-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 65
تاريخ: 19 / 3 / 58
پيام امام خمينى به شيعيان لبنان
بسم الله الرحمن الرحيم
برادران ما بعد از سلام و تحيات، توجه ما به اوضاع لبنان و مصيبتهايى كه به برادران ما وارد مىشود هست و با كمال تأسف از اين اقدامات ضد انسانى كه از جانب صهيونيستها به كمك آمريكا به بلاد مسلمين مخصوصا مردم لبنان و برادران ما وارد مىشود، بسيار متأسف هستيم و اميدواريم خداوند تبارك و تعالى كه پشتيبان مستضعفين و مظلومين است، در اين موقع هم به مددهاى خود به شما و همه برادران ما كمك كند. ما در كنار شما با اسرائيل و آمريكا در حال مبارزه هستيم و اميدواريم كه لشكر حق بر لشكرهاى طاغوتى و شيطانى غلبه كند. مصيبتها و ناراحتىهاى شما براى اسلام و مسلمين تازگى ندارد، هميشه نيروهاى طاغوتى با اسلام مخالف بودهاند و با مسلمين مبارزه مىكردند.
نصرت شما و موفقيت همه مسلمين را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 66
تاريخ: 20/ 3 / 58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شورأى مركزى ايران
خواست و مقصد واحد اقشار ملت در نهضت، عنايتى الهى است
بسم الله الرحمن الرحيم
اين از خصوصيت نهضت اسلامى است كه همه قشرها در خدمت صادقانهاند، نه خدمت به حسب وظيفه ظاهرى بلكه همه يك وظيفه الهى براى خودشان احراز كردند و يك خدمتى همه جامعه كردند كه شما كاركنان آمار هم از همان جمعيت هستيد. يعنى همه، همه و همه براى اسلام. اگر اين يك نهضت ملى بود، نه شما اينقدر فعاليت مىكرديد و نه ما و نه ساير ملت. ملت اسلام رامىخواهد، ملت كشور خودش را هم كه مىخواهد براى اسلام است. از بچههاى كوچك تا پيرمردها همه فرياد اسلام مىزدند و اين نهضت براى همين صيغه اسلاميش و براى همين كه مقصد اسلام بود و قيام بر ضد طاغوت، قيام بر ضد كسانى كه اسلام را مىخواستند بشكنند و كارهايى كردند كه اسلام را مىخواستند به فراموشى بسپارند، يك قيامى بود كه خداى تبارك و تعالى مدد فرمود كه شما جمعيتى كه همه متفرق بوديد، همه از هم جدا بوديد، همه با هم مجتمع شديد، ارتشىها كه بر ضد مابودند، متصل شدند آنهايى كه اصلش كارى به اين مسائل نداشتند وارد شدند، آنهائى كه اگر كار داشتند، كم كار بودند پركار شدند و همه با هم يك مقصد، همه باهم يك مقصد، يعنى از مركز تا شعاع آن طرف، تا آخر مملكت، از آن طرف هم تا آخر از آنور، از آن ورهم تا آخر همه با هم يك چيز مىگفتند. يعنى در بيابانها هم اگر شما مىرفتيد از يك چوپان مىپرسيديد كه تو چه مىخواهى؟ مىگفت كه جمهورى اسلامى. آن يك مسأله الهى بود، خدايى بود. يعنى خدا تأييد كرد شمارا، و اين را خيلى برا ى خودتان و براى خودمان افتخار مىدانيم كه در يك مرحلهاى كه رو به نابودى داشت يك مملكتى مىرفت، اسلام رو به فراموشى مىخواست برود، در يك چنين مرحلهاى خداوند عنايت كرد و دست رحمتش رادراز كرد به طرف ملت و ملت همه باهم هر كس از هر جا مىآمد داد مىزد اسلام، طاغوت نه، رژيم نه، اين يك مطلبى نبود كه يك كسى بتواند خودش درست كند اين را خدا درست كرده.
محقق ساختن احكام اسلام، ضامن دوام رحمت و عنايت الهى
از اين جهت كه دست خدا در كار است، بايد شما و ما و همه، كارى بكنيم كه اين دست رحمت بسته نشود، از روى سر ما برداشته نشود و آن كار اين است كه همانطورى كه تا حالا همه باهم بوديم
صحيفه نور ج 7 صفحه 67
و يدالله مع الجماعه و همه براى خدا بود و خداى تبارك و تعالى عنايت فرمود. حالا هم توجه به يك گرفتارىهاى شخصى عجالتانكنيم، الان هم توجهمان به همان مقصد باشد كه اين جمهورى اسلامى كه حالا لفظش آمده است، معنا و محتوايش باز نيامده است، شما مىبينيد كه در همه ادارات، در فرهنگ، در دادگسترى، درساير جاها باز يك صيغه اسلامى پيدا نكرده است كه ما اسمش را بگذاريم جمهورى اسلامى، ما رأى داديم به جمهورى اسلامى، شما هم رأى داديد، الان جمهورى اسلامىاست در ايران، اما محتوايش تا حالا تحقق پيدا نكرده، يعنى در هر ادارهاى كه برويم باز يك رنگ و بويى از سابق مىبينيم و ما مىخواهيم اين رنگ و بو برود، و شسته بشود.
استقلال فكرى را از ما گرفتهاند
و در رأس همه چيزها همانطورى كه اشاره كرديد فرهنگ است، فرهنگ ما كه حالا مىشود گفت از اولى كه وجود پيدا كرد، اين مدارس وجود پيدا كرد، از اول آن مخالفين ما توجه بدان داشتند براى اينكه آنها مىدانستند كه هر چه پيدا بشود از فرهنگ بايد پيدا بشود. دو جناح بود كه اين دو جناح بيشتر از هر چيزى مورد توجه مخالفين ما بود، مخالفين اسلام بود. يكى جناح روحانيت، يكى جناح فرهنگ، اين دوتا قوه را اينها مىديدند كه اين دوتاست كه مىتوانند يك مملكتى را استقلال به آن بدهند و ادارهاش كنند و لهذا در هر دوى اينها كارشكنى كردند. در فرهنگ روى برنامههايى كه درست كردند، برنامههايى نبود كه درست به درد ما بخورد.
در روحانيت، كوبيدند روحانيت را در هر نوبت. از زمانى كه رضاخان آمد، جز يك چند صباحى كه مىخواست بازى بدهد مردم را و اظهار ديانت كرد و اظهار چه كرد، از همان زمان عمده نظرش را دوخت روى روحانيت كه اينها را از بين ببرد با هر بهانهاى توانست. او مىديد كه مجالس روضههايى كه بر پا مىشود و در تمام ايران است در تمام ده و قصبه و شهر و بيرون شهرها، اين مجالس پر بركت هست و از اين مجالس پر بركت ممكن است كه اشخاصى پيدا شوند و گروههايى پيدا بشوند كه جلوگيرى از اين استفادههاى غير مشروع را بكنند.اين مجالس رااگر هر كدام شماها يادتان نيست، اكثرا شايد آقا (اشاره به يك پيرمرد روحانى) يادشان باشد، اين مجالس را قدغن كردند در سرتاسر ايران، ديگر ما مجلس روضه نداشتيم در يك موقعى كه اينطور بود، هيچى نداشتيم، سر تا سر مملكت را اينها كنترل مىكردند مأمورينشان، كه مبادا يك صدايى يك جا بلند بشود، روضهاى در يك جايى باشد و از آن طرف فشار به اينها براى اينكه عمامهها را برداريد و عمامهها را برداشتند.
و همين طور فرهنگ را، برنامههايش را يك جورى درست كردند كه آنجا ديگر نمىتوانستند بگويند كه فرهنگ نباشد، مىگفتند باشد اما برنامهها جورى درست شد كه به درد خود ملت نخورد و بالاتر از اين، اين است كه تبليغات زياد براى اينكه محتواى ما را از ما بگيرند، خودمان را به خودمان بدبين بكنند، دانشگاهى را از روحانى جدا كنند بلكه دشمن كنند، روحانى را با دانشگاهى جدا بكنند بلكه دشمن بكنند، بازارى را با كذا، همين طور اينها را محتوايشان را بگيرند و بدبين كنند و بدتر، از
صحيفه نور ج 7 صفحه 68
اين است كه محتواى اشخاص را بگيرند كه اطمينان به خودشان نداشته باشند. مثلاً ما طبيب داريم نه اين است كه ايران طبيب ندارد، طبيب دارد، الى ما شاء الله طبيب داريم، چه شده است كه يك مريض وقتى پيدا مىكنيم فورا صحبت اين است كه برود اروپا اين براى اين است كه ما را به طبيبهاى خودمان بدبين كردند، طبيب داريم و بدبين شديم. ما مهندس داريم، نمىتوانيم بگوييم مهندس ما نداريم، اما اين محتوا را از ما گرفتهاند كه اگر بخواهيم يك جادهاى را اسفالت كنند، مهندسش بايد از خارج بيايد، از خارج مىآوردند، يك كارخانه بخواهيد درست كنيد، يك بناى بزرگ بخواهيد درست كنيد، از خارج بايد بيايد. اين براى اين است كه همچنين تبليغات كرده بودند كه ما را از خودمان به خودمان بدبين كرده بودند، محتوايمان را بيرون كشيده بودند، ما يك آدمهائى بوديم كه همهاش توجهمان به غرب بود. الان هم كه ملاحظه مىكنيد الان همين طور است، الان هم كه ما مىگوئيم اسلام، اسلام، شما مىگوئيد اسلام، اسلام، اين گروهها هم دور هم نشستهاند و مىگويند دموكراسى، دموكراسى! چرا؟ براى اينكه اينها همچنين غربى شدهاند، همچو غربزده شدهاند كه نمىتوانند تصور بكنند كه يك كشورى با برنامه اسلامى مىتواند اداره بشود، اينها غفلت از اين مىكنند يا خودشان را به غفلت مىزنند كه 700 - 800 سال اين اسلام بر همه ممالك حكومت كرد، حالا مىگويند نه! ما جمهورى اسلامى نه، جمهورى دمكراتيك، اين براى اين است كه محتوا ندارند اينها، اينها را تبليغات همه جانبهاى كه كردند همه را از اين باطنشان بيرون آوردهاند، مغزهايشان را به اصطلاح شستند و به جاى او غرب را نشاندهاند. استقلال فكرى را از ما گرفتهاند، استقلال خودمان را، شخصيتمان را از ما گرفتهاند. ما استقلال شخصيت الان نداريم و بايد فكر اين باشيم كه خودمان شخصيت پيدا بكنيم، توجه بكنيم به تاريخ اسلام كه ببينيم اسلام در دنيا چه كرده و چه كارهايى اسلام كرده است كه اينها كه مىگويند كه از اسلام كارى نمىآيد يا اينكه الان ديگر مثلاً قديمى شده است اينها، از بابت اينكه نمىفهمند، اينها بسيارشان ملتفت نيستند، توجه نكردند، براى همين معنا كه محتوا را غربىها كشيدند و به جاى آن تزريق غربيت كردهاند و لهذا همه چيز را مىگويند از آنجا بياور. خوب، شما مىخواهيد يك خيابان را آسفالت كنيد شما نداريد اشخاصى را كه خيابان اسفالت كنند؟شما مىخواهيد يك سمپاشى بكنيد،نداريد اشخاص شما؟
مىخواهيد يك عرض مىكنم كارخانه را راه بيندازيد، داريد اشخاص لكن شما را از اشخاص خودتان جدا كردند، از شخصيت خودتان جدا كردند، ما مىتوانيم خودمان را اداره كنيم و بهتر هم مىتوانيم.
اسلام انسان ساز است و غرب نابود كننده انسانيت شما خيال نكنيد كه غرب خبرى هست در آنجا خبرى نيست ما نمىگوئيم كه آنها كارخانجات ندارند آنها درست كردند همه اينها را، اما اساس انسانيت در آنجا نيست اينها هر چه درست كردند، يعنى هر چه نه، بسيارى از چيزهايى كه درست كردهاند بر ضد انسانيت درست كردهاند، اين غرب است كه دارد اساس اخلاق انسانى را از بين مىبرد، اين غرب است كه دارد شخصيت انسانيت را از
صحيفه نور ج 7 صفحه 69
بين مىبرد و ما خيال مىكنيم كه غرب همه چيز دارد، حالا كه غرب اتومبيل درست كرد پس بايد غرب همه چيز داشته باشد. درقوانين، ما قوانينمان غنىتر از همه قوانين عالم است. قوانين اسلام از آن قبل از اينكه شما ازدواج كنيد براى ازدواجتان ترتيب درست كرده است براى اينكه اين ازدواج طريق به اين است كه آدم درست بشود، از آنجا شروع كرده است. شما حالا مىخواهيد ازدواج كنيد هيچ، هيچ قانونى در عالم كار به اين ندارد كه شما مىخواهيد ازدواج كنيد. چه جورى بكنيد، شما ثبت كنيد، در ادارهاى كه بايد ازدواج را ثبت كنيد، بكنيد، باقى آن به خودتان مربوط است. اسلام از قبل از اين كه شما ازدواج كنيد تصرف كرده، توجه كرده كه اين ازدواج مبدأ يك بچه است. اين بچه بايد درست بجا بيايد. نظير يك كشاورز بسيار عطوفتدار، به اينكه كشاورزيش خوب بشود از اول زمين را يك زمين صالحى درست مىكند، آب را يك آب صالحى درست مىكند، كشت را و تخم را يك تخم صالحى درست مىكند. اسلام انسان ساز است مىخواهد انسان درست كند. از قبل از اينكه شما ازدواج كنيد، گفته، به زن گفته است چه مردى را انتخاب كند و به مرد گفته چه زنى را انتخاب كن، چه ادبى داشته باشد، و همين طور آن ازدواج را بعد از ازدواج را، آن عرض مىكنم كه چه را، بعد از او را، آن حمل را، بعد از او را، بچهدارى را، براى اينكه اسلام انسان مىخواهد درست كند. از آن اولى كه مىخواهد بناى يك اولاًدى بشود اسلام در آن تصرف دارد، اينكه همه، همه قوانين دنيا از آ ن غفلت دارد، هيچ توجهى بدان ندارند، اسلام بدان توجه دارد. اسلام مىخواهد كارى بكند كه شما در داخل صندوقخانه هم هيچ كارى نكنيد بر خلاف قوانين عالم، قوانين ديگر چه كار دارند به باطن، داخل خانهات هر كارى مىخواهى بكن. به من چرا، شما نيا بيرون و نظم رابه هم بزن، هر كارى مىخواهى بكن. اسلام اينجور نيست. اسلام مىخواهد انسان درست كند. اين انسان را جورى مىكند كه در صندوقخانه و پشت در هم همان باشد كه در خيابان است نه اينكه در صندوقخانه هر كارى مىخواهد بكند، در خيابان نكند.
در صندوقخانه اين آدم بايد همان آدمى باشد كه در خيابان است، در مجامع است، اسلام انسان مىخواهد درست كند، انسانى كه درهمه حالات انسان باشد.
غرب از اين اصلا خبرى ندارد. غرب دنبال اين است كه طياره درست كند به انسان كار ندارد.
عالم را انسان بايد درست بكند، غرب به انسان كارى ندارد. غرب به طياره كار دارد و اينطور چيزها، انسان را رو به تباهى دارد مىبرد. دارد انسان را وحشى بار مىآورد، يعنى آدمكش، بالاتر وحش، آن است كه بيشتر آدم مىكشد، بيشتر حيوان مىخورد. غرب دارد انسان را وحشى بار مىآورد. آن وحشى كه آدمخوار است، آدمكش است، آدمكش بار مىآورد.
اسلام انسان را محب آدم بار مىآورد. به آدم عطوفت مىدهد. آنجائى هم كه اسلام جنگ كرده و اشخاص فاسد را از بين برده، براى عطوفت به جامعه است، آنها مفسد بودند. فاسدها را از بين مىبردند براى اينكه اين غده سرطانى برود از بين، اين جامعه درست بار بيايد. همهاش عطوفت است ما كه اين چند نفر فاسد را مىگوئيم بايد بكشند براى اينكه غده سرطانى مفسدند، فاسد مىكنند اين جامعه را و فاسد كردند اين جامعه را، حالا كه اين فاسدها و مفسدها رادارند مىكشند،صداى غرب
صحيفه نور ج 7 صفحه 70
در آمده است كه چرا اين فاسدها را مىكشند، اينها دوستان ما هستند، خوب، ما براى همين مىكشيم آنها را. اينها ازما هستند، اينها به ما خدمت كردند، اينها هياهو در مىآوردند به اينكه خدمتگزارهاى ما را چرا مىبريد از اينجا، ما روى همين زمينه كه خدمتگزارهاى شما هستند و برخلاف مليت ما عمل كردند، برخلاف اسلام عمل كردند، آدم كشتند، روى اين منظور است كه ما آنها را، جزاى آنان را به آنها مىدهيم.
آن روزى كه امثال مرحوم مطهرى را مىكشند، يك كلمه حرف نيست كه چرا كشتيد، يك كلمه هويدا را وقتى مىكشند داد مىزنند، اين مجلس سناى امريكا اينقدر فرياد كرد. براى اينكه آدمكشها از آنها بايد پرسيد كه آمار اين آدمكشىها كه ما كرديم، كو؟ سوابقشان راهم بگوييد، نمىگويند آنها، آنهابله خير خواه امت هستند، خيرخواه مردم هستند، دوست هستند، حقوق جامعه را مىخواهند حفظ كنند، طرفدار حقوق بشرند. از اين الفاظ لامعنى كه باز يك قدرى از اين الفاظ فاسد در ايران هم هست باز، طرفدار حقوق، اين الان در اينجا هم هست و مانصيحت به اينها كرديم كه بابا شما حسابتان را از ما جدا بكنيد، آنها حقوق بشر را نمىخواهند، ملاحظه بكنند آنها طرفدار ابرقدرتها هستند ولهذا مىبينيد كه اين بشرى كه با دست اينها تقريبا چند صد هزار، حالا چند هزار را نمىدانم، چند هزار نفر را از ما كشتند. 15 خرداد مىگويند 15000 كشته شده است، از 15 خرداد تا حالا شايد دويست هزار تا يا بيشتر كشته داديم، زخمىالى ما شاء الله، اين طرفدارهاى حقوق بشر نمىگفتند كه آخر چرا؟ چرا دارد اينجور مىشود؟ نمىگفتند چرا حالا كه ما اينهائى كه آدم كشتند، فساد كردند، به تباهى كشاندند مملكت ما را چهار تا ا ز آنها را داريم در دادگاهها بعد از رسيدگى، بعد از شهادت شهود، بعد از اقرار خودشان، به جزايشان مىرسانيم حالا فرياد، داد طرفداران حقوق بشر بلند شده، اين طرفداران حقوق بشر را بشناسند مردم كه اينها چه مردمى هستند اينها طرفدار كى هستند و اين طرفداران حقوق بشر خودمان توجه كنند به اين مسائل كه اينها چه اشخاصى هستند و براى چه اين كارها را مىكنند.
تداوم نهضت، تا تحقق حكومت اسلام و قرآن
در هر صورت ما الان احتياج به شماها داريم به همه داريم، بيشتر از سابق، اينكه مىگوييم بيشتر از سابق براى اين است كه بيشتر همه مردم توجه داشتند به اينكهاين رژيم برود و ما يك حكومت عدل داشته باشيم. همه توجهشان يك جا بود، هيچ توجه به اينكه ما امشب وقتى برويم منزل ناهار، شام، چه بخوريم نبود در كار، هيچ اين مطلب نبود، يا حقوق من كم يا زياد است. د ر اين حال انقلابى كه همه داشتيم مىرفتيم جلو، نه من به فكر اين بودم كه حالا بعد از اينكه شب شد چه بايد كرد نه شما در فكر اين بوديد كه حقوقتان كم است، زياده، اينها اصلا مطرح نبود، چون مطرح نبود و همه هم الهى بوديد اين سد را شكستيد، سدى كه ممتنع مىدانستند آن را كه همچو چيزى بشود. شما با دست خالى و با اراده الهى اين سد را شكستيد، حالا كه رسيديم به اينجا الان يك سستى پيدا شده كه توجه
صحيفه نور ج 7 صفحه 71
به اينكه حالا ما حقوقمان چيست، خانه نداريم، زندگى نداريم، حقوق چطور است، در جه چطور است، اين حرفها حالا پيش آمده است، از اين جهت الان توجه بايد بيشتر به نهضت باشد، يعنى فعاليت بكنيد كه مردم را متوجه به نهضت بكنيد براى اينكه ما بين راه هستيم نرسيديم به مقصد، ماباز محتواى جمهورى اسلامى را در ايران پياده نكرديم، مقصد ما اين بود كه اسلام، سر تا سر ايران اسلام باشد، حكومت مال اسلام باشد، تا حالا نشده البته يك مقدار راه را جلو رفتيم لكن مانده است، راه زياده است، حالا وقتى است كه همه با هم باشيم، همه توجهمان به مقصد باشد و اينقدر بهانهگيرى براى اينكه حالا حقوق من كم است، انشاءالله زياد مىشود يا خانه نداريم، انشاءالله خانه پيدا مىكنيم، زراعتمان چطور است، زراعت پيدا مىكنيم. اما بايد حالا همانطورى كه د ر آن قدمهاى اول فراموش كرديد همه اينها را، نه كارگر متوجه اين بود كه من مزدم كم است يا زياد و نه كشاورز متوجه اين بود كه امسال كشاورزيش چطور است همه متوجه يك مقصد بودند لكن عمل شد و خوب شد، از حالا به بعد هم بايد همين معنى را ادامه بدهيم، همين توجه به مقصد را ادامه بدهيم، همين الوهيت را حفظ كنيم، يعنى قصدمان را براى خدا و براى جمهورى اسلام و براى احكام قرآن بكنيم تا عنايت خدا محفوظ باشد و دست لطف الهى بالاى سر همه باشد و انشاءالله اگر اين مطلب بشود، پيروزيد و مملكتمان انشاءالله مال خودتان، و خودتان ادارهاش مىكنيد، همه دستها هم منقطع خواهد شد ولى عمده همين معناست كه اين معنا را حفظ بكنيم. من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را مىخواهم و سعادت اين ملت كه شما هم از اين ملت هستيد و خداوند همه شمارا تأييد كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 72
تاريخ: 21 / 3 / 58
بيانات امام خمينى به وزير امور خارجه تركيه
اسلام براى تمام كشورها يك آرمانى است كه در آن همه چيز هست
بسم الله الرحمن الرحيم
من متقابلا سلام به ملت ترك و نخست وزير ابلاغ مىكنم و لازم است كه ما اساس اين نهضت را بطور اجمال براى شما و دولت شما بيان كنيم. اساس اين نهضت از دو جا سرچشمه گرفت، يكى از شدت فشار خارجى و داخلى و چپاولگرىهاى خارجى و داخلى، و اختناق فوقالعاده، كه در ظرف پنجاه و چند سال ايران، ملت ايران يك روز خوش نديد و اخيرا هم كشتارهاى فوق العاده دست جمعى كه در اكثر بلاد ايران پيش آمد، مردم را به جان آورد كه اين نهضت را همراهى كنند و يكى ديگر آرزوى ما براى يك حكومت اسلامى و يك حكومت عدل كه يك رژيمى در مقابل رژيمهاى طاغوتى باشد و ما مسائل اسلامى را مثل صدر اسلام در ايران پياده كنيم.
و اميد ما آن است كه ساير ملتها، ساير دولتها به اين نهضت اسلامى بپيوندند و وجهه نظرشان اسلام باشد. اسلام براى همه كشورها يك آرمانى است كه در آن همه چيز هست لكن تبليغات خارجى و دنبال آن هم تبليغات داخلى، اسباب اين شد كه ملتهاى ما را از اسلام جدا كردند و دولتهاى ما را هم جدا كردند. و مع الاسف تبليغات به طورى شد كه جوانهاى شرق، تمام آمالشان را به تحقق معانى غربى خرج كردند و تمام حيثيت ملى خودشان را، بعضى از جوانهاى ما فداى غرب كردند و اين شكست روحى بود كه براى ما از همه شكستهايى كه داشتيم بالاتر بود.
نظر ما به اقتصاد نيست مگر به طور آلت، نظر ما به فرهنگ اسلامى است كه اين فرهنگ اسلامى را از ما جدا كردند. و غرب در شرق آنطور نفوذ كرد كه شرق خودش را باخت و محتواى بسيار از جوانهاى ما را گرفت، اما ما گمان مىكنيم كه بايد تمام ملتها ودولتها توجه خودشان را به اين نقطه نظر منعطف كنند كه اين شكست روحى را از ملتها جدا كنند و گمان نكنند جوانهاى ما كه هر چه هست، در غرب است و خودشان چيزى ندارند.
اسلام حكومتها را موظف به خدمت كرده است
اسلام در مقابل همه دولتهاى طاغوتى، براى انسان سازى آمده است، قرآن كتاب انسان سازى است. انسان اگر چنانچه در اين ممالك اسلامى تحقق پيدا بكندو اسلام برنامه دولتها و ملتها باشد،
صحيفه نور ج 7 صفحه 73
امكان ندارد كه ديگران بتوانند استفادههاى نامشروع از ما بكنند، ما بايد اقتصادمان تابع اسلام باشد، فرهنگمان تابع اسلام باشد، ارتشمان، ارتش اسلام باشد.
در صدر اسلام ارتش يك پناهگاهى براى ملتها بوده است، محيط ارتش از محيط مردم جدا نبوده است، محيط رعب نبوده است، محيط وحشت نبوده است، اگر چنانچه ارتش، دولت، به وظايف ارتشى خودشان، به وظائف دولتى خودشان، به وظائف اسلامى عمل كنند، محيط در يك كشور، محيط محبت مىشود، محيط آرامش روحى مىشود و اين هم براى ملت مفيد است و هم براى دولت و هم براى ارتش، و اگر محيط، محيط ارعاب باشد، چنانچه در حكومتهاى طاغوتى است، محيط وحشت باشد، اين براى ملت و خود دولت و خود ارتش بد است و اينكه طاغوتىها محيط ارعاب ايجاد مىكنند، براى اين است كه آنها براى ملت كار نكردهاند و خودشان را از ملت جدا كردهاند و از ملت وحشت دارند، از اين جهت محيط را ارعاب، محيط ارعابى درست مىكنند كه مردم را سركوب كنند. در صدر اسلام اين معانى نبوده است، ارتش اسلام از مردم جدا نبوده است محيط هيچ وقت محيط ارعابى نبوده است، حكومتى كه در رأس جامعه بوده است، با مردم ديگر فرقى نداشته است بلكه زندگيش پائينتر بوده است. حكومتها نمىخواستند كه به مردم حكومت كنند، مىخواستند خدمت كنند. اسلام حكومتها را موظف به خدمت كرده است، ارتش در خدمت ملت بايد باشد.
حكومتها در خدمت مردم بايد باشند، اگر يك چنين برنامهاى تحقق پيدا بكند، محيط رعب از بين مىرود، محيط دوستى پيش مىآيد، مبدل به محيط برادرى مىشود، يك چنين محيطى كه محيط برادرى باشد ملت پشتيبان دولت است، و اگر ملت پشتيبان يك دولتى شد، دولت سقوط نمىكند.
اگر شاه به نصايح روحانيون توجه كرده بوده و خدمت به اين ملت كرده بود، سقوط نمىكرد لكن خدمت نكرد و خيانت كرد و پشتوانه مردمى را از دست داد و وقتى كه مردم شنيدند رفت شادى كردند، چنانچه در رفتن پدرش هم شادى كردند. حكومتها بايد عبرت بگيرند از اين وضعى كه در ايران پيش آمد و بدانند كه وضع براى اين بود كه محيط اختناق به طورى پيش آوردند كه اختناق انفجار آورد. برادر باشند با هم، با ملت دوست باشند، ملت احساس كند كه دولت از خود اوست، دولت خدمتگزار اوست. ملتها احساس كنند كه ارتش از خود آنهاست، ارتش كه در خيابان مىآيد براى او گل بريزند، نه از او فرار كنند. آن عمده در برنامههاى حكومتى، در برنامههاى دولتى اين معناست كه محيط اخلاقى درست كنند. محيط برادرى درست كنند. اين در رأس همه برنامههاست، اگر اين برنامه درست شد، اگر دولت بخواهد كارى بكند، همه ملت با او همراهى مىكنند. اگر دولت بخواهد برنامه اى را، اگر دولت بخواهد برنامه اى را اجرا بكند، ملت در خدمت او هست ما اين دو حكومت راكه در ايران بود، الان با هم مقايسه مىكنيم، دولت سابق اگر مىخواست برنامه اى را اجرا بكند، مردم با او موافق نبودند بلكه حتى الامكان كارشكنى مىكردند. الان دولت ما وقتى مىخواهد برنامهاى را اجرا كند، از اطراف به ما پيشنهاد مىشود كه ما درخدمت حاضريم، طبقات مختلف مردم مىگويند: كه ما در اجراى اين برنامه حاضريم، از جان و دل حاضريم كه كمك بكنيم. الان كه بعض برنامهها را مىخواهد
صحيفه نور ج 7 صفحه 74
باشد، اجرا بكند، ملت همچو اظهار همراهى مىكند كه اعجاب آور است.
اين يك مطلبى است كه درعين حال كه به تمام معنا الان ما نتوانستيم اسلام را در ايران پياده بكنيم لكن همان نسيمى كه از اسلام به ايران وزيده است، نتيجهاش اين شده است كه دولت ما يك دولتى است كه ملى است، ملت او را مىخواهد. نخست وزير ما هيچ وحشت ندارد كه توى مردم برود و با مردم بنشيند و صحبت بكند، بر خلاف نخست وزيرهاى رژيم سابق كه امكان نداشت كه توى مردم بيايند براى اينكه مردم با آنها دشمن بودند، چنانكه آنها با مردم دشمن بودند. دولتها اگر چنانچه اينطور بشوند كه به اسلام توجه كنند و روح اسلام را در مردم ايجاد كنند و در خودشان، اين هم به صلاح خودشان هست و هم به صلاح كشورشان و هم همه برنامهها را با آسانى مىتوانند انجام بدهند.
و من اميدوارم كه بين دولتهاى اسلامىيك اخوتى، اخوت اسلامى، همانطورى كه قرآن امر فرموده است، پيدا بشود كه اگر اين اخوت اسلامىدر بين ممالك اسلامى پيدا بشود، يك قدرت عظيمى است كه هيچ يك از قدرتهاى دنيا نمىتوانند به پاى او باشند.
و من از خداى تبارك و تعالى مسئلت مىكنم. كه اين معنا در همه دولتها تحقق پيدا بكند و همه موفق بشوند كه براى اسلام باشند و همه موفق باشند كه اخوت اسلامى خودشان را حفظ بكنند و همه موفق باشند كه در خدمت ملتشان باشند كه ملت هم پشتيبان آنها باشد.
وزير امور خارجه تركيه: باتشكر از حضرت امام خمينى مايل هستم كه دو مطلب را بيان كنم. مسأله اول رابطه مذهب و سياست است و مشكل اينكه چگونه ما بتوانيم ظرفيتهاى انسانى را توسعه بدهيم و تقويت بكنيم. نكته دوم: درباره تفاوتى كه نبايد بين كسانى كه حكومت مىكنند و كسانى كه بر آنها حكومت مىشود، وجود داشته باشد، اين همان چيزى است كه مواضع و اصول دموكراسى را بيان مىكند و اجرا مىكند. من از اين پذيرائى گرمى كه شما از من و از هيأت اعزامى ما كرديد بسيار سپاسگزارم و متشكر هستيم.
امام خمينى: آنچه كه اما، قضيه تربيت يك ملت به اين است كه فرهنگ آن ملت فرهنگ صحيح باشد.
شما كوشش كنيد كه فرهنگ را، فرهنگ مستقل اسلامى درست كنيد. جوانهايى كه در اين فرهنگ تربيت مىشوند همانهايى هستند كه مقدرات كشور در دست آنهاست. اگر اينها درست بار بيايند، همه خدمتگزار به مردم، امين به بيت المال، و همه اينها در تحت رهبرى اسلام تحقق پيدا مىكند.
اگر يك ملتى فرهنگش اينطور تربيت بشود، اين فرهنگ، فرهنگ غنى اسلامىاست و مملكت يك مملكت آرام مترقى خواهد بود. و اما اينكه مىگوئيد كه يك مسأله دموكراسى است صحيح است لكن معالاسف در ممالك غرب كه بيشتر دم از دموكراسى مىزنند و در ممالك ما، كه باز آنها هم دم از
صحيفه نور ج 7 صفحه 75
دموكراسى مىزنند، خبرى از دموكراسى نيست غربىها با اين افسون مىخواهند ما راخواب كنند و بهرهبردارى از ما بكنند و ما هم در تحت لواى اسلام نباشيم دموكراسى را نمىتوانيم آنطورى كه صحيح است به آن عمل بكنيم.
من از خداى تبار ك و تعالى مىخواهم كه همه دولتهاى مارااسلامىرا توفيق بدهد كه همه در سايه اسلام و زيريك پرچم، كه آن پرچم اسلام است با هم برادروار دركنار هم با هم بر مشكلات خودشان غلبه كنند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 76
تاريخ: 21 / 3 / 58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان دزفول
مسؤوليتخطير و شريف مادران و معلمان، تربيت انسانها
بسم الله الرحمن الرحيم
شما خانمها به طورى كه حالا خودتان مىگوئيد معلم هستيد، دو شغل شريف داريد، شما خانمها دو تا شغل بسيار شريف داريد. يكى شغل تربيت فرزند كه اين از همه شغلها بالاتر است. يك فرزند خوب، شما اگر به جامعه تحويل بدهيد براى شما بهتر است از همه عالم. اگر يك انسان شما تربيت كنيد، براى شما به قدرى شرافت دارد كه من نمىتوانم بيان كنم. پس شما يك شغلتان اين است كه بچههاى خوب تربيت كنيد. دامن مادرها، دامنى است كه انسان از آن بايد درست بشود يعنى اول مرتبه تربيت، تربيت بچه است در دامن مادر براى اينكه علاقه بچه به مادر بيشتر از همه علائقهاست و هيچ علاقهاى بالاتر از علاقه مادرى و فرزندى نيست، بچهها از مادر بهتر چيز اخذ مىكنند. آنقدرى كه تحت تأثير مادر هستند، تحت تأثير پدر نيستند، تحت تأثير معلم نيستند، تحت تأثير استاد نيستند. از اين جهت بچههايتان را در دامنتان تربيت اسلامى، تربيت انسانى بكنيد تا وقتى تحويل مىدهيد شما اين بچه را به دبستان، يك بچه صحيح، اخلاق خوب، آداب خوب، آنطور تحويل بدهيد. پس يك شغل، شغل تربيت اولاًد است كه مع الاسف در آن حكومت طاغوتى اين شغل را مىخواستند از اين مادرها بگيرند، تبليغ كردند به اينكه زن چرا بچه دارى بكند. اين شغل شريف را منحطش كردند در نظر مادرها، براى اينكه مىخواستند كه مادرها از بچهها جدا بشوند، بچهها را ببرند در پرورشگاهها بزرگ كنند، مادرها هم على حده بروند يك كارهائى كه آنها دلشان مىخواهد بكنند، بچه در پرورشگاه وقتى كه بزرگ بشود، يك بچهاى كه در دامن مادر بزرگ بشود نيست، عقده پيدا مىكند، وقتى بچه در پرورشگاه و بدون مادر با اجنبى بخواهد سر و كار داشته باشد و محبت مادر از سر او كم بشود، اين بچه عقده پيدا مىكند. بسيارى از اين مفسدههايى كه در جامعه واقع مىشود، از اين بچههايى هستند كه عقده دارند، از اين انسانهايى هستند كه عقده دارند، مبدأ يك عقده بزرگ اين جدا كردن بچه از مادر است. محبت مادرى لازم دارد بچه. بنابراين، اين شغل كه شغل انبياء است و انبياء هم آمدند براى اينكه انسان درست كنند، اين شغل اول شما هست در اول تربيت بچه. و چون شما معلم هستيد از اين جهت يك شغل شريف ديگرى به شما محول شده است و بهآنقدر كه اين شغل شريف است، مسؤوليت آن هم بزرگ است.شغل شما شغل انسان سازى است. معلم انسان درست مىكند، همان
صحيفه نور ج 7 صفحه 77
شغل انبياء است. انبياء آمدند از اول، هر نبى آمده است تا آخر، فقط شغلش اين بوده است كه انسان درست بكند، تربيت كند انسانها را. شغل معلمى همان شغل انبياء است. پيغمبر اكرم معلم همه بشر است و بعد ا ز او حضرت امير (سلام الله عليه) باز معلم همه بشر است. آنها معلم همه بشر هستند، شما معلم يك عده از بشر. شغل همان شغل است يعنى شعبه همان است، كار، يك كار است. آنها در محيط وسيعتر و ماها در يك محيط كوچكتر. بنابراين، اين شغل شما باز يك شغل بسيار شريفى است لكن مسؤوليتش هم بسيار زياد است، چنانچه مسؤوليت انبياء بسيار زياد بود، انبياء به همان مقدار كه براى آدم سازى آمده بودند مسؤوليتشان زياد بود منتهى آنها مسؤوليتشان را به انجام رساندند، كارهائى كه به آنها محول بود به انجام رساندند. شما شغلتان بسيار شريف است و همان شغل انبياء است مسووليتتان هم همان مسؤوليتاست.
اصلاح و افساد جامعه در گرو نحوه تربيت معلمين
و بايد توجه داشته باشيد كه اين بچههايى كه پيش شما تربيت مىشوند، تربيت دينى بشوند، تربيت اخلاقى بشوند. اگر يك بچه متدين را شما تحويل جامعه بدهيد، يك وقت مىبينيد همين يك بچه متدين متعهد، يك جامعه را اصلاح مىكند. يك فرد ممكن است يك جامعه را اصلاح بكند، بنابراين اگر چنانچه خداى نخواسته اين بچه از دامن شما درست از كار نيايد، از تحت تربيت شما كه معلم هستيد درست از كار در نيايد، ممكن است يك بچه يك جامعه را فاسد بكند و شما مسؤول باشيد.
شما از آن طرف يك فرد راتربيت صحيح بكنيد، آنقدر شرافت داريد كه همان شرافت انبياء است، از اين طرف اگر خداى نخواسته تربيتتان نسبت به بچههائى كه توى دامنتان هست، يا بعدا كه بچههائى كه تحت تربيت شما هستند، اگر خداى نخواسته فاسد تربيت بشوند، ممكن است كه يك جامعه را فاسد كنند.
خداوند انشاءالله شما را حفظ كند و سعادتمند كند و مربى خوب باشيد براى بچهها و مربى خوب باشيد براى دخترهايى كه مىآيند پيش شما تربيت بشوند. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 78
تاريخ: 21/3/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان شركت مخابرات
قضيه، قضيه اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
ما در پاريس كه بوديم و در شدت مبارزه بين مسلمانها و طاغوت قشرهاى مختلف هر كدام خدمتهايى كردند از آنجمله گروه مخابراتى خدمت بزرگى كردند. اگر اينها نبودند، مطالب ما به ايران نمىرسيد. اينها مطالب ما را در كمال اخلاص به ايران رساندند و در نهضت، پيروزى نهضت سهم بسزايى داشتند. من از خداوند تعالى سعادت همه را خواستارم و دعاگوى همه هستم. از حالا به بعد هم همين تكاليف هست. ماها الان بايد براى اسلام زحمت بكشيم.
قضيه، قضيه اقتصاد نيست. قضيه، قضيه كشور نيست. قضيه، قضيه ايران نيست. قضيه، قضيه اسلام است. از قضاياى ديگر انسان مىتواند صرفنظر كند، از خانهاش بگذرد، از اولاًدش صرفنظر كند، از جهات ديگر بگذرد لكن از اسلام نمىتواند بگذرد. هيچ كس حق ندارد كه از اسلام بگذرد. هيچ كس حق ندارد كه از اين رژيمى كه تمام سعادتها در آن است و تمام چيزهائى كه ملتها مىخواهند در پرتو آن است، نمىتواند انسان بگذرد و نبايد بگذرد.
تكليف ملت،كوشش و جديت براى اصلاح امور و سازندگى كشور تا تحقق جمهورى اسلامى
ما الان در وضعى واقع هستيم كه قشرهاى مختلف با زبانهاى مختلف بر ضد اين نهضت فعاليت مىكنند، چه در كارخانهها و كارگاهها و چه در قشر كشاورزى و عمرانى و چه در دانشگاهها و ساير جاها، در ادارات و ساير جاها فعاليت مىكنند برخلاف نهضت. گر چه اين قشرهاى ضعيف ديگر نمىتوانند يك كار اساسى بكنند لكن خوب موجب زحمت مىشوند، موجب ابتلاء مىشوند. الان ما همه موظفيم، چه شما خانمها و چه آقايان موظفند كه هر كدام در هر رشتهاى كه هستند، در هر مقامى كه هستند، مشغول هر كارى كه هستند، اين نهضت را ادامه بدهند. الان وضع اين است كه، ادامه نهضت به اين است كه كارهايى كه اينها مىخواهند انجام بدهند به وجه خوبتر انجام بدهند. كارخانهها به كار خودشان ادامه بدهند. كشاورزها به كار كشاورزى ادامه بدهند و هر گروهى كه مشغول يك كارى هستند، اين كار را خوب انجام بدهند. اختلال در كار پيدا نشود، كم كارى نباشد، اهمال كارى نباشد،
صحيفه نور ج 7 صفحه 79
اينها به سازش و ساختن ايران مضر است. شما الان بعد از اينكه اين سد بزرگ را شكستيد، ديديد كه آن طرف سد كه شكسته شد چه خرابىها هست و ايران به چه وضعى مبتلا است و حالا ما بايد يك ايران ويرانى را از سر بسازيم و ساختن يك مملكت با دست يك گروه امكان ندارد. محول كردن مطالب را به دولت يا به روحانيت صحيح نيست براى اينكه اينها قدرت اين كار را ندارند، تمام گروهها و تمام افراد، هر فردى وظيفه دارد كه در اين نهضت خدمت بكند. چنانچه در وقتى كه مىخواستيد بكشنيد اين سد را، هر فردى يك تأثير داشت. نمىتوانست يك فرد بگويد كه من تنها كه نمىتوانم اين رژيم را به هم بزنم پس كنار بروم، قطرهها جمع مىشود و دريا و رودخانهها و سيلها را تشكيل مىدهند. انسانها هم مثل قطراتى مىمانند كه يكى يكى يك جزئى كار از ايشان مىآيد. از هر قطره توقعى نيست كه يك سد را بشكند لكن اگر قطره كنار برود، قطرات كنار بروند، سد شكسته نمىشود. قطرات وقتى كه با هم مجتمع شدند سيل درست مىكنند، سيلهاى عظيمى درست مىكنند، اين سيلهاى عظيم از همان قطرات باران است. اين قطرات باران است كه وقتى به كوهسارها مىريزد، سيل از آن درست مىشود و سيل كوه را درهم مىشكند. قطرات انسان هم همين طور است كه يكى يكى از آنها كار نمىآيد يعنى كار مهم اما هر يك دخالت دارند در آن كارى كه بايد بكنند.
همانطورى كه براى شكستن آن سد افراد هر يك دخالت داشتند، براى سازندگى يك مملكت هم... افراد هر يك دخالت دارند. هر يك از افراد يك كار از آنها مىآيد و نمىتواند اين فرد بگويد من كار خودم را انجام نمىدهم، يا كار خودم را بد انجام مىدهم. الان بايد كار كرد و كار را خوب انجام داد، حفظ كرد اين نهضت را به اينكه همه با هم مشغول ساختن بشويم، همه با هم مشغول تصحيح اين امورى كه آنها خراب كردند باشيم.
و همانطورى كه شما دستگاه مخابراتى، يك قسمت عظيمى از كار را در موقعى كه ما احتياج مبرم به آن داشتيم شما حاجت ما را برآورديد و اين در دفتر شماثبت است و پيش خداى تبارك و تعالى ضبط است، همانطور حالا هم احتياج به وجود شماها هست، احتياج به وجود همه افراد هست. همه، هر فردى مورد احتياج است و هر فردى مكلف است و هر فردى مسوول است. همه ما مسووليم الان در مقابل خداى تبارك و تعالى. مطلب، مطلب اسلام است، نه مطلب اينكه بتوانيم ما از آن بگذريم. در اين مطلب بايد همه ما كوشش بكنيم و با كوشش همه انشاءالله اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا مىكند و با تحقق جمهورى اسلامى آرمان همه شماها برآورده مىشود.
دستيابى به مملكتى نمونه با تحقق احكام و قوانين اسلام در همه ابعاد و جوانب مملكت
اسلام تاكنون (مگر يك چندى كه در صدر اسلام بوده است) تاكنون وجود خارجى به آن معنايى كه بايد پيدا بكند، پيدا نكرده. الان هم كه ما جمهورى اسلامى را مىخواهيم، تاكنون كارى كه ما كرديم مانع را به طور عمده رفع كرديم. آنطورى كه ملت تاكنون عمل كرده است، موانع برقرارى
صحيفه نور ج 7 صفحه 80
جمهورى اسلامىرا رفع كرده است كه آن رژيم سلطنتى بود. رأى هم به جمهورى اسلامى همه داديد و الان مملكت ما رژيمش، رژيم جمهورى است لكن با رأى به جمهورى اسلامى آرمانهاى اسلام تحقق پيدا نمىكند. دنبال اين رأى عمل بايد باشد، بايد يكيكى احكام شرع در خارج تحقق پيدا بكند، بايد دادگسترى، دادگسترى اسلامىباشد، بايد فرهنگ، فرهنگ اسلامى باشد، بايد بازار، بازار اسلامى باشد، مدارس، مدارس اسلامىباشند، بايد همه قشرها اسلامى بشوند و همه قوانين اسلام انشاءالله تحقق پيدا بكند. اگر چنانچه به اين آرمانى كه همه داريم انشاءالله برسيم، يك مملكت نمونه خواهيد پيدا كرد.
شما گمان نكنيد كه غربىها پيشرفت كردهاند، غربىها در جهات مادى پيشرفت كردهاند لكن معنويات ندارند. اسلام و همين طور مكتبهاى توحيدى، اينها انسان مىخواهند درست كنند و غرب از اين معنى بكلى بركنار است، غرب مواد طبيعت را كشف كرده است و قواى طبيعت را كشف كرده است و آنهم بر ضد انسان اين قوا را به كار مىبرد، براى هدم انسانيت، براى هدم شهرهاى ممالك. چنانچه كه مىبينيد كه هر يك از اين كشورها كه به اصطلاح پيشرفتهتر هستند بيشتر انسانها را در فشار قرار مىدهند. ما يك مملكت پيشرفته به اصطلاح خودشان كه عبارت از آمريكاست، گرفتار آن بوديم و الان هم ممالك بسيار گرفتار همين مملكت پيشرفته هستند. آن چيزهايى كه آنها پيشبرد كردند، بر ضد مقصد انسانيت به كار مىبرند و آدمخوارى را در عالم ترويج مىكنند، جنگ و جدال را در عالم ترويج مىكنند، پيشرفتها براى پيشرفت جنگ و پيشرفت آدمكشى است.
لكن ممالكى كه اگر پيدا بشود، مملكتى است اسلامى كه هر چه بكند درخدمت معنويات است، در خدمت انسان است، براى انسان سازى است. اگر ما موفق بشويم به اينكه فرهنگمان، يك فرهنگ اسلامىبشود، مدارسمان، يك مدارس اسلامىبشود و آنوقت افرادى كه از آن تحقق پيدا مىكند و افرادى كه تربيت مىشود در آن فرهنگ و در آن مدارس، انسان هستند. انسان امين است،انسان رحيم است، انسان رفتارش با برادرها و خواهرهاى خودش رفتار رحيمانه است، با عطوفت است. ما اميدواريم كه شما به فعاليت خودتان همانطورى كه قبلا ادامه داديد، حالا هم ادامه بدهيد و در هر جا كه هستيد، آن فعاليتى كه بايد داشته باشيد و آن خدمتى كه بايد به كشور خودتان و آن اسلام بكنيد انشاءالله موفق باشيد. خداوند همه شما را سعادتمند بكند و همه شما را عزت و سعادت عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 81
تاريخ: 21 / 3 / 58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشگاه تهران
سرنوشت يك ملت دردست دو قطب دانشگاه و روحانيت است
بسم الله الرحمن الرحيم
نقش دانشگاه در هر كشورى ساختن انسان است. ممكن است از دانشگاه انسانى خارج بشود كه يك كشور را نجات بدهد و ممكن است كه يك انسان درست بشود كه كشور را به هلاكت بكشاند. اين نقش مهم از دانشگاه مىباشد. مقدرات هر كشورى به دست دانشگاه و آنهائى كه از دانشگاه بيرون مىآيند هست. بنابراين دانشگاه بزرگترين مؤسسه موثر است در كشور و بزرگترين مسؤوليتها را هم دانشگاه دارد. اينكه اجانب به وسيله عمالشان اين كار را انجام دادند كه دانشگاههاى ما را عقب نگه داشتند و به اصطلاح استعمارى درست كردند، برنامه ها،برنامههاى استعمارى بود، اين براى ترس از دانشگاه بود. همين مطلب در روحانيت هم هست، روحانيت هم نقش دارد. در روحانيت هم ممكن است يك روحانى يك كشور را نجات بدهد و ممكن است يك روحانى يك كشور را به هلاكت برساند. اين دو قطب كه عبارت از قطب دانشگاه به معناى تمام كلمه، دانشگاه و روحانيت، اين دو قطب تمام سرنوشت يك ملت را در دست دارند. و لهذا كار از همه كارها بالاتر و شريفتر است و برا ى اينكه كار، همان كار انبياست. همه انبيا براى آدم سازى آمده اند. قرآن كريم يك كتاب آدمسازى است. همه انبيا آمدهاند كه آدمها را درست كنند، با درست كردن آدم همه بساط درست مىشود. اين دوقطب كه هر دومامور آدم سازى هستند، قطب دانشگاه مامور آدم سازى هست و قطب روحانيت مامور آدم سازى هست و كارشان شريفترين كارهاست و براى اينكه همان كارها انبياست و هم مسؤوليتشان بالاتر از همه مسؤوليتهاست براى اينكه دراينجا همه چيز درست مىشود. تمام نظر اجانب به اين دو قطب دوخته شده است منتها هر جا را يك جور كوبيدند. رضا خان كه آمد شماها هيچ كدام يادتان نيست، من ديدم. از اول رضاخان كه آمد بعد از چندى كه ابتدائا به صورت يك مسلمان و يك آدم مثلاً ملى، وقتى كه پايه حكومتش محكم شد، اول حملهاى كه كرد به روحانيين كرد، اينها را از همه طرف و از هر طرفى كوبيد به طورى كه من در فيضيه يك جلسه درس داشتم، يك روز كه رفتم ديدم يك نفر است، گفتم چطور؟ گفت كه همهشان فرار كردند. قبل از آفتاب از مدرسه و از حجرهها فرار مىكردند و آخر شب بر مىگشتند منزل براى اينكه نمىتوانستند، پليس مىآمد و مىگرفت و مىبردشان يا لباسشان را مىكند، ياالتزام از ايشان مىگرفت و يا حبسشان مىكرد و روحانيون سرتاسر كشور را در مضيقه و در
صحيفه نور ج 7 صفحه 82
فشار گذاشته بودند.
در رژيم طاغوت تعاليم دانشگاهى بر اساس غربزدگى بود
راجع به دانشگاه، چون انعكاس دنيائيش به نظرشان اين بود كه دانشگاه را نمىشود بست، دانشگاه را باز گذاشتند، لكن نه دانشگاهى كه به درد يك ملتى بخورد و دردى را از ملت بردارد. دانشگاه را به يك صورتى در آوردند كه اشخاصى كه از آنجا خارج مىشوند به درد همان بخورند. آنقدر تبليغات كردند از غرب، از جلو رفتن به طرف غرب آنقدر تبليغات كردند كه جوانهاى ما را در دانشگاه، غربى بار آوردند. از همان دانشگاه روى تعليماتى كه بعضى از اساتيدى را كه از خود آنها بودند تبليغات كردند، جورى كه جوانهاى ما جوانهائى شدند كه به درد آنها مىخوردند، نه به درد كشور ما. مغزهاى اينها را شستشو كردند، به جاى مغزهاى انسانى ايرانى، غربى گذاشتند به طورى كه اعتقاد بچهها و جوانان ما اين شد و حالا هم شايد خيلىشان اين باشد كه بايد همه چيز ما غربى باشد. به طورى تبليغات كردند كه الان هم همين طور است. در عين حالا كه طبيب داريم يكى كه مريض مىشود مىگويند اروپا بايد ببريم. اين براى اين است كه خودمان را از دست داديم. استقلال فكرى ديگر حالا نداريم. همهاش دنبال اين هستيم كه غرب چكاره است.
الان هم كه جمهورى اسلامى را ما مىخواهيم انشاءالله مستقر بشود و مىخواهيم حسابمان را از غرب جدا بكنيم و استقلال همه جانبه پيدا بكنيم، الان هم يك دسته غربزدههائى هستند كه اينها الان در فكر اين هستند كه يك جمهورى بوجود آيد ولى اسلاميش نباشد، جمهورى باشد يك جمهورى دموكراتيك. اين براى اين است كه اينها، آنهائى شان كه مردمى نيستند كه جنايتكار باشند، اشتباه دارند. اينها از بس به آنها تزريق شده و تعليم شده در اين مدارس، هر جا مىرفتند هى صحبت غرب بوده، هر جا رفتند صحبت آزادى در غرب و بوده است، هر جا مىرفتند هى صحبت غرب بوده، هر جا رفتند صحبت آزادى در غرب بوده است، هر جا رفتند صحبت حقوق بشر و طرفدار حقوق بشر و جمعيت حقوق بشر و طرفدار حقوق بشر در غرب بوده. اينها آنهائىشان كه خيانتكار نيستند، اشخاص بدى نيستند لكن باورشان آمد و از بس به آنها گفتهاند باورشان آمده.
تربيت غرب انسان را از انسانيت خلع كرده
و حال آنكه غرب پيشرفتهائى كه دارد، پيشرفتهاى مادى دارد و دنيا را به صورت يك جنگنده، به صورت يك وحشى بار مىآورد. تربيت غرب انسان را از انسانيت خودش خلع كرده، به جاى او يك حيوان آدمكش گذاشته است. الان شما در هر جاى دنيا كه ملاحظه كنيد، الان هم كه يك آرامشى فرض كنيد كه در دنيا هست و جنگ عمومى نيست، در هر مملكتى مىبينيد با دخالت همين آمريكا و با دخالت همين شوروى آدمكشى هست. افغانستان الان آدمكشى است به دخالت شوروى، در بسيارى از جاها. لبنان هم آدمكشى است به دخالت امريكا. غرب حيوان بار مىآورد آن هم نه حيوان آرام، يك حيوان وحشى، آدمكش، آدمخوار، پيشرفت، پيشرفت انسانى نيست، پيشرفت
صحيفه نور ج 7 صفحه 83
حيوانى است، تربيت انسانى نيست. در غرب، تربيت حيوانى است. من حكومتها را مىگويم، ملتها را نمىگويم. حكومتها و پرورشهائى كه درحكومت هست، حكومتهاى انسانى نيست. غرب پيشرفت كرده در اينكه حيوان تربيت كرده، آلات قتاله درست كرده. در روزنامه ديشب يا پريشب بود كه يك چيزى درست كردهاند كه پنج مرتبه بالاتر از آنى است كه در آن جنگ روى ژاپن ريختند. كار غرب اين است يك همچو چيزى درست كند براى آدمكشى. و اين افتخارى است كه دويست هزار نفر را در يك شهر، يك بمب كشت، اين پيشرفت غرب است، ما باورمان آمده است كه همه چيزها در غرب است، خير، آن چيزى كه در غرب است تربيت حيوان درنده است، حيوان درنده دارند درست مىكنند. الانى هم كه درست مىكنند، همان چنگ و دندان حيوان درنده است منتها به صدها هزار مرتبه بالاتر.
تنها مكتبهاى توحيدى -الهى انسان سازند
غرب انسان درست نمىكند آن كه انسان درست مىكند آن مكتبهاى الهى است، مكتبهاى توحيدى است كه تمام هم انبيا اين بوده كه آدم درست كنند كه آدم توى يك مملكتى باشد. آزادى به جورى كه آزادى ضرر به غير نزند، استقلال فكرى، استقلال روحى، استقلال انسانى. آنها انسان مىخواهند درست بكنند. قرآن كتاب انسان سازى است، مىخواهند كه انسان درست كنند. انسان اگر درست شد آرامش در يك مملكتى پيدا مىشود. اگر يك مملكتى روى تعليمات توحيدى، روى تعليمات انسانى اسلامى افرادش بار آمدند اينها به تعبير قرآن اينطورى بار مىآيند كه بين خودشان با هم رحيمند، دوستند، بين خودشان اينطور هستند اما اگر كسى باشد به آنها تعدى بكند و بخواهد حمله كند به آنها، نسبت به آنها اشداء است، سخت است. بايد يك مملكتى كه عهدهدار تربيتش دانشگاه است، چه دانشگاه روحانى و چه دانشگاه شما، عهدهدار انسان سازى باشد كه وقتى جوانها از دانشگاه بيرون آمدند انسان بيرون آمده باشند، غربى نباشند، اسلامى باشند. غربى بودن ملازم با همان معانى است.
زحمات پانزده ساله ملت براى تحقق يك مملكت اسلامى بود
آزادى كه غرب مىخواهد، يك آزادى بىبند و بار است هر كه كارى دلش بخواهد مىكند، يك آزادى است كه مخالف با اخلاق است مخالف، با سنن انسانى است، نه يك آزادى محدودى كه روى قواعد و روى چهارچوب قوانين باشد. آنها يك همچو آزادى مىخواهند. جمهورى دموكراتيك كه اين آقايان مىخواهند همان جمهورى طرز جمهورىهاى غرب را مىخواهند. مملكت ما آنقدر خون دادهاند كه حالا بشود يك مملكت غربى!! مردم ما براى اسلام خون داده است، براى اسلام اينقدر تحمل زحمت كشيدهاند كه يك مملكت اسلامى درست بشود، يك قوانين اسلامى در كار باشد، قوانين غربى ما نمىخواهيم. ما نمىخواهيم تربيت، تربيت غربى باشد. ما مىخواهيم يك تربيت
صحيفه نور ج 7 صفحه 84
انسانى باشد به طورى كه همه با هم دوست باشند، همه رفيق باشند، نه من ازشما بترسم، نه شما از من بترسيد. محيط، محيط رحمت باشد، نه محيط رعب و وحشت. اين خدمت كه خدمت به انسانيت است و خدمت به اسلام است بر عهده ما و شماست. بر عهده ما هست از جانب روحانيت، بر عهده شما هست در جهت دانشگاههاى خودتان.
مسؤوليت دانشگاه پليس سنگينتر و حساستر از ساير قسمتهاست
مسؤوليت دانشگاه پليس بيشتر از ساير قسمتهاست براى اينكه اينها كارشان حساستراست. اگر از دانشگاه پليس آدمهاى اسلامى بيرون بيايد، آدمهائى كه نسبت به مردم محبت داشته باشند بيرون بيايد اين اصلاح مىكند يك مملكت را. به خلاف اينكه اگر آدمهائى باشند كه بخواهند تحميل كنند بر مردم، مردم را اذيت كنند، تربيت آنطور باشد كه ايجاد وحشت و رعب كنند در مردم، دين به فساد كشيده مىشود، به فساد كه كشيده شد خودشان هم رو به فساد مىروند. بنابراين، اين شغل شريفترين شغلهاست و مسؤوليتش بزرگترين مسؤوليتهاست. و ما و شما كه اين شغل را داريم، ما در طرف روحانيت و شما در طرف دانشگاهها مسوول اين جوانها هستيم. در پيشگاه خداى تبارك و تعالى مسوول هستيم كه اينها را خوب بار بياوريم تا اشخاصى كه به درد يك مملكت بخورند، اشخاصى كه خدمتگزار باشند به اسلام، خدمتگزار باشند به كشور خودشان، امين باشند و خيانتكار نباشند، همه اينها زير بيرق توحيد است و اسلام است. اسلامى بار بياوريد و اسلامى بشويد. خداوند همه شما را حفظ كند، سعادتمند كند و همه شما را براى مملكت خودتان مفيد قرار بدهد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 85
تاريخ: 22/3/58
بيانات امام خمينى در جمع وزير امور خارجه و هيأت سفراى ايران در كشورهاى خارج
شستشوى مغزى ملت ايران در جهت بىمحتوائى و گرايش به غرب
بسم الله الرحمن الرحيم
آنچه كه به نظر من مهم است اين است كه در زمان اين پدر و پسر نالايق بيشتر در ايران واقع شده است اين است كه با تبليغات دامنهدار هر طرفى اينها كارى كردند كه مهم اين است كه محتواى ما را از ما گرفتند و ما را همچو مومن به غرب كردند كه حاضر نيستيم غير از مطالب غرب چيزى را قبول بكنيم. جوانهاى ما تقريبا خيلىهايشان اينطور شدند كه از يك ايرانى، متحول شدند به غربى و اين يك خطرى است براى كشورى كه اصلا خودش را ديگر قبول نداشته باشد هر چه قبول دارد، اجنبى را قبول داشته باشد جاى خود، يك كس ديگر نشسته باشد و به اصطلاح شما، مغز شويى شده، آنها را شستشوى مغزى دادند و آن مليت خودشان را، اسلاميت خودشان را شستهاند وبه جاى آن غرب را نشاندند و به حيث اينكه ما اگر چيزى هم خودمان داشته باشيم، باز دستمان را دراز مىكنيم پيش غرب، مثلاً ما مىدانيم كه مهندسينى داريم كه مىتوانند اسفالت كنند، مىتوانند عمارت بسازند، مىتوانند عرض بكنم كه راهسازى كنند معذلك وقتى كه صحبت مىشود، يك معمار غربى بايد بيايد و عمل كند. ما طبيب داريم ولى وقتى كه يك نفر مريض مىشود، بايد بفرستيم به خارج با اينكه طبيب در ميان ما هست لكن طورى ما را الان تحقير كردند اينها و ما را ميان تهى كردن كه ما باورمان آمده است كه ما هيچى نداريم و آنها همه چيز دارند و در صورتى كه ما راجع به همين پيشرفتهائى كه اينها كردهاند، بايد بنشينيم حساب كنيم ببينيم كه آيا اين پيشرفتها رو به تمدن دارد مىرود يا رو به توحش دارد مىرود؟ من تعبيرم اين است كه امريكا و ساير اين دول غربى و شرقى اينها ترقياتى كردهاند به اين معنا كه انسانها را دارند حيوان درنده بار مىآورند، تمام اين كارها كه كردهاند، براى درندگى است (ملت رانمىگويم، دولتها را مىگويم) تمام افكار متوجه اين شده است كه يك چيزى درست كنند كه كوبندگيش از آن سابق بيشتر باشد. همين پريروز بود كه روزنامه من ديدم كه فلان چيز را درست كردهاند كه پنج مرتبه بالاتر از آن بمبى است كه در ژاپن ريختند و چند هزار نفر را كشتهاند. دنبال اين هستند كه يك آلت قتاله درست كنند يعنى دنبال اين هستند يك حيواناتى درست كنند كه اين حيوانات درنده باشند، بدتر از حيوانات درنده قبلى. تمدن نيست، رو به توحش دارد مىرود، غرب دارد رو به توحش، دارد مىسازد يك مردمى را كه بريزند به جان هم و با چنگ و دندانشان هم را پاره
صحيفه نور ج 7 صفحه 86
كنند. برخلاف تمدن كه مكتبهاى الهى مىخواهند انسان درست كنند كه همه دركنار هم آسوده و آرام باشند، مكتبهاى اينها همهاش دنبال اين معناست كه بايد اين آنجا رابگيرد و آنجا را بگيرد بزند، بكشد، چه بكند. ما بايد حالا كه يك همچو انقلابى پيش آمد، يك همچو نهضتى پيش آمد و اينها هم، اين طبقه متوسط و پائينى احساس كرد كه يك استقلالى دارد، بايد همه ما دنبال اينها باشيم و اين استقلال فكرى را حفظ كنيم.
توصيه به سفراى ايران در حفظ استقلال و عدم خودباختگى در برابر محافل غربى
آقايان حالا دارند تشريف مىبرند به ممالك خارج و بيشترش به ممالك غرب است. اين جهت در نظرشان باشد كه آن خود باختگىها را كه دولت سابق و دولتهاى سابق داشتند و چشمگو بودند، هر چه آنها مىگويند قبول بكنند، آنها ديگر نبايد باشند. همانطورى كه ايشان (اشاره به وزير امور خارجه) سفير امريكا را رد كرد و هيچ كارى هم نمىشود بكنند، نمىتوانند بكنند، شما هم وقتى كه تشريف مىبريد در سفارتخانههايتان، در محل كارتان مىبينيد يك انسان متحول از آن حاصل مىشود و آنطورى كه شاه بله قربان گو بود و من اين را مكرر گفتهام و از بس متاثرم باز هم پيش شما عرض مىكنم كه من وقتى عكس شاه را پهلوى جانسون ديدم كه جانسون عينكش را برداشته و از اين طرف دارد چشمهايش آنطور مىكند و نگاه مىكند و به او نگاه نمىكند و او آن طرف ميز او سر جاى خودش بود، او آن طرف ميز او ايستاده بود مثل يك بچه مكتبى كه ايستاده پيش معلمش چيز مىكند، من همچو متاثر شدم كه ما در چه حالى هستيم كه اين شخص اول مملكت ما به اصطلاح هست، در مقابل او اينطورى ايستاده و آن هم اينطور بىاعتنا چشمهايش را آن طرف گذاشته و در روزنامه انداخته بود اين عكس را و تحميل هم گمان مىكنم كرده بودند كه در روزنامههاى ايران منعكس بشود، اينجور نباشد. ما الان يك مملكتى هستيم كه مستقليم، كسى در ما دخالت نمىتواند بكند شما هم الان نماينده هستيد از يك مملكتى كه مستقل است، احتياج اصلا نداريد، آنها به ما احتياج دارند، ما احتياجى به آنها نداريم، آنجا كه مىرويد با كمال استقلال عمل كنيد. اينطور نباشد كه آنجا وقتى شما رفتيد باز همان حرفهاى سابق باشد و همان چيزهائى كه سابق آنها مىآمدند. شاه به صراحت بيان گفت كه ليست وكلا را مىفرستادند پيش دولتها و آنها لازم بود كه همينها را تعيين بكنند. مىگفت (مىخواست تأييد خودش را بكند، تكذيب پدرش راميكرد) ليست را تا حالا اينطور مىداد. تكذيب چند سال قبل خودش را هم مىكرد كه خير حالا ديگرآنطور نيست حالا همان وقت هم آنطور بود لكن خوب، دستور بود كه اينجورى بگويد. اينجور نباشد كه هر چه آنها به ما مىگويند، قبول بكنيم. نخير شما بايد مستقل باشيد و شجاع باشيد، مملكت شما يك كارى كرد كه دنيا را متحير كرد. الان هم شما رفتيد آنجا مىبينيد كه چه جور به شما احترام خواهند گذاشت، ملت احترام خواهد گذاشت لكن آنها ممكن است بخواهند باز سوء استفاده بكنند، محكم بايستيد در مقابلشان، مسائل را به طور جدى و به طور اينكه يك ابر قدرت با يك ابر قدرت دارد صحبت مىكند، نه يك ضعيف با يك قوى. ما الان
صحيفه نور ج 7 صفحه 87
هيچ ضعفى از خودمان نشان نمىتوانيم بدهيم و نمىدهيم و ابرقدرتها هم كنار زدهايم و خودمان هم مستقل داريم كارخودمان را انجام مىدهيم. شما هم الان از طرف يك دولتى كه ابرقدرتها را كنار گذاشته و خودش جايش نشسته و خودش در حكومت نشسته و استقلال دارد، يك حكومت اسلامى است، به عنوان اسلام مستقل است، اسلامى كه هفتصد سال تقريبا تمام قاره آسيا و اكثر بسيارى از جاهاى اروپا را تحت سلطهاش بوده است.
بعد اسلامى و ايمانى نهضت را كه موجب پيروزى شد حفظ كنيد
در هر صورت و مهمتر از اين، اينكه اين جهت اسلاميت را نگه داريد. آنكه اين نهضت را پيش برد قدرت اسلام بود، نه ما بوديم، نه شما بوديد، نه دولت بود، نه جبههها بودند، نه نهضتها بودند، نه عرض بكنم كه احزاب بودند، هيچ يك از اينها، نه بازار بود، همه اينها وقتى آن روح اسلام آمد در آنها، اين كارها انجام گرفت، آن روحى كه الان هم يك قدرى فرض كنيد دارد سست مىشود كه مكرر پيش من آمدهاند، جوانها قسم دادهاند به من كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم، حالا هم دارند مىگويند خوب، حالا كه ديگر قضيه ميدان جنگ نيست الان هم به من مىآيند مىگويند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم. اين تحول اسباب اين شد كه ما پيش برديم. شما اين جهت ايمان و اسلام را حفظ كنيد، در سفارتخانههايتان رنگ اسلامى بدهيد، نترسيد از اينكه بگويند اينها عرض بكنم عقب افتادهاند. آنها عقب افتادهاند، آنها كه دارند مردم را مىكشند به عصر حجر عقب افتادهاند، نه ما كه مىخواهيم مردم را بكشيم به تمدن، به تمدن به معناى واقعيتش. نترسيد از حرفهائى كه اينها مىزنند. هيچ قدرتى در مقابل اسلام نيست، همين قدرت است كه يك عده كمى غلبه كرد بر يك عده زيادى، بر قدرتهاى زياد. سفارتخانههايتان را، اداراتتان كه در آنجا داريد، همه را اسلامى كنيد، آن جهات غربىاش را اصلاح كنيد. هر چه جهت اسلاميش بكنيد آنها بيشتر از شما حساب مىبرند، هر چه طرف غرب برويد آنها از شما بهره مىبرند، شما اين مطلب را كه با آن از يك مملكت اسلامى رفتهايد، با يك حال اسلامى رفتهايد و مسائل را اسلامى مىخواهيد حل بكنيد اين مطلب را در همه جا كه هستيد در نظر داشته باشيد، بعد از يك چند دفعه تجربه كنيد ببينيد احترام بيشتر خواهد شد. وقتى ديدند شما يك ايدهاى داريد كه سر آن ايده باقى هستيد و پافشارى داريد مىكنيد، اينها هم با شما چيز مىشوند، اگر شما يك قدم كنار برويد، يك قدم عقب برويد آنها جلوتر مىآيند. وضع همين است، يك قدم شما عقب برويد آنها يك قدم جلوتر مىآيند، بيشتر از شما توقع دارند.
تاكيد فراوان بر شروع مطالب با بسم الله الرحمن الرحيم
مجالستان را هم مجالس اسلامى كنيد. عرض بكنم كه سفارتخانههايتان، سفارتخانه اسلامى كنيد، همه جهات را چيز بكنيد، اسم خدا را آن بالا يك جا بنويسيد، بسم الله الرحمن الرحيم را بنويسيد، در كاغذهايتان بسم الله الرحمن الرحيم باشد، خوف نكنيد از اينكه به ما مىگويند چى، همين تعليمات
صحيفه نور ج 7 صفحه 88
آنهاست كه ما را غربزده كرده كه مىترسيم كه بسم الله الرحمن الرحيم را بنويسيم روى كاغذهايمان. من اين را به آقايان هم گفتم كه اين را رسمىاش بكنند كه بسم الله الرحمن الرحيم در همه كاغذها باشد. اين دولت عراق با اينكه سرانشان اعتقاد به اين مسائل اصلش شايد بسياريشان نداشته باشند لكن در كاغذهايشان بسم الله الرحمن الرحيم همه هست، همه كاغذها را، وقتى هم كه صحبت مىخواهند بكنند، همان جا كه مىنشينند بسم الله الرحمن الرحيم مىگويند و صحبت مىكنند. از بسم الله الرحمن الرحيم نترسيد، شيطان مىترسد، شما ملك هستيد انشاء الله.
لزوم پرهيز از مجالس طاغوتى و برپائى محافل ساده اسلامى
در هرصورت آنكه من زياد به نظرم اهميت دارد اين است كه آقايان از غرب نترسيد، اينقدر ما را كه ترساندهاند، در غرب هم خبرى نيست، نترسيد هر وقت خودتان مستقل و عرض بكنم اسلامى و مطالب اسلامى، مجالس اسلامى، آنجور مجالسى كه آن طاغوت داشت، نداشته باشيد، آن مهمانى كذا را نكنيد، مهمانى اگر كرديد ساده باشد، وقتى ساده باشد عرض بكنم كه مراسم دينىاش محفوظ باشد و امثال ذلك جهات سياسىاش هم آقاى دكتر و خود شما بهتر اطلاع داريد و من دعا مىكنم براى شما، انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و همه ما را آشناى به وظائفمان بكند كه يك مملكتى كه حالا دست شما آقايان و ما افتاده است، بتوانيم آن را درست اداره كنيم، بعد نگويند كه اينها نتوانستند، حالا كه نتوانستند قيم مىخواهند و ما قيمشان بايد باشيم. اينجور نباشد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 89
تاريخ: 22/3/58
بيانات امام خمينى در ديدار با سفير شوروى
از شوروى مىخواهيم در افغانستان دخالت نكند
احكام اسلام، احكامى است مسالمت آميز و مىخواهيم همه قشرها، مسالمت آميز باشند. همانطور كه قبلا تذكر دادهام ما مىخواهيم با كسانى كه مىخواهند با ما روابط دوستانه داشته باشند روابط دوستانه داشته باشيم و اميدواريم كه كشور شما و دولت شما احترام متقابل را حفظ كند و طورى عمل كند كه در ايران منعكس نشود كه شما در امور كشور ما دخالت داريد. من ميل ندارم كه وانمود شود در اهواز دخالت داشتهايد. رفتار شما بايد طورى باشد كه رفع سوء تفاهم شود. نبايد كارى انجام شود تا وانمود گردد از شوروى اسلحه وارد مىشود و اگر اين مسأله درست باشد، من از شما گله دارم. ايران در سابق بيشتر تجارتش با روسيه شوروى فعلى بود. سابق كه اصلا آمريكايى در كار نبود و ما هم مايليم با شما روابط حسنه و روابط اقتصادى و سياسى داشته باشيم و اين موكول است به احترام متقابل رعايت شود. ما از شما مىخواهيم مسائلى كه باعث شود عدهاى بعضى چيزها را بگويند، پيش نيايد و مهمش همين قضيه رساندن اسلحه است، چنان كه ما ميل داريم افغانستان كه يك مملكت اسلامىاست، مسائل اسلامى حل شود. دخالت شوروى در آنجا در ايران هم اثر خواهد گذاشت و ما از شوروى مىخواهيم درافغانستان دخالت نكند. باز تكرار مىكنيم كه ما خواستار روابط دوستانه هستيم.
اينكه جوانان ما مىگويند نه شرق و نه غرب، معنايش اين است كه هيچ كدام در ايران دخالت نكنند، و اين كاملا بجا و بحق است. شما بايد ثابت كنيد كه اسلحههاى ساخت شوروى از شوروى به ايران وارد نمىشود. روابط ما بايد صحيح و سالم و بدون دخالت كسى در كشور ما و يا دخالت ما در كشور ديگر باشد.
اگر ترهكى به راه خود ادامه دهد، سرنوشتش سرنوشت محمد رضا خواهد بود
امام با تاكيد بر اسلامى بودن جنبش مردم افغانستان و رد اظهارات سفير شوروى مبنى بر وجود جنبش ضد انقلابى در آن كشور، فرمودند: معلوم مىشود كه شما از اوضاع افغانستان خيلى اطلاع نداريد. من به طور كلى بگويم كسانى كه در ايران و افغانستان اعمالى به اسم كمونيست انجام مىدهند به نفع شوروى نيست. گر چه اعتقاد من اين است كه كمونيستهائى كه درايران هستند روابطشان با
صحيفه نور ج 7 صفحه 90
آمريكا بيشتر است. در افغانستان حكومت فعلى فشار زيادى به نام كمونيست به مردم وارد مىآورد و به اطلاع ما رسيده كه حدود پنجاه هزار نفر از مردم در افغانستان كشته شدهاند و علماى اسلام را در آنجا دستگير كردهاند. اگر ترهكى همچنان به راه خود ادامه دهد، سرنوشتش سرنوشت محمد رضا خواهد بود. و من ميل ندارم كه كشورهاى اسلامى روابطشان با شوروى غير حسنه شود.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 91
تاريخ: 23/3/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى شهر رى و بازاريان تهران
مقصد نهائى ملت، تحقق احكام اسلام در سراسر بلاد مسلمين
بسم الله الرحمن الرحيم
من اميدوارم كه همه ما پاسدار اسلام و از نگهبانان دين مبين اسلام باشيم و شما برادران را خداى تبارك و تعالى در جزو پاسداران اسلام و دوستان اهل بيت (ع) ثبت كند. البته همه اقشار ملت در اين نهضت شركت داشتند و شما پاسدارها در اين نهضت شركت داشتيد. جوانان ما همه در اين نهضت شريك بودند و اميدوارم از اين به بعد هم به اين شركت باقى بمانند. مهم اين است كه ما تكليف حال و آينده را بدانيم. آنچه گذشته است بحمدالله خوب گذشت لكن آنچه مهم است اين است كه تكليف ما در حال چه است و در آينده. ما باز جمهورى اسلامى را به آنطور كه مىخواهيم تحقق پيدا نكرده، البته الان رژيم فعلى به حسب رفراندمى كه شد رژيم جمهورى اسلامى است لكن ما مقصودمان نبود كه فقط رأى بدهيم به جمهورى اسلامى و برويم كنار. ما جمهورى اسلامى را مىخواهيم كه احكام اسلام در آن جمهورى تحقق پيدا بكند. احكام اسلام در سرتاسر كشور و انشا ء الله در سرتاسر بلاد مسلمين و اميد است كه سرتاسر كشورهاى همه جا باشد.
معناى آزادى در جمهورى اسلامى، آزادى عمل در چهار چوب قوانين اسلام
آنچه كه مورد نگرانى هست فى الجمله اين است كه الان كه شما آقايان و همه اقشار احساس يك آزادى كرديد و آزاد هستيد، ببينيم كه آيا آزادى كه ما الان داريم با اين آزادى چه مىكنيم ما الان از قيد و بندى كه رژيم سابق داشت آزاد هستيم و لهذا آزادانه شما پيش ما آمديد و سابقا نمىتوانستيد و ما هم آزادانه با شما صحبت مىكنيم و شما هم با ما صحبت مىكنيد، لكن ما با اين آزادى بايد چه بكنيم؟ آيا حالا كه آزاد هستيم، ديگر تمام قيد و بندها را كنار بگذاريم؟ به مجرد اينكه آزاد شديم هر چه مىخواهيم بگوئيم؟ هر چه مىخواهيم بنويسيم؟ هر كارى كه مىخواهيم بكنيم، بكنيم؟ اين است معناى آزادى كه در جمهورى اسلامى است كه قيد و بندها ديگر برداشته بايد بشود؟! هر كس هر چه مىخواهد بگويد ولو ضد ملت باشد، ولو ضد اسلام باشد، ولو برخلاف قرآن مجيد باشد؟ يا نه، آزادى كه مىخواهيم ما، آن آزادى كه اسلام به ما داده است، حدود دارد آزادى، آزادى در حدود قانون است. همه جاى دنيا اينطور است كه آزادى كه هر ملتى دارد، در حدود قانون آزادى دارد. نمىتواند كسى به
صحيفه نور ج 7 صفحه 92
اسم آزادى قانون شكنى بكند. آزادى اين نيست كه شما بايستيد در كوچه به هر كس رد مىشود يك مثلاً ناسزائى بگوئيد خداى نخواسته يا با چوب بزنيد او را من آزادم آزادى اين نيست كه قلم را برداريد و هر چه دلتان مىخواهد بنويسيد ولو بر ضد اسلام باشد ولو بر ضد قانون باشد.
نعمت آزادى، امتحانى الهى است
الان اين آزادى را خداى تبارك و تعالى كه به ما عنايت كرده است، ما را براى اين آزادى امتحان مىكند. يك وقت نمىتوانستيد هيچ كارى بكنيد، حالا خدا به شما اين عنايت را فرموده است كه آنهائى كه جلو آزادى شما را گرفته بودند، آنها را از اين مملكت اخراج كرد، حالا كه اخراج كرد و آزادى به شما عنايت فرمود، شما را با اين آزادى امتحان مىكند. نعمتهاى خدا امتحان است براى بندگان خدا. ببينيم كه آيا نعمتى كه خدا به ما عنايت كرده است، اين نعمت راكفران مىكنيم يا شكر اين نعمت را مىكنيم. كفران اين است كه آزادى را ما وسيله كارهاى زشت قرار بدهيم من آزادم، هر كارى مىخواهم مىكنم ولو، شكر نعمت اين است كه كه اين آزادى را صرف بكنيم در آنچه كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است. اين آزادى كه خدا به ما عنايت فرموده است و يك هديه الهى است، اگر چنانچه شما خيانت به اين آزادى واين هديه خدا بكنيد، ممكن است خداى تبارك و تعالى هديه خودش را پس بگيرد از ما و ما باز برگرديم، به آن حالى كه سابق بوديم. بايد همه ما توجه به اين معنا داشته باشيم كه از اين آزادى سوء استفاده نكينم. گرانفروشى يكى از سوء استفادههاست كه كسى بگويد من آزادم، حالا هر چه دلش مىخواهد به اين مستمندها اجحاف بكند و قيمتها را بالا ببرد و بازار را به وضع طاغوتى درست كند. اجحاف در معاملات، بىانصافى در معاملات يك امرى نيست كه عقل انسان بپذيرد و خداى تبارك و تعالى راضى باشد به اين معنا. بايد بازارها را يك بازارهاى اسلامى بكنيد.
در جمهورى اسلامى همه چيز بايد اسلامى باشد
جمهورى اسلامى همه چيزش بايد اسلامى باشد، اداراتش، بايد اسلامى باشد، تحول لازم دارد. حالا باز نيست. دادگسترى بايد اسلامى باشد، قضات، بايد قضاتى كه اسلام تعيين كرده است باشند. تا حالا نشده است اين. فرهنگ بايد يك فرهنگ اسلامى و از اين فرهنگ وابسته و استعمارى بيرون بيايد، و حالا نشده است باز. الان بازار كه در دست بازارهاى به ظاهر متدين است، به اسم اينكه حالا ديگر كسى نيست كه به ما فشار بياورد و بگويد نرخ كذا، نبايد اجحاف بكند. با حاكم وقت است كه جلوگيرى كند و ما ممكن است اجازه بدهيم جلوگيرى كنند از يك اجحافاتى كه مىشود در بازار. ما آزاديم هروئين بفروشيم، آزاديم ترياك بفروشيم، آزاديم قمار خانه باز كنيم، آزاديم شرابخانه باز كنيم، شراب فروشى باز كنيم همچو آزادى نيست، اين آزادىها يك آزادىهاى غربى است كه اينطور چيزها را مىآورد. آزاديى كه در اسلام است، در حدود قوانين اسلام است. آن چيزى
صحيفه نور ج 7 صفحه 93
كه خدا فرموده است نبايد بشود، شما آزاد نيستيد كه الزام كنيد. همچو آزادى نيست كه كسى بخواهد قمار كند، بگويند آزاد است، خودش مىداند. بله اگر چنانچه آزادى دموكراتيك بود و جمهورى، جمهورى دموكراتيك بود، آن آزادىها به حسب قاعدهاش هست، هر كس دلش مىخواهد كه دكان شراب فروشى باز كند، باز كند. اگر دلش مىخواهد هم قمار خانه باز بكند. مراكز فحشا هيچ مانعى با جمهورى دموكراتيك ندارد. اينها كه جمهورى دموكراتيك مىخواهند اين را مىخواهند، يك همچو آزادى، ما كه عرض مىكنيم جمهورى اسلامى اين است كه روى قواعد اسلام بايد باشد. بايد مراكز فحشا بسته بشود. جوانهاى ما به مراكز فحشا وارد نشوند. جوانهاى ما را بد بار آوردند، هروئينى بار آوردند، ترياكى بار آوردند، قمار باز بار آوردند، شرابخوار بار آوردند و يك صدمه بزرگى به كشور ما زدند كه نيروى انسانى را از ما گرفتند، نيروهاى انسانى راهدر دادند.
نابودى نيروهاى انسانى، از جنايات 50 ساله خاندان پهلوى
بايد در جمهورى اسلامى، نيروهاى انسانى محفوظ بماند. نيروى انسانى صرف يك امر صحيح بشود تا كشور ما نجات پيدا بكند. ما الان يك كشورى داريم كه سالهاى طولانى و خصوصا در اين پنجاه و چند سالى كه اين پدر و پسر غير صحيح، اين پدر و پسر جنايتكار در اين مملكت حكومت كردند، نيروى انسانى ما را از بين بردند. الان شما بايد چراغ برداريد و بگرديد دوره كه انسان پيدا بكنيد. نگذاشتيد انسان پيدا بشود. دانشگاهها رانگذاشتند دانشگاه اسلامى باشد، دانشگاه انسانى باشد. مدارس ما را نگذاشتند درست ما درس بخوانيم. فشارها، اختناقها در آن زمان، در اين زمان هر كدام به يك شكلى. جوانهاى ما را برايشان مراكز فحشا تهيه كردند و تشويق كردند به اين مراكز فحشا. مراكز فحشا را مىگويند بيشتر از كتابخانه هست و همين طور هم هست. حالا انشاءالله اميدوارم جلوگيرى شده باشد. در هر صورت اين صدمهاى كه به ايران خورد، از حيث نيروى انسانى بيشتر از آن صدماتى است كه از حيث اقتصاد خورد از حيث جهات ديگر اقتصاد زود قابل جبران است اما نيروى انسانى سال طولانى لازم است تا يك انسانى به رشد انسانى برسد.
وظيفه پاسداران، صيانت از اسلام و نفوس خود
من اميدوارم كه همان طورى كه شما پاسدارهاى اسلام هستيد، پاسدارى از خودتان هم بكنيد، پاسدارى از نفس خودتان بكنيد. نگذاريد نفس سركشى بكند، هركارى مىخواهد بكند، مهار كنيد نفس خودتان را كه تابع اسلام باشد، هر چه خدا مىخواهد عمل بكنيد. خداوند به همه شما توفيق عنايت كند. انشاءالله اين مملكت به سر و سامان برسد و همه سعادتمند باشيد خدا حفظتان كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 94
تاريخ: 23/3/58
بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان و درجه داران پادگانها و يگانهاى شهرستان تبريز
تلاش گسترده ريشههاى گنديده رژيم سابق
بسم الله الرحمن الرحيم
من قبلا از شما آقايان كه تشريف آورديد و از نزديك با من ملاقات مىكنيد و مطالبى كه شما داريد و من دارم، در ميان مىگذاريم مثل برادرها، تشكر مىكنم و آنچه كه به نظرم مىرسد در يك همچو موقع حساس، براى همه پادگان خصوصا پادگانهاى آذربايجان عرض مىكنم. موقعيت حساس را همه مىدانيد كه گر چه رژيم رفته است، برگشت هم ندارد و اگر چه دست اجانب كوتاه شده است و انشاءالله آن هم بر نمىگردد، لكن الان در همه قشرها يك اشخاصى كه استفاده مىبردند، استفادههاى نامشروع مىبردند، چه در ادارات، چه در ارتش و چه در جاهاى ديگر، اينها الان باز در فكر اين هستند كه يااگر بتوانند همان جور رژيم را برگردانند كه نمىتوانند و اگر هم آن را نتوانند، تضعيف كنند اين نهضت اسلامى را، چون نهضت اسلامى استفاده غير مشروع به كسى نمىدهد و استفاده مشروع مىدهد و آنها استفاده غير مشروع مىخواهند بكنند. از اين جهت الان در همه اقشار از اين ريشههاى گنديده هست بنابراين حالا كه ما تا اينجا رسيديم، از اينجا به بعد بايد بسيار هوشيار باشيم و توجه داشته باشيد به اينكه آن توطئههائى كه از داخل و خارج دارد مىشود، نگذاريد كه اينها رشد پيدا بكند و اينها را همين حالا از بين ببريد و آن كه به جهت وحدت كلمه اولاً و ايمان ثانيا يعنى ايمان مقدم بر همه چيز، دنبال او وحدت كلمه، همانطورى كه شما ملاحظه كرديد كه ايمان به خدا و وحدت كلمه اين معنا را پيش آورد كه ابرقدرتها را كنار زديد. همه قشرها، چه دولتهاى اسلامى (الاكمىاز آنها) و چه ابر قدرتها كه همهشان پشتيبان محمد رضا بودند، همه بودند، به من پيغامها مىدادند خصوصا از آمريكا و مىخواستند كه او باشد چنانچه خودش هم وسائطى ايجاد كرد كه باشد و هر چه قدرت است دست ماها باشد و ايشان سلطنت بكنند (و من مىدانستم دروغ مىگويد) معذلك اين قدرتها نتوانستند نگه دارند او را براى اينكه در مردم يك ايمانى پيدا شده بود كه شهادت را براى خودشان فوز مىدانستند. يك ملتى كه شهادت را براى خودش فوز مىداند و مىرود دنبال شهادت، اين را نمىشود با توپ و تانك جوابش را داد، چنانچه نشد.
الان يك سستى مشاهده مىشود كه پيدا شده است و اين سستى در اثر اين است كه خودشان را پيروز دانستهاند و چون خودشان را پيروز دانستهاند از اين جهت يك قدرى سست شدهاند، و توجه به
صحيفه نور ج 7 صفحه 95
جهات شخصى شروع شده، خانه ندارم، حقوقم كم است، درجه مىخواهم از اين حرفهائى كه آنوقت انقلاب رو به جلو رفتن بود اين حرف هيچ نبود، حالا كه رسيده است به يك حدى كه يك شكستى به طرف داده است، قهرا در هر انقلابى اينطور است كه بعد از اينكه طرف را شكست دادند و به پيروزى رسيدند باز بر مىگردند به حالات خودشان و حالات اوليه و چيزهائى كه احتياج دارند مورد نظرشان مىشود خانه ندارم و حقوق ندارم و من فرضا مريض هستم و اين حرفها پيش مىآيد. الان ما در نصفه راه واقع هستيم، ما راه را به آخر نرساندهايم. راى داديم به جمهورى اسلامى، الان هم رسما جمهورى اسلامى است ايران شناختند همه ممالك هم شناختهاند ايران را به جمهوريت اسلامى، لكن ما محتواى جمهورى اسلامى را مىخواهيم. زحمت ما، آنكه ملت ماداد، زحمتهاى چيزهائى كه تحمل كرد، براى اين بود كه اسلام تحقق پيدا بكند. جمهورى اسلامى لفظى ما نمىخواهيم كه، يك جمهورى اسلامى كه فقط به آن رأى بدهيم و خودش را كار نداشته باشيم. ما بايد اسلام را به همان طورى كه در صدر اسلام بود، آرزوى ما اين است كه اسلام را آنطور كه در صدر اسلام بود پياده كنيم، آنطورى كه در زمان خود رسول الله بود پياده بكنيم و اين محتاج به جديت تام است در همه اقشار. الان يك مسؤوليت بزرگى به دوش همه ما هست. من كه يك طلبه هستم و در قم هستم و شما آقايانى كه در مراكز حساس هستيد، مسؤوليت داريد، يعنى به جائى رسيده است كه اگر چنانچه ما سستى بكنيم، ممكن است آن ريشهها تقويت بشوند، رشد پيدا بكنند، به هم متصل بشوند و غائله بار بياورند. اگر نتوانند هم توفيق پيروزى پيدا بكنند، لكن غائله مىتوانند ايجاد كنند كه زحمت براى مملكت ما ايجاد كنند و ما اگر چنانچه سستى بكنيم، ممكن است كه آنها روابطشان را با هم درست بكنند و لااقل براى ما، براى شما زحمت ايجاد بكنند.
وظائف خطير ارتش اسلام در رابطه با خدا و خلق
الان ما بايد هر كدام وظائف خودمان را انجام بدهيم، من كه يك نفر طلبه هستم، وظيفه طلبگى خودم را و شماها كه در ارتش هستيد وظيفه ارتشى خودتان را. من براى شما عرض بكنم ارتشهاى صدر اسلام وضعش اين بوده رئيس ارتش، امام جماعت بود يعنى انتخاب كه مىشد اين رئيس ارتش كه برود كجا، امام جمعه هم همان انتخاب مىشد. مالك اشتر را وقتى مىفرستادندش كجا، همان مالك اشتر رئيس ارتش بوده و استاندار فلان جا هم بوده است و امام جماعت و امام جمعه هم بوده است براى اينكه وضع ارتش در اسلام با وضع ارتش در، ساير رژيم فرق داشته است شما ببينيد الان كه ما اينجا با هم نشستيم و يك محيط محبت است، اين بهتر است يا يك محيط رعب كه وقتى يكى از شما وارد مىشود ما بترسيم؟ در روح خود شما، اين محيطى كه محيط دوستى و محبت است در روح شما آرامش بيشتر ايجاد مىكند يا اينكه وقتى وارد بشويد و مردم از شما فرار كنند؟ ارتش بايد وقتى ارتش اسلامى شد، رئيس ارتشش جورى باشد كه ديگران به او اقتدا بكنند، افراد ارتش طورى باشند كه مردم وقتى كه وارد شدند در يك جلسهاى، مردم از آنها استقبال بكنند گل سرشان بريزند. چنانچه
صحيفه نور ج 7 صفحه 96
در اين آخر شديد، اين بهتر بود كه گل بريزند سر ارتش، يا از آنها فرار بكنند؟ براى خودتان، براى خودمان، براى همه. اين طاغوتها كه محيط رعب ايجاد مىكنند براى اين است كه خائن هستند، مىترسند از مردم، چون مىترسند از مردم يك محيط رعب ايجاد مىكنند كه مبادا مردم احقاق حق بخواهند بكنند، لكن ارتش اسلامى از باب اينكه خيانت نكرده به مردم، عدالت كرده است، خدمت كرده است، براى خدمت آمده است، چون براى خدمت آمده است، خيانت هم نكرده هيچ خوفى از مردم ندارند مردم هم از آنها خوف ندارند. در عين حالى كه مردم پشتيبان اينها هستند، از آنها خوف ندارند. مثل پشتيبانى يك برادر از برادر است. اگر چنانچه ملت پشتيبان شما باشد بهتر است يا اينكه ملت پشت بكند به شماو شما تنها بمانيد و بخواهيد هى با تانك و توپ و سرنيزه و خونريزى كار انجام بدهيد؟ اگر اين آدم كه هنوز سى و چند سال حكومت كرد بر اينجا اگر دست يك دستى به ملت دراز كرده بود قبل از اينكه وقت گذشته باشد (اين آخر دستش را دراز كرد لكن اين دست غلط بود) اگر اين نصيحت روحانيون را پذيرفته بود و توجه به ملت كرده بود و خدمت كرده بود به ملت، سقوط مىكرد؟ ملت پشتيبانش بود، سقوط نمىكرد. همين ملتى كه با فرياد مرگ بر شاه قيام كردند اگر آنوقت يك فرض كنيد كه جبههاى بر خلاف آن مىشد همان وقت مردم با زنده باد شاه مىآمدند جلو. من اين معنا را به او تذكر دادم كه من يادم هست كه وقتى كه متفقين از اطراف ريختند به ايران و ايران را قبضه كردند و مردم بر همه چيزشان مىترسيدند لكن وقتى كه اطلاع رسيد كه رضاخان را فرستادند و فرار كردند، مردم شادى مىكردند. من به اين پيغام دادم كارى نكن كه وقتى تو بروى مردم شادى بكنند واين نشنيد و وقتى كه رفت ديديد كه مردم چه كردند، چقدر شادى كردند.
آقا كارى بايد بكنيد كه محبت مردم را جلب كنيد. اين، هم رضاى خدا در آن هست، هم راحتى خودتان در آن هست و هم براى كشورتان مفيد است. اگر بنا باشد كه ارتش جورى باشد كه مردم از آن بترسند و پشت به او بكنند، اين براى ارتش، خودش بد است، ارتش بايد خدمت به ملت بكند، بايد خدمت به كشور بكند همان طورى كه در صدر اسلام بوده است كه ارتش اسلام مردم از آنها خوفى نداشتند مردم با هم رفيق و برادر بودند. رئيس اول اسلام هم اينطور بود كه با مردم معاشرت مىكرد مثل معاشرت يك نفر آدم بايك نفر ديگر، مثل دو نفر برادر كه اينجا نشسته بودند. پيغمبر اكرم كه رئيس اسلام بود در مسجد مىآمدند مىنشستند و رفقايشان هم اصحابشان هم دورشان مىنشستند با هم، جورى بود جلسه كه وقتى يك كسى مىآمد از خارج، نمىشناخت كه اينها كدام يكى پيغمبرند كدام يكى غير پيغمبر، مىپرسيد كه كدام يكىتان هستيد، وضع اينطورى بود، اينطور با جامعه رفتار، اينطور با مردم رفتار مىكردند. اينطور نبود كه وقتى كه وارد مىشود هزار تا پرده جلو باشد و بعد هم بايد ديد كجا بنشينيد و سان بدهند و چه، اين حرف نبود در كار. از آن طرف اينطور، از آن طرف قدرت اينطور بود كه ايران را، آن امپراطورى بزرگ ايران را شكست دادند، آن امپراطورى بزرگ روم را هم شكست دادند، در عين حالى كه وضع يك وضع سادهاى بود، بين خودشان به دستور قرآن رحمت بود و بر ديگران شدت. لشكر ما هم بايد اينطور باشد، بايد اينطور باشد كه بين خودشان، يعنى خودشان و
صحيفه نور ج 7 صفحه 97
ملت، ملت را عائله خودشان حساب بكنند، همانطورى كه با فرزند خودشان رفتار، با برادر خودشان رفتار مىكنند، با مردم هم اينجور باشند. در مقابل وقتى كه اجنبى، غير مسلمين كه حملهاى به شما كردند، اجنبى خواست حمله بكند، آنجا شديد محكم، اينطور نباشد كه بين خودتان وقتى ضعفا را گير بياوريد اذيت بكنيد و وقتى كه يك صدا از يك جا بلند شود فرار كنيد. خوب، ما ديديم وقتى كه متفقين آمدند آن مضمونى كه آنوقت مىگفتند، كه مىگفتند آن يكى كه دو نشد اعلاميه چيز است، لشكر زمان اينها بود كه اعلاميه چيز كردند، اعلاميه شماره يك، دوم نداشت و سه ساعت از قرارى كه گفتند مقاومت كردند و فرار كردند. من فرارىهايشان را كه در خود تهران آنجا صدا در آمده بود در تهران سربازها داشتند فرار مىكردند. تمام صاحب منصبها از تهران فرار كردند، طرف اصفهان رفتند، براى چه؟ براى اينكه اينها نه پايگاه ملى داشتند بين مردم؟ پايگاه نداشتند. از آن طرف هم قدرت نظامى نداشتند، قدرت نظامى نداشتند. به رضا خان گفته بودند كه (گفته بود چرا به اين زودى آخر چرا؟) گفته بودند كه اين هم ما تعارف داريم مىكنيم و الا همان، همان حمله اول بود. سه ساعت طول نكشيد همان حمله اول. آنها از آن طرف آمدند ما از اين طرف فرار كرديم براى اينكه قدرت نظامى نبود ترس بود.
قدرت نظامى در مقابل غير مىايستد تا آنوقتى كه كشته بشود شهادت. نظامى اسلام شهادت را براى خودش زندگى مىداند كسى كه شهادت را زندگى دانست براى خودش، زندگى ابدى دانست براى خودش، اين در مقابل غير مىايستد و آخر نفس را مىكشد و شهادت طلب مىكند اما آن كسى كه نظرش به همين زرق و برق و ماديات است و اصلا ايمانى در قلبش نيست، آن البته از آنجا صدا بلند مىشود، در تهران فرار مىكند، در سر حد بود، باز نيامده بودند همان سر حد كه صدا بلند شد ما شاهد قضيه بوديم در تهران فرار كردند و از اينجا رفتند. شما بايد همان دستور قرآن را عمل كنيد كه بين خودتان، بين خودتان با ساير ملت روابط دوستى داشته باشيد كه وقتى شما مىآئيد توى مردم، مردم شما را بپذيرند، شما را دوست داشته باشند براى اينكه شما حامى آنها هستيد، آدم حامى خودش را دوست دارد. اما در مقابل غير، محكم بايستيد و شهادت را براى خودتان فوز بدانيد. اين سرباز اسلام است و حالا شما سرباز اسلام هستيد، و من اميدوارم كه اسماء شما ثبت بشود در دفتر امام زمان (سلامالله عليه) خداوند همه شمارا حفظ كند، موفق باشيد و من اميدوارم كه اين حرفهائى كه در تبريز يا آذربايجان يك اشخاص مفسدى حرفهاى نامربوط اينجا مىزنند، اميدوارم نباشد اين مسائل. من خدمتگزار همه هستم، خدمتگزار شماها هستم، خدمتگزار روحانيت هستم.
اين مسائل نيست. اين مسائل را مفسده جوها و اشخاصى كه مىخواهند فساد بكنند، اينها طرح مىكنند والا دو تا مسلمان، دو تا انسان كه نمىتوانند با هم مخالف باشند. ما نسبت به همه شما و نسبت به همه قشر ملت، خدمتگزار هستيم و من اميدوارم به اين خدمت بتوانيم تا به آخر برويم و همه ما خدمتگزار اسلام باشيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page