-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 26
تاريخ: 30/7/58
بيانات امام خمينى در جمع علماى غرب تهران
هدف اصلى مخالفتها و توطئههاى دشمنان، از بين بردن اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
من بايد از آقايان تشكر كنم كه تشريف آوردهاند و از نزديك - يك - با هم ملاقات مىكنيم و مسائلى كه داريم طرح مىكنيم، شما فرموديد و ما هم بعضى عرائض را عرض مىكنيم.
من مىدانم كه شما آقايان و ساير اهل علم هميشه از اول، از اول نهضت تا حالا در اين نهضت شركت داشتيد و مردم را شماها واداشتيد به عمل و از اين به بعد هم اميد به شماست و اميدوارم كه از اين به بعد هم موفق باشيد براى خدمت به اسلام. چيزى كه الان هست، تشكلى كه اهل باطل دارند باهم پيدا مىكنند. كسانى كه سابق با هم متفرق بودند و در اين مدتها كنار بودند، دخالت نداشتند در اين نهضت، نشسته بودند كنار منتظر فرصت بودند و حالا فرصت به دستشان آمده است، قلمهايشان آزاد شده است و گفتارشان آزاد شده است، مجالسشان آزاد شده است. متفرقات اهل باطل با هم دارند مجتمع مىشوند و مجتمعات اهل حق دارند خداى نخواسته از هم متفرق مىشوند.
ما بايد آن اشخاصى كه، گروههائى كه در مسير اسلام نيستند، در مسير نهضت اسلامى نيستند، در مسير ملت نيستند، آنها را از مقالاتشان، از گفتارشان، از كردارشان بشناسيم و شما كه بحمدالله زمام امت اسلام در دستتان هست، روحانيون كه زمامدار امور اسلامى هستند، وفادار به نهضت هستند، متعهد هستند، آنها را به مردم، مردم را توجه بدهند به اين تشكلها، تشكلهائى كه مشغولند شياطين و مجالس درست مىكنند و حرفها مىزنند اينها از يك مطلب مىترسند و آن اسلام است. مخالفين ما از اسلام مىترسند. هر چه وابسته به اسلام است، اينها اگر از آنها انتقاد مىكنند، آن نقطه اصلى كه آنها مىخواهند حمله كنند خود اسلام است. همانطورى كه در زمان اين پدر و پسر خبيث، از اسلام چون خارجىها مىترسيدند، اينها را وادار كردند كه با اسلام مخالفت كنند، لكن در پوشش اينكه با روحانيت مخالفت كنند، با منبر مخالفت كنند، با محراب مخالفت كنند، مجالس را قدغن كنند. در اين پوششها، اسلام نقطه نظر بود، براى اينكه آنها از شما اگر بترسند، براى اينكه شما كارمند اسلام هستيد، شما طرفدار اسلام هستيد. از اين جهت مخالفتشان با شما مخالفت با اسلام است. تشكلات آنها الان همان نحوى كه در سابق بوده است و آنها با قلدرى عمل مىكردند، حالا اينها با تشكل و با قلمهاى زهر آگين و صحبتهاى انحرافى مشغول شدهاند. آنها سابق با سر نيزه اهل علم را،
صحيفه نور ج 10 صفحه 27
اهل تقوا را، مومنين را مىكوبيدند، با سر نيزه مجالس وعظ و خطابه را، مجالس عزادارى بر شهدا را مىكوبيدند، اينها با قلم. قلم اينها همان سر نيزه سابق است، آن سرنيزه به صورت قلم در آمده ساواك به منزله، به صورت يك گروههاى ديگر در آمده و مقصد همان مقصد است. بايد بيدار بشود ملت ما.
به صورتهاى مختلف با اسلام مخالفت مىكنند، در مجلس خبرگان به مجرد اينكه صحبت ولايت فقيه شد، شروع كردند به مخالفت حتى در آخر، در اين اخيراً، در همين دو روز سه روز پيش از اين، در يكى از مجالسشان اين منحرفين (اينهائى كه از اسلام هيچ اطلاعى ندارند، اينهايى كه مخالف با اسلام هستند) در مجلسشان گفتند كه اين مجلس خبرگان بايد منحل بشود و ديگران هم دست زدند براى آن تظاهر كردند. اينها از مجلس خبرگان مىترسند براى اينكه مجلس خبرگان مىخواهند ولايت فقيه را اثبات كنند، مجلس خبرگان مىخواهند تصويب كنند آن چيزى را كه خداى تبارك و تعالى فرموده است و اينها از او مىترسند. اينها خيال مىكنند كه اگر چنانچه ولايت فقيه پيش بيايد، قضيه قلدرى پيش مىآيد و ديكتاتورى پيش مىآيد، در صورتى كه در اسلام اين حرفها نيست. خير، اينها حرف مىزنند، اينكه مىگويند كه ديكتاتورى پيش مىآيد، نه اين است كه ندانند اينطور نيست، لكن اينها از اسلام متنفرند. اينها بايد بفهمند اين را كه تا اين محراب و منبر هست و تا اين خطابهخوانها و اين اسلام و مسلمين و اين بازار اسلام و اين جوانان مسلمان هستند، نمىتوانند كارى بكنند. اينها بايد بفهمند اين را كه در خدمت رژيم سابق يا در خدمت اربابهاى رژيم سابق دارند كار مىكنند، اگر فهميده هستند، از روى فهم مىكنند، خائن هستند و اگر چنانچه از روى بىاطلاعى و جهالت هست، جاهل هستند.
ولايت فقيه همان ولايت رسول الله است
قضيه ولايت فقيه يك چيزى نيست كه مجلس خبرگان ايجاد كرده باشد. ولايت فقيه يك چيزى است كه خداى تبارك و تعالى درست كرده است، همان ولايت رسول الله است و اينها از ولايت رسول الله هم مىترسند. شما بدانيد كه اگر امام زمان سلام الله عليه حالا بيايد، باز اين قلمها مخالفند با او و آنها هم بدانند كه قلمهاى آنها نمىتواند مسير ملت ما را منحرف كنند. آنها بايد بفهمند اينكه ملت ما بيدار شده است و مسائلى كه شما طرح مىكنيد ملت مىفهمد، متوجه مىشود، دست و پا نزنيد، خودتان را به ملت ملحق كنيد، بيائيد در آغوش ملت. قلمهاى شما از تفنگهاى آن دموكراتها به اسلام بيشتر ضرر دارد. نطقهاى شما به اسلام ضررش بيشتر از آن توپهائى است كه آنها به جوانان ما مىبندند و تفنگهائى كه آنها مىبندند، ضررش به اسلام بيشتر است براى اينكه آنجا دشمن معلوم است و شما به صورتهاى مخفى به ميدان مىآييد. قلمهاى شما از سر نيزههاى رضاخان بدتر است براى اسلام و شما مضرتر هستيد از رضاشاه و محمدرضا براى اسلام براى اينكه آنها معلوم بود مخالف هستند و مردم مىشناختند آنها را مخالفت مىكردند با آنها، مقاومت مىكردند. شما در پوشش اسلام، در پوشش طرفدارى از خلق مسلمان بر خلاف اسلام داريد عمل مىكنيد. ملت شما را
صحيفه نور ج 10 صفحه 28
مىشناسد و شما نمىتوانيد اين نهضتى را كه به دست ملت بپا شده است و اين نهضتى را كه با خون جوانهاى ما و با آنهمه زجر و با آنهمه زحمت و با آنهمه كارهائى كه انجام دادند آنها و مقاومت كردند اينها، اين نهضت را به اينجا رساندند، شما نمىتوانيد، كوچكتر از آن هستيد كه اين نهضت را منحرف كنيد، بيخود كوشش نكنيد. اگر همه ملت مجتمع شدند كه ما نمىخواهيم مجلس خبرگان را، خوب آنها گفتهاند، خودشان هم مىتوانند برگردند، اما شما چكاره هستيد؟ شما چند نفر آدم كه يكىتان مىگويد و باقىتان هم دست مىزند. اينها همانهائى است كه در زمان رضاخان هم، در زمان محمدرضا هم يكى مىگفت و باقى دست مىزدند، شماها نمىتوانيد در مقابل ملت بايستيد، شما راى نداشتيد، هيچ يك از شما وارد نشده است در اين مجلس خبرگان، اگر وارد شده هم، يكى دو تاى منحرف وارد شده است كه كارى از او نمىآيد، از اين جهت است كه شما وحشتتان برداشته است. مگر شما نمىتوانيد كه مجلس خبرگانى كه ملت با آن آراء زياد اين مجلس را درست كرده، با يك كلمهاى كه شما مىگوئيد ما مىگوئيم كه منحل باشد مگر با اين حرفها شما مىتوانيد، مگر شما قابل آدم هستيد. اگر چنانچه ولايت فقيه بشود، ديگر همه قدرتها دست فقيه مىآيد پس بنابراين عزا بايد بگيريد.
اينها اگر همه قدرتها دست رئيس جمهور مثلاً كذايى بيايد، هيچ حرفى ندارند، همه قدرتها دست رئيس جمهور باشد. اگر همه قدرتها دست يك نخست وزير مثلاً منحرفى بيايد، آن هم حرفى به آن ندارند، اما اگر قدرت، نه آن قدرتى كه قدرت شيطانى است، اينكه نظارت بر امور مملكت است كه مبادا معوج بشود، باز هم با راى ملت، باز هم راى ملت است كه آن اشخاص را يا آن هياتهائى را كه مثلاً مىخواهند درست بكنند، با راى ملت درست مىشود، با اكثريت. شماها در اقليت هستيد، نشستهايد آنجا با قلم مىخواهيد حكومت كنيد بر اكثريت. شماها قلدر هستيد، او با سر نيزه حكومت مىكرد، شما با قلم خواهيد حكومت كنيد و سر نيزه او شكست، قلم شما هم مىشكند. بيدار باشيد آقايان و بيدار باشند ملت ما كه اين منحرفها در كنار نشستهاند و با هم دارند مجتمع مىشوند و مىخواهند ملت ما را منحرف كنند و نهضت ما را اينها خيال دارند سركوب كنند ولكن بدانيد كه نمىتوانند و همه آنها با تمام طوائفشان يك عده معدودند كه در قضيه رفراندوم معلوم شد چى هستند. مردم همان مردمند، بيخود اينها زحمت به خودشان ندهند. ملت همان ملت است، بازار همان بازار است، دانشگاه همان دانشگاه است، مدارس علمى همان مدارس علمى است، خطباء ما همان خطبا هستند، علماء بلاد ما همان علماء بلاد هستند، هيچ تزلزلى در آنها حاصل نشده است. گمان نكنيد كه اين حرفهاى شما تزلزل، بلكه تصميم را زيادتر مىكند، قوت مىدهد به اينهائى كه براى اسلام مىخواهند كار بكنند. هر چه شما قدم بر خلاف اسلام برداريد، اين جمعيت مصممتر مىشود. بيخود آبروى خودتان را نبريد. بيخود هى مقاله ننويسيد، بيخود هى صحبت نكنيد، زحمت به خودتان ندهيد، ملت همان ملت است و راه هم همان راه است و دارند مىروند.
صحيفه نور ج 10 صفحه 29
ولايت فقيه ضد ديكتاتورى است، نه ديكتاتورى
شما از ولايت فقيه نترسيد، فقيه نمىخواهد به مردم زورگوئى كند. اگر يك فقيهى بخواهد زورگوئى كند، اين فقيه ديگر ولايت ندارد. اسلام است، در اسلام قانون حكومت مىكند. پيغمبر اكرم هم تابع قانون بود تابع قانون الهى، توانست تخلف بكند. خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه اگر چنانچه يك چيزى بر خلاف آن چيزى كه من مىگويم تو بگوئى من ترا اخذ مىكنم و وتينت را قطع مىكنم، به پيغمبر مىفرمايد. اگر پيغمبر يك شخص ديكتاتور بود و يك شخصى بود كه از او مىترسيدند كه مبادا يك وقت همه قدرتها كه دست او آمد ديكتاتورى بكند، اگر او شخص ديكتاتور بود، آنوقت فقيه هم مىتواند باشد. اگر اميرالمومنين سلام الله عليه يك آدم ديكتاتورى بود، آنوقت فقيه هم مىتواند ديكتاتور باشد. ديكتاتورى در كار نيست، مىخواهيم جلوى ديكتاتور را بگيريم. ولايت فقيه ولايت بر امور است كه نگذارد اين امور از مجارى خودش بيرون برود، نظارت كند بر مجلس، بر رئيس جمهور كه مبادا يك پاى خطائى بردارد، نظارت كند بر نخست وزير كه مبادا يك كار خطائى بكند، نظارت كند بر همه دستگاهها، بر ارتش كه مبادا يك كار خلافى بكند. جلو ديكتاتورى را ما مىخواهيم بگيريم، نمىخواهيم ديكتاتورى باشد، مىخواهيم ضد ديكتاتورى باشد، ولايت فقيه ضد ديكتاتورى است نه ديكتاتورى. چرا اينقدر به دست و پا افتادهايد و همهتان خودتان را پريشان مىكنيد بيخود؟ هر چه هم پريشان بشويد و هر چه هم بنويسيد، كارى از شما نمىآيد. من صلاحتان را مىبينم كه دست برداريد از اين حرفها و از اين توطئهها و از اين غلط كارىها. برگرديد به دامن همين ملت، همانطورى كه توصيه به دموكراتها كردم به شما هم مىكنم و شما و آنها را مثل هم مىدانم منتها شما ضررتان بيشتر از آنهاست.
من توصيه مىكنم به شماها اينقدر اجتماع نكنيد و اينقدر حرف نزنيد. هر روزى يك چيزى درست كنيد و هر روز يك كاغذ بنويسيد و هر روز يك نشريهاى بدهيد، نه، اينها غلط است، اينها اسباب اين مىشود كه نهضت ما خداى نخواسته اگر (اگر، والا شما كوچكتر از آن هستيد) اگر اين نهضت خداى نخواسته به ثمر نرسد، تمام شماها، آنهايى كه البته پيوسته به خارجىها هستند و پيوسته به رژيم هستند، آنها در صف بالا مىنشينند و باز پاركها و باز بساط را درست مىكنند، اما ملت ما چه مىشود حالش؟ اين ملت ضعيفى كه دو هزار و پانصد سال زير يوغ آنها بوده كه شما برايشان مرثيه خوانى مىكنيد و پنجاه سال زير يوغ اين پدر و پسر، پنجاه و چند سال زير يوغ اين پدر و پسر بودند كه شما حالا داريد طرفدارى از آنها مىكنيد، منتها با صورت و طرفدارى از تزشان مىكنيد، طرفدارى از مقصدشان مىكنيد، اين ملت ما حالش چه مىشود؟ اين مملكت ما حالش چه مىشود؟ اين اسلام حالش چه مىشود؟ شما داريد كمك مىكنيد به دشمنهاى كشور ما، به دشمنهاى ملت ما و خودتان يا ملتفت نيستيد يا از روى التفات مىكنيد، بعضىتان از روى التفات است، بعضىتان هم التفات نداريد به مساله. اينقدر هياهو درست نكنيد.
هر چند روزى كه يك اجتماعى مىشود يكى مىايستد صحبت مىكند، يا نوار مىگويد و هر چه
صحيفه نور ج 10 صفحه 30
مىگويد همهاش خلاف واقع، مىگويند كه فلانى را اصلاً هيچ كسى ملاقات نمىكند. اين فلانى كه از صبح (من را مىگويند) كه از صبح كه بيدار مىشوم تا ظهر اينهمه جمعيت كه شما بيرونش را مىبينيد، آن حياطش را مىبينيد، اينجايش را مىبينيد و حالا هم شما همه مجتمع هستيد، قبلاً اين طايفهاى كه عليل بودند، بودند پيش من و قبلش هم يك عدهاى، بعد هم يك عدهاى تا ظهر هم همين طور، مىگويند ايشان، كسى با او ملاقات نمىكند. مقصود اينها اين است كه نگذارند يك نضجى پيدا كند اين، مايوس كنند مردم را. خير هيچ راهى ديگر، راهى بر فلانى نيست حتى ديشب از قرارى كه گفتند، يكى از گويندگان كه البته سوء نيت ندارد، لكن سوء ادراك دارد، يكى از گويندهها در مسجد امام گفته است كه فلانى را هيچ اصلش نمىشود ديگر ملاقات كرد. الان، الان من ملاقات با شما ندارم؟! و قبل از اين هم نداشتم؟! و بعد از اين هم ندارم؟! - عرض مىكنم - ملاقات هيچ ما نداريم؟! با مردم هم همين مىگويند كه فلانى را نمىگذارند با او ملاقات كنند. آن آقايى كه هر روزى كه فرصت پيدا كند، صحبت مىكند، آن هم همين طور دنبال اينكه فقط يك راه، يك كانال هست براى فلانى، يك چند نفرى هستند كه همانها مىتوانند، اما ساير مردم اصلش راهى ندارند. اين جمعيت، مردم نيستند؟! و اين اطاق كه هر ساعت پر مىشود از جمعيت، از زن، از مرد و همه طوائف مختلف، اينها همهاش موهومات است؟! واقعيت ندارد؟! اين فرمايشات آنها صحيح است كه يك مطلب است. اينها مىخواهند كه مردم را بترسانند، تضعيف كنند از آن طرف من را تضعيف كنند و روحانيت را تضعيف كنند، از آن طرف مردم را تضعيف كنند. مردم را نمىتوانند تضعيف كنند، مردم همان مردم هستند من هم تضعيفم اشكالى ندارد و من چهار روز ديگر مىميرم و همه شما هستيد و همه شما پيش مىبريد، اين حرف نيست.
در هر صورت بيدار بشويد آقايان، توجه داشته باشيد دشمنها در صدد هستند و قلمها در صدد هستند، قدمها در صدد هستند، زبانها در صدد هستند، اغفال مىخواهند بكنند مردم را، ملت را، بيدار باشيد و گول اينها را نخوريد و توجه به مسائل بكنيد، مسائل را درست حل بكنيد.
نقش مجالس سوگوارى و گريه بر شهيد در زنده نگه داشتن قيام كربلا و حفظ اسلام
و اما قضيهاى كه آقا فرمودند راجع به منبر و راجع به محراب، اين را من باز هم گفتهام (اگر سانسور نشود، و اگر سانسور بشود، ممكن است من يك كار ديگر بكنم) اسلام را تا حالائى كه شما مىبينيد، اينجا ما نشستهايم، سيدالشهدا زنده نگه داشته است. سيدالشهدا سلام الله عليه تمام اين چيز خودشان را، همه جوانان خودش را، همه مال و منال، هر چه بود، هر چه داشت (مال و منال كه نداشت)، هر چه داشت، جوان داشت، اصحاب داشت، در راه خدا داد و براى تقويت اسلام، مخالفت با ظلم، قيام كرد، مخالف با امپراطورى آن روز كه از امپراطورىهاى اينجا زيادتر بود، قيام كرد در مقابل او با يك عده قليل و با اين عده قليل در عين حالى كه شهيد شد غلبه كرد، غلبه كرد بر اين دستگاه ظلم و شكست داد آنها را.
صحيفه نور ج 10 صفحه 31
ما كه دنبال او هستيم و مجالس عزا از آن وقت به امر حضرت صادق سلام الله عليه و به سفارش ائمه هدى عليهمالسلام، ما بپا مىكنيم اين مجالس عزا را، ما همان مساله را داريم مىگوييم، مقابل ظلم است، مقابل ظلم ستمكاران، ما زنده نگه داشتيم، خطباى ما زنده نگه داشتند قضيه كربلا را و زنده نگه داشتند قضيه مقابله يك دسته (يك دسته كوچك اما با ايمان بزرگ) در مقابل يك رژيم طاغوتى بزرگ. گريه كردن بر شهيد، نگه داشتن، زنده نگه داشتن نهضت است. اينكه در روايت هست كه كسى كه گريه بكند يا بگرياند يا به صورت گريهدار خودش را بكند، اين جزايش بهشت است، اين براى اين است كه حتى آنى كه با صورت گريهدار خودش را چيز مىكند، صورتش را يك حال حزن به خودش مىدهد و صورت گريهدار به خودش مىدهد، اين نهضت را دارد حفظ مىكند، اين نهضت امام حسين سلام الله عليه را حفظ مىكند. ملت ما را اين مجالس حفظ كرده. بيخود نبود كه رضاخان، مامورين ساواك رضاخان، تمام مجالس عزا را قدغن كردند، اين همين طورى نبود. رضاخان همچو نبود كه اصل مخالف با اين مسائل بشود. رضاخان مامور بود، مامور بود به اينكه آنهائى كه كارشناس بودند، آنهائى كه ملتفت بودند مسائل را، دشمنهاى ما كه مطالعه كرده بودند در حال ملتها و مطالعه كرده بودند در حال ملت شيعه، مىديدند آنها كه تا اين مجالس هست و تا اين نوحهسرائىهاى بر مظلوم هست و تا آن افشاگرى ظالم هست، نمىتوانند برسند به مقاصد خودشان. زمان رضاخان قدغن كردند به طورى كه تمام مجالس در ايران قدغن شد، كارهاى خودشان را انجام دادند، دست اهل منبر را، دست علما را بستند و نگذاشتند كه اينها تبليغات خودشان را بكنند و آنها تبليغات را از آن طرف شروع كردند و ما را به عقب راندند و تمام مخازن ما را به چپاول بردند. در زمان محمدرضا هم به همين معنا منتها با فرم ديگر، به فرم ديگر، نه با آنطور سر نيزه به يك جور ديگر اين طايفه را مىخواستند كنار بگذارند، حالا هم همانها، منتها جوانهاى ما را بازى مىدهند، همان مساله است، همان مساله زمان رضاخان است كه مجالس را او قدغن كرد.
حالا يك دستهاى آمدند مىگويند كه نه، ديگر روضه نخوانيد. نمىفهمند اينها كه روضه يعنى چه، اينها ماهيت اين عزادارى را نمىدانند چيست. نمىدانند كه اين نهضت امام حسين آمده تا اينجا، تا اين نهضت را درست كرده، اين تابع، اين يك شعاعى است از آن نهضت، نمىدانند كه گريه كردن بر عزاى امام حسين، زنده نگه داشتن همين معنا كه يك جمعيت كمى در مقابل يك امپراطورى بزرگ ايستاد. دستور است اين، دستور عمل امام حسين سلام الله عليه، دستور است براى همه: كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا دستور است به اينكه هر روز و در هر جا بايد همان نهضت را ادامه بدهيد، همان برنامه را. امام حسين با عده كم همه چيزش را فداى اسلام كرد، مقابل يك امپراطورى بزرگ ايستاد و نه گفت هر روز بايد در هر جا اين نه محفوظ بماند و اين مجالسى كه هست، مجالسى است كه دنبال همين است كه اين نه را محفوظ بدارد. بچهها و جوانهاى ما خيال نكنند كه مساله، مساله ملت گريه است، اين را ديگران القاء كردند به شماها كه بگوئيد ملت گريه. آنها از همين گريهها مىترسند براى اينكه گريهاى است كه گريه بر مظلوم است،
صحيفه نور ج 10 صفحه 32
فرياد مقابل ظالم است، دستههائى كه بيرون مىآيند، مقابل ظالم هستند، قيام كردهاند. اينها را بايد حفظ كنيد، اينها شعائر مذهبى ماست كه بايد حفظ بشود، اينها يك شعائر سياسى است كه بايد حفظ بشود. بازيتان ندهند اين قلمفرساها، بازيتان ندهند اين اشخاصى كه با اسماء مختلفه و با مرامهاى انحرافى مىخواهند همه چيز را از دستتان بگيرند و اينها مىبينند كه اين مجالس، مجالس روضه، ذكر مصائب مظلوم و ذكر جنايات ظالم در هر عصرى مقابل ظالم قرار مىدهد. اينها ملتفت نيستند كه اينها خدمت دارند مىكنند به اين كشور، خدمت دارند مىكنند به اسلام، توجه ندارند جوانهاى ما. بازى اين بزرگها را نخوريد، اينها خيانتكارند، اينهايى كه تزريق مىكنند به شما ملت گريه، ملت گريه، اينها خيانت مىكنند. بزرگهايشان و اربابهايشان از اين گريهها مىترسند، دليلش اين است كه رضاخان آمد همه اينها را برد از بين و مامور بود. دليلش اين است كه رضاخان آخرش كه رفت، انگلستان در راديوى دهلى اعلام كرد كه ما اين را آورديم، حالا هم برديم، راست هم مىگفتند. آورده بودند براى سركوب كردن اسلام و يكى از راههايش همين بود كه اين مجالس را از دست شما بگيرند. جوانهاى ما خيال نكنند كه دارند يك خدمتى مىكنند مىروند توى مجلس، اگر صحبت عزا بشود، مىگويند نه، اين را نگو، غلط است اين حرف، بايد اين را بگويد، بايد اين ظلمها را بگويد تا مردم بفهمند كه چه گذشته آن وقت و بايد هر روز اين كار بشود، اين جنبه سياسى دارد، جنبه اجتماعى دارد.
قلمفرسائى مغرضين بر عليه روحانيت، اين طليعهداران آزادى
بازى نخوريد از اين حرفهاى نامربوطى كه مىزنند و از هر طرف حمله كردهاند به اينكه اسلام را از بين ببرند و از هر طرف حمله كردهاند به اينكه اين نهضت را از بين ببرند، گاهى روحانيتش را از بين مىبرند، گاهى چه. اين روحانيون بودند كه شما را آزاد كردند، حالا قلمهايتان را به ضد روحانيون قلمفرسائى مىكنيد؟! شما كجا بوديد آنوقتى كه روحانيون حبس مىرفتند؟ آنوقتى كه پاى روحانى ما را اره كردند. شما كجا بوديد؟ آنوقتى كه با روغن پاى روحانى ما را سوزاندند، شما كجا بوديد؟ حالا سر درآورديد و حرف مىزنيد و - نمىدانم - به ولايت فقيه اشكال مىكنيد؟ - نمىدانم - مجلس را مىخواهيد منحل بكنيد؟ مگر شما قدرت اين را داريد؟ توى دهنتان مىزنم من. دست برداريد از اين حرفها، از اين مزخرفات، وارد بشويد در جرگه اسلام، وارد بشويد در جرگه مسلمين بگذاريد كه اين مملكت سر و سامان پيدا بكند. او در كردستان، دموكرات در كردستان خلاف مىكند، آقايان در تهران. بس است ديگر، كفايت كرد.
خداوند همه شمارا انشاءالله مويد و منصور و نهضت را به پيش ببريد. از هيچ چيز نترسيد، هيچ خوف به خودتان راه ندهيد. تا اتكال به خدا داريد، تا اسلام را سرمشق خودتان قراردهيد، كسى نمىتواند به شما تعدى كند. خداوند همهتان را انشاءالله حفظ كند. موفق باشيد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 33
تاريخ: 1/8/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اهالى مسجد ارباب تهران
اين آقايان روشنفكر كه حالا در اقليت واقع شدهاند، مىخواهند بگويند راى اكثريت ميزان نيست!
بسم الله الرحمن الرحيم
انسان بايد به تدريج تجربه پيدا كند. ما قبل از انقلاب نمىدانستيم كه بعد از انقلاب چه خواهد شد، تجربه نداشتيم. حالا كه انقلاب شده است مىبينيم كه يكى از ثمرات انقلاب هرج و مرج شده است، هر كس هر چه دلش مىخواهد مىگويد، هر كس هر عملى را كه مىخواهد انجام مىدهد و ابدا در فكر اين نيستند كه آيا اين حرفى كه مىزنند در مسير ملت است، آنكه ملت خواسته بود و راى مثبت به او داد يعنى راى اكثريت قاطع كه تمام مخالفين وقتى يك طرف شدند و ملت هم يك طرف، صد، صدى نود و هشت ملت راى داشتند و دو، تمام مخالفين، و ملت ما با فرياد و با راى، راى به جمهورى اسلامى داد. جمهورى كه ملت ما مىخواهد اين است كه محتواى اين جمهورى احكام اسلام باشد و تمام مملكت روى احكام اسلام اداره بشود و آنچه كه خداى تبارك و تعالى فرموده است به وسيله پيغمبر اكرم و به ما رسيده است به وسيله ائمه اطهار، آنها تحقق پيدا بكند. حالا كه راى مردم دادند و تمام كارها با نظر مردم انجام گرفته است، مىبينيم كه گروههاى مختلفى پيدا شدهاند و هر كس هر جور دلش مىخواهد صحبت مىكند، وقتى هم كه از آنها سوال بكنند، برهانش اين است كه انقلاب شده است و چون انقلاب شده است ديگر بايد همه انقلابى باشند و معنى انقلابى اين است كه ديگر موازين ندارد و ميزان عقلى، ميزان انسانى و ميزان اسلامى در كار نيست. نطقها مىشود، كاغذها نوشته مىشود، قلمها به كار افتاده است در گوشه و كنار كشور و هر كس هر چه به نظرش مىآيد مىنويسد و مىخواهد تحميل كند به يك ملت سى و چند ميليونى. همين آقايانى كه فرياد مىزنند كه بايد دموكراسى باشد، بايد آزادى باشد، همين آقايان مىنشينند دور هم و يك چيزى پيش خودشان مىگويند و مىخواهند تحميل كنند به يك ملت سى و چند ميليونى. مثلاً مجلس خبرگان با اكثريت ملت رفته است و مشغول كار است حالا مىبينيم كه يك دسته چند نفرى دور هم جمع مىشوند و مىگويند مجلس خبرگان بايد منحل بشود.
من نمىدانم كه اين آقايان بايد منحل بشود چكارهاند كه مىگويند بايد منحل بشود. براى چه منحل بشود؟ براى اينكه اين آقايان اهل علم هستند؟! براى اينكه آقايان به اسلام عقيده دارند و احكام
صحيفه نور ج 10 صفحه 34
اسلام را دارند جمع مىكنند؟! چون گفتند كه ولايت فقيه بايد باشد و نظارت فقيه بايد باشد؟! اينها از نظارت فقيه در امور مىترسند، مىگويند قدرتمند مىشود فقيه، وقتى قدرتمند شد هرج و مرج مىشود و - عرض مىكنم كه - از آن مسائل كه مىگويند، لكن مضايقه ندارند كه مثلاً يك قدرتى دست نخست وزير باشد، يك قدرتى دست رئيس جمهور باشد لكن معمم نباشد، غربى باشد، هر چه مىخواهد باشد. منطق تقريبا به حسب واقع اين، لكن صورت يك صورت ديگر است. ما مىگوئيم كه شما مىتوانيد كه، يك اقليت ده نفر، صد نفر، هزار نفرى مىتواند كه حالا بگويد ملت راى داده است به جمهورى اسلامى، لكن بايد جمهورى باشد، نه اسلامى؟ اين بايد يعنى چه؟ بايد اين كار بشود، اين بايد، اين صد نفر، هزار نفر چكارهاند كه در مقابل يك ملت بايد مىگويند؟ مجلس خبرگان را مردم تعيين كردند، تهران بيش از دو ميليون به مرحوم آقاى طالقانى راى دادند، بيش از دو ميليون به آقاى منتظرى راى دادند، قريب دو ميليون به ديگران راى دادند يك ميليون و چقدر به ديگران راى دادند، اكثريت آوردند، در شهرهاى ديگر اكثريت آوردند، اكثريت قاطع آوردند و ديگران در اقليت بودند، حالا كه در اقليت واقع شدند، اين آقايان روشنفكر و اين آقايانى كه ادعاى دموكراسى مىكنند، حالا كه در اقليت واقع شدند، مىخواهند كه بگويند نه، راى اكثريت ميزان نيست، بايد منحل بشود.
من مىپرسم از اين آقايان كه چرا بايد منحل بشود، چه شده است؟ چطور شما بايد مىگوئيد؟ شمائى كه مدعى اين هستيد كه بايد آزادى باشد، شما مىگوئيد راى آزاد ندادند مردم؟! شما مىگوئيد كه مردم آزاد نبودند در راى و راى درست ندادند؟!
فرض اين است كه از اول شما اين مطلب را نگفتيد آن وقتى كه مردم راى دادند و همه مردم هم ديدند كه راى آزاد مردم دادند اينها خيال مىكنند كه اگر مجلس منحل بشود، مجلس ديگر نمىخواهيم يا دوباره از سر بايد انتخاب بشود. اگر صد مرتبه انتخابات بشود مردم علمايشان را انتخاب مىكنند صد مرتبه، اگر صد مرتبه انحلال پيدا كند مجلس و دوباره مردم چيز باشند، مردم اشخاصى كه متدينند و اشخاصى كه شناخته شدهاند و اشخاصى كه - عرض مىكنم كه - غربزده نيستند و اشخاصى كه توجه به اسلام دارند، اينها را تعيين مىكنند. شما باورتان بيايد كه اينطور نيست كه شما خيال مىكنيد كه اگر چنانچه منحل بشود، اولا انحلال نمىشود، كسى حق ندارد، خود ملت حق دارند، و ثانيا اگر منحل بشود يك وقت بگوئيد كه خوب، ما قانون ديگر نمىخواهيم، بس است، خوب، شما حق يك همچو چيزى نداريد. يك وقت مىگوئيد كه قانون مىخواهيم، قانون هم ملت بايد تعيين كند. مجلس موسسان باشد. ملت متدينين را، علمايشان را، متدينينشان را تعيين مىكند. و كلاهم، وكلاء دارالشورا هم باشد، باز همين طور است. شماها بايد عزا بگيريد براى اينكه نه در مجلس خيلى راه داريد و نه در مجلس موسسان خيلى راه داريد و نه در جاهاى ديگر راه داريد و علتش اين است كه يك ملتى است فرياد زده است كه ما اسلام را مىخواهيم و دنبال اين است كه اسلام را به دست بياورد، وقتى دنبال اين است كه اسلام را به دست بياورد، صد دفعه هم كه شما آن را به هم بزنيد (با اينكه نمىتوانيد به هم بزنيد) صد دفعه هم كه آن را به هم بزنيد باز مردم مىگويند همان اسلام. بله، مىتوانيد شما تبليغ كنيد كه
صحيفه نور ج 10 صفحه 35
يك وقتى مردم از اسلام برگردند، همه ملت برگردند آنوقت دست شما مىافتد، اما مادامى كه مردم فرياد مىزنند كه ما اسلام را مىخواهيم، هر روز هم دارند باز داد مىكنند كه ما اسلام و جمهورى اسلامى را مىخواهيم، مادامى كه اين مساله هست، ديگر نمىشود اين را تغييرش داد و معنا ندارد كه يك اقليتى بخواهد تحميل كند به يك اكثريتى، اين خلاف دموكراسى است كه شما به او عقيده داريد، خلاف آزادى است، خلاف همه انسانيت است بخواهند يك عده معدودى كه اقليت هستند تحميل كنند بر يك عده، اين همان است كه زمان رضاخان هم بود كه يك عده معدودى بودند و با سر نيزه تحميل كردند بر ملت يك چيزها را، حالا سر نيزه تبديل شده است به منطق و تبديل شده است - عرض مىكنم - به قلم و تبديل شده است به توطئه و اينها، و اينطور مىخواهند كه به مردم اغفال كنند، تحميل كنند، چيز بشود، آن هيچ نيست.
نصيحتى به مخالفين براى بازگشت به مسير ملت و پرهيز از توطئه و هرج و مرج
من اعتقادم اين است كه آقايان بايد فكر بكنند، آقايانى كه علاقه مىگويند داريم به اسلام، علاقه مىگويند داريم به ملت، علاقه داريم به كشور، بايد فكر بكنند، بايد در همين مسيرى كه اين سيل دارد مىرود، خودشان را وادار كنند، اگر بخواهند برخلاف آن مسير بروند سيل آنها را خواهد برد از بين. اينها بر همان مسير ملت راه بروند و خيال نكنند كه اين ملت نمىفهمد چيزى، نخير، ملت بهتر از ماها مىفهمد، همانطور راه خودش را پيدا كرده و دارد مىرود و آن معنايى كه شما خيال كرديد كه اينها تحصيل نكردهاند، تحصيل اگر كدورت در ذهنها و در قلوب اشخاص بياورد، معلوم نيست كه آن تحصيلهائى كه شما مىگوئيد، يك هدايتى بكند. مردم هدايت شدند و هدايت كردند مردم را، الان هم همه مطلع هستند كه چه مىخواهند بگويند. يك وقت مىگوئيد نمىدانند چه مىخواهند. آخر مردم مطلعند كه چه مىخواهند. اگر چنانچه ولايت فقيه را كه معنايش اين است كه آنى كه خداى تبارك و تعالى براى نظارت در امور و تعيين مراكز قدرت مشخص كرده آن عبارت از فقيه جامعالشرائط است، اگر همين را شما به رفراندم ملت بگذاريد، همان رايى كه او آورد، اين راى را هم خواهد آورد. مردم همين را مىخواهند، مردم آن چيزى كه خدا مىخواهد، آن چيزى كه پيغمبر خدا فرموده، مىخواهند. بيخود دست و پا مىكنند، بايد به مسير ملت بيايند و اگر واقعاً علاقهمندند كه اين مملكت يك مملكت صحيحى بشود بگذارند يك آرامشى پيدا بشود، بگذارند كه يك آرامشى پيدا بشود، توطئه در اطراف نشود، توطئه در مركز، در كردستان و در ساير جاها نشود تا يك آرامشى پيدا بشود، وقتى كه اين آرامش پيدا شد آنوقت همه چيز ملت به جاى خودش هست، همه چيز ملت درست مىشود، دست اجانب كوتاه مىشود و نمىگذارند ديگر برگردند. اما الان يك دسته در تهران توطئه كنند، يك دسته در بلوچستان توطئه كنند، هر دسته در يك جائى ممكن است يك وقتى به اينطور چيزها يك نهضت خداى نخواسته شكست بخورد و اگر شكست بخورد همه چيزمان از بين خواهد رفت. همه با هم باشيد، همه ملت باشيد، همه دست به دست هم بدهيد، همانطورى كه از اول هم اين نهضت را آنهائى كه شركت
صحيفه نور ج 10 صفحه 36
داشتند، نهضت را رساندند تا اينجا، باز هم با هم باشيد تا اين نهضت انشاالله به ثمر برسد و انشاالله آن چيزى را كه خدا و رسول خدا مىخواهد و آن چيزى را كه قرآن مجيد مىخواهد، اين چيزها عملى بشود و اين صلاح دين و دنياى همه ملت است و صلاح همه مملكت است. و هيچ وقت خيال نكنيد كه ديكتاتورى در اسلام است، يا ديكتاتورى در روحانيت است، يا ديكتاتورى در اينطور چيزها، ابدا اين حرفها در كار نيست، ديكتاتورى در كار نيست. شماها ديكتاتورى نكنيد، ملت ما ديكتاتور نيستند، ملت ما هم ديكتاتور نيستند، علماء ما هم ديكتاتور نيستند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 37
تاريخ: 1/8/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشكده افسرى و فرماندهان ارتش جمهورى اسلامى
ارتش، اساس و ركن استقلال يك كشور است
بسم الله الرحمن الرحيم
شما مىدانيد كه ارتش اساس و ركن استقلال يك كشور است. اگر ارتش اصلاح بشود، استقلال كشور حفظ مىشود و اگر خداى نخواسته در ارتش يك فسادى، يك فسادى باشد، استقلال كشور به خطر مىافتد. و مىدانيد كه امروز افرادى كه ناصالح هستند و افراد چپ، افراد وابسته به رژيم سابق در همه جا نفوذ دارند ولا محاله در ارتش هم هستند و اگر اينها بمانند در ارتش، ممكن است كه ريشه بكنند، ممكن است توطئه بكنند و خداى نخواسته يك وقت يك ارتش را به فساد بكشند.
با تصفيه و اصلاح ارتش، استقلال كشور حفظ مىشود
بنابراين تصفيه ارتش از مسائل بسيار مهم است كه با تصفيه ارتش حفظ استقلال كشور مىشود و شما موظفيد به اينكه استقلال كشورتان را حفظ كنيد و موظفيد به اينكه انشاالله تصفيه بكنيد و افرادى كه مىدانيد كه نالايق هستند، مىدانيد كه فاسد هستند، مىدانيد كه مفسده جو هستند، اينها را از خودتان، از بين خودتان خارج كنيد، تصفيه كنيد، يك ارتش مستقل اسلامى - انسانى كه در خدمت كشور و در خدمت ملت و در خدمت اسلام باشد.
شما مىدانيد كه سابق، بنا بر اين بود كه ارتش را در مقابل قرار بدهند. اين نكتهاش اين بود كه چون سران بالا خيانتكار بودند و از ملتها مىترسيدند، چون از ملت مىترسيدند، علاج را اين مىديدند كه بايد با ملت مقابله كنند. از اين جهت قواى انتظامى را و بالاتر قواى ساواك را در مقابل ملت قرار داده بودند براى ايجاد رعب. مردم وقتى كه اين لباس را مىديدند به وحشت مىافتادند، وقتى اسم ساواك را مىشنيدند وحشت مىكردند. اگر يك مشكلى براى كشور پيش مىآمد، اگر دامن نمىزدند به آن، (به آن مشكل) لكن همراهى نمىكردند، بىتفاوت بودند براى اينكه مىديدند كه اينها مقابل هم هستند، تربيت اينطور شده است كه تمام قواى انتظامى و دولتى در مقابل ملت باشند.
بحمدالله آن طرز فكر رفت و به جاى او طرز فكر ديگر آمد و حالا مهم است اين مطلب كه شماها حفظ كنيد اين معنا را كه با ملت پيوندتان پيوند برادرى باشد، آنطورى نباشد كه از شما بترسند، اينطور باشد كه شما را با آغوش باز بپذيرند. الان مىبينيد كه هر جا كه شما برويد، مردم به شما اظهار
صحيفه نور ج 10 صفحه 38
بشاشت مىكنند، شعار مىدهند براى شما، در صورتى كه سابق فرار مىكردند. اين را نبايد حفظ كرد، چنانچه در بين خودتان كه من افسر ارشد هستم، من افسر هستم ديگران به ديگران ظلم بكنند، خداى نخواسته اين طرز نباشد. همه مراتب بايد محفوظ باشد، اطاعت بايد بشود اما برادرى هم بايد باشد، اطاعت فرزندى از پدر باشد. شما با زيردستان خودتان خوشرفتارى كنيد و آنها احساس كنند كه شما مسائل آنها را مىخواهيد، آنها را دوست داريد، آنها از خود شما هستند، پيوند شما هستند. وقتى اينطور شد، يك ارتش، ارتشى اسلامى مىشود. ملت هم با ارتش اسلام دوست است، رفيق است، پشتيبان است. و همه با هم برادر باشيد و همه با هم در خدمت اسلام و در خدمت كشورتان و اميدوارم كه ديگر آن مسائل سابق و چپاول سابق، آن زورگوئىهاى سابق برنگردد، همه با هم برادرانه زندگى كنيم و همه با هم برادرانه حفظ كشورمان بكنيم. من دعاگوى همهتان هستم، خدمتگزار همه هستم خداوند همهتان را انشاءالله حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 44
تاريخ: 2/8/58
بيانات امام خمينى در جمع افسران فارغالتحصيل
افسران ارشد با زيردستان خود همان كنند كه پيغمبر (ص) مىفرمود
بسم الله الرحمن الرحيم
آقايان توجه دارند كه انتقال پيدا كردند از ارتش طاغوتى به ارتش الهى. توجه دارند كه رژيم تبهكار سلطنتى مبدل شد به رژيم جمهورى اسلامى كه عدل در او سرلوحه تمام برنامههاست. توجه دارند كه حالا كه ارتش اسلامى است وظائفشان با آن وقت كه ارتش، ارتش طاغوتى بود فرق دارد. همانطورى كه موظفند سلسله مراتب را حفظ كنند، بزرگترها، صاحب منصبها و افسرهاى ارشد موظفند كه با ساير طبقات به طور سلامت و به طور اسلاميت رفتار بكنند و گمان نكنند سربازان كه حالا كه انقلاب شد ما بايد اطاعت نكنيم. اسلام اطاعت فقيه را واجب دانسته است و من امر مىكنم به شما كه اطاعت كنيد از مافوقهاى خود و حفظ نظام را بكنيد و من سفارش مىكنم به افسرهاى ارشد و ديگر افسرها كه مراعات اسلامى خودشان را بكنند و با زير دستان همان كنند كه پيغمبر اسلام با زيردستان مىفرمود و امير المومنين سلام الله عليه.
توجه به اسلام، ضامن استقلال مملكت
الان شما در آغوش اسلام هستيد و برادر با همه مسلمين و همه در آغوش اسلام هستيم و بايد وظائف اسلامى را عمل كنيم، همچو نباشد كه فقط اسم جمهورى اسلامى باشد، اسم ارتش اسلام باشد، ولى معنا و محتوا آنطور نباشد. برادرها! اگر بخواهيد استقلال مملكت خودتان را حفظ كنيد و اگر بخواهيد از تحت يوغ ابرقدرتها تا آخر خارج بشويد به اسلام توجه كنيد و به احكام اسلام سر فرود آوريد. اسلام براى شما و براى ما و براى ملت ما تمام آزادىها و استقلال را فراهم مىكند و در سايه اسلام ما مىتوانيم مملكت خودمان را حفظ كنيم. شما ديديد كه ملت ما با نداشتن ابزار جنگى، لكن داشتن ايمان بر تمام ابرقدرتها كه پشتيبانى مىكردند از رژيم سابق غلبه كردند و اين نبود جز اتكال به اسلام و اتكال به قرآن كريم.
اكنون كه لشكر اسلام هستيد، در خدمت اسلام باشيد
و من اميدوارم كه شما برنامهتان، برنامه اسلامى باشد، در زندگانى شخصى در زندگانى نظامى،
صحيفه نور ج 10 صفحه 45
در برخورد با ملت. برخوردهاى سابق، برخوردهاى دشمنى بود، ملت ما با ارتش آشتى نداشت، براى اينكه آنها را وادار مىكردند به اينكه به ملت ظلم كنند و ملت هم وادار مىشد به اينكه به آنها پشت كند. لكن اكنون كه شما لشگر اسلام هستيد، ارتش اسلام هستيد، ملت پشتيبان شماست و شما هم بايد پشتيبان ملت باشيد. مرزهاى خودتان را بايد حفظ كنيد، مرزدارى كنيد. بايد نظم را حفظ كنيد، سلسله مراتب بايد حفظ بشود و تمام شما در خدمت اسلام و همه ما در خدمت اسلام و من در خدمت همه شما. سلام بر همه شما و درود الهى بر همه ملت.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 46
تاريخ: 3/8/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پرسنل پايگاه نيروى هوائى آذربايجان شرقى
با حفظ وحدت و اتكال به اسلام نهضت را پيش ببريد
بسم الله الرحمن الرحيم
من از شما تشكر مىكنم كه از نزديك آمديد با هم ملاقات كنيم، ملاقات برادرانه و ذكر گرفتارىهائى كه داريم، البته مطمئن باشيد كه گرفتارىها يك انگيزه اساسى كه جلوى اين نهضت را بگيرد ندارد. آن نهضتى كه نهضت ملتى كه ابرقدرتها را از پا درآورد و به عقب كشاند نمىشود كه با شرارت بعضى اشرار و بعضى باقيماندههاى رژيم سابق يا دست نشاندههاى امريكا و صهيونيسم بتوانند بر اين نهضت غلبه كنند. غلبه با شماست. شما همانطور كه با كمك ملت و وارد شدن در صف ملت بر مشكلات بزرگ غلبه كرديد، انشاءالله از اين به بعد هم با حفظ وحدت خودتان و با اتكال به اسلام و احكام اسلام اين مقصد را به پيش خواهيد برد و من اميدوارم كه يك مملكت اسلامى كه در هر جا شما برويد اسلام را ببنيد و هر جا قدم رسول الله را ببينيد و همهمان با هم در هر جاى مملكت برويم رفاه ملت را ببينيم و عظمت مملكت را، عظمت كشورهاى اسلامى را ببينيم، انشاءالله اميد است متحقق شود. خداى تبارك و تعالى با شماست.
تكليف اقشار ملت در رفع و بازسازى خرابىها و عقبماندگىهاى حاصل از رژيم شاهنشاهى
البته تكليفهائى است، الان بر ما و شما و همه ملت هست. ما الان در بين راه هستيم سد بزرگ را شكستيم، لكن فسادهائى كه آنها به جا گذاشتند و گرفتارىهائى كه آنها به جا گذاشتند بازمانده است. خرابىها مانده است، آشفتگىها مانده است، عقبماندگىها مانده است، ما وارث يك مملكتى هستيم كه در پنجاه و چند سال تحت فشار امريكا و انگلستان و ساير ممالك ابرقدرت بوده است و به صورت خرابهاى در آمده است كه همه چيزش عقب مانده است و بالاتر از همه نيروى انسانيش عقب مانده است، نگذاشتند كه رشد بكند، نيروى انسانى را نگذاشتند كه اسلام آن كارهائى را كه مىخواهد بكند، از اين جهت ما يك مملكتى هستيم كه جنگزده هستيم، مملكتى هستيم كه پنجاه سال فساد در آن بوده است، فسادزده هستيم و بايد با همت همه قشرها اين فسادها از بين برود و همه با هم دست به هم بدهيم و اين بار را به محل خودش برسانيد و اين نهضت را ثمر بخش كنيد. و تكليف همه ما
صحيفه نور ج 10 صفحه 47
اين است كه همه در هر محلى كه هستيم به تكليف خودشان عمل بكنند، تكاليف شخصى، تكاليف اجتماعى و تكاليف سياسى، شما كه در ارتش هستيد (و اميدوارم كه نيروى شما هر روز بيشتر بشود) شما در آنجا مشغول باشيد براى اصلاح امور.
نيروهاى نظامى بايد اسلامى شوند
ارتش اساس يك مملكت است، حافظ يك مملكت است و اگر ارتش، اسلامى و فكرش اسلامى بشود، مملكت را به كمال مطلوب مىرساند. شما حافظ حدود كشور هستيد و كسى كه حافظ حدود كشور اسلامى است بايد خودش هم اسلامى باشد. بايد در پادگانهاى شما اسلام حكومت كند، بايد شما اسلامى باشيد. بايد تمام نيروهائى كه هست، چه نيروهاى نظامى و چه نيروهاى ديگر، همه بايد اسلامى بشوند. جمهورى اسلامى بايد محتوايش تحقق پيدا بكند و اگر محتوا تحقق پيدا بكند، ديگر دست همه اجانب از شما كوتاه است.
از تشبثات و تبليغات ضد انقلابيون نهراسيد
توجه داشته باشيد اين قدرتى كه داشتيد حفظ بكنيد، وحدت كلمه را حفظ بكنيد، با هم باشيد، همه گرفتارىهايى كه بعد از هر انقلاب است، خيلى به نظر نياوريد. بعد از هر انقلاب البته گرفتارىهاى زيادى است خصوصاً يك انقلابى كه وارث يك مملكتى است كه پنجاه سال كوبيدند آن مملكت را و همه چيزش را از بين بردند. شما وارث يك همچو مملكتى هستيد. بعد از هر انقلابى يك بيمارى در ملتها پيدا مىشود و بحمدالله اين انقلاب ما از همه انقلابهائى كه تاكنون اتفاق افتاده است پاكتر و صافتر و بايد اين را انقلاب سفيد اسمش را گذاشت و من اميدوارم كه چون انقلاب اسلامى بوده است و براى اسلام بوده است و با فرياد الله اكبر اين انقلاب به پيروزى رسيد، خداى تبارك و تعالى با ما باشد و انشاءالله هست و خداى تبارك و تعالى پشتيبان شما و پشتيبان ما پشتيبان ملتهاى اسلامى، پشتيبان ملت ايران باشد و همه با هم به پيش برويد و گرفتارىها را انشاءالله رفع كنيد قدرتمند باشيد. هيچ از اين حرفهائى كه زده مىشود، از اين قلمفرسائىهائى كه مىشود و از اين چيزهائى كه در مثلاً بعض مكتوبات گفته مىشود كه ايران حالا شلوغ شده و چطور است، خصوصاً چيزهاى خارجى هيچ از اينها نترسيد، هيچ خبرى نيست. قدرت دست خودتان است و مملكت هم دست خودتان است. اين چهار نفر و چند نفرى هم كه مفسده مىكنند، اينها هم به قبرستان فرستاده مىشوند. شما انشاءالله باقى هستيد و باقى بمانيد انشاءالله. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 48
تاريخ: 3/8/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى شهرستان بابل
آشوب ضدانقلابيون سدى براى انجام اقدامات عمرانى در كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
من اين چيزهائى كه شما خوانديد، نه اينكه دفعه اول بوده كه مىشنوم، ما از اول كه اين انقلاب بحمدالله به آن پيروزى نسبى رسيد و سى و پنج ميليون جمعيت از حبسها بيرون آمدند و بيرون ريختند، و بعد از آنى كه از آن جهت هجمهاى بيرون آمدند، به فكر خودشان افتادند و توجهشان از نهضت كم شد و به فكر گرفتارىها افتادند، تقريبا هر روز چندين مرتبه يا در كاغذها مىخوانيد يا در صحبتها مىشنويد. نه اين است كه ما غافل باشيم از اين مسائل، اين مسائل معلوم است و شما مىدانيد كه اقلا حالا ما وقتى صرفنظر از دو هزار و پانصد سال بكنيم، در اين پنجاه و چند سال برنامه اين بوده است كه وضعيت ايران - آشوب - به آشوب بكشند، به تباهى بكشند، يعنى همه چيز ما را از بين ببرند. كشاورزى را كه خود شما مطلع بر آن هستيد مىبينيد كه چه به روزش آوردند به اسم اصلاحات و همه چيز را، همه جا را عقب مانده نگه داشتند كه الان كه از هر جا كه مىآيند مىگويند، هر گروهى كه مىآيند مىگويند كه اينجائى كه ما هستيم از همه جا بدتر است. از كردستان همين حرف را مىزنند، از بختيارى همين حرف را مىزنند، از بلوچستان همين را مىگويند، از خوزستان همين را مىگويند و اين براى اين است كه در همه جا اين حرفها هست. اين عقبافتادگىها و نگه داشتن مردم را در فقر و فاقه و بردن ذخاير ملت و دادن به دشمنهاى اسلام به طور رايگان، تقريبا اين مساله، مسائل را پيش آورده است و مسائل هم بيشتر از اينهاست كه شما مىگوئيد. شما يك مقدارش را البته گفتيد، لكن مىدانيد كه بيشتر از اينهاست، لكن به مملكتى كه اولا جمعيت سى و پنج ميليونى يكدفعه از اختناق بيرون آمد و آزاد شده، اين تقريبا بعد از آزادى، همه براى خودشان حق قائلند كه در همه مسائل دخالت كنند و بايد هم بكنند. خوب، مسائل، مسائل خودشان است، لكن بايد فكر اين هم بكنند كه آيا اين مسائل كه ذكر مىشود، همهاش قابل حل است به اين زودىها؟ اين خانه ندارى مردم، اين فقر و فلاكت مردم، اين زاغهنشينى مردم، اين عقبماندگى اقتصاد، اين فاسد شدن رژيم، كار كردن و - عرض مىكنم - كشاورزى و امثال ذلك، اينها قابل اين است كه يك دولتى، يك جمعى مثلاً بتوانند اين را به اين زودىها به حال اول، يعنى نه به حال اول، به حال صحيح برگردانند؟ اين البته وقت لازم دارد. از آن طرف هم كه شما مىبينيد كه مهلت نمىدهند به دولت، مهلت نمىدهند به ما كه بتوانيم با يك فراغى
صحيفه نور ج 10 صفحه 49
فكر اين مسائل را درست بكنيم، آشوب بپا مىكنند. خوب، در يك كردستانى كه آشوب هست، زد و خورد هست و دائما فتنهگرى هست، مىشود در آنجا حالا اسفالت بكنند؟ در نظر بگيرند آسفالتش بكنند؟ جنگ است در يك حال جنگ نمىشود كه اسفالت كرد، نمىشود كه خانه سازى كرد، نمىشود كه كارهاى عمرانى كرد و در يك حالى كه دامن دارند مىزنند به اينكه مردم را مايوس كنند از اين مسائل، باز مردم را مىخواهند كنار بگذارند، مايوس بكنند تا اينكه آن قدرتى كه مىتواند كارها را انجام بدهد و آن قدرت ملت است متشتت بشود و مايوس بشود و نتواند كار بكند، بايد همه اين امور را در نظر گرفت.
پوچى شايعات مفسده جويان
اين مسائل كه گفتيد بسياريش در دست مطالعه است كه انجام بدهند. همين ديروز كه بعضى از آقايان اينجا بودند، راجع به همين، بعضى از مسائل كه گفتيد، با من صحبت كردند و - عرض مىكنم كه - بناست كه مطالعه كنند و عمل بكنند. شما خيال نكنيد كه به فكر ما نيستيم. - ما - مىبينيد كه الان همه اينجا هستند و مسائل خودشان را مىگويند و بعد از شما هم باز يك دسته ديگر هستند، بعد از آنها هم باز يك دسته ديگر هستند و ما بايد بالاى پشتبام برويم با مردم تماس بگيريم، پائين و اينجا و در عين حال مىبينيد كه آنهائى كه مىخواهند مفسده كنند مىگويند كه فلانى اصلاً كسى با او ملاقات نمىكند. الان شما كه اينجا هستيد، آنها نشستهاند با قلم خودشان مىگويند كه با فلانى كسى ملاقات نمىكند، يك كانال دارد و آن هم مثلاً بعض از اهل علم هست. در صورتى كه من از صبح كه پا مىشوم (كه شما مىدانيد خوب، من سنم هشتاد سال است) از صبح كه پا مىشوم تا ظهر كه گاهى وقتها نماز ظهرم يك قدرى هم عقب مىافتد، با مردم مختلف، با اشخاص مختلف، با زنها، با مردها، با اهل علم، با غير اهل علم طوايف مختلف با من صحبت مىكنند و حرفهايشان را مىزنند، همانطور كه شما داريد مىگوييد، شما حرفهايتان را زديد. اينها كه مىگويند كه فلانى كسى با او ملاقات نمىكند نظرشان اين است كه به مردم حالى كنند كه فلانى نمىتواند كار بكند براى اينكه هيچ اطلاعى از هيچ جا ندارد، براى اينكه هيچ اطلاعى از جائى ندارد نمىتواند يك كارى انجام بدهد. در صورتى كه من از همه جاها مطلعم. الان مسائلى كه آقا راجع به كردستان مىگفتند، من مطلع بودم، آن مسائل را بيشترش را مطلع بوديم.
اسلام، خطرى براى مستكبران و رباخواران
و مسائلى كه الان شما چيز كرديد، مسائلى است كه مكرر صحبت شده است، عرض مىكنم كه در فكر هستيم و شما مطمئن باشيد كه اسلام براى مستضعفين است. من اشخاصى كه سرمايهدارها بودند، اشخاصى كه - عرض مىكنم كه - كارخانهدارها بودند، مكرر اينجا، جمعيتشان گاهى آمدند اينجا، من با آنها صحبت كردم گفتم به اينكه نمىشود اينطور كه يك دستهاى آنطور زندگى بكنند و
صحيفه نور ج 10 صفحه 50
آنطور حتى براى سگهايشان اتومبيل داشته باشند و يك دسته ديگر توى اين زاغهها باشند كه هر ده نفرشان يك سوراخى، اصلاً قابل تحمل نيست. و من اعلام خطر كردم به آنها گفتم اگر خداى نخواسته يك وقت مردم، در متن اسلام انفجار پيدا بشود، يك وقت اين است كه در زمان طاغوت يك چيزى واقع مىشد، خوب، مىگفتند طاغوت است و ماها هم به آنها مىگفتيم كه انشاءالله اسلام اگر تحقق پيدا كند، كارها انشاءالله درست مىشود و حالا هم همان معنا را مىگوييم، يك وقت اين است كه در اسلام خداى نخواسته يك ياسى پيدا بشود براى خاطر اينكه ما هم نتوانيم اين اشخاص فاسد را بكشيم يك قدرى پايين و اين مستضعفين را يك قدرى بالا و به هم نزديكشان بكنيم، اگر يك انفجارى پيدا بشود با ياس از اسلام، هيچ قدرتى نمىتواند خاموشش كند و اين خطرى است براى اين طبقهاى كه به فكر نيستند. من به آنها نصيحت كردم، حالا هم به همه كسانى كه داراى اموال زياد هستند نصيحت مىكنم كه شما فكر بكنيد، بدانيد كه اگر خداى نخواسته اين جمعيت مايوس بشوند، انفجار در آنها پيدا بشود، همه شما، همه ما از بين خواهيم رفت. بايد فكرى بنشينيد بكنيد خودتان، خودتان فكر بكنيد، البته آنها فكر نكنند، ما فكر مىكنيم، اينطور نيست كه ما فكر نكنيم، ما با وجوه شرعيه، با ولايت الهيه با آنها عمل مىكنيم. من در نجف هم كه بودم، در صحبتى كه، مصاحبهاى كه از لوموند آمدند كردند گفتم به آنها كه ما وضعمان چه جورى است. خودمان آنهائى كه داراى كذا و كذا هستند به حساب مىكشيم و حسابهايشان را رسيدگى مىكنيم و اسلام اينطور نيست كه همچو اجازه بدهد كه اين دسته آنطور، آن دسته آنطور، اين ابدا اسلام همچو اجازهاى را نداده. اينها بايد حسابهايشان كشيده بشود، اينها اصلاً حساب نداشتند با اسلام، رباخوارها بايد حسابشان كشيده بشود در موقعش، البته حالا هم مىكنند اما بايد به طور صحيح بشود. در هر صورت شما متوجه باشيد به اينكه ما مىدانيم اين گرفتارىها را و من مىدانم كه در بعض از جاها. و اما راجع به اينكه گفتيد هماهنگ نيستند اين دادگاهها، همين معنا در چند روز پيش از اين، در قم يك اجتماعى از همه اينها شد و همه را دعوت كردند و يك وضع هماهنگى را پيشنهاد كردند، و انشاءالله اين هم درست خواهد شد و ما مىدانيم كه خوب بعضى از اشخاص هستند و حتى بعضى از معممين هستند كه درست عمل نمىكنند و ما بايد البته با تدريج آنها را اصلاح بكنيم. درست خواهد شد، مطمئن باشيد.
شما بوديد كه با مشت خالى اين دولت قوى را، اين قدرت شيطانى را شكستيد و به جهنم فرستاديد. شما حالا از چه مىترسيد؟ از چهار تا دموكرات كه ترس ندارد و چهار تا دزد. اينها دزدهائى هستند كه من يادم هست، شما شايد هيچ كدام يادتان نباشد كه دزدها مىآمدند، حتى در خمين كه ما بوديم، وقتى ريختند كه مىخواستند خمين را بگيرند منتها مردم جلوگيرى كردند، اينها هر روز سر گردنهها بودند و دزدى مىكردند. ولى در يك مدتى دزدىها همه متمركز شد در يك جا و او در پيش رضاخان و پسرش، همه دزدىها را متمركز كردند در يك جا، جلو گرفتند از ساير دزدها اما دزدىها را خودشان كردند. حالا آنها رفتند و يك قدرى بر آنها آزادى پيدا شده و چهار تا دزد هم دزدى مىكند. از اين چهار تا دزد چه كسى بايد بترسد؟ هيچ كس از اين چهار تا دزد نمىترسد. اينها اصلاح مىشود،
صحيفه نور ج 10 صفحه 51
درست مىشود.
برترى انقلاب ايران در مقايسه با ساير انقلابات به دليل ماهيت اسلامى آن است
شما اگر ملاحظه كنيد آن انقلاباتى كه در ساير جاها و كشور پيدا شده، انقلابات، انقلابى كه در شوروى پيدا شده است، شصت و چند سال از آن مىگذرد الان هم نابسامان است، الان هم در آن فساد هست. ميليونها آدم را اينها مىكشتند در اين انقلابات، ميليونها آدم. الان يك انقلابهاى جزئى كه واقع مىشود مىگويند - كشتارش - دو ميليون جمعيت كشته شده. اين انقلاب ايران از باب اينكه انقلاب اسلامى بود، يك انقلابى بود كه وقتى آنها كه بر انقلاب تسلط پيدا كردند اعتقاد به اسلام داشتند، نمىريختند بيخودى مردم را قتل عام بكنند، اين انقلاب بهترين انقلابهائى است كه تاكنون واقع شده است. البته كشتار هم داشته است، لكن كم بوده زياد نبوده، از آن طرف هم اشخاصى كه در مركز فساد بودند، اشخاصى كه چندين سال مردم را به آتش كشيدند، چندين سال قتل عام كردند، اينها هم به سزاى خودشان يك مقدارى رسيدند هم فرار كردند وليكن از همه انقلابهائى كه در عالم پيدا شده است اين انقلاب اسلامى ايران براى خاطر اينكه اسلامى بوده از همه بهتر است و يك انقلاب صحيح است، يك انقلاب اسلامى است. و لهذا بعد از انقلاب يك آزادى مطلقى به همه داده شد. شما خيال مىكنيد در انقلابات ديگر آزادى مىدهند؟ آزادى به مردم نمىدادند. بعد از انقلاب تمام مطبوعات را جلويش مىگرفتند، تمام مجالس را جلويش مىگرفتند، همه دستجات را جلويش مىگرفتند، همه را به طور اختناق جلويش مىگرفتند به اسم اينكه انقلاب، در انقلاب بايد اين چيزها بشود، لكن اين انقلاب اسلامى جلوى هيچ طايفهاى را نگرفته، جلوى هيچ قلمى را نگرفت. چند ماه كه معلوم شد كه مىخواهند توطئه كنند، توطئهگرهائى كه بر ضد اسلام مىخواستند توطئه بكنند، يك چند نفرى را جلويشان را گرفتند كه نه، چه بكنيد. حالا هم يك قلمهاى فاسد باز مىگويند چرا جلوى فلان مجله، چرا فلان مجله، نمىدانند اينها، خوب، آن مجله، روزنامه كذا تمام چيزش از اسرائيل بوده است. اينها مىخواهند كه، توقع اين را دارند كه اسرائيل هم كه در اينجا مىخواهد توطئه كند نبايد جلويش را گرفت، بايد آزاد كرد قلم را. قلم آزاد، قلمى است كه توطئهگر نباشد. قلمى آزاد است، روزنامهاى آزاد است كه نخواهد اين ملت را به عقب و به تباهى بكشد. اين قلمها همان سرنيزه سابق است كه مىخواهند ملت را به تباهى بكشند اينها. البته ملت تحمل نمىكند كه جوانهايشان داده، حالا چهار نفر پشت ميزنشين و بالانشين بنشينند و طرح بدهند و درست بكنند و بگويند كه قلم آزاد نيست، چه آزاد نيست. كدام قلمها آزاد نيست؟ قلمهاى فاسد آزاد نبايد باشد. الان هم فاسدهاشان خيلىهايشان آزادند منجمله همين قلمهائى كه مىگويند چرا آزاد نمىگذاريد، اينها هم توطئهگر هستند.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 55
تاريخ: 4/8/58
بيانات امام خمينى در ميان جمعى از دبيران عضو انجمن اسلامى آذربايجان شرقى
راس همه اصلاحات، اصلاح فرهنگ است
بسم الله الرحمن الرحيم
آنچه كه بعد از انقلاب بر شما معلمين و بر همه قشرهايى كه سمت تعليم و تربيت را دارند وظيفه است و لازم، اينكه اين مغزهائى كه در طول پنجاه و چند سال حكومت جائرانه و سلطه اجانب بايد بگوئيم غربزده شدند، نجات بدهيد، اگر بخواهيد ملت شما نجات پيدا بكند. نجات ملت در فرهنگ و در دانشگاهها بايد طرح بشود. مادامى كه ما پيوستگى مغزى داريم به خارج و اجانب، هيچ يك از اين گرفتارىهايى كه شمرديد، نمىتوانيم از زيرش فرار كنيم. راس همه اصلاحات، اصلاح فرهنگ است و نجات جوانهاى ما از اين وابستگى به غرب، غرب بسيار چيزهاى مفيدى دارد كه براى خودش نگه داشته و يك قدرى از آنها را صادر كرده است با بسيارى از جنايتها به ممالك شرق. آن چيزى كه آنها به اسم علم صادر مىكنند، به اسم فرهنگ صادر مىكنند، به اسم ترقى و تعالى صادر مىكنند آن غير از آنى است كه پيش خودشان است. آنها براى ممالك شرقى يك طور ديگرى فكر مىكنند. اگر ملاحظه كرده باشيد، همين چند روز، قبل، چند هفته قبل در يكى از روزنامهها يا مجلات نوشته بود كه فلان دواها، فلان قسم از دواها در آمريكا ممنوع است لكن براى جهان سوم صدورش مانع ندارد، اطبائى كه در خارج مىروند و تحصيل مىكنند و داراى جواز مىشوند، ديپلم مىشوند و اين كارهايشان را تمام مىكنند، بسيارى از آنها را اجازه اينكه در خود آن كشور طبابت كنند نمىدهند، مىگويند برويد در مملكت خودتان طبابت كنيد. كيفيت تحصيلى كه جوانهاى ما مىروند به آنجا تحصيل مىكنند و به خيال خودشان براى ترقى مىروند، كيفيت تحصيل صحيح نيست يعنى آنها اين معنا، اين چيزهائى كه نفع دارد براى همه به اختيار ما نمىگذارند. اگر چنانچه يك تعليمى هم بكنند، يك تعليم جزئى است و بايد بگوئيم تعليم استعمارى. همه چيز ما را وابسته به خودشان در عين حال مىكنند و به ما هم چيزى نمىدهند. ما الان در همه چيز به گمان همه يك نحو وابستگى داريم كه بالاتر از همه، وابستگى افكار است. افكار جوانهاى ما، پيرمردهاى ما، تحصيلكردههاى ما، روشنفكرهاى ما، بسيارى از اين افكار وابسته به غرب است، وابسته به آمريكاست و لهذا حتى آنهائى كه سوءنيت ندارند و خيال مىكنند مىخواهند خدمت بكنند به مملكت خودشان، از باب اينكه راه را درست نمىدانند و باورشان آمده است كه ما بايد همه چيز را از غرب بگيريم، اين وابستگى را دارند و اين
صحيفه نور ج 10 صفحه 56
وابستگى سرمنشاء همه رابستگىهاست كه ما داريم. اگر ما وابستگى فرهنگى را داشته باشيم دنبالش وابستگى اقتصادى هم هست، وابستگى اجتماعى هم هست، سياسى هم هست، همه اينها هست.
مفهوم آزادى و اختناق در قاموس رژيم سابق و غربزدگان
شما معلمها و همه اساتيد، توجه كنيد به اين معنا كه غرب به ما چيزى نمىدهد كه مفيد باشد. دارد چيز مفيد، اما به ما نمىدهد، صادر نمىكند، آنى كه - به ما صادر - براى ما صادر مىكند آن چيزهايى است كه مملكتهاى ما را به تباهى مىكشد. آزادى صادر مىكند، اما آزادى براى اينكه هر كه هر فحشائى را مىخواهد بكند آزاد است. معالاسف اينهائى هم كه در ايران هستند و آزادىطلب هستند باز وقتى كه مىبينيد يك چيزى كه براى مملكت ما تباهى داشته است و جلويش را گرفتند آنها فريادشان در آمده است كه اختناق است. اختناق اين است كه قلمهائى كه بخواهند به نفع يك كشورى، به نفع كشور شما، به نفع اسلام شما، به نفع ملت شما به كار برود، جلويش را بگيرد. اگر چنانچه يك چيزى كه بر ضرر جامعه ما هست، بر ضرر نهضت ما هست، بر ضرر كشور ما هست، توطئه در كار باشد جلويش را بگيرند اين اسمش اختناق نيست، اين اسمش جلوگيرى از فساد است. اين دو تا را بايد، اين دو مرز را از هم جدا كرد. جلوگيرى از فساد، آزاد قرار ندادن جوانها را به اينكه در اين مراكز فحشا وارد بشوند، هروئينى بشوند، ترياكى بشوند، به فحشا وارد بشوند، قمار باز بشوند و امثال ذلك، جلوگيرى از اينها اسمش جلوگيرى از آزادى نيست و اسمش اختناق نيست، اسمش عمل كردن به نفع خود جوانهاست. در طول اين مدتى كه اين سلسله خبيث در ايران حكومت كردند، يك چيزهائى آزاد بودند، هر كه هر كارى دلش بخواهد بكند - كه - دخالت در امور مملكتى و دخالت در سرنوشت خود كشور نباشد، هر كارى بخواهند بكنند، دامن هم به آن مىزدند. مراكز فحشا در شهرهاى بزرگ و خصوصاً در تهران از همه جا بيشتر و از مراكز صلاح بسيار بيشتر بود. مىگفتند كه مشروب فروشى بيشتر از كتابفروشى است. مراكز قمار، مراكزى كه مهيا مىكردند براى اينكه بچهها را به فحشا بكشند، دخترها و پسرها را به فحشا بكشند، اينها آزاد، دامن هم به آن مىزدند، وسائل هم برايش فراهم مىكردند، تبليغات هم از همه طرف مىكردند، از تلويزيون تبليغ مىكردند، از راديو تبليغ مىكردند، از مجلات - چيز مىكردند - از روزنامهها تبليغ مىكردند. گفتههايشان اينطور بود، نطقهايشان اينطور بود، اين تبليغات آزاد بود و جوانهاى ما را فاسد كرد لكن يك قلم كه بتواند يك كلمه راجع به گرفتارىهاى ملت بنويسد آزاد نبود. يك زبان كه بتواند يك كلمه راجع به مقدرات مملكتش صحبت بكند آزاد نبود. يك كلمه بر خلاف آن چيزى كه آنها دلشان مىخواست از كسى صادر مىشد، سرنوشتى به دست ساواك بود و به آن بساط. آنها آزادى را در يك جبهه نگه داشته بودند و فرياد هم مىزدند: آزاد زنان و آزاد مردان همينها بودند مقصودشان كه اينها آزادند هر كارى كه مىخواهند بكنند، به هر مركز فحشائى مىخواهند بروند. اختناق در يك جبهه ديگر بود، براى قلمهائى كه اگر مىخواست كسى يك كلمه راجع به مصالح مملكت بنويسد، راجع به مصالح اسلام بنويسد،
صحيفه نور ج 10 صفحه 57
اينها آزاد نبود و اختناق بود. الان هم كه ملاحظه مىكنيد، بعضى از قلمها همين جور، همين طور دارند مشق مىكنند، وقتى كه يك توطئهگرى را، يك توطئهگرهائى را كه فسادشان براى ملت ثابت است جلويشان را مىگيرند، فريادشان در مىآيد كه اى كذا و كذا! اگر جلوى يك فحشائى را بخواهند بگيرند باز هم صداى اين آقايان در مىآيد كه آزادى نيست لكن اگر كسى بخواهد يك عملى بكند كه براى كشورش مفيد است، براى آتيه كشورش مفيد است، بيمه مىكند استقلال كشور را، صدايشان در مىآيد كه چرا بايد اينطور بشود. مىخواهند سانسور كنند. اشخاصى هستند كه سانسورچى هستند با قلمهاى خودشان، منتها زورشان نمىرسد كه با عمل بروند جلو بگيرند، با قلمهاى خودشان مىخواهند سانسور كنند حتى مجلس خبرگان را مىخواهند سانسور كنند، انتقاد مىكنند، وقتى ريشه انتقاد را بررسى بكنيد مىبينيد كه ريشه انتقاد برمىگردد به اينكه اگر اين درست بشود، بر خلاف امپرياليسم است، برخلاف مقاصد آنهاست. ريشه اين است لكن در لفظ جور ديگر جلوه مىدهند. الان ما گرفتار يك همچو مسائل هستيم و جوانهاى ما هم گرفتار، اين وابستگى به غرب را دارند. ما بايد همه دست به دست هم بدهيم و اين گرفتارى را بيرون كنيم. غرب را فراموش كنيد.
روابط ما با آمريكا و شوروى، مثل رابطه بره با گرگ است
من فكر مىكردم كه اگر ما بتوانيم يك ديوارى مثل ديوار چين بين شرق و غرب بكشيم، بين ممالك اسلامى و چه بكشيم، ديوار زمينى و هوايى كه مملكت ما از دست آنها نجات پيدا كند و حتى ترقياتشان را هم ما عذرش را بخواهيم به نفع ما بيشتر است، حتى آنهائى كه - به اسم - ترقى به ما مىدهند - به اسم - شما ملاحظه كرديد كه در زمان محمدرضا، اين خائن بدبخت كه حالا نمىدانم آيا صحيح است كه مىخواهد به جهنم برود باز توطئه است اين الان در دست بررسى است، در زمان اين چقدر از ذخاير اين مملكت براى خريد يك ابزارهاى جنگى كه خود ايرانىها نمىتوانند استعمالش كنند چقدر ذخاير ما، بودجه اين مملكت صرف شد براى خريدن اينها، چيزهائى كه به درد ما نمىخورد و براى پايگاه درست كردن براى آمريكا بود. نفت ما را، ثروت ما را دادند، در مقابلش به ما چه دادند؟ به ما اين معنا را دادند كه پايگاه براى امريكا درست كردند. عوض پول نفتى كه از ما گرفتند، نفت را از ما گرفتند عوضش يك اسلحههائى، يك چيزهائى كه ما خودمان نتوانيم استعمال كنيم و محتاج به كارشناس باشيم و مستشار باشيم و امثال ذلك و به درد خود آنها بخورد، پايگاه، خود آنها درست كنند در اين مملكت و از پول ما براى خودشان پايگاه درست كنند. وارد كردن چيزهاى مترقى آنها اينطورى است، براى خودشان است. شما تصور نكنيد كه اينها براى ما و براى صلاح ما يك قدم بردارند. هر كه اين را تصور بكند اين جاهل است، كه اينها بخواهند ممالك شرق يك قدم رو به ترقى برود. اينها نمىخواهند. ممالك شرق بايد فكر خودشان باشند، نسيان كنند غرب را و خودشان مشغول بشوند به اصلاح حالشان. اگر ما مىتوانستيم كه بكلى منقطع بشويم از اينها، اجازه مىداد اين مسائل كه بكلى منقطع بشويم از اينها، به صلاحمان بود. خيال نكنيد كه روابط ما با امريكا و روابط ما با - نمىدانم -
صحيفه نور ج 10 صفحه 58
شوروى و روابط ما با اينها يك چيزى است كه براى ما يك صلاحى دارد. اين مثل رابطه بره با گرگ است. رابطه بره با گرگ، رابطه صلاحمندى براى بره نيست. اينها مىخواهند از ما بدوشند. اينها نمىخواهند به ما چيزى بدهند. اينها اعلام مىكنند كه اين دوا در آنجا قدغن است، در شرق بفروشيد. به حال ما چه فكرى مىكنند اينها؟ آن دوائى كه آنجا قدغن است، دوائى است كه مضر است لابد، تا قدغن كردند، اگر مضر نباشد كه قدغن نمىكنند، اين بايد آنجا فروش برود. آنها چه فكر مىكنند در حال شرق و در حال دنياى سوم؟ اينها چه فكرى مىكنند؟ اينها را چه جورى تصور مىكنند؟ همينهائى هستند كه براى حقوق بشر و نمىدانم براى حتى حقوق حيوانات مجامع دارند اما همهاش اين مجامع، مجامع براى حفظ حقوق خودشان با اسم حقوق بشر، حقوق خودشان را حفظ مىكنند و حقوق ما را پايمال مىكنند. اينكه مىگويند حقوق حيوانات هم بايد باشد، طرفدارى از حتى حيوانات، يك طايفهاى مىگويند طرفدارى از حيوانات كه در ويتنام هزارها مردم را در ساير شهرها هزارها، صدها ميليون مردم را به آتش مىكشند!! يك طايفهاى قضيه حقوق بشر را مىگويند كه اين بشر را پايمال كردند و ما معالاسف باورمان مىآيد از اين مسائل و گويندگان ما از همين حقوق بشر و از همينها پشتيبانى مىكنند. حقوق بشر را اسلام مىتواند پايهگذارى كند كه سرانش مثل على ابن ابيطالب است، نه كسانى كه بشر را مىخورند و اسم حقوق بشر رويش مىگذارند. شرق بايد بيدار بشود از اين خوابى كه او را كردند، از اين غفلتى كه آنها ايجاد كردند در ما بايد بيدار بشويم. اگر بيدار نشويم ما طعمه آنها خواهيم بود. بايد دانشگاهها بيدار بشوند، بايد از همين دبستان تا آخر دانشگاه از اين افكار غربزده تهى بشوند و شرق روى پاى خودش بايستد. اگر شرق روى پاى خودش نايستد، باز وابسته باشد، وابسته فكرى عمده است، خيال كند كه همه چيزى از اوست، تا يكى مريض مىشود به اطباء اينجا رجوع نمىكنند فورا بايد برود امريكا يا بايد برود انگلستان، نمىشود اينجا، با اينكه يك دسته از اطباء كه آمدند اينجا من گفتم كه شماها، دانشگاههاى ما چه كردند تا حالا كه حالا وقتى كه يك مريضى مىشود بايد بروند آنجا. مىگفتند ما مىتوانيم معالجه كنيم لكن مردم اينجور شدند. اين افكار، افكارى است كه مملكت ما را به تباهى دارد مىكشد كه همه چيز ما از آنجا بيايد و همه چيز ما بايد وابسته به آنجا باشد. حالا چون اتومبيل ما از آنجاست و برق ما هم نمىدانم چه و زهر مار ما از آنجاست پس بايد فرهنگ ما از آنجا باشد، پس بايد همه چيز ما از آنجا باشد. آقا بدانيد كه اينها براى ما هيچ صلاحى نمىخواهند، اينها كوشش مىكنند كه ما از حيوانات پستتر باشيم، اينها كوشش مىكنند كه ما يا اشخاصى بار بيائيم غربزده، براى آنها كار بكنيم و اگر نه بمانيم در اين حال عقبافتادگى و ببرند آنها همه چيز ما را. شرق بايد بيدار بشود، بايد حساب خودش را از غرب جدا كند، تا آنقدر كه مىتواند. اگر مىتوانست بايد تا آخر جدا كند، حالا كه نمىشود، تا آنقدر كه مىتواند بايد جدا كند لااقل فرهنگش را نجات بدهد.
صحيفه نور ج 10 صفحه 59
اى فدائيان خلق! شما از كجا اسلحه آورديد؟
جوانهاى ما را نجات بدهيد. دولتها موظفند جوانهاى ما را نجات بدهند دانشگاهها موظفند اين جوانها را نجات بدهند. معالاسف افرادى كه از خود آنها، وابسته به آنها، وابسته به امريكا و امثال اينهاست، الان در بين دانشگاهها موجود، در بين دانشسراها موجود، در صحراها موجود، در كردستان موجود، در بلوچستان موجود، اينها اشخاصى هستند كه از آنها ارتزاق مىكنند و براى آنها خدمت مىكنند والا جوانها پول از كجا آوردند كه يك وقت بگويند به دو هزار نفر، سه هزار نفر كارمند، نفرى چقدر ما مىدهيم كه كار نكنند. پولشان كجا بود؟ از كجا آمده اين پول؟ اينها كه پول ندارند خودشان. اينها از آنجا دارد برايشان مىآيد. اين اسلحههائى كه الان در كردستان به كار مىرود از كجاست؟ اگر اينها خودشانند، واقعاً مردمى هستند كه براى مملكت خودشان دارند خدمت مىكنند، اسلحهها را بايد بپرسيم از آنها كه شما از كجا آورديد. اى فدائيان خلق! شما از كجا اسلحه آورديد؟ شما وقتى كردستان فساد هست مىرويد به كردستان، حالا كه كردستان مىبينيد كه نمىتوانيد عمل بكنيد از قرارى كه مىگويند راه افتادند راه افتادند طرف رشت و آن حدود انزلى و آنجا. اسلحه را از كجا، پول را از كجا مىآوريد شما؟ جز اين است كه از خارج است؟ از هر خارجى وقتى كه جوانهاى ما استفاده بكنند خائنند. از هر خارجى، پول از خارج بگيرند براى فلج كردن مملكت، اسلحه بگيرند براى فلج كردن مملكت، بالاترين خيانت اين است. معذلك خودشان را روشنفكر و از آن طرف مردم را مىكشند، از آن طرف منتشر مىكنند كه جمهورى اسلامى دارد كرد را مىكشد. جمهورى اسلامى مىخواهد كرد را نجات بدهد از دست شما، نمىخواهد كه كرد را بكشد. اينها گرفتارىهاست و گرفتارى زيادتر از اين است لكن من به شما مژده مىدهم كه ما پيروز هستيم من به شما مژده مىدهم كه اين حالى كه ملت ما الان پيدا كرده است و اين حال بيداريى كه ملت ما پيدا كرده است، نتوانند آنها پيروز بشوند و خود شما خواهيد پيروز شد. با قدرت فكر و تصميم، با قوه به پيش برويد كه شما پيروزيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 60
تاريخ: 5/8/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران سميرم و اعضاى جهاد سازندگى اصفهان
توطئه اجانب و عمالش در تضعيف نيروهاى دفاعى كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
من اميدوارم كه اين جوانهاى برومند ما بتوانند آن خدمت شايستهاى كه بايد، به اسلام و كشور خودشان هست بكنند. و من اميدوارم كه با نيروى اسلامى وزير پناه اسلام بتوانيم به مشكلاتى كه هست غلبه كنيم. عشاير ايران در زمان سابق يكى از پشتيبانهاى كشور بودند كه به واسطه سلطه اين رژيم و دستيارى اجانب اينها را يكى بعد از ديگرى تضعيف كردند. اين عشاير بودند كه مىتوانستند در مقابل اينكه ديگران بخواهند تجاوز كنند به كشور خودشان، جلوگير باشند، لكن پدر اين محمد رضا، رضاخان كه آمد، دستور اين را ظاهراً داشت كه اين عشاير را تضعيف كند. البته بعضى از خانهايى كه در آن وقت بودند تعديات داشتند، لكن رضا خان از اين باب تضعيف كرد آنها را بلكه شايد دستوراتى داشت كه نباشند اين كسانى كه مىتوانند از كشور خودشان دفاع كنند و نمىگذارند به ديگران تجاوز كنند، يك دستور هم اين بوده است كه عشاير را از بين ببرند. آنها همه قدرتهائى كه احتمال مى دادند كه در مقابل اجانب ايستادگى كنند، شكستند، قدرت روحانيت را شكستند، قدرت عشاير را شكستند و هر جائى كه مىشد، مىتوانستند، اينها را از بين بردند، اينها را از بين بردند و كوچ دادند.
از اين جهت يك خيانتى به ايران كردند و حالا كه دست اينها كوتاه شده است بايد عشاير ايران به وظائف ملى خودشان عمل كنند. و طورى نكنند كه گفته بشود كه حالا كه رژيم رفته است اينها به جان مردم افتادند. بايد اين جهت خيلى مراعات بشود كه همه جهات اسلامى باشد.
كوشش در خودكفائى كشاورزى گامى به سوى رهائى از سلطه ابرقدرتها
يك كشورى كه الان مال خودتان شده است، اين است كه زراعت، الان يك زراعت است. فصل زراعت پائيزى است،اين زراعت را كوشش كنيد كه به طور شايسته انجام دهند. ما اگر چنانچه زراعت خودمان، كشاورزى خودمان نتواند كفاف براى خودمان باشد، دستمان دراز باشد پيش امريكا و امثال امريكا براى ارزاقمان، وابسته خواهيم بود، نمىتوانيم كارى انجام بدهيم، آنوقت در جهات سياسى هم بايد وابسته بشويم. بايد شماهائى كه، مردمى كه مسوول كشاورزى بودند، باز هم مشغول باشند و كسانى كه پيشتر به واسطه مشكلاتى كه برايشان ايجاد شده بود نمىتوانستند عمل بكنند، حالا
صحيفه نور ج 10 صفحه 61
عمل كنند، دولت هم لازم است كه پشتيبانى كند از كشاورزها، همراهى كند با آنها، هم آنها مشغول باشند، هم دولت، تا اينكه راجع به كشاورزى كه يكى از امور مهمه مملكت ماست و ما بايد صادر كنيم محصولات خودمان را به خارج، اينطور نباشد كه ما باز هم هى گرفتار باشيم، دستمان پيش خارجىها دراز باشد براى اينكه نان به ما بدهند.
اين براى - يك مملكتى اولا به - مملكت اسلامى عار است كه دستش را دراز كند طرف امريكا كه شما نان ما را بدهيد، حالا بفروشيد به ما، اين يك عارى است براى ما. ما بايد خود كفا بشويم در همه چيز، منجمله در قضيه كشاورزى. ايران مملكتى است كه كشاورزى او بايد كشاورزى غنى اى باشد. ايران مىتواند كه يكى از استانهايش مال خودش را كفاف بدهد و مابقى صادر بشود. چرا بايد ايران محتاج باشد به غير؟ اينها اين كار را كردند. به اسم اصلاحات ارضى، بكلى كشاورزى را از بين بردند و مملكت ما را به تباهى كشيدند. حالا با خود شماهاست، با خود كشاورزهاست كه كارى بكنند، مسامحه نكنند، مملكت مال خود شما الان شده است، مملكت مال خودتان است، خودتان بايد آبادش بكنيد.
يك باب، باب كشاورزى است كه بايد كشاورزى به طور شايسته عمل بشود و در طرف شما كه مناطق كشاورزى است و در هر منطقهاى، ايران تمام مناطقش تقريبا مناطق كشاورزى است و در همه مناطق كه زمين دارند و صلاحيت دارد زمينها از براى كشاورزى، كشاورزى بكنند. در جهات اسلامى و شرعيش البته حفظ بكنند و كشاورزى بكنند تا انشاءالله از اين جهت مستغنى شويم.
وظيفه كارگران و كارمندان دولت در اصلاح كارخانهها و وزارتخانهها
باز يكى از گرفتارىهائى كه هست قضيه كارگرهاست كه در كارخانهها يك قدرى اخلال مىشود، كم كارى مىشود، بيكارى مىشود. اين كارخانهها مال خودتان است، حالا بايد شما هم، كسانى كه در كارخانهها هستند، آنها هم كارى بكنند، بلكه كار را زيادتر بكننند از سابق تا جبران بشود. چنانچه يكى از مشكلات و چيزهائى كه هست، قضيه كارمندهاى دولت است. كارمندهاى دولت هم از قرارى كه اطلاع به ما مىدهند كارى نمىكنند، كم كارى مىكنند، اين تشريفات طاغوتى، باز هست اينها غلط است، اينها بايد همه تبديل بشود و در صدد برآيند كه اصلاح بكنند. وزارتخانه ها در صدد برآيند كه هر كدام خودش را اصلاح بكنند. تا كى بايد ما در قيد و بند اين مسائل طاغوتى باشيم. يك مطلبى كه دولت تصويب هم مى كند، وقتى كه گرفتار كاغذبازىها مىشود باز تا مدتى اين گرفتارى وجود دارد و اين شكايات مكرر دارد براى ما مىآيد. در هر روز شايد شكايت بيايد از دولت، از كارمندها، از ادارات، از اينها. اينها بايد اصلاح بشود. نمىدانم كى مىخواهند اصلاح بكنند اين امور را.
لزوم پاكسازى منحرفين از تلويزيون
در هر صورت من از شماها متشكرم و از اين مادرها و برادرها كه در جهاد سازندگى هستند و
صحيفه نور ج 10 صفحه 62
زحمت كشيدند خيلى تشكر مىكنم. من وقتى كه در تلويزيون اين جهاد سازندگى را ارائه مىدهند، البته آنطورى كه بايد ارائه نمىدهند، دستهائى در تلويزيون هست كه انحراف پيدا مىشود در آن و مثل اينكه مديران تلويزيون درست نمىتوانند برسند به مسائل، دستهائى فاسد هست كه بسيارى از كارها و بسيارى از چيزهائى كه در تلويزيون هست چيزهاى انحرافى است. بسيارى از شعارهائى كه در تلويزيون هست، اشعارى كه در آنجا مىخوانند، چيزهائى كه در آنجا مىكنند از همين گروههاى انحرافى است. اينها بايد اصلاح بشود. تا كى بايد باز تلويزيون ما تابع مسائلى باشد كه همهاش انحرافى است؟ يك مساله انحرافى را چند دفعه د ر تلويزيون گويند، اظهار مىكنند، آن مصاحبه چى، مىرود مصاحبه كند، توى دهان مىگذارد چيزهائى را كه براى ناراحتى مردم است، چند دفعه تكرار مىكند يك مطلب را، كه از آنها يك اقرارى بگيرد هر كه آنجا هم كه مىگويد حالمان خوب است آن باز اصرار مىكند به اينكه مردم را وحشت بيندازد كه كارها هيچ كه خوب نيست، همه جهات فاسد است. اينها را بايد بريزيد بيرون از تلويزيون. اگر نمىتوانند، من بفرستم بكنند اين كار را. چرا اين مسامحه اين همه دارد مىشود و در همه جا دارد مسامحه مىشود و ما نمىدانيم بايد چه بكنيم با اين وضعى كه هست. همه شان اهل مسامحه هستند، همه شان اهل اين هستند كه مىخواهند براى خودشان يك مسالهاى درست بكنند كه مبادا يك قلمى بر خلافشان گفته بشود. بايد يك جورى عمل بكنند كه موافق رضاى خدا باشد، موافق مسير ملت باشد. بايد اين امور اصلاح بشود. اگر اين امور اصلاح نشود، ما عقب افتاده مىمانيم. و جهاد سازندگى را در عين حال بعضى از جاهايش كه مىبينيم خيلى خوشحال مىشويم.
ملت، با وحدت و اتكال به خدا در اصلاح امور كشور بكوشند
و من اميدوارم كه خود ملت هيچ اتكال به قواى ديگر نكند، خود ملت مشغول بشوند به اصلاح كارهايشان و اميدوارم كه با وحدت كلمه ملت و با پشتكارشان كارها اصلاح بشود و مملكت ما سر و سامان پيدا كند و مطمئن باشيد كه اين وضعى كه الان داريد كه خانمهائى كه مثلاً بايد در شهرها باشند و به رفاه - به قول آن سابقىها باشند - حالا مىروند از دهات و از جهاد سازندگى وارد مىشوند مهندسين مىروند، اطبا مىروند، تحصيلكردهها مىروند، اين همدردى كه پيدا شده است در بين ملت ما، اسباب اطمينان است كه انشاءالله مسائل حل بشود و ما بر همه مشكلات غلبه كنيم و انشاءالله اطمينان داشته باشيد كه شما پيروز هستيد. همه مسائل به دست خودتان حل مىشود و من اميدوارم كه كردستان هم به دست شما جوانها و به دست پاسدارها و به دست ارتش و ژاندارمرى و اينها چيزهايش حل بشود. اين مسائل چيزى نيست و با قدرت پيش برويد. خداوند همه شما را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 63
تاريخ: 6/8/58
بيانات امام خمينى در جمع مسوولان جهاد سازندگى قم
قم، شهر هميشه پيشقدم در امور نهضت
بسم الله الرحمن الرحيم
من در اين حالى كه هستم و ملاحظه مىفرمائيد، كمتر موفق شدم كه برادرهاى قمى خودم را از نزديك ببينم و آن علاقهاى كه من به اين جوانها دارم، البته به همه جوانها لكن قم كه محل خود ماست و م ما سوابق زياد با اين آقايان داريم، علاقه خودم را به آنها تقديم كنم، اين مساله بايد براى همه ملت، توجه به آن بشود كه امروز كه اين مملكت به دست تواناى شماها (و مبدا آن از قم بود) به دست شما افتاده است و كشور مثل خانه خود شما هست بايد خود صاحبخانهها به فكر خانههايشان باشند. صاحبخانهها ملت هستند و خصوصاً اين طبقهاى كه كار مىكنند، اين طبقهاى كه زحمت مىكشند براى ملت خودشان و اين خانهاى كه الان مخروبه بوده است و به دست شماها افتاده است بايد خودتان به فكر آن باشيد. قم هميشه پيشقدم در امور بوده است و حالا هم آقا، آقازاده خودم مسائل را گفتند و زحمتهاى شما و فعاليتهاى شما را در امور مختلف شهرستان خودتان گفتند، بايد تشكر كنم، هم از آقا و هم از همه آقايانى كه شركت كردند در اين امور و مىكنند. بايد همه استانها و شهرستانها و روستاها، يك دست با هم مشغول بشوند براى ساختن.
قطع وابستگى از شرق و غرب به شرط فعاليت همه جانبه اقشار
من اين را باز هم گفتم به بعضى از گروهها كه انسان خجلت مىكشد كه يك كشورى كه بايد صادر كند و صادركننده باشد دستش را پيش آمريكا، اين دشمن ملت و دشمن بشريت دراز كند و از او كمك بخواهد و او هم كمك را همين طورى به ما نمىدهد. آنها روى مقاصد خودشان اگر بخواهند كمك بكنند كمك به خودشان هست، نه كمك به ما و اين بايد ما اين عار را از كشور خودمان بزدائيم. به فعاليت جوانها، به فعاليت قشرهاى مختلف، كشاورزى مان را بايد همچو تقويت بكنيم كه بعد از يكى دو سال صادر كننده باشيم، ديگران از ما بخواهند نه ما از آنها. مىدانيد كه اگر چنانچه ما احتياج داشته باشيم در ارزاقمان به خارج، اين وابستگى براى ما اسباب اين مىشود كه در امور سياسى هم وابسته باشيم، و ما بايد وابستگىمان را از اجانب و از غرب و شرق قطع كنيم. اگر ما بخواهيم كه مملكتمان يك مملكت مستقل آزاد مال خودمان باشد، بايد در اين امورى كه مربوط به
صحيفه نور ج 10 صفحه 64
اقتصاد است، مربوط به فرهنگ است، مربوط به امور ديگر كشور است خودمان فعاليت كنيم و ننشينيم ديگران انجام بدهند. دولت هم مثل خود شما يكى از افراد اين مملكت است، آن هم به اندازه قدرتش بايد همراهى كند لكن ما نبايد بنشينيم كه دولت همراهى بكند و اگر او نكند ما كارى نكنيم. شما الان مىبينيد كه به طورى كه آقا فرمودند آنقدر كار پيش برديد با همت خودتان بدون اينكه به شما يك كمك صحيحى كرده باشند، حالا از اين به بعد هم همه ملت اينطور بايد باشد. بايد همه دست به دست هم بدهند و اين بار را به منزل برسانند.
اغفال يك ملت رشيد و متحول، رويائى است باطل
شما مىبينيد كه الان توطئهها باز در كار است و امريكا كه دشمن شماره اول بشر و ماست باز اين شخص خائن را با بهانه اينكه مريض است برده است امريكا و ما نمىدانيم كه آيا صحيح مىگويند يا نه، بلكه بعضى اطبائى كه در آنجا بودند و مطالعه بعضى پروندهها را كردند گفتند مرض اين مرضى نيست كه احتياج به آمدن آمريكا باشد، او در همانجا هم كه بود مىشد كه همانجا باشد و معالجه كند. از اين معلوم مىشود كه يك توطئه اى در كار است، البته ديگر محمد رضا قابل اينكه يك آدمى بشود و بتواند يك نفسى بكشد اين نيست لكن اين را آلت قرار مىدهند. اين قدرتمندها و شياطين اين را آلت قرار مىدهند براى اينكه با آليت اين، يك فعاليتهاى ديگرى بكنند و بك تيپهاى ديگرى و قشرهاى ديگرى برايشان خدمتگزارى بكنند لكن بايد اين مطلب را بدانند كه شما ديگر دستتان كوتاه شد از ايران، ديگر شما نمىتوانيد دوباره همان مسائلى را كه براى بدبختى اين ملت پيش آورديد پيش بياوريد. ملتى است كه خودش ديگر بپاخواسته است و همه تكليف خودشان را مىدانند. اين تحولى كه الان در ملت پيدا شده است كه يك نمونهاش شما جوانهاى عزيز من هستيد كه مشغول اينطور فعاليتها هستيد، زنها مشغول فعاليت هستند، مردها مشغول فعاليت هستند، جوانها همه مشغول فعاليت هستند، اين تحول ديگر طورى است كه پشتوانه اين كشور است. آنوقت اينها مىتوانستند رخنه بكنند به اينجا كه اين تحول حاصل نشده بود، اين بينائى براى ملت ما حاصل نشده بود. حالائى كه از هر فردى بپرسى كه دشمن تو كيست مىگويد دشمن من غرب و شرق است و امريكا هم در درجه اول است، صهيونيست هم در درجه اول است اين را ديگر نمىتوانيد شما اغفال بكنيد، اين ملت را نمىتوانيد اغفال بكنيد. بيخود متشبث شديد كه يك جنازهاى را ببريد در كشور خودتان و او را بخواهيد آلت دست قرار بدهيد. البته ما اعتراض داريم به اينكه دشمن ما را و جنايتكار درجه اول را به ملت ما خيانتكار بزرگ را بردند و ما از آنها مطالبه مىكنيم كه بايد اين را به ما تحويل بدهند. ما از او طلبكار هستيم، ما خزائن مان پيش اينهاست، بانكهاى خارجى از پولهاى ملت ما كه به وسيله شخص او و اتباع او ذخيره شده است الان موجود است و ما آنها را لازم داريم و بايد براى ملت خودمان اخذ بكنيم و امريكائى كه ادعا مىكند كه ما در اين نهضتى كه بوده است ما هم حالا خوشحال هستيم، اين حرفهائى است كه مىزنند والا در حالى كه نهضت بود، همين آمريكا، من كه پاريس بودم كراراً
صحيفه نور ج 10 صفحه 65
فرستادند به اينكه شما شاه را حالا كاريش نداشته باشيد، بگذازيد باشد چه بعد هم بختيار را. در عين حالى كه اينطور بوده است حالا آن آمريكا هم انقلابى شده است!!
اشكالتراشيهاى بيمورد دليلى روشن بر عدم رشد سياسى
همانطورى كه حالا ملاحظه مىكنيد كه هر كس مىآيد اينجا اشخاصى كه من مىشناسم آنها را چه جور اشخاصى هستند، مىآيند اينجا ادعا مىكنند كه ما در زمان سابق چه فعاليتها كرديم و چه مجاهدهها كرديم و چه زجرها كشيديم، در صورتى كه من مىدانم كه در زمان سابق آنها در رفاه بودند و هيچ فعاليتى هم نكردند، اگر هم فعاليت كرده باشند فعاليتهائى بوده است كه برخلاف مسير ملت بوده. حالا اين يك مسالهاى است كه ديگر رسم شده و چون ديدند كه يك سيل خروشانى در حركت است و اگر چنانچه بخواهند خلاف اين را بگويند اين سيل آنها را مىبرد، البته بعضى از آنها باز هم يك حرفهائى مىزنند و من ميل دارم كه اين همه اين روشنفكرهاى به اصطلاح و همه اين دانشگاه و روساى دانشگاه و معلمين دانشگاه و اساتيد دانشگاه و همه اين قشرها، من ميل دارم كه اينها همه به فكر اين مملكت باشند، هى به فكر اينكه اشكال بكنند و بنشينند هى اشكال به اين، اشكال به دادگاهها و اشكال به پاسبانها و اشكال به پاسدارها و اشكال به دولت و اينها، اين كاشف از اين است كه ما باز رشد سياسى نداريم. اگر يك ملتى رشد سياسى داشته باشد، آن روزى كه مىبينيد كه از چنگال اين گرگها، اين ملت نجات پيدا كردند و ممكن است كه آن ريشههاى پوسيده باز به هم پيوند بكنند و اسباب زحمت بشوند براى اين ملت، بايد همه اينها با هم دست به هم بدهند، ديگر آن ننشيند توى منزلش با الفاظش يا قلمش يا با مقالهاش مطالبى بگويد كه برخلاف مسير ملت است، اين دليل بر اين است كه ما رشد نداريم، هر چه هم روشنفكر باشيم لكن رشد سياسى يك مساله ديگر است. هر چه هم عالم باشيم لكن رشد سياسى يك باب ديگر است. ما اگر رشد سياسى داشته باشيم حالا يك كشورى كه از خودمان شده و مىتوانيم در اين كشور زندگى صحيح بكنيم، زندگى انسانى بكنيم، زندگى آزاد و مستقل بكنيم، نبايد همه گروه گروه بشويم كه در ظرف مثلاً چند ماه دويست گروه با اسماء مختلف و با حرفهاى مختلف و باز همان مسائلى كه در صدر مشروطيت براى شكستن آن قدرتهائى كه آن وقت مجتمع شده بودند باز حالا دوباره مشغول شدند و آن وقت هم با حزب بازى و احزاب متعدد و اينها و مع الاسف احزاب هم كه در اين ممالك پيدا مىشود همه مخالف با هم و همه توى سر هم مىزنند. نبايد حالا مردم يك همچو كارى را بكنند. اقشار ملت ما بايد همه دست به هم بدهند و اين مملكت را نجات بدهند نه اينكه حالا بنشينند هر چه مىخواهند به دولت حمله بكنند، هر چه خواهند به ملت حمله بكنند، هر چه مىخواهند به مجلس خبرگان حمله بكنند، هر چه بخواهند به كميتهها و هر چه بخواهند به پاسدارها و سپاه پاسداران و هر چه بخواهند به اينها حمله بكنند و تضعيف بكنند. امروز تضعيف ملت و پاسدار و اين قشرى كه الان مشغول خدمت هستند، خيانت به اين مملكت است. بايد ما دست برداريم از اين افكارى كه داشتيم و داريم كه ما هر چه دلمان مىخواهد
صحيفه نور ج 10 صفحه 66
بنويسيم چون خوب مىنويسم فكر اين نباشم كه چه چيز مىنويسم گاهى نويسندهها اينطورى هستند، نويسندهاند، خوب چيز مىنويسند لكن چيز خوب نمىنويسند، يك مساله مضر به مملكت را خيلى قشنگ و آب و تابدار و طورى كه پسند مثلاً بعضى جوانها باشد نويسند لكن محتوايش مضر به مملكت.
دعوت از روشنفكر نمايان و مدعيان خلق به حركت در مسير ملت
آقايان! به خود بيائيد نويسندههاى ما! گويندههاى ما روشنفكرهاى ما! اين مملكت حالا از خودتان هست، بنشينيد همه دست به دست هم بدهيد، با اين قشرهائى كه مشغول فعاليت هستند شما هم فعاليت كنيد. اين بيچارههائى كه خانه مىسازند، حمام مىسازند، مسجد مىسازند، داروخانه درست مىكنند و امثال ذلك كه حالا آقا شرح يك مختصرش را فرمودند، خوب شما هم بنشينيد كمك بكنيد. نمىتوانيد برويد حمام بسازيد، لااقل حمام را خراب نكنيد، نمىتوانيد برويد در بين كشاورزها درو بكنيد، لااقل با قلمهاى خودتان اين دروگرهاى ما را اذيت نكنيد. من متاسفم واقعاً كه مىبينم يك اشخاصى كه ممكن است به درد يك مملكتى بخورند دارند يك كارهائى مىكنند كه اگر چنانچه انشاءالله اين نهضت پيش ببرد و پيش مىبرد (مطمئن باشيد كه شماها پيروز هستيد و متكى به خدا چون هستيد خداوند با شماست) من متاسفم كه اگر اين مملكت آنطورى كه ما مىخواهيم پيش ببرد، آن آنوقت اينها ديگر به درد ما بايد بگوئيم نمىخورند براى اينكه كسى كه در بين انقلاب با انقلاب مخالفت مىكند، كسى كه در بين انقلاب شروع مىكند چيزهائى را گفتن كه در امريكا عمال صهيونيسم مىگويند (اينها نيستند، من نمىگويم اينها عمال او هستند، نفهمند بعضىشان همان حرفهائى كه آنجا مىزنند، اينها مىزنند) خوب وقتى اين انقلاب به آخر رسيد ديگر جاى شما را نمىگذارند در اين مملكت باشد و ما ميل داريم شما كار بكنيد توى اين مملكت چرا خودتان را در بين ملت ضايع مىكنيد؟ چرا خودتان را از ملت جدا مىكنيد؟ چرا يك نهضتى كه تا اين اندازه جلو رفته است شما كارى مىكنيد كه خداى نخواسته اين توقف بكند يا يك قدرى ديرتر به مقصد برسد؟ به مقصد مىرسد لكن ممكن است كه حرفهاى شما ديرتر اينها را به مقصد برساند چرا هر روز يك كارى مىكنيد كه جوانهاى غافل از شما متاثر بشوند و بروند در دانشگاه و نمىدانم بروند در خيابانها و اين كارها را بكنند كه خلاف مسير ملت است؟ آخر فكرى بكنيد شما، بنشينيد همهتان با هم جلسه كنيد، فكر بكنيد. هى ننشينيد و بنويسيد و بر خلاف مسير ملت هم بنويسيد. من همين امروز يك روزنامه معوجى كه پيش من آمد ديدم، سرتاسر ديشب يك قدرش را نگاه كردم، البته حالش را هم نداشتم بخوانم. سرتاسر يك روزنامهاى با اينكه خودش را مثلاً گويد كه ما با خلق، كذا هستيم سرتاسرش همه چيزهائى است كه برخلاف مسير ملت است، آخر چرا بايد اينطور باشد؟ چرا شمائى كه مدعى هستيد كه ما با ملت موافقيم، مدعى هستيد كه ما خدمت براى ملت كنيم، چرا بايد روزنامه شما اينطور تحريك آميز باشد؟ چرا روزنامه شما بايد اينطور باشد كه جوانهاى ما را منحرف كند؟
صحيفه نور ج 10 صفحه 67
يك قدر فكر بكنيد، يك قدر توجه بكنيد، به خود بيائيد.
من از شما قمىها هميشه متشكر بودم و حالا هم متشكرم و براى شما و براى همه ملت دعا مىكنم. خداوند انشاءالله شمارا حفظ كند. همه ما را در پناه امام زمان سلامالله عليه حفظ كند و خدمتگزار به اين مملكت قرار بدهد. همه را تاييد كند انشاءالله.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 68
تاريخ: 6/8/58
بيانات امام خمينى با نمايندگى دانشآموزان تبريز و اعضاى جهاد سازندگى فيروزآباد
انقلاب ايران بهترين انقلابى بوده است كه در دنيا تا كنون پيدا شده است
بسم الله الرحمن الرحيم
من اول تشكر كنم از همه خواهرها و برادرها كه از راههاى دور آمدهاند و در اين اطاق كوچك ملاقات كنند و مطالب خودشان را بگويند تا آنجائى كه من هم مىتوانم مطالبى به آنها عرض كنم. من مطلعم از اينكه گرفتارى زياد است و مطلعم از اينكه در همه جا آشفتگىها هست و البته اينطور آشفتگىها دنبال يك انقلاب بزرگ هست و بحمدالله آشفتگىهائى كه در ايران پس از انقلاب هست، خيلى زياد نيست، چشمگير نيست، موجب خوف نيست، لكن هست، اسباب زحمت هست. خيلى انقلابها را اگر ملاحظه كرده باشيد بعد از گذشتن سالهاى طولانى، باز هم آرامش در مملكتها نيست و در دنبال سر بعضى انقلابات، تمام احزاب را از فعاليت باز داشتهاند، تمام روزنامهها را توقيف كرده اند، تمام اجتماعات را منع كردهاند به اسم اينكه انقلاب است و انقلاب معنايش اين است كه هيچ كس حق هيچ نفس كشيدن را ندارد، اما شما ملاحظه كرديد كه انقلاب ايران، همان روز انقلاب، همه گروهها را فرصت داد، همه روزنامهها را اجازه داد، همه اجتماعات را اجازه داد فعاليت كردند، چند ماه هم فعاليت كردند تا آنكه به ملت ثابت شد كه بعضى از جناحها مخالف مسير ملت هستند و به ضد انقلاب عمل مىكنند و توطئهها دارند، از آنها بعضىشان جلوگيرى شد و مشغول بررسى هستند. بايد گفت كه انقلاب ايران در ايران بهترين انقلابى بوده است كه در دنيا تا كنون پيدا شده است و نكتهاش هم اين است كه ملت مسلمان، انقلاب كردند. انقلاب، مربوط به حزبى مثلاً فرض كنيد نبوده است، مربوط به يك فرض كنيد كودتائى نبوده است، مربوط به يك كودتائى فرض كنيد از طرف نظامى نبوده است، يا از طرف حزب، بلكه مال خود ملت بوده است و خود ملت قيام كرده است و خود ملت پيش برده است و طرف را شكست داده است و ملت هم ملت اسلامى بوده است از اين جهت كه ملت يك ملت مسلم بوده است بىجهت نمىخواسته است كه اشخاصى را بكشد، اشخاصى را حبس كند، اشخاصى را منع كند از فعاليت، هيچ ابداً نظر به اين معانى نبوده است. از اين جهت يك انقلاب بسيار آرامى بوده است، ولو اينكه الان مفسده جوها كارشكنىهايى مىكنند، لكن خوب اينها اشخاصى هستند كه ضد انقلاب هستند و ريشه دار هم نيستند، فعاليتهاشان يك فعاليتهاى سطحى است كه اصلاح مىشود انشاءالله.
صحيفه نور ج 10 صفحه 69
همه قشرها بايد كمك بكنند تا اين مملكت را نجات بدهند
و شما دانيد كه يك مملكت اينطور خرابى كه براى شما گذاشتهاند كه همه جايش آشفتگى بود و خرابى بود و عقب ماندگى بود، اين بخواهد اصلاح بشود، به طريق عادى يك زمان طولانى مىخواهد اصلاح بشود، آنها همه چيز را خراب كردند و بالاتر از همه چيز كه خراب كردند دانشگاه و مراكز تحصيل بود، اينها از دانشگاهها از باب اينكه مىترسند كه در دانشگاه اشخاص صحيح تربيت بشود و مقابلشان بايستد نمىگذاشتند دانشگاهها آنطورى كه بايد، مشغول كار بشوند و تحت نظر خودشان اداره مىشد و تحت نظر خودشان اين تعليمات به آن قدرى كه مفيد به خودشان بود بود فعاليتهايمان به همان حد بود و روى اين اصل نيروى انسانى ما را نگذاشتند كه ترقى بكند و رشد بكند و حالا كه مجالى اگر بگذارند پيدا بشود بايد از سر شروع كنند. طرح برنامههائى براى فرهنگ و اصلاح فرهنگ و تصفيه از اشخاصى كه باز هم در فرهنگ يا در جاهاى ديگر هست كه اين همه بايد با تدريج درست بشود، فوراً نمىشود پشت سر انقلاب اين كارها درست بشود. كارهائى است كه بايد با تدريج درست بشود. خوب، انشاءالله اميدواريم كه درست بشود. وقتى يك مجلس شورا با خود ملت، با راى خود ملت انشاءالله تحقق پيداكرد و يك حكومت مستقر و مستمرى به وسيله مجلس درست شد. بسيارى از كارها آنوقت اصلاح مىشود، لكن البته مهلت مىخواهد، نمىشود، يك آدم كه ممكن است يك سرمابخورد وبه چند دقيقه سرما خوردن مريض مىشود اين را بخواهند صحيحش كنند گاهى يك ماه، دو ماه طول مىكشد اين چند دقيقهاى كه اين سرما خورده جبران كند. يك مملكتى كه دو هزار و پانصد سال زير ظلم اين رژيم سلطنتى بوده و آنقدرى كه ما شاهد بوديم، پنجاه و چند سال زير ستم بوده است و همه اشخاص دولتهاى بزرگ در او تصرف داشتند در همه چيزش و همه چيزش را آشفته كردند و البته بايد با يك مدت طولانى اصلاح بشود، لكن اميد است كه اصلاح بشود. بحمدالله ما الان همه جا وقتى كه برويد مىبينيد كه همه توجه به اسلام دارند و توجه به اينكه بايد از زير بار ظلم بيرون بروند، از زير بار اجانب خارج بشوند، اين مطلبى شده است كه عمومى شده، بچههاى كوچك هم مىگويند، پيرمردهاى افتاده هم مىگويند، جوانها هم كه بايد بگويند، بحمدالله اين روشنى و اين بيدارى كه براى ملت ما حاصل شده است اميد بخش است. همانطورى كه شما ملت با نداشتن تجهيزاتى غلبه كرديد بر اين قدرتهاى بزرگ كه همه قدرتها دنبالش بودند، حكومتهاى اسلامى هم دنبالش بودند، لكن ملت وقتى يك چيزى را خواست، نتوانستند حفظش بكنند، با قدرت ملت حفظش بكنند. با قدرت ملت و با توجه ملت به اسلام و خداى تبارك و تعالى اين سد بزرگ را شكستند و من اميدوارم كه اين ملت و با همين بيدارى و يك قدرى اغماض كردن از مشكلات، يك قدرى توجه به اينكه كار بايد با تدريج انجام بگيرد، كار بايد با يك قدرى حوصله، يك قدرى صبر، يك قدرى توجه به اينكه، مشكلات كم نيست زياد است ، نبايد هر قشرى فكر اين بكنند كه يك مشكلاتى ما داريم چرا الان درست شود، اين اسباب اين شود كه نتوانند آنهائى كه مىخواهند رفع مشكلات را بكنند. نتوانند رفع بكنند. و لهذا من از همه قشرها، خصوصاً از جوانهاى دانشگاهى و
صحيفه نور ج 10 صفحه 70
دانشسرائى و محصلين و اينها خواهش مىكنم يك قدرى توجه داشته باشند به اينكه آلت دست، يك وقت واقع نشوند كه با يك طورى كه خود ماها هم، خود شماها هم نمىتوانيد مطلع بشويد كه چه است، همچو مطلب را درست مىكنند كه حتى اعتقاد كنند كه نه الان بايد اعتصاب كرد، الان بايد ريخت در خيابان، اگر نريزيم در خيابان، چه خواهد شد. شما بدانيد كه هر چه آرامتر باشد مملكت، بهتر مىشود اصلاحش كرد، در يك محيطى كه توى خيابان بريزند به جان هم نمىشود اقتصادش را درست كرد، نمىشود دانشگاهش را درست كرد، وقتى محيط آرام باشد، توجه بكنيد كه بايد آرام بشود، محصلين سر كلاس بروند، مشغول كارشان بشوند، معلمين مشغول كارشان بشوند، اساتيد مشغول كارشان بشوند، زارع مشغول كارش بشود، كارگر مشغول كارش بشود، آرامش در يك مملكتى پيدا بشود، آنوقت كسانى كه مىخواهند خدمت بكنند، اين را مىتوانند خدمت بكنند، اما اگر آرامش نباشد، مثلاً فرض كنيد كه كردستان اين اشخاص فاسد ريختند و به همش زدند، خوب، كردستان نمىشود با اينكه به هم خورده است آسفالت بشود، يك جائى كه جنگ با هم مىكنند، آسفالت معنا ندارد يا مريضخانه درست بشود اين بايد آرامش پيدا بشود، تا بتوانند آنهائى كه مىروند براى اصلاح، اصلاح بكنند. مثلاً آقايان كه در جهاد سازندگى رفتند و خداوند همهشان را حفظ كند يك همچو كار بزرگى را مشغول شده اند و يك همچو فداكارى مىكنند جوانها، مىروند در جهاد سازندگى، كار بسيار با ارزش است، لكن اگر يك وقتى فرض كنيد در آنجا هم آمدند يك شلوغكارى كردند، يك كارى كردند، يك كار انجام بشود، خوب، محيط وقتى به هم خورده بشود، آنها هم نمىتوانند كارشان را انجام بدهند. ما به همه ملت بايد عرض بكنيم كه ملت بايد بداند كه الان مملكت مال خودش است، يك مملكتى كه مال خودش است بايد آرامش را خودش حفظ بكند تا آنهائى كه مشغولند كار را انجام بدهند، بتوانند مجال پيدا كنند كه انجام بدهند. اگر اين آرامش محل درست نشود كارها درست نمىشود. به هم ريختن مثلاً فرض كنيد كه دانشگاهها، ريختن در خيابانها، نرفتن سر كلاسها كار را درست نمىكند، كار وقتى درست مىشود كه اينها مطالبى كه دارند، بگويند، به آرامش بگويند تا رسيدگى بشود به آن مطالب و انشاء الله به آرامش عمل بشود به آن. شما خيال نكنيد كه دولت يك دولتى است كه مىخواهد كارشكنى بكند، خودش خواهد خيانت بكند، اين حرفها نيست در كار، خوب اين اشخاص معلوم است اشخاصىاند كه مىخواهند كار انجام بدهند، البته كار، كار بزرگى است و به اين زودى نمىتوانند انجام بدهند، كار كارى است كه يك قشر نمىتواند انجام بدهد. اگر همه ملت با هم دست به دست هم ندهند و كمك نكنند به هم، نمىشود انجام داد، بايد كمك كرد، كشاورزها كمكشان به اين است كه كشاورزيشان را زياد بكنند، ما اگر كشاورزيمان طورى نشود كه خودمان براى خودمان نتوانيم وسيله معاش را تهيه كنيم و دستمان پيش امريكا باشد كه نان ما را بده خوب، اين پيوستگى است به آنها و آنها هر روز جلويش گرفتن، ما ناچاريم كه تحميل هر چه بكنند، قبول كنيم از آنها تا اينكه نان به ما بدهند، در صورتى كه آنها به ما خيانت خواهند كرد، بايد فداكارى بكنيم كه در معاشمان احتياج به كسى نداشته باشيم و به قدرت اين كشاورزهاست. الان وقت اين است كه فعاليت
صحيفه نور ج 10 صفحه 71
بكنند، از آن طرف دولت همراهى بكند و كمك بكند و رفع گرفتارىها را بكند از آن طرف هم آنها مشغول فعاليت بشوند و كشاورزيشان را توسعه بدهند. خوب، شما ديديد كه در اين سال گذشته كه يك قدرى توسعه دادند، خوب، خيلى فرق كرد با سالهاى قبل و من اميدوارم به اينكه اين كشاورزها روز به روز رو به رشد بروند، به طورى كه ما صادر كننده باشيم مملكت ما يك مملكتى است كه مىتواند صادر كننده باشد، زمين دارد، آب دارد و همه چيز دارد، مخازن همه جور دارد و ما مىتوانيم كه در اين امور صادر كننده باشيم، ما بايد صادر كننده باشيم، ما نبايد دستمان دراز باشد به پيش غير كه به ما گندم بدهيد، جو بدهيد در صورتى كه مملكت ما بايد صادر كند، بايد همه دست به هم بدهند كمك بكنند و همين جهاد سازندگى كمك بزرگى است كه اينها در همه چيز كمك بايد بشود كه همه قشرها بايد كمك بكنند تا اين مملكت را نجات بدهند. يك مملكتى كه بخواهيد از خودتان باشد و ديگر نتوانند در آن دخالت كنند، اول بايد آن چيزى كه مربوط به ارزاق خودمان است كه احتياج از حيث رزق ما به ديگران نداشته باشيم، نان ما را ديگران ندهند. براى ما عيب است كه ما بنشينيم و نانمان را ديگران بگويند كه ما به شما مىدهيم، ما به شما نمىدهيم، ما به شما نمىدهيم بايد خودمان تهيه كنيم و اين به اين است كه كشاورزى را توسعه بدهيم. اگر قبلاً كم كارى مىكردند، حالا زيادتر كار بكنند. اشخاص كمك كنند به آنها و دولت كمك شايان به آنها بكند و از همه اطراف كمك بشود تا اين كشاورزى به خوبى راه بيفتد. وقتى كه راه افتاد، ما احتياجمان را از غير در جهت اقتصاد بريده بشود، آنوقت در همه كارها مىتوانيم با آنها مقابله كنيم و چه بكنيم، الان هم الحمدالله مىتوانيم در هر صورت همه قشرها الان موظفند كه كوشش كنند براى حفظ آرامش و فعاليت كنند، بيكار ننشينند، فعاليت بكنند، كار بكنند، تا اينكه مملكت خودشان را نجات بدهند.
شرق يك فرهنگ اسلامى دارد كه مترقىترين فرهنگ است
و همين طور اين دانشگاهها بايد يك دانشگاههائى باشد كه ما ديگر احتياج به خارج پيدا نكنيم كه دستمان در آنوقتى كه مىخواهند يك كسى را معالجه كنند به ديگران دراز كنيم كه برويد آنجا معالجه كنيد، بايد دانشگاههاى ما و همه قشرها كارى بكنند كه لااقل ما محتاج به غير نباشيم، اينطور نباشد كه اگر يكى مريض بشود، بگويند اينجا نمىشود معالجهاش كرد، اينطور نباشد كه اگر يك گرفتارى بشود، بگويد نه، نمىشود ديگر درستش كرد، خودمان سر پاى خودمان بايستيم، شرق بايد سر پاى خودش بايستد، اگر شرق بخواهد باز وابستگى فكرى داشته باشد به آنها و گمان كند كه همه چيز از آنجا بايد بيايد، بايد تا آخر وابسته باشد. شرق يك فرهنگ اسلامى دارد كه بلندترين، مترقىترين فرهنگ است، با اين فرهنگ اسلامى بايد تمام احتياجاتش را اصلاح كند و دستش را پيش غرب دراز نكند، پيش اين غرب و از غرب بخواهد، خودش بايد درست بكند، سابق اينطور بوده است كه كتب طبى شرق در اروپا رفته است، اروپا را طبيب كرده و آن طبيبهاى بزرگ را درست كرده، كتب شرق بوده است، كتاب شيخ الرئيس بوده، كتب رازى بوده است و اينها كار كردند، حالا چه شده
صحيفه نور ج 10 صفحه 72
است كه ما حالا بايد بعد از اينكه تمدن از شرق طرف غرب رفته است شرق تمدن را صادر كرده به غرب، حالا ما به واسطه يك كارهاى ناشايسته اى بايد عقب افتاده باشيم و دستمان را طرف غرب دراز كنيم بايد شرق سرپاى خودش بايستد و خودش را بيابد، تبليغات زياد اسباب اين شده است كه شرق خودش را گم كرده، خودمان را گم كرديم، هر چيز صحبت مىشود گويد بايد شما ببينيد اسمائى كه در اينجا متعارف بود مىگذاشتند، داروخانه اسمش اروپائى باشد خيابان هم بايد اسم يكى از اروپائىها يا امريكائىها تويش باشد، هر جا مىرفتى بايد اين باشد. اجناس هم كه درست مىكردند، خود ايران جنس مىبافت بايد اين كنارش خط انگليسى باشد، يا خط لاتين باشد و بگويند از انگلستان آمده است اين، گم كرديم ما خودمان را، بايد پيدا كنيم خودمان را، خودمان را بايد از همه اين خيابانها، از همه اين داروخانهها، از همه اين موسسات، اين اسماء نحس خارجىها زدوده بشود تا اينكه كم كم افكار متوجه خودمان بشود كه ما خودمان دارا هستيم اينجا، فرهنگ دارد شرق، فرهنگ غنى دارد، كسى كه فرهنگ غنى دارد چرا برود سراغ ديگران و از ديگران بخواهد فرهنگ را بگيرد و ديگران هم به ما فرهنگ نمىدهند نا فرهنگى مىدهند، ديگران به ما نخواهند يك مطلبى كه به درد ما بخورد به ما بدهند آنها چيزهائى كه به درد خودشان مىخورد به ما دهند، شواهد زياد است در اينكه هر چه به درد خودشان مىخورده است اينجا فرستادند در صورتى كه آن چيزها ممكن است تباه كند ما را، بايد اگر ما بخواهيم استقلال پيدا كنيم - گم كرديم ما خودمان را - بايد از اين غربزدگى بيرون برويم، خيال نكنيم همه چيز آنجاست و ما هيچ نداريم، خير، ما همه چيز داريم و فرهنگمان فرهنگ غنى است، بايد پيدايش كنيم اين فرهنگ را. خوب، بالاخره هر كارى مبدائى لازم دارد و ابتدائى لازم دارد الان ابتدا اين است كه ما بايد برويم دنبال اينكه همه چيز از خود ما باشد انشاءالله خداوند همهتان را تاييد كند، هميشه موفق كند و گرفتارىها را رفع كند و همه مسائل را به قدرت خودش حل بكند.
previos page menu page next page