-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 53
تاريخ: 20/9/57
بيانات امام خمينى در مورد ابعاد گسترده مكتب اسلام
رشد فرد و جامعه ازرئوس برنامهها و تعاليم اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
انشاءالله كه موفق باشند همه. من از آقايان توقع دارم كه در هر جا كه هستند جهاتى را ملاحظه كنند. يكى اينكه اسلام فقط همان طورى كه مىدانيد، اسلام همان طورى كه فقط احكام ظاهرى راجع به افراد باشد نيست، همين طور همه اسلام عبارت از قيام و نهضت و اينها هم نيست.اسلام اينجور جهات دارد و كسى كه بخواهد اسلام را بشناسد، همه جهات در اسلام هست يعنى آن چيزى كه مربوط به رشد فرد است، آنكه مربوط به رشد جامعه است، آن كه مربوط به سياستى است كه بين آن و ساير ملل هست، آنكه مربوط به اقتصاد است، آن كه مربوط به فرهنگ است، تمام اينها در اسلام هست. مع الاسف بعضى از اشخاص را گفته مىشود (همين جوانهائى كه در اروپا هستند و زندگى مىكنند يا در آمريكا و اينها) همان يك جهت را در نظر مىگيرند و آن جهت مبارزه عرض مىكنم كه تظاهرات و امثال ذلك. البته مبارزه با دشمن، مبارزه با فساد، مبارزه با اين حكومتهاى فاسد جزء برنامههاى دولت اسلامى است و جزء احكام است لكن انحصار به اين ندارد. آقايان همان طورى كه در اين جهت اقدامات مىكنند و فعاليتها مىكنند، راجع به آن تكاليف شخصيه خودشان، راجع به تكاليفى كه خداى تبارك و تعالى از افراد خواسته است و همه اينها به نفع خود انسان است، راجع به اين هم بايد خيلى كوشش داشته باشند و خودشان را به واسطه همين امور بسازند.
تكليف ايرانيان مقيم خارج، رعايت اخلاق اسلامى و افشاى جنايات شاه
از امورى كه باعث تاسف من است كه بسيار در اينجاها صحبت آن هست و سؤال مىشود كه جوانهائى كه در اين جاها هستند گاهى در دكانها، در موسسات دولتى، در موسسات مثلاً بانكى يا قطار يا اتومبيل ها، اينها گاهى وقتها يك تخلفاتى مىكنند به حجت اينكه خوب، اينها مال ما را خوردند پس ما هم مال آنها را.اين صحيح نيست، شماهائى كه در اينجا الان هستيد، شما اشخاصى هستيد كه اگر از شماها يك مطلب خيانتى ببينند، عموميت به ملت ايران مىدهند ملت مىگويند ملت ايران اينطورى هستند، دزدند ملت ايران يا مسلمانها اين جورى هستند از اين جهت بايد خيلى اين جهات را ملاحظه كنيد كه، ولو اينكه جايز هم بدانيد، حالا جايز هم نيست اما جايز هم بدانيد كه مال اين موسسه را
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 54
برداريد، برنداريد، تعرض كنيد از اين معنى براى اينكه حفظ آبروى خودتان و حفظ آبروى اسلام و حفظ آبروى ملت لازم است. اگر در يك جائى كه مثلاً مىروند جوانها، در آنجا سوار چيزى مىخواهند بشوند يا سوار طياره بشوند يا قطار بشوند، بليطها را مثلاً تخلف بكنند و تقلب در آن بكنند، اين با حيثيت انسانى يك ملت دارند بازى مىكنند. اينها را شما به رفقايتان سفارش كنيد كه احتراز كنند از اين مسائل و اين حجت كه آنها مال ما را مىخورند پس ما مال آنها را بخوريم، اين حجت درست نيست، صحيح نيست. شما بايد حفظ حيثيت ملت خودتان را، حفظ حيثيت اسلام را بكنيد براى اين كه شما اگر فرض كنيد كه پاسبانى دست شما را بگيرد در يك جائى كه تخلفى كرديد، نمىگويند اين آقا، مىگويند ملت ايران اين طورى است، گويند اسلام اين طورى است. بنابراين اين تكليف بسيار مهمى است كه بر گردن شماها هست و تمام افرادى كه از ايران و از بلاد مسلمين در اروپا يا در آمريكا زندگى مىكنند بايد خيلى اين جهات را، جهات حيثيت خودتان را، معنويت خودتان را، آبروى خودتان را، اينها را بايد در اين بلادى كه هستيد حفظ بكنيد و تخلفاتى كه موجب هتك يك ملتى است هرگز نكنيد، ولو جايز هم بدانيد نكنيد، ولو يك كسى هم به شما ظلم بكند شما چيزى كه اسمش تقلب مىگذارند، اگر كشف بشود پليس آن را تقلب مىداند، يك همچو كارى هرگز نكنيد. به رفقايتان سفارش كنيد كه اين مطلب را كه از من كراراً اينجا كه آمدهاند پرسيدند و پرسيدهاند و من هم هميشه گفتم نكنيد اين را شما سفارش كنيد كه همچو كارهائى را نكنند اينها. اينها مضر است به حيثيت ما و از آن طرف هم راجع به اين مسائل ايران، شما در هر جا كه هستيد به دوستانتان، به دوستان آمريكائىتان، دوستان اروپائىتان كه آشنائى پيدا كرديد، اين مسائل ايران را بگوئيد كه اين شخص اين طور با مردم رفتار كرده، مردم تماماً مىگويند ما اين را نمىخواهيم و از اين مسائل ايران در آنجا افشا كنيد تا اينكه ابهامى نباشد بين خارجىها و خيال كنند كه مملكت ايران، مردم ايران يك مردم وحشى هستند، دارند... خير قضيه اين حرف نيست بلكه مىخواهند يك حكومت وحشى را از بين بردارند، اين مسائلى است كه بايد شما بگوئيد و انشاءالله كه موفق باشيد هميشه و مويد باشيد و سلامت باشيد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 55
تاريخ: 20/9/57
مصاحبه امام خمينى با راديو تلويزيون كانادا
سؤال: چه نتايجى بر اين تظاهرات، بار است؟
جواب: تمام ملت راى دادند كه شاه نبايد باشد و بايد دنيا اين معنا را بداند كه شاه به هيچ وجه ديگر قانونيت ندارد، قبلاً هم نداشت ولى ملت، ديروز و امروز اعلام كردند، اعلام عمومى كردند كه شاه بايد برود و شاه نمىخواهند.
سؤال: بنابراين به نظر حضرت آيت الله هيچ گونه مصالحه با شاه امكان پذير نيست؟ ولو به عنوان اينكه فقط به صورت سمبليك در درست دولت باشد؟
جواب: هيچ مصالحهاى با شاه ممكن نيست. شاه جانى است و بايد محاكمه بشود و به سزاى اعمالش برسد.
سؤال: بارها حضرتعالى فرمودهايد كه شخصاً در دولت آينده نخواهيد بود، پس اگر اين باشد، رهبران سياسى و گروههايى كه دولت را پس از اين تغيير در دست مىگيرند، چه كسانى خواهند بود؟ اين سؤال را از اين جهت مىكنم كه پشتيبانان شاه گفتهاند كه كسى نيست مملكت را اداره كند و در صورتى كه شاه برود، عدم ثبات و هرج و مرج در مملكت پيش مىآيد.
جواب: شاه مملكت را به هرج و مرج كشيده است، اگر او برود اشخاص كاردان آگاه از اوضاع جهان زيادند و كشور را به بهترين وجه اداره خواهند كرد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 56
تاريخ: 20/9/57
بيانات امام خمينى در مورد قطع رابطه با دولتهاى پشتيبان شاه و دعوت ارتشيان جوان بر پيوستن به صفوف ملت
رفراندم و تظاهرات آرام ملت سقوط شاه را به همه دنيا اعلام كرد
اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
تظاهرات ديروز و امروز در ايران راه عذر را از همه كس و همه دولت سلب كرد، ديگر دولتها نمىتوانند ادعا كنند كه شاه قانونى است و در مملكت به طور رضايت مردمى، به طور قانونى توقف كرده است. رفراندمى كه در ديروز و امروز شد و قطعنامههائى كه صادر شد، به همه دنيا ثابت كرد كه شاه ساقط است. ما مىگفتيم از اول ساقط بوده است، داشتند، ديروز و امروز ثابت كرد كه هيچ قانونيت ندارد براى اينكه به حسب نص قانون اساسى ما شاه بايد به راى ملت، شاه باشد و اين امر طبيعى است كه بايد اين طور باشد و الان تمام ملت در تهران، مشهد، قم ، تبريز، همه جاى ايران اعلام كردند با آرامش (كه عذرى در كار نباشد كه يك طوائف ديگرى داخل بودند و ازآن طرف مرزها آدمآمدهاند) با كمال آرامش، تمام ايران گفتند كه ما شاه را نمىخواهيم.
اخطار به سران دولتهاى حامى رژيم شاه
بنابراين من يك پيامى به دولتهاى دنيا دارم و يك پيامى هم به داخل كشور و ارتشىها. آن كه به همه دولت هاست اين است كه ما اعلام مىكنيم از امروز كه رفراندممان به طور تماميت انجام گرفت و همه مىدانيد كه شاه قانونى نيست. هر دولتى كه پشتيبانى از ايران بكند، ما تمام قراردادهائى كه با ايران كردهاند لغو مىكنيم و يك قطره نفت به آنها نخواهيم داد و لااقل تا وقتى كه دولتشان هست. مجلس امريكا بايد از كارتر مواخذه كند، استيضاح كند او را كه چرا پشتيبانى مىكنى از يك حكومتى كه پايه ملى ندارد و هيچ كس با او در ايران موافقت ندارد. بايد اين دولت، كارتر را استيضاح كنند و شخص كارتر را استيضاح كنند كه تو بر خلاف مصلحت مملكت آمريكا دارى عمل مىكنى، اگر چنانچه پشتيبانى بكنى از شاه كه برخلاف قانون در ايران سلطه پيدا كرده است و رفراندم ديروز و امروز ايران او را ساقط كرده ( اگرتا حالا ساقط نبوده است) اين خلاف مصلحت مملكت امريكاست
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 57
براى اين كه اگر چنانچه تو پشتيبانى بكنى، مادامى كه تو و دولت تو هست، نفت براى امريكا هيچ نيست و همين طور اين اعلام به ساير كشورهاست، چه كشور امريكا و چه انگلستان و چه شوروى و چه ساير ممالك كه مىخواهند از ايران نفت بخرند، ما حتى به طور فروش عادلانه هم به اين ممالكى كه پشتيبانى از امروز بكنند از شاه، نفت نخواهيم داد يعنى تا آنوقتى كه دولتهاى اينها سركارند و شاه را پشتيبانى مىكنند تا آن وقت نخواهيم نفت به آنها داد. بله، با ملت هايشان دشمنى نداريم و دولت هايشان را اگر ملتها يا مجلس وادارند كه پشتيبانى شان را از شاه قطع كنند و اعلام كنند كه ما پشتيبان شاه نيستيم، ما نفت خواهيم داد و اگر دولتها اين كار را نكنند، تا آن دولت هست، نفت براى اين ملتها هم نيست، حالا مجلسخودشان مىدانند با دولت هايشان.
اين يك پيامى است به خارج و سران دولتها كه چشم خودشان را باز كنند و راه صحيح بروند، پشتيبانى از يك ملتى كه ايستاده است و مىگويد من حق خودم راخواهم، من آزادى مىخواهم، حق سرنوشت من با خود من است، من شاه را نمىخواهم، بايد پشتيبانى بكنند از يك همچو ملتى و اگر پشتيبانى نكنند و از شاه پشتيبانى بكنند، ديگر نفتى در كار نيست براى آنها مادامى كه آن دولت هست.
صاحب منصبان جوان ارتش، خدمت شاه را رها و به صفوف ملت بپيوندند
ويك مطلبى كه به ارتش خواهم بگويم، به ارتش ايران مىخواهم بگويم و اميد است كه برسد به آنها، اين است كه اين جوانها، از صاحب منصبانى كه (من مىدانم كه اينها محروم هستند) اين صاحب منصبهاى پيرى كه از سابق بودند، خصوصاً از آنهائى كه از زمان رضا شاه بودند (اگر باشند) آن پيرها را شاه اسير كرده است آنها البته موافقند و اين كشت و كشتار هم به دست آنها واقع شده است، چه در حكومت نظامى چه در دولت نظامى، ما از آن پيرها ديگر مايوس هستيم، اينها را بعد يكى يكى اسمائشان را ثبت كنند و در دولت اسلامى آنها به مجازات خودشان ان شاءالله مىرسند و اما صاحب منصبهاى جوان كه آن رتبهها را ندارند يعنى به آنها ندادند يعنى آنها را در يك رتبه پائين نگه داشتند كه زير دست آن بزرگ ها باشند كه آن بزرگها نوكر رسمى آمريكا يا شوروى هستند و براى آنها خدمت مىكنند و براى شاه هم به دست دوم خدمت مىكنند و آنها را از پول نفت ما سير كردند، آنها چون سير شدند و از نعمت اين ملت به دست شاه سير شدند، اينها ولى نعمت خودشان را شاه و آمريكا دانند، ما از آنها مايوس هستيم و اما طبقه جوان كه مهم در ارتش، اين طبقه هستند، اينها را من تنبه به آنها ميد هم كه شما جوانيد، شما باز وقت زندگى تان مانده است، وقت كارتان مانده است، وقت خدمتتان به ملت مانده است، شما برگرديد به اين ملت و خدمت به ملت بكنيد و رها كنيد اين دستگاهى كه الان شما مىدانيد كه برخلاف قانون است، برخلاف اسلام است، دست از اين دستگاه برداريد و به ملت بپيونديد و حكومت اسلامى شما را با آغوش باز پذيرائى مىكند و بهتر از زمان شاه براى شما خواهد بود براى اين كه ديگر درحكومت اسلامى كه يك پولى بدهند كه از حاكم تقويت كنند، اين ديگر
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 58
نيست در آنجا. آنجا حكومت عدل است، حكومت ملى است،حكومت مستند به قانون الهى و به آراء ملت هست.اين طور نيست كه با قلدرى آمده باشد كه بخواهد حفظ كند خودش را، با آراى ملت مىآيد و ملت او را حفظ مىكند و هر روزى هم كه برخلاف آراء ملت عمل بكند يا برخلاف قانون، قانونى كه موظف است عمل بكند، قهراً ساقط است و ملت ايران هم او را كنارش مىگذارند.
مملكت هميشه محتاج ارتش است
شماها جوانهاى صاحب منصبان ارتش كه مثل آن پيرها نيست كه ديگر آن فطرتتان را از دست داده باشيد در مقابل دلار، شما برگرديد به آغوش ملت و ملت شما را مىپذيرد و حكومت اسلام هم شما را نگهدارى مىكند. گمان نكنيد كه اگر حكومت اسلامى آمد، ديگر صاحب منصب نمىخواهد. اينها تبليغاتى است كه كنند. حكومت اسلامى هم همه اين ابزارى كه ساير حكومتها دارند دارد، منهاى دزدى. دزدى را ما مىخواهيم جلويش را بگيريم، دزدها راخواهيم بگيريم.آنهائى كه خدمت به وطن مىكنند، ارجمندند پيش همه ما، پيش خدا هم ارجمندند، آنها همه چيز برايشان مهيا خواهد شد. آنهائى كه دزدند و اموال اين ملت را دزديدند و در خارج بردند و خوردند، آنها البته مواخذ خواهند شد و گمان نكنند كه از ايران رفتند بيرون تمام شد قضيه، اگر اينجا بيايند، اين جوانها هستند كه اينجا به حسابشان مىرسند. اگر امريكا بروند، باز هم هستند، انگلستان بروند، باز هم هستند.اينها گمان نكنند كه پولها را بردند و خود شاه هم همين طور، خيال اين معنا را بكند كه حالا ما پولها را مىخوريم حالا هم همينطورى مىمانيم و بعد هم با طياره سوار مىشويم و فرار مىكنيم مى رويم به آمريكا، هرجا برويد، هستند جوان هاى غيور ايرانى درآنجا و به حساب شما خواهند آنجا رسيد.
در هر صورت من از اين جوان هائى كه در ارتش هستند و من مىدانم كه آنها فطرت اسلامى خودشان، فطرت انسانى خودشان را از دست ندادهاند و اينها قلباً با ملت هستند منتها حالا، تحت (به خيال خودشان) فرمان اين بزرگترها، ارتشبدها يا امثال اينها هستند و اينها را ترساندهاند از اينكه اگر يك وقتى حكومت اسلامى پيش بيايد ديگر صاحب منصبى تو كار نيست، خير، زمان حضرت امير هم صاحب منصبى تو كار بودهاست منتها با يك فرم ديگرى بودهاست. صاحب منصب، آن وقت هم مالكاشتر يكى از صاحب منصبهاى بزرگ حضرت امير بودهاست، محمدبن ابى بكر يكى از صاحب منصبهاى بزرگ حضرت امير بوده است. هميشه محتاج است مملكت به ارتش و هميشه محتاج است به صاحب منصب و هميشه محتاج به همه اين قشرهائى كه در ادارات است. آنى كه احتياج به او ندارد، آنهائى هستند كه سربار هستند، آنهائى كه خواهند مال ملت را بخورند و كار هم نكنند، مال ملت را بخورند و نفعى هم نداشته باشند براى ملت، آنها البته حساب خودشان را بايد بكنند و هر چه كمتر بخورند به نفع خودشان است، هر چه هم كمتر ببرند به نفع خودشان براى اين كه در هر جا بروند، اينها پيدا خواهند شد.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 59
تبليغات سوءاجانب عليه حكومت اسلامى
در هر صورت اين تبليغاتى كه مىشود، چه در بين ارتشى ها، سربازها و چه در بين دهقان عرض ميكنم كه كشاورزها كه اگر حكومت اسلامى بشود اين دهقانها دوباره بايد به حال فلاكت بيفتند،خود دهقانها مىدانند اين را كه اين اصلاحات ارضىاى كه اين آقا كرد، اين بيچارهها را به روزگار سياه نشاند.اينها الان زندگى شان بسيار زندگى پستى است واين بانك تعاونى و اين هياتهائى كه درست كردند، اين بيچارهها را به كلى از هستى ساقط كردند و يك حكومت اسلامى كه بشود، اين حرفها نيست تو كار.
خيال نكنيد كه اين املاكى كه حالا از اين گردن كلفتها گرفته شده است، حكومت اسلامى مىآيد و مىگويد زمينها را بدهيد به خودشان. يكى يكى را مىآيد مىنشاند حساب از آنها مىكشد، شماها ماليات دولت اسلام را بايد بدهيد، شصت هفتاد سال، صدسال، خودتان، پدرتان، جدتان نداده، اگر حساب بكنيم، زائد بر اين املاكى كه شما داريد، جواهراتتان را هم از شما مىگيريم، پولهاى بانكى تان را هم از شما مىگيريم براى اينكه شما بدهكار هستيد به دولت. وقتى املاك ملى شد يعنى مال دولت اسلام شد، آن وقت البته دهقان لازم دارد، رعيت لازم دارد، كشاورز لازم دارد. نمىخواهد كشاورزى را مثل حالا بكند كه دستش پيش اسرائيل و امريكا دراز باشد كه تخممرغ بدهد نمىدانم جوجه بدهد، - نمىدانم گندم بدهد، جو بدهد. خواهد يك مملكتى باشد كه همه چيز از خودش باشد. همه چيز دارد مملكت ما، نه اين است كه ندارد، همه چيز دارد. مملكت ما كشاورزيش، يك ناحيه اش براى يك مملكت كافى است. از بين برد اين آدم كشاورزى ما را، دامدارى ما را ازبين برد براى اين كه مراتع ما را به غير داد عرض ميكنم كه همه چيز ما را به باد فنا دادند. ما مىخواهيم يك مملكتى باشد، مال خودمان باشد.
اسلام برخاسته از ضعفا و حامى و طرفدار آنان
اسلام نيامده كه ظلم به ضعفا بكند، اسلام آمده است كه ضعفا را پرستارى بكند، خدمت به ضعفا بكند. اسلام از توى ضعفا پيدا شده است، از اغنيا كه پيدا نشده است، از اين گداهاى مدينه و مكه اسلام پيدا شد، از اين بيچارهها و ضعيفها پيدا شده است و انبياى ديگر هم همين طور بودند چون اشراف نبودند كه طرفدار اشراف باشند، اينها از همين ضعفا هستند، از بين همين تودهها پيدا شدند و طرفدار همين تودهها هم هستند و نمىگذارند ظلم به اينها بشود، البته به بزرگها هم نمىگذارند ظلم بشود، به هيچ كس نبايد ظلمى بشود.
ارزش زن از ديدگاه اسلام
اين تبليغات كه (اگر اسلام پيدا شد مثلاً ديگر زنها بايد بروند توى خانهها بنشينند و قفلى هم درش بزنند كه بيرون نيايند) اين چه حرف غلطى است كه بهاسلام نسبت مىدهند. صدر اسلام زنها
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 60
توى لشكرها هم بودند، توى ميدانهاى جنگ هم مىرفتند. اسلام - با دانشگاهها مخالفيم با فساد دانشگاهها مخالف است، با عقب نگه داشتن دانشگاهها مخالف است، با دانشگاه استعمارى مخالف است اسلام، نه با دانشگاه مخالف است، اسلام با هيچ چيز از اين مظاهر عرض مىكنم تمدن مخالفت ندارد و با هيچ قشرى از شماها مخالفت ندارد. اسلام زنها را دستشان گرفته آورده در قبال مردها نگه داشته در صورتى كه در زمانى كه پيغمبر اسلام آمد، زنها را هيچ حساب مىكردند. اسلام زنها را قدرت داده است. اسلام زنها را در مقابل مردها قرار داده، نسبت با آنها تساوى دارند. البته يك احكام خاص به مرد است كه مناسب با مرد است، يك احكام خاص به زن است، مناسب با زن است. اين، نه اين است كه اسلام نسبت به زن و مرد فرقى گذاشته است، زن و مرد، همه آزادند در اين كه دانشگاه بروند، آزادند در اين كه عرض مىكنم راى بدهند، راى بگيرند. اين كه مخالفند، اين است كه اينطورى كه اينها زن را مىخواهند بار بياورند كه يك ملعبهاى در دست مردها باشد و به قول شاه (زن خوب است فريبا باشد) ما مىخواهيم اين كلام را بگيريم، اين غلط را بگيريم. ما مىخواهيم زن آدم باشد مثل ساير آدمها، انسان باشد مثل ساير انسانها، آزاد باشد مثل ساير آزادها.
شاه بايد بساطش را جمع كند و برود.
اين تبليغاتى كه شاه، سالى صد ميليون دلار مىگويند داده براى تبليغات، اينها را گوش نكنيد به آنها، ديگر هم به گوش كسى نمىرود اين حرفها، ايشان هم ديگر بايد جمع كند بساطش را، برود سراغ كارش. من اميدوارم كه، انشاءالله شماها موفق باشيد و اسلام انشاءالله با كمال توفيق در ايران حكومتش را قائم مقام حكومتهاى ظلم قرار بدهد. خداوند آنهائى كه در ايران هستند و كمك به اسلام مىكنند، همه را مويد و موفق قرار بدهد و شما جوانهائى كه در خارج ايران هستيد، همه را موفق كند كه بتوانيم ما دست اجانب را از مملكت خودمان قطع كنيم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 61
تاريخ: 21/9/57
پيام امام خمينى به ملت ايران و اخطار به سران كشورهاى حامى شاه
بسم الله الرحمن الرحيم
به عموم ملت شجاع و فداكار ايران صميمانه درود مىفرستم. شما مردم عظيم الشان با اراده آهنين خود و شعارهاى زنده و تعيين كننده به جهانيان ثابت كرديد كه شاه را نمىخواهيد و بايد از قدرت غاصبانه خلع شود و با اين رفراندم بزرگ، بىپايگاهى او را در بين ملت براى چندمين بار اعلام كرديد و مشت ياوه گويان را كهحتى در زمانى كه شعارهاى عمومى (مرگ برشاه) سراسر ايران را فراگرفته بود، مدعى شدند كه اينان معدودى خرابكارند و ملت شاه را مىخواهد، براى چندمين بار باز كرديد و اين بار نيز با فرياد مرگ بر شاه مشت گره كرده خود را بر دهان آنان كوبيديد. خداى تعالى از شما راضى است و امام امت (عج) از شما تقدير مىفرمايد. اسلام از اين پشتيبانى شما كه با فداكارى خود و اهداى خون جوانان، پرچم توحيد را به اهتزاز در آورديد قدردانى مىكند.
اينجانب با چشمى پر از اميد و دلى فشرده از هوادارى شما ملت عزيز از هدفهاى بزرگ كه سرنگونى رژيم شاه و برچيده شدن نظام شاهنشاهى و استقرار حكومت جمهورى اسلامى است، احساس غرور مىكنم. شما در راهپيمائىهاى بزرگ سراسرى ايران در روزهاى تاسوعا و عاشوراى سيد مظلومان و امام فداكاران عليه الصلوه والسلام با آن بزرگوار تجديد عهد نموديد.
من همزمان با راهپيمائى بزرگ شما در پيامى، به سران دولتها اعلام نمودم كه رفراندم اين دو روز براى هيچ كس ابهامى باقى نگذاشت كه ملت شاه را نمىخواهد و عدم رسميت او را با اكثريت قاطع قريب به اتفاق اعلام كرد و به همين جهت اخطار نمودم كه از اين پس هر كس از سران دولتها از شاه پشتيبانى مىكند، از نفت ايران محروم و قراردادهاى ايران با آنان غير رسمى اعلام مىشود و مادامى كه سران اين دولت پشتيبان شاه بر سركارند، قطع نفت و بطلان قراردادها ادامه دارد و بر ملتهاست كه از دولت خود مواخذه كنند و بر مجلس آمريكاست كه دولت كارتر را استيضاح نمايد.
و نيز بر افسران جوان پيام فرستادم كه به صف ملت بپيوندند كه ما آنان را از زير يوغ مستشاران نظامى نجات داده و با آغوش باز پذيرايى مىنمائيم. افسران محترم جوان از مقابله خصمانه با برادران و خواهران خود جداً احتراز كنند و با آنان در صف واحد كه خواست اسلام است درآيند.
از ملت محترم تقاضا مىكنم از سربازان و افسرانى كه به آنان پيوستند و يا مىپيوندند، به بهترين وجه با حفظ جهات امنيتى نگهدارى و كمك نمايند.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 62
بايد ملت بداند كه موضع، سخت حساس است. چه بسا اشخاصى كه ندانسته يا خيانتكارانه امر به سكوت و سستى مىكنند، بايد به آنان اعتنا نكنند و اعتراض خود را هر چه بيشتر نسبت به شاه گسترش دهند و چون وسائل ارتباط جمعى در حال اعتصاب به سر مىبرند، بايد به هر وسيله ممكن رابطه بين شهرستانها برقرار نموده و مسائل روز و تظاهرات و اخبار مبارزات خود را به يكديگر برسانند. اينجانب مراتب تشكر خود را صميمانه به ملت عزيز تقديم و نصرت آنان را كه نصرت قرآن كريم و اسلام است از خداوند تعالى مسئلت مىنمايم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 63
تاريخ: 21/9/57
مصاحبه امام خمينى با راديو پاپيولار ميلان ايتاليا
سؤال: تظاهرات روزهاى يكشنبه و دوشنبه، مجاز اعلام شده بود، آيا اين بدين مفهوم است كه شاه توانسته كنترل اوضاع را به دست بگيرد؟
جواب: ابداً، شاه نتوانسته جريانات را در دست گيرد. علت اجازه دادن به تظاهرات، ترس از انقلاب بوده است.
سؤال: شما گفتهايد كه انقلاب بايد بدون قهر انجام گيرد، اگر ارتش دوباره مردم را به گلوله بندد، شما به مردم چه دستورى خواهيد داد؟
جواب: در موقع مقتضى، تجديد نظر خواهيم كرد.
سؤال: فكر مىكنيد چگونه بتوانيد وحدت نيروهاى گوناگون را كه امروز در جنبش شركت دارند، حفظ كنيد؟
جواب: آنها در حال حاضر همه وحدت دارند و در رفتن شاه همه موافقند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 64
تاريخ: 21/9/57
مصاحبه امام خمينى با تلويزيون سوئد
سؤال: حضرت آيت الله! پس از اين دو روز تظاهرات عظميم، نتايجى كه از اين مترتب است به نظر شما چيست؟
جواب: تظاهراتى كه در ايران واقع شد و سرتاسر ايران را فرا گرفت، رفراندمى بود زنده براى سقوط شاه، نتيجه اين است كه شاه الان بر حسب همه نظرها نبايد قانونيت داشته باشد و از اين به بعد هم بايد با او معامله غيرقانونى كرد.
سؤال: شما اخيراً گفتهايد كه از اين به بعد به كشورهائى كه به حمايت شاه برخيزند نفت نخواهيد فروخت. اين تهديدى است براى كشورهاى غربى و امريكا، به نظر شما اين مساله چگونه خواهد شد؟
جواب: مساله اين است كه الان كه شاه غيرقانونى بودنش اعلام شد، اگر كسى از اين به بعد از شاه پشتيبانى كند، مادام كه دولت وى سركار هست به مملكت او نفت داده نمىشود.
سؤال: آيا شخص شما و يا دوستانتان با آمريكائىها تماس داشتهايد و يا يكى از دوستان شما تا به حال توانسته است به آمريكايىها بگويد كه مساله چيست؟
جواب: هيچ روابطى نيست، نه بين من و آمريكائىها و نه بين دوستان من و آمريكائى ها.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 65
تاريخ: 21/9/57
مصاحبه امام خمينى با روزنامه صداى لوگزامبورگ
سؤال: حضرت آيت الله خمينى! به كرات گفتهايد كه جنبش اسلامى با ماركسيستها رابطهاى ندارد. شما روابط خودتان را با كمونيستها پس از پيروزى جنبش چگونه مىبينيد؟ آيا كمونيستها در حركت آينده با شما همكارى خواهند داشت يا شما با آنها كارى خواهيد داشت يا نه
جواب: به هيچ صورت با آنها همكارى نخواهيم كرد.
سؤال: برخى از دانشمندان علوم سياسى اينجور تحليل مىكنند كه بين مسلمانها و ماركسيستها وجوه مشتركى وجود دارد و همين طور معقد هستند كه در جنبش اسلامى جناحهاى مختلف محافظه كار و مترقى وجود دارد. آيا شما در درون جنبش خودتان با آن جناح محافظه كار مشكلاتى داريد يا نه؟
جواب: در اسلام، جناحهاى مختلف وجود ندارد. وقتى حكومت اسلامى تشكيل شود همه تابع قانون اسلامند واسلام يك جناح يكپارچه و واحد است.
سؤال: حضرت آيت الله! در صورت پيروزى جنبشتان، شما چه نوع حكومتى برقرار خواهيد كرد؟ در حكومت اسلامى شركت گروههاى سياسى مختلف چگونه خواهد بود؟
جواب: حكومت ما جمهورى اسلامى است كه متكى بر آيات قرآنى مىباشد و قانونش قانون اسلام است و جناحهاى سياسى در آنجا در اظهار عقايد خود آزادند.
سؤال: شاه، همانطور كه مطلع هستيد، دولت نظامى را برقرار ساخته است. آيا به نظر حضرتعالى مبارزه با نظامىها مشكلتر نيست؟ و چگونه شما مىخواهيد دولت نظامى را از بين ببريد؟
جواب: البته مشكل است، لكن وقتى ملت يك امرى را بخواهند نظامى هم نمىتواند مقابلش بايستد
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 66
كشت و كشتارهائى كه الان راه انداختهاند، راه حل نيست و ناچار دولت نظامى هم بايد ساقط شود.
سؤال: آقاى شاپور بختيار يكى از سخنگويان جبهه ملى به يكى از خبرگزارىهاى آلمان به نام د.پ.آ گفته است كه با مشروطه سلطنتى مخالفتى ندارد. اگر چنانچه جبهه ملى روى كار آيد، آيا شما به ايران باز مىگرديد؟
جواب: آن تابع اين است كه من مصالح را ملاحظه كنم، اگر مصلحت شد ممكن است.
سؤال: در صورت پيروزى جنبشتان و تاسيس دولت اسلامى، توسعه و پيشرفت اجتماعى مخصوصاً پيشرفت زنان را چگونه مىبينيد و آيا تعداد زوجات را مجاز خواهيد دانست و اجازه خواهيد داد يا نه؟
جواب: زنها آزادند، همانطورى كه مردها آزادند، ما طبق قانون اسلام عمل مىكنيم.
سؤال: در صورت استقرار حكومت جمهورى اسلامى آيا به كردها خود مختارى داخلى و آزادىهاى محلى داده خواهد شد؟
جواب: همه در ايران ملت واحد هستند و ما، هم خود و هم آنها را ملت واحد مىدانيم.
سؤال: اهداف و برنامههاى آينده شما چيست؟
جواب: نقائصى كه در حكومت شاه بوده است، تا آنجا كه مقدور است ترميم خواهيم كرد. استقلال و آزادى را به وطن باز خواهيم گرداند. روابط ناسالمى را كه به ضرر ملت است اصلاح خواهيم كرد. ادارات را هم آنطور كه مصلحت ملت و مملكت است تصفيه مىنمائيم. دست ديگران را از ايران كوتاه خواهيم نمود.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 67
تاريخ: 23/9/57
پيام امام خمينى به ملت مسلمان ايران به مناسبت كشتار وحشيانه رژيم در نجف آباد
بسم الله الرحمن الرحيم
جنايات شاه كه در بسيارى از شهرها، بخصوص در اصفهان و نجف آباد با وحشيگرى بىسابقه مامورين او واقع شده است و گفته مىشود برنامهاى است كه به تدريج در ساير شهرها نيزانجام مىگيرد و بناست به بزرگ و كوچك رحم نشود و تمام خانهها و مغازهها و مراكز مذهبى به آتش كشيده شود نشانه تزلزل و ضعف دولت نظامى و ياس شاه از امكان ادامه قدرت شيطانى است و اكنون كه به پرتگاه و سقوط حتمى نزديك شده است، مىخواهد جنايات خود را هر چه بيشتر تكميل كند و به گفته خودش ايران رابه تل خاكى مبدل ساخته و برود.
ملت آگاه بايد بداند كه اين آخرين حملهاى است كه از جنون و حمله روحى كه به شاه دست داده است، ناشى شده و بايد اين جنايات بسيار احمقانه و سبعانه موجب تضعيف روحى ملت نشود. شاه خود را از ملت جدا و تنها مىبيند، ناچار با تمام وجود به آغوش اشرار و مزدوران پناه برده تا شايد عقدههاى روحى خود را خالى كند. شاه خود را از سلطنت خيالى مخلوع مىبيند و ادامه حكومت خود را با رفراندم تاسوعا و عاشورا غير ممكن مىداند، از اين جهت از هيچ جنايت غير انسانى روى گردان نيست و با دست اشرار و بعضى از سران ارتش كه شريك جرم او هستند، مى خواهد آخرين تير تركش را رها كند. شاه رفتنى است، لكن سران ارتش كه با او و به امر او مرتكب جنايات هستند و مىشوند، در كار خود تجديد نظر كنند و از عواقب امر بترسند. درجه داران جوان خود را به اين جنايات وحشتناك آلوده نكنند، مگر آنان نمىخواهند پس از شاه، دراين كشور آبرومندانه زندگى كنند؟
جناياتى كه در اصفهان و نجف آباد و بعضى از شهرستانها شده است، به قدرى با شرافت انسانى منافى است كه وجدان هر انسانى را سخت رنج مىدهد. از قرار اطلاع، مامورين شاه با مسلسل به داخل منازل مردم محروم و بىدفاع حمله كردند، مساجد را به آتش كشيدند، به زنان محترم اهانت كردند، هر كس را كه ديدند جاويد شاه نمىگويد، بيدريغ كشتند و آزادى به منطق كارتر را به خوبى و خيلى سريع اجرا كردند.
اكنون با در نظر گرفتن رفراندم تاسوعا و عاشورا كه غير رسمى بودن شاه و دولت را به جهانيان ثابت نمود، بر ملت است كه به حكم اسلام و قانون، از اطاعت شاه و دولت سرپيچى كنند، ماليات نپردازند و كليه اعتصابات ادارات و موسسات و شركتهاى دولتى، خصوصاً اعتصاب شركت
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 68
نفت را تا رفتن شاه و دولت ادامه دهند و بر ملت است كه با گسترش اعتصابات خود از آنان پشتيبانى نمايند. اينجانب مصيبت وارده بر خواهران و برادران سراسر كشور را تسليت مى گويم و از خداى بزرگ، اجر و صبر براى آنان و رحمت واسعه حق تعالى را براى شهداى راه خدا مسئلت مىنمايم و روز دوشنبه 17 محرم الحرام را به مناسبت هفتم شهدا، عزاى عمومى اعلام مىكنم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 69
تاريخ:23/9/57
مصاحبه امام خمينى با روزنامه اونيتا ارگان حزب كمونيست ايتاليا
سؤال: كشور ما ايتاليا با توجه وقايع ايران و كوشش ملت ايران عليه ديكتاتورى خاندان پهلوى را دنبال مىكند، همزمان بعضى جرايد گوياى اين است كه حكومت اسلامى نسبت به مدرنيزه كردن ايران توسط شاه يك قدم عقب است، در اين مورد نظر شما چيست؟
جواب: به تصديق خود شما، خاندان پهلوى يعنى شاه و پدرش بيش از پنجاه سال است كه با ديكتاتورى بر ايران حكومت مىكنند و با پشتيبانى قدرتهاى استعمارى، از هيچ جنايتى به ملت ايران دريغ نكردهاند. ذخاير كشور مخصوصاً نفت را در اختيار اجانب گذاشتهاند، هرگونه فرياد آزاديخواهى و اعتراض به ديكتاتورى را با سرنيزه خاموش كردهاند، قتل عامهاى مكررى در اين پنجاه سال به دست اين دودمان انجام شده است، آزادى به تمام معنى از مردم سلب شده است، هيچگاه مردم حق انتخاب نداشتهاند، گويندگان و نويسندگان كشته شدهاند و يا زندانى هستند و يا ممنوع از گفتن و نوشتن، مطبوعات را از نوشتن حقايق محروم كردهاند، و در يك كلمه، تمامى مبانى بنيادى دموكراسى را نابود كردهاند، كه تمامى اين واقعيتها تلخ را در يك سال اخير، هم شاه و هم اطرافيانش اعتراف كردهاند و حالا من مىپرسم كه ملتى تا اين حد ستمديده و سلطانى تا اين حد ديكتاتور، مدرنيزه كردن كشور چه مفهومى مىتواند داشته باشد؟ آيا طلاى سياه ما را تاراج كنند و در ازاء آن ميلياردها دلار اسلحه را در كشور انبار كنند، اين معنى نوسازى كشور است؟ تاسيس كارخانجات صنعتى مونتاژ با سرمايههاى خارجى و سرمايههاى وابستگان داخلى آنها، از جمله خود شاه، مملكت را به طرف يك مستعمره تمام عيار پيش مىبرد و كارگر ايرانى را با دستمزدهاى ناچيز در خدمت آنها درمى آورد، به معنى مدرنيزه كردن كشوراست؟
كشاورزى را نابود كردهاند و در عوض گندم و برنج و ساير موادغذايى به مقدار بيش از نود درصد مصرف داخلى را از خارج وارد مى كنند، اين به معنى مدرنيزه كردن كشور است؟ تحصيلكردههاى ما، از دانشجو و دكتر و مهندس و ساير متخصصين و روشنفكران، زندان را پر كردهاند و از خارج دكتر و مهندس وارد مىكنند، اينها در منطق شاه و جرائدى كه از او پول گرفتهاند، به معنى نوسازى كشور است؟ و ما كه خواستار حكومت اسلامى هستيم كه در
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 70
سايه آن به همه اين جنايتها و خيانتها پايان داده مىشود، به معنى يك قدم عقب بودن است؟ نه، اين پايان دادن به ارتجاع شاهنشاهى دوهزار و پانصد ساله پوسيده است.
سؤال: آيا شما تصور مىكنيد كه با تمام جنبشهاى آزاديبخش در كشورهاى مختلفه عرب كه هر كدام بر اساس روش خاصى و در شرايط خاصى براى استقلال (مانند ملت فلسطين) خودمختارى، آزادى سياسى، اقتصادى و عقيدتى مجاهدت مىكنند، پيوند داريد؟
جواب: نهضت مقدس اسلامى موجود در ايران با هيچ گروهى در خارج از كشور ارتباط سازمانى ندارد، ولى ما اميدواريم كه چون ملت ايران هميشه از مبارزه همه آزاديخواهان بخصوص برادران فلسطينى عليه اسرائيل متجاوز، حمايت كرده است و ما بيش از پانزده سال است كه هميشه در اعلاميه و سخنرانىها،نهضت آنان را تاييد كردهايم و در حد امكان به يارى آن برخاستهايم، آنان و همه آزاديخواهان جهان، امروز از مبارزات حق طلبانه ملت ايران حمايت كنند، اميدواريم كه اين كار را هر چه بيشتر و سريعتر انجام دهند.
سؤال: در مبارزه عليه شاه، نيروى مذهبى مايه اتحاد قشرها و لايههاى مختلف نيروهاى سياسى است. نظر شما نسبت به شركت مبارزين متحد و مردمى جنبش انقلابى كه مىگويند بعضى از آنان ماركسيست و گاهى اظهار نمىكنند، چيست؟
جواب: بله امروز اسلام به صورت يك مكتب مترقى كه قادر است تمامى نيازهاى بشر را تامين كند و مشكلات او را حل نمايد، مورد توجه همه مسلمين جهان، بخصوص ملت مسلمان ايران قرار گرفته است و بيش از نودوپنج در صد مردم ايران مسلمانند و خواستار استقرار حكومت اسلامى و اجراى قوانين مترقى اسلامند و تمامى قشرها در سراسر كشور، در اين خواستهها همصدا و در صف واحدند و اگر عدهاى كه شماره آنها بسيار هم محدود است، شعارى غير از اسلام دارند، يا مغرضند كه اگر مأمور خود رژيم ايران نباشند، از قدرتهاى خارجى دستور مىگيرند و يا به علت اينكه اسلام را نشناختهاند و آنچه از اسلام شنيدهاند، از تبليغات غلط و انحرافى بوده است از اين جهت به ساير مكتبها پناه بردهاند و اين عده را ما معتقديم با پياده شدن اسلام به آغوش آن بر مىگردند.
سؤال: بيشتر روزنامهها در ايتاليا و فرانسه امروز از (خطر يك جنگ داخلى) صحبت مىكنند و تصورشان اين است كه تنها راه حل سازش (انتخابات مجلس مشروطه، مراجعه به آراء عمومى) اميدواركننده است، تا بتوان از برخورد بين مردمى كه به حرف شما گوش مىكنند و
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 71
ارتش، جلوگيرى كرد. آيا واقعاً شكاف بين ارتش و مردم، وسيع است؟ (در اينجا صحبت از كادرهاى بالاى ارتش كه در خدمت شاه هستند، نيست) .
جواب: اولاً سازش با شاه يعنى سازش با يك فرد ظالم و خائن و اين سازش خود بزرگترين خيانت است كه هرگز در قاموس اسلام و يك مسلمان واقعى نمىگنجد و در ثانى سازش از سياسيون در طول سلطنت اين دودمان با تجربههاى تلخى در گذشته اتفاق افتاده است و ملت ايران امروز بيدار شده و اين فريب را هرگز خورد و آن دسته از مطبوعات كه صحبت از جنگ داخلى مىكنند، بايد بدانند كه خيلى پيش از اين، خود شاه براى خنثى كردن نهضت مردم ايران دست به چنين تبليغاتى زده است و مردم را هميشه از تجزيه و تبديل آن به ايرانستان مىترساند و مىگفت كه مخالفين من مىخواهند ايران را به ايرانستان تبديل كنند و اين صرفاً يك تهديد توخالى است و ملت فريب آن را نمىخورد. و اما ارتش، شاه خوب مىداند كه به اين ارتش نمىتواند اميدوار باشد، امروزه از ايران اخبار سرپيچى ارتشيان ميرسد، سربازها از سربازخانهها فرار مىكنند، افسران جوان از اطاعت فرماندهان خود سرپيچى مىكنند، ارتشيان، جز يك عده معدود كه از وابستگان و سرسپردگان شاهند، بقيه مسلمانند و دير يا زود به ملت خواهند پيوست وشاه قادر به ادامه حكومت خود نخواهد بود.
سؤال: تمامى ناظرين قبول دارند كه تظاهرات بزرگ يكشنبه و دوشنبه گذشته، يك مراجعه به آراء عمومى عليه شاه و له حكومت اسلامى بود، آنها همچنين قبول كردهاند كه بلوغ عظيم ملت ايران را كه به حرف شما گوش مىكنند، بايد به رسميت بشناسند، ولى ادامه قدرت باز ادامه دارد، زيرا شاه قصد ترك قدرت ندارد و بنابراين تحت چه فرم ديگرى مبارزه تودهاى مىتواند عليه شاه ادامه پيدا كند؟
جواب: پايه پوشالى قدرت شاه كه توسط خودش بنا گرديده بود و بر آن تكيه داشت، به وسيله ملت مبارز فرو ريخت و به همين دليل قدرت او نمىتواند ادامه پيدا كند، همين شاه بود كه چند سال گذشته هنگامى كه حزب مبتذل خود را اعلام كرد، گفت هر كه به ما رأى ندهد، يا جايش در زندان است و يا از كشور اجازه مىدهيم كه خارج شود. امروز مىبينيد كه ملت ايران او را مجبور مىكند كه رسوايى شكست حزب رستاخيز فرمايشى خود را قبول كند و همين شاه بود كه در مورد زندانيان سياسى عقيده داشت كه بايد در زندان پوسيده و بميرند و ديديم كه فشار ملت او را مجبور مىكند كه بعضى از آنان را آزاد كند و دهها شكست ديگر كه ملت بر او وارد آورده و به يارى خداى تعالى او را براى هميشه از قدرت بركنار خواهد كرد و در اين راه از هر شيوه ممكن استفاده مىكند، اگر به همين روش مسالمت آميز، شاه كنار نرود، آنوقت است
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 72
كه او و حاميانش غرامت سختى خواهند پرداخت.
سؤال: شما در جريان گروه تحقيقى درخواست شده توسط پرزيدنت كارتر، هستيد. دولت اسلامى شما مىتواند عليه قدرتهائى كه از نظر اقتصادى، استثمارش كردهاند يا از نظر سياسى، ايران و منافعش را تحت فشار قرار داده اند، ارتباطش را قطع نمايد؟ آيا يك گفتگوى دو جانبه، البته با شرايط مساوى، با ايالات متحده را پيش بينى كرده ايد؟
جواب: تا زمانى كه شاه بر سر كار است و كنار نرفته است، ما هيچ مذاكرهاى را نمىپذيريم و در صورتى كه يك دولت اسلامى مستقل متكى به آراء ملت سركار آمد، در آن موقع با هر دولتى كه مايل باشد، در زمينههاى مختلف حاضر به مذاكره هستيم و ما در روابطمان با ساير كشورها، همچنان كه ظلم را پذيريم، به كسى هم ظلم نمىكنيم و اگر كشورى با چنين سياست عمل كند و به هيچ يك از قدرتهاى استعمارى، وابسته نباشد و استقلال كامل خود را حفظ نمايد، قطعاً در دنياى امروز در محاصره اقتصادى و سياسى قرار نمىگيرد. اين شاه و دولت غير قانونى او است كه چون هيچ گونه پيوندى با ملت ندارد از طرف ملت محكوم به سقوط است، از اين جهت قدرتهاى خارجى در برابر حفظ قدرت، هر طرفى را بر او تحميل مىكنند و او هم ناگزير از پذيرفتن است.
سؤال: كارگران ايتاليا با ملت ايران كه مبارزه مىكند، هستند، همين احساس در جاى ديگر هم وجود دارد ( دولتها طور ديگر فكر مىكنند) و مىتوان گفت كه جهاد شما از حدود مرزهاى اسلامى گذشته است و توسط ملتها شناخته شده، عقيده شما چيست؟
جواب: امروز همچنان كه قدرتشيطانى درسطح جهانى، براى غارت ملت ضعيف دست در دست يكديگر گذاشته اند، ملتها بايد در مبارزات حق طلبانه خود، يكديگر را حمايت كنند و ما اميدواريم كه در اين لحظات حساس، همه آزاديخواهان جهان، ملت مسلمان و رشيد و قهرمان ايران را يارى نمايند. ملت ايران بدون اتكاء به غرب و شرق مىخواهد روى پاى خود بايستد و بر سرمايههاى مذهبى و ملى خود استوار باشد. ملت هاى جهان، از اين طرز فكر بر خلاف مسير دولتها پشتيبانى مىكنند و خواهند كرد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 73
تاريخ: 25/9/57
بيانات امام خمينى در مورد حقوق بشر ادعايى شاه و كارتر
حقوق بشر در قاموس كارتر لفظى براى غارتگرى و كشتار
اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
در جنگ صفين وقتى كه عمار ياسر براى خاطرجنگ با معاويه در ركاب اميرالمومنين كشته شد، بين لشكر معاويه حرف واقع شد كه پيغمبر به عمار فرمودند كه تو را فرقه ياغى و باغى شهيد مىكنند و حالا لشكر معاويه شهيد كرده است عمار ياسر را. پس بايد فرقه باغى و طاغى همين معاويه و لشكر او باشند. معاويه گفت كه نه اين را اميرالمومنين كشتهبراى اينكه او فرستاده او را به جنگ و وقتى كه او فرستاد به جنگ پس اميرالمومنين او را كشته است. پس فرقه باغيه عبارت از آن دسته هست. منطق كارتر همين منطق معاويه است كه گفته است به اينكه اينها مردم را به كشتن مىدهند يعنى علماى اسلام مردم را به كشتن مىدهند. حالا بايد ما حساب اين را با ايشان بكنيم ببينيم كه آيا اين منطق ايشان همان منطق معاويه است يا يك قدرى هم بدتر، يا يك منطق صحيحى است.
در ايران از اول محرم مردم شروع كردند به (ضمن عزادارىهائى كه كردند) اظهار انزجار از حكومت شاه و در تاسوعا و عاشورا با كمال آرامش مردم پياده روى كردند و سلطنت محمدرضاشاه را نفى كردند. ايشان مىگويد كه (مردم همچو اختيارى نداشتند، اين اسباب اين شده است كه شاه امر كرده است كه روز بعدش مردم را بكشند) اين تظاهرات آرام كه مردم كردند و سرنوشت خودشان را در اين روز تعيين كردند، اين آيا مطابق منطق آقاى كارتر نيست؟ و اين را يك امر انحرافى ايشان تلقى مى كنند كه مردم يك مملكتى، تمام مردم يك مملكتى نسبت به سرنوشت خودشان حق دارند؟! آن اعلاميه حقوق بشر در منطق آقاى كارتر اين است كه بشر همچو حقى ندارد كه سرنوشت خودش را تعيين كند؟ ايشان از اعلاميه حقوق بشر كه خودشان هم امضا كردند كه آزادند مردم، اول چيزى كه براى انسان هست آزادى در بيان است، آزادى در تعيين سرنوشت خودش است، آيا ايشان از اعلاميه حقوق بشر اين را فهميدهاند كه نه هيچ كس آزاد نيست در اين معنا؟ يا در خصوص ايران ايشان اين نظر را دارند كه هر كس هم كه آزاد باشد لكن ايران ديگر آزاد نيست؟ چنانچه در بعضى از حرفها مىگويد كه، گفته است كه آنجا كه پاى منافع ماها در كار است، ديگر صحبت از آزادى و حقوق بشر نيست، ديگر آنجا نبايد ما از حقوق بشر بحث كنيم. ايران يك جائى است كه سوق الجيشى است و
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 74
وضع سوق الجيشى نسبت به مملكت ما دارد، ديگر اينجا جاى اين نيست كه ما صحبت آزادى بشر را بكنيم و حقوق بشر را بكنيم. اين منطق صحيح هست در نظر دنيا، در نظر عقلاى دنيا كه يك مملكتى چون منفعت به ايشان مىرساند، چون مملكت آمريكا از اين منفعت مىبرد، پس اينها ديگر آزاد نيستند، اينها بايد دستشان را روى هم بگذارند تا هر چه منافع دارند، هر چه ذخاير دارند آمريكا و امثال آمريكا ببرند؟! آيا اينكه ايشان مىگويد كه اينها مردم را به كشتن دادند، آيا اين تظاهر آرامى كه مردم در اين دو روز كردند يعنى هيچ شلوغى نكردند و به دنيا ثابت كردند كه ايران مىتواند كنترل خودش را در اشياء بگيرد و سرنوشت خودش را به طور عقلائى، به طور صحيح تعيين كند، خوب اين موجب اين شد كه فردا از شب يازدهم شروع شد، شروع شد به كشتار مردم، اينجا چه باعث شده است كه مردم كشتار شدند؟ خوب، باز در جنگ صفين اين مطلب پيش مىآيد كه خوب او آمده به جنگ و اينها هم رفتند به جنگ و آنها اينها را كشتند. حالا معاويه مى تواند يك همچو مغلطهاى بكند كه آن كسى كه اين رافرستاده به جنگ و اين كشته است، خوب اين منطق معاويه است، اين يك مغلطه اى است كه كرده است معاويه. اينجا از او هم بدتر است براى اينكه اينجا به جنگى نرفته بودند، اينها در خيابانهاى تهران و در خيابان ساير شهرها راه افتاده بودند و مىگفتند كه ما شاه را نمىخواهيم، اين جنگ است؟ آيا كسى بگويد كه سرنوشت مملكت من به دست خود من هست، حقوق بشر براى ما و همه عالم اين مطلب را قائل هستند كه هر بشرى نسبت به سرنوشت خودش آزاد است، مىتواند راى آزاد بدهد هر مملكتى مىتواند سلطان اگر داشته باشد، تعيين كند، رئيس جمهور اگر بخواهد داشته باشد، تعيين كند، حكومت بخواهد، تعيين كند براى مملكتش، هر شكلى كه اين افراد مملكت بخواهند اداره بشوند، به حسب حقوق بشرآن شكل بايد ممضى باشد، همه دولتها هم بايد او را تصديقش بكنند. خوب /مردم / همين مطلب بود، ديگر بيشتر از اينكه چيزى نبود. روز دهم و نهم، روز تاسوعا و عاشورا غير از اين مطلب چيزى نبود كه همه روزنامه نويس ها، همه مجله نويسها اين را ديدند،اينهائى كه رفتند در ايران و تماشا كردند اين مسائلى كه در ايران واقع شد، همه ديدند كه يك مملكتى است كه اهالىاش با آرامش، چندين ميليون جمعيت در سرتاسر مملكت با آرامش راه افتادند، مرد وزن بزرگ و كوچك توى خيابانها و حرفشان اين بوده است كه ما اين شاه را نمىخواهيم ما فرض مىكنيم كه شاه خيلى هم مرد صالحى فرض كنيد باشد، خيلى هم آدم صحيحى باشد، خيلى هم خدمتگزار به مردم باشد، خوب وقتى مردم يك خدمتگزارى را نخواستند بايد كنار برود. ما فرض مىكنيم اينطور كه، خير، ايشان مصالح مملكت را ملاحظه كرده است، ايشان مىخواهد آزادى بدهد. ايشان مىخواهد مملكت را مستقل كند، ايشان مىخواهد مملكت را به تمدن نو برساند، همه اينها را ما فرض مىكنيم صحيح، مىخواهد يك همچو كارهائى را بكند لكن اهالى مملكت مىگويند ما اين را نمىخواهيم كه سلطان ما باشد، سرنوشت اهالى مملكت با خودشان است، ما همچو خدمتگزارى را نمىخواهيم، ايشان بروند كنار، ما خودمان يك خدمتگزار ديگر جايش مىگذاريم. ما فرض مىكنيم اگر ايشان آن هم بود، آنطور هم بود، مثل ساير مثلاً انسانها يك انسانيتى داشت، باز هم اهالى يك مملكت حق داشتند به اينكه
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 75
بگويند ما اين خدمتگزار را، اين آدم بسيار صالح خوب را كه مىخواهد مملكت ما را بهشت برين بكند نمىخواهيم، ايشان بهشت برين كند مملكت مان را. حق ندارند اين را بگويند؟ حقوق بشر اين نيست كه هر كسى، هر بشرى حق دارد كه سرنوشت خودش را خودش تعيين كند؟ اينها مىخواهند سرنوشت خودشان را خودشان تعيين كنند و اين آقاى خدمتگزار را نمىخواهند. اين در صورتى بود كه ايشان خدمتگزار بود و اما اگر چنانچه يك شخصى باشد كه خدمتگزار ديگران است، براى خاطر ديگران اين مملكت خودش را به باد فنا داده، به تباهى كشيده، يك ادمى است كه همه چيز ما را از دست داده و برده است از بين، همه منافعى كه در اين مملكت قابل اين است كه برده بشود و مردم از آن استفاده بكنند، خود ملت از آن استفاده بكند، ايشان يا خورده است يا داده است به ديگران خوردهاند. يا خودش در بانكهاى خارج جمع كرده مثل پدرش كه جواهرات ايران رابرداشت و رفت منتها انگليساز او گرفتند بين راه وبردند يا خودش برده است و پولهاى ايران را اين شصت هزار نفرى كه مىگويند كه جزء اشخاصى است كه به او مربوط هستند و از رفقايش هستند و از فاميلش هستند و از اينها هستند، به اينها داده خوردهاند و يا به اربابها داده خوردندهاند، به كارتر و امثال كارتر و به آمريكا و به ديگران داده.
نياز به تلاش و كوشش دراز مدت به منظور بازسازى ويرانگرىهاى رژيم
همه منافع ايران را ايشان از بين برده است، الان شما، اگر حالا هم برود، ده پانزده سال لازم است تا اين مملكت با زحمت اشخاص صالح به پايه آنوقت برسد كه ايشان نيامده بودند، كه رضاشاه هم نيامده بود. اين، مدتى زحمت لازم دارد، خيال نكنيد كه حالا يك مملكتى را كه اين تهى كرده تا رفت بهشت برين بشود. اين خراب كرده همه را، مملكت را خراب كرده و به شكل يك ويرانه درآورده الان نه زراعتى اين مملكت ما دارد، نه مراتعش دست مردم است و خودش دارد، نه جنگلهايش دست اينهاست. آبها را از بين بردند، اين سدهائى كه اينها درست كردند، همه اش به منافع ديگران بوده تا اين مملكت دوباره برگردد به حال قبل از آمدن اين آقا، مدت زحمت دارد، مدتها بايد مردم خون دل بخورند، جوانهاى ما بايد زحمت بكشند، متخصصين ما بايد زحمت بكشند تا اين را از اين آشفتگى بيرون بياورند تا بعد بشود يك مملكتى كه اين آشفتگى هارا دارد نداشته باشد آنوقت نوسازى بخواهند بكنند.
منطق كارتر جنايت پيشه، سكوت دربرابر كشتار و غارت شاه يا قبول مرگ است.
ايشان مىفرمايند كه اين تظاهرات آرامى كه كردند كه ما شاه را نمىخواهيم، اين است كه اينها را به كشتن داده؟! اينها حتماً بايد بگويند شاه راخواهيم تانكشندشان؟! ايشان مىگويد كه حرفهائى كه ميزنند ميزانى ندارد و كنترل ندارد. خوب، حرف ما اين است، ما در مجمع عمومى دنيا حرف خودمان را مىگذاريم حرف ايشان هم مىگذاريم، ببينيم كدام اينها ميزان ندارد. حرف ما اين
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 76
است كه اين آدم خودش و پدرش، اين سلسله به ما خيانت كرده جنايت كرده، هر روز دارد جنايت مىكند. الان كه ما اينجا نشستيم اينها مشغول جنايت هستند، همين الان، همين الان مشغولند، همين ديشب و ديروز قم را به آتش كشيدند، همين دو روز خراسان را، تبريز را، يزد را، هر شهرى را كه شما اسم ببريد اينها يك دستهاى آوردند خرابكارى كردند. اين آدمى كه اينطورى هست، اين آدمى كه مىآيد توبه مىكند و توبه اش اين است، آدمى كه مىآيد به مردم مىگويد كه نه كار نداشته باشيد، من ديگر اشتباه كردم، اشتباه هايم را برمى گردانم ديگر اشتباهى نمىكنم، اين كارش اين است كه داريد مىبينيد. ايشان نمىداند، آقاى كارتر نمىداند كارهاى اينها را يا مىداند و خودش را به نادانى مىزند؟ خوب ايشان اين كارها را دارد مىكند ماها كه اهل يك مملكت هستيم، ما هم با ساير مردم اين مملكت مىگوييم كه ما ايشان را نمىخواهيم، ايشان به ما خيانت كرده، ايشان جنايت كرده، ايشان ذخائر ما را به شما و امثال شما داده و ما مىخواهيم كه خودمان آزاد باشيم، خودمان مستقل باشيم، خودمان مملكتمان را اداره كنيم.اين ابهامى در آن هست كه ما مى خواهيم خودمان اداره كنيم، نمىخواهيم به دست شماها اداره بشود. به دست نوكرهاى شما اداره بشود؟! ابهامى در اين نيست. آيا حق ندارند اهالى يك مملكتى، آرام اين حرف را بزنند كه ما نمىخواهيم ايشان را؟! اگر دنبال اين معنا كه مردم روز تاسوعا و عاشورا آرام گفتند ما اين را نمىخواهيم و همه عالم ديدند كه اكثريت قاطع قريب به اتفاق است كه ايشان را نمىخواهند، همه بازارهاى ايران، همه مملكت ايران و شهرستانهاى ايران، همه دهات ايران فرياد كردند ما نمىخواهيم شما را، اگر ايشان بعد از اين كارى كه مردم كردند واين رفراندمى كه مردم كردند، گفته بود كه بسيار خوب نمىخواهيد من مىروم يك كس ديگر بيايد، جنگ و نزاع مىشد ديگر؟ دعوا داشت ديگر؟ ايشان بر خلاف قوانين بين المللى دنيا عمل كرده، دنبال اين معنا كه مردم آرام گفتند ما شما را نمىخواهيم، چماقدار كشيده، ارتشش را و نمىدانم قواى انتظامىاش و همه را وادار كرده به اينكه مردم را بزنند و به اسم مثلاً چماق به دستها بيايند توى راه، توى شهرها بگويند جاويد شاه. خوب اين معنا واقع شده است كه مردم آرام گفتند نه و ايشان كتك زده مردم را، ايشان كشته از مردم، ايشان خانههاى مردم ريخته، با مسلسل تو خانهها هم حمله كردند، مساجد را آتش زدند، اين همه وحشيگرى را كردند، شما بعد از همه اين وحشيگرىها ايشان را باز پشتيبانى كرديد و مىگوئيد: (آنهائى كه مىگويند كه چرا اين كارها مىشود، آنهايى كه تظاهر آرام كردند، اينها خلاف مىگويند، اينها ميزان ندارد حرف هايشان) .حرف ما اين است، حرف شما آن است، كدام ميزان ندارد؟ هر عاقلى بشنود اين دوتا را، كدام را مىگويد بىميزان است؟ ميزان حقوق بشرى كه حقوق بشر مىگويد كه همه افراد يك ملتى آزادند در اينكه عقائد خودشان را بگويند، در اين كه سرنوشت خودشان را خودشان تعيين بكنند، مردم ايران اين را مىگويند، شما خلاف اين را مى گوئيد، كدام يكى مطابق ميزان است؟ كدام؟ ما بىميزان صحبت مى كنيم؟! شما مىگوئيد كه شماها مردم را به كشتن داديد، معاويه هم همين حرف را مىزد منتها او حرفش منطقى تر از شما بود. معاويه هم مىگفت كه حضرت امير او را فرستاده جنگ، وقتى فرستاد جنگ ما كشتيمش، پس او كشته است. مثل اينكه يك مظلومى توى
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 77
راه بيايد و داد بزند از ظلم يك كسى، او بكشدش بعد بگويد نه اين مظلوم خودش خودكشى كرده براى اينكه خوب چرا داد كرد؟! (مردم ايران چرا چرا فرياد مىزنند؟! بگذار هر چه تو سرى دارند بخورند و فرياد نكنند!!) . آقاى كارتر اين را مىفرمايند كه هر چه توى سرتان زدند، هر كارى كردند اينها، شما حرف نزنيد براى اينكه اگر حرف بزنيد كشته مىشويد، پس خودتان خودتان را به كشتن داديد، اين صحيح است كه يك ملتى سى ميليونى، سى و چند ميليونى كتك بخورد، خيانت ببيند، جنايت ببيند، سلب آزادىها را ببيند،اختناقها را ببيند، اگر صدايش درآمد كه آقا چرا توى سر من مىزنى، بكشند او را؟!(پس اين تقصير خودش است كه مىگويد كه چرا) منطق اين منطق آقا.
حمايت از اعتصابيون شركت نفت يك تكليف شرعى است
اگر ما گفتيم اين نفتها اين نفتهائى كه اينها دارند بيرون مىدهند از اين مملكت، اينها منفعتش به خود ملت نمىرسد پس اعتصاب كنيد، نگذاريد اين نفتها برود، اگر ما گفتيم نفتها را نگذاريد يعنى تاييد كرديم اعتصاب آنها را، خودشان اعتصاب كردند ماهم تاييد كرديم، حالا هم تائيد مىكنيم، اگر ما شركت نفت را و كارمندان نفت را تائيد كرديم به اينكه اين نفتى را كه ذخيره است براى نسلهاى آتيه و دخيرهاى است و مالى است براى اين مملكت، براى حالش، براى آيندهاش، نگذاريد اين بيخود از دست برود و هيچى دستتان نيايد خوب چند سال مىخواهيد نفت ايران را بخوريد و هيچى ندهيد، بس نشده؟ اگر ما يك همچو حرفى بزنيم كه مردم اعتصاب كنند، كه شركت نفت اعتصاب كند، كارمندان شركت نفت اعتصاب كنند، به اعتصابشان ادامه بدهند كه اين ثروت خداداد ملت از دست ملت نرود و هيچى گيرش نيايد، اين يك حرف غير منطقى است؟! چون به شما مىرسد از اين جهت ديگر حقوق بشر معنا ندارد؟! چون نفت به شماها مىرسد و عوضش هم نمىدهيد، به جاى اينكه بدهيد عوضش را، در مملكت ما پايگاه درست مىكنيد در مقابل شوروى، اگر ما بگوئيم اين اعتصاب صحيح است، مقدس است اين اعتصاب، واجب است اين اعتصاب، اين حرف غير منطقى است؟ يا شمائى كه مىگوييد (نگوئيد اين حرفها را، مبادا يك حرفى بزنيد كه نفتها نيايد تو جيب ما؟!) شما ميزان دارد حرفتان يا ما ميزان دارد حرفمان؟ يك حرف صحيحى كه همه عقلا قبول مىكنند كه يك ثروتى است مال خودمان و شما داريد مجان مىبريد، پول شما نمىدهيد به ما، شما مىبريد اين را، اسلحه مىدهيد كه براى خودتان پايگاه درست كنيد اينجا، يك نوكر اينجا گذاشتيد براى اين،اين بىميزان است اين حرف؟! از قرارى كه بعضى از علماء قم رفتند به آبادان و آنجا بررسى كردند، اين ششصد هزار بشكهاى كه خارج مىشود، آنطور گفته شده است كه اينها به اسرائيل فرستاده مىشود. يك مقدار از اينها اعتصاب نكردند و ششصد هزار بشكه در مقابل ده ميليونى كه پيشتر مىگويند يا نه ميليونى كه خارج مىشده، اين خارج مىشود. آنها را بازى دادند به اينكه اين براى اداره خود مملكت است، اين براى خودمان است، آن بيچارهها هم مشغول شدهاند، حالا معلوم شده است از قرارى كه گويند كه اين به اسرائيل مىرود. اگر ما بگوئيم كه جايز نيست / براينكه / براين مردمى كه اعتصاب ديگران را
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 78
به آن اعتنا نكردند و گول خوردند از دولت به اينكه نفت را براى داخله خواهيم و اگر اينها فهميدند كه اين نفت را براى اسرائيل دشمن قران و اسلام مىخواهند، حرام است اعتصاب نكنند، پيش خدا مواخذند، پيش ملت مواخدند اينها، تمامشان بايد اعتصاب كنند تا يك قطره نفت بيرون نيايد. ملت ايران حاضر است كه سرما بخورد و نفتش را اسرائيل نبرد كه دارد اسلام را به هم مىزند، دارد مسلمين را اينقدر مى كشد، امريكا نبرد كه همه جناياتى كه ما داريم از دست امريكا هست، ديگران هم نبرند.من حالا الان دارم پيام مىدهم به كار كنهاى شركت نفت كه بر شما واجب شرعى است، واجب الهى است به اينكه اعتصابتان را عام كنيد، عمومى كنيد و نگذاريد نفت خارج بشود و به شما مىگويم كه اگر چنانچه شما را ترساندند چنانچه ديروز اينها را ترساندند و اعليحضرت فرمودند كه اينها رابايد محاكمه كرد، مردى كه تو چه كارهاى كه اينها را مىگويى بايد محاكمه كرد؟ تو كه حالا ديگر شاه نيستى، تو يك آدم ياغى هستى، براى چه محاكمه كنند اينهارا؟ تو كه شاه نيستى كه دستور بدهى، شاه هم بودى معنا نداشت كه تو دستور بدهى، و اگر شاه هم باشى، شاه مشروطه هستى نبايد دستور بدهى. (اينها را بايد محاكمه كرد وبعد به جزاى خودشان). نترسيد از اين مرد، يك مردى كه به خوابنامه توسل پيدا كرده، يك وقت هم به عرض مىكنم چيز، از اين نترسيد، اين رفتنى است آقا. اين شركت نفت، اين عمال شركت نفت نترسند از اين، از اين هياهوئى كه اينها مىكنند، نه اعتنايى به التماسشان بكنند و نه ترس از اين حرفهايشان بكنند.هيچ ترس نداشته باشيد، به اعتصاب خودتان ادامه بدهيد. بر ملت ايران هم لازم است كه اين كسانى كه در شركت نفت اعتصاب كردند و فقير هستند، آنها را همانطورى كه آنها به ايشان چيز مىدهند، اينها به ايشان بدهند، واجب است اين، من سهم امام را اجازه دادم كه بدهند، سهم سادات هم من سيدم اجازه مىدهم، هم سادات راضىاند هم غير سادات و فقرا راضىاند كه اينها را سير كنند كه دارند خدمت به اسلام مىكنند، خدمت به وطن خودشان مىكنند، بدهند سهم امام را به اينها، خود مردم هم مكلفند كه اينها را اداره كنند. نترسيد از اين حرفها كه ماشما را چه مىكنيم، فلان . فردا اين مىرود و شما سروكارتان با يك حكومت عادل است كه به شما همه چيز همراهى خواهد كرد، حالا هم ما به شما همراهى كنيم، دست برداريد از حرفهاى اينها. اگر ما يك همچو حرفى بزنيم كه اعتصاب كنيد، الزام كنيم اينها را، يك الزام شرعى بكنيم به اعتصاب، حكم به اعتصاب بكنيم، اين براى مصلحت يك مملكتى است، براى مصلحت يك ملتى است. ما بىميزان مىگوئيم؟! شما مىگوئيد كه اعتصاب نكنيد، خوب اعتصاب نكنيم چه كنيم؟ نفتها را بدهيم ؟(اعتصاب نكنيد) ايشان اين است كه نفتها هر چه هست درآوريد از اين مخازنتان و بدهيد به ما، نسل بعد هر چه شد جهنم، شما هم هر چه فقير هستيد جهنم.
طرح آوردن متخصصين خارجى تهديدى بيجا عليه اعتصاب كاركنان شركت نفت
كدام ميزان دارد؟ حرف شماميزان دارد يا حرف ما ميزان دارد؟ اينها ترسانند باز اينها را كه ما از اسرائيل، گاهىگويند از حجاز مىآوريم متخصص، امير حجاز گفته است كه ما متخصص
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 79
مىفرستيم، امير حجاز همچو به آن حرفى چطورمىزند؟ مگرمسلمان نيست امير حجاز؟ امير حجاز گويد من مسلمانم. مگر مسلمان نيست كه مىخواهد مال مردم را غارت كند به غير بدهد؟ نمىكند همچو كارى را، غلط مىكند. گاهى هم مىگويند از اسرائيل ما مىآوريم. اگر از اسرائيل آوردند، ما تكليفمان را با آنها دانيم چيست. يك نفر اسرائيلى (نه يهودى، به اين يهودىها كه در ايران هستند كسى حق ندارد تعرض بكند، اينها در پناه اسلام و مسلمين هستند، نه به يهودىها و نه به نصارى، اينهايى كه مذهب رسمى دارند، حق ندارند تعرضى بكنند و خيراً به بهائىها تعرض كردند و دولت تعرض كرده. اينها يك نظر شيطنت دارند، به اين نظر شيطنت اينهااعتنا نكنند مسلمين، اينها مىخواهند ساير طبقات را به مسلمين بشورانند، شما اعتنا نكنيد. از هر راه ديديد كه سازمان دولتى دخالت مىكند در يك امرى، شما مخالفت كنيد براى اينكه نظر سوء دارند به شما) اسرائيلى اگر آمد در ايران و خواست نفت را چيز كند، بر همه مسلمان واجب است كه اينها را بيرون كنند و بكشند همه شان را. اينها با اسلام در جنگند، با مسلمين در جنگند، ما اگر دستمان برسد تا آخرشان را قطع ميكنيم. اگر در ايران پايشان را بگذارند، يك اسرائيلى پايشرا بگذارد ايران، بر مردم ايران واجب است كه اينها را از بين ببرند. اسرائيلى آيد ! غلط مىكند اسرائيلى كه مىآيد. اينها مىترسانند شما را، به اعتصابتان ادامه بدهيد و مردم هم با اينها همراهى بكنند، لازم است همراهى بكنند و من هم از سهم امام اجازه دادم كه همراهى بكنند با اينها و اداره بكنند اينها را. اگر ما بگوييم كه اعتصاب را ادامه بدهيد و نفت يك ملت را به طور هرج و مرج ندهيد به خارج، ما حرف خلاف زدهايم؟! و شما كه مىگوئيد كه كتك را بخوريد و منافعتان را هم بدهيد و صدايتان هم در نيايد.حرفتان صحيحاست؟!
قتل چماق به دستان، اين عاملين كشتار مردم واجب است
شما حرفتان اين است كه اينهمه كشتار كه مىشود، صحبت نكنيد اصلش.اگر الان كه در مشهد و در ساير جاها اعتصاب كردند و در مريضخانه رفتند وآنها هم آنقدر شرارت كردند و علما هم رفتند در مريضخانه، در يكى از بيمارستانها تحصن كردند و از قرارى كه گفتند حدود صدهزار نفر مردم هم رفتند اطراف آنجا تحصن كردند براى اين شرارتهائى كه اينها كردند، اگر اينها فرياد مىزنند كه چرازنى ما را، چرا مىكشى اولاد ما را، چرا به خانههاى ما حمله مىكنيد، چرا بازارها را غارت مىكنيد قواى انتظاميه بازار غارت مىكند؟! قواى امنيت مردم مىكشد؟! خوب اين قواى شماست كه اسمش را انتظامى گذاشتيد و اسمش را امنى گذاشتيد. همين امنيت و همين انتظامى دارد مردم را مىكشد، دارد مردم را همه جهاتشان را به باد مىدهد، بازارها را دارد، اگر آقايان مذهبىها يا ساير جاها اعتصاب كردن و رفتند آنجا نشستند و گفتند تا اين بساط از بين نرود ما از اينجا پا نمىشويم، اين حرف غير منطقى است؟! شما مىگوئيد كه نخير شما برويد همه سر جاى خودتان بنشينيد و تماشا كنيد و چماق به دستان بيايند و بزنند و بكشند و چه و شما هيچ حرف نزنيد اينها هم كه رفتند اعتصاب كردند اين چماق به دستان واجب القتلند، همه شان را بايد كشت. هر كس پيدا كند اين
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 80
چماق به دستهائى كه مفسد فى الارض هستند و در زمين دارند فساد مىكنند، هر كه يكى از اينها را پيدا كرد بكشد او را. ما كه مىگوئيم دفاع از مملكتمان مىخواهيم بكنيم، دفاع از خودمان مىخواهيم بكنيم، ما ميزان ندارد حرفمان؟! اما شما كه مىگوئيد كه چماق به دستها هر كارى كردند به شما حرف نزنيد، ميزان دارد حرف تو؟!
تشديد سركوبى و كشتار به دنبال پشتيبانى كارتر از شاه
بعضى از آقايان بررسى كرده بود، براى من هم نوشته بود، همين جا بررسى كرده بود كه هر دفعه كه كارتر پشتيبانى اعلام كرده، فردا كتك بوده، فردايش كشتار بوده. نوشته است در تاريخ كذا پشتيبانى اعلام كرد، قتل كذا واقع شد. در همين تاريخ هم بعد از عاشورا پشتيبانى اعلام كرد، قتل عام محمدرضا برپاشد. شمائى كه با كشتار، با پشتيبانى خودت قتل عامها را فراهم مىكنى، دلگرمى به يك قاتل جانى با لذات مىدهى، پشتيبانى از يك آدم جانى مى كنى،تو بىميزان نيست كارهايت؟! اما ما كه بگوئيم، م گوئيم چرا، بىميزان است؟! عوض كنيد خودتان را. در هر صورت گرفتارى ما يكى و دو تا نيست، خوب، الان مملكت ما گرفتار به دست اين آدم است و گرفتار به پشتيبانى اين دولتها لكن اطمينان داشته باشيد كه ديگر تمام شده اين حرف ها، گسيخته شده همه اين حرف ها. اميد است خداى تبارك و تعالى به همه تان توفيق عنايت كند و به ملت ايران سلامت و توفيق عنايت كند، به اسلام و مسلمين نصرت عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 81
تاريخ: 30/9/57
مصاحبه امام خمينى با راديو لوكزامبورك
سؤال: شاه سعى دارد كه با مخالفين معتدل، يك دولت غير نظامى تشكيل دهد، يكى از نمايندگان اين مخالفين، آقاى صديقى گفته است كه ظرف دو هفته پاسخ خود را خواهد داد. بىشك به نظر مىرسد كه برخى از مخالفين حاضرند كه با شاه مصالحه كنند، شما چه خواهيد كرد؟
جواب: اينها از طرف ملت نيستند كه با شاه مصالحه كنند و شاه پايگاهى در ميان ملت ندارد، به هيچ وجه جاى مصالحه هم نيست.
سؤال: بسيارى از ناظرين سياسى مثل خود من كه از تهران برمىگردند اين احساس را دارند كه جبهه ملى حاضر است با شاه مصالحه كند، لكن از شما، آيتالله خمينى، مىترسند، احساس شما در اين باره چيست؟
جواب: من اطلاعى ندارم.
سؤال: بسيارى از مخالفين مذهبى را كه من در سفر اخير در تهران ملاقات كردم، به من گفتند كه پس از تظاهرات عظيم عاشورا، قدم بعدى و آخرين قدم، جنگ ايشان عليه رژيم شاه جنگ مسلحانه خواهد بود، آيا اين بدان معنى است كه شما، آيتالله خمينى، در نظر داريد يك جنگ داخلى در كشور به راه اندازيد؟
جواب: عجالتاً تصميم در اين باره نگرفتهام.
سؤال: كاردينال مارتى شركت كننده در انتخاب پاپ پرسيده است بعد از تمامى زحمات و فداكارىهاى ايران در هفتههاى گذشته، آيا چه اميدى به آرامش در ايران هست؟
جواب: تا شاه هست، مردم آرام نخواهند گرفت.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 82
سؤال: آيا پيامى براى مسيحيان در اين ايام ژانويه داريد؟
جواب: من پيامم به مسيحيان عالم و كليسا اين است كه اسلام نسبت به حضرت مسيح احترام بسيار قائل است و او را پيغمبر بزرگ خدا مىداند و از او در قرآن مجيد و همچنين از حضرت مريم بسيار دفاع شده است. ما مسلمين، مسيح را پيغمبر بزرگ خدا مىدانيم. قرآن، حضرت مسيح را پيغمبر بزرگ خوانده است. من از ملت مسيح اين تقاضا را دارم كه در مقابل خدمتى كه اسلام به حضرت مسيح و مسيحيت كرده است، آنان هم در مقابل شاه و حكومت ايران بايستند و از مردم مظلوم ايران دفاع كنند و از ارباب كليسا بخواهند براى مسلمانان ايران دعا كنند و چون حكومت ايران كارى جز ظلم به مردم مظلوم ايران ندارد، دعا كنند تا شاه و حكومت شاه شرش را از سر مردم ايران بكند تا از دست آنان نجات پيدا كنيم. ما هم به شما دعا مىكنيم تا در مقابل مشركين پيروز شويد.
سؤال: در پنجم ژانويه ويزاى شما تمام مىشود، آيا اميدى و يا خبرى براى تجديد آن هست؟
جواب: ممكن است.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 83
تاريخ: 1/10/57
بيانات امام خمينى در مورد تعاليم مترقه اسلام براى به رشد و كمال رسانيدن انسان
تكليف ملت، تامين مكان و اعاشه اعتصابيون شركت نفت و سربازان فرارى
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
به طور استثنا امشب چند كلمهاى گفتند من صحبت كنم ولى وقتهاى ديگر، همان روز يكشنبه خدمت مىرسيم. ما كه اعلام كرديم كه دولت ايران غير رسمى است و مخالف با قوانين است، هم مخالف با قانون شرع است و هم مخالف با قانون اساسى است، بنابراين كليه چيزهايى كه مربوط به دولت و براى اعانت دولت است، بايد مردم از آن اجتناب كنند و ما به سربازها گفتيم كه، دستور داديم كه فرار كنند براى اينكه خدمت در اين دستگاه، خدمت به ظلم است و آنها هم بسياريشان فرار كردند لكن بعضى مشكلات پيدا شده است. اينها بسياريشان فقيرند و مكان هم ندارند از باب اينكه اگر بخواهند در مكانهاى خودشان بروند، مورد تجاوز دولت واقع مىشوند و آنها را مىگيرند، از اين جهت آنها نمىتوانند در منازل خودشان بروند. مردم در هر جا كه هستند مكلفند به اينكه اينها را پناه بدهند، هم مخارجشان را بدهند و هم منزل محقر براى اينها به طورى كه معلوم نشود كه اينها كجا هستند، مردم مكلفند كه اين كار را بكنند و ما هم بابت وجوه شرعيه قبول داريم چيزى كه همراهى به اينها مىشود. اين يك مساله است كه مهم است و لازم است كه مردم اقدام كنند. اين بيچارهها از سربازخانهها بيرون رفتند و الان مكان ندارند و بايد اين كار بشود.
مطلبى ديگر راجع به كارمندهاى شركت نفت است، اينها هم از كار كنار رفتند، بسياريشان هم استعفا كردهاند و اينها هم محتاج به اعانت هستند و من جمله هم مشكلشان قضيه خانه است كه دولت، دولت غاصب، خانه را، خانههايى كه اينها دارند يا از آنها گرفته يا تهديدشان كرده است به اينكه خانههايتان را از شما مىگيريم براى اينكه اينها نفت را بيرون نياوردند كه به اربابها بدهند حالا اينطور تهديد كردهاند آنها را كه اگر نيايند سركار، خانههايشان را از آنها بگيرند. بنابراين آنها هم احتياج به كمك مكانى دارند و هم براى اعاشهشان احتياج دارند، اين هم باز بايد مردم و متمكنين و مردم بايد اين كار را انجام بدهند، به آنها منزل بدهند و از آنها پذيرائى بكنند و مخارج آنها را هم بدهند و ما باز بابت وجوه شرعيه قبول داريم و مجاز هستند كه اين كار را بكنند و كليه كارهائى كه براى دولت، اعانت به دولت است از باب اينكه اين دولت، دولت غاصب است و ظالم است، براى مردم جائز
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 84
نيست كه كمك كنند به اين دولت، مالياتها كمك است به دولت و جايز نيست كه به اينها بدهند، حتى الامكان بايد خوددارى كنند از دادن ماليات، از اعانت كردن و هر چيزى كه اعانت به اين دولت است بايد مردم از آن خوددارى بكنند.
تبليغات سوء اجانب براى حفظ شاه عليه نهضت اسلامى ملت ايران
و ما چون تبليغات زياد شده است راجع به امور متفرقه و ما در صحبتهايمان جواب دادهايم لكن باز آنها تبليغاتشان سر جاى خودش هست و در روزنامهها، چه روزنامههاى اينها، بعضى روزنامههايى كه در اينجاها هست و چه تبليغات ديگرى در اطراف جاهاى ديگر و روزنامههاى خودشان آنهائى كه روزنامههاى سازمانى هستند در خود ايران هست، تبليغاتى هست من جمله راجع به اقليتهاى مذهبى، اينها تبليغ كردهاند به اينكه اگر يك حكومت اسلامى پيدا بشود، يهودىها را چه خواهند كرد، نصارى را چه خواهند كرد، زرتشىها را چه خواهند كرد، اينها را خواهند قتل عام كرد و چه. اين حرف بسيار غلط است و حكومت اسلامى اگر چنانچه ان شاءالله برپا بشود، ما اين يهودىها هم كه از ايران رفتند و بازيشان دادند و رفتند به اسرائيل و الان گرفتارند در آنجا به دست اين يهودىها و اسرائيلىهائى كه از آمريكا آمدهاند يا از دولتهاى ديگر رفتهاند آنجا، اين دسته يهودى كه اينها آنجا بردند و اينها هم به خيالاتى رفتند آنجا، الان آنطورى كه مىگويند بسيار در سختى هستند، ما اگر انشاءالله يك دولت عادلى تاسيس شد، آنها را دعوت مىكنيم، يهودىهايى كه مملكتشان ايران بوده است دعوت مىكنيم كه به وطن خودشان برگردند و با آنها كمال خوشرفتارى را دولت اسلامى مىكند. اسلام نيامده است كه بشر را تحت مضيقه قرار بدهد اسلام يك قوانينى است كه تمام اقشار بشر را براى آن احترامات قائل است، البته يك استثناهائى هست كه آنهائى كه شلوغكارند، آنهايى كه خرابكارند، براى آنها هيچ كس يك - عرض بكنم كه - تساهلى قائل نيست و اما مثل يهود كه اهل ذمه هستند، مثل تمام اهل كتاب، نصارى، زرتشتىها همه اينها در مملكت اسلامى با عرض بكنم كه - رفاه و با احترام، آنجا توقف مىكنند و اينكه گفته شده است كه اگر يك حكومت اسلامى تاسيس بشود، چه خواهد شد و چه خواهد شد، اينها تبليغاتى است كه براى نگهدارى شاه و براى به هم زدن اين نهضت اين تبليغات مىشود و اين تبليغات غلط است. يا مثلاً تبليغ شده است به اينكه اگر حكومت اسلامى تاسيس بشود ديگر تمام اين موسسهها كه بوى تجدد از آنها مىآيد، اينها همه به كنار بايد بروند. حتى در آن اوايل امر يك وقت شاه گفته بود كه اين روحانيون مىگويند كه ما اصلاً سوار طياره و اتومبيل نمىشويم، ما مىخواهيم سوار الاغ بشويم، مىخواهيم مثل زمان سابق كه سوار الاغ مىشدند، ما مىخواهيم سوار الاغ بشويم و حالا هم همين حرفها را با كم و زيادش مىزنند كه روحانيون مىخواهند مملكت را برگردانند به عهده كذا. خير، مساله غلط است، روحانيون مىخواهند مملكت را يك مملكت مستقل، آزاد متمدنى كنند، نه آن تمدنى كه در اصطلاح شاه است و نه آن آزادى كه در كتاب شاه است و در اصطلاح شاه است كه مردم را فوج فوج مىكشند براى اينكه يك صدا مىكنند معذلك
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 85
اسمش را آزادى مىگذارند.
اسلام با مراكز فحشا و فساد مخالف است، نه با تمدن و شوونات آن
در اسلام تمام آثار تجدد و تمدن مجاز است مگر آنهايى كه فساد اخلاق بياورند، فساد عفت بياورند.اسلام آن چيزهايى را كه مخالف با مصالح ملت بوده است، آنها را نفى كرده، آنهايى كه موافق با مصالح ملت است، آنها را اثبات كرده است. ما الان اين مظاهر تمدنى كه در جاهاى ديگر، در ممالك پيشرفته از آنها استفادههاى صحيح مىشود، وقتى كه آمده است در مملكت ما يا مملكتهاى شبيه به مملكت ما، استفادههايى كه از اينها مىشود استفادههاى فاسد مىشود. مثلاً سينما، ممكن است كه كسى در سينما نمايشهائى كه مىدهد نمايشهاى اخلاقى باشد، نمايشهاى آموزنده باشد كه آن را هيچ كس منع نكرده و اما سينمايى كه براى فساد اخلاق جوانهاى ماست و اگر چند روز جوانهاى ما در اين سينماهايى كه در اين عصر متعارف بود و در زمان شاه متعارف است، اگر چند وقت يك جوان برود در آنجا، فاسد بيرون مىآيد، ديگر به درد نمىخورد و اينها مىخواهند همين بشود يعنى تمام برنامههايى كه اينها درست كردهاند، برنامههاى فرهنگى، برنامه هنرى، هر چه درست كردهاند استعمارى است، مىخواهند اينها جوانهاى ما را يك جوانهايى بار بياورند كه به درد آنها بخورند، نه به درد مملكت خودشان بخورند، يا فاسد بشوند، يك عضو فاسد بشوند. اگر يك مدتى اين جوانها در اين مراكز فسادى كه اينها درست كردهاند و در اختيار جوانها گذاشتهاند، آنقدرى كه مراكز فساد در تهران هست (الان بيشتر از اين كتابخانه است، بيشتر از مراكزى است كه براى تعليم و تربيت است) براى اين است كه مىخواهند اين جوانها به طرق مختلفه يا بيكاره و بيعار بار بيايند كه ديگر در مقابل اين استفاده جوهاى خارجى نتوانند كارى بكنند يعنى بىتفاوت باشند نسبت به آنها و اين جوانهايى كه ترياكى بار آمدهاند، هروئينى بار آمدند، شارب الخمر هستند، قمار باز شدهاند عرض بكنم در مراكز فساد و فحشا رفتند، اينها ديگر همان عياشىها را تمام مقاصد خودشان مىدانند و عالم هر چه بشود، آنهاتفاوتند نسبت به آنها. آنها مىخواهند كه اين نسل جوانى كه ممكن است يك ثروت بزرگى براى يك مملكت باشد و اين مملكت را جلو ببرد، اين نسل جوان را كارى بكنند كه به عقب برگردد يعنى چيزى بشود بىفايده، يك امر بيفايدهاى، يك ثروت بيفايدهاى براى مملكت بشود، اين يكى از كارهايشان است كه مىكنند.
مخالفت اسلام با مراكز تربيت و تعليم فاسد استعمارى است، نه با دانشگاه.
يا مثلاً اين مراكز تعليم و تربيتى كه اينها درست كردهاند، از دانشگاه گرفته تا پايين، اينها باز استعمارى است و اينها بچههاى ما را كه مىخواهند تربيت كنند، يك تربيت صحيح نمىكنند يعنى اولاً يك حد معين دارد كه از اين حد معين نمىگذارند بالاتر اينها بروند و ثانياً وسايل متعدده درست مىكنند، موانع متعدده درست مىكنند براى اينكه اينها عقب بمانند، براى اينكه دانشگاه اگر يك
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 86
دانشگاه صحيح مستقلى كه ماها مىخواهيم باشد، از اين دانشگاه رجال بزرگ بيرون مىآيد، از اينها رجالى بيرون مىآيد كه بعد در مقابل آنهايى كه مىخواهند تعدى به مملكت ما بكنند و همه مخازن ما را ببرند در مقابل آنها مىايستند و آنها چون نمىخواهند يك همچو چيزى بشود، اينها را آنطور بار مىآوردند و اگر توانستند غربزده آنها را بار مىآوردند يعنى طورى مىكنند، طورى اين مسائل غرب را براى آنها طرح مىكنند، طورى آنها را تحت تاثير قرار مىدهند كه اينها از خودشان بكلى بيخود مىشوند و پيوسته به آنها مىشوند يعنى عمال آنها مىشوند يعنى ما، فرض كنيد كه اگر چنانچه اين نحو تربيت باشد، بعد از چند وقت ديگر (تا حالا هم همين طورها بوده) اگر يك رجالى داشتيم كه اينها مىخواستند يك كارى بكنند، كارهايى مىكردند كه به نفع آنها بوده نه كارهايى مىكردند كه به نفع خودشان باشد براى اينكه اينها به طورى محو شدهاند در آن تربيت و تعليم آمريكا، خارجىها و به طورى اينها را در نظر اينها بزرگ كردهاند كه ديگر همه مآثر خودشان و همه چيزهايى كه مربوط به خودشان است، همه اينها را فراموش مىكنند و توجهشان به خودشان از بين مىرود و متوجه به غرب مىشوند و هر چه مربوط به آنهاست به آن توجه مىكنند.
اسلام مىخواهد كه هيچ يك از افراد اين مملكت اسلامى پيوسته به غير نباشد، تحت نفوذ غير نباشد. حكومت اسلامى اگر چنانچه تاسيس بشود، نمىخواهد كه آثار تمدن را از بين ببرد، با دانشگاه مخالف نيست، با علم مخالف نيست، قرآن پر اين است كه تفسير، تعبير، علم را از آن تعريف مىكند و عرض مىكنم كه احاديث ما از علم آنقدر تعريف مىكنند، از عالم آنقدر تعريف مىكنند، آنوقت ما بگوييم كه با علم مخالفند، خير با اين نحو علمى كه شما داريد ما مخالفيم، با اين نحو تربيت و تعليمى كه شماها مىخواهيد ما را تربيت كنيد، با اين ما مخالفيم، با آن مظاهر تمدن كه بچههاى ما را فاسد مىكند، بچههاى ما را عقب مانده نگه مىدارد ما با آن مخالفيم، نه اينكه ما مخالفيم با اصل تمدن و مىخواهيم مردم را برگردانيم به زمان كذا. اينها مىخواهند مردم را نگذارند ترقى بكنند، برنامه اينها اين است كه به اين نحو رفتار كنند كه بچههاى ما ترقى نكنند و دليلش اين است كه بعد از 70 سال كه ما مدرسه داشتيم و بيش از 30 سال كه دانشگاه داريم حالا هم اگر چنانچه يك كسى مريض مىشود، مريض خودش را برمىدارد مىرود اروپا يا مىرود آمريكا آنجا معالجه بكند. ما اگر چنانچه يك دانشگاه مستقلى داشتيم، خوب در دانشگاههاى ما بعد از 30 سال بايد طبيبها و نمىدانم همه چيزها مجهز باشد و ما بتوانيم حتى كه مريضهاى خودمان را مداوا كنيم، اين دليل بر اين است كه ما نداريم يك چيزى، در زمان ايشان همه چيزها از دست ما رفته است. يك آسفالت مىخواهند اينها درست كنند، مىروند يك شركت خارجى مىآورند، يك سد مىخواهند درست كنند، يك شركت خارجى مىآورند: اگر چنانچه ما خودمان داشتيم، اگر چنانچه ما فرهنگمان مستقل بود كه ديگر محتاج به اين نبوديم كه يك آسفالت را حتى خودشان نتوانند درست كنند يا عرض بكنم يك سد را خودشان نتوانند درست بكنند، يك برنامه آبيارى نداشته باشند، يك برنامه برق صحيح نداشته باشند، يك برنامه، آب صحيح نداشته باشند. هيچى ندارند. اگر ايشان الان هم برود يك مملكتى تحويل ما
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 87
مىدهد كه اين مملكت 30 سال محتاج به اين است كه زحمت به آن بشود تا به درجه اولش برسد، تا به آنجا برسد كه زراعتش يك زراعت صحيح بشود. تمام زراعت ما را از بين بردهاند و همه جهاتى كه ما داشتيم از بين بردهاند و حالا محتاج به اين است كه از سر درست كنند. همه ادارت ما را فاسد كردند، اين بايد از سر درست بشود، نه اينكه از سر درست بشود ما بخواهيم بگوئيم كه اجزاء ادارات بايد بروند، خير اجزاء ادارات خوب هستند اينها نمىگذارند كار بكنند، اينها مانع هستند از اينكه ادارات ما درست كار بكنند و الا ادارات ما مردمش، مردم همين مملكت هستند، الا يك دسته استفادهجويى كه مربوط و پيوسته به دولت است يا پيوسته به خارج است، مابقيشان ملت ما هستند و با كمال خوبى با آنها رفتار مىشود، با كمال صفا با آنها رفتار مىشود، همه سركار خودشان هستند و بهتر از زمان حاضر كه همه چيزيشان به باد فنا رفته است با آنها رفتار خواهد شد.
مقصود اين است كه اين تبليغات سويى كه در روزنامههاى اينجا، در روزنامههاى ساير ممالك ديگرى كه در اينجا هست يا در خود ايران به وسايل مختلف تبليغ مىكنند، همه اينها براى اين است كه، تمام نظر خارجىها اين است كه اين شاه را نگه دارند همه استفادهها را ببرند، مىبينند بهتر از اينها، شخصى كه از اين نوكرى حسابى بكند بهتر از اين ندارند از اين جهت مىخواهند اين را نگهش دارند و بايد ايران و ايرانى جديت كند كه اين بساط برچيده بشود و يك بساط صحيح سالمى بيايد و خودشان مملكت خودشان را اداره كنند. انشاءالله خداوند همه شما را توفيق بدهد، موفق باشيد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 88
تاريخ: 2/10/57
پيام امام خمينى به مسيحيان جهان
بسم الله الرحمن الرحيم
صلوات و سلام خداى بزرگ بر حضرت عيسى بن مريم روح الله و پيامبر عظيمالشان كه مردگان را احيا و خفتگان را بيدار فرمود. صلوات و سلام خداى بزرگ بر مادر عظيمالشانش مريم عذرا و صديقه حورا كه با نفخه الهى، چنين فرزند بزرگى را به تشنگان رحمت الهى تسليم نمود. درود بر روحانيون و احبار و رهبانان كه با تعاليم عيسى مسيح، نفس سركششان را به آرامى دعوت مىكنند. درود بر ملت آزاده مسيح، آنان كه از تعاليم آسمانى عيسى روحالله برخوردارند.
من به اسم ملت مظلوم ايران، از شما ملت مسيح مىخواهم كه در روزهاى متبرك خود به ملت ما كه گرفتار سلطان ستمكارند، دعا كنيد و فرج آنان را از خداى بزرگ بخواهيد.
من از شما ملت بزرگ مىخواهم كه سران بعضى كشورهاى مسيحى را كه با قدرت شيطانى خود از شاه ستمگر پشتيبانى مىكنند و ملتى را در زير فشار ظلم خرد مىكنند، هشدار دهيد و آنان را به تعاليم حضرت مسيح آشنا كنيد.
من از روحانيت مسيح مىخواهم كه سران بعضى كشورهاى قدرتمند را نصحيت كنند و پشتيبانى آنان را از كسى كه پشت به تعاليم آسمانى نموده، تقبيح نمايند. قرآن كريم، حضرت مسيح را به عظمت ياد نموده و حضرت مريم را تنزيه فرموده، بر ملت مسيح است كه دين خود را به ملت مسلم ادا كنند.
والسلام
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 89
تاريخ: 3/10/57
بيانات امام خمينى پيرامون عوامل پيروزى نهضت و تأكيد بر حفظ آن
اظهار تاسف به خاطر عدم پشتيبانى دولتهاى به اصطلاح اسلامى از ملت ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
من از دو جهت تاسف دارم، يك جهت اين كه با اين همه خونريزىها كه در ايران مىشود چنانچه در مشهد و بسيارى از جاهاى ديگر كشتار شده است، زخمىهاى زياد داريم، همين امروز باز يك برخوردهايى بوده است در بلاد و در عين حال باز اين دولتها، دولتهاى استفادهچى كه پشتيبانى اظهار مىكنند و دولتهاى ديگرى مثل دولتهاى اسلامى، تاكنون از طرف دولتها پشتيبانى نسبت به ملت ايران اظهار نشده است، از ملتها شده است لكن از دولتها تاكنون هيچ اظهار پشتيبانى از ملت ايران نشده است و اين بسيار موجب تاسف است كه دولتهائى خودشان را به اسم دولت اسلامى معرفى مىكنند و معذلك در طول يك سال و بيشتر كه ايران در خاك و خون كشيده شده است به دست عمال شاه، آنها اظهار پشتيبانى نكردند از ملت، بلكه بعضى آنها اظهار پشتيبانى از دولت هم كردهاند، پشتيبانى از شاه را هم بعضى از آنها اعلام كردهاند و اين موجب بسيار تاسف ماست.
استعمار، عامل ايجاد احزاب مختلف در ايران
تاسف ديگرى كه بيشتر از اين است، اين است كه در عين حال كه شاه و طرفدارهاى شاه تشبثات زياد مىكنند و به هر چيز مىتوانند متوسل مىشوند براى نجات، معالاسف در بين جناح مقابل كه جناح خلق و اسلام است مىبينيم كه بعضى اختلافات ايجاد مىشود. من حالا بايد عرض كنم كه اصل اين احزابى كه در ايران از صدر مشروطيت پيدا شده است، آنكه انسان مىفهمد اين است كه اين احزاب ندانسته به دست ديگران پيدا شده است و خدمت به ديگران بعضى از آنها كردهاند. من اين طور احتمال مىدهم كه در ساير ممالك كه آن وقت مهم انگلستان بوده است، آنها يك احزابى درست كردند براى به دام انداختن ممالك عقب افتاده و ممالكى كه از آنها استفاده مىخواستند بكنند. احزاب در آنجا اين طور نبوده است كه دو حزب مثلاً با هم، به حسب واقع يك اختلافى بكنند و يكى از آنها به نفع دولتشان يا مملكتشان، يكى آنها به خلاف او يك چيزى بگويد، لكن احزاب را به نظر مىرسد كه درست كردهاند براى اينكه ديگران هم به آنها اقتدا كنند در درست كردن احزاب.
در ممالك ما و خصوصاً در مملكت ايران، از اول كه احزاب درست شده است،اينها هر
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 90
جمعيتى يك حزبى درست كردند و دشمن با احزاب ديگر، يك صحنه مبارزه بين احزاب و اين از باب اين بوده است كه چون خارجىها مىخواستند از اختلاف ملتها، از اختلاف تودههاى مردم استفاده كنند يكى از راههائى كه موجب اين مىشود كه اختلاف پيدا بشود و مردم با هم در يك مسائلى مجتمع نشوند، قضيه احزاب بوده است. حزب درست مىكردند، اين حزب، حزب مثلاً دموكرات، اين حزب، حزب توده، آن حزب، حزب چه، عدالت، نمىدانم چه (در آنوقتها يك اسماء ديگر داشت، كمكم اسماء هم اروپايى شده) اينها در ممالك خودشان يك چيزى درست مىكنند، صورت است، واقعيت ندارد، به واسطه آن صورت، ممالك ديگر را به دام مىاندازند كه آنها وقتى كه احزاب درست مىكنند واقعاً با هم دشمن مىشوند، حزب كذا با حزب كذا اينها باهم دشمن هستند و تمام عمر خودشان را صرف مىكنند در دشمنى كردن با هم. وقتى بنا شد كه آن اشخاصى كه موثر هستند، آن اشخاصى كه اميد اين است كه مملكت به واسطه آنها اصلاح بشود، اينها تمام قوايشان را صرف كنند در اينكه خودشان به جان هم بيفتند، دعوا كنند خودشان با هم، تمام نوشتههايشان بر ضد هم، تمام چيز، هر كدام ديگرى را رد كند، هر كدام ديگرى را طرد كند و اينها با بعضى آنها دانسته اين كارها را مىكردند و از عمال ابتدايى خارجىها بودند و بعضى آنها هم ملتفت قضيه نبودند كه دارند آنها را مىكشند به يك راهى كه مخالف با مصالحت كشور خودشان است.
اساساً باب احزاب از اول كه پيدا شده است و اينها با هم جنگ و نزاع كردند به نظر مىرسد كه با دست ديگران براى اينكه اينها با هم مجتمع نشوند و آنها از اجتماع يك تودهاى مىترسند، از اين جهت به واسطه اينكه اينها مجتمع با هم نشوند و مربوط با هم نباشند، اين امر را كردند و خودشان هم يك چيزى، صورتى اينجا درست كردند كه اينها ببينند كه مثلاً در مجلس انگلستان حزب كارگر داريم و حزب مثلاً كذا، خوب ما هم خوب است داشته باشيم، اما آنها يك جور ديگر فكر مىكنند، اينهائى كه از آنها اخذ مىكنند، يك جور ديگرى فكر كنند، اينها وقتى كه با هم دو حزب تشكيل دادند، دو جبهه مخالف و دو جبهه دشمن تشكيل مىدهند، اين دشمن اوست، او هم دشمن اوست و آنها استفادهاش را مىكنند، آنها بازى مىدهند اينها را كه: (البته مملكت متمدن بايد حزب داشته باشد، احزاب داشته باشد)، خوب پس ما هم بايد احزاب داشته باشيم اما احزابى كه ما درست مىكنيم اين طورى است كه اين حزب با آن حزب تمام عمرش را صرف مىكند در اينكه اين او را بكوبد و او را بكوبد.
لزوم حفظ وحدت جناحمختلف خارج از كشور
از اول اين طورى زائيده شد احزاب در ايران، به حسب نظر من، حالا هم كه به صورتهاى ديگرى در آمده است، حالا هم انسان مىبيند كه اينها باز با هم همين طور دشمنى مىكنند و مخالفت مىكنند و اين را هم من احتمال اين را مىدهم كه يك دستى از خارج در كار باشد. همين ديشب دو سه نفر، چند نفرى كه از يك جايى آمده بودند، شكايت از اين مىكردند كه در فلان جا كه ما هستيم
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 91
دستجات با هم مخالفند، اين از او بدگوئى مىكند، او از او بدگوئى مىكند و اين موجب تأسف است كه شمايى كه يك جمعيتى هستيد در خارج، يك ثروتى هستيد از مملكت ما در خارج و بايد اسلام، كشور شما از شما استفاده كند، فردا كه وارد در كشورتان مىشويد بايد استفاده بدهيد به كشور، كشور خودتان را آباد كنيد، الان با هم در اينجا به جنگ و گريز هستيد و به قول آن شخص هر فردى كه از ايران وارد شود در مثلاً فرودگاه يك دستهاى مىروند او را مىبرند مىبرنداو را و بر ضد ديگرى تبليغات مىكنند تا او را بكشند به طرف خودشان.
شما مىدانيد داريد چه مىكنيد؟ مىدانيد داريد چه ضررى به خودتان و به كشور خودتان مىرسانيد؟ شما مىبينيد كه الان در ايران كه يك وحدت كلمه فىالجمله پيدا شده است، چطور لرزانده است همه تختها و تاجها را و همه ابرقدرتها را، همه به دست و پا افتادند؟ اين را مىبينيد؟ بينيد كه الان در ايران كه جناحها با هم نزديك شدند، يك قدرى دانشگاه با روحانيت نزديك شده، روحانيت با دانشگاه نزديك شده است، بازار با دانشگاه و با روحانيت يكى شدهاند (در صورتى كه باز اختلافات فى الجملهاى هست و بعد عرض مىكنم)، شما مىبينيد كه الان يك وحدت فى الجملهاى كه در ايران پيدا شده است، امريكا را آنجا متزلزل كرده و شوروى را آنجا متزلزل كرده و اين قلدرها هم در خود شهر، در خود ايران، به دست و پا افتادهاند و همين آدمكشىها و همين تشبثاتى كه اين مرد مىكند براى همين است كه مىبيند كه مردم باهم مجتمع شدندهاند و: (چه بكنيم كهاين اجتماع رفع بشود، چه بكنيم كه به هم بزنيم اين را).
شما بدانيد كه اين كارهائى را كه مىكنيد يا از دست غير داريد، اتباع از غير مىكنيد و ديگران شما را وادار مىكنند به اين طور كارها، براى اينكه اين وحدتى كه الان در ايران پيدا شده، در اين جناحهاى خارجى كه اينها هم اشخاص موثرى هستند، در خارج هستند، در اينها هم اگر يك وحدتى پيدا بشود، ضرر زياد مىشود براى خارج، دنبال اين افتادند كه جناح داخل را به يك جور با هم مخالف كنند، جناح خارج را هم به يك جور با هم مخالف كنند، اينها را هم با آنها با يك جور ديگر مخالف كنند. شما مىدانيد كه داريد به نفع ديگران فعاليت مىكنيد؟ خودتان متوجه نيستيد؟ مىدانيد كه اين مخالفت امروز در يك وضعى كه ايران واقع شده است، در يك وضع حساسى كه بين موت و حيات الان ايران واقع شده، اين مخالفتهاى شما با هم، چه ضررى به اين نهضت اسلامى ايران مىزند؟ اگر شما با هم اجتماع كنيد، اين جبهههاى مختلفى كه داريد، هر دهتاى شما، صدتاى شما با هم جمع شديد، يك اسمى روى آن گذاشتيد، اين اسمها را كنار بگذاريد و همه با هم بشويد و يك اسم داشته باشيد و اتفاق كلمه داشته باشيد، اين همان طورى كه مىبينيد، ايران متزلزل كرده است اين ابرقدرتها را، اين قدرت شما هم در خارج به ايران منضم مىشود و بيشتر آنها متزلزل مىشوند لكن آنها از شما مىخواهند الان استفاده كنند، استفاده از شما اين است كه شما را به جان هم بيندازند، اين كى است؟ جبهه ملى، آن كى است؟ نهضت آزادى، آن كى است؟ جوانان چه، آن كى است؟ گروه كذا، آن كى استگروه كذا، گروههاى مختلف، متعدد كه پيش هر كس كه بروى از ديگرى تكذيب مىكند،
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 92
هر جناحى دشمن جناج ديگر است. اين چه معنا دارد بين يك تودههائى كه اينها با هم در يك مقصد عالى شريكند و آن اينكه بايد ريشه اين ظلم كنده بشود، بايد دست اين ابرقدرتها از اين مملكت ما كوتاه بشود، همهتان موافقيد با اين، اين اختلاف شما كه الان هست و هر روز هم ريشه دارتر مىشود و من در اين سه ماهه كه بودم نتوانستم كه اين معنا را از بين ببرم و مايوس شدم از شماها. شماها مىدانيد چه ضررى داريد به اسلام مىزنيد، چه ضررى داريد به كشور خودتان مىزنيد و چه خدمتى داريد به امريكا مىكنيد و به شوروى يا به انگلستان؟ خدمت لازم نيست كه شما بيرق آنها را به دوش بكشيد و دور بيفتيد، همين خدمت است كه شما خودتان را از ارزش مىاندازيد، خودتان را از فعاليت مىاندازيد تمام قواى شما صرف اختلافات بين خودتان مىشود، صبح تا عصر با هم دعوا داريد، شما با هم يك كلمه بشويد به ضد ديگرى، بعدها فرصت هست از براى اينكه شما يك مقاصد شخصى اگر خداى نخواسته داشته باشيد اعمال بكنيد. چرا مقاصد شخصى خودتان را داخل مىكنيد در اين امور؟ چرا در يك نهضت اسلامى اينقدر هواى نفس داريد شماها كه نمىگذاريد با هم مجتمع بشويد و نمىتوانيد با هم مجتمع بشويد؟ يك قدر كنار بگذاريد اين هواهاى نفسانيه را.
اين يك تاسف است كه من از شما جوانهاى خارج دارم بدون اينكه نظر به شخص معينى باشد، از همه.
برچيده شدن بساط ظلم و تعدى با وحدت همه جناحها
يك تاسفى هم از داخل دارم. ما چندين سال است كه زحمت كشيديم و دانشگاه را به ملاها، به مدارس علوم قديمه، به طلاب علوم قديمه نزديك كرديم، بازار را به اين هر دو، بازار با آنها نزديك بود با آن جهت، با دانشگاه نزديك كرديم، اين جبهههاى مختلف را با هم نزديك كرديم و هميشه سفارش كرديم به اينكه بايد وحدت كلمه داشته باشيد تا بتوانيد يك كارى انجام بدهيد، اگر هر كدام يك جناح خاصى باشد، يك طرف خاصى بكشد و او طرف ديگر بكشد، اين اول استفادهاش مال اجانب است، آنها الان كه ديدند يك وحدتى در ايران پيدا شده و رو به وحدت دارد مىرود و ممكن است تمام جناحها با هم يك بشوند و آن روزى كه تمام جناحها با هم يك شدند، فاتحه هم شوروى خوانده مىشود و هم امريكا خوانده مىشود هم هر كشورى بخواهد دخالت كند در امور شما و هم اين بساط ظلم و تعدى از بين مىرود، وقتى كه ديدند اين طور شده است، باز افتادهاند توى كار براى اينكه جناحها را از هم جدا كنند، جبههها را از هم جدا كنند.
با كنار گذاشتن روحانيون اصلاح مملكت ممكن نيست
باز فعاليت شروع شده از جانب دستگاه و از جانب اجانب و از جانب عمال آنها به اينكه آخوند را بگويند كه نه، ما مثلاً فلان فرد را قبول داريم، اين استثنايى است، لكن علماء ديگر را قبول نداريم، اين يك نغمهاى است كه گاهى مىكنند. من اين را از اول گفتم كه آقا اگر شما آخوند را
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 93
استثنا كنيد از جمعيت خودتان، هيچ كارى نمىتوانيد انجام بدهيد، براى اينكه تودهها با اينها هستند اينها مظهر اسلامند، اينها مبين قرآنند، اينها مظهر نبى اكرمند، مردم اينها را اينجور شناختهاند، مردم علاقه دارند به دين خودشان، علاقه دارند به اسلام خودشان، آن علاقهاى كه به اسلام دارند، علاقهاى به علماى اسلامى دارند. اگر شما بخواهيد از اينها جدا بشويد و اينها را منها كنيد، هيچ كارى ازتان نمىآيد همان سيلى اول شما را مىزنند و بيرونتان مىكنند، چنانچه ديديم كه آن روزى كه اين جماعت وارد كار نبودند، شماها در انزوا خوابيده بوديد، هيچ كار هم از شما نمىآمد. وقتى كه اين جماعت آمدند مردم همه دنبال اين آمدند، بازارها با اينها هستند، كشاورزها با اينها هستند، صنعتگرها و كارگرها مسلمند همه اينها، وقتى مسلم شدند همه اينها، علاقه به خدا دارند، علاقه به پيغمبر خدا دارند، علاقه به اميرالمومنين دارند، اينها هم همانها هستند يعنى دارند ترويج از آنها مىكنند، اينها تمام عمرشان را صرف كردند در اينكه كلمات ائمه اسلام را و پيغمبر اسلام را و احكام ائمه پيغمبر اسلام را و احكام خدا را به مردم برسانند. كسى كه هفتاد سال عمرش را صرف اين معنا كرده و مردم او را به اين سمت شناختند مردم دنبالشان هستند. اين معنائى كه حالا زمزمه مىشود كه مثلاً ما زيد را قبول داريم و ديگران را قبول نداريم، اين يك امرى است كه در دهن شما انداختهاند، عمال خارجى، شما را مىخواهند جورى بكنند كه منصرف كنند از علماى خودتان، اگر منصرف از علماى خودتان شديد شما يك تيپ عليحده، آنها يك تيپ عليحده، هر دو از بين مىرويد، شماها با آنها مخالفت مىكنيد، شما هم يك جمعيتى هستيد و شما بدانيد كه، منهاى آخوند، هيچ كارى از شما پيش نمىبرد. شما در هر شهرى كه برويد مىبينيد كه آن كس كه شهر دستش هست و مىتواند شهر را ببندد و باز بكند، باز يك ملاست. شما تجربه كنيد در تمام اين تعطيلات تجربه كنيد، ببينيد كه يكى از جناحها توانسته بازار را ببندد؟ آن كه بازار را بسته و به حكم او بازار را مىبندند، آن ملاها هستند كه امر مىكنند و آن كه ملاها را پيش مىبرد براى اين است كه اينها براى خدا دارند حرف مىزنند و عمال اسلام هستند و مردم علاقه به اسلام دارند. اين مطلب را كنار بگذاريد كه منهاى آخوند، نمىشود آقا، شما بخواهيد مملكتتان را اصلاح كنيد، منهاى آخوند اصلاح بردار نيست.
اختلاف، عامل شكست انقلاب
از آن طرف هم، اگر آخوند بخواهد بگويد كه منهاى دانشگاه، منهاى جبهههاى سياسى، آن هم صحيح نيست براى اينكه آن هم كارشناس لازم دارد. شما كارشناس اسلامى هستيد و قواعد اسلام را مىدانيد لكن بعضى مسائل سياسى را شماها هم نمىتوانيد حلش كنيد، محتاج به اينها هستيد، شما نمىخواهيد كه خودتان برويد حكومت بكنيد، شما يك شغل ديگرى داريد. شما حكومت لازم داريد، شما اجزاى ادارات لازم داريد، ادارات شما، حكومت شما عرض مىكنم لشكر شما، جيش شما، همه اينها با اين جبههها تحصيل مىشود، با اين دانشگاه و با اين دانشجوهاى خارجى و داخلى مملكت ما بايد اداره بشود، اگر علاقه داريد شما به اسلام، علاقه دارند آن جبهه ديگر به اسلام، با علاقه
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 94
به اسلام نمىشود كه با هم بنشينيد دعوا كنيد امروز، امروز دعوا كردن انتحار است، خودكشى است، امروز اختلافات خودكشى است.
همه در زير پرچم توحيد مجتمع شويد
سليقه تو جور نمىآيد با مثلاً حرف فلان آدم نبايد الان اختلاف ايجاد بكنى، ما همه مسلم هستيم و زير بيرق اسلام همه مىخواهيم جنگ بكنيم، همه مىخواهيم مبارزه كنيم.
خدا مىداند كه اگر اين اجتماع درست بشود و همه شما و همه جبههها زير اين بيرق بيايند و دست از آن كارهائى كه داشتند بكشند، بعد از چند روز تمام مىشود اين مسائل. اينها حالا دارند استفاده از همين چيزها مىكنند، از همين حرفها استفاده مىكنند، آن روزى كه مثلاً فرض كنيد كه يك تظاهراتى مىشود، دو تا هم از خودشان يا خير، دو تا هم آدمى كه بىعقل است، در مىآيد يك شعار ديگرى مىدهد، مقابل همه اين چند ميليون جمعيت مىشود، اين غلط است، اين انحراف است، اين انحراف فكرى است، اين نفهمى است، اين خدمت به غير است، اين خدمت به كارتر است. تو نمىفهمى، آنها از خدا مىخواهند كه شما حالا همه با هم اختلاف پيدا كنيد و آن بكشد براى حزب كذا، آن بكشد براى حزب كذا. دست برداريد از اين حرفها، همه وارد بشويد زير يك بيرق، بيرق اسلام، اگر اسلام نباشد هيچ چيز نيستيم ما، همه ما را كلمه اسلام جمع كرده با هم، همه زير كلمه توحيد زير پرچم توحيد بيائيد، وقتى كه همه مجتمع شديد زير پرچم توحيد، تمام كارها اصلاح مىشود.
اين تاسف دارد كه بعد از سالهاى طولانى كه ما زحمت كشيديم و حرف زديم و خطابه خوانديم و نوشتيم، باز آدم مىبيند كه زمزمهاى، چند تا آدم بىاطلاع، جوان بىاطلاع، زمزمه اين را مىكند كه فلان آخوند را، فلان سيد را قبول داريم اما آخوندهاى ديگر را قبول نداريم، اين غلط است، من آنها را قبول دارم، من ارادتمند به آنها هستم، همه بايد قبول داشته باشيم. يا مثلاً يك كسى مىگويد كه نخير ما دانشگاه را قبول نداريم. ما دانشگاه را قبول داريم، ما دكترها را قبول داريم، ما اطبا را قبول داريم، ما جناحهاى سياسى را قبول داريم. همه بايد با هم باشيم آقا امروز، زير يك بيرق و آن بيرق لاالهالاالله است. اين يك پيامى است كه من الان مىدهم و ان شاءالله مىرسد به ايران و به ساير ممالكى كه بچههاى ما در آنجا هستند كه آقا دست برداريد از اين خود پرستى و از اين خودخواهى. (انما اعظمكم بواحده ان تقوموالله) قيامتان براى خدا باشد، اگر قيام براى خدا نباشد كارى از او نمىآيد، قيامتان براى خدا باشد، نه براى هواهاى نفسانى كه هر كسى بكشد طرف خودش. همه با هم مجتمع بشويد، براى خدا همه با هم مجتمع بشويد و اين تشتت و اختلاف و اينها، و من از حزب كدام، من از حزب كدام، من از جبهه كذا، من از جبهه كذا هستم، اينها را دست از آن برداريد، نمىتوانيد دائماً دست برداريد، موقتاً براى خاطر خدا براى خاطر مليت، براى خاطر كشور، براى هر چه مىخواهيد حساب بكنيد، موقتاً دست برداريد تا اين بساط كنده بشود، اين بساط قلدرى و آدمكشى و زير پا كردن همه حقوق از بين برود، اين مرد جانى از بين برود كه دارد الان مردم را قتل عام مىكند،
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 95
بعد از آن آنوقت فرصت زياد است كه بنشينيد با هم دعوا كنيد. امروز نكنيد اين كار را، نمىگويم آن وقت بكنيد، البته هيچ وقت نبايد بكنيد لكن الان وضع حساس است، الان وضع امر داير بين موت و حيات يك ملت است، مسؤوليد شما پيش خداى تبارك و تعالى، مسؤوليد پيش ملت اسلام. من از خداى تبارك و تعالى بيدارى همه را مىخواهم. خداوند همه ما را هدايت كند، خداوند همه ما را به طريق مستقيم الهيت راهنمايى فرمايد. خدا همه شما را سالم بدارد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 96
تاريخ: 5/10/57
مصاحبه امام خمينى با راديو تلويزيون آلمان، كانال 2
سؤال: حضرت آيت الله! آيا هيچ راه حلى با حكومتى در چهارچوب سلطنت براى شما قابل قبول خواهد بود؟
جواب: با وجود سلطنت و رژيم سلطنتى راه حلى نخواهد بود.
سؤال: حضرت آيت الله! از شما دعوت شده است كه به ايران برگرديد، آيا حاضريد در تحت اين شرائط به ايران برگرديد؟
جواب: من هر وقت مقتضى بدانم به ايران مىروم، چه دعوت بشود چه دعوت نشود.
سؤال: اگر شاه حاضر نباشد ايران را ترك كند و شما هم حاضر نباشيد به ايران برگرديد، به نظر مىرسد كه تنها يك راه حل باقى بماند و آن كودتاى نظامى است و در نتيجه اختناق و تخريب و خونريزى بيشتر مىشود، نظر حضرتعالى چيست؟
جواب: كودتاى نظامى هم همين دولت نظامى است. چه كودتا بشود چه نشود ما بناى اين داريم كه به مخالفت خودمان ادامه بدهيم و ما تحمل مصائب را به خاطر رسيدن ملتمان به آزادى و استقلال خواهيم داشت.
سؤال: آيا از اين بيم نداريد كه اغتشاش ايران موجب برخورد بينالمللى گردد و احتمالاً اين برخورد بين امريكا و شوروى باشد؟
جواب: اگر چنين مسالهاى پيش بيايد براى جهان است ولى اين دو ابرقدرت هم براى چنين موضوعى دست به يك جنگ جهانى نخواهند زد.
سؤال: حضرتعالى اعلام كرديد كه در آينده كشورهائى كه از شاه پشتيبانى كردهاند نفت دريافت نخواهند كرد. همچنين اعلام شده است كه ارسال نفت به اسرئيل و افريقاى جنوبى متوقف گردد، و همه ممالك صنعتى روابط تجارتى با شاه داشتهاند، آيا اين كشورها تاكنون دشمنان شما بودهاند؟
جواب: ما با ملتها مخالفتى نداريم، ما با دولتهائى كه ظالم هستند، چه به ما ظلم كرده باشند و چه به برادران مسلمان ما ظلم كرده باشند و بكنند، با آنها دشمن هستيم.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 97
سؤال: حضرتعالى طرح يك حكومت اسلامى سوسياليست را مىريزيد، چه نوع سوسياليزمى مورد نظر جنابعالى است؟ آيا به حزب توده اجازه خواهيد داد كه در دولت شما شركت داشته باشند؟ آيا قرآن قانون اساسى ايران خواهد بود؟
جواب: ما يك جمهورى اسلامى تشكيل مىدهيم كه خود حكومت و تعيين حكومت به آراء ملت متكى است. قانون چنين جمهورى بديهى است كه قوانين اسلام است. ما به حزبى كه مطرود جامعه اسلامى است اجازه ورود به حكومت اسلامى را نخواهيم داد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 98
تاريخ: 6/10/57
مصاحبه امام خمينى با راديو تلويزيون آلمان
سؤال: آيا اگر چنانچه يك دولتى به رياست بختيار به روى كار بيايد، شما اين دولت را حمايت مىكنيد، ولو اينكه شاه بپذيرد كه براى موقت هم كه شده از ايران خارج بشود؟
جواب: هيچ دولتى را با بودن رژيم سلطنتى قبول نخواهم كرد. هدف تشكيل جمهورى است و براى من از روز روشنتر است كه با وضع فعلى در آيندهاى نزديك به آن خواهيم رسيد.
سؤال: ناظران خارجى يك نوع مشى در سياست حضرتعالى در طى هفته گذشته مشاهده كردهاند، آيا به نظر شما به هم خوردن اوضاع اقتصادى ايران كافى براى سقوط رژيم شاه هست يا اينكه تصور مىفرماييد كه روشهاى قهرآميز ديگرى بايد تعقيب شود؟
جواب: به نظر مىرسد كه همين نحو مبارزات براى سرنگون كردن شاه از تختش كافى خواهد بود.
سؤال: بعضى از متخصصين امريكايى در ايران احساس مىكنند كه گزارشهايى كه به مقامهاى امريكايى در مورد ايران داده شده اشتباه بود و اشتباهات در اثر عدم تماس آنها با مخالفين شاه بوده است. آيا اين مساله بدان علت بوده است كه توجه خاص بيش از اندازه، امريكائىها نسبت به موقعيت سياسى، استراتژيكى ايران دادهاند يا اينكه يك اختلافات عميق فرهنگى بين دو كشور، علت اين جريان بوده است؟
جواب: در هر صورت مورد تعجب من است كه دولت امريكا ادعا مىكند كه اشتباه واقع شده است يا نقش نداشته است. يك دولت مقتدرى مثل دولت امريكا، با همه به تمام ابعاد تماس داشته است و افراد امريكايى در ايران همه جهات را ملاحظه كردهاند. شايد اين اشتباه كارتر هم مثل ادعاى اشتباه شاه باشد.
سؤال: روزنامه هاى خارجى در اينجا گزارش دادهاند كه ايرانىها يك تنفرى نسبت به آمريكائىها و
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 99
انگليسىها دارند، آيا اين نقل قول درست است يا اينكه غلط است؟ چه دليلى براى اين تنفر وجود دارد؟ و
جواب: دقيقاً صحيح است. دولتهاى امريكا و انگليس آنقدر به ملت ما فشار آوردهاند و اشخاص جنايتكار را تاييد كردهاند كه كم كم موجب تنفر ملتها شده است. البته شوروى هم دست كمى از آنها ندارد. من بارها توصيه كردهام كه دست از پشتيبانى دولت و شاه ايران برداريد و كارى نكنيد كه ملت ايران نسبت به ملتهاى انگليس و امريكا كه در مقابل اين روش دولتهاى متبوعشان سكوت كردهاند، بدبين شوند و ما فعلاً امريكا و انگليس و شوروى را دشمن شماره يك مردم خود مىدانيم، البته امريكا از همه بدتر است.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 100
تاريخ: 6/10/57
پيام امام خمينى به ملت مسلمان ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
ماه محرم براى مذهب تشيع ماهى است كه پيروزى در متن فداكارى و خون به دست آمده است. در صدر اسلام پس از رحلت پيغمبر ختمى پايه گذار عدالت و آزادى، مىرفت كه با كجروىها بنى اميه، اسلام در حلقوم ستمكاران فرو رود و عدالت در زير پاى تبهكاران نابود شود كه سيدالشهدا عليه السلام نهضت عظيم عاشورا را برپا نمود و با فداكارى و خون خود و عزيزان خود، اسلام و عدالت را نجات داد و دستگاه بنىاميه را محكوم و پايههاى آن را فرو ريخت. و در عصر ما مىرفت كه با كجروىهاى سلسله پهلوى، حلقوم گشاد آنان و دار و دسته اربابان آنان اسلام و مصالح آن را ببلعد و عدالت و استقلال و آزادى را در زير چكمههاى ديكتاتورى پرده ريا و تزوير به نابودى بكشد كه نهضت ملت بزرگ ايران كه در 12 محرم 83، 15 خرداد سال 42 به شكوفائى گرائيد، پرده هاى تزوير و عوام فريبى شاه را پاره كرد و قتل عام شاهانه و فداكارى ملت مبدا عظيمى در تاريخ ايران گرديد و مفتاح نجات اسلام و عدالت به دست آمد و نطفه مقاومت ملى منعقد و با تربيت و روشنگرى روشنگران، رو به رشد و تكامل نهاد و در اين بين فداكارىها در مقابل جنايات و قتل و غارت و حبس و تبعيدها در جريان بود و در 29 محرم 98 كه رشد و تكامل در حال بلوغ بود، مبدا انفجار ظاهر شد و شاه و دژخيمان او غافلگير شده و با تمام قوا به قتل و جرح ملت پرداختند و در ظرف يك سال جنايات بىپايان آنان با مقاومت عظيم ملت روبرو و برخوردها و جنايتها و فداكارى مقابل يكديگر صف كشيدند. در اين ميان قوه مقاومت ملت رو به رشد و حربههاى دشمن انسانيت و ملت رو به تزلزل و در پايان سال 98 و طليعه 99 قدرت ملت، جنود ابليسى شاه را چنان شكست داد و پايههاى ديكتاتورى را چنان متزلزل نمود و قدرتهاى عظيم ابرقدرتها را چنان واپس زد كه موجب تحير و تعجب متفكران جهان و حسابگران گرديد.
شاه با آن عظمت فرعونى به تعظيم و اظهار عجز در مقابل ملت برخاست و به تبديل مهرههاى نرم به خشن پرداخت. ملت با غرور اسلامى خود نه آن توبه را قبول نمود و نه از آن نرمى فريب خورد و نه به آن خشونت اعتنا كرد و در تاسوعا و عاشوراى 99 با رفراندم بىنظير و آرام خود كه به تصديق ناظران داخل و خارج در تاريخ بىنظير بود قدرت مهار شده خود را ثابت و سقوط و عزل محمدرضا پهلوى را براى چندمين بار اعلام كرد و پس از آنكه شاه خود را رفتنى دانست، دست جنايتكار خود را
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 101
از آستين در آورد و كشتارهاى پى در پى را آغاز كرد و خود را در تمام جوامع رسوا نمود. اخيراً در مشهد مقدس جنايتكارىها را به حد اعلا رساند و ما را بر آن داشت كه روز 29 ماه محرم را عزاى عمومى اعلام كنيم براى سالگرد كشتار بيرحمانه قم و چهلم كشتار در صحن مطهر مشهد مقدس و نيز هفته كشتار مشهد مقدس و نيز كشتار شهرستانهاى ديگر.
با كمال تاسف در اين سال تمام وقت ما صرف فاتحه و عزاى ملى شد و در صورت بقاى شاه در مقام مغصوب، وضع همين است.
اكنون لازم است تذكراتى بدهم:
1- اين جانب پس از تشكر از اهالى محترم خراسان خصوصاً علماى اعلام و حجج اسلام و دكترهاى محترم و ساير گروهها و طبقات، پشتيبانى خود را از قطعنامه اين اعتصاب شريف اعلام نمايم و اعمال وحشيانه دولت نظامى غير قانونى و حكومت نظامى غاصب را محكوم مىنمايم و از ادامه ديكتاتورى و غصب مقام، آنان را تحذير مىكنم.
2- اين جانب از جميع اعتصاب كنندگان در سراسر كشور تشكر مىكنم و پشتيبانى خود را از آنان اعلام مىنمايم و از خصوص اعتصاب كنندگان شركت نفت تقدير مىنمايم. و اقدامات دولت نظامى غاصب و دادگاههاى نظامى را در فشار به آنان براى شكستن اعتصاب تقبيح مىنمايم و آنان را در جديت براى هدر دادن ثروت ملت مسوول مىشناسم و آنان را در اين اقدام مخالف با مصالح كشور تحذير مىكنم.
3- بر ملت شريف ايران است كه از اعتصاب كنندگان شركت نفت پشتيبانى كنند و به آنان براى تهيه مسكن و معونه زندگى اعانت كنند و در شهرستانها صندوقهاى اعانه بگذارند و پس از جمعآورى به وسيله هياتهاى معتمده به آنان برسانند و بايد نگذارند برادران خود را كه در راه خدمت به اسلام و كشور به پا خاستهاند رنج ببينند.
4- ملت شريف ايران موظفند از سربازانى كه از سربازخانهها بيرون آمدهاند و خدمت به دولت غاصب را روا نداشتهاند، كمك كنند از جهت منزل و ساير معونهها و نگذارند به برادران خود كه براى اسلام ترك اعانت ظالم را نمودهاند سخت بگذرد.
5- بايد ملت ايران بداند كه نفت و گاز به مقدار مصرف داخلى در انبارها موجود است و دولت جنايتكار براى ايجاد وحشت و نارضايتى قحطى مصنوعى ايجاد نموده و كاركنان شركت نفت به مقدار مصرف داخل استخراج نمودند و اينان به مصارف ديگر مىرساندند (از قبيل صدور براى اسرائيل چنانكه گفته شده) و ملت را در مضيقه قرار مىدهند.
شاه و دولت غاصب او با ملت در حال جنگند كه به اين اعمال وحشيانه دست مىزنند. حتى گفته مىشود كه كاركنانى را كه براى مصرف داخلى مى خواهند عمل كنند، مجبور به اعتصاب مىكنند تا مضيقه را به عهده ملت بگذارند.
6- لازم است كه ملت شريف به نهضت اسلامى خود تا وصول به نتيجه ادامه دهند و در اين
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 102
راه كه رضاى خداوند درآن است صبر كنند و از اعانت برادران خود غفلت نكنند و از احتكار و گرانفروشى و بىانصافى كه موجب غضب خداى تعالى است جداً احتراز كنند و به وسوسههاى شيطانى كه عمال ابليسى شاه و دولت پخش مىكنند و مىخواهند در مردم سستى و ياس ايجاد كنند، گوش فرا ندهند و به خداى متعال در اين راه كه به دست آوردن استقلال و آزادى و جمهورى اسلامى است اتكال كنند.
از خداوند متعال سرنگونى اساس ستم و برقرارى پايه عدل را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 103
تاريخ: 7/10/57
مصاحبه امام خمينى با دكتر جيم كوكلررفت استاد دانشگاه روتكرز آمريكا
سؤال: جوشش مذهبى در ايران، مجلس را مجبور ساخته است كه لايحههائى را به مجلس ببرند كه حقوق زنان را محدود كنند، مثلاً پايين آوردن سن ازدواج به 15 سالگى، ممنوعيت زنان از شركت در ارتش و اعلام كردن سقط جنين به عنوان يك جنايت (نقل از نيويورك تايمز 17 دسامبر) آيا شما چنين قوانينى را تائيد مىكنيد؟
جواب: در مورد ازدواج، اسلام آزادى در انتخاب شوهر را به زن داده است، هر زنى مىتواند هر شوهرى را كه مايل باشد اختيار نمايد (البته در چهار چوب قوانين اسلام). اسلام با سقط جنين مخالف است و آنرا حرام مىداند. زنان همانطور كه قبلاً گفتم، مىتوانند در ارتش باشند. آنچه اسلام با آن مخالف است و آن را حرام مىداند فساد است، چه از طرف زن باشد و چه از طرف مرد فرقى نمىكند. اين افرادى را كه شما به عنوان حقوقدان مىدانيد، هميشه زنان ما را گمراه كردهاند. امروز زنان آزاده ما زندانها را پركردهاند و اين حقوقدانان هميشه پاى جنايت شاه را امضاء كردهاند، كدام يك از اين دو آزادند و آزاده؟
سؤال: در جامعه ايران چه تغييراتى را شما در موقعيت زن، مورد نياز حس مىكنيد و به نظر شما دولت اسلامى چگونه شرايط زنان را تغيير خواهد داد، مثل اشتغال به كارهاى دولتى و كار كردن به عنوان حرفههاى مختلف مانند پزشكى، مهندسى و غيره و نيز شرايطى چون طلاق، سقط جنين، حق مسافرت و پوشيدن اجبارى چادر؟
جواب: تبليغات سوء شاه و كسانى كه با پول شاه خريده شدهاند چنان موضوع آزادى زن را براى مردم مشتبه كردهاند كه خيال مىكنند اسلام آمدهاست كه فقط زن را خانهنشين كند. چرا با درس خواندن زن مخالف باشيم؟ چرا با كار كردن او مخالف باشيم؟ چرا زن نتواند كارهاى دولتى انجام دهد؟ چرا با مسافرت كردن زن مخالفت كنيم؟ زن چون مرد در تمام اينها آزاد است، زن هرگز با مرد فرقى ندارد. آرى در اسلام زن بايد حجاب داشته باشد ولى لازم نيست كه چادر باشد بلكه زن مىتواند هر لباسى را كه حجابش را بوجود آورد اختيار كند. ما
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 104
نمىتوانيم و اسلام نمىخواهد كه زن به عنوان يك شئى و يك عروسك در دست ما باشد، اسلام مىخواهد شخصيت زن را حفظ كند و از او انسانى جدى و كارآمد بسازد. ما هرگز اجازه نمىدهيم كه زنان فقط شئى براى مردان و آلت هوسرانى باشند. اسلام سقط جنين را حرام مىداند و در ضمن عقد و ازدواج زن مىتواند حق طلاق را براى خودش بوجود آورد. احترام و آزادى كه اسلام به زن داده است، هيچ قانونى و مكتبى نداده است.
سؤال: برنامه صنعتى كردن و نوسازى ايران تحت يك حكومت اسلامى چه خواهد بود؟ تكنولوژى خود را از چه منبعى تهيه خواهيد كرد؟ چگونه متخصصين و دانشمندان خود را تربيت كرده و آموزش خواهيد داد؟
جواب: ما در برنامه صنعتى كردن مملكت هرگز چون امروز سراغ مونتاژ نمىرويم، ما در ايران صنايع (مادر) ايجاد خواهيم كرد و نوسازى را به بهترين وجه انجام خواهيم داد، البته توقع نبايد داشت كه اين كارها به محض رفتن شاه صورت گيرد زيرا شاه ايران را به طور كلى خراب كرده است و ايران به صورت يك كشور جنگزده درآمده است لذا براى ترميم خرابىها و ايجاد صنايع اصيل احتياج به مدت است. ما نيازهاى تكنولوژى خود را از هر منبعى كه مفيدتر براى كشورمان باشد، تامين خواهيم كرد. ما از جهت متخصص كارآزموده بسيار غنى هستيم، هزاران كارشناس ايرانى در رشتههاى گوناگون علمى در كشورهاى خارجى هستند، اينها به دليل ظلم و ستم شاه و فقدان برنامه صنعتى علمى اصيل مجبور به ترك مملكت و كار براى موسسات خارجى شدهاند و با رفتن شاه اكثر اينها به ايران برخواهند گشت.
سؤال: اگر شما روابط خود را با اسرائيل به عنوان كشورى كه به مردم ظلم مىكند، قطع كنيد، آيا فكر نمىكنيد شما به همان دليل روابط خود را با بعضى از دول غرب نيز قطع كنيد؟
جواب: ما با هر كشورى كه بخواهد ظلم كند مخالفيم، حال اين كشور چه در غرب باشد و چه در شرق. اسرائيل حقوق مردم عرب را غصب كرده است، با او مخالفت خواهيم كرد. اسرائيل بزرگترين حامى شاه مىباشد و مسئوول تبليغات ساواك مىباشد و اسرائيل بدين ترتيب شريك درجنايات ساواك و شاه مىباشد.
سؤال: نظر شما راجع به گروه مسلح چريكى مثل سازمان مجاهدين و ديگر سازمانهاى (مثل چريك فدائى خلق) چيست؟ آيا وقت آن رسيده است كه بر عليه شاه، ساواك و ارتش
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 105
اسلحه به دست گيرند؟
جواب: ما اميدواريم كه با مبارزاتمان به همين صورتى كه هست، شاه را شكست دهيم ولى اگر شاه به جنايات خود ادامه دهد، جنگ مسلحانه را مورد بررسى قرار خواهيم داد.
سؤال: شما تهديد كردهايد كه عرضه نفت را به كشورهايى كه حمايت خود را از شاه ادامه دهند، قطع خواهيد كرد، آيا اين تهديد شامل دورانى است كه شاه بر اريكه قدرت است يا بعد از آن را هم شامل خواهد شد؟ جواب: رفراندم تاسوعا و عاشورا براى چندمين بار ثابت كرد كه شاه از سلطنت مخلوع است و از آن روز به بعد اگر دولتى از شاه حمايت كند، تا رئيس آن دولت سركار است نفت را قطع و تمام قراردادهائى كه بعد از اين دو روز امضا شده است تا رفتن شاه بىاعتبار مىدانيم ولى قراردادهائى كه قبل از اين دو روز با رژيم منعقد شدهاند آنها را بررسى مىكنيم، آنچه را مضر به حال ملت و مصالح مملكت ندانيم مىپذيريم و گرنه رد مىكنيم.
سؤال: گفته شده است كه اصلاحات ارضى شاه، روحانيونى را كه دومين طبقه زمينداران بزرگ را تشكيل مىدادهاند (نيويورك تايمز 11 دسامبر) صدمه زده است و اين يكى از دلايلى است كه شما با شاه مخالفت مىكنيد، آيا اين مطلب صحيح است؟ پيش از سال 1962 چند درصد از زمين زراعتى را افراد مذهبى اداره مىكردهاند؟ آيا پس از رفتن شاه، عوامل مذهبى دوباره اداره زمينها را به عهده خواهند گرفت؟ كشاورزى دولتى كه مورد تائيد شما باشد چه خواهد بود؟ آيا مكانيزه كردن كشاورزى جايگزين كار يدى خواهد شد؟ در اين صورت، اين ماشين كشاورزى از كجا تهيه خواهد شد؟
جواب: به طور كلى هيچ يك از روحانيون مخالف شاه از زمينداران بزرگ نمىباشند تا اصلاحات ارضى شامل زمين آنها بشود و من هم اعلام كردهام كه چون زمينداران بزرگ ماليات اسلامى خود را نپرداختهاند، ما زمينها را از رعايا پس نخواهيم گرفت و مخالفت من و ساير روحانيون با شاه هرگز بدين خاطر نبوده است و اين هم از تبليغات سوء شاه است كه ديگر رنگ خود را باخته است. ما كشاورزى خود را مكانيزه خواهيم كرد و دولت اسلامى موظف است كه آنچه را زارعين احتياج دارند، به بهترين وجه در اختيار آنان بگذارد. اگر كشاورزى صحيح در ايران بوجود آيد، ما در آينده يكى از صادر كنندگان مواد غذائى خواهيم بود. ما قبل از اصلاحات ارضى ساخته آمريكا كه ايران را در بست در اختيار
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 106
آمريكا قرار داد، يكى از صادركنندگان مواد غذائى بوديم ايران يكى از كشورهاى نادرى است كه اگر اصول صحيح كشاورزى در آن پياده شود، يكى دو استان آن اكثر مواد غذائى ايران را تامين خواهد كرد و مابقى را مىتوانيم صادر كنيم ولى امروز ايران بيشتر مواد غذائيش را از خارج مىآورد. براى مكانيزه كردن كشاورزى، ماشينهاى كشاورزى را از كشورهائى مىآوريم كه از نظر قيمت ارزانتر و از نظر جنس با دوامتر و محكمتر باشد. در حكومت اسلامى، ايران استقلال اقتصادى خودش را حفظ خواهد نمود.
سؤال: آيا ايالات متحده اكنون در ايران در حال جنگ است؟ آيا شما انتظار داريد كه قواى آمريكا و شوروى در ايران مداخله كنند؟
جواب: ما تقريبا در ايران با آمريكا مىجنگيم. آمريكا به هيچ وجه نمىخواهد بفهمد كه ملتى قيام كرده است و شاه را نمىخواهد. چرا با حفظ شاه، كينه مردم ايران را به خودش افزايش مىدهد؟ ما هرگز موافق مداخله آمريكا و شوروى نيستيم. شوروى نيز چون آمريكا هميشه از شاه پشتيبانى كرده است و ما هرگز اجازه هيچ گونه مداخلهاى را به او نمىدهيم. مداخله نظامى خارجىها در ايران بسيار بعيد به نظر مىرسد.
سؤال: دولتين فرانسه و آمريكا هر دو به شما اخطار كردهاند كه از صحبت درباره امور ايران خوددارى كنيد و شما را متهم كردهاند كه ايران را به خشونت فرا خواندهايد و شما را تهديد كردهاند كه از كشورشان اخراج مىكنند اگر شما چنين فراخوانىها را ادامه بدهيد. ارزيابى شما از اين تهديدها چيست؟
جواب: آمريكا چنين حقى را ندارد كه اخطاريه بدهد و در كار ايران و يا فرانسه دخالت كند. من قصد دارم تا آخرين نفس عليه ديكتاتورى شاه به مبارزاتم ادامه بدهم و يك لحظه هم دست از اين كار برنخواهم داشت.
سؤال: شما و آقاى كارتر بيانات تندى نسبت به هم داشتهايد، شما وى را به عنوان بزرگترين خطاكار حقوق بشر خوانده ايد (لوموند 17 اكتبر 1978) و وى شما را محكوم كرده است كه بيانات كنترل نشدهاى از يك كشور خارجى صادر مىكنيد كه خشونت و حمام خون را در ايران تشويق مىكند، اين چيزى است كه واقعاً قابل تعمق است و وى اميدوار است كه شما اين بيانات را پس از گذشتن از اين موسم حرام (محرم دسامبر) متوقف كنيد (نقل از مصاحبه مطبوعاتى كارتر 13 دسامبر) روابط شما و پرزيدنت كارتر را چگونه ارزيابى مىكنيد؟
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 107
روابط خود را با ملت آمريكا چگونه ارزيابى مىكنيد؟
جواب: آيا كارتر واقعاً مدافع حقوق بشر است يا اين شعارى است كه براى انتخاب شدن براى رئيس جمهورى آمريكا مطرح كرده است؟ و يا شعارى است عليه چند زندانى شوروى؟ آيا او مدافع حقوق بشر است؟ حال آنكه در ايران، شاه دست نشانده خائن او حمام خون به راه انداخته است و او شاه را پشتيبانى مىكند، آيا كشتار بيحد و حصر شاه را در سراسر ايران نمىبيند و نمىداند؟ لابد آقاى كارتر پشتيبانى از اين جنايتكاران تاريخ را كه روى جلادان تاريخ را سفيد كرده است، دفاع از حقوق بشر مىدانند. كارتر چندى پيش گفت كه منافع آمريكا بر حقوق بشر مقدم است و ما كه مىگوئيم اين خونريزىها نباشد و شاه برود تا مردم سرنوشت خويش را به دست بگيرند حمام خون درست كردهايم؟ قضاوت آن با مردم جهان است. آيا وقت آن نرسيده است تا كارتر دست از حمايت شاه بكشد و بيش از اين دستش رابه خون مردم بيگناه و بىپناه ايران آلوده نكند؟ من هيچ گونه رابطهاى با آقاى كارتر ندارم و اصولاً با هيچ رئيس جمهور و يا رئيس دولتى رابطه ندارم. من از مردم آمريكا مىخواهم كه هر چه زودتر به نفع مردم مظلوم ايران اقدام كنند و از آقاى كارتر و دولت آمريكا بخواهند تا از شاه پشتيبانى نكنند و افكار عمومى جهان را عليه مردم آمريكا نشورانند. پشتيبانى دولت آمريكا از رژيم شاه بالمال به مصلحت مردم آمريكا نخواهد بود.
سؤال: آيا تجربه خاصى در زندگى شما وجود داشت كه شما به واسطه آن در صحنه سياست داخل شديد و تمايل به قبول رهبرى پيدا كرديد؟ آيا به عنوان سمبل مردم ايران بودن، احساس نمىكنيد بار سنگينى بر دوش شما مىگذارد؟
جواب: شما چون دين را از سياست جدا مىدانيد خيال مىكنيد كه وقتى يك عالم دينى وارد مسائل سياسى مىشود، شغل اصليش را رها كرده و كار جديدى را شروع كرده است و حال اينكه دين اسلام داراى مسائل عبادى و سياسى است و مسائل سياسى آن بيش از مسائل عبادى آن است. من جنايات شاه را در طول سلطنت دنبال مىكردم تا وقتى رسيد كه مىبايست بر عليه او آشكارا قيام كنم و مبارزات خود را بيش از 15 سال پيش آغاز كرده و هميشه خواست مردم را كه واژگونى دودمان پهلوى و برچيدن نظام شاهنشاهى و استقرار يك حكومت اسلامى است بدون هيچ گونه ترديدى اعلام نمودم و اين قهرى است كه مردم چون خواست خود را در من مىديدند به من رو آوردند.
سؤال: نظر حضرتعالى نسبت به جبهه ملى چيست؟
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 108
جواب: من نظر مثبتى ندارم و نفىاش هم نكردهام.
سؤال: نظر حضرتعالى نسبت به كوششى كه بختيار براى تشكيل دولت مىكند، چيست؟
جواب: نظر من اين است كه بختيار هم توفيق پيدا نخواهد كرد.
سؤال: ولو اينكه موقتا هم باشد، شما تائيدش نخواهيد كرد؟
جواب: خير.
سؤال: آيا احتمال اين مطلب وجود دارد كه اتحادى بين مذهبىها و نظاميان براى سرنگونى او بوجود بيايد؟
جواب: احتمال هست ولى نميدانم تحقق پيدا كرده است يا خير. ولى آخر نظاميان به ما مىپيوندند.
سؤال: در يك حكومت اسلامى آيا كسانى كه انتخاب مىشوند رهبران مذهبى خواهند بود؟ يا هر كسى در هر حال انتخاب مىشود صرفنظر از اين كه وابستگىهاى مذهبى يا سياسىاش چه باشد؟
جواب: اشخاص بايد امين و مذهبى باشند و يا وجهههاى مسلمى كه مذهبى هستند. اما غير مسلمين، اقليتهاى مذهبى، آنها عليحده خودشان آراء دارند و همانطور طبق آراء خود تعيين خواهند كرد.
سؤال: آيا براى بهايىها در حكومت آينده آزادىهاى سياسى و مذهبى وجود دارد؟
جواب: آزادى براى افرادى كه مضر به حال مملكت هستند، داده نخواهد شد.
سؤال: آيا آزادىهايى براى مراسم مذهبى آنها داده خواهد شد؟ جواب: خير.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 109
تاريخ: 7/10/57
مصاحبه امام خمينى با روزنامه جمعه، شنبه، يكشنبه
سؤال: ممكن است درباره زندگى خصوصى خود از سال 63 به بعد توضيحى بدهيد؟
جواب: زندگى خصوصى من مثل زندگى خصوصى همه مردم عادى است. من طلبهاى هستم مثل ساير طلبهها.
سؤال: سالهاى عمر شما كه دور از ايران بوديد، چگونه گذشت؟ جواب: مدتى در تركيه تبعيد بودم (حدود يكسال) و بعد به نجف تبعيد شدم و چهارده سال در عراق بودم و فعلاً هم آمدهام اينجا. در اين مدت علاوه بر تدريس مسائل مذهبى، هر چند گاهى مردم را از جنايات شاه به وسيله پيام و يا سخنرانى آگاه مىكردم. من در اين مدت يك لحظه ساكت نبودهام.
سؤال: چگونه فرانسه را به عنوان محل اقامت خود برگزيديد؟ و چگونه اين محل (خانه خالى) را براى اقامت برگزيديد؟
جواب: اول قصد داشتم از راه كويت به سوريه بروم. كويت با اينكه ويزا داشتم راهم نداد و گفت احساس خطر مىكند، حتى اجازه عبور تا فرودگاه را براى خود خطرناك خواند، به همين جهت آمدم در كشورى كه اينچنين نباشد و اگر بتوانم در كشورى اسلامى به فعاليتهاى الهى خود ادامه دهم، خواهم رفت. آمدن ما به اينجا علت خاصى ندارد.
سؤال: شرايط دولت فرانسه براى اقامت شما در اين كشور چه بود؟
جواب: دولت فرانسه هيچگونه شرطى براى ماندن من نكرده است و من زير بار هيچ شرطى كه به ضرر ملت ايران باشد نمىروم. بله، در اوائل آنان از مصاحبات من جلوگيرى كردند كه
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 110
آن هم رفع شد.
سؤال: برنامه روزانه زندگى شما چيست و چگونه است؟
جواب: بيشتر از 16 ساعت كار ميكنم. در اينجا نوع كارم با نجف فرق كرده است. مصاحبات، مذاكرات و گاهى سخنرانى، خواندن گزارشاتى كه توسط عدهاى تهيه مىشود، بررسى نامهها و تلگرافاتى كه مىرسد و گاهى جواب به آنها كار روزانهام را تقريباً تشكيل مىدهد.
سؤال: پيام خود را چگونه به ايران مىفرستيد؟
جواب: فعلاً توسط تلفن و اشخاص.
سؤال: اين پيامها چگونه به دست خبرنگاران مىرسد؟
جواب: اوضاع ايران به صورتى است كه نه تنها نظر خبرنگاران را جلب كرده، بلكه نظر مردم عادى را هم در همه جا جلب كرده است. چطور مىشود كه خبرنگارى مسائل ايران را دنبال كند و به اعلاميهها دسترسى پيدا نكرده باشد.
سؤال: آيا به همه نامههاى خود هر روز پاسخ مىدهيد؟
جواب: اگر لازم باشد جواب مىدهم.
سؤال: آيا شما تماسهائى با مردم شهر نوفل لوشاتو داريد كه بدانيد كه در اين شهر كوچك چه مىگذرد؟
جواب: بعضى از آنان به اينجا آمدهاند.
سؤال: آيا فكر مىكنيد كه هرگز دوباره به ايران برگرديد؟
جواب: من هر گاه صلاح دانستم به ايران برمىگردم. براى من مكان مطرح نيست، آنچه مطرح است مبارزه بر ضد ظلم است. هر جا بهتر اين مبارزه صورت بگيرد، آنجا خواهم بود.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 111
تاريخ: 8/10/57
فرمان امام خمينى به مهندس بازرگان در مورد حل و فصل مشكلات شركت نفت
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان
پس از اهداء سلام و تحيت، به طورى كه مسبوق هستيد كارگران و كارمندان شركت نفت به منظور همكارى و همگامى با مبارزات ملت مسلمان ايران به منظور جلوگيرى از صدور نفت به خارج دست به اعتصاب زدهاند اما دولت غاصب و غيرقانونى نظامى با تهاجمات سبعانه خود و اعمال زور و ارعاب مىخواهد اين اعتصاب را به جهت ادامه غارت نفت بشكند و همچنين در حالى كه نفت و فرآوردههاى نفتى براى مصارف داخلى توليد مىشود و يا موجود مىباشد از پخش آن در داخل جلوگيرى نموده و سعى مىنمايد تا ايجاد فشار و ناراحتىهاى بيشترى را براى مردم بنمايد. براى مقابله با اين برنامههاى دولت غاصب و تامين نيازهاى مردم در داخله، تحقق شرائط زير لازم است:
1- نظاميان از مناطق و مراكز نفتى بيرون بروند و دخالتى در امور مربوطه ننمايند و از ايجاد هرگونه ارعاب در بين كاركنان خوددارى نمايند.
2- نفت و فرآوردههاى نفتى فقط به اندازه مصرف داخلى توليد شود و از صدور نفت به خارج تا سقوط رژيم غير قانونى فعلى به طور كامل ممانعت به عمل آيد.
3- ارتش و نظاميان حق احتكار مواد نفتى را كه براى مصرف داخلى تهيه مىشود ندارند و از آن بايد جلوگيرى شود. با توجه به مراتب بالا مقتضى است جنابعالى كه در اداره صنايع عظيم نفت داراى سوابق و تجارب هستيد يك هيات 5 نفرى مركب از جناب آقاى حجت الاسلام حاج شيخ اكبر رفسنجانى و جناب آقاى مهندس مصطفى كتيرائى و دو نفر ديگر را با نظر خودتان و مشورت آقايان تعيين نمائيد و اين هيات تحت سرپرستى جنابعالى مناطق نفتى را بازرسى نموده و در امر توليد نفت با احراز شرائط ذكر شده در بالا نظارت نمايد و ضمن ابلاغ مراتب تشكر ملت ايران از كارگران زحمتكش و كارمندان محترم، عده لازم را به بازگشت به سركار و ادامه توليد در حد مصارف داخلى دعوت فرمائيد و شرايط بالا را به كارمندان و كارگران تذكر دهيد كه اگر دولت غاصب هر يك از شرائط بالا را نقض نمود، جريان نفت بكلى قطع گردد و به ساير اعتصابيون ملحق گردند. در اين صورت مسووليت قطع نفت صرفاً متوجه دولت خواهد بود و از مديران صنعت نفت انتظار داريم كه در اين امر مهم و حياتى و
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 112
در اين مرحله حساس كنونى با هيات اعزامى همكارى همه جانبه و صادقانه بنمايند.
از خداوند تعالى استقلال و عظمت كشور و توفيق ملت را براى به دست آوردند آزادى و استقلال خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 113
تاريخ: 10/10/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار مجله انگليسى زبان لبنانى
سؤال: پيش بينى شما براى ايران سال 1979 چيست؟
جواب: آنچه مسلم و قطعى است، اين است كه اوضاع ايران جز با سقوط شاه و برچيده شدن رژيم سلطنتى و استقرار حكومت اسلامى آرام نمىگيرد. امروز عليرغم قدرت نظامى جهنمى شاه اين ملت ايرانند كه ابتكار عمل را در دست دارند و از اين جهت قدم به قدم رژيم حاكم ايران و حاميانش را عقب نشاندهاند و در ماههاى آينده به يارى خداى تعالى شاهد پيروزىهاى درخشانترى خواهند بود.
سؤال: به نظر شما، تحت چه اوضاع و احوالى يك نوع سازش با شاه ممكن مىگردد؟ مثلاً مىپذيريد كه اصلاحى در قانون اساسى بشود كه بنابر آن، شاه مانند پادشاه انگليس به عنوان مظهرى در راس دولت بماند؟
جواب: اولاً سازش با يك فرد جانى مانند شاه، خيانت به ملت ايران و اسلام است و در ثانى ملت ايران در رفراندم تاسوعا و عاشورا با اكثريت قريب به اتفاق، قاطعانه شاه و رژيم سلطنتى را محكوم كرده و خواستار برقرارى جمهورى اسلامى شده است و هيچ كس حق ندارد با شاه كه از سلطنت مخلوع است، سازش كند و يا اساس سلطنت را بپذيرد، چه شخص محمدرضا پهلوى در اين مقام باشد يا ديگرى و به همين دليل، قانون اساسى كه رژيم ايران را سلطنتى مىشناسد، چون از نظر ملت رژيم سلطنتى مردود است، از اعتبار ساقط است و بايد قانون اساسى جديدى تدوين شود.
سؤال: آيا شما كناره گيرى شاه را به نفع پسرش مىپذيرد؟
جواب: هيچ فردى از دودمان پهلوى مورد قبول ملت نيست و نه تنها در مقام سلطنت بلكه در هيچ مقام دولتى هم حق ندارند دخالت كنند.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 114
سؤال: آيا فكر مىكنيد دامنه حوادث ايران به تركيه نيز كشيده شود؟
جواب: نهضت مقدس ايران، نهضت اسلامى است و از اين جهت بديهى است كه همه مسلمين جهان تحت تاثير آن قرار مىگيرند.
سؤال: فكر مىكنيد در كوششهايتان براى سرنگون كردن شاه، چه دولتى به شما كمك مىكند؟
جواب: ملت ايران با اراده آهنين خود، تنها با اتكاء به نيروى الهى قيام كرده است و در اين نهضت به هيچ دولتى متكى نيست و به خواست خداى تعالى با حفظ استقلال در نهضت خود، شاه را سرنگون خواهد كرد. وظيفه همه دولتهاى اسلامى در درجه اول و ساير دولتها كه مايلند در آينده با ملت ايران روابط حسنه داشته باشند، اين است كه ملت مظلوم و قهرمان ايران را در رسيدن به اهدافش يارى كنند و تاكنون هيچ دولتى از ملت ايرن دفاع نكرده است.
سؤال: شما به عنوان رهبر مخالفين، روابط جارى خود را با دول و افراد زير چگونه توصيف مىكنيد؟ 1- دستگاه كارتر2- دولت روسيه 3- دولت چين 4- دولت عراق 5- كشورهاى عرب توليد كننده نفت 6- سادات 7- اسرائيل 8- ياسر عرفات و جنبش فلسطين.
جواب: رئيس جمهورى آمريكا با حمايتهاى بىدريغ خود از شاه و اهانتهائى كه به ملت ايران نموده است، در صف دشمنان ايران قرار گرفته است و روسيه شوروى هم اگر چه نه در حد آمريكا، ولى تاكنون نه تنها شاه را محكوم نكرده بلكه از او حمايت هم كرده است و از تحريف نهضت مقدس اسلامى ايران خوددارى نكرده است. رئيس كشور چين وقيحانه از روى كشتگان ما عبور كرد و در كاخ ظلم از اقدامات مترقيانه او هم ستايش نمود. دولت عراق هم زير فشار شاه، از اقدامات هر كس كه در خاك عراق به نفع ملت ايران انجام دهد جلوگيرى مىكند. سادات هم با اقدامات خود عليه مصالح مسلمين و كشورهاى عرب و برادران فلسطينى، مطرود جهان عرب و اسلام است. اسرائيل از نظر اسلام و مسلمين و تمامى موازين بين المللى، غاصب و متجاوز است و ما كمترين اهمال و سستى را در پايان دادن به تجاوزات او جايز نمىدانيم. و من در فرصتهاى مناسب از اقدامات و تلاشهاى ياسر عرفات براى بدست آوردن حقوق فلسطينىها و برگرداندن اراضى اسلامى به مسلمين حمايت كردهام.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 115
سؤال: آيا شما از يك حكومت غير نظامى تحت رياست كريم سنجابى در پست نخست وزير، به عنوان راه حلى براى بحران ايران حمايت مىكنيد؟
جواب: با وجود شاه هيچ راه حلى امكان پذير نيست.
سؤال: آيا دعوت شما به اعتصاب بىپايان در صنعت نفت است و يا تا وقتى است كه شاه كنار برود؟
جواب: بله، تا وقتى است كه شاه كنار برود. شاه نفت ما را براى تحكيم خودش بدون هيچ مجوزى به امريكا مىداد و از پول آن اسلحه امريكائى كه به هيچ درد ملت ايران نمىخورد مىخريد. اصولاً نفت تاكنون پشتوانه حكومت غاصبانه شاه بود و من حكم كردم كه ديگر صادر نشود و اعتصاب تا رفتن شاه ادامه دارد و بعداً ما نفت را به هر كشورى كه مايل باشيم مىفروشيم.
سؤال: تحت چه شرايطى، اگر شما همچو مقتضياتى را منطقى مىبينيد، ارتش شاهنشاهى به ضد شاه خواهد شد؟
جواب: هم اكنون طبق اخبار واصله، مخالفت سربازان و افسران با شاه و دستورات فرماندهان خود روز افزون است. سربازها از خدمت ارتش فرار مىكنند، در بسيارى موارد فرماندهان خود را كشتهاند و بسيارى از آنها هم كه در ارتش باقى ماندهاند، موافق با كشتار شاه نيستند و طبيعى است كه شاه آخرين اميدهاى خود را به ارتش از دست بدهد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 116
تاريخ: 10/10/57
بيانات امام خمينى در مورد تباهكارىهاى هيات حاكمه
نقش هيات حاكمه در اصلاح و افساد شؤونات مملكتى ملتها
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
بدبختى و خوشبختى ملتها بسته به امورى است كه يكى از مهمات آن، صلاحيت داشتن هيات حاكمه است. اگر چنانچه هيات حاكمه، كسانى كه مقدرات يك كشور در دست آنهاست، اينها فاسد باشند، مملكت را به فساد مىكشند، همه بعدهاى مملكت را رو به نيستى و فساد مىبرند. شما ملاحظه مىفرمائيد كه در اين پنجاه سالى كه ما بوديم و ديديم كه آن كه در راس واقع شده بوده است ولو به قيد حق، فاسد بوده است و دنبال او مجالسى كه در ايران بوده است اكثراً افراد غير صالح در آن بودند. در اوايل امر، خوب، عدهاى هم صالح بودند لكن در اقليت بودند. دنبال او دولتها (كه بايد مقدرات كشور را دست بگيرند) غير صالح بودند. و دنبال آن آنهائى كه در راس ادارات بودند و مقدرات يك اداره را در دست داشتند آنها هم اكثراً غير صالح بودند. از اين غير صالحها نمىشود يك مملكت صالح و يك كشور صحيح ايجاد كرد. ما ديديم كه در همين دوران آخر پانزده سال نهضت اشخاصى سركار بودند، پانزده سال در كارهاى حساس كه يكى از آن نخست وزيرى بود و يكى سازمان امنيت، بعد از پانزده سال كه اينها هر كارى خواستند كردند، حالا آمدند و اين رئيس سازمان امنيت را گرفتند به اينكه اين در اين پانزده سال كارهاى خلاف كرده، نخست وزير اين پانزده سال را هم گرفتند كه اينها چپاول كردند و كارهاى خلاف كردند. خود آقاى شاه هم بعد از اين زمان آمده است اعتراف مىكند كه من كار خلاف كردم. خود اينها دارند اعتراف مىكنند، خود او آمده است و مىگويد كه من اشتباهاتى كردم، خطاهايى كردم. خود اينها رئيس سازمان امن را كه پانزده سال به اين مردم تعدى كرده است حالا به اعتبار اينكه اختلاس كرده است و خلاف كرده است گرفتند. خود اينها نخست وزيرى كه پانزده سال تقريباً در اين مملكت حكومت كرده است حالا گرفتند و مىگويند چه. اگر مهلت دست اينها باشد بعد از پانزده سال ديگر هم اينهائى كه حالا سركار هستند مىآيند مىگيرند آنها را.
صلاحيت يك هيات حاكمه و يك اشخاصى كه كارهاى حساس در دستشان هست اين موجب يك صلاحيتى در عموم مىشود و اگر هيات حاكمه و همين طور آنهائى كه مقدرات مملكت دستشان است، آنهائى كه ارتش را اداره مىكنند و از روساى ارتش هستند، اگر اينها مردم صلاحيتدارى بودند
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 117
روزگار ما به اينجا نمىرسيد و من هم حالا اينجا ننشسته بودم براى شما صحبت كنم، شما هم حالا اينجا وقتتان را صرف اين كارها نمىكرديد. اينكه من دست از كار خودم برداشتم (كه طلبگى بود) و آمدم اينجا، براى اين است كه ما يك حكومت صالح نداشتيم و يك قدرت صالحه در كار نبود و مملكت را كشاندند رو به نيستى و تمام چيزهائى كه اميد به آن مىشد پيدا بكنى اينها تباه كردند. احكام اسلام را تباه كردند، زراعت ما را از بين بردند، بانكها همه خلافكار بودند (اكثراً) وزارتخانهها دست آدمهاى ناصالح اداره مىشد، مجلسها، مجلسهاى قلابى فرمايشى بود، وكيل مردم نبودند اينها.
حمايت و پشتيبانى ابرقدرتها از شاه
ما كه آمديم اينجا براى اينكه فرياد خودمان را (البته از اول نظر به اين نبود كه من اينجا بيايم لكن اينطور شد، به واسطه كجروى خود دولت اينطور شد و بعد هم فهميدند كه صحيح نبوده كارشان. پس ما چه كنيم) به خارج برسانيم و به آنها بفهمانيم كه ما گرفتار چه بوديم و اين دولتهايى كه حالا هم از شاه طرفدارى دارند مىكنند، اينها چه مردمى هستند، اينها چه اشخاص كج فكرى هستند، چه اشخاصى هستند كه اصلاً به فكر اينكه يك جمعيت سى و چند ميليونى زير دست و پاى اينها دارد از بين مىرود نيستند. الان هم كه همه چيزها فرو ريخته است و ديگر براى شاه چيزى نمانده است. همه گذاشتند و رفتند، اين را تنها گذاشتند با يك حال وحشتناكى، حالا هم باز دارند تائيد مىكنند اين ابرقدرتها. بعضى از اين ابرقدرتها حالا هم دارند باز تائيد مىكنند، مثل اينكه از يك مردهاى تائيد كنند. گذشته وقت اينكه ديگر تائيد بشود.
انتخابات فرمايشى مجلسين و سرسپردگى شاه به اجانب
تمام قوانينى كه در اين پنجاه سال گذشته است و تمام مجالسى كه در اين پنجاه سال تاسيس شده است هيچ يك از اينها مطابق قوانين نبوده. هيچ مجلسى تاكنون ما نداشتيم كه موافق قوانين باشد، حتى در اوايل سلطنت رضاخان كه يك قدرى قدرتش كم بود، در تهران فقط كه مركز بود يك آزادى به مردم داده بودند، يك آزادى فىالجمله كه وكلائى تعيين كند و آن وكلاى تهران بودند كه مخالفت مىكردند، مثل مرحوم مدرس و يك عدهاى كه تبع ايشان بودند، لكن در شهرستانهاى ديگر وكلا را خودشان تعيين مىكردند و خودشان هم آرا براى مردم درست مىكردند و خودشان آرا را مىريختند در صندوق و هر چه بود دست خودشان، دست فرماندارهائى كه در آنجا يا ارتشى كه در آنجا بود يا شهربانىهائى كه بودند كه همه عمال خودشان بودند، آرا را شبها درست مىكردند و پر مىكردند اين صندوقها را از آراء آنى را كه دلشان مىخواست. يك مجلسى كه همه وكلاى آن ملى باشند و در مقدرات مملكت ما بخواهند دخالت كنند و مصالح و مفاسد را تشخيص بدهند ما نداشتيم از اول، منتها من از اول امر را ياد دارم، شماها اين دورههاى اخير را اطلاع داريد، از همين دورههاى اخير دورههاى سابق را هم بفهميد، همين بود قصه. الان كه شما ملاحظه مىكنيد
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 118
مجلس سنا، مجلس شورا، دولت، از اين مسائل صحبت مىشود، تمام اينها ياغىاند، تمام اينها محاكمه بايد بشوند. اول اشكالى كه بر وكلا هست اين است كه شما مىدانيد كه ملت دخالت در انتخابات ندارد، چرا توى مجلس مىرويد؟ شما كه مىدانيد كه منصوب از قبل آمريكا يا شوروى يا اينها هستيد، شما كه شاه خودش مىگويد كه ليست را مىفرستادند (و حالا براى خودش خيال مىكند نمىفرستند) (ليست را از طرف سفارتخانهها و وكلاى ما را خود آنها تعيين مىكردند) اين دارد اقرار مىكند كه چند سال پيش از اين يعنى زمان پدر من و اوايل زمان من، اين تصديق به اين است، اين طرز اعتراف شاه به اينكه ليستها را، مىخواهد از خودش تعريف كند كه نه حالا اينطور نيست، بسيار خوب حالا اينطور نيست لكن چند قدم جلوتر اينطور بوده است يعنى من در زمانى كه، قبل از اين به اصطلاح انقلاب سفيد و قدرتمندى در مقابل همه قدرتمندها!! قبل از اين ليست را مىفرستادند و ما هم تسليم مىشديم. پس شما اول خائن اين مملكت هستيد به اعتراف خودتان، كسى كه حفظ مقام را مىخواهد بكند با اينكه خيانت هم بكند. اين خيانت به ملت نيست كه ليست سفارت آمريكا يا سفارت انگلستان را يا شوروى را قبول مىكند و به دولتش هم تحميل مىكند به اينكه همينها بايد وكيل بشوند؟ اين خيانت به مملكت نيست؟ اين خيانت به قانون اساسى نيست؟ اول اشكال به خود ايشان به حسب اعتراف خودش اين است كه شمائى كه آمدى نشستى اينجا مىگويى (من اعليحضرت هستم، همه كارها را من بايد انجام بدهم) شما ليستها را گرفتيد و مطابق آن دستور اجانب رفتار كرديد. اين خيانت نبوده؟ عذر دارى در مقابل اين خيانت؟ برويد كنار بگوئيد كه من چنين خيانتى نمىكنم مىروم كنار. احمدشاه در اين چيز آخرى كه گذاشتندش كنار، براى اينكه يك قراردادى بود كه وقتى كه رفت در خارج، در سر ميز عرض مىكنم مهمانى قرار داد را دادند دستش كه امضاء كند، امضاء نكرد، از همانجا اساس بيرون رفتن او و آمدن رضا شاه نقشهاش كشيده شد كه اين به درد ما نمىخورد كه قرارداد ما را امضاء نمىكند. شما هم مىتوانستيد كه اين قراردادها را امضاء نكنيد، بيش از اين بود كه برويد؟ كسى كه براى حفظ مقام خودش خيانت به يك ملت مىكند اين لياقت نداشته از اول براى سلطنت، اين از اول خودش، خودش را خلع كرده اگر ما تصديق كنيم كه سلطنتى بوده است در كار والا ما كه او را تصديق نداريم وقتى بنا شد كه اينطور باشد و ما هم مىدانيم كه - بفرمائيد كه خير. حالا ديگر قدرتمند شده است ايشان و در مقابل شوروى و انگلستان و اين آمريكا و اينها ايستاده است و حالا ديگر ليست را از سفارتخانهها نمىآورند لكن ليست را شما خودتان تهيه مىكنيد و وكلا را هم خودتان تهيه مىكنيد. اين وكلاى ملت است؟ اين خيانت به مملكت نيست؟ اين خيانت به قانون اساسى نيست؟ وقتى بنا شد كه مجلس اينطورى باشد، يا به فرمايش سفارتخانهها باشد يا به فرمايش شاه و دار و دستههاى شاه باشد (فرقى نمىكند) بنا شد اينطورى باشد، مجلس رسمى نيست، مجلس ملى نيست، مجلس شوراى ملى نيست. مجلس شوراى ملى معنايش اين است كه ملت يك وكلائى را آزادانه تعيين كنند و آنها بنشينند دركارهاى مملكت مشورت كنند. ملت هيچ دخالت نداشته است در تعيين اينها. وقتى ملت دخالت نداشته است، اين مجلس، مجلس فرمايشى غير ملى است، غير قانونى است، هر چه
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 119
در اين مجلس گذشته است غيرقانونى است، هر دولتى را اين مجلس تاييد كرده است يا بكند غيرقانونى است.
ماموريت شاه براى افساد در تمام شئوونات مملكتى
وقتى كه مقدرات مردم دست خودشان نباشد و هر كس را آنها دلشان مىخواهد يك نفر آدم غير صالح اينها را تعيين كرده است. يك نفر از رجال سياسى از يك رجل ارتشى نقل كرد كه اين شاه يك تخصصى دارد در بد انتخابى، مىگفت كه اگر پنج نفر فاسد در مملكت پيدا بشود اين انگشت روى هر پنج نفر مىگذارد و آنها را مىخواهد انتخاب كند. اين براى اين است كه خودش فاسد است. آدم فاسد نمىتواند يك نخست وزير صالح معرفى كند. نمىتواند يك آدم فاسد يك مجلس صالح را تاييد كند، براى اينكه اگر مجلس صالح شد، جلوى مفاسد را مىگيرد كه خود اين مبداء همه مفاسد است. اگر يك نخست وزير صالحى يا يك دولت صالحى باشد، گوش به حرف شاهى كه بخواهد برخلاف مصالح عمل بكند نمىدهد. اگر آدم فاسد باشد، يك هيات دولت فاسد درست مىكند، يك مجلس فاسد درست مىكند، دنبال او فرهنگ فاسد، نظام فاسد، اقتصاد فاسد بد، همه اينها دنبال بدى او هستند، از اينجا شروع مىشود همه اينها. اگر آن مرد، آن كسى كه در آن نقطه بالا به خيال خودش واقع شده، يك آدم صلاحيتدارى باشد، يك آدمى باشد كه به فكر ملت باشد، يك آدمى باشد كه بستگى به غير را عار بداند براى خودش، يك نفر مسلمى باشد كه، مسلمانى باشد كه تحت فرمان خدا باشد، كه نبايد زير بار اجانب برود، نبايد فرمانبردار اجانب باشد، اگر يك چنين آدمى رئيس يك مملكت بشود، تمام مملكت را همان اصلاح مىكند. تمام مملكت ما كه به فساد كشيده شده، براى اينكه آن كه نخست وزير را به حسب قانونشان فرض كنيد بايد تعيين بكند يك آدم فاسدى است، يك كسى كه به فكر خودش و دنبال فكر خودش باشد، تعيين مىكند. آن نمىتواند يك آدم صالح را در راس قرار بدهد، براى اينكه مخالف با آن چيزى است كه او فكر مىكند، دزديهايش را مىگيرد. او نمىتواند يك فرهنگ صحيحى درست بكند و طرفدار يك فرهنگ صحيح باشد، براى اينكه فرهنگ صحيح مخالف با آن اغراضى است كه آنها دارند. اگر ما يك فرهنگ صحيح داشتيم كه كارها اينطور نمىشد. نمىگذارند كه هيچ جهتى از جهات مملكت ما اصلاح بشود و تمام مفاسد زير سر آن نقطه اول است. يعنى آمريكا يك نفر را مأمور كرده براى اين و ماموريت براى وطنش داده. اينكه مىگويد كتاب ماموريت براى وطنم، راست مىگويد اين، اين مامورش كرده براى وطنش كه اين وطن را به اين حال برساند كه حالا مىبينيد. عدم صلاحيت شاه، دولت و مجلس آقا امروز اطلاع دادند كه نمىدانم در تهران كشته، در خراسان كشته، در كجا كشته. اينها افتادهاند به جان مردم براى كشتن اين مردى كه كه دارد نفس آخر را مىكشد و مىخواهد برود، باز تا
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 120
يك قتل عامهائى نكند دلش آرام نمىگيرد. وقتى بناشد يك مملكتى به اين صورت در آمد كه آنهائى كه مقدرات اين مملكت در دستشان است صلاحيت براى اين مقام ندارند، وكيل صلاحيت براى اين مقام ندارد، وكلائى كه شاه تعيين كند كه نمىتواند آدم باشد اين وكيل، نمىتواند صالح باشد او. اگر به انتخاب مردم باشد مردم آدم خوب مىخواهند، مردم آدم صالح مىخواهند. اگر مردم آزاد باشند خودشان يك شخصى كه بدانند كه مرد صالح خوبى است تعيين مىكنند، آنها ديگر نمىروند دنبال بدها. آن كسى كه دنبال بد مىرود آن هست كه بد است، بد دنبال بد است يعنى آن كسى كه چيزهاى خودش، استفادههاى خودش بسته به اين است كه مأمور بد داشته باشد. اگر مأمور خوب داشته باشد ممكن نيست كه بتواند كارهايش را اجرا بكند، اجراء دستورهائى كه مطابق با ميل خودش است، براى استفادههاى خودش يا استفادههاى اجانب، نمىشود الا به مأمورهاى بد، انتخاب مىكند بدها را، غير صالحها را سركار مىگذارد. مجلس را انتخاب كردند اشخاصى را گذاشتند غير صالح، قهراً مجلس غير صالح به دولت غير صالح راى خواهند داد. مجلسى كه براى مملكت و مصلحت مملكت ما نيست، دولتى كه براى مصلحت ما نيست پيش مىآورد، نمىشود غير از اين، محال است غير از اين.
اصلاح اساس مملكت در براندازى سلسله پهلوى و انتخاب صلحا براى اداره امور مملكتى
تا اساس اصلاح نشود، تا آن نكته اول يعنى تا آن سلسله نروند فايده ندارد. بايد اينها بروند سراغ كارشان، بروند در آن جزيره كه خريده، تازه خريدند، هشت هكتار خريدند و برايش همه چيز درست كردند، همه دار و دستهاش هم آنجا هستند، يعنى عائلهاش آنجا هستند، خودش هم حالا مىخواهد برود آنجا و يك زندگى به خيال مردم اشرافى و به حسب واقع مرگ وار.
تا اينطور نشود و مقدرات مملكت شما دست خودتان نيفتد، آزادانه نتوانيد براى خودتان يك رئيس درست كنيد، قهراً ملت اگر بخواهد رئيس جمهور درست كند رضاخان را قرار نمىدهد، محمدرضا را قرار نمىدهد - نمىدانم - امثال اينها را قرار نمىدهد، قهراً مىگردد دنبال يك نفر آدم صالح كه به درد مملكتش بخورد، به درد دل مردم برسد يك همچو آدمى را قرار مىدهد. قهراً وقتى كه رئيس جمهور يك مملكتى آدم صالح شد دنبال اين مىرود كه مملكت را به صلاح بكشد، اگر هيات دولتى مىخواهد درست بكند، قهراً آدم صالح، آدم صالح را مىخواهد. نمىخواهد دزدى كند تا اينكه يك دزدى را بياورد كه با او رفيق بشود، مىخواهد يك مملكت را اصلاح بكند. مىگردد دنبال اشخاصى كه صالح هستند با خودش همدست بكند تا اينكه مملكت را اصلاح بكند. قهراً وقتى يك دولت صالح پيش آمد مردم را آزاد مىگذارند براى انتخابات. قهراً وقتى انتخابات آزاد شد، مردم، مردم كه همه غير صالح نيستند، مردم اكثرشان صالحند، مردم خوبىاند، دلشان مىخواهد مملكتشان صحيح باشد، سالم باشد، اقتصادشان صحيح باشد، همه چيز را دلشان مىخواهد، از خدا مىخواهند كه صلحائى بالاى سرشان باشد. قهراً وقتى كه انتخابات آزاد شد و اين اشخاص غير صالح دخالت درآن
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 121
نكردند، در مجلس اشخاص صالح مىروند. وقتى اشخاص صالح در يك مجلسى رفتند، دولت صالح بپا شد، رئيس جمهور صالح شد، اين مخالف مصلحت مملكت عمل نخواهد كرد. از آنجا بايد شروع كرد، از آن بالا بايد شروع كرد. اختيار مملكت را به دست يك نفر آدمى كه براى مملكت خدمت مىخواهد بكند، نه براى جيب خودش خدمت كند، مىدهند. اينها براى جيبشان خدمت كردند. شما ملاحظه كرديد اين ليستى را كه بانك ملى، بانكها چيز كردند (اين همه آن نيست، اين يك قدرى از آن است، خيلى از آن را هم اينها اطلاع ندارند.) ظاهراً قلمى كه مربوط به خود ايشان باشد سه بيليارد است، سه بيليارد و هفتصد نمىدانم ميليون چقدر، دلار. اين آنهايى است كه تازه بردند، آنهايى كه قديم برده بودند نمىدانم چقدر هست، من و شما نمىتوانيم تا آخر هم مطلع بشويم. اگر يك نفر آدم صالح را ما دنبالش رفتيم، هى مىگويند كه خوب، چه مىخواهيد بكنيد، ما مىخواهيم اين كار را بكنيم. اين كارى است كه ما مىخواهيم بكنيم. ما مىخواهيم كه اختيار تعيين رئيس جمهور دست مملكت، خود اجزاء مملكت باشد. نتيجه چه مىشود؟ كه اهالى يك مملكتى با خودشان دشمن نيستند، اجانب هم نمىتوانند تمام اهالى مملكت را تحت چيز قرار بدهند، اجانب اين كار را مىكنند كه يك شاه دزد بالاى سر اينها مىگذارند، آن هم يك دولت فاسد بالاى سر اينها مىگذارد، مجلس را هم يك مجلس فاسد درست مىكنند، ادارات هم آنهائى كه بايد اينها درست بكنند، اشخاص فاسد هستند، (البته ادارات مردم بسيار صالح زياد است در ادارات، بعضى از آنها هستند كه جيبها را پر كردند) وقتى اينطور شد فاسد مىشود. ما مىگوئيم نه.
تعيين سرنوشت مملكت و حفظ منافع ملت با نظارت و شركت آنان در انتخابات
برنامه ما اين است كه رجوع كنيم به آراء عمومى، به آراء مردم، قواى انتظامى را كنار بگذاريم، خود مردم را، محول كنيم تنظيم انتخابات را به دست خود جوانهاى مردم، در هر شهرى جوانها خودشان، كه قواى انتظامى، شهربانى، شهردارى، همه كنار بروند، آن كسى كه دخالت خواهد بكند براى حفظ صندوق آرا و امثال ذلك، خود ملت باشد. در هر شهرى به حسب اقتضاى آن شهر عدهاى را معتمدين آن شهر، مطلعين و دلسوزهاى براى مملكت عدهاى را تعيين كنند كه نظارت كنند در اين، حفاظت كنند اين صندوقها و نظارت كنند آرا را. مردم يكى را تعيين كنند براى اين كه رئيس جمهور باشد ما هم رايمان را علناً به مردم اظهار مىكنيم كه آقا آن كه من مىخواهم اين است، شما ميل داريد به اين راى بدهيد، ميل نداريد، خودتان آزاديد. قهراً مردم وقتى آزاد هستند، يك نفر صالح را انتخاب مىكنند و آراء عمومى نمىشود خطا بكند. يك وقت يكى مىخواهد يك كارى بكند اشتباه كند، يك وقت يك مملكت سى ميليونى نمىشود اشتباه بكند. كسى بگويد خوب لعل يك آدم غلطى را گذاشتند، اگر غلطى را گذاشتند، قدم اول را كه برداشت همين ملت عزلش مىكنند، تمام شد ما مىگوئيم كه بايد رئيس يك مملكتى را خود ما، خود جمعيت، خود ملت تعيين كند. قهراً وقتى كه يك ملتى مىخواهد يك كسى را براى سرنوشت مملكت خودش تعيين كند، اين يك آدم صحيح را تعيين
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 122
مىكند نه يك آدم فاسدى را و قهراً اشتباه در سى ميليون جمعيت نخواهد شد. ما هم تبليغات خودمان را در وقت انتخابات مىكنيم، ما هم كانديداى خودمان را مىگوئيم در باب رئيس جمهور، مىگرديم پيدا مىكنيم، مراجعه مىكنيم به همه جا، پيدا مىكنيم يك نفرى كه صالح است براى اين كار، يعنى دزد نيست، نمىخواهد جيب خودش را پر بكند، امتحان داده در كارهائى كه كرده است، شناخت داريم نسبت به او، او را معرفى مىكنيم كه آقا اين، ولو از طايفه حمالها باشد، صحيح باشد، البته مطلع هم بايد باشد ولو از طبقه سوم باشد. دنبال اشراف نمىرويم كه اشراف را تعيين كنيم، دنبال آدم صالح مىرويم. اين آدم صالح وقتى كه در راس واقع شد، اين آدم صالح، دولت صالح پيش مىآورد، دولت غلط نمىآورد پيش، دولت فاسد نمىآورد. انتخابات مجلسين هم آزاد، دست مردم و خود مردم نظارت مىكنند در آن. يك مجلسى ملى كه نه مربوط به سفارت شوروى باشد، نه مربوط به سفارت انگليس باشد، نه مربوط به سفارت آمريكا باشد، نه براى منافع او سينه بزند، نه براى منافع او. يك همچو مجلسى را بوجود آوريم انشاءالله و بعدش كه يك چنين مجلسى بوجود آمد قهراً هم اگر يك مطلبى بخواهد در آن، در يك همچو مجلسى مثلاً دويست نفرى بگذرد، دويست تا آدم صالح كه براى مملكت ما دلسوز است، دزد نيست، نمىخواهد جيبش را پر بكند، نمىخواهد عنوان پيدا بكند، خواهد كه خدمت بكند به اين مردم، اگر چنانچه يك همچو مجلسى براى ما پيدا شد، مصالح مملكت را در نظر مىگيرد، اگر يك چيزى آوردند بگذرد، يك قراردادى ما بين يك دولتى با دولت ما آوردند بگذرد، مىبرند آن را آنجا نگاه مىكند اول خود دولت صالح نظر مىكند اگر چنانچه فاسد باشد ردش مىكند بعد اگر چنانچه او ندانست، نتوانست بفهمد و آورد در مجلس، در مجلس نظر مىكنند و مصلحت و مفسده ملت را مىخواهند بجا بياورند درست مىكنند. اين مصالح مملكت ما يا صددرصد يا نود درصد حاصل خواهد شد. ما يك همچو چيزى مىخواهيم، يك چيز دورى - از چيز نيست.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 126
تاريخ: 12/10/57
پيام امام خمينى به مناسبت وقايع مشهد، قزوين، كرمانشاه و ساير بلاد
بسم الله الرحمن الرحيم
درود بر ملت مظلوم ايران، رحمت خداى متعال بر مردم شجاع و آگاه كه براى احقاق حق خود قيام نموده و تا پاى جان و مال ايستادهاند. سلام بر اهالى محترم مشهد مقدس و قزوين و كرمانشاه و سراسر ايران كه در اين روزها با مصيبتهاى گوناگون و وحشيگرىهاى دژخيمان شاه و دولت ياغى نظامى و حكومت سفاك روبرو شده و با دادن هزار كشته و زخمى دلاورانه مقاومت كرده و مىكنند. قتل عامهاى پياپى و وحشتناك و سفاكانه كه جز به دستور شاه خائن كه خود را در حال نزع مىبيند و از تشبثات و دولتهاى جنگ و آشتى مايوس و از پشتيبانىهاى غير انسانى قلدرهاى بين المللى طرفى نيست، نمىتواند باشد. اين چند روز آخر عمر اين جنايتكار از خطرناكترين لحظات تاريخ كشور ماست. ملت مظلوم و شريف ايران بايد در مقابل باقيمانده جنايات شاه پايدارى كند تا به خواست خداوند تعالى پيروزى نهائى را به دست آورد.
اتهاماتى را كه راديو ايران با كمال بيشرمى به ملت نسبت داده است، نظير جنايات وحشيانه سينماركس آبادان، تنها به دست جنايتكاران حرفهاى شاه مىتواند باشد. اينان از هيچ جنايتى براى استفاده تبليغاتى روگردان نمىباشند. فرم جنايات و طرز تبليغات شهادت مىدهد كه دست جنايتكار دستگاه ظلم كه بدين گونه وحشيگرىها عادت دارند، در كار بوده است.
ملتها يكى پس از ديگرى آگاه مىشوند كه كشور ما با چه رژيمى روبروست و نظام شاهنشاهى كه ملت شريف ما با رفراندم مكرر خود خصوصاً در روزهاى تاسوعا و عاشورا آن را محكوم نمودند چه بوده است و اگر خداى نخواسته به عمر خود ادامه دهد چه خواهد شد. رفراندم ما را جز عمال شاه و طرفداران ظلم، همه ملتهاى آزاديخواه جهان قبول كردند و خبرنگاران و روزنامههاى خارج كشور ثبت نمودند غير قانونى بودن دولتهاى غاصب را كه به امر شاه ياغى و راى مجلسهاى غير قانونى سر كار آمدند، طبقات مختلف ملت از علماى اعلام و دانشگاهيان تا كارگران و كشاورزان، از اعضاى ادارت و وزراتخانهها تا اصناف مختلف و ساير اقشار محترم، يكپارچه اعلام نمودند. بنابراين اعانت به حكومت ياغى و پرداخت ماليات، پول آب و برق و تلفن و ساير كمكها به دولتى كه شاه سر كار آورد، خيانت به ملت و مخالفت با حكم خداى تبارك و تعالى است و بر كارگران و كارمندان محترم و
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 127
مبارز آب و برق و تلفن است كه پيوند خود را با هموطنان شجاع و بىپناه خود مستحكمتر نموده و به هيچ وجه دستورات دولت ياغى را در مورد قطع آب و برق و تلفن اطاعت نكنند و با همكارىهاى بىدريغ با برادران و خواهران مظلوم خود دين خود را به اسلام و مسلمين ادا نمايند.
اكنون لازم است تذكراتى بدهم:
1- اينجانب براى جلوگيرى از تبليغات دولت غاصب هياتى را براى رسيدگى در امور نفت اعزام نمودم و به شرايطى دستور استخراج نفت براى مصرف داخل را دادم. اگر چه اهل اطلاع مىگويند مخازن بسيارى در كشور براى مصارف داخلى موجود است و دولت قحطى مصنوعى ايجاد كرده است و گفته مىشود شبها تا صبح مامورين نظامى نفت مخازن را مىبرند و معلوم نيست چه مىكنند. در ضمن من از كاركنان شركت نفت كه در اين امر خير با اين هيات همكارى نمودهاند تشكر مىنمايم.
2- لازم است علماى اعلام بلاد و خطباى محترم به كشاورزان عزيز كشور تذكر دهند كه امسال در كشت موادغذائى خصوصاً گندم همت فراوان كنند و از كشت چيزهايى كه دولت مجرم به اجانب مىدهد احتراز نمايند. از اين خائنان بعيد نيست كه قحطى مصنوعى بوجود آورند. من از مردم ايران تقاضا دارم كه در اين امور به كشاورزان محروم كمك نمايند.
3- از كسبه و تجار و اصناف محترم تقاضا دارم كه قيمت موادغذايى و اجناس خود را بالا نبرند و به مردم مظلومى كه در حال مبارزهاند اجحاف ننمايند كه اجحاف در همه حال مردود است و در اين موقع حساس اين عمل به نفع دستگاه ظلم و مخالف رضاى خداوند تبارك و تعالى است. لهذا من به طور لزوم مىخواهم كه از قيمت عادلانه تجاوز نكنند و در صورت امكان به مردم بىبضاعت تخفيف دهند كه كمك موثرى به نهضت اسلامى خودشان و موافق انصاف و مرضى خداوند تعالى است. از خداوند تعالى توفيق ملت مبارز ايران را در رسيدن به اهداف انسانى اسلامىمان خواستارم.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 128
تاريخ 13/10/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار روزنامه اكسپرس
سؤال: حضرت آيت الله! شما خواستار دولت اسلامى هستيد، ممكن است بگوئيد برنامه اين دولت چه خواهد بود؟
جواب: ما در اولين زمان لازم برنامه خود را اعلام خواهيم كرد ولى مهمترين وظيفه دولت آينده اين است كه هر چه سريعتر شرايط انتخابات آزاد را فراهم كند، از قبيل آزادى مطبوعات به معناى واقعى كه با ذكر تمامى واقعيات و حقايق و آگاه ساختن مردم به همه مسائل و آشكار نمودن جنايات پشت پرده سلسله پهلوى و تمامى كسانى كه در اين جنايات با آنان همدست بودهاند و محاكمه و مجازات آنان، تا ديگر نتوانند با عوض كردن چهره خود مردم را فريب دهند و در همين مدت برگرداندن تمامى ثروتهائى كه به وسيله جنايتكاران به خارج كشور منتقل شده است و آزاد كردن همه زندانيان سياسى و راهنمائى و تشويق جامعه به فداكارى براى ترميم ويرانىهاى دولتهاى گذشته و تلاش صادقانه در جهت ساختن بناى حكومت و جامعه جديد، جلوگيرى قاطعانه از هدر رفتن مخازن كشور مخصوصاً نفت و فروش آن به قيمت عادلانه و صرف پول آن در تجديد حيات اقتصادى و نيازهاى فورى و ضرورى مردم و دهها وظيفه سنگين و خطير كه دولت آينده با آن روبرو است و جز با گذشت و فداكارى و صداقت و همكارى عمومى امكان پذير نيست. حساستر از همه بهبود بخشيدن به وضع طبقات محروم بخصوص آسيب ديدگان در طول مبارزات اخير، آماده كردن فورى كليه مراكز علمى و فرهنگى از مدارس تا دانشگاهها براى شروع تحصيلات، تصفيه سريع ارتش از عناصر خائن و بازگردان استقلال ارتش، جلوگيرى از ورود كالاهاى تجملى، تشويق و كمكهاى فورى براى توسعه كشاورزى و دامدارى.
سؤال: به نظر شما كدام كشور اسلامى است كه بهترين شكل دولتى را دارا مىباشد و چرا؟
جواب: شكل دولتها چندان اهميت حياتى در حفظ دموكراسى و تامين هر چه بيشتر آرمانهاى انسانى ملت ندارد، هر چند كه بعضى از آنها نسبت به اشكال ديگر ترجيح دارد ولى آنچه مهم
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 129
است ضوابطى است كه اگر در افرادى كه براى قبول مسووليت انتخاب مىشوند رعايت شود و نيز ضوابطى كه عمل و رعايت آنها بايد براى دولتها غير قابل اجتناب شناخته شود، بوجودآمدن جامعهاى مترقى و پيشرو را مىتوان جداً اميدوار بود و همين مساله مهم است كه امروز در دنيا مورد توجه نيست و ما با تكيه بر اسلام مىخواهيم به يارى خداى تعالى حقيقتى خيرهكننده را به دنيا معرفى كنيم.
سؤال: از خسته شدن مردم در مقابل مشكلات روزانه نمىترسيد؟
جواب: ملت دلير و با استقامت ايران در طول مبارزات قهرمانانه خود در اين سالها بخصوص در يك سال اخير نشان داده است كه هر چه سختىها و مشكلات در اين راه بيشتر مىشود، روحيه او قويتر و اراده او استوارتر مىشود زيرا كه روز به روز به درستى و حقانيت راه خود كه راه خداست بيشتر مومنتر مىشود.
سؤال: آيا شما به طرفدارانتان دستور به ملايمت و مدارا دادهايد؟
جواب: ما تاكنون هنوز دستور خشونت ندادهايم و هميشه ملت ما در برابر تانك و توپ و مسلسل با دست خالى و تنها با مشت گره كرده ايستاده است ولى اگر قدرتهاى جهنمى استعمارى دست از حمايت خود از آدمكشان ايران كه شاه در راس آنهاست برندارند، ما هم با شيوههاى ديگر در برابر آنها رفتار خواهيم كرد.
سؤال: آيا امكان آشتى با شاه وجود دارد؟
جواب: نه، هرگز ممكن نيست.
سؤال: راجع به رفتار آمريكا چه فكر مىكنيد؟
جواب: دولت و رئيس جمهورى امريكا تاكنون درست مانند يك دشمن با ملت ايران رفتار كردهاند، سالها غارت منافع كشور ما و تحميل هزينههاى سنگين مستشاران نظامى و پايگاههاى نظامى از يك طرف و از طرف ديگر، سرمايهگذارىهاى سنگينى كه حداكثر سوء استفادهها را از تمامى امكان وسيع كشور و ملت ما كرده است و امروز هم شاه و عمال او را در كشتار بيرحمانه مردم ما تشويق و حمايت مىكند و بر ملت امريكاست كه رئيس جمهورى خود را
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 130
وادار كنند روش خود را تغيير دهد.
سؤال: راجع به روش فرانسه چه فكركنيد؟
جواب: اخبارى كه از ايران و بعضى از اتباع فرانسوى ساكن ايران و يا بعضى از فرانسوىهايى كه به ايران سفر كردهاند، مىرسد، همه حكايت از خوشرفتارى مردم ايران با فرانسوىها مىكنند و لابد اين ابراز محبتها از طرف مردم ايران به دليل روشى است كه فرانسه در برابر آنان اتخاذ كرده است.
سؤال: روزنامه نيويورك تايمز 2 ژانويه، تاييد مىكند كه ليبى به شما كمك كرده است،اگر حقيقت دارد، اين كمك به چه شكل بوده و تا چه اندازه؟ و آيا كشورهاى ديگر شما را كمك كردهاند؟
جواب: ما از هيچ دولتى تاكنون كمك نگرفتهايم و اين مطلب كذب محض است.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 131
تاريخ: 14/10/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار سى. بى. اس
سؤال: حضرت آيتالله خمينى! از آنجا كه بختيار كانديداى نخست وزيرى است، آقاى بختيار گفته كه هر موقع كه حضرتعالى مايل باشيد، مىتوانيد به ايران برگرديد. آيا شما هيچ تصميمى براى بازگشت به ايران در آينده نزديك داريد؟
جواب: تاكنون تصميمى نگرفتهام.
سؤال: حضرت آيتالله! آيا هيچ نوعى از حكومت كه شاه هم در آن حضور داشته باشد، مورد قبول شما مىتواند باشد؟
جواب: خير.
سؤال: حضرت آيتالله! در بعضى از محافل آمريكائى، شما متهم هستيد كه ضد آمريكائى هستيد و آيا به نظر حضرتعالى اگر شاه ساقط بشود، دليلى براى ترس آمريكائىها وجود دارد؟
جواب: اگر معناى ضديت با آمريكا اين است كه ما نمىخواهيم وابسته به آمريكا باشيم، آرى ما ضد آمريكائى هستيم و اگر ترس آمريكا از اين است، آرى بايد بترسند.
سؤال: آيا دليلى دارد كه دولت آمريكا از سقوط شاه بترسد؟ چرا كه اين دولت حمايت از شاه كرده است.
جواب: آرى، چون آمريكا با وجود شاه، همه چيز ايران را مىبرد و با رفتن شاه،اين ديگر ميسر نيست، ولى آمريكا به دليل اينكه از شاه حمايت كرده است، پس از سقوط شاه چه مىكند، اين ديگر به ما مربوط نيست. ما هر كسى پول بهتر بدهد با او وارد معامله مىشويم، البته مسائل انسانى و معنوى هم در مد نظر ما هست.
سؤال: گفته مىشود كه شاه برنامه دارد كه براى تعطيلات كوتاهى از مملكت خارج بشود، آيا اين امر حضرتعالى را قانع مىكند و موجباتى براى پايان دادن به اعتصابات و تظاهرات خواهد بود؟
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 132
جواب: خير، رفتن شاه كفايت نمىكند، بايد رژيم به هم بخورد و تمام چيزهائى كه مربوط به سلطنت است، بايد از بين برود تا ما راضى شويم يعنى ملت راضى شود.
سؤال: بنابراين مشروطه سلطنتى يا چيزى شبيه به آن، قابل قبول شما نيست؟
جواب: خير، مشروطه سلطنتى منظور ما نيست.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 133
تاريخ: 14/10/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگاران خارجى
سؤال: حضرت آيتالله! چه موقعى تصور مىفرمائيد يك انتخابات آزاد بعد از رفتن شاه و اعلام حكومت جديد در ايران برگزار شود؟ و آيا تحت حكومت اسلامى هيچ محدوديتى براى احزاب سياسى چپ و كمونيستها وجود دارد يا نه؟
جواب: انتخابات بايستى بعد از اينكه تكليف حكومت معلوم شد، برگزار شود ولى انتخابات براى مجلس موسسان، بدون مهلت انجام خواهد گرفت. كسانى كه خرابكار نباشند حق راى دارند.
سؤال: نظر شما در مورد آمريكا چيست؟ شما فرمودهايد كه كشورهائى كه از شاه حمايت كنند، از اين زمان به بعد با آنها روابطتان خوب نخواهد بود و تا زمانى كه دولتهاى حامى سركار باشند، با آنها قطع رابطه خواهيد كرد. آيا اين بدين معناست كه تا كارتر در آمريكا سر كار است، شما با آمريكا دشمن خواهيد بود؟
جواب: ما تا ايشان با ملت ايران مخالفت مىكند، از شاه حمايت مىكند، با او مخالف هستيم اما با ملت آمريكا هيچ مخالفتى نداريم.
سؤال: تا به حال دولت آمريكا با تمام نيرو پشتيبان شاه بوده، آيا با رفتن شاه روابط شما با آمريكا خوب خواهد شد؟
جواب: بعد از رفتن شاه و تشكيل دولت، اين مسائل مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.
سؤال: در صورتى كه شاه از ايران خارج بشود، آيا دولت آتى او را به عنوان دشمن ملت ايران براى بقيه عمرش تلقى خواهد كرد يا اجازه خواهد داد او و خانوادهاش به خاك ايران برگشته و مانند يك تبعه ايرانى زندگى كنند؟
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 134
جواب: شاه جنايتكار است و بايستى بر اساس اصول اسلامى محاكمه شود. آنها مجرم هستند و بايد محاكمه شوند.
سؤال: بنابراين مساله اين نيست كه او براى هميشه از ايران خارج شود بلكه مساله، محاكمه اوست؟
جواب: بله، او بايستى محاكمه شود، چه برود، چه بماند.
سؤال: آيا شوراى سلطنت مورد قبول شماست؟
جواب: خير، مورد قبول ملت نيست.
سؤال: آيا آيت الله و دولت جديد، سياست خود را نسبت به اسرائيل و آفريقاى جنوبى تغيير خواهند داد؟ آيا مساله فروش نفت ايران در گذشته و حال بر اساس موضع سياسى كشور خريدار نفت، نسبت به ايران خواهد بود؟
جواب: اسرائيل غاصب است و هيچگونه رابطهاى بين ايران و يك مشت غاصب وجود ندارد. چه كسى حاضر است به يك كشور نژادپرست جنايتكار نفت بفروشد.
سؤال: تحت حكومت اسلامى، شاه به چه مجازاتى محكوم خواهد شد؟
جواب: ملت خوب مىداند كه جرم شاه چيست و مجازاتش كدام است؟
سؤال: در گذشته گفتيد شاه بايد برود، حالا مىفرمائيد بايستى محاكمه شود.كدام يك؟
جواب: هميشه نظر من اين بوده است كه بايستى محاكمه شود. ترك كردن و نكردنش چيزى را عوض نمىكند.
سؤال: پس از تظاهرات عظيم، ارتش كماكان به شاه وفادار است. بعضى از عناصر ارتش هم ديده مىشود كه خيلى خشونت نشان مىدهند (حتى يك نوع خطر يا احتمال كودتا وجود دارد) آيا در اين مورد شما هيچ خطرى براى راه حل مذهبى خود احساس نمىكنيد؟ آيا خطر كودتا را عليه جنبش اسلامى حس نمىكنيد؟
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 135
جواب: بر فرض اينكه كودتا بشود، ملت مخالف است. همانطور كه حكومت و دولت نظامى شكست خورد، كودتاى نظامى نيز شكست خواهد خورد.
سؤال: ماههاى متمادى است كه مردم در خيابانها هستند، به طورى كه كشور كاملا فلج شده، آيا خطر خسته شدن اكثريت مردم وجود ندارد؟ آيا اين احتمال وجود ندارد كه عليه شما برخيزند و عليه شما يك موج انقلابى تازهاى بوجود آيد؟
جواب: اين خيلى بعيد است.
سؤال: در خيابان صداى الله اكبر و درود بر خمينى شنيده مىشود ولى اينها هنوز هيچ كدام برنامه سياسى نيست. شما مرتب از جمهورى اسلامى صحبت كردهايد كه مطلبى خيلى كلى است. آيا ممكن است رؤوس كلى اين نظام و سرنوشت سومين كشور صادر كننده بزرگ نفت را ترسيم كنيد؟
جواب: قانون ما اسلام است و مدون است، چيزى نيست كه ما بخواهيم برايشان تعيين كنيم.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 136
تاريخ: 15/10/57
مصاحبه امام خمينى با تلويزيون سى. بى. اس
سؤال: حضرت آيتالله! ما گزارشات مستمرى دريافت كردهايم كه شاه به زودى كشور را ترك مىكند يا ترك كرده است. آيا شما دولتى را كه به دست بختيار تشكيل مىشود به رسميت خواهيد شناخت و به تظاهرات پايان خواهيد داد؟
جواب: ما با بودن رژيم سلطنتى، هيچ دولتى را به رسميت نخواهيم شناخت.
سؤال: حضرت آيتالله! شما فرموده بوديد كه شاه بايد كشور را ترك كند اما حالا مىفرمائيد كه او بايستى كه بر طبق قوانين اسلامى محاكمه و مجازات شود و اگر محكوم شود حداقل محكوم به زندان ابد خواهد بود. آيا اين به اين معناست كه شاه يك فرارى محسوب خواهد شد اگر از كشور خارج شود؟
جواب: بله، ايشان بايد محاكمه بشود و اگر چنانچه فرار هم بكند هر جا باشد بايد محاكمه بشود و اقل چيزى كه بر اوست، علاوه بر اينكه بايد جرائمى را كه مرتكب شده جبران بكند، حبس ابد است، ولى همه مىدانند كه او دست به كشتارهاى عمومى زده است و بايد اعدام بشود.
سؤال: حضرت آيتالله! اگر چنانچه بختيار مورد قبول حضرتعالى نيست، چه كسى هست؟ و آيا شما خودتان ليستى از كسانى كه مسؤوليتها را در دست بگيرند در اختيار داريد؟
جواب: ما اشخاصى را در نظر داريم ولى تا پايان كار از معرفى كردن آنها معذوريم.
سؤال: حضرت آيتالله! اگر رژيم مورد نظر جنابعالى روى كار بيايد، آيا سياست نفتى ايران در چهارچوب روابط اوپك خواهد بود؟ و يا اينكه امريكا همچنان مثل زمان شاه، به عنوان يك مشترى خوب نفتى براى شما تلقى خواهد شد؟
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 137
جواب: راجع به اوپك بعد از تشكيل حكومت مطالعه خواهد شد و متخصصين تصميم خود را خواهند گرفت، اما امريكا تاكنون مشترى خوبى نبوده است، براى اينكه پول نمىداده است.
سؤال: حضرت آيتالله! چه موقع شما به ايران باز خواهيد گشت؟
جواب: هر وقت صلاح دانستم.
سؤال: آيا اكنون صلاح مىدانيد؟
جواب: امروز، خير.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 138
تاريخ: 15/10/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار بىبى سى
سؤال: اكنون كه شاه قبول كرده است كه برود (گرچه براى مدتى نامشخص) آيا دعوت بختيار را در مورد بازگشتن به ايران قبول خواهيد كرد؟
جواب: من هر وقت مقتضى بدانم، خودم به ايران خواهم رفت و رفتنم متوقف به دعوت كسى نيست، چه دعوت بشود يا نشود.
سؤال: آيا از نظر شما نقش قابل قبولى در آينده براى شاه وجود دارد؟
جواب: هرگز، او نقشى ندارد.
سؤال: نقش آتى شما در امور كشور چيست؟
جواب: من همان كسى كه قبلاً بودم، بعداً هم هستم، من مردم و حكومت را هدايت مىكنم.
سؤال: شما از بازسازى ايران و تاسيس جمهورى اسلامى صحبت كردهايد، براى ما مشكل است مقصود شما را درك كنيم، عملاً چگونه به اين هدف دسترسى پيدا خواهيد كرد؟ و زندگى مردم ايران چگونه عوض خواهد شد؟
جواب: قضيه تغيير زندگى نيست، قضيه اين است كه تاكنون مردم تحت فشار شاه بودند و مملكت هم استقلال نداشته است، ما مىخواهيم كه مملكت را مستقل كنيم و به مردم هم آزادى بدهيم و حكومت جمهورى اسلامى هم يك جمهورى است مانند ساير جمهورىها و لكن قانونش قانون اسلامى است.
سؤال: بعضى از منتقدين ادعا مىكنند كه شما مسائل مدرن و پيچيده و مسائل جامعه صنعتى آينده را
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 139
(كه ايران به سوى صنعتى شدن مىرود) به خوبى در نمىيابيد و همچنين انتقاد مىكنند كه شما مدت زيادى از ايران دور بودهايد. به اين انتقادات چگونه پاسخ مىدهيد؟
جواب: البته ما براى قضاياى پيچيده كارشناس داريم، ولى ما آنچه را درك مىكنيم، اين است كه شاه ظالم است و خائن و به مملكت و ملت خيانت كرده است، اين ديگر يك مطلب واضحى است كه همه مىدانند. ما مىدانيم كه مملكت ما استقلال ندارد و اجانب در همه امور مملكت ما دخالت مىكنند. اين هم كه مطلب معلومى است ما براى استقلال و آزادى مبارزه مىكنيم.
سؤال: غير مسلمانان تصويرى مملو از بيرحمى از جامعه اسلامى دارند، تنبيههائى براى جرايم نسبتاً كوچك و يا قطع يد، چنانكه نمونهاى از آن را در پاكستان و عربستان مىبينيم. گفته مىشود كه اين قوانين وحشيانه هستند، نظر شما چيست؟
جواب: آنهائى كه نظر سوء نسبت به اسلام دارند از باب اين است كه اسلام را درك نكردهاند. حكومت اسلامى تاكنون در كار نبوده، حكومت اسلامى در صدر اسلام بود و هيچ وحشتى هم در زمان حكومت على بن ابيطالب سلامالله عليه نبود و مردم در امان بودند. اين حكومتهاى فعلى است كه مردم را به وحشت انداخته و هيچ گونه امنيتى در آن نيست و مردم را دسته دسته مىكشند. ذائقه تلخى كه مىگوئيد، از اين حكومتهاست، نه از حكومت اسلامى كه رفتارى عادلانه و منصفانه دارد.
سؤال: بسيارى از زنانى كه در ايران به سطحى از آزادى و تحصيل رسيدهاند، از اين ترس دارند كه به يك رژيم مذهبى مرتجع بازگشت داده شوند، شما براى اطمينان خاطر آنان چه مىگوئيد؟
جواب: اسلام به زنان آزادى داده است و اين دولت و شاه است كه آزادى را از آنان سلب كرده است و آن را از هر جهت به بند كشيده است.
سؤال: سؤالى كه مجبورم بكنم اين است كه بسيارى از منتقدين غربى به شما مىگويند كه شما رهبر مذهبىاى هستيد كه دستتان به خون بسيارى از مردم رنگين است. آيا شما هيچ از اين بابت احساس پشيمانى و ندامت نمىكنيد كه هزاران نفر در خيابانهاى ايران به واسطه فرمانهاى شما مبنى بر اعمال مستقيم عليه رژيم، جان خود را از دست دادهاند؟ و يا فكر مىكنيد كه هيچ راه حلى جز اين وجود نداشت؟
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 140
جواب: اين دست شاه است كه تا مرفق به خون ملت ما رنگين است. ما دفاع از حق خودمان مىكنيم و هر انسانى حق دارد كه از حق خود دفاع كند، بنابراين ما طالب آزادى و استقلال هستيم و اين شاه است كه مردم را وحشيانه مىكشد.
سؤال: وقتى كه به ايران برگشتيد، نظرتان راجع به تأمين نفت اسرائيل و آفريقاى جنوبى چه خواهد بود؟
جواب: اسرائيل در حال جنگ با مسلمين است و غاصب سرزمينهاى برادران ما مىباشد، ما به آن نفت نخواهيم داد، كشورهاى ديگرى كه روش عادلانه با ما داشته باشند، از نفت برخوردار خواهند شد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 141
تاريخ: 16/10/57
تذكر چند مطلب مهم جهت سرنگونى شاه، به ملت شجاع و بيدار ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
به عموم ملت شجاع و بيدار ايران (ايدهم الله تعالى) هشدار مىدهم كه بار ديگر توطئه خطرناك از طرف عمال شاه خائن و طرفداران غارتگران بين المللى در دست اجراست تا رژيم منحط شاهنشاهى را حفظ و شاه را به قدرت شيطانى رسانده، به غارتگرى نفتخواران و سلطه اجانب ادامه دهند. اينان مىخواهند با پايمال نمودن خون شهيدان راه خدا و وطن، كشور ما را با نيرنگهاى گوناگون زير يوغ استعمار و سلطنت ديكتاتور پهلوى نگه دارند. اينان مىخواهند از شاه در حال نزع و سقوط، يك ديكتاتور خون آشام با قدرت سابق بسازند و به ما تحميل كنند. اينان مىخواهند با بعضى كارهاى جزئى و فريبنده مثل آزادى مطبوعات و وعده انحلال ساواك و تظاهر به دين مبين اسلام، قدرت را به شاه جانى برگردانند تا در خدمت اجانب، هستى كشور را به غارت داده و به نسل و حرث رحم نكنند و اسلام و مذهب را براى هميشه سركوب كنند. به ملت ايران هشدار مىدهم كه اينان از قدرت اسلام و ملت شجاع ايران و روحانيت بيدار مطلع شدهاند و توطئهاى در دست اجراست تا اين قدرتهاى الهى را سركوب كنند.
ملت آگاه ايران! شجاعانه مبارزات خود را ادامه دهيد كه اگر لحظهاى غفلت كنيد تمام خونهائى كه در راه اسلام و آزادى دادهايد هدر مىرود و چنان ضربهاى به شما وارد مىكنند كه نفسهايتان قطع و فريادهاى حقتان در گلو شكسته شود. من به عموم ملت دلير اعلام مىكنم كه رژيم سلطنتى غير قانونى و مجلسين غير ملى و غير قانونى و حكومت غاصب غير قانونى و ياغى است. اطاعت از اين دستگاه، اطاعت از طاغوت و حرام است. اطاعت از شاه مخلوع و دولت ياغى، جرم است در قانون و حرام است در شرع. آيا ملت و قواى انتظامى مىدانند كه به حسب اطلاع مطبوعات خارجى، شاه در آستانه خروجش تنها بيش از هزار ميليون ليره انگليسى از ايران خارج كرده است و حساب ديگر پولهاى خارج شده او با خداست. اينك چند مطلب را لازم مىدانم تذكر دهم:
1- كارمندان وزارتخانهها، وزراء فاسد غير قانونى را نپذيرند و از آنان اطاعت نكنند و در صورت قدرت به وزارتخانهها راه ندهند كه اين امر تكليف شرعى آنان و خدمت به كشور ملت است
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 142
و اطاعت از آنان مخالفت با ملت و اسلام است.
2- ملت از دادن ماليات، مطلقاً و از دادن پول آب و برق و تلفن خوددارى كنند و از آنچه اعانت به دولت است، احتراز كنند كه اعانت به دولت غاصب حرام و موجب غضب خداوند است.
3- علماء اعلام بلاد و خطباء محترم و طلاب غيور، قضات و وكلاء محترم دادگسترى، اساتيد محترم دانشگاه و دانشگاهيان بازاريان، اصناف، كارگران، كشاورزان، سياسيون محترم و ساير اقشار ملت، مخلوع بودن شاه و غير قانونى بودن مجلسين و دولت را اعلام مىفرمايند كه اگر سستى كنند، ممكن است توطئه بر ضد كشور و ملت به نتيجه برسد كه همگى مسئوول آن خواهيم بود و بايد همه بدانيم كه در اين روز حساس همه مسؤول خداى بزرگيم.
4- فروشندگان مواد غذائى از گرانفروشى خوددارى كنند كه اين عمل مخالف رضاى حق تعالى است و در اين موقع حساس و گرفتارى مردم، ضربهايست بر پيكر نهضت اسلامى.
5- از كمك به كارگران و كسبه صنفى كه بر اثر اعتصابات ضرر كردهاند، غفلت نشود و از وجوه شرعيه مجازند به آنان كمك نمايند.
اينجانب روز دوشنبه نهم صفر 99 را براى شهداء مشهد و قزوين و كرمانشاه و ساير بلاد، روز عزاى عمومى اعلام مىكنم و از خداوند تعالى مسئلت مىكنم كه اين روز را آخرين روز عزاى ملت شريف قرار دهد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 143
تاريخ: 16/10/1357
مصاحبه امام خمينى با گروهى از جوانان ارمنى مقيم فرانسه
نماينده گروه: ما دو نفر لبنانى و بقيه فرانسوى هستيم. قبل از هر چيز مىخواستيم پشتيبانى خودمان را از مردم ايران و خوشحالى از اينكه مورد قبول واقع شد كه خدمتتان برسيم اعلام كنيم.
امام: انشاءالله موفق باشيد. در ايران ما هم ارامنه زيادند. در آنجا هم آنها مشغول به زراعت و كسباند.
نماينده گروه: يك سال و نيم است كه يك روزنامهاى را ارمنىهاى مقيم فرانسه چاپ مىكنند و از بدو تأسيس، اين روزنامه تا به حال وقايع ايران را دنبال كرده است و رهبرى شما را در طى نهضت اخير به وضوح مطالعه كردهاند و مىخواستند اگر اجازه بفرمائيد چند سؤال از خدمتتان بكنند.
سؤال: شما طى بياناتتان فرموديد كه حكومت جمهورى اسلامى بنا خواهيد كرد. آيا ممكن است بفرمائيد موقعيت ارامنه در حكومت اسلامى آينده چگونه خواهد بود؟ با در نظر گرفتن اينكه ارامنه مسيحى هستند.
جواب: بله، ارامنه كه در آنجا هستند سابقه دارند و هميشه اينها وضعشان مثل ساير مردم بوده كه در ايران بودند و مشغول زراعت و كسب و كارند.بعدها هم آنها از همه آزادىها بهره خواهند برد و با آنها با كمال عدالت رفتار خواهد شد.
سؤال: معذرت مى خواهم از اينكه مجدداً اين سؤال را مطرح مىكنم، ارمنىهاى دنيا از خودشان مىپرسند كه آيا در حكومت اسلامى آينده ايران، ارامنه در اجراى مذهب خودشان و آئين مذهبى خودشان و در داشتن مدارسشان و در صحبت كردن به زبان ارمنى مجاز خواهند بود؟ جواب: مجازند. مجازند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 144
تاريخ: 16/10/57
مصاحبه امام خمينى با تلويزيون آلمان
سؤال: حضرت آيتالله! شما اغلب اظهار داشتهايد كه هيچ مصالحهاى با رژيم شاه نبايد بشود و پس از رفتن شاه يك جمهورى اسلامى بايد تاسيس گردد، منظور شما از اين مطالب چيست؟ آيا حكومت محافظهكارانه بر پايه ايدهآلهاى مذهبى؟ آيا يك رژيم مترقى كه در مقابل جهان و نفوذهاى دنيا باز است؟ يا يك حكومت كمونيستى و يا سرمايهدارى؟ و نظرتان راجع به كوششهاى اجتماعى كه در دوران حكومت شاه شده است چيست؟
جواب: اما اسلام يك دين مترقى و دموكراسى به معناى واقعى است و آن رژيمى كه ما مىخواهيم تاسيس كنيم، يك همچو رژيمى است و با اين رژيمهائى كه الان هستند تفاوت دارد. احكام اسلام احكامى است كه بسيار مترقى است و متضمن آزادىها و استقلال و ترقيات. و اما كارهائى كه شاه كرده است اكثراً مخالف با مصالح ملت بوده است. شاه براى ملت قدمى برنداشته است بلكه همه كارها و يا اكثر كارهائى كه كرده است، ملت را رو به انحطاط و ورشكستگى كشانده است.
سؤال: آيا حضرتعالى قادر خواهيد بود كه جمهورى اسلامى را در كوششهاى شاهپور بختيار براى تشكيل دولت جديد ايران ببينيد و شروع كنيد؟ يا سياستمدار ديگرى هست كه شما ترجيح مىدهيد؟ البته همه اينها با فهم اين معناست كه شاه كشور را ترك كرده باشد.
جواب: ما رجال امينى كه سياستمدار باشند، در ايران داريم و حكومت ما به وسيله امناء ملت و كارشناسان تشكيل مىشود، البته خوب مىدانيم كه با گرفتارى بسيار اقتصادى و سياسى و نظامى روبرو هستيم ولى به اتحاد عظيم ملت خيلى اميد است براى حل تمام اين مشكلات.
سؤال: حضرت آيت الله! حيطه نفوذ شما تا چه حد است، بخصوص در ميان ملاها و آيتاللههاى ديگر و ساير رهبران مذهبى؟ آيا شما ترس از اين نداريد كه اتحاد و وحدت كنونى كه بين مخالفين شاه است پس از رسيدن به قدرت درهم بشكند؟ آيا شما براى دخالت مستقيم در امور جنبش
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 145
خيال داريد به ايران برگرديد؟ آيا در نظر داريد و يا داشتيد كه مردم را به جنگ مسلحانه داخلى بخوانيد؟
جواب: من با مردم ايران برادر هستم و خود را خادم و سرباز آنان مىدانم و چون مصالح آنها را مىخواهم و آن چيزى كه ما طرح مىكنيم همان خواستههاى ملت ايران است، از اين جهت از ما نصايح را قبول مىكنند. و اما احتمال اختلاف گروههاى سياسى بعد از پيروزى غيرقابل اجتناب است ولى در مقابل ملت كه اكثريت تامه قريب به اتفاق دارند، اختلاف گروهها مورد اعتنا نيست.
سؤال: درباره خارجيان كه در ايرانند، حضرت آيتالله چه نظرى دارند؟ مخصوصاً آمريكائىها؟ و از طرف ديگر همين طور در مورد نفوذ روسها چه نظرى داريد؟ نظرتان راجع به صدور نفت بخصوص به كشورهاى اروپا و آلمان غربى چيست؟ پس از اينكه مردم شما قدرت را به دست گرفتند چه اتفاقى براى شركت آلمان در صنايع ايران رخ خواهد داد؟
جواب: اما راجع به خارجىها، آنهائى كه مشغول كارهاى عادى هستند، به شغل خودشان ادامه مىدهند و اما آنهائى كه دخالت در مملكت ما مىخواهند بكنند، مثل مستشارهاى آمريكائى، آنها را نمىتوانيم تحمل كنيم.
سؤال: آيا فلسطينىها هيچ تماسى با حضرتعالى داشتهاند؟ و اگر داشتهاند اين تماس به چه صورت بوده است و چه نوع كمكهائى شده است؟
جواب: هيچ تماس سياسى در كار نبوده است و هيچ كمكى به ما نشده است.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 146
تاريخ: 17/10/57
پيام امام خمينى به اعتصاب كنندگان مطبوعات
بسمه تعالى
از اعتصاب كنندگان محترم مطبوعات كه زير بار سانسور ديكتاتورى نرفتند، تشكر مىكنم و اكنون كه دولت غير قانونى جديد، مدعى بر داشتن سانسور است، آقايان به كار ادامه دهند و از اعتصاب بيرون آيند تا تكليف ملت با دولت غير قانونى معلوم شود. مقتضى است ساير اعتصاب كنندگان محترم به اعتصاب خود ادامه دهند كه اميد است پيروزى نزديك باشد انشاءالله تعالى.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 147
تاريخ: 17/10/57
بيانات امام خمينى در مورد تبليغات شيطنتآميز شاه
سقوط رژيم شاهنشاهى و استقرار حكومت عدل اسلامى خواست صريح و بىابهام ملت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
مسائلى كه ملت ايران در اين مدت طرح كردهاند يك مسائلى است كه هيچ ابهامى در آن نيست. ما هم كه از اول همان مسائلى كه در نهاد ملت است طرح كرديم هيچ ابهامى در مطالب ما نيست، مطلب ما اين نيست كه شاه برود بيرون مملكت، مطلب ما سقوط شاه است از سلطنت و اينكه مىگوئيم (شاه برود) يعنى سلطنت نداشته باشد، نه برود تفريح. و مطلب دوم اين است كه رژيم شاهنشاهى يك رژيمى است كه مقبول ملت نيست و از اول هم يك مطلب غلطى بوده است. و مطلب ثالث اين است كه ما مىخواهيم يك حكومت عدل، بر قوانين اسلام در ايران حكمفرما باشد. اينها هيچ كدامش در آن ابهامى نيست كه كسى بخواهد تحليلش كند، كسى بخواهد بگويد مطلب ملت باز معلوم نيست، چه مىگويد، معلوم نيست اينها كسى مگر خودش را به كرى بزند و الا ملت حالا چندين وقت است، از يك سال بيشتر است كه در خيابانها دارد فرياد ميزند كه ما رژيم شاهنشاهى را نمىخواهيم، رژيم پهلوى را نمىخواهيم و ما حكومت اسلامى مىخواهيم. اين هيچ ابهامى ندارد. خيال نشود كه حالا كه شاه رفته يا بنا دارد برود يك مطلبى حاصل شده است، تا حالا هيچ مطلبى از آن مطالبى كه ما و ملت ايران مىخواهيم حاصل نشده است.
تبليغات كذب رژيم شاه
بله، ايشان (آنطورى كه از ايشان نقل شده است) گفتهاند كه اگر من بروم (من يك سه ماهى مىخواهم بروم براى اينكه يك ناراحتىهايى دارم، سه ماه مىخواهم بروم) ديگر به غرب نفت نخواهد رسيد. اين براى اين است كه غرب را بر ضد نهضت تجهيز كند (و اگر من بروم بيرق سرخ به بالاى پشت بامهاى مثلاً ايران به بالاى ايران، به بالاى بلندىهاى ايران بيرق سرخ زده مىشود يعنى همه ديگر از اول تا آخر ايران كمونيست مىشوند و به شوروى گرايش پيدا مىكنند) بعد هم گفتند كه اينها كه مخالف من هستند يك عده معدودى هستند، چيزى نيستند اينها و اينها هم من را درك نكردند،
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 148
اگر چنانچه من را درك كرده بودند، اينها هم مخالف نبودند، حالا ما اين سه تا مطلبى كه ايشان گفتند، خوب بايد ببينيم چى هست، صحيح ايشان مىفرمايند يا خير، باز هم دست برنداشتند از اين تبليغات شيطنت آميز.
چپاول و غارت نفت ايران درازاى ارسال سلاحهاى بلا استفاده و تاسيس پايگاههاى تسليحاتى
اما اينكه مىگويند اگر چنانچه من بروم ديگر براى غرب نفت نيست، اگر مقصود اين است كه آنطورى كه شما نفت مىداديد به خارج ما مىدهيم، صحيح است اين براى اينكه شما نفت ما را داديد به خارج و آنى كه از امريكا به خيال خودتان گرفتيد و براى تعميه گرفتيد يك اسلحههاى بسيار پيشرفته كه در ايران هيچ كارشناسى ندارد و هيچ كس نمىتواند استعمالش بكند گرفتيد براى پايگاه درست كردن براى آمريكا در ايران، يعنى هم نفت را برديد و هم پايگاه درست كرديد. اگر مىخواست يك مملكتى در مملكت ديگرى پايگاه درست كند محتاج به اين بود كه ميلياردها مثلاً دلار بدهد تا پايگاه اجازه بدهند درست كند. ايران اجازه داده كه پايگاه درست كن در ازاى نفتى كه ما به تو مىدهيم. نفت را دادهاند اگر در ازايش اسلحه براى ايران هم خريده بودند خوب، يك غلطى بود اما غلط كمى بود. اما اسلحه براى ايران نخريدند، اينها همان چيزى كه امريكائىها مىخواستند و آمالشان بود كه در مقابل شوروى يك پايگاهى داشته باشند در ايران، با اين صورت درست كردند كه پايگاه را درست كردند به اسم اينكه ما پول نفت را مىخواهيم بدهيم، خوب ديگر پول نفت دادن كه جرم نيست، ما نفت خريديم و پولش را مىخواهيم بدهيم منتها حالا مبلغ خيلى زياد است از باب اينكه ايران مىخواهد يك مملكت پيش افتادهاى باشد، اينكه هيجده ميليارد دلار يا بيست و دو ميليارد دلار پول اين اسلحهاى است كه شاه خريده است نه اين است كه ما مىخواهيم پايگاه درست كنيم، نخير اين مال خود ايران است. خوب، اينقدر زياد براى چه؟ ايران كه اينقدر لازم ندارد. اين براى اين است كه ايران هم يكى از ابرقدرتها مىخواهد باشد و مىخواهد در مقابل شوروى بايستد؟ در مقابل آمريكا بايستد و در دروازه تمدن مىخواهد وارد بشود؟ از اين جهت است كه اينقدر زياد اسلحه خريده؟! لكن ما كه مطلب را مىدانيم، اينطور مىگوئيم كه خير، براى ايران نيست، براى آمريكاست. آمريكا، هم عوض را گرفته هم معوض را، هم نفت را گرفته و هم عوضش را خودش گرفته. پول نفت را به صورت اسلحه به ايران داده و جاهاى زيادى پايگاه آمريكائى است. اگر مقصود اين است كه، اينكه مىگويد ديگر غرب نفت ندارد. مقصود اين است كه اين ترتيبى نفت ندارد، اگر غرب از ما بخواهد كه نفت به او بدهيم و عوض آن هم پايگاه درست كند، يا يك چيزى كه به درد ما نمىخورد در ايران درست كند، يا مضر براى ايران
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 149
است در ايران درست كند، ما نفت را اگر به بيابانها ريختيم، اگر آتش زديم به آنها نمىدهيم. و اگر مقصود اين است كه نفت را نمىدهند، غرب به نفت نمىرسد، يعنى اگر بخواهند يك معامله صحيحى، عقلائى، روى انصافى، روى تبادل نظرى بين متعاملين، بگويد نفت را نمىدهم، نخير دروغ مىگويد. نخير، ما و ايران هر حكومتى باشد احتياج دارد به پول براى اينكه اداره مملكت بايد بكند و عمده اش پول نفت است. نفت را هر مشترىاى كه پيدا بشود كه خوب بخرد به او مىدهند، پول مىگيرند. به آمريكا مىدهد به جاى اينكه ايشان پايگاه درست كرده، نه ما پايگاه نمىخواهيم درست كنيم براى آمريكا، ما پول مىگيريم براى اينكه اين ملت ضعيف را، اين ملت بىچيز را نجات بدهيم از اين وضعى كه دارد. اين زراعتى كه از دست داده، اين كشاورزى كه از دستش رفته است، اين صنعت مونتاژى كه براى خاطر مصلحت ديگران درست كرده اند. اگر يك حكومت صحيح پيش بيايد نفت را مىفروشد و پول مىگيرد خرج مى كند از براى منافع خود ملت، اين فقرا را نجات مىدهد، اين اشخاصى كه ضعفا هستند، اينهائى كه الان به واسطه شكست كشاورزى هجوم آوردند در اين سرماهاى زمستان به شهرها و مسكن ندارند، زير چادرها(نه مثل اين چادر كه حالا اينجا درست كرديد، خير آن چادرهاى بيچارگى كه آنها درست كرده اند) در آن سرماى زمستان زير چادرها زندگى مىكنند، در يك اتاقهاى گلى كه آنهائى كه رفتنددانند چه خبر است، درآنجا دارند زندگى مىكنند، هيچ ندارند، آب ندارند، برق ندارند، اسفالت ندارند، در يك گودال هايى هستند كه از اين گودال ها زنهاى بيچاره بايد كوزه را بردارند(از قرارى كه نوشتهاند)پلههاى زيادى، حالا يادم نيست كه صد تا پله نوشته بودند يا يك خرده كمتر، از اينها بايد بيايند بالا و بروند به آن شيرى كه وصل كردهاند كه آب هست توى خيابان، از آنجا كوزه شان را آب بكنند باز از اين پلهها برگردند بروند به آن محلى كه دارند. در اين سرماى زمستان و اين پلههاى لغزنده شما ببينيد چه مصيبتى براى اين ملت هست. اين مصيبتها راخواهند رفع بكنند، مىخواهند مملكت يك مملكتى باشد كه هر جورى هست فقرا به حالشان رسيدگى بشود. پس اينكه مىگويد كه ديگر نفت در غرب نمىرود، روى يك فرض نادرست است،روى يك فرض دروغ است.
طرح خطر كمونيست و حمله شوروى به ايران از ادعاهاى باطل شاه براى حفظ سلطنتش
مطلب ديگرى كه ايشان گفتهاند اين است كه اگر من بروم بيرق سرخ زده مىشود. اين مطلب هم صحيح نيست، اين را هم مكرر ما گفته ايم و گفتهاند كه يك مطلب صحيحى نيست اين مطلب. اگر بنا بود كه يك ملتى بود كه اگر ايشان مىرفت (حالا ايشان جلويشان را گرفته است كه بيرق سرخ بالاى سرشان زده نشود!!) بيرق سرخ بالاى سرشان مىزدند، اگر ملت ما يك همچو ملتى بود چطور در تمام
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 150
سرتاسر ايران با مشت گره كرده مقابل آمريكا و شوروى ايستاده و آمريكا را شكست داد؟ آمريكا از آن اول گفت كه ما شاه را نگه مىداريم، نخير شاه بايد باشد. حالا هم مىگويد اما حالا يك قدرى يواشتر. پيشتر با طمطراق مىگفت كه (ما خير، اين را نگه مىداريم بايد باشد ايشان، ثبات منطقه به واسطه اوست، اگر اين نباشد ثبات ندارد منطقه). بعد فهميدند كه اصلاً ايشان كه هست ثبات ندارد براى اينكه الان شما ملاحظه مىكنيد كه در ايران اينهمه اختلافات و اينهمه هياهو براى اين است كه اين هست. اگر اين برود، يعنى برود به طورى كه سقوط بكند سلطنتش، آنوقت است كه خواهند ديد كه مملكت ثبات دارد چرا مملكت ثبات ندارد؟ اگر مىگويند كه شوروى مثلاً مستقيماً دخالت مىكند در ايران و لشكر سرخ مىريزد ايران را مىگيرد، اين دورغ است براى اينكه همچو كارى نمىتواند بكند از باب اينكه آن طرفش هم يك قلدرى مثل خودش ايستاده است اگر او اين كار را بخواهد بكند جنگ مىشود و الان همه ابرقدرتها مىدانند كه اگر يك جنگ عمومى بشود تمام بشر از بين مىرود براى اينكه با اين سلاحهائى كه الان هست ديگر اينطور نيست كه جنگ، جنگ منطقهاى باشد، در يك قطرى جنگ بكنند در يك قطر ديگرى نباشد، همه منطقههاى دنيا، همه بلاد دنيا از بين خواهد رفت و هيچ عاقلى اقدام به همچو جنگى نخواهد كرد. ما اگر فرض هم بكنيم كه يك لشكر اجنبى وارد بشود به مملكتمان، اين هم باز همه تجربه كردند در تاريخ كه اجنبى اگر بيايد ممكن است وارد بشود و زورش غلبه كند بر يك ملتى لكن نمىتواند بماند هميشه، وقتى كه آمد و وارد شد، هر فردى از آن را اين ملت از بين مىبرد، تمامش مىكند و اجنبى هم نمىتواند مقابل هر فردى دو تا فرد بياورد اينجا براى نگهدارى، او مىخواهد نفع ببرد، براى نگهداريش نمىشود اينطورى كند. بنابراين از اين هيچ خوفى نيست كه شوروى بىعقلى كند و حمله كند، اينها حرف مفت است كه مى زنند، اين براى اين است كه آمريكا را تحريك كند، با آنكه امريكا مىداند اين حرفها را، او اگر مىتوانست كارى بكند بدون تحريك مىكرد براى اينكه تو به نفع او بودى. بنابراين اين حرف ايشان هم كه اگر من بروم چه مىشود، معلوم مىشود كه شوروى از ترس ايشان است كه وارد ايران نمىشود!! اگر ايشان نباشد ديگر چه خواهد شد! اين حرفها را همه ما مىدانيم كه صحيح نيست.
اگر ملت با شما موافق است ديگر چرا تعهد و توبه ؟!!
اما مطلب سومش را كه مىگويد كه اينها يك چند نفرى هستند، عده معدودى هستند كه با من مخالف هستند. اين دو تا كلام در اينجا گفته است: يكى اينكه مخالفين ايشان عده معدودى است لكن (ملت من را مىخواهد، ملت، همه من را مىخواهند لكن يك چند نفر، يك عده كمى هستند.) اين مطلب ايشان است. مطلب ديگر اين است كه اينها هم كه با من مخالفند من را درك نكردهاند و الا مخالف نمىشوند. حالا ما هر دو مطلب را ببينيم كه صحيح هست يا نه. اگر ملت عده معدودى بودند چطور آمدى توبه كردى، خوب ملت كه با شما هستند، همه با شما هستند، يك عده معدودى، چند نفرى مخالفند، خوب اين چند نفر را از بين مىبردى ديگر اين توبه نداشت. چطور گفتى من در مقابل ملت
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 151
ايستادهام و تعهد مىكنم. ملتى كه با شما موافق است معلوم مىشود كه شما كارهايت به قدرى خوب بوده است كه همه ملت با شما موافقند، اين ديگر تعهد نمىخواهد، شما تعهدات را عمل كردى، كار خوب كردى براى مردم. اين كه مىگويد كه من تعهد مىكنم، من اشتباهاتى كرده بودم و اين اشتباهات را ديگر نمىكنم، من اين اشتباهات را ديگر تكرار نمىكنم. اگر ملت همراه تو هست و يك عده معدودى مخالف هستند، خوب بيا بگو كه اى ملت! بيائيد اين عده معدودى كه آمدهاند با من دارند مخالفت مىكنند خودتان از بين ببريد. اگر ملت با شما موافق بودند، خوب همين كافى بود كه شما پشت راديو بگوئيد كه (اى ملت ايران! كه با من موافقيد اى ملت ايران! كه من به شما خدمت كردم و من به شما عرض مىكنم كه نفع رساندم، شما را مىخواهم برسانم به مرتبه تمدن و به دروازه تمدن، اين عده معدودى كه آمدند، اينها از اشرار هستند شما بيائيد اينها را از بين ببريد.) اگر شما يك همچو چيزى بوديد، خوب ملت قيام مىكرد و اين عده معدودى كه شما مىگوئيد از بين مىبرد. خوب، حالا ما سؤال مىكنيم كه اين بازارهائى كه در ايران بسته شده، براى چى بسته شده؟ از ايشان سؤال مىكنيم، براى اينكه مبادا شما از بين برويد بسته شده؟! براى اين است كه مخالفت كنند با مخالفين شما؟ از اين جهت بسته شده است؟ اين تظاهراتى كه مردم مىكنند و مىگويند مرگ بر شاه، مرادشان اين است كه مرگ بر مثلاً يك كس ديگرى مرادشان از شاه شما نيستيد؟! اين هياهوئى كه در ايران راه افتاده، الان اعتصاب سرتاسر ايران است، اين سرتاسر ايران كه اعتصاب است، بسيارش هم از دستگاههاى خود دولت است و اعتصاب كردهاند، اينها با شما موافقند و چون موافقند اعتصاب كردهاند؟! چون با دولت شما موافقند اعتصاب كردهاند؟! صحيح است اين حرف شما كه عده معدودى هستند؟! خوب، سابقاً هم مىگفت كه يك عدهاى هستند كه از آن طرف مرز آمدهاند، با شناسنامههاى جعلى از آن طرف مرز آمدهاند در ايران و اينطور شلوغىها را مىكنند. اين معنايش اين است كه تمام اين بازار ايران، بازارهاى ايران اشخاصى هستند كه از آن طرف مرز آمدهاند و عده معدودى هم هستند. تمام ايران الان قيام كرده است بر ضد تو، باز هم مىگويى كه عده معدودى هستند؟! حالا هم كه پايت را برداشتهاى كه يك قدرى بروى جلوتر مىگويى كه عدهى معدودى هستند اينها؟! همان حرفهاى اول را مىزنى؟! اين حرف ايشان هم كه تمام.
دنيا حجابى براى ملكات انسان است
اما اينكه مىگويد كه اين عده من را درك نكردهاند، اين از يك جهت صحيح است و از يك جهاتى هم نه.
اما از اين جهت كه صحيح است اين است كه بشر تا در اين دنياست نمىتواند انسان ملكاتش را درك كند براى اينكه ملكات ظاهر نيست الا بعضى از آن. ماها تا در اين دنيا هستيم همه صورتها صورت انسانى و كارها هم يك كارهائى است كه متعارف است لكن وقتى كه اين ورق برگشت و آن صفحه باطن انسانى ظاهر شد (يوم تبلى السرائر) آن سرائر آدم، آن ملكاتى كه انسان دارد، در يك
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 152
محيطى كه جاى ظهور آن ملكات و سرائر است و آن محيط ملكوت است، محيط عالم غيب است. وقتى وارد شد به آنجا آن وقت معلوم مىشود چى هست. ما الان نمىتوانيم ايشان را بشناسيم، آن ملكاتى كه در باطن اين هست، نه او، هيچ كس را نمىتوانيم بشناسيم، چه آنهائى كه در طرف خوبى ملكات فاضله دارند و چه آنهائى كه در طرف بدى ملكات غير فاضله و خبيثه دارند، اينها را در اين عالم نمىشود شناخت همه دارند توى اين محيط را مىروند و همه دارند (ياكلون و يمشون) همه در اين محيط دارند زندگى مىكنند، همه مثل هم دو تا گوش دارند و يك سر دارند. در اينجا هيچ كس نمىتواند تمام حقيقت يك آدم را بشناسد و از اين جهت كه ايشان مىگويد من را درك نكردهاند، صحيح مىگويد، ما نمىتوانيم شما را و پدر شما را بشناسيم و درك كنيم براى اينكه حالا سرائر ظاهر نشده است. آنهائى كه اهل باطن هستند و مطالب زائد بر آن اداركات صوريه ما را مىگويند و از محيط وحى هم مطالبى ادارك كردهاند، آنها اينطور مىگويند كه ملكاتى كه انسان دارد و در اينجا ظاهر نيست در آن صفحه بعدى كه صفحه ظهور سرائر است به شكل مناسب در مىآيد، يعنى يك آدمى كه حالا به صورت انسان هست ممكن است كه باطن اين آدم، ملكات اين آدم يك ملكاتى باشد كه مثلاً ملكات بسيار بدى داشته باشد كه اين يك حيوان درنده است نه يك انسان، به حسب باطن ذات يك حيوان درنده است، وقتى كه از اين عالم رفت آن صورت پيدا مىشود. حالا اين صورت هست وقتى كه جا را عوض كرد و ظاهر رفت عقب و باطن پيدا شد اين يك جانور درنده است يعنى صورتش هم جانور درنده مىشود، حالا تا ببينيم به اين جانورهاى درنده كدام شبيهتر است. آيا پلنگ است اين، به صورت پلنگ در مىآيد. آيا گرگ است اين، به صورت گرگ در مىآيد. آيا بدتر از اينهاست، به صورت آن بدتر در مىآيد و ممكن است كه چون انسان با ساير حيوانات فرق دارد، حيوانات يك حدودى دارد درندگىشان، تا يك حدودى، گرگ هم اينطور است گرگ حمله مىكند يك حيوانى را مىگيرد مىخورد بعد استراحت مىكند، ديگر همچو نيست كه (الا بعضى از گرگها) يك همچو ملكهاى داشته باشد كه هر جانورى را بدرد، محدود است. ساير حيوانات هم در جانب درندگى و سبعيت محدود هستند. انسان محدود نيست يعنى انسان در طرف سعادت و در طرف فضيلت غير محدود است، مىرسد تا آنجائى كه تمام صفاتش الهى است يعنى نظر مىكند، نظر الهى دستش را دراز مىكند دست الهى. (و مارميت اذرميت و لكن الله رمى) دست، دست خداست، تو انداختى (رميت) لكن (ما رميت، ان الله رمى) آنهائى كه با تو بيعت كردند (انما يبايعون الله) انسان در طرف كمال به آنجا مىرسد كه يدالله مىشود، عين الله مىشود، اذن الله ميشود، در طرف كمال اينطورى است غيرمحدود است. در طرف نقص هم، در طرف شقاوت هم غير محدود است. (الله ولى الذين امنوا يخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياءهم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات). الى الظلمات، همه مراتب ظلمت، نه الى ظلمت، همه مراتب ظلمات. در طرف آنجا كه نور مىگويد، براى اينكه نور وحدت دارد و كاملترين نور، نور واحد است، در اين طرف اقسام مختلفه است از ظلمت. اينها از طرف نور به طرف ظلمت مىروند، آنها تمام ظلمتها را پشت سر مىگذارند و طرف نور مىروند. تا اينجايش معلوم
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 153
نيست، تا اينجا نه نورانيت آنها و مقام نورانيت آنها معلوم است نه ظلمت اينها و مقام ظلمات اينها معلوم است. وقتى اين ورق برگشت و آن طرف صفحه پيدا شد آنوقت معلوم مىشود. يك نفر آدم مىبينى كه ده تا ملكه داشته باشد به ده صورت پيدا مىشود. يكى است اما هم جهت، حيوانيت شهوى او اينقدر غلبه دارد كه يك صورت حيوان شهوى مثل خنزير، هم صورت سبعيت او خيلى غلبه دارد (آنطورى كه در حيوانات هست مثل پلنگ مثلاً) و هم صورت شيطنتش زياد است خدعه و فريبش زياد است، اين در آنجا وقتى كه صفحه برگشت شيطان است و در عين حال كه صورت شيطانى دارد صورت سبعيت هم دارد، آخر مرتبه سبعيت، صورت حيوان شهوى هم دارد، آخر مرتبه شهوانيت. اين به اين صورتهاى مختلف در مىآيد. از اين جهت ماها، نه او را درك نكرديم، ما خودمان هيچ كدام خودمان را هم درك نكرديم، ديگران (را) هم درك نكرديم، به اين معنا كه درك نكرديم شما را. آنوقتى كه سرائر معلوم بشود و ورق برگردد، آنوقت، هم خودت خودت را درك مىكنى و هم مردم تو را. و ما هم همين طور هستيم، ما هم خودمان را باز درك نكرديم كه چه هستيم تا ببينيم ملكاتمان چه باشد و به خدا پناه مىبريم از ملكات فاسدهاى كه در ماها هست. و اينكه مىگوئى كه درك نكردى، يعنى به آن معنائى كه خودت مىفهمى (اينكه من گفتم، تو اهل فهمش نيستى) ما يك مقدار از كارهاى شما را درك كرديم، يك مقدار هم از كارهاى پدر شما را درك كرديم.
حدود خيانتها و جنايتهاى انجام شده توسط رژيم غير قابل درك و فهم است.
امروز هفده دى است. من يادم هست (شايد اين آقا هم يادشان باشد، هر كس سنش به سن ماهاست يادش هست) كه هفده دى چه شرارتى كرد اين آدم، چقدر به اين ملت فشار آورد، چه اختناقى ايجاد كرد، چه محترماتى را هتك كرد، چقدر سقط جنين شد در هفده دى و اين اطراف هفده دى، چقدر ماموران اين و دژخيمان اين به مردم تعدى كردند و به زنها تعدى كردند و زنها را از توى خانهها بيرون كشيدند. اين مال پدر شما كه من نمىتوانم شرحش را بدهم، آن كارهائى كه كرده است نمىشود شرحش را داد. اين در آن عالم معلوم مىشود، اين عالم نمىتوانيم ما بفهميم، نمىتوانيم بفهميم چه جانورى بود. و اما شما كارهائى كردهايد، بيائيد حساب بكنيد ببينيد كه ما كه شما را درك نكرديم شما چه كارهائى كردهايد كه ملت نفهميده آن كارها را. البته خيلى كارها زير پرده دارند اينها، اينقدر از پولهائى كه خارج شده است كه صورتهايش را الان فرستاده بودند (قبلاً هم داده بودند) صورت شركتهائى كه با زور شركت درست كردند، صورت پولهائى كه در خارج فرستادند. اينهائى كه شما مىبينيد يك مقدارى است كه واضح است. آن پولهائى كه آنها در سر بردند و مااطلاع نداريم، آن خيانتهائى كه به ما كردند و ما مطلع نيستيم، بعدها اگر مطلع شده باشند اهل تاريخ، در تاريخ ضبط مىشود. بعدها گفته خواهد شد مقدار خيانتى كه ايشان به ملت ما كرده است و جناياتى كه كرده است. آن مقدارى كه كرده است ما نمىدانيم، شما نمىدانيد در باطن اين حبسها چه گذشته است بر مومنين، به جوانهاى ما در اين حبسها و كميتهها چه گذشته. نمىشود، اينها قابل شرح نيست، قابل
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 154
بيان نيست. يكى، دو تايش را مىتوانند بگويند. پاى فلان را اره كردند يا توى روغن گذاشتند داغ كردند يا يكى را گذاشتند روى يك بخارى برقى و سرخش كردند، اينها بعضى از آنهاست كه به ماها رسيده و به شماها رسيده، آنهائى كه به ماها نرسيده اينها را بايد از نصيرىها استفسار كرد، بايد از خود ايشان استفسار كرد. ايشان مىفرمايند كه (ديگر در حبسها چيزى نيست (ايشان اينطور مىفرمايند) اصلاً آن حرفهائى كه گفته مىشود كه در حبسها زجر هست، اينها نيست ديگر، اين چيزهائى كه پيشتر بود كه دستش را يك قدرى اينطور مىكردند نيست ديگر (ايشان اينجور مىگويد) حالا بله، يك قدرى چيزهاى روانى هست و الا خير، ديگر زجر و اينها نيست) اينها را از خودش بايد پرسيد، يعنى يك كسى سريره اين را بتواند حالا بخواند، بخواند ببيند چى ثبت است در مغز اين. آنهائى كه مطلع شده است (اطلاع به او مىدهند) ثبت است الان در مغز او، در روح او ثبت است، ملائكه الله نوشتهاند اينها را. اگر كسى سواد آن عالم را داشته باشد، آنوقت مىخواند كه چه كارهائى اين كرده، چه دستورهائى داده و آنهائى كه عمل كردند، به او اطلاع دادند كه ما چه كرديم. مىداند اينها را، بروز نمىدهد. شما خيانتهائى كه به اين ملت كرديد، شما يك ملتى را (كه در لفظ مىگوئى كه من مىخواهم به دروازه تمدن برسانم، دروازه بزرگ تمدن!) نيروى جوانىاش را هدر داديد، شما بيائيد از اين جوانهاى ما كه در خارج هستند و فرستاديد در خارج براى نمىدانم نيروى اتمى و بساط، بپرسيد از اينها كه چه مىكنند اينجا، خودشان هستند، حالا مىآيند پيش من. شما جوانهاى ما را نمىگذاريد كه يك درجه بالا بروند، دانشگاه ما را نگه داشتهايد در سطح پائين نمىگذاريد دانشگاه استقلال پيدا كند، نمىگذاريد اساتيد توى دانشگاه به كار خودشان ادامه بدهند، فرهنگ ما را شما عقب افتاده قرار داديد، فرهنگ استعمارى، يعنى فرهنگ دستورى، اين فرهنگ ما كه الان ما فاقد هستيم. الان اگر چنانچه ايشان هم بروند و اين حكومت هم از بين برود يك مملكت آشفته به هم ريخته فاسد، اقتصادش از دست رفته، فرهنگش از بين رفته، نظامش فاسد است، يك همچو مملكتى را به ارث مىگذارند اينها. ما وارث يك مملكت آشفته هستيم. سالهاى طولانى لازم است تا به بركت جوانهاى ما، تحصيلكردههاى ما، قشرهاى بيدار مملكت ما و ملت ما كه در انزوا هستند يا در حبسها هستند، يك چندين سال ما لازم داريم تا اين ايران را برسانيم به آن حدى كه قبل از سى و چند سال پيش از اين كه ايشان سلطنت كرده. چقدر وقت لازم است تا اين كشاورزى را به حال اول برگردانند، چقدر وقت لازم است كه اين فرهنگ ما يك فرهنگ بشود، اقتصاد ما يك اقتصاد بشود. (شما را درك نكرديم) بله، خوب ما اينطورى از شما درك كرديم، اگر شما جور ديگر هستيد بفرمائيد. پس چرا مىگوئيد اشتباه كردم، اگر جور ديگر عمل كردى چرا مىگوئى اشتباه كردم، بگوئيد من كارم صحيح بوده است شما اشتباه كرديد، اين چند نفر اشتباه كردند، ملت هم كه با من هست كارهاى من هم كه درست بوده، همهاش صحيح بوده، اين چند نفرى كه از آن طرف مرز آمدند اينجا اينها اشتباه كردند. خوب بود اينها را بگوئى، چرا اينها را نمىگوئيد؟ چرا مىگوئيد كه اگر من بروم چه خواهد شد، چه خواهد شد، چه خواهد شد، اينها مرا ادراك نكردند، چند نفرى هستند كه اگر ادارك كرده بودند با من موافق بودند!! اگر اينها شما را
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 157
تاريخ: 18/10/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار انگليسى روزنامه فاينشنال تايم
سؤال: دنياى غرب شناخت صحيحى از حكومت اسلامى ندارد خيلى خلاصه رئوس خط مشى يك حكومت اسلامى را توضيح دهيد.
جواب: حكومت اسلامى حكومتى است بر پايه قوانين اسلامى. در حكومت اسلامى استقلال كامل حفظ مىشود. ما خواستار جمهورى اسلامى مىباشيم. جمهورى، فرم و شكل حكومت را تشكيل مىدهد و اسلامى يعنى محتواى آن فرم كه قوانين الهى است.
سؤال: فرموده بوديد هر وقت مناسب بدانيد به ايران برمى گرديد، آيا در صورت رفتن شاه و روى كار آمدن شوراى نيابت سلطنت به ايران باز مىگرديد؟
جواب: من هر موقع صلاح بدانم به ايران مراجعت مىكنم. بودن شاه در ايران و رفتن او، آمدن شوراى سلطنت روى كار و نيامدن آن روى كار، هيچ گونه دخالتى در تصميم من ندارد.
سؤال: آيا غير از شاه، همه كسانى كه با او همكارى كردهاند بايستى محاكمه شوند؟ تا چه حد از همكارى، قابل اغماض است و چه كسانى با چه جرائمى بايستى براى محاكمه بايستند؟
جواب: ما شاه و كسانى كه در دوران سلطنت او به ملت خيانت كردهاند را محاكمه مىكنيم و به مجازات اعمالشان مىرسانيم و مجازات آنان بستگى به جرائم آنان دارد ولى دستهاى هستند كه از ناچارى به او گرويدهاند، اينان را كار نداريم.
سؤال: بختيار گفته است كه علما بايستى به مسائل مذهبى بپردازند و امور سياسى را به سياسيون واگذار كنند، نظرتان در اين مورد چيست؟
جواب: بختيار هيچ گونه قانونيتى ندارد، او خائن است زيرا مجلسين كه به او راى اعتماد دادهاند
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 158
قانونى نيستند. مردم ايران حتى يك وكيل را به طور آزاد انتخاب نكردهاند. هر حكومتى با بودن شاه مورد قبول ما نيست.
سؤال: نفوذ آيتالله در ميان مردم ايران بسيار زياد است لكن اين موضوع در ارتش تا اين حد نيست، علت چيست و آيا اين موضوع اساساً درست است؟
جواب: ارتش ايران پنجاه سال است در اثر تبليغات مسموم، قدرت تفكرش را از دست داده است. ما هرگز توقع نداريم كه بلافاصله ارتش به مردم بپيوندد ولى اين كار، دير يا زود صورت وقوع به خود مىگيرد.
سؤال: در آينده نزديك توليد نفت را در چه سطحى ادامه خواهيد داد؟
جواب: دستور دادم تا نفت را براى داخل استخراج نمايند ولى هرگز اجازه نمىدهم نفتمان را خارجيان به يغما ببرند لذا گفتهام كه به خارج صادر نشود و اين كار شده است. توليد نفت در آينده بستگى به نيازهاى كشورمان دارد.
سؤال: چه تغيير فاحشى در تجارت خارجى در نظر داريد بدهيد؟
جواب: با تمام قدرت جلوى چيزهائى را كه به ضرر كشورمان است مىگيريم. ما هرگز به كشورها اجازه نمىدهيم تا ايران را بازار مصرف خود گردانند. ما وابستگى تجارى را از بين خواهيم برد.
سؤال: گفته مىشود كه شما ليست هيات وزرا را تهيه كردهايد، بدون قيد نامى بفرمائيد چه نوع افرادى را انتخاب كردهايد و سوابقشان چيست؟
جواب: من براى انتقال قدرت بعد از رفتن شاه، برنامهاى را پيش بينى كردهام كه به موقع به مرحله اجرا مىگذارم. افرادى را كه تهيه كردهام كسانى هستند كه در طول سى و چند سال سلطنت شاه به مردم خيانت نكردهاند.
سؤال: در مصاحبه با آيتالله شيرازى و شريعتمدارى، آيت الله شيرازى فرمودند كه نظراتشان با شما يكى است، آيت الله شريعتمدارى نيز گفتهاند كه قانون اساسى را مىخواهند و سلطنت
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 159
شاه در قانون اساسى است، پس ايشان طرفدار رژيم سلطنتى هستند، علت اين تناقض چيست؟
جواب: من جمهورى اسلامى را به آراء عمومى مىگذارم.
سؤال: چطور شد كه حكومت عراق شما را اخراج كرد؟
جواب: عراق زير فشار ايران مىخواست از فعاليت سياسى و الهى من جلوگيرى نمايد و من كه برايم مكان مطرح نبود، براى اينكه بتوانم به كشورم خدمت كنم، آنجا را مىبايست ترك مىگفتم.
سؤال: با وجود بعضى قوانين اسلام مثل بهره و... وضع بانكها چه ملى و چه خارجى چه مىشود؟ در جمهورى اسلامى بانك چطور مىتواند كار كند؟
جواب: بهره حرام است، بايد نظام ديگرى درست بشود.
سؤال: وضع كشاورزى در 15 سال اخير من ديدهام كاملاً مختل شده آيا امكان دارد كه اين دو مرتبه عمران بشود؟
جواب: بايد كارشناسهاى ايران و مردم ايران راجع به اين موضوع بسيار كوشش كنند كه اين خرابىها رفع شود و البته مدت طولانى مىخواهد. بازسازى كشاورزى امرى ضرورى است كه به اين زودىها تحقق پيدا نمىكند.
سؤال: امكان دارد؟
جواب: هر چيزى با كوشش امكان دارد.
سؤال: گرفتن قانون اساسى 70 سال پيش براى ملت ايران يك پيروزى شناخته شده با وجود اينكه هيچ وقت (به) دقت عمل نشده است، آيا امكان دارد همان قانون اساسى اصلاح بشود يا يك قانون اساسى جديد بايد تدوين بشود؟
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 160
جواب: قانون اساسى بايد مطالعه بشود، بعضى از چيزهايش كه مخالف با اسلام است بايد كنار گذاشته شود، البته اين بايد براى زندگى فعلى مناسب باشد.اصولاً قانون جديدى را بايد تدوين كنيم.
سؤال: قوانين ديگر هم كه در اين 50 سال اجرا شده ممكن است بعضىهايش خوب باشد و بعضىهايش هم نه؟
جواب: اگر مخالف با اسلام نباشد، تجديد نظر مىشود و بعد تائيد و اگر هم مخالف اسلام باشد، كنار گذاشته شود و اين در صورتى است كه قانون اساسى جديدى ارائه ندهيم ولى اكنون مشغول تهيه قانون اساسى جديدى مىباشيم.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 161
تاريخ: 18/10/57
مصاحبه امام خمينى با تلويزيون سوئيس
سؤال: شاه اعلام كرده كه به زودى از مملكت خارج خواهد شد و شوراى سلطنتى تشكيل خواهد داد، آيا در چنين صورتى به ايران مراجعت خواهيد كرد يا خير؟
جواب: رفتن به ايرن تابع اين است كه احراز كنم كه وجود من در ايران نافعتر است براى نهضت از اينجا، هر وقت احراز كنم خواهم رفت. اما رفتن شاه فقط منظور ما را عملى نمىكند، ما رژيم سلطنتى را غير قانونى مىدانيم و مردم با رفراندم خود، او را ساقط كردند و رژيم بايد از مكان غصبيش دست بردارد تا ملت حكومت اسلامى را انشاءالله تاسيس كند.
سؤال: بر اساس گزارشهائى كه ما دريافت داشتهايم شما با آمريكائىها (با هياتى آمريكائى) تماسهائى گرفتهايد و احياناً ليست كسانى كه ممكن است در آينده حكومت بكنند به آنها دادهايد، آيا اين واقعيت دارد؟
جواب: خير، ما هرگز با آمريكائىها تماسى نگرفتهايم.
سؤال: حكومت بختيار را چگونه مىبينيد كه فرمودهايد غاصب است و غير قانونى؟
جواب: حكومت بختيار متكى به شاه است كه شاه سلطنتش غير قانونى است و مردم او را با رفراندم خويش عزل كردند. از طرفى متكى است بر مجلسين كه مجلسين قانونيت ندارد براى اينكه منبعث از اراده ملت نيست.
سؤال: سياست (نظر) كلى شما راجع به اقليتهاى مذهبى در آينده چيست؟
جواب: اقليتهاى مذهبى در آينده آزاد هستند و در ايران در رفاه زندگى خواهند كرد و ما با آنها با كمال انصاف و مطابق با قانون عمل خواهيم كرد. آنان برادران ايرانى ما هستند، آنان هم از شاه و دار و دستهاش به تنگ آمدهاند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 162
تاريخ: 18/10/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار روزنامه بالتيمورسان
سؤال: دلائل اصلى مخالفت شما با شاه چيست؟ آيا به اين علت است كه شاه در اصلاحات كوتاهى كرده است؟ در اصلاحات زيادهروى كرده است؟ و يا اصلاحات نابجا كرده است؟ و يا اصولاً دلائل ديگرى دارد؟
جواب: اولاً يكى به همين دليل كه در متن سوالات شما قرار گرفته و آن اين است كه شاه رسماً در امور اداره كشور و تنظيم خطوط اصلى سياست ايران در زمينه اصلاحات در شؤون مختلف كشور دخالت كرده است و اين خود جرم است زيرا شاه در سلطنت مشروطه مقام غير مسؤول است و حق دخالت در اين امور را نداشته است و اين مجلسين و دولت بودهاند كه بايد درباره سرنوشت مملكت (اگر منتخب از طرف ملت باشند) تصميم بگيرند، در صورتى كه خود شاه هميشه گفته است كه او تنها فرمانده كشور است و تمامى دولتها در اين سالها اعتراف كردهاند كه به دستور شاه هر عملى را انجام دادهاند، بنابراين دولتها هم مجرم بودهاند و بايد محاكمه شوند و نيز وكلاى مجلسين كه اين خلافها را مىديده و اعتراض نكردهاند، علاوه بر اينكه منتخب ملت نبودهاند و به اين دليل رفتن آنها در مجلس جرم بوده است، اين سكوت آنان جرم ديگرى است كه بايد محاكمه شوند، قطع نظر از اينكه تمامى دستورات و فرمانهاى شاه را هم كه برخلاف قانون اساسى بوده است، تصويب كردهاند و به خيال خودشان صورت قانونى به آنها دادهاند، بنابراين تمامى اركان حكومت برخلاف موازين قانونى بوده است و چون در همه اين خلافها شخص شاه عامل اصلى بوده لذا اعتراض ما در درجه اول مستقيماً متوجه شخص شاه مىشود و بعد نتيجه اين حكومت غير قانونى كه متكى به ملت نبوده و با ديكتاتورى و استبداد سرنيزه بر مردم تحميل شده، اين شده است كه اختناق و خفقان با شدت هر چه تمامتر بر مردم تحميل شده و در طول اين سالها هزاران كشته و زندانى و تبعيدى برجاى گذاشته است كه هنوز هم ادامه دارد. اصلاحات شاه در زمينه كشاورزى نتيجهاش اين شد كه كشاورزى غنى ايران را آنچنان نابود كرد كه بيش از نود درصد مواد غذائى از خارج، در برابر تاراج نفت وارد مىشود. در زمينه صنعت هم صنايع مونتاژ غير متناسب با نيازها را پديد آورد و كشور را آنچنان وابسته به
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 163
خارج ساخت كه رهائى از اينهمه مشكل به قيمت سنگينى تمام خواهد شد و در زمينه تسليحات و مخازن زيرزمينى از قبيل نفت و مس و ساير چيزهاو در مورد شيلات و جنگلها و مراتع و آبها كه ابعاد جنايتش نياز به توضيحات وسيعى دارد و در امور فرهنگى و به فساد كشاندن سطح اخلاق عمومى جامعه و ساير امور بايد گفت كه ايران را تبديل به ويرانستانى كرده است كه امروز همه ما شاهد آنيم.
سؤال: (ژيسكار دستن) رئيس جمهورى فرانسه يك بار پيشنهاد كرد كه دستورات شما براى اعتراض و اعتصاب در ايران، از محدوده اقامتتان در فرانسه دارد خارج مىشود و به شما به تازگى اجازه داده شد كه بيشتر در فرانسه اقامت كنيد، آيا شما هيچ اخطارى از دولت فرانسه دريافت كردهايد كه اعلاميههايتان را بايد تعديل كنيد؟ اگر دريافت كردهايد، آيا شما به طور كلى خيال چنين كارى (تعديل در بيانات خود) را داريد؟
جواب: من همچنان هميشه به خواست خداى تعالى به انجام وظائف خود در جهت خدمت به اسلام و مسلمين ادامه خواهم داد و در هر كجا محدوديتى احساس كنم آنجا را ترك خواهم كرد.
سؤال: به نظر شما چه تغييراتى لازم است در ايران انجام شود؟
جواب: همه چيز بايد در ايران تغيير كند، از قانون اساسى گرفته تا شكل حكومت، از مسائل اقتصادى تا فرهنگى و اجتماعى و نظامى همه چيز بايد تغيير پيدا كند.
سؤال: نيروهاى بسيارى از سياسيون، مذهبيون و مليون هستند كه مخالف شاهاند، آيا فكر مىكنيد ممكن است اين نيروها اختلاف فيمابين خود را حل كنند و يك دولت موثر تشكيل دهند؟ اگر چنين است چرا و چه وقت اين اختلافات اينقدر عميق بوده است؟
جواب: ما هميشه به همه طبقات و قشرها توصيه كردهايم كه اختلافات خود را كنار بگذارند و همه با هم براى نجات ملت و مملكت خدمت كنند و همانطور كه هر روز شاهد وحدت و يكپارچگى ملت در اين مرحله از مبارزاتشان هستيم، اميدواريم اين وحدت روز به روز بيشتر شود و همه سران قوم، در رسانيدن كل جامعه مسلمان ايران به يك نظام عدل اسلامى كوشا باشند.
سؤال: اگر شاه استعفا كند و يا قبول كند كه از تمام قدرت سياسى خود چشم بپوشد، آيا شما مايل خواهيد بود كه در يك دولت جديد شركت كنيد؟ اگر مايل نيستيد به چه دليل؟
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 164
جواب: اكنون تنها به چشم پوشى از قدرت توسط شاه، اختلاف ملت با وى تمام نمىشود زيرا شاه جنايات بسيارى مرتكب شده است و بنابراين بايد محاكمه و مجازات شود و نيز همه كسانى كه در جنايات شاه با وى همكارى كردهاند. و ثانياً امروز ملت ايران خواستار برچيده شدن رژيم سلطنتى هستند و رفراندم روزهاى تاسوعا و عاشورا به طرز بيسابقهاى اين حقيقت را به همه جهانيان ثابت كرد و نيز همگى اعلام كردند كه خواستار استقرار جمهورى اسلامى هستند كه متكى به آراء ملت باشد و با معيارها و قواعد اسلامى تكوين يابد و عمل كند و اينچنين حكومتى جز با دادن بيشترين آزادىهاى سازنده وخلاق امكانپذير نيست.
سؤال: آيا فكر مىكنيد كه دولت كارتر در حال تعويض يا تغيير سياست خويش نسبت به ايران است؟ برداشت شما از سياست امريكا و شوروى نسبت به ايران چيست؟ و اگر مىتوانستيد، آيا سياست ايران را بيشتر در جهت سياست غرب تغيير نمىداديد؟
جواب: بر ملت امريكاست كه كارتر و دولت او را استيضاح كنند و از وى بخواهند كه بيش از اين با حمايت از شاه آدمكش حيثيت ملت امريكا را در نظر مردم ايران متزلزل نسازد. ملت ايران تصميم گرفته است كه خود را از چنگال استعمار و استبداد نجات دهد و مستقل و آزاد باشد و سياستهاى خود را بر اين دو پايه نيز طرح ريزى مىكند و براى او مهم نيست كه چه كسى اين سياستها را مىپسندد و يا نمىپسندد.
سؤال: آيا شما هيچ گونه كمكى و يا قول كمكى از ليبى و يا سازمان آزاديبخش فلسطين دريافت كردهايد؟
جواب: نه، هرگز، به هيچ وجه.
سؤال: از قول شما گزارش شده است كه گفتهايد رهبران خارجىاى كه به حمايت خود از شاه ادامه دهند، در تحت دولتى بدون شاه هيچ نفت از ايران دريافت نخواهند كرد، آيا منظور شما عمدتاً ايالات متحده نبوده است؟ آيا فكر مىكنيد كه اين تهديد در بلند مدت موثر خواهد بود؟ آيا اگر شما اختيار انتخاب داشتيد فكر مىكنيد جريان نفت را بر روى كشورهاى اسرائيل، افريقاى جنوبى، ژاپن، فرانسه، امريكا و غيره مىبستيد؟ يا به روى يك كشور خاص ديگر؟
جواب: ما گفتهايم كه پس از رفراندم سراسرى كشور عليه شاه در روزهاى تاسوعا و عاشورا كه هر گونه مشروعيت و قانونى بودن را حتى از نظر جهانيان براى چندمين بار از حكومت شاه
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 165
سلب كرد، به دليل اينكه ديگر شاه و دولت او نماينده ملت نيستند، (اگر هم قبلاً بودهاند كه هرگز نبودهاند) در اين صورت هر دولتى از وى حمايت كند، عليه ملت ايران اقدام كرده است و ملت ايران حق دارد به چنين دولتى كه حامى دشمن اوست نفت خود را نفروشد، البته گفتهايم كه مادامى كه سران اين دولتها كه از شاه حمايت مىكنند بر سر كارند، به آنها نفت نمىدهيم، خواه آمريكا و يا هر كشور ديگر. و اما نسبت به اسرائيل، مسلم است كه ما به يك دولت غير قانونى و غاصب و متجاوز به حقوق مسلمين و دشمن اسلام هيچ گونه كمكى نخواهيم كرد. حساب آفريقاى جنوبى هم معلوم است، رژيم نژادپرستى كه به هيچ وجه به هيچ يك از ارزشهاى انسانى ارج نمىنهد و اصولاً رژيمى است سفاك و جنايتكار، ولى نسبت به ديگران ما فروشنده هستيم و صادر كننده نيز خواهيم بود، البته متناسب با مصالح و وضع اقتصادى و سياسى كشور.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 166
تاريخ: 18/10/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار تايمز لندن
سؤال: مايلم كه قدرى درباره دوران كودكى شما و شغل شما در آن زمان بدانم و شايد هم مختصرى از دوران طفوليت شما و طريقى كه از آن طريق به اعتقاد كنونى راه يافتيد. كيفيتها و ارزشهائى كه براى شما مهم بوده و هستند چيست؟ و به عنوان يك مسيحى درباره فرهنگ شما زياد نمىدانم از اين رو اولين سؤالم اين است كه اعتقادات شما چيست؟ كجا و چگونه اين اعتقادات را فرا گرفتيد؟ و چگونه آنها را عمل مىكنيد؟ و به عنوان سؤالى تكميلى لطفاً مختصرى از شرح كار خود را بيان كنيد.
جواب: زندگى شخصى من هم مانند همه افراد حادثهاى است جزئى از تمام حوادثى كه در جهان مىگذرد كه نيازى به شرح و توضيح آن نمىبينم ولى اعتقادات من و همه مسلمين همان مسائلى است كه در قران كريم آمده است و يا پيامبر اسلام (ص) و پيشوايان بحق بعد از آن حضرت بيان فرمودهاند كه ريشه و اصل همه آن عقايد كه مهمترين و با ارزشترين اعتقادات ماست، اصل توحيد است. مطابق اين اصل ما معتقديم كه خالق و آفريننده جهان و همه عوالم وجود و انسان، تنها ذات مقدس خداى تعالى است كه از همه حقايق مطلع است و قادر بر همه چيز است و مالك همه چيز. اين اصل به ما مىآموزد كه انسان، تنها در برابر ذات اقدس حق بايد تسليم باشد و از هيچ انسانى نبايد اطاعت كند مگر اينكه اطاعت او اطاعت خدا باشد. براين اساس هيچ انسانى هم حق ندارد انسانهاى ديگر را به تسليم در برابر خود مجبور كند و ما از اين اصل اعتقادى، اصل آزادى بشر را مىآموزيم كه هيچ فردى حق ندارد انسانى و يا جامعه و ملتى را از آزادى محروم كند، براى او قانون وضع كند، رفتار و روابط او را بنا به درك و شناخت خود كه بسيار ناقص است و يا بنا به خواستهها و اميال خود تنظيم نمايد و از اين اصل ما نيز معتقديم كه قانونگزارى براى پيشرفتها در اختيار خداى تعالى است، همچنان كه قوانين هستى و خلقت را نيز خداوند مقرر فرموده است و سعادت و كمال انسان و جوامع، تنها در گرو اطاعت از قوانين الهى است كه توسط انبيا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادى او و تسليم دربرابر ساير انسانهاست. بنابراين انسان بايد عليه اين بندها و زنجيرهاى اسارت و در برابر ديگرانى كه به اسارت دعوت
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 167
مىكنند قيام كند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگى تسليم و بنده خدا باشند و از اين جهت است كه مقررات اجتماعى ما عليه قدرتهاى استبدادى و استعمارى آغاز مىشود و نيز از همين اصل اعتقادى توحيد ما الهام مىگيريم كه همه انسانها در پيشگاه خداوند يكسانند، او خالق همه است و همه مخلوق و بنده او هستند، اصل برابرى انسانها و اينكه تنها امتياز فردى نسبت به فرد ديگر بر معيار و قاعده تقوا و پاكى از انحراف و خطاست. بنابراين با هر چيزى كه برابرى را در جامعه بر هم مىزند و امتيازات پوچ و بىمحتوائى را در جامعه حاكم مىسازد بايد مبارزه كرد. البته اين آغاز مساله است ميان يك ناحيه محدود از يك اصل و اصول اعتقادى كه براى توضيح و اثبات هر يك از بحثهاى اسلامى دانشمندان در طول تاريخ اسلام كتابها و رسالههاى مفصلى نوشتهاند.
سؤال: مىخواهم كه توانائى آن را بيابم تا اين تناقض مشهود بين نقش شما به عنوان يك رهبر مذهبى و نقشى را كه به عنوان محور مخالفين به عهده داريد توجيه كنم. رژيم شاه چگونه منجر به تبعيد شما گرديده؟ و دولتهاى اين رژيم چه كرده كه شما را به مخالفت وا داشته است؟ من شما را به عنوان صخره مىبينم كه مستحكم در ميان حوادث كوبنده ايستادهايد. پايگاهى هستيد در ميان حوادث گذرا و از اين رو من فكر نمىكنم كه صحيح باشد كه شما را به عنوان يك شخصيت انقلابى توصيف كنم. اهميت شخص شما در حوادثى كه مىگذرد چه اندازه است؟ و فكر مىكنيد چه اندازه نفوذ شخصى بر اين حوادث داشته باشيد؟
جواب: اگر شما بتوانيد مفهوم مذهب را در فرهنگ اسلامى ما درك و دريافت كنيد، به روشنى خواهيد ديد كه هيچ گونه تناقضى بين رهبرى مذهبى و سياسى نيست، بلكه همچنان كه مبارزه سياسى بخشى از وظايف و واجبات دينى و مذهبى است، رهبرى و هدايت كردن مبارزات سياسى گوشهاى از وظايف و مسئووليتهاى يك رهبر دينى است. كافى است شما به زندگى پيامبر بزرگ اسلام (ص) و نيز زندگى امام على عليه السلام نگاه كنيد كه هم يك رهبر مذهبى ماست و هم يك رهبر سياسى و اين مساله در فرهنگ شيعه از مسائل بسيار روشن است و هر مسلمان شيعى وظيفه يك رهبر مذهبى و دينى مىداند كه در سرنوشت سياسى و اجتماعى جامعه مستقيماً دخالت كند و هدايت و نقش تعيين كننده خود را انجام دهد. مفهوم مذهب و رهبر مذهبى در فرهنگ اسلامى بسيار تفاوت دارد از مفهوم آن در فرهنگ شما كه مذهب صرفاً يك رابطه شخصى و معنوى است بين انسان و خدا. از اين رو مذهب اسلام از هنگام ظهورش متعرض نظامهاى حاكم در جامعه بوده است و خود داراى سيستم و نظام خاص اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى است كه براى تمامى ابعاد و شؤون زندگى فردى و اجتماعى قوانين خاصى وضع دارد و جز آن را براى سعادت جامعه نمىپذيرد. مذهب اسلام همزمان با
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 168
اينكه به انسان مىگويد كه خدا را عبادت كن و چگونه عبادت كن، به او مىگويد چگونه زندگى كن و روابط خود را با ساير انسانها بايد چگونه تنظيم كنى و حتى جامعه اسلامى با ساير جوامع بايد چگونه روابطى را برقرار نمايد. هيچ حركتى و عملى از فرد و يا جامعه نيست مگر اينكه مذهب اسلام براى آن حكمى مقرر داشته است. بنابراين طبيعى است كه مفهوم رهبر دينى و مذهبى بودن، رهبرى علماء مذهبى است در همه شؤون جامعه، چون اسلام هدايت جامعه را در همه شوون و ابعاد آن به عهده گرفته است. و اما اينكه چرا امروز تمامى علماء مذهبى عليه رژيم شاه و دولتهاى او قيام كردهاند بسيار واضح است. امام على (ع) مىگويد: خداوند از دانشمندان پيمان گرفته است كه بر سيرى ستمگر و گرسنگى مظلوم سكوت نكنند. و اين شاه ستمگر و دارودسته اوست كه با همه فقر طاقت فرساى مردم ما، ميلياردها دلار ثروت كشور را به خود اختصاص داده است. و نيز اگر بدعتها در دين ظاهر شود، بر علماست كه دانش خود را آشكار كنند و نگذارند فريبها و نيرنگها و دروغ بدعتگذاران در دين و در مردم اثر كند و باعث انحراف شود.
اين شاه است كه با انواع دروغها و حيلهها هم دين خدا را تحريف كرده و خواستههاى شيطانى خود و اربابانش را به عنوان قوانين منطبق با اسلام، بر ملت مظلوم ايران تحميل مىكند و همه حقايق و واقعيات را وارونه جلوه مىدهد. بر علماء دينى و مذهبى است كه چهره واقعى او را به ملت معرفى كنند. مثلاً ببينيد شاه كشاورزى ما را نابود كرده و كشور را در مواد غذائى وابسته به خارج نمود و هنوز هم به اصلاحات ارضى خود افتخار مىكند. آيا اين يك تحريف نيست؟ و يا مثلاً نفت ايران را تا آنجا كه مىتواند استخراج مىكند و با پول آن براى اجانب پايگاه نظامى تاسيس مىكند و يا به بهانه صنعتى كردن كشور، صنايع مونتاژ، آن هم اكثراً با سرمايههاى خارجى و بدون هماهنگى با شرايط اقتصادى كشور، ايران را بازار مصرف اجناس تجملى خارج ساخته و از اين طريق ثروت كشور را به هدر مىدهد و بعد ادعاى مدرنيزه كردن كشور را دارد و صدها تحريف و خيانت ديگر كه بر هر مسلمانى و در درجه اول بر علماء دينى و مذهبى واجب است كه قيام كنند و خود و ملت را از اين ستمگرىها نجات دهند.
سؤال: درباره موقعيت كنونى كه بايد اقرار كنم كه ممكن است خيلى سريع پيش از آنكه من بتوانم شاهد آن باشم تغيير كرده باشد، نخستوزير جديد از شما دعوت كرده است به ايران برگرديد، در تحت چه شرايطى شما چنين خواهيد كرد؟
جواب: نخست وزير هر دولتى كه با وجود شاه به سركار بيايد غير قانونى است و از نظر ملت ايران اعتبار ندارد و بازگشت من به ايران متوقف بر اين است كه در انجا بهتر بتوانم به وظائفم در
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 169
زمينه خدمت به اسلام و نهضت اسلامى ملت ايران عمل كنم و دعوت يا عدم دعوت آنان در تصميم من هيچ گونه نقشى ندارد.
سؤال: شما از كاركنان صنعت نفت خواستهايد كه توليد نفت را متوقف كنند، آيا اين خواسته شما با يك پاسخ رضايت بخش مواجه شده؟
جواب: بله، طبق گزارشات حتى يك قطره نفت هم استخراج نمىشود و بعد ما براى تامين مصرف داخلى هياتى اعزام نموديم، به اين مساله رسيدگى كرديم و عدهاى از كاركنان را براى تامين همين مقدار دعوت كردند كه به سركار خود برگردند.
سؤال: آيا نگران اين نيستيد كه مردمى كه با انگيزه سياسى وارد اين نهضت شدهاند در پس آنچه كه شما به خاطرش قيام كردهايد پنهان شده و از موقعيت شما براى مقاصد خود استفاده كنند؟
جواب: امروز هر كس كمى مطالعه در ماهيت نهضت ايران كند خواهد ديد كه نهضتى است صددرصد اسلامى و هر كس بخواهد در اين حركت شركت كند بايد خود را با آن تطبيق دهد كه در غير اين صورت مطرود ملت خواهد بود. البته اشخاصى هم هستند كه عليه شاه مبارزه مىكنند و مسلمان هم نيستند ولى تعداد آنان خيلى كم است.
سؤال: آيا هيچگونه شرايطى وجود خواهد داشت كه شما در تحت آن بتوانيد وجود شاه را و يا جانشينان وى را بر تخت قبول كنيد؟
جواب: با وجود شاه و جانشينانش هيچ راه حلى براى بحران ايران وجود ندارد و شاه جز كنار رفتن چارهاى ندارد.
سؤال: چه نوع حكومتى را مايليد در ايران ببينيد آيا شما خواستار چنين حكومتى هستيد كه اكنون در ايران روى كار آمده و يا مايليد در چنين حكومتى شركت كنيد؟
جواب: ما جمهورى اسلامى را اعلام كردهايم و ملت با راهپيمائىهاى مكرر به آن راى داده است، حكومتى است متكى به آراء ملت و مبتنى بر قواعد و موازين اسلامى.
سؤال: و بالاخره درباره آينده فكر مىكنيد چه اتفاقى خواهد افتاد؟ آيا جنگ داخلى راه حل كم
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 170
ضررتر خواهد بود؟ و آيا واقعاً احتمال صلح وجود دارد؟ وقتى كه زندگى در ايران به حالت عادى برگردد، زندگى يك فرد متوسط را چگونه مجسم مىكنيد؟ اميد شما و آنچه كه مىخواهيد بدان برسيد چيست؟ و آيا به چنين چيزى در خارج از ايران نائل خواهيد آمد؟
جواب: به خواست خداى تعالى ملت ايران راه خود را يافته و به پيش مىرود و ما معتقديم كه پس از پيروزى ملت با اجراء قوانين اسلامى جامعهاى بوجود آيد كه الگو و نمونه باشد براى ملتهاى جهان، براى نجات و سعادت خود. جنگ داخلى صورت نخواهد گرفت. دير يا زود ارتش به ملت خواهد پيوست و اصولاً به غير از تنى چند از ارتشيان بقيه معتقد به راه ملت هستند و من از طرز تفكر خيلى از آنان آگاهى دارم. بارها سياسيون ايران مرا از ارتش بيم داده ولى آنان اشتباه مىكنند براى آنكه جو كاذب بوجود آوردهاند.
سؤال: اگر چپىها از نارضايتىهاى عمومى استفاده كنند و قدرت را تصاحب كنند آيا شما فكر مىكنيد بتوانيد كه چنان اثرى روى آنها بگذاريد كه آنچه را كه شما برايش ارزش قائليد رعايت كنند؟ و آيا با توجه به اينهمه كه شما بايد به انجام برسانيد آرزو نمىكرديد كه مرد جوانترى بوديد؟
جواب: چنين چيزى در ايران امكان ندارد. در يك كشور مسلمان كه مردم آن به نام قرآن و به خاطر خدا خون مىدهند ممكن نيست حكومتى سركار آيد كه از اول پرچم ضد خدا و ضد اسلام را در دست گرفته است. شاه با همه رياكارىها و تظاهر به اسلام بالاخره چهره واقعى او آشكار شد و ملت او را عقب راند. ملت ايران از نظر ايمان و عقيده محتاج نيست تا به مكتبهاى ضد خدائى پناه ببرد. ملت ايران خواستار عدالتند و آزادى و استقلال و معتقدند جز در سايه اسلام و با قوانين اسلام به آن نمىرسند. اگر از چندين بچهاى كه به علت نداشتن تجربه به چپ گرايش پيدا كردهاند بگذريم، چپ به معنى واقعىاش در افراد روشنفكر كه از جامعه ايران شناخت داشته باشند وجود ندارد. در ايران اسلام حاكم است و بس.
سؤال: شما نقش و وظيفه خودتان را در شرايط فعلى چه مىبينيد؟
جواب: ما نقش هدايت داريم، هميشه همين نقش بوده است. مسائلى را كه مىبينيم مفيد است براى ملت ايران طرح مىكنيم چيزهائى را كه مضر است نفى مىكنيم و كوشش مىكنيم براى پيشبرد مقاصد اسلامى.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 171
سؤال: آيا آماده هستيد كه براى جهاد مسلحانه فرمان بدهيد، اگر تمام راهها بسته شود؟
جواب: اگر تمام راهها بسته شود، مورد مطالعه قرار خواهيم داد ولى با شناختى كه من از ارتش دارم به اين مرحله نخواهد رسيد.
سؤال: شما شخصاً به واسطه رژيم شاه رنجهاى بسيار بردهايد، تبعيد شدهايد، زندانى ديدهايد، پسرتان به نحو اسرارآميزى كشته شده است، آيا با تمام اينها شما هيچ خصومت شخصىاى در مورد شاه احساس مىكنيد؟
جواب: ابداً. من به هيچ وجه احساس خصومت شخصى با شاه ندارم. براى مبارزه نه شخص خودم مطرح است و نه پسرم و من هيچ گاه احساس ناراحتى شخصى از او نكردهام من براى خيانتهائى كه شاه در اين 50 سال كرده، جناياتى كه به ملت من وارد كرده مخالفم
سؤال: شما از (ملت من) صحبت مىكنيد و واقعيت اينست كه شما رهبر اين حركت عظيم شدهايد، آيا شما نگران اين نيستيد كه سياسيون ممكن است از اين موقعيت استفاده كنند و سعى كنند كه در پس پرده از شما سوء استفاده كنند و پس از پايان يافتن مساله ظاهر شوند و بهرهبردارى كنند؟
جواب: ما تا بتوانيم كوشش مىكنيم كه مسائل را خودمان حل كنيم و آنچه در اختيار داريم عمل مىكنيم و ملت هم پشتيبان ماست. اميدوارم كه آنانى كه امروز و يا اين روزها مبارز شدهاند، واقعاً معتقد به مبارزه شده باشند و فرصتطلب نباشند. البته در هر مبارزه، آن هم مبارزه ايران كه دامنهاش بسيار وسيع است فرصت طلبان در آينده كارهائى مىكنند كه امروز نمىتوانند انجام دهند ولى ملت ما به اميد خدا بعد از پيروزى دير يا زود همه را سر جايشان مىنشاند، انشاءالله.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 172
تاريخ: 18/10/57
مصاحبه امام خمينى با تلويزيون كانال 2 فرانسه
سؤال: به نظر مىرسد كه پيروزى شما نزديك است، آيا فكر مىكنيد كه شاه به زودى خارج شود و چه موقع خارج شود؟ و اگر ايشان را در حيطه قدرت خودتان داشتيد با ايشان چكار مىكرديد؟
جواب: انشاءالله نزديك باشد. با اينكه خروجش حتمى است ولى نمىدانم چه وقت خارج مىشود. و اگر به دست ما بيفتد ما او را به خاطر جناياتى كه كرده است محاكمه خواهيم كرد.
سؤال: وقتى كه شاه خارج شد، چه كسى حكومت خواهد كرد؟ حضرتعالى؟ و يا اينكه شما در حكومتى شركت خواهيد كرد؟
جواب: نخير، من نخواهم بود. ما شورايى تاسيس مىكنيم كه در زمان آن شورا مجلس تاسيس بشود. بعد، مجلس با اتكال به ملت ترتيب كارها را مىدهد.
سؤال: شما اراده مىفرمائيد كه جمهورى اسلامى برقرار كنيد، آيا كافى است اين جمهورى براى حكومت؟
جواب: جمهورى اسلامى مثل ساير جمهورىهاست لكن محتوايش قانون اسلام است. ما دولت تشكيل مىدهيم و براى همه امور كافى است.
سؤال: در زمينه سياست خارجى، موضع حضرتعالى در برابر كشورهايى مثل ايالات متحده، روسيه و اسرائيل چه خواهد بود؟
جواب: ما با اسرائيل چون غاصب است و در حال جنگ است با مسلمين، روابطى نخواهيم داشت. و اما آمريكا و شوروى، اگر دخالت در امور داخلى ما نكنند و با ما روابط حسنه داشته باشند، با آنها روابط برقرار خواهيم كرد.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 173
سؤال: آيا منظور از روابط حسنه اينست كه شما نفت هم مىفروشيد؟
جواب: نفت هم مىفروشيم و پول مىگيريم، ارز مىگيريم.
سؤال: حضرتعالى، حكومت بختيار را قبول نكرديد، به چه دليل؟
جواب: دولت بختيار غير قانونى است براى اينكه شاه و مجلسين هر دو غير قانونى هستند، اما شاه، براى خاطر رفراندم ملت در تاسوعا و عاشورا، و اما مجلسين براى اينكه به ملت اتكاء ندارد و مجلسى بود كه شاه وكلاى آن را تعيين كرده است.
سؤال: آيا به زودى به ايران مراجعت خواهيد كرد؟
جواب: اين بستگى دارد به اينكه در چه مكانى بيشتر مىتوانم به ملت ايران خدمت كنم. اگر بدانم در بدترين نقطه جهان بهتر مىتوانم به ملت مظلوم ايران خدمت كنم، دقيقهاى درنگ نمىكنم.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 174
تاريخ: 18/10/57
مصاحبه امام خمينى با مجله افريقاى جوان
سؤال: چرا حضرتعالى به ايران باز نمىگرديد؟ آيا فكر مىكنيد كه حضور شاه مانع بازگشت شما به ايران است؟ و آيا فكر مىكنيد رفتن شاه به بازگشت شما قطعيت خواهد داد؟
جواب: من تا احساس نكنم كه براى نهضت، وجودم در ايران، نفعش زيادتر از بودنم در اينجاست، در همين جا باقى مىمانم.
سؤال: شما فرمودهايد كه امريكا بايد در ايران سياستش را تغيير بدهد، آيا مىتوانيد بفرمائيد كه منظورتان از اين تغيير سياست چيست؟ با چه شرايطى؟
جواب: منظور اين است كه دست از دخالتهائى كه تا حالا در ايران كرده است بر دارد، مستشاران خود را كه در ايران دارد بخواهد و ايران را به حال خودش واگذار كند تا سرنوشت خودش را خودش تعيين كند.
سؤال: نظر حضرتعالى درباره افريقاى جنوبى كه نود در صد نفتش را از ايران مىگيرد چه خواهد بود؟
جواب: افريقاى جنوبى تا به اين وضعى كه دارد خاتمه ندهد، ما با او رابطه نمىتوانيم برقرار كنيم و نفت هم به او نخواهيم داد.
سؤال: آيا بيمى از اين نداريد كه شكست حكومت بختيار به يك كودتاى نظامى منتهى شود؟ و نگرويدن ارتش را به صف انقلاب در شرايط فعلى، چگونه توضيح مىدهيد؟
جواب: بختيار، على ايحال حكومتش برخلاف قانون است و ملت ايران نمىتواند حكومت او را قبول كند. منتهى شدن به كودتاى نظامى همين است كه تاكنون بوده است و با حكومتهاى
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 175
نظامى و دولت نظامى رفتار كرده است و ما در راه اسلام و كشور كوشش خودمان را تا آنجا كه بتوانيم خواهيم كرد. در ايران كودتاى نظامى مسالهاى را حل نمىكند زيرا دولت قبل از بختيار، خود يك كودتاى نظامى بود و مشكل ايران حل نشد. شما باور نمىكنيد كه ارتش با ملت است و در آينده نزديكى به شاه پشت خواهد كرد. پيروزى ما حتمى است و جمهورى اسلامى تحققش براى من خيلى روشن است.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 176
تاريخ:18/10/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار مجله اكونوميست
سؤال: در راس دولت ايران، براى شما چه كسى يا چه حزبى قابل قبول خواهد بود؟
جواب: آنچه مهم است بايد رئيس حكومت و همه آنها كه زمام امور را در دست دارند، مورد قبول ملت باشند و عميقاً معتقد به اسلام و متعهد به اجراء آن و من هم مانند يك فرد، راى خود را به افراد مورد اعتماد خواهم داد.
سؤال: آيا شما انتظار انتخابات عمومى پس از سقوط يا خروج شاه را داريد؟
جواب: يكى از مهمترين وظايف اوليه جمعى كه پس از سقوط شاه مسؤوليت امور را به دست مىگيرند، فراهم كردن شرايط انتخابات آزاد است كه به هيچ وجه اعمال قدرت و نفوذ از هيچ طبقه و گروهى در انتخابات نباشد.
سؤال: شما درباره اصلاحات ارضى، دارائىهاى خصوصى شاه، چه احساسى مىكنيد؟ آيا شما سياست توزيع املاك را ادامه مىدهيد؟ آيا شما طرفدار دارايى خصوصى هستيد؟
جواب: اصلاحات ارضى شاه، همچنان كه از اول معلوم بود و بعداً هم عملاً براى همه روشن شد، چيزى جز نابودى كشاورزى نبود كه در نتيجه آن ساليانه قسمت مهمى از پول نفت صرف خريد موادغذايى از خارج و عمدتاً از امريكا شد ولى ما هرگز اين اراضى را به مالكين بر نمىگردانيم زيرا آنها نه در تصاحب زمينها و نه در مورد منافع آنها رعايت ضوابط اسلامى را نكردهاند، ولى اين اراضى را باير هم نمىگذاريم و با تامين بهترين وسائل كشاورزى و ساير هزينههاى آن، كشاورزان را حمايت مىكنيم. اما در مورد دارائى خصوصى، اين مسلم است كه مورد قبول اسلام است و ليكن مجموعه قواعد اسلامى در مسائل اقتصادى، هنگامى كه در كل پيكره اسلام به صورت يك مكتب منسجم ملاحظه شود و همه جانبه پياده شود، بهترين شكل ممكن خواهد بود، هم مشكل فقر را از ميان مىبرد و هم از
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 177
فاسد شدن يك عده به وسيله تصاحب ثروت، جلوگيرى مىكند و در نتيجه كل جامعه را از فساد حفظ مىكند و هم مانع رشد استعدادها و شكوفائى قدرت ابتكار و خلاقيت انسانها نمىشود. و جامعيت و همه جانبه بودن قوانين اسلام آنچنان است كه اگر كسى آن را بشناسد، معترف خواهد شد كه از حد و مرز فكر بشر بيرون است و ممكن نيست زائيده قدرت علمى و تفكر انسان باشد.
سؤال: آيا شما قراردادهايى را كه با كشورهاى خارجى امضاء شده حفظ خواهيد كرد؟ (يا تضمين خواهيد كرد؟) قراردادهاى دفاعى و قراردادهاى مربوط به نيروگاهها، ساختن راه و راه آهن.
جواب: اولاً ما از مضمون و مواد مندرج در اين قراردادها اطلاعى نداريم يعنى رژيم شاه هرگز ملت را از مفاد اين قراردادها مطلع نكرده و از مردم ايران مخفى نگاه داشته است و ليكن حكومت آينده آنها را مجدداً مورد بررسى قرار مىدهد و از آنها آنچه را با منافع و مصالح ملت ما موافق نباشد. لغو مىكند ولى ما در نوسازى كشور از همه امكاناتى كه دولتهاى خارجى مايل باشند در اختيار ما بگذارند، با حفظ آزادى و استقلال كشور، بر اساس احترام متقابل، از آن امكانات استفاده مىكنيم و قراردادهايى منعقد مىنمائيم.
سؤال: آيا شما مىخواهيد ماندن تكنيسينها و مستشاران را در ايران ببينيد؟ مستشارانى از آمريكا (45000 نفر) آلمان غربى (13000 نفر)، بريتانيا(1000 نفر)، فرانسه (7500 نفر) و ژاپن (7000 نفر).
جواب: در مورد هر يك از اين گروه و نقش آنها در ايران و ميزان احتياج كشور به آنها، حكومت آينده مطالعه و بررسى مىكند و تصميم مىگيرد. حكومت آينده هيچ تعهدى جز در برابر ملت و حفظ منافع و مصالح آنها ندارد.
سؤال: شما اخيراً (اوائل دسامبر 78) اظهار داشتيد كه تمام آن قراردادهايى كه عليه منفعت ملى باشد به رسميت شناخته نخواهد شد. منظورتان كدام قراردادهاست و (منفعت ملى) را چطور تعريف مىكنيد؟
جواب: تصور نمىكنم وقتى گفته مىشود (منافع ملت) ابهامى در آن باشد. مثلاً امروز هيچ ايرانى ترديد ندارد در اينكه قرار داد خريد ميلياردها دلار اسلحه و ساختن پايگاه نظامى براى آمريكا از پول نفت ايران و حضور هزاران مستشار نظامى آمريكا در ايران با هزينههاى سرسام آور
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 178
آن به نفع ملت ايران نيست و اينگونه قراردادها كه به دست شاه با دولتهاى خارجى منعقد شده است، كم نيست.
سؤال: آيا شما ترتيبات يا قراردادهاى بازرگانى، تجارتى و داد و ستدى فعلى را با غرب ادامه خواهيد داد؟ سياست تجارتى شما چيست؟
جواب: ما همانطور كه از توليدات داخلى كشور، هر دولتى مشترى آن باشد، مىفروشيم و صادر مىكنيم، همانطور هم هر چه را كه در داخل به آن نياز داشته باشيم از خارج مىخريم ولى در همه اين تجارتها بر مبناى دو طرف مساوى عمل خواهيم كرد و حاضر نيستيم كه دولتى بخواهد مبادلات اقتصادى را اهرمى براى نفوذ سياسى و تحميل اغراض استعمارگرانه خود قرار دهد.
سؤال: چرا شما از روابط شاه با آمريكا و غرب انتقاد مىكنيد؟
جواب: ما با ماموريت شاه از طرف قدرتهاى استعمارگر، براى تامين منافع آنها و نابودى كشور به قيمت حفظ تاج و تخت لرزان و حكومت غير متكى به ملت مخالف هستيم. ما با روابط شاه با خارج كه به قيمت از بين رفتن استقلال كشور و آزادى ملت ما شده است، مخالفيم.
سؤال: نقش ارتش را در جمهورى اسلامى چگونه مىبينيد؟
جواب: هيچ كشورى بىنياز از نيروى نظامى و ارتش نيست. ارتش بايد پاسدار استقلال و امنيت كشور باشد، نه حافظ يك ديكتاتورى مستبد و مطرود تمامى ملت و مأمور قتل عام فرزندان كشور.
سؤال: نظر شما درباره رهبرى ارتش در حال حاضر چيست؟
جواب: امروز ارتش از خود استقلالى ندارد. رهبرى ارتش ايران امروز به دست چند صاحب منصب و مأمور شاه و زير نظر مستشاران خارجى است.
سؤال: نظر شما درباره دكتر شاهپور بختيار چيست؟
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 179
جواب: دولت او مانند دولتهاى گذشته شاه، غير قانونى است و از طرف ملت محكوم است.
سؤال: آيا شما قصد داريد كه حزب توده را پيش يا پس از برقرارى يك جمهورى اسلامى، قانونى سازيد؟
جواب: امروز هيچ دستهاى در ايران به اندازه حزب توده منفور نيست. سوابق بسيارى بدى در ايران دارد.
سؤال: چگونه شما قصد داريد تشكيل اين جمهورى را با رفراندم به انجام رسانيد؟
جواب: اصل لزوم تشكيل جمهورى اسلامى را ملت ايران در رفراندم تاسوعا و عاشورا در سراسر كشور اعلام كردهاند و پس از سقوط شاه، نمايندگان ملت در مجلس، مراحل قانونى آن را انجام خواهند داد و قانون اساسى اين جمهورى را تدوين و تكميل خواهند كرد.
سؤال: آيا شما قصد داريد كه آزادى سخن، آزادى اجتماعات و آزادى مطبوعات وآزادى عبادات را تضمين كنيد؟
جواب: ما به خواست خداى تعالى در اولين زمان ممكن و لازم برنامههاى خود را اعلام خواهيم نمود، ولى اين بدان معنى نيست كه من زمام امور كشور را به دست بگيرم و هر روز نظير دوران ديكتاتورى شاه، اصلى بسازم و عليرغم خواست ملت به آنها تحميل كنم. به عهده دولت و نمايندگان ملت است كه در اين امور تصميم بگيرند ولى من هميشه به وظيفه ارشاد و هدايتم عمل خواهم كرد.
سؤال: آيا شما آمادگى داريد كه يك كمونيست يا وزيرى با گرايشات كمونيستى را در يكى از مقامات دفاع ملى، امور داخلى يا روابط خارجى ببينيد؟
جواب : اگر ملت به جمهورى اسلامى راى دادهاند ديگر وزير غير مسلمان را نخواهند پذيرفت.
سؤال: آيا شما قصد تحريم نفت براى آمريكا و متحدانش را داريد؟ و اگر چنين است كجاها را شما براى صدور نفت ايران در نظر خواهيد گرفت؟
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 180
جواب: ما تا رفتن شاه از صدور نفت به خارج جلوگيرى مىنمائيم بعد از رفتن شاه به هر كشورى كه مايل باشيم نفت را مىفروشيم و در مقابل پول مىگيريم، نه اسلحه.
سؤال: نقش روحانيت و رهبران مذهبى را در دولت آينده چگونه مىبينيد؟
جواب: روحانيون در حكومت آينده نقش ارشاد و هدايت دولت را دارا مىباشند.
سؤال: آيا كسانى از اطرافيان شما هستند كه همدردى و علاقه به كمونيسم و سوسياليسم ماركسيستى داشته باشند؟
جواب: خير، ابداً، هرگز.
سؤال: نظر شما درباره رفتار اتحاد جماهير شوروى و اقليتها مسلمان در آسياى مركزى چيست؟
جواب: اتحاد جماهير شوروى هم يكى از كشورهايى است كه منابع كشور ما را به تاراج مىبرد. او گاز ايران را مىبرد، او هميشه طرفدار شاه بوده است. ما به تمام اقليتهاى مذهبى در هر كجا كه باشند احترام مىگذاريم.
سؤال: سياست شما نسبت به روسيه چيست احساسات شما درباره ماركسيسم روسى چيست؟
جواب: سياست ما نسبت به روسيه مثل سياست ما نسبت به آمريكا و ساير كشورهاست. ما براساس احترام متقابل، به تمام كشورها احترام مىگذاريم.
سؤال: احساسات شما درباره برقرارى دولت انقلابى در افغانستان چيست؟ همچنين ارتباطش با ايران؟
جواب:افغانستان كشوريست كه در همسايگى ما واقع است و مسلمان است. ما با ملت افغانستان روابط دوستانه داريم، آنان برادران ما هستند.
سؤال: آيا شما اسلام و ماركسيسم منكر خدا را، سازگار مىبينيد؟
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 181
جواب: خير، به هيچ وجه.
سؤال: آيا شما مشتاق پستى براى خودتان در دولت آينده هستيد؟
جواب: خير.
previos page menu page next page