-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 26
تاريخ 8/3/58
بيانات امام خمينى در جمع پهلوانان ورزش باستانى
ما همه زندهايم براى احياء سنت پيغمبر اسلام (ص)
بسم الله الرحمن الرحيم
از اينكه جوانها از دست شما رفته و مصيبت واقع شده است من متاثرم لكن براى اسلام و براى قرآن كريم ارزش دارد كه همه از بين برويم. ما همه زندهايم براى احياء سنت پيغمبر اسلام و احياء قرآن كريم و بايد دين خودمان را به اسلام ادا كنيم. من وقتى كه شما جوانها را مىبينم، ماشاءالله جوانهاى برومند و پهلوان خيلى خوشم مىآيد و افتخار مىكنم به اينكه جوانها علاوه بر برومندى بدنى توجه به ديانت و اسلام دارند و همانطورى كه ورزش كردند براى تقويت بدن انشاءالله ورزش براى تقويت روح هم كردهاند و مىكنند. وقتى اين دو تا قوه با هم شد، قوه جسمانى و قوه روحانى، اين ارزش خيلى پيدا مىكند، قوه جسمانى براى خدمت و قوه روحانى هم براى هدايت، با قوه روحانى انسان هدايت كند خودش ر ا و با قوه جسمانى خدمت كند. اين دو قوه وقتى كه مجتمع شد، يك انسان به تمام معنا انسان مىشود. همانطور كه در يك جامعه، يك قواى فعاله و يك قواى هاديه مىخواهد، يك جامعه را هدايت كن لازم است و جامعه هم بايد به آن هدايت عمل بكند. وقتى هدايت صحيح باشد و عمل، عمل صحيح باشد، يك جامعه را راه مىاندازد و يك جامعه را معتدل مىكند، صحيح بار مىآورد. در شخص هم همين طور است. شخص هم مثل يك جامعه مىماند، يك قوه هادى مىخواهد هدايت كند و يك قوه عامله مىخواهد، كه عمل بكند. يك عقل فعال مىخواهد، يك عقل نظرى مىخواهد و يك عقل عملى مىخواهد، ادراك كند به آن عقل نظرى مطالب را و هدايت كند همين انسان خودش را به اينكه در راه آن مقصودى كه دارد عمل بكند. همانطور كه جامعه با اين دو قوه اصلاح مىشود، انسان هم با اين دو قوه اصلاح مىشود و من اميدوارم كه همانطورى كه شما قوه جسمىتان بحمدالله سالم و خوب است، قواى روحىتان همانطور باشد و با اين دو قوه به اسلام خدمت بكنيد.
تمام مقصد ما بايد اسلام باشد
الان وقتى است كه ما بخواهيم اين كشور را از اين آشفتگىهائى كه دارد نجات بدهيم، بايد همه وجهه نظر را به اسلام بكنيم، تمام مقصد اسلام باشد. اسلام است كه مىتواند ما را به سعادت دنيا و آخرت
صحيفه نور ج 7 صفحه 27
برساند. اسلام است كه براى ما آزادى، يك آزادى سالم، آزادى صحيح تامين مىكند.اسلام است كه مىتواند ما را مستقل كند. اسلام است كه مىتواند روح ما را قوى كند و به تبع آن جسم ما هم قوى بشود. ما همه الان محتاج به اين هستيم. كه با اين آشفتگىهائى كه البته بعد از هر انقلاب آشفتگىها هست و بحمدالله انقلاب ايران يك انقلاب كمآشفتگى است، آشفتگى هست نه مثل آنها كه در جاهاى ديگر انقلاباتى ديگر بوده است. انقلاب روسيه و انقلاب فرانسه ضايعاتش خيلى بوده است. بحمدالله ايران، آن هم از بركت اسلام است براى اينكه اين مردمىكه انقلاب كردند، اسلامىبودند، مردمىنبودند كه بخواهند بيجا خرابكارى بكنند به حد خودشان كردند، به آن اندازهاى كه مفيد بود مىكردند، به آن اندازهاى كه مجاز بود مىكردند و لهذا بعد از انقلاب اينطور آشفتگىهائى كه در جاهاى ديگر بود، اينطور آشفتگىها نيست، البته يك گوشههائى از آن رژيم باز باقى است و يك عمالى هم از خارجىها باز در بين مردم باقى هست لكن آنهم بايد به همت ملت، به همت همه با هم اين آشفتگىها انشاءالله رفع بشود و بعد هم با همت همه سازندگى شروع بشود، به همت همه اسلام آنطورى كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است تحقق پيدا بكند.
استقرار حكومت الله به همت تمام اقشار ملت
الان ما الفاظ است، باز پا را از الفاظ بيرون نگذاشتهايم، جمهورى اسلامىرأى هم داديم اما آن معنا و آن محتوايى كه بايد تحقق پيدا بكند باز نشده است. الان آشفتگىها همه جور هست، تحول لازم دارد. از همه چيز آن كه بخواهد بشود، همه آن آثار طاغوتى كه در همه جا الان هست، الان هم آثار در همه جا هست، همه اينها بايد متحول بشود تا اينكه اسلام به آنطورى كه، به آن چهره زيبايى كه دارد -اسلام- تحقق پيدا بكند، يك مملكت الهى بشود در مقابل يك مملكت طاغوتى. طاغوت را كه از بين برديد بايد به جاى آن يك مملكت اسلامىو يك مملكت الهى درست بشود. مقابل طاغوت، الله است. با رفتن طاغوت بايد مملكت الله پيدا بشود، مملكت الهى پيدا بشود و آن هم با همت همه است، نه -ما - روحانيون مىتوانند تنها كار انجام بدهند و نه دولت مىتواند تنهائى انجام بدهد و نه قشرى از اقشار ملت. همانطورى كه همه پيش برديد، با هم مسأله را پيش برديد، با هم پيروزى را تا اين حدود ايجاد كرديد، نائل شديد به پيروزى، باز هم با هم بايد اين قافله را به منزل برسانيد. اگر با هم نباشيد، اگر اين قوا همه با هم مجتمع نشوند نمىتوانند كارى انجام بدهند. اين حرفهائى كه اينطرف و آنطرف گفته مىشود، اين اختلافاتى كه دارد هى دامن به آن زده مىشود، همه اينها مخالف بامسير ملت است. ملت ما با هم همه اسلام ر ا خواستند، همه ملت فرياد كردند با الله اكبر كه ما اسلام را مىخواهيم، ما حكومت اسلامىمىخواهيم، جمهورى اسلامىمىخواهيم. مقصد ملت اسلام است، اينها كه گذشت اينها مقدمات بود، اينها چون مانع بودند از اينكه اسلام تحقق پيدا بكند، مردم اين مانعها را رد كردند، ظالمها را كنار زدند، آنهايى كه غارت مىكردند اينها را كنار زدند لكن مقصد اصلى اين است كه يك حكومت اسلامىتحقق پيدا بكند، رژيم يك رژيم انسانى - اسلامىبشود و مملكت، يك مملكت
صحيفه نور ج 7 صفحه 28
اسلامى- انسانى بشود كه اسلام در همه قشرهاى مملكت، در همه قشرهاى مملكت همه جا اسلام باشد، هر جا برويد رنگ اسلام ببينيد و من اميدوارم كه با همت همه شما آقايان و با همت همه اقشار ملت آن آرزوئى كه ماداريم تحقق پيدا بكند. خداوند انشاءالله شما را توفيق دهد.
محبت اقتضا مىكند كه اختلاف در كار نباشد
من اميدوارم كه خداوند به همه شما توفيق عنايت كند و اختلاف كه ريشه همه مفاسد است كنار گذاشته بشود همه با هم برادر، همه با هم برابر و دوست. در بين شما آن چيزى كه از همه بيشتر به چشم مىخورد، محبتى است كه در شماهاست. شماها اهل محبت هستيد و محبت اقتضا مىكند كه اختلاف در كار نباشد. دو نفر كه هم را دوست دارند باهم اختلاف نمىكنند و شماها بينتان محبت رايج است و مردانگى، و اميدوارم كه آن صفات بزرگى كه هر دو آن صفت از طرف خداوند تبارك و تعالى است اين اسباب اين باشد كه اختلافات در كار نباشد، همه با هم، همهمان باهم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 29
تاريخ: 9/3/58
بيانات امام خمينى در جمع علماى سبزوار و بانوان چهار مردان قم
آنچه كه تحمل مشقت را آسان مىكند كار براى خداست
بسم الله الرحمن الرحيم
من بايد از آقايان كه از راه دور تشريف آوردهاند و در اين هواى گرم و در اين منزل كوچك زير آفتاب تشريف دارند و تحمل زحمت مىكنند و از خانمهائى كه تشريف آوردهاند و در اين هواى گرم مستمع هستند تشكر كنم و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى مسئلت مىنمايم. آنچه كه زحمتها را آسان مىكند اين است كه براى خداست، كارى كه براى خدا باشد، تحملش آسان است ولو در آفتاب باشد، ولو در گرما باشد. اولياء خدا براى خدا زحمتها كشيدند، اسلام با خون پيش رفت، با زحمت پيش رفت، با فداكارى پيش رفت و ما بايد با فداكارى پيشرفت كنيم. اسلام محتاج به فداكار است، قرآن كريم محتاج به فداكارى قشرهاى ملت است، پيغمبر اكرم به اين ملت چشم دوخته است، نامههاى اعمال پيش ايشان مىرود و ما بايد كوشش كنيم كه رضايت خداى تبارك و تعالى را به دست بياوريم.
اشخاصى كه قلم دست مىگيرند بر ضد اسلام، برضد روحانيت، بشناسند آنها را
شما با زحمتهاى خودتان، با رنجهاى خودتان، چه آقايان و چه خانمها، اين پيروزى را تحصيل كرديد و بايد با زحمتهاى خودتان، با رنجهاى خودتان، با فداكارىهاى خودتان ادامه بدهيد. الان موقعى است كه احتياج به ادامه نهضت است، نهضت نارس است، بين راه است و شياطين توطئه مىكنند. بايد همه ملت با هم، همه قشرها با هم، آنها كه براى اسلام دلشان مىطپد، آنهائى كه كشور خودشان را مىخواهند، بايد از مسائل خصوصى، از مطالبى كه مربوط به خودشان هست، از آمال و آرزوهاى شخصى دست بردارند و به فكر ملت باشند و به فكر اسلام باشند و به فكر كشور باشند و توطئهها را با وحدت كلمه خنثى كنند. آنهائى كه در بين مردم، كارگرها، دهقانها، دانشكدهها، دانشگاهها مىروند و تخم فساد مىكارند، آنها را بشناسند، ببينند كه اينها چه كسانى هستند و از كجا تأييد مىشوند و كى آنها را تأييد مىكند. قلمهاى مسموم را بشناسند، اشخاصى كه قلم دست مىگيرند بر ضد اسلام، بر ضد روحانيت، بر ضد مسير ملت قلم فرسائى مىكنند، بشناسيد آنها را. سوابق اينها را به دست بياورند. مطالعه در احوال و سوابق اينها بكنند.
صحيفه نور ج 7 صفحه 30
آزادى را اسلام به ما داد، قدر اين آزادى و اسلام را بدانيد
ما احتياج به وحدت كلمه داريم. زحمت ملت ما براى اسلام است. براى اسلام بود. اسلام است كه سعادت همه را تامين مىكند و اسلام است كه ما را پيروزى رساند و اسلام است كه ما را به پيروزى مىرساند. اگر اسلام نبود و اگر اسلام نباشد، ملت باز معنائى كه سابق بود بر مىگردد. آنهائى كه حكومت مىخواهند بين ما بكنند، عمالشان را وادار كردند بر ضد اسلام، بر ضد روحانيت عمل كنند و قلم فرسائى كنند. بيدار باشيد ملت بيدار باشيد علماى اعلام! خطباى عظام! دانشگاهى! بازارى! كارگر! دهقان! همه بيدار باشيد و دشمنهاى خودتان را بشناسيد. دشمنهاى اسلام را بشناسيد. اگر اسلام نبود اينها كه براى آزادى قلم فرسائى مىكنند، اينجا نبودند، آزادى نداشتند. آزادى را اسلام به ما داد، قدر اين آزادى را بدانيد و قدر اين اسلام را بدانيد. كسانى كه براى كشور مىخواهند خدمت كنند، به اسلام خدمت كنند، بايد روحانيت را تقويت كنند، دانشگاه را تقويت كنند. من از خداى تبارك و تعالى بيدارى ملت را مسئلت مىكنم. من از خداى تعالى سعادت همه ملت را و سعادت و سلامت شما آقايان و خانمها كه تشريف داريد مسئلت مىكنم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 31
تاريخ: 9/3/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون، فرهنگيان و مردم كرج به مناسبت شهادت شهيد مطهرى و سوء قصد به حجتالسلام رفسنجانى
جديت در حفظ حيثيت اسلام و شناساندن چهره حقيقى جمهورى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
اينكه پيش من اهميت دارد اين اموال نيست، اين دارائىهاى جنايتكاران نيست. اينكه من خيلى به آن اهميت مىدهم اين است كه امروز كه جمهورى اسلامىاعلام شده است و مردم ايران را از شر آنها، از شر رژيم فارغ مىدانند و جمهورى را اسلامىمىدانند، همه اقشار ملت خصوصاً آنهائى كه در راس كار هستند، خصوصاً روحانيينى كه در راس كار هستند اينها جديت كنند به اينكه نبادا خداى نخواسته چهره جمهورى اسلام به طور قبيح بين مردم وجود پيدا كند. اين اهميت در راس همه امور اين معناست. اموال چيزى نيست ببرند، بخورند يا بگيرند، يا براى مستضعفين كار بكنند، البته مىشود، آنكه اهميت دارد حيثيت اسلام است كه بايد كوشش كرد اين حيثيت را حفظ كرد. تا حالا مردم مىديدند كه خوب، يك دولت طاغوتى است و كارهايش كذا و كذاست. وقتى كه دولت طاغوتى رفت مردم توقع دولت اسلامىدارند. مردم توقع دارند كه حالا كه نمىتوانيد همه كارها را يكدفعه اصلاح كنيد لكن آنهايى كه در راس كار هستند جورى نباشد كه اسلام را هم مثل يك دولت طاغوتى ما عرضه بكنيم. اگر ما مسامحه كنيم در امور يا تخطى كنيم از آن مشيى كه اسلام و حكومتهاى اسلامىدارد، اين اسباب اين مىشود كه اسلام را ما در نظر عالم، در نظر غير، در نظر جوانهاى بىاطلاع از اسلام، قشرهايى كه اسلام را درست اطلاع بر آن ندارند در نظر اينها يك صورت طاغوتى به آن داده بشود. اين شكست است كه تا آخر اسلام را به شكست مىرساند.
ديروز به بعضى از اين آقايان كه اينجا بودند گفتم كه آن روزى كه وجهه اسلام بخواهد درش خدشه وارد بشود، آن روز است كه بزرگان اسلام جانشان را دادند براى او. در زمان معاويه و در زمان پسر خلف معاويه مسأله اينطور بود كه چهره اسلام را اينها داشتند قبيح مىكردند، به عنوان خليفهالمسلمين، به عنوان خليفه رسول الله آن جنايات را مىكردند. مجالسشان، مجالس چه بود. اينجا بود كه تكليف اقتضا مىكرد براى بزرگان اسلام كه مبارزه كنند و معارضه كنند و اين چهره قبيحى كه اينها دارند از اسلام نشان مىدهند و اشخاص غافل ممكن است كه خيال كنند كه اسلام خلافتش همين است كه معاويه دارد و يزيد دارد، اين است كه خطر مىاندازد اسلام را و اين است كه مجاهده برايش
صحيفه نور ج 7 صفحه 32
بايد كرد ولو انسان به كشتن برود.
تا حالا همه قشرها (خداوند همهشان را سعادت و سلامت بدهد) مبارزه كردند و اين قشرى كه ظالم بودند، ستمكار بودند خائن بودند، اين رژيم فاسد را شكستند و از بين بردند، حالا كه دست خود مردم افتاده است مملكت، و ادعا اين است كه يك حكومت اسلامىاست، كه يك جمهورى اسلامىاست، حالاست كه خطر زياد است حالاست كه براى قشر روحانيت از همه بيشتر (براى اينكه اينها نمونهاى از اسلام هستند، نمونهاى از انبياء هستند) براى ساير قشرها هم همين معنا، اين كه به اسلام عقيده دارد، به خدا عقيده دارد، برايش الان يك تكليف هست كه در اينوقتى كه آن رژيم طاغوتى رفته است و حالا يك رژيم ما ادعا مىكنيم اسلامىو انسانى هست، يك وقتى طورى نشود كه كميتهها در سرتاسر كشور عرض بكنم پاسدارها در سرتاسر كشور، ساير قشرها در سرتاسر كشور خودشان را آزاد بدانند كه هر كارى مىخواهند بكنند، آزاد بدانند كه هر جور مىخواهند رفتار بكنند. اين است كه اگر چنانچه كميتهها روى موازين اسلامىعمل نكنند، اگر روحانيون كه در راس جامعه هستند روى موازين مقررات به طور دقت عمل نكنند، اگر دولت به طور دقت عمل نكند، اگر ارتش به طور دقت عمل نكند و اعمالشان را تطبيق ندهند با اسلام، يك صورت قبيحى از اسلام در خارج منعكس مىشود كه حالا هم كه دولت اسلامى مثلاً شد، حالا هم كه جمهورى اسلامىشد مثلاً پاسدارهاى اسلام مىريزند خانههاى مردم را غارت مىكنند، چه مىكنند. يك قضيه كه بشود، كافى است كه بگويند همه مىكنند، دو تا قضيه وقتى كه واقع بشود كه بيخود بريزند به خانههاى مردم و از آنجا مثلاً غارتگرى بكنند، اين كافى است براى اينكه بگويند كميتههايى كه، بگويند پاسدارهاى اسلامىوضعشان غارتگرى است. يك كميته در يك محلى اگر واقع بشود، دو تا كميته در يك محلى اگر واقع بشود و بر خلاف مقررات شرع درش عمل بشود كافى است كه بگويند كميتههاى اسلامىهم اينطور هستند كه اينطور كارها را انجام مىدهند. اگر دو تا حبسى بر خلاف مقررات اسلام با او عمل بشود كافى است كه بگويند حبس اسلام هم مثل حبس ساواك مىماند. الان يك تكليف بسيار بزرگى به عهده همه ماست. من كه يك طلبه هستم اين تكليف را دارم، آقايان هم كه از آقايان (روحانيون) هستند اين تكليف را دارند، ساير قشرها هم دارند كه كوشش كنيم وجهه اسلام و صورت اسلام را آنطور كه هست نمايش بدهيم، نه آنطورى كه خلفاى مثل معاويه و يزيد و بعضى از، يا بسيارى از خلفاى اموى و بنى عباس جلوه مىدادند. به عنوان اينكه ما نماينده اسلام هستيم، كارهايى مىكردند كه با اسلام مخالف بود و اسباب اين مىشد كه يك وجهه اسلام را در دنيا دگرگون كنند.
الان ما در يك امتحان بزرگ واقع هستيم. الان خدا ما را امتحان مىكند كه آيا ما در اين وقتى كه يك مطلب دستمان آمده، يك قدرتى دستمان آمده است، آيا ما چه مىكنيم؟ ما هم همان هستيم به صورت ديگر؟ يا خير، ما روى مقررات عمل مىكنيم آنى كه مهم است پيش من اين است كه امروز خطر هست در كار، خطر كمونيست در كار اينقدرها نيست، هست ولى اينقدرها نيست، خطر ساواكى ديگر اينقدرها نيست در كار، اين خطرها مهم نيست، اموال شاه سابق برود يا نرود پيش من چيز مهمى
صحيفه نور ج 7 صفحه 33
نيست، قصرهاى كذا و كذا پيش ما چيز اهميت دارى نيست، آنى كه اهميت دارد اين است كه وجهه اسلام محفوظ باشد، صورت اسلام آنطورى كه هست باشد، امروز كه دست ما افتاده يك جورى نمايش ندهيم كه بگويند اسلام اين است. يك وقت مىگويند كه فلان آدم اينطورى است، اين اشكالى ندارد، فلان شخص اينطورى است. يك وقت اگر بنا شد كه مثلاً در قشر معممين خداى نخواسته، در قشر علما خداى نخواسته يك مطلب خلافى واقع بشود، دو تا مطلب خلاف واقع بشود مردم مىگويند كه خوب اينها نمايندگان اسلام هستند، نمايندگان اسلام هم همين طورند، پس معلوم مىشود اسلام اينطورى است. كميتههايى كه براى كميته اسلامىهست و كميته در حكومت اسلامىهست اگر چنانچه يك قضيهاى بر آن واقع بشود، صورت اسلام را بد نمايش مىدهد و اگر يك همچنين كارى به دست ماها واقع بشود، جرمىاست كه بخشودنى نيست، پيش خداى تبارك و تعالى بخشودنى نيست. اين مثل ساير گناهها نيست، اين يك گناه بزرگى است كه اسلام را ما در خطر انداختيم، اسلام را بر خلاف آن چيزى كه هست نمايش داديم.
و لهذا من از همه، از همه كميتهها، از همه پاسدارها، از همه معممين، از همه اهل منبر، از همه اهل محراب، از همه مسلمانها عاجزانه با كمال عجز و تواضع استدعا مىكنم كه اين اسلامىكه الان به دست شما افتاده است وارونه نشانش ندهيد، همانطور كه هست عرضه كنيد. اگر اسلام همانطور كه هست عرضه كنيد، دنيا قبولش مىكند، متاع خوبى است. اما اگر چنانچه امروز خداى نخواسته ما يك جور عملى بكنيم كه اين عمل اسباب اين بشود كه بگويند اسلام اينطورى هست، بزرگتر خيانت را ما به اسلام كرديم.
سفارش عمومىبه اقشار ملت در نظارت بر كليه امور و اعتراض به اعمال خلاف اسلام
اين يك سفارش عمومىاست كه پيش من اهميت دارد و بايد عرض بكنم به همه، به همه قشرهاى ملت بايد عرض بكنم. با كمال دقت توجه كنيد كه يك قدم خلاف اسلام نباشد، يك قدم. با كمال دقت ملاحظه كنيد كه كميتههايى كه در تحت كفالت شماست اشخاصى توى آن نباشند كه خلاف اسلام عمل مىكنند. باكمال دقت ملاحظه كنيد كه كسانى كه به عنوان اسلام، به عنوان مسلمين، به عنوان چه، معممين كذا اينها يك قدم خلاف برندارند كه خداى نخواسته چهره اسلام را بر خلاف آنطورى كه هست قبيح نشان بدهند. اين در نظر من از همه چيزها اهميتش بيشتر است و مسؤوليتش هم بيشتر. همه ما مسووليم كه اين كار را انجام بدهيم يعنى آنطور كه، آنقدرى كه قدرت داريم اين كار را انجام بدهيم كه گمان نشود كه اسلام هم مثل ساير حكومتهاى ديگرى هست و تا حالا دستشان چيزى نبوده حالا كه دستشان آمده همانند كه بودند و همانند كه هستند. اين مسأله مهم است. و آقايان توجه كنند و همه و همه ملت موظفند كه نظارت كنند بر اين امور، نظارت كنند اگر من يك پايم را كنار گذاشتم، كج گذاشتم ملت موظف است كه بگويند پايت را كج گذاشتى خودت را حفظ كن. مسأله،
صحيفه نور ج 7 صفحه 34
مسأله مهم است. همه ملت موظفند به اينكه نظارت داشته باشند در همه كارهايى كه الان مربوط به اسلام است، اگر ديدند كه يك كميته خداى نخواسته بر خلاف مقررات اسلام دارد عمل مىكند، بازارى بايد اعتراض كند عرض بكنم كه كشاورز بايد اعتراض كند، معممين و علما بايد اعتراض كنيد، اعتراض كنند تا اين كج را راست كنند. اگر ديدند يك معمم بر خلاف موازين اسلام خداى نخواسته مىخواهد عمل بكند، همه موظفند كه جلويش را بگيرند كه امروز غير روزهاى ديگر است. آنوقت هم بايد بگيرند اما حالا كار مهم است. حالا اساس، اساس وجهه اسلام است، اساسى است كه الان اسلام به دست ما افتاده، داريم چه مىكنيم؟ بنابراين آنى كه به نظر بنده مهم است اين است و البته اينها هم بايد عمل بشود اما اينها در درجه دوم است درجه اولش عبارت از اين است كه همه ما، همه قشرها، همه، اينها همه بايد اين جهت را توجه داشته باشند و همه آنها مراعات اين مسأله كلكم راع همه بايد مراعات اين مسائل را بكنند، توجه داشته باشند كه نبادا من يك وقت يك كلمه بر خلاف مقررات اسلام بگويم. اعتراض كنند، بنويسند، بگويند، آقا، خداى نخواسته آقا، شما، ايشان، اينهايى كه الان مردم توجه به آنها دارند و مىگويند اينها مثلاً دارند اداره مىكنند، چه حكومت باشد و چه كسانى كه عرض بكنم كه از اين دادگاهها باشد هر جا باشد، الان وقت اين است كه همه اينها مواظبت كنند خودشان، مواظبت كنند در اينكه يك قدم كج نگذارند و اسلام را حفظ كنند، صورت اسلام را آنطورى كه هست نشان بدهند و اگر خداى نخواسته يك كسى پيدا شد كه يك كار خلاف كرد اعتراض كنند مردم و مردم همه به او اعتراض كنند كه آقا چرا اين كار را مىكنى؟ در صدر اسلام هست كه عمر وقتى كه گفت در منبر بود، كجا كه اگر من يك كارى كردم، شما چه بكنيد، يك عربى شمشيرش را كشيد گفت ما با اين، با اين شمشير راستش مىكنيم. بايد اينطور باشد، بايد مسلمان اينطور باشد كه اگر هر كه مىخواهد باشد، خليفه مسلمين و عرض بكنم هر كه مىخواهد باشد اگر ديد پايش را كنار گذاشت شمشيرش را بكشد كه پايت را راست بگذار.
امور بايد موافق اسلام باشد
اگر ما بخواهيم اسلام را حفظ كنيم و اينطورى كه بخواهيم يك نمونه در عالم نشان بدهيم، ايران رابگوييم يك نمونه است، يك الگو هست، با رفتن شاه درست نمىشود، بارفتن ظالمها درست نمىشود. اگر بنا شد كه ظالمها رفتند و ما يك دسته ديگر جايشان نشستيم همان كارها را به اندازهاى كه قدرت داريم بكنيم، ما هم همان هستيم، ما هم همان رژيم هستيم، ما هم همان ظالم هستيم. اين يك مطلبى است كه بايد همه بدانند و همه ملت بايد بدانند و در راس آنها اين است كه روحانيون و كسانى كه مرجع امورند در همه جاها، دولت اسلامىعرض بكنم كه ارتش اسلامى، همه قواى انتظاميهاى كه حالا همه مىگويند ما اسلامىهستيم و از طاغوت بيرون آمديم و به اسلام گرايش پيدا كرديم، مجرد لفظ فايده ندارد، بايد محتوا داشته باشد، بايد شهربانى حالا وضعش با آنوقت تغيير بكند، نه لفظش تغيير بكند و وضعش همان باشد، بايد شهردارىها همين طور باشند، ارتشىها
صحيفه نور ج 7 صفحه 35
همين طور باشند، وزارتخانهها همين طور باشند، ادارات همين طور باشند، بازار همين طور باشد، بازار بايد بازار اسلامىباشد، نه بازار چپاولگرى، نه بازار قاچاق، بازار اسلامىباشد به حال مردم رسيدگى بكنند، اين مردم دارند از بىبضاعتى چه مىشوند، آنهائى كه فرصت طلبند حالا اجناس را چند مقابل بالا مىبرند، اينها با وضع اسلام موافق نيست، مخالف است عرض بكنم كه بنابراين الان بر عهده ما همه، همه افراد ملت از صدر تا ذيل، چه در دستگاههاى حكومتى باشند، چه نباشند، چه در دستگاههايى باشد كه تمشيت امور را مىكنند چه نباشند، الان به عهده همه ما اين است كه ما كارهايمان را موافق اسلام قرار بدهيم و اسلام را حالا كه مىگوييم جمهورى اسلامىهست و حالا كه مىگوييم مملكت اسلامىاست و حالا كه مىخواهيم عرضه كنيم به خارج كه اين ايران الگو باشد از براى ساير جاها، يك وقت جورى نباشد كه يك الگويى باشد الگوى شيطانى باشد و ما غفلت از آن بكنيم. بايد يك الگوى اسلامىباشد واين وظيفه برعهده همه ماهاست. انشاءالله خداوند همه شما را موفق بدارد و من تشكر مىكنم از اينكه آقايان از راه دور آمدند براى ملاقات ما و اميدوارم كه اين امور هم اصلاح بشود انشاء الله.
امام خمينى در جواب سوال يكى از حضار فرمودند:
امور بايد موافق اسلام باشد. ثروت اگر ثروتى است كه مخالف اسلام است مصادره خواهد شد، حساب خواهد شد. اين املاكى كه گفته شدند كه مصادره مىشوند و دولت چه مىكند املاك مردم نيست عبارت از زمينهاى مواتى كه دولت سابق بدون اينكه مالك باشد فروخته است يا اشخاص بدون اينكه مالك شده باشند فروختهاند. اينها هست نه اينكه يك كسى خودش زمينى را احيا كرده و بروند از او بگيرند. اين حرفها نيست در كار، اسلام اين حرفها راه ندارد كه براى هواى نفس اشخاص مال مردم را از آنها بگيرد، نيست. مال مردم روى حقوق حقه شرعى و روى موازين الهى بايد درست بشود و اگر موازين الهى عمل بشود، همه امور درست مىشود.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 36
تاريخ: 10/3/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت قائميه تهران
در قيام لله شكست راه ندارد
بسم الله الرحمن الرحيم
اميدوارم كه ما همه جزء هيات قائميه باشيم و همه به آن وظايفى كه اسلام، قرآن، تحت لواى حضرت صاحب سلام الله عليه براى ما تعيين فرمودهاند عمل كنيم و صورتها را محتواى واقعى به آن بدهيم و الفاظ را معانى حقيقى. شايد اين وصفى كه براى حضرت صاحب سلام الله عليه ذكر شده است دنبال همين آيه شريفه كه مىفرمايد كه : قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثنى و فرادى دنبال همين معنا باشد كه همه بايد قيام بكنيم قيام واحد كه بالاترين قيام همان آن شخص واحد است و همه قيامها بايد دنبال آن قيام باشد و قيام لله باشد. خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه: من فقط يك موعظه دارم به شما قل انما اعظكم بواحده به امت بگو كه فقط من يك موعظه دارم به شما و آن موعظه اين است كه قيام كنيد و قيام لله باشد، قيام لله كنيد. البته آن حضرت قيام لله مىفرمايند و آن للهى كه و آن خلوصى كه براى ايشان هست براى ديگران نيست لكن شيعههاى بزرگوار آن حضرت هم بايد پيروى از او بكنند در اينكه قيام كنند لله، براى خدا. كه اگر قيام براى خدا باشد، اگر عمل براى خدا باشد، اگر نهضت براى خدا باشد، شكست ندارد، براى اينكه آن چيزى كه براى خدا هست اگر در صورت هم خيال بشود كه شكست خورد به حسب واقع شكست نخورده است، حضرت امير سلام الله عليه با معاويه جنگ كردند و شكست خوردند لكن شكست نبود. اين شكست صورى شكست حقيقى نبود چون قيام لله بود قيام لله شكست ندارد. تا امروز هم او غالب است، تا ابد هم او غالب است. سيد الشهدا سلام الله عليه با چند نفر از اصحاب، چند نفر از ارحامشان، از مخدراتشان قيام كردند. چون قيام لله بود اساس سلطنت آن خبيث را به هم شكستند. در صورت، ايشان كشته شدند لكن اساس سلطنت را شكستند، اساس سلطنتى كه مىخواست اسلام را به صورت سلطنت طاغوتى در آورد. خطرى كه معاويه و يزيد بر اسلام داشتند اين نبود كه غصب خلافت كردند، اين يك خطر كمتر از آن بود. خطرى كه اينها داشتند اين بود كه اسلام را به صورت سلطنت در مىخواستند بياورند، مىخواستند معنويت را به صورت طاغوت در آورند، به اسم اينكه ما خليفه رسول الله هستيم اسلام را منقلب كنند به يك رژيم طاغوتى. اين مهم بود. آنقدرى كه اين دو نفر ضرر به اسلام مىخواستند بزنند يا زدند جلوترىها آنطور نزدند. اينها اصل اساس اسلام را وارونه مىخواستند بكنند. سلطنت بود،
صحيفه نور ج 7 صفحه 37
شرب خمر بود، قمار بود در مجالسشان. خليقه رسول الله و در مجلس شرب و خمر؟ و در مجلس قمار؟! و باز خليقه رسول الله نماز هم مىرود در جماعت مىخواند. اين خطر از براى اسلام خطر بزرگ بود، اين خطر را سيدالشهدارفع كرد. قضيه، قضيه غصب خلافت فقط نبود، قيام سيدالشهدا سلام الله عليه قيام برضد سلطنت طاغوتى بود، آن سلطنت طاغوتى كه اسلام را مىخواست به آن رنگ درآورد كه اگر توفيق پيدا مىكردند، اسلام يك چيز ديگر مىشد، اسلام مىشد مثل رژيم دو هزار و پانصد ساله سلطنت. اسلامىكه آمده بود و مىخواست رژيم سلطنتى را و امثال اين رژيمها را به هم بزند و يك سلطنت الهى در دنيا ايجاد كند، مىخواست طاغوت رابشكند والله را جاى آن بنشاند، اينها مىخواستند كه الله را بردارند، طاغوت راجايش بنشانند، همان مسائل جاهليت و همان مسائل سابق. شكست نبود كشته شدن سيدالشهدا سلام الله عليه چون قيام لله بود قيام لله شكست ندارد. خداى تبارك و تعالى مىفرمايد فقط يك موعظه همه موعظهها را يك موعظه من دارم. پيغمبر اكرم واسطه، خدا واعظ، ملت متعظ، من فقط يك موعظه، بيشتر از يك موعظه ندارم انما اعظكم بواحده ان تقومو الله اينكه براى خدا قيام كنيد وقتى كه ديديد كه دين خدا در معرض خطر است براى خدا قيام كنيد. اميرالمومنين مىديد كه دين خدا در خطر است معاويه دارد وارونه مىكند دين خدا را، براى خدا قيام كرد. سيدالشهدا هم همين طور براى خدا قيام كرد. اين يك مطلبى است كه براى يك وقت نيست، موعظه خدا هميشگى است هر وقت ديديد كه بر ضد اسلام، بر ضد رژيم انسانى اسلامىالهى خواستند كه قيام كنند، خواستند وارونه كنند مسائل اسلام را، به اسم اسلام، اسلام را بكوبند، اينجا لله بايد قيام كرد و نترسيد از اينكه شايد نتوانيم، شايد شكست بخوريم، شكست تويش نيست.
آنچه براى ما مهم است عمل به تكليف شرعى است
من در پاريس كه بودم بعضى خيرانديشها مىگفتند كه نمىشود ديگر، وقتى كه نمىشود، بايد چه كرد، بايد يك قدرى گفتم ما تكليف شرعى داريم عمل مىكنيم و مقيد به اين نيستيم كه پيش ببريم، براى اينكه آن راما نمىدانيم قدرتش را هم الان نداريم اما تكليف داريم، ما تكليف شرعى خودمان را عمل مىكنيم. من اينطور تشخيص دادم كه بايد اين كار را بكنيم. اگر پيش برديم هم تكليف شرعىمان عمل كردهايم، هم رسيدهايم به مقصد. اگر پيش نبرديم به تكليف شرعىمان عمل كردهايم، نتوانستيم، حضرت امير هم نتوانست، تكليف را عمل كرد ولى در مقابلش ايستادند، اصحاب خودش ايستادند در مقابلش، نتوانست. اين چيزى نيست، خوب مابه اندازه قدرتمان ما مىتوانيم كار بكنيم. وقتى كه ما ديديم كه يا شما ديديد كه يك رژيمىاسلام را دارد وارونه مىكند، به اسم عدالت اسلامىدارد ظلم را ترويج مىكند مىخواهد اسلام را اينجورى معرفى كند، يك وقت مىايستد و مىگويد من كارى به اسلام ندارم، اين سبكتر است تكليف براى انسان. يك وقت يك كسى قران طبع مىكند و زيارت حضرت رضا سلام الله عليه مىرود و در ملاء عام نماز مىخواندو حرفهايش هم اين است كه: عدالت اسلامى
صحيفه نور ج 7 صفحه 38
را ما مىخواهيم جارى كنيم، ما مىخواهيم اسلام را و فرياد مىزند كه ما اسلام را مىخواهيم درست كنيم، وارونه درست مىكنند، اينجاست كه تكليف مشكل است. اينجاست كه اسلام در خطر است كه انعكاسش در خارج و گاهى در داخل هم. اگر اينها موفق مىشدند در داخل هم گاهى انعكاس اين بود كه خوب همين است ديگر، اين رژيم اسلامىهمين است. ما قياممان، شما قيامتان براى خدا بايد باشد. وقتى دين خدا را انسان در خطر ديد براى خدا بايد قيام كند. وقتى احكام اسلام را در خطر ديد براى خدا بايد قيام كند. توانست، عمل كرده به وظيفه و پيش هم برده، نتوانست، عمل به وظيفه كرده. گاهى وقتها تقيه حرام است. آنوقتى كه انسان ديد كه دين خدا در خطر است نمىتواند تقيه بكند، آنوقت بايد هر جه بشود برود. تقيه در فروع است در اصول نيست، تقيه براى حفظ دين است. جائى كه دين در خطر بود جاى تقيه نيست، جاى سكوت نيست.
جمهورى اسلامىهمهاش بايد اسلامىو با محتوا باشد
حالا ما ببينيم وظيفهمان چيست. تا حالا انجام داديد وظائف اسلامىتان را خداوند به همه شما اجر عنايت كند. تا حالا همه با هم دست به هم داديد، جناح روحانى، جناح دانشگاهى، جناح بازارى، جناح ادارى، جناح ارتشى (يك قشرشان البته) همه دست به هم دادند و اين ديوار بلندى كه واقع شده بود بين ملت و آن چيزى كه بايد به آن برسد - و اسلام - آن را شكستيد. خداوند به شما اجر عنايت كند. اما حالا تمام شده ديگر قضيه؟ ما حالا ديگر آسوده هستيم و هر كدام بايد برويم سراغ كارهايمان؟ يا خير آسوده نيستيم باز هم؟ باز هم بين راه هستيم. الان ما باز محتواى اسلام را، واقعيت اسلام را در ايران پياده نكرديم. همه ما رأى داديم به جمهورى اسلامى، صحيح، با رأى تنها اسلام نمىآيد. به حسب رسميت، رسميت مملكت ايران الان جمهورى اسلامىاست به حسب رأى همه مردم، اما محتواى اسلام بايد در اين جمهورى اسلامىتحقق پيدا بكند. فقط ما بگوئيم جمهورى اسلامىو همه جهاتش غير اسلامىباشد اين اسلام نمىشود كه. آن هم سابق مىگفت اسلام، معاويه هم داد مىكرد اسلام، نماز جماعت هم مىرفت مىخواند، امام جماعت هم بود. خلفاء بنىالعباس هم بعضى شان از فضلا و علما بودند و بعضى شان يا همه شان هم نماز جماعت مىخواندند و آداب صورى را عمل مىكردند لكن محتواى اسلام را اينها، محتواى قرآن را اينها مىخواستند تهى كنند. اينها با اعمالشان مىخواستند كه يك اسلام منهاى محتوا (مثل حالا اسلام منهاى روحانيت، اسلام منهاى محتواست. محتواى اسلام را اينها دارند درست مىكنند) باشد. اينها مىخواستند كه يك اسلامى، اسلام را قبول داريم، بله اسلام)، اما الفاظ فقط، ديگر از حد لفظ نرود به محتوا.
محمد رضا خان هم اسلام را مىگفت قبول داريم، هيچ هم مضايقه نداشت از اينكه شما برويد در مساجد نمازتان را بخوانيد ولو اينكه اين مضايقه اين هم داشت از ترس يك جيز ديگر. انگليسها كه آمده بودند عراق را گرفته بودند شنيدم كه آن سردارشان ديده بود كه يك كسى دارد بالاى ماذنه يك چيزى مىگويد، اذان مىگفتند. گفته بود اين چيست؟ گفته بودند اذان مىگويد. گفته بود كه به
صحيفه نور ج 7 صفحه 39
امپراطورى انگلستان هم ضرر دارد اين؟ گفته بودند نه. گفت بگويد، هر چه مىخواهد بگويد نماز و روزه ما به امپراطورى انگلستان ضررى نداشت، هيچ هم كارى نداشتند به تو، هر چه مىخواهيد نماز بخوانيد، هر چه مىخواهيد روزه بگيريد، آنى كه به امپراطورى همه ضرر داشت آن اسلام و محتواى واقعى اسلام بود كه معالاسف بسياريش منسى واقع شده است. سياسات اسلام همچومنسى شده است كه اصلاً سياست يك ننگى بود در اينجا، مىگفتند فلان آخوند سياسى است و ساسهالعباد كه در زيارت جامعه مىخوانيم، اگر به يك مقدس مآبى هم گفتند، تعبيرش لابد مىكرد اگر جرات نمىكرد بگويد كه آن هم سياسى است، اين يك چيز بود كه يك كسى در حكومت دخالت بكند كه اين حكومت بايد صحيح باشد جريان صحيح بايد باشد. اين از تبليغات همان شياطين بود كه مىخواستند قشر اسلام را صورتش را نگه دارند و ماها مشغول به همين صورتها باشيم و محتوا نباشد در كارهايشان را انجام بدهند. محتواى اسلام كه مهمش اسلام قيام لله، نهضت لله، جلوگيرى از ظلم ظالمين، از ستم ستمكاران، اجراى عدالت اسلامىاينها منسى باشد، برويم هر چه دلمان مىخواهد مسأله بگوئيم، هر چه مىخواهيم نماز بخوانيم. مسأله گفته نشود كه بايد جلوگيرى از طاغوت كرد. اين را نگوئيد مسأله، هر چه ديگر مىخواهيد بگوئيد اما اين نبايد گفته بشود. سينه بزنيد لكن هيچ صحبت از سياست نكنيد همان سينه بزنيد بىمحتوا. بايد سينهزدن هم محتوا داشته باشد امسال بايد چراغان بكنيد با محتوا، نه صرف چراغان صرف چراغان خوب است اما آن فايدهاى كه براى اسلام بايد داشته باشد خصوصاً چراغان براى كسى كه قيام مىكند، چراغان براى قيام لله، يك پرتوى باشد اين چراغان از قيام لله، از جلوگيرى از مفاسد، از ريشه كندن اين ريشههاى مفاسدى كه الان بين مردم منتشر هستند باز، اين ريشههائى كه مىخواهند نگذارند اين نهضت پيش برود با هر صورت، چراغان در كمال خوبى، در كمال عظمت با محتوا، بايد امسال فرق كند با همه سالها، شما امسال بايد جبران كنيد آن جهات سابق را. يك وقت به وقوف است، يك وقت به حمله. آن جهاد بود كه آن روز كرديد اين هم جهاد است كه امروز مىكنيد اما متوجه باشيد كه ان تقوموا لله، انما اعظكم بواحده ان تقومو الله اينكه نهضت، قيام براى خدا باشد، هر كارى مىكنيد براى خدا باشد نمايش نباشد براى خدا باشد، پرنمايش (اما نه براى نمايش، براى خدا) محتوايش را حفظ كنيد. گويندگانى بيايند در مجالس شما كه مسائل را درست بگويند برايتان. ما الان به آخر نرسيديم ما تا حالا جز يك الفاظى بيشتر نبوده، البته كارهائى كردهاند اما آنى كه ما مىخواهيم تا حالا نشده است آنها، يك رايى داديم به جمهورى اسلامىو آن رژيم رفت و يك رژيم ديگرى است لكن بايد همه چيز اسلامىبشود. آن روزى ما به آخر مقصد رسيديم كه همه چيزمان اسلامىباشد، بازار يك بازار اسلامىباشد. بازارى كه يك متاعى را يك تومان مىخرد و سى تومان به اين فقرا و ضعفا مىدهد اين بازار اسلامىنيست. بازارى كه قاچاق وارد مىكند و به قيمتهاى گزاف مىدهد و اقتصاد اسلام را مىخواهد به هم بزند اين اسلامىنيست، اين بازار اسلامىنيست اينها بايد اسلامىبشود، خودشان اسلاميش كنند. بازارى كه به فكر ضعفا و فقرا نباشد، بازارى كه پهلويش ضعيف باشد و به فكر نباشد، اين بازار اسلامىنيست. ملتى كه اينجا
صحيفه نور ج 7 صفحه 40
قصرهاى روى هم روى هم درست كنند و آنجا زاغهنشينها باشند (شما همه زاغهنشين را ديديد چطورند لابد شماها ديديد من هم صورتش را ديدم) يك مملكتى كه زاغهنشينها آنطور باشند و مردم به فكر اينها نباشند اين مملكت، مملكت اسلامىنيست صورت است محتوا ندارد اين. حضرت امير مىفرمايد (به حسب نقل) كه شايد در سر حدات يك كسى گرسنه باشد، به خودش رنج مىدهد كه مبادا يك كسى از او گرسنهتر باشد. آن امير ماست، او آقاى ماست، امام ماست. ما، هى بگوئيم امام و اقتدا نكنيم به او، در كارها هيچ اقتدا نباشد. امام معنايش اين است، شيعه معنايش اين است كه مشايعت كند همانطورى كه تابوت را كه مىبرند اگر همه از اين طرف دنبال تابوت رفتند تشييع كردند، اگر تابوت را از اين طرف مىبرند يكى از اين طرف برود اين را تشييع نكردند. شيعه بايد اينطورى باشد مشايعت كن على را. البته قدرت نداريم ما مثل او، هيچ كس قدرت ندارد، اما به زهد، به تقوا، به رسيدگى به مظلومها، به رسيدگى به فقرا مشايعت كنيم از او نمىتوانيم مثل او زندگى بكنيم، نمىتوانيم كه مشى او را داشته باشيم، قادر بر اين نيستيم. او يك موجودى بوده، معجزهاى، جمع ما بين تضاد، جمع بين همه ضدها ر ا كرده بود. يك آدم در قدرت آنطور كه به حسب نقل از اين طرف مىزد دو تا مىكرد، در جنگ مىزد مىكشت تمام كسانى كه بر ضد اسلام بودند. از آن طرف يك آدم زاهد، يك آدم عابد تا صبح بنشيند نماز بخواند. آدم زاهد و عابد اهل جنگ نيست، آدم جنگجو هم بيشترش اهل زهد و تقوا و امثال ذلك نيست، جمع مىكرده او بين همه. ماها نمىتوانيم اما مىتوانيم كه اقتدا كنيم به او تا حدودى، مىتوانيم رسيدگى كنيم به فقراى مملكتمان، به ضعفايمان.
حفظ انقلاب درونى و تحول روحى، بالاترين پيروزىهاست
يك تحولى در ايران پيدا شد تحول روحى كه اين تحول روحى از اين غلبهاى كه كرديد بر طاغوت و او را عقب زديد و همه دنيا به قول شما متحير بود، اين تحول از آن بالاتر بود. تحول روحى كه در ملت پيدا شد، ملتى كه از يك پاسبان مىترسيد ريخت در خيابانها بچه و بزرگش گفت ما شاه را نمىخواهيم، از يك پاسبان مىترسيد ديروز، امروز اينطور شد. اين تحول، تحول روحى بود كه خدا داد. ملتى كه چك و چك مىكرد در معاملاتش براى زياد شدن و كم شدن، در يك برهه از زمان همچو انسانى رفتار مىكرد با اهل ملت خودش و همچو تحول برايش حاصل شده بود كه يكى از آقايان مىگفت كه ديدم يك زنى يك چيزى در آن تظاهرات، آنوقت كه تظاهر مىكردند يك زنى يك كاسهاى دستش است پول در آن است گفتم لابد مثلاً فقير است تا رسيديم به او ديديم مىگويد كه امروز تعطيل است و اينهائى كه دارند مىروند ممكن است بعضىشان بخواهند تلفن كنند پول هم كه حالا نمىتوانند پيدا كنند من اينها را گذاشتهام براى تلفن. اين يك امر كوچكى است ولى خيلى بزرگ است، يك تحولى است كه عظمتش خيلى زياد است. در يك برهه از زمان آنوقتى كه انقلاب بود و فشار بود وقتى كه آنطور كه من مىشنيدم وقتى كه اين آقايان كه در خيابان مىآمدند عبور مىكردند از اطراف، از خانهها چيز به آنها مىدادند، آب مىآوردند گلاب مىزدند، چه مىدادند، ساندويچ مىدادند. يك حس انسانى
صحيفه نور ج 7 صفحه 41
تعاون پيدا شده بود در آن حال انقلاب. اين انقلاب روحى از آن انقلابى كه در خارج واقع شد عظمتش زيادتر است. اگر اين انقلاب را ما حفظ بكنيم و آقايان حفظ بكنند، بدانند كه از همه پيروزىها بالاتر است، اين انقلاب روحى را حفظش بكنيد، حالا كه رسيديم ما به مثلاً يك قسم از پيروزى و آن رفع موانع است، حالا مدتى اعتصاب شده است و مثلاًكم دخلى شده است، حالا اينطور نباشد كه تلاقى بخواهيد در آوريد. تلافى آن اعتصابهائى كه كرديد حالا بخواهيد به جان مردم بيفتيد و تلافى كنيد. اگر اينطور باشد، آن روحيه اسلامىالهى از دست رفته است و اگر آن روحيه از دست رفت پيروزى هم از دست ما مىرود. اين را بايد حفظش كنيد، اين تحول روحى را بايد حفظش كنيد. نگويند كه حالا گذشت و ديگر چطور هر كه برود سراغ كار خودش و هر كه سر كسب خودش و آنطورى كه هر روز تقريبا (حالا با كم و زيادش) به ما هى مىآيند شكايت مىكنند كه گرانفروشى چقدر شده. گرانفروشى چه شده، قاچاقگرى چقدر شده، هروئين فروشى چقدر شده، ترياك فروشى چقدر شده، اگر برگردد آن تحول روحى كه يك برهه از زمان بود و شما را به پيش برد اگر خداى نخواسته آن برگردد خوف اين است كه جهات ديگر هم برگردد. عنايت خدا برگردد. عنايت خدا به اين ملت، عنايت خدا به اين ملت اين پيروزى را به ما داد، هيچ كس نكرد خدا كرد. هيچ كس نيست آن كه هست خداست عنايت كرد به ما، اين حس تعاون كه در مردم پيدا شد رحمت خدا به اينها توجه پيدا كرد. خداى تبارك و تعالى عنايت دارد به بندگان خودش، به ضعفا عنايت دارد. اين حس تعاون كه پيدا شد رحمت خدا دنبالش بود، اين رحمت خدا و عنايت خدا شما را به پيروزى رساند كوشش كنيد اين را نگهش داريد. اگر نگه داشتيد پيروزى شما تا آخر است، تا آخر آخر و اگر خداى نخواسته از دست ما برود نمىدانم چه مىشود. من اميدوارم كه امسال با شكوه هر چه تمامتر و با محتواى هر چه تمامتر اين جشن بزرگ انشاءالله تعالى انجام بگيرد و آقايان همه با سلامت و سعادت و آقا انشاءالله . به سلامت و همهمان با هم اين نهضت را به پيش ببريم كه همه باهم يك جمهورى اسلامى، با محتواى اسلامىدر همه جهات خداوند تأييدتان كند انشاءالله .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 42
تاريخ: 11/3/58
بيانات امام خمينى در ديدار با پرسنل نيروى دريائى بندرعباس
آزادى، امانت بزرگ الهى
بسم الله الرحمن الرحيم
اول بايد تشكر كنم از شما آقايان كه از راه دور آمديد براى ملاقات ما و خوشوقتم از اينكه مواجه با هم هستيم و مىتوانيم صحبتها را با هم بكنيم. ما گذشته را پشت سر گذاشتيم و بحمدالله موفقيت آميز بود. به گذشته خيلى نبايد نظر كرد، عمده آينده است. تكليف فعلى ما چيست؟ و تكليف بعد از اين و آينده ما؟ فرق نيست بر اينكه ما همه مكلف هستيم به تكليفهاى الهى براى حال و براى آينده. در حال حاضر مىدانيد كه آشفتگىهايى در كار است و توطئههائى براى اخلال، تكليف ما در اين حال كه اخلالگرها كه مىخواهند نگذارند اين نهضت به ثمر برسد چيست و تكليف آينده ما چيست؟ ما تا كنون آزادى را به دست آورديم. همه الان آزادانه از محل خودتان آمديد و با هم ملاقات مىكنيم كه قبل از اين چنين آزادى براى شما نبود، براى ما هم نبود. ماالان آزاد هستيم. آزادى يك نعمت بزرگ الهى است آيا در اين موقع كه آزاد هستيم، ببينيم كه از اين آزادى آيا سوء استفاده مىكنيم يا استفاده مشروع؟ آزادى يك امانت الهى است كه خداوند نصيب ما كرد، آيا اين امانتى كه خداى تبارك و تعالى به ما داد و ما را آزاد كرد، با اين آزادى چه مىكنيم؟ آيا آزادى را صرف صلاح ملت و اسلام مىكنيم؟ يا آزادى را صرف جهاتى كه بر خلاف مسير نهضت و بر خلاف رضاى خداست؟ خداوند با نعمت آزادى ما را امتحان مىكند الان ما همه در حيطه امتحان گذاشته شديم. قشرهاى ملت همه از روحانيون گرفته است تا دانشگاهى، از نيروى هوائى گرفته است تانيروى زمينى و تا نيروى دريايى، بازارهاى اسلام، سرحدات اسلام، عشاير ايران همه ما الان آزاديم و در تحت امتحان خداوند ما را با اين نعمت امتحان خواهد كرد. اگر ما آزادى را در مسير خودش براى صلاح ملت، براى صلاح اسلام، در خدمت كشور، از اين آزادى استفاده كرديم، از امتحان درست بيرون آمدهايم و اگر خداى نخواسته آزادى را صرف كرديم بر خلاف مسير ملت و اسلام، حالا كه آزاد شديم خودمان را به هرج و مرج بكشيم، حالا كه آزاد هستيم به زير دستان خودمان ظلم كنيم، حالا كه آزاد هستيم بر خلاف نظامات اسلامىو بر خلاف نظامات ملى عمل كنيم. هرج و مرج بپا كنيم چون آزاد هستيم، تحت هيچ قاعده نباشيم تحت هيچ يك
صحيفه نور ج 7 صفحه 43
از قواعد اسلامىو ملى نباشيم، اگر اينطور باشد، آزادى را سلب كرديم بر خلاف مسير ملت و برخلاف مسير اسلام. توجه داشته باشيد كه از اين امتحان آبرومند بيرون بياييم. اگر من طلبه وقتى آزاد شدم به رفقاى خودم، به زيردستان خودم، به دوستان خودم تعدى كردم، برخلاف مسير نهضت عمل كردم، برخلاف مسير ملت عمل كردم، من به اين آزادى كه خداى تبارك و تعالى داده است خيانت كردهام. اگر شما برادرهاى نظامىمن هم حالا كه آزادى پيدا كرديد بخواهيد از اين آزادى سوء استفاده كنيد، برخلاف مسير ملت، برخلاف مسير كشور عمل بكنيد، برخلاف نظامات مقرر عمل بكنيد، شما هم مثل من از اين امتحان بيرون نيامديد و خداى نخواسته خيانت كرديد. امانت خدا را حفظ كنيد. به امانت خدا خيانت نكنيد.
آزادى را در صلاح ملت و صلاح كشور صرف كنيد
شما آزاديد، آزادى را صرف كنيد در صلاح ملت، در صلاح كشور. و آزادى براى اين نيست كه هر كسى هر كارى مىخواهد بكند، قاچاق فروشى بكند، گرانفروشى بكند، سرحدات را به هم بزند، نظام را به هم بزند، جهات مقررات ملى و دولتى و اسلامىرا ملاحظه نكند، معناى آزادى اين نيست، آزادى در حدود مقررات است، مقررات را بايد حفظ كرد و كسى حق ندارد به شما تعدى بكند، شما آزاديد و كسى حق ندارد شما را محدود كند لكن مقررات را بايد همه حفظ بكنيم، من كه در اينجا هستم و شما كه در سرحدات هستيد، بايد مقررات را حفظ بكنيم بايد نظامات راحفظ بكنيم، بايد جهاتى را كه مقرر شده براى ما و شما هم حفظ بكنيم تا انشاءالله اين كشور را به سامان برسانيم. اگر من كه اينجا هستم بر خلاف مقررات عمل كنم و آن كه در تهران است بر خلاف مقررات عمل كند و آن كه در سرحدات است برخلاف مقررات عمل كند، خداى نخواسته اين نعمت را كه خدا به ما داده است و بايد شكر او را بكنيم، كفران او را كردهايم و خداى نخواسته از ما گرفته مىشود و باز بر مىگرديم به سالهاى سابق و به گرفتارىهاى سابق. شما آقايان و ما اينجا، شما آنجا و همه ملت در هر جا كه هستند بايد از آزادى استفاده صحيح بكنند، از آزادى استفادههاى سوء نكنند. همه بايد با مقرراتى كه شرع و عقل معين مىكند، با نظاماتى كه بايد عمل به آن كرد، همه با هم به اين نظامات عمل بكنيم، به اين مقررات عمل بكنيم. من از شما دوستان عزيز، فرزندان محترم كه در سرحدات هستيد و در آنجا زحمت مىكشيد و در هواى گرم براى اسلام و براى كشور خودتان خدمت مىكنيد كمال تشكر را دارم و اميدوارم كه شما خودتان سرحدات راحفظ كنيد و نگذاريد قاچاق وارد بشود، خصوصا اسلحه قاچاق و مواد مخدرهاى كه براى ملت ما مضر است، خود شما بايد آنجا فعاليت كنيد و جلوگيرى از اين مطالب بكنيد. خداوند به همه شما سلامت و سعادت و عزت و عافيت عنايت كند شما را جزء فداكاران اسلام قرار بدهد.
والسلام عليكم ور حمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 44
تاريخ: 11/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان اهواز
نهضت اسلامىعامل مجتمع شدن همه اقشار
بسم الله الرحمن الرحيم
اين نهضت بحمدالله تا كنون بسيار ثمر بخش بوده است گر چه ما در اوايل امر هستيم. اين نهضت موجب شد كه ما و شما در يك محل مجتمع بشويم و مسائلى كه داريم طرح بكنيم. قبل از اين يك همچو امرى ميسور نبود، ما در كنار بوديم و شما در كنارى ديگر و ساير اقشار ملت هم متفرق. اين نهضت الهى موجب شد كه آن متفرقات مجتمع بشوند و آن مطلبى كه بايد بشنوند و بگويند، با هم در ميان بگذارند تا انشاءالله مسائل حل بشود و ما به آن مقصدى كه داريم نائل بشويم.
مقصدمان اين نبود كه فقط محمد رضا برود، مقصد اسلام است
مسائل زياد است لكن مهم، الان كه ما دربين راه هستيم و به مقصد نرسيديم، فقط موانع را رفع كردهايم والا مقصد ما بالاتر از اين معانى است، مهم اين است كه نهضت محفوظ باشد. اين نهضتى كه اين قدرت را داشت كه يك همچو قدرت شيطانى را در هم شكست و محمدرضا در عين حال كه خودش يك قدرت عظيم بود دنبال او هم همه قدرتها، همه قدرتهائى كه در عالم بودند با او موافق بودند و با ما مخالف، معذلك اين نهضت چون يك نهضت الهى بود، نه يك نهضت ماديگرائى، نهضت ملى، يك نهضت الهى، يك نهضت اسلامىبود از اين جهت پيروز شد و تمام قدرتها نتوانستند اين شيطان را نگه دارند. او رفت و ديگر برگشت ندارد، لكن مسأله اين نبود كه او برود، مسأله اين بود كه دنبال رفتن او قطع ايادى همه قدرتمندها بشود و اين هم شده است، البته ريشههائى دارد و انشاءالله اينها هم از بين خواهند رفت، لكن مسأله اين هم نبود، مسأله اساسى ما اين نبود كه رژيم سلطنتى برود و قطع ايادى ديگران بشود، اينها همه مقدمه بود براى مسأله اساسى ما، او اسلام است. انبيا كه جنگ مىكردند با مخالفين توحيد، مقصدشان اين نبود كه جنگ بكنند و طرف را از بين ببرند، مقصد اصلى اين بود كه توحيد را در عالم منتشر كنند، دين حق را در عالم منتشر كنند. آنها مانع بودند اينها مىديدند كه اين مانع را بايد برداشت و به مقصد رسيد. رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مقصدشان اين نبود كه مشركين مكه را از بين ببرند و يا مشركين جزيره العرب را از بين ببرند، مقصد اين بود كه دين اسلام را منتشر كنند و حكومت، حكومت
صحيفه نور ج 7 صفحه 45
قرآن باشد، حكومت اسلام باشد. آنها چون مانع بودند از اينكه اين حكومت اسلامىتحقق پيدا بكند منتهى به جنگ مىشد و معارضه، آنها معارضه مىكردند با حكومت اسلامى، اينها مقابله مىكردند. جنگها، جنگهاى زيادى كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرموده است، همه براى اين معنا بوده است كه موانع را از سر اين مقصد الهى، مقصد اعلى كه دارند و آن تحكيم حكومت اسلامى، حكومت الله، حكومت قرآن، همه براى اين بود، به طورى كه اگر چنانچه معارض با اين نبودند معلوم نبود كه جنگ پيش بيايد. معارضه داشتند و نمىگذاشتند كه اين حكومت تحقق پيدا بكند، جنگ پيش آمد. ملت ايران و ما مقصدمان اين نيست و نبود كه فقط محمدرضا برود، رژيم سلطنتى از بين برود، دست اجانب كوتاه بشود، اينها همه مقدمه بود، مقصد اسلام است.
ما مىخواهيم كه اسلام حكومت كند در اين مملكت، احكام اسلام در اين مملكت جريان پيدا بكند. اگر ما فرض كنيم كه حكومت رژيم سلطنتى از بين برود و يك رژيم ديگرى بيايد كه آن رژيم ديگر، ايادى ديگران هم از او، از مملكت ما قطع بشود، يك رژيمىبيايد اما رژيم اسلامىنباشد، برخلاف اسلام باشد، اين مقصد ما حاصل نشده. اگر مقصد اين بود كه محمدرضا برود و دست اجانب قطع بشود، بله، اما اگر مقصد اصلى ما اين است كه اسلام تحقق پيدا بكند، اگر مقصد اصلى ملت ايران اين است كه جمهورى اسلامىتحقق پيدا بكند، حكومت عدل الهى تحقق پيدا بكند، رفتن آنها همه مقدمه برى اين مطلب است.
اين اشتباه نشود كه ما مىخواستيم كه او برود، رفت، تمام شد، خير، تمام نشده است. اين مانع از كار بود چون مانع بود كه ما به مقصد برسيم با او معارضه كرديم. او نمىگذاشت كه عدل الهى تحقق پيدا بكند، او نمىگذاشت كه مملكت ما يك مملكت اسلامىبا يك حكومت عادل باشد و محقق بشود اين رژيم، از اين جهت معارضه شد با او، او رفت. اگر به جاى اينكه او رفت يك رژيم ديگرى تحقق پيدا كند مثل يك رژيمىكه در اروپا هست مثلاً، مثلاً مثل فرانسه ما بخواهيم بشويم كه ما رژيم محمدرضا را كنار بگذاريم، يك رژيمىمثل رژيم فرانسه كه كارى به اسلام ندارد، اگر اينطور باشد اينهمه خون ريختن ملت ما براى اين نبوده است كه حالا يك مملكتى باشد، مملكت اسلامىنباشد ولو رژيم سلطنتى هم نباشند. يك رژيم غير اسلامىخير. بسيارند رژيم آزاد منشانه، رژيمىكه استقلال هم دارد، آزادى هم مىدهد اما يك آزادى مىدهد كه بروفق اسلام نيست. احكام، احكام اسلام نيست. رژيم، رژيم اسلام نيست. عدالت اسلامىبه آنطورى كه در اسلام است نيست، ما همچو چيزى را نمىخواستيم و نمىخواهيم.
ما دنبال تحقق اسلام هستيم، نه اسم اسلام
حالا كه ما مىگوئيم جمهورى اسلامى، معنايش اين نيست كه فقط ما رأى به جمهورى اسلامىداديم ديگر به باقى كارهاى ديگر كار نداريم. جمهورى اسلامىمعنايش اين است كه همه مردم رأى بدهند يا اكثريت رأى بدهند به اينكه جمهورى لكن احكام، احكام اسلام، جمهورى كه در او قانونش
صحيفه نور ج 7 صفحه 46
قانون اسلام باشد. اگر يك جمهورى باشد كه قانونش قانون اسلام نباشد، اين آن نيست كه ملت ما مىخواهند و رأى بر آن دادند. اينهمه خون دادند مردم به اينكه اسلام تحقق پيدا بكند، دنباله كار انبياست، دنباله كار رسول خداست، دنباله كار اميرالمومنين عليه السلام است، دنباله كار سيدالشهدا است سيدالشهدا خونش را داده براى همين كه اسلام تحقق پيدا بكند، يزيد مىخواست اسلام را از بين ببرد. ما دنبال اين هستيم كه اسلام تحقق پيدا بكند، جمهورى اسلامىپيدا كرديم كافى است براى ما. ما در هر يك از مواردى كه هست، در تمام شؤون مملكت مان مىخواهيم كه احكام اسلام باشد، قرآن حكومت كند بر ما، قانون اسلام بر ما حكومت كند، هيچ كس ديگر حكومت نداشته باشد و ما الان بين راه هستيم و نرسيدهايم به مقصد.
عمال اجانب چون از اسلام مىترسند، هر چيزى كه ترويج از اسلام بكند از او مىترسند
معالاسف مىبينيد كه در اطراف، خصوصاً در اطراف شما، مفسده جوها افتادهاند و مىخواهند نگذارند اين كار را انجام بگيرد. اينها عمال خارجى هستند، اينها اشخاصى نيستند كه براى ملت ما بخواهند دلسوز باشند، اينها مىخواهند كه اين جمهورى اسلامىكه از آن مىترسند و اربابانشان هم از همين جمهورى اسلامى، از اسم اسلام مىترسند و لهذا عمالشان به اين راه افتادند كه جمهورى لازم نيست جمهورى اسلامىباشد، خوب، جمهورى باشد، جمهورى ايرانى باشد، جمهورى دموكراتيك باشد. اين براى اين است كه اينها از اسلام مىترسند، از اسلام آن چيزهائى كه بايد نبينند ديدند، اسلام تو دهنى به آنها زد و بيرونشان كرد از مملكت. اينها از اين مىترسند و لهذا كوشش مىكنند خودشان و عمالشان كه به هر صورت هستند، آنهايى كه به هر صورت هستند كوشش مىكنند كه اين كلمه اسلام تو كار نباشد هر چه مىخواهد جايش باشد. آنها راضى هستند كه هر چه جاى كلمه جمهورى اسلامى، هر چه مىخواهيد بگذاريد، اسلام نباشد ديگر هر چه مىخواهد باشد.
در مملكت ما روحانى قدرت نداشته باشد ولو كمونيست قدرت داشته باشد. اينها دنبال اين هستند، اينها از روحانى مىترسند و از اسلام مىترسند، چون از اسلام مىترسند، از آن كسانى كه مروج اسلام هستند مىترسند. از منبرى مىترسند براى اينكه مروج اسلام است، از روحانى و اهل محراب مىترسند براى اينكه مروج اسلام است. چون از اسلام مىترسند هر چيزى كه دنباله اسلام باشد، هر چيزى كه ترويج از اسلام بكند از او مىترسند و نمىخواهند او را.
و لهذا نعمه اينكه لازم نيست كه اسلام باشد، جمهورى باشد جمهورى دمكراتيك باشد، لازم نيست كه اسلام پهلويش بگذاريد، اسلام باشد منهاى روحانيت، روحانيت نباشد ولو اسلام باشد. معنايش اين است كه اسلام باشد منهاى اسلام. اگر روحانيت نباشد اسلام را هيچ كس نمىتواند نگه دارد. اينها اصلاً نقشه بر اين است كه اسلام نباشد براى اينكه اينها سيلى خوردند از اسلام احساس كردهاند الان كه اسلام است كه اين پيروزى را حاصل كرده، شهادت است كه اين پيروزى را حاصل
صحيفه نور ج 7 صفحه 47
كرده، شهادت است كه اين پيروزى را حاصل كرده، شهادت هم حفظ اسلام است، از اول اسلام با شهادت پيش برده، حالا هم كه مىبينيد كه جوانهاى ما شهادت را مىخواهند. همين امروز هم كه من اين بيرون ايستاده بودم يك جوان برومندى فرياد مىكرد از آنجا كه شما دعا كنيد كه من شهيد بشوم. اين حس بود كه ما را پيش برد، اين حس شهادت بود و اين حس جلو آمدن براى اسلام و شهادت بود كه ما را به پيروزى رساند و اينها از اين مىترسند. از اسلام، اينها مىترسند.
مىشود گفت كه بانوان اين نهضت را پيش بردند
شما فكرى بكنيد كه اين معناى اسلامى، اين جمهورى به معناى اسلامى، به همين معنا كه عرض كردم كه محتوا اسلام باشد، تو دانشگاه وقتى برويم اسلام باشد، تو دادگسترى وقتى برويم اسلام باشد، تو وزارت خارجه برويم اسلام باشد، تو ادارات برويم اسلام باشد، تو بازار برويم اسلام باشد، صحرا برويم اسلام باشد، شهر برويم اسلام باشد، كوشش كنيد كه اين معنا حاصل بشود. اگر اين معنا حاصل شد شما تا آخر پيروز هستيد. با هم باشيد همهتان، همه با هم باشيد. شما يك نصيب زيادى در اين نهضت داريد. مىشود گفت كه بانوان اين نهضت را پيش بردند براى اينكه بانوان ريختند توى خيابانها، در صورتى كه بانوان بنابراين نبود كه بريزند در خيابانها ريختند توى خيابانها. مردها اگر يك سستى هم احتمال مىرفت در آنها باشد همان معنا آنها را شجاع كرد. مرد وقتى ديد زنها آمدهاند مشغول يك عملى هستند، مردها شجاع مىشوند. شما بوديد اين پيروزى را نصيب اسلام كرديد و شما سهم زيادى در اين پيروزى داريد، اين سهم را نگه داريد. اين پيروزى كه دنبال اين بود كه همه با هم يك تحول روحانى پيدا كرده بوديد، يك تحولى كه از عالم غيب شما را متحول كرده بودند، اين تحول روحانى را حفظ كنيد، وحدت كلمه را حفظ كنيد. الان ما بين راه هستيم، ما كار زياد داريم تا همه احكام اسلام جريان پيدا نكند، ما در راهيم. آنوقتى كه همه احكام اسلام جريان پيداكرد، آنوقت ما رسيديم به مقصد. مقصد اسلام است. اين را حفظ كنيد، اين وحدت كلمهاى كه پيدا شد و اين اسلاميتى كه پيدا شد و اين تحول روحى كه پيدا شد، اين را حفظ كنيد. انشاءالله تعالى پيروز هستيد. خداوند انشاءالله شماها را پيروز كند و شماها را سعادتمند كند و در دنيا و آخرت شما سعيد باشيد و انشاءالله هستيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 48
تاريخ: 12/3/58
بيانات امام خمينى در ديدار با ورزشكاران و كارمندان تربيت بدنى
شما با اسلام اين پيروزى را پيدا كرديد
بسم الله الرحمن الرحيم
اين چه قدرتى است كه شما و ورزشكاران را با يك طلبه مجتمع كرده است؟ اين چه قدرتى است كه دانشگاهى را با ساير اقشار همراه كرد؟ و اين چه قدرتى بود كه تمام اقشار ملت ما را، زن و مرد، بچه و بزرگ در هر كسوتى كه بودند به خيابانها كشيده و بر ضد طاغوت آنها را مجهز كرد؟ غير از اسلام بود؟ اين اسلام بود كه همه را با هم مجتمع كرد و اين اسلام بود كه شما را پيروز كرد و اين اسلام است كه سعادت همه انسانها را تامين مىكند. نه سعادت دنيائى فقط، سعادت دنيا و آخرت. آزادى كه در پناه اسلام باشد، استقلال كه در پناه اسلام باشد، سعادت براى كشورها و براى كشور ما تهيه مىكند، تامين مىكند. شما با اسلام اين پيروزى را پيدا كرديد و با اسلام بايد اين پيروزى را تعقيب كنيد.
ما بايد بيدار باشيم توطئهها را خنثى كنيم
شما بايد الان توجه كنيد به اينكه دشمن در توطئه است و مىخواهد كه اين وحدتى كه در اقشار ملت ما حاصل شد اين را از بين ببرد، الان همه آن اشخاصى كه بر خلاف مسير شما هستند، بر خلاف مسير ملت ما هستند، بر خلاف مسير قرآن و اسلام هستند، بر خلاف مسير پيغمبر و ائمه اطهار (ع) هستند اينها دارند با هم مجتمع مىشوند و توطئه مىكنند، البته نمىتوانند، كارى هم از آنها نمىآيد لكن ما هم نبايد غافل باشيم ما بايد بيدار باشيم و توطئههاى آنها را قبل از اينكه اينها با هم مجتمع بشوند خنثى كنيم. مطالعه كنيد در حال اينهائى كه الان دارند خرابكارى مىكنند ببينيد كه اينها از كجا آمدند،منشأش چيست، از كجا پيدا شدند، اينهائى كه نبودند، بعد از اينكه انقلاب پيروز شد پيدا شدند، حالا هر كدام در يك جائى بودند و اگر بودند در خفا بودند و اگر در خارج ايران بودند، در خارج بودند، حالا كه انقلاب رسيد اينجا يكى يكى از اطراف آمدند و با هم دارند خودنمائى مىكنند. اين اقشار مختلفى كه حالا تازه پيدا شدند با اسمهاى مختلف، مىبينيد كه مسيرشان بر خلاف مسير شماست، حرفهايشان غير از اين حرفهائى است كه شما مىزنيد. شما فريادتان اسلام است آنها چيزهاى ديگر مىگويند. اينها رابايد مطالعه كنيد. شماها ببينيد كه از كجا پيدا شدهاند اينها تازه پيدا شدند، از كجا
صحيفه نور ج 7 صفحه 49
آمدند، چطور شده است كه حالا آمدند و مىخواهند نگذارند اين نهضت ما به ثمر برسد. توطئهها را خنثى كنيد.
ورزشكاران با ايمان پشتوانه ملت و اسلام
مملكت ما همين طورى كه به علما و دانشمندان احتياج دارد به اين قدرت شماها هم احتياج دارد به اين قدرت شما هم احتياج دارد. اين قدرت وقتى با ايمان باشد، وقتى كه زورخانه با قرآن باشد، با ايمان باشد، پشتوانه يك ملت است. وقتى قهرمانها قهرمانهاى اسلامىباشند پشتوانه يك ملت هستند، باوزى يك ملت هستند. آنها مىخواستند قهرمان باشد لكن قهرمان آريامهرى باشد چون پشتوانه ملت نمىتوانست باشد. آنها همه چيز را مىخواستند براى خودشان، ما و شما همه چيز را مىخواهيم براى خدا، براى اسلام، آنچه كه پشتوانه ملت است، پشتوانه اسلام است، آن مردهاى با ايمان هستند، ورزشكار با ايمان، روحانى با ايمان، دانشگاهى با ايمان، بازارى با ايمان، دهقان و كشاورز و كارگر با ايمان، اينها مىتوانند پشتوانه يك ملت باشند و نگذارند دستهاى خائنانه كسانى كه مىخواهند همه چيز ما را ببرند، قدرت مادى ما، قدرت معنوى ما را از بين ببرند، اينها هست كه نمىگذارند. ايمانتان را تقويت كنيد، به اسلام پناه ببريد، همه مان به اسلام پناه ببريم، همه جا ياد خدا باشيم. من مىدانم كه ورزشكارها در گودهاى زورخانه ياد خدا هستند، ياد اميرالمومنين هستند، تقويت كنيد اين ياد خدا را تقويت كنيد، اين ياد مولا را و همه با قدرت، همه با ايمان انشاءالله به پيش ببريد. خداوند همه شما را موفق كند و همه سالم و سعادتمند باشيد. من خدمتگزار همه شما هستم.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 50
تاريخ: 12/3/58
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت 15 خرداد
بسم الله الرحمن الرحيم
با فرا رسيدن پانزدهم خرداد خاطره غم انگيز و حماسه آفرين اين روز تاريخى تجديد مىشود، روزى كه بنابر آنچه كه مشهود است قريب به پانزده هزار نفر از ملت مظلوم و ستم كشيده ما به خاك و خون كشيده شد، روزى كه طليعه نهضت اسلامىاين ملت شجاع و غيور گرديده نهضت عظيمىكه بيش از شانزده سال پيش به دنبال قيام روحانيت مسئول و متعهد، در مقابل محمدرضا پهلوى كه مخالفتش با اسلام عزيز آشكار و آشكارتر شد، شكل گرفت. روحانيت به اعتراض برخاست و عصر عاشورا پس از حادثهاى ناگوار اعتراض با موج عظيم انسانى اسلامىبالا گرفت و به اوج رسيد و پس از آن دست ناپاك استعمار از آستين شاه مخلوع در آمد و غائله پانزده خرداد 12 محرم را هر چه دردناكتر بوجود آورد.
محرم چه ماه پرغائلهاى و چه ماه خونى، و چه ماه حماسه آفرينى، ماهى كه دستگاه شاهنشاهى بنىاميه را در هم كوبيد و ماهى كه رژيم شاهنشاهى دو هزار و پانصد ساله جنايتكاران را در هم پيچيد.
ملت ما نه محرم را كه شاهد قتل عامهاى وحشيانه جباران است فراموش مىكند و نه پانزده خرداد را كه سرآغاز نهضت اسلامىروحانيت است.
نهضت از حوزه علميه قم مركز فقاهت راستين برخاست و برقآسا در ساير حوزههاى علميه و دانشگاهها و در تهران و ساير شهرها قشرهاى عظيم ملت را فرا گرفت و همه را به ميدان مبارزه كشيد و در سالهاى اخير كه حوادث به دنبال حوادث به وجود آمد و ملت بزرگ با شعار اسلام و فرياد الله اكبر و نور ايمان و وحدت كلمه بنياد پهلوى را از بن كند و ملت ما اين روز را عزيز مىشمارد و من روز پانزدهم خرداد را براى هميشه عزاى عمومىاعلام مىكنم و براى بزرگداشت شهداى خويش در اين روز بزرگ در مدرسه فيضيه به سوگ مىنشينم به اميد آنكه با خواست خداوند متعال باقيمانده ريشههاى گنديده استعمار از بيخ و بن كنده شود و جمهورى اسلامىمبنى بر احكام نورانى قرآن مجيد در كشور ما مستقر گردد.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 53
تاريخ: 15 / 3 / 58
بيانات امام خمينى به منسبتت سالگرد 15 خرداد
پانزده خرداد براى اسلام بود و به اسم اسلام بود و به راهنمائى روحانيت
بسم الله الرحمن الرحيم
پانزده خرداد چرا بوجود آمد؟ و مبدأ وجود آن چه بود؟در دنباله آن در سابق چه بود؟و الان چيست؟و بعدها چه خواهد بود؟
پانزده خرداد را كى بوجود آورد؟ و دنباله آن را كى تعقيب كرد؟ و الان كى همان دنباله راتعقيب مىكند؟و پس از اين اميد به كيست؟
پانزده خرداد براى چه مقصدى بود؟ و تاكنون براى چه مقصدى است و بعدها براى چه مقصدى خواهد بود؟
پانزده خرداد را بشناسيد و مقصد پانزده خرداد را بشناسيد و كسانى كه پانزده خرداد رابوجود آوردند بشناسيد و كسانى كه پانزده خرداد، را دنبال كردند بشناسيد و كسانى كه از اين به بعد اميد تعقيب آنها هست بشناسيد و مخالفين پانزده خرداد و مقصد پانزده خرداد را بشناسيد.
پانزده خرداد از همين مدرسه شروع شد. عصر عاشورا در همين مدرسه اجتماع عظيم بود و بعد از اينكه صحبتهائى و افشاگرىهائى شد، دنباله آن منتهى به پانزده خرداد شد.
پانزده خرداد براى اسلام بود و به اسم اسلام بود و به مبدائيت اسلام و راهنمائى روحانيت و همين جمعيتها كه الان اينجا هستند، اينها بودند كه 15 خرداد را بوجود آوردند. همين صنف جمعيت بودند كه 15 خرداد را بوجود آوردند و همين صنف جمعيت بودند كه كشته شدند. همين طبقه از افراد اسلامىكه براى اسلام قيام كردند و هيچ نظرى جز اسلام نداشتند، 15 خرداد را بوجود آوردند همين جمعيتى كه مقصدى غير از اسلام ندارند، در تعقيب 15 خرداد تا حالا دنباله كردند. از همين جمعيت كه مقصدى غير از اسلام ندارند اميد آن است كه تعقيب كنند و نهضت ما را به ثمر برسانند.
بايد ديد اين جمعيت كى هستند، اينها كه 15 خرداد را بوجود آوردند و آنها كه در 15 خرداد به طورى كه مشهور است 15000 فدائى دادند و آنهائى كه پس از پانزده خرداد و پانزدههاى خرداد و پس از قتل عام 15 خرداد و قتل عامهاى ديگر در ميدانها آمدند، چه قشرى از جمعيت بودند؟ آنهائى كه پانزده خرداد را بوجود آوردند، آنهائى كه دنباله 15 خرداد را تاكنون رساندند، آنهائى كه براى شكستن سد رژيم فعاليت كردند، آنهائى كه به خيابانها ريختند و فرياد الله اكبر كردند، همين قشر از
صحيفه نور ج 7 صفحه 54
جمعيت بودند. حق مال همين قشر از جمعيت است، ديگران هيچ حقى ندارند.
الان كى منحرف دارد مىكند مسير ملت ما را؟ چه گروههائى هستند كه ملت ما را از اين مسير مىخواهند منحرف كنند؟ چه جمعيتهائى هستند كه نهضت اسلامىرا مىخواهند از اسلاميتش منحرف كنند؟ اينها گروههائى هستند كه عدهاى از آنها نمىدانند قضايا را جاهلند و عدهاى هستند عالما، عامدا با اسلام مخالفند.
آنهائى كه جاهلند بايد هدايت كرد، بايد گفت به آنها كه اى آقايان كه خيال مىكنيد به غير اسلام در ايران مىتواند چيزى پيش ببرد، اى كسانى كه گمان مىكنيد غير اسلام رژيم را ساقط كرده است، اى كسانى كه احتمال مىدهيد كه غير مسلمين و غير اسلام كس ديگر دخالت داشته است، شما مطالعه كنيد، بررسى كنيد اشخاصى كه در پانزده خرداد جان دادند، سنگهاى قبرهاى آنها را ببينيد كى بودند اينها، اگر يك سنگ قبر از اين قشرهاى ديگر غير اسلامىپيدا كرديد، آنها هم شركت داشتهاند. اگر در قشرهاى اسلامى، يك سنگ قبر از آن درجههاى بالا پيدا كرديد، آنها هم شركت داشتهاند ولى پيدا نمىكنيد، هر چه هست اين قشر پائين است، اين قشر كشاورز است، اين قشر كارگر است، اين تاجر مسلم است، اين كاسب مسلم است، اين روحانى متعهد است هر چه هست از اين قشر است. پس 15 خرداد را به تبع اسلام اينها بوجود آوردند و به تبع اسلام اينها حفظ كردند و به تبع اسلام اينها نگهدارى مىكنند.
نظر آن ملتى كه نهضت را بوجود آورد و قدرتهاى بزرگ را شكست، ميزان است
كسانى كه گمان مىكنند غير قدرت اسلام مىتوانست يك همچو سدى رابشكند، در خطا هستند. و اما آن قشرى كه به واسطه مخالفت با اسلام با ما مخالفت مىكنند، آنها بايد علاج به هدايت (اگر ممكن است علاج) كرد و الا با همان مشتى كه رژيم را از بين برديد، آن وابستهها را هم از بين خواهيد برد.
از 15 خرداد تا كنون آنچه شده است، آنچه تحقق پيدا كرده است با فعاليت همين قشر و با جاننثارى همين جمعيت و با خون دادن همين طبقه بوده است. اينها حق دارند در همه چيزهائى كه بايد تحقق پيدا بكند رأى بدهند. آنهائى كه در خارج بودند و حالا آمدهاند و آنهائى كه در خارج صف بودهاند و حالا وارد صف شدهاند هيچ حقى در اين نهضت ندارند و نظر آنها هيچ اعتبارى ندارد. نظر آن ملتى كه نهضت را بوجود آورد و قدرتهاى بزرگ را شكست و بعد از اين هم دنبال همين قدرت خواهد بود، تمام حق مال اينهاست، نظرهاى اينها ميزان است. نظرهاى ديگران اگر موافق با نظر اينهاست، اگر دنباله اسلام است، اگر با حفظ اسلام و احكام اسلام است، اهلا و مرحبا و اگر انحراف است و اگر انحرافات است، آنها بايد بروند آنجائى كه قبلا بودهاند.
انحرافات را از كجا بشناسيم؟ از كجا بدانيم كه قشر نهضت بوجود آور، با قشرهاى مخالف نهضت كيست؟ از كجا بفهميم؟ از نوشتههاى آنها، ازگفتار آنها، از اجتماعات آنها، از ميتينگهاى
صحيفه نور ج 7 صفحه 55
آنها. هر اجتماعى كه بر اساس اسلام و قوانين اسلام است، بر مسير اين ملت است و هر اجتماع و هر نطق و هر خطابه و هر قلمفرسائى كه بر خلاف مسيراسلام است، هر چه باشد خلاف اين نهضت است. مخالفين شما مىخواهند خون را شما داديد، استفاده را آنها ببرند. مخالفين شما مىخواهند زحمتها را شما كشيديد ميوهها را آنها بچينند. مخالفين شما ملت ستمديده هيچ رنجى نبردند، در زمان طاغوت هم هيچ رنجى نبردند براى اينكه تبع بودند، موافق بودند يا ساكت بودند، حالا كه شما سفره را پهن كرديد، اينها به دور سفره نشستهاند براى استفاده. كاش مىگفتند شما هم شريك لكن مىگويند ما و شما نه. ما و روحانيت نه. ما و قشرهاى ديگر نه. همه چيز را براى خودشان مىخواهند ما و اسلام نه.
اى غرب زدگان، انسان بىمحتوا به خود آئيد!
اى غربزدهها! اى اجنبىزدهها! اى انسانهاى ميان تهى! اى انسانهاى بىمحتوا، به خود آئيد، همه چيزخودتان را غربى نكنيد. ملاحظه كنيد چيزهائى كه در غرب است، چيزهاى خوبى كه در غرب است، ملاحظه كنيد جمعيت حقوق بشر كه در غرب است، ببينيد چه اشخاصى هستند و چه مقاصدى دارند، اينها حقوق بشر را مىخواهند ملاحظه كنند يا حقوق ابرقدرتها، را؟ اينها دنبال ابرقدرتها هستند و حقوق ابر قدرتها رامىخواهند تامين كنند.
شما اى حقوقدانهاى ما، اى جمعيت حقوق بشر! دنباله اين حقوقدانها نرويد، شما مثل اين قشر، اين قشر زحمتكش، حقوق رااجرا كنيد. اينها جمعيت حقوق بشر هستند، اينها براى حقوق بشر زحمت مىكشند، اينها تامين آسايش بشر را مىكنند و شما صحبت مىكنيد، اينها عمل مىكنند. اين كارگرها، اين دهقانها، اينها جمعيت حقوق بشر و حقوقدان هستند. اينها عمل مىكنند و شما مىنويسيد. هيچ يك از شما در راه رسيدن بشر به حقوق خودش فعاليت ندارد. آن كه فعاليت دارد، همين جمعيتى است كه امروز قيام كرده و 15 خرداد قيام كرد، اينها برا ى بشر دلسوزند براى اينكه مسلمند، اينها مسلمند. اسلام براى بشر دلسوز است. شما كه مسيرتان غير اسلام است براى بشر هيچ كارى نمىكنيد، مىنويسيد و مىخواهيد نهضت رامنحرف كنيد. مىگوئيد و مىخواهيد نهضت را منحرف كنيد.
از 15 خرداد تا حالا كه آمديم، خون داديم يعنى شما خون داديد، من كه نشستهام اينجا، من هم هيچ حقى ندارم شماها خون داديد، شماها به ميدان رفتيد، شماها مبارزه كرديد، ماها هيچ حقى نداريم. ما بايد براى شما خدمت كنيم. خودمان نبايد استفاده كنيم. نه استفاده عنوانى، خاك بر سر من كه بخواهم استفاده عنوانى از شما بكنم، خاك بر سر من كه بخواهم خون شما ريخته بشود و من استفادهاش را ببرم. طبقههاى بالا، آنهائى كه فعاليت هيچ نداشتند و مخالفت هم ندارند، حقى ندارند و نبايد حقى داشته باشند لكن اگر از حالا خدمت بكنند، صاحب حق مىشوند، و من مأيوسم كه خدمت بكنند. آنهائى كه نظر انحرافى دارند، آنهائى كه نظر خيانت به اسلام و اين ملت دارند، آنهائى كه اسلام
صحيفه نور ج 7 صفحه 56
1400 ساله راكافى نمىدانند، آنها بايد حسابشان را از ملت جدا كنند، جدا هم هست. ما از اين به بعد، احتياج به شما داريم، احتياج به همين طبقه و بىنياز از آن طبقات.
اسلام در همه وقت و خصوصا حالا قابل اجراست
امروز روزى است كه اسلام بايد تحقق پيدا كند. اين حرفها كه گفته مىشود، نظير همان حرفها بود كه گفته شد كه حالا زود است صبر كنيد.مااگراسلام را دراين انقلاب، در اين نهضت احكام اسلام را پياده نكنيم، كى پياده خواهيم كرد؟ چه وقت همچو نهضتى تحقق پيدا مىكند؟ اگر اين نهضت خداى نخواسته بخوابد و به خاموشى بگرايد، كى مىتواند ديگر اسم اسلام را بياورد؟ اگر ما امروز قوانين اسلام را اجرا نكنيم، كى اجرابكنيم؟ آقايانى كه مىگوئيد نمىشود، پس كى مىشود؟
پس بگوئيد هيچ وقت اسلام نه، بگوئيد نهضت منهاى اسلام. همانطورى كه گفتيد اسلام منهاى روحانيت، حالا هم بگوئيد نهضت منهاى اسلام. اگر با اين نهضت، اسلام رامتحقق نكنيد و احكام اسلام را مو به مو جارى نكنيد، مأيوس باشيد، ديگر نخواهد شد. آنهئى كه به اسلام عقيده دارند، آنهائى كه دلشان براى قرآن مىتپد، امروز بايد فعاليت كنند.
15 خرداد براى همين بود. قبل از 15 خرداد براى اسلام بود قيام روحانيون، قيام 15 خرداد براى همين بود، بعد از آن هم دنباله همين بود، اسلام بود ليس الا. ما غير اسلام نمىخواهيم و اسلام در همه وقت و خصوصا حالا قابل اجراست.
آقايان توجه كنيد به گفتههاى خودتان، توجه كنيد به نوشتههاى خودتان، توجه كنيد كه شما را اسلام از قيد و بند آزاد كرد، توجه كنيد كه شما را اسلام از خارج بلاد به داخل كشاند، توجه كنيد كه اسلام شما از زاويهها بيرون كشيد، از كنج خانهها بيرون كشيد، توجه كنيد كه اسلام قلم شمارا آزاد كرد، توجه كنيد كه اسلام بيان شما را آزاد كرد، اسلام آزاد كرد، حالا بر ضد اسلام؟! مسلمين مىتوانند تحمل كنند كه اسلام و خون مسلمين شما را آزاد كرد و حالا بر ضد اسلام قيام مىكنيد؟ چيز مىنويسيد؟ اين كفران نعمت است. خداوند اين نعمت را به شما داد شكرانه اين نعمت اين است كه تبعيت كنيد از اسلام، توبه كنيد از حرفهائى كه مىزنيد، توبه كنيد از نوشتههائى كه مىنويسيد، گرايش كنيد به اسلام، گرايش كنيد به طبقات پائينى كه شما پائين مىدانيد و از شما بالاترند. اينها چهره نورانى اسلام و مسلمين اند، اينها چهرههائى هستند كه رسول خدا آنها را مىپذيرند، اينها چهرههائى هستند كه محبوب خدا هستند. شما هم وارد اينها بشويد، چهره خودتان را با اينها منطبق كنيد، آراء خودتان را با اينها منطبق كنيد.
صحيفه نور ج 7 صفحه 57
من به شما اخطار مىكنم كه به اسلام وفادار باشيد
هى دم از غرب چقدر مىزنيد، چقدر ميان تهى شديد! بايد احكام اسلام را با احكام غرب بسنجيم! چه غلطى است.
شكر نعمت اين است كه به اسلام وفادار باشيد. من به شما اخطار مىكنم كه به اسلام وفادار باشيد. من شما را نصيحت مىكنم، من در همين مدرسه شاه را نصيحت كردم و نشنيد، شما كه چيزى نيستيد. عصر عاشورا من گفتم كارى نكن كه ملت تو را بيرون كند، نشنيد و كارى كرد كه ملت بيرونش كرد.
برادرهاى من، از هر قشرى كه هستيد وقت نگذشته است وقت توبه باقى است، بيائيد با اين ملت برادروار در اين راه، راهپيمائى كنيد. يكى از شما توى اين جمعيت نيست. يك دانه از شما توى اين جمعيت نيست. بيائيد با اين مردم هم رأى باشيد، همصدا باشيد. بيائيد اسلام كه همه شما را نجات داد، به شكرانه نعمت از اسلام وفادارى كنيد. براى اسلام باشيد. برادرهاى من! آنچه مىخواهيد در اسلام است آنچه مىخواهيد در اين كنج مدرسههاست. زندگى آنها را ببينيد و مقايسه كنيد با آنهائى كه براى بشر دلشان مىتپد يعنى با قلم يعنى با بيان ببينيد اينها در چه حال هستند، ببينيد زندگى روحانيت چه است، ببينيد زندگى اين طبقه كارگر چه است، ببينيد زندگى كشاورز چه است، ببينيد زندگى كاسبكار چه است، براى اينها فكر كنيد. دلسوزى اين نيست كه قلم برداريد به ضد اسلام چيز بنويسيد، به اسم حقوق بشر و به اسم حقوقدان با اينها همراهى كنيد. شماها تا حالا براى اين ملت از جيبتان چيزى خرج كرديد؟ به وجدان خودتان من ارجاع مىكنم. آنهائى كه دلشان براى اين مستمندان و اين بشر مىسوزد، اين زنهاى اطراف شهر قم و زنهاى جنوب تهران و زنهاى جنوب همه شهرستانها (جنوب به معناى اينكه شما مىگوئيد اينها از طبقه پائين هستند) اينها حقوق بشر را مىدانند و عمل مىكنند. اينها طلاهاى خود را كه ذخيره 50 سال، 20 سال، 30 سالشان بود آمدند براى مستمندان دادند. شما چه كرديد؟ شماها چه كرديد؟ بگوئيد. شماهم همراهى كنيد با اين مستمندان، شما با اين طبقه همراه بشويد. نمىگويم پول بدهيد، مىگويم قلمتان موافق باشد، قدمتان موافق باشد، رأى رأىتان موافق باشد، اسلام را حفظ كنيد. اسلام براى شما خوب است براى دنيايتان خوب است، اگر آخرت را هم قبول نداريد براى دنيايتان خوب است.
با روحانيون مخالفت نكنيد، براى دنيايتان خوب است، اينها هستند، اين قشر روحانى متعهد، اين قشر روحانى كه توى اين حجرههاى كوچك دو تا، سه تا زندگى مىكنند كه بيرونشان كردند اين جمعيت زاغهنشينهاى اطراف شهرها كه هر هفت نفر، هشت نفر آنها در يك سوراخى زندگى مىكنند، اينها حقوق بشر را بهتر از ما مىدانند. اينها جمعيت دلسوزى براى بشرند، اينها جمعيت حقوق بشرند، نه من و شما. بيائيد براى اينها فكرى بكنيد. براى اينها دولت و ملت فكر كنند، اينها حق دارند، حق اينها را ادا كنيد و همينها حق بشر را دارند ادا مىكنند.
صحيفه نور ج 7 صفحه 58
قدرت روحانيت راكه يك قدرت الهى است از دست ندهيد
من به شما جمعيتها جمعيت كه هر چند روز دور هم مىنشينيد نصيحت مىكنم، من علاقه دارم كه همه سعادتمند باشيد، من نصيحت مىكنم كه مسير خودتان را از اسلام جدا نكنيد، مسير خود را از روحانيت جدا نكنيد، اين قدرت الهى را، اين قدرت روحانيت را كه يك قدرت الهى است از دست ندهيد. اگر اين قدرت از دست برود شما هيچ خواهيد بود. اين قدرت روحانى است كه مردم را به كوچهها مىكشد، قدرت اسلام است كه از حلقوم روحانيت بيرون مىآيد، اينها را نشكنيد. خدايا تو مىدانى كه من براى اينكه معمم هستيم از روحانيت طرفدارى نمىكنم، براى اينكه مىدانم اين قشرند، اين قشرند كه مىتوانند ملت را نجات بدهند، اين قشرند كه مردم آنها را مىخواهند.
اين مساجد است كه نهضت را درست كرد
اين مساجد است كه اين بساط را درست كرد، اين مساجد است كه نهضت را درست كرد. در عهد رسول الله هم و بعد از آن هم تا مدتها مسجد مركز اجتماع سياسى بود مركز تجييش جيوش بود. محراب يعنى مكان حرب مكان جنگ، هم جنگ با شيطان و هم جنگ با طاغوت. از محرابها بايد جنگ پيدا بشود چنانچه پيشتر از محرابها و از مسجدها پيدا مىشد.
اى ملت! مسجدهاى خودتان را حفظ كنيد. اى روشنفكران! مسجدها را حفظ كنيد، روشنفكر غربى نباشيد روشنفكر وارداتى نباشيد اى حقوقدانها! مسجدها را حفظ كنيد، برويد به مسجد، نمىرويد اين مسجدها را حفظ كنيد تا اين نهضت به ثمر برسد، تا مملكت شما نجات پيدا كند. خداوند انشاءالله اين مسجدها را براى ما حفظ كند. خداوند انشاءالله روحانيون را براى ما حفظ كند خداوند انشاءالله مخالفين را هدايت كند خداوند انشاءالله ملت ما را سعادتمند كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 59
تاريخ: 16/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان دانشگاه شيراز
دانشگاه، مركز تعيين سعادت و شقاوت ملت
بسم الله الرحمن الرحيم
دانشگاه مركز سعادت و در مقابل، شقاوت يك ملت است. از دانشگاه بايد سرنوشت يك ملت تعيين بشود. دانشگاه خوب، يك ملت را سعادتمند مىكند و دانشگاه غير اسلامى، دانشگاه بد، يك ملت را به عقب مىزند. در رژيم سابق شايد از همه جنايتها، جنايت اينكه دانشگاه را به طور صحيح نگذاشتند عمل بكند شايد از همه جنايات بالاتر باشد. آنچه كه در اسلام مطرح است اموال نيست، ماديات نيست، معنويات است كه بايد از دانشگاه به همه اقشار سرايت بكند يعنى، چه دانشگاه شما و چه دانشگاه روحانيون، اين دو قشر هستند كه تربيت امت به عهده اين دوقشر است، اين دو قشر از همه قشرها عملشان شريفتر و از همه قشرها مسؤوليتشان بيشتر است، عمل شريف، براى اينكه مركز انسان درست كردن است دانشگاه بايد مركز درست كردن انسان باشد، چه دانشگاه روحانى و چه دانشگاه شما و اين يك امرى بوده است كه انبيا عليهم السلام مأمور بر همين امر بودهاند كه انسان درست كنند. كتب آسمانى، همه كتب آسمانى، براى انسان ساختن آمده است. اگر انسان ساخته بشود، همه چيز به صورت معنويت در مىآيد يعنى ماديت هم به صورت معنويت در مىآيد. بعكس، اگر چنانچه قشرها شيطانى باشند و از دانشگاه ما و شما انسانهاى منحرف بيرون بيايد، معنويات هم به صورت ماديات در مىآيد، فانى در ماديات مىشود.
رسالت انبيا، الهى كردن انسانها در همه ابعاد و جوانب
آن چيزى كه انبيا مىخواستند اين بود كه همه امور را الهى كنند. تمام ابعاد عالم را و تمام ابعاد انسان را كه خلاصه عالم است، عصاره عالم است، انبيا براى اين آمدند كه همه اينها را الهى كنند يعنى انسان كه خلاصه، عصاره همه عالم است، يك انسان الهى بشود كه وقتى كه هر كارى مىكند روى جنبه الهيت بكند. انبيا اينطور بودند كه معاشرتهايشان هم جنبه الهى داشته است، ازدواجهاشان هم جنبه الهى داشته، همه چيزهايشان، هر جهتى كه ما به نظرمان يك جهت مادى حيوانى هست آنها اين جنبه را انسانى، اين جنبه را الهى كردهاند. اگر جنگ مىكنند جنگهايشان الهى است و براى اوست، اگر صلح مىكنند، صلحشان هم الهى است و براى اوست در مقابل
صحيفه نور ج 7 صفحه 60
طاغوت، يك جنبه الهى در مقابل طاغوت است. طاغوت همه چيزش مادى است، شيطانى است، معنويات راهم مىكشد طرف ماديات و طرف دنيا، لكن آنها كه تابع دستورات الهى هستند، همين مادياتى كه همه از آن استفاده مىكنند همين ماديات را با يك صورت معنويت به آن مىدهند، با جنبه معنويت به اينها نگاه مىكنند، همه عالم را به جنبه الهيت نگاه مىكنند، همه رامظاهر خدا مىدانند، اگر محبت به مردم داشته باشد، نه به عنوان اينكه اين پسر من است، دختر من است، اين برادر من است، به آن عنوان معنويت كه هست كه بنده خداست، فرستاده خداست. شيطان عكس اين است، طاغوت عكس اين است. انبيا آمدند كه مردم را از ظلمات به نور دعوت كنند.
الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياء هم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات يا اخراج از ظلمتها به نور است. اين كار انبياست، اين كارى است كه خداى تبارك و تعالى به وسيله انبيا انجام مىدهد. و يا از نور به ظلمت است، فطرت انسانى كه يك فطرت نورانى است به حسب خلقت، اينها اين فطرت را مىكشند طرف ظلمت، از نور به ظلمت مىآيد. اين كار طاغوت است. اين دو جنبه است و هر كدام اصحابى دارد. مؤمنين، آنهائى كه به خدا ايمان دارند از همه ظلمتها به نور كشيده مىشوند و كفار، آنهايى كه ايمان به خدا ندارند از نور به طرف ظلمتها كشيده مىشوند.
نجات اسلام و قرآن، انگيزه روح شهادت طلبى و ايثار ملت در انقلاب
چيزهائى كه در عالم واقع مىشود و ما بايد از آن چيزها تنبه بكنيم يكى از امور همين نهضت ايران است. از اين نهضت ايران بايد ما تعلم پيدا بكنيم، تنبه پيدا بكنيم، مطالعه كنيم در اين نهضت ببينيم كه اين نهضت چه بود، برا ى چه بود؟ و چه شد كه تا اينجا پيروز شده است؟و بايد چه كرد كه تا آخر پيروز بشود؟نهضتها در عالم خيلى بوده است، انقلابات در عالم خيلى بوده است.
انقلاب در شوروى هم بود، انقلاب در فرانسه هم بود، انقلاب ايران با آنجا چه فرقى دارد؟ وانقلاب ايران براى چه هست؟ و انقلاب شوروى براى چه بود؟مردم ايران چرا در خيابانها ريختند و فرياد كردند و همه الله اكبر گفتند و فرياد كردند، اين چه بود قضيه؟آيا مردم ايران هم مثل شورشىهاى شوروى فرياد مىكردند و علف مىخواستند! فرياد مىكردند و دنيا مىخواستند؟! خونشان را جوانهاى ما براى اينكه يك زندگى مرفهى در دنيا داشته باشند خون مىدادند؟اين مىشود كه يك كسى خودش را بكشد كه زندگيش خوب باشد؟ يا خير اين يك نهضتى الهى بود. نهضت مثل نهضتهاى آنهائى كه به خدا اعتقاد ندارند يا آنهائى كه نهضتهايشان نهضتهاى جهت مادى بوده است، نبوده است. نهضت ايران نهضتى بود كه خداى تبارك و تعالى در آن نقش داشت و مردم به عنوان جمهورى اسلامى، به عنوان اسلام، به عنوان احكام اسلام درخيابانها ريختند و همه گفتند ما اين رژيم را نمىخواهيم و حكومت عدل اسلامىو جمهورى اسلامىمىخواهيم. اين چيزى كه انگيزه اين ملت بود، انگيزه همه قشرها الا بعضىها. زنها در خيابانها ريختند، مردها در خيابانها ريختند،
صحيفه نور ج 7 صفحه 61
بچهها آمدند. همين ديشب كسى مىگفت كه من شاهد قضيه بودم كه يك بچه ده، دوازده ساله سوار موتورسيكلت شده بود و حمله كرد طرف يك تانك و از آن ور هم بچه را تكه تكه كردند، اما او يك بيرق دستش بودو حمله كرد. اين چه بود؟ قضيه، قضيه چه بود كه يك چنين تحول در ملت پيدا شد؟ اين تحول عظيمى كه در اين ملت پيدا شد، يك تحولى بود كه فقط براى اين معنا كه مثلاً رژيم نباشد؟ يا دنباله داشت؟ رژيم نباشد، حكومت اسلامى باشد، اساس او بود، اساس آن بود كه مىخواستند قرآن حكومت كند در اين كشور. موانع را برداشتند كه حكومت، حكومت اسلامى باشد نه اينكه همه مقصد اين بود كه فقط آزاد باشيم. همه مقصد اين بود كه مستقل باشيم؟ ايران مىخواست كه مثل مملكت مثلاً سوئد باشد؟ آزاد هستند، مستقل هم هستند. اما اگراز قرآن در آن خبرى نباشد، باز هم چنين مىخواهد؟! ايرانىها اين را مىخواستند كه قرآن باشد يا نباشد؟ اسلام باشد يا نباشد؟ ما آزاد باشيم، ما آن جهت حيوانىمان، آن جهت حيوانىمان اشباع بشود كارى به معنويات ديگر ما نداريم!! ايران جوانهاى خودش را براى اين داد؟ يا ايران متحول شده بود به يك ملت صدر اسلامى، يك جوانهايى مثل جوانهاى صدر اسلام كه شهادت را براى خودشان فوز مىدانستند مىگفتند شهيد هم بشويم سعادتمنديم. مسأله اين بود و مسأله اين هست.
براى اسلامى كردن دانشگاه جديت كنيد
دانشگاه مبدأ همه تحولات است. از دانشگاه، چه دانشگاه علوم قديمه، چه دانشگاه علوم جديده، از دانشگاه سعادت يك ملت و در مقابل سعادت، شقاوت يك ملت سرچشمه مىگيرد. دانشگاه را بايد جديت كرد، جديت بكنيد دانشگاه را درستش كنيد، دانشگاه را اسلاميش كنيد. مملكت ما براى اسلام زحمت كشيده است و بايد براى اسلام زحمت بكشد و مىكشد و همه چيزش بايد اسلامى بشود.
همين توقع نباشد كه دولت اسلامى باشد، خير، همه چيز بايد اسلامى بشود، همه قشرها بايد قشر اسلامى باشد كه هر كس كه بيايد و ببيند جمعيت را، ببيند كه يك جمعيت الهى اينها هستند، يك جمعيت اسلامى اينها هستند.
تمام مقصد ما اسلام است
الان وقتى است كه خداى تبارك و تعالى ما راامتحان مىكند. همين حالا، همين عصر ما الان بعد از اينكه انقلاب به پيروزى رسيده است تا حدودى، الان وقتى است كه ما در امتحان هستيم كه حالا كه ما آزادى پيدا كرديم، اين آزادى را صرف چه مىكنيم. آزادى پيدا كرديم، آزادى، حالا من آزادم كه هر كارى مىخواهم بكنم؟! آزادم كه به هر كه مىخواهم اذيت بكنم؟ آزادم كه هر چه مىخواهم بنويسم؟ ولو به ضد اسلام باشد، ولو به ضد منافع مملكت باشد. اين آزادى است؟اين را ما مىخواستيم؟ما آزادى مىخواستيم يا آزادى در پناه اسلام ما مىخواستيم؟ما اسلام مىخواستيم، اسلام هم آزادى دارد اما آزادى بى بندوبارى نه، آزادى غربى ما نمىخواهيم، بىبندو بارى است او.
صحيفه نور ج 7 صفحه 62
هر كس با هر كه هر طورى مىخواهد، هر چه، هر چه، نيست اينطور. آزادى كه ما مىخواهيم، آزادى در پناه قرآن ما مىخواهيم. استقلال مامىخواهيم، آن استقلالى كه اسلام به ما بدهد، آن كه اسلام بيمه اش كند. تمام مقصد ما اسلام است، همه اسلام براى اينكه اسلام مبدأ همه سعادتها و همه قشرها را از ظلمات به نور مىرساند.
امور مادى، مقدمه اى براى هدايت و رشد انسانها
ما مىخواهيم يك جمعيتى نورانى پيدا بكنيم، يك قشرهاى نورانى كه وقتى وارد مىشويم در يك دانشگاهى، عملش نورانى، علمش نورانى، اخلاقش نورانى، همه چيزش نورانى باشد، الهى باشد. پيروزى نه براى اين است كه ما برسيم به يك مثلاً آزادى، برسيم به يك استقلالى و منافع براى خودمان باشد، همين، همين ديگر تمام؟ حالا كه ديگر منافع مال خودمان شد، ديگر كارى ديگر نداريم اينها مقدمه است، همهاش مقدمه اين است كه يك ملت انسان پيدا بشود، يك ملتى كه روح انسانيت در آن باشد پيدا بشود، تحول پيدا بشود در خود اشخاص. آن چيزى كه مطرح است پيش انبيا انسان است آن چيز، چيز ديگرى نيست، انسان مطرح است پيش انبيا، چيز ديگر پيش انبيا مطرح نيست، همه چيز به صورت انسان بايد در آيد. مىخواهند انسان درست كنند. انسان كه درست شد، همه چيز درست مىشود. رژيمها به تبع خارجىها مىخواستند كه در اين ممالك شرقى انسان درست نشود. آنها از انسان مىترسند. آنها مىخواهند كه يك انسانى پيدا نشود. انسان اگر پيدا شد زير بار زور نمىرود انسان، انسان اگر پيدا شد منافع مملكتش را به خارج نمىدهد، امين است انسان. انسان براى خدا كار مىكند و براى خداست. زندگيش براى خداست و مردنش هم براى خداست. يك چنين موجودى ممكن نيست كه براى اجانب خدمت بكند و به ضد كشور خودش قيام بكند. اينها نخواستند در دانشگاههاى ما انسان درست بشود از انسان مىترسيدند، كوشش كردند كه نيروى انسانى ما را نگذارند رشد بكند، نيروى انسانى ما را نگذارند جلو برود، كوشش كردند، با هر ترتيبى كه توانستند، با هر نقشهاى كه داشتند، عمده كارشان روى انسانها بود كه انسانها را نگذارند رشد بكنند. وقتى انسان تربيت نشد در يك مملكت، وقتى تمام نظر يك فرد به ماديت بود، وقتى تربيت، تربيت مادى بود، خوب، اين آدم مىخواهد كه دارأى يك پارك باشد،اين از هر راهى شد بشود، اين فرقى به حالش نمىكند براى اينكه مادى است. آدم مادى همين جهت ماده را نگاه مىكند، كار ندارد كه اين ماده، اين پاركى كه پيدا شده است، اين اتومبيلى كه پيدا شده است از كجاست. هر چيز، خودش رامىخواهد، به مبدأش كار ندارد. انسان الهى است كه اگر چنانچه يك چيزى را به او بدهند مىپرسد از كجاست؟ چه هست استفاده اين آيا صحيح است يا نه؟ اين اتومبيل آيا از راه حلال است يا حرام؟ خيانت است يا امانت؟ اين انسان است كه اين چيزها را پيشش مطرح است، ما هم اين را مىخواهيم. اين اشتباه است كه ما مىگفتيم كه يا مىگوئيم كه رژيم نباشد بس است ديگر، استقلال باشد بس است، آزادى باشد بس است، نخير، مسأله اين نيست. ما همه اينها را فداى انسان مىكنيم. ما انسان مىخواهيم، همه فداى انسان.
صحيفه نور ج 7 صفحه 63
انسان وقتى درست بشود همه چيز درست مىشود. در اين چند سال كوشش كردند كه انسان نباشد، انسان رانگذارند يك انسانى پيدا بشود. اينها مىديدند كه يك فرد انسان اگر پيدا بشود ممكن است يك ملت را هدايت كند ممكن است كه يك ملت را به خلاف آنها چيز بكند، از اين ناراحت بودند نمىگذاشتند كسى تحقق پيدا بكند.
آنهااز مدرس مىترسيدند. مدرس يك انسان بود، يكنفرى نگذاشت پيش برود كارهاى او را تا وقتى كشتندش. يكنفرى غلبه مىكرد بر همه مجلس، بر اهالى كه در مجلس بودند غلبه مىكرد يكنفرى، يكنفرى تا توى مجلس نبود (من آنوقت مجلس رفتم، ديدم، براى تماشا، بچه بودم، جوان بودم رفتم) مجلس آنوقت تامدرس نبود مثل اينكه چيزى در آن نيست، مثل اينكه محتوا ندارد. مدرس با آن عباى نازك و با آن - عرض بكنم - قباى كرباسى وقتى وارد مىشد، مجلس مىشد - يك مجلس - طرحهايى كه درمجلس داده مىشد، آن كه مخالف بود مدرس مخالفت مىكرد و مىماساند مطلب را.
وقتى كه روسيه در يك قضيهاى (كه الان يادم نيست) اولتيماتوم داد به ايران و آوردند به مجلس و قواى نظامىاش هم حركت كرده بودند به طرف تهران يا قزوين كه اين را قبول كنند، مجلس (آنطور كه حالا نقل مىكنند) مجلس بهت شان زده بود كه بايد چه بكنند. قوا، قواى شوروى است، مقاومت نمىتوانيم بكنيم، قبول اين هم كه خيانت است. آنجا نوشته است كه يك روحانى با دست لرزان آمد و گفت حالا كه ما بايد از بين برويم چرا خودمان از بين ببريم؟ما اين را ردش مىكنيم. رد كرد، همه هم قبول كردند. آنهاهم هيچ كارى نكردند. اينها مىبينند يك انسان وقتى در يك ملت پيدا بشود مىتواند كه مجراى امور را از آن طريقى كه آنها مىخواهند برگرداند، آن چيزى كه آنها مىخواهند نگذارد پيدا بشود، كوشش كردند نگذارند انسان پيدا بشود.
كوشش كنيد كه انسان درست كنيد
شما دانشگاهىها كوشش كنيد كه انسان درست كنيد. اگر انسان درست كرديد مملكت خودتان را نجات مىدهيد. اگر انسان متعهد درست كرديد، انسان امين، انسان معتقد به يك عالم ديگر، انسان معتقد به خدا، مؤمن به خدا، اگر اين انسان در دانشگاههاى شما و ما تربيت شد مملكتتان را نجات مىدهد. بنابراين، كار، كار بسيار شريف و مسؤوليت، مسؤوليت بسيار زياد. الان اين مسؤوليت به دوش ما و شماست. اين مسؤوليت بزرگ، يعنى سعادت ملت را شما و ما بايد بيمه كنيم، قشر روحانى و قشر دانشگاهى. سعادت ملت را شماها بايد بيمه كنيد، اين مسؤوليت به دوشتان آمده، نرفتيد زارع بشويد، اگر زارع بوديد، مسؤوليت داشتيد اما نه اين مسؤوليت را. اگر يك كاسبى بوديد، مسؤوليتداشتيد درحدود شعاع خودتان اما الان مسؤوليت، مسؤوليت يك ملت است، مسؤوليت يك كشوراست، مسؤوليت براى اسلام است. مقابل خدا، الان همه مسؤوليم. بايد همه ما كوشش كنيم، دانشگاه كوشش كند، دانشگاههاى دينى كوشش كنند، دانشگاههاى علمى شما كوشش كنند انسان درست كنند.
همه دنبال اين باشيد، انسان. اگر انسانيت را استثناء بكنيد يك فردى درست بكنيد دانشمند، يك
صحيفه نور ج 7 صفحه 64
طبيبى كه بهتر از همه اطباء دنياست اگر اين وجهه انسانى نداشته باشد همين طبيب مضر است، همين طبيب وقتى كه مىخواهد يك كسى را معالجه كند دنبال منافع است، نه دنبال معالجه، دنبال آن است از اين چقدر در مىآيد، هر چه بشود بيشتر بدوشد او را. اگر يك طبيب درست كنيد كه انسانى بار بيايد، او دنبال معالجه است، نه دنبال اينكه ازاين چقدر در مىآيد. قضيه كسب نيست، قضيه علاج انسانى است، الهى است. يك طبيب مىتواند معالجهاش الهى باشد، مىشود معالجهاش شيطانى وطاغوتى باشد. معالجه طاغوتى، اينكه برود دنبال اينكه چقدر از اين درمىآيد چقدر ما قضيه استخوان لاى زخم چقدر ما مىتوانيم از اين استفاده كنيم، هر چقدر مىتوانيم استفاده كنيم معطلش كنيم. الهى، مىخواهد اين را نجات بدهد ولو چيزى گيرش نيايد مىخواهد اين را نجات بدهد. اگر در دانشگاه شما انسان درست شد او مىخواهد ملت را نجات بدهد در فكر اين نيست كه خودم چى باشم، مقام خودم چى باشد؟ مىخواهد نجات بدهد و اگر طاغوتى شد مىخواهد استفاده كند، نمىخواهد نجات بدهد، مىخواهد خودش را، براى خودش كار كند، نه براى كشور.
كوشش كنيد كه الان همه مسؤول هستيم و بايد همه از اين عهده مسؤوليتبيرون بيائيم و همه بايد خدمت كنيم. الان مملكت ما محتاج به خدمت است، چه آنهائى كه انسان مىخواهند درست كنند و نيروى انسانى در دست آنهاست و چه آنهائى كه در قشرهاى ديگر هستند. همه بايد به اين مملكت خدمت بكنيم بلكه اين آشفتگىهائى كه هست اين آشفتگىهاانشاءالله از بين برود و شما به يك مملكتى از خودتان باشد خودتان در آن خدمت بكنيد، براى ملت خودتان و خودتان و عمده اينكه براى نجات كشورتان و براى خدا. خداوند همه شما را انشاءالله موفق كند و همه مارا به خدمتگزارى براى كشورمان براى ملتمان موفق كند.
امام در جواب سوال يكى از حضار فرمودند : من ديگر وقت اينكه حالا بنشينم و هى صحبت كنم ندارم، من حرفهايم همينهاست. من عرض مىكنم ديگر، من الان ديگر حالم مقتضى نيست، حرفهاى ما همينهاست، ديگر بيشتر از اين ما حرفى نداريم.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page