-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 46
تاريخ: 15/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم گرگان
كاش من هم مىتوانستم پياده بيايم پيش شما بازديد كنم.
بسم الله الرحمن الرحيم
من هر چه را فراموش كنم، اين عواطف را فراموش نمى كنم، اين عواطف اين جوانهائى كه از راههاى دور با پاى پياده آمدهاند و با من ملاقات مىكنند. كاش من هم مىتوانستم پياده بيايم پيش شما بازديد كنم لكن من دعاگوى شما هستم و خدمتگزار شما و ملت ايران، و از خداى تبارك و تعالى سعادت همه شما را مىخواهم. و آن چيزى كه براى من اعجاب آور است آن قضيه شكست طاغوت نيست، آن قضيه شكست شيطان است و تحول شما جوانها به يك انسانهاى متحول. در اين نهضت آن چيزى كه خيلى براى من مطرح است، اين تحولى است كه پيدا شد در ملت ما. در عرض يكى دو سال، يك تحولات روحى، يك تحولات فكرى پيدا شد كه اين تحولات روحى و فكرى مايه اميدوارى است و انشاء الله با همين تحول به پيش برويد و با همين تحول ايران را بسازيد و جمهورى اسلامى را با محتواى آن كه پياده شدن تمام احكام اسلام است، انشاءالله.
تحقق اسلام و محو آثار شرك و كفر با حفظ وحدت كلمه و نهضت
خداوند شماها را انشاءالله حفظ كند و شماها براى ايران باقى باشيد و حفظ كنيد اين نهضت را. خداوند همه تان را حفظ كند شما نهضت را حفظ كنيد و خداوند شما را. و اگر بخواهيد كه اسلام تحقق پيدا بكند، همه آثار شرك و كفر از اين مملكت از بين برود، بايد اين وحدت كلمه و اين نهضت را حفظ كنيد. و مهم اين است كه اين تحولى كه خداى تبارك و تعالى به قدرت تامه خودش در شما ايجاد كرده، قدرش را بدانيد و حفظش كنيد. اين يك معنائى است كه خدا ايجاد كرده است در شما و اين تحولى است كه خدا ايجاد كرده، اين همه زحمت و رنج مىبريد و با آغوش باز استقبال مىكنيد. اين يك تحول روحانى است يك معناى غيبى الهى است، قدرش را بدانيد و حفظ كنيد و خداوند به شما پيروزى خواهد داد. تا اين تحول هست شما پيروزيد انشاءالله همه موفق باشيد. همه مويد باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 47
تاريخ: 15/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانواده شهيد هادى فرخنيا
بسم الله الرحمن الرحيم
ما هر روز مواجه مىشويم با اين جناياتى كه از طرف بازماندههاى رژيم سابق مىشود. ما هر روز بايد متاثر باشيم از اين مصيبتهائى كه بر ما و بر خواهران و برادران ما وارد مىشود لكن آنكه ما و شما را تسليت
مىدهد اينست كه اين كارها براى خدا بوده است و چيزى كه براى خداست محفوظ مىماند. اسلام از اين شهدا زياد داشته است صدر اسلام پيغمبر اكرم شاهد شهداى بسيار بزرگ بوده است و حضرت امير سلام الله عليه، هم شهيد شد و هم شاهد شهداى بزرگ بود. بعد از او هم حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه، هم شهيد شد و هم شاهد شهداى بزرگ بود. اسلام هميشه از اين فدائىها داشته است و قرآن كريم كه به همه ما و به همه بشر حق دارد سزاوار است كه ما در راه او فداكارى كنيم. من از خداى تبارك و تعالى رحمت براى آن شهيد طلب مىكنم و صبر و اجر براى ما در و عيال و ساير باز ماندگان او خداوند به شما صبر عنايت كند و اين شهيد را در نتيجه اعمال شما جزء شهيدانى كه فداكار در راه اسلام بودهاند ثبت كند. من به شما تسليت عرض مىكنم و شريك شما هستم در اين غمها و در اين گرفتارىها و اين بارى است كه روى دوش ما سنگينى مىكند. مهم اينست كه براى اسلام است. اميدوارم كه براى اسلام براى همه محفوظ بماند و فدائىان ما، فدائىان اسلام، در رديف شهداى درجه اول در صدر اسلام باشند. خداوند همهتان را حفظ كند، موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 48
تاريخ: 15/6/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى واحد عباسآباد
حفاظت اين مملكت اسلامى با خود شماست
بسم الله الرحمن الرحيم
انشاءالله خداوند همهتان را حفظ كند و موفق باشيد. مملكت مال خودتان است، خانه خودتان هست و علاوه بر اين خانه اسلامى است، منزل اميد همه است مملكت اسلامى است و حفاظت اين مملكت اسلامى كه خانه شماست با خود شماست. اگر شما جوانها حفاظت نكنيد، ما به كى اميدوار باشيم؟ بايد به شماها اميدوار باشيم و من اميدم به اين است كه شما در صف جنگندههاى اسلام كه در صدر اسلام در ركاب پيغمبر اكرم بودند شما اسمتان آنجا ثبت باشد. شما انشاءالله پيروز هستيد و كسى كه براى خدا كار بكند در هر حال پيروز است. همان منطقى كه در صدر اسلام لشكر اسلام داشتند كه ما اگر بكشيم بهشت مى رويم و اگر كشته شويم هم همين طور، اين منطق شما هم بايد باشد. انشاءالله موفق و مويد باشيد.
هرگونه اختلاف بر خلاف رضاى خدا و مسير اسلام است
خداوند همهتان را حفظ كند و اين نهضت را ادامه بدهيد، وحدت كلمه داشته باشيد. همه قواى انتظاميه هماهنگ باشند. اگر در اين روز خداى نخواسته بين پاسدارها و نظامىها، آنها با اين ژاندارمرىها يك وقت اختلاف بشود، بر خلاف رضاى خداست، بر خلاف مسير اسلام است. همه با هم هماهنگ باشيد و با هم به پيش برويد. و من اميدوارم كه پيروزى آخر كه آن عبارت از اين است كه در ايران اسلام به همه معنا تحقق پيدا بكند و انشاءالله سرايت بكند به ساير مملكتها و مستضعفين همه بر مستكبرين پيروز مىشوند و خداوند همه شما را حفظ كند. همه موفق و مويد باشيد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 49
تاريخ: 16/6/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و علماى تبريز و نمايندگان عشاير داراب و گروهى از اعضاى جهادسازندگى
شكست روحانيت، شكست اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
از اين جهت كه مجلس ما ممحض در روحانيين است و ما مىتوانيم با روحانيون چيزهائى كه در اين مملكت اتفاق افتاده و بايد اتفاق بيفتد با صراحت عرض كنيم روحانيون در طول تاريخ مقدم بر ديگران در فعاليت بودند و قلمهاى فاسد، اين فعاليت روحانيون را سرپوش كرده است كه هيچ، شايد گاهى هم بر خلاف جلوه دادهاند.از بعد از هجرت رسول اكرم (ص) و در طول زمان غيبت امام سلام الله عليه تا حالا آن كه حفظ كرده است اسلام را و حفظ كرده است ملت اسلامى را، اين طبقه روحانيون بودهاند. شماها بوديد كه مردم را حفظ كرديد و اسلام را به مردم معرفى كرديد و ملت اسلام را روشن كرديد و آن كسى كه با شماها دشمنى داشته باشد، او با اسلام دشمنى دارد و آنهائى كه مخالفت با شماها مىكنند، آنها اولا با اسلام مخالفند و چون شما را خادم اسلام مىدانند با شما مخالفند. اين چيزى كه پيش من طرح است اين است كه ما همه در يك رديف باشيم،من را از خودتان حساب بكنيد، مسأله طبقاتى نيست در كار، همه در يك صف واقع هستيم و بايد همه در اين صف،اين صف واحد خدمت كنيم. الان كه جمهورى اسلامى شده است (كه اميدوارم كه محتوايش هم تحقق پيدا بكند) اين چيزى كه بر دوش روحانيت است زيادتر از آن چيزى است كه بر دوش ديگران است، هميشه بوده لكن حالا زيادتر است. چشمها دوخته شده است به اينكه ببينند روحانيون كه حالا يك قدرت ظاهرى دستشان آمده است چه مىكنند، با ملت چه مىكنند، آيا آنطور است كه قلمهاى مسموم مىگويد كه ما از ديكتاتورى پهلوى خارج شديم و به ديكتاتورى عبا و عمامه مبتلا شديم؟ اگر ما بهانه دست اينها بدهيم يكى راصد مىكنند و در خارج و داخل منتشر مىكنند. اگر در داخل هم يك قدرى ملاحظه بكنند، در خارج و در مجلات ممالك غربى و شرقى و اينها يك مطلب را صد مقابل مىكنند و ما را معرفى مىكنند به اينكه اينها تا قدرت دستشان نبود هى مىگفتند بايد آزادى باشد، چه باشد، حالائى كه قدرت دستشان آمده خودشان مشغول شدهاند به اينكه با مردم بدرفتارى مىكنند. الان وظيفه شما آقايان روحانيون (وفقكم الله تعالى) يك وظيفه سنگينى است يعنى اينطور نيست كه مثل اشخاصى ديگر كه وظيفه شخصى دارند، همه وظيفه دارند كه خودشان را حفظ كنند و جهات اسلامى را مراعات كنند، لكن شما چون كه در رأس جامعه هستيد و سرپرست ارواح مردم هستيد، وظيفه
صحيفه نور ج 9 صفحه 50
شما دو چندان است بلكه صد چندان است، يعنى همان قدرى كه پست شما يك پست شرافتمندى است و از همه بالاتر است، مسؤوليتتان هم يك مسؤوليت بزرگى است كه از همه مسؤوليتها بالاتر است. اگر خداى نخواسته خطائى از بعضى افراد ما صادر بشود، اين را آنهايى كه با اسلام مخالفند پاى اسلام حساب مىكنند، نمىگويند زيد پايش را كج گذاشت، مىگويند روحانيت اين طورى است، مىگويند اسلام هم همين است.اين وظيفه بزرگى است كه الان به عهده ماست، حفاظت از حيثيت اسلام. الان كه جمهورى اسلامى شده است، حفاظت ما بايد بكنيم جمهورى اسلامى را و نگذاريم كه اجانب، دشمنان ما يك لكه ننگى به جمهورى اسلامى و اسلام وارد كنند، آن هم از ناحيه ما باشد ما و شما بايد با كمال دقت، با كمال دقت مواظب باشيم كه بر طبق موازين شرعيه عمل بكنيم. قدرت دستتان باشد، بر طبق موازين، نباشد، بر طبق موازين. ما امروز گرفتار اشخاصى هستيم كه مىخواهند نگذارند اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند، از اول ملاحظه كرديد كه مخالفتها كردند با رفراندم كه مردم خودشان خواستند به جمهورى اسلامى راى بدهند، مخالفتهاشد، صندوقها را آتش زدند، تحريم كردند بعضىها، بعد كه شكست خوردند در اين سنگر، سنگرهاى بعد را باز مخالفت كردند. در اين مجلس خبرگان با مخالفتهاى زياد مواجه شديم، در اين جهت هم كه باز شكست خوردند شروع كردند به سمپاشىها اين طرف و آن طرف كردن و ايجاد آشوب و اختلاف و اينها به اسمهاى مختلف و بعد هم كه قضيه مجلس شورا و قضيه رئيس جمهور پيش مىآيد باز شما مواجه هستيد با همين مخالفتها،يك قدرى زيادتر. اگر چنانچه ما بهانه دست اينها بدهيم و اعمال ما برخلاف دستور عمل روحانيت باشد، اين پاى مطلق روحانيت و پاى اسلام تمام مىشود و لهذا يك مسؤوليت بزرگ الان ما گرفتار آن هستيم، يعنى همان قدرى كه شما شغلتان شريف است به اندازه شرافت شغل، مسؤوليتتان زياد است. همان طورى كه انبيا شغلشان بزرگ بود مسؤوليتشان بزرگ بود، منتها آنها از زير بار مسؤوليت در مىآمدند و مىتوانستند و ماها بايد جديت كنيم كه آنقدرى كه مىتوانيم توانايى خودمان را صرف كنيم در حفظ اسلام كه الان دست ما سپرده شده است. اين امانت بزرگى كه خداى تبارك و تعالى الان به دست ما داده است ما حفاظت كنيم اين را. شما اگر چنانچه به وظايف روحانى، وظايف روحانيت عمل بكنيد، قلوب مردم با شماست، مردم شما را مىخواهند و اگر خداى نخواسته يك خلافى از بعضى بشود، اين قلوبى كه متوجه به شما شده است ممكن است خداى نخواسته برگردد. برگشتن قلوب از شما، شكست روحانيت است شكست روحانيت، شكست اسلام است.
روحانى بايد خدمتگزار ارواح و قلوب مردم باشد
اسلام با اين سد بزرگ روحانيت تا حالا محفوظمانده و اگر خداى نخواسته اين سد شكسته بشود، اسلام شكسته مىشود. از اين جهت وظيفه بسيار بزرگ است، وظيفه بسيار بزرگى به عهده ماست اختلافاتى كه در بلاد مختلفه من مىشنوم كه گاهى بين بعضى از مثلاً اشخاص هست، اشخاص روحانى هست بسيار ناراحت كننده است. اختلاف ما سر چه بكنيم؟ ما، ما به الاختلافمان چه بايد
صحيفه نور ج 9 صفحه 51
باشد؟ اسلام را همه قبول داريم، قرآن را همه قبول داريم، ائمه هدى را همه قبول داريم، طريق را همه مىدانيم اين است، راه همين است، همه مخالفت كرديد با رژيم طاغوتى، همه موافقت كرديد با جمهورى اسلامى. اين اختلاف كه گاهى شنيده مىشود، انشاءالله صحيح نباشد اينهايى كه من مىشنوم لكن اگر خداى نخواسته يك اختلافى باشد، اين به ضرر هم طرفين منازعه و هم اسلام تمام مىشود. اينجور گمان نشود كه اگر من با شما مخالفت كردم، به ضرر شما تنهاست، به ضرر هر دويمان است، به ضرر روحانى مثلاً يك شهرى، به ضرر روحانيت آن شهر است، به ضرر مطلق روحانيت است، به ضرر اسلام است. بايد بسيار توجه داشت به اين معنا. اگر شما فرض كنيد كه در يك جايى كه تشريف داريد ديديد كه بعضى از اشخاص مخالف با بعضى هستند، خوب، ممكن است يك سوءتفاهمى باشد، ممكن است يك اشتباهاتى باشد، خود آقايان شهر و خود ائمه جماعت شهر و خود اهل منبر و خطباى شهر بروند پيش آقايان، از آقايان خواهش بكنند كه اختلاف نداشته باشند، رفيق باشند، برادر باشند،با هم باشند. همه مىخواهيد كه اسلام رشد بكند و ترقى.
همه ما در پناه اسلام هر چه داريم هست. ما چيزى نيستيم خودمان، هر چه هست اسلام است و ما در پناه اسلام اگر چيزى باشيم هستيم. اين اسلام را مابايد حفظش بكنيم و اين اختلافات جزئى اگر باشد، در نظر توده مردم ممكن است كه صحيح نباشد ولو - در نظر فرض كنيد كه زيدى كه با عمرو اختلاف مىكند، هر دويشان خودشان را محق مىدانند لكن باز هم كه محق مىدانند، چون انعكاسش در توده مردم يك انعكاس صحيحى نيست ممكن است موجب اين بشود كه مردم از روحانيت يك قدرى سرخورده بشوند و بگويند حالايى كه دست اينها هم افتاده است همين است كه مىبينيد. دارند مىگويند به ما اين را كه حالا هم كه جمهورى اسلامى شده اينها هم نتوانستهاند كارى بكنند، نمىتوانند يك كارى انجام بدهند. در عين حالى كه اگر چنانچه روحانيت با هم باشند، همه كارها را خوب انجام مىدهند، بهتر از ديگران انجام مىدهند، براى اينكه اينها هر چه باشند علاقه به پست خودشان دارند، هر چه باشند، هر امام جماعتى به مسجد خودش علاقه دارد و هر خطيبى به منبر خودش علاقه دارد، بالاخره علاقه هست، علاقه طبيعى هست و مىخواهيم اينها محفوظ بماند. محفوظ ماندن به اين است كه اسلام بين مردم قدرت داشته باشد هر چه قدرت اسلام پيش مردم زيادتر باشد مسجدها بهتر مىشود و منبرها بهتر. يعنى اجتماع مسجد براى خداست و هر چه قدرت الهى، البته قدرت الهى هست. لكن هر چه قدرت احكام الهى در يك منطقهاى بيشتر باشد، مساجد آبادتر است و هر چه اين قدرت احكام بيشتر باشد، منابر رواجش بيشتر است. ما اگر اهل رواج مسجد و منبر هم باشيم بايد آن پشتيبان خودمان را، آن پشتوانه خودمان را كه عبارت از اسلام است، با كمال دقت حفظش بكنيم، نگذاريم كه اين قلمهاى مسمومى كه الان بر ضد اسلام قلمفرسايى مىخواهند بكنند يا مىكنند، در خارج، در داخل نگذاريم به آنها بهانه پيدا بشود برايشان. شما روحانى هستيد، روحانى بايد خدمتگزار ارواح مردم باشد، قلوب مردم را حفظ بكند. شماها ماموريد كه قلبهاى مردم راحفظ بكنيد. در آيه شريفه دو جا آمده است كه فاستقم كما امرت لكن در يك سوره فاستقم كما امرت است و در يك
صحيفه نور ج 9 صفحه 52
سوره فاستقم كما امرت و من تاب معك روايت شده است از پيغمبراكرم شيبتنى سوره هود لمكان هذه الامر در سوره شورا هم هست نفرمود سوره شورا، فرمود سوره هود، براى اينكه در سوره هود و من تاب معك است يعنى چون استقامت ملت را هم به عهده من گذاشته است كه مستقيم باش و هر كه با توست مستقيم باشد، اين من را پير كرد. الان استقامت ملت با شما روحانيون است، يعنى خطاب فاستقم كما امرت. يك نهضت حاصل شده، استقامت لازم دارد، يك جمهورى اسلامى تحقق پيدا كرده، استقامت در مقابل او لازم است بايد نگهش داريد و همه اشخاصى كه با شما هستند هم به عهده شماست كه استقامتشان را حفظ كنيد. اهل مسجديد، اهل مسجد را، امام جماعتيد، اهل مسجد را بايد استقامتشان را حفظ بكنيد، خطيب هستيد، مستمعين را بايد حفظ بكنيد. هر چه هستيد و در هر جا هستيد زمام امور مردم به دست شماهاست و پيغمبر اكرم مىفرمايد كه: شيبتنى سوره هود سوره پيرم كرد. سوره هود، براى اينكه استقامت امت را هم به عهده من گذاشتهاند. اين يك چيز بزرگى است. استقامت هر مسجدى و اهل هر مسجدى به عهده امام مسجد است. استقامت هر شنوندهاى به عهده گوينده است. گويندهها بايد مستقيم باشند تا بتوانند مستقيم كنند. ائمه جماعت بايد مستقيم باشند تا بتوانند مستقيم كنند ديگران را. بنابراين ما بايد وظيفه خودمان كه بزرگترين وظيفه است بدانيم و بعد از اينكه مطلبمان حق است مستقيم باشيم در اين مطلب حق. اين اشكالى در كار نيست كه مطلب ما حق است، ما بحق هستيم، ما در مقابل باطل هستيم، رژيم شاهنشاهى باطل بود و شما در مقابل رژيم شاهنشاهى ايستاديد، پس شما حق هستيد، در مقابل باطل ايستادهايد، استقامت مىخواهد، تا استقامت در كار نباشد، نمىتوانيد به پيروزى نهايى برسيد.
هر كس در هر جا هست بايد همان محل خويش رادرست كند
ما بين راه هستيم الان، اينطور نيست كه ما صد در صد پيروز شديم. مايك سدى را شكستيم، شما شكستيد،قدرت ملت شكست، اسلام شكست، قرآن شكست، ماها چيزى نيستيم، ايمان مردم شكست اين سد را، اين سد شكسته شده، پشت سد وقتى كه وارد شديد ديديد كه همه چيز آشفته است، نه فقط دانشگاه آشفته است، دانشگاه شما هم آشفته است، منبرهايمان هم آشفته است، محرابهاىمان هم آشفته است ( عرض كردم چون خودمانى هستيم بايد بگويم) مجامع علمىمان هم آشفته است. پشت اين سد همه چيز را آشفته ديديم و بايد همه در سازندگى اين آشفتگىها شركت كنيم. به عهده يكى گذاشتن يا يك جمعى گذاشتن يك امرى است كه نخواهد شد. اگر شما بخواهيد كه اين آشفتگىها را به عهده دولت بگذاريد، به عهده مثلاً مراجع عظام بگذاريد نمىشود. هر كس در هر جا هست بايد همان محل خودش را درست كند. در يك ادارهاى فرض كنيد كه صد نفر، دويست نفر هستند و پستهائى دارند، اگر اين كسى كه اين پست را دارد، بگويد كه اينها را آن رئيس اداره درست كند يا آن كسانى كه پستهاى ديگر دارند، اين درست نمىشود، اين بايد همان پستى را كه دارد اداره كند و صحيح اداره كند، آن يكى هم آنى كه دارد صحيح اداره كند، وقتى همه صحيح اداره كردند درست مىشود. وقتى بنا
صحيفه نور ج 9 صفحه 53
شد كه اهل منبر خوب انجام وظيفه كردند، اهل محراب خوب انجام وظيفه كردند و ساير قشرها هر كدام انجام وظيفهاى كه به عهدهشان است خوب انجام دادند، كشاورزها خوب كشاورزى كردند، كارگرها خوب كارگرى كردند، كارخانهدارها خوب كارخانهدارى كردند، بر موازين اسلامى و بر موازين انسانى عمل كردند، يك مملكت عبارت از همين هاست. كارگرش و كارفرمايش عرض مىكنم و كارمندش و دولتش و ملتش و روحانيتش و بازارش و همه چيز وقتى اينها هر كدام به آن وظايفى كه خداى تبارك و تعالى محول كرد به آنها هر كدام در همان چيزى كه محول به آنهاست خوب عمل كردند، اين مملكت بعد از چندى همهاش درست مىشود. اگر بنا باشد كه ماها كنار برويم و بگوئيم كه بگذاريد دولت اين كار را بكند، دولت نمىتواند. دولت بخواهد بگويد كه ما كنار برويم و بگذار روحانيت اين كار را بكند، روحانيت هم نمىتواند، تنها تنها نمىشود يدالله مع الجماعه همه دست به دست هم اگر داديم مىتوانيم كارى انجام بدهيم. اگر در همين پيروزى ابتدائى، اين قدم اول شما محول كرده بوديد، روحانيون محول كرده بودند كه خوب، بازاريان بروند شكست بدهند، بازاريان محول كرده بودند كه روحانيون بروند شكست بدهند، آنها محول كرده بودند كارگرها بروند، الان هم نه شما اينجا تشريف داشتيد و نه من. من يا نجف بودم يا فرانسه و شما هم در محلهاى خودتان گرفتار به سازمان امنيت بوديد. همه وقتى دست به هم داديد، مجتمع شديد مثل قطرهاى بارانى كه از يك قطره يك قطره هيچ كارى نمىآيد وقتى كه با هم مجتمع شدند يك سيل راه مىافتد، يك سيل عظيم راه مىافتد، يك سد بزرگ را مىشكند، اين انسانها اينطور هستند، هر كدام يك ذره كار از آنها مىآيد، اگر بخواهد اين گروه خودش يك عمل مستقلى بكند، نمىتواند، وقتى گروهها به هم متصل شدند و مجتمع شدند و مقصد هم مقصد الهى آن مهم اين بود كه در اين اجتماعات يك مقصد بود و آن خدا بود. اين يك تحول روحى بود كه در ملت به اذن خدا پيدا شد و رمز پيروزى ملت ما اين معنا بود كه همه حول و بر اسلام فرياد كردند، هركس چيزى را نچسبيد، آن يك چيزى را، آن يك چيزى را، حتى آنها هم كه حالا يك مخالفتهاى مىكنند آنها هم آنوقت مخالفت ديگر نمىكردند، مستهلك بودند در بين ملت. ملت ما مجتمع شدند در كلمه اسلام، در جمهورى اسلام، مجتمع شدند در اينكه ما اين سلسله فاسد را نمىخواهيم. اين مساله الهى بود، خدا خواست اين كار بشود و اين مساله الهى را مابايد حفظش كنيم. اين معنا كه همه باز توجهمان به اين باشد كه براى خدا انجام وظيفه بكنيم، هر كس در هر حال هست براى خدا و اين اجتماعى كه با اين اجتماع ما موفق شديم كه اين سد شكسته بشود اين را حفظش بكنيم اگر اين اجتماع و اين الهيتى كه در مردم پيدا شد و مقصد روحانى الهى كه در مردم پيدا شد آن محفوظ باشد، مادامى كه اين محفوظ هست شكست توى كار نيست. توجه كنيد كه اين از دست شما نرود. اين دو تا جهت، اجتماع ولله بودن و براى خدابودن، اين دو خاصيت مادامى كه در امت ما هست امت ما پيروز است و من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه اين اجتماع محفوظ و اين الهيت محفوظ باشد و من از شما آقايان تشكر مىكنم كه تشريف آورديد و از نزديك ما با هم ملاقات كرديم و مسائلى كه بايد عرض كنيم عرض كرديم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 57
تاريخ: 17/6/58
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت سالگرد 17 شهريور
بسم الله الرحمن الرحيم
خاطره تلخ 17 شهريور 57 و خاطره تلخ روزهاى بزرگى كه بر امت گذشت، ميوه شيرين سرنگونى كاخهاى استبداد و استكبار و جايگزينى پرچم جمهورى عدل اسلامى را به بار آورد. مگر نه آن است كه دستور آموزنده كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا بايد سر مشق امت اسلامى باشد، قيام همگانى در هر روز و در هر سرزمين. عاشورا قيام عدالتخواهان با عددى قليل و ايمانى و عشقى بزرگ در مقابل ستمگران كاخ نشين و مستكبران غارتگر بود و دستور آن است كه اين برنامه سرلوحه زندگى امت در هر روز و در هر سرزمين باشد. روزهائى كه بر ما گذشت عاشوراى مكرر بود و ميدانها و خيابانها و كوى و بر زنهايى كه خون فرزندان اسلام در آن ريخت، كربلاى مكرر و اين دستور آموزنده، تكليفى است و مژدهاى. تكليف از آن جهت كه مستضعفان اگر چه با عدهاى قليل عليه مستكبران، گرچه با ساز و برگ مجهز و قدرت شيطانى عظيم، مامورند چونان سرور شهيدان قيام كنند. و مژده كه شهيدان ما را در شمار شهيدان كربلا قرار داده است، و مژده كه شهادت رمز پيروزى است. 17 شهريور مكرر عاشورا و ميدان شهدا مكرر كربلا و شهداى ما مكرر شهداى كربلا و مخالفان ملت ما مكرر يزيد و وابستگان او هستند. كربلا كاخ ستمگرى را با خون در هم كوبيد و كربلاى ما كاخ سلطنت شيطانى را فرو ريخت. اكنون وقت آن است كه ما كه وارثان اين خونها هستيم و بازماندگان جوانان و شهداى به خون خفته هستيم از پاى ننشينيم تافداكارى آنان را به ثمر برسانيم با اراده مصمم و مشت محكم بقاياى رژيم ستمكار و توطئهگران جيره خوار شرق و غرب را در زير پاى شهداى فضيلت دفن كنيم.
غائله كردستان به دست مشتى از خدا بيخبر مزدور كه از اسلحه اجنبى برخوردار و از پشت مرزها الهام مىگرفت، با قيام دلاورانه قواى انتظامى و پاسداران انقلاب در هم پيچيد و سركردگان مفسد و وابسته به اجانب در گريزگاهها پنهان و جوانان فريب خوردهاى را به جاى گذاشتند. به طورى كه كرارا اعلام كرديم به جز سران جنايتكار و آنان كه در خيانت و جنايت با آنان شريك بودند، از ديگر جناحها حتى گول خوردگانى كه در حزب دموكرات وارد شدهاند، در صورتى كه سلاحهاى خود را به مقامات انتظامى بسپارند، با برادرى رفتار و عفو عمومى نموديم. اين اصل عمومى شامل قشرها و برادران كردستانى است. همه از پناهگاهها بيرون بيايند و به برادران خود ملحق شوند و به زندگى
صحيفه نور ج 9 صفحه 58
عادى خود ادامه دهند. دولت جمهورى اسلامى در رفع گرفتارىهاى آنان و ترميم خرابىها و سازندگى عقبماندگىها كوشا خواهد بود. برادران كرد من! به تبليغات وابستگان حزب دموكرات اعتناء نكنيد و در شهرها به حال عادى خود برگرديد و هيچ ترسى نه از ناحيه دولت و نه از ناحيه خرابكاران به دل راه ندهيد كه دولت دوستدار شما، و خرابكاران قدرت را از دست داده و مدفون شده و خواهند شد. از خداوند متعال رحمت و مغفرت براى شهداى اسلام و صبر و اجر براى بازماندگان آنان و سعادت و سلامت براى ملت بزرگ خواهانم.
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 59
تاريخ: 17/6/58
بيانات امام خمينى به مناسبت 17 شهريور
انبيا مبعوثند به اينكه مردم را از ظلمتها به نور خارج كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
در قرآن كريم مىفرمايد كه ما موسى را فرستاديم به سوى قومش ان اخرج قومك من الظلمات الى النور و ذكرهم بايام الله دو تا ماموريت به حضرت موسى مىدهد خداى تبارك و تعالى. يكى اينكه مردم را از ظلمات خارج كن به نور و يك ماموريت ديگر اينكه ذكرهم بايام الله اينها را متذكر كن به ايام خدا.
همه انبيا مبعوثند به اينكه مردم را از ظلمتها به نور خارج كنند. خداى تبارك و تعالى هم مىفرمايد كه الله ولى الذين آمنوايخرجهم من الظلماتالى النوروالذين كفروااولياءهم الطاغوت يخرجونهم منالنور الى الظلمات طاغوت را در مقابل خودش قرار مىدهد، خداى تبارك و تعالى شغل طاغوت را هم بيان مىفرمايد. همانطورى كه خداوند ولى مومنين است و مومنين را از ظلمات، از همه انواع ظلمات و تيرگىها به سوى نور مىبرد، در مقابل، ولى كفار طاغوت است و آنها را از نور به ظلمات مىكشد.
ملت تا از غربزدگى بيرون نيايد استقلال پيدا نمىكند
اين دو مطلبى است مقابل هم. اخراج از ظلمات به نور، ظلمتهاو تاريكىها را زدودن و به نور رساندن ملت. در مقابل، نورها را از بين بردن و مردم را به ظلمت كشيدن، اين شغل طاغوت است. آن هنوز هم امر خدا. تمام ناروادئىهاظلمات است، تمام عقب افتادگىها ظلمت است، تمام توجههاى به عالم طبيعت ظلمت است، همه غربزدگىها ظلمت است. اينهائى كه توجهشان به غرب است، توجهشان به اجانب است، قبلهشان غرب است، رو به غرب توجه دارند، اينها در ظلمات فرو رفتهاند، اوليائشان هم طاغوت است.
ملتهاى شرقى كه به واسطه تبليغات داخل و خارج، به واسطه تعليمات عمال داخلى و خارجى، رو به غرب آوردهاند و قبله آمالشان غرب است و خودشان را باختهاند و نمىشناسند خودشان را، مآثر و مفاخر خودشان را گم كردهاند و خودشان را باختهاند و گم كردهاند و به جاى آنها يك مغز غربى نشستهاست، اينها اوليائشان طاغوت است و از نور به ظلمات وارد شدهاند و همه
صحيفه نور ج 9 صفحه 60
بدبختىهاى شرقىها هم از آن جمله ماها، همه گرفتارىهاى ما و بدبختىهاى ما هم همين است كه خودمان را گم كرديم، يك كسى ديگر به جاى ما نشسته است و لهذا مىبينيد كه هر چيزى كه در ايران هست تا يك اسم غربى نداشته باشد رواج ندارد. داروخانه هم بايد اسم غربى داشته باشد، كارخانههاى ما هم كه پارچه مىبافند بايد آن حاشيهاش خط غربى باشد، اسم غربى هم رويش بگذارند، خيابانهاىمان هم بايد يك اسم غربى داشته باشد، همه چيزمان بايد رنگ غربى داشته باشد، كتاب هم كه مىنويسند همين كتاب نويسها، همين روشنفكرها بعضىشان كتاب هم كه مىنويسند يا يك اسم غربى روى آن مىگذارند يا مطالب را وقتى ذكر مىكنند استشهاد مىكنند به قول يك نفر غربى عيب هم اين است كه هم آنها غربزده هستند و هم ماها. اگر كتابها آن اسمها را نداشته باشد، اگر فاستونى آن اسم را نداشته باشد، اگر دواخانه آن اسم را نداشته باشد كمتر به آن توجه مىشود. وقتى به كتاب زياد توجه مىشود كه از اول كه انسان وارد مىشود هى اصطلاح غربى ببيند، هى الفاظ غربى ببيند، الفاظ خودشان را فراموش كنند، لغت خودشان را فراموش كنند، مفاخر خودشان را بكلى فراموش كردهاند، دفن كردهاند و به جاى آن ديگران را نشاندهاند. اينها همه ظلمتهائى است كه طاغوت ما را از نور به اين ظلمتها خارج كرده است. همين طاغوت زمانهاى اخير، زمانهاى ما، همينها دامن زدند به اين غربزدگى، هر چيزى را به غرب نسبت دادهاند، هر مطلبى را از غرب گرفتهاند. هر مفخرى را از غرب گرفتند و به خورد ما دادند. دانشگاههاى ما هم در آن زمان دانشگاههاى غربى بود، اقتصادمان هم غربى، فرهنگمان هم غربى، اصل خودمان را بكلى از ياد برديم و به جاى خودمان يك موجود غربى نشانديم. به مجرد اينكه يك كسى مريض مىشود مىگويند بايد برود انگلستان، بايد برود اروپا، با اينكه اطباء اينجا هم هست. در ذهن من اين است كه يكى از بستگان محمدرضا مخلوع، ملعون، لوزتين پيدا كرده بود، از اروپا براى او يك كسى كه عمل لوزه بكند آوردند در صورتى كه اطباى اينجا، عمل لوزه يك عمل آسانى است. اين چه مىفهماند به عالم كه يك كسى كه در راس يك مملكت به زور واقع شده و او را شناختند به اينكه شاه مملكت است، اين براى لوزتين هم طبيب قائل نباشد كه در ايران هست ، اين به طب ايران و به طبيب ايران چه لطمه وارد مىكند، چه خيانتى است اين به ملت ايران كه ملت ايران معرفى بشود به اينكه در سرتاسر كشور ما يك طبيبى كه لوزتين را بتواند عمل بكند نيست، از اين جهت از خارج مىآورند كه لوزتين را عمل كند. اين چقدر كمك مىكند به استعمار، چقدر كمك مىكند به غرب و چقدر حيثيت ملت ما را از بين مىبرد. وقتى كه او اين كار را كرد مردم هم تا آن زمان همه آنها چشمشان به اين بود كه چه مىكند اين آدم، آنها وقتى كه مريض پيدا مىكردند حتى الامكان بايد بروند به خارج در صورتى كه اطباء ما داريم.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 67
تاريخ: 17/6/58
بيانات امام خمينى در جمع علماى پاوه
ممانعت اشرار از اصلاح و باز سازى در كردستان
بسم الله الرحمن الرحيم
هر چه كوتاهى شده است درباره اين مناطق شما و امثال شما و خصوصاً منطقه كردستان، اين براى همين اشرار و مفسدين است كه مجال ندادند تا دولت به بازسازى و رسيدگى برسد. براى اينكه اين مسائلى كه شما گفتيد و حتماً هست، براى اينكه اينها تحقق پيدا كند بايد يك منطقه آرام باشد، در يك منطقهاى كه اشرار دائماً آتش روشن مىكنند و حتى خود مردم را سركوب مىكنند و قواى انتظامى اگر بيايد با آنها جنگ مىكنند، در حال جنگ نمىشود كه شما توقع داشته باشيد كه مسائلى كه مربوط به منطقه است و بايد با آرامش تحقق پيدا كند، حل شود. شما گمان نكنيد كه دولت در فكر نيست، براى همه مناطق ايران و خصوصاً مناطقى كه در زمان رژيم سابق عقب افتاده بوده است، اينطور گمان نكنيد كه دولت نمىخواهد كارهاى آنجاها را عمل بكند، اشرار فرصت نمىدهند به كس، به اسم اينكه ما منافع خلق را مىخواهيم، فرصت نمىدهند كه كسى منافع خلق را تحقق بدهد، اينها مىخواهند منطقه را به هم بزنند تا دولت نتواند كارى بكند و باز همان مسائل سابق و همان عقب افتادگىهائى كه شماها و همه داشتهاند تكرار بشود. انشاءالله اگر چنانچه شر اين اشرار كنده شد بكلى و انشاءالله مىشود، به اين مسائل رسيدگى مىشود و من راجع به مطلق علماى اهل سنت در هر جا باشند و خصوص علماى كردستان با دولت صحبت كردم و آنها همه وعده كردند كه همه قشرها را و علماى آنجا بالخصوص مورد عنايت واقع بشوند و رسيدگى بشود و همين طور البته مدرسهاى كه مدرسه قرآن است محترم است و بايد به آن رسيدگى شود و طلاب هم اگر چنانچه آنجا مجتمع شدند و مدرسهاى تأسيس شد، انشاءالله رسيدگى مىشود لكن شرط اين است كه بگذارند، شرط اين است كه محيط آرام باشد. آنها نمىگذارند كه محيط آرام باشد، آنها با اسم اينكه ما فدائى خلق هستيم و ما دموكرات هستيم و مىخواهيم آزادى در دنيا پيدا بشود، نمىگذارند مردم آزاد بشوند، مهلت نمىدهند به دولت كه يك فكرى بكند براى اينها، اينها كه از بين رفتند آن وقت قضاياى ديگر حل خواهد شد.
اولياى امور مشغول برنامهريزى و اصلاحند
شما گمان نكنيد كه جاهاى ديگر عمل شده است و براى شما عمل نشده است، در حال
صحيفه نور ج 9 صفحه 68
برنامهريزى هستند، براى همه جا مشغولند لكن آنقدر رژيم سابق خرابكارى كرده است كه به اين زودى نمىشود اصلاحش كرد. انشاءالله بالخصوص راجع به مناطق شما كه الان هم يك بودجه خوبى برايش قرار داده شده و بعداً هم اگر چنانچه كسر آمد باز هم قرار داده مىشود و هياتهائى مىآيند براى رسيدگى و همه جهات انشاءالله ترميم مىشود. مهم اين است كه شما خودتان و همين طور علماى كردستان و همين طور جوانهاى شما آنها هم كمك كنند و ايستادگى كنند در مقابل اين اشرار و اين اشرار را خارج كنند، اين اشرار را بيرون كنند تا يك مجالى داده بشود كه انشاءالله كارها اصلاح بشود
سلام مرا به همه رفقاى خودتان و به همه علماى آنجا و به همه طبقات برسانيد و اطمينان بدهيد كه ما در فكر شما هستيم و اسلام براى همه است و ما همه در تحت لواى اسلام انشاءالله اميدوارم با رفاه و امنيت زندگى كنيم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 69
تاريخ: 17/6/58
فرمان امام خمينى در حجت الاسلام كروبى
جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ مهدى كروبى دامت افاضاته
بسمه تعالى
طبق اطلاع واصله در منطقه اليگودرز مشكلاتى پيش آمده كه با توجه به اطلاعات و سوابقى كه جنابعالى از منطقه داريد، مقتضى است مسافرتى به اليگودرز و همچنين ازنا و مناطق عشايرى آن حدود بنمائيد و در رفع مشكلات و ايجاد امنيت در آن منطقه به هر نحو صلاح مىدانيد با مشورت علماء اعلام منطقه و افراد ذيصلاح اقدام نمائيد و به امور مستضعفين و نيازمندىهاى ايشان از نظر عمران و آبادى و ساير احتياجاتشان رسيدگى كرده و از طريق كميته امداد و احياناً اگر احتياجى بود با تماس گرفتن با جناب آقاى نخست وزير و ساير وزرا و مقامات مربوطه در رفع نيازمندىهاى ايشان اقدام و كوشش كنيد. از خداى تعالى موفقيت جنابعالى را در اين راه خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 70
تاريخ: 17/6/58
فرمان امام خمينى به ثقه الاسلام امر اللهى
جناب مستطاب ثقه الاسلام حاج شيخ محمد حسن امراللهى دامت افاضاته
بسمه تعالى
بدين وسيله جنابعالى به سمت قاضى شرع در دادگاههاى صنفى شهر تهران و شهرستان قم منصوب مىشويد كه به مراجعات و شكايات اصناف محترم كه در دادگاههاى مزبور مطرح مىشود رسيدگى نموده و حكم شرعى امور را صادر و اجرا نمائيد. از خداى تعالى موفقيت جنابعالى را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 71
تاريخ: 18/6/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان واحد بخش صداى جمهورى اسلامى ايران
تمام شهادتها و ايثارگرىها براى تحقق اسلام عزيز بود
بسم الله الرحمن الرحيم
من ميل دارم كه همه قشرهاى ملت، خصوصاً قشرهائى كه در خدمت دولت هستند، همه ادارات مختلفه و از همه بالاتر راديو و از آن بالاتر راديو و تلويزيون ميل دارم كه باورشان آمده باشد كه جمهورى اسلامىاست. يك وقت انسان راى مىدهد به جمهورى اسلامى (كه رأى داديد) يك وقت هم هست كه محتواى جمهورى اسلامى را مطلع نيست، اين بايد مطلع بشود كه جمهورى اسلامى معنايش اين است كه رأى عموم يا اكثر، براى نظام و محتواى نظام اسلام و احكام اسلام، برنامه اسلام است، يك وقت اين را هم مىداند لكن باز باورش نيامده است كه بايد همه چيز اسلامى بشود. من ميل دارم كه همه باورشان آمده باشد كه اين نهضتى كه از اول تا آخرش قريب پانزده، شانزده سال طول كشيد و زحمتها كشيده شد، خونها داده شد و جوانها از دست رفت، خانهها از دست رفت، خانمانها خراب شد و خصوصاً در اين يكى دو سال آخر كه همه شاهد بوديد كه چه شد، باورمان آمده باشد كه اين همه براى اسلام بود. هيچ من نمىتوانم و هيچ عاقلى نمىتواند تصور كند كه بگويند ما خونهاىمان را داديم كه خربزه ارزان بشود، ما جوانهايمان را داديم كه خانه ارزان بشود. هيچ عاقلى جوانش را نمىدهد كه خانه ارزان گيرش بيايد. مردم همه چيزشان را براى جوانهاشان مىخواهند، براى خانمانشان مىخواهند. اين منطق، يك منطق باطلى است كه شايد كسانى انداخته باشند، مغرضها انداخته باشند توى دهن مردم كه بگويند ما خون داديم كه مثلاً كشاورزيمان چه بشود، آدم خودش را به كشتن نمىدهد كه كشاورزيش چه بشود. چرا همان منطقى كه خود مردم در تمام طول مدت و خصوصا در اين آخر منطقشان بود آن را ذكر نمىكنند؟ همه ديديد كه تمام قشرها، خانمها ريختند توى خيابانها، جوانها ريختند توى خيابانها، در پشت بامها، در كوچه و برزن و همه جا فريادشان اين بود كه ما اسلام را مىخواهيم و جمهورى اسلامى مىخواهيم. براى اسلام است كه انسان مىتواند جانش را بدهد. اولياى ما هم براى اسلام جان دادند، نه براى اقتصاد. اقتصاد قابل اين نيست كه انسان، آدم اقتصاد را براى خودش مىخواهد، خودش را به كشتن بدهد كه اقتصادش درست بشود! اين معقول نيست، يا جوانهايشان را بدهند كه نان ارزان گيرش بيايد! اين يك چيز معقولى نيست. آن كه معقول است و عمل شد و همه ديديم و همه ديديد اين است كه همانطورى كه در صدر اسلام، پيغمبر
صحيفه نور ج 9 صفحه 72
اسلام صلى الله عليه و آله و اولياى اسلام، همه چيزشان را فداى اسلام مىكردند، براى اينكه در اين فداكارى باخت نيست. آنهائى كه دم از اقتصاد مىزنند و زير بناى همه چيز را اقتصاد مىدانند، آنها از باب اينكه انسان را نمىدانند يعنى چه، خيال مىكنند كه انسان هم يك حيوانى است كه همان خورد و خوراك است منتها خورد و خوراك اين حيوان با حيوانات ديگر يك فرقى دارد، اين چلوكباب مىخورد، او كاه مىخورد، اما هر دو حيوانند. اينهائى كه زير بناى همه چيز را اقتصاد مىدانند اينها انسان را حيوان مىدانند، حيوان هم همه چيزش فداى اقتصادش است، زير بناى همه چيزش است، الاغ هم زير بناى همه چيزش اقتصادش است. اينها انسان را نشناختند اصلاً كه چه هست. ما بايد باورمان بيايد به اينكه مملكت ما همه چيزش را فدا مىخواست بكند براى اسلام. الان هم مىآيند به من مىگويند مكرر، دست جمعى، تنهائى كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم. معقول است كه بگويد من شهيد بشوم براى اينكه شكمم سير بشود؟! براى شكمش مىخواهد شهيد بشود؟! كسى معقول است كه تقاضاى شهادت بكند براى شكمش؟! همچو معقول نيست اين معنا تقاضاى شهادت، براى اينكه ادراك كرده است كه در شهادت موت نيست يك حيات جاويد است، براى حيات جاويد است، كه اين تقاضاى شهادت مىكند. زير بنا توحيد است، زير بنا عقايد حقه الهى است، نه زير بنا شكم باشد اينهائى كه اقتصاد را زير بنا مىدانند، اينها منحط كردند انسان را از حد انسانيت به حد يك حيوانى مثل ساير حيوانات.
تلاش رژيم طاغوت در تباه ساختن نيروهاى انسانى
من مىخواهم كه همه ما باورمان آمده باشد كه جمهورى اسلامى است و بايد همه چيز ما اسلامى بشود. ما از آن وضع سابق كه اخيراً پنجاه سالش را، پنجاه و چند سالش را من شاهدش بودم و شماها چندين سال، البته هيچ كدام پنجاه سال يادتان نيست، شماها چندين سالش را كه در زمان اين حكومت جائر بود، در نظر داريد كه همه وابستگى به غرب بود و به آمريكا بود و تلخىهايش را هم همه ديديد. ذائقههاى شما باز از آن چيزها تلخ هست، حبسها را، حالا خودتان هم حبس نرفتيد، دوستانتان رفتند، اهل ملتتان رفتند، حبسها، زجرها، حتى گاهى براى من نقل كردهاند كه اينها نقلش هم مشكل است، بعضىها را در تاوه سرخ مىكردند، مىگذاشتند روى تاوه آهنى برق را متصل مىكردند سرخش مىكردند. اين تلخىها در ذائقه ما هست و شما، ما حالا بايد باورمان بيايد كه آن بساط طاغوت بايد بر چيده بشود. همان رأس و رده بالا برود و باقىاش باقى بماند، اين باز به مقصد نرسيديم. همه جا، در همه وزارتخانهها، در همه ادارات، در بازار، در همه جا بايد جورى بشود كه وقتى كه يك كسى وارد شد ببينيد كه وارد شده در يك مملكت اسلامى، همه چيزش اسلامى است، نه كم فروشى در اينجاست، نه گرانفروشى و اجحاف هست در آن، نه دروغ هست، نه تقلب هست، نه اين كاغذ بازىهاى ادارى هست، نه آن مجلات با آن عكسها و با آن تبليغات كه جوانهاى ما را به تباهى كشيدند و نه آن بساطى كه در راديو و تلويزيون بود و شماها ديديد. مقصد آنهائى كه اينها را پيش آورده بودند، در همه جاها كه
صحيفه نور ج 9 صفحه 73
شما قدم مىگذاشتيد در آن يك چيز نمايان بود كه اشخاص عميق آن يكى را مىفهميدند و آنكه نگذارند جوانهاى ما رشد كنند، جوانهاى ما را بار بياورند به طورى كه در قيد اين نباشد كه مملكتش چه در آن مىگذرد. اگر يك كسى عادت كرد كه اين مجلات را كه ديديد با آن عكسها و با آن مسائل، آن سينماها را كه ديديد كه با آن بساط و امثال ذلك و آن تلويزيون آن وقت و آن راديوى آن وقت و آن مدارس آن وقت و آن كنار دريا رفتنهاى آن وقت و آن مراكز فحشاى آن وقت، همه اينها در يك مطلب شريك بودند و آن اينكه جوانهاى ما را بىتفاوت كنند راجع به مسائل خودشان. يك جوانى كه عادت كرد كه هر روز برود يا هر شب برود در سينما و آنطور مسائل را ببيند، اين ديگر فكرش نمىرود دنبال اينكه نفت ما را كه مىخورد، كجا مىرود اين نفت، اين ثروت ما كجا مىرود، اصلاً تو فكرش نمىآيد اين. اين همان مثل آدم هروئينى مىماند. يك آدم هروئينى اصلش فكرش دنبال اين نيست كه چه مىگذرد. او همهاش دنبال اين است كه چه وقت، وقت هروئين مىشود يا وقت استعمال ترياك. آن كسى كه عادت كرد كه برود در اين مراكز فحشا، تمام هم و غمش همان مراكز فحشاست، حالا چه مىگذرد در اين مملكت، چه به سرش دارد مىآيد پيشش مطرح نيست، دنبال اين مطلب نيست. تمام اين مسائلى كه در اين پنجاه سال اخير اينها پيش آوردند و خصوصاً در زمان اين دومى كه از اولى بدتر بود، تمام اين مسائل ديكتهاى بود كه شده بود براى اينكه جوانهاى ما را بىتفاوت كنند، هر چه سرشان مىآيد به من چه ربطى دارد. آن كه مىرود در دريا با مثلاً چه، با هم آنجا بازى مىكنند، اينها ديگر فكر اينكه مسائل روز چه هست، دولتها چه مىكنند، اين مرد خائن چه به سر ما آورد، اصلاً فكر اين در ذهنشان نمىآيد. اين روشنفكرها و نويسندهها و آزاديخواهها (نه همهشان، بسيارشان) يا توجه به اين ندارند كه اين برنامهها و آزاد گذاشتن اين جوانها و اين دخترها و اين پسرها براى اينكه هر كارى دلشان مىخواهد بكنند، اين چه به سر اين مملكت مىآورد، يا توجه ندارند، يا مىدانند و اجير هستند، دنبال همان هستند فرياد مىزنند اى آزادى ازبين رفت، اى آزادى. خوب آزادى از بين رفت، چه شد؟ شرابخانهها محدود شده يا گرفته شده، مراكز فحشا را جلويش را گرفتند (حالا تمامش هم باز معلوم نيست، من نمىدانم حالا پاكسازى شده يا نه) ديگر نمىگذارند اين دختر و پسر تو دريا بروند لخت بشوند با هم چه بكنند. اينها آزادى را اين مىدانند و همان آزادى مىدانند كه از غرب ديكته شد براى ما، نه پيش خودشان، پيش خودشان اگر اينطور بود، اين ترقيات مادى را نمىكردند. ديكته شده براى ممالك استعمارى اين نحو آزادىها، اين آزاديها، آزادىهاى وارداتى است و اين بىانصافهاى طرفدار به قول خودشان حقوق بشر و اين بىانصافهاى به قول خودشان نويسنده (همهشان را نمىگويم، بعضىشان) و اين بىانصافهاى آزاديخواه اين نحو آزادى را براى ما تبليغ مىكنند و تأكيد مىكنند، آزاديى كه مملكت ما را به تباهى مىكشد. مملكت، مملكت است به جوانش، به نيروى انسانيش. چيزى كه نيروى انسانى را به باد بدهد، مملكت را به باد مىدهد. اگر ي