-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 18
تاريخ: 12/3/63
بيانات امام خمينى در جمع رؤساى جمهورى، مجلس شوراى اسلامى و ديوان عالى كشور و مسؤولان لشكرى و كشورى به مناسبت عيد سعيد فطر
زيربار ظلم رفتن، مثل ظلم كردن، از ناحيه عدم تزكيه است
بسم الله الرحمن الرحيم
اميدوارم خداى تبارك و تعالى اين عيد سعيد را به همه مسلمين و به كشور ما و ملت ما مبارك كند و اميدوارم كه با عنايت خودش با ما رفتار كند. ما مهمانهاى خوبى نبوديم براى خداى تبارك و تعالى. ما را دعوت كرد به ضيافت، او ميزبان بزرگ و ما ميهمانان هيچ. چه بگوييم در مقابل اين نعمت بزرگ الهى كه ملتها را دعوت كرده است به ضيافت الله، ضيافت الله با همهى اسماء و ما چگونه شكر اين نعمت را بجا بياوريم، ما كه خودمان را مىشناسيم كه هيچ نيستيم و هر چه هست، اوست، لكن او عنايات خاصه خودش را مبذول مىكند و ما را ميهمان و خودش را ميزبان ما قرار مىدهد. يا ما را بالا برده است تا آن حدى كه اين لياقت را داشته باشيم با عنايات او، يا عنايت خودش را متنزل كرده است، همان طورى كه قرآن را متنزل كرده است در ماه رمضان. قرآن نازلهاى است كه پس از عبور از حجابهاى نور، وارد شده است در ماه مبارك رمضان، آن هم بر قلب مبارك رسول خدا و از آن جا باز متنزل شده است تا رسيده است به آن جايى كه با زبان گفته مىشود، حالا كيفيت نزول قرآن خود يك مسأله مهم است و كيفيت گرفتن قرآن از وحى الهى و از ملكى كه مأمور اين كار است، آن هم يك بحث مهم است كه ما دستمان از آن كوتاه است. لكن آنى كه ما از خودمان اطلاع داريم، ما مهمانهاى خوبى نيستيم براى خدا. اگر ميهمانهاى خدا از قبيل رسول خدا و ائمه هدى هستند، ما چه بگوييم. و آن ميزبانىاى كه از آنها مىكند، دست ما از آن كوتاه است. لكن ما متكى هستيم به لطف او و ما متكى هستيم به عنايات او و ما در ماه رمضان هر چه قصور كرده باشيم، تقصير كرده باشيم، در اين روز مبارك از او عيدى مىخواهيم، او به فضل خودش با ما رفتار كند، نه به عدلش.
اميدوارم كه خداوند اين ملت كه مهيا شده است براى اين كه خدمت كند به مسلمين و اسلام، اين را تؤفيق بدهد كه بتواند از عهده اين خدمت بزرگ برآيد، خدمت به اسلام و خدمت به بندگان خدا. بندگان خدا امروز گرفتارند در دست آنهايى كه بر آنها سرپرستى مىكنند غاصبانه. ملتها همه گرفتار چنگال اين قدرتهاهستند كه خودشان را مصلح مىدانند، صلاح جو مىدانند، با اصلاح حرف مىزنند. چه بكنيم ما با اين وضعى كه در دنيا امروز هست؟ وضعى كه قدرتهاى بزرگ دارند با بشر و
صحيفه نور ج 19 صفحه 19
بدتر از او، وضع انفعالى كه حكومتها دارند.
مصيبت براى مسلمين اين است كه گرفتار يك همچو حكومتهايى هستند كه همهاش انفعالى، وضع انفعالى دارند و براى عالم مصيبت اين است كه كسانى با ادعاى صلح دوستى و به ادعاى طرفدارى از تودهها به همه مردم ظلم مىكنند. آنها كه خودشان را طرفدار حضرت مسيح جا زدند و ادعا مىكنند كه حضرت مسيح فرموده است كه: اگر چنانچه كسى به شما سيلى زد آن طرف صورتتان را بگيريد تا سيلى بزند، گرچه اين دروغ است، حضرت مسيح، پيغمبر بزرگ خدا يك همچو حرف غيرصحيح را نخواهد زد. اگر به مسيح مجال داده بودند، همان طورى كه موسى با قوم خودش با فراعنه عمل كرده بود، آن هم عمل مىكرد. لكن مجال نداشت. مع الاسف اينهايى كه مىگويند ما طرفدار مسيح هستيم از آنهايى كه كمونيست هستند و اصلا به خدايش اعتقاد ندارند، اينها بدتر مىكنند. كه يعنى ديگر نمىشود گفت اين از او بدتر، او از او بدتر، همه از هم بدتر. آنها به مسيح اين نسبت را دادند آن هم دروغ، لكن خودشان كه مىگويند ما طرفدار همچو ايدهاى هستيم، ببينيد چه سيلى ها به مردم مىزنند. مردم چطور گرفتار اينها هستند. آنها از آن طرف، از اين طرف هم مسلمانها كه ملتهايشان تحت سلطه و دولت منفعل از اين قدرتهاى بزرگ. اگر همين ماه مبارك رمضان را مسلمين خودشان را به طور جمعى به ضيافت خدا وارد كرده بودند و تزكيه كرده بودند، تصفيه كرده بودند خودشان را، ممكن نبود زير بار ظلم بروند. زير بار ظلم رفتن مثل ظالم ظلم كردن، هر دوش از ناحيه عدم تزكيه است، قدافلح من تزكى، در نماز عيد، اين سوره را مستحب است بخوانند. امر به تزكيه و ذكرالله، ذكر اسم الله: قدافلح من تزكى و ذكر اسم ربه فصلى. تزكيه، ذكر اسم الله و صلوه، اينها مراتبى است، اگر ما به اين رسيده بوديم، نه حال انفعالى پيدا مىكرديم براى پذيرش ظلم و نه ظالم بوديم. همه از اين است كه تزكيه نشديم. دولتهاتزكيه نشدند و نخواهند شد مگر خدا عنايت كند و ظالمند. ملتهايى هم كه تزكيه نشدهاند، بار ظلم را به دوش مىگيرند. عذر ندارند ملتها در مقابل پذيرش ظلم، ايران اين عذر را از آنها منقطع كرد. آن قدرتى را كه ايران شكست، در آنها نيست، در بين حكومتهاى ديگر نيست، لكن مردم اول متحول روحى شدند و بعد هم آن كردند كه دنيا ديد. و اين كشورى كه الان در دست شما آقايان است، كشورى است كه با تحول روحى يك همچو مسأله را پيش آورد، لكن حفظ اين تحول اهميتش بيشتر از اصل تحول است. بايد همه كوشش كنند در حفظ اين تحول. اين جوان شما كه آنها مىخواستند بكشندشان به مراكز فساد و آنها را از خود بيخود كنند تا حكومت كنند، اين جوانها را خداى تبارك و تعالى تؤفيق داد از آن جا درآمدند به سنگرها رفتند، از آن مفاسد خودشان را خلاص كردند و به معابد رفتند، يعنى، همان سنگرهايى كه معابد الهى است.
آنهايى كه به ما اشكال مىكنند كه شما چرا سازش نمىكنيد با اين قدرتهاى فاسد، آنها از باب اين كه همه چيز را با چشم مادى ملاحظه مىكنند، با چشم طبيعى حل و فصل اشياء را مىكنند. آنها نمىدانند كه انبياى خدا چه رويهاى داشتند، با ظالم چطور برخورد مىكردند، يا مىدانند و خودشان را
صحيفه نور ج 19 صفحه 20
به كورى و كرى زدند. سازش با ظالم، ظلم بر مظلومين است، سازش با ابرقدرتها، ظلم بر بشر است. آنهايى كه به ما مىگويند سازش كنيد، آنها يا جاهل هستند يا مزدور. سازش با ظالم، يعنى، اين كه دست ظالم را باز كن تا ظلم كند. اين خلاف رأى تمام انبياست. انبياى عظام، تا آن جا كه توانستند جديت كردند كه ظلم را از اين بشر ظالم بزدايند، به موعظه، به نصيحت، به امر به معروف، به نهى از منكر، به انزلنا الحديد و فيه باس شديد، آخر الدواء الكى. بعد از آنكه موعظه نشد، نصيحت نشد، آخر دوا اين است كه داغش كنند. شمشير، آخر دواست.
هر چه مفاسد در دنيا بر بشر وارد مىشود از فساد خود آدم و حكومت هاست
در عين حالى كه كشور اسلام، كشور اسلامى ايران و مسؤولين اين كشور دائماً اين مطلب را گوشزد مىكنند كه ما با اين دولتهاى اسلامى مىخواهيم دوست باشيم، دست اخوت به هم بدهيم، با ملت مىخواهيم همراه باشيم، همقدم باشيم و اگر اين طور بشود ديگر ظلمى در اين ممالك اسلامى از طرف قدرتهاى بزرگ نخواهد شد، لكن حكومتها تزكيه نشدهاند، حكومتها وارد به صيام نشدهاند، وارد به ضيافت الله نشدهاند. دامن مىزنند به جنگ و به اين كه جنگ را توسعه بدهند. نمىدانند كه توسعه اين جنگ، خانهخرابى براى آنهاست. آن كه با يك زندگى متوسط ساخته است، از جنگ نمىترسد. پاسدارهاى ما كه يك زندگى عادى هم كمتر دارند، از جنگ نمىترسند. ارتشى ما كه يك زندگى عادى دارد، از جنگ نمىترسد. جنگ به او ضررى نمىزند. آنهايى كه داراى كاخها و بساط هستند آنها بايد بترسند، ضرر به آنها مىرسد. ما مهيا كرديم خودمان را براى اين كه برويم دنبال رفع ظلم، تا آن جا كه مىتوانيم با نصيحت، با دست دوستى، با محبت با اين اشخاصى كه در همسايه ما هستند از اين كشورهاى اسلامى، با مودت، با دوستى، دائماً اين مسؤول ما مسؤولين ما اين حرف را مىزنند، لكن آنها از باب اين كه وارد به ضيافت الله نشدهاند على قلوبهم حجاب"صم بكم عمى فهم لايعقلون با دست خودشان، خودشان را فانى مىكنند. تمام مفاسد از خود آدم است. از نفس انسانى است، از جاى ديگر به ما چيزى نمىرسد، هر چى مىرسد از ماست - انما هى اعمالكم ترد اليكم همه چيزهايى است كه از خود ما هست، چه مفاسدى كه در دنيا بر بشر وارد مىشود، از فساد خود آدم است، فساد حكومتهاست، نفسخبيثه است و چيزهايى كه در آن عالم به ما مىرسد، آنها هم از خود ماست.
بهشت را اعمال شما آباد مىكند و جهنم را هم اعمال ما مىافروزد. ما الان در صراط هستيم، همان صراطى كه يك طرفش دنياست، يك طرفش عاقبت. و ما الان در صراط داريم حركت مىكنيم. اين پرده كه برداشته شد، آن وقت صراط جهنم كه از متن جهنم مىگذرد، يعنى، آتش دورش را گرفته، اين از وسط اين جا مىگذرد، بايد از اين جا عبور كنيد. دنيا همين جور است. فساد كه همان آتش است
صحيفه نور ج 19 صفحه 21
بر شما احاطه كرده، بايد از همين بين فساد عبور كنيد، به طورى كه سالم عبور كنيد. انبيا عبور مىكنند، جز ناوهى خامده، آنها آتش خاموش است برايشان، همان طور كه براى حضرت ابراهيم در اين جا خاموش بود، سرد بود، آنها آتش خاموش است. مؤمنين هم با سلامت مىگذرند، آتش خاموش نيست اما آتش به آنها ضرر نمىزند. انعكاس همين دنياست، يك چيز ديگرى نيست، همين است كه اين جاست، همه چيزهايى كه در آن عالم واقع مىشود عكس العمل همين چيزهايى است كه در اين عالم است. الان صراط ما در صراط هستيم و الان صراط در متن جهنم است و الان صراط براى انبياى بزرگ و اولياى بزرگ خاموش است. جهنم خاموش است و الان براى مؤمنين سالم است و براى ديگران محيطه بالكافرين، و ان جهنم لمحيطه بالكافرين، اين الان احاطه دارد نه سيحيط الان محيط است، منتها نمىتوانيم حالا ادراك كنيم. اين چشم بسته است الان، آن حجاب است. حجاب كه برداشته شد، آن كه اهل جهنم است مىبيند توى جهنم است. حجاب كه برداشته شد، آن كه اهل بهشت است مىبيند در بهشت است، برزخ هم براى او بهشت است. برزخ هم براى آن طرف ديگر جهنم است.القبر اما حفره من حفر النيران او روضه من رياض الجنه.
چشم از اين جا برداشته شد يك ورق ديگرى پيش مىآيد، آن ورقى كه يك وقتى پيش آمد، ديگر كار گذشته است، ما امروز بايد فكرش را بكنيم.
ما هيچ روزى به عراق حمله نكرديم و الان هم در حال دفاع هستيم
اگر تهذيب نفس باشد، نه از جنگ مىترسد كسى، نه از صلح هيچ ابا دارد، از هيچى باك ندارد. اما وقتى تهذيب نفس نيست، مىگويد: اگر جنگ نكنيم، شايد آن طرف ما چه بكند. اين جنگ افروزىهايى كه الان مىبينيد در منطقه دارد مىشود، روى همين معناست، روى هواى نفس است، هواى نفس وادار مىكند كه به يك كشورى حمله كنند. هواى نفس وادار مىكند كه منطقه را به آتش بكشند و انسان مىسوزد در اين هواى نفس خودش، در همين عالم هم مىسوزد. و ما حالا هم به همهى كشورهاى منطقه نصيحت مىكنيم، نصيحت بر همه، همه بايد نصيحت كنند هم را. نصيحت مىكنيم كه از اين جانور دست برداريد، اين آدم شدنى نيست. اين صدام محال است كه آدم بشود. از اين دست برداريد، خودتان را مبتلا نكنيد به آن چيزى كهنبايد مبتلا بشويد. ما نصيحت مىكنيم، ما خيرخواه شما هستيم. ما هيچ روزى به عراق حمله نكرديم، الان هم ما در حال دفاع هستيم. يك روز اگر مهلت بدهيم، ايران را به هم مىزند. ما الان در حال دفاع هستيم از خودمان و از ملت عراق. ملت عراق با ما دو تا نيستند، برادر ما هستند. ما در حال دفاع هستيم از يك ملتى كه گرفتار شده، ارتشش گرفتار است، ادارىاش گرفتار است، همه چيزش گرفتار يك حزب جهنمى است.
اين اخبارى كه از آن جا مىآيد، انسان را مىلرزاند كه اينها چه گرفتارى دارند. واسف در اين
صحيفه نور ج 19 صفحه 22
است كه در بين همه كشورها، يك منحرفى با يك دستارى سرش و يك تحت الحنك، در بين جماعت مسلمين اينها هستند و دامن مىزنند به اين امور، يعنى، اسلام را با آن دشمنند، آن آخوندهاى دربارى بدتر براى اين كه اگر اسلام بيايد، آخوند دربارى بدتر لطمه مىبيند تا آن ارتشى، آنها به صلاح نزديكترند. اين طايفهاند كه اگر فاسد شدند، عالم را فاسد مىكنند.
بايد كوشش كنيم اين تحولى كه در ايران پيدا شده است، ادامه پيدا كند
و ما بايد كوشش كنيم كه انشاء الله اين چيزى كه در ايران پيدا شده است، ادامه پيدا كند، و اين تحولى كه در جوانهاى ما پيدا شده است در همه ما پيدا بشود. من وقتى فكر اين پاسدارها را، اين ژاندارمرى را، اين ارتش را كه در آن گرماى شديد خوزستان دارند براى اسلام خدمت مىكنند، واقعاً از خودم خجالت مىكشم كه ما چه هستيم و آنها چه هستند، ماها چكارهايم و آنها چكارهاند. آنها تهذيب شدند تا اندازهاى البته و ما مانديم در اين صف نعال. و از خدا مىخواهيم كه با ما با لطف و عنايات خودش رفتار كند، به ما رحم كند و ما را از اين گردابى كه در آن مبتلا هستيم و آن گرداب خودمان هست، اعمال خودمان هست، ما را نجات بدهد. خداوند انشاء الله به همه شما تؤفيق بدهد كه براى اين ملت خدمت بكنيد. به ملت تؤفيق بدهد كه براى اين دولت خدمت بكند. به همه ما تؤفيق بدهد كه براى اسلام خدمت كنيم و همت ما رفع ظلم از مظلومين و قطع يد مستكبرين باشد.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه24
تاريخ: 23/4/63
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام آشتيانى
بسمه تعالى
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ على اكبر آشتيانى دامت افاضاته
بدين وسيله جناب عالى به سمت رياست اداره عقيدتى سياسى ژاندارمرى جمهورى اسلامى منصوب مىشويد كه انشاء الله تعالى بر طبق موازين مقرر و هماهنگ با اداره عقيدتى سياسى ارتش و شهربانى نيازمندىها را برطرف نموده و وظايف محوله را به نحو احسن انجام دهيد. بديهى است تمام اعضاى ژاندارمرى با شما همكارى و هماهنگى لازم را خواهند نمود. از خداى تعالى مؤفقيت آن جناب را مسألت دارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 25
تاريخ: 10/5/63
پاسخ امام خمينى به نامه سرپرست بنياد مستضعفان در مورد از اراضى شهرى و دارايىهاى خاندان پهلوى جهت تأمين مسكن براى افراد محروم و بىسرپناه
بسمه تعالى
آنچه مربوط به خاندان پهلوى و عمال آنهاست، مجازيد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 26
تاريخ: 18/5/63
بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور، رئيس ديوان عالى كشور، نخستوزير، اعضاى هيأت دولت و گروه كثيرى از مسؤولين لشكرى و كشورى به مناسبت ميلاد امام رضا(ع)
از صدر اسلام تا آخر نگذاشتند كه يك حكومت دلخواه اسلام به وجود بيايد
بسم الله الرحمن الرحيم
متقابلاً اين عيد سعيد را بر همه آقايان و همه ملت بزرگ ايران و همه مسلمانان جهان بلكه همه مستضعفان تبريك عرض مىكنم و از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه به بركت اين عيد مبارك، بركاتش را بر مسلمين بفرستد و مسلمين را بيدار كند و دست ستمكاران را از بلاد مسلمين كوتاه بفرمايد. من بسيارى از اوقات از دو امر متأسفم كه يكىاش از ديگرى بيشتر تأسف دارد. يكى اين كه در تمام دوره از صدر اسلام، نبوت، تا آخر نگذاشتند كه يك حكومت دلخواه اسلام وجود پيدا بكند. زمان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم آن همه گرفتارى و جنگهاو آن مخالفتها بود و نشد كه حكومت به طور دلخواهى كه ايشان مىخواهند، متحقق بشود. در زمان ساير ائمه عليهم السلام، ائمه عليهم السلام هم، حتى زمان حضرت امير كه مواجه بود با آن جنگهاى داخلى و آن منافقهايى كه از كفار بدتر هستند و نگذاشتند حكومت شكل بگيرد به طورى كه دلخواه باشد. اگر گذاشته بودند، مهلت داده بودند، ولو در يك دوره كوتاهى حكومت تحقق پيدا كرده بود، آن الگويى كه آنها به عالم نشان مىدادند، براى بشر تا آخر يك درس بزرگى بود و ما بايد متأسف باشيم براى اين امر كه محروم شديم از يك همچو بركت بزرگى.
ما بايد متأسف باشيم كه از قرآن دستمان كوتاه است
و امر دوم كه باز نگذاشتند و نشد كه ائمه ما عليهم السلام آن طورى كه مىخواستند بروز بدهند حقايق را، اين هم بسيار مورد تأسف است، تأسف اين از تأسف او بالاتر است، اين چه علمى بوده است كه نزديك وفات، حضرت رسول (ص) بيخ گوشى به حضرت امير (ع) فرموده است و ايشان به حسب روايت مىفرمايد كه هزار باب از علم (ياهزار علم، هر كدام چه) براى من حاصل شد. اين علم معمولى كه دست ما هست، دست فقها هست، دست فلاسفه هست، دست عرفا هست، اين نيست. آن چه بوده است كه حضرت امير مىگويد كه من علم جم دارم، هيهنا علوم جمه لكن حمله (1) نيست،
صحيفه نور ج 19 صفحه 27
اين علم فقه نبوده، علم فقه را تعليم كردهاند، هيچ در او قصورى نشده است، اين فلسفه و اين چيزهايى كه دست ماهاست اينها هم نبوده است و اين مورد تأسف است كه مهلت ندادند به اينها، نشد. در آنوقت حملهاى كه آنها مىخواستند نبود و آن علوم با خود آنها به ملاءاعلى رفت و ما بايد تا آخر دنيا تأسف از اين بخوريم كه از آن هيچ بهره نداريم و او بلااشكال از اين علوم رسمى كه دست بشر است و دست مسلمين است، از اينها خارج است، براى اين كه اينها حمله داشتند، آن كه حمله نداشته است، آنكه مورد تأسف خود ائمه عليهم السلام بوده است كه پيدا نكردند كسانى را كه به آنها تعليم بدهند آن علوم را و قرآن كه مخزن همه علوم است، نشد كه آنها تفسير كنند و آن معارف كه در قرآن هست آنها بيان كنند براى ما. اينها از تأسفهايى است كه ما بايد در گور ببريم. قرآن الان در حجاب است، مستور است اين قرآن. بعضى آيات قرآن است كه گرچه بشر يا فلاسفه يا عرفا تا يك حدودى در موردش صحبت كردند، لكن آنكه بايد باشد، نشده است و نمىشود. قرآن هم براى من خوطب به امده است. انما يعرف القرآن من خوطب به (2) اگر مقصود معانى عرفيه بود، كه مردم همه مىفهمند معانى عرفيه را، اين چى بوده است؟ و ما بايد تا آخر متأسف باشيم. حضرت رضا سلام الله عليه كه با آن نيرنگ ايشان را بردند، الزاماً بردند به آن جا و خواستند ايشان را چه بكنند، معلوم بود كه از اول بنابراين نيست، نگذاشتند كه اينها يك حكومتى به دستشان بيايد، يك مجالى به دستشان بيايد كه لااقل تعليمات را بكنند. براى حضرت صادق (ع) هم كه مجال بود براى اين كه علم فقه را بايد توسعه بدهند و بيان كنند و بعضى از مسائل البته غيرفقهى هم بوده است، لكن سرگرمى ايشان به آن علومى كه نمىشد كه معطل بماند و علم شريعت بود، اين هم باز نگذاشتند، نشد. حمله هم نداشتند، حمله فقه بود، اما حمله آن علوم نبود.
بنابراين، ما بايد در اين امور متأسف باشيم كه از قرآن دستمان كوتاه است. اين تفسيرهايى كه بر قرآن نوشته شده است از اول تا حالا، اينها تفسير قرآن نيستند، اينها البته يك ترجمههايى، يك بويى از قرآن بعضىشان دارند، والا تفسير اين نيست. در هر صورت انالله وانااليه راجعون، آن كه از دست ما رفت، حكومت عدل الهى هم كه تحقق پيدا نكرد كه ما بفهميم بايد چه بكنيم.
اين كه ايران را مىكوبند، به ايران خيلى كار ندارند، به اسلام كار دارند
حالا هم كه خداى تبارك و تعالى تؤفيق به اين ملت داد و دست عنايتى به سر اينها كشيد، مىبينيد كه با اين حكومت چه مىكنند. مجال نمىدهند كه عرضه بكنند دست اندركاران ما اسلام را. هر مطلبى كه در عالم واقع مىشود، يك فسادى واقع مىشود، دست ايرانىها در آن هست و دست حكومت ايران در آن هست! اين تبليغات است ديگر. در بحراحمر يك چيزى واقع مىشود، در كانال سوئز يك
صحيفه نور ج 19 صفحه 28
چيزى واقع مىشود، اين ايرانىهايند كه اين كار را مىكنند البته اين تبليغات سوء يك جهت، ولو برخلاف هست، لكن يك جهت حسن هم دارد و آن اين است كه دنيا مىفهمد كه يك قصهاى در ايران هست. در شب و روز تبليغات بر ضد ايران و اسلام و اينها هست. اينكه اسلام را اين طور، ايران را اين طور مىكوبند، اينها به ايران خيلى كار ندارند، به اسلام كار دارند. مىدانند كه اگر اين چيزى كه ايران مىخواهد تحقق پيدا بكند، دست آنها از همه منافعشان در همه جا كوتاه مىشود. شما ملاحظه مىكنيد امروز با همه اين سختىها و گرفتارىهايى كه براى ايران پيش آمده است و يك دل و يك جهت دنيا برخلاف اسلام هست، و به اندازه انگشتان دست، ما در دنيا همراه نداريم، مع ذلك ببينيد جلوه اسلام تا كاخهاى كرملين هم كشيده شده است، تا كاخهاى سفيد هم كشيده شده است، در آمريكاى لاتين هم رفته است، آفريقا هم رفته است، مصر هم رفته است، ملزم كرده آنها را به اين كه اظهار اسلام بكنند. ما مىدانيم كه آنها به اسلام اعتقاد ندارند، بلكه مخالفند، لكن اين جلوهاى كه از ايران منعكس شد به خارج، آنها هم كه به اسلام اعتقاد ندارند حالا مىگويند اسلام بايد باشد، حدود اسلامى بايد باشد. اين، بركت اين جلوهاى است كه از ايران شده است، نه اين كه آنها مسلمان شدهاند حالا. ادبه العصا، حتى صدام هم مىگويد، نماز مىخواند، حالا نماز غلطى خواند. همه زاهد و عابد و مسلمان شدهاند و اين، يك مسأله است، دست كم نبايد اين را گرفت. اين يك مسألهاى است كه به ما نويد مىدهد كه انشاء الله اين نور الهى توسعه پيدا مىكند و نصرت خداى تبارك و تعالى دنبال اين كه شما، ملت ايران مىخواهد نصرت خدا را بكند، دنبال اين نصرت خدا هست، وعده كرده خدا، لكن ما بايد فكر اين باشيم كه ما نصرت اسلام را بكنيم، نصرت خدا را بكنيم. ما در فكر اين باشيم كه براى خدا كار بكنيم و نصرت دين خدا بكنيم. اگر ما اين كار را انجام داديم، وعده خدا بلااشكال تحقق پيدا مىكند و نصرت او هم دنبال اين هست. خوب! در اين جنجال عظيم دنيا بر ضد ما، تكليف ما چى است؟
اين كه من هميشه عرض مىكنم كه همه آقايان در هر جا هستند، چه علماى بلاد بلاد ايران و چه ائمه جمعه و جماعات و چه مجلس محترم شوراى اسلامى و چه دولتمردان، آنها همه دست به دست هم بدهند تا اين كه اين بار را بتوانند به مقصد برسانند، براى اين است كه يك گلههايى از هم دارند، يك نقايصى مىبينند، البته تذكرش خوب است، اماهاى و هوى خوب نيست، انتقامجويى خوب نيست. بايد ما در فكر اسلام باشيم. اگر در فكر خودمان هم هستيم، اگر فكر منافع خودمان هم هستيم، بايد فكر اسلام باشيم كه اسلام منافع ما را تأمين مىكند. اگر ما اهل دين هستيم كه بايد اسلام را با چنگ و دندان حفظ بكنيم و اگر اهل دنيا هستيم، دنياى ما هم به اسلام بستگى دارد.
بايد طريقههايى را انتخاب كنيم كه به طور سلامت با هم برخورد كنيم
امروز اگر چنانچه خداى نخواسته يك خللى وارد بشود در اين جمهورى اسلامى، نمىدانيد كه با ما چه خواهند كرد، و مىدانيد انشاءالله، بايد هم بدانيد. بايد احساس خطر بكنيد براى جمهورى
صحيفه نور ج 19 صفحه 29
اسلامى و همه احساس خطر بكنيد. ما بين راه هستيم و نتوانستيم تا حالا آن كه مىخواهيم متحقق كنيم و تا همين مقدارى هم كه آمديم، ملتها متوجه شدند به ما، ملتها بيدار شدند و بيدارتر مىشوند. خود ما متوجه باشيم كه كارهايى انجام بدهيم و طريقههايى را انتخاب كنيم كه به طور سلامت با هم برخورد كنيم. اگر هم اشكال داريم، مثل اشكال طلبههاى مدرسه با هم رفتار كنيم، دوستند با هم. خوب! آقايانى كه بسيارىشان اهل مدرسهاند، دوستند، رفيقند، برادرند، سر يك مبحثى داد و قال هم با هم مىكنند، بعد از اين كه مباحثه تمام شد، با هم مىنشينند چاى مىخورند و دوستى مىكنند. شما با هم دشمنى نداريد. شما همه يك مقصد داريد و آن اين است كه به آن چيزى كه اسلام فرموده است برسيد. اميد است كه برسيد انشاءالله. وقتى مقصد واحد باشد و مقصود همه يك مطلب باشد و آن اسلام، بايد فكر بكنيد كه اگر يك صحبتى بر خلاف باشد كه يك وقت خداى نخواسته به حيثيت جمهورى اسلامى صدمه بزند، از آن جلوگيرى كنيد، خودتان را باز داريد از او. در عين حالى كه در همه جا بايد مناقشه باشد، لكن مناقشات طلبگى، مناقشات علمى، در محضر علماى بزرگ هم مثل ميرزاى شيرازى كه دوتادرس از قرارى كه براى من نقل كردند دو تا درس ايشان مىگفتند و پنج ساعت هم طول مىكشيد، همه داد و قالها بوده است، اما مخاصمه نبوده، مباحثه بوده. يك وقت مخاصمه هست، اين طرف مىخواهد او را بكوبد، آن طرف مىخواهد او را بكوبد، اين، نه راه اسلام است، نه مقصد اسلامى مىتواند داشته باشد، مقصد اسلامى نمىشود. يك وقت مباحثه است و مطلب را گفتن است و صحبت كردن، اين البته بايد باشد. بايد معايب را گفت، بايد دنبال مطلب رفت، بايد نقايص را گفت، لكن رويهمرفته ما بايد همه امور را بسنجيم، يعنى، وضع امروزى ما با دنيا و گرفتارى ما در دنيا و در كشور خودمان. با اين وضع ما بايد برخورد بكنيم، يعنى، با اين ديد كه مسائل را روى هم بريزيم و جنبههاى مخالف و موافقش را با هم جمع بكنيم و درست تأمل بكنيم و تعمق بكنيم و آن وقت وارد كار بشويم.
از چيزهايى كه من بايد هم عرض كنم اين است كه يك مطلبى كه وقتى واقع مىشود در بين دولتىهايا بين مجلسىها يا نطقهاى مجلسىها، يك وقت اين است كه راديو اين را ذكر نمىكرد، خود دربسته بود، اين آن قدرها ضرر نداشت. اما حالا كه بنابراين است و خوب هم هست كه راديو مردم را در جريان بگذارد، به مجرد اين كه يك اختلافى در مجلس پيدا مىشود، منعكس مىشود در همه ملت و آن كه خيلى خطرناك است، اين است كه منعكس مىشود در سپاه، در ارتش. ما كه مىخواستيم به همه دنيا كه دنبال اين هستند كه ارتشششان از امور سياسى كنار باشد، آنها يك چيزى مىفهمند كه مىگويند اين را، ما كه مىخواهيم كه سپاه و ارتش جندالله باشند و دستهبندى نداشته باشند و جهات سياسى را كنار بگذارند، براى اين كه اگر جهات سياسى و مناقشات سياسى و مناقشات سياسى در سپاه رفت و در ارتش رفت، بايد فاتحه اين سپاه و ارتش را ما بخوانيم. اين جهت را بايد آقايان متوجه باشند. مملكت از خودتان است، مجلس از شماست، دولت از شماست، ارتش از شماست، سپاه از شماست، همه از شماست. شما بايد توجه بكنيد به اين كه مسائل شما منعكس مىشود در همه كشور و همه دنيا. يك
صحيفه نور ج 19 صفحه 30
كلمهاى كه يكى در اين جا مىگويد، تعبيرش مىكنند در تبليغات دنيا و رسانههاى گروهى دنيا، تاويل مىكنند و شروع مىكنند به ايران حمله كردن. با اين كه مقصد آن گوينده اين نيست، لكن آنها يك راهى پيدا مىكنند براى اين كه چه بكنند. در عين حالى كه دولت مىگويد كه اين مين گذارىها ، اين دزدىهاى دريايى و دزدىهاى هوايى به ما مربوط نيست و ما با آنها مخالفيم و ما جايز نمىدانيم كه يك دسته مردم بيگناه را بردارند از يك طرف به يك طرف ديگر ببرند و آن قدر مورد خوف و ترس آنها بشوند، در عين حال اين را يك كلمهاى نقل مىكنند، مىگويند: لكن در راديوى ايران گفته است، تعريف كرده از اينهايى كه ربودند چيز را. با آنهايى كه البته اين يك چيز غلطى است در راديو و بايد جلويش گرفته بشود جدا. راديو نبايد همين طور بىتوجه و بدون فهم يك مسائلى را بگويد و ايران را مفتضح كند. اگر يك كلمه يك وقتى اينها گفتند، خوب، ربطى به دولت ندارد. لكن راديو و چيز را آنها حساب مىكنند كه مربوط به دولت است و سخنگوى دولت است. بايد اينها توجه به اين مسائل بكنند و مع الاسف، درست گردانندگان اينها نمىتوانند چيزها را بفهمند. چطور يك مطلبى كه برخلاف عواطف دنياست، بر خلاف اسلام است، بر خلاف عقل است، ما تأييد مىتوانيم بكنيم؟ از يك جايى يك دسته را بر مىدارند مىروند به يك دسته ديگر، يا مينگذارى مىكنند در يك جايى، مينگذارى كردن در يك جا، معنايش اين است كه يك عدهاى كه اصلاگناهى ندارند، آنها هم از بين بروند. چطور اسلام اجازه اين را مىدهد؟ چطور ايران اجازه اين را مىدهد؟ چطور جندالله اجازه اين را مىدهد؟ چطور دولت ايران، مجلس ايران اجازه اين را مىدهند؟ لكن ببينيد كه ما در چه گرفتارى هستيم، كه هر مطلبى كه واقع مىشود، گردن ما مىگذارند. ما بايد خيلى توجه بكنيم. يعنى شما همه آقايان پاسدار اسلام هستيد، مجلس پاسدار اسلام است و دولت همين طور و ارتش همين طور و سپاه همين طور. براى سپاهى جايز نيست كه وارد بشوند به دسته بندى و آن طرفدار آن يكى، آن يكى طرفدار آن يكى. به شما چه ربط دارد كه در مجلس چه مىگذرد؟ در امر انتخابات باز هم به من اطلاع دادند كه بين سپاهىها هم باز صحبت هست. خوب! انتخابات در محل خودش دارد مىشود، جريانى دارد، به سپاه چه كار دارد كه آنها هم اختلاف پيدا كنند. براى سپاه جايز نيست اين، براى ارتش جايز نيست اين. سپاهى را از آن تعهدى كه دارد، از آن مطلبى كه به عهده اوست باز مىدارد و همين طور ارتش را. و ما در گفتارمان، در كردارمان كه در محضر خداى تبارك و تعالى واقع است، بايد فكر بكنيم كه اين مطلبى را كه ما امروز مىخواهيم بگوييم، آيا در يك محيط سربسته است كه هر چه بخواهيم بگوييم؟ يا در يك محيط سربازى است براى همه دنيا. وقتى مطلب اين طورى است كه ما يك كلمهاى كه بگوييم در همه دنيا منتشر مىشود، ما بايد فكر بكنيم كه اين مطلبى كه مىخواهيم بگوييم، اين صحبتى كه مىخواهيم بكنيم، آيا به صلاح كشورمان است؟ به مجرد اين كه خلاف سليقه شماست، خوب! سليقه شما اين نيست، مطلب را مىگوييد، با آرامش مىگوييد، به جورى كه دولت را، يا مجلس را يك وقت خداى نخواسته اسباب لكه دار شدن آنها نباشد، اسباب تضعيف نباشد. اين يك مطلبى است همگانى و عهده اين مطلب به عهده همه ما هست، كلكم راع و كلكم مسؤول همه
صحيفه نور ج 19 صفحه 31
مسؤول هستيم در اين مسائل. آنها از هر راهى كه دستشان برسد شروع مىكنند به تبليغات. صدام هر وقت كه مجال پيدا بكند، بدبخت مىگويد: ما هر وقت بخواهيم، جزيره خارك را با خاك يكسان مىكنيم. ما از روحيه او متوجه هستيم كه اگر يك آن فرصت پيدا بكند و قدرت پيدا كند، جزيره خارك كه هيچى، تهران را هم از بين مىبرد. يك همچون موجود خبيثى است، لكن نمىتواند. تودهنى خورده است او. خوب الان در عراق هم آشفته است كارش. قدرتهاى بزرگ هم معلوم نيست ديگر حالا صدام را همچو قبول داشته باشند. ولى آنها مىگويند، ولو اين كه حالا در بين خودشان يك لافى زده باشند، يك صحبتى كرده باشند، رسانههاى گروهى هم شروع مىكنند، پرزيدنت صدام حسين ديروز در بين مردم چى گفت، و آن جايى كه نشان شجاعت به آنهايى كه فرار كرده بودند، نشان شجاعت داد، در بين آنها چه گفت! اينها مسائلى است كه گفته مىشود. خوب! آدم چه بكند؟ لكن ما بايد توجه بكنيم، ما بايد واقعاً متوجه به خدا باشيم، ما بايد خودمان را در محضر خدا ببينيم در همه وقت. و خداى تبارك و تعالى حاضر و ناظر است بر اقوال ما، بر قلوب ما، بر همه چيز حاضر است و در محضر او واقع مىشود.
الان جمهورى اسلامى پاى بند اشخاص نيست
اين را من به اينهايى كه در خارج رفتند و آنهايى كه در جاهاى ديگر هستند و دل خودشان را خوش كردند، مىگويم كه، اين جمهورى اسلامى را شما نمىشناسيد. هى مىگوييد ما اسلام شناسيم، ما نمىدانم جامعه شناسيم! شما ملت خودتان را نمىشناسيد، اگر مىشناختيد به اين روز نمىافتاديد. اگر شما بشناسيد ملت ايران را، مىدانيد كه الان جمهورى اسلامى پاىبند اشخاص نيست. هى ننشينيد بگوييد كه كيك در حال احتضار است و ديگر لال شده و نمىدانم چى شده! اين دلخوشىها را به خودتان ندهيد. شما حالا دو سه سال است كه هى مىگوييد دوماه ديگر اين جمهورى از بين مىرود. بحمدالله جمهورى به قدرت خودش باقى است، ارتش ما قدرتش باقى است، سپاه پاسداران ما، بسيج ما، ژاندارمرى ما، همه، ملت ما، يك ملت بيدارى است. يك ملتى است كه جوان را مىدهد و مادرهايى هستند كه جوانهايشان را مىدهند و باز هم مىآيند مثل شير غران مىگويند كه ما حاضريم باز. يك همچو ملتى را يك نفر برود يا باشد نمىشود. آن روز كه مركز حزب جمهورى را منفجر كردند و آن عزيزان را از بين بردند، گفتند: يكى دونفر ديگر از بين برود، ديگر تمام شده است. آنها خيال مىكنند به يكى دو تا يا چهار تا پنج تا امثال ماها جمهورى اسلامىاست. جمهورى اسلامى، همه افرادش الان توجه به مسائل دارند. الان در دهات هم انسان وقتى مىبيند كه يك صحبتى مىكنند، آن دهاتى كه پشت چيز ايستاده و دارد كار مىكند، صحبت مىكند، باز يك صحبت سياسى و يك مسأله مىگويد. با يك همچو ملتى نمىشود كه شما خيال كنيد بنشينيد و هى فكر كنيد كه اگر كيك مرد، چه مىشود؟ نه! نخواهد شد.
من اميدوارم كه انشاء الله ماها توجه به مسائل، توجه به مصالح اسلامى داشته باشيم و روى
صحيفه نور ج 19 صفحه 32
مصالح عمومى اسلامى، روى مصالحى كه ما الان در كشورمان هست، روى گرفتارىهايى كه ما الان در كشور داريم، با اين انگيزه، آن وقت در هر جا صحبت مىخواهيم بكنيم، بكنيم و هر مناقشهاى داريم مناقشه بكنيم، لكن با اين توجه. من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه آقايان را، خصوصاآقايانى كه دست اندر كار هستند، مشغول خدمت هستند به اين كشور عزيز، از خداى تبارك و تعالى سلامت همه را مىخواهم و اميدوارم كه خداوند به همه ما، به همه شما تؤفيق بدهد كه به اين ملت خدمت بكنيم. به اين ملت مظلومى كه در طول تاريخ مظلوم بوده است و ستمهايى كه از شاهنشاهى ديده است هيچ كس نديده از كسان ديگر، حالا كه مىخواهند يك نفس راحت بكشند، اميدوارم كه ما خدمتگزارشان باشيم و بتوانيم خدمت كنيم به آنها. والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه33
تاريخ: 31/5/63
حكم امام خمينى در مورد هفت تن از حضرات آيات و حجج اسلام به عنوان هيأت مؤسس مكتب جديد التأسيس بانوان در شهر قم
بسم الله الرحمن الرحيم
از آن جا كه علوم مطلقاً، خصوصاً علوم اسلامى اختصاص به قشرى دون قشرى ندارد و بانوان محترم ايران در طول انقلاب ثابت نمودند كه همدوش مردان مىتوانند حتى در فعاليتهاى اجتماعى و سياسى خدمتهاى ارزشمندى به اسلام و مسلمانان نمايند و در تربيت و تعليم جامعه بزرگوار بانوان پيشتاز باشند و اكنون بحمدالله تعالى مؤسسهاى در شهر مقدس قم شهر علم و جهاد براى تعليم و تربيت بانوان محترم در دست ساختمان است و اميد است با كوشش علماى اعلام و مدرسين حوزه علميه قم دامت بركاتهم اين مقصد اسلامى جامه عمل پوشد و در رشد فكرى و شكوفا شدن دانش اسلامى بانوان قدم مؤثرى باشد. لهذا حضرات حجج اسلام آقايان حاج شيخ على مشكينى، موسوى اردبيلى و حاج شيخ احمد جنتى و حاج شيخ محمد فاضل و حاج شيخ محمد على شرعى و حاج رضا توسلى و حاج شيخ حسن صانعى دامت افاضاتهم را به عنوان هيات مؤسس اين مكتب خواهران تعيين نمودم تا براى تعيين هيأت مديره و تنظيم اساسنامه و تعيين نام مكتب و ساير امور موسسه، اقدامات مقتضى را بنمايند. اميد است با تأييد خداوند متعال و دعاى حضرت بقيه الله ارواحنالمقدمه الفدا اين مؤسسه بتواند خدمت ارزندهاى به جامعه بانوان مسلمان و انقلابى ايران بنمايد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 34
تاريخ: 4/6/63
بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور و اعضاى هيأت دولت به مناسبت هفته دولت
كارهايى كه جمهورى اسلامى در اين چند سال با همه گرفتاريها براى مردم انجام داده، بايد گفته بشود
بسم الله الرحمن الرحيم
من، هم تبريك مؤفقيت آقايان در كسب اعتماد مجلس را عرض مىكنم و هم هفته دولت را. من بايد عرض كنم كه دولت ما دولتى است كه از بس حسن نيت دارد، مسائل خودش را ذكر نمىكند و اين از اول من مكرر اين را گفتهام كه شما كارهايى كه مىكنيد به مردم بگوييد. يك كارى شما در سيستان مىكنيد، در آن ور كشور مطلع نمىشوند. اگر آن جا يك كارى بكنيد، آن طرف كشور مطلع نمىشوند. شما بايد دايما مسائلى را كه، خدمتهايى را كه كرديد و من مىدانم خدمتهاى بسيار زياد و ارزندهاى بوده است اينها را ذكر كنيد براى مردم. مقدس مابى نكنيد كه مبادا خداى نخواسته چه بشود.
الان دنيا بر ضد شما، بر ضد حكومت شما، بر ضد اسلام حقيقتاً مجهز شدهاند و مىخواهند كه يك چيزى پيدا كنند و علم كنند و هر چى دلشان مىخواهد بگويند. يكى از امورى كه ممكن است كه گفته بشود اين است كه دولت براى مردم كارى نكرده. چنانچه ديديد كه در بعضى افراد گفتند اين را كه دولت كارى براى مردم نكرده. خوب! اين براى اين است كه البته بعضىشان سوء نيت دارند، لكن مردم بايد بفهمند كه دولت چه كرده است براى مردم. اين قاعدهاش بود كه قبل از، از اولى كه دولت تأسيس مىشود هركارى كه انجام مىدهند، براى مردم ذكر كنند كه مردم بفهمند كه چه كرده است دولت و چه كارهاى بزرگى كرده است دولت. و حالا كه مجال پيدا شده و هفته دولت است اين بايد بيشتر اين مطلب تعقيب بشود و آقايان، از دوسه نفرشان، در يك روز مسائلى را كه دارند، در وزارتخانهشان كه هستند و كارهايى را كه مردم براى مردم انجام دادند، كارهايى را كه جمهورى اسلامى براى مردم در اين چند سال با اين همه گرفتارىها كه دارند انجام دادهاند، اين بايد گفته بشود كه مردم بفهمند كه در اين چند سال با همه گرفتارىها چه شده، برايشان چه كرده است دولت. اين يك مطلبى بود كه بايد عرض كنم كه، ما قصور كرديم در آن و بايد جبران بكنيم.
صحيفه نور ج 19 صفحه 35
دولت شما، دولت محرومين است، يعنى بايد براى محرومين كار كنيد
مطلب ديگر اين است كه خوب شما هم مىدانيد كه مردم اين دولت را و اين جمهورى را بپا كردند و آن هم، نه همه مردم، اين مردم پابرهنه، اين بازارى و اين متوسطين و اين محرومين. فشار روى اينها بوده است، يعنى فشار انقلاب روى دوش اين محرومين بوده. شما -، اگر در خيابانها، در تظاهراتى كه مردم كردند در زمان رژيم سابق و بعد از او در اوايل انقلاب، اگر يك كسى بررسى كرده بود، مىديد كه در بين اينها از آنهايى كه مرفهاند چند نفرند و محرومين چقدرند؟ محروميناند كه اين كار را كردند. بنابراين، دولت شما دولت محرومين است، يعنى، بايد براى محرومين كاربكنيد. و از امورى كه لازم است عرض كنم، اين است كه شما مىدانيد و ذكر هم كرديد مكرر كه دولت بدون پشتيبانى مردم نمىتواند كار انجام بدهد. يعنى آن دولتهايى مىتوانستند كه بدون پشتيبانى مردم انجام بدهند كارشان را انجام بدهند كه براى مردم نمىخواستند كار كنند، آنها مىخواستند براى اربابهاى خودشان كار بكنند و روى آن مبنا مجهز براى آن جهت بودند. اما كارى به اين نداشتند كه حالا در بلوچستان چه مىگذرد، در كرمان چه مىگذرد، در جاهاى ديگر چه مىگذرد؟ اين را - به آن كارى نداشتند و شما كه مىخواهيد براى همه خدمت بكنيد، براى چهل ميليون جمعيت، يك دولت محدود نمىتواند كار بكند، بايد چهل ميليون جمعيت را در صحنه نگه دارد و نگهدارى به اين است كه شما بازار را مىخواهيد نگه داريد، بازار را شريك كنيد در كارها، بازار را كنار نگذاريد، يعنى، كارهايى كه از بازار نمىآيد و معلوم است كه نمىتواند بازار انجام بدهد، آن كارها را دولت انجام بدهد. كارهايى كه از بازار مىآيد، جلويش را نگيريد، يعنى، مشروع هم نيست. آزادى مردم نبايد سلب بشود، دولت بايد نظارت بكند. مثلاً، در كالاهايى كه مىخواهند از خارج بياورند مردم را آزاد بگذارند، آن قدرى را كه مىتوانند، هم خود دولت بياورد، هم مردم. لكن دولت نظارت كند در اين كه يك كالاهايى كه برخلاف مصلحت جمهورى اسلامى است، برخلاف شرع است، آنها را نياورند. اين نظارت است. همچو نيست كه آزادشان كنيد كه فردا بازارها پر بشود از آن لوكسها و از آن بساطى كه در سابق بود. اما راجع به تجارت، راجع به صنعت، راجع به اينها اگر مردم را شريك خودتان نكنيد، مؤفق نخواهيد شد. يعنى نمىشود يك جمعيت كثيرى را بدون شركت خود جمعيت، بدون شركت، مثل اين است كه ما بخواهيم چيز را كشاورزى را ما، خود دولت بكند، خوب! كشاورزى كه نمىتواند دولت كشاورزى بكند. كشاورزى را دولت بايد تأييد بكند تا كشاورزها كشاورزى كنند. تجارت هم همين جور است. صنعت هم همين جور است. صنايعى كه مردم ازشان نمىآيد، البته بايد دولت بكند، كارهايى را كه مردم نمىتوانند انجام بدهند، دولت بايد انجام بدهد. كارهايى كه هم دولت مىتواند انجام بدهد و هم مردم مىتوانند انجام بدهند، مردم را آزاد بگذاريد كه آنها بكنند، خودتان هم بكنيد، جلوى مردم را نگيريد. فقط يك نظارتى بكنيد كه مبادا انحراف پيدا بشود، مبادا يك وقتى كالاهايى بياورند كه مخالف با اسلام است، مخالف با صلاح جمهورى اسلامى است. اين يك مسألهاى است كه بسيار مهم است در نظر من. من كراراً هم گفتم، آقايان هم وعده دادند
صحيفه نور ج 19 صفحه 36
ولى نمىدانم چقدر عمل شده! در هر صورت اين هم از مسائلى است كه بسيار اهميت دارد و ما بايد چه بكنيم.
وزارتخانهها و ادارات يك جورى باشد كه نارضايى ايجاد نكند
مسأله ديگرى كه عرض مىكنم، اين است كه آقايانى كه الان رأى اعتماد گرفتند از مجلس و احساس مىكنند كه مسؤوليتشان زيادتر شده است براى اين كه خوب رأى دادند اين بالايى مجلس دارد و من بايد از مجلس تشكر كنم راجع به اين، اينها بايد حالا فكر اين معنا باشند كه مردم را داشته باشند و يكى از راههايش اين است كه وزارتخانهها و ادارات يك جورى باشد كه نارضايى ايجاد نكند، به نظر مىآيد كه اگر چنانچه در هر وزارتخانهاى از طرف يا آقاى رئيس جمهور يا فرض كنيد كه آقاى نخستوزير يك چند، دو سه نفرى باشند براى اين معنا كه اگر چنانچه در آن اداره، در آن وزارتخانه از خود اهالى وزارتخانه شكايت داشتند، به اينها بگويند. اين اصل نفس اين كار مؤثر است در اين كه در وزارتخانهها اگر بنا باشد يك كارى انجام بشود، برخلاف نشود. شما مىدانيد كه ما وارث يك كسى هستيم يك رژيمى هستيم، كه سر تا پاى اداراتش ، الا يك عدهاى، دنبال اين بودند كه منافع خودشان را حفظ كنند و دنبال اين بودند چه بكنند. از آنها، هستند الان در جمهورى اسلامى، نمىتوانيم بگوييم نيستند، همه جا هستند و ممكن است كه اينهايى كه هستند بخواهند مردم را ناراضى كنند. اصل خطش اين باشد كه مردم را ناراضى كنند، چه، بهتر اين است كه مردم را در ادارات ناراضى كنند. اصل خطش اين باشد كه مردم را ناراضى كنند، چه بهتر اين است كه مردم را در ادارات ناراضى كنند. فرض كنيد يك نفر برود در يك ادارهاى، اين جا كارش را خوب انجام ندهند، اين به او مراجعه كند، آن به او مراجعه كند. من نمىگويم كه هست اين جور، لكن متوجه باشيد كه مبادا يك همچو مسائلى واقع بشود. و بهتر اين است كه يك همچو عملى انجام بگيرد كه مردم هم توجه به اين داشته باشند كه يك مرجعى دارند كه اگر در اداره يك كسى يك ضد انقلابى بود، خواست يك فضولىاى بكند، يك مرجعى دارند كه به آن مرجع بروند مراجعه كنند. و هم، خود اين عمل فى نفسه مؤثر در اين است كه جلوگيرى كند از بعضى از امور. و بالاخره ما مردم را لازم داريم، يعنى، جمهورى اسلامى تا آخر مردم را مىخواهد. اين مردمند كه اين جمهورى را به اين جا رساندند و اين مردمند كه بايد اين جمهورى را راه ببرند تا آخر، و اين شما آقايان هستيد كه مردم را مىتوانيد، وزارتخانههايتان مىتواند، اداراتتان مىتواند راضى نگه دارد و مىتواند خداى نخواسته اشخاصى در آن باشند كه ناراضى باشند. و اين را با قاطعيت عمل كنيد. التزام شما نداريد كه هر كس از سابق در اين اداره بوده، حالا اگر چنانچه ضد انقلاب هم باشد، بايد باشد. اين را بيرونش كنيد برود سراغ كارش، اگر يك كسى است مىخواهد ضدانقلاب باشد، اما اگر كسانى هستند كه از روى نادانى از چى خوب ارشادشان كنيد، توجيهشان كنيد كه كارها را انجام بدهند و مردم را ناراضى نكنند. در هر صورت ما بايد دنبال اين معنا باشيم كه مردم را نگه داريم و همين طورى كه آقايان مىگويند، بدون پشتيبانى مردم نمىشود كاركرد و پشتيبانى هم به اين نيست كه مردم الله اكبر
صحيفه نور ج 19 صفحه 37
بگويند اين -، اين پشتيبانى نيست. پشتيبانى اين است كه همكارى كنند، همكارى اين است كه در تجارت همكارى كنند، شما مجال به آنها بدهيد همكارى كنند. وقتى اين مجال را شما داديد، مردم كمك شما هستند و اين طور نيست كه بازار، مثلاً، سرتاتهاش راخداى نخواسته يك اشخاص فاسد، در يك بازار، البته پيدا مىشود يك عدهاى فاسد و يك عدهاى سودجو هم پيدا مىشود، معلوم است اين، اما مردم صحيح و مردم متدين و مردم كاردان زياد هست در بازار. عامه بازار هم آن طور نيست كه خلافكار باشد. البته يك عده هم هستند. در چه جمعيتى است كه نيست اين چنين؟ همه جمعيتهااين طور. مثلاً يك عده فاسد هم درشان هست. بنابراين بايد ما مجال بدهيم به همه اينها، همان طورى كه در كشاورزى شما عمل مىكنيد، كه پشتيبانى مىكنيد و كشاورزى را آنها مىكنند، شما پشتيبانى را مىكنيد، در اين طور امور هم چيزهايى را كه مردم ازشان كار بر مىآيد، معنى پشتيبانى اين است كه خود آنها عمل بكنند، اگر اين طور عمل بشود، هم سرمايههايى كه ممكن است نياورده باشند، وارد مىشود در بازار و هم در چيز بانكهاو هم مردم كمك كار مىشوند و مطمئن مىشوند، و هم اشخاصى كه خيال مىكنند كه جمهورى اسلامى نمىخواهد براى مردم كار كند، مىفهمند كه كار مىكند و چه مىكند، و هم اشخاصى كه در خارج هستند و ضد انقلاب نيستند، لكن بيخودى ترساندندشان، يعنى، تبليغات خارجى اين بيچارههارا ترساندند كهاى مبادا برويد تهران! همچو كه از در وارد بشويد، فوراً پاسدارها شما را مىگيرند و چه مىكنند! خوب، اين تبليغاتى است كه در دنيا دارد مىشود بر ضد ما. ما بايد يك كارى بكنيم كه اين تبليغات را خنثى كنيم و با تبليغات، ما زورمان به آنها نمىرسد براى اين كه ما يك تبليغات محدود داريم، آنها يك تبليغات غيرمحدود دارند، دنيا دست آنهاست و تبليغاتشان غيرمحدود است.
بايد به همه دولتها بگوييم كه ديگر خيال آمدن به اين جا را از سرتان بيرون كنيد
و بايد هم اين معنا را، ما به همه دولتها، به همه جا بگوييم كه ديگر خيال اين كه بخواهيد بياييد اين جا و دوباره يك كارى انجام بدهيد، اين را از سرتان بيرون كنيد. يعنى، دنيا ديگر اين را نمىتواند قبول كند. دنيا ديگر وضعش جورى شده است كه نمىتواند قبول كند كه همه بنده باشند و يك عدهاى آقا باشند، اين نمىشود. نمىشود كه آمريكا و فرانسه و شوروى و يكى دو تا ديگر آقا باشند و همه، فرض كنيد چندين ميليارد جمعيت دنبال آنها باشند و مطيع آنها باشند، اين گذشت وقتش. بايد اينها خودشان را تصحيح بكنند و بفهمند كه مسأله گذشته است كه شما بخواهيد، كه خير، باز هم مثل سابق باشيد. اين سابق يك جور ديگرى بود، دنيا الان جور ديگرى شده، تحولات ديگرى شده و ايران هم اثبات كرد اين مطلب را كه مىشود در مقابل همه چيز ايستاد و بايد آنها هم كه نشستند آن جا و فساد مىكنند و يك انفجارى مىكنند و يك ترقه در مىكنند، اينها بدانند كه اينها ديگر تأثيرى ندارد، جز اين كه مردم متنفرتر مىشوند از آنها. هر چه هم بخواهند خودشان را تبرئه كنند، مردم مىگويند شماييد براى اين كه وضعتان را جورى كرديد كه هر جا فسادى واقع بشود مىگويند اينها هستند، منافقين
صحيفه نور ج 19 صفحه 38
هستند نمىدانم سلطنت طلب هستند، اين طورى. چرا بايد وضعتان را اينجور بكنيد كه هر فسادى را به شما نسبت بدهند؟ آن وقت هم بنشينيد آن جا، بگوييد كه ما بله، مردم با ما هستند و ما چطور هستيم و مردم چه بكنند و دستور بدهيد! اينها حرفهاى بچهگانهاى است كه عمرتان را ضايع مىكنيد و از ايران هم كه فرار كرديد و فرانسه هم كه طرفدار شما هست. آن جا برويد بنشينيد. همان جا از فرانسه ارتزاق كنيد و از ساير جاها. البته اين حرفهايشان هم براى همان است والا همچو نيست كه اين قدر نادان باشند كه حالا ايران، همهشان چشم به راه آنها هستند كه چرا نيامديد يا كاغذ فدايت شوم برايشان مىنويسند! خود آنها مىدانند اين را، اما براى اين كه دل آنها را به دست بياورند از اين حرفها مىزنند و از اين طرحها مىدهند كه ارتزاق كنند. خوب! اگر همين است خوب بكنند، ارتزاقشان را بكنند واللهم اشغل الظالمين بالظالمين انشاءالله، اميدوارم كه هم مؤفق و مؤيد باشيد و عمده اين است كه براى اين مستضعفينى كه به شما خدمت كردند، خدمت بكنيد و خدمت هم به اين است كه آنها را بازارىها را در كار وادار كنيد، شريك كنيد. كسانى كه مىتوانند صنعت كوچك درست كنند، آنها صنعتهايشان را حفظ بكنيد و ساير كارها، آنهايى كه البته دولت نمىتواند، آن دولت مىتواند و ديگران نمىتوانند، آنها بايد بكنند. و من اميدوارم كه انشاء الله مؤفق و مؤيد باشيد و سلامت.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 40
تاريخ: 5/6/63
پيام امام خمينى به ايثارگران جبهههاى نور
بسم الله الرحمن الرحيم
ما را چه رسد كه با اين قلمهاى شكسته و بيانهاى نارسا در وصف شهيدان و جانبازان و مفقودان و اسيرانى كه در جهاد فى سبيل الله جان خود را فدا كرده و يا سلامت خويش را از دست دادهاند يا به دست دشمنان اسلام اسير شدهاند، مطلبى نوشته يا سخنى بگوييم. زبان و بيان ما عاجز از ترسيم مقام بلند پايه عزيزانى است كه براى اعلاء كلمه حق و دفاع از اسلام و كشور اسلامى جانبازى نمودهاند. الفاظ و عبارات توان توصيف آنانى را كه از بيت مظلم طبيعت به سوى حق تعالى و رسول اعظمش هجرت نموده و به درگاه مقدسش بار يافتهاند، ندارد. از مجاهدينى كه سنگرهاى نبرد را تبديل به مساجد و ميدانهاى جهاد را با بانگ تكبير مهبط ملائكه الله نمودهاند، چگونه سخن توان گفت؟ در اقدام شريف مادران بزرگوارى كه در دامنهاى مطهر خود چنين فرزندانى را براى اسلام تربيت كردهاند، چه مىتوان نثار كرد؟ و براى اسيرانى كه در زندانهاى مخوف دشمن شجاعانه بر سر دشمنان بشريت فرياد مىكشند، چگونه توان تعظم نمود؟ پس با اعتراف به عجز، براى شهيدان آرزوى رحمت خاص الهى و براى جانبازان، اين شهيدان زنده، سلامت و براى اسرا و مفقودين عزيز و دلير، آرزوى بازگشت به ميهن و براى مادران و پدران و همسران و فرزندانشان، اين نمونههاى صبر و مقاومت، صبر و سعادت دارين و براى رزمندگان در جبهههاى حق عليه باطل پيروزى درخواست مىنماييم. سلام و درود خداوند بر همگان و دعاى خير بقيه الله اعظم ارواحنا فداء شامل تمامى آنان باد.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 41
تاريخ: 7/6/63
پيام امام خمينى به مسلمانان جهان به مناسبت برگزارى كنگره عظيم عبادى - سياسى حج و عيد سعيد قربان
بسم الله الرحمن الرحيم
مبارك باد عيد سعيد بزرگ قربان بر مسلمانان جهان و بر ملت بزرگ مجاهد ايران كه با انقلاب كبير خود دست جهانخواران را از تجاوز به ميهن اسلامىشان قطع كردند. و به خواست خداوند متعال و حمايت حضرت بقيه الله ارواحنا لمقدمه الفداء خود را از سلطه ستمگران شرق و غرب آزاد و براى به ثمر رسيدن انقلاب بزرگ خويش با فداكارىهاى فوق طاقت به نهضت و جانبازى خود ادامه مىدهند تا انشاء الله مقصد اعلى كه اجراى احكام نورانى اسلام است در كشور پياده شود.
عيد سعيد و مبارك در حقيقت آن روزى است كه با بيدارى مسلمين و تعهد علماى اسلام تمام مسلمانان جهان از تحت سلطه ستمكاران و جهانخواران بيرون آيند و اين مقصد بزرگ زمانى ميسر است كه ابعاد مختلفه احكام اسلام را بتوانند به ملتهاى زير ستم ارائه دهند و ملتها را با اسلام ناشناخته آشنا كنند و فرصتها را براى اين امر بزرگ سرنوشت ساز مغتنم شمرده و از دست ندهند. و چه فرصتى بالاتر و والاتر از كنگره عظيم حج كه خداوند متعال براى مسلمانان فراهم آورده است و مع الاسف ابعاد مختلف اين فريضه عظيم سرنوشت ساز به واسطه انحرافهاى حكومتهاى جور در كشورهاى اسلامى و آخوندهاى فرومايه دربارى و كج فهمىهاى بعضى از معممين و مقدس نماها در تمام كشورهاى اسلامى در پرده ابهام باقى مانده است. كج فهمانى كه حتى با تشكيل حكومت اسلامى مخالف و آن را از حكومت طاغوت بدتر مىدانند. كج فكرانى كه فريضه بزرگ حج را محدود به يك ظاهر بىمحتوا كرده و ذكر گرفتارىهاى مسلمانان و كشورهاى اسلامى را بر خلاف شرع و تا سرحد كفر مىشمارند. وابستگان به حكومتهاى جابر انحرافى كه فرياد مظلومانى را كه از گوشه و كنار جهان در اين مركز فرياد جمع گرديدهاند، زندقه و برخلاف اسلام وانمود مىكنند. بازيگرانى كه براى عقب نگه داشتن مسلمانان و بازكردن راه براى غارتگران و سلطه جويان، اسلام را در كنج مساجد و معابد محصور نمودهاند و اهتمام به امر مسلمين را برخلاف اسلام و وظايف مسلمانان و علماى اسلام معرفى مىكنند. و مع الاسف دامنه تبليغات گمراه كننده به قدرى بوده و هست كه دخالت در هر امر اجتماعى و سياسى را در جامعه مسلمين برخلاف وظايف روحانيون و علماى دين مىدانند و دخالت در سياست را گناهى نابخشودنى مىخوانند و فريضه نماز جمعه را به يك صورت خشك، مقصور
صحيفه نور ج 19 صفحه 42
كرده و تجاوز از اين حد را ضد اسلام مىدانند.و بايد گفت اسلام، غريب و ناشناخته است و ملت اسلامى منزوى و ناآشنا به حقايق اسلامند.
اكنون بر علماى اسلام و نويسندگان و دانشمندان و هنرمندان و فيلسوفان و محققان و عارفان و روشنفكرانى كه از اين مسائل رنج مىبرند و به حال اسلام و مسلمين تأسف مىخورند، در هر منطقه و داراى هر مذهب و مسلكى كه هستند لازم است براى جلوگيرى از اين خطر عظيم كه اسلام و مسلمين گرفتار آن هستند، دامن همت به كمر زنند و با هر وسيله ممكن در مساجد و محافل و مجالس عمومى، مسلمانان را هشدار دهند و از آنان غفلت زدايى نمايند و آنان را براى يك نهضت عمومى اسلامى مهيا كنند و بايد بدانند كه اين امرى است ممكن و شدنى، ولى محتاج به كوشش و فداكارى مىباشد. ملت ايران اعزهم الله راه عذرها را مسدود نموده و اثبات نمود كه در مقابل قدرتهاى بزرگ مىتوان ايستاد و حق انسانى خود را بازپس گرفت. و با اتكال به قدرت لايزال حق تعالى كه وعده نصرت به شرط آن كه حق را يارى دهيم عنايت فرموده است، هراس به خود راه ندهند كه ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم. و براى تحقق اهداف اسلامى كه در مقدمه آن كوتاه كردن دست قدرتمندان منحرف و مخالف اسلام از كشورهاى اسلامى و رفع موانع داخلى و خارجى باشد، همت گمارند و با احزاب و حكومتهاو گروههاو اشخاصى كه با نهضتهاى اسلامى كه بحمدالله تعالى در آستانه رشد و شكل گيرى است مخالفند، مقابله نموده و مبارزه با آنان را در سرتاسر جهان سرلوحه برنامههاى خود قرار دهند و مطمئن باشند كه با وعده صريح خداوند تعالى، تؤفيق پيشرفت حاصل شود و مظلومان از دست ستمگران نجات يابند.
اكنون كه در آستانه فريضه مباركه حج هستيم، لازم است توجهى به ابعاد عرفانى و روحانى و اجتماعى و سياسى و فرهنگى آن داشته باشيم. باشد كه اين امر راهگشايى براى قدم موثر ديگر باشد. در اين موضوعات بسيارى از دوستان متعهد مطالبى گفتهاند. اين جانب نيز اشارهاى گذرا تنها به بعض ابعاد آن مىكنم، شايد تذكرى از آن حاصل شود.
از آن جا كه در اين مناسك عجيب از اول احرام و تلبيه تا آخر مناسك اشاراتى عرفانى و روحانى است كه تفصيل آنها در اين مقال ميسر نيست، اكتفا به بعض اشارات تلبيههامى كنم. لبيكهاى مكرر از كسانى حقيقت دارد كه نداى حق را به گوش جان شنيده و به دعوت الله تعالى به اسم جامع جواب مىدهند. مساله، مسأله حضور در محضر است و مشاهده جمال محبوب، گويى گوينده از خود در اين محضر بيخود شده و جواب دعوت را تكرار مىكند و دنباله آن سلب شريك به معناى مطلق آن مىنمايد كه اهل الله مىدانند، نه شريك در الوهيت فقط. گرچه سلب شريك در آن نيز شامل همه مراتب تافناى عالم در نظر اهل معرفت است و حاوى جميع فقرات احتياطى و استحبابى است مثل الحمدلك والنعمه لك و حمد را اختصاص مىدهد به ذات مقدس، همچنين نعمت را، و نفى شريك مىكند و اين نزد اهل معرفت غايت توحيد است و به اين معناست كه هر حمدى و هر نعمتى كه در جهان هستى تحقق يابد، حمد خدا و نعمت خداست بدون شريك و در هر موقف و مشعرى و وقوف
صحيفه نور ج 19 صفحه 43
و حركتى و سكون و عملى اين مطلب و مقصد اعلى جارى است و خلاف آن، شرك به معناى اعم است كه همه ما كوردلان به آن مبتلا هستيم. بگذارم و بگذرم و از همه ابعاد آن مهجورتر و مورد غفلت تر، بعد سياسى اين مناسك عظيم است كه دست خيانتكاران براى مهجوريت آن بيشتر در كار بوده و هست و خواهد بود. و مسلمانان امروز و در اين عصر كه عصر جنگل است، بيشتر از هر زمان موظف به اظهار آن و رفع ابهام از آن هستند، زيرا بازيگران بين المللى با اغفال مسلمين و عقب نگه داشتن آنان از يك سو و عمال سودجوى آنان از سوى ديگر و غفلت زدگان نادان از طرفى و آخوندهاى دربارى يا كج فهم از سوى ديگر و متنسكان جاهل از يك طرف دانسته يا ندانسته پشت در پشت هم ايستاده و در محو اين بعد سرنوشت ساز و نجات دهنده مظلومان در فعاليت هستند. و لازم است متعهدان و بيداران و دلسوزان براى غربت اسلام و مهجوريت اين بعد در احكام اسلام بويژه حج كه اين بعد در آن ظاهرتر و موثرتر است، با قلم و بيان و گفتار و نوشتار به كوشش برخيزند، خصوصاً در ايام مراسم حج كه پس از اين مراسم عظيم انسانها مىتوانند در شهر و ديار خود با توجه به اين بعد عظيم، مسلمانان و مظلومان جهان را بيدار و براى خروج مظلومان جهان از تحت فشارهاى روزافزون ستمگران مدعى حمايت از صلح به حركت وادارند. و پر واضح است كه اگر در اين كنگره عظيم جهانى كه همه اقشار ملتهاى مظلوم اسلامى از هر مذهب و ملت و داراى هر زبان و مسلك و هر رنگ و قشر، ولى بازى واحد و لباس مشابه، دور از هر آلايش و آرايش اجتماع نمودهاند، مسائل اساسى اسلام و مسلمين و مظلومان جهان از هر فرقه حل نشود و حكومتهاى مستكبر و زورگو سرجايشان ننشينند، از اجتماعات كوچك منطقهاى و محلى كارى برنخواهد آمد و راه حل فراگيرى به دست نخواهيم آورد.
بيت الله الحرام اول بيتى است كه براى ناس بنا شده، بيت همگانى است. هيچ شخصيتى و هيچ رژيمى و هيچ طايفهحق تقدم در آن را ندارد. اهل باديه و صحرانشينان و خانه به دوشان با عاكفان كعبه و شهرنشينان و دولتمردان در آن يكسانند. اين بيت معظم براى ناس بنا شده و براى قيام ناس و نهضت همگانى و براى منافع مردمى و چه نفعى بالاتر و والاتر از آن كه دست جباران جهان و ستمگران عالم از سلطه بر كشورهاى مظلوم كوتاه شود و مخازن عظيم كشورها براى مردم خود آن كشورها باشد. بيتى كه براى قيام تاسيس شده است، آن هم قيام ناس و للناس، پس بايد براى همين مقصد بزرگ در آن اجتماع نمود و منافع ناس را در همين مواقف شريف تأمين نمود و رمى شياطين بزرگ و كوچك را در همين مواقف انجام داد. مجرد كليددارى بيت و سقايت حجاج و عمارت مسجدالحرام كافى نيست و مربوط به مقصد نيست. ساده بودن بيت و مسجد همچون زمان ابراهيم و صدر اسلام و به هم پيوستن مسلمين در آن مكان بىآلايش و وافدين بى پيرايش، هزاران مرتبه بالاتر است از تزيين كعبه و بناهاى مرتفع و غافل شدن از مقصد اصلى كه قيام ناس و شهود منافع ناس است. اجعلتم سقايه الحاج و عماره المسجد الحرام كمن امن بالله و اليوم الاخر و جاهد فى سبيل الله لايستون عندالله والله لايهدى القوم الظالمين ، گويى آيه شريفه در عصر ما نازل شده و گوياى حال
صحيفه نور ج 19 صفحه 44
ماست. در عصر حاضر سرگرمى به سقايت و معيشت حجاج و به عمارت و تزيين مسجدالحرام غفلت از ايمان به خدا و روز جزا و كناره گيرى از جهاد فى سبيل الله را ظلم و كسانى كه چنين كنند را ظالم محسوب داشته است. ايمان به خداى تعالى و روز جزا انسانهارا به جهاد فى سبيل الله و قيام براى حق و عدل سوق مىدهد و خداوند قومى را كه چنين نباشند، هدايت نمىفرمايد كه اينان ظالمانند. خداى تعالى و رسول عظيم الشان صلى الله عليه وآله در روز حج بزرگ ندا دادند و فرياد سر دادند كه خدا و رسول برى هستند از مشركان، واذان من الله و رسوله الى الناس يوم الحج الاكبران الله برى من المشركين و رسوله. در آن روز خط آمريكا و آخوندهاى دربارى تأمين كننده منافع شيطان بزرگ نبودند كه فتوا دهند العياذ بالله، خدا و رسول بر خلاف مناسك حج دستور داده و عمل كنند و بايد حج از اين مسائل به دور باشد. روزى كه ولى الله الاعظم امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف ظاهر شوند و در كعبه نداى عدالت سردهند و بر خلاف ظالمان وكافران فرياد كشند، همين آخوندها هستند كه او را تكفير كنند و از ستمگران پشتيبانى نمايند.
خداوند انشاء الله تعالى اسلام و مسلمين را از شر ستم پيشگان نگهدارى فرمايد. اينك تذكراتى هر چند تكرارى را به عرض برادران و خواهران مىرسانم. اميد است انشاء الله تعالى به ديده عنايت توجه نمايند.
1- مراتب معنوى حج كه سرمايه حيات جاودانه است و انسان را به افق توحيد و تنزيه نزديك مىنمايد، حاصل نخواهد شد، مگر آن كه دستورات عبادى حج به طور صحيح و شايسته و مو به مو عمل شود و حجاج محترم و روحانيون معظم كاروانهاتمام هم خود را صرف در تعليم و تعلم مناسك حج كنند و بر مسأله دانان است كه از همراهان خود مواظبت كنند كه خداى نخواسته تخلف از دستورات نشود. و بعد سياسى و اجتماعى آن حاصل نمىگردد، مگر آنكه بعد معنوى و الهى آن جامه عمل پوشد و لبيكهاى شما جواب دعوت حق تعالى باشد و خود را محرم براى وصول به آستانه محضر حق تعالى نماييد و لبيك گويان براى حق، نفى شريك به همه مراتب كنيد و از خود كه منشاء بزرگ شرك است به سوى او جل و علا هجرت نماييد. و اميد است براى جويندگان، آن موتى كه دنبال هجرت است حاصل آيد و اجرى را كه على الله است دريافت نمايند و اگر جهات معنوى به فراموشى سپرده شود، گمان نكنيد كه بتوان از چنگال شيطان نفس رهايى يابيد. و تا در بند خويشتن خويش و هواهاى نفسانى خود باشيد، نمىتوانيد جهاد فى سبيل الله و دفاع از حريم الله نماييد. شما عزيزان قدرى به خود آييد و سلحشوران جمهورى اسلامى را كه پيروزىهاى خدا پسندانه رابراى اسلام و كشور اسلامى كسب كردهاند و اكنون جمعى از شهداى زنده آنان با شما در مناسك حج شريك هستند، بنگريد و از تحول عظيمى كه موجب اين همه فداكارى در آنان شده است، عبرت بگيريد. و مسلمانان بدانند تا يك درجه از اين تحولات در آنان حاصل نشود، شيطان نفس اماره و شياطين خارج نخواهند گذاشت كه به فكر امت اسلامى و مظلومان جهان باشند. از خداوند تعالى تؤفيق همگان را خواهانم.
صحيفه نور ج 19 صفحه 45
2- شما از كشور پيروزمندى كه سالهاتحت فشار ستمشاهى دست و پا زده و با عنايت خداوند تعالى و دعاى خير بقيه الله ارواحنا فداه قيد و بندها را با تحمل مصيبات جانكاه گسيخته و هزاران شهيد و جانباز در راه مقصد، تقديم اسلام نموده است، عازم حج شدهايد. شما حامل پيام ملتى هستيد كه با انقلاب خود كشورى را كه مىرفت با شرق زدگى و از آن بيشتر غرب زدگى در الحاد و فساد و فحشا غرق شود نجات داده و حكومت اسلامى را به جاى حكومت طاغوتى جايگزين نمودهاند. همان مردمى كه تصميم دارند با صدور پيام انقلاب اسلامىشان نه تنها كشورهاى اسلامى كه مستضعفان جهان را به اسلام عزيز و حكومت عدل اسلامى آشنا سازند. شما نمايندگان مردمى هستيد كه انقلاب اسلامىشان با عمركوتاه خود و گرفتارىهاى طاقت فرساى حاصل از رويارويى با دو ابر قدرت و مقابله دو بلوك شرق و غرب با آن و خرابكارىهاى تروريستهاى وابسته به دو جناح ستمگر تنها و تنها به بركت اسلام و نورانيت آن و مقاومت مردم توانسته است كشورهاى اسلامى را در شرق و غرب ارض و مظلومان جهان را در سراسر گيتى تكان داده و به اسلام جلب نمايد و توانسته است نداى اسلام را هر چند ضعيف به گوش جهانيان رسانده و نظر آنان را به خود جلب كند. شماحجاج محترم بيت الله الحرام حامل پيام اين ملت و نمايندگان اين كشور هستيد، در اين صورت موقعيت شما بسيار حساس و وظيفه شما سنگين است، يا انشاء الله چنانچه انتظار مىرود با رفتار شايسته و اخلاق اسلامى و انقلابى خود نظر همگان را جلب كرده و چهره انقلاب اسلامى را آن گونه كه هست به نمايش ملتهاى جهان مىگذاريد و توجه آنان را با برخوردهاى برادرانه و محبت آميز به انقلاب بزرگ ايران جلب مىنماييد و عملاً تبليغات فاسد مغرضانه بوقهاى تبليغاتى را خنثى مىنماييد كه در اين صورت حج شما مقبول و اجر شما مضاعف خواهد بود. و يا خداى نخواسته بعضى از بىخبران برخلاف آنچه ذكر شد عمل مىنمايند كه اميد است ننمايند كه در اين صورت در محضر خدا و خانه او و قبله مسلمانان مرتكب گناهى عظيم شده و از صف حجاج بيت الله الحرام و زايران قبر رسول خدا صلى الله عليه و اله و ائمه معصومين در بقيع خارج مىشوند و با كوله بارى از گناه به منازل خود بر مىگردند.
3- بسيار محتمل است كه عدهاى از منحرفان و دشمنان انقلاب و اسلام براى بدنام كردن حجاج محترم و مشوه نمودن چهره انقلاب بلكه اسلام، در اين سفر شركت كنند و به صفوف حجاج محترم بپيوندند و دست به كارهاى ناشايسته و مخالف دستورات اسلام زنند و گاه باعث شوند كه بعض متدينين هم گول خورده و از آنها به تو هم آن كه تكليف انقلابى است، تبعيت كنند و به دست مخالفان انقلاب كه با دقت درصدد يافتن نقاط ضعف و خرده گيرى از حجاج ايرانى باشند بهانه دهند، مخالفانى كه همراه كاروانان و راهپيمايان و اجتماعات در مواقف شريفه مىباشند و مطالب را صد چندان كرده و به رسانههاى گروهى مخالف مخابره نموده و موجب تضعيف انقلاب مىشوند. در اين صورت بر تمام حجاج محترم خصوصا روساى كاروانها و روحانيون محترم و اشخاص هوشيار لازم است تا با دقت بسيار مواظب حركات و سكنات و رفتار حجاج باشند و به مجرد رويت يك امر
صحيفه نور ج 19 صفحه 46
انحرافى طرف را نهى كنند و اگر ديدند اصرار دارد و در صدد فساد است، به نحوى كه به ملايمت و موعظه حسنه نزديك تر است از آن جلوگيرى نمايند و به ديگران هشدار دهند كه او را از صفوف خود خارج كنند و متوجه باشند كه گاهى مفسدان مىخواهند جارو جنجال و تشنج ايجاد كنند. بايد از اين گونه امور احتراز نمايند.
4- مسلمانان حاضر در مواقف كريمه از هر ملت و مذهب كه هستند بايد به خوبى بدانند كه دشمن اصلى اسلام و قرآن كريم و پيامبر عظيمالشان صلى الله عليه و آله و سلم، ابرقدرتها خصوصاً آمريكا و وليده فاسدش اسرائيل است كه چشم طمع به كشورهاى اسلامى دوخته و براى چپاول مخازن عظيم زيرزمينى و روى زمينى اين كشورها از هيچ جنايت و توطئهاى دست بردار نيستند و رمز مؤفقيت آنان در اين توطئه شيطانى تفرقه انداختن بين مسلمانان به هر شكل كه بتوانند مىباشد. در مراسم حج ممكن است اشخاصى از قبيل ملاهاى وابسته به خود را وادار كنند كه اختلاف بين شيعه و سنى ايجاد كنند و آن قدر به اين پديده شيطانى دامن زنند كه بعض ساده دلان باور كنند و موجب تفرقه و فساد شوند. برادران و خواهران هر دو فرقه بايد هشيار باشند و بدانند كه اين كوردلان جيره خوار با اسم اسلام و قرآن مجيد و سنت پيامبر مىخواهند اسلام و قرآن و سنت را از بين مسلمين برچينند يا لااقل به انحراف كشانند. برادران و خواهران بايد بدانند كه آمريكا و اسرائيل با اساس اسلام دشمنند، چرا كه اسلام و كتاب و سنت را خار راه خود و مانع از چپاولگرىشان مىدانند، چرا كه ايران با پيروى از همين كتاب و سنت بود كه در مقابل آنان بپاخاست و انقلاب نمود و پيروز شد. امروز توطئه بر ضد ايران و حكومت آن و حزب الله در حقيقت توطئه براى محو اسلام و كتاب و سنت است و ايران بهانهاى بيش نيست. اينان با ايران زمان شاه كه حكومتش جان نثار آنان بود و ايران را در همه چيز وابسته به آنان كرده و نقشه اسلام زدايى را دنبال مىكرد، بسيار مؤافق بودند و با ايران امروز كه دستشان را از منابع و مخازن كشورمان قطع كرده و مستشاران و وابستگان به آنان را از كشور رانده است مخالفند. از طرف ديگر دشمن حقيقى آنها هم اسلام است، مگر آن كه اسلامى ساخته و پرداخته بعض حكومتهاو آخوندهاى بدتر از آنان باشد كه با آن موافقند و آن اسلام نيز حامى آنان و مدافع منافع آنان است و از آن ديدگاه است كه فرياد مظلومانه حجاج ايرانى را در مركز وحى و مهبط اذان من الله و رسوله الى الناس يوم الحج الاكبر ان الله برى من المشركين و رسوله در گلو خفه مىكنند و به كفر آنان فتوا مىدهند. پس در اين مقطع زمانى تكليف الهى حجاج است كه اگر مطلبى از گويندگان شنيدند كه بوى ايجاد اختلاف بين صفوف مسلمانان را مىدهد، انكار كنند و برائت از كفار و سردمداران آنان را از وظايف خود در مواقف كريمه بدانند تا حج آنها حج ابراهيمى ابوالانبياء صلواه الله عليه باشد و حج محمدى صلى الله عليه و آله و سلم. والا ما اكثرا الضجيج واقل الحجيج درباره آنها صادق است.
5- به حجاج محترم ايرانى كه حامل پيام اسلام و قرآن كريمند و حامل پيام انقلاب اسلامى مىباشند سفارش كرده و مىكنم كه در آن مواقف شريفه چه در مكه معظمه و چه در مدينه منوره مدارا با مسلمين و مسالمت را حتى با مامورين آن جا از دست ندهيد و در آن مراكز كه محل امن است به مقابله
صحيفه نور ج 19 صفحه 47
برنخيزيد و با همه با اخلاق انسانى اسلامى برخورد كنيد و با نصيحت برادرانه و موعظه حسنه همه مسلمانان را از اعمال خشونت بازداريد و به دستور خداوند تعالى با جاهلان مدارا نماييد و با دقت متوجه حركات و سكنات خود و دوستانتان باشيد و اگر مخالفان شما برخلاف دستورات قرآن كريم با شما رفتار كردند، مقابله به مثل نكنيد تا در پيشگاه خداوند تعالى آبرومند و مطيع باشيد. و بايد بدانيد كه انسان در اجتماعات بزرگ نظير راهپيمايىها تحت تأثير واقع مىشود و چه بسا كه از خود بيخود شود و از يك شعار و فرياد بىتوجه تبعيت كند و چه بسا كه در اجتماعات حج و راهپيمايىها كه بايد با آرامش و مسالمت انجام گيرد، يك و يا چند نفر منحرف جنجال انگيز شعارى دهند كه با موازين اسلامى وفق ندهد، ولى با ظاهر شورانگيزشان در نفوس اثر گذارند و انحراف را تحميل نمايند. لازم است حجاج محترم ايرانى با دقت با اين مسائل توجه داشته باشند و كسانى كه كارگردانان راهپيمايىهاى مسالمت آميز هستند تمام شعارها را با دقت تنظيم كنند و قبل از شروع راهپيمايى عدهاى كه متوجه جهات مختلف هستند و از مسائل سياسى و اجتماعى آگاهى دارند، با مشورت از نماينده اين جانب جناب حجت الاسلام آقاى موسوى خوئينىها شعارهايى را تهيه نموده و مردم را توجيه نمايند و اعلام شود كه همه موظف به تبعيت از شعارهاى تنظيم شده هستند و به ديگر شعارها جواب ندهند و بايد نظم و آرامش را حفظ نمايند.
6- ملت و دولت ايران در حالى كه از بسيارى از دولتهاى منطقه مخالفتهاى بىجا ديده است، هرگز نمىخواهد از اخوت اسلامى چشم پوشى نموده و به اعمال قدرت دست زند. حكومتهاى منطقه در عوض آن كه همه دست در دست هم منطقه را از دست قدرت بزرگ كه به آنها به چشم وابسته مىنگرند، نجات دهند و نيز به جاى آن كه در مقابل كسانى كه ثروتهاى سرشار آنان خصوصاً نفت را به رايگان مىبرند بايستند و به جاى آن كه منطقه را از لوث وجود اسرائيل پاك كنند، همه كوشش خود را در معارضه با دولت و ملت ايران خلاصه كردهاند اينان با دشمن و متجاوز به ايران كه اگر فرصت پيدا كند به همه منطقه تجاوز مىنمايد، همدست شده و بر ضد ايران كه جرمى جز پياده كردن احكام اسلام را ندارد، همكارىهاى همه جانبه مىكنند. اينان بايد بدانند كه دولت ايران با قدرت عظيمى كه از عنايات خداوند تعالى و پشتيبانى ملت چهل و چند ميليونى سرچشمه مىگيرد، قدرت مقابله به مثل را دارد و اين به وضوح ثابت شده است كه آمريكا و ديگر قدرتمندان در موارد گرفتارى دولتهاى وابسته، تنها به اظهار پشتيبانى لفظى و احياناً به فروش سلاحهايى ابتدايى با قيمتهاى بالا اكتفا نموده و هرگز مشكلى از آنان را نمىگشايند، كه نمىتوانند بگشايند، چرا كه تصادم قدرتها در جهان بيش از اين اجازه دخالت آشكاراى آنان را نمىدهد. با تمام اين اوصاف ما هميشه دست برادرى خود را براى از بين بردن نفوذ ابرقدرتهابه سوى كشورهاى اسلامى دراز كردهايم. شما حكومتهاى منطقه ديديد كه صدام را آمريكا و همقطاران آن به چه بليهاى دچار كردند، در حالى كه ايران در انقلاب و آشفتگى بسر مىبرد، او را به نويد سردارى قادسيه وادار كردند تا از زمين و دريا و هوا به كشور ما هجوم آورد و خيانت بعضى از دست اندركاران آن وقت نيز فرصتى بيشتر به او داد. مع ذلك با همه
صحيفه نور ج 19 صفحه 48
آشوبها و گرفتارىهايى كه نيروهاى سلحشور دريايى، هوايى و زمينى با آن دست به گريبان بودند، در كنار سپاه و بسيج و نيروهاى مردمى دشمن را كه مناطق وسيعى از كشور را غافلگيرانه مورد تجاوز قرار داده بود، در همان محل ميخكوب نمودند و پس از مدتى نه چندان زياد با همه پشتيبانىهايى كه از اطراف به او مىشد آنها را از كشور خود راندند. و وضعيت امروز اين دشمن خدا را نيز مىبينيد و مىدانيد كه ديگر دولتهاى منطقه در مقايسه با صدام چندان مهم نيستند. صدام امروز در اين لجنزار مخوف براى يافتن راه نجات دست و پا مىزند و فريادش به جايى نمىرسد. ايران اگر او را يك انسان متعادل مىدانست، اميد نجاتى براى او بود. ولى با روحيه جنون آميزى كه از او آشكار است، ملت ما اجازه نمىدهد كه جنايات نابخشودنى او را ناديده بگيرند و او را براى ادامه خيانت به حال خود گذارند، پس او را در حال اضطراب جانكاه و موت و حيات تا موقع مقتضى نگاه مىدارند. و اين جانب به شما دولتهاى منطقه هشدار مىدهم كه با مشورت با عقلا و تفكر در آينده خود بدون توجه به وعدههاى آمريكا و دوستانش كه مىخواهند شما را گرفتار كنند و با تخيلات نابجا همچون صدام عفلقى شما را به دام مىاندازند تا خود را در منطقه هر چه بيشتر حاضر كنند و سرنوشت منطقه را به دست گيرند، خود را از اين مهلكه كنار گيريد و مطمئن باشيد كه دولتى چون دولت ايران كه متعهد به اسلام است و از فرامين الهى تخطى نمىكند، اگر دست برادرى او را فشار دهيد هرگز ضرر نمىبينيد و چه بهتر كه دولتهاى منطقه تمام نيروى خود را براى محو اسرائيل از جغرافيا تجهيز كنند. اسرائيل مفسدى كه فلسطينيان مظلوم را بدين روز انداخته و به لبنان قهرمان آن همه ظلم كرده و به كشورهاى منطقه تعدى و تجاوز نموده است. چه چيز بهتر از اين كه دولتهاى منطقه دست در دست هم نهند و منطقه را از شر اسرائيل و آمريكاى طرفدارش نجات دهند. و من كرارا تذكر دادهام كه اسرائيل از نيل تا فرات را از خود مىداند و شما را غاصب سرزمينهاى خويش مىشمرد، گرچه اكنون جرات اظهار صريح آن را ندارد، چنانچه صدام برادر اسرائيل نيز براى سلطه بر منطقه تلاش مىكند و بر فرض باطل با به قدرت رسيدن، آرامش را از همه سلب مىنمايد.
اين جانب نصيحت برادرانه به شما نمودم، اكنون خود دانيد. و به دولتهاى نظير حكومت مصر هشدار مىدهم كه مبادا گول توطئه آمريكا را بخورد و به بهانه مين گذارى در درياى سرخ و كانال سوئز كه سر و صداى آن را به قدرى بلند كردهاند كه انسان مطمئن مىشود چيزى جز توطئه ابرقدرتها نيست، دست به اعمال ماجرا جويانهاى بزند. و همان طور كه همه مىدانند تاكنون اصل قضيه در پرده ابهام است. از طرف ديگر آسيب ديدن چند كشتى و جنجال دولت استعمارگرى چون آمريكا و انگلستان و فرانسه خود نشان دهنده نقشه حضور بيشتر آنان در منطقه است كه هر چه اين هياهوها دامنه دارتر مىشود، انسان به پوچ بودن دعوى مطمئنتر مىگردد و در هر صورت اگر مصر با دولت و ملتى مثل ايران كه براى بستن دست ستمكاران انقلاب نموده است بخواهد مقابله كند بايد بداند كه ملتهاى مسلمان و انقلابى جهان او را محكوم نموده و ساكت نخواهند نشست. صلاح حال امثال مصر آن است كه سرنوشت خود را به دست آمريكا و دوستانش ندهد و خود را بىجهت وارد معركه نكند.
صحيفه نور ج 19 صفحه 49
از خداوند تعالى پيروزى اسلام و خذلان كفر و بيدارى مسلمانان و تعهدشان را در پيشبرد مقاصد اسلامى خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 50
تاريخ: 11/6/63
بيانات امام خمينى در جمع فقها و حقوقدانان شوراى نگهبان
ما مكلفيم نگهبان آينده نظام و اسلام باشيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من تذكراتى دارم كه بايد به شما آقايان عرض كنم. ما بايد آينده را در نظر بگيريم و اين گونه فكر نكنيم كه وضع فعلىمان بگذرد، آينده هر چه باشد، باشد. ما مكلفيم تا علاوه بر اين كه وضع فعلى را حفظ كنيم، نگهبان آينده نظام و اسلام باشيم. ما بايد پايه گذار خوب آينده باشيم. از موضوعاتى كه بايد در فكر آيندهاش باشيم، وضع روحانيت است، وضع درسى روحانيت است. در مورد وضع درسى آنچه پرسيدم، گفتهاند خوب است. البته خوب داريم تا خوب، يك موقعى خوب است كه صاحب جواهر و شيخ مرتضى تربيت مىشود و يك موقعى خوب است كه ماها به وجود مىآييم، بين اين دو خيلى فاصله است. براى اين كه افرادى مثل صاحب جواهر تربيت شود بايد دسته بسيارى ممحض بر تحصيل شوند، خود را مهيا كنند تا فقه را به صورت قديم تحصيل نمايند.
وقتى تشريفات زياد شد محتوا كنار مىرود
مسأله ديگر، مسأله تشريفات حوزههاى روحانيت است كه دارد زياد مىشود. وقتى تشريفات زياد شد، محتوا كنار مىرود. وقتى ساختمانها و ماشينها و دم و دستگاهها زياد شد، موجب مىشود بنيه فقهى اسلام صدمه ببيند، يعنى با اين بساطهانمىشود شيخ مرتضى و صاحب جواهر تحويل جامعه داد. اين موجب نگرانى است و واقعاً نمىدانم با اين وضع چه كنم. اين تشريفات اسباب آن مىشود كه روحانيت شكست بخورد. زندگى صاحب جواهر را با زندگى روحانيون امروز كه بسنجيم، خوب مىفهميم كه چه ضربهاى به دست خودمان به خودمان مىزنيم. يك قصه هم قصه بعضى ائمه جمعه و بعضى از علماى بلاد است كه با دخالتهاى بىمورد خود در امور دولت، اسباب اين مىشوند كه مردم از آنها كنار گيرند. اگر مردم از روحانيون كنار گيرند، موجب مىشود كه روحانيون شكست بخورند و اگر روحانيون شكست بخورند، جمهورى اسلامى شكست مىخورد. اين مطلب را بارها گفتهام كه روحانيون بايد وضعى ارشادى داشته باشند، نه اين كه بخواهند حكومت كنند. كارى نبايد بكنيم كه مردم بگويند اينها دستشان به جايى نمىرسيد، حالا كه رسيد ديديد اين طور شدند. استبداد دينى خود تهمتى است كه از كنارش نبايد گذشت، راديوها مرتب از آن سخن مىگويند و ما را به
صحيفه نور ج 19 صفحه 51
خودكامگى متهم مىكنند. روحانيون نبايد كارى كنند كه شاهد دست دشمن بدهند. دخالت ما بايد نهى از منكر و امر به معروف باشد، والا به استاندار بگوييم تو بايد اين كار را بكنى، والا بگوييم از اين جا برو، اين اولا تضعيف دولت است و از آن گذشته موجب مىشود كه مردم از روحانيون متنفر شوند. اين موضوعات را بايد كاملا در نظر داشته باشيم.
شوراى نگهبان بايد قوى و هميشگى باشد
اما مسأله شما. من با نهاد شوراى نگهبان صددرصد موافقم و عقيدهام هست كه بايد قوى و هميشگى باشد، ولى حفظ شورا مقدارى به دست خود شماست. برخورد شما بايد به صورتى باشد كه در آينده هم به اين شورا صدمه نخورد. شما نبايد فقط به فكر حالا باشيد و بگوييد آينده هر چه شد، باشد. شياطين به تدريج كار مىكنند. آمريكا براى پنجاه سال آينده خود نقشه دارد. شما بايد طورى فكر كنيد كه اين شورا براى هميشه محفوظ بماند. رفتار شما بايد به صورتى باشد كه انتزاع نشود كه شما در مقابل مجلس و دولت ايستادهايد.
اين كه شما يكى و مجلس يكى، شما يكى و دولت يكى، ضرر مىزند. شما روى مواضع اسلام قاطع بايستيد، ولى به صورتى نباشد كه انتزاع شود شما در همه جا دخالت مىكنيد. صحبتهاى شما بايد به صورتى باشد كه همه فكر كنند در محدوده قانونى خودتان عمل مىكنيد، نه يك قدم زياد و نه يك قدم كم. در همان محل قانونى وقوف كنيد، نه يك كلمه اين طرف و نه يك كلمه آن طرف. گاهى ملاحظه مىكنيد كه مصالح اسلامى اقتضا مىكند كه به عناوين ثانوى عمل كنيد. به آن عمل كنيد گاهى مىبينيد كه بايد نخست وزير در كارى دخالت كند كه اگر دخالت نكند به ضرر اسلام است، به او اجازه دهيد عمل كند. ضرورت اقتضا مىكند كه نخست وزير فلان كار را انجام دهد كه از كس ديگرى بر نمىآيد شما بايد سعى كنيد كه نگويند مىخواهيد در تمام كارها دخالت كنيد، حتى در مسائل اجرايى. البته خود اين مسائل را مىدانيد و عمل مىكنيد، ولى من تذكر مىدهم. شما بايد توجه داشته باشيد كه اگر مباحثات به مناقشات تبديل شود و جلوى يكديگر بايستيد، اسباب اين مىشود كه شوراى نگهبان تضعيف شود و در آتيه از بين برود و آن كسانى كه علمايى را كه قبلا كار شوراى نگهبان را مىكردند، كنار گذاشتند، به اين خاطر بود كه كم كم آنها را مخالف خود احساس كردند و كنار گذاشتند و به تدريج اين شيطنت صورت گرفت. پس همه ما بايد بيدار باشيم.
ما بايد به فكر مردم باشيم و بر آنان سخت نگيريم كه از صحنه خارج شوند
مسأله ديگر رفتار نهادها با مردم است. بايد حركت ما به صورتى باشد كه مردم بفهمند كه اسلام براى درست كردن زندگانى دنيا و آخرت آمده است تا ملت احساس آرامش كنند. اين كه آمده است الاسلام يجب ماقبل اين يك امر سياسى است. اسلام ديده است اگر بخواهد با كسانى كه تازه مسلمان شدهاند، سختگيرى كند، هيچ كس به اسلام رو نمىآورد. جب ماقبل كرده است و از آنچه؛
صحيفه نور ج 19 صفحه 52
قبل كردهاند، گذشته است. در جايى ديدم كميته صنفى گفته است تمام اصنافى كه از چند سال قبل از انقلاب گرانفروشى كردهاند بايد بيايند و مجازات شوند. اين بر خلاف اسلام و رضاى خداست. ما بايد اين قدر سخت نگيريم و به فكر مردم باشيم. مردم ما خيلى زحمت كشيدهاند مردم عادى غير از طبقه مرفه هستند، مردم عادى ما اسلام را پياده كردهاند و تمام زحمات حكومت را متحمل مىشوند. پس ما بايد بسيار به فكر مردم باشيم و بر آنان سخت نگيريم كه از صحنه خارج شوند. البته فاسدين را رها نكنيد، اما اين كه اين فرد با كى عكس انداخته است يا اسمش در كجاست و يا به استقبال چه كسى رفته است، نبايد به اين سببها براى مردم ناراحتى درست كرد. در قرآن هم كارها به تدريج انجام گرفته است. ما چهل و چند ميليون هستيم كه اگر با هم باشيم. مطمئنا نه شوروى و نه آمريكا هيچ كارى نمىتوانند بكنند. پس بايد مردم را حفظ كرد. مجلس، دولت، شوراى نگهبان و بقيه بايد دست در دست يكديگر بگذاريم تا ايران و اين جمهورى را حفظ كنيم.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 57
تاريخ: 16/6/63
پيام امام خمينى به مناسبت رحلت آيت الله آشتيانى
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون
خبر تأسف و تاثرآور رحلت عالم متقى مهذب و فقيه ارزشمند و متعهد، حضرت حجت الاسلام والمسلمين مرحوم آقاى حاج ميرزا محمد باقر آشتيانى رحمه الله عليه موجب نگرانى و تالم شد. اين جانب ايشان را از جوانى مىشناختم و آنچه از ايشان دريافتم تقوا و صفاى باطن، اخلاق كريمانه و اشتغال به علم و عمل بود. خاندان محترم ايشان از اساتين فقاهت و چهرههاى بارز بين علما و فقها بودند و خدمتهابه علم و حوزههاى علميه نمودند و جزاهم الله عن الاسلام خيرا. اين جانب فقدان اين بزرگوار را به حوزههاى علميه و علماى معظم خصوصاً علماى اعلام تهران دامت بركاتهم و به خاندان و بستگان محترمشان تسليت عرض و از خداوند تعالى براى ايشان رحمت و غفران و براى بازماندگانشان صبر و سلامت و براى علماى اعلام سعادت و صحت و براى اسلام بزرگ قوت و قدرت و براى مجاهدان در راه خدا پايدارى و استقامت و براى شهداى جبههها و غيرجبههها علو مقام و عظمت و براى بازماندگانشان شكيبايى و كرامت و براى مفقودين و اسرا رجوع به اوطانشان با سرفرازى و شهامت خواستارم و اميدوارم با دعاى خير حضرت بقيه الله ارواحنا لمقدمه فداء اين كشور اسلامى از شر اجانب محفوظ باشد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 53
تاريخ: 15/6/63
بيانات امام خمينى به در جمع رؤساى: جمهورى، مجلس، ديوان عالى كشور و نخست وزير مسؤولن لشكرى و كشورى و سفرا و كارداران كشورهاى اسلامى مناسبت عيد قربان
آن چيزى كه اعمال ما را با اعمال انبيا متفاوت مىكند، مغز عمل است
بسم الله الرحمن الرحيم
من هم متقابلا به همه آقايان، به همه امت مسلمان دنيا و مستضعفين، اين عيد سعيد را تبريك عرض مىكنم و اميدوارم خداى تبارك و تعالى به بركت اين عيد و ساير اعياد شريفه، ما را و همه ملتهاى مسلمان را هدايت كند كه به راه مستقيم اسلام سير كنيم و به مقاصد اسلامى فكر كنيم و بتوانيم بين مسلمين يك آشتى، يك وحدتى ايجاد كنيم. حضرت ابراهيم (ع) كه اين عيد منتسب به او هست و بنيانگذار ايثار است، صورت عمل، يك معناست و معنا و محتواى عمل، يك باب ديگر. اين جا صورت عمل هم يك مشكلى است براى حلش و يك امرى است كه فوق طاقت نوع بشر است. اما آن چيزى كه ابراهيم (ع) را ابراهيم مىكند، مسأله اين صورت نيست، مسأله آن سيرى است كه فرموده است و منتهى به اين مسائل شده است. ابراهيم كه به حسب روايات شريفه ما، در آن وقتى كه طرف آتش داشت مىرفت، ملائكه آسمان به او گفتند كه حاجت داريد؟ گفت به شماها نه. آن يك باب ديگرى از معارف را داشته است. و ما صورت عمل را مىبينيم و از آن هم اعجاب مىكنيم و اعجاب آور هم هست. لكن آنهايى كه اهل معارف الهى هستند، باطن اين صورت را ملاحظه مىكنند. اصل اعمال انبيا مطلقا به حسب صورت، با اعمال ما به حسب نوع مؤافق است. آنها نماز مىخوانند ما هم نماز مىخوانيم، آنها روزه مىگيرند ما هم روزه مىگيريم، آنها حج مىروند ما هم حج مىرويم، آنها قربانى مىكنند ما هم قربانى مىكنيم، وقوف مىكنند ما هم وقوف مىكنيم، اين صورت را همه با هم مشتركيم. لكن تفاوت آن چيزى كه اعمال ما را با آنها متفاوت مىكند و اعمال انبيا را بعضىها با بعض ديگر متفاوت مىكند، آن مغز عمل است. آن چيزى است كه آنها از آن مبدا الهام مىگيرند و اين اعمال را با الهام از آن جا عمل مىكنند. مسأله وحى و گرفتن وحى كه در انبيا هست - و آنها هم متفاوت هست يكى از امور مهمى است كه انسان تصورش را نمىتواند بكند كه مسأله چى هست و از چى بوده است. واسطه، جبرئيل است، جبرئيل چه جور واسطه بوده است؟ آيا پيغمبر نازل كرده است جبرئيل را و به ولايت او نازل شده است؟ با جبرئيل نازل شده است و آن وحى را رسانده است؟ مسائلى كه در آن صحبت است.
صحيفه نور ج 19 صفحه 54
ابراهيم (ع) خودى نمىبيند تا ايثارى كرده باشد
مسأله قربانى فرزند يك باب است كه به حسب البته ديد نوع بشر، مسأله مهمى است، لكن آن چيزى كه مبدا اين عمل مىشود، آن چيزى كه مقابله ما بين پدر و پسر را در آن جا متحقق مىكند، اين يك مسائل قلبى و روحى و معنوى است، فوق اين مسائلى كه ماها مىفهميم. ما همه مىگوييم كه ايثار كرد، قربانى كرد و واقعا اين طور بوده است، خوب! مهم هم هست. لكن آيا در نظر ابراهيم(ع) هم ايثار بوده است؟ ابراهيم هم در نظرش اين بوده است كه حالا يك چيزى، تحفهاى مىبرد پيش خدا؟ اسماعيل هم سلام الله عليه در نظرش بوده كه يك جانفشانى دارد مىكند براى خدا؟ يا مسأله اين نيست. اين مسألهاى است كه تا نفسانيت انسان هست، خوديت انسان هست، ايثار اسمش هست. من ايثار مىكنم در راه خدا فرزندم را، من ايثار مىكنم در راه خدا جان خودم را. اين، براى ما مهم است و زياد مهم است، براى ابراهيم نيست مسأله اين، ايثار نيست. ابراهيم خودى نمىبيند تا ايثارى كرده باشد، اسماعيل خودى نمىبيند تا ايثار كرده باشد. ايثار اين است كه من هستم و تو هستى و عمل من و براى تو و ايثار. اين، در نظر بزرگان اهل معرفت و اولياى خدا شرك است، در عين حالى كه در نظر ما كمال بزرگى است، ايثار بزرگى است.
عيد براى ما يك معنا دارد، براى ابراهيم و براى پيغمبرها يك معناى ديگرى دارد، ما هم عيد مىكنيم، آنها هم عيد مىگيرند، لكن آنهايى كه عيد مىگيرند عيد لقاء است، آنها عود مىكنند به آن جايى كه از آن جا ظاهر شدند و عيد مىگيرند براى اين امر، البته بعد از ارجاع - به، باز - از آن معناى سيرالهى، بعد از ارجاع اسمش عيد مىشود. و بعدهاى معنويش بسيار زياد است و دست ما از آن كوتاه است و بعدهاى سياسى و اجتماعىاش هم زياد است و زياد بوده است و اميدواريم كه زياد بشود.
مسلمانها بايد از عبادات، هم سير معنوى كنند و هم برداشت سياسى و هم عمل
اميدواريم كه مسلمانها به خود بيايند و از همين عباداتى كه خداى تبارك و تعالى براى آنها مقرر فرموده است، از همينها، هم سير معنوى بكنند و هم برداشتهاى سياسى و هم عمل. اين طور نباشد كه نماز را ما همان جهت تقرب الى الله آن را ملاحظه كنيم البته آن بالاترين چيز است. لكن بعد از اين كه انسان نمازگزار شد ايثارگر خواهد شد، بعد از آن كه ايثارگر شد، براى اسلام خدمت خواهد كرد. و حج كه در اوجهات اجتماعى و سياسى بيشتر ظاهر است، اين بحمدالله امسال تاكنونش خوب برگزار شده است و اميدواريم كه از اين به بعدش هم خوب برگزار بشود و بعدها هم افزوده بشود و مسلمين را بيدار بكنند اين حجاجى كه در بيت الله الحرام هستند. گرچه مع الاسف بعضى از آخوندهاى بسيار نافهم يا بسيار موذى در همين مقطع از زمان شروع كردند به چيزهايى نوشتن و رسالههايى پخش كردند و نسبت به شيعه و نسبت به ائمه شيعه و نسبت به طريقه شيعه جسارت كردند و اين در يك همچو مقطعى كه عقلاى طرفين، عقلاى مذاهب با هم جمع شدند و علماى مذاهب با هم جمع شدند و مىخواهند فكر بكنند براى مصالح اسلام، در يك همچو مقطع يك همچو رساله منتشر مىشود،
صحيفه نور ج 19 صفحه 55
كانه خطر براى آمريكا ديدند و واويلا بلند كردند. آن آخوند احمقى كه در يك همچو مقطع از زمان به بعض مقدسات شيعه جسارت مىكند، درصدد اين است كه در مقابل او هم يك كسى پيدا بشود، آن هم يك چيزى بگويد و موجب بشود كه بين مسلمين در يك همچو مقطع از زمانى كه دارد وحدت ايجاد مىكند، اختلاف ايجاد بشود. واقعاً اسلام چه كند با اين طرز فكرها، با اين طرز عملها؟ اسلام چه كند با اين آخوندهايى كه خودشان را به صورت يك روحانى در آوردند و در بين مردم پخش هستند؟ اين گرفتارى است كه در يك همچو موقعى كه مسلمين دارند فكر مىكنند، او به عنوان اين كه من ديدم كه بعض از جوانها متمايل به اين اجتماع شدند، متمايل به اين ايران شدند، تكليف ديدم به اين كه بگويم و اينها مشتركند، اينها مجوسند اينها چطورند اينها چطورند و به بعض مقدسات جسارت كردند. اين، جز اين كه خدمت به استعمار است، خدمت به قدرتهاى بزرگ است و كارشكنى براى اسلام و مسلمين است؟ ما بايد فكر كنيم براى اين مسائل. مسلمانها بايد فكر كنند براى اين مسائل و اين اشخاصى كه اين طور در صدد شكستن وحدت مسلميناند.
و بالجمله من اميدوارم كه ايران با اين راهى كه به پيش گرفته است فقط ملاحظه آن جهات صورى را نكند و ملاحظه جهات معنوى را هم بكند. تمام مسائل براى معنويات است. پيغمبرها هم كه آمدند و احكام را منتشر كردند براى اين است كه تزكيه بكنند مردم را يزكيهم و يعلمهم الكتاب همه براى اين آمدند كه مردم را با مبدا وحى آشنا كنند، سيرالى الله بدهند، صراط مستقيم، هدايت را به صراط مستقيم بكنند. و ما ايرانىها و مسلمانها علاوه بر اين كه جهاد در راه اسلام مىكنيم، بايد از جهاد اكبر هم غافل نباشيم، از جهاد به نفس هم غافل نباشيم كه مبدا همه امور است. و بايد اين اعياد را همان طورى كه عيد مىدانيم براى مسلمين و ذخر و شرف مىدانيم براى پيغمبر اكرم (ص) بايد ما خودمان مهيا بشويم كه براى پيغمبر اكرم (ص) ذخر و شرف باشيم. طورى عمل بكنيم، در مكه، در مدينه، در همه جا و با همه مسلمين در هر جا، طورى رفتار بكنيم كه اين اسباب شرافت اسلام بشود، اسباب اين بشود كه مردم بفهمند كه اسلام چه جور تربيت مىخواهد بكند، از تربيت اسلامى مردم ملتفت بشوند كه اسلام آمده است براى چى، قرآن شريف آمده است براى چى.
آن چيزى كه اساس است، سير الى الله است و شكستن بت نفس و بتهاى ديگر
تمام مسائلى كه هست ما مىخواهيم دست ظالمها را كوتاه كنيم انشاء الله و مىخواهيم كه قدرتها را سركوب كنيم و پايشان را از اين بلاد مسلمين كوتاه كنيم انشاء الله، همه اينها مقدمه اين است كه يك آرامشى در اين بلاد پيدا بشود و دنبال اين آرامش يك سير روحى پيدا بشود، يك هدايت به سوى خدا پيدا بشود. آن چيزى كه اساس است سير الى الله است، توجه به خداست، همه عبادات براى اوست، همه زحمات انبيا از آدم تا خاتم براى اين معنا هست كه سير الى الله باشد. شكستن بت نفس كه بالاترين بتهاست و شكستن دنبال او شكستن بتهاى ديگر.
بحمدالله امسال در مكه با اين تظاهرات عظيم و با اين شعارهاى كوبنده يك مقدارى از صولت
صحيفه نور ج 19 صفحه 56
بتها شكسته شد و انشاء الله بعدها هم خواهد شد. و اميدواريم كه هر سال بر اين مسائل اضافه بشود و مسلمانها متصل بشوند به هم و همراه هم فرياد بكشند در جايى كه جاى فرياد است. و خداى تبارك و تعالى از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه همه ما را بيدار كند و همه مسلمين را بيدار كند و توجه آنها را به مصالح اسلام و به مصالح مسلمين بيشتر بكند. و اميدوارم كه دولتهاى منطقه هم به خود بيايند و از تبليغات سويى كه اين آخوندها مىكنند، خودشان را كنار بكشند و از تبليغات سويى كه آمريكا و عمال او مىكنند خودشان را كنار بكشند و با يك وحدت كلمه بروند تا اين كه اسلام را از دست اين خونخوارها نجات بدهند و بلاد مسلمين را از دست اين اشخاص كه مىخواهند ببلعند همه بلاد مسلمين را، نجات بدهند. خداى تبارك و تعالى به همه ما و به همه شما تؤفيق عنايت كند كه اين اعياد را با آشنايى به اسلام و احكام اسلام عيد بگيريم.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 58
تاريخ: 18/6/63
بيانات امام خمينى در ديدار با سرپرست و اعضاى ستاد تبليغات جنگ
بسم الله الرحمن الرحيم
مهم اين است كه انقلاب اسلامى ما انقلابى است كه به دست مردم صورت گرفته، مردم انقلاب كردهاند و مردم بايد آن را به آخر برسانند. مردم قيام كردهاند، شاه را بيرون كرده و رژيم او را سرنگون نموده و نظام اسلامى را كه به نفع مستضعفين است جايگزين آن كردهاند، پس، مردم بايد پاى كارى كه كردهاند بايستند. هر چه عمل بزرگ باشد، دشمنش بيشتر و بزرگتر است.
امروز كه تمام بوقهاى تبليغاتى بر ضد اسلام و ايران است، بدين خاطر است كه ايران را به سازش و تسليم بكشند. انقلاب ما عظيم است و متكى به هيچ قدرتى نيست، نه قدرت شرق و نه قدرت غرب. انقلابهايى كه در دنيا مىشود، به يكى از اين دو ابرقدرت متكى است ولى انقلاب مردم ما انقلابى است متكى به خود مردم، پس مردم بايد از پيامدهاى انقلابشان گله نداشته باشند. امروز كشور ايران روى پاى خودش ايستاده است، لذا زحمتها و توطئهها را هم بايد تحمل كند. مردم ما بايد دائما پيغمبر اكرم (ص) را به ياد بياورند، پيغمبر اكرم (ص) قيام كردند، پايدارى كردند، زحمتها را متحمل شدند، در مكه با آن همه زحمت مواجه شده و در محاصره شعب آن همه رنج كشيدند و بعد در مدينه تمام ايام زندگىشان را با رنج و زحمت تمام كردند و حضرت حتى در بستر بيمارى به جيش اسامه دستور حركت دادند. ما هم تا آخر، زحمتها و رنجهاى توطئه ابرقدرتها را بايد تحمل كنيم. ما موظف هستيم تا امر الهى را انجام دهيم. پس، از سختىها نبايد هراس داشته باشيم. آيا پيغمبر اكرم (ص) در مقابل سختىها عقب نشينى كردند؟ آيا حاضر به تسليم و سازش شدند؟ ما هم كه كار انبيا و پيغمبر اكرم (ص) را انجام مىدهيم بايد بايستيم، بايد مقاومت كنيم تا اسلام استقرار پيدا كند و عدالت برقرار شود و دست ظالمها كوتاه گردد. اين را بايد دنبال كرد. مردم زمان حضرت رسول (ص) و اصحاب او مقاومت كردند و از سختى نهراسيدند تا پيروز شدند. ما هم وقتى وارد اين كار شديم و تصميم گرفتيم كه دست بدين عمل بزرگ بزنيم، پيامدهايش را هم بايد پذيرا باشيم.
اگر كمى عقب بنشينيم بايد دست از اسلام بكشيم و تكليف ما برخلاف اين است
بايد مردم توجه كنند كه كارى بزرگ انجام دادهاند و دشمن هم براى شكست آنها از هيچ كوششى دريغ نمىكند. مردم بايد محكم و استوار براى آزادى و استقلال بايستند، اگر ما دستمان را به
صحيفه نور ج 19 صفحه 59
سوى آمريكا و يا شوروى دراز كنيم، آسوده تا آخر زندگى مىكنيم ولى مردم ما كه اين را نمىخواهند، پس بايد اين توطئهها را كم و زياد تحمل كنند. اوايل جنگ، فكر مىكردند ظرف چند روز كار تمام مىشود، حال مىبينند خير، جمهورى ما مستقر و ايستاده است. امروز دنيا به ايران چشم دوخته است، چه دوست و چه دشمن، كه ببينند ايران چه مىكند. در قديم كه ايران مطرح نبود، شاه بود و نوكرى آمريكا كه هر وقت مىخواست، بگويد برو! و هر وقت نمىخواست، بگويد نرو! ولى امروز چه؟ امروز آمريكا و شوروى به يك كارگر ساده ايران قدرت گفتن چنين حرفهايى را ندارند. امروز دنيا با چنين ملت شجاعى روبروست كه در مقابل تمام توطئهها ايستاده و جلو رفته است و وظايفش را هم بهتر انجام مىدهد اگر مىبينيد كه در اين جا هواپيما مىدزدند، اولا در آمريكا و ساير نقاط هم اين دزدىها فراوان است. دزدى هواپيما كه كارى ندارد، شخصى بلند مىشود با يك چاقو و يا گاهى فقط تشر مىزند و خلبان هم بايد از جان مسافران حفاظت كند و به احتمال اين كه نكند راست بگويد، به حرف او گوش مىدهد. امروز دنيا، دنياى آشوب و جنگ و انفجار و هواپيما ربايى است و ايران از خيلى جاهاى دنيا آرامتر است. ممكن است بعضىها كه اين چيزها را نديدهاند، با خود بگويند! با قدرتها بايد ساخت. ولى بايد بدانند كه سازش، امروز نابودى تا آخر است، دفن اسلام است تا آخر دنيا. مردم بايد محكم بايستند و از اسلام و كشور دفاع كنند و از توطئهها به خود هراس راه ندهند كه اگر كمى عقب بنشينند، بايد دست از اسلام بكشيم و تكليف ما برخلاف اين است. مردم انقلاب كردند، بايد پاى زحماتش هم بنشينند. مردم، پيغمبران و پيغمبر اسلام (ص) را و ابراهيم (ع) را در نظر بگيرند، ببينند كه با آنها چه مخالفتها شد، ولى دست از هدفشان نكشيدند. اگر ما مسلمانيم، بايد دنباله روى آنها باشيم. دنباله روى از آنان كه فقط روزه و نماز و مسجد نيست. دنباله روى از آنان مبارزه براى حفظ اساس اسلام است. بايد براى حفظ اساس اسلام تا آخر ايستاد و پيشروى كرد.
كارهايتان را بر اساس صدق و صداقت و صفا انجام دهيد
مردم در مورد جنگ تصميمشان را قوىتر كرده و در هفته جنگ به وظايفشان عمل نمايند. خداوند شما را تأييد كند. شما پيروزيد در دنيا و آخرت، پيروزى شما نمونه است. پايدارى كنيد كه پيروزى شما بر دو ابرقدرت است. پيروزى بر يك قدرت با تأييد و پشتيبانى ابرقدرت ديگر، كار مهمى نيست. شما بايد مقابل دو ابرقدرت بايستيد، مردم بايد در مقابل دو ابرقدرت بايستند كه ايستادهاند و خواهند ايستاد و از هيچ چيز نمىترسند. صدام دست و پا مىزند. اين شبها شايد خوابش نبرد. او مرتب مىگويد كه اگر ايران حمله كند خارك را مىزنم. او اگر هر لحظه بتواند، خارك را با خاك يكسان مىكند، او قدرت ندارد.
اميدوارم مؤفق و مويد باشيد و تبليغاتتان هميشه بر اساس صدق و صداقت باشد، كارهايتان را بر اساس صدق و صداقت و صفا انجام دهيد و هميشه مصالح ايران را در نظر بگيريد.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 65
تاريخ: 26/6/63
حكم امام خمينى به آيت الله مهدوى كنى در مورد مدرسه مروى
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ محمدرضا كنى دامت افاضاته
با حسن تدبير و مديريت و و ثاقت و امانت كه در جناب عالى محرز است، مناسب ديدم براى تصدى امور مدرسه مروى با تمام متعلقات آن از موقوفات و غيره به جناب عالى زحمت دهم، لهذا جناب عالى را به سمت متولى مدرسه مروى و موقوفات و كتابخانه و آنچه متعلق به آن است منصوب نمودم. اميد است خداوند تعالى به جناب عالى تؤفيق مرحمت فرمايد در تمشيت امور آن جا خصوصاً تقويت جنبههاى علمى و تقوايى و تربيت فضلا و علماء انشاء الله تعالى. علما و مدرسين تهران دامت بركاتهم كوشش نمايند در تعليم و تربيت طلاب محترم مدرسه و با رفت و آمد خودشان چنانچه سيره سلف صالح رحمهم الله بود اين مدرسه را با علم و عمل روشنى بخشند. از خداوند تعالى تأييد و تؤفيق جناب عالى را خواستار و اميد است با عنايات خاصه بقيه الله ارواحنا لمقدمه الفداء در اين مقصد مهم شرعى كامياب باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 60
تاريخ: 23/6/63
بيانات امام خمينى در ديدار با حجت الاسلام عباس واعظ طبسى، استاندار و مسؤولان نهادهاى استان خراسان، جمعى از طلاب و مدرسين حوزه علميه مشهد و گروهى از خدام و كاركنان آستان قدس رضوى به مناسبت عيد غدير
حضرت امير شخصيتى است داراى ابعاد بسيار و مظهر اسم جمع الهى
بسم الله الرحمن الرحيم
متقابلا اين عيد بزرگ را بر مهمانان عزيزى كه از محضر مقدس امام ثامن سلام الله عليه تشريف آوردند...، ما قدمهاى شما را بسيار گرامى مىداريم. شما از مركزى آمديد كه مركز نور است، مركز علم الهى است، مركزى است كهبايد همهدر آن مركز آستان بوسى كنيد، و بايد اظهار تأسف كنم كه دست ما كوتاه است، و از شما آقايان، روحانيون و ديگر قشرها مستدعى هستيم كه آن جا كه رفتيد عرض ارادت ما را برسانيد. امروز كه روز عيد غدير است و از بزرگترين اعياد مذهبى است، اين عيد، عيدى است كه مال مستضعفان است، عيد محرومان است، عيد مظلومان جهان است، عيدى است كه خداى تبارك و تعالى به وسيله رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم براى اجراى مقاصد الهى و ادامه تبليغات و ادامه راه انبيا، حضرت امير سلام الله عليه را منصوب فرمودند. بايد ما تأسف بخوريم از اين كه نگذاشتند دستهاى خائن، براى جنگهايى كه در زمان تصدى ايشان به امور بود، آن جنگها و جنگ افروزها نگذاشتند كه چهره اين مرد بزرگ در ابعاد مختلفى كه دارد نمايان بشود. اين بزرگوار شخصيتى است كه داراى ابعاد بسيار است و مظهر اسم جمع الهى است كه داراى تمام اسماء و صفات است. تمام اسماء و صفات الهى در ظهور و در بروز در دنيا و در عالم، با واسطه رسول اكرم در اين شخصيت ظهور كرده است. و ابعادى كه از او مخفى است، بيشتر از آن ابعادى است كه از او ظاهر است. همين ابعادى هم كه دست بشر به آن رسيده است و مىرسد، در يك مردى، در يك شخصيتى جمع شده است، جهات متناقض، جهات متضاد. انسانى كه در حال اين كه زاهد و بزرگترين زاهد است، جنگجو و بزرگترين جنگجوست در دفاع از اسلام. اينها در افراد عادى جمع نمىشود، آن كه زاهد است، به حسب افراد عادى، جنگجو نيست، آن كه جنگجوست زاهد نيست. در عين حالى كه در معيشت آن طور زهد مىكردند و آن طور در خوراك و در آن طور چيزها به حداقل قناعت مىكردند، قدرت بازو داشتند، آن قدرت بازو را و اين هم جزء امورى است كه جمعش، جمع متضادين است. در عين حالى كه داراى علوم متعدده و داراى علوم معنويه و روحانيه و ساير علوم اسلامى است، در عين
صحيفه نور ج 19 صفحه 61
حال مىبينيم كه در هر رشتهاى، مردمى كه اهل آن رشتهاند او را از خودشان مىدانند، پهلوانها حضرت امير را از خودشان مىدانند، فلاسفه حضرت امير را از خودشان مىدانند، عرفا حضرت امير را از خودشان مىدانند، فقها حضرت امير را از خودشان مىدانند، هر قشرى كه اهل يك رشته است، حضرت امير را از خودش مىداند. و حضرت امير از همه است، داراى همه اوصاف است و داراى همه كمالات.
بعض فقرات دعاى كميل از بشر عادى نمىتواند صادر بشود
بعضى كمالات حضرت كه شايد يك قدرى مخفى مانده باشد از ادعيه حضرت معلوم مىشود. دعاى كميل يك دعاى عجيبى است، بسيار عجيب. بعض فقرات دعاى كميل از بشر عادى نمىتواند صادر بشود. الهى و سيدى و مولاى و ربى صبرت على عذابك فكيف اصبر على فراقك كى مىتواند اين طور بگويد؟ كى اين طور عشق به جمال خدا دارد كه از جهنم نمىترسد لكن مىترسد كه وقتى در جهنم برود، نازل شده از مقام خودش و به مرتبهاى برسد كه محروم بشود از عشق او؟ از فراق حضرت حق تعالى ناله مىزند. اين عشقى است كه در باطن قلب او گداخته شده هميشه و تمام اعمالى كه از او صادر مىشود، از اين عشق صادر مىشود، از اين عشق به خدا صادر مىشود. ارزش اعمال روى اين عشق و محبتى است كه به حق تعالى هست، روى اين فنا و توحيدى است كه در انسان هست و اين سبب شده است كه ضربه على يوم الخندق افضل من عباده الثقلين. فرضا كه اين ضربت را كس ديگر از دفاع اسلام زده بود اما از روى عشق نبود، كارش هم اسباب اين شده بود كه اسلام ترويج پيدا كند، لكن چون مبداء، مبداء عشقى نبود، افضل من عباده ثقلين. نخواهد شد. انگيزه اعمال، انگيزه روحانيت اوست نه صورت او. شمشير زدن، يك دست پايين آوردن است و يك كافر را كشتن، اين دست پايين آوردن و كافر را كشتن، از خيلى اشخاص ممكن است صادر بشود، لكن گاهى اصلا اجر ندارد و اصلا فضيلت ندارد و گاهى فضيلت دارد تا برسد به آن جايى كه افضل من عباده ثقلين. اين روى آن عشق و توحيدى است كه در قلب او هست، روى آن است كه دست دست او نيست، چشم، چشم او نيست، يد الله است، عين الله است. اينها را ما با لقلقه لسان مىگوييم و نمىتوانيم تصورش را بكنيم، البته تصديقش كرديم به اين كه اين طور است اما تصورش را نمىتوانيم بكنيم كه چه جور است وضعيت.
ما كه مىگوييم شيعه حضرت على هستيم، بايد ببينيم شيوه حضرت على چه بود
آنهايى كه شيعه اين مرد بزرگ هستند البته نمىتوانند مثل او باشند، خود ايشان هم فرمود شما قدرت اين را نداريد، حتى قدرت همين زهد ظاهريش را، چه برسد به معنوياتش، لكن نبايد ما گمان كنيم كه ما شيعه اميرالمؤمنين سلام الله عليه هستيم. و خود او در دعاى كميل و ساير ادعيههايش و در روش آن طور خوف از خدا داشت و آن طور از عاقبت مىترسيد كه منعكس شده است اين در دعاى
صحيفه نور ج 19 صفحه 62
كميل و در حالات او و ما اصلا دنبال اين مسائل نباشيم و بگوييم ما شيعه هستيم. آن طور بسط عدالت، اگر مؤفق شده بود، كرده بود كه الگو شده بود براى همه حكومتهاى عالم، نگذاشتند. ما بگوييم شيعه هستيم و خداى نخواسته ظلم بكنيم، نمىشود اين. اگر در روايات فرمودهاند كه پيروان على، اهل سعادتند، بايد ما ببينيم ما پيرو هستيم يا نيستيم؟ ما به وظايفمان، حتى به همان وظايف صورىمان عمل مىكنيم يا نمىكنيم؟ ما در اين جمهورى اسلامى چه كرديم و چه مىخواهيم بكنيم؟ و با ما چه كردند و چه خواهند كرد؟ شما ملت عزيز با قدرت خودتان، با ايمان خودتان، با تحولى كه درتان واقع شد، دست تبهكاران را در داخل و دست غارتگران را كه از خارج دراز شده بود قطع كرديد، شما يك حكومت طاغوتى را برداشتيد و به جاى او يك حكومت اسلامى گذاشتيد. شمايى كه اين كار را كرديد بايد دنبالش باشيد تا نگهش داريد، نمىشود كه انسان يك كارى بكند و نيمه كاره رهايش كند. امروز كه اسلام و جمهورى اسلامى در دست شما و ما و همه ملت ايران امانت است، اگر چنانچه خلاف بكنيم، خلاف مصالح جمهورى اسلامى بكنيم، خلاف مصالح اسلام بكنيم، به اين امانت خيانت كرديم و در پيشگاه مقدس حق تعالى مجرم و خائن هستيم. خيانت همهاش اين نيست كه منافقين مىكنند، آنها هم يك قسمش است. خيانت آن نيست كه صدام مىكند، آن هم يك قسمش است. آنهايى كه در داخل با اسمهاى مختلف ضربه مىخواهند بزنند به اسلام و با اسم امور مختلفهاى به حكومت اسلامى مىخواهند ضربه بزنند، اينها هم خيانت كردند. گاهى خيانت اينها راه را باز مىكند براى اين كه آنهايى كه مثل صدام و منافقين هستند راهشان باز بشود و خيانت بالاتر را بكنند. ما كه مىگوييم كه مسلمان هستيم، شيعه على بن ابى طالب هستيم، بايد ببينيم كه شيوه على بن ابى طالب چى بود، همين على بن ابيطالب كه رسول خدا او را به جاى خودش نصب كرد، بيست و چند سال براى مصالح اسلامى موافقت كرد با اشخاصى كه به عقيده او غاصب مقام بودند، براى اين كه مصالح اسلام اقتضا مىكرد. اگر حضرت آن وقت مىخواست معارضه بكند، اسلام در خطر بود. مايى كه مىگوييم مسلمان هستيم، بايد مصالح اسلام را در نظر بگيريم، نه مصالح شخصى خودمان را. بايد ببينيم كه امروز ضربه زدن به مجلس شوراى اسلامى، ضربه زدن به شوراى نگهبان، ضربه زدن به رئيس جمهور، ضربه زدن به دولت اسلامى، اين مىسازد با شيعه بودن با على بن ابى طالب؟ آن بيست و چند سال براى مصالح اسلامى موافقت كرد، بچههايش را به جنگ فرستاد.
كمك كنيد به اين دولتى كه براى اسلام و كشور شما جان مىكند
امروز مصالح اسلامى اقتضا مىكند كه همه ما با هم باشيم، هر روز يك نغمهاى بلند نكنيم براى تضغيف دولت، براى تضعيف مجلس، براى تضعيف شخصيتها. من يك صحبتى مىكنم كه نصيحت مىكنم به دولت كه شما مردم را شريك كنيد در اين كار، براى اين كه تنهايى نمىتوانيد بكنيد، و نمىتواند هم. يك دفعه مىبينيم كه شياطين از اطراف به دولت حمله مىكنند كه معلوم شد تو خلاف شرع هميشه كردى. خداى تبارك و تعالى كه پيغمبرش را نصيحت مىكند كه يا ايهاالنبى اتق
صحيفه نور ج 19 صفحه 63
الله به حسب آن طورى كه شما مىگوييد پيغمبر متقى نبوده تا خدا به او گفته اتق الله ! خداى تبارك و تعالى كه به همه مؤمنين مىفرمايد يا ايها الذين امنوا اتقوا الله معلوم مىشود اينها متقى نبودند كه خدا مىگويند اتقوا الله اين شياطين چه مىگويند به اين ملت ما؟ اينها سلطنت طلبند و مىخواهند سلطنت را در اين جا دوباره برگردانند يا بازى خوردهاند از آنهايى كه مىخواهند اين كشور را دوباره به باد بدهند و تحت سلطه آمريكا قرار بدهند؟ مىفهمند اينها چه مىكنند؟ اينهايى كه هر كدام خودشان اگر حكومت يك محله باشند نمىتوانند اداره كنند آن جا را، چطور به خودشان اجازه مىدهند كه يك دولتى كه در عين همه گرفتارىهايى كه الان دارد و از شرق و غرب به او فشار دارند مىآورند، اين مملكت را دارد اداره مىكند و به خوبى هم اداره مىكند، چطور اجازه مىدهند به خودشان كه نسبت به اين جسارت كنند و هر روز يك صورت درست كنند. خوب، ما افراد را نمىشناسيم اما خداى تبارك و تعالى كه مىشناسد، ما افكار شما را نمىتوانيم بفهميم اما خدا كه مىداند. شمايى كه نمىتوانيد يك شهر را اداره كنيد، اگر نانوايى يك شهر را به شما بدهند نمىتوانيد ادارهاش كنيد، چطور مىگوييد كه چرا دولت نمىدانم چه نكرده، چه نكرده؟ شما مىفهميد كه كار دولت چى هست و تاكنون چه كرده است؟ شما مىدانيد كه كارهايى كه دولت در اين چند سال با همه اين فشارها كرده، عمقش از كارهايى كه در طول سلطنت فاسد پهلوى بوده است، بسيار بيشتر است، چى مىگوييد به جان اين دولت؟ دست برداريد، از خدا بترسيد، از غضب خدا بترسيد، شما خيال مىكنيد كه اگر دولت ساقط بشود، شما روى كار مىآييد؟ شما هيچ وقت نمىآييد روى كار. شما خيال مىكنيد به نفع اسلام اين حرفها را مىزنيد؟ شيطان در لباس شما، در باطن شما اين حرفها را مىزند و به ضرر اسلام دارد مىزند. دست برداريد از اين مسائل، كمك كنيد به دولت، كمك كنيد به اين دولتى كه دارد جان مىكند براى اسلام و براى كشور شما. چرا بايد هر روز نق بزنيد و هر روز هر جا فرصت پيدا مىكنيد يك چيزى بگوييد به ضد دولت يا يك چيزى را هم منتشر كنيد به ضد دولت؟ اينها مسائلى است كه بايد توجه داده شود به ملت ما. بايد توجه كنند كسانى كه در بين ملت هستند، علماى اعلام كه در هر جا هستند بايد تذكر بدهند به اينها، بايد توجه بدهند به اينها كه شما با دست خودتان مىخواهيد خودتان را دفن كنيد. بترسيد از آن روزى كه خدا غضب كند به ما و ما را دوباره در همان جهنمى وارد كند كه در سابق بوديم. شما يادتان رفته است كه سرتاسر ايران چه خبر بود از فحشا؟ شما نمىدانيد كه ما در تحت استعمار آمريكا بوديم در اين چند سال آخر و قبلا انگلستان؟ شما اين را نمىدانيد و يا مىدانيد و مىخواهيد دوباره او بشود؟ يا حسد داريد و مىخواهيد كه ولو خودتان كشته بشويد اين جمهورى هم به هم بخورد؟
اگر با هم نباشيد شكست مىخوريد
من نصيحت مىكنم به شما، من در يك همچو روز مباركى به شما يادآور مىشوم كه امام شما اين طور نبود، امام شما مصالح اسلام را رويهمرفته ملاحظه مىكرد، مصالح شخصى را ملاحظه نمىكرد. آن روزى كه مصالح عمومى اقتضا مىكرد تبعيت مىكرد. آن روزى كه - مىخواست -
صحيفه نور ج 19 صفحه 64
مصالح اسلام به اين بود كه خوارج را درو كند با شمشير، مىكرد. مشكلات را شما در نظر بگيريد، شياطينى كه از اطراف دنبال اين هستند كه يك چيزى پيدا كنند و در بوقها بزرگش كنند در نظر بگيريد، چرا هر روز براى بوقهاى خارجى يك چيزى درست مىكنيد و خوراكى درست مىكنيد كه آنها تبليغ بر ضد شما بكنند؟ من تكليف مىدانم اين را كه عرض كنم والا نمىخواستم چيزى بگويم، لكن ديدم كه يك تكليفى است، كه دوباره يك شياطينى شروع كردند، يك حرفى من زدم، كه فلانى اين را كه گفته معلوم شد دولت بر خلاف بوده. من گفتم دولت بر خلاف است؟ من نصيحت كردم، خدا هم نصيحت كرده پيغمبر را، خدا هم نصيحت كرده مؤمنين را. هر روز كه اين ائمه جمعه به مردم مىگويند اتقوا الله يعنى همهتان بىتقوا هستيد؟! روز جمعه الان در سرتاسر كشور از آداب نماز جمعه، از واجبات نماز جمعه در يك شيوه، احتياط هم در ديگرى اين است كه مردم را امر به تقوا بكنند، معنايش اين است كه خدا همه مردم را بىتقوا مىداند كه مىگويد امر كنيد به تقوا؟! من كه مىگويم يك كارى را بكنيد، نه اين است كه شما تا حالا تخلف كرديد و نه بگوييد حالا بكنيد. خير، بايد يك قدرى بيدار بشويد توجه كنيد، نگذاريد يك وقت خدا به ما غضب بكند و شما را نشان بدهند به ملت كه اينهايند كه دارند اين كارها را مىكنند. اين كار را نكنيد، توجه كنيد به مسائل. شما با شخصياتى كه داريد جانشان را فداى اسلام مىكنند و هر روز در معرض اينند كه كشته بشوند، با اينها مخالفت نكنيد. كمك كنيد به هم، با هم باشيد، اگر با هم نباشيد شكست مىخوريد، اگر شكست بخوريد اسلام شكست مىخورد، اگر خداى نخواسته در اين نهضتى كه شده است اسلام شكست بخورد ديگر سرش را تا سالهاى طولانى بلند نمىتواند بكند، براى اين كه ابرقدرتها مىفهميدند اسلام قدرت دارد. شما اين قدرت اسلام را حفظ كنيد. از خداى تبارك و تعالى عاجزانه تقاضا مىكنم كه ما را بيدار كند، مسلمين را بيدار كند، حكومتهايى كه در بلاد مسلمين هستند بيدارشان كند و ملت ما را پيروز كند و ارتش ما را پيروز كند و همه قواى مسلحه ما را با سعادت و سلامت پيروز كند و به همه و به همه ملت تؤفيق و سلامت وافر عنايت كند و همه ما خدمتگزار اسلام باشيم.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 66
تاريخ: 28/6/63
حكم امام خمينى به حجت الاسلام حاج شيخ عباس طبسى در مورد احياى مقبره شهيد مدرس
بسم الله الرحمن الرحيم
در عصر شكوفايى انقلاب اسلامى، بزرگداشت مجاهدى عظيم الشان و متعهدى برومند و عالم بزرگوارى كه در دوران سياه اختناق رضاخانى مىزيست، لازم مىباشد. زيرا در زمانى كه قلمها شكسته و زبانها بسته و گلوها فشرده بود، او از اظهار حق و ابطال باطل دريغ نمىكرد. در آن روزگار در حقيقت حق حيات از ملت مظلوم ايران سلب شده بود و ميدان تاخت و تاز قلدرى هتاك در سطح كشور باز و دست مزدوران پليدش در سراسر ايران تا مرفق به خون عزيزان آزاده وطن و علماى اعلام و طبقات مختلف آغشته بود. اين عالم ضعيف الجثه با جسمى نحيف و روحى بزرگ و شاداب از ايمان و صفا و حقيقت و زبانى چون شمشير حيدر كرار، رويارويشان ايستاد و فرياد كشيد و حق را گفت و جنايات را آشكار كرد و مجال را بر رضاخان كذايى تنگ و روزگارشان را سياه كرد و عاقبت جان طاهر خود را در راه اسلام عزيز و ملت شريف نثار كرد و به دست دژخيمان ستمشاهى در غربت به شهادت رسيد و به اجداد طاهرينش پيوست. در واقع شهيد بزرگ ما مرحوم مدرس كه القاب براى او كوتاه و كوچك است، ستاره درخشانى بود بر تارك كشورى كه از ظلم و جور رضاشاهى تاريك مىنمود. و تا كسى آن زمان را درك نكرده باشد، ارزش اين شخصيت عالى مقام را نمىتواند درك كند. ملت ما مرهون خدمات و فداكارىهاى اوست. و اينك كه با سربلندى از بين ما رفته، برماست كه ابعاد روحى و بينش سياسى و اعتقادى او را هرچه بهتر بشناسيم و بشناسانيم و با خدمت ناچيز خود مزار شريف دور افتاده او را تعمير و احيا نمائيم. مناسب ديدم كه اين خدمت را در اختيار جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ عباس واعظ طبسى ايده الله تعالى قرار دهم. مردى خدمتگزار به اسلام و آستان قدس رضوى كه در مدت تصدى كوتاهش خدمات شايان تقديرى به آستان ملكوتى حضرت رضا سلام الله عليه و على آبائه نموده است و پرده از چپاولگرىهاى پنجاه ساله رژيم ستمگر پهلوى برداشته است، جزا الله عن الاسلام خيرا اميد است ايشان به وجهى مناسب با شخصيت آن بزرگوار اين خدمت را همچون خدمت ارزشمند ديگرشان به اتمام برسانند و موجبات رضايت خداوند متعال و خشنودى حضرت رضا سلام الله عليه و فرزند عزيزش حضرت بقيه الله ارواحنا لمقدمه الفداء را فراهم نمايد. از خداوند متعال رحمت در جوار قدس خود براى آن بزرگمرد تاريخ و عظمت براى اسلام،
صحيفه نور ج 19 صفحه 67
سعادت براى ملت غيور و پيروزى براى مجاهدين اسلام بر سپاه ظلم و كفر و غفران براى شهداى در راه خدا خصوصا شهداى جنگ تحميلى و صحت براى آسيب ديدگان و رهايى براى اسرا و مفقودين و صبر و اجر براى بازماندگان آنان را خواستارم.
والسلام على عباد الله الصالحين و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 68
تاريخ: 5/7/63
پيام تسليت امام خمينى به مناسبت رحلت مرحوم آيت الله سيد عبدالله شيرازى
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انااليه راجعون
رحلت مرحوم آيت الله آقاى حاج سيد عبدالله شيرازى قدس سره موجب كمال تأثر است. وجود اين گونه شخصيتهاى علمى و دينى و متعهد به مجاهدت عليه سردمداران كفر و ستم، سرمايههايى براى حوزههاى علمى و پشتوانههايى براى كشورند و فقدان آنان ثلمهاى بر اسلام و مسلمين است. اين جانب اين ضايعه اسفناك را به محضر مقدس حضرت ولى الله الاعظم ارواحنا لمقدمه الفداء و حضرات مراجع معظم و علماى اعلام دامت بركاتهم و حوزههاى علميه و بيت محترم و آقازادگان ايشان ايدهم الله تعالى تسليت عرض و براى بازماندگان محترمشان صبر جزيل و اجر جميل و براى آن بزرگوار رحمت واسعه حق تعالى را خواستارم.
والسلام على عباد الله صالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 69
تاريخ: 12/7/63
انتصاب حجت الاسلام حاج سيد ابوالحسن موسوى همدانى به سمت امامت جمعه همدان و نمايندگى امام در منطقه
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج سيد ابوالحسن موسوى همدانى دامت افاضاته طبق درخواست اهالى محترم همدان و تأييد دبيرخانه ائمه محترم جمعه ايدهم الله تعالى جناب عالى را به امامت جمعه شهرستان همدان و نماينده خود در منطقه منصوب مىنمايم كه انشاء الله تعالى ضمن انجام اين فريضه بزرگ الهى مردم را به وظايف خطير و حساسى كه در راه خدمت به اسلام عزيز و انقلاب خونبار ملت شريف ايران دارند، آشنا ساخته و از اختلاف و تفرقه برحذر داريد. از خداى تعالى مؤفقيت جنابعالى و اهالى محترم همدان را در انجام هرچه با شكوهتر اين نماز وحدت بخش مسالت دارم.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 70
تاريخ: 1/8/63
فرمان امام خمينى به سرتيپ قاسم على طهيرنژاد
بسم الله الرحمن الرحيم
تيمسار سرتيپ قاسم على ظهيرنژاد ايده الله تعالى
بدين وسيله جناب عالى را به سمت نمايندگى از طرف خود در شوراى عالى دفاع منصوب مىنمايم. انشاء الله تعالى ضمن انجام وظايف محوله در اين شورا، به قسمتهاى مختلف ارتش نيز رسيدگى و نظارت نماييد و گزارش مستمر و لازم را به اين جانب ارائه نماييد. موفقيت جناب عالى را از خداوند متعال مسألت دارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 71
تاريخ: 3/8/63
انتصاب سرهنگ پياده ستاد اسماعيل سهرابى به رياست ستاد مشترك ارتش
بسم الله الرحمن الرحيم
سركار سرهنگ پياده ستاد اسماعيل سهرابى ايده الله تعالى
با شايستگىهايى كه در ميدانهاى نبرد عليه دشمنان اسلام و ايران از شما گزارش شده است و پاى بندىتان به ديانت مقدس اسلام، جناب عالى را به رياست ستاد مشترك ارتش جمهورى اسلامى ايران منصوب مىنمايم. تؤفيق شما را در خدمت به اسلام عزيز و ايران و نظام جمهورى اسلامى از خداوند متعال خواستارم و از زحمات صادقانه و تلاش پيگير تيمسار سرتيپ ظهيرنژاد قدردانى مىنمايم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 72
تاريخ: 6/8/63
سخنان امام خمينى در ديدار با وزير امور خارجه، سفرا و كارداران جمهورى اسلامى ايران در قارههاى اروپا و آمريكا
ما بايد تحت تأثير شيطنتهايى كه از طرف ابرقدرتها و وابستگان آنها مى شود واقع نشويم
بسم الله الرحمن الرحيم
من از همه آقايان تشكر مىكنم كه زحمت كشيده و به اين جا تشريف آورده ايد. انشاء الله خداوند به همه آقايان تؤفيق دهد كه به اسلام و به ملتى كه زيرفشار اجانب و دولتهاى طاغوتى مقاومت مىكنند، خدمت كنيد. ما بايد به شيطنتهايى كه از طرف ابرقدرتها و وابستگان آنها انجام مىشود توجه كنيم و تحت تأثير واقع نشويم. و ملت ما بيدار باشد چون براى كشورى كه از اول بنايش بر اين بوده است كه مستقل باشد و تحت سلطه ديگران نباشد و مستشار از خارج نياورد و خودش حكومت كند، اين مسائل بوده است.
ما وقتى كه در پاريس بوديم، يك نفر از آمريكا به عنوان يك تاجر آمد كه بعدا معلوم شد تاجر نيست، فاجر است و گفت: صلاح نيست كه به ايران برويد. يا دسته ديگرى كه بعض از آنها مردمى صالح و بعضشان فضول بودند آمدند و گفتند كه: سلطنت و قانون اساسى را حفظ كنيد، شاه سلطنت كند، نه حكومت، و از اين حرفهامى زدند، كه آنها هم اشتباه مىكردند. بعد هم كه شاه رفت. راجع به بختيار همين مسأله را پيش آوردند، كه بگذاريد بختيار و شوراى سلطنت باشد. بعد ديدند كه نشد، راجع به تأخير آمدن ما شروع به فعاليت كردند كه حالا صلاح نيست و ممكن است چه بشود. بعد هم كه به ايران آمديم و مسائل اشتداد پيدا كرد، مثلاً، يكى از توطئههاى آنان اين بود كه، اين ارتش طاغوتى بايد منحل شود و خودمان يك ارتش عليحده درست كنيم و معلوم بود كه خواهند شيطنت بكنند كه اين نقشه هم از بين رفت و حالا شما مىبينيد كه ارتش متحول شده و به جز اشخاصى كه فاسد بوده و فرار كردند و يا معدوم شدند، ديگران خدمت مىكنند كه اگر خداى نخواسته در آن وقت چنين مسألهاى پيش مىآمد، ما مواجه با شكست مىشديم.
صحيفه نور ج 19 صفحه 73
قطع رابطه با دولتها برخلاف عقل و برخلاف شرع است و ما بايد با همه روابط داشته باشيم
و الان از قرارى كه من شنيدم شيطنت ديگرى مىكنند و آن اين كه: ما چرا با دولتها رابطه داشته باشيم؟ ما مىرويم به سراغ ملتها و با دولتها هيچ كارى نداريم! كه اين هم نقشهاى است كه اخيراً تعقيب مىشود. ابرقدرتها و آمريكا خيال مىكردند كه ايران به واسطه انقلابى كه كرده است و مىخواهد استقلال و آزادى را كه يك مسأله تازه و برخلاف رويه همه حكومتهاست به دست بياورد، به ناچار منزوى خواهد شد، وقتى كه منزوى شد زندگى نمىتواند بكند، كه ديدند نشد و ايران روابطش با خارجىها زيادتر گرديد. حالا به اين مطلب افتادند كه: ما چكار داريم به دولتها ، اينها همه ظالم و كذا هستند و ما بايد با ملتها روابط داشته باشيم. كه اين هم نقشه تازه و مسأله بسيار خطرناك و شيطنت دقيقى است. ما بايد همان گونه كه در زمان صدر اسلام، پيامبر سفير به اين طرف و آن طرف مىفرستاد كه روابط درست كند، عمل كنيم و نمىتوانيم بنشينيم و بگوييم كه با دولتها چكار داريم. اين برخلاف عقل و برخلاف شرع است و ما بايد همه با همه رابطه داشته باشيم، منتها چند تا استثناء مىشود كه الان هم با آن رابطه نداريم. اما اين معنايش كه با هيچ دولتى نبايد رابطه داشته باشيم، هيچ عقل و هيچ انسانى آن را نمىپذيرد، چون معنايش شكست خوردن و فنا و مدفون شدن است تا آخر و ما بايد با ملتها و دولتها رابطه پيدا كنيم، آنها را كه مىتوانيم ارشاد كنيم با همين روابط ارشاد كنيم و از آنهايى كه نمىتوانيم ارشاد كنيم، سيلى نخوريم. بنابراين، من به شما سفارش مىكنم كه در هر جا و در هر كشورى كه هستيد رابطهتان را محكم كنيد و رفت و آمد داشته باشيد چون وقتى كه رئيس جمهور به چند مملكت مىرود و نخستوزير و آقاى دكتر ولايتى هم مىروند و حق ايشان است مىفهمند كه ايران با دنيا رابطه دارد.
ما نمىخواهيم روابط مان مثل روابط زمان شاه باشد، بلكه روابط خاص اسلامى داريم
البته ما طرفدار همه مظلومين در همه جا هستيم و ميل داريم كه مظلومين بر همه ستمگران غلبه كنند و آقايان توجه كنند كه روابط زمان سابق نباشد كه در زمان سابق روابط يك طرفه بود، آقايى و نوكرى، چه در زمان قاجار و چه زمان رضاخان و تا آخر و شما ديديد كه از اول اين طور بود كه وقتى سفيرى از انگلستان يا آمريكا مىآمد، كسى جرأت نمىكرد حتى كلمهاى برخلاف مصالح آنها بگويد. ولى ايران امروز اين طور نيست و ما هيچ كشورى مثل ايران سراغ نداريم كه اين طور، دنيا و شرق و غرب به آن نظر داشته باشند و مستقل بوده و بگويد ما، نه با آمريكا كار داريم و نه با شوروى و ما خودمان هستيم. و اين كه با همه دولتها رابطه داشته باشيم، يعنى، رابطه دوستانه، نه روابط بين ارباب و رعيت و ما اين روابط را نمىخواهيم مادامى كه اين طور هست. و ما استقلال خودمان را مىخواهيم حفظ كنيم و در دنيا زندگى كنيم و اسلام را به پيش ببريم. اين روابط بايد هر روز محكمتر بشود و شما
صحيفه نور ج 19 صفحه 74
از اول بايد به آنها بفهمانيد اين معنا را كه ما نمىخواهيم روابطمان مثل روابط زمان شاه باشد، بلكه ما روابط خاص اسلامى داريم كه اسلام نه ظالم بود و نه زير بار ظلم مىرفت و ما هم مىخواهيم اين طور باشيم كه نه ظلم كنيم، نه زير بار ظلم برويم.
آن قدرتى كه شما را به استقلال و آزادى رساند، قدرت خداى تعالى بود
و شما اين نكته را توجه داشته باشيد كه، آن قدرتى كه شما را به استقلال و آزادى رساند، قدرت خداى تعالى بود و تا وقتى كه اين عنايات الهى محفوظ باشد، هيچ قدرتى نمىتواند كارى بكند. همان طور كه در اين جنگى كه عليه ما به راه انداخته و از همه جا به دشمن ما كمك مىكنند، مع ذلك همه ملت ما و جوانان ما و تمام كشور ما ايستادهاند و ما براى دفاع تا آخر ايستادهايم و دامنه تبليغات، دانيد عليه ما از كجا تا كجاست. آن وقتى كه فرانسه آن هواپيماها را به عراق فرستاد، چقدر تبليغ كردند كه، كار تمام شد و صدام خارك را با خاك يكسان مىكند. آن مسأله تمام شد، حال مسأله ديگرى شروع كردهاند كه، هليكوپترها و هواپيماهاى تازهاى آمده و همه جا را مىزند و فاصله بين خاك عراق تا خارك سيصد كيلومتر است و اينها پانصد كيلومتر را مىزنند. ما مىدانيم، اگر صدام يك روز هم قدرت اين را داشته باشد كه ايران و منافع ايران را به هم بزند، اين كار را مىكند و اگر نمىزند، نمىتواند. در عين حال، راديوها مرتب مىگويند كه، آنها مىتوانند همه جا را بزنند. اينها مىخواهند يك هياهو راه بيندازند تا با آمريكا روابط داشته باشيم و ما دست از صدام برداريم. و ما تا آخر ايستادهايم و با آمريكا روابط ايجاد نخواهيم كرد، مگر اين كه آدم بشود و از ظلم كردن دست بردارد و از آن طرف دنيا نيايد در لبنان و نخواهد دستش را به طرف خليج فارس دراز كند. مادامى كه آمريكا اين طور است و آفريقاى جنوبى آن طور عمل مىكند و اسرائيل هست، ما با آنها نمىتوانيم زندگى بكنيم. اسرائيل آدم شدنى نيست. مع ذلك مىبينيد شياطين، با اين كه ما از بيست سال قبل و در زمان شاه فرياد زديم و مسلمين را به ادراك خطر اسرائيل دعوت كرديم، مىگويند: ايران با اسرائيل و آمريكا رابطه دارد! ما بايد فكر كنيم كه يك كشورى هستيم كه مىخواهيم خودمان زندگى كنيم و نمىخواهيم ديگران در كار ما دخالت داشته باشند و مادامى كه روابط ما با خداى تبارك و تعالى محكم است، كسى نمىتواند به ما آسيب برساند. و شما اين مطلب را حفظ كنيد و سفارتخانهها صورت اسلامى داشته باشد كه هر كس آن را مىبيند، يك سفارتخانه ممتاز باشد و مثل سابق نباشد. قلبهايتان را با خداى تبارك و تعالى آشنا كنيد، خدا پشتيبان شماست، ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم. انشاء الله خداوند به همه شما تؤفيق دهد كه به اسلام و انقلاب خدمت كنيد.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 75
تاريخ: 8/8/63
بيانات امام خمينى در ديدار با وزير راه و ترابرى و چند تن از معاونان اين وزارتخانه، كاركنان امور تربيتى خمينى شهر، كاركنان صنعت حمل و نقل و خدمات هواپيمايى و خلبانان و مهندسين پرواز سازمان هواپيمايى
امروز كه مىبينيد كشور اين طور پيشرفت كرده، براى اين است كه خودتان كار مىكنيد
بسم الله الرحمن الرحيم
از برادران و خواهرانى كه زحمت كشيدند و تشريف آوردند در اين جا تشكر مىكنم و من دعاگوى همه شماها هستم. انشاء الله خداوند همه شما را مؤفق كند كه به اين كشورى كه در طول تاريخ تقريباً مورد ظلم بود، شما حالا به دست خودتان افتاده است و خدمت مىكنيد. مسائلى را كه آقاى وزير گفتند، من جمله قضيه وابستگى هواپيما به خارج، يك مسأله اختصاصى به هواپيما نبوده است. مىدانيد كه تمام گرفتارى ما و عدم پيشرفت كشورهاى اسلامى براى همين وابستگىهاى به خارج بوده است. هر جا و در هر عنوانى كه ملاحظه مىكنيد، آنها دست داشتند و به واسطه مأمورين بد، مجلس بد، سران بد همه اينها به واسطه اين كه آنها مخالف بودند با ملتهاى ما و مؤافق بودند با وابستگى همه اينها وابسته به خارج شدند. در حقيقت ايران يك مستعمرهاى بود كه به حسب ظاهر مستقل، ولى به حسب واقع همه چيزش وابسته به غير بود و امروز كه بحمدالله با همت همه قشرهاى كشور، اين كشور به روى پاى خود ايستاده است و فعاليت در همه قشرها شروع شده است، شما مىبينيد كه در هر جا، چه تفاوت حاصل شده است. تمام اينها براى اين است كه كشور به دست خود شما افتاده است، استقلال فكرى داريد، استقلال عمل داريد، يا خودتان براى خودتان و براى كشور خودتان خدمت مىكنيد. اين مسائلى را كه آقاى وزير راه گفتند، موجب بسيار تشكر است از پرسنل هواپيمايى و شما آقايان، و مهم اين است كه شماها وابسته نيستيد الان. اين كه اين قدر پيشرفت كرديد و آن طور كه گفتند در زمان سابق براى چهل هزار حاجى، نمىتوانستند همه را حمل كنند و محتاج بودند به اين كه لااقل نصف او را يا بيشتر او را ديگران ببرند، براى همين بود كه خود فكرهاى ملت به كار نيفتاده بود. ديگران مىخواستند براى ما راهنمايى كنند و آنها هم بنايشان بر اين بود كه ما عقب باشيم، بنايشان اين بود كه نگذارند ما ترقى بكنيم. مستشارهايى كه از آمريكا يا از جاهاى ديگر اين جا مىآمد، به صورت براى اين بود كه راهنمايى كنند و هدايت كنند، در واقع براى اين بود كه نگذارند خود شما كار كنيد، نگذارند فكر شما به كار بيفتد. امروز كه مىبينيد اين طور پيشرفت كرده است كه صد و پنجاه هزار
صحيفه نور ج 19 صفحه 76
بيشتر يا بيشتر، حجاج را شما در ظرف چند روز مىبريد و برمىگردانيد و ركورد را كه شكستيد در دنيا راجع به اين معنا، براى اين است كه خودتان كار مىكنيد، احساس مىكنيد كه كشور مال شماست. وقتى كه انسان ببيند كه يك آقا بالا سر دارد، يك كس ديگرى دارد كه مىخواهد او را بهش آقايى بفروشد، به اسم اين كه آمدم خدمت كنم مىخواهد به خدمت بكشد ملت را، دلسرد مىشود ملت. آنها از يك طرف نمىگذارند كه شما به يك مسائل اساسى برسيد، خود شما هم از آن طرف مىبينيد كه خدمت براى تقريباً بيگانه است. ما بايد شكر خدا را بكنيم كه خداوند به ما عنايت كرد، مرحمت فرمود كه يك كشورى كه به تمام معنا وابسته بود به خارج و نمىگذاشتند افكار اينها به كار بيفتد، نمىگذاشتند صنعتگرهاى اينها به كار خودشان ادامه بدهند، امروز خداى تبارك و تعالى كشور را به دست خود شما سپرده است و خود شما بحمدالله مشغول خدمت هستيد و اين خدمت را اميدوارم كه صدچندان كنيد. بايد همين معنا را در نظر داشته باشيد، امروز شماييد تنها تقريباً، كشور شما امروز در بين همه كشورها تنهاست. همه كشورها به ضد ما هستند، الا معدودى. لكن در عين حال كه همه بر ضد هستند، چون خود كشور و خود اهالى مؤمن هستند، معتقد هستند به اين كه بايد با عنايات خدا مسائل را حل كنند، فكرها به كار افتاد و فعاليتها شروع شد و الان ايران با آن زمانى كه آن همه هياهو مىكردند براى تمدن بزرگ، امروز، حالاى ايران بسيار پيشرفتهتر از آن وقت است. و مهم اين است كه ما الان مستقل هستيم، يعنى هيچ كشورى در دنيا نيست كه بتواند به يك سپور ما جسارت كند. شما الان مستقليد و آقاى خودتان هستيد و اسلام هم اين طور نيست كه طبقاتى باشد و بخواهد يك طبقهاى را حاكم كند، يك طبقهاى را محكوم. اسلام خدمتگزار دارد و كسانى كه به آنها خدمت مىكنند، ملت بايد با اين خدمتگزارها همراهى كند و دولت ما يك دولت خدمتگزارى است، مجلس ما يك مجلس خدمتگزارى است، رئيس جمهور ما يك خدمتگزارى است نسبت به همه كشور. و همان طورى كه اسلام مقرر فرموده است كه طبقات در كار نباشد. وان اكرمكم عندالله اتقيكم، آنى كه تقوايش بيشتر است آنى كه ترسش از خدا بيشتر است، آنى كه خدمت براى خدا مىكند، او مقدم است. من اميدوارم كه شما كوشش كنيد كه وارد بشويد در اين جمعيت متقين كه خداى تبارك و تعالى بفرمايد: اكرمكم عندالله اتقيكم و شما هم از آنها باشيد.
هواپيماربايى يك اهانتى است به اصل هواپيمايى
و يك نكتهاى را كه مىخواهم عرض بكنم اين است كه شما مىبينيد كه دستهاى مختلفى در همه جا هست كه به شما و به كشور ما صدمه برند. مىبينيد كه جايى كه دعوى مىكند كه محل تمدن بشر است و تمدن از آن جا به جاهاى ديگر رسيده است، فرانسه، امروز محل تروريستها شده است. تروريستهايى كه خودشان اعتراف مىكنند كه ما كشتيم و ما منفجر كرديم. يك كشورى كه ملتش آن طور بايد باشد، دولتش آن طور است و پناهگاه شده است از براى كسانى كه فاسد هستند، تروريست هستند و اشخاصى هستند كه جنايتكارند و مع ذلك ادعاى چه مىكنند، هواپيما دزدى را محكوم مىكنند
صحيفه نور ج 19 صفحه77
و هواپيما دزدها اگر از ايران شد، تشويق مىكنند آنها را. شما بايد توجه كنيد كه خود شما بايد به طورى باشيد و طورى حركت كنيد كه مورد تجاوز اينها واقع نشويد و اگر چنانچه ملاحظه كرديد كه پاسدارها و دولت قرارداد كردند كه در هواپيما اشخاصى باشند يا از اشخاص تفتيش بشود، اين موجب نگرانى نباشد. اين بايد موجب سرافرازى باشد براى اين كه ما نه از باب اين كه مىخواهيم به اشخاص اهانت كنيم، ما خواهيم نگذاريم كه به شما اهانت بشود، دولت مىخواهد نگذارد به شما اهانت بشود. هواپيما را از شما وقتى ربودند، اين يك اهانتى است به اصل هواپيمايى. از اين جهت اگر فرض كنيد كه اشخاصى آمدند و تفتيش خواستند بكنند، هيچ ناراحت نباشيد و آنها را تشويق كنيد به اين معنا كه مبادا خداى نخواسته باز يك اشخاص ناسالمى پيدا بشود و باز هم يك همچو اميدى پيدا بشود كه موجب نگرانى خود شما آقايان باشد و موجب اهانت به شما باشد. من از خداى تبارك و تعالى خواستارم كه همه شما را حفظ كند و تشكر مىكنم از شما كه اين طور فعاليت مىكنيد و اين طور به پيش برديد، قضيهى هواپيمايى را اين طور با خوبى و با عظمت داريد به پيش مىبريد و اميدوارم كه بيش از اين باشد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 78
تاريخ: 24/8/63
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام حاج سيد محمد مدنى بروجنى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج سيد محمد مدنى بروجنى دامت افاضاته
بدين وسيله جناب عالى را به سمت نمايندگى خودر در استان بوشهر منصوب مىنمايم. انشاء الله تعالى در رفع مشكلات دينى اهالى محترم سعى كافى را مبذول داريد. از خداى متعال ادامه تؤفيقات جناب عالى را مسألت دارم.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 79
تاريخ: 30/8/63
پيام امام خمينى به بسيجيان كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
با تشكر و تقدير از اقدامات خدا پسندانه بسيج مستضعفين در راه هدف مقدس اسلام و استقلال كشور، و آزادى ملتهاى دربند و با تشكر از كوششهاى آنان در كوتاه كردن دست چپاولگران، اميد است با تحصيل اخلاص در همه امور، چه تعليم و تعلم و تقويت فرهنگ اسلامى و آموزش كافى فنون مختلف نظامى و چه در راه بسيج تودههاى مظلوم و مستضعف جهان بر ضد استكبار جهانخوار، تا قطع طمع آنان نه تنها از كشورهاى اسلامى، كه از همه ممالك تحت ستم جهان و چه در راه تقويت هر چه بيشتر بسيج براى حراست از اسلام بزرگ و ايران عزيز و با صبر و شكيبايى در اين مقاصد بزرگ اين خدمت گرانقدر را رنگ الهى داده و از عبادت بزرگ قرار دهند. از خداوند تعالى تؤفيق شما عزيزان را در اين مقصد بزرگ خواستارم. خدا پشت و پناهتان باد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 80
تاريخ: 19/9/63
امام خمينى در رابطه با تقويت و ادامه كار ستاد انقلاب فرهنگى
بسم الله الرحمن الرحيم
اكنون كه با تأييدات خداوند متعال و عنايت و دعاى حضرت بقيه الله روحى لمقدمه الفداء دانشگاههاو مدارس عالى كشور كار خود را در سطح وسيعى شروع كردهاند و حركت سازندگى با تمام ابعادش در كشور اسلامى رو به گسترش است و مغزهاى متعهد و متخصص به فعاليتهاى پر ارج خود ادامه مىدهند، با اخراج كارشناسان خائن اجنبى و فراركارشناسان غرب و شرق زده كه كشور را وابسته به خارج در تمام ابعاد نموده بودند، نياز مبرم به متخصصان متعهد و اسلام شناسان متخصص و مغزهاى متفكر وطن خواه و نيروهاى فعال ماهر و اساتيد و مربيان و معلمان معتقد به اسلام و استقلال كشور در تمام كشور محسوس و در علوم دانشگاهى و فرهنگ مترقى محسوستر مىباشد و ضرورت توسعه و اصلاح مراكز آموزشى و انقلاب فرهنگى به معناى واقعى هر روز روشن تر مىگردد. و بحمدالله ستاد انقلاب فرهنگى در مدت كوتاهى كه از عمرش گذشته خدمتهاى ارزنده و گامهاى مفيد و مؤثرى در اين امر حياتى برداشته و مورد تقدير و تشكر است. ولى خروج از فرهنگ بدآموز غربى و نفوذ و جايگزين شدن فرهنگ آموزنده اسلامى ملى و انقلاب فرهنگى كه در تمام زمينهها در سطح كشور آنچنان محتاج تلاش و كوشش است كه براى تحقق آن ساليان دراز بايد زحمت كشيد و با نفوذ عميق ريشهدار غرب مبارزه كرد. و ما مىدانيم كه اگر با دقت ريشهيابى كنيم آنچه بر ملت ما گذشته و اكنون مىگذرد حتى جنگ تحميلى سرچشمه از دانشگاه غربزده و متخصصان غيرمتعهد و وابسته گرفته است. معهذا قشر متدين انقلابى اعم از اساتيد متعهد و معلمان وطن خواه اسلامى و دانشجويان انقلابى مؤظفند با هوشيارى بدون غفلت از اين مسأله مهم به دانشگاهها و مدارس و آنان كه هنوز خواب رژيم سابق را مىبينند و رويههاى فرهنگ شرق و غرب را در سر مىپرورانند، اجازه ندهند كه خارج از دروس مؤظف خود به صحبتهاى انحرافى بپردازند. و در صورتى كه نصيحت بر آنان اثر نداشت به شوراى عالى انقلاب فرهنگى كه شكل گرفته است و انجام وظيفه مىكند اطلاع دهند و بايد بدانند با مسامحه در اين امر به تدريج در دانشگاههاو دبيرستانها خط انحرافى نفوذ خواهد كرد و در پيشگاه خداوند متعال مسؤول هستند.
اينك با تشكر از زحمات ستاد انقلاب فرهنگى براى هرچه بارورتر شدن انقلاب در سطح كشور تقويت اين نهاد را لازم ديدم. بدين جهت علاوه بر كليه افراد ستاد فرهنگى و روساى محترم سه
صحيفه نور ج 19 صفحه 81
قوه سه گانه، حجج اسلام آقاى خامنهاى، آقاى اردبيلى و آقاى رفسنجانى و همچنين جناب حجت الاسلام آقاى مهدوى كنى و آقايان سيد رضا اكرمى وزير آموزش و پرورش و سيد رضا داورى و نصرالله پورجوادى و محمدرضاها شمى را به آنان اضافه نمودم.
اميد است با فضل تؤفيق الهى مؤفق شوند اين امر خطير را با كوشش و جديت به ثمر برسانند. از تمامى دانشگاهيان و دانشجويان انتظار دارم حفظ حرمت اساتيد و مربيان دانشگاهها و دانشسراها و مدارس عالى را به بهترين وجه بنمايند، چنانچه موظفند حفظ مقررات و قوانين را بنمايند. از خداوند تعالى تؤفيق همگان را خواستارم.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 82
تاريخ: 20/9/63
بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور، نخستوزير، رئيس مجلس شوراى اسلامى، رئيس ديوان عالى كشور و جمعى از مسؤولين مملكتى به مناسبت ولادت رسول اكرم (ص) و امام جعفر صادق (ع)
قرآن يك رحمتى است براى همه بشر و پيغمبر اسلام يك رحمتى است براى عالمين
بسم الله الرحمن الرحيم
من متقابلاً اين عيد بزرگ را كه بايد گفت هم عيد بزرگترين عيد اسلامى و هم بزرگترين عيد مذهبى است به همه آقايان و به همه ملت و به همهء ملل اسلامى و مستضعفين جهان تبريك عرض مىكنم. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم كه ختم همه پيامبران است و كاملترين دين را عرضه كرده است بر بشر، قرآن را كه به وسيله وحى بر او نازل شده است، عرضه كرده است. قرآن يك كتابى است كه نمىشود در اطراف او با اين زبانهاى الكن صحبت كرد. قرآن يك سفره گستردهاى است از ازل تا ابد كه از او همه قشرهاى بشر استفاده مىكنند و مىتوانند استفاده كنند. منتها هر قشرى كه يك مسلك خاصى دارد، روى آن مسلك خاص تكيه مىكند، فلاسفه روى مسائل فلسفى اسلام، عرفا روى مسائل عرفانى اسلام، فقها روى مسائل فقهى اسلام، سياسيون روى مسائل سياسى و اجتماعى اسلام تكيه مىكنند، لكن اسلام همه چيز است و قرآن همه چيز. قرآن يك رحمتى است براى همه بشر و پيغمبر اسلام يك رحمتى است براى عالمين كه در همه امور رحمت است.
آنچه كه قرآن مىگويد، تنها جنگ جنگ تا پيروزى نيست بلكه جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم است
جنگهاى رسول اكرم، رحمتش كمتر از نصايح ايشان نبوده است. اينهايى كه گمان مىكنند كه اسلام نگفته استجنگ جنگ تا پيروزى، اگر مقصودشان اين است كه در قرآن اين عبارت نيست، درست مىگويند و اگر مقصودشان اين است كه در اين بالاتر از اين با زبان خدا نيست، اشتباه مىكنند. قرآن فرمايد: قاتلوهم حتى لاتكون فتنه، همه بشر را دعوت مىكند به مقاتله براى رفع فتنه، يعنى، جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم، اين غير از آنى است كه ما مىگوييم، ما يك جزء كوچكش را گرفتهايم، براى اين كه خوب! ما يك دايره خيلى كوچكى از اين دايره عظيم واقع هستيم و مىگوييم كه: جنگ تا پيروزى. مقصودمان هم پيروزى بر كفر صدامى است يا پيروزى بر، فرض كنيد بالاتر از آنها. آنچه قرآن مىگويد، اين نيست، او مىگويد: جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم،
صحيفه نور ج 19 صفحه 83
يعنى، بايد كسانى كه تبعيت از قرآن مىكنند، در نظر داشته باشند كه بايد تا آن جايى كه قدرت دارند ادامه به نبردشان بدهند تا اين كه فتنه از عالم برداشته بشود. اين، يك رحمتى است براى عالم و يك رحمتى است براى هر ملتى، در آن محيطى كه هست. جنگهاى پيغمبر، رحمت بوده است بر عالم و رحمت بوده است حتى بر كفارى كه با آنها جنگ مىكرده است. رحمت بر عالم است، براى اين كه فتنه در عالم اگر نباشد، همه عالم در آسايشاند. اگر چنانچه آنهايى كه مستكبر هستند، با جنگ سرجاى خودشان بنشينند، اين رحمت است بر آن امتى كه آن مستكبر بر او غلبه كرده است. برخورد مستكبر رحمت است، براى اين كه اساس عذاب الهى بر اعمال ماست. هر عملى كه از ما صادر مىشود، در آن عالم يك صورت دارد، رد بر انسان مىشود. اين طور نيست كه عذاب آخرت شبيه عذابهاى دنيايى باشد كه مأمورين بيايند، بكشندش و ببرندش و از باطن خود ذات انسان آتش طلوع مىكند. اساس جهنم، انسان است و هر عملى كه از انسان صادر مىشود، بر شدت و مدت عمل، بر شدت و مدت عذاب مىافزايد. اگر چنانچه يك كافرى را سر خود بگذارند تا آخر عمر فساد بكند، آن شدت آن عذابى كه براى او پيدا مىكند، بسيار بالاتر است از آن كسى كه جلويش را بگيرند و همين حال بكشندش. اگر يك نفر فاسد كه مشغول فساد است بگيرند و بكشند، به صلاح خودش است، براى اين كه اين اگر زنده بماند فساد زيادتر مىكند و فساد كه زيادتر كرد، عمل چون ريشه عذاب است، عذابش در آن جا زيادتر شود. اين يك جراحى است براى اصلاح. حتى اصلاح آن كسى كه كشته شود، يك كسى كه دارد يك زهر كشنده را به خيال اين كه يك شربت است، مىخواهد بخورد. اگر چنانچه جلويش را شما بگيريد و با فشار و زور و كتك از دستش بگيريد، يك رحمتى بر او كرديد ولو او خيال مىكند كه طعمه او را از دستش گرفتيد و يك زحمتى برايش ايجاد كرديد. لكن خير، اين جور نيست. اگر امروز، اين سران استكبارى بميرند، براى خودشان بهتر است از اين كه ده سال ديگر بميرند. اگر امروز، يك كسى كه فساد در ارض مىكند كشته بشود، براى خودش رحمتى است، به خيال اين كه به صورت يك تاديب، نه اين است كه اين يك چيزى باشد كه برخلاف رحمت باشد. پيغمبر، رحمه للعالمين است و تمام جنگهايى كه او كرده است، دعوتهايى كه او كرده است، همهاش رحمت است. اين كه مىفرمايد كه: قاتلوهم حتى لاتكون فتنه بزرگترين رحمت است بر بشر. آنهايى كه خيال مىكنند كه اين آسايش دنيايى رحمت است و بودن در دنيا و خوردن و خوابيدن حيوانى رحمت است، آنها مىگويند كه اسلام چون رحمت است، نبايد حدود داشته باشد، نبايد قصاص داشته باشد، نبايد آدمكشى بكند. آنهايى كه ريشه عذاب را مىدانند، آنهايى كه معرفت دارند كه مسائل عذاب آخرت وضعش چى است، آنها مىدانند كه حتى براى اين آدمى كه دستش را مىبرند براى اين كارى كه كرده است، اين يك رحمتى است. رحمتش در آن طرف ظاهر مىشود. براى آن كسى كه فساد كن است، اگر او را از بين ببرند يك رحمتى است بر او. اين طور نيست كه اين جنگهاى پيغمبر مخالف با رحمه للعالمين داشته باشد، موكد رحمه للعالمين است. الجنه تحت ظلال السيوف، ممكن است يك معنايش هم اين باشد كه اشخاصى كه در اين جنگها هم كشته مىشوند، باز هم به آن مرتبه از عذابى كه بايد
صحيفه نور ج 19 صفحه 84
برسند، نمىرسند و ممكن است كه يك مرتبه رحمتى براى آنها باشد.
بنابراين، قرآن و كتاب الهى يك سفره گستردهاى است كه همه از آن استفاده مىكنند، منتها هركس به وضعى استفاده مىكند و عمده نظر كتاب الهى و انبياى عظام بر توسعه معرفت است. تمام كارهايى كه آنها مىكردند، براى اين كه معرفت الله را به معناى واقعى توسعه بدهند. جنگها براى اين است، صلحها براى اين است و عدالت اجتماعى، غايتش براى اين است. اين طور نيست كه دنيا تحت نظر آنها بوده است كه مىخواستند فقط دنيا اصلاح بشود. همه را خواهند اصلاح بكنند. آن مذهبى كه جنگ درش نيست، ناقص است اگر باشد. و من گمانم اين است كه حضرت عيسى سلام الله عليه، اگر به او مهلت مىدادند، همين ترتيبى كه حضرت موسى سلام الله عليه عمل مىكرد، همان طورى كه حضرت نوح سلام الله عليه عمل مىكرد، آن هم با كفار آن طور عمل مىكرد. اين اشخاصى كه گمان مىكنند كه حضرت عيسى اصلاً سر اين كارها را نداشته است و فقط يك ناصح بوده، اينها به نبوت حضرت عيسى (ع) لطمه وارد مىكنند. معلومشود -. اگر اين طور باشد، معلوم مىشود كه يك واعظى بوده، نه يك نبىاى بوده است. واعظ غيرنبى است. نبى، همه چيز دارد، شمشير دارد، نبى جنگ دارد، نبى صلح دارد، يعنى، جنگ اساسش نيست، براى اين كه اصلاح را در دنيا توسعه بدهد، براى اين كه مردم را نجات بدهد جنگ مىكند. براى اين كه مردم را از شرخودشان نجات بدهد، حدود را، تعزيرات را وضع كرده است، براى اين كه هم تربيت بشود اين آدم و هم راحت بشود امت اگر امروز ما جنگ مىكنيم و جوانهاى ما گويند: جنگ تا پيروزى، اين طور نيست كه اينها يك امرى برخلاف قرآن مىگويند. اين يك ذرهاى است، يك رشحهاى است از آنچه قرآن مىگويد. آنى كه قرآن مىگويد، بيشتر از اين حرفهاست. اين كه ما گوييم، به اندازه حدود خودمان مىگوييم. ما چون امروز با فرض كنيد كه صدام يا با كسانى كه مؤيد صدام هستند جنگ داريم، در اين محيط ناقص مىگوييم كه جنگ جنگ تا پيروزى.
خداى تبارك و تعالى چون نظرش به اول و آخر است تا آخر نظر دارد مىگويد كه جنگ تا رفع فتنه. غايت، رفع فتنه است، يعنى، اگر ما پيروز هم بشويم يك كمى فتنه را كم كرديم، اگر ما به جاى ديگر هم پيروز بشويم، باز يك جاى كمى را پيروزى حاصل شده است. اگر همه دنيا را هم ما فرض كنيد كه جنگ بكنيم و پيروز بشويم، باز همه دنياى عصر خودمان را پيروزى درست كرديم. و قرآن اين را نمىگويد، قرآن مىگويد: جنگ تا رفع فتنه، بايد رفع فتنه از عالم بشود. بنابراين غلط فهمى است از قرآن كه كسى خيال كند كه قرآن نگفته است جنگ تا پيروزى. قرآن گفته است، بالاتر از اين را گفته، اسلام هم گفته است و بالاتر از اين را گفته است. و رحمت است اين، نه اين است كه نقمتى بر مردم است، يك رحمتى است بر تمام بشر، كه خداى تبارك و تعالى مردم را دعوت به مقاتله كرده است، نه اين كه خداى تبارك و تعالى مىخواهد زحمتى براى مردم ايجاد كند، مىخواهد رحمت درست كند، توسعه رحمت مىخواهد عنايت كند. بنابراين نبايد از قرآن سوء استفاده كرد و آنهايى كه با ما مخالف هستند، بگويند: اين مخالف قرآن است، يا آخوندهاى دربارى بگويند: اين
صحيفه نور ج 19 صفحه 85
مخالف قرآن است، يا آخوندهاى بدتر از آخوندهاى دربارى بگويند: اين مخالف قرآن است. خير! اين مؤافق قرآن است، و اگر كسى بگويد كه: با فاسد جنگ نكنيد، مخالف قرآن است، اگر كسى بگويد: فتنه را با جنگ رفع نكنيد، مخالف قرآن است. و ما بحمدالله، جوانهايمان الان مشغول هستند و همان دستورى كه خداى تبارك و تعالى در قرآن داده است به اندازه محيط خودشان، به اندازه سعه وجود خودشان را دارند انجام مىدهند و اميدواريم كه خداى تبارك و تعالى به آنها تؤفيق بدهد كه هر چه بيشتر اين امور را انجام بدهند.
آنهايى كه بشر را پايمال مىكنند، دم از حقوق بشر مىزنند!
و ديروز يا پريروز (كه مثل اين كه ديروز بوده است، يا پريروز بوده است) كه روز حقوق بشر بوده، حرفهايى زدهاند. آنهايى كه بشر را پايمال مىكنند، دم از حقوق بشر مىزنند! آنهايى كه از آنور دنيا آمدهاند و اينور دنيا را به آتش كشيدهاند، صحبت از حقوق بشر كنند. آنهايى كه قضيه اختلاف نژادى مبداء امرشان است، حتى نژاد سفيد را هم قبول ندارند، فقط يك نژاد و آن نژاد خودشان را قبول دارند، آنها از وحدت نژاد صحبت مىكنند، آنها از اين كه نبايد نژاد مختلف باشد. دنيا، وضعش اين طور شده است كه ظالم بيشتر كانه داد رحمت مىدهد از مظلوم. آن كسى كه مردم را پايمال دارد مىكند، بيشتر از حقوق بشر صحبت مىكند. شما ببينيد كه در اين هواپيماربايى كه همه دستاندركاران ايران محكوم كردند اين را، و بعد هم به اين وضع خوب حل قضيه را كردند، باز هم مىگويند كه خود اينها دخالت داشتند. اين دليل بر اين است كه اضطراب درشان پيدا شده، مضطربند. كسانى كه مضطرب مىشوند در يك امرى، دست و پايشان را گم كنند، نمىدانند چى چى بگويند. اگر چنانچه اين هواپيماربايى از ايران شده بود و در يك جاى ديگر بود و اين طورى حل شده بود، حالا مىديديد كه چه بساطى در دنيا درآمده بود و در تبليغات درآمد كه چه جور خوب درست شد، چه جور خوب عمل شد، چه جور شد، چه جور شد. لكن وقتى كه ايران اين كار را كرده است، اصلاً سكوت كردند در آن. گاهى يك چيزى مىگويند، لكن رئيس آمريكا مىگويد كه باز ما شواهدى بر اين كه احتمال اين را بدهيم ايران كرده است، نمىدهيم. لكن از آن ور مىگويند كه همين آمريكايىها مىگويند خود ايران دخالت داشتند در اين امر، شواهد واضح است كه خود ايران دخالت داشته! اين، براى اين است كه مضطربند. جمهورى اسلامى و اين نهضت همگانى اسلامى، اينها را مضطرب كرده كه نمىدانند چى چى بگويند، هر وقتى يك چيزى مىگويند. و اين براى اين است كه اين يك قدرت اسلامى است كه يك جلوه كمى كرده است و اينها را اين طور مضطرب كرده است، والا چرا بايد اين طور فتنه بكنند و اين طور افترا بزنند؟ دائما مشغول افترا زدنند به جمهورى اسلامى. دائماً راجع به اين كه در جمهورى اسلامى حقوق بشر دارد از بين مىرود و جاهاى ديگر نه! حقوق بشر سر جاى خودش سرجاى خودش هست. آمريكا سرجاى خودش هست و رؤساى استكبار حفظ مىكنند حقوق بشر را! فقط در ايران است كه حقوق بشر از بين مىرود! اين براى اين است كه
صحيفه نور ج 19 صفحه 86
مضطربند اينها. از اسلام اضطراب دارند، از اين كه اسلام پيشبرد بكند، اينها مىترسند. از اين جهت اين طور مىگويند و اين موجب تقويت شما بشود. هر چه آنها در بوقهايشان بر ضد شما صحبت كنند، دليل بر قوت شماست و دليل بر عظمت اسلام و عظمت جمهورى اسلامى است و اين بايد باعث تقويت ما بشود. آنها براى تضعيف ما اين طور بوقها را به بار مىآورند و ما از اثر اين معنا چون ريشه را مىدانيم كه چى هست تقويت مىشويم. اگر ايران، يك جايى بود كه سستى داشت و جمهورى اسلامى ديگر از بين مىخواست برود، اين قدر سر و صدا نمىشد. چون مىبينند كه استقرار پيدا كرده است، همه چيزش مستقر شده است و دارد پيش مىرود، اينها دست و پايشان را گم كردهاند و شروع كردهاند به اين حرفها زدن و اين موجب تقويت روحى شما و ملت ما بايد بشود و جنگندههاى ما بشود.
انشاء الله خداوند تبارك و تعالى به بركت اين روز شريف كه هم ولادت مؤسس اسلام و مؤسس توحيد است (و توحيد به معناى اعلا) و هم ولادت ناشر احكام اسلام است، به همه مسلمين و به همه مظلومان مبارك كند و خداوند همه شما را مؤيد كند.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 88
تاريخ: 29/10/63
انتصاب حاج آقا امام جمارانى به نمايندگى اما خمينى در سازمان اوقاف
بسمه تعالى
جناب حجت الاسلام آقاى حاج مهدى امام جمارانى دامت افاضاته را، با حفظ نمايندگى از طرف اين جانب، اجازه تصدى امورى كه مربوط به ولى فقيه هست را در آن سازمان دادم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 87
تاريخ: 2/10/63
بيانات امام خمينى در ديدار با اعضاى شوراى عالى قضايى
احدى حق دخالت در امر قضا را ندارد و دخالت كردن، خلاف شرع است
بسم الله الرحمن الرحيم
مطلبى كه من بايد به عموم مردم و بخصوص آنهايى كه در كارهاى كشور و مملكت دست دارند تذكر دهم، اين است كه قوه قضائيه قوهاست مستقل و معناى استقلالش اين است كه در صورتى كه حكمى از قضات صادر شد، هيچ كس حتى مجتهد، ديگر حق ندارد آن را نقض و يا در آن دخالت نمايد. و احدى حق دخالت در امر قضا را ندارد و دخالت كردن، خلاف شرع و جلوگيرى از حكم قضات هم برخلاف شرع است.
و من به مردم عرض مىكنم كه افراد اين شورا را از سال قبل مىشناسم و براى اين مقام صلاحيت دارند و اگر دستور و حكمى از آنها صادر شد، هيچ فردى حق جوسازى، نه در روزنامهها و نه در نطق و نه در بين مردم را ندارد. تضعيف قوهى قضائيه صلاح نيست و بايد قوهى قضائيه را تقويت نمود.
من باز عرض مىكنم كه استقلال قضايى معنايش اين است كه اگر قاضى حكمى كرد، احياناً رسيدگى به آن حكم مرجع دارد و غير از آن، هيچ كس حق دخالت ندارد. من اميدوارم كه آقايان در قوه ى قضائيه مؤفق باشند كه به طور شايسته و با قدرت عمل كنند و اميدوارم ملت، مجلس و دولت هم پشتيبان آنان باشند كه خداى نخواسته صدمهاى به آن وارد نشود.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 89
تاريخ: 29/10/63
پيام تسليت امام خمينى به مناسبت رحلت آيت الله خوانسارى
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
خبر رحلت مرحوم مغفور آيت الله خوانسارى رحمه الله عليه موجب تأسف و تأثر گرديد. اين عالم جليل بزرگوار و مرجع معظم كه پيوسته در حوزههاى علميه و مجامع متدينين مقام رفيع و بلندى داشت و عمر شريف خود را در راه تدريس و تربيت و علم و عمل به پايان رساند، حق بزرگى بر حوزه دارد، چه كه با رفتار و اعمال خود و تقوا و سيره خويش پيوسته در نفوس مستعده مؤثر و موجب تربيت بود. از خداوند تعالى براى ايشان رحمت و مغفرت و براى علماى اعلام و حوزههاى علميه صبر و اجر خواستارم.
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 90
تاريخ: 14/11/63
بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور، اعضاى مجلس خبرگان و ائمه جمعه سراسر كشور به همراه مهمانان خارجى شركت كننده در سومين كنفرانس انديشه اسلامى به مناسبت دهه فجر
آنها از اسلام مىترسند و حقيقتاً حملهشان به اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
من از آقايانى كه زحمت كشيدند و تشريف آوردند در اين جا، چه آقايانى كه مربوط به مجلس خبرگان است و چه آقايانى كه از ائمه جمعه كشور ما هستند و چه مهمانان عزيزى كه در اين دهه داريم، من اميدوارم كه خداوند تبارك و تعالى همه ما را هدايت كند به آن راهى كه خود مىخواهد. دردها را همه مىدانيد. مىدانيد كه امروز اسلام مبتلاى به چه چيزهايى هست كه قدرتهاى بزرگ و دستگاههاى مربوط به آنها و وابستگان به آنها فراهم مىآورند. آقايانى كه از خارج آمدهاند، بايد توجه كنند به اين كه آيا تطبيق مىدهد آن تبليغاتى كه در خارج به ضد جمهورى اسلامى و در حقيقت به ضد اسلام دارد انجام مىگيرد نسبت به ايران و نسبت به مردم ايران و حكومت ايران و روحانيون ايران؟ آيا تطبيق مىكند يا نه؟ اگر تطبيق مىكند ما را نصيحت كنند و اگر تطبيق نمىكند كه نمىكند آقايان تكليف شرعى دارند به اين كه هر يك در كشورهاى خودشان، در حضور جمعيتهايى كه هستند، مسائل را به آن طورى كه مشاهده كردند، منعكس كنند. آنهايى كه اين مسائل را پيش آوردند، ايران مورد نظرشان نيست، آنها خوف اين را دارند كه اسلام به آن طورى كه هست گسترش پيدا كند و همه كشورهاى اسلامى را بگيرد و به همه مستضعفين جهان پرتو بيفكند، آنها خوف اين را دارند، ولهذا از اسلام مىترسند و حقيقتاً حملهشان به اسلام است، منتها به صورت اين كه ايران چطور است، نمىتوانند بگويند كه اسلام چطور است، مىگويند ايران چطور است لكن واقع مطلب اين است كه اينها اسلام را نمىخواهند. اگر جمهورى اسلامى يك جمهورى دموكراتيك بود، آنها حرفى نداشتند، لكن جمهورى اسلامى است، كه دستورات اسلام براى آنها در غارتگرىها و در زورگويىها، مجال نمىخواهد بدهد.
تمام مفسدههايى كه در عالم پيدا مىشود از اين بيمارى خودبينى است
ما آن طورى را كه خيال مىكنيم، قرآن كريم در قصه آدم كه بايد گفت يك قصه رمزى است، لكن بسيار آموزنده به ما يك دستوراتى داده است كه اگر به آن دستورات بشر عمل بكند، حل همه
صحيفه نور ج 19 صفحه 91
مشكلات مىشود. قبل از اين كه آدم را خلق بكند به ملايكه مىفرمايد كه مىخواهم يك همچو كارى بكنم. ملايكه جنبه تقدس خودشان را نظر مىكنند و جنبه فساد آدم را. از اين جهت مىگويند كه شما چرا خلق مىكنى يك جمعيتى را كه در زمين فساد كنند و سفك دماء كنند؟ ما تقديس تو را مىكنيم. خودشان را مىبينند در صورت تقدس و آدم را مىبينند در صورت فساد. جنبه خوبى خودشان را و جنبه بدى آدم را ملاحظه مىكنند. خداى تبارك و تعالى هم بهشان مىفرمايد كه: شما نمىدانيد، شما همان خودتان را مىبينيد، خودبين هستيد و از آدم، كمالات را نمىدانيد و بعد هم قصه را تمام مىكند كه به آدم اسماء را كه واقعش اسماء الله است همه چيز اسماءالله است تعليم مىكند و بعد مىگويد: عرضه كنيد! آنها مىبينند كه عاجزند. آنها، خوب! عقب نشينى مىكنند. بعد از اين كه خلق مىكند آدم را، امر مىكند كه سجده كنند، ملائكه الله همه سجده مىكنند، لكن ابليس نمىكند. نكتهاى كه ابليس نمىكند، اين است كه خودبين است. مىگويد: خلقتنى من نار و خلقته من طين، من از آتش خلق شدم، او از خاك خلق شده است، او پستتر از من است، من بالاتر از او هستم. اين هم جنبه خودبينى دارد و روى اين زمينه سجده نمىكند و مطرود مىشود. بعد هم به خدا خدا را تهديد مى كند به اين كه، بعد از اين كه انذار مىكند و مىگويد: به من مهلت بدهيد. بعد از آن كه مهلت را مىگيرد و خاطر جمع مىشود، آن وقت خدا را تهديد مىكند به اين كه: به آن عزتت قسم به آن كه به آن اسمى كه من را اغوا كردى قسم كه اينها را نمىگذارم كه اكثرشان به تو توجه كنند. از بين يدشان مىآيم، از خلفشان مىآيم، از يمينشان مىآيم، از شمال شان مىآيم. و لا تجد اكثرهم شاكرين خدا هم جواب را مىدهد. ما از اين جا مىفهميم كه قضيه خودبينى، ارث شيطان است، از صدر عالم اين قضيه بوده است. وقتى هم كه وسوسه مىكند به آدم، باز آدم را اغوا
مىكند به اين كه تو را مىخواهند اين جا كانه حبس كنند. تو اگر حرف من را بشنوى، بيشتر از اينها دارى. آدم هم به آن جنبه ديگرى از او قبول مى كند. اين يك تعليم عمومى است كه از قبل از خلقت آدم تا حالا بايد براى ما عبرت باشد، بدانيم كه ارث شيطان، خودبينى است. تمام فسادهايى كه درعالم واقع مىشود چه فسادها از افراد و چه فسادها از حكومتها و چه در اجتماع، تمام فسادها زير سر همين ارث شيطان است و تمام مفسدههايى كه در عالم پيدا مىشود، از اين بيمارى خودبينى است. چه در كنج خانه كسى نشسته باشد و به عبادت مشغول باشد، اگر خودبينى بكند، ارث شيطان را دارد و چه در جامعه باشد و با مردم تماس داشته باشد، اين هم اگر فسادى از آن حاصل بشود، از خودخواهى و خودبينى خودش است و چه حكومتهايى كه در عالم حكومت مىكنند، از اولى كه حكومت در دنيا تأسيس شده است تا حالا، هر فسادى واقع شده از اين خصيصه است.
تزكيه مقدم است بر همه چيز
دردها دوا نمىشود، الا با اين كه اين خصيصه شيطانى از بين برود. كسى بخواهد درد خودش را شخصاً دوا كند، بايد اين خصيصه را از بين ببرد. بايد رياضت بكشد و خودش را بزرگ حساب
صحيفه نور ج 19 صفحه 92
نكند. نگويد من عالمم، نگويد من خودم مقدس هستم چنانچه ملايكه گفتند نگويد من ثروتمندم، نگويد من زاهدم، نگويد من عارفم، نگويد من موحدم. در هريك از اينها، ولو اين علم اعلايى كه علم فلسفه يا عرفان است، اگر اين خصيصه شيطانى باشد، حجاب است، العلم حجاب الاكبر و اگر كسى بخواهد معالجه كند خودش را، بايد اين خصيصه را به آن توجه بكند و بسيار مشكل است معارضه با اين خصيصه. اگر بخواهد كسى تهذيب بشود، با علم تهذيب نمىشود، علم انسان را تهذيب نمىكند. گاهى علم انسان را به جهنم مىفرستد، گاهى علم توحيد انسان را به جهنم مىفرستد، گاهى علم عرفان انسان را به جهنم رساند، گاهى علم فقه انسان را به جهنم مىفرستد، گاهى علم اخلاق انسان را به جهنم مىفرستد. با علم درست نمىشود. تزكيه مىخواهد يزكيهم تزكيه مقدم است بر همه چيز. طلبهاى كه در مدرسه درس مىخواند، همدوش با درس، همقدم با درس تزكيه لازم دارد. امام جمعهاى كه براى مردم مىخواهد هدايت كند مردم را، بايد تزكيه خودش را كند تا بتواند هدايت كند. دولتى كه بخواهد مردم را وادار به كار خوب بكند بايد تزكيه بكند خودش را. عارفى كه بخواهد مردم را به معارف الهيه دعوت كند تا خودش را تزكيه نكند اين قدرت را ندارد. فيلسوفى كه بخواهد توحيد را به مردم بياموزد، تا اين خصيصه شيطانى در او هست، اين عمل را نمىتواند انجام بدهد، يعنى، زبان، زبان شيطان است و توحيد مىگويد و دل، دل شيطان است كه توحيد را دريافت كرده است و قلب، قلب شيطان است كه فقه را آموخته و فقه را تعليم مىكند. تا اين خصيصه هست، تمام امور لنگ است در اشخاصى كه بخواهند خودشان را تهذيب كنند، يا اشخاصى كه بخواهند جامعه را تهذيب كنند. بر عهده كى است كه جامعه را تهذيب كند؟ بر عهده علما، بر عهده دانشمندان، بر عهده انديشمندان، بر عهده ائمه جمعه، بر عهده مدرسين، بر عهده علماى بلاد. همه بايد بكنند، اما آن كه خودش را به اين زى درآورده و خودش را به صورت معلم، استاد، مدرس، فقيه، دانشمند و امثال اينها نمايش مىدهد، اين اگر بخواهد تهذيب كند جامعه را، اول از خودش بايد شروع كند و بعداً تكليف دارد كه جامعه خودش را تهذيب كند. اگر خودش تهذيب نشود، نمىتواند جامعه را تهذيب كند. كسى كه خودش فاسد است، نمىتواند كلامش را يك طورى ادا كند كه مردم صحيح بشوند، تأثير ندارد. آن وقتى كلام تأثير دارد كه از قلب مهذب و پاك بيرون بيايد، اگر چنانچه از قلب ناپاك بيرون بيايد و از قلب شيطانى بيرون بيايد، به زبان شيطانى گفته بشود، اين تأثير نمىتواند بكند در قلب اشخاص. و اگر چنانچه قلب، قلب رحمانى شد، الهى شد، توجه به خدا كرد، از خدا همه چيز را خواست، همه چيز را به دست او دانست، او مىتواند كه مردم را تهذيب كند. و اين به عهده علماى بلاد است در هر جا هستند، انديشمندان بلاد است در هر جا هستند، مدرسين است، خبرگان است، هر جا هر كس هست. اين تكليف، ابتدائاً متوجه به اينهاست و همه مردم تكليف دارند، لكن اينها خودشان را در اين معرض قرار دادند. اگر بخواهيد جامعه را تهذيب كنيد كه اين جامعه، يك جاى دنيا اگر اسمى از اسلام برد، مخالفت با آن نكند بايد تهذيبشان كنيد، بايد آشنايشان كنيد به مسائل.
صحيفه نور ج 19 صفحه 93
شما خير و شر را با مردم بگوييد تا مردم به فطرت خودشان از شر گريزان شده به خير توجه كنند
آقايانى كه از خارج آمدند و در ايران مدتى ماندند، اى كاش در اين جبههها مىرفتند، جوانهاى ما را ديدند و جنايتهايى كه بر اين امت اسلامى شده است، مىديدند. كاش رفتند در اين زندانها، زندانىها را مىديدند و مىرفتند زندانىهاى آن جا را هم مىديدند كه قضيه چى است. آن وقت مىرفتند به بلاد خودشان و مسائل را آن طورى كه هست، ما هيچ توقع نداريم كه يك كلمهاى خلاف گفته بشود، ما توقعمان اين است كه اين آقايانى كه آمدهاند اين جا اين طور نباشد كه يك اجتماعى باشد و يك صحبتهايى باشد و يك قطعنامههايى باشد و تمام شد و رفت. هر كس وقتى رفت سرجاى خودش، مشغول كارهاى خودش بشود اگر ائمه جمعه اجتماع كردند در يك مركزى، يا ائمه جمعه خارج را خواستند و اجتماع كردند، اين جور نباشد كه چند تا نطق باشد و چند تا صحبت باشد و حرفهاى خوب هم خيلى بزنند و قطعنامه هم بعد درست كنند و يك جايى را محكوم كنند و يك جايى را هدايت كنند و درش را ببندند و بروند منزلشان بنشينند. اين، انسان را ناكام مىكند. بايد آن كسى كه بخواهد يك جامعه را تهذيب كند، يك ملت را تهذيب كند، يك جمعيت كوچك را تهذيب كند، دنبال كند مسائل را، وقتى كه در اين جا يك اجتماعى شد براى انديشمندان، يك اجتماعى شد براى مهمانان، اجتماعى شد براى ائمه محترم جمعه بلاد و ساير بلاد خارج، اينها بعد نقشه اين را داشته باشند كه وقتى رفتيم به محل خودمان، چه بكنيم؟ اگر شما صد تا اعلاميه صادر كنيد و صد تا نطق بكنيد و صد تا محكوم بكنيد، بعدش دنبالش را نگيريد، اين تمام مىشود. يك صحبتى كرديد، يك زحمتى كشيديد، نتيجهاى هم نبرديد. اما اگر بنا باشد كه هر كدام در هر محلى هستيد، دنبال كنيد مسأله را، مفاسدى را كه ديديد واقع شده است بگوييد به مردم، مفاسدى را كه قدرتهاى بزرگ بر بشريت دارند مىكنند، بگوييد به مردم، مسائلى را كه انگلهاى قدرتهاى بزرگ دارند به مسلمين مىكنند، بگوييد به مردم، آنچه كه در ايران ديديد، از بد و خوب هر دو را بگوييد به مردم تا آنها بيدار بشوند. ملت ايران همين طور نخوابيد شب و صبح پا شود، بيدار شده باشد. ملت ايران علمايش سالهاى طولانى زحمت كشيدند، در همان اختناق زحمت كشيدند، در همان كتك خوردنها زحمت كشيدند، در همان حبسها كه رفتند زحمت كشيدند. زحمت كشيدند، به مردم گفتند، جنايات را گفتند هر جا رفتند گفتند، مردم هم دلشان آگاه شد و وقتى آگاه شد، البته خوب را مىخواهند مردم. مردم وقتى فطرت اين است كه وقتى خيرى را ديد، بخواهد. شما خير و شر را به مردم بگوييد تا مردم به فطرت خودشان از شر گريزان بشوند و به خير توجه كنند. اين طور نباشد كه تشريف آورديد و صحبت كرديد و احسنت هم شنيديد و درش را ببنديد و برويد در ولايتتان بخوابيد. نه! اين درست نمىشود، اين بدتر مىكند مطلب را، براى اين كه دشمنهاى شما مىفهمند كه خبرى نيست، حرف است، عملى نيست، صحبت است، قطعنامه است نه عمل. دنبال قطعنامه عمل مىخواهد همان طور كه در ايران بود. در ايران عمل كردند، جوانهاى ما كشته دادند، فداكارى كردند و الان دارند مىكنند. شما برويد ببينيد اين سنگرها
صحيفه نور ج 19 صفحه 94
را، ببينيد مساجد است اين سنگرها. اين سنگرها مراكز عرفان است، مراكز توحيد است و در اين مراكز كه شب آن طور مشغول هستند، روز هم اين طور فداكارى مىكنند. اين، براى اين است كه روى اين جمعيت، مدتهاى زياد چندين سال بيست سال تقريباً كار شده است، علماى بلاد كار كردهاند، فضلا كار كردهاند، اينها را بيدار كرده متحول كردند. اگر نبودند اينها، اين جوانهايى كه از دست ما گرفته بودند، از دست اسلام گرفته بودند و در مراكز فحشا برده بودند آنها را، اگر نبود اين نهضتى كه در ايران شد، اين نهضت اسلامى و انقلاب اسلامى كه در ايران شد، خدا مىداند كه آنها بنا داشتند چه بكنند. و اين امرى كه در ايران هست، همه جا هست، ما در ايران شاهدش هستيم، شما هم در بلاد خودتان الان شاهدش هستيد، ببينيد كه الان از احكام اسلام آن جا چه خبر است و اين جا چى است؟ اينهايى كه هميشه تكذيب از ايران، و هر راديويى را شما باز كنيد از ايران تكذيب مىكند، از اختناق ايران، از جنايات ايران، از زندانهاى ايران، از شكنجه ايران، از كشتار بدون محاكمه، از اينها صحبت مىكنند. خوب! شما ببينيد در خارج تحقيق كنيد الان اين مطلب را، شما آمديد، درها باز است. براى تحقيق برويد، ببينيد. شما كوچه و بازار را داريد مىبينيد، در كوچه و بازار مردم را دارند با چه تهديد مىكنند و اذيت مىكنند؟ در نماز جمعه اى كه شما رفتيد، كسى ايستاده بود با تفنگ مردم را تهديد مىكرد كه برويد نماز جمعه؟ خوب! اينهاست كه به ما مىگويند. اگر شما در خارج ايران، در بلاد خودتان، ديديد كه مفاسد زياد است، بدانيد كه اينها از اين مىترسند كه آن جا برگردد حال مفسده به حال مصلحت، به حال اسلام. اينها مىخواهند جلوى اين را بگيرند، يك سدى درست كنند، جلوى اين موجى كه پيدا شده است بگيرند و نگذارند كه صداى ايران برسد به كشورهاى ديگر. و اين هم يك اشتباهى است كه آنها مىكنند. هرچه اين بوقها بلندتر بشود ايران قوىتر مىشود. هر چه اينها ايران را متهم كنند به اين كه فساد دارد مىكند، نمىدانم استبداد هست! فاشيستى است (امثال اين عبارات) و هر ترورى در عالم واقع مىشود دست ايران در كار است! اينها تقويت مىكند ايران را. وقتى ملتها ديدند كه آمريكا دور قصر خودش و دور كاخ سفيد، سد ايجاد مىكند كه مبادا از ايران بروند آن جا را منفجر كنند، مردم قدرت ايران را مىفهمند، مىفهمند كه اسلام همچو قدرتى دارد. يك دروغى آنها گويند به خيال اين كه ما را تضعيف كنند، آنها دروغ مىگويند. ايران مخالف با همه اين مسائل است. ايران حجت دارد، دليل دارد. ما با قرآن داريم پيش مىرويم. با نهج البلاغه داريم پيش مىرويم. ما محتاج نيستيم به اين كه ترور كنيم، آنهايى كه مخالف ما هستند الان دارند ترور مىكنند، الان هم در ايران مشغولند، منتها نمىتوانند فرض كنيد يك بقالى را مىزنند. خوب! اين ترور كور.
قتال هم رحمت است براى اين كه مىخواهد آدم درست كند
اينهايى كه مخالف با ترور هستند، مركز ترور هستند. آمريكايى كه اين قدر از انسان دوستى صحبت مىكند و رئيس جمهورش آن طور از انسان دوستى، انسان دوست است آمريكا! آمريكايى كه دنيا را به آتش كشيده است، آمريكايى كه بشر را دارد به فنا مىرساند اينها انسان دوستاند؟ و اسلام اين
صحيفه نور ج 19 صفحه 95
طور نيست؟! و ايران اسلامى اين طور نيست؟ برادران! وقتى كه مىرويد بيرون، مسائل را بگوييد. ننشينيد ديگر در خانه تا اين كه آنها براى شما هجوم كنند، شما هجمه كنيد آنها عقب مىنشينند. شما ننشينيد در خانه و هى ترس اين كه مبادا چه بشود. خوب! همين چيزى بود كه در ايران بود و قدرت ايران از اكثر اين بلادى كه هستند زيادتر بود، لكن ايران علمايش رويش كار كردند، مردم را بيدار كردند، به مردم مصلحت را گفتند، اسلام را گفتند به مردم، مردم هم اسلام را به ذات مىخواهند، مسلمانند. شما اسلام را به مردم بگوييد، شما احكام اسلام را نرويد سراغ احكام فقط نماز و روزه، آنها را هم بايد بگوييد، اما احكام اسلام كه منحصر در اين نيست. شما سوره برائت را براى مردم چرا نمىخوانيد؟ و شما آيات قتال را چرا نمىخوانيد؟ هى آيات رحمت را مىخوانيد! آن قتال هم رحمت است براى اين كه مىخواهد آدم درست كند. آدم گاهى درست نمىشود مگر اين كه مرض گاهى صحيح نمىشود، الا بالكى، بايد ببرند، داغ كنند تا درست شود. جامعه، بايد آنهايى كه فاسد هستند، از آن بيرون ريخته بشوند. جنبه رحمت است همه اش. منتها آقايان، بعضىهاخيال مىكنند كه همان رحمت اين است كه به آن مهلت بدهند تا بكشد آدمها را. اين رحمت است؟ از حبسها بيرونشان كنيد تا بريزند مردم را بكشند، اين رحمت است؟ شما روى قرآن عمل كنيد. قرآن با اشخاصى كه مسلمند و معتقدند و ايمان به خدا دارند، به برادرى رفتار مىكند. با اشخاصى كه بر خلاف اين هستند آنها را مىگويد بكشيد، بزنيد، حبس كنيد، اشداء على الكفار. شما همان طرفش را گرفتيد، زمين هم مىخوريد. ما، اگر بنا باشد اسلام را به يك طرفش قبول داشته باشيم، همين جنبه به اصطلاح شما رحمت، من همه جنبههايش را رحمت مىدانم، اما آنى كه شما خيال مىكنيد كه آن جنبهاش رحمت است كه دزدها را بيرونشان كنيم، مفسدها را بيرون كنيم، آدمكشها را بيرون كنيم، دست برداريد از اين طور رحمتهايى كه شما توهم مىكنيد. اينها رحمت نيست، اينها مخالف خداست، مخالفت با خداست. شما آقايان، بايد بگوييد مسائل را، براى در بلاد خودتان كه رفتيد، مسائلى كه خدا فرموده است، بگوييد. اشداء على الكفار رحماء بينهم، اين را بايد به مردم حالى كنيد كه معنىاش چى است. ما بايد چه بكنيم با آنها؟ آنهايى كه هجمه كردند به همه بلاد اسلامى و دارند همه چيز بلاد اسلامى را از بين مىبرند. از آن ور آخوندهاى درباريشان تبليغ مىكنند و افساد مىكنند و بر ضد اسلام حرفها مىزنند، تفرقه مىاندازند بين مسلمين، از آن طرف هم، آنها به جان مردم افتادهاند و همه چيزشان را دارند مىبرند. و ما هم كنار بنشينيم، تماشا كنيم، ما تماشاچى هستيم! ما چه كارى به اين كارها داريم! ما مىرويم نمازمان را مىخوانيم و روزهمان را مىگيريم و تمام شد! تكليف همين است؟! اميرالمؤمنين همين بود؟ سيدالشهدا، اگر اين فكر را مىكرد كه نمىرفت به كربلا با يك عدد معدودى. اين فكر را نمىكرد، اين فكر غلط ما، در ذهن او نبود. اميرالمومنين، اگر بنا بود كه خير، هى مسامحه كند خوب، اين خلاف كرد، چه شمشير نمىكشيد هفتصد نفر را يكدفعه بكشد، تا آخر آن اشخاصى كه قيام كرده بودند به ضدش، تا آخر ضد اسلام بود ديگر، تا آخرشان را كشت و چند نفر ديگر فرار كردند، بعد هم آمدند آن فساد را كردند، فرارىهايشان آن فساد را كردند. شما بدانيد كه از
صحيفه نور ج 19 صفحه 96
حبسهاى ما همين اشخاصى هستند كه مفسدند. ما اشخاصى كه مفسد نيستند، يك آن هم ميل نداريم باشند. اگر از اينها هر چه بيرون برود هر يكشان بيرون بروند آدم مىكشند، آدم نشدهاند اينها. ما تا كى بايد خواب باشيم؟ ما تا كى سادهانديش باشيم؟ شما آقايان چرا سادهانديشى مىكنيد؟ در بلاد خودتان كه مىرويد، بگوييد به مردم، بگوييد به دنيا، كه با دنيا دارند چه مىكنند اين قدرتمندها، اينها با ضعفا دارند چه مىكنند. اينها، اتيوپى كهآن همه بيچارهها دارند رنج مىبرند، ميرند از گرسنگى، گندمهايشان را مىريزند در دريا خرج سلاح مىكنند كه همه عالم را از بين ببرند. اينها انساندوستند! اينها با اين صورت انسان دوستى مىخواهند همه ما را پايمال كنند، اينها با اين مجامع حقوق بشر مىخواهند حقوق بشر را از بين ببرند.
منطق انبياء اين است كه اشداء بايد باشند بر كفار و بين خودشان رحيم باشند
من اميدوارم كه خداوند به ما مرحمت كند و ما را بيدار كند. ما را بر احكام اسلام به همه جوامعش، به همه مطالبش، به همه اطرافش بيدار كند و متوجه كند. خيال نكنيد كه اسلام فقط اين تكه است، نماز و روزه است فقط، نيست اين طور! اگر اين طور بود پيغمبر هم مىنشست توى مسجدش و نماز مىخواند، چرا از اول عمرش تا آخر زحمت كشيد، جنگ كرد، زد و خورد كرد، شكست خورد، شكست داد تا مسائل را آن قدرى كه توانست عمل كرد. اميرالمؤمنين هم همين طور، ديگران هم همين طور، صلحا هم همين طورند، اشخاص بيدار اين طورند. اين طور نيست كه بنشينند توى مسجد و كار به اين كارها نداشته باشند. بنشينند توى خانههايشان و كار به كسى نداشته باشند. بىطرف باشند. كارى ما به اين كارها نداريم! اگر اين منطق انبيا بود كه فرعون نمىرفت سراغ موسى، موسى نمىرفت سراغ فرعون. اگر منطق انبيا اين بود كه ابراهيم نمىرفت هجمه كند بر آنها، پيغمبر اين كار را نمىكرد. منطق انبيا اين نيست. منطق انبيا اين است كه اشداء بايد باشند بر كفار و بر كسانى كه بر ضد بشريت هستند، بين خودشان هم رحيم باشند. و آن شدت هم رحمت است بر آنها. خداوند همه ما را بيدار كند و به همه شما انشاء الله سلامتى و نصرت عنايت كند. اين بشر مظلوم را از گرفتارىهايى كه از دست اين قدرتهاى بزرگ دارند مىكشند، نجات بدهد و دين و دنياى همه ما را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 97
تاريخ: 18/11/63
پيام امام خمينى در تجليل از شهداى انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
درود و رحمت خداوند متعال بر شهداى ارجمند و جانبازان عزيز، اين مهاجران الى الله و رسوله كه بالاترين سرمايهاى كه خداوند به آنها امانت داده در راه پر ارزش والاترين ايده در طبق اخلاص گذاشته و تقديم محضر مقدسش كردند و ارزشمندترين نظام را تا سرحد جان و توان پاسدارى كردند و دشمنان خدا را از ميهن اسلامى بيرون راندند. كدام هجرت به سوى خدا و رسول بالاتر و والاتر از اين هجرت و كدام فداكارى ارزشمندتر از اين فداكارى و جانبازى است. و چه كسى و چه شخصيت مىتواند ارزش اين سرمايه آميخته با معنويت و اخلاص را ارزيابى كند و عوض و اجر دهد، جز صاحب اصلى آن و مشترى والاى آن كه فرموده: فقد وقع اجره على اللهاى شهداى بزرگ واى شهداى زنده عزيز! اگر نبود مجاهدات شما و برادران و خواهران بزرگوار شما در جبههها و پشت جبههها كه با اخلاص خاص خود عنايات خاص خداوند قادر را جلب نموديد، كدام قدرت و كدام ابزار جنگى توانست جمهورى اسلامى و كشور عزيز شما را از اين درياى مواج متلاطم كه شرق و غرب و وابستگان به آنان دست به دست هم و بازو به بازوى يكديگر داده و در پى غرق آن كوشيدند و مىكوشند، نجات دهد. اين كوردلان از خدا بىخبر و عارى از معنويات نمىدانستند كه اين كشتى نوح است كه خدايش كشتيبان و پشتيبان است. اينان با ابزار و ساز و برگ مادى به جنگ ايمان و معنويت و كشور صاحب الزمان ارواحنالمقدمه الفداء آمدهاند و اكنون نيز پس از سالها تجربه به خود نيامدهاند و به حركات مذبوحانه ادامه مىدهند، ولى چه باك از موج بحر آن را كه باشد نوح كشتيبان. خداوندا! ما هيچيم، هيچ و هر چه هست از تو و به سوى توست، ما به قدرت مطلق تو اميدواريم و از تو استمداد مىكنيم، اگر تو با مايى شكست و پيروزى را به پشيزى نمىشناسيم. تو خود يار اين ملت و اين جوانان مخلص باش و رحمت خود را بر اين شهيدان جاويد نثار فرما. و جانبازان، اين شهيدان زنده را شفا و اخلاص و اجر عنايت نما و به بازماندگان آنان و خاندان و پرستاران اينان صبر و جزاى خير مرحمت فرما و اسرا و مفقودين ما را صحت و استقامت و نجات بده و رزمندگان عظيمالشان، اين پشتوانههاى جمهورى اسلامى را پيروزى و قدرت و شجاعت بيشتر لطف فرما و به ملت شريف ايران هرچه بيشتر استقامت و مقاومت و صبر و بردبارى در راه پيشبرد مقاصد اسلام عنايت فرما و بين ملت اسلامى توحيد كلمه ايجاد فرما و دولتهاى اسلامى را از خواب گران بيدارنما و عظمت
صحيفه نور ج 19 صفحه98
اسلام را به اوج خود برسان و دست ستمكاران و مفسدان و ماجراجويان را از اسلام و جمهورى اسلامى ايران قطع فرما و طمع طمعكاران را به ناكامى برسان و كيد آنان را به خودشان برگردان و صلوات بىپايان خود را به انبياء معظم بويژه اشرف و خاتم آنان صلى الله عليه و اله و عليهم نثار فرما و درود بىپايان به ائمه معصومين سيما خاتمهم و غائبهم بقيه الله عليهم السلام بفرست و ما را از شر شيطان و نفس اماره نجات مرحمت فرما.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 112
تاريخ: 6/12/63
بيانات امام خمينى در جمع برادران ارتشى و سپاهى به مناسبت سالگرد عمليات خيبر.
خداست كه وعده كرده است اگر نصرت دهيد او را، او شما را پيروز مىكند
بسم الله الرحمن الرحيم
اول اين مطلب را به شما بگويم كه وقتى شماها را مىبينم خوشحال مىشوم. شما چهرههايى هستيد كه آبرو به اسلام و كشور داديد. با اطمينان قلب حركت كنيد و مطمئن باشيد كه مركز قدرت كه خداى تعالى است نسبت به شما عنايت دارد. قدرتهاى ديگر پوشالى هستند، قدرت خداست كه باقى است و خداست كه وعده كرده است اگر نصرت دهيد او را، او شما را پيروز مىكند و شكى نيست كه اكنون شما حق تعالى و كشور اسلامى و اسلام را نصرت مىكنيد. و آن روزى كه انقلاب شروع شد ما هيچ نداشتيم، پيروزى ما با دست خالى به دست آمد و بحمدالله تا بدين جا رسيدهايم كه امروز مورد توجه تمام قدرتهاى بزرگ هستيم و تمام قدرتهادر اين فكرند كه با اين انقلاب چگونه برخورد كنند. مطمئن باشيد از قدرتها كارى ساخته نيست، هيچ نگرانى به خودتان راه ندهيد. شما جنود خدا هستيد و پيروزيد. آنهايى كه در ابتدا حركت خودشان را شروع كردند، با طمانينه قلبى شروع كردند و از هيچ نترسيدند. قدرتهاى بزرگ از آن جهتى كه در شما هست كه آن ايمان به خداست، خبر ندارند، لذا دايم مىگويند: ما داراى موشك هستيم. آنها داراى موشك هستند ولى ايمان ندارند. شما ايمان داريد، قلبهايتان با مبدا نور و قدرت پيوند خورده است، پيوندى ناگسستنى، اما آنها اين را نمىفهمند. شما مورد نظر امام زمان هستيد و از آن جا كه ايمان و قدرت و امام زمان را داريد، همه چيز داريد. پشتوانه شما الهى است، بايد اين پشتوانه را حفظ كنيد و وقتى ما چنين تكيه گاهى داريم، از هيچ چيز نمىترسيم.
الان جمهورى اسلام يعنى اسلام، و اين امانتى است بزرگ كه بايد از آن حفاظت كنيد
الان جمهورى اسلامى، يعنى اسلام و اين امانتى است كه بزرگ بايد از آن حفاظت كنيد. مطمئن باشيد كه پيروزيد و مورد توجه حق تعالى. پيروزى آن است كه مورد توجه حق تعالى باشيد، نه اين كه كشورى را بگيريد. اسلام در دست ما امانت است و ما موظفيم تا اين امانت را حفظ كنيم. امروز شما در عبادت هستيد، مراكز شما عبادت است و همان طور كه اشخاص حول كعبه
صحيفه نور ج 19 صفحه 113
مىگردند و عبادت مىكنند، شما هم در سنگرهايتان عبادت مىكنيد. ما دفاع از حق تعالى و اسلام مىكنيم و حق تعالى و اسلام شكست خوردنى نيست. من هر شب به شما دعا مىكنم، انشاء الله مؤفق باشيد. خداوند شما را در كنف حمايت خودش حفظ كند و تؤفيق دهد تا به مردم خدمت كنيد. سرافراز باشيد انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 114
تاريخ: 7/12/63
حكم امامت مسجد سيد عزيز الله
بسم الله الرحمن الرحيم
از آن جا كه پس از رحلت تأسف انگيز حضرت آيت الله مرحوم آقاى خوانسارى رضوان الله عليه، جمعى از مؤمنين از اين جانب خواستهاند كه براى امامت مسجد سيد عزيزالله يك نفر شخص داراى صلاحيت معرفى نمايم، لذا جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ غلامرضا رضوانى دامت افاضاته را كه سالهاى طولانى با ايشان نزديك بودم و ايشان را به علم و تقوا و صلاح و سداد موصوف دانم، براى اين امر شريف معرفى مىنمايم. و ايشان وكيل اين جانب مىباشند و مؤمنين مىتوانند در امور شرعيه به ايشان مراجعه نمايند. اميد است انشاء الله تعالى با عنايت خداوند تعالى و تأييد حضرت بقيه الله ارواحنا لمقدمه الفدا در اين امر شريف به نحو شايسته مؤفق و مويد باشند.
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمين
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 101
تاريخ: 22/11/63
پيام امام خمينى به مناسبت سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
و لاحول و لاقوه الابالله العلى العظيم
با حول و قوه خداوند متعال و عنايات و رحمت خاصش كه از اول انقلاب شامل حال اين ملت شجاع انقلابى و در عين حال مظلوم در طول تاريخ بوده و اميد است با ادعيه خاصه ولى الله اعظم ارواحنافداه اين نعمت بزرگ مستدام باشد، يك سال ديگر از انقلاب متكى به خداوند تعالى با سرافرازى و بلند قامتى گذشت و بيست و دوم بهمن 63، يوم الله، با همه نشيب و فرازها فرا رسيد و توطئههاى روزافزون جهانخواران و انگلهاى متكى به آنان كه در اين سال به اوج خود رسيد و هر يك براى سركوب و انزواى يك رژيم كافى بود، با دست تواناى خداوند قادر يكى پس از ديگرى خنثى شد و بحمدالله تعالى اين مولود نوپاى ابراهيمى محمدى صلى الله عليهما و آلهما به رشد و قدرت و شهرت خود ادامه داده به پيش مىرود و انعكاس جهانى آن ملتهاى دربند را در سراسر جهان به خود آورده و مظلومان را بر ستمگران شورانده است و اميد است آفتاب درخشان اسلام بر جهانيان نور افشاند و مقدمات ظهور منجى بشريت را فراهم آورد و ما ذلك على الله بعزيز.
در طول اين مدت از ابعاد مختلفه براى شكستن روحيه مقاوم ملت و قواى مسلحه ايران و تقويت روحيه نظام نيمه جان عفلقى فعاليتهاى گستردهاى از سوى قدرتهاى شيطانى مستقيما و به وسيله عمال فاسد سر سپرده و يا جاهل بىاراده آنان در جريان بود و اكنون نيز به قوت خود باقى است بلكه روزافزون است. اينان از هيچ وسيلهاى گرچه مفتضح و واضح الفساد دريغ نكردند، از ترور كور اشخاص بىگناه كوچه و بازار تا انفجارهاى منجر به قتل خردسالان و كهنسالان، از دزدى منازل و مغازه ها تا ربودن هواپيماها و زجر يا قتل اشخاص و مسافران عادى، با آنكه چندين سال است تجربه كردهاند كه هيچ يك از اينها در اراده ملت بزرگ ايران كه براى احياء احكام اسلام عزيز و خداى بزرگ بپا خاسته تأثيرى ندارد و بحمدالله تعالى هر سال بر قوت اراده و قدرت نظامى و انسجام قشرهاى مختلف افزوده مىشود و در ضعف روحى و بدبختى و دريوزگى مخالفان بويژه صداميان افزوده مىشود، در رسانهگروهى شان در سراسر جهان از هيچ افترا و تهمت و دروغسازى ابا ندارند. آنان كه با خيال خام خود به هواى قادسيه افتاده بودند و آلت دست قدرتهاى شيطانى شده و خود را در سراشيبى هلاكت و فلاكت قرار دادند، امروز از خوف و هراس قدرت اسلام و قواى مسلح
صحيفه نور ج 19 صفحه 102
متكى به خداى تبارك و تعالى خواب از چشمانشان و قرار از روحشان رخت بربسته است و براى ادامه چند روز تبهكارى و خيانت به هر درى مى زنند و به هر حشيشى متشبث مىشوند. جهانخواران كه با نام پرزرق و برق و شعارهاى طرفدارى از حقوق بشر و صلح دوستى و آرامش جهان و طرفدارى از تودههاى كارگر و كشاورز به جان جهانيان مظلوم افتاده و فساد و ترور و قتل و غارت را در صحنه گيتى روزافزون مىكنند و از بيدارى مظلومان و ستمديدگان جهان در طول تاريخ خطر را از نزديك مىبينند، به فكر اغفال آنان افتادهاند و رفت و آمدها براى برچيدن سلاحهاى مخرب كه جهان را تهديد مىكند جز شعارى بيش نتوان بود. كدام عاقل است كه باور كند كه اينان از اين گونه مسائل صرف نظر نمايند و به حال بشريت رحم كنند!
بعيد نيست كه آمريكا از اين ملاقاتها و مذاكرهها دو مقصود داشته باشد: يكى اغفال جهانيان و جلب نظر آنان و به خاموشى كشاندن شعلههايى كه در دل مظلومان جهان بر ضد منافع نامشروع اين ابرمتجاوز افروخته شده و روبه افزايش است و ديگر اغفال شوروى و همدستان و همداستانانش تا برترى اتمى خود را حفظ كند. بايد مظلومان جهان بيدار و هشيار باشند و از اين توطئهها و حيلهها گول نخورند و به فعاليت خود در راه رسيدن به آزادى و خروج از قيد و بندهاى استعمارى و استثمارى ادامه دهند و بدانند كه اينان با شعار طرفدارى از حقوق بشر بزرگترين پايمال كنندگان حقوق انسانها هستند و در رسيدن به اهداف ظالمانه خود هيچ گاه غفلت نمىكنند و از هيچ جنايتى دريغ ندارند. امروز كه نسيم بيدارى در سراسر جهان وزيدن گرفته و توطئههاى فريباگر ستمكاران تا حدودى فاش شده است، وقت آن است كه دلسوختگان واقعى مظلومان از هر قوم و قبيله و در هر مرز و بوم با قلم و بيان و انديشه و فكر از جنايات ستمگران در طول تاريخ سياه آنان پرده بردارند و پروندههاى تجاوز آنان را به ساكنين اين سياره ارائه دهند. و علما و دانشمندان سراسر جهان بويژه علما و متفكران اسلام بزرگ يكدل و يك جهت در راه نجات بشريت از تحت سلطه ظالمانه اين اقليت حيله باز و توطئهگر كه با دسيسهها و جنجالها سلطه ظالمانه خود را بر جهانيان گستردهاند بپا خيزند و با بيان و قلم و عمل خود خوف و هراس كاذبى را كه بر مظلومان سايه افكنده است بزدايند و اين كتابهايى را كه اخيرا با دست استعمار كه از آستين كثيف اين بردگان شيطان منتشر شده و دامن به اختلاف بين طوايف مسلمين مىزنند نابود كند و ريشه خلاف كه سرچشمه همه گرفتارى مظلومان و مسلمانان است را بركند و يكدل و يكسو بر اين رسانههاى گروهى كه در بيشتر ساعات شب و روز به فتنهانگيزى و نفاق افكنى و دروغ پردازى و شايعهسازى عمر خود را مىگذرانند پرخاش كنند و بر سرچشمه تروريزم كه از كاخ سفيد مىجوشد بشورند. چرا كه با ريشهيابى معلوم مىشود اساس آنچه كه تفنگداران و سربازان آمريكا را در بيروت و ديگر جاها با انفجارهاى مهيب به هلاكت رسانده ورساند، همان كاخهاى ستم بويژه كاخ سفيد است. اينان توقع دارند كه دستهاى ستم خود را از مراكز قدرت در سراسر جهان بر سرنوشت بشريت بكوبند و مظلومان ستمديده دست آنها را بفشارند و از آنها با پايكوبى و دستافشانى استقبال كنند! اين انفجارها و از اين قبيل مسائل از تودههاى مظلوم جهان، عكس العمل
صحيفه نور ج 19 صفحه 103
ستمها و تجاوزهاى طاقتفرساى شماست و اجتناب ناپذير است، مگر آنكه در كارهاى ظالمانه خود تجديدنظر كنند. ايران در هيچ يك از اين انفجارها دخالت نداشته است و مسؤولين جمهورى اسلامى اين مطلب را بارها تذكر دادهاند.
اكنون تذكراتى ولو تكرارى مىدهم فان الذكرى تنفع المؤمنين.
1 - امروز جنگ اصلى ترين مسأله كشور است. ملت عزيز بايد توجه داشته باشد كه در كشورى زندگى مىكند كه بيش از چهار سال است كه در جنگ بسر مىبرد و شهداى بزرگ تقديم اسلام و انقلاب نموده است و اكثر نارسايىها به مناسبت تحميل جنگ از طرف ابرقدرتها بر ماست. امروز اسلام در مقابل تمامى كفر است و با كوچكترين درنگ در اين امر حياتى چنان ضربهاى خواهيم خورد كه جبرانش به اين زودىها ميسر نمىشود. بايد شور و شوق دفاع از ميهن اسلامى و و اسلام را در تمامى قلبها زنده نگه داشت. امروز قواى محترم مسلح كه حافظ حدود و ثغور كشور و حافظ نظم در داخل، از شهرها و روستاها گرفته تا راههاى مواصلاتى بين آنها و از دفاع از كشور در جبههها تا دفاع از مظلومان و بالاخره قواى نظامى و انتظامى و مردمى كه تشكر و قدردانى از آنان در قدرت قلم قاصر نيست، وظيفههاى مهم و مشكلى دارد و بحمدالله تعالى با تحولى كه با عنايات خاصه حق تعالى و دعاى صالحان بويژه عبدصالح روحى فداه كه براى قاطبه ملت بويژه جوانان عزيز حاصل شده، اميد واثق است كه كشور اسلامى را از آسيب متجاوزان قدرتمند و منحرفان سرسپرده نگهدارى و پاسدارى نمايند. عزيزانى كه در جبههها در دفاع از اسلام و كشور اسلامى سر از پا نمىشناسند و جهات معنوى و عرفانى آنان را و عمق ارزش آن را جز خداى تعالى كسى نمىداند و راهى براى امثال نويسنده بر آن نيست، بايد هر چه بيشتر به نصرت حق تعالى اعتماد كنند، كه قدرتهاى امكانى در مقابل نصرالهى ناچيز است. عزيزان من! شما پيروز و منصوريد چه در راه حق تعالى به نصرت ظاهرى برسيد و چه شهيد و معلول و اسير شويد. حق تعالى با شماست و دست تواناى بقيه الله كه يد الله است دستگير شما. آن كس كه براى خدا و عزت اسلام و نجات محرومان قيام كند چه باك از حوادث دهر دارد. شما پيروان رسول الله هستيد كه در راه دين خدا چه رنجهاى طاقتفرسا كشيده وچه زحمتها متحمل گرديدهاند، در مكه با آنهمه فشارها و تهمتها و اهانتها و در مدينه با آنهمه جنگها و دفاعهاى خردكننده، ولى آن حضرت و ياران وفادارش چون كوهى استوار ايستاده و براى اسلام و مسلمانان خدمت مىكردند و شيعه اميرالمؤمنين و فرزندان آن بزرگوار هستيد كه در راه خداوند هر رنج و تعبى را استقبال كردند. برادران عزيزم! از ياوه گويىهاو تهمتها و برچسبهاى دشمنان خدا و اسلام و ميهن اسلامى نهراسيد كه هرچه حجم دروغ پردازىها كه از عقدههاى دل و رنجهاى شكست سياسى و نظامى برمىخيزد افزون باشد، دليل عجز و يأس آنهاست كه بايد بر حجم سكونت خاطر و طمانينه قلب و فعاليتهاى شما افزوده شود. آنان كه به خيال خود براى ايران دلسوزانند و به ادعاى واهى براى ملت ايران غمناكند، ايرانى راخواهند كه مستشاران آمريكا گردانندگان آن باشند، ايران وابسته و دلبسته به اجنبى را مىخواهند، ايران زمان پهلوى را كه غرق فساد اخلاقى و بر باد ده شرف
صحيفه نور ج 19 صفحه 104
انسانى بود را مىخواهند، ايرانى را كه سرپرستش مظلومان را غارت كند و جيب آنان را پركند و سرمايههايش در خدمت طبقات مرفه و بالانشين باشد و مستمندان و كوخنشينان در فقر و محروميت بسوزند و هيچ كس به فكر آنان نباشد و بالاخره ايرانى را مىخواهند كه به اصطلاح شخص اولش در مقابل رئيس جمهور آمريكا چون دريوزگان گردن كج كند تا مظلومان را پايمال كند. آن روز ايران را مستقل و زنده مىدانند و امروز كه به بركت اسلام جوانان و كودكان و پيران و خردسالان از هر طبقه بيدار و متحول شدند و همه قيد و بندهاى استعمارى و استثمارى را بريدند و با مشت گره كرده آمريكا و اذناب او را از كشور راندند، ايران را مرده و وابسته دانند. و شما ملت عظيمالشأن هستيد كه بايد چون كوه سر به فلك كشيده در مقابل همه مشكلات بايستيد و خداوند تعالى با شماست. اينك به تمام متصديان امور و دستاندركاران كشور هشدار مىدهم كه قدر اين جوانان حزب اللهى را بدانيد و از آنان قدردانى كنيد و آنان را تشويق نماييد و در آغوش محبت خود حفظ كنيد. اينان بودند كه ايران را نجات دادند و از اين پس همينها هستند كه انقلاب را پاسدارى مىكنند و همينها هستند كه با هزينهاى كم در ظرف مدت كوتاهى با روشنبينى خاص خويش كارهاى تعجبآورى نمودند كه گمان نمىشد در ايران بتوان انجام داد. اين مغزهاى متعهد بايد تشويق شوند تا شكوفا گردند. مسوولين، صاحبان اصلى انقلاب را با بهانههاى بىاساس پس نزنند تا به جاى آنان كسانى را كه وارثان رژيم گذشته و وابستگان فكرى به آنان هستند جايگزين كنند. البته بايد از متخصصان متعهد و يا لااقل غير معاند استفاده شود، لكن نه به قيمت كنار گذاشتن صاحبان اصلى انقلاب. چشمهاو گوشهارا باز كنيد كه دشمنان، حيلهبازان كاركشته هستند و ممكن است از سادهدلى شما استفاده كنند و مراكز حساس را كم كم به دست گيرند و انقلاب را به سوى غرب يا شرق بغلتانند. خداوند همه مسلمانان را از شر مخالفان اسلام و غارتگران كشورهاى اسلامى حفظ بفرمايد.
2 - پس از جنگ، از مدارس علمى و دانشگاهها كه در حقيقت قلب تپنده و نبض زننده ملت هستند شروع كنيم. مىدانيم كه اين دو مركز كه در حقيقت دو شاخهاند از يك شجره طيبه و دو بازو از يك مقام انسان روحانى كه اگر به صلاح گرايند و تعهد روحانى خود را حفظ كنند و دست در دست هم در صف واحد و در خدمت به حق و خلق قيام كنند، ملت را به كمال خود در دو بعد معنوى و مادى مىرسانند و آزادى و استقلال را در كشور حفظ مىكنند و چون سدى محكم و صفى و بنيانى مرصوص در مقابل تهاجم اجانب و نفوذ فساد ايستاده و ملت و كشور را با قامتى راست و پرچمى افراشته به سوى ترقى و تعالى سوق مىدهند و خداى نخواسته اگر در هر يك از وظايف الهى و ملى خود انحراف پيدا كنند به سر ملت آن مىآورند كه دانشگاه وابسته در رژيم وابسته آورد، كه اكنون نيز كشور و ملت اسلامى ما را از گرفتارىهاى آن خارج نشده و شك نيست كه گرفتارى امروز ما در بعد اقتصادى و فرهنگى و اجتماعى بلكه در جنگ تحميلى و شرارت وابستگان به دو قطب سله جو از آثار شوم دانشگاههاى مبتلا به غرب و شرقزدگان ضد اسلامى و ضد ملى است.
هجوم مغولانه رضا خان به حوزههاى اسلامى و شعاير مذهبى كه اشخاصى كه آن روز سياه را
صحيفه نور ج 19 صفحه 105
درك كردهاند و به عيان ديده مىدانند و با وصف و بيان نتوان آن را منعكس كرد و هجوم بدتر از مغول غربزدگان و شرقزدگان به دانشگاهها و مراكز آموزشى نوباوگان و جوانان، به كشور و مصالح ملت آن كرد كه ملت و كشور را تا آستانه سقوط كشانيد، بىانگيزه نبود. كوشش بيش از حد تربيت شدگان در مكاتب غرب و شرق و نيز مدعيان ملىگرايى در ايجاد عدالت بين دو قشر بسيار مؤثر روحانى و دانشگاهى بىجهت نبود. مأموريت رضاخان براى محو آثار شريعت در سراسر ايران با فشار و اختناق و قلدرى و خلف خطرناكتر از خودش در محو همان آثار به شكل نوين آن كه با تأييد خداوند متعال و ادعيه حضرت ولى الله اعظم ارواحنالمقدمه الفداء و كوشش و جديت و جانبازى زن و مرد و كوچك و بزرگ اين ملت از شر حكومت طاغوتى وابسته به آمريكا و از شر غربزدگان و شرقزدگان تا حدى رهانيده شد و با برقرارى حكومت اسلامى اين غرب و شرقزدگان پشت به آن كردند و رو به قبله خود غرب و شرق نمودند و با قلم و قدم بر ضد حكومت اسلامى با شكلهاى مختلف به جديت و هياهو برخاستند. اين الهام گيرندگان از شرق و غرب اكثراً با اصل اسلام مخالفند و استقلال و آزادى را كه اسلام بياورد نمىخواهند و بعضى نيز با كوتاه شدن دست آمريكا مخالفند. منظور از طول كلام آن است كه ملت عزيز عموماً و متعهدان و متخصصان خصوصاً و دولتمردان بالاخص به اين دستگاههاى آدمساز و پشتوانه ارزشمند اهميت ويژهاى دهند و با جان و دل در تقويت و تهذيب آن بكوشند و حوزههاى معظم علميه و استاتيد محترم در كنار تعليم قرآن و فقه و مقدماتش، تهذيب اخلاق و معارف اسلامى را كه اساس است با عنايت خاص مورد توجه قرار دهند كه اذا صلح العالم صلح العالم و اذا فسد فسد.
3 - قواى محترم سه گانه كه حكومت اسلام و رژيم جمهورى اسلامى هستند، مورد توجه همگان بايد باشند و هر يك را وظايفى الهى است.
الف - اعضا مجلس محترم شوراى اسلامى بحمدالله تعالى در دوره دوم نيز اشخاص محترمى هستند كه با تعهد و جديت خود توانند خط مشى دولت را هر چه بهتر تعيين كنند. البته شك نيست كه عدهاى از آقايان كه شك در خدمتگزارىشان نسبت به اسلام عزيز و كشور نيست، در امور عظيم كشور و گرفتارىهاى بسيار پيچيده وارد نبوده، يا كمتر وارد باشند و خود نيز توجه دارند كه در مسائل بسيار مشكل يك دولت در حال انقلاب و كشور مورد هجوم قدرتهاى بزرگ و كوچك و كارشكنىهاى مغرضان و مفسدان چپ و راست كه محتاج به كارشناسان متخصص در رشتههاى مختلف است، نمىتوان به طور سطحى نظر داد و بدون توجه به تمام مسائل سياسى و اجتماعى و انعكاسات داخلى و خارجى آن با سليقه شخصى اظهار نظر كرد و چه بسا چنين نظرهايى ولو از چند نفر معدود در سرنوشت امت تأثير منفى گذارد و از اين جهت لازم است در كميسيونها بويژه كميسيونهاى مهم، چند نفر از متخصصان متعهد كه مسائل را روى هم مىسنجند و به مشكلات سخت نظام آگاهى دارند، دعوت شود و با مشورت آنان رسيدگى به امور گردد. و چون مسأله اسلام و حكومت الهى در كار است، مسامحه در اين امور چه بسا خللى وارد آورد كه جبران آن مشكل يا غيرممكن شود
صحيفه نور ج 19 صفحه 106
و مسؤوليت آن در پيشگاه خداوند بزرگ عظيم باشد. مسأله حفظ نظام جمهورى اسلامى در اين عصر و با وضعى كه در دنيا مشاهده مىشود و با اين نشانهگيريهايى كه از چپ و راست و دور و نزديك نسبت به اين مولود شريف مىشود، از اهم واجبات عقلى و شرعى است كه هيچ چيز به آن مزاحمت نمىكند و از امورى است كه احتمال خلل در آن عقلا منجز است. حضرات وكلاى محترم كه بحمدالله به جمهورى اسلامى تعهد دارند، در نطقهاى قبل از دستور و در مباحثات در حال دستور با كمال دقت مواظب جملات خود و كيفيت اداى آن باشند، كه خداى نخواسته به مسلمانى بلكه انسانى توهين نشود و شخصيتى ساقط نگردد و كسى مظلوم واقع نشود. البته انتقاد سالم و سازنده بدون اغراض شخصيه و خداى نخواسته انتقامجويى لازم است و مفيد، و موجب رشد و تعالى است و هر كس در نزد وجدان خود تشخيص رفتار و گفتار و نوشتار خود را مىدهد و همه چيز در محضر مقدس حق تعالى واقع مىشود. حجم عظيم كارهاى قوه قضائيه و عظيمتر قوه مجريه را در پيش خود مجسم فرماييد و خود را به جاى مسؤولين در هريك از محاكم قضايى و امور اجرايى قرار دهيد تا معلوم شود امر و نهى و اشكال و انتقاد آسان است، لكن عمل و حل صد در صد با اين همه گرفتارىهاى در حال انقلاب از عهده هيچ كس بر نمىآيد. اعضاى محترم مجلس، انقلابهاى تاريخ را در نظر بگيرند، با انقلاب اسلامى ايران مقايسه نمايند تا عظمت اعجازآساى اين انقلاب و حجم فعاليتهاى شايسته قواى سهگانه را بهتر توجه كنند. شوروى امروزهم پس از انقلاب به اصطلاح تودهاىاش در كشاورزى نتوانسته است خودكفا باشد و اگر آمريكا راه ارزاق را به روى آنان ببندد شايد به زانو در بيايد. شما انفجارات، ترورها، اعتصابات و سرقتهاو شرارتها را در سطح دنيا حتى در كشورهايى كه از نظر صورى پيشرفت كردهاند مثل انگلستان و فرانسه و حتى آمريكا را در نظر بگيريد و با انصاف حكم كنيد. افرادى كه با چند شكواييه از چند يا چندين نفر گمان مىكنند مردم ناراضى هستند در اشتباهند، زيرا امروز دامنه اعتصابات و تظاهرات عظيم در سطح دنيا مانند اعتصاب چندين ماهه انگلستان، اين مهد به اصطلاح تمدن و سياست و قدرت، كارها را فلج نموده و تظاهرات و مخالفت بسيارى در فرانسه و ساير كشورهاى به اصطلاح متمدن صورت مىگيرد و يا مخالفتهاى احزاب با دولتهايى مثل هند و پاكستان به صورت گستردهاى به چشم مىخورد، ولى بحمدالله در ايران كه مبتلا به مخالفت كشورهاى كوچك و بزرگ است كارگران عزيز و متعهد ما همچنان به كار و تلاش و سازندگى ادامه مىدهند و هرگونه توطئهاى را قبل از وقوع در نطفه خفه مىسازند و اجازه نمىدهند كه دست استكبار كارخانجات را به اعتصاب بكشانند. آقايان دستاندركاران در هر مقام و هر شغل هستيد با قدرت روحى و قوت ايمان و اتكا به خداوند متعال جلت قدرته و اعتماد به ادعيه حضرت بقيه الله روحى له الفداء براى حفظ نظام الهى جمهورى اسلامى به پيش رويد و از تبليغات و هياهوهاى رسانههاى گروهى كه گاه كاهى را كوه مىكنند نهراسيد كه خداوند تبارك و تعالى با شماست وكفابه وكيلا. و اما شوراى محترم نگهبان كه حافظ احكام مقدس اسلام و قانون اساسى هستند مورد تأييد اين جانب مىباشند و وظيفه آنان بسيار مقدس و مهم است و بايد با قاطعيت به وظايف خود عمل
صحيفه نور ج 19 صفحه 107
نمايند. البته اهميت حفظ نظام جمهورى دارند كه با آن هيچ حكم و امرى مزاحمت نمىكند و براى حفظ آن از هيچ كوششى نبايد مضايقه كرد و معلوم است آقايان با تعهدى كهدارند تحت تأثير هيچ جوى واقع نمىشوند انشاء الله مؤيد باشند.
ب - قوه محترم قضائيه از آن جا كه با اعراض و اموال مردم سر و كار دارد، حايز اهميت فراوان است و جمهورى اسلامى وارث به اصطلاح يك دادگسترى و قضاوت عارى از احكام اسلام و متكى به قضاوت اجنبى با آن شرايط بسيار سنگين و مهمى كه براى قضات و قضاوت در شرع اسلام اعتبار شده است گرديد، كه تغيير و تحول در آن ولو به طور ابتدايى از مشكلات عظيم بود و چون حوزههاى علميه كه بايد قاضى جامع الشرايط تحويل دهند، از همه امور بويژه قضاوت به طور مأيوسانه بر كنار بودند، همت علماى اعلام و فقهاى بزرگ مصروف به كتب عبادى فقه و بعضى كتب معاملات گرديد و از تحول صدها قاضى قاضى جامع الشرايط عاجز بودند. ناچار براى كوتاه كردن دست قضات بىاعتنا به احكام اسلام و احياناً ضد اسلام از اعراض و نفوس ملت و معطل نماندن قضاوت كه موجب هرج و مرج و هجوم به اعراض و اموال مىگرديد، عدهاى از فضلاى متدين كه مسائل قضا را ولو تقليدا مىدانستند، مجاز در امر قضاوت شدند و از حوزهها خواسته شد كه در تربيت قضات عنايت بيشترى كنند كه اين امر مهم حياتى به وجه شايسته ولو در دراز مدت تحقق يابد. و با جديت شوراى محترم قضايى تاكنون پيشرفتهاى چشمگيرى شده است لكن كافى نيست. ولهذا از حوزههاى علميه تقاضا مىشود كه در اين امر اهتمام بسيار نمايند كه اين واجب مهم كفايى به حد كفايت برسد، و از شوراى محترم قضايى تقاضا مىشود كه در انتخاب قضات چه آنان كه به حد صلاحيت رسيدهاند و چه آنان كه به طور مجاز مشغول مىشوند، حد اعلاى دقت را بفرمايند. چنانچه لازم است اشراف بر كيفيت اعمال قضات محترم تا حد امكان داشته باشند و اگر خلافى اشتباها شده باشد جبران نمايند و اگر احياناً خداى نخواسته به طور عمد بوده، با قاطعيت و شدت عمل با آنان رفتار نمايند و نگذارند اشخاص نفوذى غيرمتعهد، اين دستگاه مقدس اسلامى را آلوده نمايند. و درباره زندانيان عنايت خاص داشته باشند كه نه از مستحق حدود و تعزيرات شرعيه از مجازات الهيه بدون مجوز شرعيه صرف نظر كنند و نه خداى نخواسته غير مستحقى مظلوم واقع شود. نه سادهانديشى كنند كه منحرفين و مفسدين رها شده و به فساد خود ادامه دهند و نه كسانى كه چنين نيستند، حتى يك روز دربند باشند، قاضى پس از شرايط معتبره شرعيه بايد در اجراى موازين قضايى سخت و صلب باشد، نه تحت تأثير عواطف و جوسازىهاى مورد واقع شود و از اجراى احكام خدا سرپيچد و نه با جوسازىهاى منحرفان و انتقامجويان، برخلاف موازين الهى از رحمت بر بندگان خدا دريغ كند كه هر دو طرف افراط و تفريط، برخلاف عدل الهى است و آقايان شوراى قضايى و قضات محترم در سراسر كشور بايد احراز كرده باشند كه در هر صورت از تبليغات باطل و تهمتها و افتراها در امان نيستند. بنابراين، اعتنا به اين امور و خداى نخواسته خروج از اعتدال و عدالت الهى و صراط مستقيم انحراف است و اجتناب از آن وظيفه الهى است.
صحيفه نور ج 19 صفحه 108
ج - قوه محترمه مجريه كه مسؤوليت آن بسيار زياد و حجم عملش عظيم مىباشد و در صورت صحت و شايستگى عمل و خلوص نيت و دلسوختگى براى كشور و ملت تحت رنج و ستم در طول تاريخ و خدمت به همه ملت بويژه طبقات محروم و ضعيف كه در حقيقت سنگينى بار انقلاب از زمان ستمشاهى تا زمان پيروزى و تا امروز به عهده آنان است و همه مرهون آنان هستيم، كار ارزشمندى است كه بعد معنوى آن را جز خداوند تبارك و تعالى كسى نمىتواند به سنجش درآورد و در صورت تصدى براى آرمانهاى شيطانى و اطاعت از نفس اماره بالسوء و عمل براى سود خود ولو به زبان كشور اسلامى و ملت مظلوم، عواقب دنيا و آخرت آن را كسى جز ذاتبارى تعالى نمىتواند پيش بينى كند. و هان اى متصديان و دولتمردان از رده به اصطلاح بالا تا پائين! بهوش باشيد كه در دو راهى سعادت و شقاوت قرار داريد. طريق اعوجاجى، شيطان است و طريق مستقيم، الله تبارك و تعالى. توجه كنيد و بسيار توجه كنيد كه همه و همه در محضر مبارك حق هستيد و اعمال قلبيه و غالبيه و خاطرات روحيه و لغزشهاى عمليه همه در حضور اوست. اگر به واسطه سوء مديريت و ضعف فكر و عمل شما، به اسلام و مسلمين ضررى و خللى واقع شود و خود مىدانيد و به تصدى ادامه مىدهيد، مرتكب گناه عظيمى و كبيره مهلكى شدهايد كه عذاب بزرگ الهى دامنگيرتان خواهد شد. هر يك در هر مقام احساس ضعف در خود مىكند، چه ضعف مديريت و چهضعف اراده از مقاومت در راه هواهاى نفسانى و بدون جوسازى، دلاورانه و با سرافرازى نزد صالحان از مقام خود استعفا كند كه اين عمل صالح و عبادت است و هركس خود را مدير و مدبر و خدمتگزار براى خلق خدا مىداند، كنارهگيرى او در اين زمان پشت به خلق و خداى خلق است، مگر آنكه خدمتگزارى بهتر يا همطراز او جايگزين او معرفى شود. دولت بدون گزينش اشخاص متعهد و متخصص در رشتههاى مختلفه مؤفق نخواهد شد و دولتمردان در گزينش همكاران به كاردانى و تعهد آنان و بهتر خدمت كردن آنها به كشور و در منافع ملت بودن آنان تكيه كنند تا در پيش حق تعالى و ملت روسفيد باشند و در امور مؤفق باشند، نه بر دوستى و آشنايى و حرفشنوى بىتفكر و تأمل كه اين رويه موجب ناكامى در خدمت به كشور است. دوست خوب براى دستاندركاران آن است كه در پيشرفت امور محوله به آنان موثر باشد و در خدمت ملت باشد نه در خدمت آنان، هر كه و هر چه خواهد بود. دولتمردان از دانشمندان و متخصصان متعهد استمداد كنند تا راز مؤفقيت را به دست آورند. دولتمردان با رويه و فكر واحد براى رسيدن به آنچه صلاح اسلام و كشور است به پيش روند و اين سياست صحيح اسلامى است و خداى نخواسته در سياست بازىهاى گروهى وارد نشوند كه با ناكامى مواجه مى شوند. دولت چنانچه كراراً تذكر دادهام بىشركت ملت و توسعه بخشهاى خصوصى جوشيده از طبقات محروم مردم و همكارى با طبقات مختلف مردم با شكست مواجه خواهد شد. كشاندن امور به سوى مالكيت دولت و كنار گذاشتن ملت، بيمارى مهلكى است كه بايد از آن احتراز شود و در اين موضوع گزارشهاى مختلفى مىرسد و هيات دولت موظف است اين امر را به طور همگانى گزارش دهد و كيفيت عمل را در اختيار عموم گذارد و اين امر را جدى تلقى كند. و تذكر اين نكته مهم است كه دخالت دادن كسانى كه در امور تجارت
صحيفه نور ج 19 صفحه 109
واردند، از بازاريان محروميت كشيده و درد سلام و انقلاب چشيده تا متخصصان وارد و مسلمان و متعهد از امور ضرورى است. دولت و اين دوستان بايد دقيقاً توجه كنند كه آزادى بخش خصوصى به صورتى باشد تا هر چه بهتر بشود به نفع مردم محروم و مستضعف كار كرد، نه چون گذشته تعدادى از خدا بىخبر در تمام امور تجارى و مالى مردم سلطه پيدا كنند.
باز هم موضوع مهم خدمت به محرومان و دورافتادگان را تذكر مىدهم. با آنكه مىدانم در اين سالهاى محدود با گرفتارىهاى بيشمار عظيمى كه كشور و دولت خدمتگزار با آنها مواجه بود، حجم خدمتهايى كه به روستاييان در تمام زمينهها شده است چشمگير و اعجابآور است و دولت حقا و انصافاً در اين امر تؤفيق بسيار داشته است كه با مقايسه با كارهاى در طول رژيمهاى سابق مىتوان يافت، لكن باز كافى نيست و حق محرومان به آن نحو كه دلخواه است ادا نشده، البته نه از باب قصور تقصير بلكه از جهت حجم احتياجات و گسترش فوقالعاده آن. و اشكالتراشان اگر معاند باشند حرفى نيست و اگر متعهد باشند و دلسوز بايد گفت دستى از دور بر آتش دارند. اميد است دولت با تمام توان خدمت خود را تعقيب و از خداوند تعالى تؤفيق خدمت طلب كند و تمام اين امور مرهون آن است كه دولت يكپارچه و بدون اختلاف درونى و با تعهد، اوقات خود را صرف در مسائل مهم كليدى كه مشكلگشاى امور باشد نمايد و در امور مهمه نيز مهمترين را بيشتر و سريعتر مورد توجه قرار دهد. و وزراى محترم هر يك با چشم برادرى ايمانى به هم بنگرند و در مشكلات پشتيبان هم باشند و ملت عزيز پشتيبان دولت و ساير ارگانها باشند كه بدون پشتيبانى همه جانبه توقع پيشرفت از دولت بىموقع است و با اتكال به خداوند تعالى كه در مشكلات بزرگ عنايتهاى غيبى را فرموده، بدانند كه تا ملت و دولت به تعهد خود در نصرت به دين خدا و به بندگان او پابرجا باشند، نصرت خدا ادامه دارد ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم.
4 - رسانههاى گروهى بويژه صدا و سيما، اين مراكز آموزش و پرورش عمومى مىتوانند خدمتهاى گرانمايهاى را به فرهنگ اسلام و ايران نمايند. بنگاههايى كه شب و روز ملت در سراسر كشور با آنها تماس سمعى و بصرى دارند، چه مطبوعات در مقالات و نوشتارهاى خود و چه صدا و سيما در برنامه و نمايشنامهها و انعكاس هنرها و انتخاب فيلمها و هنرهاى آموزنده بايد همتگمارند و بيشتر كار كنند و از گردانندگان و هنرمندان متعهد بخواهند تا در راه تربيت صحيح و تهذيب جامعه وضعيت تمام قشرها را در نظر گرفته و راه و روش زندگى شرافتمندانه و آزادمنشانه را با هنرها و نمايشنامهها به ملت بياموزند و از هنرهاى بدآموز و مبتذل جلوگيرى كنند. ملت عزيز در طول 50 سال سياه اخير گرفتار مجلات و روزنامههاى تخريب كننده و فاسد كننده نسل جوان و از آنها بدتر سينماها و راديو تلويزيون بود كه با برنامههاى خود، ملت را به حد وافر در آغوش غرب و غربزدهها غلتانيد و ضررهاى رسانههاى گروهى از خرابىهاى توپ و تانكهاو سلاحهاى مخرب بالاتر و بدتر است، چه كه ضررهاى سلاحهاگذراست و ضررهاى فرهنگى باقى و به نسلهاى بعد انتقال پيدا مىكند چنانچه ديديد و مىبينيد. و اگر نبود لطف خاص خداوندمنان و تحول برقآساى ملت در سراسر كشور،
صحيفه نور ج 19 صفحه 110
نمىدانيم سرانجام اسلام و كشور به كجا كشيده مىشد. امروز نيز كه از تفاله آن رژيم فاسد عددى باقى مانده است، اگر به طور قاطع با آنان برخورد نشود، خطر ولو در دراز مدت كشور را تهديد مىكند و سهل انگارى در اين امور سادهانديشى است. و بر متعهدان است كه كوشش كنند و از انحرافات گرچه جزيى باشد جلوگيرى نمايند و بايد عرض كنم كه اخبار راديو تلويزيون ناقص است و محتاج به عنايت بيشتر.
5- با تشكر فراوان از ملت بسيار عزيز كه در سالهاى طولانى قبل از انقلاب و در حال پرهيجان انقلاب و پس از پيروزى تا امروز با همه فداكارىها و جانبازىها و سختىها و فشارها در صحنه حاضر و از اسلام بزرگ و ميهن عزيز دفاع نموده و در جبههها و پشت جبههها چون سدى آهنين ايستادهاند، تقاضا دارم كه بسيار بيدار و هشيار و مراقب باشند كه در اين صفوف فشرده الهى، شياطين رخنه نكنند و تخم نفاق و اختلاف نيفشانند كه اين دست پروردگان غرب و شرق و اين وارثان رژيم ستمشاهى و اين محروم شدگان از دسترنج ملت و ذخاير كشور در كميناند و در صدد اختلاف افكنى و با قلم و زبان خود از هيچ افترا و تهمت در راه شكست جمهورى اسلامى و رسيدن به مطامع كثيف خويش فروگذار نمىكنند و با شايعه افكنىها و دغل بازىها و دروغ پردازىها مىخواهند در وحدت شما كه وحدت الهى است خلل ايجاد كنند و از ساده دلى بعضىها استفاده كنند. هان ملت عزيز! كه پرچم پر افتخار اسلام را به اهتزاز درآورده و سكوت مظلومان را در مقابل ستمگران و قلدران شكسته و متحول به فرياد و پرخاش كرديد و نداى الله اكبر اسلام را با امواج فرستندگان غيبى به اقصى بلاد جهان رسانديد، بهوش باشيد و به عهد خود به پيشگاه مقدس خداوند پابرجا باشيد كه شكست اسلام خداى نكرده در ايران دفن معنويات و احكام مقدس اسلام است. بهوش باشيد كه موريانههاى موذى، اين ايادى استكبار جهانى در صدد رخنه كردن در صفوف شما هستند. دستهاى وحدت را به هم دهيد و بازو به بازوى هم يكدل و يك جهت اين هديه الهى را كه پس از قرون متمادى به شما عطا فرموده قدردانى و حفظ كنيد و از نقصها و كمبودها كه لازمه هر انقلابى است و در انقلاب شما به بركت اسلامى و مردمى بودن از همه كمتر است، به خود سستى راه ندهيد كه با خواست خداوند منان با پيروزى شما همه چيز اصلاح مىشود.
بارالها! از الطاف بيكران تو شكر گزاريم، گرچه شكر ما و همه موجودات در مقابل نعمتهاى بىانتهاى تو ناچيز است. خداوندا! اگر عنايات تو نبود ما قدمى به سوى پيروزى نمىتوانستيم برداريم، هر چه هست از توست و همه قدرتها شيران علم هستند. ما كوردلان را از خودخواهى و خودبينى حفظ و اسلام عزيز را تو خود قوت و عظمت ده و مسلمين بويژه علما و دانشمندان و دولتمردان را به وظايف خودآگاهى مرحمت فرما و اتحاد بين مسلمين را به دست تواناى خود ايجاد فرما و به ملت متعهد شجاع ايران هرچه بيشتر قدرت و استقامت عنايت فرما و به نيروهاى مسلح اسلام در جبهههاو پشت جبههها پيروزى كامل عنايت فرما و به شهداى اسلام بويژه شهداى جنگ تحميلى رحمت و تقرب به درگاه خود مرحمت و به آسيب ديدگان عزيز صحت و عافيت و اجر شهدا عنايت كن و به
صحيفه نور ج 19 صفحه 111
اسرا و مفقودين صبر و رهايى نصيب فرما و به بازماندگان شهدا و نزديكان آسيب ديدگان و مفقودين بردبارى و اجر مرحمت فرما.
صلوات و سلام بر پيامبران عظام سيما افضلهم و خاتمهم و سلام و تحيت بر امامان معصوم بويژه مولانا بقيه الله ارواحنا فداه.
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمين
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 115
تاريخ: 18/12/63
پيام امام خمينى به مناسبت شهادت 10 تن از بيت آيت الله العظمى حكيم
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
فاجعه بزرگ شهادت ده نفر از علما و سادات محترم بيت معظم مرحوم آيت الله حكيم رضوان الله عليه به دست جنايتكار رژيم عفلقى عراق، موجب كمال تأسف و تأثر گرديد و برگى بر جنايات صدام پليد كه به هيچ اصلى از اصول انسانيت پاى بند نيست، افزود. ما از اين جنايتكار كه با اعمال خود روى مغول را سفيد نموده توقع غير از اين نحو تبهكارىها نداريم. از مرد خونخوارى كه هر روز دستش تا مرفق به خون بيگناهان در عراق و ايران فرو رفته است جز اين انتظارى نيست. تعجب ندارد كه اين حزب بىفرهنگ هر روز شهرهاى ايران را بر روى ساكنين عرب و فارس بيگناه، از زن و مرد و كودك و پير و جوان فرو ريزد. تعجب نيست كه اينان زندانيان بيگناه را چه عراقى و چه ايرانى در شكنجهگاههاى خود برخلاف مقررات ملل آزاد شكنجه نمايند. اين گونه اعمال، خوى شيطان صفتان و درندگان منحرف است. تعجب از مدعيان دروغ طرفداران حقوق بشر است كه اين جنايت پيشگان را در اطراف جهان براى اين اعمال تشويق مىكنند و به آنان كمكهاى تسليحاتى و تبليغاتى مىكنند. تعجب از سازمان هاى عريض و طويل بين المللى است كه گاه با گفتار و گاه با سكوت خود از اينان پشتيبانى مىكنند. بايد ملتهاى مظلوم چشم اميدى به اينان نداشته و بدانند كه آنها جز در خدمت زورگويان و قدرتمندان نيستند و ابرقدرتها جز در پى مطامع خود نمىباشند.
اين ملتهاى مستضعف هستند كه بايد در مقابل ظالمان و جنايتكاران قيام كنند و با اتكاء به خداى تعالى از هيچ قدرتى نهراسند و دست ستمگران را قطع نمايند. ملت شريف عراق لازم است به ملت ايران و لبنان و فلسطين بپيوندد كه خواب را از چشم عفلقىها و صهيونيستها و هواداران آنان بريده و جهان را در چشم آنان تيره و تار نمودهاند. قواى مسلح قدرتمند ايران آن چنان سيلىاى بر روى سياه صدام زده است كه جنون آميز، دست و پاى خود را گم كرده و به هر جنايتى دست مىزند و نسل و حرث را به آتش مىكشد. انشاء الله تعالى در موقع مقتضى سيلى نهايى را خواهد خورد و كشور عزيز عراق و ايران از شر او نجات خواهد يافت.
اين جانب به ملت عراق و بيت معظم مرحوم آيت الله حكيم رحمه الله عليه و فرزند شجاع او حجت الاسلام سيد محمد باقر حكيم، اين مصيبت جانسوز و ساير مصيبتهاى وارده به ملت شريف
صحيفه نور ج 19 صفحه 116
عراق را تسليت عرض مىكنم. چنانچه مصيبتهاى وارده به ملت مسلمان لبنان را خصوصا مصيبتهاى انفجارهاى اخير را كه موجب شهادت و جراحت جمع كثيرى از برادران و خواهران عزيز ما گرديد، به ملت لبنان خصوصا علماى اعلام تسليت مىگويم و از خداوند تبارك و تعالى براى همه شهداى در راه حق خصوصا شهداى اخير عراق و لبنان طلب رحمت مىنمايم.
اخيرا بايد متذكر شد كه اين كوردلان كه جز امور مادى و شهوات حيوانى از همه چيز غافلند، ملت شريف ما را نشناخته و گمان مىكنند با شهادت فرزندان عزيز ما مىتوانند آنان را از راهى كه انتخاب نمودهاند كه آن جز اسلام عزيز نيست، منصرف يا سست نمايند.
ملت بزرگ ايران در اين چند سال كه از جنايات شرق و غرب رنج مىبرد و عزيزان خود را از دست داده و مىدهد، در هر انفجارى منفجرتر و در هر حمله ددمنشانهاى شجاعانه تر راه خود را در پيش داشته و جلو مىرود. اينان نديدهاند كه مادران و پدران شجاع ايران، فرزندان و نور چشمان خود را از زير خروارها خاك بيرون مىكشند و فرياد جنگ جنگ تا پيروزى سر مىدهند و از دست اندركاران، مقابله به مثل و از سلحشوران جبههادامه جنگ را طلب مىكنند. درود خدا بر اين ملت شجاع و مؤمن كه جان مىدهد و تن به سازش و تسليم نمىدهد.
اين جانب براى شهداى اين چند روز ايران كه به دست جنايتكاران بعثى عراق صورت گرفت، رحمت و براى آسيب ديدگان شفا و سلامت و براى بازماندگان و اقرباى آنان مقاومت و صبر و اجر و براى رزمندگان اسلام پيروزى و پايمردى را خواستارم.
صلوات و سلام بر جميع انبياء و خصوصاً سيدهم و خاتمهم و بر جميع اوصياء عليهم السلام و بويژه خاتم الاوصياء روحى فداه و درود بر عبادالله الصالحين.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 117
تاريخ: 19/12/63
بيانات امام خمينى در ديدار به مسؤولين وزارت اطلاعات
بايد افراد وزارت اطلاعات مستقل، منزه و متقى باشند
بسم الله الرحمن الرحيم
از افتخارات جمهورى اسلامى اين است كه افراد متدين و متعهد و شخصيت روحانى در چنين وزارتخانهاى هستند. آقاى رى شهرى را همه مىشناسيم كه شغل ايشان شغل ديگرى است، ولى خدمت به اسلام كه از همه چيز لازمتر است، موجب شده است كه ايشان از كار اصلىشان دست بردارند و به اين كار حساس مشغول باشند. من از شما آقايان كه انشاء الله همه متعهد هستيد تشكر مىكنم. قضيه اطلاعات از امور بسيار مهم و حساسى است كه با همه چيز مردم سر و كار دارد. شما بايد خداوند را حاضر و ناظر بدانيد. انسان ممكن است چيزى را از چشم همه مخفى كند ولى همه چيز ما در نزد خدا حفظ مىشود و اعمال ما را به خود ما بر مىگرداند. شما بايد خيلى مواظبت كنيد. البته همه بايد مواظبت كنند ولى از آن جا كه شما كار حساسى در دستتان است بايد مواظبت بيشترى داشته باشيد. بايد به قلبتان برسانيد كه هر كارى انجام مىدهيد در محضر خدا هستيد. مطلب ديگرى كه اهميت دارد اين است كه تمام كسانى كه در اين وزارتخانه هستند بايد در هيچ گروه و حزبى نباشند. وابستگى به گروهها، وابستگى فكرى و عملى مىآورد و اين با كار شما منافات دارد. بايد همهشما بىطرف بىطرف باشيد. دشمنى، دوستى، آشنايى، غريبى در كار نباشد. اين كار خطرش بسيار است، آن طرف هم چون اسلام است اجرش زياد است. بايد فكر كنيد كه اگر امروز مطلبى را مخفى كرديد، فردا چه مىكنيد. عالم چه براى آن كه عالم را مىخورد و چه براى درويش مىگذرد، بايد به فكر فردا بود. مبادا كسى پيدا شود و از روى اغراض و گرايشها عمل كند كه اين كار هم براى خودش خطرناك است و هم براى مردم. در مرحله اول، خطر براى خود انسان دارد ولى انسان غافل است. داخل شدن در گروهى طبعا يك نوع گرايش به آن گروه به وجود مىآورد كه با كارهايى كه شما مىخواهيد انجام دهيد، منافات دارد. بايد افراد اطلاعات مستقل، منزه و متقى باشند. من اميدوارم كه شما همين طور باشيد و دوستانتان را موعظه كنيد كه مبادا تندروى كنند. مبادا به خاطر تندانديشى. يك بيچارهاى بىجهت گرفتار شود. در مورد زندانيانى كه اسامى آنها به آقاى رى شهرى داده مىشود، زودتر اقدام كنيد كه بيخود كسى در زندان نماند. ولى دقت در امور براى شما لازم است،
صحيفه نور ج 19 صفحه 118
چرا كه با امثال منافقين و گروههاى ديگر سروكار داريد، بايد دقت كنيد. امروز ملت ما احتياج به اطلاعات دارد، هر كس خوبتر است بايد در اين امر شركت كند. اسلام ما را موظف مىكند در اين امر دخالت كنيم، كنار رفتن و كنج خانه نشستن و دعا كردن فايدهاى ندارد. بايد به انبيا اقتدا كنيم. بناى انبيا و اهل بيت عليهم السلام اين نبوده است كه از مردم كناره گيرى كنند، آنان با مردم بودند و هر وقت دستشان مىرسيد، حكومت را مىگرفتند. هيچ وسوسه نكنيد كه وسوسه كار شيطان است. انسان در هر موردى بايد روى موازين شرعى عمل كند و كار صواب انجام دهد. از خداوند متعال تؤفيق و سعادت و سلامت شما را خواستارم. اميدوارم حضرت ولى عصر پشتيبان شما باشد.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 119
تاريخ: 20/12/63
پيام امام خمينى به مناسبت رحلت آيت الله خادمى
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون
رحلت تأسف انگيز عالم عادل متعهد خدمتگزار به اسلام و مسلمين، حضرت حجت الاسلام والمسلمين آقاى حاج آقا حسين خادمى رحمه الله عليه موجب تأثر و تأسف گرديد. اين عالم متقى، بحق خادم صادق شريعت و حافظ حدود اسلام و سرمشق تقوا و علم و عمل براى ديگران بود و فقدان و رحلتش ثلمه بر اسلام و حوزههاى علميه بود. امثال اين شخصيتهاكه يادگار سلف صالح و نمونههايى از بزرگان علم و تقوا بودند، ذخيرههايى بوده و هستند كه ما بايد با جان و دل قدرشان را بدانيم و در حيات و مماتشان پيروى از سيره حسنه آنان كنيم.
اين جانب، اين ضايعه را به ولى عصر بقيه الله ارواحنا له الفداء و به ملت شريف ايران بويژه علماى اعلام و حوزههاى مقدسه علميه و اهالى محترم اصفهان تسليت عرض مىكنم و براى خاندان محترمشان پس از تسليت، صبر و اجر مسألت مىكنم.
خداوند، اين عالم جليل و ميهمان عزيز را در جوار رحمت خود، مشمول عنايات خاصه خود فرمايد.
والسلام على عباد الله الصالحين و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 120
تاريخ: 21/12/63
بيانات امام خمينى در جمع بانوان به مناسبت سالروز تولد حضرت فاطمه (روز زن)
شما بانوان علاوه بر آن كه خودتان فعاليت مىكنيد، فعاليت در مردها را مضاعف مىكنيد
بسم الله الرحمن الرحيم
بحمدالله اين روز مبارك كه روز معظم زن است، خانمها و بانوان ايران قدمهاى بزرگى در راه اسلام و در راه نجات خودشان از قيدهايى كه بسته بودند به دست و پاى آنها، نجات يافتند و من اين روز مبارك را به همه بانوان و خصوصا حاضرين تبريك عرض مىكنم. و اميدوارم كه همان طورى كه شما خانمهادر همه امورى كه مربوط به پيشرفت اسلام در قبل از اين انقلاب و در زمان انقلاب و بعد از انقلاب داشتيد، به همين نحو خداوند تؤفيق بدهد به شما كه با تعهد باقى باشيد و خدمت كنيد به اين كشورى كه در زير ستم ستمكاران پايمال شده بود، حقوق شما پايمال شده بود و حقوق همه. ماها را مىخواستند كه از جغرافيا خارج كنند و مىخواستند كه جوانهاى ما را به فساد بكشند و خانمهاى ما را برخلاف آن مشىاى كه بايد بكنند، بكشانند. خداى تبارك و تعالى به همه ما منت گذاشت و تؤفيق داد كه تاكنون در اين راه مؤفق بوديم و مؤفق شديم و ما بسيارى از مؤفقيتهارا مرهون خدمتهاى شما بانوان مىدانيم. شما هستيد كه علاوه بر آن كه خودتان فعاليت مىكنيد، فعاليت را در مردها مضاعف مىكنيد. و شما بوديد كه در زمان طاغوت تحت رنج و شكنجه روحى واقع شديد و بحمدالله با قدرت خودتان و تعهد خودتان آن قدرت شيطانى را از صفحه روزگار بيرون كرديد و نگذاشتيد كه آن خيالهايى كه آنها در سر خودشان و در خاطر خودشان پخته بودند، آن خيالها به نتيجه برسد. و خدا مىداند كه اگر نبود اين نهضت و نبود كوشش ملت ايران از زن و مرد و جوان و پير و بزرگ و كوچك، اين ملت همه چيزش را از دست داده بود و مىداد. و شما بحمدالله زحمت كشيديد، رنج برديد و در همه مراحل پايدارى كرديد و بانوان ايران در همه جا فعاليت كردند، چه فعاليتهاى فرهنگى و چه فعاليتهاى اقتصادى، كه قشر كثيرى از آنها در كشاورزى دخالت دارند، و قشر كثيرى از آنها در صنعت دخالت دارند و قشر كثيرى در فرهنگ و ادب و علم و هنر. و همه اينها پيش خداى تبارك و تعالى مشهور است و شماها مورد عنايت حق تعالى انشاء الله هستيد و مادامى كه به اين تعهد باقى باشيد، خداى تبارك و تعالى شما را نصرت مىكند.
صحيفه نور ج 19 صفحه 121
همه بايد به فاطمه زهرا اقتدا كنيد
كوشش كنيد در تهذيب اخلاق و در وادار كردن دوستانتان /را/ به تهذيب اخلاق. كوشش كنيد كه در مقابل آن جناياتى كه بر شما وارد شد عكس العمل نشان بدهيد، در حفظ همه حيثياتى كه حيثيت بزرگ زن است، آن طورى كه زن فريد، حضرت زهرا سلام الله عليها بود. همه بايد به او اقتدا كنيد و كنيم و همه بايد دستورمان را از اسلام به وسيله او و فرزندان او بگيريم و همان طورى كه او بوده است، باشيد و در علم و تقوا كوشش كنيد كه علم به هيچ كس انحصار ندارد، علم مال همه است، تقوا مال همه است و كوشش براى رسيدن به علم و تقوا وظيفهء همه ماست و همه شماست.
حجابى كه اسلام قرار داده است، براى حفظ ارزشهاى شماست
و من اميدوارم كه دستگاهها با شما كمك كنند و آن چيزى كه احتياج به آن داريد در هر امرى از امور و در فرهنگتان و در تعليم و تعلمتان وسيله را براى شما به طور شايسته فراهم كنند. و اميدواريم كه شما در همه چيز مؤفق و مويد باشيد و همان طورى كه بانوان ايران جانشان را، جوانانشان را، وقتشان را وقف اسلام كردند و اسلام را به اين جا رساندند و اميدواريم كه از اين به بعد هم از اين بالاتر بشود و مطمئن باشيد كه تا شماها در صحنه هستيد و شماها متعهد به اسلام هستيد و جوان مىدهيد و جوان تربيت مىكنيد، اين اسلام به پيش برود و انشاء الله با خوبى و خوشى و قطع دست اعداى دين از اين كشور و همه كشورهاى اسلامى. و من اميدوارم كه خانمهاى مسلمين در هر جا هستند اقتدا كنند به شما عزيزان كه كوشش داريد براى اينكه ارزش زن را هر چه بيشتر بالا ببريد و آن ظلمى كه به شما در آن زمان شد، با كوشش خودتان از او جبران كنيد.
خداوند همه شما را تؤفيق بدهد و ما و شما را براى اسلام و براى خدمت اسلام مؤفق كند و دين و دنياى شما را حفظ كند. و البته بايد توجه داشته باشيد كه حجابى كه اسلام قرار داده است، براى حفظ آن ارزشهاى شماست. هرچه را كه خدا دستور فرموده است چه براى زن و چه براى مرد براى اين است كه آن ارزشهاى واقعى كه اينها دارند و ممكن است به واسطه وسوسههاى شيطانى يا دستهاى فاسد استعمار و عمال استعمار پايمال مىشدند اينها، اين ارزشها زنده بشود و خداوند به همه ما تؤفيق بدهد كه خدمت كنيم به اين ملت و اسلام.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 122
تاريخ: 28/12/63
بيانات امام خمينى در جمع مسؤولين آموزش و پرورش و نهضت سوادآموزى
بايد سعى كنيم تا كسانى كه فرزندان ما را فاسد بار مىآورند، به مدارس و دانشگاهها وارد نشوند
بسم الله الرحمن الرحيم
اين كه گفتيد دانش آموزان، هم به جبهه مىروند و هم مشغول تحصيل هستند، مورد تشكر است. من به همه آنان دعا مىكنم. همه بايد در جنگ وارد باشيم، ولى مسأله مهم در آموزش و پرورش با هم است، والا آموزش تنها فايدهاى ندارد و گاهى هم مضر است. مقدار صدمهاى كه ايران از متفكرين و متجددين فرنگ رفته خورده است، از هيچ كس نخورده است و اين براى آن بود كه آنها آموزش داشتند ولى تهذيب و پرورش نداشتند. اساس كه تهذيب بود، درست نشده بود و هم آنان بودند كه بچههاى ما را از ابتدا تا دانشگاه طورى تربيت مىكردند كه براى ملت و كشور مضر باشند و براى ديگران نافع.
بايد توجه كنيد كه دوره مدارس مهمتر از دانشگاه است، چرا كه رشد عقلى بچهها در اين دوره شكل مىگيرد بايد سعى كنيم تا كسانى كه فرزندان ما را فاسد بار مىآورند، به مدارس و دانشگاهها وارد نشوند و در اين امر مسامحه نبايد كرد. ممكن است الان كارى نتوانند بكنند، ولى تا ده سال ديگر كارشان را انجام مىدهند. ما با آنان كه با اسلام دشمناند مخالفيم و در مقابلشان مىايستيم ولى با كسانى كه با اسلام دشمنى ندارند و دنبال كار خودشان هستند، كارى نداريم. مسأله ما اسلام و كشور اسلامى است، ما براى اسلام اين همه جوان دادهايم، لذا بايد نگذاريم خون آنان هدر رود. ما دانشمندى كه براى بشريت مضر است را مىخواهيم چه كنيم؟ امروز دنيا در آتش دانش دانشمندان مضرسوزد. اين سلاحهاى مخرب و بمب و موشكها را همين دانشمندان ساختهاند. لذا دانش بايد همراه تزكيه باشد، اصلا تزكيه مقدم بر دانش است.
معلمين بايد خود را مهذب كنند تا حرفشان در ديگران اثر كند
همه معلمين در فكر اين باشند كه خودشان را تهذيب كنند، بايد خود را مهذب كنند تا حرفشان در ديگران اثر كند. معلمين و همه كسانى كه در شغل معلمى بسر مىبرند بايد بدانند كه شغلشان بسيار مهم است، بايد توجه كنند كه بچهها را از ابتدا خوب بار بياورند، كه دانشگاه دير است. معلمين بايد
صحيفه نور ج 19 صفحه 123
احساس كنند كه پيش خدا مسوولند، اگر بچههابد تربيت شوند اينها هم مسوولند، اگر در اين مورد من و شما هم سكوت كنيم مسووليم.
اميدوارم مردم در ساختن مدارس كه براى فرزندان خودشان است سعى لازم را بنمايند. كمك به مدارس، كمك به خودشان و به فرزندانشان و به اين كشور و ملت است. بايد كشور را آباد كنيم. اميدوارم آن اندازه كه مردم مىتوانند كمك كنند و فكر نكنند كه بايد حتما رقم كمك آنها درشت باشد. در امر ساختن مدارس، با رقمهاى ريز هم مىشود شركت كرد، البته رقم درشت هم به جاى خود. به همه معلمين و بچهها سلام مرا برسانيد و همين طور سر كلاسها/و/ به آنها بگوييد كه خودتان را براى آينده، خوب درست كنيد.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 124
تاريخ: 29/12/63
پيام امام خمينى به مناسبت سال نو
بسم الله الرحمن الرحيم
حلول سال جديد را به همه مسلمين جهان خصوصاً ملت قهرمان ايران و قشرهاى مختلف ملتمان، كسانى كه در جبههها دارند براى اسلام خدمت مىكنند، كسانى كه در پشت جبههها خدمت مىكنند و خانواده شهدا و خود معلولين و بستگانشان، به همه و همه تبريك عرض مىكنم. انشاءالله اين سال، سال مباركى باشد براى مسلمين جهان و خداى تبارك و تعالى مقدر بفرمايد كه دست اين ابرقدرتها و كسانى كه به آنها مرتبط هستند /از/ قطع بشود و مردم دنيا با آرامش زندگى كنند. همه گرفتاريهاى جهان مال اين قدرتهاى بزرگى است كه ادعا مىكنند كه ما براى صلح اين كارها را مىكنيم. اين همه جنايت مىكنند، اين همه كشورها را به خون مىكشند و ادعا مىكنند كه ما نمىتوانيم ببينيم كه حقوق بشر از بين مىرود. اينها ادعايى است كه اينها مىكنند كه هيچ واقعيتى ندارد، بلكه خلافش واقعيت دارد و مسلمين در غفلت هستند، مستضعفين جهان غفلت دارند. اين بارقهاى كه در ايران پيدا شد اگر چنانچه ملتهاى ساير كشورهاى مسلمين به اين جا ملحق بشوند و همه با هم دست به دست هم بدهند و در مقابل اين همه جناياتى كه بر بشر دارد مىشود، به بشريت مىشود، بايستند كارها اصلاح مىشود، لكن مع الاسف نشده است اين كار و نمىدانم كه چه خواهد شد. و من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به ما قدرت استقامت بدهد، امروز استقامت لازم است. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نگران بود راجع به اين كه آيا ملتش استقامت مىكنند يا نه؟ تا آن حد كه در روايت است كه فرموده كه شيبتنى سوره هود براى اين آيهاى كه آمده است كه فاستقم كما امرت و من تاب معك در عين حالى كه اين آيه در سوره ديگرى هم (سوره شورى هم) آمده لكن آن ذيل را ندارد، سوره هود كه اين ذيل را دارد فرموده است. اين به نظر مىرسد كه نگران بوده است از اين كه مبادا ملتش، امتش نبادا خداى نخواسته استقامت نكنند. بايد /دولت/ ملت ايران، دولت ايران، ارتش ايران، سپاه پاسداران ايران، همه قشرهاى ايران توجه كنند كه استقامت در مقابل ظلم، در مقابل اين قدرتهاى بزرگ از امورى است كه امر شده است، استقامت در مقابل دشمن است، امر شده است كه استقامت بكنيد و اگر استقامت بكنيد پيروز هستيد. بحمدالله ايران به اين صفت، بسيارى از قشرها به اين صفت متصفند و من فراموش نمىكنم قصه روز جمعه را كه آن طور باشكوه، با نورانيت، با استقامت گذشت. آن طور مردم با طمانينه با آن صداهايى كه مىآمد، با آن رگبارهايى كه مىآمد، من
صحيفه نور ج 19 صفحه 125
ملاحظه مىكردم، نگاه مىكردم، مخصوصاً نگاه مىكردم ببينم در بين مردم چه وضعى هست، نديدم حتى يك نفر را كه يك تزلزلى درش پيدا باشد. و آن وقت امام جمعه آن طور با آن طنين قوى صحبت كرد، مردم /با/ آن طور گوش كردند، آن طور فرياد زدند كه ما براى شهادت آمديم، يكى از اينهايى كه شهيد شده است (يا اين كه چند نفر، يكى دو نفر ازشان) به من گفتند كه اين وصيت هم كرده است، همين كه من مىروم براى شهادت، وصيت كرده و از همانهايى است كه در همين جا شهيد شده. با يك همچو ملتى كسى نمىتواند مقابله كند. ملتى كه اين طور است، آن روزى كه اعلام مىكنند كه مىخواهيم بمباران كنيم نماز جمعه را، بيايند و بيشتر بيايند، حتى آنهايى كه نمىآمدند براى نماز، از قرارى كه براى من نقل كردهاند، آنهايى كه براى نماز جمعه هم نمىآمدند هفتههاى ديگر، اين هفته آمدند، اين يك همچو ملتى است. يك همچو ملتى را نمىتواند كسى به واسطه بمباران كردن يك جايى، به واسطه شرارتهايى كه دارد مىشود، اين را منسحباش كند از اين كه دارد. علاوه، ما، در ملت ما، در مقابل چى منصرف بشود. اسلام است و امانت خدا به دست ما، اسلامى است كه (از صدر اسلام با زحمت و با مشقت اين اسلام تولد پيدا كرده است و هر چه جلو رفته است باز مشقت درش بوده.
پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم از اولى كه دعوت كرده است تا آن وقتى كه در رختخواب رفتن از اين عالم بوده است و لقاءالله بوده است، در حال جنگ بوده. حتى آن وقتى هم كه در بستر خوابيده است باز براى جنگ بسيج كرده است و آن همه مشقت هايى كه ايشان ديدند، از قريب و از غيرقريب ديدند و بعد از آن هم همين طور، مسلمين ديدهاند، ائمه ما ديدهاند، اميرالمؤمنين ديده است. خوب! آنها براى اسلام چون بوده، به ذائقهشان شيرين بوده. ما بايد كوشش كنيم كه ذائقه مان را يك همچو ذائقهاى قرار بدهيم كه براى ما هر چيز شيرين باشد. رضاى به قضاى خدا، معنايش همين است كه يك وقت تسليم است، آدم تسليم مىشود، خوب، ما سلميم. يك وقت رضاست به آنچه او مىكند، اين ديگر فرق نمىكند بين اين كه آن كسى كه راضى است، فرق نمىكند بين اين كه از او بلا برسد يا اين كه از او نعمت برسد، همه را نعمت مىداند. مىگويد از آن است، از محبوب من است. اگر محبوب انسان (همين محبوبهاى ظاهرى) هم اگر چنانچه /يك/ فرض كنيد كه يك چيزى كه ناگوار است بگويد، در ذايقه كسى كه دوست دارد، خوش مىآيد. اگر ما برسيم به اين معنا، و اميدواريم كه با جديت برسيم به اين معنا كه خوشمان بيايد از اين معانى. الان مابينيم كه اين جوانهاى ما كه دارند مىروند در جبههها، براى شهادت مىروند، اينها هميناند. اينها براى اين كه در ذايقهشان خوش آمده است اين معنا، اين را از خدا مىدانند، چون از خدا مىدانند از اين جهت سخت برايشان نيست. ما بايد خودمان را جورى تربيت كنيم كه راضى باشيم به آنچه خداى تبارك و تعالى به ما اعطا مىكند. آنچه مىدهد، بلا باشد خوب است و واقعش هم اين طور است، براى اين كه خداى تبارك و تعالى بندگانش
صحيفه نور ج 19 صفحه 126
را مىخواهد. گاهى وقتها بلا براى انسان نعمت است، گاهى وقتها نعمت بلاست. خداى تبارك و تعالى مىخواهد مردم را تربيت كند، كسانى كه به او متوجه مىشوند تربيتش گاهى به اين است كه فشار برشان وارد بياورد، گاهى به اين است كه نعمت برشان بدهد. آن وقتى كه فشار وارد مىآيد روحها پرواز مىكنند به عالم ديگر، آن در فشارهاست كه اين طور مىشود.
بنابراين، يك ملتى ما مىخواهيم و خودشان، خود ملت ما هم بحمدالله اين طور است كه فشارها برايشان اشكالى ندارد. اگر ما، اگر اسلام، مسلمين مثل ساير قشرهاى عالم بودند كه براى مال و منال و منصب و اين طور چيزها مىرفتند دنبال كار و بالاخره براى شكم و براى شهوت مىرفتند، اگر چنانچه كسر مىآمد بايد ناراحت بشوند. اما ملتى كه براى شهادت مىرود، ملتى كه زن و مردش عاشق شهادت هستند وفرياد شهيد شدن مىزنند، يك همچو ملتى ديگر از اين كه فلان چيز كم است، فلان چيز زياد است، اين نمىنالد، اقتصادش چطور است، اين مال آنهايى است كه وابسته به اقتصاد هستند، دل به اقتصاد دادند. آنهايى كه دل به خدا دادند، آنها اين طور نيستند كه دنبال اين باشند كه فلان چيز فراوان باشد، فلان چيز كم باشد، زياد باشد، نرخش كم باشد، نرخش زياد باشد. اينها كه در نظر اين كه شهيد مىخواهد بشود، اين چيزها نيست. آن كه دارد براى شهادت مىرود به او بگويى كه مثلاً مالت را دزد برده است، او اصلا اعتنا به اين حرف ندارد. به او بگويى كه قيمت چيز گران است، او كه نرفته براى اين كه غنيمتى بياورد. غنيمتى كه او مىخواهد بياورد آن غنيمتى است كه هيچ زوال ندارد، آن چيزى است كه هيچ شكست ندارد. آن كارى است كه /هيچ/ از دست هيچ كس بر نمىآيد جز از دست خداى تبارك و تعالى و ملت ما دارد اين كار را مىكند و من اميدوارم كه همه اين طور بشويم. البته من كه مىگويم، نيستم آن طور، اما ديگران را ميل دارم بشوند اين طور و خودم هم ميل دارم بشوم، بايد همه بشويم. و انشاء الله اميدواريم كه اين سال جديد براى ما يك سال خوبى باشد. و /ما/ تذكر اين معنا را من لازم مىدانم كه ما هم هيچ ميل نداريم كه حتى آنهايى كه با ما دشمناند صدمه ببينند. اگر در مقابل ما نايستند، اگر با اسلام مخالفت نكنند، مسلم باشند، با اسلام مخالفت نكنند، ما هيچ صدمهاى نمىخواهيم ببينند. ما الان ميل نداريم كه آن جاهايى را كه مراكز اقتصاد آنهاست، مراكز جمعيت عراق است، ابداميل نداريم كه يك صدمه ضعيفى هم ببينند. صدام نكند اين كارها را، دولت هم نمىكند اين كار را. لكن وقتى او مىكند ديگر از دست ما خارج است. ملت /يك جورى/ وضعش يك جورى است كه از دست ما، از دست دولت هم خارج است. بنابراين اين طور نيست كه ما در نظر داشته باشيم جنگ بكنيم. از اول جنگ نكرديم، جنگ نمىخواستيم، از حالا هم نمىخواهيم، بعدها هم نمىخواهيم، اما صلحى كه از جنگ بدتر است هم نمىخواهيم. ما مىخواهيم كه دنيا اين آدم فاسدى كه اين همه فساد كرده است، باز نرود دنبالش و برايش دست بزند. الان دنيا متوجه اين است كه اين را زير بغلش را بگيرد، نگهش دارد. براى چى نگه دارد؟ براى به هم زدن همه اوضاع /را/، براى اين كه اسلام نباشد. همه دردشان اين است كه نبادا اسلام بيايد، و اسلام مؤافق با اين طور بدكارىها نيست، با اين طور عياشىها نيست، با اين طور فجايع نيست، با اين طور زورگويىها نيست.
صحيفه نور ج 19 صفحه 127
چون اينها مىترسند از اين، و صدام هم مقابل اسلام ايستاده است، از اين جهت آنها هم زير بغلش را نگه داشتهاند كه نبادا يك وقت چه بشود. لكن خداى تبارك و تعالى اگر اراده فرموده باشد تمام اين كيدها به خودشان برمى گردد. تكليف ما اين است كه در مقابل ظلم بايستيم و اين كسى كه تعدى به ما كرده است، تو دهنى به او بزنيم و تا اين قضيه را دنيا قبول نكند اين جنگ هست و جنگ هم از طرف آنها هست، از طرف ما نيست. زدن اين طور مراكز هم از طرف آنهاست. شما مىآييد نماز جمعه را مىزنيد. نماز جمعه را كه مىزنيد خيال مىكنيد ملت ما عقبنشيند! مىبينيد كه در نماز جمعه چه كردند. اين يك مطلبى است گفتنى، تاريخى، تا كسى نبيند آن جا را، آن منظره را نبيند، باورش نمىآيد كه زن بچهاش تو بغلش است، مرد بچهاش پهلويش است هيچ حركت نكند، اين همه فشار، هيچ حركت نكند، از آن ور انفجار آن نامردها، از آن طرف هم آن طور رگبارى كه ملاحظه كرديد همه. مع ذلك همه هم با طمانينه نشستهاند سرجاى خودشان و هيچ ابدا حركتى نمىكنند. و ملت، يك همچو ملتى است. ملت اين طورى ديگر دنبال اين نيست كه گوشتش ارزان است يا گران است، دنبال اين نيست كه كم است يا زياد است. اين دنبال اين است كه اسلام را بزرگ كند. همان طورى كه پيغمبر اكرم هم بوده، پيغمبر اكرم هم اين طور بوده، دنبال اين بوده كه اسلام تقويت بشود، حالا خودم كشته شدم، بچهام كشته شد، از بين رفتند، سيدالشهدا، بچه هايم اسير شدند /هرچه هم مىآيد/ خوب! مىبينيد كه در روايات هست كه هرچه به ظهر عاشورا نزديك مىشد، حضرت سيدالشهدا صورتش شكفتهتر مىشد. براى چى؟ براى اين كه مىديد كه دارد مىرود پيش خدا. او نظر به او داشت، نه نظر به اينها داشت. نظر به اينها هر كدام كه مربوط به خدا باشد به عنوان مربوط به خدا، والا نه اين كه به اين نظر داشت كه پسر دارد، اولاد دارد، اين حرفها نبود در كار.
بنابر اين، ما بايد استقامت كنيم و آن چيزى كه نگرانى پيغمبر هست كه نبادا ملتش استقامت نكنند و اين امر خدا را اطاعت نكنند، بايد ما كارى بكنيم كه اين نگرانى نگذاريم در حق ما ثابت بشود. و من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه همه اين قشرهاى ملت را از مجروحين، مصدومين، شهدا و خانوادههاى اينها و مفقودين ما و اسراى ما، همه اينها را هم سالم نگه دارد و شهداى ما را بيامرزد و در جوار خودش نعمت عنايت كند و اينهاى ديگر هم سالم نگه دارد و به پيروزى برسند و انشاء الله اسراى ما و مفقودين ما هم به وطن خودشان برگردند و ملت ما هم با قدرت و قوت پيش برود و هيچ از اين نوع چيزها باك نداشته باشد. چيزى است كه بر ملت بر ملت بيدار ثابت شده است كه مىخواهى بيدار باشى، مىخواهى مستقل باشى، بايد جورش را بكشى! مىخواهى ذليل باشى؟ برو پيوند كن با آمريكا، همه اين حرفها تمام مىشود، جنگ هيچ نمىشود پيوند كن با شوروى، باز هم نمىشود! اما چى؟ اين است كه يك ملت عقب مانده توسرى خورده ضعيف تا آخر. اما وقتى بخواهى، يك ملتى بخواهد سربلند باشد، بخواهد ارزش داشته باشد، اين ديگر نبايد فكر اين باشد كه ما حالا اين ارزشى كه داريم، ببينيم به اندازه اين هست كه ما ستمان گران باشد! يا دوغمان چه باشد! اگر اين طور است، كه ما از حالا هم رفتيم. اما مىبينيم اين جور نيستند، ملت ما الحمدلله اين طور
صحيفه نور ج 19 صفحه 128
نيست و اميدوارم كه قويتر بشوند و شادمان بشوند در اين سال جديد و خداى تبارك و تعالى به همه قدرت عنايت كند و سلامت عنايت كند و همه ما را بيدار كند و در استقامت به ما كمك كند، انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 129
تاريخ: 1/1/64
بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور، نخست وزير، رئيس مجلس شوراى اسلامى، رئيس ديوان عالى كشور و جمعى از مسؤولان كشورى و لشكرى
زدن و پيروز شدن و فتح كردن، اگر آن بعد معنوىاش نباشد همهاش شكست است
بسم الله الرحمن الرحيم
من سال جديد را به همه مسلمين جهان، مستضعفان جهان و به ملت شريف خودمان و به آقايان و به همه كسانى كه در جبهه ها مشغول خدمت هستند، يا در پشت جبههها و تمام كسانى كه در اين انقلاب دخالت داشتند و فداكارى كردند، شهيد شدند، مفقود شدند، اسير شدند، به همه اينها تبريك عرض مىكنم و اميدوارم كه اين سال جديد يك سال خوشى براى ملت ما و براى ملتهاى تحت ستم دنيا باشد.
تمام اين پيروزىها و عدم پيروزىها و سلطنتها و ابرقدرتىها و همه گذر است. ما اين جا نشستيم، بلا اشكال در صد سال ديگر از ما خبرى نيست، گذشته است، رفته است، پيروز بشويم رفته است، شكست بخوريم رفته است، قدرت داشته باشيم رفته است، نداشته باشيم گذشته است. آن كه باقى است، آن است كه در پيش خودمان است. آنچه باقى مىماند، ما و چيزهايى كه حمل مىكنيم به عالم ديگر است. ما بايد فكر اين معنا باشيم كه خدمت بكنيم /به/ خدمتى كه براى ما سرمايه باشد براى آن جهان. زدن و پيروز شدن و فتح كردن و همه اينها اگر آن بعد معنوىاش نباشد، همهاش شكست است، بلكه آنهايى كه بيشتر در نظر مردم پيروزند، شكستهترند. اين قدرتهاى بزرگى كه در عالم بوده است و هست و خواهد بود، اينها اگر آن بعدى كه آنها را به سعادت مىرساند نداشته باشند، تمامش شكست است. چند روز خورد و خواب و جنايت و خيانت و بعدش تمام /در اين جا/ اين جا بسته مىشود و در آن عالم باز مىشود، صحيفه ما باز مىشود. همه اين عالم شهادت مىدهند براى ما، همه حاضرند. ما بايد كه فكرى بكنيم كه نصرت كنيم خدا را، ان تنصروالله ينصركم. جنگ نيست، انزوا هم نيست پيشرفت نيست، شكست هم نيست. نصرت يك معنايى است كه در خود انسان بايد متحقق بشود. ما اگر چنانچه در همه جبههها پيروز بشويم، لكن به عنوان نصرت خدا نباشد، براى نصرت خودمان باشد، بخواهيم كه خودمان يك جايى را بگيريم، ما نصرت خدا را نكرديم و خدا هم آن وعدهاى را كه دادهاند، عمل نمىكنند، اگر عمل كنند يك عنايت خاصى است، ربطى به ما ندارد. آنى
صحيفه نور ج 19 صفحه 130
كه وعده كرده ست كه ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم ، آن اين است كه شما جبهه نصرت را باز كنيد، خدا هم باز مىكند. شما براى خدا كار كنيد، براى خدا پيش برويد، براى خدا زحمت بكشيد، براى خدا همه كارها را انجام بدهيد. آن كه در جبهه هست براى خدا بايد جبهه باشد، آن كه پشت جبهه است براى نصرت خدا باشد، اين كسى كه متصدى امور لشكر است براى خدا متصدى باشد، آن كه متصدى امور كشور است براى نصرت خدا باشد، آن كه در مجلس است براى خدا در مجلس باشد، براى نصرت خدا باشد و بالاخره اگر همه با نصرت خدا باشيم، خدا به وعده خودش بىاشكال عمل مىكند. اگر نقصى باشد در ماست اگر /درنصرت/ ما به خيال خودمان پيروزى داريم پيدار مىكنيم، لكن نصرت خدا نباشد، يعنى براى او نباشد براى پيشرفت مقاصد الهى نباشد، مقاصد الهى مقصود اين است كه براى مظلومان، براى مستمندان، براى پيشرفت احكام اسلام، براى دفع ظلم از مظلومان، براى قطع يد ستمگران، همه اينها براى خدا، خدا فرموده است، ما عمل مىكنيم. اگر فرموده بود كه برويد در /منزلهايتان/ منزلتان بنشينيد، آن وقت ما براى خدا مىرفتيم منزل مىنشستيم. وقتى مىفرمايد كه قتال كنيد، قاتلوهم /ما/ براى خدا، براى اطاعت اوست. وقتى براى اطاعت اوست، نصرت و شكستن هيچ فرقى با هم ندارد، براى اين كه اين وجهه الهىاش همهاش نصرت است. آن چيزى كه مربوط به معنويات است و مربوط به يك جهان ديگر است و براى ما، مايه دست است، براى ما سرمايه است، /آن/ وقتى در دست ما باشد، چه شكست بخوريم و چه پيروز بشويم، هيچ فرقى با هم ندارد و اگر اين معنا نباشد باز هم فرقى ندارد، بلكه پيروزىها شكستش بيشتر است.
اگر كار براى خدا شد، از حرفهاى مردم هيچ ناراحت نمىشويم
بايد ما جديت كنيم كه اين معنا را درست بكنيم. دنبال اين باشيم كه اگر چنانچه متصدى امر دولتيم، دولتى باشيم كه براى خدا كار بكنيم و براى خدا كار كردن، اين است كه ببينيم خدا چى فرموده است، چى گفته است، ما بايد بكنيم. فرموده است كه به مستمندان بايد برسيد، به ضعفا بايد برسيد، به مردم فقير بايد برسيد براى همه بايد تهيه كنيد. وقتى كه بنا شد ما براى اين جهت خدمت كرديم، اين نصرت خداست. نصرت خدا، نصرت بندگان خداست نصرت دين خداست. وقتى ما نصرت كرديم بندگان خدا را براى خدا، براى اين كه اينها عيال الله هستند، ما اگر چنانچه در جبههها هم پيروز نشويم، اين جا پيروزيم، و اگر اين طور نشد، شكست خورديم از همين حالا، در اوج پيروزى در شكست هستيم /اين جا در اوج/ و در حضيض شكست، پيروز هستيم. ميزان، اين است و ما بايد اين را در نظر بگيريم. در هيچ پيروزىاى به مقدار خارج از متعارف كه مربوط به خدا نباشد، غرور و خوشحالى پيدا نكنيم و در هيچ شكستى سرشكستگى نداريم، براى اين كه ما نمىخواستيم خودمان يك چيزى بشويم كه سرشكستگى پيدا كنيم، ما مىخواستيم اطاعت امر خدا را بكنيم. خدا فرموده است: برويد دست ظالم را قطع كنيد. ما مىرويم، آن قدرى كه قدرت داريم، دست ظالم را، بتوانيم قطع مىكنيم، نتوانستيم، كار خودمان را انجام دادهايم. به ما فرموده است كه قاتلوهم ، خداوند تعزيرشان مىكند به
صحيفه نور ج 19 صفحه 131
دست شما. ما مقاتله مىكنيم، اطاعت است، يعنى سربسته و دربسته در اختيار او بايد باشيم، اطاعت بكنيم، دنبال هرچى مىرويم اطاعت بكنيم. اگر موعظه مىكنيم براى اطاعت خدا باشد و اگر موعظه مىشنويم هم براى اطاعت خدا باشد. اگر جنگ مىكنيم براى خدا باشد، اطاعت خدا باشد و اگر صلح مىكنيم، اطاعت خدا. هر جا فرموده آن كار را بكنيد، آن كار را مىكنيم، هرجا فرموده اين كار را بكنيد، اين كار را مىكنيم. اگر اين طور شديم كه از خودمان يك چيزى را مايه نگذاشتيم، هرچه هست از اوست، چيزى هم نداريم كه مايه بگذاريم، خيال مىكنيم چيزى داريم، هرچه هست از اوست. هرچه ما خيال مىكنيم داريم، نه! از اوست پيش ما، امانت است. اين امانت هم يك وقتى رد مىشود به خودش. اگر هم داشته باشيم به خيال خودمان، از ما نيست، اشتباهكنيم. همه عذابهايى كه در آن عالم هست براى نفهمى آدم است. خيال مىكند خودش چيزى است، چون خيال مىكند خودش چيزى است، مىخواهد به همه تفوق پيدا كند. چون براى خودش هست، مىخواهد همه چيز را براى خودش تحصيل بكند، و اين است كه انسان را به شقاوت مىرساند. و سعيد اين است كه هم چيز را براى او بخواهد و براى او خواستن، يعنى براى بندگان خدا، براى احكام خدا. ما اگر چنانچه در اين جنگى كه برمان تحميل شده است، دفاع مىكنيم و دفاع كرديم و بيرون كرديم اين اشخاص جنگجوى مفسد را، براى اين است كه خدا فرموده است: دفاع بايد بكنيد. دفاع هست، ما دفاع مىكنيم. اگر هم فرموده بود كه نه، برويد جنگ بكنيد، مىرفتيم جنگ مىكرديم. حالا چون فرموده دفاع است، ما دفاع مىكنيم. مادامى كه آنها مشغول اين كارهاى مفسده جويى هستند، ما هم بايد دفاع كنيم، يعنى ما اطاعت امر خدا مىكنيم، هر كس هم هر چى مىخواهد بگويد. اگر براى خدا شد، از حرفهاى مردم هيچ ناراحت نمىشويم. حرف را همه مىزنند اگر همه نمىگويند حرف زده مىشود. شما بايستيد شب و روز را اطاعت خدا بكنيد، برايتان يك چيزى مىگويند، برويد براى جنگ و همه كار بكنيد براى خدا، برايتان يك چيزى مىگويند. مامون نيستيد از زبان مردم، همان طورى كه پيغمبر اكرم مامون نبود، براى او آن همه مىگفتند، براى اميرالمؤمنين هم آن همه مىگفتند، لكن آنها براى اين كه كارشان براى خدا بود از اين كه بگويند فرض كنيد كه، مگر اميرالمؤمنين نماز هم مىخواند؟ مگر على نماز هم مىخواند كه توى مسجد كشتندش ؟ او از اين ناراحت نمىشود. اگر ناراحت بشود، براى اين كه چرا يك آدمى اين طور است، نه چرا /من/ براى من مىگويد. انبيا، ناراحت اگرشدند براى اين بود كه چرا بايد بندگان (اين مردمى كه آمدند در اين جا و بنده هستند) خودشان را مستقل بدانند و براى خودشان كار بكند و فساد بكنند، براى اين دلسوزى مىكردند. و احتمال من مىدهم كه ما اوذى نبى مثل ما اوذيت هم ، اين معنا باشد، من احتمال مىدهم كه آن معرفتى كه رسول خدا داشت، ديگران نداشتند، مقاماتشان هر چه بود، به اندازه ايشان نبود. و هر چه مقامات بيشتر است راجع به معصيتهايى كه در عالم مىشود، بيشتر اذيت مىشود. اگر بشنود كه در آن سر دنيا يك كسى يك كسى را اذيت كرده /اين/ اين ناراحت بشود، نه از باب اين كه شهر خودم است، نه از باب اين كه مملكت خودم است، اقرباى خودم است، از باب اين كه يك مظلوم در دنيا واقع شده. ولهذا مىبينيد كه حضرت امير آن طور مىفرمايد كه
صحيفه نور ج 19 صفحه 132
وقتى كه آن چيز را از پاى يك ذمى بيرون آوردند، مى فرمايد مرگ براى انسان چطور است، از ظلم، بما انه ظلم بدش مىآيد، نه از ظلم به خودم، از خوبى به آن طورى كه خوب است خوششآيد، هر كس هم به هر كس خوبى كند، از باب اين كه خوبى است خوشش مىآيد، هركس هم به هركس ظلم كند، از باب اين كه ظلم است ناراحت مىشود. اين معنى، اين است كه يك انسانى بداند كه چى هست و كجا هست و كجا مىرود. همه اين بساط برچيده مىشود لكن صحف ما برچيده نمىشود، هست، آن طرف است. پرده را الان هم اگر بردارند، ما خودمان مىبينيم كه چه كرديم، چى هست، ديگران هم مىبينند، اگر ستاريت خدا نباشد.
اگر يك نفر بخواهد به هم بزند اين وحدت را، معصيت خدا را كرده است
ما دنبال اين باشيم كه اطاعت خدا بكنيم. خدا فرموده است كه شماها بايد با هم باشيد، اتحاد داشته باشيد، وحدت. اگر كسى يك كلمه بگويد كه به اين وحدت صدمه بزند، اين معصيت كار كه هست هيچ، خائن كه هست هيچ، معصيت يك معصيتى است كه ممكن است كه يك كشورى را به هم بزند. اگر كار شكنى براى اين وحدت بشود، اين وحدتى كه الان در بين ملت ما موجود است، بين دولت و ملت ما موجود است، اگر يك نفر خدشه بكند بر اين، بخواهد به هم بزند اين وحدت را، اين معصيت خدا را كرده است و در حضور خدا، معصيت خدا را كرده است و علاوه بر اين جنايت بر جمهورى اسلام كرده./اين/ اگر اين معنا در ذهن انسان باشد كه خدا فرموده است كه با هم باشيد، تنازع با هم نداشته باشيد، خدا فرموده است كه وحدت داشته باشيد. و ما براى خدا وحدت مىخواهيم داشته باشيم، اين وحدت را كسى نمىتواند به هم بزند، اين وحدت الهى است، اين يدالله است. يدالله فوق همه ايدى است، اين را كسى نمىتواند به هم بزند. اما اگر براى خودم هى مىخواهم بكشم، اگر هم مىگويم وحدت پيدا كنيد كه خودم به نوايى برسم، اين مال شيطان است، هيچ اثرى ندارد، يعنى اثر سوء دارد براى انسان.
ما بايد دنبال تحكيم وحدت خودمان باشيم. ملت و دولتمان خيال نكند كه او دولت است و آن ملت. همه مال يك كاروان هستيم كه رو به آن عالم مىرويم و بايد اطاعت خدا بكنيم و با هم بايد باشيم. اگر اين طور باشد، پيروزى هيچ اشكال ندارد، كه نصيبتان مىشود و اين پيروزىاى است كه خدا مىدهد، اين نصرتى است كه خدا مىدهد، او را ما با جان و دل قبول مىكنيم چون هديه خداست و اگر خداى نخواسته اين طور نباشد و ما با زور شمشير فرض كنيد و با زور تفنگ پيروز بشويم و پيروزى را از خودمان بدانيم، اين پيروزى نيست، اين شكست است، حالا شما خيال مىكنيد پيروزى است اما اگر پرده برداشته بشود، مىبينيد يك شكست بزرگ است. بايد با هم باشيد، براى اطاعت خدا كه فرموده است كه بايد با هم باشيد، وحدت بايد داشته باشيد، اختلاف نبايد داشته باشيد. ما بايد وحدت داشته باشيم، يعنى حفظ كنيم وحدت را. وحدت هست، لكن ادامه مىخواهد. ادامه بايد بدهيم ما اين وحدت را و او اين است كه /گوشمان را/ به حرف كسانى كه خداى نخواسته
صحيفه نور ج 19 صفحه 133
مىخواهند تفرقه بيندازند، به حرف آنها گوش ندهيم اصلش. البته در هر جايى هستند اشخاصى كه بخواهند كه فساد بكنند، لكن وقتى يك ملتى /شد/ براى خدا وحدت را مىخواهد ايجاد كند و واحد باشد با ديگران، اين ديگر گوشش به حرف اين كسى كه فساد مىخواهد بكند، بدهكار نيست. گوش آن آدمى بدهكار است كه در او يك سستى هست در اين جهت. در جهت /آن جهت/ معنويت و الهيت وقتى كه يك سستى باشد، آن وقت آن چيزهايى كه گفته مىشود، در انسان تأثير مىكند. تاثيرش هم كم كم زياد مىشود، يك وقتى انسان هم مىشود از آن ورى. اما اگر اين جهت را محكم كرديم ما كه ما براى خدا، از خدا هستيم و براى خدا بايد عمل بكنيم و به خدا مراجعه مىكنيم، انالله و انا اليه راجعون ما از اوييم، به او بر مىگرديم، او فرستاده، برمى گردانيم. اگر ما اين را تحكيم كنيم در قلبمان كه ما از او هستيم و هر چه او گفته است، بايد بكنيم. گفته است كه با هم بايد باشيد كه اگر با هم باشيد كسى نمىتواند شما را چه بكند، ما هم با هم بايد باشيم براى اطاعت خدا.
الان دشمنىهابراى اين است كه ما براى اسلام داريم كار مىكنيم
اين نصرت خداست، اين نصرتى است كه تخلف ندارد از نصرت كه خدا مىكند، ما او را نصرت مىكنيم، ما بنده ضعيف، نصرت بندگان خدا را براى او مىكنيم و او به واسطه عنايات زيادش اين را نصرت خودش حساب كرده است، با اين كه غنى از همه عالم است. نصرت ضعفا را، نصرت مظلومين را نصرت خودش حساب كرده است و گفته است: ان تنصروا الله ينصركم والا نصرت خدا يعنى چه؟ ما كى هستيم كه نصرت خدا را بكنيم؟ عالم كى هست؟ همه موجودات عالم هيچند. نصرتى كه ما بكنيم از دين خدا، نصرتى كه بكنيم از بندگان خدا، خدا به عنايت خودش اين را نصرت خودش حساب كرده، فرمودهاند: ان تنصروالله ، ما مىدانيم كه خدا محتاج به نصرت ما نيست، لكن نصرت بندگان خدا را مىكنيم، نصرت دين خدا را مىكنيم و خدا به عنايت خودش قبول كرده است كه اين نصرت من است. و ما شك نداريم كه خدا (غنى مطلق) كه گفته است كه نصرت من را بكنيد و نصرتتان مىكنيم، اگر ما ضعفا، نصرت او را كرديم، او نصرت ما را مىكند. اين مسأله عقلى است. او فرموده است كه بايد با هم باشيد، اگر ما دنبال اين معنا باشيم كه اطاعت اين امر خدا را بكنيم، هر كس هر حرفى بزند به گوش ما فرو نمىرود، هر شايعهاى درست بكنند، شايعهها همه خنثى مىشود، هر دروغپردازى كه بكنند (تبليغاتى كه در خارج دارد مىشود و در هرجا) همهاش خنثى خواهد شد، براى اين كه ما اين پايه را محكم كرديم كه ما براى خدا وحدت داريم. ما وحدتمان براى اين نيست كه خودمان به جايى برسيم يك كارى بكنيم. ما خدا فرموده وحدت داشته باشيد براى او وحدت داريم و اين وحدت كه براى خداست، هر كيدى در مقابلش خنثى است. براى اين كه /كيد/ اين كيد، كيد با خداست، اين دشمنى، دشمنى با خداست. وقتى ما براى خدا اين كار را كرديم، كسى اگر مخالفت كند، مخالفت با خدا كرده است. چون ما براى او مىكنيم، آن هم براى اين كه ما براى خدا مىكنيم دارند مىكنند. الان دشمنىها براى اين است كه ما براى اسلام داريم كار مىكنيم والا ما چيزى نيستيم
صحيفه نور ج 19 صفحه 134
كه. آنها مىبينند كه اسلام اگر چنانجه دامنهاش توسعه /بكند/ پيدا بكند، دامنه نفاق برچيده مىشود، دامنه كفر برچيده مىشود، همه اين چيزها از بين مىرود، قدرتها فلج مىشوند. اينها ديدند كه يك موج كوچكى در اين جا پيدا شده، لكن الان در شرق و غرب از آن حرف است، صحبت است، اينها از اين صحبت مىترسند. الان ايران در همه جا مطرح است، آنها از اين مطرح شدن مىترسند. ايران هم براى خودش، براى اين بيست ميليون نيست براى اين چهل ميليون، پنجاه ميليون نيست، پيشتر هم بوديم. ايران براى اين است كه مردم يك تحول الهى پيدا كردهاند و اين تحول الهى اسباب اين شد كه با هم شدند و قدرت بزرگى را مثل قدرت شيطانى رژيم سابق در هم شكستند و مقابل همه قدرتها هم ايستادهاند، مردانه ايستادهاند، مشتشان را هم محكم نگه داشتهاند مىگويند ما نه شرق را مىخواهيم، نه غرب را مىخواهيم. اگر شرق با ما بسازد و نخواهد به ما آن طمطراق شرقيت خودش را نشان بدهد، ما اهل جنگ نيستيم، اگر غرب هم همين طور باشد ما نيستيم. هر يك از اينها بخواهند تعدى بكنند ما تا آخر نفرمان مىايستيم مقابلش.
نصرت كشور اسلامى، نصرت خداست
اگر چنانچه اين معنا در قلب ما واقع شده باشد كه نصرت كشور اسلامى، نصرت خداست و نصرت بندگان خدا، نصرت خداست، نصرت مظلومان، نصرت خداست، اين معنا اگر در قلب ما محكم بشود، از هيچ چيز نبايد بترسيم و انشاء الله نمىترسيم و هيچ كس هم به ما نمىتواند كه غلبه كند و در همه جا هم پيروز هستيم، در همه جبههها، در جبهههاى جنگ، در جبهههاى صلح، در جبهههاى عرض مىكنم كه بيمارستان، در همه جا پيروز هستيم. و من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به ما تؤفيق بدهد كه ما بتوانيم به اين مقصدى كه مقصد انبياست برسيم و ما انشاء الله با هم باشيم و اين قافله را با هم به منزل برسانيم و اين امانت را به صاحب امانت رد كنيم.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page