-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 239
تاريخ: 9/7/58
فرمان امام خمينى به ثقة الاسلام سجادى
جناب مستطاب ثقه الاسلام سيد الاعلام آقاى آسيد محمد سجادى اصفهانى دامت افاضاته
بسمه تعالى
با توجه به سابقهاى كه جنابعالى از وضع اهالى جنگزده كشور لبنان داريد و به وضع آن منطقه آشنا هستيد، مقتضى است مسافرتى به آنجا نموده و از نزديك اوضاع مردم مستضعف منطقه را بررسى كرده و آشنا شويد و براى رسيدگى و كمك ايشان گزارش تهيه نمائيد تا انشاء الله تعالى از طريق دولت اقدامى در اين مورد بشود. از خداى تعالى قطع ايادى دشمنان را از كشورهاى اسلامى و موفقيت همگان در راه پيروزى اسلام خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 240
تاريخ: 9/7/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از فرماندهان نيروى زمينى ارتش جمهورى اسلامى و خانوادههاى شهداى پاوه
اميدوارم نام اين شهدا در نامهاى كه اسم شهداى بدر و كربلا نوشته شده، ثبت شود
بسم الله الرحمن الرحيم
همانطورى كه در حديث وارد شده است كه كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا در جهات مختلفهاى كه اين عبارت افاده مىكند يك جهتش هم همين حزنى است كه براى ما تقريباً هر روز از مشاهده معلولين، مشاهده مادرهاى داغديده، پدرهاى فرزند از دست داده، برادرهاى برادر كشته شده و بالاخره شهدائى كه در راه اسلام از دست رفتهاند براى ما هر روز يك روز عاشورا است و من نمىدانم چطور از شما برادرها و خواهرها كه عزيزان خودتان را كه عزيزان ما هم بودند از دست داديد، چطور تسليت بگويم و چطور عذرخواهى كنم. شما مىدانيد كه اسلام آنقدر عزيز است، آنقدر بزرگ است كه پيغمبر اسلام و اهل بيت آن بزرگوار، هستى خودشان را،همه چيز خودشان را در راه اسلام فدا كردند، ماهم كه پيرو آئين مقدس هستيم و پيرو پيغمبر اسلام و ائمه اسلام هستيم، اگر يك مقدارى فداكارى كنيم و در راه اسلام همانطور كه آنها فداكارى كردند، ما هم فداكارى كنيم، براى ما هر چند سخت باشد لكن يك آسايش فكرى است. من از شما آقايان و خانم كه از راههاى دور و جاهاى مختلف كشور آمديد، من به شما تسليت مىگويم و از شما تشكر مىكنم و دعاگوى همه شما هستم و از خداى تبارك و تعالى براى شهدا رحمت و براى شماها سلامت و سعادت طلب مىكنم. اميدوارم كه اين شهدا، در نامهاى كه اسم شهداى بدر و كربلا نوشته مىشود اسم اينها نوشته شده باشد و براى شماها هم همانطور كه باز ماندگان كربلا واحد و امثال اينها بودند و اجر داشتند شماهم در شمار آنها نامتان به ثبت برسد و چون آقايان جمعيتتان هم زياد است من معذرت مىخواهم و بيشتر مزاحمتان نمىشوم. من دعاگوى همه شما هستم و همين طور خدمتگزار همه شما و اميدوارم كه خداوند دعاهاى همه ما را در حق همه مستجاب كند و خدمتهاى همه را براى اسلام بپذيرد.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 241
تاريخ: 10/7/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت دولت جمهورى اسلامى به مناسبت سالروز هجرت ايشان از نجف اشرف به پاريس
خداوند در همه مسائل از اول نهضت تا حالا با ما و با شما و با ملت ايران همراهى فرمود
بسم الله الرحمن الرحيم
من مختصرا قصه اى كه واقع شد عرض مىكنم. ما كه از تركيه وارد عراق شديم و بعدهم وارد نجف، از طرف دولت عراق كرارا آمدند و اظهار داشتند كه عراق مال شماست و هر جا باشد، هر جا بخواهيد هر كارى داشته باشيد انجام مىدهيم، تا دولتها تغيير كرد، يكى پس از ديگرى تغيير كرد و منتهى شد به اين اواخر كه ما مقتضى ديديم بيشتر از آن مدت در عراق فعاليت بكنيم. كمكم دولت عراق به طور تدريج در صدد جلوگيرى شد.
ابتدا چند نفرى در منزل ما به عنوان حفاظت، شايعه هم درست مىكردند كه اشخاصى آمدهاند براى ترور شما، بلكه يك دفعه گفتند پنجاه نفر آمدهاند كه من گفتم آن متنش دليل بر دروغ بودن است براى آنكه ترور پنجاه نفرى هيچ وقت نمىشود، بايد يك نفر بيايد كم كم مامورها زياد شدند، باز هم همين كه ما مىخواهيم حفاظت كنيم لكن من از اول به بعضى دوستان مىگفتم قضيه حفاظت نيست، قضيه مراقبت از اين است كه ما چه مىكنيم.
كم كم از بغداد يك وقت رئيس امن آمد، او آدم ملايمى بود و صحبتهايش هم همه تعارف بود و اينكه شما هر كارى بخواهيد بكنيد مانعى ندارد و هر عملى انجام بدهيد مانعى ندارد و فلان، ايشان رفت و بعد از چند روز يك نفرى ديگرى آمد كه گفتند او مقدم است بر آن رئيس امن، ايشان به طور رسمى به ما گفت كه ما چون يك معاهداتى، تعهداتى با دولت ايران داريم از اين جهت نمىتوانيم تحمل كنيم كه شما اينجا فعاليت مىكنيد و شايد امروز همان مقدار گفت و روز بعدش باز آمد و بيشتر و گفت كه نبايد شما چيزى بنويسيد يا در منبر صحبتى بكنيد يا نوارى پر كنيد و بفرستيد براى اينكه اين مخالف تعهدات ماست، من به او گفتم كه اين يك تكليف شرعى است كه به من متوجه است، من هم اعلاميه مىنويسم و هم در موقعش در منبر صحبت مىكنم و هم نوار پر مىكنم و به ايران مىفرستم و اين تكليف شرعى من است، شما هم هر تكليفى داريد عمل كنيد. بعد صحبتهائى كرد و چه بالاخره منتهى شد به اينكه من همچو علاقهاى به يك محلى ندارم من هر جايى كه بتوانم خدمت بكنم، آنجا خواهم رفت نجف پيش من مطرح نيست كه من آنجا بمانم. گفت كه شما هر جا برويد همين مسائل
صحيفه نور ج 9 صفحه 242
هست يعنى جلوگيرى مىشود. گفتم كه من (در صورتى كه هيچ در ذهن من اين نبوده، آنوقت هم نبود) مىروم خارج، من مىروم پاريس كه مملكتى است كه آن ديگر وابسته به ايران و مستعمره ايران نيست. البته ناراحت شد اما حرفى نزد. بعد آقاى دعائى هم بودند آنجا براى ترجمه آقاى دعائى كه الان سفير هم بعد من ديدم كه اينها بنا دارند كه با دوستانمان بدرفتارى كنند، گفته بودند (آقاى دعائى گفت به من) كه ما با خودش كارى نداريم. لكن ما آنهائى كه اطراف او هستند چه خواهيم كرد، چه خواهيم كرد. من خوف اين را داشتم كه به اينها صدمهاى وارد بشود. به آقاى دعائى گفتم كه شما براى من برويد، تذكره ببريد و ويزا بگيريد، البته قبلا هم يك دفعه ايشان برده بود پيش رئيس امن، ايشان با ناراحتى گفته بود كه شما مىخواهيد ما را با فلانى طرف بكنيد؟ نه، نمىدهيم، لكن اين دفعه ويزا دادند براى خروج و ما مىخواستيم به سوريه برويم كه آنجا اقامت كنيم لكن اول بنا گذاشتيم كويت برويم و از كويت كه دو، سه روز مانديم برويم به سوريه و هيچ هم در ذهن من اين نبود كه به فرانسه بروم. بنابراين گذاشتيم. بين الطلوعين يك روزى با هم ما تحت مراقبت مامورين آنجا، از در كه من بيرون آمدم آقاى يزدى را ديدم، آقاى يزدى از همان در كه من آمدم بيرون ديگر همراه ما بود تا حالا، بعد حركت كرديم طرف كويت و به سرحد كويت كه رسيديم، بعد از يك چند دقيقهاى كه مثل اينكه حالا روابط بود با ايران، چه بود، نمىدانم، گمانم اين است كه رابطه با ايران بود، آمد آن مامور و گفت كه نه، شما نمىتوانيد برويد كويت. من گفتم به او بگوئيد كه خوب ما مىرويم از اينجا به فرودگاه، از آنجا مىرويم. گفت خير، شما از همين جاكه آمديد از همين جا بايد برگرديد. از همانجا برگشتيم ما آمديم به عراق و شب بصره بوديم و فردايش در بغداد و من در بصره بنابراين گذاشتم كه نروم به ساير بلاد اسلامى براى اينكه احتمال همين معنا را در آنجاها مىدادم، بنا گذاشتيم برويم فرانسه و بعد در همانجا هم يك حالا بصره بود يا بغداد يادم نيست) اعلاميهاى باز من نوشتم خطاب به ملت ايران، وضع رفتنمان، كيفيت رفتنمان را برايشان گفتم. ما هيچ بنا نداشتيم كه به پاريس برويم. مسائلى بود كه هيچ اراده ما در آن دخالت نداشت. هر چند بود و تا حالا هر چه هست و از اول هر چه بود، با اراده خدا بود. من هيچ براى خودم يك چيزى كه، عملى كه خودم كرده باشم، يك چيزى براى خودم قائل باشم نيستيم، براى شما هم قائل نيستم، هر چه هست از اوست، كارهائى كه مىشود كه ما اصلاً در ذهنمان نمىآمد كه اين كار مثلاً بايد بشود، مىشد و مىديديم كه نتيجه دارد. در همين آخر كه مىآمديم تهران و آقايان هم به عنوان وزارت بودند، حكومت نظامى اعلام كردند، من اصلاً نمىدانستم كه اينهابراى چه حكومت نظامى اعلام كردهاند، بعد به ما گفتند، لكن به ذهنم آمد كه ما بشكنيم اين حكومت نظامى را. آنها روز اعلام كردند كه از ظهر به آن طرف حكومت نظامى و من نوشتم و شكسته شد و بعد ما فهميديم كه توطئه بوده است، اين حكومت نظامى براى اين بوده است كه بعدش مستقر بشوند در خيابانها، نظامىها و قوائى كه دارند و شب كودتا كنند و همه ماها و شماها را از بين ببرند. اين را هم خدا كرد، هيچ ما در ذهنمان يك مسألهاى نبود، ما به حسب آن عادت كه نبايد حكومت نظامى اينقدر باشد و مىدادم مخالفت كنند. ما در پاريس كه وارد شديم، البته دوستانمان آنجا آقايانى كه بودند همه به ما محبت
صحيفه نور ج 9 صفحه 243
كردند، منجمله آقاى حبيبى تشريف داشتند، آقاى بنى صدر بودند، آقاى قطب زاده بودند، آقاى يزدى كه همراهمان بودند و دوستانى كه در آنجا بودند و بعد هم در خود پاريس يك جائى بود كه من گفتم اينجا مناسب ما نيست، رفتيم به همان دهى كه نزديك بود، آنجا هم از اطراف كم كم هى آمدند، البته دولت فرانسه ابتدائا حالا چه جور بود، يك قدرى احتياط مىكرد لكن بعدش نه، به ما محبت كردند و ما مطالبمان را در پاريس بيشتر از آن مقدارى كه توقع داشتيم منتشر كرديم و گاهى خبرگزارىهاى آمريكا مىآمدند آنجا و ما صحبت مىكرديم و به من مىگفتند كه اين در تمام آمريكا و يك مقدارى هم در خارج آمريكا پخش مىشود.
ما مسائل ايران را، آنكه واقع بود در ايران، آن مسائلى كه بر ملت گذشت، آنجا گفتيم و قشرهاى مختلفى كه از دوستان و جوانان ايران در خارج بودند از همه اطراف هر روز تقريباً دستهاى، دستههايى مىآمدند و آن هم اسباب باز تقويت ما بود، آنها هم فعاليت مىكردند، صحبت مىكردند، مجالس داشتند. ما اخيرا كه بنا گذاشتيم كه بيائيم به ايران، فعاليتهاى شديد شروع شد براى آنكه نيائيم ايران، البته قبلش هم از طرف دولت آمريكا و آنها خيلى پيغامها مىدادند كه بعضى وقتها خودشان مىآمدند، يك نفر مىآمد به عنوان مىگفت من بازرگانم، لكن معلوم بود كه يك مرد سياسى بود و صحبتها مىكرد كه شما حالا نرويد به ايران، حالا زود است رفتن به ايران، نورس است الان، بعد هم كه پشتيبانى از شاه مىكردند زياد و بعد هم كه شاه رفت و شاه سابق رفت و بختيار وارث بحقش يعنى در جنايت جاى او بود، آنوقت هم فعاليتها شروع شد به اينكه شما نيائيد به ايران، حتى از ايران كه به وسيله از كجا بود به وسيله دولت فرانسه براى ما آوردند خواندند كه شما حالا نيائيد ايران و اسباب چه هست و چه مىشود، اگر شما برويد به ايران حمام خون راه مىافتد و از اين حرفها زياد زدند و اين اسباب اين شد كه من در ذهنم آمد كه رفتن ما به ايران براى اينها يك ضررى دارد. اگر چنانچه نفع داشت برايشان و مىتوانستند كه ما وقتى رفتيم ايران فورا ما را توقيف كنند، اين حرفها را نمىزدند مىگفتند بيائيد ايران. ما عازم شديم و آمديم و خداى تبارك و تعالى در همه مسائل از اول نهضت تا حالا با ما و با شما و با ملت ايران همراهى فرمود و يكى از بزرگترين همراهىهائى كه خداى تبارك و تعالى با ملت ما كرد اين بود كه اينها را از مقابله جدى منصرف كرده. اگر اينها مىخواستند كه مثلاً مثل حالاى افغانستان رفتار مىكنند، خوب خيلى زياد ما ضايعه داشتيم كه بكوبند و بزنند و چه بكنند، حالا رعبى در دل بسياريشان افتاد يا چه شد كه انصراف حاصل شد و بحمدالله تا اينجا كه رسيده است خوب بوده است، ضايعه بوده است اما كم بوده است و آن چيزى كه ما دريافتيم زياد بوده است و من اميدوارم كه از اين به بعد هم با همت آقايان، آقاى بازرگان و آقايان وزراء كه من همهشان را علاقه دارم و اكثرشان را مىشناسم و اميدوارم كه همه دست به هم بدهند و اين بار را به منزل برسانند.
آمال ما اين است كه همه جا احكام اسلامى جارى باشد
و من از ملت ايران مىخواهم كه كمك كنند به اين نهضت، كمك كنند به اين دولت، امروز
صحيفه نور ج 9 صفحه 244
دولتى است كه خدمتگزار مردم است، مثل دولتهاى سابق نيست كه مىخواست تحميل به مردم بشود، خواست كه ذخائر مردم را به باد بدهد. اين دولتى است كه مىخواهد حفظ كند ذخائر ملت را، مىخواهد حيثيت ملت را حفظ كند و خواهد خدمت كند به ملت، البته در يك همچو موقع و انقلابى مخالفين هم زياد هستند مادامى كه آنهائى كه منافع خودشان را در خطر مىبينند وجيبشان رفته است، اينها زيادند و ريشههائى هستند كه متفرق هستند در كشور و البته كارشكنى مىكنند و تبليغات سوء مىكنند لكن ملت بايد بداند كه انشاء الله ما پيروز هستيم و خواهيم مطلب را به آخر رساند و خواهيم مملكت را يك مملكت مستقل، آزاد، اسلامى متحقق كنيم و آمال ما اين است كه احكام اسلام در همه جا، در همه قشرها، در همه وزارتخانهها، در همه مملكت هر جا كه هست، در بازارها، در كشاورزىها، در دور و نزديك يك مملكت، همه جا احكام اسلامى جارى باشد و آقايان وزراء توجه دارند البته كه مملكت اسلامى است، نبايد در وزارتخانهها يك چيزى كه بر خلاف اسلام است، بر خلاف مصالح مملكت است، خداى نخواسته عمل بشود، تصفيه بايد بشود اين وزارتخانهها و اين مملكت و همه جا.
مادامى كه نيت ما خالص است و براى خداست، خداى تبارك و تعالى با ماست و پيروز خواهيم شد
و بايد انشاء الله با قدرت و با حسن نيت كه بحمدالله داريد، اين مملكت اداره بشود و انشاء الله مسائل حل بشود و مسلما مادامى كه نيت ما خالص است و براى خداست، خداى تبارك و تعالى با ماست و پيروز خواهيم شد، چنانچه در اين راه قدرت بزرگى كه در مقابل ما بود و پشتيبان او تمام قدرتها اعم از ابرقدرتها و غيره بودند لكن چون حسن نيت بود و مردم متحول شده بودند به آن مردمى كه در صدر اسلام بود، الان هم زنها به من مىگويند، بعضى زنها، كه شما دعا كنيد كه ما شهيد بشويم براى كردستان، بعضى از زنها مىآمدند اينجا مىگفتند كه شما اجازه بدهيد ما برويم كردستان، برويم در آنجا جنگ بكنيم من گفتم نه، صلاح نيست، خود ملت، خود ارتش كار را انجام مىدهد. يامثلاً زنها و مادرهائى كه بچههايشان شهيد شده است مىگويند ما مفتخر هستيم و يكى دوتاى ديگر كه داريم اينها را هم مىخواهيم شهيد بشوند و دعا كنيد كه شهيد بشوند. اين يك تحولى بود كه، همان تحولى كه در صدر اسلام بين مسلمين حاصل شده بود كه شهادت را براى خودشان فوز مىدانستند و نمىترسيدند از اينكه كشته بشوند، كشته شدن را شهادت مىدانستند، دنيا را راه عبور مىدانستند، عالم آخرت را مستقر و مقر انسانى مىدانستند. از اين جهت اين پيروزى ما مرهون همچو تحول روحى است كه در مردم پيدا شد و الا ما كه نه اسلحه داشتيم و نه نظام بود در كار و نه يك كارهائى داشتيم كه مطابق اصول جنگى و اينها باشد، فقط چيزى كه بود ايمان در مردم بود و بحمدالله وحدت كلمه و من مىخواهم از خداى تبارك و تعالى كه اين وحدت كلمه محفوظ بماند و انشاء الله تمام مشكلاتمان حل شود.
صحيفه نور ج 9 صفحه 245
اكنون كم كارى حرام است
و هم آقايان وزرا و خصوصاً وزير نفت زياد توجه داشته باشند كه در آن محلى كه هستند خيلى بايد با دقت عمل بكنند و بايد اشخاصى هم كه در آنجا هستند و كارگرانى كه در آنجا هستند و كارمندانى كه در آنجا هستند پشتيبانى كنند از ايشان. ايشان مردى است صادق و محتاط كه من در احتياط ايشان يك قدرى اشكال دارم لكن آدم درستى، محتاطى است و انشاء الله اميدوارم كه در آنجا به طور شايسته عمل بكنند و من از كارمندان و كارگران نفت مىخواهم كه پشتيبانى كنند، كار كنند براى مملكت و كم كارى نكنند، تعطيل نكنند، الان مملكت ديگر مال خودشان است، نفت از خودشان است، هدر نمىرود، به مصالح مملكت خرج مىشود، وقتى كه مال خودشد موظفيم كه همهمان خدمت بكنيم.
الان مملكت مثل عائله خود ما هست همانطورى كه ما براى عائلهمان بايد با محبت عمل بكنيم، الان بايد ما براى مملكتمان با محبت، هم آقايان وزراء و هم مردم و هم كارگران و كارمندان و گاهى من مىشنوم كه در ادارات يك قدرى كم كارى هست، گاهى بيكارى هست و اين موجب تعجب من است. اگر چنانچه خداى نخواسته اينها از رژيم سابق هستند و مىخواهند براى آنها خدمت كنند، خوب موظفند آقايان كه آنها را يادداشت كنند اسمهايشان را و تصفيه كنند و اگر چنانچه اينطور نيست و خود مردم هستند و علاقه دارند به اسلام و علاقه دارند به مملكتشان، من نمىفهمم كسى علاقه داشته باشد به مملكتش و آنوقت از مملكتش اجر ببرد و عمل نكند. خوب يك اجرتى كه اينها مىگيرند در مقابل عمل است، اگر عمل كم بكنند حرام است اين اجرت، جايز نيست استفاده بكنند از اين. بنابراين آنهائى كه اعتقاد به اسلام، اعتقاد به مملكت خودشان، اعتقاد به اين نهضت دارند، آنها بايد عمل بكنند، بلكه زياد بكنند عملشان را كه جبران بكند اين چيزهايى كه در سابق بود و اين نقيصههايى كه در سابق بود جبران بشود. كم كارى اصلش ديگر معنا ندارد، حالا بايد پركارتر بشوند، دو مقابل كار بكنند. شما مىبينيد كه ادارات، مىبينيد كه الان قشرهاى مختلفى مىروند حتى در بيابانها خدمت مىكنند، مىروند در مدارس خدمت مىكنند، به ادارات هم بايد خدمت بكنند تا مزد و اجرتى كه مىگيرند اجرت مشروع باشد. من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه همه ما را بيدار كند و همه ما را خدمتگزار اين ملت و همه ما را به سعادت و سلامت، اين راه را كه راه الى آخرت و الى الله است با سلامت طى بكنيم كه در وقتى كه در معرض حساب واقع مىشويم، حسابمان سالم باشد و آبروى ما در پيشگاه خدا و اولياى خدا نريزد. خدا همه شما را حفظ كند. و با سلامت و سعادت مشغول عمل باشيد.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 246
تاريخ: 11/7/58
بيانات امام خمينى در جمع پرسنل ژاندارمرى
عيد ملت مستضعف روزى است كه مستكبرين دفن شوند
بسم الله الرحمن الرحيم
روز مباركى است. همه روز ما بعد از انقلاب و بعد از سرنگونى رژيم فاسد مبارك است. همه روز ملت ما عيد است و مبارك. روزهائى كه بر ملت ما گذشت همه ديديد و اين روزها كه همه قشرها هماغوش هم و برادرانه با هم هستند، مىبينيد. روزهائى كه بر ملت ما گذشت كه قواى طاغوتى با ملت مىكردند كه ديديد و امروز را مىبينيد كه قواى اسلامى در آغوش ملت و برابر ملت رژه مىروند و ملت ما براى آنها دست مىزنند، شادى مىكنند. عيد ملت مستضعف روزى است كه مستكبرين دفن شوند. عيد ملت ما روزى است كه ريشههاى فسادى كه امروز در بعض از نقاط ايران هستند از بين بروند و مىروند. من امروز را به همه ملت و به همه قواى انتظامى و خصوص برادرانى كه امروز از ژاندامرى اينجا آمدهاند تبريك عرض مىكنم و براى همه شما سعادت و سلامت مىخواهم.
اين بركت اسلام است كه شما را با هم پيوند داده است
احساس نمىكنيد كه امروز با آن روزهائى كه با ملت مواجه مىشديم و ملت شما را نمىپذيرفت فرق دارد؟ احساس نمىكنيد كه اين بركت اسلام است كه شما را با هم پيوند داده است؟ و من اميدوارم كه اين پيوند تا آخر برقرار باشد و شما ارتش اسلامى و ژاندارمرى اسلامى و قواى انتظامى اسلامى باشيد و هميشه در خدمت ملت و ملت پشتيبان شما. ملت ايران، ملت نجيبى است، ملت بزرگى است و ملت قدرتمندى است و از شما پشتيبانى مىكند و شما را برادر خود مىداند و ما همه را برادر خود مىدانيم و به همه خدمتگزار هستيم. ما از خداى تبارك و تعالى مىخواهيم كه اين ملت ما را با همين شور و شعفى كه براى پيشبرد نهضت دارند نگه دارد و همه را با شور و شعف به سوى يك دولت اسلامى بزرگ و يك قدرت بزرگ اسلامى به پيش ببرد. خداوند ملت ما را به سعادت دنيا و آخرت برساند و همه را با همين قدرتى كه دارند به پيش ببرد و همه را خدمتگزار همه بكند و از خدمتهائى كه به اسلام و به كشور خود مىكنند، به همه قدرت و عظمت عنايت كند و اجر عنايت كند. خداوند همه شما را حفظ كند.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 247
تاريخ: 11/7/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان بىسيم مخابرات مركز تهران
حق پيروز است و مادامى كه در مسير حق باشيم پيروزيم
بسم الله الرحمن الرحيم
گفتيد حق پيروز است. حق پيروز است و مادامى كه در مسير حق باشيم پيروزيم. باطل منكوب است و مادامى كه در طريق باطل است منكوب خواهد بود. مواجهه حق و باطل در اين زمانى كه ما بوديم اين دو مطلب را ثابت كرد. ملت حق بود و مقابل ملت صفوف باطل. باطل مجهز به همه جهاز نظامى و جنگى و حق بدون اينكه از جهازات جنگى ظاهرى و از ساز و برگ جنگى برخوردار باشد، با مجهز بودنش به ايمان و حق پيروز شد، پس حق پيروز است. ما شاهد بوديم او را. شما حق بوديد كه فرياد مىكرديد ما اسلام را مىخواهيم و كفر و شرك و چپاولى و زورگوئى را نمىخواهيم. آنها باطل بودند و در مقابل شما ايستاده بودند و مىخواستند آن رژيم را حفظ كنند. هم قدرتهاى داخلى و هم قدرتهاى عظيم خارجى و هم وابستگان داخلى، چه از اهل قلم و بيان و چه از اهل عمل و ساز و برگ جنگى، معذلك ملت ما با قدرت الله اكبر بر اين ساز و برگهاى بزرگ جنگى آنها غلبه كرد و پيروز شد و حق پيروز شد و هميشه حق پيروز است. لكن ما بايد فكر اين باشيم كه مسيرمان مسير حق باشد. ملت ما در يك جنبش اسلامى كه همه قشرها را گرفته بود، زنها، مردها، بچهها، بزرگها در خيابان ريختند و با نداى حق و اراده مصمم حق طلبى غلبه كردند بر باطل و پيروز شدند بر باطل. اگر اين مسير حق را حفظ بكنيد، ملت اين مسير را حفظ بكند پيروز خواهد بود، براى اينكه حق باشد حق هست، و اگر خداى نخواسته انحرافى از حق پيدا بشود، حق پيروز است، لكن ما حق نيستيم، قاعده حق پيروز است، صحيح است. موسى با يك عصا غلبه كرد بر فرعون و پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم با دست خالى با يك عده معدود، ساز و برگ هيچ چيز نداشتند، منزل هم نداشتند، يك عدهاى بودند كه توى مسجد آنهائى كه اصحاب صفه يك دستهاى بودند كه از باب اينكه هيچ منزل نداشتند، هيچ چيز نداشتند آمدند همه با هم توى مسجد يك گوشهاى از مسجد را منزل قرار داده بودند و اصحاب صفه به ايشان مىگفتند. در جنگها وقتى كه اينها مىرفتند، هر چند نفرشان هم يك اسب و يك شتر داشتند، لكن حق بودند و حق پيروز است. همين عده معدود كم بر امپراطورى روم و ايران كه آنوقت تمام تقريباً، معمولاً تحت نفوذ اين دو امپراطورى بودند، غلبه كردند، شكستشان دادند، عده معدود كم، لكن حق بودند و ايمان داشتند با ايمان پيش بردند. مادامى كه ما حق باشيم پيروز هستيم.
صحيفه نور ج 9 صفحه 248
حق بودند به اين است كه ما همه چيزمان را اسلامى كنيم، عقائدمان عقائد اسلام باشد، ايمان را در قلبمان تقويت كنيم، اعمالمان را تطبيق بدهيم با اسلام، با قرآن و اخلاقمان را مهذب كنيم، تطبيق بدهيم با اسلام. اگر اينطور بشويم ما حقيم و حق هم پيروز است ولو اينكه در ميدان كشته بشويم، ولو اينكه عقبنشينى كنيم، لكن پيروزيم براى اينكه مكتبمان پيروز است، حق است و حق پيروز، مسيرتان مسير حق باشد.
اين تحول روحى كه در ملت پيدا شد، باعث پيروزى شد
امروز كه ملت ما بحمدالله قدرتهاى بزرگ را كنار زده و قدرت دست دولت و ملت آمده است كوشش كنيد دولت و هم ملت، هم دادگاهها و هم پاسدارها و هم شهربانىها و هم لشكرىها و كشورىها، ادارات، همه كه مسيرشان را مسير حق قرار بدهند تا پيروز بشوند. آن روزى كه ديديد ما خدا نخواسته رو به شكست رفتيم بدانيد كه از حق داريم كنار مىرويم. مادامى كه اين نهضت جلو رفت و همه با هم بدون اينكه نظر بكنند به اينكه چه دارند و چه عائد من مىشود و ادارهام چه جور ادارهاى است، كسبم چه جور است، بدون نظر به اين و آن وقتى كه به خيابانها ريختيد در مقابل تانك و توپ هيچ فكر اين نبوديد كه امشب وقتى بروم منزل رختخوابم چه جورى است، نمىرفتيد منزل يا شامم چه جورى است، شام هم نمىخورديد، در اين بوديد كه حق را غلبه بدهيد بر باطل و حق بوديد و غلبه داديد. حالا كه بحمدالله يك پيروزى نسبى دستتان آمده است و قدرت به دست شما آمده است بايد فكر اين باشيد كه حق را اجرا بكنيد. اگر قدرتمند در اين زمان بخواهد با قدرت خودش قدم بردارد، ملاحظه حق را نكند، اين باطل مىشود و باطل منكوب است در مقابل حق، فكر اين باشيد كه اين سنت تا اينجا كه آمده است با كلمه حق و با اراده حق، با تحولى كه در جوانهاى ما چه زن و چه مرد پيدا شد كه شهادت را آرزو مىكردند و حالا هم مىكنند، حالا هم بعضى از خانمها مىآيند مىگويند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم، بعضى از برادرها مىگويند كه دعا كنيد ما شهيد بشويم. اين تحول روحى و فكرى كه در ملت همه طبقاتش پيدا شد همه هم يك مطلب را دنبال كردند و آن جمهورى اسلامى، اين باعث پيروزى شد براى اينكه حق بود و حق پيروز است. اين را بايد حفظ كنيد. من كه اينجا نشستم و شما كه در ادارات يا در جاهاى ديگر هستيد و من از شما تشكر مىكنم كه وقتى كه پاريس بوديم اين مخابرات به ما خيلى كمك كردند، مطالب ما را در عين حالى كه آنوقت همه چيز تحت قدرت آنها بود و تحت كنترل بود، حتى آنوقتى كه تعطيل هم كرده بودند، آنها حرفهاى ما را رساندند به همه جامن خيلى از ايشان تشكر مىكنم و آنها سهم بزرگى در پيروزى ما داشتند و پيروزى خودشان، لكن بايد اين مطلب حفظ بشود. شما هر جا هستيد، ما هر جا هستيم آن كارى كه انجام مىدهيم، آن كار، كار حق باشد، دنبال حق برويم، دنبال اين نرويم كه يك كارى پيدا كنيم منفعتش زياد باشد، يك كارى بكنيم عنوانش زياد باشد، اين منفعتها و اين عنوانها همه اينها ازبين خواهد رفت، آنكه باقى مىماند حق است كه باقى مىماند. كارى بكنيد كه اين حق را حفظ بكنيد و اين
صحيفه نور ج 9 صفحه 249
نهضت را با اجتماع و با حق جلو ببريد. و من اميدوارم كه اين حق محفوظ بماند و همه شما مريد و مؤفق باشيد و اين نهضت را به جلو ببريد و پيروز كنيد انشاء الله خداوند همه شما را سلامت نگه دارد و حفظ كند و ما و شما را در راه حق هدايت كند.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 250
تاريخ: 12/7/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از نمايندگان مجلس خبرگان و پاسداران مسجد الحسين (ع)
شما نهضت اسلامى را يارى كرديد خدا هم شما را يارى كرد
بسم الله الرحمن الرحيم
من وقتى مواجه با اين چهرههاى اسلامى انسانى و خواستنى مىشوم احساس غرور مىكنم. من شما را همچو مىيابم كه براى اسلام در همه جا حاضر هستيد. آيهاى را كه آقا قرائت كردند: ان تنصرواالله ينصركم ويثبت اقدامكم اگر يارى بكنيد خدا را، يارى خدا يارى احكام خداست، يارى قرآن كريم است و يارى جمهورى اسلامى است، اگر چنانچه يارى كنيد خدا را، خدا هم شما را يارى مىكند، اين يك قضيه كه يارى مىكند و شما اين قضيه را در عين ديديد كه شما يارى كرديد اسلام را و يارى كرديد احكام اسلام و يارى كرديد نهضت اسلامى، جمهورى اسلامى را و خداوند يارى كرد شما را.
اگر يارى خداوند تعالى نبود، چطور امكان داشت شما بدون اسلحه، بدون ساز و برگ جنگى و بدون يك نظام غلبه كنيد به آنهائى كه خودشان همه چيز داشتند و همه قدرتها در دست آنها بود و قدرتهاى شيطانى خارجى هم پشت سرشان ايستاده بود و تأييدشان مىكرد، لكن شما را خدا نصرت داد. آنهائى كه غفلت دارند از اين معنا كه يك اراده بزرگ در عالم هست و همه چيز تحت آن اراده هست، اينها برايشان اين معما حل نشدنى است. چطور شد كه يك ملت بدون هيچ ساز و برگ بر يك همچو قدرتهاى بزرگ غلبه كرد و همه را بيرون راند، اينها غافلند از اينكه يك ارادهاى فوق همه ارادههاست و خداى تبارك و تعالى وعده كرده است به مردم اگر چنانچه نصرت كنيد خدا را، خداوند نصرت مىكند شما را. آنهائى كه به ماوراء طبيعت اعتقاد ندارند براى آنها اين مسائل معماست، اما براى ما كه قائل به يك همچو قدرتى هستيم و با برهان قوى ثابت كرديم يك همچو قدرتى را، هيچ معما نيست، معما پيشمانيست اين مسائل.
خداوند يارى كرد شما را، يارى خداوند كافى است، اگر يارى خداوند نبود، چطور در ظرف يك مدت كوتاهى يك ملتى كه هر كدام يك خيال خاصى براى خودشان داشتند، هر طبقهاى يك آمال و آرزو، يك برنامه اى داشتند يكدفعه همه مجتمع شدند در يك، اگر نصرت خدا نبود، چطور يك ملتى كه از يك پاسبان مىترسيد، يك پاسبان اگر در بازار آمد اجازه به خودش نمىداد كه بگويد ما امروز مثلاً بيرق نمىزنيم براى او، يك همچو چيزى در ذهنشان نمىآمد، به خودش همچو اجازهاى
صحيفه نور ج 9 صفحه 251
نمىداد، اگر يارى خدا نبود، چطور همين ملت با همين وضع يكدفعه ريختند بيرون گفتند ما اصلاً سلطنت نمىخواهيم، سلطنت رژيم دو هزار و پانصد ساله ما نمىخواهيم، اين نصرتهاى خداست. شما شايد گاهى اختيار، خودتان نداشتيد، اگر نصرت خدا نبود، چطور ذهن اينها را منصرف كرد از اينكه مقابله با همه قدرتها بكنند. اگر اينها با آن قدرتى كه دردست داشتند مقابله كردند و همانطور كه الان در افغانستان براى برادرهاى مسلمين، اينطور مسائل پيش است، اينها را خداى تبارك و تعالى منصرف كرد و يك رعبى در دلشان انداخت، يك انصرافى برايشان حاصل شد كه مقابله نكنند، مقابله هم بكنند مقابلههاى خيلى جدى نباشد، اين انصرافى بود كه خدا در قلب اينها ايجاد و رعبى بود كه ايجاد كرد، ترسيدند، يعنى يك قدرت بزرگ شيطانى از يك ملت بىساز و برگ ترسيد و نتوانست مقاومت بكند.
اينها نصرتهاى الهى است كه به حسب نظر كسى كه يك قدرى تامل در اطراف قضايا بكند واضح است كه همه نصرت خدا بود، همه اين پيشرفتها نصرت خدا بود. جمله دوم ويثبت اقدامكم شما توجه كنيد كه همين حالا شما با قدرت و قوه ايمان آمديد و نصرت خدا را كرديد، چنانچه خدا هم نصرت كرد شما را و پيش برديد، لكن اگر نصرت خدا بكنيد يك چيز ديگر هم دنبالش هست و آن اين است كه قدمهاى شما را ثابت نگه مىدارد. اگر چنانچه خداى نخواسته نصرت را شما فراموش كنيد و گمان كنيد مطلب تمام است، گذشت ديگر و برويد سراغ كارتان، هر كسى مشغول گرفتارىهاى خودش بشود و از آن نصرت الهى كه بايد بكند نصرت به اسلام و احكام اسلام غفلت كند، آن نصرت سابق چون كرديد، نصرت هم داد لكن اگر نصرت از آنجا قطع بشود، يعنى نصرت شما قطع بشود، قدمهاتان ديگر ثابت نمىماند. بخواهيد قدم ثابت بماند، تعقيب كنيد به برنامهاى كه تاكنون داشتيد، تعقيب كنيد، ما بين راه هستيم.
آگاه باشيد كه توطئهگران مخالف اسلام وارد شوراها نشوند
الان ملاحظه بكنيد كه يك مسأله مشكلى كه پيش ما هست و بايد آگاه بشويد همه و آگاه كنيد همه را و علماء اسلام آگاه كنند همه را، قضيه شوراهاست. قضيه شوراها را يك امر سطحى و يك امر كوچك نشمريد. اين شوراها اختياراتى دارند كه به واسطه آن اختيارات توانند مسائل ما را ضايع كنند و مىتوانند مسائل اسلامى را جلو ببرند. بدانيد كه الان دنبال اينكه اعلام اين شده است كه شوراهاى شهر را بايد تشكيل بدهند، دستجاتى كه مخالف با نهضت اسلام هستند و از اسلام ترسند، از احكام اسلام مىترسند، اينها در صدد توطئه هستند كه يك افرادى را جا بزنند، افرادى كه از خودشان است، همفكر خودشان است جا بزنند به ملت و ملت را اغفال كنند براى رأى دادن به آنها.
روزى است كه امروز كه بايد هم علماء اسلام و هم مردم متفكر و هم همه طبقات و درست اين چشمهاشان را باز كنند و افرادى كه انتخاب مىكنند، افرادى كه شناسائى از قبل داشته باشند. هر كسى در هر شهرى هست افرادى را از سابق مىشناسد، در زمان رژيم افرادى را مىشناسد، مىداند
صحيفه نور ج 9 صفحه 252
اينها اهل توطئه نبودند، اسلامى بودند و روشن بودند در امور اسلامى و خائن نبودند، چپگرا نبودند، راستگرا نبودند، به صراط مستقيم اسلامى بودند، هر كس در هر شهرى هست افراد را بشناسد، از افرادى كه درست بشناسيد كه اينها چه مردمى هستند، چه اشخاص بازارى و چه اشخاص ادارى و چه اشخاص روحانى، هيچ فرق نمىكند، بايد بشناسيد كه اين آدم در اين مدتى كه زمان طاغوت بود، چكاره بود اين، اگر او را درست هر كسى در محيط خودش شناسائى كرد اشخاصى را، آنوقت علمائى كه آنجا هستند، در بلاد هستند و اشخاصى كه از بازارىها و معتمدين بازار و عرض كنم اينها هستند، دانشگاهىها، دانشجوها اين افراد را معرفى مىكنند به مردم. افراد بايد اولاً، مسلمان باشند و ثانياً، معتقد به نهضت باشند، امين باشند در كارهايشان، ايمان حقيقى داشته باشند، متعهد باشند نسبت به احكام اسلام، سوابق انحراف و سوء نداشته باشند. از روحانيون هم بايد تعيين بشود، از اهل بازار هم بايد باشد، از آن صنفهاى ديگر هم بايد باشد، لكن همه بايد در اين معنا شركت داشته باشند كه مسلم و البته آنهائى كه غير مسلم هستند براى خودشان شوراهائى ممكن است تعيين كنند، لكن مسلم و متعهد به اسلام، متعهد به اين نهضت، معتقد به اين نهضت، مخالف با طاغوت و انحراف چپ و راستى نداشته باشد، نه به طرف آنجور سرمايهدارى برود و نه چپ باشد، مستقيم و اسلامى، دلسوز براى اين ملت. اگر مسلمان باشد و متعهد باشد، آن براى ملت دلسوز است، خيانتكار نيست، با امانت كارش را انجام مىدهد. هر كارى بخواهد براى آن شهر خودش انجام بدهد، به مصلحت افراد آن شهر، به مصلحت خود آن شهر، به مصلحت اسلام عمل مىكند.
غفلت در انتخاب افراد، كشورى را به فساد مىكشد
و اگر خداى نخواسته در اين مسأله غفلت بكنيد، يا روحانيون غفلت بكنند، يا خطبا غفلت بكنند، يا فضلا غفلت بكنند، يا دانشگاهىهاى متعهد غفلت بكنند، يا بازارىها غفلت بكنند، يا كشاورزان و كارگران غفلت بكنند و يك اشخاصى كه بر خلاف مسير ملت است، بر خلاف مسير اسلام است پيدا بشود، ممكن است كه يك شهرى را به فساد بكشد و ممكن است بعد از او يك مملكتى به فساد كشيده بشود. اگر غفلت بكنند از اين معنا و علماء بلاد غفلت بكنند از اين امر، اهل منبر غفلت بكنند، علمائى كه در اطراف هستند، اهل علم كه در اطراف هستند، دانشگاهىها، دانشجوها همه غفلت از اين بكنند كه يك افرادى كه سرنوشت يك شهر را شما مىخواهيد به يك عده بدهيد، سرنوشت همه چيز شهر را به يك عده مىخواهيد بدهيد، بايد يك كسى باشد كه هم سررشته داشته باشد از امور و هم امين و معتقد به نهضت باشد. اين يكى از مسائل بزرگى است كه ما الان مواجه آن هستيم فعلاً و بعدش هم مسائل ديگرى پيش مىآيد و مابين راه هستيم الان، الان مسائلى پيش داريم كه يكى يكى بايد درست بشود و تا آن مسائل درست بشود، ما نرسيديم به آن مطلبى كه جمهورى اسلامى است.
صحيفه نور ج 9 صفحه 253
خبرگان نبايد تحت تاثير قلمها و قدمهاى خلاف اسلام قرار بگيرند
الان شما ملاحظه كنيد كه در همين مجلس خبرگان كه آقايان اهل علم و علما وعده ديگرى هستند، بعض افراد هستند كه فكرشان فكر اسلامى نيست، يا اگر فكر اسلامى باشد، اسلام را درست نمىدانند چه است. اينها الان در مسائلى اشكال تراشى مىكنند ولو مواجه با اين است كه اكثريت مخالف با آنها هستند، لكن در عين حالى كه اكثريت مسلم و طرفدار اسلام و اسلام را مىدانند چه است، معذلك يكى، دو نفر وقتى كه در يك محلى باشند كه همهشان همچو هستند الا يكى دو نفر اشكال تراشى مىكنند و چوب لاى چرخ مىگذارند ولهذا من بايد به آقايان، هم به آقايان اهل خبره، مجلس خبره عرض مىكنم كه تحت تأثير قلمها و قدمهائى كه برخلاف اسلام دارد برداشته مىشود، واقع نشويد، شما مسائل را آنطورى كه فهميديد كه براى اسلام است، اسلام را تقويت كنيد، خدا ناصر شماست خداوند يارى مىكند ان تنصروالله ينصركم ويثبت اقدامكم نصرت خدا بدهيد، خدا ناصر شماست.
مخالفين با ولايت فقيه در واقع با اسلام مخالفند
به حرفهاى آنهايى كه برخلاف مسير اسلام هستند و خودشان را روشنفكر حساب مىكنند و مىخواهند ولايت فقيه را قبول نكنند، گوش ندهيد. اگر چنانچه فقيه در كار نباشد، ولايت فقيه در كار نباشد، طاغوت است يا خدا يا طاغوت. يا خداست يا طاغوت، اگر به امر خدا نباشد، رئيس جمهور با نصب فقيه نباشد، غير مشروع است، وقتى غير مشروع شد، طاغوت است، اطاعت او، اطاعت طاغوت است، وارد شدن در حوزه او وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتى از بين مىرود كه به امر خداى تبارك و تعالى يك كسى نصب بشود. شما نترسيد از اين چهار نفر آدمى كه نمىفهمند اسلام چه است، نمىفهمند فقيه چه است، نمىفهمند كه ولايت فقيه يعنى چه. آنها خيال مىكنند كه يك فاجعه به جامعه است. آنها اسلام را فاجعه مىدانند نه ولايت فقيه را. آنها اسلام را فاجعه دانند، ولايت فقيه فاجعه نيست، ولايت فقيه تبع اسلام است.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 256
تاريخ: 12/7/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان طايفه نقشبنديه كردستان و علماى آنها
واجب الهى است كه با هم براى ساختن ايران پيوسته باشيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من از شما آقايان كه زحمت كشيديد و براى تفقد از من تشريف آورديد تشكر كنم. شما مىدانيد كه در ظرف پنجاه و چند سال حكومت اين سلسله به همه اقشار ملت چه گذشت، چه مصيبتهائى كه ملت ما از آن سلسله نديد و چه جناياتى كه اينها نكردند، چه خيانتهائى كه به بيت المال نكردند. اينها تمام خيانتها و جنايتها را به همه اقشار ملت كردند و ذخائر ما را برداشتند و فرار كردند. ما الان در يك وضعى واقع هستيم كه همه اوضاع ايران از اقتصاد تا فرهنگ، تا ارتش، همه چيزش در خطر و آشفته است. بر همه ما اقشار ملت در هر مقامى كه هستيم واجب است، واجب الهى است كه با هم پيوسته باشيم و با هم يكدست و يكدل و يك جهت براى ساختن ايران خراب. تاكنون ما دزدها را بيرون كرديم، قلدرىها را ملت ايران شكست به قدرت ايمان و اسلام، الان وقت سازندگى است كه اهميتش بيشتر از آن قدم اول است و امروز است كه يك روز حساسى است كه بر ملت ايران مىگذرد و بر كشور ما كه بايد همه با هم همصدا بدون هيچ اختلاف و بدون هيچ اغراض شخصيه قيام كنيم و اين كشور از سر و از نو بسازيم.
بر شما مردم كردستان و علماء كردستان به حسب وظيفه ملى و شرعى است كه اگر چنانچه آنجا نغمههائى از جهال و يا از مفسده جوها در اين امور بلند شد، بدانيد كه اين از حلقوم اجانب است. آنها مىخواهند اين اختلاف را ايجاد كنند تا باز برگردند به حال اول، منتها به فرم ديگر. بايد بيدار باشيد، بايد هوشيار باشيد، اسلام را در نظر بگيريد، قرآن را در نظر بگيريد، همه با هم به دست واحد و يد واحده، همه با هم قيام كنيد و اسلام را تقويت كنيد.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 257
تاريخ: 14/7/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اساتيد و كاركنان دانشگاه صنعتى شريف
تا وابستگى فكرى هست ما نمىتوانيم استقلال پيدا كنيم
بسم الله الرحمن الرحيم
گرفتارى ما در اين وقت يك گرفتارى كوچكى نيست. آنها سعى كردند كه ترياك بدهند به اين ممالك شرقى و خصوصاً آنجاهائى كه ذخائر بيشتر دارند. اينها سعى كرده بودند كه همه چيزى كه از غرب وارد مىشود يك نوع خاصى باشد، فرهنگ استعمارى وارد كنند به ايران و آن را با تبليغات دامنه دارى كه همه شما مىدانيد عاشق آن بكنند، به اسم حقيقت و دموكراسى خاص به ممالك استعمارى و نيمه استعمارى وارد كنند و به اسم دموكراسى غربى بخورد ما بدهند، همه چيزهائى كه اينها به اسم ترقى و تعالى و آزادى و دموكراسى و فرهنگ وارد كردهاند، همه چيز اينها به طرز خاصى وارد شده است. اينطور نيست كه همين آزادى كه در ايران در زمان پدر و پسر در ايران وارد كردند، اين آزادى باشد كه در غرب هست، يا اين دموكراسى كه ادعا مىكنند و در ايران هم تعقيب كنند و حالا بازيخوردهها و يا غرض ورزها دامن به آن مىزنند، اين دموكراسى است كه در غرب پيش خود آنها هست، اينها همه وارداتى هستند يعنى آزادى كه براى ايران و براى ممالك شرقى آنها تحويل آنها دادند، عبارت از آزادى در امورى است كه موجب تباهى ملت ما و جوانهاى ما شده است.
شما ملاحظه كرديد زمان رضاخان را، آن زمان قبل او را يادتان نيست و زمان پسر خلفش كه از آن خبيثتر بود يادتان است كه آزادى كه براى ما آوردند و به ما به قول خودشان اعطاء كردند، آزادى در رفتن مراكز فساد، سينماها به آنطور كه خودشان درست كرده بودند، اينهمه مشروب فروشىهائى كه در سرتاسر ايران و خصوصاً بيشتر در مركز درست كرده بودند، قضاياى مطبوعات و راديو تلويزيون به آن معانى كه آنها هستند، آزادى مجلات با آن وضع انحراف كننده، تمام چيزهائى بوده است كه نقشه كشيدند و براى ممالكى كه خواهند تحت نفوذ خودشان يا استعمارى باشد يا نيمه استعمارى، استعمار نو باشد، همه اين چيزها را به طور مفيد درست كردند. در تمام اين مدت يك قلم آزاد نبود كه يك مطلبى كه به صلاح كشور است بنويسد و يك آدم قادرنبود يك خطابه، يك صحبت بكند و اظهار مصالح امور و مفاسد را بكند، يك روزنامه نبود كه در آن، آن مفسدههائى كه در ايران دارد واقع مىشود و آن چپاولگرىهائى كه در داخل و خارج دست به هم دادند و دارند مىكنند، بنويسد. راديو و تلويزيون هر وقت كه صحبت بود از چيزهاى ترقيات ايران و رسيدن به دروازه تمدن و آن مسائل كه ما
صحيفه نور ج 9 صفحه 258
را به تباهى مىكشد. آزادى كه وارد كردند آن نحو وارد كردند، آن نحو آزادى بود، نه آزادى به معناى واقعى. دموكراسى كه وارد مىكنند در اينجا همان قسم است، نه آن است كه واقعيتى داشته باشد كه واقعاً اينها بخواهند مملكت ما آزاد باشد و بخواهد يك نفر حكومت كند، حكومت مردم به مردم باشد، اصل اين مسائل پيش آنها مطرح نيست، آنى كه پيش آنها مطرح است اين است كه در كدام كشور ذخائر كه مىشود از آن چاپيد چقدر بيشتر از ديگرى دارد، يا مثلاً فلان كشور به سبب موقعيت جغرافيائىاش چطور است كه اگر او تحت سلطه ما باشد، مسائلى كه آنها مىخواهند كدام بهتر است براى آنها. مع الاسف نويسندههاى ما، بعضى از روشنفكرهاى ما، بعضى از نويسندههاى ما، بعضى از اشخاصى كه تحصيلكرده هستند، اينها هم يا اين است كه واقعاً از حرفها و تبليغاتى كه در ظرف پنجاه سال اخير ياد شده است گول خوردند و غفلت دارند از مطلب و يا بعضى از آنها با علم واطلاع به اينكه مسأله اين طورى است دامن به آن مىزنند، يعنى اجير آنها هستند. لهذا مملكت ما الان يك مملكتى است كه اين طورى است دامن به آن مىزنند، يعنى اجير آنها هستند. لهذا مملكت ما الان يك مملكتى است كه اين طورى آن را درست كردند، به صورت يك غربزدگى، نه به معناى واقعى كه در غرب است، اينجور نيست كه يك چيزى كه در غرب است، از مسائل، از علوم، از اينها، عينش هم در اينجاست. اينها دانشگاه را مىخواهند تا يك حدود معينى جلو ببرند، آن هم محتواى اخلاقى در آن درست نباشد و محتواى دينى در آن نباشد، محتوايش علمى هم، علمى به آن معنائى كه پيش خودشان هست نباشد، نمىخواهند اينها كه در ايران يك طبيبى تربيت بشود كه آن طبيب بتواند يك كارى بكند، حتى آن طبيبهائى هم كه تا آن حدود تربيت شدهاند، مردم را به اينها بدبين كردند. تمام حرفها اين است كه تا يك كسى لوزهاش هم فرض كنيد كه درد مىگيرد، اين راه مىافتد براى انگلستان، راه مىافتد براى اروپا. از آن طرف تبليغ كردند كه شما هيچ نداريد، خودتان چيزى نيستيد، از آن طرف هم نگذاشتند كه ما اين استعدادهائى كه داريم و جوانهاى ما استعدادهائى كه دارند رشد كنند. از همه اطراف ما را وابسته كردند و تا اين وابستگى فكرى هست در ما كه همه نظرمان به اين است كه همه چيزمان را از غرب بايد بياوريم و هر وقت هم كه هر چيزى پيدامى كنيم غرب بايد اين را معالجه بكند، تا اين وابستگى هست ما نمىتوانيم استقلال پيدا كنيم، هيچ نحو استقلالى حاصل نمىشود الا اينكه ما خودمان را بشناسيم. ما خودمان هم فرهنگ داريم خودمان هم همه چيز داريم و احتياج به غرب در اين امور نداريم و آنى كه به ما مىدهند، آن نيست كه واقعيت رشد آورى باشد، آن است كه ما را مىخواهند در يك حدى نگه دارند. همين اشخاصى كه در آلمان فرستاده اين را براى رسيدگى و براى تحصيل چيز اتمى، پيش من در پاريس كه بودم دستجاتشان مىآمدند و مىگفتند كه اين اولاً ديگى كه در اينجا دارند، طرح كردند درست كنند براى ايران، مضر است اگر درست بشود و ثانياً ماها كه آمديم اينجا، ما را نمىگذارند اصلاً بفهميم (خود اينها يك حرف ديگر داشتند) نمىگذارند تحصيل كنيم، نمىگذارند بفهميم. وضع اين طورى بوده است و هست. تا ما از اين فكر اينكه ما همه چيزمان از غير است و ما بايد وابسته باشيم، شما اگر شنيده باشيد يكى از آن گويندگانى كه يك وقت هم در سنا بود، شايد يك وقتى رئيس سنا بود، حالا من يادم نيست، اين يك آدم معروفى است در صدر مشروطيت، تا حالا هم، تا وقتى
صحيفه نور ج 9 صفحه 259
كه مرد هم جزء معاريف بود، اين گفته بود كه ما هيچ چيزمان درست نمىشود مگر همه چيزمان انگليسى باشد، تا ما همه چيزمان را به فرم انگلستان درست نكنيم، درست نمىشود. حالا اين آدم اينقدر بىشعور بوده است كه اين تبليغاتى كه كردند، در مغزش وارد شده است و اعتقادش اين معنا بوده است، يا اينكه از وابستگان انگلستان بوده است، مىخواسته است اين حرفها را تبليغاتى كه مىكند، اين هم جزء تبليغاتش باشد. ما الان در يك وقتى واقع شديم كه جوانهايى كه به دست ما تحويل داده شده است، جوانهائى است كه همه فرم غربى داشتهاند و بايد تعويض بشوند، مغزها بايد عوض بشوند. اقتصادمان عرض كنم فرهنگمان، همه چيزمان از آنجا آمده بود، نه به آنطورى كه پيش خود آنهاست. شما وارد هستيد و مىدانيد كه اينهائى كه مىروند در خارج از ممالك شرقى براى تحصيل، آن ديپلمى كه به آنها مىدهند، يعنى اينها را زود به ايشان اجازه و جواز مىدهند، لكن آنهائى كه خودشان در ممالك خودشان هست اينطور نيست. كسى كه در آنجا ديپلم گرفته، ديپلم فرم شرقى گرفته، اجازه ندارد در آنجا مطب باز بكند، نبايد آنجا مطب باز بكند، او بايد بيايد ايران، در ايران يا در ساير ممالك شرقى مطب باز كند.
وضع اين طورى بوده است و ما را اين طورى بار آوردند. الان كه بيدار شده است بحمدالله مملكت و چشمش را باز كرده است به همه آشفتگى، به همه چيزهائى كه آشفته است، منتها خودتان مىبينيد، مىبينيد كه آنجا چقدر خرابى هست كه بهتر و بيشتر از ما اطلاع داريد، ديگران هم محيط خودشان را مىبينند كه همان گرفتارىها و همان مسائل هست چنانچه در سطح مملكت برويد، راجع به اين بيچارهها و اين مستمندها، هر كس از هر طرف، هر گروهى كه از هر طرف آمده است پيش من مىگويد كه هيچ كس مثل آنجائى كه ما هستيم عقب افتاده نيست. اين براى اينكه همان محل خودش را ديده و تبليغاتى كه شده است كه اين تمدن بزرگ، خيال مىكند كه خوب، به استثناء اينجا جاهاى ديگر همه تمدن بزرگ است. اين يكى هم همان محل خودش را ديده، آن يكى هم همان، همه جا اينطور است. من وقتى كه مىآيند اينجا و شكايت مىكنند كه نه ما آب داريم، نه آسفالت داريم، نه بهدارى داريم، نه چه داريم، مىگويم آقا شما برويد تهران يا قم زاغهنشينهاى تهران را ملاحظه كنيد ببينيد آنها بدتر است حالشان يا شما. بنابراين بوده است كه اين ممالك را ذخائرش را ببرند و خودشان عقب مانده و بعكس مفلس و بيچاره باقى بمانند. الان ما وارد شديم در اين مملكتى كه، يعنى اين ديوار بزرگ را شكستيد شما و رفتيد آن طرف ديوار مىبينيد هيچ نداريد و هر چيز داريد خراب است. اگر هم ما همين مسأله هيچ نداريم بود، بهتر مىتوانستيم ادارهاش كنيم تا خرابكارى مأمور خرابكارى بودند. درست نوشته است اين مرد كه مأموريت براى وطنم، صحيح است، اما چه مأموريتى، اين مأموريتى كه انجام داد، اينجور مأموريت داشت. الان شما آنطور آن طرف ديوار كه رفتيد هر جا برويد مىبينيد خراب است، وزارتخانههايش خراب است، ادارات خراب است، فرهنگش خراب است، اقتصادش خراب است، همه چيزش ديگر.
صحيفه نور ج 9 صفحه 260
اينها مىترسند كه مبادا احكام اسلام در ايران پياده شود
آن چيزى را كه از همه چيز بيشتر به آن توجه داشتند اين است كه ايمان مردم را از دستشان بگيرند. آنها از ايمان مىترسند، از ايمان به خدا مىترسند، از اسلام مىترسند. شما ملاحظه كرديد كه وقتى صحبت جمهورى اسلامى شد، هياهو در آمد از همين نويسندههاى به ظاهر مسلمان ما، از همينها هياهو درآمد كه خوب ديگر اسلامش چيست، همان جمهورى. معلوم بود از اسلام مىترسند، لازم نيست يك اسلامى باشد، جمهورى دموكراتيك باشد، جمهورى دموكراتيك. دموكراتى به ما اعطا كردند، اين را مىخواهند اينها. اينها از آن چيزى كه مىترسند اين است كه مبادا يك وقتى اسلام و احكام اسلام در ايران بيايد تا كلاه اينها پس معركه باشد، آنهائى كه انحراف دارند، اينها را نپذيرد اسلام چنانچه نمىپذيرد.
الان همه ما، همه شما و همه قشرهاى ملت مؤظف هستيم كه هر كدام در هر محلى كه هستيم آنجا را اصلاًحش كنيم و از همه بالاتر همين قضيه آموزش و پرورش و قضيه دانشگاه و قضيه تعليم و تربيت است كه ما در اين جهت از همه جا از همه جهات بيشتر احتياج داريم كه اصلاًح بشود. طرح بايد بدهيد، فكر بكنيد - عرض مىكنم مشورت بكنيد، اشخاصى كه علاقه دارند به اين كشور، اشخاصى كه وابسته نيستند به اين رژيم سابق و به شرق و غرب، اينها را جمع بكنيد و با هم مطالعه كنيد، طرح بدهيد تا انشاء الله عمل بشود و بلكه انشاء الله ما بتوانيم، البته يك برنامه طولانى، به اينجور نمىشود، بتواند اين را با يك برنامه طولانى متحول كند اين فرهنگ را به يك فرهنگ صحيح. اگر هست، يك علم صحيح باشد، نه اينجاست كه يك علمى براى ما آوردند كه ما را تا يك حدودى نگه دارند و باز به ما نشان ندهند. اين چيز را شما ببينيد، الان اينهمه چيزى كه از اين خارج خريدند، اينهمه توپ و تفنگ و طياره و كذا و كذا ميلياردها كه از خارج خريدند، ايران كسى نيست كه بفهمد استعمالش كند و يا نداريم كسى را، درست ما را تربيت نكردند، آنها نخواستند ما بفهميم كه اين فرض كنيد طيارهاى كه فلان جور است، بايد چه جور به كارش انداخت، يا اسلحههاى خاصى كه آنها دارند، بسيارى از آن اسلحههاست كه اصلاً ايران نمىتواند، نه اينها، شرق نمىتواند، دست خودشان است اسرارش، اسرارش را به ما نمىگويند. پول را از ما گرفتند، ميلياردها پول از ما گرفتند، اينها را هم آوردند اينجا، ما هم نمىتوانيم استعمال كنيم. براى چه آوردند؟ براى اينكه اگر يك وقتى يك جنگى واقع بشود بين خودشان و روسيه، پايگاه داشته باشند. اينجا، هم پول را آنها گرفتند، هم براى خودشان چيزى درست كردند. مصيبتها يكى دو تا نيست. ما بايد،
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 263
تاريخ: 14/7/58
بيانات امام خمينى در جمع سرپرست و كاركنان راديو و تلويزيون
جمهورى اسلامى بايد محتوايش هم اسلامى باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
خوب است كه حالا آقايان مجتمعاند و آقاى قطبزاده هم هستند. من كراراً اين مطلب را تذكر دادم كه جمهورى اسلامى يك لفظى نيست كه محتوا نداشته باشد يك لفظى است كه بايد محتوا داشته باشد و محتوايش هم اين است كه تمام دستگاههاى دولتى و ملى و تمام قشرهاى كشور اسلامى بشود. اگر بنا شد مثلاً دادگسترى اسلامى نباشد، ماليه اسلامى نباشد، هر جا دست بگذاريد اسلامى نباشد اين شكست نهضت است و بدتر از اول است، براى اينكه با رژيم شاهنشاهى و طاغوتى خلاف اسلام بود، حالا با جمهورى اسلامى خلاف اسلام است و اين دو تا خيلى فرق دارد.
لزوم اسلامى بودن راديو تلويزيون به خاطر موقعيت حساس در جامعه
اگر مثلاً دستگاه تلويزيون، راديو، اينها يك نقصى داشته باشد، اين را ديگر نمىگويند رژيم طاغوتى كذا، اين را مىگويند كه جمهورى اسلامى كذا و آن وقت هم قضيه راديو تلويزيون فرق دارد با قضاياى ديگر. ممكن است در يك وزارتخانه يك مطلب خلافى باشد اگر ده سال ديگر هم مردم نفهمند، اما راديو تلويزيون اگر يك كار خلافى بشود و بخواهد يك چيزى باشد كه برخلاف شرع، برخلاف مسير ملت يك چيزى نمايش بشود يا گفته بشود، همان روز اول و ساعت اول همه كشور (الان كه همه جا راديو هست، تلويزيون شايد اكثر جاها باشد) سرتاسر كشور يكدفعه ملتفت مىشوند كه يك همچو مسألهاى است. از اين جهت اين دستگاه حساسترين دستگاهى است كه در مملكتمان بوده است، يعنى از حيث اينكه در راديو تلويزيون هم چشم مىبيند هم گوش مىشنود، آن هم در يك سطح وسيع همه جائى و راديو در خارج هم پخش مىشود و همه آنجاهائى كه موجش مىرود اطلاع بر او پيدا مىكنند و اگر خداى نخواسته اين دستگاه يك وقتى نقيصه داشته باشد يعنى بر مسير ملت نباشد، بر مسير اسلام نباشد، اين خطرش بيشتر از اين است كه وزارت فلان بر مسير اسلام نباشد. اين وقتى بر مسير اسلام نباشد، سرتاسر ايران و بسيارى از كشورها مىفهمند كه اين بر مسير اسلام نيست و براى آنهائى كه غرض دارند، منعكس مىكنند كه رژيم شاهنشاهى لفظاً رفته، معنا باز هست. باز قلمها و قدمهائى كه خواهند اين رژيم را، اين نهضت را آلوده كنند و اشكال كنند، آنها به كار
صحيفه نور ج 9 صفحه 264
مىافتند و اگر يك مطلب باشد، يك مطلب را بزرگش مىكنند و چندين برابر و روى اساس تلويزيون نمىآيند صحبت كنند، روى اساس اسلام مىآيند صحبت مىكنند. اشكال، حالا اين است. در زمان طاغوت هر كارى هم كه واقع مىشد، هر چه هم خرابكارى بود كارى به اسلام نداشت. يك رژيم مخالف اسلام بود و كار خلاف اسلام مىكرد. رژيم خلاف اسلام كار خلاف اسلام مىكند. از اين جهت در آن وقت خطر كم بود و خطر متوجه به اسلام نبود، به جمهورى اسلامى نبود، اما امروز خطر متوجه به اسلام و به جمهورى اسلامى و اسلام است و لهذا يك وظيفه بزرگى به دوش ملت و همه ماست. اگر من يك كار خلافى بكنم، اگر شما يك كار خلافى بكنيد، هر كس كار خلافى بكند، اين خلاف در جمهورى اسلامى واقع مىشود و اگر يك دستگاهى به اين وسيعى و به اين حساسى يك كار خلاف اسلام بكند يا بر خلاف مسير ملت يك كارى انجام بدهد و يك برنامهاى انجام بدهد، اينها نمىآيند حساب بكنند به اينكه تلويزيون اينطور است، راديو اينطور است، حساب مىكنند كه جمهورى اسلامى اينطور است. بنابراين حيثيت اسلام، حيثيت جمهورى اسلامى بسته به اين دستگاه هاست، يكىاش هم دستگاه تلويزيون و راديو است كه بيشتر از جاهاى ديگر بستگى دارد. از اين جهت همه بايد سعى بكنيد و اولاً تفاهم حاصل بكنيد. در سطح راديو تلويزيون، اختلافات هميشه بر خلاف مسير اسلام است. اختلاف نكنيد با هم، يك دستهاى هستيد مسلمان و مىخواهيد كه خدمت بكنيد، اشكال تراشى به هم بكنيد، اين به او، او به او، و اسباب اين بشود كه يك وقت يك دستگاهى در او اختلاف حاصل بشود، خلافكارى حاصل بشود و به نتيجه نرسد، براى اينكه يك نتيجه عكس بشود تفاهم بكنيد، دستجات مسلمين هستيد، دستجاتى تفاهم داريد به حسب عقائد باهم مسيرتان يك مسير است. مختلف نيست مسيرتان، تفاهم كنيد و با هم برادرى كنيد و با برادرى و برابرى كارها را انجام بدهيد، وقتى همه با هم مجتمع باشيد و با برادرى بخواهيد كار را انجام بدهيد كار زود انجام مىگيرد و خوب انجام بدهيد، كار زود انجام مىگيرد و خوب انجام مىگيرد. اگر بنا باشد يك دستهاى از آن طرف بكشند يك دستهاى از آن طرف بكشند اختلاف بشود، نه كار انجام مىگيرد و نه اگر انجام بگيرد خوب انجام مىگيرد، خوب هم انجام نمىگيرد. بنابراين يكى از كارهاى مهم اين است كه دستگاه را يك دستگاه توحيدى كنيد و همه با هم مجتمع و براى خدا انجام بدهيد و اگر چنانچه يك افرادى هستند كه مىخواهند اخلال بكنند، مىخواهند خلاف مسير اسلام عمل بكنند، چه بكنند، آنها را بايد چه بكنند؟ تدريجاً بايد آنها را، به تدريج البته، بدون اينكه درگيرى حاصل بشود به تدريج اينها هم كنار بروند كه يك دستگاه اسلامى بشود و يك تبليغات اسلامى و يك دستگاهى باشد آموزنده براى مملكت، براى ملت. اين دستگاهها را مىبينيد كه از بچههاى كوچولو تا بزرگها و پيرمردها و پيرزنها پايش مىنشينند و نگاه مىكنند، اين دستگاه اگر آموزنده باشد، اگر فيلمها يا عرض مىكنم كه خطابهها يا اخبار جورى باشد كه آموزنده باشد، اين بچه كوچولو هم از حالا تربيت مىشود، يك تربيت صحيح و اگر چنانچه خداى نخواسته يك خلافى در او باشد، آن بچهها كه كوچكند، از اول تربيت فاسد مىشوند و اين هم به عهده شماست تربيتش. اين دستگاه يك چيزى است كه مثل سيارى
صحيفه نور ج 9 صفحه 265
مىماند كه همه جا برود، منتها در يك وقت همه جا مىرود و همه هم گوش مىكنند. چون بچهها علاقه دارند به نگاه كردن به اين عكس، نگاه به اين فيلمها، آنها پايش نگاه مىكنند اگر فيلم يك فيلم آموزنده باشد، اين بچهها تربيت مىشوند به تربيت صحيح و اگر يك فيلمى باشد كه برخلاف باشد و عرض مىكنم انحراف كننده باشد، بچهها تربيت مىشوند به ترتيب انحرافى، بزرگها هم همين طور. بنابراين مسؤوليت است، الان مسؤوليت خدائى است، مسؤوليت اخلاقى است، مسؤوليت ملى است، همه مسؤوليتها الان به عهده اين دستگاه است و انشاء الله اميدوارم كه با هم تفاهم كنيد، با هم دوستى و برادرى داشته باشيد، به نظر كينه به هم نگاه نكنيد - عرض مىكنم كه اشخاصى هم كه خداى نخواسته انحراف دارند، موعظه كنيد و انشاء الله برگردند، اگر يك وقت هم افرادى باشند كه ديگر قابل موعظه نيستند و قابل برگشتن نيستند، به تدريج اينها كنار گذاشته بشوند تا انشاءالله يك دستگاه صحيح، خوب، آموزنده و تربيت كننده باشد و آبروى اين نهضت محفوظ بماند به واسطه اعمال شما. خدا همه شما را انشاء الله توفيق بدهد، مؤفق باشيد. من هم براى همه دعاگو هستم و خدمتگزار همه شماهستم انشاء الله.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 266
تاريخ: 16/7/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان انستيتو تكنولوژى بابل
براى تحقق جمهورى اسلامى از اين به بعد هم در نهضت پيشقدم باشيد
بسم الله الرحمن الرحيم
من توفيق و سلامت شما آقايان را كه از راه دور آمديد براى ملاقات، از خداوند تعالى مسئلت مىنمايم و مجاهدات جوانها را، جوانهاى همه ايران و خصوص شما جوانان را تقدير مىكنم و اميدوارم كه اسم شما در دفتر امام زمان سلام الله عليه ثبت بشود و شما جزء مجاهدين اسلام باشيد. انشاء الله از اين به بعد هم در اين نهضت شركت داشته باشيد، در امورى كه براى اسلام پيش مىآيد پيشقدم باشيد. انشاء الله بشود كه يك دولت اسلامى و يك مملكت اسلامى به تمام معنا تحقق پيدا كند با دست شما جوانها و همه در پناه اسلام به خير دنيا و آخرت برسيد. انشاء الله خداوند همه شما را توفيق عنايت كند.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page next page