-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 69
تاريخ: 23/12/65
بيانات امام در جمع رئيس جمهور، رئيس مجلس ديوان عالى كشور و مسؤولان، كشورى و لشكرى در سالروز ولادت اميرمؤمنان حضرت على عليه السلام
اين موجود يك اعجازى است كه نمىشود در اطراف او آن كه هست صحبت كرد
بسم الله الرحمن الرحيم
من اين عيد سعيد را به همه مسلمين جهان و به ملت بزرگ خودمان و به همه مظلومان در طول تاريخ تبريك عرض مىكنم. اميدوارم خداوند در سايه عنايات حضرت ولى عصر و جد بزرگوارش حضرت رسول و حضرت امير سلامالله عليهما اين مملكت و ممالك اسلامى از شر اشرار مصون باشد. در باره حضرت امير سلامالله عليه اين قدر گفته شده است و نوشته شده است و باز هم حقش ادا نشده است. يعنى اين معجزه الهى تاكنون معلوم نشده است كه چه شخصيتى است. همه طوايف مختلفى كه در اسلام هستند و خصوصاً در شيعه مذهبها، اين حضرت را به خودشان نسبت مىدهند. عرفا، حكما، فقها، فلاسفه و اقشار مختلفه حتى دراويش، صوفيه و حتى كسانى كه به اسلام اعتقاد ندارند از كلمات ايشان استشهاد مىكنند./الان در يعنى/ آن وقت كه من عراق بودم كه حزب عفلقىاى كه اصلاً اعتقاد به اسلام ندارد، بلكه مضاد با اوست، معذلك كلمات ايشان را در ديوارها برش استشهاد مىكردند و هر كسى به يك نحو از ايشان اسم مىبرد. در زورخانهها به عنوان يك پهلوان، در جنگها به عنوان يك جنگنده، در مدارس به عنوان يك ارزشمند فقيه و در هر جايى كه ملاحظه مىكنيد به نظر هر يك و هر طايفهاى حضرت يك وضعى دارد و همه آنها را از خودشان مىدانند، الا البته بعضى كه اصلاً اعتقادى به اسلام ندارند، لكن معذلك آنى كه بايد باشد اين معما حل نشده است و نخواهد شد. اين موجود يك اعجازى است كه نمىشود در اطراف او آن كه هست صحبت كرد، هر كس به اندازه فهم خودش و به اندازه نظرى كه دارد در اين باب صحبت كرده است و حضرت غير از اين معانى است. يعنى ما نمىتوانيم به آن جايى كه بتوانيم از ايشان به آن جور كه هستند مدح كنيم. آن صفات متضاده كه در اشخاص نمىشود باشد، در ايشان هست. از همين جهت است كه اين صفات متضاده كه هست، اين كه هر كسى يك طرفش را گرفته است و خيال مىكند كه ايشان او است. كسى كه عارف مسلك است و در رأس عرفاى عالم واقع شده است، اين آدم در حكومت دخالت دارد، در صورتى كه عرفاى معروف اصلاً كنارهگيرى مىكردند. كسى كه در جنگها آن طور
صحيفه نور ج 20 صفحه 70
فعاليت داشته است معذلك در زهد و تقوا و كنارهگيرى از خلق آن طور بوده است. چون ابعاد مختلف درش بوده است. هر كسى يك بعدى از او را گرفته است و خيال كرده است كه بعد واقعى اين است و تاكنون آن بعدى كه ايشان دارند، آن بعد معنوىاى كه ايشان دارند براى كسى كشف نشده است مگر براى اشخاصى كه همطراز او هستند. از اين جهت در باره ايشان صحبت كردن از هر ترتيبى كه باشد، همه اين چيزها را دارد لكن آن كه هست نمىشود صحبت كرد، نمىتوانيم ما صحبت كنيم و لهذا بايد غمض عين كنيم از صحبت در باره ايشان و از ايشان بخواهيم كه ما را هدايت كند و به آن راهى كه ايشان هستند، ما لااقل به بعضىاش برسيم.
اگر هواهاى نفسانى در كار باشد اين منجر به اختلاف مىشود
اما راجع به مسائلى كه مناسب است در اين روز گفتن، من كمىاش را عرض مىكنم. ما الان گرفتارىهاى زيادى داريم كه همه مىدانيد. و مىدانيد كه همه قدرتهايى كه هستند با ما مخالفند. يعنى قدرتها دست به هم دادهاند تا اسلام را كه مىبينيد در اين جاها يك نمونهاى ازش پيدا شده است بكوبند و نگذارند كه اسلام سر بلند كند. ما تكليفمان چى هست؟ در اين حالى كه همه با ما مخالفند، همه مىخواهند /ما/ همه ما را از بين ببرند، مىخواهند ما را برگردانند به آن حالى كه يك نفر فرض كنيد كه سفير يا مادون سفير يك كشورى بتواند همه اوضاع ايران را به هم بزند، ما را مىخواهند به آن حال برگردانند. تكليف ما در اين وقت چى است؟ خدا براى ما چه راهى معين كرده؟ باز ما بايد بنشينيم با هم مختلف باشيم؟ باز با هم نزاع كنيم؟ حالا من اين كه مىگويم نزاع، نه اين كه نزاعى هست و ليكن بايد جلوگيرى كنيم كه مبادا باشد. حالا فردا رسانههاى گروهى نگويند كه فلانى گفته است كه نزاع هست و الان در ايران جنگ است. يكى از امورى كه آنها درصددند كه هميشه دامن به آن بزنند، همين كه در داخل ايران نزاع سر قدرت است. اينها باز نشناختند اسلام را، نشناختند ايران را، نشناختند متصديان امور در ايران را. خيال مىكنند كه يك دسته آن طرف ايستادند، يك دسته هم آن طرف ايستادند همه دارند تو سر هم مىزنند كه يكى مىخواهد قدرت را براى خودش، يكى مىخواهد قدرت را براى خودش، اين براى اين است كه نظر، نظر مادى است. وقتى نظر، نظر مادى شد همين طورها هست. اگر خداى نخواسته نظر مادى در بين ماها حاصل بشود و ما نسيان كنيم خداى تبارك و تعالى را به توجه به دنيا و مقامات، لاعلاج خواهد شد اختلاف. كسانى كه توجه به دنيا دارند، نمىشود اختلاف نداشته باشند، هر كسى براى خودش مىخواهد. آنهايى كه اختلاف ندارند، آنهايى هستند كه به دنيا اعتنا ندارند، آنهايى هستند كه ارزش را بهش توجه دارند، آنها بينشان اختلاف واقع نمىشود. اگر همه انبيا جمع بشوند و همه اوليا جمع بشوند، با هم اختلاف نمىكنند، يك كلمه اختلاف ندارند، لكن اگر دو تا كدخدا در يك ده باشد اختلاف پيدا مىكند، اگر دو عالم باشد (روحانى واقعاً) صد عالم روحانى باشد، ممكن نيست با هم اختلاف داشته باشند. اما اگر دو عالم باشد يا دو صورت عالم باشد كه بخواهد دكان درست كند براى خودش، شكى نيست كه با عالم ديگرى كه باز آن هم همين
صحيفه نور ج 20 صفحه 71
جور است اختلاف پيدا مىشود. و همين طور اگر چنانچه سران يك كشورى براى خدا كار بكنند، اينها اختلاف نخواهند پيدا كرد و بايد توجه كنند كه گمان نكنند كه مأمونند از اين كه به راه ابليس بروند. هيچ امرى يكدفعه نمىشود، به تدريج، يك قدم يك قدم انسان را مىكشانند به جهنم. از ابتدا نمىآيد نفس اماره انسان بگويد بيا برو جهنم، يا ابليس بگويد بيا برو جهنم، يا نفس اماره بگويد ياالله پاشويم دعوا راه بيندازيم، نخير. ابتدائاً از اول شروع مىشود يك قدم جلو مىرود آدم ازش غفلت مىكند، تبعيت مىكند، يك قدم ديگر جلو مىرود، يك وقت مىبيند كه سر از اين بيرون آورد كه با هم دارند اختلاف مىكنند. كه جلوى اين اختلافات را بگيريم؟ تكليف شرعى ما، تكليف عقلى ما، تكليف وجدانى ما اين نيست كه نگذاريم يك وقت خداى نخواسته بين اقشار اختلاف پيدا بشود؟ او به اين است كه هواهاى نفسانى كم بشود، غير از اين راهى ندارد. اگر هواهاى نفسانى در كار باشد، اين منجر به اختلاف مىشود، ولو اين كه هر مقدار هم يك نفرى آدمى باشد كه به ظواهر خيلى اعتقاد داشته باشد و خيلى هم دنبال ظواهر باشد، لكن وقتى كه در قلبش هواى نفسانى باشد قهراً آن هواى نفسانى او را دنبال مى كند. اين هواى نفسانى در همه هست /نمىشود/ تعرضش نمىشود كرد، لكن بعضىها مهار مىكنند و بعضىها مهار نمىكنند اين كه مىگويم در همه، يعنى همه مردم متعارف نه اولياى خدا -
همه توجه به اين داشته باشيد كه دنبال اختلاف نرويد
ما بايد فكر اين معنا باشيم كه در اين كشور يك وقت خداى نخواسته به تدريج اختلاف واقع نشود. همه پشتيبان هم باشيم. بنابر اين بگذاريم كه دندان روى جگر بگذاريم و هواى نفسانى را زير پا بگذاريم و با هم خوب بشويم. اگر در قلب هم يك چيزى هست كه الان نمىتواند يك آدمى جلويش را بگيرد، ولى در عمل قدرت دارد به اين كه جلويش را بگيرد، جلويش را بگيرد. امروز تأييد همه قشرها بر همه ما لازم است. ما بايد از مجلس طرفدارى بكنيم، مجلس هم بايد از همه ملت طرفدارى بكند. ما بايد طرفدار دولت باشيم، دولت هم بايد خدمت به ملت بكند. ما بايد به همه قوايى كه الان هستند تبعيت كنيم ازشان به اندازهاى كه بايد بكنيم و پشتيبانى كنيم ازشان به اندازهاى كه بايد بكنيم. آنها هم بايد از هم پشتيبانى بكنند. يك دسته بيايند بخواهند يك طرف بكشند، يك دسته هم يك طرف ديگر بكشند (در حالى كه نيست الان، اين طور دارند مىگويند) اگر خداى نخواسته يك جرقهاى پيدا بشود، خواهد دنيا اين را بزرگ كرد تا آن جايى كه بگويند ايران الان ديگر هيچ چيز درش نيست.
الان شما ملاحظه مىكنيد كه رسانههاى گروهى تمام چيزهايى كه در ايران، چيزهاى خوبى كه در ايران هست، اگر صحبت كنند به طور برقآسا ازش مىگذرند و تهمت مىزنند و سر آن تهمت ايستادگى مىكنند. جنگ واقع مىشود، مىبينيد كه الان پيروزىهاى بزرگ واقع شده است، اين را همچو مىبرندش و همين طور كنارش مىگذارند. اول كه اصل را ذكر نمىكنند، بعد هم اين، اين را
صحيفه نور ج 20 صفحه 72
گفت، آن هم او را گفت و تا حالا تأييدى ازش نشده. خبرگزارىهايشان مىآيند اين جا، آنهايى كه اغراض دارند يك چيزى انبار مىكنند و مىفرستند آن جا و آنها هم مىدانند كه اينها انبار كردند و فرستادهاند، معذلك مىگويند كه چيز است، ايران چه شده، چه شده، چه شده، دليل ما آن كسى است كه مخالف با ايران هست، آن مخالف با ايران اين طورى گفته، درست است لابد. اين براى اين است كه دنبال اين هستند كه يك چيزى از ما پيدا كنند و بزرگش كنند و ما را در داخل به هم بريزند. عقل ما و ديانت ما و اسلام و همه چيز اقتضا مىكند كه ما حالا وقتى بنا شد كه همه با ما بدند. با هم خوب بشويم، طرفدار هم باشيم. ارتش طرفدار سپاه باشد، سپاه طرفدار ارتش باشد و همه ارگانها طرفدار هم باشند. اين نخواهد ارتش را از بين ببرد، آن نخواهد سپاه را از بين ببرد، آن نخواهد دولت را از بين ببرد، آن نخواهد قوه قضايى را از بين ببرد، همه بايد با هم باشند. اين يك تلكيف الهى شرعى است به عهده ما و به عهده همه ملت، البته /در موقع/ اگر خداى نخواسته يك وقت ما ببينيم كه مىخواهد يك همچو چيزى واقع بشود، تكليف شرعى مان اين است كه با هر ترتيبى كه مىشود جلويش را بگيريم ولو به افشا كردن، ولو به اين كه يك نفرى را قربانى كنيم براى يك ملت، يك دستهاى را قربانى كنيم براى يك ملت.
آدم يك وقت از خودش تعريف مىكند براى اين كه هدايت كند ديگران را، اين نفس رحمان است
من دارم به شما آقايان عرض مىكنم همه توجه به اين داشته باشيد كه دنبال اختلاف نرويد. فردا ممكن است كه انتخابات پيش بيايد، خوب! در موقع انتخابات البته صحبتها خواهد شد، دنبال اين نرويد كه به هواى نفسانى خودتان براى خودتان درست كنيد. مىخواهد يك قضيهاى واقع بشود در ايران، دنبال اين نباشيد كه به نفع من باشد، آن يكى بگويد به نفع من باشد، اين مبدا اختلاف است. انبيا و اوليا و كسانى كه وارسته از دنيا هستند، اين معانى را ندارند. شما هم اگر تبعيت از انبيا داريد، تبعيت از اميرالمؤمنين سلامالله عليه داريد، بايد اين معنا را نداشته باشيد. اميرالمؤمنين سلامالله عليه تمام دنيا پيشش هيچ بوده، من گاهى فكر مىكردم كه حضرت امير و همين طور در بين انبيا هم همين طور، در بين ائمه هم همين طور گاهى از خودشان تعريف مىكنند، اين چيه؟ اين مبداش همانى است كه خداى تبارك و تعالى به آدم گفت، وادارش كرد به اين كه آن اسمايى را كه خدا به او تعليم كرده است امر بهش كرد كه بايد بگويى. اگر اين امر را نكرده بود آدم نمىگفت. اينها مأمورند كه چون مقام، مقام بزرگى است به مردم معرفى كنند اين مقام را براى تبعيت مردم، نه براى اين كه مىخواهند خودشان را چه بكنند. حضرت امير كه در بسيارى از جاها از خودش تعريف مىكند كه من اعتناى به دنيا ندارم، او مأمور است اين را بگويد، بهش هم سخت است اين. /به/ انبياى ديگر هم كه از خودشان يك چيزى صحبت مىكردند براى اين كه اين راه هدايت بوده است، نه براى اين كه براى خودشان بوده، راه هدايت به عالم غيب بوده. مثل يك طبيبى كه هيچ قواى نفس ندارد، لكن مىبيند كه اگر چنانچه طب
صحيفه نور ج 20 صفحه 73
خودش را نشان ندهد مردم به مرض مىافتند، به يك مرضى مىافتند، اين مجبور مىشود در عين حالى كه نمىخواهد از خودش تعريف كند، از طب خودش و اين كه من متخصص در اين امرم تعريف كند. دو جور تعريف داريم . يك وقت اين است كه آدم تعريف مىكند مىخواهد خودش را نشان بدهد، اين ابليس است. يك وقت اين است كه آدم تعريف مىكند مىخواهد خودش را نشان بدهد، اين ابليس است. يك وقت از خودش تعريف مىكند براى اين كه هدايت كند ديگران را، اين نفس رحمان است. حضرت امير كه مىفرمايد كه من، قسم مىخورد به اين كه اگر همه دنيا و چه را به من بدهند، من ظلم حتى به آن طور نمىكنم، اين وادار شده است از طرف خداى تبارك و تعالى به اين كه اين را بگويد تا مقام معلوم بشود. مردم تبعيت كنند، مثل همان طبيب مىماند، نمىخواهد خودنمايى كند مثل امثال ماها كه اگر فرض كنيد يك شعرى بلد هستيم مى خواهيم خودنمايى كنيم كه من آنم كه شعر گفتم، اگر يك درسى خوانديم خودنمايى كنيم كه من آنم كه درس خواندم، او مىخواهد هدايت كند مردم را به راهى كه غير از اين نمىشود و لهذا در عين حالى كه برايش مشكل است، مىگويد. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در عينى كه برايش مشكل بود كه حضرت امير را معرفى كند و راه هدايت را به مردم بگويد، براى اين كه مىديد ممكن است يك وقت اختلاف بشود، معذلك خدا الزامش كرد كه بايد بگويى، اگر نگويى كارى نكردى. اينها الزامى است. اين كه در لسان ائمه مىبينيد كه از خودشان تعريف مىكنند گاهى، اين يك الزامى است كه از طرف غيب /بر آن شده است/ بر آنها شده است كه بايد اين كار را بكنيد مردم طبيب را بشناسند. مردم يك ظاهرى مىبينند كه ظاهر اين و آن يكى مثل هم است، گاهى هم مىبينند كه خوب! اين آدم هم مىكشد، اين مامور است كه به آنها بفهماند كه اين آدمكشى چى است و راه هدايت اين است، مثل همان طبيب. اگر ما شمهاى از اين معنا پيدا بكنيم كه اگر هم معرفى مىخواهيم خودمان را بكنيم ما نبايد بكنيم البته، ما همچو مأموريتى نداريم، لكن اگر بخواهيم بكنيم براى اين باشد كه هدايت بشوند مردم، اگر ديديد براى خود است بدانيد كه دست شيطان در كار است. اگر ديديد كه يك وقتى ما مخالفت مىكنيم با رئيس جمهور، يا شما مخالفت مىكنيد بدانيد كه براى خدا نيست، دست ابليس در كار است. و همين طور اگر از دولت، اگر ما از دولتى كه الان دارد خدمت مىكند و خدمتش هم شايان است و مورد اعتماد است، ما بخواهيم تكذيب بكنيم، بدانيد كه دست شيطان در كار است، براى خدا نيست. اگر بخواهيم از ارتش بدگويى كنيم، بدانيد دست شيطان در كار است، از سپاه بكنيم بدانيد دست شيطان در كار است، دست الهى نيست. امروز شماييد و همه عالم دشمن شما، الا معدود ميزان را خود انسان در باطنش غالباً مىفهمد و اگر بخواهد بفهمد هم ميزان دارد. اين آدمى كه در رأس يك امرى واقع هست، پيش خودش يك وقت شايد فكر كند كه اگر اين امر دست آن يكى باشد، بهتر از من است، ببيند راضى هست واقعاً بين خودش و خداى خودش كه او باشد و خودش نباشد؟ اگر ديد راضى هست به اين امر، بداند كه يك چيزى از عالم غيب درش هست و اگر راضى نيست بداند كه عيب درش هست، نفسانيت درش هست. البته ما نمىتوانيم از نفسانيت خودمان به طور
صحيفه نور ج 20 صفحه 74
مطلق جلوگيرى كنيم، ما همچو قدرتى نداريم، اما قدرت اين را داريم كه جلوى خودمان را بگيريم اظهار نكنيم. قدرت نداريم اگر با يك كسى واقعاً مخالفيم، مخالفت را در قلبمان هم نداشته باشيم، اما قدرت اين را داريم كه در مقام عمل، در مقام اظهار نكنيم اين كارها را. و ما امروز ملكف شرعى هستيم، تكليف الهى است كه اگر در دلمان /هم از بعضى مان/ بعضى مان از بعضى مان خوشش نمىآيد در مقام عمل، در مقام ذكر، در مقام تبليغ بر خلاف نفس خودش عمل بكند، اين يك امرى است كه قدرت دارد انسان، اگر آن را قدرت ندارد، لكن عمل را، فعل را قدرت دارد و لهذا خدا از انسان مؤاخذه مىكند. مؤاخذه نمىكند كه چرا در قلب تو اين واقع نشد، حالا نقص انسان، اما اين مؤاخذه اين طورى ندارد. اما مىتوانستى در عين حالى كه خوش نيستى با اين، دوست ندارى، اين را ذكر نكنى، اين را قدرت دارى، نكردى معاقبى. و /ما/ امروز قضيه شخصى نيست كه يك كسى معصيت خدا را مىكند و معاقب است اين به اندازه شخصيت خودش و به اندازه حال خودش معاقب است. ما اگر امروز مخالفت با هم بكنيم، قضيه يك ملت در كار است، قضيه ملتهاى اسلامى در كار است، قضيه اسلام در كار است، قضيه ارزشهاى الهى در كار است، قضيه ملتهاى اسلامى در كار است، اين جرمش غير آن جرمى است كه كسى تو خانهاش نشسته، يك معصيتى مىكند، آن هم جرم است. اما كسى مخالفت بكند با يك كسى كه دارد خدمت به خلق مىكند اين غير آن جرمى است كه مخالفت بكند با يك شخصى كه در بين خانه خودش فرض كنيد كه در عائله خودش مىكند، آن هم جرم است. اما كسى مخالفت بكند با يك كسى كه دارد خدمت به خلق مىكند اين غير آن جرمى است كه مخالفت بكند با يك شخصى كه در بين خانه خودش فرض كنيد كه در عائله خودش مىكند، آن هم جرم است. اما اين جرم از آن جرم خيلى بالاتر است و اين يك چيزى است كه مشكل است خداى تبارك و تعالى انسان را ببخشد. امروز خيلى تكليف به عهده ماست، تكليفهاى شاق هم به عهده ماست. امروز شماييد و همه عالم دشمن شما الا معدود، البته بين ملتها زياد هست /شما/ به شما توجه دارند. اما دولتها معدودى هستند كه مخالف با شما نيستند، همه مخالفند. اگر ما هم بخواهيم خودمان با هم مخالفت كنيم، اين يك جرمى است كه تا ابد به عهده ما خواهد ماند و براى ما يك جرم ابدى ثابت خواهد شد، يك روسياهى ابدى پيش خداى تبارك و تعالى براى ما پيدا خواهد شد. حضرت امير سلامالله عليه در بسيارى از امورى كه برايش خيلى سخت بود، دندان روى جگر مىگذاشت و موافقت مىكرد براى مصالح كلى، براى مصالح اسلام. ما اگر تبعيت از او داريم بايد اين طور باشيم، اگر يك مقدار هم تبعيت داريم، يك مقدارى همين طور باشيم. در هر صورت آنى كه در يك همچو موقعى براى ما بايد خيلى مورد نظر باشد، اين كه الان دارند از اطراف دنبال اين مىروند كه ما را از باطن از بين ببرند، در داخل ما را خرد كنند، نتوانستند در خارج بكنند، نقشهها همه نقش بر آب شد و از بين رفت لكن حالا الان اين نقشه، نقشه مهمى است كه مىخواهند در داخل، هى چيزهايى مىگويند در كجا چى واقع شده، معلوم شد چه شده است، كى با كى دعوا دارد، كى با كى چه دارد و اينها تأثير دارد اگر چنانچه توجه نكند انسان به خداى تبارك و تعالى، از خداى تبارك و تعالى در واقع نخواهد اين را كه انسان را از اين شرها نجات بدهد، ممكن است انسان در دام بيفتد. و ما بحمدالله امروز همه با هم خوب هستيم، انشاءالله و اميدوارم خداى تبارك و تعالى همه را
صحيفه نور ج 20 صفحه 75
تأييد كند و همه شما ديگرى را تأييد كنيد، همه ملت دولت را تأييد كند، دولت همه ملت را تأييد كند و مجلس و همين طور همه با هم باشند تا انشاءالله خداى تبارك و تعالى قدرت بدهد به همه و توجه كند به همه و اين ملت را از شر اشرار نجات بدهد.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 76
تاريخ: 1/1/66
پيام نوروزى
بسم الله الرحمن الرحيم
يا مقلبالقلوب والابصار يا مدبرالليل و النهار يا محول الحول والاحوال حول حالنا الى احسن الحال.
نوروز امسال يك خصوصياتى دارد كه براى آن خصوصيات مبارك است و من به ملاحظه آن خصوصيات به تمام مسلمين جهان و مظلومين جهان و ملت مجاهد و عزيز خودمان تبريك عرض مىكنم. بعض از آن خصوصيات اين است كه بحمدالله ما سالى را تجديد مىكنيم كه قبلش پيروزىهاى چشمگيرى بود كه همه مىدانند و اميدوارم كه خداوند در اين سال نو هم آن پيروزىهايى كه بايد عنايت بفرمايد، به ما عنايت بفرمايد. و از خصوصياتى كه كمتر اتفاق مىافتد، اين است كه امسال، اين سال نو بين دو عيد بزرگ واقع شده است بين سيزدهم و مبعث. مبعث كه مال بعثت ولى الله اعظم، ولى الله مطلق بالاصاله است و مولود كه باز عيد ولى الله بالتبع است و اين دو بزرگوار در عوالم غيب با هم بودند، متحد بودند و شهادت در اين عالم يكى مظهر آن غيب مطلق است در بعثت و يكى مظهر آن غيب مطلق است در امامت. امامت و بعثت دو امر هستند كه اينها به ظهور آن معنويت بزرگ عام است و آن ولايت است و به اين لحاظ اين عيد، اين روز بزرگ به واسطه محفوف بودنش به اين دو عيد بزرگ، اين عيد ملى هم مبارك است. و دنبال اين مطلب اين معنا را بايد عرض كنم كه ما واقع شديم در بين اين دو عيد كه يكى عيد ولادت حضرت امير و يكى عيد بعثت كه بزرگترين اعياد اسلامى است. و اين دو بزرگوار همان طورى كه در عالم غيب و غيب غيب با هم بودند و متحد بودند، در عالم هم كه آمدند، در اين دنيا هم كه آمدند اينها اخوت داشتند، برادرى داشتند و يك بودند و اين براى ما بايد عبرت باشد كه مايى كه الان در اين عيد، در اين روز نوروز واقع شديم، بين دو عيدى واقع شديم كه صاحبان آن دو عيد در همه نشئات با هم بودند و در اين نشئه هم برادر بودند. ما بايد از اين عبرت بگيريم كه ما هم برادرى خودمان را حفظ كنيم. تمام كسانى كه در اين كشور متصدى امور هستند، بايد برادرى خودشان را حفظ كنند و اخوتى كه بين آن دو بزرگوار بوده است ما تبعيت كنيم از آنها و اخوت داشته باشيم، همان طورى كه آنها در تمام ايام عمرشان در اين عالم در تمام اوقات با هم بودند و پشتيبان هم بودند و يكى به تبعيت آن ديگرى همه امور را محول به او كرد و همه امور را به تبعيت او بجا
صحيفه نور ج 20 صفحه 77
آورد و بااو بود و برادر او بود در همه امور، كسانى هم كه در اين كشور هستند، از هر قشر و از هر طايفه خصوصاً متصديان امور، اينها تبعيت كنند از اين بزرگوار در اين كه اخوت خودشان را حفظ كنند، برادر باشند خصوصاً در اين مقطع از زمانى كه اگر چنانچه يك خللى واقع بشود در برادرى اين آقايان، خلل به اسلام واقع مىشود و لهذا مسأله، مسأله مهمى است و ما در يك مقطع بزرگ و عظيمى واقع شديم و اگر چنانچه اخوت خودمان را حفظ كنيم و همين طور ارتش و سپاه و بسيج و ساير قواى مسلحه از عشايرى و غيره، اينها هم اخوت خودشان را حفظ كنند، تبعيت كرديم از مولاهاى خودمان و به سعادت انشاءالله مىرسيم.
و اگر چنانچه يك وقت خداى نخواسته هواهاى نفسانى در كار بيايد و انسان تبعيت از هواى خودش بكند و بخواهد در مقابل هم جبههگيرى بكند، خداى نخواسته اگر يك همچو امرى واقع بشود، بدانيد كه ما مخذول دنيا و آخرت خواهيم بود. و لهذا در اين عيد، در اين مقطع از زمان، در اين چيزى كه براى ما الان پيش آمده است و آن روزى كه روز نو است، سال نو است و محفوف به دو عيد بزرگ است، ما بايد از آنها تبعيت كنيم و اخوت خودمان را در همه جا حفظ كنيم و من از خداى تبارك و تعالى خواستارم كه اين اخوت را بين همه ارگانها، بين مجلسىها و بين دولت، قوه قضايى و ساير مردم، بين همه قشرهاى ملت حفظ كند و ما آن تبعيت را از موالى خودمان بكنيم كه انشاءالله با سعادت از اين دنيا برويم. و مهم قضيه هواى نفس است، در همه امور آن چيزى كه انسان را به دام مىاندازد، هواى نفس انسان است و من از خداى تبارك و تعالى خواستارم كه موفق كند اين مسلمين را، موفق كند اين سردمداران مسلمين را به اين كه توجه بكنند به اين كه كارهايى كه مى كنند از روى هواى نفس نباشد و خصوصاً در اين ملت ما كه بحمدالله تاكنون به اين وضع رسيدهاند و اين پيروزىها را پيدا كردند و البته شهيد دادند، البته معلول دادند، مفقود دادند و جوانهاى خودشان را از دست دادند لكن در عين حال با هم بودند و پشتيبان هم بودند، از اين به بعد هم پشتيبان هم باشند و برادر باشند با هم. و من اميدوارم اين روز نو به همه مبارك باشد، به همه قشرهاى ملت، به هر طايفهاى از طوايف ملت و اميدوارم كه كسانى كه تاكنون با اين جمهورى اسلامى، از كسانى كه مال خود ايران بودند و با جمهورى اسلامى به توهماتى مخالفت مىكردند، از اين به بعد از مخالفتشان دست بردارند و آن طورى كه رضاى خداست بجا بياورند. رضاى خدا امروز اين است كه اسلام پرتوش در همه جا باشد و اين تابع اين است كه شما در داخل، همه، همه قشرها، كسانى كه به خيالاتى مخالفت مىكنند يا مخالفت كردند و كسانى كه در خارج هستند و به خيالاتى مخالفت مىكنند، اينها بيدار بشوند، هشيار بشوند و هواهاى نفسانى را از دست بدهند، دست بردارند از هواهاى نفسانى. و خداوند انشاءالله همه قشرها را سعيد كند و موفق كند به اين خدمت به اسلام و به خدمت به ملت و مسلمين.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 63
تاريخ: 21/11/65
ديدار با گروهى ا زمسوولان كشور، اقشار ملت و ميهمانان خارجى دهه فجر به مناسبت سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
من مقدم ميهمانان عزيزى كه از بلاد مختلف تشريف آوردند در اين كشور مظلوم، مقدم آنها را مباركباد عرض مىكنم و از خداوند تعالى مسالت مىكنم كه همه آنها و همه ملتهاى مستضعف جهان را در مقابل مستكبران پيروز فرمايد.
مسائل ما زباد است، من بعضى از مسائل را عرض مىكنم و اميدوارم كه آقايان كه در اطراف تشريف مىبرند توجه به اين مسائل را به اهل ملت خودشان و به اشخاصى كه متعهد هستند، آنها را تذكر بدهند. صورت اعمال هميشه شبيه به هم است، ظاهر عمل از يك فاجر فاسد ظاهر بشود يا كافر ظاهر بشود و از يك مؤمن موحد يا از يك ولى خدا، ظاهر يكى است. شمشيرى كه ابن ملجم مىكشد و بهترين خلق الله را شهيد مىكند با شمشيرى كه بهترين خلق الله مىكشد و عدوالله را اعدام مىكند در صورت يكى است، شمشير است و قدرت عمل است و كشتن آن طرف يا شهيد كردن آن طرف. اما آنچه كه ممتاز مىكند اين دو عمل را از هم و همه اعمال صادرهاز بشر به واسطه او ممتاز مىشود آن عبارت از غايات اعمال است، انگيزههاى اعمال است، اين شمشير براى چه كشيده شد و براى چه زده شد؟ اين ندا براى چى بلند شد و براى چى ختم شد؟ اگر شمشير براى خدا بلند بشود و براى خدا به پايين بيايد، اين انگيزه، انگيزه الهى است. ارزشمند است. اگر براى شيطان باشد، اين ابليسى است و ارزشمند نيست، اين در همه اعمال مردم است. در همه اعمال خصوصى انسان و در اعمال اجتماعى، سياسى، انقلابى است.
همه رژيمهاى دنيا كه در سر كار هستند، اينها اعمالشان اعمال دنيايى است
انقلابات در دنيا زياد واقع شده است و يك حكومت رفته است، حكومت ديگر آمده است، يك رژيم رفته، رژيم ديگر آمده است، ولى انقلاباتى كه آمده است بايد ديد انگيزه انقلاب چه بوده است و براى چه چيز انقلاب واقع شده و ثمره اين انقلاب چى هست و چه بوده. انقلاب فرانسه، شوروى، ساير انقلاباتى كه در عالم واقع شده است، يك انقلاباتى بوده است و يك رژيمها تغيير كردند به رژيمى ديگر، حكومت تغيير كرده به حكومت ديگر، اما انگيزه، انگيزه مادى بوده است، انگيزه دنيايى
صحيفه نور ج 20 صفحه 64
بوده است. آن وقتى كه روسيه قيام مىكند و رژيم سابق را از بين مىبرد، انگيزهاش اين بوده است كه اين دنيا دست من باشد نه دست او. الان هم كه همه رژيمهاى دنيا در سر كار هستند، اينها اعمالشان اعمال دنيايى است. ياكلون كما تاكل الانعام : مثل همان حيواناتى كه با هم جنگ مىكنند و يكى ديگرى را از بين مىبرد، انگيزه يك انگيزه طبيعى است، يك انگيزه دنيايى است. اين دنيا را او مىخواهد براى خودش حفظ كند، آن هم مىخواهد براى خودش. قدرت را او براى خودش مىخواهد، آن هم براى خودش مىخواهد. اما انگيزه انبياء در انقلاباتشان، در قيامشان دنيا نبوده است، اگر دنيا را اصلاح كردند تبع بوده است، انگيزه الهى بوده است، براى خدا بوده و براى معارف الهى و براى بسط عدالت الهى در جامعه. آن انگيزه است كه اين انقلابات را از هم جدا مىكند. ما اين انقلابى كه كرديم و ملت ما كرد، اين را به حسب آن طورى كه از اول نداى او بلند شد و الان هم اين ندا بلند است، اين انقلاب براى اسلام بوده است نه براى كشور، نه براى ملت، نه براى به دست آوردن يك حكومت. براى اين كه اسلام را از شر ابرقدرتها و جنايتكارهاى خارجى و از شر سليقههاى كج داخلى داخل اسلامى نجات بدهد. اين انگيزه، انگيزهاى است كه اگر چنانچه در جوانهاى ما ملاحظه بفرماييد، در عموم ملت ملاحظه بفرماييد، البته استثنا دارد، در همه جا استثنا هست، در زمان رسول الله هم استثنا بود، هميشه اين استثناها هست، اما وقتى كه وجهه عمومى مردم را در اين حركتهايى كه دارند، در اين شور و شوقى كه دارند و رو به مرگ مىروند با شور و شوق، از هر كدام بپرسيد كه تو چرا دارى مىروى به جبهه، مىگويد: براى /اين كه/ خدا، براى اسلام، براى خدا، براى امر خداست. اما اگر فرض كنيد كه از يك سرباز روسى بپرسند كه تو براى جبهه مىروى چه كنى؟! او مىگويد مىخواهم اين كشور را به دست بياورم، مىخواهم قدرت خود را توسعه بدهم. در عالم هميشه همين طور است. ما بايد فكر اين معنا باشيم كه ما تلخىها و شيرينىها داشتيم. اما تلخىهايى كه داشتيم براى اين است كه ما معارفمان ناقص است. شما ملاحظه كنيد كه بهترين خلقالله در عصر خودش، حضرت سيدالشهداسلامالله عليه و بهترين جوانان بنى هاشم و اصحاب او شهيد شدند و از اين دنيا رفتند با شهادت، لكن وقتى كه در آن مجلس پليد يزيد صحبت مىشود، حضرت زينب سلامالله عليها قسم مىخورد كه ماراينا الا جميلا : رفتن يك انسان كامل، شهادت يك انسان كامل در نظر اولياء خدا جميل است، نه براى اين كه جنگ كرده و كشته شده، براى اين كه جنگ براى خدا بوده است، قيام براى خدا بوده است. اگر اين معنا را تزريق كنند، اين ميهمانهاى ما، اين ميهمانهاى عزيز ما در مملكتهايى كه مىروند به مردم بگويند كه جوانهاى ايران با اين انگيزه دارند خودشان را به جبهه مىرسانند و به شهادت، و شهادت را فوز عظيم مىدانند. اين شهادت فوز عظيم دانستن نه از باب اين است كه كشته شدن است، خوب! كشته شدن، طرف ما هم كشته مىشود، از باب اين است كه اين انگيزه براى اسلام است، وقتى انگيزه براى اسلام شد، ديگر لذت دارد نه غم، منتها ما چون ناقص هستيم و نرسيديم به آن مقامى كه بايد برسيم، از اين جهت تلخى داريم. ما البته تلخىها داشتيم به حسب اين وضع روحىاى كه داريم، از ما اشخاص بزرگ شهيد شده
صحيفه نور ج 20 صفحه 65
است به دست اشخاص پليد و خانوارها، خانوادهها، اطفال اينها الان دارند كشته مىشوند و اين براى ما سخت است، براى ما دشوار است، لكن وقتى انگيزه را ملاحظه كنيم و غايات اعمال را ملاحظه كنيم و اگر بفهميم اين مقاصدى كه انبياء داشتند و آن كارهايى كه انبياء كردند و آن كارهايى كه در صدر اسلام واقع شده است، چه جور بوده است براى ما سهل مىشود. يعنى خوف از بين مىرود، تلخى مبدل به لذت مىشود، ناگوارى مبدل به گوارايى مىشود و هر چه طرف اين انگيزه پيش برويم و اين مطلب روحى را بر خودمان تزريق كنيم و با مجاهدت پيش برويم، اين اسباب اين مىشود كه هيچ تلخى ما در دنيا نبينيم مگر آن چيزى كه مخالف اسلام است. آنى كه مخالف اسلام است براى ما تلخ باشد و آن چيزى كه براى اسلام است، براى ما شيرين باشد. سعى كنيد كه انگيزهها، انگيزههاى الهى باشد شما مىبينيد با اين كه هر روز تقريباً ايران زده مىشود و عده كثيرى از بچهها، از كودكها، از زنهاى پير، از مردهاى پير، از مردم عادى، دارند خراب مىشود خانهها به رويشان، معذلك از همان زير آوارها كه در مىآيند، حرفشان اين است كه ما بايد تا پيروزى جنگ كنيم، اين يك انگيزهاى است كه در اين جوانهاى ما پيدا شده است و اميد است كه در ما هم پيدا بشود. من واقعاً وقتى كه بعضى از اين جوانها را مىبينم، بعضى از اين صحبتهاى جوانها را مىشنوم، بعضى از اين شادىهاى آنها را مىبينم در جبههها، مىبينم كه جايى كه الان آتش است و هر روز آتشبازى است، اينها با سرافرازى و با عظمت روح و با شادى دارند پيش مىروند، من متحير مىشوم و از اين حسرت مىبرم كه ما نرسيديم به يك همچو مقامى. سعى كنيد كه انگيزهها، انگيزههاى الهى باشد. سعى كنيد كه به مردم خودتان هر جا هستند، به كشورهاى خودتان هر جا هستند تزريق كنيد كه انگيزههايشان الهى باشد، براى كشورگيرى نباشد، براى سلطه نباشد، براى دنيا نباشد، گمان نكنند كه دنيا يك چيزى است كه باقى مىماند، چند روز مىماند دست اين و از بين مىرود. آن چيزى كه باقى مىماند آنى است كه لله تعالى است. ما عندكم ينفدو ما عندالله باق *. ما عندالله آن چيزهايى است كه انسان براى خدا مىكند، آنها باقى هست و آن چيزى كه پيش خود ما هست از دنيا و از جهاتى كه نفسانيت ما دارد، اينها از بين مىرود.
پس بنابراين شما مطالعه كنيد در حال اين كشور، در حال اين ملت و بگوييد اين ملت را و اين كشور را براى كشورهاى خودتان، شايد انشاءالله همين انگيزهها پيدا بشود و از سلطههاى خارجى كم بشود. و ما اميدواريم كه جوانان ما در اين اوقات همان طورى كه از اول بودند و با شادى به طرف جنگ مىرفتند و به طرف رساندن اسلام به پيروزى و خارج كردن اسلام از شر ابرقدرتهاى خارجى و سليقههاى كج داخلىاى كه در داخل كشورهاى اسلامى هست، اينها براى شر اينها و از بين بردن اينها پيروز بشوند و برسند به جايى كه حكومت اسلامى توسعه پيدا كند در همه جا و عدل اسلامى در همه جا توسعه پيدا بكند و عدل اسلامى اين است كه همه حكومتهايى كه در دنيا هستند، روى موازين
صحيفه نور ج 20 صفحه 66
اسلامى حكومت بكنند. و ما اميدواريم كه اين امر به تدريج مهيا بشود براى آن وقتى كه آن عدل بزرگ اسلامى در روى زمين توسعه پيدا مىكند و حكومت ها، حكومت عدل مىشوند.
و من از خداى تبارك و تعالى براى پيروزى اسلام و براى كسانى كه به اسلام خدمت مىكنند و كسانى كه دنباله اسلام هستند، رحمت و مغفرت طلب مىكنم و از خداى تبارك و تعالى براى كسانى كه در راه اسلام شهيد شدند، يا معلول شدند، يا اسير شدند، براى آنها سلامت و خروج از سلطه قدرتها دعا مىكنم و اميدوارم كه همه شما و همه آنها سلامت باشند و دنيا و آخرت شما انشاءالله اصلاح بشود.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 78
تاريخ: 8/1/66
ديدار با وزير بهداشت و درمان و آموزش پزشكى و مسؤولين پزشكى كشور در سالروز بعثت رسول اكرم (ص)
با بعثت پيامبر اكرم انقلاباتى حاصل شد كه قبل از او نبوده است
بسم الله الرحمن الرحيم
اين عيد سعيد را كه بايد گفت بزرگترين اعياد اسلامى است، من به همه مسلمين جهان و مستضعفين جهان تبريك عرض مىكنم. قضيه بعثت، مسألهاى نيست كه ما بتوانيم در اطراف او صحبتى بكنيم. ما همين قدر مىدانيم كه با بعثت پيغمبر اكرم انقلاباتى حاصل شد و چيزهايى در دنيا حاصل شد /به تدريج/ كه قبل از او نبوده است. آن معارفى كه به بركت بعثت رسول اكرم در عالم پخش شد كسانى كه مطلعند كه اين معارف چى است و تا آن اندازهاى كه ماها مىتوانيم ادارك بكنيم - مىبينيم كه از حد بشريت خارج است، اعجازى است فوق ادراك بشريت، از يك انسانى كه در جاهليت متولد شده است، در جاهليت بزرگ شده است و يك آدمى بوده است كه در يك محيطى پرورش يافته است كه اسمى از اين مسائل اصلاً نبوده در آن وقت. محيط آن جا اصلاً راجع به مسائل دنيا و به مسائل عرفان و فلسفه و ساير مسائل اصلاً آشنايى نداشتند و در تمام عمرش حضرت آن جا بوده، يك سفر مختصرى كرده است كه چند وقتى، يك چند روزى، سفر كرده و برگشته. آن وقت، وقتى كه بعثت حاصل شد، انسان مىبيند كه يك مطالبى پيش آورده است كه از حد بشريت خارج است. اين اعجازى است كه براى اهل نظر دليل بر نبوت پيغمبر است والا ايشان به خودش نمىتوانست اين كار را بكند، نه تحصيلاتى داشت، حتى نوشتن را هم نمىدانست، مسائل، يك مسائل بزرگى است كه ما نمىتوانيم در اطرافش صحبت كنيم و كشف هم نشده است، براى خود ايشان است و كسانى كه خاص الخالص ايشان هستند. مسائل اجتماعى در اسلام مىدانيد كه هست، همه جور مسائل هست و به درجه اعلا هست كه از عهده يك نفر آدمى كه در آن محيط زندگى كرده است، و يا در هر محيطى يك نفر آدم بتواند اين طور در دنيا همه چيز را بيابد كه مطابق عقل حالا باشد و آينده، اين يك امر اعجاز است، غير از اعجاز چيز ديگر نمىتواند باشد. فساد در آن وقت بود و حالا هم هست و تا آخر هم خواهد بود ما هم بايد از قضيه بعثت و آن بركات بعثت كه حاصل شده است، با اين كه آنى كه پيغمبر مىخواست حاصل نشده است حالا و بعدها هم نخواهد حاصل شد، آن مسائلى كه اوخواست كه
صحيفه نور ج 20 صفحه 79
مى خواهد، مردم چه بشوند، نه در زمان خودشان شد و نه بعد شد، و گرچه بعضى آخوندهاى دربارى مىگويند كه فلانى گفته است كه پيغمبر نتوانست بله! من عرض مىكنم پيغمبر نتوانست، اگر توانسته بود تو آخوند دربارى! حالا نبودى. همه مىدانيم كه در زمان پيغمبر وضع جورى بود كه پيغمبر حتى احكامى كه مىخواست بگويد، تقيه مىكرد حضرت، مسائلى كه مىخواست بگويد حضرت ملاحظه مىكرد و موفق نشد پيغمبر به آن چيزى كه مىخواست، آن چيزى كه دلخواهش بود /بعثت/ بعث كرد، همه چيز گفت، در رساندن مطلب هيچ قصورى نبود، اما در فهماندن مردم، آشنا كردن مردم به مسائل يك مسألهاى نبود كه از عهده كسى برآيد. (و لهذا مىبينيد فساد در آن وقت بود و حالا هم هست و تا آخر هم خواهد بود. بله، در زمان حضرت صاحب سلامالله عليه حكومت واحد مىشود، قدرت حكومت... عدالت يك عدالت اجتماعى در همه عالم مىآيد اما نه اين كه انسانها بشوند يك انسان ديگر، انسانها همانها هستند كه يك دستهشان خوبند، يك دسته شان بد، منتها آنهايى كه بد هستند ديگر نمىتوانند كه كارهاى خلاف بكنند) در هر صورت مسأله بعثت مسألهاى نيست كه ما حالا بتوانيم در اطرافش صحبت كنيم.
مجاهده در راه خدا مراتب دارد، يكى از مراتبش اين است كه انسان براى خدا مداوا كند
من بايد از شما آقايانى كه حاضر هستيد و كسانى كه غير حاضر هستند، از تمام اقشار ملت تشكر كنم كه يك ملت نمونه هستيد و اميد است كه اين ملت نمونه اسباب اين بشود كه انقلاباتى در ايران، در دنيا پيدا بشود زيادتر از آنى كه الان هست. از پزشكان من بايد تشكر كنم و عرض كنم بهشان كه خداى تبارك و تعالى مجاهدين در راه خودش را برايشان مقام بزرگ قائل است و مجاهد در راه خدا مراتب دارد. يكى از مراتبش هم اين است كه براى خدا انسان مداوا كند كسانى كه مبتلا هستند، خصوصاً در اين زمان و در اين وقتى كه ما واقع هستيم كه انصافاً كارهاى شما يك مجاهده در راه خداست منتها بايد توجه كنيد و مجاهده لله باشد، براى او باشد. وقتى براى او باشد، هميشگى مىشود. چيزهايى كه براى خداست، اينها دايم است هميشگى است. چيزهايى كه براى طبيعت و ماده است، خود ماده و طبيعت از بين مىرود، آنهايى كه براى اوست آنها هم از بين مى روند. شما پزشكان كه الان بايد گفت يكى از مجاهدين در راه خدا هستيد، توجه بكنيد كه اغراضتان يك اغراض مادى نباشد، اغراض الهى باشد. اغراض الهى داشتيد، مادى هم دنبالش هست، اما اين مادى ديگر الهى شده است كه دنبالش هست. اغراض مادى شديد، هر چه هم بگوييد براى خدا، درست نخواهد شد. عمده اين است كه اغراض را همه قشرهاى ملتدولت، مجلس همه غرضهاشان را غرض الهى كنند تا همه مسائل مسائل الهى بشود، آن وقت ما راه يافتيم به يك گوشهاى از آن چيزى كه انبيا مىخواستند.
صحيفه نور ج 20 صفحه 80
شما هم خودتان را عوض كنيد و با مردم راه برويد
شما مىبينيد كه ما الان مبتلا هستيم به چه چيزهايى در دنيا، بايد من و شما ترك تعجب كنيم از اين كه تحول در همه چيز واقع شده الا در قصرهاى اين قدرتمندان، دنيا عوض شده است اينها باز خيال مىكنند كه دنياى صد سال، صد و پنجاه سال پيش است. اينها باز نفهميدهاند يا خودشان را به نفهمى مىزنند كه همه عالم عوض شده است، آفريقا عوض شده است، اروپا عوض شده است و همه آسيا عوض شده است، همه عوض شدند، همه عوض شدند الا اين سردمداران كه يا عوض نشدهاند يا خودشان را مى زنند به اين كه ما عوض نشدهايم. و اينها خيال مىكنند كه مثلاً ايران باز مثل زمان قاجار و زمان پهلوى است كه اگر يك سفيرى از آنها بخواهد يك كارى را بكند، اينها جرأت نكنند مقابلش حرف بزنند، اگر يك قضيهاى بخواهد واقع بشود، به مجرد اين كه سفير فلان جا آمد گفت نه، تمام بشود. اينها نمىفهمند كه مسأله اين طور نيست و دنيا حالا اين نيست؟ دنيا حالا اين نيست كه شما هر چه آن جا نشستيد و گفتيد، اين عمل بشود. شما غايت امر بتوانيد كلاه خودتان را نگه داريد، دنبال اين نباشيد كه كلاه مردم را برداريد. اگر نفهميديد تا حالا كه دنيا چه خبر است، بايد گفت كه شما در رأس نفهمها واقع هستيد. و اگر مىفهميد و خيال مىكنيد مردم ديگر نمىفهمند، اين هم باز يك اشتباه بزرگ است كه شما خيال مىكنيد مردم حالا، مردم زمان صد سال پيش از اينند، مردم زمان پنجاه سال پيش از اينند، نه، اين طور نيست، تغيير كرده است، تحول حاصل شده است، دنيا به هم خورده است، انقلاب پيدا شده است در دنيا و شما سرتان را زير برف كردهايد و همان حرفهاى سابق را مىزنيد. اگر در خليج فارس چه بشود، تنگه هرمز چه باشد، ما چه مىكنيم! شما خيال مىكنيد كه حالا هم مثل سابق است كه در خليج فارس و در همه جا يك كلمه مىگفتيد تمام مىشد قضيه. حالا نيست مسأله اين طور، بفرماييد در خليج ببينيد چه خبر است. و لهذا يك روز مىگويند كه ما چه مىكنيم، يك روز بر مىگردند، يك روز مىگويند نگفتيم اين طور. در كاخ سفيد مسائل يك مسائلى است كه يكىشان مىگويد كه ما دخالت نظامى مىكنيم، يكىشان مىگويد ابداً همچو چيزى نبوده. اصلاً سر درگمند، نمىفهمند چه مىكنند وباز هم نشناختهاند مردم را، نشناختهاند دنيا را، دنيا عوض شده است، شما هم بايد خودتان را عوض كنيد، افكارتان را عوض كنيد. نمىشود حالا مثل سابق با ديكتاتورى يا به تبليغ به هم زد اوضاع را، يك كلمه شما بگوييد، خيال مىكنند همه بايد بگويند چشم، نمىگويند ديگر، مردم نيستند اين طور حالا و بايد شما هم خودتان را عوض كنيد و با مردم راه برويد، خيال نكنيد كه همه مردم بايد دست بسته در مقابل شما هيچ حرفى نزنند، امروز ايران ما اين طور است كه اگر چنانچه فرض كنيد كه يك رئيس جمهور آمريكا بيايد اين جا، مردم عادى اين جا حاضر برايشان نيستند بروند تماشايش كنند، اين طور نيست كه خيال كنيد كه اگر يك كسى بيايد، اين جا چه خواهد شد، چه مىشود اگر چه بشود. نخير، اين مسأله اين نيست، مردم عوض شدهاند، يك جور ديگرى شدهاند، اعتنايى به اين مسائل ندارند. نه ما، افريقايىها هم ندارند، ساير جاها هم ندارند، فقط شماها هستيد! كه چند نفرى كه يك مسائلى دستتان است و يك قدرتهايى دستتان است و خيال مىكنيد كه اعمال
صحيفه نور ج 20 صفحه 81
نمىخواهيد بكنيد، مىخواهيد بگوييد كه ما اعمال مىكنيم و با همين كار تمام بشود، با اين كار تمام نمىشود، اعمال هم بكنيد نمىشود. شوروى فهميد كه در افغانستان، با اين كه كشور افغانستان آنهايى كه سر كار هستند با شوروى هستند و كمونيست در آن جا هست، معذلك اين عدهاى كه مسلمان هستند در آن جا و اهل اسلام هستند همچو مجال را بر شوروى تنگ كردهاند كه الان نمىداند چه جورى از اين غائله بيرون برود. مثل ايران كه دولتش و ملتش و همه با هم هستند، فقط يك چند نفر انگشت شمارند كه تبع امريكا هستند، نمىفهمند كه خودشان چه مىگويند، يك چند نفر معدودى هستند كه اينها برخلاف هستند و من عقيدهام هست كه اينها هم بيايند و با مردم بشوند و خيال نكنند كه حالا سابق است و امريكا هر كارى دلش بخواهد بكند كه شما بترسيد از امريكا.
من اميدوارم كه خداوند توفيق بدهد به ملتهاى مظلوم دنيا كه در مقابل ظلمها بايستد و نترسند، گمان نكنند كه اينها هر چه گفتند عمل مىكنند، اينها نه، اينها مىخواهند كه با همان تبليغات كار را انجام بدهند و از اين تبليغات هيچ وقت نترسيد و كشور ايران كه نمىترسد، ببينيد كه ايستاده مقابل و افغانستان كه ريختند درش و آن طور فساد را درست كردند اين طور ايستاده است و آنها را مستاصل كرده و در لبنان بالاتر از آنها مىبينيد كه چه كردهاند و دنيا عوض شده است و /شما/ مسلمين توجه كنند و مظلومين توجه كنند كه /اين/ بايد خودشان را حفظ كنند و در مقابل ابرقدرتها بايستند و اميدوارم خداوند همه را توفيق بدهد و به بركت اين عيد سعيد انشاءالله خداوند پيروز كند شما را، مملكت ما را همان طورى كه مستقل است به استقلال بيشتر برساند.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 82
تاريخ: 25/1/66
ديدار با خانوادههاى شهدا، مفقودين و اسرا، بازماندگان شهداى لبنان، سرپرست بنياد شهيد، وزير و مسؤولين وزارت كشور به مناسبت نيمه شعبان
بسم الله الرحمن الرحيم
ماه رمضان ماه نبوت است و ماه شعبان ماه امامت
عيد سعيد بر همه مسلمين جهان و مستضعفان مبارك باد. ما در ماه شعبان هستيم و چند روز ديگر در ماه رمضان واقع مىشويم. ماه رمضان، ماه نبوت است و ماه شعبان، ماه امامت. ماه رمضان، ليلهالقدر دارد و ماه شعبان، شب نيمه شعبان دارد كه تالى ليلهالقدر است. ماه رمضان مبارك است براى اين كه ليلهالقدر دارد و ماه شعبان مبارك است براى اين كه نيمه شعبان دارد. ماه رمضان مبارك است براى اين كه نزول وحى بر او شده است يا به عبارت ديگر معنويت رسول خدا وحى را نازل كرده است و ماه شعبان معظم است براى اين كه ماه ادامه همان معنويات ماه رمضان است. اين ماه مبارك رمضان جلوه ليلهالقدر است كه تمام حقايق و معانى در او جمع است و ماه شعبان، ماه امامان است كه ادامه همان است. در ماه مبارك رمضان، مقام رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به ولايت كلى الهى بالاصاله تمام بركات را در اين جهان بسط داده است و ماه شعبان كه ماه امامان است، به بركت ولايت مطلقه به تبع رسول الله همان معانى را ادامه مىدهد. پس ماه رمضان ماهى است كه تمام پردهها را دريده است و وارد شده است جبرئيل امين بر رسول خدا و به عبارت ديگر وارد كرده است پيغمبر اكرم جبرئيل امين را در دنيا، و ماه شعبان، ماه ولايت است و همه اين معانى را ادامه مىدهد. ماه رمضان مبارك است كه قرآن بر او وارد شده است و ماه شعبان مبارك است كه ادعيه ائمه عليهمالسلام در او وارد شده است. ماه مبارك رمضان كه قرآن را وارد كرده است، قرآن مشتمل بر تمام معارف است و تمام مايحتاج بشر است و ماه شعبان كه ماه امامان است، ادامه همان حقيقت است و همان معانى در تمام دورهها.
آن چيزى كه در قرآن به طور اسرار هست، در ادعيه ائمه ما به طور اسرار هست. در دعاى شعبانيه مىخوانيم كه مى فرمايد، عرض مىكند به خدا: واجعلنى ممن ناديه فاجابك و لا حظته فصعق لجلا لسك فناجيته سراً و عمل لك جهراً . مسأله صعق را مىآورد در ميان، همان معنايى كه در قرآن كريم راجع به حضرت موسى مىگويد: فلما تجلى ربه للجبل و موسى در صعق واقع شد. اين ماه صعق است و اين هم ماهى است كه همان صعق را مىخواهد. اين ماه تجلى الهى است بر پيغمبر
صحيفه نور ج 20 صفحه 83
اكرم و اين ماه تجلى الهى به تبع پيغمبر اكرم بر امامان است. حضرت مهدى سلامالله عليه ابعاد مختلفه دارد كه آنچه كه براى بشر واقع شده است، بعض ابعاد اوست، چنانچه آنچه از قرآن و پيغمبر اكرم براى بشر معلوم شده است، بعض ابعاد آن معنويات است. معنوياتى در قرآن هست كه براى هيچ كس جز پيغمبر اكرم و كسانى كه شاگرد او هستند و از او استفاده كردند، كشف نشده است و بر ادعيه ما مسائلى هست كه همان طور است. همان طورى كه رسول اكرم به حسب واقع حاكم بر جميع موجودات است، حضرت مهدى همان طور حاكم بر جميع موجودات است. آن خاتم رسل است و اين خاتم ولايت، آن خاتم ولايت كلى بالاصاله است و اين خاتم ولايت كلى به تبعيت است. پس اين دو ماه، ماههايى هستند كه بايد ما راجع به آنها احترام قائل بشويم و ادعيهاى كه بر اين ماه مبارك، ماه معظم شعبان وارد شده است و پس از آن در ماه مبارك رمضان وارد شده است بخوانيم و درش تدبر كنيم. مفسرانى كه اهل اين معانى هستند، ادعيه ائمه را تفسير كنند، مناجات شعبانيه از مناجاتهايى است كه كم نظير است، مثل دعاى ابوحمزه كه از حضرت سجاد وارد شده است، آن هم كم نظير است و اين هم كم نظير است. دعاى كميل در شعبان وارد شده است و يكى از چيزهايى است كه ادعيههايى است كه در پانزده شعبان، شب پانزده شعبان خوانده مىشود، مشتمل بر اسرارى است كه دست ما از آن كوتاه است. از ائمه هدى ادعيهاى وارد شده است كه مضامين آنها را بايد تأمل كرد و آنهايى كه اهل نظر هستند، اهل معرفت هستند در آنها شرح كنند، آنها را به مردم ارائه بدهند، اگر چه هيچ كس نمىتواند آن چيزى كه به حسب واقع هست شرح كند.
ماه رمضان را مهلت ندهيم به اين جنايتكار كه مجهز بشود
ما از اين مسأله بايد بگذريم و همان اكتفا كنيم به اين كه ما تابع هستيم و ما قائل به اين هستيم كه نور نبوت و نور امامت از صدر خلقت بوده است و تا آخر خواهد بود. در ماه مبارك جنگ بدر واقع شده است. اينهايى كه در هر بهانهاى مىخواهند مهلت براى صدام بگيرند، اخيراً هم باز متشبث شدند به اين كه در ماه مبارك آتش بس باشد، مهلت بدهيد به اين جنايتكار كه در ماه مبارك تجهيز كند خودش را و بعد از ماه مبارك بدتر از اول حمله كند! يك جنايتكارى كه از هيچ امرى از امور نمىگذرد و به هيچ قشرى از اقشار رحم نمىكند و به اهل كشور خودش هم رحم نمىكند و آنها را در تحت فشارها و كشتارها قرار مىدهد و دايماً درصدد فرصت است براى اين كه خودش را تحميل كند بر همه منطقه. آنهايى كه تبع امريكا هستند، آنها دعوت مىكنند ما را بر اين كه در ماه مبارك رمضان آتش بس. در سال قبل بود يا سال جلويى بود كه دست اندركارهاى عراق مىگفتند كه ماه حرام است، /در/ جنگ حرام است. اينها باز اين مطلب هم نفهميدند كه ماه رجب ماه حرام است نه ماه رمضان، ماه رمضان ماه جنگ است. ملت ما بايد متوجه باشند به دسيسههاى قدرتهاى بزرگ كه در هر فرصتى دسيسهاى ايجاد مىكنند و ما بايد هشيار باشيم و گول اينها را نخوريم و ماه رمضان را مهلت ندهيم به اين جنايتكار كه مجهز بشود و باز به شرارت خودش ادامه بدهد. اين شخص الان در
صحيفه نور ج 20 صفحه 84
لب گودال است، لب گودال جهنم است و شما جوانها و شما مردم بايد اين را ثابت كنيد در جهنم، الان هم جهنم محيط بر اوست، الان هم اين زندگىاى كه او مىكند زندگى جهنمى است و آن اخلاقى كه دارد اخلاق جهنميان است. برماست كه به هيچ يك از اين بوقهاى تبليغاتى و آنهايى كه تبع آنها هستند يا از زبان امريكا صحبت مىكنند يا اشتباه مىكنند در امور راجع به اين كه جنگ را بايد پايان داد، هيچ گوش ندهيد، جنگ پايان ممكن نيست بپذيرد الا به رفتن اين حزب فاسد انشاءالله.
و مرگ بر همه ظالمهاى دنيا، مرگ بر آنهايى كه دارند مردم را و ملتها را مىچاپند و با تبليغات خودشان، خودشان را يك ملت يا يك دولت صلح طلب حساب مىكنند. اينها در حال مرگ هستند. آنى كه باقى است خداى تبارك و تعالى است، آن كه هست و هميشه هست، اوست و آن كه اهل سعادت است، آنى است كه تقوا داشته باشد، تبعيت داشته باشد از اسلام و تبعيت از اسلام اگر ما داريم، بايد هم دشمنان اسلام را سركوب كنيم تا آن اندازهاى كه مىتوانيم و هم بايد بين دوستان خودمان محبت ايجاد كنيم.
وحدت را حفظ كنيد تا خداى تبارك و تعالى عنايتش را مستدام كند
آقاى محتشمى سلمهالله گفتند كه استاندارها در اين جا هستند يا جمعى از اشخاصى كه مسؤولين هستند. آقايان بايد، آقايان استاندارها بايد توجه كنند كه وحدت خودشان را و وحدت خودشان با ملت را حفظ كنند كه ما هر چه داريم، به بركت خدا و عنايت او از اين ملت داريم. آن كه شما را به اين مسند نشانده است، اگر مسند داشته باشيد ملت است، آن كه دست ظلم را از شما كوتاه كرده است و عدالت را مىخواهد اجرا كند همين ملت است، همين جوانهايى هستند كه الان در راه اسلام فداكارى مىكنند. بايد وحدت داشته باشيد تا حفظ بشويد، دسيسهها براى ايجاد اختلاف است و شما توجه داشته باشيد كه يك كلمه اختلاف آميز از گناهان بزرگى است كه مشكل است خداى تبارك و تعالى بيامرزد، چه اين كلمه صادر بشود از دشمنهاى ما، چه اين كلمه صادر بشود از دوستان ما، چه از اشخاصى كه ادعاى قداست مىكنند و چه از اشخاصى كه اين ادعا را ندارند. يك كلمه اختلاف انگيز در يك همچو موقعى كه اسلام در معرض خطر كفر است، اين از گناهانى است كه نمىشود به اين زودى ازش گذشت. شما فردا وارد مىشويد بر خداى تبارك و تعالى و آن جا جواب بايد بدهيد. آنهايى كه ما را دعوت مىكنند به صلح و سازش، در محضر خدا هستند و جواب بايد بدهند. آنهايى كه ما را دعوت مىكنند به آتش بس، در محضر خدا هستند و جواب بايد بدهند. توجه كنيد به همه امور و وحدت را حفظ كنيد تا خداى تبارك و تعالى عنايتش را مستدام كند و شما را به سعادت برساند. و من اميدوارم كه اين ملت شريف سعادت دوچندان پيدا كند و اين رزمندگان معظم از هر صنفى كه هستند و از هر قشرى كه هستند، اينها مؤيد باشند به تأييدات الهى. و ملت ايران توجه بكند كه امروز روزى است كه بايد مجهز بشود تا اين جرثومه فساد را از بن در آورد. خداوند انشاءالله شما را توفيق بدهد و دشمنان شما را هدايت كند و اگر نشدهاند، جزا بدهد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 85
تاريخ: 8/2/66
موافقت با پيشنهاد رئيس شورايعالى مبنى بر ترفيع ده تن از افسران ارتش جمهورى اسلامى ايران
موافقت مىشود.
اميد است انشاءالله تعالى با وحدت كلمه بين همه قواى رزمنده، مقاصد عاليه اسلام تحقق پيدا كند.
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 86
تاريخ: 8/3/66
بيانات امام خمينى در جمع مسؤولان كشورى و لشكرى به مناسبت عيد سعيد فطر
ضيافت خدا در اين نشاه چشمپوشى از شهوات است
بسم الله الرحمن الرحيم
انشاءالله اميدوارم كه اين عيد سعيد به همه مسلمين و همه مظلومان جهان خصوصاً ملت شريف ايران مبارك باشد. من فكر مىكردم كه اين ضيافتى كه شما مؤمنين دعوت برش شديد كه ضيافتالله است، اين چى است. دعوت شديم به ضيافتالله و ضيافتالله در عالم ماده عبارت از اين است كه ما را پرهيز بدهد از تمام شهوات دنيوى، اين مرتبه مادى ضيافتالله است كه همه كسانى كه دعوت شدند به اين ضيافت بدانند كه ضيافت خدا در اين نشاه چشمپوشى از شهوات است و ترك آن چيزى كه قلب انسان، يعنى روح طبيعى انسان بهش مايل است آنها را بايد ترك كند، اين ضيافت خداست و اين ضيافت سايه ضيافتهايى است كه در طول عالم وجود تحقق دارد. منتها در عالم ماده به اين صورت است كه ترك شهوات طبيعى است، شهوات جسمانى است و در عالم مثال ترك شهوات خيالى است و در عالم بعد از مثال ترك شهوات عقلانى است، روحانى است. شهوت در هر جا به يك صورت تحقق دارد، در اين عالم به همين طورى كه مىدانيد و در عالم بعد از اين عالم، عالم مثال شهواتى كه انسان در عالم مثال دارد بالاتر از شهواتى است كه در عالم طبيعت دارد و جلوگيرى از آن هم مشكلتر است و ضيافتالله در آن جا اين است كه از آن شهوات انسان منصرف بشود، از شهوات نفسانى، آن شهوات نفسانى اى كه الان عالم گرفتارش هست، شهوات عقلانى هم كه بالاتر از اين شهوات است ضيافتالله در آن جا باز اين است كه از آن شهوات عقلانى هم بايد دست برداشت و /آنها هم/ در همه اين مراتب هم شيطان وارد است كه نگذارد شما در اين ضيافتالله استفاده كنيد، در عالم طبيعت نگذارد، در عالم خيال نگذارد در عالم عقل هم نگذارد و دست برداشتن از آن آمال عقلانى نيز مشكل تر از دست برداشتن از اين آمال ديگر است. آمال نفسانى كه پايين تر از آمال عقلانى است، عالم را به آتش كشيده. تمام اين جنگ و تمام اين نزاعهايى كه در عالم واقع مىشود چه در يك عائله واقع بشود يا در همه عالم كه آن هم يك عائله است تمام اينها از همين سركشى نفس است و ضيافت الله در آن جا كه ما دعوت بر آن هم شديم، اين است كه وارد بشويم در آن جا و ترك كنيم آن شهوات نفسانيه را و اين بسيار مشكل است، شهوات جسمانى آسانتر است تركش تا شهوات بالاتر تا برسد به شهوات نفسانى. تا آن آخر انسان مبتلاست به اين شهوات نفسانى و ضيافتالله هم در آن عالم اين
صحيفه نور ج 20 صفحه 87
است كه ما دعوت شديم كه دعوت بشويم كه ترك كنيم اينها را، اين جا ظل آن جاست و آن جا روح اين جاست و شهوات عقلانى هم كه در بسيارى در تمام عالم پرتو انداخته است اين بالاتر از شهوات روحانى و نفسانى و جسمانى است و ضيافتالله هم در آن جاست كه آن هم ترك بشود. ضيافتالله ترك اين چيزهاست، براى اين كه ضيافت، رفتن در حضور آن كسى است كه انسان را دعوت كرده است. خدا دعوت كرده است، ما هم در اثر اين، در دنبال اين دعوت وارد مىشويم در ضيافت. آيا ما در اين ماه رمضان، در اين ضيافت وارد شدهايم و ترك كردهايم شهوات جسمانى را، فضلا از شهوات خيالى و شهوات نفسانى و شهوات عقلانى؟ اين ديگر هر كسى دست خودش است كه خيال كند ببيند چه كرده است. آيا در محضر حق تعالى كه دعوت كرده است ما را، ما رفتهايم در اين محضر؟ وارد شدهايم در اين محضر تا استفاده بكنيم يا وارد نشدهايم؟ در مسائل بالاتر از اين جا هم هست. اينها مراتبى است از آن ضيافت فوق اين ضيافات كه آن ضيافت اهل معرفت است. خدا همه را دعوت كرده است به اين ضيافت و اهل معرفت و كمل از اولياء در آن ضيافت وارد مىشوند و مىتوانند، البته نادرى مىتواند از عهده برآيد. و فوق اين همه مقامات، آن جايى است كه ديگر ضيافتى در كار نيست، مضيفى و ميهمانى و مهماندارى و ضيافتى در كار نيست، آنچه در وهم تو نايد آن است كه اصل مسأله ديگر مىرسد به جايى كه ضيافتى در كار نيست.
توجه به حق تعالى طورى كه ديگر ضيافتى در كار نباشد مخصوص كمل اولياء است
و از جمله چيزهايى كه در ماه مبارك هست، قضيه ادعيه ماه مبارك است. انسان وقتى ادعيه ائمه عليهمالسلام را مىبيند چه در ماه مبارك، چه در غير ماه مبارك، خوب! در ماه مبارك زياد است ادعيه. اگر نبود اين كه نهى شديم از مأيوس شدن از رحمت خدا، ما بايد وقتى آنها را مىبينيم بكلى مأيوس بشويم. اين امام سجاد است كه مناجات هايش را شما مىبينيد و مىبينيد چطور از معاصى مىترسد. مسأله، مسأله بزرگتر از اين مسائلى است كه ما فكر مىكنيم، مسأله غير از اين مسائلى است كه در فكر ما يا در عقل عقلا يا در عرفان عرفا بيايد. مسألهاى است كه اولياء مىدانند چى است قضيه، آنها فهميدند تا آن اندازهاى كه بشر بايد بفهمد كه قضيه چه بزرگ است و در مقابل چه عظمتى ما هستيم و سر و كار ما با كيست. اينها به ما تعليم مىدهند و اين طور نيست كه دعا براى تعليم ما باشد، دعا براى خودشان بوده است، خودشان مىترسيدند، از گناهان خودشان گريه مىكردند تا صبح، از پيغمبر گرفته تا امام عصر سلامالله عليه، همه از گناه مىترسيدند، گناه آنها غير اينى است كه من و شما داريم، آنها يك عظمتى را ادراك مىكردند كه توجه به كثرت، از گناهان كبيره است پيش آنها. حضرت سجاد در يك شبش به حسب آن چيزى كه وارد شده تا صبح اللهم ارزقنا التجافى عن دارالغرور و الانا به الى دارالسرور والاستعداد للموت قبل حلول الفوت.مسأله، مسأله بزرگ است، آنها در مقابل عظمت خدا وقتى كه خودشان را حساب مىكنند مىبينند كه هيچ نيستند و هيچ ندارند،
صحيفه نور ج 20 صفحه 88
واقع مطلب همين است، جز او كسى نيست و چيزى نيست. وقتى كه توجه بكنند به عالم كثرت ولو به امر خدا اين است كه نسبت مىدهند به رسول خدا كه فرمود ليغان على قلبى فانى لاستغفرالله فى كل الامور سبعين مره. او غير از اين مسائلى بوده است كه پيش ماهاست. آنها در ضيافت بودهاند، در مافوق ضيافت هم بودهاند، در ضيافت بودهاند و از اين كه حضور در مقابل حق تعالى دارند و معذلك دارند مردم را دعوت مىكنند، از همين كدورت حاصل مى شده. توجه به مظاهر الهى، از غيب متوجه شدن به شهادت و به مظاهر الهى ولو همهاش الهى است، براى آنها همه الهى است لكن معذلك از آن جايى كه، از آن غيبى كه آنها مىخواهند كه كمال انقطاع اليك است وقتى كه توجه مىكنند به مظاهر، اين گناه بزرگ است، اين گناه نابخشودنى است، اين دار غرور است پيش حضرت سجاد، توجه به ملكوت دار غرور است، توجه به مافوق ملكوت هم دار غرور است، توجه به حق تعالى طورى كه ديگر ضيافتى در كار نباشد كه مخصوص كمل اولياء است آن جا ديگر ضيافتالله نيست در كار.
هواهاى نفسانى سرچشمه تمام مفاسدى است كه در عالم هست
خداوند به ما نصيب كند كه ما انكار نكنيم اين مسائل را، از جمله چيزهايى كه سد راه انسانيت است، انكار مقامات است، محصور كردن همه چيز را در اين چيزهايى كه خود ما مىفهميم، اگر يك كسى يك قدم بالاتر بگذارد ولو لفظاً اين از ديانت به نظر آنها خارج شده است. اين سد راه است، قدم اول يقظه است، انسان بايد بيدار بشود. ما همه الان در خوابيم. الناس نيام / وقتى/ اگر موت حاصل بشود براى انسان، آن وقت انتباه است ولى كو كه حاصل بشود! عمده اين است كه انسان اين مسائلى كه وارد شده است ملاحظه كند كه تمام آن چيزى كه در گفتار اهل معرفت علمى است، در ادعيه ما، فوق اوست. اگر انكار كرديد، انكار آنها را هم كرديد، انكار اقوال ائمه عليهمالسلام را هم كرديد، ولو نمىدانيد و اين انكار سد راه انسان است، نمىگذارد انسان يك قدم بالا برود و اين مارب نفسانى و هواهاى نفسانى سرچشمه تمام مفاسدى است كه در عالم هست، اين مفاسدى كه دنيا را به آتش زده است و دنيا در آتش از دست آنها مىسوزد. لابد اخيراً شنيديد كه رئيس جمهور امريكا گفته است كه اين كشور ايران يا رژيم ايران وحشى هستند. اگر مقصود از وحشى اين است كه رام نيستند در مقابل آن چيزهايى كه شما مىخواهيد، گاوشيرده نيستند، اين را شما اسمش را وحشى مىگذاريد، بگذاريد و اگر واقعاً وحشى به آن معنايى كه شما به خيالتان است كه گفتهاند، مىگوييد، بى حساب داريد حرف مىزنيد. وحشى آن است كه نمىگذارد مردم، زورمندها به او تعدى كنند يا وحشى آن است كه مىخواهد تعدى كند؟ بىحساب نبايد صحبت كرد. شما اگر چنانچه رفراندوم كنيد
صحيفه نور ج 20 صفحه 89
بين ملتهاى دنيا كه امروز وحشىترين رژيمها كى است، من گمانم اين است كه بين ملتها اگر اتفاق آرا نباشد، اكثريت قاطع هست كه آمريكا. آن كسى كه از آنور دنيا مىآيد به اين ور دنيا و تهديد مىكند كه من چه كنم و چه مىكنم، اين وحشى است يا آن كه مىگويد بابا بگذاريد ما سر جاى خودمان در كشور خودمان آزاد باشيم؟ در منطق آنها وحشى اين است كه رام آنها نباشد چنانچه تروريسم هم آن است كه تابع آنها باشد و لهذا ديديد كه عراق را تا آن وقتى كه رام نبود براى آمريكا در چيز تروريستها حساب كردند، همچو كه رام شد او را از بين بردند، آن وقت به جاى او / جاى/ ديگرى را گذاشتند. بىحساب انسان اگر حساب كند اين طورى است، وقتى كه سرخود انسان بخواهد مسائل را بگويد اين است كه رؤساى جمهور دنيا الا معدودى آنها فكر مى كنند آنها فكر مىكنند / كه هر كس كه مصالح ما را در نظر گرفت و هر كس كه گاو شيرده ما شد، اين وحشى نيست. و اما آن كه سركشى كرد از اين فرمان، اين وحشى است!! اين منطق امثال ريگان است. و شما بايد، ملتهاى ضعيف بايد اين منطق را بكوبند، روى اين منطق است كه دارند عالم را مىچاپند، دارند مظلومين را زير پا له مىكنند، اگر يك قدرى سستى كنيد له مىشويد.
ملت ايران بايد به فكر باشد اگر لحظهاى سستى كند تا ابد له است
اينهايى كه مىگويند بايد سازش كرد، اينها مىفهمند كه ما اگر سازش كنيم، له مىشويم، اينها راضىاند به اين كه سازش بشود. اينها مىگويند مطيع باشيد، هر چه ما گفتيم عمل كنيد، خودتان ديگر قدغن است كه فكر كنيد، فكر خودتان را بايد غلاف كنيد. آنها مىخواهند كه آرامش حاصل بشود در دنيا، آرامش وقتى حاصل مى شود پيش آنها، كه همه تابع باشند. ملتها بايد به فكر باشند، ملت ايران بايد به فكر باشد، اگر لحظهاى سستى كند تا ابد له است. الان كه صدام رو به جهنم دارد مىرود و انشاءالله خواهد رفت. وقت اين است كه شما جديتتان زيادتر بشود چه قواى مسلحه از هر صنف كه هستند و چه ملت و چه اين بسيج اگر مهلت بهش بدهيد هر روزى كه مهلت مىدهيد - او را تقويت مىكنند و كار مشكلتر مىشود. بايد مهلت بهش نداد، سستى نبايد كرد، مردم در اتصال به جبههها و جبههها در فعاليت. هر روزى كه تعويق بيفتد اين قصه مشكلتر مىشود و شما بايد فكر كنيد و نگذاريد كار مشكل بشود. به جاى اين كه مناقشات لفظى بين خودتان باشد رها كنيد، اين وقتش نمىگذرد، اگر باشد، همه را رها كنيد يكصدا دنبال اين باشيد كه نگذاريد ابرقدرتها در كشور شما ديگر دخالت كنند. آنها الان مسابقه مىكنند در اين كه دخالت كنند در كشور مسلمين، در خليج، بايد نگذاشت. نترسيد از اين هياهو، هياهويى است كه مىكنند كه ما را با همان هياهو بترسانند. آنها هم خيال مىكنند كه ملت ايران از اين كه يك وقت طيارههاى آنها بيايند و بمباران كنند جايى را مىترسند. امتحان خودشان را مردم دادهاند، ملتى كه دنبال شهادت است، ملتى كه افرادش اين است كه
صحيفه نور ج 20 صفحه 90
دست و پايشان وقتى قطع مىشود، گله مىكنند كه خدايا! چطور؟ مگر ما لايق نبوديم كه جان ما را بگيرى. يك همچو ملتى را نترسانيد از اين كه ما چه مىكنيم؟ شما هر غلطى مىخواهيد بكنيد و نمىتوانيد هم بكنيد، اين ابرقدرتها مىخواهند به همه جا مسلط بشوند و اين بدبختهاى خليج هم مثل كويت گرفتار اين وسوسه شده است، خيال مىكند كه اگر در دامن آمريكا برود خلاص مى شود، اين اشتباه است. آمريكا مىخواهد همه چيز شما را از بين ببرد و مسلط بر همه حيثيت ملت شما بشود، با همين بازىها. توجه به عواقب امر خودتان بكنيد. شما فردا كه آمريكا دست از روى سرتان برداشت، باز ايران همراه هست، هستش! آن روزى هم كه دستش روى سر شماست، هستش، هيچ ترس از اين كه او چه مىكند ندارد. تا حالا هر چه كردند، هر چه خواستند كردند معذلك /هر چه خواستند كردند و/ ملت ما قوىتر شد. عمده اين است كه همه ملت همصدا باشند، مناقشات را دست بردارند، بگذارند براى بعد، وقت زياد است. امروز كه همه چيز همه شما، همه چيزتان خداى نخواسته اگر چنانچه غلبهاى پيدا بشود از يك قدرتى به باد مىرود، بايد راجع به اين چيزهاى جزيى كه اهميت ندارد، هى ننشينيد و بگوييد، هى بنويسيد، او بنويسد، او بگويد. بايد دست برداشت از اين چيزها، با هم باشيد تا اين شيطانها را بيرون كنيد بعد، وقتى كه بيرون كرديد، بنشينيد خودتان هر كارى خواهيد بكنيد. هر چيزى وقتى دارد، امروز وقت مناقشات نيست، امروز وقت اين نيست كه يك دستهاى يك طرفى را بگيرند، يك دسته يك طرفى را بگيرند، يك دستهاى نصيحت كنند ما را كه شما بايد صلح بكنيد، اين مال ضعفاست، آن اشخاص ضعيفى كه هميشه در دام آمريكا بودند يا امثال اينها از اين مسائل مىگويند لكن ما تازه خارج شديم از اين دام، دوباره حاضر نيستيم وارد بشويم، ملت ما حاضر نيست به اين كه دوباره در اين دام وارد بشود، دوباره مستشارهاى آمريكا بيايد و هر حكومتى مىخواهد بكند. تا حالا ما را عقب نگه داشتند بس است اين مىخواهند باز هم نگه دارند، عقب تر ببرند؟
من دعا مىكنم از خداى متعال، مىخواهم كه خداوند ما را بيدار كند و خداوند دشمنهاى اسلام را اگر قابل اصلاح نيستند، از بين ببرد و ما را آشنا كند به وظايف همين عالم و به وظايف عالمهاى ديگر و ما را از اين ضيافت، يك حظى به قدرت خودش عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 91
تاريخ: 9/3/66
تلگرام به آيت الله گلپايگانى به مناسبت عيد سعيد فطر و بازگشت ايشان از مسافرت
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيتالله آقاى گلپايگانى دامت بركاته - قم
پس از اهداء سلام و تحيت و تبريك عيد مبارك فطر، از بازگشت جناب عالى با سلامت و اميد سلامت هر چه بيشتر براى جناب عالى، خداوند جل و اعلى را شكرگزارم. اين جانب از ادعيه خالصانه براى سلامت وجود با بركت آن جناب غفلت نكرده و نمىكنم.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 93
تاريخ: 11/3/66
پاسخ به پيشنهاد حجج اسلام آقايان خامنهاى و هاشمى رفسنجانى در باره تعطيل و فعاليتهاى حزب جمهورى اسلامى
بسمه تعالى
جنابان حجج اسلام آقاى خامنهاى و آقاى هاشمى دام توفيقهما موافقت مىشود. لازم است تذكر دهم كه حضرات آقايان مؤسسين محترم حزب، مورد علاقه اين جانب مىباشند. اميدوارم همگى در اين موقع حساس با اتفاق و اتحاد در پيشبرد مقاصد عاليه اسلام و جمهورى اسلامى كوشا باشيد. ضمناً تذكر مىدهم كه اهانت به هر مسلمانى چه عضو حزب باشد يا نه، بر خلاف اسلام و تفرقهاندازى در اين موقع از بزرگترين گناهان است.
والسلام عليكم و رحمةالله
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 9
تاريخ: 15/4/65
پيام تسليت به حجت الاسلام سيد على خامنهاى به مناسبت رحلت والد ايشان
بسمه تعالى
جناب حجتالاسلام آقاى حاج سيد على خامنهاى رئيس محترم جمهور دامت افاضاته
رحلت والد معظم جناب عالى كه عمرى با علم و تعهد و تقوا بسر بردند، موجب تأسف گرديد. اين مصيبت را به جناب عالى و اخوان محترم و خاندان جليل تسليت گفته، سلامت و موفقيت آن جناب را از خداى تعالى مسألت دارم.
والسلام عليكم و رحمةالله
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 10
تاريخ: 26/4/65
اجازه مصرف سهم مبارك امام (ع) براى احداث مدارس آموزش و پرورش
بسمه تعالى
چنانچه قبلاً هم تذكر دادهام، مقصود اين جانب اين است كه كسانى كه مجازند مقدارى از سهم مبارك امام (ع) را شخصاً در موارد مقرره شرعيه صرف كنند، از اين مقدار مجاز مىتوانند به وزارت آموزش و پرورش كمك كنند تا وسايل آموزش و پرورش فرزندانشان بهتر فراهم شود. اميد است جناب آقاى وزير محترم آموزش و پرورش و ساير دست اندركاران در اين خدمت ارزنده موفق باشند.
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 94
تاريخ: 13/3/66
بيانات امام در جمع نمايندگان مجلس شوراى اسلامى
كوشش كنيد خدشهاى پيدا نشود در مجلس
بسم الله الرحمن الرحيم
من بنا ندارم كه امروز صحبت كنم، لكن دعا منافات ندارد با بنا. من هميشه دعاگوى همه اقشار ملت بودهام خصوصاً آن جمعى كه ارزشمندند در اين نظام. من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به شما آقايانى كه عمرتان را داريد صرف مىكنيد براى اسلام و پيشبرد اسلام، توفيق بيشتر عنايت كند و اميدوارم كه در اين مجلس و در مجلسهاى آتيه مسائل، مسائل اسلامى باشد و روش، روش اخلاقى و اسلامى.
البته من نبايد نصيحت كنم شما را، شما بحمدالله خودتان همه چيز را مىدانيد، لكن در اين زمان بايد فكر كنيد كه مجلس اگر يك خدشه پيدا بكند چه خواهد شد. كوشش كنيد خدشهاى پيدا نشود در مجلس، كوشش كنيد كه همان طورى كه اسلام اين مسائل را پيش آورده و ما در سايه اسلام توانستيم اين مسائل را حل كنيم، اين مسأله محفوظ بماند و همه چيز در سايه اسلام محفوظ بماند. البته من مشكلات مجلس را، مشكلات دولت را مى دانم، از اين جهت توقع ندارم كه همه امور همين طورى حل بشود لكن در عين حال چون اتكاء شما آقايان به خداى تبارك و تعالى است، اميدوارم كه خداوند هدايت كند شما را و راه حقيقىاى كه اسلام مىخواهد، شما در آن راه باشيد و خواهيد بود و اميدوارم كه هميشه كوشا باشيد در اين كه اين ملتى كه زير بار ظلم بوده است، از اين به بعد اين ملت سرفراز باشد و نمايندگان اينها كه خلاصه ملت و عصاره ملتند، سرفراز باشند و قويدل مشغول خدمت باشند.
ما مىخواهيم تكليفمان ادا بشود، دنبال اين نيستيم كه يك منصبى به دست بياوريم
اين هياهوها كه در عالم هست، اينها هميشه بوده است و هميشه هم خواهد بود لكن اين كه باقى است خداست و اعتماد به خدا، شما اين اعتماد را حفظ كنيد و مشكلات را با تدبيرهايى كه داريد حل كنيد و اميدوارم كه خداوند همه را تأييد كند - وقتى براى خدا باشد، تأييد مىكند. وقتى كار براى خدا باشد، ما چه پيروز بشويم و چه نشويم، (كارمان خداست براى) ما تكليف ادا كرديم، ما مىخواهيم
صحيفه نور ج 20 صفحه 95
تكليفمان ادا بشود، دنبال اين نيستيم كه يك منصبى به دست بياوريم، شماها نيستيد. و ما مىدانيم كه از عهده شكر خدا نمىتوانيم به در بياييم. من خودم را عرض مىكنم، من شهادت مىدهم كه خودم تاكنون دو ركعت نماز براى خدا نخواندهام، هر چه بوده براى نفس بوده. دليلش هم اين است كه اگر چنانچه جنت و نارى نباشد، آيا ما باز همان طور مشغول مىشويم به دعا يا خير؟ دعاى ما آنى كه هست براى اين است كه خداى تبارك و تعالى به ما عنايت كند و به ما روزى كند بهشت را و محترز كند از جهنم. آنى كه عنايت آمال ماست همين است والا براى خدا آن وقت معلوم مىشود كه اگر كليد بهشت و جهنم را به شما بدهند و بگويند كه شما مختاريد و هيچ كس از شما به جهنم نمىرود، هيچ كس از شما هم از بهشت محروم نيست، آن وقت آيا ما باز قيام مىكرديم به دفع شهوات؟ قيام مىكرديم به خواندن نماز؟ اينها پيش خود ماست. من خودم مىدانم كه نيست اين جور، نيستم اين طور. اميدوارم كه خداوند به شما توفيق بدهد، اتكال به خدايتان زياد بشود و هر چى داريد از خداست و از خدا بخواهيد و من دعاگوى شما هستم، در مواقعى كه وقت دعاست به شما دعا مىكنم و اميدوارم خداوند مستجاب كند.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 96
تاريخ: 25/3/66
انتصاب حجت الاسلام على فلاحيان به سمت دادستانى دادسراى ويژه روحانيت
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجتالاسلام آقاى على فلاحيان دامت افاضاته
نظر به اهميت و لزوم حفظ شوون روحانيت و حوزههاى علميه، جناب عالى را با حفظ سمت، به عنوان دادستان دادسراى ويژه روحانيت منصوب مىنمايم تا بر طبق موازين شرع مقدس، بر جرايم روحانى نمايان و دين به دنيا فروشان رسيدگى نماييد. ضمناً كليه دادگاه و دادسراها موظفند تا با ارسال پروندههاى درخواستى كه در حدود اختيارات اين دادگاه و دادسراست به شما كمك نمايند.
از آن جا كه جناب عالى با فعاليتهاى ضدانقلاب در هر صورت و لباس آشنايى داريد، بجاست تا بدون در نظر گرفتن فشارهاى جانبى از طرف هر شخص و شخصيت به وظيفه خطير خود با كمال دقت و قاطعيت عمل نماييد و نيز خدا را حاضر و ناظر بدانيد و عدل و انصاف اسلامى را در تمام زمينهها رعايت نماييد. خداوند به شما توفيق خدمت به اسلام و مسلمين و روحانيت را عطا فرمايد.
والسلام
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 97
تاريخ: 25/3/66
انتصاب حجت الاسلام على رازينى به سمت حاكم شرع دادگاه ويژه روحانيت
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجتالاسلام آقاى على رازينى دامت افاضاته نظر به اهميت و لزوم حفظ شوون روحانيت و حوزههاى علميه، جناب عالى را با حفظ سمت، به عنوان حاكم شرع دادگاه ويژه روحانيت منصوب مىنمايم تا بر طبق موازين شرع مقدس به جرايم روحانى نمايان رسيدگى نماييد. بديهى است كه شوراى عالى قضايى در زمينه صدور ابلاغ قضات دادگاه و دادسرا و تأمين نيرو و امكانات لازم كمال مساعدت را خواهد نمود. ضمناً كليه دادگاهها و دادسراها موظفند تا پروندههاى درخواستى كه در حدود اختيارات اين دادگاه و دادسراست را ارسال دارند. جناب عالى با كمال دقت و ظرافت و قاطعيت به وظيفه شرعىتان عمل نماييد و خداوند متعال را حاضر و ناظر دانسته و تحت تأثير هيچ كس و هيچ چيز قرار نگيريد.
از خداوند متعال موفقيت شما و ساير افرادى كه در اين مأموريت با شما همكارى مىنمايند را خواستارم.
والسلام
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 98
تاريخ: 2/4/66
تأييد اساسنامه كمتيه امداد
بسم الله الرحمن الرحيم
اعضاى محترم شوراى مركزى كميته امداد شما آقايان از انقلابيون اول نهضت اسلامى بودهايد، زندانها كشيدهايد و زجرها ديدهايد. اميدوارم براى هدف مقدسى كه داريد كه آن خدمت به محرومين جامعه است، توفيق بيشترى داشته باشيد. من به شما دعا مىكنم كه در مقابل زحماتى كه مىكشيد خداوند پاداش نيكويى به شما دهد. اساسنامهاى كه تنظيم كردهايد، انشاءالله موجب رضاى خداوند است.
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 99
تاريخ: 8/4/66
بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس شوراى عالى قضايى
اگر فرض كنيم ما كارهايى را نتوانستيم انجام بدهيم، ما به وظيفهمان عمل مىكنيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من هميشه دعاگوى همه اقشار ملت خصوصاً اينهايى كه خدمتگزار هستند و مشغول به خدمت هستند، هستم. البته آقاى رئيس ديوان عالى كشور مبالغه كردهاند، هر چه هست از اسلام است و از بركات وجود مبارك حضرت بقيهالله. ما، همه ما چيزى نيستيم. اميدوارم كه خداوند شما را توفيق بدهد و من دعا مىكنم به شما و مىدانم كه مشكل قضا يك مشكل بسيار دست بالايى است و به اين زودىها هم قابل حل نيست ولى با همت آقايان، با وقت صرف كردن آقايان انشاءالله كه مشكلات قضا هم رفع مىشود. و اگر فرض كنيم كه نتوانستيم حل كنيم يا ما كارهايى را نتوانستيم انجام بدهيم، ما به وظيفهمان عمل مىكنيم. و خداى تبارك و تعالى از ما بيشتر از آنچه قدرت داريم، نمىخواهد. ما انشاءالله كه قدرت خودمان را صرف مىكنيم و شما آقايان هم وقت خودتان را صرف مىكنيد و قضا چون يك مسأله بسيار بسيار مشكل و مهمى است، بايد در ناملايمات تامل كنيد و تحمل كنيد و از خداى تبارك و تعالى بخواهيد كه شما را قدرت بدهد در اين كه حل كنيد قضايا را.
من از همه شما و از شوراى عالى قضايى ملتمس دعا هستم و تشكر به خدمتشان عرض مىكنم و اميدوارم خداوند تبارك و تعالى به شماها اجر بدهد و در يك همچو مقامى، زمانى كه ما گرفتار اين همه بليات هستيم، خودمان با هم مجتمع باشيم و همه اقشار ملت با هم باشند تا انشاءالله مسائل حل بشود.
انشاءالله خداوند به همه شما توفيق بدهد، به همه ملت ما توفيق بدهد كه خدمتگزار اسلام باشند و خدا دشمنان اسلام را، دشمنان اين جمهورى اسلامى را اگر هدايت نمىشوند، خودش به مقام خودش به آنها برسد.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 100
تاريخ: 9/4/66
پاسخ به استجازه دبيرخانه مركزى ائمه جمعه براى عدم دخالت ائمه جمعه در انتخابات
بسمه تعالى
با تشكر از زحمات ارزنده دبيرخانه ائمه جمعه و ائمه جمعه محترم بلاد و درخواست از محضر مقدس خداوند متعال براى توفيق هر چه بيشتر به همه نهادها و ملت شريف، موافقت مىشود.
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 101
تاريخ: 10/4/66
پاسخ امام به نامه چهارتن از نمايندگان مجلس شوراى در مورد انتخابات
بسمه تعالى
با اين كه اين گونه سؤالها اكنون زود است، معذلك بايد مردم را براى انتخابات آزاد گذاريم و نبايد كارى بكنيم كه فردى بر مردم تحميل شود. بحمدالله مردم ما داراى رشد دينى سياسى مطلوب مىباشند و خود، افراد متدين و درد مستضعفان چشيده و آگاه به مسائل دينى سياسى و همگام با محرومين را انتخاب خواهند كرد و در چنين اوضاعى هيچ فرد و گروهى و هيچ نهاد و سازمان و حزب و دفتر و تجمعى نمىتواند در حوزه انتخابات ديگران دخالت نمايد و براى غير حوزه خود، فرد يا افرادى را كانديدا نموده و از آنان تبليغ نمايد. در شرايط كنونى، اين جانب به هيچ وجه و به هيچ كس اجازه نمىدهم تا از سهم مبارك امام عليهالسلام و يا از اموال دولت و اموال دفاتر و سازمان ها و مجامع و اموال عمومى خرج انتخابات كند. بايد مردم را براى شركت در انتخابات تشويق كرد. انشاءالله نظرم را در اين مورد بعداً اعلام خواهم كرد.
روحانيون محترم حوزههاى انتخاباتى سعى كنند در حوزه خود از افراد و گروههاى مسلمان كه در انتخابات كانديد شده و يا از كانديداهاى مورد علاقه خود طرفدارى مىكنند، چون پدرى مهربان باشند و آنان را با ديده محبت بنگرند.
از خداوند توفيق شما را خواستارم .
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 102
تاريخ /11/4/66
بيانات امام در جمع اعضاى مجلس خبرگان
دنبال اين برويد كه معارف اسلامى را در بين مردم تقويت كنيد
بسم الله الرحمن الرحيم
من تشكر مىكنم از حضرات آقايان كه عنايت كردند و اين جا تشريف آوردند تا از نزديك خدمتشان برسيم و من دعاگوى همه هستم، خصوصاً اين نخبگانى كه از سراسر كشور بسيار مورد اهميت هستند. من نبايد به آقايان تذكر بدهم لكن براى اين كه صحبتى شده باشد، دو سه كلمه عرض مىكنم.
عرض من اين است كه تمام تشكيلاتى كه در اسلام از صدر اسلام تا حالا بوده است و تمام چيزهايى كه انبيا از صدر خلقت تا حالا داشتند و اولياء اسلام تا آخر دارند، معنويات اسلام است، عرفان اسلام است، معرفت اسلام است، در رأس همه امور اين معنويات واقع است. تشكيل حكومت براى همين است. البته اقامه عدل است لكن غايت نهايى معرفى خداست و عرفان اسلام، در هيچ كتابى از كتب الهى و فلسفى مثل قرآن نيست كه حقايق معارف را به طور صريح در بعضى جاها و به طور كنايه بسيارى جاها فرموده است و آقايان بايد توجه به اين معنا داشته باشند كه مردم را آشنا به معارف الهى كنند. اسلام بسيار غنى است هم از حيث جهات معنوى كه در رتبه عالى است، از جهت عرفانى كه بالاتر از آن است و هم غنى است از حيث تشكيلات ادارى. و البته آقايان مىدانند اين را، در عين حالى كه عنايت به طبيعت نبوده است و عمده هدايت به غيب بوده، معذلك مىبينيد كه قرآن در /بسيار از/ بعضى جاها برخلاف آن چيزى كه در بين مثلا هيأت دانهاى سابق بوده است، بر خلاف آنها مىگويد. قرآن اول كتابى است كه حركت زمين را بيان كرده با صراحت. جبال را فرمودند مثل ابرها حركت مىكنند، خيال نكنيد كه اينها جامدند، منتها چون سابق هيأت بطلميوس غلبه داشته است، بعضى از آقايان اين را تعبير كردهاند به حركت جوهرى و حال آن كه حركت جوهرى حركتى است مثل حركت سحاب نيست، هيچ ربطى به او ندارد. و همين طور در بسيارى از جاها قرآن شريف مسائلى فرمودهاند كه در سابق نبوده است نظيرش، اصلش نبوده است. از اين جهت ما بايد عمده توجهمان به عرفان اسلامى باشد. اگر ملاحظه فرموده باشيد در آيات شريفهاى كه مربوط به معنويات و عرفان و عرض مىكنم كه سلوك و اين طور چيزها هست، در هيچ كتابى نظير قرآن نيست و هيچ كتابى سابقه ندارد كه اين طور عرفان داشته باشد، اين طور فلسفه داشته باشد منتها از باب اين كه ما
صحيفه نور ج 20 صفحه 103
عقب بوديم و عقب هم هستيم، نمىتوانيم اين طورى كه قرآن شريف فرموده است، ما هم بتوانيم آن طور بگوييم. همين قدر مىدانيم كه بايد ما هممان را صرف كنيم و آن قدرى كه استعداد داريم، قدرت داريم تا آن اندازه ما معارف اسلامى را به مردم بفهمانيم. معارف اسلامى بسيار غنى است، بسيار بزرگ است و بايد اين را فهماند. مثلا /همين/ در عين حالى كه توجه به ماديات نبوده است و عمده نظر روى معنويات است معذلك بر خلاف هيأت بطلميوس، قرآن مىگويد كه تمام ستارهها /در زمين/ در آسمان پايين واقع شدند، در صورتى كه هيأت سابق اين طور نمىگفتند /آسمان پايين/ هر چه ستاره هست در آسمان پايين است و سبع سموات از اين جا معلوم مىشود كه غير آن سبع سمواتى است كه بطلميوسىها گفتهاند، آنها مىگويند كه هفت آسمان يكىاش كره كذا دارد، يكى كره كذا، يكى كره كذا و آن آخريش عبارت از آنى است كه ستارهها را دارند. قرآن مىگويد كه نجوم در دنياى آسمانها واقع شده است، تمام نجوم اين طور است. بنابراين آن چيزى كه ماوراى اينهاست مثلاً سماء دوم ما نمىدانيم چى است قصهاش، بالاترش هم ما نمىدانيم چى است. زينا السماء الدنيا بزينهالكواكب، اين آسمان پايين را تزيين به زينت كواكب كرده. در هر صورت آن چيزى كه من توصيه مىكنم به همه اهل علم و به همه آقايان، به همه دانشمندان اين كه دنبال اين برويد كه معارف اسلامى را در بين مردم تقويت كنيد كه رأس امور اين معارف اسلامى است و اگر او درست بشود همه كارها درست مىشود.
اگر انسان حقيقتاً مومن به معارف اسلامى باشد ديگر اختلاف پيدا نخواهد شد
اگر انسان معارف اسلامى را داشته باشد و حقيقتاً مومن به معارف اسلامى باشد، ديگر اختلاف پيدا نخواهد شد بين دستجات، اختلاف اساسى. البته رايى هست اما اختلاف اساسى كه بخواهد اين دسته، دسته ديگر را محكوم كند يا فرض كنيد كه توهين كند آن دسته، دسته ديگر را، اين براى اين است كه ما ضعيفيم در ايمان. اگر ما قوى در ايمان بوديم، شما ملاحظه مىكنيد اگر همه انبيا در يك روز جمع بودند هيچ همچو اختلافاتى نداشتند. خوب! البته ما اين طور نيست كه بتوانيم اختلافات آرا را رفع كنيم، اختلافات آرا هست و بايد هم باشد اما آن چيزى كه لازم است اين است كه به مردم، به دستجات مختلف، به همه ائمه جمعه، ائمه جماعات، روحانيون سراسر كشور و ساير قشرها اين معنا توصيه بشود كه در سر يك چيزهايى كه مربوط به نفسانيت است نزاع نكنند و اين طور نيست كه بعضى نزاعها مربوط /به نفسانى/ به اسلام باشد، به خدا باشد. براى خدا انسان نمىشود اهانت كند به مومن، براى خدا انسان نمىشود كه كشف ستر مومن بكند، اينها همه براى اين است كه نفسيت انسان اين جورى است.
و /من/ اميدواريم كه ما همه موفق بشويم كه اين پرده را، اين حجاب را برداريم. خداوند انشاءالله همه آقايان را حفظ كند، سالم نگه دارد و در خدمتشان مستدام نگه دارد و همه الحمدلله خدمتگزار اسلام هستند و همه متوجه به مسائل.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 104
تاريخ: 16/4/66
موافقت با شرايط پيشنهادى وزير اطلاعات
بسم الله الرحمن الرحيم
با تشكر از زحمات اعضاء محترم وزارت اطلاعات، اين سربازان گمنام امام زمان - عجل الله تعالى فرجه كه در جنگ با ايادى استكبار در داخل كشور صدمات بسيار ديدهاند و از طعن و لعن ضد انقلاب و اغفال شدهها نرنجيده و وظيفه اسلامى ميهنى خود را انجام مىدهند، با شرايط وزير محترم اطلاعات آقاى رى شهرى موافقت مىنمايم و انشاءالله خداوند به همه شما توفيق بيشتر عنايت فرمايد.
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 105
تاريخ: 20/4/66
انتصاب حجت الاسلام محمد رضا ناصرى يزدى به امامت جمعه شهر كرد
بسمه تعالى
جناب حجتالاسلام آقاى حاج شيخ محمد رضا ناصرى يزدى دامت افاضاته
بر حسب درخواست اهالى محترم شهركرد ايدهم الله تعالى، بدين وسيله جناب عالى را به سمت امام جمعه شهركرد منصوب مىنمايم كه انشاءالله تعالى ضمن برگزارى اين فريضه الهى، مردم را نسبت به وظايف خطير و حساسى كه در رابطه با اسلام عزيز و انقلاب خونبار ملت شريف ايران دارند آشنا ساخته و از تفرقه و اختلاف كه مهمترين عامل نفوذ دشمنان مىباشد، بر حذر داريد. ضمناً جناب عالى از طرف اين جانب نمايندگى داريد در آن استان در مورد اخذ وجوه شرعيه و رسيدگى به امور مذهبى و حل مشكلات دينى مردم، كه اميد است با همكارى علماء اعلام و اهالى محترم محل بتوانيد وظايف محوله را به نحو احسن انجام دهيد.
والسلام عليكم و رحمةالله
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 106
تاريخ: 5/5/66
ديدار با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى
هم وحدت را حفظ كنيد و هم اخلاص را
بسم الله الرحمن الرحيم
من چند كلمه دعا مىكنم به شما، من هميشه دعاگوى شماها هستم. از خداى تبارك و تعالى مسالت مىكنم كه شما را در كارهايتان موفق كند و اسلام را به دست شما، به دست دوستان شما، به دست رفقاى شما، به دست همه قواى مسلحه، اسلام را /پيشبرد كند/ پيش ببرد و كفر را ساقط كند. البته مىدانيد كه زمينه سقوط كفر را خدا دارد فراهم مىكند و از ما نيست اين چيزها، شما هم بايد اين را از خودتان ندانيد. اين خداى تبارك و تعالى است كه به شما قدرت داده است و خداى تبارك و تعالى است كه شما را همت داده است و هر تيرى كه رها مىكنيد، با دست شما خداى تبارك و تعالى كار را انجام مىدهد چنانچه تا حالا تجربه كرديد.
من دعاى شما، دعاى به همه شما را بر خودم لازم مىدانم و از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه شما را موفق كند و از شما تشكر مىكنم كه مشغول خدمت به اسلام هستيد و تقاضا دارم كه وحدت خودتان را حفظ كنيد و اخلاصتان را، هم وحدت را حفظ كنيد و هم اخلاص را، هم خودتان را چيزى ندانيد و هم قدرت خداى تبارك به دست شما انشاءالله اجرا بشود و شرط اين است كه همه با هم، تمام قوا با هم باشيد و اميدوارم كه خداوند به همه شما سلامت، صحت و توفيق و پيروزى عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 126
نجات دهيم. البته تا پياده كردن تمامى احكام و مقررات اسلامى و عمل كامل در همه سطوح جامعه راه زيادى در پيش داريم ولى به يارى خداوند همچنان به تلاش و كوشش خود ادامه مىدهيم و در عمل به همه غرب زدگان و شرق زدگان و خودباختگانى كه از مطرح كردن شعار اسلام و اعتماد به قرآن كريم واهمه داشتهاند، نشان مىدهيم كه چگونه مىتوان جامعه را از سرچشمههاى معرفت كتاب خدا و هدايت اسلام عزيز سيراب نمود، كه بحمدالله همه اينها از بركات و ورود علما در مسائل سياسى و استنباط احكام در مسائل مستحدثه بوده است، كه روحانيت كشور ايران فقط به خطابه و وعظ و ذكر مسائل روزمره اكتفا ننموده است و با دخالت در مهمترين مسائل سياسى كشور خود و جهان توانسته است قدرت مديريت روحانيت اسلام را به نمايش بگذارد و اتمام حجتى براى همه قائلين به سكوت و سازشكاران بىتعهد و علمفروشان بىعمل باشد و تعجب است كه چگونه بسيارى از علما و روحانيون كشورها و بلاد اسلامى از نقش عظيم و رسالت الهى و تاريخى خود در اين عصرى كه بشريت تشنه معنويت و احكام نورانى اسلام است غافلند و عطش ملتها را درك نمىكنند، از التهاب و گرايش جوامع بشرى به ارزشهاى وحى بىخبرند و قدرت و نفوذ معنوى خود را دست كم گرفتهاند، كه در همين شرايط پر زرق و برق حاكميت علوم و تمدن مادى بر نسل معاصر، علما و خطبا و ائمه جمعه بلاد و روشنفكران اسلامى با وحدت و انسجام و احساس مسؤوليت و عمل به وظيفه سنگين هدايت و رهبرى مردم، مىتوانند دنيا را در قبضه نفوذ و حاكميت قرآن درآورند و جلوى اين همه فساد و استثمار و حقارت مسلمين را بگيرند و از لانه كردن شياطين كوچك و بزرگ و خصوصاً آمريكا در ممالك اسلامى جلوگيرى كنند و به جاى نوشتن و گفتن لاطائلات و كلمات تفرقه انگيز و مدح و ثناى سلاطين جور و بدبين كردن مستضعفان به مسائل اسلام و ايجاد نفاق در صفوف مسلمين به تحقيق و نشر احكام نورانى اسلام همت بگمارند و با استفاده از اين درياى بيكران ملتهاى اسلامى، هم عزت خود را و هم اعتبار امت محمدى - صلى الله عليه و آله و سلم - را پايدار نمايند.
آيا براى علماى كشورهاى اسلامى ننگآور نيست كه با داشتن قرآن كريم و احكام نورانى اسلام و سنت پيامبر - صلى الله عليه و آله و سلم - و ائمه معصومين - عليهم السلام - احكام و مقررات كفر در ممالك اسلامى تحت نفوذ آنان پياده شود و تصميمات ديكته شده صاحبان زر و زور و تزوير و مخالفان واقعى اسلام اجرا گردد و سياست گذاران كرملين با واشنگتن دستورالعمل براى ممالك اسلامى صادر كنند؟ علماى بلاد و كشورهاى اسلامى بايد راجع به حل مشكلات و معضلات مسملين و خروج آنان از سيطره قدرت حكومتهاى جور با يكديگر به بحث و مشورت و تبادل نظر بپردازند و براى حفظ منافع مسلمين سينهها را سپر كنند و جلوى تهاجم فرهنگهاى مبتذل شرق و غرب را كه به نابودى نسل و حرث ملتها منتهى شده است را بگيرند، و به مردم كشورهاى خود آثار سوء و نتايج خودباختگى در مقابل زرق و برق غرب و شرق را بازگو نمايند و به مردم و به دولتها خطر استعمار نو و شيطنت ابرقدرتها كه جنگ و مسلمان كشى در جهان به راه انداختهاند، گوشزد كنند.
صحيفه نور ج 20 صفحه 127
من مجدداً تاكيد مىكنم كه دنيا امروز تشنه حقايق و احكام نورانى اسلام است و حجت الهى بر همه علما و روحانيون تمام گرديده است، چرا كه وقتى جوانان كشورهاى اسلامى براى دفاع از مقدسات دينى خود تا سرحد شهادت پيش رفتهاند و براى بيرون كردن متجاوزان، خود را به درياى حوادث و بلازدهاند و زندانها و شكنجهها را به جان خريدهاند و همچون مسلمانان شجاع و مبارز و عزيزان حزبالله لبنان و ساير كشورها مقاومت كردهاند و به جهاد عليه متجاوزان برخاستهاند، چه حجتى بالاتر از اين و چه بهانهاى براى سكوت و مماشات و در خانه نشستن و تقيه كردنهاى بىمورد مانده است؟
علما و روحانيت متعهد اسلام اگر دير عمل كنند، كار از كارگذرد. البته ما درد تنهايى بعض از علما و متعهدينى كه در شهرها و كشورهايشان در محاصره سرنيزهها و فشار تهديدها و حكمهاى نامشروع علماى سوء و دربارى گرفتار آمدهاند احساس مىكنيم ولى به همه اين عزيزان كه در فشار جباران مىباشند، موعظه خدا را يادآور مىشويم كه ان تقوموالله مثنى و فرادى ثم تتفكرواً براى خدا قيام كنيد و از تنهايى و غربت نهراسيد، مساجد بهترين سنگرها و جمعه و جماعات مناسبترين ميدان تشكل و بيان مصالح مسلمين مىباشند. امروز دولتها و سرسپردگان ابرقدرتها اگر چه به جنگ جدى با مسلمانان برخاستهاند و همچون دولت هند ملسمانان بىگناه و بىپناه و آزاده را قتل عام مىكنند ولى هرگز جرات و قدرت تعطيل مساجد و معابد مسلمين را براى هميشه ندارند و نور عشق و معرفت ميليون مسلمان را نمىتوانند خاموش كنند. در عين حال اگر آنان مساجد و محافل مذهبى و سياسى علماى اسلام را به تعطيلى بكشانند و حتى علماى اسلام را در ملاء عام بدار كشند، خود دليل مظلوميت اسلام و موجب توجه بيشتر مسلمانان به روحانيت و پيروى از آنان مىشود. مگر نه اين است كه خداوند از علما پيمان گرفته است كه در برابر ستم ستمكاران و ظلم جنايت پيشگان ساكت و آرام نمانند؟ مگر نه اين است كه علما حجت پيامبران و معصومين بر زمين هستند؟ پس بايد علما و روشنفكران و محققان به داد اسلام برسند و اسلام را از غربتى كه دامنگيرش شده است نجات دهند و بيش از اين ذلت و حقارت را تحمل نكنند و بت سيادت تحميلى جهانخواران را بشكنند و با بصيرت و سياست چهره منور و پر اقتدار خود را آشكار سازند و در اين راستا، دو چهرهها و روحانىنمايان و دين به دنيافروشان و قيل و قال كنندگان را از خود و از كسوت خود برانند و اجازه ندهند كه علماى سوء و تملق گويان ظلمه و ستمگران، خود را به جاى پيشوايان و رهبران معنوى امتهاى اسلامى بر مردم تحميل كنند و از منزلت و موقعيت معنوى علماى اسلام سوء استفاده كنند. روحانيون متعهد اسلام بايد از خطر عظيمى كه از ناحيه علماى مزور و سوء و آخوندهاى دربارى متوجه جوامع اسلامى شده است سخن بگويند، چرا كه اين بىخبران هستند كه حكومت جابران و ظلم سران وابسته را توجيه و مظلومين را از استيفاى حقوق حقه خود منع و در مواقع لزوم به تفسيق و كفر مبارزان و آزاديخواهان
صحيفه نور ج 20 صفحه 128
در راه خدا حكم مىدهند، كه خداوند همه ملتهاى اسلامى را از شرور و ظلمت اين نااهلان و دين فروشان نجات دهد.
و يكى از مسائل بسيار مهمى كه به عهده علما و فقها و روحانيت است، مقابله جدى با دو فرهنگ ظالمانه و منحط اقتصادى شرق و غرب و مبارزه با سياستهاى اقتصاد سرمايهدارى و اشتراكى در جامعه است، هر چند كه اين بليه دامنگير همه ملتهاى جهان گرديده است و عملاً بردگى جديدى بر همه ملتها تحميل شده و اكثريت جوامع بشرى در زندگى روزمره خود به اربابان زر و زور پيوند خوردهاند و حق تصميمگيرى در مسائل اقتصاد جهان از آنان سلب شده است و على رغم منابع سرشار طبيعت و سرزمينهاى حاصلخيز جهان و آبها و درياها و جنگلها و ذخاير، به فقر و درماندگى گرفتار آمدهاند و كمونيستها و زراندوزان و سرمايهداران با ايجاد روابط گرم با جهانخواران، حق حيات و ابتكار عمل را از عامه مردم سلب كردهاند و با ايجاد مراكز انحصارى و چندمليتى، عملاً نبض اقتصاد جهان را در دست گرفته و همه راههاى صدور و استخراج و توزيع و عرضه و تقاضا و حتى نرخگذارى و بانكدارى را به خود منتهى نمودهاند و با القاى تفكرات و تحقيقات خودساخته، به تودههاى محروم باوراندهاند كه بايد تحت نفوذ ما زندگى كرده والا راهى براى ادامه حيات پابرهنهها، جز به تن دادن به فقر باقى نمانده است و اين مقتضاى خلقت و جامعه انسانى است كه اكثريت قريب به اتفاق گرسنگان در حسرت يك لقمه نان بسوزند و بميرند و گروهى اندك هم از پرخورى و اسراف و تعيش جانشان به لب آيد. به هر حال اين مصيبتى است كه جهانخواران بر بشريت تحميل كردهاند و كشورهاى اسلامى به واسطه ضعف مديريتها و وابستگى، به وضعيتى اسف بار گرفتار شدهاند كه اين به عهده علماى اسلام و محققين و كارشناسان اسلامى است كه براى جايگزين كردن سيستم ناصحيح اقتصاد حاكم بر جهان اسلام، طرح و برنامههاى سازنده و در برگيرنده منافع محرومين و پابرهنهها را ارائه دهند و جهان مستضعفين و مسلمين را از تنگنا و فقر معيشت به درآورند. البته پياده كردن مقاصد اسلام در جهان و خصوصاً برنامههاى اقتصادى آن و مقابله با اقتصاد بيمار سرمايهدارى غرب و اشتراكى شرق، بدون حاكميت همه جانبه اسلام ميسر نيست و ريشهكن شدن آثار سوء و مخرب آن چه بسا بعد از استقرار نظام عدل و حكومت اسلامى همچون جمهورى اسلامى ايران نيازمند به زمان باشد، ولى ارائه طرحها و اصولاً تبيين جهتگيرى اقتصاد اسلام در راستاى حفظ منافع محرومين و گسترش مشاركت عمومى آنان و مبارزه اسلام با زراندوزان، بزرگترين هديه و بشارت آزادى انسان از اسارت فقر و تهيدستى به شمار مىرود و بيان اين حقيقت كه صاحبان مال و منال در حكومت اسلام هيچ امتياز و برترىاى از اين جهت بر فقر اندازند و ابداً اولويتى به آنان تعلق نخواهد گرفت، مسلم راه شكوفايى و پرورش استعدادهاى خفته و سركوب شده پابرهنگان را فراهم مىكند. و تذكر اين مطلب كه ثروتمندان هرگز به خاطر تمكن مالى خود نبايد در حكومت و حكمرانان و ادارهكنندگان كشور اسلامى نفوذ كنند و مال و ثروت خود را به بهانه فخرفروشى و مباهات قرار بدهند و به فقرا و مستمندان و زحمتكشان افكار و خواستههاى خود را
صحيفه نور ج 20 صفحه 129
تحميل كنند، اين خود بزرگترين عامل تعاون و دخالت دادن مردم در امور و گرايش آنان به اخلاق كريمه و ارزشهاى متعالى و فرار از تملقگويىها مىگردد و حتى بعض ثروتمندان را از اين كه تصور كنند كه مال و امكاناتشان دليل اعتبار آنان در پيشگاه خداست متنبه مىكند.
خلاصه كلام اين كه بيان اين واقعيت كه در حكومت اسلامى بهاى بيشتر و فزونتر از آن كسى است كه تقوا داشته باشد، نه ثروت و مال و قدرت و همه مديران و كارگزاران و رهبران و روحانيون نظام و حكومت عدل مؤظفند كه با فقرا و مستمندان و پابرهنهها بيشتر حشر و نشر و جلسه و مراوده و معارفه و رفاقت داشته باشند تا متمكنين و مرفهين، و در كنار مستمندان و پابرهنهها بودن و خود را در عرض آنان دانستن و قرار دادن، افتخار بزرگى است كه نصيب اولياء شده و عملاً به شبهات و القائات خاتمه مىدهد، كه بحمدالله در جمهورى اسلامى ايران، اساس اين تفكر و بينش در حال پياده شدن است.
و همچنين مسؤولين محترم كشور ايران على رغم محاصرات شديد اقتصادى و كمبود درآمدها، تمامى كوشش و تلاش خود را صرف فقرزدايى جامعه كردهاند و همه آرمان و آرزوى ملت و دولت و مسؤولين كشور ماست كه روزى فقر و تهيدستى در جامعه ما رخت بربندد و مردم عزيز و صبور و غيرتمند كشور از رفاه در زندگى مادى و معنوى برخوردار باشند. خدا نياورد آن روزى را كه سياست ما و سياست مسؤولين كشور ما پشت كردن به دفاع از محرومين و روآوردن به حمايت از سرمايهدارها گردد و اغنياء و ثروتمندان از اعتبار و عنايت بيشترى برخوردار بشوند. معاذالله كه اين با سيره و روش انبياء و اميرالمؤمنين و ائمه معصومين - عليهمالسلام - سازگار نيست، دامن حرمت و پاك روحانيت از آن منزه است، تا ابد هم بايد منزه باشد و اين از افتخارات و بركات كشور و انقلاب و روحانيت ماست كه به حمايت از پابرهنگان برخاسته است و شعار دفاع از حقوق مستضعفان را زنده كرده است. از آن جا كه محروميت زدايى، عقيده و راه و رسم زندگى ماست، جهانخواران در اين مورد هم ما را آرام نگذاشتهاند و براى ناتوان ساختن دولت و دستاندركاران كشور ما حلقههاى محاصره را تنگتر كردهاند و بغض و كينه و ترس و وحشت خود را در اين حركت مردمى و تاريخى تا مرز هزاران توطئه سياسى - اقتصادى ظاهر ساختهاند و بدون شك جهانخواران به همان ميزان كه از شهادت طلبى و ساير ارزشهاى ايثارگرانه ملت ما واهمه دارند، از گرايش و روح اقتصاد اسلام به طرف حمايت از پابرهنگان در هراسند و مسلم هر قدر كشور ما به طرف فقرزدايى و دفاع از محرومان حركت كند، اميد جهانخواران از ما منقطع و گرايش ملتهاى جهان به اسلام زيادتر مىشود و روحانيت عزيز بايد به اين اصل توجه عميق داشته باشند و افتخار تاريخى و بيش از هزار ساله پناهگاهى محرومان را براى خود حفظ كنند و به ساير مسؤولين و مردم توصيه نمايند كه ما نبايد گرايش و توجه بىشائبه محرومين را به انقلاب و حمايت بىدريغ آنان را از اسلام فراموش كنيم و بدون جواب بگذاريم.
البته پرواضح است كه همه اقشار كشور ما در انقلاب سهيم و شريكند و همه براى خدا و انجام
صحيفه نور ج 20 صفحه 130
وظيفه الهى خود وارد صحنهها شدهاند و مقصد خداست و هرگز آمال بلند و الهى خود را به مسائل مادى آلوده نمىكنند و با كمبودها از ميدان بدر نمىروند، چرا كه كسى كه براى خدا جان و مال فدا مىكند به خاطر شكم و دنيا از پا در نمىآيد، ولى وظيفه ما و همه دستاندركاران است كه به اين مردم خدمت كنيم و در غم و شادى و مشكلات آنان شريك باشيم كه گمان نمىكنم عبادتى بالاتر از خدمت به محرومين وجود داشته باشد. راستى وقتى كه پابرهنهها و گودنشينان و طبقات كم درآمد جامعه ما امتحان و تقيد خود را به احكام اسلامى تا سر حد قربانى نمودن چندين عزيز و جوان و بذل همه هستى خود دادهاند و در همه صحنهها بودهاند - و انشاءالله خواهند بود - و سر و جان را در راه خدا مىدهند، چرا ما از خدمت به اين بندگان خالص حق و اين رادمردان شجاع تاريخ بشريت افتخار نكنيم! ما مجدداً مىگوييم كه يك موى سر اين كوخنشينان و شهيد دادگان به همه كاخ و كاخنشينان جهان شرف و برترى دارد.
و آخرين نكتهاى كه در اين جا ضمن تشكر از علماء و روحانيون و دولت خدمتگزار حامى محرومان بايد از باب تذكر عرض كنم و بر آن تأكيد نمايم، مسأله ساده زيستى و زهدگرايى علماء و روحانيت متعهد اسلام است كه من متواضعانه و به عنوان يك پدر پير از همه فرزندان و عزيزان روحانى خود مىخواهم كه در زمانى كه خداوند بر علما و روحانيون منت نهاده است و اداره كشور بزرگ و تبليغ رسالت انبياء را به آنان محول فرموده است، از زى روحانى خود خارج نشوند و از گرايش به تجملات و زرق و برق دنيا كه دون شأن روحانيت و اعتبار نظام جمهورى اسلامى ايران است، پرهيز كنند و بر حذر باشند كه هيچ آفت و خطرى براى روحانيت و براى دنيا و آخرت آنان بالاتر از توجه به رفاه و حركت در مسير دنيا نيست كه بحمدالله روحانيت متعهد اسلام امتحان زهدگرايى خود را داده است، ولى چه بسا دشمنان قسم خورده اسلام و روحانيت بعد از اين براى خدشهدار كردن چهره اين مشعلداران هدايت و نور دست به كار شوند و با كمترين سوژهاى به اعتبار آنان لطمه وارد آورند كه انشاءالله موفق نمىشوند.
و اما زائران محترم ايرانى كه انصافاً شخصيت و شعور و رشد سياسى و اجتماعى خود را در مراسم حج سالهاى گذشته به نمايش گذاردهاند و باعث حفظ آبرو و اعتبار جمهورى اسلامى ايران شدهاند، امسال نيز علاوه بر دقت و توجه به اعمال و واجبات حج و استفاده از اين نعمت بزرگ تشرف به مكه مكرمه و مدينه منوره و زيارت خانه خدا و مرقد پاك نبى اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - و بقيع و تشرف به جوار تربت مطهر حضرت زهرا - سلامالله عليها - و ائمه معصومين - عليهمالسلام - در راهپيمايى كوبنده برائت با هماهنگى و انسجام كامل در صفوف و شعارها و برنامهها شركت نمايند و از بركات اين اجتماع مقدس عبادى - سياسى كه نشان دهنده اقتدار مسلمين و كشور عزيز و اسلامى ايران است بهرهمند شوند و با برخوردهاى اخلاقى و سالم و سازنده در تمام مراسم حج و خصوصاً در مسير راهپيمايى با مردم ساير كشورها و يا مأمورين كشور عربستان سعودى، آنان را به ضرورت حضور در اين اجتماعات دعوت كنند و از هر گونه اعمال سليقههاى شخصى و
صحيفه نور ج 20 صفحه 131
كارهاى خودسرانهاى كه خداى ناكرده موجب هتك احترام اين اجتماع عظيم شود خوددارى كنند و از درگيرى و اهانت و جدال احتراز نمايند، هر چند كه زائران محترم با آگاهى كامل نقشهها و توطئهها را خنثى مىكنند ولى چه بسا افرادى به منظور بر هم زدن شكوه و جلوه اجتماعات حج و مخدوش كردن چهره انقلاب به كارهاى بدون حساب خودسرانه دست بزنند. البته بعيد به نظر مىرسد كه دولت يا مأمورين عربستان كه ميزبان زائران خانه خدا و حرم پيغمبر اكرمند، از اين نمايش قدرت اسلام و مسلمين در برابر كفر و ابتكار عملى سياسى ملت ما كه به خاطر سربلندى جهان اسلام و مسلمين مىباشد جلوگيرى كنند. در هر حال زائران ايرانى به نقش و رسالت خود در تمامى مراحل حج توجه كنند كه تمامى اعمال و رفتار آنان با دقت مورد توجه و نظر دوستان و دشمنان انقلاب ماست، دشمنان انقلاب درصدد دست يافتن به سوژهاى ولو مختصر جهت تخريب قداست و اعتبار الهى مردم كشور ما مىباشند و دوستان و طرفداران انقلاب مشتاق آشنايى با روش و سيره و خصوصيات اين ملتى كه آوازه نام و نشانش - به يارى خداوند - در سراسر عالم طنين افكنده است، گرديدهاند. و حج بهترين ميعادگاه معارفه ملتهاى اسلامى است كه مسلمانان با برادران و خواهران دينى و اسلامى خود از سراسر جهان آشنا مىشوند و در آن خانهاى كه متعلق به تمام جوامع اسلامى و پيروان ابراهيم حنيف است، گرد هم مىآيند و با كنار گذاردن تشخصها و رنگها و مليتها و نژادها به سرزمين و خانه اولين خود رجعت مىكنند و با مراعات اخلاق كريمه اسلامى و اجتناب از مجادلات و تجملات، صفاى اخوت اسلامى و دورنماى تشكل امت محمدى - صلى الله عليه و آله و سلم - را در سراسر جهان به نمايش مىگذارند.
زايران محترم كشور ايران، ارزش دستاوردهاى معنوى و سياسى جمهورى اسلامى ايران را در برخورد با ساير مسلمانان بهتر درك مىكنند و با توجه و اطلاع از گرفتارىها و مشكلاتى كه به اشكال مختلف بر ملتهاى اسلامى تحميل شده است، به ابعاد عظمت انقلاب و عنايات خاصه حق تعالى و توجه امام زمان - ارواحنا فداه - به اين ملت بيشتر پى مىبرند و قدر بركات اين انقلاب را بيشتر از گذشته مىدانند و از كار و تلاش مسؤولين محترم و دولت خدمتگزار كه شب و روز خود را وقف خدمت نمودهاند، مطلع مىگردند و از تحولى كه در جوانان و اقشار ديگر ملت به وجود آمده است و آنان را به بهشت صلابت و عفت و حيا و شرافت و آزادى و جهاد رهنمون شدهاند، خدا را سپاس مىگزارند.
خداوندا! اين نعمتهاى بزرگ را از ما و ملت ما نگير. خداوندا! ما را به ارزش بركات خود بيشتر آشنا فرما. خداوندا! بر بندگى ما و خلوص ما و اظهار عجز و ذلت ما در برابر خودت بيفزا. خداوندا! به ما توكل و صبر و مقاومت و رضا و توفيق جلب عنايت خود كرامت فرما و در مسير خدمت به بندگانت ما را تا مرز قربانى خود و فرزندان و هستىمان همراهى و مدد بنما.
زائران محترم مبادا كه از احساس رشد و عظمت انقلاب خود در برابر مسلمانان ديگر كشورها به غرور و عجب گرفتار شوند و خداى نخواسته به اعمال و رفتار مسلمانان به ديده اهانت و تحقير
صحيفه نور ج 20 صفحه 132
بنگرند و از همدلى و انس با دوستان خدا در مكه مكرمه محروم شوند و از شكر اين نعم بزرگ الهى، كه تواضع در برابر مسلمانان و مستضعفان و برادران دينى است، غافل بمانند. در كنار خانه خدا و مرقد پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله وسلم - بيعتها و پيوندهاى دوستى و ارتباط آينده را با مسلمانان محكم كنند و حديث انقلاب و لطف خدا را به آنان بازگو نمايند. و از جانب من و همه ملت ايران به همه مسلمانان اطمينان بدهيد كه جمهورى اسلامى ايران پشتيبان شما و حامى مبارزات و برنامههاى اسلامى شماست و در هر سنگرى عليه متجاوزان در كنار شما ايستاده است و از حقوق گذشته و امروز و آينده شما انشاءالله دفاع خواهد كرد و به آنان بگوييد كه اقتدار و اعتبار جمهورى اسلامى ايران متعلق به همه ملتهاى اسلامى است و دفاع از ملت قهرمان و دلاور ايران در حقيقت دفاع از همه ملتهاى تحت ستم است و ما با خواست خدا دست تجاوز و ستم همه ستمگران را در كشورهاى اسلامى مىشكنيم و با صدور انقلابمان كه در حقيقت صدور انقلاب راستين و بيان احكام محمدى (ص) است، به سيطره و سلطه و ظلم جهانخواران خاتمه مىدهيم و به يارى خدا راه را براى ظهور منجى مصلح كل و امامت مطلق حق امام زمان - ارواحنا فداه - هموار مىكنيم.
و از نكاتى كه حجاج محترم بايد به آن توجه كنند، اين كه مكه معظمه و مشاهد مشرفه آينه حوادث بزرگ نهضت انبيا و اسلام و رسالت پيامبر اكرم است، به جاى، جاى اين سرزمين محل نزول و اجلال انبياء بزرگ و جبرئيل امين و يادآور رنجها و مصيبتهاى چندين سالهاى است كه پيامبر اكرم (ص) در راه اسلام و بشريت متحمل شدهاند و حضور در اين مشاهد مشرفه و امكنه مقدسه و در نظر گرفتن شرايط سخت و طاقت فرساى بعثت پيامبر، ما را به مسؤوليت و حفظ دستاوردهاى اين نهضت و رسالت الهى بيشتر آشنا مىكند، كه واقعاً پيامبر اكرم - صلى الله عليه - و ائمه هدى در چه غربتهايى براى دين حق و امحاء باطل، استقامت و ايستادگى نمودهاند و از تهمتها و اهانتها و زخم زبانهاى ابولهبها و ابوجهلها و ابوسفيان نهراسيدهاند و در عين حال شديدترين محاصرههاى اقتصادى در شعب ابى طالب، به راه خود ادامه دادهاند و تسليم نشدند و سپس با تحمل هجرتها و مرارتها در مسير دعوت حق و ابلاغ پيام خدا و حضور در جنگهاى پياپى و نابرابر و مبارزه با هزاران توطئه و كارشكنىها به هدايت و رشد همت گماشتهاند كه دل صخرهها و سنگها و بيابانها و كوهها و كوچهها و بازارهاى مكه و مدينه پر است از هنگامه پيام رسالت آنان كه اگر آنها به زبان و به سخن مىآمدند و از راز و رمز تحقق فاستقم كما امرت پرده برمىداشتند، زائران بيتالله الحرام در مىيافتند رسول خدا براى هدايت ما و بهشتى شدن مسلمانان چه كشيدهاند و مسؤوليت پيروان او چقدر سنگين است. و ملت شهيد داده ايران اگر چه در طول دوران مبارزه و جنگ و حوادث ديگر انقلاب مظلوميتها و درد و رنجهاى فراوان ديده است و جوانان و عزيزان گرانقدرى را تقديم راه خدا كرده است ولى يقيناً وسعت مظلوميتها و سختىهايى كه بر پيشوايان ما رفته است، به مراتب بالاتر از مسائل ماست. حجاج محترم سلام خالصانه ملت عزيز و مسؤولين پرتلاش و خانوادههاى معظم شهدا و جانبازان و اسرا و مفقودين را به پيشگاه مقدس پيامبر رحمت -
صحيفه نور ج 20 صفحه 133
صلى الله عليه و آله و سلم - و اهل بيت هدا - عليهمالسلام - ابلاغ كنيد و ملتمسانه و عاجزانه از آنان تفقد و رحمت بيشتر براى اين پيروان صادق خود خواسته و پيروزى ملت ما را در جنگ بر كفر جهانى از خدا بخواهند و از اين فرصت مناسب در دعا كردن به همه مسلمانان و رفع گرفتارىها استفاده كنند.
خداوندا! اگر هيچ كس نداند تو خود مىدانى كه ما براى برپايى پرچم دين تو قيام كردهايم و براى برپايى عدل و داد در پيروى از رسول تو در مقابل شرق و غرب ايستادهايم و در پيمودن اين راه لحظهاى درنگ نمىكنيم. خداوندا! تو مىدانى كه فرزندان اين سرزمين در كنار پدران و مادران خود براى عزت دين تو به شهادت مىرسند و با لبى خندان و دلى پر از شوق و اميد به جوار رحمت بىانتهاى تو بال و پر مىكشند. خداوندا! تو مىدانى كه امت رسول تو در اين مملكت مواجه با همه توطئههاست و ايادى شيطان در داخل و خارج او را آرام نمىگذارند و تلاشها هر روز براى در تنگنا و مضيقه قرار دادن اين ملت در امور اقتصاد فزونتر مىشود.
خداوندا! تو مىدانى مردم ما مشكلات را به جان و دل خريدهاند و از هيچ كس غير تو ترس و بيم ندارند و تمام زجرها و دردها را تحمل مىكنند، همه پيروزىها را از آن تو و به عنايت تو مىدانند، پس ما را به عنايت دوباره خود همراهى نما و دلهاى ملت ما را به نصر و پيروزى خود اميدوارتر ساز و رزمندگان جبهه ما را به مدد غيبى و جنود مخفى خود غالب و پيروز گردان و توان و صبر و استقامت ما را در تحمل سختىها و مشكلات افزون نما و نعمت رضايت در شكست و پيروزى را به ما ارزانى فرما و دل مردم ما را كه براى دين تو شهيد، مفقود، مجروح و اسير دادهاند و سختى هجران عزيزان را به عشق لقاء و رضاى تو تحمل كردهاند، شادمان فرما و همه ما را در مسير بندگى خود عاشق و درد آشنا فرما و شهيدان ما را از كوثر زلال ولايت خود و رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - و ائمه هدى - عليهم صلوات الله - سيراب نما و انقلاب اسلامى ما را به انقلاب مصلح كل متصل فرما. انك ولى النعم.
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 109
تاريخ: 6/5/66
پيام برائت به زائرين بيت الله الحرام
بسم الله الرحمن الرحيم
و من يخرج من بيته مهاجراً الى الله و رسوله ثم يدركه الموت فقط وقع اجره على الله الحمدلله على الائه والصلوه والسلام على انبيائه سيما خاتمهم و افضلهم و على اوليائه و خاصه عباده سيما خاتمهم و قائمهم ارواح العالمين لمقدمه الفداء.
قلمها و زبانها و گفتارها و نوشتارها عاجز است از شكر نعمتهاى بىپايانى كه نصيب عالميان شده و مىشود. خالقى كه با جلوه سراسر نورانى خود، عوالم غيب و شهادت و سر و علن را به نعمت وجود آراسته و به بركت برگزيدگانش به ما رسانده كه: الله نورالسموات والارض و با ظهور جميلش پرده از جمالش برافكنده كه هوالاول والاخر والظاهر والباطن و به كتب مقدس آسمانىاش كه از حضرت غيب بر انبيائش از صفى الله تا خليل الله و از خليل الله تا حبيب الله صلوات الله و سلامه عليهم و سلم نازل فرموده، راه وصول به كمالات و فناى در كمال مطلق را تعليم فرموده و سلوك الى الله را گوشزد كرده چون كريمه و من يخرج من بيته مهاجراًالى الله و طريق برخورد با مومنين و دوستان خود و ملحدين و مستكبرين و دشمنان خويش را آموخته: محمد رسول الله و الذين معه اشداء على الكفار رحماء بينهم . و هزاران شكر كه ما را از امت خاتمالنبيين محمد مصطفى صلىالله عليه و آله و سلم قرار داد، افضل و اشرف موجودات و از پيروان قرآن مجيد، اعظم و اشرف كتب مقدسه و صورت كتبيه حضرت غيب مستجمع جميع كمالات به صورت وحدت جميعه و ضمانت حفظ و صيانت آن را از دستبرد شياطين انس و جن فرموده انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون ، قرآنى كه نه يك حرف بر آن افزوده شده و نه يك حرف كاسته. كتاب كريمى كه ما را از برخورد انبياء معظم الهى با مستكبرين جهان و جهانخواران طول تاريخ آگاه نموده و از طريقه حضرت خاتمالرسل صلى الله عليه و آله و سلم با مشركان و زورگويان و كفار و در رأس آنان منافقان، مطلع كرده و اين برخورد، جاويدان و براى هر عصرى و هر مصرى است.
در اين كتاب جاويد مىبينيم كه فرموده قل ان كان اباوكم و ابناوكم و اخوانكم و ازواجكم و عشيرتكم و اموال اقترفتموها و تجاره تخشون كسادها و مساكن ترضونها احب اليكم من الله و رسوله و جهاد فى سبيله فتربصوا حتى ياتى الله بامره والله لا يهدى القوم الفاسقين . خطاب به مصلحت انديشان و سازشكاران و متاسفان براى شهادت جوانان و از دست رفتن مالها و جانها و خسارتهاى ديگر
صحيفه نور ج 20 صفحه 110
وارد شده و جالب آن كه بعد از حب خداى تعالى و رسول اكرم صلى الله عليه و آله در بين تمام احكام الهى، جهاد فى سبيل الله را ذكر فرموده و تنبه داده كه جهاد فى سبيل الله در راس تمام احكام است كه آن حافظ اصول است و تذكر داده كه در صورت قعود از جهاد، منتظر عواقب آن باشيد، از ذلت و اسارت و برباد رفتن ارزشهاى اسلامى و انسانى و نيز از همان چيزها كه خوف آن را داشتيد از قتل عام صغير و كبير و اسارت ازواج و عشيره. و بديهى است كه همه اينها پيامد ترك جهاد، خصوصاً جهاد دفاعى است كه ما اكنون گرفتار آن هستيم و اشاره به اين امر است آيه كريمه فليحذرالذين يخالفون عن امر ربه ان تصيبهم فتنه او يصيبهم عذاب اليم . و كدام فتنه و بليه بالاتر از آنچه دشمنان اسلام، خصوصاً در اين زمان براى برچيدن اساس اسلام و برپا كردن حكومتهايى مثل ستمشاهى و برگرداندن مستشاران غارتگر و بر باد رفتن حرث و نسل ملت و بر سر كشور و ملت ايران، آن آيد كه بر سر كشور عراق و ملت مظلوم آن در اين چند سال آمد.
و حمد و شكر بىپايان بر ذات مقدس ربوبيت كه با تربيتهاى معنوى خود ملت ايران را از غرقاب فساد شتمشاهى نجات بخشيده و راه و رسم زمين مستقل در پناه بيرق شكوهمند اسلام را به آنان آموخت و امروز در جهان كشورى نيست جز ايران كه در دخالت ابرقدرتها پيراسته باشد و سرنوشت خويش را خود بر اساس اسلام عزيز تعيين كند و دست به سينه اغيار زند و خداوند بر ما منت نهاده كه در سايه اين ملت زندگى مىكنيم. و شكر بى پايان بر عنايات حق جل و علا كه در آستان عزيمت حجاج محترم ايرانى به سوى معبد عشق و مرقد معشوق و هجرت به سوى خداى تعالى و رسول معظمش - صلى الله عليه و آله و سلم - نداى اسلام بر اقصا بلاد جهان طنين افكنده و بيرق معنوى اسلام در اقطار عالم به اهتزاز در آمده و چشمهاى جهانيان به سوى كشور ولى الله اعظم - ارواحنا لمقدمه الفداء - دوخته شده و به رغم بدخواهان و منحرفان كه كوس رسوايى شان بر سر بازارها زده شده و بر خلاف خوابهاى خرگوشى آنان كه وعده سقوط جمهورى اسلامى را در سه ماه با يك سال به خود و اربابان خود مىداند، امروز پس از سالها، كشور عزيز اسلامى ايران از هميشه پايدارتر و ملت عظيم آن سرافرازتر و قواى مسلحه آن پرقدرتتر و جوانان و سالمندان آن مصممتر و حوزههاى مقدس علميه آن در سايه مراجع معظم و علماء اعلام كثرالله امثالهم پر شورتر و پيوند حوزهها و دانشگاهها استوارتر و قواى سه گانه آن فعالتر و جهات سياسى، فرهنگى و نظامى آن رو به رشدتر. و دشمنان آن كه در حقيقت دشمنان اسلام و استقلال كشور هستند ضعيفتر و زبونتر و كاخهاى مستكبران لرزانتر و رسوايى كاخ سياه بر ملاتر و پريشان گويى و دلهره كاخ نشينان افزونتر و سردرگمى رسانههاى گروهى جهان - كه انعكاس سردرگمى كاخ نشينان - واضحتر گرديده است، لازم است در اين جوى كه پيش آمده است، مسلمين و مستضعفان جهان آگاهانه از آن استفاده كرده و جميع فرق مسلمين و مستضعفان دست در دست هم داده و خودشان را از قيد اسارت ابرقدرتها خارج
صحيفه نور ج 20 صفحه 111
نمايند. اينك تذكراتى را عرض مىكنم:
1 - اعلان برائت از مشركان كه از اركان توحيدى و واجبات سياسى حج است، بايد در ايام حج به صورت تظاهرات و راهپيمايى باصلابت و شكوه هر چه بيشتر و بهتر برگزار شود و حجاج محترم ايرانى و غير ايرانى با هماهنگى كامل با مسؤولين حج و نماينده اين جانب، جناب حجتالاسلام آقاى كروبى در كليه مراسم شركت نمايند و فرياد كوبنده برائت از مشركان و ملحدان استكبار جهانى و در رأس آنان آمريكاى جنايتكار را در كنار خانه توحيد طنين اندازند و از ابراز بغض و كينه خود نسبت به دشمنان خدا و خلق غافل نشوند. مگر تحقق ديانت جز اعلام محبت و وفادارى نسبت به حق و اظهار خشم و برائت نسبت به باطل است؟ حاشا كه خلوص عشق موحدين جز به ظهور كامل نفرت از مشركين و منافقين ميسر شود و كدام خانهاى سزاوارتر از كعبه و خانه امن و طهارت والناس كه در آن به هر چه تجاوز و ستم و استثمار و بردگى و يا دون صفتى و نامردمى است عملاً و قولاً پشت شود و در تجديد ميثاق الست بربكم بت آلههها و اربابان متفرقون شكسته شود و خاطره مهمترين و بزرگترين حركت سياسى پيامبر (ص) در و اذان من الله و رسوله الى الناس يوم الحج الاكبر زنده بماند و تكرار شود، چرا كه سنت پيامبر (ص) و اعلان برائت كهنه شدنى نيست و نه تنها اعلان برائت به ايام و مراسم حج منحصر نشود، كه بايد مسلمانان فضاى سراسر عالم را از محبت و عشق نسبت به ذات حق و نفرت و بغض عملى نسبت به دشمنان خدا لبريز كنند و به وسوسه خناسان و شبهات ترديد آفرينان و متحجرين و منحرفين گوش فرا ندهند و لحظهاى از اين آهنگ مقدس توحيدى و جهان شمولى اسلام، غفلت نكنند كه مسلماً جهانخواران و دشمنان ملتها، بعد از اين آرام و قرار نخواهند داشت و به حيلهها و تزويرها و چهرههاى گوناگون متمسك مىشوند و روحانى نماها و آخوندهاى دربارى و اجير شدگان سلاطين و ملىگراها و منافقين به فلسفهها و تفسيرها و برداشتهاى غلط و منحرف روى مىآورند و براى خلع سلاحهاى مسلمانان و ضربه زدن به صلابت و ابهت و اقتدار امت محمد - صلى الله عليه و آله وسلم - به هر كارى دست مىزنند و چه بسا جاهلان متنسك بگويند كه قداست خانه حق و كعبه معظمه را به شعار و تظاهرات و راهپيمايى و اعلان برائت نبايد شكست و حج جاى عبادت و ذكر است نه ميدان صف آرايى و رزم و نيز چه بسا عالمان متهتك القا كنند كه مبارزه و برائت و جنگ و ستيز، كار دنياداران و دنياطلبان بوده است و ورود در مسائل سياسى، آن هم در ايام حج دون شأن روحانيون و علما مىباشد كه خود اين القائات نيز از سياست مخفى و تحريكات جهانخواران به شمار مىرود كه مسلمانان بايد با همه امكانات و وسايل لازم به مقابله جدى و دفاع از ارزشهاى الهى و منافع مسلمين برخيزند و صفوف مبارزه و دفاع مقدس خويش را محكم و مستحكم نمايند و به اين بيخبران و دل مردگان و پيروان شياطين بيش از اين مجال حمله را به صفوف عقيده و عزت مسلمانان ندهند و از همه جا و همه سرزمينها و خصوصاً از كعبه حق به جنود خدا متصل شوند و زائران عزيز، از بهترين و مقدسترين سرزمينهاى عشق و شعور و جهاد به كعبه بالاترى رهسپار شوند و همچون سيد و سالار شهيدان حضرت ابى عبدالله الحسين
صحيفه نور ج 20 صفحه 112
- عليه السلام - از احرام حج به احرام حرب و از طواف كعبه و حرم به طواف صاحب بيت و از توضوء زمزم به غسل شهادت و خون رو آورند و به امتى شكست ناپذير و بنيانى مرصوص مبدل گردند كه نه ابر قدرت شرق ياراى مقابله آنان را داشته باشد نه غرب كه مسلماً روح و پيام حج چيز ديگرى غير از اين نخواهد بود كه مسلمانان، هم دستورالعمل جهاد با نفس را بگيرند و هم برنامه مبارزه با كفر و شرك را.
به هر حال اعلان برائت در حج، تجديد ميثاق مبارزه و تمرين تشكل مجاهدان براى ادامه نبرد با كفر و شرك و بت پرستهاست و به شعار هم خلاصه نمىشود كه سرآغاز علنى ساختن منشور مبارزه و سازماندهى جنود خداى تعالى در برابر جنود ابليس صفتان است و از اصول اوليه توحيد به شمار مىرود و اگر مسلمانان در خانه ناس و خانه خدا از دشمنان خدا اظهار برائت نكنند، پس در كجا مىتوانند اظهار نمايند و اگر حرم و كعبه و مسجد و محراب، سنگر و پشتيبان سربازان خدا و مدافعان حرم و حرمت انبيا نيست، پس مامن و پناهگاه آنان در كجاست؟
خلاصه، اعلان برائت مرحله اول مبارزه و ادامه آن مراحل ديگر وظيفه ماست و در هر عصر و زمانى جلوهها و شيوهها و برنامههاى متناسب خود را مىطلبد و بايد ديد كه در عصرى همانند امروز كه سران كفر و شرك همه موجوديت توحيد را به خطر انداختهاند و تمامى مظاهر ملى و فرهنگى و دينى و سياسى ملتها را بازيچه هوسها و شهوتها نمودهاند چه بايد كرد. آيا بايد در خانهها نشست و با تحليلهاى غلط و اهانت به مقام و منزلت انسانها و القاء روحيه ناتوانى و عجز در مسلمانان، عملاً شيطان و شيطان زادگان را تحمل كرد و جامعه را از وصول به خلوص كه غايت كمال و نهايت آمال است، منع كرد و تصور نمود كه مبارزه انبيا با بت و بتپرستها منحصر به سنگ و چوبهاى بىجان بوده است و نعوذبالله پيامبرانى همچون ابراهيم در شكستن بت پيشقدم و اما در مصاف با ستمگران، صحنه مبارزه را ترك كردهاند؟ و حال آن كه تمام بت شكنىها و مبارزات و جنگهاى حضرت ابراهيم با نمروديان و ماه و خورشيد و ستارهپرستان مقدمه يك هجرت بزرگ و همه آن هجرتها و تحمل سختىها و سكونت در وادى غير ذى زرع و ساختن بيت و فديه اسماعيل مقدمه بعثت و رسالتى است كه در آن، ختم پيامآوران سخن اولين و آخرين بانيان و موسسان كعبه را تكرار مىكند و رسالت ابدى خود را با كلام ابدى اننى برى مما تشركون ابلاغ مىنمايد كه اگر غير از اين تحليل و تفسيرى ارائه دهيم، اصلاً در زمان معاصر، بت و بت پرستى وجود ندارد و راستى كدام انسان عاقلى است كه بت پرستى جديد و مدرن را در شكلها و افسونها و ترفندهاى ويژه خود نشناخته باشد و از سلطهاى كه بتخانههايى چون كاخ سياه بر ممالك اسلامى و خون و ناموس مسلمين و جهان سوم پيدا كردهاند، خبر نداشته باشد.
امروز فرياد برائت ما از مشركان و كافران، فرياد از ستم ستمگران و فرياد امتى است كه جانشان از تجاوزات شرق و غرب و در رأس آنان آمريكا و اذناب آن به لب رسيده است و خانه و وطن و سرمايهاش به غارت رفته است. فرياد برائت ما، فرياد ملت مظلوم و ستم - ديده - كشيده افغانستان
صحيفه نور ج 20 صفحه 113
است و من متاسفم كه شوروى به تذكر و هشدار من در مورد افغانستان عمل ننمود و به اين كشور اسلامى حمله كرد. بارها گفتهام و اكنون نيز تذكر مىدهم كه ملت افغانستان را به حال خود رها كنيد، مردم افغانستان سرنوشت خودشان را تعيين نموده و استقلال واقعى خود را تضمين مىكنند و به ولايت كرملين با قيمومت آمريكا احتياجى ندارند و مسلم بعد از خروج نظاميان بيگانه از كشورشان، به سلطه ديگرى گردن نمىنهند و پاى آمريكا را اگر قصد دخالت و تجاوز در كشورشان كرده باشد، مىشكنند.
و نيز فرياد برائت ما فرياد مردم مسلمان آفريقاست، فرياد برادران و خواهران دينى ما كه به جرم سياه بودن تازيانه ستم سيهروزان بىفرهنگ نژادپرست را مىخورند.
فرياد برائت ما، فرياد برائت مردم لبنان و فلسطين و همه ملتها و كشورهاى ديگرى است كه ابرقدرت هاى شرق و غرب، خصوصاً آمريكا و اسرائيل به آنان چشم طمع دوختهاند و سرمايه آنان را به غارت بردهاند و نوكران و سرسپردگان خود را به آنان تحميل نمودهاند و از فواصل هزاران كيلومتر راه به سرزمينهاى آنان چنگ انداخته و مرزهاى آبى و خاكى كشورشان را اشغال كردهاند.
فرياد برائت ما، فرياد برائت همه مردمانى است كه ديگر تحمل تفرعن آمريكا و حضور سلطهطلبانه آن را از دست دادهاند و نمىخواهند صداى خشم و نفرتشان براى ابد در گلوهاىشان خاموش و افسرده بماند و اراده كردهاند كه آزاد زندگى كنند و آزاد بميرند و فريادگر نسلها باشند.
فرياد برائت ما، فرياد دفاع از مكتب و حيثيات و نواميس، فرياد دفاع از منابع و ثروتها و سرمايهها، فرياد دردمندانه ملتهايى است كه خنجر كفر و نفاق قلب آنان را دريده است.
فرياد برائت ما، فرياد فقر و تهيدستى گرسنگان و محرومان و پابرهنههايى است كه حاصل عرق جبين و زحمات شبانهروزى آنان را، زراندوزان و دزدان بينالمللى به يغما بردهاند و حريصانه از خون دل ملتهاى فقير و كشاورزان و كارگران و زحمتكشان، به اسم سرمايهدارى و سوسياليزم و كمونيزم مكيده و شريان حيات اقتصاد جهان را به خود پيوند دادهاند و مردم جهان را از رسيدن به كمترين حقوق حقه خود محروم نمودهاند.
فرياد برائت ما، فرياد امتى است كه همه كفر و استكبار به مرگ او در كمين نشستهاند و همه تيرها و كمانها و نيزهها به طرف قرآن و عترت عظيم نشانه رفتهاند و هيهات كه امت محمد - صلى الله عليه و آله وسلم - و سيراب شدگان كوثر عاشورا و منتظران وراثت صالحان به مرگ ذلت بار و به اسارت غرب و شرق تن در دهند و هيهات كه خمينى، در برابر تجاوز ديوسيرتان و مشركان و كافران به حريم قرآن كريم و عترت رسول خدا و امت محمد - صلى الله عليه و آله و سلم - و پيروان ابراهيم حنيف ساكت و آرام بماند و يا نظارهگر صحنههاى ذلت و حقارت مسلمانان باشد. من خون و جان ناقابل خويش را براى اداى واجب حق و فريضه دفاع از مسلمانان آماده نمودهام و در انتظار فوز عظيم شهادتم. قدرت و ابرقدرتها و نوكران آنان مطمئن باشند كه اگر خمينى يكه و تنها هم بماند به راه خود كه راه مبارزه با كفر و ظلم و شرك و بت پرستى است ادامه مىدهد و به يارى خدا در كنار بسيجيان جهان اسلام، اين پابرهنههاى مغضوب ديكتاتورها، خواب راحت را از ديدگان جهانخواران و
صحيفه نور ج 20 صفحه 114
سرسپردگانى كه به ستم و ظلم خويشتن اصرار مىنمايند سلب خواهد كرد. آرى شعار نه شرقى، نه غربى ما، شعار اصولى انقلاب اسلامى در جهان گرسنگان و مستضعفين بوده و ترسيم كننده سياست واقعى عدم تعهد كشورهاى اسلامى و كشورهايى است كه در آينده نزديك و به يارى خدا اسلام را به عنوان تنها مكتب نجاتبخش بشريت مىپذيرند و ذرهاى هم از اين سياست عدول نخواهد شد و كشورهاى اسلامى و مردم مسلمان جهان نه بايد وابسته به غرب و اروپا و آمريكا و نه وابسته به شرق، شوروى كه انشاءالله، به خدا و رسول خدا و امام زمان وابسته است و به طور قطع و يقين، پشت كردن به اين سياست بينالمللى اسلام، پشت كردن به آرمان مكتب اسلام و خيانت به رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - و ائمه هدى - عليهم السلام - است و نهايتاً مرگ كشور و ملت ما و تمامى كشورهاى اسلامى است و كسى گمان نكند كه اين شعار، شعار مقطعى است كه اين سياست، ملاك عمل ابدى مردم ما و جمهورى اسلامى ما و همه مسلمانان سرتاسر عالم است. چرا كه شرط ورود به صراط نعمت حق برائت و دورى از صراط گمراهان است كه در همه سطوح و جوامع اسلامى بايد پياده شود. مسلمانان بعد از شركت در راهپيمايىهاى برائت و اعلان همبستگى با ملت دلاور ايران، بايد به فكر رمى استعمار از كشورها و سرزمينهاى اسلامى خود باشند و براى بيرون راندن جنود ابليس و برچيدن پايگاههاى نظامى شرق و غرب از كشورهاى خود تلاش بنمايند و نگذارند دنياخواران از امكانات آنان، در جهت منافع خود و ضربه زدن به كشورهاى اسلامى استفاده كنند كه اين بزرگترين ننگ و عار كشور و سران ممالك اسلامى است كه بيگانگان به مراكز سرى و نظامى مسلمانان راه پيدا كنند. مسلمانان از هياهو و طبلهاى توخالى تبليغات ظالمانه نهراسند كه كاخها و قدرتهاى نظامى و سياسى استكبار جهان، همانند لانه عنكبوت سست و در حال فروريختن است. مسلمانان جهان بايد به فكر تربيت و كنترل و اصلاح سران خودفروخته بعض كشورها باشند و آنان را با نصيحت يا تهديد از اين خواب گرانى كه هم خودشان و هم منافع ملتهاى اسلامى را به باد فنا مىدهد، بيدار نمايند و به اين سرسپردگان و نوكران هشدار بدهند و خودشان هم با بصيرت كامل از خطر منافقين و دلالان استكبار جهانى غافل نشوند و دست روى دست نگذارند و نظارهگر صحنه شكست اسلام و غارت سرمايهها و منابع و نواميس مسلمين نباشند.
ملتهاى مسلمان بايد به فكر نجات فلسطين باشند و مراتب انزجار و تنفر خويش را از سازشكارى و مصالحه رهبران ننگين و خودفروختهاى كه به نام فلسطين، آرمان مردم سرزمينهاى غصب شده و مسلمانان اين خطه را به تباهى كشيدهاند به دنيا اعلام و نگذارند اين خائنان بر سر ميز مذاكرهها و رفت و آمدها، حيثيت و اعتبار و شرافت ملت قهرمان فلسطين خدشهدار كنند، كه اين انقلابى نماهاى كم شخصيت و خودفروخته به اسم آزادى قدس به آمريكا و اسرائيل متوسل شدهاند.
صحيفه نور ج 20 صفحه 115
عجبا كه هر روز از فاجعه خونبار غصب فلسطين بيشتر مىگذرد، سكوت و سازش سران كشورهاى اسلامى و طرح مماشات با اسرائيل غاصب بيشتر و حتى از تبليغ و شعارهايى بيتالمقدس هم خبرى به گوش نمىرسد و اگر دولت و مردم كشورى همانند ايران كه خود نيز در حالت دفع تجاوز و جنگ و محاصره است، به پشتيبانى از مردم فلسطين برخاسته و فرياد مىزند، او را محكوم مىكنند و حتى از اين كه يك روز هم به نام قدس برگزار شود، وحشت نمودهاند. نكند كه اينان تصور كردهاند كه گذشت زمان، سيرت و صورت جنايتهاى اسرائيل و صهيونيزم را دگرگون ساخته است و گرگهاى خونآشام صهيونيزم، از فكر تجاوز و غصب سرزمينهاى از نيل تا فرات دست برداشتهاند. مسؤولين محترم كشور ايران و مردم ما و ملتهاى اسلامى از مبارزه با اين شجره خبيثه و ريشهكن كردن آن، دست نخواهند كشيد و به يارى خداوند تعالى از قطرات پراكنده پيروان اسلام و توان معنوى امت محمد - صلى الله عليه و آله وسلم - و امكانات كشورهاى اسلامى بايد استفاده كرد و با تشكيل هستههاى مقاومت حزب الله در سراسر جهان اسرائيل را از گذشته جنايت بار خود پشيمان و سرزمينهاى غصب شده مسلمانان را از چنگال آنان خارج كرد. من همان گونه كه بارها و در سالهاى گذشته قبل و بعد از انقلاب هشدار دادهام، مجدداً خطر فراگيرى غده چركين و سرطانى صهيونيزم را در كالبد كشورهاى اسلامى گوشزد مىكنم و حمايت بىدريغ خود و ملت و دولت و مسؤولين ايران را از تمامى مبارزات اسلامى ملتها و جوانان غيور و مسلمان در راه آزادى قدس، اعلام مىنمايم و از جوانان عزيز لبنان كه موجب سرافرازى امت اسلام و خوارى و ذلت جهانخواران گرديدهاند، تشكر مىكنم و براى موفقيت همه عزيزانى كه در داخل سرزمينهاى اشغالى و يا در كنار اين كشور غصب شده، با تكيه به سلاح ايمان و جهاد به اسرائيل و منافع آن ضربه مىزنند دعا مىكنم و اطمينان مىدهم كه ملت ايران، شما را تنها نخواهد گذاشت. به خداى تعالى توكل كنيد و از قدرت معنوى ملسمانان بهره بجوييد و با سلاح تقوا و جهاد و صبر و مقاومت بر دشمنان حمله ببريد كه ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم .
2 - از آن جا كه جنگ در رأس امور و برنامههاى كشور ماست، جهانخواران در آستانه پيروزى قاطع ملت ايران بر نظام پوسيده و رو به زوال عفلقيان، تلاش گستردهاى را در جهت مشوه ساختن افكار عمومى جهانيان به كار گرفتهاند تا بعد از آن همه تجاوزات و جنايات صداميان و سكوت مجامع بينالمللى، ما را جنگ طلب معرفى نمايند. و چه بسا با اين حربه جديد، افراد ناآگاهى را تحت تأثير قرار داده باشند. لازم است براى روشن شدن افكار عمومى ملتهاى در بند و خصوصاً زائران محترم نكاتى را يادآور شوم.
دنيا از آغاز جنگ تاكنون و در تمام مراحل دفاعى ما، هيچ گاه با زبان عدالت و بىطرفى با ما سخن نگفته است. آن روزى كه صدام و حزب بعث از روى غرور و بىخردى به منظور ساقط نمودن نظام نوپاى جمهورى اسلامى ايران به كشور عزيزمان ايران حمله نموده و قراردادهاى بينالمللى را پاره كرد و شخصاً تجاوزات هوايى و دريايى و زمينى ارتش را رهبرى مىنمود و نه تنها خانههاى يك
صحيفه نور ج 20 صفحه 116
شهر و روستا، كه مراكز دهها شهر و صدها روستا را با خاك يكسان مىكرد و كودكان معصوم ملت ما را در آغوش مادرانشان به شهادت مىرساند و تجاوزات و وحشىگرىها را تا آن جا ادامه داد كه قلم از نوشتن و زبان از بيان آنان شرم مىكند و نيز در آن روزى كه صدام اولين جرقه و شعلههاى آتش جنگ را در خرمن امنيت همه كشورهاى اسلامى و خليج فارس برافروخت، هيچ كس از اين مدعيان صلح، جلوى آتش افروزى او را نگرفته و از امكانات و اهرمهاى فشار و قراردادهاى خود در جهت كنترل و مهار او بهره نجست و به دفاع از ملت مظلوم و ستمديده ايران و عراق برنخاست و به صدام - اين آغاز كننده جنگ - نگفت كه به كدام گناه و به چه جرمى ملت ايران بايد كشته شوند! و به كدام گناه ميليونها زن و مرد و پير و جوان آواره شوند و يا خانه و كاشانهشان ويران گردد! و به كدام جرم و گناه حاصل زحمات دهها ساله تلاش و سرمايهگذارى يك ملت در صنايع و كارخانجات و مزارع و كشتزارها سوخته و برباد برود! آيا جرم ما، ايرانى بودن ماست، جرم ما فارسى بودن ماست، جرم ما اختلافات و تنازعات گذشته مرزى ماست؟ خير، چنين نيست. امروز همه مىدانند جرم واقعى ما از ديد جهانخواران و متجاوزان، دفاع از اسلام و رسميت دادن به حكومت جمهورى اسلامى به جاى نظام طاغوت ستمشاهى است، جرم و گناه ما احياء سنت پيامبر - صلى الله عليه و آله و سلم - و عمل به دستورات قرآن كريم و اعلان وحدت مسلمانان اعم از شيعه و سنى، براى مقابله با توطئه كفر جهانى و پشتيبانى از ملت محروم فلسطين و افغانستان و لبنان و بستن سفارت اسرائيل در ايران و اعلان جنگ با اين غده سرطانى و صهيونيزم جهانى و مبارزه با نژادپرستى و دفاع از مردم محروم آفريقا و لغو قراردادهاى بردگى رژيم كثيف پهلوى با آمريكاى جهانخوار بوده است. و نزد جهانخواران و نوكران بىاراده آنان چه گناهى بالاتر از اين كه كسى از اسلام و حاكميت آن سخن بگويد و مسلمانان را به عزت و استقلال و ايستادگى در مقابل ستم متجاوزان دعوت كند.
ما به اين نكته نه فقط در جنگ تحميلى، كه از روز نخست شروع مبارزه و از پانزده خرداد تا بيست و دوم بهمن رسيدهايم و به خوبى دريافتهايم كه براى هدف بزرگ و آرمانى اسلامى - الهى بايد بهاى سنگينى پرداخت نماييم و شهداى گرانقدرى را تقديم كنيم و جهانخواران ما را راحت و آرام نخواهند گذاشت و با استفاده از ايادى داخلى و خارجىشان به ما شبيخون زده و خون عزيزان ما را بر بستر كوچهها و خيابانها و مرزهايمان جارى مىكنند و همين گونه شد وقتى كه فرياد اسلامخواهى مردم كشور ما در پانزده خرداد به گوش آمريكا رسيد و وقتى كه براى اولين بار غرور آمريكا و اقتدار و ابرقدرتى او در اعتراض به مصونيت كارگرانش در ايران شكسته شد و آمريكا متوجه اقتدار و رهبرى علما و روحانيت اسلام و عزم جزم و اراده پولادين ملت ايران براى كسب آزادى و استقلال و رسيدن به نظام عدل اسلامى گرديد، به نوكر بى اراده و وطنفروش و فرومايه خود محمدرضا خان دستور داد كه صداى اسلامخواهى ملت ما را خاموش كند و از او پيمان گرفت تا همه افرادى كه در برابر آمريكا قد علم كردهاند را نابود كند و همه ديديم كه اين خائنان و سرسپردگان در اين ماموريت شوم لحظهاى درنگ ننمودند و به نام ماموريت و آزادى و رسيدن به دروازه تمدن بزرگ، از كشتههاى اين ملت
صحيفه نور ج 20 صفحه 117
پشتهها ساختند و در و ديوار كشور ما را از فيضيه گرفته تا دانشگاه و از دانشگاه تا كوچه و بازار و خيابان و از خيابان تا مسجد و محراب به خون عزيزان و جوانان تكبيرگوى پير و خدا و رسول خدا (ص)، رنگين كردند و در شرايطى كه جلادان رژيم ستمشاهى پر و بال و برگ و شاخه شجره طيبه آزادى را مىشكستند، همه جهانخواران در يك اقدام هماهنگ تبليغاتى و بينالمللى شاه را متمدن و مترقى، و آزادى طلبان و مسلمانان را مرتجع و خواستههاى اسلامى آنان را ارتجاع سياه معرفى كردند و در ادامه همان سياست سركوب بود كه در كربلاى خون رنگ ايران جنايات يزيديان را دهها بار در عاشوراها و تاسوعاها تكرار نمودند و مملكت ما را به جزيره آرام و ثبات آمريكا و به قبرستان و خرابه اين ملت مبدل ساختند كه من در روز ورود به كشور عزيز ايران در بهشت زهرا گفتم كه شاه مملكت ما را ويران و قبرستانهاى آن را آباد نمود و الان نيز همان سخن را تكرار مىكنم كه شاه كشور ما را ويران و قبرستانها را آباد كرد ولى شاه كه بود و به دستور چه كسى عمل مىكرد؟ كه اگر او به تنهايى و به فكر فاسد و تبهكار خود عمل مىكرد چه بسا قضايا بعد از رفتن او خاتمه مىيافت. ولى چه كسى است كه نداند شاه نوكر و مامور آمريكا و تمامى شهيدان و عزيزان ما، خون بها و قربانيانى بودند كه به خاطر آزادى از آنان گرفته شد و كار او ماموريتى بوده است كه براى اربابان خود به انجام رسانيد و تا توانست انتقام آمريكا را از اسلام و مسلمين گرفت ولى كارگزار اصلى ماجرا يعنى خود آمريكا در پشت صحنه باقى مانده بود، آمريكايى كه از اسلام راستين مىترسيد و از قيام منتهى به حكومت عدل واهمه داشت.
آمريكا به تصور اين كه ملى گراها و منافقين و ديگر وابستگان چپ و راست او به زودى پاشنه سياست انقلاب و حاكميت نظام و اداره كشور را به نفع او به حركت در مىآورند چند روزى سياست خوف و رجاء را در پيش گرفت و به طرح و اجراى كودتا و اعمال سياست فشار و ترويج چهرههاى وابسته خود و نيز به ترور شخصيت انقلاب و انقلابيون واقعى كشور پرداخت كه خداوند مجدداً بر ما منت نهاد و در صحنه حماسى تسخير لانه جاسوسان، مردم ايران برائت مجدد خويش را از آمريكا و اذناب آن اعلام نمودند، كه دوباره آمريكا همان تيغى كه به دست محمدرضا خان سپرده بود در كف صدام اين زنگى مست نهاد. صدام چه كرد؟ آيا صدام همان كارى را كه شاه قبل از انقلاب انجام داده بود انجام نداد؟ شاه قبرستانهاى ما را از سروهاى بلند آزادى پر نساخت؟ آيا صدام كه از قدرت برتر و مانور بيشترى برخوردار بود غير از اين كرد؟ آيا شاه كشورمان را به آمريكا نفروخته بود؟ آيا صدام براى فروختن ايران به آمريكا به صورت ديگرى عمل نكرد؟ گفتم كه خرابىهاى شاه را اگر مهلت مان دهند با تلاش همه دستاندركاران و ملت شريف در بيست سال هم نمىتوانيم آباد كنيم. آيا خرابىهاى صدام را مىشود در كمتر از بيست سال آباد نمود؟ مردم شريف ايران و مسلمانان و آزادى خواهان تمامى جهان بايد بدانند كه اگر بخواهند بدون گرايش به چپ و راست و مستقل از هر قدرت و ابرقدرتى روى پاى خويش بايستند، بايد بهاى بسيار گران استقلال و آزادى را بپردازند.
تجربه انقلاب اسلامى در ايران، با خون بهاى هزاران شهيد و مجروح و خراب شدن منزلها و
صحيفه نور ج 20 صفحه 118
به آتش كشيده شدن خرمنهاى كشاورزان و كشته شدن تعداد بسيارى در بمب گذارىها و اسير شدن فرزندان انقلاب و اسلام به دست دژخيمان بعث عراق و هزاران گونه تهديد و فشار اقتصادى و جانى به دست آمده است. ملت ايران تجربه پيروزى بر كفر جهانى را در خراب شدن منازل خود بر سر كودكان در خواب به دست آورده و با فداكارىها و مجاهدات، انقلاب و كشور خود را بيمه نموده است. و ما به تمام جهان تجربههايمان را صادر مىكنيم و نتيجه مبارزه و دفاع با ستمگران را بدون كوچكترين چشمداشتى، به مبارزان راه حق انتقال مىدهيم و مسلماً محصول صدور اين تجربهها، جز شكوفههاى پيروزى و استقلال و پياده شدن احكام اسلام براى ملتهاى دربند نيست. روشنفكران اسلامى همگى با علم و آگاهى بايد راه پر فراز و نشيب دگرگون كردن جهان سرمايهدارى و كمونيزم را بپيمايند و تمام آزاديخواهان بايد با روشن بينى و روشنگرى، راه سيلى زدن بر گونه ابرقدرتها و قدرتها، خصوصاً آمريكا را بر مردم سيلى خورده كشورهاى اسلامى و جهان سوم ترسيم كنند. من با اطمينان مىگويم اسلام ابرقدرتها را به خاك مذلت مىنشاند، اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را يكى پس از ديگرى بر طرف و سنگرهاى كليدى جهان را فتح خواهد كرد.
ملت شريف ايران توجه داشته باشيد كه كارى كه شما مردان و زنان انجام دادهايد آن قدر گران بها و پر قيمت است كه اگر صدها بار ايران با خاك يكسان شود و دوباره با فكر و تلاش فرزندان عزيز شما ساخته گردد، نه تنها ضررى نكردهايد، كه سود زيستن در كنار اولياءالله را بردهايد و در جهان ابدى شدهايد و دنيا بر شما رشك خواهد برد، خوشا به حالتان!
من به تمام دنيا با قاطعيت اعلام مىكنم كه اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دين ما بايستند، ما در مقابل همه دنياى آنان خواهيم ايستاد و تا نابودى تمام آنان از پاى نخواهيم نشست، با همه آزاد مىشويم و يا به آزادى بزرگترى كه شهادت است مىرسيم و همانگونه كه در تنهايى و غربت و بدون كمك و رضايت احدى از كشورها و سازمانها و تشكيلات جهانى، انقلاب را به پيروزى رسانديم، و همان گونه كه در جنگ نيز مظلومانهتر از انقلاب جنگيديم و بدون كمك حتى يك كشور خارجى متجاوزان را شكست داديم، به يارى خدا باقيمانده راه پرنشيب و فراز را با اتكاء به خدا، تنها خواهيم پيمود و به وظيفه خويش عمل خواهيم كرد، يا دست يكديگر را در شادى پيروزى جهان اسلام در كل گيتى مىفشاريم و يا همه به حيات ابدى و شهادت روى مىآوريم و از مرگ شرافتمندانه استقبال مىكنيم ولى در هر حال پيروزى و موفقيت با ماست و دعا را هم فراموش نمىكنيم.
خداوندا! بر ما منت بنه و انقلاب اسلامى ما را مقدمه فروريختن كاخهاى ستم جباران و افول ستاره عمر متجاوزان در سراسر جهان گردان. و همه ملتها را از ثمرات و بركات وراثت و امامت مستضعفان و پابرهنگان برخوردار فرما.
حال با اين مقدمهها قضاوت در جنگ با خود مسلمانان است كه تعقل و انديشه كنند كه ما در مسير چه هدف و آرمانى مورد تهاجم قرار گرفتهايم و شهيدان گرانقدرى را به پيشگاه مقدس حق تقديم كردهايم و صدام پليد چه نياتى از تهاجم خود در سر پرورانده است و دنيا نيز به چه انگيزهاى به
صحيفه نور ج 20 صفحه 119
حمايت ضمنى و علنى از او برخاسته است و تا امروز هم متجاوزين در تنگناى تسليحات و امكانات نظامى و اقتصادى و سياسى نبودهاند و دنيا هر روز به بهانهاى آنان را به بهترين و مدرنترين سلاحها مسلح نموده است ولى از دادن امكاناتى كه حق مسلم ملت ماست و حتى پول آنها را گرفتهاند خوددارى نمودهاند، ولى با تمام اين احوال ما افتخار مىكنيم كه در اين نبرد طولانى و نابرابر فقط با تكيه بر سلاح ايمان و توكل بر خداى بزرگ و دعاى بقيهالله - عجل الله تعالى فرجه - و اعتماد به نفس و همت دلاور مردان و شير زنان صحنه كارزار به پيروزى رسيدهايم و خدا را سپاس مىگزاريم كه منت هيچ قدرت و كشور و ابرقدرتى در جنگ، بر گردن ما نيست و مردم كارآزموده و متوكل ما با استعانت از ذات مقدس كبريا يكه و تنها و مظلومانه بر مشكلات بسيارى از طرح و عمليات و بسيج و آموزش نيروها تا نياز تسليحاتى كشورمان فائق آمدهاند. و علاوه بر موفقيتهاى اعجاز گونهاى كه در صحنههاى دفاع از كشور اسلامى و بيرون راندن متجاوزين از هزاران كيلومتر، به تحولات شگرف صنعتى از قبيل راه اندازى كارخانجات و دگرگونى در خطوط توليد و ساختن و اختراع دهها وسايل پيشرفته و مدرن نظامى، آن هم بدون حضور هيچ مستشارى و بدون هيچ گونه كمك خارجى، دست يافتهايم، و هم اكنون كه به مرز پيروزى مطلق رسيدهايم و قدمهاى آخرمان را برمىداريم، صداى ناآشناى صلحطلبى آن هم از كام ستمگران و جنگ افروزان به گوش مىرسد و در جهان غوغا به راه انداخته و عزا و ماتم صلح طلبى برپا نموده است و مدافع آزادى و امنيت انسانها شده و براى خون جوانان و سرمايههاى مادى و معنوى در كشور ايران و عراق مرثيه سرايى مىكنند. راستى چه شده است كه استكبار جهانى و در رأس آن آمريكا اين قدر طرفدار ملت ها شده است و جنگ افروزان و آتش بباران معركهها و جلادان قرن به شرف انسانيت و همزيستى مسالمت آميز اعتقاد پيدا كردهاند و از عطش سيراب ناشدنى و خصلت خونخوارى خود كه طبيعت فرهنگ سرمايهدارى و كمونيزم است، منصرف شدهاند و شمشيرها و خنجرها و قدارههاى فرو رفته در قلب و جگر ملتها را به غلاف كشيدهاند! آيا اين حقيقت است يا فريب و آيا اين همان جلوههاى ديگر شبيخونها و بى انصافىهايى نيست كه روزى سكوت را مصلحت خويش مىديد و امروز صلح طلبى را؟ آيا به راستى از اين طريق جهانخواران نمىخواهند از ضربه آخر ما جلوگيرى كنند و براى حفظ منافع خويش سياست جنگ و صلح جهانى را به تصميمات و فكرهاى پوسيده و شيطانى خود گره بزنند و عملاً جان و مال و مملكت و امنيت ملل عالم را به قبضه قدرت خود در آورند كه به طور قطع و يقين، علت و فلسفه سماجت و اصرار جهانخواران در تحميل صلح بر ملت ايران، نشات گرفته از همين تفكر است. و از همه اينها كه بگذريم اين مسأله كه چه كسى خواهان صلح واقعى و چه كسى جنگ طلب است خود اول بحث ماست.
آيا واقعاً صدام از گذشتهها و كردهها و تجاوزات و ظلمها و ستمهاى خود پشيمان شده است و اظهار ندامت مىكند و از خيانتى كه به ملتها و كشورهاى اسلامى و در جهت تضعيف بنيه دفاعى ملل
صحيفه نور ج 20 صفحه 120
اسلامى نموده است عذر تقصير مىخواهد؟ آيا صلح طلبى صدام از روى دلسوزى و تنبه و آگاهى اوست و اصلاً با اين همه جنايت و غارتگرى ها، براى صدام وجدان و شعور و عاطفهاى مىتوان تصور كرد، با اين كه اين افعى زخم خورده به خاطر استيصال و درماندگى خود به طناب صلحطلبى چسبيده است؟ و عجبا كه بعض مدعيان عقل و سياست و دورانديشى چگونه طرح مىدهند و با تحريف آيات كتاب خدا و استناد به سنت پيامبر - صلى الله عليه و آله و سلم - مسير عزت و كرامت مسلمين را دگرگون و مردم ما را از شرافت جهاد بر حذر دارند، كه خداوند را سپاس مىگزاريم كه به ملت ايران آگاهى و رشد مرحمت فرموده است كه نه تنها تحت تأثير اين القائات نرفته و نمىرود، بلكه اين موضع گيرىهاى ناشيانه و بچهگانه را دليل كمبود و ضعف مبانى فكرى و عقيدتى صاحبان اين تحليل دانسته و به آن لبخند تمسخر مىزند. كدام انسان عاقلى است كه با وجود همه شرايط مناسب و مقدمات لازم و فدا كردن هزاران قربانى بزرگ، از نبرد با دشمن رو به احتضار مكتب و جامعه و كشور خود چشمپوشى نموده و به او مهلت توان دوباره دهد تا در موقع مناسب به كشور ما حمله كند؟ آيا رياست چند روزه دنيا ارزش اين همه خفت و زبونى را دارد؟ دنيا در شروع تجاوز به ما پيشنهاد نمود كه براى جلوگيرى از تهاجم بيشتر به كشورتان، حاكميت و خواستههاى صدام را بپذيرد و به زورگويى صداميان گردن نهيد و امروز هم در راستاى همان سياستها و در زير بمباران مناطق مسكونى و حمله شيميايى و حمله به نفت كشها و هواپيماى غيرنظامى و قطارهاى مسافربرى به زبان ديگرى ما را به پذيرش حكومت زور و تجاوز صداميان دعوت مىكند. و اين را ديگر همه آگاهان جهان درك كردهاند كه نه تنها صدام از خلق و خوى سبعيت و درندگى ذرهاى عدول ننموده است كه متأسفانه با حمايت جهانخواران و يا سكوت سازمانها و مراكز بينالمللى به گرگ زخم برداشتهاى بدل شده است و مىرود تا شعلههاى آتش و جنگ را در كشورهاى منطقه و خصوصاً خليج فارس بر افروزد.
و من با وجود چنين شرايطى به همه سران كشورهاى خليج فارس و همه ابرقدرت هاى شرق و غرب و خصوصاً آمريكا و شوروى هشدار مىدهم و آنان را از دخالت و ماجراجويى و تصميمات عجولانه برحذر مىدارم و به ملت آمريكا از اين كه عنان عقل و اراده خويش را در مهمترين مسائل سياسى و بينالمللى و نظامى به دست افرادى چون ريگان بسپارد نصيحت مىكنم. چرا كه ريگان در كارها و خصوصاً در مسائل سياسى و و تصميمگيرىها ناتوان شده است و به كمك عقلاً و انديشمندان نيازمند شده است كه مردم آمريكا را به ورطه سقوط نكشاند. من به سران كشورهاى خليج فارس سفارش مىكنم كه به خاطر يك عنصر ورشكسته سياسى، نظامى اقتصادى بيش از اين خود و مردم كشورتان را تحقير نكنيد و با توسل به دامن آمريكا ضعف و ناتوانى خود را برملا نسازيد و از گرگها و درندهها براى شبانى و حفظ منافع خود استمداد نطلبيده ابرقدرتها آن لحظهاى كه منافع شان اقتضا كند شما و قديمىترين وفاداران و دوستان خود را قربانى مىكنند و پيش آنان دوستى و دشمنى و نوكرى و صداقت ارزش و مفهومى ندارد، آنان منافع خود را ملاك قرار دادهاند و به صراحت و در
صحيفه نور ج 20 صفحه 121
همه جا از آن سخن مىگويند. چه خوب است كه بعض سران سرسپرده كشورهاى اسلامى به اربابان و خدايان زر و زور و تزوير خود، اين نكته را جدى گوشزد كنند كه اين قدر از منافع خود در خليج فارس سخن نگويند، براى اين كه همين مسأله موجب حساسيت شديد مردم منطقه است كه آمريكا و فرانسه و انگليس چه منافعى در آبهاى خليج فارس دارند كه تا پاى دخالت نظامى و جنگ هم مىخواهند آن را حفظ كنند؟ البته سياست ما در مورد خليج فارس از اول تاكنون صريح و روشن بوده است. جمهورى اسلامى ايران به امنيت در خليج فارس اهميت زيادى مىدهد و به همين دليل و على رغم فراهم بودن همه نوع امكانات دريايى و هوايى و زمينى در بستن تنگه هرمز و صدمه وارد كردن به كشتىها و نفت كشها و منافع و مراكز صدور نفت و پالايشگاهها و بنادر منطقه تا به حال از سياست صبر و انتظار و جلوگيرى از گسترش جنگ پيروى نموده است و فقط در حد نشان دادن مقدار كمى از قدرت و حضور و توانايى خود و مقابله به مثل وارد عمل گرديده است. و دنيا به اين حقيقت رسيده است كه ناامنى در خليج فارس فقط به ضرر ايران تمام نمىشود، بلكه قوىترين قدرتها و ابرقدرتها هم اگر مثل آمريكا تمامى امكانات هوايى و دريايى و جاسوسى - خبرى خود و هم پيمانان خود در منطقه را بسيج كنند، كه حتى يك كشتى را بدون خطر اسكورت و حفاظت نمايند، از اين خطر و ضرر مصون نخواهند ماند و در اين گرداب ناامنى غرق مىشوند و على رغم آن همه مقدمات و تمهيدات و جار و جنجالهايى كه در جهان آمريكا بر پا نموده است و دهها خبرنگار و فيلمبردار را به منطقه گسيل داشتهاند تا خبر موفقيت نقشههاى شوم آمريكا را مخابره كنند، خداوند زمينه رسوايى و زبونى آمريكا را به دست غيب خود فراهم مىآورد و اقتدار معنوى پرچم لااله الاالله را بر پرچم كفر به نمايش مىگذارد و دل بندگان خالص خويش را شادمان مىسازد و چه بهتر كه آمريكا و ريگان از مسير سياست مين گذارى شده خليج فارس كه كوس رسوايى آنان را در جهان به صدا در آورده است مجدداً عبور نكند و بر مركب غرور و جهلى كه تا به حال دهها بار صاحب خود را بر زمين كوبانيده است، سوار نشود و لااقل شبح قدرت و قدرت نمايى خود را پيش نوكران خود مثل كويت حفظ كند و بيش از اين آنان را از شكست و خفت خود شرمسار و سرافكنده نسازد و مطمئن باشند كه ادامه جولان در خليج فارس منطقه را به كانون خطر و بحران ناخواسته عليه خود آنان سوق مىدهد. و دنيا اگر خودش را آماده بحران نفت و به هم خوردن همه معادلات اقتصادى و تجارى و صنعتى كرده است، ما هم آمادهايم و كمربندها را محكم بستهايم و همه چيز براى عمليات آماده است. و حتماً آمريكا بايد به اين نكته برسد كه دخالت نظامى در خليج فارس صرفاً يك آزمايش نيست كه يك دام بزرگ و يك بازى خطرناك است و ما و همه مسلمانان منطقه خليج فارس، حضور نظامى ابرقدرتها را نقشه و مقدمه تهاجم و حمله به ممالك اسلامى و كشور جمهورى اسلامى ايران و در ادامه حمايت از صدام تلقى مىكنيم. مسلمانان جهان با همراهى نظام جمهورى اسلامى ايران عزم خود را جزم كنند تا دندانهاى آمريكا را در دهانش خرد كنند و نظارهگر شكوفايى گل آزادى و توحيد و امامت جهانى نبى اكرم باشند.
البته لازم است اين نكته را براى چندمين بار به سران كشورهاى اسلامى حاشيه خليج فارس
صحيفه نور ج 20 صفحه 122
بازگو كنم كه القاء شبهه و بزرگ جلوه دادن خطر اسلام و انقلاب و جمهورى اسلامى ايران براى كشورهاى منطقه همان ترفند قديم و جديد جهانخواران بوده و است، كه از اين طريق از پيدايش جو تفاهم و همكارى مسالمتآميز جلوگيرى نمايند و احساس نياز كشورها را به شرق و غرب تشديد كنند. جمهورى اسلامى ايران مايل است بر اساس حفظ وحدت و حمايت از منافع كشورها و ملتهاى اسلامى آنان را در مشكلات يارى نمايد و در بروز حوادث تحميلى سياسى - نظامى از ناحيه استكبار جهانى با قدرت و نفوذ خود آنها را رفع و در جهت كنترل و نفى سلطه سياسى شرق و غرب برنامهاى دقيق و قوى ارائه دهد، ولى ما مطمئنيم كه با وجود صدام و حزب عفلقى عراق اين مسأله به كندى پيش مىرود، چرا كه به همان ميزانى كه ابرقدرتها از ائتلاف و وحدت ملتهاى اسلامى واهمه دارند، صدام نيز از همكارى ايران با كشورهاى اسلامى در هراس است. به هر حال اصرار ما در نبرد، تا رفتن صدام و حزب كثيف عراق و رسيدن به شرايط بر حق و عادلانه ديگرمان يك تكليف شرعى و واجب الهى است كه از آن هرگز تخطى نمىكنيم كه انشاءالله با تحقق آن، در كنار كشورهاى اسلامى، سياستى محكم و بنيادين براى همه كشورها و ملتهاى اسلامى پايهريزى شده است و در پرتو آن منافع مردم از آفت و خطر مهاجمين و متجاسرين محفوظ خواهد ماند و همه كسانى كه به فكر تجاوز به حريم كشورهاى اسلامى شدهاند از سرنوشت صداميان عبرت مىگيرند و خودشان را به خشم و غضب ملتها گرفتار نخواهند ساخت.
امروز بدون شك سرنوشت همه امتها و كشورهاى اسلامى به سرنوشت ما در جنگ گره خورده است. جمهورى اسلامى ايران در مرحلهاى است كه پيروزى آن به حساب پيروزى همه مسلمانان و خداى نخواسته شكست آن، به ناكامى و شكست و تحقير همه مومنان مىانجامد و رها كردن يك ملت و يك كشور و يك مكتب بزرگ در نيمه راه پيروزى، خيانت به آرمان بشريت و رسول خداست، لذا تب جنگ در كشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست و انشاءالله تا رسيدن به اين هدف فاصله چندانى نمانده است. و خدا را سپاس مىگزاريم كه ملت و دولت و مسؤولين ارتش و سپاه و بسيج و نيروهاى مردمى و همه اقشار دلاور كشورمان در آمادگى كامل به سر مىبرند و همه اهل جنگ و هنرآفرينان مدرسه عشق و شهادتند و به خوبى از پس توطئههاى استكبار و ايادى جاسوس و منافق آنان برآمدهاند و مىروند كه به يارى خداوند بزرگ آخرين معابر پيروزى را باز كنند و علاوه بر حضور برتر خود در خليج فارس و جزاير و سواحل و مناطق غرب و جنوب، هم اكنون نيز به سازماندهى و بسيج و تشكل مردم ستمديده عراق پرداختهاند كه اين از مهمترين خواستهها و هدفهاى ما بوده است، چرا كه از اول جنگ به صراحت اعلام كردهايم كه ايران حتى به يك وجب از خاك عراق چشم ندوخته است و مردم عراق در تصميمگيرى و انتخاب حكومت خود آزادند و چه بهتر آن كه قبل از سقوط حاكميت مطلق بعث عراق، به دست رزمندگان دلاور اسلام در جبهههاى نبرد،
صحيفه نور ج 20 صفحه 123
حكومت دلخواه و مورد نظر خود را انتخاب كنند كه بحمدالله طليعه اين حركت بزرگ آشكار شده است و همه ابرقدرت و حاميان رژيم رو به زوال بعث مطمئن باشند كه بينالمللى كردن درگيرىها در جنگ و ايجاد جو فشار و جريانات ساختگى سياسى، تبليغاتى و ديپلماسى عليه جمهورى اسلامى ايران در جهان و دخالتهاى نظامى و غيرنظامى در خليج فارس و بزرگ نمايى مشكلات و اختلاف تراشى و ارائه تحليلهاى كور و بى ثمر، ما را از هدف سرنگونى صدام و حزب بعث عراق و تنبيه متجاوز باز نخواهد داشت و به لطف خدا تمامى فشارها و محاصرههاى جهانى را براى نيل به اين هدف بزرگ تحمل مىكنيم و از جنگ كردن در راه خدا خسته نمىشويم. و اين ملت بزرگ ايران است كه با قامتى استوار بر بام بلند شهادت و ايثار ايستاده است و هر روز نشاط و تحرك و فرياد او براى ادامه راه بيشتر مىشود. البته ممكن است غرب زدهها و بزدلان و همانها كه نه در روزهاى آغازين در ميدان دفاع بودهاند و نه تا به امروز به حمايت از حماسهآفرينان و وطن بانان خدمتى كردهاند و نه در آينده لياقت حضور در جنود و سربازان خدا را خواهند يافت، براى خوش خدمتى به اربابان و دل گرم نمودن آنان از خستگى و بن بست در جنگ تحميلى، داد سخن دهند و به خيال خام خود افكار را از جنگ منحرف نمايند و احياناً آنها كه در خارج از مرزها نشستهاند باورشان بيايد كه مردم و مسؤولين و ارتش و سپاه و بسيج از جنگ و ادامه آن خسته شدهاند و يا در ميان آنان بر سر جنگ اختلاف افتاده است. و حال آن كه به لطف خدا در حاكميت جمهورى اسلامى ما اختلافى بر سر مواضع اصولى، سياسى و اعتقادى وجود ندارد و همه مصمماند تا توحيد ناب را در بينالملل اسلامى پياده نموده و سر خصم را به سنگ بكوبانند، تا در آيندهاى نه چندان دور به پيروزى اسلام در جهان برسند.
الحمدلله اين كشور رسول خدا (ص) امروز ميليونها جوان داوطلب جنگ و شهادت در خود پرورانده است و دل و ديدگان ملت ما را جز رضايت حق چيزى بر نخواهد كرد و به همين جهت از بذل مال و جان و فرزندان خويش در راه خدا لذت مىبرند و ملاك ارزش و برترى در نزد آنان تقوا و سبقت در جهاد گرديده است و از تفرعنها و خودنمايىهاى جاهليت قديم و جديد متنفرند و من خودم را خادم يك چنين ملتى مىدانم و به اين خدمت افتخار مىكنم و همه اين بركات معنوى را از توجه پيامبر رحمهللعالمين و خاتمالمرسلين (ص) مىدانم و مردم و جوانان كشورهاى اسلامى را به كشف و شناخت و ايجاد روابط گرم و برادرانه با اين عصارههاى فضيلت و تقوا دعوت نموده و در اين فرصت به همه مسوولان كشورمان تذكر مىدهم كه در تقدم ملاك ها، هيچ ارزش و ملاكى مهمتر از تقوا و جهاد در راه خدا نيست و همين تقدم ارزشى و الهى بايد معيار انتخاب و امتياز دادن به افراد و استفاده از امكانات و تصدى مسؤوليتها و اداره كشور و بالاخره جايگزين همه سنتها و امتيازات غلط مادى و نفسانى بشود، چه در زمان جنگ و چه در حالت صلح، چه امروز و چه فردا، كه خدا اين امتياز را به آنان عنايت فرموده است و صرف امتياز لفظى و عرفى كفايت نمىكند، كه بايد هم در متن قوانين و مقررات و هم در متن عمل و عقيده و روش و منش جامعه پياده شود و مصلحت زجركشيدهها
صحيفه نور ج 20 صفحه 124
و جبهه رفتهها و شهيد و اسير و مفقود و مجروح دادهها و در يك كلام، مصلحت پابرهنهها و گودنشينها و مستضعفين بر مصلحت قاعدين در منازل و مناسك و متمكنين و مرفهين گريزان از جبهه و جهاد و تقوا و نظام اسلامى مقدم باشد و نسل به نسل و سينه به سينه شرافت و اعتبار پيشتازان اين نهضت مقدس و جنگ فقر و غنا محفوظ بماند و بايد سعى شود تا از راه رسيدهها و دين به دنيا فروشان، چهره كفرزدايى و فقرستيزى روشن انقلاب ما را خدشهدار نكنند و لكه ننگ دفاع از مرفهين بىخبر از خدا را بر دامن مسؤولين نچسبانند و آنهايى كه در خانههاى مجلل، راحت و بىدرد آرميدهاند و فارغ از همه رنجها و مصيبتهاى جان فرساى ستون محكم انقلاب و پابرهنههاى محروم، تنها ناظر حوادث بودهاند و حتى از دور هم دستى بر آتش نگرفتهاند، نبايد به مسؤوليتهاى كليدى تكيه كنند، كه اگر به آن جا راه پيدا كنند چه بسا انقلاب را يك شبه بفروشند، و حاصل همه زحمات ملت را بر باد دهند، چرا كه اينها هرگز عمق راه طى شده را نديدهاند و فرق و سينه شكافته نظام و ملت را به دست از خدا بىخبران مشاهده نكردهاند و از همه زجرها و غربتهاى مبارزان و التهاب و بىقرارى مجاهدان كه براى مرگ و نابودى ظلم بيگانگان دل به درياى بلا زدهاند، غافل و بىخبرند.
3 - روحانيون و مديران و مسؤولين محترم كاروانها و حج با توجه به مسؤوليت خطيرى كه در اداره و توجيه زائران محترم پذيرفتهاند و با در نظر گرفتن شرايط استثنايى كشور جمهورى اسلامى ايران بايد تمام همت و تلاش خود را در برگزارى صحيح و منظم حج به كار گيرند و با سعه صدر و به دور از هر گونه توقع و منتى زائران محترم بيتالله را در آموزش و تعليم مناسك و مسائل حج همراهى نمايند و متناسب با حضور قشرهاى مختلف اعم از بىسواد و باسواد براى آنان برنامه ريزى كنند و از نقش سازنده خود و تأثير بزرگى كه حج براى هميشه در سرنوشت انسان مىگذارد غافل نشوند، چرا كه در آن فضا و شرايط معنوى همه دلها براى تحول و پذيرفتن حق آماده است، لذا از اعمال نظرهاى شخصى در امور حج و خصوصاً در مسائل و مناسك جداً خوددارى شود و مسائل حج را با علم و يقين و در موارد ضرورت با مراجعه به اشخاص مطلع و يا منابع فقهى آن بيان فرمايند، چرا كه در اعمال و مناسك حج مسائل جديد و مورد ابتلاء فراوان است و خداى نا كرده بيان ناقص و غلط مسائل، موجب بطلان عمل و گرفتارى حجاج محترم و عسر و حرج مىگردد.
روحانيون عزيز در عين حالى كه مسائل را به طور واضح و دقيق بيان مىكنند ولى از مشكل تراشى و حالتهاى وسواس گونهاى كه زائران را در شك و ترديد و احتياطهاى بىمورد قرار مىدهد خوددارى كنند، چرا كه وسواس در برنامه و مراسم و عبادتها و ادعيه موجب كسالت و بىتوجهى در واجبات مىشود. و يكى از فرصتهاى بسيار مناسب و مغتنم براى روحانيون، ارتباط با صاحب نظران و انديشمندان و علماى كشورهاى اسلامى است. هر چند كه استكبار جهانى، يا سران بعض كشورهاى اسلامى به شدت از اين نوع ملاقاتها و رابطهها بيمناك و از آن جلوگيرى و مراقبت
صحيفه نور ج 20 صفحه 125
مىنمايند، ولى برنامهريزى سالم و استفاده كردن از اين موقعيت مناسب براى تبادل افكار و انديشهها و پيدا كردن راه حل براى معضلات جوامع اسلامى از خواستههاى جمهورى اسلامى ايران بوده است و در اين فرصت مغتنم، روحانيون معظم و مسؤولين تبليغات حج براى انتقال تجارب انقلاب و ارائه خط مشىهاى سياسى در پرتو احكام قرآن و نقش عظيم روحانيت اسلام در رهبرى مردم و جامعه، نقش كارسازى بايد ايفا بنمايند.
متأسفانه نه تنها مردم كشورها، بلكه روحانيون ممالك اسلامى اكثراً از كارآيى و نقش سازنده و تعيين كننده خود در مسائل روز و سياستهاى بينالمللى بى خبر هستند و متاثر از القائات و برداشتهاى مادى، تصور مىكنند كه در عصر تمدن و تكنيك و صنعت و تحولات علمى و پيشرفتهاى مادى، نفوذ روحانيت كم شده است و نعوذبالله اسلام از اداره كشورها عاجز مانده است، كه بحمدالله پيروزى انقلاب اسلامى ايران به رهبرى روحانيت، خلاف اين تصورات را ثابت نمود و على رغم همه كارشكنىها و سنگ اندازىها و توطئههاى شرق و غرب و حسادت و كينهتوزى ايادى آنان توانمندى و اقتدار روحانيت اسلام آشكار گرديد. كه من از تمامى علما و متفكرين و دانشمندان اسلامى سراسر جهان دعوت مىكنم كه در فرصتهاى مناسب به كشور عزيز اسلامى ايران سفر كنند و در وضع گذشته اين مملكت كه نظام شاهنشاهى آن را به مملكتى غرب زده و تهى از ارزشهاى اسلامى مبدل ساخته بود و ايران مىرفت تا پايگاهى براى اسلام زدايى و محو آثار رسالت گردد و از تاريخ تا فرهنگ و همه مظاهر اسلام نابود شود، فكر نمايند و همچنين به بررسى وضعيت كنونى بپردازند كه اساس قوانين و مقررات اين كشور را وحى و اسلام معين نموده است و تمامى مظاهر كفر و شرك و معاصى علنى حتى المقدور برچيده شده و على رغم همه نغمههاى شوم التقاطىها و چپها و راستها و ملىگراها كه در روزهاى اول پيروزى انقلاب و براى قبضه نمودن قدرت و تفكر ملت ايران از حلقوم آنان برمى خاست، خداوند بر ما منت نهاد كه توطئه آنان كشف و در تمامى كشور ما قوانين و برنامههاى اسلامى در حال پياده شدن است و از ميدانهاى نبرد و كارزار گرفته تا مراكز تحقيقات علمى، دانشگاهها و حوزهها و از مجالس قانونگذارى و تدوين همه مقررات كشورى و لشكرى تا قوه مجريه كه دستاندر كار حل و فصل بزرگترين مسائل ادارى و اجرايى يك كشور بزرگ و در حال جنگ و محاصره و با جمعيتى متجاوز از پنجاه ميليون نفر است و از قوه قضاييه كه مسؤوليت اجراى حدود و احكام الهى و در حقيقت بار سنگين تامين امنيت جان و نواميس و اموال و شخصيت يك جامعه انقلابى را به عهده دارد تا فرماندهى قواى نظامى و انتظامى كه مسؤوليت امنيت مرزها و داخل كشور و خنثى نمودن صدها توطئه رنگارنگ به عهده آنان است و بايد جلوى تخريب و جنايات منافقين و ضدانقلاب و اشاعه فحشا و منكرات و دزدىها و قتلها و مواد مخدر را بگيرند، كه همه اينها با رهبرى روحانيت متعهد و به بركت احكام نورانى اسلام و كتاب آسمانى پيامبر اكرم حضرت محمد بن عبدالله - صلى الله عليه و آله و سلم - و پيروى از ائمه هدا - عليهم السلام - اداره مىشود و خدا را سپاس مىنهيم كه با تكيه بر آيات وحى و كتاب خدا توانستهايم كشورمان را از وابستگىها
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 138
تاريخ: 22/5/66
انتصاب حجتالاسلام سراج الدين موسوى به نمايندگى امام در كميته انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
فرزندان عزيزم، فرماندهان و مسؤولين و اعضاى دلاور كميتههاى انقلاب اسلامى سراسر كشور ايدهم الله تعالى.
كميتههاى انقلاب اسلامى اين نهاد انقلابى و برگزيده از متن مردم مسلمان كه در روزهاى قبل از پيروزى انقلاب اسلامى شكل گرفت و بعد از پيروزى بلافاصله هستههاى مقاومت را در سراسر كشور تشكيل داد و حافظ اسلام و انقلاب گرديد، مسلمانان را شاد و دشمنان اسلام و كشور را ذليل كرد. اين جانب از زحمات اعضاى دلير و رشيد پاسداران كميتهها تشكر مىكنم.
از آن جا كه خواستهايد نمايندهاى در آن نهاد تعيين نمايم. جناب حجتالاسلام آقاى سراجالدين موسوى ايدهالله تعالى فرمانده كميتههاى انقلاب اسلامى كه از افراد با سابقه و سختى كشيده قبل و بعد از انقلاب مىباشد را به نمايندگى از جانب خود در آن نهاد منصوب مىنمايم. توفيق ايشان و تمامى پاسداران شجاع كميتههاى انقلاب اسلامى را از خداوند متعال خواستارم.
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 134
تاريخ: 12/5/66
پيام به حجتالاسلام كروبى درباره فاجعه خونين مكه
بسم الله الرحمن الرحيم
والذين هاجروا فى سبيل الله ثم قتلوا او ماتوا ليرزقنهم الله رزقاً حسناً و ان الله لهو خيرالرازقين جناب حجتالاسلام آقاى حاج شيخ مهدى كروبى دامت افاضاته
پيام استقامت و مظلوميت شما و زائران عزيزتر از جانمان را از كنار كعبه مظلوم و حرم خونآلود خدا شنيدم. سلام خالصانه اين جانب و همه ملت ايران را به همه عزيزانى كه در كنار خانه خود و حرم امن خدا مورد تهاجم و گستاخى اجيرشدگان شيطان بزرگ، يعنى آمريكاى جنايتكار قرار گرفتهاند، ابلاغ كنيد. اين حادثه بزرگ نه تنها احساسات و عواطف ملت ايران را كه يقيناً دل همه آزادگان جهان و ملتهاى اسلامى را جريحهدار و متألم ساخته است ولى براى ملت بزرگ و قهرمانى همچون مردم عزيز كشورمان كه تجربه چندين ساله انقلاب را ديدهاند و نقاب از چهرهها و نيرنگهاى ايادى آمريكا چون شاه و صدام را در حمله به عزاداران حسينى و آتش زدن قرآنها و مساجد برداشتهاند، اين حوادث غير مترقبه و شگفتآور نيست كه دوباره دست كثيف آمريكا و اسرائيل از آستين رياكاران و سردمداران كشور عربستان و خائنين به حرمين شريفين به درآيد و قلب بهترين مسلمانان و عزيزان و ميهمانان خدا را نشانه رود و مدعيان سقايت حاج و عمارت مسجدالحرام، خيابانها و كوچههاى مكه را از خون مسلمانان سيراب كنند.
ما در عين حال كه شديداً متأثر و عزادار از اين قتل عام بىسابقه امت محمد - صلى الله عليه و آله و سلم - و پيروان ابراهيم حنيف و عاملين به قرآن كريم گرديدهايم ولى خداوند بزرگ را سپاس مىگزاريم كه دشمنان ما و مخالفين سياست اسلامى ما را از كم عقلان و بىخردان قرار داده است، چرا كه خودشان هم درك نمىكنند كه حركتهاى كورشان سبب قوت و تبليغ انقلاب ما و معرف مظلوميت ملت ما گرديده است و در هر مرحلهاى سبب ارتقاء مكتب و كشورمان را فراهم كردهاند كه اگر از صدها وسيله تبليغاتى استفاده مىكرديم و اگر هزاران مبلغ و روحانى را به اقطار عالم مىفرستاديم تا مرز واقعى بين اسلام راستين و اسلام آمريكايى و فرق بين حكومت عدل و حكومت سرسپردگان مدعى حمايت از اسلام را مشخص كنيم، به صورتى چنين زيبا نمىتوانستيم و اگر مىخواستيم پرده از چهره كريه دست نشاندگان آمريكا برداريم و ثابت كنيم كه فرقى بين محمدرضا خان و صدام آمريكايى و سران حكومت مرتجع عربستان در اسلام زدايى و مخالفتشان با
صحيفه نور ج 20 صفحه 135
قرآن نيست و همه نوكر آمريكا هستند و مأمور خراب كردن مسجد و محراب و مسؤول خاموش نمودن شعله فرياد حق طلبانه ملتها، باز به اين زيبايى ميسر نمىگرديد، و همچنين اگر مىخواستيم به جهان اسلام ثابت كنيم كه كليدداران كنونى كعبه لياقت ميزبانى سربازان و ميهمانان خدا را ندارند و جز تأمين آمريكا و اسرائيل و تقديم منافع كشورشان به آنان كارى از دستشان برنمىآيد، بدين خوبى نمىتوانستيم بيان كنيم و اگر مىخواستيم به دنيا ثابت كنيم كه حكومت آل سعود، اين وهابىهاى پست بىخبر از خدا به سان خنجرند كه هميشه از پشت در قلب مسلمانان فرو رفتهاند، به اين اندازه كه كارگزاران ناشى و بىاراده حاكميت سعودى در اين قساوت و بيرحمى عمل كردهاند، موفق نمىشديم و حقا كه اين وارثان ابى سفيان و ابىلهب و اين رهروان راه يزيد روى آنان و اسلاف خويش را سفيد كردهاند.
جمهورى اسلامى ايران الحمدلله در ميان زائران خانه حق از مليتها و نژادها و كشورها و حتى در خود عربستان طرفداران بسيار زياد و دوستان صادق و وفادارى پيدا نموده است كه براى گواه و شهادت حقانيت ما و معرفى ابعاد قتل عام خونبار مسلمانان به دست خادمالحرمين و انتقال حقايق تلخ روز حادثه به مردم جهان ما را يارى دهند. و چه بهتر كه بلافاصله و در حالى كه اجساد عزيزان ما بر زمين افتادهاند، صدام و حسين اردنى و حسن مراكشى به حمايت از جنايت آل سعود اعلام همبستگى نمايند، گويى عربستان سنگر بزرگى را فتح كرده است و در كشتن صدها زن و مرد بيدفاع مسلمان و به رگبار مسلسل بستن آنان و عبور از روى اجساد مطهر آنان به پيروزى نظامى بزرگى نايل آمده است كه به يكديگر تبريك مىگويند و حال آن كه جهان در اين ماتم نشسته و دل پيامبر خاتم شكسته است. و چه كسى است كه نداند توسل به زور و سرنيزه و لشكركشى در برابر زائران خانه حق و تهيه آن همه مقدمات و توسل به بهانههاى پوچ براى درگيرى با زنان و مردان و جانبازان و مادران و همسران شهيدان چيزى جز استيصال و خشم و ضعف آمريكا و عجز و نااميدى سرسپردگان آنان نخواهد بود. يقيناً آمريكا و عربستان از شرايط خلع سلاح مسلمانان در حرم خدا و احترام مؤمنين به احكام قرآن و پرهيز از جدال در كنار خانه خدا سوء استفاده كردهاند و با وسايل از پيش فراهم شده و نقشههاى دقيق روبه صفتانه به صفوف شيرمردان و شيرزنان ما حمله نمودهاند و آنان را غافلگير كردهاند. حكومت سعودى مطمئن باشد كه آمريكا لكه ننگى بر دامنش نهاده است كه تا قيام قيامت هم با آب زمزم و كوثر پاك نمىشود و خونى كه از دل اقيانوس بزرگ ملت ما بر سرزمين حجاز جارى شده است، زمزم هدايتى براى تشنگان سياست ناب اسلام گرديده است كه ملتها و نسلهاى آينده از آن سيراب و ستمكاران در آن غرق و هلاك مىشوند و ما همه اين جنايتها را به حساب آمريكا گذاشتهايم و به يارى خدا و در موقع مناسب به حساب آنان خواهيم رسيد و انتقام فرزندان ابراهيم را از نمرودها و شياطين و قارونها خواهيم گرفت و مجدداً تأكيد مىكنم كه اينها بهاى گران حاكميت نه شرقى و نه غربى و استقلال و آزادى و اسلام خواهى ماست.
و اينك از فرصت استفاده كرده به يكى از آيات كتاب كريم اشاره مىكنم آن جا كه فرموده
صحيفه نور ج 20 صفحه 136
است: اجعلتم سقايه الحاج و عمارة المسجد الحرام كمن امن بالله واليوم الاخر و جاهد فى سبيل الله لا يستوون عندالله والله لا يهدى القوم الظالمين. گويى آيه كريمه در همين عصر نازل شده و گويى براى آل سعود و امثال آل سعود در طول تاريخ و براى ملت مجاهد بزرگ ايران و حجاج بيتالله الحرام در عصر حاضر و امثال آنان در همه اعصار آمده است. خداوند تعالى مىفرمايد: شما كوردلان آبرسانى به حجاج و تعمير مسجدالحرام را با ارزش آنانى كه ايمان به خدا و به روز جزا آورده و در راه خدا مجاهده مىكنند، مساوى قرار دادهايد، حاشا كه اينان با شما مساوى نيستند و خداوند ستمگران را هدايت نمىكند. آيا سعودىها و امثال آنان در طول تاريخ ارزش خود را براى تهيه آب در مواقف حج و زرق و برق تعميرات مسجدالحرام را با ارزشهاى مسلمانانى به خداوند و روز جزا ايمان دارند و با نثار خون خود و جوانان مجاهد خود در راه خدا و براى دفع دشمنان خدا از حريم اسلام و حرم خداوند تعالى به پا خاستهاند مقايسه نكردهاند و سعودىهاى عصر حاضر، پا را فراتر از آن نگذاشته و بر مسلمانان افتخار نمىكنند و با مجاهدان راه خدا آن نمىكنند كه روى آمريكاى جهانخوار و ارباب خود را سفيد كرده است. و جالب توجه اين كه خداوند در اين آيه ايمان به خدا و روز جزا را ذكر فرموده و از ميان تمام ارزشهاى اسلامى و انسانى مجاهده در راه خدا را با دشمنان خدا و بشريت انتخاب كرده است و در اين انتخاب به همه مسلمانان تعليم فرموده است كه ارزش جهاد فوق همه ارزشهاست. و آيا خداوند با ذكر والله لايهدى القوم الظالمين نمىخواهد بفرمايد خداوند سعودىهاى عصر را و تمام اعصار تاريخ را ستمگرانى بيش نمىداند كه قابل هدايت نيستند و خداوند آنان را هدايت نمىفرمايد. آيا ستمكارى بر حق و خلق و بر رسول خدا و امت بزرگوار حضرت رسول خاتم، بالاتر از آنچه آل سعود با كعبه و حرم امن الهى و با زائران مجاهد آن كه همه چيز و همه كس خود را در راه دوست و آرمان اسلام تقديم كردند، مىتوان تصور كرد؟ آيا جرم اين مجاهدان كه به فرمان خداوند تعالى نداى برائت از مشركين را انجام دادهاند، جز برائت از خدايان آل سعود و سعودىهاى عصر حاضر و شاه حسين و شاه حسن و مبارك نامبارك و صدام عفلقى است؟ آيا سكوت در مقابل اين ستمگرىها كه در طول تاريخ سابقه نداشته است، چيزى جز رضاى به اين جرم و شركت در ظلم و ستم ظالمين و ستمگران است؟ و در هر صورت آل سعود براى تصدى امور كعبه و حج لياقت نداشته و علما و مسلمانان و روشنفكران بايد چارهاى بينديشند. زائران شريف ايرانى امسال پيام انقلاب و برائت خود را با خونشان به جهان و به امت اسلام ابلاغ نمودند و با تقديم شهداى بزرگ به پيشگاه مقدس حق از سازندگان و بانيان سياست نه شرقى و نه غربى كعبه خداوند گشتهاند و ملت بزرگ ايران نيز با تجليل گسترده خود از شهدا و شركت ميليونى خود در راهپيمايى و اعلان برائت از كفر خصوصاً آل سعود به وظيفه انقلابى و الهى خود عمل نمودهاند كه در اين جا لازم است از حضور گسترده آنان و همه اقشار و خواهران و برادران تشكر كنم. اكنون نوبت زائران ديگر كشورها و خصوصاً علما و روشنفكران و گويندگان است كه پيام مظلوميت ما را به جهان ابلاغ كنند. انشاءالله زائران محترم ايرانى با مقاومت و صبر بقيه اعمال خود را به اتمام برسانند و با گامهاى محكم
صحيفه نور ج 20 صفحه 137
و دلى آرام و قلبى سرشار از رضايت و لبى خندان، شادى پيروزى خون بر شمشير و شهادت در كنار خانه خدا را جشن بگيرند و افرادى كه به مدينه منوره مشرف مىشوند، سلام شهيدان به خون خفته كعبه و مجروحين خانه امن را به رسول خدا و ائمه هدى عليهمالسلام ابلاغ كنند و اين موفقيت بزرگ را به محضرشان تبريك بگويند و به راه خود با صلابت و اطمينان ادامه دهند و مشكلاتى كه آمريكا و عربستان بر آنان تحميل نمودهاند به حساب خدا و دفاع از پيامبر بگذارند و از اين كه خداوند هديهها و قربانيان هاجروار و اسماعيل گونه اين ملت بزرگ را در كنار خانه خود پذيرفته است سپاسگزار و شاكر باشند كه انشاءالله خداوند شهداى بزرگ ما را با شهداى صدر اسلام محشور و به بازماندگان آنان صبر و اجر و به مصدومين و مجروحين شفا عنايت فرمايد و شر متجاوزان را به خودشان باز گرداند و آنان را به عقوبت خود كيفر دهد.
از خداوند مسألت مىكنم كه از اين زمان كه همه كفر و همه شرك دست به دست هم دادهاند و تصميم و عزم خود را براى شكست امت اسلام جزم كردهاند و همه ضربهها را بر عليه ما به كار گرفتهاند، خود ما را در حصار محكم خود و در لواى مرحمت و لطف خود حفاظت فرمايد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 148
تاريخ: 18/6/66
پاسخ امام خمينى به نامه حجتالاسلام كروبى در مورد كسب اجازه از امام جهت ادامه كار رسيدگى به امور حجاج
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجتالاسلام آقاى حاج شيخ مهدى كروبى دامت افاضاته
پس از تشكر از مقاومت اسلامى و وصف ناپذير حجاج مظلوم و محترم بيتالله الحرام در مقابل هجوم آل سعود، اين روسياهان تاريخ و عمال چشم و گوش بسته آمريكاى جهانخوار و نيز تشكر از مقاومت متعهدانه و شجاعانه جناب عالى كه با وجود گرفتارى در چنگال خونآشام آل سعود با پيامها و مصاحبههاى آتشين، پرده از روى چهره كريه اين جنايتكاران تاريخ برداشته و كوس رسوايى فراموش ناشدنى امريكاى جنايتكار و عمال خبيث آن را در عالم به صدا درآورديد، جناب عالى را كه بحمدالله در صف اول مجاهدان اسلام بوده و هستيد، چون سالهاى گذشته به نمايندگى از طرف خود به سرپرستى حجاج بيتالله الحرام منصوب مىنمايم.
جنايت تاريخى شكستن احترام حرم امن الهى كه دل مسلمانان متعهد جهان را آتش زد چيزى نيست كه تا ابد بشود آن را فراموش كرد و يا ساكت بود.
در اين جا لازم مىدانم كه از زحمات تمامى دستاندركاران و مسؤولين حج و از جناب حجتالاسلام آقاى امام جمارانى دامت افاضاته كه با تعهد و مقاومت خود موجب سرافزازى جمهورى اسلامى ايران گرديدهاند و باعث شادى روح شهدا شدهاند، تشكر كرده و توفيق هر چه بيشتر همه را در خدمت به اسلام و احكام نورانى آن از خداوند خواستارم و براى شهداى گرانقدر مكه خونينمان كه با اهدا خون خود پرچم سرخ توحيد، رسالت و امامت را در آسمان و زمين به اهتزاز درآوردند، طلب رحمت و مغفرت نموده و براى بازماندگان آنان كه افتخار بزرگى نصيبشان شده است، صبر واجر مسالت مىنمايد.
والسلام عليكم و رحمةالله
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 139
تاريخ: 23/5/66
ديدار با مسؤولين و پرسنل جهاد سازندگى به مناسبت عيد غدير خم
آيا حضرت امير براى خاطر اين كه توجه به اين دنيا دارد اين قدر فرياد مى زند؟!
بسم الله الرحمن الرحيم
من قبل از اين كه وارد صحبت بشوم لازم است كه از اين جهاد سازندگى تشكر كنم. از من دعا مىآيد و من دعا مىكنم، دعا به شما كه عمرتان را صرف براى اسلام و مسلمين مىكنيد و شما هم از هيچ كس پاداش نخواهيد الا از خدا و هيچ كس هم نمى تواند به شما پاداش بدهد - پاداشى كه حق شماست - مگر خداى تبارك و تعالى. من از خداى تبارك و تعالى در اين روز سعيد خواستارم كه تمام كسانى كه خدمتگزار هستند به اين جمهورى اسلامى و تمام كسانى كه جانشان را صرف مىكنند، مالشان را صرف مىكنند، پشتيبانى مىكنند از اينها، خداوند آنها را به سعادت كامل برساند.
من تبريك اين عيد مبارك را به همه مسلمين جهان، مستضعفين جهان و خصوصاً ايران مظلوم عرض مىكنم. من واقعاً نمىدانم راجع به حضرت امير از كجا شروع كنم، مسأله بغرنجى است، مسألهاى نيست كه انسان بتواند بفهمد اين همه نالههايى كه ايشان مىزده است، سر در چاه مىكرده ناله مىكرده، هر جا مىرسيده ناله مىكرده، اين دعاهايى كه از ايشان وارد شده است كه در آن، آن همه ناله است، اينها چى است؟ آيا حضرت امير - سلامالله عليه - براى خاطر اين كه توجه به اين دنيا دارد و از مرتبه وحدت به سوى كثرت آمده است اين قدر فرياد مىزند؟ آيا توجه به كثرت موجب اين همه فرياد ايشان هست؟ آيا در آن نالههاى شب و در آن چاهها كه ايشان ناله مىزده است و در آن مواردى كه ايشان با خداى تبارك و تعالى مناجات مىكرده است راجع به اين معنا بوده است؟ راجع به اين بوده است كه خدايا! مرا از جوار خودت برگرداندى به عالم كثرت و همان حرفى كه رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمودند، از ايشان نقل شده است كه: يغان على قلبى و انى لاستغفرالله فى كل يوم سبعين مره . اين يغان على قلبى يعنى /من/ همين طورى يك كدورت حاصل مىشده يا همين رجوع به كثرت كدورت بوده؟ توجه به اين عالم طبيعت با اين كه در نظر آنها جلوه خداست معذلك از آن جلوه باطنى و از آن مرتبه غير حضرت الوهيت آنها را واداشته است، از اين جهت ناله مىزدند. اين مسألهاى است كه ما نمىتوانيم ادراكش را بكنيم. ما خيال مىكنيم كه اين حرفهايى كه فلاسفه مىگويند، اين حرفهايى كه عرفاى علمى مىگويند، اين حرفهايى كه حكما مىگويند، اينها نمونهاى از اين مسائل است. نمونهاى از آن مسائلى است كه براى ولى اعظم، ولى الله اعظم و براى اولياء
صحيفه نور ج 20 صفحه 140
بزرگ خدا حاصل شده است هست، اينها هم مسايل علمى است، عرفان علمى، فلسفه علمى و حكمت علمى، اينها علمى است غير آن معنايى است كه بايد باشد. يافتن، مسأله ديگرى است و غرق شدن در آن مسايل، مسأله بالاتر و محو شدن در همه مسائل، مرتبه بالاتر و صعق از برايشان حاصل مىشده است اين از بالاتر و رجوع از آن جا براى آنها مشكل بوده است، دردناك بوده است. هيچ دردى بالاتر از اين نبوده است كه از آن مرتبه غيب، از آن جايى كه لقاء خداست بدون اين كه كسى در كار باشد، بدون اين كه خودشان هم در كار باشند، از آن جا وقتى برگشت مىكنند به اين عالم، خوب اين خيلى سخت است برايشان. اين مسأله در همه اولياء خدا بوده است از حضرت آدم تا رسول خدا و اين يك مطلبى است كه ماها نمىتوانيم ادراك كنيم، ما جز اين كه همين چيزهايى كه مربوط به همين عالم است، همهاش طبيعى است، حتى عرفان هم طبيعى است، حتى حكمت هم طبيعى است و حتى فلسفه هم طبيعى است، همه اينها يك امور طبيعى است، ما در همين حدود، آنى كه غايت آمال عارفين بوده همين بوده است، عارفين علمى، اين غير آنى است كه آنها ادراك مىكردند، ما در باره او چه مىتوانيم بگوييم؟
ما گلهاى نداريم كه چون قيام كردهايم براى اقامه عدل، سيلى بخوريم
البته وقتى رجوع به كثرت هم مىكردند، مصيبتهايى كه برشان و بر مسلمين وارد مىشده است آن هم كمرشكن بوده، آنها همه مصائب را داشتهاند، منتها مصائب معنويشان غلبه داشته است بر همه چيزها، رجوعشان از عالم صعق، صحو، از عالم محو به عالم صحو، اين رجوع برايشان مشكل بوده است، دردناك بوده. اما وقتى رجوع كردند، آنها چون مظهر رحمت خدا هستند مىخواهند همه مردم سعادتمند باشند. وقتى مىبينيد كه مردم اين طور هستند، مردم دارند دسته دسته به جهنم مىروند، دسته به دسته براى خودشان جهنم تهيه مىكنند، آنها از اين رنج مىبرند. حتى...(4) براى اين كه كفار هم به جهنم مىروند آنها رنج ببرند، آنها رحمت هستند. يا وقتى ملاحظه مىكند كه حكومت عدل مىخواهد تشكيل بدهد، آن وقت براى حكومت عدل آن قدر رنج مى برد و آن قدر سيلى مىخورد، اين هم رنج دارد، نه از باب اين كه براى خودش، براى اين كه مىخواهد مردم را به عدالت برساند و مردم زير بار نمى روند. اين چيزى است كه از صدر عالم تا آخر هست، هر كس قيام كرد براى اقامه عدل سيلى خورد. ابراهيم خليلالله چون قيام كرد براى عدالت، سيلى خورد و او را به آتش انداختند، از صدر عالم تا حالا تاوان اين چيزهايى كه براى عدالت، براى حكومت عدل بوده است، اين تاوان را پرداختهاند و بايد هم بپردازند، هر وقت به يك نحو. ما فرض مىكنيم اينى كه گفته مىشود، گفته شده است غلط و بر خلاف واقع كه بعض انبيا قيام براى اقامه عدل نكردند، همان موعظه كردند، همان صحبت كردند. ما فرض مىكنيم كه اين حرف، جنگ نكردند، ما فرض مىكنيم صحيح باشد، اما
صحيفه نور ج 20 صفحه 141
شما ملاحظه كنيد مقدسترين چيزهايى كه براى كفار بوده است، بت بودهاند. اگر يك كسى تنهايى بدون اين كه وحشت بكند، خداى نخواسته بيايد اين جا و به خدا جسارت بكند، اين به جنگ مسلمين برنخاسته؟ اگر به خدا سب كند، به رسول خدا سب كند، اين به جنگ مسلمين برنخاسته؟ اين تنهايى قيام كرده بر ضد مسلمين. اگر ابراهيم خليلالله ما فرض كنيم هيچ كارى نكرده جز اين كه عصايش را كشيده و بتها را شكسته - مقدسترين چيزى كه پيش بتپرستها بوده آن بوده - اين قيام بر ضد آنها نيست؟ اين قيام مسلحانه نيست؟ اين بالاتر از قيام مسلحانه نيست؟ /شما/ اگر چنانچه لشكرهايى مسلحانه به شما قيام كند، براى شما، عليه شما قيام كنند، ما بين او و مابين آن كه مسلحانه قيام نكرده اما آمده علناً لعن مىكند به مقدسات شما، شما او را بدتر مىدانيد يا اين؟ هيچ شك ندارد كه مسلم اين را بدتر مىداند، آنها هم همين طور بودند. بنابراين، اين حرف غلط كه حضرت عيسى سلامالله عليه همين موعظه كرده و نصيحت كرده يا حضرت موسى همان مقدار كارهاى مختصر را كرده. حالا بعضىشان كه خوب قيام كردند، ولى اين مسأله مسألهاى بوده است كه در تمام ايام، در تمام دنيا از صدر عالم تا حالا بوده و تا آخر هم خواهد بود كه هركس قيام كرد براى اين كه عدالت ايجاد كند، حكومت عدل ايجاد كند، سيلى خورده. پس ما گلهاى نداريم كه چون قيام كرديم براى اقامه عدل، براى حكومت عدل، براى حكومت اسلامى، سيلى بخوريم، ما بايد زيادتر سيلى بخوريم، آن وقت يك نحو بوده حالا نحو ديگرى بوده اما در اين كه تاوان را بايد پس بدهيم مثل هم است. ابراهيم خليلالله تاوان را پس داد، موساى كليمالله داد و رسول خدا داد و اميرالمؤمنين آن همه شدت كشيد و ائمه ما آن قدر سختى كشيدند براى اين كه آنها همه در نظر داشتند كه حكومت عدل ايجاد كنند. اگر فقط حضرت ابراهيم مىآمد و دعا مىكرد و ذكر مىكرد، اين ديگر تو آتشش نمىانداختند. اگر حضرت رسول سلامالله عليه فقط آن وقت كه در مكه بود، فقط دعا مىخواند، بيش از اين نبود، اما او با اين چيزهايى كه پيش آنها شريف بود، پيش آنها عظمت داشت مبارزه مىكرد، از اين جهت باهاش مخالفت مىكردند و اگر هر كس بنشيند همان دعا بكند، هيچ كس كاريش ندارد. اگر مسلمانها هم بنشينند دست دراز كنند طرف خدا، خدايا! رحمت كن كى را، لعنت كن كى را و چى را، هيچ كس كارشان ندارد اما اين خلاف سيره انبياست، خلاف شيوه انبياست. همه سيلى خوردند ما هم داريم سيلى مىخوريم و اين سيلىاى است كه به اسلام مىخورد، به ما نيست. اين سيلىاى است كه از صدر عالم تا حالا به مقدسات انبيا خورده است، به شخص نبوده، مسأله شخص نبوده، مسأله مكتب بوده، به مكتبشان سيلى زدند و حالا چون عالم به هم متصل شده و ديگر يك جاى معينى نيست، همه جا مثل همين حالا، الان شايد حرف من را خيلى جاها بشنوند، هر كه گوش كند. حالا اين طورى است كه عالم شده يك محله، يك مسجد، يك همچو جايى. از اين جهت الان وقتى كه شما قيام كنيد و ببينيد كه شما قيام كرديد بر ضد تمام مقدسات آنها، مقدسات آنها چى است؟ دنياست. مىخواهد نفوذ پيدا كند، نمىگذاريد، آن مقدساتش بوده، شما بر ضد مقدسات آنها قيام كرديد. مىخواهد او جمعآورى مال بكند، شما به ضدش قيام كرديد، مال حرام را مىگوييد نبايد جمع كند. هر چه آنها مقدس مىدانند چون مربوط به دنياست شما هم مكتبتان اقتضا
صحيفه نور ج 20 صفحه 142
كرده است كه مقابل آنها بايستيد و بايد سيلى بخوريد، چارهاى نيست. بايد همه سيلى بخوريم، اين سيلىاى است كه اسلام دارد مىخورد.
رسانههاى گروهى و آمريكا هر چه داد و فرياد بكنند فايده ندارد
و بحمدالله الان برق اين مسائل در همه جاى دنيا جلوه كرده است و هر چه مىخواهند داد و فرياد بزنند رسانههاى گروه و آمريكا و هر جا بخواهند هر چه داد و فرياد بكنند و هر چه غلط كارى بكنند، فايده ندارد. همين كار خلافى كه در مكه كردند، اين كار الان در همه جاى دنيا موجش برآمده است، لكن راديو اسرائيل البته با ما بايد مخالفت كند، نمىشود، آن هم از همان سنخ است. حكومتهاى جائر همه بايد با ما مخالفت كنند، تبليغات عالم، رسانههاى گروه عالم همه بايد با ما ضديت بكنند، ما اگر اين كار را نكنند خلاف مىدانيم /خلاف/ بايد بگوييم خلاف كردند. من سابق يك وقتى مىگفتم كه اگر اينها بخواهند من را مفتضح كنند، تعريف كنند. اين كه بدگويى مىكنيد، بيشتر مردم توجه مىكنند براى اين كه شما اگر دستتان را به دريا هم بزنيد نجس مىشود. شما اگر تعريف از من بكنيد مردم همه مخالفت مىكنند، اما خداى تبارك و تعالى خواسته است كه اينها دشمنى كنند تا اين كه مردم مجهز بشوند.
و من اميدوارم خداى تبارك و تعالى به همه ما توفيق بدهد كه ما در معارف اسلامى وارد بشويم، ما ادراك كنيم آن ادعيهاى كه ائمه خدا كردند، اينها چه مىگويند، با خدا چى صحبت مىكنند، ببينيم چى است قصهشان، خدا ما را آشنا كند با آن مسائل. خداوند انشاءالله اسلام را خودش تقويت كند و وعده كرده است و وعده را انجاز كند.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 143
تاريخ: 1/6/66
ديدار با رئيس جمهور، نخست وزير و اعضاى هيأت دولت به مناسبت هفته دولت
ما جز يك خدمتگزارى كه باز هم توفيقش از اوست چيزى نيستيم
بسم الله الرحمن الرحيم
ما خداى تبارك و تعالى را شكر مىكنيم كه با اين همه مشكلاتى كه براى جمهورى اسلامى پيش آوردند و پيش خواهند آورد، جز ذات مقدس او پناهى نداريم، هر چه هست از اوست و هر چه خواهد شد هم از اوست و ما جز يك خدمتگزارى كه باز هم توفيقش از اوست، چيزى نيستيم. /هم/ بايد همه ما توجه داشته باشيم به اين كه ما خودمان چيزى نيستيم، هر چه هست اوست. اگر عنايات او نبود ما هيچ بوديم، چنانچه از ازل هم هيچ بوديم و بعدها هم از حيث حيثيت خودمان هيچيم، منتها ما هيچها اشتباه داريم، خيال مىكنيم ما هم يك چيزى هستيم و اين يك حجابى است بين ما كه اميدوارم خداى تبارك و تعالى اين حجاب را بردارد و ما بفهميم كى هستيم، اللهم ارنى الاشياء كما هو . ارنى الاشياء كما هو ؛ يعنى به حسب احتمال قوى اين كه، آن كه هستند كه صرف تعلق به او هستند، او را نشان بدهد، كه اگر او را نشان بدهد معرفت خدا حاصل مىشود و اگر آن چيزى كه ما همه در حجاب هستيم، آن حجاب برداشته بشود، معلوم مىشود كه غير از او كسى نيست و چيزى نيست و همه اشكالات در حجابى است كه ما داريم، گمان مىكنيم چيزى هستيم. و من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به همه ما توفيق معرفت عنايت كند و توفيق خدمت به خلقالله.
اين دولت و اقشارى كه مربوط به دولت هستند در عين حالى كه محرومترين قشرها هستند، با اخلاص ترين قشرها هستند
البته من از مشكلات دولت، از مشكلات كارمندان دولت، از مشكلات همه قشرهايى كه در بين دولت كار مىكنند، آگاهم، چنانچه شماها بهتر آگاهيد و من مىدانم كه اين دولت و اين اقشارى كه مربوط به دولت هستند در عين حالى كه محرومترين قشرها هستند، با اخلاصترين قشرها هستند و در عين حالى كه با يك زندگى درويشانه مىگذرانند، بحمدالله قدرت معنوى دارند و هر چه زندگى زيادتر بشود، قدرت روحى كمتر مىشود. اين /را/ مسلم است هر قدمى كه دنيا براى آدم برمىدارد، انسان عقب مىگيرد، آنهايى كه در كاخهاى بسيار مجلل زندگى مىكنند، نگرانىشان بيشتر از آنى هست كه درويشاند و در محلهها زندگى مىكنند، پس ما از اين جهت هم /كه/ شكرگزار هستيم كه ما را در لباس
صحيفه نور ج 20 صفحه 144
درويشها درآورده است - نه درويش به معناى اصطلاحى، درويش واقعى - و ما خدمت به خدا و خدمت به خلق خدا را وظيفه خودمان مىدانيم و همه را هم از او مىدانيم و مشكلات را هم انشاءالله پشت سر مىگذاريم و همان طورى كه تاكنون ايستادگى كرديم، همه ايستادگى كردند در مقابل همه مشكلات، از اين به بعد هم /در همه/ بين همه مشكلات ايستادگى خواهند كرد و من هم دعا مىكنم كه خداوند به شما توفيق بدهد.
و اشخاصى كه خارج ايستادند و اشكال مىكنند، از باب اين كه خودشان در گود نيستند اشكال كردن يك چيز آسانى است اما حل اشكال مشكل است خوب! البته اشخاص خارج نشستند، مىگويند: چرا چه شد؟ چرا نشد؟ چرا بايد بشود؟ چرا فلان كار بايد بشود؟ بايد بكنند، لكن وارد نيستند ببينند كه مشكلات چى هست. در يك همچو زمانى كه دولت و ايران مبتلاى به همه گرفتارىهايى كه مىبينيد هستند و همه دولتها، همه جهان به استثناى ملتهايشان در صدد محو جمهورى اسلامى هستند. يعنى در صدد محو اسلام هستند، در عين حال خداى تبارك و تعالى تأييد كرده است و ما استقامت كرديم، مقاومت كرديم، بعدها هم خواهيم كرد انشاءالله.
اگر ما از مسأله قدس بگذريم، اگر ما از صدام بگذريم، اگر از همه كسانى كه به ما بدى كردند بگذريم، نمى توانيم از مسأله حجاز بگذريم
و آن چيزى كه من امروز خيال دارم عرض كنم قضيه اسفبارى است كه در مكه اتفاق افتاد. ما از اول قيام - انشاءالله - براى خدا و براى نجات ملت، شهدا خيلى داشتيم، چه قبل از اين كه انقلاب واقع بشود - در زمان ستمشاهى - شهداى بزرگ داشتيم و چه بعدش كه مىبينيد /كه داشتيم/ شهداى بسيار ارزشمند داشتيم، لكن مسأله حجاز، مسأله ديگرى است، غير مسائل است، ما آن وقت هر چه بوده اين كه كتك مىخورديم يا گاهى مىزديم، گاهىخورديم بعد هم همين طور، ما شهدا خيلى داديم و در همه جا شهيد داديم. در زمان رضاشاه آن همه رنج هر كس يادش است مىداند چه خبر بود، در زمان محمد رضا هم كه همه يادتان است چه بساطى داشتيم، چه داشتند و چه شهدايى در آن وقت داديم و چه شهدايى در بين اين وقتها. لكن همه قضيه شهادت بود، قضيه بزرگ بود لكن قضيه، قضيه مسأله حجاز نبود، مسأله قدس مسأله بزرگى است، روز قدس هم ديديد كه چه، اما روز قدس مسألهاى است و روز جمعه خونين مكه مسأله ديگرى است. روز قدس ما براى اين كه نجات بدهيم قدس را از دست غاصب، لكن آنها اين طور نبود كه قدس را توهين بهش بكنند، از بين ببرند. آنها هم مدعى بودند ما قدس را مىخواهيم و چه مىكنيم. البته نبايد قدس دست آنها باشد اما اين طور نبود كه روز قدس ما براى خاطر اين كه اسلام آن طور صدمه ديده، ما براى خاطر اين كه قدس كه بايد دست صاحبانش باشد، غاصب آمده غصب كرده. در اين انفجارها كه حاصل شد، در اين ترورها كه شد بسيار عزيزان بزرگى را ما از دست داديم كه هر خاك پاى آنها بر اين كاخنشينان ارزشش بيشتر بود - اگر آنها ارزشى داشتند كه ندارند - لكن همه اين بود كه ما كتك مىخوريم و مىزنيم، در جنگ با
صحيفه نور ج 20 صفحه 145
صدام هم كه تحميل به ما كردند، ما خيلى از دست داديم! شهيد از دست داديم، خيلى ضرر برديم لكن ما ضرر برديم، مسأله، مسأله حجاز نيست. مسأله حجاز مسألهاى است كه ما باز خواب هستيم، دنيا هم باز خواب است كه چه شد. مسأله حجاز، مسأله بزرگترين مقامات قدس اسلامى و دنيايى شكسته شد، كعبه احترامش پيش ما تنها نيست، پيش مسلمين تنها نيست، كعبه را همه ملل محترم مىشمرند. همه مللى كه به دين چيز دارند. كعبه، كعبهاى است كه از زمان اول خلقت بوده است و همه انبيا در او خدمتگزار بودند. شكستن كعبه مسألهاى نيست كه بشود ازش همين طورى گذشت. اگر ما از مسأله قدس بگذريم، اگر ما از صدام بگذريم، اگر ما از همه كسانى كه به ما بدى كردند بگذريم، نمىتوانيم از مسأله حجاز بگذريم، مسأله حجاز يك باب ديگرى است غير مسأله چيزهاى ديگر.
و آنچه لازم است زنده نگهداشتن اين روز است، آن روزى كه اين خيانت شد به اسلام. و الان ماه محرم نزديك مىشود، ماه محرم براى ما خيلى عزا هست لكن سيدالشهدا سلامالله عليه هم فدا شد براى اين كه در مكه نماند كه نبادا به ساحت قدس مكه جسارت بشود، همه فداى مكه هستند. مكه جايى است كه همه انبيا خدمتگزار او بودند و حالا گرفتار شده مكه به دست يك دسته اشخاص ملحد كه اصلاً نمى فهمند بايد چه بكنند و نمى فهميدند و نمى دانند چه تحميلى برشان شد و /مسلمين/ يك ننگى هست الان براى همه مسلمين دنيا كه مكه، محل قدس الهى، محلى كه مقدس ترين مقامات الهى است اين طور شكسته بشود و مسلمانها نشسته باشند تماشا كنند. مسلمانها خودشان تكليف خودشان را مىدانند. مسأله را بايد زنده نگه داشت، در ماه محرم تمام كسانى كه منبر مىروند، واعظ هستند، نوحهخوان هستند، تمام دستجات بايد در رأس امورشان اين مسأله قرار داده شود. سيدالشهدا براى اين بود شهادتش، براى اين بود كه اقامه بشود عدل الهى، اقامه بشود خانه خدا، محفوظ باشد خانه خدا و در يك زمان ما كه همه نشستيم و تماشا مىكنيم، ما تماشاچى هستيم؟ چه بايد بكنيم؟
البته اين معنا را من تذكر بدهم كه معنى اين كه ما بايد با اين مسأله برخورد داشته باشيم، اين نيست كه كسانى كه الان در اين جا از سعودىها هستند يا از ساير، از كويت، از جاهاى ديگر اينها را ما كارى داشته باشيم، اينها در پناه ما هستند بايد محفوظ باشند و اين جوانهاى ما البته حسن نيت دارند، لكن من بهشان عرض مىكنم كه در بين شما ممكن است اشخاصى باشند كه حسن نيت نداشته باشند، بخواهند مملكت ايران را، بخواهند دولت ايران را آلوده كنند. شما متوجه باشيد كه اينها چيزى نيستند كه ما به اينها كار داشته باشيم، چون مسأله بالاتر از اين مسائل است و بايد ما با همه قوايى كه داريم، مسلمين با همه قوايى كه دارند و دنيا، آنهايى كه به خدا اعتقاد دارند، با همه قوايى كه دارند، بايد با اين مسأله محاربه كنند، به هر طورى كه خودشان صلاح مىدانند. اين ننگ را نبايد ما به گور ببريم كه ما بوديم ديديم در حضور ما بزرگترين جنايت واقع شد و حالا هم آنها طلبكار هستند از ما.
صحيفه نور ج 20 صفحه 146
بعد بزرگتر مسأله حجاز همين است كه احترام يك محل مقدسى از بين رفت و مسلمين ساكت نخواهند نشست
اين توطئه بىاشكال يك توطئه سابقى بود هيچ اشكالى در اين نيست كه يك سابقهاى داشت اين توطئه. بنا داشتند بر اين كه اين امر واقع بشود، تحميل كرده بودند بر آل سعود احمق كه يك همچو كار احمقانهاى بكند و خودش را در تمام دنيا منحط كند، با اين كه منحط بود و منحط خواهد بود و ما واقعاً متحيريم كه بايد چه بكنيم؟ خداى تبارك و تعالى خانه خودش را حفظ مى كند. ان الله بيتا يحميه و خواهد سيلى را خورد از مسلمين، از مؤمنين، از حجازىها. خود حجازىها كه در اين امر وارد نبودند الا دستجاتى كه مربوط به اين حزب باطل و اين دولت باطل است. اين توطئه از سابق بود، هيچ سابقه نداشت كه در سالهاى سابق، قبل از اين كه حجاج بروند، ملك سعود براى من پيام بفرستد و از من تشكر كند كه شما گفتيد كه اين جا آرامش باشد و با ما چه بكنند و اينها، بنابراين نبود. امسال اين اتفاق افتاد، براى چى؟ براى چى ايشان براى من پيام فرستاد؟ براى اين كه بگويد كه من حسن نيت دارم، چه دارم، فلان، يا يك نمايشى بود. بهترين دليل بر اين كه اين مسأله، مسأله توطئه بود همان كيفيت عملشان بود. خودشان اقرار كردند به اين معنا، مىگويند كه ايرانىها مىخواستند بيايند كعبه را آتش بزنند و قم را كعبه قرار بدهند - يك همچو حرف ابلهانه - خوب! معلوم مىشود از اول بنا داشتند /به/ اين كار را بكنند به بهانه اين كه ايرانىها آمدند كعبه را خراب كنند، ما هم مهيا شديم پدرشان را درآوريم. قضيه كشته شدن نيست، قضيه هتك احترام است. مسأله حجاز /مسأله/ ابعاد مختلف دارد منتها بعد بزرگترش همين است كه احترام يك محل مقدسى از بين رفت و مسلمين ساكت نخواهند نشست. بعدها خواهد فهميد فهد و امثال فهد خواهد فهميد كه چه چيزى تحميلش كردهاند و چه قضيهاى واقع شد و مسلمين خودشان مىدانند تكليف خودشان را، حجازىها هم مىدانند اين را، اگر اين كشتار كه در حرم واقع شده بود، اگر در طايف واقع مىشد، خوب! باز قابل تحمل بود براى اين كه طايف بود، كشتار بود فقط. ما كشته خيلى داريم، ما در جنگها كشته داريم، قبلش هم داشتيم، بعدها هم داريم. اگر در طايف واقع شده بود اين يك مسألهاى بود، مىگفتيم كشتند يك عدهاى را، اما در حرم واقع شده، حرمى كه خدا از اول امنش قرار داده و الان حرم مغصوب است در دست اينها، از اول هم اين طور بود براى اين كه اينها چكارهاند كه آمدند خادمالحرمين - خائنالحرمين - شدند؟ كى اينها را خادمالحرمين قرار داده؟ با چه وجهى اينها اسم مملكت اسلامى را تغيير دادند از آنى كه بود، حجاز را مملكت سعودى قرار دادند، مملكت سعودى به چه مناسبت؟ اينها مسائلى است كه همهاش بغرنج است و ما نمى دانيم كه از اين عار چطور خارج بشويم. من واقعاً در مسائل خيلى تحمل داشتم. در مسائل جنگ، در همه اينها تحمل داشتم اما اين بىتحمل كرده من را، مسأله غير از اين مسائل است.
آنچه ما اميدواريم اين است كه خداى تبارك و تعالى با قدرت خودش حل كند. مسائل را و اميدواريم خداوند به همه ما توفيق بدهد كه در اينباره بىتفاوت نباشيم، در اين ماه محرم بىتفاوت
صحيفه نور ج 20 صفحه 147
نباشند، مسلمين در دنيا بىتفاوت نباشند.
خداوند انشاءالله همه شما را توفيق بدهد و اميدوارم كه خدمتگزار باشيد به اين بندگان خدا كه مظلوم هستند و مظلوم بودند و حفظ كنيد اين شيوه خدمتگزارى به اينها را و بحمدالله شما خودتان از آن طبقه هستيد، از طبقه بالا نيستيد، يعنى از طبقه پايين، شما از طبقه ممتاز هستيد، آنهايى كه آن وقتها متكفل حكومت بودند از طبقهاى بود كه ناچيز بودند و خداوند شما را موفق كند كه هميشه خدمتگزار باشيد.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 150
تاريخ: 31/6/66
پيام امام به مناسبت آغاز هشتمين سال جنگ تحميلى
بسم الله الرحمن الرحيم
و من يقاتل فى سبيل الله فيقتل او يغلب فسوف نوتيه اجراً عظيما
اين اجر عظيم كه به قلم با عظمت عظيم مطلق وعده داده شده است، چگونه آن را با فكر ناچيز بشر مىتوان تحليل كرد. گويى اين اجر عظيم همان حب خداوند تعالى است كه در سوره مباركه صف آمده است: ان الله يحب الذين يقاتلون فى سبيله صفاً كانهم بنيان مرصوص. محبوبيت نزد بارگاه احدى را كدام فيلسوف توانا يا عارف علمى بزرگ دانا مىتواند درك كند تا از آن سخن گويد و يا به سخن قلم در آورد؟ آيا اين حب نافله است كه در نتيجه تقرب به آن بنده خاكى پا بر سر ملك و ملكوت اعلا نهد و حق جل و علا با جاذبه غيبى خويش سمع و بصر و قلب او شود و آنچه بشنود يا ببيند يا ذوق عرفانى كند با سمع و بصر و قلب حق جل و علا باشد و نبيند جز به بصر حق و نشنود جز به سمع حق و نداند جز به علم حق و حجابها مرتفع شود و جهان را آنچه كه هست مشاهده كند كه اللهم ارنى الاشياء كماهى ياقرب فريضه است كه در آن شخص و شخصيت محو شود و صعق رخ دهد و خود و خودى از ميان برود و كثرت به تمام معنى رخت بربندد و نه چشمى باشد و نه گوشى و نه باطنى و نه ظاهرى. هوالاول و الاخر والظاهر والباطن . ديگر سبيل اللهى در كار نيست و اسم و رسمى بجا نمىماند، اينان از خانه خارج شدند و موت آنان را ادراك نموده و قدمها و قلمها شكسته شده است. بارالها! اين وصف مجاهدان فى سبيل الله و اجر عظيم آنان است كه در صحنههاى كارزار با دشمنان تو و دشمنان رسول معظم تو و دشمنان قرآن كريم تو به شهادت رسيدهاند يا در اين راه پيروز گرديدهاند و تو خود شاهدى كه در اين سال ما جانبازان و مهاجران و مجاهداتى داشتيم كه به سوى تو و به سوى خانه امن تو كه از صدر خلقت تاكنون مامن هر موجودى بوده است هجرت كردند و در پيش چشمان حيرت زده مسلمانان كشورهاى جهان به دست پليد آمريكا كه از آستين آل سعود به در آمده است، به خاك و خون كشيده شدند و در آستانه عاشوراى ولى الله اعظم سلامالله عليه عاشورايى ديگر با ابعاد مختلف در جوار تو و خانه امن تو در جمعه خونين پديد آوردند كه اى كاش نبودم تا آن ببينم و يا
صحيفه نور ج 20 صفحه 152
بشنوم، نه براى شهادت عزيزانى مجاهد و مهاجر، كه شهادت امرى است كه آرزوى عزيزان ما است و شهدى است آشنا براى زنان و مردان و كودكان ما كه در يورشهاى مغولانه صدام عفلقى شديدتر و فجيعتر آن را چشيدهاند و ديدهايم، بلكه براى مصيبتى است كه نه تنها براى پيغمبر اسلام صلوات الله عليه - كه براى تمامى انبيا و مرسلين از آدم تا خاتم پيش آمد و به فرمان كاخ سياه به دست ناپاك آل سعود، اين شقىترين جانيان عصر، بالاترين مقام قدس الهى شكسته شد. اگر در عاشوراى حسينى ولى خدا با يارانش در راه تو جنگيدند و شهيد شدند، در عاشوراى جمعه خونين مكه با تو و رسول تو و زائران ما، اين رسولان مكتب رسول تو كه به خاطر دين تو هيچ گونه وسيلهاى حتى براى دفاع از خود نداشتند چنان كردند كه تنها از دست آمريكا، شيطان بزرگ و اذنابش ميسر بود. امريكا و دست نشاندگانش در اين كشتار سبعانه انتقام از اسلام عزيز و محبط وحى و محل امن خدا باز گرفتند. اسلامى كه در آيندهاى نه چندان دور مكتب تمامى كشورهاى زير يوغ شرق و غرب مى گردد.
خداوندا! امروز تمامى قدرتها و ابرقدرتها مصمم شدهاند تا ريشه اسلام ناب رسول گرامىمان صلى الله عليه و آله و سلم را قطع كنند. بارالها! امروز صداميان با كينهاى كه از دين تو دارند، دست در دست تمامى شياطين جهان دادهاند تا صداى اسلام محمدى را خاموش سازند. از تو مىخواهم تا ما را در راهت صبورتر و شكيبايى خانوادههاى عزيز و بزرگوار شهدا، جانبازان، مفقودين و اسرامان را بيشتر گردانى. پروردگارا! شهداى ما را با سيدالشهدا عليهالسلام محشور فرما و جانبازان عزيز و مقتدر انقلاب اسلامى خودت را شفا عنايت فرما. اسرا و مفقودين ما را هر چه زودتر به اوطانشان بازگردان. خداوندا! به تمام ملتهاى اسلامى خصوصاً ملت شجاع و حماسهساز ايران تحمل بيشتر فشارهاى نظامى استكبار از زمين و دريا و هوا و فشارهاى اقتصادى و سياسى روزافزون كانونهاى فساد را عنايت فرما. خداوندا! باطن دلهاى معتقدان به دين رسول اكرم (ص) را تنها از رضايت خود لبريز گردان.
انك مجيب الدعوات.
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 153
تاريخ: 7/7/66
ديدار با ائمه جمعه سراسر كشور
يك حسنه در كار است و آن عبارت از اين است كه ما به مقام قرب خدا برسيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من قبلاً از آقاى مشكينى گله كنم. ما آن قدرى كه گرفتار به نفس خودمان هستيم كافى است، ديگر مسائل نفرماييد كه انباشته بشود در نفوس ما و ما را به عقب برگرداند. شما دعا كنيد كه آدم بشويم، دعا كنيد كه حتى به همين ظواهر اسلام عمل بكنيم، ما كه دستمان به آن بواطن نمى رسد لااقل به اين ظواهر عمل بكنيم.
من زايد مىدانم كه در خدمت آقايان كه هستم مطلبى بگويم، من دعا مىكنم و بنايم هم بر اين است كه به دعا كفايت كنم. من دعا مىكنم كه خداوند تبارك و تعالى ما را از قيد و بند نفس اماره نجات بدهد. من عرض مىكنم كه خداوندا! ما گرفتار هستيم، گرفتار در دست خودمان هستيم، گرفتار به نفوس خودمان هستيم و گرفتار به نفوس خبيثهاى كه بر ضد اسلام و مسلمين عمل مىكند، ما را و همه را از اين گرفتارى نجات بده. خداوندا! تو فرمودى كه ما دعا كنيم و تو استجابت كنى، ربنا اتنا فى الدنيا حسنه و فى الاخره حسنه و من بايد عرض كنم كه احتمالاً حسنه اين نيست كه ما حسنه دنيا، مال و اموال تهيه كنيم، ما مقام تهيه كنيم. در اين آيه شريفه خيلى نكات هست ولى من حال گفتنش را ندارم ولى اجمالاً اين كه حسنه عبارت از اين است، حتى حسنه دنيا ربنا اتنا فى الدنيا حسنه ، حسنه در دنيا اين است كه انسان در هر قدمى كه بر مىدارد، در هر مقامى كه پيدا مىكند. در هر نعمتى از خداى تبارك و تعالى كه به او اعطا مىشود آنها را برگرداند به صاحبش. اگر مقام و دنيا هر چه پيش ما به ما اقبال كند، اگر ما به او اقبال كرديم اين حسنه نيست. روايات مختلفى كه در اين باب هست و تأليف شده است، مصاديقى را ذكر كردند اختلاف ندارند اين روايات، آنها مصاديق را ذكر مىكنند و لهذا مصاديق مختلفه در روايات ذكر شده است و در لسان مفسرين هم جهات مختلف گفته شده است. لكن آن چيزى كه من احتمال مىدهم حسنه، آن هم به طورى كه كانه يك حسنه در كار است، يك حسنه است كه اين حسنه در دنيا هست و حسنه واحد است بر آخرت و همه عبارت از اين است كه ما به مقام قرب خدا برسيم، ما بفهميم كه چه بكنيم. اگر مقامى ما را توجه به دنيا داد، به عالم ماده داد، اين حسنه نيست. اگر نماز بخوانيم براى رسيدن به يك ماربى ولو در آخرت، اين هم حسنه نيست. حسنه عبارت از اين است كه ما را برساند به آن جايى كه عقل ما نمىرسد.
صحيفه نور ج 20 صفحه 154
تمام قشرهاى ملت با هم باشند، پشتيبان هم باشند
شما آقايان توجه داريد و من نبايد عرض كنم كه ما امروز گرفتار هستيم به چه گرفتارىهايى. تمام تبليغات بر ضد ماست، تمام دنيا به ضد اسلام قيام كردهاند. ما بايد براى خاطر خدا، براى به دست آوردن حسنه خودمان با هم باشيم، تمام قشرهاى ملت با هم باشند، تمام علماى اعلام و تمام ائمه جمعه با هم باشند، پشتيبان هم باشند، پشتيبان دولت باشند، پشتيبان مجلس باشند، پشتيبان قوه قضايى باشند، پشتيبان قوه اجرايى باشند، آنها خدمتگزار باشند به مردم و شما هم خدمتگزار. اينها بندگان خدا هستند، خدمت به بندگان خدا خدمت به خداست و خدمت به بندگان خدا امروز اين است كه همه مجتمعاً در صدد اين باشند كه با كلمه واحده از اسلام و مسلمين و خصوصاً از مستضعفان جهان و ملت شريف ايران پشتيبانى كنند. شما آقايان نفوذ كلمه داريد در بين مردم، شما، حرف شما در بين مردم گوش شنوا دارد، بايد مردم را دعوت كنيد به اين كه وحدت با هم داشته باشند، دعوت كنيد به اين كه پشتيبان هم باشند، پشتيبان دولت باشند، پشتيبان مجلس باشند و اين طور نباشد كه هر كدام با ديگرى مخالفت كنند و انشاءالله نمىكنند هم، لكن شماها و همه ما بايد، موظف هستيم كه مردم را به همه اين مسائل دعوت كنيم.
تمام گرفتارىهايى كه در عالم هست از نقطه خود آدم است
اين دنيا از دست ما مىرود، نزديك و دور دارد، من زودتر و شما به تدريج، آن چيزى كه باقى مىماند حسنه است، اين دنيا نيست، اين حسنه است، آنى كه انبيا هم دنبالش هستند و آن حسنه مطلقه عبارت از رسيدن به مقامى است كه ما نمىتوانيم بفهميم. او باقى مىماند و هر چى كه از ما باقى بماند حسنات است كه باقى مىماند. البته ما از رحمت خدا مايوس نيستيم، ما ناقصيم لكن خداى تبارك و تعالى جبران مىكند، خداوند وعده فرموده است به ما رحمت را، رحمتش سعه دارد بر همه موجودات، لكن توجه به اين معنا لازم است كه انسان خودبين نباشد، توجه به خودش نداشته باشد، تمام گرفتارىهايى كه در عالم هست از همين نقطه است، از نقطه خود آدم است. اين خود آدم است كه گرفتار است و گرفتار مىكند، اين نفسيت انسان است كه دنيا را به فساد كشانده، دنيا را به هلاكت كشانده. و اميدواريم خداوند رحمتش را بر ما نازل كند و ما را از جمله رحمت شدگان حساب كند و ما را هدايت كند به صراط مستقيم آن طورى كه فرموده است و ما را از ضالين و مغضوبين قرار ندهد انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 155
تاريخ: 3/8/66
پاسخ به استفتاء شوراى نگهبان در مورد مالكيت و استخراج معادن
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرات حجج اسلام آقايان فقهاى شوراى نگهبان دامه افاضاتهم
پس از اهداء سلام و تحيت، اصل مسأله تبعيت اعماق زمين و نيز هوا نسبت به املاك شخصى تا حدود احتياجات عرفى است مثلاً اگر كسى در خارج از محدوده منزل و يا زمين شخصى و يا وقفى كانالى زده و از زيرزمين آنها عبور كند يا تصرف نمايد، دارندگان منازل و زمين يا متوليان نمىتوانند ادعايى بنمايند. يا اگر كسى بالاتر از مقدار متعارف بنايى ايجاد و يا رفت و آمد نمايد، هيچ يك از مالكين و يا متوليان حق جلوگيرى از او را ندارند و بالاخره تبعيت زمين شخصى به مقدار عرفى است و آلات جديده هيچ گونه دخالتى در تعيين مقدار عرفى ندارد ولى تبعيت كشور مقدار بسيار زياد است و دولت حق دارد تا از تصرف بيش از حق عرفى شخص و يا اشخاص جلوگيرى نمايد. بنابراين نفت و گاز و معادنى كه خارج از حدود عرفى املاك شخصى است، تابع املاك نمىباشد و اما اگر فرض كنيم معادن و نفت و گاز در حدود املاك شخصى است كه فرضى بىواقعيت است اين معادن چون ملى است و متعلق به ملتهاى حال و آينده است كه در طول زمان موجود مىگردند، از تبعيت املاك شخصيه خارج است و دولت اسلامى مىتواند آنها را استخراج كند ولى بايد قيمت املاك اشخاص و يا اجاره زمين تصرف شده را مانند ساير زمينها بدون محاسبه معادن در قيمت و يا اجاره بپردازد و مالك نمىتواند از اين امر جلوگيرى نمايد. انشاءالله موفق و مويد باشيد.
والسلام عليكم و رحمةالله
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 156
تاريخ: 19/8/66
بيانات امام در جمع رؤساى سه قوه، مسؤولين كشورى و لشكرى و جمعى از اعضاى خارجى كنفرانس وحدت اسلامى
هر كس كه بخواهد پيغمبر را بشناسد، قرآن را بايد بشناسد
بسم الله الرحمن الرحيم
من مطلب تازهاى ندارم و خودم را لايق نمىدانم كه راجع به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و حضرت صادق سلامالله عليه چيزى عرض كنم براى اين كه تو آن مرتبه نيستم كه بتوانم راجع به اين مسائل صحبتى بكنم، فقط مىخواهم عرض كنم به آقايان كه معرف رسول اكرم، قرآن است. همان طور كه خود رسول اكرم و حضرت صادق سلامالله عليه ولى الله اعظم جلوه تام حق تعالى هستند، قرآن هم همان طور است، قرآن هم جلوه نام خداى تعالى است. يعنى با همه اسماء و صفات تجلى كرده است و ولى الله اعظم و رسول اكرم را با آن اشراقهايى كه ما ازش اطلاع نداريم و با همه اسماء و صفات محقق كرده است و همين طور ولى الله اكرم حضرت صادق و ساير ائمه را، لكن معرف ايشان خود كتاب الهى است. يعنى هر كس هر چند در اين كتاب مقدس دقت كند و توجه داشته باشد بيشتر مطلع مىشود كه آورنده او كيست و چه جور آدمى است.
قرآن يك سفرهاى است كه انداخته شده است براى همه طبقات، يعنى يك زبانى دارد كه اين زبان هم زبان عامه مردم است و هم زبان فلاسفه است و هم زبان عرفاى اصطلاحى است و هم زبان اهل معرفت به حسب واقع. در اين كتاب شريف، مسائلى هست كه مهمش مسائل معنوى است و رسول اكرم و ساير انبيا نيامدند كه اين جا حكومت تأسيس كنند، مقصد اعلا اين نيست. نيامدند كه اين جا عدالت ايجاد كنند، آن هم مقصد اعلا نيست، اينها همه مقدمه است. تمام زحمت كه اينها كشيدند چه از حضرت نوح گرفته، از حضرت ابراهيم گرفته تا آمده است اين جا، رسول اكرم رسيده است، تمام مشقتهايى كه كشيدند و كارهايى كه كردند، مقدمه يك مطلب است و او معرفى ذات مقدس حق. كتاب هاى آسمانى هم كه بالاترينش كتاب قرآن كريم است، تمام مقصدش همين است كه معرفى كند حق تعالى را با همه اسماء و صفاتى كه دارد. عامه مردم خيلى ازش چيز مىفهمند (اين كتاب را) و خواص هم مسائل بالاتر مىفهمند و اخص خواص هم مسائل فوق آن را مىفهمند، لكن انما يعرف الكتاب ما خوطب به هيچ كس نمىتواند بفهمد /آنى كه پيغمبر/ هر كس كه بخواهد پيغمبر را بشناسد قرآن را بايد بشناسد. و هيچ كس نمىتواند بشناسد و لهذا هيچ كس پيغمبر را هم نمىتواند بشناسد.
صحيفه نور ج 20 صفحه 157
معرف ايشان كتاب خودشان است و معرف حضرت صادق سلامالله عليه بعد از اين كه خود پيغمبر معرف است، خود وجودش معرف است، اين فقهى است كه با زبان ايشان بسط پيدا كرده است كه براى احتياج بشر از اول تا آخر هر مسألهاى پيش بيايد، مسائل مستحدثه، مسائلى كه بعدها خواهد پيش آمد كه حالا ما نمىدانيم، اين فقه از عهده جوابش بر مىآيد و هيچ احتياج ندارد به اين كه يك تاويل و تفسير باطلى بكنيم.
خود فقه، خود كتاب و سنت، خود فقهى كه اكثرش را حضرت صادق سلامالله عليه بيان فرموده است، اين فقه همه احتياجات صورى و معنوى و فلسفى و عرفانى همه بشر را در طول مدت الى يومالقيامه، اين محتوايش اين طور است، اينها معرفى است كه خود اينها معرف اين بزرگوارانند و ما نمىتوانيم كه از آنها تعريفى بكنيم كه لايق آنها باشد.
ادعيه ائمه كتاب صاعد است
ادعيه ائمه هدى دعاهاى آنها، همان مسائلى را كه كتاب خدا دارد، دعاهاى آنها هم دارد با يك زبان ديگر. قرآن يك زبان دارد، يك نحو صحبت مىكند و همه مطالب را دارد منتها بسياريش در رمز است كه ما نمىتوانيم بفهميم و ادعيه ائمه عليهمالسلام يك وضع ديگرى دارد، به تعبير شيخ عارف و استاد ما، ادعيه كتاب صاعد است، قرآن صاعد. تعبير مىفرمود به اين كه قرآن كتاب نازل است كه از آن جا نزول كرده است و ادعيه ائمه كتاب صاعد است، همان قرآن است رو به بالا مىرود، جواب اوست تقريباً. كسى بخواهد بفهمد كه مقامات ائمه چى است، بايد رجوع كند به آثار آنها، آثار آنها ادعيه آنهاست، مهمش ادعيه آنهاست و خطابههايى كه مىخواندند. مثل مناجات شعبانيه، مثل نهجالبلاغه، مثل دعاى يومالعرفه و اينهايى كه انسان نمىداند كه چه بايد بگويد درباره آنها.
اگر چنانچه ائمه هدى فقط مسألهگو بودند، چكار داشتند بهشان اين ظالمين و مستكبرين؟
در هر صورت ما عاجزيم از اين كه شكر اين نعمت را بجا بياوريم كه ما اهل يك مذهبى هستيم كه از اين دو منبع هر دو استفاده مىكنيم. از منبع وحى و از منيع ولايت. و ساير فرق اين منبع دوم را كم دارند و ما شكر اين نعمت را نمى توانيم بجاى بياوريم و از خداى تبارك و تعالى مىخواهيم كه به ما توفيق بدهد كه بتوانيم شكر اين نعمت را بجا بياوريم و وقتى كه مفاد آيات شريفه را مىخوانيم يا سيره انبيا را ملاحظه مىكنيم، مىبينيم كه آنها تمامشان يكى از كارهايى كه البته مقصد نبوده لكن مقدمه بوده، اين بوده است كه عدالت را در دنيا ايجاد كنند. پيغمبر مىخواهد عدالت ايجاد كند تا بتواند آن مسائلى كه دارد كه آن مسائل، انسان مىخواهد درست كند، آن مسائل را طرح كند و از زمانى كه وحى
صحيفه نور ج 20 صفحه 158
براى پيغمبرها آمده است يكى از مسائلشان همين معنا بوده است كه معارضه مىكردند با كسانى كه ظلم داشتند، ظالم بودند، ستمگر بودند، خونخوار بودند و هر كدام به يك صورتى با آنها معارضه مىكردند و گمان نشود كه هيچ پيغمبرى تو خانهاش مىنشست و فقط يا دعا مىخواند و يا احكام مىگفته، خير اين طور نيست. احكام را مىگفتند دنبالش مىرفتند براى اجرا.
ابراهيم مسائل را مىگفت بعد هم بر مىداشت بتهايى كه آن وقت مثل اين بود كه يكى به خداى تبارك و تعالى در مذهب ما جسارت كند، اين طور معارضه مىكرد باهاشان. ولى مسائل را هم مىگفت، مقابله مىكرد با ستم، مقابله مىكرد با ظلم. اين معنايى كه به خورد ما داده بودند قدرتهاى مستكبر جهان كه نبايد ديانت در سياست دخالت بكند، اين از آن سياستهايى بوده است كه آنها داشتند براى عقب نگه داشتن مسلمين و براى اين كه نگذارند اينها معارضه كنند و لهذا اينها را وادار كردند، اين قدر تبليغ كردند كه در بين بسيارى از قشرها اين است كه آخوند /را/ به سياست چكار دارد؟ چكار دارى، تو برو دعايت را بخوان! حتى حضرت عيسى سلامالله عليه كه اين اشخاصى كه تابع او هستند خيال مىكنند كه حضرت عيسى فقط يك معنوياتى مىگفته است ايشان هم همين طور بوده، از اول بنا بوده بر اين كه معارضه كند. آن وقتى كه متولد شده، تازه متولد شده است مىگويد كه من كتاب آوردم. قرآن اين را نقل مىكند كه تازه متولد شده بوده، وقتى كه مادرش به واسطه آن تهمتهايى كه مىزدند، (يهود برش مىزدند) ناراحت بود همچو كه متولد شد گفت كه نه، غصه نخور، اگر كسى آمد پيشت باهات صحبت بكند، تو بگو كه من صائمم و صائم بوده لابد - و برويد از آن بچه بپرسيد. اينها آمدند، حضرت تازه متولد شده بود، آمدند بنا كردند به حضرت مريم حرفهاى نامربوط زدن، حضرت مريم هم اشاره كرد به او كه برويد آن جا، گفتند: ما چه جور با اين تكلم كنيم؟ بعد ايشان شروع كرد كه خدا به من كتاب داده است. ببينيد چى مىگويد، اين مسأله كتاب دادن معلوم مىشود يك مسائلى قبل از اين است كه ايشان متولد بشود /من را/ كتاب بهم داده، به من توصيه كرده چه بكنم، چه بكنم همان مسائل را مىگويد. يك همچو حضرت عيسايى نمىنشيند تو خانه و مسأله بگويد تا چه بشود. اگر مسأله مىخواست بگويد و مسألهگو بود، ديگر چرا دارش مىكشيدند؟! ديگر چرا اذيتش مىكردند؟!
و همين طور ساير انبيا و آن چيزى كه از همه مشهودتر است، حضرت رسول سلامالله عليه است كه آمد و تشكيل اداره داد، تشكيل حكومت داد. اين معنايش اين است كه كار دارند به حكومت، در سياست كار دارند. و تشكيل حكومت دادن جز اين است كه دخالت در سياست است و وارد شدن در عرصه سياست است؟ بنابراين، اين مسألهاى را كه در بين مسلمين همين طور تزريق كردند تا حتى بعض از خواص هم به اين معنا اعتقاد پيدا كردند كه شما برويد سراغ مسجد، ما هم مىرويم سراغ حكومت، اين براى اين بود كه اين طور به سر ما بياورند، اين طور به سر همه مسلمين بياورند كه داريد مشاهده مىكنيد.
مسلمين بايد بيدار بشوند، مسلمين از سيره انيبا و خصوصاً مسلمين از سيره پيغمبر اكرم بايد
صحيفه نور ج 20 صفحه 159
مطالعه كنند، ببينند چه كرده است و ما بايد تأسى كنيم. اگر پيغمبر آمده بود و فقط تو مسجد مدينه نشسته بود و قرآن را ذكر كرده بود و ديگر كارى هم نداشت، ما هم مىرفتيم همين كار را مىكرديم، ما تاسى مىكرديم. اما كسى كه آمده است، از همان اولى كه آمده است در مكه مشغول مبارزه بوده است يك نحوى غير از آن نحوى كه در مدينه ديگر مسلحانه بوده تا وقتى آمد مدينه، در مدينه كه آمد حكومت تشكيل داد، فرستاد، مبلغ فرستاد، حكومت فرستاد در همه جا، آن جايى كه دستش مىرسيد، مژده داد ايشان به مردم كه ما مىگيريم دنيا را، همه را از بين مىبريم. روم را از بين مىبريم، ايران را از بين مىبريم. يعنى از آن وضعى كه آنها دارند كه بت پرستى مىكنند يا آتش پرستى مىكنند، اين را از بين مىبرند و الا احيا كردند همين مدت كوتاهى كه پيغمبر اكرم زندگى كرد، احيا كرد بشر را، مسلمين بايد تاسى كنند به او كه او چه كرد، ما هم بايد آن كار را بكنيم. او حكومت تشكيل داد ما هم بايد حكومت تشكيل بدهيم، او جنگ كرد ما هم بايد جنگ بكنيم، او دفاع كرد ما هم بايد دفاع كنيم. بنابراين، ما اگر تابع اين پيغمبر اكرم هستيم، اگر تابع ائمه هدى هستيم، ببينيم كه اينها در ايام حياتشان چه كردند، نشستند و مسأله گفتند؟ اگر چنانچه مسألهگو بودند چكار داشتند بهشان اين ظالمين و اين مستكبرين كه بكشندشان و حبسشان كنند و تبعيدشان كنند و ببرندشان به خارج و نگذارند كه كسى پيششان برود؟ در عين حالى كه همه اين مضيقهها بوده، شما مىبينيد كه فقه چه جور دامنهاى دارد و چه جور دامنههايى خواهد داشت و همهاش از كتاب و سنت است.
خداى تبارك و تعالى ما و شما را از شر اين مستكبرين نجات بدهد و ملتهاى ايران را، ملتهاى ديگران را، همه مسلمين را بيدار كند تا دماغ اين مستكبرين را به خاك بمالد و آنها را رسوا كند، همان طورى كه تاكنون رسوا كرده است.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 160
تاريخ: 21/8/66
پاسخ امام خمينى به نامه شوراى عالى پشتيبانى جنگ مبنى بر درخواست صدور فرمان معظم له براى تهيه عده و عدههاى لازم به منظور دفع تجاوز رژيم بعثى عراق
بسمه تعالى
شوراى عالى پشتيبانى جنگ اعزهمالله تعالى
واضح است و كراراً گفته شده است كه اين جنگ تحميلى در رأس امور واقع است و لازم است به همت همه اقشار كشور هر چه سريعتر با عنايات حق تعالى پيروزى به دست آيد. بنابراين آنچه كه شوراى عالى پشتيبانى جنگ و متخصصان امور جنگى ضرورت تشخيص دادهاند بايد عمل شود و كوتاهى نگردد. در اين فرصت از تمام اقشار ملت خصوصاً علماى اعلام و ائمه جمعه و جماعات و خطباى محترم لازم است تشكر كنم كه با صرف جان و عزيزان و مال خود در راه مقاصد اسلام به طور شايسته عمل به وظيفه الهى نمودند و از ملت عظيم كه با راهپيمايىهاى اخير پشت جنايتكاران پليد خصوصاً آمريكا را لرزاند، با تمام وجود قدردانى بنمايم.
از خداوند تعالى قدرت هر چه بيشتر رزمندگان و پيروزى آنان و رحمت و سعادت شهدا و جانبازان و آزادى اسرا و صبر داغ ديدگان و سلامت و پشتكار دست اندركاران را طلب مىكنم.
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 161
تاريخ: 28/8/66
ديدار با طلاب رزمى - تبليغى تيپ 83 امام جعفر صادق(ع)
شما مطمئن باشيد كه من در مواقعى كه احتمال مىدهم دعا مستجاب باشد به همه دعا مىكنم
بسم الله الرحمن الرحيم
من نمىدانم با چه زبانى، من نمىتوانم احساساتى كه دارم نسبت به شماها و اخلاص و مودتى كه دارم نسبت به همه قشرهاى ملت و خصوصاً قشر روحانى با چه زبان ادا كنم. شما مطمئن باشيد كه من در مواقعى كه احتمال مىدهم دعا مستجاب باشد، به همه دعا مىكنم. و الان هم از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه شما را در راهى كه بودهايد حفظ كند و خداوند دشمنان اسلام را هدايت كند و اگر نمىشوند، فانى كند.
اميدوارم كه همه شما آقايان و ساير قشرهاى ملت در كار خودتان مستقيم باشيد كه اين كار حق است. راه شما راه خداست و خداى تبارك و تعالى به شما نصرت عنايت مىكند. خداوندا! اينها بندگان تو هستند، اينها در حضور تو هستند، اينها براى اسلام تو خدمت مىكنند، اينها براى شكست كفار جانفشانى مىكنند، خداوندا! تو تأييدشان كن، حفظشان كن، سلامتشان بدار، عاقبت همه را ختم به خير كن.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 162
تاريخ: 10/9/66
پيام امام خمينى در پاسخ به پيام تبريك رئيس جمهور مالديو به مناسبت ميلاد حضرت رسول (ص)
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آقاى مامون عبدالقيوم رئيس جمهور كشور مالديو
تلگراف تبريك آن جناب به مناسبت ميلاد مسعود پيامبر گرامى اسلام حضرت محمدبن عبدالله صلى الله عليه و آله و سلم واصل و موجب تشكر گرديد، متقابلاً اين عيد بزرگ را به آن جناب و ملت برادر كشورتان تبريك گفته، سعادت و موفقيت ملل اسلامى را در راه جهاد با دشمنان اسلام از خداى تعالى مسئلت دارم.
والسلام عليكم
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 163
تاريخ: 16/9/66
پاسخ به استفسار وزير كار و امور اجتماعى در مورد برقرارى شروط الزامى در واحدهاى توليدى و خدماتى
بسمه تعالى
در هر دو صورت، چه گذشته و چه حال دولت مىتواند شروط الزامى را مقرر نمايد.
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 165
تاريخ: 26/9/66
پاسخ حضرت امام به نظر خواهى دبير شوراى نگهبان پيرامون امكان استفاده از فتواى معظم له جهت اعمال شروطى در ازاى استفاده از خدمات و امكانات دولتى و عمومى
بسمه تعالى
دولت مىتواند در تمام مواردى كه مردم استفاده از امكانات و خدمات دولتى مىكنند با شروط اسلامى و حتى بدون شرط قيمت مورد استفاده از آنان بگيرد و اين جارى است در جميع مواردى كه تحت سلطه حكومت است و اختصاص به مواردى كه در نامه وزير كار ذكر شده است ندارد بلكه در انفال كه در زمان حكومت اسلامى امرش با حكومت است، مىتواند بدون شرط يا با شرط الزامى اين امر را اجرا كند و حضرات آقايان محترم به شايعاتى كه از طرف استفادهجويان بىبند و بار يا مخالفان با نظام جمهورى اسلامى پخش مىشود اعتنايى نكنند كه شايعات در هر امرى ممكن است.
والسلام عليكم و رحمةالله
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 166
تاريخ: 28/9/66
تقدير از كمك مالى خواهران مسلمان عراقى به جبهههاى جنگ
بسمه تعالى
مبلغ بسيار ارزندهاى كه خانمهاى معظم عراقى، كه خداوند به آنها هر چه بيشتر توفيق خدمت به اسلام و رزمندگان عزيزى كه براى رفع شر قدرتها و وابستگان پست آنان جانفشانى مىكنند، واصل شد. از خداوند تعالى سلامت و سعادت همه را خواهانم.
دعاگو - روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 168
تاريخ: 30/9/66
پاسخ امام به نامه مدير عامل و يكى از اعضاى شوراى سرپرستى صدا و سيما در مورد برنامههاى تلويزيونى
بسمه تعالى
نظر نمودن به اين قبيل فيلمها و نمايشنامهها هيچ يك اشكال شرعى ندارد و بسيارى از آنها آموزنده است و پخش آنها نيز اشكالى ندارد و همين طور فيلمهاى ورزشى و آهنگها اكثراً بىاشكال است. گاهى خلاف به طور نادر ديده مىشود كه بايد بيشتر مواظبت كرد لكن دو نكته بايد مراعات شود: اول آن كه كسانى كه گريم مىكنند، بايد محرم باشند و اجنبى حرام است چنين كارى را انجام دهد. دوم آن كه بينندگان از روى شهوت نظر نكنند.
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page