-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 161
تاريخ: 30 / 3 / 58
بيانات امام خمينى در جمع هيأت اعزامى از سيستان و بلوچستان
بنابراين بود كه فرهنگ ما را از بين ببرند
بسم الله الرحمن الرحيم
از شما آقايانى كه از دور آمديد تا مطالب خودتان را بگوئيد و مطالب ما را هم بشنويد و همين طور از خواهرهاى محترمات كه آمدهاند من تشكر مىكنم و مطالبى كه من الان بايد به شما عرض كنم اين است كه اولاً اين گرفتارىهائى كه شما ذكر كرديد، اين اشكال صحيح است و شما يا مىدانيد و يا بايد بدانيد كه اين گرفتارى اختصاص به ناحيه سيستان ندارد، اختصاص به مازندران ندارد، هر جاى مملكت را كه شما برويد و هر دستهاى از اهالى مختلف مملكت كه پيش ما آمدهاند، همين گرفتارىها و شبيه همين گرفتارى را گفتهاند، حتى كوچ كردن از محلى به محله ديگر و باز در جاهاى ديگر هم بوده است و هست، مثل بختيارىها و از عشاير ديگر. اين شكى ندارد كه رژيم سابق بنايش بر اين بود كه مردم را متشتت كند و زندگى آنها را بر هم بزند، بنابراين بود كه كشاورزى ما را از بين ببرند و ما را محتاج به آمريكا كنند، بنابراين بود كه فرهنگ ما را از بين ببرند و ما را حتى براى طبيب، براى مهندس، براى همه چيز محتاج به آمريكا و ساير ممالك كنند. اين بلا اشكال همين طور بوده و هيچ هم اشكال در اين نيست كه برنامه اسلام بر خلاف اين است. اگر اسلام تحقق پيدا كند، اگر حكومت اسلامى به آنطورى كه دلخواه ماست تحقق پيدا بكند، مسير، اين مسير نيست، اينطور نيست كه آن هم كمك كند به اينكه آشفتگى پيدا شود، براى اصلاح است حكومت اسلامى.
تحصيل استقلال براى مملكت با تصويب قانون اساسى
لكن آنكه من مىخواهم، حالا اساسى است كه مىخواهم عرض كنم و الان موظفم كه هر طايفهاى آمدند اين مطلب را بگويم، اين است كه الان ما يك گرفتارى اصولى داريم كه اگر اين گرفتارى اصولى تمام نشود و نتوانيم به پيروزى در اين گرفتارى برسيم، نه ديگر اميد اين است كه سيستان درست بشود و بلوچستان درست بشود و نه اميد اين است كه تهران و قم و ساير جاها درست شود باز ممكن است خداى نخواسته به وضع بدترى برگردد، به آن حالات سابق، و آن گرفتارى اين است كه اول ما بايد اساس استقلال مملكتمان را درست بكنيم كه مملكت بشود مملكت ايران براى ما و كسى ديگر نتواند در آن تصرف كند. اگر ما كشور خودمان را استقلالش را تحصيل نكنيم، تضمين
صحيفه نور ج 7 صفحه 162
نكنيم، ساير چيزها درست نخواهد شد. پس الان آن چيزى كه بر ما لازم است اين است كه همه برادرها، همه خواهرها، همه قشرهاى ملت دراين امرى كه الان راجع به اصل مطلب است و آن قانون اساسى است (اساس يك مملكت قانون آن مملكت است) راجع به اين همه قوا را روى هم بگذاريم، الان كه طرح شده است قانون اساسى و به دسترس مردم گذاشته شده است، كسانى كه صاحب نظرند، مسلمانهائى كه صاحب نظرند، علمائى كه صاحب نظرند، اسلام شناسهائى كه مىدانند اسلام چه هست، آنها بررسى كنند، نظر بدهند، بنويسند، در روزنامهها منتشر كنند، نگذارند كه ديگران مشغول بشوند به نوشتن و سرنوشت ما را ديگران درست كنند، خودشان با همه اشخاصى كه مىتوانند قانون را بفهمند و مىتوانند اسلام را بفهمند كه اين آيا فلان مادهاش منطبق با قوانين اسلام است يا نه و آيا صلاح براى مملكت اسلام چه است. اين، الان اين چيزى كه مهم است اين معناست كه همه شما با هم نظر كنيد به قانون اساسى و اهل نظرتان، حقوقدانهاى مسلم، روشنفكرهاى متعهد به اسلام، مهندسين، روحانيون، همه اينها الان نظر بدهند راجع به قانون اساسى، نگذارند كه ديگران نظر بدهند و بعد ببينند چه خواهد شد، حالا خودشان نظر بدهند. هر مادهاى از مواد قانون اساسى را كه روحانيون تشخيص دادند كه اين برخلاف اسلام است، ساير طبقات هم، آنهائى كه مىدانند خلاف اسلام است، آنها هم نظر بدهند و آنها كه اطلاع از اين معنا ندارند تبعيت كنند و بخواهند كه بايد اينجور باشد و بعد از اينكه اين مرحله را گذارانديم، يك مرحله ديگرى است كه آن بسيار مهم است و آن اين است كه بعد از اينكه قانون اساسى به نظر همه رسيد، يك ماه گذاشتند به آراء عمومى و همه نظر دادند، يك جمعيت كه مثلاً 70 نفر، 75 نفرى در همه ايران، خود اهالى هر طرفى، هر ناحيهاى وكيل تعيين بكنند براى اينكه بررسى كنند در قانون اساسى و نظر بدهند كه بعد از اينكه نظر دادند، آنوقت به آراء عمومى بگذارند. الان آن چيزى كه بسيار براى ما ضرورى است اين است كه آن افرادى كه بايد در هر جا تعيين شوند اين افراد چه افرادى باشند، ممكن است كه در بين بعضى از اين افراد يك اشخاص منحرفى باشند و اين اشخاص منحرف اسباب اين بشوند كه به انحراف كشيده بشوند. بايد فكر كنند، دنباله كنند، بررسى كنند، يك اشخاص كه مؤمن به اين نهضت هستند و اين هم مورد نظرشان است و مىخواهند هم انجام دهند.
جاهائى كه عقب افتاده است مقدم است
و الان هم بررسىهائى شده است، طرحهائى داده شده است و شايد در راديوها ديده باشيد - شنيده باشيد كه طرحهائى است براى اينكه هم كار پيدا شود براى بيكارها و هم ساخته شود يك چيزهائى، هم راجع به خانهسازىها در همه سطح كشور و هم راجع به راه سازى كه البته اين جاهائى كه عقب افتاده است مقدم است و اينطور نيست كه همه مثل سابق همه چيز منحصر بشود به مراكز و بنابراين است آن جاهائى كه دور افتادهتر است، احتياجشان بيشتر است، جلو باشند، مقدم باشند. و من از خدا مىخواهم كه انشاءالله دعا كنيد موفق بشويم و همانطورى كه آن خواهر محترم من مسائل را
صحيفه نور ج 7 صفحه 163
گفت، همانطور حالا فكر بكنيم كه الان راجع به اساس مطلب، اينها انشاءالله در موقعش درست مىشود با يك صبرى، حوصلهاى و البته بايد همه اين مسائل درست شود لكن با يك صبرى كه الان ما در حال انقلاب هستيم، حالا باز ما انقلابمان تمام نشده، ما باز جمهوريمان تمام نشده، ما فقط يك رأى داديم حالا چيزهاى ديگرش درست نشده، انشاءالله اينها درست بشود به تدريج و اميدوارم كه همه امور اصلاح بشود. و اميدوارم خداوند توفيق بدهد به شما، عنايت كند خداى تبارك و تعالى، چنانچه تا حالا به عنايت خداى تبارك و تعالى پيش رفتيد و از اين به بعد با عنايت خدا انشاءالله پيشروى كنيد و مسائل همهاش انشاءالله حل مىشود. خداوند به همه شما توفيق عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 164
تاريخ: 31 / 3 / 58
بيانات امام خمينى در جمع هيأت نيوزيلندى
بسم الله الرحمن الرحيم
بايد روابط بين ملتها بر اساس مسائل معنوى باشد و در اين رابطه بعد مسافت تأثيرى ندارد و چه بسا كشورهائى كه همجوار هستند اما رابطه معنوى بين آنها نيست، بنابراين روابط ديگر هم نمىتواند مثمر ثمر باشد. ما روابطمان با كشورها براساس مبانى اسلام خواهد بود. چنانچه ملتها از اسلام اطلاع پيدا كنند خواهند فهميد كه هر چه مىخواهند در اسلام وجود دارد. ما اميدواريم كه با كشور نيوزيلند روابط حسنه داشته باشيم. در پايان سلام ما را به ملت و دولت نيوزيلند ابلاغ نمائيد. والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 165
بيانات امام خمينى در جمع علماء و روحانيون مشهد
اين عنايت الهى بود كه يك ملتى كه هيچ نداشت، توانست بر قدرت هائى كه همه چيز داشتند غلبه كند
بسم الله الرحمن الرحيم
اين ديانت اسلام و قدرت ايمان بود كه حتى بچههاى خردسال ما را جلوى تانك و توپ برد. من وقتى در پاريس مىشنيدم كه در تمام قراء و قصبات ايران، در تمام اقشار ملت، زن و مرد، بزرگ و كوچك، دبستانى و دبيرستانى و دانشگاهى، روحانى عاليقدر و ساير طبقات، همه با هم يك مطلب را مىگفتند، آنجا فهميدم كه دست غيب در كار است. شعاع افعال انسان (هر انسانى باشد) يك حدودى دارد. يك نفر ممكن است يك خانه را بتواند متبدل كند به يك وضعى، يك محله را، يك شهر را، يك استان را، يك قشر را. اما انسان نمىتواند تمام سى و چند ميليون جمعيت، با افكار مختلفه و شغلهاى مختلفى كه دارند و امكنه مختلفه و از هم دور همه يك شعار بدهند، از بچه دبستانى تا بيمارستانى و پير مردهاى بيمارستانى، همه دنبال يك مطلب باشند. آن نمىشود الا اينكه يك عنايت غيبى در كار باشد. آن كه بود اين دست غيبى بود و اين عنايت الهى بود كه يك ملتى كه هيچ نداشت، بر يك قدرتهائى كه همه چيز داشتند غلبه كند. اين همان قدرت صدر اسلام بود كه يك عده از اعرابى كه هيچ وسيله نداشتند، هر چندتايشان يك شمشير، يك شتر داشت غلبه كنند بر تقريباً تمام معموره دنيا در آنوقت، بر آن قدرتهاى بزرگ سلطنتى ايران و روم اين نبود الا قدرت الهى و تأييدات غيبى. اين را از تأييدات الهى و غيبى بدانيد نه از شخص، نه از مثل من كه حقير هستم و خدمتگزار شما. و اين معنايى كه حاصل شده است و بايد بگويم يك عنايتى از خداى تبارك و تعالى به اين ملت شده است اين هديه خداى تبارك و تعالى راحفظ كنيد. اين يك هديه غيبى بود كه به ما داده، اين آزادى كه الان به ما داده است و دست ستمكارها را كوتاه كرده است و اين استقلالى كه خداى تبارك و تعالى به ما داده است و دست اجانب را كوتاه كرده است، اين براى خاطر آن قدرت ايمان و وحدت كلمه و توجه به خداى تبارك و تعالى بود كه دست عنايت حق تعالى بر سر اين ملت سايه افكند و اين پيروزى حاصل شد.
صحيفه نور ج 7 صفحه 166
آنكه مردم خونشان را درراه او دادند، اسلام بود
اين هديه خداى تبارك و تعالى را حفظ كنيد، حفظ به اين است كه همانطورى كه با هم بوديد، دلها با هم يكصدا بودند، همانطور از حالا به بعد هم اين معنا راحفظ كنيد. وقتى كه شما دلهايتان با هم صاف باشد، قلبها يك قلب باشد، دستها دست واحد باشد، دست خدا هم باشماست. يدالله مع الجماعه اين دست مبارك الهى كه بر سر شما و عنايت حق تعالى كه بر شما سايه افكند اين را قدر بدانيد و حفظ كنيد. اگر حفظ شد، در همه مراحل پيروز هستيد، همانطورى كه در وقتى كه انقلاب حاصل شد و همه رو به پيروزى رفتيد و توجه به يك مقصد داشتيد و آن نبود رژيم فاسد و تحقق رژيم الهى و توجه به چيز ديگر نبود، توجه به اينكه من گرفتارى دارم، وقتى منزل مىروم شام چه دارم، آيا من فرض كنيد فلان گرفتارى دارم، هيچ توجه به اين معانى نبود. نه زارع به فكر زراعت بود و نه كاسب به فكر كسب. و لهذا ديديد كه كسبها را رها كردند و بازارها را تعطيل كردند و كارها را تعطيل كردند و همه با هم توجه به يك معنا و آن خدا، توجه به دين خدا. اين توجه عمومى به دين خدا موجب اين شد كه خداى تبارك و تعالى هم توجه فرمود و اين معجزه حاصل شد. آن چيزى كه همه حسابهاى ماديين را فاسد كرد و غلط از آب در آمد، آنى كه دولت آمريكا هم، كارشناسان آنها هم تصديق كردند به اينكه مسائل فوق فكر ما بود و حسابهاى مادرست نبود و حق هم داشتند براى اينكه حسابهاى آنها حساب مادى و طبيعى بود، ماوراى طبيعت را نديده بودند، طبيعت را ديده بودند. روى موازين طبيعت همانطور است كه آنها مىگفتند كه نبايد يك ملتى كه هيچ ندارد اين غلبه كند بر يك قدرتهايى كه پشتيبانش قدرتهاى همه عالم بود، نه قدرتها، تقريباً عرض مىكنم نه فقط ابر قدرتها، همه ممالك اسلامىدنبالش بودند. اينكه ما را نگذاشتند عبور كنيم از كويت، از اين طرف كويت به آن طرف كويت هم اجازه عبور ندادند براى اين بود كه پشتيبانش بودند. اينكه عراق فشار آورد كه شما فعاليت سياسى نكنيد ما تعهدات داريم و ما هم فشار آورديم كه ما تا هستيم فعاليت سياسى تكليف شرعى ماست، مىكنيم و بالاخره ما را تهديد كردند به اينكه شما بر فرض اينكه به شما كار نداشته باشيم، اصحاب شما، رفقاى شما را خواهيم چه كرد و من ديدم كه ديگر نمىشود، اين براى اين بود كه آنها مىگفتند ما تعهد داريم با دولت ايران و من فهميدم كه اينهمه دولتهاى اسلامى(به اصطلاح اسلامى) وضع همين است كه نگذارند ما وارد شويم و هر كجا برويم ردمان بكنند، ما هم رفتيم به خارج كه اينها ديگر نفوذ نداشتند آنجا و آنها هم پشيمان شدند از اين معنا.
اين قدرت الهى را از دست ندهيد. اين امانت الهى را حفظ كنيد. همانطورى كه آنوقت به فكر گرفتارىهاى خودتان نبوديد و فكر، يك فكر بود و آن هم اسلام و اين رمز پيروزى شد. شما الان پيروز نيستيد باز، براى اينكه آنكه شما مىخواهيد، آنكه ما همه مىخواهيم اين است كه اسلام به همه معنا در ايران و انشاءالله در همه ممالك انشاءالله تحقق پيدا كند. غرض اين نبود كه فقط ظالم از بين برود، مانع از بين برود، آن هم يكى بود اما آنها مقدمه بودند. آنكه مقصد بود اسلام بود، آنكه مردم خونشان را در راه آن دادند اسلام بود، آنكه مردم جوانهايشان را دادند و زنها جوانهايشان را دادند و
صحيفه نور ج 7 صفحه 167
بعد هم اظهار تشكر مىكردند، آن اسلام بود و اعتقاد به اينكه بايد اسلام تحقق پيدا بكند. ما تا حالا اين مطلب برايمان حاصل نيست، الان باز آن رنگهاى رژيم سابق هست، نتوانستيم و نتوانستند كه آن صبغهها و رنگها را بزدايند، ما بين راه هستيم، ما بين راه هستيم.
به اسم اسلام لطمه بر حيثيت اسلام زدند
ما بايد سازندگى كنيم، چه سازندگىهاى مادى و چه معنوى. معنويات اين كشور را اينها از بين بردهاند، نيروهاى انسانى را از بين بردهاند، كوشش كردند كه نگذارند روحانيت به شغل مقدس خودش آنطور كه مىخواهد ادامه بدهد، كوشش كردند كه نگذارند دانشگاه به آنطورى كه بايد دانشگاه باشد انجام وظيفه كند و همين طور همه قشرها را، هم معنويات را از ما گرفتند و قواى انسانى را و هم اقتصاد مملكت را از بين بردند و همه جهات مادى را، هم خيانت به ماديات كردند و هم خيانت به معنويات و خيانتشان به معنويات عظيمتر بوده از خيانتشان به ماديات.
شما اكثراً يادتان نيست مصيبتهايى كه بر حوزه علميه در زمان رضاخان وارد شد. بعضى از اين آقايان عظيم كه اينجا تشريف دارند يادشان است والا طبقه جوان يادش نيست كه چه كردند اينها با حوزههاى علميه، چه كردند اينها با ملت در آن زمان دراين زمان هم كه شما يادتان هست ديديد كه چه كردند. تمام حيثيت ملى، حيثيت انسانى، حيثيت اسلامىما را اينها تباه كردند. آنوقت مساجد ما را بستند، مدارس ما از بين رفت، عمامههاى فصاحت اهل علم را از سرشان برداشتند و آن فضاحتها و نسبت به خواهرهاى ما هم آن فضاحتها. در زمان اين بدتر از زمان او شد. در آنوقت فشار بود و فشار امد داشت، در اينوقت حيله بود حيلههاى زياد و فشار هم بود اما حيله هم زياد بود. به اسم اسلام، به اسم عدالت اجتماعى، عدالت اسلامى، به اسم اسلام، احكام اسلام را از بين مىخواستند ببرند، به اسم اسلام لطمه بر حيثيت اسلام زدند و مىخواستند بزنند. بحمدالله اينها از بين رفتند و خواهند رسيد به جرائم خودشان در آنجايى كه آنجا دار جزاست.
محدوديت پاداش و كيفر در دنياى مادى گواهى بر وجود يك عالم نامتناهى است
ما نمىتوانيم يك نفر آدمى كه به اندازه محمدرضا ارتكاب جرائم كرده، بشر با تمام قوايش نمىتواند او را، اين جنايتهائى كه او كرده است جزا بدهد براى اينكه بالاخره تا آخرش اين است كه يك نفر آدم مرده است، يك نفر آدم مقابل يك نفر آدم است. كسى كه هزاران جمعيت را، بسيارى از اشخاص
را خودش در 15 خرداد، آنطورى كه مىگفتند خودش در هليكوپتر، در آن بالاها، خودش مرتكب اين قتال شده است و با امر او اين ملت با امر او به اين قتلگاهها خيابانهاى ما مبدل شد. يك ملت را از بين برده است، يك ملت را، ما چه جورى مىتوانيم او را - ارتكاب اين جنايت را ما عوضش را به او بدهيم. اين دليل بر اين است كه يك عالم ديگرى است كه درآنجا همه اين معانى حاصل مىشود. يك عالمىكه ابدى است، جهنمىكه خالد است، هميشه است. يك عذابى كه
صحيفه نور ج 7 صفحه 168
تصورش را ما نمىتوانيم بكنيم. اين دليل بر اين است كه يك عالم ديگرى بايد باشد تا اين مجرم ها را در آن عالم جزايشان را بدهند. ما دراين عالم نمىتوانيم جزاى آنها را بدهيم. انشاءالله خداوند تعالى به ما و شما كمك كند و به روحانيت قدرت عنايت كند، به ملت ما قدرت عنايت كند كه ما بتوانيم اسلام را آنطور كه هست پياده كنيم و متحقق كنيم و من بايد ثانياً از حضرات آيات عظام و حضرات فضلا و علماى اعلام و همه شما آقايان تشكر كنم و من نسبت به همه شما خدمتگزارم و اميدوارم كه همه ما نسبت به اسلام خدمتگزار باشيم و اين منزل را با همه سختىها كه هست طى كنيم و انشاءالله به مقصد اصلى برسيم.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 169
تاريخ: 31/3/58
بيانات امام خمينى خطاب به وزير امور اقتصاد و دارائى و معاونين اين وزارتخانه
از وجوه تمايز حكومت اسلامى با حكومت طاغوت، داشتن پايگاه مردمى است
بسم الله الرحمن الرحيم
اگر يك كشور بخواهد يك كشور سالمى باشد بايد بين دستگاه حاكمه با ملت تفاهم باشد و معالاسف در رژيمهاى شاهنشاهى و بخصوص در رژيم اخير اين معنا عكس بود يعنى دستگاه حاكمه (همه دستگاه حاكمه) در يك قطب واقع شده بود و ملت هم دريك قطب. اين دستگاه حاكمه كوشش مىكرد كه با ارعاب و با فشار و با آزار و شكنجه و حبس و امثال اينها با ملت رفتار كند و ملت هم اگر زور نداشت كوشش مىكرد كه ماليات بتواند، نپردازد، از زير بار همه چيز در برود، هر چه بتواند كارشكنى كند براى دولت و از اين جهت هى شكاف بين مردم و دولت حاصل مىشد و دولت هم هيچ پشتيبان نداشت و دستگاه حاكمه يك امر به خيال خودش مستقلى بود كه هيچ ارتباطى با ملت نداشت، ملت هم به او هيچ اعتماد نداشت، او را دشمن خودش مىدانست. ارتش وقتى مىآمد توى مردم مثل اينكه دشمن آمده است و جمعيت از او فرار مىكردند و پشت مىكردند به او و پاسبان وقتى كه مىآمد در بين مردم، مردم از او فرار مىكردند، تنفر داشتند و اينها اسباب اين شد كه نتواند حكومت باقى بماند و با پايگاه نداشتن در پيش ملت ناچار بايد كنار برود و رفت. اين بايد يك عبرتى باشد براى دولتها. در رژيم اسلامى شايد در رأس برنامه همين تفاهم ما بين دولت و ملت باشد يعنى نه دولت خودش را جدا مىداند و بخواهد تحميل بكند و مردم را تهديد بكند، ارعاب بكند، اذيت بكند و نه مردم در صدد اين بودند كه دولت را تضعيف بكنند از مقررات دولتى. اسلام وضعش از اول اينطور بوده است كه آن حاكمش كه رأس بوده است، در زندگى، در معاشرت، در اينها با مردم يا پائينتر بوده است يا همانجور. و ما بهترين حاكمى كه در اسلام بعد از رسول الله پيدا شد، حضرت امير سلامالله عليه بود و معالاسف حكومت كوتاهى داشت و ما وقتى كه سيره ايشان را در عمل از تاريخ اخذ بكنيم و فرمايشات ايشان را در خطبهها، درنامهها اخذ بكنيم و رفتار ايشان را با رعيت و همين طور رفتار رعيت با او، رفتار استاندارهايى كه مىفرستادند در اطراف، يك مملكت بسيار بزرگ بود ديگر، حجاز و مصر و ايران و عراق و سوريه و يك مقدار از اروپا و اينها همه تحت سيطره بودند و وقتى كه مىفرستادند سفارشهايى كه مىكردند نسبت به اينكه چه جور بايد رفتار بكنيد و چه جور هم رفتار مىكردند آنها و مردم با آنها چه وضعى داشتند، اينها همه در تاريخ هست. زندگى
صحيفه نور ج 7 صفحه 170
خود اميرالمومنين كه معروف است كه... يك آدم متعارف نمىتواند آنطور زندگى كند. حتى اشكال كرده بودند كه خوب شما اگر زندگىات اين است، پس چرا همچه قوى هستيد؟ در يك جايى مىفرمايند كه اين درختهائى كه در بيابان پيدا مىشود، هم چوبش محكمتر است هم آتشش قوىتر است براى اينكه آب كم خورده است. اينطور نيست كه هر كس زياد خورد و چرب خورد و شيرين خورد، اين يك آدم قويى بشود بلكه شايد بسيارى از اين غذاها خصوصاً اين غذاهاى غير عادى براى انسان شايد سستى و ضعف و اينها هم مىآورد. در هر صورت در زندگيش وقتى كه انسان مىبيند، مىبيند كه يك پوستى بوده است (اينطور نقل مىكنند) كه شبها اين پوست را مىانداختند و خودشان با حضرت فاطمه سلام الله عليها رويش مىخوابيدند و روزها همين پوست را علوفه رويش مىريختند براى شترشان. و در خوراك هم كسى نمىتوانست آنطور زندگى بكند، هيچ كس همچو زندگىاى و خودشان هم مىفرمايند شماها نمىتوانيد لكن در تقوا و در ورع با من اشتهاد كنيد، با من موافقت كنيد. وضع حكومت اينطورى بود واينطور خاضع در مقابل قانون، رئيس يك ملت كه توسعه رياستش اينقدر زياد بود و قدرت ارتشش آنطور، آنطور خاضع در مقابل قانون كه وقتى قاضىاى كه خودش نصب كرده او را دعوت مىكند كه يك كسى را ادعائى داشته يا ايشان ادعا داشتند كه راجع به يك زرهى، يهودى هم بوده آن طرف، وقتى كه (به حسب نقل) قاضى ايشان را احضار مىكند (همان قاضى كه خودش نصب كرده) تشريف مىبرند وقتى قاضى مىگويد يا اباالحسن، مىگويد نه، بايد من و او را على السواء حساب بكنى، قاضى بايد نظرش به هر دو علىالسواء باشد و مرا با كنيه كه يك احترام است اسم نبر، ياعلى بگو. و وقتى هم كه قاضى رسيدگى مىكند و حكم بر ضد حضرت امير مىدهد، حق مىدهد، منتهى يهودى مىآيد ايمان مىآورد اسلام مىآورد مىبيند كه اسلام اين است. وضع معاشرتشان با مردم، وضع زندگىشان، وضع عدالتشان، رسيدگىشان به فقرا و معروف است و ديگر تاريخ هم هست كه خانههايى بوده است كه مطلع نبودند كه كى مىآيد برايشان چيز مىآورد، ايشان مىبردند و در يك جايى كه رفتند و بچهها وقتى كه مىرفتند گريه مىكردند و ايشان وارد شده بود و به آنها غذا داد و تلطف كرد و اينها، بعدش شروع كردند يك صداى مثل صداى شتر كه بچهها را بخندانند. گفتند: من وقتى آمدم اين بچهها گريه مىكردند دلم مىخواهد حالا كه مىروم بخندند بچهها . اى يك حاكمى است كه توسعه حكومتش از حجاز تا مصر تا ايران تا افريقا تا همه اينها بوده است. خوب البته هر كس كه نمىتواند (هيچ كس نمىتواند). لكن اگر حكومتها خودشان را جدا ندانند از مردم، رؤسا اينطور نباشد كه بروند هر كس در هر جائى يك رياستى داشت بخواهد اعمال قدرت بكند، اعمال رياست بكند، مردم را پائينتر بداند، با مردم رفتارى بكند كه رفتار يك مثلاً زورمند خيلى كذا است با ديگران، اسباب اين مىشود كه مردم از او جدا بشوند، مردم ماليات ندهند و فرار كنند از ماليات، دو دفتر داشته باشند. الان كراراً از من سؤال شده است كه مادر زمان طاغوت دو تا دفتر داشتيم يك دفترى بود كه در دسترس مأمورين مىگذاشتيم اين غير آن بود كه ما داشتيم. حالا چه بكنيم؟ ما گفتيم نه، حالا ديگر شما از خودتان مىدانيد ديگر. اينها براى اين است كه از آنطرف زور و ارعاب و فشار، از آنطرف هم ملت نمىتواند
صحيفه نور ج 7 صفحه 171
اينقدر بپذيرد، از اين جهت او هم قدر بتواند تخلف مىكند، بتواند علناً تخلف مىكند چنانچه اخيراً كرد، اگر نتواند اينطورند خوب در خفا تخلف مىكند، هر چه بتواند از مال دولت بر مىدارد. اين بايد يك سرمشقى باشد براى دولتها،براى ادارات، براى همه جا كه مردم را از خودشان جدا نكنند، مردم را از خودشان بدانند، مردم هم آنها را از خودشان بدانند. اگر يك همچو تفاهمى بين دولت و ملت پيدا شد اين دولت متكى به ملت است و سقوط ندارد، اين ديگر قابل سقوط نيست و من اميدوارم كه بشود انشاءالله يك صبغه اسلامى پيدا بكند، يك شبيهى، يك قدرى شباهت به حكومت اسلام باشد و اگر باشد (اميدواريم كه بشود همه اش، اما هر چه بتوانيم) اگر بشود يك مملكت آرامى كه هيچ كس در فكر اين نيست كه به ديگرى تعدى بكند، نه دولت به ملت و نه ملت به دولت و مردم هم از روى رضا و رغبت مالياتى كه براى حفظ خودشان است، براى حفظ سرحدات خودشان است، خودشان رضا ورغبت مىدهند. هركسىفرض كنيد كه يك كسى گوسفند دارد، ده هزار گوسفند دارد، اگر يك نفر بيايد بگويد، اينها را حفاظت مىكنم، او بداند كه اين امين است و حفظ مىكند، اين از روى رضا و رغبت به او اجرت مىدهد، چيز مىدهد كه حفظش كند. يك كسى كه خودش نمىتواند حفظ كند، آن اشخاصى كه بيايند و بگويند ما حفظ مىكنيم، خودش از روى رضا و رغبت به او پول مىدهد. خوب يك مملكتى است كه مردم كه نمىتواند اين مملكت را اداره بكنند و حالا كه نمىتوانند اداره كنند خوب يك طايفهاى بايد اداره كنند، سرحداتش راحفظ بكنند همچو جهات ديگرش درست بشود. خوب، يك مملكتى مملكت خود مردم است و دولت مىخواهد حفاظت كند اين را، انتظامات را ايجاد كند، شهردارى مىخواهد شهر را آباد كند، دولت مىخواهد راهها را درست بكند و اين چيزى است كه مال خود مردم است و به دسترس خود مردم، براى خود مردم دارد انجام مىدهد. وقتى اينطور شد، خود مردم با رضا و رغبت (ديگر دو دفتر هم درست نمىكنند) و مىدهند براى اصلاح امورشان و اگر يك دغل هم پيدا بشود آنوقت كم مىشود، اينطور نيست كه همه باشند.
خمس تمام عايدى يك مملكت در سال رقم هنگفتى است كه ميتواند كشور را اداره كند
و اگر يك روزى هم انشاءالله توانستيم، توانستيد كه همان ماليات اسلامى را بگيريم و آن هم كم رقمى نيست، البته از زكات خيلى نيست اما اندازه فقرا هست كه ديگر فقير را نمىگذارد وجود پيدا كند. اما خمس يك ماليات بسيار هنگفتى است و اين ماليات بسيار هنگفت براى همه چيز است يعنى سيستمش طورى است كه،اينطور نيست كه خيال بشود كه براى فقرا است. خمس تمام عايدى تمام يك مملكت در هر سال يك قلم بسيار درشت است و اين مىتواند اداره بكند. اگر انشاءالله توانستيد، توانستيم همين سيستم اسلامى را كه ديگر در ماليات هم هيچ احتياج به اينكه يك چيز ديگرى زايد بر آن باشد نداشته باشيم، همين خمس تمام درآمدها و بسيار عادلانه است براى اينكه اين بقال سر محله به اندازه خودش ماليات مىدهد، آن آدمى هم كه صاحب كارخانههاى كذاست آن هم به اندازه
صحيفه نور ج 7 صفحه 172
خودش ماليات مىدهد.اين يك طور سيستمى است كه يك جور با عدالت رفتار شده و اگر چنانچه انشاءالله هم بشود، كه ديگر هيچ احتياجى به اينكه مردم زايد بر آن چيزى بدهند ندارد و البته حالا كه باز آن ترتيب نشده است و اميد است كه بشود و اگر بشود هم يك درآمد بسيار سرشارى است كه شايد همه چيز ما را اداره بكند و انشاءالله مملكت صحيح و سالم بشود و خودتان ادارهاش بكنيد. مقصود عرضم اين است كه حتى رؤساى ماليه وقتى كه در آنوقت كه من بچه بودم و در آن طرفها بودم رئيس ماليهاش هم حراص بود نسبت به مردم و (را) چه مىكرد واز ژاندارمرى مثلاً چه مىكرد تا از مردم به زور چيز مىگرفت، به زور نه اينكه همان ماليات را ماليات و غلق به اصطلاح آنوقت كه ماليات مىگرفت و مأمور هم غلق مىخواهد و آنجا هم بايد برود وقتى كه وارد مىشود بايد آن كسى كه به او وارد شد كدخداى ده چه بكند و چى برايش بياورد. چه مصيبتهائى مردم داشتند از دست همين كسانى كه به عنوان مأموريت، چه مأمور ماليه بود چه مأمور حكومت بود، مأمورين هم وقتى مىرفتند مردم را عذاب مىكردند و آنطور نبود كه حضرت امير (ع) دستور مىدهد كه برويد صدا كنيد آن آدمهايى كه هستند براى زكات صدا كنيد. بگوئيد كه (به حسب روايت) كه زكاتتان را دادهايد يا ندادهايد؟ اگر گفتند دادهايم برگرديد و آنها هم تخلف نمىكردند. وقتى يك حكومت آنطور شد و مردم در مقابل خدا مسؤول شدند و خداوند را شاهد ديدند آنها هم تخلف نمىكردند و آنها هم مالياتى را كه بايد بدهند مىدادند، زكات را مىدادند، خمس را مىدادند.
امر بر جديت مسؤولين در رفتار نيك با مردم و ايجاد يك محيط برادرى
در هر صورت عمده اين است كه همه ماها بدانيم كه مسؤول هستيم پيش خداى تبارك و تعالى و همه بدانيم كه عقل هم اقتضاء مىكند كه به همانطورى كه اسلام دستور داده با مردم رفتار بشود، حكومتها همانطور رفتار بكنند. وقتى كه در صدر اسلام مأمورين رامىفرستادند، همان كه سردار بود، همان كه استاندار بود امام جماعت هم بود يعنى اينقدر مورد اعتماد مردم بود و مردم او را به عدالت مىشناختند كه به او اقتدا مىكردند و با او نماز مىخواندند و همان هم جنگ مىرفت و مردم هم به او احترام مىكردند. اگر يك همچو چيزى بشود و ما بتوانيم كه يك دستگاه دولتىاى كه دولت اسلامىباشد، با مردم باشد. شما الان الحمدلله تا يك حدودى پيش رفته است اين. مىدانيد كه ارتش همچو با مردم دور بود كه در يك جمعيتى ارتش وارد نمىشد براى اينكه اگر مىآمد تا او مىآمد مثل اينكه لشكر مغول حمله كرده مردم مىرفتند كنار و اگر مردم مىخواستند بيايند توى اينها با سرنيزه كنارشان مىكردند اينجور بود وضع، حالا ما اينجا هر چند روز يك دفعه يك عدهاى از ارتش مىآيند، يك عدهاى از ژاندارمرى مىآيند، يك عده مردم ديگر، همه مردم مخلوط به هم، داخل در هم و همه با هم مخلوط و همه باهم يكصدا و همه اظهار اسلام، اظهار اطاعت به احكام اسلام مىكنند و اين چقدر خوب است من به آنان مىگفتم كه شما حالا برايتان بهتر است كه با دل راحت اينجا نشستهايد و نمىترسيد كه كسى شما را اذيت كند و مردم هم نمىترسند كه شما اذيتشان كنيد، حالا وجدان كنيد حالا وجدان شما
صحيفه نور ج 7 صفحه 173
راحتتر است يا آنوقتى كه مىريختند و با سر نيزه مردم را، خود آن آدمى هم كه سرنيزه مىكشد ناراحت است و وجدانش ناراحت است، نمىشود انسان اينطور باشد. بله، ممكن است يك وقت يك كسى اينقدر جنايت بكند كه عادى بشود برايش، لكن مردم عادى نمىتوانند. اين ارعابى كه اينها ايجاد مىكردند براى اين بود كه از ملت مىترسيدند. اصلاً اساس ارعاب مردم و ترساندن مردم و عرض بكنم كه دور كردن مردم از خودشان، اساس اين بوده است كه اينها از بس كه به مردم تعدى كردهاند، از مردم مىترسند. حالا كه از مردم مىترسند چه بكنند كه مأمون باشند؟ ايجاد رعب مىكردند، مىريختند عرض بكنم كه توى مردم يك بساطى درست مىكردند كه مردم از آنها بترسند، اين مردم از آنان بترسند، براى حفظ خودشان بود. خودشان به مردم بد كرده بودند، حالا اينطور مىكردند كه بترسند. اين شاه سابق جرأت نمىكرد بيايد توى مردم، هيچ امكان نداشت برايش كه بيايد با مردم بنشيند. دو گل بود كه آمده بود اينجا، رفته بودند نزديكىهاى بازار و با آن همه حفاظت و اينها، دو گل پياد شده بود رفته بود توى جمعيت، براى اينكه او نمىترسيد از جمعيت ايران، شايد در جمعيت خودش هم آنجا نمىترسيد. وقتى كه اينطور بشود كه بتواند يك سلطان مملكت، فرض كنيد يا يك نخست وزير مملكت بتواند برود توى مردم، با مردم باشد، صحبت بكند، حرف بزند، چه بكند، وقتى اينطور باشد خوب اساس به احترام... حكومتىاش اضافه اينكه مردم پشتيبان او هستند، مردم او را چون پاسبان خودشان مىدانند پشتيبانشان هستند اما وقتى كه بگويند پاسبان عقرب است و مىزند آدم را، به اسم پاسبانى اخاذى مىكند، مردم را مىچاپد خوب اين ديگر معلوم است كه مردم به او بدبين مىشوند. اگر ديدند كه روساى ماليه مثلاً، اينها يك قدرى ماليات مىگيرند يك قدرى هم زيادتر از ماليات براى خودشان، يك قدرى هم مأمورشان مىرود چه مىكند، مردم حتى الامكان ماليات نمىدهند، حتى الامكان بتوانند از زير بارش فرار مىكنند اما وقتى ديدند آنكه آمده است براى حفظ خودشان و براى حفظ مملكتشان و براى حفظ دارايى شان، براى حفظ جانشان اينها دارند زحمت مىكشند، خوب قهراً آدم وقتى ديد يك كسى به او كمك مىكند به او محبت مىكند، آنوقت مالياتها را با رضا و رغبت و با صورت گشاده به آنها مىدهد. جديت بكنيد كه با مردم رفتارتان خوب باشد. اينها بندگان خدا هستند، با اينها رفتارتان خوب باشد. همه جا و همه كس همه مردم با هم جديت بكنند كه همه باهم خوب باشند، يك محيط برادرى ايجاد بشود. در مملكت اگر يك محيط برادرى ايجاد شد، محيطى كه قرآن كريم مىفرمايد كه مؤمنين اخوه هستند، برادر هستند، همه مؤمنها با هم برادر هستند، وقتى يك محيط برادرى پيداشد، صلح و صفا پيدا شد ديگر اينطور ناراحتىها و اينطور چيزها در كار بشود، نمىشود.
روش بررسى قانون اساسى و تصويب آن در دنيا نمونه است
انشاءالله خداوند همه شمارا تأييد كند، موفق باشيد و همه را تأييد كند كه اين بار كه حالا در نيمه راه است به آخر برسانيم و اين مجلس كه بنا است درست بشود و بررسى قانون اساسى، هر كه
صحيفه نور ج 7 صفحه 174
نظر دارد نظر بدهد و بعد از نظر دادن به اين مجلسى كه بنا است درست بشود، مردم خودشان اين مجلس را تأسيس بكنند آنجا آنها بررسى بكنند، آنها تصويب بكنند بعد هم خوب مردم، و من گمان ندارم كه در دنيا ازاين فرمى كه طرح شده است الان، بهتر فرمى است كه هست و در دنيا از اين بهتر نداريم ما كه در اختيار ملت در دو دفعه باشد. در هر جا به اصطلاح اينها هيچ دموكراسيى بالاتر از اين نيست كه يك مطلبى در اختيار مردم دو دفعه قراربگيرد. مجلس مؤسسان كه درست مىكردند يك دفعه اختيار مردم بود و آن اين است تعيين آن آقا را بكنند. رفراندم اگر بود يك دفعه در اختيار مردم بود كه يكى ديگر قانونش را بنويسد مثل فرانسه در جمهورى پنجمش كسان ديگر از اجزاى دولت و وزارتخانهها و اينها قانون را نوشتند، يك چند نفرى هم از مجلس شورا و اينها بود كه بعد به رفراندم گذاشتند قانون اساسىشان را اما اين قانون اساسيى كه الان بنا هست بر آن، دو دفعه در اختيار مردم است، يك دفعه اينكه مردم اين اشخاصى كه اطلاعات دارند از قوانين، اطلاعات دارند از اسلام اطلاعات دارند از آن، براى مردم هستند، دلسوزند براى مردم، امين هستند، يك همچو اشخاصى را تعيين كنند براى بررسى قانون اساسى و درست كردن و اينطور چيزهايش، به اين هم اكتفا نكنند باز يك دفعه ديگر در اختيار مردم بگذارند كه حالا بعد از اينكه نمايندگان شما اين را تصويب كردند يا تصديق كردند به اينكه اين بسيار خوب است و صحيح است و موافق با اسلام است و موافق با مصلحت كشور است ثانياً بيايند به مردم بگويند آقا اينى كه، كسانى كه شما تعيين كرديد، تعيين كردند، بيائيد باز خودتان هم باز بفرمائيد. در دنيا يك همچو چيزى نيست و حالا هم كه مىبينيد كه بعضىها نق نق مىزنند اينها همانها هستند كه نمىخواهند اين مملكت يك آرامشى پيدا بكند. هر جايش را بگيرى باز يك صدايى ديگرى در مىآورند، هر جايش را، مردم را شما از اينجا بشناسيد ببينيد كه حرفهائى كه مىزنند روى چه اساسى دارد. اينهائى كه الان دارند هى داد و قال مىكنند اينها خوب، حرفشان چيزى نيست كه قابل ذكر باشند لكن ببينيم چه جور اشخاصى نق مىزنند راجع به همين معنا هم كه بهترين ترتيبى است كه در دنيا واقع شده است و مىخواهد واقع بشود. براى همين هم باز يك اشخاصى اشكال مىكنند. اين براى يا مىخواهند اظهار فضلى بكنند، خوب آن مانعى ندارد، خوب اشخاصى دلشان مىخواهد اسمشان توى روزنامه باشد و اظهار فضلى بكنند، اظهار روشنفكرى بكنند، ما مضايقه از اين نداريم كه آقايان اظهار فضل خودشان را بكنند لكن جورى نباشد كه بخواهند يك مطلبى را كه مىخواهيم زودى تمام بشود و اين مملكتى كه الان توطئه دارند مىكنند توطئهها جمع به هم بشود و يك وقت خداى نخواسته بعد از دو سه سال كه قانون اساسى را ما تا دو سه سال طول بدهيم و مجلس مؤسسان تا دو سه سال، اين اسباب زحمت بشود. و بهترين طريقى كه اصلاً در دنيا هم سابقه دارد يعنى به استثناء آن جهتش خود مردم و وكلايشان را تعيين مىكنند و چيز، رفراندم سابق دارد و بررسى از قانون اساسى هم با اهل خبره اين هم سابقه دارد در فرانسهاى كه اين به قول همين شماها، يعنى به قول همين روشنفكرها، مهد آزادى و مهد دمكراسى است اين سابقه دارد اين بهتر از آن است. براى اينكه آنجا از وزرا و از نخست وزيرى و از اشخاصى كه منتخب مردم نبوده است با چند نفر هم از منتخبين مردم،
صحيفه نور ج 7 صفحه 175
اينها با هم جمع شدند، اين منتخبين در غير اين جهت، آنها هم منتخب براى اين جهت نبودند. مجلس شورا و مجلس سنا منتخب براى نگاه كردن درقانون اساسى نبوده، انتخاب كردهاند اما نه انتخاب براى قانون اساسى، از منتخبين آنها كه انتخاب براى قانون اساسى هم نبوده و از وزرا و از امثال اينها يك گروههايى جمع شدند با هم، تدوين كردند، اينكه تدوين شد به آراء عمومىگذاشتند رأى دادند اين تمام شد. اين بهتر است كه ديگر بالاترين (به اصطلاح شما) دمكراسى در دنيا و مهد آزادى اينطور درست كرده است يا اينكه حالا ايران كه شماها روشنفكرها اعتقادتان اين است كه يك مملكتى است كه مردمش هيچ نمىفهمند عرض بكنم همچو اهانت مىكنيد به مردم و همچو خودتان را باختيد در مقابل غرب كه خيال مىكنيد ما هيچ چيز نداريم و آنها همه چيز دارند، حالا آن بهتر است يا اين بهتر است؟ در همان معنائى كه مهد عرض بكنم آزادى و اساس و دمكراسى است آن بهتر است يا اين كه آنى كه مىخواهد بررسى كند در قانون اساسى، منتخب خود مردم باشد و بعد از اين هم كه چيز شد خود مردم رأى بدهند. آنى كه بهترين طريقش به خيال آنها بوده، اين است كه يك اشخاص ديگرى اين را بررسى بكنند كه مبعوث از مردم نيستند و بعد مردم خودشان رأى بدهند. ما مىگوئيم نه، آنى هم كه مىخواهد بررسى بكند، آن هم مبعوث از مردم، بعد هم خود مردم رأى بدهند. ديگر بهتر از اين چيزى اصلاً نيست و اين نق نقها هم جز اينكه يا اظهار فضيلت است (كه هيچ مضايقهاى نيست) يا خدمت به اين است كه نگذارند درست بشود بلكه اين پاليزبان - نمىدانم - و اين اويسى و اينها كه در سر حدات دارند فتنه مىكنند بلكه بتوانند، لكن آقايان بايد بدانند ديگر گذشت، نمىتوانند و نمىشود اين چنين چيزى. انشاءالله همه موفق و مويد باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 176
تاريخ: 1 / 4 / 58
بيانات امام خمينى در ديدار با سفير يمن شمالى
بسم الله الرحمن الرحيم
تشكر مىكنم از اينكه به ملاقات من آمدهايد و همين طور از ملت شما. اسلام يك دين آسمانى است كه براى ارشاد ملتها و رفع اختلاف بين آنان و هدايت به كمالات انسانى و رفع ظلم و بيدادگرى آمده است لكن مسلمين مجموعاً و تقريباً همين طور دولتهاى اسلامى از آن سرى كه اسلام براى آن آمده است يا غافل بودند و يا تغافل كردند و همه گرفتارىهائى كه براى مسلمين در طول تاريخ ايجاد شده است براى همين جهت است كه از تعليمات اسلام دور بودند و نتوانستند آن هدايتى را كه اسلام براى آن آمده است ادراك كنند و يا به واسطه اغراضى كه داشتند نتوانستند انجام بدهند. مشكل عمده مسلمين همان دورى از اسلام و قرآ ن است و اگر مسلمين به حسب امرى كه خداى تبارك و تعالى فرموده است: و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا اگر به همين يك امر و نهى عمل مىكردند تمام مشكلاتشان، مشكلات سياسى، اجتماعى و اقتصاديشان رفع مىشد و هيچ قدرتى نمىتوانست با آن مقابله كند لكن معالاسف به واسطه غفلت بعضى و عدم توجه بعضى و تغافل بعضى از اين امر محروم ماندند و تا اين امر الهى تحقق پيدا نكند بايد مسلمين انتظار گرفتارىهاى بيشتر داشته باشند. مشكل ديگرى كه هست عدم تفاهم بين دولتها و ملت است. جدائى ملت از دولت بلكه رو در رو قرار گرفتن آنها موجب ضعف آنها و گرفتارى دولت و ملت شده است و تا اين مشكل خود را دولتها رفع نكنند، روى سعادت را نخواهند ديد و هميشه گرفتار دست خيانتكاران و اجانب خواهند بود. من از خدا مىخواهم كه مسلمين را بيدار و آشنا به وظائف اسلامىبكند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 177
تاريخ: 1/4/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن كاراته ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
انشاءالله خداوند به همه شما توفيق بدهد و قدرت شما را، هم قدرت جسمى و هم قدرت روحى عنايت كند.
الان مملكت ما احتياج به قدرت روحى دارد و هم احتياج به قدرت جسمى. و اميدوارم كه شما در هر دو مرتبه، هم درجانب روح و هم در جانب جسم خودتان را تقويت كنيد. و تقويت در جانب روح به اين است كه توجهتان به خداى تبارك و تعالى زياد باشد، اتكائتان به قدرت لايزال حق تعالى باشد و نظرتان نظر الهى باشد و تبعيت از احكام خدا بكنيد و در جسم و جان هر دو فداكار اسلام باشيد و همه فداكار اسلام باشيد. و من اميدوارم كه در پناه اسلام همه قدرتها، همه قواهها قدرتمندتر بشوند، قوت دارتر بشوند و شماها انشاءالله براى مملكت آبرومندى تهيه كنيد و مملكت ما را معروف كنيد در همه جا، چنانچه در اين نهضت بحمدالله همه جا معروف شد و همه با چشم احترام به اين ملت نگاه مىكنند و عمده اين است كه از اين به بعد هم ما اين احترام را حفظ بكنيم، به اينكه همه با اخلاق اسلامى و با آداب اسلامى باشيم تا انشاءالله اين قدرت و اين قوت در جاى خودش خرج بشود و نهضت اسلامى ما به ثمر برسد. خداوند انشاءالله شما را سعادتمند كند در دنيا و در آخرت.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 178
تاريخ: 1 / 4 / 58
پاسخ امام خمينى به نامه آقاى يوسف كرمعلى
بسمه تعالى
جناب آقاى يوسف كرمعلى دامت توفيقه
نامه جنابعالى و اعضاى محترم جمعيت خوجا اثنى عشرى كشور كنيا واصل گرديد. از اظهار تبريك و پشتيبانى از استقرار جمهورى اسلامى در كشور ايران كه نموده بوديد، متشكرم و از خداى تعالى عظمت و موفقيت عموم مسلمانان جهان و پيروزى آنان را بر دشمنان خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 179
تاريخ: 2 / 4 / 58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان لنگرود و پاسداران انقلاب اسلامى همدان
رسالت انبيا، تزكيه نفوس و مهار جهات مادى افسار گسيخته انسان
بسم الله الرحمن الرحيم
من چند كلمه با آقايان و خواهران د ر مفاد اين آيه شريفه كه آن خواهر خواند عرض كنم. خداى تبارك و تعالى مىفرمايند كه من منت گذاشتم بر مردم به اينكه پيغمبر را فرستادم كه آيات مرا براى مردم تلاوت كند ويزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه تزكيه رامقدم ذكر فرموده است از علم، از حكمت. آيات شريفه قرآن در هر ذره از آن نكات هست. جهت اينطور نيست كه مثل يك نويسنده باشد كه مقدم و مؤخر بودنش ممكن است كه در نظر نباشد. تلاوت آيات شريفه، خوب همان رسالت است يعنى رسول آمده است كه آيات قرآن را بر مردم تلاوت كند، تلاوت براى چه؟ تلاوت كند و مردم را تزكيه كند، نفوس مردم را تزكيه كند تطهير كند.
انسان دو جنبه دارد: جنبه معنوى و جنبه ظاهرى. جنبه ظاهرى همين است كه مىبينيد و همين دنياست كه مىبينيد و همين ماديات است كه مشهود است و جنبه معنوى جنبه ديگرى است كه ماوراى اين عالم است، در انسان است. اما انسان مجموعه همه عالم است كانه خداى تبارك و تعالى دو نسخه موجود فرمودهاند : يك نسخه تمام عالم، يك نسخه كوچك اين است. انسان عصاره همه موجودات عالم است يعنى در انسان همه چيز هست و خداى تبارك و تعالى توجه و عنايت فرموده است و منت گذاشته است بر انسان به اينكه پيغمبرانى فرستاده است براى اينكه هم آن جهت معنويت را كه اهم است و تمام نظر به اوست تربيت كند، تزكيه كند مردم را، تهذيب كند مردم را، تعليم بدهد مردم را، حكمت تعليم كند، كتاب تعليم كند و هم اين جهات مادى افسار گسيخته رامهار كند. اينها كه مادى هستند ماديت را به طور افسار گسيختگى توجه به آن دارند و انبيا آمدهاند كه همين ماديات را و همين امورات مادى كه انسان نسخهاى از آن هم هست، عصارهاى از آن هم هست و انسان را طورى تربيت كند كه ماديات هم در مهار معنويات باشد. اصل اساس، معنويات اوست. اصل اساس اين است كه هيچ تعليم و تربيتى در دنيا و هيچ رژيمى در عالم (از تمام رژيمها كه بگيريد) توجه به آن معنويت انسان ندارند. اينكه توهم مىشود كه فرق ما بين رژيم اسلامى و انسانى با ساير رژيمها اين است كه در اين عدالت هست، اين صحيح است لكن فرق اين نيست، فرقها هست، يكى از فرقهايش قضيه عدالت اجتماعى است. هيچ يك از رژيم دنيا غير از اين رژيم توحيدى انبيا توجهش به معنويات انسان
صحيفه نور ج 7 صفحه 180
نبوده است، در نظر نداشته است كه معنويات را ترقى بدهد. آنها همه در دنبال اين بودهاند كه اين ماديات را استفاده از آن بكنند و يك نظام مادى در عالم ايجاد بشود و انبيا اصلش آمدهاند براى تزكيه نفوس انسانى، تعليم و تربيت كتاب و حكمت و مهاركردن اين طبيعت كه انسان قبل از مهار كردن طبيعت به دست انبيا به طور اصلاح همه چيز را مىخواهد. در انسان كما اينكه يكى از موجودات عالم است كه يك حيوانى است منتها حيوان قابل تربيت. هيچ يك از چيزهائى كه در انسان، قوائى كه در انسان است محدود نيست. انسان شهوتش محدود نيست به اينكه نظام داشته باشد مثل ساير حيوانات، بلكه از ساير حيوانات هم بدتر است. غضب انسان محدود نيست به اينكه در يك موردى اعمال غضب بكند، در يك موردى نكند، غير محدود است. اين مثل اين است كه سلطه بر ساير كشورها،بر ساير گروهها محدود نيست كه با يك نظمى بر آنها غلبه كند، غير محدود است. انسان شهوتش همچو غير محدود است كه هيچ مرزى ندارد، هيچ فرقى مابين افراد نيست، اگر غضب كند مرزى ندارد كه در آن مرز محدود باشد. مهار تا نشود، تا اشخاصى كه بايد مهار كنند اين قواى انسان را، تا مهار نكنند غير محدودى و مطلق است. انبيا آمدهاند كه با تعليم و تربيت الهى و با تزكيه نفوس مهار كنند اين قوههاى غيرمحدود انسان را.
بر طبق موازين كتاب و سنت اعمال قدرت كنيد
اين مقدمه را كه من عرض كردم برا ى اين است كه ماالان در معرض يك خطر عظيم واقع هستيم كه اين خطر از خطر رژيم سابق براى ما بيشتر است و آن خطر افسار گسيختگى است. خطر افسار گسيختگى كه انسان بعد از اينكه خودش را آزاد ديد، بعد از اينكه ديوارهاى استبداد را شكسته ديد، بعد از اينكه از زندان 35 ميليونى بيرون آمد، حالا افسار گسيخته بشود، هر چه مىخواهد بكند، يعنى برخلاف اين تعليماتى كه انبيا از صدر عالم تا حالا آوردهاند كه مهار كنند اين قواى انسان را، مهار كنند اين قدرت هائى كه انسان دارد، مهار كنند اين شهواتى كه انسان دارد، حالا كه ما، ملت ما به واسطه همتى كه كردند و به واسطه همتى كه كردند و به واسطه آن ايمانى كه داشتند خداى تبارك و تعالى آنها را موفق كرد و غالب شدهاند بر طاغوت، حالا مهار گسيخته بشود. اين خطر، خطر بزرگى است كه تعاليم انبيا را به باد مىدهد، زحمتهاى رسول اكرم را به باد مىدهد، آبروى اسلام را از بين مىبرد. الان آبروى اسلام بسته است به اعمال شما مردم ايران كه مردم عالم متوجهاند به اينكه ببينند چه مىكنيد. اينكه الان آزادى به دست شما آمد و از اختناق بيرون رفتيد، آيا چه مىكنيد؟ آيا افسار گسيخته شديد؟ ديگر حدى ندارد كارها؟ مرزى ندارد كارها؟ پاسداريد و تفنگ داريد و قوه داريد و قدرت داريد و به خانهها مىريزيد، مال مردم را مىبريد، هتك آبروى مردم را مىكنيد؟ يا نه، تربيت، تربيت اسلامىاست، حد و مرز دارد، حدود دارد در اسلام، اگر چنانچه يك كسى با ديگرى هم دشمنى داشته باشد (كه در اسلام نبايد داشته باشد) اگر چنانچه كسى فرزند كسى را كشته باشد، حقى كه اسلام به او داده اين است كه روى موازين آن را قصاص بكنند هيچ حق ديگرى ندارد يعنى اگر چنانچه فرزند يك نفر را،
صحيفه نور ج 7 صفحه 181
فرزندهاى يك نفر را، عشيره يك نفر را، يك نفر قتل عام بكند و همه را بكشد، در اسلام اين است كه اين را بايد قصاص كرد بيش از اين حقى براى كسى قائل نيست، يك فحش حق ندارد بدهد، يك سيلى حق ندارد بزند.
آيا امروز كه قدرت دست مردم آمده است و در مقابل قدرتها خود مردم هم قدرت پيدا كرده اند، پاسبانها قدرت دارند، سپاهىها قدرت دارند، آيا قدرت را روى موازين كتاب و سنت، روى تعليمات رسول اكرم صلى الله عليه و آله اعمال مىكنند، يا هر چه پيش آمده، آمد. حالا كه قدرت داشت، هر جا كه مىتواند اين قدرت را اعمال مىكند، دنبال اين نيست كه روى حق باشد، دنبال اين نيست كه روى عدالت باشد، دنبال اين است كه اعمال قدرت خودش را بكند، همان افسار گسيختگى كه حيوانات دارند، حيوانات افسار گسيختهاند، ميزان ندارد كارشان انسان را كه انبيا تربيت مىخواهند بكنند، مىخواهند محدودش كنند به حدودى، روى قوانينى، روى مرز و بومىباشد. آيا امروز كه ايران يك مركزى شده است كه چشمهاى دنيا به اين مركز دوخته شده و همه عالم دارند دانشمندانشان مطالعه مىكنند در احوال اين مملكت و اين ملت، آيا اين ملت حالا دنبال اين مطلب هست كه ما يك كارى بكنيم كه حفظ آبروى اسلام بشود؟ما مىگوئيم جمهورى اسلامى، آيا رباخورها به جمهورى اسلامى اعتقاد دارند و باز مشغولند؟ آيا آن اشخاصى كه ظلم مىكردند و حالا قدرت دست يك اشخاص ديگر افتاده و اينها با قدرت هستند، به جمهورى اسلامى معتقد هستند؟اگر معتقد هستند به جمهورى اسلامى، بايد حكومت اسلامى مثل حكومت على ابن ابيطالب سلام الله عليه باشد. مردمى كه در اين حكومت زندگى مىكنند همه اسلامى باشند، تابع باشند. اينطور نباشد كه كارهائى بشود كه در خارج منعكس بشود كه اينها يك مشت وحشى بودند، وقتى كه از دام بيرون افتادند خودشان وحشت كردند.
مسؤوليت خطير روحانيون در حفظ حيثيت اسلام
برادرهاى من! خواهرهاى من ! امروز آبروى اسلام بسته به اعمال ماها، اعمال شماهاست، امروز آبروى اسلام بسته به اعمال روحانيون است. روحانيون كه مربى انسانها هستند به جاى انبيا نشستهاند، مبعوث از طرف انبيا هستند. آبروى اسلام امروز، آبروى اسلام در ايران و امروز بسته به اعمال همه است و خصوصاً روحانيون. اگر خداى نخواسته از اين طايفه يك اشتباهى صادر بشود، يك خطايى صادر بشود، اين به پاى اسلام تمام مىشود. متوجه باشيد كه مسؤوليت بزرگ است، همه مسؤوليم، همه مسؤوليد لكن روحانيون بيشتر مسؤولند. مبادا يك وقت اعمالى صادر بشود از اين طايفه كه همانطور كه گفته مىشود و اشخاص مغرض گفتهاند و مىگويند كه ما از زيربار ديكتاتورى رضاخان بيرون آمديم و زير بار ديكتاتورى آخوندها واقع شديم. آخوند ديكتاتور نيست و ديكتاتور آخوند نيست. اگر رسول اكرم، اميرالمومنين سلامالله عليه خداى نخواسته ديكتاتور بودند، آخوند هم بايد ديكتاتور باشد لكن آنها نبودند، آنها هيچ وقت اعمال قدرت را بر غير موضعش نمىكردند، آنها
صحيفه نور ج 7 صفحه 182
بودند كه به حسب نقل وقتى كه حضرت اميرسلام الله غلبه كرد بر يك دشمن و او تف انداخت به صورت اميرالمومنين، پاك كرد. گفته مىشود كه آمدند بعد او را از بين بردند و از ايشان سؤال شد، گفت ترسيدم كه براى خدا نباشد براى اين باشد كه او به من اهانت كرده. اهانت را، اهانت به يك موجودى كه هر كه او را اهانت كند واجب القتل است، هر كه به رسول خدا اهانت كند، هر كه به ائمه خدا اهانت كند واجب القتل است، در عين حال براى اينكه خودش بوده و حقى براى خودش بوده و مىخواسته كه خالص باشد اين كارى را كه مىفرمايد، تحمل كرد تااينكه مبادا يك وقت يك خللى در قصد واقع بشود. آقايان علماء اعلام مسؤوليتشان زياد است چنانچه شغلشان از همه شغلها شريفتر است. شغل، شغل انبيا است و مسؤوليت انبياء و همه و همه مسؤول هستيم. همه هستيم كه بايد با رعايت صحيح رفتار كنيم كلكم راع همه بايد مراعات حدود بكنيم. مراعات امورى را كه بايد بكنيم، بكنيم. همه بايد بنده خدا باشيم، بنده خدا در احكام، هر چه فرموده است عمل بكنيم، نه هر چه خواستيم. امروز آبروى اسلام بسته به اعمال شما آقايان، شما برادرها، شما خواهرها و بالاتر علما، براى اينكه علما در رأس هستند و اگر در رأس يك خطائى خداى نخواسته واقع بشود سرايت مىكند، در رأس علما هستند و اگر در رأس يك خطائى واقع بشود مردم او راپاى انبيا دارند و مىگويند تعليم آنهاست، لااقل دشمنهاى ما مىگويند اسلام همين بوده است. الان دشمنها دنبال اين هستند كه اين نهضت را، اين نهضت اسلامى را يك كارى بكنند كه لكهدار بشود. شكست مهم نيست، لكه دار شدن مهم است.اگر ما با آبرومندى شكست بخوريم اهميتى ندارد، انبيا هم شكست خوردند، اگر نهضت ما خداى نخواسته با آبرومندى از بين برود آبرو محفوظ است، در تاريخ محفوظ خواهد ماند. شكست بخوريم، حضرت امير هم از معاويه شكست خورد، اما اگر شكست معنوى بخوريم، اگرحالا كه اسلام دست ما آمده است، امانت است پيش ما، اگر ما به اين امانت خيانت بكنيم، اگر خداى نخواسته از حدود تجاوز بكنيم، اين نهضت آلوده مىشود و در خارج گفته مىشود اين هم اسلام، پاى اسلام حساب مىكنند نمىدانند كه اسلام اين نيست. اگر ما خطا بكنيم، ما خطا كاريم نه اسلام. كارى نكنيد و كارى نكنند و علما كارى نكنند و بزرگان قوم كارى نكنند و متفكران كارى نكنند كه اسلام لكهدار بشود، كه مكتب لكهدار بشود. ما خودمان از بين برويم اشكالى ندارد، نهضتمان هم از بين برود اشكالى ندارد لكن اگر خداى نخواسته مكتبمان از بين برود، مكتب، مكتب توحيد است، مكتب اسلام است، مكتب خداست. اگر ما كارى بكنيم كه اين مكتب لكهدار بشود، در دنيا بگويند كه وقتى كه كار به دست خود مردم افتاد، وقتى كار به دست پاسداران اسلام افتاد، گفتند ما پاسداران اسلاميم، اگر كار به دست علماى اسلام افتاد، گفتند ما علماى اسلام هستيم، ما جانشين انبيا هستيم، اگر يك وقت خطا واقع بشود، اين مسأله از آن خطاهاى كوچك نيست، امروز مسائل بزرگ است، امروز خطاها كوچكش هم بزرگ است، امروز اسلام در دست ماست تا ما چه بكنيم، قرآن كريم در دست ماست تا ما چه بكنيم. آيا كارى بكنيم كه به ما بگويند كه اين هم اسلام؟پاى اسلام حساب مىشود.
صحيفه نور ج 7 صفحه 183
پاسداران قرآن و اسلام باشيد
برادرها! از پاسدارى خوب پاسدارى كنيد. محور اسلام باشيد. پاسدار اسلام و قرآن باشيد. پاسدارى از اسلام بكنيد. همين ديروز به من اطلاع دادند كه يك پاسدارى در قم يك كسى را همينطور كشته است.(يكى از حضار :برادر ايشان است برادر هر كس باشد بايد كشته بشود بايد، بله؟ امام در جواب سخنان يكى از حضار سؤال مىفرمايند: برادر مقتول است؟ قصاص مىشود، شما حق داريد او را قصاص كنيد و به دست شما مىدهند و كشته خواهد شد. من امروز گفتم بايد كشته بشود. هر كه قدرت دستش هست هر كارى مىخواهد نبايد بكند. موازين دارد، ميزان دارد مطلب. كشتن يك مسلمان ميزان دارد، بيخود است مگر؟ كشتن يك بشر ميزان دارد بى ميزان نمىشود كسى را كشت.
من اميدوارم كه خداوند ماها را بيدار كند. خداوند ماها را هوشيار كند. خداوند به ما ايمان عنايت كند. خداوند انشاءالله شما را سعادتمند كند. خواهران و برادران من را هر جا هستند سعادتمند كند و از عهده اين مسؤوليت بزرگى كه بردوش همه است انشاءالله با توفيق خداى تبارك و تعالى همه از اين عهده بيرون بيائيم. خداوند همه را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 184
تاريخ: 2 / 4 / 58
پاسخ امام خمينى به تلگرام لئونيد برژرف
بسمه تعالى
حضرت لئونيد برژنف صدر هيات رئيسه شورايعالى اتحاد جماهير شوروى سوسياليستى
از پيام محبت آميز آن حضرت و ابراز محبتى كه نسبت به جمهورى اسلامىايران ابراز داشته ايد كمال تشكر را دارم. از خداوند تعالى سعادت و رستگارى ملل اتحاد جماهير شوروى را مسئلت داشته و اميدوارم جمهورى اسلامى ما كه بر اساس اتحاد كلمه و بر مبناى پر ارج انقلاب اسلامى و محو رژيم طاغوتى بنا شده، در همبستگى و اتفاق ملل جهان و آسايش ابناء بشر نقش ارزندهاى ايفاء نمايد و جناب آقاى دكتر محمد مكرى حامل اين پيام هستند آرزو دارم ملتهاى جهان در راه صلح و آرامش همچنانكه خواست اسلام و ملت ماست پيوسته كوشا باشند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 185
تاريخ: 2/4/58
پيام امام خمينى به اهالى آذربايجان در مورد كمك به سيلزدگان
بسم الله الرحمن الرحيم
حادثه دردناك و آتش سوزى و سيل ويران كننده در تبريز كه موجب وفات بعضى از برادران شده است، موجب كمال تاسف و تاثر است. به خانوادههاى برادران آذربايجانى كه پيوسته در مسير انقلاب اسلامى بودهاند و از جان و مال دريغ نكردهاند تسليت عرض مىكنم و از خداى تعالى صبر و اجر آنان را خواستارم و دولت جمهورى اسلامى و موسسه شير و خورشيد سرخ و استاندار آذربايجان موظفند هر چه زودتر به ترميم خسارات وارده بر برادران عزيزمان بشتابند و از برادران آذربايجانى تقاضا مىكنم كه با همت والاى خود برادران عزيز خود راكمك نمايند و اگر از بابت سهم مبارك امام عليه السلام همراهى نمايند، مورد قبول و مرضى ولى عصر عجل الله فرجه الشريف است.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page