-
به عرض مىرساند: مرقوم شريف كه حاكى از سلامت مزاج محترم و حاوى تفقد از اين جانب بود موجب تشكر گرديد، سلامت و توفيق جناب عالى را از خداوند تعالى خواستار است. پايدارى فضلاى محترم حوزه علميه قم و صبر بر شدايد طبقه جوان موجب كمال اميدوارى به بقاى عظمت آنهاست. قيام مردان حق از اعصار قبل از اسلام داريد و اسلام توام با مشكلات عظيمه بوده است كه گرفتارىهاى شما آقايان محترم و فشارهاى دستگاه جبار در قبال آنها سهل است معذلك با ملاحظه ظروف و مشكلات داخل و خارج بايد از اين پايدارى تشكر كنم. با اطمينان نفس به شما آقايان محترم وعده فرج قريب مىدهم. چه عمر من در اين آخر وقت به آن برسد يا نه. آتشى كه در كانون سينهها و قلبها روشن شده است، خاموش شدنى نيست يا لااقل به اين زودى خاموش نخواهد شد و ممكن است شماها شاهد انفجار عظيم آن باشيد. (ليهلك من هلك عن بينه و يحى من حى عن بينه.) مايوس نباشيد و به خود ياس را راه ندهيد، قوى باشيد و ديگران را تقويت كنيد و تواصى به صبر و تواصى به حق كنيد. خداوند با شما است.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 77
تاريخ: 28/4/1346
نامه به شهيد ثقه الاسلام آقاى سعيدى
بسمه تعالى
به عرض مىرساند مرقوم شريف و اصل، مرقوم سابق هم واصل و جواب دادم، اميد است ان شاءالله تعالى موفق و مويد باشيد. در موضوع رفتن جناب عالى به آبادان، در صورتى كه تشخيص مىدهيد وجود شما در آن جا مفيدتر براى ترويج احكام اسلام باشد، مانع ندارد. اميد است خداوند تعالى توفيق خدمت به همه ما عنايت فرمايد. از جناب عالى اميد دعاى خير دارم.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 78
تاريخ: 17/6/1346
در جمع روحانيون نجف
نقشه حكام تهران عميقتر از آن است كه ما تصور مىكنيم، نقشه آنان از بستن مدرسه فيضيه و به زندان كشيدن علما و طلاب، برهم زدن حوزه علميه قم و از بين بردن اسلام و روحانيت است. آنها نه اسلام را مىخواهند و نه روحانيت را، چون مىبينند با بودن روحانيت و اسلام نمىتوانند دستورات اربابان خود را در مملكت اجرا كنند و ايران را به كلى به خارج وابسته كنند. آنها با جشنهايى كه هر روز راه مىاندازند و سلاحهايى كه مرتب از اين و آن مىخرند، ولخرجىها و گشادبازىهايى كه هر روز مىكنند، مىخواهند ملت ايران را به فلاكت و ورشكستگى بكشانند و نعوذبالله گداى در خانه امريكا و اسرائيل سازند. ليكن مطمئن باشيد كه موفق نخواهند شد.
الحمدلله ملت بيدار است و روحانيت ايران هم به وظايف خود آشناست. روحانيت ايران را استعمار نتوانسته است خواب كند و فريب دهد و با اين بيدارى ان شاءالله دستهاى خائنين به اسلام و مملكت را قطع خواهند كرد. شما وظيفه داريد كه از هر راه ممكن برادران خود را در ايران يارى كنيد و در برابر مشكلاتى كه داريد صابر باشيد و استقامت كنيد. همين اظهار همدردى و پشتيبانى شما از ملت مظلوم ايران اثر دارد. خداوند ان شاءالله همه را از خواب غفلت بيدار كند....
والسلام عليكم
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 79
تاريخ: سال 1347
نامه به يكى از مقامات روحانى
بسمه تعالى
حضور محترم.... حال مزاجى بحمدالله اكنون خوبست، لكن اوضاع ايران خصوصاً و ساير بلاد مسلمين عموماً موجب تاسف است. با برنامه حساب شده براى كوبيدن اسلام به اسم اسلام پيش مىروند و اولياى امر يا غافلند يا خداى نخواسته بعضى از آنها تغافل مىكنند. تاسف در سازش است كه از اعمال بعض موثرين ظاهر مىشود، ولى اين امر نبايد موجب سستى و سردى آقايان فاضل و طبقهى جوان شود. خداوند تعالى با شماست و اين عربدهها ان شاءالله خفه خواهد شد.
بسمه تعالى والعصر ان الانسان لفى خسر الاالذين امنوا و عملوا الصالحات و تواصوابالحق وتواصوا بالصبر. آقايان افاضل در محافل خود تواصى به حق كنند و در راه حق تواصى به صبر كنند. من به شما اطمينان فيروزى مىدهم، اطمينان غلبه حق بر باطل مىدهم. با احساسات يك ملت نمىتوان مبارزه كرد، لكن مهم امتحان بارى تعالى است. والله (لتغربلن غربله) . ماها را در اين ديگ بزرگ طبيعت كه باطنش جهنم است ريخته و زير و بالا مىكنند و به غليان مىآورند تا جهنمىها ممتاز شوند. متوجه باشيد خداى نخواسته از جهنمىها نشويد. سازش با ظالم جهنمى، بزرگترين و بارزترين آثار جهنمى است، شماها از آنها نباشيد. از خداوند تعالى توفيق و تاييد همه شما را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 81
تاريخ: 5/3/1347
نامه به ثقه الاسلام آقاى يزدى
بسمه تعالى
خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقه الاسلام آقاى يزدى دامت افاضاته
مرقوم شريف و اصل، سلامت و توفيق جناب عالى را خواستار است، راجع به آقاى علمى كه در سيرجان تشريف دارند مجازند نصف وجوه را در آن جا صرف كنند و نصف ديگر را برسانند. راجع به مطلب ديگرى كه مرقوم شده بود تاكنون راه حل بى محذورى به نظر نرساندهاند و آنچه گفته شده است غير صحيح بوده، اميد است خداوند تعالى اصلاح فرمايد. اين جانب با علاقه زيادى كه به حوزه محترمه دارم و خدمت به آن جا را لازم مىدانم، مع ذلك راهى كه بتوان بىمزاحمت به آقايان انجام داد، نبوده است. (والى الله التكلان) از جناب عالى اميد دعاى خير دارم.
والسلام عليكم
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 83
تاريخ: 29/12/1347
نامه به شهيد ثقه الاسلام آقاى سعيدى
بسمه تعالى
به عرض مىرساند دو طغرا مرقوم محترم كه يكى بىتاريخ بود و مشتمل بر تقاضاى اجازه براى آقاى حسينى و ديگرى مورخ 12/11/ بود و اصل، سلامت و سعادت جناب عالى را خواستار است.
از اوضاع شكايت نموده بوديد، آنچه مسلم است هر روز رو به وخامت است و با وضع خودمان اميدى نيست مگر به توجه غيبى ان شاءالله تعالى. لكن ما نبايد در اداى وظايف، منتظر نتيجه قطعيه باشيم، اگر در محضر مقدس حق تعالى عامل به وظيفه معرفى شويم، همين نتيجه است. از خداوند تعالى توفيق عمل به وظيفه را براى كافه مسلمين و خصوص اهل علم خواستار است. مرقوم شده بود (مىخواستم از مسجد اعراض كنم.) موجب تعجب است، انسان در پستى كه مشغول خدمت است، بايد با هر ناملايمى پايدار باشد.
در نظر دارم كه به يكى از آقايان ائمه در زمان فشار براى تغيير لباس گفتم، اگر شما را اجبار به تغيير لباس كنند، چه مىكنيد؟ گفتند در منزل مىنشينم و بيرون نمىآيم. گفتم اگر من را اجبار كنند و امام جماعت باشم، همان روز با لباس تازه مسجد مىروم. بايد پستها را نگه داشت و در وقت مقتضى با اعراض دسته جمعى طرف را كوبيد، مع الاسف نه آن را داريم و نه اين را. از خداوند تعالى توفيق و سعادت جناب عالى را خواستار است. اميد دعاى خير براى حسن عاقبت دارم.
اجازه را اتكالاً به معرفى حضرت آقاى طالقانى و جناب عالى فرستادم. اگر با معظم له ملاقات دست داد، سلام اين جانب را ابلاغ فرماييد. والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 85
تاريخ: 3/5/1348
نامه به شهيد ثقه الاسلام آقاى سعيدى
بسمه تعالى
خدمت جناب مستطاب سيدالاعلام و ثقه الاسلام آقاى سعيدى دامت افاضاته
مرقوم شريف و اصل، سلامت و سعادت جناب عالى را خواستار است. ورقه استفائات نيز واصل شد. اين جانب هر چه فكر مىكنم صلاح نمىدانم اين اوراق به اين نحو چاپ و منتشر شود، به جهاتى كه الان مقتضى نيست تذكر دهم جناب عالى از انتشار آنها به اين نحو خصوصاً با عبارت پشت صفحه ان شاءالله غمض عين مىنماييد.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 87
تاريخ: 4/6/1348
نامه به ثقه الاسلام آقاى محمد يزدى
بسمه تعالى
به عرض مىرساند مرقوم شريف مدتى است واصل شده، ولى فرستادن جواب را مستقيماً صلاح نمىدانستم. اينك كه مسافر مورد اطمينان پيدا شد، در صدد اظهار امتنان از تفقد جناب عالى برآمده، اميد است با سلامت و سعادت مقرون باشيد. اين جانب بحمدالله تعالى مزاجاً بد نيستم، اميد است از ادعيه خالصه آقايان وسايل آسايش روحى نيز فراهم شود. از اين كه جناب آقاى مسعودى در سيرجان رفتهاند و مورد استفاده واقع شدهاند مسرور شدم. اميد است خداوند به بركت انفاس آقايان، جوانان مسلمين را از شر مفاسد حفظ فرمايد. والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 91
تاريخ: 28/11/1348
نامه به شهيد ثقه الاسلام آقاى سعيدى
بسمه تعالى
معروض مىدارد: مرقومات شريفه واصل، لكن مسافر براى جواب كمياب است. اينك تصديع مىدهد، مرقوم مفصل شما را مطالعه كردم، قبلاً هم تذكر دادم كه جناب عالى در اين اختلافات محلى وارد نشويد، شما مشغول كار خودتان باشيد، صلاح دين و دنياى شما نيست با اين نحو اشخاص طرف شويد. اين جانب نمىتوانم درباره اشخاص چيزى بنويسم، شما خودتان اهل تشخيص هستيد و مىدانيد اگر كسى ادعا كند كه فلانى به من ارجاع نموده، صحيح نيست. تاكنون در تهران به احدى ارجاع ننمودم و در غير تهران ايضاً. فقط همان سابق به يكى دو تا از مراجع كه اكنون مرحوم شدهاند، ارجاع نمودهام، سركار هيچ در اين موضوعات باور نكنيد و باز تكرار مىكنم در اين مشاجرات وارد نشويد تا بتوانيد به خدت خودتان به اسلام ادامه دهيد.
والسلام عليكم
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 93
تاريخ: /3/1349
نامه به اهالى محل مسجد امام موسى بن جعفر
بسمه تعالى
عموم مومنين محترم ساكن در محل مسجد مرحوم مبرور ثقه الاسلام آقاى حاج سيد محمد رضا سعيدى - رحمه الله عليه - مجازند در اين كه از سهم سادات عظام و سهم مبارك امام - عليه السلام - به مقدار مصارف متعارفه اقتصاديه به ورثه ايشان بپردازند و مقتضى است كمال توجه را به صغار آن مرحوم كه در راه اسلام و صلاح مسلمين مقتول گرديد، بنمايند. توفيق و تاييد همه را از خداوند تعالى خواستار است.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 95
تاريخ: 19/3/1349
نامه به حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد احمد خمينى
بسمه تعالى
احمد عزيز!
ان شاءالله تعالى سلامت باشيد. حال من بحمدالله خوب است و كسالت مزاجى ندارم، البته كسالت روحى زياد است. لازم است تذكر دهم كه ممكن است در اين اوقات در آن جا مسايلى مربوط به مرجع طرح شود يا خداى نخواسته كشمكش بين جوانها شروع شود، شما و تمام دوستان اين جانب بايد از اين مسايل بركنار باشيد و يك كلمه دخالت نكنيد. چنانچه در اين جا نيز همين امر را سفارش دادهام، البته اثبات و نفىاى نبايد داشته باشيد.
تاييد و توفيق شما را خواستارم و از اين كه بحمدالله اشتغال داريد مسرورم و از مدرس شدن شما هم مشعوفم. خوب كارى است، از اول همان طور كه درس مىخوانى و مباحثه مىكنى تدريس هم بكن ولو براى يك نفر. ان شاءالله تعالى موفق باشيد.
والسلام
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 98
تاريخ: 1/6/1349
نامه به دانشجويان پارسى زبان امريكا و كانادا
بسمه تعالى
خدمت گروه دانشجويان پارسىزبان در آمريكا و كانادا
جزوهاى كه به ياد جنايات 15 خرداد و قتل عامى كه براى سركوبى ملت ايران در مقابل استعمار تهيه شده بود، ملاحظه كردم. گرچه به واسطه دورى شما از محل جرم، بعض مطالب نارسا و بعض با واقع تطبيق نداشت، لكن اصول مطالب صحيح بود.
15 خرداد از خاطرهها محو نخواهد شد و بايد در سالروز آن، هر چه بيشتر آن را زنده نگاه داشت. 15 خرداد كه مصادف با 12 محرم بود، سند زنده مخالفت شجاعانه ملت ايران در مقابل استبداد عمال اجانب و در قبال استعمار چپ و راست بود و از شعلههاى فروزان نهضت سيد مظلومان در مقابل دستگاه استبداد بنى اميه عليهماللعنه بود، فداكارى ملت شجاع و متدين ايران در سايه فداكارى حضرت سيدالشهدا عليه السلام - بود. بايد در پناه قضيه بزرگ عاشورا مصيبت جانسوز 12 محرم و 15 خرداد زنده و جاويد بماند. اين سند بزرگ را در قبال ادعاهاى پوچ دستگاه جبار كه ملت با ماست نبايد فراموش كرد. مسلمان نمىتواند موافق و معاون دستگاه ظلم و ستم باشد، دستگاهى كه احكام اسلام را يكى پس از ديگرى محو نموده و مىنمايد، آنها كه به اين دستگاه سر سپرده و پيوستهاند، مشتى آلوده به شهوات ننگين بيش نيستند و ملت نجيب ايران از آنها بيزار است، چنانچه اولياى خداوند از آنها بيزارند.
شما جوانان تحصيل كرده در هر جا هستيد وظايف خطيرى داريد وظيفه دفاع از اسلام كه به عهده هر فرد مسلم است، وظيفه دفاع از ميهن و استقلال آن كه از وظايف حتميه اسلامى است، وظيفه شناساندن اسلام بزرگ به جوامع بشرى، چه از ناحيه طرز حكومت و بسط عدالت آن و چه از ناحيه رفتار والى مسلمين با ملت و چه از كيفيت معامله والى با بيت المال مسلمين. شماها بايد معرفى كنيد اسلام را تا رژيمها و حكومتها بفهمند معنى حكومت و پاسدارى از ملت را، تا جوامع بشرى بدانند اسلام چه نحو حكومت مىخواهد، تا افكار غلطى كه به واسطه عمال استعمار به جوانهاى ما تحميل شده است، تغيير كند. بكوشيد و خود به احكام اسلام عمل كنيد و ديگران را وادار به عمل كنيد و پردههاى ضخيمى كه كج روان بر چهره نورانى اسلام افكندهاند برطرف كنيد. ان شاءالله تعالى خداوند به شما توفيق خواهد داد.
صحيفه نور ج 22 صفحه 99
در خاتمه بايد از كوششهاى شما جوانان و جوانهايى كه در ساير
كشورها، دور از ميهن به اسلام و ممالك اسلامى خدمت مىكنند، تقدير و تشكر كنم.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
نامه شما در جوف يكى از جزوات به نظر من نرسيده بود، تازه آن را يكى از آقايان به من تسليم كرد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 101
تاريخ: 19/6/1349
فرمان به ثقه الاسلام آقاى صادق خلخالى
بسمه تعالى
خدمت جناب مستطاب عمادالاعلام و ثقه الاسلام آقاى خلخالى دامت افاضاته مرقوم شريف واصل گرديد، از تفقد از اين جانب متشكرم. راجع به مطالبى كه مرقوم شده است مهم آن كه قضيه شهريه است عمل شده است لكن دو محذور در كار است كه گمان ندارم ادامه پيدا كند، يكى جلوگيرى دستگاه است. مرقوم داشتهايد كسى داعى ندارد به اشاعه. دواعى زياد به اشاعه است. خواهيد متذكر شد به نرسيدن وجوهات، با اين وضع كه در كار است بعضى وكلاى اين جانب از خوف قبول وجه نمىكنند و اكثر قريب به اتفاق اشخاص مجاز، با اين كه بعضى از آنها وجوه خوب دريافت مىكنند لكن نمىرسانند و مال امام - عليه السلام - را مال خود مىدانند يا بالاتر، با اين وضع گمان ندارم بشود ادامه داد لكن عجالتاً براى امتحان عمل شد تا چه شود. راجع به زحمات آقايان طلاب ايدهمالله تعالى اميد است خداوند تعالى به آنها توفيق و تاييد عنايت فرمايد. راجع به خلخال، ان شاءالله لدى الاقتضا. از جناب عالى اميد دعاى خير دارم.
والسلام عليكم
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 103
تاريخ: 7/10/1349
نامه به حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد احمد خمينى
احمد عزيزم!
بسمه تعالى
مرقوم شما به وسيله آقاى على واصل شد. سلامت شماها را خواهانم. راجع به مطلبى كه مرقوم شده بود بايد بگويم يك پول جگرك سفره قلمكار نمىخواد. من اكنون نفسهاى آخر عمر را مىكشم و آنچه گرفتارى دارم كافى است و ميل ندارم بيشتر كنم. زيادى كار به كلى وضع زندگانى را مختل كرده است. اميد است ان شاءالله خداوند تعالى وسيله فراهم فرمايد كه بتوانم براى آخر عمر فكرى بكنم. فكرهاى شما بحمدالله تعالى جوان و سرشار از اميد است و با فكر خسته و فرسوده من جور در نمىآيد. آنچه از شما مىخواهم آن است كه با جديت مشغول درس و بحث و به هيچ وجه غفلت ننماييد و در خلال تحصيل به تهذيب اخلاق و تحكيم مبانى ديانت مقدسه كوشا باشيد، تا بخواهيد براى من فكر تشريفات و مشاورين و اصحاب باشيد، من رفتهام. از قرارى كه از تهران نوشتهاند معلوم نيست بتوانند به شهريه ادامه دهند، من هم حدس مىزدم لكن آقايان چون درست اطلاع ندارند پشت سر هم مىنويسند كه زياد كن، زياد كن. داداش دو روز سرماخوردگى داشت و تب مختصرى و بحمدالله رفع شد و امروز و ديروز درس بود و اين جا هم آمد، لكن دستش قدرى درد مىكند، ممكن است از اثر سرماخوردگى باشد و مهم نيست، ان شاءالله تعالى خوب مىشود. به همشيرهها و خانم خودتان سلام برسانيد. ان شاءالله سعيد و خوش باشيد.
پدرت
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 105
تاريخ: 19/10/1349
نامه در مورد وكالت حجت الاسلام آقاى حاج شيخ حسينعلى منتظرى براى اخذ و دستگردان نمودن وجوه شرعيه
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين والصلوه والسلام على محمد وآله الطاهرين و لعنه الله على اعدائهم اجمعين. و بعد جناب مستطاب عمادالعلماءالاعلام و حجت الاسلام آقاى حاج شيخ حسينعلى منتظرى دامت افاضاته وكيل اين جانب مىباشند دراخذ وجوه شرعيه از قبيل سهم مبارك امام عليه السلام و سهم سادات عظام و مجهول المالك و غيرها. كسانى كه مىخواهند وجوه شرعيه خود را به اين جانب برسانند، به وسيله ايشان بفرستند. اخذ ايشان و قبض رسيد ايشان به منزله اخذ و قبض رسيد اين جانب است. و نيز وكيل هستند در دستگردان نمودن وجوه شرعيه و امهال به قدرى كه صلاح دانستند و اخذ.
واوصيه ايده الله تعالى بما اوصى به السلف الصالح من ملازمه التقوى و التجنب عن الهوى و التمسك وعروه الاحتياط فى الدين و الدنيا و ارجو من جنابه الدعاءوالنصيحه و السلام عليه وعلى عباد الله الصالحين و رحمه الله وبركاته .
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 107
تاريخ: 5/1/1350
پاسخ به نامه ثقة الاسلام آقاى محمد يزدى
خدمت جناب مستطاب عمادالاعلام و ثقه الاسلام آقاى آقا شيخ محمد يزدى دامت افاضاته
بسمه تعالى
مرقوم شريف واصل، سلامت و توفيق جناب عالى را از خداوند تعالى خواستار است. اميد است ان شاءالله تعالى حوزه علميه قم و ساير مومنين از ارشاد و هدايت حناب عالى برخوردار باشند. آنچه اخيراً مورد تاسف اين جانب است اختلافاتى است كه نمىدانم با چه دستى در حوزه علميه قم و بين اهل منبر بلكه محراب حادث شده است و همين نحو بين اهل علم تهران و اهل منبر آن جا حادث شده است، همان نحو اختلافى كه بين علماى مسيحى در وقتى كه ممالك آنها را مىگرفتند حاصل شد.
امروز كه اصول احكام در دستبرد اجانب و نوكرهاى آنها است به جاى وحدت كلمه، اين نحو تفرق و توهين بعضى از بعضى و تكفير بعضى موجب كمال تاسف است و كاشف از عدم رشد جامعه است. امثال جناب عالى كوشش كنيد شايد موفق شويد آقايان را از اين خواب گران بيدار كنيد قبل از اينكه همه چيز آنها به باد رفته باشد، اگر نرفته باشد. (و الى الله تعالى المشتكى) .
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 109
تاريخ: 10/12/1350
نامه تسليت به شهيد حجت الاسلام آقاى مطهرى
خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و حجت الاسلام آقاى مطهرى دامت افاضاته
بسمه تعالى
به طورى كه از مكه معظمه اطلاع رسيد، مرحوم حجت الاسلام آقاى ابوى رحمه الله به رحمت ايزدى پيوستهاند. از خداوند تعالى علو درجات ايشان و صبر و اجر جناب عالى و ساير بستگان را خواستار است. به ايشان علاقه خاص داشتم. (اناانشاءالله تعالى اليه لاحقون) از جناب عالى دعاى خير دارم.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 111
تاريخ: 1/8/1355
پاسخ به نامه آقاى جلال الدين فارسى
جناب آقاى فارسى ايده الله تعالى
بسمه تعالى
مرقوم شريف واصل، توفيق و تاييد جناب عالى را از خداوند تعالى خواستار است. اميد است موفق به خدماتى كه شروع نموده ايد، شده و به اتمام برسانيد. زحمات جناب عالى ارزنده و موجب تقدير است.
راجع به مطالبى كه مرقوم شده است مع كمال الاسف از مسايل لبنان و عدم رشد سران مسلمين و خيانت بعضى از آنها اين جانب اگر در حال عادى بودم. ممكن بود بتوانم خدمتى كه تا اندازه سزاوار باشد بكنم ولى شايد جناب عالى تمام مطالب را مطلع نباشيد، ايادى وكلاء اين جانب تقريباً يا مقطوع با قريب به قطع است و آنچه به طور غير عادى مىرسد چيزى نيست كه بتوان با آن امرى به اين خطيرى را انجام داد و تبعيض براى من صلاح نيست. از خداوند تعالى اصلاح امور را خواستار است.
والسلام عليكم ورحمه الله
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 114
تاريخ: 4/5/1356
نامه به اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اروپا
اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اروپا
بسم الله الرحمن الرحيم
مرقوم شريف واصل، نكته آن كه اين جانب خطاب به عموم نشريه دادم علاقه خاص به وحدت و همبستگى عموم مسلمين و خصوص طبقه جوان و دانشمندان عزيز در خارج و داخل كشور بوده است.
اين جانب از وفادارى انجمنهاى اسلامى در خارج از كشور و از طبقه جوان داخل و خارج كشور در اهداف اسلامى كه كفيل سعادت بشر در دنيا و آخرت و تا ابديت است متشكرم. نفاق مشتى اوباش و عمال اجانب نبايد آقايان را در مقصد عالى خود سست كند و مسلماً نخواهد كرد. اسلام با اين عناصر در طول تاريخ مواجه بوده و طبقه منافقين از صدراسلام تاكنون لكه ننگى بودهاند كه خواستهاند مسلمانان حقيقى را از راه حق با حيله و تظاهر به اسلام باز دارند.
هم اكنون در عصر ما تظاهر به اسلام براى محو احكام مترقى آن سرلوحه برنامه شاه ايران و دارودسته منفعت پرست او است و مع الاسف اين تظاهرات اسلام كش بهانه براى راحت طلبان سودجو است كه مىخواهند از زير بار مسووليت فرار كنند غافل از آن كه كيد آنها از نظر خداوند تعالى و بندگان بيدار متعهد مخفى نيست. با تظاهر به اسلام احكام اسلام را يكى پس از ديگرى پايمال مىكند تاريخ پر افتخار اسلام را محو و به جاى آن تاريخ ننگين ستمكاران و جباران را جايگزين مىكند. در ايران تظاهر به اسلام مىكند و در مصاحبه خارجى مىگويد مذهب هيچ نقشى در دولت ندارد. با سركار بودن اين عنصر ناپاك بايد مذهب نقشى نداشته باشد. اگر مذهب نقشى داشت كاخهاى اين عناصر چپاولچى را به سر آنها خراب مىكرد. اگر مذهب نقشى داشت اين رژيم فاسد خيانتكار به ملت و اسلام را بر مىچيد. اسلام در دولت تو نقشى ندارد كه تمام مخازن كشور را در اختيار دشمنان اسلام گذاشتهاى براى چند روز زندگى ننگين. مذهب نقشى ندارد كه از يك طرف كاخهاى آسمانخراش مشتى مفتخوار و در كنار آن كوخهاى محقر مساكين و فقرا و مومنين است. مذهب نقشى ندارد كه علماى محترم آن در حبس و شكنجه به سر مىبرند و فرزندان اسلام چه دانشگاهى و چه دانشجويان علوم اسلامى مود هتك و لطم و شكنجه واقع مىشوند. اگر مذهب نقشى داشت به مثل بستگان هيچ كاره تومجال نمىداد كه سلب آزادى از دوشيزگان دانشگاه و ساير مدارس كند. اگر اسلام نقشى
صحيفه نور ج 22 صفحه 115
داشت به مثل شماها مجال نمىداد كه زمزمه تغيير تعطيل جمعه مسلمين به تعطيل مسيحيان شود به عذر سودجويى.
تمام مصيبتهاى ما اين است كه در حكومت تو مذهب و اسلام نقشى ندارد. سرچشمه تمام مفاسد همين است، سلب استقلال كشور و به صورت مستعمره در آمدن آن، اختناق همه جانبه و گسترده در كشور، انباشته شدن زندانها از مردم آزاده، فقدان وسايل اوليه زندگى، چپاول رفتن مخازن كشور، قبضه نمودن اسرائيل بازار را و مجال ندادن به بازرگانان غير يهود همه و همه از آن است كه مذهب در نزد شاه و دولت او نقشى ندارد.
اكنون وظيفه شما طبقه روشنفكر و جوان و ساير طبقات ملت از هر نوع و در هر شغل آن است كه كوشش كنيد كه مذهب نقشى پيدا كند، با وحدت كلمه و كنار گذاشتن اختلافات موسمى و مبارزات منفى و در موقعش مثبت مىتوان مذهب را صاحب نقش كرد و مشتى محكم به دهان ياوهسرايان زد. از خداوند تعالى اصلاح امور مسلمين و توفيق خدمتگزاران به اسلام و مسلمين را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمهالله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 119
تاريخ: 16/9/1356
بسمه تعالى
به عرض مىرساند سلامت و توفيق جناب عالى را از خداوند تعالى خواستار است. اين جانب در اين حادثه لازم است از عموم آقايان كه محبت و عطوفت نمودهاند تشكر كنم، و چون براى هر يك ميسور نيست كه جداگانه و به نحو تفصيل عرض تشكر نمايم از جناب عالى كه در اين امر شريك هستيد، مستدعى است كه از حضراتى كه در مسجد ارگ مجلس داشتند و از قرار مذكور تلگراف نمودهاند از قبل اين جانب به طور تلفنى يا هر نحو مقتضى مىدانيد تشكر كنيد. من گرچه تشكر عرض نمودهام، لكن به خصوص آن آقايان محترم، چه روحانيون اعلام و چه خطبا و چه دانشمندان و مهندسين و دكترها و غير هم لازم است اظهار امتنان و تشكر نمايم. و چون جناب عالى با همه روابط داريد و راه را خوب مىدانيد زحمت افزا مىشوم. از خداوند سلامت و سعادت همه را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
(مخاطب مشخص نيست)
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 121
تاريخ: 10/12/1356
پاسخ به نامه ثقة الاسلام آقاى صادق خلخالى
خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقه الاسلام آقاى آقاشيخ صادق خلخالى دامت افاضاته
بسمه تعالى
پس از سلام و تحيت مرقوم شما را كه تنبهاتى عاقلانه و رندانه داشت مطالعه كردم، گمان نكيند غفلت دارم و آنچه تاييد مىكنم از روى اغماض از گذشته است. آنچه من اطلاع خصوصى دارم و نگفتهام، شما هم مطلع نيستيد، لكن بايد رعايت صلاح تا حدودى كه مخالف مصالح عامه نباشد بشود. در غالب نوشتهها و گفتهها، در قشرهاى مختلف، آنچه مورد نظرشان است انحراف اذهان از مجرم واقعى است. بيچاره آنها كه ملزم به عمل هستند و متهم به خودسرى، بيچاره آنها كه به مقدار كفاف قتل عام نكردهاند بايد محاكمه شوند و از درجه و شغل بر كنار. آن منطق دستگاه و اين مطالب اينها مويد همان كانه يك دست همه را اداره مىكند. من حالم مقتضى نيست كه بيش از اين تصديع دهم، الان در حال تب و سرماخوردگى هستم ولى مهم نيست. من شما را و شماها را فراموش نمىكنم و نمىتوانم فراموش كنم. از خداوند تعالى اصلاح امور را خواهانم.
والسلام عليكم
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 123
تاريخ: 2/1/1357
پيام به مناسبت اوضاع اسفناك لبنان
بسم الله الرحمن الرحيم
اوضاع اسفناك لبنان و مصيبتهاى وارده بر برادران ايمانى مظلوم ما در ناحيه جنوب آن موجب كمال تاثر و تالم است. اكنون دهها هزار لشكر جرار جنايت پيشه اسرائيل، اين جرثومه فساد با اسلحهها و توپها و تانكها و هواپيماها بر اراضى جنوب مركز برادران ايمانى ما مسلط و اهالى مظلوم را از منازل خود رانده و خانههاى آنها را خراب و مزارع را به آتش كشيده و دول اسلامى غالباً در مقابل اين جنايات بى تفاوت و احياناً كمك كار به جنايات و يا به نشست و برخاست و مذاكرات بى نتيجه سرگرم هستند و مجاهدين شجاع فلسطين را كه مردانه در مقابل اسرائيل مقاومت مىنمايند تنها گذاشته و شايد اين نمايشگر توطئهاى بين ابرقدرتها باشد.
اكنون برادران ما و فرزندان بى پناهشان در آتش مىسوزند و مواجه با خطرهاى بسيار هستند. لازم است مسلمين خير انديش خصوصاً اهالى محترم ايران كه در خيرات پيشقدم هستند در اين امر حياتى به اسرع وقت در نجات آوارگان بى پناه به پا خيزند و با هر وسيله ممكن به كمك آنها بشتابند و با احساس مسووليت در پيشگاه خداوند تعالى از هيچ گونه مساعدت محترمانه دريغ نكنند و اگر بخواهند از سهم مبارك امام عليه السلام مصرف آوارگان و جنگزدگان كنند، مجازند تا ثلث صرف نمايند. اميد است سران دول اسلامى و خصوص دولتهاى عربى با وحدت كلمه در دفع اسرائيل اين ماده فساد كوشش كنند و اگر مسامحه كنند، خوف آن است كه خداى نخواسته اين جريان در ساير كشورهاى مشابه عمل شود. از خداوند متعال قطع ايادى اجانب و هواداران آنها را خواستار و استقلال دول اسلامى را خواهانم.
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 125
تاريخ: 31/2/1357
پاسخ به نامه آقاى جلال الدين فارسى
بسمه تعالى
پس از اهداى سلام و تحيت مرقوم شريف واصل سلامت و توفيق جناب عالى را خواستار است. اگر ممكن مىشد با همت و نظارت جناب عالى و يا به مباشرت شما جزوههاى مختصرى نوشته شود در موضوع انحراف مكاتب مضره و طبع و نشر شود بين جوانان ايران و خارج و عرب و عجم خيلى به موقع است. و اين جانب در صورت عمل در هزينه آن كمك مىكنم ان شاءالله. كتابهايى كه مرقوم شده است من به اطمينان به صحت نظر شما مختصر وجهى فرستادم چون از وجوه شرعيه است لذا بايد در خدمت مكتب اسلام باشد. از جناب عالى اميد دعاى خير دارم.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 127
تاريخ: 24/7/1357
پاسخ به نامه جلال الدين فارسى در مورد تعيين محل اقامت
بسمه تعالى،
پس از اهداء سلام و تحيت مرقوم شريف واصل توفيق و سلامت جناب عالى را خواستارم. در موضوعى كه مرقوم شده بود اين جانب بنا دارم در صورت اقتضا حتى الامكان در سوريه اقامت نمايم و بناست يكى از دوستان همين چند روز بيايد براى ارزيابى اين موضوع و مذاكره ممكن است با جناب عالى هم ملاقات كند و مشورت در لبنان محذوراتى دارد كه تاملجاً نشوم نمىروم. از عواطف جناب عالى تشكر مىكنم و از خداوند تعالى اصلاح امور را خواستار هستم.
والسلام عليكم ورحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 128
تاريخ: 28/7/1357
در جمع گروهى از ايرانيان در پاريس
قيام ريشهدار و بىسابقه ملت ايران به منظور احياى احكام اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
در حال حاضر چند تا از اين اشخاصى كه همه اميد زندگىشان را در راه خدا دادهاند، جوان هاشان را دادهاند، رنجها را كشيدهاند و من مواجه بشوم با اين صورتهاى انسانى، جز اينكه گاهى خودم يك احساس حقارتى بكنم، نمىتوانم چيز ديگرى بگويم. من هميشه اين مطلب را در ذهنم بوده است كه در مقابل ملت ايران كه الان همه چيزشان را در راه اسلام مىدهند و در مقابل اين ذهنم بوده است كه در مقابل ملت ايران كه الان همه چيزشان را در راه اسلام مىدهند و در مقابل اين صورتهاى جوان از دست داده من خدمتى نكردهام، نتوانستهام دينم را به اين... اشخاصى كه براى خدا قيام كردند، نتوانستهام دينى به اينها ادا كنم، جز اينكه در پيشگاه حق تعالى عذر تقصير بخواهم كه ما همه بندگان او هستيم، همه تسليم در مقابل اراده او هستيم، همه جان نثار احكام مقدس او هستيم و ملت ايران امروز براى همين معنا كه اسلام را زنده كند و احكام اسلام را زنده كند، قيام كرده است و قيامى كرده است كه در تاريخ اسلام و در تاريخ ايران سابقه ندارد يك همچو قيام ريشه دارى و اساس دارى.
پيوند تمامى جناحهاى ايران از الطاف خداوند تبارك و تعالى
هم ابعاد اين قيام همه قشرها را گرفته است، اختصاص به يك دستهاى... دستهاى ديگرى ندارد. سابق ايام اگر چنانچه يك قيامى مىشد، مثلاً يك نهضتى بود، روحانيون مثلاً چيزند، جناحهاى سياسى يا از طرف جناحهاى سياسى بود، جناحهاى ديگر خارج بودند يا بازارها يك امرى را مىخواستند انجام بدهند، جناحهاى ديگر بىتفاوت بودند. امام امروز با دست خداوند تبارك و تعالى، با اراده حق تعالى، ايران تمام جناحهايش با هم پيوند كردهاند؛ جناحهاى سياسى، جناحهاى - عرض كنم - روحانى، بازارى، بچههاى دبستانى و / مردهاى / جوانهاى دانشگاهى، دبيرستانى همه باهم به راه افتادهاند و قيام كردهاند و همه يك مطلب را مىخواهند. يك همچنين قيامى سابقه ندارد در تاريخ كه تمام قشرها روبه يك جهت باشند. همه يك مطلب را كارش داشته باشند، فريادشان همه بلند باشد
صحيفه نور ج 22 صفحه 129
و بگويند كه ماآزادى مى خواهيم، ما استقلال مى خواهيم مقدمه آزادى/ استقلالى/ استقلال، اينكه اين سلسله خبيثهاى كه ما را هميشه از اولى كه روى كار آمده تا حالا جز اينكه براى ايران و براى اسلام ضرر داشته باشد، كارى نكرده است، اين را ما نمىخواهيم. همه باهم، بچههاى كوچك الان وقتى كه اين بچه ها از دبستان خارج مىشوند يا از دبيرستان خارج مىشوند، توى خيابانها كه راه مىافتند و بروند منزلهايشان، شعارشان، شعار مرگ بر شاه است و اين يك مسالهاى نيست كه/ ما/ دست بشر بتواند اين طور مردم را با هم مجتمع كند و همه قشرها با هم به يك راه بروند اين يك دست غيبى الهى است كه بايد ما به آن اميدوار باشيم.
فرياد استقلال طلبانه مردم در نفى ارزشهاى طاغوتى و اقدامات استعمارگران
و من اميدوارم به اينكه اين اجتماع كه مثل سيل راه افتاده است هر چه در مقابلش هست، اينها را بكند و از بين ببرد. هر قوهاى كه باشد، با... ملت وقتيكه قيام كرد و مطلبش هم مطلبى بود كه حق بود، يعنى بر هر يك از جوامع بشر اين مطلب را عرضه بدارند، همه حق مىدهند به آنها، مىگويند شما چه مىخواهيد به اعتصابات را راه انداختهايد؟ چه مىخواهيد كه جوانهايتان را داريد مىدهيد، چه مىخواهيد كه روحانيونتان را در محبس مىكنند، تبعيد مىكنند؟ چه كارى داريد كه سياسيونتان را مىگيرند، حبس مىكنند وبازارىهايتان را زجر مىدهند، شكنجه مىدهند؟ چه مىخواهيد كه اين قدر فرياد مىزنيد؟ مىگويند كه ما مىخواهيم اسير نباشيم تحت قدرتهاى بزرگ. ما مىخواهيم كه مملكت خودمان، مال خودمان باشد و مملكت خودمان را خودمان اداره بكنيم. ما مىخواهيم آزاد باشيم، نه مثل آزادى كه شاه به ما مىدهد، اين آزادى كه شاه به ما مىدهد، اين براى خودش خوب است، براى عاء له خودش خوب است اين جور آزادى. اين آزادى كه او مىدهد مثل اين... آشتى كه دولت مىكند، خوب همه اش خونريزى است، آزادى همه اش حبس است، همه اش زجر است.، اينها همه با هم دست به هم دادهاند و با يكصدا دارند صدا مىكنند كه ما آزادى و استقلال مىخواهيم. ما نمىخواهيم كه وقتى مىرويم سراغ... وقتى كه مىرويم سراغ.... امريكايىها بيايند ادارهاش بكنند/ مستشاران آمريكايى/ تحت نظارت مستشاران امريكايى باشند، يك ارتش انگل درست كنند، يك ارتشى كه مال ايران را صرف در راه او بكنند و او تحت نظارت و تربيت مستشاران امريكايى براى امريكايىها بخواهد كار بكند. وقتى كه نظامش را مىبينيد يك همچو نظامى است، وقتى كه اصل آقاى شاهش را مىبينيد، او را هم متفقين اينجا گذاشتهاند. خودش مىگويد كه متفقين صلاح ديدند كه من باشم. پدرش را هم كه انگليسها گذاشتند، راديو دهلى هم اعلام كرد اين مطلب را در رابطه با جنگ... راديو دهلى اعلام كرد اين مطلب را كه ما رضا شاه را آورديم و بعد خيانت به ما كرد و مىبريمش، بردنش به جزيره موريس و به جهنم فرستادنش.
صحيفه نور ج 22 صفحه 130
وقتى كه فرهنگش را ملاحظه مىكنيم، مىبينيم كه اين فرهنگ، فرهنگ استعمارى است، يعنى فرمايشى است، يعنى مامور كردهاند. ايشان مىگويد كه كتابى نوشته است: ماموريت وطنم درست مىگويد كه براى وطنش ماموريت دارد، از طرف امريكايىها ماموريت دارد. اما ماموريت دارد اين وطن را، اين جوانهاى وطن را ضايع بكند، اينها را عقب بنشاند، مملكت را به حال عقب ماندگى نگه بدارد كه در آن رشد حاصل نشود. در طبقه جوان رشد حاصل نشود كه در مقابل امريكا بايستند و بگويد: آقا چه مى گوييد به جان ما. فرهنگش را كه ملاحظه مىكنيد، مىبينيد كه ما چقدرها سال است كه مدرسه داريم، هفتاد سال تقريبا / از دارالفنون/ عمر دارالفنون مىگذرد تقريبا و چقدر سالهاست كه ما دانشگاه داريم/ اينها/ و حالايك لوزتين كه مىخواهد شاه عمل كند و بچه شاه عمل بكند، از آمريكا يا از جاى ديگر باز طبيب مىآورند و هر كسى قدرتى داشته باشد مىرود خارح عمل مىكند. اگر چنانچه يك مريضى باشد، او را در خارج مرضش را معالجه مىكنند. پس معلوم مىشود كه ما نداشتيم. ما دانشگاه نداريم، اگر ما داشتيم كه بايد خودمان اداره كنيم خودمان را، ما بايد طبيب از خودمان باشد. وقتى هم كه مىخواهند يك بنايى را درست كنند، يك سدى درست كنند، حتى يك اسفالتى بكنند، حتى يك جادهاى بكشند باز هم كارشناسهاى خارجى. اگر ما كارشناس داريم پس چرا از خارج مىآورى؟ اگر داريم و مىآورى خيانت مىكنى. به اينها محول نمىكنى، خيانت مىكنى اگر نداريم هم خيانت كرديد، براى اينكه به ملت ما خيانت كرديد كه ما بعد از اين همه سال حالا باز بايد يك بنايى كه درست مىكنيم، سدى كه درست مىكنيم يك محلى كه مىخواهيم براى چيزى درست بكنيم، بايد باز از خارج بياوريم، از امريكا و يا از اروپا كارشناس بياوريم. به هر چيزش كه شما نگاه بكنيد، مىبينيد كه لنگ است. به اقتصادش نگاه كنيد مصيبت است. الان احتياج مملكت ايران به خواربار در يازده ماه يا يازده ماه، اين طور كه كارشناسان مىگويند يا يازده ماه و روز احتياج به خارج دارد، يعنى يا سى روز يا سى و سه روز ايران مىتواند كه اداره بكند زراعتش يا كشتش، زراعتش اداره بكند ايران را، مابقى زايد بر سى روز يا سى و سه روز را بايد از خارج بياورند و مىبينيد كه دارند از خارج مىآورند. اصلاحات ارضى آقا به اينجا منتهى شد كه يك بازارى درست كرد براى آمريكا كه آمريكا چيزهايى كه بايد بريزد دور به ايران بفروشد. نفت ما را كه دارند اين طور مىبرند، بعد از سى سال ديگر (به قول شاه) بعد از سى سال ديگر تمام مىشود نفت. نه اينكه نفت تمام مىشود، نخير تمام دارند مىكنند، دارند با اين لولههاى بزرگ كه به اندازه اين اطاق شايد بعضىهايشان بزرگىاش باشد، به اندازه قامت انسان زيادتر بلنديش دورش هست، هيكلش هست، دارند با زور نفتهاى ما را در مىآورند و مىفرستند طرف امريكا، عوضش هم كه بايد به ما بدهند، عوضش هم اسلحهاى را كه مىخواهد امريكا بيايد در ايران پايگاه داشته باشد در مقابل شوروى، بايد يك چيزى هم به ايران بدهد، اگر چنانچه اجازهاش... نبايد اجازه بدهند. لكن حالا اين خيانت را كردند و خواستند اجازه بدهند.
صحيفه نور ج 22 صفحه 131
بايد يك چيزى هم بدهد به ما كه بيايد پايگاه درست بكند. نفت ما را مىگيرد پايگاه درست مىكند براى خودش، عوض به ما مىدهد؟ عوض يعنى پايگاه درست كردن براى آمريكا يا آن اسلحههاى بزرگ؟! حتى از ممالك ديگر، فرانسه مىخرند آن چيزهاى بسيار گران قيمت را كه به درد ما نمىخورد، به عوضش نفت را دارند مىبرند، طيارههاى 350 ميليون دلارى، 350 ميليون دلارى در ايران مىخواهند بياورند.
شما به هر چيزى كه در مملكت ايران فكر بكنيد، اين آدم كه از پدرش بدتر است كه پدرش از شمر هم بدتر بود، اين آدم هر چه را ملاحظه مىكنيد به ما ضرر زده، از مذهب گرفته تا سياست ما گرفته تا مسايل اجتماعى گرفته تا مسايل اقتصادى گرفته تا مسايل فرهنگى گرفته، تا مسايل نظامى گرفته، اين خيانتكار است. / ما مى گوييم كه/، ملت ما مىگويند كه مرگ بر اين سلطنت، سلطنت خيانتكار و ما اين سلطنت خيانتكار نمىخواهيم. اصلش سلطنت از اول خيانتكار بوده، خوبهايشان هم بد بودند، آنهايى كه شما يا مردم به واسطه تبليغات برايشان دعا مىكنند، آنها هم خبيث بودهاند، آنها ديگر بدتر از اينها هستند.
منطق ملت تحقق يك رژيم عدالت پيشه است
منطق ما اين است كه ما يك حكومتى مىخواهيم كه اين به حال ملت ما دلسوز باشد. ما يك رژيمى را مىخواهيم كه رژيم عدالت باشد و در همه رژيمهايى كه ما مطالعه بكنيم جز رژيم اسلام جز حكومت اسلامى، حكومتى نيست كه عدالت داشته باشد. همه براى خودشان است، منتها يك دستهاى هستند كه ملايمترند و يك دستهاى تندروترند. مملكت ما از آنهاست كه با تندى و با سرعت مىخواهد اين مملكت را خراب بكند. شما بدانيد كه اگر اين شخص باقى باشد،- خداى نخواسته - و اگر اين رژيم منحوس اين مرد باقى باشد، اگر اين هيات حاكمى كه به ما حكومت كرده است باقى باشد، براى نسل آينده ما جز فقر هيچ چيز نيست، براى اينكه نفتش را مىدهند و تمام مىكنند، گازش هم كه دارند به شوروى مىدهند و تمام مىكنند، مراتعش را، جنگلهايش را، همه اينها را كه به اين و او دادهاند و از بين بردهاند زراعتش هم كه اصلا ديگر ما زراعتى نداريم كه جوابده اين جمعيت باشد. بعد از /يك/ سى سال ديگر اين مملكت هيچ منابع ثروت ندارد. اگر اين رژيم سركار باشد، منابع ثروت شما به كلى از بين خواهد رفت. فرياد ما، فرياد روحانيون، فرياد سياسيون، فرياد آنهايى كه دلشان به حال اين مملكت مىسوزد اين است كه اين مملكت را بگذاريد كه براى نسل آتيه باقى باشد بتوانند در آن زندگى كنند/ اينها /در يك قرن بعد، يعنى سى سال بعد ديگر نمىشود در اين مملكت زندگى كرد براى اينكه همه چيزهايش را به باد فنا دادند و خراب دارند مىكنند. ايشان گفته است كه من اگر بنا شد - در يكى از مصاحبههايى كه كرده است - شاه گفته است كه اگر من بنا شد بروم، مملكت را يك تل خاك مىكنم و مىروم. تو حالا كه هستى از يك تل خاك بدترش كردى، تو ديگر چيزى براى ما باقى نگذاشتى. اين شاه براى ما چيزى ديگر نگذاشته و آمريكا بايد از او كمك كند، بايد پشتيبان او باشد براى
صحيفه نور ج 22 صفحه 132
اينكه بهتر از اين نوكر كى، كه همه مملكت ما را دارد تقديم مىكند، در ازايش پايگاه براى او درست مىكند، هم عوضش / را / در جيب خودش مىرود، هم معوضش در جيب خودش مىرود، هم نفت در جيبش مىرود، هم عوض نفت براى خودش پايگاه اينجا درست مىكند. بهتر از اين چه نوكرى مىخواست باشد؟ البته بايد بگويد كه شاه آزادى خوب داده است و - عرض مىكنم - يك مملكت مترقى دارد درست مىكند به منطق آقاى كاتر. آزادى عبارت از كشتارهايى است كه الان در ايران دارد مىشود كه هر روز دنبال هم دارد واقع مىشود و ترقى اجتماعى عبارت از همينهاست كه نصيب ما شده است و همه ابعادش، ابعاد از هم ريخته است. بله براى شما خيلى كار خوبى شده و لقمه چربى است براى خارجىها، الان نفت شرق و خصوصاً نفت ايران و حجاز اينها لقمه چربى است براى / البته بايد پشتيبانى خودش را اعلام بكند. شوروى هم بايد پشتيبانى خودش را اعلام بكند براى اينكه گاز را دارد مىبرد. منافع دارند اينها.
خواست بحق مردم، قطع يد غارتگران از منابع و ذخاير ايران
صداى مردم كه در آمده مىگويند كه مىخواهيم اين منابع را كه داريم به طور عقلايى، به طور صحيح استخراج بشود و به طور صحيح فروش برود. ما نمىخواهيم كه نفت را توى جيب خودمان كنيم يا ببريم. ما مىخواهيم نفت را بفروشيم، اما نمىخواهيم غارت بشود. ما نفتمان را مىخواهيم بفروشيم، هر مملكتى بهتر خريد آن نفت را به او بدهيم و پول از او بگيريم، ارز بگيريم، نه آهنپاره بگيريم. نه طياره كه به درد ما نمىخورد بگيريم. پول را بگيريم و صرف اين ملت بكنيم، ملتى كه آب ندارد. آقا شما ملاحظه تهران را نكنيد يا نمىدانم بالاى شهرهاى تهران را / يك / شما قدرى اطراف تهران سوار شويد بگرديد، يك قدر اين چادرنشينها، اين زاغه نشينها را ملاحظه كنيد ببينيد اينها چه زندگى دارند. همين تهران كه پايتخت است و چى هست و به دروازه تمدن نزديكتر است، شما يك روز برويد بگرديد يك وقت صرف كنيد... برويد بگرديد اطراف تهران ببينيد در چند جاى تهران يك محلههايى درست شده است كه اينها / با / كه خيلى خوب درست كرده باشند، يك خانه گلى، خودشان باهم دست به هم دادهاند، يك خانه گلى درست كردهاند براى يك عائلهاى. اينها چرا اينجا جمع شدهاند؟ براى اصلاحات ارضى. اصلاحات ارضى كه كردند، مردم در دهات خودشان نتوانستند بمانند، به هم خورد اوضاعشان، نتوانستند در آنجا بمانند، هجوم كردند طرف شهرستانها كه بيشترشان طرف تهران آمدند و اين بيچارهها حالا آمدهاند در تهران در يك زندگى بسيار ناگوار و سخت زندگى مىكنند. همهشان هم / چه / جوانى نيستند كه بتوانند حالا كه يك حمالى بكنند، بتوانند يك چرخى را پيدا كنند و دور بگردند و چيزى بفروشند. بسيارشان پيرمردند، پيرزنند، بيچارهاند، ضعيفند و اينها دارند در اين زاغهها زندگى مىكنند. قريب به بيشتر از سى مورد براى من نوشته بودند - كه من الان نوشتهاش
صحيفه نور ج 22 صفحه 133
هم پيشم نيست و حافظهاش را هم كه ندارم - قريب سى مورد يا بيشتر، زياد محلههايى است كه در تهران هست از اين بيچارهها در طرف... چند تا در طرف چى، چند تا در بالاى شهر حتى در آن محلههاى بالاى شهر درآنجاها همه هست. آنها براى خاطر اصلاحات ارضى از آنجا كوچ كردهاند و آمدهاند اينجا و يك زندگى بيچارگى، آب ندارند، برق ندارند، اينها چيزهايى نيست كه آنها نداشته باشند. در همين تهران در محلههاى ديگر هم برق ندارند، چند جايش تاريك است. آب ندارند، برق ندارند، زندگى هيچى ندارند، اينها در يك گودالهاى بسيار گودى بعضىشان زندگى مىكنند كه آب را بايد بروند از آن بالاها كوزهها بردارند بياورند. اين زندگى است كه اينها براى اينها درست كردند؟! در دهاتى كه يك قدرى دورتر است، من خودم سروكار دارم با آن كسانى كه اهل آن دهات هستند كه مىآيند از من اذن مىگيرند يك قدر پول ما بدهيم، يك قدرى خودشان از خودشان بگذارند، مىگويد كه يك فرسخ راه است بين آنجايى كه اين انبارى كه آب هست تا آنجايى كه، اين دهى كه آن بيچاره هست يك فرسخ راه بايد بروند آب بياورند براى خوردن. آنوقت پول مىگيرند و يك آب انبار درست مىكنند كه بارانها بيايد در آنجا جمع بشود و آنها در وقتى كه باران نيست از اين آب استفاده كنند.
شما نگاه نكنيد به اين اتومبيلهايى كه 4 نفر در تهران سوار مىشوند و چه مىكنند. نه يك دسته شان از خود آنها هستند، يك دستهشان هم ... شما ساير شهرهاى ايران، ساير دهات ايران، آنجاهاى خود تهران در اين زاغهها، يك نظرى به اينها بكنيد، ببينيد چه مىگذرد بر اين ملت. يك ملتى كه اين طور دارد بر او مىگذرد، يك نفتى كه بايد اين ملت را اداره كند و اگر چنانچه و به طور امانت، يك هيات حاكمه امين ما داشتيم و به طور امانت اين را خرج و صرف مىكردند و مىفروختند و مىگرفتند و خرج اين ملت مىكردند، نبايد ملت اين طور باشد. فرياد ما به اين است كه چرا بايد اين طور باشد كه يك دسته بيچارهاى اين طور زندگى كنند، يك دسته هم براى ويلا پنج ميليون دلار بالاخره اين را هم نوشته بودند پنج ميليون دلار براى گلكارى تزيينات، گلكارى ويلاى يكى از خواهرهاى شاه خرج شده. ازكجا آوردهاند؟ رضا شاه با دست خالى آمد و كودتا كرد، املاك مردم را هم به زور گرفت و بعد هم املاك را، يك مقدارش را رد كردند. از كجا آوردهاند؟ اين بنياد پهلوى از كجا، از كجا دارد اداره مىشود؟ از همين اينها از همين پول ملت. اين ملت بايد نفتش را اين طور از دستش بگيرند و ساير چيزهايش را ازش بگيرند و خودش آن طور زندگى بكند و يك دسته هم آن طور زندگى بكنند، اين طور بچاپند اين ملت را.
همه مكلفيد كه تا آخرين نفس بر عليه دستگاه ظلم تبليغ و افشاگرى كنيد
فرياد من اين است كه نبايد اين طور چاپيدنها باشد. بايد اين رژيم به كلى تبديل بشود. ما تا آن
صحيفه نور ج 22 صفحه 134
وقت كه نفس داريم مىگوييم و آن وقتى كه نفسمان قطع شد، خوب ديگر عذر داريم پيش خداوند تبارك و تعالى. شما هم مكلفيد آقا! يك ملت است، مصالح يك ملت است، مصالح اسلام است، شما هم مكلفيد، كه هر چه مىتوانيد تبليغات كنيد به ضد اينها، يعنى مسايل حقيقى واقعى ايران را بگوييد، آنى كه مىگذرد بر اين ملت شما بگوييد، آنى كه در دانشگاهها مىگذرد، آنى كه در دانشسراها مىگذرد، آنى كه در دبستانها حتى مىگذرد، دختر كوچولوها را كشتند امسال، نوبت رسيد به اين دختر بچههاى هفت هشت ساله. آنچه كه در زندانهاى ايران مىگذرد، آنچه كه در ايران كه خودش زندان است مىگذرد، اينها را به اين اشخاصى كه آشنا هستيد شما در اينجا، مدارس اينجا ميرويد، در - عرض مىكنم كه - جوامع اينها هستيد، به اينها هر كدامتان موظف هستيد بگوييد. اگر احيانا شما به 10 نفر، 20 نفر از اينها مطالب ايران را بگوييد يك موجى پيدا مىشود، باز خدمتى است اينها دارند جانشان را مىدهند، خدمت مىكنند به شماها، شماها هم بايد تبليغات بكنيد، شما بايد حرف بزنيد اينجا مىتوانيد در مطبوعات اينها طرح بكنيد، حرفهايتان را مصاحبه مىتوانيد بكنيد، مصاحبه بكنيد و بگوييد حرفهايتان را. مثل من نيستيد كه ممنوع المصاحبه بشويد، بگوييد حرفهايتان را.
من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه تان را مىخواهم و من اميدوارم كه انشاء الله اين سيلى كه از جمعيت ايران به يك طرف متوجه شده است و با عقيده من به دست خدا پيدا شده است اين و بشر نمىتواند اين طور كار را بكند من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم و اميدوارم كه اين سيل خروشان ، اين هرزهها و علف هرزهها را ببرد به كنار و مملكتتان براى خودتان بشود و خودتان اداره كنيد مملكتتان را. انشاء الله همهتان موفق باشيد، مويد باشيد. و من عذر مىخواهم از اينكه حال مزاجى اقتضاء نمىكند كه اينجا بنشينم با شما صحبت كنم.
والسلام
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 135
تاريخ: 10/8/1357
در ديدار با گروهى از ايرانيان در حومه پاريس
يك وجود مطلق روحيه مردم را فعال و قوى و متحرك كرده است
بسم الله الرحمن الرحيم
بنا ندارم كه... يك جهت راجع به... و يك جهت مربوط به... اين روزها، ملت... من گمان ندارم كه در هيچ جا... داشته باشم
اين مدت هم... ملت، اين قيامى كه ملتها كرده است و اين روحى كه دارد، اين قيام كه حالا مسأله اقتصادى رسيده است، در طول تاريخ ما نداريم كه در تاريخ ايران در تاريخ بشرى هم كه يك ملتى اين طور هوشيار شده باشد، يك وقتى كه بازار يك شهر را مىخواستند ببندند، همه... كم كم رسيد به اينجا كه... وقتى كه يك حادثهاى پيش مىآمد و علما... مىكردند.
... هر امر جزيى يا بهانه جزيى كه به دست مردم مىآيد، بازارها را تعطيل مىكنند، قم نه، همه شهرها، سرتاسر ايران وضع اين طور شده است كه بازار ايران كه يك بازار به اصطلاح اينها... بازار تهران يك بازار سياسى است، الان به وضع...
تعطيل ايران به خصوص بازارش، بازار كسبش آنطور شده است و اين مردمى كه آن وقت براى تعطيل يك روز ناگوار بود بر ايشان، حالا اگر به آنها بگويند باز كنيد ناراحت مىشوند. الان گاهى وقتها شكايت كردند از اين كه مثلا فلان آقا گفته است كه...
مردم نارحت مىشدند يا اگر يك سفارشى مىشد كه مثلا ديگر تعطيل بس است، در حين اينكه داشتند باز مىكردند سفارش مىشد مىبستند. وضع مردم، يك وضع خودكار شده است. يعنى يك وجود مطلق روحيه مردم را به درجهاى فعال و قوى و متحرك كرده است كه حالا ديگر از اينكه برويد سر اصل كارتان ناراحت مىشوند و ... اين جاست. از اين طرف اگر يك وقتى، يك خونى از دماغ يك كسى بيرون مىآمد يك ضربى به كسى وارد مىشد اين مصيبت بود، اين ديگر فرصت همه كار... فرضاً اگر يك نفر مثلا كشته بشود اين مصيبت بود، حالاوضع به اين جا رسيده است كه همين
صحيفه نور ج 22 صفحه 136
ديشب من كاغذى داشتم، دريافت كردم از يك مادرى كه نوشته است... كه من پنج تا، يا چهار تا از اولادم... كشته شدهاند، و اظهار افتخار مىكرد و گفت من هم خودم چه خانوادهام همينطور عادى شده است آنجا چند تا كشته دادهاند... يك مسأله عادى شده است... پيدا شده است... و مساله، مساله مبارزه كنونى به يك وضع عادى طبيعى الان در ايران در آمده است. نه در يك شهر و دو شهر. شما در روزنامهها شايد تمام مطلب را ننويسند، راديو هم تمام مطلب را... البته لكن حالا آن مقدار نيمهاى را كه مىگويند... راديوهاى خارجى مىرسد، مىبينيد كه هر وقت كه راديو را باز مىكنيد كه اخبار مىگويد، اخبارش همينهاست كه بيست و چند شهر... كشته شده است، فلان ده، حالا رسيده است به دهات ... چند هزار نفر اعتصاب كردند، اين مسايل سياسى كه آن وقت اسمش نبود و اصلا اعتصاب صحبتش نبود سابقاً صحبت اين كه اعتصاب صورت بگيرد، اصلا نمىفهميدند مردم اعتصاب يعنى چه، الان اعتصاب هم به يك صورت عادى در آمده است كه ملت ايران شهرش اعتصاب مىپذيرد كه، پنج هزار نفر همه برادران همه... اعتصاب كردن يا اخيراً اعتصاب كارگرها در شركت نفت... قضيه نفت خدا تأييدشان كند، ... آنوقت در ذهنم بود كه به آنها بنويسند نفت خودشان را پس بگيرند، نگذاريد بخورند،... مىكنند، لكن خوددارى مىكنند. اين الان يك مطلب صحيحى است، الان اعتصاباتى كه در ايران پيدا شده است، اعتصاب در مدارس، اعتصاب در كارگرها، اعتصاب در هواپيمايى اعصاب در همه اينها الان در اعتصاب هستند، اعتصابى كه سابقا اگر مىگفتند اعتصاب، نمىدانستند اعصاب چى، چى هست، حالابه طور خودكار بدون اين كه حالايك كسى، / به ايشان/ دعوتشان بكند، خودكار مردم اعتصاب مىكنند.
و دولت خيال مىكرد كه مىتواند اينها را، اعتصابات براى اينكه مزدمان كم است درست كند، خودشان اعلام مىكنند، اول اينكه ... اعتصابات شده بود اين حرف را مىزند از خراسان به من پيغام داده بودند يك دستهاى كه يادم نيست كدام دسته بودند ... دروغ است، اينها اعتصاب سياسى است. حالا هم دارند اعلام مىكنند كه اعتصاباتى كه ما مىكنيم، براى اين است كه زندانيان سياسى بيرون بيايند و حكومت نظامى لغو بشود و اين خارجىهايى كه ريختند به جان اين ملت و به جان سرمايه اين ملت، اينها هم بيرون بروند. اين قلم آخرش، يك قلم ارزشدارى است، اين تقاضاى آخرش تقاضاى ارزشدارى است، نمىگويند اينها...، صد هزار يا چهل و پنج هزار يا پنجاه هزار يا شصت هزار ، اين طورها... به اصطلاح كه از اين امريكايى... آمدهاند... لكن با حقوق هاى بسيار گزاف. الان اعتصاب، همين طور مبارزه، خونين، همين طور بستن بازارها، خيابانها و تظاهر و بيرون آمدن و - عرض كنم كه - مرده باد گفتن و اظهار تنفر از دستگاه جبار كردن، به يك صورت عادى بيرون آمده است.
در چند سال پيش از اين اگر در هر يك از اين بازارهاى ايران يك پاسبان مىرفت و امر مىكرد كه دكانها بالاش بايد بيرق باشد، بيرق مثلا چه باشد، امروز چهارم آبان است مثلا آبان يك ماه منحوسى است، اگر چنانچه يك پاسبان وارد مىشد در بازار و به آنها مىگفت كه بايد بيرق كذا بزنيد، هيچ تخلف نمىشد، كسى مخيلهاش نمىآمد كه با پاسبان مىشود مخالفت كرد، هيچ در ذهن مردم وارد نمىشد كه با پاسبان بشود يك مخالفتى كرد، همه... يك پاسبان مىآمد سرتاسر بازار
صحيفه نور ج 22 صفحه 137
تهران، بازار قم، بازار شيراز و امر مىكرد به اينكه ببنديد... بيرق بزنيد... چراغان بكنيد، مىكردند. حالا قضيه اينكه به حكومت نظامى سرنيزه و حكومت طاغوت، حكومت كذا، ابدا مردم ديگر اعتناء نمىكنند. ما حكومت نظامىهاى سابق را ديديم، حكومت نظامى سابق همچو كه مىگفتند فلان جا حكومت نظامى شد، ديگر جرأت داشت كسى مخالفت با حكومت نظامى بكند؟! با پاسبان نمىكردند با حكومت نظامى بكنند؟ الان شما ملاحظه مىكنيد حكومت نظامى در چند شهر ايران هست و هيچ كدام اعتنا نمىكنند، مىريزند بيرون و فرياد، و آنها هم از اينكه حالا ديگر تعرض شديد بكنند، يك قدرى عقب نشينى كردند، زياد عقب نشينى كردند.
الان ملت، بچه دوازده سالهاش مقابل پاسبان مىايستد، مىگويد مرگ بر شاه
اين وضع ملت ماست، مقايسه بايد كرد بين اين ملت قبل از اين نهضت و حالا مقايسه 30 سال پيش از اين با حالا، كه ملت ما تا چه حدود رشد سياسى كرده است، رشد دينى، سياسى - دينى. آن وقت به آن وضع بود كه براى هيچ امرى دخالت براى خودش قايل نبود، كه به ما چه ربط دارد، مملكت خودش است... ملت از خودش است ، اينها همه از خودش است، حالا از خودش است هر كار... اين يك منطقى بين توده مردم كه لااقل الا بعضى خيلى نادر، كه آنها هم حرف نمىتوانستند بزنند اما منطقشان... نمىتوانستند بگويند، توده مردم منطقشان اين بود كه شاه است... مملكتش است، رعيتش است، اين منطقى بود، شايد همهتان يادتان باشد در 20 سال، 30 سال پيش از مسأله اين طور بود كه منطق توده ملت مستضعف ما به واسطه خو كردن بر اين قلدريها و ديكتاتوريها هى تو سرى زدند و اينها عادت كردند به تو سرى خوردن. يك ملتى اگر چند سال، 2500 سال، 2500 سال يك ملتى زير لگد اينها بوده است، يك ملتى كه 2500 سال زير اين پرچم كثيف بوده، شاهنشاهى كثيفترين رژيمهاى دنيا و اشخاص دنيا، اين ملت عادت كرده. به اينكه خودش را زير دست و پاى اينها، هر كارى مىكنند وا بدهد و هيچ ابدا آه هم نگويد، حق قايل باشد مملكت خودش است، رعيت خودش است، اين منطق بود آن وقت در مخيله محمدرضا خان خطور نمىكرد كه يك روزى كسى بگويد كه شاه چرا اين جور كرد. چرا يعنى چه؟ يعنى اول شخص ايران - فرض كنيد اگر نخست وزير باشد - جرأت اين معنايى كه يك كلمه چرا بگويد... وقتى كه در يك اجتماعى، زمان آن نخست وزير 13، 14 ساله، در يك اجتماعى، كسى گفته بود كه شخص اول مملكت، به او برخورده بود، اول، معنايش اين است كه يك شخص ديگرى هم در اين مملكت هست كه اسمش دوم است، چرا گفتى شخص اول مملكت؟ مگر ما يك شخص ديگرى هم داريم كه شخص اولى باشد؟ اين شخصيت اعليحضرت، هيچ كس اينجا نيست، يعنى ما شخصى نداريم كه شخص دوم باشد و بگوييد شخص اول، اينها به اين صورت داشتند مردم را عادت مىدادند و عادت مىدادند و عادت كرده بودند به اين معنا كه چه فرمان ايزد، چه فرمان شاه. شاه، همان فرمانش، فرمان ايزد است، فرقى نيست مابين فرمان ايزد و فرمان شاه. يك كلمهاى هم، كه اين كلمه، كلمه صحيحى بود، به طور غلط معنا كرده بودند كه السلطانه ظل الله را غلطى معنا كرده بودند كه سايه،
صحيفه نور ج 22 صفحه 138
سايه هر شخصى هيچ از خودش ندارد، هر چه دارد، حركتى اگر باشد، از آن كسى است كه صاحب... از ديگرى است، يك نفر آدمى كه يك جايى دارد راه مىرود يا دارد حركت مىكند، سايهاش خود سايه همين طورى حركت نمىكند، حركتش به حركت اين آدم است، يعنى هر جورى كه شخص... حركت بدهد، حركت سايه هم همين طورى حركت مىكند، راه برود، سايه هم دنبالش است، بنشيند، سايه هم... خودش چيزى ندارد، هر چه دارد از اوست. سلطان ظل الله، فاتحه همه سلاطين را خوانده كه اينها سلطان نيستند، آنكه ظل الله نباشد، آنكه براى خودش يك چيزى قايل باشد، يك حركتى بر خلاف حركت امر الهى بكند، او ظل الله نيست، او مستقل است، او خودش يك چيزى است، پيغمبر اكرم ظل الله است، براى اينكه از خودش هيچ نيست، همان وحى يوحى است، تابع وحى است، تابع امر خداست، نهى خداست/ حركت / به حركت او، به تحريك او حركت مى كند، هر جنگى كه بكند با وحى الهى مى كند، خودش يك آمال و آرزوى نفسانى ندارد كه روى اين آمال و آرزوى نفسانى يك كارى انجام بدهد حضرت امير - سلام الله عليه - منقول است از ايشان كه وقتى با آن عمر بن عبدود بود كه مقاتله مىكردند، وقتى كه او را شكست... و به زمين زد او جسارتى كرد به حضرت تفى انداخت، حضرت پا شدند، نقل است كه ايشان پا شدند و رفتند بعد برگشتند و سرش را كندند، كسى سوال كرد، گفتند چون آن وقت يك كارى با من كرد، من خوف اين را مثلا داشتم كه آن معصيتى در كار باشد، در آن كار كار بايد الهى باشد، اين- ظل الله - او كلمه صحيح را كه فاتحه همه سلاطين، فاتحه همه قلدرها و ثروتمندان را مىخواند و تكليف مؤمنين و مسلمين را با سلاطين، سلاطين جور تعيين مىكند اين هم غلط... معنا كرده بودند و به خورد مردم داده بودند كه ظل الله است كه باظل الله چه مىتوانيم بكنيم، چه فرمان ايزد، چه فرمان شاه. اين غلط كارىها و اين - عرض مىكنم كه - جور و ستمها و اين خيانتها را به طورى كرده بودند كه يك ملتى عادت به آن كرده بود اگر وقت نمىشد،...... عادتش بود، كه چه شد، مثلا چه شد كه اين نشد. الآن ملت به جايى رسيده است كه بچه دوازده سالهاش مقابل پاسبان مىايستد ، در قم در جاى ديگر مىگويد كه مرگ بر شاه، اين خودش را مىخواهد نشنيده بگيرد، گفت به به چرا اينقدر... و آن شعارى كه مىداد... مطلب اين طور شده است الآن كه يك مسأله عادى شده است الان بين ملت ما. قضيه مرگبر شاه يك مسأله عادى، بچه تازه زبان باز كرده و با اين كلمه، زبان باز كرده، چه كلمه مباركى است.
هيچ دستى نمىتواند اين جور يك ملتى را تغيير بدهد، اين دست خداست
اين راجع به ملت، كه ملت ما به بركت اين نهضت خودش، نهضت جوشيده است از متن ملت جوشيده و بيرون آمده، نمىتواند كسى بگويد كه مال من است، هيچ كس حق ندارد.... هر كس بگويد كه اين مكال من است و مال آن نيست، هيچ دستى نمىتواند اين جور ملتى را تغيير بدهد، خداست اين كار كرده است، اين دست خداست، هيچ قدرتى نمىتواند در ظرف، مىشود گفت يك سال و چند ماه يك سال و چقدر، براى اين كه قبلش يك قدرى همين طور تدريجى بود كار و باز زشد نكرده بود. در ظرف يك
صحيفه نور ج 22 صفحه 139
يك سال و چند ماه اوج، از تحول و تبديلى كه در مملكت ما، در ملت ما حاصل شده است، كه راه صد سال رفته، يعنى 2500 سال را زير پا گذاشته و مالانده، نمىشود كه با دست زيد و عمر باشد. اين نمىشود، نمىشود گفت كه روحانيون اين كار را كردهاند، نمىشود گفت مردم بازار اين كار را كرده است. خير، دست خداست و از متن بطن توده است، اين به امر خدا، و لهذا اميد بخش است. چون الهى است، اميد بخش است. الان وضع ملت ما يك همچو وضعى شده است كه درست بر عكس آن وضعى كه در سابق داشت كه طبيعى اين شده بود كه بايد، بايد اين كار را بكنند، بايد از شاه، از نمىدانم پاسبان و از صاحب منصب، اينها... احترام كرده بود بايد چه كرد، بايد كتك خورد و حرف نزد، بايد ماليات ظلمى را داد و حرف نزد، بايد فحش خورد و صدا در نياورد، حالا رسيده است به تحول، اين جور تحول به بركت امر الهى و جوشش از متن ملت، به آنجا رسيده است كه طبيعى شده است كه مرگ بر اين سلطنت... اين طبيعى شده الان، بچهاى كه تازه زبان باز كرده فقط، من همين چند روز داشتم يك بچه كوچولو كه مربوط به ما بود... همين مساله بود، يعنى.... نسبت به بچه اى كه تازه زبان باز كرده اين را مىگويد يك مساله طبيعى شده الان. پس ما تا حالا آن خدمتى كه اين ملت به خودش كرده است، اين عنايتى كه ذات مقدس حق تعالى به اين ملت كرده، خيال نكنيد كه بعضى از اين اشخاصى كه از خود دستگاه.... وسوسه مىشوند. خوب، چى چى شد... آن خونريزىها چه كرد، چه شد اين نهضت، چه كار كرد، اين تضعيف و... چى چى شد، خوب چى چى بود... ببينيد چى بود و چى شد يك ملتى كه همهاش ذلت و پريشانى و سكوت در مقابل ظلم، الان در مقابل ظلم مثل يك كوه ايستاده است و با مشتش، با سرنيزه دعوا مىكند. چى مىخواهيد بشود از اين بالاتر، كه يك ملتى جوانهايش را جلوى تانك و توپ مىبرد، كشته مىشود بعد هم مىگويد كه فدايى دادم خيلى خوب، بسيار خوب، باقيش را هم حاضرم، مىخواهد چى بشود؟ بهتر از اين چى، يك تحول بالاتر از اين پيشرفت، بالاتر از اين پيشرفت معنوى، بالاتر از اين چيست كه يك ملتى، آن حالش در ظرف يك سال، يك سال و يك ماه تبديل شده به يك حال ديگرى، به يك چيز اين طورى، اين راجع به ملت و وضع ملت كه مشابه نمىتوانيد پيدا كنيد كه اين طور در همه جا، در جاهايى كه در طول عمرشان يك روز تعطيل براى اين امور نكرده بودند، در بعضى شهرهايى كه در طول حياتشان يك روز در اين امور دخالت نكرده بودند و اگر يكى دخالت مىكرد، مىگفتند كه اين آقا سياسى است. اگر يك كسى در يك امر از امور زندگى اين مردم، مقابل دولت مىايستاد مقابل مثلا چى مىايستاد، اين را به مارك سياسى مىزدند ديگر بايد برود در خانهاش منزوى بشود براى اينكه اين سياسى است. اين منطق مردم شده بود به واسطه تبليغات شومى كه كرده بودند در طول تاريخ كه مردم را عادت بدهند به اين وضع زندگى و به كتك خوردن و منابعشان را بردن و باز خودشان هم همراهى كردن.
اين يك خدمتى است كه در طول تاريخ سابقه ندارد كه به اين ملت شده است اين خدمت و اين ملت، اين تحول را پيدا كرده است، نبايد گفت چى شده است، خيلى شده است، خيلى... ما بر فرض اينكه اين طور باشد كه نه، هيچ كار ديگر نتوانيم بكنيم تا اينجا همه ما را بگيرند خفه كنند و هيچ
صحيفه نور ج 22 صفحه 140
كارى هم نتوانيم بكنيم لكن تا اينجا كه شده ارزش داشته، يعنى اين فداكارى كه ملت ايران كرده است ، و اين تحولى كه پيدا كرده و دنبال اين و همراه اين ارزش داشته است كه صدها نفر، هزارها نفر كشته بدهد، فدايى بدهد يك همچو روحيهاى درست بكند، يك روحيه زندهاى كه الان شما خيال نكنيد ديگر نمىتوانيد تحميل كنند بر شما آن ظلمهايى را كه مىكردند، ديگر گذشت / ديگر/ تحمل ظلمها، ديگر نمىتوانند اينها پاسبان را بفرستند در بازار و بگويند... اين ديگر گذشت... در اكثر سطرها علامت سه نقطه گذاشته شده كه بيانگر كلمات يا عباراتى است كه به هنگام پياده كردن نوار مفهوم نشده است.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 141
تاريخ: 18/8/1357
در ديدار با گروهى از جوانان دختر و پسر فرانسوى علاقمند به اسلام
مترجم: عدهاى از جوانان فرانسوى هستند كه به اسلام علاقه شديدى پيدا كردهاند. در اين دسته گلى كه به شما تقديم داشتند، مىگويند كه حضور شما باعث علاقه بيشتر به اسلام شده است.
امام خمينى: من اميدوارم كه حكومت اسلامى در ايران تشكيل بشود و مزايايى كه در حكومت اسلام هست بر بشر روشن بشود، تا بشريت بفهمد كه اين اسلام چه دينى است و روابط بين حكومت و ملتها چه روابطى است و در طرح اجراى عدالت چه نحوى است و شخص اول مملكت با رعيت چه جور فرقى دارد در زندگى. اگر چنانچه بعضى از مزاياى اسلام را بفهمند، اميد اين هست كه همه رو به اسلام بياورند، حكومت اسلام و شخص اول كه خليفه است بر مسلمين و به منزله سلطان است نسبت به مسلمين، زندگى عاديش از افراد طبقه سه پايينتر و با مردم، با همان طبقه فقرا هم درجه در زندگى هستند و عدالت اجتماعى و عدالتهايى كه اجرا مىكند اسلام... تمام طبقات، سابقه در بشر ندارد. حكومت اسلام مثل حكومتهاى ديگر از قبيل سلاطين، از قبيل رؤساى جمهورى نيست. حاكم اسلام، حاكمى است كه در بين مردم، در همان مسجد كوچك مدينه مىآمد جلوس مىكرد و آنهايى كه مقدرات مملكت دستشان بود مثل ساير طبقات مردم، در مسجد اجتماع مىكردند و طورى بود اجتماعشان كه كسى كه از خارج مىآمد، نمىفهميد كه كى رئيس مملكت است و كى صاحب منصب است و كى از فقرا است، لباس همان لباس فقرا و... فقراى، و در اجراى عدالت طورى بود كه اگر چنانچه يك نفر از پايينترين افراد ملت، بر شخص اول مملكت، بر سلطان، بر رعيت ادعايى داشت و پيش قاضى مىرفت، قاضى شخص اول مملكت را احضار مىكرد و او هم حاضر مىشد و اگر چنانچه حكم بر خلاف او مىكرد، تسليم بود.
و مع الاسف اسلام بر بشر، حتى بر خود مسلمين، مزاياى اسلام محفوظ و دست ستمكارها و نفتخوارها نگذاشته است كه اسلام به آن طورى كه هست، پيش مردم روشن بشود. اگر چنانچه اسلام به آن طورى كه هست پياده بشود و اجرا بشود، اميد اين را داريم كه تمام بشر در تحت لواى اسلام بيرون بيايد، تمام مكتب ها شكست بخورد، معالاسف نگذاشتند كه اسلام را بشناسند مردم. گاهى اسلام را به صورت وصف ارتجاع تعبير كردند و گاهى به خشونت تعبير كردند و گاهى به اينكه چيزى كه در هزار و چند سال پيش از اين بوده است، حالا نمىتواند اداره كند. تمام اينها تبليغات است و
صحيفه نور ج 22 صفحه 142
شواهد زنده در متن اسلام است كه اين مسايل اين طور نيست كه مبلغين ساير ملل براى اسلام گفتهاند، ما مىخواهيم اسلام را لااقل حكومتش را، به يك نحوى كه شباهت داشته باشد به اسلام اجرا بكنيم تا معنى دموكراسى را به آن طورى كه هست بفهمند و بشر بداند كه دموكراسى كه در اسلام هست، با اين دموكراسى معروف اصطلاحى كه دولتها و رؤساى جمهورى و سلاطين ادعا مىكنند، بسيار فرق دارد.
سوال: حضرت آيت الله! استدعا مىكنم كه در مورد قوانين الهى و دستورات الهى و طبيعت اين دستورات يك توضيحاتى براى ما بدهيد.
امام خمينى: قوانين الهى طورى نيست كه بشود با اين مجالس درباره آن ولو اجمالا توضيح داد، لكن نمونه كوچكى را اينجا من اظهار مىكنم. قوانين اسلام يك قوانين است كه براى اشخاص است، فرد فرد بشر، روابطى كه هر فرد بشر با خدا دارد، روابطى كه هر فرد بشر با پيغمبر اسلام دارد، با حكومت دارد، روابطى را كه هر فرد با فرد ديگر بايد داشته باشد، روابطى كه هر فرد با غير ملت خودش بايد داشته باشد، كليه روابطى كه امكان دارد بين يك بشر با افراد ديگر بشر يا جوامع بشرى باشد، در اسلام مطرح است و حكم دارد. اين احكام، بسيارى راجع به روابط بشر با خداست. همان طور كه حضرت مسيح - سلام الله عليه - آن طورى كه حالا به حسب مذهب مسيح معلوم است، همين بعد از بشريت را تحت نظر آورده است، فقط روابط ما بين خدا و خالق را ملحوظ داشته است، در اسلام به طور كامل اين مطلب حكم دارد، احكام بسيار زياد دارد و علاوه بر اين، روابط ديگرى هست و احكام ديگرى هست كه اين احكام راجع به افراد است و كيفيت از اولى كه باز متولد نشده است يك فرد، يك احكام براى... تولد يك فرد صحيح، سالم و مهذب و در حالى كه ازدواج حاصل مىشود بين شوهر و زن و قبل از ازدواج براى انتخاب همسر و در زمان ازدواج و در زمان معاشرت زوجين باهم، در زمان حمل، در زمان شير دادن بچه، زمانى كه بچه در دامان مادر بايد تربيت بشود، زمانى كه پيش معلمهاى اول تربيت بشود، تمام اينها در اسلام حكم دارد و براى تربيت يك بشر قوانين دارد و علاوه بر اينها مذهب اسلام مثل مذهب مسيح نيست كه راجع به حكومت و راجع به اداره مملكت دستورى نداشته باشد، يا اگر داشته باشد به مسيحيين نرسيده باشد. اسلام حكومت دارد و حكومتش همان نحوى كه حكومتهاى ديگرى هست و تشكيلات دارد لكن تشكيلاتى كه تمامش بر مبناى عدالت است، روابط حكومت با رعيت، با اصناف رعيت، روابط رعيت با حكومت، روابط حكومت با مذاهب اقليت، روابط مردم جامعه با اقليتها، روابط حكومت با حكومتهاى ديگر روابط خود جامعه اسلامى با جوامع ديگر، تمام اينها قوانين دارد و من نمىتوانم قوانين اسلام را اين جا براى شما تشريح كنم، حتى اجمالش را. انشاء الله اگر چنانچه به شما خداوند توفيق عنايت كند و وارد اسلام بشويد، به تدريج اين مسائل را هر كدام اهلش باشيد خواهيد فهميد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 143
تاريخ: 20/8/1357
مصاحبه خبرنگار روزنامه انگليسى ابزرور
س: حضرت آيت الله اخيراً فرمودهاند كه اميدوارند بدون نياز به جنگ مسلحانه، مبارزات كنونى موفقيتآميز باشد و هنوز وقت آن نرسيده كه مردم اسلحه به دست بگيرند. آيا در جريانات اخير كه ارتش قدرت را در دست گرفته، خطر يك جنگ داخلى افزايش پيدا نكرده؟ يا اين خطر كاهش يافته است؟
ج: اگر چه ارتش با شدت هر چه تمامتر وارد ميدان شده است، لكن احتمال اين هست كه همين شدت عمل موجب نزديكى پيروزى ملت باشد. و با اين شدتها نمىشود يك ملت را كه همه افرادش به پا خاستهاند ساكت كرد. و اميد فتح الان بيشتر است.
س: چه اشتباهاتى شاه مرتكب شده كه بايد هر چه زودتر برطرف شود؟
ج: اشتباهات شاه يكى دو تا نيست تا بتوانيم الان ذكر كنيد. لكن در جمله كلام اينكه از اول كه شاه روى كار آمده است و سلسله پهلوى به سلطنت رسيدهاند قانونى نبوده است و بر خلاف نص قانون اساسى بوده است و تاكنون هم هر چه كردهاند خيانت و جنايت بوده است، بنابراين آنها بايد بروند. شاه ما را به ورشكستگى سياسى، اقتصادى، فرهنگى و نظامى كشانده است. آيا هر يك از اينها كافى نيست كه ملت او را عزل كند؟
س: موضع و نظر حضرت عالى در مورد مدرنيزه كردن كشور چيست؟
ج: اين مسألهاى است كه وقتى مملكت اسلامى تشكيل شد، به دست كارشناسان بايد انجام شود. البته نه به اسمى كه شاه ادعا مىكند.
س: آيا مذاكرات شما با آقاى سنجابى به عنوان رهبر جبهه ملى موفقيت آميز بوده است؟
ج: مطالبى كه من گفتم، آقاى دكتر سنجابى قبول كردند و بنابراين بود كه اعلام كنند. لكن الان ايشان هم بر اساس انچه اطلاع رسيده، گرفتار شدهاند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 145
تاريخ: 4/9/1357
نامه به حضرات علماى اعلام و حجج اسلام و ساير طبقات و اهالى هندوستان
بسمه تعالى
خدمت حضرات علماى اعلام و حجج اسلام و ساير طبقات و اهالى محترم هندوستان دامت اقامتهم و ايدهم الله تعالى
سلام بر شما و ساير برادران. لابد قضاياى ايران و مصيبتهايى كه بر اهالى آن جا از طرف سلسله پهلوى وارد شده و مىشود اجمالا شنيدهايد. آنچه بر اين ملت مظلوم مىگذرد به حدى نيست كه بتوانم تفصيل دهم. از اول كودتاى نحس رضاخان به دست دولت انگليس تاكنون، تمام ملت ايران در اختناق و رنج و درد به سر مىبرند، تمام ذخاير آنها را از قبيل نفت و غيره به طور غاصبانه به اجانب دادهاند و نفعى از آن به ملت فقير نرسيده و نمىرسد. كشتارهاى عمومى و دسته جمعى سالها است ادامه دارد. مساجد و معابد و حوزههاى علميه در حال تعطيل است. نظاميان شاه بر مال و جان ملت مسلط هستند.
بر شما ملت بزرگ است كه با اين ملت مظلوم همراهى و همدردى كنيد و دولت خود را وادار به همراهى نماييد. از خداوند تعالى اصلاح حال عموم را خواهانم.
و السلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 146
تاريخ: 5/9/1357
مصاحبه خبرنگار روزنامه دانماركى
س: نظرات و درخواستهاى سياسى شما در ايران امروز چيست؟
ج: نظر ما اين است كه دست خائنين به اين مملكت را كوتاه كنيم و درآمد مملكت را صرف محتاجان و فقراى آن و مصالح ملت كنيم و حكومت جائرانه پهلوى را بر هم زنيم و يك رژيم بر پايه عدالت و دموكراسى حقيقى كه ضامن آزادى و استقلال مملكت باشد به وجود بياوريم.
س: منظره آينده ايران را به چه ترتيب ملاحظه مىفرماييد؟
ج: ما اميدواريم كه قيام ملت به آنچه ملت مىخواهد كه حكومت اسلامى است منتهى شود و مىدانيم كه درآينده تحت لواى حكومت اسلامى، منافع ملت تامين مىگردد و آزادى و استقلال براى ملت و مملكت به ارمغان مىآورد.
س: حضرت آيت الله! در مطبوعات جهان مباحثى هست در مورد اين كه موضع شما نسبت به كمونيستها و ماركسيستها چيست؟
ج: برنامه ما در حكومت اسلامى مبنى بر توحيد است و آنها بر خلاف اين عقيده و ايدئولوژى هستند، بنابراين ما در يك جهت نمىتوانيم با آنها حركت كنيم.
س: آيا نظر حضرت آيت الله اين است كه نفت كشورتان را براى نسلهاى آينده دست نخورده نگه داريد و حفظ كنيد؟ و اگر چنين نظرى هست آيا به اين معنى است كه مايل هستيد صادرات نفت را متوقف كنيد؟
ج: خير، ما صادرات نفت را متوقف نمىكنيم و نسل حاضر احتياج به پول اين نفت دارد. آنچه را كه ما با آن مخالف هستيم و از آن جلوگيرى مىكنيم از تعدياتى است كه تا حال به ما، چه از جانب نفت و درآمد آن و چه از ناحيه ساير امور شده است. ما از اين زيادهروىها جلوگيرى مىكنيم و الا نفت را مىفروشيم و ارز مىگيريم. اختيار نفت و درآمد حاصل از آن با خود ماست.
س: حضرت آيت الله! شما آينده ايران را بين بلوك شرق (يعنى شوروى) و غربىها چگونه مىبينيد؟
ج: ملت ايران اجازه نمىدهد كه هيچ مملكتى در امور داخلى او دخالت كند و آزادى و استقلال خودش را حفظ مىكند و با تمام كشورها هم به طور احترام متقابل عمل خواهد كرد.
س: حضرت آيت الله! ما هميشه به افراد مسن احترام مىگذاريم، شما نقش خودتان را در نهايت در
صحيفه نور ج 22 صفحه 147
حكومت آينده ايران چگونه مىبينيد؟ و آيا فكر مىكنيد چه كسى حكومت جديد را كه مورد نظر شماست بايد رهبرى كند؟
ج: ما اشخاصى كه براى حكومت لايق باشند داريم و در آينده نزديكى معرفى خواهيم كرد و اينطور نيست كه گفته شده است كه اگر چنانچه شاه برود يك خلايى پيدا مىشود. البته من خودم بناى دخالت مستقيم در امور را ندارم، وقتى كه حكومت تأسيس گردد من سمت هدايت را دارم.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 148
تاريخ: 9/9/1357
مصاحبه خبرنگاران روزنامه لبنانى الهدف و راديو اطريش
س: حضرت آيت الله! وضعيت واقعى ايران را چگونه بررسى و ارزيابى مى فرماييد؟
ج: الان ايران در حال انقلاب است ، اعتصابات تمام قشرها را فرا گرفته است، حكومت نظامى شاه مشغول قتل و غارت است. از اطراف اشرار را تحريك مىكنند كه به شهرها بريزند و مردم را بكشند دانشگاههاى ما همه تعطيل است، مدارس دينى همه تعطيل است، وضع آشفته است و تمام اينها براى اين است كه ايران اين رژيم را نمىخواهد رژيمى كه پنجاه سال بر مردم حكومت جائرانه كرده است، پنجاه سال اختناق ايجاد كرده است و مردم را كشته است، مردم نمىخواهند و انشاء الله پيروز مىشوند.
س: حضرت آيت الله! موضع شما نسبت به ساير مخالفين شاه در ايران چيست؟
ج: ما با هر كسى كه با خواستهاى ملت ايران كه سقوط شاه و شاهنشاهى است موافق باشد موافقيم و با ما برادر است و اگر چنانچه با آن خواستها موافق نباشد، قهراً خائن به ملت است و ما با او نيستيم.
س: حكومت آيندهاى كه بتواند مورد تأييد و قبول حضرت عالى باشد چه تركيبى بايد داشته باشد؟
ج: حكومت جمهورى متكى به آراى عمومى و اسلامى، متكى به قانون اسلام، اين را جمهورى اسلامى مىگوييم و اين مورد نظر ماست.
س: موضع حضرت آيت الله نسبت به دو ابر قدرت روسيه و آمريكا چيست؟ و آيا تصور مىفرماييد كه خطر يك دخالت نظامى از طرف اينها به ايران در آينده وجود داشته باشد؟
ج: خير، چنين احتمالى را كه مورد نظر شماست نمىدهيم، چون الان هم چيزى در حد دخالت مستقيم نظامى آمريكا در ايران است. نظر ملت ايران اين است كه استقلال و آزادى پيدا كند، پس چگونه با دخالت اين دو ابرقدرت قضاياى ايران حل مىشود؟ البته ما با هر كشورى اگر در امور ما دخالت نكند و با ما به عدالت رفتار كند، ما هم با آنها به طور عدالت رفتار خواهيم كرد.
س: رابطه شما با دولتهاى عربى چگونه خواهد بود؟ به كدام طرف تمايل پيدا خواهيد كرد؟ به طرف دولتهاى عربى مترقى نظير ليبى، سوريه و عراق و يا به طرف دولتهاى معتدل نظير عربستان سعودى و مصر؟
صحيفه نور ج 22 صفحه 149
ج: دولتى كه ما ايجاد مىكنيم دولت اسلامى، جمهورى اسلامى است. و هر يك از آنها نزديكتر به جمهورى اسلامى باشند البته آنها نزديكتر به ما خواهند بود و هر كدام دورتر باشند، دورتر.
س: حكومت نظامى گفته است كه تصميم دارند كه قانون اساسى را با شريعت اسلام متناسب و تعديل كنند (دو روز پيش در روزنامههاى عربى منعكس شده بود) آيا حضرت آيت الله بر اين عقيده هستند كه رژيم شاه بتواند با اين برنامهها و با اين قدمهايى كه بر مىدارد، در جبهه مخالف خودش تأثير بگذارد و برخى از آنها را به خودش جلب نمايد؟
ج: اينها دروغ مىگويند. اگر راست مىگويند اول چيزى كه در قانون اساسى مخالف با اسلام است سلطنت شاه و اصل رژيم سلطنتى است. اگر آن برطرف شد و ساير قوانين اسلام را هم درست كردند و اين اشخاصى كه الان در راس واقع شدهاند رفتند، آن وقت تكليف را روشن مى كنيم
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 150
تاريخ: 24/9/1357
مصاحبه خبرنگار خبرگزارى فلسطينى وفا
س: مولانا الامام! بدون شك زندگى طولانى شما پر از تجربههاى مختلف و تغييرات و تحولاتى بوده است و اين سبب شده است كه امروز از موضع قوى با مسايل برخورد كنيد و خواستهها و نظرات خود را خيلى واضح بيان نماييد، مضافا براين كه ميليونها نفر از مردم ايران از رهبرى شما در مبارزه خود برخودارند. از حضورتان تقاضا داريم كه مهمترين مراحل اين تجربههاى تاريخى و آثار آنها را كه در خط امروزى مبارزه شما تبلور يافته است، بيان نماييد.
ج: پيش از بيان تجربيات دورانى كه من خودم شاهد آن بودهام تذكر و توضيح يك نكته لازم است و آن اينكه نهضت موجود ملت ايران، همچنان كه بارها گفتهام يك نهضت صد در صد اسلامى است و خط مشى و هدفها و راههاى آن از اسلام الهام مىگيرد. اگر ملت ايران حاضر به سازش با شاه نيست - كه يك فرد ظالم و جنايتكارى است - به اين دليل است كه اسلام اجازه نمىدهد كه ظالمى بر مردم حكومت كند ملت ايران با رژيم سلطنتى مخالف است، زيرا رژيمى است تحميلى كه هرگز متكى به آراى ملت نبوده و از اين جهت به شكل بنيادى، مخالف با اراده و خواست مردم است و خود را موظف به تامين هدفها و خواستههاى مردم نمىداند و حكومت چنين رژيمى، حكومت طاغوتى است و اسلام اطاعت از اين حكومت را بر مردم حرام كرده و مبارزه با حكومت طاغوتى را واجب شمرده است. و اين مبارزه، از ابراز تنفر از ظلم كه پايينترين مرتبه نهى از منكر است شروع شده تا قتال، و جنگ با دشمن ادامه دارد تا ظلم و ظالم از بين برود و حكومت عدل اسلامى مستقر گردد و اگر ملت ايران عليه تسلط اجانب مبارزه مىكند، باز هم از اسلام دستور مىگيرد، زيرا مردم مسلمان حق ندارند كه غير مسلمين را در امور خود دخالت بدهند كه مسلط بر سرنوشت آنان شوند و واجب است كه با اين تسلط، مبارزه اسلامى كنند تا جامعه استقلال خود را به دست بياورد. و نسبت به تجربههاى عمر خودم، ما مىبينيم كه رضاخان كه هيچ گونه صلاحيت حكومت را نداشت، به زور اجانب و برخلاف ميل ملت، بر مردم ايران تحميل شد و با روى كار آمدن رضاخان اين سه اصل اسلامى در امر حكومت پايمال شده: اول، اصل لزوم عدالت در حاكم اسلامى. و دوم، اصل آزادى مسلمين در راى به حاكم و تعيين سرنوشت خود. و سوم، اصل استقلال كشور اسلامى از دخالت اجانب و تسلط آنها بر مقدرات مسلمين. و اگر در
صحيفه نور ج 22 صفحه 151
آن روز براى احياء اين سه اصل اسلامى اقدام شده بود، كار به اين جا نمىكشيد و ديدهايم كه رضاخان چه جناياتى نسبت به كشور اسلامى و ملت مسلمان ايران مرتكب شد. بعد از سقوط رضاخان، پسرش محمدرضاخان سركار آمد و برخلاف اصول سه گانه فوق، حكومت را در دست گرفت و در آن موقع هم قدرتى نداشت، از اين جهت به خواستههاى جزيى مردم كه پدرش ناديده گرفته بود تن داد و بعد كه مسلط شد، جناياتى مرتكب شد كه دست كم از پدرش نداشت. و در بيست و پنج سال پيش كه شاه ضعيف شد و فرار كرد، اگر مخالفين درآن روز به اين اصول سه گانه اسلامى توجه مىكردند و كار شاه را يكسره مىكردند، به اين جا نمىكشيد و ديديم كه شاه بعدا مسلط شد و در اين بيست و پنج سال و به خصوص در اين پانزده سال اخير جناياتى مرتكب شده است كه روى مغولان و چنگيزها را سفيد كرده است، كه ابعاد جناياتش در بيان نمىگنجد و از اين رو در اين مرحله حساس، ملت ايران تصميم گرفت است كه متكى به اسلام و با الهام از اصول مترقى اسلام، نهضت خود را به پيش برد و بر اساس قواعد و ضوابط اسلامى، جامعه خود را از نو بنا كند و هيچ گونه سازش و راه ميانه و امثال اين تو همات را نپذيرد.
س: در سال 1948 فلسطين غصب شد و با همكارى دولتهاى بزرگ استعمارى، خواب صهيونيستى تحقق يافت. اين فاجعه بر مردم ايران تأثيرى درآن زمان گذاشت و چه عكس العملى داشت؟
ج: بحق بايد گفت كه غصب فلسطين به دست اسرائيل متجاوز و با همكارى دولتهاى بزرگ استعمارى، براى همه مسلمين و نيز براى مسلمانان ايران فاجعه بود، فاجعه اى بسيار دردناك: و بايد گفت متجاوز اصلى در اين فاجعه همان دولتهاى استعمارى آن زمان بودند كه اين توطئه را عليه مسلمين در اين منطقه طرحريزى كردند. كشورهاى اسلامى ازدست ابرقدرتها مصيبتهاى زيادى ديدهاند و اين هم يكى از مصايب بزرگ بود، منتها به دست صهيونيستها. ملت ايران (نه شاه و دولت او) به دليل احساس عميق اسلامى خود از دست رفتن فلسطين را به مثابه از دست رفتن پارهاى از پيكر خود مىدانست و به همين دليل هميشه على رغم همكارى شاه و دولتهاى دست نشانده او با اسرائيل، عميقترين احساسات پاك خود را نثار مبارزين فلسطينى كرده است. من بيش از پانزده سال است كه مكرر به همكارى شاه و دولت او با اسرائيل اعتراض كردهام و چه بسيار از ايرانيان، از روحانى و غير روحانى به دليل اعتراض به تجاوز اسرائيل به زندان رفتهاند و شكنجه ديدهاند. و ما هميشه به عنوان يك وظيفه اسلامى تا حد امكان از فلسطين دفاع كردهايم و به خواست خدا هميشه در كنار ساير مسلمين به اين وظيفه الهى عمل خواهيم كرد.
س: بايد دانست كه تجربه مصدق به همه ثابت كرد علت شكست را جستجو نمايد و نتيجتاً گروههاى مختلف سياسى نشان داد كه بايد روش مبارزه را تغيير دهند. تقاضا داريم نتايجى را كه از اين تجربه گرفتهايد بيان نمائيد. آنچنان تجاربى كه شما را در ايجاد اطمينان و رابطه محكم با ملت يارى نمود.
صحيفه نور ج 22 صفحه 152
ج: من هميشه با روشهاى مسالمت آميز مخالفت كردهام. شاه به هيچ وجه نمىتواند و نبايد سلطنت كند.
س: همان طور كه مىدانيد، انقلاب فلسطين در اوايل ژانويه سال 1965 شروع شد و پس از شكست 1967، قدرت و گسترش يافت. آيا اخبار آن به ملت ايران مى رسيد؟ به چه وسيلهاى؟
ج: آرى، خبر مىرسيد به همان و سيلهاى كه به ساير كشورها مىرسيد. البته رژيم ايران سعى مىكرد كه اخبار جنگ مسلمانان با كفار را به نفع كفار گزارش كند و اين كار را هميشه كرده است و هميشه اعراب را مشتى مردمى كه مسايل را درست درك نمىكنند معرفى كرده است. رژيم، يكى از پشتيبانان بزرگ اسرائيل است. راديو ايران و وسايل ارتباط جمعى همه - چه آنها كه از خود رژيم است و چه آنها كه زير فشار رژيم بودند - به نفع اسرائيل كار مىكردند و اين ما بوديم كه از اول با تمام برنامهها مخالفت كرديم و اكنون نيز مىكنيم.
س: در دهه 1960 شاه چيزى به نام انقلاب سفيد براى اصلاحات ارضى و تغييرات اجتماعى اعلان كرد. تقاضا داريم حقيقت اين نمايشنامه را بيان نماييد. بخصوص اينكه بعضى از وسايل تبليغاتى مثل پارى ماچ اين روزها ادعا مىكنند كه يكى از علل انقلاب رجال دينى، حسادتشان نسبت به شاه به خاطر اين است كه زمينهاى ايشان را مصادره كرده است و نيز به خاطر اجراى اصول انقلاب سفيد است.
ج: شاه پس از سالها فكر و مشاوره با حاميان خارجىاش طرحى تهيه كرد كه هم بتواند ايران را به نفع خود و اربابانش غارت كند و هم به خيال خام خود، زمينه هر گونه انقلاب داخلى عليه خود را نابود كند. براى توجيه برنامههاى ضد ملى خود ابتدا موضوع اصلاحات ارضى را به ميان كشيد، به اين اميد كه دهقانان محروم و فقير ايران را به بهانه صاحب زمين شدن بفريبد و آنان را عليه مخالفين خود بسيج نمايد. البته اوج داستان غم انگيز شاه براى مردم ايران، اصلاحات ارضى بود، ولى مسأله آزادى زنان را هم به اين نقطه اوج به اصطلاح انقلاب خود اضافه كرد و ساير مواد به اصطلاح انقلاب سفيد، هر يك نيز در اين نمايش مبتذل نقش خاصى ايفا كردند. و اما نتيجه چه شد؟ نتيجه اين كه كشاورز ايرانى كه فقير و محروم و گرفتار چنگال مالكين بزرگ - كه همه از قماش خودشان بودند - بود، روز به روز بر فقرش افزوده شد و سرانجام براى لقمه نانى به شهرها روى آورد. شاه بلافاصله از اين بازار كار ارزان سوء استفاده كرد و به بهانه صنعتى كردن كشور، راه را براى سرمايه گذاران خارجى و داخلى در موسسات صنعتى هموار كرد و نيز همان مالكين بزرگ را مىبينيم كه امروز به صورت كارخانه داران بزرگ كه همه از وابستگان و سرسپردگان رژيم هستند ظاهر شدهاند. ديروز اگر كشاورزان ايرانى براى كوچكترين تخلف از دستور ارباب ظالم خود، به زير شلاق مىرفت و اموالش تاراج مىشد، امروز هم كارگران براى به دست آوردن حقوق حقه خود، زير فشار كارخانه داران به توسط مزدوران رژيم به گلوله بسته مىشوند و در بعضى از روستاها روستاييانى كه حاضر به مهاجرت نشدند، چون داراى
صحيفه نور ج 22 صفحه 153
زمين هاى نسبتاً مرغوبى بودهاند، از خانههايشان آواره كردند و زمينهاى مرغوب را به نفع دربار و سرسپردگان دربار تصاحب نمودند.
شاه براى ملت ايران دست به اصلاحات ارضى نزده است بلكه طراح اصلاحات ارضى يعنى آمريكا و ساير دول استعمار اقدام به اصلاحات كرده است. زير نتيجه اصلاحات ارضى يعنى آمريكا و ساير دول استعمارى اقدام به اصلاحات كرده است. زيرا نتيجه اصلاحات ارضى شاه اين شده است كه امروز در حدود نود در صد مواد غذايى ايران از خارج به خصوص از آمريكا تامين مىشود و نتايج خانمانسوز اصلاحات شاه به همين جا تمام نمىشود. مزدوران شاه گفتهاند كه علماى مذهبى به دليل اينكه اصلاحات ارضى زمينهاى آنان را از دستشان بيرون برده، عليه شاه قيام كردهاند. كدام زمين ها؟ كدام يك از علماى دينى از مالكين ايرانى بودهاند؟ زندگى علماى دينى كه با سادگى در حد مردم معمولى است، آيا نياز به زميندارى دارد؟ تمام دروغ هاى شاه و حاميانش براى ملت ايران روشن شده است. ابعاد خيانت شاه در زمينه مسايل اقتصادى به اين مسايل تمام نمىشود ، شاه از آزادى زنان صحبت مى كند، آزادى كدام زن؟! در ايران زنان با شخصيت كه خواستار حقوق انسانى خود هستند و اكثريت زنان را ايرانى تشكيل مىدهند، امروز همه عليه شاهند وسرنگونى او را خواستارند و همه آنان امروز مىدانند كه آزادى زن در منطق شاه يعنى به انحطاط كشانيدن زن از مقام انسانى او و در حد يك وسيله با او رفتار كردن. آزادى زن در منطق شاه، يعنى پر كردن زندانها از زنان ايرانى كه حاضر نيستند به پستىهاى اخلاقى شاهانه تن بدهند.
سوال: اين روزها ملاحظه مىشود كه يكى از شعارهايى كه مردم در خيابانهاى شهرهاى ايران مى دهند و همچنين خود شما مىدهيد، اين است كه كسانى كه مىكوشند سازش كنند، خاء ن هستند. تقاضا داريم محتواى اين شعار و عواقب آن را بيان نماييد.
جواب: سازش با شاه يعنى سازش با ظالمى خاء ن و سازش با چنين موجودى، پيداست كه خيانت به ملت ايران و اسلام است و اما راه حلهاى ميانه را قبلاً توضيح دادم كه چرا نمىپذيريم.
سوال : آيا ممكن است از چگونگى روابط بين خود و مقاومت فلسطين گفتگو كنيد؟ معروف است كه بين شاه و اسراءيل روابط آشكارى در ميدانهاى مختلف برقرار است و به خصوص اين كه شاه، اسراءيل را به نسبت زيادى از طريق ارسال نفت كمك مىكند. تقاضا داريم بعد از آزادى ايران از حكم شاه، روابط خود را با اسراءيل بيان نماييد.
جواب: همان طور كه قبلاً اشاره كردم، ما هميشه در حد امكانات و قدرتمان از برادران فلسطينى براى پايان دادن به تجاوز اسراءيل و آزاد كردن اراضى اسلامى از دست اسراءيل غاصب حمايت مىكنيم و هرگز كمترين كمكى به اسراءيل نخواهيم كرد.
سوال: درباره جمهورى اسلامى با يك برداشت عمو مىبگوييد كه روابط جمهورى اسلامى با دو كشور بزرگ چگونه است؟
جواب: جمهورى اسلامى به اين معنى است كه قانون كشور را قوانين اسلامى تشكيل مىدهد، ولى فرم حكومت اسلامى جمهورى است، به اين معنى كه متكى بر آراى عمومى است. و روابط ما با تمام
صحيفه نور ج 22 صفحه 154
كشورها بر اساس احترام متقابل به طورى كه نه به آنها ظلم مىكنيم و نه به آنها اجازه ظلم را مىدهيم.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 158
تاريخ: 3/10/1357
پاسخ به نامه آقاى ابوجهاد
جناب آقاى ابوجهاد ايده الله تعالى
بسم الله الرحمن الرحيم
پس از اهداء تحيت، عطف به مرقوم محترم تاريخ 10/12/1978، جناب آقاى جلال الدين فارسى - ايده الله تعالى - را براى آن امر معين نمودم.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 159
تاريخ: 7/10/1357
مصاحبه خبرنگاران راديو مونت كارلو و 18 روزنامه جنوب فرانسه
س: رفتن شما به تأخير افتاد. تظاهرات ديروز با خشونت كوبيده شد و به نظر مىرسد كه رفتن شاه تعيين كننده نيست. آيا شما در استقرار حقوق اسلامى به ترديد افتادهايد؟
ج : آن طور كه ما در نظر داريم بايد شاه و رژيم سلطنتى و حكومت منصوب شاه تمام بروند و با استقرار حكومت اسلامى وضع تثبيت خواهد شد. آنچه وضع را متزلزل مىكند دولت و بعضى از ارتشيان دست نشانده اوست. من بارها گفتهام كه ارتش با ماست تمام اين خشونتها از تنى چند فرماندهان است كه ناچار با شكست روبرو هستند.
س: در محدوده يك جمهورى اسلامى قشون چه خواهد شد؟ آيا كماكان از مدرنترين وسايل برخوردار خواهد شد؟
ج: البته ما ارتش لازم داريم و با استقرار جمهورى اسلامى بايد ارتش قوى باشد اما به نفع مردم. ارتش بايد در خدمت ملت باشد و نه در خدمت اجانب و براى سركوبى ملت. تاكنون ارتش را طورى انتخاب كرده بودند كه كارش سركوبى ملت بود. تنى چند فرماندهان خائن به سود اجانب عمل مىكردند اينان كه كنار بروند ارتش در خدمت ملت در خواهد آمد و از مدرنترين وسايل برخوردار خواهد بود. البته از وسايل مدرنى كه به درد ارتش بخورد نه اينهايى كه فعلاً به درد مستشاران آمريكايى مىخورد و بس.
س: چه رفتارى در برار سرمايه گذارىهاى فرانسه و قراردادهايى كه با فرانسه امضا شده است اتخاذ خواهيد كرد؟
ج: اين امور راجع به دولت آينده است. البته قراردادهايى كه به نفع ملت باشد محترم و آنچه به ضرر ملت باشد ملغى خواهد شد. فكر نكنيد كه چون من در فرانسه هستم قدمى به نفع فرانسه كه به ضرر ملت خودمان باشد بردارم. فرانسه هم مثل ساير كشورهاست . من به مبارزه خود در هر كجا كه باشد ادامه مىدهم فرانسه و جاى ديگر ندارد. البته فعلاً از فرانسه شخصاً متشكرم.
س: آقاى تهرانى كه از شوراى سلطنت استعفا كرده است نمىتواند نقش واسطه مفيدى را ميان شما و ارتش و بختيار ايفا كند؟
ج: دولت بختيار دولت غيرقانونى و وساطت با او هيچ معنى ندارد و ارتش هم مقامى نيست كه بتوان
صحيفه نور ج 22 صفحه 160
با او وارد مذاكره شد و تفاهم نمود.
س: چرا پيشنهاد بختيار را درباره دادن امكان انتخاب به ملت ميان جمهورى اسلامى و يك رژيم ديگر قبول نمىكنيد؟
ج: بختيار غيرقانونى است و ملت با او مخالف است. او از نظر من يك فرد خائن است.
س: شما با اسرائيل مخالفيد و از ياسر عرفات حمايت مىكنيد. رفتار شما در بحران خاورميانه چه خواهد بود؟
ج: اين امور مربوط به دولت آتيه است و من فعلاً نمىتوانم در اين باره اظهار نظر كنم. البته به محض آمدن يك حكومت مردمى روى كار با اسرائيل قطع رابطه خواهيم كرد چون غاصب است.
س: آيا شما اين فرض را مورد بررسى قرار دادهايد كه خود مسؤوليت جمهورى اسلامى را بر عهده بگيريد؟ در چه حدود و با چه شرايطى ؟
ج : خير من مسؤوليت رياست جمهورى را به عهده نمىگيرم كار من هدايت آنهاست.
س : شما در پنجشنبه گذشته احتمال حوادث و خيمى را هنگام ورود خود به تهران داديد. حوادث ساعات اخير مويد اين بيم هست ؟
ج: تا اين رژيم هست و تا اين دولت غاصب سر كار است اين احتمالها را مىدهم. وقتى اين دولت برود اوضاع آرام مىشود. شخص من مطرح نيست. من از خدا مىخواهم تا در برابر ملتم به شهادت برسم و در كنار آنها كشته شوم. من بارها گفتهام كه من با يك شخص عادى يكى هستم. س: جمهورى اسلامى آن طور كه شما در نظر داريد بر پايه چند حزبى خواهد بود و آيا گرايشهاى مذهبى ديگر و غير مسلمان محترم شمرده خواهد شد؟
ج: همه احزاب در ايران آزاد خواهند بود مگر آنكه مخالف با مصالح ملت باشد در آن صورت از فعاليت آنها جلوگيرى مىشود لكن اظهار عقايد آزاد است. اقليتهاى مذهبى نيز همه محترم هستند و حقوق آنان در اسلام و جمهورى اسلامى محفوظ است.
س: هيچ كس نقش (سيا) را در استقرار رژيم شاه و نگاه داشتن و حفظ دولت بختيار انكار ندارد. در اين شرايط چگونه مىتوان مانع يك عمل نظامى قهرآميز تحت رهبرى آمريكا شد؟
ج: به همان ترتيب كه شاه از بين رفت اراده ملت بر همه مشكلات غلبه خواهد كردو ارتش غير از چند نفر از سران آن از مردمند و با ما هستند.
س: شما از حمايتهاى خارجى برخورداريد؟
ج: هيچ حمايتى از ما نشده است. گاهى لفظاً ظهار حمايت شده است لكن حمايت عملى به هيچ وجه وجود ندارد و ما محتاج هيچ حمايتى نيستيم. ملت ايران اراده كرده است تا پيروز شود و حتماً پيروز خواهد شد.
س: وقتى حكومت بختيار برود چه تدابير اقتصادى فورى بايد اتخاذ كرد؟
ج: براى نجات اقتصاد كشور ما علماى اقتصاد داريم. آنان را به كار وا مىداريم تا اولويتها را معين
صحيفه نور ج 22 صفحه 161
كنند. ما مىدانيم كه اقتصاد كشور منهدم شده است و بعد از پيروزى با بحرانهاى اقتصادى عظيمى روبرو هستيم چون شاه براى آرامش خيالى ايران پولى در بانكها نگذاشته است و افراد خائن پولهاى گزافى از كشور خارج كردهاند. ولى ما اشخاصى داريم كه مىتوانند راه حلها را بيابند و چون ملت همه از جمهورى اسلامى پشتيبانى مىكنند اميدواريم بتوانيم بر مشكلات غلبه كنيم و جهات مادى و معنوى خود را سامان بخشيم و به اميد خدا ايران را از نو بسازيم. ولى باز بايد اقرار كنم كه مشكلات بزرگ اقتصادى در پيش است.
س: آيا شما امشب مىرويد؟ چه خواهيد كرد اگر فرودگاه بسته باشد؟ گفته شده از راه ديگرى خواهيد رفت چه راهى ؟
ج: تا فرودگاه بسته باشد نخواهم رفت و به محض باز شدن خودم را به هم ميهنانم خواهم رساند تا در كنار آنان يا پيروز شوم و يا كشته.
س: بعضى مىگويند شما غرب را به لرزه در آوردهايد. آيا ما غربىها حق داريم از شما بترسيم ؟
ج: اما اينكه مىگوييد غرب به لرزه درآمده اگر از اين لحاظ است كه ما مطلب حقى گفتهايم و بدين مناسبت قلب مردم غرب را به لرزه انداخته است مايه ترس نيست مايه اميد است. غرب بايد اميدوار باشد كه ملتى براى گرفتن حق خود اينچنين قيام كرده است . بله ممكن است دولتهاى غربى كه احتمال مىدهند منافعشان به خطر افتاده است خوف داشته باشند لكن اگر با عدالت رفتار كنند خوفشان بيجاست ايران هم با آنان به عدالت رفتار خواهد كرد.
س: برخى از رسوم اسلا مىمانند حجاب اجبارى رها شده است آيا در جمهورى اسلامى از نو اجبارى خواهد شد؟
ج: حجاب به معناى متداول ميان ما كه اسمش حجاب اسلامى است با آزادى مخالفتى ندارد. اسلام با آنچه خلاف عفت است مخالفت دارد و ما آنان را دعوت مىكنيم كه به حجاب اسلامى رو آورند. و زنان شجاع ما ديگر از بلاهايى كه غرب به عنوان تمدن به سرشان آورده است به ستوه آمدهاند و به اسلام پناهنده شدهاند.
س: منظور از قيمت عادلانه نفت چيست؟ و با چه معيارى تعيين مىگردد؟ همان قيمتى كه اوپك تعيين مىكند؟
ج: قيمتى است كه بر اساس تفاهم ميان دولت ما و دولتهاى ديگر برقرار مىشود به طورى كه نه به آنها اجحاف شود و نه به ما ما هرگز حاضر نيستيم زير عنوان اوپك منافعمان را غارت كنند.
س: به چه دليل دولت بختيار را غيرقانونى مىدانيد؟
ج: به دليل مخالفت همه مردم. بختيار را شاه نصب كرده است و مردم همه با شاه مخالفند و او را عزل كردهاند و در تظاهرات و راهپيمايىهاى مكرر اين معنى را ثابت كردهاند. دولت قانونى بايد از مردم و براى مردم باشد نه مخالف مردم.
س: ما غربيان مادى هستيم. بالاخره بر اين اساس با ما چگونه رفتار خواهد شد؟
صحيفه نور ج 22 صفحه 162
ج: من متأسفم كه شما غربىها معنويات را فداى ماديات كرديد و مصالح مادى را بر معنويات مقدم داشتيد همين امر موجب اين بدبختىهاست. آنچه بشر را مترقى مىكند معنويات است معنويات مىتواند بشر را سعادتمند كند و آرامش ايجاد كند ماديات است كه بشر را به جان هم انداخته. من توصيه مىكنم كه شما غربىها به معنويات توجه كنيد. شما مدعى هستيد كه مسيحى هستيد ببينيد سيره حضرت مسيح چه بوده است. سيره حضرت مسيح را روش خود قرار دهيد تا سعادت براى شما حاصل شود. ما مىخواهيم رژيمى ايجاد كنيم كه روش حضرت مسيح در آن مورد توجه است.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 155
تاريخ: 30/9/1357
مصاحبه خبرنگار مجله آمريكايى تايم
سوال: حضرت آيت الله! بعضى از مردم مىگويند شما به خاطر خصومت شخصى كه با شاه داريد حاضر به مذاكره و توافق با وى نيستيد. آيا يك چنين مسألهاى صحت دارد؟
جواب: مسألهاى است كه شاه گفته است، اساسى ندارد. من هيچ خصومت شخصى با كسى ندارم.
سوال: حضرت آيت الله! سياست يعنى پيدا كردن راه حلهاى ممكن اگر درست فهميده باشم موضع حضرت عالى اين است كه هيچ نوع مذاكرهاى با رژيم كنونى امكان پذير نيست، براى اين كه اين رژيم غير قانونى است، به نظر شما علت اين كه شما و پيروانتان در مذاكره با شاه براى يافتن يك راه حل سياسى در مورد بحران كنونى ايران و اجتناب از هرج و مرج بىميل هستيد چيست؟
جواب: علت اين است كه ما هرج و مرج را زير سر خود شاه ميدانيم، بنابر اين شاه نمىخواهد كه راه حل پيدا كند، شاه مىخواهد راه فرار از اين تنگنا و به دست آوردن قدرت پيدا بكند، پس با شاه مذاكرات معنى ندارد.
سوال: حضرت آيت الله! شما فرمودهايد كه علاقهاى به قدرت سياسى يا شركت در يك حكومت جديد را در ايران نداريد، بنابر اين در صورت رفتن شاه فكر مىفرماييد چه نوع حكومت سياسى در ايران استقرار خواهد يافت؟ آيا دولتى پارلمانى كه داراى نخست وزير باشد يا به چه صورت ديگرى، ممكن است توضيحات بيشترى بفرماييد ؟
جواب: اين حكومت، حكومت جمهورى اسلامى متكى به آراى عمومى است. در حكومت جمهورى مجلس تشكيل خواهد شد، بعد مجلس جزئيات نوع جمهورى و مسايل مربوط به آن را تعيين خواهد نمود.
سوال: آنهايى كه مورد نظر شما هستند چه كسانى هستند كه جمهورى اسلامى مورد نظر شما را رهبرى بكنند؟
جواب: اشخاصى هستند كه الان من نبايد معرفى شان بكنم .
سوال: در جمهورى اسلامى مورد نظر شما، نقش ارتش چگونه خواهد بود؟ ارتش چه نقشى را ايفا خواهد كرد؟
جواب: در جمهورى اسلامى ارتش هست، لكن ارتش وابسته نيست و ارتش به اندازهاى است كه احتياج
صحيفه نور ج 22 صفحه 156
كشور را رفع مى كند و كسانى كه به درد نمىخورند و فقط براى استفاده در لباس ارتش هستند حذف مىشوند، آنها زايد هستند لكن اصل ارنش به قوت خويش باقى است.
س: در جمهورى اسلامى به طور كلى سياست خارجى شما چگونه خواهد بود؟
ج: جمهورى اسلامى ما با تمام ممالك روابط حسنه و احترام متقابل قايل است، در صورتى كه آنها هم احترام متقابل قايل باشند.
س: آيا در جمهورى آينده اين را شما پيش بينى مىفرماييد كه كشور شما در روابط با ابرقدرتها بىطرف باشد يا بيشتر در اردوگاه غرب قرار بگيرد ؟
ج: خير. در هيچ اردوگاهى قرار نمىگيرد و بىطرفى خودش را حفظ خواهد كرد.
س: ترسى كه در بسيارى از كشورهاى غربى وجود دارد اين است كه در صورت استقرار جمهورى اسلامى با رفتن شاه، كشور ايران به دست روسها بيافتد و زير نفوذ آنها قرار بگيرد. آيا به نظر شما اين ترس بيمورد است؟
ج: ايران هرگز به دست روسها نمىافتد. همان مردمى كه با غرور اسلامىشان آمريكا را از ايران بيرون كردند با همان نيرو و غرور هرگز اجازه نخواهند داد شوروى و يا هر كشور اجنبى ديگرى در ايران نقوذ پيدا كند، اين از تبليغات شاه است
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 165
تاريخ: 20/10/1357
مصاحبه خبرنگار مجله آمريكايى تايم
س: آيا حضرت آيت الله هيچ گونه اقدامى قانونى عليه كشورى كه شاه را بپذيرد (به طور موقت يا به طوردائم ) خواهند كرد؟ مثل قطع نفت و غيره.
ج: خير. با دولتى كه او را بپذيرد دشمنى نداريم. ليكن شه را تعقيب قانونى مىكنيم.
س: آيا حضرت آيت الله نظرى راجع به آزادى مطبوعات تحت حكومت اسلامى دارند؟ آيا مطبوعات پس از رفتن شاه آزاد خواهند بود كه عقايد خود را ابراز دارند؟
ج: همه مطبوعات آزادند مگر اينكه مقالات مضر به حال كشور باشد. س: آيا حضرت عالى پس از رفتن شاه به طور موقت يا دائم به ايران باز خواهيدگشت ؟ و اصولاً برنامه حضرت آيت الله در اين زمينه چيست ؟
ج: من هر موقع صلاح بدانم به ايران مىروم اين بستگى به تصميم خودم دارد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 164
تاريخ: 14/10/1357
تسليت به عائله مرحوم ثقه الاسلام آقاى عاشورى
خدمت عائله محترمه مرحوم ثقه الاسلام آقاى عاشورى رحمه الله عليه
بسمه تعالى
من از واقعه تأسفآور و مصيبت وارده بر شماها كه خودم هم شريك هستم متأثر هستم و به شما تسليت مىدهم. اميد است خداوند تعالى ايشان را رحمت و به شماها صبر و اجر عنايت فرمايد. و در پناه خود شماها را حفظ فرمايد.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 167
تاريخ: 24/10/1357
فرمان به حجت الاسلام آقاى حاج شيخ صادقى خلخالى
بسم الله الرحمن الرحيم
بعد الحمدوالصلوه جناب مستطاب عمادالاعلام و حجت الاسلام آقاى حاج شيخ صادق خلخالى دامت افاضاته از قبل اين جانب مجازند در تصدى امور حسبيه و شرعيه كه در عصر غيبت امام عليه السلام از مختصات فقيه است و نيز مجازند در اخذ سهمين مباركين و صرف سهم سادات و نصف از سهم مبارك امام عليه السلام را در موارد مقرره و ايصال نصف ديگر را به اين جانب يا به وكيل معروف اين جانب در قم. و اوصيه ايده الله تعالى بما اوصى به السلف الصالح من التقوى و مخالفه الهوى و ارجو منه
الدعاء والنصيحه و السلام عليه و على عبادالله الصالحين.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 173
تاريخ: 26/10/1357
مصاحبه خبرنگار مجله آلمانى اشترن
س: حضرت آيت الله ! شما بنيادگذارى يك دولت اسلامى را در ايران اعلام فرمودهايد كه رياست آن را عهدهدار خواهيد شد. آيا اين دولت اسلامى بر اساس يك رژيم پارلمانى و از نوع رژيمهاى پارلمانى دنيا غرب خواهد بود يا يك نوع حكومت روحانى؟ و آيا مىخواهيد نقش رياست خود را با انتخابات و يا با مراجعه به آراى عمومى به تصويب برسانيد؟ در اين دولت اسلامى آيا احزاب سياسى روزنامهها و همچنين غير معتقدين به دين مىتوانند آزادانه احتمالاً عدم موافقت را با آن حضرت و سياستتان اظهار دارند؟
ج: من نمىخواهم رياست دولت را داشته باشم. و طرز حكومت حكومت جمهورى است و تكيه به آراى ملت. و قانون قوانين اسلام است و احزاب آزادند كه مخالفت با ما يا با هر چيزى بكنند مادامى كه اقداماتشان مضر به كشور نباشد.
س: قدرت حضرت عالى بر روى چه نيروى سياسى يا بر چه تشكيلات بنيادى ديگر اتكاء خواهد داشت ؟ تكيه شما مثلاً بر روى جبهه ملى است يا بر روى روحانيون ؟ قبلاً اظهار فرموده بوديد كه اينها فقها و اشخاص ديگرى هستند كه بايد به امور حكومت اشتغال يابند و آيا اين اصل به همان سان كه قبلاً فرمودهايد عمل خواهد شد؟
ج: من چنين چيزى نگفتهام كه روحانيون متكفل حكومت خواهند شد. روحانيون شغلشان چيز ديگرى است. نظارت بر قوانين البته به عهده روحانيون است و اتكاء روحانيون هم به ملت است نه به حزبى و من هم به ملت اتكاء دارم و به حزبى وابسته نيستم.
س: بنابر اين نقل قولهايى كه از جناب عالى در روزنامه هرالد تريبون آمريكايى منتشر شده نقل قول و پيام شما نيست ؟
ج: بسيارى از روزنامهها بر خلاف واقع چيز مىنويسند و من بايد تعجب كنم از اينكه چطور روزنامهها به خودشان اجازه مىدهند كه حرفهايى كه برخلاف واقع است و من نگفتهام و نكردهام نسبت دهند.
س: در چه هنگام و در چه شرايطى براى نخستين بار در خود احساس اين رسالت سياسى را فرمودهايد و چرا تودههاى ايرانى را بلافاصله پس از حوادث سال 163 از همان هنگام كه
صحيفه نور ج 22 صفحه 174
جناب عالى رهبر خلقى بوديد بسيج نفرموديد؟
ج؛ ما از اول براى اين كه مخالفت با رژيم داشته باشيم چون رژيم را قانونى نمىدانستيم درصدد بوديم ولكن به تدريج ملت بيدار شد. يك امرى نبودكه بتوان در همان اوايل اين كار را انجام داد. در اين مدت كم كم مردم بيدار شدند و از يك سال و نيم قبل به اين طرف اين آگاهى به اوج خود رسيد و منتهى به اين مسايل شد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 168
تاريخ 25/10/1357
مصاحبه خبرنگار روزنامه سنگاپور، استريت تايمز
س: ممكن است لطفاً حساسات و عقايد خود را درباره و قايع اخير سياسى در ايران شرح دهيد؟ نظر شما درباره دولت تازه منصوب شده بختيار چيست ؟
ج: مقاومت مردم ايران در دنيا بىنظير است. مردم ايران براى از بين بردن استبداد جهنمى چنان دلاورانه مبارزه كردند كه موجب حيرت غرب و شرق شد مبارزات خونينى كه بالاخره به استقلال و آزادى منجر خواهد شد. مردم ايران خواستار برچيده شدن سلطنت دودمان پهلوى و نظام شاهنشاهى و ايجاد يك جمهورى اسلامى هستند. دولت اخير به هيچ وجه قانونيت ندارد چون از مجلسى راى اعتماد مىگيرد كه هرگز ملت ايران در آن نماينده ندارد. من بارها گفتهام كه هر حكومتى با بودن شاه محكوم است.
س: گزارش شده است كه آقاى بختيار فاصلهاش را با شما حفظ كرده است و پشتوانه شما را براى دولت جديدش نطلبيده است. تاكنون اظهارات او به رهبران مذهبى ايران عمدتاً اين پشتگرمى را داده است كه ايران به اسرائيل ديگر نفت نخواهد فروخت. شما موقعيت او يا دولتش را نسبت به خودتان و ديگر رهبران مذهبى كه ممكن است نظرات شما را در نظر نگيرند چگونه در نظر مىگيريد؟
ج: من و تمام مردم ايران دولت جديد را محكوم كردهايم آزادىهاى سطحى و ندادن نفت به اسرائيل براى انحراف اذهان از ماده فساد كه شاه و رژيم شاهنشاهى است مىباشد. اين حكومت چون مردم از آن پشتيبانى نمىكنند نمىتواند دوام بياورد.
س: اگر درست فهميده باشم شما و پيروانتان طرفدار رفتن شاه هستيد و تنها آينده ايران را در سايه بازگشت كامل حكومت الهى مىبينيد يعنى جمهورى اسلامى كه به وسيله رهبر مذهبى رهبرى مىشود. آيا شما به طور ايدهآل مىگوييد كه شما بايد جايگزين شاه در راس مملكت شويد و ايران با زمينههاى انسانىترى اداره گردد و به وسيله اصول اسلامى هدايت شود؟
ج: من و ساير روحانيون در حكومت پستى را اشفال نمىكنيم. وظيفه روحانيون ارشاد دولتهاست. و اما ما خواستار بركنارى شاه هستيم و مىخواهيم حكومت عدل اسلامى را جايگزين اين نظام فاسد گردانيم و پيروزى از آن ماست.
صيفحه نور جلد22 صفحه 169
س: حتى اگر شما اصول چنين حكومتى را پذيرفته باشيد نمىتوان گفت كه مسائلى در داخل نيروى مخالف فعلى يا چنين برداشتى از حكومت به وجود خواهد آمد. اين واقعيت دانستهاى است كه آيت الله شريعتمدارى على رغم شما نشان مىدهد كه دنباله رو اين اعتقاد است كه شاه بايد با موقعيت مشروط بر طبق قانون اساسى و مشروطه سلطنتى باشد و بارها گفته است كه شاه بايد باشد و سلطنت كند و اين نشان مىدهد كه شما شاه را نمىخواهيد و او طرفدار شاه است.
ج: شاه براى ابقاء خود دست به تبليغات در شرق و غرب زده است ولى ديگر سودى ندارد. ملت غيور و شجاع ايران او و دارو دستهاش را شكست خواهند داد. مردم شاه را نمىخواهند و او را يك جنايتكار و يك خائن مىدانند و هيچ كس نمىتواند با اين خواست مخالفت كند. تاريخ در آينده نزديك نشان مىدهد كه خواست ملت و خدا بر تمام خواستها حاكم است.
س: فرض كنيم شما موفق شديد بر شاه غلبه كنيد و همچنين موفق شديد كه نيروى مخالف كنونى را متحد كنيد. زودرس ترين سياستهاى اصلى اقتصادى و سياسى شما چه خواهد بود؟
ج: ما خواستار يك اقتصاد سالم و غير وابسته هستيم. شاه اقتصاد ايران را فلج كرده است و همه مخازن ما را دراختيار شرق و غرب بخصوص آمريكا قرار داده است ما با اين مبارزه كرده و هرگز اجازه نمىدهيم تا هستى ما را غارت كنند. ما در تمام زمينههاى اقتصادى يك انقلاب واقعى خواهيم كرد. امر كشاورزى در حكومت ما از اولويت خاصى برخوردار است براى اينكه شاه با اصلاحات ارضى آمريكايى خود كشاورزى ما را نابود كرد. در زمينه صنعت با ايجاد صنايع مادر از صنايع مونتاژ جلوگيرى به عمل مىآوريم. ايران كشورى مستقل است و داراى سياستى مستقل. دست شرق و غرب را از وطن خود كوتاه مىكنيم. تمام وابستگىهاى سياسى را از بين مىبريم و مردم را بر سرنوشتشان حاكم مىگردانيم و مردم را كه بيش از پنجاه سال است از همه گونه حقى در ايران محروم بودهاند آزاد مىگردانيم تا با كمال آزادگى به خواستهاى مشروع خود برسند. ولى منكر اين معنى نيستيم كه پس از پيروزى با بحرانهاى شديد اقتصادى مواجه خواهيم بود ولى به اميد خدا شكستهاى اقتصادى دوران پهلوى را جبران خواهيم كرد.
س: آيا تغييرى بنيادى در جهت رشد اخير اقتصادى ايران ديده خواهد شد؟ آيا تغييرى نسبت به موقعيت كمپانىهاى نفتى بزرگ خارجى خواهد بود؟
ج: تغييرات اساسى نسبت به كمپانىهاى نفتى را بايد متخصصين به عهده بگيرند. آنچه مىتوانم بگويم اين است كه تمام قراردادهايى كه به ضرر ملت ايران است چون از طرف شاه مخلوع و دولت غاصب و غير قانونى صورت گرفته است مورد قبول ما نخواهد بود.
س: آيا برگشت بيشترى به اقتصاد بازارى خواهد بود؟ يكى از بحرانهاى كنونى در ايران رد سياست اقتصادى وابسته كنونى است (وابسته به سرمايه داران غربى ) كه مخالف بازرگانان سنتى ايران است.
ج: اقتصاد ما يك اقتصاد مستقل و سالم و ملى است بر اساس تأمين اساسىترين نيازهاى مردم
صحيفه نور ج 22 صفحه 170
محروم و ستمديده ايران نه فقط يك اقتصاد مصرفى.
س: آيا شما فكر مىكنيد كه به زودى يك هرج و مرج اقتصادى در مملكت خواهد بود؟ حالا كه پمپهاى نفت بسته شده است و نان كمياب گرديده (زيرا سوخت براى تنورها كم است ) چه فكر مىكنيد؟ اولين اقدام در ايران چه بايد باشد؟
ج: با بودن شاه هرگز نفت به خارج صادر نخواهد شد. من هياتى را براى رسيدگى مصرف داخلى اعزام كردهام تا سوخت داخلى را تأمين كنند. ولى تا رفتن شاه اعتصاب شركت نفت به حال خود خواهد بود. اشكالاتى كه در كمبود نفت براى داخل ايجاد شده است به زودى برطرف خواهد شد.
س: آيا شما يك مخالفتى را عنوان مىكنيد كه نمونه يك دولت سوسياليستى براى ايران است يا دولت شما اصالت انسانى خواهد داشت بر پايه اصول مذهبى ؟
ج: دولت ما دولتى است اسلامى كه قوانين اسلامى را به اجرا در مىآورد. قوانين اسلام قوانين انسان ساز است و انسان را در مقام انسانى به اوج خود خواهد رساند و جوابگوى نيازهاى مادى نيز خواهد بود. س: اگر فرض شود كه شما در راس دولت قرار بگيريد روابط خود را با غرب چگونه پيش بينى مىكنيد؟
ج: من در حكومت آينده نقش هدايت را دارم. غرب و شرق براى ما فرقى ندارد. اصل منافع ملت ايران است كه بايد به بهترين وجه رعايت شود. اگر غرب و شرق احترامات لازمه را نسبت به ملت ايران رعايت نمايند ما هم به همان گونه با آنان رفتار خواهيم كرد.
س: آيا تغييرى در اتحاد شما با آمريكا رخ خواهد داد؟
ج: ما با ملت آمريكا روابط دوستانه داريم و با دولت آمريكا روابطى برقرار مىكنيم كه به نفع ملت ايران باشد.
س: آيا تغييرى در سياست ارتش اتفاق خواهد افتاد؟ آيا ايران ديگر تسليحات پيچيده نخواهد خريد آنچه كه تاكنون با پول نفت مىخريده است ؟
ج: هرگز ارتش ايران هيچ گاه احتياج به اسلحههاى كنونى ندارد. مستشاران نظامى آمريكايى بر ارتش ايران سيطره دارند. ما ارتشى مستقل تشكيل خواهيم داد و وزايدى را كه به درد ارتش و مملكت و مردم ايران نمىخورد حذف خواهيم نمود. ما نفت را به هر كشورى كه صلاح دانستيم مىفروشيم و در مقابل پول مىگيريم نه اسلحههايى كه اصالاً به درد ارتش ما نمىخورد و ارتش را دربست در اختيار بيگانه قرار دهد.
س: آيا فكر مىكنيد اين تغييرات در روابط شما با ساير كشورهاى عضو اوپك اثر نخواهد گذاشت؟
ج: متخصصين صالح جريانات مربوط به اوپك را مورد مطالعه قرار خواهند داد و بعد تصميم لازم را اتخاذ خواهند نمود. ما گول نامها و عناوين را نمىخوريم. هر چه به نفع ملت است آن دنبال
صحيفه نور ج 22 صفحه 171
مىشود.
س: آيا هيچ شانسى هست كه ايران جديد تحت الهام رهبرى شما نظرى به شوروى براى موازنه با آمريكا افكند؟
ج: هرگز. ما ايرانى مستقل بنا خواهيم كرد كه از زير يوغ آمريكا و شوروى بيرون آيد. شوروى اكنون گاز ايران را مىبرد و آمريكا نفت را. ما هرگز اجازه نمىدهيم كه اين دو ابرقدرت بر ايران سيطره پيدا كنند.
س: آيا هيچ نظرى راجع به حمايت بيدريغ آمريكا از شاه داريد؟ آيا شما تماماً دخالت آمريكا را در ايران رد خواهيد كرد؟ آيا شما در عوض كردن شاه به عنوان يك رئيس مملكت موفق خواهيد شد؟
ج: آمريكا تا حال از شاه دفاع كرده است و به همين جهت دشمن شماره يك ملت ايران است. ما دخالت آمريكا را در ايران محكوم مىكنيم. آمريكا براى اينكه در ايران پايگاه داشته باشد و منابع ما را به يغما ببرد هيچ كس را بهتر از شاه ندارد تا آنچه را كه آمريكا مىخواهد بكند و به همين دليل است كه از شاه دفاع مىكند. ما به اميد خدا ايران را مستقل خواهيم كرد. ملت ايران با مجاهدتهاى بيدريغ خود و كشته دادنهاى بيشمار خود بالاخره شاه را از ايران بيرون مىكند و نظام شاهنشاهى را برچيده و حكومت عدل اسلامى را جايگزين آن خواهد كرد.
س: دولت شما با مخالفانى از ارتش ايران كه همواره شاه را كمك كردهاند چگونه معامله خواهد كرد؟
ج: آن عده از ارتشيانى كه از شاه پشتيبانى كرده و دست به كشتار مردم بىپناه ايران زدهاند محاكمه شده و به جزاى اعمال خود خواهند رسيد.
س: اگر فرض شود دولت شما يا هر دولتى برخوردار از حمايت شما بر سركار آيد آيا هيچ اختناق سياسى وجود نخواهد داشت ؟ ساواك چه خواهد شد؟
ج: هرگز. آزادى به همه كس تا آنجا كه به ضرر ملت ايران نباشد داده خواهد شد و هيچ گونه اختناق براى مردم نخواهد بود. ساواك را منحل مىكنيم.
س: شما و پيروانتان چه مىخواهيد انجام دهيد؟ آيا يك كودتاى نظامى در ايران؟ آيا فكر مىكنيد كسانى مانند سرهنگ خسروداد بتواند يك كودتاى نظامى انجام دهد چنانچه شايع بوده است ؟
ج : من كراراً گفته و نوشتهام كه ما بعد از بيرون كردن شاه و دودمانش (البته اين در صورتى است كه شاه به دست مردم نيفتد والا او را در دادگاه آزاد محاكمه كرده و به سزاى اعمالش مىرسانيم) و برچيدن رژيم شاهنشاهى يك حكومت جمهورى اسلامى را به آراى عمومى مىگذاريم. در اين حكومت ايران آزاد خواهد شد و استقلال واقعى خود
صحيفه نور ج 22 صفحه 172
را بىمحابا جلوى گلوله قرار مىدهند. در كجاى دنيا مرد مىمثل مردم ايران مىتوان سراغ داد كه براى احقاق حق خود با دست خالى به جنگ آمريكا شوروى انگليس و ساير كشورهاى طرفدار شاه برود. حال خوب فهميديد كه چه مىخواهم بگويم. البته براى همه مردم جهان و حتى سياسيون ايران سخت است قبول اين معنا كه چگونه بدون اتكاء به شرق و غرب مىخواهيد پيروز شويد و به همه و حتى سياسيون ايران كه همگى گفتند و مىگويند شاه را اگر بتوانيم بيرون كنيم با رژيم نمىشود مخالفت كرد و به من همگى بدون استثناء مىگويند كه اولاً دست از مخالفت با رژيم شاهنشاهى بردار مخالفت با رژيم غير ممكن است. من همان حرفى را كه به آنها زدم به شما هم صريحاً مىگويم كه به اميد خدا پيروزى نزديك است من شاه را بيرون مىكنم رژيم شاهنشاهى را از بن خواهم كند و جمهورى اسلامى را جايگزين آن خواهم كرد. و اما كودتاى نظامى در مقابل اين ملت؟! نه به هيچ وجه اين گونه معانى مطرح نيست. اما كودتاى نظامى به نفع شاه اگر صورت گيرد دردى را دوا نمىكند چرا كه امروزه مردم در چنين كودتايى به سر مىبرند و با اين وصف مقاومت كردهاند باز مىگويم راهى جز بركنارى شاه و برچيده شدن نظام شاهنشاهى باقى نمانده است.
previos page menu page next page