرده است و جنايات و خيانات او مشهود است، چرا برديد آنجا و نگه داشتيد و باز در آنجا هم مىخواهيد توطئه بكنيد.
ما از دست و پا كردن كارتر هيچ تعجب نداريم براى اينكه او مردى است كه سياسى و نه به معناى سياست سالم، به معناى سياستى كه در نظر امثال كارتر است، به هر طور كه شده است براى منافع خودش، براى منافع شخصى يا منافع به تو هم اينكه منافع ملتش هست دست به هر جنايتى بزند و هر
صحيفه نور ج 10 صفحه 181
دست پايى كه دارد بكند براى اينكه اين اشخاصى كه الان پيش اين جوانهاى ما هستند و ممكن است از آنها يك مسائلى بعدها كشف بشود، مبادا كشف بشود. او بايد اين كار را بكند، لكن آقاى پاپ چرا؟ ايشان چرا اين كار را انجام مىدهند و واسطه مىشوند ما بين يك ملت مظلوم كه مىخواهد يك مقدارى از مظلمههايى كه بر او شده است كشف كند و به مردم، به مستضعفين بفهماند كه راه ظلم اينها چه است و از چه راه اينها ظلم مىكنند و يك ظالم و يك كسى كه توطئهگر است، ما اگر چنانچه مىتوانستيم در يك كشور ديگرى اين را محاكمه كنيم يعنى وسايل اينكه جنايات او را ما همهاش را در محكمه ببريم، اگر مىتوانستيم پيشقدم مىشديم كه ايشان در يك كشور ديگرى محاكمه بشود لكن آن جرائمى كه اين كرده است و آن پروندههايى كه ما داريم از او و آن شهودى كه هستند كه بالغ بر چندين ميليون شهود ما داريم كه اينها بهشان ظلم شده است، به كشاورزها ظلم شده است، به كارگرها ظلم شده است، به علماى دين ظلم شده است، به دانشگاهىها ظلم شده است، اينها همه شاهدهاى ما هستند و ما نمىتوانيم چندين ميليون جمعيت را يا شما بگوئيد بيست، بيشتر از بيست ميليون جمعيت را ما در خارج بيائيم براى اداى شهادت لكن ما براى اينكه احترامى به مقام پاپ گذاشته باشيم حاضريم كه ايشان را بياورند در مملكت ما و آقاى پاپ هم بفرستند نمايندگانى در اينجا هر كس هم مىخواهد نمايندگانى بفرستد در اينجا و يك دادگاهى كه هست و الان دعوت كرده است او را به دادخواهى، در حضور نمايندگان پاپ و نمايندگان هر كس، حتى نماينده بدترين دشمن ما كه عبارت از كارتر هست بيايند و محاكمه كنند اينها را و هر طورى كه محكمه حكم كرد ما همانطور، ملت ما حاضر است.
ما تابع آراء ملت هستيم
و آقاى پاپ اين را بداند كه مساله، مسالهاى نيست كه من بتوانم بالشخصه حل كنم. ما بناى بر اين نداريم كه يك تحميلى به ملتمان بكنيم و اسلام به ما اجازه نداده است كه ديكتاتورى بكنيم ما تابع آراء ملت هستيم. ملت ما هر طورى راى داد ما هم از آنها تبعيت مىكنيم. ما حق نداريم، خداى تبارك و تعالى به ما حق نداده است، پيغمبر اسلام به ما حق نداده است كه ما به ملتمان يك چيزى را تحميل بكنيم. بله ممكن است گاهى وقتها ما يك تقاضايى از آنها بكنيم، تقاضاى متواضعانه، تقاضايى كه خادم يك ملت از ملت مىكند لكن اساس اين است كه مساله دست من و امثال من نيست و دست ملت است و ملت پشتيبانى از اين كار را اعلام كرده است به طورى كه اگر اطلاع داشته باشيد راديوها كه اعلام مىكردند، كلياتش را كه اعلام مىكردند، انسان را خسته مىكردند كه اعلامهاى متعددى كه بود. در هر صورت مسالهاى كه ما مىخواهيم، يك مساله انسانى است، يك مسالهاى است كه بشر دوستى اقتضاى اين معنا را مىكند. ملت ما به اعتبار اينكه مسلم است، بشر دوست است و شما هم به اعتبار اينكه ملت مسيح هستيد، بايد تبعيت از مسيح بكنيد و بشر دوست باشيد به آنطورى كه حضرت مسيح بود و حس بشردوستى است كه ملت ما را وادار مىكند كه جنايات ايشان رسيدگى بشود. رسيدگى بشود كه معلوم بشود كه چه در دنيا ايشان را وادار به اين جنايات كردهاست. مردم دنيا بفهمند دشمن
صحيفه نور ج 10 صفحه 182
بشر كى است و كى ايشان را وادار كرده است به اينكه تمام وقت خودش را صرف كند براى ظلم كردن به ما و براى جنابتكارى و براى بردن ذخائر ما، تا ملتها، مردم عبرت بگيرند. بنابراين آقاى پاپ چه حكم مىكند؟ من از ايشان مىخواهم كه ايشان تماس بگيرند با كارتر كه كارتر به ايشان ملتجى شده است، تماس بگيرند و مسائل را درست بررسى كنند و اشخاصى را بفرستند مسائل را بررسى كنند، اينجا بررسى كنند، آنجا بررسى كنند. اگر واقعاً آقاى پاپ تشخيص دادند كه اينهمه ظلمهائى كه به ما شده است و اينهمه قتلعامهايى كه شده است و اينهمه ذخائرى كه از اين ملت ضعيف بردند، ملتى كه الان هم در كنار اين شهرها، حتى شهر تهران، نه خانه دارند و نه نان دارند و نه كار دارند، معذلك ذخائر ما انبار شده است در بانكهاى خارجى به دست ايشان، اگر واقعاً آقاى پاپ اين مطلب را صحيح مىداند، يك وقت اين است كه ايشان نشنيده است اين مطلب را، حالا ما به ايشان اعلام مىكنيم كه مساله اين است. اگر با اين ترتيب ايشان باز مىگويند كه بايد وسايل رفتن اينها را بدون اينكه آن آدم را تحويل بدهند به ما، بدون اينكه حاضر بشوند به اينكه محاكمه بشود او، باز هم ما بايد اين كار را بكنيم، اعلام بكنند و ما گمان نمىكنيم همچو اعلامى را ايشان بكنند براى اينكه ايشان حتما با اينطور جنايات مخالف است، هر انسانى با اينطور جنايات مخالف است.
در هر صورت ما حرف غير مشروع نداريم، حرفى داريم كه هر كجاى دنيا ببريد (الا پيش كارتر) حرف مقبول است، حرف صحيح است، جنايتكار ما را برديد نگه داريد، بدهيد دست ما، آن كه جوانهاى ما را كشته است، آن كه جوانهاى ما را در تاوه گذاشته و بو داده است، آن كه جوانهاى ما را پايشان را اره كرده است بدهيد دست ما، محاكمهاش مىكنيم، محاكمه به عدالت. بفرستيد نمايندگان را و ما با عدالت محاكمه مىكنيم. اگر ما خلاف گفتيم، ايشان را باز بياورند و بنشانند به تخت سلطنت و مردم هم تبعيت كنند و اگر چنانچه او خلاف گفته و آقاى كارتر خلاف مىگويد، شما آقاى كارتر را به حسب نفوذ معنوى كه داريد استيضاح كنيد. شما بدانيد كه اينها به اسم اينكه ما مسيحى هستيم، بر خلاف مسير مسيح رفتار مىكنند. اينها اغفال كردهاند بعضى از جناحها را در مال خودشان و اين اگر به اسم نصارى، به اسم مسيحىها، به اسم عيسى مسيح تمام بشود، اين مشوه مىكند روى ملت مسيح را.
آقاى پاپ بايد به فكر ملت مسيح باشد، به فكر همه ملتهاى مستضعف باشد، به فكر آبروى مسيحيين باشد. اينطور اشخاصى كه به اسم مسيح دارند يك همچو كارهاى خلاف مسير مسيح را انجام مىدهند - آقاى كارتر - بايد اعلام كنند، به ملت آمريكا اعلام كنند، به همه ملت مسيحيين اعلام كنند و جنايات اين را بشمارند و اينها را معرفى كنند به ملتها، همانطورى كه ما نسبت به محمدرضا عمل كرديم كه اين را به مردم شناسانديم (مردم مى شناختند لكن تبليغات كرديم باز هم) شما هم اين كار را انجام بدهيد و ما در اين صورت از شما متشكر خواهيم بود و ما يك مظلمه است كه براى شما مىگوييم. ما به حكم اينكه مظلوم هستيم، پيش شما دادخواهى مىكنيم كه اين ملت مسيح را نجات بدهيد شما، ملت مسلم جاى خودش، شما ملت مسيح را نجات بدهيد. نجات به اين است كه اين اشخاصى كه در ممالك بزرگ به اسم مسيح و به اسم مسيحيت اين جنايات را مىكنند، اين براى مسيح عليهالسلام
صحيفه نور ج 10 صفحه 183
خوب نيست و مسيحيين مشوه مىشود وجههشان و من به شما آقاى پاپ عرض مىكنم كه اگر عيسى مسيح امروز بود كارتر را استيضاح مىكرد. اگر عيسى مسيح بود ما را از چنگال اين دشمن خلق و دشمن بشر نجات مىداد و شما نماينده ايشان هستيد و شما بايد همان كارى كه مسيح مىكند بكنيد.
آقاى كارتر ما را از مبارزه نترساند، ما اهل مبارزه هستيم
خداوند انشاءالله كه همه ما را آشنا كند به وظايف الهى، به وظايف دينى و همه ما طرفدار مظلومين باشيم و اميد است كه آقاى پاپ توجهى به حال اين ملت مظلوم بكند و ما را از اينكه نمىتوانيم الان با اين وضع مسائل ايشان را بپذيريم معذور دارند. لكن مساله اولى كه ايشان گفتند، حاصل است. مسالهاى كه با اينها خوشرفتارى بكنند اين مساله حاصل است و من ميل دارم كه شما كه نماينده آقاى پاپ هستيد برويد و ببينيد اينها را و آنها چه وضعى دارند، با آنها صحبت كنيد ببينيد كه آيا آنها يك وضع بدى دارند. هيچ ابدا از اين خوف نداشته باشيد كه اينها ناراحت باشند، ابدا ناراحت نيستند لكن خوب آقاى كارتر تشبثات زياد به همه اطراف كرده است، يك غريقى است كه به همه چيز تشبث كرده است، گاهى اضافه مىشود از يك جبههاى كه دخالت نظامى، گاهى گفته مىشود كه محصور كنيد از حيث حصار اقتصادى، و معالاسف يك نفر آدمى كه ايرانى خودش را مىداند و مىگويد من ايرانى هستم قبل از اينكه مسلمان باشم (در صورتى كه مسلمان بودنشان را نمىدانم، ايرانى بودنشان هم مىدانم نيست) دستور مىدهد يا تقاضا مىكند از كارتر كه محاصره اقتصادى بكن ايران را. ايرانى است، در انگلستان است، بختيار است مىگويد من ملى هستم. و من اين مطلبى را كه يك روزى گفتم، شاهدش امروز پيدا شد. يك روز گفتم كه اينها، اين ابرقدرتها ممكن است كه 20 سال، 30 سال، يك كسى را در يك مقامى با يك وجههاى حفظش كنند و نوكر آنها باشد لكن مامور باشد كه به جهت لباس ملى به خودش بپوشد، مثل بختيار كه خودش را به دكتر مصدق بسته است و ملى مىگويد هستم. بعد از اينكه اين مدتها گذشت، آن روزى كه بايد از او استفاده كنند، بعد از 20 سال استفاده مىكنند. از ايشان هم كه سالهاى طولانى در جبهه ملى بود و مدعى مليت بود و مدعى اين بود كه من اول ايرانى هستم و دوم اسلام، با اينكه اين خودش كفر است معذلك آن روزى كه آنها مىخواستند اين عنصر به دردشان بخورد خورد و به جاى بدترين مخلوق خدا كه محمدرضا بود، به جاى او مشغول شد به آدمكشى و جنايت و دستور آدمكشى داد منتها از او اطاعت نكردند. او هم مىگفت كه اين ملت را به حصار اقتصادى بكشيد. و اين هر دو را من بايد بگويم ما نه از اقدام نظامى مىترسيم و نه از محاصره اقتصادى. اما از او نمىترسيم براى اينكه ما شيعه يك ائمهاى هستيم كه آنها شهادت را استقبال مىكردند، ملت ما هم امروز شهادت را استقبال مىكند. فرضا كه آقاى كارتر بتواند نظامى بياورد اينجا، با اينكه نمىتواند همچو كارى بكند، دخالت نظامى بكند، نمىتواند بكند، فرض مىكنيم كه خير، تفاهم كنند اين ابرقدرتها كه به ايران نظامى بفرستند، ما 35 ميليون جمعيت داريم كه اينها بسياريشان، بسيار زيادشان، آرزوى شهادت مىكنند، ما با اين 35 ميليون به ميدان مىرويم بعد كه ما همه شهيد
صحيفه نور ج 10 صفحه 184
شديم خودتان با ايران هر كارى مىخواهيد بكنيد. از اين ما نمىترسيم، ما مرد جنگيم، ما مرد مبارزه هستيم، ما جوانهايمان با مشت مبارزه كردند با تانكها و توپها و مسلسلها. ما را آقاى كارتر از مبارزه نترساند. ما اهل مبارزه هستيم ولو نداشته باشيم ابزار مبارزه، لكن بدن داريم در مقابل اينكه ما را بزنند و اين را عمل خواهيم كرد. و اما قضيه اقتصاد، ما يك ملتى هستيم كه به اين گرسنگى خوردنها عادت كردهايم، ما 35 سال يا 50 سال مىگوئيد ما در اين گرفتارىها بوديم و عادت داريم به اين گرسنگى خوردنها، ما روزه مىگيريم، ما يك وقت غذا مىخوريم. اگر بنا باشد كه آنها محاصره اقتصادى بكنند، فرضا كه بتوانند و همه ملتها تبع ايشان بشوند و حال آنكه اين خيالى است خام و همچو چيزى تحقق پيدا نمىكند، فرضا كه تحقق پيدا بكند، ما همان جو و گندمى كه خودمان در مملكت خودمان كشت مىكنيم، اقتصاد مىكنيم و براى خودمان همان مقدار كافى است. ما در هر هفته يك روز گوشت مىخوريم، گوشت خوردن خيلى چيز خوبى هم نيست و يك وعده هم ممكن است غذا بخوريم. ما را از اين چيزها اينها نترسانند. اگر امر داير بشود بين اينكه آبروى ما حفظ بشود يا شكم ما سير بشود، ما ترجيح مىدهيم كه آبرويمان حفظ بشود، شكممان گرسنه باشد. و من از شما مىخواهم كه سلام من را به آقاى پاپ اعظم برسانيد و بگوئيد كه روى علاقه دينى كه ما به هم داريم، همه اهل توحيد هستيم، اهل خداشناسى هستيم، ما از شما مىخواهيم كه به اين ملت ضعيف كمك كنيد و نصيحت پدرانه به همه ابرقدرتها بكنيد يا استيضاح كنيد آنها را.
والسلام
previos page menu page next page