-
next page
fehrest page
back page
و بر آنها و بر كشتى ها سوار مى شويد.
پيام ها :
1 چهارپايان براى انسان آفريده شده اند. (در آيه دوبار كلمه ((لكم )) آمده است )
2 حتّى حيوانات را ساده ننگريم . (لَعِبرة )استخراج آهن از خاك نياز به صدها كارشناس ، متخصّص وابزار دارد، ولى خداوند شير را از دل علف بيرون مى كشد و با همين قدرت در قيامت انسان ها را از دل خاك بيرون خواهد كشيد. (لَعِبرَة )
3 شير، يكى از نعمت هايى است كه قرآن به آن توجّه دارد. (نُسقيكم )
4 ميوه ها و روغن گياهى ، بر غذاهاى حيوانى مقدّم است . اوّل نام (نَخيل ، اَعناب ، زَيتون )بعد فرمود: (نُسقيكم ، تاءكلون )
5 شير، گوشت وسوارى ، قسمتى از منافع حيوانات است . (لكم فيها منافعُ كثيرة )به راه افتادن كارخانجات لبنيات ، چرم سازى ، كنسروسازى ، ريسندگى ، بافندگى و ايجاد اشتغال و بهره دهى براى ميليون ها انسان ، منافع جنبى حيوانات است .
6 نقش كشتى را در حمل و نقل ساده ننگريم . (صدها فرمول دست به دست هم مى دهد تا اين امكان فراهم مى شود) (على الفلك تحملون )
(23) وَلَقَدْ اءَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ يَقَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ اءَفَلاَ تَتَّقُونَ
ترجمه :
و همانا نوح را به سوى قومش فرستاديم ، پس (به آنها) گفت : اى قوم من ! خداوند (يكتا) را بپرستيد. جز او هيچ خدايى براى شما نيست ، آيا پروا نمى كنيد؟
نكته ها :
O خداوند در آيات قبل ، از آفرينش انسان و آنچه در زمينه ى تاءمين منافع مادّى اوست سخن گفت و در اين آيات به تاءمين غذاى فكرى و عقيدتى او مى پردازد.
پيام ها :
1 در تبليغ دين ، مردم را با محبّت مورد خطاب قرار دهيد. (يا قوم )
2 دعوت به توحيد، اوّلين وظيفه ى انبياست . (در تبليغ ، به مسائل اصلى توجّه كنيد) (اعبدوا اللّه )
3 روح پرستش در باطن انسان وجود دارد، انبيا مورد پرستش را بيان مى كنند. (اعبدوا اللّه ما لكم من اله غيره )
4 به سراغ غير خدا رفتن ، بى پروايى است . (اءفلا تتّقون )
(24) فَقَالَ الْمَلَؤُاْ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ مَا هَذَآ إِلا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُرِيدُ اءَن يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَلَوْ شَآءَ اللّهُ لاََنزَلَ مَلََّئِكَةً مَّا سَمِعْنَا بِهَ ذَا فِى ءَابَآئِنَا الاَْوَّلِينَ
ترجمه :
پس اشراف قوم او كه كافر شدند، گفتند: اين نوح جز انسانى همانند شما نيست ، او مى خواهد بر شما برترى جويد، اگر خداوند مى خواست (براى ما پيامبرى بفرستد) قطعاً فرشتگانى مى فرستاد. ما اين (دعوت نوح ) را در ميان (تاريخ ) پدران قبلى خود نشنيده ايم .
پيام ها :
1 اشراف ، در خط مقدّم مخالفان انبيا بودند. (مَلَاء)
2 حُبّ ذات ، غريزه اى عميق در انسان هاست . (انسان از اين كه كسى بر او برترى يابد نگران است ) (يتفضّل عليكم )
3 تهمت برترى جويى ، وسيله ى تبليغات كفّار است . (يريد اَن يَتفضّل عليكم )
4 انسان متكبّر، براى خدا هم تكليف معيّن مى كند. (لو شاءاللّه لانزل ملائكةً)
5 كافران كمال را نقص مى پندارند. (ماهذا الاّ بشر... لانزل ملائكةً)(انسان بودن انبيا براى راهنمايى بشر كمال است ، امّا كفّار مى گفتند: او نبايد بشر باشد)
6 در برابر منطق صحيح ، به تاريخ و تقليد نياكان و فرهنگ ملّى خود تكيه نكنيد و مدافع وضع موجود نباشيد. (ما سَمِعنا بهذا)
(25) إِنْ هُوَ إِلا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُواْ بِهِ حَتَّى حِينٍ
ترجمه :
او نيست جز مردى كه در او نوعى جنون است ، پس تا مدّتى درباره ى او صبر كنيد. (تا از جنون نجات يابد يا بميرد يا ما تكليف خود را با او روشن كنيم )
(26) قَالَ رَبِّ انصُرْنِى بِمَا كَذَّبُونِ
ترجمه :
نوح گفت : پروردگارا ! مرا در برابر تكذيب آنان يارى فرما.
پيام ها :
1 شنيدن تاريخ گذشتگان ، مايه ى تسلّى آيندگان است . (اى پيامبر ! به انبياى قبل نيز نسبت جنون مى دادند) (رجل به جِنّة )
2 برخى كه نمى توانند رشد كنند، مقام بزرگان را پايين مى آورند. (رجل به جِنّة )
3 غرور و لجاجت ، سبب مى شود كه به عاقل ترين مردم نسبت جنون داده شود. (رجل به جِنّة )
4 سران كفر، دعوت انبيا را يك حادثه روحى و روانى مى پندارند و مى گويند: صبر كنيد هيجان ها و ادّعاهاى او تمام مى شود. (فتربّصوا)
5 توكّل و دعا، بزرگ ترين اهرم در برابر تهمت ها و تحقيرهاست . (قال ربّ)
6 درخواست كمك از خداوند براى پيروزى ايمان بر كفر است ، نه پيروزى فرد بر فرد. (انصرنى بما كذّبون )نفرمود: ((انصرنى عليهم ))
ترجمه :
(27) فَاءَوْحَيْنَآ إِلَيْهِ اءَن اصْنَعِ الْفُلْكَ بِاءَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا فَإِذَا جَآءَ اءَمْرُنَا وَ فَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَاءَهْلَكَ إِلا مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلاَتُخَطِبْنِى فِى الَّذِينَظَلَمُوَّاْ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ
پس ما به نوح وحى كرديم : زير نظر ما و(مطابق دستور وآموزش و) وحى ما كشتى بساز. پس همين كه فرمان (قهر) ما آمد و (آب از) تنور جوشيد، از تمام حيوانات يك جفت (نر و ماده ) و (نيز) اهل خود را در كشتى وارد كن ، مگر كسى از آنان را كه قبلاً درباره ى او سخن به ميان آمده (و وعده ى هلاكتش داده شده )، و درباره ى ستمگران با من سخن مگو (و نزد من ازآنان شفاعت مكن ) كه قطعاً آنان غرق خواهند شد.
نكته ها :
O امام باقر عليه السلام فرمود: حضرت نوح عليه السلام 950 سال مردم را پنهانى وآشكارا به توحيد دعوت كرد، تا آنجا كه خداوند با جمله ى (لن يؤ من مِن قومك الاّ مَن قد آمن )(79) به او فرمود: جز آنها كه به تو ايمان آورده اند، ديگر ايمان نخواهند آورد، پس نوح گفت : نسل آنان نيز قابل هدايت نيستند. (ولايلدوا الاّ فاجراكفّارا)(80) سپس خداوند فرمان ساختن كشتى را داد.(81)
پيام ها :
1 دعاى انبيا مستجاب مى شود. (ربّ انصرنى فاوحينا)
2 صنعت ، يك الهام الهى است . (اوحينا اَن اِصنع )
3 تقاضاى نصرت الهى ، با تلاش انسان منافاتى ندارد. (اِصنَع الفُلك )انبيا در كنار دعاهاى خود كار هم مى كردند.
4 افراد تحقير شده را حمايت كنيم . (مردم تو را مجنون مى پندارند ولى تو زير نظر ما هستى ) (باعيننا)
5 اگر در تمام كارها مطابق وحى عمل كنيم ، موفّق مى شويم . (اِصنَع الفلك باعيننا و وحينا)
6 با اراده ى خدا از تنور آتش ، آب مى جوشد. (فارالتّنّور)(شايد فوران آب از تنور، نشانه ى زمان حادثه باشد)
7 نگذاريد نسل حيوانات منقرض شود. (من كلّ زوجين اثنين )
8 حتّى همسر و فرزند پيامبر هم اگر نااهل باشند، مورد قهر الهى قرار مى گيرند. (الاّ من سبق عليه القول )
9 شفاعت ، همه جا كارساز نيست . (ولاتخاطبنى )شفاعت انبيا با اذن الهى است .
10 مشرك ، ظالم است . (فى الّذين ظلموا)
11 عاقبت ظلم ، هلاكت است . (ظلموا مغرقون )
12 گاهى ، آبى كه مايه ى حيات است ، مايه ى هلاك مى شود. (مغرقون )
(28) فَإِذَا اسْتَوَيْتَ اءَنتَ وَمَن مَّعَكَ عَلَى الْفُلْكِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى نَجَّنَا مِنَ الْقَوْمِ الظَّلِمِينَ
ترجمه :
پس هنگامى كه تو و همراهانت بر كشتى سوار شديد، بگو: حمد و سپاس براى خداوندى است كه مارا از گروه ستمگران نجات داد.
پيام ها :
1 دورى از ستمگران و نجات از سلطه ى آنان ، يكى از نعمت هاى الهى است . (الحمدللّه الّذى نجّانا)
2 براى هر نعمتى شكرى لازم است . (الحمدللّه الّذى نجّانا)
3 بهترين صيغه ى شكر، كلمه مباركه ى (الحمدللّه )است .
4 به خاطر نابودى و هلاكت ديگران خدا را شكر نكنيد، بلكه براى نجات خود شكر كنيد. (نجّانا)نفرمود: ((اهلكهم ))
5 كشتى ، وسيله ى است ولى نجات كار خداوند است . (نجّانا)
(29) وَقُل رَّبِّ اءَنزِلْنِى مُنزَلاً مُّبَارَكاً وَاءَنتَ خَيْرُ الْمُنزِلِينَ
ترجمه :
وبگو: پروردگارا! مرا با نزولى پر بركت فرودآور كه تو بهترين فرود آورندگانى .
(30) إِنَّ فِى ذَلِكَ لاََيَتٍ وَإِن كُنَّا لَمُبْتَلِينَ
ترجمه :
البتّه در اين داستان نشانه هايى است ، و همانا ما آزمايش كنندگانيم . (قوم نوح وديگران را بارها آزمايش كرديم تا زمينه ى توبه ورشد خود را نشان دهند)
نكته ها :
O در حديث مى خوانيم : رسول خدا صلى الله عليه و آله به على عليه السلام فرمود: هرگاه وارد منزلى شدى آيه (29) را تلاوت كن تا خداوند از خير آن جا كاميابت كند و شرّش را از تو دور سازد.(82)
ياد خدا در هر حال
# در دعوت به توحيد. (اعبدواللّه )(83)
# در ساختن كشتى با الهام خداوند. (اِصنع الفلك باعيننا و وحينا) (84)
# در سوار شدن ، با حمد الهى . (فاذا استويت ... فقل الحمدللّه )(85)
# در حركت با نام خدا. (بسم اللّه مَجراها و مُرساها)(86)
# در توقّف ، با دعا به درگاه او. (ربّ اَنزلنى )(87)
پيام ها :
1 ابتدا خداوند را بر نعمت هاى گذشته شكر كنيم ، سپس از او نعمت جديدى بخواهيم . (الحمدللّه الّذى ربّ اَنزلنى )
2 در دعا و مناجات ، خداوند را با آن نامى بخوانيم كه با نيازمان تناسب داشته باشد. (اَنزلنى خيرالمنزلين )
3 مطالب تاريخى قرآن ، آيه ى هدايت و مايه ى رشد است . (نه سرگرمى و خاطره ) (لا يات )
4 سنّت خداوند، بر آزمايش مردم در هر حال است ، و ماجراى نوح نيز يكى از نمونه هاى آزمايش الهى است . (مبتلين )
(31) ثُمَّ اءَنشَاءْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْناً ءَاخَرِينَ (32) فَاءَرْسَلْنَا فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ اءَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ اءَفَلاَ تَتَّقُونَ
ترجمه :
سپس بعد از قوم نوح ، نسل ديگرى پديد آورديم . و در ميان آنان (نيز) پيامبرى از خودشان فرستاديم كه (به آنان گفت :) خدا را بپرستيد. جز او معبودى براى شما نيست ، پس آيا پروا نمى كنيد؟
پيام ها :
1 خداوند براى هر امّتى پيامبرى فرستاده است . (قَرناً آخرين فارسلنا)
2 پيامبر بايد از خود مردم باشد. (تا الگوئى عملى و درد آشنا داشته باشند و حجّت بر آنان تمام باشد) (منهم )
3 عبادت خدا همراه با نفى شرك ارزش دارد. (اءن اعبدوااللّه مالكم من اله غيره )
4 گرايش به توحيد، به تقوا نياز دارد. (اءن اعبدوا اللّه ... افلا تتّقون )
(33) وَقَالَ الْمَلاَُ مِن قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بِلِقَآءِ الاَْخِرَةِ وَ اءَتْرَفْنَهُمْ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا مَا هَذَآ إِلا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْيَاءْكُلُ مِمَّا تَاءْكُلُونَ مِنْهُ وَيَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ
ترجمه :
و اشرافى از قوم آن پيامبر كه كفر ورزيدند و ديدار قيامت را تكذيب نمودند و آنان را در دنيا در ناز و نعمت قرار داده بوديم (در پاسخ رسولشان ، به مردم ) گفتند: اين ، جر انسانى مثل شما نيست ، از هر چه مى خوريد مى خورد، و از هر چه مى نوشيد مى نوشد.
پيام ها :
1 دعوت انبيا بر اساس آزاد سازى مردم از سلطه ى اشراف و ستمگران است و به همين دليل ، اشراف بيش از ديگران با انبيا مخالفت مى كنند. (قال الملاء)
2 مخالفان چون جراءت ندارند كه منطق و اصل اصلاحات انبيا را نفى كنند، مى گويند: انبيا لايق آن اصلاحات نيستند. (بشر مثلكم )
3 زندگى انبيا، يك زن
-
next page
fehrest page
back page
ترجمه :
شتاب مى كنيم كه خيرهايى به آنان برسانيم ؟ (هرگز چنين نيست ) بلكه آنان نمى فهمند (كه مال و فرزند وسيله ى امتحان آنهاست ).
نكته ها :
O كلمه ى ((غَمرة )) به معناى غرقاب و مراد در اينجا غرق شدن اهل مكّه در جمود و تعصّب بت پرستى است .
پيام ها :
1 بدترين نوع گمراهى ، آن است كه خداوند انسان را به حال خود واگذارد. (فذرهم )
2 اختلاف و تفرقه ، ورطه ى هلاكت و مايه ى قهر و غضب خدا و رسول است . (فتقطّعوا امرهم ... فذرهم فى غَمرَتهم )
3 گودال بدبختى انسان را خود او حفر مى كند. (غَمرَتهم )
4 منحرفان تفرقه جو، مهلت زيادى ندارند وقهر الهى در انتظارشان است . (حتّى حين )
5 مرفّهين ثروتمند، تحليل ناروا دارند. رفاه ، امكانات وفرزند پسر، سبب فريفته شدن آنان به خود واحساس محبوبيّت نزد خدا شده است . (يحسبون ...)
6 ارزيابى تنها بر مبناى مال وفرزند، نشانه ى بى شعورى است . (بل لايشعرون )
(57) إِنَّ الَّذِينَ هُم مِّنْ خَشْيَةِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ
ترجمه :
همانا كسانى كه از خوف پروردگارشان بيمناكند،
(58) وَالَّذِينَ هُم بِئَايَتِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ
ترجمه :
آنان كه به آيات پروردگارشان ايمان دارند.
(59) والَّذِينَ هُم بِرَبِّهِمْ لاَ يُشْرِكُونَ
ترجمه :
و به پروردگارشان شرك نمى ورزند،
نكته ها :
O ((خَشيت )) ترسى است كه برخاسته از علم وشناخت باشد و ((اِشفاق )) ترسى است كه با محبّت و احترام آميخته باشد. خشيت ، بيشتر جنبه ى قلبى دارد و اشفاق جنبه ى عملى . آيه مى فرمايد: مؤ منان و سبقت گيرندگان در خيرات ، كسانى هستند كه در دل آنان ترس آميخته با عظمت خدا جاى كرده است و در عمل ، حريم خدا را حفظ مى كنند و حيا دارند.
پيام ها :
1 ترس از روى آگاهى و توجّه به عظمت خداوند، مايه ى رشد است . (من خَشية ربّهم مشفقون )
2 ايمان آوردن به هر قانونى كه خداوند مى فرستد و دور شدن از انواع شرك ها، وظيفه ى دائمى ماست . (كلمه ى ((يؤ منون )) و ((لايشركون )) فعل مضارع و نشانه ى دوام و استمرار است )
(60) وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَآ ءَاتَواْ وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ اءَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَجِعُونَ
ترجمه :
و كسانى كه (اموال خود را در راه خدا) مى دهند آنچه را دادند، در حالى كه دل هايشان ترسان است از اين كه سرانجام به سوى پروردگارشان باز مى گردند.
نكته ها :
O ((وَجِل )) به معناى اضطراب و نگرانى است .
O تكامل معنوى انسان در چند مرحله صورت مى پذيرد كه در اين آيات مطرح شده است :
مرحله ى اوّل ؛ علم و شناختى كه مايه ى خشيت شود. (من خشية ربّهم )
مرحله ى دوّم ؛ ايمان عميق و دائمى به آنچه درك كرده است . (يؤ منون )
مرحله ى سوّم ؛ دورى از انواع شرك ها، مخفى و آشكار. (لايشركون )
مرحله ى چهارم ؛ انفاق از آنچه خدا عطا نموده است . (يؤ تون ...)
مرحله ى پنجم ؛ مغرور نشدن و دغدغه داشتن كه مبادا كارم ناقص يا عملم مردود يا وظيفه ام چيزى ديگرى باشد و در قيامت پاسخ گو نباشم . (قلوبهم وَجِلَة )
پيام ها :
1 به انفاق خود مغرور نشويم . (يؤ تون ... و قلوبهم وجلة )
2 ترس مؤ من از خداوند به خاطر حضور او در محضر پروردگار در روز قيامت است . (وَجلة اَنّهم الى ربّهم راجعون )
(61) اءُوْلََّئِكَ يُسَ رِعُونَ فِى الْخَيْرَ تِ وَهُمْ لَهَا سَ بِقُونَ
ترجمه :
چنين كسانى ، در خيرات شتاب مى ورزند و همانان هستند كه در (رسيدن به ) خيرات از يكديگر پيشى مى گيرند.
نكته ها :
O در آيه 56 بيان شد كه برخى از مردم تنها داشتن مال و فرزند را مايه ى سعادت و نشانه ى سرعت در خير مى دانند، امّا اين آيه مى فرمايد: سرعت در خير، علم و ايمان و اخلاص و انفاق همراه با خوف و خشيت است ، نه آنچه آنان مى پندارند.
پيام ها :
1 ترس از خداوند و قيامت ، سبب شتاب در كارهاى خير است . (من خشية ربّهم مشفقون ... اولئك ...)
2 نشانه ى ايمان واقعى ، سرعت دائمى در كارهاى خير است . (((يسارعون )) فعل مضارع ، رمز استمرار است )
3 سرعت و سبقت در كار خير، يك ارزش است . (يُسارعون فى الخيرات )
(62) وَلاَنُكَلِّفُ نَفْساً إِلا وُسْعَهَا وَلَدَيْنَا كِتَبٌ يَنطِقُ بِالْحَقِّ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ
ترجمه :
و ما هيچ كس را جز به مقدار توانش تكليف نمى كنيم ، و نزد ما كتابى است كه به حقّ سخن مى گويد (و بر كار مردم گواه است ) و به آنان هيچ ستمى نمى شود.
نكته ها :
O در فقه قاعده اى به نام قاعده ى ((نفى عُسر و حَرَج )) وجود دارد، كه مبناى آن همين آيه است . يعنى هرگاه تكليفى موجب سختىِ غير قابل تحمّل گرديد، آن تكليف ساقط مى شود.
پيام ها :
1 گرچه سبقت و سرعت در كارهاى خير ارزش دارد، ولى افراط ممنوع است . (الاّ وُسعها)
2 تكليف همه ى انسان ها يكسان نيست . هر كس به مقدار توانِ جسمى ، فكرى و ماليش مكلّف است و خداوند تكليف غنى را از فقير نمى خواهد. (لا نكلّف نفسا الاّ وسعها)
3 در جهان بينى الهى ، هيچ كس گرفتار عقده و احساس حقارت نمى شود، چون بيش از توانش تكليفى ندارد. (الاّ وسعها)(آرى هر كس توانى دارد و وظيفه اى ، پس بايد آرامش داشته باشيم )
4 نظام آفرينش ، حساب و كتاب دارد. (و لَدَينا كتاب )
5 برخى از شرايط مديريّت در اين آيه ذكر شده است ، از جمله :
الف : آشنايى به توانايى افراد و واگذارى كار به مقدار توان آنان . (وسعها)
ب : نظارت دقيق بر كار و وظايف آنان . (كتاب ينطق بالحقّ)
ج : عدالت در تنبيه يا تشويق آنان . (و هم لا يظلمون )
(63) بَلْ قُلُوبُهُمْ فِى غَمْرَةٍ مِّنْ هَذَا وَلَهُمْ اءَعْمَلٌ مِّن دُونِ ذَلِكَ هُمْ لَهَا عَمِلُونَ
ترجمه :
بلكه دل هاى آنان از اين (كتاب ) در غفلت و بى خبرى است و علاوه بر اين كارهايى (ناروا) دارند كه انجام مى دهند.
نكته ها :
O در دو آيه ى قبل ، درباره ى فرزانگان مخلص فرمود: ((هم لها سابقون )) در اين آيه ، درباره ى گروه منحرف مى فرمايد: ((هم لها عاملون ))
آرى ، ((هر كس با طينت خود مى تند)) و ((از كوزه همان برون تراود كه در اوست )).
O كلمه ى ((بل )) در آغاز كلام ، براى انتقال مطلب است . در آيات قبل سخن از نيكان بود،در اين آيه سخن از كفّار است كه عملشان غير از عمل آنان است .
O كلمه ى ((غمرة )) به معناى غرقاب و آبى است كه تمام انسان را فراگيرد. گويا غفلت همه ى وجود آنان را فراگرفته است .
پيام ها :
1 ابتدا روح منحرف مى شود، سپس رفتار تغيير مى كند. (قلوبهم لهم اعمال )
2 بدتر از رفتار زشت ، اصرار و تكرار آن است . (لهم اعمال هم لها عاملون )
3 انسان ، ابتدا دست به كار خلاف مى زند، سپس كار خلاف براى او عادت مى شود و او را به خود جذب مى كند، يعنى در مسير عمل و ارتكاب آن قرار مى گيرد و پس از ارتكاب گناه ، اسير آن مى شود. (لهم اعمال هم لها عاملون )
(64) حَتَّى إِذَآ اءَخَذْنَا مُتْرَفِيهِم بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْئَرُونَ
ترجمه :
(جهل و انحراف و كارهاى ناپسند آنان همچنان ادامه دارد) تا زمانى كه مرفّهان (و خوشگذرانان مغرور) را به قهر خود گرفتار سازيم ، در اين هنگام است كه ناله سر مى دهند.
(65) لاَ تَجْئَرُواْ الْيَوْمَ إِنَّكُمْ مِّنَّا لاَ تُنصَرُونَ
ترجمه :
(امّا به آنان خطاب مى شود:) امروز ناله نكنيد، قطعاً شما از جانب ما يارى نخواهيد شد.
نكته ها :
O كلمه ى ((يَجئَرون )) از ((جوار)) به معناى زوزه ى سگ وشغال و گرگ هنگام صدمه ديدن است و تشبيه ناله ى مرفّهان غافل ، به زوزه ى سگ ، نشانه ى تحقير و ذلّتى است كه در برابر بدمستى هاى دنيوى داشته اند.
پيام ها :
1 براى گروه مرفّه و مغرور، جز عذاب الهى ، وسيله ى ديگرى براى هشيارى نيست . (حتّى اذا ...)
2 پايان ناز و نعمت هاى غافلانه ، ناله هاى عاجزانه خواهد بود. (يَجئرون )
در پس هر خنده آخر گريه اى است
مرد آخربين ، مبارك بنده اى است
3 روز قيامت ، روز كيفر است نه التماس . (لا تَجئروا اليوم )
4 كسانى كه با مال و امكانات خود، مردم را يارى نكردند، در قيامت يارى نمى شوند. (لا تنصرون )
(66) قَدْ كَانَتْ ءَايَتِى تُتْلَى عَلَيْكُمْ فَكُنتُمْ عَلَى اءَعْقَبِكُمْ تَنكِصُونَ
ترجمه :
همانا آيات من به طور مداوم بر شما تلاوت مى شد ولى شما اعراض كرده ، به عقب باز مى گشتيد.
(67) مُسْتَكْبِرِينَ بِهِ سَمِراً تَهْجُرُونَ
ترجمه :
در حالى كه نسبت به آن (پيامبر و قرآن ) تكبّر مى ورزيديد و شب ها تا ديروقت بدگويى مى كرديد.
نكته ها :
O ((نكوص )) به معناى بازگشت به عقب است و ((على اَعقابكم )) تاءكيد آن است .
O ((سامر)) از ((سَمر)) به معناى گفت وگوى شبانه است .
O ((هَجر)) به معناى جدايى و ((هُجر)) ناسزا و فحش را گويند كه سبب جدايى است .
پيام ها :
1 ارتجاع واعراض از حقّ، از اوصاف مرفّهان ومستكبران است . (فكنتم على اعقابكم تنكصون )
2 بى اعتنايى به انبيا، نشانه ى رشد و ترقّى نيست ، بلكه عامل سقوط و عقب گرد است . دستورات و قوانين الهى ، عامل رسيدن به تكامل و اعراض از آنها مايه ى سقوط است . (اعقابكم تنكصون )
3 بدتر از عقب گرد واعراض از حقّ، آن است كه هدف از اين عمل ، استكبار باشد. (مستكبرين به )
4 كسى كه روز منطق ندارد، شب ياوه سرايى مى كند. (سامراً تَهجُرون )
5 كسى كه حرف حساب ندارد، فحش مى دهد. (تَهجُرون )
(68) اءَفَلَمْ يَدَّبَّرُواْ الْقَوْلَ اءَمْ جَآءَهُم مَّا لَمْ يَاءْتِ ءَابَآءَهُمُ الاَْوَّلِينَ
ترجمه :
آيا آنها در اين گفتار (قرآن ) نينديشيدند، يا مطالبى براى آنان آمده كه براى نياكانشان نيامده است ؟ (لذا قبول حرف تازه براى آنان سخت است ).
(69) اءَمْ لَمْ يَعْرِفُواْ رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ
ترجمه :
يا اين كه پيامبرشان را نشناختند (و از سوابق او آگاه نيستند) پس براى همين او را انكار مى كنند؟
(70) اءَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةُ بَلْ جَآءَهُم بِالْحَقِّ وَاءَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَرِهُونَ
ترجمه :
يا مى گويند: او جنون دارد؟ (چنين نيست ) بلكه او حقّ را براى آنان آورده امّا بيشترشان از پذيرش حقّ كراهت دارند.
پيام ها :
1 نخستين عامل بدبختى مردم ، تعطيل كردن انديشه و تفكّر است . (اءفلم يدّبّروا القول )
2 قرآن ، كتاب تدبّر و انديشه است . (نه فقط تلاوت وتجويد و...، و هركس در آن تدبّر كند، حقّانيّت آن را مى فهمد) (اءفلم يدّبّروا القول )
3 خداوند در تمام دوران ها نداى خود را به مردم رسانده و اساس اديان آسمانى يكى است . (ام جائهم ما لم ياءت )
4 در تبليغ و دعوت ، تمام راه هاى بهانه جويى را براى مخالفان حقّ مسدود كنيد. (ام جائهم ما لم ياءت )، (ام لم يعرفوا)
5 پيامبر بايد در ميان مردم (به خوبى ) شناخته شده باشد تا بهانه اى براى انكار نباشد. (ام لم يعرفوا رسولهم )
6 گرچه انسان در برابر سخن تازه عكس العمل نشان مى دهد، ولى نزول وحى تازگى ندارد. (ام جائهم ما لم ياءت آبائهم الاوّلين )
7 دشمنان دين ، براى حفظ مرام خود، شخصيّت مردان خدا را خدشه دار مى كنند. (ام يقولون به جِنّة )
8 حقّ بايد مطرح شود، اگر چه اكثريّت ناراحت شوند. (بل جاءهم بالحقّ و اكثرهم للحقّ كارهون )
9 بعضى كفّار، فطرت سالم دارند و حقّ را مى پذيرند. (اكثرهم للحقّ كارهون )
(71) وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ اءَهْوَآءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَوَتُ وَالاَْرْضُ وَمَن فِيهِنَّ بَلْ اءَتَيْنَهُمْ بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَن ذِكْرِهِم مُّعْرِضُونَ
ترجمه :
و اگر حقّ، از هوس هاى آنان پيروى مى كرد، قطعاً آسمان ها و زمين و كسانى كه در آنها هستند تباه مى شدند، ولى ما قرآنى به آنها داديم كه مايه ى ياد (وشرف وحيثيّت ) آنهاست ، امّا آنان از اين ياد رويگردانند.
نكته ها :
O اگر حقّ، تابع هوس هاى مردم باشد، نظام هستى فاسد وتباه مى شود، زيرا:
1 هوس هاى مردم حتّى هوس هاى يك نفر در زمان هاى مختلف ، متضاد است .
2 هوس هاى مردم ، مفسده دارد.
3 خواسته هاى مردم ، يك بُعدى است وبه ابعاد ديگر وآثار دور ونزديك توجّه ندارد.
پيام ها :
1 حقّ، هرگز نبايد تابع تمايلات و خواسته هاى مردم باشد. (ولو اتّبع )
2 اشراف كافر، دوست دارند كه دين طبق ميل آنان باشد. (ولو اتّبع الحقّ)
3 حقّ پرستى با هوا پرستى تضاد دارد. (لفسدت )
4 تمايلات و هوس هاى بشر، جهان را فاسد مى كند. (لفسدت )
5 نظم موجود در جهان ، نشانه ى حقّانيّت و حكمت خداوند يكتاست . (و لو اتّبع الحقّ... لفسدت )
6 در آسمان ها، موجودات زنده و با شعور وجود دارد. (مَن فيهنّ)
7 قرآن وسيله ى تذكّر است . (بذكرهم )
8 دين ، وسيله بيدارى وشرف ملّت ها ونجات آنان از نابودى است . (بذكرهم )
9 گاهى انسان از توجّه به آنچه سبب عزّت و نام نيك اوست اعراض مى كند. (فهم عن ذكرهم معرضون )
(72) اءَمْ تَسْئَلُهُمْ خَرْجاً فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَهُوَ خَيْرُ الرَّ زِقِينَ
ترجمه :
آيا تو از آنها (در برابر دعوتت ) مزدى خواسته اى ؟ با اين كه پاداش دائمى پروردگارت بهتر، و او بهترين روزى دهندگان است .
(73) وَإِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَى صِرَطٍ مُّسْتَقِيمٍ
ترجمه :
و قطعاً تو مردم را به راه راست دعوت مى كنى .
(74) وَإِنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَةِ عَنِ الصِّرَطِ لَنَكِبُونَ
ترجمه :
و همانا كسانى كه به آخرت ايمان نمى آورند، از راه راست منحرفند.
نكته ها :
O ((خرج )) چيزى است كه مصرف مى شود، ولى ((خراج )) بودجه ى مستمرى است كه تعيين مى شود.(99) كلمه ى ((نكب )) به معناى انحراف است و ((نكبت ))، يعنى دنيا به او پشت كرده و بدبخت شده است .
O روزى الهى چون خير است ، (خراج ربّك خيرٌ)چند مزيّت دارد: بى منّت ، دائمى ، زياد و مبارك است .
O در حديث مى خوانيم : كسانى كه به جاى اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله سراغ ديگران بروند و رهبرى آنان را بپذيرند، از راه راست منحرفند.(100)
پيام ها :
1 در تبليغ دين ، نبايد از مردم پولى طلب كرد؛ اگر خود آنها دادند حساب جدايى دارد. (ام تسئلهم )
2 مردم در برابر پول خواستن مبلّغ حسّاسيّت دارند. (ام تسئلهم خرجا)
3 مردم يك بار خرجى مى دهند، ولى خداوند هميشه روزى مى دهد. (خرج خراج ) (با توجّه به تفاوتى كه ميان ((خرج )) و ((خراج )) بيان شد)
4 روزى دادن به صورت مستمر، از شئون پروردگار است . (فخراج ربّك )
5 خداوند ضامن روزى مبلّغان دين است . (فخراج ربّك )
6 واسطه هاى رزق ، شما را نفريبند. (وهو خيرالرّازقين )
7 پيامبر، منادى راه درست است . (انّك لتدعوهم الى صراط مستقيم )
8 ايمان به معاد، عامل پايدارى در راه راست و عدم ايمان ، عامل انحراف است . (لا يؤ منون لناكبون )
(75) وَلَوْ رَحِمْنَهُمْ وَكَشَفْنَا مَا بِهِم مِّن ضُرٍّ لَّلَجُّواْ فِى طُغْيَنِهِمْ يَعْمَهُونَ
ترجمه :
و (بر فرض ) اگر به آنها رحم كنيم و (رنج و عذاب و) بدبختى هاى آنان را برطرف سازيم (به جاى هوشيارى و شكر) در طغيانشان كوردلانه اصرار مى ورزند.
نكته ها :
O در تفسير ((كنزالدّقائق )) و ((روح البيان )) مى خوانيم : زمانى در مكّه قحطى شد، ابوسفيان از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله درخواست دعا كرد، حضرت دست به دعا برداشت و قحطى برطرف گرديد، سپس آيه ى فوق نازل شد.
O طغيان در افراد مختلف ، تفاوت دارد:
# طغيان عالمان ، در علم است كه به وسيله ى تفاخر و مباهات جلوه مى كند.
# طغيان ثروتمندان در مال است كه به وسيله ى بخل خود را نشان مى دهد.
# طغيان صالحان در عمل نيك است كه به وسيله ى ريا وسُمعه (خودنمايى وشهرت طلبى ) نمايان مى شود.
# طغيان هواپرستان در پيروى از شهوت ها جلوه مى كند.(101)
پيام ها :
1 رفاه و آسايش ، جلوه ى رحمت الهى است . (رَحِمناهم و كشفنا)
2 خدمت و محبّت به افراد بى شخصيّت ، بى ثمر است . (رَحِمنا للجّوا)
3 انسان هاى بى ايمان ، از فرصت ها و مهلت ها سوء استفاده مى كنند. (لايؤ منون بالا خرة ... للجّوا فى طغيانهم )
4 طغيانگرى ، انسان را سرگردان مى كند. (فى طغيانهم يعمهون )
(76) وَلَقَدْ اءَخَذْنَهُم بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَكَانُواْ لِرَبِّهِمْ وَمَا يَتَضَرَّعُونَ
ترجمه :
و همانا آنان را به عذاب گرفتار كرديم ولى آنان در برابر پروردگارشان نه تواضع كردند و نه تضرّع .
نكته ها :
O در حديث مى خوانيم : ((اِستكانت )) خضوع است و ((تضرّع )) دست ها را به دعا بلند كردن .(102)
O در آيه ى قبل ، درباره ى كافران لجوج فرمود: اگر به آنان رحم كنيم ، لجاجت مى كنند و به راه نمى آيند؛ در اين آيه مى فرمايد: اگر آنان را با قهر خود بگيريم وعذابشان كنيم ، باز هم به راه نمى آيند. شاعر مى گويد:
بر سيه دل چه سود خواندن وعظ
نرود ميخ آهنين بر سنگ
پيام ها :
1 هدف از قهر الهى در دنيا، بيدارى غافلان است . (اخذناهم ... فما استكانوا)
2 گاهى كافران وگمراهان ، در دنيا نيز به كيفرهاى الهى مبتلا مى شوند. (اخذناهم )
3 كافران لجوج ، نه با رحمت خداوند هدايت مى شوند و نه با قهر و عذاب الهى . (فما استكانوا)
4 بدترين نوع تكبر، استكبار در برابر ربّ است . (فما استكانوا لربّهم )
(انسان سنگدل به جايى مى رسد كه در برابر خداى بزرگ ، هرگز خضوع و تضرّع و ناله نمى كند)
(77) حَتَّى إِذَا فَتَحْنَا عَلَيْهِم بَاباً ذَا عَذَابٍ شَدِيدٍ إِذَا هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ
ترجمه :
(نه رحمت در آنان اثر كرد و نه مؤ اخذه ، ما هم اين سنگدلان را رها مى كنيم ) تا زمانى كه درى از عذاب شديد به روى آنان بگشاييم (و چنان گرفتار شوند كه ) ناگهان در آن (عذاب ) ماءيوس شوند.
نكته ها :
O ((مُبلس )) از مادّه ى ((اِبلاس )) به معناى اندوهى است كه پس از وقوع حادثه ى تلخ و شديد به انسان دست مى دهد و غالباً او را به سكوت و حيرت و ياءس مى كشاند.(103)
پيام ها :
1 درهاى عذاب ، ابتدا به روى ما بسته است امّا سرسختى و لجاجت ما در برابر حقّ، سبب مى شود كه خداوند آن درها را باز كند. (فتحنا)
2 خداوند در مراحل تربيت ، اصولى را اجرا مى كند:
اوّل : با رحمت ومهربانى رفتار مى كند. (ولو رَحِمناهم وكشفنا ما بهم من ضرّ للجوّا)
دوّم : با عذاب تنبيهى : (و لقد اخذناهم بالعذاب فما استكانوا)
سوّم : با عذاب نهايى كه مايه ى بيچارگى و درماندگى است . (عذابٍ شديدٍ)
3 كسى كه بخواهد با لجاجت ، انبيا را به ياءس كشاند، گرفتار قهرى مى شود كه خود به ياءس كشيده شود. (مبلسون )
4 در عذاب نهايى ، جايى براى توبه و نجات نيست و عذاب شدگان ماءيوس مى شوند. (مبلسون )
(78) وَ هُوَ الَّذِى اءَنشَاءَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الاَْبْصَرَ وَ الاَْفْئِدَةَ قَلِيلاً مَّا تَشْكُرُونَ
ترجمه :
و اوست كه براى شما گوش و چشم ها و دل ها آفريد، چه اندك سپاسگزاريد.
(79) وَهُوَ الَّذِى ذَرَاءَكُمْ فِى الاَْرْضِ وَإِلَيْهِ تُحْشَرُونَ
ترجمه :
و اوست كه شما را در زمين آفريد و به سوى او محشور مى شويد.
(80) وَهُوَ الَّذِى يُحْيِىْ وَيُمِيتُ وَلَهُ اخْتِلَفُ الَّيْلَ وَالنَّهَارِ اءَفَلاَ تَعْقِلُونَ
ترجمه :
و اوست كه زنده مى كند و مى ميراند؛ و رفت و آمد شب و روز براى اوست ، پس آيا نمى انديشيد؟
پيام ها :
1 راه هاى شناخت ، از بزرگ ترين نعمت هاى الهى اند. (اَنشاء لكم السمع ...)
2 راه شناخت ، در محسوسات منحصر نيست ، بلكه دل نيز ابزار شناخت است . (السمع و الافئدة )
3 شكر مُنعم واجب است و كسى كه از نعمت ها درست استفاده نكند، ناسپاس و مورد توبيخ است . (قليلاً ما تشكرون )
4 ياد نعمت هاى الهى ، زمينه ى شناخت و شكر است . (تشكرون )
5 آفرينش انسان ، هدفدار است . (ذراءكم و اليه تحشرون )
6 انديشه و تعقّل ، انسان را به توحيد مى رساند. (و هو الّذى ... اءفلاتعقلون )
(81) بَلْ قَالُواْ مِثْلَ مَا قَالَ الاَْوَّلُونَ
ترجمه :
(كافران هدايت نشدند) بلكه سخنى همانند گفته ى پيشينيان گفتند.
(82) قَالُوَّاْ اءَءِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَاباً وَعِظَماً اءَءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ
ترجمه :
گفتند: آيا اگر مرديم و خاك و استخوان هايى (پوسيده ) شديم ، آيا ما بار ديگر برانگيخته خواهيم شد؟
(83) لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَءَابَآؤُنَا هَذَا مِن قَبْلُ إِنْ هَذَآ إِلا اءَسَطِيرُ الاْ وَّلِينَ
ترجمه :
البتّه اين حرف از قبل ، به ما و پدران ما وعده داده شده ، اين (حرف ها و وعده ها) جز افسانه هاى پيشينيان (چيزى ) نيست .
نكته ها :
O ((اساطير)) جمع ((اسطوره )) و به معناى افسانه هاى دروغين است . اين كلمه نُه بار در قرآن ، از زبان كفّار در برابر انبيا به كار رفته است .
پيام ها :
1 كفّار در انكار معاد حرف تازه اى ندارند. (مثل ما قال الاوّلون )
2 كفّار، منطق و استدلال ندارند و تنها حربه ى آنان در برابر حقّ، تعجب همراه با انكار است . (ءَاِذا)
3 عدم تعقّل ، ريشه ى انكار حقّ است . (توجّه به مرگ و حيات و گردش شب و روز، زمينه ساز ايمان به معاد مى شود) (يحيى ويميت ... اءفلاتعقلون ... قالوا ءاذا مِتنا)
(84) قُل لِّمَنِ الاَْرْضُ وَمَن فِيهَآ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ (85)سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ اءَفَلاَ تَذَكَّرُونَ
ترجمه :
(به اين كفّار) بگو: اگر شما علم داريد، (بگوييد) زمين وكسانى كه در آن زندگى مى كننداز كيست ؟ آنان خواهند گفت : براى خداست بگو: پس آيا متذكّر نمى شويد؟
(86) قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَوَتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
ترجمه :
بگو: پروردگار آسمان هاى هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ كيست ؟
(87) سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ اءَفَلاَ تَتَّقُونَ
ترجمه :
(باز هم ) خواهند گفت : براى خداست ، بگو: آيا پروا نمى كنيد؟
نكته ها :
O ((ربّ)) به مالكى گفته مى شود كه درصدد حفظ وتدبير ملك خود باشد.
O ((عرش )) مركز فرماندهى خداوند و غير از آسمان هاى هفتگانه است .
پيام ها :
1 ريشه ى شرك ، جهل و غفلت است . (لمن الارض ... اِن كنتم تعلمون )
2 يكى از شيوه هاى تبليغ ، طرح سؤ ال است . (لمَن الارض )
3 علم مفيد آن است كه انسان را خداشناس كند. (لمَن الارض ... ان كنتم تعلمون )
4 هر انسان آگاهى مى داند كه زمين و همه ى كسانى كه در آن هستند، بى صاحب و بى حساب نيست . (سيقولون لله )
5 وجدان ، بهترين داور است . (سيقولون لله )
6 از گفتارها و پاسخ هاى خود مردم ، سند موعظه و استدلال آماده كنيد. (قل اءفلاتذكّرون )
7 آسمان هاى هفتگانه و تمام هستى ، تحت تدبير اوست . (ربّ السموات ...)
(88) قُلْ مَن بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَىْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلاَ يُجَارُ عَلَيْهِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
ترجمه :
بگو: اگر مى دانيد (بگوييد) فرمانروايى همه ى موجودات به دست كيست ؟ او كه (به همه ) پناه مى دهد، ولى هيچ كس در برابر او پناه ندارد.
(89) سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَاءَنَّى تُسْحَرُونَ
ترجمه :
به زودى خواهند گفت : (حكومت بر همه چيز) براى خداست . بگو: پس چگونه (مى گوييد پيامبر شما را سحر كرده و) شما مسحور او شده ايد؟
(90) بَلْ اءَتَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَإِنَّهُمْ لَكَذِبُونَ
ترجمه :
(ما آنان را سحر نمى كنيم ) بلكه حقّ را براى آنان آورديم ، وقطعاً آنان دروغ مى گويند.
نكته ها :
O قرآن در سوره ى يس مى فرمايد: (انّما اءمره اذا اراد شيئاً اَن يَقول له كُن فيكون فسُبحان الّذى بيده ملكوت كلّ شى ء)(104) هر گاه خداوند چيزى را اراده كند، فرمان مى دهد و آن ، آفريده مى شود؛ پس منزّه است خداوندى كه ملكوت همه چيز به دست اوست . (بنابراين كلمه ى ملكوت به معناى قدرت مطلقه بر هستى است )
O كلمات ((يجير)) و ((يجار)) از ريشه ى ((جوار)) به معناى همسايگى است . از آنجا كه يكى از حقوق همسايگى ، حمايت از همسايه در برابر سوءقصد ديگران است ، لذا اين كلمه به معناى پناه دادن و حمايت كردن بكار مى رود.(105)
O مراد از حقّ در آيه (اَتيناهم بالحقّ)يا معاد است يا قرآن ، يا منطق واستدلال توحيدى .
پيام ها :
1 نحوه ى گفتگو با مخالفان را از قرآن بياموزيم . (قل )
2 در شيوه ى تبليغ ، از فطرت هاى سالم و باورهاى صحيح مردم ، در راه رشد و هدايت آنان كمك بگيريم . (قل مَن بيده ...)
3 مالكيّت خداوند گسترده و همه جانبه است . (ملكوت كلّ شى ء)
4 پناه دادن خداوند، دائمى ، مطلق و انحصارى است . (و هو يجير)
5 در برابر قهر خداوند، هيچ پناهگاهى نيست . (و لا يُجار عليه )
6 حاكميّت مطلقه خداوندرا تنها عالمان در مى يابند. (ان كنتم تعلمون )
7 در برابر عقايد انحرافى ديگران ، موضع روشنى بگيريد. (بل اَتيناهم بالحقّ)
8 كارهاى خداوند، حقّ و حكيمانه است . (بالحقّ)
(91) مَا اتَّخَذَ اللّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذاً لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلاَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ سُبْحَنَ اللّهِ عَمَّا يَصِفُونَ
ترجمه :
خداوند هيچ گونه فرزندى براى خود نگرفته است ، و هيچ معبودى با او نيست ، (و اگر جز اين بود،) قطعاً هر خدايى به سوى آفريده ى خود مى رفت ، و بى ترديد بعضى از خدايان بر بعضى ديگر برترى مى جست (و با اين كار، هستى تباه مى شد) خداوند از آنچه (مشركان ) توصيف مى كنندمنزّه است .
پيام ها :
1 عقيده به هرگونه فرزند براى خداوند ممنوع است . (خواه عيسى را فرزند او بدانيم يا فرشتگان و ديگران را) (من ولد)
next page
fehrest page
back page
-
next page
fehrest page
back page
2 هر مخلوقى در سيطره ى خالق است . (لذهب كلّ اله بما خلق )
3 تعدّد مديريّت ، مانع موفّقيّت است . (لذهب كلّ اله بما خلق )
4 نظام هماهنگ و سامان يافته ، نشانه يكتايى خداوند است . (اذا لذهب كلّ اله )
5 داشتن فرزند وشريك ، نشانه ى نياز ومحدوديّت است ، و لازمه محدوديّت ، برترى جويى است . (لذهب لعلا)
6 تضاد ميان قدرت ها، عامل فساد وناپايدارى است . (لعلا بعضهم على بعض )
7 هر گاه تصورات غلط و انحرافى ديگران را بازگو كرديم ، براى پاكسازى روح خود و ديگران خداوند را تسبيح كنيم . (سبحان اللّه عمّا يصفون )
8 خدا را از همه ى انحراف ها و خرافه ها دور و منزّه بدانيم . (عمّا يَصفون )
(92) عَلِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَدَةِ فَتَعَلَى عَمَّا يُشْرِكُونَ
ترجمه :
(اوست كه ) به غيب و شهود (نهان و آشكار) آگاه است ؛ پس از هر چيزى كه براى او شريك مى گيرند برتر است .
(93) قُل رَّبِّ إِمَّا تُرِيَنِّى مَا يُوعَدُونَ
ترجمه :
بگو: پروردگارا! اگر آنچه را (از عذاب ) كه به آنان وعده داده شده (مى خواهى ) به من نشان دهى .
(94) رَبِّ فَلاَ تَجْعَلْنِى فِى الْقَوْمِ الظَّلِمِينَ
ترجمه :
پس پروردگارا! مرا در ميان قوم ستمگر قرار مده .
نكته ها :
O امام صادق عليه السلام درباره ى جمله ((عالم الغيب و الشهادة )) فرمود: غيب آن است كه واقع نشده و شهادت چيزى است كه محقّق گشته باشد.(106)
پيام ها :
1 علم خداوند به همه چيز، رمز بى نيازى او از شريك است . (ما كان معه من اله ... عالم الغيب )
2 علم خداوند نسبت به غيب و شهود يكسان است . (عالم الغيب و الشهادة )
3 آگاهى به غيب مهم تر و مسائل غيبى بيشتر است . (در تمام قرآن ، كلمه ى غيب قبل از شهادت آمده است ). (عالم الغيب و الشهادة )
4 پيامبر صلى الله عليه و آله امين وحى است . حتّى كلمه ى ((قل )) را نقل مى كند.
5 حضور در ميان ظالمان ، خطر گرفتارى به عذاب هاى الهى را در پى دارد. (فى القوم الظالمين )
(95) وَإِنَّا عَلَى اءَن نُّرِيَكَ مَا نَعِدُهُمْ لَقَدِرُونَ
ترجمه :
و بدون شك ما مى توانيم آنچه را به آنان وعده مى دهيم به تو نشان دهيم .
نكته ها :
O خداوند در اين آيه پيامبرش را دلدارى داده است كه قدرت دارد گمراهان و كافران را عذاب كند امّا به دلايلى عذاب آنان را به تاءخير مى اندازد از جمله :
الف : به آنان مهلت مى دهد تا توبه كنند.
ب : با آنان اتمام حجّت كند.
ج : در آينده افراد مؤ منى از نسل آنان به وجود مى آيد.
د: به خاطر وجود پيامبر صلى الله عليه و آله كه مايه ى رحمت و بركت است .
پيام ها :
1 تاءخير عذاب ، نشانه ى ناتوانى خداوند نيست . (لقادرون )
2 از اينكه عاقبت كفّار را به چشم خود نمى بينيد، در قدرت خداوند شك نكنيد. (نريك ما نعدهم لقارون )
(96) اِدْفَعْ بِالَّتِى هِىَ اءَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ اءَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ
ترجمه :
(اى پيامبر!) بدى را به بهترين روش دفع كن . (در مقام انتقام و مقابله به مثل مباش ) ما به آنچه مخالفان توصيف مى كنند آگاه تريم . (مى دانيم كه مشركان مرا به گرفتن فرزند وشريك وتو را به سحر وجادو توصيف مى كنند)
(97) وَقُل رَّبِّ اءَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَتِ الشَّيَطِينِ (98) وَاءَعُوذُ بِكَ رَبِّ اءَن يَحْضُرُونِ
ترجمه :
و بگو: پروردگارا! من از وسوسه هاى شيطان ها به تو پناه مى برم . و پناه مى برم به تو اى پروردگار! از اين كه آنان نزد من حاضر شوند.
پيام ها :
1 پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله تحت تربيت خداوند و ماءمور برخورد به بهترين شيوه با بدى هاى دشمنان است . (اِدفع بالّتى هِىَ اَحسن )
2 بدى را مى توان با بدى پاسخ داد ولى اين ، براى رهبر شايسته نيست . (ادفع بالّتى هىَ اَحسن )
3 ايمان ما به علم خداوند، عامل صبر وحلم در ماست . (نحن اعلم )
4 پناه دادن از شئون ربوبيّت است . (ربّ اَعوذبك )
5 پيامبران نيز بايد به خدا پناه ببرند. (قل ربّ اَعوذبك )
6 پناه بردن به خداوند بايد مكرر و جدى باشد. (تكرار ((اعوذ)))
7 تنها پناهگاه مطمئن خداست . (بك )
8 يكى از راه هاى نفوذ شيطان ، اشاره ها و وسوسه هاى او نسبت به برخوردهاى بد ما با ديگران است . (هَمزات )
9 شياطين ، متعدّد و وسوسه هاى آنان نيز گوناگون است . (هَمَزات الشياطين )
10 شيطان ها در انبيا نيز طمع دارند. (هَمَزات الشياطين )
11 بالاتر از وسوسه ، حضور شيطان هاست . (اَن يَحضُرون )
12 حضور افراد فاسد ومفسد در جامعه ، مقدّمه فساد ديگران است . (يَحضُرون )
(99) حَتَّى إِذَا جَآءَ اءَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ
ترجمه :
(آنها همچنان به توصيف هاى ناروا و كردارهاى زشت خود ادامه مى دهند) تا زمانى كه مرگ به سراغ يكى از آنان آيد، مى گويد: پروردگارا! مرا بازگردان .
(100) لَعَلِّى اءَعْمَلُ صَلِحاً فِيمَا تَرَكْتُ كَلا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَا وَمِن وَرَآئِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ
ترجمه :
شايد در آنچه از خود به جاى گذاشته ام (از مال و...) كار نيكى انجام دهم . (به او گفته مى شود:) هرگز. اين گفته سخنى است كه (به ظاهر) مى گويد (ولى اگر برگردد، به آن عمل نمى كند) و در پى آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند.
پيام ها :
1 غرور و غفلت براى گروهى دائمى است . (حتّى اذا)
2 منحرفان روزى بيدار خواهند شد و تقاضاى بازگشت به دنيا خواهند كرد، امّا آن تقاضا نشدنى است . (ربّ ارجعون )
3 ضايع كردن عمر وفرصت ، سبب حسرت در هنگام مرگ است . (ربّ ارجعون )
4 تقاضاى بازگشت از سوى كفّار جدى است ولى قول آنان در مورد صالح شدن مشكوك است . (لعلّى اعمل )
5 عمل صالح ، زاد و توشه ى بعد از مرگ است . (ارجعون لعلّى اعمل صالحا)
6 كسانى كه مُكنت و امكاناتى دارند، بايد بيشتر عمل صالح انجام دهند. (اعمل صالحا فيما تركت )
اى كه دستت مى رسد كارى بكن
پيش از آن كز تو نيايد هيچ كار
7 دنيا مزرعه ى آخرت است . (اعمل صالحا فيما تركت )
8 اقرار كافران به اشتباه ، تنها با زبان است و پشتوانه ى قلبى ندارد. (انّها كلمة هوقائلها)
(101) فَإِذَا نُفِخَ فِى الصُّورِ فَلاَ اءَنسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلاَ يَتَسَآءَلُونَ (102) فَمَن ثَقُلَتْ مَوَزِينُهُ فَاءُوْلََّئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
ترجمه :
پس آن گاه كه در صور دميده شود، در آن روز نه ميانشان خويشاوندى است و نه (از حال يكديگر) سؤ ال مى كنند. پس كسانى كه كفّه ى اعمالشان سنگين باشد، ايشان همان رستگارانند.
(103) وَ مَنْ خَفَّتْ مَوَزِينُهُ فَاءُوْلََّئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوَّاْ اءَنفُسَهُمْ فِى جَهَنَّمَ خَ لِدُونَ
ترجمه :
و كسانى كه كفّه ى اعمالشان سبك باشد، پس آنان كسانى هستند كه سرمايه ى وجود خود را از دست داده اند و هميشه در جهنّم مى مانند.
نكته ها :
O سؤ ال : در بعضى آيات آمده است كه در قيامت مردم از يكديگر سؤ ال مى كنند، (واَقبل بعضهم على بعض يَتسائلون )(107) و يا اهل بهشت از دوزخيان مى پرسند: چه چيز باعث شد كه شما به دوزخ در آييد؟ (ما سَلكَكم فى سقر)(108) پس چرا در آيه ى مورد بحث مى فرمايد: مردم از يكديگر سؤ ال نمى كنند (و لا يتسائلون ) دليل اين تفاوت چيست ؟
پاسخ : اين دو مطلب با هم منافاتى ندارند؛ در مورد اوّل كه مى فرمايد: ((مردم از همديگر سؤ ال مى كنند)) اين مربوط به پس از رسيدگى به حساب و كتاب است و درباره ى اهل بهشت و دوزخ است كه مطالبى از يكديگر مى پرسند، ولى آيه ى مورد بحث درباره ى آغاز قيامت و زمان حساب و مرحله ى پيش از ورود مردم به بهشت يا دوزخ است كه مى فرمايد: از يكديگر سؤ ال نمى كنند.(109)
پيام ها :
1 آغاز رستاخيز با نفخ صور است . (فاذا نفخ ... فلا انساب )
2 در قيامت ، اسناد افتخار دنيوى محو مى شود. (فلا انساب بينهم )
3 همه ى عمل هاى دنيوى حساب و كتاب دارند. (فمَن ثَقُلت و مَن خَفّت )
4 براى هر كارى ميزانى است . (مَوازينه )
5 بزرگ ترين خسارت انسان ، هدر دادن عمر و استعدادهاى خويش است . (خسروا انفسهم )
6 رستگاران ، كسانى هستند كه براى قيامت ذخايرى داشته باشند. (هم المفلحون )
(104) تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِيهَا كَلِحُونَ
ترجمه :
آتش ، صورت آنها را مى سوزاند و آنان در دوزخ چهره اى (زشت و) عبوس دارند. (با لب هايى وارونه و دندان هايى آشكار).
(105) اءَلَمْ تَكُنْ ءَايَتِى تُتْلَى عَلَيْكُمْ فَكُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ
ترجمه :
(به آنان گفته مى شود:) آيا آيات من بر شما خوانده نمى شد، پس آنها را دروغ مى شمرديد؟
نكته ها :
O كلمه ى ((لفح )) به معناى سوزاندن چهره و كلمه ى ((كلح )) به معناى برگشتن لب و آشكار شدن دندان هاست .
پيام ها :
1 آتش هر لحظه و پيوسته صورت هاى دوزخيان را مى سوزاند. (((تَلفَح )) فعل مضارع و رمز استمرار است )
2 كفّار در دوزخ ، هم عذاب جسمى دارند، (تَلفَح وجوههم )و هم توبيخ و عذاب روحى . (اءلم تكن ...)
3 تغيير صورت توسّط آتش ، مايه ى تحقير گنهكاران مى گردد. (كالِحون )
4 عذاب خداوند بعد از اتمام حجّت است . (تَلفح وجوههم ... اءلم تكن آياتى تُتلى )
5 اصرار بر تكذيب ، اساسى ترين رمز رفتن به دوزخ است . (فكنتم بها تكذّبون )
(106) قَالُواْ رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَكُنَّا قَوْماً ضَآلِّينَ
ترجمه :
گويند: پروردگارا! شقاوت (وبدبختى ) ما بر ما چيره شد وگروهى گمراه بوديم .
(107) رَبَّنَآ اءَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَلِمُونَ
ترجمه :
پروردگارا! ما را از دوزخ بيرون آور، اگر بار ديگر (به كفر و گناه ) بازگشتيم قطعا ستمگريم .
(108) قَالَ اخْسَئُواْ فِيهَا وَلاَ تُكَلِّمُونِ
ترجمه :
(خداوند به آنان ) گويد: دور شويد ودر آتش گم شويد و با من سخن مگوييد.
نكته ها :
O كلمه ى ((خساء)) به معناى دور شدن همراه با توهين است كه به سگ گفته مى شود.
O پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: با كسى كه شراب مى نوشد ننشينيد كه آنان سگان دوزخند. سپس اين آيه را تلاوت فرمودند:(110) (قال اخسئوا فيها...)
O در حديثى آمده كه صورت دوزخيان بعد از شنيدن ((اخسئوا)) به صورت قطعه گوشتى در مى آيد كه تنها نفس مى كشد.(111)
O امام صادق عليه السلام فرمود: دوزخيان به خاطر اعمالشان شقاوت مند شدند.(112)
پيام ها :
1 وجدان ها در قيامت بيدار مى شوند و مجرمان به گناهان خود ذليلانه اعتراف مى كنند. (غَلَبت علينا شِقوتنا)
2 دورى از راه انبيا، مايه ى شقاوت وبدبختى است . (آياتى تُتلى ، غَلَبت علينا شِقوتنا)
3 خداوند در قيامت با كوبنده ترين كلمات ، با كفّار سخن مى گويد. (اخسئوا فيها و لاتكلّمون )
(109) إِنَّهُ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْ عِبَادِى يَقُولُونَ رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا وَاءَنتَ خَيْرُ الرَّ حِمِينَ
ترجمه :
(آيا شما فراموش كرديد كه ) گروهى از بندگان من مى گفتند: پروردگارا! ايمان آورديم ، پس ما را ببخش و بر ما رحم كن و تو بهترين رحم كنندگانى .
پيام ها :
1 خداوند، زخم زبان منحرفين به مؤ منين را بى پاسخ نمى گذارد. (انّه كان ...)
2 دعا به درگاه خداوند در دنيا مفيد است ، (كان فريق من عبادى يقولون ربّنا...)ولى دعا و التماس در قيامت مفيد نيست . (ربّنا اخرجنا... قال اخسئوا)
3 بندگان خداوند همواره از كاستى هاى خود بيمناك بوده و استغفار مى كنند. (كان ... يقولون ربّنا...)
4 ايمان مقدّمه ى مغفرت و مغفرت ، مقدّمه ى دريافت رحمت الهى است . (آمنّا فاغفرلنا وارحمنا)
5 سرچشمه ى مهربانى ها خداست . (و انت خيرالرّاحمين )
6 از آداب دعا، تجليل از خداوند است . (و انت خيرالرّاحمين )
(110) فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيّاً حَتَّى اءَنسَوْكُمْ ذِكْرِى وَكُنتُم مِّنْهُمْ تَضْحَكُونَ
ترجمه :
(امّا) شما آنان را به مسخره گرفتيد تا آن كه (با اين كار) ياد مرا از خاطرتان بردند و شما به آنان مى خنديديد.
نكته ها :
O بين ((سُخريّا)) و ((سِخريّا)) تفاوت بسيارى است . اگر در جامعه روابط انسان ها بر اساس همدلى ، تعاون و خدمت باشد و همه ى افراد از هنر و ابتكار يكديگر بهره مند شوند، جامعه رشد مى يابد، تقويت مى شود و همه ى كارها سامان مى يابد كه آيه ى شريفه ى (ليتّخذ بعضهم بعضا سُخريّا)(113) اين پيام را دارد. امّا اگر روابط افراد بر اساس تحقير، تضعيف و دشنام و دلسردى باشد، چنين جامعه اى فراموشى خدا و سقوط را در پى خواهد داشت و آيه ى مورد بحث اين معنا را بازگو مى كند. (فاتّخذتموهم سخريّا)
O اينكه مؤ منين وسيله ى غفلت كفّارقلمداد شده اند، (انسوكم ذكرى ) شايد به خاطر آن باشد كه اگر مؤ منين نبودند، حقيقت حقّ ستيزى آنان آشكار نمى شد.(114)
پيام ها :
1 كيفر توهين كردن ، توهين شدن است . (خداوند از مؤ منين حمايت مى كند و اهانت به آنان را پاسخ مى دهد) (فاتّخذتموهم سخريّا اخسئوا فيها)
2 بى اعتنايى به مراسم دعا ونيايش بندگان خدا، بى اعتنايى خدا را به دنبال دارد. (سخريّا ولا تكلّمون )
3 مؤ منين همواره در معرض تمسخر كفّار هستند. (و كنتم منهم تضحكون )
4 كيفر مسخره كردن مؤ منان ، فراموش كردن ياد خداست . (انسوكم ذكرى )
5 خنده ى تحقيرآميز از گناهان كبيره است .(115) (و كنتم منهم تضحكون ) (حساب خنده هاى معمولى از خنده هاى مستكبرانه جداست )
(111) إِنِّى جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صَبَرُوَّاْ اءَنَّهُمْ هُمُ الْفَآئِزُونَ
ترجمه :
من امروز به خاطر آن كه (مؤ منان در برابر تمسخر و خنده ى شما) صبر كردند، به آنان پاداش دادم كه ايشانند رستگاران .
(112) قَلَ كَمْ لَبِثْتُمْ فِى الاَْرْضِ عَدَدَ سِنِينَ (113) قَالُواْ لَبِثْنَا يَوْماً اءَوْ بَعْضَ يَوْمٍ فَسْئَلِ الْعَآدِّينَ
ترجمه :
(خداوند) از آنان مى پرسد: شما در زمين چقدر مانديد؟ مى گويند: يك روز يا بخشى از يك روز، پس از شمارگران بپرس .
(114) قَلَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلا قَلِيلاً لَّوْ اءَنَّكُمْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
ترجمه :
مى گويد: اگر آگاهى داشتيد مى دانستيد كه جز اندكى درنگ نكرده ايد.
نكته ها :
O كلمه ((فوز)) به معناى رسيدن به مقصود است .
O در قيامت از مردم سؤ ال مى شود: شما چه مدّتى در دنيا اقامت داشتيد؟ ((كم لبثتم )) اين سؤ ال چندين بار در قرآن مطرح شده وهركس طبق پندار خود پاسخى مى دهد از جمله :
# ما به مقدار ساعتى از يك روز، در دنيا مانديم . (ساعة من نهار) (116)
# يك شامگاه ، يا يك صبح . (عشيّة اوضحاها)(117)
# يك روز يا قسمتى از يك روز. (يوما او بعض يوم )(118)
O ممكن است مراد از ((كم لبثتم فى الارض )) مدّت توقّف در قبر و عالم برزخ باشد.
پيام ها :
1 پاداش صابران ، از طرف خود خداوند است . (اِنّى جزيتهم ) (صبر در برابر اذيّت ها، نيش ها و تمسخرها پاداش بزرگى دارد)
2 رستگارى در سايه ى استقامت است . (اَنّهم هم الفائزون )
3 در قيامت تنها گروه رستگار صابرانند.(119) (اَنّهم هم الفائزون )
صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند
بر اثر صبر نوبت ظفر آيد.
4 حسرت بزرگ آن است كه انسان براى لذّت و راحتى چند روزه ، دوزخ و عذاب هميشگى را خريدارى كند. (لبثنا يوما)
5 به مهلت روزگار مغرور نشويد، كه مدّتى بسيار اندك است . (يَوما اوبعض يوم )
6 همه ى عمر دنيا نسبت به ابديّت اندك است . (يوما او بَعض يوم )
7 برخى از فرشتگان ، ماءمور شمارش و آمار ايّام هستند. (فسئل العادّين )
(115) اءَفَحَسِبْتُمْ اءَنَّمَا خَلَقْنَكُمْ عَبَثاً وَاءَنَّكُمْ إِلَيْنَا لاَ تُرْجَعُونَ
ترجمه :
پس آيا گمان مى كنيد كه ما شما را بيهوده آفريده ايم ، و شما به سوى ما بازگردانده نمى شويد؟
نكته ها :
O قرآن براى آفرينش انسان اهدافى را بيان كرده است از جمله :
1 عبادت . (و ما خلقت الجنّ والانس الاّ ليعبدون )(120) من جن و انس را نيافريدم جز براى اين كه عبادتم كنند (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند).
2 آزمايش . (خَلَق الموت والحياة ليَبلوكم ايّكم احسن عملا)(121) (خداوند) مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد، كه كدام يك از شما بهتر عمل مى كنيد.
3 براى دريافت رحمت الهى . (الاّ مَن رحم ربّك و لذلك خلقهم ) (122) مگر كسى كه پروردگارت به او رحم كند و(خداوند) براى همين (رحمت ) مردم را آفريد.
O حضرت على عليه السلام فرمود: ((رحم اللّه امرء عرف قدره )) خداوند رحمت كند كسى را كه ارزش و اعتبار خود را بشناسد.(123) و بداند از كجا آمده ، اكنون در كجاست وسپس به كجا مى رود.
O امام حسين عليه السلام فرمود: ((انّ اللّه ما خلق العباد الاّ ليعرفوه فاذا عرفوه عبدوه فاذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة من سواه )) خداوند متعال بندگانش را نيافريده است مگر براى اين كه او را بشناسند، آن گاه كه او را شناختند، عبادتش كنند و چون خدا را عبادت كردند، با پرستش و عبادت او از پرستش غير او بى نياز شوند.(124)
O حضرت على عليه السلام فرمود: ((الدّنيا خُلقت لغيرها ولم تخلق لنفسها))(125) دنيا براى ديگرى آفريده شده و براى خود آفريده نشده است . (دنيا وسيله اى است براى رسيدن به آخرت )
آرى ، كسانى كه همه ى هدف هاى خود را در درون دنيا جستجو مى كنند، زمين گرا و زمين گير مى شوند. چنانكه در آيه ى 176 سوره اعراف آمده است : (اخلد الى الارض )
هر دم از عمر گرامى هست گنج بى بدل
مى رود گنجى چنين هرلحظه بر باد آه آه
پيام ها :
1 آفرينش انسان ، هدفدار است . (اءفحسبتم انّما خلقناكم عبثا)
2 همه ى محاسبات انسان ، واقع بينانه نيست . (اءفحَسِبتم )
3 در كار خداوند عبث و بيهودگى راه ندارد. (اءفحَسِبتم ... عَبَثا)
4 زندگى دنيا بدون آخرت ، بيهوده ولغو است . (عَبَثا)
5 انسان مسئول و متعهّد است . (بايد خود را براى پاسخ گويى در قيامت آماده كنيم ). (اءفحسبتم ... لا ترجعون )
6 هدف آفرينش انسان ، در اين جهان خلاصه نمى شود. (اءفحسبتم ...لاترجعون )
(116) فَتَعَلَى اللّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لاَ إِلَهَ إِلا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ
ترجمه :
پس برتر است خداوندى كه فرمانرواى حقّ است (از اين كه شما را بيهوده آفريده باشد) خدايى جز او نيست كه پروردگار عرش گرانقدر است .
(117) وَمَن يَدْعُ مَعَ اللّهِ إِلَهاً ءَاخَرَ لاَ بُرْهَنَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الْكَفِرُونَ
ترجمه :
و هر كس با خداوند، معبود ديگرى بخواند، هيچ برهانى بر كار خود ندارد، پس قطعا حساب او نزد پروردگارش خواهد بود، قطعا كافران رستگار نمى شوند.
(118) وَقُل رَّبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَاءَنتَ خَيْرُ الرَّ حِمِينَ
ترجمه :
و بگو: پروردگارا! بيامرز و رحم كن كه تو بهترين رحم كنندگانى .
نكته ها :
O در اوّل اين سوره ، ذيل آيه ى يك ، گروهى از رستگاران را ذكر كرديم ، در پايان سوره با توجّه به جمله ى ((لا يفلح )) گروهى از زيانكاران را نيز يادآور مى شويم :
# ستمگران . (لا يفلح الظالمون )(126)
# گنهكاران . (لا يفلح المجرمون )(127)
# جادوگران . (لا يفلح الساحرون )(128)
# كافران . (لا يفلح الكافرون )(129)
# آنها كه به خداوند دروغ مى بندند. (انّ الّذين يفترون على اللّه الكذب لا يفلحون )(130)
پيام ها :
1 خداوند، كار عبث و بيهوده نمى كند. (فتعالى اللّه )
2 حكومت حقّ، از آن خداست . (الملك الحقّ)
3 هستى ، تحت تربيت و مديريّت الهى است . (ربّ العرش )و در جاى ديگر مى خوانيم : (ربّ الناس )، (ربّ العالمين ) و (ربّ كلّ شى ء)
4 شرك ، هر چه باشد محكوم است . (يدع مع اللّه الها)
5 مشرك منطق ندارد. (لا برهان له )(عقائد و رفتار انسان بايد بر اساس دليل و برهان باشد)
6 پيامبر معصوم نيز به رحمت و مغفرت خداوند نياز دارد. (قل ربّ اغفر وارحم )
7 در دعا، ستايش از خدا را فراموش نكنيم . (ربّ اغفر وارحم و انت خيرالرّاحمين )
((الحمدللّه ربّ العالمين ))
سيماى سوره ى نور
اين سوره شصت و چهار آيه دارد و در مدينه نازل شده است .
علّت نام گذارى اين سوره به ((نور))، آيه ى سى وپنج است كه در آن خداوند به عنوانِ نور آسمان ها و زمين معرّفى شده است .
از آنجا كه در اين سوره سفارش هاى بسيار در مورد رعايت عفّت و پاكدامنى توسط عموم مؤ منان و خصوصا زنان صورت گرفته ، در روايات نسبت به آموزش و قرائت اين سوره توسط زنان تاءكيدات بسيار آمده است .
احكام مجازات مردان و زنان زناكار و كسانى كه به زنان پاكدامن تهمت زنا بزنند، همچنين ماجراى معروفِ ((اِفك ))، حكم حجاب و رعايت پاكدامنى براى جلوگيرى از انحرافات ، موضوعاتى است كه اين سوره به آنها مى پردازد.
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
(1) سُورَةٌ اءَنزَلْنَهَا وَفَرَضْنَهَا وَاءَنزَلْنَا فِيهَآ ءَايَتٍ بَيِّنَتٍ لَّعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ
ترجمه :
(اين ) سوره اى است كه آن را نازل كرديم و (عمل به ) آن را واجب نموديم و در آن آياتى روشن فرستاديم . باشد تا شما متذكّر شويد.
نكته ها :
O در اين آيه سه نشانه از عظمت سوره نور آمده است :
الف : كلمه ى ((سورة )) در اوّل آن نشانه ى عظمت است .
ب : تنوين كلمه ((سورةٌ)) كه براى عظمت است .
ج : كلمه ى ((انزلنا)) دوبار در يك آيه مطرح شده است .
پيام ها :
1 كلمه ى ((سوره )) يك نام گذارى از طرف خداوند براى مجموعه آياتى از قرآن است . (سورة ... انزلنا فيها آيات )
2 احكام بايد به دستور خداوند واجب شود. (فرضناها)
3 قرآن ، قانون اساسى و آيين نامه ى الزامى و اجرايى دين است . (فرضناها)
4 قرآن ، كتابى است كه آيات آن ، روشن وقابل فهم است . (فيها آيات بينات )(گرچه درك قسمتى از آياتش نيازمند دقّت وتحقيق وتفسير است )
5 انسان به پند و تذكّر نيازمند است . (لعلّكم تذكّرون )
6 معارف قرآن در فطرت انسان ريشه دارد و با تذكّر پرده ى غفلت برداشته مى شود. (تذكّرون )
(2) اَلزَّانِيَةُ وَالزَّانِى فَاجْلِدُواْ كُلَّ وَحِدٍ مِّنْهُمَا مِاْئَةَ جَلْدَةٍ وَلاَ تَاءْخُذْكُم بِهِمَا رَاءْفَةٌ فِى دِينِ اللّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الاَْخِرِ وَ لْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَآئِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ
ترجمه :
هر يك از زن و مرد زناكار را صد تازيانه بزنيد. و اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد در اجراى دين خدا نسبت به آن دو گرفتار دلسوزى نشويد و بايد هنگام كيفر آن دو، گروهى از مؤ منين حاضر و ناظر باشند.
نكته ها :
O احكام زنا بر اساس شرايط افراد متفاوت است ، در اين آيه فقط به يك صورت اشاره شده كه اگر مرد يا زن مجردى زنا كند، صد تازيانه مى خورد، ولى اگر كسى با داشتن همسر، مرتكب زنا شود، رجم و سنگسار مى گردد. چنانكه اگر همسر دارد ولى به او دسترسى ندارد (مثلاً همسرش در زندان است ،) و در اين صورت مرتكب زنا شود، حكم سنگسار به تازيانه و شلاق تبديل مى شود.
O قرآن ، زنا را كارى زشت مى داند و از آن نهى مى كند. (و لاتقربوا الزّنا)(131) ترك زنا را نشانه ى بندگان راستين خداوند مى شمرد. (و عبادالرحمن ... و لايزنون )(132) و دورى از اين گناه را شرط بيعت با پيامبر مى داند. (اذا جائك ... و لا يزنين )(133)
مفاسد زنا در روايات
O برخى از مفاسد زنا، در يكى از سخنان حضرت رضا عليه السلام عنوان شده ، از جمله :
1 ارتكاب قتل به وسيله ى سقط جنين .
2 بر هم خوردن نظام خانوادگى و خويشاوندى .
3 ترك تربيت فرزندان .
4 از بين رفتن موازين ارث .(134)
# على عليه السلام ترك زنا را مايه ى استحكام خانواده وترك لواط را عامل حفظ نسل مى داند.(135)
# پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: زنا داراى زيان هاى دنيوى و اُخروى است :
امّا در دنيا: از بين رفتن نورانيّت و زيبايى انسان ، مرگ زودرس و قطع روزى .
امّا در آخرت : درماندگى ، هنگام حساب قيامت ؛ غضب الهى و جهنّم هميشگى .(136)
# از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده است : هر گاه زنا زياد شود، مرگ ناگهانى هم زياد مى شود.(137)
# زنا نكنيد، تا همسران شما نيز به زنا آلوده نشوند. هر كه به ناموس ديگران تجاوز كند، به ناموسش تجاوز خواهد شد. همان گونه كه با ديگران رفتار كنيد، با شما رفتار خواهد شد.(138)
از مكافات عمل غافل مشو
گندم از گندم برويد جو ز جو
# چهار چيز است كه هر يكى از آنها در هر خانه اى باشد آن خانه ، ويرانه است و بركت ندارد: 1 خيانت . 2 دزدى . 3 شرابخوارى . 4 زنا.(139)
# زنا، از بزرگ ترين گناهان كبيره است .(140)
# امام صادق عليه السلام فرمود: هر گاه مردم مرتكب چهار گناه شوند، به چهار بلا گرفتار شوند:
1 زمانى كه زنا رواج يابد، زلزله خواهد آمد.
2 هر گاه مردم زكات نپردازند، چهار پايان به هلاكت مى رسند.
3 هرگاه قضاوت مسئولان قضايى ، ظالمانه باشد، باران نخواهد باريد.
4 زمانى كه پيمان شكنى شود، مشركان بر مسلمانان غلبه خواهند كرد.(141)
پيام ها :
1 آزادى جنسى و روابط نامشروع ، ممنوع است . (الزّانية ... فاجلدوا...)
2 نقش زنان در ايجاد روابط نامشروع و فراهم آوردن مقدّمات زنا، از مردان بيشتر است ، بر خلاف دزدى كه نقش مردان بيشتر است . به همين دليل كلمه زانيه قبل از كلمه زانى آمده است . (الزّانية و الزّانى )
next page
fehrest page
back page
-
next page
fehrest page
back page
3 تنبيه بدنى مجرم ، براى تاءديب او وحفظ عفت عمومى لازم است . (فاجلدوا)
4 در روابط نامشروع هر دو طرف به يك ميزان تنبيه مى شوند. (كل واحد)
5 حدود كيفر بايد از طرف خداوند معين شود. (ماءه جلدة )
6 در مجازات مجرمين ، ترحم و تحت تاءثير عواطف قرار گرفتن ، ممنوع است . (لا تاءخذكم بهما راءفة )
7 محبّت و راءفت بايد در مدار شرع باشد. (لا تاءخذكم بهما راءفة )
8 دين ، تنها نماز وروزه نيست ؛ حدود الهى نيز از اركان دين است . (فى دين اللّه )
9 صلابت و قاطعيّت در اجراى قوانين ، در سايه ى ايمان به مبداء و معاد به دست مى آيد. (اِن كنتم تومنون بالله واليوم الا خر)
10 اجراى حدود نشانه ى ايمان به خداست . (ان كنتم تؤ منون )
11 مجازات بايد به گونه اى باشد، كه مايه عبرت ديگران شود. (وليشهدعذابهما)
12 زناكار، علاوه بر شلاق و شكنجه ى جسمى ، از نظر روحى نيز بايد زجر ببيند. (وليشهد عذابهما طائفة ...)
13 حضور مردم ، اهرمى است براى كنترل قاضى ومجرى . (وليشهد...طائفة )
14 از حضور مؤ منان در صحنه ، براى نهى از منكر استفاده كنيم . (وليشهد)
15 تنها مسلمانان حقّ حضور در مراسم اجراى حدّ الهى را دارند. (من المؤ منين )
(3) اَلزَّانِى لاَ يَنكِحُ إِلا زَانِيَةً اءَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لاَ يَنكِحُهَآ إِلا زَانٍ اءَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ
ترجمه :
مرد زناكار، جز با زن زناكار يا مشرك ازدواج نكند. و زن زناكار جز مرد زناكار يا مشرك را به همسرى نگيرد. واين زناشويى بر مؤ منان حرام است .
نكته ها :
O اين آيه ، حال و هواى آيه ى ((الخبيثات للخبيثين والخبيثون للخبيثات )) را دارد كه در آيه 26 همين سوره مى آيد. .
O علاوه بر تنبيه جسمى با شلاق و تنبيه روحى و اجتماعى ، بدليل حضور مردم به هنگام اجراى حدّ، بايد محدويّت هاى ديگرى نيز براى زناكار باشد.
O در روايات آمده است كه حكم اين آيه در باره ى كسانى است كه به زنا شهرت دارند. و اگر زناكارى توبه كرد مى تواند مانند ديگران با فرد دلخواهش ازدواج كند.(142)
O امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند زناكار را در برابر مؤ من نام برده و اين نشان مى دهد كه زناكار مؤ من نيست .(143)
پيام ها :
1 در ازدواج مساءله ى كفو بودن ، يك اصل است . (زنان و مردان ناپاك ، لايق همسران پاك نيستند). (الزّانى لا ينكح الاّ زانيه )
2 افراد فاسد، در جامعه ى اسلامى مطرودند. (لا ينكح الاّ...)
3 زناكار در كنار مشرك قرار گرفته است . (زانية او مشركة )
4 مردان و زنان مؤ من ، بايد همسران پاك و پاكدامن انتخاب كنند. (حرم ذلك على المؤ منين )
(4) وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَتِ ثُمَّ لَمْ يَاءْتُواْ بِاءَرْبَعَةِ شُهَدَآءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَنِينَ جَلْدَةً وَلاَ تَقْبَلُواْ لَهُمْ شَهَدَةً اءَبَداً وَاءُوْلََّئِكَ هُمُ الْفَ سِقُونَ
ترجمه :
و كسانى كه نسبت زنا به زنان پاكدامن وشوهردار مى دهند و چهار شاهد نمى آورند، پس هشتاد تازيانه به آنان بزنيد و گواهى آنان را هرگز نپذيريد كه آنان همان افراد فاسقند.
نكته ها :
O از امام صادق عليه السلام پرسيدند: چرا براى اثبات قتل دو شاهد لازم است ، ولى براى اثبات زنا چهار شاهد؟ حضرت فرمود: شاهد قتل ، براى تنبيه يك نفر شهادت مى دهد، امّا شاهد زنا براى كيفر دو نفر (زن و مرد زناكار) گواهى مى دهد.(144)
پيام ها :
1 تهمت ، به منزله ى پرتاب تير وهجوم به آبروى مردم است . (يرمون )
2 تهمت زدن به زنان همسردار و پاكدامن ، كيفر سخت ترى دارد (المحصنات )
3 دفاع از حريم زنان پاكدامن واجب است . (يرمون المحصنات ... فاجلدوهم )
4 از ميان تهمت هاى گوناگون ، تهمت زنا حدّ و قانون معين دارد و قرآن با صراحت بر آن تكيه كرده است . (ثمانين جلدة )
5 تهمت به قدرى مهم است كه در مجازات مجرم ، فاصله ى تهمت زنا با خود زنا بيست ضربه شلاق است . (ماءة جلدة ثمانين جلدة )
6 كسى كه حتّى يك بار به ديگران تهمت بزند شهادتش اعتبار ندارد. (لا تقبلوا لهم شهادة ابدا)(آرى ، زبان ، انسان را مطرود دنيا و آخرت مى كند)
7 براى حفظ آبروى مردم ، گاهى افراد متعدّدى شلاق مى خورند. (فاجلدوهم )
8 گواهى كافر، بعد از ايمان پذيرفته مى شود، ولى گواهى مسلمان تهمت زننده هرگز پذيرفته نمى شود. (ابداً)
9 تهمت ، هم عقوبت بدنى دارد، (فاجلدوهم )هم اجتماعى ، (لا تقبلوا لهم شهادة ابدا)و هم اخروى . (اولئك هم الفاسقون )
10 كسانى كه به زنان پاكدامن تهمت مى زنند، سرآمد فاسقانند. (هم الفاسقون )
11 شرط گواه و شاهد بودن ، عدالت است و گواهى فاسق قبول نيست . (لا تقبلوا لهم شهادة ... هم الفاسقون )
(5) إِلا الَّذِينَ تَابُواْ مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَاءَصْلَحُواْ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
ترجمه :
مگر كسانى كه پس از آن (تهمت زدن ) توبه كنند و در مقام اصلاح و جبران برآيند، كه قطعاً خداوند آمرزنده و مهربان است .
نكته ها :
O در حديث مى خوانيم : توبه كسى كه آبروى زنان پاكدامن را با تهمت زنا برده ، اين است كه در محضر مردم گفته خود را تكذيب نمايد.(145)
پيام ها :
1 توبه ، سبب تجديد حيات دينى و اجتماعى است . (الاّ الّذين تابوا واصلحوا)
2 پيروان اسلام هرگز به بن بست نمى رسند. (الاّ الّذين تابوا)
3 توبه ، بايد با اصلاح و جبران اشتباه و عمل نيك همراه باشد. (تابوا واصلحوا)
4 نااميدى ممنوع است . (اِنّ اللّه غفور رحيم )
5 باز بودن راه توبه براى همه ، نشانه ى رحمت الهى است . (رحيم )
(6) وَالَّذِينَ يَرْمُونَ اءَزْوَجَهُمْ وَلَمْيَكُن لَّهُمْ شُهَدَآءُ إِلا اءَنفُسُهُمْ فَشَهَدَةُ/ اءَحَدِهِمْ اءَرْبَعُ شَهَدَتٍ بِاللّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّدِقِينَ
ترجمه :
و كسانى كه به همسران خود نسبت زنا مى دهند، و جز خودشان شاهدى ندارند، هر يك از آنان براى اثبات ادّعاى خود بايد چهار مرتبه به خدا سوگند ياد كند كه قطعاً از راستگويان است .
(7) وَالْخَمِسَةُ اءَنَّ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَيْهِ إِن كَانَ مِنَ الْكَذِبِينَ
ترجمه :
ودر پنجمين بار بگويد: لعنت خدا بر او اگر از دروغگويان باشد!
(8) وَيَدْرَؤُاْ عَنْهَا الْعَذَابَ اءَن تَشْهَدَ اءَرْبَعَ شَهَدَتٍ بِاللّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكَذِبِينَ
ترجمه :
و عذاب (سنگسار) را از زن دفع مى كند اينكه زن (در مقام دفاع ) چهار بار به خدا قسم بخورد كه قطعا آن مرد (در اين نسبتى كه به من مى دهد) از دروغگويان است .
(9) وَالْخَمِسَةَ اءَنَّ غَضَبَ اللّهِ عَلَيْهَآ إِن كَانَ مِنَ الصَّدِقِينَ
ترجمه :
و در مرتبه پنجم بگويد: غضب خدا بر او باد اگر آن مرد از راستگويان باشد.
(10) وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ ورَحْمَتُهُ وَاءَنَّ اللّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ
ترجمه :
و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود (رسوا مى شديد و نظام خانوادگى شما مختل مى شد) قطعاً خداوند توبه پذير و حكيم است .
نكته ها :
O وقتى آيه ى چهارم اين سوره نازل شد و حكم نسبت دادن زنا به زنان پاكدامن را بيان كرد ((سعدبن عباده )) (يكى از انصار) گفت : يا رسول اللّه ! اگر مردى وارد خانه شد و فاسقى را در كنار همسر خود ديد چه كند؟ اگر فرياد بزند، شلاق مى خورد، چون يك نفر است و شاهد هم ندارد. اگر سكوت كند، غيرتش اجازه نمى دهد. اگر به دنبال يافتن شاهد برود، كار زنا تمام مى شود. به هر حال آيه ى مربوط به هشتاد ضربه شلاق ، براى سعد مساءله ى پيچيده اى شده بود. در اين ميان شخصى به نام ((هلال بن اميه )) با اضطراب وارد شد و به پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كرد: زنم را با مردى در حال زنا ديدم ، به خدا سوگند راست مى گويم .
پيامبر صلى الله عليه و آله ناراحت شد. اصحاب آن حضرت نيز هيجان زده شدند كه اين مرد، هم ناموسش را در چنين حالى ديده است و هم شلاق خواهد خورد، زيرا شاهدى ندارد تا سخن خود را ثابت كند. ناگهان اين آيه نازل شد ((والّذين يرمون ...)) كه اگر مردى به همسرش نسبت زنا داد و شاهدى نداشت ، به جاى آوردن چهار شاهد، چهار بار بگويد: ((اُشهد باللّه انّى لمن الصادقين )) خدا را گواه مى گيرم كه من از راستگويانم . و براى تحكيم و تثبيت ادّعاى خود يك بار هم اين جمله را بگويد: ((لعنة اللّه علىّ ان كنتُ من الكاذبين )) لعنت خدا بر من اگر از دروغگويان باشم .
زن نيز همچون مرد حقّ دارد از خود دفاع كند، زيرا ممكن است مردى با چهار سوگند دروغ ، همسر خود را به سنگسار شدن محكوم كند و براى هميشه آبروى او و بستگانش را ببرد. اسلام كه حامى حقوق همگان است براى پيشگيرى از وقوع اين كار، به زن نيز اجازه داده است تا براى اثبات پاكدامنى خود و نجات از سنگسار شدن ، چهار بار سوگند ياد كند و چنين بگويد: ((اُشهد باللّه انّه لَمِن الكاذِبين )) خدا را گواه مى گيرم كه همسرم از دروغگويان است . و براى محكم كارى بيشتر بگويد: ((غَضِب اللّه علىّ اِن كان من الصادقين )) قهر و غضب خدا بر من اگر همسرم از راستگويان باشد.
در پنجمين جمله ى مرد ((لعنت خدا)) بود و در پنجمين جمله ى زن ، ((غضب خدا)) كه از لعنت شديدتر است ، زيرا حساسيّت كسى كه مورد تهمت قرار گرفته است بيشتر است و براى نجات از سنگسار شدن حاضر است غضب خدا را تحمّل كند.
به هر حال در محضر قاضى و حاكم اسلامى اين ده جمله (پنج جمله از مرد و پنج جمله از زن ) گفته مى شود كه در اصطلاح به اين كار، ((لعان )) (يكديگر را لعن كردن ) مى گويند. در اين مورد مسائل فقهى و حقوقى خاصّى مطرح است . قاضى و حاكم اسلامى بايد زن و شوهر را موعظه نمايد و سعى كند لعان واقع نشود و در صورت لزوم اجرا، آن دو را به مكان هاى مقدّس مانند ((مسجدالحرام )) و ((مسجدالنّبى )) و يا مسجد ديگرى ببرد و رو به قبله بنشاند، آن گاه مراسم لعان انجام گيرد.
O با اجراى لعان و سوگند خوردن زن و شوهر و گفتن جمله هاى ذكر شده ، اسلام قوانينى را در نظر گرفته است كه بايد به آنها عمل شود:
1 زن و مرد، بدون صيغه ى طلاق ، براى هميشه از يكديگر جدا مى شوند و حقّ مراجعه و ازدواج مجدد ندارند.
2 مرد هشتاد ضربه شلاق نمى خورد و زن سنگسار نمى شود.
3 اگر فرزندى از آن زن متولد شود متعلق به خود اوست نه مرد.
O از اين چند آيه استفاده مى شود كه قرار دادن چهار شاهد يا چهار سوگند آن هم با لعنت و غضب براى اثبات زنا، نشانه ى آن است كه خداوند با فضل و رحمت خود از طريق اينگونه احكام مانع رسوايى شده و گرنه هر روز هزاران مرد و زن يكديگر را رسوا و قبيله ها و فاميل ها را به تباهى مى كشاندند.
آرى ، دفاع زن از شخصيّت و آبروى خود و نجات او از سنگسار شدن با گفتن چند جمله ، نشانه ى فضل الهى است و اگر چنين نبود بسيارى از افراد سنگسار مى شدند، و آبروهايى بر باد مى رفت و خانواده هايى متلاشى مى شد. (ولولا فضل اللّه )
پيام ها :
1 آبرو و حفظ آن در اسلام مورد توجّه است . (اءربع شهادات باللّه ) (قانون چهار سوگند و يك لعنت براى كنترل مردم از رسوا كردن يكديگر است )
2 در خصوص همسر، چهار سوگند و يك لعنت ، به جاى چهار شاهد پذيرفته است . (اِن لم يكن لهم شهداء... فَشَهادةُ اءحدهم اءربع شهادات )
3 اسلام ، حامى حقوق زن است . زن نيز با چهار سوگند مى تواند اتّهامى را كه مرد با چهار سوگند اثبات كرده ، از خود دفع كند. (اءربع شهادات ... اءربع شهادات )
4 اسلام براى پيشگيرى از فرو پاشى نظام خانواده ، علاوه بر چهار بار خدارا گواه گرفتن ، گفتن جمله ى پنجمى را نيز بر هر يك از طرفين واجب كرده است . (والخامسه )
5 با سوگند زن راه سوء استفاده مردها بسته مى شود (و يدرؤ ا عنها العذاب )
6 نفرين در شرايطى جايز است . (غضب اللّه عليها)
7 سود اجراى قوانين و دستورات خداوند براى خود مردم است . (و لولا فضل اللّه عليكم )
8 عذر پذيرى خداوند هميشه با مصلحت و حكمت همراه است . (تَوّابٌ حكيم )
9 قوانين كيفرى اسلام ، احكامى سنجيده و برخاسته از حكمت الهى است . (حكيم )
(11) إِنَّ الَّذِينَ جَآءُو بِالاِْفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ لاَ تَحْسَبُوهُ شَرّاً لَكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنهُم مَّا اكْتَسَبَ مِنَ الاِْثْمِ وَالَّذِى تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ
ترجمه :
قطعاً كسانى كه آن دروغ بزرگ را (در ميان ) آوردند، گروهى متشكل از خود شما بودند. آن را براى خود شر نپنداريد، بلكه آن (در نهايت ) به نفع شماست . هر كدام از آنان بدان اندازه از گناه كه مرتكب شده است ، به كيفر رسد وبراى كسى كه بخش بزرگ گناه را بر عهده گرفته عذاب بزرگى است .
نكته ها :
O كلمه ى ((اِفك )) در لغت به معناى انصراف از حقّ به باطل است . تهمت زدن نيز نوعى پوشاندن حقّ و جلوه دادن باطل است .
O برخى مفسّران درباره ى شاءن نزول اين آيه گفته اند: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در هر سفرى با قيد قرعه يكى از همسرانش را همراه خود مى برد. در جنگ ((بنى مصطلق )) عايشه را برد. وقتى كه نبرد پايان يافت و مردم به مدينه باز مى گشتند، عايشه براى تطهير و يا يافتن دانه هاى گردنبند گمشده اش از قافله عقب ماند. يكى از اصحاب كه او نيز از قافله دور مانده بود، عايشه را به لشكر رساند. بعضى افراد به عايشه و آن صحابى ، تهمت ناروا زدند. اين اتهام به گوش مردم رسيد، پيامبر ناراحت شد و عايشه به خانه ى پدر رفت و گريه ها كرد تا آن كه اين آيه نازل شد.(146)
O جمعى ديگر از مفسّران و مخصوصاً نويسنده تفسير ((اطيب البيان )) با استفاده از روايات متعدّد و مستند نقل مى كنند كه اين آيه درباره ى ((ماريه قبطيه )) (يكى ديگر از همسران رسول خدا) است ، كه خداوند به او فرزندى به نام ((ابراهيم )) داد ولى پس از 18 ماه از دنيا رفت . عايشه و حَفصِه گفتند: اى رسول خدا! چرا گريه مى كنى ؟ ابراهيم فرزند تو نبود، بلكه شخص ديگرى غير از تو با ماريه همبستر شده و ابراهيم متولد شده است . خليفه اوّل و دوّم نيز سخن دخترانشان را تاءييد كردند و اينجا بود كه اين آيه نازل شد.
O علاّمه جعفر مرتضى در كتاب گرانقدرش (حديث الافك ) مى گويد: شاءن نزول آيه درباره ى ماريه ى قبطيه است . و اصل ماجرا تهمتى ناروا بود، زيرا مردى كه به همبستر شدن با ماريه متهم شده بود هيچ گونه آلت مردى نداشت ، و اين زمانى روشن شد كه پيامبراكرم صلى الله عليه و آله حضرت على عليه السلام را براى تحقيق به سوى آن مرد فرستاد، او با ديدن على عليه السلام فرار كرد و بالاى درختى رفت . همين كه روى درخت ، جان خود را در خطر ديد پايين آمد و در آن حال لباسش كنار رفت و بدنش نمايان شد و روشن شد كه او آلت مردى ندارد. على عليه السلام ماجرا را به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله گفت و در اينجا بود كه اين آيه نازل شد وعايشه ، حفصه وشيخين شرمنده شدند و پاكدامنى آن بانوى محترمه ثابت شد.
گفتنى است كه در مورد هر دو شاءن نزول سؤ الاتى مطرح است ولى هدف ما در اين تفسير، پيام گيرى از متن آيات است و درباره ى شاءن نزولها بحث گسترده اى نداريم .
O در گناه افك چندين گناه نهفته است : دروغ ، سوءظن به مؤ من ، ايذاءمؤ من ، قَذف ، اهانت ، آزردن پيامبر صلى الله عليه و آله ، تضعيف خاندان رسالت و شايعه پردازى .
پيام ها :
1 برخى از اصحاب رسول اللّه صلى الله عليه و آله عادل نبودند. (جاءو بالاِفك )
2 گاهى شايعه سازان ، با سازماندهى قبلى و قصد توطئه ، شايعه را القا مى كنند. (عُصبة )(((عُصبة )) يعنى گروه متشكّل و متعصّبى كه هدفى را دنبال مى كند)
3 شايعه سازان در ميان خود شما هستند. (منكم )
4 گاهى در پيش آمدها وتهمت هاى ناروا منافعى وجود دارد. (مانند روشن شدن چهره ى مخالفان ، پيدا شدن هوشيارى ، امدادهاى الهى براى مظلوم ) (لاتحسبوه شرّا لكم )
5 اميد دادن به خودى ها در برابر توطئه و تهمت بدخواهان لازم است . (بل هو خيرٌ لكم )
6 كيفرهاى الهى ، عادلانه ومتناسب با اعمال ماست . (لكلّ امرىٍ منهم ما اكتسب )
7 در گناهان دسته جمعى ، هر يك از شركا به مقدار سهم خود مجرم است . (لكلّ امرىٍ منهم ما اكتسب من الاثم )
8 انسان زمانى مجرم و مقصّر است كه با علم و قصد گناه كند. (اِكتسب من الاثم )
9 پيامد گناه هر كس گريبان گير خود اوست . (لكلّ امرىٍ منهم مَا اكتسب من الاثم )
10 مجازات كسى كه مسئوليّت و نقش اصلى را دارد بزرگ تر است . (والّذى تَولّى كِبره ... عذابٌ عظيم )
(12) لَوْلاَ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَتُ بِاءَنفُسِهِمْ خَيْراً وَ قَالُواْ هَذَآ إِفْكٌ مُّبِينٌ
ترجمه :
چرا زمانى كه تهمت را شنيديد، مردان و زنان با ايمان نسبت به خويش گمان خوب نبردند و نگفتند كه اين تهمت بزرگ وآشكار است ؟
نكته ها :
O خداوند در اين آيه ، مسلمانان را به خاطر بدگمانى به همسر پيامبر و آسيب پذيرى آنان در برابر شايعات ، توبيخ مى كند.
O قرآن گاهى به جاى كلمه ى ((ديگران )) كلمه ى ((شما)) را به كار برده است تا به مسلمانان بگويد همه ى شما يكى هستيد. مثلا به جاى اين كه بگويد: به ديگران نيش و طعنه نزنيد مى فرمايد: (لا تَلمِزوا اَنفسكم )(147) به خودتان نيش نزنيد. و به جاى اين كه بگويد: وقتى كه وارد خانه اى شديد به ديگران سلام كنيد، مى فرمايد: (فسَلّموا على اَنفسِكم )(148) به خودتان سلام كنيد.
در اين آيه نيز به جاى اين كه بگويد: به ديگران حسن ظن داشته باشيد مى فرمايد: ((باءنفسهم خيرا)) به خودتان حسن ظن داشته باشيد.
O در قرآن كريم ، كلمه ى ((لولا)) در موارد متعدّدى براى انتقاد و توبيخ به كار رفته است كه در اين جا چند مورد را مى آوريم :
1 (لولا يَنهاهم الرّبّانيّون )(149) چرا علما نهى از منكر نمى كنند؟!
2 (لولا اذ سَمعتُموه )(150) چرا هر شنيده اى را مى پذيريد؟!
3 (لولا جاءوا عليه باَربعة شُهداء)(151) چرا براى سخن نارواى خود چهار شاهد نمى آورند؟
4 (لولا تَستَغفرون )(152) چرا از خدا آمرزش نمى خواهيد؟
5 (فلولا اذجاءهم باءسُنا تَضرّعوا)(153) چرا زمانى كه عذاب ما به آنان رسيد، تضرّع نكردند؟
6 (فلولا تَشكرون )(154) چرا شكرگزار نيستيد؟
7 (فلولا تصدّقون )(155) چرا تصديق نمى كنيد؟
8 (فلولا تذكّرون )(156) چرا عبرت نمى گيريد؟
9 (فلولا نَفَر من كلّ فِرقَة مِنهم طائفة لِيَتفقّهوا فِى الدّين ) (157) چرا از هر فرقه اى دسته اى كوچ نمى كنند تا در دين آگاهى پيدا كنند؟
پيام ها :
1 دامن زدن به شايعه و پخش آن ، ممنوع است . (((لولا)) نشانه ى توبيخ از سوءظن و پخش شايعات است )
2 در جامعه ى اسلامى بايد روحيه ى حسن ظن حاكم باشد. (ظَنّ المؤ منون و المؤ منات باءنفسهم خَيرا)(حسن ظن ، يكى از آثار ايمان است ).
3 همه ى مردم در برابر آبروى يك ((فرد)) مسئولند. (المؤ منون والمؤ منات )
4 بنى آدم اعضاى يكديگرند. تهمت به هر عضوى از جامعه ى اسلامى ، همانند تهمت به ديگر اعضاست . (باءنفسهم خَيرا)
5 اصل اوّليه در عمل مسلمان ، صحت است ، مگر جرم او با دليل ثابت شود. (ظَنّ المؤ منون والمؤ منات باءنفسِهم خَيرا)
6 حفظ حريم پيامبر صلى الله عليه و آله و خانواده اش بر هر مؤ منى واجب است . (لولا... قالوا هذا إ فك مبين )
7 در برابر شنيده هاى ناروا در مورد مؤ منان ، سكوت ممنوع است . (لولا... قالوا هذا إ فك مبين )
(13) لَوْلاَ جَآءُو عَلَيْهِ بِاءَرْبَعَةِ شُهَدَآءَ فَإِذْ لَمْ يَاءْتُواْ بِالشُّهَدَآءِ فَاءُوْلََّئِكَ عِندَ اللّهِ هُمُ الْكَ ذِبُونَ
ترجمه :
چرا چهار شاهد بر صحت آن تهمت نياوردند؟ پس چون گواهان لازم را نياوردند، آنان نزد خدا همان دروغگويانند.
پيام ها :
1 جامعه ى ساده دل ، زودباور و ياوه گو، توبيخ مى شود. (لولاجاءو عليه باَربعة )
2 اتهام زنا اگر ثابت نشود، نسبت دهنده ى آن دروغگو است . (هم الكاذبون )
(14) وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِى الدُّنْيَا وَالاَْخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِى مَآ اءَفَضْتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ
ترجمه :
و اگر فضل و رحمت الهى در دنيا و آخرت بر شما نبود، به سزاى آن سخنان كه مى گفتيد، قطعا عذابى بزرگ به شما مى رسيد.
نكته ها :
O كلمه ى ((اءفَضتم )) از ((اِفاضة )) در موردى به كار مى رود كه در مسئله اى بسيار گفتگو شود و همه را به خود مشغول سازد و اين نشان مى دهد كه تهمت به همسر پيامبر مسئله ى روز شده و همه در آن غرق و به آن مشغول بودند.
پيام ها :
1 انسان خوش باور و بى مبالات در معرض پذيرش تهمت ها، توطئه ها وعذابى سخت است . (و لولا... لمسّكم عذاب عظيم )
2 امّت اسلامى تحت حمايت و لطف خداست . (و لولافضل اللّه ...)
3 هيچ كس از خداطلبى ندارد. رحمت و لطف او از فضل اوست نه از استحقاق ما. (فضل اللّه عليكم و رحمته )
4 شايعات به منزله ى گردابى است كه برخى در آن غرق مى شوند. (اَفَضتم فيه )
(15) إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِاءَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِاءَفْوَاهِكُم مَّا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَهُوَ عِندَ اللّهِ عَظِيمٌ
ترجمه :
آنگاه كه از زبان يكديگر (تهمت را) مى گرفتيد وبا آنكه علم نداشتيد دهان به دهان مى گفتيد واين را ساده وكوچك مى پنداشتيد در حالى كه آن نزد خدا بزرگ است .
نكته ها :
O زبان ، تنها عضوى است كه در طول عمر انسان ، از حرف زدن ، نه درد مى گيرد و نه خسته مى شود. شكل و اندازه ى آن كوچك امّا جرم و گناه آن بزرگ است . چه بسيارند انسان هاى كافرى كه با گفتن يك جمله (شهادت به يگانگى خداوند) مسلمان و پاك مى شوند و يا مسلمانانى كه با گفتن كفر به خدا، يا انكار احكام دين ، كافر و نجس مى شوند. زبان از يك سو مى تواند با راستگويى ، ذكر و دعا و نصيحت ديگران ، صفا بيافريند و از سوى ديگر قادر است با نيش زدن به اين و آن ، كدورت ايجاد كند. زبان كليد عقل و چراغ علم و ساده ترين و ارزان ترين وسيله ى انتقال تمام علوم و تجربيات است .
علماى اخلاق درباره ى زبان كتابها و مطالب بسيارى نوشته اند.
پيام ها :
1 پذيرش آنچه بر سرزبان هاست ، بدون تحقيق محكوم است . (تلقونه باَلسِنتكم )
2 سخن بايد بر اساس علم باشد. (تقولون باَفواهِكم ما ليس لكم به علم )
3 آبروى مردم را ساده ننگريم . (و تَحسِبونَه هَيّنا)
4 نقل تهمت ها و شايعات از گناهان كبيره است . (و هو عنداللّه عظيم )
5 كوچكى يا بزرگى گناه را بايد خداوند تعين كند. (عنداللّه عظيم )
6 همه ى اصحاب پيامبر اكرم عادل نبودند، بلكه گروهى از آنان مرتكب گناه بزرگ (تهمت به همسر پيامبر) شدند. (تَقولون باَفواهِكم ... و هو عنداللّه عظيم )
7 همه ى محاسبات انسان واقع بينانه نيست . (تَحسِبونه هَيّنا و هو عنداللّه عظيم )
(16) وَلَوْلاَ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا يَكُونُ لَنَآ اءَن نَّتَكَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَنَكَ هَذَا بُهْتَنٌ عَظِيمٌ
ترجمه :
چرا هنگامى كه (آن تهمت را) شنيديد، نگفتيد: ما را نرسد كه در اين تهمت بى دليل (از پيش خود) حرفى بزنيم (پروردگارا) تو منزّهى ، اين بهتانى بزرگ است .
نكته ها :
O بزرگى و كوچكى گناه ، گاهى به خاطر متعلّقات و آثار آن است و گاهى به خاطر انجام دهنده ى آن .
O در سه آيه پى درپى كلمه ى عظيم آمده است ؛ يك بار (عذابٌ عظيم ) و دو بار (با دو بيان ) (بهتانٌ عظيم )تا بگويد گناه بزرگ كيفر بزرگ دارد.
O سخن ناروا نسبت به مردم سبب بُهت آنان مى شود، لذا به آن ((بُهتان )) گفته مى شود.
پيام ها :
1 نهى از منكر واجب است . (و لولا اذ سَمعتموه )(سخن گفتن براى دفاع از آبروى مسلمان واجب است )
2 انسان در برابر شنيده ها، مسئول است . (لولا اذسمعتموه )
3 هنگام برخورد با مسائل مهم سبحان اللّه بگوييد. (سبحانك )
4 تمام دنيا متاع قليل است ، ولى بهتان به مسلمان نزد خداوند عظيم است . (بهتانٌ عظيم )
(17) يَعِظُكُمُ اللّهُ اءَن تَعُودُواْ لِمِثْلِهِ اءَبَداً إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ
ترجمه :
خداوند شما را موعظه مى كند كه اگر ايمان داريد هرگز امثال اين تهمت ها را تكرار نكنيد.
(18) وَيُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الاَْيَتِ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
ترجمه :
خداوند براى شما آيات خود را بيان مى كند و او دانا و حكيم است .
پيام ها :
1 مردم به موعظه نياز دارند. (يَعِظُكم اللّه )
2 واعظ اصلى خداست . (يَعِظُكم اللّه )
3 ايمان شرط تاءثير موعظه است . (يَعِظُكم اللّه ... اِن كنتم مؤ منين )
4 موعظه بايد در مسير حفظ آبروى مردم و جلوگيرى از سوء ظن باشد. (يَعِظُكم اللّه اءن تَعودوا لمثله )
5 دامن زدن به سوءظن وافترا، سبب محو ايمان است . (يَعِظُكم ... ان كنتم مؤ منين )
6 پشيمانى كافى نيست ، گناه را هم نبايد تكرار كرد. (تَعودوا لمثله )
7 تكرار نكردن تخلّف ، نشانه ى ايمان است . (تَعودوا لمثله اِن كنتم مؤ منين )
8 تهمت نزنيد و عمل مسلمان را حمل بر صحّت كنيد. (اءن تَعودوا لمثله )
9 گناهكاران را به توبه از گناه موعظه كنيد. (يَعِظُكم اللّه اءن تَعودوا لمثله )
10 سرچشمه دستورات اسلام ، علم و حكمت الهى است . (عليمٌ حكيم )
11 مقتضاى علم و حكمت الهى بيان آيات براى مردم و رها نكردن آن هاست . (و يُبيّن اللّه ... عليمٌ حكيم )
(19) إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ اءَن تَشِيعَ الْفَحِشَةُ فِى الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَهُمْ عَذَابٌ اءَلِيمٌ فِى الدُّنْيَا وَالاَْخِرَةِ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَاءَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ
ترجمه :
همانا براى كسانى كه دوست دارند زشتى ها درباره ى اهل ايمان شايع گردد، در دنيا وآخرت عذاب دردناكى است ، و خداوند مى داند و شما نمى دانيد.
next page
fehrest page
back page
-
next page
fehrest page
back page
نكته ها :
O علاقه به اشاعه ى فحشا، گاهى با زبان و قلم است و گاهى با ايجاد مراكز فحشا و تشويق ديگران به گناه و قرار دادن امكانات گناه در اختيار آنان .
O امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه آن چه را درباره ى مؤ منى ببيند يا بشنود، براى ديگران بازگو كند، جزء مصاديق اين آيه است .(158)
O در حديث مى خوانيم : كسى كه كار زشتى را شايع كند مانند كسى است كه آن را مرتكب شده است .(159)
پيام ها :
1 ما در برابر علاقه هاى قلبى خود مسئوليم . (يُحبّون ... لهم عذاب )
2 علاقه به گناه ، مقدّمه ى گناه است . در راه نهى از منكر، علاقه به منكر را محو كنيم . (يُحبّون ...)
3 در ميان گناهان ، تنها گناهى كه حتّى دوست داشتن آن ، گناه كبيره است ، تهمت است . (يُحبّون ... عذابٌ اليم )
4 علاقه به ريختن آبروى ديگران ، در همين دنيا كيفر دارد. (فى الدّنيا)
5 كسانى كه دنبال بى آبرو كردن ديگران هستند، نظام اسلامى بايد آنها را تنبيه كند. (عذابٌ اليمٌ فى الدّنيا)
6 ما عمق فاجعه ى تهمت را نمى دانيم . (و انتم لا تعلمون )
7 چه بسا سرچشمه ى برخى از عذاب هاى دنيوى كه نصيب ما مى شود، علاقه ى ما به بى آبرو كردن ديگران است . (و انتم لا تعلمون )
8 اگر علاقه به شيوع فحشا اين همه خطر دارد، خود اشاعه ى فحشا چه كيفرى خواهد داشت ؟ (يحبّون ...)
(20) وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَاءَنَّ اللّهَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ
ترجمه :
و اگر فضل و رحمت الهى بر شما نبود و اين كه خداوند رئوف و مهربان است (شما را سخت كيفر مى داد).
(21) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَ تِ الشَّيْطَ نِ وَمَن يَتَّبِعْ خُطُوَ تِ الشَّيْطَ نِ فَإِنَّهُ يَاءْمُرُ بِالْفَحْشَآءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنكُم مِّنْ اءَحَدٍاءَبَدَاً وَلَكِنَّ اللّهَ يُزَكِّى مَن يَشَآءُ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! گام هاى شيطان را پيروى نكنيد و هر كس پيرو گام هاى شيطان شود پس به درستى كه او به فحشا و منكر فرمان مى دهد و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، هرگز هيچ يك از شما پاك نمى شد ولى خداوند هر كس را بخواهد پاك مى سازد و خداوند شنوا و داناست .
نكته ها :
O در آيات 14، 20 و 21 سه بار سخن از فضل و رحمت خداوند آمده است تا بگويد اگر فضل او نبود، وضع شما چگونه بود!
O ((خُطوات )) جمع ((خُطوة )) به معناى گام است و قرآن در مسئله ى شهوت ، تغذيه و تهمت ، كلمه ى ((خطوات شيطان )) را به كار برده است تا بگويد شيطان گام به گام انسان را به بعضى گناهان وادار مى كند.
O در قرآن چند مرتبه از ((خُطوات الشيطان )) سخن به ميان آمده است ؛ در مورد اتحاد و وحدت كلمه داشتن مى فرمايد: (اُدخلوا فى السِلم كافّة و لاتَتّبعوا خُطوات )(160) و در مصرف غذا مى فرمايد: (كُلوا ممّا فى الارض حلالاً طيّبا و لا تَتّبعوا خُطوات )(161) از چيزهاى حلال و دلپسند بخوريد و مواظب گام هاى شيطان باشيد و از آن پيروى نكنيد. و در اين آيه نيز پيرامون اشاعه ى فحشا نسبت به مؤ منين مى فرمايد: از گام هاى شيطان پيروى نكنيد.
نمونه پيروى از گام هاى شيطان عبارت است از: دوستى با افراد فاسد، بعد شركت در مجالس آنان ، سپس فكر گناه ، بعد ارتكاب گناهان كوچك ، پس از آن گناهان بزرگ و در پايان قساوت قلب و بدعاقبتى و پايانى شوم .
پيام ها :
1 به ايمان خود تكيه نكنيم ، توجّه به هشدارهاى پى در پى لازم است . للّه (يا ايّها الّذين آمنوا لا تَتّبعوا)
2 شيطان براى گمراه كردن مؤ منان ، بيش از ديگران تلاش مى كند. (يا ايّها الّذين آمنوا لا تَتّبعوا خُطوات )
3 سياست شيطان نفوذ تدريجى و گام به گام است . (خطوات )(از همان گام اوّل مواظب باشيم ).
4 انسان به ناچار بايد راهى را طى كند و گامى را بردارد، مهم انتخاب راه مستقيم و دورى از گام هاى شيطان است . (خُطوات )
5 اشاعه ى فحشا، از گام هاى شيطانى است . (با توجّه به آيه قبل )
6 با مردم مستدل سخن بگوييم ، خداوند مى فرمايد: از شيطان پيروى نكنيد، (دليل آن را نيز ذكر مى كند:) زيرا او به گناه فرمان مى دهد. (فاِنّه ياءمر بالفحشاء...)
7 شيطان به كسى فرمان مى دهد كه اهل پيروى از او باشد. (و مَن يتّبع خُطوات ... فاِنّه يَاءمر...)
8 كار شيطان ، با اثر نماز در تضادّ است . شيطان به انسان دستور گناه مى دهد. (فاِنّه ياءمر بالفحشاء و المنكر)امّا نماز انسان را از گناه باز مى دارد. (انّ الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر...)(162)
9 تزكيه ، بدون توفيق الهى امكان ندارد. (ولولا ... ما زَكى ...)
10 انسان در هر لحظه به لطف خداوند نياز دارد. (تكرار جمله ((لولا فضل اللّه )) در اين آيه و آيات قبل )
11 در مسير انسان ، فريب و فحشا وجود دارد، ولى راه توبه و نجات نيز باز است . (و لولا فضل اللّه )
12 حتّى اولياى خدا به توفيق الهى نياز دارند. (ما زَكى منكم من اَحد)
13 خداوند حكيم ، به مقدار آمادگى و لياقت و ظرفيّت افراد خير و سعادت نازل مى كند. (من يشاء)
14 علم به اينكه خداوند همه چيز را مى بيند و مى شنود، بهترين عامل بازدارنده از فحشا و منكرات است . (واللّه سميعٌ عليم )
(22) وَلاَ يَاءْتَلِ اءُوْلُواْ الْفَضْلِ مِنكُمْ وَالسَّعَةِ اءَن يُؤْتُوَّاْ اءُوْلِى الْقُرْبَى وَ الْمَسَكِينَ وَالْمُهَجِرِينَ فِى سَبِيلِ اللّهِ وَلْيَعْفُواْ وَلْيَصْفَحُوَّاْ اءَلاَ تُحِبُّونَ اءَن يَغْفِرَ اللّهُ لَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
ترجمه :
صاحبان مال و وسعت از شما نبايد سوگند بخورند كه به نزديكان و مستمندان و مهاجران در راه خدا چيزى ندهند، بلكه بايد عفو و گذشت نمايند و از آنان درگذرند. آيا دوست نداريد كه خداوند شما را ببخشد؟ وخداوند آمرزنده و مهربان است .
نكته ها :
O كلمه ى ((ياءتل )) از ريشه ى ((اَلْو)) به معناى كوتاهى كردن و يا از ريشه ى ((اَلى )) به معناى سوگند ياد كردن است . همانند ((ايلاء)) در مباحث فقهى .(163) ((عفو)) به معناى بخشيدن است و ((صَفح )) به معناى ناديده گرفتن كه مرحله ى بالاتر از عفو است . بعضى گفته اند كه ((صفح )) آن عفوى است كه در آن ملامت نباشد.
O در آيات قبل از كسانى كه تهمت زدند به شدّت انتقاد شد، بعضى از اصحاب سوگند ياد كردند كه به اين افراد تهمت زن هرگز انفاق نكنند، اين آيه مى فرمايد: بخاطر لغزشهاى قبل ، محرومان را بى نصيب نگذاريد. (شاءن نزول )
پيام ها :
1 مرفّهين در برابر محرومان مسئول هستند. (و لا يَاءتل ...)
2 مهم تر از انفاق ، استمرار آن و خسته نشدن از آن و كوتاهى نكردن در آن است . (و لا يَاءتل )
3 در كمك ، هم از وسعت مالى و هم از امكانات ديگر خود استفاده كنيد. (اولوا الفضل ... والسّعة )
4 در كمك كردن ، بستگان اولويّت دارند. (اولى القُربى )
5 در پيمودن مراحل تكامل ، بلند همّت باشيد وبه حداقل رشد اكتفا نكنيد. ابتدا كلمه ى ((عفو)) آمده ، بعد مرحله ى بالاتر ((صفح )) آمده است . (ولْيَعفوا وليَصفحوا)
6 كسى كه ديگران را ببخشد به بخشش الهى نزديكتر است . (عفو و گذشت وسيله ى جلب مغفرت الهى است ) (الا تحبّون اءن يغفر اللّه لكم )
7 هدف از عفو و گذشت كسب مغفرت خدا باشد نه چيز ديگر. (الا تُحبّون اءن يَغفر اللّه لكم )
8 در شيوه ى تبليغ ، از احساسات وعواطف مردم كمك بگيريم . (الا تحبون )
9 رهبران دينى بايد مردم را به انفاق و عفو تشويق كنند. (تمام آيه )
(23) إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَتِ الْغَفِلَتِ الْمُؤْمِنَتِ لُعِنُواْ فِى الدُّنْيَا وَالاَْخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ
ترجمه :
همانا كسانى كه به زنان پاكدامن و بى خبر (از هرگونه آلودگى ) و با ايمان نسبت بد مى دهند، در دنيا و آخرت از رحمت الهى دورند و برايشان عذاب بزرگى است .
نكته ها :
O با اينكه در قرآن گروه هاى كافران ، پيمان شكنان ، قاتلان ، طرفداران طاغوت ، منافقان ، مفسدان ، مشركان ، مستكبران ، ظالمان ، كتمان كنندگان حقّ و دروغگويان مورد لعنت قرار گرفته اند ولى لعنت دنيا و آخرت همراه با عذاب عظيم تنها مخصوص كسانى است كه آبروى افراد پاك را مى برند.
O امام صادق عليه السلام اين آيه را گواه بر آن دانستند كه نسبت ناروا به زنان پاكدامن و عفيف از گناهان كبيره است .(164)
پيام ها :
1 آسيب پذيرى زن بيشتر است ، بايد به افراد آسيب رسان هشدار داد. (يرمون المحصنات )
2 كسى كه پاك تر است تهمت به او خطرناكتر است . (المحصناتِ الغافلات المؤ منات )
3 بى خبرى از فساد ومراكز فساد وافراد فاسد، براى زن ارزش است . (الغافلات )
4 تهمت ، علاوه بر عذاب آخرت در دنيا نيز كيفر دارد. (لُعِنوا فى الدّنيا) (لعنت در دنيا، با اجراى حدّ و ردّ گواهى او به عنوان فاسق است .)
5 حمايت از حقوق زن ، از برنامه هاى قرآنى است . (يَرمون ... لُعِنوا)
(24) يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ اءَلْسِنَتُهُمْ وَاءَيْدِيهِمْ وَاءَرْجُلُهُم بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ
ترجمه :
روزى كه زبان ها و دست ها و پاهايشان عليه آنان به آنچه انجام داده اند گواهى مى دهند.
نكته ها :
O مساءله ى گواهى دادن اعضاى بدن بارها در قرآن مطرح شده است . در سوره ى فصّلت مى خوانيم : (حتّى اذا ما جاءوها شَهِد عليهم سَمعُهم و ابصارُهم و جُلودُهم بما كانوا يعملون )(165) هنگامى كه به دوزخ رسند، گوش و چشم و پوست بدن آنان به گناهانى كه انجام داده اند، گواهى دهند. و در سوره ى يس مى خوانيم : (اءليوم نَختِمُ على اءفواهِهم و تُكلِّمُنا ايديهِم و تَشهَد اءرجُلُهم بما كانوا يَكسِبون )(166) در آن روز بر دهان كافران مهر خموشى زنيم و دست هايشان با ما سخن گويند و پاهايشان به آنچه كرده اند گواهى دهند.
O چون در شهادت بايد عليه ديگرى گواهى داد، پس معلوم مى شود جوهر وشخصيّت انسان غيراز اعضاى اوست كه عليه او شهادت مى دهند. زيرا شاهد ومشهود بايد از هم جدا باشند.
O امام باقر عليه السلام فرمود: اين گواهى اعضاى بدن عليه مؤ من نيست ، بلكه عليه كسى است كه عذاب او حتمى شده باشد.(167)
پيام ها :
1 در قيامت ، تهمت زنندگان به زنان پاكدامن محكوم خواهند شد. (يَرمون المحصنات ... تشهد...)
2 در دادگاه قيامت ، انسان مالك اعضاى خود نيست . (تَشهدُ عليهم )
3 گواهى دادن ، به علم و شعور و حافظه و صداقت نياز دارد بنابراين اعضاى بدن از اين مزايا برخوردارند، گرچه ما نفهميم . (تَشهَدُ عليهم )
4 در قيامت بر تمامى گفتار و رفتار گواهى مى شود. (بما كانوا يعملون )
(25) يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَ يَعْلَمُونَ اءَنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ
ترجمه :
در آن روز، خداوند جزاى حقّ آنان را بى كم و كاست خواهد داد و آنان خواهند دانست كه خداوند همان حقيقت آشكار است .
نكته ها :
O كلمه ى ((دين )) در آيه ، يا به معناى جزاست و يا به معناى شريعت . بنابراين معناى آيه يا آن است كه در قيامت خداوند جزاى مردم را كاملاً مى دهد و يا آنكه شريعت حقّه در آن روز عرضه خواهد شد و همه ى مكتب سازان خيالى خواهند فهميد كه خداوند همان معبود واقعى بر حقّ و روشن است .(168)
O در دنيا بخاطر محدوديت هايى كه هست كيفر كامل داده نمى شود. مثلا اگر خلبانى شهرى را بمباران كرد و هزاران نفر را كشت ، ما در دنيا چگونه او را كيفر كنيم ، امّا در قيامت محدوديت نيست و مجرم بارها در دوزخ سوخته و دوباره زنده مى شود.
پيام ها :
1 تنها در قيامت است كه كيفرها بطور كامل داده مى شود. (يومئذ يُوَفّيهم )
2 كيفرهاى الهى در قيامت بر اساس شهادت وگواهى وحقّ است . (تشهد عليهم ... يُوَفّيهم اللّه )
3 خداوند از كيفر و پاداش كسى نمى كاهد. (يُوَفّيهم )
4 در قيامت ، وقتى پرده هاى غفلت ، غرور، جهل ، تبليغات كاذب و هوسها كنار مى روند، مردم حقيقت را مى فهمند. (و يعلمون )
(26) اَلْخَبِيثَتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَتِ وَالطَّيِّبَتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَتِ اءُوْلََّئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ
ترجمه :
زنان پليد سزاوار مردان پليدند ومردان پليد سزاوار زنان پليد، زنان پاك براى مردان پاكند و مردان پاك براى زنان پاك . آنان از آنچه درباره شان مى گويند منزّهند و براى آنان مغفرت و روزى نيكويى است .
نكته ها :
O اين آيه يك اصل كلّى را مطرح مى كند و معنايش اين نيست كه اگر مردى يا زنى خوب بود حتماً همسرش نيز خوب و مشمول مغفرت و رزق كريم و اهل بهشت است . زيرا قرآن ملاك را ايمان و تقوا و عمل صالح مى داند و لذا با اينكه حضرت نوح و لوط طيب بودند همسرانشان از خبيثات و دوزخى اند.
O كلمه ى ((طيّب )) به معناى دلپسند و مطلوب است و در قرآن در توصيف مال ، ذرّيه ، فرزند، كلام ، شهر، همسر، غذا و رزق ، باد، مسكن ، فرشته ، درخت و تحيّت آمده است و در مقابل آن كلمه ى ((خَبيث )) است كه آن هم براى مال ، انسان ، همسر، سخن ، عمل و شجره به عنوان وصف مطرح شده است .
O اين آيه را چند نوع مى توان معنا كرد:
الف : با توجّه به آيات قبل كه درباره ى تهمت به زنان پاكدامن و ماجراى افك بود و با توجّه به جمله ى : ((مبرّئون ممّا يقولون ))، معناى آيه آن است كه كلمات خبيث مثل تهمت و افترا، شايسته افراد خبيث و سخنان پاك شايسته ى افراد پاك است .
ب : ممكن است مراد آيه بيان يك حكم شرعى باشد كه ازدواج پاكان با ناپاكان ممنوع است . نظير آيه اوّل همين سوره كه مى فرمود: (الزّانى لايَنكح الاّ زانية ) مرد زناكار جز زن زناكار را به همسرى نگيرد، همان گونه كه در روايتى امام باقر عليه السلام اين معنا را تاءييد مى كند.(169)
ب : ممكن است مراد آيه همسويى فكرى ، عقيدتى ، اخلاقى وبه اصطلاح هم شاءن و هم كفو بودن در انتخاب همسر باشد. يعنى هر كس بطور طبيعى به سراغ همفكر خود مى رود.
ذرّه اى كه در همه ارض و سماست
جنس خود را همچو كاه و كهرباست
ناريان مر ناريان را جاذبند
نوريان مر نوريان را طالبند
O در قرآن براى رزق اوصافى ذكر شده است از جمله :
(رزقا حسنا)(170)، (رزقٌ كريم )(171)، (رَزَقكم اللّه حلالا طيّبا)(172)، (يَرزُقه من حيث لايَحتسب )(173)، (يُرزَقون فيها بغير حساب )(174)
پيام ها :
1 طبع افراد پليد آن است كه به سراغ پليدى ها مى روند برعكس افراد خوب كه به سراغ خوبى ها مى روند. (الخبيثيات للخبيثين ... الطيّبات للطيّبين )
2 استفاده از نعمت ها و طيّبات ، حقّ اهل ايمان است . (والطّيّبات للطّيبّين )
3 سالم ماندن نسل هاى پاك ، از برنامه هاى قرآن است . (والطيّبات للطّيبّين )
4 حمايت از پاكدامن ها لازم است . (اولئك مبرؤ ن ممّا يقولون )
5 معنويّات بر ماديّات مقدّم است . (در قرآن هر جا جمله ى (رزق كريم ) آمده ، قبلش جمله ى (لهم مغفرة )آمده است .)
(27) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تَدْخُلُواْ بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَاءْنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَى اءَهْلِهَا ذَ لِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! به خانه هايى كه منزل شما نيست پيش از آنكه اجازه بگيريد و بر اهل آن سلام كنيد، وارد نشويد. اين دستور به نفع شماست شايد پند گيريد.
نكته ها :
O معناى ((اِستيناس )) اجازه خواستن و اعلام ورود است كه به گفته ى روايات مى تواند با ذكر خدا باشد و يا صداى پا و سلام كردن و امثال آن .(175)
O شخصى از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد آيا براى ورود به منزل مادرم اجازه بگيرم ؟ فرمود: بله ، گفت : در خانه جز او كسى نيست و جز من خادمى ندارد! حضرت فرمود: آيا دوست دارى مادرت را برهنه ببينى ؟ گفت نه . فرمود: پس اجازه بگير.
O در روايتى ديگر آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله از ورود مردان به خانه زنانى كه اولياى آنان حضور ندارند نهى فرمود.(176)
O در روايات مى خوانيم : اجازه گرفتن سه مرتبه باشد تا اهل خانه فرصت جمع و جور كردن خود را داشته باشند. (البتّه اجازه گرفتن براى ورود به خانه ديگران است ، ولى انسان مى تواند سرزده به خانه خود وارد شود.) وبراى نجات غريق و مظلوم و مورد آتش سوزى ، اجازه لازم نيست .(177)
O پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله هرگاه مى خواست وارد منزلى شود، براى اجازه گرفتن ، روبروى در خانه نمى ايستاد بلكه سمت راست يا چپ مى ايستاد تا نگاه مباركشان به داخل خانه نيفتد.(178)
پيام ها :
1 اهل ايمان در هر كارى بايد از وحى الهى دستور بگيرند. (يا ايّها الّذين آمنوا)
2 امنيّت و آزادى براى ساكنين خانه بايد حفظ شود. (لا تَدخلوا) (وارد شدن به خانه ى ديگران به صورت سرزده ، حرام است .)
3 از مواضع تهمت دورى كنيد. (لا تَدخلوا... ذلكم خير)
4 باز بودن در خانه ، دليل جواز براى ورود نيست . (لا تَدخلوا)
5 مالكيّت افراد محترم است . (لا تَدخلوا)
6 اوّلين برخوردها بايد با محبّت همراه باشد. (تَستاءنسوا و تُسلّموا)
7 از هر كارى كه در آن احتمال شكستن حريم حيا وحجاب است دورى كنيد. (تستاءنسوا)
8 در ورود به خانه ديگران ، تحميل ، تكلّف و احساس سنگينى ممنوع است . (كلمه ((تستاءنسوا)) به جاى ((تستاءذنوا))، نشانه ى انس ، صفا و صميميّت است )
9 وارد شونده بايد سلام كند هر كه باشد. (تسلّموا على اهلها)آرى ، سلام كردن لازم نيست از كوچكترها به بزرگترها باشد.
10 مراعات ادب وحقّ ديگران ، سرچشمه ى سعادت بشر است . (ذلكم خيرلكم )
11 دستورات الهى را فراموش نكنيم و به ياد داشته باشيم . (لعلّكم تَذكّرون )
12 آداب واخلاق دينى ، همان نداى فطرت است لكن فطرت بيدار وهشيار. (تَذكّرون )
(28) فَإِن لَّمْ تَجِدُواْ فِيهَآ اءَحَداً فَلاَ تَدْخُلُوهَا حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ وَإِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُواْ فَارْجِعُواْ هُوَ اءَزْكَى لَكُمْ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ
ترجمه :
پس اگر كسى را در خانه نيافتيد، وارد آنجا نشويد تا آنكه (به نحوى ) به شما اجازه ى ورود داده شود واگر به شما گفته شد كه برگرديد، برگرديد (وناراحت نشويد) اين براى پاك ماندن شما بهتر است و خداوند به عملكرد شما آگاه است .
پيام ها :
1 ورود به خانه ى ديگران با علم به نبود كسى در آنجا، حرام است . (فلاتَدخلوا)
2 ورود اجازه ى قطعى مى خواهد، (حتّى يُؤ ذن لكم )ولى برگشتن نياز به صراحت صاحبخانه ندارد، بلكه به مجرد پيدا شدن علائم نارضايتى بازگشتن لازم است . (قيل )
3 ورود به خانه مردم نياز به اذن و اجازه دارد؛ خواه اذن دهنده صاحب خانه و مالك باشد، يا مقام مجاز ديگر نظير حاكم اسلامى . (جمله ((يؤ ذن )) مجهول آمده تا اصل اذن را ثابت كند و نامى از اذن دهنده نيامده است )
4 توقّف در كنار خانه ى مردم ممنوع است . (اِرجعُوا)
5 نپذيرفتن مهمان ناخوانده جايز است . (ارجِعوا)
6 عذر صاحب خانه را بپذيريم . (اِرجِعوا)و خود را به صاحب خانه تحميل نكنيم . (اِرجِعُوا فارجِعوا)
7 صفا، صميميّت و نداشتن توقّع بيجا، از بركات اخلاق اسلامى است . (اِرجِعوا فارجِعوا)
8 راه خودسازى و تزكيه ، عمل به آداب اسلامى و مراعات حقوق مردم است . (اِرجِعوا اَزكى لكم )
9 گاهى رشد انسان به اين است كه سر او به سنگ بخورد. (اِرجعوا اَزكى لكم )هر برگشتى شكست نيست . (اَزكى لكم )
10 ملاك در تنظيم روابط اجتماعى مردم ، رشد و طهارت است . (اَزكى لكم ) (اوامر و نواهى خداوند كليد رشد و طهارت است .)
11 علم خداوند به عملكرد ما رمز تشويق و تهديد ماست . (بما تعملون عليم )
(29) لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ اءَن تَدْخُلُواْ بُيُوتاً غَيْرَ مَسْكُونَةٍ فِيهَا مَتَعٌ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ
ترجمه :
بر شما گناهى نيست كه به منازل غير مسكونى كه در آن متاعى داريد وارد شويد وخداوند به آنچه ظاهر و يا كتمان مى كنيد آگاه است .
نكته ها :
O حساب مراكز عمومى كه ساكنين خاصّى ندارد، مثل هتل ها، كاروانسراها، فروشگاه ها و حمام ها كه درب آنها به روى همه باز است ومردم از رفت وآمد به آنجا بهره مند مى شوند، از حساب خانه هاى شخصى جداست و براى رفتن به آن مراكز اجازه گرفتن لازم نيست .(179)
پيام ها :
1 رفتن به مراكز عمومى بدون داشتن هدفى سودمند، براى ولگردى وپرسه زدن ممنوع است . (تدخلوا بيوتاً غير مسكونة فيها متاع لكم )
2 در ورود به مراكز عمومى ، خدا را در نظر بگيريم و بدانيم خداوند افكار و رفتار ما را زير نظر دارد. (واللّه يعلم ما تبدون و ما تكتمون )
(30) قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنْ اءَبْصَرِهِمْ وَيَحْفَظُواْ فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ اءَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ
ترجمه :
به مردان مؤ من بگو: از بعضى نگاه هاى خود (نگاه هاى غير مجاز) چشم پوشى كنند و دامن خود را حفظ نمايند. اين براى پاكتر ماندن آنان بهتر است . خداوند به آنچه انجام مى دهند آگاه است .
نكته ها :
O در شاءن نزول اين آيه مى خوانيم : جوانى در بين راه ، زنى را ديد و به او چشم دوخت و دنبال او راه افتاد. طورى غرق نگاه بود كه صورتش به ديوار برخورد كرد و مجروح شد، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و ماجراى خود را نقل كرد. اين آيه نازل شد.(180)
رواياتى درباره ى نگاه :
# حضرت على عليه السلام فرمود: ((لكم اوّل نَظَرة الى المرئة فلا تتّبعوها بنَظرة اُخرى واحذروا الفتنة )) نگاه اوّل مانعى ندارد ولى ادامه ى نگاه اشكال دارد، زيرا سبب فتنه مى شود.(181)
# در حديثى مى خوانيم : تمام چشم ها در قيامت گريان است مگر سه چشم : چشمى كه از ترس خدا بگريد و چشمى كه از گناه بسته شود و چشمى كه در راه خدا بيدار بماند.(182)
# در ((صحيح بخارى )) مى خوانيم كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: جلو راه مردم ننشينيد. مردم گفتند: ما ناچاريم از نشستن . فرمود: پس حقّ آن را ادا كنيد. پرسيدند حقّ آن چيست ؟ فرمود: ((غَضّ البَصر و كَفّ الاَذى و رَدّ السلام والامر بالمعروف و النهى عن المنكر)) ترك چشم چرانى و مردم آزارى ، جواب دادن به سلام ديگران ، امر به معروف و نهى از منكر.
# حضرت عيسى عليه السلام فرمود: از نگاه به نامحرم بپرهيزيد كه بذر شهوت را در دل مى نشاند و همين براى دچار شدن انسان به فتنه كافى است .(183)
# حضرت على عليه السلام فرمود: ((العَين رائِدُ القلب )) چشم ، دل را بدنبال خودمى كشد. ((العَين مَصائد الشيطان )) چشم ، قلاّب شيطان است . و چشم پوشى بهترين راه دورى از شهوات است .(184)
# پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: ((النَظَر سَهْم مسموم مِن سهام ابليس فمَن تَركَها خَوفاً من اللّه اعطاه اللّه ايماناً يَجِد حلاوة فى قلبه ))(185) نگاه بد تيرى از تيرهاى مسموم شيطان است كه هر كس از ترس خدا چشم خود را فرو بندد خداوند به او ايمانى مى دهد كه از درون خويش شيرينى و مزه ى آن را احساس مى كند.
# پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هركس چشم خود را از حرام پر كند، در قيامت چشم او از آتش پر خواهد شد مگر اينكه توبه كند.(186)
# امام صادق عليه السلام درباره ى نگاه مجاز به زن نامحرم فرمود: ((الوَجه والكَفّين والقَدمَين )) يعنى نگاه به صورت و كف دست ها و روى پاها جايز است ، (لكن بدون شهوت ).(187)
پيام ها :
1 لازمه ى ايمان حفظ نگاه از حرام است . (قل للمؤ منين ... يغضّوا...)
2 جاذبه هاى غريزى را بايد كنترل كرد. (يغضّوا)
3 گناه را از سرچشمه جلوگيرى كنيم وتقوا را از چشم شروع كنيم . (من ابصارهم )
4 چشم پاك مقدّمه ى پاكدامنى است . (يَغضّوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم )
5 پوشش ، براى مردان نيز واجب است . (يَحفظوا فُروجهم )
6 چشم چرانى و بى عفّتى مانع رشد معنوى انسان است . (يغضّوا يحفظوا ازكى )
7 چشم چرانى ، در محضر خداست . (در محضر خدا معصيت نكنيم ) (يغضّوا... اِنّ اللّه خبير)
(31) وَقُل لِّلْمُؤْمِنَتِ يَغْضُضْنَ مِنْ اءَبْصَرِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لاَيُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلاَ يُبْدِينَ زِينَتَهُنََّّاءَوْ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّاءَوْ اءَبْنَآئِهِنَّ اءَوْ اءَبْنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ اءَوْ إِخْوَنِهِنَّ اءَوْ بَنِى إِخْوَنِهِنَّ اءَوْ بَنِى اءَخَوَتِهِنَّ اءَوْ نِسَآئِهِنَّ اءَوْ مَا مَلَكَتْ اءَيْمَنُهُنَّ اءَوِ التَّبِعِينَ غَيْرِ اءُوْلِى الاِْرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ اءَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْيَظْهَرُواْ عَلَى عَوْرَتِ النِّسَآءِ وَلاَ يَضْرِبْنَ بِاءَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوَّاْ إِلَى اللّهِ جَمِيعاً اءَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
ترجمه :
و به زنان با ايمان بگو: از بعضى نگاه هاى خود (نگاه هاى غير مجاز) چشم پوشى كنند و دامن هاى خود را حفظ نمايند و جز آنچه (به طور طبيعى ) ظاهر است ، زينت هاى خود را آشكار نكنند و بايد روسرى خود را بر گردن خود بيفكنند (تا علاوه بر سر، گردن و سينه ى آنان نيز پوشيده باشد) و زينت خود را ظاهر نكنند جز براى شوهر خود، يا پدر خود يا پدرشوهر خود، يا پسر خود، يا پسرشوهر خود (كه از همسر ديگر است ) يا برادر خود، يا پسربرادر خود، يا پسرخواهر خود، يا زنان (هم كيش ) خود، يا آنچه را مالك شده اند (از كنيز و برده )، يا مردان خدمتگزار كه تمايل جنسى ندارند، يا كودكانى كه (به سنّ تمييز نرسيده و) بر امور جنسى زنان آگاه نيستند. و نيز پاى خود را به گونه اى به زمين نكوبند كه آنچه از زيور مخفى دارند آشكار شود. اى مؤ منان ! همگى به سوى خدا باز گرديدو به درگاه خدا توبه كنيد تا رستگار شويد.
next page
fehrest page
back page
-
next page
fehrest page
back page
نكته ها :
O با اينكه خداوند در قرآن به عدد ركعت هاى نماز و طواف اشاره نكرده و بيان مقدار و نصاب زكات و بسيارى از مسائل ديگر را به عهده ى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله گزارده ، ولى در مسائل خانوادگى و تربيتى و مفاسد اخلاقى به ريزترين مسائل پرداخته است .
O خداوند در اين آيه بيست وپنج مرتبه با آوردن ضمير مونث به زنان توجّه كرده است .(188)
O امام صادق عليه السلام فرمود: مراد از آيه ى ((يَغضُضنَ من ابصارهنّ و يحفظوا فروجهنّ)) آن است كه حتّى زنان به عورت زنان نگاه نكنند و عورت خود را از نگاه ديگران حفظ نمايند.(189)
O كلمه ((اِربة )) به معناى حاجت و نياز است . مراد از ((اولى الاربة )) خدمتگزاران و ملازمانى هستند كه تمايل به همسر ندارند.(190)
O پيامبر صلى الله عليه و آله در تفسير جمله ى ((الاّ لِبُعولتهنّ)) فرمود: خداوند آن دسته از زنان را كه صورت و موى خود را براى شوهر آرايش نكنند ويا تقاضاى شوهر را نپذيرند، لعنت كرده است .(191)
O توبه ، گاهى پشيمانى از يك گناه فردى و گاهى براى تغيير دادن يك فرهنگ فاسد عمومى است ، كه آيه ظاهرا درباره ى نوع دوّم است . زيرا در جاهليّت گردن وسينه ى زنان باز بود.(192)
O حفظ حجاب و ترك جلوه گرى ثمرات بسيارى دارد كه برخى از آنها عبارت است از:
آرامش روحى ، استحكام پيوند خانواده ، حفظ نسل ، جلوگيرى از سوء قصد و تجاوز، پيشگيرى از امراض مقاربتى و روانى ، پائين آمدن آمار طلاق ، خودكشى ، فرزندان نامشروع و سقط جنين ، از بين رفتن رقابت هاى منفى ، حفظ شخصيّت و انسانيّت زن ، و نجات او از چشم ها و دلهاى هوسبازى كه امروز دنياى غرب و شرق را در لجن فرو برده است .
O ((خُمُر)) جمع ((خمار)) يعنى روسرى و ((جيوب )) جمع ((جيب )) به معناى گردن وسينه است .
پيام ها :
1 در لزوم عفّت و پاكدامنى و ترك نگاه حرام بين زن و مرد، فرقى نيست . (يَغضّوا يَغضُضن يَحفظوا يَحفظن )
2 جلوه گرى زنان ، در جامعه ممنوع است . (ولا يُبدين زينتهنّ)
3 ظاهر بودن قسمت هايى از بدن كه به طور طبيعى پيداست ، (صورت ، دست يا پا) مانعى ندارد. (الاّ ما ظَهَر منها)
4 در ميان انواع پوشش ها، نام مقنعه و روسرى بزرگ آمده و اين دليل بر اهميّت حجاب است . (خُمُرهنّ)
5 در قانون گزارى بايد به ضرورت ها، واقعيّت ها و نيازها توجّه شود. (اگر پوشاندن آن قسمت از بدن كه خود به خود آشكار است ، واجب مى شد، زندگى براى عموم زنان مشكل بود) (الاّ ما ظَهر منها)
6 اسلام به نيازهاى فطرى و غريزى بشر پاسخ مثبت مى دهد. (الاّ لبُعولتهنّ)
7 از بردگان و غلامان و افراد ملازمى كه نيازى به همسر ندارند، ستر و پوشاندن واجب نيست . (او ما مَلَكت ايمانهنّ او التّابعين غير اولِى الاربة )
8 هرگونه راه رفتنى كه سبب آشكار شدن زيورهاى مخفى زن شود ممنوع است . (ولا يضربن بارجلهنّ)
9 زن ، حقّ مالكيّت دارد. (مَلَكت ايمانهنّ)
10 زن ، زينت خود را تنها به زنان مسلمان مى تواند نشان دهد و نزد زنان كفّار بايد خود را بپوشاند. (نسائهنّ)يعنى زنان خودى و مسلمان نه بيگانه .
11 پوشش زن با تمايلات جنسى مردان نامحرم كاملا ارتباط دارد، براى (غير اولى الاِربَة )كه ميلى به همسر ندارد پوشش لازم نيست .
12 حجاب وپوشش ، واجب است ، (وليَضربنَ بخُمُرهنّ)وهركارى كه زينت زن را آشكار كند يا ديگران را از آن آگاه كند ممنوع است . (ليعلم مايُخفين من زينتهنّ)
13 مقدار واجب براى پوشش سر و صورت ، انداختن روسرى و مقنعه اى است كه گردن و سينه را بپوشاند. (خُمُرهنّ على جُيوبِهنّ)
14 با حفظ حجاب ، حضور زن در جامعه مانعى ندارد. (ولا يُبدينَ زينتهنّ) همان گونه كه شركت زن در نماز جماعت بلامانع است . (و اركَعى مع الرّاكعين )(193)
15 همه مردم نسبت به مساءله نگاه و حجاب مسئولند و براى نگاه هاى حرام خود بايد توبه كنند. (توبوا الى اللّه جميعا ايّها المؤ منون )
16 مقتضاى ايمان ، توبه به درگاه خداوند است . (توبوا الى اللّه جميعا ايّها المؤ منون )
17 توبه ، هم واجب است و هم كليد رستگارى است . (تُوبوا... تفلحون )
18 راه رستگارى ، بازگشت از مسيرهاى انحرافى به راه خداست . (تُوبوا الى اللّه ... تفلحون )
(32) وَاءَنكِحُواْ الاَْيَمَى مِنكُمْ وَالصَّلِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَآئِكُمْ إِن يَكُونُواْ فُقَرَآءَ يُغْنِهِمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللّهُ وَسِعٌ عَلِيمٌ
ترجمه :
پسران و دختران بى همسر وغلامان وكنيزان شايسته ى (ازدواج ) خود را همسر دهيد. (و از فقر نترسيد كه ) اگر تنگدست باشند، خداوند از فضل خود بى نيازشان مى گرداند. خداوند، گشايشگر داناست . (او از فقر ونياز شما آگاه است وبر كفايت شما وعده داده است ودر عمل به وعده اش قدرت دارد)
نكته ها :
O ((اَيامى )) جمع ((ايم ))، يعنى كسى كه همسر ندارد، خواه مرد باشد يا زن ، باكره باشد يا بيوه .
O بهترين واسطه گرى ها، شفاعت و واسطه گرى در امر ازدواج است . چنانكه در روايت آمده است : كسى كه ديگرى را داماد يا عروس كند، در سايه ى عرش خداست .(194)
O پدر و مادرى كه با داشتن امكانات ، فرزندشان را همسر نمى دهند، اگر فرزند مرتكب گناه شود، والدين در گناه او شريك هستند.(195)
O درباره ى ازدواج ، روايات بسيارى آمده است كه به چند مورد آن اشاره مى كنيم :
# امام صادق عليه السلام فرمود: توسعه ى زندگى ، در سايه ى ازدواج است .
# كسى كه از ترس فقر ازدواج نكند، به خداوند سوءظن برده است .
# دوركعت نماز كسى كه همسر دارد، بهتراز هفتاد ركعت نماز كسى است كه همسر ندارد.(196)
پيام ها :
1 جامعه ى اسلامى ، مسئول ازدواج افراد بى همسر است . (و اَنكِحوا)
2 ازدواج در اسلام ، امرى مقدّس و مورد تاءكيد است . (و اَنكحوا)
3 لازم نيست خواستگارى ، از طرف خاصّى باشد، هر يك از طرفين ازدواج مى توانند پيشقدم شوند. (و اَنكحوا)
4 تنها سفارش به ترك نگاه حرام ، كافى نيست ، مساءله ى ازدواج را بايد حل كنيم . (يَغضّوا، يَغضُضن ، انكحوا)
5 زنان بيوه را همسر دهيد. (((اَيامى ))، شامل آنان نيز مى شود.)
6 داشتن صلاحيّت ، شرط طرفين عقد است . (والصّالحين )(يعنى بايد صلاحيّت اداره زندگى مشترك را داشته باشند.)
7 اقدام جامعه براى عروس و داماد كردن افراد صالح ، تشويقى است كه جوانان لااُبالى و هرزه نيز خود را در مدار صالحان قرار دهند. (والصّالحين ...) (بنا بر اين كه مراد از صلاحيّت ، صلاحيّت اخلاقى و مكتبى باشد.)
8 در تاءمين نيازهاى جنسى ، فرقى ميان انسان ها نيست . (زن ، مرد، غلام و كنيز) (منكم ، عبادكم ، امائكم )
9 فقر، نبايد مانع اقدام در امر ازدواج شود. (اِن يكونوا فقراء...)
10 در صورت فقر، به ازدواج اقدام كنيد و بر خدا توكّل نماييد. (يُغنِهم اللّه )
11 فقر، براى عروس و داماد عيب نيست . (ان يكونوا فقراء ...)
12 خداوند، تاءمين زندگى عروس و داماد را وعده داده است و ازدواج ، وسيله ى وسعت و بركت زندگى است . (يغنهم اللّه )
13 تحقّق وعده هاى الهى از سرچشمه ى فضل بى پايان اوست . (فضله واسع )
14 رشد و توسعه اى كه خداوند نصيب بندگانش مى فرمايد، بر اساس علم و حكمت اوست . (واسعٌ عليم )
(33) وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لاَ يَجِدُونَ نِكَاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَ الَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَبَ مِمَّا مَلَكَتْ اءَيْمَنُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْراً وَءَاتُوهُم مِّن مَّالِ اللّهِ الَّذِى ءَاتَكُمْ وَلاَ تُكْرِهُواْفَتَيَتِكُمْ عَلَى الْبِغَآءِ إِنْ اءَرَدْنَ تَحَصُّناً لِّتَبْتَغُواْ عَرَضَ الْحَيَوةِالدُّنْيَا وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللّهَ مِن بَعْدِ إِكْرَهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
ترجمه :
و كسانى كه وسيله ى ازدواج نمى يابند، بايد پاكدامنى و عفت پيشه كنند، تا آن كه خداوند از كرم خويش ، آنان را بى نياز نمايد. و هر كدام از غلامان و كنيزان شما كه خواهان بازخريد و آزادى (تدريجى ) خود باشند، (يعنى مايلند با قرارداد كتبى با مالك خويش كار كرده و خود را آزاد نمايند) اگر در آنان خير و شايستگى ديديد، تقاضاى آنان را بپذيريد (و براى كمك به آزاد شدن آنان ) از مالى كه خدا به شما داده به آنان بدهيد، و كنيزان خود را كه تصميم بر پاكدامنى دارند، به خاطر رسيدن به مال دنيا به فحشا وادار نكنيد، كه هر كس آنان را به فحشا مجبور كند، البتّه خداوند براى آن كنيزان كه به اكراه بدان كار وادار گشته اند، بخشنده ى مهربان است .
نكته ها :
O ابتدا بايد به توانمندان و مسئولان سفارش اقدام كرد، سپس به غير متاءهّلين سفارش عفت و پاكدامنى . (آيه ((وانكحوا)) قبل از آيه ((وليستعفف )) آمده است )
O على عليه السلام فرمود: در جاهليّت مردم كنيزان را براى كسب درآمد به فحشا وادار مى كردند.(197)
O اگر مسلمانان در جنگ پيروز شدند و اسير گرفتند، در مورد رفتار با اُسرا يكى از اين چند راه را مى توانيم پيش بگيريم :
الف : همه ى اسيران را يكجا آزاد كنيم ، كه در اين صورت ، دوباره جنگ شروع مى شود.
ب : همه را بكشيم ، كه اين ، نشانه ى سنگدلى مسلمانان خواهد بود.
ج : اسرا را در منطقه اى گرد آوريم و از بيت المال مسلمين ، مخارج آنان را تاءمين كنيم . (در اين طرح ، بايد بى گناهان هزينه ى مجرمان را بپردازند).
د: آنها را ميان مسلمانان تقسيم كنيم تا سيره ى اسلام و مسلمين را مشاهده كنند و به تدريج تحت تاءثير قرار گيرند و مسلمان شوند، سپس از راه هاى مختلف ، آنها را آزاد كنيم ، كه اين طرح ، بهترين است ، و طرح اسلام نيز همين است .
بگذريم كه نظام جنگ در آن زمان اين بود كه اسير جنگى را به عنوان برده مورد استفاده قرار مى دادند و اسلام نيز مقابله به مثل مى كرد، همان گونه كه امروز در دنيا اسيران را در اردوگاه ها قرار مى دهند كه ما نيز بايد قوانين بين المللى جنگ را تا آنجا كه منافاتى با مذهب ما نداشته باشد بپذيريم .
پيام ها :
1 دسترسى نداشتن به همسر، مجوّز گناه نيست ، صبر و عفّت لازم است . (وليَستَعفف )
2 هر كجا احساس خطر بيشتر شد، سفارش مخصوص لازم است . (وليَستَعفِف الّذين لايَجِدونَ نكاحا)(چون افراد غير متاءهل بيشتر از ديگران در معرض فحشا و منكر هستند، خداوند در فرمان به عفّت ، آنان را مخاطب قرار داده است )
3 اگر عفّت و تقوا داشته باشيم ، خداوند ما را بى نياز مى كند. (وليَستَعفِف ... يُغنيهم اللّه )(جوانان بخاطر امكانات ازدواج ، به سراغ تهيّه ى مال از راه حرام نروند و عفّت و تقواى مالى از خود نشان دهند)
4 در حفظ عفّت و پاكدامنى عمومى ، هم جوانان خود را حفظ كنند، (و ليَستَعفف ) ، هم حكومت قيام كند (واَنكحوا الاَيامى )، و هم ثروتمندان جامعه به پاخيزند. (و آتوهم من مال اللّه )
5 در هر قراردادى حتّى با زيردستان خود، سند كتبى داشته باشيد. (مما مَلَكت اَيمانكم فكاتِبوهم )
6 آسان گرفتن ازدواج بردگان از طريق قرارداد بازخريد بايد همراه با علم به مصلحت باشد. (فكاتبوهم اِن عَلِمتُم فيهم خَيراً)
7 اسلام براى آزادى بردگان ، طرح هاى مختلفى دارد. يكى از آنها قرارداد بازخريد است . (فكاتبوهم )
8 دارايى و اموال را از خود ندانيد بلكه از خداست كه چند روزى امانت به شما داده است . (مال اللّه )
9 ثروتمندان در قبال ازدواج جوانان ، مسئوليّت بيشترى دارند. (و آتوهم من مال اللّه الّذى آتاكم )
10 اوليا به بردگانى كه توان پرداخت بهاى بازخريد خود را ندارند كمك كنند. (و آتوهم من مال اللّه )حضرت على عليه السلام فرمودند: يك چهارم قيمت قرارداد را رها كنند.(198) وامام صادق عليه السلام فرمودند: چيزى از بهاى قرارداد را كم كنند.(199)
11 بردگان در بستن قرارداد، هم سنگ مالكان خود هستند. (((فكاتبوهم )) در موردى است كه هر دو طرف برابر هم باشند)
12 از مال الهى (بودجه ى زكات ) هم براى آزادى بردگان و هم براى ازدواج جوانان هزينه كنيد. (و آتوهم من مال اللّه )
13 بكارگيرى زيردستان در مسير حرام و واداشتن كنيزان عفيف بر فحشا، ممنوع است . (و لا تكرهوا فَتَياتكم على البِغاء)
14 دنياطلبى ، سرچشمه ى گناهان است . (لا تكرهوا ... عرض الحيوة الدّنيا)
15 ثروت اندوزى از راه هاى نامشروع جايز نيست . (لتَبتغوا عرض الحيوة الدّنيا)
16 دنيا زودگذر است . (عرض الحيوة الدّنيا)(كلمه ((عرض )) به معناى عارضى و زودگذر است )
17 ارزشها نبايد فداى رفاه و مال و ماديّات شود. (لاتكرهوا... لتبتغوا)
18 شخصيّت كنيزان مانند دخترانِ آزاد است . (((لاتكرهوا فَتَياتكم )) و نفرمود: ((لاتكرهوا امائكم )))
19 اسلام حامى كنيزان است . (لاتكرهوا...)
20 پاكدامنى و عفت براى زن بهترين ارزش است . (اِن اءرَدنَ تحصّنا)
21 سرچشمه بخشى از گناهان ، بزرگترها هستند. (لاتكرهوا... اءردن تحصّنا)
22 افراد مجبور شده به گناه ، مورد عفو قرار مى گيرند. (فاِنّ اللّه من بعد اكراههنّ غفورٌ رحيم )
(34) وَلَقَدْ اءَنزَلْنَآ إِلَيْكُمْ ءَايَتٍ مُّبَيِّنَتٍ وَمَثَلاً مِّنَ الَّذِينَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِكُمْ وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ
ترجمه :
همانا ما به سوى شما آياتى روشنگر و از كسانى كه قبل از شما بودند نمونه هاى برجسته و تاريخى و پندى براى پرهيزكاران فرستاديم .
پيام ها :
1 خداوند با مردم اتمام حجّت مى كند. (اَنزلنا اليكم آيات مبيّنات )
2 آيات قرآن نور و روشنگر است . (آيات مبيّنات )
3 تاريخ گذشتگان ، چراغ راه آيندگان است . (مثلاً من الّذين خَلَوا من قبلكم )
4 قرآن كتاب جامعى است . (آيات مثلا موعظة )
5 پند پذيرى دلى آماده مى خواهد. (موعظةً للمتّقين )
6 متّقين نيز به موعظه نيازمندند. (موعظةً للمتّقين )
(35) اللّهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَوةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِى زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَاءَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّىُّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَرَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَلاَ غَرْبِيَّةٍ يَكَادُزَيْتُهَا يُضِى ءُ وَ لَوْ لَمْتَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِى اللّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَآءُ وَيَضْرِبُ اللّهُ الاَْمْثَلَ لِلنَّاسِ وَاللّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌ
ترجمه :
خداوند، نور آسمان ها وزمين است . مثل نور او همچون چراغدانى است كه در آن چراغى (پر فروغ ) باشد. آن چراغ در ميان شيشه اى و آن شيشه همچون ستاره اى تابان و درخشان . اين چراغ از روغن درخت پر بركت زيتون بر افروخته است ، كه نه شرقى است و نه غربى . (روغنش به قدرى صاف و شفّاف است ) كه بدون تماس آتش نزديك است (شعله ور شود و) روشنى دهد. نورى است بر فراز نور ديگر. هر كس را كه خداوند بخواهد به نور خويش هدايت مى كند، و خداوند براى مردم مثلها مى زند و به هر چيزى آگاه است .
نكته ها :
O ((مشكاة )) يعنى چراغدان . ((دُرّى )) به معناى پر نور و پر فروغ است . ((زِيت )) روغن زيتون را گويند. (مادّه اى كه وسيله ى روشنايى است )
O ((نور)) يعنى چيزى كه هم خودش روشن است و هم سبب روشنى اشياى ديگر است . در فرهنگ اسلام از چند چيز به عنوان ((نور)) ياد شده است ، از جمله : قرآن ، حديث ، علم ، عقل ، ايمان ، هدايت ، اسلام ، پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام .
O حضرت على عليه السلام فرمود: چيزى را نديدم مگر آن كه خدا را قبل از آن و بعد از آن و همراه با آن ديدم . ((ما راءيتُ شيئاً الاّ و راءيت اللّه قبله و بعده و معه ))
به صحرا بنگرم صحرا تو بينم
به دريا بنگرم دريا تو بينم
به هر جا بنگرم كوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا تو بينم
O (اللّه نور السموات )يعنى : خداوند هدايت كننده ى آسمان و زمين است . در ميان تمام اقوالى كه براى ((نور)) گفته شده است ، از قبيل روشنگر، زينت بخش و هادى ، معناى هدايت بهتر به نظر مى آيد، چون هدايت آفرينش ، در آيات ديگر نيز آمده است . (اءعطى كل شى ء خلقه ثمّ هَدى )وجمله ى (نورٌ على نور)به معناى هدايت هاى دايمى و پى در پى است و در پايان آيه نيز مى فرمايد: (يَهدى اللّه لنوره )
پيام ها :
1 هستى ، فيض خداوند و پرتوى از نور اوست ، قوام و بقاى هستى از اوست . (اللّه نور السموات ...)
2 نور خدا هم زياد است و هم ثابت . (شيشه ، هم نور را زياد مى كند و هم نور را از خاموش شدن حفظ مى كند.) (المصباح فى زُجاجة )
3 روشنى نور خدا از ذات اوست نه از جرقه هاى بيرونى . (يَكاد زَيتُها يضى ء و لو لم تمسسهُ نار)
4 زيتون درخت مباركى است . (شَجرةٍ مُباركةٍ زَيتونة )
5 اگر درخت زيتون در وسط باغ باشد، كه در تمام روز آفتاب بخورد، روغنش بهتر مى شود، ولى اگر در اطراف باغ و مزرعه بود، يا در وقت صبح آفتاب دارد يا عصر. (زيتونةٍ لاشرقيّةٍ و لا غربيّة )
(36) فِى بُيُوتٍ اءَذِنَ اللّهُ اءَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالغُدُوِّ وَالاَْصَالِ
ترجمه :
(اين نور هدايت ) در خانه هايى است كه خداوند اذن داده رفعت يابند و نام او در آنها ذكر شود و در آنها بامدادان و شامگاهان او را تسبيح گويند.
نكته ها :
O در زيارت جامعه خطاب به ائمّه شيعه عليهم السلام مى خوانيم : ((جَعَلكم فى بيوتٍ اءذِن اللّه اءن تُرفع ...)) بنابراين حرم امامان معصوم عليهم السلام ، يكى از مصاديق ((فى بيوت )) است .
O كلمه ى ((ترفع )) در آيه به معناى بلندى مكانى نيز مى باشد، نظير آيه ى (اذ يَرفع ابراهيم القواعِدَ من البيت و اسماعيل )(200) يعنى حضرت ابراهيم پايه هاى كعبه را بلند ساخت .
O امام باقر عليه السلام فرمود: آن خانه ها، خانه هاى انبيا و حكما و امامان معصوم مى باشد.(201) و ((ثعلبى )) در تفسير خود نقل مى كند: روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مشغول تلاوت اين آيه بود. ابوبكر برخاست و پرسيد: آيا خانه ى فاطمه عليها السلام و على عليه السلام از مصاديق اين آيه است ؟ فرمود: آرى ، از بهترين مصاديق اين آيه است .(202)
O امام كاظم عليه السلام فرمود: مراد از ((بالغدوّ و الا صال )) در آيه ، نمازهاى اوّل وقت است .(203)
O در فرهنگ قرآن ، در موارد متعدّدى به جاى نماز، تسبيح آمده است . (وسبّح بالعشىّ والابكار)(204)، (و سَبّح بحَمدِ ربّك قبلَ طلوع الشمس و قبل الغروب )(205)
پيام ها :
1 راهيابى به نور خدا در هر كجا نيست ، بلكه در مكان ها و از راه هاى خاصّى است . (اللّه نور... فى بيوتٍ...)
2 بلند ساختن مساجد وكانون هاى عبادت مانعى ندارد. (اءذن اللّه اءن ترفع )
3 مكان ها يكسان نيستند و بعضى از آنها، بر بعضى ديگر برترى دارند. (فى بيوت اءذن اللّه اءن تُرفَع )
4 توجّه به نور هدايت خداوند با رفت و آمد به مساجد به دست مى آيد. (اللّه نور... يهدى اللّه لنوره ... فى بيوت ...)
5 مساجد بايد از هر جهت از خانه هاى ديگر بهتر و برتر باشند. (اءن تُرفَع )
6 بزرگى و عظمت ، مخصوص خدا و مواردى است كه او اجازه مى دهد. (اءذن اللّه اءن تُرفَع )
7 اصل در استفاده از مساجد، ذكر خداست ، نه مراسم ديگر. (يُذكرُ فيها اسمه )
8 درهاى مسجد بايد در اوقات نماز باز باشد و كسى حقّ ندارد آن را ببندد. (يسبّح له فيها بالغُدوّ و الا صال )
9 تسبيح خداوند، بايد هر صبح و شام تكرار شود. (يسبّح ... بالغُدوّ و الا صال )(عنصر زمان و مكان در عبادت مؤ ثّر است .)
(37) رِجَالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجَرَةٌ وَلاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللّهِ وَإِقَامِ الصَّلَوةِ وَ إِيتَآءِ الزَّكَوةِ يَخَافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالاَْبْصَرُ
ترجمه :
مردانى كه هيچ تجارت و معامله اى آنان را از ياد خدا و برپاداشتن نماز و پرداخت زكات ، سرگرم و مشغول نمى كند، از روزى كه در آن ، دلها و چشم ها دگرگون مى شود بيمناكند.
نكته ها :
O ((تجارت )) داد و ستد دايمى است كه براى به دست آوردن سود انجام مى گيرد، ولى ((بيع )) خريد و فروش مقطعى و دفعى براى رفع نيازهاى روزمرّه زندگى است .(206)
O كلمه ى ((رِجال )) در اين جا شامل همه ى بندگان خدا مى شود، چه مرد و چه زن .
O در حديث مى خوانيم : مراد از كسانى كه در اين آيه از آنها ياد شده است ، تجارى هستند كه با شنيدن صداى اذان ، تجارت را رها مى كنند و به سوى نماز مى روند.(207)
O تجارت ، تنها عاملى نيست كه انسان را سرگرم مى كند و از ياد خدا باز مى دارد، عوامل ديگرى نيز در قرآن كريم ذكر شده است ، از جمله : تكاثر، آرزو، فرزند و دوست بد.
پيام ها :
1 كسانى كه تجارت آنان را غافل نكند، مردان بزرگى هستند. (كلمه ((رجالٌ)) با تنوين آمده كه علامت بزرگى و عظمت است )
2 تلاش و اقتصاد منهاى ياد خدا، پوچ و بى ارزش است . (((لا تُلهيهم )) به جاى ((لاتمنعهم )) بيانگر آن است كه اگر به تجارت سرگرم و از نماز غافل شدى كار تو لهو، پوچ و بى ارزش است .)
3 تجارت و اقتصاد، لغزشگاه بزرگى است . (لا تُلهيهم تجارة )
4 اگر ايمان و اراده ى قوى باشد، ابزار و وسائل اثرى ندارند. (رجالٌ لا تُلهيهم )
5 بازار اسلامى هنگام نماز، بايد تعطيل شود. (رجالٌ لا تُلهيهم ...)
6 از نظر اسلام ، حتّى كارهاى حلال و مباح نبايد انسان را از ياد خدا غافل كند، چه رسد به كارهاى مكروه و حرام . (لا تُلهيهم تجارة )
7 ترك تجارت ، ارزش نيست ، بلكه تجارت همراه با ياد خدا و نماز و زكات ارزش است . (لا تُلهيهم تجارة ... عن ذكر اللّه و...)(مردان خدا براى زندگى مادّى خود تلاش مى كنند، ولى از آخرت غافل نيستند.)
8 ايمان به آخرت ، دنيا را نزد انسان كوچك مى كند. (لا تُلهيهم ... يخافون يوماً)
9 با اين كه نماز ذكر خداست ، ولى به خاطر اهميّت آن در كنار ذكر اللّه جداگانه مطرح شده است . (ذكر اللّه و اقام الصلوة )
10 نماز و زكات عِدل يكديگرند و تاجرانى استحقاق ستايش دارند كه اهل هر دو باشند. (اَقام الصّلوة و ايتاء الزّكاة )
11 دنيا، شما را از آخرت غافل نكند. (يَخافون يوماً)
12 در قيامت ، چشم ها گاهى تيز و گاهى خاشع و دلها منقلب است . (تَتقلّب فيه القلوب والابصار)قيامت صحنه هاى هولناك و هراس آورى دارد. (يَخافون ...)
13 در قيامت ، معيارها عوض مى شود. (آنچه در دنيا در ديده ها و دل ها جلوه مى كند، در آخرت به شكل ديگرى درمى آيد. آنچه امروز به سوى آن مى رويم ، فردا از آن فرار خواهيم كرد). (تَتَقلّب فيه القلوب والابصار)
(38) لِيَجْزِيَهُمُ اللّهُ اءَحْسَنَ مَا عَمِلُواْ وَيَزِيدَهُم مِّن فَضْلِهِ وَاللّهُ يَرْزُقُ مَن يَشَآءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ
ترجمه :
تا خداوند به آنان به نيكوتر از آنچه كرده اند پاداش بدهد واز فضل و رحمت خويش بر پاداششان بيفزايد و خداوند هر كس را بخواهد بدون حساب روزى مى دهد.
پيام ها :
1 خداوند كم و كاستى هاى اعمال مردان خدا را جبران كرده و پاداش عمل كامل به آنان مى دهد. (لِيجزيَهم اءحسن ما عملوا)
2 مردان خدا همواره در حال رشد مى باشند و ابعاد وجودى آنان افزايش مى يابد. (((يَزيدهم ...)) و نفرمود: ((يزيد لهم ...)))
3 پاداش را بيش از عمل بدهيد. (و يزيدهم من فضله )(در اسلام سفارش شده است كه مزد را معيّن كنيد، ولى هنگام پرداخت بيش از آن مقدار بدهيد.)
4 اگر از سود تجارت دنيا بگذريد به سود بى حساب آخرت مى رسيد. (لاتُلهيهم تجارة بغيرحساب )(مراد از بى حساب ، پاداشى فراوان و فوق انتظار است .)
(39) وَالَّذِينَ كَفَرُوَّاْ اءَعْمَلُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْئَانُ مَآءً حَتَّى إِذَا جَآءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً وَوَجَدَ اللّهَ عِندَهُ فَوَفَّهُ حِسَابَهُ وَ اللّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ
ترجمه :
اعمال كسانى كه كافر شدند همچون سرابى در بيابان است كه تشنه آن را آب مى پندارد، (امّا) همين كه به سراغ آن آمد آن را چيزى نيافت ، امّا خدا را نزد خويش يافت كه حساب او را بى كم و كاست داده و خداوند زود به حساب ها مى رسد.
نكته ها :
O كلمه ((قِيعة )) به معناى زمين مسطح و بزرگ است و((ظَماءن )) كسى را مى گويند كه عطشش زياد باشد. كلمه ((وَفّى )) به معناى پاداش و كيفر كامل و بدون كم و كاست است .
پيام ها :
1 شرط قبولى عمل ، داشتن ايمان است و سعادت انسان نيز در گرو ايمان است . (والّذين كفروا اعمالهم كسَراب )(كفر سبب حبط و پوچى عمل است )
2 اعمال كفّار فريبنده است . (كسراب ...)به انگيزه ها بنگريد، نه به جلوه ها و ظاهر تلاش ها.
3 در تعليم و تربيت استفاده از مثال و تشبيه مؤ ثّر است . (كسراب ...)
4 قيامت ، روزِ بُروز حقايق است . (لم يجده شيئا و وجد اللّه عنده )
5 سعادت خواهى ، در فطرت همه انسان ها وجود دارد و انگيزه ى تمام حركت ها رسيدن به خير است لكن تفاوت در واقع بينى و خيال گرايى است . (يحسبه ... ماءً)
6 كفّار در قيامت ، هيچ سرمايه اى ندارند. (لم يجده شيئاً)
7 علاوه بر عقيده ، اعمال انسان در سرنوشت او مؤ ثّر است . (ليَجزيَهم اءحسن ما عملوا... اعمالهم كسراب ...)
8 همه ى مردم ، روزى خدا را باور خواهند كرد. (و وجَدَ اللّه عنده )
9 در قيامت ، رسيدگى به حساب افراد هم كامل و دقيق است و هم سريع . (فوَفّاه حسابه ... سريع الحساب )(برخلاف حسابرسى هاى دنيوى كه يادقيق و كامل نيست و يا همراه معطّلى است .)
(40) اءَوْ كَظُلُمَتٍ فِى بَحْرٍ لُّجِّىٍّ يَغْشَهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَآ اءَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَيَهَا وَ مَن لَّمْ يَجْعَلِ اللّهُ لَهُ نُوراً فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ
ترجمه :
يا (اعمال كافران ) همچون ظلماتى است در درياى عميق و متلاطم كه موجى بزرگ روى آن را مى پوشاند، و روى آن ، موج بزرگ ديگرى است و بالاى آن موج (دوّم ) ابرى است ، (تاريكى عمق دريا و موج هاى انباشته و ابرهاى تيره ) ظلماتى است تو در تو (كه كافر در آن ها غرق شده است ) همين كه دست خود را (براى نجات ) برآورد، احدى دست او را نمى بيند (تا نجاتش دهد). و خداوند براى هر كس نورى قرار ندهد، هيچ نورى براى اونخواهد بود.
نكته ها :
O كافر معمولى و ساده به اسلام نزديك است ، و اميدى به بازگشت او هست . مانند كدورت ساده اى كه ميان دو نفر وجود دارد و كار آن دو به صلح و آشتى نزديك است . امّا كافرانى كه در راه كفر، تلاش ها و اعمال خلاف بسيارى دارند، برگشت آنان بسيار سخت است . كافرى كه در عقيده اش اصرار ورزيده و دنبال كفرش ، حقّ را تحقير و جنگ ها كرده و بودجه ها خرج نموده و افرادى را دور خود گرد آورده و به اين عنوان معروف شده است ، بازگشت او به دامن اسلام بسيار سخت و بعيد است . زيرا هر تلاش و عمل او، موجى از ظلمت بر موج هاى قبل افزوده و اعمال كفرآلودش ، كفر او را محكم تر ساخته است .
O اعمال كفّار به جاى اين كه راه را براى آنان باز كند، گمراه ترشان مى كند و حجابى روى حجاب ديگر است . نظير آيه ى (والّذين كفروا اوليائهم الطاغوت يُخرجونَهم من النّور الى الظلمات ...)(208)
پيام ها :
next page
fehrest page
back page
-
next page
fehrest page
back page
1 به هنگام معرّفى الگوها بايد از الگوهاى مثبت و منفى سخن گفت . (الگوى مثبت ؛ (رجالٌ لاتُلهيهِم ...)و الگوى منفى در آيه ى قبل و اين آيه (والّذين كفروا... او كظلمات ...))
2 در برابر نور الهى (آيه 35) كه (نورٌ على نور)بود، در اين آيه سخن از ظلمات و ظلمت فوق ظلمت است . (ظلماتٌ بعضها فوقَ بعض )
3 هر عملى از مؤ من نور و هر عملى از كافر ظلمت است . (او كظلمات )
4 اعمال خوب كفّار، سراب واعمال بد آنها ظلمات است . (كسَراب ...او كظلمات )
5 علم و عقل ، انسان را از نور وحى الهى بى نياز نمى كنند. اگر نور الهى نباشد، هيچ نورى انسان را نجات نمى دهد. (فما له من نور)
(41) اءَلَمْ تَرَ اءَنَّ اللّهُ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِى السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ وَالطَّيْرُ صََّفَّ تٍ كُلُّ قَدْ عَلِمَ صَلاَ تَهُ وَتَسْبِيحَهُ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ
ترجمه :
آيا نديدى كه هر كس در آسمان ها و زمين است و پرندگان بال گشوده (در پرواز) براى خدا تسبيح مى گويند، و هر يك نيايش و تسبيح خود را مى داند؟ و خداوند به آنچه مى كنند داناست .
(42) وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ وَإِلَى اللّهِ الْمَصِيرُ
ترجمه :
و فرمانروايى آسمان ها و زمين ، مخصوص خداست . و بازگشت (همه ) به سوى اوست .
نكته ها :
O ظاهر آيه همانطور است كه ترجمه شد، امّا ممكن است فاعل (عَلِمَ)خدا باشد، نه موجودات كه در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: خداوند از نيايش و تسبيح همه ى موجودات آگاه است .
O قرآن ، بارها مساءله ى تسبيح موجودات و سجده و نماز آنها را با صراحت بيان كرده و گاهى فرموده است : شما تسبيح آنها را نمى فهميد.(209) از اين آيات به دست مى آيد كه علم و شعور، مخصوص انسان ها نيست . گرچه بعضى تسبيح موجودات هستى را تسبيح تكوينى و زبان حال آفرينش دانسته اند، ولى ظاهر آيات بر خلاف اين مطلب است .
O خداوند، در اين آيه چند مرتبه به صورت غير مستقيم ، به انسان هشدار داده است :
الف : موجودات آسمان و زمين و پرندگان در حال تسبيح هستند. چرا انسان غافل است ؟!
ب : تسبيح موجودات ، آگاهانه است . چرا انسان حضور قلب ندارد؟!
ج : پرندگان ، هنگام پرواز در هوا در حال تسبيح و نمازند، امّا برخى انسان ها هنگام پرواز در آسمان ، مظلومان را بمباران مى كنند و يا در حال غفلت و مستى به سر مى برند!
O در روايات مى خوانيم : امام صادق عليه السلام هنگامى كه صداى گنجشكى را شنيد فرمود: اين پرنده مشغول دعا و تسبيح است .(210)
پيام ها :
1 تنها به خود نينديشيد، به اطراف خود هم بنگريد و در هستى نيز مطالعه و انديشه كنيد. (اءلم تَرَ)
2 كسى كه مى خواهد ديگران را ارشاد كند، خود بايد از ديد عميقى برخوردار باشد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، تسبيح موجودات را مى ديد. (اءلم تَر)
3 در ميان موجودات هستى ، پرندگان ، آن هم در حال پرواز، توجّه خاصّى به خدا دارند. (و الطّير صافّات )
4 همه ى موجودات هستى ، شعور دارند ونماز و تسبيح موجودات ، آگاهانه است . (كلّ قد عَلِم صلاته )
5 نماز، در صورتى ارزش دارد كه نمازگزار بداند چه مى گويد و چه مى كند. (كلّ قد علم صلاته )
6 نماز و تسبيح هر موجودى به صورت خاصّى است . (صلاته و تَسبيحه )
7 خداوند، بر جزئيات كار تمام هستى آگاه است . (عليم بما يفعلون )
8 نظام هستى ، هم فرمانروا دارد؛ (ولِلّه مُلك ...)و هم هدفدار است . (و الى اللّه المصير)
(43) اءَلَمْ تَرَ اءَنَّ اللّهَ يُزْجِى سَحَاباً ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَاماً فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَلِهِ وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَآءِ مِن جِبَالٍ فِيهَا مِن بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَن يَشَآءُ وَيَصْرِفُهُ عَن مَّن يَشَآءُ يَكَادُ سَنَابَرْقِهِيَذْهَبُ بِالاَْبْصَرِ
ترجمه :
آيا نديدى كه خداوند ابرها را به آرامى مى راند. سپس بين اجزاى آن پيوند برقرار مى كند. آن گاه آن را متراكم مى سازد. پس مى بينى كه باران از ميان آن بيرون مى آيد و خداوند از آسمان از ابرهائى كه مثل كوه است تگرگ فرو مى فرستد. پس (زيانِ) آن را به هر كس بخواهد مى رساند و از هر كس بخواهد باز مى دارد. نزديك است درخشندگى برق آن ابر، چشم ها را كور كند.
نكته ها :
O ((يُزجى )) به معناى حركت آهسته همراه با دفع است . ((بضاعة مزجاة )) يعنى سرمايه اى كه كم كم قابل دفع و برگرداندن است .
O كلمه ((رُكام )) به معناى تراكم و ((وَدق )) به معناى باران است . كلمه ى ((سَنا)) به معناى درخشش است و ((سَنا برق )) يعنى درخشش برق .
O اگر كسى با هواپيما بالاتر از ابرها پرواز كند، مى بيند كه توده هاى ابر مثل كوه است و اين از معجزات قرآن است كه 14 قرن قبل فرمود: ((يُنزّل من السماء من جبال فيها من بَرَد)) از كوهِ ابر، تگرگ مى فرستيم .
پيام ها :
1 سخن حقّ خود را با بيان نمونه ها تثبيت كنيد. (ولِلّه مُلك السموات ... اءلم تَرَ...)
2 دقّت در آفرينش ، بهترين راه شناخت خدا ومايه ى عشق به اوست . (اءلم تَرَ...)
3 تمام حركت ها در جهان طبيعت ، با قدرت و اراده ى الهى و براى هدفى حكيمانه انجام مى گيرد. (يُزجى ، يؤ لّف ، يَجعله )
4 عوامل طبيعى ، مسير تحقّق اراده ى خداست ، نه به جاى خدا. (يُزجى ، يؤ لّف ، يَجعله ، ينزّل )
5 بارش باران و تگرگ و مفيد بودن يا مضرّ بودن آن به اراده خداست . (فيُصيب به مَن يشاء و يَصرفه عن مَن يشاء)
(44) يُقَلِّبُ اللّهُ الَّيْلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِى ذَلِكَ لَعِبْرَةً لاُِّوْلِى الاَْبْصَرِ
ترجمه :
خداوند، شب و روز را جا به جا مى كند. همانا در اين (قدرت نمايى ) براى اهل بصيرت ، عبرتى قطعى است .
پيام ها :
1 تغييرات و آمد و رفت شب و روز، تصادفى نيست ، بلكه بر اساس نظامى دقيق استوار است . (يقلّب اللّه )
2 پديده هاى هستى عبرت انگيز است ، درباره ى آنها تفكّر كنيد. (لَعِبرة لاُولى الابصار)
3 كسى كه اهل بصيرت باشد، مى تواند از همه ى زمانها و مكانها درس بگيرد. (الليل والنهار ... لاُولى الابصار)
4 تشويق به تدبّر و نهى از سطحى نگرى ، از سفارشات پى در پى قرآن است . (لاولى الابصار)
(45) وَاللّهُ خَلَقَ كُلَّ دَآبَّةٍ مِّن مَّآءٍ فَمِنْهُم مَّن يَمْشِى عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَّن يَمْشِى عَلَى رِجْلَيْنِ وَمِنْهُم مَّن يَمْشِى عَلَى اءَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللّهُ مَا يَشَآءُ إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ
ترجمه :
و خداوند هر جنبده اى را از آب آفريد، پس برخى از آنها بر شكم خويش راه مى رود و برخى بر دو پا راه مى رود و بعضى بر چهار پا راه مى رود. خداوند هر چه بخواهد مى آفريند، زيرا خدا بر هر چيزى تواناست .
نكته ها :
O در اين آيه ، خداوند به اصناف حيوانات اشاره فرموده است : خزندگان ، چرندگان و پرندگان .
O تفكّر در ساختمان وجودى حيوانات ، گامى براى خداشناسى است . حضرت على عليه السلام در نهج البلاغه درباره ى برخى حيوانات از جمله طاووس ومورچه سخنانى آموزنده گفته است .
O اين آيه بدنبال آيه قبل است ؛ يعنى همان گونه كه جابجايى شب و روز براى اهل بصيرت عبرت آموز است ، آفرينش آن همه موجودات گوناگون از آب نيز وسيله ى عبرت است .
O ممكن است تنوين در كلمه ى ((ماء)) به اصطلاح تنوين تنويع باشد، يعنى خداوند انواع موجودات را از انواع آبها و مايعات مناسب خود آفريد.(211)
پيام ها :
1 همه ى جنبنده ها با اراده ى او آفريده شده اند. (اِنّ اللّه خَلَقَ كلّ دابّة )
2 اگر انسان در حركت و رشد معنوى نباشد، در حركت ظاهرى همچون حيوانات خواهد بود. (اِنّ اللّه خَلَقَ كلّ دابّة ...)
3 مادّه ى اصلى همه ى جنبنده ها آب است ، (ماء)ولى قدرت نمايى خدا به گونه اى است كه از اين مادّه ى ساده ، اين همه موجودات متنوّع خلق مى كند. (اِنّ اللّه خلق كلّ دابّة ...)
(46) لَقَدْ اءَنزَلْنَآ ءَايَتٍ مُّبَيِّنَتٍ وَاللّهُ يَهْدِى مَن يَشَآءُ إِلَى صِرَطٍ مُّسْتَقِيمٍ
ترجمه :
به راستى كه آياتى روشنگر نازل كرديم و خداوند هر كس را بخواهد به راه مستقيم هدايت مى كند.
نكته ها :
O بعضى در فرق ميان كلماتِ ((سبيل )) و ((طريق )) با ((صراط)) گفته اند كه صراط به راهى مى گويند كه پيمودن آن هموار باشد و هيچ پيچيدگى و دشوارى نداشته باشد.(212)
پيام ها :
1 خداوند، با فرستادن آيات روشنگر، اتمام حجّت كرده است . (انزلنا...)
2 آيات الهى وسيله ى هدايت هستند ولى اصل هدايت كار اوست . (واللّه يهدى )
(47) وَيَقُولُونَ ءَامَنَّا بِاللّهِ وَبِالرَّسُولِ وَاءَطَعْنَا ثُمَّ يَتَولَّى فَرِيقٌ مِّنْهُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ وَمَآ اءُوْلََّئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ
ترجمه :
و مى گويند: ما به خدا و رسول ايمان آورديم و پيروى نموديم . امّا گروهى از آنان بعد از اين اقرار، (به گفته خود) پشت مى نمايند و آنان مؤ من واقعى نيستند.
نكته ها :
O اين آيه و آيات بعد درباره ى منافقان مدينه است كه ادّعاى يارىِ پيامبر را داشتند، ولى در عمل مخالف بودند.
پيام ها :
1 به شعارهاى زيبا وفريبنده تكيه نكنيم ، ايمان و ثبات قدم لازم است . (يقولون ... يَتولىّ)
2 منافقان ادّعاى ايمان خود را هم تكرار مى كردند و هم با تاءكيد مى گفتند. (كلمه ((يقولون )) فعل مضارع و نشانه ى تكرار است و تكرار حرف (باء) در ((باللّه و بالرّسول )) نشانه ى تاءكيد است .)
3 پيمان شكن ، دين ندارد. (يقولون يَتولّى ما اولئك بالمؤ منين )
4 ايمان ، از عمل جدا نيست . (يَتولّى ... و ما اولئك بالمؤ منين ) (حتّى منافقان در كنار كلمه ((آمنّا)) كلمه ى ((اءطَعنا)) را مى آوردند، ولى در عمل بى اعتنا بودند.)
للّه (48) وَإِذَا دُعُوَّاْ إِلَى اللّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُم مُّعْرِضُونَ
ترجمه :
و هرگاه به سوى خدا و رسول او خوانده شوند، تا پيامبر ميانشان داورى كند، آن گاه است كه گروهى از آنان ، روى گردان مى شوند.
نكته ها :
O قضاوت و داورى رسول خدا صلى الله عليه و آله چيزى جز بيان حكم خدا نيست . چنانكه در آيه ى 105 سوره نساء مى خوانيم : (لتَحكمَ بين النّاس بما اءراك اللّه )تا ميان مردم به (موجب ) آنچه خدا به تو آموخته داورى كنى .
پيام ها :
1 نشانه ى ايمان واقعى ، پذيرفتن داورى پيامبر و نشانه ى نفاق روى گردانى از آن است . (اذا دُعوا... اذا فريق منهم مُعرضون )
2 داورى و قضاوت از شئون انبيا است . (لِيحكُمَ بينهم )
3 حكم پيامبر همان حكم خداوند است . (((ليحكم )) مفرد آمده ، نه تثنيه )
4 در انتقاد، انصاف داشته باشيد وهمه را نكوبيد. (فَريق منهم )
5 قضاوت عادلانه ، خوشايند گروهى از مردم نيست . (فَريق منهم مُعرضون )
(49) وَإِن يَكُن لَّهُمُ الْحَقُّ يَاءْتُوَّاْ إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ
ترجمه :
و(لى ) اگر حقّ با آنان (و به سودشان ) باشد، با رضايت و تسليم به سوى پيامبر مى آيند.
(50) اءَفِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ اءَمِ ارْتَابُوَّاْ اءَمْ يَخَافُونَ اءَن يَحِيفَ اللّهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ اءُوْلََّئِكَ هُمُ الظَّ لِمُونَ
ترجمه :
آيا در دل هايشان مرضى است ، يا دچار شك شده اند ويا بيم آن دارند كه خداوند و پيامبرش حقّى از آنان را ضايع كنند؟ (نه )، بلكه آنان همان ستمگرانند.
نكته ها :
O كلمه ى ((حيف )) به معناى خروج از اعتدال ، از روى ظلم و جور است .
پيام ها :
1 به هر گرويدن و اظهار علاقه اى تكيه نكنيد. (واِن يكن لهم الحقّ ياءتوا اليه ...)(به سراغ پيامبر مى آيند، ولى نه براى حكم الهى بلكه براى دريافت سود!)
2 منافق ، فرصت طلب است و نان را به نرخ روز مى خورد. (و اِن يكن لهم الحقّ ياءتوا...)
3 پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله حتّى براى منافقان ، (آنجا كه حقّ با آنان بود) به نفع آنان حكم مى كرد و منافقان اذعان و اعتراف مى كردند. (مُذعِنين )
4 بى ايمانى ، يك مرض روحى است . (و ما اولئك بالمؤ منين ... اءفى قلوبهم مرض )
5 دليل اعراض از داورى پيامبر سه چيز است : بيمارى روحى ، ترديد و سوءظن . (اءفى قلوبهم مرَضٌ اءم ارتابوا اءم يخافون اءن يَحيف اللّه عليهم )
6 شك و سوءظن به خداوند، ظلم است . (ظلم به خود و ديگران و انبيا) (اولئك هم الظالمون )
(51) إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوَّاْ إِلَى اللّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ اءَن يَقُولُواْ سَمِعْنَا وَاءَطَعْنَا وَاءُوْلََّئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
ترجمه :
(ولى ) چون مؤ منان را به خدا وپيامبرش فراخوانند، تا ميانشان داورى كند، سخنشان جز اين نيست كه مى گويند: شنيديم واطاعت كرديم ، اينان همان رستگارانند.
نكته ها :
O در چهار آيه ى قبل برخورد منافقان نسبت به داورى پيامبر اسلام را ترسيم كرد و در اين آيه برخورد مؤ منان واقعى را مطرح مى كند تا مردم در خود بنگرند كه در برابر حكم خداوند از كدام دسته هستند.
پيام ها :
1 حرف و راه مؤ من يكى است . (انّما)
2 تسليم شدن در برابر حقّ، شيوه ى دائمى مؤ منان است . (كان قول المؤ منين ... اءن يقولوا...)
3 مؤ من ، كارى به دعوت كننده ندارد، بلكه توجّه او به راهى است كه دعوت مى شود. (دُعوا الى اللّه و رسوله )
4 آنچه براى مؤ من مهم است ، عمل به وظيفه ى الهى و پذيرش داورى خدا و رسول است . (خواه به نفع او باشد يا به ضررش ). (ليحكُم بينهم )
5 داورى از شئون انبيا است . (ليَحكُم بينهم )
6 آنچه مهم است ، شنيدن همراه با عمل است ، نه شنيدن تنها. (سَمِعنا و اَطعنا)
7 اطاعت مؤ منين واقعى از پيامبر براساس آگاهى است . (تقديم ((سمعنا)) بر ((اطعنا)))
8 رسيدن به رستگارى ، در سايه ى تسليم بودن در برابر فرمان خدا و اطاعت كردن از اوست . (سَمِعنا و اَطعنا و اولئك هم المفلحون )
9 ديندارى در نزاعها و قبول يا ردّ قضاوت هاى حقّ، معلوم مى شود. (اولئك هم المفلحون )
(52) وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللّهَ وَيَتَّقْهِ فَاءُوْلََّئِكَ هُمُ الْفَآئِزُونَ
ترجمه :
و هر كس از خدا و رسولش پيروى كند و از خدا بترسد و از او پروا كند، پس آنان همان رستگارانند.
نكته ها :
O ((فخر رازى )) در تفسيرش مى گويد: فوز و رستگارى در سه چيز است :
1 اطاعت خدا و رسول ، در شادى ها و غم ها.
2 ترس از خدا در مورد كردار گذشته .
3 رعايت تقوا، در باقيمانده ى عمر.
پيام ها :
1 سعادت ، كارى به نژاد و سن و جنس و قبيله ندارد، هركس تسليم خدا باشد، رستگار مى شود. (مَن يُطع ... هم الفائزون )
2 پيامبر صلى الله عليه و آله معصوم است ، زيرا به اطاعت بى قيد و شرط از او سفارش شده است . (مَن يُطع اللّه و رسوله )
3 آنچه ارزش است ، خشيت درونى و پرواى بيرونى است . (يخش اللّه و يَتّقْه )
4 اطاعت بايد هم از خدا باشد و هم از رسول ، و در كنار آن نه غرور، بلكه روحيّه ى خشيت و تقوا باشد. (يُطع اللّه و رسوله و يَخش اللّه )
5 خداترسانِ تقوا پيشه كه مطيع خدا و رسولند، حتما رستگار مى شوند. (فاولئك هم الفائزون )
(53) وَاءَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ اءَيْمَنِهِمْ لَئِنْ اءَمَرْتَهُمْ لَيَخْرُجُنَّ قُل لا تُقْسِمُواْ طَاعَةٌ مَّعْرُوفَةٌ إِنَّ اللّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ
ترجمه :
و سخت ترين سوگندهايشان را به نام خدا خوردند، كه اگر (براى جبهه و جهاد) دستور دهى ، قطعاً از خانه خارج مى شوند. (به آنان ) بگو: سوگند نخوريد، اطاعت پسنديده (بهتر از گزافه گويى است )، البتّه خداوند به كارهايى كه انجام مى دهيد آگاه است .
نكته ها :
O ممكن است معناى آيه اين باشد كه سوگند نخوريد، اطاعت شما براى همه معروف و روشن است ، شما سابقه ى بدى داريد. يا معناى آيه اين باشد: آنچه نزد ما معروف و صحيح است ، اطاعت در عمل است نه سوگندهاى زبانى .
پيام ها :
1 به هر سوگندى اطمينان نكنيد. زيرا منافقان از مقدّسات سوء استفاده مى كنند. (واقسموا باللّه ...)
2 هرچه درون كسى پوك تر باشد، تظاهر او بيشتر است . (جَهْد ايمانهم )
3 مسلمانى ، تنها به گفتار نيست ، كردار هم لازم است . (طاعةٌ معروفة )
4 با نپذيرفتن سوگند منافقان ، جلو سوء استفاده آنان را بگيريد. (قل لاتقسموا)
5 خداوند، منافقان را تهديد مى كند كه من به گفتار و رفتار شما آگاه هستم . (ان اللّه خبير بما تعلمون )
(54) قُلْ اءَطِيعُواْ اللّهَ وَاءَطِيعُواْ الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَ عَلَيْكُم مَّا حُمِّلْتُمْ وَإِن تُطِيعُوهُ تَهْتَدُواْ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلا الْبَلَغُ الْمُبِينُ
ترجمه :
بگو: خدا را اطاعت كنيد و پيامبر را نيز اطاعت كنيد. پس اگر سرپيچى نماييد، (به او زيانى نمى رسد، زيرا) بر او فقط آن (تكليفى ) است كه به عهده اش گذاشته شده و بر شما نيز آن (تكليفى ) است كه به عهده ى شما گذاشته شده است . واگر اطاعتش كنيد، هدايت مى يابيد و پيامبر جز تبليغ روشن مسئوليّتى ندارد.
نكته ها :
O تكرار جمله ((اطيعوا)) نشان آن است كه پيامبر دو شاءن دارد: يكى بيان وحى الهى ؛ (اطيعوا اللّه )و ديگرى دستورات حكومتى ؛ (اطيعوا الرّسول ).
O در قرآن به مواردى برمى خوريم كه دو دستور از طرف خدا در كنار يكديگر ذكر شده است و بايد هر دو دستور اجرا شود وعمل كردن به يكى از آن دو كافى وقابل قبول نيست ، از جمله :
# ايمان و عمل . (آمنوا و عملوا الصالحات )(213)
# نماز و زكات . (اقيموا الصلاة و آتوا الزّكاة )(214)
# تشكّر از خداوند و والدين . (اءن اشكر لى و لوالديك )(215)
# اطاعت از خدا و رسول . (اطيعوا اللّه و اطعيوا الرّسول )كه در اين آيه آمده است .
O در قرآن جمله (و اِن تَولّوا)زياد بكار رفته است كه در تمام موارد به پيامبر دلدارى مى دهد كه از بى اعتنايى مردم نسبت به تبليغ خود دلسرد نشود.
پيام ها :
1 پيامبر ماءمور است كه منافقان را به اطاعت فراخواند. (قل اطيعوا...)
2 اطاعت از اوامر و نواهى پيامبر صلى الله عليه و آله مثل اطاعت از دستورات خدا، واجب است . (اطيعوا الرّسول )
3 رهنمودهاى پيامبر هماهنگ با فرمان هاى الهى است . (اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول )وگرنه خدا نمى فرمود، اطاعت كنيد از من و از رهنمودهاى ضدّ من .
4 پيروى يا سرپيچى مردم از دستورات پيامبران ، در وظيفه ى آن بزرگواران اثرى ندارد. (فاِن تَولّوا فانّما عليه ما حمّل )
5 تكليف هر فردى ، مربوط به خود اوست . (عليه ما حُمّل و عليكم ما حُمّلتم )
6 هدايت ، در سايه اطاعت است . (اِن تُطيعوه تهتدوا)
7 پيامبران ، ابلاغ مى كنند نه اجبار. (و ما على الرّسول الاّ البلاغ )آرى نپذيرفتن مردم دليلى بر نگفتن مبلّغ نيست .
(55) وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَعَمِلُواْ الصَّلِحَتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الاَْرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْاءَمْناً يَعْبُدُونَنِى لاَيُشْرِكُونَ بِى شَيْئاً وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَاءُوْلََّئِكَ هُمُ الْفَ سِقُونَ
ترجمه :
خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در زمين جانشين قرار دهد، همان گونه كه كسانى پيش از ايشان را جانشين كرد، و قطعاً دينى را كه خداوند براى آنان پسنديده است ، براى آنان استقرار و اقتدار بخشد و از پى ترسشان امنيّت را جايگزين كند، تا (تنها) مرا بپرستند و چيزى را شريك من نكنند،و هر كس بعد از اين ، كفر ورزد پس آنان همان فاسقانند.
نكته ها :
O در روايات بسيارى از امام سجاد و امام باقر و امام صادق عليهم السلام مى خوانيم : مصداق كامل اين آيه ، روز حكومت حضرت مهدى عليه السلام است .(216)
O در قرآن ، بارها به حكومت نهايى صالحان تصريح شده است ، از جمله : سه مرتبه فرمود: (ليُظهِره على الدّين كلّه )(217) يعنى اسلام بر همه ى اديان پيروز خواهد شد. در جاى ديگرى فرمود: (انّ الارض يرثها عبادىَ الصالحون )(218) يعنى بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد و در جاى ديگرى از قرآن كريم مى خوانيم : (والعاقبة للتّقوى ) (219) يا مى فرمايد: (والعاقبة للمتّقين )(220)
O مراد از جانشينى مؤ منين در آيه يا جانشينى از خداست و يا جانشينى از اقوام فاسد هلاك شده است .
O ((قُرطبى )) در تفسير خود، درباره ى پيروزى كامل اسلام چند حديث نقل مى كند و مى گويد: در زمين خانه اى نخواهد بود مگر آن كه اسلام در آن خانه وارد خواهد شد.
O پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در آخرين حج خود در مسير برگشت از مكّه (روز هيجدهم ذى الحجه ) در غدير خم به فرمان خداوند حضرت على عليه السلام را جانشين خود قرار داد، آيه نازل شد امروز من اسلام را براى شما پسنديدم ؛ (رَضيتُ لكم الاسلام دينا)(221) در اين آيه نيز مورد وعده ى خداوند پيروزى آن دينى است كه خدا پسنديده است ؛ (دينهم الّذِى ارتضى لهم )و دينى كه خدا پسنديده و اعلام كرده ، همان مكتب غدير خم است .
پيام ها :
1 اسلام ، دين آينده ى جهان است . آينده ى تاريخ به سود مؤ منان و شكست سلطه ى كافران است . (وعداللّه ... ليمكننّ لهم دينهم )
2 به محرومان مؤ من ، اميد دهيد تا فشار و سختى ها، آنها را ماءيوس نكند. (وعد اللّه الّذين آمنوا)
3 كليد و رمز لياقت براى بدست گرفتن حكومت گسترده حقّ، تنها ايمان و عمل صالح است . (الّذين آمنوا و عملوا الصالحات )به كسانى كه اهل ايمان و عمل باشند وعده ى پيروزى داده شده ، نه به آنان كه تنها اهل ايمان باشند.
4 دين ، از سياست جدا نيست ، بلكه سياست و حكومت براى حفظ دين است . (ليستخلفنّهم ... يعبدوننى )
5 در تبليغ و ارشاد مردم ، براى باور كردن آنان ، بيان نمونه هايى از تاريخ گذشته مفيد است . (كما استخلف الّذين من قبلهم )
6 پيروزى نهايى اهل حقّ، يك سنّت الهى است . (كما استخلف الّذين من قبلهم )
7 هدف از پيروزى و حكومت اهل ايمان ، استقرار دين الهى در زمين و رسيدن به توحيد و امنيّت كامل است . (ليمكّننّ لهم دينهم ليبدلّنهم لايشركون )
8 دست خدا را در تحولات تاريخ ببينيم . (وعداللّه ... ليمكّننّ لهم ليبدلّنهم )
9 دين اسلام ، تنها دين مورد رضايت الهى است . (دينهم الّذى ارتضى لهم )
10 امنيّت واقعى ، در سايه ى حكومت دين است . (وليبدلّنّهم من بعد خوفهم اءمنا)
11 امنيّت در جامعه ى اسلامى ، شرايط مناسبى براى عبادت فراهم مى سازد. (اءمنا يعبدوننى )(هدف نهايى وعده هاى الهى ، عبادت خالصانه خداوند است )
12 عبادت خدا، زمانى كامل است كه هيچ گونه شركى در كنار آن نباشد. (يعبدوننى لايشركون )
13 در حكومت صالحان نيز، گروهى انحراف خواهند داشت . (وعداللّه ... و من كفر بعد ذلك )
(56) وَاءَقِيمُواْ الصَّلَوةَوَءَاتُواْ الزَّكَوةَ وَاءَطِيعُواْ الرَّسُولَلَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ
ترجمه :
و نماز را به پا داريد و زكات را بپردازيد و از پيامبر اطاعت كنيد. باشد تا مورد رحمت قرار گيريد.
(57) لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مُعْجِزِينَ فِى الاَْرْضِ وَمَاءْوَيَهُمُ النَّارُ وَلَبِئْسَ الْمَصِيرُ
ترجمه :
هرگز گمان مبر كه كفّار مارا در زمين عاجز و درمانده مى كنند. جايگاه آنان آتش است و به راستى كه سرانجام بدى است .
نكته ها :
O امام صادق عليه السلام با تلاوت اين آيه فرمود: زكات فطره مصداق زكات در آيه و واجب است .(222)
O شايد آيه پاسخ سؤ الى باشد كه بعد از آيه قبل مطرح مى شود كه با آن همه كفر و نفاق و امكاناتى كه مخالفين دارند، چگونه خداوند به مؤ منين وعده حاكميّت بر زمين را مى دهد؟ اين آيه مى فرمايد: (ولا تحسبنّ الّذين كفروا معجزين فى الارض )ترديد نكن ، زيرا مخالفين نمى توانند در هيچ كجاى زمين اراده و راه خداوند را مختل و عاجز نمايند. بر خلاف ميل و پندار نادرست دشمنان ، روزى حكومت امام زمان عليه السلام محقّق خواهد شد.(223)
پيام ها :
1 نماز و زكات و اطاعت از رهبر الهى ، نمونه بارز ايمان و عمل صالحى است كه در آيه قبل وعده ى حاكميّت به آنان داده شد. (وعد اللّه الّذين آمنوا... اقيموا الصلوة و...)
2 در اسلام ، مسائل عبادى (اقيموا الصلوة )و مسائل مالى (آتوا الزكوة )و مسائل سياسى و حكومتى (اطعيوا الرسول )از يكديگر جدا نيستند.
3 وعده هاى الهى (كه در آيه قبل بود)، سبب تن پرورى نشود! (اقيموا... آتوا الزكوة ...)
4 شرط رسيدن به رحمت الهى ، پيروى از خدا و رسول است . (لعلّكم ترحمون )
5 كفّار، اگر چه ابرقدرت باشند، امّا در مبارزه با دين خدا شكست خواهند خورد. (لاتحسبنّ الّذين كفروا معجزين ...)
(58) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لِيَسْتَئْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ اءَيْمَ نُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُواْ الْحُلُمَ مِنكُمْ ثَلَ ثَ مَرَّ تٍ مِّن قَبْلِ صَلَو ةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُم مِّنَ الظَّهِيرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلَوةِالْعِشَآءِ ثَلَثُعَوْرَتٍ
لَّكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلاَ عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّ فُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الاَْيَتِ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
ترجمه :
next page
fehrest page
back page
-
next page
fehrest page
back page
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بايد بردگانى كه مالكشان هستيد و كسانى از شما كه به سنّ بلوغ و احتلام نرسيده اند در سه وقت از شما (براى ورود به اتاق ) اجازه بگيرند: پيش از نماز صبح و نيمروز، هنگامى كه لباس از تن بيرون مى كنيد، و بعد از نماز عشا. اين سه وقت هنگام خلوت شماست ، در غير اين سه وقت بر شما و بر آنان گناهى نيست كه بدون اذن وارد شوند، زيرا آنان پيوسته با شما در رفت و آمد هستند و بعضى بر بعضى واردمى شوند. خداوند آيات خود را اين گونه براى شما بيان مى كند و خداوند عالم و حكيم است .
نكته ها :
O اگر بار ديگر از اوّل سوره نگاهى به آيات آن بكنيم خواهيم ديد كه سياست پيشگيرى از فحشا در آيات نهفته است ، مثلا زن و مرد زناكار را در برابر چشم ديگران تنبيه كنيد، (آيه 1) ازدواج آنان را محدود كنيد، (آيه 3) اگر بدون چهار شاهد نسبت ناروا داده شد، هشتاد تازيانه بزنيد، (آيه 4) كسانى كه به همسر پيامبر تهمت زدندعذاب عظيم خواهند داشت ، (آيه 11) اگر تهمتى را شنيديد برخورد كنيد، (آيه 12) هركس اشاعه فحشا را دوست بدارد، عذاب اليم خواهد داشت ، (آيه 19) بدنبال گام هاى شيطان نرويد، (آيه 21) كسانى كه به زنان پاكدامن تهمت بزنند عذاب عظيم خواهند داشت ، (آيه 23) سخن زشت از افراد خبيث است نه شما، (آيه 26) سرزده به خانه ديگران نرويد و اگر گفتند برگرديد شما نيز بپذيريد و برگرديد، (آيه 27 28) مردان و زنان چشم خود را از نامحرم پيش كشند و خيره نشوند، (آيه 3031) زنان زيور خود را نشان ندهند و پايكوبى نكنند و براى ازدواج افراد بى همسر قيام كنيد و از فقر نترسيد، (آيه 32) و در اين آيه مى فرمايد: در ساعاتى كه انسان با همسرش خلوت مى كند حتّى فرزندان و بردگان سرزده وارد نشوند. آرى تمام اين دستورات براى جلوگيرى از فحشا و بلوغ زودرس و حفظ حريم و حيا و آبرو است .
پيام ها :
1 مسئول آموزش احكام دين به فرزندان ، والدين مؤ من هستند. (يا ايّها الّذين آمنوا ليستاءذنكم )
2 محل خواب والدين بايد جدا و دور از چشم فرزندان باشد، وگرنه نياز به اذن نبود. (ليستاءذنكم )
3 كودكى و بردگى بهانه اى براى شكست حريم ديگران نيست . (ليستاءذنكم )
4 مرد بايد در طول شبانه روز، ساعاتى را به همسر خود اختصاص دهد وفرزندان مزاحم نشوند. (ليستاءذنكم )
5 كودكان نيز تكليف دارند. (ليستاءذنكم ... الّذين لم يبلغوا الحُلُم )
6 اسلام دين زندگى است و از جامعيّت كاملى برخوردار است . هم براى مسائل جزئى مانند ورود كودك به اتاق والدين (كه در همين آيه آمده است ) و هم براى مسايل مهم مانند تشكيل حكومت جهانى (كه در آيه 55 آمده است ) طرح و برنامه دارد.
7 كودكان بايد پاكدامنى را از محيط خانه بياموزند. (ليستاءذنكم )
8 تربيت و آموختن آداب اسلامى را قبل از بلوغ كودكان شروع كنيم . (الّذين لم يبلغوا الحُلُم )
9 در خانه ، بايد لباس كار و لباس بيرون را كنار گذاشت . (تضعون ثيابكم )
10 استراحت ، بعد از ظهر و در ميان ساعات كار، مفيد و مناسب است . (تضعون ثيابكم من الظهيرة )
11 تنظيم وقت ، در زندگى مسلمانان بايد بر اساس اوقات نماز صورت گيرد. (قبل صلوة الفجر بعد صلوة العشاء)
12 تمام احكام الهى بر اساس حكمت است . (عليم حكيم )
(59) وَإِذَا بَلَغَ الاَْطْفَلُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَئْذِنُواْ كَمَا اسْتَئْذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ ءَايَتِهِ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
ترجمه :
و هر گاه كودكان شما به حد بلوغ رسيدند، پس بايد همانند بزرگسالانى كه قبلاً بالغ شده اند، (در همه وقت ) اجازه (ورود) بگيرند. خداوند اين گونه آيات خود را براى شما بيان مى كند و خداوند دانا و حكيم است .
نكته ها :
O كلمه ى ((حُلُم )) و ((احتلام )) به معناى جنب شدن در خواب است كه يكى از نشانه هاى بلوغ مى باشد. البتّه نشانه هاى بلوغ براى دختران و پسران متفاوت است كه در رساله هاى مراجع تقليد آمده است .
پيام ها :
1 احتلام ، مرز رسيدن به بلوغ شرعى است . (و اذا بلغ )
2 بزرگان و اطرافيان ، براى نوجوانان الگو هستند. (كما استاءذن الّذين من قبلهم )
3 با اعمال خود، فرزندان را تربيت كنيد. (كما استاءذن )
4 در تربيت فرزندان ، از الگوهاى زنده استفاده كنيد. (كما استاءذن ...)
5 دستوراتى كه خداوند براى حفظ عفت صادر كرده ، آگاهانه وحكيمانه است . (عليم حكيم )
(60) وَالْقَوَعِدُ مِنَ النِّسَآءِ الَّتِى لاَ يَرْجُونَ نِكَاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ اءَن يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَتٍ بِزِينَةٍ وَاءَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَّهُنَّ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
ترجمه :
و بر زنان وانشسته اى كه اميدى به ازدواج ندارند، باكى نيست كه پوشش خود را زمين گذارند، به شرطى كه زينت خود را آشكار نكنند. و عفت ورزيدن براى آنان بهتر است و خداوند شنوا و آگاه است .
نكته ها :
O از آيات قرآن استفاده مى شود كه در مساءله ى حجاب ، ملاك اين است كه پوشش بانوان تحريك كننده و شهوت انگيز نباشد، زيرا تنها موارد زير را استثنا نموده است :
# (غير اولى الاربة )(224) كسى كه شهوتى ندارد.
# (او الطفل الّذين لم يظهروا على عَورات النساء)بچّه اى كه از مسائل شهوت ، چيزى نمى داند.
# (حين تَضعون ثيابكم )(225) هنگامى كه لباستان را كنار مى گذاريد وبا همسر خود هستيد.
# (لا يَرجون نكاحاً)زنان از كار افتاده اى كه اميد ازدواج ندارند.
بنابراين ، مساءله روى تحريك احساسات جنسى و گناه دور مى زند و اگر حدّاقلِّ حجاب اسلامى ، براى جلوگيرى از گناه كافى نبود، لازم است بانوان چادر و حجاب برتر داشته باشند، تا ديگران مرتكب گناه نشوند.
O مراد از جمله ى (يَضعن ثيابهنّ)اين نيست كه زنان سالخورده مجازند عريان شوند، زيرا در آيه قبل نيز مراد از (تضعون ثيابكم ) در آوردن لباس هاى بيرون بود، نه تمام لباسها، به علاوه امام صادق عليه السلام درباره ى اين آيه فرمودند: مراد كنار گذاشتن روسرى و روپوش است نه برهنگى .(226)
O اصل مساءله ى حجاب از احكام ثابت و ضرورى اسلام است ، ولى مسائل مربوط به كيفيّت پوشش ، بر اين اساس تنظيم مى شود كه تمايلات جنسى را تحريك نكند و عامل حفظ عفّت و پاكدامنى باشد. (لا يرجون نكاحاً فليس عليهن ...)
پيام ها :
1 قوانين اسلام مطابق با واقعيّت ها و ضرورت ها و نيازها و توانايى هاى اجتماعى است . (بايد براى پيرزنى كه ميل به همسر ندارد و آرايش نمى كند، مسئله را آسان گرفت ) (و القواعد من النساء الّتى لا يرجون نكاحاً... ان يضعن ثيابهن )
2 براى زنان پير وجوان ، آرايش ونشان دادن زينت ممنوع است . (غير متبرّجات )
3 سالخوردگى به تنهايى كافى نيست ، بلكه بايد بى ميلى به ازدواج نيز باشد تا اجازه برداشتن روسرى را داشته باشند. (القواعد... لايرجون )
4 حجاب ، مايه ى حفظ عفّت است . (يضعن ثيابهن ... و اءن يستعففن خير لهن )
5 حجاب ، به نفع زنان است . (خيرٌ لهن )
6 دوخت لباس و نوع و رنگ آن ، هر چه به عفت نزديك تر باشد، بهتر است . (و ان يستعففن خيرٌ لهن )
7 در كنار آزادى ، هشدار لازم است . (اگر از آسان بودن و راحتى احكام الهى ، سوء استفاده شود و براى اهداف شيطانى ، عمل شود، خدا شنوا و آگاه است و به حساب متخلفان مى رسد). (واللّه سميع عليم )
(61) لَيْسَ عَلَى الاَْعْمَى حَرَجٌ وَلاَ عَلَى الاَْعْرَجِ حَرَجٌ وَلاَ عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلاَ عَلَى اءَنفُسِكُمْ اءَن تَاءْكُلُواْ مِن بُيُوتِكُمْ اءَوْ بُيُوتِ ءَابَآئِكُمْ اءَوْ بُيُوتِ اءُمَّهَتِكُمْ اءَوْ بُيوُتِإِخْوَنِكُمْ اءَوْ بُيوُتِ اءَخَوَتِكُمْ اءَوْبُيُوتِ اءَعْمَمِكُمْ اءَوْ بُيُوتِ عَمَّتِكُمْ اءَوْ بُيُوتِ اءَخْوَلِكُمْ اءَوْ بُيوُتِ خَلَتِكُمْ اءَوْ مَا مَلَكْتُم مَّفَاتِحَهُ اءَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ اءَن تَاءْكُلُواْ جَمِيعاً اءَوْ اءَشْتَاتاً فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتاً فَسَلِّمُواْ عَلَى اءَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللّهِ مُبَرَكَةً طَيِّبَةً كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الاَْيَتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ
ترجمه :
بر نابينا و لنگ و بيمار و بر خود شما ايرادى نيست كه بخوريد از خانه هاى خود يا خانه هاى پدرانتان يا خانه هاى مادرانتان يا خانه هاى برادرانتان يا خانه هاى خواهرانتان يا خانه هاى عموهايتان يا خانه هاى عمه هايتان يا خانه هاى دايى هايتان يا خانه هاى خاله هايتان يا آن خانه هايى كه كليدهايش را در اختيار داريد يا خانه هاى دوستانتان . بر شما باكى نيست كه به طور دسته جمعى بخوريد يا پراكنده (و تنها)، و چون وارد هر خانه اى شديد پس بر يكديگر سلام كنيد، كه تحيّت الهى است و مبارك و پسنديده است . خداوند آيات خود را اين چنين براى شما بيان مى كند. باشد كه بينديشيد.
نكته ها :
O امام باقر عليه السلام مى فرمايد: قبل از اسلام ، نابينا و لنگ و مريض حقّ نداشتند با افراد سالم غذا بخورند اين آيه به آنان اجازه داد تا با افراد سالم و دسته جمعى غذا بخورند، يا اگر خواستند جداگانه ميل كنند.(227) آرى در جامعه بايد از شخصيّت چنين افرادى دفاع كرد.
O اگر دليل ديگرى در كار نباشد و ما باشيم و اين آيه ، به نظر مى رسد كه خداوند براى نابينا و لنگ و بيمار يك كارت سبز براى مصرف صادر كرده است كه اين سه گروه در همه جا مى توانند غذاى مورد نيازشان را ميل كنند و منطقه اى براى آنان ممنوعه نيست ، ولى ساير افراد تنها در موارد يازده گانه ى ذكر شده در آيه ، حقّ مصرف دارند. (اين برداشت را جايى نديدم ، اگر حقّ است از خداست و اگر باطل است از من است ).
O قرآن با بيان يك اصل و قانون كلّى بيان مى كند كه همان گونه كه افراد نابينا و لنگ و مريض از غذا خوردن در خانه هايى معافند، شما نيز در مصرف غذا از خانه هايى كه در آيه آمده معاف مى باشيد.
O اين آيه تنها اجازه ى استفاده از خانه ى خويشانِ نَسَبى را بيان كرده و نامى از فاميل سببى مثل پدر زن و مادر زن و برادر زن و خواهر زن نبرده است .
O اين آيه تنها درباره ى غذا خوردن است ، ولى تصرّفات ديگر در مال ديگران مشروط به گرفتن اجازه است . امام صادق عليه السلام فرمودند: مراد از خوردن در آيه خوردن خرما، نان و خورشت است نه غير آن .(228) و خوردن غذا از خانه هاى يازده گانه ، بايد طبيعى و دور از اسراف و تبذير باشد.(229)
O در موارد ذكر شده در آيه ، همين كه از رضايت صاحبخانه با خبر باشيم كافى است ، ولى گاهى قرائن نشان مى دهد كه همين يازده گروه ميل ندارند از غذاى خانه آنان بخوريم مثلاً اگر غذا را در جاى مخصوصى پنهان كرده باشند اين نشان مى دهد كه راضى نيستند ما استفاده كنيم . در چنين مواردى بايد دست نگه داريم .
O در مجمع البيان مى خوانيم : بخش اوّل آيه مربوط به معاف بودن نابينا و لنگ و بيمار از شركت در جهاد است و قسمت بعدى آيه مربوط به غذا خوردن است .
O امام باقر عليه السلام فرمود: همين كه شخصى وارد خانه شود و بر اهل آن سلام كند و آنان جواب دهند، اين سلام بر خويشتن است .(230)
پيام ها :
1 ديگران را بر خود مقدّم بداريم ، خصوصاً محرومان را. (الاعمى الاعرج المريض انفسكم )
2 مسائل عاطفى ، در مسائل حقوقى اثر مى گذارند. (گرچه غذا ملك صاحبخانه است ، ولى اسلام روابط خويشاوندى و عاطفى را در اين موارد بر مالكيّت افراد غالب نموده است .) (اءن تاءكلوا من ... بيوت اعمامكم )
3 خانه ى همسر و فرزند خانه خود شماست .(231) (بيوتكم ) (خانه ى فرزند در آيه نيست شايد به خاطر اين كه اين مورد، روشن و مسلم است . در حديث مى خوانيم : ((انت و مالك لابيك )) تو و مالت از آن پدرت مى باشيد.)
4 قرائن محكم و اطمينان عقلايى براى جواز مصرف كافى است .(مثلا دادن كليد خانه ، نشان رضايت است ) (ملكتم مفاتحه او صديقكم )
5 در اسلام ، حقّ دوست در كنار حقّ فاميل قرار داده شده است . (او صديقكم )
(از ((افلاطون )) پرسيدند: برادرت را بيشتر دوست دارى يا رفيقت را؟ گفت : برادرم را زمانى كه رفيقم باشد.)(232)
6 سلام كردن ، از آداب ورود به منزل است . (فسلّموا)
7 سلام ، ادبى آسمانى ، مبارك و دلپسند است . (تحيّة من عنداللّه مباركة طيّبة )
8 سلام كردن ، در خير و بركت زندگى مؤ ثّر است . (مباركة طيّبة )
9 اهل خانه به منزله ى جان شما هستند. (سلّموا على انفسكم )
10 مرز حقّ و حقوق را بايد خداوند تعيين فرمايد. (يبين اللّه لكم الا يات )
11 در احكام الهى بايد انديشيد. (لعلّكم تعقلون )
ترجمه :
(62) إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُواْ مَعَهُ عَلَى اءَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ يَذْهَبُواْ حَتَّى يَسْتَئْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَئْذِنُونَكَ اءُوْلََّئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَااسْتَئْذَنُوكَ لِبَعْضِشَاءْنِهِمْ فَاءْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمُ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ
مؤ منان (واقعى ) تنها كسانى هستند كه به خدا وپيامبرش ايمان آورده و هرگاه با پيامبر بر كارى اجتماع نمايند، بدون اجازه او نمى روند، (اى پيامبر!) كسانى كه اجازه مى گيرند آنانند كه به خدا وپيامبرش ايمان دارند. پس اگر براى بعضى از كارهاى خوداز تو اجازه خواستند، به هركس از آنان كه خواستى (ومصلحت بود)اجازه بده وبراى آنان از خدا طلب آمرزش كن ، كه خداوند بخشنده ومهربان است .
نكته ها :
O در كتب تفسير، درباره ى شاءن نزول اين آيه مطالب گوناگونى ذكر شده است كه موارد عمده ى آن را در اين جا مى آوريم :
1 بعضى گفته اند: اين آيه ، مربوط به ((حنظله )) است ، كه شب عروسى او فرمان جهاد صادر شده بود. او با كسب اجازه از محضر پيامبر صلى الله عليه و آله به خانه رفت و مراسم زفاف را بجا آورد و به خاطر كمبود وقت ، بدون آن كه غسل كند به جبهه رفت و به شهادت رسيد. پيامبر فرمود: ((فرشتگان او را غسل دادند)).
خداوند از همان يك شبى كه حنظله با همسرش بود فرزندى به او عطا كرد كه تاريخ آن مفصّل است .(233)
2 بعضى ديگر گفته اند: اين آيه درباره ى منافقين است ، كه هرگاه با مردم بودند، به نماز مى ايستادند و اگر كسى آنان را نمى ديد و تنها بودند، از نماز فرار مى كردند.(234)
3 دسته اى گفته اند: رسول خدا صلى الله عليه و آله گروهى را براى كارى اعزام فرمود، ولى آنان به سراغ كارهاى شخصى خود رفتند، و آيه ى مذكور در اين باره سخن مى گويد.
4 برخى مى گويند: اين آيه در مورد مسلمانانى است كه مشغول كندن خندق بودند و براى سركشى به خانواده ى خود از پيامبر اجازه مى خواستند.
پيام ها :
1 حضور در كنار رهبرى براى كمك و حل مشكلات ، نشانه ى ايمان و ترك آن نشانه ى نفاق يا ضعف ايمان است . (كانوا معه على امر جامع )
2 در مسائل تشكيلاتى ، كه بر اساس همفكرى و مشورت ، تصميم گرفته مى شود، خودمحورى و خودمختارى ممنوع است . (على امر جامع لم يذهبوا)
3 در زندگى اجتماعى ، وجود رهبر و پيروى از او لازم است . (على امر جامع لم يذهبوا)
4 ايمان بايد همراه با تسليم و اطاعت باشد. (لم يذهبوا حتّى يستاءذنوه )
5 اجازه گرفتن از رهبر، نشانه ى ادب ، تسليم ، قانونمندى ، عشق به رهبر و نظم و نظام است . (با توجّه به كل آيه )
6 بايد نظام اجتماعى و كارهاى گروهى را ارج نهيم . (لم يذهبوا حتّى يستاءذنوه )
7 بعضى مسائل را بايد سربسته گفت . (لبعض شاءنهم )
8 رهبرى در اسلام ، همراه با مصلحت انديشى و رحمت است . (شئت منهم و استغفر لهم )
9 تصميم گيرى نهايى با رهبر است . (لمَن شئت منهم )(پيامبر در مسائل عمومى جامعه ، بر مردم ولايت دارد).
10 رهبر بايد در اعمال سياست هاى خود انعطاف پذير و واقع بين باشد. (فاءذن لمن شئت منهم )
11 رهبران الهى ، عذر پذير و مهربانند. (فاءذن لمن شئت منهم واستغفر لهم )
12 اذن پيامبر براى كارهاى شخصى ، كار را حلال مى كند ولى نفسِ رها كردن كارهاى عمومى در حضور رهبر، نياز به استغفار دارد. (فاءذن ... واستغفر لهم )
13 طرح مسائل شخصى در هنگام اشتغال به كارهاى عمومى ، گرچه با اجازه باشد، زيبا نيست و بايد عذرخواهى كرد. (واستغفر لهم )
14 استغفار ودعاى پيامبر صلى الله عليه و آله مستجاب است . (واستغفر لهم اللّه اِنّ اللّه غفور رحيم )
ترجمه :
(63) لاَ تَجْعَلُواْ دُعَآءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَآءِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً قَدْ يَعْلَمُ اللّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنكُمْ لِوَاذاً فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ اءَمْرِهِ اءَن تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ اءَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌاءَلِيمٌ
آن گونه كه يكديگر را صدا مى زنيد پيامبر را صدا نزنيد. خدا مى داند چه كسانى از شما مخفيانه و با پنهان شدن پشت سر ديگرى از صحنه مى گريزد. پس كسانى كه از فرمان او سرپيچى مى كنند، بايد از اين كه فتنه اى دامنشان را بگيرد، يا به عذاب دردناكى گرفتار شوند بترسند.
نكته ها :
O ((تسلّل )) خارج شدن پنهانى و((لواذ)) پنهان شدن پشت سر ديگرى است كه كار منافقان بود.
O در مورد معناى اين آيه ، چهار احتمال وجود دارد:
1 پيامبر را مثل ديگران صدا نزنيد. در روايت مى خوانيم : ((يا محمّد))، ((يا ابالقاسم )) نگوييد، بلكه يا ((رسول اللّه )) و ((يا نبى اللّه )) بگوييد.(235) و در روايت ديگر آمده است كه اين آيه درباره ى جانشينان آن حضرت نيز جريان دارد.(236)
2 اگر پيامبر صلى الله عليه و آله شما را به كارى مثل رفتن به جبهه و خواندن نماز دعوت كرد، حتماً اطاعت كنيد و دعوت او را ساده نگيريد.
3 در صدا زدن پيامبر، فرياد نكشيد.(237)
4 نفرين و دعاى پيامبر مستجاب است ، مواظب باشيد.(238)
پيام ها :
1 رهبرى الهى ، حريم دارد و داراى مقام و احترام است . هم نام او را با احترام ببريد و هم با تمام وجود تسليم او باشيد و فراخوانى او را مانند فراخوانى ديگران ندانيد. (لا تجعلوا دعاء الرسول ...)
2 نافرمانى از رسول خدا صلى الله عليه و آله نافرمانى از خداست . (اوّل آيه سخن از دعوت رسول است و آخر آيه ، سخن از مخالفت خدا). (فليحذر الّذين يخافون )
3 ساده گرفتن پيام هاى رهبرى و بى توجّهى به آنها، فتنه و عذاب به دنبال دارد. (فتنة او... عذاب اليم )
4 مخالفت فرمان خدا، يا فتنه ى دنيوى به دنبال دارد يا كيفر اُخروى . (فتنة او تصيبهم عذاب اليم )
(64) اءَلاَ إِنَّ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ قَدْ يَعْلَمُ مَآ اءَنتُمْ عَلَيْهِ وَيَوْمَ يُرْجَعُونَ إِلَيْهِ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُواْ وَاللّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمُ
ترجمه :
آگاه باش ! آنچه در آسمان ها وزمين است مخصوص خداست . بى شك آنچه را شما بر آن هستيد (از افكار ونيّات ) مى داند و روزى را كه به سوى او بازگردانده مى شوند، (مى داند) پس آنان را به آنچه عمل كرده اند آگاه مى كند و خداوند به همه چيز آگاه است .
پيام ها :
1 خداوند مالك تمام چيزها و آگاه به همه ى فكرها و نيّت هاست ، بنابراين گناه و نفاق و مخالفت از امر او چرا؟ (فليحذر الّذين يخافون ... قد يعلم ... فينبّئهم )
2 ايمان به علم خداوند بر افكار و اعمال انسان ، وسيله ى بازدارنده از بدى هاست . (يعلم ما انتم عليه ... فينبّئهم )
((الحمدللّه ربّ العالمين ))
نام سوره
سيماى سوره ى فرقان
اين سوره هفتاد و هفت آيه دارد و در مكّه نازل شده است .
در آيه ى اوّل اين سوره ، از قرآن ، به فُرقان تعبير شده است كه به معناى جداكننده ى حقّ از باطل مى باشد. لذا اين سوره ، ((فُرقان )) نام گرفته است .
اين سوره شامل آياتى درباره ى بهانه هاى مشركان و پاسخ آنان ، سرگذشت اقوام پيشين همچون اصحاب رسّ، حسرت مردم در قيامت ، نشانه هاى توحيد و عظمت خداوند در طبيعت و مقايسه ى مؤ منان با كافران مى باشد. امّا مهم ترين بخش آيات اين سوره درباره ى ويژگى هاى ((عباد الرّحمن )) يعنى بندگان راستين خداوند مى باشد كه از آيه ى 63 تا پايان سوره را در برگرفته است .
اميد آن كه با تلاوت و تدبّر در اين آيات و اصلاح رفتار و كردار خود بر اساس اين صفات ، زمينه هاى دريافتِ الطاف الهى در دنيا و آخرت و ورود به بهشت برين را فراهم سازيم .
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
(1)تَبَارَكَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَلَمِينَ نَذِيراً
ترجمه :
مبارك است آن كه قرآن ، وسيله ى شناخت حقّ از باطل را بر بنده اش نازل كرد، تا براى جهانيان مايه ى هشدار باشد.
نكته ها :
O كلمه ((تَبارك )) ممكن است از واژه ى ((بَرَك )) به معناى ثابت و پايدار باشد، و ممكن است از واژه ى ((بَركة )) به معناى خير زياد باشد، يعنى كسى كه قرآن را نازل كرد منشاء خيرات بسيار است كه نمونه ى بركت و خير او همين نزول قرآن است . آرى چه بركتى بالاتر از قانون الهى كه ميلياردها انسان را در طول تاريخ از ظلمات به نور هدايت كرده است .
O نزول ، اگر در قالب ((اَنزَلنا)) باشد به معناى فرستادن دفعى و يكجاست ، ولى اگر در قالب ((نَزّل )) باشد به معناى فرستادن تدريجى است و قرآن داراى هر دو نزول است ؛ يكبار در شب قدر به صورت دفعى بر پيامبر نازل شد، (اِنّا انزَلناه فى ليلة القَدر)(239) و بار ديگر به صورت تدريجى و در مدّت 23 سال نازل شده است ، (نزّل الفرقان )همان گونه كه در جاى ديگر قرآن مى خوانيم : (و قُرآنا فَرَقناه لِتَقراءه على النّاس على مُكثٍ و نزّلناه تنزيلا)(240) ما قرآن را قطعه قطعه فرستاديم تا بتدريج بر مردم بخوانى .
پيام ها :
1 قرآن ، از سرچشمه ى مباركى صادر شده است . (تبارك الّذى نزّل )
2 هم نظام تكوينى انسان (آفرينش او كه به قدرت خدا انجام گرفته ) سزاوار تحسين است ، (فتبارك اللّه احسن الخالقين )(241) و هم نظام تشريعى او (نزول قرآن و تدوين احكام دين ). (تبارك الّذى نزّل )
3 قرآن به تدريج نازل شده است . (نزّل )
4 قرآن ، بهترين وسيله ى شناخت حقّ از باطل است . (الفرقان )
5 اگر كتب آسمانى ورسالت انبيا نبود، انسان متحيّر وسرگردان بود. (الفرقان )
6 عبوديّت و بندگى ، زمينه ى دريافت وحى است . (نزّل الفرقان على عبده )
7 رسالت پيامبر اسلام جهانى است . (للعالمين )
8 وظيفه ى انبيا هشدار و انذار است . (نذيرا)
(2)اءَلَّذِى لَهُ مُلْكُ السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ وَلَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِى الْمُلْكِ وَخَلَقَ كُلَّ شَىْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً
ترجمه :
خداوندى كه فرمانروايى آسمان ها و زمين براى اوست ، و هيچ فرزندى اختيار نكرده و براى او شريكى در فرمانروايى نيست ، و هر چيزى را آفريد و آن گونه كه بايد اندازه گيرى كرد.
نكته ها :
O مشركين و يهود و نصارا، هر كدام به نحوى معتقد بودند كه خداوند فرزند، يا شريكى دارد و قرآن كريم بارها اين عقيده ى خرافى را مردود شمرده است ، از جمله در همين آيه .
پيام ها :
1 حكومت و حاكميّت هستى ، مخصوص خداست . (له ملك ...)(در هستى يك نظام و يك اراده و مديريّت حاكم است )
2 حكومت خداوند نسبت به همه ى هستى يكسان است . (السموات والارض )
3 خداوند بى نياز است . (له ملك السموات ... لم يتخذ)(نياز به فرزند براى جبران كمبودهاست و كسى كه حكومت هستى به دست اوست چه كمبودى دارد؟!)
4 همه ى آفريده ها از سرچشمه ى قدرت واحدى برخاسته اند. (خلق كل شيى ء)
5 تدبير هستى ، به دست خالق هستى است . (له ملك السموات ... خلق كلّ شى ء)
6 آفرينش ، حساب و كتاب دارد. (فقدره تقديرا)
7 تدبير هستى ، بسيار دقيق است . (تقديرا)
(3)وَاتَّخَذُواْ مِن دُونِهِ ءَالِهَةً لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَهُمْ يُخْلَقُونَ وَلاَ يَمْلِكُونَ لاَِنفُسِهِمْ ضَرّاً وَلاَ نَفْعاً وَلاَ يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَلاَ حَيَوةً وَ لاَ نُشُوراً
ترجمه :
(مشركان ) به جاى او خدايانى گرفتند كه هيچ چيز نمى آفرينند، ولى خود آفريده شده اند. (اين معبودهاى دروغين حتّى ) مالك هيچ گونه ضرر و نفعى براى خود نيستند و (براى ديگران ) اختيار مرگ و حيات و قيامت را ندارند.
پيام ها :
1 خداگرايى ، فطرى است و اگر كسى خداى يكتا را رها كند، سراغ خدايان دروغين مى رود. (واتّخذوا من دونه الهة )
2 با مشركين نيز مستدل سخن بگوييد. (لايخلقون ... لايملكون ) حيوان ، نفعى را به خود مى رساند و شرّى را از خود دور مى كند، امّا بت ها بر هيچ يك از اين دو قدرت ندارند و از حيوان هم كمترند.
3 دليل بندگى انسان ، قدرت خداوند بر حلّ مشكلات و بازشدن گره هاى اوست و بت ها فاقد اين آثارند. (لايملكون )
4 كسى كه از خود ضررى را دفع نكند و براى خود نفعى را جلب نكند، براى ديگران حتماً كارى نخواهد كرد. (لانفسهم )
5 دفع ضرر، بر جلب منفعت مقدّم است . (((لايَملكون لانفسهم ضَرّاً)) كه دفع ضرر است بر ((و لا نَفعا)) كه جلب منفعت است ، مقدّم شده است .)
6 كار انسان ، يا بايد با هدف دنيوى همراه باشد، يا با هدف اُخروى و بت ها در هيچ يك كارايى ندارند. (و لا حياة و لا نشورا)
(4) وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوَّاْ إِنْ هَذَآإِلا إِفْكٌ افْتَرَيهُ وَاءَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ ءَاخَرُونَ فَقَدْ جَآءُو ظُلْماً وَزُوراً
ترجمه :
و كسانى كه كافر شدند، گفتند: اين قرآن جز افترايى كه او بر خدا بسته است چيزى نيست و گروه ديگرى او را بر اين كار يارى كرده اند. پس به راستى (با اين سخن ) ظلم و دروغى بزرگ را مرتكب شده اند.
نكته ها :
O كلمه ى ((اِفك )) به معناى دروغ و ((زور)) به معناى سخن باطل و دروغ است .(242) در تمام قرآن ، تنها اين جا كلمه ى ((ظلم )) و ((زور)) در كنار هم آمده است ، زيرا كفّار با تهمت به پيامبر و دروغ خواندن كتاب آسمانى مانع هدايت ديگران مى شدند.
پيام ها :
1 كفّار، كفر خود را با دروغ خواندن كتب آسمانى توجيه مى كنند. (اِنْ هذا الاّ اِفك افتراه )
2 تحقير كتاب ، (اِنْ هذا)و تحقير پيامبران ، (افتراه ) شيوه ى كفّار است .
3 عظمت قرآن را مخالفان نيز پذيرفته اند. (اعانه عليه قومٌ)
4 عوام فريبى از طريق تحقير وتهمت و مانع هدايت ديگران شدن ، از بدترين گناهان است . (ظلماً و زوراً)
(5) وَقَالُوَّاْ اءَسَطِيرُ الاَْوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِىَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَاءَصِيلاً
ترجمه :
و (كفّار) گفتند: (قرآن ) افسانه هاى پيشينيان است كه او براى خود نسخه اى نوشته و هر صبح و شام بر او ديكته مى شود.
(6) قُلْ اءَنزَلَهُ الَّذِى يَعْلَمُ السِّرَّ فِى السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُوراً رَّحِيماً
next page
fehrest page
back page
-
next page
fehrest page
back page
ترجمه :
بگو: (اين قرآن را) كسى فرستاد كه اسرار را در آسمان ها و زمين مى داند، قطعاً او آمرزنده و مهربان است .
نكته ها :
O كفّار، هم به محتواى قرآن اشكال مى كردند كه نوآورى ندارد، بلكه افسانه هاى قديمى است ، ((اساطير الاوّلين )) و هم شخص پيامبر را زير سؤ ال مى بردند كه رونويسى كرده است ، ((اِكتَتَبها)) و هم يارانى خيالى براى پيامبر در نظر مى گرفتند، ((تُملى عليه )).
O مراد از نوشتن اساطير، يا اين است كه آنها معتقد بودند كسانى براى آن حضرت مى نوشتند ويا مى گفتند: پيامبر سواد دارد واُمّى بودن او را نفى مى كردند.
O در اين آيه آمده است : ((يعلم السرّ))، ولى علم خداوند به ظاهر را نفرموده است . آرى كسى كه اسرار و حقايق پنهان را مى داند، آگاهى او بر حقايق آشكار مسلّم است .
پيام ها :
1 در بيان مطالب مخالفان ، امانت را مراعات كنيد. (قالوا اساطير الاوّلين )
2 به ياوه گويان پاسخ دهيد. (قل )
3 قرآن ، از سرچشمه ى علم بى نهايت است ، نه افسانه . (انزله الّذى يعلم )
4 قرآن ساخته دست بشر نيست ، بلكه فرستاده ى كسى است كه به تمام اسرار عالم علم دارد. (انزله الّذى يعلم السرّ...)
5 قرآن حاوى دستوراتى اسرارآميز است . (انزله الّذى يعلم السرّ...)
6 علم خداوند نسبت به حقايق پنهان و آشكار، يكسان است . (يعلم السرّ)
7 در آسمان ها اسرارى است كه دست بشر به آن نمى رسد. (السرّ فى السموات )
8 راه توبه حتّى براى كفّارى كه قرآن را افسانه و پيامبر را دروغ پرداز مى خوانند، باز است . (انّه كان غفورا رحيما)
9 بخشش تنها كافى نيست ، لطف و رحمت نيز لازم است . (غفورا رحيما)
(7) وَقَالُواْ مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَاءْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِى فِى الاَْسْوَاقِ لَوْلاَ اءُنزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً
ترجمه :
(كفّار) گفتند : اين چه پيامبرى است كه غذا مى خورد و در بازارها راه مى رود؟ چرا فرشته اى به سوى او نازل نشده است تا همراه او بيم دهنده باشد (و ادّعاى او را تاءييد كند)؟
نكته ها :
O كفّار از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله انتقاد كردند كه چرا غذا مى خورد و راه مى رود، آيه ى بيستم همين سوره پاسخ مى دهد كه همه ى پيامبران پيشين نيز غذا مى خوردند و در بازارها راه مى رفتند.
پيام ها :
1 برخى از مردم ، كمال را عيب و نقص مى بينند. (ما لهذا الرسول )(زندگى عادّى و حضور در ميان مردم ، براى رهبر كمال است .)
2 دعوت به خدا منافاتى با كاميابى از دنيا ندارد. (ياءكل يمشى )
3 رهبر نبايد از جامعه جدا باشد. كسى كه اهل رفت و آمد با مردم است ، بهتر مى تواند آنها را ارشاد كند. (يمشى فى الاسواق )
4 انبيا آن چه احتياج داشتند، شخصاً مى خريدند. (يمشى فى الاسواق )
(8) اءَوْ يُلْقَى إِلَيْهِ كَنزٌ اءَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَاءْكُلُ مِنْهَا وَقَالَ الظَّلِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلا رَجُلاً مَّسْحُوراً
ترجمه :
يا (چرا) به او گنجى عطا نشده ، يا چرا براى او باغى نيست تا از (محصولات ) آن بخورد (و امرار معاش كند)؟ و ستمگران (به مؤ منان ) گفتند: شما جز مرد سحر شده اى را پيروى نمى كنيد.
نكته ها :
O در آيه ى قبل توقّع كفّار اين بود كه پيامبر نبايد نياز جسمى داشته باشد و غذا بخورد و براى رفع احتياجات خود به ميان مردم بيايد، (ما لِهذا الرّسول ياءكل الطعام و يَمشى فى الاسواق )در اين آيه توقّع اين است كه پيامبر بايد خودكفا باشد تا به حضور در بازار و ميان مردم نيازى نداشته باشد، (يُلقى اليه كَنز او تكون لَه جَنّة ) غافل از آنكه اين گونه خودكفائى منفى است ، زيرا يك شخص مرفه و استثنائى چگونه مى تواند رهبر مردم رنج كشيده باشد.
پيام ها :
1 مادّيگران ، حتّى به پيامبران از زاويه ى مادّيات مى نگرند. (يُلقى اليه كَنزٌ)
2 بهانه جويى در كار انبيا، ظلم است . (و قال الظالمون )
3 مستكبر وستيزه جو، هر لحظه بهانه اى مى گيرد وهمين كه از آن ماءيوس شد، بهانه ى ديگرى را جايگزين مى كند. (ياءكل يَمشى لولا اُنزل اليه او يُلقى اليه كنز)
4 مخالفان انبيا، گاهى آنان را ساحر ناميدند وگاهى مسحور. (رجلاً مَسحورا)
(9) اُنظُرْ كَيْفَ ضَرَبُواْ لَكَ الاَْمْثَلَ فَضَلُّواْ فَلاَ يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً
ترجمه :
بنگر كه چگونه براى تو مَثَل ها زدند (و تو را چگونه وصف كردند) پس گمراه شدند؛ در نتيجه نمى توانند راهى (به حقيقت ) بيابند.
نكته ها :
O ممكن است معناى آيه اين باشد: كسانى كه با طرح توقّعات و بهانه هاى نابجا مانع ارشاد انبيا مى شوند، راه به جايى نمى برند؛ يعنى در هدف موفّق نمى شوند. به قول شاعر: عِرض خود مى برى و زحمت ما مى دارى .
پيام ها :
1 بهانه جوئى هاى دشمن را با دقّت بنگريد. (اُنظر)
2 در برابر تضعيف هاى مخالفان ، شما نيز انحرافات آنان را بيان كنيد. (ضربوا لك الامثال فضلّوا فلا يستطيعون سبيلا)
3 تشبيه و تمثيل نابجا، زمينه ى انحراف است . (فضلّوا)
4 رها كردن منطق و معجزه و كمالات پيامبر و رفتن به سراغ مال و مقام و بهانه جويى ، گمراهى است . (فضلّوا)
(10) تَبَارَكَ الَّذِى إِن شَآءَ جَعَلَ لَكَ خَيْراً مِّن ذَلِكَ جَنَّتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَرُ وَيَجْعَل لَّكَ قُصُورا
ترجمه :
مبارك است خدايى كه اگر اراده كند، بهتر از آنچه آنها توقّع دارند، براى تو قرار مى دهد، باغ هايى كه از زير درختان آن نهرها جريان دارد و قصرهايى را براى تو قرار مى دهد.
نكته ها :
O در آيات قبل بيان شد كه كفّار از پيامبر عزيز اسلام ، توقّع گنج و باغ داشتند، اين آيه مى فرمايد: اگر خدا بخواهد به جاى يك باغ ، باغ هايى را در اختيار پيامبر مى گذارد.
O حضرت على عليه السلام مى فرمايد: اگر خداوند مى خواست هنگام مبعوث شدن پيامبران ، درهاى گنج ها و معادن طلا و باغ هاى سرسبز و خرم را به روى آنان بگشايد، چنين مى كرد، ولى اگر اين كار را مى كرد مساءله ى آزمايش مردم از ميان مى رفت و همه ى آنان به عشق مال و رفاه گرد انبيا جمع مى شدند و نيّت ها خالص نبود.(243)
O ((تَبارك )) يا از ((بَرك )) به معناى ثابت و پايدار است و يا از ((بَرَكة )) به معناى خير زياد.(244)
پيام ها :
1 وجود خداوند، ثابت و سرچشمه ى بركات است . (تبارك )
2 زهد و سادگى براى انبيا، شايسته است و زندگى كاخ نشينى دور از شاءن و زىّ انبيا مى باشد. (اِن شاء جَعَل لك )
3 فقر و غنا به دست خداست . (اِن شاء جَعل لك )
4 اراده و خواست خداوند تخلّف ناپذير است . (اِن شاء جَعَل )
(11) بَلْ كَذَّبُواْ بِالسَّاعَةِ وَاءَعْتَدْنَا لِمَن كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيراً
ترجمه :
(نه تنها تورا باور ندارند) بلكه قيامت را انكار كرده اند، و ما براى منكران قيامت آتشى فروزان و سوزان آماده كرده ايم .
نكته ها :
O كلمه ى ((سَعير)) به معناى آتش پر التهاب و سوزان است .
پيام ها :
1 سرچشمه ى بهانه هاى كفّار، بى اعتقادى به قيامت است . (بل كذّبوا بالساعة )(ريشه بهانه جويى كفّار كه چرا پيامبر گنج وباغ ندارد، تكذيب قيامت است )
2 تكذيب معاد بسيار خطرناك است . (كذّبوا بالسّاعة ... كذّب بالسّاعة )
3 بهشت و دوزخ ، از قبل آفريده و آماده شده است . (اعتدنا)
4 گناه بزرگ ، عذاب بزرگ به دنبال دارد. (كذّب سعيرا)
(12) إِذَا رَاءَتْهُم مِّن مَّكَانٍ بَعِيدٍ سَمِعُواْ لَهَا تَغَيُّظاً وَزَفِيراً
ترجمه :
چون (دوزخ ) از فاصله ى دور آنان را ببيند، خشم و خروشى از آن مى شنوند.
(13) وَإِذَآ اءُلْقُواْ مِنْهَا مَكَاناً ضَيِّقاً مُّقَرَّنِينَ دَعَوْاْ هُنَالِكَ ثُبُوراً
ترجمه :
و چون به زنجير بسته شده ، در مكانى تنگ از آن انداخته شوند، آنجاست كه ناله زنند (و مرگ خود را مى خواهند).
نكته ها :
O كلمه ى ((تَغيُّظ)) به معناى اظهار غيظ و شدّت خشم است كه گاهى با سر و صدا همراه است . ((زَفير)) صداى نفس كشيدن در حال گرفتگى سينه از شدّت غم را گويند. ((مُقرَّنين )) بستن با غُل و زنجير است و ((ثُبور)) به معناى واويلا گفتن است .
O دوزخ ، آن قدر بزرگ است كه روز قيامت اگر از او سؤ ال كنند: آيا پر شدى ؟ مى گويد: آيا باز هم هست ؟ (هل امتلا تِ فيقول هل من مَزيد)(245) ولى با همه ى بزرگى دوزخ ، خلافكار در آن ، مكانِ تنگى دارد. مانند وجود ميخ در ديوارى بزرگ كه هم بزرگى ديوار حقيقت دارد و هم تنگى مكان ميخ .
در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده است : اهل دوزخ مثل ميخِ در ديوار، در فشارند.(246)
O غفلت از خدا در دنيا وآخرت ، تنگناهايى سخت بدنبال دارد، امّا در دنيا: (يَجعل صَدره ضَيّقا حَرَجا)(247) خداوند سينه او را تنگ قرار مى دهد، (وَ مَن اَعرَض عن ذِكرى فانّ له مَعيشةً ضَنكا) (248) هر كس از ياد من روى بگرداند، قطعا براى او زندگى تنگى است ودر آخرت : (واِذا اُلقوا منها مَكانا ضيّقا)(249) در جهنّم در مكانى تنگ انداخته شوند.
وبر عكس ، توجّه وايمان به خدا، هم در دنيا مايه ى گشايش است : (لَفَتحنا عليهم بركاتٍ من السماء والارض )(250) درهاى بركات آسمان وزمين را بر روى آنان مى گشاييم . هم در آخرت : (حتّى اذا جاؤ ها فُتحت ابوابها) (251) هنگام ورود به بهشت ، درهاى آن گشوده مى شود.
O امام صادق عليه السلام فرمود: مراد از ((مكان بعيد))، فاصله ى يك سال راه است .(252)
پيام ها :
1 دوزخ نوعى ادراك و احساس دارد. (راءتهم )
2 معاد جسمانى است . (من مكان بعيد)
3 دوزخيان با غل و زنجير بسته مى شوند. (مقرنين )
4 دوزخيان با تحقير به دوزخ پرتاب مى شوند. (اُلقوا)و نفرمود: ((اُدخلوا))
5 ناله و فرياد دوزخيان از راه دور به گوش مى رسد. (دَعَوا هُنالك ثبورا) (((هنالك )) براى راه دور بكار مى رود)
(14) لاَ تَدْعُواْ الْيَوْمَ ثُبُوراً وَحِداً وَادْعُواْ ثُبُوراً كَثِيراً
ترجمه :
(به آنان گفته مى شود:) امروز يك بار درخواست هلاكت نكنيد، بلكه بسيار درخواست هلاكت كنيد.
(15) قُلْ اءَذَلِكَ خَيْرٌاءَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كَانَتْ لَهُمْ جَزَآءً وَ مَصِيراً
ترجمه :
(اى پيامبر!) به مردم بگو: آيا اين (ذلّت و عذاب ) بهتر است يا بهشت جاودانى كه به پرهيزكاران وعده داده شده و سزا و سرانجام آنان است ؟
پيام ها :
1 در قيامت ، براى كفّار فرياد رسى نيست . (وادعوا ثبوراً كثيرا)
2 بهشت ، جاودانى است . (جنّة الخلد)
3 وعده ى بهشت ، قطعى است . (جنّة الخلد الّتى وعد المتّقون )
(16) لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَآءُونَ خَلِدِينَ كَانَ عَلَى رَبِّكَ وَعْداً مَّسْئُولاً
ترجمه :
براى اهل بهشت آن چه بخواهند موجود است . آنان براى هميشه در آن جا هستند. (اين پاداش ) بر پروردگارت وعده اى است واجب .
نكته ها :
O خواسته هاى اهل بهشت ، همچون خواسته هاى خداوند در چهارچوب حكمت است . يعنى همان گونه كه ((يفعل ما يشاء)) از طرف خداوند در قالب كار حكيمانه است . ((لهم فيها ما يشاؤ ن )) نيز از سوى مؤ منان در قالب تقاضاى حكيمانه است و چنين نيست كه مؤ منان بخواهند اهل دوزخ رها شوند، يا درخواست كنند كه به درجات انبيا راه يابند، زيرا اين گونه تقاضاها حكيمانه نيست .
پيام ها :
1 انسان ، تنها در بهشت به همه ى آرزوهاى خود مى رسد. (لهم فيها مايشاءون )
2 در بهشت ، هر چه بخواهند هست . (لهم فيها مايشاءون )ولى در مورد دوزخيان مى خوانيم : (و حيل بينهم و بين ما يشتهون )(253) ميان اهل دوزخ و آن چه مى خواهند حايلى قرار مى گيرد.
3 خدا عمل به وعده هاى خود را بر خود لازم كرده است . (على ربّك وعدامسئولا)
(17) وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَقُولُ ءَاءَنتُمْ اءَضْلَلْتُمْ عِبَادِى هََّؤْلاَ ءِ اءَمْ هُمْ ضَلُّواْ السَّبِيلَ
ترجمه :
(و ياد كن ) روزى كه خداوند مشركان و آن چه را به جاى خدا مى پرستيدند (در يك جا) محشور كند، پس (به معبودهاى آنان ) گويد: آيا شما بندگان مرا گمراه كرديد، يا خودشان راه را گم كردند؟
نكته ها :
O در قرآن ، عوامل گمراهى و انحراف چنين معرّفى شده اند:
1 رفيق بد. (لقد اَضلّنى عن الذّكر)(254)، دوست بد مرا گمراه كرد.
2 هوى و هوس . (و لا تَتّبع الهَوى فيضلّك عن سبيل اللّه )(255)، از هوسهاى خود پيروى نكن ، زيرا تو را از راه خدا منحرف مى كند.
3 دانشمندان منحرف . (يَكتبون الكتاب بايديهم ثمّ يَقولون هذا من عِنداللّه ) (256)، مطالبى را با دست خود مى نويسند و مى گويند اين از طرف خداوند است .
4 رهبران گمراه . (وَ اضلّ فرعونُ قومَه )(257)، فرعون قوم خود را گمراه كرد.
5 شيطان . (انّه عدوُّ مُضِلّ مُبين )(258)، قطعا شيطان گمراه كننده آشكارى است .
6 اكثريّت گمراه . (و اِن تُطِع اكثر مَن فى الارض يُضِلّوك عن سبيلِ اللّه ) (259)، اگر از اكثريّت كسانى كه در زمين هستند پيروى نمائى ، تو را از راه خدا منحرف مى كنند.
7 والدين گمراه . (انّا وَجَدنا آباءنا... و انّا على آثارهم مُقتدون ) (260)، همانا ما والدين خود را بت پرست يافتيم و به آنان اقتدا كرديم .
O انگيزه هاى سؤ ال يكسان نيست :
الف : گاهى سؤ ال براى فهميدن است . (فاسئلوا اهل الذّكر)(261)
ب : گاهى سؤ ال براى توبيخ ديگران است . (ءَانت قلت للنّاس اتّخذونى واُمّى الهَين من دون اللّه )(262) خداوند براى توبيخ طرفداران حضرت عيسى عليه السلام او را مورد عتاب قرار مى دهد كه آيا تو به مردم گفتى علاوه بر ((اللّه ))، من و مادرم را دو خداى ديگر بگيريد؟
ج : گاهى سؤ ال براى توبيخ شخص است . (ام هم ضلّوا السبيل )
پيام ها :
1 در قيامت از مشركان ومعبودهاى آنان بازخواست مى شود. (يحشرهم و ما يعبدون فيقول ...)
2 در قيامت ، غير از انسان موجودات ديگرى نيز مبعوث خواهند شد، مانند بت ها. (و ما يعبدون )
3 در قيامت ، همه چيز شعور پيدا مى كند و مخاطب قرار مى گيرد. (ءَانتم )
4 خداپرستى ، در فطرت همه ى انسان ها وجود دارد و انحراف بشر عارضى است . (ءَانتم اضللتم ... اءم هم ضلّوا)(كلمه ى ((السبيل )) نيز نشانه ى آن است كه راه معهود، همان راه طبيعى و فطرى است .)
(18) قَالُواْ سُبْحَنَكَ مَا كَانَ يَنبَغِى لَنَآ اءَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِكَ مِنْ اءَوْلِيَآءَ وَ لَكِن مَّتَّعْتَهُمْ وَءَابَآءَهُمْ حَتَّى نَسُواْ الذِّكْرَ وَكَانُواْ قَوْماً بُوراً
ترجمه :
(معبودها) گويند: خدايا! تو منزّهى ، مارا نرسد كه غير از تو سرپرستى بگيريم ولى تو آنان و پدرانشان را چنان كامياب گرداندى كه ياد (تو و قرآن ) را فراموش كردند و گروهى هلاك و سر در گم شدند.
نكته ها :
O كلمه ى ((بُور)) به معناى هلاكت و فساد است . به زمينى كه خالى از درخت ، گل وگياه باشد، ((باير)) گويند. در اين آيه ممكن است جمع ((بائر)) باشد و ممكن است مصدر باشد، يعنى قومى كه سراسر بورند.
O كلمه ى ((سبحانك )) در دو مورد بكار مى رود؛ يكى در مورد تعجّب و ديگرى در مورد برخورد با عقائد و سخنان انحرافى .
O عوامل نسيان وغفلت در قرآن متعدّد است و برخى از آنها عبارتند از:
الف : مال و ثروت كه در اين آيه آمده است .
ب : فرزند و خانواده . (لا تُلهِكُم اموالكم و لا اولادكم عن ذكر اللّه ) (263)
ج : تجارت . (لا تُلهِيهم تجارة و لا بَيع عن ذكراللّه )(264)
د: شيطان ، تفرقه ، قمار و شراب . (انّما يُريد الشّيطان اءن يُوقع بينكم العَداوة و البَغضاء فى الخمر و المَيسر و يَصُدّكم عن ذكر اللّه )(265)
پيام ها :
1 در قيامت ، معبودها به سخن درمى آيند. (قالوا)
2 هر كجا سخنى از شرك به ميان آمد، تسبيح وتنزيه خدا لازم است . (سبحانك )
3 خداوند نعمت هاى خود را حتّى از منحرفان دريغ نمى دارد. (لكن متّعتهم )
4 خطر مال در جايى است كه سبب فراموشى خدا شود، نه اين كه مال مطلقا بد و خطرناك باشد. (متّعتهم ... حتّى نسوا)
5 در خانواده هايى كه چند نسل آنها مرفّه بوده اند، زمينه ى فراموشى از خدا و قيامت ، بيشتر است . (و آبائهم )
6 به مال و جلوه گرى هاى مرفّهين نگاه نكنيد، همه ى آنان تباه شدنى هستند. (كانوا قوماً بورا)
(19) فَقَدْ كَذَّبُوكُم بِمَا تَقُولُونَ فَمَا تَسْتَطِيعُونَ صَرْفاً وَلاَ نَصْراً وَمَن يَظْلِم مِّنكُمْ نُذِقْهُ عَذَاباً كَبِيراً
ترجمه :
(خداوند در آن روز به مشركان مى فرمايد:) اين معبودها گفته هاى شما را انكار كردند؟ نه براى برطرف كردنِ قهر خدا توانى داريد، نه مى توانيد حمايتى (از كسى ) دريافت كنيد وهر كس از شما ظلم كرده (و شرك ورزد) عذاب بزرگى به او مى چشانيم .
نكته ها :
O خداوند در قرآن براى ظلم آثارى بيان كرده است از جمله :
1 ناكامى . (واللّه لايُفلح الظالمون )(266) خداوند توطئه هاى ستمگران را به جايى نمى رساند.
2 محروميّت از الطاف الهى . (الا لَعنة اللّه على الظالمين )(267)
3 عذاب . (الا اِنّ الظالمون فى عذاب مُقيم )(268) و نيز آيه ى مورد بحث ؛ (نُذِقه عذاباً كبيرا)
4 نپذيرفتن جايگزين براى عذاب . (و لو انّ للّذين ظلموا ما فى الارض جَميعا ومثله معه لافتَدَوا به )(269)
5 نپذيرفتن عذر. (لا يَنفع الظالمين مَعذرتهم )(270) ولى بدتر از بى فايده بودن عذر، اجازه ندادن براى عذرخواهى است . (و لايُؤ ذن لهم فَيَعتذِرون )(271)
پيام ها :
1 معبودهاى خيالى و بت ها، نه تنها يار شما نيستند، بلكه كار شما را نيز تخطئه و تكذيب مى كنند. (فقد كذّبوكم )
2 انسان مشرك در قيامت از هيچ حمايتى برخوردار نيست و از هر اقدامى براى نجات خود عاجز است . (فما تستطيعون صَرفاً و لانَصرا)
3 مشرك ، ظالم است . (جمله ى ((وَ مَن يظلم )) در فضاى ((ومن يشرك )) قرار دارد)
(20) وَمَآ اءَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلا إِنَّهُمْ لَيَاءْكُلُونَ الطَّعَامَ وَ يَمْشُونَ فِى الاَْسْوَاقِ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً اءَتَصْبِرُونَ وَ كَانَ رَبُّكَ بَصِيراً
ترجمه :
و ما پيش از تو هيچ پيامبرى نفرستاديم مگر آن كه آنان (نيز) غذا مى خوردند و در بازارها راه مى رفتند، و ما بعضى از شما را وسيله ى آزمايش بعضى ديگر قرار داديم . آيا صبر و تحمّل از خود نشان مى دهيد؟و پروردگار تو همواره بيناست .
نكته ها :
O در آيه ى هفتم اين سوره ، بهانه جويى كفّار درباره ى زندگى عادى پيامبر اسلام عنوان شد. خداوند در اين آيه مى فرمايد: همه ى انبيا غذا مى خوردند و با مردم و در ميان آنان بودند و در بازارها رفت و آمد داشتند.
پيام ها :
1 فرستادن انبيا، از برنامه ها وسنّت هاى الهى است . (وماارسلنا قبلك من المرسلين )
2 آشنايى با تاريخ ، هم بهانه جويان را خلع سلاح مى كند و هم مايه ى تسلى پيامبر اكرم است . (و ماارسلنا قبلك ... انهم لياءكلون الطعام )
3 تمام انبيا، زندگى مردمى داشتند. (لياءكلون الطعام و يمشون ...)
4 مربّى بايد با مردم حشر و نشر داشته باشد. (يمشون فى الاسواق )
5 زندگى ساده انبيا، براى مردم آزمايش است . (يمشون فى الاسواق و جعلنا بعضكم لبعض فتنة )(آرى ، اگر پيامبران ، زندگى مرفّه و كاخ و طلا داشتند، مردم به خاطر دنياطلبى ، گرد آنان جمع مى شدند كه چنين گرايشى ارزش نداشت . ارزش در اين است كه انسان از فردى در ظاهر عادّى ، اطاعت كند.)
6 يكى از وسايل آزمايش مردم ، خود مردم اند. (جعلنا بعضكم لبعض فتنة ) گاهى كسى ثروتمند است تا معلوم شود شكر مى كند يا طغيان . و كسى فقير است تا آزمايش شود كه آيا صبر مى كند يا بر ثروتمند حسد مى ورزد.
7 كليد موفّقيّت در آزمايش هاى الهى صبر است . (فتنة اءتصبرون )
8 فلسفه ى آزمايش هاى الهى ، پرورش انسان هاست . (ربّك )
9 در آزمايش هاى الهى ، مساءله اى براى خداوند كشف نمى شود، زيرا او به همه چيز آگاه است . (و كان ربّك بصيرا)(آزمايش هاى او براى شكوفا شدن خصلت هاى درونى انسان است ، زيرا كيفر و پاداش بر اساس بروز و ظهور خصلت ها است .)
10 علم به اين كه زير نظر خداوند هستيم ، عامل پيداش صبر است . (اءتَصبرون و كان ربّك بصيرا)
جزء (19)
ترجمه :
(21) وَقَالَ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَآءَنَا لَوْلاَ اءُنزِلَ عَلَيْنَا الْمَلََّئِكَةُ اءَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُواْ فِى اءَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوّاً كَبِيراً
ترجمه :
و كسانى كه به ملاقات ما اميد ندارند (و رستاخيز را قبول نمى كنند) گفتند: چرا فرشتگان بر ما نازل نمى شوند و يا چرا پروردگارمان را نمى بينيم ؟ قطعاً آنان در نفس خود استكبار ورزيدند و سركشى بزرگى كردند.
نكته ها :
O كلمه ى ((عُتوّ)) به معناى بدترين نوع ظلم است .(272)
O روز قيامت را روز ((لقاء)) مى نامند، چون در آن روز غفلت ها و جهل ها و موانع ديگر كنار مى روند و همه ى مردم عظمت خدا را مى بينند. (و يعلمون ان اللّه هو الحقّ المبين )(273)
پيام ها :
1 بى اعتقادى به معاد، مايه ى بهانه گيرى در برابر انبياست . (لايرجون لقائنا لولا...)
2 حتّى اميد به قيامت ، براى سازندگى انسان و اطاعت از خداوند كافى است . (لايرجون ...)
3 روز قيامت ، روز ملاقات الطاف يا قهر الهى است . (تا مردم كدام يك را براى خود فراهم كرده باشند). (لقائنا)
4 كفّار، فرشتگان را باور داشتند. (لولا انزل علينا الملائكة )
5 مادّيگرايان ، همه ى چيز را مادّى مى پندارند و به دنبال ديدن خداوند با چشم سر هستند. (نرى ربّنا)
6 سرچشمه ى طغيان و استكبار انسان ، بلند پروازى هاى درونى اوست . (استكبروا فى انفسهم )(از كوزه همان برون تراود كه در اوست .)
7 گناه وتجاوز درجاتى دارد. (عُتوّا كبيراً)
(22) يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلََّئِكَةَ لاَ بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ وَيَقُولُونَ حِجْراً مَّحْجُوراً
ترجمه :
روزى كه فرشتگان را مى بينند، آن روز براى گناهكاران مژده اى نيست ، (بلكه روز كيفر آنهاست ) و (فرشتگان به مجرمان ) مى گويند: (بهشت براى شما) حرام و ممنوع است .
نكته ها :
O در آيه قبل سخن از مستكبرانى بود كه اميدى به قيامت نداشته و توقّع نزول فرشتگان را داشتند، در اين آيه مى فرمايد: فرشته بر آنان نازل خواهد شد، امّا به جاى آنكه حامل نور و وحى باشند، حامل سخت ترين تهديدات خواهند بود و آن روز به فرموده ى امام باقر عليه السلام روز مرگ آنان است كه خداوند به ملك الموت فرمان گرفتن روح كافران را مى دهد و او جان آنان را مى گيرد و همين كه جان به گلويشان رسيد، فرشتگان بر صورت و پشت آنها مى زنند، سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند.(274)
O كلمه ى ((حِجر)) به معناى بازداشتن است و چون عقل ، انسان را از تخلّف بازمى دارد به آن ((حِجر)) گفته مى شود: (هل فى ذلك قَسمٌ لِذى حِجر)(275) و به منطقه اى كه سنگ چينى شده باشد و مردم از رفت و آمد در آن منع شوند، ((مَحجور)) گفته مى شود. بنابراين ((حجراً مَحجوراً)) يعنى ((مَنعاً مَنعا)).
O ديدن خداوند محال است ، ولى ديدن فرشته در شرايطى ممكن است . (يوم يَرون الملائكة لا بُشرى يومئذ للمجرمين )چنانكه جاى ديگر مى خوانيم : در قيامت ، فرشتگان به مؤ منان سلام مى كنند،(276) و دوزخيان از فرشته ى ماءمور دوزخ استمداد مى كنند.(277)
پيام ها :
1 فرشتگان ، در شرايطى خاص ديده مى شوند. (يوم يرون )
2 مستكبرانى كه توقّع نزول فرشتگان را بر خود داشتند، هيچ گونه بشارتى از هيچ ناحيه اى دريافت نمى كنند. (لا بشرى يومئذ للمجرمين )
(23) وَقَدِمْنَآ إِلَى مَا عَمِلُواْ مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَهُ هَبَآءً مَّنثُوراً
ترجمه :
ما به سراغ هر عملى كه (به عنوان خيرات ) انجام داده اند مى رويم و آن را غبارى پراكنده مى سازيم .
نكته ها :
O ((هباء)) خاك نرم را گويند و ((منثور)) يعنى پخش شده . قرآن كريم در جاى ديگر عمل كفّار را به خاكسترى تشبيه كرده است كه باد تندى آن را پراكنده سازد. (مَثلُ الّذين كفروا بربّهم اعمالهم كرِمادٍ اشتدّت به الرّيحُ فى يوم عاصِف لا يَقدرون ممّا كَسَبوا على شيى ء)(278) و در آيه اى ديگر، كار كفّار به سراب تشبيه شده است ، كه انسان تشنه آن را آب مى پندارد.(279)
O در روايات ، مصداق كسانى كه اعمالشان پوچ مى شود، افرادى معرّفى شده اند كه اهل نماز و روزه اند، ولى از لقمه ى حرام پرهيز ندارند ويا نسبت به علىّبن ابى طالب عليهما السلام و شيعيان او كينه و بغض دارند.(280)
پيام ها :
1 در قيامت ، اعمال انسان تجسّم مى يابد. (ما عملوا من عمل فجعلناه هباء ...)
2 پوچ شدن بر همه كارهاى مجرمين عارض مى شود. (ما عملوا من عمل ... هباء)
3 تباه شدن عمل در برابر چشم انسان ، از حسرت هاى او در قيامت است . (هباء) پس به كارها وتلاش هاى خود اطمينان نكنيم ، شايد بدعاقبت شويم و اعمالمان بى اثر باشد.
4 روح كار، انگبزه و نيّت كسى است كه آن را انجام مى دهد وگرنه عمل منهاى عقيده و اخلاص ، بى نتيجه و پوچ است . (هباء منثورا)
(24) اءَصْحَبُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُّسْتَقَرّاً وَاءَحْسَنُ مَقِيلاً
ترجمه :
در آن روز، اهل بهشت جايگاه خوش و آسايشگاه نيكويى دارند.
نكته ها :
O گاهى كلمه ى ((خَير)) و ((اءحسن )) به معناى بهتر نيست ، زيرا نقطه ى مقابلش اصلا خوب نيست تا اين بهتر باشد، نظير (قل ما عنداللّه خير من اللهو)(281) در اين آيه نيز كلمه ى ((خير)) و ((احسن )) به معناى خوب و نيك است ، زيرا آنچه كه در آيه ى قبل از آن ياد شد، خوب نبود تا اين بهتر باشد.
O كلمه ى ((مَقيل )) به معناى استراحت نيمروز است ، خواه همراه خواب باشد يا نباشد.(282)
پيام ها :
1 تشويق و بشارت ، در كنار هشدار و انذار ضرورى است . (هباء منثورا خير مستقر و احسن مقيلا)
(25) وَيَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَآءُ بِالْغَمَمِ وَنُزِّلَ الْمَلََّئِكَةُ تَنزِيلاً
ترجمه :
و روزى كه آسمان با ابرها بشكافد و فرشتگان فروآيند فروآمدنى .
(26) اَلْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَنِ وَكَانَ يَوْماً عَلَى الْكَفِرِينَ عَسِيراً
ترجمه :
next page
fehrest page
back page
-
next page
fehrest page
back page
در آن روز، فرمانروايىِ بر حقّ، از آن خداى رحمان است و روزى است كه بر كافران سخت و سنگين است .
نكته ها :
O چون واسطه ها، عذرخواهى ها، اموال و اولاد، فاميل و مقام ، هيچ يك براى نجات كافران كارساز نيست ، لذا آن روز بر آنان سنگين است .
O ممكن است كلمه ى ((بالغَمام )) به معناى همراه با ابر باشد، يعنى آسمان همراه با ابرها شكافته مى شود.
O از كلمه ى ((نزّل )) استفاده مى شود كه نزول فرشتگان در روز قيامت ، غير منتظره و نزول خاصّى است .
پيام ها :
1 آسمان در ابتدا دود بوده ، (ثمّ استوى الى السماء و هى دخان ) (283) و در آينده نيز متلاشى خواهد شد. (تشقّق السماء)
2 جايگاه فرشتگان ، آسمان هاست . (نزّل الملائكة )
3 مالكيّت و حكومت خداوند، واقعى و حقيقى است ، نه اعتبارى و عارضى و ظالمانه . (الملك يومئذ الحق )
4 قيامت روز جلوه ى رحمت الهى است . (الملك يومئذ الحق للرحمن ...)
(27) وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَلَيْتَنِى اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً
ترجمه :
و روزى كه ستمكار (مشرك ) دو دست خود را (از روى حسرت ) به دندان مى گزد و مى گويد: اى كاش با پيامبر همراه مى شدم .
(28) يَوَيْلَتَى لَيْتَنِى لَمْ اءَتَّخِذْ فُلاَناً خَلِيلاً
ترجمه :
اى واى بر من ! كاش فلانى را دوست خود نمى گرفتم .
(29) لَقَدْ اءَضَلَّنِى عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَآءَنِى وَكَانَ الشَّيْطَنُ لِلاِْنسَنِ خَذُولاً
ترجمه :
رفيق من بعد از آن كه حقّ از طرف خدا براى من آمد، مرا گمراه ساخت . و شيطان هنگام اميد، انسان را رها مى كند.
نكته ها :
O ((خذلان )) اين است كه انسان به حمايت كسى اميد داشته باشد، ولى او انسان را رها كند.
O به گفته ى روايات ، رهبر الهى ، مصداق ذكر است و گمراه كردن از ذكر (لقد اضلّنى عن الذكر)يعنى گمراه شدن از رهبر حقّ.(284)
O اسلام براى دوستى وانتخاب دوست ، سفارش هاى زيادى دارد و دوستى با افرادى را تشويق و از دوستى با افرادى نهى كرده است كه اين موضوع به بحث مستقلّى نياز دارد. برخى از عنوان هاى فرعى موضوع ((دوست و دوستى )) به اين شرح است :
راه هاى شناخت دوست ، مرزهاى دوستى ، ادامه ى دوستى ، قطع دوستى ، انگيزه هاى دوستى ، آداب معاشرت با دوستان و حقوق دوست ، كه براى هر يك آيات و روايات بسيارى است و ما به گوشه اى از آنها اشاره مى كنيم :
# اگر در شناخت كسى به ترديد افتاديد، به دوستانش بنگريد كه چه افرادى هستند. ((فانظروا الى خُلَطائه ))(285)
# تنهايى ، از رفيق بد بهتر است .(286)
# از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدند: بهترين دوست كيست ؟ فرمود: كسى كه ديدارش شما را به ياد خدا بيندازد، و گفتارش به علم شما بيفزايد و كردارش ياد قيامت را در شما زنده كند.(287)
# حضرت على عليه السلام فرمود: هنگامى كه قدرتت از بين رفت ، رفقاى واقعى تو از دشمنان شناخته مى شوند.(288)
# حضرت على عليه السلام فرمود: رفيق خوب ، بهترين فاميل است .(289)
# در حديث آمده است : دوستت را در مورد غضب ، درهم ، دينار و مسافرت آزمايش كن . اگر در اين آزمايش ها موفّق شد، دوست خوبى است .(290)
در شعر شاعران نيز درباره ى دوست و دوستى ، بسيار سخن به ميان آمده و به معاشرت و همنشينى با دوستان خوب بسيار سفارش شده است ؛
همنشين تو از تو به بايد
تا تو را عقل و دين بيفزايد
و از همنشينى با دوستان بد مذمّت شده است ، رفيق بد به مار خوش خط و خالى تشبيه شده است كه زهرى كشنده در درون دارد؛
تا توانى مى گريز از يار بد
يار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند
يار بد بر جان و بر ايمان زند
يا دوست بد به ابر تيره اى تشبيه شده است كه خورشيد با آن عظمت را مى پوشاند؛
با بدان منشين كه صحبت بد
گرچه پاكى تو را پليد كند
آفتاب بدين بزرگى را
پاره اى ابر ناپديد كند
پيام ها :
1 حسرت هاى درونى در اعمال و رفتار انسان مؤ ثّر است . (يعضّ الظالم )
2 رها كردن راه انبيا ظلم است . (ظلم به خود و ظلم به انبيا) (يعضّ الظالم )
3 عذاب قيامت بسيار سخت است . (يعضّ الظالم على يَدَيه )(مشرك تنها يك انگشت ويا يك دست خود را گاز نمى گيرد، بلكه دو دست خود را گاز مى گيرد)
4 در قيامت ، وجدان ها بيدار مى شود. (يعضّ يقول )
5 پشيمانى ، دليل بر اختيار انسان است و اگر كسى مجبور بود، پشيمانى معنا نداشت . (ياليتنى )
6 دوستى هاى نامشروع امروز، فرداى خطرناكى دارد. (ياليتنى ) دوست در سرنوشت انسان مؤ ثّر است .
7 ايمان به تنهايى كافى نيست ، همراه بودن با انبيا نيز لازم است . (مع الرسول )
8 ارتباط با انبيا هر چند اندك باشد، مى تواند راه نجات باشد. (سبيلا)
9 دو دوستى در يك دل جا نمى گيرد. (دوستى پيامبر و دوستى انسان گمراه ) (اتّخذت مع الرسول ... لم اتّخذ فلانا خليلا)
10 دوستان منحرف ، عوامل شيطانند. (فلانا خليلا و كان الشيطان )
11 نام و شخص افراد مهم نيست ، كارايى آنان مهم است . (فلانا اضلّنى )
12 نشانه ى دوست بد آن است كه انسان را غافل كند. (اضلّنى عن الذكر)
13 گاهى عواطف دوستى ، بر استدلال و منطق غلبه مى كند. (اضلّنى عن الذكر بعد اذ جاءنى )
14 خداوند با همه ى مردم اتمام حجّت مى كند. (بعد اذ جاءنى )
(30) وَقَالَ الرَّسُولُ يَرَبِّ إِنَّ قَوْمِى اتَّخَذُواْ هَذَا الْقُرْءَانَ مَهْجُوراً
ترجمه :
پيامبر (در روز قيامت از روى شكايت ) مى گويد: پروردگارا! قوم من اين قرآن را رها كردند.
نكته ها :
O اين آيه ، از گلايه ى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله سخن مى گويد و آن حضرت چون ((رحمة للعالمين )) است نفرين نمى كند.
O امام رضا عليه السلام فرمود: دليل آن كه در نماز، قرآن مى خوانيم آن است كه قرآن از مهجوريّت خارج شود.(291)
O در روايات آمده است : هر روز پنجاه آيه از قرآن را بخوانيد و هدفتان رسيدن به آخر سوره نباشد، آرام بخوانيد و دل خود را با تلاوت قرآن تكان دهيد و هرگاه فتنه ها همچون شب تاريك به شما هجوم آوردند، به قرآن پناه بريد.(292)
O به نظرم رسيد اقرار بعضى بزرگان را درباره ى مهجوريّت قرآن نقل كنم :
الف : ملاصدرا قدس سره در مقدّمه تفسير سوره واقعه مى گويد: بسيار به مطالعه كتب حكما پرداختم تا آنجا كه گمان كردم كسى هستم ، ولى همين كه كمى بصيرتم باز شد، خودم را از علوم واقعى خالى ديدم . در آخر عمر به فكر رفتم كه به سراغ تدبّر در قرآن و روايات محمّد و آل محمّد عليهم السلام بروم . يقين كردم كه كارم بى اساس بوده است ، زيرا در طول عمرم به جاى نور در سايه ايستاده بودم . از غصه جانم آتش گرفت و قلبم شعله كشيد، تا رحمت الهى دستم را گرفت و مرا با اسرار قرآن آشنا كرد و شروع به تفسير و تدبّر در قرآن كردم ، درِ خانه ى وحى را كوبيدم ، درها باز شد و پرده ها كنار رفت و ديدم فرشتگان به من مى گويند: ((سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين )).(293)
ب : فيض كاشانى قدس سره مى گويد: كتاب ها و رساله ها نوشتم ، تحقيقاتى كردم ، ولى در هيچ يك از علوم دوائى براى دردم و آبى براى عطشم نيافتم ، بر خود ترسيدم و به سوى خدا فرار و انابه كردم تا خداوند مرا از طريق تعمّق در قرآن و حديث هدايت كرد.(294)
ج : امام خمينى قدس سره در گفتارى از اينكه تمام عمر خود را در راه قرآن صرف نكرده ، تاءسّف مى خورد و به حوزه ها و دانشگاه ها سفارش مى كند كه قرآن و ابعاد گوناگون آن را در همه ى رشته ها، مقصد اعلى قرار دهند تا مبادا در آخر عمر برايّام جوانى تاءسّف بخورند.(295)
O ((هِجر))، جدايى با عمل ، بدن ، زبان و قلب را شامل مى شود.(296)
O رابطه ى ميان انسان و كتاب آسمانى ، بايد دائمى و در تمام زمينه ها باشد، زيرا كلمه ى ((هجر)) در جايى به كار مى رود كه ميان انسان و آن چيز رابطه باشد.(297)
بنابراين بايد تلاشى همه جانبه داشته باشيم تا قرآن را از مهجوريّت در آوريم و آن را در همه ى ابعاد زندگى ، محور علمى و عملى خود قرار دهيم تا رضايت پيامبر عزيز اسلام را جلب كنيم .
O نخواندن قرآن ، ترجيح غير قرآن بر قرآن ، محور قرار ندادن آن ، تدبّر نكردن در آن ، تعليم ندادنش به ديگران و عمل نكردن به آن ، از مصاديق مهجور كردن قرآن است . حتّى كسى كه قرآن را فرا گيرد ولى آن را كنار گذارد و به آن نگاه نكند و تعهّدى نداشته باشد، او نيز قرآن را مهجور كرده است .(298)
پيام ها :
1 در قيامت يكى از شاكيان ، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است . (و قال الرسول )
2 انتقاد از كسانى است كه آگاهانه قرآن را كنار مى گذارند. (اتّخذوا...) و نفرمود: ((كان عندهم مهجورا))
3 جمع آورى و تدوين قرآن ، در زمان شخص پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله انجام شده و لذا مورد اشاره و خطاب قرار گرفته است . (هذَا القرآن )
4 مهجوريّت قرآن و گلايه ى پيامبر و مسئوليّت ما قطعى است . (((قال )) فعل ماضى نشانه ى حتمى بودن است )
5 تلاوت ظاهرى كافى نيست ، بلكه مهجوريّت زدايى لازم است . (مهجورا)
(31) وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِي عَدُوّاً مِّنَ الْمُجْرِمِينَ وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِياً وَ نَصِيراً
ترجمه :
و ما اين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از گناهكاران قرار داديم ، و پروردگارت براى راهنمايى و حمايت تو كافى است .
پيام ها :
1 تضادّ ميان حقّ وباطل ، در مدار اراده الهى است . (كذلك جعلنا)
2 نداى حقّخواهى و حقّگويى ، هميشه مخالف داشته است . (لكلّ نبىّ عدوّا)
3 با توجّه به مشكلات ديگران ، خود را تسلى دهيد. (لكل نبى )
4 انسان ابتدا به گناه آلوده مى شود وكم كم دشمن انبيا مى شود. (عدوّاًمن المجرمين )
5 انسان با گناه ، از مسير حقّ جدا مى شود. (من المجرمين )(كلمه ى ((جُرم )) به معناى جدا شدن است ).
6 سختى ها ومخالفت ها، انسان را تربيت مى كند. (جعلنا ربّك )
7 تنها راه پيروزى بر دشمن ، تمسّك به هدايت و نصرت الهى است . (كفى بربّك هادياً و نصيراً)
8 در برابر مخالفين ، بر خدا توكّل كنيم . (كفى بربّك هادياً و نصيراً)
9 پروردگار براى حمايت وهدايت كافى است ، دلبستن به ديگران چرا؟ (كفى بربّك هاديا)
10 انبيا نيز به هدايت الهى نيازمندند. (كفى بربّك هادياً)
11 انسان در درگيرى هاى حقّ و باطل ، به دو چيز نياز دارد: يكى هدايت و ديگرى قدرت . (هادياً و نصيراً)
12 هدايت و نصرت از شئون ربوبيّت خداوند است . (ربّك هادياً و نصيرا)
(32) وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْءَانُ جُمْلَةً وَحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَهُ تَرْتِيلاً
ترجمه :
و كسانى كه كفر ورزيدند، (بهانه ى ديگرى آورده و) گفتند: چرا (تمام ) قرآن يكجا بر او نازل نشده است ؟ (غافل از آن كه ما) اين گونه (نازل كرديم ) تا دل تو را به وسيله ى آن استوار كنيم و آن را به تدريج و آرامى بر تو خوانديم .
نكته ها :
O بهانه جويان ، هر لحظه بهانه ى جديدى مى گرفتند. گاهى مى گفتند: چرا به ما وحى نمى شود؟ گاهى مى گفتند: چرا فرشته وحى را نمى بينيم ؟ چرا پيامبر سرمايه و كاخ و طلا ندارد؟ و گاهى مى گفتند: چرا قرآن يكجا نازل نمى شود؟
در حالى كه قرآن داراى دو نزول است : يكى نزول دفعى كه در شب قدر بر قلب پيامبر نازل شده است و ديگرى نزول تدريجى كه به مناسبت هاى مختلف در طول بيست و سه سال نازل شده است .
آثار و دلايل نزول تدريجى قرآن :
1 نزول تدريجى ، عامل ارتباط دائمى و مستمرّ پيامبر اكرم با سرچشمه ى وحى و مايه ى استوارى او در راه است و بيانگر آن است كه رسالت يك جرقّه ى مقطعى نيست .
2 دينِ زنده و جامع آن است كه با حوادث و مناسبت ها ارتباطى نيرومند داشته باشد، و حوادث و مناسبت ها هم به مرور پيدا مى شود، نه يكدفعه .
3 انجام همه ى اوامر و ترك همه ى نواهى يكدفعه براى عموم مردم سخت بود وسبب عُسر و حَرَج مى شد.
4 چون هر سوره و آيه ى قرآن به تنهايى يك معجزه است ، بنابراين نزول تدريجى آن به منزله ى چندين معجزه ى پى در پى و هر معجزه اى مايه ى تسلّى قلب پيامبر در برابر آزار دشمنان است .
5 نزول هر آيه به مناسبت نيازى كه پيدا مى شود با نزول همه ى آيات بدون در نظر گرفتن نيازها، تفاوت بسيار است .
6 بعضى آيات پاسخ سؤ الات مردم است ، پس اوّل بايد سؤ الش مطرح شود تا بعد آيه اى درپاسخ آن نازل شود.
7 بعضى آيات و احكام براى مدّتى معيّن نازل شده است ، لذا بايد آيه ى ناسخ نازل شود.
ترتيل چيست ؟
# پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: ترتيل آن است كه قرآن را با بيان روشن بخوانيد، (نه مثل شعر، نه مثل نثر)، هنگام برخورد بر لطايف آن توقّف كنيد، روح و دل خود را صفا دهيد و هدف شما در تلاوت ، رسيدن به آخر سوره نباشد.(299)
# حضرت على عليه السلام فرمود: مراد از ترتيل ، رعايت موارد وقف و اداى حروف است .(300)
# امام صادق عليه السلام فرمود: ترتيل ، يعنى زيبا و آرام خواندن قرآن ، مكث كردن در آن و پناه بردن به خداوند در هنگام تلاوت آيات مربوط به آتش و عذاب ، و دعا كردن هنگام برخورد با آيات بهشت و درخواست بهشت از خداى مهربان .(301)
پيام ها :
1 رهبر بايد قلبى مطمئن ، استوار وآرام داشته باشد. (لنثبّت به فؤ ادك )
2 نتيجه ى تربيت نبوى آرامش دلهاست ، نه تعليم و كسب اطلاعات . (لنُثبّت به فؤ ادك )
3 آموزش و تربيت بايد تدريجى باشد. (و رتّلناه ترتيلا)
(33) وَلاَ يَاءْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلا جِئْنَكَ بِالْحَقِّ وَاءَحْسَنَ تَفْسِيراً
ترجمه :
و هيچ مَثَلى (از بهانه ها و طعنه ها) براى تو نياورند، مگر آن كه پاسخ به حقّ و بهترين بيان را براى تو آورديم .
نكته ها :
O قرآن كريم در اين آيه خطاب به پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: حرف مخالفان ، يا باطل است كه ما در برابر آن براى تو سخن حقّ مى آوريم و يا حقّ است كه ما سخن بهتر و جامع تر از حقّ آنان براى تو بازگو مى كنيم .
پيام ها :
1 قرآن ، كتاب جامعى است و به همه ى ايرادها پاسخ مى دهد. (و لاياءتونك بمثل الاّ جئناك بالحقّ...)
2 انبيا با مخالفان درگير بودند و از راه استدلال با آنان رفتار مى كردند. (لاياءتونك بمثل الاّ جئناك بالحقّ...)
3 خداوند از انبيا دفاع مى كند و در برابر سخنان باطل كفّار، كلام حقّ را مطرح مى كند. (و لا ياءتونك بمثل الاّ جئناك )و نفرمود: ((جئتَ))
4 سخن و ادلّه ى مخالفان استحكام ندارد. (بمثل )
5 حقّ بر باطل پيروز است . (لا ياءتونك ... الا جئناك بالحق و احسن تفسيراً)
6 هدف انبيا، استقرار حقّ است . (جئناك بالحق )
7 سخن بايد منطقى و حقّ باشد. (جئناك بالحق )
8 علم و سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از جانب خداست . (جئناك ...)
9 گفتار و اعتراض ديگران را با كلام بهتر جواب دهيم . (و احسن تفسيرا)
(34) اءَلَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَلَى وُجُوهِهِمْ إِلَى جَهَنَّمَ اءُوْلََّئِكَ شَرُّ مَّكَاناً وَ اءَضَلُّ سَبِيلاً
ترجمه :
كسانى كه بر صورت هاشان به سوى جهنّم محشور مى شوند، آنان بدترين مكان را دارند و منحرف ترين راه را مى روند.
پيام ها :
1 تحقير انبيا، سبب تحقير خود در قيامت است . (يحشرون على وجوههم )
2 گمراه ترين مردم كسانى اند كه در برابر انبيا اشكال تراشى مى كنند. (اضلّسبيلا)
(35) وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا مُوسَى الْكِتَبَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ اءَخَاهُ هَرُونَ وَزِيراً
ترجمه :
و همانا به موسى كتاب (تورات ) داديم وبرادرش هارون را كمك وهمراه او قرار داديم .
(36) فَقُلْنَا اذْهَبَآ إِلَى الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِايَتِنَا فَدَمَّرْنَهُمْ تَدْمِيراً
ترجمه :
پس به آن دو گفتيم : (براى اتمام حجّت ) به سوى قومى كه آيات مارا تكذيب كردند برويد. آنگاه آنان را (به خاطر عنادشان ) به سختى قلع وقمع كرديم .
نكته ها :
O كلمه ى ((تَدمير)) از ((دمار))، به معناى هلاكت اعجاب انگيز است .(302)
O شيوه هاى تبليغ و تربيت در قرآن متفاوت است ؛ در يك جا مى فرمايد: بايد به سراغ منحرفان رفت ، (اِذهبا)و در جاى ديگر مى فرمايد: بايد فرمان داد تا آنان خود حاضر شوند و غرورشان شكسته شود. چنانكه حضرت سليمان به ملكه ى سباء چنين فرمان داد: (و آتونى مسلمين )(303) يعنى با تسليم كامل ، در برابر ما حاضر شويد.
پيام ها :
1 تا با كتاب آسمانى اُنس نگيريم ، حقّ تبليغ به ديگران را نداريم . (آتينا موسى الكتاب ... اذهبا)
2 جانشين انبيا را نيز بايد خداوند تعيين كند. (جعلنا معه اخاه ...)
3 در مسئوليّت هاى بزرگ ، به وجود وزير وهمكار نياز است . (جعلنا معه اخاه هارون وزيرا)
4 در برخى از دوره ها، انبيا متعدّد بودند، ولى رهبر يكى بود. (هارون وزيرا)
5 در تبليغ ، گاهى بايد افرادى را اعزام كرد تا با هم تبليغ كنند. (اِذهبا)
6 اتمام حجّت با گمراهان لازم است . (اِذهبا الى القوم الّذين كذّبوا)
7 انكار ولجاجت مردم ، مانع لطف خداوند نيست . (پيامبر را براى هدايت آنان مى فرستد) (اذهبا الى القوم الّذين كذّبوا)
8 تكذيب پيامبر، تكذيب خداست . (كذّبوا بآياتنا)
9 نتيجه ى تكذيب حقّ، قلع و قمع شدن است . (فدمّرناهم )
10 نقل تاريخ و سرگذشت كفّار قبل و بيان هلاكت آنان ، زمينه اى براى هشدار و نهى از منكر كفّار امروز است . (فدمّرناهم )
(37) وَقَوْمَ نُوحٍ لَّمَّا كَذَّبُواْ الرُّسُلَ اءَغْرَقْنَهُمْ وَجَعَلْنَهُمْ لِلنَّاسِ ءَايَةً وَ اءَعْتَدْنَا لِلظَّلِمِينَ عَذَاباً اءَلِيماً
ترجمه :
و قوم نوح كه پيامبران را تكذيب كردند، غرق نموديم و آنان را براى مردم (تاريخ ) عبرت قرار داديم و براى ستمكاران عذابى دردناك آماده نموديم .
پيام ها :
1 تكذيب يك پيامبر به منزله ى تكذيب همه ى پيامبران است . (و قوم نوح لمّا كذّبوا الرّسل )
2 تاريخ ، درس عبرت است . (جعلناهم للناس آية )
3 سرنوشت انسان ها به دست خودشان است . (كذّبوا... اغرقناهم )
4 تكذيب انبيا، ظلم است . (و اعتدنا للظالمين )
5 تكذيب انبيا، هم قهر دنيوى دارد، (اغرقنا)هم عذاب اُخروى . (عذاباً اليماً)
(38) وَعَاداً وَثَمُودَاْ وَاءَصْحَبَ الرَّسِّ وَقُرُونا بَيْنَ ذَلِكَ كَثِيراً
ترجمه :
و قوم عاد و ثمود و اصحاب رَسّ و نسل هاى فراوان ميان آنان را (هلاك كرديم ).
(39) وَكُلاًّ ضَرَبْنَا لَهُ الاَْمْثَلَ وَكُلاًّ تَبَّرْنَا تَتْبِيراً
ترجمه :
و براى هر يك نمونه هايى (براى پند گرفتن ) آورديم (و چون عبرت نگرفتند) همه را به سختى نابود كرديم .
نكته ها :
O ((قُرون )) جمع ((قَرن ))، در اصل به معناى جمعيّتى است كه در يك زمان با هم زندگى مى كنند و به چهل تا صد سال هم يك قرن گفته اند. ((تتبير)) از دست دادنِ بزرگى و سرنگون شدن است ، به صورتى كه به نابودى و هلاكت كشيده شود.(304)
اصحاب رسّ چه كسانى بودند؟
O درباره ى قوم ((رَسّ)) در تفاسير مطالب زيادى آمده است از جمله : آنان همان قوم شعيب هستند، يا اين كه ((رَسّ)) شهرى است در ((يمامه ))، يا چاهى است در ((انطاكيه )) يا همان ((رود ارس )) است و يا غير آن ، ولى در كتاب ((عيون اخبار الرضا)) مى خوانيم :
امام رضا عليه السلام فرمود: شخصى از حضرت على عليه السلام درباره ى ((اصحاب رسّ)) پرسيد، امام عليه السلام پاسخ داد: بعد از طوفان نوح ، درختى به نام ((شاه درخت )) غرس شد. مردم (اين درخت را مقدّس مى دانستند و) در اطرافش دوازده قريه بنا كردند. نام قريه ها به نام ماه هاى ايرانى بود: فروردين ، ارديبهشت ، خرداد تا دوازده ماه ، آنان هر ماه در يكى از قريه ها جشن وعيد مى گرفتند، البتّه در قريه ى اسفند، عيدشان با شكوه تر بود و جمعيّت بيشترى جمع مى شدند. در آن مراسم جشن ، درختى را آتش مى زدند و همين كه دودش بالا مى رفت به گريه و زارى مى افتادند.
خداوند پيامبرى براى آنان فرستاد و آنان را ارشاد كرد، او را تكذيب كردند، پيامبرشان نفرين كرد و آن درخت مقدّسشان خشك شد. پس از آن چاه عميقى حفر كردند و پيامبر خدا را در آن افكندند و او را اين گونه به شهادت رساندند.(305)
و در نهج البلاغه مى فرمايد: ((اءينَ اصحابُ مدائن الرّس الّذين قَتلوا الانبياء))
پيام ها :
1 سنّت الهى فرستادن رسولان براى هدايت مردم و هلاكت تكذيب كنندگان آنان بوده است . (كذّبوا الرسل اغرقناهم ... و عادا و ثمودَ...)
2 خداوند با همه ى اُمّت ها اتمام حجّت كرده است . (و كلاً ضربنا له الامثال )
3 قهر و غضب خداوند بر كفّار، يكى از سنّت هاى الهى است . (و كلاً تبّرنا تتبيرا)
(40) وَلَقَدْ اءَتَوْاْ عَلَى الْقَرْيَةِ الَّتِى اءُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ اءَفَلَمْ يَكُونُواْ يَرَوْنَهَا بَلْ كَانُواْ لاَ يَرْجُونَ نُشُوراً
ترجمه :
همانا (مشركان مكّه به هنگام مسافرت به شام ) بر منطقه اى كه باران بلا بر آن باريده بود (و سنگباران شده بودند) گذر كردند. آيا آن را نمى ديدند (تا پند گيرند؟) چرا، (منطقه ى قوم لوط را ديدند ولى عبرت نگرفتند زيرا) آنان به قيامت و رستاخيز اميد و ايمانى نداشتند.
نكته ها :
O مراد از قريه اى كه باران بلا بر آن باريده ، قريه ى قوم لوط است كه بارانى از سنگ بر آن باريد، و به فرموده ى امام باقر عليه السلام نام منطقه ى آنان ، ((سدوم )) بوده است .(306)
پيام ها :
1 آثار باستانى مى تواند وسيله ى عبرت باشد. (اءفلم يكونوا يرونها) (نقل تاريخ و بيان سرگذشت گمراهان ، زمينه اى براى تبليغ ، تربيت و نهى از منكر است .)
هر كه ناموخت از گذشت روزگار
هيچ ناموزد زهيچ آموزگار
2 گردنكشى در برابر حقّ و استمرار بر كفر، مانع دريافت حقّ است . (افلم يكونوا يرونها بل كانوا لا يرجون )
3 تنها كسانى كه نور اميد در دل دارند وقيامت را باور دارند، از حوادث و جرقه ها استفاده مى كنند. (بل كانوا لا يرجون نشورا)
(41) وَإِذَا رَاءَوْكَ إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلا هُزُواً اءَهَذَا الَّذِى بَعَثَ اللّهُ رَسُولاً
ترجمه :
و هرگاه (كفّار) تو را ببينند، جز به مسخره ات نگيرند، (حرف آنان اين است كه ) آيا اين همان كسى است كه خداوند او را پيامبر قرار داده است ؟
پيام ها :
1 كسى كه لجاجت و غرور دارد، حقّ را نمى پذيرد. (الا هزواً)
2 تمسخر وتحقير انبيا، شيوه ى دائمى كفّار است . (و اذا راءوك ... اءهذا الّذى ...)
3 كفّار با انكار شخص پيامبر، رسالت را زير سؤ ال مى بردند. (اءهذا الّذى بعث ...)
(42) إِن كَادَ لَيُضِلُّنَا عَنْ ءَالِهَتِنَا لَوْلاَ اءَن صَبَرْنَا عَلَيْهَا وَسَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذَابَ مَنْ اءَضَلُّ سَبِيلاً
ترجمه :
اگر ما بر پرستش بت ها مقاومت نمى كرديم ، نزديك بود كه (اين شخص ) ما را از خدايانمان منحرف كند. آن گاه كه عذاب را ببينند خواهند دانست كه چه كسى گمراه تر است .
پيام ها :
1 مشركين به تاءثير سخنان پيامبر اسلام اعتراف دارند. (ليضلّنا عن آلهتنا)
2 گاهى انسان چنان واژگون فكر مى كند كه هدايت را گمراهى مى پندارد. (ليضلّنا عن آلهتنا)
3 كسانى كه يك خداى با شعور را نپذيرند، چندين بت بى شعور را به عنوان خدا خواهند پذيرفت . (آلهتنا)
4 صبر و مقاومت در همه جا ارزش نيست ، گاهى يكدندگى و لجاجت است ، همچون صبر و مقاومت در گمراهى و انحراف . (صَبَرنا)
5 برنامه هاى اسلام ، انسان هاى غير لجوج را جذب مى كند وتنها لجوجان محروم مى مانند. (لولا اءن صَبَرنا عليها)
(43) اءَرَءَيْتَ مَنِ اتَّخَذَإِلَهَهُ هَوَيهُ اءَفَاءَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلاً
ترجمه :
آيا كسى كه هواى نفس خود را معبود خود قرار داده است ديده اى ؟ آيا تو مى توانى وكيل او باشى (و به دفاع از او برخيزى و او را هدايت كنى )؟
نكته ها :
O به هر معبودى غير از حقّ، هوى گفته مى شود.(307)
هوى پرستى از نظر قرآن و روايات :
# هواپرستى ، سرچشمه غفلت است . (و لاتُطِع مَن اءغفَلنا قَلبه عن ذِكرنا واتّبع هَواه )(308)
# هواپرستى ، سرچشمه ى كفر است . (مَن لا يؤ من بها و اتّبع هَواه ) (309)
# هواپرستى ، بدترين انحراف است . (و مَن اءضلّ ممّن اتّبع هَواه ) (310)
# هواپرستى ، مانع قضاوت عادلانه است . (فَاحكُم بين النّاس بالحقّ و لا تتّبع الهَوى )(311)
# هواپرستى ، سرچشمه ى فساد است . (لو اتّبَع الحقّ اءهوائهم لفَسدتِ السّموات والارض )(312)
# هواپرستى ، سرچشمه ى غصّه هاست .
# هواپرست ، ايمان ندارد.
# هواپرست ، بى عقل است .
# آغاز فتنه ها پيروى از هوسها و ايجاد بدعت ها مى باشد.
# هوا وهوسها انسان را كر وكور كرده وقدرت تشخيص حقّ از باطل را مى گيرد.
# شجاع ترين مردم كسانى هستند كه بر هوس هاى خود غلبه كنند.
# پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: هوى را بدان سبب هوى ناميده اند كه صاحب خود را فرو مى افكند.(313)
پيام ها :
1 ريشه ى بت پرستى ، هواپرستى است . (صبرنا على الهتنا اتّخذ الهه هواه )
2 خداجويى در فطرت هر انسانى وجود دارد، لكن او در مصداق و يافتن حقّ گرفتار اشتباه مى شود. (اتّخذ الهه هواه )
3 انبيا مسئوليّتى در هدايت اجبارى هواپرستان ندارند. (اءفاءنت تكون عليه وكيلا)
4 انسان داراى اختيار است . (اءفاءنت تكون عليه وكيلا)
5 تربيت و ايمان بايد بدون اجبار و اكراه باشد. (اءفاءنت تكون عليه وكيلا)
(44) اءَمْ تَحْسَبُ اءَنَّ اءَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ اءَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلا كَالاَْنْعَمِ بَلْ هُمْ اءَضَلُّ سَبِيلاً
ترجمه :
آيا گمان مى كنى كه اكثر كفّار (حقّ را) مى شنوند و (در آن ) مى انديشند؟ آنان جز مانند چهارپايان نيستند، بلكه گمراه ترند. (زيرا ارزش انسان به تعقّل و بينش اوست ).
نكته ها :
O قرآن به هنگام انتقاد از كفّار، كلمه ى اكثر را به كار مى برد تا حساب آن دسته را كه هدايت مى شوند از باقى جدا كند.
O سؤ ال : چرا انسان منحرف از چهارپايان بدتر است ؟
پاسخ : 1 حيوان نمى تواند بيش از آنچه كه هست رشد كند، ولى انسان مى تواند و زمينه و امكانات رشد كاملاً براى او فراهم است .
next page
fehrest page
back page