-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 247
تاريخ: 2/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم و عشاير كرمانشاه
من اميدوارم كه همه ما اهل حق باشيم
بسم الله الرحمن الرحيم
اميدوارم كه ما همه اهل حق باشيم. رژيمهاى فاسد با حق مخالف بودند پس با اهل حق هم بايد مخالف باشند، آنها كوشش مىكردند كه حق تحقق پيدا نكند، آنها از اهل حق مىترسند. اگر ما اهل حق باشيم و اگر ملت ما اهل حق باشند، نمىگذارند كه رژيمهاى فاسد هر كارى مىخواهند بكنند و مانع شوند از اينكه اجانب در مملكتتان حكمفرمائى كنند، من اميدوارم كه همه ما اهل حق باشيم و همه به قرآن كريم و اسلام سر به پيش بياوريم و همه عامل به احكام خداى تبارك و تعالى باشيم كه اگر همه عامل باشيم به احكام خدا و علاقه داشته باشيم به اسلام، مملكتمان پيروز خواهد شد و به پيشرفت خواهد رفت. تمام نقص ما اين است كه حق را نمىگذارند تحقق پيدا كند و اهل حق را نمىگذارند تحقق پيدا كنند و ما بايد با تمام جديت حق را زنده كنيم، اسلام را زنده كنيم و قرآن كريم را زنده كنيم و يك جمهورى اسلامى كه حق است متحقق كنيم تا اينكه تمام در زير سايه حق زندگى كنيم و همه اهل حق باشيم و من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه شما را مسئلت مىكنم.
رفع آشفتگىهاى بر جا مانده از رژيم سابق با وحدت و برادرى اقشار ملت
و مسائلى كه ايشان فرمودند، مسائل مورد بررسى انشاءالله قرار مىگيرد و من هم مىدانم كه بعضى آشفتگىها هست لكن البته اين آشفتگىها كه بسياريش وراثت همان رژيم سابق است، نغمه همان رژيم سابق است، الان گرفتارىهائى براى همه هست شما گمان نكنيد كه براى عشاير شما تنهاست، همه عشاير اينطور هستند. شما گمان نكنيد كه براى حدود شما اين نارحتىها هست، همه جا اينطور است براى اينكه اينها به اين ملت آنچنان خيانت كردند، آنچنان اين ملت را فقير كردند، آنچنان آشفته كردند كشور را كه يك مدت طولانى لازم است كه با دست همه، همه با هم اين آشفتگىها رفع بشود و من اميدوارم كه شما و ما همه با هم دست برادرى بدهيم و اين آشفتگىها را رفع كنيم. خداوند همه شما را توفيق و تاييد كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 248
تاريخ: 3/3/58
بيانات امام خمينى در جمع وزير فرهنگ و آموزش عالى و رؤساى دانشگاها و مدارس عالى سراسر كشور
مسؤوليت خطير روحانيون و دانشگاهيان در تعيين مقدرات كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
من از آقايان متشكرم كه تشريف آوردند كه از نزديك با هم ملاقات كنيم و مطالبى كه به نظرمان مىرسد در ميان بگذاريم و باز تشكر مىكنم كه در اين امر انسانى آقايان اظهار تمايل كردند كه خدمت بكنند و اين خدمتها البته ارزنده است لكن اساس در دانشگاه مطلب ديگرى است. روحانيون با دانشگاهىها يك مسير دارند و مسؤوليت اين دو طايفه از همه طوايف ديگر بيشتر است چنانچه شغلشان شريفتر است. شغل شريفتر است براى اينكه با شغل دانشگاهى و روحانى اگر چنانچه به شرايط عمل بشود، انسان درست مىشود و اين است كه اين شغل، شغل انبيا بوده است. تمام انبيا براى آدم درست كردن آمدند و قرآن كتاب آدم سازى است. پس اين شغل يك شغل بسيار شريفى است و مسؤوليت بسيار زياد است براى اينكه در اين دو دانشگاه، دانشگاه روحانى و دانشگاه آقايان، در اين دانشگاههاست كه مقدرات كشور، چيزهائى كه بايد در كشور درست بشود منشاء آن اين دو دانشگاه است.
علم بدون ايمان منشاء بسيارى از شقاوتهاست
اگر گمان كنيد كه، يا ما گمان كنيم كه علم منشاء سعادت است ولو هر چه باشد، اين يك اشتباهى است، بلكه گاهى علم منشاء بسيارى از شقاوتهاست، چو دزدى با چراغ آيد گزيدهتر برد كالا حكيم سنائى ظاهراً مال اوست. اگر روحانى علم داشته باشد لكن ايمان نداشته باشد، مسيرش مسير انبيا نباشد، منشاء مفاسد بسيار مىشود. اكثر اين دين سازىها كه بوده است اينها از طبقه ملاها بودند، ملاهايى كه فقط علم به خيال خودشان كافى بوده است و دنبالش مسير انبيا نبودهاند، اگر دانشگاه فقط دنبال اين باشد كه فرزندان ايران را با معلومات بار بياورد، معلومات را هى روى هم بريزد، اين براى سعادت ملت ما يا فايده ندارد يا ضرر دارد. يك فرد دانشگاهى كه انحراف پيدا بكند غير از يك فرد بازارى است، غير از يك فرد كشاورز است. يك فرد روحانى كه انحراف پيدا كند غير از يك فرد بازارى و كارگر است. كارگر و بازارى، كشاورز و امثال اينها اگر چنانچه يك انحرافى داشته باشند، انحراف شخصى براى خودش است لكن انحراف اساتيد دانشگاه انحراف
صحيفه نور ج 6 صفحه 249
خودش تنها نيست، انحراف يك گروه است. چه گروهى؟ آن گروهى كه مىخواهند مملكت را اداره كنند گاهى به انحراف يك كشور منجر مىشود. انحراف يك روحانى انحراف خودش تنها نيست، انحراف يك ملت است، بنابراين، اين دو طايفه هستند كه مىتوانند خدمت بكنند و كشور را نجات بدهند و ممكن است كه مسيرشان مسير حق نباشد و كشور را به تباهى بكشند. گمان نشود كه كسانى كه ايمان ندارند اينها هم خدمت به كشور مىكنند و فرق ما بين آنها و آن كسانى كه ايمان دارند نيست. و الذين كفروا يتمتعمون و ياكلون كما تاكل الانعام و النار مثوى لهم كسى كه ايمان ندارد نظير حيوانات خواركش هست يعنى در آخور الاغ، نبى اكرم كاه بريزد يا ابوجهل كاه بريزد هيچ فرقى به حال او نمىكند، او مىخواهد بخورد، حيوان مىخواهد كسى، ميل دارد كسى تيمارش كند، اين تيماركننده على بن ابيطالب باشد يا ابن ملجم، اين فرقى به حالش نمىكند، اگر ابن ملجم بهتر تيمار كرد با او بيشتر رفيق است. اين آيه شريفه كه اين مطلب را مىفرمايد، دستور كلى است براى شناخت منحرف از غير منحرف كه ما چطور منحرفها را بشناسيم و چطور غير منحرفها را. منحرفها آنها هستند كه فرقى به حالشان نمىكند كه اين پارك، اين اتومبيل كه به دستشان آمده از راه صحيح آمده يا از راه دزدى، خيانت شده است و اين به دستش رسيده است يا اينكه نه روى امانت و روى يك كسب صحيح آمده است هيچ فرقى به حال او نمىكند، او اتومبيل را مىخواهد، او خوبى اتومبيل را مىبيند، از كجا آمده، اين را اصلاً پيش او مطرح نيست، چنانچه پيش انعام مطرح نيست كه از كجا آمد و آن اشخاص انحرافى نظير همان حيوانات كه از كجا آمده مطرح نيست، چه هست مطرح هست. شما مىتوانيد كه جوانها را تربيت كنيد به يك تربيتى كه تقوا در آن باشد، نظر اين باشد كه اين از كجا آمده است، اين شغل را كى به او داده است، اين شغل چه شغلى هست و چه كارى بايد اينجا انجام بدهد.
هدف تبليغات سوء رژيم پهلوى براى جداسازى روحانى و دانشگاه
اگر چنانچه شما و طبقه روحانيين كه هر دو يك شغل داريد، هر دو شغل واحد داريد و معالاسف اين دو قشر را كه مربى جامعه هستند دستهاى ناپاك از هم جدا كرد، ما تا حالا با آقايان روبرو نمىشديم يعنى شما از ما فرار مىكرديد ما هم از شما، شما ما را قبول نداشتيد ما هم شما را قبول نداشتيم، شما براى ما يك چيزى مىگفتيد ما هم براى شما يك چيزى مىگفتيم. من نه از شما مقصودم اين افراد است و نه از ما، مقصودم خودم هستم لكن قشرها اينطور شده بود، رفتند توى دانشگاهها به دانشجو و به استاد و به غير استاد و به همه يك صورت بسيار زيباى ظاهرى ارائه مىدادند اين آخوندها مرتجعند، اينها مىخواهند ما را برگردانند به آن عصر حجر محمد رضاخان در يكى از حرفهايش قبل از پانزده خرداد، در يكى از حرفهايش گفت كه اين آخوندها طياره هم سوار نمىشوند (همان روزها بود كه يكى از مراجع با طياره رفته بود مشهد) و اينها با طياره هم مخالفند، اصلاً با همه اساس تجدد مخالفند، اينها مىخواهند برگردند به آنوقتى كه مثلاً الاغ سوارى كنند و بروند اين طرف و آن طرف يا فرض كنيد كه يك شمعى بسوزانند، برق را با آن مخالفند، همه آثار
صحيفه نور ج 6 صفحه 250
تمدن را با آن مخالفند، مىآمدند پيش شماها يك همچو مسائلى را طرح مىكردند يا اينكه (آخوندها همه دربارى هستند، اينها همه براى منافع دربارها، اصلاً وجود اينها را دربارها آوردند، سلاطين اين وجودها را در خارج محقق كردند) مىآمدند پيش اين قشر مىگفتند (اينها دين ندارند، اين بى دينها، يك مشت فكلى بى دين) و طورى تزريق مىكردند كه مع الاسف بعضى از اشخاص بى عمق باورشان مىآمد. اين باور آمدن اسباب اين شد كه اين دو قشر از هم جدا شدند، اين به او بدبين شد، او به اين بدبين شد. چه دو قشرى، دو قشرى كه مربى جامعه بودند، دو قشرى كه بايد جامعه را با مساعى هم دست به هم بدهند و جامعه را اصلاح بكنند، اينها را از هم جدا كردند. دو قشرى كه اگر اين دو قشر به مسير صحيح باشد، تمام ملت به مسير صحيح مىرود. اينطور نيست كه يك قشر مثلاً كاسب باشد كه فقط خودش اگر اصلاح بشود، صالح باشد، خودش هست و غير نيست. دو قشرى كه، با اصلاح اين دو قشر، جامعه اصلاح مىشود . دو قشرى كه (اذا فسد العالم فسد العالم) است، اين عالم من نيستم، شما هم هستيد، همهمان هستيم. شما هم جزء علما هستيد كه اگر چنانچه خداى نخواسته فاسد باشيد عالم را به فساد مىكشيد و اگر صالح باشيد عالم را به صلاح مىكشيد. صلاح و فساد يك جامعه به دست مربىهاى - آن هست - آن جامعه هست و آن مربىها شماها هستيد و قشر روحانى. آنها به يك جور و شما به يك جور. اما دو طايفه مربى جامعه هستند.
مملكت ما احتياج به انسان مومن دارد
اگر بنا باشد كه همان تربيت علمى باشد، شما يك طبيب مىخواهيد درست بكنيد نظر به اينكه اين طبيب چه جور باشد نيست، اين طبيب فردا مىشود يك كاسب، يك كاسبى كه، اينطور كسب كه يك مريض را معطل مىكند براى اينكه ويزيت را زياد بكند. خيلى طبيب خوبى درست شد از حيث طب، بسيار متخصص بود اما چون اخلاق، اخلاق صحيح نبود، مهذب نشده بود، متقى نبود، خداشناس نبود، اين طبيب مريض را معطل مىكند، امروز يك نسخهاى مىدهد، با دواخانه هم مىسازد كه نسخه را هر چه گرانتر بدهد، اين بيچاره را مبتلا مىكند، اين نسخه فايده نكرد فردا يك نسخه ديگر باز همين، باز همين. طبيبى بود يعنى من حيث طبابت. يك مهندس درست مىكنيد، مهندس در علم خودش خيلى خوب بود اما وقتى كه مىخواهد فرض كنيد كه يك نقشهاى بدهد، يك چيزى بدهد، با آن استادىهايى كه دارد جورى مىدهد كه مفيد و صحيح نباشد و منفعت طلبى باشد و هكذا همه چيز. در قشر ما هم اگر بنا باشد كه همين ملايى باشد، اين ملا بسيار ملاى خوبى است، بسيار آدم فهميدهاى است، كتاب و سنت را بسيار خوب مىفهمد اما اگر چنانچه تقوا در كار نباشد، همين فهم كتاب و سنت موجب اعوجاج مردم مىشود در سنت، يك جور سنت را بيان مىكند كه منحرف بكند. در كتاب، يك جور كتاب را بيان مىكند كه منحرف بكند. بسيارى از اين آدمهايى كه منحرف كردند و مىكنند جوانهاى ما را، از اينها هست كه در قشر شما و در قشر ما بودند و متقى نبودند، الهى نبودند، خدايى نبودند، فقط توجه به اين بوده است كه مقام چه باشد، توجه به اين بوده است كه حقوق چقدر باشد،
صحيفه نور ج 6 صفحه 251
تربيت كه كردند تربيت يك اشخاصى را كردند از حيث دانشمندى، دانشمند لكن دانشمند مضر، نه دانشمند مفيد، نه مثل يك بازارى كه اگر مفيد هم نباشد، مضر نيست، يك فردى است كه مضر است به جامعه. فرقى ما بين قشر شما و قشر ما در اين مسأله نيست، ما هر دو طايفه بايد تربيت كنيم قشر جامعه را. ما احتياج به آدم داريم مملكت ما احتياج دارد به اينكه انسان درست بشود در آن، مومن باشد. اين آدمى كه از زير دستگاه شما يا از دستگاه ما بيرون مىآيد، اگر مومن باشد، ديگر نمىشود كه زير بار ظلم اجانب برود و يا تطميع بتوانند بكنند او را. اين تطميعها و تهديدها را همه، آنى كه تطميع مىشود و تهديدش آنها اثر مىكند آنهايى است كه ايمان ندارند. آنى كه تقوا و ايمان دارد نه تطميع در او تاثير مىكند كه خيانت كند براى اينكه ببرد يك چيزى و نه تهديد در او اثر مىكند براى اينكه تهديدها را با خلاف تكليف كردن موازنه مىكند، مىگويد نبايد بكنم. اگر شما و ما دست به هم بدهيم و يك جامعه توحيدى به معناى اينكه همه معتقد به خدا، همه معتقد به اينكه يك وقتى جزا دارد كارها، همه معتقد و مومن به همه جهات، اگر ما و شما دست به هم بدهيم و جوانها را مومن، متقى بار بياوريم مملكتمان تا آخر احياء مىشود و اگر چنانچه ما كوتاهى بكنيم، اين مسؤوليت بزرگ را ما به دوش خودمان بكشيم و كوتاهى بكنيم در حق فرزندان اين مملكت، فرض كنيد چند روزى هم يك چيزى بشود و يك صورتى پيدا بكند، فردا بدتر از اين است، به دست اين اشخاصى كه اعتقاد ندارند، ايمان ندارند، توجه به مصالح كشور ندارند، فقط براى مصلحت خودش مىخواهد كار بكند. همه اينهايى كه اين بساط را، اين فضاحتها را در ايران درست كردند واين گرفتارىها را براى ملت ما درست كردند براى اين بود كه ايمان در كار نبود. اگر ايمان در كار بود ممكن نبود كه يك آدم يك قراردادهائى درست كند كه حالا دولت ما گرفتارش هستند كه ما هر طرف قضيه را بگيريم ضرر دارد قرار دادها جورى درست شده است كه هر طرف قضيه را مىگويند مىگيريم ضرر برايمان دارد، ماندند چه بكنند. اگر اينها ايمان داشتند، همه چيز يك مملكت را به باد نمىدادند براى اينكه چند تا قصر در خارج داشته باشند، چند تا بانك را در خارج پر بكنند. ايمان نبوده است كه اين كارها را كردند. مبداء همه خيرات و مبداء همه ترقياتى كه براى يك مملكت هست چه در جهت ماديت و چه در جهت معنويت اين است كه ايمان در كار باشد. بايد شما و ما دست به هم بدهيم براى قشر آتيه كه اينها مقدرات مملكت دستشان است ايمان ايجاد كنيم، شما از دانشگاه مومن بيرون بدهيد، ما از مدرسهها مومن بيرون بدهيم نه عالم، عالم تنها فايده ندارد البته مومن تنها هم موثر خيلى نيست، خوب قشرهاى ديگر هم مومن هستند اما عالم وقتى مومن شد، عالم وقتى متقى شد آن است كه منشاء خيرات و بركات است و حفظ يك كشور يا خداى نخواسته از آن طرف به باد دادن يك كشور است. بنابراين يك بار سنگينى به عهده ما و شماست و اين بار سنگين به عهده ما و شماست اگر چنانچه درست راه برديم و به آن شغلى كه داشتيم درست عمل كرديم و در كنار علم، ايمان را هم تقويت كرديم و برنامهها، برنامههاى سابق نباشد و يك تحول در برنامهها پيدا بشود و كوشش كنيد كه برنامههايى كه براى عقب نگه داشتن ما بوده است اين برنامهها تغيير كند، البته در موقعش ما كوشش مىكنيم اما شما الان بايد كوشش بكنيد، برنامههايى كه
صحيفه نور ج 6 صفحه 252
ديگران براى ما درست كردند ما نبايد زير بار آن برويم، ما بايد تغييرش بدهيم.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 253
تاريخ: 3/3/58
پيام امام خمينى در مورد عدم تعرض به روحانىنماها
بسم الله الرحمن الرحيم
با آنكه در اسلام براى مجازات مجرمين فرقى بين گروهها نيست و همه در مقابل قانون برابر هستند و بايد مجرمينى كه با پوشيدن لباس روحانيت خود را در اين صف وارد كردهاند به مجازات برسند، لكن به طورى كه اطلاع مىدهند عدهاى مخالف اسلام و روحانيت در صدد هستند كه به اسم تصفيه، روحانيت را بكوبند و راه را براى ستمگران باز كنند، لهذا لازم است به تذكرات زير توجه شود:
1- نظر به اينكه روحانيون از حال معممين بهتر آگاه هستند، در شهرستانها به وسيله علماى اعلام درجه اول هياتهائى مركب از سه نفر از اهل علم مورد وثوق و دو نفر از معتمدين محل تشكيل و ماموريت رسيدگى به پرونده هاى اشخاص به صورت روحانى يا اهل منبر را به آنان بدهند و پس از ثبوت جرم شرعاً تحت نظر دادگاه انقلاب اسلامى به مجازات برسند.
2- هيچ كس و هيچ گروهى حق ندارد معترض معممين بشود و به روحانيون اهانت كند. در صورت تخلف، دادگاه انقلاب محل موظف است او را تعقيب و مجازات كند. تذكرات فوق براى كوتاه كردن دست عمال اجانب از حريم محترم روحانيت كه مىخواهند تا نيات فاسد خود و با تز اسلام منهاى روحانيت اسلام را كه معارض منافع اربابان هستند بكوبند. ملت بايد توجه به اينطور فكر استعمارى و حيله مغرضانه غربى داشته باشد و ملت شريف موظف است اين اقشار خائن را در صفوف خود راه ندهد و در صورت تعرض به علما و روحانيون آنان را به دادگاه معرفى كند.
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 254
تاريخ: 3/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران ميدان خراسان تهران
شما پاسداران بوديد كه در لحظات مشكل از ايران پاسدارى كرديد
بسم الله الرحمن الرحيم
من از ملت ايران عموماً و از پاسداران انقلاب خصوصاً و از شما پاسداران انقلاب تهران، ميدان خراسان تشكر مىكنم. شما پاسداران بوديد كه در لحظات مشكل از ايران پاسدارى كرديد و كسانى كه مىخواستند بشكنند اين نهضت مارااز آن جلوگيرى كرديد. من بايد از شما تشكر كنم. خداوند شما را حفظ كند. در جوار ولى عصر محفوظ باشيد. ما پس از اين هم احتياج به اين نيروى بزرگ پاسدارى داريم، اسلام چشمش را به اين جوانان دوخته و از آنها انتظار دارد، انتظار نصرت و يارى، انتظار شكستن توطئه توطئهگران. خداوند تمام شما را سلامت و سعادت عنايت فرمايد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 255
تاريخ: 3/3/58
بيانات امام خمينى در جمع فرهنگيان و دانشجويان عضو انجمن اسلامى دانشكده ادبيات دانشگاه اهواز
ملت ما بايد يك برنامه طويل المدت و يك برنامه عاجل داشته باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
همانطور كه دولتها گاهى برنامه طويل المدت و برنامه قصير المدت دارند، الان ملت ما بايد يك برنامه طويل المدت و يك برنامه عاجل قليل المدت داشته باشند. برنامه قليل المدت اين است كه اين انقلاب را و اين نهضت را كوشش كنند كه محفوظ باشد. اين انقلاب اگر محفوظ نباشد و اگر خداى نخواسته نهضت ما نتواند با وحدت كلمه به پيش برود، همين اشكالاتى كه شما اشاره كرديد ممكن است كه پيش بيايد و دستهائى كه در كار است براى اينكه نگذارند اين نهضت به ثمر برسد، آن ريشههاى گنديده كمكم با هم اجتماع كنند، پيدا كنند هم را و با هم متحد بشوند و ما هم خداى نخواسته به توهم پيروزى رو به سستى و سردى برويم و مشغول به اين بشويم كه حالا من چه گرفتارى دارم، گرفتارىهاى شخصى از قبيل كار نداشتن، بيكار بودن، مقروض بودن و خانه نداشتن، امثال گرفتارىهائى كه قشرها دارند. اگر ما الان در اين موقع كه هستيم و در اين موقع حساس كه مملكت ما شايد از همه اوقاتى كه بر آن گذشته الان حساستر باشد، اگر ما مشغول بشويم به كارهاى شخصى خودمان و از آن نظرى كه اول داشتيم و آن توجهى كه همه با هم داشتيم و اين نهضت را تا اينجا رسانديم اگر غفلت بكنيم، ممكن است (البته حالا چيزى نيست ولى ممكن است) كه دشمنها با توطئهها و نقشههائى كه دارند و منافع خودشان را ديدند از دستشان رفته است، اين اقشار مختلفى كه هستند، اينها با هم اتحاد پيدا كنند و موجب زحمت بشوند و خداى نخواسته نهضت را جلوگيرى كنند.
دشمنان ما از جمهورى نمىترسند، از اسلام مىترسند
برنامه قليل المدت و عاجل كه حالا ما برايش مكلف هستيم اين است كه با توجه به اينكه ما پيروزى كه پيدا كرديم در اثر وحدت كلمه و اينكه همه اقشار با هم دست به دست هم و با فرياد واحد و آن اينكه ما اين سلطنت كثيف را نمىخواهيم و ما يك سلطنت الهى، يك جمهورى الهى مىخواهيم، مى خواهيم احكام الهى در خارج تحقق پيدا بكند، همه گفتيم جمهورى اسلام، بايد همين معنا را حفظ كنيم و در خلال اين معنا يك توجه خاصى همه ملت ايران به جمعيتهائى كه در شرف تشكيل هستند يا تشكيل شدند و دارند تشكيلات خودشان را بيشتر مىكنند، يك توجهى به اينها بكنيم و ببينيم كه اينها مسيرشان مسير ملت است يا مسيرشان با ملت فرق دارد. علامت اينكه مسير همان مسير ملت باشد اين
صحيفه نور ج 6 صفحه 256
است كه در صحبتهائى كه مىكنند، در مقالاتى كه مىنويسند، در ميتينگهائى كه مىدهند، همانطورى كه ملت هر جا با هم مجتمع بشود و هر جا ميتينگ بخواهد بدهد و هر وقت قلم دست نويسندگان ملت مىافتد، ملى مىافتد، اينها همه فرياد مىزنند باز و مىنويسند جمهورى اسلامى، اگر اين جمعيتهائى كه حالا در شرف تكوين است يا تكوين شده است و دارند تقويت مىكنند خودشان را و مردم را از اطراف جذب مىكنند، اگر اينها هم همين مطلب را بگويند جمهورى اسلامى، مضايقهاى نيست از اينكه اينها همه هم هر كدام يك اجتماعى داشته باشند ملت هم با آنها، آنها هم با ملتند اما اگر ديديد كه در حرفهايشان از خدا خبرى نيست، از اسلام هم خبرى نيست، هيچ به جمهورى اسلامى فكر نمىكنند، هيچ دمى نمىزنند از جمهورى اسلامى، از اينكه ملت هم با هم راى دادند با اتفاق كلمه كه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم اگر شما ديديد كه اين جمعيتهائى كه الان مشغول فعاليت هستند، جمهورى كه مىگويند، يا جمهورى مىگويند يا جمهورى دموكراتيك مىگويند يا جمهورى دموكراتيك اسلامى، اگر اينها جمهورى گفتند، اين همان معنائى است كه دشمنان ما مىخواهند. دشمنان ما از جمهورى نمىترسند از اسلام مىترسند. از جمهورى صدمه نديدند از اسلام صدمه ديدند. آن كه تو دهنى به آنها زد جمهورى نبود، جمهورى دموكراتيك هم نبود، جمهورى دموكراتيك اسلامى هم نبود، جمهورى اسلامى بود. علامت اينكه شما بفهميد كه مسير اين جمعيت، هر كه مىخواهد باشد، اگر چنانچه جمعيتى باشد كه در پيشانى او از نماز خواندن پينه بسته نظير خوارج كه پينه بسته بود پيشانىشان از شدت طول سجده لكن حق را كشتند، اگر اشخاصى باشند كه صددرصد ملى به خيال شما يا به خيال خودشان هستند، اگر اشخاصى باشند كه دم از آزادى مىزنند، دم از استقلال مىزنند لكن در نوشتههاشان از خدا خبرى نيست، از اسلام خبرى نيست، از جمهورى اسلامى خبرى نيست، اينها همانطورى كه شيطان از بسم الله مىترسد اينها از اسلام مىترسند. علامت اينكه شما بشناسيد اشخاصى كه از مسير شما خارج است، از مسير اين ملتى كه خونش را مىداد در راه اسلام، اينهائى كه خون دادند، جوانهاى ما كه به خيابان ريختند، بانوان ما كه به خيابان ريختند و تظاهر كردند و با مشت گره كرده اين دشمن بزرگ را از بين بردند، بايد ديد كه اينها اشخاصى بودند كه دموكراتيك بودند؟ مذاقشان و مسلكشان دموكراتيك بود؟! اينها جمهورى مىخواستند مثل جمهورى كه شوروى مىخواهد؟! شوروى هم جمهورى است مثل جمهورى كه ساير ممالك دشمن ما مىخواهد، آمريكا هم جمهورى است. ملت ما كه خون خودش را ريخت و فرياد كرد الله اكبر و فرياد كرد جمهورى اسلام، اسلام اينها را وادار كرد به يك همچو جانبازى و خونريزى و فدايى دادن، يا آن معنائى كه شوروىها مىخواهند؟ يا آن معنائى كه آمريكائىها مىخواهند؟ يا آن معنائى كه اسرائيل مىخواهند؟ آنها هم جمهورىاند. اينهائى كه مىگويند جمهورى، اسلامى را دنبال آن نمىگذارند و فقط اين كه كلمه كه من از اول فرياد زدم كه ما همين دو كلمه را مىخواهيم جمهورى اسلامى، اگر ديديد يك كلمهاى اضافه شد، بدانيد مسيرشان با
صحيفه نور ج 6 صفحه 257
شما مختلف است. اگر كلمه اسلام هم پهلويش گذاشتند مىخواهند شما را بازى بدهند، اگر ديديد كه يك كلمه از آن افتاد و گفتند جمهورى، بدانيد مسيرشان با شما مختلف است. اينها مىخواهند شما را بكشانند به آن مطالبى كه برخلاف اسلام است. بر فرض اينكه مخالف با رژيم سابق هم باشند و بسياريشان هستند لكن ما فقط مطلبمان اين نبود كه رژيم خارج سابق از بين برود، مقدمه بود آن، مطلب مسلماً اين نيست كه فلان طايفه از بين بروند. از باب اينكه رژيم مانع بود از اينكه اسلام در خارج تحقق پيدا بكند، احكام اسلام تحقق پيدا بكند، به قرآن عمل بشود، از اين جهت ما با رژيم مخالفت كرديم. اگر رژيم هم احكام اسلام را به آن عمل مىكرد همانى كه ما مىگفتيم او هم مىگفت كه با او دعوا نداشتيم. اگر بنا باشد كه اين خونها كه ريخته شده است نه براى اينكه رژيم از بين برود براى اينكه اسلام تحقق پيدا كند، مقصود از رفتن رژيمهاى فاسد، مقصود از قطع ايادى دشمنها اين است كه ايران بشود يك مملكت اسلامى، حكومت اسلامى باشد، برنامهها، برنامههاى اسلامى باشند. اگر بنا باشد كه حكومت و رژيم سابق از بين رفت لكن يك رژيم غير اسلامى ديگرى آمد، خونهاى بچهها و جوانهاى ما هدر رفت. ما زحمت كشيديم و اين سد را از بين برديم و ديگران آمدند و همان مطالب سابق و همان حرفهاى غير اسلامى را در خارج تحقق دادند به آن. برنامه ملت ما آنهم برنامه قليل المدت اين است كه دشمن را شناختند و از ميدان رد كردند حالا هم بشناسند دشمن را و از ميدان ردش كنند. دشمن ما فقط محمد رضا خان نبود، ما هر كس كه مسيرش مسير اسلام نباشد دشمن ماست، با هر اسم مىخواهد باشد. هر كس جمهورى را بخواهد دشمن ماست براى اينكه دشمن اسلام است. هر كس پهلوى جمهورى اسلامى دموكراتيك بگذارد اين دشمن ماست، هر كس جمهورى دموكراتيك بگويد، اين دشمن ماست براى اينكه اين اسلام را نمىخواهد.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 268
تاريخ: 4/3/58
فرمان امام خمينى به مهندس بازرگان در مورد تصويب قانون اساسى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان نخست وزير دولت موقت جمهورى اسلامى:
لازم است ملت مبارز ايران هر چه زودتر سرنوشت آينده مملكت خويش را به دست گيرد و ثمره انقلاب عظيم اسلامى خود را در همه روابط و نظامات اجتماعى به دست آورد و حقوق از دست رفته خود را باز يابد، عدالت اسلام را در همه شوون جامعه پياده كند، از اين رو طرح قانون اساسى را كه شوراى طرحهاى انقلاب مشغول تدوين و تكميل آن هستند با سرعت تكميل و به تصويب شوراى انقلاب رسانده و هر چه زودتر در اختيار افكار عمومى بگذاريد تا همه صاحبنظران و تمامى اقشار ملت در مدت محدودى كه تعيين نمائيد، پيشنهادها و نظريات خود را درباره آن ابراز نمايند و بنا بر تصميمى كه با تبادل نظر با شوراى انقلاب و دولت گرفته شد، ترتيبى دهند تا مردم هر استان و هر يك از اقليتهاى مذهبى نمايندگان صاحبنظر خود را به تعدادى كه شوراى انقلاب اسلامى و دولت تعيين مىكنند، انتخاب كنند و مجلس متشكل از نمايندگان مردم با توجه به همه پيشنهادهاى مفيدى كه رسيده شده است مواد قانون اساسى را به صورت نهائى بررسى و تنظيم نمايند و سعى شود كه در آن كليه حقوق و آزادىها و فرصتهاى رشد و تعالى و استقلال اين ملت بر مبناى موازين اسلامى كه ضامن حقوق همه افراد است و اكثريت قريب به اتفاق مردم ايران بدان راى مثبت داده است، پيشبينى گردد و پس از آنكه اين قانون اساسى در جمع نمايندگان صاحبنظر مردم مورد بررسى نهائى قرار گرفت، به راى گذارده شود و طى يك همهپرسى نهائى همه آحاد ملت قبول و يا رد خود را مستقيم در باره آن ابراز نمايند و سعى شود كه تمام اين مراحل در اسرع وقت انجام گيرد تا با انتخاب رئيس جمهورى و نمايندگان مجلس، اركان حكومت جمهورى اسلامى استقرار يابد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 263
تاريخ: 3/3/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى و اعضاى دادگسترى
همين محرومين به مملكت خدمت كردند و قيام كردند و با دست همين طبقه نهضت به اينجا رسيد
بسم الله الرحمن الرحيم
اين فرصتهائى است كه به بركت اين نهضت براى ما و شما پيدا شده است، پاسداران محترم در كنار ما و اعضاى دادگسترى باز در كنار ما، آن مطالبى كه بايد صحبت بشود ميان بگذاريم و راه حل هم انشاءالله پيدا بشود، بيان كنيم، من ابتدائاً راجع به پاسداران بعضى از كلمات را عرض مىكنم. ما بايد از اين پاسداران، اين جوانهاى برومند، اين جوانهاى زحمتكش تشكر كنيم كه در يك وقتى جزء محرومين بودند و بعد همين محرومين به مملكت خدمت كردند و قيام كردند و با دست همين طبقه اين نهضت به اينجا رسيد. اين يك مطلبى است كه براى ما و براى هيچ كس پوشيده نيست كه آن طبقهاى كه اين نهضت را به ثمر رساندند، آن طبقه محروم، از زن و مرد بود ما اينهائى كه در خيابانها ريختند و با صداى الله اكبر و با مشت فشرده و با ايمان، اعتناء به قدرتهاى شيطانى نكردند، همين زنهاى محترم و مردهاى عزيز محترم بودند كه از طبقه محروم در آن رژيم بودند. اينها بودند كه توانستند اين قدرت شيطانى را بشكنند و اين سد را خرد كنند و اينها هستند كه از اين به بعد باز تكليف دارند يعنى همه تكليف داريم.
يك همچو نهضتى تاريخ نشان نداده است
ما الان نرسيديم به آن نقطهاى كه مىخواهيم و ملت مىخواهد و آن نقطهاى كه اساس برقرارى حكومت عدل است. تا اينجا كه ما آمديم موانع را تا يك حدودى رفع كرديم، چپاولگرها را تا يك حدودى خارج كرديم لكن باز ريشههائى از آنها هست كه اگر به آنها مهلت داده بشود اين ريشهها كمكم ممكن است رشد بكند، حالا چيزى نيستند لكن نبايد ما دشمن را حقير بشمريم. بايد توجه كنيم به اينكه الان توطئه در كار است، در هر جاى كشور كه مىرويم توجه مىكنيم، مىبينيم كه توطئههائى در كار است براى اينكه نگذارند اين نهضت به ثمر حقيقىاش برسد، بلكه به طمع اينكه شكست بخورد نهضت و مسائل سابق باز برگردد. از اين جهت ما الان در يك موضع حساس هستيم كه به نظر من حساسترين نقطه تاريخ است و همه ما، دانه دانه ما، فرد فرد ما مسوول هستيم، من يك طلبه هستم مسوول، آقايان
صحيفه نور ج 6 صفحه 264
علما هم كه تشريف دارند مسوول، شما پاسدارها هم، پاسدارهاى محترم هم يكى يكى مسوول، آقايان دادگسترىها هم يكى يكى مسوول و همه قشر ملت مسوولند. يعنى ما الان در يك موضعى واقع شديم كه اگر مسامحه بكنيم، من بخواهم كنار بكشم بگويم خوب، ديگران بكنند، شما بخواهيد كنار بكشيد بگوئيد ديگران بكنند، اين اسباب اين مىشود كه نتوانيم ما اين نهضت را به آخر برسانيم. الان همه ما، هر فرد ما به اندازه خودش مىتواند يك كارى انجام بدهد، يك پاسدار به اندازه يك نفر مرد شجاع مىتواند كار بكند، يك اجتماع به اندازه افرادى كه دارد كار انجام مىدهد و اجتماع از اين افراد پيدا مىشود، اگر فرد خودش را مسوول نداند، اجتماع كه از افراد بايد پيدا بشود قهراً مسؤوليت خودش را نمىداند. ما الان همهمان در اين وقتى كه هستيم همانطور كه قبل از اينكه برسيم به اين قله بلندى كه آن ديوار بزرگ را شكستيم چطور بود كه هيچ توجه نداشتيم كه ما شب كه برويم منزل شام چه مىخوريم، روز كه بيائيم منزل ناهار چه داريم، گرفتاريمان چه است، قرض داريم. هر كس خودش ادراك اين معنا را مىكند كه آن روز كه فرياد الله اكبر مىكشيديد جز يك نقطه نظر كه پيشبرد اسلام باشد چيز ديگر نبود، در نظرتان چيز ديگرى نبود، گرفتارىهاى شخصى هيچ مورد نظر نبود. من مىدانم كه در آن حالى كه همه با هم داشتند مبارزه مىكردند، مقابل تانك رفتند، اينها جز اينكه يك پيشرفتى بكنند و اسلام را به پيش ببرند و كشور را نجات بدهند، به آن چيزهائى كه مربوط به خودشان بود، احتياجاتى كه داشتند هيچ توجه نداشتند براى اينكه در راه بودند، نظير يك قافلهاى كه حركت مىكند از يك محلى به محل ديگر، مادامى كه توى راه است خستگى را نمىفهمد، دارد مىرود، وقتى كه رسيد به آن محلى كه منزل است آنوقت خستگى را ادراك مىكند، كمكم تنبل مىشود. آن نهضتى كه با وحدت كلمه همه اقشار ملت ما و توجه و ايمان به خداى تبارك و تعالى پيشرفت كرد و تا اينجا رسيد نبايد ما خيال بكنيم كه ما ديگر تمام شد كارمان، پيروز شديم، اين توهم پيروزى براى ما سستى مىآورد. وقتى انسان اعتقاد كرد. كه ديگر كار تمام شده است مثل قافلهاى است كه به منزل رسيده است ديگر نمىتواند پا بشود يك نيم فرسخ هم راه برود، ديگر مىافتد. ما بايد توجه داشته باشيم به اينكه ما الان هم بين راه هستيم، مراحلى داريم كه طى كنيم و مهمش اين ريشههاى گنديدهاى است كه در كشور ما الان موجود است، آن توطئههائى كه در پس پرده الان مىشود، الان اينطور نيست كه اينها بتوانند كارى بكنند، نمىتوانند، ملت، همه باهمند لكن اگر از ما سستى و از آنها تجمع، ما رو به سستى برويم آنها رو به توطئه بروند كمكم آنها عددشان زياد مىشود و عدد ما، هى تحليل مىرود و ممكن است يك وقت خداى نخواسته نهضت شكست بخورد و من به شما برادرها عرض مىكنم كه اگر اين نهضت شكست بخورد، ايران تا آخر، تا آخر ديگر تحت ذلت و تحت رنج است. يك همچو نهضتى در طول تاريخ يك دفعه اتفاق مىافتد، در تاريخ ايران نمىتوانيد پيدا بكنيد، يك همچو نهضتى تاريخ نشان نداده است، يك همچو نهضتى كه در ايران در ظرف اين يكى، دو سال واقع شده، اگر اين نهضت خداى نخواسته فرو بنشيند و به نتيجه نرسيده سستى پيدا بكند اين معنايش اين است كه تا آخر ديگر ملت ايران، نسلهاى آتيه شما هم تحت رنج و عذاب و اختناق و وابستگى به دولتهاى بزرگ بايد باشد. از اين
صحيفه نور ج 6 صفحه 265
جهت الان به دوش شما جوانهاى برومند بسيار عزيز و در دوش ما پيرمردهاى از كار افتاده يك بار سنگين تكليف است، يك بار بزرگى است كه الان به دوش ما واقع است و بايد ما با همت مردانه شماها و دعاى خودمان اين بار را به منزل برسانيم و اين آشفتگىها را خاتمه بدهيم و اين ريشههاى فاسد گنديدهاى كه مىخواهد دوباره رو به رشد برود نگذاريم رشد كند و نمىگذاريم انشاء الله.
ارائه خط مشى و نحوه عملكرد صحيح به پاسداران اسلام
آن چيزى كه از شما پاسدارها و ساير رفقاى خودتان و همه پاسدارهاى ايران من توقع دارم اين است كه آن جهات لطيف اسلامى را حفظ كنيد، انسان اگر چنانچه آن جهت روحانيت اسلام را، آن جهت معنويت اسلام را حفظ بكند، يك آدم مىشود صد تا، يك آدم مىشود هزار تا. مالك اشتر يك نفر نبود، مالك اشتر يك آدمى بود كه يك لشكر بود و بيشتر. حضرت امير سلام الله عليه يك نفر نبود همه عالم بود، همه چيز بود روى آن جهات معنويت و واقعيتى كه داشت. انسان مادامى كه توجهش به همين ماديات دنيا و جهات پائين است يك نفر است، آن هم يك نفر حيوان. ما با حيوانات در اين معنا شركت داريم كه همه مىخوريم و مىخوابيم، اين كارهاى حيوانى را مىكنيم، آنى كه امتياز مىدهد شما را و همه ما را از حيوانات، آن معانى است كه در انسان موجود است بالقوه موجود است و بايد بالفعل بشود، آن حظ الهى و روحانى است كه در انسان موجود است و بايد رشد بدهد. اگر چنانچه آن حظ معنوى را رشد داديد يكىتان يك فوج مىشويد، يك نفر ديگر نيستيد، يكى مىشود، يك موجود مىشود موجودات، يك قطره مىشود دريا. آنچه مىخواهم من عرض كنم به شما، به وسيله شما به همه پاسدارها كه من دعا به آنها مىكنم و من خدمتگزارشان هستم اين است كه توجه كنيد به اينكه يك وقت برخلاف قواعد اسلام با برادرانتان و با اشخاص كه خيال مىكنند كه اينها مثلا چه هستند رفتار نكنيد، نظم داشته باشد، هر اجتماعى با انتظامات مىتواند رشد بكند مثلا اگر بنا باشد كه نظامىها آن وضع نظامشان از دست برود نمىتوانند كارى انجام بدهند، اگر پائين دستها از آن بالا دستها اطاعت نكنند آشفته مىشود، انسجام پيدا نمىكند. اگر بنا باشد كه مثلا پاسدارها براى خودشان يك سرپرستى كه اطاعت از آن بكنند نباشد، اطاعت نكنند و يا از مركزى كه بايد اطاعت كنند اطاعت نكنند و همين طور خودشان هر كارى دلشان مىخواهد بكنند اين تفرقه حاصل مىشود، اين همان است كه پاسدارها را و هر قواى اجتماعى را به تفرقه مىكشد. مجتمع وقتى كه روى يك نظام حركت بكند كارها را از پيش مىبرد، وقتى متفرق بشود، يكى از اين طرف بكشد، يكى از آن طرف بكشد، اين تفرقه حاصل مىشود، تفرقه كه حاصل شد نمىتوانند كار انجام بدهند شما براى خدا تا حالا كار را رسانديد به اينجا و براى خدا از اين به بعد هم با هم باشيد، با يك نظام باشيد، يك اطاعت، مورد اطاعت اشخاص كه مثلاً بزرگترند يا قرار داده شدهاند براى شما مثلا چه، اطاعت بايد باشد تا نظم پيدا بشود. و از چيزهائى كه مىخواهم به شما عرض بكنم اين است كه آنطور نباشد كه اگر فرض كنيم كه يك نفر آدم در شهربانى، يك نفر آدم در ژاندارمرى، يك نفر آدم در ارتش گناهكار تشخيص داديد، خودتان
صحيفه نور ج 6 صفحه 266
برويد سراغش و بكشيد ببريد. اين موجب اين مىشود كه شهربانى تضعيف بشود، ژاندارمرى تضعيف بشود، ارتش تضعيف بشود، روحيهشان را از دست بدهند، اين براى شما مضر است، براى كشور شما مضر است، براى اسلام شما مضر است. اگر چنانچه تشخيص داده شد به اينكه فلان آدم جنايتكار است، اين روى ترتيب كه رجوع شود به صاحب منصبهاى خود آنها كه اين را مثلاً به فلان جا تحويل بدهيد، اما خودتان بخواهيد برويد و از پشت ميز يك نفرى را بكشيد ببريد اين اسباب تضعيف مىشود، اين خلاف قواعد اسلام است. بايد ملاحظه بكنيد، بايد توجه كنيد. بنابراين، اين مسائل بايد درست با يك نظامى پيش برود تا انشاء الله اين ريشهها كنده بشود و شما به مقصد خودتان برسيد و اسلام و احكام اسلام آنطورى كه بايد تحقق پيدا كند.
حالا هم همه يك نظر داشته باشند و آن اينكه اين علف هرزهها هم نبايد باشند
ساير مسائل كه حالا نظرم به حرفهاى اين آقاست كه دادگسترى هستند، ما يك مسائل اصلى الان داريم بالفعل و يك مسائل دنبال اين مسائل. آن مسأله اصلى كه ما الان داريم اين است كه همه قوا را روى هم بگذاريم كه اين مفسدههائى كه در شرف تكوين از بين ببريم، اين توطئههائى كه توطئهگرهاى خارج و داخل باهم دارند اجتماع پيدا مىكنند و مىخواهند رشدش بدهند نگذاريم رشد پيدا كنند. همه قوا الان بايد مجتمع بشود، چه قواى پاسدارها، چه قواى ژاندارمرى وارتش و شهربانى و چه قواى ملت همه باهم بايد دست به هم بدهند و يك نقطه نظر داشته باشند، همانطورى كه قبلاً يك نقطه نظر داشتند و آن اينكه اين سلسله نبايد باشد و رفت از بين، حالا هم همه يك نظر داشته باشند و آن اينكه اين علف هرزهها هم نبايد باشند. اينها را كه از بين برديم بازسازى مملكت بايد بشود. خيال نكنيد كه فقط دادگسترى تحول بايد پيدا بكند، فرهنگ هم تحول بايد پيدا بكند، همه چيز به هم ريخته است، اينها تحول لازم دارند. دادگسترى ما امروز دادگسترى طاغوتى است فرهنگمان هم همين طور است، همه چيز اينطورى است. اينها همه بايد در يك وقتى كه از اين مسأله اصلى ما فارغ شديم برويم سراغ آن. اگر بنا باشد كه حالا ما مسأله اصلى را فراموش كنيم و برويم سراغ اين فروع و سراغ احتياجاتى كه هر جائى، هر ادارهاى دارد، اين اسباب اين مىشود كه خداى نخواسته آن ريشهها هم يك وقت رشد بكنند و ما را برگردانند به آن حال كه ديگر نتوانيم بنشينيم يك همچو جائى با هم صحبت بكنيم. الان اين نعمت براى ما پيش آمده است كه من طلبه با شما كه هيچ وقت باهم نبوديم نشستيم صحبت مىكنيم، نظامى و پاسدار و پاسبان و ملا و همه مجتمع مىشوند در يك محيطى همه باهم مىنشينند صحبت مىكنند. اين آزادى براى ما الان يك نعمتى است كه بايد قدرش را بدانيم و همه باهم حفظ كنيم اين را. اين نعمتى كه خدا به ما داده است، شكر كنيم اين نعمت را و حفظ كنيم اين نعمت را و همه باهم به پيش برويم و اين نهضت را به آخر برسانيم.
صحيفه نور ج 6 صفحه 267
الان بايد اين ريشهها را بكنيم و دور بريزيم كه مبادا باهم مجتمع بشوند
وقتى كه يك حكومت مستقل و يك مجلسى پيدا شد همه اين مسائلى كه اين آقا گفتند و صحيح هم دارند مىگويند و همه مىگويند و صحيح هم همه مىگويند، خيال نكنيد كه فقط دادگسترى اينطور است همه جا يك همچو مسائلى هست، لكن الان مثل اين مىماند، اگر زلزله مثلا بيايد من بخواهم بنشينم مطالعه كنم، آقا هم بخواهند بنشينند، بروند نماز بخوانند، شما هم بخواهيد بنشينيد كسب بكنيد نمىشود اين، همه بايد بروند آنهائى كه از زلزله گرفتار شدهاند نجات بدهيد، نه من مىتوانم بروم سراغ كار ديگر، نه شما. هيچ كدام نمىتوانيم به احتياجات فعلى خودمان برسيم بايد آنى كه الان جامعه به آن احتياج دارد، آنى كشور به آن احتياج دارد، آنى كه اسلام به ما پيشنهاد مىكند آن را الان تعقيب بكنيم بعد از اينكه اين مرحله تمام شد آنوقت مىرسد به مرحلههاى ديگر. البته، هم كشاورزى ما الان ناقص است، هم ادارات ما الان ناقص هستند، هم دادگسترىمان اينطور است، هم فرهنگمان هست، اينها همه امورى است كه معلوم است كه احتياج به پاكسازى دارد لكن وقت دارد، الان زلزله است، ما بايد آن ريشهها را بكنيم دور بريزيم كه مبادا اينها باهم مجتمع بشوند و يك وقت چيزى بكنند و من اميدوارم كه همان قدرت الهى كه پشتيبان شما بود و اين سد را شكست با همان قدرت اين ريشهها را بيرون بريزيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 269
تاريخ: 4/3/58
بيانات امام خمينى در جمع بانوان سازمان حمايت خانوادههاى قم و گروهى از اهالى بناب
خيانت و ستم به زنان و مردان، به اسم خدمت!!
بسم الله الرحمن الرحيم
چه خوب نهضتى بود، چه خوب قيامى. ما هر روز تقريبا با قشرهاى مختلف، با گروههاى مختلف از اقشار ايران مواجه هستيم. الان در اين مجلس خانمهاى محترم قم كه فعالانه براى اسلام و نهضت و براى تربيت جامعه فعاليت مى كنند با آقايان بنابى كه از راه دور آمدهاند در يك مكان مجتمعيم. اين قبل از نهضت هيچ تحققى نداشت، شما يك راهى داشتيد ما يك راهى، آقايان هم يك راهى. چه خوب نهضتى كه همه ما را در يك مكان مجتمع كرده است كه با هم صحبت كنيم، مسائلى كه احتياج به آن داريم طرح كنيم، دردهاى دل را بگوئيم به هم و راه جبرانش را هم گفته بشود و شايد با گفتن درد و درمان بتوانيم به يك جائى برسيم.
دردها زياد است و زيادتر بود و بحمدالله يك مقدارى از آن رفع شد. آنهائى كه براى ما دردهاى عظيم پيش آوردند، آنهائى كه به كشور ما خيانت كردند، آنهائى كه به بانوان ما بيشتر ظلم كردند تا به مردها، آنها كه بانوان را به طورى به آنها ظلم كردند و به صورت اينكه مىخواهيم خدمت بكنيم آنها را به عقب راندند، به آنها ظلم زياد شد، به مردها هم شد، به همه اقشار ظلم شد، بحمدالله دست آنها كوتاه شد و اميدواريم كه اين قشرهاى ضعيفى كه مثل حيوانات ضعيف زير زمين مىلولند و مىخواهند ريشههاى گلها را فاسد كنند آنها هم انشاء الله از بين بروند.
ما بيزار هستيم از اسلام منهاى روحانيت، اسلام منهاى روحانيت خيانت است
دردهاى حالا هم زياد است، دردهائى كه به واسطه خيانتهائى كه به ما كردند و به ملت ما كردند، تتمه آن باقى است، خيانتها و تبليغاتى كه بر ضد اسلام و بر ضد قرآن كريم كردند و قشرها را خواستند از قرآن كريم جدا كنند و خواهران و برادران ما را خواستند از اسلام دور كنند، اينها باز يك مقدارشان هست با صورتهاى مختلف. شما زحمت كشيديد، زن و مرد زحمت كشيد، به خيابانها ريخت، جورها كشيد، خونها داد كه اسلام را زنده كند، براى اسلام خون داد، براى شهادت داوطلب شد، آن كه مىخواست ملت ما، آن كه به او راى داد ملت ما، جمهورى اسلامى بود، اسلام مورد نظر بود. الان قشرهائى هستند كه مىخواهند
صحيفه نور ج 6 صفحه 270
اسلام را كناربگذارند با نوشتن، با گفتن، با اجتماعات. اين درد بزرگترين دردى است كه الان ملت ما به آن مبتلا هست و ما از آن نگرانيم كه ملتى كه راى داد بر جمهورى اسلامى، 5/99 درصد راى داد بر جمهورى اسلامى، يعنى ما اسلام را مىخواهيم، اگر براى صرف جمهورى بود، همچو رائى نبود، اگر براى جمهورى دموكراتيك بود، همچو رائى نبود، ديگران هم از اين حرفها سابقاً گفتند و شكست خوردند. ملت ما براى اسلام قيام كرد و براى اسلام راه را پيمود و براى اسلام خون داد.
الان قشرهائى هستند كه مىخواهند اسلام را كنار بگذارند. جمهورى تنها، از اسلام مى ترسند، جمهورى تنها، جمهورى دموكراتيك. آنها كه مىخواهند يك قدرى در پرده صحبت كنند، جمهورى دموكراتيك اسلام. اينها همه خدعه است. اينها براى اين است كه از اسلام مىترسند. اسلام را مخالف مىدانند با هواهاى نفسانى خودشان، بيدار باشيد اگر انحرافى باشد از جمهورى اسلام، هر انحرافى اگر از جمهورى اسلامى باشد، خلاف مسير شماست، خلاف مسير اسلام است. مسلمين توجه داشته باشند كه در حزبهائى كه صحبتشان از اسلام نيست، صحبتشان از دموكراتيك است، قشرهائى كه به اسلام كار ندارند گرچه به آزادى كار دارند، آزادى را مىخواهند اما آزادى به غير اسلام، ملت ما توجه كنند كه لااقل داخل اينطور حزبها نشوند. شما عزيزان خودتان را براى اسلام داديد، حالا كه عزيزها را داديد، به ضد اسلام بخواهيد وارد بشويد، هدر مىدهيد خون عزيزان خودتان را. توجه بكنيد، اينها مىخواهند هدر بدهند خون شما را. اجتماعات اينها بر ضد اسلام است. چند روز پيش اجتماع زياد داشتند به بهانه و حرفهايشان بر ضد اسلام بود. با اينها همكارى نكنيد. مسلمين با اينها همكارى نكنيد. خودتان را از اينها دور نگه داريد. از اينها اجتناب كنيد. اينها آزادى منهاى اسلام را مىخواهند، اين غير از طريقه شماست، شما اسلام را مىخواهيد. ما اسلام را مىخواهيم كه اسلام آزادى به ما بدهد، نه آزادى منهاى اسلام. آنها استقلال منهاى قرآن را مىخواهند ما قرآن را مى خواهيم ما اگر تمام آزادىها را به ما بدهند، تمام استقلالها را به ما بدهند و بخواهند قرآن را از ما بگيرند ما نمىخواهيم. ما بيزار هستيم از آزادى منهاى قرآن، ما بيزار هستيم از استقلال منهاى اسلام. ما بيزار هستيم از اينكه بگويند اسلام منهاى روحانيت، اسلامى منهاى روحانيت خيانت است. مىخواهند اسلام را ببرند، اول روحانيت را مىبرند، اول مىگويند اسلام را مىخواهيم، روحانيت را نمىخواهيم، روحانيت استثناء شود، اسلام در كار نيست، اسلام با كوشش روحانيت به اينجا رسيده است.
بيدار باشيد، توطئه بزرگ در كار است
بيدار باشيد، خانمها بيدار باشيد، آقايان بيدار باشيد، مسائل شخصى خودتان را كنار بگذاريد. مسائل جزئى را كنار بگذاريد. احتياجات را كنار بگذاريد. امروز وقت اين نيست كه من محتاج هستم، من چيز ندارم. امروز وقت اين است كه ما اسلام را تقويت كنيم. همه اقشار بيدار باشند. كارگرها بيدار باشند. دهقانها بيدار باشند. بازارىها بيدار باشند. دانشگاهىها بيدار باشند، تز اسلام منهاى روحانيت يعنى لااسلام، درجه اولش اين است، بعد هم كتابهاى روحانيت را به دريا
بريزند. بيدار
صحيفه نور ج 6 صفحه 271
باشيد. من توجه شما را به اين خطر، به اين خطر عظيم عطف مىكنم خطر بزرگ است با صورتهاى (آزادى ما مىخواهيم، دموكراتيك ما مىخواهيم، استقلال مىخواهيم) اسلام چه، منهاى اسلام، در تمام حرفهايشان اسلام در كار نيست. اگر اسلام نبود، شما حالا در زاغهها بوديد، شما در خارج كشور بوديد. اگر در كشور بوديد، در زاغهها زندگى مىكرديد، در بيغولهها زندگى مىكرديد، نمىتوانستيد ظاهر مىشويد. اسلام است كه شما را آزادى داد و آورد در ميدان، بر ضد اسلام قيام نكنيد. خواهران من! عزيزان من! برادران من! عزيزان من! توجه داشته باشيد توطئه در كار است، توطئه بزرگ در كار است، توطئه در كار است، قشرهاى مختلفى كه به اسلام پشت كردهاند و از اول توجه نداشتند، دارند با هم جمع مىشوند.
بايد تجديد نظر كنند، بايد در كارهاى خودشان تجديد نظر كنند، در اجتماعاتشان تجديد نظر كنند، ملت نمىتواند توطئه را تحمل كند، ما تحمل نمىكنيم اين توطئه را، اينها توطئه است، توطئه بر ضد اسلام توطئه بر ضد ملت. آزادى هست توطئه نيست، آزادى معنايش اين نيست كه بنشينيد بر خلاف اسلام صحبت كنيد، آزادى در حدود قانون است، دين كشور ما اسلام است، آزادى در حدود اين است كه به اسلام ضرر نخورد، قانون اساسى ما دين را اسلام مىداند. خداوند انشاء الله شر مفسدين را قطع كند. خدا به شماها توفيق عنايت كند، سلامت و سعادت عنايت كند. من از همه شما تشكر مىكنم و اميدوارم كه با اراده قاطع، با تصميم قاطع به پيش برويد. سلام بر همه شما، موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 272
تاريخ: 4/3/58
بيانات امام خمينى در جمع عشاير كهنوج و اساتيد دانشگاه
تعدى پنجاه و چند ساله به ملت
بسم الله الرحمن الرحيم
چه فرصتهاى خوبى براى ما در اين انقلاب حاصل مىشود و حاصل شده است. ما از شما عشاير و از ساير عشاير اقشار ايران جدا بوديم، ما را جدا كرده بودند، ما را از دانشگاه جدا كردند، ما را از قشرهاى ديگر جدا كردند، از ارتش جدا كردند، از فرهنگيان جدا كردند و از عشاير.
نمىتوانستيم با هم در يك محلى مجتمع بشويم و مسائلى كه لازم است با هم در ميان بگذاريم، شما مشكلات خودتان را بيان كنيد و ما هم مشكلات خودمان را. اين نهضت از بركاتش اين بود كه اين فرصت را براى ما پيش آورد كه مىتوانيم با شما مجتمع شويم و مىتوانيم مسائل را با شما در ميان بگذاريم. ايشان ذكر از مستكبرين و مستضعفين كردند و من بايد بيان مستضعف و مستكبر را به اندازهاى كه در اين مجلس مناسب است عرض كنم. مستكبرين منحصر نيستند به سلاطين، منحصر نيستند به روساى جمهور، منحصر نيستند به دولتهاى ستمگر، مستكبرين يك معناى اعمى دارد. يك مصداقش همان اجانبى هستند كه تمام ملتها را ضعيف مىشمرند و مورد تجاوز و تعدى قرار مىدهند، يك مورد هم همين دولتهاى جائر و سلاطين ستمگر كه ملتهاى خودشان را ضعيف مىشمرند و به آنها تعدى مىكنند، دست تعدى به ملتها دراز مىكنند، چنانكه در اين پنجاه و چند سال شما مبتلا بوديد و ما هم مبتلا بوديم و همه ملت مبتلا بودند ملت را ضعيف مىشمردند و ملت را از روى استكبار نظر مىكردند و به ملت تعدى مىكردند و تجاوز مىكردند. آنها رفتند و انشاءالله بر نمىگردند.
نعمت آزادى وسيلهاى است براى خدمت به خالق و خلق
امروز روزى است كه خداى تبارك و تعالى به ما آزادى و استقلال مرحمت فرموده است و ما را با اين آزادى و استقلال امتحان مىكند. ما را آزادى مرحمت فرموده است كه ببيند در اين آزادى ما چه مىكنيم. ما مستقل شديم و خداوند به ما اين مرحمت را فرمود تا ما چه بكنيم، آيا ما هم از مستكبرين باشيم يا از مستضعفين؟ هر فرد مىشود كه مستكبر باشد و مىشود مستضعف باشد. اگر من به زير دستهاى خودم ولو چهار نفر باشد تعدى و تجاوز كردم و آنها را كوچك شمردم، بنده خدا را كوچك
صحيفه نور ج 6 صفحه 273
شمردم من مستكبرم و او مستضعف و مشمول همان معنائى است كه مستكبرين و مستضعفين هستند. اگر شما كسانى كه زير دستتان هست ضعيف شمرديد به آنها خداى نخواسته تعدى كرديد، تجاوز كرديد، شما هم مستكبر مىشويد و آن زير دستها مستضعف. ببينيم ما از اين امتحان، از اين بوته امتحان چطور بيرون مىآئيم، آيا سرفراز بيرون مىآئيم يا گردن كج و شكسته؟ آيا ما با بندگان خدا به طور، به طورى كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است رفتار مىكنيم حالا كه آزاد شديم، آزادى را وسيله براى خدمت به خلق و خدمت به خالق قرار مىدهيم يا آزادى را براى مخالفت با خدا و استكبار مردم؟ هيچ فرق نيست ما بين من طلبه و اين آقايان اهل علم و شمايى كه از عشاير محترم هستيد و بازارى و ارتشى و ادارى و همه و همه، ما الان در تحت مراقبت هستيم، مراقبت شديد، امتحان الهى. نعمتها گاهى براى امتحان است تا آن اشخاصى كه نالايقند، آن اشخاصى كه فرصت طلبند اينها كارهاى خودشان را بكنند و مستحق عذاب بشوند آنهائى كه لايقند، آنهائى كه شريفند آنها هم كارهاى شرافتمندانه خودشان و خدمت به هموطن خودشان را بكنند تا سعادتمند باشند. بسيار مشكل است، بسيار مشكل است كه از اين امتحانى كه خداى تبارك و تعالى ما را در معرض آن قرار داده است از عهده برآئيم، و بسيار مراقبت مىخواهد كه مبادا خداى نخواسته ما از امتحان بد درآييم. اگر از امتحان بد درآييم ممكن است كه باز عنايت خدا برگردد و آزادى سلب شود، استقلال گرفته بشود. همين دنيا ممكن است كه ما اگر چنانچه بر خلاف موازين الهى رفتار كنيم و اين آزادى را اسباب دست براى تعدى به مظلومان قرار بدهيم، در همين دنيا ممكن است ما مجازات بشويم. و اميد است كه در همين دنيا مجازات بشويم، مجازات ما به عالم ديگر نرسد. مجازات عالم ديگر غير از اين مجازاتهاست. ما نمىتوانيم تصور آن مجازاتها را بكنيم اگر ما خطاكار هستيم، خدايا! اگر ما خطاكار هستيم، اگر اين آزادى را ما وسيله قرار دهيم از براى تعدى به مظلومان ولو يك نفر باشد، تعدى به زيردستان ولو يك نفر باشد، خدايا! ما را در همين عالم عذاب كن نگذار برسد به عالم ديگر.
مسؤوليت پاسدارى از مملكت امام زمان(عج) بر دوش يكايك افراد ملت
دوستان من! عزيزان من! مندانم كه عشاير هر جا كه هستند، در مرزها، مرزها را نگهدارى مىكنند، در جاهاى ديگر جلوگيرى از مفسدهها مىكنند. من مىدانم كه شما عشاير از زمان رژيم سابق مظلوم بوديد، ما هم مظلوم بوديم، روحانيون هم مظلوم بودند، بازارى هم مظلوم بود، كى نبود مظلوم؟ من مىدانم كه ارزشها مرز دارها و عشاير ما چيست. آنها عشاير را سركوب مىخواستند بكنند براى اينكه راه را براى اجانب باز كنند، آنها به جزاى خودشان رسيدند و مىرسند و به جزاى آخرت كه سختترين جزاست هم مىرسند. ما بايد الان كه در بوته امتحان گذاشته شديم و اختيار به ما دادند و ما را آزاد كردند، خداى تبارك و تعالى ما را از قيد و بندهاى استعمار و استضعاف آزاد كرد، حالا كه آزاد هستيم، چه مىكنيم؟ چه بايد بكنيم؟ نباشد كه يك وقت ما هم در صف محمد رضا خان واقع بشويم او آزادى را از يك امت سلب كرد و ما آزادى را از يك قشر كوچك سلب بكنيم. او در وسط
صحيفه نور ج 6 صفحه 274
واقع بشود و ما در يمين و يسار او و همه از جند او. چشمهاى خودتان را باز كنيد، توجه خودتان را و دقت خودتان را در اين مسائل بكنيد. امروز روز امتحان الهى است، شما قدرتمنديد، شما جوانيد، شما برومنديد و من اين جوانهاى برومند را كه مىبينم افتخار مىكنم لكن شما جوانها امروز جوانهائى هستيد كه پاسدار اسلام هستيد. ديروز مملكت، مملكت طاغوتى بود و شما در مظلوميت واقع بوديد در ظل مملكت طاغوتى. امروز مملكت اسلامى است و شما در سايه اسلام هستيد و شما پاسداران اسلام، پاسداران اسلام بايد احتراز كنند از تمام چيزهائى كه بر خلاف اسلام است. پاسدارى فقط پاسدارى مرز نيست. پاسدارى يك معناى وسيعى دارد. هر يك از ما پاسداريم نسبت به ديگران، من بايد نصيحت بكنم به شما، شما به من نصيحت كنيد. من به شما بگويم كه امروز كه روز امتحان است خوب از امتحان بيرون بيائيد، شما هم به من همين معنا را بگوئيد من به شما عرض مىكنم كه با مظلومها و زيردستهاى خودتان خوب رفتار كنيد، عادلانه رفتار كنيد. شما هم به من بگوئيد همه ما مسووليم كلكم راع و كلكم مسوول همه ما مثل شبانها هستيم و همه ما مسوول هستيم از اين شبانى. همانطورى كه مىدانيد شبان نسبت به آن گوسفندهائى كه زير دستش است محبت دارد، آنها را در جائى كه علفزار باشد، در جائى كه آب خوب باشد مىبرد و آنجا تربيت مىكند. همه ما نسبت به هم اينطور بايد باشيم، مثل شبانى كه گوسفندهاى خودش را با محبت بدون آزار تربيت مىكند ما هم اينطور باشيم. مبادا كه يكى از ما خداى نخواسته حالا كه آزاد است، به آن دوست زير دستش، به آن شخص زير دستش تعدى بكند، تجاوز بكند و تعدى و تجاوز عبارت از همان هائى است كه اسلام منع كرده است ما همه مسوول هستيم و خداى تبارك و تعالى الان همه ما را، همه ملت ايران را در تحت امتحان قرار داده است. از امتحان خدا خوب بيرون بيائيد. ما از شما مىخواهيم كه اين مرزها را خودتان حفظ كنيد. مملكت امروز مال خود شماست. ديروز اجانب در آن تصرف داشتند، امروز يك مملكتى است اسلامى، يك مملكتى است مال پيغمبر اسلام، يك مملكتى است مال امام زمان سلام الله عليه. مملكت از آن وجود مقدس است و ما همه پاسدار آن هستيم و بايد اين مملكت را حفظ كنيم هر كس به هر اندازهاى كه مىتواند. شما جوانهاى برومند مسلح به آن مقدارى كه مىتوانيد بايد مرزها را حفظ كنيد، ما هم در اينجاها كه هستيم به اندازهاى كه مىتوانيم بايد حفظ كنيم جهات را، مملكت مال خودتان است، الان همانطورى كه با عائله خودتان رفتار مىكنيد، محبت نسبت به عائله خودتان داريد، نسبت به كشور خودتان داشته باشيد، نسبت به برادرهاى خودتان داشته باشيد. اينها برادر شما هستند و ملت برادر هم هست. خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه المومنون اخوه برادر هستند اينها، بايد به برادرى رفتار كرد. چطور شما برادر خودتان را دلتان نمىآيد كه اذيت كنيد، بايد همين طور با هم رفتار كنيد و با ديگران، با ديگران همين طور رفتار كنيد. نفوس خودتان را تربيت كنيد، تهذيب كنيد. اين دنيا پايان دارد براى همه ما، من زودتر و شما بعد. پايان دارد، نمىمانيم. آن كه مىماند خوبى و بدى است شما صفحه اعمالتان منور به نور اسلام باشد، به عمل و احكام اسلام باشد تا در همه جا سعادتمند باشيد. در اينجا دلتان خوش باشد به اينكه خدمت به ملتتان كرديد، خدمت به زير دستتان كرديد، خدمت به كشورتان
صحيفه نور ج 6 صفحه 275
كرديد، در آنجا هم در ازاى اين خدمت جزاهاى بسيار بزرگ است، عوضهاى بسيار بزرگ. من چون بايد آن طرف هم باز بروم، به آن آقايان هم عرض ارادت بكنم، از اين جهت من دعا مىكنم خداوند انشاءالله شما را سعادتمند كند. خداوند همه ما را، همه ما را به راه راست هدايت كند. والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 276
تاريخ: 4/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از معلمان و دانشجويان دانشسراى دختران تبريز و پزشكان كاشان و روشندلان
امر بر قيام براى خدا و استقامت در آن قيام
بسم الله الرحمن الرحيم
اين آيهاى كه اين خواهر خواندند فاستقم كما امرت.... در دو جاى قرآن است يكى در سوره شوراست كه همين آيه بود كه ايشان خواندند فاستقم كما امرت و يك در سوره هود است كه در آنجا فاستقم كما امرت و من تاب معك... در روايت وارد شده است كه نبى اكرم (ص) فرمود شسيبتنى سوره هود لمكان هذه الاية در سوره شورا - در سوره شورا - امر شده است كه پيغمبر استقامت كند. در سوره هود امر شده است كه پيغمبر و امت استقامت كنند. استقامت امت را هم در سوره هود خواسته است خداى تبارك و تعالى. اين سوره است كه اين آيه است كه پيغمبر مىفرمايد مرا پير كرد اين آيه براى اينكه امر مشكل و مهمى است. قيام براى خدا و استقامت دنبال آن قيام. در وصيت خدا به وسيله پيغمبر براى امت اين است كه قيام كنيد براى خدا، يكى يكى قيام كنيد، جمع جمع قيام كنيد، لكن قيام براى خدا. در اين آيه است كه استقامت كنيد. شما ملت قيام كرديد و بحمدالله قيام شما براى خدا بود، همه فرياد مىزديد كه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم. براى احكام اسلام قيام كرديد. امر اول را كه فرمودهاند قيام كنيد براى خدا، اطاعت كرديد، باقى مانده است امر دوم فاستقم كما امرت و من تاب معك استقامت كنيد، اين قيام را حفظ كنيد، اين تحول روحى كه براى شما ملت حاصل شده است، حفظ كنيد، استقامت كنيد، نگه داريد اين تحول انسانى كه بالاتر از تحولهاى فعال خارجى است، اين تحولى كه شما را براى رسيدن به آمال مشتاق كرد كه خون بدهيد، اين تحول انسانى كه شما براى برادرانتان حاضريد جان بدهيد و حاضريد مال بدهيد حاضريد وقت صرف كنيد، اين تحول مهم بود، اين تحول بالاتر از اصل مبارزه بود.
تحول نفسانى، تحول روحى، تحول انسانى، اين تحول را حفظ كنيد، مستقيم باشيد، استقامت كنيد، دشمن در توطئه است. دشمن در حال توطئه و نقشه است. اگر استقامت نكنيد، اگر اين تحول را حفظ نكنيد، شايد خداى نخواسته دشمن پيروز شود. اين تحول روحى، اين تحول انسانى، اين تحولى كه اساس پيروزى شما بود، اين تحول را حفظ كنيد تا پيروز شويد. خداوند انشاءالله به شما سلامت و سعادت عنايت كند و استقامت كه بالاترين نعمت است. قيام براى خدا و استقامت در آن قيام. تا اينجا قيام كرديد و پيروز شديد، اگر استقامت كنيد پيروز خواهيد شد، اگر استقامت كنيد اين عدهاى كه در
صحيفه نور ج 6 صفحه 277
صدد توطئه هستند ريشهكن خواهند شد. خداوند شما را هدايت كند و شما را به استقامت دعوت كند و شما را به استقامت و اطاعت خودش راهنمائى فرمايد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page