-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 101
تاريخ: 22/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم
دعوت اسلامى به آنجا رسيد كه تمام اقشار ملت لبيك گفتند
بسم الله الرحمن الرحيم
ما به پيروزى از انبيا عظام سلام الله عليهم از صفر شروع كرديم، انبيا عليه السلام براى دعوت و قيام بر ضد طاغوت از صفر شروع مىكردند و دعوتهاى بزرگ آنها از واحد واحد شروع مىشد تا گروه گروه جمع مىشدند. آن روزى كه ما دعوت بر ضد طاغوت را شروع كرديم، صفر بوديم، گروههاى مسلمين و اقشار ملت ما در اختناق عظيم بودند و جرات نفس كشيدن نداشتند. ما از صفر شروع كرديم و به دعوت اسلامى مردم را خوانديم و اين قطره واحد قطرهها شد و قطرهها سيل و سيل دريا. اين درياى بزرگ با قدرت ايمان در مقابل تمام قدرتهائى كه بر ضد اسلام و بر ضد انقلاب بودند در هم شكست. دعوت اسلامى ما به آنجا رسيد كه تمام اقشار ملت لبيك گفتند، از دانشگاهى، بازارى، دهقان، كارگر، نظامى، ارتشى به ما پيوستند چون دعوت، دعوت الهى بود، دعوت براى خدا بود، قيام قيام اسلامى بود، مردم به اسلام علاقه داشتند و دارند، به آنجا رسيد كه الان در همين محضر گروههاى مختلف از بلاد مختلف برادروار با هم مجتمع و همه پشتيبانى خودشان را از نهضت اسلامى و از جمهورى اسلامى ملت ما در تمام اقشارى كه دارد، از مركز تا آخرين نقطه مرزها يكدل و يك جهت از پيروزى اسلام خوشحال و پشتيبانى خودشان را اعلام مىكنند و ما با پشتيبانى ملت بزرگ اسلام به پيش مىرويم و دست جنايتكاران را قطع كرديم و ريشههاى گنديده آنها را قطع خواهيم كرد. اين قدرت اسلام است، اين قدرت ايمان ملت است، اين بيدارى ملت است كه در سايه قرآن كريم و تعليمات اسلام بپا خاسته است. مستضعفين بپا خاستهاند و مقابل مستكبرين ايستادهاند، چنانكه در طول تاريخ انبياء با مستضعفين بپا خاستند و با مستكبرين مبارزه كردند و آنها را شكست دادند. ملت مستضعف ما به تبعيت از تعليمات اسلام و قرآن كريم، دعوت اسلامى را لبيك گفت و هر چه رنج و زحمت ديد مصممتر شد و هر چه شهيد داد مصممتر شد.
شهادت عزت و حيات ابدى است
امروز كه براى تسليت در مرگ يكى از عزيزان ما و در ترور يك نفر دانشمند اينجا مجتمع شدهايد، آگاهانه، مصممانه اراده داريد كه بر ضد طاغوت و استعمار و استكبار مبارزه را ادامه بدهيد.
صحيفه نور ج 9 صفحه 102
برادران من! خواهران من! عزيزان من! مصمم باشيد، از ترور نترسيد، از شهادت نترسيد و نمىترسيد. شهادت عزت ابدى است، حيات ابدى است. آنها از شهادت بترسند و از مردن بترسند كه مردن را تمام مىدانند و انسان را فانى، ما كه انسان را باقى مىدانيم و حيات جاودانه را بهتر از اين حيات مادى مىدانيم، براى چه بترسيم. من از همه طوايف مختلفى كه در اينجا از عشاير، از نظاميان، از بانوان، از فرهنگيان كه در اينجا مجتمع هستند، از تمام آنها تشكر مىكنم و سلامت و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى خواستارم.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 103
تاريخ 22/6/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و علماى منطقه 10 تهران
همه مجتمعاند به يك مقصد كه آن مقصد اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
ما گرفتارىهايمان يكى دو تا الان نيست، گرفتارى خيلى زياد است و تقريبا بايد گفت كه دستجات مختلف هماهنگ نشدهاند در صورتى كه آنكه لازم است هماهنگى است. اين نه تنها در مثلاً دولت و ملت بلكه خود گروههاى ملى هم باز هماهنگ نشدهاند يعنى آن هماهنگى كه بود كم كم دارد از دست مىرود و همين طور در خود قشر خودمانى و آقايان خودشان در حال انقلاب يك حال خوبى پيدا شده بود يعنى البته هر انقلابى اينطور است يك وحدت كلمهاى و توجه خاص به مقصد، همه مجتمعاند به يك مقصد كه آن مقصد اسلامى بود و دفع شر اجانب (شاه سابق و امثال ذلك) هماهنگى خوبى بود و با همان هماهنگى اين مسائل ابتدائى حل شد يعنى يك مطلبى كه در دنيا كسى احتمالش را نمىداد و در اينجا هم اكثرا يا همه احتمال اينكه يك همچو قضيهاى واقع بشود و يك ملتى كه دست خالى دارد، اين غلبه بكند به يك قدرتهائى كه نه فقط قدرت شيطانى خود دستگاه بلكه همه قدرتها و نه فقط قدرت آمريكا و مثلاً امثال آن بلكه قدرتهاى خود دولتهاى اسلامى همه اينها پشتيبانى مىكردند منتها بعضى به صراحت و بعضى به طور ديگر، در عين حال اين هماهنگى كه در بين ملت و بين قشرهاى روحانى همه پيدا شد بر اين مشكلات بسيار عظيم غلبه كرد و تا اينجا آمد، تا اينجا كه رفع شر آنها شد به حسب مهم اگر هم باشد، يك چيز با اهميتى ديگر نيست و اينها هم رفع مىشود انشاء الله.
تبليغات مسموم به منظور منعزل ساختن روحانيت از امور سياسى و اجتماعى
و آن چيزى كه مهم است در نظر من و وظيفه ماست و سنگينىاش بيشتر به عهده خود روحانيون است و آن اين است كه جمهورى، اسلامى است همه هم راى دادهاند كه جمهورى اسلامى، در جمهورى اسلامى اگر يك وقت خداى نخواسته بر خلاف موازين عملى بشود، به طورى كه خداى نخواسته يك وقت جبهه و وجهه اين جمهورى مشوه در خارج جلوه كند خصوصا كه دشمنهاى اسلام و دشمنهاى روحانيت زيادند و در صدد اين هستند كه يك مطلبى ببينند و اين مطلب را بزرگش كنند و بزرگتر كنند تا اينكه بلكه اين اسلاميت را هم به مردم خارج چيز بكنند كه جمهورى اسلامى هم همين است مثل نظام شاهنشاهى مىماند، چنانچه خوب، الان - اقلام - قلمهاى خارجىها الان مدتهاست
صحيفه نور ج 9 صفحه 104
كه به كار افتاده است و همين مسائل را ديكتاتورى عمامه و عبا و قبا و اين بدتر از آن ديكتاتورى است البته ما نمىتوانيم كارى بكنيم كه آنها براى ما چيزى ننويسند و نگويند مگر اينكه تسليم بشويم و همه چيزهائى كه داريم تسليمشان كنيم اما بعد از اينكه آنها را ما خلع كرديم همه چيزشان را و دستشان را از مخازن ملت كوتاه كرديم ديگر نبايد ما خيال اين معنا را بكنيم كه آنها ديگر صحبتى نكنند، آنها صحبت مىكنند، هر كارى هم ما بكنيم آنها اشكالاتشان را مىكنند و حرفهايشان را مىزنند لكن مهم اين است كه ما بهانه دست ندهيم. ما يك گرفتارى با خود ملت داريم يك گرفتارى هم با خارجىها. در بين خود ملت هم اشخاص زيادى هستند كه از اينكه الان روحانيون يك كارهاى جزئى دستشان آمده است ناراحتند، اينها بسياريشان مىگويند كه روحانيت برود مسجد نمازش را بخواند و برود سراغ كارش كارها دست ما باشد من از حبس كه بنا بود بيايم، آمدند گفتند كه شما بيائيد آن اتاق برويد، يك اتاق بسيار بزرگى و مجللى بود ما رفتيم آنجا ديديم كه آن رئيس سازمان آنوقت كه حالا هم كشتندش حسن پاكروان آنجاست و مولوى ايشان شروع كرد صحبت كردن كه سياست يك امرى است كه دروغ گفتن است، خدعه كردن است، فريب دادن است، از اين چيزها الفاظ جور كرد و آخرش هم گفت پدر سوختگى است و اين را شما بگذاريد براى ما. من به او گفتم كه اين خوب مال شما هست، به اين معنا اگر سياست است خوب شما، مال شماست. اين همين را برداشتند در روزنامهها نوشتند كه ما تفاهم كرديم با فلانى در اينكه در سياست دخالت نكند و من هم وقتى آمدم بالاى منبر گفتم كه مطلب اين بود اينها الان مىخواهند بگويند كه سياست، يك همچو مسائلى است و علما اعلام (كه نبايد خدعه بكنند، نبايد فريب بدهند، نبايد چه) اينها تشريف ببرند مسجد و عبايشان را سرشان بكشند بروند مسجد و نماز بخوانند و خوب مثلاً دو تا مساله شرعى در همان حدود مسائل شرعى را براى مردم بگويند و برگردند منزلشان خيلى هم محترم هستند و ما هم به آنها احترام قائل مىشويم و مملكت را واگذار كنند به ما، آنها اهلش نيستند و ما هستيم كه مملكت را بايد اداره بكنيم. اين منطق اينهاست به حسب واقعش و بسيارى از اينها از اسلام مىترسند و از شماها هم كه مىترسند به عنوان اينكه شما هم مبين اسلام هستيد و مىخواهيد كه اسلام را در خارج محقق كنيد. اينها قبل از اينكه اين نهضت پيدا بشود به طور علمى مىترسيدند خارج و داخل همهشان از اسلام و از كسانى كه وابسته به اسلامند كه در راسش شما هم هستيد، از اين جهت كوشش كردند در اينكه همه اديان را در نظر مردم كوچك كنند و برسند به اسلام و اسلام را همرديف كنند با آن، در نظر تودههاى مردم اسلام را مشوه نمايش بدهند، اديان به طور كلى مىگويند، مىگفتند اديان افيون جامعه است. منظورشان هم اين بود كه اديان آمدهاند، اديان را اين قلدرها و سرمايه دارها و سلاطين و روسا درست كردهاند براى اينكه مردم را خوابشان كنند مثل افيونى كه به مردم مىدهند تخدير مىشوند، مردم را تخدير كنند، تا اينكه آنها هم مال مردم را بخورند و اينها در خواب باشند. اديان را اينطور نمايش مىدادند. آخوندها را هم، اينها دربارى هستند، اينها انگليسى هستند، خود انگليسىها اينطور القا مىكردند كه بگويند انگليسىاند، اينها دربارى هستند، اين آخوندها چه هستند. اين را، قصه را من مكرر گفتهام من و آقاى حائرى، آقا مرتضى حائرى
صحيفه نور ج 9 صفحه 105
و آقاى حائرى اخويشان، آقاى حاج آقا مهدى در اتوبوس بوديم نمىدانم در چند سال پيش از اين و از يك جائى مىآمديم طرف جنوب شهر و آنجاها در آن اتوبوس يك عدهاى بودند يكيشان شروع كرد صحبت كردن گفت كه من مدتها بود كه اين هيكلها را نديده بودم (آن زمانى بود كه زمان قدرت رضا شاه شايد آخرهاى رضا شاه حالا يادم نيست درست) گفت من مدتها بود اين هيكلها را نديده بودم. (مقصودش ما سه نفر معمم بوديم) اينها را انگليسىها درست كردهاند در نجف وقم جمعشان كردهاند و اينها از عمال آنها هستند. يك شرح اين طورى. ما هم صحبتى نكرديم، سكوت كرديم. وضع اينطور بود و هست. حالا هم كه مىخواهند شما را چيز بكنند كه يك جورى بكنند كه از زندگى روز و از احتياجات مسلمين منعزل كنند، شما برويد سراغ يك كارهاى ديگر و آن قاطر چموش لگد زن، از آن ما مقصود آنها اين است و ممكن است كه ما يك وقتى خداى نخواسته به آنها فرصت بدهيم، به آنها بهانه بدهيم، اين بهانه اسباب اين بشود كه آنها با قلمهايشان شروع كنند بر ضد شماها نوشتن، گفتن و مهم همان است كه اينها نمىخواهند كه اسلام در خارج تحقق پيدا بكند، از اسلام مىترسند خصوصا حالا كه به مشاهده ديدند. يك وقتى همان قضيه، قضيه علمى بود و آن مسائل را كه پيش مىآوردند و تبليغات سوئى كه مىكردند براى همان مساله علمىاش بود كه مىگفتند اگر اسلام پيدا بشود، چه مىشود، اگر روحانيون قدرت پيدا كنند چه خواهد شد. در اين نهضت اينها بالعيان ديدند كه مساله همين است كه اسلام همچو قدرتى دارد كه با دست خالى بر قدرتهاى بزرگ غلبه مىكند و روحانيون هم همچو مردمى هستند كه اين ملت پشت سرشان ايستاده و هر كارى مىخواهند، هرامرى مىكنند عمل مىكنند، حالا كه بالعيان اين مطلب را مشاهده كردند حالا خوفشان صد چندان شده است و دست و پا مىزنند به اينكه شماها را آلوده بكنند و پيش ملت باز شماها را يك طورى بكنند كه مردم از شما روگردان بشوند و شما را هم بگويند كه اينها تا حالا چيزى دستشان نبود حالا كه دستشان آمده اينها هم همانها هستند مطلب اينها اين است كه بگويند اين روحانيون تا حالا كارى دستشان نبود حالا هم كه كار دستشان آمده است اينها هم همان مسائل هست و همان كارها را دارند انجام مىدهند. اگر يك قدم كج گذاشته بشود، اين يك قدم كج را صد مقابل اينها عرضه مىكنند و در كتابشان يا در مقالاتشان يا در روزنامههايشان مىنويسند و در خارج بيشتر و در داخل هم كه ديروز يكى از خبرنگارهائى كه مىخواست يك كتابى بنويسد مدتى بود كه به من يك نفر از آقايان پيشنهاد مىكرد كه اين بيايد اينجا و شما را ببيند و صحبت بكنيد با او و مسائل را بگوئيد اين مىخواهد كتاب بنويسد (خارجى بود، زن هم بود) و اين مسائلى از شما سوال مىكند و جواب دهيد و از جمله حرفهايى كه زد اين بود كه من وقتى شما را دارم مىبينم، مىبينم كه يك آدم آرامى هستيد، به نظر نمىآيد كه شما يك آدم چهاى باشيد لكن در خارج شما را يك طور ديگرى دارند معرفى مىكنند. خوب البته من اين را مىدانستم كه خارج مىگويند هيتلر است. همين امروز هم براى من يكى عكسى آوردهاند هيتلر ايستاده و دستهايش را كمرش زده يك عدهاى هم سر، اينطور عكس انداختهاند من هم آن بالا شمشير را كشيدهام براى اينكه گردنها را بزنم. من به ايشان گفتم خوب من اينها را كه شنيده ام، شنيدهام كه
صحيفه نور ج 9 صفحه 106
گفتهاند كه فلانى امر كرده است كه پستانهاى زنها را ببرند، شما هم كه حالا اينجا هستيد خوب برويد توى مردم اين را بپرسيد از مردم كه چه هست قصه بعد به او گفتم كه ما گفت شما راجع به اينكه آنها اينجور مىنويسند متاسف نيستيد؟ گفتم از جهتى من متاسفم و آن اينكه چرا بايد يك انسانى كه بايد انسانيت داشته باشد اينقدر انحراف داشته باشد كه يك چيزى كه هيچ نيست، اين براى منافعش آنطور چيزها بنويسد، از اين جهت البته تاسف است و اسلام آمده است براى اينكه همه مردم را ارشاد كند، ارشاد به راه راست كند و از اينكه مردم اينطور هستند من البته متاسفم اما از يك طرف ديگر ما توقع بايد نداشته باشيم كه براى ما اينها را ننويسند براى اينكه ما دست آنها را از منافعشان كوتاه كرديم آنها چشمشان دوخته شده بود به منافع اينجا و ماها، آقايان ملت ايران دستشان را كوتاه كردند، وقتى دستشان را كوتاه كردند ما ديگر توقع نداشته باشيم كه آنها مدح ما را بكنند. آنها بايد بگويند، هر چه مىخواهند بگويند ما بايد راه خودمان را برويم.
حيثيت روحانيت الان بستگى به اعمال ما دارد
مقصود من از اين اطاله كلام اين است كه عرض كنم كه همانطورى كه مقام شما و پست شما يك پست شرافتمند بزرگى است، مسؤوليتتان هم يك مسؤوليت بزرگى است. به همان اندازه كه مقام شما بالاست مسؤوليتتان هم زياد است. اگر يك وقتى مثلاً فرض بفرمائيد يك كميتهاى تحت نظر بعضى از آقايان باشد و در آنجا يك شخص نابابى باشد و يك كارى انجام بدهد كه بر خلاف باشد آنهائى كه مىخواهند مناقشه بكنند با ما، نمىگويند كه يك شخص نابابى در اين كميته بود، آقا خودش خوب است اما آن شخص ناباب اين كار را كرد مىگويند آخوندها اين كار را كردند. آنها به آخوند نسبت مىدهند نمىگويند كه اين كميته اينطور است مىگويند آخوند است، اينطور است حيثيت روحانيت الان بسته بهاعمال ما، هميشه بود. اما حالا بيشتر است، هميشه در زمان طاغوت بود، ما هم هيچ كاره بوديم شما هم هيچ كاره بوديد و تحت فشار ظلم بوديد و مظلوم محبوب است، مظلوميت محبوبيت مىآورد. حالائى كه جمهورى شده اسلام و اسلامى و رژيم طاغوتى از بين رفته و رژيم اسلامى انسانى بناست باشد و شما هم متصدى يك امورى هستيد براى اينكه كمك بكنيد به اين نهضت و بحمدالله با كمك اين طبقه است كه اين كارها دارد انجام مىگيرد. الان آنطور نيست كه اگر يك كارى آنوقت مىشد مردم از باب اينكه شما مظلوم باشيد مظلوم بوديد و محبوب شده بوديد مردم مناقشه نمىكردند، اما امروز آن وضع ديگر نيست، امروز مناقشه مىكنند. اگر يك كميتهاى كه بعضى از آقايان مثلاً در آن رياست دارند يك نفرى در آنجا يك كار خلافى بكند، كميته را مطلقا و چون با اهل علم مخالفند، اهل علمى كه در آن كميته هست بالخصوص او را و سرايت مىدهند به همه مااصلا آخوند اين طورى هست، آخوند جماعت اصلش اين طور است، شلوغكار است، اينها الان يك چيزى دستشان افتاد بنا كردند شلوغ كردن، اين جماعت اصلا اين طورى هستند!! مردم هم وقتى تبليغات زياد بشود مردم هم خيلىها باورشان مىآيد. من شاهد بودم در زمان رضاخان و شايد هيچ يك از شماها
صحيفه نور ج 9 صفحه 107
يادتان نباشد من يادم است آن مسائل يعنى از اولى كه آمد و كودتا كرد تا حالا همه مسائل را من شاهد بودم تبليغاتى كه اينها كردند در ملت تاثير كرده بود با اينكه مىديدند كه اينها چه جنايتى مىكنند ولى تبليغاتشان قوى بود و در بعضى از قشرهاى ملت هم تاثير كرد. اين قصه را من كرارا گفتم و چون در قلب من يك امر ناراحت كنندهاى بود حالا هم عرض مىكنم مرحوم شيخ عباس تهرانى رحمه الله تعالى ايشان فرمودند كه من از اراك مىخواستم بيايم قم، رفتم كه اتومبيلى سوار بشوم كرايه كنم و بيايم، آن شوفر اتومبيل گفت كه ما عهد كردهايم دو طايفه را سوار اتومبيل نكنيم يكى آخوندها را، يكى هم فواحش را. اين وضع ما بود در زمان آن پدر، زمان پسر را همه يادتان هست كه چه بود و چه شد خوب حالا الحمدالله پدرش كه رفت و خودش هم كه رفت آنها ديگر برگشت ندارند لكن ما بايد توجه به اين معنا بكنيم كه حيثيت روحانيت و حيثيت اسلام الان بسته به كارهاى ماست. اگر ما كارمان يك كار صحيح مطابق با قواعد اسلام باشد هم حفظ روحانيت مىشود هم حفظ اسلام و اگر خداى نخواسته از ما ببينند كه باز مخالفتها شروع شد و باز اين بكش آن طرف و آن بكش آن طرف و اين كميته چه بكن، آن كميته چه، يك همچو مسائلى اگر از ما ديدند روحانيت حيثيتش را از دست مىدهد و با از دست دادن روحانيت حيثيت خود را، اسلام عقب نشينى مىكند. اينكه روحانيت را تا اينجا آورده همين طبقه بود مردم هم تبع همين هستند الان بسته به اعمال ماست يعنى مسؤوليتى كه الان به عهده ماست در اين زمان بيش از مسؤوليتى است كه به روحانيت زمان طاغوت بود و بيش از مسؤوليتى است كه به روحانيت در زمانهاى سابق بوده زمانهاى سابق اينطور مسائل اصلا مطرح نبود، مردم بودند و روحانيت بود و احكام خدا و اينها گاهى هم يك خان يك جائى چه مىكرده يا يك سلطانى جائى، اما اين مسائلى كه حالا طرح است نبوده اصلا حالا دنيا شده مثل يك عائله واحده، يك كلمه كه اينجا گفته مىشود فردا در همه ايران و آنجا هم كه موجهاى راديو و تلويزيون برود همه جا منعكس مىشود، در همه دهات و قصبات در همه خارج و داخل منعكس مىشود. ما اگر چنانچه به وظيفه اسلامى خودمان، روحانى خودمان عمل بكنيم، حيثيت روحانيت در يك همچو مقطع زمانى محفوظ مىماند و بيمه مىشود، براى بعد هم اگر در اين انقلاب ما پيروزى معنوى پيدا بكنيم اين پيروزى معنوى باقى مىماند و اگر خداى نخواسته در اين انقلاب ما پيروزى نداشته باشيم و حيثيت خودمان را از دست بدهيم بايد ديگر كنار برويم و فاتحه روحانيت را بخوانيم و دنبال آن فاتحه اسلام براى مدت طولانى، از اين جهت ما آنقدرى كه وظيفه داريم و آقايان وظيفه دارند بايد كوشش كنند كه هم خودشان را و هم آن كميتههائى كه در تحت نظارت آقايان هست و هم آن پاسدارهائى كه در تحت نظارت آقايان هست كوشش كنند كه همه اينها را به فرم اسلام در مىآورند، هر كس بيايد كميته را ببيند، مثل اينكه در يك مسجد رفته و همه چيزش اسلامى است، هر كس پاسبان را ببيند يك مرد مسلم متعهد ببيند اگر ما بتوانيم يك همچو كارى بكنيم كه اين كميتههايمان را و اين پاسدارهايمان را بتوانيم تهذيب كنيم، بتوانيم تربيت بكنيم، نصيحت بكنيم و مواظبت از روحيات آنها بكنيم و اينها را خوب تربيت بكنيم، در اين نهضت پيروزيم و پيروزى انشاءالله دائمى است و اسلام هم روسفيد از
صحيفه نور ج 9 صفحه 108
- روسفيد كه هست - روسفيد در مىآيد از آب.
ما بايد حيثيت اسلام و روحانيت را حفظ كنيم
بنابراين ما وظيفه داريم الان يعنى وظيفه الهى، شرعى، وجدانى و انصافى بر اين داريم كه ما بايد از خودمان شروع بكنيم و از خودمان كه شروع كرديم به آن چيزهائى كه مربوط به ما هست، به آن دستگاههائى كه مربوط به ما هست به آنها هم سرايت بدهيم و در نظرمان اين باشد كه تربيت كنيم جامعهاى كه 2500 سال در آن ظلم و ظلمات به سر برده و 50 و چند سال به اين ظلمات وحشتناك و جوانهاى ما را همچنان منقلب كرده بودند كه نسبت به شما يك نحوه ديگر فكر مىكردند، چنانچه شما هم نسبت به آنها يك طور ديگر فكر مىكرديد و هر دو فكر، فكرهاى وارداتى تبليغاتى بود، هم آنطورى كه دانشگاه درباره شماها فكر مىكرد يك مشت آخوند كه همين حرف ها و هم اين طورى كه شما نسبت به دانشگاه كه همچو به طور مطلق يك دسته فكلى نمىدانم كذا اين هر دو تبليغات بود كه جدا كنند طبقه جوانى كه بعدها بايد مقدرات يك مملكت را در دست بگيرد از شما جدا كنند. اصلا برنامه اين است كه شما را از طبقه فعال جوان جدا بكنند يعنى طبقهاى كه روشن هستند و مرجع امور خواهند شد و شما را هم از آنها و آنها را هم از شما و دو قوهاى كه دو قوه مفكره يك ملت هست، اينها را مقابل هم قرار بدهند تا كارهايشان همه خنثى بشود، نه دانشگاهى بتواند كار خودش را انجام بدهد كار صحيح و نه شما بتوانيد كار صحيح. شما را در مقابل هم قرار بدهند و خودشان هر كارى مىخواهند بكنند و ما راجع به آن قضاياى آنها بى تفاوت باشيم خودمان تو سر هم بزنيم. اين يك برنامه اى بوده است كه اينها داشتهاند و علاوه بر هزار جور برنامهاى كه داشتند و ديگر من نمىتوانم حالا عرض بكنم، حالا آن مقدارى كه من در اين مجلس مقتضى است و حالا هم خدمت آقايان رسيدم همين مقدار است كه ماها بايد حفظ كنيم اين حيثيت روحانيت و حيثيت اسلام را و به همه رفقايتان بايد بگوئيد كه مسؤوليت زياد است امروز غير سابق است امروز خيلى وقت حساس است امروز خيلى وقت حساس خطرناكى است براى همه ما. حالا من اميدوارم كه انشاءالله چه بشود. مسائلى هم كه آقا گفتند صحيح است لكن بايد تنبه داد. آن غرض ندارد اما اشتباه دارد. به او هم گفتند زياد هم به او گفتهاند كه اشتباه كردى و تنبه البته لازم دارد كه يك همچو اشتباهاتى نشود و من ممكن است كه امروز صحبت اگر عصر در چيز كردند بگويم كه وضع، وضع روحانيت چه است و بايد چه كرد و آنهائى كه مىخواهند روحانيت را يك لطمهاى وارد كنند چه كارهاند آنها. اين ممكن است كه من انشاءالله امروز عصرى كه در مدرسه فيضيه اجتماع هست يك صحبتهائى كه به صلاح اسلام و مسلمين است عرض بكنم انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و موفق و مويد باشيد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 109
تاريخ: 22/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان فرهنگى و مربيان قرآن كاشمر
مطلب اصلى ما اسلام است كه بايد به آن تحقق بدهيم
بسم الله الرحمن الرحيم
مرحوم آقاى طالقانى رفتند و روسفيد رفتند. ايشان بايد گفت يك عمر تقريبا خدمت كردند و جهاد كردند و رفتند و ما بايد ببينيم كه چه بكنيم تا ما هم روسفيد برويم. ما همه در اين نهضت سهيم هستيم و شما خانمها سهم بزرگ داريد يعنى آمدن شما خانمها به خيابانها و ميدانهاى مبارزه موجب اين شد كه مردها هم قوه پيدا بكنند، تقويت بشوند، روحيه آنها هم با آمدن شما تقويت بشود. شما سهم بزرگى در اين نهضت داريد لكن در نيمه راه هستيم الان، بيشتر راه مانده است. ما فقط رفتن محمدرضا و كوتاهى دست اجانب مقصد اعلايمان نبود، آن مقدمه بود يعنى اينها يك خارى بودند بين راه كه بايد اين خارها از بين راه برداشته بشود تا ما بتوانيم آن مقصدى كه مقصد اصلى است به آن برسيم و آن مطلبى را كه مطلب اصلى ماست و اصلى اسلام است به آن تحقق بدهيم. ما همه راى به جمهورى اسلامى داديم شما هم داديد راى، راى تنها كافى نيست راى همين قدر است كه رسما الان مملكت ايران رژيمش جمهورى اسلامى است لكن وقتى به حسب واقع جمهورى اسلامى مىشود كه شما خانمها به وظيفهتان عمل كنيد و اين آقايان هم به وظيفهشان و همه ما خودمان را وظيفهدار و مكلف بدانيم.
بايد اين فرم غربى برگردد به يك فرم اسلام
يك مملكتى كه پس از رفتن خرابكارها يك مملكت جنگزده است، يك مملكت غربزده است، يك مملكتى است كه همه چيز ما را عقب راندهاند و همه جهت ما را شكست دادهاند و حيثيت ملى ما را گرفتند از دست ما و فرهنگش، اقتصادش، همه چيزش درهم و برهم است، اين به يك كلمه رئيس جمهورى اسلامى درست نمىشود. با رفتن دزدها و چپاولگرها هم درست نمىشود فعاليت مىخواهد. الان ما مكلفيم كه براى جبران اين خساراتى كه به مملكت ما وارد شده است، چه خسارتهاى معنوى كه جوانهاى ما را اعم از زن و مرد به واسطه تبليغات فاسدى كه كرده بودند از آن وضعى كه بايد داشته باشند آنها را عقب زدهاند و چه خسارات مادى كه مملكت ما را به فقر كشاندهاند، به اسم اصلاحات ارضى بيچاره كردند كشاورزهاى ما را و مملكت را به تباهى كشيدند و چه مدارس و
صحيفه نور ج 9 صفحه 110
فرهنگ ما كه عقب نگه داشتند نگذاشتند كه يك فرهنگ صحيح باشد، مترقى باشد. اين آشفتگىها بايد به دست ما و شما، به دست ملت و دولت، تنها هيچ كدام نمىتوانند اين كارها را درست بكنند. اگر خانمها خيال كردند كه كنار بروند و مردها اين كارها را انجام بدهند و يا مردها خيال كنند كه كنار بروند و خانمها اين كار را انجام بدهند يا هر دو خيال بكنند دولت انجام بدهد و يا هر سه خيال كنند روحانيت انجام بدهد، اين خيال، خيال صحيحى نيست براى اينكه كارها اينقدر آشفته است، گرفتارىها اينقدر زياد است كه هر شخصى بايد در هر محلى هست تكليفى كه دارد اين است كه آنجا را خوب بسازد. اگر شما در محلى هستيد كه در آنجا مثلاً بايد تعليم و تربيت خانم كوچولوها را بكنيد بايد خوب تربيت كنيد، اگر در جائى هستيد كه در آنجا تبليغ بايد بكنيد، بايد تبليغاتتان، تبليغات صحيح باشد و هر قشرى در هر جا هست بايد همان پستى را كه دارد خوب عمل بكند.
اگر در وزارتخانه است، آنجا پشت هر ميزى كه نشسته تكليفى را كه دارد نسبت به آن وضعى كه دارد، خوب عمل كند. اگر در ادارات ديگر هست، هر ادارهاى كه هست كارى كه انجام مىدهد صحيح انجام بدهد كه وضع سابق كه همه چيز را در هم كرده بود و ادارات ما را اداراتى كرده بود كه قابل ذكر نيست، وزارتخانهها همين طور و ساير قشرها همين طور و جوانهاى ما را به طورى تربيت كرده بودند كه تعهد ديگر نداشتند نسبت به گرفتارىهائى كه برايشان پيش مىآمد، اينها بايد در هر محلى كه هست، محول به هر كسى كه هست يا بر هر گروهى كه هست، اينها بايد هر كسى در محل خودش، هر گروهى در محل خودش، هر كسى در پست خودش انجام وظيفه زمان جمهورى اسلامى بكند. يعنى بايد اين فرم غربى برگردد به يك فرم اسلامى. تا حالا ما همه چيزمان را تقريبا بايد بگوئيم غربى بود، همه چيز غربى بود. حالا بايد بعد از اينكه ما دست آنها را كوتاه كرديم اينطور نباشد كه باز دنبال آنها باشيم، همه چيزهاى خودمان را فراموش بكنيم و دنباله رو غرب يا دنباله رو شرق باشيم. بايد ما توجه داشته باشيم كه ما خودمان كى هستيم و چى هستيم و مملكت ما احتياج به چى دارد و به كى دارد. اگر ما اين وابستگىهاى معنوى را، اين وابستگىهائى كه جوانهاى ما را و دانشگاه ما را و همه چيز ما را به صورت غربى در آورده بود، اينها را اگر برگردانيم به حال خودش، و پيدا كرديم خودمان را، مىتوانيم يك ملت مستقل باشيم و يك ملت آزاد باشيم، پيوند به غير نداشته باشيم و خودمان سر پاى خودمان بايستيم و كارهاى خودمان را خودمان انجام بدهيم و اما اگر چنانچه از اين معنا غفلت بشود و باز همان خيالات و همان بساط غرب در اينجا باشد اميد اينكه بتوانيم ما مستقل باشيم و بتوانيم آزاد باشيم، آزاد فكر بكنيم، آزاد عمل بكنيم، اين اميد ديگر نيست. بر همه ماست كه از اين غربزدگى بيرون بياييم، افكارمان را عوض بكنيم، اعمالمان را عوض بكنيم، وضعيت فرهنگمان عوض بشود، وضعيت دادگسترىمان عوض بشود. همه اينها سوغات غرب است. اين دادگسترى ما به اين ترتيبى كه بود در زمان طاغوت، اين يك سوغاتى بود از غرب آمده بود بايد تغيير بكند و يك وضع ديگرى پيدا بكند. و همين طور فرهنگمان هم همان طور بود. تمام چيزهائى هم كه وسيله قرار داده بودند براى اينكه جوانهاى ما را تباه كنند، همه اينها سوغاتهاى غرب بود يعنى بنابراين بود كه وسايلى تهيه بكنند كه
صحيفه نور ج 9 صفحه 111
هم زنها را و هم مردها را تباه بكنند نگذارند يك رشد انسانى پيدا بكنند. همه وسايل را تهيه كرده بودند براى همين مقصد. در سينما مىرفتند، وضع سينما را جورى قرار داده بودند كه تباه مىكرد. در هر جا كه مىرفتند همين مسائل بود. ما بايد خودمان را تغيير بدهيم تا اينكه بتوانيم سرپاى خودمان بايستيم و بفهميم كه ما شرقى هستيم و ما در اسلام هستيم و برنامه ما اسلام است. انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و همه را موفق كند به اينكه به اين مملكت خدمت بكنيد كه مملكت الان مال خود شماست و خود شما موظفيد كه او را حفظ بكنيد.
سلام بر همه شما باشد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 112
تاريخ: 23/6/58
بيانات امام خمينى در جمع خانواده آيت الله طالقانى
مكلفيم كه مردم را دعوت كنيم به راه مستقيم، به همان صراط الله
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
نمىدانم من بايد به شما تسليت بدهم و يا شما بايد به من، يا هر دو به هم. من به شما تسليت بدهم كه يك پدر بزرگى را از دست دادهايد و شما به من كه يك برادر عزيزى را از دست دادهام و همه به ملت كه يك خدمتگزارى را ملت از دست داده و همه به اسلام كه يك مجاهدى را از دست داده است لكن ما از خدا هستيم و از آنجا آمديم و به آنجا بر مىگرديم انا لله ما از خدائيم، مال خدائيم، ما چيزى نداريم خودمان، هر چه هست از اوست و به سوى او مىرويم و بايد ببينيم چطور از آنجا آمديم و چطور در اينجا هستيم و چطور به آنجا مىرويم آيا در اينجا كه هستيم، در اينجا كه هستيم در خدمت حق تعالى در خدمت خلقيم، مجاهده مىكنيم در راه خدا،به صراط مستقيم، ربوبيت مشى مىكنيم يا انحراف داريم؟ اگر انحراف داشته باشيم، چه به چپ و چه به راست، چه طرف چپ كه تعبير به مغضوب عليهم شده است و چه طرف راست كه تعبير به ضالين شده است در مقابل طريق مستقيم و صراط مستقيم، اگر از اين راه مستقيم رفتيم، از اينجا كه حركت كرديم راه مستقيم باشد، منحرف نباشد، شرقى نباشيم غربى نباشيم، مستقيم باشيم، يمين و شمال نباشد در كار، مستقيم حركت كنيم از اينجا به لانهايت، سعادتمنديم و ملتى را سعادتمند كرديم و اگر چنانچه خداى نخواسته انحراف به چپ، انحراف به راست، انحراف به يمين، انحراف به يسار باشد، منحرف هستيم و اگر چنانچه در بين ملت يك مقامى داشته باشيم، ملتى را منحرف مىكنيم.
مرحوم آقاى طالقانى مستقيم بود، مستقيم فكر مىكرد، مستقيم عمل مى كردانحراف به چپ و راست نداشت، نه غربزده بود و نه شرق زده اسلام زده بود، دنبال تعليمات اسلام بود و براى يك ملت مفيد بود و رفتنش ضايعه است لكن او پيوست به آنجايى كه براى او تهيه شده است ، مقامى كه براى او تهيه شده است و ما بايد فكر اين باشيم كه ماهم مستقيم باشيم. اگرمستقيم باشيم و ملت را دعوت به استقامت كنيم از اين غربزدگى كه در طول تاريخ و خصوصا در اين پنجاه و چند سال ما را به آن طرف كشيدند، از آن طرف ما را كشيدند طرف شرق، از آن طرف ما را كشيدند طرف غرب و ما را ازخود بيخود كردند، جوانهاى ما را تهى كردند از آنكه بايد باشند. ما مكلفيم همهمان، مكلفيم همه آقايان و
صحيفه نور ج 9 صفحه 113
همه خانمهاى محترم، مكلفيم كه مردم را دعوت كنيم به راه مستقيم، به همان صراط الله، راه الله كه راه مستقيم است و از انحرافها جلوگيرى كنيم. نه منحرف به آن طرف باشيم كه ديكتاتورى به تمام معنا است و نه منحرف به غرب باشيم كه ظلم و ستم و به اسم حقوق بشر، بردن همه حقوق بشر است. مكتبهائى كه در دنيا هست غير از مكتبهاى توحيدى، اينها مكتبهائى هستند انحرافى كه آن اشخاصى كه اين مكتبها را درست كردهاند، آنها براى يك مقصدى و توطئهاى درست كردهاند، براى به دام انداختن جوانهاى غافل. آنهائى كه دعوى مىكردند به اين كه ما براى ملت هستيم، خدمتگزار ملتها هستيم، برادريم با مردم، با لفظ برادرى و قارداشى از هم تعبير مىكردند، شايد بعضى از شما يادتان باشد يا هيچ كدامتان كه وقتى كه سران كشورها بناشد بيايند به ايران و آنجا يك اجتماعى داشته باشند، وقتى كه چرچيل آمد، آنطور كه آنوقت معروف شد و نقل كردهاند، آمد به فرودگاه و با يك تاكسى رفت به محل خودش، وقتى كه رئيس جمهور آمريكا آمد آن هم با يك ترتيب لكن وقتى استالين آمد طيارهاى كه او را حمل مىكرد، گاو هم همراهش آوردند كه مبادا يك شيرى از اين طرفها ناسالم باشد. با يك تشريفات زياد، در عين حال كه او آنطور با سلطنت و فوق سلطنت زندگى مىكرد و از قرارى كه به ما گفتهاند كالسكه طلا هم داشته است و من اطلاع ندارم لكن آنهايى كه مشاهد من بود، سربازهاى آمريكا كه اينجا بودند و سربازهاى انگلستان كه اينجا بودند، براىشان خيلى چيزها از آنجا مىآوردند حتى آنطور كه در ذهن من است ليموى ساييده شده، پودرش را مىآوردند، لباس براىشان مىآوردند ولى آنكه من خودم مشاهدش بودم، بين اينجا و مشهد ما سوار - چيز بوديم - اتومبيل بوديم مىرفتيم - اتوبوس بوديم اين سربازهاى روسى كه به آنان اينطور فهمانده بودند كه ما برادريم با آنها، فرقى ما بين ما و شما نيست، اينها براى يك سيگار گدايى مىكردند، از اين مردم، مسافرين.
بازى مىدهند جوانهاى ما را، هر دو دسته بازى مىدهند، هم غرب ما را بازى مىدهد، ملعبه كردند ما را، هم غرب ما را ملعبه كرده هم شرق ما را ملعبه كرده است و تا اين گول خوردنها هست، تا اين غربزدگى و شرق زدگى در ملت ما هست، هيچ اميدى به اصلاح نيست. ما بايد اول تمام همتمان را صرف كنيم كه خودمان را از اين وابستگى فكرى بيرون بياوريم. ما فكرهاىمان وابسته است، ما فرهنگمان وابسته است. ما بايد سعى كنيم از اين فرهنگ وابسته خارج بكنيم خودمان را، چه فرهنگ آن طرف كه همهاش فساد و چه فرهنگ اين طرف كه همه فساد است يعنى همهاش براى به دام انداختن ماهاست، به دام انداختن بشر است.
رفتار حاكمان صدر اسلام رسواگر مدعيان خلق و حقوق بشر
ما تا اين راه مستقيمى كه راه انسانيت است، راه اسلام است و از حكومتهايش ما فرق را مىفهميم، آنوقتى كه اسلام به دست ماها نيفتاده بود كه مثل يك پوستين اين طرف، آن طرف باشد آن وقتى كه اسلام صريح بود، زمان خود پيغمبر (ص) و زمان على ابن ابيطالب (سلام الله عليه) شما وقتى
صحيفه نور ج 9 صفحه 114
آنوقت را ملاحظه كنيد و سران قوم را در آنوقت، سردارهاى اسلام را در آنوقت، آن كه در راس واقع شده بود به حسب نظم مملكتى، وقتى كه ملاحظه بكنيد چه جور زندگى مىكردند، وضع خودشان چه جور بود، آن كه پيغمبر اسلام بود در يك مسجدى كه نه مثل اين مسجد ماها، مساجدى كه حالا هست، يك مسجدى كه شايد حصيرهم نداشتند، يك ديوار يك مترى آنقدرى تقريبا بوده است و با اين چيزهاى، چوبهاى خرما يك جائيش را سقف زده بودند. مسجد، آن مسجد و اطاقها، يك دانه اطاق براى يك عده بود وقتى كه نشسته بودند (در مسجد مىنشستند با اصحابشان) كسى كه از خارج مىآمد نمىفهميد اينها كدام يكى پيغمبرند و كدام يكى ديگرانند، پرسيد كدام يكى شما او هستيد. اينطور مىنشستند، مثل، مثل سايرين حتى يك همچو پتوئى نبوده است كه زيرشان بيندازند كه يك امتيازى در كار باشد و آن كه حضرت امير (سلام الله عليه) است و تاريخش را همه مىدانيم، همان روزى كه بيعت كردند با حضرت امير و راى دادند به ايشان، همان روز وقتى فارغ شد از اين قضيه بيل و كلنگش را برداشت رفت پى كار. كار مىكرد، يك جا رفت آنجا سراغ كارش. يك همچو حكومتى، خودش كار مىكرد. اين حكومت يك حكومتى است كه اگر بگويد ما برادر هستيم، راست مىگويد يعنى يك برادرى است كه از برادر ديگرش، از ساير برادرهاى ديگرش در زندگى پائينتر است. حضرت امير سر آن آنطور كه در تاريخ است آن چيزى كه تويش آرد جو درست كرده بود براى اينكه از آرد جو ميل مىفرمود سرش را مهر زده بود كه مبادا دخترهايش به واسطه عطوفتى كه به او دارند يك روغنى، يك چيزى داخلش بكنند، مثلاً چيزى كه تغيير مزه داشته باشد. زندگى اين زندگى بود و مىفرمود كه من مىترسم كه در آن طرف مملكت نمىدانم كجا، يك كسى باشد كه گرسنه باشد، نان نداشته باشد و من مىخواهم همانطور باشم اين حكومت يك حكومتى است كه مىتواند حاكم بگويد كه ما با ديگران برادر هستيم، ما همه هستيم، همه با هميم، با اينكه وضعش كمتر از ديگران است. يك پوستى داشتند كه شب زير خودش و عيالش حضرت زهرا مىانداختند مىخوابيدند روى آن، روز همين پوست را يك قدرى علف مىريختند براى شترشان. اين زندگى بود. اين حكومتهائى كه ادعا مىكنند كه ما براى خلق هستيم، براى چه هستيم، وضع خودشان را بروند ببينند، وضع خلقشان را هم بروند ببينند آنهائى كه مىگويند كه ما براى حقوق بشر چه و مجلس حقوق بشر درست كرديم، از اين حرفها، ببينند اينها با بشر چه جور رفتار كردند، كجا حق بشر را به او دادند. يكى از بشرها ما بوديم ديگر، ما هم يك دستهاى بشر هستيم، پنجاه و چند سال است كه ماها يادمان است، همه حقوق ما را از بين بردند، همه چيزمان را از بين بردند همينهايى كه دعوى مىكنند حقوق بشر، همينها فوج، فوج بشر را مىكشند و فرياد مىزنند حقوق بشر. وقتى در ايران نصيرى را مىكشند يا هويدا را مىكشند، هياهو بلند مىكنند چرا كشتيد، اين جز اين است كه مىخواهند ماها را اغفال كنند و نهضت ما را بدنام كنند؟ اينها بشر را نمىشناسند، چه تا حقوق بشر را. اينها براى بشر وضعى قائل، حيثيتى قائل نيستند اينها هر چه در نظرشان است همان جهت اقتصاد است و جهت چاپيدن مردم، چيز ديگرى نيست در كار، زير بنا اقتصاد است، زير بناست. همه چيز از آنجا پيدا شده است كه كسى اطلاع ندارد انسان
صحيفه نور ج 9 صفحه 116
چيست، يك همچو چيزى هم مىگويد.
مرگ علماى اسلام ضايعه است، نه شكست
در هر صورت گرفتارىهاى كشور ما زياد است و ما احتياج داشتيم به يك شخصى مثل اقاى طالقانى لكن اينطور نيست كه ما وقتى آقاى طالقانى بروند، شكست خورده باشيم. اسلام است، پيغمبر هم رفت اما وقتى وحى آمد كه اگر پيغمبر كشته بشود يا بميرد، شما برمىگرديد از دينتان؟ اسلام هم پيغمبرش هم مىرود، امامش هم مىرود، عالمش هم مىرود، همه مىروند و مملكت ما الان بحمدالله تعالى و اميدوارم كه يك بيدارى براى قشرهاى مملكت ما پيدا شده و كشور ما پيدا شده ملت ما يك بيدارى پيدا كردند كه خودشان دارند مىروند، خودشان ديگر بيدار شدند، ديگر خودشان راه مىروند. و ما اميداريم كه انشاء الله خداوند آن خدمتگزار را رحمت كند و همه ما را هم خدمتگزار قرار بدهد و ملت ما را هم از اين بيدارتر كند كه راه را بروند و من تسليت به خانمها اول و به آقايان ثانيا عرض مىكنم و من بدانيد كه شريكم در اين مصيبت. خداوند همه ما را در اين راه مستقيم هدايت كند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
تاريخ: 23/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم در مدرسه فيضه
ما احترام به هر كس بگذاريم براى خدا بايد باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انااليه راجعون
ما برادرى را از دست داديم و ملت ما پدرى را و اسلام مجاهدى را، همه در سوگ هستيم و متاثر از اين مصيبت بزرگ...، خداوند او را غريق رحمت و شما را بردبار و صبور بفرمايد. آقاى طالقانى پس از سالهاى طولانى خدمت و رنج و نگرانى و مجاهدت از بين ما رفت و با اجداد طاهرينش انشاء الله محشور شد. ما بايد از وقايعى كه رخ مىدهد عبرتهايى بگيريم و تعليمهايى و تنبه به بعضى مسائل پيدا كنيم. آقاى طالقانى چرا در مرگ او اين انقلاب و اين انفجار در مملكت ما و در ساير ممالك حاصل شد؟ مگر چه بود كه اين انفجار حاصل شد؟ ما اوصاف او را و ابعاد او را تحليل مىكنيم و بعد خود ملت را ميزان قرار مىدهيم. ما در تحليلات نبايد توى يك اتاق سربسته بنشينيم و فكر كنيم و قلم به دست بگيريم و به خيال خودمان تحليل كنيم، ما بايد مطالعه در حال ملت بكنيم ببينيم ملت چرا به آقاى طالقانى اين احترام را گذاشت؟ چه بود در او و انگيزه ملت چه بود؟ آقاى طالقانى ابعاد مختلفهاى را داشت، اولاد پيغمبر بود، عالم بود، خدمتگزار بود، متفكر بود، مفسر قرآن بود، انسان متعهد بود، مخالف با رژيم بود، مخالف با چپ و راست بود، كدام يك از اين ابعادى كه آقاى طالقانى داشت اينطور مردم را برانگيخت و اينطور در سوگ نشاند همه طبقات را، هر يك از اين اوصاف به تنهايى در خيلى هست و همچو مطلبى رخ نمىدهد، آنچه كه ما از حال ملت و فرياد ملت مىتوانيم بفهميم دو سه مطلب مهم است كه آن مطالب موجب اين انفجار ملت ما و اين تاثرات فوق العاده ملت ما شد: يكى اين روح مقاومت و مخالفت با دستگاه ظلم، از اول جوانى تا وقتى كه به دار بقا به اجداد طاهرينش ملحق شد، انگيزه او مخالفت با جباران و ستمكاران و چپاولگران بود، هيچ وقت از پاى ننشست و دنبال همين معنا، حبسهاى متعدد، هر گاهى از حبس به حبس ديگر منتقل مىشد. ملتى كه با يك رژيم مخالف است، ملتى كه از دست رژيم طاغوتى رنج كشيده است، ملتى كه همه بدبختى خودش را از اين رژيم طاغوتى و از اربابهاى او مىداند اگر ببيند يك كسى با اين رژيم با تمام قوايى كه دارد چه در حال جوانى و قوه جوانى و چه در حال پيرى و ضعف پيرى مقاومت كرده، مخالفت كرده است، رنج برده است در اين مخالفت و مقاومت، حبس رفته است، تبعيد رفته است، اهانت شده است،
صحيفه نور ج 9 صفحه 117
شايد شكنجه شده است، يك ملتى كه ببيند يك كسى با دشمن او، با كسى كه تمام حيثيت ملى و دينى او را از بين برده است اينطور مخالفت مىكند، اين ملت از او قدردانى مىكند يعنى اين قدردانى از خدمتگزار خودش است. طالقانى خدمتگزار ملت بود و ملت از خدمتگزار خودش قدردانى مىكند لكن اين تمام انگيزه نبود، اين مقاومت در بعضى از اشخاص ديگر هم بود و هست لكن براى آنها مردم متاثر و متاسف، اما اين انفجار حاصل نشد. مقاومت و مخالفت با دستگاه جبار را ضم به اين بكنيد كه اين روحانى است و اين كار را مىكند. يك روحانى، يك شخصى كه به واسطه روحانيتش در بين مردم محبوبيت دارد، وقتى خدمتگزارى او را هم كه مشاهده كنند اين انفجار حاصل مىشود. شما آنوقت كه ايشان را دفن مىكردند، در تلويزيون ديديد، شعارهاى مردم را مىشنيديد، شعار چه بود؟ انگيزه مردم از شعارشان پيدا مىشود. توى اتاقهاى در بسته نويسندهها ننشينند براى خودشان وجه درست كنند، انگيزه درست كنند.
انگيزههاى علمى و توهمى غير از انگيزههاى واقعى محسوس است. چه مىگفتند مردم؟ چه شعار مىدادند؟ اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى. اين نفس مردم بود، به عنوان نايب پيغمبر اين را مىشناختند لكن نايب پيغمبر، هم در جهات معنوى و هم در مقاومت، در مخالفت با دستگاه ظلم. نيابت، هم در مقابله با ظلم، مخالفت با جباران، مقاومت در مقابل ستمكاران و هم در روحيات، معنويات، اما انگيزه، اى نايب پيغمبر ما بود. شما ديديد كه آن بيل و كلنگى كه قبر ايشان را كنده بودند و با او خاك را بيرون آورده بودند و مردم با آن بيل و كلنگ چه مىكردند، عشق بازى مىكردند، مىبوسيدند، حمله مىكردند، بعضى به بعض و اين بيل و كلنگ را مىبوسيدند، چرا مىبوسيدند؟ بيل و كلنگ كه بوسيدنى نيست، براى اينكه آقاى طالقانى يك مرد دموكراتى بود بيل و كلنگش را مىبوسيدند؟! به همان انگيزهاى كه ضريح ائمه اطهار و بزرگان ما را مىبوسند همان انگيزه مردم را وادار كرد كه بيل و كلنگش را ببوسند، براى روشنفكريش نبود، براى اين بود كه اين را نايب پيغمبر خودشان مىدانستند. اين حضرت معصومه را دختر امام خودشان مىدانند كه آستانش را مىبوسند، آستانه هم يك خرده طلاست، يك خرده آهن است، اين آهن و طلا را چرا مىبوسند؟ خيلى آهن و طلا توى دنيا هست، خوب ليره هم دستشان مىآيد، هيچ وقت مىبوسند؟ اين انگيزه علاقه مردم به مبادى است. چرا حجرالاسود را مىبوسيد و لمس مىكنيد و به او تبرك مىجوئيد؟ چرا دور يك خانه سنگى و گلى ميليونها مردم هر سال مىروند و طواف مىكنند؟ چرا؟ انگيزه، انگيزه الهى است. هر چه مربوط به دستگاه خدا باشد احترام دارد. شما اين پوستى كه با او جلد كلام الله را درست كردهاند مىبوسيد و به چشم مىگذاريد، خوب پوست است، چرا؟ براى اينكه در جوف اين كلام خداست. همه چيز براى خداست. ما احترام هم به هركس بگذاريم براى خدا بايد باشد. ملت ما اين بيل و كلنگى را كه چند روز پيش از اين مىبوسيدند، به انگيزه اين بود كه نايب پيغمبر ماست، خودشان هم فرياد مىزدند كه اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى چرا اين قدرت را مىخواهيد از دست بدهيد؟ چرا اينقدر كم سليقه و بد سليقه هستيد؟ چرا اين جوانهايى كه مىخواهند يك خدمتى به مملكتشان و خودشان بكنند از
صحيفه نور ج 9 صفحه 118
يك همچو قدرتى استفاده نمىكنند؟ نمىبينند اين قدرت را. نمىبينند كه يك پيرمرد هفتاد و چند سالهاى كه هيچ قدرت بر اينكه يك فعاليت سياسى داشته باشد به آن معنا ندارد، ضعف پيرى او را گرفته است، نقاهت دارد، وقتى از دست مردم مىرود يك همچو انقلابى در ايران و در ساير كشورها و مورد تحير غرب و شرق مىشود؟! اين قدرت را چرا مىخواهيد از دست بدهيد؟ چرا هى مىشكنيد اين قدرت را؟ چرا هر چيزى كه مىشود از دوش اسلام بر مىداريد، مىخواهيد رويش يك عنوان غربى بگذاريد؟
اى ملت! اى روشنفكران! اى متفكران! از اين قدرت استفاده كنيد. اين قدرت بود كه طاغوت را تا جهنم راند، شماها كه نمىتوانستيد. چرا هر روز اين مظاهر الهيت و قدرت خدائى را مىبينيد و بيدار نمىشويد؟ اين مرض چه مرضى است كه بعضى از اين روشنفكران ما دارند؟ همه آنها را نمىگويم، بعضىشان، بعضىشان، اين چه مرضى است كه اينها دارند كه وقتى يك ملت در سرتاسر ايران به سر و سينهاش مىكوبد و به عنوان نايب پيغمبر، يك كسى را ياد مىكند، وقتى مىخواهند بنويسند مىگويند كه آقاى طالقانى يك مرد روشنفكرى بود از اين جهت مردم، تو هم روشنفكر هستى، چطور مردم برايت فاتحه نمىخوانند؟ اين قدرت را از دست ندهيد آقا. كسانى كه علاقه به كشورشان دارند، علاقه به ملتشان دارند، مىخواهند مقابله كنند با دشمن خودشان، مىخواهند نگذارند باز يك رژيم چپاولگر بيايد، اگر عقل دارند از اين قدرت استفاده كنند، بيايند متصل بشوند به اين درياى مواج، من نصيحتشان مىكنم. فردا دانشگاهها باز مىشود و باز يك دستهاى كه خودشان را روشنفكر مىدانند و خودشان را براى اسلام و براى ملت چه مىدانند و خدمتگزار مىدانند، باز مىريزند و نمىگذارند كه انگيزههاى ملت به آنطورى كه هست شكوفا بشود. دوستهاى ما هم متوجه نيستند، آنها هم (سعدى از دست دوستان فرياد) دوستانمان هم ملتفت نيستند كه نبايد اين قدرت را از دست بدهند. اين يك قدرت الهى است يدالله مع الجماعه . مىتوانيد انكار كنيد اين را كه آقاى طالقانى فوت شده است؟ مىتوانيد انكار كنيد كه در دنبال فوتش يك انفجار حاصل شده است؟ مىتوانيد انكار كنيد كه اين انفجار از خود متن ملت پيدا شده است بدون اينكه من و تو او را تبليغ كنيم؟ مىتوانيد انكار كنيد كه متن ملت فرياد مىزند كه اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى؟ كجا چنين انكار مىكنيد؟ قدرت ملت را مىتوانيد انكار بكنيد؟ اين قدرت ملت است، متصل بشويد به اين قدرت. اى قطرهها به دريا متصل بشويد تا محفوظ باشيد والا مستهلك و از بين مىرويد. اى افكار كوتاه بيدار بشويد، خودتان را متصل كنيد به اين دريا، درياى الوهيت، درياى نبوت، درياى قرآن كريم.
اين دژ بزرگ اسلام و روحانيت، هر دوى آن مورد نفرت اجانب است
از اين غرب زدگىها بيرون بيائيد، آقا شما پنجاه و چند سال است اين غربزدگىها همه مصيبتها را به شما وارد كرده، به خود بيائيد، يك قدرى به اسلام فكر كنيد، نشكنيد اين سد بزرگى كه قدرتهاى بزرگ را شكست، نمىتوانيد هم بشكنيد (عرض خودمى برى و چه مىكنى) نمىتوانيد
صحيفه نور ج 9 صفحه 119
بشكنيد، هر چه هم بخواهيد نمىشود آقا، ملت علاقه به خدا دارد، با آنهايى كه خدا را انكار دارند ملت ما معارض است، ملت علاقه به روحانيت دارد، نايب امام مىداند اينها را، نايب پيغمبر مىداند اينها را. براى طالقانى اى نايب پيغمبر ما، علت علت را خودش نقل مىكند، اينكه من تو سرم مىزنم براى اين است كه نايب پيغمبر رفتهاست، نه براى اين است كه يك دموكرات رفته است، نه براى اين است كه يك روشفنكر رفته است، براى اينكه نايب پيغمبر رفته. شما مطالعه در حال ملت بكنيد، ننشينيد تو خانههايتان و پيش خودتان انگيزه فكرى و هر چه هم مىتوانيد بر خلاف آن چيزى كه مسير ملت است هى بنويسيد، بنويسند. اين هم فايدهاى ندارد لكن چرا متصل نمىشويد به اين ملت، چرا آنى كه هست نمىگوئيد. هى آخوند مرتجع، آخوند مرتجع، همين است كه تزريق به شما كردهاند، دشمنان اسلام تزريق به شما كردهاند آخوند مرتجع تا شما را از آخوند جدا مىكنند. همين قلمهايى كه آخوند را مرتجع مىدانند و مىنويسند يا ادراك ندارد و مطالعه در حال آخوند نكرده است و يا غرض دارد و قلم او اجير است، اجرت مىگيرد و مىنويسد. اين عراق را آخوند نجات داد از انگلستان، از توى حلقوم انگلستان آخوند بيرون آورد، آميرزا محمد تقى شيرازى سلام الله عليه از توى حلقوم انگلستان بيرون كشيد، آخوند مرتجع است يا تو؟ آن نصف سطر ميرزاى شيرازى رضوان الله عليه مملكت ما را از تو حلقوم خارجىها بيرون كشيد اليوم استعمال دخانيات حرام است، معارضه باامام زمان است اين يك كلمه يك ملت را وادار كرد كه مخالفت كنند. چرا اين قدرت را مىشكنيد؟ آخر آدم باشيد. اين آخوند بود كه در عراق به جبهه رفت و به جنگ رفت و اسير شد. همين مرحوم آقاى خوانسارى رضوان الله عليه، مرحوم آقاى آسيد محمد تقى خوانسارى يكى از اشخاصى است كه در جبهه رفت و جنگ كرد و اسير شد، مدتها هم اسير بود. اين قدرت را نشكنيد، صلاح نيست، صلاح ملت نيست، صلاح كشور نيست كه يك قدرتى كه در مقابل قدرت بزرگ مشتش را گره مىكند و آنها را از صحنه بيرون مىكند حالا اجر او را تحويلش بدهيد و يك همچو قدرتى را بشكنيد. اين دژ بزرگ اسلام و اين دژ بزرگ روحانيت، هر دوى آن مورد نفرت اجانب است، هم اسلام را باآن دشمن هستند براى اينكه از اسلام بدى ديدهاند، اسلام نمىگذارد كه اينها مخازن ما را از بين ببرند و هم روحانيت را معارض خودشان مىدانند و اين را مىخواهند بشكنند. رضاخان كه آمد تمام نظرش به اين بود كه اين قدرت آخوند را بشكند، تمام نظرش اين بود لكن مامور بود لكن مامور معذور نه، مامورى بود كه معذور هم نبود. تمام قوايش را صرف اين كرد كه اين لباس را از تن اينها بيرون بياورد. ما در آن مدرسه دارالشفا، من حجره آنجا داشتم، در آن بحبوحه فشار به ملت، فشار به روحانيت، در آنجا ما يك حجرهاى داشتيم، رفقاى ما در مواقعى كه از كارهاشان فارغ مىشدند آنجا مىآمدند مجتمع مىشدند، يك روز يك نفر كارآگاه آمد در حجره و بعد آمد توى حجره نشست گفت كه بنابراين است كه در تمام ايران شش نفر معمم باشد خوب بنايى بود كه از اين عمامهها اينها مىترسيدند، چرا؟ براى اينكه اين عمامه توى مردم به عنوان نايب پيغمبر ما جاى تو خالى است بودند، مردم از اينها حرف مىشنيدند، از اين مسجدها مىترسيدند. اخيرا براى هر مسجد يك سرهنگ يك سرهنگ باز نشسته گذاشته بودند
صحيفه نور ج 9 صفحه 120
مامور مسجد، براى اينكه از اين مساجد مىترسيدند. آنها كوشش كردند كه اين لباس را از تن روحانيت بيرون بياورند و روحانيت را خلع كنند از آن پستى كه دارند و بحمدالله نتوانستهاند. حالا نوبت شما شده، حالا نوبت اين شده است كه شما هى هر كدامتان يك نقى بزنيد به روحانيت، يك روحانيتى كه اينهمه خدمت به ملت كرده و نجات داده چندين مرتبه از مهلكه اين ملت را. حالا آقايان آمدهاند با قلمهايشان و با قدمهايشان و با كلماتشان از اين روحانيت انتقاد مىكنند. من نمىخواهم بگويم سرتاسر هر كه عمامه دارد كذاست، نايب الامام است، نيست همچو حرفى، نيست، لكن آنها كه مىشكنند، بدها را نمىشكنند، اينها با خوبها بدند با بدها خوبند. بدهايى كه هم پست آنها هستند و هم راى آنها هستند و در خدمت دستگاه هستند و بودند، با اينها بدى ندارند، اينها با آنهايى كه خوبند، بدند، اينها با طالقانى بدند. من مىگويم كه اين قدرت را همچو يك كاسه نكنيد و بشكنيد آن را، اين يك قدرت الهى است كه از آن استفاده كنيد.
هم روحانى بايد با دانشگاهى دوست و برادر باشد و هم دانشگاهى با روحانى
من به آقايان روحانيين هم كرارا گفتهام، حالا هم عرض مىكنم كه اولا مسؤوليت شما زياد است، مسؤوليت بزرگى به عهده شماست. اين ملت كه همه دارند مىگويند نايب الامام و نايب پيغمبر، اگر خداى نخواسته از شما يك انحرافى ببينند، اين روحانيت را مىشكنند. روحانيت اگر شكسته بشود، اسلام شكسته شده است. روحانيت اسلام را نگه داشت. اگر اين شكسته بشود، اسلام شكسته مىشود، اگر در اين مقطع زمان به دست ما شكسته بشود، ما خيانت به اسلام و قرآن كرديم. خودتان رابپائيد متوجه باشيد، اعمالتان را با اسلام تطبيق بدهيد، اگر كسانى در بين شما خداى نخواسته انحراف دارند، از صف خودتان خارج كنيد و نصيحت ديگر، كه به آنها مىكنم و كردهام اينكه اين قدرت دانشگاهى و طبقه جوان را حفظ كنيد، در مقابل او نايستيد، همه اهل يك ملتيد، همه اهل يك كشور و خانه هستيد، اين خانه خودتان را هر دوتان حفظ كنيد مقدرات مملكت شما بعد از چندى به عهده اين دانشگاههاست، اينها وزير و نمىدانم چه خواهند شد، اينها را حفظشان كنيد. همانطورى كه به آنها عرض مىكنم كه اين قدرت را از دست ندهند به شما عرض مىكنم كه اين قدرت را از دست ندهيد، برادر باشيد، با هم باشيد. به دانشگاهىها عرض مىكنم كه اينقدر گروه گروه نشويد، شما دشمن داريد، در مقابل دشمن بايد مجهز بشويد، مجهز شدن به اين است كه با هم يك گروه با وحدت كلمه، اگر شما يك گروه بشويد، جوانهاى معتقد مسلم ما كه بحمدالله اكثر دانشگاه را در قبضه دارند اگر اينها هى گروه گروه نشوند و با هم مجتمع بشوند، چهار تا آدمى كه معوج و منحرف است، يا به اينها ملحق مىشود كه انشاء الله ملحق بشود و يا گورش را گم مىكند و مىرود. شما منتظر اين نشويد كه دولت بيايد جلو بگيرد يا ملت بيايد جلو بگيرد، خودتان با اجتماع خودتان بدون اينكه دعوايى راه بيندازيد، بدون اينكه درگيرى در كار باشد، با اجتماع خودتان، با وحدت كلمه خودتان جلوى اين توطئهها را بگيريد. فردا دانشگاه باز مىشود، جلو بگيريد از اين توطئهها. توطئه گرها دشمن شما هستند، دشمن
صحيفه نور ج 9 صفحه 121
ملت شما هستند. هم روحانى بايد با دانشگاهى دوست و برادر باشد و هم دانشگاهى با روحانى، تا اين دو قدرت، دو قدرت مفكره، متفكر بتوانند مملكت خودشان را حفظ كنند. (وقت گذشت) خداوند انشاء الله شما را هدايت كند و ما را. خداوند خدمتگزاران به ملت را رحمت كند. و مرحوم آقاى طالقانى را به رحمت خودش غريق كند و همه ما را سعادت و سلامت و مملكت ما را استقلال و آزادى بدهد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 129
تاريخ: 24/6/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان، اساتيد و دانشگاهيان شيراز و روساى ادارات آموزش و پرورش استان فارس
لزوم وحدت و دورى از اختلاف جهت اخراج اخلاگران از صحنه
بسم الله الرحمن الرحيم
اين نهضت تمام بشود و دستههائى بروند در دبيرستانها و در دانشگاه خصوصا دانشگاهها - در هر جائى كه محل آموزش و پرورش و اينهاست، يك دستههائى البته خواهند مزاحمت ايجاد كرد و از تهران و از جاهاى ديگر هم مراجعه شده راجع به اينكه بايد چه بكنيم. آنها در فكر هستند كه يك ترتيبى بدهند، لكن مهم اين است كه اينها در اين جمعيتى كه اخلالگرند در اقليت واقعند، اكثر كه اينطور نيستند كه اخلالگر باشند و اين جمعيت اكثر بايد از اختلافاتى كه خودشان، اگر در بينشان هست دست بردارند و با اجتماع خودشان بدون اينكه يك درگيرى، يك اختلاف عملى بشود، با اجتماع خودشان آنها را از صحنه خارج كنند كه نتوانند آنها فعاليت بكنند. مهم اين است كه خود كسانى كه در دانشگاهها هستند، در مواردى هستند كه آموزش و پرورش هست در آن، چه اساتيد و چه جوانهايى كه آنجا هستند، اينها خودشان به طور معقولى جلوگيرى بكنند چون اينها حرفى ندارند، اخلالگرها حرفى ندارند همان فقط مىخواهند اخلال كنند. اگر هر كدام چيزى شد جلويش بروند بگويند خوب شما چه حرفى داريد، حرفت را بزن خواهيد فهميد كه حرفى ندارند، فقط حرف همهشان اين است كه اخلال كنند، نگذارند يك كارى انجام بگيرد و اين مهمش دست خود دانشگاهىها و دانشسراها و خود اساتيد و غير اساتيد هست كه در اين امر كمك كنند. ما هم انشاء الله يك اقدامى مىكنيم و دولت هم بنا دارد كه يك كارهائى بكند. من اينها را نگاه مىكنم ببينم اينها چه هست و بايد چه كرد.
سخنان يكى از حضار خطاب به امام: ما مىگوييم اگر حقوق متقابل شاگرد و معلم كه تقريبا ده ميليون نفر در سطح سرتاسر مملكت مىشوند، از لحاظ اسلام براى ما روشن بشود، هر كس، چه دانش آموز و چه معلم خواست از اين مسير منحرف بشود، ما شديدا در مقابلش مىايستيم. يعنى اگر حقوق متقابل دانش آموز و معلم از ديدگاه اسلام براى ما روشن بشود كه لطف بكنيد پيامى در اين زمينه بفرستيد، هر كس خواست از اين مسير منحرف بشود...
صحيفه نور ج 9 صفحه 130
امام: من هم، من هم مىخواهم شما را مستعد اين بكنم كه اگر ما يك وقتى يك چيزى نوشتيم و منتشر كرديم شما مستعد باشيد كه مهم خود شما هستيد. ما نصيحت مىكنيم آنها را و اگر چنانچه خداى نخواسته يك وقتى ديديم كه توطئه مىكنند، يك جور ديگر با آنها رفتار مىكنيم لكن مهم اين است كه در دانشگاهها خود آقايان، خود دانشجوها، خود معلمين، خود آنها، اينهائى كه هستند، در آنجا خودشان با هم، ديگر خودشان اختلاف نداشته باشند.
در هر جائى اگر چنانچه خود جمعيتى كه همه اسلامىاند و اكثريت هم اينطور هستند و منحرفين در اقليت واقع شدهاند، بين خودشان اگر چنانچه اختلافى نباشد، آنها را زود از بين مىبرند. عمده اين است كه گاهى بين خودشان اختلاف است، اختلاف بين خودشان اسباب مىشود كه آنها نفوذ كنند و نگذارند كارى انجام گيرد.
شما سعى كنيد در اينكه بين خود ، در هر مدرسهاى يا در هر دانشگاهى، بين خود جمعيتهاى متعهد و مسلم ديگر اختلاف نباشد، گروه گروه نشوند كه هر كدام يك چيزى بشوند. گروه هستند اما در اصل مطلب كه بايد تحصيل بشود، بايد موازين، موازين اسلامى باشد، بايد اخلاق و عرض كنم اينها تهذيب بشود، اينها در يك مسائل مشتركى با هم باشند، حالا به هر حال يك اختلاف سليقهاى هم دارند، خارج از اين باشد كه همه با هم بايد جلوى يك مفسدهاى را بگيرند.
اين مثل را برايتان عرض كنم. اين بختيارى كه آن وقت خيلى هم قدرتمند بودند اينها دو طايفه بودند، من مىدانستم اين را يك طايفه ايلخانى بودند و يك جمعيتى داشتند، يك طايفه هم حاجى ايلخانىها بودند و آنها هم يك جمعيتى داشتند، اينها هم غالباً با هم بد بودند، مخالف بودند. من شنيدهام كه اگر يك دشمنى براى يكى از اينها پيدا مىشد، اين دو جنبه و جهت مخالف با هم مجتمع مىشدند اين دشمنها را بيرون مىكردند، بعد كه آن بيرون رفت برمىگشتند به حال اختلاف خودشان. يك مسأله عقلائى است كه شما وقتى كه همهتان مسلمان هستيد، همهتان بنا داريد كه اين نهضت انشاء الله اسلامى پيش برود، اكثريت با شماست، يعنى يك اكثريت قاطع با شماست، لكن اختلافات اسباب اين نشود كه حتى اختلاف با هم داشته باشيد در مقابل آنها، اگر متحد در مقابل آن تيپى كه دشمن اصل انقلاب و دشمن اصل اسلام است، در مقابل آنها مجتمع باشيد، آنها هيچ كارى از آنها ديگر برنمىآيد. ولى مهم اين است كه با هم اجتماع داشته باشيد، خودتان با هم اجتماع داشته باشيد. آنها هم بتوانيد نصيحتشان كنيد، بتوانيد وادارشان بكنيد كه ساكت باشند. اگر نتوانستيد و نكردند، البته يك طورى ديگر با آنها رفتار مىشود. (در اينجا يكى از حاضرين در مورد نقش تفرقهانگيز روحانىنماها مطالبى بيان داشت.
امام: خوب، حالا آن هم، آن هم يك دردى است كه آن هم انشاء الله خداوند هدايتشان كند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 122
تاريخ: 23/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراى مركزى حزب جمهورى اسلامى و گروهى از نمايندگان مجلس خبرگان
همه با هم تفاهم داشته باشيد
بسم الله الرحمن الرحيم
در اين نوشته اين است كه شما ازمشكلات مملكت بحث كردهايد و اما راه حل اين است كه همه با هم تفاهم داشته باشيد، دولت با شوراى انقلاب، شما با حزب جمهورى اسلامى، و اگر بشود با حزبهاى ديگر بتوانيد تفاهم بكنيد و درگيرى واقع نشود بين مثلاً دولت و حزب و يا دولت و شورا، يا مثلاً راديو تلويزيون و ديگران. در يك وقتى كه الان درگيرىها صددرصد مضر است، يعنى ما الان احتياج داريم به اينكه يك آرامشى باشد و يك تفاهمى باشد، مشكلات شك ندارم كه زياد است و شك ندارم كه به اين زودى رفع شدنى نيست، يعنى شما بخواهيد يك راديو تلويزيون كه پنجاه و چند سال در خدمت رژيم فاسد بوده و افرادى كه در او بوده است از آن سنخ كه جور كردهاند و از آن سنخ بودند، حالا يكدفعه اينها تبديل بشوند به يك اشخاص مومنى، اشخاص مسلمانى كه فكرشان فكر اسلامى و ملى باشد، اين يك مطلبى است كه آرزويش هست، اما به اين زودى درست نمىشود. چنانچه دولت هم بخواهيد كه در ظرف مدت كم بتواند اين كارها را انجام بدهد اين هم نمىشود، يا اجزاء دولت بخواهيد كه صددرصد در طريق ما باشد اين هم نيست. من از آنان مىبينم اشخاصى كه در اين راه نيستند، لكن علاج اين نيست كه ما يك درگيرى حالا ايجاد كنيم و يك مثلاً به هم زدن اوضاع و برويم سراغ دولت و هى افراد را بگوئيم كه اين كنار برود و آن كنار برود و آن ديگرى كنار برود. برويم سراغ تلويزيون و بگوئيم كه بايد امروز اين عوض بشود و فردا دوباره يكى ديگر بيايد، يك دسته با او مخالف باشند او هم عوض بشود، و همين طور ساير قشرها.
به نظر من مىرسد كه امروز بايد ما كوشش كنيم كه حتى الامكان اشكالات وارد را هم يك قدرى غمض عين بكنيم تا اينكه يك استقرارى پيدا بكنيم، تا اينكه مجلس خبرگان كارشان انشاءالله به همت آقايان زودتر تمام بشود و برويم سراغ مجلس شورا درست بكنيم و محول بشود كار به ملت و به نمايندگان ملت، و كارها انشاء الله با محول شدن به ملت و به اشخاصى كه متعهد هستند و توانستيم و توانستند كه يك منتخباتى داشته باشيد كه آنها صددرصد انشاء الله اسلامى و ملى و متفكر و همه جهات در آنان جمع باشد، آنوقت انشاء الله با آنها كارها انشاء الله اصلاح بشود. حالا ما بخواهيم كه اوضاع را حفظ بكنيم و هى هر روز به هم بزنيم و هر كس از آنوقت تا حالا
صحيفه نور ج 9 صفحه 123
- و از آن وقت تا حالا - من ديدم كه هر كس آمده توى كار و در راس كارى شده، يك عدهاى فورا آمدهاند به اينكه اين چطور مثلاً آقايان بعد از تفتيش و تفحص زياد يك نفر را براى ستاد ارتش رئيس درست كردند، به مجرد اينكه او را گذاشتند، يك عده شروع كردهاند كه اين چه و چه و چه، نمىشود كه ما تا چهار نفر گذاشتيم بگويند نه، آنى كه انتخاب شده كنار بگذاريم و يكى ديگر بياوريم، باز يك دسته ديگر بيايند و بگويند اين چطور، اين اسباب اين مىشود كه كارى نتوانيم انجام بدهيم بايد ما الان يك قدرى دست به عصا راه برويم، نه تضعيف كنيم دولت را به طورى كه بعضى از آقايان همت گماشتهاند به اينكه مثلاً تضعيف كنند و از بين ببرند دولت را، هر فردى در دولت هست، يك دفعه مىبينيم مىگويند كه اين آنى است كه از همه خيانتكارتر بوده، اين آنى است كه از همه جنايتكارتر بوده، و اينطور حرفها كه گاهى وقتها به واسطه يك سوء نيتى است لكن به واسطه سوء تشخيص است واقع مىشود. و شورا مثلاً كه ما افرادش را مى شناسيم و مىدانيم چه اشخاصى هستند وانهائى كه نمىشناسند به طور اجمال و كلى انتقاد مىكنند، شورائى كه هيچ معلوم نيست چه جورى است و فلان مجلس خبرگانى كه با راى مردم حاصل شده است و همه مىدانند كه اين مجلس يك مجلس معمولى نبوده است، هيچ كس تحميل نكرده، خود مردم اشخاصى را انتخاب كردهاند. منتها فرض كنيد كه حزب جمهورى هم كانديد داشته، دنيا هم اينطور است كه كانديد دارند احزاب، احزاب ديگر هم كانديد داشتند، حالا شكست خوردند، آنها كه شكست خوردند مىگويند خوب، چرا ما نيستيم خوب شما در ملت وجهه نداشتيد كه كانديد بشويد. كسى كه نيامده جلو راى مردم را بگيرد، شماها جلو راى مردم را مىگرفتيد والا حزب جمهورى اسلامى كه جلو مردم را نمىگرفت كه راى به او ندهيد، به من بدهيد نه، اينها خودشان را چه كردند كه ما در جبهه كذا هستيم. خوب، بسيار خوب، حالا ما فرض مىكنيم راست باشد، دروغ است اين، اما راست فرضش مىكنيم، اگر فرض كنيد كه يك طائفهاى گفت كه ما با آقاى بهشتى رفيق هستيم، آقاى بهشتى هم در بين مردم وجاهت داشت و به واسطه وجاهتش مردم به او راى دادند، اين خلاف واقعيتى است، اين يك زورى است در كار، يا مردم خودشان اينجور تشخيص دادهاند و عمل كردند. الان هم كه كه مىبينيد در مجلس خبرگان هر كس از هر طرف مىرود يك چيزى مىگويد. و آن چيزى كه رويهمرفته هست راجع به مجلس خبرگان و راجع به حزب جمهورى اسلامى و راجع به همه اينها، آن خوفى است كه عده زيادى در اسلام دارند، اينهامىترسند مبادا يك وقت نظام اسلامى پيدا بشود كه ما نتوانيم ديگر هر كارى كه دلمان مىخواهد بكنيم و هر طورى كه دلمان مىخواهد بشود. مساله به نظر من اينطور است كه رويهمرفته وقتى حرفها را گوش مىكنيد مىبينيد كه ناراحتند از اينكه يك عده كه آمدهاند در مجلس خبرگان، اينها هستند كه مىخواهند اسلام را سر پا كنند و براى جمهورى اسلامى قانون را بنويسند، اينها از اين ناراحتند، مىگويند خوب، چرا ما نيستيم خوب، شما را انتخاب نكردند، يكى دو تا كه از شما را انتخاب كردند آن هم با خيانت انتخاب كردند. اينها ملت نيستند درست كردهاند، بازى درست كردهاند، قاسملو را ملت انتخاب كردند؟ يا خود كردها هم با او مخالفند، خوب او سرنيزه داشت و همه جور اسبابى داشت
صحيفه نور ج 9 صفحه 124
خودش را معرفى كردو كاش هم كه آمده بود، نيامد، من خيال داشتم كه بيايد، همين جا نگهش دارم يك ماهى يا بيشتر.
اينها خوفشان از اسلام است و از آن نظامى كه آقايان بنا دارند، انشاء الله موفق خواهند شد، يك نظام اسلامى مىخواهند درست بكنند كه اين چپاولها نباشد، اين غارتگرىها نباشد، اين غربزدگىها نباشد و اين انحرافات نباشد.
چون آخوند خدمتگزار اسلام است مردم از آنها حمايت مىكنند
و همه ناراحتىها اين است آخوند چطور است. به آخوندش خيلى كار ندارند، اگر آخوند هم مثل خود آنها بود، هيچ كارى به او نداشتند، لكن از آخوند مىفهمند كه اين دارد اسلام را پياده مىكند، از اين جهت مىگويند چرا در مجلس خبرگان همه آخوندند، خوب براى اينكه يك مملكت اسلامى است، مردم ببينند احكام اسلام دارد اجرا مىشود هر آخوندى كه در آنجا نيست، آخوندهاى منتخبى هستند كه مردم انتخابشان كردند و آوردند آنجا براى اينكه جمهورى اسلامى را مىخواهند درست بكنند، بلى اگر مىخواستند يك جمهورى غربى درست بكنند، آنوقت يك افراد ديگرى بايد باشند، آنوقت يك آخوند هم اصلش نبايد باشد، آخوند را بايد كنار گذاشت. اما ما كه مىخواهيم جمهورى اسلامى و قانون براى جمهورى اسلامى درست كنيم برويم از اروپا افراد پيدا بكنيم، برويم از آنهائى كه طرفدار اروپا و طرفدار غرب هستند، طرفدار كمونيستها هستند از آنها يك افرادى پيدا بكنيم، آقايان بروند آنها را پيدا بكنند كه ناراحت نشوند اين آقايان، خوب آقايان هم اگر پيدا مىكردند و معرفى مىكردند و ملت مىفهميد كه اين برخلاف مسير اسلام است،از آقايان هم انصراف پيدا مىكردند، آقايان عقد اخوتى مردم نيستند. مردم به عنوان اينكه اينها اسلامى هستند و معرف اسلام هستند، همه ما اين طورى هستيم، به عنوانى كه ما يك آدمى هستيم خدمتگزار به اسلام، مردم ما را مىپذيرند والا چشم و ابروى سياهى كه ما نداريم كه مردم براى خاطر او ما را بپذيرند. اينها مىدانند كه ماها خدمتگزار هستيم به آنها و خدمتگزارها را مردم علاقه دارند
اين آقايانى كه براى آقاى طالقانى اينقدر اظهار چيز كردند، اين واقعا براى اين است كه آن آقا نوشته است كه چون دموكراسى بود از اين جهت اينقدر مردم احترام گذاشتند، آن چيزها را كه مردم مىبوسيدند كه با آنها قبرش را كنده بودند، آن براى اين بود كه ايشان يك مردى بود دموكرات بود، اينجورى بود؟! يا نه، اين يك روحانى بود و مردم روحانى را مظهر نبوت مىدانند و مظهر امامت مىدانند و بايد ببينيم مردم چه مىگويند ما يك وقت اين است كه مىرويم توى اتاق نشينيم و هر چه دلمان مىخواهد مىنويسيم، اين براى خاطر اين بود، اين براى خاطر آن بود. يك وقت مىخواهيم ببينيم كه اين مردم كه انقلاب كردند و همچو اظهار مصيبت كردند چه چيزمى گفتند، جز اين بود كه مىگفتند، اى سيد ما، سرور ما، جاى تو خالى، اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى است. آنها به عنوان نايب پيغمبر مىشناختند ايشان را، از اين جهت آن كلنگ را مىبوسيدند، مثل آن است كه ضريح
صحيفه نور ج 9 صفحه 125
حضرت معصومه را مىبوسند. اين به طلا و نقره و به آهن علاقه نيست، اين يك اظهار علاقهاى است نسبت به خدا و نسبت به پيغمبر و نسبت به امام، به اينها. اينها از اين مسائل خوفشان بايد باشد. يك سيد پيرمرد وقتى توى اين جمعيت مىرود اينطور مىشود و هزار از حزب دموكرات اگر از بين برود، مردم شادى مىكنند اين خوف دارد از اينها، و ما هم نبايد آنها را تاييدشان كنيم براى اينكه آنها مىخواهند يك جائى داشته باشند و دست و پا مىزنند كه يك فكرى براى خودشان بكنند ولكن ما بايد فكر اين معنى باشيم كه اين ملت ما از چه ضربه ديده تا حالا و بايد با چه عصائى حالا راه برود آن ضربهها را نخورد. ما پنجاه و چند سال است كه ضربه خورديم از اجانب خورديم از گرايش به اجانب، از اينكه همه چيز ما توجه به آنجا داشته، ما ضربه را خورديم، حالا باز ما تكرار بكنيم آن ضربهها را، تكرار بكنيم آن مسير را يا نه.
آنها كه اعتقاد ندارند مكتب ما مترقىترين است، تجربه كنند
ما بايد منقلب كنيم مسير را به يك انقلاب ديگرى، لااقل آنهائى هم كه اعتقاد ندارند كه مكتب ما مترقىترين مكتب است خوب تجربه كنند، پنجاه سال آن طرف را تجربه كردهاند، پنج سال هم اين طرف را تجربه كنند، آنوقت اگر اين طرف هم همانجورىهائى كه در كار آمد و همان قلدرىها، و همان آدمكشىها، همان غارتگرىها، در اين طرف هم اگر بود، آنوقت بيايند بگويند هر دوتان كنار، يك فكر ديگرى بايد كرد. اما بى تجربه و بدون اينكه اينها بفهمند كه حالا بنا چيست، حالا از افراد اينها بشناسند، افرادى كه در آن رژيم و افرادى كه در اين رژيم هست. يك وقت اين است كه اين فرد قاطع نمىدانم خيلى نمىتواند كار بكند يك مساله است، يك وقت اين است كه بگوئيد نه اين فرد همان كارهاى رژيم سابق از دزدى، از غارتگرى، از خيانتگرى، از خدمت به اجانب مىكرد، اينها هم بروند همان كار را بكنند، گمان ندارم يك همچو حرفى بخواهند بزنند انصاف باشد، اين خلاف انصاف است.
ما افراد را مىشناسيم، افرادى كه در شوراى انقلاب هستند، آنها را مىدانيم كجاها هستند، افرادى كه در دولت هستند به استثناء يكى، بعضىشان خوب مىدانيم اينها خيانتكار به آن معنا كه همانطور كه رژيم، هى به ما مىگويند كه فرقى نكرده است. اين انصاف است كه ما بگوئيم كه اين رژيم با سابق فرق نكرده. آنى كه همان مردم را غارت مىكرد و كتك هم مىزد و غارت مىكرد، مالش را مىبرد و داغش هم مىكرد، حالائى كه نه حبسى براى مردم عادى و براى غير جنايتكارها هست و نه چپاولگرى هست، نه خوردنى هست، حالا اگر فرض كنيد يك جا هم يك كسى دزدى بكند اين هم باز از ارث رژيم سابق است والا رژيم اسلامى اگر پيش بيايد، ديگر دست اينها بريده مىشود. و مهم قضيه اين است كه از شماها مىترسند براى همين خاصيت، براى اسلام است همه مخالفتهاى با روحانيت هم براى اسلام، نه براى روحانى، و آنها چيزى نيست خودش مستقل. همه مخالفتها براى اين است كه اسلام را اينها مخالفت با منافع خودشان، مخالف آنهايى كه اينها برايشان
صحيفه نور ج 9 صفحه 126
فكر دارند كار بكنند و آنها هم اينها را وادار به اين عملها مىكنند، اينها هم مىبينند كه با آمدن اسلام احساس كردهاند كه اسلام قدرت دارد، آن يك مسالهاى بود كه ديگر احساس كردند كه اسلام همچو قدرتى داشت كه رژيم سابق با آنهمه قدرت و باآنهمه پناهگاه كه به ما دائما فشار مىآمد در پاريس كه بود دائما از طرف آمريكا فشار مىآوردند شما با اينها اينطور نكنيد، بعد از رفتن شاه هم با بختيار چه نكنيد، اينها چطورند، بگذاريد تا كارها انجام بگيرد حالا. خوب، حالا هم مىبينند كه اينهمه قدرتهاشان را روى هم گذاشتهاند و يك جبهه ملت، ما هم با نداشتن هيچ چيز، يك طرف جبهه، لكن فريادش اسلام بود.
حالا آنى كه آنها مىخواستند نگهدارند نتوانستند نگهدارند و حالا خارج فهميدند، عينا فهميدند كه يك قدرت است اين، و اين قدرت ممكن است كه تا آخر هم نگذارد ديگر دست اينها باز بشود در اين مملكت باز بشود انشاء الله، از اين جهت مىترسند بايد هم بترسند، چارهاى هم ندارند. در خارج هم آنهمه فعاليت مىشود و آنهمه چيزها نوشته مىشود خوب براى همين است كه مىترسند از اين قضيه و چه. ديروز آن زنى كه آمده بود اينجا و مصاحبهاى با من كرد و يكى از حرفهايش اين بود كه شما را مىبينم كه يك چهره آرامى داريد ولى در خارج يك طور ديگر شما را معرفى كردهاند، اين شما را ناراحت نمىكند، گفتم از جهتى چرا و آن اين است كه چرا بايد انسان اينطور باشد كه براى مقاصد خودش يك مسائل خلاف واقع بگويد. خوب آنها گفتند كه خمينى وادار كرده است كه پستانهاى زنها را ببرند، حالا هم شما آمديد اينجا، برويد توى مردم بپرسيد كه آيا تا حالا پستانى بريده شده است تااينكه آمرش يك كسى باشد. به او نگفتم لكن واقع اين است. مىگويند شيطان را خواب ديدند با يك صورت خوبى، گفتند خوب اين غير آن است كه به ما ارائه دادند، گفت قلم دست دشمن است. مساله اين است، ديروز هم ورقهاى آوردهاند اينجا گفتند اين هيتلر است، هيتلر آن طرف دستش را پشتش زده و دارد اينطور نگاه مىكند، از من هم كاريكاتورى زدهاند و يك شمشيرى كشيدهاند و يك عده هم سر، جمجمهها هم آنجا هست كه اينها همه آنهائى است كه من سرهايشان را بريدهام، و ما هم نبايد توقع داشته باشيم كه اينها براى ما خوب بگويند، معلوم مىشود ما خيانتكاريم. آن روزى كه، من آنوقتها مىگفتم كه نمىفهمد اين دستگاه، براى سقوط من اين است كه آنها شروع كنند به تعريف كردن، آنها هر روز فحاشى مىكنند، اين غلط است. هر چه فحاشى بكنيد اين مردم مىگويند كه اين مخالف آنهاست. اگر شروع كرده بودند به تعريف كردن، چه كردن و احترام كردن و اينها، ما كمكم تمام مىشديم كارمان خراب مىشد. اگر چنانچه آمريكا از ما تعريف كند و روزنامهها از ما تعريف كنند، آنوقت است كه بايد مردم بگويند كه اين چه است قضيه، قضيهاى است كه دارند تعريف مىكنند. البته بايد از ما تكذيب كنند و از شماها هم بايد تكذيب كنند، جمهورى اسلام را هم بايد تكذيب بكنند. در هر صورت اينها خوفشان برداشته از اين نظامى كه اميد است انشاء الله، اميد است انشاء الله اين نظام در خارج تحقق پيدا كند، از اين خوفشان برداشته، يك دسته خيانتكار خوفشان برداشته، يك دسته آدم سالم، لكن توجه ندارند به اينكه مساله اينطورها نيست، مساله اين است كه اگر فقيه رادر شوراى
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 131
تاريخ: 24/6/58
پاسخ امام خمينى به تلگرام حافظ اسد رئيس جمهور سوريه
حضرت حافظ اسد رئيس جمهورى عربى سوريه
بسم الله الرحمن الرحيم
تلگرام تسليت آن حضرت را به مناسبت در گذشت اسفانگيز برادر مجاهد حجت الاسلام و المسلمين آقاى سيد محمود طالقانى طاب ثراه دريافت داشتم. آنچه مسلم است نام آن فقيد سعيد به لحاظ خدمات ارزندهاى كه به اسلام و مسلمين نمودهاند و همچنين به خاطر مبارزات مداوم و مستمر آن مرحوم عليه جور و ستم و استبداد و استعمار شرق و غرب، در تاريخ آزاديخواهان و طالبان حق و عدالت ثبت خواهد شد. ضمن سپاس و آرزوى سعادت و سلامت براى آن حضرت، رفاه و تعالى ملت برادر سوريه و نصرت و سعادت عموم مسلمانان جهان را تحت لواى اسلام عزيز از درگاه خداوند متعال مسئلت دارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 132
تاريخ: 24/6/58
پاسخ امام خمينى به تلگرام ياسر عرفات
مجاهد محترم حضرت ياسر عرفات رئيس كميته اجرائى سازمان آزاديبخش فلسطين
بسم الله الرحمن الرحيم
تلگرام تسليت جنابعالى به مناسبت درگذشت حجتالاسلام والمسلمين آقاى سيد محمود طالقانى طاب ثراه را دريافت داشتم، موجب تسلى گرديد. نام آن مرحوم به خاطر خدماتى كه به اسلام كرده و به لحاظ مبارزات پيگيرش با ظلم و با استبداد و ديكتاتورى شرق و غرب در تاريخ مجاهدان راه حق و آزادى ثبت باشد. جا دارد ضمن سپاسگزارى از تلگرام تسليت جنابعالى، در گذشت آن مرحوم را به حضرتعالى كه خود از پيشگامان مبارزه در راه حق هستيد، تسليت بگويم. آمرزش خداوندى را براى آن مرحوم و مزيد توفيق مبارزه در راه احقاق حقوق برادران مسلمان فلسطين را براى جنابعالى از درگاه باريتعالى مسئلت مىنمايم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 133
تاريخ: 24/6/58
بيانات امام خمينى در جمه گروهى از اعضاى شوراى انقلاب و سازمان مقاوت فلسطين
مسلمين بايد بر عليه ستمگران يد واحده باشند
بسم الله الرحمن الرحيم
من از آقاى ابو عمار و از ايشان تشكر مىكنم. گر چه اين مصيبت براى ما ناگوار و سنگين بود لكن ما بايد در مقابل مصيبت و مشكلات مقاوم باشيم و با مقاومت انشاءالله مشكلات را رفع كنيم. و من از خداوند مىخواهم كه براى ما حس مقاومت عنايت كند و همين طور براى برادران ما در فلسطين و در لبنان، با همه مصيبتهائى كه مواجه هستند، اميدواريم كه با مقاومتى كه آقايان دارند و ابوعمار دارد بر مشكلات فائق بشوند و امور مسلمين انشاءالله اصلاح بشود.
سلام و تحيت من را به ابوعمار برسانيد و از قول من به ايشان بگوئيد كه مشكلات شما مشكلات ماست، چنانكه مشكلات ما مشكلات شماست. و مسلمين بايد يد واحده باشند بر ضد همه ستمگران و اميدوارم كه با وحدت كلمه بين ما و شما كه بحمدالله حاصل است و با وحدت كلمه بين ساير قشرهاى مسلم و خصوصاً دولتهاى اسلامى موجب بشود كه گرفتارىهاى ما و گرفتارى شما و گرفتارى ساير مسلمين رفع بشود.
منشاء گرفتارىهاى مسلمين
ما مىدانيم و مسلمين هم، بلكه مهم دولتهاى اسلامى هم، همه دانند كه آنچه به ما مىرسد و رسيده است از دو مشكل است: يكى مشكل بين خود دولتهاست كه معالاسف تاكنون نتوانستهاند اين مشكل را حل بكنند و آن مشكل اختلاف بين خودشان است و آنكه مىدانند منشاء همه گرفتارىهاى مسلمين اين اختلافات است و ما هم قريب به بيست سال است كه در اين موضوع هى سفارش كرديم، گفتيم، نوشتيم، دعوت كرديم سران دولتها را بر اين اتحاد، لكن معالاسف تاكنون حاصل نشده است و مشكل دوم مشكل دولتهابا ملتهاست كه دولت هاباملتها طورى رفتار كردند كه ملت پشتيبان آنها نيستند. مشكلاتى كه براى دولتها پيدا مىشود و بايد به دست ملتها اين مشكلات رفع بشود، براى تفاهمى كه بين آنها نيست، اگر ملتها دامن نزنند به مشكلات دولتها، لااقل بىتفاوت هستند. و من اين مطلب را شايد كراراً گفتم كه خوب است دولتها از دولت سابق ما و دولت فعلى ما عبرت بگيرند. دولت سابق در رژيم طاغوتى اگر مشكلى براى آن پيدا مىشد، ملت يا بر
صحيفه نور ج 9 صفحه 134
مشكلات او مىافزود و يا بى تفاوت بود.
كوشش و پشتيبانى ملت در حل غائله كردستان
و الان دولت ما به اعتبار اينكه دولت اسلامى است و بناى اينكه به ملت ستم بكند ندارد، مشكلات او را ملت رفع مىكند. شما ديديد كه يك مشكل بزرگى براى ما در كردستان پيدا شد و به مجرد اينكه اعلام شد كه همچو مشكلى است، از تمام ايران ملت پشتيبانى كردند و بناى حركت به طرف كردستان براى رفع غائله را داشتند كه ما به واسطه اينكه به زحمت نيفتند و مطمئن بوديم كه قواى انتظامى تواند حل بكند، از آنها خواهش كرديم كه صبر داشته باشند. و من مىدانم كه روزى كه براى ما مشكلى پيدا بشود، ملت ما در رفع آن كوشش خواهند كرد و اعلام موافقتشان را با ما كردند. اگر دولتها هم با ملت خودشان اينطور رفتار كنند، براى مملكت اسلامى مشكلى باقى نمىماند و من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه ما همه را بيدار كند و اين مشكلات رفع بشود تا اينكه از دست جنايتكاران تاريخ ما مستخلص بشويم.
دعا مىكنيم كه خداوند قضاياى فلسطين را حل بكند به طورى كه منفعت مسلمين در آن باشد. من از شما و ابو عمار متشكرم. دعا مىكنم به همه شما و دعا را وظيفه اسلامى مىدانم و اميدوارم خداوند حل همه مشكلات را به دست خودش بكند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page