-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 138
تاريخ: 20/2/58
بيانات امام خمينى در جمع معلمن منطقه تجريش و اهالى سراب
كسب پيروزىهاى عظيم به مدد پيروى از تعاليم اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
اين انقلاب بزرگ ملت ما، اين نهضت عظيم تاريخى اسلامى ايران تا به اينجا رسيده است، تا سرنگونى رژيم فاسد، تا قطع ايادى اجانب، تا به دست آوردن آزادى، تا نائل شدن به استقلال آمدهايم. اينها كه بين ملت ما پخش مى كنند كه نهضت اسلامى چه كرد، تا اينجا كه نيمه راه است بايد بدانند كه كارى كرد كه در تاريخ سابقه نداشت. اين نهضت به آخر نرسيده است، در اين نيمه راه، يك كار عظيمى كرد كه تمام حسابهاى حسابگران را باطل كرد. حسابگران ما ديگرا در حسابشان نمى آمد كه يك ملتى با دست خالى بر قدرتهاى شيطانى با همه جهازهاى مدرن، با همه سلاحهاى روز كه هيچ در دست ملت نبود و همه در دست مقابل ملت، پيروزى حاصل بشود. محال مىنمود و محال مىدانستند كه اين قدرت شيطانى و سد عظيم ابليسى شكسته شود، حالا كه ديدند با قدرت الهى كه بر خلاف همه موازين ماديت است و خط بطلان بر مكتبهاى مادى كشيد، حالا كه ديدند ملتى كه هيچ نداشت بر قدرت هائى كه همه چيز داشت غلبه كرده است و اين بطلان ماديت هست، به دست و پا افتادهاند مىگويند چه شد، چه بيشتر از اين بايد بشود. امروز شما همه اينجا هستيد، با كمال آزادى هر چه مى خواهيد مى گوئيد، اين چه نعمتى است كه به شما ارزانى شده است، اين را كى داد غير از اسلام. آنها كه مىگويند اسلام چه كرد، مىدانند كه اسلام چه كرده است، مى خواهند جلو نرود. آنها نه اينكه نمىدانند كه چه شده است، مىدانند
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 141
تاريخ: 21/2/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از عشاير نورآباد ممسنى و دانشجويان و معلمان دانشسراى عالى يزد
نقش قيام و استقامت در راه خدا در پيشبرد مقاصد بزرگ اسلام
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
انبيا در تبليغاتشان ابتدائاً يك بودند، موسى عليه السلام يك نفر بود، رسول اكرم (ص) اول كه مامور شد خودش تنها مامور شد قم فانذر نهضت كن و مردم را دعوت كن. دعوت ابتدا از خود حضرت شروع شد و آن روز كه اعلام نبوت فرمود، يك زن و يك بچه به اوايمان آورد لكن استقامت كه لازمه رهبرى انبياء گرام است به طور كامل در رسول اكرم بود فاستقم كما امرت نهضت كن و استقامت كن. اين دو خاصيت در پيشبرد مقاصد بزرگ پيغمبر اسلام دخالت داشت: قيام و استقامت. اين استقامت موجب شد كه با اينكه هيچ در دست نداشت و تمام قواى قدرتمندان بر خلاف او بود به طورى كه در مكه نمىتوانست به طور علن دعوت كند لكن مايوس نمىشد از اينكه نمىتواند علناً مردم را دعوت كند، مايوس نبود، دعوت زيرزمينى بود يكى يكىها را به خود جذب كرد تا وقتى كه تشريف بردند به مدينه مامور شدند كه مردم را دعوت كنند به قيام قل انما اعظكم بواحده ان تقومو الله در اينجا دعوت به قيام است، دعوت به قيام جمع است و مهم قيام لله است براى خدا، رمز پيروزى لشگر اسلام در صدر اسلام با اينكه هيچ ابزار جنگى مىشود بگوئى نداشتند. قيام لله بود. نهضت براى خدا،ايمان به خدا پيروز كرد پيغمبر اكرم را. مايوس نشدن، استقامت كردن در راه خدا پيروزى را نصيب پيغمبر كرد.
اصحاب رسول اكرم (ص) در صدر اسلام قدرتايمان داشتند و با قدرتايمان به پيش رفتند به طورى كه با جمعيت بسيار كم و با نداشتن ابزار جنگ بر دو امپراطورى بزرگ آن روز دنيا روم ايران غلبه كردند. نهضت كردند و براى خدا نهضت كردند و استقامت كردند.
نهضت الهى شكست ندارد
شما ملت ايران، شما ملت بزرگ ايران همان معنايى كه در صدر اسلام بود محقق كرديد. ابتدائاً از مدرسه فيضيه بلند شد صدا و مدرسه فيضيه را خراب كردند، جوانهاى ما را بعضىشان را شهيد كردند لكن استقامت اسباب اين شد كه شكست نخوردند، شكست روحى نخوردند. اين استقامت
صحيفه نور ج 6 صفحه 142
موجب شد كه اقشار بعضى به بعض پيوستند، دعوتهاى اسلامى را به جان خريدند و شنيدند و اين قطرهها به هم پيوستند و سيل عظيمى ايجاد كردند. قيام همگانى و براى اسلام، قيام براى خدا، قيام براى جمهورى اسلام، اين قيام در تمام اقشار ملت ما ريشه كرد و تمام اقشار را به هم پيوند داد وايمان در همه ظهور پيدا كرد، يك تحول روحى، يك تحول فكرى با اراده مصمم از بچههاى كوچك تا مردهاى بزرگ، از دخترهاى كوچك تا خانمهاى بزرگ، همه اقشار با هم قيام كردند و استقامت كردند ان تقومو الله قيام براى خدا جمعاً و فرداً. مادامى كه اين قيام براى خداست، مادامى كه اين وحدت باقى است پيروز هستيد. مادامى كه اين اجتماعات هست، از اقطاب مملكت در اينجا حاضر مىشوند و با هم صدا بلند مىكنند، از عشاير گرفته تا شهرستانها، از يزد آمدهاند، خداوند تأييد كند آنها را، از عشاير آمدهاند، از ممسنى آمدهاند خداوند تأييد كند آنها را، دانشگاهى و غير دانشگاهى با هم مجتمع، مدرسهاى و بازارى با هم مجتمع، كوهستانى و شهرستانى با هم مجتمع، همه با هم اين نهضت را به پيش مىبريم. با اين اراده مصمم كه ملت ما دارد و با آن ارادهاى كه سد بزرگ رژيم منحوس را در هم شكست اين پشههاى ضعيف نمىتوانند خودنمايى كنند. ملت ما از ترور نمىترسد. ملت ما شهادت را فوز عظيم مىداند. برادران! اين نهضت را حفظ كنيد، مستقيم باشيد انما اعظكم بواحده ان تقومو الله يك، فقط يك موعظه خداى تبارك و تعالى به وسيله رسول اكرم (ص) به شماها كرده است اينكه نهضت كنيد و براى خدا نهضت كنيد. اگر نهضت براى خدا باشد از شهادت خوف نيست. شكست در نهضتى كه براى خدا باشد نيست. مسلمين صدر اسلام مىگفتند اگر بكشيم بهشت است و اگر كشته شويم بهشت است. شما هم همين طور هستيد. خداوند همه شما را و همه ملت ايران را و همه ملتهاى مسلمين را به سعادت و سلامت برساند. خداوند شما را، مجتمع را براى اسلام حفظ كند. همه با هم به پيش بايد برويم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 143
تاريخ:21/2/58
بيانات امام خمينى در جمع پزشكان و كاركنان بيمارستان دكتر مصدق و هيأت مديره جمعيت هلال احمر اراك
پنجاه سال خيانت و جنايت خاندان پهلوى
بسم الله الرحمن الرحيم
من اولاً از آقايان كه زحمت كشيدهاند و تشريف آوردهاند براى ملاقات من و تسليت بر اين مصيبت، تشكر مىكنم و اميدوارم خداوند همه آقايان را و خانمها را توفيق عنايت كند كه در خدمت به اسلام كه در حقيقت خدمت به بشريت است شما و ما موفق باشيم انشاء الله.
شما مىدانيد كه در ظرف پنجاه و چند سال در ايران چه گذشت و شايد همه شما، يعنى مسلماً همه شما شاهد نبوديد از باب اينكه جوان هستيد اغلب، لكن من از همان زمان از كودتاى رضاخان تا امروز شاهد همه مسائل بودهام، رضا خان آمد و ابتدا با چاپلوسى و اظهار ديانت و سينه زدن و روضه بپا كردن و از اين تكيه به آن تكيه رفتن در ماه محرم، مردم را اغفال كرد، پس از آنكه مستقر شد حكومتش، شروع كرد به مخالفت با اسلام و روحانيين به طورى كه مجالس روضه ما هيچ امكان نداشت كه منعقد بشود، اگر بعضى مجالس مىخواست منعقد بشود قبل از اذان صبح منعقد مىشد كه اول اذان تمام بشود. مامورين دور مىگرديدند براى اينكه نگذارند مجالسى باشد، روحانيون را در هر جا كه بودند يا به حبس كشيد و يا بعضى را تلف كرد و كشت و در همان وقت آنهائى كه قيام كردند بر ضد رضاشاه، روحانيون بودند كه يكدفعه مشهد قيام كرد و قضيه مسجد گوهرشاد پيش آمد و قتل عموم قتل عامى كه در مسجد گوهر شاد واقع شد و يكدفعه از تبريز قيام واقع شد و دنبال آن علماى بزرگ تبريز را گرفتند و تبعيد كردند، ظاهراً به سقز تبعيد كردند و بعدش علماى اصفهان قيام كردند كه در اين قيام ساير علماى بلاد هم از همه جاها به قم آمدند و مركز را قم قرار دادند لكن باز با حيله و با فشار اين را هم ساكت كرد و خفه كرد و ديديد كه در مدت چندين سال كه اين مشغول به فعاليت بود و مشغول به سلطنت بود با مردم چه كرد و با ذخائر ما چه كرد كه شايد نتواند تاريخ درست اطلاع در آن پيدا بكند و آنوقت كه بنا شد برود و رفت، انگلستان اعلام كرد به وسيله راديو دهلى (كه آنوقت تحت نظر انگلستان بود) كه رضا شاه را ما آورديم و بعد از اينكه خيانت كرد به ما، او را برديم. وقتى كه بردند او را، جواهرهاى ايران را در چمدانها گذاشتند و در كشتى گذاشتند آن را، يعنى جواهرها را خود او جمع كرد، چمدانها را پر كرد از جواهر و با كشتى حركتش دادند براى بيرون از ايران و در بين دريا آنطورى كه به ما آنوقت اطلاع دادند، در بين دريا يك كشتى ديگرى آوردند و متصل به اين كشتى
صحيفه نور ج 6 صفحه 144
كردند و به او گفتند بيا توى اين كشتى، رفت و گفت پس چمدانها چه، گفتند خوب آن هم مىآيد. او را بردند به جزيره موريس و چمدانها هم به انگلستان رفت.
و بعد از او بر حسب آنطورى كه خود محمدرضا در يكى از كتابهايش نوشت اينكه متفقين كه آمدند به ايران صلاح ديدند كه من باشم، اعتراف كرد كه متفقين اين را تحميل كردهاند منتها بعد اين را از قرارى كه گفتند از كتاب حذف كردهاند، نگذاشتند بفهمند. اين هم كه خيانتش را ديگر همه شما و جنايتهائى كه كرده خصوصاً در اين چند سال اخير، همه اطلاع داريد جناياتى كه اين كرده است. نمىشود همه مطلع باشند همه جنايات را براى اينكه بعضى از جنايات همچو مخفى بوده است كه كسى اطلاع در آن پيدا نكرده جز خود او و بعضى از اشخاصى كه خواص بودند و كارش را هيچ كس مطلع نشده است غير از خودش و مثلاً كارتر يا امثال آنها، اين هم وقتى كه خواست برود، اين هم جواهرات را جمع كرد و علاوه بر او قرضهاى زياد در ايران گذاشته است از بانكها، هر چه توانستند اينها قرض كردند و رفتند.
اين وحدت كلمه بايد محفوظ بماند
لكن با خواست خداى تبارك و تعالى و همت والاى ملت ما اين ديوار شكسته شد و خائنها رفتند و بسياريشان به جزاى خودشان رسيدند و خود او هم مىرسد و اينها رفتند و مملكت را آشفته كردند و رفتند يعنى الان براى مملكت ما تقريباً مىشود گفت هيچى نمانده، از جهت اقتصاد خراب است، از جهت فرهنگ خراب است و محتاج به اين است كه دوباره ساخته بشود و آن بايد به همت همه باشد يعنى يك قشر كه نمىتواند بسازد، همه اقشار بايد رويهمرفته، همانطور كه اين نهضت را اگر يك قشر مىخواست كه به آخر برساند نمىشد و همه اقشار وقتى باهم شدند اين سد شكسته شد از اينجا به بعد هم بايد همه اقشار با هم باشند تا بتوانند اين بار را به آخر برسانند و اين نهضت را به آخر، نبايد هر كسى به عهده ديگرى بگذارد، هر فردى موظف است مكلف است كه به اندازهاى كه مىتواند عمل كند، در هر جا كه هست به هماناندازهاى كه مىتواند همراهى كند و اين وحدت كلمه بايد محفوظ بماند كه اگر خداى نخواسته اين وحدت كلمه از دست برود و خداى نخواسته به شكست برگرديم، تا آخر ديگر ايران روى خوش به خودش نخواهد ديد. بنابراين همه ما موظف هستيم كه اين نهضت را حفظ كنيم و وحدت كلمه را حفظ كنيم و رمز مهم اين است كه براى خدا باشد، چنانچه اين نهضت اسلامى بود كه اينطور زود به ثمر رسيد و به آخر رسيد و اين سد بزرگ را شكست و انشاء الله كه همه شماها موفق باشيد و همه ما موفق باشيم و مصمم باشيم براى اينكه اين نهضت را به آخر برسانيم و كشور مال خود شما باشد، ذخائرتان مال خودتان باشد، زراعتتان مال خودتان باشد، همه چيزش را خودتان درست بكنيد براى خودتان. حالا كه اين بعضى ريشهها ماندند و بعضى از عمال كه با اسمهاى مختلف هستند در ايران و نمىگذارند اين مسائل حل بشود و آرام بگيرد ايران، موظفيم ما به اينكه اينها، هر طورى كه بتوانيم جلوشان را بگيريم و لااقل نگذاريم در قشرها نفوذ كنند، در
صحيفه نور ج 6 صفحه 145
دبيرستانها نگذاريم نفوذ كنند، مثلاً اولادهاى خودتان را سفارش كنيد كه اينها اگر آمدند در دبيرستانها و در دبستانها و در اينها، جلوشان رابگيرند نگذارند كه در آنجا نفوذ كنند.اگر كارخانههائى را روابط داريد - جلو - به آنها بگوئيد كارگرها را، كه نگذارند اينها نفوذ كنند. اينها نمىخواهند ايران آرام باشد اينها مىخواهند مغشوش و منقلب باشد كه در خارج منعكس بشود كه ايران رشد ندارد و نمىتواند خودش را اداره كند و آنوقت خداى نخواسته يك كودتائى به پيش بياورند و باز برگردد به همان حال سابق. بايد اين قشرهاى مختلفى كه موجب اين ناراحتىها مىشوند، گاهى آدم مىكشند، گاهى در كارخانهها مىروند و از اين كارها مىكنند، اينها را بايد، بيدار باشيد، توجه داشته باشيد كه اينها غرضهاى سوئى دارند و مقصودشان اين است كه برگردانند اين حيثيت سابق را به حال اول، اربابها بيايند و بخورند و به اينها هم بدهند.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 146
تاريخ: 23/2/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اعضاى تيم ملى و هيأت وزنه بردارى تهران
به على (ع) در تهذيب نفس و زهد و تقوا و ورزش اقتدا كنيد
بسم الله الرحمن الرحيم
عقل سالم در بدن سالم است. ورزش همانطور كه بدن را تربيت مىكند و سالم كند، عقل را هم سالم مىكند و اگر عقل سالم باشد تهذيب نفس هم بدنبال او بايد باشد. شما همانطور كه ورزش مىكنيد و اعصاب خودتان را قوى مىكنيد و انشاءالله براى آتيه مملكت مفيد خواهيد شد، لازم است كه همه ابعاد روحى خودتان را تحت تربيت ورزشى قرار بدهيد. على عليه السلام كه در هر جا مىرويم اسم او هست، پيش فقها وقتى مىرويم فقه على، پيش زاهد وقتى كه مىرويم زهد على، پيش صوفىها وقتى كه مىرويم آنها هم مىگويند تصوف على، پيش ورزشكاران هم كه رويم آنها هم مىگويند كه على و با اسم على شروع مىكنند. اين على همه چيز است يعنى در همه ابعاد انسانيت درجه يك است. و لهذا هر طايفهاى خودشان را به او نزديك مىكنند و خاصيت هر طبقهاى را هم دارد. خاصيت قدرت ورزشكارها به طور وافى دارد. مىگويند كه حضرت اين بازوى ايشان تا اينجا (اشاره به بازو) مثل آهن بوده است و قدرتهائى كه در شمشير زنى به كار برده است، ضربتهاى على را مىگويند كه يكى بوده، از اين طرف كه مىزده دو تا مىكرده، از آن طرف هم كه مىزده دو تا مىكرده، با يك ضربت يكدفعه اگر بر فرق مىزده كه اينطور هم مىزده و نيم مىكرد... اين على همه چيز ماست و ما همه بايد تابع او باشيم. در عبادت، فوق تمام عبادت كنندگان بود، در زهد، فوق همه زاهدها بوده در جنگ، فوق همه جنگجويان بود، در قدرت، فوق همه قدرتمندان بود و اين يك اعجوبهاى است كه جمع ما بين چيزهاى متضاد با هم كرده است.
آدم عابد ديگر نمىتواند ورزشكار باشد، آدم زاهد ديگر نمىتواند جنگجو باشد، آدم فقيه ديگر نمىتواند از اين كارها داشته باشد، اين يك موجودى نمونه است، عين حالى كه زهدش را همه بالاتر از همه مىدانند، طعامش را آنطورى كه شنيديد و در همه تاريخ هست كه يك ظرفى ايشان داشته است كه در آن ظرف، آن چيزى را كه خودش مىخواسته بخورد مىريخته و سرش را مهر مىكرده كه مبادا فرزندش، دخترش براى دلسوزى به حال او توى اين طعام روغنى، چيزى بريزد كه قوه داشته باشد، و سرش را مهر مىكرده كه اينها دست به آن نزنند. در همان شب آخر كه شب آخر حياتشان بود آنطور كه نقل مىكنند ايشان مهمان حضرت امكلثوم بوده و براى ايشان افطار آوردند شير و نمك، گفته مىشود
صحيفه نور ج 6 صفحه 147
كه فرمود چه وقت ديديد كه من دو تا خورشت داشته باشم. خواست نمك را بردارد، فرمود نخير آن شير را بردار و ببر و افطار كردند با همان نمك و خودشان مىگويند كه اين تعجب است كه با اين خوردن، اين قدرت هست، بعد مىفرمايد كه درختهائى كه در بيابان است محكمتر هست. اين درختهائى كه در بيابان هست كم آب مىخورند و اينها، هم آتششان محكمتر است و هم صلابتشان زيادتر است و اينطور نيست كه انسان با خوردن قدرت پيدا مىكند. در هر صورت اين على كه مىگوئيد، كه گويند اين على كيست، اين على است كه همه چيز است. و من اميدوارم كه شما ورزشكاران همانطورى كه قدرت بدنى براى خودتان تحصيل مىكنيد (و ما شاء الله با بازوهاى ستبر اينجا الان نشستهايد و من هم خيلى خوشم مىآيد) همانطور به على عليه السلام اقتدا كنيد در آن مطالبى كه او داشته و آن زهدى كه او داشته و آن تقوائى كه او داشته است. البته ماها هيچ كدام قدرت نداريم مثل او باشيم ما تا يكاندازهاى كه قدرت داريم، تبعيت بكنيم از آن آقا و تهذيب نفس بكنيم و اميدوارم كه براى ملت خودتان مفيد باشيد و موجب سربلندى كشور خودتان باشيد. خداوند انشاءالله به شما قدرت زيادتر، قوهايمان، قوه تهذيب نفس، قدرت بر تسلط بر نفس عنايت كند. سلام بر همه شما جوانان برومند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 148
تاريخ: 23/2/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت قضات اصفهان
توجه به اسلام و وحدت كلمه عامل ايجاد تحول روحى در جامعه
بسم الله الرحمن الرحيم
من متشكرم از آقايان كه تشريف آوردهاند و از نزديك با ما مواجه شدهاند و يكى از بركات اين نهضت همين معناست كه ماها از هم دور بوديم و حالا الحمدلله با هم مواجه و نزديك هستيم و مىتوانيم مطالب خودمان را از نزديك در ميان بگذاريم و از آقاى جنتى هم متشكرم كه با همراهى شما تشريف آوردهاند و البته ايشان از اشخاص بزرگ اينجا هستند و لياقت براى همه مسائل را دارند و اميدوارم كه با همراهى ايشان همه آقايان در خدمتى كه محول به آنهاست به طور شايسته عمل كنند. مى دانيد كه تا اينجا كه نهضت آمده است در اثر وحدت كلمه همه اقشار و مهمتر، توجه به اسلام است. يعنى يك تحول روحى در جامعه پيدا شد كه من غير از اينكه بگويم يك معجزه بود و يك اراده الهى، نمىتوانم اسمى رويش بگذارم. يك مردمى كه از يك پاسبان اگر در بازارهاى بزرگ مثل بازار اصفهان، يك پاسبان مىآمد مىگفت چهارم آبان بايد همه بيرق بزنيد، جشن بگيريد، نه اينكه مخالفت نمىكردند، در ذهنشان هم نمىآمد كه مىشود مخالفت كرد، اصلا تو ذهن اقشار نمىآمد كه با پاسبان مىشود كه مخالفت كرد و در ظرف مدت كوتاهى همين مردم، يك نسل ديگر نه، همينهائى كه سابقا پاسبان پيششان آنطور بود ريختند توى خيابان و گفتند كه ما اين سلسله را نمىخواهيم، با شخصى كه شخص اول مملكت خودش را حساب مىكرد مخالفت كردند. اين يك تحول بود كه نمىشود روى مسائل عادى حسابش را كرد كه يك تربيت طولانى شد، يك قشرهاى ديگر آمدند روى كار و اين كار را كردند. اين يك تحول الهى بود يعنى با اراده خدا اين مطلب واقع شد. يك تحول ديگرى هم كه پيدا شد، اين انسانيت كه پيدا شد در بين جوامع كه بيشترش شكوفائى است، در حال انقلاب بود و حس معاونت كه در مردم پيدا شد كه در اين تظاهرات كه واقع مىشد كه شماها خودتان بهتر مىدانيد، از هر جا كه عبور مىكردند، مردم با اينها كمك مىكردند، آب مىدادند، ساندويچ مىدادند، چه مىكردند. يكى از دوستان من گفت كه من در تهران ديدم در اين تظاهرات يك پيرزنى يك كاسهاى دستش گرفته و توى آن پول است به ذهنم آمد كه اين مثلا فقيرى است كه پول مىخواهد وقتى تحقيق كردم، با او صحبت كردم گفت كه امروز روزى است كه تعطيل است و نمىشود مردمى كه از اينجا عبور مىكنند ممكن است كه بخواهند تلفن كنند پول خرد نداشته باشند من اين را نگه داشتهام اينجا كه كسانى كه
صحيفه نور ج 6 صفحه 149
مىخواهند تلفن كنند (تلفن هم همان جا بود) از اين پول بردارند تلفن كنند. اين البته يك چيز كوچكى است اما مطلب خيلى بزرگ است يك همچو تحول روحى در بين مردم پيدا شد و تحول به جائى رسيد كه شهادت را بر خودشان يك فوزى مىدانستند. بسيارى از اشخاص، از جوانها، بعضى از جوانها در نجف من بودم كه آمد جوانى پيش من گفت (خيلى با جديت) كه شما دعا بكنيد كه من شهيد بشوم. حالا هم گاهى وقتها همين مطلب هست. كاغذى كه ديروز به من رسيده بود باز اينكه شما دعا كنيد كه بچههاى من شهيد بشوند. اين هم يك تحول روحى كه اينها نظير همان كسانى كه در صدر اسلام بودند و براى شهادت استقبال مىكردند و پيشقدم مىشدند، در ملت ما هم اين مطلب پيدا شد. اينها يك تحولات روحى بود كه در مردم پيدا شد كه نمىشود اسمى روى آن گذاشت الا اينكه يك دست غيبى در كار بود و همينها موجب اين شد كه در مقابل تانك و توپ، همه اين چيزها با مشت خالى ايستادند و كشته دادند و جلو رفتند. يك پيشبردى كه روى موازين طبيعى ممتنع به نظر مىآمد و لهذا خارجىها حتى سياى آمريكا اعلام كردند به اينكه اين مطلب روى قواعد درست نبود و روى حسابهاى ما درست از كار در نمىآمد. و صحيح مىگفتند، روى حساب ماديگرى نمىشد صحيح باشد كه يك ملتى كه هيچ نداشت و دست تهى بود در مقابل اين قدرتهاى بزرگ كه پشت سرش قدرت آمريكا و قدرت روسيه و قدرت انگلستان هميشه بود و پشتيبانى مىكردند، معذلك همين ملتى كه هيچ نداشت جلو رفت و با قدرت ايمان اين سد را شكست. اين رمز بايد محفوظ بماند. اگر چنانچه بخواهيد كه نهضت شما به آخر برسد و آنطورى كه خواست خداى تبارك و تعالى است اسلام تحقق پيدا بكند، اين نهضت را بايد حفظ كرد با همين شور و شعفى كه هست.
رفراندم جمهورى اسلامى، بىنظير در دنيا
همانطورى كه ملاحظه كرديد در رفراندم چطور مردم با شور و شعف و با اشتياق رفتند راى دادند كه يكى از آنها را كه نقل كردند براى من (زياد از اين چيزها نقل كردند اما يكىاش كه نقل كردند اين است كه نمىدانم در روزنامه هم بود يا نه، حالا يادم نيست.) كه يك مردى داشت گريه مىكرد و مىگفت كه من يك گناهى كردم كه گمان ندارم توبه من قبول بشود، گمان ندارم خدا مرا بيامرزد و آن اينكه من اشتباهى بايد راى مثبت بيندازم راى منفى راانداختم. يا بعضى از اشخاص با چرخ و مريضى كه نقل كردند در محلى، مريض را با آن حال مريضى گفته مرا ببريد، رايش را داده و در همان مجلس فوت شده است. يك همچو چيزى كه در دنيا سابقه ندارد، هيچ سابقه ندارد كه در دنيا هر جا شما بگرديد مردم به اين شور و شعف بروند براى راى دادن. اينقدر تبليغات مىكنند، اين روساى جمهور وقتى كه مىخواهند چيز بشوند اين قدر خرج مىكنند، اينقدر تبليغات مىكنند، از يك ماه دو ماه قبل پولهاى گزاف خرج مىكنند و تبليغات زياد، راست و دروغ تا اينكه يك عده مردم را جمع كنند و راى بدهند. اينجا اين مسائل نبود، مساله اسلام بود و مردم روى عقايد اسلامى خودشان باآن شور و شعف رفتند و راى دادند. در سى و پنج ميليون جمعيت، بيست ميليون بيشتر راى موافق دادند. اين هم
صحيفه نور ج 6 صفحه 150
سابقه در دنيا ندارد كه آنقدرى كه مىشد راى بدهند، راى دادهاند و از آن طرف بچه هاى اينقدرى (اشاره به يك كودك نه، ده ساله حاضر در مجلس) كه به حسب قانون كه درست كرده بودند كه راى نبايد بدهند، اينها ناراحت بودند كه پيش من بعضى از آنها آمدند و ناراحتى مىكردند و يك عده اجتماع كردند در آن حياط از همين بچهها و اظهار ناراحتى از اينكه چرا به ما اجازه راى ندادند. اينها يك مسائلى است كه نظير ندارد در دنيا و اين براى همين است كه مساله اسلامى است و نظير ندارد در دنيا.
هدف از ايجاد احزاب مختلف، تشتت و اختلاف است
قضيه، قضيه ملى بودن نيست، قضيه، قضيه - عرض مىكنم كه - حزبى بودن نيست. از اين ملىها و از اين حزبها بودند كه همه شكست خوردند و تا اينجا كه ما آمديم با روحيه پاك و ضمير صاف، مردم، با توجه به اسلام، توجه به ديانت تا اينجا آمدند و پيش بردند. اگر اين روحيه از مردم خداى نخواسته گرفته بشود، ما رو به شكست خواهيم رفت. ما با اين رمز پيش آمديم اگر اين رمز از دست ما گرفته بشود و اختلافات حاصل بشود، كه الان يك قشرهاى مختلفى هى خودشان را خودنمائى مىكنند و اين جزء اشتباهاتى است كه مىكنند، اگر چنانچه مثلا مردم ملى باشند و صحيح باشند، اشتباه مىكنند كه درست مىكنند يك جبهههائى، يك حزبهاى مختلفى. اين حزبهاى مختلف هيچ وقت از اينها كار نمىآيد جز اينكه يك تشتتى ايجاد بكنند و يك اختلافى ايجاد بكنند و موجب تشتت و اختلاف بشوند كارى از اينها نمىآيد و اگر خداى نخواسته نظر سوء دارند، حساب شده آمدهاند براى اينكه ايجاد اختلاف بكنند. بايد ما بيدار باشيم و توجه داشته باشيم به اينكه نگذاريم اينها كارشان به ثمر برسد و اين امر مهمى است الان، يعنى ما الان در يك وضعى حساسى هستيم كه از آنوقت كه داشتيم حمله مىكرديم براى شكستن اين سد، حالا بدتر است، حساستر است. آنوقت همه يك وجهه داشتند و داشتند و مىرفتند، آنوقتى كه انسان به يك نقطهاى رسيد به اينكه عقيدهاش اين شد كه پيروز شدند، هى، هم سستى پيدا مىشود و هم توجه به احتياجات.
فقر پنجاه ساله را نمى وان با چند روز از ميان برد
الان مىبينيد كه همين اشخاصى كه پنجاه سال يا بيشتر بوده است كه اينها همه فقير بودند در اطراف ايران، ايلهاى مختلف، عشاير مختلف در خود تهران، در شهرها، همه جا، خوب، فقر زياد بوده است در بين مردم. فقر يك چيزى نبوده است كه به واسطه انقلاب آمده باشد سابقا اين فقر بوده است بين مردم، فقر يك چيزى نيست كه از انقلاب آمده باشد سابقا اين فقر بوده، البته يك مقدارش از اين انقلاب هست، اما اينهائى كه اظهار مىكنند كه ما هيچ نداريم، خوب، هيچ نداشتند قبلا. الان يك دستهاى توى اينها افتادهاند كه خوب چه شد، اين هم جمهورى اسلامى، جمهورى اسلامى چه شد؟ شدههايش را هيچ نمىكنند آنهائى كه تا حالا چه شده است را حساب نمىكنند، حساب
صحيفه نور ج 6 صفحه 151
نمىكنند كه اگر در زمان سابق بود شما امكان نداشت كه بيائيد و اينجا بنشينيد و با من صحبت بكنيد. آقا (اشاره به آقاى جنتى) امكان نداشت كه بيايند در اصفهان با شما تماس بگيرند. امكان نداشت كه شما بتوانيد يك كلمه حرف بزنيد، يك احقاق حقى بكنيد، فورا شما را مىگرفتند و مىبردند به زندانها و با آن حبسها و با آن بساط. خوب، اين حبسها شكسته شد. چى مىخواهد بشود؟ اين حبسها همه خراب شد و از بين رفت و حالا جز آن اشخاصى كه خائن هستند و به شما خيانت كردند كسى ديگر تو حبس نيست. اين چه شد يعنى چه؟ خوب، همين شده است كه حالا ما آزادانه نشستهايم با هم صحبت مىكنيم. شما آزادانه در هر جا دلتان مىخواهد صحبت مىكنيد و حرفهايتان را مىزنيد روزنامهها هم ولو مزخرفات هم مىنويسند لكن آزادانه دارند مىنويسند و در حبسها بكلى بسته شد الا براى اين خائنهائى كه مردم را تا حالا چاپيدهاند. اين شده را هيچ حساب نمىكنند، خوب، يك كار ديگرى كه شده اين نفت ما را مىبردند، عوضش چه مىدادند؟ عوضش يك قدرى اسلحه به اسم اينكه ما اسلحه مىدهيم - عوض - واقعش اين بود كه اسلحه براى خود آنها بود براى اينكه ما نمىتوانستيم اين اسلحه را به كار ببريم. اسلحه براى خود آنها كه بيايند اگر يك وقتى شوروى بخواهد حمله كند به اين طرف، اينها مقابله داشته باشند. نفت ما را مىگرفتند پولش را براى خودشان مىآوردند، اسلحه مىدادند براى خودشان در ايران. در اين بسته شد و الان نفت به اختيار خود دولت است هر كس كه پول بدهد به او نفت مىدهند، نخواهد به او نفت نمىدهند. اين چه شد، اين هم يك چيزى كه شده. آنى كه شده است را بايد حساب كرد و بايد بشود را مهلت داد. فقر از سابق بوده است، آنوقت صحبتش را نمىكردند حالا كه يك تحول حاصل شده است و بساط به اينجا رسيد فريادشان در آمده كه حالا چه شده، چرا فقر ما تمام نمىشود؟ آخر فقر پنجاه ساله را مىشود با دو روز، با يك ماه، با دو ماه از بين برد؟ خوب، بايد مهلت بدهند كارخانهها راه بيفتد كه مهلت نمىدهند، مهلت بدهند كه زراعت و كشاورزى راه بيفتد، اين هم توى كشاورزها مىروند و نمىگذارند انجام بگيرد.
هدف مزدوران اجنبى ايجاد آشوب در كارخانهها
در هر صورت الان يك قشرهائى هستند كه نمىخواهند كه اين نهضت به آخر برسد. يك دستهشان كه بيشتر و عمده است همين تتمه رژيم و اينهاست كه با صورتهاى مختلف مىخواهند نگذارند و مىخواهند همان مسائل سابق را برگردانند و نمىتوانند انشاء الله. اما اين را مىخواهند كه اين كار را بشود، اين شلوغىها و اينها را مىخواهند بكنند كه آرامش در مملكت نباشد و كمكم وقتى آرامش نشد راهى باز بشود براى اينكه يك كودتاى مشروعى به قول خودشان درست بشود، خداى نخواسته به حال اول برگردد و اين انشاءالله نمىشود. لكن ما بايد بيدار باشيم، بايد توجه داشته باشيم اينهائى كه مىآيند توى كارخانهها تبليغ مىكنند كه كم كارى و بيكارى و ترك كار، اينها دلشان براى كارگر نسوخته، اينها دلشان براى آمريكا سوخته يا براى شوروى، براى آنها دلشان سوخته، يعنى براى خودشان كه منافعشان تابع منافع آنهاست اينها اجيرند از غير به واسطه اينكه مزدور آنها هستند. اينها
صحيفه نور ج 6 صفحه 152
مىآيند نمىگذارند كه كارها انجام بگيرد. اينها را راه ندهند در كارخانههايشان، شما برويد سراغشان و بگوئيد كه اينها را راه ندهيد اينها را توى كارخانهها. اينها مىخواهند شما را دوباره برگردانند بر همان حال اول. شماها كار بكنيد و كارهايتان را درست انجام بدهيد و دولت هم مشغول رسيدگى است، براى كارگرها، براى همه منزل درست مىكنند، رفاه درست مىكنند لكن مهلت مىخواهد، نمىشود يكدفعه همه اين كارها بشود اين بايد مهلت داده بشود كارخانهها راه بيفتد، كشاورزى راه بيفتد. اينها خراب كردهاند همه را و رفتند و حالا بايد درست بشود.
كم كارى در ادارات عملى است نامشروع
و من اميدوارم كه با همت همه آقايان و هركس در هر قشرى كه هست، آن قشر و آن اشخاص بايد در همان محلى كه هستند كارهايشان را موافق با اسلام بكنند و كار بكنند. همين امروز به من گفتند كه بسيارى از ادارات هست كه كم كار مىكنند و اهمال مىكنند در كارهايشان. خوب، اين اشخاصى كه در ادارات حالا كم كار مىكنند كه شايد يك قدرى هم عادت از سابقشان باشد، اينها برايشان مشروع نيست كه اجرت بگيرند از اداره، اجرت وقتى است كه كار در مقابلش باشد و ما به دولت مىگوئيم كه اشخاصى كه كم كار مىكنند بهاندازهاى كه كم كار مىكنند اجرت از ايشان كسر بگذارد و ندهند به اينها.كسى كه مىآيد آنجا مىنشيند و سيگار مىكشد و در آخر ماه چند هزار تومان مىخواهد، او نبايد بگيرد. اينها بايد متوجه باشند كه مملكت حالا مال خودشان است بايد كار بكنند، هر كس در هر محلى هست بايد كار بكند تا چرخهاى مملكت راه بيفتد و تحولى بايد پيدا بشود در اين ادارات.
لزوم تحول در ادارات خصوصا دادگسترى و اجراى قوانين اسلامى
خصوصاً در دادگسترى تحول مىخواهد. اين را من سابقا گفتهام لكن خوب بايد وقتى مستقر شد و مجلس پيدا شد، اين تحولات بايد پيدا بشود كه اينطور طول و عرض محاكمات بهاينقدر طولانى شدن هم موجب اين مىشود كه وقت مردم صرف بشود. آدم ده سال توى اين سالنهاى دادگسترى هى راه برود و هى برود و برگردد و آخرش معلوم نشود كه حقش مىرسد يا نه. كارهائى را كه يك قاضى اسلامى در يك روز و دو روز تمام مىكرد وقتى به دادگسترى ما مىرسد يك سال طول مىكشد تا اين وكيل بگذارد در آن محاكمه در مجرا واقع بشود. از اول مىآيد به صلاحيت دادگاه اعتراض مىكند. چند وقت بايد طول بكشد كه شما بيائيد صلاحيت آن دادگاه را اثبات بكنيد كه خير اين دادگاه صالح است، بعد چند وقت بيايد صحبت بكند. يك وقتى امضا كرده بود يك شاهدى، يكى از علما، كه العاصم فلان... مدتى طول داده بود كه اين اقرار به ذنب است و اين فاسق است كه دارد العاصم، وكلا اينطورى هستند كه نمىگذارند كه پيش برود. حالا ابتدائى، بعدش استيناف، بعد چه، چند دفعه بر مىگردد از اول چه مىشود. اينها جز تضييع اوقات مردم چيز ديگرى نيست. محاكمات بايد يك درجه باشد. يك قاضى صحيح باشد كار مردم را تمام كند بروند مردم سراغ كارشان. همان كارى كه
صحيفه نور ج 6 صفحه 153
پيشتر قاضىهاى ما مىكردند و مىنشاندند اينها را و حرفهايشان را گوش مىكردند شاهدشان را مىگرفتند و چه مىكردند، دو روز، سه روز، يك روز و گاهى يك ساعت، دو ساعت تمام مىشد مساله. مردم وقتشان شريف است نبايد صرف يك محاكمه بشود كه آن، يك نفر وكيل داد گسترى بود كه من مىشناختم او را، ديده بودم، شيخ رضا اسمش بود، معروف بود آنوقت، نقل مىكنند كه گفته بود اين محاكمهاى را كه الان ما شروع كرديم تا من هستم اين محاكمه هست. وقتى من مردم، پسرم اين كار را انجام مىدهد كه نمىگذاريم به آخر برسد. وضع دادگسترى اينطورى است كه مىتواند يك وكيلى نگذارد به اين زودىها مساله ختم بشود. اينها بايد تحول پبدا بكند، بايد طورى بشود كه اگر ما نتوانيم صد در صد اسلامىاش بكنيم لااقل نزديكش بكنيم به اسلام و انشاءالله اميدواريم بتوانيم.اما حالا فرض مىكنيم نتوانيم، لااقل نزديك بشود به او، همچو نباشد كه او در يك قطبى و هر چه در غرب عمل شد ما بايد تبع آنها باشيم و همه اداراتمان غربى باشد. اين از اغلاطى است كه، يعنى به خاطر ضعف مسلمين بوده است كه هر چه را از آنجا ديدند خيال كردهاند اين خوب است كه به آن عمل كردند، ديگر خودشان نظر نكردند كه ببينند كه خود اين آيا صحيح است يا غير صحيح است. وقتى ديدند آنها طياره را درست كردند خيال كردند كه ديگر جهات اخلاقىشان هم صحيح است و حال اينكه مساله اينطور نيست، در هر صورت تحولات لازم است هم در اشخاص براى پاك بودن، براى مهذب بودن، براى خدمتگزار و ملى بودن تحول مىخواهد كه با ارشادات اقشار مختلف، بزرگترها، بايد اينها عملى بشود و هم در كيفيت خود اين ادارات و فرم ادارات، بايد اينها عوض بشوند و انشاءالله اميدوارم كه اين امور تحقق پيدا بكند و يك مملكت اسلامى بزرگ بشود و بالاتر از آن كه انشاء الله سرايت بكند به ساير ممالك اسلامى و بشود يك مملكت اسلامى بزرگ، در مقابل همه ابرقدرتها، اگر ممالك اسلامى با جمعيتى كه يك ميليارد تقريباً هست، مخازن بزرگى كه دارند، اينها اگر چنانچه به يك نحو اتحادى با هم پيدا بكنند بزرگترين قدرت هستند. خداوند انشاءالله به همه شما سعادت و سلامت عنايت كند.
لزوم اسلامى عمل نمودن دادگاههاى انقلاب
اينكه من عرض مىكنم، از اول هم گفتهام كه دادگاهها نبايد روى آن مسائل سابق عمل بكنند. دادگاهها بايد به تمام معنا اسلامى و توجه به اينكه خداى نخواسته يك بيگناهى يك وقتى گرفتار نباشد يا يك كم گناهى زياد ازاندازه به او تحميل نشود. اين از مسائل مهم است. قضيه مصادره اموال هم كه اين مسالهاى است كه به نظر من مگر در يك استثناهائى كه معلوم است كه همه اموالش از سرقت و دزدى بوده و از خيانت و چپاول و امثال ذلك بود، والا اگر كسى فرض كنيد ساواكى بوده يا كسى فرض كنيد وكيل مجلس بوده متحمل است كه خودش مال داشته است اين را نبايد مصادره كرد زيرا اينها زن و بچه دارند، اينها زندگى دارند. همين چند روز اخير نامهاى آمده است از عيال علامه وحيد كرمانشاهى (كه او را كشتهاند) كه اموال ما را مصادره كردهاند و ما چيزى نداريم. و من گفتهام كه
صحيفه نور ج 6 صفحه 154
تماس بگيرند كه آخر نمىشود همچو چيزى. حالا ما فرض مىكنيم كه فلان آدم، آدم خائنى بوده و مستحق قتل هم بوده (همه اينها را ما فرض مىكنيم) اما خوب خانوادهاش و عيالش و بچههاى كوچكش چه تقصيرى دارند. بله، اين آقايان مىگويند كه ما راجع به اين مصادرات اينطور نيست كه مصادره همه اموال بكنيم به آن معنى، بلكه بهاندازه كفافشان اموال مىگذاريم. لكن اين زن كه كاغذ نوشته بود خيلى الحاح كرده بود كه براى ما چيزى نگذاشتند و ما نمىتوانيم زندگى كنيم. كه بايد به او توجه بكنيد. در هر صورت اين يكى از مسائل است كه اموال مردم را بيخودى نمىشود مصادره كرد. به مجرد اينكه وكيل مجلس بوده حالا خودش قتل و اموالش مصادره! وكالت مجلس اسباب قتل نمىشود. اينها البته خلافكارى كردهاند، اين حقوقى كه گرفتهاند بايد پس بدهند اما اين حقوق معنايش اين نيست كه بايد همه اموالش را مصادره كنند. حقوقى كه گرفتهاند خلاف قاعده بود كه از دولت گرفتهاند بايد پس بدهند و يك تاديبى هم بايد بشوند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 155
تاريخ: 23/2/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى قم
شهادت، عروج اززندگى حيوانى به عالم بالا
بسم الله الرحمن الرحيم
اگر يك راهى راه حق شد انسان نبايد از شهادت بترسد. وقتى كه ما براى اسلام و براى احياى سنت پيغمبر و اقامه عدل بپا خاستيم نبايد از اين بترسيم كه از ما شهيد شهادت پيدا مىكند، اولادمان شهيد مىشود، خودمان شهيد مىشويم. اين يك سيرهاى بوده است در اسلام از اول بوده، از اول اسلام براى خدا - و اسلام براى خدا - پيغمبر اسلام و ائمه ما فداكارى كردند، شهادت نصيبشان شد، اولاد دادند، حضرت على بن الحسين به پدر بزرگوارشان عرض مىكنند كه ما بحق نيستيم؟! مىفرمايد چرا، ما بحقيم. مىفرمايد پس از مردن نمىترسيم لانبالى بالموت
كسى بايد از مردن بترسد كه خيال كند كه بعد از مردن خبرى نيست، همهاش همين است، اين زندگانى حيوانى. اين كه عقيدهاش اين است كه همين است و ديگر چيز ديگرى نيست، خوب بايد اين چند روزى كه هستش، حفظش كند و بترسد از اينكه از اين دنيا برود اما مسلمين، كسانى كه اعتقاد به قرآن دارند، اعتقاد به اسلام دارند و براى عالم ديگرى موجوديت بالاترى قائل هستند و اين زندگى اينجا را زندگى حيوانى مىدانند، زندگى انسانى در يك عالم ديگرى است، بالاتر از اينجاست، اين ديگر ترسى ندارد، خوفى ندارد، انسان از اين محل به يك محل ديگرى منتقل مىشود كه بهتر از اينجاست. بنابراين، اين معنايى كه در صدر اسلام هم بوده است كه اصحاب پيغمبر - براى شهادت - استقبال شهادت مىكردند، براى شهادت به هم پيشى مىگرفتند، اصحاب حضرت سيدالشهدا براى شهادت استقبال مىكردند و پيشى مىگرفتند، اين روى همينايمان راسخ بوده است كه شهادت اين مطلبى نيست كه انسان بكلى از بين برود تا اينكه ديگر غير از اين خبرى نباشد. شهادت از اين عالم منتقل شدن به يك عالم بالاترى، نورانىتر، همه چيزش از اينجا بهتر.
تاكيد بر جديت در پاسدارى از نهضت
بنابراين - ما - الان تكليف همه ما اين است كه همه مان پاسدار اسلام هستيم، همه سرباز اسلام هستيم و همه بايد در اين زمانى كه قشرهاى مختلفى در بين مردم افتادند و مفسده و مىخواهند نهضت ما را متوقف كنند يا به عقب برگردانند، همه ما تكليف داريم كه جديت كنيم كه اين نهضت جلو
صحيفه نور ج 6 صفحه 156
برود و انشاءالله اسلام به آنطورى كه بايد، پياده بشود و همه نواقص به واسطه اسلام از بين برود.
من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت شما جوانها را مىخواهم و تشكر مى كنم از اين قوه اراده، از اين قدرت بازو، از اين زحماتى كه شما در راه اسلام مىكشيد. خداوند همه شما را حفظ كند و به سعادت دو دنيا برساند انشاءالله.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 157
تاريخ: 23/2/58
بيانات امام خمينى در مورد نقش حساس مادران در تربيت فرزند و اصلاح و افساد جامعه
خانمها شرف مادرى و مسووليت تربيت فرزند دارند
بسم الله الرحمن الرحيم
شما خانمها شرف مادرى داريد كه در اين شرف از مردها جلو هستيد و مسووليت تربيت بچه در دامن خودتان داريد. اول مدرسهاى كه بچه دارد، دامن مادر است. مادر خوب بچه خوب تربيت مىكند و خداى نخواسته اگر مادر منحرف باشد، بچه از همان دامن منحرف بيرون مىآيد و چون بچهها آن علاقهاى كه به مادر دارند به هيچ كس ندارند و در دامن مادر كه هستند تمام چيزهائى كه دارند، آرزوهايى كه دارند خلاصه مىشود در مادر و همه چيز را در مادر مىبينند. حرف مادر، خلق مادر، عمل مادر، در بچهها اثر دارد. لامحاله يك بچه در دامن مادر كه اول كلاس است، اين دامن اگر يك دامن طاهر پاكيزه مهذب باشد، بچه از همين اول كه دارد رشد مىكند، با آن اخلاق صحيح و با آن تهذيب نفس و با آن عمل خوب رشد مىكند. بچه وقتى در دامن مادرش هست مىبيند مادر اخلاق خوش دارد، اعمال صحيح دارد، گفتار خوش دارد، آن بچهها از همان جا اعمالش و گفتارش به تقليد از مادر كه از همه تقليدها بالاتر است و به تزريق مادر كه از همه تزريقها موثرتر است، تربيت مىشود.
شما اين مسووليت بزرگ را داريد كه بايد بچههاى خودتان را كه نوزاد هستند و نفوسشان زود چيز را قبول مىكند، تربيت را زود قبول مىكند، خوب و بد را زود قبول مىكند، شما در اول كه اين بچهها در دامن شما بزرگ مىشوند، مسوول افعال و اعمال آنها هم شما هستيد همانطورى كه اگر يك بچه خوب تربيت كنيد، ممكن است كه سعادت يك ملت را همان يك بچه تامين كند. اگر يك بچه بد هم خداى نخواسته در دامن شما بزرگ بشود، ممكن است كه يك فساد در جامعه پيدا بشود. گمان نكنيد كه يك بچه است، يك بچه گاهى وقتها در جامعه وقتى كه وارد شد، در راس جامعه واقع مىشود و محتمل است كه جامعه را به فساد بكشد، نه اينكه فسادش فقط اين است كه ذخائر ما را برده است، نه اين است فقط كه مملكت ايران را دو دستى تقديم ديگران كرده است و هر چه ما داشتيم به ديگران داده است بالاتر از اين اينكه قشرهايى از اين مملكت را همچو فاسد كرده است و همچو دزد بار آورده كه حالا وقتى ما مىخواهيم يك نفر آدم سالم پيدا بكنيم، دنبالش بايد بگرديم يعنى چراغ برداريم و بگرديم در دنبال اينكه يك آدمى پيدا بكنيم كه سالم باشد، بك آدمى پيدا بكنيم دزد نباشد، يك آدمى پيدا بكنيم امين باشد و خيانت به مملكت نكند، كم هستند حالا، چرا؟ براى اينكه پنجاه و چند
صحيفه نور ج 6 صفحه 158
سال اينها در راس اين مملكت بودند و خرابكارى كردند و خودشان چون خراب بودند، آنهايى كه نزديك به اينها بودند خراب شدند، دسته بعد كه نزديك به اين خرابىها بودند آنها هم خراب شدند، همين طور از بالا خرابى شروع شد تا قشرهاى پائينى همه جا را فاسد كردند اينها كه الان قحط الرجال است، در مملكتمان نمىتوانيم يك افراد صحيح مهذب را پيدا كنيم الا چند، كم هستند اينها و اين براى اين است كه اينها پنجاه و چند سال آنقدر كه به ذخائر انسانى ما صدمه زدند، به ذخائر ملى و مملكتى ما آنقدر صدمه نزدند بلكه همه را هم دزديدند لكن مهم اينها بود. اگر يك انسان، يك شاه، يك رئيس مملكت، مهذب و صحيح باشد، آنهائى كه اطرافش هستند همه صحيح خواهند شد، آنها هم سرايت مى كند صحت عملشان به پايينترها. يك وقت مىبينيد كه اگر بيست سال يك حاكم عادل در بين مردم باشد، يك مملكت عادل پيدا مىشود.
اينكه ما فرياد مىزنيم كه جمهورى اسلامى، براى اين است كه اسلام فرد مهذب درست مىكند. قرآن كتاب آدم سازى است. پيغمبرها آمدند آدمها را درست كنند، كارى ديگر جز اين ندارند. در طول زندگىشان، پيغمبرهاى بزرگ و ائمه اطهار(ع) دنبال اين بودند كه تربيت كنند مردم راه خداى تبارك و تعالى انبيا را فرستاده براى تهذيب مردم، براى اصلاح مردم، اگر چنانچه اصلاح بشود يك فردى كه در راس جامعه است، يك ملايى كه در يك جامعهاى است اگر اين ملا يك ملاى صحيح باشد جامعه هم صحيح مىشود از باب اينكه همه توجه به او دارند. اگر يك حكومت صحيح در يك جايى باشد، مردم چون توجه به او دارند آنها هم صحيح مىشوند، اين هم از دامن شما خانمها بايد شروع بشود، از دامن شما بايد اين مطلب شروع بشود كه بچهها را تربيت كنيد، يك تربيت صحيح اسلامى به اينكه خودتان بچه در دامنتان هست، همراهتان است، همه چشم و گوشش به حول و قول شما هست، از شما دروغ نشنود بعد دروغگو درآيد از كار. اگر اين ديد مادر دروغ مىگويد، بعد هم ديد پدر دروغ مىگويد اين دروغگو مىشود. اگر ديد مادر آدم صحيحى است، پدر آدم صحيحى است اين صحيح بار مىآيد. اين صحيح كه بار آمد و شما تحويل مدرسه مىدهيد اگر معلم، يك معلم صحيحى باشد، از مدرسه اين افراد صحيح بيرون مىآيد، يك جامعه صحيح مىشود. شما بعدها معلم مىشويد انشاءالله، حالا بعدها هر كدام مادر نيستيد مادر مىشويد انشاءالله، معلم مىشويد، در مادرىتان بايد بچهها را تهذيب كنيد، در معلمىتان هم بايد تهذيب كنيد تحويل جامعه بدهيد يك افراد صحيح، يك جامعه را صحيح كنيد و اگر خداى نخواسته عكس اين معنا باشد، زجر آنها هم به عهده شما مىآيد. همانطورى كه هر كار خوبى كه اينها بكنند چون شما مبداء اين كار خوب بوديد براى شما هم خوبى دارد، اجر و ثواب دارد، اگر خداى نخواسته يك قشر فاسدى شما تحويل جامعه بدهيد، آنها بروند فسادكارى بكنند، اين دودش توى چشم شما هم مىرود.
من از خداى تبارك و تعالى توفيق همه شما خانمها را و همه آقايان را مىخواهم و سلامت و سعادت همهتان را از خداى تبارك و تعالى مسئلت مىكنم.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 159
تاريخ: 24/2/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان اصفهان
اين دورهاى كه الان ما در آن هستيم دوره انتقال است
بسم الله الرحمن الرحيم
با اينكه وقت من ديگر تقريباً گذشته است و قبلاً هم يك صحبتهائى كردم لكن بعضى تنبهات لازم است عرض كنم. اين دورهاى كه الان ما در آن هستيم دوره انتقال است يعنى انتقال آن قدرت شيطانى به يك قدرت ديگرى و دولت، دولت انتقالى است، دولت استقرارى نيست. ما الان مجلس موسسان لازم داريم تا اينكه قانون اساسى را تصويب كند و بعد از آن هم مجلس شورا لازم داريم كه آن هم رسيدگى به امور كشور بكند و يك حكومت مستقر و مستدام پيدا بشود. در دورههاى انتقالى نبايد اينطور نظر كرد كه همه كارها در اين دوره انتقالى بشود، هيچ وقت يك همچو چيزى ممكن نيست. دورههاى انتقالى همين است كه اين سه تا مطلبى كه از اول هم ما ماموريت داديم به آقاى مهندس بازرگان، اين بود كه شما متكفل شويد و رفراندم را درست بكنيد و بعد هم مجلس موسسان و بعد هم مجلس شورا، وقتى كارشان تمام شد، ايشان هم كنار مىرود. كارهاى اساسى كه بايد بشود منحصر به اينكه شما ذكر كرديد نيست، زياد آشفتگى ما داريم، يعنى بايد يك تحول كلى در همه قشرها بشود. الان اين حكومتى كه، يعنى طرز حكومت، نه خود حكومت، طرز وزارتخانهها، طرز ادارات، بار تتمهاى ازهمان زمان طاغوت است، اينها تحول لازم دارد، لكن تحول مال آنوقتى است كه حكومت مستقرى ماداشته باشيم. الان يك حكومت، يك حكومتى است كه مىخواهد اين قدرت را منتقل كند به يك حكومتى مستقر و اين مشغول به كار بشود، يعنى يك حكومت پيدا بشود كه خود مردم آن حكومت را ايجاد كنند. ما تا حالا نداشتيم يك همچو حكومتى كه مال ملت باشد، اسمش بود، اصلاً بعد از زمان مشروطه تا حالا نشده، اين اسمش بود كه ملت نمىدانم خودشان انتخابات بكنند، خودشان وكيل بدهند، لكن شما مىدانيد كه هيچ وقت شماها راى نداشتيد، در اين طول تاريخ، اينها همه را خود آنها مىكردند و كاش خودشان مىكردند، شاه گفت در يك از نطقهايش، همين شاه دوم در يكى از نطقهايش گفت كه ليست مى دادند از سفارتخانهها و مجبور بوديم كه اين ليست را عمل بكنيم، وكلا را آنها ليست مىدادند كه ما وكلا را تعيين بكنيم ما هم تعيينكرديم. منتها او مىخواست بگويد كه حالا ديگر آنطور
صحيفه نور ج 6 صفحه 160
نيست و حال آنكه اين وقت بدتر بود.
مردمايمان داشتند به اينكه حكومت اسلامى خوب است و اينايمان آنها را پاى صندوقهاى راى برد
الان وضع تا اينجا پيش آمده است كه شما خودتان بدون اينكه كسى به شما فشارى بياورد در رفراندم راى داديد، خودتان راى داديد، يعنى مردم كوچك و بزرگ، اينكه وقت انتخابش بود، زن و مرد، مريضها از مريضخانهها همه اينها با شور و اشتياق رفتند راى دادند، هيچ كس به آنها فشارى نياورد و يك سرنيزهاى در كار نبود و قدرتايمان بود.ايمان داشتند به اينكه حكومت اسلامى خوب است، اينايمان مردم را پاى صندوقها برد و اشخاص هم كه نمىتوانستند بروند، زير بغلشان را گرفتند يا در چرخ نشاندند و بردند راى دادند و بعد هم شما براى مجلس موسسان كه مقدرات مملكتتان دست خودتان باشد (اگر نباشد كه انتخاب قانون را به رفراندم نكرديم) و مجلس موسسان بنا شد باشد، باز دست خودتان است، خودتان مىرويد وكلاتان را تعيين مىكنيد، هيچ كس به شما فشار نمىآورد كه فلان وكيل را تعيين بكنيد. فرضاً اگر چنانچه ما هم يك كلمهاى بگوئيم قضيه اين است كه ما ميل داريم، اين براى شما خوب است، بيشتر از اين نيست، ما مىگوئيم اين خوب است براى شما مثل اينكه در رفراندم ما گفتيم راى به رفراندم خوب است من خودم اين راى را دارم الزام در كار نبود. هر كس مجاز بود و آزاد بود كه خودش برود راى خودش را بريزد هر چه مىخواهد باشد، حالا هم بعد از اين خود شما هم بايد وكيل تعيين كنيد و بعد هم وكلاى مجلس شورا را خودتان تعيين مىكنيد، همه چيزها دست خودتان است خودتان بايد بگرديد وكيل خوب تعيين بكنيد كه مقدرات مملكتتان دست مجلستان باشد.
ضرورت جلوگيرى قاطعانه از اخلالگران جهت حفظ نهضت اسلامى
اين مسائلى كه حالا شما طرح مىكنيد و اشتباه اين مسائل زياد است، خيلى مسائل هست، اينها مال دورهاى است كه استقرار پيدا مىكند حكومت. الان همه ما بايد دنبال اين مطلب باشيم كه اينهائى كه افتادهاند دوره، يك وقت مىروند توى كارخانهها اخلال مىكنند، يك وقت مىروند پيش كشاورزها اخلال مىكنند، يك وقت مىآيند توى مدرسهها اخلال مىكنند، بايد همه چشمهايمان را باز بكنيم و نگذاريم اينها اخلال بكنند. همه چيز اين مملكت را آشفته كردند.
اگر اخلال اينها به نفع خودشان به ثمر برسد ما ديگر آن دوره استقرار را نخواهيم ديد، ما بر مىگرديم سراغ اول. الان وظيفه همه ما و شما دانشجوهاى محترم و ساير طبقات اينست كه خودتان و هر كس كه دستتان به او مىرسد و هر كس حرفتان به او مىرسد وادار كنيد كه اين نهضت را اينطورى كه تا حالا آمده نگهش دارند، يعنى همين، به همين گرمى كه هست، به همين شور و شعفى كه رفتند پاى صندوقها و راى دادند براى جمهورى اسلامى، اين محفوظ بماند كه بعد رأيتان به مجلس موسسان
صحيفه نور ج 6 صفحه 161
و به مجلس شورا هم بدهيد و استقرار پيدا بكند حكومت. اين اخلالها حالا بايد جلويش گرفته بشود، الان وقت اينست كه ما جلو اخلالها را بگيريم. بعد از اينكه مستقر شد حكومت، آنوقت اين نيازهائى كه همه دارند (ماهم داريم، همه دارند) اين نيازها بعد بايد البته همه درست بشود. ما هم مىدانيم الان نابسامانى زياد است يعنى اينها رفتند و همه چيز اين مملكت را آشفته كردند، همه چيزش را. الان ما يك اقتصاد سالم نداريم. اينها هر چيزى كه اين مملكت داشته است دزديدهاند، قرض كردهاند و رفتهاند، همه بانكها الان از اينها طلب دارند، ميليونها قرض كردهاند و فرار كردهاند هر چه هم داشتيم اينها برداشتهاند رفتهاند، كشاورزىمان هم كه مىبينيد چه جورش كردند كه ما كشاورزى نداريم. الان كارخانهها هم الان اينها ريختهاند توى كارخانهها نمىگذارند كار بشود، از قرارى كه شنيدم خود كارمندانى كه در آنجاها هستند و كارگرهائى كه آنجا هستند كم كار مىكنند يا كار نمىكنند، اين چيزها براى اين است كه اينها نمىگذارند. ما الان بايد همهمان دست به هم بدهيم و نگذاريم اين نهضتى كه نهضت الهى بود، براى خدا بود، براى اسلام بود نگذاريم اين خاموش بشود، اين را نگه داريم تا اينكه اين مسائل حل بشود، آنوقت مىآئيم سراغ اين مسائل دومى كه در درجه دوم است اين مسائل.
من خوف اين را دارم كه اين آشفتگىهاى فكرى، اسباب غفلت از اين نقطه اصلى كه ما داريم بشود
مبادا يك وقتى ما غفلت كنيم از اين مسائل اساسى كه اساس حكومتمان است و همه توجهمان را دنبال اين بكنيم كه فلان كس خانه ندارد، فلان كس درست با او رفتار نشده، مدرسه مثلاً خوب تحصيل نمىشود، معلمان چطور هستند. اينها الان وقتش نيست. آنوقت همانطورى كه همه فشار مىآوردند كه تانكها را عقب بزنيد و يك كسى مىآمد و مىگفت كه آقا من منزل ندارم، شما مىگفتيد الان وقت اين حرف نيست، حالا كار ديگرى داريم، كار بزرگ داريم. الان اينجورى است. الان يك وقتى است كه به نظر من حساسترين اوقات مملكت ما حالاست، نه آن وقتى كه همه فشار مىداديم مىگفتيم و مىخواستيم سد را خراب كنيم. اين سد كه خراب شد، پشت سر، مردم توجه كردند كه، اين گفت خانه ندارم و آن گفت مريضم و آن گفت مدرسهام درست نيست، آن گفت معلم چطور است، آن گفت توى ارتش چه جورى است، آن گفت توى اداره چه جورى است، يك آشفتگى فكرى پيدا شد. من خوف اين را دارم كه اين آشفتگىهاى فكرى اسباب غفلت از اين نقطه اصلى كه ما داريم بشود و خداى نخواسته شياطينى كه با مطالعهها دنبال اين مسائل هستند، آنها بيايند و يك وقت آشفتگىها را دامن بزنند و يك وقتى ما متوجه بشويم به اينكه شكست خوردهايم و مىدانيد كه خداى نخواسته اگر حالا شكستى پيدا بشود، ديگر اين ملت سرش را نمىتواند بلند بكند. اگر ما اين پيروزى را به آخر رسانديم، دست اينها را تا آخر كوتاه كرديم و اميدوارم برسيم و مىرسيم انشاءالله، مىرسيم انشاء الله ولى همه بايد همت داشته باشند يعنى شما دانشجوهاى عزيز و آن كارگرهاى توى كارخانهها، آنها هم
صحيفه نور ج 6 صفحه 162
عزيز و آن كسانى كه در كشاورزى مشغول كشاورزى هستند و آنها هم عزيز و همه ملت، بازارى، دانشگاهى، دانشجو، معلم، همه بايد وجهه نظرمان را به آن مقصدى كه داريم بكنيم، دنبال او، اين مسائل را پيش بياوريم، غفلت نكنيم از آن مسائل اصلى و برويم سراغ مسائل فرعى، اين اصل از دست ما خواهد رفت.
نياز به وقت و امكانات كافى براى ترميم خرابكارىهاى گسترده رژيم طاغوت
آن كه من مىفهمم اينست و آن كه من مىخواهم از شما اينست كه همه دست به هم بدهيم و اين بار را به منزل برسانيم، حكومت مستقر وقتى پيدا شد، حكومت مستقر اين كار را بايد بكند. اين امور يك امورى است كه قانون بايد برايش باشد. اين قوانينى كه تا حالا بوده طاغوتى است، اينها همهشان خرابكارى بوده. براى هر فردى قانون مىخواهد و اين محتاج به اين است كه مجلس شورا پيدا بشود و مجلس شوراى خودتان، نه مجلس شوراى آريا مهرى يا فرض كنيد كه آمريكائى، مجلس شوراى خودتان، خودتان وكيل براى خودتان تعيين بكنيد، اشخاص مطمئن، اشخاص ملى، اشخاصى كه خدمتگزارند براى شما، تعيين بكنيد و ما هم هر مقدار كه مىتوانيم مطالب را به آنها بگوئيم وانشاءالله استقرار و دوره استقرار پيش بيايد، دوره استقرار كه پيش بيايد آنوقت كشاورزى طرحها دارد، البته طرحش بايد داده شود، مدارس بايد، فرهنگ اصلاً بايد منقلب بشود و يك جور تحولى پيدا بكنند، دادگسترى بايد تحول پيدا بكند. همه اينها محتاج به تحول است منتها هركداممان اين نقطهاى را كه در آن هستيم توجه به آن داريم، هر كس هم از هر جا مىآيد همان مسائل منطقه خودشان را مىگويند و درست هم مىگويند، آنها هم درست مىگويند و الان وقتى اينجا نشستيم از اطراف مىآيند اينجا، بختيارىها مىآيند و مىگويند هيچ جا بدتر از محل ما نيست، هيچ نداريم، راست مىگويند. از طرف بلوچستان مىآيند و همين مطلب را مى گويند، از خراسان مىآيند همين مطلب را مىگويند، شما هم مىآئيد مطلب را بگوئيد و من صحيح مىدانم همه را.
اما وجه اينست كه هر كدام منطقه خودتان را مىبينيد و گرفتارى خودتان را. همه ملت گرفتارند، اين خانه خرابها ملت را اصلاً خراب كردند، اينطور نيست كه يك جا صحيح است و يك جا غير صحيح همه باطل است لكن مهلت مىخواهد. بعضى وقتها مىآيند و مىگويند كه فلان جا فقر و فلاكت است و چه هست، من مىپرسم كه اين فقر حالا پيدا شده يا از اول بوده، مىگويند نه، از اول بوده، مىگويم پس حالا چه مىگوئيد كه يكدفعه حمله مىكنيد، خوب اين فقرى بوده كه سابق هم داشتيد، آنوقت صدا در نمىآورديد، حالا مىگوئيد، الان بده الان بده كه نمىشود، خوب، بايد درست بشود، كشاورزى درست بشود، كارخانهها راه بيفتد، اقتصاد ملت درست بشود، پول نفت دستشان بيايد (حالا پول نفت هم دستشان نيامده خوب حالا نفتش را دادهاند و پولشان را مىگيرند) بايد اقتصاد درست بشود و وضع مملكت يك وضع مستقرى بشود، يك وضع قانونى بشود همه اين مسائل انشاءالله حل مى شود.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 167
تاريخ: 24/2/58
بيانات امام خمينى در جمع معلولين
ميزان انسانيت و سعادت،ايمان و صبر است
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
ان الانسان لفى خسر الا الذين آمنوا و عملو الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر همه انسانها در خسرانند مگر آن طايفهاى كه مومن باشند و عمل صالح داشته باشند و مردم را، ملت را به صبر و به حق دعوت كنند. در اين استثناء نيست كه اگر كسى چشمش معيوب باشد يا اگر كسى دستش معيوب باشد، همه در خسرند الا الذين آمنوا اصلاً در اسلام جسم مطرح نيست، بدن مطرح نيست، روح مطرح است،ايمان مطرح است. شما بچهها كه مثل فرزندان من هستيد، از اينكه پاى شما معيوب است هيچ غصه نخوريد. آنچه ميزان انسانيت است همين آيهاى كه شما خوانديد، آنچه ميزان سعادت است اين است كه انسان مومن باشد و صبر داشته باشد و ديگران را به صبر وادار كند و حق بگويد و ديگران را به حق وادار مىكنيد شما سعادتمنديد. آنهائى كه همه چيز دنيا دارند، هم سلامت بدن دارند، هم مادياتشان تامين است لكنايمان ندارند، اينها غرق در خسارات هستند، معنوى و بلكه خسارات مادى هستند.
سعادت مربوط به روح و قلب انسان است
سعادت به داشتن دست نيست و به داشتن پا نيست، سعادت به داشتن مال نيست، سعادت يك امرى است كه مربوط به روح است، مربوط به قلب انسان است. شما بچههاى عزيز من كه روحتان سالم است، قلبتان پاك است و انشاءالله بر مبناىايمان و تواصى به صبر و حق رشد مىكنيد، شما سعادتمنديد و من از خداى تبارك و تعالى سعادت همگى شما را مىخواهم و اين چيزى را كه خواستيد انشاءالله اميدوارم كه يك قدرى اوضاع آرامش پيدا بكند، به همه امور انشاءالله رسيدگى بشود و دولتها رسيدگى بكنند. خداوند همه شما را حفظ بكند. من شماها را مثل فرزند خودم مىدانم همه شماها نور چشم من هستيد. خدا به شما سلامت عنايت بكند و شفا عنايت بكند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 163
تاريخ: 24/2/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى جامعه كليميان ايران
انسانسازى و تربيت، برنامه همه اديان الهى
بسم الله الرحمن الرحيم
ما در پاريس كه بوديم اين تبليغاتى كه مىشد و تبليغات همه جانبه، كه منجمله تبليغاتى مىشد كه اگر چنانچه ايران، مسلمين پيروز بشوند، يهودىها و نصرانىها را قتل عام مىكنند، بناى مسلمين بر اين است كه تمام يهودىها را قتل عام بكنند من در آنجا در صحبتهائى كه كردم، آن حقيقتى كه اسلام روى آن حقيقت مشى مىكند، كراراً گفتم و نماينده جامعه يهود هم آمد آنجا و من با او هم صحبت كردم و گفتم كه طريقه اسلام چيست. همه اديان كه از جانب خداى تبارك و تعالى نازل شده است و همه پيغمبران گرامى كه مامور ابلاغ بودند، براى آسايش بشر آمدهاند و براى انسان سازى آمدهاند. خداوند تعالى با وحى به انبياء بزرگ مىخواستهاند كه مردم را، همه بشر را هدايت كنند و آدم بسازند، آدم با همه ابعادى كه دارد. ساير قدرتها، ساير مملكتها، اينها كارى به معنويات مردم ندارند. تمام مسلكهائى كه در دنيا هست (غير مسلكهاى توحيدى) كار ندارند به اينكه انسان در باطن ذاتش چه باشد، نفسيتش چه باشد و يواشكى هر كارى مىخواهد بكند، آنها فقط متوجه به اين هستند كه حفظ دنيايشان را بكنند و حفظ اينكه انتظامات باقى باشد، فقط دنبال اين هستند كه نظم برقرار باشد و اگر نظم برقرار باشد، ديگر بشر هر كارى مىخواهد بكند، زير پرده هر خلافى مىخواهد بكند به حكومتها مربوط نيست. هيچ قانونى در قوانين غير توحيدى نيست كه بشر را در توى صندوقخانهاش هم از يك چيزهائى جلوگيرى بكنند، كارى به اين ندارند كه در باطن ذات خودش و در منزل خودش در خفا چه واقع مىشود، نخير كارى به اين ندارند، فقط در خيابان نيايند و عربده نكشند و نظم را به هم نزنند. اين چيزى است كه مسلكهاى غير توحيدى همه آنطور هستند، به خلاف مسلكهاى توحيدى، اديانى كه از آسمان نازل شده است به انبياء بزرگ. اديان به همه ابعاد بشر كار دارند، انسان خودش از قبل از اينكه بچه متولد بشود، ازدواج چه جور بايد باشد، باز آن بچه نيامده است، ازدواج چه جور بايد باشد، شرايط ازدواج چيست، چه زنى را بايد انتخاب كرد، زن چه مردى را بايد انتخاب بكند براى اينكه خوب، اين ازدواج، كشتى است براى پيدا شدن يك بشر. قبل از اينكه اصلاً ازدواجى باشد پيش بينى اينكه اين بچه وقتى كه به دنيا مىآيد به طورى باشد كه سلامت باشد و سلامت نفس داشته باشد و لهذا توجه به اين نيز قبل از ازداوج شده است، شرايط ازدواج، با چه
صحيفه نور ج 6 صفحه 164
بيرون آمد پدر چه جور بايد باشد، عائله چه جور باشند براى تربيت اين بچه، معلم چه جور باشد، در جامعه كه مىآيد در جامعه چهجور وضعى داشته باشد تمام اينها براى اين است كه اين انسان كه در خارج مىخواهد تحقق پيدا مىكند، يك انسان مهذب باشد، صحيح العمل باشد و داراى محاسن اخلاقى، اعتقادات صحيح باشد، اعمال صحيح انجام بدهد، با مردم سلوكش چه باشد، در جامعه سلوك چه بايد باشد، با همسايه بايد چطور باشد، با اهل شهر بايد چطور باشد، با اهل دين خودش بايد چطور باشد، با اديان ديگر بايد چطور باشد. اينها براى اين است كه آن اديانى كه از طرف خداى تبارك و تعالى مىآيد از باب اينكه خداوند تمام ابعاد انسان را آفريده است و توجه به آن دارد، انسان را با همه ابعادش مىخواهد تربيت بكند، اين ديگر در اين جهت ما بين اديان فرقى نيست كه همه اديان آمدهاند براى تربيت بشر. در اسلام همين معنا كه گفته شد، در احكامش، در قرآن و در حديث، همه اين مسائل كه من تذكر بعضيش را دادم مطرح است و اسلام آنقدر به رفاه مردم، آسايش مردم و اينطور چيزها توجه دارد و هيچ در اين جهت فرقى مابين قشرى با قشر ديگر نمىگذارد و نگذاشته است.
حساب جامعه يهود از صهيونيستها جداست
اقليتهاى مذهبى كه از صدر اسلام، بعد از فتح اسلام بين مسلمين بودند، اينها غير از آن مشركين كه توطئهگر بودند يا بعضى از اقشارى كه توطئه مىكردند و مىخواستند بشر را به هم بزنند و وضعش را، اينهائى كه از اقليتهاى مذهبى بودند، تمام در اسلام احترام داشتند. در قضيهاى كه، در يكى از قضايا كه لشكرى از معاويه شايد بود آمد و يك خلخالى از پاى يك زن يهوديه ربود (به حسب نقل) و حضرت امير فرمودند كه من شنيدم كه آمدند و يك خلخالى از ذميهاى ربودهاند و اگر انسان بميرد قريب به اين معنا) اين اشكالى برايش نيست. اينطور عنايت داشتند به حفظ مصالح همه اقشار. ما حساب جامعه يهود را از حساب صهيونيزم و صهيونيستها جدا مىدانيم، آنها جزء اهل مذهب اصلاً نيستند. تعاليم حضرت موسى سلام الله عليه كه تعليمات الهى بوده است و در قرآن بيشتر از همه انبيا ذكر حضرت موسى شده است و تاريخ حضرت موسى در قرآن گفته شده است، يك تعليمات ارزندهاى است و ترتيبى كه حضرت موسى رفتار كرده است با فرعون، يك شبان بوده است با يك عالم قدرت و اراده و اين بر ضد قدرت بزرگ فرعون قيام كرد و فرعون را از بين برد. قدرت الهى و توجه به مصالح مستضعفين در قبال مستكبرين كه اولش فرعون بوده، قيام بر ضد
صحيفه نور ج 6 صفحه 165
مستكبرين طريقه حضرت موسى سلامالله عليه بوده و درست اين معنى بر خلاف آن چيزى است كه اين طايفه و صهيونستها برنامه دارند. اينها اتصال به مستكبرين پيدا كردند، جاسوس آنها هستند، نوكر آنها هستند و بر ضد مستضعفين عمل مىكنند، عكس تعليمات حضرت موسى كه از همين مردم عادى مثل ساير انبيا، از همين مردم عادى بازار و كوچه و اينها، اشخاص را برداشت و بر ضد فرعون و قدرت فرعونى قيام كرد. از مستضعفين حمله شد به مستكبرين كه آنها را از استكبارشان پائين بكشد، به خلاف طريقه اين صهيونيستها كه اينها با مستكبرين مربوط هستند بر ضد مستضعقين عمل مىكنند. اين مقدار از يهودىهائى كه بازى خوردند و از اقشار عالم جمع شدند آنجا شايد آنها الان پشيمان باشند از اينكه آنان كه يهودى هستند و نمىخواهند غير تعاليم عاليه موسى را داشته باشند پشيمان باشند از اينكه رفتهاند آنجا، براى اينكه كسى كه برود و ببيند اينها چه برنامه دارند و چه جور آدمكشى بيخود مىكنند و چه جور اتصال به آمريكا و ديگر اقشار دارند، اين نمىتواند تحمل كند كه يك طايفهاى به اسم اينكه ما از جامعه يهود هستيم بر ضد تعاليم حضرت موسى عمل بكنند. ما مىدانيم كه حساب جامعه يهود غير حساب جامعه آنهاست و ما با آنها مخالف هستيم و مخالفتمان براى اين است كه آنها با همه اديان مخالف هستند، آنها يهودى نيستند، آنها يك مردم سياسى هستند كه به اسم يهودى يك كارهائى را مىكنند و يهودىها هم از آنها متنفر هستند و همه انسانها از آنها بايد متنفر باشند.
برخورد اسلام با ساير جوامع غير اسلامى
و اما جامعه يهود و ساير جوامعى كه در ايران هستند و اهل اين ملت هستند، اسلام با آنها همان رفتار را مىكند كه با ساير اقشار ملت مىكند، اسلام بر آنها ابدا اجحاف جايز نمىداند، ابداً اينطور نيست كه آنها را بخواهد در مضيقه بگذارد، بر خلاف اصل تربيت اسلام است، برخلاف وحى است، برخلاف آن چيزى است كه خداى تبارك و تعالى مىخواهد همه بشر به رفاه باشند، به سعادت باشند. اسلام تابع احكام الهى است و همانطورى كه خداى تبارك و تعالى براى اقشار ملت ما احترام قائل است، اسلام هم احترام قائل است و مطمئن باشيد، اين را من در پاريس قبل از اينكه اين چيز پيدا بشود و اين نهضت غلبه بكند، در پاريس هم تنبه دادم به آن كسى كه از طرف جامعه يهود آمده بود پيش من به اسم اينكه نماينده بود از آنها، كه اسلام بنايش بر اين نيست كه يك قشرى را در مضيقه بگذارد، اسلام براى همه است و مىخواهد همه در سعادت باشند، مىخواهد كه همه در رفاه باشند و اين مسائل كه طرح مىشود كه يهودىها را مسلمين چه مىكنند، شما ديديد غلبه پيدا كردند و به يهودى كارى نداشتند، زرتشتىها كارى نداشتند، به ساير اقشار هم كارى نداشتند. اين شما به عين ديديد كه اين مطلبى كه آنوقتى كه ما غلبه كرديم، هيچ كس تعرضى به يهودى كرد؟ تعرض به نصرانى كرد؟ تعرضى به زرتشتى كرد؟ تعرضى در كار نبود و بعد هم كه حكومت اسلامى انشاء الله به آن طورى كه خداى تبارك و تعالى مىخواهند برقرار بشود و پياده بشود، خواهيد ديد كه اسلام از همه مسلكهاى
صحيفه نور ج 6 صفحه 166
ديگر راجع به مراعات همه اقشار ملت بهتر است و از همه بهتر عمل خواهد كرد. من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه همه مردم و همه بشر در رفاه باشند، همه به سعادت برسند، همه به هدايت برسند، خداوند همه را هدايت كند به راه راست، خداوند به همه سعادت عنايت كند و شما مطمئن باشيد كه در جمهورى اسلامى ظلم نيست. مانه ظلم مىكنيم نه مظلوم مىشويم. اين چيزى است كه اسلام به ما نشان داده ظلم نكنيد، مظلوم هم نشويد تا مىتوانيم مظلوم نمىشويم و هيچ وقت هم ظلم نخواهيم كرد. انشاءالله خداوند شماها را موفق نگه دارد و همهتان با هم در اين نهضت شركت كنيد، داشته باشيد با شركتتان آن را تا انشاءالله اين نهضت به ثمر برسد و اين نهضتى است كه نهضت انسانى است كه همه انسانها بايد با اين نهضت موافقت داشته باشند و اميدوارم كه همه سعادتمند باشند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page