-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 167
تاريخ: 28/4/58
بيانات امام خمينى در جمع برادران و خواهران نابيناى كارمند
انقلاب ما انقلاب اسلامى است،چون متكى بر اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
البته دانيد كهبعد از هر انقلابى يك مشكلات زيادى براى كشور و براى دولتها پيش مىآيد، اين اجتناب ناپذير است. هيچ نمى شود تصوركرد كه انقلابى حاصل ميشود، يك رژيم دو هزار و پانصد ساله با همه قدرتى كه داشت شكسته بشود، از بين برود و آرام باشد و مملكت همه چيز به جاى خودش باشد و همه چيزها زود اصلاح بشود، همه حوائج برآورده بشود. اينها يك امورى است كه هيچ امكان ندارد براى يك انقلابى. بعضى از انقلابهائى كه در حدود شصت سال پيش از اين شده است، الان هم با مشكلات روبرو هستند و من گمانم اين است كه انقلاب ما بهترين انقلابى بوده است كه با ضايعاتى كم، نتايج زيادى از آن تاكنون برداشتيم و اميدواريم كه بعد از اين هم برداشته بشود و نكتهاش هم اين بوده است كه انقلابهاى ديگر، انقلابهاى يك رژيمى بر يك رژيمى و يك رژيم مشابه رژيم بوده و انقلاب ما انقلاب اسلامى است چون متكى بر اسلام است.
رفع مشكلات متضمن استقرار حكومت است
از اين جهت است كه بعد از انقلاب آشفتگىها كم هست و نيست لكن رويهمرفته بايد يك قدرى با مشكلات ساخت. شمائى كه پنجاه وچند سال از وقت كه توجه به دنيا كرديد، از وقتى كه اندازه رشد رسيديد ديديد كه هميشه در مشكلات بوديد و هميشه تحت فشار و اختناق و همه نابسامانىها بوده، حالا پنج ماه است تقريبا از عمر اين رژيم ثانى ورژيم تازه اسلامى، جمهورى اسلامى مىگذرد و ما الان آن اصول مسائل را باز درست نكرديم. خوب، اصول مسائل قانون اساسى است كه بايد تصويب بشود، مجلس شوراست كه بايد انتخاب بشود، رئيس جمهور است كه بايد تعيين بشود تا اين حكومت انتقالى يك حكومت استقرارى دنبالش باشد. اين مشكلات، من هم مىدانم هست، هم براى شما و هم براى همه قشرهاى ملت، همچو نيست كه شماخيال كنيد كه براى شما چيز هستيد - يك مشكلاتى باشد،براى ديگران نباشد، مشكلات براى همه است و من اميدوارم كه اگر آنطورى كه ماخواهيم حكومت اسلامى برقرار بشود، هيچ امتيازى نباشد بين قشرها، همه تحت لواى اسلام با هم انشاءالله رشد خودشان را بكنند و به همه رسيدگى بشود.
صحيفه نور ج 8 صفحه 168
شما دعا كنيد كه اين آشفتگىها و اين توطئههائى كه الان در دست است و در همه جا تقريبا توطئه است. چه از رژيم سابق و چه از منحرفين، گروههاى منحرف الان هست و توطئه مىكنند، دعا كنيد كه انشاءالله اينها رفع بشود، يك حكومت مستقرى پيدا بشود، بعد آسان است اينها. اميدواريم كه به زودى اينطور چيزها رفع شود اين رژيم اسلامى مثل رژيم طاغوتى نيست كه همش را صرف كرد براى به هم زدن اوضاع كشور ما و همه چيز را به نفع خودشان تمام كردند، انشاءالله اميدواريم كه يك حكومت عدل اسلامى باشد و به همه رسيدگى بكند و همه قشرها به نتايجش برسند و هم دنيا و هم آخرت انشاءالله معمور بشود. خداوند همه شما را حفظ كند. موفق باشيد.
والسلام عليكم ورحمة اللهوبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 169
تاريخ: 28/4/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان گروههاى مختلف مردم
تحت فشار قرار داشتن مدرسه فيضيه در طول سلطنت شاهنشاهى
بسم الله الرحمن الرحيم
مدرسه فيضيه نشيب و فرازهائى به خود ديده است، مدرسه فيضيه شاهد قضايائى بوده است كه اگر زبان داشت و بيان مىكرد ماها متاثرشديم. من شاهد قضايائى كه در مدرسه فيضيه واقع شد در زمان آن پدر و اين پسر بودم. در زمان پدر آنقدر شدت كردند، آنقدر فشار آوردند بر اين مدرسه فيضيه و همه مدرسهها و همه مساجد و همه ملت و تمام روحانيت كه روى تاريخ سياه شد. طلاب مدرسه فيضيه قبل از آفتاب بايد از حجرههاى خودشان به باغات شهر پناه ببرند كه وقتى در مدرسه بودند مأمورين مىآمدند و آنها را مىبردند و خلع لباسكردند. يا به نظام وظيفه يا به نظام اجبارى مىبردند، و آخر شب بر مىگشتند به مدرسه. علماى اسلام در زمان آن پدر آنچنان تحت فشار بودند، علماى درجه اول را از خراسان به حبس كشيدند دستجمعى و از آذربايجان تبعيد بردند علماى طبقه اول را و از اصفهان كه مجتمع شدند در اين قم و از اطراف علماى بلاد آمدند، آنها را هم با فشار در هم شكستند. مدارس ما را خواستند از آثار اسلام خالى كنند. در زمان پسر هم كه شما شاهد بوديد كه حملهها شد بر مدرسه فيضيه. مدرسه فيضيه شاهد سوختن كتابهاى دينى بلكه كتاب آسمانى ما بود، شاهد آتش زدن عمامههاى اهل و شاهد پرت كردن بعضى از طلاب ما از پشت بام به زمين بود.
اگر خلافى از ما صادر شود دشمنان آن را به اسلام نسبت مىدهند
والحمدلله حالا هم شاهد است كه شما علماى بلاد از كاشان، از رفسنجان مجتمع شديد و آزادانه مسائل خودتان را مىگوئيد. و من اميدوارم كه تا آخر، اين آزادى و اين استقلال محفوظ بماند. شما آقايان بايد حافظ حيثيت اسلام باشيد. امروز آنچه كه به شما احتياج است، آنچه شما تكليف داريد و همه روحانيت در سراسر كشور، كشورهاى اسلامى وظيفه دارند اين است كه حدود اسلام را امروز اگر چنانچه از يكى از ماها بر خلاف مقررات اسلامى،بر خلاف احكام اسلام يك مطلبى از او صادر بشود اسلام رو به شكست مىرود امروز مملكت، مملكت اسلامى است و محتوا بايد محتواى اسلام باشد. وقت حساسى است، روحانيت زمان حساسى را مىگذراند. مبادا اين كميتهها به اسم روحانيت كارهاى خلاف بكنند و مبادا پاسداران به اسم پاسدارى از اسلام كار خلاف بكنند و مبادا كه دادگاهها
صحيفه نور ج 8 صفحه 170
كه اسلامى هستند بر خلاف موازين اسلام باشند اسلام امروز احتياج دارد به همه قشرها براى محافظت اولياى اصفهان نظر دوختند به شما روحانيون و ساير اقشار ملت كه حفظ كنيد حدود اسلام را از آزادىها سوء استفاده نشود آزادى در حدود اسلام است، در حدود قانون است، تخلف از قانون نشود به خيال اينكه آزادى است. از همه بالاتر مسؤوليت روحانيت است. دشمنها چشمها را دوختهاند كه از روحانيت چيزى ببينند و آن را بزرگ كنند و به اسلام نسبت بدهند. اگر امروز از شما،از علما خداى نخواسته از علماى اسلام، از فضلاى بنام، يك امر خلاف صادر بشود، دشمنهاى شما آن را هزار امر مىكنند و با هياهو و جنجال بهاسلام نسبت ميدهند مىگويند جمهورى اسلام هم مثل ساير رژيمهاست است. اين مسئوليت بزرگى است. خداوند انشاءالله همه شما را و همه ما را توفيق بدهد كه خدمتگزار به اسلام باشيم و آبروى اسلام باشيم.
والسلام عليكم و رحمةالله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 171
تاريخ: 28/4/58
بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم
نهضت ما قرآنى و اسلامى و تا آخر باقى است
بسم الله الرحمن الرحيم
ما در اين دعوت به راهپيمائى نه اينكه احتمال مىداديم ملت ما از انقلاب منصرف شده باشد، ما براى اينكه بدخواهان بفهمند نهضت ما به قوت خود باقى است و ملت ما همانطور كه در اول انقلاب با شور و شعف به نهضت رو آوردند الان هم باقى هستند و تا آخر باقى خواهند ماند دعوت به راهپيمائى كرديم و ملت اثبات كرد كه نهضت به قوت خودباقى است. مااحتمال اينكه ملت پشت به اسلام بكند نمىدهيم، بدخواهان گمان نكنند ملت مسلم به اسلام پشت خواهد كرد. نهضت، نهضت سياسى نيست كه احتمال برود مردم توجه ندارند. نهضت، نهضت قرآنى است. نهضت، نهضت اسلامى است و اين نهضت اسلامى تا آخر باقى است. دعوت ما براى اين نبود كه احتمال سستى در نهضت مىداديم. ما هر روز شاهد تظاهرات مردم هستيم، ما خواستيم بدخواهان را بفهمانيم كه به جاى خود بنشينند و گمان نكنند بااين صحبتها و توطئههاتوانندملت را از راه خود باز دارند.
نهضت،براى حكومت اسلام و قوانين قرآن بود
من از ملت تشكر مىكنم و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى طلب مىكنم و آنان را دعوت به ادامه نهضت و دعوت به آرامش و دعوت به وحدت كلمه مىكنم. نهضت ما پيروز شد و پيروز است تا آخر. نهضت ما همانطور كه قدرتهاى بزرگ را شكست، اين ريشههاى ضعيف را مدفون مىكند. ما آن روز كه بفهميم دشمنان توطئهگر دست از لجاجت بر نمى دارند، با يك روز فاتحه آنها را مىخوانيم. با قاطعيت به اينجا رسيديم و با قاطعيت جلو مىرويم و با قاطعيت مقاصد اسلامى را پياده خواهيم كرد. ما نهضت براى آن كرديم كه اسلام و قوانين اسلام و قرآن و قوانين قرآن در كشور ما حكومت كند و هيچ قانونى در مقابل قانون اسلام و قرآن عرض وجود نكند و نخواهد كرد. نهضت اسلامى است و نهضت اسلامى محتوايش بايد اسلامى باشد و احكام اسلام در سرتاسر كشور بايد جارى شود و تمام قشرها اسلامى مىشوند. ملت ما براى اسلام خون خود را داد و براى اسلام ادامه مىدهد نهضت خود را.
صحيفه نور ج 8 صفحه 172
كسانى را انتخاب كنيد كه اسلام شناس باشند
قانون اساسى ما بايد اسلامى باشد و اگر حرفى از اول اسلامى نباشد، نه من رأى خواهم به او داد و نه ملت. ملت ما كه همهاسلامى هستند و همه توجه به اسلام دارند و مىخواهند قانون اساسى ما اسلامى باشد، كسانى را انتخاب مىكنند كه به اسلام عقيده دارند و اسلام را دين مترقى مىدانند، كسانى را انتخاب مىكنند كه امين باشند، كسانى را انتخاب مىكنند كه اسلام شناس باشند. كسانى كه توجه به اسلام ندارند، كسانى كه نمىخواهند قوانين اسلام در ايران پياده شود ولو هر چه دانشمند باشند و نويسنده، ملت ما آنها را انتخاب نخواهند كرد. آنها كه گمان مىكنند با طرح شيطانى خود مىتوانند راهى پيدا بكنند براى انحراف قانون اساسى از مجراى اسلام، اشتباه ميكنند. مسلمين همه در زير پرچم اسلام و زير پرچم توحيد و در سايه قرآن ادامه حيات مىدهند. آنها كه گمان كردند نهضت تا اينجا كه آمد ديگر سست شده است و مردم توجه به اسلام ندارند، ديدند كه مطلب اينطور نيست، راهپيمائى اخير را ديدند و هر روزى كه بخواهيم راهپيمائى كنيم، همه حاضريم. قشرهاى اينطور نيست، اكثريت ما را نخواهند منحرف كرد. من از همه طبقات، از همه جبههها، از همه حزبها تقاضا مىكنم كه در كانديدهاى خود توافق كنند. اسلام براى همه بهتر است از ساير مسلكها،اسلام است كه شما را از زير بار ظلم بيرون برد. اسلام است كه شماها را از حبس بيرون آورد. اسلام است كه شماها را از خارج به داخل آورد. اسلام است كه شماها را آزاد كرد و قلمهاى شما را آزاد كرد. از اين آزادى سوء استفاده نكنيد، قدر اسلام را بدانيد، همه با هم مجتمع شويد، كانديدها را با هم تعيين كنيد. اگر كانديدهاى غير اسلامى باشد، شكست مفتضحانه خواهيد خورد.
اعتصام كنيد
به حبل الله من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه قشرهاى ملت را مىخواهم و از همه تقاضا دارم كه با هم اين راه را طى كنند. اگر استقلال كشور را مىخواهيد،اگر قطع ايادى دشمنان را مىخواهيد اگر مىخواهيد آزاد باشيد، اگر مىخواهيد كه كشور مال خودتان باشد،بيائيد همه زير پرچم اسلام واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا امر خدا را اطاعت كنيد از آنچه نهى فرموده است، كه با هم اعتصام كنيد به حبل الله. حبل الله، اسلام است. صراط مستقيم اسلام است. ريسمان بين حق و خلق، اسلام است. واعتصموا بالاسلام متفرق نشويد، گروه گروه نشويد. مملكت شما مستقل شود، تا آزاد باشيد. قدر اسلام را بدانيد كه شماها رااز زاويهها بيرون آورد. من از گروههائى كه از اطراف آمدهاند و از رفسنجان و ساير جاها آمدهاند تشكر مىكنم و از علماء رفسنجان هم كه زحمت كشيدهاند و تشريف آوردهاند تشكر مىكنم و از همه ملت تشكر ميكنم كه با شور و شعف نهضت را دارند ادامه مىدهند و ادامه خواهند داد.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 175
تاريخ: 28/4/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان و كارمندان بخش توليد و مالى راديو و تلويزيون
انسان از راه چشم و گوش و زبان مىتواند كسب فضيلت يا فساد كند
بسم الله الرحمن الرحيم
انسان اينطور خلق شده است كه به حسب تمام امورى كه در خارج هست، هر چه هست در خارج، خداوند يك روزنهاى در انسان قرار داده كه اتصال به او پيدا مىكند، چشم، ديدنىها را، گوش، شنيدنىها را و همين طور عقل، مافوق طبيعت را. انسان يك موجودى است كه رابطه با تمام موجودات خارجى به واسطه قدرتى كه خدا به او داده است و روزنههائى كه برايش قرار داده كه با خارج اتصال پيدا بكند اين موجود مى تواند اتصال پيدا بكند و از همين روزنهها مىتواند كسب فضيلت كند و احيانا از همين روزنهها فسادها در باطن انسان موجود بشود، از راه چشم، از راه گوش، از راه زبان اين عثورى كه هست،مىشود كه يك انسان از اين راهها فضايل را و چيزهائى كه مصالح يك جامعه است و براى خودش هست ادراك كند و پس بدهد و مىشود كه يك انسان هم به واسطه انحرافاتى كه دارد عكس اين باشد.
راديو و تلويزيون مىتواند يك كشور را اصلاح كند يا به فساد بكشد
اين رسانههائى كه ما الان داريم، چه مطبوعات و مجلات و روزنامهها و چه سينماها و تئاترها و امثال ذلك و چه راديو و تلويزيون، اينها آنچه از همه آن دستگاهها بيشتر رابطه با انسان دارد، تلويزيون است، از دو جهت، يك جهت اينكه مطبوعات هر چه هم تيراژش زياد باشد اولا در سطح يك مملكتى نيست و ثانياً همه افراد نمى توانند از اين استفاده كنند براى اينكه الان تقريبا نيمى از جمعيت ما سواد خواندن ندارند تا از مطبوعات و نوشتهها استفاده كنند. سينماها در يك محيط محدود مىتوانند كار خودشان را انجام بدهند، راديو هم در همه جا هست، در همه چيز هست لكن فقط از راه سمع است. آنچه كه در همه كشور يعنى آن دهاتى كهدر خانه است توى مرز و هيچ هم سواد ندارد، لكن چشم و گوش دارد،اين از راديو تلويزيون استفاده مىكند، هم استفاده سمعى مىكند، هم استفاده بصرى، يعنى راديو فقط استفاده سمعى دارد، راديو تلويزيون استفاده سمعى و بصرى دارد، هم آن آدم نقشهها را مىبيند و هم طرحها رابيند و هم مىشنود. بنابراين راديو تلويزيون از تمام رسانههائى كه هست حساستر است، راديو تلويزيون مىتواند يك مملكت را اصلاح كند و مى تواند به فساد بكشد، اين را نه
صحيفه نور ج 8 صفحه 176
روزنامه مىتواند، نه سينما مىتواند، نه تئاتر مىتواند، نه تبليغات لفظى كه درمنابر است تواند، براى اينكه اينها همه شعاعشان محدود است. راديو شعاعش مثل تلويزيون است لكن فقط سمعى است. تلويزيون، هم سمعى است و هم بصرى. تبليغات تلويزيون مىتواند از راه سمع مردم را يا تربيت كند يا منهدم كند.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 173
تاريخ: 28/4/58
بيانات امام خمينى در جمع دانش پژوهان قزوين
بسم الله الرحمن الرحيم
من از اين روحيهاى كه در جوانهاى ما در همه نقطه نقاط كشور حاصل شده است، خيلى متشكرم و خيلى اميدوار. ما اميدمان به شما جوانهاست، آن جوانهائى كه براى اسلام خدمت كرديد و رنج برديد و در مقابل طاغوت ايستادگى كرديد و يك روح انسانى اسلامى در همه زنده شده است و اين موجب اين است كه ما آن مقاصدى كه داريم و حالا در آستانه آن مقاصد هستيم، انشاءالله بتوانيم اجرابكنيم لكن دو جهت بايد، يعنى دو شرط دارد: يك شرط اينكه اين روح نهضتى و انقلابى را حفظش كنيد ولو به اينكه هر چند وقت يك دفعه در شهر خودتان اينها راهپيمائى كنيد كه اين انقلاب، روح انقلابى محفوظ باشد. و يكى كه از اين بالاتر است روح ايمانى است. انقلاب تنها ما را به مقصد نرساند، ايمان ما را به مقصد رساند، خدا ما را به مقصد رساند. همه اين حرف، همه اين كارها با دست غيبى واقع شد والا يك ملتى كه چيزى در دستش نبود، اسلحه صحيحى نداشت، چهار تا تفنگى كه حالا مىبينيد اينها غنايم جنگى است شما نداشتيد همچو چيزى، معذلك خداوند طورى كرد كه اسلحههاى آنها را نگذاشت استعمال بشود يعنى نه اينكه آنها اسلحه نداشتند، آنها تانك داشتند، توپ داشتند،طياره داشتند، فانتوم داشتند، عده داشتند لكن خداوند شما را به رعب نصرت كرد، در دلشان يك ترسى انداخت، همان ترس اسباب شكستشان شد. ايمان شما و ايمان ملت ما، زن و مردش،بچه و بزرگش، يك مسألهاى بود كه نمى توانيم ما به حساب افراد، اشخاص، شخصيتها بگذاريم، يك مطلبى كه در عرض يك مدت كمى طورى شد كه بچهها زبان باز كردند و شعار مىدادند، در دبستانها بچههاى كوچك اعتصاب مىكردند شعار مى دادند، در دبيرستانها همين طور در دانشگاهها همين طور، بازار همينطور، كارخانهها همين طور، خود ادارات همين طور،اسباب اين شد كه، آنهاهى فوج فوج برگشتند به طرف ملت قوههاى آنها، خداوند همچو كرد كه اين قوهها برگشت به طرف ملت، ملت قدرت پيدا كرد، قدرت ايمان و قدرت عمل پيدا كرد و يك همچو قدرت بزرگى را در هم شكست، اين غير از يك دست غيبى هيچ چيز ديگرى نبود، همه را پاى خدا حساب كنيد و ايمان خودتان را تقويت كنيد. با اين ايمان و با اين انقلاب و روح انقلابى شما انشاءالله پيروز شويد، پيروزى را به آخر مىرسانيد و انشاءالله از كشورخودتان به كشورهاى خارجى،به كشورهاى اسلامى سرايت مىكند و اميدوارم كه انشاءالله همه شما موفق باشيد. و همين روح متحول انقلابى است كه شما را با
صحيفه نور ج 8 صفحه 174
بودن همه وسايل پياده راه مىاندازد. اين خداست كه شما را پياده راه انداخته است. خودتان ملتفت نيستيد اين چيزها را يك روحى خدا به آدم مىدهد كه يك وقت يك همچو كارهائى انجام بدهد . از آمريكا آمده بودند براى جهادسازندگى، يك دسته از جوانها شايد عددشان يك قدرى كمتر از شما بود، در چندوقت پيش از اين از آمريكا آمده بودند براى جهاد سازندگى. خوب اين يك مسألهاى است كه سابقا هيچ مطرح نبود اين مسائل، اين مسائل نبود اصلاً شما پاشيد پياده راه بيفتيد براى اينكه مثلاً در اينجا باشيد. اين يك مطلبى است كه خدا درست كرده است و چيزى كه به دست خدا واقع بشود، شكست ندارد. انشاءالله براى شما ديگر شكست نيست و شما مقابل كفر و زندقه و ستم و چپاولگرى ايستادگى كرديد و تا اينجا هم پيروز شديد و از اين به بعد هم پيروز مىشويد و خداوند شما را همانطورى كه اين راه طولانى را طى كرديد و آمديد، در راههائى كه در پيش داريد مثل برق شما را بگذراند. انشاءالله موفق و مويد باشيد، سلامت باشيد.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 177
تاريخ: 30/4/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشكده بابل
انبيا مستضعفين را بيدار مىكردند كه بر ضد مستكبرين قيام كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
در اين آيه شريفه كه تلاوت كرديد، نكات زيادى هست منجمله اينكه: (البته من همه نكات را نمى توانم عرض كنم) مىفرمايد كه من الله على المومنين كه از خودشان يك كسى را فرستادم. اين در مقابل آن حرفى است كه عدهاى براى منحرف كردن مردم از اديان مىگويند كه اديان را قدرتمندها مثل فرعون وامثال اينها درست كردند تا اينكه مردم را خواب كنند و آنها بچاپند. در تمام ادوار مؤمنين عبارت از اين طبقه مقابل مستكبرين بودند كه آنها داراى قدرتهاى فوق العاده. زمان حضرت موسى مومنين عبارت از يك دستهاى بودند در مقابل فرعون و قدرتهاى فرعونى. و در آيه مىفرمايد كه از خودشان، از خود مومنين يعنى از اين طبقه پائين به اصطلاح، خداوند منت بر آنها گذاشته كه از اين، همين طبقه مومنها در همه عصرها عبارت از همين طبقه پائين تر بودند مقابل مستكبرين كه طبقات بالا بودند. و اين يك واقعهاى است كه قرآن مىفرمايد، واقعه تاريخى است كه قرآن مىفرمايد و در مقابل چشم و گوش همه مردم كه در آن عصر بودند و ديدند كه چه بوده قصه. اگر چنانچه پيغمبر دستاورد آن مستكبرين بود و از آن طايفه بود، در مقابلش مردم مىايستادند كه نه، قرآن در اينجا خلاف واقع گفته است از همين طبقه به حسب تاريخ هم همين طور بوده است كه حضرت موسى يك شبانى بوده است سالها براى حضرت شعيب شبانى مىكرده است و همين شبان را چون لياقت داشته است خداوند مبعوثش كرده است و در اسلام هم پيغمبر اسلام از قريش بوده لكن قريش آن ثروتمندهايشان و آن مستكبرين شان يك دسته بودند و اين طايفه پائين تر را كه خود حضرت مىفرمايند من هم شبانى كردهام. يك موجودى بوده است كه از طايفه فقير بوده است كه اينها خود حضرت و عموهايش، اينها فقير بودهاند و لهذا در يك وقتى حضرت فرمود كه ابوطالب نمىتواند بچههايش را حفظ كند،ما برادريم هر كدام قسمت كنيم. اين براى اين بوده است كه مال نداشتند و اين طايفه پائين را هميشه اينطور بوده كه پيغمبرها اين مردم مستضعف را، اين طايفهاى را كه مستكبرين آنها را ضعيف مىشمردند و مى ديدند كه شما چيزى نيستيد در مقابل ماها،ازهمينها، خداوند يكى را انتخاب مىفرمود روى لياقت ذاتىاى كه داشت و او را در مقابل مستكبرين قرار مىداد، درست عكس آنكه تبليغات سوئى كه مىشود و مىخواهند مردم را از اديان منحرف كنند درست عكس آن. اينها
صحيفه نور ج 8 صفحه 178
مى گويند كه پيغمبرها را مستكبرين درست كردند بر اينكه مردم پائين را، كارگر را، صنعتگر را، زارع را، اينها را، اينها با موعظه و اينها خواب كنند و اغفال كنند، وعده بدهند و آن بزرگترها بچاپند مردم را و اينها هم حرفى نزنند براى اين وعدهها. و حال آنكه به حسب تاريخ، تاريخ اسلام هم كه نزديك است به ما، تاريخ ديگر هم كه منقول است كه از اين طايفه تجهيز مىكردند انبيا مستضعفين را در مقابل مستكبرين، نه متسكبرين اينها را درست مىكردند كه مستضعفين را خواب كنند، اينها مستضعفين را بيدار مىكردند كه بر ضد مستكبرين قيام كنند. قيامهاى انبيا هميشه اينطورى بوده كه يكى از بين خود اينها، از بين خود اين مومنين كه طبقه پائين بودند،از خود همين مردم پائين يكى انتخاب مىشد براى اينكه تبليغ كند و كارش هم، يكى از كارهايش هم اين بود كه همين جمعيت مستضعف مقابل مستكبر را تجهيز مىكرد با تبليغاتى كه مىكرد، مهيا مىكرد،تجهيز مىكرد بر ضد آنها، بر ضد مستكبرين. مستكبرين اينها را براى منافع خودشان درست نمى كردند، اين مستضعفين بودند كه از ميان آنها يكى پا مىشد و خداوند انتخاب مىكرد و بر ضد مستكبرين قيام مىكردند. موسى بر ضد فرعون و رسول اكرم بر ضد قريشى كه آنوقت همه چيز دستشان بود و در آيه اين معنا را مىفرمايد و اين به مرئى و منظر مردم بوده است كه مطلبى را نمىشده است كه خلافش بگويد نعوذبالله. اين مطلبى بوده است كه همه مردم مىدانستند كه پيغمبر زندگىاش چطور بوده و مادرش در كجا بچه را بزرگ كرد و در يك بيابانى، بعد هم كه آمده هميشه تحت قدرت اين بزرگها بوده ونمى شده زندگى بكند و در مكه د رغار مدتى بوده است و هيچ نمىتوانسته، هميشه آنجا در مكه كه بوده تبليغاتشان به طور تقيه و زيرزمينى بوده تا وقتى هم كه آمدند مدينه، مدينه هم آنى كه دور ور حضرت بود يك دستهاى از همين فقرا، مستمندها بودند كه - مسجد - وقتى كه ايشان در مسجد، مسجد درست كردند، آن هم نه مثل مسجدهاى ما، يك مسجدى كه يك ديوارى با چوب دورش درست كرده بودند ابتدائا و اگر هم يك سايهاى داشت با اين چيزهاى خرما، با اين علفهاى خرما، چوبهاى خرما با اين درست كرده بودند و يك جائى هم بود كه به آن مىگفتند صفه: يك دستهاى از اصحاب پيغمبر اصحاب صفه هستند يعنى اشخاصى بودند كه خانه نداشتند، هيچى نداشتند و مىآمدند توى همين مسجد روى همين زمينها وصفهاش هم مثل صفههاى مسجد حالا نبوده است كه آجر فرش مثلاً باشد يا با چيزهاى ديگر درست شده باشد يك زمينى بوده است قدرى بلندتر مثلاً جاى آن گل بوده، چيز ديگر شايد، اصلاً حصير هم نداشتند آن وقت آنجا مىخوابيدند و آنجا زندگى مىكردند. اينها را حضرت بر ضد قريش و آنهائى كه داراى اموال بزرگ بودند و از مستكبرين بودند اينها را از اينها حركت كرد و رفت سركوبى آنها را كرد. اينكه اين تبليغات شود،براى اين است كه اينها هر چه ضربه خوردهاند از اديان خوردهاند. حالا در اسلام كه،حالا ما بحثمان در اين است اين قدرتهاى بزرگى كهمىخواهند ماها را بچاپند، اينها آنى را كه معارض خودشان مىدانند اسلام است از اين جهت اول حمله مىكنند به اصل اديان و مقصودشان هم حالا آن دينى كه گذشته و رفته نيست مقصودشان اين است كه كلام را بكشند به اسلام و بيايند بگويند كه اسلام هم يك دينى است كه مخدر است. حال اينكه ما وقتى تاريخ اسلام را مىبينيم و بعد هم از
صحيفه نور ج 8 صفحه 179
زمان پيغمبر تا حالا درست اسلام را و كسانى كه اسلام را تبعيت كردهاند مطالعه كنيم مىبينيم كه در صدر اسلام پيغمبر از همين طبقه پائين بوده است و من الله على المومنين اذبعث فيهم رسولا من انفسهم اين از خود اين طايفه پائين، نه اينكه انسان بوده اين طايفه پائين، مومنين، خدا به اينها چيز داد كه از خود اينها يك كسى را كه هم مشرب باشند و بيايند با هم بنشينند و با هم بياشامند اينها و همانطورى كه پيغمبر توى مسجد زندگى مىكرد و توى همان مسجد با مردم معاشرت مىكرد و از همان مسجد هم تجهيز مىكرد جيوش را براى كوبيدن قدرتها،از همين جمعيت پيغمبر را انتخاب فرمود بر ضد آنهائى كه مىخواستند چه بكنند. اين براى اين است كه اينكه اين تبليغات را مىكنند اول طرف همه اديان مىروند بعد مىكشندش به اسلام و مقصودشان اين است كه اسلام را سركوبى كنند،اين براى اين است كه از اسلام مىترسند. آن كه مى تواند درمقابل اينهاعرض اندام كند و دست اينها را از ظلم و تعدى و غارتگرى و اينها كوتاه كند آن اسلام است از اين جهت اينها بايد اسلام، مىخواهند اسلام را درنظر جوانهاى ما، در نظر طبقه متنور، در نظر اين جمعيتى كه از آنها كار مىآيد كوچكش كنند تا اينها برگردند از اسلام، وقتى برگشتند از اسلام،ديگر از خودشان كارى نمىآيد.
مىخواهند قدرت روحانيت را از مردم بگيرند
حالا البته خيلى چيزها هست كه براى سرگرم كردن جوانهاى ما خيلى دامنهدار است. آن چيزهائى را كه آنها طرح كردهاند و طرحهائى كه دادند، يكى از آنها همين است كه اسلام را در نظر اينها كوچك كنند چنانچه از روحانيت هم چون مىترسند و از طبقهاى كه مىتواند در مقابلشان بايستد و ايستاده است طبقه روحانى هستند از اين جهت مستقيما به اينها هم حمله مىكنند روحانيين دربارى هستند، هر چه آخوند است دربارى است. اين دربار است كه آخوندها را درست كرده و تربيت كرده براى اينكه مردم را بچاپند و اينها هم ثناگو باشند وعاظ السلاطينند. اين هم براى اين معناست كه مردم را از روحانيت رم بدهند، از اسلام رم بدهند و از روحانيت هم رم بدهند و اين دو تا قدرت را بگيرند از مردم. حال اينكه شما اگر ملاحظه كنيد، از اول تا حالا آن كه با اين قدرت معارضه كرده ابتدايش از روحانيين شروع شده در اين صد سال آخرى كه خوب تاريخش ديگر خيلى نزديك است و همه شما هم اطلاع داريد در اين صدساله اخير آنى كه معارضه كرده با سلاطين وقت، ابتدايش از روحانى شروع شده. قضيه تنباكو ابتدايش از روحانيون ايران و عراق، از مرحوم ميرزا فتوا بود، و از علماى تهران قيام و عمل. البته مردم هم به اينها علاقه داشتند و دنبال اينها را مىگرفتند و كارها را انجام مىدادند. در جنبش مشروطيت هم همين طور بود كه از روحانيون نجف و ايران شروع شد مردم هم تبعيت كردند و كار را تا آنجا كه توانستند آنوقت انجام دادند و رژيم استبدادى را به مشروطه برگرداندند،لكن خوب نتوانستند مشروطه را آنطور كه هست درستش كنند، متحققش كنند، باز همان بساط بود. در زمان رضاشاه كه من و مثلاً ايشان (اشاره به يكى از حضار) يادشان هست و شما اكثرا اصلاً آن زمان را يادتان نيست چند قيام كه در ايران شد همهاش از روحانيون بود. يك قيام از
صحيفه نور ج 8 صفحه 180
آذربايجان شد ،از علماى آذربايجان كه قيام كردند و چه ولكن خوب قدرت دست آنها بود گرفتند. آنها را ودر گمان مىكنمسنقر مدتها اينها تبعيد بودند و بعدش هم كه تبعيد برداشته شد مرحوم آقا ميرزا صادق آقا در قم آمدند و ماندند اينجا و اينجا هم فوت شدند. يك قيام از خراسان بود منتها همه علما -قضيه قيام مسجد گوهرشاد تمام علماى خراسان را كه در اين قيام دخالت داشتند و سرشناس بودند گرفتند و آوردند تهران و حبس كردند و محاكمه كردند و اينها.يك قيام از اصفهان شد و علماى اصفهان آمدند به قم و دعوت كردند از علماى اطراف و علماى اطراف هم خيلىهايشان هم آمدند اينجا، منتها اين هم قدرت دست آنها بود و نتوانستند و شكستند و ملت هم آنطور هوشيار نشده بود كه درست دنبال علما را بگيرد. عكس آنكه اينها مىگويند كه اينها دربارى هستند، بعكس اينها ضد دربارى هستند. ضد دربارى را اينها مىگويند دربارى. و هميشه در همين عصر خودمان آنى كه مورد هجوم واقع مىشد همين مدرسه علمى بود. همين مدرسه فيضيه قم چند دفعه مورد هجوم واقع شد و در شكستند و پنجره شكستند و كتابها را آتش زدند و عمامهها را آتش زدند و بعضى از افراد را از پشت بام پرت كردند پائين و از اين وحشيگرىها كه كردند اين هم براى اين بود كه مىخواستند اين دو تا قدرت را از مردم بگيرند.
تلاش استعمار در دور نمودن جوانان از اسلام
يك چيز ديگر هم راجع به دانشگاهها بود و طبقه دانشجو و دانشگاهى. اينها از دانشگاه هم مىترسيدند، مىديدند كه خوب اينها يك قوه متفكرهاى هستند كه جوان هم هستند ممكن است از اينجا باز يك قدرتى پيدا بشود در مقابلشان، دانشگاه را هم به طريقهاى مختلف كوبيدند. طريقهاى مختلفى داشتند تا توانستند اينها را به واسطه همين تبليغات، منحرف كردند، اذهانشان را منحرف كردند. يك كارهاى مهمى اينها كردند براى اينكه طبقه جوان هر چه هست اين را مشغول كنند به خودشان و نگذارند كه اينها در مقدرات مملكت دخالت بكنند. اگر دانشگاه را به حال خودش مىگذاشتند و تبليغات توى كار نبود و كارشكنى در كار نبود از دانشگاه خوب متفكرهائى پيدا مىشدند كه در فكر اين بودند كه دارند ديگران مىچاپند ما را، يك علاجى بكنيم. اينهاطبقه جوان كه اين كارها از آنها مىآمد و مىآيد به طريقهاى مختلف مشغول مىكردند تا اينها را به خودشان. تمام اين رسانههاى گروهى كه هست تمام اينها را اجير مىكردند يااز خودشان بود كه طبقه جوان را به واسطه راديو و تلويزيون و سينما و تئاتر و مطبوعات و مجلات و اينها سرگرم به عياشى بكنند و عياش بارشان بياورند. جوان است وقتى كه رفت سينما، پنج روز، ده روز رفت سينما عادت مىكند به رفتن سينما و اصلاً فكر، فكر سينمائى مىشود شايد شب هم وقتى كه خواب ببيند خواب ستاره سينما مىبيند، روز هم وقتى كه چشمش را باز كند به فكر است كه كى شب بشود من بروم و چه وقت بشود كه برويم سراغ اين مركز. يك همچو دماغى كه بار آمد اينطورى، اين به فكر اين نمى افتد كه كارتر نفت ما را مىبرد، اصلاً هيچ كارى به اين ندارد. جوانهائى كه در اين مراكز فساد كه درست كردند سرتاسر ايران و
صحيفه نور ج 8 صفحه 181
بيشتر تهران،اين مراكز فسادى كه اينها درست كردند، مراكز عياشى كه درست كردند، اين خانههائى كه درست كردند براى اينكه مردم، بچهها بروند، جوانها بروند عياشى بكنند، دامن زدند به اين. اين ايام تابستان اين درياها با آن وضعى كه آنها درست كردند، اين دستگاههائى كه بايد دستگاه تربيتى باشد مثل دستگاه راديو و تلويزيون و مطبوعات و اينها، تمام اينها را بعكس آنى كه بايد باشد درست كردند و قضيه اين نبود كه يك چيزى خود به خود شده باشد، يك قضيهاى بود كه روى برنامه تنظيم شده، آن هم بسيار محتمل است كه تنظيمش از همان سيا شده باشد، از آنجا شده باشد كه بايد جوانها را اينطورى مىشود بگيريد، حبس كنيد. خوب نمى شود همه مردم كه حبس بشوند. آنجائى كه مىشود با آنطور، آنجائى كه همه اين حرفها،همه اين چيزها دست به دست هم دادند برايشان مراكز فساد و فحشا درست كردند و دامن به آن زدند و تبليغاتى روى آن كردند و جوان هم هست كشيده مىشود قهرا به آنجا. تابستان است، درياچه درست كردند و دريا و اجتماعات جوانها با هم زن و مرد داخل هم و، كه مىكشيدند اينها را به اطراف دريا و برايشان هم همه وسائل را درست مىكردند و مفت و مجانى مىرفتند آنجا و هر كارى دلشان مىخواست مىكردند. مسأله اين نبود كه طبعا اين شده باشد، مسأله اين بود كه يك برنامه خاص و يك توطئهاى در كار بود كه نگذارند اين جوانها رشد طبيعى خودشان را و انسانى خودشان را بكنند، سرگرمشان كنند به همين مسائل. قضيه موسيقى يك مطلبى است كه خوب طبع جوان به آن توجه دارد اگر يك مدتى اين عادت كرد كه موسيقى را باز كند و گوش كند مغز اين از تفكر در امور جدى بازماند، مىرود دنبال همين قضيه. اينها امورى است كه با نقشه درست كردند كه جوانهاى ما را منحرف كنند و يكى از نقشههايشان اين بود (نقشههاى ديگر زياد) كه نگذارند در دانشگاه درس بخوانند يك دستهاى را درست بكنند به اسم چپ گرا بريزند توى دانشگاه و شلوغ بكنند و دعوا راه بيندازند و امثال ذلك و دانشگاهىها را، جوانها را از كلاس بيرون بكشند و بياورند به بيرون به جنگ و به چيزهاى ديگر، تبليغات چپى بكنند در دانشگاهها كه توجه اينها را به آن مسائل كنند و هكذا از اين قبيل. اينها همه چيزهائى است كه روى نقشهاى درست شده است كه ماها از مقدرات مملكتمان غافل بشويم. حالا بيشتر روى اين امور تكيه مىشود براى اينكه حالا لمس كردهاند كه اسلام و ايمان به خدا اسباب اين شد كه يك جمعيتى كه هيچى دستشان نبود از تفنگ و بساط (حالا هم چهار تا تفنگ اگر پيدا شده است بعد از غنائم جنگى پيدا شده) اينها ديدند كه اينها با مشت خالى لكن با ايمان، با ايمان به خدا آمدند به ميدان و قدرتهاى بزرگ را شكست دادند و همه را بيرون كردند، قطع دستشان را كردند. اينها الان لمس كردند كه آنى كه اينها را شكست داد اين ايمانى بود كه اين جوانها داشتند و اين توجهى بود كه به اسلام داشتند. حالا بيشتر در صدد اين هستند كه شما را از اسلام جدا كنند.
تلاش قلم اجير در تكفير مومنين
الان باز آن قلمهائى كه قلم اجير است و مزدمى گيرد تا جوانهاى ما را منحرف كند الان هم در
صحيفه نور ج 8 صفحه 182
كار هستند نطقها را مىكنند و قلمها را به كار مىاندازند حتى اين مسأله اطرف دريا را كه با آن فضاحت انجام گرفت، در بعضى از مطبوعات نوشتند جلوگيرى از اين ارتجاع است. اينكه تمدن عبارت از اين است كه زن و دختر و پسر با هم تو دريا به هم ور بروند و اگر اين نباشد ارتجاع است. تمدن اين است كه هر جوانى كه در سينما چند روز برود و ديگر زندگىاش همان بشود، تمام آمال و آرزويش همان بشود. اگر چنانچه از اينطور چيزها جلوگيرى بشود و آموزنده باشد، اين سينما آموزنده باشد، اين مطبوعات آموزنده باشد، اين مجلات، اگر كسى بگويد كه بايد اينها آموزنده باشد، اينها بايد بچههاى ما را تربيت كنند، اينها بايد بچههاى ما را رشد سياسى بدهند و اينها را وارد ميدان عمل سياسى بكنند و اين عكسها و اين دعوتهاى به شهوت اينطور چيزهائى كه همه جانبه است اينها را از اين راه باز دارد، مىگويند ارتجاع است و شما را از ارتجاع مىترساند و به اصطلاح چماق تكفير دارند، همين ارتجاع اصلاً اين تكفير مؤمنين است. اينها به هر قدرتى كه توانستند و به هر ترتيبى كه توانند مىخواهند شماها را منحرف كنند از آن مسيرى كه داريد.
ايجاد تحول روحى در سراسر ايران به لطف و عنايت الهى
الان اين نهضتى كه ملاحظه كنيد، اين نهضت الان رسيده است به يك حدى كه دست را كوتاه كرد همه دستهاى خارجىها را كوتاه كرد و شما مىدانيد كه نهضت اسلامى ايران با همان توجه به مردم به اسلام و اينكه از شهادت ديگر خوفى نداشتند، براى اسلام شهيد شدن را يك چيز عظيمى براى خودشان دانستند، يك فوزى مىدانستند براى خودشان، اين معنا شد كه مردم ديگر نترسيدند از تانك و توپ و اينها نترسيدند و ريختند به خيابانها. يك تحول روحى پيدا شد در ايران، سر تا سر ايران، يك تحول روحى پيدا شد و مردمى كه فكر در امور مملكتى نمىكردند، حالا جوانها، بچهها، زنها، مردها مسائلى كه در مجالسشان طرح مىشود مسائل روز است و قبلا اصلاً اين مطلب هيچ نبود. ما آخوندها را كه گفتند، اگر يك كلمه مىگفتند، مىگفتند كه اين سياسى است. يكى از فحشهائى كه به يك آخوندى اگر مىخواست يك حرفى بزند كه به درد مملكتش بخورد مىگفتند سياسى است. اوايل كه ما آمده بوديم به قم يكى از علماى محترم - محترم - و رئيس بود در قم، اين را بعضى مقدس مآبها اشكال به او داشتند مىگفتند منزلش روزنامه پيدا مىشود. اينطور مغزها را تهى كرده بودند كه اگر يك ملائى منزلش روزنامه بود اين اسباب طعنش مىشد. ملا بايد، چكار دارد ملا به روزنامه، ملا چكار دارد به سياست. ما را وقتى كه از حبس مىخواستند بيرون بياورند آمدند گفتند كه بيائيد توى آن اتاق. از حبس در آمديم رفتيم توى اتاق مجللى هم بود نشستيم. پاكروان آمد پيش ما و آن مولوى هر دو آنها هم رفتند، آمدند آنها و پاكروان در ضمن صحبتهايش گفت كه سياست عبارت از دروغ گفتن است، عبارت از تقلب است، عبارت از خدعه است، عبارت از فريب است، عبارت از پدر سوختگى است (اين تعبير آخرش بود) اين را بگذاريد براى ما. مىخواست ما را وادار كند به اينكه ما دخالت در سياست نكنيم. من به آن گفتم خوب اگر اين سياست عبارت از اينهاست اين كه مال شما
صحيفه نور ج 8 صفحه 183
هست، بله. بعد هم برداشتند توى آنجا نوشتند كه تفاهم شد بين ما و فلان. من هم كه آمدم سر منبر حسابش را رسيدم. اينها تبليغات همچو كرده بودند كه به خورد ما معممين هم داده بودند كه شماها برويد كنار سراغ مدرسهتان و اين منافع مملكت را بدهيد دست ما (مطلب اين بود) مقدرات مملكت را بدهيد دست ما شما برويد آن گوشه مدرسه بنشينيد و آنطور زندگى كنيد و مسأله بگوئيد آن هم نه هر مسألهاى - هر مسألهاى - را. اگر ما درست مسأله مىگفتيم كه وضع اينطور نبود. مسائل اسلام را كنار گذاشته بودند و يك دستهاى از مسائل شخصى را پيش كشيدند. مسائل اجتماعى اسلام، مسائل سياسى اسلام، مسائل جنگ اسلام. آن قرآن را شما ملاحظه مىكنيد كه قرآن مسائل سياسىاش و جنگىاش و مقاتلهاش و اينهايش زياد در آن طرح شده اهلاً و سهلاً اما ديگر كار نداشته باشيد به اينكه تكليف ملت با دولت چيست و تكليف دولت با ملت چى هست؟ چه جور بايد دولت باشد، شرايط حاكم چيست، شرايط شرطه چيست؟ شرائط قاضى چيست؟ اينها را ديگر شما كار نداشته باشيد، شما هم برويد اين مسائل و ما هم باورمان آمده بود، همچو باورمان آمده بود كه - روزنامه خواندن را - اولى كه ما آمديم قم سنه چهل، روزنامه خواندن را عيب مىدانستند ما هم اصلاً جرات نمىكرديم يعنى ما هم خودمان جزء آنها بوديم. الان يك تحولى پيدا شده است كه شايد در دو سال پيش از اين نبود اينطور تحولى، دو، سه سال است كه، دو سال است كه تحول زياد پيدا شد. البته نهضت عمرش پانزده، شانزده سال است لكن اين تحول در اين آخر پيدا شد يك تحول پيدا شد كه، تحولهاى مختلف، شما همه و ما همه، يك پاسبان اگر پيدا مىشد و يك امرى كرد همين بازار تهران، توى ذهن كسبه و تجار نمىآمد كه مىشود مخالفت با پاسبان كرد. پاسبان آمده گفته است چهار آبان است بايد همه بيرق بزنيد. همه گوش و سمع و چيز بودند كه هر چه اين گفته عمل بكنيم. چندى نگذشت كه همينهائى كه از يك پاسبان مىترسيدند و براى خودشان هم حقى قائل نبودند ريختند تو خيابان و گفتند ما شاه نمىخواهيم. اين يك تحول معجزه آسا بود كه آدمى كه از يك پاسبان ترسيد حالا از تانك نمىترسد، حالا از سربازها هم نمىترسد، سر نيزهها هم كه مىآورند، مىآيند معارضه با آنها مىكنند. اين يك جور تحولى بود كه حاصل شد، يك تحول دخالت همه در مسائل روز و مسائل سياسى. همين جمعيتى كه روزنامه خواندن را در آنوقت اشكال مىكردند حالا همانها منزلهايشان هم راديو هست و هم تلويزيون هست و هم عرض مىكنم اصلاً مشروعش هست، غير مشروعش نيست و هم مسائل روز طرح است. در هر جا برويد جوانها مشغول به صحبت در مسائل روزند. شما خيال مىكنيد كه در ده سال پيش از اين اين حرفها بود اصلاً چه دخالتى داشتيد، حقى نداشتيد كه دخالت در مسأله روز بكنيد، حقى نداشتيد كه بايد مثلاً ژاندارمرى وضعش اين باشد، بايد دولت وضعش اين باشد، اشكال بكنيد به دولت. حالا طورى شده است كه همه در ميدان آمدهاند و يك تحول روحى پيدا شده است در اين جامعه و اين تحول، تحول الهى است هيچ كس نمىتواند، اين قلوب مردم دست خداست اين تحول الهى است. يكى از تحولاتى كه امروز يك دسته از اروپا آمده بودند، يك دسته جوانها گفتند كه ما آمديم براى اينكه برويم در اين روستاها كمك بكنيم. يعنى اين چه تحولى است كه جوانى كه بحبوحه
صحيفه نور ج 8 صفحه 184
جوانىاش است و در اروپا است و بايد در اروپا فرض كنيد روى غريزه جوانىاش مشغول و پى چيزهاى ديگر باشد همچو تحولى پيدا شده است كه عده زيادى بودند زن و مرد گفتند كه ما از اروپا آمديم كه برويم روستاها كمك كنيم به مردم در چيز. به آنها گفتم كه ارزش اين عمل را خيلى بايد بدانيد كه اين عمل چه ارزشى دارد. اين روستائى كه تاكنون مىديده تنها هست و همه قدرتها مخالف او هست و مىخواهند بچاپندش، ببيند كه از اروپا يك دسته جوان تحصيلكرده مهندس و طبيب و دكتر و اينها آمدهاند با آن زحمت به ايران و مىروند توى اين روستاها برايشان گندم مىچينند ، ولو شما بلد نيستيد درست درو كنيد خوب، درو را رعيتها مىدانند شما بلد نيستيد درو كنيد اما شما چهار تا خوشه گندم را كه براى اينها جمع بكنيد همچو قدرتى در اين رعيتها و در اين زارعها و در اين دروگرها پيدا مىشود كه كارشان دو مقابل مىشود. وقتى كشاورز ديد كه خانمها از خانهها پاشدهاند، از اروپا، اينجا هم همين طور، از دانشگاهها و از دانشكدهها و از مراكز تحصيل جوانها ريختند، زن و مرد ، در تلويزيون ديشب هم نشان داد اين را ريختهاند اينجا و دارند كمك كنند به اينها، در روحيه اين كشاورزها چقدر اين تأثير دارد، چقدر اينها را آقا كند كه مىبينند خدمه اينها عبارت از دكتر است و مهندس، آقايان كمك كار هستند، اين ارزشش خيلى است. شما هم كه الان مىگوئيد ما مهيا هستيم، اين يك همچو تحولى است كه خدا اين تحول را پيدا كرده، قلب شما پيشتر اصلاً دنبال اين مسأله نبود حالا آمده. كى آورده اين را؟ مقلبالقلوب خداست. خداوند قلبهاى شما را اينطور كرده است كه مىخواهيد برويد روستاها كمك كنيد، آموزش، پرورش. غير آن وضعى كه سابق بود كه اگر يك دسته از سازمانى را مىخواستند بفرستند آنجا به اسم نمىدانم كذا براى تبليغ براى خودشان، حالا ديگر تبليغى در كار نيست هيچ كس از كسى تبليغ نمىكند شما به طبيعت خودتان مىخواهيد برويد كمك كنيد، آموزش بدهيد، پرورش كنيد و امثال ذلك.
همه با هم بكوشيم كه درست عمل كنيم
انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و موفق كند كه خدمت بكنيد به كشور خودتان. مملكت مال خودتان است ديگر، ديگر دستهاى آنها بريد، ديگر همت كنيد كه اداره كنيد مملكت خودتان را تا نگويند نمىتوانند، ايرانىها نمىتوانند مملكتشان را اداره كنند يك كسى ديگر خواهد كه بيايد سرپرستى كند. فضولها الان باز هم هستند، آنهائى كه نقشه كشند باز هم هستند. خودتان بچسبيد به مملكتتان و با قدرت خودتان هر كه در هر جا هست خوب عمل كند. آقا در محراب خوب عمل كند و شما در دانشگاه خوب عمل كنيد و ما هم در مدرسه خوب عمل كنيم. همه و همه با هم دست به هم بدهيم كه درست عمل بكنيم و انشاءالله مملكت مال خودتان است.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 193
تاريخ: 30/4/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اهالى شهرستان اسفراين
هدف،عقب نگاه داشتن اقشار مختلف مردم بود
بسم الله الرحمن الرحيم
شما توقع نداشته باشيدكه يك كشورى كه دو هزار و پانصد سال تحت سلطه سلاطين جور بوده است و و قريب شصت سال تحت سلطه رژيم ناپاك پهلوى بوده است، با همه قوا و با همه و با همه كوششها، كوشش كردند كه اين كشور را از همه حيث به عقب بزنند، توقع نداشته باشيد به مجرد اينكه آنها رفتند، اينجا بشود يك گلستان و مردمش هم بشوند ملائكه. نسل جوان ما را اينها به طورى تربيت بر خلاف انسانيت كردند كه مشكل است به اين زودى بشود اينها را برگرداند به يك حال كه از آن راه به اين راه بيايد تا راه بيفتد. هر معممى روحانى نيست و هر قائل به اسلامى مسلم نيست، و در دستگاه جور كه از همه قشرها استفاده مىكردند از اين قشر هم استفاده شده است و شما توقع نداشته باشيد كه در ظرف پنج ماه بشود همه را اصلاح كرد. نه همان شهر شما اين گرفتارى را دارد، شهرهاى ديگر هم همين گرفتارىها را دارند، قشرهاى ديگر هم همين گرفتارىها را دارند منتها هر يك از گروهها كه مىآيد همان وضع خودشان چون محسوس شان بوده است، مىگويند هيچ جا بدتر از محل ما نيست، از كردستان مىآيند همين را مىگويند، از لرستان مىآيند همين را گويند و از هر جا كه مىآيند همين مسائل مطرح است و همه هم درست گويند براى اينكه در طول اين مدت زحمت كشيده شده است كه همه چيز عقب كشيده بشود و خصوصاً نيروى انسانى، نگذارند نيروى انسانى... قشرها و نه در قشر ديگران، نگذارند روحانى صحيح و سالم باشد... صالح، هر چه هم صالح باشد بتواند همه قشرها را سالم كند حتى بتواند همان چيزى كه مربوط به خود رژيم هست، مربوط به خود دستگاه دولتى است سالم كند... نخواهد روحانيت مترقى كارى بكند. به قدرى آشفته است كه نمىتوانند به اين زودى كارى انجام بدهند.
با كمك همه اقشار مشكلات رفع خواهد شد
با اينكه دولت با تمام قوا مشغول است براى اينكه مسائل را، مشكلات را حل بكند لكن مشكلات زياد است و مشكلات زياد را نمى شود حل كرد الا با دست همه ملت، همانطورى كه همه ملت اين رژيم را عقب زد و قشرى ... قشرى نمىتواند اين كار را بكند، اجتماع بود كه اين كار را كرده
صحيفه نور ج 8 صفحه 194
همين طور حالا هم براى سازندگى كه كارش مشكل تر از اصل مطلب بود احتياجى به كمك دارد، دولت محتاج است كه همه مردم كمكش بكنند، زير بالش را بگيرند و اين انشاءالله با كمك همه اقشار انشاءالله درست خواهد شد و آنطور اشخاص ناباب هم انشاءالله خود مردم طردشان مىكنند، خود مردم رها مىكنند آنها را.
انشاءالله اميدواريم كه به خواست خداى تبارك و تعالى امور اصلاح بشود، و هيچ خوف اينكه نتواند، در ذهن تان نيايد. قدرتمند باشيد و همه با هم قدرتمند. شما يك همچو قدرتى را عقب زديد، اين آشفتگىها ديگر داخلى، مال خودمان است غير آن بود كه همه قدرتها دنبالش بودند، همه قدرتها، يعنى قدرتهاى كوچك ممالك ...بزرگ... ما ديگر دشمن داخلى را كنار گذاشتيم، اينها يك چيزهاى داخلى است. اگر ريشهاى ، يك چيز گنديدهاى هم باشد اين را هم شما مىكنيداندازيد دور،تمام شد. خداوند انشاءالله همه تان را حفظ كند،خواهرها را حفظ كند برادرها را هم حفظ كند و همه موفق باشيد كه اين نهضت را به آخر انشاءالله برسانيد.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 185
تاريخ: 30/4/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اورپا و انشجويان اصفهان
ياس از جنود ابليس است
بسم الله الرحمن الرحيم
يكى از جنود ابليس ياس است در امورى كه انسان بايد با اميد و طمانينه و تسليم عمل بكند و شياطين ايجاد ياس كنند و با اين ايجاد ياس جوانهاى ما را در آن مسائلى كه بايد با تصميم جدى پيش بروند، گاهى سست مىكنند. من آنقدرى كه ياد دارم از اول نهضت تاحالا كه اينجا نشستم، چه آنوقت كه در حبس بودم و چه آنوقتى كه در تبعيد به تركيه بودم و چه وقتى كه در عراق بودم و چه آنوقتى كه به پاريس آمدم و چه آنوقتى كه شاه با آن طمطراقها و قدرتها بود و چه آنوقت كه او رفت و بختيار شروع كرد، من هيچ وقت مأيوس از مسائل نبودم و اعتقادم اين بوده است كه اين ملت وقتى كه چيزى را بخواهد، مىشود. خداوند حافظ ملتهاى اسلام خواه در برابر تعدى قدرتهاى بزرگ است. خصوصاً اخيرا كه در پاريس بوديم، نمىدانم حالا آقايان را آنجا ملاقات كردم يا بعضى شان را، پيش ما مىآمدند، ملاقاتشان مىكرديم، اين خواهرها هم، با اينها بودند اخيراً كه در آنجا بوديم و اخبار ايران به ما مىرسيد و از جمله اخبار، بعضىها خودشان لمس كرده بودند، براى من آمدند گفتند، اين بود كه من دردهات بعضى از مناطق رفتهام و اسم يك قريهاى ، يك قلعهاى را گفت، آنجا خود من هم رفتم، در اطراف ماست، او مىگفت كه در اين دهات صبح كه مىشد آن ملاى محل جلو مىافتد و مردم دنبال او تظاهر مىكنند، و آن قلعه اسم برد كه آن قلعه رامن رفتهام و ديدهام چقدر است، شايد مثلاً ده خانوار، پانزده خانواربشود توى آن قلعه زندگى بكنند، گفت:حتى آن قلعه كه من رفتم، ديدم همان حرفهائى كه تهران گفته مىشد توى آن قلعه، مردم آن قلعه مىگويند. اين براى من خيلى جالب بوده است، ايمان آورد كه يك مطلبى كه مطلب ملت است و اينطور مطلب ملت است كه هر جا پا بگذارى، همان مطلب هست شما كه در اروپا بوديد و آنها كه در امريكا بودند، آنهائى كه در خارج از كشور در هر جا بودند، همين مسائل را مىگفتند كه آنهائى كه در داخل بودند. دانشجويشان همين مىگفت كه علماى دينىشان گفت، بازاريشان همان را مىگفت كه كارگرشان مىگفت، بچههاى اينقدرى شان همان مىگفت كه بزرگان مىگفتند. اين مورد اطمينان منشد كه يك دست غير طبيعى در كار است. شعاع عمل انسان تا يك حدودى است، يك كسى مىتواند يك محله را تحت تأثير قرار بدهد، يك كسى مىتواند يك شهر را، يك كسى مىتواند يك استان را، اما كسى نمىتواند به اين ترتيب همه
صحيفه نور ج 8 صفحه 186
قشرهاى موجود در هر جا را از يك ملتى، از بچههاى كوچك و تا پيرمردهايشان و دانشجويشان با افكار متعدده كه اينها دارند و با ايدههاى مختلفى كه دارند، همه را تحت يك مطلب بياورد، اين نمىشد الا اينكه دست غيبى در كار است. من مطمئن شدم به اينكه يك عنايتى از طرف خداوند تبارك و تعالى هست و اين عنايت انشاءالله محفوظ است، شما پيروزيد تا اين توجه ملت ما به مقاصد اسلامى است، اين ملت پيروز است و اين حرفهائى كه گفته مىشد و قلمهائى كه هست و اينها چيزى نيستند. آنوقت كه قدرتها بود كه همه قدرتهاى موجود پشتيبانى مىكردند از محمدرضا، مكرر شايد از امريكا به ما پيغام مىدادند، در پاريس كه من بودم، مكرر مىآمدند و مستقيماً با من تماس مىگرفتند، گاهى از بعضى از كسانى كه به من مربوط بودند تماس مىگرفتند، گاهى به صورت تعزير و گاهى به صورت نصيحت واينها، و مىخواستند كه حفظ كنند محمدرضا را، رژيم را مىخواستند حفظ كنند، انگلستان هم به صراحت چيز كرد كه مابايد اين را حفظش كنيم، منافع ما در اين است، ديگران هم همين طور بودند و معالاسف دولتهاى اسلامى هم همين طور بودند، دولتهاى اسلامى هم پشتيبانى مىكردند اصلش جدا بودند از مقاصد ما و مطابق با اين مشى مىكردند. معذلك يك ملتى وقتى يك چيز را خواست و آن خواستش هم خواست الهى بود،يك مطلب مادى نمى خواست، گفت ما اسلام را مىخواهيم، جمهورى اسلامى را ما مىخواهيم، مىخواهيم ظلم نباشد، مىخواهيم رژيم غارتگر نباشد، مسائلى بود، همهاش اسلامى بود، همهاش انسانى بود، با يك همچو ملتى نمىشود كسى در بيفتد، بخواهد جور كند، نمىشود، اصلش ما فرض مىكنيم اصلاً در دنيا اينطورى است، ما فرض مىكنيم كه يك وقت از طرف يكى از اين ابرقدرتها بريزند ايران را بگيرند، نمىكنند، نمىشود، ما حالا فرض مىكنيم لكن با يك ملتى كه همه يكپارچه هستند، نمىتوانند بمانند و گرفتن يك جائى يك طور، و ماندن در آنجا يك طور ديگر است وضعش جور ديگر است، مىخواهند براى هر آدمى يك مأمور بگذارند؟! اينكه معقول نيست، در هر شهرى يك عده مى گذارند، بعد از چندى همين مردم اين عده را از بين مىبرند. كشورگيرى غير كشور نگه داشتن است، اينها عاقلند اولا كه نمىشود ديگر در دنيا با اعمال زور، آنطورى اصلش معقول نيست ديگر، ثانياً قواى ابر قدرت همه مقابل هم مىايستادند، اين مواظب اوست، آن هم مواظب اين است، آن يك قدم اگر جلو برود، آن هم مىگويد، من هم خواهم جلو بيايم، از اين جهت خداوند اينطور ملتها رابه همين معناست، حفظ ميكند كه قدرتهاى بزرگ در مقابل هم بايستند و نتوانند هيچ كدام تعدى بكنند و آنها مىدانند كه اگر فرض كنيم كه يك قدرت هم بشود و بخواهد حمله كند و يك جا را بگيرد، نمىتواند ادامه به حيات خودش بدهد. اين كشورهائى كه يك وقتى مىريختند و يك جائى را مىگرفتند، بعد از چندى همهشان از بين مىرفتند و مستهلك مىشدند، بعد كه جزء همين ملت مىشدند. بنابراين ملت وقتى كه يك مطلبى را مىخواهد، اين عملى خواهد شد و شما اسلام را خواستيد و جمهورى اسلامى را خواستيد و احكام اسلام را همهمان مىخواهيم و اين عملى مىشود، بيخود دست و پا مىزنند خودشان را زحمت دهند، البته ما را هم زحمت مىدهند اما زحمت دادن يك مطلب است ، پيروز شدن يك مطلب ديگر.
صحيفه نور ج 8 صفحه 187
آتش زدن خرمنها، عملى در جهت منافع آمريكا
البته هر كسى كه يك صحبتى بكند، قلمفرسائى بكند، انتقاد بكند، خوب، يك زحمتى است يا فرض كنيد اينهائى كه مىروند و كشاورزها و پيش كشاورزها، پيش كارگرها و اينها ايجاد فتنه و فساد مىكنند خوب، يك زحمتى ايجاد مىكنند، اما آنطور نيست كه حالا كه چهار تا جوان گول خورده يا چهار تا جوان اجير كه خيلى محتمل است در بعضى اينها كه اينها اجير آمريكا هستند به يك صورت ديگرى.
چنانچه من توده را، در حزب توده آن اولش را، حالا ديگر كه من اطلاع پيدا نكردم، اولى كه حزب توده پيدا شد، آن شخصى كه اين حزب را درست كرد و همه مىگفتند كه اين از شوروى است و از اينهاست، از روسيه است، سرچشمه گرفته اينها، آن شخص همسفر من بود در مكه و در بيروت كه ما براى انتظار كشتى سيزده روز بوديم، اين هم آنجا بود و مىآمد پيش ما، يك آدم نمازخوان، حج برو، خير هم بود، لكن خوب، تحت نظر يك دسته آنوقت كه به نظر مىآمد كه انگليسها، حزب توده را آنها درست كردند، حزب تودهاى كه منتسب به يك قشر ديگرى است، آن را درستش كردند، حالا همين طور به نظر آدم مىآيد كه بعضى از اين احزابى كه چپگرائى مىكنند، خودشان را مىچسبانند به چين و يا چسبانند به شوروى، به نظر آدم اينطور مىآيد كه نه، اينها يك اشخاصى هستند كه آمريكا درست كرده براى ما كه شلوغ بكنند اينجا و صدا ايجاد كنند و دوباره آنها برگردند، دليل من بر اين مطلب اين است كه اينها يكى از كارهاشان، قضيه رفتن در پيش كشاورزها، اول مىرفتند و مىگفتند كه كشاورزى را جلو مىگرفتند كه كشاورزى نكنند، اينجا زورشان نرسيد، بعد مىرفتند كه نگذارند اينهاجمع بكنند، آنجا هم كه مأيوس شدند و مردم جمع كردند، بعد شروع كردند خرمنها را آتش زدند. اين طايفهاى كه ادعا مىكنند ما طرفدار خلق هستيم، طرفدار مردم هستيم، توده را چه داريم، خلق را چه، ما از ايشان مىپرسيم كهآتش زدن خرمنهااولا چه منفعتى براى تودهها دارد، اين ضعفايند كه خرمن درست كردند، يك سال اين بيچاره زحمت كشيده يك عدهاى يك خرمن درست كرده،اين خرمن آتش زدن طرفدارى از اين ضعفاست ؟ بعد هم مىگوئيم كه كى منفعت از اين مىبرد! يكى از طرقى كه براى كشف بعضى از جرائم است اين است كه يك جرمى كه واقع مىشود ببينيم كى از اين جرم منفعت مىبرد كه بگوئيم زير سر اوست. اگر ما گندم نداشته باشيم، از كجا گندم وارد مىكنيد؟ از آمريكا، اگر ما فرض كنيم جو نداشته باشيم، باز هم آمريكا، زراعت هر چه نداشته باشيم آن كس كه صادر كننده است براى ما، آمريكاست، نه چين ما زراعت تواند بدهد نه شوروى، خود شوروى هم از آمريكا مىگيرد، او هم ندارد، منفعت به جيب آمريكا مىرود! پس شما عمال آمريكا هستيد براى اينكه اگر منفعت به جيب آنها و ديگران مىرفت، ما مىگفتيم از عمال آنها هستند، نمىخواهم بگويم كه آنها چطورند و آنها هم از آنهابدتر، همه شان با وضع ما موافق نيستند، همه مىخواهند كه از اين سفره حظى ببرند لكن در اين قضيه كه آتش زدن خرمنها و امثال ذلك باشد، اين منفعتش مستقيما توى جيب آمريكا مىرود. آنها گندمهايشان زياد است بالاخره يا بايد آتش بزنند يا به دريا بريزند وبازار
صحيفه نور ج 8 صفحه 188
مىخواهند، همانطورى كه ملاحظه كرديد كه قضيه اصلاحات ارضى هيچ نبود الا اينكه بازارى براى آمريكا درست كند و نگذارند ما زراعت داشته باشيم. همانطورى كه خود آن مردك از عمال آمريكا بود و براى بازار درست كردن امريكا اين كار را كرد و نقشه از آنها بود و او اجرا مىكرد الان هم نقشه از آنهاست و اينها اجرا مىكنند، منتها آن به اسم آريا مهر، اينها به اسم فلان و فلان چپگرا.
بىحاصل بودن نقشههاى آمريكا در جهت سركوب نهضت
اما مسأله اينطورى است، همينها بودند كه در زمانى كه او بود از او طرفدارى مىكردند، در در بار هم از همينها بودند، از بزرگانشان در دربار هم بودند، ما از اينها ديگر وقتى خود آمريكائى هيچ كار نتوانست بكند با همه صحبتهائى كه كرد يك وقت به صورت ارعاب و يك وقت به صورت مصلحت انديشى. اخيرا هم كه شاه رفته بود و بختيار بود ديگر به صورت اينكه نه، صلاح نيست، حالا زود است، نورس است، حالا چه و مىآمدند كه من را نگذارند به ايران بيايم، جديت مىكردند ما نيائيم به ايران، همين جديت اينها باعث شد كه من فهميدم كه رفتن ما مضر به حال اينهاست براى اينكه آنها براى صلاح ما نمىگفتند كه شما زود است حالا برويد و حالا پيغام فرستادند به وسيله رئيس جمهور فرانسه كه آوردند براى ما خواندند پيغامشان را كه الان چطور است و كذا هست و زود است، نورس است، حالا شما يك قدرى، چند هفتهاى باشيد. من ديدم كه معلوم مىشود كه در اين چند هفته مىخواهند اينها قوايشان را مجتمع كنند كه ديگر هيچ كارى از ما بر نيايد، مردم الان قيام كردند و نهضت كردند، حالا بايد رفت هر چه شد بشود، ما بنا گذاشتيم بيائيم، آنها فرودگاه را بستند، ما گفتيم، خوب، هر وقت باز شد مىرويم، معلوم است كه تا ابد نمىبندند كه وقتى هم كه باز شد، ما هم آمديم.
اعتصام به حبل الله عامل سركوب قدرتهاى شيطانى
على ايحال مأيوس نباشيد، اين از جنود ابليس است كه به انسان تزريق مىكند، قدرتمند باشيد كه اين از طرف خداست، خدا شما را قدرتمند كرده، ملت قدرتمند است.
يدالله مع الجماعه خداوند مىفرمايد: واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا
خوب، ما اگر اطاعت اين امر را كرديم، خداوند ما را واگذار مىكند كه ما را بچاپند، ما اطاعت بكنيم از امر خدا، كه ما اعتصام كنيم به اسلام، حبل الله همين اسلام است، مااعتصام كنيم به حبل خدا، به اسلام، به قرآن و توجه كنيم به او همهمان، تفرقه هم نداشته باشيم، بعد خدا ما را وادار مىكند، واگذار مىكند به اينكه ما را بچاپند؟ نه، ديگر نمى شود، اگر ما وفا كرديم به اين امر خدا و عمل كرديم به امر خدا و با هم شديم، همه قشرهايمان با هم شد، خارج و داخل، دانشجو و طلبه، همه با هم اين نهضت را تا اينجا كه رسانديم تا آخر ببريم، شك نكنيد كه پيروز هستيد، هيچ شك نداشته باشيم، الان مهار پيروزى دست خود ملت است، دست خودشان، كليد پيروزى دست خود ملت است، ملت بايد بفهمد كه آن چيزى كه او را پيروز كرد همين بود كه همه با هم بودند و اعتصام بحبل الله بود، همه با هم
صحيفه نور ج 8 صفحه 189
چسبيده بودند كه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، ما اسلام را مىخواهيم، ما قرآن رامى خواهيم، ما حكومت عدل الهى مىخواهيم، اين اعتصام بحبل الله بود، اين اعتصام بحبل الله اسباب اين شد كه يكدفعه يك قدرت شيطانى كه همه قدرتها، نه همه قدرتها فقط ابر قدرتها، بلكه قدرتهاى كوچولو هم دنبال او بودند، بيخود نشد كه ما را به كويت راه ندادند، يعنى راه ندادند كه من از اين دروازه كويت بيايم و از آن طرف رد بشوم و سوار شوم و بروم، اينقدر هم راه ندادند گفتند از همان جا كه آمديد به همان جا برگرديد. وقتى هم عراق آمديم ديديم كه من فكر كردم كه ما هر جا برويم همين صحبتها هست براى اينكه اينها همه مربوطند به هم، يك سياست است، اينها همه پشت او ايستادهاند، ما ديديم كه خوب، حالا برويم در خارج، بعدش آمديم و آنها هم پشيمان شدند و من از جوانهاى آنجا متشكرم و از اين جوانهاى عزيز ما كه از همه جاها آمدند و احوال از ما پرسيدند و مجتمع شدند، حرف ما را شنيدند و منتشر كردند مصاحبات ما را در آنجا، گاهى در همه جا منتشر كردند و اين راهى براى پيروزى ما بحمدالله بود.
امروز زمان طرح گرفتارىهاى شخصى نيست
در هر صورت به شما عرض بكنم كه تحت وسوسه ابليس و عمال ابليس كه همينهايند كه مىنويسند و همينها كه مىگويند هيچ وقت نرويد، شما پيروزيد و پيروزى تا آخر مال شماست. آنى كه من به شما عرض مىكنم، اين است كه كليد پيروزى را حفظ كنيد، كليدش را اگر حفظ كرديد عنايت خدا با شماست اجتماعتان را حفظ كنيد، دنبال اين الان نباشيد كه ما حوائجى داريم برآورده نشد، اين را به اين آقا دارم مىگويم من هم مىدانم كه حوائج برآورده نشده، من هم حوائجى دارم كه برآورده نشده، آقا هم حوائجى دارند و آقا و آقا، همه چيزهائى مىخواهند كه نشد. من كه از اول مسائل يادم هست حدود پنجاه و هشت سال، شماها هم كه در بين راهها ملحق شديد، زمان اين شاه را درك كردهايد، از آنوقت كه چشمتان را باز كرديد، اختناق بوده، زحمت بوده، گرفتارى بوده، توى حبس بوده، تبعيد بوده، از اين مسائل بوده، گرفتارىهاى ديگرى كه چپاول بوده، همه چيز شما را بردهاند اينها، جواهرات كه پشتوانه اين مملكت بوده، يك مقداريش را رضا شاه برد و انگليسها در بين راه از دستش گرفتند و بردند و يك مقداريش ايشان حمل كرد وبرد، الان هم بانكهاى ما گرفتار قرض است، يعنى دولت گرفتار قرضهائى است كه اينها از بانكها گرفتهاند و برداشتهاند و رفتهاند. در هر صورت الان وقت اين نيست كه ما گرفتارىهاى شخصى كه داريم، طرح كنيم و هى به دولت اشكال بكنيم، به ملت اشكال بكنيم، به نهضت اشكال بكنيم.
نهضت اسلام در برخورد با مجرمين بىنظير در عالم است
شما بدانيد اين را، در عالم نهضتى به اين خوبى نبوده، انقلاب سفيد اين بود نه آنى كه درست كرده بودند. شمانهضتهائى كه، انقلابهائى كه در عالم واقع شده، يكى انقلاب فرانسه است كه
صحيفه نور ج 8 صفحه 190
بزرگ است و يكى انقلاب شوروى است، آنقدرى كه آنجاها آدم كشته شده و ساير انقلابات، آنقدرى كه آنجاها خونريزى شده، اينجا نشده، براى چه؟ براى اينكه بعد از انقلاب يك نسيم اسلام بود نمىگويم اسلام تحقق پيدا كرده، ديگر اينها كه انقلاب كردهاند، ننشسته آنجا همين جور سر ببرند تا آخر هر كس را احتمال بدهند كه مخالف است به تفنگ ببندند، اين مسائل نبوده، هيچ نيست. البته يك عدهاى كه پنجاه سال اين مردم را قتل و غارت كرده است اين عده كه حد عددشان شايد تا حالا به صد و چند نفر بيشتر تجاوز نمىكند من دقيقاً نمىدانم ولى كم بوده عددشان، جنايتشان زياد بوده ولو عددشان كم بوده، اينها البته به جزاى خودشان رسيدند، نه آن جزائى كه بايد برسند آن جزا در آنجا بايد واقع بشود، در اينجا نمىشود. يك نفر آدمى كه صدها خانواده را بىسرپرست كرده، صدها جوان را از مادرهايشان جدا، كرده و داغ كرده و آتش زده و بوداده روى تاوههاى متصل به برق اين را نمىتوانيم جزايش را اينجا بدهيم، يك جان دارد، ما آن يك جانش را فرض كنيم از او گرفتند، آن هزارها افراد و خانواده را چه كرده، ما نمىتوانيم، اين دليل بر اين است كه يك جاى ديگرى هم هست كه اين بايد تا ابد بسوزد، تا ابد جناياتى را كه كرده، جبران بشود، در آنجا جبران مىشود انشاءالله. مقصود من اين است كه اين حرفهائى كه حالا دارند مىزنند، ما از اين بزرگترش را شنيديم و اعتنا نكرديم. اينها ديگر چيزى نيست، نيستند، يك تتمهاى است كه دست و پائى در اين آخر مىزنند، چلاپ و چلوپى مىكنند.
راه انبيا الگوى راه ما جهت نيل به اهداف اسلامى
و انشاءالله با قدرت شما و با قدرت ايمان شما، با قدرت اسلام اين نهضت به آخر مىرسد و بوى اسلام را آنوقت مىشنويد كه چه معطر است اسلام. چه نظامى است اين اسلام كه آن كه در رأس واقع شده است مثل خود پيغمبر (ص) و آنهائى كه در پائين به اصطلاح شما يا مردم، واقع شدهاند، اينها در يك جا با هم مجتمع مىشوند و مىنشينند و صحبت مىكنند و - عرض مىكنم - قصه و صحبت تجييش جيوش مىكنند اينها، اين بناى پيغمبر اينطور بود. پيغمبر كه خليفةالله بود، همه او را قبول داشتند، وقتى كه توى مسجد مىنشست نمىشناختندش، كسى كه از خارج مىآمد، نمىشناخت براى اينكه بالا و پائينى در كار نبوده، آنوقت حتى يك همچو چيزى هم نبوده است كه بيندازد زيرش، آن روى يك حصير اگر خوب، بود حصير، و الا روى زمين نشست، اسلام اين است. ما دلمان مىخواهد يك همچو، البته قدرت ما نداريم كه اين كه هست عرضه كنيم اما هر چه، هر چه آدم بخواهد به مبداء خير نزديك بشود، بايد خودش را نزديك كند، حالا من نتوانستم مثل مالك اشتر عمل كنم خوب، هر چه بتوانم خودم را نزديك كنم به آنها، باز خوب است و من اميدوارم كه مملكت ما يك مملكت اسلامى بشود، جوانهاى ما، يك جوانهاى مسلم، معتقد به اسلام بشود و اگر اين ايمانى كه ما را پيش برد، باقى باشد، احدى ديگر نمىتواند به شما تعدى كند و انشاءالله نخواهد توانست.
صحيفه نور ج 8 صفحه 191
انقلاب روحى، بالاتر از سدى است كه شكستند
از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت مىخواهم و همين حس يكى از امورى كه انسان به او خيلى علاقه پيدا مىكند، خيلى مايه اميدوارى است، اين انقلاب روحى است كه در ملت پيدا شده، انقلاب روحى بالاتر از سدى است كه شكستيد، شما از اروپا پا شديد، آمديد كه به مردم كمك كنيد، اين انقلاب روحى مهم است، اين را هيچ كس نكرده الا خدا.
خدا مقلبالقلوب شما در بين دست خداى تبارك، دست معنوى خداى تبارك و تعالى است كه هر جا مىخواهد، او بر مىگرداند. شما يك وقت مشغول كار خودتان بوديد، در زمان چيز من مشغول طلبگى خودم بودم، شما مشغول آقائى خودتان، كه شما را از آنجا برداشت و آورد اينجا كه برويد در يك روستا زحمت بكشيد براى برادرانتان، اين دست خداست كه قلبهاى شما را اينطور كرده، قدرش را بدانيد. دل شما الان در دست خدا، هر طورى مىخواهد مىگرداند و به خير گردانده، الان شما را از آنجا او آورده، جوانهاى دانشگاه و نمىدانم دكتر و مهندس، اينها كه هر كدام بايد در يك جاى ديگرى باشند، زن محترمه و خانمهاى عزيز كه بايد در جاهاى چه باشند، همه اينها توى اين روستاها رفتهاند و دارند درو مىكنند، چه مىكنند، البته اينها دروگر نيستند به آن معنائى كه رعيت دروگرند، اما يك عمل كوچك كه اينها همچو قدرت مىدهد به اين دروگرها كه اگر يك جريب زمين را آنوقت درو كردند، حالا دو جريب زمين درو مىكنند. وقتى دروگر آمد ديد كه اين خانمهائى كه بايد زير سايه بنشينند، آمدند توى افتاب و گرفتند دارند جو را درو مىكنند و جمع مىكنند، و اينها يك قدرتى در نفس آنها پيدا مىشود، يك ارزشى دارد عمل اينها كه قدرت به آنها مىدهد و آنها كارشان چند برابر مىشود. خيلى ارزش دارد وقتى ببينند شما از اروپا پا شديد آمديد، از امريكا پاشديد آمديد اينجا براى اينكه كمك كنيد به برادرهاى خودتان، ببينيد چه حالى براى اين رعيت پيدا مىشود، اين رعيتى كه هر روز يك سازمان امنيت مىرفت بالا سرش يا شلاقش زد يا چه از او اخذ مىكرد، حالا مىبيند كه از اقصى بلاد خارج نه داخل، برادرانشان آمدند و مىگويند ما آمديم به شما كمك كنيم، ما آمديم كه با شما درو كنيم، ما آمديم با شما زراعتتان را برداريم، نمىدانيم اين چه حظى براى، اين چه در قلب آنها چه اثرى خواهد گذاشت و نمىدانيد ارزش اينكه يك قلب ضعيف را شما همچو خوشحال كرديد، اين ارزش چقدر است، معنويت عمل را ما نمىدانيم چقدر است، خيلى زياد است عمل، ولو كوچك هم باشد و شما از باب اينكه دروگر نيستيد، نتوانيد درست درو كنيد، لكن چند تا خوشه گندم را كه شما جمع بكنيد، اينقدر ارزش دارد، اينقدر قلوب را به شما متوجه مىكند و اينقدر مردم را اميدوار مىكند و نهضت ما را پيش مىبرد كه خدا مىداند. خداوند همهتان را حفظ كند، و خداوند همه شما را سعادتمند كند، و اين تحول روحى كه پيدا شده است، خداوند حفظ كند اين تحول را.
نقشههاى استعمار گرانه، جهت انحراف اذهان جوانان
من حالا وقت ندارم لكن از امورى، خيانتهائى كه دستگاه به ما كرده است يكى همين قضيه
صحيفه نور ج 8 صفحه 192
اختلاف است، از طرق مختلفه جوانهاى مارا منحرف كردند،راههاى مختلف،شياطين اينها نشستندبررسى كردند و راههائى پيدا كردند براى اينكه نسل جوان ما را بكشند به يك فسادهائى و از آن چيزهائى كه مربوط به خودشان و زندگى خودشان غافل كنند. اين مراكز فسادى كه بيشترش در تهران است و در همه شهرستانها هست، اين با يك نقشه و حساب بوده است. اگر يك جوانى رفت در يك مركز فسادى، فردايش هم رفت، ده روز رفت، عادت مىكند به آن مركز فساد، دلش دنبال اوست، يك جوان يا جوانهائى كه دلشان دنبال مراكز فساد باشد وقتى كه خواب مىبينند، خواب همان مراكز را مىبينند تا بيدار هم مىشوند حواسشان آنجا باشد و بعد هم بروند سراغ همان مقاصد فاسده، اين ديگر به درد اينكه بتواند در مقابل قدرتها بايستد و بگويد نه، نيست، اين ديگر فكرش دنبال اين نيست كه مملكت ما گرفتارى دارد، بايد اين گرفتارى را ما خودمان رفع بكنيم، اين ذهنش منعطف است ديگراز اين مسائل. اين اختلاطهائى كه درست كردهاند و ايجاد كردند براى ملت ما و جوانهاى ما را مختلط كردند با هم كشيدند به يك مسائل فاسدى، اين هم جزء همان نقشههائى است كه براى ما كشيدند. اين اختلاط در دريا يك چيز عادى نيست، يك چيزى نيست كه همين طورى شده باشد، يك نقشهاى است براى اينكه جوانهاى ما را منعطف كنند ذهن شان را به اين مسائل، اگر چندين هزار جوان ما جذب شدند به مراكزى كه اينطور مسائل شهوى و حيوانى در او مطرح است، همين چندين هزار جوان را ملت ما از دست داده.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 195
تاريخ: 30/4/58
بيانات امام خمينى در ديدار با گروه تحقيقات و تبليغات دانشكده علوم اصفهان
نپذيرفتن قدرتى جز قدرت حق، از آداب عبوديت
بسم الله الرحمن الرحيم
از آداب عبوديت اين است كه جز قدرت حق، قدرتى را نپذيرند و جز ثناى حق و آنكه از اولياء حق است، ثناى كسى را نگويند. ما بندگانى هستيم كه هيچ نداريم و هيچ نيستيم و هر چه هست قدرت الهى است. معجزههايى كه در اين نهضت واقع شد همه از جانب خداى تبارك و تعالى بود و بشر كوچكتر از آن است كه بتواند اين معجزهها را انجام بدهد. تحولات روحى كه در اين مدت قليل براى ملت ما پيدا شد، تحولاتى قلبى، تحولات روحى، تحولات ارادى، هيچ كس نمىتوانست اين تحولات را ايجاد كند. آنچه كه عظمت دارد اين تحولات روحى است كه در ملت پيدا شده و او بالاتر از اين پيشبرد و پيروزى است كه ملت ما پيدا كرد. ملتى بود كه در فكر سرنوشت خودش نبود، هر كس مشغول كارى بود و آنچه مطرح نبود مسائل سياسى، مسائل اجتماعى كشور بود، در مدت كمتر از دو سال يك تحول پيدا شد كه تمام قشرهاى ملت افكار سياسى پيدا كردند. مجالسى كه صرف مىشد در امورى كه بيهوده بود حالا صرف مىشود در امورى كه سرنوشت ساز است. خواهرهاى ما كه اشتغال به مسائل ديگر داشتند الان همدوش با برادرها و مقدم بر آنها به سرنوشت ملت و به سرنوشت كشور خودشان فكر مىكنند، طرح دهند، فكر مىكنند، انتقاد مىكنند. اين تحول تحولى است كه خداى تبارك و تعالى كه مقلبالقلوب است اين تحول را ايجاد كرد. كشيده شدن كشور از ضعف به قدرت و ايجاد حق تعاون از معجزات الهى تحول مهم ديگر، تحولى بود كه از ضعف به قوت كشور ما را كشاند. كراراً گفتم اين را كه يك پاسبان در بازار بزرگ ايران كه تهران است اگر مىآمد و مىگفت بايد بيرق بزنيد كسى به خود اجازه نمىداد، فكر نمىكرد كه مىشود مقابل او ايستاد. همين ملت با همين ضعف در ظرف يك سال و چندى به خيابانها ريخت و گفت ما شاه را نمىخواهيم، ما ابرقدرتها را محكوم مىكنيم. آنهائى كه از يك پاسبان مىترسيدند از توپ و تانك و مسلسل هراسى نداشتند، خانمهائى در قبل وضعشان يك نحو ديگرى بود و رژيم آنها را به يك مسائل ديگرى مشغول كرده بود، متحول شدند به كسانى كه در مقابل رژيم ايستادند و با برادرها همدوش بلكه مقدم در اين نهضت شركت كردند. اين تحولها، تحولهاى
صحيفه نور ج 8 صفحه 196
اعجاز آميز بود.
از آنطرف تحول ديگرى كه پيدا شد، امروز يك دسته از جوانها، زن و مرد، از اروپا آمدند پيش من و آنها گفتند ما آمديم براى اينكه در روستاها برويم و به مردم خدمت بكنيم. جوانهائى كه سابق در مسائل ديگر فكر مىكردند امروز در اينجور مسائل فكر مىكنند. مىآيند، از اروپا مىآيند، از خارج مىآيند، زن و مردشان مىآيد براى اينكه در روستاها بروند كمك كنند به روستائىها. چنانچه از داخل، از دانشگاه، طبيب، مهندس، خانمها همه مىروند در اين روستاها و كمك مىكنند. اين حس تعاون يك حسى است كه، يك تحولى است كه اعجاز آميز است و آنچه كه هست خداوند تبارك و تعالى انجام داده است.
با اراده حق تعالى در همه چيز پيروز شديم
همه چيز را از خدا بدانيد. ما بنده ضعيفى هستيم كه هيچ نيستيم، هر چه هست او هست و هر چه داريم از او داريم و پيروزى ما به دست او واقع شد. ما كه هيچ در دستمان نبود و پيروز در همه چيز شديم با اراده حق تعالى بود. اين اراده حق تعالى دنبال اينكه شما اجتماعتان، اجتماع اسلامى بود يدالله مع الجماعه اجتماع شما اسلامى بود و قيام، قيام انسانى اسلامى بود و خداوند به شما آزادى را هديه داد براى اينكه براى او قيام كرديد. اين قيامى است كه براى اوست،حفظ كنيد. مادامى كه براى او كار كنيد، اجتماعتان براى او باشد پيروز هستيد و من اميدوارم كه اين اجتماعات شما تا آخر محفوظ باشد و براى خدا باشد. خداوند همه شما را سعادتمند كند و خداوند كشور شما را مستقل و آزاد كند وآزادى را از كشور شما نگيرد.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 197
تاريخ:30/4/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان راديو دريا
مىخواستند مملكت ما را از انسان خالى بكنند
بسم الله الرحمن الرحيم
دستگاه رژيم سلطنتى و آن چيزهائى كه از قبيل رژيم سلطنتى كه رويهمرفته بگوئيم رژيم الهى و غير الهى، رژيمهاى غيرالهى براى اينكه وضعشان بر حسب نوع اين است كه به ملت خيانت مىكنند و براى خودشان دستگاه درست مىكنند و به منافع خودشان ملت را به كار مىكشند و از ملت جدا هستند، برنامههاى آنها اين است كه با كوشش ملت را به تباهى بكشند و نسل جوان را فاسد كنند. اگر نسل جوان فاسد نباشد آنها از آن خوف دارند و مىترسند كه يك وقت نسل جوان يك عصيانى بكند و آنها را به تباهى بكشد از اين جهت به وسائل مختلف كوشش مىكنند كه نسل جوان را به تباهى بكشند كه از مسائل روز و از مسائل زندگى كنار باشند. وسائل متعدده از قبيل مطبوعات كه در خدمت آنها، راديو و تلويزيون، سينما، تئاتر، تمام اينها كه در خدمت آن رژيمهاى غير توحيدى هست، تمام اينها براى اين است كه ملت را عقب برانند و از توجه به مقدرات خودشان غافل كنند و احياناً بكشانند به طرف خودشان و آنها سرگرم به كارهاى غير مقدرات خودشان بشوند و آنها هم منافع خودشان راببرند و مطمئن باشند كه كسى مخالفشان نيست و لهذا جميع وسائل فساد جوانها را اينها فراهم مىكردند از قبيل مراكز فحشا كه اطلاع لابد داريد كه در تهران خصوصاً چقدر مراكز فحشا بوده است به طرق مختلف كه بعضى از آنها گفتنى نيست اصلاً و همين طور اطراف دريا. در وقتى كه، موقعى كه مردم دريا مىروند يكى از امورى كه آنها دامن به آن مىزدند همين اختلاطى بود كه بين جوانها و زن و مرد، و اين نه از باب اين بود كه اينها مىخواستند به جوانهاى ما مثلاً يك خوشى بگذرد، بلكه از باب اين بود كه اينها را به تباهى بكشند. مراكزى كه در آن مخدرات بود از قبيل مشروبات و دستگاههاى تخديرى ديگرى بود الى ماشاءالله. در سينما جوانهاى ما وارد مىشدند، اگر چنانچه چند روز وارد مىشدند عادت مىكردند و سينما با آن صورتهائى كه همهاش انحرافى بود، راديوها همه انحرافى، مطبوعات از قبيل روزنامهها، از قبيل مجلات، همه چيزهائى بودند كه جوانهاى ما را منحرف كنند. و از جمله چيزهائى كه باز مغزهاى جوانها را مخدر مىكند و تخديرى است موسيقى است. موسيقى اسباب اين مىشود كه مغز انسان وقتى چند وقت به موسيقى گوش كرد تبديل مىشود به يك مغزى غير آن كسى كه جدى باشد، از جديت انسان را بيرون مىكند و متوجه مىكند به جهات ديگر. تمام اين
صحيفه نور ج 8 صفحه 198
وسائلى كه حالا اين بعضىشان بود و الى ماشاءالله وسائل درست كرده بودند، همه براى خاطر اين بود كه ملت را از مقدرات خودشان غافل كنند و متوجه به جهات ديگر بكنند، منحرف كنند او را از مسائل روز كه مبادا مزاحمش بشوند. اين يك برنامه بسيار مفصلى بوده است كه طرح شده نه اينكه من باب اتفاق مثلاً اين مسائل واقع شده، نخير، اين يك طرحهائى است كه آنهائى كه طراح هستند، طرح كردند كه اين جوانها را به تباهى بكشانند و علاوه بر اين آن فشارهائى كه بر مردم مىآوردند و آن فشارهائى كه به روحانيت آوردند و آن فشارهائى كه به دانشگاهها مىآوردند و به ساير اقشار، رويهمرفته خواستند كه مملكت ما را از انسان خالى بكنند و نيروى انسانى را به تباهى بكشند. دستگاههائى كه براى آموزش است، براى پرورش است، تبديلش كرده بودند به دستگاههائى كه ضد او باشد. آموزشهائى كه براى انسان مفيد است، براى يك جامعه و كشورى مفيد است، آنها حذف مىشد و به جاى او آموزشهائى كه مخالف مسير ملت بود، روى شهوات خود فرد بود لكن با مسير ملت مخالفت داشت، با مصالح كشور مخالفت داشت آنها را مىآوردند. مقالاتى كه مربوط به سرنوشت ملت بود امكان نداشت در روزنامه نوشته بشود و در راديوها خوانده بشود. مقالاتى كه مخالف مسير ملت بود، مقالاتى كه مخالف مصالح يك ملت بود، مخالف مصالح جامعه بود، اينها رايج بود و مجلاتى كه بايد تربيت كند نسل جوان را، مبدل شده بود به آن تربيتى كه همه ملاحظه كرديد كه مجلات ما چه وضع افتضاح آميزى داشت. همه براى اين بود كه جوانها را از مسيرى كه دارند و مسير انسانى كه بايد اينها بروند، منحرف كنند به يك مسير ديگرى و استفاده كنند. استفاده همچو بكنند كه تمام مصالح يك كشور را از بين ببرند، همه چيز را به تباهى بكشند، همه مخازن ما را به اجنبى دهند و كسى نباشد كه چرا بگويد، براى اينكه توجه مردم را از آن چيزى كه مربوط به زندگىشان است منحرف كردند. وقتى جوانها كه اساس يك مملكتى هستند، پايه يك مملكت هستند، همه جوانها بروند طرف فحشا، طرف مواد مخدره، متوجه بشوند به اين مجلات و به اين اوضاع و به آن وضع راديو و تلويزيون و به آن مسائلى كه بود، ديگر براى جوان نه وقتى مىماند كه فكر كند در اين امور و نه مغزش كار كند. موسيقى از امورى است كه البته هر كسى بر حسب طبع خوشش مىآيد، لكن از امورى است كه انسان را از جديت بيرون مىبرد و به يك مطلب هزل مىكشاند، ديگر يك جوانى كه عادت كرد كه روزى چند ساعت را با موسيقى سر و كار داشته باشد (كه اينها شايد اكثر راديوشان و تلويزيونشان از همين قسمها بود) يك جوانى كه اكثر اوقاتش را صرف بكند پاى موسيقى و اكثر اوقاتش را صرف بكند در اينكه پاى موسيقى بنشيند و اينها، اين از مسائل زندگى و از مسائل جدى بكلى غافل شود، عادت مىكند، همانطور كه به مواد مخدره عادت مىكند. كسانى كه به مواد مخدره عادت مىكنند، ديگر نمىتوانند يك انسان جدى باشند كه بتوانند در مسائل سياسى فكر بكنند. فكر انسان را موسيقى جورى كند كه ديگر نتواند در غير همان محيط موسيقى و مربوط به شهوات و مربوط به موسيقى نتواند اصلش فكرش را بكند. از اين جهت اينكه پافشارى داشتند به اينكه راديو آنطور باشد و تلويزيون آنطور باشد و مطبوعات و مجلات آنطور باشد و روزنامهها آنطور باشند و سينماها آنطور
صحيفه نور ج 8 صفحه 199
باشند و همه رويهمرفته دست به دست هم بدهند و اين ملت را سرگرم بكنند به اين امور و همه مخازن ما را ببرند كه الان كه رفتند و گم شدند براى مملكت ما يك چيز سالم نمانده، هر جايش دست بگذارى ناسالم است. هياهو كردند، فرياد كردند كه ما مىخواهيم شما را به دروازه تمدن بزرگ برسانيم و واقع مطلب دور كردن ملت بود از اصل تمدن، تا چه برسد به تمدن بزرگ. همه را دور كردند از تمدن، از آنى كه استقلال انسان را درست مىكند، استقلال فكرى انسان را. تا انسان استقلال فكرى نداشته باشد، نمىتواند يك فرد مفيد باشد. و اينها خواستند فرد مفيد پيدا نشود، اصلاً اينها از انسان مىترسيدند. اينها ديدند كه يك مدرس، در زمان رضاخان يك مدرس بود كه در مجلس بود نگذاشت رضاخان آنوقت كه مىخواست جمهورى را درست بكند، مدرس نگذاشت ولو بر خلاف مصالح شد و اگر درست شده بود بهتر بود، لكن آنوقت اينها نظر سوء داشتند، يعنى او به سلطنت كه نرسيده بود، او مىخواست رئيس جمهور بشود و بعدش حالا كارهاى ديگر بكند و كسى كه جلوى او را گرفت مدرس بود كه نگذاشت اين كار عملى بشود. كسى كه تا آخر ايستاد در مقابلش و بالاخره هم جانش را از دست داد، مدرس بود كه نگذاشت او كارهائى بكند، لكن آخرش هم در يك جائى شهيدش كردند. اينها نمىخواهند يك انسان پيدا بشود، كوشش دارند كه دانشگاه اينقدر كه مورد توجهشان است و مورد هجومشان هست و تا بتوانند نمىگذارند كه برنامههاى دانشگاه يك برنامههاى صحيح باشد. اگر هم از آنجا فرض كنيد يك برنامه صحيح باشد، نمىگذارند اينها استقلال داشته باشند هر روز يك غائله و يك بساط درست مىكنند، غائلههائى ايجاد مىكنند كه جوانهاى ما سرگرم بشوند. در محيط ما هم همين طور، غائله درست مىكنند، مىكردند، هر روز يك غائلهاى درست مىكردند، يك بساطى درست مىكردند كه همه را سرگرم به او بكنند، و از مسائل اصلى و انسانى ما دور باشيم. جزء همين مسائل، قضيه درياست كه حالا شما مطرح مىكنيد و قضيه دريا اين بود كه اين جوانهاى نورس و اين دخترهاى نورس در دريا بريزند به جان هم و هر كارى مىخواهند بكنند نسل ضايع بشود، انسان ضايع بشود. يك انسان جوانى كه چند ماه در اطراف دريا رفت و دو تا جوان با هم مخلوط شدند، اين ديگر نمىتواند فكر بكند كه نفت ما را وقتى مىخواهند ببرند بايد چه كرد. اصلاً فكر اين معنى در ذهن جوانى كه آنطورى است نمىآيد، آن فقط توجه به اين دارد كه يك شعر عاشقانه بخواند و يك عاشق و معشوقى باشد، اصلاً فكر مىرود سراغ اينگونه مسائل، مسير عوض مىشود. اينها روى نقشه كار مىكنند من باب اتفاق اين نشده كه دريا اينطور باشد، اينجور نشده كه دريا اينطور باشد كه آنطور وسائل برايشان فراهم مىكردند. از قرارى كه مىگويند همه وسائل را برايشان فراهم مىكردند، تشويقشان كردند، به همه اين مسائل انحرافى تشويق مىكردند. اينها براى اين بود كه جوانها را با هر ترتيبى كه شده، با هر جورى كه شده از مسير زندگى خارج كنند تا اين كه يك ملتى فقير باشد و نفهمد كه الان چيست يك مملكت فقير الان ما داريم و ملت نمىدانست چى هست. حالا كه اينها رفتند، چشمشان باز شده و مىبينند تمام انبارها را خالى كردهاند و قرض كردند و بردند تمام جواهرات را اينها يعنى اكثر جواهرات ما را رضاشاه برد كه به انگليسها رسيد و بسياريش هم ايشان
صحيفه نور ج 8 صفحه 200
برده كه نمىدانم به كه خواهد رسيد. بانكهاى خارج پر است از ارزهاى اينها و پولهاى اينها و جوانهاى ما توجه به اين مسائل نداشتند براى اينكه توجه خودشان را منصرف كرده بودند به يك جاهاى ديگر يك روح جوان تازه رسيده كه الان وقت شهواتش هست، اگر مسايل شهوى براى او به آنطور رايج بشود و مسائل جدى به آنطور مغفول عنه بماند، بالاخره اين جوان آنطور بار مىآيد، ديگر در زمان پيرى هم كه ديگر به درد نمىخورد، كارى از او بر نمىآيد. آنوقتى كه نيروى جوانى است و بايد به كار بيايد آنوقت اين نيروى جوانى منحرف است كه تهى شده از آنى كه بوده، يك چيز ديگرى جايش نشسته، مسائل ديگرى هست از قبيل همين مسائل غربى و غربزدگى كه اينها بساط طولانى دارد. بالاخره با تمام وسائل حساب كرده روى نقشهها، بسيار محتمل است كه از خارج اين نقشهها ريخته مىشود و اينهائى كه مىخواهند منافع ما را ببرند، آنها نقشه مىدهند و اينها اجرا مىكنند يا كارشناسها مىآيند به اينجا و نقشه مىدهند و اينها اجرا مىكنند. اينها يك مسائل حساب شده است و روى يك مقاصد پليدى كه خارجىها داشتند و خود دستگاه داشت.
راديو و تلويزيون آموزنده بايد باشد
الان انشاءالله اميدواريم كه اين مسائل يك مقدارى حل بشود و دست آنها بحمدالله الان كوتاه است و اميدواريم كه تا آخر كوتاه باشد. رژيم رفته است و اميدواريم كه ديگر برنگردد و نخواهد برگشت. حالا بايد جدى بگيريد مسائل را، از آن هزل و شوخى و مسائل غير جدى برگرديد به آن مسائل جدى، مملكتتان را اداره كنيد، خودتان بايد اداره كنيد. دستگاه تلويزيون يا دستگاه راديو آموزنده بايد باشد، قدرت بدهد به جوانهاى ما، جوانهاى ما را نيرومند كند نبايد دستگاه تلويزيون جورى باشد كه ده ساعت موسيقى بخوانند، جوانهائى كه نيرومند هستند از نيرومندى آنها را برگردانند به يك حال خمار و خلسه مثل همان ترياك و... موسيقى با ترياك فرق ندارد، ترياك يك جور خلسه مىآورد اين يك جور خلسه مىآورد. اينها بايد تبديل بشود. اگر بخواهيد مملكتتان يك مملكت صحيح باشد، يك مملكت آزاد باشد، يك مملكت مستقل باشد، مسائل را از اين به بعد جدى بگيريد، راديو و تلويزيون را تبديلش كنيد به يك راديو و تلويزيون آموزنده، موسيقى را حذف كنيد نترسيد از اينكه به شما بگويند كه كهنه پرست شديد. باشد ما كهنه پرستيم. از اين نترسيد. همين كلمات نقشه است براى اينكه شماها را از كار جدى عقب بزنند. اينكه مىگويند كه اگر چنانچه موسيقى در راديو نباشيد، آنها مىروند از جاى ديگر موسيقى را مىگيرند، بگذار بگيرند از جاهاى ديگر، شما عجالتاً آلوده نباشيد، آنها كم كم برمىگردند به اينجا. اين عذر نيست كه اگر موسيقى نباشد در راديو، آنها مىروند از جاى ديگر موسيقى مىگيرند. حالا اگر جاى ديگر مىگيرند ما بايد به آنها موسيقى بدهيم؟! ما بايد خيانت بكنيم؟! موسيقى خيانت است به يك مملكتى، خيانت است به جوانهاى ما، اين موسيقى را حذفش كنيد بكلى، عوض آن يك چيزى بگذاريد آموزنده باشد، كم كم مردم را و جوانها را عادت به آموزندگى بدهيد، از آن عادت خبيثى كه داشتند برگردانيد. اينكه مىبينيد
صحيفه نور ج 8 صفحه 201
كه جوانها اگر اين نباشد مىروند سراغ موسيقى و جاى ديگر، براى اين است كه اينها عادت كردند و اين شاهد بر اين است كه جوانهاى ما فاسد شدند. الان ما موظفيم كه اين نسلى كه فاسد شد برگردانيم به صلاح و نگذاريم آن كوچك كوچكهاى ما فاسد بشوند و اينها را جلوشان را بگيريم. بايد جدى باشد اين مسأله. اختلاط زن و مرد در دريا هم از همان نقشهها بوده بايد مردم جديت كنند، خودشان جلو بگيرند و دستگاههاى انتظامى و حكومتها و اينها جلوگيرى بكنند و خود مردم جلوگيرى بكنند راديو اين معنى را تبليغ بكند كه نبايد اينطور باشد، مفاسدش را به آنان بگويد و همين طور راديو يك دستگاهى باشد براى آموزندگى، براى پرورش يك ملتى. با راديو و تلويزيون از همه چيز بهتر مىشود پرورش داد مملكت را، براى اينكه راديو و تلويزيون هم ملا و آدمى كه سواد دارد از او استفاده مىكند هم آن كس كه سواد ندارد، اما از دستگاههاى ديگر مثل روزنامه و مجله يك دسته مىتوانند استفاده بكنند در يك جاهاى محدودى. اين الان راديو و تلويزيون جورى شده است كه در همه جا الان شما مىگوئيد كه راديوى ما را چهار ميليون جمعيت مىشنود. راديوها يك جورى شده است كه حالا همه قشرها مىشنوند. اين از راه سمع و بصر شما مىتوانيد خدمت بكنيد به اين مملكت، چنانچه خيانت كردند به اين مملكت، بهتر مىشود به آن آموزندگى و تربيت داد و مترقى كرد و جوانها را به آن تربيت كرد، براى اينكه همه گوش مىكنند و همه جوانها گوش مىكنند و دهاتىها و روستائىها و آنها همه، هر كس توانست، يك راديو پيدا مىكند و نتوانست، رفته منزل رفيقش و گوش كرده است. در هر صورت اين دستگاهها بايد تبديل بشود، اگر بخواهيد مملكتتان بماند در دستتان و اگر همان بساط و همان برنامهها باشد، بدانيد كه حالا اگر نشود بعد از چند سال ديگر دوباره برگشت مىكند به همان مسائل و دوباره بدبختى براى اعقاب شما خواهد بود.
انشاءالله خداوند همه را تأييد كند و همه ملت ما را بيدار كند و همه ملت ما به مصالح خودشان آشنا بشوند و از آن نقشههائى كه براى ما كشيدهاند انشاءالله مطلع بشوند و خنثى كنند آنها را.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page