-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 186
تاريخ: 2/4/58
بيانات امام خمينى در ديدار با طلاب و روحانيون شهرستان تبريز
بسم الله الرحمن الرحيم
من اميدوارم كه شما آقايان كه در اين راه قدم برداشتيد و در مدرسه دينى و علمىوارد شديد، بعدها ازذخائر اين امت و از مبلغين اسلام باشيد. راه، راه خوبى است و خطرناك. راه خوبى است كه راه انبياست، انبيا، هم براى تربيت بشر آمدهاند و علماء امت هم مربيان بشر بايد باشند. پس شغل، شغل انبياست راه، راه انبياء خطرناك است كه اگر ما به وظايف محوله خود عمل نكنيم، غير از اين است كه ديگران نكنند. اگر يك بقال، يك كارمند، يك شخصى كه سمت روحانيت ندارد، يك كار زشتى خداى نخواسته انجام بدهد، اين براى خودش عيب است اما اگر شما انشاءالله روحانى شديد و هر كدامتان در يك بلدى يا در يك مملكتى انشاءالله سرشناس شديد و مروج دين اسلام، اگر خداى نخواسته يك انحرافى در شما پيدا بشود. اين انحراف، انحرافى نيست كه مثل ساير مردم باشد. شما نشانه خدا هستيد، نشانه اسلام انشاءالله خواهيد بود و كسى كه نشانه خدا و نشانه اسلام است، بايد همه حركاتش، همه سكناتش، همه اعمالش، همه گفتار و كردارش الهى باشد، روى موازين الهى باشد. مردم به روحانيون نظر دارند، توجه دارند، توجه به پيغمبر اكرم كه اينها نمايندگان پيغمبر اكرم و امام زمان سلام الله عليه هستند. اگر خداى نخواسته از اينهائى كه نماينده هستند از طرف اولياء خدا، از طرف رسول خدا، اينها اگر يك وقت، يك انحرافى از آنها پيدا بشود، شايد اشخاص غرضمند اين را به پاى اسلام حساب كنند، خيال كنند تعليمات اسلامىاينطور است و لهذا راه، راه پر خطرى است و راه شريفى. جديت كنيد كه از اين راه پر خطر خوب عبور كنيد كه اين صراط است. صراط مستقيم الهى از اينجا شروع مىشود. جسر جهنم از دنيا تا بهشت امتداد دارد و شما الان در بين راه هستيد و در صراط هستيد. توجه كنيد كه اين راه را منحرف نشويد. مستقيم اين راه را تا بهشت انشاءالله با سعادت پيدا كنيد و توجه داشته باشيد كه شما درآتيه انشاءالله در آتيه مربى مردم هستيد و مربى مردم بايد خودش منزه باشد، مهذب باشد. توجه داشته باشيد كه آخوند شغلش بزرگترين شغلها و مسووليتش بزرگترين مسؤوليتهاست. يك شخص روحانى مىتواند يك ملت را نجات بدهد و يك شخص روحانى مىتواند يك ملت را به تباهى بكشد. توجه داشته باشيد كه مبادا از آن اشخاص بشويد كه يك ملت رابه تباهى بكشيد. از آن اشخاص باشيد كه يك ملت را به سعادت برسانيد، يا شعاع شما در هر جا هست، آنها را به سعادت برساند. با ارشاد شما مردم هدايت بشوند. نكند كه يك وقت با
صحيفه نور ج 7 صفحه 187
عمل شما، با قول شما، با رفتار شما يك اعوجاجى در مردم پيدا بشود، يك انحرافى پيدا بشود. اين انحراف براى شما ضررش زياد است. شما انشاءالله بعد كه هر يك از علماى اعلام شديد، توجه كنيد كه در خلال تحصيل علم، تقوا تحصيل كنيد، مهذب بشويد، اخلاقتان را مهذب كنيد، اعمالتان را مهذب كنيد. بايد بر طبق كتاب و سنت باشد كه شما خودتان كتاب و سنت بشويد يعنى كتاب و سنت عملى. روحانى بايد طورى باشد كه مردم وقتى كه او را ديدند به ياد رسول خدا بيفتند و شما اين بار را به دوش گرفتيد و بايد اين بار را به سلامت به آخر برسانيدو مردم را هدايت كنيد. خداوند شما ودوستان شما و رفقاى شما كه در مدرسه و در ساير مدارس هستند همه را سلامت و سعادت عنايت كند و همه شما را خداوند از علماى اعلام مهذب كه براى خدا قدم برداشتيد قرار بدهد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 188
تاريخ: 3/4/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان صنعت نفت تهران
هجوم اشخاص فرصت طلب وقبضه امور، پس از پيروزى نهضت
بسم الله الرحمن الرحيم
من اين جهت رامىدانم كه اين نهضت و انقلاب تا رفتن رژيم شاه و به هم خوردن اين دستگاه ظلم خوب جلو رفت، لكن بعد از اين پيشرفت، يك آزادى پيدا شد و آن اختناقها از بين رفت و اشخاصى كه فرصت طلب بودند از اطراف به ايران هجوم آوردند و كارها را به وسائلى قبضه كردند و نمىگذارند كارها به صورت اسلامى پيش برود. اين را من مىدانم، اين انحصار به شركت نفت ندارد، در ساير جاها هم همين مسائل هست و از همان افراد ناصالح هستند، بلكه بسياريشان از همان رژيم سابق الان هستند، وجود دارند و تصفيه نشدهاند لكن الان يك قدرى بايد آقايان صبر كنند تا اين مراحلى كه مراحل ابتدائى است، از آنها بگذرند بعدش مشغول تصفيه بشوند و يك تصفيه صحيح بشود كرد.
ما مىخواهيم يك مملكتى باشد اسلامى، اشخاصى كه اداره مىكنند اين مملكت را، اعتقاد به اسلام داشته باشند و اسلام مبناى اعمالشان باشد، نه اشخاصى كه به اسلام خيلى توجه ندارند. اينها بايد تصفيه بشوند لكن ما براى مصالحى عجالتاً اين مطلب را مسكوت عنه گذاشتهايم و در عين حال كه مىدانيم بعضى افراد، افراد غيرصالح هستند و در خصوص شركت نفت هم به من اطلاعاتى دادهاند كه روى يك روابطى دارد پيش مىرود لكن من باز در اين باب سكوت كردم كه عجالتاً اين مسائل اصلى مان حل بشود، بعد از اينكه اين مسائل اصلى حل شد، آنها آسان است، مشكل نيست، آنها در يك روز تصفيه مىشوند، يا دو روز تصفيه مىشوند. و من اميدوارم انشاءالله يك روز يك رژيم اسلامى با محتواى اسلامى داشته باشيم، نه فقط لفظ اسلام باشد و عمل، عمل طاغوتى. الان در بعضى جاها لفظ اسلام است و فقط گفته مىشود اسلام، آنهائى كه الان اعتقاد به اسلام ندارند كلمه اسلام را مىگويند، براى اينكه مىدانند الان اسلام خريدار دارد و آنها هم يك اشخاصى هستند كه دنبال اين هستند كه مشترى پيدا بكنند اين مشترى آن روز كه طاغوت بود، طاغوت بود و اسم او را مىبردند، حالا كه اسلام است اسلام مىگويند. اين فرق نكرده، فرق، اين مشترى است كه ببيند، دنبال مشترى مىگردند كه مشترى هر جور هست، آنها هم خود را آنجورى كنند. لهذا ما هم نه اينست كه توجه نداريم كه اينهائى كه اينطور هستند و بعضى شان هستند كه معلوم نيست اعتقاد به اسلام داشته باشند و
صحيفه نور ج 7 صفحه 189
بعضى هم ندارند، لكن معذلك يك مصالحى الان اقتضا مىكند كه اين مطالب اول مستقر بشود، يك حكومت، حكومت انتقالى به حكومت استقرارى تبديل بشود و مجلس پيدا بشود و وقتى مجلس از اشخاص ملى بوجود آمد حل خواهد شد. ما اميدواريم كه انشاءالله بتوانيم مردم را هدايت كنيم به اينكه چه اشخاصى را به مجلس بفرستند، وقتى مجلس يك مجلس ملى اسلامى شد اين مسائل دنبالش حل است. اينكه من راجع به بسيارى از افراد كه مىدانم افراد سالمى نيستند، سكوت كردم، اين براى همين مصلحت است و انشاءالله اميدوارم كه موفق بشويد شما وهمه به اينكه خدمت بكنيد به اين كشور و بدانيد تا برنامه اسلام نباشد خدمت صحيح نخواهد بود. از اشخاصى كه به اسلام توجه ندارند، توقع اينكه خائن نباشند هيچ وقت نداشته باشيد، آنها دنبال اين هستند كه يك راهى پيدا بكنند براى مقاصد خودشان، هر راهى كه پيدا شد، هر راهى كه هر روزى پيدا شد آن راه را مىگيرند.
همه اقشار از اختلاف و تفرق كه مضر براى اسلام و ملت است پرهيز كنند
من اميدوارم كه انشاءالله همه توجه بكنند، همه قشرها به اسلام توجه بكنند، و اين اختلافات و اين مسائل كه همه مضر براى كشور ماست، همه مضر بر مليت ماست، برا سلام ماست، از اينها دست بردارند، گروه گروه نشوند، اين گروه گروه شدن اسباب اين مىشود كه مسائل عقب بيفتد. هر گروهى و دستهاى جمع مىشوند، يك گروه درست مىكنند، مااين گروهها را همه ادغام كرديم، دور هم جمع كرديم تا يك قدرت بزرگ شدند كه آن قدرتهاى ابر قدرت را شكستند، حالا آقايان دوباره برگشتند گروه درست كردند، هر روز هم يك گروهى پيدا مىشود كه اگر چه عددشان چيزى نيست، ادعايشان زياد است نه واقعيتى دارند و نه يك برنامه اى دارند، هيچ چيز نيست لكن همين مقدار كه گروه كذا، گروه كذا، حزب كذا، همينها مضر به حال مملكت ماست. ما مىخواهيم اين گروهها برگردند يك گروه بشوند و آن گروه، گروه اسلامى كه براى اين مملكت مفيد باشند، خدمت بكنند به اين كشور اين نابسامانىهائى كه هست، اين خرابىهائى كه هست، ترميم بكنند. اين اختلافات و گروه گروه درست كردن نمىگذارند خرابىها ترميم بشود، نمىگذارد دولت كارش را انجام بدهد، نمىگذارد كه مردم به كارشان برسند البته ممكن هم هست كه سوء نيت نداشته باشند. لكن فهمشان خيلى نيست و ادراكشان زياد نيست، فهم سياسى ندارند، خيلى دم مىزنند از اينكه ما كذا هستيم، لكن فهم سياسى ندارند. اگر فهم سياسى داشتند، امروز روز اين نبود كه هى گروههاى مختلف و دستجات درست كنند، آن يك حزب درست كند، آن يك گروه، آن يك گروه، هر كس يك چيزى درست كند و يك عدهاى دور خودش جمع بكند، در عين حال كه عدهشان چيزى نيست لكن مضر هست.
انشاءالله خدا همه را بيدار كند و همه توجه به مصلحت مملكت بكنند و انشاءالله پيش ببريم و اين مسائل حل بشود، لكن مطمئن باشيد كه ديگر نمىتوانند آنها بيايند و كارى انجام بدهند، اين كار گذشته است، ديگر تمام شده است. خدا همه تان را توفيق بدهد و مويد باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 190
تاريخ: 3/4/58
پيام امام خمينى به مردم فردوس
بسم الله الرحمن الرحيم
اهالى محترم شهرستان فردوس ايدهم الله تعالى
طبق درخواست آقايان محترم، جناب مستطاب ثقه الاسلام و المسلمين آقاى آقا شيخ اسماعيل فردوسى دامت افاضاته جهت رسيدگى به امور مذهبى و مشكلات محلى بدان شهر مىآيند. اميد است اهالى محترم فرصت را مغتنم داشته از وجود ايشان بهرهمند شده و براى پيشبرد اهداف عاليه اسلام از هرگونه همكارى لازم با ايشان دريغ ننماييد و انشاءالله تعالى با همكارى علماى اعلام دامت بركاتهم و اهالى محترم، بتوانند وظائف محوله را به نحو احسن انجام دهند. از خداى تعالى ادامه توفيقات همگان را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة اللهو بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 191
تاريخ: 3/4/58
بيانات امام خمينى در جمع طلاب حوزه علميه اصفهان
وارسته كردن نفس از تعلقات دنيا سرمنشأ همه كمالات است
بسم الله الرحمان الرحيم
شما از صفر شروع كرديد و بحمد الله تا اينجا رسيديد و از حال اختناق شروع كرديد و به آزادى رسيديد و من اميدوارم كه تا آخر، تا آنجا كه مقام انسان است، يعنى لايتناهى، همه برسيد. اميدوارم كه انسانهاى آگاه و آگاهى دهندهاى باشيد. شما آقايان همانطورى كه شغلتان محترم و شريف است مسؤوليتتان زياد است. شمابايد خودتان را بسازيد و بعد ملت را بسازيد، خودسازى به اينكه تمام قشرهائى، ابعادى كه انسان دارد و انبياء آمدند براى تربيت آن، تمام ابعاد را ترقى دهيد، جنبه علمى، همه ابعاد علم. جنبه اخلاقى، همه ابعاد اخلاق. تهذيب نفس، وارسته كردن نفس از تعلقات دنيا كه سرمنشأء همه كمالات وارسته شدن نفس از تعلقات است و بدبختى هر انسان تعلق به ماديات است. توجه و تعلق نفس به ماديات، انسان را از كاروان انسانها باز مىدارد و بيرون رفتن از تعلقات مادى و توجه به خداى تبارك و تعالى انسان را به مقام انسانيت مىرساند. انبياء هم براى همين دو جهت آمده بودند، بيرون كردن مردم را از تعلقات و تشبث به مقام ربوبيت.
نيل به مقام انسانيت، با منزه شدن از تعلقات دنيوى
شما آقايان اهل علم كه بعضى ملبس به لباس علم هستيد، و بعضى يا اكثراً انشاءالله بعد ملبس خواهيد شد، انشاءالله اين مراتب را طى مىكنيد. علم تنها اثر ندارد بلكه گاهى مضر است عمل بدون علم بىنتيجه است. علم و عمل دو بالى است كه انسان را به مقام انسانيت مىرساند. علم به همه شوون و عمل، عمل نفسانى، عمل جسمانى، عمل عقلانى، انسان را به مراتب انسانيت مىرساند. اميد است كه شما آقايان در خلال تحصيل توجه به اين مطلب داشته باشيد كه در مدرسهها منزه كنيد خودتان را از تعلقات دنيا. تمام گرفتارىهاى بشر از اين تعلقات است. اگر اين تعلقات نبود، اگر اين توجه به دنيا و تعلق به دنيا نبود، ما اينقدر گرفتارى در ظرف بيش از پنجاه سال و قريب شصت سال نداشتيم. محمد رضا پهلوى به واسطه تعلقى كه به دنيا داشت، نفسش غير از دنيا چيزى نمىفهميد، سر منشا اينهمه فساد براى ملت و اين همه بدبختى براى خودش شد. دوستان او كه جنود شيطان بودند، براى تعلقى كه به دنيا داشتند كه نفوسشان غير از دنيا ادراك نمىكرد، به واسطه همين تعلق، منشأاين همه
صحيفه نور ج 7 صفحه 192
بدبختى براى ملت و بدتر آنكه براى خودشان شدند، هم بدبخت كردند ملت را و به باد دادند همه چيز ملت را و هم بدبخت كردند خودشان را.
انبياء در عين حال كه دنيا را اداره مىكردند، مملكتها رااداره مىكردند كه در اسلام نمونه بارزش نزديك به ماست وتاريخ نشان مىدهد كه در ظرف نيم قرن تقريباً اكثر معموره را فتح كردند، در عين حال تعلق نداشتند به دنيا. فتح براى مملكت گيرى در اسلام نيست. مملكت گيرى براى حكومت در اسلام نيست. حكومت جائرانه مطرح نيست. فتح براى اين است كه انسانها را، آدمها را به كمال برساند. فتوحات اسلام غير از فتوحات رژيمهاى ديگر است. آنها فتوحاتشان، رژيمفتوحاتشان، فتوحات براى دنياست و انبيا فتوحاتشان براى خداست، براى توجه دادن مردم به خداست. آنها مردمىكه اسير ماده هستند و اسير نفس و شيطان هستند، آنها را مىخواهند تحت تأثير خودشان و مكتب خودشان قرار بدهند و آنها را از حزب شيطان به حزب الله وارد كنند.
(الله ولى الذين امنوا بخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياء هم الطاغوت بخرجونهم من النور الى الظلمات) اين دو، اين دو جنبه است، اين دو جبهه است، جبهه طاغوت و جبهه الله، جبهه الله را كه توجه به خدا دارند و ايمان به خدا دارند، خداى تبارك و تعالى آنها را از همه ظلمتها از تمام ظلمتها اخراج مىكند و به نور مىرساند. آن نور، نور خود حق است. اينكه نور است (الله نور السموات و الارض) از همه ظلمتها كه ما عداى الله است، آنها را خارج مىكند و به نور مىرساند و به الله مىرساند. طاغوت مردم را از نور خارج مىكند و به ظلمات مىرساند.(ظلمات بعضها فوق بعض) اين دو راه است، راه انبيا و راه طاغوت. راه انبيا راه خداست و خدا ولى است و خدا فاعل است و به دست خدا انسان تربيت مىشود و راه طاغوت راه شيطان است كه شيطان مربى انسان است.
با تعلم و تهذيب نفس به جند الهى وارد شويد
عزيزان من! توجه داشته باشيد كه در جند الهى وارد باشيد. درس خواندن تنها انسان را در جند الهى وارد نمىكند، علم تنها خصوصاً علمهاى قانونى، رسمى، انسان را به مراتب انسانيت نمىرساند بايد باشد لكن در جنب او بايد توجه به غيب باشد. درس را براى خدا بخوانيد. از صفر شروع كرديد و اميدوارم تا غير متناهى برويد و برويد تا برسيد به آنجا كه غير از خدا كسى را نبينيد. همه چيز را از او ببينيد، همه كس را جلوه او بدانيد. اگر همچو تربيتى در انسانها واقع بشود، انسانها الهى مىشوند. انسان الهى جنگ و زور ندارد، جنگ و جدال ندارد، همه جنگ و جدالهائى كه واقع مىشود براى اين است كه توجه به طبيعت است. جنگهائى كه در اسلام وارد شده است براى اينكه اينها رااز ظلمات به نور وارد كنند. جنگاسلامى، جنگهاى رژيمهاى ديگر نيست. اينها از ظلمات به ظلمات ديگر وارد مىكنند، از ظلمت به ظلمات وارد مىكنند. انبيا مىخواهند از ظلمات اينها را به نور وارد مىكنند. خداوند همه شما را تأييد كند. من از شما فرزندان عزيز كه دلم به شما خوش است. دلم به
صحيفه نور ج 7 صفحه 193
چهرههاى شما خوش است و از اين صورت نورانى حظ مىبرم، تشكر مىكنم كه از راه دور آمديد و در اين هواى گرم و در اين منزل تنگ در زحمت واقع شديد. خداوند همه شما را از علماى عاملين و از مجاهدين اسلام قرار بدهد. خداوند همه شمارا از ظلمات بيرون كند و به نور برساند.
والسلام عيكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 194
تاريخ: 4/4/58
بيانات امام خمينى در جمع مردم اردكان فارس
پيروزى اصيل آن است كه ما بتوانيم متبدل بشويم به يك موجود انسانى، الهى و اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
انقلابهائى كه در دنيا واقع مىشود دو جور است. يك انقلابى، انقلاب اسلامى است و يك انقلاب غير اسلامى. انقلاب اگر انقلاب غير اسلامىباشد، اين انقلاب بعد از انقلاب ديگر بند و بارى در كار نيست و هر طورى كه مىخواهند با مردم عمل مىكنند، مهارى در كار نيست. لكن انقلاب اگر اسلامى باشد يعنى متكى به ايده اسلام، متكى به احكام اسلام باشد اين بايد از اول انقلاب تا آخر ابد كه اين انقلاب آثارش هست اين اسلامىباشد و تحت احكام اسلام. ملت ما تا اينجا آمده است و بحمد الله با پيروزى به اينجا رسيده است لكن پيروزى اين نيست كه مافقط طاغوت را از بين ببريم پيروزى اصيل آن است كه ما بتوانيم متبدل بشويم به يك موجود انسانى، الهى، اسلامى كه همه كارهايمان، همه عقايدمان، همه اخلاقمان، همه اسلامى باشد.
اصل، محفوظ ماندن مكتب است نه به دست آوردن پيروزى ظاهر
الان چشم همه متفكرين دنيا تقريباً دوخته شده است به ايران و توجه به اين الان هست كه آيا اين ايرانىها كه به اين پيروزى رسيدند و مدعى هستند به اينكه اسلام بالاترين مكتب است، اسلام از همه مكتبهاى عالم منزهتر است، آيا اين مردمى كه اين ادعا را دارند، اينها چه جور هستند الان؟ الان كه جمهورى اسلامى در ايران مستقر شده است يعنى رژيم الان رژيم جمهورى اسلامى است، آيا اين نظام اسلامى در ايران چه اثرى داشته است؟ همان مسائل سابق است منتها مهرهها تفاوت كرده است؟ آن روز مأمورين انتظامى و مأمورين دولتى، آنها ظلم مىكردند و حالا پاسداران اسلامى و مردم اسلامى و بازار اسلام ظلم مىكنند؟ فقط اسم تغيير كرد و افراد تغيير كردند لكن مطلب باقى است و مطالب باقى است؟ يا خير، آن هم، محتوا هم تغيير كرده است؟ من خوف اين را دارم كه در دنيا يك شكست بزرگ بخوريم و آن شكست مكتبمان باشد. من از اين بسيار خوف دارم. شكست ما اگر مكتبمان محفوظ باشد و شكست بخوريم اشكالى در كار نيست، بسيارى از اولياء خدا در مقابل غير، شكست خوردند اما مكتبشان محفوظ بود. اگر خداى نخواسته ما پيروز بشويم به اين معنا كه آن دستهاى از
صحيفه نور ج 7 صفحه 195
ظالمها كه بودند و آن دستهاى از چپاولگران كه بودند بيرون كرديم لكن به جاى آنها يك دسته ظلمه ديگرى با يك محدوديت خاصى و چپاولگرهاى ديگرى با يك محدوديتى به جاى او نشست، اين موجب اين مىشود كه مكتب ما در دنيا منعكس بشود كه مكتب درستى نبوده، شكست در مكتب واقع بشود. آ ن شكستى كه جبران نمىتواند بپذيرد اين شكست است.
هشدار به رعايت حدود و عمل به موازين شرعى براى پيشگيرى از شكست
الان ما در تمام سطح ايران مىبينيم كه يك نابسامانىهائى هست، يك اختلافاتى هست، يك كارهائى هست كه نبايد بشود. چيزهائى كه بر خلاف رضاى خداست، بر خلاف دستور پيغمبر اكرم است، بر خلاف دستور اسلام است، در همه سطح كشور واقع مىشود. نه همه مىكنند، لكن در تمام سطح كشور هستند اشخاصى كه همچو كارهائى مىكنند و خوف اين است كه اين به پاى اسلام نوشته بشود، به پاى جمهورى اسلام نوشته بشود و در خارج بگويند اين هم نظام اسلام و اين هم جمهورى اسلام كه مثل سابق است با اختلاف افراد. همانطورى كه سابق مىريختند توى خانههاى مردم و مىگرفتند و هيچ تحت قاعده اى نبود الا قاعده جباريت و ظلم، حالا هم بىميزان مثلاً دربعضى جاها مىروند خانه مردم و چه مىكنند،اين پاى اسلام حساب بشود.اگر پاى خود ما حساب مىشد، خوب مسلك بود، مسلك صحيح. لكن آنهائى كه مىخواهند در اين مملكت باشند آنها دارند خلاف مىكنند، مثل كارهاى رژيم سابق، آن را به پاى اسلام حساب نمىكردند آنها يك دستهاى بودند كه كارهائى مىكردند وروى رژيم طاغوتى بود، اين به مسلك ما هيچ ضررى وارد نمىآورد، به مملكت ما ضرر وارد مىآورد اما مسلك ما محفوظ مىماند و آنها راخلاف اسلام مىدانستند، خلاف رژيم اسلام مىدانستند. لكن اگر امروز خداى نخواسته در طبقات مردم خصوصاً در طبقات روحانيين كه آنها در راس هستند و آنها نماينده اسلام هستند اگر خداى نخواسته بعضى اشخاص ملبس به لباس روحانيين يك كارى بكنند به اسم روحانى، يك كارى بكنند به اسم كميته كذا و اين كار بر خلاف موازين شرعيه باشد،اين را ديگر نمىآيند حساب كنند به اينكه اين رژيم طاغوتى است، مىگويند رژيم اسلامى است و اين هم كارهايش، اين هم حرفهائى است كه دارند مىزنند و لهذا امروز يك مسأله خطرناكى مطرح است. ما آنوقت اگر شكست خورده بوديم از طاغوت هيچ ابائى نداشتيم خوب ما شكست خورديم حضرت امير سلام الله عليه هم از معاويه شكست خورد آن ابائى نبود خوب ما يك مطلبى را مىگفتيم، مطلب حقى داشتيم مىگفتيم، نتوانستيم پيش ببريم آنها غلبه كردند بر ما. اما امروز مسأله آن نيست امروز يك صفحه ديگرى در كار است و آن اين است كه مسلمين ملت ما شكست داد طاغوت را و راى داد به جمهورى اسلامى و شد مملكت، مملكت اسلامى. اگر امروز ما يك خطاهائى بكنيم كه دشمنهاى ما در خارج دامن به آن بزنند، در داخل دامن به آن بزنند و منعكس كنند در خارج و داخل به اينكه اسلام هم مثل ساير مكتبها بلكه پائينتر از او، اين شكست، شكستى است كه جبران ناپذير است شكست حضرت امير از معاويه هيچ اهميتى نداشت براى اينكه شكست مسلك
صحيفه نور ج 7 صفحه 196
نبود شكست شخص بود. اما اگر ما الان مدعى هستيم كه اسلام است رژيم ما، ولى وقتى برويم سراغ بازار ببينيم بازار همان بازار سابق است، ربا همان رباى سابق است، چپاولگرى همان چپاولگرى سابق است، اجحاف و گرانفروشى فوق العاده همان است كه سابق بود، برويم توى ادارات هم ببينيم همان اشخاص و همان وضع و همان نابسامانى آنجا هم هست، برويم در مثلاً دانشگاه ببينيم آنجا هم مسائل همان مسائل است، هر جا برويم همان مسائل باشد اين موجب اين مىشود كه انعكاس پيدا بكند. كه رژيم فاسدى رفت يك رژيم فاسدى جايش نشست. كارى ما نكرديم جز اينكه يك رژيم فاسدى را ما از بين برديم كه آن رژيم فاسد كارهايش پاى اسلام حساب نمىشد. اين خطر نبود كه اگر چنانچه محمد رضا يك ظلمى بكند يا سازمان امنيت مردم را چه بكند اين به اسلام مربوط است. هيچ، جدا بود. حساب اسلام جدا، حساب آنها هم جدا بود. اين خطر آن روز هيچ نبود بلكه هر چه آنها ظلم مىكردند اسلام تقويت بيشتر مىشد.(لازال يويد هذا الدين الرجل الفاجر) رجل فاجر، آدم فاسق، آدم ظالم هر چه ظلم بكند تأييد دين است براى اين كه دين عدل است او هر چه ظلم بكند مردم توجهشان به دين زيادتر مىشود اما امروز كه مملكت يك مملكت اسلامى است، رژيم يك رژيم اسلامى است و يك آزادى براى مردم پيدا بشود، از اين آزادى اگر بخواهد خداى نخواسته يك استفادههاى سوئى بشود و از اين آزادى يك ظلمى بشود، تعدى بشود عرض مىكنم كه كارهائى كه بر خلاف مسير انقلاب است بشود، اينطور نيست كه ما مثل شكست از محمد رضا باشد كه بر ايمان اهميت هيچ نداشت. امروز شكست مسلك شكست مىخورد، اين است كه مهم است. بايد ما همه بيدار باشيم، متوجه باشيم به اينكه از آزادى سوء استفاده نكنيم. حالا كه آزاد هستيم هرج و مرج بشود، هر كسى بخواهد براى خودش، همچو آزادى در بين بشر نبايد باشد، در اسلام مطرح نيست يك همچو آزادى كه كسى آزاد باشد كه مردم را اذيت كند، كسى آزاد باشد كه اجحاف بكند و همين طور از ساير چيزها. امروز همه ما امانتدار اسلام هستيم، اسلام الان سايه افكنده بر سر ما از باب اينكه رژيم سلطنتى مبدل شد به رژيم اسلامى. الان كه اين امانت دست ما آمده است اگر خداى نخواسته ما به اين امانت خيانت بكنيم و اين را در نظر غربىها، در نظر دشمنهاى ما، در نظر دشمنهاى داخلى و خارجى و آن اشخاصى كه مىخواهند اين نهضت را آلوده كنند، ننگين كنند، اگر ما الان يك عملى بكنيم كه بهانه دست اينها بدهيم ما خيانت به اسلام كردهايم و بايد همه چشمهايمان را باز بكنيم. بالاتر از همه طبقه روحانيون هستند كه بايد بسيار با توجه، حالا غير سابق است سابق روحانيون نمىتوانستند كارى بكنند اگر كارى هم مىكردند مىگفتند كه اين ساواكى است. اگر يك معممى يك كار خلافى مىكرد مردم مىگفتند اين ساواكى است، اين از خدمه مثلاً ظلمه است. امروز كه همچو چيزى را نمىشود گفت امروز اگر خداى نخواسته يك نفر روحانى كه نمىكند او، يك نفر صورت روحانى بيايد در بينشان واقع بشود، يا در كميتهها برود ويك خلافى بكند، امروز ديگر نمىگويند ساواكى است، امروز مىگويند روحانى است دارد اين كار را مىكند، ديروز ساواكى اين كار را مىكرد امروز روحانى اين كار را مىكند و همين طور شماها ديروز بازار، بازار طاغوت بود امروز بازار اسلام است. محتوايش
صحيفه نور ج 7 صفحه 197
فرق كرد؟ نه، رباخور همان رباخور، گرانفروش همان گرانفروش، احجاف كن همان احجاف كن و همين طور در هر جاى مملكت كه برويم اگر محتوا تغيير نكند خوف اين است كه مكتب مامورد اهانت واقع بشود، مردم از مكتب ما برگردند و اين بالاترين شكستى است كه ممكن است بر ما وارد بشود و الا فرض كنيد يك كسى هم اينها هم نمىشود اما فرض كنيد شد اينها روابطشان را باهم درست كردند و امريكا هم پشت سرش آمد و يك كودتا هم شد ما را هم همه را كشتند و از بين بردند و خودشان جايش نشستند، اين شكست مسلك نيست ما شكست نخورديم ماشكست طبيعى خورديم، نه شكست معنوى. اما اگر خود ما يك كارهايى بكنيم كه در بين مردم، در بين جوامع، در بين متفكرين بادامن زدن دشمنهاى ما در داخل و خارج بر مسائل و مكتب ما اسباب اين بشود كه شكست بخورد، اين شكست است كه ديگر جبران ندارد، اين شكستى است كه در مقابل اين، انبيا ايستادند، درمقابل اين، اوليا ايستادند كه اين شكست واقع نشود جانشان رادادند براى اينكه مكتبشان محفوظ بماند. در هر صورت ما الحمدلله تا حالا آمدهايم لكن از اين به بعد مشكلتر است مسأله و اهميتش بيشتر است. و من از شما آقايان هم تشكر مىكنم كه از راه دور آمدهايد با ما ملاقات كنيد و به رفقاى شما خودتان و به دوستان ما و به برادرهاى ما سلام من را تبليغ كنيد. خداوند همه شما را تأييد كند و موفق.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 198
تاريخ: 4/4/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از كاركنان شيلات جنوب
همه موظفيم كه خودمان را اصلاح كنيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من از آقايانى كه به اينجا آمدهاند تشكر مىكنم، خداوند شماها را سعادتمند كند در دنيا و در آخرت، شما مىدانيد كه امروز ايران احتياج دارد به كار و كارگر و زياد كاركردن، روز سازندگى است. اينها رفتند و مملكت خرابى گذاشتند كه در همه چيز احتياج به سازندگى دارد و اين سازندگى بايد به دست همه، همه جمعيت ايران واقع بشود. دولت تنها نمىتواند، روحانيون نمىتوانند، قشر واحد نمىتواند، همه با هم بايد دست به هم بدهند و اين خرابه را بسازند.
الان شما در يك شركتى واقع شديد كه در آن شركت هم بايد به طور امانت، به طور ديانت عمل كنيد و همان طورى كه در اين نهضت پيشبرد كرديد، در نهضت مقابل جنود ابليس هم پيشبرد كنيد. جنودى كه ما را مىخواهد به فساد بكشاند، جنودى كه ما را مىخواهد به ظلم و به تاريكى بكشاند، در مقابل آنها هم بايد نهضت كرد، قيام كرد، هر كس مكلف است كه خودش را اصلاح كند قبل از اينكه ديگران رااصلاح بكند، همه موظفيم كه خودمان را اصلاح كنيم.
تلاش شياطين براى ايجاد تفرقه و فساد ميان اقشار مردم
امروز ايران محتاج است به اينكه مردهاى صالح در كارها دخالت كنند. هر جا هستيد بايد با صلاح و باسداد و با امانت و باديانت مشغول كار باشيد. خداوند همه شما را تأييد كند و خداوند مملكت شما را مستقل كند و از شر شياطين حفظ كند. البته مىدانيد كه الان هم شياطين در كارند كه بين كارگران، كارمندان، همه اقشار فساد ايجاد كنند، تفرقه ايجاد كنند، شما برادرها بيدار باشيد كه مبادا در بين شما بيايند و موجب تفرقه بشوند، اينها گمان كردند كه مىتوانند با تفرقه آن حالات سابق را برگردانند، آن رژيمهاى فاسد را برگردانند ولى بحمد الله ديگر دير شده است و نخواهند توانست لكن آنها كوشش مىكنند كه تفرقه نفاق بين شماها بيندازند و زحمت ايجاد كنند و شما توجه داشته باشيد كه اگر يك همچنين اشخاصى در بين شماها آمدند، آنها را از بين خودتان دور كنيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 199
تاريخ: 4/4/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى همدان
خويشتن دارى و حفظ احكام اسلام بالاترين پاسدارى است
بسم الله الرحمن الرحيم
از شما پاسداران از دو جهت تشكر مىكنم: يكى اينكه از راه دور آمديد براى ملاقات و حرفهاى خودتان را بزنيد، ما هم اگر حرفى داريم بزنيم به شما، يكى هم براى اينكه پاسدار هستيد، پاسدار اسلام هستيد و من اميدوارم كه همه ما پاسدار اسلام و قرآن مجيد باشيم. پاسدارى از اسلام، يكىاش همين است كه الان در سطح كشور بحمد الله جمعيت كثيرى مشغول هستند و نظم مملكت الان در دست آنهاست و اگر آنها نبودند، اين انتظامات نبود و يك پاسدارى بالاتر از اين است و آن پاسدارى از اسلام، از احكام اسلام و پاسدارى انسان از خودش. همانطورى كه براى يك كشور دزدهائى هست، خيانتكارهائى هست، جنايتكارهائى هست و بايد با پاسدارى جلو اين خيانتها و جنايت را گرفت و بحمدالله پاسدارهاى اسلامى جلو مىگيرند، همين طور در خود انسان از اين جنود شيطانى زياد است كه انسان اگر پاسدارى نكند، انسان را به هلاكت مىرساند.
وظيفه خطير پاسداران خدمت صادقانه بر طبق موازين اسلام است
اگر پاسدارهاى اسلامى ما پاسدارى از خودشان هم بكنند كه در اين خدمتى كه هستند يك خدمت صادقانه، يك خدمت عاشقانه براى اسلام و يك خدمتى كه مستقيم در راه اسلام باشد، اگر بكنند اينها پاسدارى را حقش را عمل كردند و اگر خداى نخواسته يك انحرافى حاصل بشود، يك تعدى از طرف آنهائى كه ميگويند ما پاسدار اسلام هستيم، به برادرانشان بشود، حالائى كه قدرتمند هستند و قوى هستند و آزاد هستند، از اين قدرت و قوه و آزادى سوء استفاده كنند، به برادرهاى خودشان خداى نخواسته تعدى كنند، به منازل مردم تعدى خداى نخواسته بكنند، آنوقت نه اينكه يك آدم عادى اين كار را كرده است آن آدم عادى هم مجرم است لكن يك جمعيتى است كه به اسم پاسدارهاى جمهورى اسلامى هستند و ملبس به لباس پاسداران جمهورى اسلامى هستند، اگر خداى نخواسته از پاسدارهاى جنود اسلامى، پاسدارهاى جمهورى اسلامى يك اشتباه و خطائى حاصل بشود، اين فرق دارد تا اينكه از يك آدم عادى حاصل شود، براى اينكه اينها خودشان را معرفى مىكنند كه ما جنود اسلام هستيم، ما پاسدار اسلام هستيم و همه توقع از پاسدارهاى اسلام دارند كه روى خط
صحيفه نور ج 7 صفحه 200
اسلام مشق كنند، كارهايشان كارهاى اسلامى باشد. همانطورى كه در طبقه روحانيون كه آنها پاسدار اسلام و احكام اسلام هستند اگر خداى نخواسته يك ملبس به لباس روحانيون يك كار خلاف بكند، اين فرق دارد با اشخاص عادى، براى اينكه اينها پاسدار اسلام هستند، ملبس به لباس روحانيت هستند، ملبس به لباس پاسدارى از قرآن و سنت هستند اگر خداى نخواسته از اينها يك وقت اشتباه، خطائى حاصل بشود فرق دارد تا اينكه از يك آدم عادى حاصل بشود و لهذا شما جوانها كه پاسدار جمهورى اسلامى هستيد و روحانيون كه پاسدار احكام اسلام و قرآن هستند وظيفهتان زياد است و شغلتان شريف. شغل، شغل شريف براى اينكه پاسدارى از اسلام يك شغل بسيار شريف است و مسؤوليتش هم زياد است. بايد حفظ كنيم اين حدود ثغور اسلامى را، فقط اين نباشد كه ما پاسدار هستيم، ما هم بگوئيم ما روحانى هستيم، شما هم بگوئيد ما پاسدار و خداى نخواسته به وظايفى كه پاسداران و روحانيون بايد عمل بكنند ما يك وقت خداى نخواسته نكنيم. بايد همانطورى كه مدعى هستيم ما كه ما پاسدار هستيم و پاسدار جمهورى اسلام و پاسدار احكام اسلام هستيم، بايد خودمان ابتداء مرزمان همان مرز اسلام باشد، راه مان همان راه مستقيم اسلام باشد تا اين ادعاى ما پيش خدا قبول بشود. اگر فرض بفرمائيد كه مردم هم مطلع نشوند كه ما برخلاف داريم عمل مىكنيم، خدا كه مىداند، در محضر خداست. در پيشگاه خدا ما نمىتوانيم آنوقت ادعا كنيم كه ما پاسدار هستيم، براى اينكه ما كه خودمان بر خلاف موازين اسلام، خداى نخواسته عمل بكنيم، بعد بخواهيم ادعا كنيم كه ما نگهبان اسلام هستيم، كسى كه خودش بر خلاف اسلام عمل مىكند نمىتواند بگويد من نگهبان هستم، يك كسى كه خودش دزد است نمىتواند بگويد من نگهبان هستم، من پاسبان هستم. پاسبان وقتى دزد باشد، پاسبان نيست، دزد است. پاسدار خداى نخواسته اگر برخلاف موازين اسلام باشد، پاسدار نيست، اين يك آدمى است كه برخلاف اسلام است.
كوشش در اصلاح خويش و دفع توطئهگران
كوشش كنيد برادرها كه خودتان را اصلاح كنيد و پاسدارى از خودتان بكنيد، پاسدارى از خودتان كرديد، پاسداريتان از جمهورى اسلامى پيش خداى تبارك وتعالى مقبول است و ارزشمند، بسيار ارزشمند. در يك همچو زمانى كه احتياج دارد اسلام به اينكه پاسدار داشته باشد و مردمى كه برخلاف هستند و آنهائى كه برخلاف جمهورى اسلامىهستند، در توطئه هستند، مشغولند آنها به عمل در سرحدات ما، در خود شهرهاى ما مشغول به توطئه هستند، دريك همچو موقعى احتياج به پاسدارها هست. هم پاسدارى از خودتان بكنيد و هم پاسدارى از جمهورى اسلامى. انشاءالله خداوند همه شما را توفيق بدهد و مويد و موفق باشيد و آقاى مدنى هم انشاءالله بعد از اينكه در تبريز كارهايشان را يك مقدارى رو به راه كردند انشاءالله مىآيند به همدان. موفق باشيد انشاء الله.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 201
تاريخ: 4/4/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران قرچك ورامين
در مملكت اسلامىغير قانون خدا هيچ چيز حكومتى ندارد
بسم الله الرحمن الرحيم
ما موظفيم حالا كه جمهورى اسلامى رژيم رسمى ما شده است همه طبق جمهورى اسلامى عمل كنيم. جمهورى اسلامى يعنى اينكه رژيم به احكام اسلامى و به خواست مردم عمل كند و الان رژيم رسمى ما جمهورى اسلام است و فقط مانده است كه احكام، همه احكام اسلامى بشود. مجرد بودن رژيم اسلامى مقصود نيست، مقصود اين است كه در حكومت اسلام، اسلام و قانون اسلام حكومت كند، اشخاص براى خودشان و به فكر خودشان حكومت نكنند، ما مىخواهيم احكام اسلام در همه جا جريان پيدا كند و احكام خداى تبارك و تعالى حكومت كند. در اسلام حكومت، حكومت قانون، حتى حكومت رسو ل الله و حكومت امير المومنين حكومت قانون است يعنى قانون خدا آنها را تعيين كرده است، آنها به حكم قانون واجب الاطاعه هستند پس حكم از آن قانون خداست و قانون خدا حكومت مىكند. در مملكت اسلامى بايد قانون خدا حكومت كند و غير قانون خدا هيچ چيز حكومتى ندارد. اگر رئيس جمهورى در مملكت اسلامى وجود پيدا بكند، اين اسلام است كه او را رئيس جمهور مىكند، قانون خداست كه حكمفرماست. در هيچ جا در حكومت اسلامى نمىبينيد كه خود سرى باشد حتى رسولالله از خودشان رايى نداشتند، رأى قرآن بوده است، وحى بوده، هر چه مىفرموده از وحى سرچشمه مىگرفته است و از روى هوا و هوس سخن نمىگفتند و همين طور حكومتهايى كه حكومت اسلامى هستند آنها تابع قانونند، رأى آنها قانون اسلامى است و حكومتشان حكومت الله. اينكه ما دائماً راجع به اين معنى سفارش مىكنيم كه بايد حالا كه رژيم، رژيم اسلامى شده است، محتوا، محتواى اسلامى باشد براى اين است كه يك مملكتى كه افرادش ادعا مىكنند كه مسلمان هستيم بايد در آنجا احكام اسلام حكومت كند لكن مىبينيم در بسيارى جاها ديده مىشود كه افراد پايبند احكام اسلام نيستند. بسيارى از اشخاص ادعاى اسلام مىكنند ولى فقط ادعاست، ديگر در عمل خبرى از اسلام نيست. ما كه مىگوئيم حكومت بايد همانطور كه اسلامى است محتوايش هم اسلامى باشد، يعنى هر جا كه شما برويد، در هر وزارتخانهاى شما برويد، در هر ادارهاى كه شما برويد، در هر كوى و برزن و در هر بازار كه شما برويد، در هر مدرسه و دانشگاه كه برويد آنجا اسلام و احكام اسلام را ببينيد. ما حكومت اسلامى خواستيم، ما جمهورى اسلامى لفظى نخواستيم، ما خواستيم كه حكومت الله در
صحيفه نور ج 7 صفحه 202
مملكتمان و انشاءالله در ساير ممالك اجرابشود.
آزادى بايد منطقى و طبق قانون الهى باشد
بنابراين، اين تو هم كه حالا كه جمهورى اسلامى شده است و هر كس خودش هر كارى مىخواهد بكند آزاد است، اين درست نيست، آزادى در حدود قانون است يعنى آن مقدارى كه خداى تبارك و تعالى به ما آزادى داده است در آن مقدار آزاد هستيم. آزاد نيستيم كه فساد بكنيم، هيچ انسانى آزاد نيست كه كار خلاف عفت بكند، هيچ انسانى آزاد نيست كه برادر خودش را اذيت بكند. اين مقدار آزادى كه خداى تبارك و تعالى به مردم داده است بيش از آن آزادىهائى است كه ديگران دادهاند آنها آزادى غير منطقى دادهاند و آزادهايى كه خدا داده است آزادى منطقى است، همه چيزهائى را كه آنها دادهاند آزادى نيست، آزادى بايد منطقى و طبق قانون باشد. بنابراين ما از آن چيزى را كه مىخواهيم حكومت الله است، مىخواهيم خدا و قرآن بر ما حكومت كند، ما هيچ حكومتى را جز حكومت الله نمىتوانيم بپذيريم و هيچ دستگاهى را كه برخلاف قوانين اسلام باشد نمىتوانيم بپذيريم و هيچ رايى را كه برخلاف رأى اسلام باشد، خواه رأى شخصى باشد و يا رأى گروهى و حزبى نمىتوانيم بپذيريم. ما تابع اسلام هستيم، ما تابع قانون اسلام هستيم و جوانهاى ما خونشان را براى اسلام دادهاند جوانهاى ما ما اسلام و احكام اسلامى را مىخواهيم.
اصلاح و تهذيب نفس، مسووليتى خطير براى تحقق احكام اسلام
الان وظيفه ما اين است كه هر كدام مان در هر جا كه هستيم و در هر سرحدى كه هستيم جديت كنيم كه قوانين اسلام را از خودمان شروع كنيم. اگر چنانچه ما خودمان را اصلاح نكنيم و قوانين اسلام را نسبت به خودمان اجرا نكنيم، نمىتوانيم يك حكومت اسلامى تشكيل بدهيم. اگر آن كسى كه در راس حكومت است مثلاً رئيس جمهور و نخست وزير خودش را اصلاح نكند و خودش تابع قوانين اسلام نباشد و قوانين اسلام را در مملكت اجرا نكند، چنين شخصى نمىتواند در راس حكومت اسلامى و حاكم اسلام باشد. هر يك از اين صاحب قدرتها و كسانى كه در راس قدرت هستند مثل رئيس ستاد يا رئيس كل ژاندارمرى و ساير روسا تا قوانين اسلام را در وجود خودشان اجرا نكنند، نمىتوانند رياست اسلامى داشته باشند. اسلام يك رئيسى را كه برخلاف قوانين اسلام عمل بكند نمىپذيرد. لشگر اسلام كسى را كه در راس آن باشد و عمل به اسلام نكند نمىپذيرد، يك ادارهاى كه احكام اسلام در آن جارى نباشد نمىپذيرد و ما الان نواقصى داريم، مملكت ما الان اسلامى نيست، شما هر جا كه دست بگذاريد باز مىبينيد كه آثارى از طاغوت هست، يك عده افراد توطئهگر هستند و ما نمىتوانيم بپذيريم كه در وزارتخانهها، در ادارات افراد توطئهگر باشند. بايد اصلاح بشود، مملكت بايد اسلامى بشود و شما هم كه پاسدار هستيد، اول بايد خودتان را اصلاح كنيد، خيال نكنيد كه ما حالا آزاد هستيم، تفنگ هم كه داريم بايد مردم را اذيت كنيم. شما الان وظيفه سنگينى داريد، شما الان تحت
صحيفه نور ج 7 صفحه 203
نظر خدا و تحت نظر امام زمان سلامالله عليه هستيد، ملائكه، شما را مراقبت مىكنند، نامه اعمال شما را به امام زمان عليه السلام عرضه مىدارند. بايد متوجه باشيد مبادا از اين اختياراتى كه حالا پيدا كردهايد و از اين قدرتى كه الان پيدا كرديد و زير بار آن قدرت ظالم بيرون رفتيد، خودتان يك قدرت ظالمه باشيد و به برادران خودتان تعدى كنيد، مبادا يك كسى را بيجا بگيريد يا به واسطه اغراض شخصى يك كسى را بيجا محاكمه كنيد، يك كسى را بيجا محكوم كنيد، چون شما تحت مراقبت هستيد، خداى تبارك و تعالى از ما سوال خواهد كرد. خداوند انشاءالله همه شما را توفيق بدهد و همه ما را توفيق بدهد كه انسان بشويم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 204
تاريخ: 5/4/58
بيانات امام خمينى در جمع افراد جهاد سازندگى و كاركنان شركت نفت
هر جنبشى كه اين صد سال اخير شده از طرف روحانيون بوده است
بسم الله الرحمن الرحيم
اسلام مكتب تحرك است و قرآن كريم كتاب تحرك، تحرك از طبيعت به غيب، تحرك از ماديت به معنويت، تحرك در راه عدالت، تحرك در برقرارى حكومت عدل و مع الاسف آنهايى كه مىخواستند شرق را كه حتى خود شرقىها هم، آنهايى كه غافل بودند از اسلام و از مكتبهاى توحيدى باورشان آمد. آنها بعكس آن چيزى كه مكتبهاى توحيد ى هست كه همه مكتب تحرك بودهاند، گفتهاند ديانت افيون جامعه است يعنى دين آمده است كه مردم را خواب كند، روحانيت دربارى است، روحانيون دربارى هستند، روحانيون در خدمت سرمايه دارها هستند. اين تبليغاتى بوده است كه در طول شايد چند صد سال شده است و در اين سالهاى اخير و زمان اين پدر و پسر خيلى زيادتر شد و اين مطلب درست بعكس آن چيزى است كه واقع است. شما اگر حالت و تاريخ انبيا را ملاحظه كنيد و تاريخ اسلام را و صدر اسلام را كه به ما نزديك است ملاحظه كنيد مىبينيد بعكس آن چيزى كه اينها تبليغ كردهاند چيزى كه اينها تبليغ كردهاند كه ديانت افيون است يعنى ديانت آمده است كه مردم را خواب كند و مثل يك افيونى كه به چرت فرو مىرود و مردم را اينطور كند تا اينكه آن سرمايه دارها مردم را بچاپند، بعكس آن، وقتى كه تاريخ انبيا را ملاحظه كنيد مىبينيد كه انبيا آمدهاند مردم را بيدار كنند، اين مردم افيونى را هشيار كنند اين مردمى كه به خواب رفته بودند اينها را هشيار كنند. موسى عليه السلام كه تفصيل تاريخش در قرآن هم هست و در كتب آسمانى هم هست، ملاحظه مىكنيد كه يك آدمى بوده است، يك شبانى بوده است، شبان حضرت شعيب بود مدتها و با يك عصا مردم را، همين مردم توده را برضد فرعون كه در زمان او بزرگترين قدرت بود بسيج كرد نه اينكه مردم را خواب كرد تا فرعون بچاپد آنها را، مردم را بيداركرد كه فرعون نچاپد آنها را، عكس آن چيزى كه گفتند و جوانهاى ما باور كردند. اسلام كه نزديك به ماست، تاريخ پيغمبر اسلام در دسترس همه است، ملاحظه كنند ببينند كه آيا اسلام آمده است كه مردم را تخدير كند؟ خواب كند؟ يا اينكه قرآن يك كتاب سلحشورى است، قرآن يك كتاب جنگجويى است در مقابل مشركين، مشركينى كه قدرتمند بودند. اينكه مىفرمايد قاتلو المشركين كافه مشركين در آنوقت همان قدرتمندها بودند، مشركين قريش همه قدرت دست آنها بود. آيا پيغمبر را مشركين، قدرتمندها بسيج
صحيفه نور ج 7 صفحه 205
كردند، درست كردند كه مردم را خواب كند و مشركين بچاپند مردم را؟! يا پيغمبر اسلام مردم را بسيج كرد؟ همين سر و پا برهنهها را بسيج كرد بر ضد مشركين و قتال كرد و جنگها كرد تا مشركين را دماغشان را به خاك ماليد و عدالت اجتماعى را ايجاد كرد. عكس آن مطلبى كه براى شرقىها، غربى ديكته كردند و معالاسف بسيارى از ما هم باورمان آمد. تبليغات آنها تبليغات دامنهدارى بود. در زمان رضاخان كه اكثر شما يا هيچ يك از شما يادتان نيست، در زمان رضاخان اول هدفى كه بعد از قدرتمندى داشت اول هدف به زمين زدن روحانيون بود، هدف اولش بود، مدرسهها را از بين برد، روحانيون را لباسهاشان را كند، گرفتند بعضى از روحانيون محترم را، در خيابان بردند در آن محالى كه داشتند در كلانترىها، و مىبردند نه اينكه مىگفتند برو لباست را عوض كن، همانجا عبا و قبا را وسطش را پاره مىكردند مىريختند دور كه اين يك كت و شلوار مثلاً بشود. اينطور رفتار كردند و اين دستور بود. آيا اسلام تخدير كرده است مردم را؟ يا تاريخ اسلام نشان مىدهد كه پيغمبر اسلام در مكه كه بودند از ترس همين قريش و مشركين در پنهان بودند و تبليغات زيرزمينى مىكردند، وقتى كه آنجا ديگر نتوانستند و آنها با هم شدند كه او را بكشند و ايشان فرار كرد و به مدينه تشريف برد، آنهايى كه همراه پيغمبر بودند و دعوت پيغمبر را قبول كردند، همين مردم طبقه سه بود، همين فقرا. اصحاب صفه كه معروف است اينها يك عدهاى بودند كه توى مسجد از باب اينكه منزل نداشتند توى مسجد مىآمدند روى صفهاى، يك سكوئى آنجا مىخوابيدند. در جنگهايى كه مىشد اينها نداشتند چيزى، يك خرما را (اينطور مىگويند) يك خرما را اين دهنش مىگذاشت در مىآورد مىداد به آن، آن دهنش مىگذاشت در مىآورد مىداد به آن، اينطور بود وضعشان. اينها را پيغمبر بسيج كرد بر ضد اين سرمايهدارها بر ضد اين قدرتمندها، بر ضد اين مشركين كه مردم را غارت مىكردند. تبليغات غرب اين بود كه نه، اين عكس بود كه اينطور بود كه پيغمبرها آمدهاند كه مردم را تخدير كنند و قدرتمندان آنها را بچاپند در صورتى كه پيغمبرها تاريخشان معلوم است واينها آمدهاند كه بسيج كنند اين مستمندان را كه بروند و اين غارتگرها را سر جاى خودشان بنشانند و عدالت اجتماعى درست كنند. در روحانيون هم مىگويند كه اينها اهل دربارى هستند، قدرتمندها اينها را درست كردهاند كه اينها مردم را تخدير كنند و آنها بچاپند.
من خودم در يك اتوبوسى در تهران با دو نفر از آقايان نشسته بودم، در زمان رضاشاه بود از طرف شمال شهر مىآمدم به طرف جنوب، چند نفر هم توى اتوبوس بودند، دو نفر با هم شروع كردند صحبت كردن، يكى از آنها به ديگرى گفت كه من سالها بود كه اين هيكلها را نديده بودم (اشاره كرد به ما، ما سه نفر معمم بوديم) بعد گفت كه اينها را انگليسىها درست كردند كه در نجف و در قم مردم را چه بكنند و به نفع آنها چه بكنند. البته آن آدم جاهل بود نه اينكه چه بود، تزريق كرده بودند، گفته بودند، باورش آمده بود. بسيارى از جوانهاى ما باورشان آمده بود. در صورتى كه تاريخ خود ما همين چند سال - اين 100 سال اخير - اين 100 سال اخير را وقتى ما ملاحظه كنيم جلويش هم همين طور بوده، ما اين 100 سال اخير را كه ما ملاحظه كنيم هر جنبشى كه واقع شده است از طرف روحانيون بوده است
صحيفه نور ج 7 صفحه 206
بر ضد سلاطين.
جنبش تنباكو بر ضد سلطان وقت آن بود، جنبش مشروطه بر ضد رژيم بود، البته با قبول داشتن رژيم، عدالت مىخواستهاند ايجاد كنند. در زمان خود ما چندين دفعه قيام كردند روحانيون بر ضد رضاخان، چندين دفعه، يك دفعه از خراسان، يك دقعه از آذربايجان، يك دفعه از اصفهان و همه اطراف ايران را دعوت كردند به قم كه ما اينها را شاهد بوديم و اينها همه قيام بر ضد رضاخان بود، البته قدرت او داشت و شكست مىداد، علماى آذربايجان را گرفت و برد، در سنقر گمان مىكنم بود، دو نفر بزرگان علماى آنجا مرحوم آميرزا صادق آقا، مرحوم انگجى، اينها را بردند در سنقر يا آنجاها طرف كردستان آنجاها مدتها آنها در آنجا تبعيد بودند، بعد هم كه رهايشان كردند مرحوم آميرزا صادق آقا آمد قم ماند و ديگر نرفت به آذربايجان و در همانجا فوت شد. علماى مشهد هم كه قيام كردند تمامشان را گرفتند آوردند تهران حبس كردند و علماى بزرگشان را مىبردند در كلانترىها يا در عدليه مىبردند توى خيابانها با سر برهنه هم راه مىرفتند كه بروند آنجا استنطاقشان كنند. علماى اصفهان هم كه آمدند اينجا، شكستند آن اعتصابشان را با فشار، با حيله، بلكه آنوقت معلوم شد، مىگفتند كه مرحوم حاج آقانورالله كه بزرگشان بود او را مسموم كردند. قيام بر ضد اينها از روحانيون شروع مىشد البته مردم هم تا يك حدودى كمك مىكردند لكن در عوض مردم را اينطور گفتند كه آخوند جماعت اصلش دربارى است، اينها براى دربار كار مىكنند، مىخواهند سلطنت محفوظ باشد، مىخواهند دربار باشد. حال آنكه اينها بر خلاف آنها بودند و درست عكس تبليغ مىكردند. چرا؟ براى اينكه اينها مىديدند كه دو تا قوه است كه اگر اين دو تا قوه بماند نمىشود اربابهاى اينها منافع ايران را ببرند. كارشناسهاى اينها فهميده بودند كه اين دو تا قوه اگر چنانچه در ممالك شرق باشد، بايد آنها دستشان را از شرق بشويند، يكى قوه اسلام كه اگر اسلام قدرتش در شرق باشد و قدرت اسلام حكومت كند، نمىگذارند كه بيايند آنها هر چه ما داريم ببرند و هر چه از نيروهاى انسانى و غير انسانى داريم از بين ببرند. يكى هم روحانيت كه اگر اين طايفه باشند، مردم چون با اينها همراه هستند، نمىگذارند كه آنها به منافعشان برسند. پس اين دو تا قدرت بايد شكسته بشود، هم قدرت اسلام و قدرت روحانيون. قدرت اسلام را به اينكه دين افيون جامعه است، حتى نويسندگان خبيث ما هم گاهى اين حرف را مىزدند، حتى در امروز هم اين حرف هست، در امروز هم اين حرف هست، در عين حالى كه دارند با چشمشان مىبينند كه اين قدرت روحانيون بود كه مردم را بسيج كرد و بر ضد اين رژيم قيام كردند، نمىتوانند اينها ببينند آن را، آن قدرت روحانيون بود كه مردم را بسيج كرد و بر ضد اين رژيم قيام كردند، نمىتوانند اينها ببينند آن را، آن قدرت را مىخواهند بشكنند يعنى اينها عمال همانها هستند كه مىخواهند اين قدرت را بشكنند. اينها مطالعه كردند ديدند كه اگر اين قدرت هم محفوظ باشد، چون مردم و توده همراه اينها هستند، اگر يك وقت صدايشان در آيد ديگران هم بسيج مىشوند. چه بكنند كه در بين خود مردم اينها را بشكنند؟ در زمان رضاخان طورى كردند، طورى كردند كه شوفرها مىگفتند كه آخوند را سوار ماشين نمىكردند. يكى از دوستان من از علماى آنوقت مىگفتند كه (خدا رحمتش كند من از عراق كه مىخواستم بيايم به قم رفتم ماشين بگيرم شوفر گفت كه ما بنا گذاشتيم دو طايفه را
صحيفه نور ج 7 صفحه 207
سوار نكنيم يكى فواحش را، يكى آخوندها را. زمان رضا شاه اينطور تبليغ بود يعنى تبليغ نه اينكه آن شوفر چيز را، آن شوفر را به او همچو فهمانده بودند، تبليغات اينطور بود كه فهمانده بودند به اينها، عمال آنها همه جا، در همه جا مشغول تبليغ بودند بر ضد اينها، براى چه؟ براى اينكه اگر اينها يك رشدى داشتند، اگر اينها در بين جامعه همانطورى كه بايد باشند، باشند، نمىگذارند كه هر طايفهاى بيايد، هر مملكتى بيايد يك گوشه اى اينجا را ببرد. مردك مىگفت كه اگر من نباشم، ايران تجزيه مىشود، ايران مىشود ايرانستان. ايشان نيستند و ايران هم همان ايران است، نه تجزيه شد، نه ايرانستان شد، و دست آنها هم قطع شد.
توجه و هوشيارى در مقابل توطئه شياطين،بر ضد اسلام و روحانيت
برادرها! توجه داشته باشيد باز هم شياطين هستند، باز هم آنهائى كه مىخواهند اين دو مسأله را به كرسى بنشانند، اسلام را بگويند كه نه حالا ديگر وقتش نيست، همين ملعونها حالا هم مىگويند، همينهائى كه از عمال ديگران هستند الان هم اين حرف را مىزنند كه اسلام مال هزار و چهار صد سال پيش از اين است. اين اسلامى كه حالا تحركش همچو شد كه اين رژيم را از بين برد، تحرك از اسلام بود، فرياد اسلام بود كه رژيم را از بين برد، اينها مىخواهند اين رابشكنندش، اينها خدمتگزار آنها هستند يا عالماً آمدهاند كه خيانتكارند، يا از روى نفهمى. همينها باز آن قدرت دوم را مىخواهند بشكنند. حالا بدتر از آنوقت است، حالا خارجىها لمس كردهاند اسلام هم همچو كارى مىتواند بكند لمس كردهاند كه روحانيون همچو كارى مىتوانند بكنند، حالا بيشتر از آنوقت تبليغات مىكنند، عمال آنها حالا بيشتر از آنوقت تبليغ مىكنند، آنهايى كه از خارج آمدند حالا در اينجا و مشغول توطئه هستند، بيشتر از آنوقت اين تبليغات را خواهند كرد و مىكنند و لهذا مىخوانيد در بعض مقالاتشان باز همان مسائل است منتها نمىتوانند علنى بگويند، در پرده، در پرده بايك جهاتى، علنى صاف نمىتوانند بگويند، در پردهاى، در چيزى همان مسائل رامىگويند. اين همان مطلبى است كه از اول زمان رضاخان (پيشترها هم بوده اما از اول زمان رضاخان) تا امروز و تا وقتى كه پسرش از ايران رفت، اين دو تا مسأله بود، اين دو تا تبليغ بود بر ضد اسلام، تبليغ بر ضد روحانيت، يعنى اسلام و خدمتگزاران اسلام. اين دو تا تبليغ از زمان رضاشاه بود، در زمان او بسيارى از مردم هم به واسطه تبليغات زيادى كه كردند و فشارى كه از آن طرف آوردند و اذيتهايى كه كردند به اين طايفه آنوقت عده زيادى باورشان آمده بود. در زمان اين هم باز عده زيادى از جوانهاى ما بازى خوردند، گول خوردند، پشت كردند بر اسلام، پشت كردند بر روحانيون و حالا هم كه فهميدند كه اين قدرت اسلام بود كه اين سد بزرگ را شكست و اين قدرت روحانيون بود كه در همه جا مردم را بسيج كرد، هر جا رفتيد آخوند آن شهر مردم را بسيج كرد و همه را با هم متحد كردند و همه در منبر و محراب مردم را جمع كردند و جوش دادند به هم تا اين سد را شكست، حالا هم بازيك طايفهاى، اشخاصى با نغمههاى مختلف زير پرده و روى پرده مىخواهند همين مسائل را بگويند، يعنى همان مطلبى كه آنوقت از حلقوم افرادى كه در زمان
صحيفه نور ج 7 صفحه 208
رضاخان بود در آمد، حالا هم از حلقوم يك طايفهاى در حالا در مىآيد كه همان دو مسأله است اسلام كهنه شده است، اسلام نمىشود ديگر، روحانيون، آخوندها بايد بروند سراغ كارشان، بايد بروند سراغ چه، ديكتاتورى آخوندى مىخواهد درست بشود. من نمىدانم اين ديكتاتورى آخوندى كجاست؟ كدام آخوند ديكتاتور است كه اينها مىگويند؟
تنها با تمسك به حبل الله و وحدت كلمه پيروزى تثبيت مىشود
در هر صورت بيدار باشيد برادرها كه همان دامهايى كه آنوقت بود و ما را به سياه روزى رساند و اسلام را از نظر ملت، نه همه البته ملت، زياد از روشنفكرها انداخت و روحانيون را از نظر آنها انداخت، همان نقشه الان هست، همان نقشه، الان هم همان مطالب هست و همان حرفها هست. گروه گروه با هم مىنشينند، هى گروه درست مىكنند، گروه. ما زحمت كشيديم، روحانيون زحمت كشيدند اين قشرهاى مختلف را جوش دادند به هم تا اين كار را انجام دادند، تا اين سد را شكستند، الان جمعيتهاى زيادى پيدا شدهاند، شما در روزنامهها بخوانيد ببينيد، هر روز مىبينيد كه گروه كذا، گروه كذا، گروه كذا، هى تيكه تيكه، چيزى نيستند اما خوب هى تيكه تيكه مىشوند، وقتى گروه گروه كنار رفتند يعنى آنى كه اسلام مىخواست با هم جوششان بدهد و روحانيون زحمت كشيدند و جوششان دادند به هم، حالا همينهائى كه دعوى اين را مىكنند كه ما ملت را مىخواهيم ما خلق رامىخواهيم، همينهائى كه دعوت روشنفكرى دارند - اينقدر اگر - اگر چنانچه خائن باشند كه خوب معلوم است كه از روى فهم مىگويند و اگر نباشند، اينقدر فهم ندارند كه اين گروهها كه به هم متصل شد، اين سيل عظيم پيدا شد و اين سد بزرگ را شكست حالا دوباره تا حالا با هم منسجم شده بودند حالا يك جديت دارد مىشود كه گروه گروهشان كنند، هى اين گروه برود كنار، آن گروه برود كنار، آن گروه برود كنار، همه از هم جدا، تا باز راه باز بشود براى آنهائى كه مىخواهند استفاده بكنند. متوجه باشيد گروه گروه نكيند، اين مملكت با وحدت كلمه پيش برد، متفرقشان نكنيد واعتصموا بحبل الله جميعاً و لا تفرقوا اين آيه قرآن را بپذيريد همه بچسبيد به ريسمانى كه بين شما و خداست و آن اسلام است، متفرق نشويد، از هم جدا، جدا نشويد، هى حساب را جدا نكنيد، آن حساب جبهه كذا، آن حساب نهضت كذا، آن حساب حزب كذا، آن حساب گروه كذا، آن حساب حزب چه، كذا جدا نكنيد، همه را، همه با هم باشيد، همه دوست باشيد. حزبسازى دشمن درست كردن است، هى اين يكى از آن طرف بكشد، آن از آن طرف بكشد، آن از آن طرف بكشد. همه تحت يك رايت باشيد. همه تحت يك پرچم باشيد همان پرچمىكه شما را پيروز كرده است تا حالا از اين به بعد هم دنبال همان باشيد و اگر باشيد انشاءالله پيروز خواهيد شد. و من اميدوارم كه نتوانند اينها ديگر شكاف صحيحى وارد كنند. انشاءالله خداوند همهتان را توفيق بدهد، سلامت باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 209
تاريخ: 5/4/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان كارخانه اتمسفر ايران
اساس اقتصادى كشورها بسته به وجود كارگر و كشاورز است
بسم الله الرحمن الرحيم
در هر كشور كارگر و كشاورز اساس آن كشور هستند. اساس اقتصادى كشور بسته به كار كارگر و كشاورز است و معالوصف اين دو جلوه اقتصادى كه اساس اقتصاد كار آن دو گروه مىباشد، در زمان رژيم سابق شكست خورد. كشاورزى راديديد كه چگونه با اسم اصلاحات ارضى بكلى از بين بردند. ايران كه بايد در كشاورزى صادرات داشته باشد، يك استان ايران مثل استان آذربايجان يا خراسان كه قادر به تأمين محصولات كشاورزى كشور مىباشد ولى اينها كارى كردند كه ايران بازار براى آمريكا شد و هر چه ما بخواهيم بايداز آمريكا يا كشورهاى ديگر وارد كنيم. كارگرهاى ما راهم طورى كردند كه زندگى آنها زندگى اضطرارى باشد و كار آنها هم در خدمت دشمن. شما كارگران محترم و كشاورزان محترم، شما برادران كه اساس اقتصاد ايران دست شماست در سابق تحت نظارت طاغوت بوديد و كارهاى شما ناديده گرفته مىشد اما امروز انشاءالله در رژيم اسلامى هستيد و اسلام به كارگر و كشاورز بسيار اهميت مىدهد. دولت در فكر شماست، ما دعاگوى شما و در فكر شما هستيم لكن خرابىها به اندازهاى است كه به اين زودى ترميم نمىشود، گرفتارىها به اندازهاى است كه به اين زودى از چنگال آن نمىتوانيم خود را نجات دهيم. قدرى صبر لازم دارد. شما كه 50 سال تحت فشار طاغوت صبر كرديد، اينكه هم مقدارى بايد صبر كنيد تا جمهورى اسلامى مستقر بشود و بتواند در فكر همه شما باشد. حالا هم چنانچه مىبينيد در فكر هستند، برنامههائى ريخته شده است كه هم براى كارگران و كشاورزان و هم براى مستمندان مفيد بوده لكن محتاج به وقت است.
به ثمر رساندن نهضت، به يد قدرت كارگران و جوانان برومند
آنچه كه الان لازم است من به شما برادران و جوانان برومند، تذكرى كه مىدهم اين است، شما ديديد رژيم گذشته را با فرياد مردانه خودتان كه از حلقوم همه ملت بلند شد شكست داديد، در عين حالى كه رژيم يك قدرت بزرگ شيطانى بود و پشتيبان او همه قدرت ممالك ديگر بودند خصوصاً ابرقدرتها ولى نتوانستند او را نگه دارند و به همت والاى شما جوانها و با ايمانى كه به اسلام داشتيد آن رژيم را شكست داديد و بحمد الله زير بار ظلم و اختناق نرفتيد و از زير بار آنها بيرون
صحيفه نور ج 7 صفحه 210
آمديد، تا به اينجا همه با هم بوديد و از زير بار اختناق بيرون آمديد، از اينجا به بعد هم بايد با قدرت شمااين نهضت به آخر برسد. شما جوانهاى برومند، شما جوانهاى كارگر كه اساس مملكت هستيد بايد از اين به بعد هم اين مملكت را اداره كنيد و اقتصاد ايران را به ثمر برسانيد. گاهى شنيده مىشود كه در ادارات و در كارخانجات كمكارى مىشود، همين امروز كسى گفت كه دراين ادارات گاهى بيكارى است و بسيارى هم كم كارى در كارخانهها، هم چنين مطالبى شنيده مىشود، در صورتى كه الان وقت اين است كه همه كار بكنيم و همه با هم اين آشفتگىها و خرابىهائى كه اينها به جاى گذاشتند با همت همديگر ترميم بكنيم. الان مملكت مال خود شماست منافع مملكت هم بايد مال خود شما باشد و انشاءالله اگر احكام اسلام تحقق پيدا كند، خواهيد ديد كه عدالت اسلامى چيست، خواهيد ديد كه عدالت اسلامى غير از آن ادعاهائى است كه در زمان سابق و در رژيم سابق از حلقوم محمدرضا بيرون مىآمد كه فقط ادعا بود و براى هيچ كس كارى نكرد بلكه زاغه نشينها را زياد كرد و به اسم اينكه مملكت صنعتى باشد، زراعت را به هم زدند و صنعتى هم در كار نبود، الان هم كه بعضى از كارخانههاى صنعتى رابه اصطلاح خودشان به اينجا آوردند، باز به نفع خارجىهاست و براى ما نفعى ندارد بلكه ضرر دارد، مثل ذوب آهن كه براى ايران ضررهاى زياد دارد و نمىتوانند تركش كنند و ادامه آنها هم ضررهاى زياد دارد. كارها همه از روى خيانت و جنايت بود و مملكت ما را به تباهى كشيدند كه حالا بايد به همت همه شما، من كه طلبهاى هستم آنقدرى كه مىتوانم و شما كه بحمدالله قدرتمند هستيد، آنقدرى كه در قدرتتان است با هم كوشش كنيم و مشكلات را حل نمائيم. كم كارى نكيند، نبايد كارى بكنيد مملكت كه الان براى خود شماست و از دست دشمن نجات پيدا كرده است در اثر كم كارى و بيكارى طورى بشود كه ما و شما نتوانيم مملكت را اداره كنيم و بعد بگويند اينها احتياج به سرپرست دارند، احتياج به اين دارند كه كسى ديگر بيايد و مملكتشان را اداره كند. بايد همه دست به دست هم بدهيد و اين مملكت را اداره بكنيد و همه دست به دست هم بدهيم و اين مملكت را اداره بكنيم و همه دست به دست هم بدهيم و اين مملكت را سالم بكنيم و اين چرخها را به راه بيندازيم. كارخانه بايد به همت شما به راه بيفتد، وقتى كه به راه بيفتد منفعتش هم مال مملكت خودتان و از آن خود شماست اميد است ظلمهائى كه سابق مىشد تكرار نشود و ديگر به شما هم ظلم نشود. من مىدانم كه به شما ظلم شده است، نه فقط به شما بلكه به همه قشرهاى ملت ظلم شده است لكن شايد كارگرها بيشتر مورد ظلم و ستم واقع شدهاند. اميدوارم خداوند به شما قدرت و سعادت عنايت كند، شما ستونهاى اين مملكت باشيد و اقتصاد اين مملكت را به راه بيندازيد و همه شما سعادتمند باشيد و برادرانتان هم به قدرت شما و خودشان سعادتمند باشند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page