کوچه پس کوچه
تاریک تر از شب بی ماه
آنطرف تر از آبراهی باریک...
روی تلی از ریگ های رنگارنگ
... با مداد نوشته اند: اگر با هم مهربان بودند از بهشت برین رانده نمی شدند!
... می شود آن نوشته را پاک کرد!
اگر با...
Printable View
کوچه پس کوچه
تاریک تر از شب بی ماه
آنطرف تر از آبراهی باریک...
روی تلی از ریگ های رنگارنگ
... با مداد نوشته اند: اگر با هم مهربان بودند از بهشت برین رانده نمی شدند!
... می شود آن نوشته را پاک کرد!
اگر با...
بعضی ها " حریم خصوصی " برایشان مفهومی ندارد وقت رفاقت یا زندگی با آنها مثل این است که وسط چهارراه نشسته ای !
خط عابر پیاده ندارد دست مرا بگیر و از آن رد کن... قرار دیدار ما هر نیمه شب ... خیالت که نمی گذارد بخوابم.... !
بلند ترین ارتفاعی که باعث مرگ آدمی می شود افتادن از چشمان کسیست که فکر می کنی همه چیز اوست...
اگر برف می دانست کرة خاکی چقدر کثیف است ! هرگز هنگام فرود آمدن لباس سفید نمی پوشید ....
در هوای پشت بام صبح
با نسیم نازک اسفند
دست و رویت را بشویی
حوله نمدار و نرم بامدادان را
روی هرم گونه هایت حس کنی
دوست داری بی محابا مهربان باشی
تازه می فهمی
مهربان بودن چه آسان است
با تمام چیزها از سنگ تا انسان
می توان با یک گلیم کهنه هم
روز را شب کرد و شب را روز کرد
می توان با هیچ ساخت ؛
می توان این جمله را بر دفتر فردا نوشت:
خوبی از هر چیز دیگر بهتر است.
کوچه ها یتیم
خنده ها یتیم
ماه و خورشید یتیم
بی تو
همه شعرهایم یتیم می شوند.
بادکنکی ترکید
دلی شکست
لبی خندید!
می شمرد،
برگ برگ
قربانیانش را
مرگ!
از دعای گیاه
تا اجابت ماه
راهی نیست،
دل را بیاورید.
در چشم های بیمارم
قطره ای از نگاه معصومت را بچکان!
اگر امشب ماه بالا بيايد
مي خواهم براي تنهايي ام شعري بگويم
شعري به رنگ درد
شعري به نام "ماه ترين برگرد!"
اگر امشب ماه بالا بيايد
اگر كرگدن ها اجازه دهند
اگر موریانه ها واژه هايم را به غارت نبرند
اگر روزنامه هاي صبح
زندگی
یک نخ سیگار است
در دست زمان!
در سرزمینی که سایه آدمهای کوچک ،
بزرگ باشد،
آفتاب در حال غروب است .
دست از سرم بر نمی دارند
این واژه های سمج
که روحم را
به بازی گرفته اند!
من بر انم که در این دنیا
خوب بودن بخدا سهل ترین کارست
و نمیدانم که چرا انسان
تا این حد
باخوبی
بیگانه ست
و همین درد مرا سخت می آزارد!
انسان به اندازه ای که به مرحله ی انسان بودن نزدیک میشود بیشتر احساس تنهایی میکند.
دلی برایم تنگ نیست ...چشمی نگرانم نیست ...گویی هیچ کجای این دنیا مرا کم ندارد...
عمیق ترین درد زندگی دل بستن به کسی ست که هرگز به تو تعلق ندارد ...
کاش می شد که به انگشت نخی می بستیم تا فراموش نگردد که هنوز انسانیم!!!
من به خورشید اعتقاد دارم, حتی اگر ندرخشد. من به عشق اعتقاد دارم, حتی اگر تنها باشم. من به خدا معتقدم, حتی اگر ساکت باشد
چه ساده با گریستن خویش زنده می شویم و چه ساده در میان گریستن می میریم و در فاصله ی این دو به سادگی چه معمایی می سازیم به نام زندگی
غرور هدیه شیطان است و عشق هدیه خداوند، و ما هدیه شیطان را بهم می دهیم ولی هدیه خداوند را از یکدیگر پنهان می کنیم.
کبوتر نباش که تو دل آسمون پرواز کنی...آسمون باش تا کبوتری در دلت پرواز کند...
کســی که سکوتم را درک نمی کند .. به احتمال زیاد کلامم را نیز نخواهد فهمید
چه بسیار نگاه ها در جهان سرگردانند که در چشمی جای گیرند و چه بسیار فریادهایی که بر سنگ خاموش بوسه می زنند . . .
هر رابطه ای به هر دلیلی برایت تمام شد، پی اش را دیگر نگیر هیچ شوک مصنوعی آدمها و رابطه های مرده را زنده نمی کند ...
بگذار آدمها تا می توانند سنگ باشند تو از نژاده چشمه باش
ميدوني چرا بازيو باختي؟ چون وقتي مي خواستي من ببازم يادت رفت كه من يارت بودم،نه حريفت
تا آسمان راهی نیست
تا آسمانی شدن راه بسیار است
اگر قرار است برای چیزی زندگی خود را خرج کنیم ، بهتر آن است که آن را خرج لطافت یک لبخند و یا نوازشی عاشقانه کنیم
محبت همه چیز را شکست می دهد و خود شکست نمی خورد .
تنها چیزی که میدونه چقدر عمر میکنه تقویمه
یادم باشه وقتی برای مروارید دل به دریا میزنم ، ساحل را گم نکنم.
هرصدفی لیاقت داشتن مرواریدرو نداره ، پس برای هر صدفی مروارید نمیشم .
همیشه درحال ،با عبرت از گذشته ، به سوی آینده زندگی می کنم
زندگي كوتاهتر از آن است كه به خصومت بگذرد
و قلب ها گرامي تر از آنند كه بشكنند
آنچه از روزگار به دست مي آيد با خنده نمي ماند
و آنچه از دست برود با گريه جبران نمي شود
فردا خورشيد طلوع خواهد كرد
حتي اگر ما نباشيم ...
هیچ چیزی را نمی توان به کسی یاد داد، ولی می توان به او کمک کرد تا پاسخ ها را از درون خود بیابد....
با زمان قرار زندگی مسالمت آمیز گذاشته ام که نه او مرتبا مرا دنبال کند و نه من از او فرار کنم، سرانجام که به هم خواهیم رسید....