-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 278
تاريخ: 5/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از تكنسينهاى پزشكى اورژانس تهران
تمام اعمال نيك و بد انسان در ماوراء طبيعت يك صورت مجسم دارد
بسم الله الرحمن الرحيم
البته فرق است مابين شنيدن و ديدن. ما در اين جنايات آخر مصيبتهائى كه بر جوانهاى ما و اطفال ما وارد شد از دور مىشنيديم و شما ديديد و اين خيلى فرق مىكند، ما در خارج خدمتهاى لفظى مىكرديم و شما عملى، شما در ميدان بوديد در ميدان مبارزه به كار خودتان و مسؤوليت خودتان عمل مىكرديد و شما در كارتان از كار ما بالاتر بود. البته ما هم در زمان شاه سابق كه جوان بوديم با مشاهده، چيزهائى ديديم لكن اخيراً شماها ديديد كه بر سر اين ملت چه آمد و شما حالا احساس مىكنيد كه اينهائى كه مىخواهند اخلال كنند كه همان رژيم را با صورت ديگرى، نه رژيم شاهنشاهى، با يك صورت ديگرى همان مسائل سابق پيش بيايد و به ملت ما همان بگذرد كه ديديد. شما بيشتر احساس ناراحتى مىكنيد شما بهتر خيانتهاى اين قشرهائى كه مىخواهند آشوب كنند و در آشوب، از خارج، ديگران، آنهائى كه ما را غارت كردند، آنهائى كه جوانهاى ما را با توطئههاى آنها به خاك و خون كشيدند، برگردند، شما بيشتر احساس ناراحتى بايد بكنيد براى اينكه شما ديديد كه چه كردند و ما شنيديم كه چه كردند، هر چه بايد بكنند، و رفتند و انشاء الله به جزاى خودشان، هم در اينجا و هم در آنجائى كه جاى جزاست خواهند رسيد. بعضى از كارهاست كه جزاى او در اين دنيا نمىشود، امكان ندارد، هر جانى يك نفر آدم است، مثل ساير مردم است، يك جان دارد و يك حيات دارد، اين جانى اگر چنانچه ده هزار نفر را كشته باشد ما بخواهيم براى ده هزار نفر اين را مجازات كنيم چطور مجازات كنيم؟ يك جانى كه صد نفر را به آن طرزى كه مىدانيد در شكنجه قرار داده يعنى آن طرزى كه شنيديد در شكنجه قرار داده، حالا ما بخواهيم اين را مجازات كنيم، چطور مجازات كنيم؟ نمىشود، يك جان دارد و غايت امر اين است كه او را بكشيم يا با مجازات و شكنجه بكشيم، - اما اين كه - او كه يك شكنجه نكرده، يك نفر نكشته كه يك كشتن در مقابل يك كشتن و يك شكنجه در مقابل يك شكنجه باشد. شكنجهگرهاى ما كه از خارج هم تعليم ديدهاند، اينها فوج فوج مردم را شكنجه كردهاند، آنهائى كه جوانهاى ما را كشتهاند، بعضى از آنها عدد بسيارى از جوانهاى ما را كشتند و از بين بردند، اينها آنقدرى كه ماها مىتوانيم شكنجهشان كنيم و ماها مىتوانيم جزايشان بدهيم يك امر ناچيزى است. لكن يك جاى ديگرى هم هست كه در آنجا شكنجههائى است كه ما نمىتوانيم بفهميم و
صحيفه نور ج 6 صفحه 279
آن از خود اعمال است، اينطور نيست كه نظير اينجا يك فراشى از خارج بيايد و شكنجه كند، خود عمل انسان اگر چنانچه صالح باشد، خود آن عمل در آنجا به انسان مىرسد و اگر چنانچه عمل ناصالح باشد، همان عمل به او مىرسد. فمن يعمل مثقال ذره خيراً يره و من يعمل مثقال ذره شراً يره خود عمل را مىبيند. هر ذرهاى كه انسان عمل مىكند يك صورت ماوراء طبيعت دارد، اينجا زبانش را آدم دراز مىكند. زبان درازى مىكند، يك مسلمانى را، يك مومنى را فحش مىدهد، غيبت مىكند، آن مومن فرض كنيد در آمريكاست شما از اينجا به او فحاشى مىكنيد يا غيبتش را مىكنيد، در آنجا كه اين زبان اينقدر دراز شده است در آنجا صورتش اين است كه همين زبان دراز شود تا آنجا از رويش عبور مىكنند. در حديث است كه زبان درازى اينجا، آنجا صورت دارد. اين شكنجههاى ناجوانمردانهاى كه به جوانهاى ما كردند، هر شكنجه صورت دارد در آنجا، هر داغى كه كردند داغ مىشوند آنجا، همين عمل آنجا صورت پيدا مىكند، همين عمل شكنجه مىشود آنجا. اين اعمال انسانى كه شما كرديد و در يك موقعى بود كه همه در زجر و در شكنجه بودند و شما يك چنين عمل انسانى كرديد و آنها را براى معالجه برديد، همين در آنجا صورت دارد، همين عمل شما يك صورتى در ماوراى طبيعت دارد كه ماوراى طبيعت را حالا نمىتوانيم بفهميم، انبياء مىفهميدند و خداى تبارك و تعالى اطلاع داده است. پس شما هر كارى كه انجام بدهيد و ما هر كارى كه انجام بدهيم، چه كار خوب و چه كار بد، همان را خواهيم ديد، اينطور نيست كه مخفى شود از كسى، خود عملى كه انجام مىدهيم در آنجا متحقق مىشود ملكات انسان، يكى هست كه ملكه خوب دارد و يكى هست كه ملكه زشت دارد، همين ملكات در آنجا تجسمى دارد، تحققى دارد. در نفس انسان ملكه است، ملكه خيانت، طبيعتش طبيعت خائن است، در اينجا انسان ابتدا كه به دنيا مىآيد، همه چيز در انسان به طور استعداد هست يعنى تحقق باز ندارد، اما قابل است. اين بچهاى كه به دنيا مىآيد قابل است كه ملكات صالحه پيدا كند و قابل است كه ملكات رذيله، اگر سعى كرد در آن طرف ملكات رذيله كمكم اينها تحقق پيدا مىكنند و باطن ذات انسان يك موجود رذل مىشود. گاهى انسان يك كارهائى مىكند كه مناسب با يك جور حيوانى است، درندگى لفظى هم باشد كه مردم را با فحاشى، با اينطور چيزها آبرويشان را مىريزد (درندگى است اينها) يا درندگىهاى ديگرى دارد، اين ملكهاى در انسان پيدا مىشود كه يك ملكه درندگى است. انسان وقتى از اينجا منتقل مىشود به يك ماوراى اينجا، همان ملكه درندگى مطابق با يك صورتى كه مناسب با آن هست مىشود، به يك صورت حيوانى، حيوانى درنده متناسب با آن متحول مىشود. مىگويند گاهى اوقات انسان چند تا صورت آنجا دارد صورتهاى مختلف دارد، در طرف اعمال صالحه هم اينطورى است.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 282
تاريخ: 5/3/58
بيانات امام خمينى در جمع بانوان خانوادههاى فضلاى حوزه علميه قم و ديگر گروهها
خدا و مومنين حافظ و حامى دين اسلام و اهداف الهى پيامبر اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
يا ايها النبى حسبك الله و من اتبعك من المومنين چه خطاب افتخار آميزى است براى مومنين، چه خطاب مسؤوليت آورى است براى مومنين. افتخار آميز براى اينكه، با اينكه خداى تبارك و تعالى كافى است و هيچ كس در مقابل حق تعالى قدرتى ندارد، قوهاى ندارد، همه هيچ هستند ولى خداى تبارك و تعالى به مومنين كه مومنات هم داخل مومنينند، اين افتخار را مرحمت فرموده است كه در پهلوى اسم مبارك خودش مومنين را هم ذكر فرمود براى تو خدا و كسانى كه متابعت كردند، مومنينى كه از تو متابعت كردند كافى است با اينكه خدا كافى است لكن همچو تشريفى را به مومنين كه مومنات هم داخل هستند مرحمت فرموده است كه خدا و مومنين، كسانى كه از تو تبعيت كردند، براى تو كفايت مىكنند. چقدر افتخار آميز است براى ما، براى مومنين براى شما مخدرات، براى شما مومنات كه شما در يك رديف خداى تبارك و تعالى قرار داده است و چقدر مسؤوليت آور است اين خطاب مومنين بايد كفايت كنند از اسلام، حفاظت كنند از اسلام، پيغمبر اسلام را كافى هستند، پيغمبر اسلام هست و احكام اسلام، اهداف اسلام. خداى تبارك و تعالى در اين آيه به ما فرمودهاند كه اهداف اسلام و خود نبى اكرم و هركس مربوط به نبى اكرم است، شماها بايد كفايت كنيد. ما ماموريم، ماموريم كه حفاظت كنيم از دين خدا، حفاظت كنيم از اهداف الهى. شما مومنات، شما مخدرات كه از بيوت علما و فضلاء هستيد، اولى هستيد از ديگران، شما از بيت نبوت هستيد، اولى هستيد به اينكه اهداف اسلام را حفاظت كنيد. خداوند به ما اين مرحمت را فرموده است كه شما با خدا حفاظت كنيد از اسلام و از دين اسلام. حسبك الله و من اتبعك من المومنين.
مسؤوليت خطير مادران، تربيت اولاد صالح و حافظ اسلام
بانوان محترم! مسووليد همه، مسووليم همه، شما مسوول تربيت اولادها هستيد، شما مسووليد كه در دامنهاى خودتان اولادهاى متقى بار بياوريد، تربيت كنيد، به جامعه تحويل بدهيد. همه مسوول هستيم كه اولادها را تربيت كنيم لكن در دامن شما بهتر تربيت مىشوند. دامن ما در بهترين مكتبى است از براى اولادها. مسؤوليت داريد نسبت به فرزندان خود، مسؤوليت داريد نسبت به كشور خودتان
صحيفه نور ج 6 صفحه 283
و شما مىتوانيد بچههايى تربيت كنيد كه يك كشور را آباد كنند. شما مىتوانيد بچههايى را تربيت كنيد كه حفاظت از انبياء بكنند، حفاظت از آمال انبياء بكنند. شما هم خود حافظ بايد باشيد و هم نگهبان درست كنيد، نگهبان، اولادهاى شما هستند، آنها را تربيت كنيد. خانههاى شما بايد خانه تربيت اولاد باشد. منزل علماست منزل شما و منزل تربيت علمى، تربيت دينى، تهذيب اخلاق. توجه به سرنوشت اينها در عهده پدران است و در عهده مادرها، مادرها بيشتر مسوول هستند و مادرها اشرف هستند، شرافت مادرى از شرافت پدرى بيشتر است، تاثير مادر هم در روحيه اطفال از تاثير پدر بيشتر است.
ترور اشخاص، ترور نهضت نيست
شما مسووليد، ما همه مسووليم، خداى تبارك و تعالى همه را مسوول قرار داده است، و در اين آيه شريفه فرموده است حسبك الله و من اتبعك من المومنين خدا كسانى كه تبعيت كردند ترا، از مومنين، مومنينى كه تابع اسلام هستند، تابع پيغمبر اسلام هستند، اينها اشخاصى هستند كه كافى هستند براى رسول، براى پيغمبر كافى هستند. يك تكليف بزرگى است به عهده همه، به عهده همه متابعين، به عهده همه ملت كه تبعيت دارند از پيغمبر، بايد اين نشان حسبك الله و من اتبعك من المومنين هم در پيشانى آنها باشد، حفاظت كنند از دين خدا، حفاظت كنند از اسلام، از قرآن كريم. نلغزند از اين جنبشهاى ضعيفى كه اين اقشار غير انسان در ايران ايجاد مىكنند، نترسند از اينكه اين اقشار ضعيف به جنبش در آمدند و به خيال خود براى ارعاب ملت ترور مىكنند. ملت ما هرگز از اين معانى نمىترسد و نهضت ما هرگز ترور نمىشود. ترور اشخاص، ترور نهضت نيست. نهضت ما قائم است ولو اشخاصى مثل مرحوم (مطهرى) و مثل آقاى (هاشمى) هم و مثل سايرين هم نباشند. خداى تبارك و تعالى و من اتبع نبى را من المومنين كافى است، ملت كافى است و ملت ما راه خود را پيدا كرده است، هيچ خوفى نيست، هرگز ما نمىترسيم از اين ترورها و هرگز به عقب بر نمىگرديم و هرگز اجازه نمىدهيم شرق و غرب دخالت كند در مملكت ما.
خدمات ارزنده زنان به نهضت اسلامى
خداوند شما مومنات را حفظ كند كه در نهضت اسلامى حظ كافى داشتيد و الان هم براى مستمندان كمك كرديد و كمكهاى شما بسيار با ارزش است، كمكهاى بانوان ارزشش چند برابر كمكهاى مردان است. خداوند شما را حفظ كند و شما را براى تربيت انسانها كه شغل انبياء است، براى تربيت انسانها كه شغل انبياء است حظ كند. سلام بر همه شما و رحمت بر همه شما.
previos page menu page next page
-
previos page menu page
صحيفه نور ج 6 صفحه 284
تاريخ: 5/3/58
پيام امام خمينى به حجة الاسلام و المسلمين هاشمى رفسنجانى در مورد ترور نافرجام ايشان
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام مجاهد متعهد آقاى هاشمى عزيز مرحوم مدرس كه به امر رضاخان ترور شد از بيمارستان پيام داد به رضاخان بگوييد من زنده هستم. مدرس حالا هم زنده است. مردان تاريخ تا آخر زنده هستند. بدخواهان بايد بدانند هاشمى زنده است چون نهضت زنده است. آمريكا و ديگر ابرقدرتها بدانند ملت ما زنده است. اجتماعات عظيم اين دو سه روز شاهد زنده بودن انقلاب است. اينان با اين تلاشهاى احمقانه نمىتوانند انقلاب اسلامى ما را ترور كنند، نمىتوانند شخصيت انسانى اسلامى مطهرى و هاشمى را ترور كنند، هر چند ترورها حساب شده و سازمان يافته باشند و از لابلاى آنها جاى پاى ابرقدرتها و جنايتكاران بينالمللى به چشم بخورد. ملت با تمام قوا بايد در مقابل دسيسهها مقاومت كند، توطئهها را بشكنند، با كمال مراقبت انقلابى اين جنايتكاران را شناسائى كنند و به دادگاههاى انقلابى معرفى كنند. پاسداران انقلاب و روساى آنان موظفند از اين شخصيتهاى ارزنده انقلابى حفاظت كنند و رفت و آمدهاى مشكوك را تحت نظر بگيرند، اگر چه خود آنان راضى نباشند. ملت بزرگ اسلامى مصمم است به نهضت اسلامى خود ادامه دهد و اجازه دخالت خيانتكاران را در كشور خود ندهد. ما ملتهاى بزرگ اسلامى را به همكارى در اين نهضت اسلامى ايران دعوت مىكنيم. بايد دست جنايتكاران از ممالك اسلامى و از عموم مستضعفين قطع شود و وعده الهى نسبت به اقشار ملتهاى اسلامى تحقق يابد. من به آقاى هاشمى فرزند برومند اسلام تبريك مىگويم كه در راه هدف تا نزديك شهادت به پيش رفت و سلامت و ادامه خدمت ايشان را از خداى تعالى خواستارم.
والسلام عليكم و على عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page
-
جلد هفتم
جلد هفتم
menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 1
تاريخ سخنرانى:5/3/58
پيام امام خمينى به حجت الاسلام و المسلمينهاشمىرفسنجانى درمورد ترور نافرجام ايشان
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجتالاسلام مجاهد متعهد آقاى هاشمى عزيز مرحوم مدرس كه به امر رضاخان ترور شد از بيمارستان پيام داد به رضاخان بگوييد من زنده هستم. مدرس حالا هم زنده است. مردان تاريخ تا آخر زنده هستند. بدخواهان بايد بدانند هاشمىزنده است چون نهضت زنده است. آمريكا و ديگر ابر قدرتها بدانند ملت ما زنده است. اجتماعات عظيم اين دو سه روز شاهد زنده بودن انقلاب است. اينان با اين تلاشهاى احمقانه نمىتوانند انقلاب اسلامىما را ترور كنند نمىتوانند شخصيت انسانى اسلامىمطهرى و هاشمىرا ترور كنند هر چند ترورها حساب شده و سازمان يافته باشند و از لابلاى آنها جاى پاى ابر قدرتها و جنايتكاران بين المللى به چشم بخورد. ملت با تمام قوا بايد در مقابل دسيسهها مقاومت كند توطئهها را بشكند با كمال مراقبت انقلابى اين جنايتكاران را شناسايى كنند و به دادگاههاى انقلابى معرفى كنند. پاسداران انقلاب و رؤساى آنان موظفند از اين شخصيتهاى ارزنده انقلابى حفاظت كنند و رفت و آمدهاى مشكوك را تحت نظر بگيرند اگر چه خود آنان راضى نباشند. ملت بزرگ اسلامىمصمم است به نهضت اسلامىخود ادامه دهد و اجازه دخالت خيانتكاران را در كشور خود ندهد. ما ملتهاى بزرگ اسلامىرا به همكارى در اين نهضت اسلامىايران دعوت مىكنيم. بايد دست جنايتكاران از ممالك اسلامىو از عموم مستضعفين قطع شود و وعده الهى نسبت به اقشار ملتهاى اسلامىتحقق يابد. من به آقاى هاشمىفرزند برومند اسلام تبريك مىگويم كه در راه هدف تا نزديك شهادت به پيش رفت و سلامت و ادامه خدمت ايشان را از خداى تعالى خواستارم.
والسلام عليكم و على عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 2
تاريخ 5/3/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى گروه امداد بروجرد
براى اصلاح آشفتگىها همه ما بايد گروه امداد باشيم
بسم الله الرحمن الرحيم
زحمات شما پيش خداى تبارك و تعالى محفوظ است. ما همه بايد گروه امداد باشيم. اسلام همه مردم را به رعايت يكديگر دعوت فرمودهاند كلكم راع همه ما مسووليم و كلكم مسوول همه بايد رعايت همه ملت را بكنيم و همه بايد از لشكر اسلام باشيم و از گروه امداد. شما البته به اين اسم مسمىهستيد و اميدوارم كه عملتان موافق با اسم باشد. همين طورى كه اسمتان گروه امداد است و تا حالا امداد كرديد، از اين به بعد هم به برادران خودتان، به كشور خودتان، به شهر خودتان گروه امداد باشيد و مطابق با آنچه خداى تبارك و تعالى فرموده است مطابق دستورات او عمل كنيد و دعا كنيد كه همه ما گروه امداد باشيم و همه عمل كنيم به وظائف اسلامىخودمان. امروز ايران محتاج است به گروه امداد. ايران محتاج است كه همه گروهها گروه امداد باشند براى آنكه آن چيزى كه براى ايران گذاشتهاند خرابى است، آشفتگى است و با امداد همه بايد اين آشفتگىها رفع بشود.
تلاش مذبوحانه مخالفين نهضت براى ايجاد جو بدبينى و متوقف ساختن مردم
يكى از امدادهائى كه ملت مىتوانند بكنند اين است كه ايرادها را كم بكنند. الان وقت اين است كه ما باز اين نهضت را به پيش ببريم وقت اين نيست كه ايراد بكنيم. آنهائى كه وادار مىكنند مردم را به ايراد، آنها مىخواهند نهضت پيش نرود، آنها از پيشرفت نهضت نگران هستند مىدانند كه اگر اين نهضت پيش برود براى آنها ديگر جائى نيست از اين جهت اشكال تراشى مىكنند- مردم را وادار به ايراد مىكنند وادار به ايراد مىكنند - و اينها براى اين است كه متوقف كنند مردم را يا بدبين كنند. گاهى مىگويند كه خوب چه شده است تا حالا كه چيزى نشده است. ملت مىداند كه چه شده است دنيا هم مىداند كه چه شده است و از اين شدهها نگرانند اينهائى كه مىگويند چه شده است از اين شدنها نگرانند براى اينكه آنچه شده است اين بوده است كه تمام متفكرين دنيا را به تحير واداشته است. يك ملتى كه به دستش هيچ نبود قدرتهاى بزرگ را شكست، آزادى براى خودش تهيه كرده. چه شده است يعنى چه؟ الان اين شده است كه ما نشستهايم - با هم - آزاد با هم صحبت مىكنيم. در چند سال پيش يك چنين اجتماعى، كمتر از اين هم براى ما ممكن نبود براى شما ممكن نبود. ما الان دست
صحيفه نور ج 7 صفحه 3
ديگران را از سر مملكتمان كوتاه كردهايم و چند وقت پيش از اين هر چه بود آنها مىبردند حالا نمىبرند. اينها كه مىگويند چه شده است براى اين است كه مردم را بدبين كنند و اشخاص غافل هستند، شايد بسيارى از اين چه شده است بسيارى غفلت بكنند و اگر اينها بگذارند چيزهائى ديگر هم مىشود لكن البته به تدريج بايد اين آشفتگىها رفع بشود. همه ايران بايد گروه امداد باشند. اگر همه گروه امداد شدند و رفع اين اشكالات همه خواهد شد و اگر ايرادگير شوند اشكالات رفع نمىشود و احتمال اينكه يك وقتى خداى نخواسته به عقب برگرديم، يك وقت شكست بخوريم، يك وقت باز همان مسائل برگردد هست. انشاءالله خداوند شما را گروه امداد براى اسلام قرار بدهد و اجر گروه امداد را به شما عنايت كند و همه موفق و مويد باشيد و همه باشيم براى خدمت انشاء الله.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 4
تاريخ 6/3/58
بيانات امام خمينى در جمع پرسنل شهربانى كاشان
عبرت گرفتن ازتاريخ موجود
بسم الله الرحمن الرحيم
چيزهائى كه در دنيا اتقاق مىافتد كه آنها تاريخ را تحقق مىدهد، اين براى عبرت گرفتن ما، سرمشق بودن براى ماست. از جمله اين قضيهاى كه در ايران اتفاق افتاد. پنجاه و چند سال سلطنت غاصبانه رژيم پهلوى كه سرتاسرش مشحون بود ازكارهائى كه مخالف مسير ملت بود كه شايد اكثرش را شماها يادتان نيست، شماها جوانيد، من از اولش بودم، از آن وقتى كه كودتا شد، كودتاى رضا شاه شد تا حالا ناظر قضايا بودهام. كارهايشان گاهى به ظاهر خيلى فريبنده بود لكن برخلاف مسير ملت بود. وقتى كه او آمد ابتدائا شروع كرد به اظهار ديانت و اظهار چه و روضه خوانى و سينهزنى و گاهى ماه محرم در همه (در تهران) همه تكيههائى كه در تهران بود مىرفت مىگرديد خودش تا وقتى كه سوار مطلب شد، سلطه پيدا كرد.
همين آدمىكه اينطور مجلس روضه داشت، همآنطور سينه زن و ارتش مىآمد به سينه زنى (كه من خودم دستههاى ارتش را هم ديدم). همين آدم شروع كرد به ضد او عمل كردن، تا قبل از اينكه قدرت پيدا بكند، خواست براى بازى دادن مردم آنطور امور را انجام داد، وقتى كه قدرت پيدا كرد درست بر ضد آن كارهائى كه كرده بود شروع كرد به فعاليت، منجمله همين آدمىكه اين دستگاه روضه را داشت همچو قدغن كرد دستگاه خطابه و وعظ و روضه و همه اينها را، كه در تمام ايران شايد يك مجلس علنى نبود، اگر بود در خفا، در بعضى شهرها در خفا و به صورتهاى مختلف و با اسمهاى مختلف. چيزهائى كه موجب نارضايتى مردم بودانجام مىداد، مثل قضيه كشف حجاب. كشف حجاب شما نميدانيد آنوقت چه مصيبتى براى مردم بود، نمىدانيد چه كرد و مامورها چه كردند با مردم و با زنها كه اسباب نارضايتى عموم مردم بود، منتها قدرت زياد شده بود، مردم هم هدايت نمىشدند با يك مثلاً قدرتهائى، از اين جهت نمىتوانستند كارى بكنند لكن عقدهها زياد بود. بعد هم شروع كرد به اسم اينكه مىخواهد قدرت مركزى را درست كند، عشاير كه همهشان، البته در عشائر يك اشخاص غيرباب هم بود، لكن اينها يك پشتوانهاى براى ملت بودند، تمام اينها را از بين برد و آنطور فشار آورد به مردم و نارضايتى ايجاد كرد كه وقتى كه آن سه قدرت خارجى در جنگ عمومىاينها حمله كردند به ايران، آمريكا و انگلستان و روسيه، اينها همه با هم حمله كردند، در جايى كه مخالفت با آلمان
صحيفه نور ج 7 صفحه 5
مىخواستند بكنند حمله كردند به ايران، در عين حالى كه همه چيز ايران در خطر بود و مردم براى همه چيزشان نگران بودند، لكن وقتى گفتند كه رضاخان را اينها بردهاند مردم شادى مىكردند. اينطور رفتار كرد، رفتار غير عقلائى، رفتارى كه براى خاطر انگلستان بود. آنوقت انگلستان اين را آورد روى كار، بعد از او نوبت به پسرش رسيد كه اين را ديگر بيشتر شما يادتان است اين هم كارهايى كرد كه به حسب صورت فريبنده بود لكن كم كم هى هر چه پرده بالا رفت ديدند كه بر خلاف مسير ملت است. ملت با او مخالف شد منتها در طول اين سى و چند سالى كه بود، هى عقدهها روى هم آمد، عقدههاى مردم روى هم آمد و هى نارضايتىها زياد شد و هى خدمتهاى او به اجانب يكى بعد از ديگرى هى فاش شد تا رسيد به آنجا كه من شايد مكرر اين را در بعضى از صحبتهايم گفتم كه نكن كارى كه وقتى بروى، همه مردم شادى كنند، نكن اين كارى را كه همين مطلب را، كه وقتى كه پدر تو رفت همه شادى كردند در عين حالى كه همه در خطر بودند، تو نكن اين كار را، كه وقتى رفتى همه شادى كنند. حكومت اگر حكومت ملى باشد و به دست ملت يك حكومتى وجود پيدا بكند، چون از خودشان است، اگر يك وقتى از بين برود همه ناراحت مىشوند، اگر بخواهد از بين برود، همه پشتيبانش هستند، لكن حكومت اگر چنانچه پايه قدرتش بر دوش ملت نباشد، به اين وضع در مىآيد كه آن روزى كه مىگويند رفت، خيابانها آنطور شد كه ديديد (من نبودم لكن نقل مىكنند) شادىها آنطور شد كه ديديد. همان كه من به او تنبه دادم كه نكن كه اينطور بشود. اين بايد مايه تنبه براى ماها بشود، فرق نمىكند، يك قدرتى كه در راس است و همه مملكت تحت سيطرهاش است، يا يك قدرتى كه در يك استان است، يا يك قدرتى كه در يك شهر است، يا يك قصبه است، اگر چنانچه عقل داشته باشند، قدرتها بايد از اين تاريخ موجود عبرت ببرند كه وقتى حكومتى پايه قدرتش به دوش ملت نباشد و ملت با قلبش با آن موافق نباشند، هر چه قدرتمند باشد هم نمىتواند پايدارى كند. ديديد كه قدرت خودش چه بود و علاوه بر او همه قدرتها با او موافق بودند، يعنى ما در تمام دنيا يك كسى كه با او مخالف باشد حالا شايد يك نفر مثلاً يكى از دولتها شايد آن هم اظهار مىكرد حالا راست گفته يا نه نمىدانم اما تمام دول بزرگ با او موافق بودند. ابرقدرتها موافق بودند، تمام دول غربى با او موافق بودند، اين خليج و اين كويت واين - عرض مىكنم كه - دول عربى با او موافق بودند، در عين حال چون پايه قدرت بر قلوب مردم نبود، روى دوش ملت نبود، همه قدرتها دستشان را روى هم گذاشتند كه و قدرتهايشان را روى هم گذاشتند كه نگه دارند او را و نتوانستند، رفت ! اين يك تاريخ موجود است و بايد براى ما همه عبرت باشد.
فرو ريختن حكومت نتيجه از دست دادن پايگاه ملى است
شما كه در شهربانى كاشان هستيد، آن هم كه در شهربانى قم است، آن هم كه رئيس شهربانى كل است، آن هم كه رئيس ارتش كل است، آن هم كه رئيس ژاندارمرى كل است، آن هم كه رئيس دولت است، اينها توجه داشته باشند كه آن كه مىتواند اينها را نگه دارد و حفظ كند، ملت است، ملت
صحيفه نور ج 7 صفحه 6
مىتواند اين قدرتها را حفظ كند، اگر ملت پشتيبان اين جمعيت شد، اينها همه كارى مىتوانند بكنند و اگر ملت يك وقتى نارضايتى پيدا كرد، اگر امروز صحبت نكنند، چند روز ديگر صدايشان در مىآيد چند وقت ديگر صدايشان در مىآيد، آن روزى كه ملت صدايش در بيايد ديگر نمىتواند يك قدرتى با او مقابله بكند. از اين جهت بايد همه ما توجه به اين معنا داشته باشيم كه اينكه ملت را راضى مىكند اين است كه ببينند كه شهربانى براى آنهاست، نه شهربانى ضد آنهاست. در زمان طاغوت مردم شهربانى را، ارتش را، ژاندارمرى را، دولت را تا برسد به خود آن آدم ضد خودشان مىديدند، اگر هم فرض كنيم يك شهربانى يا يك رئيس شهربانى بود كه اين موافق با ملت بود، نمىتوانست عملى بكند كه مردم احساس كنند كه اين موافق است و لهذا خوب و بدش در نظر همه مردم بد بود و آن پايگاهى كه بايد از آن اول تا آن آخر داشته باشد، در ملت آن پايگاه را از دست داد. وقتى بناشد كه پايگاه ملت از دست رفت و نتوانستند هم جورى بكنند كه دوباره اعادهاش بكنند، اين است كه فرو مىريزد. اين الان براى شما و ما و همه قشرهاى دولت و ملت و خصوصاً قشرهائى كه قواى انتظامىهستند، اين بايد يك سرمشق و يك الگو باشد كه ببينيم كه يك قدرت بزرگ وقتى پايگاه ملى ندارد، اين قدرت نمىتواند بايستد سرپاى خودش. يك قدرت ولو بزرگ نباشد، اگر پايگاه ملى داشته باشد، اين غلبه مىكند.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 8
تاريخ: 6/3/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان شركت مخابرات و دانشجويان دانشكده دندانپزشكى دانشگاه تهران
نقش موثر دايره مخابرات در پيشرفت نهضت
بسم الله الرحمن الرحيم
من اول با خانمها كه از مخابرات هستند چند كلمه صحبت كنم. اين دايره مخابرات، ما كه در پاريس بوديم به ما خيلى محبت كردند و به نهضت خدمت. آنوقتى كه اعتصاب بود، آنها اعتصاب كردند لكن تلفنها را براى اينكه ما با ملت اتصال پيدا كنيم در اختيار ما گذاشتند و اين بسيار در آنوقت موثر بود در پيشرفت نهضت، از اين جهت من بايد از اين دايره تشكر كنم.
حصول پيروزى به واسطه اتفاق آراء و توجه يكپارچه مردم به شكست طاغوت
حالا من يك صحبتى به همه راجع به همه آقايان و خانمها عرض مىكنم. من اصل نابسامانىهائى كه در ايران هست فعلا، و آشفتگىهائى كه در همه قشرهاى ملت هست، هم مطلعم و هم متاثرم لكن بايد الان ما حساب اين را بكنيم كه وظيفه فعلى براى ما، براى ملت ما، چه بانوان محترمات و چه آقايان معظم، براى همه چه هست؟ الان ما درچه حال واقع هستيم؟ و بايد چه بكنيم؟ قبل از اينكه ما به اين مرتبه از نهضت برسيم همه مىدانستيم كه بايد چه بكنيم و لهذا همه ملت باهم همصدا شدند و مقصدشان هم اين بود كه ما سلسله پهلوى را و رژيم شاهنشاهى را نمىخواهيم و ما يك حكومت اسلامى، جمهورى اسلامىمىخواهيم. همه با هم همصدا بوديم و همه با هم پيش رفتيم تا رسيديم به آنجايى كه با اين وحدت كلمه و با اين وحدت مقصد، همه با هم اسلام خواستند و تأييد خداى تبارك و تعالى يك سد بزرگى را شكستيد و شكستيم. در آنوقتى كه دنبال اين قضيه بوديد همه مىدانيد كه هيچ قشرى توجه به اينكه من حالا چى ندارم، چى دارم، گرفتارى خانوادگيم چى هست، آيا منزلم مثلاً برقش مرتب است، آيا تلفن من چطورى است، هيچ توجه به اين مسائل نبود مطرح نبود اين مسائل، اينكه مطرح بود بين همه اين بود كه اين رژيم نباشد، يك رژيم الهى باشد. اين اسباب اين شد كه پيروز شديد.
اگر در آنوقت هم كه همه داشتند -مثلاً فرض كنيد- كه توى خيابان آمده بودند، هر كسى فكر اين بود كه خوب، حالا ما امشب وقتى كه برويم منزل شاممان چه هست، برقمان چطورى است، تلفنمان چه هست؟ قرض داريم، بچههامان مثلاً چطور هستند، مريض داريم، اگر اينطور تشتت افكار
صحيفه نور ج 7 صفحه 9
بود، هرگز اين پيشرفت را نمىكرديد. شما هر كدام وارد بوديد و همه وارد بودند همان روز در اين نهضت و در آنوقتى كه شور اين نهضت بود و فشار از آن طرف و از اين طرف، اين توجه اين معنا را داريد و خودتان الان برگرديد به آن حالى كه در آنوقت داشتيد، مىدانيد كه هيچ چيز مطرح نبود آنوقت، همه يك توجه، و از خودمان غفلت كرده بوديم آنهايى كه توى خيابانها و بالاى پشت بامها شب و روز فرياد مىزدند و الله اكبر مىگفتند و مبارزه مىكردند و با هيچ، با همه چيز مقابله مىكردند اينها ابدا توجه به اينكه ما منزلمان چه جورى است، خانهمان آيا داريم يا نه، هيچ ابدا اين مطرح نبود. آن زاغه نشينهاى اطراف تهران كه يك دفعه من در تلويزيون ديدم وضعشان را، و ديدم روحشان را، كه وضعشان، خوب به مشاهده ديدم كه عده زيادى در يك زاغهاى، در يك سوراخى رفت و آمد مىكنند و بعد كه پرسيد يكى از آنها، كه شماچه مىكنيد؟ روزها چه مىكنيد؟ گفت ما صبح كه مىشود با بچههايمان راه مىافتيم مىرويم تظاهرات. فكر اينكه حالا ما منزلمان اين زاغه است و زندگىمان اينطورى است، اين فكر از سر مردم پريده بود. همه فكر متوجه و متمركز شده بود در يك جهت و آن اينكه اين رژيم نبايد باشد، ما نمىخواهيم اينها را مرگ بر شاه، ما جمهورى اسلامىمىخواهيم. اين رمز بود از براى اينكه شما پيروز شديد. توجه به خودمان نه، توجه به مقصد. همه رو به مقصد بوديم. رو به خودمان نبوديم. همه آن طرف نگاه مىكرديم. اين طرف كه عبارت از وضع خودمان بود، هيچ توجه به آن نداشتيم. از اين جهت پيروز شديم. لكن خوب پيروزى تا كجا رسيده است، تا اينجا كه اين بنيان ظلم اساسش شكسته شد و رفت لكن ريشههاش كه هست، حالا به پيروزى ما نرسيديم.
پرداختن به گرفتارىهاى شخصى و غفلت از مقصد مايه توقف نهضت
آنى كه الان ما رايك قدرى به نگرانى مىكشد، اين است كه ملت حالا برگشته به اينكه حال خودش را دارد مىبيند، بين راه از مقصد دست برداشته، متوجه شده است به حال خودش. خانه نداريم يك عده كثيرى به اينكه ما خانه نداريم، خانه مىخواهيم. يك عده كثيرى به اينكه ما، در ادارهمان مثلاً چطور است. يك عده كثيرى به اينكه مثلاً در دانشگاه چطورى است. از آن حال انقلابى كه اين ملت داشت و حال توجه به مقصد و غفلت از حالات خودش و گرفتارى خودش بيرون آمده است ملت، سرتاسر كشور اينجورى است الان كه همه الان يك توجه به چيز ديگرى هم پيدا كردهاند و آن اينكه گرفتارىهاى خودمان. هر كسى الان، الان روزى چقدر كاغذ براى ما مىآيد، چقدر مراجعات به جاهاى ديگرى هست، چقدر مراجعات به دولت هست و همه شكايت از وضع خودشان و دامن مىزند به اين مطلب اينكه دستهايى كه الان در كار است كه اين نهضت را در نيمه راه متوقف كند.
آنها دست زدند به يك تبليغاتى و آن اينكه: چه شد تاكنون چه شده است؟ خوب، اين هم جمهورى اسلامى، باز هم براى فقرا فكرى نشده است، براى ادارى فكر نشده است، باز هم بعضى از همان مهرهها هستند باز هم كذا هى اشكالتراشى، از همه اطراف عمال آنهايى كه مىخواهند نگذارند
صحيفه نور ج 7 صفحه 10
اين نهضت به آخر برسد اينها افتادهاند توى قشرهاى مختلف ملت و هر جا به يك صورت به حسب ظاهر فريبنده همان فريبهايى كه شاه در آنوقت، شاه سابق در وقت سلطنتش مىداد، ماها را و صورت فريبنده درست مىكرد دروازه تمدن بزرگ، عرض مىكنم دهقان كذا، آزاد زنان و آزاد مردان، بيرون آوردن نيمىاز ملت را براى خدمت همين حرفهايى كه حرف است، محتوا ندارد، همين حرفهاى فريبنده الان روى هر نقشهاى كه كشيده شده است و با دقت كشيده شده است و كاردارها و آن اشخاص كه درست مطالعات در همه روحيات مردم داشتند و دارند، همين مسائل را حالا مىبينند كه تا اينجا كه رسيده است، نگذارند جلو برود. اينها فهميدهاند كه اگر اين نهضت به اين قدرتى كه تا حالا آمده است برود جلو، اين اسباب اين مىشود كه بكلى تا آخر دست آنها كوتاه بشود. اين را مىخواهند دراين نيمه راه خفهاش كنند و لهذا در همه قشرهاى مختلفى كه اينها عمالشان هست، تبليغاتى شروع شده است دامنهدار. توى كارگرها مىروند يك صورتى با يك وضعى صحبت مىكنند كه خوب، براى كارگر هم كه باز فكرى نشد، كو خانه؟ كو زندگى؟ كو چطور؟ آن روزى كه كارگر اعتصاب كرد و هيچ توجه به خانه و به زندگى نداشت و با اعتصاب خودش جلو رفت، حالا مىآيند به او مىگويند كه خوب، اين هم جمهورى اسلامىپس چه شد الان كو خانهتان؟ كو چطور؟ آنها هم غفلت مىكنند از اينكه ما باز نرسيديم، به جمهورى اسلامى، حالا باز الفاظ است، معانى تا حالا نيست، مابين راه هستيم باز به مقصد نرسيديم، مثل اينكه مثلاً يك رئيس كاروانى به دوستان و اعضاى كاروان بگويد كه ما وقتى به منزل رسيديم خير، همه اسباب و وسايل راحتى آنجا فراهم است، بعد كه دارند حركت مىكنند، يك جا اينها اعتقادشان اين اصل بشود كه رسيدهايم، باز مىبينند كه نه ديگر باز زحمت و باز جور و باز راه رفتن و باز چيز است، هى بروند ايراد بگيرند كه خوب، ما كه رسيدهايم حالا پس كو اين وعدههايى كه تو كردى. اين غفلت از اين است كه ما نرسيدهايم باز به آنجايى كه بايد برسيم، نرسيديم.
الان ريشههايى از آن رژيم سابق و عمالش هست، آنطورى كه گفته مىشود در سر حدات و كنار سرحدات بيرون از كشور، چه در طرف تركيه و چه در طرف افغانستان و چه در طرف عراق و آنجاها هستند اشخاص، جاهاى ديگر هم هستند و اينها يك توطئهاى الان دارند و مىخواهند يك اجتماعى داشته باشند، با هم روابط پيدا مىكنند و عمالشان توى جمعيتها افتادهاند و توى قشرهاى مختلف ملت افتادهاند و اشكالتراشى مىكنند.
امروز بايد توجه به اين معنا داشته باشيم كه وقت اشكالتراشى و وقت اينكه حالا ماچه شد كارمان، يك قدرى زود است حالا، همه را بايد توجه به اين بدهيم كه ما بين راه هستيم الان، يك رايى ملت دادهاند به جمهورى اسلامى، با رأى ملت جمهورى اسلامىرسميت دارد اما محتوايش تا حالا تحقق پيدا نكرده، اسلام كه اين نيست. ما مىدانيم كه همه قشرهايى كه هست باز رنگهايش رنگهاى غيراسلامىاست لكن الان اگر چنانچه همه ما توجه به اين بدهيم كه برويم سراغ اينكه فلان اداره وضعش چه جورى است، فلان رئيس اداره وضعش چه جورى است، فلان كس چه جورى است، فلانى خوب عمل نمىكند، فلانى خوب عمل مىكند، اگر از آن معنايى كه الان ما دنبالش هستيم و مىخواهيم
صحيفه نور ج 7 صفحه 11
متحققش بكنيم، مىخواهيم قانونش را بگذرانيم، مىخواهيم مجلسش را درست بكنيم، اگر از اين مرز برگرديم به اين مسائل فرعى و اصل را از دست بدهيم خوف اين است كه دوباره برگردد مطلب به حال اول. الان وقت اين نيست كه تا عرض كنم كه ناراحت بشويم از اينكه چرا خوب دولت كار نمىكند. خود دولت هم مىداند كه آنطور نمىتواند با شدت كار بكند اما سوء نيت ندارند كار زياد است، گرفتارى زياد است، آشفتگى زياد است و اين اضافه كنيد به اين زيادى آشفتگى و كار، اينكه اشكالتراشى زياد است. مىروند نمىگذارند كه اين كارگرهاى نفت، كارگرهاى ادارات، كارخانهها، نمىگذارند اينها كار بكنند. مىگويند كه بايد ما همين حالا اين كارفرماها را همه را از بين ببريم و چه بكنيم. در صورتى كه الان وقت اين حرف نيست و اينهايى كه دارند اين را مىگويند از فرصت دارند استفاده مىكنند براى اينكه نهضت را جلويش را بگيرند، مهار كنند. مىروند توى رعيتها و اينها نمىگذارند كشت بكنند، بعد، از آن هم كه كشت شده الان نمىگذارند برداشت كنند.
آنها از اين كلمه اسلام مىترسند
شما ديديد كه در رفراندم كه آمال يك ملت بود، مسأله ملى بود. تاريخ سراغ ندارد يك همچنين ملى بودن يك رفراندمىرا، يك چنين اشتياقى را كه همه داشتند، زن و مرد و جوان، پير و مريض و عليل و همه آمدند پاى صندوق و رأى دادند، باز يك دستهاى پيدا شدند كه تحريم كردند، يك دستهاى پيدا شدند كه رفتند با تفنگ جلويش را گرفتند، يك دستهاى پيدا شدند كه صندوقها را آتش زدند. اينها دلشان براى ملت سوخته بود كه اين كارها را مىكردند؟ يك كار غير ملى بود؟ يك كار تحميلى بود؟ يك زورى در كار بود؟ يك فشارى در كار بود؟ يا با كمال آزادى و اشتياق نه اينكه فقط رأى بخواهند بدهند. اين بچههاى كوچكى كه وقت رأى دادنشان نشده بود و به آنها گفته بودند رأى ندهيد، متاثر بودند، اعتراض مىكردند كه يك دسته شان آمدند اينجا من نصيحتشان كردم، دلدارى شان دادم. يك همچو مسالهاى كه همه ملت مىخواست، همه قشرها مىخواستند زن و مرد رفتند رأى دادند و قريب به اتفاق رأى دادند و آنها همه قوايشان را كه روى هم جمع كردند نيمىاز صد، شايد شد يا فرض كنيد قدرى بيشتر. چه شد كه تحريم كردند؟ چه شد كه جلويش را مىخواستند بگيرند؟ چه شد كه صندوق را آتش مىزدند؟ جز اين است كه اينها نمىخواستند تحقق پيدا كند؟ اينها مىخواستند جمهورى اسلامىنشود. از جمهوريش مىترسيدند؟ نه، جمهورى كه ترسى ندارد شوروى هم جمهورى است. از اسلامش مىترسيدند، از اين كلمه اسلام مىترسند آنها، از جمهورى اسلامىمىترسند، از دولت اسلامىمىترسند، الان اين توطئه در كار است كه نگذارند اين نهضت جلو برود. رأى فقط ما داديم كار ديگرى كه انجام نداديم.
ما همه مىدانيم كه نتوانستهايم تا حالا، براى اينكه كار كم نيست كار زياد است و الان اين ايرادهايى كه گرفته مىشود، چه ايرادهاى باشد كه صحيح باشد (من هم مىدانم بسياريش صحيح
صحيفه نور ج 7 صفحه 12
است، ايشان كه خواندند الان من هم تصديق دارم كه بسياريش صحيح است ) چه آن چيزهايى باشد كه صحيح نيست، هر دوى اينها الان به حال نهضت ما كه تو راه است مضر است. همه بايد دست به هم بدهيم. همه ما، همه قشرها، همه دانشگاهىها، همه تاجر و كاسب و عرض كنم كذا، همه زن و مرد همانطورى كه تا حالا دست به هم داده بوديم و تا اينجا رسانديم كه موجب حيرت همه متفكرين شد، از اينجا به بعدش كه مهمتر است بايد دست به هم بدهيم تا اين مراحل را بگذرانيم. بعد هم نبايد ما بنشينيم منتظر اينكه يك قشرى اين كار را انجام بدهد. يك مملكتى است مال همهتان، آشفته هم هست، فقير زياد، بيكار زياد لكن ما بايد بپرسيم ازشان كه اين فقر زياد و بيكارى زياد مال انقلاب است؟ چون شاه رفته است فقير زياد شده است! چون رژيم به هم خورده است بيكارى زياد شده است! يا نه يك مسالهاى است كه الان ما وارث آن خرابىها هستيم؟ دولت وارث آنها هست. يعنى خرابى را كردهاند و رفتهاند، دزدىهايشان را كردهاند و رفتهاند، قرضها رابه بانكها گذاشتهاند و رفتهاند، از هر بانكى چند صد ميليون دلار قرض كردند و رفتند. الان وقت اين است كه ما با هم باشيم و بعد هم نبايد ما بگوئيم چرا او نكرد؟ بايد بگوئيم خودمان هم بايد بكنيم، همه بايد بكنيم، همه بايد بكنيم، همه هم وادار كنيم ديگران بكنند اما اشكالتراشى و عرض بكنم كه اينطور چيزها كه احتمال اينكه موجب يك وقفهاى بشود، موجب يك عرض بكنم كه تزلزلى در نهضت ما بشود، امروز صلاح هيچ يك از قشرهاى ملت نيست. امروز، هم دانشگاهى و هم من طلبه و هم آقا كه آقا هستند و هم شما كه از آقايان هستيد و هم خانمها و همه ملت امروز بايد با هم برويم جلو، فردا هم با هم بسازيم. توقع نداشته باشيد كه ما بسازيم، خوب ما چكاره هستيم؟ شما هستيد، ما هستيم، ديگران هستند. نه من بايد بنشينم بگويم كه خانمها اين كارها را انجام بدهند، نه خانمها بنشينند بگويند فلانى انجام بدهد. آنها به اندازه خودشان، ما به اندازه خودمان، شما به اندازه خودتان، دولت به اندازه خودش، ارتش به اندازه خودش، اداره به اندازه خودش چيزى نيست كه يك دولت بتواند انجام بدهد. آشفتگى، آشفتگيى نيست كه يك دولت بتواند يا يك قشر از ملت بتواند. همه ما بگوئيم كه ما هيچ كارى نمىكنيم، دانشگاهىها بكنند، دانشگاهى نمىتواند بكند. دانشگاهى بگويد كه ما هيچ كارى نمىكنيم، آخوندها بكنند. آخوندها هم هيچ چيز. ما همه هر دو بنشينيم بگوئيم تاجرها اين كار را بكنند، كاسبها اين كار را بكنند، ازشان نمىآيد. ملت اگر چنانچه همه با هم نباشند، اگر دست به دست هم ندهند، اگر هر كسى هر مقدارى كه ازش مىآيد كار نكند، اين مملكت نمىتواند اين آشفتگى را از دست بدهد، بايد همهمان باهم. اگر همه با هم مشغول شديم پيروز مىشويم، پيش مىبريم.
همين طور كه ديديد همه با هم بوديد و يك همچنين سد بزرگى كه هيچ كس احتمال شكستش را نمىداد، شكستيد. با دست الهى شكستيد. اجتماع شكست اين را. براى سازندگى هم و براى پيشرفت از حالا به بعد هم همين مطلب لازم است. از حالا به بعد ما بايد اين راه را طى كنيم. ما بين راه هستيم. ما نرسيديم به آخر. يعنى اوايل هستيم فقط يك موانعى را آن هم نه به تمام ريشههايش، مهمش البته از بين رفته است و اين هم كه از بين رفته است هيچ كس احتمال نمىداد، هيچ متفكرى. سياى آمريكا
صحيفه نور ج 7 صفحه 13
گفت: ما اشتباه كرده بوديم، حسابمان غلط در آمد براى اينكه آنها حساب ماديت مىكردند و اين قضيه، قضيه الهى بود.
ما الان بين راه هستيم يعنى نصف راه هم نرفتيم ديوارها را شكستيم، رد كرديم، حالا مىخواهيم برويم. يك رأى داديم، رأى كه براى ما خانه نمىشود، رأى براى ما اين چيزها را تمام نمىكند، عمل مىخواهد، رايش را داديم عملش را بايد بكنيم، دنبال اين بايد عمل بكنيم، بايد همانطورى كه الان مطرح است نمايندگان را تعيين بكنيم براى اينكه قانون اساسى درست بشود، نمايندگان را تعيين بكنيم براى اينكه مجلس درست بشود مجلس ملى باشد يك مجلس فرمايشى نباشد، يك مجلسى نباشد كه به قول محمدرضا خان ليستش را مىنوشتند و مىدادند مىگفتند اينها را، خود اين اقرار كرد كه ليست را مىنوشتند منتها مىخواست براى خودش تعريف درست بكند، پدرش را تكذيب مىكرد. براى حالاى خودش تعريف درست كند، جلوى خودش را، جلوتر خودش را خراب مىكرد كه ليست را مىفرستادند از سفارتخانهها و ما هم مجبور بوديم كه همان ليست را، وكلا را همانطورى تعيين بكنيم. اين چيزى بود كه اقرار كرد خودش. منتها او مىخواست بگويد كه حالا ديگر اينجور نيست و حال آنكه بدتر بود. حالا يك مملكتى هست كه نصف راه را بلكه كمتر از نصف را ما رفتيم و البته اين قدرتهاى بزرگ كه مانع بودند اصولش از بين رفته است و ريشههايش مانده است كه اين هم با دست شماها بايد از بين برود. اين توطئهها را شما ملت بايد بشكنيد، هم بانوان مكلفند هم آقايان مكلفند كه بشكنند اين چيز را. بعد كه اين ريشهها از بين رفت و موانع از بين رفت، آنوقت وقت اين است كه سازندگى پيش بيايد يعنى اين، تا آنجائى كه بايد اين دولت موقت كارش را بكند و بعد مجلس بيايد در كار و قضيه سازندگى. اميد اينكه مجلس هم براى ما كار بكند صحيح نيست، مجلس هم يك چند صد نفرند، ازشان كارى نمىآيد. بايد همه قشرها براى خودشان تكليف فرض كنند. بگويند ما موظفيم. همانطورى كه هر آدمىخودش راموظف مىداند كه بچه خودش را، اطفال خودش را اداره كند و مىرود دنبال اينكه اداره كند او را، اين احساس بايد در ما پيدا بشود كه اين مملكت عائله ما هستند و خانهماست. اين خانه را بايد درستش بكنند. صاحبخانهها هم يكى نيست، دو تا نيست، همهاند. اينطور نيست كه صاحبخانهاى داشته باشيم. همه ملت است و همه كشور. همه كشور مال همه ملت است. اينها بايد خودشان بنشينند درستش بكنند و بايد همه با هم دست به هم بدهيم و الان وقت اين نيست كه مااشكال كنيم به اين طرف و آن طرف اشكالى كه شما مىكنيد من هم دارم خودشان هم دارند لكن الان وقت طرحش نيست كه باز يك آشفتگى بر آشفتگىها اضافه بشود. امروز وقت اين است كه ما همه با هم اين سد را بشكنيم. يعنى اين ريشهها را، سد را شكستيم الحمدلله، اين ريشهها را درآوريم از زير خاك و بريزيم بيرون.
اهميت شناسايى ضدانقلاب
اين مفسدهايى كه الان دور مىگردند توى دانشگاه مىروند - عرض بكنم كه - تظاهرات راه
صحيفه نور ج 7 صفحه 14
مىاندازند، توى خيابانها مىروند چه مىكنند، با هر بهانهاى يك بساطى درست مىكنند، اينها را بشناسيم. همه قشرها اينها را بشناسند كه چه جور اشخاصى هستند، چى دارند مىكنند؟ اجتماعاتشان روى چه ميزان است؟ آيا به اسلام اعتقاد دارند يا ندارند؟ آيا اينها جمهورى اسلامىمىخواهند يا جمهورى دموكراتيك مىخواهند؟ يعنى جمهورى منهاى اسلام. بايد همين معانى در ذهن ما باشد كه اين جمعيتهايى كه تو كار كارخانهها مىروند و توى كشاورزها مىروند و توى دانشگاهها مىروند و سر نمىدانم اين طرف و آن طرف مىروند، بايد اينها را بشناسيم كه اينها چه اشخاصى هستند و اينها را بشناسانيم به ملت تا ملت از اينها احتراز كند و اينها را دمشان رابگيرد بيرونشان بكند و بعد اين مراحل كه طى شد و اين قشرها از بين رفتند آنوقت سازندگى هم با همه ملت است همه با هم، همه با هم شكستيم، همه با هم بايد اين سازندگى را بكنيم. الان وقت اين كار است. من هم قبول دارم آشفتگىها هست اما آشفتگى علاجش به اين است كه همه كار بكنيم، همه دقت بكنيم در امورمان. هر كس خيال نكند كه از من چه كارى مىآيد هر آدمىاز او يك كارى مىآيد. يك قطره باران از آن كارى نمىآيد اما به اندازه يك قطره است. يك قطره كار يك قطره را مىكند همين قطرههاى باران است كه سيل را راه مىاندازد و سيل سدها را مىشكند. همين قطرهها، يكى، يكى، يكىهاى ما كه مثل قطره باران هستيم بود كه با هم وقتى مجتمع مىشد و در خيابان فرياد مىزديم، سدى را مىشكست. اگر آن روز هم مىگفت خوب من يك آدم هستم، من كه نمىتوانم در مقابل توپ حرفى بزنم، هر كسى اين فكر را مىكرد حالا باز همان بساط بود و همان آريامهر و همان نصيرى بود و همان هويدا و همان بساط. اما اين قطرهها كه به نظر مىآيد چيزى نيستند و هستند وقتى پهلوى هم جمع شدند از بين بردند اينها را. الان هم همين طور است اين قطرهها متفرق نشوند. اينها دنبال اين هستند كه اين قطرهها را از حال اجتماع بيرون كنند، متفرق كنند، بشوند قطره، قطره، قطره را بعد هم مىشود از بين برد. يك پاسبانى از بين مىبرد. الان وقت اين است كه همه با هم دست به هم بدهيم، همه با هم تأييد هم را بكنيم. من تأييد شما را بكنم شما تأييد مرا بكنيد. ما همه تأييد دانشگاهىها را بكنيم. دانشگاهىها تأييد بازارىها را بكنند، بازارىها تأييد چيز را بكنند تا اين كار را پيش ببرند. تا اين آشفتگىها كم كم رفع بشود، تا اين موانع برداشته بشود و بعد دنبالش سازندگى پيش بيايد.
انشاءالله خداوند همه شما را، مىدانم كه حسن نيت داريد همهتان، مىدانم دلتان براى اين مملكت مىسوزد لكن در عين حالى كه الان اين آشفتگىها هست الان اين كندروىها هست لكن بايد كمك بكنيد. نبايد يك بارى را روى بار بگذاريد بايد يك بارى را كم كنيد. انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند، موفق باشيد. بانوان را حفظ كند، آقايان را حفظ كند و همه موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 15
تاريخ 8/3/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران، مرزنشينان دشت مغان و بانوان مكتب ولى عصر
انسان سازى و تهذيب نفس، مقصد نهائى انبيا و اولياء است
بسم الله الرحمن الرحيم
نهضتهائى كه به وسيله انبيا و اوليا عليهم السلام واقع شده است، قابل مطالعه است. ما كه تابع مكتب انبياء هستيم بايد آن نهضتها را مطالعه كنيم و بفهميم نهضت چه بوده است، براى چه بوده است، مقصد انبيا چه بوده است، مقصد پيغمبر اسلام (ص) از نهضت اسلامىچه بوده است مقصد ائمه عليهم السلام چه بوده است، آيا فقط اين بوده است كه دست ستمكاران راكوتاه كنند؟ آيا دعوت انبيا فقط براى اين بوده است كه مزاحمين با مستضعفين را كنار بزنند و همين كه غلبه بر آنها كردند و كار را به پيروزى و راندن آنها رساندند كار تمام است؟ آيا مقصد انبيا اين است كه ظالم نباشد فقط؟ يا مقصد بالاتر از اين است؟ اگر مقصد بالاتر از اين است بايد ما هم كه تابع انبيا هستيم و تابع مكتب اسلام هستيم، به تبعيت از آن بزرگان دين و دنيا مقصدمان همان مقاصد باشد. آيا راندن رژيم پهلوى و ابطال رژيم شاهنشاهى تمام مقصد بود؟ آيا رفاه ملت و رسيدن ملت به چيزهاى مادى آخر مقصد است؟ انبيا آمدهاند تا مردم را، تا جامعه را ترتيبى بدهند كه رفاه زندگى مادى آنها باشد؟ مقصد انبياء اين بوده است كه مستكبرين بروند و مستضعقين به نواى دنيا برسند؟ يا مقصد بالاتر از اينهاست؟ مقصد انبيا دنيا بوده است؟ اينهمه انبيا آمدهاند و دعوت كردند و كشته شدند، جنگها كردند و زحمتها كشيدند، فقط براى اين بود كه مستكبرين را كنار بزنند و تودههاى مردم را براى آنها رفاه حاصل كنند؟ يا مقصد بالاتر از اينهاست؟ خداى تبارك و تعالى كه انبياء را فرستاده است، براى تعمير دنيا فقط فرستاده است؟ يا مقصد بيشتر از اينهاست و بالاتر از اينهاست؟ اگر مقصد همين شكست مستكبرين بود، ما به مقصد تقريبا رسيديم و آنها را شكست دادهايم، ملت ما شكست داد اجانب را، دست خيانتكاران را قطع كرد و اين ريشههائى هم كه مانده است آن را هم قطع مىكنند لكن مقصد همين نيست، اگر مقصد اين بود كه زاغهنشينها از زاغهنشينى بيرون بيايند و يك سر و سامانى پيدا كنند، اين هم انشاءالله مىشود و با همت همه بايد بشود لكن باز مقصد اين نيست مقصد اين است كه كشور ما يك كشور اسلامىباشد كشور ما در تحت رهبرى قرآن، تحت رهبرى پيغمبر اكرم و ساير اولياء عظام اداره بشود. رفتن مستكبرين مقدمه است، رفاه مستضعفين يكى از مقاصد اسلام است. رژيم اسلامىمثل رژيمهاى مكتبهاى مادى نيست مكتبهاى مادى تمام همتشان اين است كه مرتع
صحيفه نور ج 7 صفحه 16
درست بشود، تمام همت اين است كه منزل داشته باشند، رفاه داشته باشند (آنهائى كه راست مىگويند). اسلام مقصدش بالاتر از اينهاست. مكتب اسلام يك مكتب مادى نيست، يك مكتب مادى معنوى است. ماديت را در پناه معنويت اسلام قبول دارد، معنويات، اخلاق، تهذيب نفس. اسلام براى تهذيب انسان آمده است، براى انسان سازى آمده است. همه مكتبهاى توحيدى براى انسان سازى آمدهاند. ما مكلفيم انسان بسازيم. شما خانمها كه زحمت كشيديد و به اينجا آمديد در اين زحمت، مكلفيد انسان بسازيد، مكلفيد در دامنهاى خودتان انسان مهذب بار بياوريد. مقصد اسلام و مقصد همه انبيا اين است كه آدمها راتربيت كنند، صورتهاى آدمىرا آدم معنوى و واقعى كنند. مهم در نظر انبيا اين است كه انسان درست بشود، اگر انسان تربيت شد، همه مسائل حل است. يك مملكتى كه دارأى انسان مهذب است، تمام مطالبش حل است. انسان آگاه مهذب، همه ابعاد سعادت را براى كشور تامين مىكند. انسانى كه ايمان به خداى تبارك و تعالى دارد، انسانى كه متعهد است، انسانى كه مهذب است، دست ظالم را كوتاه مىكند لكن مقصد همين نيست، اين يكى از خدمتهائى است كه مىكنند، آزادى براى مردم تامين مىكنند، لكن اين يكى از مقاصد است همه اين نيست، استقلال براى كشور تامين مىكند لكن همه مقصد اين نيست، رفاه براى امت درست مىكند لكن مقصد اين نيست. انسان حيوان نيست، انسان يك موجودى است كه در طرف سعادت به بالاترين مقام مىرسد، در طرف كمال به بالاترين مقام موجود است مىرسد و اگر انحراف داشته باشد از پستترين موجودات پستتر است. انبياء كه ديدند مردم در هلاكت هستند از حيث اخلاق، از حيث عقايد، از حيث اعمال، مكتبهائى را خداى تبارك و تعالى به آنها الهام كرد تا نجات بدهد انسان را به همه ابعادى كه دارد. اگر انسان حيوانى بود مثل ساير حيوانات، لكن حيوانى كه تدبير دارد، حيوانى كه اهل صنعت است، اگر اين بود احتياج به آمدن انبيا نداشت. براى اينكه اين راه، راهى است كه ماديين خودشان ادراك مىكنند. آمدن انبيا براى اين است كه آن راههائى كه بشر نمىداند، آن حقايقى را كه انسان نمىداند، به آنها تعليم بفرمايند. انبياء براى راهنمائى يك مقام بالاتر، يك مقام انسانى بالاتر آمدهاند. قرآن كتاب آدم سازى است، براى آدم ساختن آمدهاند، كتاب حيوان سازى نيست، كتاب تعمير ماديت نيست، همه چيز است، انسان را به تمام ابعاد تربيت مىكند، ماديات را قبول دارد در پناه معنويات و ماديات را تبع معنويات قرار مىدهد.
ايجاد مملكت اسلامىمشروط بر اجراى احكام اسلام
مملكت وقتى مملكت اسلامىاست كه تعاليم اسلام در آن باشد. اگر تعاليم اسلامىدر آن نباشد، اسلامىنيست. هر چه ما بگوييم جمهورى اسلامى، جمهورى اسلامىلفظ نيست، با رأى ما جمهورى اسلامىتحقق پيدا نمىكند، بله رژيم رسمىرژيم جمهوريت مىشود لكن اسلامىنمىشود مگر آنكه احكام اسلام در او جارى بشود با جريان قانون اساسى هم اسلام نمىشود. با مجلس شورا هم اسلام نمىشود. اينها همه مقدمه است. وقتى مىتوانيد بگوئيد كه مملكت اسلامىاست كه بازارى اسلامى
صحيفه نور ج 7 صفحه 17
بشود، تهذيب نفس باشد، نه مثل بازار ما كه سنگر گرانفروشى و تعدى است، وقتى اسلامىمىشود كه مرد و زن اسلامىبشوند، همه افراد اسلامىباشند. الگو حضرت زهرا (سلام الله عليها) است، الگو پيغمبر اسلام است. ما وقتى مملكتمان اسلامىاست، وقتى مىتوانيم ادعا كنيم كه جمهورى اسلامىداريم كه تمام اين معانى كه در اسلام است تحقق پيدا بكند. ما الان اول راه هستيم، ما جمهورى اسلامىرا به رأى اثبات كرديم، دست خيانتكاران هم بريديم و مىبريم لكن اين كافى نيست، بعد از آن باز راه زياد است، هم راه تحصيل زندگى صحيح براى مستمندان كه در پيش است و بايد پيش برود، هم راه معنويات است كه آن راه بالاتر است.
لبيك به نداى اسلام در تحصيل معنويات
خانمهاى محترم، خودتان را تهذيب كنيد و كودكان خودتان راتهذيب كنيد، كودكان خودتان را اسلامىبار بياوريد كه در اسلام همه چيز است. خودتان در پناه اسلام و به اخلاق اسلامىمتخلق بشويد كه همه چيز در اسلام است. آقايان محترم! خانمهاى محترمات! نداى اسلام را لبيك بگويند. اسلام براى تامين علف نيامده، اسلام براى تامين معنويات آمده است، همهاش فرياد از ماديات نباشد، بر خلاف مسلك اسلام است. معنويات اگر تحقق پيدا كرده، ماديات معنوى مىشود و به دنبالش هست. اسلام ماديات را به تبع معنويات قبول دارد، ماديات را مستقلا قبول ندارد. اساس، معنويات است. يك كشور با معنوياتش كشور است.
علم و ادب در خدمت معنويات
آزاد باشد و هر چه بخواهد بكند! ولو دزدى بكند! ولو خيانت بكند! امروز روز امتحان است براى شما. شما آزاد شديد، شما مستقل شديد. آزاد شديد كه هر چه بخواهيد بگوئيد؟! و هر چه بخواهيد بكنيد؟! خير، خداى تبارك و تعالى به شما آزادى عنايت كرد و شما را در اين آزادى امتحان مىفرمايد ببيند تا ما چه بكنيم، در اين آزادى چه بكنيم، با زير دستان چه بكنيم، با برادران خود چه بكنيم، با خواهران خود چه بكنيم، آزادى تنها سعادت ملت نيست، استقلال تنها سعادت ملت نيست، ماديت تنها سعادت ملت نيست، اينها در پناه معنويات سعادتند، معنويات مهم است. بكوشيد تا معنويات تحصيل كنيد، علم تنها فايده ندارد، علم با معنويات علم است، ادب تنها فايده ندارد، ادب با معنويات. معنويات است كه تمام سعادت بشر را بيمه مىكند و كوشش كنيد در تحصيل معنويات، در خلال علم كه تحصيل مىكنيد معنويات را تحصيل كنيد، دانشگاهها معنويت پيدا بكنند، مدارس معنويت پيدا بكند، مكتبها معنويت پيدا بكنند تا انشاءالله سعادتمند بشوند. خداوند همه شما را سعادتمند كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 18
تاريخ 8/3/58
بيانات امام خمينى در جمع كارگزاران و كاركنان روزنامه كيهان
وظايف خطير مطبوعات
بسم الله الرحمن الرحيم
من به طور كلى مسائل را طرح مىكنم، افراد چطور هستند من اطلاعى ندارم. به طور كلى در هر كشورى مطبوعات آن كشور و تلويزيون و راديو آن كشور بايد در مسير آن ملت و در خدمت ملت باشد. مطبوعات بايد ببيند كه ملت چه مىخواهد، مسير ملت چيست، روشنگرى از اين طريق داشته باشد و مردم را هدايت كند. اگر مطبوعاتى پيدا بشود مسير آنها بر خلاف مسير ملت است، راهى كه آنها مىروند غير از راهى است كه ملت مىرود و اين بر فرض اينكه ملت هم و دولت هم اجازه بدهند كه بنويسند و بگويند، لكن مورد تأييد اين ملت نمىتواند باشد و نبايد آن را حساب كرد كه يك رسانه ملى است و يك روزنامه كشورى و ملى است و اگر خداى نخواسته در نوشتن و ننوشتن، نوشتن مقالات انحرافى و ننوشتن مقالاتى كه در مسير ملت است اين نحو عمل بكنند، اين به نظر مىآيد كه توطئه در كار باشد، اين غير از آزادى مطبوعات است.
آزادى واقعى يعنى اجراى قوانين اسلام
آقايانى كه اسم از آزادى مىآورند، چه آقايانى كه داخل در مطبوعات هستند و چه قشرهاى ديگرى فريادى از آزادى مىزنند، اينها آزادى را درست بيان نمىكنند يا نمىدانند. در هر مملكتى آزادى در حدود قانون است، در حدود قوانين آن مملكت است. مردم آزاد نيستند كه قانون را بشكنند. معنى آزادى اين نيست كه هر كس بر خلاف قوانين، بر خلاف قانون اساسى يك ملت، برخلاف قوانين ملت هم هر چه دلخواهش مىخواهد بگويد. آزادى در حدود قوانين يك مملكت است. مملكت ايران مملكت اسلامىاست و قوانين ايران قوانين اسلام است. در قانون اساسى زمان سابق هم اين معنا كه هر چه بر خلاف قانون اسلام باشد قانونى نيست و قانون بايد موافق با قوانين اسلام باشد، هست و هر قانونى كه در ايران، قانون اساسى كه در ايران بخواهد قانونيت داشته باشد، نمىتواند قانونى باشد كه بر خلاف گفته پيغمبر اسلام، بر خلاف گفته قرآن باشد. پس آزادى كه گفته مىشود كه مطبوعات آزادند، بيان آزاد است اينها معنايش اين نيست كه مردم آزادند كه هر كارى مىخواهند بكنند مثلاً آزادند دزدى بكنند، آزادند به فحشا بروند، آزادند مراكز فحشا درست كنند. اين آزادى، آزادى غربى است (البته به
صحيفه نور ج 7 صفحه 19
استثناء دزديش) اين آزادى غربى است كه هر كس هر كارى دلش مىخواهد بكند ولو اينكه فحشا باشد، ولو اينكه يك كارهايى باشد ناشايسته. اينطور آزادى در ايران نمىتواند باشد، آزادى در حدود قانون بايد باشد. قوانين اسلام را بايد ملاحظه كرد، در چهار چوب قوانين اسلام، در چهارچوب قانون اساسى، بيان آزاد و بحث آزاد. اين اشتباهى است مىكنند اينهائى كه فرياد از آزادى مىزنند، اينها غربزدهاند، آزادى غربى مىخواهند. اينها كه دم از دمكراسى مىزنند، اينها همان دمكراتيك غربى مىخواهند، آزادى غربى را مىخواهند يعنى بىبند و بارى. در غرب هر چه شده است ما هم بايد تبع آنها باشيم، اينها جزو غربزدهها هستند. روزنامهها آزادند مطالب بنويسند، مسائل بنويسند، اما آزاد هستند كه اهانت به مثلاً مقدسات مردم بكنند؟! آزادند كه فحش به مردم بدهند؟! آزادند كه تهمت به مردم بزنند؟ همچو آزادى نمىتواند باشد، آزادى توطئه نمىتواند باشد. اگر روزنامهاى فرضا(من نمىخواهم يك روزنامهاى را بگويم اينطور است) اگر يك روزنامهاى توطئه بر ضد مسير ملت مىخواهد بكند با نوشتن چيزهائى كه بر خلاف مسير ملت است و با ننوشتن چيزهائى كه بر مسير ملت است، اگر بخواهد توطئه بكنند و راهى برود كه دشمنهاى يك ملت آن راه را مىروند، ترويج بكند از كارهاى دشمنهاى يك ملتى، بنويسد چيزهايى كه مربوط به دشمنهاى يك ملت است، اگر اينطور باشد، اينطور آزادىها را ملت ما نمىتوانند بپذيرند.
ملت ما اينهمه زحمت كشيدند و اينهمه خون دادند و اينهمه گرفتارى پيدا كردند و اينهمه فرياد زدند، اينها براى اسلام اين كارها را كردند، اسلام را مردم مىخواهند. اگر چنانچه ما اسلام نداشتيم، الان همه همان معانى سابق بود. مردم براى جهات ديگرى غير از اسلام نمىروند خون خودشان را بريزند. مردم شهادت را مىخواهند. الان هم باز اشخاصى مىآيند از من استدعا مىكنند كه دعا كنيد كه ما شهيد بشويم. شهادت را براى چه مىخواهند؟ شهادت را براى اين مىخواهند كه مثلاً غير اسلام چيز ديگرى تحقق پيدا كند؟! يك دمكراسى غربى باشد؟ يك آزادى مثل شوروى باشد؟ يك آزادى مثل مثلاً امريكا باشد؟ يا اسلام را مىخواهند؟ اگر اسلام نبود همه اينها كه دارند مىگويند آزادى، آزادى، همه اينها يا در اروپا بايد زندگى بكنند يا در بيغولهها. اسلام اينها را از بيغولهها بيرون آورد و از خارج كشور آورد به داخل، حالا كه آورده باز حرفهايى مىزنند كه مسير، مسير اسلام نيست. اين كارى كه اسلام كرد اين بود كه شماها را آزاد كرد، شماها را از حبسها بيرون آورد، شماها را از تبعيدات برگرداند. شماهايى كه رفتيد در خارج نشستيد و تماشا كرديد تا خون مردم ريخته شد، حالا فرصت به دستتان آمد و آمديد به ايران. همچو كرد كه شما حالا آزاد شديد، لكن آزادى كه بر ضد اسلام صحبت كنيد. آزادى كه بر ضد همان كه شما را آزاد كرده است، بحث بكنيد. آزاديى كه همه چيز بگوئيد، الا اسلام. همه حرفها را بزنيد، همه چيز خوب است، لكن از اسلام صحبت نشود. اگر يك كسى از اسلام صحبت مىكند به ا و حمله بكنيد. اين حرفها نيست در كار، مطبوعات و كليه چيزهايى كه در يك كشورى هست به خدمت ملت بايد باشد. براى يك ملتى بايد آموزنده باشد. مسير ملت را بايد روشن كند نه اينكه بر خلاف مسير ملت عمل بكند. هر جا و هر روزنامهاى، هر مطبوعاتى و هر چه
صحيفه نور ج 7 صفحه 20
كه از اين رسانههاى تبليغاتى هست، همه اينها بايد مسيرشان همان مسير ملت باشد و تخلف از اين نكنند. اين هم بر صلاح خودشان است، هم بر صلاح كشور است و هم موافق با قوانين موضوعه در يك كشورى است. من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه همه شماها موفق باشيد به خدمت. امروز روزى است كه بايد همه خدمت بكنند. امروز روزى نيست كه هر كسى به يك طرف بكشد. همه اين مسير ملت كه راه افتاده است. ملت، ببينم چه كرد، ملت چه مىخواهد. - ملت - همان كه ملت مىخواهد همه با هم بايد دنبال اين برويم. همان كه اين قدرت بزرگ را به هم زد و شكست بايد دنبال او رفت تا بتوانيم نجات بدهيم ملت را. اگر اين مسير را ما دست از آن برداريم، حرفهايى، هى بنشينند يك مطلب بگويند، اختلاف ايجاد بكنند، اين اسباب اين مىشود كه ما نتوانيم اين نهضت را به آخر برسانيم. من يك هشدارى مىدهم به روزنامه نويسها، به راديو و تلويزيون، به جمعيتهايى كه هر كدام حالا پيدا شدند، به همه جمعيتها، اين يك هشدارى است به اينكه همه جمعيتها اگر بخواهند خيانت نكنند به ملت، اگر بخواهند خدمت كنند به كشور، مطالعه كنند ببينند مسير اين ملت چه بود، چرا اين ملت به خيابانها ريخت و الله اكبر گفت، چرا جوانهايش را داد و شب پشت بامها رفت و فرياد زد و مرگ بر كه و زنده باد بر كه گفتند، اين براى چه بود؟ براى اسلام بود، اينها اسلام مىخواستند فقط مسأله اين نبود كه ما آزادى مىخواهيم، آزادى منهاى اسلام نمىخواهند ملت ايران، ملت ايران اسلام را مىخواهد. آزادى باشد لكن مثل شوروى باشد؟ آزادى باشد لكن مثل مملكت ديگرى باشد، اجنبى باشد؟ كى همچون چيزى را ملت ما مىخواست. اين آقايان در اشتباهند، من نمىگويم خائنند، من مىگويم در اشتباهند بايد اشتباهات خودشان را رفع كنند، بايد همه با هم باشند، همانطورى كه همه با هم به اينجا رسيدند، همه با هم از اينجا تا آخر مسير كه در اولش حالا هستيم، همه باهم اين مسير را طى بكنيم. انشاءالله خداوند همه را هدايت كند و همه ما به راهى كه خداى تبارك و تعالى راضى است قدم برداريم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 21
تاريخ: 8/3/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و اهالى يزد
هدايت جامعه، وظيفه علماى اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
يزد از شهرهايى بود كه نمونه بود، چنانچه قم از شهرهاى نمونه بود، لكن اينكه علماى آنجا خصوصاً آقاى صدوقى كه مورد علاقه شديد من است، آنجا بودند، بحمدالله در اين نهضت پيشقدم بودند و اين نهضت راكمك شايان كردند، ساير علما، يزد هم كه ارادت به همه دارم در اين معنا شركت داشتند، چنانچه طبقات مختلف محترم يزد هم بسيار به اين نهضت كمك كردند خداوند همه آنها را حفظ كند و خداوند سعادت به همه اينها عنايت كند. من از شما آقايان كه اظهار لطف كرديد و از راه دور، از كويت و از يزد آمديد براى ملاقات من، براى تفقد، تشكر خودم را از شما و ساير اهالى يزد، به واسطه شما ابلاغ مىكنم. خداوند آنها را هم سلامت و سعادت عنايت كند. بايد ما بدانيم كه همه مكلف هستيم، علماء اسلام مكلفند در صف جلو، وظيفه آنها زيادتر از ديگران است، وظيفه آنها هدايت جامعه است. الان ما احتياج داريم به اينكه جامعه را هدايت كنيم، از اين تقرفهاى كه مىخواهند بين جامعه بيندازند جلوگيرى كنيم و اين به عهده علما در درجه اول است كه مردم را آگاه كنند كه از شر اين شياطينى كه مىخواهند بين قشرها تفرقه بيندازند و از توطئههاى باقيمانده رژيم سابق جلوگيرى كنند، مردم را آگاه كنند كه اگر چنانچه اين قشرها در بين شما نفوذ كنند و خداى نخواسته تفرقه بيندازند بين مومنين و بين مردم ممكن است كه مسائل سابق برگردد، و مسائل سابق اگر برگردد اسلام در خطر است، كشور تا آخر در خطر است.
امروز روزى است كه بايد اصول را حفظ كرد
بايد در اين وقتى كه از همه اوقات براى ايران حساستر است، علماء ايران و فقهمالله و ساير اقشار، جوانان محترم، دانشگاهىها، دانشجوها، طلاب علوم دينيه، بازارىها ساير اقشار، دهقان و كارگر توجه داشته باشند به اينكه شياطين در كميناند و اگر خداى نخواسته غفلت بشود و اين ريشههاى پوسيده باز رشد كنند بين جامعه، زحمتها هدر مىرود. الان چيزى نيستند لكن اگر هوشيارى نباشد،اگر جلوگيرى نشود ممكن است كه رشد كنند. شما آقايان از قبل من سلام به همه علماء يزد دامت بركاتهم برسانيد و از قول من استدعا كنيد كه قشرهاى مردم را آگاه كنند. الان وقت
صحيفه نور ج 7 صفحه 22
بهانه گيرى نيست، الان وقت نيست كه ما راجع به جزئيات امور ملاحظه بكنيم، جزئيات امور را نظر بكنيم و از اصول غفلت كنيم. امروز روزى است كه بايد اصول را حفظ كرد، حفظ اصول به اين است كه اين ريشههاى گنديده را از بن در آوريم و اين حرفهايى كه بين مردم انداختهاند كه اسباب نارضايتى مردم مىشوند، بايد هدايت كنيد مردم را كه اينها اغراض دارند. ما امروز احتياج به وحدت كلمه داريم بيشتر از ديروز، ما امروز احتياج به اين داريم كه همه با هم به سوى اسلام، به سوى جمهورى اسلامى.....
صحيفه نور ج 7 صفحه 23
تاريخ: /8/3/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامىشهر قزوين
فساد و خرابىهاى معنوى از دستاوردهاى رژيم سلطنتى
بسم الله الرحمن الرحيم
قزوين هم از شهرهايى بود كه خرابى و مصيبت از اكثر جاها درش بيشتر واقع شد و شما قزوينىهاى محترم، هم مصيبت ديديد و هم خرابى در شهرتان واقع شد و هم پايمردى كرديد و من وقتى كه اين جوانهاى برومند را مىبينم خوشحال مىشوم و موجب افتخار است و از خداى تبارك و تعالى سلامت همه را خواستارم. تا كنون ما از اسلام، الان باز حرف است، البته جمهورى اسلامى، همه هم رأى داديد به جمهورى اسلامى، لكن باز اينكه بايد بشود و انشاءالله بعدها خواهد شد نشده است. الان باز آن خرابىهاى اخلاقى كه در طول سلطنت اين پدر و پسر در ايران تحقق پيدا كرد و آن فسادهايى كه در اين مملكت پيدا شد، و دامن به آن زدند به عنوان ترقى به عنوان تعالى، به عنوان تمدن بزرگ، اينها طولانى است تا اينكه ترميم بشود. آن كه از همه چيز به كشور ما صدمهاش بيشتر بود اين بود كه نيروى انسانى ما را خراب كردند و نگذاشتند رشد بكند. مراكز فساد در شهرها و بخصوص در تهران آنقدر زياد بود و آنقدر تبليغ در كشاندن جوانهاى مابه اين مراكز فساد شد و آنقدر راههاى فساد براى جوانهاى ما باز كردند و دامن زدند به اينها و كشاندند اينها را در مراكز فساد كه اين خرابى از همه خرابىها بدتر بود. خرابىهاى مادى جبرانش آسانتر از خرابىهاى معنوى است.
غربزدگى، اسفناكترين نوع وابستگى
نفت ما را دادند و رفت و از بين رفت. حالا نفت را دوباره از سر براى خود ايران است. كشاورزى را از بين رفته بود، بعد دوباره قابل جبران است انشاءالله زود جبران مىشود -لكن مىشود- لكن نيروهاى انسانى مهم است. اينها نيروهاى انسانى ما را از بين بردند، نگذاشتند رشد بكند، در بين خود كشور ما جورى كردند كه محتواى انسان را از بين بردند، يك صورتى گذاشتند و محتوا را گرفتند، طورى كردند كه اعتماد ما هم به خودمان تمام شد. استقلال فكرى ما را، استقلال روحى ما را از دستمان گرفتند. اين بدتر از آن استقلال گرفتنى بود كه كشور ما استقلال نداشت، ما روحيه خودمان را از دست داده بوديم هر چه مىشد در ذهن همه اين بود كه بايد از خارج اين كارها درست بشود. مىخواستند اسفالت كنند يك خيابانى را يا -يك - بين اين شهر با آن شهر يك خطى
صحيفه نور ج 7 صفحه 24
بشكند، آن بايد از خارج بيايد. اهانت كردند به نيروهاى انسانى ما، محتوا را گرفتند. تا يكى مريض مىشد اين بايد انگلستان برود و حالا هم با تتمهاش هست. اطباء كه گاهى مىآيند اينجا مىگويند ما خودمان مىتوانيم معالجه كنيم اينهايى كه مىبرند آنجا، ما هم مىتوانيم معالجه كنيم، لكن مردم را جورى بار آوردند كه سلب اطمينان كردند از خودشان، استقلال فكرى را از ما گرفتند، ما در فكر و در انديشه و در روح وابسته شديم. اين وابستگى بسيار اسفناك است. وابستگى نظامىرا با يك روز يا يك ماه مىشود رفعش كرد، بيرونشان كرد، وابستگى اقتصادى قابل جبران است، زود مىشود جبران كرد. اما وابستگى روحى و انسانى است كه بسيار مشكل است. يك بچه را از آن بچگى، كوچكى كه بوده است در دامن مادرش و تارفته است به دبستان، تا رفته است به دبيرستان و تارفته است در دانشگاه، هر جا رفته تبليغات جورى بوده است كه اين را وابسته بار آورده اعتقادش اين شده كه به غير ارتباط با خارج نمىشود كارى كرد، خودمان چيزى نداريم، حتى گمان اين است كه خودمان، حتى اخلاقمان هم اخلاق صحيح نباشد، اين است كه مشكل است ترميمش، به اين زودىها هم ترميم نمىشود و همه بايد دست به هم بدهند براى ترميم اين جهت كه اين وابستگى از بين برود و يك مملكتى باشد كه هم اقتصادش مستقل باشد، هم فرهنگش مستقل باشد، هم انسانش مستقل باشد، هم فكرش مستقل باشد. استقلال فكرى، استقلال روحى. الان هم در هر جا كه برويد، هر مجلسى از اين روشنفكران ما درست مىكنند، باز حرفها همان حرفهاى غربزدگى است، همان حرفهاست، همان حرفهائى كه در زمان طاغوت وقتى جمع مىشدند دور هم مىگفتند، حالا هم باز همان حرفها را مىزنند. از وابستگى و غربزدگى ما بيرون نيامديم و بهاين زودى بيرون نمىآئيم. آن گويندهشان كه خدا رحمتش كند (حالا فوت شده است) گفته بود كه ما همه چيزمان بايد انگليسى باشد، يكى از معاريف اينها كه: ما همه چيزمان بايد انگليسى باشد. اينطور محتوا را از دست داده بود و ميان تهى شده بود. صورت، صورت يك آدم مثل ساير مردم، ولى محتوا، و محتواى وابسته. اين، به اين زودىها ما نمىتوانيم اين قشرهاى روشنفكر و اين قشرهاى آزادى طلب را -به اين زودى نمىشود كه -اينها از آن محتوائى كه درشان 50 سال، 30 سال، 20 سال تزريق شده است و تهى كردند خودشان را از خودشان، خودشان از خودشان غافل شدند، به اين زودى نمىشود اصلاحش كرد. يك فرهنگ تازه مىخواهد، يك فرهنگ متحول مىخواهد كه حالا از اول بچههاى ما را بار بياورند به يك فرهنگ انسانى، اسلامى، استقلالى. يك فرهنگى كه مال خودمان باشد كه اين بچه از اول بار بيايد به اينطور كه من خودم هستم كه سرنوشتم را مىتوانم دستم بگيرم هى تو گوشش نخوانيد كه فرهنگ -نمىدانم- اروپا و آمريكا. هى تو گوشها خواندند اين را، همه چيز بايد از آنجا باشد، همه چيز ما وابسته بايد باشد، اخلاقمان هم بايد وابسته باشد، وقتى هم كه آزادى مىخواهيم يك آزادى غربى مىخواهيم، ما بايد غربى باشيم، يك آزادى مىخواهيم كه همان شبيه آزادى غرب باشد. اين معنا به اين زودى از توى مغزهائى كه شستشو شده است 40 و 50 سال، 20 و 30 سال و به جاى مغز ايرانى، مغز اروپائى آمده است، به جاى فكر ايرانى، فكر غربى جانشين آن شده است، اين به اين زودى نمىشود رفعش كرد، اين
صحيفه نور ج 7 صفحه 25
محتاج به يك طول مدتى است كه فرهنگ، يك فرهنگ مستقل، نه يك فرهنگ استعمارى كه آنها برا ى ما ديكته كردند. آنها براى ما ديكته كردند، فرهنگ ما را طورى كردند كه ما همه چيزمان الان عوض شده، غربى شده، وقتى هم حرف مىزنيم حرفمان غربى است، وقتى اسم خيابان مىگذاريم، اسم خيابانهاى غرب را مىگذاريم، اسم اشخاص غربى را مىگذاريم، خيابان روز ولت، خيابان كندى، خيابان كذا. اينها غربزدگى است، در تمام اروپا بگرديد يك خيابان محمدرضا پيدا نمىكنيد، يك خيابان نادر پيدا نمىكنيد. خيابانهايمان هم خيابان غربى است، تعارفهايمان هم تعارف غربى است، آداب و معاشرتمان هم، با هم معاشرت غربى است، همه چيز. ما يك وابستگى روحى پيدا كرديم، اين وابستگى روحى از همه چيزها براى ما بدتر است. اسلام يك وقتى سيطرهاش بر همه ممالك بود، آنوقت روم و ايران بود كه هردوى اينها از همه ممالك- آنها ديگر آنوقت به وحشيگرى بودند- اين دو تا مملكت مستقل متمدن، آن روز اسلام سيطرهاش بر اينها شد و همه را اسلامىمىخواست بكند.
گرفتارى قلمهاى سوء، بدتر از گرفتارى سرنيزه
در هر صورت من از شما جوانها متشكرم كه آمديد از نزديك با هم ملاقات كنيم و درد دلمان را بگوئيم. زياد است، درد دلها زياد است. مااز سرنيزهها و مسلسلها و اينها فارغ شديم. سرقلمها حالا ضد ماست، قلمها به جاى نيزهها آمده است، مقالهها به جاى مسلسلها، حالا به روى اسلام بسته شده است. الان ما گرفتار سرنيزه نيستيم، ما گرفتار قلم هستيم، اهل قلم، ما گرفتار روشنفكرها هستيم، ما گرفتار آزاديخواهها كه آزادى را نمىدانند چى است، هستيم. يعنى چه آزادى. ماالان گرفتار اينها هستيم و من اميدوارم كه بيدار بشود يك وقت ملت ما، يك وقت آزاديخواههاى ما هم بيدار بشوند، از اين غربى بودن بيرون بيايند، توجه بكنند به خودشان، خودشان را مستقل قرار بدهند. يك وقت از اسلام همه جا، به همه جا چيز صادر مىشد فرهنگ صادر مىشد، حالا ما همه چيزهامان بايد تبع باشد. خداوند انشاءالله همه شما را توفيق بدهد و براى مملكتمان مفيد باشيد و براى اسلام مفيد باشيد و مملكت خودتان را خودتان حفظ كنيد ديگر ننشينيد به اينكه ژاندارمرى و پاسبان اينها بيايند. خودتان همه پاسبان و خودتان همه ژاندارمرى و خودتان همه ارتشى و همه چيز خودتان هستيد، مملكت هم مال خودتان است، خودتان حفظش كنيد (حضار: در سايه رهبرى شما حضرتعالى) خداوند همهتان را حفظ كند.
previos page menu page next page