-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 247
تاريخ:9/9/64
بيانات امام خمينى در جمع رئيس جمهور، رئيس مجلس، رئيس ديوان عالى كشور، نخستوزير، وزرا و گروهى از مسؤولان كشورى و لشكرى به همراه جمعى از كاركنان تأسيسات خارك به مناسبت ميلاد با سعادت حضرت محمد (ص) و امام جعفر صادق (ع)
عدالت گسترى انوشيروان مثل صلح دوستى رئيس جمهور آمريكاست
بسم الله الرحمن الرحيم
متقابلاً اين عيد بزرگ را كه بايد بگوييم دو عيد است، عيد ولادت حضرت رسول صلى الله عليه وآله و عيد ولادت حضرت صادق سلام الله عليه، خداوند انشاء الله مبارك كند بر همه شما و بر همه مسلمين جهان و بر ملتهاى بزرگ اسلامى خصوصاً ملت ايران، انشاء الله مبارك باشد اين روز. و من از همه آقايان تشكر مىكنم كه زحمت كشيديد و خصوصاً از آنهايى كه در جزيره خارك مشغول خدمت هستند بسيار تشكر مىكنم و اميدوارم خداوند تبارك و تعالى زحمات آنها را و خدمتهاى آنها را قبول كند.
آن چيزى كه مىخواستم امروز عرض كنم اين است كه در ولادت حضرت رسول صلى الله عليه و آله قضايايى واقع شده است، قضاياى نادرى به حسب روايات ما و روايات اهل سنت وارد شده است كه اين قضايا بايد بررسى بشود كه چى هست. از جمله قضيه شكست خوردن طاق كسرى و فروريختن چهارده كنگره از آن قصر و از آن جمله خاموش شدن آتشكدهفارس و ريختن بتهابه روى زمين. قضيه شكست خوردن شكست طاق كسرى شايد اشاره به اين باشد كه در عهد اين پيغمبر بزرگ طاق ظلم، طاقهاى ظلم مىشكند و مخصوصاً طاق كسرى شكسته شد براى اين كه آن وقت اين طاق كسرى مركز ظلم انوشيروان به خلاف آن چيزهايى كه به واسطه شعرا و به واسطه دربارىهاى آن وقت و موبدان آخوندهاى دربارى آن وقت درست كردند، يكى از ظالم ساسانيان است و دنبال او يك حديثى هم جعل شده است و به حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم نسبت داده شده است كه من متولد شدم در عهد سلطان عادل انوشيروان! اين سند را اولاً سند ندارد و مرسل است و ثانياً كسانى كه اهل تفتيش در امور هستند، تكذيب كردند اين را و معلوم است كه يك دروغى است كه بستند. انوشيروان ظالم بايد گفت، نه عادل. در زمان انوشيروان چهار طبقه يا پنج طبقه ممتاز بودند، يعنى از هم ممتاز، علاوه بر خود دستگاه سلطنت با آن بساطى كه داشته است، يك دسته هم شاهزادگان بودند و دربارىها، اينها يك طبقه عليحده ممتاز. يك دسته هم كسانى بودند كه داراى اموال هستند و
صحيفه نور ج 19 صفحه 248
به قول آنها شريف زادهها، آنها هم يك دسته ممتاز. يك دسته ديگر هم عبارت از آنهايى بودند كه سران ارتش و امثال اينها بودند، آنها هم ممتاز. دسته آخر كه نوع مردم بودند پيشهوران بودند و پيشه وران بايد كار كنند آنها بخورند تكليف اين بوده. آنها ماليات آن طبقه بالا ماليات بده نبودند به نظام هم نمىرفتند. در نظام بايد طبقه پايين كه پيشهوران بودند، مىگفتند اينها بايد خدمت كنند و مال اينها صرف بشود در آن طبقات ديگر، اينها به نظام بروند، اينها جنگ بكنند، اينها كارها را انجام بدهند، آنها بخورند. اجازه نمىدادند كه اين طبقه پايين تحصيل كند، ممنوع بود. اين قصه در شاهنامه هم هست كه پيش او شكايت بردند كه بوذرجمهر پيشاش شكايت برد كه هزينه كم شده است و ارتش محتاج به معونه است و در بين اين طبقات پايين هستند اشخاصى كه مال داشته باشند. بعد رفتند و پيدا كردند يك نفرى كه حالا مىگويند كفشگر بوده، پيدا كردند و او گفت كه من مىدهم به حسب نقل شاهنامه من مىدهم لكن به شرط اين كه بچه من را اجازه بدهند درس بخواند. رفتند به او گفتند قبول نكرد. گفت نه، ما نه پولش راخواهيم، نه اجازه مىدهيم، براى اين كه اگر اجازه بدهيم كه يك آدم پايينى بيايد و درس بخواند، اين آن وقت بعد مىخواهد دخالت كند در امور و اين نمىشود. اين عدالتى است كه انوشيروان داشته است! و در تاريخ ثبت است اين جناياتى كه اينها مىكردند و من گمان ندارم در تمام سلسله سلاطين حتى يك نفرشان آدم حسابى باشد، منتها تبليغات زياد بوده است، براى شاه عباس آن قدر تبليغ كردند با اين كه در صفويه شايد از شاه عباس بدتر آدم نبوده، در قاجاريه آن قدر از ناصرالدين شاه تعريف كردند و شاه شهيد و نمىدانم امثال ذلك، در صورتى كه يك ظالم غدارى بود كه بدتر از ديگران شايد. آن تبليغات كه در آن وقت بود هميشه بوده است. عدالت گسترى انوشيروان مثل صلح دوستى رئيس جمهور آمريكاست و مثل كمونيستى شوروى است. ما الان در عصر حاضر اين چيزها را مىبينيم و اگر چنانچه تاريخنويس و نمىدانم آنهايى كه شعرا هستند و آنهايى كه خطبا هستند و آنهايى كه دربارى هستند، اينها را، تبليغاتى كه الان دارد در دنيا مىشود، اين تبليغات به گوش اشخاص برسد كه مطلع از وقايع نيستند، آنها هم خيال مىكنند كه همان طورى كه انوشيروان عادل، عادل بوده است، آقاى رئيس جمهور آمريكا هم صلح دوست و عدالتپرور و امثال اينهاست و حال آن كه شما كه مطلعيد مىدانيد قضيه چى هست.
عراق از جرگه تروريستها خارج شد، چون سجده كرد به آمريكا!!
اين قدر هياهو راه انداختند براى جلوگيرى از تروريست، آن قدر تبليغات كردند كه ايران درش تروريستپرور است و ايران چطور و جزء تروريست. عراق از جرگه تروريستها خارج شد چون سجده كرد به آمريكا!! و ايران وارد شد براى اين كه اعتنايى به آنها نكرده!! ميزان تروريستى همين است پيش آنها و خود آنها مركز اين امور هستند. اگر فوج فوج مردم را بكشند، بريزند بكشند، قتل عام كنند هيچ اشكال نيست، بعد نسبت مىدهند به ايران كه در حبسهايش كشتار چه شد و چه شده، دليلتان چى هست؟ منافقين گفتند، سند صحيح!! دليلشان اين است كه مخالفين با جمهورى
صحيفه نور ج 19 صفحه 249
اسلامى گفتند كه اينها در محبسهايشان چه واقع مىشود، چه واقع شود، بدون اين كه محاكمه بشود مىكشند مردم را و امثال اينها. آن وقت يك مطلبى كه اين طورى است در رسانههاى گروهى آنها آن قدر درش تبليغات مىشود و آن قدر گفته مىشود و ما از باب اين كه با آنها مخالفيم، رسانههاى آنها اگر چنانچه يك مطلب صحيحى هم باشد نمىگويند و اگر چنانچه مطلبى را از امثال آنها بشنوند، چندين روز دنبال هم هى گفته مىشود، بعد هم دوباره تكرار مىشود.
جزيره خارك را خوب! زدند، بعضى جاهايش هم اشكال دارد. معلوم است زدند، اما توانستند كه نفت ايران را قطع كنند؟ نتوانستند، الان هم باز با اين كه گويند كه، خود آنها عدهاىشان مىگويند به اين كه الان همانطور كه سابق جريان داشت نفت، حالا هم جريان دارد بلكه بيشتر يك قدرى، معذلك الان هم مىگويند كه نفت ايران تمام شد نفتش، تمام شد. من نمىدانم جزيره خارك چند دفعه نابود بايد بشود؟ اولى كه زدند گفتند ما با خاك يكسانش كرديم، پس بايد يك قطره نفت نداشته باشد، خاك است ديگر!! بعد چهل و نه مرتبه مىگويند يا چهل و چند مرتبه تازه زدند، هر دفعه هم مىگويند ما از بين برديمش. خوب! يك چيز را چند دفعه از بين مىبريد؟ اين وضع دنياست، آن وقت مناقشه نيست در اصلاً در راديوهاى خارجى راجع به اين غلطى كه اينها مىگويند، راجع به اين تناقضگويىاى كه اينها مىكنند هيچ كلمهاى، هيچ حرفى نيست، اما تا يك كلمه اين جا از يكى صادر مىشود، يك چيزى به آن مىچسبانند و در بوقهايشان شروع مىكنند به چيز كردن. وضع دنيا الان اين طورى است، روى دروغ باز شده است.
بتها همه به رو افتادند، اين بتها هم خواهند از بين رفت
اين كه چهارده كنگره از كنگرههاى قصر ظلم خراب شد، به نظر شما نمىآيد كه يعنى در قرن چهاردهم اين كار مىشود يا چهارده قرن بعد اين كار مىشود؟ به نظر شايد بيايد اين، محتمل هست كه اين بناى ظلم شاهنشاهى بعد از چهارده قرن از بين مىرود و بحمدالله رفت از بين. بتهاهمه به رو افتادند، اين بتها هم خواهند از بين رفت، حالا چه بتهايى كه تراشيده بودند از سنگ يا بتهايى كه خود ملتهايا بعضى از ملتتراشند با آدم، اينها هم رفتنى است، منتها ما حوصلهمان كم است. تمام دنيا از اول تا آخرش پيش حق تعالى يك جور پيداست، اين ور و آن ور ندارد كه يك راه دورى باشد. پيش ما اين طور است كه خيلى راه دور است كه هزار سال طول مىكشد، دو هزار سال طول مىكشد. نخير اينها قريب است، نزديك است و مىشود و بتها شكسته خواهد شد انشاء الله و آتش افروزىها و بتپرستىها و آتش پرستىها هم انشاء الله از بين خواهد رفت.
ما الان هم در بين راه هستيم و بايد اين وحدت را حفظ كنيم
و اميدوارم كه خداوند تبارك و تعالى به ملت قهرمان ايران سلامت بدهد و هفته وحدت را واقعاً وحدت درست كنند، نه اين كه فقط ما هفته وحدت مىگيريم، ما محتاج به وحدت هستيم در
صحيفه نور ج 19 صفحه 250
ساليان دراز هميشه. قرآن كريم كه به ما دستور داده و به مسلمين دستور وحدت داده، براى يك سال و ده سال و صد سال نيست، براى سرتاسر عالم است در سرتاسر تاريخ و ما محتاج به اين هستيم كه عملاً وحدت را محقق كنيم و محقق هست و نگه داريم اين وحدت را. ما الان هم در بين راه هستيم و بايد اين وحدت را حفظ كنيم و من اميدوارم كه با بركت وحدت ملت ايران، اين وحدت در ساير كشورهاى اسلامى هم پيدا بشود كه دارد پيدا مىشود و همه مسلمين دست واحد بشوند بر اعداء چنانچه در روايت هست.
و انشاء الله خداوند به همه شما تؤفيق عنايت كند و هيچ وقت از اينهاى و هوىها و از اين تبليغات خارجىها خوف به خودتان راه ندهيد، آن خوفى كه بايد باشد از خداى تبارك و تعالى باشد. از ديگر قدرتها خوف نداشته باشيد براى اين كه قدرتى در كار نيست غير قدرت حقتعالى. قدرت حق تعالى است كه جلوه جلوه ضعيفش در سرتاسر عالم طبيعت پيدا شده است و شما هيچ وقت نترسيد و مستقيم و پاى برجا بايستيد و در مقابل همه قدرت استقامت كنيد و خداوند با شماست و شماها را انشاء الله حفظ مىكند از شر اشرار و مملكت شما را نجات مىدهد و مهم اين است كه از شما راضى باشد حق تعالى.
انبيا مظهر رحمت حق تعالى هستند
من بايد عرض كنم كه مقصد اصلى انبيا تا حالا كم حاصل شده است، خيلى كم. اگر فردا آخوندهاى دربارى نگويند كه فلانى گفت پيغمبر كارى ازش نيامد، اگر پيغمبر مقصدش حاصل شده بود، اين آخوندهاى دربارى حالا نبودند. اگر مقصد انبيا حاصل شده بود، اين دولت آمريكا و نمىدانم ديگران نبودند حالا. اگر اينها مىگويند كه الان مقصد انبيا حاصل شده است و اين همه فساد در دنيا هست؟ پس مقصد انبيا معلوم مىشود اين فسادها بوده كه حاصل شده مقصد انبيا حاصل نشده است، ما هم كه داريم مىگوييم مقصد انبيا، باز آن مقصدى كه آنها خواستند ما دستمان به آن نمىرسد، اين يك مسألهاى است فوق اينها. مقصد انبيا حكومت نبوده است، حكومت براى مقصد ديگر بوده، نه مقصد بوده. تمام مقاصد برمىگردد به معرفت الله، هر چه در دنيا واقع بشود و انبيا هر چه دنبالش بودند دنبال اين بودند كه خداشناسى، واقعاً خداشناسى، اگر او حاصل بشود همه چيز دنبالش حاصل است. تمام فسادهايى كه در دنيا واقع بشود از اين است كه ايمان ندارند به خدا، ... خداشناسى و معرفت باشد، ايمان ندارند. اگر ايمان به خدا پيدا شد همه چيز دنبالش است، تمام فضايل دنبالش است. انبيا هم دنبال اين بودند كه به تدريج آن طور كه مىشود اين بشر را سوق بدهند طرف معرفت الله. تمام چيزهاى ديگر هم مقدمه همين معناست و تمام چيزهايى كه از آن سوختند انبيا، اين بود كه مىديدند مردم دارند خودشان را مىكشند طرف جهنم. انبيا مظهر رحمت حق تعالى هستند، مىخواهند كه همه
صحيفه نور ج 19 صفحه 251
مردم خوب باشند، مىخواهند همه مردم معرفت الله داشته باشند، مىخواهند همه مردم سعادت داشته باشند. وقتى مىبينند كه اين مردم دارند رو به جهنم مىروند، آنها افسوسش را خورند، در قرآن هم اشارهاى به اين هست، فلعك باخع نفسك اين كه اينها مؤمن نشدند. مسأله اين است كه همه دنبال اين بودند كه مردم را آشنا كنند با خدا.
قرآن كريم مركز همه عرفانهاست، مبدا همه معرفتهاست لكن فهمش مشكل است
اين طورى كه مىبينيد كه در ادعيه ائمه ما واقع شده است، در دعاى كميل شما ملاحظه كنيد كه چى مىگويد حضرت امير، عرض مىكند كه خوب! بر فرض اين كه من آتش را تحمل كردم اما فراق تو را چطور تحمل كنم؟ اينها چى مىگفتند! در دعاى مناجات شعبانيه چه حرفهايى هست؟ مقاصد انبيا در ادعيه كه در از ائمه عليهم السلام وارد شده است اشارات به آن هست زياد. قرآن كريم اشارات بسيار لطيفى دارد لكن چون براى عموم وارد شده است به يك صورتى گفته شده...است كه هم خواص از آن ادراك مىكنند، هم عموم از آن ادراك مىكنند. قرآن كريم مركز همه عرفانهاست، مبدأ همه معرفتهاست لكن فهمش مشكل است. آنهايى كه فهميدند كه من خوطب به بودند و كسانى كه متصل به رسول خدا بودند، آنها دانند قضيه چى هست، آنها مقاصد انبيا را مىدانند چى هست، مقصد رادانند چى هست. ما دوريم از آن و مهجور، لكن خوب! عنايات حق تعالى زياد است، از ما مهجورها هم اين قدرى كه ازمان مىآيد قبول مىكنند، لكن بايد ما اين قدرى كه ازمان مىآيد دنبالش برويم، در عمل، در علم و در اخلاق و در ساير چيزها و اگر همين قدر هم برويم خوب جنات عدن هست، جنات هست لكن آنى كه مقصد انبيا بود، جنات هم بود، چيز ديگرى ماوراى اينها بود، بهشت هم نبود، خوف جهنم هم نبود، عشق به بهشت هم نبود، يك مسأله ديگرى فوق اين مسائل بود. خوب! اين دست ما از آن كوتاه است. حالا ما كه اهل همين مسائل هستيم اگر چنانچه جديت نكنيم و به احكام ظاهرى انبيا عمل نكنيم، به احكام اسلام خداى نخواسته عمل نكنيم، خوب! دنبالش آن چيزهايى است كه هست در كتاب و سنت. و من اميدوارم كه خداوند به همه تؤفيق بدهد كه خدمت كنيم به اسلام و خدمت كنيم به بندگان خدا. خدمت به بندگان خدا، خدمت به خداست و همه مؤفق باشيد انشاء الله و اميدوارم كه اسلام ما را قبول كند به اين كه مسلمان هستيم و پيغمبر اكرم در اين روز، روز مبارك ما را بپذيرد و حضرت صادق سلام الله عليه ما را قبول كند.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 252
تاريخ:11/9/64
تلگرام تسليت امام خمينى به آيت الله گلپايگانى
بسمه تعالى
حضرت مستطاب آيت الله آقاى گلپايگانى دامت بركاته
خبر در گذشت مرحوم حجت الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيدنصرالله مستنبط قدس سره موجب تأثرگرديد. بدين وسيله اين ضايعه مولمه را به جناب حجت الاسلام آقاى سيد جواد گلپايگانى دامت توفيقاته تسليت گفته، طول عمر و سلامت شما را از خداى متعال مسألت دارم.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 253
تاريخ: 19/9/64
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى
افرادى كه از دانشگاه در مىآيند يا مخرب يك كشورى هستند يا سازنده آن
بسم الله الرحمن الرحيم
من قبلاً تشكر كنم از همه آقايان كه تشريف آوردند اين جا از نزديك خدمتشان برسيم. و من الان بايد بگويم كه اطمينان دارم كه با اين جمعيتى كه الان، اعضاى محترمى كه الان هستند در شورا، ديگر نگرانىاى نسبت به دانشگاههاو انشاءالله ساير چيزها نباشد. معذلك البته مسأله چون خيلى مهم است و سرنوشت انقلاب اسلام بسته به اوست بقايش، از اين جهت بايد هميشه اين حساسيت را داشت / اين طور نيست كه / در همه امور بايد حساس بود اما فرق است ما بين آنى كه ادامه بايد اين حساسيت پيدا بكند، يك چيزهايى كه حل مىشود، مثلاً ما جنگ داريم، جنگ چيز مهمى نيست حل مىشود، چيز مهمى نيست و بحمدالله خوب است وضع، و جهات سياسىاى كه در دنيا هست، آنها هم حل مىشودانشاءالله، چيزهايى است حساس بايد بود. اما مسأله دانشگاه يك مسأله فوق العاده است كه اين افرادى كه از دانشگاه در مىآيند يا مخرب يك كشورى هستند يا سازنده آن كشور هستند، و در كشور ما، يا رو به اسلام مىبرند كشور ما را يا منحرفش مىكنند. اين از چيزهايى است كه از دانشگاه مىآيد اين كار، چنانچه از حوزههاى علميه مىآيد اين كار، از اين جهت خيلى مهم است اين امر. در انقلاباتى كه در عالم واقع مىشود يا در شورشها يا در كودتاها، يكى اصل اين شورش و انقلاب و كودتا، يكى انگيزهاش، يكى محتوايش اينها سه امرى است كه بايد در آن توجه كرد. خودشان، خود انقلابات يا خود اينها شبيه به همند، يا شورش است يا كودتاست يا انقلاب، صورتاً مثل انسانها مىماند كه همه صورتشان مثل هم هست اما معناشان فرق با هم دارد. انگيزهها مهم است و محتواها. گاهى وقتها انگيزه خوب است، محتوا خوب نيست، گاهى وقتهامحتوا خوب است، انگيزه درست نيست. ممكن است يك نفر حالا، (حالا نسبت به يك نفر عرض مىكنم) يك نفر آدم با يك انگيزه خوبى بخواهد يك كار خوبى به نظر خودش انجام بدهد و او بد باشد، اين آدم مثاب است لكن كارش خلاف است. يك اشخاصى مىشود كه يك كارهاى خوبى انجام مىدهند با انگيزه بد. مثلاً يك كسى كشف يك چيزى مىكند و انگيزهاش بد است براى اين كار و كارش خوب است، يك وقت هم هر دو خوب هستند. انقلاب فرهنگى هم همين جور است كه يك انقلاب است كه تحول است از يك حالى به حال ديگر، نه پيشبرد همان چيزى كه هست چنانچه انقلاب جمهورى اسلامى در كل هم
صحيفه نور ج 19 صفحه 254
همين طور است، يك انقلاب شد به توسط مردم، يك انگيزه انقلاب بود و يك محتواى انقلاب. اميدوارم كه انگيزه انقلاب در مردم الهى باشد. اما در انقلابات ممكن است كه ما انقلاب بكنيم، يك حكومتى را برداريم يك حكومت ديگر براى خودمان درست كنيم، خودمان مىخواهيم به يك نوايى برسيم، كار نداريم ببينيم چه بشود. اين چه محتوايش خوب باشد، چه محتوايش بد باشد براى ما فايده ندارد، براى اين كه مىخواهد تشكيل بدهد وقتى انگيزهاش اين است كه فقط به دستش بيايد يك قدرتى، بخواهند قدرتمند باشند، او سابقى بوده، ما آن قدرت را از او بگيريم، خودمان بگيريم. اين با او نسبت به اصل مسأله انگيزه فرقى ندارد، يعنى يك حكومتى رفته است، يك حكومت ديگرى هم آمده است، هر دويشان هم مثل هم هستند، مثل ساير كودتاها مىماند كه در دنيا واقع مىشود، اين فرقى با هم ندارد. يك وقت اين است كه يك قيام مىشود، يك نهضتى مىشود براى يك كار خوبى اما الهى نيست. از باب اين كه كار خوب است براى ملتمان خدمت بكنيم كار خوب است، فلان، اين ممكن است ارج بدهد اما آنى كه مقصود است، نيست. آنى كه مقصود است اين است كه انسان در كارهايش چه در تشكيل حكومتش، چه در انقلاب فرهنگىاش، چه در انقلابات ديگرش نظرش اين باشد كه يك كار الهى كرده باشد، اين پيش خدا ارزش دارد مثل انبيا. انبيا كارشان به واسطه اين ارزش داشت نه براى عمق كارشان و عرض مىكنم كه سعه كارشان، حكومتشان زياد باشد، كم باشد فرقى نمىكند اين انبيا، آنى كه هيچ نتوانسته كار بكند با آنى كه خيلى كار كرده هر دو در انگيزه مثل هم هستند، يعنى هر دو مىخواستند كه يك كارى براى خدا بكنند و پيش خدا ماجورند و هر دو هم ماجور هستند، يكى موفق شده، يكى موفق نشده است - آن ديگر دست خود اين نبوده، موفق نشده است - و در انقلاب فرهنگى، آنى كه براى شما فايده دارد (يك وقت براى مملكت فايده دارد، يك وقت براى دانشجوها فايده دارد، يك وقت براى شما آقايان) آنى كه براى شما فايده دارد اين است كه انگيزهتان اين باشد كه اين دانشگاه را ببريد طرف اسلام، الهىاش كنيد. هر درسى مىخواهند بخوانند مانع ندارد، درسهايى كه چيز است، اسلام با همه چيزها، الا بعضى از درسهااستثنا كرده، با همه موافق است، اما آنى كه براى ماها فايده دارد اين است كه ما بخواهيم همين / مسألهاى كه / اسلامى بودن را الهىاش كنيم، بخواهيم الهى باشد اين كار ما، براى خدا كار بكنيم، اين براى خودتان فايده دارد، موفق بشويد فايده دارد، موفق هم نشويد فايده دارد. و اگر اين انگيزه شد مسلما دنبال اين هستيد كه كار خوب باشد وقتى انگيزه الهى شد، ديگر نمىشود اين كه انسان انگيزهاش الهى باشد و دنبال اين باشد كه خودش يك / چيزى / راهى باز كند، حالا چى شد، هر چى شد، شد. اين قهراً خواهد اين طور شد كه وقتى كه انگيزه براى خدا شد، دنبال اين است كه اين كار را انجام بدهد به طورى كه خداپسند باشد، از اين جهت در اين كار موفق است. اگر موفق نشد در انجام و نتوانست انجام بدهد، خوب! قصور قدرتش است، قدرت نداشته بيشتر از اين. اما پيش خدا اين ارزشاش با آن كسى كه قدرت داشته مثل هم مىماند.
صحيفه نور ج 19 صفحه 255
اين من را اگر انسان زيرپا گذاشت و او شد، اصلاح مىكند همه چيز را
بنابراين آنى كه براى انسان ارزش دارد، ارزش انسانى و روحانى دارد، ارزش الهى دارد، اين است كه اين انگيزه را حفظش بكند كه براى خدا اين كار را بكند. مىخواهيد تربيت كنيد اطفال مردم را، براى خدا، خواهيد تربيت كنيد جوانهاى مردم را، براى خدا، مىخواهيد تربيت كنيد ملت را، براى خدا، مىخواهيد حكومت كنيد، براى خدا حكومت كنيد، همان حكومتى كه انبيا مىكردند، خوب! موسى هم حاكم بود، پيغمبر هم حاكم بود، على هم حاكم بود. از آن طرف، چيزهاى مفسد هم حاكم هستند، صورت مثل هم مىماند - الا در بعضى جهات - انسانها صورتهايشان يكى هست، مثل هم مىماند همه، يك وضع دارند، گاهى اگر يك وضع اختلاف داشتند، وضع جسمانى و حيوانى است ديگر. آن چيزى كه فرق مىگذارد ما بين اينها، آن معنايى است كه در آنها هست و مهم آن انگيزه الهى است كه برگردد همه چيز به خدا. خدا هم كه انبيا را فرستاده، مقصد اصلى اين نبوده كه حكومت بكنند، مقصد اصلى اين نبوده است كه نظام ايجاد كنند، مقصد اعلا اين نبوده كه عدالت اجتماعى ايجاد كنند، مقصد اعلا اينها نيست، اما اينها مقصد است - بعضىهايش مقصد است - البته عدالت، اجراى عدالت يك مقصدى است، عدالت الهى را بخواهيد اجرا كنيد لله تعالى، مقصدى است. بخواهيد عدالت الهى را ايجاد كنيد براى خاطر اين كه مشهور بشويد به اين كه آقا چه آدم خوبى است، دارد چى مىشود، اين براى خودتان بد است، واقعش خوب است، براى مردم آن وقت خوب است بعضى چيزها براى مردم خوب است، براى دانشگاه خوب است، بعضى از چيزها براى شما خوب است، بعضى چيزها براى هر دو خوب است. اگر موفق بشويد هم اين معنا را درست بكنيد كه انگيزه، انگيزه الهى و خدايى باشد، نه براى خودم يك كارى مىخواهم بكنم، براى خدا مىخواهم يك كارى بكنم، براى ملت هم نيست، براى خداست، اگر اين طور باشد موفقيد در كارتان راجع به اين جهت. در آن كار اگر هم به حسب قاعده موفق خواهيد شد در آن كار هم اگر هم خداى نخواسته يك وقت چيزهايى آمد پيش، موانعى آمد پيش، نتوانستيد موفق بشويد، اين ديگر قدرت نداشتيد، خدا هم از شما قبول دارد، بيشتر از قدرت از شما نمىخواهد. بنابراين، اين انگيزه را بايد ما حفظ بكنيم. يك كسى ممكن است درس بخواند، درس الهى بخواند، توحيد بخواند، عرفان بخواند و جهنم برود. ديگران از استفاده از او تو بهشت بروند، اين براى اين كه خودش انگيزه باطل داشته باشد جهنم برود. يك كسى مىخواهد درس بخواند براى اين كه مثلاً فلان منصب را پيدا كند، آقاى محله بشود، آقاى شهر بشود، آقاى يك مملكت بشود، آقاى دنيا بشود. يك كسى مىخواهد درس بخواند براى اين كه خودش معروف بشود، در اين جاها، در اين ده، در اين شهر معروف بشود، همهاش برگشت به اين است كه يا خودم يا خدا، يا من يا او. اين من را اگر انسان زيرپا گذاشت و او شد، اصلاح مىكند همه چيز را. و در همه اقطار كارها اين طورى است كه فرق ما بين اين كه اين كار يك كارى است الهى، آدم خودش بايد فكرش را بكند. گاهى وقتها خود انسان هم در اشتباه است لكن بايد فكر كند حالا اين كارى كه من دارم مىكنم و اين قدر خوشحالم براى اين كه براى خدا اين كار را كردم، اگر يك كسى
صحيفه نور ج 19 صفحه 256
بهتر از من اين كار را انجام بدهد، حاضرم كه اين را به او بدهم و خوشحالتر هم بشوم براى اين كه او بهتر براى خدا كار مىكند يا نه. اگر اين جا آدم فهميد كه نه، اين طور نيست، حاضر نيست اين كار را، بداند اين خدايى نبوده (صرف خدايى) اخلاص نبوده در آن. آنى كه براى ما فايده دارد اخلاص است كه براى خدا هم كار بكنيم، خدا هم احتياجى به هيچ چيز ندارد. احتياجى به اخلاص ما ندارد، خدا مىخواهد كه، ميل دارد، يعنى ميل به آن معنايى كه ديگران دارند نه، انبيا را فرستاده كه تربيت كنند، مردم را نجات بدهند، نجام مردم به اين است كه دنبال انبيا باشند و انگيزههايشان هم انگيزه انبيا باشد نمىتوانيم به آن قدر، به هر اندازهاى كه مىتوانيم. البته ما نمىتوانيم كه انگيزهاى كه حضرت امير دارد ما داشته باشيم اين معلوم است كه ما نمىتوانيم. اما مىتوانيم كه يك انگيزههايى داشته باشيم كه مشابه او باشد، برويم طرف آن طرف.
دانشگاه را بايد رو به خدا و معنويت ببريد و همه درسها هم خوانده بشود
دانشگاه را بايد شما رو به خدا ببريد، رو به معنويت ببريد و همه درسها هم خوانده بشود، همه درسها هم براى خدا خوانده بشود. اگر اين را توانستيد كه شما براى اين كار برويد و اين كار را بكنيد در كارتان موفقيد، چه برسيد به مقصدتان، چه نرسيد به مقصدتان. يا اگر براى خودتان باشد ممكن است كار، بسيار كار عادى باشد اما براى ديگران نفع دارد، براى شما نفع ندارد، گاهى براى شما ضرر دارد، براى ديگرى نفع دارد، براى شما ضرر دارد و گاهى براى شما نفع دارد، براى ديگران ضرر دارد. شما مىخواستيد يك كار خوبى بكنيد نشده است و كار بد شده است اما شما مىخواستيد خوب انجام بدهيد. اين معنا را ما بايد هميشه در ذهنمان باشد و توجه به اين داشته باشيم تا موفق در امور بشويم، در هر كارى موفق بشويم. من ادعا نمىكنم كه امثال من يك همچو چيزى هستيم، نه، ما آدمهاى ناقصى هستيم، بايد برويم تحصيل كنيم، تحصيل كمال بكنيم. اما مردم بودند در بينشان كه يك همچو اشخاصى بودند، لااقل ما مىدانيم انبيا بودند، اولياء خدا بودند كه اين جور بودند، براى او بوده هر چه كار كردند، نه اين است كه براى حكومت بوده است يا براى چى بوده. مىرفتند دنبال حكومت براى اين كه از دست جاهلين بگيرند، فشار مىآوردند كه از دست جاهلين بگيرند، لكن نه از دست جائرين بگيرند كه خودشان حاكم باشند، از دست جائرين مىگيرند كه عدالت الهى را اجرا بكنند. اين كار، كار انبيا بوده، عدالت الهى را مىخواستند ايجاد كنند لله تعالى. از اين جهت كه لله تعالى بوده است و خالص بودند آنها، الهى بودند خودشان، كارهاشان اين طورى بوده. ما ناقصيم، ما اعتراف مىكنيم پيش خدا كه ما ناقصيم، تا آخر هم نمىتوانيم اين طور كمال را پيدا بكنيم. اما بايد فكر باشيم كه دنبال اين معنا باشيم، همچو نباشد كه پشت بكنيم به اين معانى، دنبال اين معنا باشيم كه ما يك كارى كه مىكنيم براى خدا باشد. و من اميدوارم كه موفق بشويد وقتى كه يك همچو انگيزهاى باشد، حتى در آن كارهايى كه پيشتر نمىتوانستيد انجام بدهيد با اين انگيزه انجام بدهيد، با اين انگيزهاى كه عرض مىكنم قدرت به انجام پيدا بكنيد. خدا تأييد مىكند يك همچو انگيزهاى را، يك همچو كارى را تأييد
صحيفه نور ج 19 صفحه 257
مىكند خداى تبارك و تعالى. چنانچه ديديم كه انبيا با دست خالى مىآمدند كارهاى بزرگ مىكردند. پيغمبر اكرم چى بود؟ خوب! يك شبانى بود در مكه، همه هم با او مخالف بودند و اذيتش هم مىكردند و چه مىكردند منتها چيز بود، اما اين يك شبان پا شد يك همچو كارى كرد كه حالا دنيا را اين طور كرده. حضرت عيسى هم همين طور، حضرت موسى هم يك شبانى بود آن هم اين طور، حضرت ابراهيم هم همين طور، يكى بودند اينها خودشان، لكن جمع بودند، يك ملت بودند هر يكىشان، يعنى همه چيز داشتند و عمده همان است كه نقطه اتكا خدا بوده است، براى خدا بوده، حركت براى خدا، سير الىالله تعالى بوده، سير الىالله تعالى چون بوده است هر كارى كه مىكردند الهى بوده، نهار هم مىخوردند الهى بوده، نماز هم مىخواندند الهى بوده، جنگ هم مىكردند الهى بوده.
من اميدوارم كه ما دنبال اين مسأله باشيم و من مطمئنم كه شما آقايان انشاءالله موفق هستيد در اين كارى كه داريد انجام مىدهيد و هميشه هم حساس باشيد در آن، هيچ وقت خيال نكنيد كه نه، تمام شد مساله. دانشگاه جورى است كه نظرهاى فاسد دنبالش است به اين كه يك كار خلافى بشود در آن، دنبالش است، موفق انشاءالله نشوند. و هميشه بايد انسان حساس باشد كه نگذارد اين سنگرى كه مىتواند همه چيز را درست كند و مىشود كه همه چيز را به هم بزند، يك وقت از دستتان اين سنگر چيز بشود، يك خللى در آن واقع بشود. من هم دعاگوى شما هستم و اميدوارم كه هميشه موفق و مويد و منصور باشيد و هميشه براى اين ملت و براى خدا خدمت بكنيد.
والسلام عليكم
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 258
تاريخ: 2/10/64
بيانات امام خمينى در جمع مسؤولين و فرماندهان ارتش جمهورى اسلامى
ما خودمان چيزى نيستيم، هر چه هست از طرف خداست
بسم الله الرحمن الرحيم
من بايد تشكر كنم از شما آقايان، همين طور هم روحانيون و هم آقايان ديگر كه در يك جلسهاى كه مىشود گفت يك جلسه روحانى است براى اين كه شما و همه كسانى كه در اين جنگ وارد هستند و در ايران هستند، وضعشان همه مىدانيم كه با وضع سابق چقدر فرق كرده، يك روز بود كه جوانهاى ما اگر هم مىخواستند كارى بكنند لب دريا يا امثال اينها بود كارشان و حالا مىبينيد كه جوانهاى ما چطور عمل مىكنند. اين يك عنايتى است كه از خداى تبارك و تعالى به اين ملت شده است و همه بايد قدر اين عنايت را بدانيم. ما خودمان چيزى نيستيم، اين را همه بايد بدانيم كه هر چه هست از طرف خداست. من تجربهام در اين مدت طولانىاى كه مشغول بودم به اين كارهايى كه البته وظيفه روحانى بود لكن كنار كشيده بوديم از آن. من احساس مىكنم كه بسيارى از مسائل بود كه / ما / بدون اين كه ما بفهميم انجام مىگرفت، اين جور نبودكه ما نقشهاى كشيده باشيم براى اين كار و اين نبود جز اين كه خدا هدايت مىكرد، اين طور بود مساله. الان هم عنايت خدا به شما، به همه اين ملت هست. شما كه قوه اين ملت هستيد و خدمتگزار براى جمهورى اسلامى هستيد و نگهدار اين جمهورى هستيد و نگهبان در جبههها هستيد، مورد عنايت خدا بيشتر هستيد. شما در آن جا يك كارى كه بكنيد مثل يك عبادت طولانى است كه ماها در اين جا مىكنيم. شما مطمئن باشيد كه وقتى يك قدم براى خداى تبارك و تعالى برداريد، خداى تبارك و تعالى عنايتش را به حسب همين رحمتى كه دارد، به واسطه او بيشتر جلو مىآيد.
ما وظيفه خدايى داريم كه از ارتش پشتيبانى كنيم
مطمئن باشيد كه شما پايداريد، ارتش مطمئن باشد كه پايدار است. ما وظيفه داريم كه از ارتش پشتيبانى كنيم، وظيفه خدايى داريم و شما مطمئن باشيد كه ما از شما پشتيبانى مىكنيم. آن روزى كه منافقين نقشه كشيده بودند كه ارتش را كنار بزنند و هى انگ اين كه اينها چه بودند در آن وقت و چه بودند... من آن روز هم اعتقادم بود كه ارتش را ما بايد حفظش كنيم، حالا بيشتر شده اين اعتقاد براى
صحيفه نور ج 19 صفحه 259
اين كه آن وقت باز يك نزديكىاى به آن زمان داشت و حالا از آن زمان گذشته و تحول پيدا شده. امروز من در چهرههاى شما چيزهايى مىبينم كه آن روز نمىشد ببينى. امروز وضع شما يك وضعى شده است كه با آن روز فرق دارد و شما با كمال اطمينان مشغول خدمت باشيد. هيچ كس نمىتواند كه به وضع شما و به قدرت شما يك تصرفى بكند و نمىتواند كه يك تضعيفى از شما بكند، ملت با شما هستند، همه با شما هستند. شما هم بايد با ملت باشيد و هستيد الحمدلله.
كوشش كنيد به اين كه دست واحد باشيد
وقتى يك ملت قيام كرد همهشان با هم بودند، ارتشش بود، سپاهش بود، بسيجش بود با اين وسعت، مردمش بودند، روحانىاش بود، عرض مىكنم كاسبش بود، كارگرش بود، همه اينها بودند، يك همچو ملتى كه همهشان با هم بودند، هيچ كس نمىتواند باهاشان معارضه كند اينها را نمىشود با آن معارضه كرد، هم آمريكا اين مطلب را مىداند، هم شوروى مىداند كه ملت را اينها وقتى بخواهند شكستى بدهند، به يك جبههاى شكست مىدهند كه ملت همراهش نباشد يك جمعيتى كه يك هستند، يك دست هستند، اين جمعيت را نمىشود به هم زد. كوشش كنيد در اين كه همه با هم باشيد. كوشش بكنيد به اين كه دست واحد باشيد، حتى دو دست نه، دست واحد باشيد، يعنى، شما خيال نكنيد كه سپاه يك وضعى دارد / وضع / سپاه هم خيال نكند شما يك وضعى داريد، هر دو يك وضع داريد، هر دو يك تكليف داريد و آن حفظ اسلام است.
امروز همه دنيا متوجه به ايرانند كه اين جمعيت مىخواهند چه بكنند
شما وقتى كه ملاحظه كنيد در صدر اسلام چه رنجهايى كشيدند اين عده كم در مقابل عده زياد، چه رنجهايى كشيدند، خود پيغمبر اكرم چقدر رنج كشيد، بعدش هم ديگران رنج كشيدند و اسلام را حفظش كردند. شما امروز يك وظيفه ملى داريد نسبت به كشورتان. يك وظيفه اسلامى داريد نسبت به حفظ اسلام، اسلام الان امانت است پيش شما. امروز همه دنيا متوجه به ايرانند كه اين جمعيت مىخواهند چه بكنند، متحيرند آنها كه اين چهل ميليون جمعيتى كه اين جا جمع شدند و يك گوشهاى هستند، اينها مىخواهند چه بكنند، چين با يك ميليارد و صد ميليون جمعيتش توجه به اين جا دارد كه ببيند چى هست در اين جا، شوروى توجه دارد، آمريكا بيشتر توجه دارد، همه متوجهاند به اين كه اين يك جمعيت كمى كه در يك گوشه از دنيا يك صدايى بلند كرده، اين چه صدايى است كه اين طور صدايش در همه جا موج افكنده. آنها از باب اين كه نمىدانند اسلام يعنى چه، معنويت را نمىدانند يعنى چه. آنها همه حسابهاشان روى اين است كه ما چند تا تانك داريم، آنها هم چند تانك دارند، ما چه، البته ما وقتى اين حساب را بكنيم مقابل آمريكا و شوروى، ما چيزى نداريم اگر حساب اين باشد، اما
صحيفه نور ج 19 صفحه 260
حساب اين نيست، حساب اين است كه شما يك صدا بلند كرديد دنيا را به حركت در آورديد.
دفاع ما، يك دفاعى است كه عقل و اسلام هر دو با آن موافقند
الان هر جاى دنيا كسى برود، توجهش به ايران مىبيند كه از خود ما كه اين جا هستيم بيشتر مطلع هست جهات را. اين براى اين است كه مساله، مسأله معنوى است، مساله، مسألهاى نيست كه ما مىخواهيم جنگ بكنيم يا مىخواهيم دفاع بكنيم. ما دفاع مقدس مىخواهيم بكنيم، يعنى ما مىخواهيم از آبروى اسلام، از آبروى كشور اسلامى دفاع بكنيم، اين يك دفاعى است كه عقل و اسلام هر دو با آن موافقند، همه مىگويند كه بايد دفاع كرد. شما كشورتان الان مورد طمع يك جنايتكار واقع شده است و او را بازىاش دادهاند براى اين كه بيايد يك همچو شلوغكارى بكند. اگر چنانچه دست اينها پشت سرش نبود، با يك سيلى از بين رفته بود. اما آنها دارند همه دنبالش مىكنند و حالا هم دارد سست مىشود دنبال كردنشان، مايوس شدهاند اينها. شما بدانيد كه دشمن شما مايوس است امروز و شما قوىايد امروز. لكن عمده تكليف خود شماست كه هر كدامتان به تكليف عمل بكنيد، قانون براى شما تكليف معين كرده، اسلام براى شما تكليف معين كرده، به اين تكليف بايد عمل كرد، اين تكليف براى شما آبرو پيدا مىشود، براى شما حيثيت پيدا مىشود، كشور شما حيثيت پيدا مىكند.
حفظ حيثيت اسلامى و ملىتان به اين است كه با هم باشيد
الان كشور شما با آن وقت چقدر فرق دارد، آن وقت همه اين بودند كه مستشاران بيايند چه بكنند، چه بكنند، كارخانههاى ما دست مستشارها بود، ارتشمان دست آنها بود، همه چيزمان دست آنها بود. امروز شما بحمدالله خودتان هستيد، ايستاديد روى پايتان در مقابل امريكا، شوروى نمىدانم ساير جاها، مىگوييد كه ما اصلا هيچ كارى به كسى نداريم، نمىتواند كسى دخالت كند و نخواهد كرد، نمىتوانند هم بكنند، نه صلاح نظامىشان و نه صلاح سياسىشان هست، نمىتوانند اين كار را بكنند. لكن شرط اين كه ما بتوانيم مقاومت كنيم و بتوانيم حفظ كنيم اين كشور را، شما بخواهيد حفظ بكنيد حيثيت ملى خودتان را، حيثيت اسلامى خودتان، شرطش اين است كه با هم باشيد. فكر اين كه من ارتشى هستم بايد چه باشم، من عرض مىكنم سپاهى هستم بايد چه بشوم، من بسيجى هستم، اين فكر از سرتان دور بشود. همه يكى هستيد و آن قدرت اسلام است و آن قدرت ملى خودتان است. وقتى همه يكى هستيد ديگر اين حرفهااز بين مىرود كه من كجا و او كجا، همه با هميد. و / همه داريد / الان هم بحمدالله آن طورى كه گزارش دادند الان هم همهتان منسجم شديد، همه قوا با هم منسجماند و مىبينيد هم كه چطور از شما دارند مىترسند، اين ور و آن ور افتادند دنبال اين كه بياييد صلح كنيد. دروغ هم مىگويند بحمدالله، معلوم است كه دروغ هم مىگويند اينها. و خدا عذاب اينها را به دروغشان هم اضافه خواهد كرد. در هر صورت من از شماها مىخواهم كه هم يك خواستى كه يك نفر مسؤول نسبت به شما دارد و هم يك خواستى كه خدا دارد. من از شماها مىخواهم كه بدون اين كه در ذهنتان
صحيفه نور ج 19 صفحه 261
خلجان پيدا كند كه ارتش شايد مثلاً آن طورى كه منافقين مىخواستند بكنند شايد بشود، بدون خلجان به كار خودتان مشغول باشيد، قوى باشيد، ملت با شماست، ما همه با شما هستيم و روحانيون با شما مختلطند. الان مىبينيد كه در جمعيتى كه هستيد كه سابق سابقه ندارد در نظام هيچ جا كه اين طورى مربوط به هم باشند، هيچ نظامى اين طور نيست كه روحانىاش و ارتشىاش و سپاهىاش و مردمش و اينها مخلوط به هم باشند كانه يك موجود هستند. الحمدلله الان اين طورى هست، روحانيت اين طور است و من اميدوارم كه آقايان روحانيون بيشتر در جبههها بروند و بيشتر خدمت كنند به اينها و مىكنند و وظيفهشان هست.
به وظيفهاى كه اسلام براى شما معين كرده، به آن وظيفه عمل كنيد
و شما هم بدون اين كه در نظر بگيريد كه من چى هستم و او چيست، همه در نظر بگيريد خدا به ما وظيفه داده، وظيفه معين كرده، وظيفه خدايى را داريم عمل مىكنيم، بدانيد كه اين سعادت دنيا و آخرت شما را انشاءالله حفظ خواهد كرد. و من اميدوارم كه شما همه توجه به اين معنا داشته باشيد و به وظيفهاى كه قانون براى شما معين كرده، به وظيفهاى كه اسلام براى شما معين كرده، به آن وظيفه عمل بكنيد و شما و سپاه و سايرين دست واحد باشيد براى حفظ آبروى خودتان، براى حفظ اسلام، براى حفظ كشور خودتان كشورى كه الان الگو شده براى همه جا و بعدها به شما ملحق خواهند شد، ناچار ملحق خواهند شد، كشورهاى ديگر ملحق به شما خواهند شد. و اميدواريم كه يك انقلابى پيدا بشود، همين انقلابى كه در ايران پيدا شد در همه جا انشاءالله پيدا بشود، انشاءالله. و من اميدوارم كه همهتان مويد و موفق باشيد و باز هم تاكيد مىكنم كه در ذهنتان نياورد كسى به اين كه ارتش مثلاً چطور است و ارتش كذا، اين حرفهاى سابق منافقين بود، اگر كسى يك همچو كلمهاى بگويد آن هم جزو منافقين است، و الا كسى كه مسلمان است ارتشش را مىداند بايد حفظ بكند. آدمى كه مسلمان است، آدمى كه علاقه دارد به كشور اسلامى، مىداند كه ارتش از ارگانهايى هستند كه اسلام را حفظ مىكنند، همين طورى كه سپاه حفظ مىكند، همين طورى كه بسيج حفظ مىكند، وقتى همه با هم شديد، يك جمعيت عظيم هستيد و در مقابل ديگران انشاءالله قدرتنمايى مىكنيد و حفظ مىكنيد كشور خودتان را، دفع مىكنيد دشمن خودتان را. و من هم كه وظيفهام دعاگويى است به شما و من بىاشكال هر شب به شماها دعا مىكنم، بدون استثناء يك شب نيست كه من به شما قواى مسلحه دعا نكنم، همهتان را و كسانى كه بر ضد شما هستند نفرينشان نكنم. و خدا انشاءالله به همه شما عزت و سلامت عنايت كند و همهتان در درگاه خدا روسفيد باشيد، وقتى وارد مىشويد در آن جا، در جمعيتى كه سيدالشهدا سلامالله عليه در راسش هست، شماها هم باشيد.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 262
تاريخ: 16/11/64
استفتاء آيتالله موسوى اردبيلى رئيس ديوان عالى كشور از محضر امام خمينى درباره تعزيرات
محضر انور حضرت آيتالله العظمى امام خمينى ادامالله ظله پس از عرض سلام مستدعيست مسائل زير را جواب فرمائيد در هيئت بررسى تعزيرات مورد نياز است.
1- حبس، نفى بلد، تعطيل محل كسب، منع از ادامه خدمت در ادارات دولتى، جريمه مالى و به طور كلى هر تنبيهى كه به نظر برسد موجب تنبيه و خوددارى از ارتكاب جرائم مىگردد، جائز است به عنوان تعزير تعيين شود يا در تعزيرات به مجازاتهاى منصوص بايد اكتفا كرد؟
2- براى اداره امور كشور قوانينى در مجلس تصويب مىشود مانند قانون قاچاق، گمركات و تخلفات رانندگى و قوانين شهردارى و به طور كلى احكام سلطانيه و براى اينكه مردم به اين قوانين عمل كنند براى متخلفين، مجازاتهايى در قانون تعيين مىكنند، آيا اين مجازاتها از باب تعزير شرعى است و احكام شرعى تعزيرات از نظر كم و كيف بر اينها بار است يا قسم ديگر است و از تعزيرات جدا هستند و اگر موجب خلاف شرع نباشد بايد به آنها عمل كرد؟
3- در مورد تعزيرات حسب نظر حضرتعالى قضاة مأذون نمىتوانند تعيين تعزير كنند، آيا مانند قضاة واجد شرايط كه در موارد تعزيرات حق عفو دارند آنها نيز حق عفو دارند يا مانند اصل قضاء استفاده از حق عفو احتياج به اجازه دارد؟
ادام الله عمركم الشريف
عبدالكريم موسوى اردبيلى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 263
تاريخ: 16/11/64
پاسخ امام خمينى به استفتائات آيتالله موسوى اردبيلى ريئس ديوان عالى كشور
بسمه تعالى
1 - در تعزيرات شرعيه احتياط آن است كه به مجازات منصوصه اكتفا شود مگر آنكه جنبه عمومى داشته باشد مثل احتكار و گرانفروشى كه با مقررات حكومتى داخل در مسأله دوم است.
بسمه تعالى
2 - در احكام سلطانيه كه خارج است از تعزيرات شرعيه در حكم اولى است، متخلفين را به مجازاتهاى بازدارنده به امر حاكم و يا وكيل او مىتوانند مجازات كنند.
بسمه تعالى
3 - حق عفو ندارند مگر به اذن فقيه جامعالشرايط.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 264
تاريخ: 17/11/64
پيام امام در تجليل از شهدا، اسرا، جانبازان، مفقودين و خانوادههاى آنها در دهه فجر
بسم الله الرحمن الرحيم
سپاس بىپايان از خداوند تبارك و تعالى كه با عنايات خاصه خود منت بر ما نهاده و ما را به ملتى كه با قيام خونين و انقلاب الهى خويش و روح ايمان و عرفان برابر قدرتها تاخته است، سرافراز فرموده است، ملتى كه با فداكارى ارزشمند، دست ستمگران را از كشور عزيز اسلامى قطع نموده و شرف و استقلال آن را برگردانده است، ملتى كه مجد و عظمت ميهن اسلامى را تجديد و خود را بر مقدرات و سرنوشت خود آزادانه مسلط و حكومت عدل اسلامى را به جاى حكومت طاغوت ستمشاهى جايگزين كرده است و اسلام عزيز را بر ملتهاى تحت ستم در شرق و غرب عرضه نموده است. رحمت خداوند و سلام و درود صالحان و مخلصان بر روان شهداى بزرگ و نثار جانبازان و مفقودين و اسراى عزيز كه با نثار جان و خون و سلامت و دورى از ميهن خود، در راه شرف، عزت كشور و اسلام، راه را براى نيل به سعادت دنيا و آخرت باز، خود و ملت خود را در پيشگاه مقدس حق تعالى سرافراز و روسفيد نمودند.
اكنون پس از گذشت چندين سال از انقلاب اسلامى شكوهمند و فشارهاى جانكاه قدرتمندان و توطئههاى بىامان همه جانبه ستمگران بزرگ و كوچك براى اطفاى نور خدا، بحمدالله تعالى با قدرت عظيم روحى و به بركت خون پاك شهدا و جانبازان در راه اسلام، تمام توطئهها خنثى، و كيد ستمگران به خودشان برگشت و بارقه با عظمت اسلام در جهان رو به گسترش است و وعده خداوند متعال بر امامت و وراثت مستضعفان، گويى نزديك است. و بحمدالله تحليلهاى عليل وابستگان به بلوك شرق و غرب بىخبر از اسلام و قدرت ملتهاى اسلامى، غلط از كار درآمد و جمهورى اسلامى ايران با قدرت عظيم خود كه از موهبتهاى الهى نشات مىگيرد، به راه خود كه همان راه مستقيم اسلام است به پيش مىرود. خداوندا! تو اين تحول عجيب را در ملتى كه مىرفت فداى اميال جهانخواران به وسيله وابستگان آنان، اين بردگان بىچون و چرا شود، ايجاد فرمودى و منت بر اين ملت تحت ستم در طول تاريخ نهادى و ما را از دل بردگى غيربه عز عبوديت خود رساندى و ملت عزيز را الگو براى همه مستضعفان جهان قراردادى.
بار الها! اين كشور وابسته به رسول اكرم صلىالله عليه و اله و اهل بيت گرامى او است، و كشور حضرت بقيهالله ارواحنالمقدمه الفداء است. به حرمت آنان دربارگاه قدس تو، عنايات خود را
صحيفه نور ج 19 صفحه 265
مستدام بدار! و پيروزى نهايى را به زودى نصيب رزمندگان عزيز فرما! و شهداى عزيز و جانبازان مكرم را از رحمت خود نصيب وافر عنايت فرما! و به رزمندگان آنان و خاندان اينان صبر و اجر مرحمت فرما! و اسرا و مفقودان ما را با سلامت به كشور خود باز گردان! و راهيان عزيز كربلا، اين سلحشوران فداكار در راه حق را به مقصد والاى خود برسان! و دست ستمكاران را از كشورهاى اسلامى كوتاه فرما! و اخلاص و عز بندگى خود را به ما عنايت فرما و صلوات بىپايان بر انبياى عظام، خصوصاً سيد آنان، و به اولياى معظم بويژه خاتم آنان روحى فداه نثار فرما! و ما را از شر شيطان و نفس اماره نجات ده! انك ولى النعم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 269
تاريخ: 21/11/64
بيانات امام خمينى در جمع آقايان سيد على خامنهاى ريئس جمهور، موسوى اردبيلى رئيس ديوان عالى كشور، مير حسين موسوى نخستوزير، حجتالاسلام فلسفى و ميهمانان خارجى دهه فجر
انقلاب درونى اين ملت موجب شد كه اين انقلاب پيدا شد
بسم الله الرحمن الرحيم
من اين جشن بزرگ را و فىالحقيقه عيد اسلامى بزرگ را بر همه ملتهاى اسلامى بلكه محرومان تمام دنيا تبريك عرض مىكنم. تبريك براى اين كه اين انقلاب، انقلاب ايران نيست. اين انقلاب با انقلابهاى ساير كشورها و انقلابهايى كه در دنيا اتفاق افتاده است، فرق دارد. انقلابهايى كه در دنيا تاكنون اتفاق افتاده است، قدرت را از دست يك قدرتمند، يك جابر، به دست يك جابر ديگرى كه يا مثل اين يا بالاتر از اين است منتقل كردند. شما مطالعه كنيد در حال انقلابهايى كه در دنيا پيدا شده است يا كودتاهايى كه هر روز واقع مىشود و شده است، ببينيد كه آيا وضع آن جا چطور است، جز اين است كه با اغفال مردم يك انقلاب پيدا شده است و يك قدرتى را كنار گذاشتهاند، يك قدرت مشابه او يا بدتر از او را سر كار آوردهاند، هيچ در حال ملتها فرق حاصل نشده است يا حال ملتها بدتر شده است. اين انقلاب فرانسه، آن انقلاب شوروى، مطالعه كنند اشخاص ببينند كه آيا قبل از اين انقلابها چه بوده است و حالا چى هست و آيا به حال ملتها يك اثرى حاصل شده است، فكرى براى ملتهاشان كردهاند يا همهاش اعمال زور است و قدرت؟ انقلابى كه در ايران واقع شد، قبل از انقلاب مهم كه كوبنده بود، يك انقلابى در باطن مردم حاصل شد، آن انقلاب گرايش اقشار ملت به اسلامى كه تا اين عصر خصوصاً در اين سدههاى آخر به طاق نسيان سپرده شده بود و از اسلام جز يك آداب خشك كه هيچ به حال ديگران ضررى نداشت و هيچ در فكر ملتها نبودند، همين باقى مانده بود. اين ملت به خواست خداى تبارك و تعالى و با عنايات خاصه او اول منقلب شد در معنويات، جوانهااز آن حال سابق برگشتند به يك حال اسلامى و فهميدند كه اسلام چه بايد باشد و چه بايد بكند، دنبال او اين انقلاب حاصل شد. اگر اين مسأله حاصل نشده بود، انقلاب اين جا هم مثل يكى از انقلابهاى ديگرى بود كه حالشان را مىبينيد و ديديد. آن چيزى كه در اين جا حاصل شد و بايد او را جزء معجزات ما حساب بكنيم، همان انقلاب درونى اين ملت بود. انقلاب درونى اين ملت موجب شد كه اين انقلاب پيدا شد و همان انقلاب درونى آنها و شناخت آنها از اسلام و توجه آنها به خداى تبارك و تعالى موجب شد كه در تمام اين دورهاى كه ما در آن هستيم، از اولى كه قيام شد و بعد اين انقلاب
صحيفه نور ج 19 صفحه 270
مبدل شد و بعد پيروز شد و تا الان، روز به روز مىبينيد كه حضور ملت و تعهد ملت رو به افزايش است. اين نه براى انقلاب است، براى انقلاب درونى است. انقلاب همه جا بوده است، بسيارى از جاها بوده است. اين انقلاب درونى است كه پيدا شد در اين كشور و در اين مملكت، و نيست الا به عنايات خداى تبارك و تعالى. ما از خود چيزى نداريم، هر چه بود عنايات او بود كه اين عنايات موجب شد كه اين انقلاب باطنى پيدا بشود و از آن حالتى كه همه خود ملت ما مىدانند در سابق بود، به اين حالت كه حالا مىبينند متحول شده است، اين موجب شد كه انقلاب پيروز شد. پيروزى را ما بايد از انقلاب درونى / درونى / مردم جستجو كنيم و تا اين معنا حاصل نشود، انقلابها يك انقلابهاى تحويل قدرت از او به قدرت ديگر و وضع براى ملت همان جور كه بود باشد.
تحول معنوى در ملت حاصل شده و اين تحول به دست خداست
اين آقايانى كه از خارج آمدند و من از آنها تشكر مىكنم، ملاحظه كنند در كجاى دنيا الان شما پيدا مىكنيد يك همچو جلسهاى كه در اين جا هست، كشاورزش پهلوى رئيس جمهورش، نخست وزيرش پهلوى كارگرش، همه مقاماتش پهلوى هم نشستند به طورى كه كسى وارد اين جلسه بشود نمىداند كه آيا رئيس جمهور كدام است، نخست وزير كدام است، كشاورز كدام است، كجا پيدا مىكنيد اين را؟ اين تحول است كه موجب بروز اين اعجاز شده است. شما كجا پيداكنيد كه يك رئيس جمهور بيايد همدوش يك كشاورز بنشيند؟ شما هر جا ملاحظه مىكنيد رئيس جمهورهايش به يك وضعى هستند كه با مردم تماس ندارند، مردم را جزء موجودات حساب نمىكنند، هر چه مىبينند خودشان است. ما كه رژيمهاى سابق را ديديم و من كه از زمان قدرت قاجاريه و بعد هم قدرت رضاخان و اذنابش و اولادش مشاهد اين كشور بودم و ديدم كه يك حكومت جزء در يك بلد كوچك با مردم چه مىكرده است، دست مردم به يك حكومتى كه مال يك ده بود يا يك قصبه بود نمىرسيد، مردم از دور حشمت او را مىديدند، آنها وقتى كه بيرون مىآمدند به مردم كار نداشتند، اتكال به سرنيزه بود. الان هم در دنيا وضع اين طورى است، اين طور نيست كه يك جلسهاى حاصل بشود و نخست وزيرش آن جا بنشيند و كشاورزش آن جا و رئيس جمهورش آن جا و / عرض مىكنم كه / عالمش آن جا و غير عالمش آن جا، اين طور نيست مساله. اين تحول اسباب اين شد كه اين پيروزى پيدا شد. من خدا را شكر مىكنم كه در يك ملتى واقع هستم، يك فرد از يك ملتى، يك خدمتگزار يك ملتى هستم كه تحول معنوى حاصل شده و اين تحول به دست خداست. امكان نداشت كه كسى بتواند يك نفر را اين طور متحول كند، از مركز فحشا به مركز عبادت و عرفان بياورد، به مركز جنگ با كفار بياورد، اگر همه ماها جمع مىشديم كه ده نفر را يك همچو قدرتى به آن بدهيم هرگز ممكن نبود براى ما، اين يك مسأله معنوى است كه دست خداست چنانچه همه چيز دست اوست. اين تحول يك تحولى است كه نمونه است در دنيا. هر حكومتى را شما ملاحظه كنيد در طول تاريخ، هر ملتى را ملاحظه كنيد در طول تاريخ، وضع اين طور نبوده است.
صحيفه نور ج 19 صفحه 271
شما آقايان برويد ملتهايتان را الهى كنيد، بيدار كنيد
آقايانى كه از خارج آمدهاند بايد ملاحظه كنند اين معنا را كه بايد ملتهايشان را تربيت كنند و متحول كنند، نروند سراغ آن كسانى كه قدرتمند هستند و با آنها صحبت كنند، زبان ملت را متوجه بشوند، با ملت صحبت كنند. اگر بخواهند كه از زير بار گران اين جرمها و اين جنايتهابيرون بيايند، بايد ملتها را بيدار كنند، اين طور نباشد كه دهه فجرى تشريف بياوريد، همه ما اين جا با هم بنشينيم صحبت بكنيم، چه بكنيم و وقتى رفتيم تمام بشود، اگر اين طور باشد تا قيامت هم ما نمىتوانيم كارى انجام بدهيم. ما دلخوش نبايد باشيم به اين كه وضع حاضر چى هست، ما بايد نگران وضع آتيه باشيم. شما كه از اطراف آمديد اين جا مشاهد هستيد و داريد مىبينيد وضع اين ملت را و داريد مىبينيد و مىشنويد تبليغات بر ضد اين ملت را، اين ملتى كه همه جا شما ديديد، در همه شهرها هر جا تشريف برديد ديديد و فردا هم مشاهده خواهيد كرد انشاءالله، اينها را زور آورده است به اين جا؟ آوردهاند اينها را يا آمدند آنها؟ آن طورى كه تبليغات خارجى مىگويد، مىگويد: آوردند اينها را. يك ملت را آوردند؟! كدام قدرت مىتواند يك ملت را بياورد؟ يك ملت متحول شده است، وقتى به آن گفتند شرع اين طور مىگويد، خدا اين طورگويد، خداست كه در دل اينها اين طور علاقه را ايجاد كرده است. شما آقايان برويد ملتهايتان را الهى كنيد، ملتهايتان را بيدار كنيد، بيدار كنيد كه دنيا دست يك دسته اقليت ظالم، و ميلياردها انسان مظلوم در تحت يك سلطههاى كوچك ظالم، كوچك نسبت به ملتها. معالاسف / به اندازهاى / تبليغات سوء مبلغين خارجى در طول اين صدها سال به اندازهاى بوده است كه به همه ماها باوراندهاند كه در مقابل اين قدرتهانمىشود مقابله كرد. ما را ترساندند از اينها، با تبليغات ترساندند. وقتى كه يك قضيهاى پيدا مىشد، كافى بود كه يك نفر از خارجىها كه در اين جا ماموريت داشت بيايد بگويد اين نبايد بشود، تمام مىشد ديگر. / در/ همان قدرتهاى بزرگى كه در اين جا بودند آن قدر ترسيده بودند از خارجىها كه يك سفير فرض كنيد انگلستان در آن وقت، وقتى كه مىآمد يك چيزى مىگفت، امكان نداشت كه سلطانش بتواند خلاف بكند، براى اين كه تبليغات اين طور بود. ايران را خداى تبارك و تعالى آن طور متحول كرد كه اگر الان رئيس جمهور هر جا بيايد در اين جا، يك نفر آدم عادى به او اعتنا نمىكند، اين تحول معنوى است كه پيدا شده است. اگر اعتنا بكند، براى اين كه يك آدم است، اگر آدم باشد.
آنها كه مىگويند ايران منزوى است، خوب! بيايند تجربه كنند
اينها مىگويند كه ما، ايران منزوى است، الان هم مىگويند، مقصودشان اين كه پيش ملتها منزوى است يا مقصود اين است كه پيش دولتها منزوى است؟ اگر مقصود اين است كه پيش ملت منزوى است، خوب! بيايند تجربه كنند، چند تا اتومبيل بياورند، يكى رئيس جمهور آمريكا را تويش بنشانند، يكى هم رئيس صدر كذاى شوروى را
صحيفه نور ج 19 صفحه 272
بنشانند، يكى هم رئيس جمهور فرانسه را بنشانند، يكى هم ملكه انگلستان را بنشانند، يكى هم آقاى رئيس جمهور ما را، بروند توى جمعيت. اينها، اين چند تا اتومبيل راه بيفتند توى جمعيتها در دنيا، ما نمىگوييم ايران، مىرويم در آمريكاى لاتين، مىرويم در خود انگلستان، مىرويم در بلاد ديگر حتى بلاد غير مسلمين، بينيم كه معامله مردم با اين چند نفر سركرده فرض كنيد كه هست چه جورى است. آيا معامله همان معاملهاى نيست كه پاكستان با رئيس جمهور كردند؟ با آنها چى؟ با تخم مرغ و با چه تنفر از آنها پذيرايى مىكنند. اگر مقصود اين است كه پيش ملتها ما منزوى هستيم، خوب! بيايند ببينند قضيه را. و اگر مقصود اين است كه پيش دولتها منزوى هستيم، امروز هيچ دولتى نيست كه انتظار نداشته باشد كه ايران به او يك نرمش نشان بدهد، آمريكا اين طور است، شوروى اين طور است، فرانسه اين طور است، آنها منزوى هستند. اين تبليغات زياد هى گفته مىشود، گفته مىشود و يك عده هم باور مىكنند. قبلاً البته باور زياد بود، حالا در ايران باور كم شده است و يك عدهاى خودشان را به باور مىزنند وليكن توده مردم ديگر اين حرفهاى تبليغاتى را باور نمىكنند.
شما نرويد ساكت بنشينيد، برويد مردم را متحول كنيد و وضع ايران را به اينها بگوييد
آن كه مىخواهم به آقايانى كه از خارج آمدهاند اين جا عرض كنم اين است كه نياييد ببينيد و برويد ساكت بنشينيد تا آخر. بياييد ببينيد اين جا را، برويد وضع زندانهاى اين جا را ببينيد، برويد وضع اسراى عراقى اين جا را ببينيد، برويد وضع تودههاى مردم را ببينيد، برويد وضع كشاورزىما را در دهات دور افتاده ببينيد، زمان سابق چه جور بوده، حالا چه جور هست، در صورتى كه ما الان مبتلا هستيم به آن همه مخالفتها از همه دولتها، الا مستثنايش كم است. معذلك در طول اين چند سال كه انقلاب پيروز شده و جنگ هم از طرف آمريكا شروع شده است، شما ببينيد كه اين ملت براى اين كه دولتش مردمى است، از خود همين مردم است، يكى بازارى بوده آمده نخست وزير شده است، يكى / فرض كنيد / كشاورز بوده آمده چيز شده، در دنيا كجايك همچو مسائلى شما پيدا مىكنيد؟ كجا پيدا مىكنيد طلبهاى بيايد رئيس جمهور بشود، يك بازارى هم بيايد نخست وزير بشود، يك كشاورز هم بيايد / نمىدانم / چه بشود؟ اين يك نمونه است. دنيا اين نمونه را ندارد. اين براى اين است كه مردم متحول شدند، اينها هم جزء مردمند. شما نرويد ساكت بنشينيد، مردم را برويد متحول كنيد، برويد وضع اينها را، ايران را به آنها بگوييد، به اين رسانههاى گروهى اعتراض كنيد. آنها مىخواهند اسلام را كنار بگذارند، آنها به ما كارى ندارند، به اسلام كار دارند و اين قدرت مال ما نيست، اگر ما بوديم يك روز هم نمىتوانستيم ادامه بدهيم حياتمان را. اين قدرت اسلام است، برويد به آنها بگوييد كه اين قدرت اسلام را شما نمىتوانيد بشكنيد. اعتراض كنيد به اينهايى كه تبليغات سوء مىكنند ايران چه مىكند. شما حالا در بين مردم كه مىرويد، آيا بين مردم كه مىرويد در خيابانها
صحيفه نور ج 19 صفحه 273
مىريزند مردم را مىكشند؟ آيا زنها در ايران ديگر كنار رفتند بكلى يا همدوش مردها در كارهاى سازنده داخلند؟ شما مىخواهيد كه زنهاى اين جا هم بىبند و بار باشند، هر جور مىخواهند باشند؟ اين بر خلاف آن تحولى است كه در خود زنها پيدا شده، بر خلاف آن تحولى است كه در كشور ما بر ملت ما پيدا شده است، شما تماشاچى نباشيد كه بياييد ببينيد و برويد سراغ كارتان، ديگر كار نداريم تا سال ديگر دوباره دعوت كنند بياييد اين جا. صد سال هم اگر اين طور بشود يك پول سياه ارزش ندارد. اين جا كه مىآييد، برويد هم به مردمتان، هم به چه، خيال نكنيد نمىشود، ما ديديم شد.
مردم را با خدا آشنا كنيد، با اسلام و اخلاق اسلامى آشنا كنيد تا نتيجه بگيريد
ايران خيال كرديد اول اين طورى بوده است؟ نخير، اول اين جور نبود. چقدر اين ملت رنج كشيد، چقدر اين ملت جوان داد، چقدر اين ملت همه چيز خودش را فدا كرد و حالا هم دارد مىكند، اين براى اين است كه اين ملت بيدار شد، يك قدم برداشت براى خدا، خداى تبارك و تعالى عنايت كرد. برويد ملتتان را بيدار كنيد، هر كدام هر جا هستيد بگوييد مسائل را، خيال نكنيد كه اگر مسائل را بگوييد دولتتان چه مىكند، وقتى بكند بهتر است، بيشتر احترام پيدا مىكنيد. تبعيدتان كند بالاتر مىشويد، حبستان كند بالاتر مىشويد، اگر دنيا را مىخواهيد، اگر براى خدا هم هست كه كسى نبايد از اين چيزها بترسد. مردم را با خدا آشنا كنيد، با اسلام آشنا كنيد، با اخلاق اسلامى آشنا كنيد تا نتيجه بگيريد. ملت ما هم مادامى كه همين حال را دارد، همين حال راهيان كربلا را دارد، اين روبه رشد مىرود. اگر خداى نخواسته يك وقت يك لغزش پيدا بكند اين حال از او برود، همان مسائل سابق است و همان اعليحضرتهاى سابق يا بدتر از آنها، يك رئيس جمهور بدتر از آنها مىآيد.
اگر بخواهيد كه كارهايتان براى خدا باشد به نتيجه برسد، بايد دست از هواهاى نفسانى برداريد
شما هم اگر بخواهيد انسان باشيد، ارزش انسانى داشته باشيد، براى شكم نباشد، براى شرف باشد كارهايتان، براى انسانيت باشد، براى خدا باشد، اگر بخواهيد كه كارهايتان كه براى خدا باشد به نتيجه برسد، بايد دست از هواهاى نفسانى برداريد. شيطان از انسان دست بردار نيست، قسم خورده است براى خدا، من در ذهنم اين است كه به خدا تشر رفته است، كه قسم خوردهاست كه نمىگذارم اينها چيزى بشوند، الا عبادك منهم المخلصين . شما با يك همچو دشمن قسم خوردهاى مواجه هستيد، به جنگ او برويد، در شهرهايتان كه مىرويد به جنگ او برويد، مردم را آگاه كنيد به اين كه يك همچو دشمنى در باطن است كه موجب شده است اين دشمن باطنى كه دشمنهاى جبار ظاهرى هم به ما غلبه كنند. اگر آن دشمن را شما از بين ببريد يك انسجام بينتان حاصل مىشود، يك وحدت بينتان حاصل مىشود، يك اخوت و برادرى بينتان حاصل مىشود، قلب شما از خوف خالى مىشود، قلب شما از حب دنيا خالى مىشود، مىتوانيد همه كارى را بكنيد، آن وقت يك همچو
صحيفه نور ج 19 صفحه 274
اعجازى مىشود.
ما اگر چنانچه دستمان برسد با همه جبارهاى دنيا معارضه مىكنيم
من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به همه ملتهاى اسلامى و به همه مظلومان در جهان، به همه محرومان در جهان يك قدرت معنوى عنايت بفرمايد كه با آن قدرت معنوى بتوانند بر جباران و بر شياطين تسلط پيدا بكنند. و من اميدوارم كه اين آقايانى كه از شهرهاى مختلف آمدند و قدم رنجه فرمودند به / اين / ايران آمدند، توجه كنند به مسائل ايران و براى ملتهاى خودشان نقل كنند، حامل پيام اين ملت باشند بر كشورهاى خودشان، حامل اين شورش و جوشى كه در اين ملت هست، حاملاين وضعى كه در اين ملت الان هست باشند براى كشور خودشان. ما كشور را، كشور ايران نمىدانيم، ما همه ممالك اسلامى را از خودمان مىدانيم، مسلم بايد اين طور باشد. ما دفاع از همه مسلمين را لازم مىدانيم. ما اگر چنانچه دستمان برسد با همه جبارهاى دنيا معارضه مىكنيم. ما / اگر بتوانيم فرق / ما بين آن مسلمى كه در حبشه است، با آن مسلمى كه در اين جاست نمىتوانيم فرق بگذاريم، اسلام نگذاشته اينها را فرق بگذاريم، همه مثل هم هستند، تفاوت تقواست. شما هم به ملتهاى خودتان سفارش كنيد، بگوييد گوش به اين حرفهايى كه در اين رسانههاى گروهى دنيا زده مىشود، گوش ندهيد به اين حرفها، اينها مىخواهند شما را دور كنند از اسلام، اينها مىخواهند به شما بگويند كه ببينيد در ايران وقتى كه مىخواهند به اسم اسلام عمل كنند، الان بدترين جاهاست از حيث ظلم، از حيث ستم، مردم در خيابانشان كه مىروند جانشان خطر است، مىترسند يك وقت پاسدارها بريزند بكشندشان. به مردم بفهمانيد كه اين براى انزواى اسلام است اين تبليغات، نه براى من و امثال من، براى اسلام است. شما ببينيد دنبال آن چيزى كه آقاى رئيس جمهور رفتند در پاكستان و آن طور با ايشان ملت پاكستان عمل كرد، دنبال او يك ورقه، يك كتابى آمد، يك رسالهاى آمد، دنبال او تبليغات بر ضد. فتواى كى است؟ اين است فتوايش اين است، فتوايش اين است، فتوايش اين است، و لعن به خواجه نصير. اين براى چى است؟ براى اين كه اين آخوند اگر هست اين آخوند يك آخوندى است كه امريكايى است / در اين چيز / نشسته در پاكستان. اين يك همچو آدمى است براى اين كه ديده است كه يك همچو قصهاى واقع شده، ترسيده نبادا يك وقتى اسلام در آن جا هم بيايد، همان طورى كه در ايران آمده، به آن جا هم آن طور سرايت كند، پشت سر او برداشت يك همچو كتابى منتشر كرد.
آحاد مردم يكى يكىشان تكليف دارند براى حفظ جمهورى اسلامى
در هر صورت تكليف زياد است، بزرگ است براى همهمان، ما براى ادامه اين انقلابى كه هست و ادامه اين، تكليف زياد داريم، دولت تكليف دارد، رئيس جمهور تكليف دارد، رئيس مجلس تكليف دارد، كشاورز تكليف دارد، كارگر تكليف دارد، هر كس در هر گوشهاى از اين كشور واقع شده
صحيفه نور ج 19 صفحه 275
است تكليف دارد، تكليف مال يك نفر دو نفر نيست، آحاد مردم يكى يكىشان تكليف دارند براى حفظ جمهورى اسلامى، يك واجب عينى، اهم مسائل واجبات دنيا، اهم است، از نماز اهميتش بيشتر است، براى اين كه اين حفظ اسلام است، نماز فرع اسلام است. اين تكليف براى همهماست، هيچ فرقى ما بين ترك و فارس و / عرض مىكنم كه / كجا و كجايى ندارد، سيستانى و بلوچستانى و اينها. و اين تكليف براى همه دنياست. حفظ دين حق، يك حكمى است براى همه دنيا، در رأس واجبات براى همه دنيا واقع شده، منتها غير مسلمين چون اعتقاد به اسلام ندارند مىگويند خوب اسلام واجب كرده، به ما چه! اما مسلمين كه اعتقاد دارند. آن مسلمى كه در افريقاست، حفظ جمهورى اسلامى برايش واجب است، براى اين كه از اين جا ممكن است كه، يعنى انشاءالله خواهد شد، انعكاسش در همه جا خواهد شد و شده است الان.
آنها معنويات اسلام را نمىتوانند بفهمند
الان وضع دنيا منقلب شده است، الان دنبال اين هستند (در آمريكا هم همين طور است) دنبال اين هستند كه يك چيزى پيدا كنند، يك اسلام شناسى ببينند چه خبر است قضيه، اينها خيال مىكنند با اين كه چند تا قصه از اسلام بشنوند مطلب حل است، آنها معنويات اسلام را كه نمىتوانند بفهمند. آنها دنبال اين هستند، خيال كردند كه با اين كه فلان جنگ واقع شده در اسلام، فلان چيز واقع شده كار درست مىشود. حالا دنبال اين هستند كه اين قضيه چى است كه در ايران واقع شده است، برويم ببينيم چه خبر است قضيه. نمىدانند كه اينها نمىتوانند اصل بفهمند اين مسائل را، اصل نمىتوانند معنويات را بفهمند، آنها چشمشان جز به اين زرق و برق دنيا به هيچ نيست و اگر ما هم خداى نخواسته يك همچو مردمى باشيم كه نظرمان به اين باشد كه من بالا باشم و تو پايين باشى، ما هم از آنها منحطتر هستيم براى اين كه ما در كشور اسلامى واقع شديم، در يك همچو زمانى اگر يك همچو اخلاقى داشته باشيم، از آنها هم منحطتر هستيم. خداوند انشاءالله به همه ما توفيق بدهد كه به آداب اسلام عمل كنيم. خداوند انشاءالله پيروزى عنايت كند به رزمندگان ما و همه مسلمين را بر كسانى كه ظالم هستند غلبه دهد.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 276
تاريخ: 3/12/64
پيام امام خمينى به مناسبت شهادت حجتالاسلام محلاتى
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون
جنايتكاران عفلقى كه در جنگ جبههها و بويژه جبهه فاو خود را عاجز مىبينند و سراسيمه به هر درى مىزنند و براى نجات خود به هر حشيشى متوسل مىشوند، به جنايت مفتضحانه ديگرى دست زدند كه آبروى نداشته آنان را در مجامع جهان آزاد برباد داد و آن فاجعه هوايى اخير بود كه جمع كثيرى از هموطنان عزيز ما را به شهادت رساندند.
اسلام عزيز و بويژه، جهان تشيع در طول تاريخ از صدر اسلام تاكنون، سوابق درخشانى در ميدانهاى خون و شمشير داشته و به حكم قرآن كريم و سنت رسولالله صلىالله عليه و آله وسلم و سيره ائمه معصومين عليهم صلواتالله، براى اهداف مقدسه اسلامى و قطع فساد با شمشير و خون دست به گريبان بوده و فداكارىهاى عظيمى در اين راه مقدس نموده است. و ملت بزرگ ايران به پيروى از اولياى عظيمالشان اسلام، اين دفاع مقدس را آغاز نموده و در انجام آن و رسيدن به هدفهاى اعلاى قرآنى جان و مال را داوطلبانه فدا كرده و آنچه وظيفه الهى بوده به طور شايسته انجام داده است و بحمدالله تعالى قدمهاى بزرگى در راه شناساندن اسلام الهى و محمدى صلىالله عليه وآله وسلم برداشته است. گر چه وجودهاى عزيز و ارزشمندى را از دست داده است، لكن ارزشهاى بالاتر و والاترى به دست آورده و آن رضاى خداوند متعال است و چه چيزى مىتواند از آن بالاتر باشد.
ملتى كه براى رضاى حق تعالى انقلاب كرد و براى ارزشهاى معنوى و انسانى به پا خاسته است، چه باك دارد از شهادت عزيزان و آسيب ديدن نور چشمانش و تحمل سختىها و مكاره (8)، كه جنت لقاءالله كه فوق تصور عارفان است، محفوف (9)به مكاره است. چه مىگويم! اين جنت اوليا، مكاره را در كام ملت ما شيرينتر از عسل كرده. مگر ما و شما هر روز شاهد اين كاروانهاى كربلا نيستيم كه با شور و شوق و عشق و عطش به پيشباز شهادت مىروند. مگر شما هر روز شاهد ميدانهاى
صحيفه نور ج 19 صفحه 277
با عظمت قتال با متجاوزين نيستيد كه به مرگ لبخند مىزنند و معجزه مىآفرينند. راستى اين چه تحولى است كه بر سراسر اين كشور صاحبالزمان روحى فداه نور افشانى مىكند و چه آتشفشانى است كه منحرفان و كج انديشان و بدخواهان را در خود فرو برده و ذوب مىكند؟ اين جز اراده خدا و جلوه اوست كه خفاشان از آن مىگريزند و اولياى خدا و عارفان به آن دل بستهاند؟ من با اين قلم شكسته و اين چشم بسته در حق اين ملت و اين عزمش و اين سلحشوران و اين رزمش چه مىتوانم بگويم؟ پس بهتر آن است، قلم بشكنم و دم فروبندم و اجر و مزد رزمندگان و وابستگان به آنان و آسيب ديدگان و دلبستگان آنان را از خداى بزرگ بخواهم. اميد آن است كه ولى نعم، اين ميهمانان را كه به سوى او مىروند از محضر خود كامياب فرمايد و به اين رزمندگان غرورآفرين قدرت بيشتر و قوت والاتر عنايت نمايد و به همه ملت عزيز بويژه آنان كه در اين جهاد فى سبيلالله فعاليت و دخالت داشتهاند، عزت و عظمت مرحمت كند و به اين عزيزانى كه در اين جنايت هوايى به سوى او پرواز كردهاند، اجازه ورود به محفل خاص خود دهد. و حجتالاسلام حاج شيخ فضلالله محلاتى شهيد عزيز را كه من و شما او را مىشناختيم كه عمر خود را در راه انقلاب صرف كرد و بايد گفت يكى از چهرههاى درخشان انقلاب اسلامى بود و در اين راه - كه راه خداوند است - تحمل سختىها نمود و رنجها كشيد و با قامت استوار ايستادگى كرد، اجازه ورود به محضر شهداى صدر اسلام مرحمت نمايد. و به بازماندگان محترم تمامى شهدا صبر و اجر مرحمت فرمايد و به روحانيون عزيز و قضات محترم و وكلاى ارجمند و محافظين عزيز و خدمه محترم هواپيما و سايرين كه در اين جنايت عظيم عفلقيان و با جاسوسى منافقين ملحد به شهادت رسيدهاند، جزا و اجر فوق تصور ما عنايت فرمايد. و به رزمندگان در جبهههاو بسيجيان اين راهيان كربلا پيروزى نهايى عنايت فرمايد و قلب حضرت بقيهالله ارواحنا فداه را از همه ما راضى فرمايد و به دعاى آن بزرگوار، به همه ما استقامت مرحمت كند.
والسلام عليكم و رحمةالله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 278
تاريخ: 11/12/64
بيانات امام خمينى در ديدار با گروهى از خواهران به مناسبت ولادت با سعادت حضرت زهرا سلامالله عليه و روز زن
اگر شما زنها پذيرفتيد كه روز تولد حضرت زهرا روز زن است، اين به عهده شما مسؤوليت بزرگى مىآورد
بسم الله الرحمن الرحيم
من عيد سعيد مولود اعظم حضرت زهرا سلامالله عليها را به همه شما خانمهاو زنهاى تمام كشورهاى اسلامى تبريك عرض مىكنم و از خداوند تعالى مسألت دارم كه همه زنهاى محترمه را در راهى كه خداى تبارك و تعالى مقرر فرموده است، همان راه را بروند و به مقاصد عاليه اسلامى برسند. براى زنها كمال افتخار است كه روز تولد حضرت صديقه را روز زن قرار دادهاند، افتخار است و مسووليت.
من راجع به حضرت صديقه سلامالله عليها خودم را قاصر مىدانم ذكرى بكنم، فقط اكتفا مىكنم به يك روايت كه در كافى شريفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روايت اين است كه حضرت صادق سلامالله عليه مىفرمايد: فاطمه سلامالله عليها بعد از پدرش 75 روز زنده بودند، در اين دنيا بودند و حزن و شدت برايشان غلبه داشت و جبرئيل امين مىآمد خدمت ايشان و به ايشان تعزيت عرض مىكرد و مسائلى از آينده نقل مىكرد. ظاهر روايت اين است كه در اين 75 روز مراودهاى بوده است يعنى رفت و آمد جبرئيل زياد بوده است و گمان ندارم كه غير از طبقه اول از انبياء عظام درباره كسى اين طور وارد شده باشد كه در ظرف 75 روز جبرئيل امين رفت و آمد داشته است و مسائل را در آتيهاى كه واقع مىشده است، مسائل را ذكر كرده است و آنچه كه به ذريه او مىرسيده است در آتيه، ذكر كرده است و حضرت امير هم آنها را نوشته است، كاتب وحى بوده است حضرت امير، همان طورى كه كاتب وحى رسول خدا بوده است و البته آن وحى به معناى آوردن احكام، تمام شد به رفتن رسول اكرم كاتب وحى حضرت صديقه در اين 75 روز بوده است. مسأله آمدن جبرئيل براى كسى يك مسأله ساده نيست، خيال نشود كه جبرئيل براى هر كسى مىآيد و امكان دارد بيايد، اين يك تناسب لازم است بين روح آن كسى كه جبرئيل مىخواهد بيايد و مقام جبرئيل كه روح اعظم است. چه ما قائل بشويم به اين كه قضيه تنزيل، تنزل جبرئيل، به واسطه روح اعظم خود اين ولى است يا پيغمبر است، او تنزيل مىدهد او را و وارد مىكند تا مرتبه پايين يا بگوييم كه خير، حق تعالى او را مأمور مىكند كه برو و اين مسائل را بگو. چه آن قسم
صحيفه نور ج 19 صفحه 279
بگوييم كه بعض اهل نظر مىگويند و چه اين قسم بگوييم كه بعض اهل ظاهر مىگويند، تا تناسب ما بين روح اين كسى كه جبرئيل مىآيد پيش او و بين جبرئيل كه روح اعظم است نباشد، امكان ندارد اين معنا و اين تناسب بين جبرئيل كه روح اعظم است و انبياء درجه اول بوده است مثل رسول خدا و موسى و عيسى و ابراهيم و امثال اينها، بين همه كس نبوده است بعد از اين هم بين كسى ديگر نشده است، حتى درباره ائمه هم من نديدهام كه وارد شده باشد اين طور كه جبرئيل بر آنها نازل شده باشد، فقط اين است كه براى حضرت زهرا سلامالله عليهاست كه آن كه من ديدهام كه جبرئيل به طور مكرر در اين 75 روز وارد مىشده و مسائل آتيهاى كه بر ذريه او مىگذشته است، اين مسائل را مىگفته است و حضرت امير هم ثبت مىكرده است و شايد يكى از مسائلى كه گفته است، راجع به مسائلى است كه در عهد ذريه بلند پايه او حضرت صاحب سلامالله عليه است براى او ذكر كرده است كه مسائل ايران جزو آن مسائل باشد، ما نمىدانيم، ممكن است. در هر صورت من اين شرافت و فضيلت را از همه فضايلى كه براى حضرت زهرا ذكر كردهاند - با اين كه آنها هم فضايل بزرگى است - اين فضيلت را من بالاتر از همه مىدانم كه براى غير انبيا عليهمالسلام، آن هم نه همه انبيا، براى طبقه بالاى انبيا عليهمالسلام و بعض از اوليايى كه در رتبه آنها هست، براى كسى ديگر حاصل نشده. و با اين تعبيرى كه مراوده داشته است جبرئيل در اين هفتاد و چند روز، براى هيچ كس تاكنون واقع نشده و اين از فضايلى است كه از مختصات حضرت صديقه سلامالله عليهاست.
و شما افتخار كنيد كه و همه ما كه اين روز را روز زن قرار دادهاند و بايد كه مسووليتش هم به عهده بگيريد. اگر شما پذيرفتيد كه روز بيستم جمادى الثانيه كه روز تولد حضرت زهراست، پذيرفتيد كه روز زن باشد، اين روز را پذيرفتيد، اين به عهده شما خيلى مسائل را مىآورد. اگر يك ملتى پذيرفت كه فلان روز، روز جهاد است، اين بايد در آن روز مشغول مجاهده بشود، اگر كسى مشغول مجاهده نشد، اين نپذيرفته است كه آن روز، روز جهاد است. اگر چنانچه يك وقت يك ملتى پذيرفت كه امروز روز جنگ است، اگر كسى پذيرفت كه روز جنگ است و تخلف كند، بر خلاف وظيفه انسانى خودش عمل كرده. اگر شما زنها هم و زن ما هم همه، كشور ما همه، پذيرفتند كه امروز روز زن است، يعنى روز تولد حضرت زهرا كه آن وقت و آن كمال و آن وضعيت را دارد، پذيرفتيد كه روز زن است، به عهده شما مسائل بزرگى از قبيل مجاهده، كه حضرت مجاهده داشته است، حضرت به اندازه خودش كه در اين ظرف كوتاه مجاهده داشته است، مخاطبه داشته است با حكومتهاى وقت، محاكمه مىكرده است حكومتهاى وقت را، شما بايد اقتداء به او بكنيد تا پذيرفته باشيد كه اين روز، روز زن است، يعنى روز تولد اين حضرت روز زن است، زهد و تقوا و همه چيزهايى كه داشته است و عفافى كه او داشته است و همه چيز، شما بايد اگر پذيرا شديد، آنها را تبعيت كنيد و اگر تبعيت نكرديد، بدانيد كه شما داخل در روز زن نيستيد. شما، هر كس نپذيرفت، اين در روز زن وارد نشده است و در اين شرافت وارد نشده است.
صحيفه نور ج 19 صفحه 280
هم در ميدان تحصيل كه يكى از امور مهمه است مجاهده كنيد و هم در ميدان دفاع از اسلام
و من اميدوارم كه شما بپذيريد و شما هم به آن وظايفى كه بايد عمل كنيد، كه هم در ميدان تحصيل كه يكى از امور مهمه است مجاهده كنيد و هم در ميدان دفاع از اسلام، اين از مهماتى است كه بر هر مردى، بر هر زنى، بر هر كوچك و بزرگى جزء واجبات است. دفاع از اسلام، دفاع از كشور اسلامى، احدى از علماى اسلام، احدى از اشخاصى كه در اسلام زندگى كردهاند و مسلم هستند، در اين جهت خلاف ندارند كه اين واجب است. آن چيزى كه محل حرف است / قضيه / محل صحبت است، قضيه جهاد اولى است، آن بر زن واجب نيست. اما دفاع از حريم خودش، از كشور خودش. از زندگى خودش، از مال خودش و از اسلام، دفاع بر همه واجب است. اگر دفاع بر همه واجب شد، مقدمات دفاع هم بايد عمل بشود، از آن جمله قضيه اين كه ترتيب نظامى بودن ياد گرفتن انواع نظامى بودن را براى آنهايى كه ممكن است، اين طور نيست كه / ما / واجب باشد بر ما كه دفاع كنيم و ندانيم چه جور دفاع كنيم، بايد بدانيم چه جور دفاع مىكنيم / اين را نبايد هيچ كس / البته در آن محيطى كه شما تعليم نظامى مىبينيد بايد محيط صحيح باشد، محيط اسلامى باشد، همه جهات عفاف محفوظ باشد، همه جهات اسلامى محفوظ باشد.
پيشقدم شدن شما در همه مسائل اسباب اين مىشود كه مردها هم بيشتر وارد شوند بحمدالله زنها در اين جمهورى اسلامى چنانچه در همه مسائلى كه عمومى پيش آمده است براى ايران پيشقدم بودهاند، در مسأله تنباكو پيشقدم بودهاند، در مسأله مشروطيت پيشقدم بودهاند، در مسائلى هم كه ما الان مبتلا به آن هستيم حظ وافر دارند، بلكه بايد بگوييم كه دو چندان حظ دارند. اگر چنانچه يك عده از زن وارد بشوند در فرض كنيد يك محلى كه محل جنگ است، علاوه بر اين كه خودشان جنگ مىكنند، مردها را كه يك احساسى دارند نسبت به زنها، حساسيت دارند نسبت به زنها، مردها را قوهشان را دو چندان مىكنند. اين طور نيست كه اينها اگر فرض كنيد بروند دفاع كنند، فقط خودشان دفاع كردهاند، خير، دفاع كرده خودشان دفاع كردهاند و ديگران هم به دفاع وارد كردهاند. مرد حساس است نسبت به زن، مرد اگر صد نفر مرد را ببيند كه مىكشند، ممكن است خيلى چيز نشود، اما اگر يك زن را ببيند كه بىاحترامى مىكنند حساسيت دارد ولو اجنبى باشند آن زن، هيچ كار هم به او نداشته باشد، اين يك حساسيتى است كه مردها دارند. بنابراين پيشقدم شدن شما در همه مسائل منجمله مسائل دفاع، مسائل جهاد، مسائل كمك كردن به جبههها، مسائل ورد شدن در هر طريقهاى / اين / اسباب اين مىشود كه مردها هم بيشتر وارد بشوند، مردها هم قوىتر بشوند. و ما امروزى كه در يك همچو مرحلهاى واقع شديم كه در مقابل اين طور تبليغات بزرگ دنيا واقع شديم و آن طور جنگهايى كه به ما تحميل كردند و الان هم ما بحمدالله در هر دو جبهه، در هر دو جبهه پيروز هستيم و خداوند تأييد كند اين جوانهاى ما را كه در آن جا اين طور دارند جانفشانى
صحيفه نور ج 19 صفحه 281
مىكنند. و من بايد تشكر كنم از آنها كه همه با هم هستند، يك دست شدند همه با هم، اين طور نيست كه الان در آن جا صحبت از ارتشى باشد، صحبت از سپاهى باشد، صحبت از بسيجى باشد، صحبت از شهربانى باشد، صحبت از ديگران باشد، اين طور نيست. الان همه آنها با هم مشغول به عقب راندن اين قواى فاسد هستند و تمام اينها بحمدالله در همه اين جبهههايى كه بودند تاكنون همان طورى كه شنيديد همهتان تاكنون در همه اينها پيروز بودند و از آن طرف سرشكستگى صدام از اين جا ظاهر مىشود كه مدال مىدهد به اينها، مدال شجاعت مىدهد. در خرمشهر اگر يادتان باشد با اين كه عقب زدند آنها را، بيرون كردند آنها را، معذلك مدال داد. حالا هم از قرارى كه گفتند در همين قضيه فاو، با اين كه اينها همهشان، الان دنيا قبول دارد كه فاو اين طور شده ولو مبلغينشان يك قدرى خلاف مىگويند، اما معذلك در اين جا هم من شنيدم كه نشانه شجاعت دادند. بنابراين در اين روزها بايد خيلى ايشان نشانه شجاعت بدهد! براى اين كه در هر روز اينها شكست مىخورند، در هر روز او بايد نشان شجاعت بدهد!
شما خانمها همان طورى كه مردها در جبهههاى علمى و فرهنگى مشغول هستند، بايد مشغول باشيد
شما خانمها، شما زنها توجه به اين معنا داشته باشيد كه همان طورى كه بر مردها در جبهه لازم است كه جلو بروند و پيشقدم باشند، شما هم در خارج، در پشت جبهه بايد كمك كنيد و مهيا بشويد كه اگر چنانچه خداى نخواسته يك وقت دفاع عمومى واجب شد بر همه، يعنى همه ما بىاستثناء، هر كس قدرت دارد بىاستثناء، دفاع بر او واجب شد، مهيا باشيد از براى دفاع. و البته سنگر علم هم يك سنگر دفاعى است، دفاع از همه فرهنگ اسلام. شما مىدانيد كه فرهنگ اسلام در اين مدت مظلوم بود، در اين مدت چند صد سال، بلكه از اول بعد از پيغمبر سلامالله عليه تا برسد به حالا فرهنگ اسلام مظلوم بود، احكام اسلام مظلوم بودند، و اين فرهنگ را بايد زنده كرد و شما خانمها همان طورى كه آقايان مشغول هستند، همان طورى كه مردها در جبهه علمى و فرهنگى مشغول هستند، شما هم بايد مشغول باشيد. و من اميدوارم كه خداوند به همه شما توفيق عنايت كند و در اين سنگر هم پيشروى كنيد و دعا كنيد كه آنهايى كه در جبهه مشغول به دفاع از كشور خودشان و از اسلام هستند، آنها هم انشاءالله پيروز باشند. و همه شما انشاءالله مويد و موفق و سالم و سلامت باشيد.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 282
تاريخ: 15/12/64
پيام امام خمينى به مناسبت رحلت آيتالله حائرى
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون
رحلت اسفانگيز حضرت آيتالله آقاى حاج آقا مرتضى حائرى رحمةالله عليه موجب كمال تأثر و تأسف گرديد. ايشان در علم و عمل بحق خلف بزرگوار مرحوم آيتالله العظمى استاد معظم حضرت آقاى شيخ عبدالكريم رضوانالله تعالى عليه بودند و كفى به شرفاً و سعاده .
اين جانب از اوايل تاسيس حوزه علميه پربركت قم كه به دست مبارك پدر بزرگوارشان تاسيس شد و موجب آن همه بركات شد، آشنايى با ايشان داشته و پس از مدتى از نزديك معاشر و دوست صميمى بوديم و در تمام مدت طولانى معاشرت، جز خير و سعى در انجام وظيفه علميه و دينيه از ايشان مشاهده ننمودم. اين بزرگوار علاوه بر مقام فقاهت و عدالت، از صفاى باطن به طور شايسته برخوردار بودند و از اوايل نهضت اسلامى ايران، از اشخاص پيشقدم در اين نهضت مقدس بودند و جزاء عن الاسلام خيرا .
اين جانب به ملت محترم ايران بويژه به اهالى وفادار قم و حضرات علماى اعلام و مدرسين معظم حوزه علميه قم تسليت عرض مىكنم و براى خاندان معظم ايشان و فاميل محترمشان خصوصاً حضرت حجتالاسلام آقاى حاج آقا مهدى حائرى اعزالله، از خداوند تعالى طلب صبر جميل و اجر جزيل مىنمايم. اميد است عنايت حضرت بقيةالله روحى و ارواحالعالمين لمقدمه الفدا شامل حال همه آنان و همه ملت مسلمان باشد.
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 283
تاريخ: 1/1/65
پيام امام خمينى به مناسبت حلول سال نو
بسم الله الرحمن الرحيم
يا مقلب القلوب والابصار يا مدبر الليل والنهار يا محول الحول والاحوال حول حالنا الى احسن الحال.
خدايا! ما را در اين سال نو از اين حالى كه داريم عوض كن، ما گرفتار هواهاى نفسانى هستيم و تودانى، و تو مىتوانى ما را نجات بدهى.
خداوند اين پيروزى چشمگيرى كه براى ما و ملت ما و براى اسلام حاصل شده است، طورى كن كه در قلوب ما تأثير سوء نگذارد و ما را مغرور نكند، ما را از آن راهى كه انبيا عليهمالسلام داشتند، منحرف نكند، من اميدوارم كه اين سال نو، به همه ملتهاى اسلامى و خصوصاً ملت تحت ستم ايران كه سال طولانى در گرفتارى بودند، مبارك كند و همان طورى كه اين رزمندگان عزيز ما، اينها در جبههها حاضر هستند و انشاءالله بيشتر هم حاضر خواهند شد و آن طور آن روح آنها را تبديل كردى، روح ما را هم متحول كن به يك روحى كه مورد رضايت تو باشد.
تمام مقاصد انبيا، برگشتش به يك كلمه است و آن معرفت الله، تمام مقدمه اين است. اگر دعوت به عمل صالح شده است، اگر دعوت به تهذيب نفس شده است، اگر دعوت به معارف شده است، تمام برگشتش به اين است كه آن نقطه اصلى را كه در فطرت همه انسانهاهست، حجاب را ازش بردارند تا انسان برسد به او، و او معرفت حق است، مقصد عالى همين است. انبيا نمىخواستند كه جنگى باشد و نمىخواستند كه دعوتى باشد به غير از اين دعوت، دعوت به گرفتن كشور و دعوت به اينها، هيچ وقت در آنها نبوده است. ما اگر چنانچه در اين پيروزىها كه بحمدالله به طور چشمگير حاصل شده است، ما از آن راهى كه انبيا دارند منحرف نشديم، اين سال نو بر ما مبارك است و ما پيروز هستيم. و اگر خداى نخواسته اينها اسباب يك غرورى شد، اسباب يك دلبستگى به دنيا شد، ما هم بخواهيم يك توسعهاى در كشورمان حاصل بشود، حكومتى بكنيم بر مردم، ما هم با ساير ابرقدرتها فرقى نداريم، بلكه ما عقبتر از آنها هستيم، آنها به صراحت حرفهاى خودشان را مىزنند كه ما مىخواهيم دنيا را بگيريم. اين را مىگويند كه ما همه بايد چيزهايى كه منافع ماست محفوظ باشد ولو به لگدمال شدن همه كشورها. ما كه اين طور نمىگوييم، ما كه خودمان را تابع اسلام مىدانيم، اگر خداى نخواسته در قلب ما اين معنا باشد كه ما هم يك قدرت زيادترى پيدا بكنيم، ما هم
صحيفه نور ج 19 صفحه 284
براى خودمان يك شخصيت بيشترى پيدا بكنيم، يك حكومتى بكنيم، توسعهاى در ملك خودمان حاصل كنيم، ما از آنها حالمان بدتر است، براى اين كه مسأله ريا هم در كار مىآيد.
من بايد تشكر كنم از اين جوانهايى كه، طبقات مختلفى كه الان از همه جاى ايران مدتهاست به طرف جبههها مىروند. اينها متحول شدند اينها اين دعايى كه در روز عيد مىكنيم، در حق آنها به يك مقدار زيادى مستجاب شده است. اينها وضع روحىشان يك وضع روحى ديگرى است، غير از آنى است كه ما داريم. اينها به ميدان جنگ مىروند، به ميدان قتال مىروند، به آغوش مرگ مىروند با آن روى گشاده، با آن قلب قوى. انسان وقتى هر يك از اينها را مىبيند، مىبيند كه با ما فرق دارند، ما از خدا مىخواهيم كه ما را هم نظير آنها متحول كند، ما از آنها بايد تشكر كنيم، ما بايد دعا كنيم به آنها، و من دعا مىكنم به آنها. وظيفه همهمان همان هست كه به اين جوانهايمان، به اين راهيان كربلا، به اين پاسدارها، به ارتش، به همه قواى مسلحه، به بسيج، به همه دعا بكنيم. اينها دارند اسلام را حفظ مىكنند و در اين سال نو من اميدوارم كه پيروزى چشمگيرى عايدشان بشود و اسلام تقويت بشود و آن چيزهايى كه در دنيا الان دنبالش هستند كه تقويت كنند دشمنهاى ما را و ما را به عقب بزنند، انشاءالله كه در اين سال، كيد اينها به خودشان برگردد، چنانچه تا حالا خداى تبارك و تعالى اين طور فرموده است و عمل كرده است و ما بايد همه شكرها را در محضر او بكنيم.
من از همه خانوادههاى شهدا، خانوادههاى معلولين، مفقودين، اسرا، آنهايى كه رنج ديدند در اين كشور، و در اين جنگ رنج ديدند و بحمدالله براى خدا ديدند و خدا اجر مىدهد، لكن ما هم وظيفه داريم كه براى آنها دعا كنيم و به آنها هم تبريك بگوييم كه يك همچو جوانهايى دارند، يك همچو دامنهاى پاكى دارند كه اين جوانها را تربيت كردند، يك همچو قلوب قوىاى دارند كه جوانهايشان را مىفرستند به جنگ و به جايى كه احتمال اين معنا هست كه خداى نخواسته يك وقتى شهيد بشوند، ما از آنها تشكر مىكنيم. به آنها دعا مىكنيم و از خدا مىخواهيم كه اينها را صبر عنايت كند و اجر عنايت كند و اين سال را، نوروز را بر آنها مبارك كند! و ما از خدا مىخواهيم كه قلوب ما را تغيير دهد، ما بفهميم كه براى چى در اين دنيا آمديم و بايد چه بكنيم و چه جور برويم از اين دنيا. يك مرگ حيوانى نباشد، يك نحوى نباشد كه ما انبار كنيم معاصى را و در آن جا روسياه باشيم. خداوند تأييد كند ما را و همه را تأييد كند كه همه ما آدم بشويم. اسلام آمده است كه آدم درست كند، همه انبيا براى اين معنا آمدند كه اين انسان را به آن چيزى كه در باطن ذاتش هست و آن فطرت الهى است (كه توجه به خداست، همه چيز مربوط به اوست)، ما را يك اندكى معرفت عنايت كند كه اين را بفهميم، بفهميم كه خودمان چى هستيم و دنيا چى است، نسبت به حق تعالى چه وضعى دارد، گفتنش آسان است كه همه فانىاند، همه چهاند، اما يافتنش مشكل است، كه ما بياييم اين مطلب را كه انبيا چه خواستند از ما و خود انبيا چه بودند، در عين حالى كه آن طور بودند، معذلك اظهار عجز مىكردند و حق هم همان است، براى اين كه عظمت حق فوق اين مسائل است. و من اميدوارم كه اين رزمندگان ما و / اين / تمام اين قواى مسلحه با هم متحد بشوند، يك جهت داشته باشند - همان طورى
صحيفه نور ج 19 صفحه 285
كه هستند - و جبههها را محكم كنند و اين شرى كه براى مسلمانها، براى ملت عراق پيش آمده و براى ملت ما، اين شر را رفعش كنند و همان طورى كه خودشان مىخواهند، خود رزمندگان ما مىخواهند بدون يك وقفه، كار را انجام بدهند و انشاءالله پيروزى را به دست بياورند. خداوندا! اينها را پيروز كن! ما را در جهاد نفس پيروز كن! همه را در جهاد نفس پيروز كن! ما را به تكاليف خودمان آشنا كن! ما را به وظايفى كه با اين ملت داريم آشنا كن! خدمت ما را پيش خودت كه خدمت به اينها خدمت به تواست، اين را بپذير! دين و دنياى ما را حفظ كن! اين سال را مبارك كن بر همه قشرهاى ملت ما. خدايا! دلهاى اينهايى كه مخالف با اين جمهورى هستند، اين دلهاى اينها را برگردان. تو مقلبالقلوب هستى، اينها را برگردان كه آدم بشوند، توجه داشته باشند اينهايى كه كنار نشستند و جوانها اين طور پرپر مىشوند و آنها يا شادى مىكنند يا بىتفاوت هستند، دلهاى اينها را برگردان به يك دلهاى سالمى و اين حجابها را از پيش چشم همه ما بردار و ما را موفق كن كه در تعقيب مسائل الهى كندى نكنيم! قلب ما به نور معرفت تو روشن بشود، قلب همه ملت ما به نور معرفت تو روشن بشود. خدايا! اين الاشياء كماهى .
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه286
تاريخ: 4/1/65
بيانات امام خمينى در جمع رئيس مجلس شوراى اسلامى، رئيس ديوان عالى كشور، نخست وزير، سفرا و كارداران كشورهاى خارجى مقيم جمهورى اسلامى ايران و جمعى از شخصيتهاى روحانى، كشورى و لشگرى به مناسبت ميلاد با سعادت حضرت على(ع)
ما چطور مىتوانيم ادعا كنيم كه شيعه اين بزرگوار هستيم
بسم الله الرحمن الرحيم
انشاءالله اين روز كه بزرگترين روزهاست در مذهب تشيع به همه مسلمانها، به همه شيعيان جهان خصوصاً به ملت بزرگوار ما مبارك باشد. من گاهى فكر مىكنم كه ما با چه شباهتى مىتوانيم دعوى كنيم كه شيعه آن بزرگوار هستيم. اگر متفكرين، نويسنده كسانى كه اطلاعات زياد دارند، ابعاد معنوى و مادى و جهات ديگرش را ملاحظه كنند، بررسى كنند ابعادى كه آن بزرگوار داشته است از اوايل سنين تا وقتى كه به شهادت رسيد و بررسى كنند كه ما چطور مىتوانيم ادعا كنيم كه ما شيعه اين بزرگوار هستيم. بايد همه ما و همه كسانى كه دعوى تشيع مىكنند - الا معدود قليلى كه در صدر اسلام مثل ائمه هدى بودند ما اظهار عجز كنيم كه نمىتوانيم. من نمىتوانم كه در اين مجلس حتى يك بعد از ابعاد اين بزرگوار را ذكر كنم لكن براى اين كه يك راهى باز بشود براى آن اشخاصى كه اطلاعاتشان زياد است، معارفشان زياد است و جهات معنوياتشان زياد است، راهى باز باشد كه آنها فكر كنند و درست بررسى بكنند، بررسى او را و بررسى حال ماها را. در بعد معارف، كسى كه ادعيه حضرت را ملاحظه كرده باشد و نهجالبلاغه را بررسى كرده باشد، مىداند كه پايهاش روى چه پايهاى هست، يعنى، اين كه معارف قرآن را فهميده است اين بزرگوار است و كسانى كه مورد تعليم او بودند مثل ائمه هدى. دعوى معارف خيلى آسان است كه شعرى انسان بگويد، نثرى بگويد و ادعا كند كه ما داراى چه معارفى هستيم، اين آسان است، دعوا هم خيلى كردهاند. اما واقعيت مطلب چطورى است؟ آنى كه به حسب واقع هست و ما بخواهيم وجداناً آن را بيابيم، وقتى درست در حال خودمان دقت بكنيم، نمىتوانيم پيدا كنيم يك شباهتى ما بين خودمان و او. آن عشقى كه مولا به خداى تبارك و تعالى داشته است كه در دعاى كميل / مىفرمايد / عرض مىكند كه من فرضاً جهنم را بتوانم تحمل كنم ولى چطور فراق تو را تحمل كنم. اين را مىشود يك كسى شعر بگويد، يك كسى نثر بگويد، يكى خطابه بخواند و بگويد چه، اما واقعيت اين طور است؟ ماها اين طور هستيم؟ امثال ماها اين بودند كه / فراق / اصلش پيششان فراق از حق تعالى مطرح بوده است؟ فراق به قدرى كه / به آتش / به آتش جهنم، آتش
صحيفه نور ج 19 صفحه 287
جهنم غير از اين آتشهاست؛ آتش جهنم قلب هم مىسوزاند؛ يعنى قلب معنوى را مىسوزاند، علاوه بر اين كه جسم را مىسوزاند در قلب انسان هم هست، وارد مىشود، قلب معنوى انسان را هم مىسوزاند و ايشان مىگويند من فرضاً او را تحمل كنم اما فراق تو را چه كنم. اين را هر كس پيش وجدان خودش حساب بكند كه واقعاً از فراق حق تعالى تا حالا يك لحظه شده است كه تأثر پيدا كند كه من فراق دارم از حق تعالى؟ اينها، ادعاها خيلى آسان است، خيلى از دراويش ادعا كردند، خيلى از كسانى كه اهل معرفتند ادعا كردند، اما واقعيت را انسان وقتى حساب بكند، مسأله اين نيست.
خدر طبيعت در ما الان هم هست و تا آخر هم شايد باشد مگر خدا يك عنايتى بفرمايد
يكى از چيزهاى عادى آنها در نهجالبلاغه هست، در روايات ديگر هم از ساير ائمه هست، اين يك مقام عادى است، نه يك مقام بالايى است كه مىفرمايد كه / عرض مىكند كه / يا حضرت امير مىفرمايد، ديگران هم همين طور كه عبادت سه جور است: يكى عبادت كسانى است كه مثل عبيد مىترسند و عبادت مىكنند، يكى عبادت كسانى است كه براى طمع و براى بهشت و اين طور چيزها عبادت مىكنند، اين دو تا عبادت يكىاش مال اجرا هست يكى هم مال عبيد، اما عبادت سوم كه هست كه ما عبادتش را مىكنيم، براى محبتى است كه به خدا داريم. شما حساب كنيد كه اگر براى ما وعده قطعى برسد كه جهنمى نيستيد شما و همه بهشتى هستيد، همه در بهشت جاودانيد و جهنم هم درهايش براى شما بسته است، آن وقت عبادت خدا را هم مىكرديد باز؟ يا بگويند براى محبت من عبادت كنيد، شما در خودتان مىديديد اين را كه محبت خدا شما را وادار كند به عبادت، نه خوف، نه رجاء، نه جهات نفسانى. عرض كردم كه اين ادعاها را مىشود كرد كه من بگويم من هم محبت دارم. اما ما محبتى نداريم به خدا/ ما / هر چى هست حب نفس است، هر چى هست مال خودمان است، تا حالا يك قدم از نفس، از مدارج نفسانى ما بيرون نرفتيم، يعنى آن قدم اولى هم كه اهل سير مىگويند كه يقظه است، ما باز بيدار نشدهايم، خدر طبيعت در ما الان هم هست و تا آخر هم شايد باشد، مگر خدا يك عنايتى بفرمايد.
حضرت على (ع) جامعالجهات بود
در جهت عبادت اين، در جهت معارف او، كه اينها نمىتوانيم حالا ما همهاش را ذكر كنيم، در جهت زهد آن ترتيب، آن ترتيبى كه، بعد از اينى كه همه وسايل برايش فراهم است باز از نان و نمك و يك چيز مختصر تجاوز نمىكند. در قضيه بيتالمال آن طور است كه خوب! ديديد، تاريخ را ديديد كه وقتى كه صحبت ديگرى مىشود چراغ را خاموش مىكند. اينها يك قصههايى است كه ما مىشنويم،
صحيفه نور ج 19 صفحه 288
يك واقعيت است وليكن پيش ما يك قصه است، ما نيستيم اين طور. در مسأله جنگ ما بايد بگوييم اگر اين را بگوييم خيلى بعيد نگفتيم كه شمشير ايشان از آن وقتى كه وقت اين بوده است كه ايشان جنگ بكند، تا آخر عمرشان در غلاف نرفته است. در تمام جنگهاى رسول خدا الا نادر ايشان بوده است و پيشقدم بوده است. بعد از رسول خدا مشاور جنگى بوده است ولو اين كه مدتهاى طولانى اسلام محروم شد از ايشان. بعد از اين كه مردم به ايشان بيعت كردند، باز هم تمام عمرش را به جنگهاى داخلى گذراند. اين طور نبود كه حالايى كه من يك آدم عارفى هستم بروم كنار بنشينم براى اين كه من عارفم، من يك آدم زاهدى هستم، حالا كه زاهدم ديگر كار نداشته باشم به مصالح مسلمين، بروم كنار بنشينم، من يك آدم فقيهى هستم، حالا كه فقيه هستم ديگر كار نداشته باشم كه به مسلمانها چه مىگذرد، من هم بروم كنار بنشينم. در عين حالى كه همه اين معانى در او بوده است، توحيد در حد اعلا، معرفت در حد اعلا، فقه در حد اعلا، هر علمى در حد اعلا، در عين حال در جهاد هم در حد اعلا بوده، ابعاد مختلفه اين است كه در آن بعد اين را وادار نمىكند كه از اين يكى صرفنظر بكند، جامعالجهات است.
مسأله اسلام است، مسأله مذهب نيست، همه مذاهب الان در معرض خطرند
ما كه مىگوييم كه ما شيعه حضرت امير سلامالله عليه هستيم و الان كشور شيعه در معرض خطر است، الان كشور شيعه در معرض خطر است، اسلام در معرض خطر است، ما باز كنار بنشينيم و بگوييم كه ما چكار به اين كارها داريم، ما چه بكنيم، متاثريم از اين كه جوانهاى ما چه مىشوند، ما هم متاثريم. حضرت امير هم متأثر بوده از اين كه جوانها چه مىشدند، اما مىنشسته خانه و بگويند من متاثرم؟! يا مىرفتند جنگ و خودشان جنگ مىكردند و در عين حال هم براى آنهايى كه شهيد شده بودند متأثر بودند؟ ما هى كنار بنشينيم و هى بگوييم كه ما مىخواهيم چه بكنيم، چه، ما چه ، فلان از اين حرفهايى كه خودشان مىزنند و از مصالح اسلام و مصالح مسلمين و از اين چيزى كه الان براى كشور ما پيش آمده است، براى اسلام پيش آمده. مساله، مسأله تشيع نيست، مسأله اسلام است، مسأله مذهب نيست. همه مذاهب الان در معرض خطرند. الان كه قدرتهاى بزرگ احساس اين معنا كردند كه اسلام يك همچو قدرتى دارد كه مىتواند يك جمعيت چهل و چند ميليونى را در مقابل همه وادار كند و بايستد و بگويد نه اين و نه او، حالايى كه فهميدند اين قدرت، قدرت اسلام است، نه قدرت مليت، قدرت اسلام است كه دنيا را دارد به خطر - به خيال آنها به خطر مىاندازد، حالا آنها براى اصل اسلام دارند نقشه مىكشند، ما حالا بنشينيم بگوييم كه ما اهل ولايت هستيم. اگر شما اهل ولايتيد، چرا الان كشور ولايت در معرض خطر است و نشستيد؟ اين البته يك عدد معدودىاند، قابل ذكر نيستند اينها. چرا ما غفلت داريم از اين معانى؟ ما اظهار مىكنيم ما شيعه اميرالمؤمنينيم. ما برويم ببينيم اميرالمؤمنين در مصالح اسلامى چه كردند، براى مصالح اسلام چه كردند، آن وقتى كه زمان رسولالله بود و بسيارى از اشخاص آن وقت بودند كه جنگ مىخواستند بشود نمىرفتند، اگر مىرفتند
صحيفه نور ج 19 صفحه 289
كنارهگيرى مىكردند، آن كسى كه از همه مقدم بود ايشان بودند. بعد از رسولالله هم كه مدتهاى طولانى ملتها محروم ماندند از قيادت ايشان، ايشان باز كنار نبود، ايشان باز براى حفظ مصالح مسلمين همراه بود، صبر مىكرد ولى در آن وقت هيچ اصلا اظهار چيزى نمىكرد، مخالفت نمىكرد. بعد از اين كه آنها متكفل امور بودند، ايشان اهل مشورت آنها بود، راهنمايى مىكرد، بچههايش را مىفرستاد به جنگ. حالا ما بنشينيم بگوييم كه ما اهل ولايت هستيم! شما اهل ديانت هم نيستيد، اهل ولايت هستيد؟! آن وقتى كه با ايشان بيعت كردند، البته ايشان هم در عين حالى كه خودش را حق مىدانست مىگفت كه برويد يكى ديگر را، مىدانست اينها يك اشخاصى نيستند كه اهل كار باشند ولى خوب، فشار آوردند به ايشان، با ايشان بيعت كردند.
مسلمانى كه مىخواهد اسلام را از بين ببرد، از كافر هم بدتر است
آن وقت هم سه تا جنگى كه شد، سه تا جنگ با كسانى بود كه اظهار اسلام مىكردند، كسانى بودند كه مىگفتند، فرياد مىزدند ما مسلمانيم، جنگهابا مسلمانها بود. حالا شما مىگوييد مسلمان با مسلمان مگر جنگ! پس شما اعتراض به حضرت امير هم داريد براى اين كه جنگ حضرت امير با سه تا جنگشان هر سه با مسلمانهابود. مسلمانى كه مىخواهد اسلام را از بين ببرد از كافر هم بدتر است، مسلمانى كه با اسم اسلام مىخواهد كه حيثيت اسلام را از بين ببرد، اين لازمتر است معارضه با او، تا با كسانى كه مسلمان نيستند. شما نشستيد مىگوييد ما مسلمان با مسلمان! اولا اين كه اين حزب بعث عقيدهاش اصل اين است كه قضيه اسلام تو كار نيست. آنهايى هم كه دنبال او مىآيند بسيارىشان هميناند، يك عدهاى هم كه فرضاً آنها بيايند لكن مىآيند براى اين كه كشور اسلامى را از بين ببرند و سيلى در صورت اسلام بزنند. امروز به همه واجب است كه دفاع كنيم. هر كس مىتواند جبهه بايد برود، هر كه نمىتواند در پشت جبهه كمك بكند. آنهايى كه مىنشينند و هى صحبت مىكنند كه بياييد چه بكنيم، بياييد چه بكنيم، اينها از اسلام بىاطلاعند، نمىدانند قضيه اسلام چى هست.
امروز دفاع است مسأله، مسأله رفتن و جنگ كردن نيست
مطالعه كنيد در حال ائمه مسلمين، در حال خود پيغمبر. پيغمبر هم تمام عمرش صرف اين شد ديگر، صرف مجاهده شد. آن وقت كه مكه بود آن جور مجاهدات مىكرد و آن جور خون دل مىخورد، وقتى، هم مدينه آمد جنگها، آن همه جنگ، بگوييم همه جنگها دفاعى بوده، و حال آن كه بعضىاش كه نبوده، حالا همه دفاعى، ما هم كه الان دفاع است، ما اصلا جنگى نداريم، ما با كى جنگ داريم؟ ما الان داريم دفاع مىكنيم. فاو مركز اين بود كه بريزند و از آن جا به اسلام صدمه بزنند، خوب! اينها رفتند فاو را گرفتند، دفاع كردند. علاوه دفاع از ملت عراق، دفاع از اسلام است، دفاع از مسلمين است. ملت عراق با اين خبيث موافق نيستند، اين عدهاى هستند با او چيز و قدرت هم دستشان است. آن وقت آن اشخاص منحرف در خارج آن طور حرفها مىزنند، در داخل هم پيدا مىشوند اشخاصى
صحيفه نور ج 19 صفحه 290
كه خوب، متديناند اما باز توجه ندارند به مسائل. امروز همه ما مكلف هستيم، جوانهاى ما بايد اين جبههها را پر كنند از انسان قوى / چيز / كه بحمدالله هم الان پركردند، لكن بيشتر لازم است. آقا قضيه، قضيه از بين رفتن اسلام، چه تشيع و چه تسنن، همه، از بين رفتنش و قضيه اين كه ما قيام كنيم و نگذاريم بشود و بحمدالله تا حالا جوان ما اقدام كردند، قيام كردند و نخواهند گذاشت لكن اين اسباب اين نمىشود كه از ديگران تكليف سلب بشود كه نه، ديگر لازم نيست كارى ما بكنيم. آن كسى كه اشكال به جنگ دارد، واجب است برايش كه برود جنگ، اينهايى كه اشكال مىكنند يكىشان حتى يك بچهشان نرفته است، يك جوانشان نرفته است به جبههها، ديگران دارند از مال و جان اينها دفاع مىكنند، اين جوانهاى ما دارند از مال و جان همه اين ملت دفاع مىكنند، از مال و جان يك دسته كه نمىكنند دفاع، دارند دفاع از همه حيثيت اين ملت مىكنند، از نواميس همه مىكنند. اگر خداى نخواسته اين حزب بعث بيايد و غلبه خداى نخواسته بكند كه نخواهد كرد / بكند / به كى رحم مىكند؟ به شمايى كه آن وقت نشسته بوديد و مىگفتيد بياييد جنگ را برداريم و از بين ببريم و جنگ خوب نيست و مردم با جنگ مخالفند؟ اين مردم از كجا آمدند كه با جنگ مخالفند، غير از اين جوانهاى ما هستند؟ ملت ما اينها هستند، اين كاروان كربلا و آن پاسدارها و آن بسيجىها و آن ساير قشرهايى كه، قشرهاى محرومى كه الان دفاع از شما دارند مىكنند و شما نشستيد آنها را تضعيف مىكنيد كه شايد موافق رضاى خدا نباشد! رضاى خدا موافق نيست با دفاع؟! امروز دفاع است مساله، مسأله رفتن و جنگ كردن نيست. كسى نمىخواهد جنگ بكند، اول هم نبوده و آن حرفى كه روز اول جمهورى اسلامى زده راجع به جنگ، امروز هم عين همان حرف است يك كلمه اين ور آن ور نيست، آن اين است كه ما تا اين حزب عفلقى هست ما جنگ خواهيم كرد، ما بايد اين را، براى اين كه دفاع از اسلام اين است كه اين نقطه را برداريم از بين، اين غده سرطانى كنده بشود و الا محال است كه اين كشور روى آرامش به خودش ببيند و نه كشور ما، نه عراق، نه خليجىها. اين خليجىها توجه ندارند به اين كه اگر صدام غلبه پيدا كند، با آنها چه خواهد كرد؟ حالايى كه مثل موش دارد اين ور آن ور مىرود، به آنها تشر مىزند.
بحمدالله كشور ما، جوانهاى ما، پيرمردهاى ما، زنها، بزرگها، كوچكها همه مهيا هستند به اين كه جنگ را تا پيروزى ادامه بدهند و ادامه خواهند داد و كسانى كه مخالف با اين مسائل هستند، خوب! بنشينند توى خانهشان هر چى مىخواهند بگويند، اما بدانند كه خلاف رضاى خدا دارند مىگويند. اگر حرفهاى آنها تضعيف كند روحيه ده نفر جوان ما را، عاقبتشان به خير نخواهد شد. توجه كنند به حرفهايشان. خداوند انشاءالله اين عيد را بر همه ما، بر همه شما، بر همه ملتها، بر همه مسلمين مبارك كند و ما را از شيعيان اين مولا قرار بدهد. ما را موفق كند كه در يك جهت از جهات، لااقل در يك جهت از جهات شبيه ايشان بشويم ولو يك شبيه بسيار ناقص. خداوند تأييد كند همه شما را و اسلام را تقويت كند و همه مسلمانها را به مقاصد اسلامىشان برساند.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 291
تاريخ: 6/1/65
فرمان امام خمينى به حجتالاسلام كروبى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجتالاسلام آقاى حاج شيخ مهدى كروبى، دامت افاضاته! ضمن تشكر از زحمات جناب عالى كه مسؤوليت ارزشمند سرپرستى خانوادههاى معظم شهدا، مفقودين، اسرا و معلولين را به عهده گرفتيد، لازم مىدانم در امور فرهنگى فرزندان عزيزم، اين يادگاران شهيدان و معلولين و مفقودين و اسرا، دقت بيشتر نموده و آنان را از كودكستان تا دانشگاه به بهترين وجه اداره نماييد. از آن جايى كه جامعه اسلامى ما استقلال و آزادى و جمهورى اسلامى خويش را مديون ايثارهاى غير قابل ترسيم اين عزيزان مىداند، هر چه سريعتر با وزيران آموزش و پرورش و فرهنگ و آموزش عالى طرحى را تنظيم نموده و به شوراى عالى انقلاب فرهنگى تقديم نماييد.
اعضاى محترم اين شورا خود توجه دارند كه بزرگترين و خداپسندانهترين ارزش اسلامى، خدمت به فرزندان اين عزيزان است. بنياد مستضعفين موظف است تمامى بودجه اين كار عظيم را بر عهده گيرد و در صورت كمبود، دولت و بنياد شهيد و بنياد پانزدهم خرداد اقدام كنند.
اين جانب از حوزههاى علميه تقاضا دارم تا در صورت درخواست ورود به آن حوزهها، آنان را يارى و به طور شايسته تعليم و تربيت نمايند. صدا و سيماى جمهورى اسلامى برنامههايى را در جهت رشد استعداد و خلاقيت اين فرزندان معظم تدوين نمايد. انشاء الله مردم شهيد پرورمان تا آن جايى كه مقدورشان است بدين كار الهى كمك نمايند.
نور چشمان عزيزم توجه خواهند داشت، اكنون كه رسالت بزرگ پدران بزرگوار خود را به دوش مىكشند، در راه تهذيب و تحصيل خود با الهام از روح پرفتوح سربازان امام زمان ارواحنافداه تلاش وافر نمايند تا با كسب دانش و معنويت اسلامى، امور جامعه خويش را به دست گيرند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 292
تاريخ: 15/1/65
پيام امام خمينى خطاب به اعضاى سمينار لبيك يا امام
بسم الله الرحمن الرحيم
اعضاى محترم سمينار پشتيبانى جنگ، ايدهم الله تعالى!
پيام شما در مورد استقبال كم نظير مردم سلحشور در پيوستن به صفوف رزمندگان اسلام و تصميمتان در استفاده بيشتر از اين امكانات عظيم واصل گرديد. خداوند متعال را سپاس مىگزاريم كه در آستانه سالروز بعثت حضرت خاتمالانبيا صلى الله عليه وآله وسلم بار ديگر ملت دلاور ايران صحنه حماسههاى هميشگى حضور خود را در دفاع از اسلام عزيز و كشور اسلامى ايران به نمايش مىگذارند و با شركت بىسابقه خود در كاروان راهيان كربلا، جهانيان را به حيرت وا داشته و مىروند تا با همت والاى خود بقاياى ريشههاى پوسيده حزب عفلقى عراق را بر كنند و مردم مظلوم عراق و ايران و منطقه را از يوغ اين بردگان شيطان رهايى بخشند. و با تشكر از اعضاى محترم اين سمينار كه انشاءالله با وحدت معنوى و ظاهرى خود، از اين نيروهاى الهى در جهت دفاع مقدس برنامه ريزى مىنمايند.
ملت عزيز ايران و رزمندگان و مسؤولين محترم جمهورى اسلامى مىدانند كه استكبار جهانى و اكثر كشورهاى منطقه، به خوبى دريافتهاند كه امروز نجات صدام از اين بن بست و منجلابى كه خود آنان براى او به وجود آوردهاند، امرى ناممكن است و على رغم آن همه تسليحات مدرن و كمكهاى نظامى و اقتصادى و تبليغاتى، هر روز كه از عمر اين شجره خبيثه مىگذرد، بىثباتى آن آشكارتر مىگردد و شايد كم و بيش دريافتهاند كه مقاومت بيش از اين در مقابل عواطف و احساسات پاك مردم ايران و حمايت از صدام، نه تنها براى آنان سودى نخواهد داشت كه زمينههاى تزلزل و بىثباتى آنان را در ميان ملتهاى خود فراهم خواهد ساخت. و نيز در طول اين چند سال جنگ تحميلى، براى آنان و حتى سازمانهايى كه تا ديروز به حمايت از صدام برخاسته بودند، به خوبى آشكار گرديده است كه تنها كسى كه در اين جنگ عامل آن همه تجاوزها و شرارتها، كشتارها و ناامن كردن درياها و حمله به هواپيماهاى غير نظامى و استفاده از بمبهاى شيميايى و نقض حقوق و قوانين بينالمللى است، شخص صدام و حزب بعث عراق است، و همه آنان مىدانند كه اگر اسرائيل نقشه تسخير از نيل تا فرات را دنبال مىكند، صدام هم در تهاجم خود به اين كشور اسلامى، نقشه سيادت خود بر اعراب و منطقه و ژاندارمرى خليج فارس را تعقيب مىنمود. هر چند كه بسيارى، جرأت ابراز صريح اين واقعيت
صحيفه نور ج 19 صفحه 293
را ندارند.
ما همه اين موفقيتها را در صحنههاى سياسى و نظامى، رهين همت مردم و استقامت رزمندگان مىدانيم و بار ديگر به كشورهاى منطقه اعلام مىكنيم كه جمهورى اسلامى على رغم اقتدار روزافزون خود در صحنههاى سياسى و نظامى و على رغم پشتيبانى تودههاى ميليونى مردم كه هر روز شاهد رژه با شكوه دهها لشكر از نيروهاى آموزش ديده آن هستيم، هيچ گاه در صدد توسعه و كشورگشايى نبودهايم و همواره در صدد آنيم كه با كشورهاى اسلامى و منطقه، در صلح و آرامش روابط دوستانه داشته باشيم و اعراب و كشورهاى اسلامى و خصوصاً كشورهاى خليج فارس بايد بدانند كه هيچ گاه با وجود رژيم فاسد و جنگ افروزى چون صدام، منطقه روى آرامش را نخواهد ديد و تا اين غده چركين در كالبد كشور اسلامى عراق باقى است، منطقه نيز در تب و تاب ناامنى و حوادث خواهد سوخت.
نكته ديگرى كه بايد به ملت عزيز و مسؤولين محترم و رزمندگان سلحشورمان تذكر دهم اين است كه، با وجود اين كه در تمامى جبهههاى نبرد، پيروزى و برترى با شماست و خواب راحت از چشم عفلقيان گرفته شده، ولى اين پايان راه دفاع مقدس از كشور اسلامى و دفع تجاوز نيست. مسؤولين و فرماندهان ارتش و سپاه و بسيج با استفاده از امكانات مادى و معنوى خود، با تزلزل سخت و عميق حاكم بر پيكر پوسيده عراق، در جبهههاى جنگ خصوصاً در نبرد قهرمانانه فاو به نبرد بىامان خود و مقاومت تا سقوط صداميان ادامه دهند و با وحدت و انسجام كامل در صفوفى به هم پيوسته، امان را از آنان سلب نمايند، و خداى ناكرده غرور از پيروزىها باعث سستى در تكليف يا بىدقتى در برنامهها نگردد. و من با كمال تواضع، از اين مدافعان پيروز مىخواهم كه هيچ گاه از نصرت حق و توكل بر خداى بزرگ غافل نباشند، و من نصر الا من عندالله العزيز الحكيم . و ملت عزيز ايران هم كه در تمامى صحنهها خود را ملزم به اداى تكليف الهى و دفاع از دستاوردهاى آن مىدانند، بايد متوجه باشند كه امروز پر كردن جبهههاى نبرد از نيروهاى آموزش ديده و آمادگى دفاع از اسلام و ايران، براى همه قشرها از اهم واجبات الهى است كه هيچ چيز ديگر مانع از انجام آن نمىشود، كه بحمدالله مردم به اين وظيفه شرعى و مقدس خود به خوبى عمل كرده و مىكنند و دنيا هم اكنون شاهد امواج خروشان اين انسانهاى متعهد و آگاه از روحانى گرفته تا دانشگاهيان و دانش آموزان، و از كارگران و كشاورزان گرفته تا بازاريان و كارمندان، همه و همه مىباشد.
اين جانب از مسؤولين امر خصوصاً اعضاى محترم اين سمينار كه بر آن شدهاند تا با برنامهريزى كامل از اين امكانات عظيم مردمى بهرهبردارى كنند، تشكر مىكنم و از ملت عزيز مىخواهم كه جبههها و پشت جبههها را گرم نگه دارند تا با لطف و عنايت خداوند متعال و دعاى خير حضرت ولى امر ارواحنا فداه شاهد موفقيت بيشتر در انجام فريضه دفاع الهى باشيم.
خداوندا! ملت عزيز ما را به شرف استقامت، پيروزى ظاهر و باطن نايل فرما! و به ارتشيان، سپاهيان، بسيجيان و راهيان كربلا و جهادگران و امدادگران اين رزمندگان خالص و عارف ما در مصاف با دشمنان خود موفقيت و نصرت كرامت، و به آنان عزمى راسخ و قامتى استوار عنايت فرما! و
صحيفه نور ج 19 صفحه 294
به خانوادههاى عزيز شهدا و جانبازان و اسرا و مفقودين، صبر و اجر لطف فرما! اسرا و مفقودين را به اوطان خود بازگردان! و به جانبازان انقلاب، شفا عنايت كن! و شهداى گرانقدر ما را با اجر وافر خود در كنار شهداى صدر اسلام محشور فرما! و سلام و صلوات خود را بر صاحب امر و وارث ارض، حضرت بقيةالاعظم روحى فداه نثار فرما!
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 295
تاريخ: 31/1/65
پاسخ امام خمينى به نامه آقاى حسن روحانى در مورد تشويق رزمندگان در عمليات والفجر 8
بسمه تعالى
با تشكر از ايثار و فداكارىهاى اين عزيزان شجاع و تأييد و تصويب جناب آقاى رئيس جمهور، موافقت مىشود.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page
صحيفه نور ج 19 صفحه 296
تاريخ: 8/2/65
پاسخ امام خمينى در پاسخ به پيام فرزندان شهدا، اسرا، مفقودين و جانبازان
بسم الله الرحمن الرحيم
نور چشمان عزيزم! فرزندان محترم شهدا، جانبازان، اسرا و مفقودين اعزهم الله تعالى
پيام شما را شنيدم. من به شما سلام و درود مىفرستم و به وجود شما مباهات و افتخار مىكنم، و چه افتخارى بالاتر از اين كه ما در تداوم انقلابمان، ذخيرههاى عظيمى همچون شما عزيزان را داريم كه حضورمان در جامعه و در تمامى صحنههاى اسلامى و انقلابى و مردمى يادآور رشادتها و فداكارىها و اخلاص رادمردانى است كه به بركت خونهاى پاك آنان، انقلاب و جمهورى اسلامى ايران بارور گرديد و با شهادت و ايثار و جانبازى و اسارت آنان از پانزدهم خرداد تاكنون، بر تارك نهضتمان نام مجد و آزادى و شرف پايدار ماند.
شما، گواهان صادق و يادگاران عزمها و ارادههاى استوار و آهنين، نمونهترين بندگان مخلص حقيد كه مراتب انقياد و تعبد خويش را به پيشگاه اقدس حق تعالى با نثار خون و جان به اثبات رسانيدند و در ميدان جهاد اكبر با نفس و جهاد اصغر با خصم، واقعيت پيروزى خون بر شمشير و غلبه اراده انسان را بر شيطان مجسم كردند و سرمايه جان خويشتن را به بهاى اندك نفروختند و ملعبه زخارف زودگذر دنيا و متعلقات آن نشدند و با همتى بلند به سودا و معاملهاى برخاستند كه خدا مشترى جان آنان شد و اجر و مزدشان را بىدريغ و در نزد خود قرار داد و حياتشان را جاودانه ساخت كه اين، منتها آرزوى عاشقان و مشتاقان و غايت عمل و آمال عارفان است كه ياليتنا كنا معهم . و گوارا باد بر اين شهيدان! لذت انس و همجوارىشان با انبياى عظام و اولياى كرام و شهداى صدر اسلام و گواراتر بر آنان باد! نعمت رضايت حق كه رضوان من الله اكبر. و اينك ما و شما ماندهايم كه وارث آن رسالتيم و حامل آن امانت.
عزيزانم! من شما را دوست داشته و چون فرزندان خود مىدانم و هميشه شما را دعا مىكنم و با نصيحتى مشفقانه و پدرانه از شما فرزندان خوب و باوفاى خودم مىخواهم كه بار امانت پدرانتان را كه ميراث عزت و راه و رسم زندگى آنان بوده است، به خوبى بر دوش كشيد و تقوا و پاكى و پاكدامنى را پيشه كنيد و نظم در زندگى و تمامى مراحل آن حكمفرما سازيد و با جديت به تحصيل علوم و كسب معارف و بهرهورى از استعدادهاى الهى خود بپردازيد و هيچ گاه سلاح مبارزه با ظلم و استكبار و استضعاف بر زمين نگذاريد و دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان خدا را شعار خود سازيد و
صحيفه نور ج 19 صفحه 297
خود از مردم پابرهنه و مستضعف و بىپناهى كه تمامى عزت ما رهين منت و خدمت آنان است و شهيدان و جانبازان و اسرا و مفقودين نيز از همين قشرند -، دور نسازيد. و مؤكداً از شما فرزندان شهدا مىخواهم كه با مادران داغديده خود به عطوفت و مهربانى رفتار كنيد كه الجنت تحت اقدام الامهاتكم .
و آخرين سخنم در اين جا با شما اين كه، به جمهورى اسلامى كه ثمره خون پدرانتان است، تا پاى جان وفادار بمانيد و با آمادگى خود و صدور انقلاب و ابلاغ پيام خون شهيدان، زمينه را براى قيام منجى عالم و خاتمالاوصياء ومتع الاولياء، حضرت بقيةالله روحى فدا، فراهم سازيد.
و به مسؤولين محترم جمهورى اسلامى ايران براى چندمين بار سفارش مىكنم و اين نصيحت و سفارش هميشگى است كه قدر اين نعمتهاى بزرگ الهى را بدانند و در شرايط كنونى و آيندههاى دور، اولويت را به اين عزيزان و كسانى بدهند كه در راه اسلام خون دادهاند و مبارزه كردهاند و به شدت از بهانهجويى و سنگاندازى مانع تراشى و كاغذبازى كه مانع رشد آنان و ملت دلاور ايران است خوددارى ورزند.
خداوند به همه ما توفيق خدمت و اخلاص عنايت فرمايد و اين گوهرهاى گرانبها را از كيد و وسوسههاى شيطان محافظت كند. ان ربى قريب مجيب .
والسلام عليكم و رحمةالله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page
-
جلد بيستم
جلد بيستم
menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 3
تاريخ: 19/3/65
ديدار با رئيس جمهور، رئيس مجلس ديوان عالى كشور، نخست وزير، سفرا و كارداران كشورهاى اسلامى مقيم تهران به مناسبت عيد سعيد فطر
آنچه كه براى ما و شما مىماند، آن چيزى است كه در درون خودمان تحصيل كرده باشيم
بسم الله الرحمن الرحيم
اميدوارم كه اين عيد سعيد براى همه مسلمين عيد به معناى واقعى باشد و براى ملت ايران بركات عيد از جانب خداى تبارك و تعالى نازل شود. عيد واقعى آن وقتى است كه انسان رضاى خدا را به دست بياورد، درون خود را اصلاح كند. امورى كه مربوط به اين عالم است گذراست، زودگذر هم هست و پيروزىها و شكستها و خوشىها و ناخوشى اين دنيا بيش از چند روزى و مقدار اندكى پايدار نيست. آنچه كه براى ما و شمامىماند، آن چيزى است كه در درون خودمان تحصيل كرده باشيم، باور بكنيم كه خداى تبارك و تعالى حاضر است، باور بكنيم كه همه چيز به دست اوست و ما چيزى نيستيم، باور بكنيم كه ما قاصر هستيم براى شكرگزارى نعمتهاى خدا.
اين ماه مبارك رمضان با آن همه بركاتى كه دارد، ما نمىتوانيم از عهده شكر يكىاش برآييم ولى بايد كوشش كنيم كه در اين ماه مبارك رمضان كه بر ما گذشت، اگر حالى پيدا شد، اين حال را تا ماه رمضان ديگر نگه داريم و اگر حالى پيدا نشد، متأسف باشيم و كوشش كنيم كه پيدا كنيم. اين هياهوها همه رفتنى است، تمام شدنى است، آنچه كه هست آنى است كه پيش خود ماست، آن باقى است و با ماست و ما بايد كوشش كنيم كه باطن خودمان را اصلاح كنيم.
شكرگزارى به اين است كه ما مقام اين ملت را بشناسيم
بحمدالله كشور ما، كشور شما، كشورى است كه امروز بايد بگوييم نمونه است. آنچه كه مىخواستم عرض كنم اين است كه اين اقبال مردم بر امور معنوى و بر امور ظاهرى، خصوصاً اين جوانهاى ما در جبههها و اين روز قدس كه امسال من هر چه نگاه كردم به نظرم عظيم تر از سال قبل بود و نمىتواند انسان قدر اين نعمت را و شكر اين نعمت را به اندازه كافى بجا بياورد، اينها براى ما تكليف درست مىكند، تكليف ما را زياد مىكند، تكليف قوه مقننه را دوچندان مىكند، تكليف قوه مجريه را همين طور، قضاييه را همين طور، تكليف براى روحانيت عظيمالشان زياد مىشود. ما
صحيفه نور ج 20 صفحه 4
نمىتوانيم از عهده شكر اين نعمت برآييم لكن بايد حتى الامكان شكرگزارى كنيم. شكرگزارى به اين نيست كه ما بگوييم الحمدلله. آن هم يك شكر است، شكرگزارى به اين است كه ما مقام اين ملت را بشناسيم و اين جبهه و پشت جبهه را هميشه در نظر داشته باشيم كه حجت را بر ما اينها تمام كردهاند. خدا مىداند كه من هر وقت نظرم به اين جوانهايى كه عازم جبهه هستند و به شور و شعف دارند به جبههها مىروند، وقتى من آنها را نگاه مىكنم، از خودم خجالت مىكشم، ما كى هستيم، ما چى هستيم؟ ما قريب هشتاد و چند سال در اين دنيا (خودم را مىگويم) بودم و به قدر اين چند روزى كه اينها مشغول خدمت هستند، ما خدمت نكرديم، ما خودمان را نساختيم. از من گذشت لكن شما توجه كنيد كه خود را بسازيد، توجه كنيد كه دنيا را به چيزى نگيريد، توجه كنيد كه همه رفتنى هستيم و بايد به خداى تبارك و تعالى نزديك بشويم تا آن جا ما را راه بدهند. شما ادعيه ائمه اطهار را ملاحظه كنيد، اينها ادعيه شلاقهايى است كه بر فرق ماها زده مىشود، اينهايى كه به واقعيت و به عقيده ما معصوم از هر خطا هستند، ببينيد كه در ادعيهها چه جور عجز و ناله مىكنند، براى اين كه مطلب بزرگ است. مقام بشر هر چه باشد، مقام خاتم النبيين بالاترين مقام، لكن وقتى كه اين مقام را با مقام الوهيت ملاحظه بكنيم كه خود آنها مىبينند، هيچ است در مقابل همه چيز. آنى كه آنها فهميدند از عظمت خدا، آنها را وادار كرده است آن طور راز و نياز كنند و اعتراف به تقصير. شما در ادعيه اميرالمؤمنين، خود رسول خدا، حضرت سجاد سلام الله عليه، ساير ائمه ملاحظه كنيد چه جملاتى هست و ما چطور بعيديم از اين معانى، چه معارفى در اين ادعيه هست كه ما محروميم از آن معارف، چه سوزى در قلب اين خاصان خدا بوده است كه براى فراق خدا مىسوختند و آتش جهنم را مىگفتند اگر صبر كنيم، صبر در فراق را چه كنيم؟ اينها براى ما مثل يك افسانه است لكن واقعيت است، واقعيتى است كه آنها فهميدهاند و ما نفهميديم. ما الان تكليف زياد داريم، ما مواجه هستيم با يك ملتى كه همه چيز خودش را در طبق اخلاص گذاشته است و براى اسلام دارد صرف مىكند. جوانها را مىدهد، جوانها جان خودشان را مىدهند، زنها جوانهاى عزيز خودشان را مىدهند و با آن شور و شعف آنها به ميدان مىروند و مردم با آن شور و شعف در جبهه و خارج جبهه دارند فداكارى مىكنند. تكليف ما با اينها چى هست؟ ما چه جواب بدهيم از اين همه جهاتى كه اينها عرضه مىدارند؟ ما چى داريم كه در جواب آنها بدهيم؟ معذلك بايد آن مقدارى را كه توان هست انجام بدهيم. شكر اين نعمت به اين است كه ما مردم را شريك بزرگ بدانيم در اين حكومت. حكومت نيست، بايد همه خدمتگزار باشيم براى اين ملت، براى اين جوانها و براى اين پيرها و زنها و مردها.
دولت به تنهايى نمىتواند كه اين بار بزرگى كه الان به دوش اين ملت هست بردارد
مردم را در همه امور شركت بدهيم، دولت به تنهايى نمىتواند كه اين بار بزرگى كه الان به دوش اين ملت هست بردارد. همان طورى كه ملاحظه مىكنيد اگر چنانچه اين شور و شعف ملت و جوانهاى عزيز نبود هيچ دولتى نمىتوانست مقابله كند با اين قدرتهايى كه همه قدرتشان را، قوهشان را پهلوى
صحيفه نور ج 20 صفحه 5
هم گذاشتند و به ما حمله كردند. بدون اين كه اين ملت همراهى كند ما نمىتوانستيم كارى بكنيم. هر چى داريم از اينهاست و هر چى هست مال اينهاست، دولت عامل اينهاست، قوه قضاييه عامل اينهاست، قوه اجراييه عامل اينهاست، قوه مقننه عامل اينهاست. ادا تكليف بايد بكنند، شركت بدهند مردم را در همه امور. همان طور كه با شركت مردم در اين جنگ، شما بحمدالله پيروز شديد و پيروزتر هم خواهيد شد، با شركت اينها شما مىتوانيد اداره كنيد اين كشور را. مردم را در امور شركت بدهيد، در تجارت شركت بدهيد، در همه امور شركت بدهيد، مردم را در فرهنگ شركت بدهيد، مدارسى كه مردم مىخواهند درست كنند كارشكنى نكنيد برايشان، البته نظارت لازم است، انتقاد هم لازم است لكن كارشكنى نكنيد.
تكليف است براى همه ما كه اين جمهورى كه به اين جا رسيده است تا آخر حفظ كنيم
بين خودتان برادر باشيد، حفظ كنيد اين برادرى را، با حفظ برادرى شما به اين جا رسيديد و با حفظ برادرى بايد جلو برويد. اگر خداى نخواسته خللى حاصل بشود، در اين برادرى، چه در خود تهران، چه در خارج تهران، هر جا باشد، چه بين روحانيون، چه بين مردم، چه بين جناحهايى كه هستند، اگر خداى نخواسته يك وقت يك خللى واقع بشود شكست همراه اوست. شما فكر اين را بكنيد كه حافظ اسلاميد، نه حافظ خود. شما بايد حفظ اسلام را بكنيد، آن هم نه در زمان خود، همان طورى كه انبياء عظام دنبال اين بودند كه بعد از خودشان تا آخر حافظ باشند، تكليف است براى همه ما كه ما اين جمهورى كه به اين جا رسيده است تا آخر حفظ كنيم. تا آخر حفظ كردن اين است كه هر روز محكم كنيم برادرى خودمان را، سر اغراض جزييه كه زود مىگذرد، لطمهاى خداى نخواسته به اسلام وارد نكنيم، لطمهاى به جمهورى اسلام وارد نكنيم. اشكال اگر هست به من و ديگران، اشكال را بايد گفت لكن نبايد تضعيف كرد دولت را، نبايد تضعيف كرد قوه مقننه را، قوه قضاييه را، روحانيت را. اينها جرم است، اينها گناه نابخشودنى است. شما توجه بايد بكنيد. ملت ما توجه بكنند كه يك ملت با هم هيچ قوهاى بر آنها غلبه نخواهد كرد، هيچ قوهاى نمىتواند بر يك ملتى كه همراه هم هستند و با هم هستند، هيچ قدرتى نمىتواند با او مقابله كند و لهذا شياطين در پى اين هستند كه از اين راه پيش بروند كه بين جناحها اختلافى ايجاد كنند. اعتنا نكنيد به اين شياطين، در شهرها اعتنا نكنند آقايان به شياطينى كه مىخواهند اختلاف ايجاد كنند.
حفظ اسلام به حفظ وحدت است
قوى باشيد و پشت هم باشيد، دولت و ملت با هم باشد، ملت پشتيبان دولت در امور باشد، دولت خدمتگزار ملت باشد در امور، شركت بدهند مردم را در همه امور. دانشگاهها بايد مردم در آن دخالت داشته باشند، مردم خودشان به طور آزاد بايد دانشگاه داشته باشند، منتها دولت نظارت بايد بكند. نظارت دولت حتمى است لكن اين طور نباشد كه خيال كنيد كه / خود ملت / خود دولت مىتواند همه اين
صحيفه نور ج 20 صفحه 6
كارها را انجام بدهد، مىبينيد كه نمىتواند، اعتراف دارند همه بر اين، دولت اعتراف دارد، همه اعتراف دارند اين كه بدون ملت ما نمىتوانيم. اين ملت را از دست ندهيد، نگهش داريد. روحانيون مكلفند، خودشان هم مىدانند مكلفند حفظ اسلام را بكنند، حفظ اسلام به حفظ وحدت است و بايد بكنند و اين واجب است بر همه كه حفظ كنند وحدت را، مردم را نگه دارند. اگر در يك شهرى از شهرها بنا بود يك اختلافى واقع بشود، بدانند كه دست شيطان در كار است، بايد اين را از بين ببرند و نگذارند يك وقت خداى نخواسته / در / ولو در يك شهرى، در يك روستايى اختلاف واقع بشود. برادران روحانى قوياً با هم باشند و كنارهگيرى نكنند، همه در ميدان باشند، با هم باشند. ما مىخواهيم حفظ اسلام را بكنيم، با كنارهگيرى نمىشود حفظ كرد، خيال نكنيد كه با كنارهگيرى تكليف از شما سلب مىشود، تكليف دوچندان است. بايد در صحنه باشيد، بياييد، همه روحانيت بيايد، كنار رفتن از مكايد ابليس است كه نمىگذارد كه همه با هم باشند، قدرت را روى هم بگذاريد. ارتش، سپاه، بسيج و گروههاى مردمى همه با هم باشيد، اگر باشيد با هم، خداى تبارك و تعالى نصرت مىكند شما را. نصرت خدا اين است كه همه با هم براى رضاى خدا باشيد، همه با هم براى اين باشيد كه اسلام را تقويت كنيد و اسلام را به جاهاى ديگر هم برسانيد و اين نصرت خداست و خداوند وعده كرده است كه اگر نصرت كنيد، من هم نصرت مىكنم. و مىبينيد كه دارد نصرت مىكند، مىبينيد كه ما يك روزى بود كه همه اوضاع به هم ريخته شده بود و همه جا خراب بود و حالا بحمدالله همه چيز صحيح است و خوب است و همه جهات تمام است و جبهههاى ما قوى و داخل و خارج همه درست، همه جهات درست است و ليكن بايد مردم توجه كنند به اين كه آنها پشتيبان هيأت حاكمه باشند و هيأت حاكمه خدمتگزار آنها.
خداوند همه ما را از شر شيطان نگه دارد و خداوند همه ما را قدرت اين بدهد كه با خودمان جنگ كنيم و با باطن خودمان ستيزه كنيم و اصلاح كنيم خودمان را.
والسلام عليكم و رحمةالله
menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 7
تاريخ: 22/3/65
انتصاب مجدد حجج اسلام آقايان: لطف الله صافى، احمد جنتى و ابولقاسم خزعلى به عضويت شوراى نگهبان
بسمهتعالى
با تشكر وافر از زحمات ارزنده حضرات فقهاى محترم شوراى نگهبان دامت بركاتهم، چون ادامه اين خدمت بزرگ به اسلام و جمهورى اسلامى امرى ضرورى است و حضرات فقهاى مذكور در متن، لياقت و تعهدشان محرز است و در مدت طولانى اين خدمت، آشنايى وافر به مسائل جاريه دارند، براى دوره جديد نيز خود حضرات حجج اسلام آقاى حاج آقا لطفالله صافى و آقاى حاج شيخ احمد جنتى و آقاى حاج شيخ ابوالقاسم خزعلى ايدهم الله تعالى را به عضويت در شوراى محترم نگهبان منصوب نمودم.
از خداوند تعالى مزيد توفيق آنان در اين خدمت را خواهانم.
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 8
تاريخ: 7/4/65
انتصاب مجدد حجت الاسلام موسوى اردبيلى به رياست ديوان عالى كشور
بسمهتعالى
جناب حجتالاسلام آقاى موسوى اردبيلى دامت افاضاته
با تشكر از زحمات ارزنده جناب عالى در مدت تصدى مقام محترم رياست ديوان عالى كشور، چنانچه پس از نظرخواهى حضرات قضات محترم صحت و حسن اجراى امور محوله مورد تصديق آقايان واقع شد، جناب عالى را براى بار ديگر به مقام محترم رياست ديوان عالى كشور منصوب نمودم. از خداوند تعالى توفيق جناب عالى و ساير متصديان را در خدمت به اسلام و مسلمين درخواست مىنمايد.
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 27
تاريخ: 2/6/65
ديدار با رئيس جمهور، رئيس مجلس شوراى اسلامى، نخست وزير، و مسؤولين كشورى و لشكرى به مناسبت روز عيد غديرخم
غدير منحصر به آن زمان نيست، غدير در همه اعصار بايد باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
اميدوارم انشاءالله اين عيد مبارك به همه ملتهاى مظلوم و بخصوص به ملت شريف ما مبارك باشد. خداوند انشاءالله كه با عنايات خاصه خود نظرى بهاين ملت بزرگ كه بايد گفت پرچمدار اسلام در اين عصر هستند، به اينها عنايت خاصى بفرمايد و آنها را از عنايات خاصهى خود نصيب بزرگ عنايت بفرمايد.
من در بارهى شخصيت حضرت امير چه مىتوانم بگويم و كى چه مىتواند بگويد. ابعاد مختلفهاى كه اين شخصيت بزرگ دارد، به گفتگوى ماها و به سنجش بشرى در نمىآيد. كسى كه انسان كامل است و مظهر جميع اسماء و صفات حق تعالى است، ابعادش به حسب اسماء حق تعالى بايد هزار تا باشد و ما از عهده بيان حتى يكىاش / را/ نمىتوانيم برآييم. اين شخصيت كه جامع تضاد است، امور متضاد در او جمع است، كسى نمىتواند در حول و حوش او سخن بگويد، از اين جهت من در اين موضوع بهتر مىدانم كه ساكت باشم. لكن مسألهاى را كه بهتر است ما بگوييم، انحرافاتى است كه براى ملتها و خصوصاً براى شيعيان اين حضرت پيش آمده است در طول تاريخ و دستهايى كه اين انحرافات را از اول به وجود آوردهاند و توطئههايى كه بودهاست در طول تاريخ اخيراً در اين سالهاى اخير، سدههاى اخير پيش آمده است، آنها را عرض كنم.
مسأله غدير، مسألهاى نيست كه به نفسه براى حضرت امير يك مسألهاى پيش بياورد، حضرت امير مسأله غدير را ايجاد كرده است. آن وجود شريف كه منبع همه جهات بوده است، موجب اين شده است كه غدير پيش بيايد. غدير براى ايشان ارزش ندارد، آن كه ارزش دارد خود حضرت است كه دنبال آن ارزش، غدير آمده است. خداى تبارك و تعالى كه ملاحظه فرموده است كه در بشر بعد از رسولالله كسى نيست كه بتواند عدالت را به آن طورى كه بايد انجام بدهد، آن طورى كه دلخواه است انجام بدهد، مأمور مىكند رسولالله را كه اين شخص را كه قدرت اين معنا را دارد كه عدالت را به تمام معنا در جامعه ايجاد كند و يك حكومت الهى داشته باشد، اين را نصب كن. نصب حضرت امير به خلافت اين طور نيست كه از مقامات معنوى حضرت باشد، مقامات معنوى حضرت و مقامات جامع او
صحيفه نور ج 20 صفحه 28
اين است كه غدير پيدا بشود و اين كه در روايات ما و از آن زمان تا حالا اين غدير را آن قدر از آن تجليل كردهاند، نه از باب اين كه حكومت يك مسألهاى است، حكومت آن است كه حضرت امير به ابن عباس مىگويد كه به قدر اين كفش بى قيمت هم پيش من نيست ، آن كه هست اقامه عدل است. آن چيزى كه حضرت امير سلامالله عليه و اولاد او مىتوانستند در صورتى كه فرصت به آنها بدهند، اقامه عدل را به آن طورى كه خداى تبارك و تعالى رضا دارد انجام بدهند، اينها هستند لكن فرصت نيافتند. زنده نگه داشتن اين عيد نه براى اين است كه چراغانى بشود و قصيدهخوانى بشود و مداحى بشود، اينها خوب است، اما مسأله اين نيست. مسأله اين است كه به ما ياد بدهند كه چطور بايد تبعيت كنيم، به ما ياد بدهند كه غدير منحصر به آن زمان نيست، غدير در همه اعصار بايد باشد و روشى كه حضرت امير در اين حكومت پيش گرفته است بايد روش ملتها و دستاندركاران باشد. قضيه غدير، قضيه جعل حكومت است، اين است كه قابل نصب است والا مقامات معنوى قابل نصب نيست، يك چيزى نيست كه با نصب اين مقام پيدا بشود، لكن آن مقامات معنوى كه بوده است و آن جامعيتى كه براى آن بزرگوار بوده است، اسباب اين شده است كه او را به حكومت نصب كنند. و لهذا مىبينيم كه در عرض صوم و صلوه و امثال اينها مىآورد و ولايت مجرى اينهاست. ولايتى كه در حديث غدير است به معناى حكومت است، نه به معناى مقام معنوى. و حضرت امير را همان طورى كه من راجع به قرآن عرض كردم كه قرآن و در روايات است اين نازل شده است به منازل مختلف، كلياتش سبع و الى سبعين و الى زيادتر، تا حالا رسيده است به دست ماها به صورت يك مكتوب، حضرت امير هم اين طور است، رسول خدا هم اين طور است. مراحل طى شده است، تنزل پيدا كرده است، از وجود مطلق تنزل پيدا كرده است، از وجود جامع تنزل پيدا كرده است و آمده است پايين تا رسيده است به عالم طبيعت، در عالم طبيعت اين وجود مقدس و آن وجود مقدس و اولياى بزرگ خدا. بنابراين، اين كه حديث غدير را ما حساب كنيم كه مىخواهد يك معنويتى را براى حضرت امير، يا يك شانى براى حضرت امير درست كند نيست. حضرت امير است كه غدير را به وجود آورده است، مقام شامخ اوست كه اسباب اين شده است كه خداى تبارك و تعالى او را حاكم قرار بدهد.
غدير آمده است كه بفهماند سياست به همه مربوط است
مسأله، مسأله حكومت است. مسأله، مسأله سياست است، حكومت عدل سياست است، تمام معناى سياست است. خداى تبارك و تعالى اين حكومت را و اين سياست را امر كرد كه پيغمبر به حضرت امير واگذار كنند، چنانچه خود رسول خدا سياست داشت و حكومت بدون سياست ممكن نيست، اين سياست و اين حكومتى كه عجين با سياست است، در روز عيد غدير براى حضرت امير ثابت شد. اين كه در اين روايت در روايات هست كه بنى الاسلام على خمس اين ولايت ، ولايت
صحيفه نور ج 20 صفحه 29
كلى امامت نيست، آن امامتى كه هيچ عملى مقبول نيست، قبول نمىشود الا به اعتقاد به امامت، اين معنايش اين حكومت نيست. خوب! ما بسيارى از ائمهمان حكومت نداشتند. ما الان معتقديم كه حضرت امير در يك برهه از زمان به حكومت رسيد، حضرت امام حسن هم يك مدت بسيار بسيار كمى به حكومت رسيد، باقى ائمه حكومت نداشتند. آن كه خداى تبارك و تعالى جعل كرد و دنبالش هم براى ائمه ى هدى جعل شده است، حكومت است، لكن نگذاشتند كه اين حكومت ثمر پيدا بكند، بنابراين حكومت را خدا جعل كرده است براى حضرت امير سلامالله عليه و اين حكومت يعنى سياست، يعنى عجين با سياست، از اعوجاجهايى كه پيدا شده است مع الاسف، اين است كه، يعنى اعوجاج زياد پيدا شده اما از بزرگترينش اين است كه دستهايى از زمان سابق، از زمان خلفاى اموى و خلفاى عباسى عليهم لعنهالله، از آن زمان دستهايى پيدا شده است كه بگويند كه دين عليحده از مسائل است و سياست عليحده از حكومت است. هر چه طرف پايين آمده است، اين قوت گرفته است تا وقتى بازيگرىهاى دنيا كه ديدند بايد دين را يك چيز تعبدى قرار داد، اين بازيگرها آمدند و اين طور كردند كه به ماها هم باورمان آمده بود كه دين چكار دارد به سياست، سياست مال امپراطورها. اين معنايش اين است كه تخطئه كنيم خدا را و رسول خدا را و اميرالمومنين را، براى اين كه حكومت سياست است، حكومت كه دعا خواندن نيست، حكومت كه نماز نيست، حكومت روزه نيست. حكومت، حكومت عدل اسباب اين مىشود كه اينها اقامه بشود، اما خود حكومت يك دستگاه سياسى است. آنى كه مىگويد دين از سياست جداست، تكذيب خدا را كرده است، تكذيب رسول خدا را كرده است، تكذيب ائمه هدى را كرده است. و اين كه اين قدر صداى غدير بلند شده است و اين قدر براى غدير ارج قايل شدهاند و ارج هم دارد براى اين است كه با اقامه ولايت يعنى با رسيدن حكومت به دست صاحب حق، همه اين مسائل حل مىشود، همه انحرافات از بين مىرود. اگر حكومت عدل بپا شود، اگر گذاشته بودند كه حضرت امير سلامالله عليه حكومتى را كه مىخواهد بپا كند، تمام انحرافات از بين مىرفت و محيط يك محيط صحيح و سالم مىشد كه آن وقت مجال براى همه اشخاص كه داراى افكار هستند، عرفا كه داراى افكار هستند، حكما كه داراى افكار هستند، فقها، همه براى آنها مجال هم پيدا بشود، از اين جهت اسلام بنى على خمس نه معنايش اين است كه ولايت در عرض اين است، ولايت اصلش مسأله حكومت است، حكومت هم اين طورى است، حكومت حتى از فروع هم نيست. آن چيزى كه براى ائمه ماقبل از غدير و قبل از همه چيزها بوده است، اين يك مقامى است كه مقام ولايت كلى است كه آن اقامت است كه در روايت هست كه حسن و حسين امامان قاما او قعدا . وقتى قعد است كه امام نيست. امام به معناى حكومت نيست، اين يك امام ديگرى است و آن مسألهى ديگرى است. آن مسأله، مسألهاى است كه اگر او را كسى قبول نداشته باشد، اگر تمام نمازها را مطابق با همين قواعد اسلامى شيعه هم بجا بياورد باطل است. اين غير حكومت است، آن در عرض اينها نيست، آن از اصول مذهب است، آنى است كه اعتقاد به او لازم است و از اصول مذهب است و انحرافى كه پيدا شده است علاوه بر همه انحرافاتى كه همين انحراف است كه ما باور كرديم كه
صحيفه نور ج 20 صفحه 30
سياست به ما چه ربط دارد. غدير آمده است كه بفهماند كه سياست به همه مربوط است، در هر عصرى بايد حكومتى باشد با سياست، منتها سياست عادلانه كه بتواند به واسطه آن سياست اقامه صلوه كند، اقامه صوم كند، اقامه حج كند، اقامه همه معارف را بكند و راه را باز بگذارد براى اين كه صاحب افكار، يعنى آرام كند كه صاحب افكار، افكارشان را با دلگرمى و با آرامش ارائه بدهند. بنابراين اين طور نيست كه ما خيال كنيم كه ولايتى كه در اين جا مىگويند آن امامت است و امامت هم در عرض هم فروع دين است، نخير. اين ولايت عبارت از حكومت است، حكومت مجرى اينهاست، در عرض هم به آن معنا نيست، مجرى اين مسائل ديگر است. اين انحرافات خيلى زياد است، نمىشود همهاش را احصاء كرد.
علماى ما در طول تاريخ اين طور نبود كه منعزل از سياست باشند
خيال كردند يك دسته زيادى كه معناى عرفان عبارت از اين است كه انسان يك محلى پيدا بشود و يك ذكرى بگويد و يك سرى حركت بدهد و يك رقصى بكند و اينها، اين معنى عرفان است، مرتبه اعلاى عرفان را امام على سلامالله عليه داشته است و هيچ اين چيزها نبوده در كار. خيال مىكردند كه كسى كه عارف است بايد ديگر بكلى كناره گيرد از همه چيز و برود كنار بنشيند و يك قدرى ذكر بگويد و يك قدرى تغنى بشود و يك قدرى چه بكند و دكاندارى. اميرالمومنين در عين حالى كه اعرف خلقالله بعد از رسولالله در اين امت، اعرف خلقالله به حق تعالى بود، معذلك نرفت كنار بنشيند و هيچ كارى به هيچى نداشته باشد، هيچ وقت هم حلقهى ذكر نداشت، مشغول بود به كارهايش، ولى آن هم بود. يا خيال مىشود كه كسى كه اهل سلوك است، اهل سلوك بايد به مردم ديگر كار نداشته باشد، در شهر هر چه مىخواهد بگذرد، من اهل سلوكم، بروم يك گوشهاى بنشينم و ورد بگويم و سلوك به قول خودش پيدا كند. اين سلوك در انبيا زيادتر از ديگران بوده است، در اوليا زيادتر از ديگران بوده است، لكن نرفتند در خانهشان بنشينند و بگويند كه ما اهل سلوكيم و چكار داريم كه به ملت چه مىگذرد، هر كه هر كارى مىخواهد بكند. اگر بنا باشد كه اهل سلوك بايد بروند كنار بنشينند، پس بايد انبياء هم همين كار را بكنند و نكردند. موسى بن عمران اهل سلوك بود ولى معذلك رفت سراغ فرعون و آن كارها را كرد. ابراهيم هم همين طور، رسول خدا هم كه همه مىدانيم. رسول خدايى كه سالهاى طولانى در سلوك بوده است، وقتى كه فرصت پيدا كرد، يك حكومت سياسى ايجاد كرد براى اين كه عدالت ايجاد بشود، تبع ايجاد عدالت فرصت پيدا مىشود براى اين كه هر كس هر چيزى دارد بياورد. وقتى كه آشفته است نمىتوانند، در يك محيط آشفته نمىشود كه اهل عرفان، عرفانشان را عرضه كنند، اهل فلسفه، فلسفه شان را، اهل فقه، فقهشان را، لكن وقتى حكومت يك حكومت عدل الهى شد و عدالت را جارى كرد و نگذاشت كه فرصت طلبها به مقاصد خودشان برسند، يك محيط آرام پيدا مىشود، در اين محيط آرام همه چيز پيدا مىشود. بنابراين ما نودى بشىء مثل ما نودى بالولايه براى اين كه حكومت است. به هيچ چيز مثل
صحيفه نور ج 20 صفحه 31
اين امر سياسى دعوت نشده است و اين امر سياسى بوده است، زمان پيغمبر بوده است، زمان اميرالمومنين بوده است، بعدها هم اگر يك فرصت پيدا مىشد، آنها هم داشتند اين معما را. انحرافات زياد شده است. بعضى از اهل علم خودمان هم همين معانى را دارند لباس جندى حرام است، لباس شهرت است، به عدالت مضر است حضرت امير عادل نبوده؟! حضرت سيدالشهدا هم عادل نبوده؟! حضرت امام حسن هم عادل نبوده؟! پيغمبر اكرم هم عادل نبوده؟! براى اين كه لباس جندى داشتند! اينها را تزريق كردند به ما، به ما آن طور دستهاى توطئهگر تزريق كردند كه ماها هم باورمان آمده است. تو چكار دارى به اين كه چه مىگذرد، تو مشغول درست باش، تو مشغول فقهت باش، تو مشغول فلسفهات باش، تو مشغول عرفانت باش، چكار دارى كه چه مىگذرد. در آن وقت، اوايلى كه اين مسائل پيش آمد، يكى از رفقاى ما كه بسيار خوب بود، بسيار مرد صالحى بود و اهل كار هم بود، لكن من وقتى يك قضيه را صحبت كردم كه در اين قضيه ما بايد تحقيق كنيم، گفت به ما چكار دارد، حاصل امر سياسى است به ما چكار دارد. اين طور تزريق شده بود كه يك مرد عالم روشنفكر متوجه به مسائل، اين طور مىگويد كه به ما چكار دارد. پيغمبر هم مىگفت سياست به ما چكار دارد؟ اميرالمؤمنين هم كه حكومت داشت، مىگفت سياست.... حكومتى داشت براى ذكر گفتن و براى قرآن خواندن و براى نماز خواندن و همين ديگر؟! حكومت بود، ولايت بود و تجهيز جيوش بود عرض مىكنم حكومتها در نصب كردن اينها بود، همهاش سياست است اينها.
آنى كه مىگويد كه آخوند چكار دارد به سياست، اين با آخوند خوب نيست، اين با اسلام بد است، مىخواهد آخوند را كنار بگذارد كه مىتواند يك كارى توى مردم انجام بدهد و هر كارى دلشان مىخواهد بكنند و لهذا اين طور شد. البته علماى ما در طول تاريخ اين طور نبود كه منعزل از سياست باشند. مسأله مشروطيت يك مسأله سياسى بود و بزرگان ما در آن دخالت داشتند، تاسيسش كردند. مسأله تحريم تنباكو يك مسأله سياسى بود و ميرزاى شيرازى رحمتالله اين معنا را انجام داد. در زمانهاى اخير هم مدرس، كاشانى، اينها مردم سياسى بودند و مشغول كار بودند، اما به قدرى قدرت داشت اين دست قوى توطئهگر كه نمىشد از فكر حتى اهل علم محترم هم بيرون كرد به اين كه نه، مسأله اين طور نيست، مسأله حكومت در زمان پيغمبر بوده و سياست هم بوده، در زمان اميرالمومنين بوده و سياست هم بوده و اين كه همه نقل كردهاند و اين قدر غدير را بزرگ كردهاند، براى اين كه به ما بفهمانند، تعليم بدهند به ما كه اين طورى بايد باشد.
ما بايد اين جنگ را ادامه بدهيم تا وقتى كه انشاءالله پيروزى حاصل بشود
ما الان مبتلاى به جنگيم، يك دستهاى در همين قضيه هم دارند اشكالتراشى مىكنند، نه يك اشخاصى باشند كه حالا تأثيرى داشته باشند، اما هستند، هستند اشخاصى كه مىگويند كه بياييد صلح
صحيفه نور ج 20 صفحه 32
بكنيم، بياييد يك سازشى بكنيم. ما از تاريخ بايد اين امور را ياد بگيريم، به حضرت امير تحميل كردند، مقدسين تحميل كردند، آنهايى كه جبههشان داغ داشت و اضر مردمند بر مسلمين.، آنها تحميل كردند به حضرت امير حكميت را و تحميل كردند آن كه حكم بايد بشود را، بعد كه حضرت امير با فشار اينها نتوانست، مىخواستند بكشندش اگر نكند، براى اين كه آنها چيز كرده بودند كه چه بايد چه بشود، حكم قرار بدهيد / ما / قرآن است، قرآن است اين. اين ابتلا را حضرت امير داشت، الان نظير او را ما داريم. اين كه مىگويند، اين ور و آن ور مىافتند كه بگذاريد يك حكميتى پيدا بشود، بيايند حكم، حكم پيدا بشود كه كارها را انجام بدهد، تشخيص بدهد كه كى چى است. دنيا نمىداند كه كى متجاوز است؟! ما از آن قضيه بايد عبرت بگيريم و زير بار حكميت، ما اين در اين هفت سالى كه بوده است فهميديم كه اين حكمها كى هستند و اينهايى كه مىخواهند صلح ايجاد كنند كىها هستند. قصه امام حسن و قضيه صلح، آن هم صلح تحميلى بود، براى اين كه امام حسن، دوستان خودش يعنى آن اشخاص خائنى كه دور او جمع شده بودند، او را جورى كردند كه نتوانست خلافش بكند، صلح كرد. صلح تحميلى بود. اين صلحى هم كه حالا به ما مىخواهند بگويند، اين است. بعد از اين كه صلح كردند، به حسب روايت، به حسب نقل، معاويه به منبر رفت و گفت كه تمام حرفهايى كه گفتم، ما قرار داديم، زير پاى من. مثل پاره كردن اين مرديكه آن قراردادها را. آن صلح تحميلىاى كه در عصر امام حسن واقع شد، آن حكميت تحميلى كه در زمان اميرالمؤمنين واقع شد و هر دويش به دست اشخاص حيلهگر درست شد، اين ما را هدايت مىكند به اين كه نه زير بار صلح تحميلى برويم و نه زير بار حكميت تحميلى. ما بايد خودمان به حسب رأى خودمان، به حسب رأى ملتمان، آن طورى كه الان همه ملت دارند مىگويند، ما بايد اين جنگ را ادامه بدهيم تا وقتى كه انشاءالله پيروزى حاصل بشود و نزديك است انشاءالله. منتها اگر بخواهد ملت ما نزديكتر بشود اين پيروزى، زياد نزديك بشود كه به صلاح ماست و به صلاح ملت عراق است و به صلاح منطقه است بايد مجهز بشود، بايد در اين برهه زمان بايد به تمام معنا مجهز بشود براى جبههها.
بايد كارى كرد كه صدام يك سيلى ديگرى بخورد و برود سراغ كارش
آقايان گفتند كه در بسيارى از جاها هست در كشور كه از دولت يك چيزهايى هست آن جا كه ابزارى است براى جهادسازندگى براى چيز براى جبهه، و زيادى است آن جا. من عرض مىكنم كه اگر يك ابزارى در يك جايى زيادى است و تشخيص دادند فرمانداران، استانداران و ائمه جمعه تشخيص دادند كه اين در اين جا ديگر اضافه است، زيادى است، لازم نيست اين جا، اين لازم است كه براى جبههها برود. اگر بخواهيد كه كشورتان آباد بشود، كشورتان اسلامىبشود و زود بشود، طولانى نشود، بايد مجهز بشويد و هر با همه قوا مجهز بشويد تا اين كه كلك اين مرد را بكنيد. در آن اوايل گفته شد به اين كه سيلى خواهد خورد صدام، صدام سيلى را خورده الان گيج است، الان نمىداند چه مىكند، واقعاً نمىداند الان چه مىكند، از يك طرف اشتلم مىكند، از يك طرف التماس مىكند، از
صحيفه نور ج 20 صفحه 33
يك طرف گدايى مىكند از يك اين الان در حال گيجى است. و من خوف اين را دارم كه اگر اين ديوانه بشود بيشتر از اين كه الان هست اگر به واسطه شكست ديوانه بشود، به كشور عراق يك طور صدماتى وارد كند، بگويد حالا كه من غرق شدم، بگذار همه غرق بشوند، يك همچو موجودى است اين. من خوف اين را دارم كه به اعتاب عاليات هم اين تجاوز كند و خداوند انشاءالله مهلتش ندهد. بايد كارى كرد كه يك سيلى ديگرى بخورد و برود سراغ كارش، يا خودكشى كند يا فرار كند از اين جا به يك جاى ديگرى و دنبال كارهايى كه هست.
دستهاى قوىاى اين انحرافات را ايجاد كردند و ما و ديگران در حال غفلت هستيم
در هر صورت انحرافاتى كه بعد از غدير خم پيدا شد و ماها هم غفلت كرديم همه نه بسيارى از ماها، اكثريت شايد غفلت كردند و ما را كنارهگير كردند، نگذاشتند كه در امور مسلمين دخالت بكنيم، اسباب اين گرفتارىهايى شده است كه الان در سرتاسر كشورهاى اسلامىداريم مىبينيم. در همه جا اين مسائل هست. باور كردند علماى اهل سنت به اين كه اطاعت از هر قلدرى بايد كرد، اين هم به دست اشخاص قلدر پيدا شده است. امكان دارد يك همچو چيزى كه پيغمبر اسلام احكام بفرستد و بگويد از آتاتورك كه احكام ما را محو مىكند اطاعت كنيد؟! اين را كدام عقل مىپذيرد؟ پيغمبر اسلام احكام بفرستد، خداى تبارك و تعالى احكام بفرستد بگويد كه نماز بخوانيد، بعدش هم بگويد اطاعت كنيد از آتاتورك كه مىگويد نماز نخوانيد! از كدام بشنويم، از خدا يا از آتاتورك؟ اين را چه عقلى باور مىكند؟ اين اولوالامرى كه در قرآن وارد شده است، واضح است كه كسى است كه تلو(1) رسول خداست، الله است، رسول خداست اولوالامر، او بايد يك همچو صفاتى داسته باشد. معقول نيست كه خداى تبارك و تعالى مردم را وادار كند كه از رضاخان كه همه جهات شرعى و اسلامى را كنار مىگذاشت، شما اطاعت كنيد. دين بفرستد بعد بگويد از كسى كه لادين است اطاعت كنيد. يعنى شما هم لادين بشويد /اين/ مىشود اين؟! اين انحرافاتى است كه پيدا شده است و مع الاسف دستهاى قوىاى اين انحرافات را ايجاد كردند و ما و ديگران در حال غفلت هستيم. از انحرافات زيادى كه دستهاى قوى دشمنهاى اسلام دست در آن داشتند، همين اختلافاتى است كه بين طوايف مختلف هست. اختلاف سنى و شيعه، البته سنى و شيعه /در عقايد/ در بسيارى از عقايد مختلفند بايد هم باشند، من نمىگويم بايد ....(2)باشند ولى خوب هستند ديگر، آزادند. اما اين اسباب اين بشود كه ما كارشكنى كنيم كه نبادا يك وقتى يك كشورى مسلط بشود و آمريكا را بيرون كند، كارشكنى كنيم كه نبادا يك وقتى بتوانيم يك نفرى كه دارد اسلام را به هم مىزند، دارد يك كشورى را از بين مىبرد، ما بخواهيم او را از بين ببريم، كارشكنى كنيم. بعضى آخوندها، آخوندهاى دربارى،
صحيفه نور ج 20 صفحه 34
كتاب نوشتند در همين زمان در مكه منتشر كردند؛ باز كتاب تفرقه. اينها نمىدانم چه فكر مىكنند، جز اين است كه اينها نوكر آمريكا يا بعض بلاد ديگر هستند كه اينها را وادار به اين مىكنند كه يك همچو مسائلى را بگويند و تفرقه ايجاد كنند؟ در بين خود ما هم خوب تفرقههاى چيزى هست. اين شيخى است و آن صوفى است و آن اخبارى است و آن اصولى است. عقايد مختلف اسباب اختلافات خارجى چرا بشود؟ چرا در اين امرى كه همه مشترك هستيم با هم نباشيم؟ اينها جورى است كه يك تربيتى پيدا شده است به دست اين توطئهگرها كه از جوانى، از بچگى ما را تربيت كردند به اين طور كه شماها بايد يك طورى كنيد كه ديگران نباشند، آنها هم يك جور ديگرى شما نباشيد، همه با هم مختلف، از اين اختلاف نتيجهاش را آنها مىبرند، عقل چه اقتضا مىكند!
من از خداى تبارك و تعالى عاجزانه استدعا مىكنم كه اين جمهورى اسلامى را قدرت عنايت كند و اسلام را در همه جا تقويت كند و مسائل اسلامى را در همه جا تقويت كند و افكار مختلفى كه در اين امور هست، خداى تبارك و تعالى اين افكار را برگرداند به يك فكر صحيح، به يك فكر اسلامى، به يك فكرى كه بايد مشى كرد به آن طورى كه بايد اداره كرد يك كشور اسلامى را.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 35
تاريخ: 8/6/65
ديدار با رئيس جمهور، نخست وزير و هيأت به مناسبت هفته دولت
اشخاصى هستند كه مقام تحت تأثير آنهاست از باب قوت نفسى كه دارند
بسم الله الرحمن الرحيم
لازم است كه /من/ در اين روزى كه فاجعه نخست وزيرى رخ داد يك يا چند كلمهاى يادى از اين دو نفر شهيد بزرگوار و همين طور آقاى عراقى كه من سابقه طولانى با ايشان داشتم، بشود. من از خصوصياتى كه در اين آقايان بود، آقاى رجايى، آقاى باهنر، آقاى عراقى، آنى كه به نظرم خيلى بزرگ است، اين است كه آقاى رجايى يك نفر آدمى بود كه، دستفروشى در بازار از قرارى كه گفتند، من در مطالعاتى كه در ايشان كردم به نظرم آمد كه از حال دستفروشىاش تا حال رياست جمهور، در روح او تأثيرى حاصل نشد. چه بسا اشخاصى هستند كه اگر كدخداى ده بشوند، تغيير مىكنند به واسطه ضعفى كه در نفسشان هست، تحت تأثير آن مقامى كه پيدا مىكنند واقع مىشوند و اشخاصى هستند كه مقام تحت تأثير آنهاست از باب قوت نفسى كه دارند. و آقاى رجايى، آقاى باهنر در عين حالى كه خوب يكىشان رئيس جمهور بود، يكىشان نخست وزير بود، اين طور نبود كه رياست در آنها تأثير كرده باشد، آنها در رياست تأثير كرده بودند. يعنى آنها رياست را آورده بودند زير چنگ خودشان، رياست آنها را نبرده بود تحت لواى خودش. و اين يك درسى است كه انسان بايد از اينها ياد بگيرد والحمدلله در اين جمهورى بسيارند همچو اشخاص كه تفاوتى به حالشان نكرده است، آن وقتى كه در طلبگى بودند يا در بازار بودند /يا چيزها/ يا وقتى كه مقام پيدا كردند فرقى نكرده است كه انسان ببيند كه خير حالا يك بادى به غبغب بيندازد و يك هياهويى بجا بياورد و اينها نشده است و اين مسألهاى است كه اهميت دارد. آن كه تحت تأثير مقام مىرود، نه اين است كه يك مقامىدارد، اين از باب اين كه بسيار آدم ضعيفى است، مقام به او تسلط پيدا مىكند و دنبال او هم مىرود آن وقت. و اين دنبال رفتن مقام بسيار ضرر دارد براى خود انسان و براى كسانى كه در كار هستند براى كشورشان، از آن طرف اگر چنانچه عكس شد، تأثير خوب دارد، هم براى خودشان و هم براى كشور. و لهذا من با اين كه ما ابرىء نفسى ان النفس لاماره بالسوء به شما آقايان عرض مىكنم كه توجه به اين معنا داشته باشيد، اين مقامات بعد از چند روزى ديگر تمام مىشود، آنهايى كه در اريكه قدرتهاى بزرگ بودند بعد از چند روز تمام شد، آنهايى هم كه به درويشى و به قناعت زندگى كردند آنها هم تمام شد، اين امور تمام مىشود، آن چيزى كه هست، ما در حضور حق تعالى هستيم و ثبت است در نامه اعمال ما همه امور، همه
صحيفه نور ج 20 صفحه 36
خلجانات نفسانى و ما بايد آن فكر آن جا باشيم. اين راجع به اين آقايان كه واقعاً اسباب تاسف شد كه يك همچو اشخاصى فاسد از بين بردند. ولى بحمدالله اينها در مماتشان هم تقويت كردند اين جمهورى اسلامى را. آقاى عراقى را هم من سالهاى طولانى مىشناختم، در همان اوايل امر كه اين مسائل پيش آمد، ايشان وارد بود در امر و با من دوستى داشت، او هم بسيار مرد صالح و بزرگوارى بود، خداوند همه اينها را رحمت كند.
بىانصافى است كه ما بگوييم دولت موفق نبوده
و اما راجع به، چون هفته دولت است يك كلمه هم با آقايان راجع به اين معنا صحبت كنم. ما بايد در سنجشهامان روى هم مطلب را بريزيم و حساب كنيم، يك نقطه را اگر بخواهيم نظر بكنيم ممكن است اين نقطه ما را به خطا بكشاند، يك نقطه ديگر را نگاه كنيم باز همين طور، ما بايد عملكرد دولت را رويهمرفته حساب كنيم، ببينيم كه آيا اين دولت در اين مدتى كه در جنگ بوده است و در محاصره اقتصادى بوده است و مخالفت همه قوتهاى بزرگ دنيا بوده است. اين دولت موفق بوده است رويهمرفته يا نه؟ بىانصافى است كه ما بگوييم موفق نبوده، بىانصافى است كه ما بگوييم كه دولت كار ازش نيامده. خوب! كارهاى بزرگى كردهاند، كارهايى كه در ظرف چهل، پنجاه سال نشده بود، اينها كردهاند در هر قشرشان، همه جا، همه افرادشان و رويهمرفته يك دولت موفق بوده است. و من به شما آقايان سفارش مىكنم كه با اين كه موفق بوديد بايد دنبال موفقترى برويد، قناعت نكنيد به اين كه ما حالا فلان كار را كرديم. ما هر چه خدمت بكنيم به اين ملت، كم خدمت كردهايم، براى اين كه اين ملت بود كه همه اين گرفتارىها به دست او رفع شد، دولت شاهنشاهى به دست آنها ساقط شد و هر چه ما داريم از آنهاست. ما بايد خدمتگزار باشيم، واقعاً خدمتگزار باشيم و هر چه خدمت بكنيم باز كم است. ما كه شكر خدا را نمىتوانيم بجا بياوريم براى اين كه كوچكتريم از اين كه شكر خدا را بجا بياوريم، لكن شكر اين ملت قهرمان و مظلوم همان شكر خداست، كسى كه شكر اينها را بجا نياورد، شكر خدا را بجا نياورده است براى اين كه اينها بندگان خدا هستند، اينها كسانى هستند كه براى خدا دارند خدمت مىكنند به اين كشور و شكر اين است كه ما به آنها خدمت بكنيم، هر كس در هر مقامى كه هست خدمت بكند.
اشخاصى كه قلم در دستشان است متوجه باشند كه قلم آنها، زبان آنها در حضور خداست
و من بايد اين را عرض بكنم كه گاهى اشخاص با اين كه ممكن است كه آدمهاى خوبى باشند، لكن يك چيزهايى در نفوس انسان هست كه انسان از آن غفلت مىكند. مثلاً يك پدر و مادرى كه بچهشان را خيلى دوست دارند، اين هر چه مىبيند خوبى مىبيند از او، اصلاً غفلت مىكند از اين كه در اين بدى باشد. حبالشىء يعمى و يصم . از آن ور هم همين طور است، وقتى انسان در قلبش دشمنى
صحيفه نور ج 20 صفحه 37
يا مخالفت با يك كسى داشت يا با جمعى داشت، هر چه خوبى ببيند، بدى مىبيند، اصلاً خوبىها محو مىشود. من به همه اشخاصى كه قلم در دستشان است، زبان گويا دارند مىخواهم سفارش كنم كه متوجه باشند كه قلم آنها، زبان آنها در حضور خداست، فردا مؤاخذه دارد، صحبت سر دولت و رياست جمهور و اينها نيست، صحبت سر نظام است، نظام اسلام است. آقاى خامنهاى سلمه الله باشند رئيس جمهور يا يك كس ديگر، آقاى موسوى نخست وزير باشند يا يك كس ديگرى، اين مطرح نيست، مطرح نظام جمهورى اسلامى است، ما مكلفيم به حفظ او، همه نويسندهها مكلفند به حفظ نظام. وقتى كه انسان فرض كنيد از يك كسى گله دارد يا مىبيند نقيصهاى در كار هست، اين نصيحت مىتواند بكند و بايد بكند، اما لسان نصيحت غير لسان لجن كردن و ضايع كردن است. من راجع به افراد هم عقيدهام هست - يعنى شارع هم همين طور است، ما تابع او هستيم - كه اگر انسان يك مسلمانى را براى خاطر هواى نفسش لگدمال كند، اين در آن دنيا شايد مجازاتش بدترين مجازات باشد و در اين دنيا هم موفق نخواهد شد. ما لسانمان بايد لسان نصيحت باشد و انسان مىبيند كه گاهى وقتها لسانها لسان نصيحت نيست، قلمها قلمهاى نصيحت نيست. مطرح دولت نيست، مطرح جمهورى اسلامى است. گاهى وقتها انسان مىبيند كه به واسطه يك قلمى، به واسطه يك نوشتهاى ممكن است كه در بازار يك مطلبى واقع بشود، يك زيادى قيمتى بشود، يك كسر قيمتى بشود، اين طور چيزها، اين كسى كه قلم دستش مىگيرد بايد توجه به اين معنا بكند كه مسأله، مسأله فرد نيست، مسأله اسلام است و نظام اسلامىو ما مكلفيم اين نظام را حفظ كنيم. همچو نباشد كه وقتى قلم دستمان آمد، اگر من با آقاى نخست وزير مخالفم يا با آقاى خامنهاى مخالفم، ديگر فكر اين نباشم كه قلمم كجا مىرود، هر جا رفت بنويسم، هر چه شد بكنم، اين در حضور خداست، در حضور ملائكة الله است، ثبت مىشود اينها و /من/ ممكن است كه اشخاص هم خوب باشند، اما اين چيزهايى كه در نفس انسان است نمىتواند انسان به اين زودى بر آن مكايد شيطان و مكايد نفس اماره /انسان/ تسلط پيدا كند، انبيا هم دنبال اين بودند كه يك وقت خداى نخواسته گرفتار يك همچو مسائلى نشوند.
آن كسى قلمش قلم انسانى است كه از روى انصاف بنويسد
آقايان توجه بكنند كه قلم آنها يك وقت قلمى نباشد كه جمهورى اسلامى را تضعيف بكند. و من مىبينم در بعضى قلمها اين جورى است و اينها توجه بكنند. من هميشه ميل دارم كه با نصيحت، با - عرض مىكنم كه - تقاضا، با ملايمت با آقايان رفتار كنم و هميشه جورى باشد كه يك صحبتى كه ملايم نباشد، نباشد. لكن اگر چنانچه يك وقتى اقتضا بكند مصلحت اسلام، يك وقت انسان ببيند كه مىخواهد يك كسى اسلام را تضعيف كند ولو نمىفهمد خودش يا خداى نخواسته از روى فهم - كه بعضى نادر هست الان كه از روى ادراك مىخواهند لطمه بزنند و شناسايى هم ممكن است شده باشند - لكن توجه كنند كه اگر يك وقت يك همچو چيزى پيش بيايد، آن وقت يك وضع ديگرى پيش مىآيد، اين جور نيست كه همهاش قضيه نصيحت باشد و ملايمت باشد، يك مسأله ديگرى پيش مىآيد.
صحيفه نور ج 20 صفحه 38
ما در حال انقلاب هستيم، شما ملاحظه كنيد آن جاهايى كه انقلاب شده است چه كردهاند، آن جاهايى كه انقلاب شده است، انقلاب روسيهاى كه پنجاه و چند سال از آن گذشته است، روزنامه باز همچو تحت كنترل است كه نمىتوانند يك كلمه اين ور و آن ور بگويند. الان به طورى كه براى من گزارش دادند در عراق هيچ مطلبى را جز اين كه اداره اطلاعات اجازه بدهد نمىتوانند بروز بدهند، هيچ مطلبى را. راجع به اقتصادشان، راجع - به عرض مىكنم - كه ارزشان، راجع به نظامىشان، همه چيزها، بايد اداره اطلاعات اجازه بدهد تا چى بشود. بعضى...(3) نوشته بود، لابد آقايان هم ديدهاند كه بعد از دو سال حق دارند كه يك كلمهاى راجع به او بگويند، خوب ما چى؟ ما هر چه دستمان آمد گفتيم. حالا اقتصاد ما اين طورى است و ما ورشكسته هستيم! خوب ما ورشكسته، جناب عالى كه مىفرماييد كه ما ورشكسته شديم، اين براى اسلام مضر است يا براى دولت مضر است؟ اين براى جمهورى اسلامى مضر است. وقتى فهميد طرف ما ورشكسته نيستيم، چون مردم مىدانند، اما تويى كه برمىدارى مىنويسى ما ورشكسته هستيم، تويى كه مىنويسى ما هيچى ديگر نداريم، تويى كه اين حرفها را مىنويسى، اين براى اسلام مضر است نه براى دولت. اگر يك چيزى بود كه مخصوص دولت بود، خوب! يك مسألهاى بود، باز مىشد يك چيزى، اما يك چيزى كه براى نظام مضر است هست و اين را توجه كنيد به آن. دستهاتان را يك قدر نگه داريد، قلمهاتان را يك قدر نگه داريد، توجه بكنيد به اين كه هر چيزى نبايد نوشته بشود، هر چيزى نبايد منتشر بشود. و من به شما عرض مىكنم كه من ممكن است يك روزى اگر چنانچه خداى نخواسته تعقيب بكنند آقايان، ممكن است من يك وضع ديگرى پيش بيايد برايم.
و من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه موفق باشند همه و همه خدمت بكنند. شما همه در يك مملكت داريد زندگى مىكنيد. شما ملاحظه كنيد انسان چقدر ضعيف است، اگر من يك قلمى دستم بگيرم و بخواهم مطلبى بنويسم براى كسى كه خيلى دوستش دارم، ممكن نيست در اين قلم يك لغزشى پيدا بشود كه اين ولو هزار تا عيب داشته باشد يكى از آنها را اشاره كنم، هيچ ممكن نيست، براى اين كه اين دوستى نمىگذارد. اگر چنانچه از آن ور من با يك كسى دشمنى داشته باشم، يك قلمى دست بگيرم بخواهم بنويسم، ممكن نيست كه از محاسن او يك كلمه بنويسم. اين قضيه، قلم شيطان است اين، آن كسى قلمش قلم انسانى است، آنى است كه از روى انصاف چيز بنويسد. از روى انصاف صحبت كند، آن هم توجه كند كه در يك وقتى كه ما الان اين طور گرفتارىها را داريم، بعضى از امورى كه از روى انصاف هم باشد نبايد گفت، همان طورى كه ديگران نمىكنند. خوب! يك روزنامه، تمام روزنامهها را در انقلابات از بين مىبرند، يكى مىگذارند اين تحت نظر دولت، تحت نظر خودشان، تمام احزاب را از بين مىبرند، يكى را مىگذارند تحت حزب خودشان. انقلابات اين جورى هستند ديگر، نمىگذارند كه هرج و مرج باشد، هر كه هر كارى دلش مىخواهد بكند، هر كه هر حرفى
صحيفه نور ج 20 صفحه 39
مىخواهد بزند. حالا اين ضرر به نظام دارد يا ندارد، نه، ما بگذار حريفمان از بين برود ولو اسلام هم رفت جهنم! در بعضى اشخاص انسان اين جور مىبيند و بايد تجديد نظر بكنند در كارهايشان، بايد توجه بكنند كه يك وقت خداى نخواسته يك ورق ديگر پيش نيايد. وقتى انسان تكليف بفهمد ديگر نمىتواند كه بگويد اين دوست من است، اين رفيق من است، اين برادر من است، اين پسر من هست.
تعديل كنيد كارهايتان را، تحت تأثير نفس اماره واقع نشويد
من از خداى تبارك و تعالى استدعا مىكنم كه يك همچو مسائلى را پيش نياورد و از آقايان، از همه نويسندگان، از همه گويندگان تقاضا مىكنم كه شما يك قدرى تعديل كنيد كارهايتان را، تحت تأثير نفس اماره واقع نشويد. دولت موفق بوده است، دولت با گرفتارىاى كه دارد، ما الان در حال جنگيم، ما در حال محاصره هستيم، همه دنيا دستهاشان، قلمهاشان بر طرف ضد ماست، حالا خود ما هم بنشينيم هى هر كه هر چه دلش مىخواهد بگويد، اين صحيح است آيا؟ من اميدوارم كه آقايان هم در گفتارشان مثل آقاى خامنهاى، آقاى رفسنجانى نصيحت كنند همه را، همه كسانى كه هستند نصيحتشان كنند كه يك قدرى در امور تجديد نظر بكنند، اين جور نباشد كه همهاش هى عيب بگويند. خوب! يك قدرى از چيزهايى كه، خدمتهايى كردهاند چطور گفته نمىشود؟ در بعضى قلمها يك كلمه راجع به اين كه فلان خدمت هم شده است نمىشود، از اول شروع مىشود عيب، عيب، كجاست، كجاست، كجاست، كجاست، كجاست، كجاست، همه. آن وقت بعضى هاش ضرر مىزند به حيثيت اسلام، بعضىهاش ضرر مىزند به نظام، بعضىهاش ضرر مىزند به، حتى در قواى نظامى تأثير مىكند. و اميدوارم كه ديگر اين امور تكرار نشود. خداوند شما را و ما را و همه ملت ما را از اين لغزشها نجات بدهد و ما را كارى كند كه در حضور خودش روسياه وارد نشويم.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 26
تاريخ: 20/5/65
پيام به مناسبت بزرگداشت شهدا، جانبازان، اسرا و مفقودين
بسم الله الرحمن الرحيم
ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيلالله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون
اگر نبود در شأن و عظمت شهداى فى سبيلالله اين آيه كريمه كه با قلم قدرت غيب بر قلب مبارك نورانى سيد رسل صلى الله عليه و آله و سلم نگاشته و پس از تنزل مراحلى به ما خاكيان صورت كتبى آن رسيده است، كافى بود كه قلمهاى ملكوتى و ملكى شكسته شود و قلبهاى ماوراء اصفياء الله از جولان در حول آن فرو بسته شود. ما خاكيان محجوب يا افلاكيان چه دانيم كه اين ارتزاق عند رب الشهدا چى است. چه بسا مقامىباشد كه خاص مقربان درگاه او جل و علا و وارستگان از خود و ملك هستى باشد. پس مثل من وابسته به علايق و وامانده از حقايق چه گويم و چه نويسم كه خاموشى بهتر و شكستن قلم اولى است.
بارالها! تو واقفى بر اسرار و غير تو چه داند و چه تواند و چهسان از عهده شكر نعمتهايى كه به ملت عزيز ما عطا فرمودهاى بدر آيد. ما از عهده شكر شهداى گرانقدر و شهيدان زنده عزيز و اسرا و مفقودين معظم و بازماندگان و وابستگان به آنان و بالجمله ملت بزرگوار نيز نخواهيم بر آمد. پس تو كه شكور و غفورى به همه آنان، از الطاف خفيه خود مرحمتى فرما و درى از معارف الهيه بر روى همگان بگشا و به شهداى گرانقدر، مقام هر چه والاتر و به شهداى زنده، اجر شهيد در راه خود و سلامت و عافيت و به مفقودين و اسرا، صبر و عودت به وطن و به بازماندگان شهدا و بستگان سايرين اجر و صبر عنايت فرما و ظهور بقيهالله ارواحنا لمقدمه الفدا را نزديك نما.
انك ولى النعمه والمغفره
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 16
تاريخ: 16/5/65
پيام به زائران بيت الله الحرام
بسم الله الرحمن الرحيم
و اذان من الله و رسوله الى الناس يوم الحج الاكبر ان لله برى من المشركين و رسوله.
صدق الله العلى العظيم
ستايش و نيايش مخصوص ذات مقدسى است كه با عنايات خاص خود و فرو فرستادن وحى بر انبياى عظام - از آدم صفى الله تا محمد حبيب الله عليهم صلوات الله و سلم - راه و روش چگونه زيستن و براى چه آفريده شدن و مقصد آفرينش را بر جامعه بشرى آموخت. و درود بىپايان بر پيامبران اولوالعزم چون ابراهيم بت شكن و موساى طاغوت برانداز و عيساى مسيح كه اگر فرصت يافته بود همانند آنان بود، و محمد شكننده تمامىبتها و برائت جوينده از تمامى مشركان و ستمكاران. و سلام جاويدان بر ائمه مسلمين، اين راهگشايان پيكارگرى عليه ستمكاران مسلمان نما و جباران غاصب حقوق الله و حقوق الناس و كج فهمان داغ بر پيشانى. و سلام بر آن ابراهيم خليل الله كه يك تنه بر بتها و بتپرستها يورش برد و از تنهايى و آتش نهراسيد، و آن موساى كليم الله كه با عصاى چوپانى بر فرعونيان خروش كشيد و از بىكسى باك نداشت. و سلام و درود بر محمد حبيب الله كه به تنهايى قيام كرد و تا آخرين ساعات زندگانى با كفار ظلم پيشه به جنگ برخاست و از كمى عده و عده نناليد. و سلام بر مسلمانان صدر اسلام كه با اندك تداركات جنگى به سلاطين جور روم و ايران تاختند و از كمى ياران به خود ترس راه ندادند. و درود بى پايان بر على بن ابى طالب كه با دژخيمان به صورت مسلمان و مقدس نماهاى بدتر از كفار جنگيد و از هيچ قدرتى نهراسيد. و سلام بر حسين بن على كه با ياران معدود خويش براى برچيدن بساط ظلم غاصبان خلافت بپاخاست و از ناچيز بودن عده و عده به خود خيال سازش با ستمگر را راه نداد و كربلا را قتلگاه خود و فرزندان و اصحاب معدودش قرار داد و فرياد هيهات مناالذله اش را به گوش حق طلبان رساند كه در نظر دنياگرايان و ملت پرستان، آنچه از اين اولياى معظم الهى صادر شده بر خلاف عقل و شرع است. قيام بدون تجهيزات كافى را عقل آنان نمىپسندد و شرع آنان اجازه نمىدهد. و نيز به عقيده آنان حركت از كشورى به كشورى ديگر كه داراى حكومت و تشكيلاتى مىباشد، مخالف با عقل و مليت بوده و بالاخره مخالف با موازين شرعى و الهى است و همچنين صلح با نمروديان و فرعونيان و ملحدان و ستمگران و سازش با ظالمان به صورت مسلمان و با زهد فروشان داغ بر پيشانى، طريق صواب و عقل و شرع بوده و هست. و با اين
صحيفه نور ج 20 صفحه 17
انگيزه تسليم و سازش با آمريكاى جهانخوار و وابستگان به او لزوم عقلى و شرعى دارد و تخلف از آن مخالف شرع و عقل است. و دفاع از ملت مظلوم عراق كه زير چكمه دژخيمان به جان آمدهاند و فوج فوج علماى عظام و ابرار بىپناه آنان را به شهادت مىرسند و زنان و كودكان آنان زير لگدهاى ستمگران مىسوزند و مىميرند و فرياد يا للمسلمين مىكشند، بر خلاف عقل و شرع مىباشد! اين انگيزه ملىگرايى و خلود در ارض است كه مصالح مسلمانان را فراموش كرده و دفاع از مصالح مسلمين را در حصار ملت خاص قرار داده و قلم سرخ بر قرآن كريم و احاديث رسولالله صلى الله عليه و آله و سلم و ائمه معصومين عليهمالسلام و سيره مستمره انبياى عظام و اولياى معظم عليهمالسلام در طول تاريخ كشيده است.
ملت غيور متعهد ايران در آن روزهاى سخت مصيبت بار كه دشمن جنايتكار از زمين و هوا و دريا غافلگيرانه به كشورشان حمله كرد و قسمت عظيمى از آن را متصرف شد و جنايتكاران داخل و قدرتهاى بزرگ خارج و عمالشان در سطح كشور به خرابكارى و قتل و غارت دست زدند، با ارتش از هم پاشيده و قواى مسلح ناچيز آرايش نديده فقط با اتكال به خداى متعال و نيروى ايمان دشمن را با شكست و زبونى از كشور عزيز خود بيرون راند و هيچ گاه ضعف و سستى و زبونى به خود راه نداد و از شهادت استقبال نمود و به سازش و صلح با افعى زخم خورده تن در نداد و جز معدودى ضعيف القلب يا خيانتكار و دنياطلب و راحتخواه كه به اسلام و مصالح مسلمين اعتنايى نداشتند و ندارند، با ضعف و دلهره از صلح و صفا دم مىزدند و مىزنند و تعمد داشته و يا نمىدانستند كه صلح با اين جنايتكاران در هر موقع باعث بر باد دادن حيثيت اسلام و كشور اسلامى بوده و نيز موجب گرفتارى هميشگى ميهن عزيزمان در چنگال ابرقدرتهاست.
اكنون كه با عنايات خداوند تعالى و توجه بقيهالله روحى فداء نظام جمهورى اسلامى ما از هر جهت در موضع قدرت قرار گرفته است و ارتش نيرومند و سپاه عظيم مؤمن سلحشور و قواى مسلح قدرتمند و ملت حاضر در صحنه دارد و پشت دشمن را در ابعاد مختلف شكسته است، برايمان سازش و صلح تحميلى بدتراز جنگ چه معنى دارد؟ چه كسى است كه نمىداند صلح طلبى دشمن براى مجهز شدن بيشتر و غافلگيرىاى است، كه جمهورى اسلامى بايد براى احتراز از آن در طول بيش از هزار كيلومتر قواى مجهز آماده داشته باشد؟ و كيست كه نداند صلح با اين حزب به رسميت و شرعيت شناختن حكومت بعث است كه با قتل و جنايت بر يك كشور اسلامى حكومت مىكند؟ و كيست كه نداند اين امر از بزرگترين گناهان است و از واضحترين خيانتها به مسلمين است؟ ملت عزيز ما با تعهدى كه به اسلام دارند، جنگ را تا سرحد شهادت و لقاء الله كه از بزرگترين آمال اولياى خدا و ارباب معرفت است ادامه مىدهند، گرچه آن را بيخبران نابودى انگارند و ماديگران لقاء الله را نابودى لقب مىدهند.
اكنون كه حجاج بيتالله الحرام از خانه تن و دنيا مهاجرت الى الله و رسوله، كه خانه دل است مىكنند و همه چيز محبوب حقيقى در وراى آنان است بلكه چيزى جز او نيست كه درون و برون
صحيفه نور ج 20 صفحه 18
داشته باشد، بايد بدانند كه حج ابراهيمى محمدى صلى الله عليهما و آلهما سالهاست غريب و مهجور است، هم از جهات معنوى و عرفانى و هم از جهات سياسى و اجتماعى و حجاج عزيز تمامى كشورهاى اسلامى بايد بيت خدا را در همه ابعادش از اين غربت درآورند، اسرار عرفانى و معنويش به عهده عرفاى غيرمحجوب. و ما اينك با بعد سياسى و اجتماعى آن سر و كار داريم كه بايد گفت فرسنگها از آن دوريم. ما مأمور به جبران مافات هستيم. اين كنگره سراپا سياست كه به دعوت ابراهيم و محمد صلى الله عليهما و آلهما برپا مىشود و از هر گوشه دنيا و از هر فج عميق در آن اجتماع مىكنند، براى منافع ناس است و قيام به قسط است و در ادامه بت شكنىهاى ابراهيم و محمد است و طاغوت شكنىها و فرعون زدودنهاى موسى است. و كدام بت به پايه شيطان بزرگ و بتها و طاغوتهاى جهانخوار مىرسد كه همه مستضعفان جهان را به سجده خود و ستايش خويش فراخوانند و همه بندگان آزاد خداى تعالى را بنده فرمانبردار خويش دانند؟
در فريضه حج كه لبيك به حق است و هجرت به سوى حق تعالى به بركت ابراهيم و محمد است، مقام نه بر همه بتها و طاغوت هاست و شيطانها و شيطان زادههاست. و كدام بت از شيطان بزرگ آمريكاى جهانخوار و شوروى ملحد متجاوز بزرگتر و كدام طاغوت و طاغوتچه از طاغوتهاى زمان ما بالاترند؟
در لبيك لبيك نه بر همه بتها گوييد و فرياد لا بر همه طاغوتها و طاغوتچهها كشيد و در طواف حرم خدا كه نشانه عشق به حق است، دل را از ديگران تهى كنيد و جان را از خوف غيرحق پاك سازيد و به موازات عشق به حق از بتهاى بزرگ و كوچك و طاغوتها و وابستگان شان برائت جوييد كه خداى تعالى و دوستان او از آنان برائت جستند و همه آزادگان جهان از آنان برى هستند.
و در لمس حجرالاسود بيعت با خدا بنديد، كه با دشمنان او و رسولانش و صالحان و آزادگان دشمن باشيد و به اطاعت و بندگى آنان هر كه باشد و هر جا باشد سر ننهيد و خوف و زبونى را از دل بزداييد كه دشمنان خدا و در رأس آنان شيطان بزرگ زبونند، هر چند در ابزار آدمكشى و سركوبى و جنايتشان برترى داشته باشند.
و در سعى بين صفا و مروه، با صدق و صفا سعى در يافتن محبوب كنيد كه با يافتن او همه يافتهاى دنياوى گسسته شود و همه شكها و ترديدها فرو ريزد و همه خوف و رجاهاى حيوانى زايل شود و همه دلبستگىهاى مادى گسسته شود و آزادگى شكفته گردد و قيد و بند شيطان و طاغوت كه بندگان خدا را به اسارت و اطاعت كشند، در هم ريزد.
و با حال شعور و عرفان به مشعرالحرام و عرفات رويد و در هر موقف به اطمينان قلب بر وعدههاى حق و حكومت مستضعفان بيفزاييد و با سكوت و سكون تفكر در آيات حق كنيد و به فكر نجات محرومان و مستضعفان از چنگال استكبار جهانى باشيد و راههاى نجات را از حق، در آن
صحيفه نور ج 20 صفحه 19
مواقف كريمه طلب كنيد.
پس به منا روبد و آرزوهاى حقانى را در آن جا دريابيد كه آن قربانى نمودن محبوبترين چيز خويش در راه محبوب مطلق است. و بدانيد تا از اين محبوبها كه بالاترينش حب نفس است و حب دنيا تابع آن است، نگذريد به محبوب مطلق نرسيد و در اين حال است كه شيطان را رجم كنيد و شيطان از شما بگريزد. و رجم شيطان را در موارد مختلف با دستورهاى الهى تكرار كنيد كه شيطان و شيطان زادگان همه گريزان شوند. و شرط همه مناسك و مواقف براى رسيدن به آرزوهاى فطرى و آمال انسانى، اجتماع همه مسلمانان در اين مراحل و مواقف و وحدت كلمه تمامى طوايف مسلمين است بدون اعتنا به زبان و رنگ و قبيله و طايفه و مرز و بوم و عصبيتهاى جاهلى، و هماهنگ خروشيدن بر دشمن مشترك است كه دشمن اسلام عزيز است و در اين عصر از آن سيلى خورده است و آن را مانع غارتگرىهاى خود مىداند و با تفرقه افكنى و نفاق پراكنى مىخواهد اين مانع ملموس را از سر راه خود بردارد. و عمال مزدور آنان كه در رأس آنها آخوندهاى حسود دنياگراى دربارىاند و در هر جا و هر وقت خصوصاً در ايام حج و مراسم الهى آن، مأمور اجراى اين مقاصد شوم مىباشند. مسلمانان در مواقف و مراسم اين عبادت كه يكى از مقاصد بزرگ آن اجتماع مسلمين از تمام بقاع زمين براى منافع مستضعفان جهان است و كدام نفع بالاتر از كوتاه كردن دست جهانخواران از ممالك اسلامىاست لازم است با هوشيارى مراقب اعمال ضداسلامى و قرآنى اين عمال خبيث و آخوندهاى نفاق افكن باشند و آنان را كه با نصحيت به اسلام و منافع مسلمين وقعى نخواهند گذاشت، از خود برانند كه اينان از طاغوتيان شيطانتر و پستترند.
اينك اين جانب به تذكراتى كه لازم مىدانم، حسب معمول مىپردازم و از خداوند توفيق همگان را براى خدمت به اسلام مىخواهم:
1 - به زايران بيتالله الحرام ايدهمالله تعالى عرض مىكنم كه اعمال و مناسك را به طور دقيق از روحانيون محترم كه در كاروانها هستند فراگيريد و به هيچ عملى بدون راهنمايى آنان دست نزنيد، چه بسا باشد كه خداى نخواسته با سهلانگارى، عملتان باطل شود و جبران را تا آخر نتوانيد بكنيد و يا به احرام باقى بمانيد و در برگشت موجبات زحمت خود و نزديكان خويش شويد و اين يك تكليف شرعى است كه از آن غفلت نبايد كرد. و به روحانيون محترم عرض مىكنم كه علاوه بر آن كه مسائل را به طور وضوح كه همه كس بفهمد در جلسات متعدد به گروه خود ياد دهيد، در وقت اعمال آنان نيز مواظب آنها باشيد و آنها را هدايت فرماييد.
2 - به زايران محترم تذكر مىدهم كه در اين مواقف معظمه و در طول سفر به مكه مكرمه و مدينه منوره، از انس با قرآن كريم اين صحيفه الهى و كتاب هدايت غفلت نورزند كه مسلمانان هر چه دارند و خواهند داشت در طول تاريخ گذشته و آينده از بركات سرشار اين كتاب مقدس است. و از همين فرصت از تمامى علماى اعلام و فرزندان قرآن و دانشمندان ارجمند تقاضا دارم كه از كتاب مقدسى كه تبيان كل شى است و صادر از مقام جمع الهى به قلب نور اول و ظهور جمع الجمع تابيده
صحيفه نور ج 20 صفحه 20
است، غفلت نفرمايند. اين كتاب آسمانى - الهى كه صورت عينى و كتبى جميع اسماء و صفات و آيات و بينات است و از مقامات غيبى آن دست ما كوتاه است و جز وجود اقدس جامع من خوطب به از اسرار آن كسى آگاه نيست و به بركت آن ذات مقدس و به تعليم او خلص اولياى عظام دريافت آن نمودهاند و به بركت مجاهدات و رياضتهاى قلبيه، خلص اهل معرفت به پرتوى از آن به قدر استعداد و مراتب سير بهرهمند شدهاند و اكنون صورت كتبى آن كه به لسان وحى بعد از نزول از مراحل و مراتب، بى كم و كاست و بدون بك حرف كم و زياد به دست ما افتاده است، خداى نخواسته مباد كه مهجور شود و گرچه ابعاد مختلفه آن و در هر بعد مراحل و مراتب آن از دسترس بشر عادى دور است لكن به اندازه علم و معرفت و استعدادهاى اهل معرفت و تحقيق در رشتههاى مختلف، به بيانها و زبانهاى متفاوت نزديك به فهم از اين خزينه لايتناهاى عرفان الهى و بحر مواج كشف محمدى صلى الله عليه و آله و سلم بهرههايى بردارند و به ديگران بدهند و اهل فلسفه و برهان با بررسى رموزى كه خاص اين كتاب الهى است و با اشارات از آن مسائل عميق گذشته، براهين فلسفه الهى را كشف و حل كرده، در دسترس اهلش قرار دهند. و وارستگان صاحب آداب قلبى و مراقبات باطنى رشحه و جرعهاى از آنچه قلب عوالم از ادبنى ربى دريافت فرموده، براى تشنگان اين كوثر به هديه آورند و آنان را مؤدب به آداب الله تا حد ميسور نمايند. و متقيان تشنه هدايت بارقهاى از آنچه به نور تقوا از اين سرچشمه جوشان هدى للمتقين هدايت يافتهاند، براى عاشقان سوخته هدايتالله به ارمغان آورند. و بالاخره هر طايفهاى از علماى اعلام و دانشمندان معظم به بعدى از ابعاد الهى اين كتاب مقدس دامن به كمر زده و قلم به دست گرفته و آرزوى عاشقان قرآن را برآورند و در ابعاد سياسى، اجتماعى، اقتصادى، نظامى، فرهنگى و جنگ و صلح قرآن وقت صرف فرمايند تا معلوم شود اين كتاب سرچشمه همه چيز است. از عرفان و فلسفه تا ادب و سياست، تا بيخبران نگويند عرفان و فلسفه بافتهها و تخيلاتى بيش نيست و رياضت و سير و سلوك كار درويشان قلندر است، يا اسلام به سياست و حكومت و اداره كشور چكار دارد كه اين كار سلاطين و روساى جمهور و اهل دنياست. يا اسلام دين صلح و سازش است و حتى از جنگ و جدال با ستمكاران برى است. و به سر قرآن آن آورند كه كليساى جاهل و سياستمداران بازيگر به سر دين مسيح عظيمالشان آوردند.
هان اى حوزههاى علميه و دانشگاههاى اهل تحقيق! بپاخيزيد و قرآن كريم را از شر جاهلان متنسك و عالمان متهتك كه از روى علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته و مىتازند، نجات دهيد. و اين جانب از روى جد، نه تعارف معمولى، مىگويم از عمر به باد رفته خود در راه اشتباه و جهالت تاسف دارم. و شما اى فرزندان برومند اسلام! حوزهها و دانشگاهها را از توجه به شوونات قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن بيدار كنيد. تدريس قرآن در هر رشتهاى از آن را محط نظر و مقصد اعلاى خود قرار دهيد. مبادا خداى ناخواسته در آخر عمر كه ضعف پيرى بر شما هجوم كرد از كردهها پشيمان و تاسف بر ايام جوانى بخوريد همچون نويسنده.
3 - بايد بدانيم حكمت آن كه اين كتاب جاويد ابدى كه براى راهنمايى بشر به هر رنگ
صحيفه نور ج 20 صفحه 21
و مليت و در هر قطب و قطر، تا قيام ساعت نازل گرديده است، آن است كه مسائل مهم حياتى را چه در معنويات و چه در نظام ملكى زنده نگه دارد و بفهماند كه مسائل كتاب براى يك عصر و يك ناحيه نيست. و گمان نشود قصد ابراهيم و موسى و محمد عليهم و على آلهم السلام مخصوص به زمان خاصى است. فرياد برائت از مشركان مخصوص به زمان خاص نيست، اين دستور است و جاويد، در صورتى كه مشركان حجاز منقرض شدهاند. و قيام ناس مختص به زمانى نيست و دستور هر زمان و مكان است و در هر سال در اين مجمع عمومى بشرى از جمله عبادات مهم است الى الابد. و همين است نكته سفارش اكيد ائمه مسلمين عليهمالسلام بر اقامه عزاى سيد مظلومان تا آخر ابد و فرياد مظلوميت آل بيت رسولالله صلىالله عليه و آله و ظالميت بنى اميه عليهم لعنهالله با آن كه بنى اميه منقرض شدهاند، فرياد مظلوم بر سر ظالم است. و اين پرخاش و فرياد بايد زنده بماند و بركاتش امروز در ايران در جنگ با يزيديان واضح و ملموس است. و لازم است حجاج بيتالله الحرام در اين مجمع عمومىو سيل خروشان انسانى فرياد برائت از ظالمان و ستمكاران را هر چه رساتر برآورند و دست برادرى را هر چه بيشتر بفشارند و مصالح عاليه اسلام و مسلمين مظلوم را فداى فرقه گرايى و ملىگرايى نكنند و برادران مسلم خود را هر چه بيشتر متوجه به توحيد كلمه و ترك عصبيتهاى جاهلى كه جز به نفع جهانخواران و وابستگان آنان تمام نمىشود بنمايند، كه اين خود نصرت خداوند تعالى است و وعده حق تعالى به اميد واثق شامل حالشان مىشود. و اگر خداى نخواسته از عمال جهانخواران كه در رأس آنان آخوندهاى جيرهخوار تفرقهافكن واقع اند پيروى كنند، به معصيت بزرگى دست زدهاند و مشمول غضب قادر جبار خواهند شد و در قيد و بند ابرقدرتها باقى خواهند ماند و بايد به خداوند از آن پناه برد.
4 - از زايران محترم كشور ايران تقاضا دارم كه توجه كنند از چه كشورى مىروند و به سوى كى رو آوردهاند. از كشورى مىروند كه براى اسلام عزيز و اجراى احكام نورانى آن به جاى احكام طاغوت بپاخاسته و زن و مرد و پير و جوان هر چه داشتهاند فدا كردند. جوانان عزيز متعهدى كه هر يك از آنها ارزشهاى الهىاى دارند كه ما از درك آن عاجزيم، شهيد شدهاند و معلول گرديدهاند و به اسارت در آمدهاند و ملتى كه مشتاقانه در راه خدا از جان و مال و منال خود گذشتهاند و داغ عزيزان خود را به جان خريدهاند. و به سوى كشورى مىروند كه خانه خداوند تعالى و كعبه آمال انبياى عظام و اولياء كرام و محط وحى و مهبط جبرئيل امين و ملائكه الله است. به سوى خدا مىروند تا هر حركت و سكونشان الهى باشد و به سوى قربانگاه اسماعيل عزيز مىروند كه دستور گذشتن از هر چيز را در راه او به ما داد و به سوى مدينه محمد صلى الله عليه و آله مىروند تا محمدى شوند و چگونه زيستن و چگونه مجاهدت كردن و چگونه رفتن به سوى معشوق را بياموزند. رفتهاند به سوى قبر رسول عظيمالشان و قبور اولياى عظيمالمنزلهاى كه لحظهاى به دنيا و زخارف آن توجه نكردهاند و به جز به خدا و اوامر او نينديشيدهاند و به جز رضاى او قدم برنداشتهاند، پس آگاه باشيد كه از كجا به كجا مىرويد. پس تكليف شما جداً زياد است و حركات و اعمال شما علاوه بر آن كه در محضر حق تعالى و
صحيفه نور ج 20 صفحه 22
حضور اوست و در مراقبت اولياء الله و ملائكهالله است، در پيش چشمان هزاران زايرى است كه از كشورهاى اسلامى و از سراسر جهان به آن جا آمدهاند و چه بسا تحت تأثير تبليغات دامنهدار رسانههاى گروهى دشمنان اسلام و ايران قرار گرفتهاند كه از هر صبح تا شام بسيارى از وقت خود را صرف دروغپردازى در باره اسلام و ملت ايران و دست اندركاران خدمتگزاران اين كشور مظلوم كرده و مىكنند و مردم بپاخاسته اين مرز و بوم را به غير از آنچه هستند معرفى مىكنند، كه شايد به واسطه اين تبليغات بسيارى از مردم ملسمان جهان يا باور نموده يا در ابهام بسر برند.
و نيز از ملت عزيزمان، معلولين و شهيدان زنده و بازماندگان و وابستگان به آنان كه در كاروانها كم نيستند، مراقب اعمال شما هستند و اينك شماييد و اين بار سنگين امانت الهى و تكليف اسلامى و وجدان و فطرت خود، يا انشاءالله تعالى به پاس خون شهيدان و به پاس آبروى اسلام و ملت مظلوم عزيزتان با سرافرازى منادى حق و مبلغ عملى و قولى اسلام و جمهورى اسلامى مىشويد و علاوه بر ثواب عظيم زيارت بيتالله و قبور اولياى خدا به ويژه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مورد عنايات حق تعالى و دعاى بقيهالله ارواحنا لمقدمهالفداء و غريق رحمت بارى تعالى و خير و ثواب در دنيا و آخرت خواهيد شد و يا خداى نخواسته منادى شيطان و مروج تبليغات دشمنان اسلام و موجب هتك حرمت اسلام و جمهورى اسلامى و شهيدان شاهد و رنجديدگان امت خود مىشويد و دست رد الهى بر سينه شما نامحرمان مىزنند.
اكنون شما عزيزان بر سر دوراهى سعادت ابدى و تحصيل رضاى حق و خاصان او و شقاوت و محروميت ابدى هستيد و اميدوارم به بركت مواقيت و مواقف متبركه و دعاى ملت محروم كه بدرقه راه شماست، از طبقه اول باشيد و اسلام و شهدا و جانبازان و ملت و ميهن خود را سرافراز كنيد و دست رد به سينه دشمنان اسلام و مسلمانان زنيد و دشمنان را مخذول و دل شكسته و دوستان را شاد نماييد و شما گرچه مىدانيد بايد چه بكنيد و از چه پرهيز نماييد لكن اين جانب نيز براى اداى تكليف و اتمام حجت به مهمات آنها اشاره مىكنم:
الف - اخلاق كريمه انسانى اسلامىرا با همه زوار از هر طبقه و هر طايفه و هر رنگ و هر زبان و هر كشور باشند، با دقت مراعات نماييد و در برخوردها و رفت و آمدها در جميع اوقات و احوال و پيشامدها صبور و بردبار باشيد و كريمانه با همه رفتار نماييد و در مقابل درشتىها، نرمى و سلم و در مقابل بدرفتارى ها، خوبى و محبت كنيد و براى رضاى خداوند تعالى تحمل هر پيشامد بدى از هر كس باشد، با روى گشاده و سعه صدر نماييد كه آن مواقف كريمه و بقاع شريفه محل نزاع و جدال نيست. و آن چنان كنيد كه معلوم شود شما از كشور امام صادق سلامالله عليه آمدهايد و اين خود يك خدمت شايان به اسلام و جمهورى اسلامى و هم ميهنان عزيز است. و بدانيد كه پس از رجوع از سفر، لذت اين امر را به طور شايسته خواهيد برد، علاوه بر تحصيل رضاى حق و پيامبر عظيمالشان صلى الله عليه و آله و حضرت بقيهالله روحى لمقدمه الفداء كه شاهد و حاضر است.
ب - در راهپيمايىها لازم است در وقت، كيفيت، شعار و امثال آنها از متصديان امور پيروى
صحيفه نور ج 20 صفحه 23
كنيد و نظم و آداب اسلامى را به طور شايسته مراعات نماييد و به هيچ كس اجازه ندهيد كه سر خود و بدون دستور شعار دهد، كه ممكن است عمال دشمنان اسلام و جمهورى اسلامىكه براى تفرقه افكندن و بدنام نمودن شما آمده باشند در بين شما نفوذ كنند و با تحريكات و شعارهاى غلط مخالف اخلاق اسلامى، به آبروى شما و ملت شما و اسلام و مذهب لطمه وارد كنند و در هر صورت لازم است همه گوش به دستورات و شعارهاى نماينده اين جانب حجتالاسلام آقاى كروبى و ديگر متصديان امور فرا دهيد و از غير آنها جداً پرهيز نماييد.
ج - كالاهايى كه در حجاز به حجاج محترم عرضه مىشود، آنچه به آمريكاست مخالف با آرمانهاى اسلامىو اساساً مخالف با اسلام است و خريدارى آنها كمك به دشمنان اسلام است و ترويج باطل است و از آنها بايد احتراز شود. انصاف نيست كه جوانان عزيز ما در جبههها جان دهند و جانبازى كنند و شما با خريد اين كالاهابه جنايتكاران جنگى كمك كنيد و به اسلام و جمهورى اسلامىو ملت مظلوم خود با اين اعمال دهن كجى نماييد. شما براى خودتان يا دوستانتان مىتوانيد چيزهاى مناسب از خود ايران تهيه نماييد كه به دشمنان ايران و اسلام كمك نشود. اين جانب وظيفه خود را ادا نمودم و شماييد كه در زيارت خدا و رسول، به دشمنان آنان كمك ننماييد و موجب سرافكندگى ملت و ميهن خود نشويد. اينها تذكراتى است كه به واسطه اهميت آن در سالهاى قبل داده شد و تكرار آن وظيفه اين جانب است.
5 - خوب است كه سران كشورهاى اسلامى در مسائل روز كشورهاى اسلامى تحت ستم و ملتهاى مظلوم تحت چكمههاى اجانب و غارتگرهاى شيطانهاى بزرگ و ساير شياطين كه ذخاير غنى آنان را چپاول مىنمايند و ملتها در فقر و فاقه مىسوزند، تفكر نموده و به خود آيند و خوف و وحشتى را كه ابرقدرتها با تبليغات خود بر آنها تحميل كردهاند تا مصالح كشور خود و ساير مسلمانان و مظلومان را ناديده گرفته و تن به مذلت مرگبار دهند، با ارزيابى صحيح سنجش نموده و با وجدان به قضاوت بنشينند و بيش از اين براى خويش و كشورهاى خود ننگ به بار نياورند و در حال ملت و دولت ايران مطالعه كنند كه خود را از زير بار قلدرهاى هر دو قطب خارج كرده و پرتو پيروزى آن و اسلام عزيز در سراسر جهان نورافشانى مىكند و در راه شرف اسلام و عزت ميهن اسلامى خويش بپاخاسته و دراين راه كه همان راه انبياى عظام عليهم و آلهم السلام است، از همه چيز مادى خود گذشته و فرياد هيهات مناالذله را به گوش جهانيان رسانده است. و اگر دولتهاى منطقه به جاى هماهنگ شدن با ملت ايران، كمك به حزب عفلقى عراق كه اسلام زدايى جزء مرام آن است نمىكردند، در همان ماههاى اول كوبيده شده بود و ملت عزيز اسلامى عراق از شر او راحت شده بودند و كشور ايران و عراق و ساير كشورهاى منطقه با برادرى زيست مىنمودند. و اكنون نيز كه بازيگران حرفهاى با ترفندهاى مختلف مىخواهند سلطه غارتگرانه سالهاى طولانى را حفظ و از وحدت مسلمين و از اسلام بزرگ سيلى خوردهاند و سخت آشفته هستند، عمال معلومالحال خود را به راه انداختهاند تا نگذارند اسلام به پيروزى برسد. همچون حسن مراكشى كه با ملاقات و دست دوستى
صحيفه نور ج 20 صفحه 24
دادن به پرز به اسلام و ملتهاى مسلمان به ويژه ملت عرب و فلسطين خيانت فاحش نابخشودنى نموده و بر ملت و دولتهاى اسلامى و عربى است كه با برخورد قاطع دست اين خيانتكار را قطع كنند. و چون حسين اردنى، اين دلال دورهگرد خيانتكار كه تا دولتهاى منطقه را به دام شيطان بزرگ نيندازد از پاى نخواهد نشست. و چون حسنى مبارك نسخه دوم انورالسادات و ديگر خائنين به اسلام را از خود برانند كه اينانند كه شما را بازيچه خود قرار دادهاند تا متعمداً يا بدون عمد سد راه شرف و عزت اسلام شوند.
ما از دولتهاى منطقه مىخواهيم كه دست از حمايت دشمنان اسلام و بشريت بردارند و بيش از اين با مصالح اسلامى كه مصالح خودشان و ميهنشان و مظلومان جهان است معارضه نكنند و با همسويى و همكارى جمهورى اسلامى، دست رد به سينه فتنهگران و جهانخواران زنند و بايد بدانند اين حزب مرده زنده نخواهد شد والعاقبه للمتقين
اين جانب به حسب وظيفه اسلامى آنچه صلاح مسلمانان و حكومتهاى كشورهاى منطقه است، گوشزد كردم و از خداوند متعال خواهانم آنان را به راه راست هدايت فرمايد و از كجروىها باز دارد.
والسلام على عبادالله الصالحين
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 15
تاريخ: 11/5/65
موافقت با پيشنهاد انتصاب سركار سرهنگ حسين حسنى سعدى به فرماندهى نيروى زمينى ارتش جمهورى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
با تقدير از زحمتهاى طاقت فرساى سركار سرهنگ صياد شيرازى كه با تعهد كامل به اسلام و جمهورى اسلامى در طول دفاع مقدس، از هيچ گونه خدمتى به كشور اسلامى خوددارى نكرده و اميد است در آينده نيز در هر مقامى باشد، موفق به ادامه خدمتهاى ارزنده خود باشد، با پيشنهاد مذكور موافقت نموده و سركار حسين حسنى سعدى را به فرماندهى نيروى زمينى ارتش جمهورى اسلامى منصوب مىنمايم.
اميد است خداى تعالى به ايشان توفيق خدمت به اسلام و ايران و جمهورى اسلامى را مرحمت فرمايد.
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 11
تاريخ: 28/4/65
ديدار با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و ارتش جمهورى اسلامى به مناسبت ميلاد خجسته حضرت امام رضا (ع)
بسم الله الرحمن الرحيم
اين عيد سعيد به همه ملتها خصوصاً ملت ايران و خصوصاً رزمندگان ما انشاءالله مبارك باشد. خداوند انشاءالله شما پيروان اسلام را حفظ كند كه در راه اسلام، در راه ملت خودتان كوشش كنيد انشاءالله.
آن چيزى كه مىخواهم عرض كنم اين است كه ما و شما پيروان مكتبى هستيم كه اين مكتب، ائمه هدى عليهم السلام جريان دهنده او بودند بعد از رسول خدا و حضرت رضا سلام الله عليه كه مهمان ما ايرانىها هست و ما مفتخريم به اين كه زير سايه ايشان هستيم، مجرى اين بودند. ماها پيروان آنها هستيم و پيروان آنها بايد لااقل يك پرتوى از آن چيزى كه آنها داشتند تحصيل كنند و دقت كنند و كوشش كنند كه تحصيل بكنند. آنها تمام عمر خودشان را صرف كردند براى اسلام. تاريخ، از پيغمبر اسلام آن طور نقل مىكند، از ائمه هدى هم نقل مىكند كه اينها دايماً مشغول مجاهده بودند، علاوه بر آن مجاهدات معنوى كه فوق طاقت ماهاست، مشغول مجاهده بودند براى تحكيم مبانى اسلام و كوتاه كردن دست كسانى كه به ملتها ظلم مىكنند، منتها هر كدام به آن مقدارى كه آن وقت قدرت داشتند. و معالاسف نگذاشتند كه آن قدرتى كه بايد، براى آنها حاصل بشود تا ما طعم او را بچشيم و بتوانيم تبعيت كنيم. اما امروز ما در يك كشورى هستيم كه به حسب واقع و به حسب ادعاى همه ماها كشورى است كه اسلامىاست و براى اسلام خدمت مىشود، اين يك وظايفى دارد كه ما بايد در آن وظايف كوشا باشيم. وظيفهاى كه از همه وظايف بالاتر است اين است كه اخلاص داشته باشيم براى كارهايى كه مىكنيم. شما گمان نكنيد كه اتكاء به ماوراى خدا براى ما بتواند يك كارگشايى بكند، اتكاء به خدا بكنيد. اگر ما يك روز اتكاء خودمان را از خدا برداشتيم و روى نفت گذاشتيم يا روى سلاح گذاشتيم، بدانيد كه آن روز، روزى است كه ما رو به شكست خواهيم رفت. شما امروز بحمدالله موجب سرافرازى ملت ايران شديد و ملت ايران هم موجب سرافرازى اسلام. و اخلاص پيدا كنيد در كارهاى خودتان، اتكاء خودتان را به خداى تبارك و تعالى قوى كنيد كه نصر و نصرت بدون اتكاء او حاصل نمىشود. شما ملاحظه كنيد الان قدرتهاى بزرگى كه اتكاء دارند به آن سلاحهاى عجيب و غريب خودشان، در اضطراب دارند زندگى مىكنند. گمان نكنيد كه كاخ سفيد و كرملين الان آرام نشستهاند و
صحيفه نور ج 20 صفحه 12
با وضع آرام زندگى مىكنند. آنها با اضطراب زندگى مىكنند و اين اضطراب براى اين است كه آنها تبع شيطان هستند و شيطان نمىگذارد كه طمانينه پيدا بشود در قلب انسان. شما هم بخواهيد كه اضطراب نداشته باشيد و بخواهيد كه ايمانتان را قوى بكنيد، بدانيد كه نصرت دنبالش است. اول بايد اخلاصتان را قوى بكنيد، ايمانتان را قوى بكنيد بعد دنبال كار برويد به آن طورى كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است. و اين اخلاص و ايمان، شما را تقوبت مىكند و روحيه شما را بالا مىبرد و نيروى شما جورى مىشود كه هيچ قدرتى نمىتواند مقابله بكند. امروز هم كه مىبينيد همين طور است، الان همين طور است كه قدرتهاى بزرگ هم با شما مقابله نمىتوانند بكنند. يعنى آنها خودشان به اضطرابهايى گرفتار هستند كه آن اضطرابها نمىگذارد كه وارد بشوند در يك كارهاى ديگرى.
و من به شما سفارش مىكنم كه بعد از اخلاص، اتحاد را، وحدت را. اگر اخلالى به اين وحدت شياطين پيدا بكنند و بتوانند اخلال بكنند به وحدت شما رزمندگان، بدانيد كه شما گرفتار آن كيد شيطانى شديد و شكست همراهش است.
كوشش كنيد كه در بين، اين نباشد كه من ارتشى هستم يا سپاهى هستم، من بسيجى هستم. همه احساس اين را كنيد كه ما خدمتگزار اسلاميم. وقتى بنا شد همه خدمتگزار اسلام باشيد، اختلاف ديگر پيش نمىآيد. شما بدانيد كه اگر تمام انبيا عليهمالسلام در يك عصر مجتمع مىشدند، هيچ اختلافى نداشتند. اختلاف براى اين است كه انسان، هر كسى مىخواهد پيش خودش، براى خودش يك كارى انجام بدهد، هر اختلافى از هواى نفس پيدا مىشود. وقتى انسان بخواهد براى خودش يك مسألهاى را درست كند، مىبيند كه آن رفيقش شايد جلو بيفتد، اين يك قدرى جلوتر مىرود، او يك قدر، يك وقت مىبينيد كه اختلاف حاصل مىشود.
الان در اين مقطع زمانى كه ما موجود هستيم و مىبينيد كه همه قدرتها بر خلاف ما دارند فعاليت مىكنند و استثنايش بسيار كم است، شما اگر در داخل خودتان يك خللى پيدا بشود، يك اختلافى پيدا بشود خداى نخواسته و انشاءالله نخواهد شد و اگر خداى نخواسته شياطين بخواهند يا شياطين داخلى يا شياطين خارجى - رسانههاى گروهى بخواهند يك اختلالى ايجاد كنند، شما بدانيد كه علاوه بر اين كه در اين جا شكست خورديد، در آن عالم هم پيش خدا مسؤول هستيد، براى اين كه حفظ جمهورى اسلامى يك فريضه است بر همه ما و ما اگر چنانچه اين فريضه را به درستى بخواهيم انجام بدهيم، بايد همه با هم همراه باشيم. يعنى نه همين شما، نه همين سپاه و عرض كنم ارتش، نه همين قواى مسلحه ما، همه ايران، همه افراد ايران از روحانيون گرفته تا بازارىها تا مجلس تا همه جا، وقتى همه اينها هم شدند يك قدرت، يك قوه هستند و اين قوه مىتواند در مقابل همه چيز ايستادگى كند. و بدانيد كه امروز كه از جهات ديگر مأيوس شدند، از جهات اين كه در جبههها آنها يك پيشرفتى بكنند يا بتوانند فاو را برگردانند يا بتوانند در مهران كارى بكنند، آنها مأيوس شدند، از اين نكته مأيوس نيستند كه بين خودتان بيايند ايجاد كنند اختلاف را، اين اختلاف از زبان هر كس باشد، از زبان هر موجودى باشد، اين زبان، زبان شيطان است، چه از زبان يك روحانى باشد، چه از زبان يك مقدس باشد، چه از زبان يك نمازگزار
صحيفه نور ج 20 صفحه 13
باشد و چه از ساير زبان ها، بدانيد كه اين زبان، زبان شيطان است و گاهى هم خود آن آدم ملتفت نيست كه تحت تأثير شيطان است يا زبان شيطان در او دارد فعاليت مىكند.
بنابراين، از امور مهمهاى كه بر همه ما واجب است دفاع از اسلام، دفاع از جمهورى اسلامىاست و آن بستگى دارد به وحدت، هر كس در هر لباسى باشد و در هر مكانى باشد و زبانش / به / جريان پيدا كند براى اين كه ولو به واسطههايى بخواهد ايجاد اختلاف بكند بين شما، اين از جنود ابليس است و مطرود است پيش خدا و مسؤول است پيش خدا ولو اين كه يك آدمىباشد كه نماز شبش ترك نمىشود. اين مسأله، مسأله مهمى است، مسأله وحدت بين شما و وحدت همه قشرهاى مختلف ايرانى يك امر مهمى است براى حفظ كيان اسلام كه واجب است بر همه ما، چنانچه بر همه واجب است كه به هر طور مىتوانيم دفاع كنيم از اسلام. امروز قضيه، قضيه دفاع است، دفاع از يك قدرتهايى كه مىخواهند حمله كنند، مىخواهند به هر طورى شده است باز شما را و ما را برگردانند به اسارت اولى و اين دفعه اگر اينها خداى نخواسته يك قدرتى پيدا كنند، مثل سابق نيست، آنها اساس اسلام را از بين مىبرند براى اين كه ديدند اسلام است كه مىتواند كار بكند و در مقابل بايستد. و اين يك فريضهاى است بر همه ما، از اهم فرايض است حفظ اسلام. يعنى حفظ اسلام از حفظ احكام اسلام بالاتر است. اساس اسلام اول است، دنبال او اساس احكام اسلام است. بر همه ما، بر همه شما به مقدارى كه قدرت داشته باشيم، به مقدارى كه توانايى داشته باشيم واجب است كه جديت كنيم در اين كه اين دفاع مقدس را ما به طور شايسته عمل بكنيم.
شما در جبههها هيچ نگذاريد آرامش پيدا كند دشمن، اگر بگذاريد آرامش پيدا كند مىرود و تجهيز زيادتر مىكند و شما را به زحمت مىاندازد. بايد نگذاريد كه او يك شب از اضطراب بيرون بيايد، الان در اضطراب هستند، نگذاريد كه آنها از اضطراب بيرون بيايند و ثانيا همه ملت ايران بايد در اين امر شركت داشته باشند. مسأله، مسأله يك حكومت نيست، مسأله، مسأله يك جنبه نيست، مسأله، مسأله اسلام است. مسأله اسلام. يعنى بر زن و مرد اين كشور واجب است كه دفاع كنند، هر كس به اندازهاى كه مىتواند بايد دفاع بكند و اين دفاع را بايد تعقيب بكنيم تا انشاءالله به پيروزىهايى كه خداى تبارك و تعالى مىخواهد، برسيم كه من اميدوارم كه خداوند به همه شما توفيق عنايت كند، همه شما را حفظ كند و وحدتتان را حفظ كند و جديتتان را دوچندان كند و شما مطمئن باشيد كه شما پيروزيد، براى اين كه كسى كه براى خدا عمل مىكند پيروز است.
اين پيروزى براى شما هست، خدا وعده كرده است كه اگر نصرت كنيد خداى تبارك و تعالى را، شما را نصرت مىكند. نصرتها هم كه همه ديديد و همه اوقات ديديد كه چه نصرتهايى حاصل شده است و حاصل مىشود و حاصل خواهد شد.
مطمئن باشيد، قلبهايتان قوى باشد و - هيچ - از هيچ امرى نترسيد، از هيچ قدرتى نترسيد، اين قدرتها قدرتهايى نيستند كه بتوانند با اسلام مقابله كنند. شما انشاءالله اميدوارم كه موفق باشيد و انشاءالله من هم كه دعا مىكنم به شما و واقعاً مفتخرم به اين كه ما يك وقتى واقع هستيم كه يك همچو
صحيفه نور ج 20 صفحه 14
ملتى داريم و يك همچو سپاهى داريم و يك همچو ارتشى داريم و يك همچو قواى مسلحهاى داريم و يك همچو ملت و اشخاصى داريم و همچو دستاندركارانى داريم كه همه آنها انشاءالله براى خدا عمل مىكنند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 40
تاريخ: 12/7/65
نامه به آيت الله منتظرى در مورد رسيدگى به اتهامات سيد مهدى هاشمى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت حجتالاسلام والمسلمين فقيه عالى قدر آقاى منتظرى دامت ايام بركاته
پس از اهداء سلام و تحيت، علاقه اين جانب به جناب عالى بر خود شما روشنتر از ديگران است. به حسب قاعده طول آشنايى صميمانه و معاشرت از نزديك، مقام ارجمند علمى و عملى شما، مجاهدت با ستمگران و قلدران و رنجهاى فراموش نشدنى جناب عالى در سالهاى طولانى براى اهداف اسلامى، قداست و وجاهت و وارستگى كم نظير آن جناب و بالاتر حيثيت بلند پايهاى كه دنباله اين امور به خواست خداوند تعالى براى شما فعلاً حاصل است و احتياج مبرمى كه جمهورى اسلامى و اسلام به مثل جناب عالى دارد، انگيزه علاقه مبرم است، لهذا اين حيثيت مقدس بايد از هر جنبه محفوظ و مصون باشد. حفظ اين حيثيت به جهات عديده بر شما و همه ماها واجب و احتمال خدشهدار شدن آن نيز منجز است براى اهميت بسيار آن.
با اين مقدمه بايد عرض كنم اين حيثيت واجب المراعات به احتمال قوى بلكه ظن نزديك به قطع در معرض خطر است، خصوصاً با داشتن مخالفين مؤثر در حوزه قم كه ممكن است دنبال بهانهاى باشند. اين خطر بسيار مهم از ناحيه انتساب آقاى سيد مهدى هاشمى است به شما. من نمىخواهم بگويم كه ايشان حقيقتاً مرتكب چيزهايى شدند، بلكه مىخواهم عرض كنم ايشان متهم به جنايات بسيار از قبيل قتل، مباشره يا تسبيباً و امثال آن مىباشند. و چنين شخصى ولو مبرى باشد، ارتباطش موجب شكستن قداست مقام جناب عالى است كه بر همه حفظش واجب مؤكد است.
آنچه مسلم است و در آن پاى فشارى دارم، رسيدگى به وضعيت و مواد اتهام او است، رسيدگى به خانه تيمى و انباشتن اسلحه آن هم با پول ملت به اسم كمك به سازمانهاى به اصطلاح آزاديبخش. اصولاً يك همچو اعمالى بدون دخالت دولت جرم است و بايد ايشان كه صلاحيت اين امر را - ولو واقعاً براى اين سازمانها باشد - ندارد و دخالت در حكومت است، جواب بدهد. اين امر قطعى است و آنچه از شما مىخواهم، در مرتبه اول پيشنهاد مستقيم شما به دخالت وزارت اطلاعات و رسيدگى به اين امور است و اگر براى شما محذور دارد، به طورى كه تكليف شرعى از شما ساقط است، سكوت است. حتى در محافل خصوصى دفاع از يك همچو شخصى كه خطر براى حيثيت شما است و احتمال فساد و خونريزى بىگناهان است. سم قاتل است. بايد تمام فعاليتها كه به اسم كمك به سازمانهاى
صحيفه نور ج 20 صفحه 41
به اصطلاح آزاديبخش است، قطع شود و تمام كسانى كه در اين امور دخالت داشتهاند محاكمه شوند.
و آنچه مسلم است و مايه تأسف، حسن ظن جناب عالى به اعمال و افعال و گفتهها و نوشتههاست كه به مجرد وصول به شما ترتيب اثر مىدهيد و در مجمع عمومى صحبت مىكنيد و به قوه قضاييه و غيره سفارش مىدهيد.
و من از شما كه دوست صميمى سابق و حال من هستيد و مورد علاقه ملت، تقاضا مىكنم كه با اشخاص صالح آشنا به امور كشور مشورت نماييد، پس از آن ترتيب اثر بدهيد تا خداى نخواسته لطمه به حيثيت شما كه برگشت به حيثيت جمهورى است نخورد. آزادى بى رويه چند صد نفر منافق به دستور هيأتى كه با رقت قلب و حسن ظنشان واقع شد، آمار انفجارها و ترورها و دزدىها را بالا برده است. ترحم بر پلنگ تيزدندان ستمكارى بود بر گوسفندان.
من تأكيد مىكنم كه شما دامن خود را از ارتباط با سيد مهدى پاك كنيد كه اين راه بهتر است والا هيچ عكسالعملى در رسيدگى به امر او از خود نشان ندهيد كه رسيدگى به امر جنايات مورد اتهام حتمى است. سلامت و توفيق جناب عالى را خواهانم.
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 42
تاريخ: 12/7/65
موافقت با استعفاى حجتالاسلام راستى و انحلال سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى
بسمه تعالى
جناب حجت الاسلام آقاى راستى دامت افاضاته
با خصوصيات علمى و عملى و اخلاقى خوبى كه در جناب عالى است، اميد است چون گذشته به تربيت افراد صالحى براى اسلام و جمهورى اسلامىاشتغال داشته و موفق باشيد. با استعفاى جناب عالى و درخواست انحلال سازمان، موافقت مىنمايم.
از خداوند تعالى توفيق همگان را براى خدمت به اسلام و مسلمين خواهانم.
والسلام عليكم و رحمةالله
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 44
تاريخ: 15/7/65
موافقت با پيشنهاد حجتالاسلام حسن صانعى در مورد احداث سد براى تأمين آب شهرستان قم به وسيله بنياد پانزده خرداد
بسمه تعالى
جناب حجتالاسلام آقاى حاج شيخ حسن صانعى سرپرست بنياد 15 خرداد دامت افاضاته
با تشكر از زحمات جنابعالى و تمامى دستاندركاران بنياد 15 خرداد، با پيشنهاد شما موافقت مىشود. لازم است در اين امر حياتى دولت و جناب آقاى نخستوزير و وزير نيرو و وزير جهاد با مشاركت فعال خود در كمك مالى و برداشتن موانع، تلاش چشمگيرى نمايند و همان طور كه قبلاً گفتم كمك به محرومين و جانبازان و جنگ زدگان و خانوادههاى شهدا، اسرا و مفقودين يكى از بزرگترين عبادتهاست، دولت و مسؤولين قضايى توجه داشته باشند كه كمك به بنياد مذكور در رفع نيازهاى نيازمندان از كارهاى اصيل انقلابى است.
اميدوارم جنابعالى در مقابل خدمات بسيار ارزنده مردم قم، مردم شهر خون و قيام و شهادت و ايثار، با ايجاد سدى بزرگ بتوانيد به اين شهر مقدس كمك نماييد و گزارش پيشرفت كار را به اينجانب بدهيد.
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 45
تاريخ: 17/7/65
پاسخ به نامه آقاى بهزاد نبوى در مورد استعفانامه حجت الاسلام راستى
بسمه تعالى
جناب آقاى بهزاد نبوى
اين جانب فقط با استعفاى آقاى راستى و انحلال سازمان مذكور موافقت نمودم و با مطالب ديگرى كه در استعفانامه بود به هيچ وجه موافقت نكردم.
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 46
پاسخ به نامه حجتالاسلام محمدى رى شهرى در مورد رسيدگى به اتهامات گروه مهدى هاشمى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجتالاسلام آقاى رى شهرى وزير اطلاعات
با توجه به مسائلى كه تاكنون كشف و يا مورد سوءظن شده است و با توجه به جوسازىها و اطلاعيههايى كه با اسامى مختلف توسط افراد ضد انقلاب و منحرف و وابسته به مهدى هاشمى پخش گرديده است، كه نه تنها سوءظن را بيشتر مىكند كه خود دليل مستقلى است بر خط انحراف از انقلاب و اسلام، جناب عالى موظف هستيد به جميع جوانب اين امر با كمال دقت و انصاف رسيدگى نماييد و تمام افراد متهمى را كه از سران اين گروه محسوب مىشوند و نيز افراد ديگرى را كه در انتشار مسائل كذب و قضاياى ديگر دست داشتهاند، تعقيب نماييد. و بديهى است كه اين امر چون مربوط به اسلام و انقلاب و امنيت كشور است، تحقيق آن منحصراً در اختيار وزارت اطلاعات كشور مىباشد.
بايد تأكيد كنم كه همه در پيشگاه قضاوت اسلام مساوى بوده و نيز به همان اندازه كه اغماض از مجرمين گناه بزرگى است، تعرض نسبت به بى گناهان، از گناهان نابخشودنى است. خداوند تعالى را حاضر و ناظر بدانيد كه اين امر عبادتى است كه دامان بزرگانى را از اتهامات پاك و توطئه منحرفان را خنثى مىكند.
والسلام
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 47
تاريخ: 18/8/65
ديدار با گروهى از برادران ارتش، سپاه پاسداران و كميتههاى انقلاب اسلامى
در خارج بايد بدانند كه جمهورى اسلامى به كورى چشم ابرقدرتها، تثبيت شده است
بسم الله الرحمن الرحيم
من از همه قواى مسلحه، چه ژاندارمرى، چه ارتش، چه سپاه پاسداران، چه كميتهها، چه بسيجىها و سايرين بايد تشكر كنم كه با قدرت خود اين جمهورى اسلامى را تثبيت كردند. و دشمنان ما چه در داخل و چه در خارج بايد بدانند كه جمهورى اسلامى به كورى چشم ابرقدرتها و به كورى چشم امثال منافقين و مخالفين با جمهورى اسلامى، تثبيت شده است و خللى انشاءالله در او وارد نخواهد شد.
آنچه من مىخواهم به آقايان عرض كنم اين است كه كراراً گفتم كه شما پيروزيد و كارى كه شما انجام مىدهيد، كارى است الهى، كارى است كه براى خداست و كوشش كنيد قصد خودتان را خالص كنيد براى خدا كه چه كشته بشويد و چه بكشيد، شما اهل نجات هستيد ولى كوشش كنيد كه قصد شما الهى باشد و بحمدالله هست. و من هر وقت كه چهره اينهايى كه دارند رو به جبههها مىروند ملاحظه مىكنم واقعاً از خودم خجالت مىكشم كه اينها به چه مقامى رسيدهاند، به چه پايهاى از عرفان، چه پايهاى از معرفت رسيدهاند كه اين طور با هيجان، اين طور براى خدا رو به جبههها مىروند.
و دشمنان ما بايد اين معنا را بدانند كه جمهورى اسلامى از اين به بعد، بلكه از اولى كه اين جمهورى رو به رشد رفت، جورى تثبيت شده است و جورى در دنيا الان به حسب واقع نمايش داده شده است كه وابستگى به هيچ كس ندارد، وابسته به ملت است، وابسته به قواى مسلحه است، اشخاص در اين امور دخالت ندارند.اين كه هى هر روز شهرت مىدهند كه چه شده است چه شده است، فلانى سكته كرده، فلانى در بستر مرگ است، فلانى، خوب! باشد، البته مرگ براى همه هست، براى ما هم هست، اما اين را بدانند كه شادى نكنند براى اين. اين يك امرى است كه واقع مىشود و شما خواهيد ديد انشاءالله كه جمهورى اسلامى باقى است چه ما باشيم، چه اشخاص باشند، چه نباشند. همينها بودند كه شادى مىكردند /كه/ براى اين كه جمهورى را در يك جايى در آن مركز منفجر كردند و هفتاد هشتاد نفر از دوستان ما را، از بزرگان را از بين بردند، شادى مىكردند كه جمهورى از بين رفت، تمام شد ديگر. ديدند كه ابداً تمام نشد و مردم ريختند بدتر از اول، بالاتر از اول، ريختند در خيابانها و چه
صحيفه نور ج 20 صفحه 48
كردند.
جنگ يك تكليف شرعى است كه مردم ادا مىكنند، من باشم ادا مىكنند، نباشم هم ادا مىكنند
حالا هم همين طور است، بيخود خودشان را معطل نكنند و همين طور اينهايى كه در اطراف خليج هستند بيخود خودشان را معطل نكنند و خودشان را فداى صدام نكنند، صدام رفتنى است، همين ممكن است كه انشاءالله به همين زودى او برود و على اى حال چه او رفتنى باشد چه نرفتنى باشد، ما يك تكليف داريم ادا مىكنيم، ملت ما، ارتش ما، سپاه ما و همه قواى مسلحه ما يك تكليف ادا مىكنند. اين مثل اين است كه گفته بشود كه اگر فلانى رفت و فلانى رفت، مردم نماز نمىخوانند، تكليف است، به رفتن كسى مردم دست از نمازشان برنمىدارند، به رفتن كسى نمازشان را، حجشان را دست از آن برنمىدارند. و قضيه جنگ امروز براى همه ما اهميتش بيشتر از فروع دين است. اين طور نيست كه جنگ مثل امر جنگى باشد كه ديگران با ديگران مىكنند. جنگى است كه اسلام دارد مىكند در مقابل كفر، اسلام دارد مىكند در مقابل نفاق و اين جنگ يك تكليف شرعى است كه مردم ادا مىكنند، من باشم ادا مىكنند، نباشم هم ادا مىكنند.
و اميدوارم انشاءالله خداوند همه شما را توفيق بدهد، سلامت بدهد و همه كسانى كه در اين راه براى خدا به رحمت ايزدى پيوستند و شهيد شدند، خداوند آنها را به رحمت خودش، به رحمت واسعه خودش غريق كند و در ضيافت خودش آنها را راه بدهد و كسان ديگرى هم كه معلول شدند يا مفقود شدند يا شايد صدمات ديگر برشان وارد شده، خداوند انشاءالله آنها را، هم صبر بدهد و هم شفا عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 49
تاريخ: 29/8/65
بيانات امام خمينى در جمع خانوادههاى شهدا، مفقودين و اسرا، جمعى از مسؤولين قضايى ارتش و مسؤولين اعزام بزرگ سپاه محمد (ص) و سرپرست بنياد شهيد به مناسبت ميلاد با سعادت رسول اكرم (ص) و ولادت امام جعفر صادق (ع)
بسم الله الرحمن الرحيم
امروز كه از اعياد بسيار بزرگ اسلام است، به همه ملتهاى محروم اسلامى و همه مستضعفين جهان و ملت بزرگوار خودمان تبريك و تهنيت عرض مىكنم.
اين عيد بزرگ، سرمنشاء تمام بركات در عالم است و مركز وحدت مسلمين در جهان است. من نمىتوانم راجع به بركات اين عيد، امروز با وقت كم عرضى بكنم. اميد است كه گويندگان و نويسندگان در اين امر اهتمام كنند و بركات تولد اين دو بزرگوار را گوشزد كنند. آنچه كه من امروز مىخواهم عرض كنم، اين است كه ما در روزى عيد گرفتيم كه از جهاتى ملت ايران بايد جشن بگيرند. يكى جهات پيروزى ملت ايران در جهان، در جبههها در پشت جبههها، در همه كشورهاى اسلامى و غيراسلامى و يك امر مهمى كه در اين روز بايد تبريك به همه عرض بكنم، اين انفجار عظيمى است كه در كاخ سياه واشينگتن رخ داد و اين رسوايى بسيار مهمى كه براى سران كشور امريكا پيدا شد. شما ملاحظه بكنيد و ببينيد كه در تمام دنيا، در سراسر جهان، مطبوعاتشان و رسانههايشان و خطابههايشان تمام متوجه اين معناست كه سرپوشى بگذارند بر اين رسوايى كه براى رئيس جمهور آمريكا پيش آمد. رئيس جمهور آمريكا در اين رسوايى بايد عزا بگيرد و كاخ سفيد مبدل به كاخ سياه بشود - گرچه هميشه بوده است - لكن اين متفرقهگويى و اضطرابى كه در كاخ سفيد پيدا شد و در طرفدارهاى آمريكا، حكايت از عظمت مسأله مىكند. يك مقام عالى رتبه - به قول خودشان - از آمريكا به طور قاچاق و با تذكره جعلى وارد ايران مىشود، در صورتى كه ايران نمىداند چى است، به مجردى كه وارد مىشود و معلوم مىشود كه اين از مقامات امريكاست، ايران او را در يك جايى تحت نظر قرار مىدهد و محبوس مىكند و تمام حركات او را تحت نظر قرار مىدهد و او با هر كس خواسته است ملاقات كند، ملاقات نمىكند.
آنى كه ادعا مىكند كه اگر من به شوروى رفته بودم، رئيس شوروى سه مرتبه ديدن من مىآمد، گمان مىكند اين جا هم شوروى است!. اين جا كشور اسلام است، اين جا نه كرملين قابل اين است كه ذكرى ازش بشود و نه كاخ سياه! اين جا كشور رسول خداست، اين جا كشور حضرت صادق است،
صحيفه نور ج 20 صفحه 50
اين جا پاسدارهاى ما شرافت دارند بر كاخنشينها، اين جا بسيجىهاى ما و امت ما شرافت دارند بر تمام كاخ نشينهاى عالم و همه كسانى كه ادعاى پوچ خودشان را مىكنند و گمان مىكنند كه بايد عالم پيش آنها خاضع باشد.
آنهايى كه مىگفتند ما چه مىكنيم و چه مىكنيم و قطع رابطه مىكنيم و از اين مسائل مىگفتند امروز معلوم شد كه با عجز و ناله در پيشگاه اين ملت آمدهاند و مىخواهند كه رابطه برقرار كنند، مىخواهند عذر تقصير بخواهند و ملت ما قبول نمىكند. اين يك مسأله است، مسألهاى است كه از تمام پيروزىهاى شما بالاتر است. مسأله رئيس آمريكا با آن همه به قول خودش جلال و جبروت، كسى را از مقامات عالى بفرستد به اين جا كه با مقامات اين جا ملاقات كنند و هيچ يك از آنها حاضر به ملاقات نشود، اين مسأله بزرگى است كه دنيا را منفجر كرده است و بايد هم بكند. كاخ سفيد را به عزا نشانده است و بايد هم بنشاند. مسأله مسأله مهم است.
الان تسابق مىكنند تمام كشورهاى بزرگ براى رابطه پيدا كردن با ايران، اين چى است؟ اين افراد ايران است؟ اين جمعيت كثير ايران است؟ ايران جمعيتى ندارد در مقابل عالم. اين ايمان جوانهاى ماست، اين بركات رسول اكرم است، اين بركات امام صادق است. اين بركاتى است كه چشم دنيا را خيره كرده است و همه را مضطرب كرده. آنهايى كه گمان مىكردند كه با يك تشر ايران را مىتوانند چه بكنند، گمان كردند كه حالا هم زمان قاجار است، حالا هم زمان پهلوى است كه مردم بيدار نبودند. امروز زمان بيدارى مردم ماست، زمان هشيارى و شكوفايى ايمان است در اين كشور و لهذا مىبينيد كه الان هر راديويى را باز كنيد از خارج، از هر گوشه عالم راجع به قضاياى آمريكا و راجع به خضوع او در مقابل ايران صحبت مىكنند و حرفها را مىزنند. اضطراب در كلمات خود ريگان اين قدر هست. تناقضگويى، اضطراب هست كه انسان نمىتواند باور كند كه يك آدمى كه رئيس يك همچو كشورى هست و ادعايش آن قدر زياد است، اين قدر تناقضگويى، اين قدر اضطراب، اين قدر وحشت كه او را گرفته است، امروز يك چيز مهمى است. نه فقط او را، كرملين هم همين طور است، آنها هم مسابقه مىكنند با امريكا در رابطه با ايران.
امروز ايران بيدار شده است
چى است مسأله؟ چه شده است ايران؟ چه قصهاى در ايران واقع شده است كه سابق اگر چنانچه در زمان سلاطين سابق، در زمان قاجار، در زمان پهلوى اگر يك كلمه در آن جا مىگفتند اينها تمام كنار مىرفتند، اگر يك تشر مىزدند آنها خلع سلاح مىشدند، چه شده است كه حالا پاسدارهاى ما هم اعتنا به آنها نمىكنند؟ براى اين كه آن وقت مردم را خواب كرده بودند، تبليغات دامنهدار دشمنهاى اسلام، مردم را خواب كرده بودند، از هم جدا كرده بودند، شهرها از هم جدا بود، احزاب مختلفه همه با هم مختلف بودند، حكومتها همه دست نشانده بودند، اما امروز مسأله اين نيست، امروز ايران بيدار شده است، امروز اسلام در ايران رواج پيدا كرده است، امروز حقيقت ايمان در ايران
صحيفه نور ج 20 صفحه 51
شكوفا پيدا كرده است، اينها بركات ايمان است. غافل نباشيد از اين، بركات وحدت شما در تمام امور است. غافل از اين وحدت نباشيد، غافل از اين حظ الهى نباشيد. در عين حال انسان مىبيند كه در حالى كه كاخ كرملين به لرزه در آمده است و كاخ سياه سياهپوش شده است و مىخواهند توجيه كنند هى حرفهاى خودشان را و هى از اين ور و آن ور مىزنند كه توجيه كنند اين خطايى كه كردند و اين كسى را كه اين جا فرستادند و با رسوايى از اين جا بيرونش كردند، مىخواهند توجيه كنند، معالاسف بعض از اشخاصى كه در خود ايران هستند توجه به مسائل يا ندارند يا متعمدند. اينها هم /به تبع آنها كارهاى/ به تبعيت از تبليغات آنها، آنها هم با همان لسان، اين جا تبليغ مىكنند.
چرا مىخواهيد بين سران كشور تفرقه ايجاد كنيد
من نمىخواهم در اين روز مبارك اسباب افسردگى اشخاص بشوم، لكن مىخواهم عرض كنم چرا اين قدر ما عقب افتاده هستيم؟ چرا ما بايد به واسطه اغراض نفسانيه اين قدر خودمان را ببازيم؟ چرا بايد وقتى كه دنيا به تزلزل درآمده است براى اين بى اعتنايى ايران به كاخ سفيد و سياه، چرا ما بايد توجيه كنيم مسائل آنها را؟ چرا ما بايد اين قدر غربزده باشيم يا شيطان زده؟ من هيچ توقع نداشتم از بعض اين اشخاص، ولو بعضى شان در نظر من پوچند لكن از بعضى از اين اشخاص كه سابقه دارند هيچ توقع نداشتم كه در اين زمان كه بايد فرياد بزنند سر امريكا، فرياد مىزنند سر مسؤولين ما! چه شده است؟ شماها چهتان است؟ چه كرديد شماها؟ شماها چرا بايد تحت تأثير تبليغات خارجى واقع بشويد يا تحت تأثيرات نفسانيت خودتان؟ در يك همچون مسأله مهمى كه بايد همه شما دست به هم بدهيد و ثابت كنيد به دنيا كه ما وحدت داريم، وحدت ما اين طور شده است و در روزى كه /روز/ هفته وحدت است چرا شماها مىخواهيد تفرقه ايجاد كنيد؟ چرا مىخواهيد بين سران كشور تفرقه ايجاد كنيد؟ چرا مىخواهيد دو دستگى ايجاد كنيد؟ چه شده است شما را؟ كجا داريد مىرويد؟ اين تذهبون؟ من نمىتوانم كه آن طورى كه مىخواهم، با شما صحبت كنم و نمىخواهم در روز عيد رنجش براى شما پيدا كنم، لكن شما انصاف بدهيد كه در يك همچو وقتى، وقت يك همچو امورى است؟! وقت يك همچو تأييدى است از كاخ سفيد؟ وقت يك همچو تأييدى است از ريگان؟! لحن شما در آن چيزى كه به مجلس داديد، از لحن اسرائيل تندتر است، از لحن خود كاخنشينان آن جا تندتر است. شما چه شده است اين طور شديد؟ شما كه اين طور نبوديد بعضىتان، من بعضىتان را مىشناسم، شما اين طور نبوديد.
من اميدوارم كه شما باز توجه كنيد به مسائل، توجه كنيد به دنيا، توجه كنيد به خودتان، توجه كنيد به قدرت خودتان، نشكنيد اين قدرت را، گرچه شماها نمىتوانيد، لكن نبايد يك همچو كارى در ايران بشود. من نمىخواهم دل شما را بشكنم، لكن شما دل ملت ما را نشكنيد، شما دل مسؤولين ما را نشكنيد، شما هى تندرو و كندرو درست نكيند، دو دستگى ايجاد نكنيد، اين خلاف اسلام است، خلاف ديانت است، خلاف انصاف است، نكنيد اين كارها را.
صحيفه نور ج 20 صفحه 52
من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به همه ملت ما سلامت و سعادت عنايت كند و دوستان ما را به خود بياورد و كسانى كه مىخواهند تفرقه ايجاد كنند، انشاءالله خدا هدايتشان كند و خداى تبارك و تعالى شر اشرار را از سر اين كشور كوتاه كند و اين عيد مبارك را بر همه مباركتر كند و رزمندههاى ما را در هر جا كه هستند با دل قوى به پيش ببرد و بدانند رزمندگان كه پيروزند و بدانند كه اين پيروزى كه اخيراً پيدا شد، از همه پيروزىها در نظر دنيا بالاتر است و توجه كنند به اين كه با عنايت خدا به پيش بروند و سيلى آخر را بزنند.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 53
تاريخ: 26/9/65
پاسخ به نامه حجتالاسلام محمد على صدوقى در مورد بازسازى مناطق سيل زده يزد از محل وجوه بنياد صدوق
بسمه تعالى
جناب حجتالاسلام آقاى حاج شيخ محمد على صدوقى دامت افاضاته
با تقدير و تشكر از مردم متدين يزد ايدكم الله تعالى كه به چنين عمل بسيار مهم خداپسندانه اقدام نمودهاند و با طلب رحمت براى شهيد بزرگوار مرحوم صدوقى رحمةالله عليه و تقدير از زحمات ارزشمند جناب عالى در اين امر خطير، اميد است اهالى محترم ساير مناطق براى نجات جان افراد سيلزده هر چه بيشتر اقدام و در ساختن مساكن تخريب شده و ترميم خسارات وارده اقدام و موجب رضاى خداوند متعال و حضرت بقيةالله ارواحنا فداه را فراهم نمايند.
انشاءالله تعالى روحانيون معظم سراسر كشور دامت بركاتهم مردم را در اين امر حياتى تشويق و تجهيز فرمايند.
والسلام على عبادالله الصالحين
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 54
تاريخ: 2/10/65
فرمان امام امت به هيأت عفو زندانيان
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرات حجج اسلام، هيأت محترم عفو دامت افاضاتهم
بنا به گزارش واصله، بعضى از مسؤولين در مورد انحلال هيأت عفو كه مورد احترام و اطمينان اين جانب مىباشند، مطالبى نوشتهاند كه واقعيت ندارد و چنين انحلالى صورت نگرفته است و حضرات آقايان بايد توجه داشته باشند اين گونه مسائلى كه موجب رنجش خاطر همگى ماست، نبايد سبب دلسردى در كارها باشد، زيرا شما براى خدا كار مىكنيد و او از شما راضى و خشنود است.
من به قوه قضاييه توصيه مىكنم كه با روى گشاده شما را در سراسر كشور يارى دهند و شما نيز همچون گذشته با احتياط و دقت به كارتان ادامه دهيد و بدانيد كه شما مورد تأييد اين جانب هستيد.
خداوند به همه ما اين توفيق را عنايت فرمايد كه هر چه بهتر بتوانيم به اسلام و مسلمين خدمت كنيم.
والسلام عليكم و رحمةالله
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 55
تاريخ: 7/10/65
پيام امام به ملت، روحانيون و مسؤولين براى كمك رسانى به هموطنان سيلزده
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت ملت شريف و مقاوم ايران و حضرات حجج اسلام و ائمه محترم جمعه و جماعات و روحانيون معظم و مسؤولين ارجمند جمهورى اسلامى ايران
ضمن تشكر از كمكهاى بيدريغ و ايثارگرىهاى بىشائبه برادران و خواهران ايمانى و روحانيون معظم و دولت و مسؤولين متعهد و خدمتگزار در امر كمك رسانى به هموطنان سيلزده و سپاسگزارى از اعلام آمادگىهاى عموم حضرات محترم، از آن جا كه مسأله مهم و مشكل اساسى اين عزيزان در وضع كنونى، بازسازى خانههاى ويران شده و تجديد بناى منازل آنان مىباشد، لازم است هر چه زودتر براى انجام اين امر مهم اقدام مؤثر و سريع صورت گيرد. و از آن جايى كه بعضى از روحانيون محترم و مردم شريف اقدام به اين امر كردهاند و نيز از آن جايى كه بنياد مسكن انقلاب اسلامى مورد تأييد اين جانب مىباشد و با تجربه و سابقه و تخصصى كه در اين كار دارد و آمادگى كامل خود را نيز براى انجام اين كار بزرگ اعلام نموده است، اميدوارم با هماهنگى كامل ميان تمامى آنهايى كه براى اين امر مهم كمر همت بستهاند، از هدر رفتن نيروها جلوگيرى شود تا به يارى خداى تعالى هر چه زودتر اين وظيفه بزرگ اسلامى و انسانى انجام پذيرد. و از نماينده محترم خود در بنياد مسكن جناب حجتالاسلام آقاى رسولى مىخواهم گزارش كارها را به اين جانب بدهند. موفقيت همگان را از پروردگار متعال مسألت مىنمايم.
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 56
تاريخ: 5/11/65
ديدار با اعضاى شوراى مديريت حوزه علميه قم
بسم الله الرحمن الرحيم
من چنانچه سابقاً نيز گفتهام، راجع به حوزه علميه عقيدهام بر اين است كه بايد به آن بيشتر از همه چيز توجه كرد، چرا كه حوزه علميه اگر درست بشود، ايران درست مىشود و اگر خداى نخواسته در حوزه علميه فسادى به وجود آيد - ولو در دراز مدت - در سرتاسر ايران آن فساد پيدا مىشود و آنها كه هميشه در فكر بودهاند كه در حوزه علميه نفوذ كنند، به همين خاطر است. نفوذ آنها، نفوذ ظاهرى نيست كه معلوم باشد فلان آقا نفوذى است، چه بسا بيشتر از شما اظهار ديانت بكند، معذلك در موقع مناسب كارش را انجام دهد. اينها از مشكلات حوزه است و قضيه تحصيل هم بايد به نحوى باشد كه فقه سنتى فراموش نشود و آن چيزى كه تا به حال اسلام را نگه داشته است، همان فقه سنتى بوده است و همه همتها بايد مصروف اين بشود كه فقه به همان وضعى كه بوده است محفوظ باشد. ممكن است اشخاصى بگويند كه بايد فقه تازهاى درست كرد، كه اين آغاز هلاكت حوزه است و روى آن بايد دقت بشود.
البته من همه شما آقايان را مىشناسم و از شما به خاطر زحمتتان در اين امر تشكر مىكنم، ولى بايد خيلى متوجه باشيد. در هر صورت آن چيزى كه براى حوزهها خطر است، اين است كه ما اين فقه را به نحوى كه به دست ما رسيده است، به نسل آينده تحويل ندهيم. بايد همان طور كه مبانى اسلامى، مبانى فقهى را تحويل دادهاند، ما هم به آيندهها تحويل بدهيم، كه اگر اين افراد در آينده نتوانستند كار خودشان را انجام بدهند، تقصير ما نباشد.
و ديگر اين كه اخلاق بايد در همه جا و در همه دروس مورد توجه قرار گيرد. و اعتقادم بر اين است كه بايد هر كس حوزه درسى بزرگ يا كوچكى دارد، يكى دو دقيقه مقدمتاً يا مؤخرتاً درس اخلاق بگويد كه طلاب با اخلاق اسلامى بار بيايند. و اجمالاً من از شما مطمئنم كه شما خوب كار مىكنيد و نظرات درستى داريد، لكن در هر كارى اشتباهاتى هم هست. گروههاى مختلف به اين حوزه نظر دارند، چون در دراز مدت مىتوانند كارهايى كه ما مىكنيم به هم بزنند. و اين كه شما در رابطه با سابقه افراد تحقيق مىكنيد، كار خوبى است، چرا كه اگر كسى قبل از انقلاب يا بعد از آن كجروى داشته است و الان مىگويد من توبه كردهام، ممكن است اين توبه كردن مصلحتى باشد. بايد توجه داشت كه اين افراد حوزه را فاسد نكنند. و شما هميشه با حضرات مراجع و ساير بزرگان مشورت كنيد و از آنها نظر
صحيفه نور ج 20 صفحه 57
بخواهيد و من هم به شما دعا مىكنم.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 58
تاريخ: 10/11/65
موافقت با انتصاب سركار سرهنگ منصور ستارى به فرماندهى نيروى هوايى ارتش جمهورى اسلامى ايران
بسمه تعالى
با تقدير و تشكر از خدمات سركار سرهنگ هوشنگ صديق، با پيشنهاد مذكور موافقت مىشود.
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 59
تاريخ: 16/11/65
پيام به مناسبت روز انقلاب اسلامى و شهادت در تجليل از ايثارگران شهيد، جانباز و مفقود در دهه مباركه فجر
بسم الله الرحمن الرحيم
گرامى باد بر ملت بزرگ ايران و بر پيروان شاهد بزرگ، حضرت محمد مصطفى صلى الله عليه و آله و سلم وجود رادمردانى كه راه شهادت را برگزيدهاند و در هجرت از زندگى عالم ادنى و جهان سفلى به وادى ايمن و ملكوت اعلا رسيدهاند و در جستجوى حيات، سرچشمه را يافتهاند و سيراب و سرمست از جرعه ارجعى الى ربك به رويت جمال و كشف رضايت حق نايل آمدهاند و كفى بهم فخراً . و چه غافلند دنياپرستان و بيخبران كه ارزش شهادت را در صحيفههاى طبيعت جستجو مىكنند و وصف آن را در سرودهها و حماسه و شعرها مىجويند و در كشف آن از هنر تخيل و كتاب تعقل مدد مىخواهند و حاشا كه حل اين معما جز به عشق ميسر نگردد كه بر ملت ما آسان شده است. و اينك ما شاهد آنيم كه سبكبالان عاشق شهادت بر توسن شرف و عزت به معراج خون تاختهاند و در پيشگاه عظمت حق و مقام جمع الجمع به شهود و حضور رسيدهاند و بر بسيط ارض، ثمرات رشادتها و ايثارهاى خود را نظاره مىكنند كه از همت بلندشان جمهورى اسلامى ايران پايدار و انقلاب ما در اوج قله عزت و شرافت مشعلدار هدايت نسلهاى تشنه است و قطرات خونشان سيلابى عظيم و طوفانى سهمناك را برپا كرده است و اركان كاخهاى ظلم و ستم شرق و غرب را به لرزه انداخته است و آنان را در عزا و ماتم از دست دادن ياران و نوكرانى چون محمدرضاخان و ساداتهاو نميرىها و نيز اقتدارها و افتخارات شيطانى خود سياهپوش كرده است و هنوز اول ماجراست و كابوسهاى ديگرى دارند و بايد خود را براى نابودى و مرگ جيرهخوارانى چون صدام و دست نشاندگانى چون اسرائيل غاصب آماده كنند، كه اينها همه از بركات سحر شهيدان ماست و ما در انتظار رؤيت خورشيديم و به شهيدان بايد گفت اتيكم الله مالم يوت احداً من العالمين .
و مبارك باد بر خانوادههاى عزيز شهدا، مفقودين و اسرا و جانبازان و بر ملت ايران كه با استقامت و پايدارى و پايمردى خويش به بنيانى مرصوص مبدل گشتهاند كه نه تهديد ابر قدرتها آنان را به هراس مىافكند و نه از محاصرهها و كمبودها به فغان مىآيند و نه از خيانت و وحشيگرىهاى صدام ديوانه و افسار گسيخته رو به زوال، در زدن شهرها و ويران كردن خانهها و مساجد و بيمارستانها و مدارس خم به ابرو مىآورند و چون گذشته به راه خود كه همان راه اسلام عزيز و عزت و شرف و انسانيت است ادامه مىدهند و زندگى با عزت را در خيمه مقاومت صبر، بر حضور در
صحيفه نور ج 20 صفحه 60
كاخهاى ذلت و نوكرى ابرقدرتها و سازش و صلح تحميلى ترجيح مىدهند. و من افتخار مىكنم كه در ميان شما و در كنار شما هستم و در غم و مصيبتهاى شما كه مصيبت اسلام و مسلمين است شريك مىباشم.
عجبا! كه ديو صفتان عفلقى وقتى كه در صحنههاى نبرد، آن همه شكستها را متحمل شدهاند و بزدلانه از روبروى شيرمردان ارتش اسلام پا به فرار گذاشتهاند، براى جبران آن همه ناتوانى و عجز، ناجوانمردانه خانهها و مدارس و بيمارستانها و مساجد را بر سر اقشار بىدفاع مردم از طفل شيرخواره گرفته تا محصل دبستانى و دبيرستانى و از بيمار در بيمارستانها تا پيرمردان و پيرزنان خراب مىكنند. آرى ملت عزيز ايران و خصوصاً مردم شهرهاى مورد تهاجم هوايى دشمن به خوبى لمس كردهاند كه دشمنان آنان راه پيشوايان و اعقاب شجره خبيثه بنىاميه و يزيدان عليهم لعنةالله را برگزيدهاند و هدفى جز محو آثار رسالت و اثبات و تحكيم شعار پوسيده لا خبر جاء و لا وحى نزل را دنبال نمىكنند، چرا كه از يزيديان انتظارى جز اين نيست كه به حريم كشور اسلامى ما و به ملت پيرو امام زمان و حتى به خانه آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم (يعنى قم) تجاوز نمايند و از ملت دلاور مسلمان ايران هم انتظارى جز ادامه راه حسين و زينب نيست كه اين راه را انتخاب كردهاند. ملتى كه سالار شهيدان را پيشوا و ايثار و فداكارى را سلاح و شهادت را سبب جاودانگى خود مىداند از چه مىترسد و با چه كسى جز خدا معامله مىكند؟!
و اينك من به همه عزيزانى كه خانه و كاشانه و جگر گوشگان خود را در اين حوادث و ميدان كارزار از دست دادهاند، عرض مىكنم كه يقيناً شما احساس همدردى اين خدمتگزار و پدر پير خود را درك مىكنيد كه من ويرانى خانههاى شما را ويرانى خانه خود و شهادت و جراحت عزيزان و فرزندان شما را شهادت و جراحت فرزندان خود مىدانم و با شما هستم و شما را به صبر و مقاومت سفارش مىكنم و اميدوارم كه ملت ايران با همان روح همبستگى و برادرى كه در همه مشكلات خود را ياور و غمخوار يكديگر مىدانند، در اين امتحان بزرگ الهى به يارى و كمك آسيبديدگان بشتابند و با آغوش باز و محبت و اخوت در رفع مشكلات آنان كوشش كنند و همگام با دولت خدمتگزار كه با كمال فداكارى و پشتكار شب و روز مشغول امداد و برنامهريزى هستند، به جنگ مشكلات بروند.
به هر حال قلم و بيان من عاجز است كه مقاومت عظيم و گسترده ميليونها مسلمان شيفته خدمت و ايثار و شهادت را در اين كشور صاحبالزمان ارواحنا فداه ترسيم نمايد و از حماسهها و رشادتها و خيرات و بركات فرزندان معنوى كوثر، حضرت فاطمه سلام الله عليها سخن بگويد كه همه اينها از هنر اسلام و اهل بيت و از بركات پيروى امام عاشورا سرچشمه گرفته است. و ملت ما كمربندها را محكم بستهاند و از زن و مرد و پير و جوان همه و همه، به جز تعداد انگشت شمارى منافق خودفروخته جاسوس و ساير وابستگان به استكبار جهانى، در صحنه نبرد حق در برابر باطل ايستادهاند و بر يكديگر سبقت مىجويند و كدام سبقتى در مسير الى الله بالاتر از اين كه سيلزدگان محصور در فكر كمك به جبههاند و رزمندگان در صحنه نبرد هم بضاعت مالى خود را به سيل زدگان
صحيفه نور ج 20 صفحه 61
تقديم مىكنند. و كدام تحولى بالاتر از اين كه پدران و مادران و همسران شهيدان ما از فراق عزيزان خود شكوه نمىكنند ولى غبطه و حسرت دورى از قافله شهدا را بر زبان دارند، و چه كر و كورند آنان كه بعد از تجربه سالها مقاومت و سرسختى اين ملت قهرمان هنوز هم بر حقايق و واقعيات پا مىنهند و به تجهيز صدام رو به احتضار و حزب عفلقى ادامه مىدهند كه در حقيقت خود و صدام را به گورشان نزديكتر و ملت ما را آبديدهتر مىسازند و عزم آنان را براى سرعت بخشيدن به سقوط متجاوز جزمتر مىكنند.
ابرقدرتها، از آمريكا كه در رأس همه مفاسد عالم است گرفته تا شوروى و فرانسه كه متأسفانه بيشترين امكانات تهاجم به شهرها را اعم از موشك و بمب و هواپيما در اختيار عراق گذاردهاند، بايد بدانند كه با ادامه اين حمايتهاى علنى و تلويحى از صدام كينه يك ملت انقلابى و استوار و يك حكومت اسلامى و مردمى و صددرصد تثبيت شده و داراى هواداران بىشمار از مكتبها و نژادها و مليتهاى مختلف در سرتاسر جهان را عليه خود برمىافروزند و مردم ما و ملتهاى جهان، آنان را در اين جنايتها و خيانتها سهيم مىدانند. و بايد تمامى قدرتها و ابرقدرتها بدانند كه ما تا آخرين نفر و تا آخرين منزل و تا آخرين قطره خون براى اعلاى كلمه الله ايستادهايم و بر خلاف ميل تمامى آنان، حكومت نه شرقى و نه غربى را در اكثر كشورهاى جهان پايهريزى خواهيم نمود. و استكبار جهانى چه زود فراموش كرده است صحنه عظيم و تاريخى حضور مردم در روز قدس را كه اگر دهها بار هم تكرار بشود، به يارى خداوند مردم ما همان مردمند و صحنهها همان صحنههاست.
من ضمن تشكر و تقدير فراوان از نيروهاى مردمى و بسيجيان جان بر كف و سپاهيان محمد و ارتش قدرتمند و مقاوم و سپاهيان قهرمان و دلاور و روحانيون و جهادگران و امدادگران و خبرنگاران و نيروهاى انتظامى كميته و شهربانى و ژاندارمرى و همه كسانى كه در پشت جبههها به تقويت و تدارك رزمندگان همت گماشتهاند و نيز با تقدير و تشكر وافر از رزمندگان عمليات كربلاى 4 و 6 و خصوصاً كربلاى 5 كه واقعاً حماسهها آفريدند و حيرت و تعجب همه جهانيان را برانگيختهاند و بر مستحكمترين دژها و موانع و مدرنترين سلاحها يورش بردند و دلاورانه در مصاف با دشمن زبون جنگيدند و اميران و افسران و درجهداران و سربازان بىشمارى از دشمن را به اسارت گرفتهاند و هم اكنون نيز به نبرد خود ادامه مىدهند و دل انبيا و پيامبر اسلام و مولاى خود حضرت صاحبالامر را شادمان ساختهاند. از همه جوانان غيور و اقشار برومند كشور اسلامى مىخواهم كه مثل هميشه به جبههها هجوم آورند و به سپاهيان حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه بپيوندند و نفسهاى آخر عمر صداميان را بگيرند كه دست نصرت حق با شماست و چنانچه تا به امروز و در همه صحنهها از امدادهاى غيبى و عنايات ويژه خود شما را متنعم ساخته است، بعد از اين يار و ياورتان خواهد بود و شما را تنها نخواهد گذاشت و من هم در همه حالات به شما دعا مىكنم و شما را دوست مىدارم و اى كاش در كنار شما و در سنگر شما بودم. خداوندا! به ملت ما و رزمندگان لشكر اسلام و به مسؤولين و فرماندهان كه با دقت و نظم و سعه
صحيفه نور ج 20 صفحه 62
صدر و جلب رضايت حق به برنامهريزى و هدايت امر جنگ مشغولند و به رزمندگان با اخلاص و با ايمان، از نيروى زمينى و هوايى و دريايى ارتش و سپاه و جنگآوران بسيج كه اسلام و انقلاب و ميهن اسلامى خود را بيمه كردهاند و دست تجاوزگران را شكستهاند و به روحانيون عزيزى كه حوزه علم را به مكتب عشق مبدل ساخته و پيشاپيش ارتش اسلام، سينهها را سپر كردهاند و به جهادگران بىسنگرى كه در سختترين شرايط به پاسدارى از حريم رزمندگان و تحكيم مواضع بىقرار آنان همت گمارده و با ايثار و فداكارى جان عزيزانمان را در سنگر و مواضع دفاعى حفظ كردهاند و به امدادگران و طبيبانى كه از خانههاى امن خود به جبهه مىروند و پا به پاى خط شكنان به نجات مصدومين و مجروحين همت مىگمارند و يا ابدان مطهر شهيدان را حمل مىكنند و به دانشگاهيان و دانشجويان و متخصصين از ارگانها و وزارتخانهها كه در امور مختلف يار و مددكار ارتش اسلامند و به فيلمبرداران و خبرنگارانى كه در خط مقدم جبهه حماسههاى بىنظير و جلوههاى ملكوتى جنود خدا را به نمايش مىگذارند و ملت ايران و مردم جهان را در عصر حاضر و آيندگان را به فرهنگ دفاع مقدس خود و تاريخ انقلاب آشنا مىسازند و به همه پشتيبانان و مراكز پشتيبانى از جبهه، از كشاورزان در گوشههاى دهات كه از ثمرات رنج خودمىگذرند، گرفته تا كارگران و مردم شهرها و بخشها و اقشار گوناگون بازارى و ادارى و غيره كه با جان و مال و قول و فعل خود، رزمندگان را حمايت و دلگرم مىكنند نصرت و بركت و پيروزى و شرافت و عزت دنيا و آخرت كرامت فرما.
خداوندا! شهداى عزيز اين ملت را كه براى تو و براى اعتلاى دين تو جان باختهاند، در جوار اوليايت مخلد فرما و به بازماندگان آنان خصوصاً پدران و مادران و فرزندان و همسرانشان كه براى رضاى تو، فراق و دورى آنان را تحمل مىكنند و پرچم مبارزه آنان را بر دوش گرفته و به پيش مىروند، صبر و اجر كرامت كن و فرزندان آنان را براى رأفت و مهربانى بيشتر به مادران داغديده خود مهيا فرما و جانبازان عزيز و پيروز و سرافراز ما را شفا عنايت كن و مفقودين و اسرا، اين شيرمردان دربند را با سلامت و پيروزى به اوطان خود باز گردان و ما را خدمتگزار اين ملت و ملت را قدرشناس زحمات شهيدانمان گردان و شيرينى و حلاوت محبت و رضايت خود را به ما عنايت كن و دعاى خير حضرت بقيةالله ارواحنا فداه را شامل حالمان گردان و اين انقلاب را از خطر آفتها و لغزشها و از كيد كافران و منافقان و ملحدان حفظ فرما.
والسلام عليكم و رحمةالله
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 68
تاريخ:15/12/65
پاسخ به نامه آقاى موسوى گرمارودى
بسمه تعالى
جناب آقاى موسوى گرمارودى ايدهالله تعالى
همان گونه كه مرقوم داشتيد، جناب عالى پس از كشف انحراف بنىصدر چند مرتبه نزد اين جانب آمديد و اظهار داشتيد كه من مىخواهم از سمتى كه نزد بنى صدر دارم كنارهگيرى كنم و اين جانب براى مصالحى كه در نظر داشتم، با نظر شما مخالفت كردم و شما را با اكراهى كه داشتيد، از كنارهگيرى باز داشتم و شما را در اعمال مخالف او هيچ گاه شريك نمىدانم. انشاءالله تعالى موفق باشيد در خدمت به بندگان خداوند.
والسلام
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page