-
next page
fehrest page
back page
تفسير آيه :(90) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَنِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُواْ كُفْراً لَّنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْوَ اءُولَّئِكَ هُمُ الْضَّآلُّونَ
ترجمه :
البتّه كسانى كه پس از ايمان آوردن ، كافر شدند وسپس بر كفر خود افزودند، هرگز توبه ى آنها پذيرفته نخواهد شد و آنها همان گمراهانند.
نكته ها
O مرتدّين و از دين برگشتگان دو نوعند:
الف : مرتدّ ملّى ، كه پدر و مادر او هنگام انعقاد نطفه او كافر باشند، بعد از بلوغ اظهار كفر كند و سپس اسلام بياورد و پس از آن مجدداً از اسلام دست بردارد. چون اين شخص مسلمان زاده نيست ، مجازاتش خفيف و سبك است .
ب : مرتدّ فطرى ، كه هنگام انعقاد نطفه او پدر يا مادرش مسلمان باشند، بعد از بلوغ اظهار اسلام كند و سپس از دين و آيين خويش دست بردارد و به اسلام پشت كند. اين چنين شخصى مجازات سنگينى همانند اعدام را در پيش رو دارد.
O گرچه راه توبه بر احدى بسته نيست ، امّا نبايد گروهى از اين توبه ى مقدّس سوءاستفاده كنند. كسانى كه از ايمان خود دست برداشته ودائماً بر كفر و لجاجت خود مى افزايند و جز لحظه ى مرگ يا غلبه ى مسلمين ، حاضر به توبه نيستند، توبه اين گونه افراد قابل قبول نخواهد بود، زيرا توبه آداب و شرايط و شيوه اى دارد كه شامل حال اينها نمى شود.
پيام ها
1- ايمانى ارزش دارد كه تا پايان عمر تداوم داشته باشد. ايمانى كه با كفر پايان پذيرد، كارساز نيست . (كفروا بعد ايمانهم )
2- انسان مختار است ، مى تواند ايمان آورد و يا كفر ورزد. مى تواند بر ايمان خود پايدار و يا در كفر خود پافشارى كند. مى تواند توبه كند يا بر گناه اصرار بورزد. (كفروا بعد ايمانهم )
3- هر يك از كمالات و يا انحرافات ، قابل افزايش ويا كاهش است . ازدياد علم مانند: (زدنى علما)(99) افزايش هدايت : (زادهم هدى )(100) افزايش گمراهى : (ازدادوا كفراً)
4- خداوند توبه پذير است ، ولى گروهى زمينه ها را از دست داده اند. جرّاح هر چقدر هم لايق باشد، تا زمينه ى پيوند در مريض نباشد كارى پيش نمى برد. (لن تُقبَل توبتهم )
5- اصرار و تداوم كفر، سبب محروميّت از پذيرفته شدن توبه است . (ازدادوا كفرا لن تُقبَل توبتهم )
تفسير آيه :(91) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَمَاتُواْ وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ اءَحَدِهِمْ مِّلْءُا لاَْرْضِ ذَهَباً وَلَوِ افْتَدَى بِهِ اءُولَّئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ اءَلِيمٌ وَمَا لَهُمْ مِّن نَّ صِرِينَ
ترجمه :
همانا كسانى كه كفر ورزيدند و در حال كفر (بدون توبه ) مردند، اگر چه زمين را پر از طلا كرده و به عنوان فديه و باز خريد (از عذاب ) بدهند، هرگز از هيچ يك از آنان پذيرفته نمى شود. آنان را عذابى دردناك است و برايشان هيچ ياورى نيست .
نكته ها
O دنيا و آخرت تفاوت هايى دارند، از جمله :
1- غم واندوه در دنيا از انسان به ديگران سرايت مى كند، ولى در آخرت چنين نيست .
2- در دنيا، انسان مى تواند با عذر يا كفّاره يا دروغ يا حيله يا توبه يا ناله مشكلش را حل كند، امّا در آخرت چنين نيست .
3- تلخى هاى دنيا قابل تخفيف است و اگر انسان با آن انس گرفت ، از تلخى آن كاسته مى شود، ولى در آخرت چنين نيست .
پيام ها
1- كافر مردن ، بزرگ ترين خطر است . (ماتوا و هم كفّار) ومسلمان مردن ، آرزوى پيامبران است . (توفّنى مسلما)
2- در قيامت ، مال دنيا بى ارزش است و ذرّه اى كارآيى ندارد. گرچه از جنس طلا و مقدار آن به اندازه ظرفيّت زمين باشد، باز هم پشيزى ارزش ندارد. (مل ء الارض ذهبا)
3- ايمان ، ارزشى فراتر از تمام مادّيات دارد. در قيامت تنها ايمان است كه مى تواند انسان را نجات دهد. (مل ء الارض ذهبا)
4- مرگ در حال كفر، زمينه ى شفاعت را از بين مى برد. (مالهم من ناصرين )
تفسير آيه :(92) لَنْ تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ شَى ءٍفَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ
ترجمه :
هرگز به نيكى دست نمى يابيد، مگر آنكه از آنچه دوست داريد، (در راه خدا) انفاق كنيد و بدانيد هر چه را انفاق كنيد، قطعا خداوند به آن آگاه است .
نكته ها
O كلمه ى ((بِرّ)) به خير وبركت گسترده ، وزمينى كه براى كشت و زراعت ويا سكونت مهيّاست ، گفته مى شود. همچنين به گندم كه غذاى عموم انسان ها وانواع حيوانات است ، ((بُرّ)) گفته مى شود.
با توجّه به اشتقاق لغوى ((برّ)) كه به معناى توسعه در خير است ؛ در قرآن ، ايمان و عمل صالح و جهاد و نماز و وفاى به عهد، از نمونه هاى بِرّ معرفى شده اند.(101) همگان توصيه شده اند كه در انجام ((برّ)) همديگر را يارى كنند. (تعاونوا على البرّ)(102) و در اين آيه نيز مى فرمايد كه شما هرگز به اين گوهر گرانبها نمى رسيد، مگر آنكه از آنچه دلپسند شماست وآن را دوست مى داريد، انفاق كنيد.
نمونه هايى از انفاق مؤ منان
1- ابوطلحه انصارى ، بيشترين درختان خرما را در مدينه داشت وباغ او محبوب ترين اموالش بود. اين باغ كه روبروى مسجد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله واقع شده بود، آب زلالى داشت . رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله گاه وبى گاه وارد آن باغ مى شد واز چشمه ى آن مى نوشيد. اين باغِ زيبا و عالى ، درآمد كلانى داشت كه مردم از آن سخن مى گفتند. وقتى آيه نازل شد كه (لن تنالوا البرّ حتى ...) او خدمت پيامبر رسيد وعرض كرد: محبوب ترين چيزها نزد من اين باغ است ، مى خواهم آن را در راه خدا انفاق كنم . پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: تجارت خوبى است ، آفرين بر تو، ولى پيشنهاد من آن است كه اين باغ را به فقراى فاميل و بستگان خويش دهى . او قبول كرد وباغ را بين آنان تقسيم نمود.(103)
2- مهمانى بر ابوذر وارد شد، ابوذر گفت : چون من گرفتارى دارم ، شما خودتان يكى از شتران مرا نحر و غذا تهيه كنيد. آنها شتر لاغرى را انتخاب كردند. ابوذر ناراحت شد و پرسيد: چرا شتر فربه و چاق را نياورديد؟ گفتند: آن را براى نياز آينده تو گذاشتيم . ابوذر فرمود: روز نياز من روز قبر من است .(104)
3- وقتى فاطمه زهرا عليها السّلام را در شب عروسى به خانه شوهر مى بردند، فقيرى از حضرت پيراهن كهنه اى خواست . فاطمه زهرا عليها السّلام به ياد اين آيه (لن تنالوا البر...) همان پيراهن نوى عروسيش را انفاق كرد.
4- عبداللّه بن جعفر، غلام سياهى را ديد كه در باغى كارگرى مى كند، به وقت غذا سگى وارد باغ شد و در برابر غلام نشست . غلام لقمه اى به او داد، باز سگ با نگاه خود تقاضاى غذا كرد، غلام غذاى خود را لقمه لقمه به او داد تا تمام شد. از او پرسيد: خودت چه مى خورى ؟ گفت : من امروز سهمى ندارم . پرسيد: چرا اين كار را كردى ؟ گفت : اين سگ از راه دور آمده و گرسنه بود. عبداللّه از فتوّت اين غلام تعجّب كرد. آن باغ و غلام را خريد، غلام را آزاد كرد و باغ را به او بخشيد.(105)
O در احاديث ذيل اين آيه مى خوانيم كه راه رسيدن به برّ، كمك به والدين است قبل از درخواست آنان ، گرچه بى نياز باشند.(106)
O امام صادق عليه السّلام به مفضل بن عمر فرمود: از پدرم شنيدم كه مى فرمود: كسى كه سال بر او بگذرد و از مال خود، كم يا زياد به ما نرساند، خداوند روز قيامت به او نظر نمى كند، مگر آنكه او را ببخشد. اى مفضل ! اين تكليفى است كه خداوند آن را بر شيعيان لازم كرده آنگاه كه در كتاب خود مى فرمايد: (لن تنالوا البرّ...) پس ما برّ و تقوى و راه هدايت هستيم .(107)
پيام ها
1- يگانه راه رسيدن به مقام نيكوكاران ، انفاق خالصانه از امور مورد علاقه است ، نه فقط ذكر و دعا. (لن تنالوا البرّ...)
2- در مكتب اسلام ، هدف از انفاق تنها فقرزدايى نيست ، بلكه رشد انفاق كننده نيز مطرح است . دل كندن از محبوب هاى خيالى وشكوفاشدن روح سخاوت ، از مهم ترين آثار انفاق براى انفاق كننده است . (لن تنالوا البرّ)
3- دلبستگى به دنيا سبب محروم شدن از رسيدن به مقام برّ است . (لن تنالوا البرّ)
4- سعادتِ فرد در سايه نگاه اجتماعى وكريمانه اوست . (لن تنالواالبرّحتّى تنفقوا)
5- بهترين چيز دوست داشتنى براى انسان ((جان )) است . پس شهدا كه جان خود را در راه خدا مى دهند، به بالاترين مقام بِرّ مى رسند. (تنفقوا مما تحبّون )
6- آنچه را كه خود دوست مى دارى انفاق كن ، نه آنچه را كه بينوايان دوست مى دارند. زيرا ممكن است فقرا به جهت شدّت فقر، به اشياى ناچيز نيز راضى باشند. (ممّا تحبّون )، نه ((ممّايحبّون ))
7- انسانى كه تربيت الهى يافته ، اسير مال و ثروت نيست ، بلكه حاكم بر آنهاست . (تنفقوا ممّا تحبّون )
8- در انفاق ، اصل كيفيّت است ، نه كميّت . (ممّاتحبّون )
9- اسلام ، مكتب انسان دوستى است نه مال دوستى . (تنفقون مما تحبون )
10- در انفاق نه افراط و نه تفريط، تنها بخشى از آنچه را دوست دارى ، انفاق كن . (ممّا تحبّون )
11- محبّت به مال در نهاد هر انسانى هست : (ممّا تحبّون )آنچه خطرناك است ، شدّت محبّت است كه مانع انفاق شود. (و انّه لحبّ الخير لشديد)(108)
12- مهم انفاق است حتّى اگر اندك باشد. (و ما تنفقوا من شى ء) آرى يك برگ زرد روى آب ، مى تواند كشتى صدها مورچه شود.
13- حال كه خداوند انفاق ما را مى بيند، چرا در كمّ و كيف آن كوتاهى كنيم ؟ بياييد بهترين ها را انفاق كنيم . (فان اللّه به عليم )
جزء ( 4 )
تفسير آيه :(93) كُلُّ الْطَّعَامِ كَانَ حِلاًّ لِبَنىَّ إِسْرَ ءِيلَ إِلاّ مَا حَرَّمَ إِسْرَ ءِيلُ عَلَى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ اءَنْ تُنَزَّلَ الْتَّوْرَيةُ قُلْ فَاءْتُواْ بِالْتَّوْرَيةِ فَاتْلُوهَآ إِنْ كُنْتُمْ صَدِقِينَ
ترجمه :
همه ى غذاها و خواركى ها براى بنى اسرائيل حلال بود، مگر آنچه را اسرائيل (يعقوب ) پيش از نزول تورات بر خود حرام كرده بود، بگو: اگر راست مى گوييد (كه اينها از قبل در تورات حرام بوده است ،) تورات را بياوريد و آن را تلاوت كنيد (تا ببينيد بسيارى از چيزها را بدون نزول وحى از پيش خود،بر خودتان حرام كرده ايد).
تفسير آيه :(94) فَمَنْ افْتَرى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذَ لِكَ فَاءُولَّئِكَ هُمُا لْظَّلِمُونَ
ترجمه :
پس بعد از اين ، هر كسى بر خدا به دروغ افترا ببندد، آنان ستمگران هستند.
نكته ها
O در تفاسير آمده است كه بنى اسرائيل به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله اشكال مى كردند كه اگر تعاليم او موافق تعاليم انبياى پيشين همچون ابراهيم ، موسى و عيسى عليهم السّلام است ، پس چرا گوشت و شير شتر را حرام نمى داند؟! اين آيه در جواب آنها نازل شد، كه تمام غذاها براى بنى اسرائيل حلال بوده است وتنها حضرت يعقوب بعضى از غذاها را بر خود تحريم نموده بود. و دليل اين تحريم نيز چنانكه در بعضى تفاسير آمده ، آن است كه وقتى حضرت يعقوب گوشت شتر را استفاده مى نمود، موجب ناراحتى جسمى او مى شد، او از اين غذا پرهيز مى كرد(109) و بنى اسرائيل گمان مى بردند كه اين يك تحريم شرعى وابدى است .
O ((طَعام )) به چيزى گفته مى شود كه به ذائقه ى انسان طعم دارد و كلمه ى ((حِلّ)) در برابر ((عَقد))، به معناى آزادى و رهايى است .
پيام ها
1- حلال بودن غذاها، يك اصل ثابت در اديان آسمانى است . (كلّ الطعام كان حلا)
2- بدون دليل و تحريم شرعى ، حلال ها را حرام نپنداريد. (حَرّم اسرائيلُ على نفسه )
3- بهترين نوع استدلال ، استدلال بر اساس عقايد و كتاب آسمانى طرف مقابل است . (فاءتوا بالتوراة )
تفسير آيه :(95) قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُواْ مِلَّةَ إِبْرَ هِيمَ حَنِيفاً وَمَا كَانَ مِنَا لْمُشْرِكِينَ
ترجمه :
(اى پيامبر!) بگو: خداوند راستگو است ، پس از آيين ابراهيم حقگرا پيروى كنيد كه او از مشركان نبود.
نكته ها
O ((حَنيف )) كسى است كه از گمراهى فاصله گرفته و به هدايت و راه راست ، روى آورده است .
پيام ها
1- اهل كتاب كه خود را پيرو ابراهيم مى دانند، بايد موحّد باشند، زيرا او مشرك نبود. (فاتّبعوا ملّة ابراهيم ... و ما كان من المشركين )
2- حق گرايى ابراهيم ، آيين او را پايدار واستوار ساخت . (فاتّبعوا ملّة ابراهيم حنيفا)
تفسير آيه :(96) إِنَّ اءَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَهُدىًلِّلْعَلَمِينَ
ترجمه :
همانا اوّلين خانه اى كه براى (عبادت ) مردم مقرّر شد، همان است كه در سرزمين مكّه است ، كه مايه ى بركت و هدايت جهانيان است .
نكته ها
O ((بَكّة )) به معناى محلّ ازدحام و اجتماع مردم است .
O يكى از ايرادهاى بنى اسرائيل اين بود كه چرا مسلمانان با توجّه به قدمت بيت المقدّس كه هزار سال قبل از ميلاد توسط حضرت سليمان ساخته شده است ، آن را كنار گذاشته و كعبه را قبله ى خود قرار داده اند. اين آيه در پاسخ آنان مى فرمايد: كعبه از روز نخستين ، اوّلين خانه ى عبادت بوده و قدمت آن بيشتر از هر جاى ديگر است .
O امام صادق عليه السّلام با توجّه به جمله ى (اوّل بيت ) فرمودند: چون مردم مكّه بعد از كعبه گرد آن جمع شده اند، پس حقّ اولويّت با كعبه است و لذا براى توسعه ى مسجدالحرام مى توان خانه هاى اطراف كعبه را به نفع حرم خراب كرد.(110)
O تفسير الميزان مى گويد: روايات ((دَحوُ الارض ))(111) بسيار است و هيچ دليل علمى كه مغاير آن باشد، پيدا نشده و با قرآن نيز مخالفتى ندارد.
O حضرت على عليه السّلام در نهج البلاغه خطبه 192 مى فرمايد: خداوند تمام مردم را از آدم عليه السّلام تا آخرين نفر با همين سنگ هاى كعبه آزمايش مى كند. امام باقر عليه السّلام فرمود: حضرت آدم و سليمان و نوح عليهم السّلام نيز دور همين كعبه ، حج انجام داده اند.(112)
O در قرآن ، از كعبه تعابير متعدّدى شده است كه برخى از آنها را بازگو مى كنيم :
1- كعبه ، اوّلين خانه است . (اوّل بيت )
2- مركز پايدارى و قيام مردم است . (قياماً للناس )(113)
3- خانه آزاد بدون مالك است . (البيت العتيق )(114)
4- محل تجمّع و خانه امن مردم است . (مثابة للنّاس واءمنا)(115)
پيام ها
1- كعبه ، اوّلين خانه اى است كه براى عبادت ونيايش مردم بنا نهاده شده است . (اوّل بيت وضع للناس )
2- سابقه تاريخى معابد، يكى از ملاك هاى ارزشى آن است . (انّ اوّل بيت وضع ...)
3- خير و بركت كعبه ، تنها براى مؤ منان يا نژاد خاصّى نيست ، بلكه براى همگان است . (وضع للناس )
4- مردمى بودن براى كعبه ، يك ارزش است . (وضع للناس )
5- كعبه ، مايه ى هدايت مردم است . (هدى للعالمين )
تفسير آيه :(97) فِيهِ ءَايَتٌ بَيِّنَتٌ مَّقَامُ إِبْرَ هِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ ءَامِناً وَلِلَّهِعَلَى الْنَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِّىٌ عَنِ الْعَلَمِينَ
ترجمه :
در آن (خانه ) نشانه هاى روشن ، (از جمله ) مقام ابراهيم است و هر كس به آن درآيد، درامان است وبراى خدا بر عهده ى مردم است كه قصد حج آن خانه را نمايند، (البتّه ) هركه توانايى اين راه را دارد. وهركس كفر ورزد (وبا داشتن توانايى به حج نرود، بداند كه ) همانا خداوند از همه ى جهانيان بى نياز است .
نكته ها
O مكّه وكعبه ، نمايشگاهى از قدرت ونشانه هاى الهى ، وتاريخ آن مملوّ از خاطرات و سرگذشت هايى است كه توجّه به آنها درس آموز و عبرت انگيز مى باشد. در ساختن آن ابراهيم عليه السّلام بنّايى ، واسماعيل عليه السّلام كارگرى مى كرده اند. سپاهيان فيل سوار ابرهه كه به قصد ويرانى آن آمده اند، به قدرت الهى توسط پرندگان ابابيل نابود شده اند. ديوار آن به هنگام تولّد علىّ عليه السّلام براى مادرش شكافته مى شود تا در داخل آن ، نوزادى متولد شود كه در آينده اى نه چندان دور، بت هاى داخل آن را فرو ريزد. بلال ، برده سياهپوست حبشى ، در برابر چشمان حيرت زده اشراف مكّه بر بالاى آن اذان مى گويد و روزى نيز مى رسد كه آخرين حجّت الهى به ديوار آن تكيه زده و نداى نجات انسان ها را سر مى دهد و عالم را به اسلام دعوت مى كند.
O مكّه ، شهر اءمن الهى است كه هر كس در آن وارد شود، در امان است . حتّى اگر جنايتكار وارد مسجدالحرام شود، نمى توان متعرّض او شد، تنها مى توان او را در مضيقه قرار داد تا خود مجبور به خارج شدن شود.(116)
O در كنار كعبه ، مقام ابراهيم است . به گفته روايات ، مقام ابراهيم سنگى است كه به هنگام ساختن كعبه و بالا بردن ديوارهاى آن ، زير پاى ابراهيم عليه السّلام قرار داشت و اثر پاى آن حضرت بر روى آن مانده است . بقاى اين سنگ و اثر پا روى آن ، از قرن ها پيش از عيسى وموسى عليهما السّلام با آن همه تغيير وتحوّلى كه در كعبه واطراف آن در اثر حمله ها، سيل ها وخرابى ها بوجود آمده ، خود نشانه اى از قدرت الهى است .
O ((حج )) به معناى قصد همراه با حركت است و ((مَحجّة )) به راه صاف و مستقيم مى گويند كه انسان را به مقصد مى رساند. حج در اسلام به معناى قصد خانه خدا و انجام اعمال مربوط به آن است .
O پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله به علىّ عليه السّلام فرمود: ((تارك الحج و هو مستطيع كافر)) هر توانمندى كه حج را انكار و ترك كند، كافر است . و كسى كه امروز و فردا كند تا بميرد، گويا يهودى و نصرانى از دنيا رفته است .(117)
O استطاعت مالى براى حج ، لازم نيست از خود انسان باشد، بلكه اگر كسى ديگرى را ميهمان كند، يا هزينه ى حجّ او را بپردازد، او مستطيع شده وحج بر او واجب است .(118)
O امام صادق عليه السّلام درباره ى ((آيات بيّنات )) فرمودند: مقصود مقام ابراهيم ، حجرالاسود و حجر اسماعيل است . و از آن حضرت پرسيدند مراد از ((مَن دخله )) كعبه است يا حرم ؟ حضرت فرمودند: حرم .(119)
O شخصى از امام صادق عليه السّلام درباره ى ((مَن دخله كان آمنا)) سؤ ال كرد: حضرت فرمودند: كسى كه اين خانه را قصد كند و بداند كه اين همان خانه اى است كه خداوند رفتن به آنرا فرمان داده ، و اهل بيت عليهم السّلام را نيز آنگونه كه بايد بشناسد، او در دنيا و آخرت درامان خواهد بود.(120)
پيام ها
1- در خانه ى خدا، نشانه هاى روشن بسيار است . نشانه هاى قداست و معنويّت ، خاطرات انبيا از آدم تا خاتم ، مطاف بودن براى انبيا و قبله گاه براى همه ى نمازگزاران . (فيه آيات بيّنات )
2- ابراهيم عليه السّلام مقامى دارد كه جاى پاى او، به مكّه ارزش داده است . (مقام ابراهيم )
3- بر خلاف تفكّر وهابيّت ، اگر جماد در جوار اولياى خدا قرار گيرد، قداست مى يابد. (مقام ابراهيم )
4- از امتيازات اسلام آن است كه يك منطقه از زمين را منطقه ى امن قرار داده ، تا ضعيف و قوى در كنار يكديگر مجتمع شوند. (مَن دخله كان آمنا)
5- واجبات ، يك نوع تعهّد الهى برگردن انسان است . (وللّه على النّاس حِجّالبيت )
6- حج ، بايد خالصانه و تنها براى خدا باشد. (للّه على النّاس حِجّ البيت )
7- تكليف و وظيفه ، به مقدار توان است . توان فرد از نظر مالى و بدنى ، وفراهم بودن شرايط بيرونى . (من استطاع اليه سبيلاً)
8- استطاعت شرط حج است .(121) (من استطاع اليه سبيلاً)
9- انكار حج و ترك آن ، سبب كفر است . (و من كفر)
10- فايده ى انجام دستورات الهى ، به خود انسان برمى گردد وگرنه خداوند نيازى به اعمال ما ندارد. (فان اللّه غنىّ عن العالمين )
11- خداوند دعوت مى كند، ولى منّت نمى كشد. (وللّه على النّاس حِجّ البيت ... و من كفر فانّ اللّه غنىّ عن العالمين )
تفسير آيه :(98) قُلْ يََّاءَهْلَ الْكِتَبِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِ ايَ تِ اللَّهِ وَاللَّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا تَعْمَلُونَ
ترجمه :
بگو: اى اهل كتاب ، چرا به آيات خداوند كفر مى ورزيد، با آنكه خداوند بر اعمال شما گواه است .
پيام ها
1- سؤ ال همراه با توبيخ ولى بالحنى مؤ دّبانه ، بهترين شيوه ى هشدار است . (يا اهل الكتاب لِمَتكفرون )
2- اگر خداوند را شاهد اعمال خود بدانيم ، دست از مخالفت او بر مى داريم . (لِمَتكفرون ... واللّه شهيد)
3- اهل كتاب ، فعّاليت هاى پنهانى عليه مسلمانان داشتند. (واللّه شهيدعلى ماتعملون )
تفسير آيه :(99) قُلْ يََّاءَهْلَ الْكِتَبِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ ءَامَنَتَبْغُونَهَا عِوَجاً وَاءَنْتُمْ شُهَدَآءُ وَمَا اللَّهُ بِغَفِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
ترجمه :
بگو: اى اهل كتاب ! چرا كسانى را كه ايمان آورده اند از راه خدا باز مى داريد و مى خواهيد كه آن (طريقه ى الهى ) كج باشد، در حالى كه خود شما گواهيد (كه راه آنان درست است ) و خداوند از آنچه انجام مى دهيد غافل نيست .
نكته ها
O در آيه ى قبل ، سؤ ال از كفر ورزى اهل كتاب بود؛ (لم تكفرون ) و در اين آيه ، انتقاد از اينكه اگر خودتان ايمان نمى آوريد و به آيات الهى كفر مى ورزيد، به چه دليل مانع رفتن ديگران در راه خدا مى شويد؟! (لم تصدّون عن سبيل اللّه )
پيام ها
1- اهل كتاب براى پيشرفت اسلام ، مانع تراشى واخلال گرى مى كنند. (لِم تصُدّون )
2- كج نشان دادن اسلام ، از راههاى مبارزه با اسلام است . (تبغونها عوجا)
3- دشمنان ، هر لحظه براى انحراف شما تلاش مى كنند. (تبغونها عوجا)
4- دشمنان ، بر حقّانيت آيين شما آگاه و گواهند. (و انتم شهداء)
5- سرچشمه ى فتنه ، دانشمندان منحرفند. (وانتم شهداء)
6- اگر بدانيم كه لحظه اى از ما و رفتار ما غفلت نمى شود، دست از خطاكارى برمى داريم . (ما اللّه بغافل عمّا تعملون )
تفسير آيه :(100) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَاَمَنُواْ إِنْ تُطِيعُواْ فَرِيقاً مِّنَ الَّذِينَ اءُوتُواْا لْكِتَبَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَنِكُمْ كَفِرِينَ
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر از گروهى از اهل كتاب اطاعت كنيد، شما را بعد از ايمانتان به كفر باز مى گردانند.
نكته ها
O در تفاسير(122) مى خوانيم : شخصى از يهوديان به نام شاس بن قيس ، وقتى صفا و صميميّت مسلمانان مدينه مخصوصا دو قبيله اوس وخزرج را ديد بسيار ناراحت شد و با خود گفت : اين دو قبيله روزگارى با هم جنگ مى كردند، ولى حالا در سايه رهبرى ومديريّت محمّد صلّى اللّه عليه و آله در كنار هم به صلح وصفا زندگى مى گذرانند، اگر اين وضع ادامه داشته باشد، كيان يهود در خطر است . او با برنامه ريزى ، گروهى را با خود همراه وجوانى را در ميان مسلمانان ماءمور كرد تا با يادآورى خاطرات درگيرى هاى ((بُغاث )) محلّى كه بين دو قبيله جنگ واقع شده بود آنان را تحريك كند. اين جوان با اجراى اين برنامه ، عواطف آنان را تحريك نموده و نزديك بود كه نزاع و درگيرى سختى شعله ور شود. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله با سخنان آرامش بخش خويش به آنان هشدار داد و آنها را از توطئه ى دشمن باخبر ساخت . آنها سلاح را بر زمين گذاشته ، يكديگر را در آغوش گرفته واز عمل خود پشيمان شدند. به گفته ى مفسّران ، در اين حادثه اين آيه و دو آيه قبل نازل شد كه متضمّن توبيخ و سرزنش اهل كتاب و هشدار به مسلمانان است .
پيام ها
1- پيروى از دانشمندان منحرف ، سبب ارتداد است . (ان تطيعوا فريقا...يردّوكم )
2- عمل ، در عقيده اثر مى گذارد. اطاعت از منحرفان ، سر از انحراف عقيده در مى آورد. (ان تطيعوا فريقا...يردّوكم )
3- چون اطاعت از كفّار منجر به كفر مى شود، پس تبرّى و برائت از آنان لازم است . (ان تطيعوا فريقا...يردّوكم )
4- نتيجه پيروى از بيگانگان ، كفر وسوءعاقبت است . (يردّوكم بعدايمانكم كافرين )
تفسير آيه :(101) وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَاءَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ ءَاَيَتُ اللَّهِ وَفِيكُمْرَسُولُهُ وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِىَ إِلَى صِرَطٍ مُّسْتَقِيمٍ
ترجمه :
و چگونه شما كفر مى ورزيد، در حالى كه آيات خدا بر شما تلاوت مى شود و رسول او در ميان شماست و هر كس به (دين وكتاب ) خدا تمسّك جويد، پس قطعا به راه مستقيم هدايت شده است .
پيام ها
1- زمينه هاى انحراف و كفر، يا فقدان راه است و يا فقدان راهنما. امّا با وجود كتاب و سنّت و قوانين و رهبر الهى ديگر انحراف چرا؟ (كيف تكفرون و...)
2- وجود قانون به تنهايى براى جلوگيرى از كفر و انحراف كفايت نمى كند، رهبر نيز لازم است . (وفيكم رسوله ...)
3- تكيه و توكّل به خداوند و استمداد از او، رمز مصونيّت از تمام وسوسه ها و انحرافات است . (من يعتصم باللّه فقد هدى )
4- راه اعتصام به خداوند، به روى هر كسى باز است . (ومن يعتصم باللّه ...)
5- رو كردن به هر كس و هر مقامى غير از خداوند، انحراف است . (و من يعتصم باللّه فقد هدى الى صراط مستقيم )
6- آنچه مهم تر از حركت است ، پيدا كردن راه مستقيم و حركت در آن است . (هدى الى صراط مستقيم )
7- هدايت ، نتيجه ى قطعى اعتصام به خداوند است . (فقد هدى )
8- اعتصام به خداوند، يك حركت جدّى تواءم با انتخاب آگاهانه است كه لازمه ى آن رهسپارى با اولياى خداست .(123) (من يعتصم باللّه فقد هدى )
تفسير آيه :(102) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاّ وَاءَنْتُم مُّسْلِمُونَ
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خداوند پروا كنيد آن گونه كه سزاوار تقواى اوست و نميريد مگر اينكه مسلمان باشيد.
نكته ها
O هر كمالى مثل ايمان ، علم وتقوا داراى مراحلى است . مرحله ى ابتدايى ومراحل بالاتر، تا مرحله كمال مطلق . در قرآن مى خوانيم : (ربّ زدنى علما)(124) خدايا! دانش مرا زياد كن . و يا در دعاى مكارم الاخلاق مى خوانيم : ((بلّغ بايمانى اكمل الايمان )) خداوندا! ايمان مرا به كمال برسان . در اين آيه نيز مى خوانيم : (اتّقوااللّه حقّ تُقاته ) عالى ترين درجه تقوا را پيشه كنيد.
پيام ها
1- مؤ من ، هر روز بايد مرحله ى بالاترى را بپيمايد. (آمنوا اتّقوا اللّه )
2- تقواى واقعى ، در سايه ايمان به مبداء ومعاد است . (ياايّها الّذين امنوا اتقّوا اللّه )
3- تقوا، رمز حسن عاقبت است . (اتّقوا اللّه ... تموتنّ... مسلمون )
4- ايمان آوردن كافى نيست ، با ايمان ماندن لازم است . شروع كار خيلى مهم نيست ، پايان كار مهم تر است . (لاتموتنّ الاّ و انتم مسلمون )
5- اسلام ، نه تنها چگونه زيستن را به ما مى آموزد، بلكه چگونه مردن را نيز به ما آموزش مى دهد. (لاتموتنّ الاّ و انتم مسلمون )
6- انسان در سرنوشت وعاقبت خود نقش دارد. (لاتموتنّ الاّ و انتم مسلمون )
7- اسلام ، هم به كيفيّت تقوا توجّه دارد وهم به تداوم آن تا پايان عمر. (حق تقاته و لاتموتنّ الاّ و انتم مسلمون )
تفسير آيه :(103) وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَتَا للَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ اءَعْدَآءًفَاءَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَاءَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَ ناً وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ الْنَّارِ فَاءَنْقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ ءَايَتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
ترجمه :
وهمگى به ريسمان خدا چنگ زنيد وپراكنده نشويد ونعمت خدا را بر خود ياد كنيد، آنگاه كه دشمنان يكديگر بوديد، پس خداوند ميان دلهايتان الفت انداخت ودر سايه نعمت او برادران يكديگر شديد، و بر لب پرتگاهى از آتش بوديد، پس شما را از آن نجات داد. اين گونه خداوند آيات خود را براى شما بيان مى كند، شايد هدايت شويد.
نكته ها
O حضرت علىّ عليه السّلام مى فرمايد: قرآن ، حبل اللّه است .(125) واز امام صادق عليه السّلام نقل شده است كه فرمود: ((نحن حبل اللّه )) ما اهل بيت ، حبل اللّه هستيم .(126) و در روايت ديگرى آمده است : علىّبن ابى طالب عليهما السّلام حبل اللّه است .(127)
O تاءليف دلها تنها به دست خداست . (فالّفَ بينَ قلوبكم ) قرآن خطاب به پيامبر مى فرمايد: (لو اَنفقتَ ما فِى الارضِ جَميعا ما اَلّفتَ بينَ قلوبِهم ) اگر همه ى سرمايه هاى زمين را خرج كنى نمى توانى بدون خواست او بين دلها ايجاد الفت نمايى .(128)
پيام ها
1- وحدت و دورى از تفرقه ، يك وظيفه ى الهى است . (واعتصموا)
2- محور وحدت بايد دين خدا باشد، نه نژاد، زبان ، ملّيت ، و... . (بحبل اللّه )
3- از بركات و خدمات اسلام غافل نشويد. (اذ كنتم اعداء فالّف بين قلوبكم )
4- وحدت ، عامل اخوّت است . (فاءصبحتم بنعمته اخوانا)
5- اتّحاد، نعمت بزرگ الهى است .(129) (فاصبحتم بنعمته )
6- تفرقه و عدوات ، پرتگاه و گودال آتش است . (شفا حفرة من النار)
7- نعمت هاى خداوند ،آيات او هستند. (واذكروا نعمت اللّه ...يبين اللّه لكم آياته )
8- يادآورى نعمت هاى الهى عامل عشق و زمينه ساز هدايت است . (واذكروا نعمت اللّه ... لعلكم تهتدون )
تفسير آيه :(104) وَلْتَكُنْ مِّنْكُمْ اءُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَاءْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَىَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاءُوْلََِّكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
ترجمه :
و از ميان شما بايد گروهى باشند كه (ديگران را) به خير دعوت نمايند و امربه معروف ونهى از منكر كنند و آنها همان رستگارانند.
نكته ها
O قرارگرفتن آيه مربوط به امر به معروف ونهى از منكر در ميان دو آيه اى كه دستور اتّحاد و يكپارچگى مى دهد، شايد از آن رو باشد كه در نظام اجتماعىِ متفرّق و از هم پاشيده ، يا قدرت دعوت به خير و معروف وجود ندارد و يا اينكه چنين دعوت هايى مؤ ثّر و كارساز نيست .
O امر به معروف ونهى از منكر، به دو صورت انجام مى شود:
1- به عنوان وظيفه اى عمومى و همگانى كه هركس به مقدار توانايى خود بايد به آن اقدام نمايد.
2- وظيفه اى كه يك گروه سازمان يافته و منسجم آن را به عهده دارد و با قدرت ، آن را پى مى گيرد. چنانكه اگر راننده اى در خيابان خلاف كند، هم ساير رانندگان با چراغ و بوق به او اعتراض مى كنند و هم پليس راهنمايى براى برخورد قاطع با متخلّف وارد صحنه مى شود.
O درباره امربه معروف ونهى از منكر، روايات بسيارى آمده كه از نقل آنها صرف نظر و به اين مقدار بسنده مى كنيم كه على عليه السّلام فرمود: اگر امر به معروف و نهى از منكر ترك شود، كارهاى نيك و خير تعطيل و اشرار و بَدان مسلّط مى شوند.(130)
پيام ها
1- در جامعه اسلامى ، بايد گروهى بازرس و ناظر كه مورد تاءييد نظام هستند، بر رفتارهاى اجتماعى مردم نظارت داشته باشند. (ولتكن منكم امّة )
2- اصلاح جامعه و جلوگيرى از فساد، بدون قدرتِ منسجم و مسئول مشخّص امكان ندارد. (منكم امّة )
3- دعوت كننده ى به خير ومعروف بايد اسلام شناس ، مردم شناس وشيوه شناس باشد. لذا بعضى از امّت اين وظيفه را به عهده دارند، نه همه آنها. (منكم امّة )
4- دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر، بايد به صورت دائمى باشد، نه موسمى و موقّتى .(131) (يدعون ، ياءمرون ، ينهون )
5- امر به معروف ، بر نهى از منكر مقدّم است . اگر راه معروف ها باز شود، زمينه براى منكر كم مى گردد. (ياءمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر)
6- كسانى كه براى رشد و اصلاح جامعه دل مى سوزانند، رستگاران واقعى هستند وگوشه گيرانِ بى تفاوت را از اين رستگارى سهمى نيست . (اولئك هم المفلحون )
7- فلاح و رستگارى ، تنها در نجات و رهايى خود خلاصه نمى شود، بلكه نجات و رشد ديگران نيز از شرايط فلاح است . (ياءمرون ، ينهون ، اولئك هم المفلحون )
تفسير آيه :(105) وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِنْ بَعْدِ مَا جَآءَهُمُا لْبَيِّنَتُ وَاءُوْلََّئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ
ترجمه :
و مانند كسانى نباشيد كه بعد از آنكه دلايل روشن برايشان آمد، باز هم اختلاف كرده و پراكنده شدند و آنان برايشان عذابى بزرگ است .
پيام ها
1- از تاريخِ تلخِ اختلافات پيشينيان ، درس بگيريم . (و لاتكونوا كالّذين ...)
2- هميشه ريشه ى اختلافات جهل نيست ، هوس ها نيز اختلاف برانگيز است . (واختلفوا من بعد ما جائهم البينات )
3- اختلاف و تفرقه ، نه تنها قدرت شما را در دنيا مى شكند، بلكه در قيامت نيز گرفتار عذاب جهنّم مى سازد.(لهم عذاب عظيم )
تفسير آيه :(106) يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَاءَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْوُجُوهُهُمْ اءَكَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَنِكُمْ فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ
ترجمه :
(قيامت ) روزى (است ) كه صورت هايى سفيد و نورانى ، و صورت هايى سياه مى شوند. پس كسانى كه روسياه شدند، (از آنان سؤ ال مى شود:) آيا بعد از ايمانتان كفرورزيديد؟ پس به خاطر كفرتان عذاب الهى را بچشيد.
تفسير آيه :(107) وَاءَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِى رَحْمَةِ اللَّهِ هُمْ فِيهَاخَلِدُونَ
ترجمه :
و امّا آنان كه روسفيد شدند، غرق در رحمت خدا شده و در آن جاودانه اند.
نكته ها
O روسفيدى و روسياهى در قيامت ، در حقيقت تجسّم همان حالات و روحيّات انسان در دنياست . كسانى كه در دنيا ولايت خدا را پذيرفته اند، خداوند آنها را از ظلمات به نور مى برد ودر آن روز با چهره اى نورانى حاضر مى شوند، ولى آنان كه به ولايت طاغوت گردن نهاده اند، طاغوت ها آنان را از نور به ظلماتِ هوس و تفرقه وشرك وجهل سوق مى دهند و در قيامت در سياهى وتاريكى محشور مى شوند.
O در قرآن شانزده مرتبه كفرِ بعد از ايمان ، دوبار كفرِ بعد از اسلام ، سه بار گوساله پرستى بعد از خداپرستى ، وبيست وهفت مرتبه انكار بعد از علم وبيّنه ، مطرح شده كه همه ى اين موارد نشان دهنده خطر ارتداد براى همه ما، وهشدارى جدّى است .
تفسير آيه :(108) تِلْكَ ءَايَتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماًلِّلْعَلَمِينَ
ترجمه :
اينها آيات خداوند است كه ما آن را به حقّ بر تو مى خوانيم و خداوند هيچ ستمى را بر جهانيان نمى خواهد.
تفسير آيه :(109) وَلِلَّهِ مَا فِى الْسَّمَوَاتِ وَمَا فِى الاَْرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الاُْمُورُ
ترجمه :
و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است ، از آن خداست و بازگشت همه امور تنها به سوى خداست .
نكته ها
O نزول آيات الهى بر پيامبر، بدون كم وكاست وبراساس حقّ و حقيقت است . همچنين عمل ها و عكس العمل ها، پاداش ها وكيفرهاى امّت ها، مطابق يك سرى اصول و سنّت هاى پايدار است . خداوند، نه بر بندگان تكليفِ فوق طاقت مى كند و نه در كيفر و پاداش ، شرايط و استعدادها و توان افراد را يكسان مى بيند، كه اينها موجب ظلم مى گردد.
O ظلم را كسى روا مى دارد كه يا كمبود داشته باشد و يا نتواند از راه حقّ به مقصود خود نايل شود و يا از بدى و زشتى ستم غافل باشد، و بر خداوند سبحان هيچ يك از اين موارد صادق نيست . خداوندى كه همه چيز از اوست و بازگشت همه چيز نيز به سوى اوست ، چه نيازى به ظلم كردن دارد؟!
پيام ها
1- نزول وحى بر پيامبر، حقّ است ، نه ساخته ى ذهن و خيال او. (آيات اللّه نتلوها عليك بالحق )
2- روسفيدى و روسياهى در قيامت ، بازتاب عقايد و افكار و اعمال خود انسان هاست ، نه ظلم خداوند. (و ما اللّه يريد ظلما للعالمين )
تفسير آيه :(110) كُنْتُمْ خَيْرَ اءُمَّةٍ اءُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَاءْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَعَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ ءَامَنَ اءَهْلُ الْكِتَبِ لَكَانَ خَيْراً لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَاءَكْثَرُهُمُ الْفَسِقُونَ
ترجمه :
شما بهترين امّتى هستيد كه براى مردم ظاهر (وگزيده ) شده ايد. به خوبى ها فرمان مى دهيد و از بدى ها و زشتى ها، نهى مى كنيد و به خدا ايمان داريد. و اگر اهل كتاب (نيز به چنين آئين درخشانى ) ايمان آورده بودند، قطعا برايشان بهتر بود. برخى از آنان مؤ منند، ولى بيشترشان فاسق اند.
نكته ها
O در آيه ى 104 همين سوره ، مرحله ى خاصّى از امر به معروف و نهى از منكر كه توسط گروه ويژه و رسمى صورت مى گرفت ، بيان شد. در اين آيه به مرحله عمومى كه يك وظيفه همگانى است اشاره مى شود.
پيام ها
1- بهترين امّت بودن با شعار نيست ، با ايمان و امر به معروف و نهى از منكر است . (كنتم خير امّة ... تاءمرون ...)
2- در امّتِ ساكت و ترسو خيرى نيست . (خير امّة ... تاءمرون ... تنهون )
3- امر به معروف و نهى از منكر به قدرى مهم است كه انجام آن معيار امتياز امّت هاست . (كنتم خير امّة )
4- امر به معروف و نهى از منكر، در صورتى محقّق مى شود كه مسلمانان به شكل يك امّت باشند، يعنى حاكميّت داشته باشند. (كنتم خير امّة )
5- مسلمانان مسئول اصلاح تمام جوامع بشرى هستند. (اُخرجت للنّاس )
6- سفارش به خوبى ها بدون مبارزه با فساد، كم نتيجه است . (تاءمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر)
7- هر يك از افراد امّت بايد امر به معروف ونهى از منكر كند. (يك دختر 9 ساله نيز حقّ امر به معروف ونهى از منكر رئيس جمهور را دارد) (تاءمرون ... تنهون )
8- در امر به معروف ، سنّ، منطقه ، نژاد، سواد و موقعيّت اقتصادى و اجتماعى نقشى ندارد. (خير امّة ... تاءمرون ... تنهون )
9- مسلمان بايد از موضع قدرت امر و نهى كند، نه از روى خواهش و التماس . (تاءمرون )
10- امر به معروف ، مقدّم بر نهى از منكر است . (تاءمرون ... تنهون )
11- امر ونهيى مى تواند مؤ ثّر باشد كه از ايمان مايه گرفته باشد. (تاءمرون ، تنهون ، تؤ منون )
12- خداوند اهل كتاب را به اسلام دعوت مى كند. (و لو آمن اهل الكتاب )
13- اسلام ، ناسخ تمام اديان است . (ولو آمن اهل الكتاب )
14- انسان ، در انتخاب راه آزاد است . (منهم المؤ منون و اكثرهم الفاسقون )
تفسير آيه :(111) لَن يَضُرُّوكُمْ إِلاَّ اءَذىً وَإِن يُقَتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الاَْدْبَارَ ثُمَّ لاَ ىُنْصَرُونَ
ترجمه :
آنها (اهل كتاب ) جز آزارى اندك ، هرگز به شما زيانى نخواهند رسانيد و اگر با شما بجنگند، به شما پشت كرده و بگريزند، آنگاه هيچ يارى نشوند.
نكته ها
O اين آيه ، بشارت و تسلّى براى مسلمانان است كه شما در سايه ى ايمان ، وحدت و امر به معروف بيمه مى شويد. از تهديدات دشمن نترسيد كه پيروزى با شماست و دشمن خوار و زبون است .
پيام ها
1- روحيّه ها را بايد تقويت كرد. (لن يضرّوكم )
2- مسلمانان ، در سايه ى ايمان بيمه هستند. (لن يضرّوكم )
3- مخالفين شما براى نابودى شما تلاش مى كنند، لكن تنها به گوشه اى از اهداف ايذائى خود مى رسند. (الاّ اذى )
4- كسى كه ايمان ندارد، روحيّه ى مقاومت ندارد. (يولّوكم الادبار)
5- قرآن ، فرار و ضعف اهل كتاب در برابر مسلمانان را پيشگويى مى كند. (ان يقاتلوكم يولّوكم )
6- كسانى پيروز مى شوند و دشمن را فرارى مى دهند كه در ايمان و امر به معروف ثابت قدم باشند. (كنتم خير امّة ... و ان يقاتلوكم يولّوكم الادبار)
7- فسق ، زمينه ى ضعف در جبهه هاى جنگ است . (اكثرهم الفاسقون ... و ان يقاتلوكم يولّوكم الادبار)
8- توان دشمن را تحقير كنيد. (و ان يقاتلوكم يولّوكم الادبار)
تفسير آيه :(112) ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْذِّلَّةُ اءَيْنَ مَا ثُقِفُوَّاْ إِلا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍمِّنَ الْنَّاسِ وَبَآءُو بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذَلِكَ بِاءَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بِايَتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ الاَْنْبِيَآءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذَ لِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ
ترجمه :
(دشمنان شما به قدرى ترسو و زبون هستند كه ) هر كجا يافت شوند، مُهر ذلّت بر آنها خورده است ، مگر آنكه به ريسمان (امان ) الهى چنگ زنند (و از انحراف و فسق دست برداشته ، ايمان آورند) و با مردم پيوندى برقرار كنند. آنها گرفتار خشم خدا گشتند ومُهر بيچارگى بر آنها زده شد. اين به خاطر آن بود كه به آيات خدا كفر مى ورزيدند و پيامبران را به ناحق مى كشتند. اين بدان سبب بود كه عصيان ورزيده و تجاوز مى كردند.
نكته ها
چنانكه در روايات آمده ، اين آيه در مورد قوم يهود است كه به جهت نافرمانى حكم خدا و پيامبران ، دچار غضب الهى گرديده و مُهر ذلّت و مسكنت بر آنان زده شد. از جمله گناهان آنان كشتن پيامبران بوده است كه طبق روايات ، مراد از آن ، كشتن با شمشير نيست ، بلكه افشاى اخبار و اسرار آنان بوده كه موجب سلطه ى قدرت هاى ستمگر و قتل آنان مى گرديده است .(132)
پيام ها
1- نتيجه ى كفر و پيامبركشى ، ذلّت و مسكنت است . (ضربت عليهم الذلّة )
2- يهود هميشه ذليل است . گرچه گاهى سرنخ تبليغات و اقتصاد و سياست را به دست مى گيرد، امّا از نظر كرامت و عزّت و محبوبيّت و امنيّت ، بدترين جايگاه را دارد. (مثل افراد دزد وچاقوكشى كه ايجاد دلهره كرده ودرآمدهاى كلانى به دست مى آورند، ولى هرگز از جايگاه والايى برخوردار نيستند.) (ضربت عليهم الذلّة )
3- روحيّه ى مؤ منان را با بيان وضع نكبت بار مخالفان تقويت كنيد. (ضربت عليهم الذلّة )
4- رمز عزّت دو چيز است : ايمانى از درون به قدرت الهى ، ارتباطات حسنه اى از بيرون با امّت ها و ملّت ها. (حبل من اللّه و حبل من الناس )
5- راه نجات يهود، يا ايمان آوردن به اسلام است ؛ (حبل من اللّه ) يا عقد قرارداد با مسلمانان . (حبل من الناس )
6- عقيده ، در عمل اثر دارد. (ذلك بانهم كانوا يكفرون )
7- براى قوم يهود انبياى متعدّدى آمدند. (النبيين )
8- نسبت به بزرگ ترين شخصيّت ها نيز معيارها را فراموش نكنيد. با اينكه پيامبركشى بزرگ ترين جنايت است ، امّا كلمه ((بغير حق )) رمز آن است كه معيار، باطل است ، نه شخص پيامبر. (يقتلون النبيين بغير حق )
9- گناه و تجاوز، زمينه ساز گناهان بزرگ ترى همچون كفر و پيامبركشى مى گردد. (ذلك بما عصوا...)
10- آنچه از تجاوز و كفر بدتر است ، اصرار بر كفر و تجاوز است . (كانوا يعتدون )
next page
fehrest page
back page
-
next page
fehrest page
back page
تفسير آيه :(113) لَيْسُواْ سَوَآءً مِّنْ اءَهْلِ الْكِتَبِ اءُمَّةٌ قَآئِمَةٌ يَتْلُونَ ءَايَتِ اللَّهِءَانَآءَ الَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ
ترجمه :
اهل كتاب همه يكسان نيستند، طايفه اى از آنها (به طاعت خدا) ايستاده ، آيات الهى را در دل شب تلاوت مى كنند و سر به سجده مى نهند.
نكته ها
O اين آيه وآيه بعد، صفات خوب گروهى از اهل كتاب را بيان مى دارد كه عبارت است از قيام به اطاعت خدا، تلاوت كتاب آسمانى ، سجده ، امر به معروف و نهى از منكر و سرعت در كارهاى خير. شايد همين اعمال ، بيانگر ((حبل اللّه )) در آيه قبل باشد.
O همانگونه كه تلاوت قرآن براى مسلمين به همراه اقامه نماز مورد ستايش الهى است ،(133) تلاوت كتب آسمانى ، همراه با عبادت و سجده براى اهل كتاب نيزمورد ستايش است . (يتلون ... يسجدون )
O خداوند در اين آيه به ارزش علم ، عمل ، تداوم ، نشاط و عشق و جهت داشتن اشاره كرده است . با كلمه (يتلون ) به علم ، با كلمه (يسجدون ) به عمل ، با عبارت (اناءالليل ) به تداوم و با كلمه (قائمة ) به عشق و نشاط و با عبارت (آيات اللّه ) به جهت اشاره كرده است .
پيام ها
1- خوبى وكمال را از هر گروه و طايفه اى كه باشد، بپذيريم و بدان اقرار كنيم . در كنار انتقاد از ديگران ، از خوبى هاى آنان غافل نشويم . (من اهل الكتاب امّة قائمة )
2- يكى از راههاى جذب و دعوت ديگران ، اقرار و اعتراف به كمالاتِ آنان است . (من اهل الكتاب امّة قائمة )
3- عبادت ، نياز به همّت ، جدّيت ، عشق و آمادگى دارد. (امّة قائمة )
4- تلاوت آيات خدا و سجده هاى شبانه ، موجب ستايش خداوندى است . (يتلون آيات اللّه آناء الليل )
5- تلاوت آيات الهى وسجده به درگاه او، قيام به امر الهى است . (قائمة يتلون )
6- شب و بالاخص سحر، بهترين وقت براى مناجات است . (آناء الليل )
7- عالى ترين حالات عبادت ، سجده است . (وهم يسجدون )
تفسير آيه :(114) يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الاَْخِرِ وَيَاءْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَعَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسَرِعُونَ فِى الْخَيْرَ تِ وَاءُوْلََّئِكَ مِنَ الْصَّ لِحِينَ
ترجمه :
آنان به خدا و روز قيامت ايمان دارند و امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و در كارهاى خير شتاب مى ورزند و آنان از افراد صالح و شايسته هستند.
تفسير آيه :(115) وَمَا يَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلَن يُكْفَرُوهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ
ترجمه :
و آنچه از خير انجام دهند، هرگز درباره آن ناسپاسى نبينند و خداوند به (حال ) پرهيزكاران داناست .
نكته ها
O همان گونه كه در سوره ى بقره آيه 3، در كنار ايمان ، نماز مطرح شده است ، (الّذين يؤ منون بالغيب و يقيمون الصلوة ) در اين آيه نيز در كنار ايمان ، امر به معروف و نهى از منكر آمده است . (يؤ منون ... ياءمرون )
O شيوه ى قرآن آن است كه امر به معروف را قبل از نهى از منكر مى آورد. آرى ، اگر درهاى معروف باز شود، راه منكر بسته مى شود. ازدواج آسان ، جلو فحشا را مى گيرد. نماز، انسان را از فحشا ومنكر باز مى دارد. اشتغالِ صحيح مى تواند مانع فسادهاى اجتماعى گردد. شخصيّت دادن به افراد، آنان را از سقوط به ابتذال باز مى دارد.
O صالحان كسانى اند كه همگان آرزوى ملحق شدن به آنان را دارند: (اَلحِقنى بالصّالحين )(134) و هر مسلمانى در هر روز، پنج مرتبه به آنان سلام مى كند. ((السلام علينا و على عباد اللّه الصالحين ))
O در بينش الهى ، هيچ عمل صالحى ضايع نمى شود. (فلن يُكفروه ) البتّه چنانكه در قرآن مى خوانيم : (انّما يتقبّل اللّه من المتّقين )(135) شرط قبولى ، ايمان و تقواست ، لذا در اينجا مى فرمايد: ما خود مى شناسيم كه متّقين چه كسانيند كه بايد عملشان مورد قبول واقع شود.
پيام ها
1- امر به معروف ونهى از منكر، در اديان ديگر نيز مطرح بوده است . (اهل الكتاب ... ياءمرون بالمعروف )
2- سجده هاى سحر بايد همراه با امر و نهى در روز باشد. (يسجدون ... ياءمرون )
3- سرعت در كار خير، ارزش آن را بيشتر مى كند. (يسارعون فى الخيرات )
4- سبقت وسرعت صالحان در نيكى ها، موسمى نيست دائمى است .(يسارعون )
5- افراد صالح ، كسانى هستند كه با نشاط وشتاب ، به سراغ هر كار خيرى مى روند، نه فقط بعضى از كارها. (الخيرات )
6- ايمان ، عبادت ، تلاوت ، امر به معروف و نهى از منكر و سرعت در كار خير انسان را در زمره صالحان مى برد. (اولئك من الصالحين )
تفسير آيه :(116) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَنْ تُغْنِىَ عَنْهُمْ اءَمْوَلُهُمْ وَلاََّ اءَوْلَدُهُم مِّنَ اللَّهِشَيْئاً وَاءُوْلََّئكَ اءَصْحَ بُ الْنَّارِ هُمْ فِيهَا خَ لِدُونَ
ترجمه :
همانا كسانى كه كافر شدند، هرگز اموالشان و اولادشان چيزى از (عذاب ) خدا را از آنان دفع نخواهد كرد و آنها همدم آتشند، همواره در آن ماندگار.
تفسير آيه :(117) مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِى هَذِهِ الْحَيَوةِ الْدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرُّاءَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوَّاْ اءَنْفُسَهُمْ فَاءَهْلَكَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمْ اللَّهُ وَ لَكِنْ اءَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ
ترجمه :
مَثَل آنچه در اين زندگى دنيا انفاق مى كنند، چون مَثل بادى است كه در آن سرما و يا گرماى شديدى باشد، بر كشتزار قومى كه بر خود ستم كرده اند بوزد، پس آن را از بين ببرد. خداوند به آنان ستم نكرده است ، بلكه آنان به خويشتن ستم مى كنند.
نكته ها
O بارها قرآن اعلام كرده كه نه مال ، نه فرزند، نه خويشان ، نه همسر، نه دوست ، نه مولا و نه هيچ چيز ديگر، در برابر قهر خدا ذرّه اى كارساز نيست .
O كلمه ى ((صِرّ))، به معناى گرما و سرماى سوزان است .(136)
O بودجه هايى كه كفّار در راه باطل صرف مى كنند، همچون بذرپاشى در كشتزارى است كه با يك باد سوزان نابود مى شود. از ابتداى اسلام تاكنون ، هرگونه توطئه ، تهاجم و تبليغات عليه اسلام با شكست روبرو شده و دين الهى هر روز رشد و گسترش يافته است و سرانجام پيروزى با اسلام است .
پيام ها
1- عقيده ، در عمل مؤ ثر است . كفر، سبب محروميّت از بركات انفاق مى گردد. (انّ الّذين كفروا... مَثَل ما ينفقون )
2- يكى از عوامل حوادث و بلاياى طبيعى ، گناهان بشر است . (ريح فيها صِرّ اصابت حَرثَ قوم ظلموا)
3- گناه ، كارهاى نيك را نابود مى كند. (ظلموا انفسهم فاهلكته )
4- قهر خداوندى ظلم نيست ، بلكه بازتاب عملكرد خود انسان هاست . (وما ظلمهم اللّه ولكن انفسهم يظلمون )
تغسير آيه :(118) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِّنْ دُونِكُمْ لاَ يَاءْلُونَكُمْ خَبَالاً وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَآءُ مِنْ اءَفْوَهِهِمْ وَمَا تُخْفِى صُدُورُهُمْ اءَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الاَْيَتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از غير خودتان همراز نگيريد. آنان در تباهى شما كوتاهى نمى كنند، آنها رنج بردن شما را دوست دارند. همانا كينه و دشمنى از (گفتار) دهانشان پيداست و آنچه دلهايشان در بردارد، بزرگتر است . به تحقيق ما آيات (روشنگر و افشاگر توطئه هاى دشمن ) را براى شمابيان كرديم اگر تعقّل كنيد.
نكته ها
O كلمه ى ((بِطانَة )) به لباس زير گفته مى شود كه به ((بَطن )) و شكم مى چسبد. اين كلمه ، كنايه از مَحرم اسرار است . كلمه ى ((خَبال )) به معناى نابودى فكر و عقل است . كلمه ى ((عَنَت )) به معنى سختى و رنج ، و كلمه ى ((يَاءلُون )) به معنى كوتاهى كردن در انجام كارى است .
دشمن براى ما چه آرزو مى كند؟
اگر به واژه ى ((وَدَّ)) در قرآن بنگريم ، آرزوهاى دشمنان را درباره خود در مى يابيم :
1- او مى خواهد ما از سلاح و سرمايه ى خود غافل باشيم . (ودّالّذين كفروا لو تغفلون عن اسلحتكم و امتعتكم )(137)
2- او از ما سازش و نرمش مى خواهد. (ودوّا لو تُدهِن فيُدهِنون )(138)
3- او براى ما رنج و فشار و زحمت مى خواهد. (وَدوّا ما عَنِتّم )
4- او براى ما ارتداد و بازگشت از دين را مى خواهد. (وَدّ كَثيرٌ مِن اهل الكتاب لو يردّونكم من بعد ايمانكم كفّارا)(139)
پيام ها
1- بيگانگان را مَحرم اسرار خويش قرار ندهيم . (لا تتخذوا بطانة من دونكم ) وجود مستشاران خارجى در كشورهاى اسلامى ، ممنوع است .
2- رازدارى ، يك وظيفه ى قطعى است . (لاتتخذوا بطانة من دونكم )
3- هر مسلمانى هم كه مصداق (دونكم ) باشد، نبايد محرم اسرار قرار گيرد، زيرا در ميان مسلمانان نيز افراد فتنه جو و جاسوس ، كم نيستند. (لاتتخذوا بطانة من دونكم ...)
4- ملاك دوستى و روابط صميمانه ى مسلمانان با ساير جوامع بايد ايمان باشد. (لاتتخذوا بطانة من دونكم )
5- جامعه ى اسلامى ، برتر از جامعه ى غير اسلامى است . ((دونكم )) بجاى ((غيركم )) نشان آن است كه غير مسلمانان ، دون و پائين اند. (من دونكم )
6- اوّلين حركت و خطر دشمن ، تهاجم فرهنگى است . دشمن در ضربه زدن به فكر و انديشه كوتاهى نمى كند. (لاياءلونكم خبالاً)
7- دشمنان با روشهاى گوناگون با ما برخورد مى كنند: 1 فساد. (لاياءلونكم خبالاً) 2 فشار. (ودّوا ما عنتم ) 3 نفاق . (ماتخفى صدورهم اكبر)
8- دشمنان خود را بشناسيد و هشيار باشيد، آنان ذرّه اى در توطئه و فتنه عليه شما كوتاهى نمى كنند. (لا ياءلونكم خبالا ودّوا ما عنتّم )
9- اوامر و نواهى الهى ، دليل و فلسفه دارد. اگر شما را از روابط صميمانه با دشمنان نهى مى كند، به خاطر آن است كه آنان در توطئه عليه شما كوتاهى نمى كنند. (لاتتخذوا... لا ياءلونكم )
10- از كوزه همان برون تراود كه در اوست . از دشمن انتظارى جز بغض و كينه نيست . (قد بدت البغضاء من افواههم )
11- دشمنان خود را از تبليغات آنان بشناسيد. (قد بدت البغضاء من افواههم )
12- روابط صميمى با دشمنِ توطئه گر، نشانه ى بى عقلى است . برخورد با صفا، با افراد بى صفا، كم عقلى است . (ما تخفى صدورهم اكبر... ان كنتم تعقلون )
13- خداوند به درون همه آگاه است و نقشه هاى دشمنان اسلام را افشا مى كند. (وما تخفى صدورهم اكبر)
14- دشمنان شما منافق هستند، ظاهر و باطنشان يكى نيست . (ما تخفى صدرهم )
15- خداوند با معرّفى روحيات دشمن ، با شما اتمام حجّت كرده است . (قد بيّنا الايات )
16- مؤ من بودن مساءله اى است و عاقل بودن مساءله ديگر، لذا در اين آيه خداوند به مؤ منان مى فرمايد: كفّار را محرم اسرار خود قرار ندهيد، اگر عقل داريد. (يا ايها الّذين آمنوا... ان كنتم تعقلون )
تفسير أيه :(119) هََّاءَنْتُمْ اءُوْلاََّءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلاَ يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤ مِنُونَ بِالْكِتَ بِكُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُوَّاْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ عَضُّواْ عَلَيْكُمُ الاَْنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُواْ بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الْصُّدُورِ
ترجمه :
هان (اى مسلمانان )! اين شماييد كه آنان را دوست مى داريد، ولى آنها شما را دوست نمى دارند، در حالى كه شما به همه ى كتاب ها(ى آسمانى ) ايمان داريد (ولى آنها به كتاب شما ايمان نمى آورند.) و هرگاه با شما ديدار كنند (منافقانه ) مى گويند: ما ايمان آورديم ، و چون (با هم ) خلوت كنند، از شدّت خشم بر شما، سر انگشتان خود را مى گزند. بگو: به خشمتان بميريد، همانا خداوند به درون سينه ها آگاه است .
پيام ها
1- تشخيص روحيات دشمن و انگيزه هاى حقيقى خود، بسيار دقيق است ، به همين جهت در صدر آيه ، كلمه ى (ها) براى هشدار و تنبيه آمده است .
2- دوستى بايد دو جانبه باشد وگرنه مايه ى ذلّت و خودباختگى و احساس حقارت است . (تحبّونهم و لا يحبّونكم )
3- مسلمان به تمام كتب آسمانى پيشين ايمان دارد، گرچه ديگران به قرآن ايمان نياورند. (تؤ منون بالكتاب كلّه )
4- به هر اظهار ايمانى اطمينان نكنيد. (قالوا امنّا و اذاخلوا...)
5- گمان نكنيد محبّت شما، دشمنان كينه توز را نسبت به شما دلگرم مى كند. (تحبّونهم ... عضّواعليكم الانامل من الغيظ)
6- انگيزه هاى درونى ، بازتاب بيرونى دارد. در آيه قبل : (قدبدت البغضاء من اءفواههم ) در اين آيه (عضّواعليكم الانامل من الغيظ)
7- دشمن نسبت به شما غضب ندارد، غيظ دارد. غيظ در مواردى بكار مى رود كه ظرف انسان از غضب پر شده باشد. (من الغيظ)
8- يكى از امدادهاى الهى ، افشاى روحيه هاى دشمن براى مسلمانان است ، تا اغفال نشوند و هوشيار باشند. (وما تخفى صدورهم اكبر... و اذا خَلوا عضّوا عليكم الانامل ...)
9- دشمنان خود را تحقير كنيد. (موتوا بغيظكم )
10- گاهى مسائل روانى چون حسد وكينه ، انسان را تا سرحد مرگ پيش مى برد. (موتوا بغيظكم )
11- برخورد اسلام با منافقانِ موذى ، شديدتر از كافران يكرنگ است . (اذا لقوكم قالوا آمنّا... موتوا بغيضكم )
12- گاهى اعلان نفرت و نفرين لازم است . كافران كينه توز و منافقان حيله گر شايسته ى نابودى هستند. (موتوا بغيظكم )
13- به بهانه ى جذب كفّار، به آنها محبّت نكنيد، زيرا گاهى انگيزه ى واقعى محبّت ، طمع يا ترس و يا خودباختگى است . (انّ اللّه عليم بذات الصدور)
14- خداوند به اسرار دلها آگاه است . (عليم بذات الصدور)
اگر باور كنيم كه خداوند همه چيز را مى داند، كمتر دست به حيله و فريب مى زنيم . منافقان توطئه گر نيز بدانند كه خداوند عملكرد آنان را مى داند و به موقع پاسخ خواهد داد.
تفسير آيه :(120) إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُواْ بِهَاوَإِنْ تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لاَ يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ
ترجمه :
اگر خوبى به شما رسد، آنان را غمگين سازد و اگر بدى به شما رسد، آنها بدان شادمان مى شوند و اگر (در برابرشان ) صبر كنيد و پرهيزكار باشيد، حيله ى بدخواهانه ى آنان هيچ آسيبى به شما نرساند. همانا خداوند به آنچه انجام مى دهند احاطه دارد.
نكته ها
O اين آيه راه شناختِ دوست و دشمن را بيان مى كند، كه بهترين راه آن ، توجّه به روحيات و عكس العمل آنها در مواقع كاميابى و يا ناكامى مسلمانان است . در سياست خارجى نيز توجّه به محكوم كردن ها، تاءييدها، تبريك و تكذيب ها، و انواع كمك ها و تبليغات ، لازم است .
O در آيات قبل ، به مسلمانان سفارش نمود كه دشمنان را نه همراه بگيرند و نه دوست . اين آيه مى فرمايد: اين برخورد ممكن است تاوان سختى داشته باشد و آنان بر عليه شما توطئه كنند، بنابراين شما بايد اهل صبر و تقوا باشيد، تا حيله هاى آنان ضربه اى به شما نزند.
پيام ها
1-حسادتِ دشمنان به قدرى است كه اگر اندك خيرى به شما برسد، ناراحت مى شوند. (ان تمسسكم حسنة تسؤ هم )
2- راه نفوذ دشمن ، يا ترس و طمع ماست و يا بى پروايى و بى تقوايى ما، كه صبر و تقوا، راه خنثى كردن آنهاست . (ان تصبروا و تتّقوا لايضرّكم )
3- در برابر حسودانى كه از رشد ما ناراحتند، چاره اى جز صبر و تقوا نيست . (ان تصبروا و تتّقوا لايضرّكم )
4- خداوند با افشاى روحيّات دشمن ، به مسلمانان هم روحيّه مى دهد و هم بيدار باش . (ان تمسسكم حسنة تسؤ هم ... لا يضرّكم كيدهم )
تفسير آيه :(121) وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ اءَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقَعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللَّهُسَمِيعٌ عَلِيمٌ
ترجمه :
و (بيادآر) هنگامى كه بامدادان (براى جنگ اُحد) از نزد خانواده ات بيرون شدى (تا) مؤ منان را در مراكزى براى جنگيدن جاى دهى ، و خداوند (به گفتار و كردار شما) شنوا و داناست .
نكته ها
سيمايى از جنگ اُحُد
سال دوّم هجرى ، كفّار قريش با دادن هفتاد كشته و هفتاد اسير در جنگ بدر شكست خورده و به مكّه بازگشتند. ابوسفيان گفت : بر كشته ها گريه نكنيد، تا عقده ها خالى نشود و كينه ها باقى بماند. همگى شعارِ انتقام سر دهيد و من نيز تا انتقام نگيرم با همسرم همبستر نخواهم شد.
سال بعد، كفّار مكّه با سه هزار سوار و دو هزار پياده وتجهيزات كامل به قصد جنگ با مسلمين به سوى مدينه حركت كردند. عبّاس عموى پيامبر كه تا آن روز اسلام نياورده بود و در مكّه زندگى مى كرد، به خاطر علاقه ومحبّت زيادى كه به پيامبر داشت ، ماجراى حركت وحمله ى كفّار را در نامه اى محرمانه توسّط مردى از قبيله بنى غفّار نزد پيامبر فرستاد. همين كه رسول گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله از ماجرا با خبر شد، گروهى را از مدينه براى كسب اطلاعات بيشتر به سوى مكّه فرستاد. ماءموران در بازگشت ، حركت قواى كفّار به سركردگى ابوسفيان را تاءييد كردند.
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در روز جمعه جلسه اى تشكيل داده و با مسلمانان در اين مورد مشورت فرمودند. در اين جلسه دو نظريّه مطرح شد:
1- در مدينه بمانيم ودر كوچه ها سنگر بگيريم تا همه بتوانند به ما كمك كنند.
2- از مدينه خارج شده و در بيرون شهر بجنگيم .
نظريّه ى دوّم كه همراه با حماسه و اظهار شجاعت بود، جوانان را جذب و طرفداران بيشترى پيدا كرد و در نتيجه راءى بر آن شد كه از شهر خارج شوند. با اينكه نظر مبارك شخص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ماندن در شهر بود، ولى به احترام احساسات جوانان ، از راءى خود صرف نظر كرد. پس پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله همراه يك نفر براى آماده كردن اردوگاه از شهر مدينه خارج شده و محلى را در دامنه كوه اُحد كه شرايط نظامى خوبى داشت ، برگزيد. آنگاه پيامبر در خطبه هاى نماز جمعه مردم را از ماجرا مطلع فرموده و پس از نماز با هزار نفر از مهاجرين و انصار رهسپار اردوگاه جنگ شدند. فرمانده اين جنگ شخص رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بودند. حضرت چند پرچم را برافراشتند كه بعضى بدست مهاجرين و بعضى بدست انصار سپرده شد.
حركت از مدينه تا اردوگاه احد پياده بود و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از اصحاب در طىّ حركت سان مى ديدند وصفوف را منظّم مى فرمودند. پيامبر در بازديد از صفوف ، افراد تازه اى را ديده وسؤ ال فرمودند: شما كيستيد؟ گفتند: ما از يهوديانِ مدينه هستيم كه براى كمك به شما آمده ايم . حضرت با كمى تاءمّل فرمودند: براى جنگ با مشرك ، از مشرك كمك نمى گيريم . وبه همين دليل از هزار نفر لشگر اسلام سيصد نفر كم شدند. البتّه بعضى گفته اند كه همه ى اين سيصد نفر، يهودى نبودند بلكه مسلمانانى مانند عبداللّه بن اُبىّ هم بودند كه چون حركت مسلمانان با راءى آنان مبنى بر سنگر گرفتن در شهر موافق نشده بود، در ميان راه جدا شدند.(140)
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نماز صبح را با هفتصد نفر در احد اقامه كردند، و عبداللّه بن جبير را با پنجاه نفر از تيراندازان ماهر، ماءمور حفظ دهانه ى حسّاس كوه قرار داده و سفارش فرمودند كه هرگز اين منطقه را خالى نكنيد.
ابوسفيان نيز خالدبن وليد را همراه با دويست نفر سرباز ماءمور نمود تا هرگاه نگهبانان از دهانه كوه غفلت نمايند، از پشت سر به سپاه اسلام حمله ور شوند.
سرانجام دو لشگر در برابر يكديگر صف آرايى كردند. ابوسفيان به نام بت ها و زنان زيبا، و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به نام خداوند متعال ، سپاه خود را تشويق مى كردند. از لشگر مسلمانان فرياد اللّه اكبر، و از سپاه كفر صداى دُفّ و نى بلند بود.
جنگ كه شروع شد، مسلمانان با يك حمله ى سريع لشگر قريش را درهم شكستند و سپاه كفر پا به فرار گذاشته و مسلمانان آنها را تعقيب نمودند. بعضى از مسلمانان به خيال شكست قطعى كفّار سرگرم جمع آورى غنائم شدند و نگهبانانِ دهانه ى كوه نيز برخلاف سفارشات اكيد رسول الله صلّى اللّه عليه و آله به طمع جمع آورى غنائم ، منطقه ى تحت حفاظت خود را رها كردند. در اين هنگام خالدبن وليد با دويست نفر سپاه خود كه در كمين بودند، از فرصت استفاده نموده و از پشت به سپاه اسلام حمله كردند.
ناگهان مسلمانان خود را در محاصره كفّار ديدند. حمزه عموى گرامى پيامبر شهيد شد و جز افراد معدودى كه پروانه وار گرد وجود مبارك رسول الله بودند، بقيه مسلمانان پا به فرار گذاشتند.
در اين جنگ نقش علىّبن ابى طالب عليهما السّلام از همه ى افراد بيشتر بود، به نحوى كه شمشير آن حضرت شكست وپيامبر صلّى اللّه عليه و آله شمشير خود را كه ذوالفقار نام داشت به آن حضرت داد و على عليه السّلام از ايشان حفاظت مى كرد. در اين جنگ شصت ضربه و زخم بر پيكر مبارك على عليه السّلام وارد شد. امام صادق عليه السّلام فرمود: پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله جبرئيل را در ميان زمين و آسمان ديد كه مى گويد: ((لا فتى الاّ علىّ لاسَيف الاّ ذوالفقار))
يكى از كفّار مكّه به نام ابن قمعه ، سرباز فداكار اسلام مَصعب را به خيال اينكه او پيامبر است ، شهيد كرد و فرياد زد: به لات و عزّى سوگند كه محمّد كشته شد. كفّار به شهادت رسول خدا مطمئن شده و راه مكّه را در پيش گرفته و جنگ را رها كردند و عملاً اين شعار به نفع مسلمانان تمام شد. در اين ميان مسلمانان نيز با شنيدن شايعه شهادت رسول خدا با ترس و وحشت پا به فرار گذاشته و بعد از با خبر شدن از زنده بودن پيامبر بازگشته و از آن حضرت عذرخواهى كردند. در اين جنگ هفتاد تن از مسلمانان شهيد و عدّه ى زيادى نيز مجروح شدند.(141)
پيام ها
1- روزهاى حسّاس گذشته را فراموش نكنيم وبه عنوان سند تجربه ، بياد آوريم . (و اذ غدوت ...)
2- در آستانه جنگ بايد از خانواده دل كند. (واذ غدوت من اهلك ...)
3- برنامه ريزى هاى فنّى ، جغرافيايى و طبيعى عمليات نظامى ، بايد قبل از حمله ى دشمن صورت گيرد. (واذ غدوت ... تبوّى ء)
4- فرماندهى جنگ و انتخاب پايگاه ها و مناطق استراتژيك دفاعى ، به عهده ى شخص پيامبر و رهبر مسلمانان است . (تبوّى ء المؤ منين مقاعد للقتال )
تفسير آيه :(122) إ ذْ هَمَّت طَّآئِفَتَانِ مِنْكُمْ اءَنْ تَفْشَلاَ وَاللَّهُ وَلِيُّهُمَا وَعَلَى اللَّهِفَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
ترجمه :
آنگاه كه دو گروه از شما بر آن شدند كه (در جنگ ) سستى نمايند، امّا خداوند ولىّ آنان بود (و به آنان كمك كرد كه از اين فكر باز گردند،) پس مؤ منان تنها به خدا توكّل كنند.
نكته ها
O دو گروه از مسلمانان به نام هاى ((بنوسلمه )) از قبيله ى اوس و ((بنوحارثه )) از قبيله ى خزرج ، تصميم گرفتند كه از شركت در جنگ اُحد خوددارى كنند. دليل سستى اين دو گروه را عوامل متعدّدى ذكر كرده اند:
1- ترس از دشمن كه بيش از مسلمانان بودند.
2- ناراحتى از اينكه چرا در مقام مشورت به راءى ما توجّه نشد و به جاى دامنه اُحد، در شهر سنگر نگرفته اند.
3- ايراد به اينكه چرا پيامبر اجازه نداد يهوديانِ هم پيمان ، به آنان كمك كنند. ولى خداوند با لطف خود اين دو گروه را از افتادن به دام گناه و فرار از ميدان جنگ نگهداشت و آنان را در ولايت خود حفظ كرد.(142)
پيام ها
1- خداوند از تصميمات ما آگاه است و پيامبرش را از افكار مردم آگاه مى سازد. (اذ همّت )
2- روزهاى سخت و تجربه از آنها را فراموش نكنيد. (اذ همّت )
3- همه ى كسانى كه به جبهه جنگ مى روند يكسان نيستند. (طائفتان ... ان تفشلا)
4- وجود عناصر سست بنياد در جبهه ها، عامل شكست و خطر است . (تفشلا)
5- اگر انسان تحت ولايت خدا نباشد، سست مى شود. (ان تفشلا واللّه وليّهما)
6- خداوند مؤ منان را به حال خود رها نمى كند و در مواقع حساس دست آنان را مى گيرد. (واللّه وليّهما)
7- فكر گناه ، اگر به مرحله ى عمل نرسد، انسان را از تحت ولايت الهى خارج نمى كند. (همّت ... واللّه وليّهما)
8- يگانه داروى سستى ، توكّل بر خداست . كه اين دارو تنها در دست مؤ منان است . (وعلى اللّه فليتوكّل المؤ منون )
9- توكّل بر خداوند، عامل پيروزى است . (همّت ... ان تفشلا واللّه وليّهما و على اللّه فليتوكّل )
تفسير آيه :(123) وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَاءَنْتُمْ اءَذِلَّةٌ فَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُم ْتَشْكُرُونَ
ترجمه :
و همانا خداوند شما را در جنگ بدر در حالى كه ناتوان بوديد يارى كرد، پس از خداوند پروا كنيد، باشد كه سپاس گزارى نمائيد.
نكته ها
O كلمه ((اذلّة )) يا به معنى كمبود نيروى انسانى مؤ منان در بدر است و يا به معناى كمبود ساز و برگ جنگى و تداركات است . يادآورى كمبودها در بدر، اشاره به توانمندى آنان در مقايسه با جنگ اُحد است .
O در سه آيه قبل خوانديم كه صبر و تقوا، انسان را بيمه مى كند و در اين آيه نمونه عملى آن را مجاهدان بدر معرفى مى كند. در آيه ى قبل نيز سخن از توكّل بود و مجاهدان بدر نمونه عملى توكّل هستند. اين آيه خطاب به مسلمانان مى فرمايد: شما كه در بدر نصرت خدا را ديديد، چرا در اُحد به فكر سستى افتاديد؟!
پيام ها
1- امدادهاى غيبى را در ميدان هاى كارزار فراموش نكنيد. (نصركم اللّه ببدر)
2- نصرت الهى ، نشانه ى ولايت الهى بر مؤ منان است . (واللّه وليّهما... و لقد نصركم اللّه ببدر)
3- به خداوند توكّل كنيم كه نصرت او را در صحنه هاى جنگ ديده ايم . (وعلى اللّه فليتوكّل ... نصركم اللّه ببدر)
4- امدادهاى الهى سرنوشت جنگ را معيّن مى كند، نه عوامل طبيعى . (نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة )
5- هركس طالب نصرت الهى است ، بايد تقوا پيشه كند. (نصركم اللّه ... فاتقوا اللّه )
6- شكر امدادهاى الهى آن است كه تقواى الهى پيشه كنيم . (فاتّقوا اللّه ... تشكرون )
تفسير آيه :(124) إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ اءَلَن يَّكْفِيَكُمْ اءَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلَثَةِءَالَفٍ مِّنَ الْمَلََّئِكَةِ مُنْزَلِينَ
ترجمه :
و (بياد آور) هنگامى كه به مؤ منان مى گفتى : آيا شما را كفايت نمى كند كه پروردگارتان شما را به سه هزار فرشته ى فرود آمده يارى كند؟
پيام ها
1- يكى از وظايف رهبرى ، اميدوار كردن مردم و توجّه دادن آنها به امدادهاى غيبى است . (اذ تقول للمؤ منين )
2- اميدوارى به لطف خداوند براى يك رزمنده ضرورى است . (اءلَن يَكفيكم )
3- ملائكه به فرمان خداوند در خدمت مؤ منان قرار مى گيرند. (يُمِدّكم ربّكم بثلاثة آلاف من الملائكة )
4- در جهان بينى الهى ، زندگى انسان ها با جهان فرشتگان مرتبط است . (يمدّكم ...)
5- امدادهاى الهى ، براساس ربوبيّت اوست . (يُمِدّكم ربّكم )
6- يكى از اسباب امدادهاى الهى در جبهه ها، نزول فرشتگان است . (يُمِدّكم ربّكم بثلاثة آلاف من الملائكة )
تفسير آيه :(125) بَلَىَّ إِنْ تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَيَاءْتُوكُم مِّنْ فَوْرِهِمْ هَذَ ا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمَْ بِخَمْسَةِ ءَالَفٍ مِنَ الْمَلََّئِكَةِ مُسَوِّمِينَ
ترجمه :
البتّه اگر صبر ومقاومت كنيد وپرهيزگارى نماييد (گرچه ) دشمنان با خشم و خروش بر شما بتازند، پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته مخصوص مدد مى رساند.
نكته ها
O در آيه ى قبل ، سخن از نزول سه هزار فرشته ى امدادرسان بود و در اين آيه ، سخن از پنج هزار فرشته ى مخصوص ، و اين در صورتِ صبر و تقواى رزمندگان است .
O ذكر تعداد فرشتگان ، نشان مى دهد كه قدرت آنان محدود است . همان گونه كه از كلمه ى ((مُنزَلين )) فهميده مى شود كه فرشتگان تحت امر خدا هستند و از پيش خود كارى انجام نمى دهند. و از كلمه ((مُسَوّمِين )) استفاده مى شود كه فرشتگان امدادى ، نيروهاى ويژه اى هستند. در صحيفه ى سجّاديه ، امام زين العابدين عليه السّلام در سلام خود به فرشتگان ، براى هر دسته از فرشتگان ، ماءموريّت خاصّى را بيان مى كند.(143)
پيام ها
1- استقامت وتقوا، عامل نزول فرشتگان وامدادهاى غيبى است . (ان تصبروا و تتّقوا... يمددكم ربّكم )
2- امدادهاى الهى ، اختصاص به زمان پيامبر ندارد. (ان تصبرواوتتّقوا... يمددكم ربّكم )
3- مقاومت همراه با تقوا ارزش دارد وگرنه لجاجت و يكدندگى است . (ان تصبروا و تتّقوا)
4- از دشمن غافل نشويم كه هجوم او خشمگينانه و خروشان است . (ياتوكم من فورهم )
5- هرگاه هجوم دشمن بر اهل تقوا شديد باشد، خداوند نيز برامدادهاى خود مى افزايد. (ياتوكم من فورهم ... بخمسة آلاف )
تفسير آيه :(126) وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلا بُشْرَى لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَمَاا لْنَّصْرُ إِلا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ
ترجمه :
و خداوند اين (نزول فرشتگان ) را جز مژده و بشارتى براى شما قرار نداد، تا دلهاى شما بدان آرام گيرد و (بدانيد كه ) هيچ پيروزيى نيست مگر از جانب خداوند عزيز و حكيم .
پيام ها
1- آرامش و اميد، نياز رزمندگان در جبهه هاست . (بُشرى لكم و لتطمئنّ)
2- تمام مقدّمات مادّى ، علمى ، روانى و انسانى ، بدون اراده ى خداوند كارى از پيش نمى برند. (و ما النّصر الاّ من عنداللّه )
3- قدرت خداوند همراه با حكمت اوست . لذا ممكن است در مواردى به دلايل خاصّى مسلمانان نيز شكست بخورند. (اللّه العزيز الحكيم )
تفسير آيه :(127) لِيَقْطَعَ طَرَفاً مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُوَّاْ اءَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبُواْخَآئِبِينَ
ترجمه :
(امدادهاى الهى براى آن بود) تا بعضى از كفّار را ريشه كن كند يا ناكام و ذليلشان گرداند كه نااميد برگردند.
نكته ها
O كلمه ى ((طَرف )) به معناى انتهاى يك چيز است ، نه گوشه ى آن . بنابراين آيه مى فرمايد: امدادهاى غيبى ما براى آن است كه ريشه ى بعضى از كفّار قطع شود. البتّه بعضى مفسّران ، ((طَرف )) را به معناى اَشراف گرفته اند. يعنى هدف جنگ بدر، نابودى اَشراف كفّار بود. نظير آيه ى (فقاتلوا ائمّة الكفر)(144)
O نااميدى بر دو گونه است ؛ اگر كسى از اوّل نااميد باشد مى گويند: ((ياءس )) دارد، ولى اگر بعد از اميدوارى ، نااميد شود مى گويند: ((خائب )) است .(145)
O جنگ در اسلام ، گاه دفاعى است و براى خنثى كردن تهاجم دشمن و گاه ابتدايى و آغازگرانه است .
پيام ها
1- سران كفر، يا بايد به كلّى ريشه كن شوند و يا خوار و ذليل و ماءيوس گردند. با برخوردهاى ضعيف و موسمى و موضعى كه به ريشه ى كفر لطمه نمى زند، دل خوش نباشيد. (ليقطع طرفا من الّذين كفروا)
2- وحدت و قدرت و سياست و مديريّت مسلمانان ، بايد به نوعى باشد كه دشمن به نااميدى كشيده شود. (فينقلبوا خائبين )
تفسير آيه :(128) لَيْسَ لَكَ مِنَ الاَْمْرِ شَىٍّْءٌ اءَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ اءَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُم ْظَلِمُونَ
ترجمه :
هيچ امرى (از هدايت يا كيفر مردم ) در اختيار تو نيست . (تنها خداوند است كه ) يا لطف خود را بر آنها برمى گرداند يا عذابشان مى كند، زيرا آنان ستمكارند.
نكته ها
O وقتى رهبرى امّت صداقت كامل دارد، اينگونه عمل مى كند كه حتّى آياتى را كه از او سلب مسئوليّت مى كند، با كمال صداقت و شهامت براى مردم باز مى خواند، كه خداوند فرمود: تو كاره اى نيستى . در تفاسير شيعه و سنّى مى خوانيم كه در جنگ اُحد هنگامى كه دندان پيامبر شكست و خون جارى شد، حضرت فرمود: چگونه اين مردم رستگار خواهند شد؟ آيه نازل شد كه تو مسئول رستگارى مردم نيستى ، ممكن است در آينده مورد عفو قرار بگيرند و ممكن است به حال خود رها شده و مجازات شوند.
پيام ها
1- عفو يا عذاب بدست خداوند است . شفاعتِ اوليا هم بدون اذن او صورت نمى گيرد و هرگز پيامبران از پيش خود در برابر خداوند استقلالى ندارند. (ليس لك من الامر شى ء)
2- راه توبه حتّى براى فراريان از جبهه حقّ و يا كفّارى كه بزرگ ترين صدمه را به مسلمانان زده اند، بسته نيست . (او يتوب عليهم )
3- عذاب مردم بخاطر ظلم و ستم خودشان است . (يعذّبهم فانّهم ظالمون )
تفسير آيه :(129) وَلِلَّهِ مَا فِى الْسَّمَوَتِ وَمَا فِى الاَْرْضِ يَغْفِرُ لِمَن يَشَآءُوَيُعَذِّبُ مَن يَشَآءُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
ترجمه :
وآنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است ، از آنِ اوست . او (طبق حكمت خود) هركس را بخواهد مى بخشد و هركس را بخواهد عذاب مى كند و خداوند بخشنده ى مهربان است .
نكته ها
O اين آيه تاءكيدى بر آيه قبل است كه مجازات يا عفو، تنها به دست خداوند است . زيرا آفرينش و حاكميّت تمام هستى در دست اوست . جالب اينكه در آيه ، افرادِ مورد قهر يا لطف معيّن نمى شوند، تا غرور يا ياءس براى كسى پيدا نشود و همه در حالت خوف و رجا باشند. ناگفته پيداست كه عفو يا عذاب ، براساس حكمت الهى و وابسته به زمينه هايى است كه انسان در خود و يا جامعه بوجود مى آورد.
پيام ها
1- حقّ عفو يا كيفر، تنها بدست كسى است كه حاكميّت آسمان ها و زمين براى اوست . (للّه ما فى السموات ... يغفر... ويعذّب )
2- در نظام الهى ، اصل برعفو ومغفرت است . (يغفر) بر (يعذّب ) مقدّم شده است .
تفسير آيه :(130) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تَاءْكُلُواْ الْرِّبَ وَّاْ اءَضْعَ فاً مُّضَ عَفَةًوَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! ربا (و بهره ى پول ) را با افزودن هاى مكرّر نخوريد، از خدا پروا كنيد تا شايد رستگار شويد.
نكته ها
O اين آيه همراه با هشت آيه ى بعد، در ميان آيات جنگ اُحد قرار گرفته است . شايد اين امر به اين جهت باشد كه مسائل اخلاقى و اقتصادى ، در يك نظام دفاعى مؤ ثّر است . جامعه اى كه افرادش اهل اخلاص و ايثار، و سبقت در كارهاى خير، و اطاعت از رهبر باشند، در جنگ هم موفّق خواهند بود، ولى جامعه ى پول پرست و بخيل و نافرمان و مصرّ بر ارتكاب گناه ، يقينا شكست خواهد خورد.
O آيات تحريم ربا، در چند مرحله و به صورت تدريجى نازل شده است . گام اوّل ، انتقاد از رباخوارى يهود بود: (و اخذهم الرّبا وقد نهوا عنه )(146) گام دوّم اين آيه است كه منع از رباى چندين برابر مى كند و در گام سوّم ، اسلام حتّى يك درهم ربا را تحريم و به منزله ى جنگ با خدا معرّفى كرده است .
پيام ها
1- ايمان ، زير بناى عمل به دستورات است . (يا ايّها الّذين آمنوا لاتاكلوا الرّبا)
2- قبل از تحريم ربا، نمونه هاى زشت وبرجسته آن تحريم شد. (اضعافا مضاعفة )
3- رعايت تقوى در مسائل اقتصادى بشدّت لازم است . (لا تاءكلوا الربا... اتقوا اللّه )
4- رستگارى با رباخوارى بدست نمى آيد، بلكه با تقوا حاصل مى شود. (لا تاءكلوا الربا... واتّقوا اللّه لعلكم تفلحون )
5- رباخوار، نه در دنيا رستگار است ، (به خاطر تشديد اختلافات طبقاتى كه منجر به تفرقه و كينه ى محرومان و انفجار آنها مى شود) و نه در آخرت . (به خاطر گرفتارى به قهر خداوند). (لا تاءكلوا الربا... لعلّكم تفلحون )
تفسير آيه :(131) وَاتَّقُواْ الْنَّارَ الَّتِى اءُعِدَّتْ لِلْكَفِريِنَ
ترجمه :
و از آتشى كه براى كافران آماده شده است . بپرهيزيد.
پيام ها
1- رباخوارى يك نوع كفر است . (لا تاءكلوا الربا... اعدّت للكافرين )
2- مسلمان رباخوار، همان عذابى را مى بيند كه براى كافر فراهم شده است . (اعدّت للكافرين )
3- دوزخ ، براى كافران فراهم شده و اگر مسلمانانى گرفتار آن شوند، بخاطر تشابه عملى آنان با كفّار است . (اعدّت للكافرين )
4- دوزخ هم اكنون موجود است . (اعدّت للكافرين ) همانگونه كه بهشت براى نيكوكاران آماده است . (و اءزلفت الجنّة للمتّقين )(147)
تفسير آيه :(132) وَاءَطِيعُواْ اللَّهَ وَالْرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ
ترجمه :
و خدا و رسول را اطاعت كنيد، شايد مورد رحمت قرار گيريد.
نكته ها
O دليل شكست مسلمانان در جنگ اُحد، نافرمانى از دستور رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله بود. زيرا آن حضرت فرموده بود كه منطقه حفاظتى واقع در ميان درّه هاى كوه احد را رها نكنند، ولى دسته محافظان بخاطر طمع ورزى و جمع آورى غنائم جنگى بر خلاف دستور، منطقه را رها كردند و دشمن از همان منطقه به مسلمانان ضربه زد.
پيام ها
1- دستورات و فرامينِ حكومتى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ، همچون فرمان خدا واجب الاطاعة است . (واطيعوا اللّه و الرسول )
2- رباخوارى ، عصيان وطغيان در برابر خدا و رسول است . (لاتاكلوا الربا... واطيعوا اللّه و الرسول )
3- كسى كه بخاطر اطاعت از فرمان خدا و رسول ، دست از رباخوارى بر دارد و به مردم رحم كند، مورد رحمت قرار خواهد گرفت . (اطيعوا... تُرحمون )
4- پيروى از خدا و رسول ، رمز نجات از دوزخ است . (اتّقوا النار... واطيعوا اللّه و الرسول )
5- نتيجه ى پيروى از خدا و رسول ، به خود انسان برمى گردد، نه به خدا و رسول . (لعلّكم تُرحمون )
6- اطاعت از خدا، بى پاداش نيست ، بلكه وسيله و بستر دريافت رحمت اوست . (اطيعوا... لعلكم تُرحمون )
تفسير آيه :(133) وَسَارِعُوَّاْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا الْسَّمَوَتُ وَا لاَْرْضُ اءُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ
ترجمه :
براى نيل به آمرزشى از پروردگارتان وبهشتى كه وسعت آن به قدر آسمان ها و زمين است و براى پرهيزكاران آماده گرديده ، بشتابيد.
نكته ها
O گروهى از دانشمندان اسلامى ، عقيده دارند كه بهشت و دوزخ هم اكنون وجود دارند و يكى از دلايل آنان همين آيات ((اُعدّت للمتّقين )) يا ((اُعدّت للكافرين )) است .
O آمرزش گناه ، كار الهى است و مراد از سرعت به سوى مغفرت ، سرعت به سوى كارى است كه مغفرت را بدنبال داشته باشد.
O در اين آيه ، كلمه ى ((عَرض )) به معناى وسعت است ، نه كلمه اى در برابر طول .
O حضرت على عليه السّلام در تفسير اين آيه فرمودند: ((سارِعُوا الى اداء الفَرائِض )) به انجام تكاليف الهى سرعت كنيد.(148)
پيام ها
1- سرعت در كار خير، ارزش آن را بالا مى برد. (سارعوا)
2- اوّل بخشيده شدن ، سپس بهشت رفتن . (مغفرة ... جنّة )
3- آمرزش گناه مردم ، از شئون ربوبيّت الهى است . (مغفرة من ربّكم )
4- سرعت در توبه ، لازم است . (سارعوا الى مغفرة )
5- لازمه ى سرعت به سوى بهشت متّقين ، قرار گرفتن در زمره ى متّقين است . (جنّة ... اُعدّت للمتقين )
تفسير آيه :(134) الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِى الْسَّرَّآءِ وَالْضَّرَّآءِ وَالْكَظِمِينَ الْغَيْظَ وَا لْعَافِينَ عَنِ الْنَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
ترجمه :
(متّقين ) كسانى هستند كه در راحت ورنج انفاق مى كنند وخشم خود را فرو مى برند و از (خطاى ) مردم مى گذرند، و خداوند نيكوكاران را دوست مى دارد.
نكته ها
O اين آيه ، بدنبال محكوم كردن ربا در آيات قبل ، از انفاق و عفو و گذشت و تعاون تمجيد مى كند.
يك واقعه ى تاريخى
آورده اند: روزى يكى از خدمتكاران امام سجاد عليه السّلام در موقع شستشوى سر و صورت آن حضرت ، ظرف آب از دستش افتاد و سر امام عليه السّلام را زخمى كرد. امام به او نگاهى كرد. او دريافت كه امام ناراحت شده است . بلافاصله گفت : ((والكاظمين الغيظ))، امام فرمود: من خشم خود را فرو بردم . او دوباره گفت : ((والعافين عن الناس ))، امام فرمود: ترا عفو كردم . او گفت : ((واللّه يحبّ المحسنين )) امام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى .(149)
O امام صادق عليه السّلام فرمود: هيچ بنده اى نيست كه خشم خود را فرو ببرد، مگر آنكه خداوند عزّت او را در دنيا و آخرت فزونى بخشد. خداوند فرمود: (و الكاظمين الغيظ... و اللّه يحبّ المحسنين ) اين پاداش فروبردن آن خشم است .(150)
پيام ها
1- تقوا، از انفاق جدا نيست . (اُعدّت للمتّقين الّذين ينفقون ...)
2- انفاق ، سخاوت مى خواهد نه ثروت . (فى السرّاء والضرّاء)
3- نه در حال رفاه از محرومان غافل باشيم ، و نه در تنگدستى بگوييم كه ما خود گرفتاريم . (فى السرّاء والضرّاء)
4- متّقين محكوم غرايز نيستند، آنان حاكم ومالك خويشتن اند. (الكاظمين الغيظ)
5- تقوا، از سعه ى صدر جدا نيست . (والعافين عن الناس )
6- متّقى ، منزوى نيست ، بلكه با مال و اخلاق خوب خود، با مردم معاشرت مى كند. (ينفقون ، كاظمين ، عافين )
7- در عفو خطاكار، ايمان او شرط نيست . (والعافين عن الناس )
8- كسى كه مى خواهد محبوب خدا شود بايد از مال بگذرد و خشم وغضب را فرو برد. (واللّه يحبّ المحسنين )
9- انفاق به محرومان و گذشت از خطاى مردم ، از مصاديق احسان و نيكوكارى است . (ينفقون ، كاظمين ، عافين ، محسنين )
next page
fehrest page
back page
-
next page
fehrest page
back page
تفسير آيه :(135) وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَحِشَةً اءَوْ ظَلَمُوَّاْ اءَنْفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن يَغْفِرُ الْذُّنُوبَ إِلا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ يَعْلَمُونَ
ترجمه :
(افراد با تقوا) كسانى هستند كه هرگاه كار زشتى انجام دهند و يا به خويشتن ستم كنند، خدا را ياد كرده و براى گناهان خود استغفار مى كنند. و جز خدا كيست كه گناهان را ببخشد؟ و (متّقين ) چون به زشتى گناه آگاهند بر انجام آنچه كرده اند، پافشارى ندارند.
نكته ها
O بعضى مفسّران ، مراد از ((فاحشة )) را زنا ومراد از ((ظلم )) را ساير گناهان دانسته اند و بعضى ديگر مراد از ((فاحشة )) را گناهان كبيره و ((ظلم )) را گناهان صغيره دانسته اند.
O در روايات مى خوانيم كه بى توجّهى به گناهان گذشته و ترك توبه از آنها، به منزله ى اصرار بر گناه است .(151)
O امام صادق عليه السّلام فرمودند: وقتى اين آيه نازل شد، ابليس همه ى ياران خود را جمع كرد و چاره جويى نمود. شياطين پيشنهاداتى دادند كه پذيرفته نشد، وسواس خنّاس گفت : من چاره مى كنم ! گفتند: چگونه ؟ گفت : به آنها وعده مى دهم و به آرزوها گرفتارشان مى كنم تا دچار گناه شوند و وقتى گرفتار شدند، استغفار را از ياد آنها مى برم .(152)
پيام ها
1- گاهى از افراد متّقى نيز گناه صادر مى شود. (للمتّقين ... الّذين اذا فعلوا فاحشة )
2- خطرناك تر از انجام گناه ، غفلت از گناه و بى توجّهى به زشتى آن است . متّقين اگر هم گناه كنند، بلافاصله استغفار مى نمايند. (اذا فعلوا فاحشة ... ذكروا اللّه فاستغفروا)
3- نشانه ى تقوا، توبه فورى از گناه است . (اذا فعلوا فاحشة ... ذكروا اللّه فاستغفروا)
4- ياد خدا، رمز توبه است . (ذكروا اللّه فاستغفروا)
5- تا ياد خدا در دل گناهكار زنده است ، مى تواند در مدار متقين وارد شود. (اذا فعلوا فاحشة ... ذكروا اللّه )
6- گناه ، ظلم به خويشتن است . (ظلموا انفسهم )
7- تنها خداوند است كه گناهان را مى بخشد. (و من يغفر الذنوب الا اللّه )
8- متّقى كسى است كه اصرار بر گناه نداشته باشد. زيرا اصرار بر گناه ، نشانه ى سبك شمردن آن و غفلت از ياد خداست . (ولم يصرّوا على ما فعلوا)
9- اصرار آگاهانه بر گناه ، سبب محروميّت از مغفرت الهى است . (و من يغفر الذنوب الا اللّه و لم يصرّوا)
تفسير آيه :(136) اءُولََّئِكَ جَزَآؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِن رَّبِّهِمْ وَجَنَّتٌ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَاا لاَْنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا وَنِعْمَ اءَجْرُ الْعَمِلِينَ
ترجمه :
پاداش آنان (متّقين ) از طرف پروردگارشان ، مغفرت و باغ هايى است كه از زير درختان آنها نهرها جارى است و براى همشيه در آن (باغ ها) هستند و چه نيكوست پاداش اهل عمل .
نكته ها
O آمدن كلمات ((مُتّقين ))، ((مُحسنين )) و ((عاملين )) در پايانِ سه آيه پى درپى ، نشانگر آن است كه تقوا يك حالت انزوا و عزلت و تنها كيفيّت روحى نيست ، بلكه حضور در صحنه ، همراه با عمل و احسان است .
پيام ها
1- تا انسان از گناه پاك نشود، شايستگى ورود به بهشت را ندارد. (مغفرة ...جنّات )
2- عفو ومغفرت خداوند، براى تربيت انسان است . (مغفرة من ربّهم )
3- تنها با آرزو نمى توان به الطاف خداوند رسيد، بلكه كار و عمل لازم است . (نعم اجر العاملين )
تفسير آيه :(137) قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُواْ فِى الاَْرْضِ فَانْظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ
ترجمه :
به يقين پيش از شما سنّت هايى بوده (و سپرى شده ) است . پس در روى زمين گردش كنيد و بنگريد كه سرانجام تكذيب كنندگان چگونه بوده است .
نكته ها
O اين آيه به اهميّت جامعه شناسى و كشف اصول عزّت و ذلّت جوامع اشاره دارد. سنّت هايى كه در اقوام پيشين وجود داشته ، از اين قبيل است :
الف : حقّ پذيرى و نجات آنها.
ب : تكذيب حقّ و هلاك آنها.
ج :آزمايشات الهى براى آنها.
د:امدادهاى غيبى براى اهل حق .
ه: فرصت و مهلت به ستمگران .
و: مقاومت مردان خدا و رسيدن به اهداف .
ز: توطئه كفّار و خنثى سازى آن از جانب خداوند.
پيام ها
1- قوانين و سنّت هاى ثابتى بر تاريخ بشر حاكم است كه شناخت آن ، براى امروز بشر مفيد است . (قد خلت من قبلكم سنن )
2- تاريخ گذشتگان ، چراغ راه زندگى آيندگان است . (فسيروا... فانظروا)
3- جهانگردىِ هدفدار و بازديدِ تواءم با انديشه ، بهترين كلاس براى تربيت انسان هاست . (فسيروا... فانظروا)
4- شما با ساير امّت ها فرقى نداريد. عوامل عزّت يا سقوط همه يكسان است . (فسيروا... فانظروا)
5- شناخت رفتار و پايان كار پيشينيان در انتخاب راه مفيد است . (فسيروا... فانظروا)
6- با آگاهى از تاريخ گذشته ، مى توانيد آينده ى راه خود را پيش بينى كنيد. (فسيروا... فانظروا)
7- حفظ آثار باستانى براى عبرت آيندگان ، لازم است . (فسيروا فى الارض )
8- بررسى و تحقيق در تحولات تاريخ ، لازم است . (فسيروا... فانظروا)
9- در مطالعه ى تاريخ جلوه ها مهم نيست ، پايان كار مهم است . (فسيروا... فانظروا كيف كان عاقبة المكذّبين )
10- كيفرهاى الهى تنها مربوط به قيامت نيست ، گاهى در همين دنيا قهر الهى به سراغ گردنكشان مى آيد. (عاقبة المكذّبين )
تفسير آيه :(138) هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدىً وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ
ترجمه :
اين (قرآن ) براى همه ى مردم بيانى روشنگر، ولى براى متّقين (وسيله ى ) هدايت و پندآموزى است .
نكته ها
O كلمه ى ((هذا)) يا اشاره به آيات 130 تا 137 است و يا اشاره به سنّت ها و عبرت هاى تاريخ در آيه ى قبل است .
پيام ها
1- قرآن ، قابل فهم براى همه ى مردم ، در هر عصرى است . (بيان للناس )
2- قرآن ، براى همه ى مردم ، در همه زمان ها و مكان هاست . (للناس )
3- جهانگردى هدفدار، از عوامل هدايت است . (سيروا فى الارض ...هدى )
4- با آنكه قرآن براى عموم مردم است ، ولى تنها افراد پرهيزگار و متّقى پند پذير هستند. (موعظة للمتقين )
5- روحيّه ى افراد در استفاده و بهره از آيات الهى مؤ ثّر است . (للمتقين )
تفسير آيه :(139) وَلاَ تَهِنُواْ وَلاَ تَحْزَنُواْ وَاءَنْتُمُ الاَْعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُم مُّؤْمِنِينَ
ترجمه :
و اگر مؤ من هستيد، سستى نكنيد و غمگين مباشيد كه شما برتريد.
نكته ها
O بعد از جنگ اُحد كه به خاطر عدم اطاعت از فرماندهى ، بر قواى اسلام شكست وارد شد، مسلمانان روحيّه خود را از دست دادند، اين آيه نازل شد كه مبادا با شكست خود را ببازيد، بلكه با ايمان خود را تقويت كنيد كه برترى با شماست .
پيام ها
1- شكستِ موضعى در يك جنگ ، نشانه ى شكست نهايى مسلمانان نيست . (ولا تهنوا ولا تحزنوا و انتم الاعلون )
2- رهبر بايد روحيه ها را تقويت كند. (وانتم الاعلون ...)
3- اگر به ايمان و اطاعت برگرديد، در جنگ ها به پيروزى خواهيد رسيد. (وانتم الاعلون ان كنتم مؤ منين )
4- در سايه ى ايمان ، مى توان بر همه جهان غالب شد. (انتم الاعلون ان كنتم مؤ منين )
5- پيروزى و شكست ظاهرى ملاك نيست ، برترى به خاطر عقايد صحيح و تفكّر سالم اصل است . (وانتم الاعلون ان كنتم مؤ منين )
6- در جهان بينى مادّى ، عامل پيروزى سلاح و تجهيزات است ، ولى در بينش الهى ، عامل پيروزى ايمان است . (ان كنتم مؤ منين )
تفسير آيه :(140) إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَتِلْكَ الاَْيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ الْنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَآءَ وَ اللَّهُ لاَ يُحِبُّ الْظَّلِمِينَ
ترجمه :
اگر (در جنگ احد) به شما جراحتى مى رسد، پس قطعا به گروه كفّار نيز (در جنگ بدر) زخمى همانند آن رسيده است . و ما روزها(ى شكست و پيروزى ) را در ميان مردم مى گردانيم تا خداوند (با امتحان ) كسانى را كه ايمان آورده اند، معلوم دارد و از شما گواهانى (بر ديگران ) بگيرد و خداوند ستمگران رادوست نمى دارد. (گرچه گاهى به ظاهر پيروز شوند)
نكته ها
O اين آيه ضمن دلدارى به مسلمانان ، واقعيّتى را بيان مى كند و آن اينكه اگر شما به منظور حقّ و براى هدفى الهى متحمّل ضرر جانى شده ايد، دشمنان شما نيز كشته و مجروح داده اند. اگر شما امروز در احد پيروز نشده ايد، دشمنان شما نيز ديروز در بدر شكست خورده اند، پس در سختى ها بردبار باشيد.
O گرچه معمولا كلمات ((شهداء))، ((شهيد)) و((شاهد)) در قرآن به معناى ((گواه )) است ، لكن به دليل شاءن نزول و مساءله جنگ و موضوع زخم و جراحت در جبهه ، اگر كسى كلمه ى ((شهداء)) را در اين آيه به ((كشته شدگان در راه خدا)) معنى كند، راه دورى نرفته است .
O مسلمانان با توجّه به موارد ذيل بايد روحيّه داشته باشند:
الف : (انتم الاعلون ) شما بلند مرتبه ايد.
ب : (قد مسّ القوم قرح ) دشمنان شما نيز زخمى شده اند.
ج : (تلك الايام نداولها) اين روزهاى تلخ سپرى مى شود.
د: (و ليعلم اللّه الّذين امنوا) خدا مؤ منان واقعى را از منافقان باز مى شناساند.
ه : (و يتخذ منكم شهدا) خداوند از شما گواهانى را براى آينده تاريخ مى گيرد.
و: (واللّه لايحب الظالمين ) خداوند مخالفان شما را دوست ندارد.
O امام صادق عليه السّلام درباره ى اين آيه فرمودند: از روزى كه خداوند آدم را آفريد، قدرت و حكومت خدايى و شيطانى در تعارض با يكديگر بوده اند، امّا دولت كامل الهى با ظهور حضرت قائم عليه السّلام تحقّق مى يابد.(153)
پيام ها
1- مسلمانان نبايد در صبر وبردبارى از كفّار كمتر باشند. (فقد مسّ القوم قرح مثله )
2- حوادث تلخ و شيرين ، پايدار نيست . (تلك الايام نداولها بين الناس )
3- در جنگ ها و فراز و نشيب هاى زندگى ، اهل ايمان از مدّعيان ايمان باز شناخته مى شوند. (ليعلم اللّه الّذين آمنوا)
4- خداوند از شما شهيدانى ، كشته ى راه حقّ گرفت تا به آسانى از دين خدا دست برنداريد. (ويتّخذ منكم شهداء)
5- خداوند از خود شما گواهانى گرفت كه چگونه نافرمانى از رهبرى موجب شكست مى شود. (ويتّخذ منكم شهداء)
6- پيروزى موقّت كفّار، نشانه محبّت خداوند به آنان نيست . (اللّه لايحبّ الظّالمين )
7- حركت و جريان هاى تاريخى به اراده ى خداوند است . (نداولها)
تفسير آيه :(141) وَلِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَاَمَنُواْ وَيَمْحَقَ الْكَفِرِينَ
ترجمه :
و (فراز ونشيب هاى جنگ براى آن است ) تا خداوند افراد مؤ من را پاك و خالص ، و كافران را (به تدريج ) محو و نابود گرداند.
نكته ها
O كلمه ى ((تَمحِيص )) به معناى پاك نمودن از هرگونه عيب ، و ((مَحق )) به معناى كم شدن تدريجى است .
O گويا خداوند در اُحد مى خواست نقاط ضعف مسلمانان را به آنان نشان دهد تا به فكر اصلاح و جبران نقايص بيفتند و براى حركت هاى بعدى آمادگى لازم را داشته باشند. گاهى شكست هاى سازنده و بيدارگر، از پيروزى هاى خواب آور مطلوب تر است .
پيام ها
1- جنگ ، ميزانى است براى شناسايى افراد پاك از اشخاص پوك . (ليمحّص اللّه )
2- براى اهل ايمان ، شكست يا پيروزى سعادت است . زيرا يا شهادت ، يا تجربه ، يا غلبه بر دشمن را به دست مى آورد. (ليمحّص اللّه الّذين آمنوا)
3- رشد و شكوفايى ايمان ، محو و سرنگونى كفر، به مرور زمان و در طول تاريخ به دست مى آيد.(154) (ليمحّص ... يمحق )
4- آينده ى تاريخ به سوى محو و نابودى كفر است . (يمحق الكافرين )
5- شكست امروز مهم نيست ، پايان كار اصل است . (و يمحق الكافرين )
تفسير آيه :(142) اءَمْ حَسِبْتُمْ اءَنْ تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَهَدُواْمِنْكُمْ وَيَعْلَمَ الْصَّبِرِينَ
ترجمه :
آيا گمان داريد كه (با ادّعاى ايمان ) وارد بهشت شويد، در حالى كه هنوز خداوند مجاهدان از شما و صابران را معلوم نساخته است ؟
نكته ها
O اين آيه ، به جهاد و صبر و مقاومت مؤ منان اشاره مى كند. زيرا راه بهشت از طريق صبر و جهاد است . قرآن مى فرمايد: (سلام عليكم بما صبرتم )(155) سلام بر شما اهل بهشت ، بخاطر صبر و مقاومتى كه داشتيد. در اين تعبير لطفى است ، نمى گويد سلام بر شما بخاطر حج و روزه و يا خمس و زكات ، زيرا انجام هر عملى نيازمند صبر و پايدارى است .
پيام ها
1- از اميدها و آرزوهاى باطل دست برداريم . (ام حسبتم )
2- ايمانِ قلبى كافى نيست ، تلاش و عمل نيز لازم است . بهشت را به بها دهند نه بهانه . (ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما يعلم ...)
3- كليد بهشت ، صبر و جهاد است . صبر در برابر مصيبت ، معصيت و انجام عبادت و حضور در جبهه ى جهاد اكبر و جهاد اصغر. (و يعلم الصابرين )
4- صبر و مقاومت ، همراه با جهاد لازم است . زيرا شروع جنگ و ادامه ى آن و عوارض و آثار بعد از جنگ ، همه و همه نيازمند صبر و بردبارى است . (جاهدوا منكم و يعلم الصابرين )
تفسير آيه :(143) وَلَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ اءَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَاءَيْتُمُوهُ وَاءَنْتُمْ تَنْظُرُونَ
ترجمه :
همانا شما مرگ (و شهادت ) را (پس از جنگ بدر) پيش از آنكه با آن روبرو شويد سخت آرزو مى كرديد، پس آن را (در جنگ اُحد) ديديد، ولى (ناخوشايند به آن ) نگاه مى كرديد.
نكته ها
O در شاءن نزول اين آيه آورده اند: پس از جنگ بدر كه مسلمانان پيروز شدند و عدّه اى نيز به شهادت رسيدند، برخى از افراد مى گفتند: اى كاش ما نيز در جنگ بدر در راه خدا به شهادت مى رسيديم . ولى همانها در سال بعد در جنگ اُحد پا به فرار گذاشتند كه در اين آيه مورد انتقاد و سرزنش قرار گرفته اند.
در زيارت شهداى كربلا مى گوييم : اى كاش ما با شما بوديم و به شهادت مى رسيديم . هيچ فكر كرده ايم كه در مقام عمل ، ما چه مى كنيم ؟!
خوش بودگرمِحَك تجربه آيدبه ميان
تاسيه روى شودهركه در او غش باشد
پيام ها
1- فريب آرزوهاى خود را نخوريد و به هر شعار و شعاردهنده اى اطمينان نكنيد. (ولقد كنتم ... فقد رايتموه ...)
2- در ميدان عمل ، مردان آزموده مى شوند. (رايتموه ... و انتم تنظرون )
تفسير آيه :(144) وَمَا مُحَمَّدٌ إِلا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الْرُّسُلُ اءَفَإِن مَّاتَ اءَوْقُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىَّ اءَعْقَ بِكُمْ وَمَن يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَسَيَجْزِى اللَّهُ الْشَّكِرِينَ
ترجمه :
ومحمّد جز پيامبرى نيست كه پيش از او نيز پيامبران (ديگرى آمده و) در گذشته اند. (بنابراين مرگ براى انبيا نيز بوده و هست ،) پس آيا اگر او بميرد و يا كشته شود، شما به (آئين ) گذشتگان خود بر مى گرديد؟ و هر كس به عقب برگردد، پس هرگز هيچ ضررى به خداوند نمى زند و خداوند بزودى پاداش شاكران را خواهد داد.
نكته ها
O در تفاسير آمده است : وقتى در جنگ احد از سوى كفّار سنگى بر پيشانى پيامبر اصابت كرد و خون جارى شد، صدايى بلند شد كه محمّد كشته شد. برخى نيز به اشتباه شهادت مَصعب را شهادت پيامبر پنداشتند. اين شايعه موجب شادى و روحيه گرفتن كفّار شد و جمعى از مسلمانانِ متزلزل پا به فرار گذاشتند. برخى نيز به فكر گرفتن امان از ابوسفيان فرمانده كفّار افتادند. در برابر اين گروه ، مسلمانانى با صداى بلند فرياد مى زدند: اگر محمّد هم نباشد راه محمّد و خداى محمّد باقى است ، فرار نكنيد.(156)
O امام صادق عليه السّلام فرمود: حساب قتل از مرگ جداست ، وهر شهيدى در آينده تاريخ برگشته ودوباره خواهد مرد. زيرا قرآن مى فرمايد:(157) (كلّ نفس ذائقة الموت )(158)
پيام ها
1- وظيفه پيامبر، ابلاغ پيام خداست . ما هستيم كه بايد راهش را ادامه دهيم . (و ما محمّد الاّ رسول )
2- مگر با مرگِ انبياى قبل ، پيروانشان از دين برگشتند؟! (قد خلت من قبله الرسل ...)
3- جامعه ى اسلامى بايد چنان تشكّل و انسجامى داشته باشد كه حتّى رفتن رهبر به آن ضربه اى نزند. (اءفاِن مات او قتل انقلبتم على اعقابكم )
4- پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله نيز تابع سنّت هاى الهى و قوانين طبيعى همچون مرگ و حيات است . (اءفاِن مات او قتل )
5- انتشار شايعه ، از حربه هاى دشمن است . (مات او قتل ) (با توجّه به شاءن نزول )
6- عمر پيامبر محدود است ، نه راه او. (افاِن مات او قتل انقلبتم )
7- فردپرستى ممنوع . راه خدا كه روشن شد، آمد و رفت افراد نبايد در پيمودن خط الهى ضربه وارد كند. (اءفاِن مات او قتل )
8- ايمان خود را چنان ثابت و استوار سازيد كه حوادث تاريخ آن را نلرزاند. (اءفاِن مات او قتل )
9 دست برداشتن از خط انبيا، سقوط و عقب گرد است . (انقلبتم على اعقابكم )
10- كفر مردم ، ضررى براى خداوند ندارد. (فلن يضرّاللّه )
11- مقاومت در راه حق ، بهترين نوع شكر عملى است كه پاداشش با خداست . (سيجزى اللّه الشاكرين )
تفسير آيه :(145) وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ اءَنْ تَمُوتَ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ كِتَباً مُّؤَجَّلاً وَمَن يُرِدْثَوَابَ الْدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الاَْخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَ سَنَجْزِى الْشَّكِرِينَ
ترجمه :
هيچ كس جز به فرمان خدا نمى ميرد، (و اين ) سرنوشتى است تعيين شده . و هر كس پاداش دنيا را بخواهد از آن به او مى دهيم ، و هركس پاداش آخرت را بخواهد از آن به او مى دهيم ، و بزودى سپاسگزاران را پاداش خواهيم داد.
پيام ها
1- با فرار از جنگ ، از مرگ نمى توانيد فرار كنيد. (انقلبتم على اعقابكم ... ما كان لنفس )
2- مرگ ، به دست ما نيست ، (كتابا مؤ جّلا) ولى اراده و هدف به دست ماست . (ومن يرد...)
3- حال كه دنيا و آخرت در برابر ماست ، مسير ابديّت و رضاى خالق را ادامه دهيم . (من يرد... نؤ ته منها)
4- هر نوع انگيزه وعملى بازتاب و عكس العمل مخصوصى دارد. در هر مسيرى گام نهيم به مقصدى خاص خواهيم رسيد. (من يرد ثواب الدنيا... و من يرد...)
تفسير آيه :(146) وَكَاءَيِّن مِّن نَّبِي قَتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَآاءَصَابَهُمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الْصَّبِرِينَ
ترجمه :
و چه بسيار پيامبرانى كه همراه آنان خداپرستان بسيارى جنگيدند، پس براى آنچه در راه خدا به آنان رسيد، نه سستى كردند و نه ناتوان شدند و تن به ذلّت ندادند و خداوند صابران را دوست دارد.
نكته ها
O ((رِبّيّون )) جمع ((رِبّى )) بر وزن ((ملّى )) به كسى گفته مى شود كه ارتباط و پيوند او با خدا محكم و در دين ، دانشمند و مقاوم و با اخلاص باشد.(159)
پيام ها
1- تاريخ انبيا همراه با مبارزه است . (وكايّن ...)
2- هنگام احساس ضعف ، از زندگى رادمردان تاريخ و مقاومت آنان درس بگيريد. (و كايّن من نبىّ)
3- جنگ و جهادى حقّ است كه زير نظر رهبر الهى باشد. (قاتل معه )(160)
4- تعداد مجاهدان عالم و عارف در تاريخ بسيار است . (كايّن ...ربيّون كثير)
5- گرچه همه ى مجاهدان عزيزند، ولى رزمندگان عارف و عالم حساب ديگرى دارند. (ربّيّون )
6- ايمان به خدا، سرچشمه ى مقاومت است . (ربّيّون ... فما وهنوا)
7- مشكلات نبايد عامل سستى وضعف شود، بلكه بايد عامل حركت و تلاش جديدى گردد. (فما وهنوا لما اصابهم )
8- آنچه به انسان روحيّه مى دهد و تحمّل مشكلات را آسان مى كند، در راه خدا بودن آنهاست . (فى سبيل اللّه )
9- فشارها، مردان خدا را وادار به تسليم نمى كند. (وما استكانوا)
10- هر چند در بدر پيروز شديد، ولى راه آينده ى شما مسلمانان ، راه جهاد و مبارزه است ، پس بايد صبور و مقاوم باشيد. (با توجّه به آيات قبل و بعد)
11- رزمندگانِ بصير، نه از درون روحيّه خود را مى بازند؛ (فما وهنوا) و نه توان رزمى خود را از دست مى دهند؛ (وما ضعفوا) و نه در اثر فشارها تسليم مى شوند. (و ما استكانوا)
12- انجام وظيفه و پايدارى بر حقّ مهم است ، پيروز بشويم يا نشويم . آيه مى فرمايد: (واللّه يحبّ الصابرين ) و نفرمود: ((يحبّ الفاتحين ))
تفسير آيه :(147) وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ اءَنْ قَالُواْ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَافِىَّ اءَمْرِنَا وَثَبِّتْ اءَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَومِ الْكَفِرِينَ
ترجمه :
و كلام آنها (رزمندگان مخلص و آگاه ) جز اين نبود كه گفتند: ((پروردگارا گناهانمان و زياده روى هايمان را در كارمان ببخش و گامهاى ما را استوار بدار و ما را بر گروه كافران يارى ده .
پيام ها
1- يكى از عوامل شكست در جنگ ، گناه و اسراف است . رزمندگان مخلص ، با استغفار اين موانع پيروزى را از بين مى برند. (اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا)
2- شكستِ خود را به قضا و قدر و يا ديگران نسبت ندهيد، به قصورها و تقصيرهاى خود نيز توجّه داشته باشيد. (ذنوبنا و اسرافنا)
3- اوّل استغفار، بعد استنصار. ابتدا طلب آمرزش كنيد، سپس از خداوند پيروزى بخواهيد. (اغفر لنا... وانصرنا)
4- بجاى تسليم در برابر دشمن ، در پيشگاه خداوند اظهار ذلّت نماييد. (و ما استكانوا...ربنّا اغفرلنا...)
5- صحنه هاى جهاد و جنگ ، انسان را به سوى دعا و استغفار مى كشاند. (و ما كان قولهم الا ان قالوا ربّنا اغفر لنا)
6- مردان خدا، نصرت و يارى خدا را براى نابودى كفر مى خواهند، نه براى كسب افتخار خود. (وانصرنا على القوم الكافرين )
7- بر لطف خداوند تكيه كنيد، نه بر نفرات خود. (ربّيون كثير... ربّنا... انصرنا)
تفسير آيه :(148) فََاتَيهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْيَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الاَْخِرَةِ وَاللَّهُ يُحِبُّا لْمُحْسِنِينَ
ترجمه :
پس خداوند پاداش دنيا و پاداش نيك آخرت را به آنان عطا كرد و خداوند نيكوكاران را دوست مى دارد.
نكته ها
O ممكن است مراد از پاداش دنيوىِ رزمندگان ، ثابت قدمى و پيروزى ، و مراد از ثواب آخروى آنان ، مغفرتِ گناهان باشد.
پيام ها
1- ميان پاداش هاى دنيوى و اخروى تفاوت فراوان است . (و حسن ثواب الاخرة ) در بهره هاى دنيوى ، تلخى هايى نيز وجود دارد، ولى ثواب آخرت ، به تمامى نيكى وخير است .
2- دعا، جهاد، صبر، استغفار، ايمان و توكّل به خداوند كه در آيات قبل آمده بود، از عوامل محبوبيّت نزد خداوند است . (واللّه يحب المحسنين )
تفسير آيه :(149) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوَّاْ إِنْ تُطِيعُواْ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَرُدُّوكُمْ عَلَىَّاءَعْقَبِكُمْ فَتَنْقَلِبُواْ خَسِرِينَ
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر از كسانى كه كفر ورزيدند اطاعت كنيد، شما را به آئين گذشتگانِ كافرتان بر مى گردانند، پس به خسارت و زيانكارى بازخواهيد گشت .
نكته ها
O در شاءن نزول اين آيه مى خوانيم كه در جنگ اُحد، وقتى كه مسلمانان شكست خوردند، رهبر منافقان عبداللّه بن اُبىّ فرياد زد: به برادران مشرك ملحق شويد و همان بت پرستى را ادامه دهيد.(161)
پيام ها
1- خطر ارتداد و انحراف در كمين مؤ منان است . (الّذين آمنوا...يردّوكم على اعقابكم )
2- در فراز و نشيب ها، مراقب تبليغات و وسوسه هاى دشمن باشيد، مبادا كم كم به آنان گرايش پيدا كنيد. (ان تطيعوا الّذين كفروا)
3- كفر پس از ايمان ، ارتجاع وسقوط است . (على اعقابكم ... خاسرين )
4- خسارت واقعى ، به هدر دادن سرمايه هاى ايمانى ، فكرى و روحى است ، از دست دادن بهشت و گرفتن دوزخ است . (فتنقلبوا خاسرين )
5- شكست در ميدان جنگ خسارت نيست ، شكست اعتقادى و ارتداد، خسارتى بس بزرگ است . (فتنقلبوا خاسرين )
تفسير آيه :(150) بَلِ اللَّهُ مَوْلكُمْ وَهُوَ خَيْرُ النَّصِرِينَ
ترجمه :
(از آنها كه دوستدار شما نيستند پيروى نكنيد،) بلكه خداوند مولاى شماست و او بهترين ياوران است .
نكته ها
O در آيه قبل سخن از اطاعت كفّار بود، نه مولى گرفتن آنان ، كه اين آيه مى گويد: خداوند مولاى شماست ، پس معلوم مى شود هر كس كفّار را اطاعت كند، در حقيقت آنان را مولى گرفته است .
O انگيزه ى ارتداد و اطاعت از كفّار، كسب عزّت و قدرت است . قرآن در اين آيه و آياتى نظير آن ، اين خيال واهى را رد مى كند و مى فرمايد: (انّ القوّة للّه جميعا)(162) و (فانّ العزّة للّه جميعا)(163)
پيام ها
1- ولايت و اطاعت ، در خداوند منحصر است . (بل اللّه موليكم )
2- ولىّ گرفتن خداوند، سبب پيروزى شماست . (موليكم و هو خير الناصرين )
تفسير آيه :(151) سَنُلْقِى فِى قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرُّعْبَ بِمَآ اءَشْرَكُواْ بِاللَّهِ مَالَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَناً وَمَاءْوَيهُمُ النَّارُ وَبِئسَ مَثْوَى الْظَّلِمِينَ
ترجمه :
بزودى در دلهاى كسانى كه كفر ورزيدند، بيم خواهيم افكند، زيرا چيزى را با خدا شريك كرده اند كه بر (حقّانيّت ) آن (خداوند) دليلى نازل نكرده است و جايگاه آنان آتش دوزخ است و چه بد است جايگاه ستمگران .
نكته ها
O پس از شكست مسلمانان در اُحد، ابوسفيان ولشكريانش كه هنوز در اطراف مدينه بودند، گفتند: مسلمان ها نابود شدند وباقيمانده آنان گريختند، خوب است بازگرديم وآنها را ريشه كن كنيم . ولى خداوند آنچنان رعبى در دل آنان افكند كه مانند شكست خوردگان به مكّه بازگشتند، چون نگران حمله مسلمانان بودند.(164)
پيام ها
1- خداوند، مسلمانان را با القاى ترس بر قلب دشمن يارى مى كند. (سنلقى فى قلوب الّذين كفروا الرعب )
2- تكيه به غير خدا، شرك و عامل ترس است . همان گونه كه ايمان و ياد خدا عامل اطمينان مى باشد. (الرعب بما اشركوا)
3- مشرك ، بر ادّعاى شرك برهان ندارد. (مالم ينزّل به سلطانا)
4- اصول عقايد بايد بر اساس منطق و استدلال باشد. (لم ينزّل به سلطانا)
5- برهان ، نورى الهى است كه بر دلها نازل مى شود و مشركين اين نور را ندارند. (لم ينزّل به سلطانا)
6- شرك ، ظلم است . لذا پايان آيه مى فرمايد: (بئس مثوى الظالمين )
تفسير آيه :(152) وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إ ذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّىَّ إِذَا فَشِلْتُم ْوَ تَنَزَعْتُمْ فِى الاَْمْرِ وَعَصَيْتُم مِّن بَعْدِ مَآ اءَرَيكُم مَّا تُحِبُّونَ مِنْكُم مَّن يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنْكُم مَّن يُرِيدُ الاَْخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنْكُمْ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ
ترجمه :
و قطعا خداوند وعده ى خود را (مبنى بر پيروزى شما در جنگ اُحد) محقّق گرداند، زيرا كه دشمن را با خواست او مى كشتيد، تا آنكه سست شديد و در كار (جنگ و تقسيم غنائم ) به نزاع پرداختيد و از (دستور پيامبر) نافرمانى كرديد، با آنكه خداوند (پيروزى و) آنچه را (از غنائم ) كه محبوب شما بود به شما نشان داده بود. برخى از شما خواهان دنيايند (و غنائم جنگى ،) و برخى خواهان آخرت (و شهادت در راه خدا). پس آنگاه خداوند شما را از (تعقيب ) آنان منصرف ساخت (و پيروزى شما به شكست انجاميد،) تا شما را بيازمايد، ولى از (خطاى ) شما درگذشت و همانا خداوند نسبت به مؤ منان ، صاحب فضل و بخشش است .
نكته ها
O مسلمانان در سال دوّم هجرى ، در جنگ بدر پيروز شدند و خداوند وعده داده بود كه در جنگ هاى آينده نيز پيروز مى شوند. در سال بعد كه جنگ اُحد واقع شد، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله پنجاه نفر مسلح را براى حفاظت از درّه ها و كوهها نصب كرد. چون جنگ شروع شد، در آغاز مسلمانان حمله كرده و نفس دشمن را گرفته و آنها را شكست دادند، اما متاءسّفانه در بين آن پنجاه نفر كه مسئول حفاظت از كوه بودند، اختلاف شد، عدّه اى گفتند: پيروزى ما قطعى است ، پس به سراغ جمع غنائم برويم و عدّه ى كمى همچنان سنگرها را حفظ كردند. دشمنِ شكست خورده ، از همان منطقه اى كه بدون محافظ مانده بود حمله كرد و اين بار مسلمان ها ضربه ى سنگينى خوردند و شهداى بسيارى دادند، تا آنجا كه جان پيامبر در معرض خطر قرار گرفت و بسيارى از مسلمانان پا به فرار گذاشتند.
پس از پايان جنگ ، مسلمانان از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله انتقاد مى كردند كه مگر خدا به ما وعده ى پيروزى نداده بود، پس چرا شكست خورديم ؟ اين آيه پاسخ مى دهد كه وعده ى خدا راست بود، ولى سستى و نزاع و نافرمانى عاملِ شكست شما شد.
پيام ها
1- معناى تحقق وعده هاى خدا، ناديده گرفتن سنّت هاى الهى نيست . نصرت خداوند تا زمانى است كه شما به وظيفه عمل كنيد. (لقد صدقكم اللّه وعده ...اذا فشلتم و تنازعتم )
2- از جمله عوامل شكست ، سستى ، نزاع و عدم اطاعت از فرماندهى است . (فشلتم و تنازعتم ... وعصيتم )
3- افراد براى هدف هاى متفاوت جنگ مى كنند. بعضى براى دنيا مى جنگند و بعضى براى آخرت . (منكم من يريدالدنيا و منكم من يريد الاخرة )
4- پايدارى در نبرد، حفظ وحدت و اطاعت ، نشانه ى آخرت خواهى رزمندگان است . (منكم من يريد الا خرة )
5- جزاى كسى كه بجاى شكر نعمت پيروزى ، به اختلاف و نافرمانى و سستى دامن زند، شكست است . (صرفكم عنهم )
6- عامل شكست هاى بيرونى ، درونى است . شما در درون سست و نافرمان شديد، لذا در بيرون شكست خورديد. (فشلتم ... صرفكم عنهم )
7- شكست ها، وسيله ى آزمايش الهى هستند. (ليبتليكم )
8- هنگام تخلّف و شكست نيز از لطف خدا ماءيوس نشويد. (عفا عنكم )
9- ايمان ، بستر و زمينه ى دريافت فضل خاص خداوند است . (عفا عنكم و اللّه ذو فضل على المؤ منين )
10- مؤ من را به خاطر يك خلاف نبايد از صفوف اهل ايمان خارج دانست ، بلكه بايد از يك سو هشدار داد و از سوى ديگر با تشويق دلگرمش كرد. (عفا عنكم و اللّه ذو فضل على المؤ منين )
تفسير آيه :(153) إِذْ تُصْعِدُونَ وَلاَ تَلْوُونَ عَلَىَّ اءَحَدٍ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِىَّاءُخْريكُمْ فَاءَثَبَكُمْ غَمّاً بِغَمٍّ لِّكَيْلاَ تَحْزَنُواْ عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلاَ مَآ اءَصَبَكُمْ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ
ترجمه :
(به خاطر بياوريد) هنگامى كه (در جنگ احد به هنگام فرار، از كوه ) بالا مى رفتيد و به هيچ كس توجّه نمى كرديد، (در حالى كه ) پيامبر شما را از پشت سرتان فرا مى خواند (كه به جاى خود برگرديد). پس به سزاى آن ، خداوند غمى بر غم هايتان افزود تا ديگر بر آنچه (از غنائم ) از كفتان رفته يا (از آسيب و زخم ) بر سرتان آمد، اندوه نخوريد و (بدانيد كه ) خداوند به آنچه انجام مى دهيد، آگاه است .
نكته ها
O درباره جمله ى (فاثابكم غمّا بغمّ) تفسيرهاى گوناگونى مطرح شد است از جمله :
1- خداوند به لطف خود، غم پسنديده ى پيروزى كفّار بر مسلمانان را جايگزين غم ناپسندِ از دست دادن غنائم ساخت .
2- خداوند به سزاى غمى كه بر دل پيامبر وادار كرديد، شما را دچار غم و اندوه فراوان كرد.
3- خداوند به سزاى فرار از جنگ و نافرمانى پيامبر، غم هاى فراوانى را يكى پس از ديگرى بر شما وارد كرد.
O بر اساس روايات ، تسلّط خالدبن وليد بر مسلمانان موجب افزايش اندوه آنان از شكست در جنگ احد گرديد.(165)
پيام ها
1- نتيجه ى سستى ، اختلاف و عدم اطاعت از فرماندهى ؛ فرار و سراسيمگى در جبهه ى نبرد است . (حتّى اذا فشلتم و تنازعتم ... اذتصعدون )
2- ياد نقاط ضعف ، مايه ى بهره گيرى از تجربه هاست . (اذ تصعدون )
3- هنگام خطر، انسان عادّى جز خودش به فكر ديگرى نيست . (لاتلوون على اءحد)
4- فرياد رهبر، در افراد ترسو وسست ايمان تاءثيرگذار نيست . (والرسول يدعوكم )
5- اظهار علاقه ، در روز آسايش مهم نيست ؛ همدلى و همراهى در روزهاى سختى نشانه ى دوستى واقعى است . (والرسول يدعوكم ...)
6- آنجا كه همه فرار مى كنند، رهبر بايد در صحنه بماند و فراريان را فرابخواند. (والرسول يدعوكم ...)
7- يك لحظه غفلت و كوتاهى در انجام وظيفه ، موجب هجوم ناگوارى هاى پى درپى مى شود. (غمّا بغمّ)
8- از ناگوارى هاى گذشته درس بگيريد و ديگر بر از دست دادن اموال دنيا و يا چشيدن مصيبت ها، اندوه نخوريد. (لكيلا تحزنوا على ما فاتكم و لا ما اصابكم )
تفسير آيه :(154) ثُمَّ اءَنْزَلَ عَلَيْكُم مِّن بَعْدِ الْغَمِّ اءَمَنَةً نُّعَاسَاً يَغْشى طَآئِفَةًمِّنْكُمْ وَ طَآئِفَةٌ قَدْ اءَهَمَّتْهُم اءَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الاَْمْرِ مِنْ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِىَّ اءَنْفُسِهِم مَّا لاَ يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الاَْمْرِ شَىْءٌ مَّا قُتِلْنَا ههُنَا قُلْ لَّوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِىَ اللَّهُ مَا فِى صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِى قُلُوبِكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ
ترجمه :
سپس (خداوند) به دنبال آن غم ، آرامشى (به گونه ى ) خوابى سبك بر شما فروفرستاد كه گروهى از شما را فراگرفت (و با آن ، خستگى و اضطراب از تن شما بيرون رفت . اين آرامش براى كسانى بود كه از فرار خود در اُحد ناراحت و تائب بودند)، ولى گروه ديگر كه همّتشان (حفظ) جان خودشان بود و به (وعده هاى ) خدا همچون دوران جاهليّت گمان ناحق داشتند، (به طعنه ) مى گفتند: آيا چيزى از امر (نصرت الهى ) با ماست ؟ بگو: براستى كه امر (پيروزى ) همه اش بدست خداست . آن
-
next page
fehrest page
back page
تفسير آيه :(158) وَلَئِن مُّتُّمْ اءَوْ قُتِلْتُمْ لاَِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ
ترجمه :
و اگر بميريد يا كشته شويد، قطعا به سوى خداوند برانگيخته مى شويد.
نكته ها
O در اين آيه عبارت ((فى سبيل اللّه )) نيامده است ، تا بگويد: محشور شدن همه ى كسانى كه بميرند يا كشته شوند در هر راهى كه باشند، به سوى خداست . اكنون كه مرگ براى همه حتمى است و حشرِ همه در محضر خداوند نيز حتمى است ، پس چرا بهترين نوع رفتن را با رضايت پذيرا نباشيم ؟ اگر مرگ و شهادت ، هر دو بازگشت به سوى خداست ، پس ديگر نگرانى از شهادت چرا؟
امام حسين عليه السّلام مى فرمايند:
فان تكن الابدان للموت انشئت
فقتل امرء فى اللّه بالسّيف افضل
اگر بدنها براى مرگ آماده شده اند، پس شهادتِ مرد در راه خدا با شمشير بهترين مرگ است .(166)
تفسير آيه :(159) فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِى الاَْمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ
ترجمه :
(اى رسول ما!) پس به خاطر رحمتى از جانب خدا (كه شامل حال تو شده ،) با مردم مهربان گشته اى و اگر خشن و سنگدل بودى ، (مردم ) از دور تو پراكنده مى شدند. پس از (تقصير) آنان درگذر و براى آنها طلب آمرزش كن و در امور با آنان مشورت نما، پس هنگامى كه تصميم گرفتى (قاطع باش و) بر خداوندتوكّل كن . براستى كه خداوند توكّل كنندگان رادوست مى دارد.
نكته ها
O گرچه محتواى آيه دستورات كلّى است ، لكن نزول آيه درباره ى جنگ اُحد است . زيرا مسلمانانى كه در جنگ احد فرار كرده و شكست خورده بودند، در آتش افسوس وندامت وپشيمانى مى سوختند. آنان اطراف پيامبر را گرفته وعذرخواهى مى نمودند، خداوند نيز با اين آيه دستور عفو عمومى آنان را صادر نمود.
O كلمه ى ((شُوْر)) در اصل به معنى مكيدن زنبور، از شيره ى گل هاست . در مشورت كردن نيز انسان بهترين نظريه ها را جذب مى كند. مولوى مى گويد:
كاين خردها چون مصابيح ، انوراست
بيست مصباح ،از يكى روشنتر است .
پيام ها
1- نرمش با مردم ، يك هديه ى الهى است . (فبما رحمة من اللّه لنت لهم )
2- افراد خشن و سختگير نمى توانند مردم دارى كنند. (لانفضّوا من حولك )
3- نظام حكومتى اسلام ، بر مبناى محبّت و اتصال به مردم است . (حولك )
4- رهبرى و مديريّت صحيح ، با عفو و عطوفت همراه است . (فاعف عنهم )
5- خطاكارانِ پشيمان و گنهكاران شرمنده را بپذيريدو جذب كنيد. (فاعف عنهم و استغفرلهم و شاورهم )
6- ارزش مشورت را با ناكامى هاى موسمى ناديده نگيريد.(167) (وشاورهم )
7- در مشورتِ پيامبر، تفقّد از نيروها، شكوفايى استعدادها، شناسايى دوستان از دشمنان ، گزينش بهترين راءى ، ايجاد محبّت و علاقه و درس عملى براى ديگران نهفته است . (وشاورهم )
8- ظلمى را كه به تو كردند، عفو كن ؛ (فاعف عنهم ) براى گناهى كه نسبت به خدا مرتكب شدند، طلب آمرزش كن ؛ (واستغفرلهم ) در مسائل سياسى اجتماعى ، آنان را طرف مشورت خود قرار ده . (وشاورهم )
9- استغفارِ پيامبر درباره ى امّتش ، به دستور خداست . پس مورد قبول نيز هست . (واستغفر لهم )
10- مشورت ، منافاتى با حاكميّت واحد و قاطعيّت ندارد. (وشاورهم ... و اذا عزمتَ)
11- در كنار فكر و مشورت ، توكّل بر خدا فراموش نشود. (فتوكّل )
12- ابتدا مشورت و سپس توكّل ، راه چاره ى كارهاست ، خواه به نتيجه برسيم يا نرسيم . (شاورهم ... فتوكّل ... انّ اللّه يحبّ المتوكّلين )
تفسير آيه :(160) إِن يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلاَ غَالِبَ لَكُمْ وَإِن يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي ينْصُرُكُم مِّن بَعْدِهِ وَعلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
ترجمه :
اگر خداوند شما را يارى كند، هيچ كس بر شما غالب نخواهد شد و اگر شما را خوار كند، پس چه كسى است كه بعد از آن بتواند شما را يارى كند؟ (بنابراين ) مؤ منان فقط بايد بر خداوند توكّل كنند.
نكته ها
O در آيه قبل سفارش به توكّل شد و در اين آيه ، دليل توكّل بر خدا را چنين مطرح مى كند كه عزّت و ذلّت تنها به دست اوست .
O در حديث آمده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از جبرئيل پرسيد: توكّل بر خدا چيست ؟ گفت : اينكه بدانى مخلوق ، سود و زيانى به تو نمى رساند و از غير خدا كاملا ماءيوس شوى . اگر انسان به اين درجه رسيد، جز براى خدا كار نمى كند و از غير خدا نمى هراسد و جز به خدا اميد ندارد و اين حقيقت توكّل است .(168)
O امام صادق عليه السّلام فرمودند: هرگاه ميان انسان و گناه ، مانعى حائل نشد و انسان گرفتار معصيت گرديد، اين خذلان الهى است .(169)
پيام ها
1- پيروزى هاى طبيعى تحت الشعاع عوامل ديگر واقع مى شوند، امّا نصرت و امداد الهى تحت الشعاع قرار نمى گيرد. (ان ينصركم اللّه فلا غالب لكم )
2- پيروزى و شكست هردو با اراده ى خداوند است . (ينصركم ... يخذلكم )
3- ايمان ، از توكّل بر خدا جدا نيست . (فليتوكّل المتوكّلون )
تفسير آيه :(161) وَمَا كَانَ لِنَبِي اءَن يَغُلَّ وَمَن يَغْلُلْ يَاءْتِ بِمَا غَلَّ يَوَمَ الْقِيَمَةِثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ
ترجمه :
و هيچ پيامبرى را نسزد كه خيانت كند و هر كس خيانت كند، آنچه را كه (در آن ) خيانت نموده روز قيامت به همراه آورد، سپس به هر كس پاداشِ كاملِ آنچه كسب كرده ، داده شود و آنها ستم نبينند.
نكته ها
O شايد اين آيه ، پاسخى به آنان باشد كه به خاطر جمع غنايم ، منطقه حفاظتى اُحد را رها كردند. آنها به گمان اينكه از سهم غنيمت محروم نشوند، هشدارهاى فرمانده خود را كه مى گفت : سهم شما محفوظ است و از نظر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دور نخواهد بود، ناديده گرفتند. اين آيه مى فرمايد: پيامبر در سهم شما از غنيمت خيانت نخواهد كرد، پس مطمئن باشيد و به وظيفه ى خود عمل كنيد.
O امام باقر عليه السّلام فرمودند: جنسِ به سرقت رفته ، در دوزخ در برابر چشم خائن مجسّم ، و به او گفته مى شود به آتش داخل شو وآن را خارج كن .(170)
O غشّ، تقلّب ، غصب و خيانت از موارد ((غِلّ)) است . شخصى كه مسئول جمع آورى زكات بود، خدمت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله رسيد و گفت : اين مقدار از اموالى كه جمع كرده ام زكات است و مربوط به شماست و اين مقدار نيز هداياى مردم به خود من است . حضرت بالاى منبر رفت و فرمود: آيا اگر اين شخص در خانه اش مى نشست كسى به او هديه مى داد؟! به خدا سوگند او با همين اموال حرام در قيامت محشور خواهد شد.(171)
O آنجا كه به انبيا بدبين مى شوند، شما چه انتظارى نسبت به خودتان داريد؟! از امام صادق عليه السّلام نقل شده است كه فرمود: رضايت مردم به دست نمى آيد و زبانشان قابل كنترل نيست .(172)
پيام ها
1- نه تنها پيامبر اسلام ، بلكه همه ى انبياى الهى امين هستند. (و ما كان لنبىّ...) نبوّت با خيانت سازگار نيست . كسى كه مى خواهد امين تربيت كند بايد خود اهل خيانت نباشد. گرچه در بين رهبران غير الهى ، اهل خيانت كم نيست .
2- هيچ كس حتّى انبيا، از سوءظنّ مردم به دور نيست . (ما كان لنبىّ ان يَغُلّ)
(ضعف ايمان از يكسو و حبّ دنيا از سوى ديگر، انسان را وادار مى كند به انبيا سوءظنّ ببرد.)
3- از حريم انسان هاى پاك و اولياى خدا دفاع كنيد. (و ما كان لنبىّ ان يغل ...)
4- آوردن مال حرام در قيامت ، نوعى مجازات است . و چه سخت است كه در قيامت ، در برابر انبيا، شهدا وهمه ى مردم ، انسان را همراه با مالى كه خيانت كرده بياورند. (ياءت بما غلّ)
5- ياد قيامت ، بازدارنده از خيانت است . (ياءت بما غلّ)
6- خيانت ، خيانت است و مقدار آن مهم نيست . كلمه ((ما)) در جمله ى ((ياءت بما غلّ)) شامل كم و زياد هر دو مى شود.
7- قيامت صحنه اى است كه نيكان ، حسنات خود را مى آورند، (جاء بالحسنة )(173) و خائنين خيانت هاى خود را به همراه دارند. (ياءت بما غلّ)
8- خداوند عادل است . هم جزا را كامل مى دهد و هم ذرّه اى افراط نمى كند. (وهم لايظلمون )
تفسير آيه :(162) اءَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَ نَ اللَّهِ كَمَن بَآءَ بِسَخَطٍ مِّنَ اللَّهِ وَمَاءْوَيهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ
ترجمه :
آيا كسى كه در پى خشنودى خداوند است ، مانند كسى است كه به خشم و غضب خدا دچار گشته و جايگاه او جهنّم است ؟ و چه بد بازگشتگاهى است .
تفسير آيه :(163) هُمْ دَرَجَتٌ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ
ترجمه :
آنان نزد خداوند (داراى ) درجاتى هستند و خداوند به آنچه انجام مى دهند، بيناست .
نكته ها
O در شاءن نزول اين آيه آمده است كه وقتى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دستور حركت به سوى اُحد را صادر كردند، منافقان به بهانه هاى مختلف در مدينه ماندند و گروهى از مسلمانان ضعيف الايمان نيز از آنها پيروى كرده و در جبهه حاضر نشدند.
O در آيه ى 155 خوانديم كه خداوند كسانى را كه از جبهه فرار كرده و پشيمان شدند مى بخشد، امّا اين آيه مى فرمايد: مرفّهان و منافقان بهانه گير را نمى بخشد.
O در آياتى از قرآن اين تعبير آمده است كه براى مؤ منان درجاتى است : (لهم درجات عند ربّهم )(174)، (لهم الدّرجات العُلى )(175) امّا در اين آيه مى فرمايد: خود مؤ منان درجات مى شوند. همان گونه كه انسان هاى پاك همچون علىّبن ابيطالب عليهما السّلام ابتدا طبق ميزان حركت مى كنند و سپس خود آنان ميزان مى شوند، ابتدا دور محور مى گردند، سپس خود آنان محور حقّ مى شوند.
پيام ها
1- هدف مجاهدان واقعى ، بدست آوردن رضاى خداست ، نه پيروزى و غنائم و خودنمايى . (افمن اتّبع رضوان اللّه ...)
2- در جامعه اسلامى ، نبايد مجاهدان و مرفّهان يكسان ديده شوند. (با توجّه به شاءن نزول ) (افمن اتّبع رضوان اللّه ... كمن باء...)
3- روى گردانى از جبهه و جنگ ، بازگشت به غضب خداست . (كمن باء بسخط)
4- خشنودى يا خشم الهى بايد تنها ملاك عمل يك مسلمان باشد. (رضوان اللّه ... بسخط من اللّه )
تفسير آيه :(164) لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤ مِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ اءَنْفُسِهِمْ يتْلُواْ عَلَيْهِمْ ءَايَتِهِ وَيُزَكِّيْهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَبَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُواْ مِنْ قَبْلُ لَفِى ضَلَلٍ مُّبِينٍ
ترجمه :
همانا خداوند بر مؤ منان منّت گذاشت كه در ميان آنها پيامبرى از خودشان برانگيخت ، تا آيات او را بر آنها تلاوت كند و ايشان را پاك كرده و رشد دهد و به آنان كتاب و حكمت بياموزد، هر چند كه پيش از آن ، قطعا آنها در گمراهى آشكار بودند.
نكته ها
O ((مَنّ))، به معناى سنگى است كه براى وزن كردن اشيا بكار مى رود. و اعطاى هر نعمت سنگين و گرانبهايى را منّت گويند. امّا سنگين و بزرگ جلوه دادنِ نعمت هاى كوچك ، ناپسند است . بنابراين بخشيدن نعمت بزرگ ، نيكو ولى بزرگ جلوه دادن نعمت هاى كوچك ، ناپسند است .(176)
O بعثت انبيا از ميان مردم داراى بركاتى است :
الف : مردم سابقه او را مى شناسند و به او اعتماد مى كنند.
ب : الگوى مردم در اجراى دستورات و فرامين الهى هستند.
ج : درد آشنا و شريك در غم و شادى مردمند.
د: در دسترس مردم هستند.
O همچنان كه از فرمايشات حضرت على عليه السّلام در نهج البلاغه استفاده مى شود، در دوره جاهليّت مردم نه فرهنگ سالم داشتند و نه از بهداشت بهره مند بودند.
برادر ايشان ، جعفر طيّار نيز در هجرت به حبشه ، در برابر نجاشى اوضاع دوره جاهلى را چنين ترسيم مى كند: ((كنّا اهل الجاهليّة نعبد الاصنام و ناءكل الميتة و ناءتى الفواحش و نقطع الارحام و نُسى ء الجوار، ياءكل القوى منا الضعيف حتّى بعث اللّه رسولا...)) ما بت پرستانى بوديم كه در آن روزها مردارخوار و اهل فحشا و فساد بوديم ، با بستگان قطع رابطه و با همسايگان بد رفتارى مى كرديم ، قدرتمندان ما حقوق ناتوانان را پايمال مى كردند تا اينكه خداوند پيامبرش را مبعوث كرد... .(177)
پيام ها
1- بعثت انبيا، بزرگ ترين هديه ى آسمانى و نعمت الهى است . (لقد من اللّه )
2- گرچه بعثت براى همه ى مردم است ، ولى تنها مؤ منان شكرگزار اين نعمت هستند و از نور هدايت بهره مى گيرند. (لقد منّ اللّه على المؤ منين )
3- انبيا، مردمى بودند. (من انفسهم )
4- تلاوت آيات قرآن ، وسيله ى تزكيه و تعليم است . (يتلوا... يزكّيهم و يعلمهم )
5- تزكيه بر تعليم مقدّم است . (يزكيهم و يعلمهم )
6- تزكيه و تعليم در راءس برنامه هاى انبياست . (يزكيهم و يعلمهم )
7- رشد و خودسازى بايد در سايه ى مكتب انبيا و آيات الهى باشد. (رياضت ها و رهبانيّت هايى كه سرچشمه اش آيات الهى و معلّمش انبيا نباشند، خود يك انحراف است ). (يتلوا عليهم آياته و يزكيهم )
8- براى شناخت بهتر نعمت بعثت انبيا، به تاريخِ مردمان قبل از آنان بايد مراجعه كرد. (ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين )
9- در محيطهاى گناه آلود وگمراه نيز مى توان كار كرد. (يزكيهم و يعلمهم ... وان كانوا من قبل لفى ضلال مبين )
10- در مكتب انبيا، پرورش روحى و آموزش فكرى ، در كنار بينش و بصيرت مطرح است . (يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة )
تفسير آيه :(165) اءَوَلَمَّآ اءَصَبَتْكُم مُّصِيبَةٌ قَدْ اءَصَبْتُم مِّثْلَيْهَا قُلْتُمْ اءَنَّى هَذَا قُلْهُوَ مِنْ عِنْدِ اءَنْفُسِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
ترجمه :
آيا چون مصيبتى (در جنگ اُحد) به شما رسيد كه دو برابرش را (در جنگ بدر) به آنها (دشمن ) وارد ساخته بوديد، گفتند: اين مصيبت از كجاست ؟ (و چرا به ما رسيد؟) بگو: آن از سوى خودتان است . قطعا خداوند بر هر كارى تواناست .
نكته ها
O مسلمانان كه در احد هفتاد كشته دادند و شكست خوردند، از پيامبر مى پرسيدند: چرا ما شكست خورديم ؟ خداوند خطاب به پيامبرش مى فرمايد كه به آنها بگو: شما دو برابر اين تعداد را در سال قبل ، در جنگ بدر، به دشمن ضربه وارد كرديد. شما از آنها هفتاد كشته و هفتاد اسير گرفتيد، به علاوه شكست امسال به خاطر تفرقه و سستى و اطاعت نكردن خودتان از فرماندهى بوده است .
پيام ها
1- هنگام قضاوت ، تلخى ها و شيرينى ها را با هم در نظر بگيريد. تنها شكست اُحد را نبينيد، پيروزى بدر را هم ياد كنيد. (قد اصبتم مثلَيها)
2- در جستجوى عوامل شكست ، ابتدا به سراغ عوامل درونى و روحى و فكرى خود برويد، سپس عوامل ديگر را پيگيرى كنيد. (قل هو من عند انفسكم )
3- خداوند بر هر چيزى قادر است ، ولى ما بايد شرايط لازم و لياقت بهره بردارى را به دست آوريم . (هو من عند انفسكم ... ان اللّه على كل شى قدير)
4- گمان نكنيد كه تنها مسلمان بودن براى پيروزى كافى است ، تا در هر شكستى كلمه ى ((چرا وچطور)) را بكار ببريد، بلكه علاوه بر ايمان ، رعايت اصول و قوانين نظامى وسنّت هاى الهى لازم است . (قلتم اَنّى هذا قل هو من عند انفسكم )
تفسير آيه :(166) وَمَآ اءَصَبَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنِينَ
ترجمه :
و آنچه روز مقابله ى دو گروه (كفر و ايمان در احد) به شما وارد شد، به اذن خدا بود (تا شما را آزمايش كند) و مؤ منان را مشخّص كند.
نكته ها
O خداوند براى هر كارى ، علّتى را مقرّر كرده است و هر يك از شكست و پيروزى دليلى دارند. علّت شكست شما در اُحد اين بود كه سست شده و ناهماهنگى كرديد و براى جمع آورى غنائم حرص ورزيديد، كه در آيه قبل فرمود: (هو من عند انفسكم ) اين آيه مى فرمايد: هر يك از انتخاب هاى شما، ميان اتحاد يا تفرقه ، جدّى بودن يا سست شدن ، در مدار اراده ى الهى است . اوست كه به شما قدرت انتخاب مى دهد و هر راهى برگزينيد، به همان نتيجه اش مى رسيد. (ما اصابكم ... فباذن اللّه )
پيام ها
1- شكست ها و پيروزى ها، به اراده ى خداوند محقّق مى شود كه همان سنّت هاى اوست . (فباذن اللّه )
2- حوادث تلخ وشيرين ، ميدان آزمايش وشناسايى انسان هاست . (ليعلم المؤ منين )
تفسير آيه :(167) وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُواْ وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ قَتِلُواْ فِى سَبِيلِ ا للَّهِ اءَوِ ادْفَعُواْ قَالُواْ لَوْ نَعْلَمُ قِتَالاً لا تَّبَعْنَكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ اءَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلاِيمَنِ يَقُولُونَ بِاءَفْوَهِهِم مَّا لَيْسَ فِى قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ اءَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ
ترجمه :
و چهره ى منافقان معلوم شود، (كسانى كه چون ) به آنها گفته شد: بياييد شما (هم مثل ديگران ) در راه خدا بجنگيد و يا (لااقل از حريم خود) دفاع كنيد، گفتند: اگر (فنون ) جنگى را مى دانستيم ، حتما از شما پيروى مى كرديم . آنها در آن روز، به كفر نزديك تر بودند تا به ايمان . با دهانشان چيزى مى گويند كه دردلشان نيست و خداوند به آنچه كتمان مى كنند آگاه تر است .
نكته ها
O براى جمله ى (لو نعلم قتالا) سه معنا شده است :
الف : حركت شما براى اُحد در خارج از شهر، جنگ برابر نيست ، بلكه يك نوع خودكشى است و لذا ما اين را جنگ نمى دانيم و شركت نمى كنيم .
ب : ما اگر فنون نظامى مى دانستيم شركت مى كرديم .
ج : ما يقين داريم كه جنگى رخ نخواهد داد ولذا شركت در جبهه ضرورتى ندارد.
پيام ها
1- جبهه ى جنگ ، چهره منافقان را افشا مى سازد. (و ليعلم الّذين نافقوا)
2- رهبر بايد مردم را براى مقابله با دشمن بسيج كند. (تعالوا قاتلوا)
3- جهاد، گاهى ابتدايى و براى برداشتن طاغوت هاست و گاهى دفاعى و براى حفظ جان و مال مسلمانان است . (قاتلوا فى سبيل اللّه او ادفعوا)
4- انگيزه ها و درجات و ارزش آنها متفاوت است . (قاتلوا فى سبيل اللّه او ادفعوا)
5- دفاع از وطن و جان ، يك ارزش است . (او ادفعوا)
6- منافقان ، موضع گيرى هاى خودشان را توجيه مى كنند. (لو نعلم قتالاً لاتبعناكم )
7- سر باز زدن از جبهه ، نشانه ى كفر است . (هم للكفر يومئذ اقرب منهم للايمان )
8- ايمان انسان در شرايط و زمان هاى مختلف فرق مى كند. (هم للكفر يومئذ اقرب منهم للايمان )
9- همه ى اصحاب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله عادل نبودند. (هم للكفر يومئذ اءقرب منهم للايمان )
10- خداوند در باره ى منافقان ، هم تهديد مى كند و هم افشاگرى . (هم للكفر يومئذ اقرب ... يقولون بافواههم ما ليس فى قلوبهم )
11- آنچه در اُحد براى همه كشف شد، گوشه اى از نفاق بود، بخش بيشترش را خدا مى داند. (واللّه اعلم بما يكتمون )
تفسير آيه :(168) الَّذِينَ قَالُواْ لاِخْوَنِهِمْ وَقَعَدُواْ لَوْ اءَطَاعُونَا مَا قُتِلُواْ قُلْفَادْرَءُواْ عَنْ اءَنْفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَدِقِينَ
ترجمه :
منافقان كسانى هستند كه (بعد از پايان جنگ اُحد، دست به تبليغات ياءس آور زده و در حالى كه خود از جنگ سر باز زده و در خانه هاى ) خود نشسته اند و در حقّ برادران خود گفتند: اگر از ما پيروى مى كردند كشته نمى شدند. به آنان بگو: اگر راست مى گوييد، مرگ را از خودتان باز داريد.
پيام ها
1- منافقان به هنگام حركت مردم به جبهه ها، در خانه ها مى نشينند. (و قعدوا)
2- منافقان ، روحيه ى خانواده هاى شهدا را تضعيف مى كنند. (لو اطاعونا ما قتلوا)
3- منافقان ، خود را رهبر فكرى ديگران مى دانند. (لو اطاعونا)
4- در جهان بينى منافقان ، اصالت با زندگى مادّى و رفاه است . (و قعدوا لو اطاعونا ما قتلوا)
5- ايمان به مقدّر بودن مرگ ، سبب شجاعت و پذيرش رفتن به جبهه است و در بينش منافقان ، شهادت و سعادت اُخروى جايگاه ندارد. (لو اطاعونا ما قتلوا)
6- بايد با تبليغات سوء منافقان برخورد كرد. (قل فادرؤ ا عن انفسكم الموت )
7- انسان نمى تواند مرگ را از خود دفع كند. (فادرؤ ا عن انفسكم الموت )
8- مرگ به دست خداست ، جبهه يا خانه در مرگ نقش اصلى را ندارند. (فادرؤ ا عن انفسكم الموت و ان كنتم صادقين )
تفسير آيه :(169) وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ اءَمْوَتاً بَلْ اءَحْيَآءٌ عِنْدَرَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
ترجمه :
و هرگز گمان مبر آنها كه در راه خدا كشته شده اند، مردگانند؛ بلكه آنها زندگانى هستند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.
نكته ها
O ما بر مبناى قرآن كه شهيدان را زنده مى داند، به شهداى راه اسلام و خصوصا شهداى كربلا سلام كرده ، با آنان حرف مى زنيم و توسل مى جوييم .
O ابوسفيان در پايان جنگ اُحد با صداى بلند فرياد مى زد: اين هفتاد كشته ى مسلمانان در احد، به عوض هفتاد كشته ى ما در جنگ بدر. ولى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: كشته هاى ما در بهشت جاى دارند، ولى كشتگان شما در دوزخند.(178)
نكاتى پيرامون شهيد و شهادت
1- در روايات آمده است كه شهيد، هفت ويژگى اعطايى از جانب خداوند دارد: اوّلين قطره ى خونش ، موجب آمرزش گناهانش مى گردد. سر در دامن حورالعين مى نهد. به لباس هاى بهشتى آراسته مى گردد. معطّر به خوش بوترين عطرها مى شود. جايگاه خود را در بهشت مشاهده مى كند. اجازه ى سير و گردش در تمام بهشت به او داده مى شود. پرده ها كنار رفته و به وجه خدا نظاره مى كند.(179)
2- پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از شخصى شنيد كه در دعا مى گويد: ((اسئلك خير ما تسئل )) خدايا! بهترين چيزى كه از تو درخواست مى شود به من عطا كن ، فرمود: اگر اين دعا مستجاب شود، در راه خدا شهيد مى شود.(180)
3- در روايت آمده است : بالاتر از هر نيكى ، نيكوترى هست ، مگر شهادت كه هرگاه شخصى شهيد شود، بالاتر از آن خيرى متصوّر نيست .(181)
4- در روز قيامت ، شهيد مقام شفاعت دارد.(182)
5- از امام صادق عليه السّلام روايت شده است كه فرمود: در قيامت لغزش هاى شهيدبه خودش نيز نشان داده نمى شود.(183)
6- شهداى صف اوّلِ حمله و خط شكن ، مقامشان برتر است .(184)
7- مجاهدان از درب مخصوص وارد بهشت مى شوند(185) و قبل از همه به بهشت مى روند(186) و در بهشت جايگاه مخصوصى دارند.(187)
8- تنها شهيد است كه آرزو مى كند به دنيا بيايد و دوباره شهيد شود.(188)
9- بهترين و برترين مرگ ها، شهادت است .(189)
10- هيچ قطره اى محبوب تر از قطره ى خونى كه در راه خدا ريخته شود، در نزد خداوند نيست .(190)
11- در قيامت ، شهيد سلاح به دست ، با لباس رزم و بوى خوش به صحنه مى آيد و فرشتگان به او درود مى فرستند.(191)
12- امامان ما شهيد شدند. بسيارى از انبيا ورهروان وپيروان آنان نيز شهيد شدند. (وكايّن من نبىّ قاتل معه ربّيّون كثيرا)(192)، (يقتلون النبيين بغير حق )(193)
13- حضرت على عليه السّلام با داشتن دهها فضيلت اختصاصى ، تنها وقتى كه در آستانه ى شهادت قرار گرفت فرمود: ((فزت و ربّ الكعبة )) او اوّل كسى بود كه ايمان آورد، جاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله خوابيد، برادر پيامبر شد، تنها خانه ى او به مسجد پيامبر درب داشت ، پدر امامان و همسر زهرا عليها السّلام بود. بت شكن بود، ضربت روز خندق او، از عبادت ثقلين افضل شد. امّا در هيچ يك از موارد مذكور نفرمود: ((فُزت ))
14- على عليه السّلام مى فرمود: قسم به خدايى كه جان فرزند ابوطالب در دست اوست ، تحمّل هزار ضربه شمشير در راه خدا، آسان تر از مرگ در رختخواب است .(194)
15- على عليه السّلام در جنگ احد ناراحت بود كه چرا به شهادت نرسيده است تا اينكه مژده شهادت در آينده را از پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله دريافت نمود.
16- شهيد مطهرى در كتاب حماسه حسينى مى نويسد: سخاوتمند، هنرمند و عالم ؛مال ، هنر و علم خود را كه بخشى از وجود اوست جاودانه مى كند، امّا شهيد، خودش را جاودانه مى كند.(195)
17- در عالم حيوانات نيز گوسفندِ مرده بى ارزش است ، گوسفندى كه به سوى قبله و با نام خدا ذبح شود، ارزش دارد.
18- همان گونه كه كور، مفهوم بينايى را درك نمى كند، زندگان دنيا حيات شهدا را درك نمى كنند.
19- وقتى انفاق مال در راه خدا، قابليّت رشد تا هفتصد برابر و بيشتر را دارد، دادن خون و جان ، در راه خدا چگونه است ؟
پيام ها
1- شهادت ، پايان زندگى نيست ، آغاز حيات است . بسيارى از زندگان مرده اند، ولى كشتگان راه خدا زنده اند. (بل اءحياءٌ)
2- شهادت ، باختن و از دست دادن نيست ؛ بلكه يافتن و به دست آوردن است . (بل اءحياء... يرزقون )
3- كشته شدن ، آنگاه ارزشمند است كه در راه خدا باشد. (قتلوا فى سبيل اللّه )
4- تصوّر هلاكت و يا خسارت براى شهيد، تفكّرى انحرافى است كه بايد اصلاح شود. (لا تحسبنّ)
تفسير آيه :(170) فَرِحِينَ بِمَآ ءَاتَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ َيلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ اءَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ
ترجمه :
آنان بخاطر آنچه خداوند از فضلش به آنها داده ، شادمانند و به كسانى كه به دنبال ايشانند، ولى هنوز به آنها ملحق نشده اند، مژده مى دهند كه نه ترسى بر آنها است و نه غمى خواهند داشت .
نكته ها
O در روايات آمده است : مؤ منان واقعى كه قرآن و اهل بيت پيامبر عليهم السّلام را با هيچ كتاب و رهبر ديگرى عوض نمى كنند، مشمول بشارت اين آيه هستند. همچنين استفاده مى شود كه زندگى برزخى يك زندگى واقعى داراى رزق و حيات و شادى و بشارت است . و مراد از آن تنها باقى ماندن نام نيك در تاريخ نيست .
پيام ها
1- شادى شهدا به الطاف الهى است ، نه عملكرد خودشان . (فرحين بما اتاهم اللّه )
2- شهدا الطاف الهى را تفضّل الهى مى دانند، نه پاداش خون خود. (من فضله )
3- شهدا از همرزمان خود دل نمى كنند و آينده خوب را به آنها بشارت مى دهند. (يستبشرون بالّذين لم يلحقوا بهم )
4- شهدا زندگى جمعى دارند، به يكديگر ملحق مى شوند و در انتظار ملحق شدن ديگران هستند. (يستبشرون بالّذين لم يلحقوا بهم )
5- علاقه به سعادت ديگران و ملحق شدن آنان به كاروان عزّت و شرف ، يك ارزش است . (و يستبشرون بالّذين لم يلحقوا)
6- كاميابى شهدا، هميشگى است و هرگز غم از دست دادن نعمتى را ندارند. (لاخوف عليهم و لا هم يحزنون )
تفسير آيه :(171) يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَاءَنَّ اللَّهَ لاَ يُضِيعُ اءَجْرَا لْمُؤْمِنِينَ
ترجمه :
به نعمت و فضل خدا و اينكه خداوند پاداش مؤ منان را تباه نمى كند، (آيندگان را) مژده مى دهند.
پيام ها
1- در عالم برزخ ، بشارت وشادمانى وجود دارد. (يستبشرون )
2- شهدا به نعمت و فضلى مى رسند كه براى ما شناخته نيست . كلمه (نعمة ) و (فضل ) نكره آمده است .
3- پاداش عملكرد مؤ منان ، بيمه شده است . (لايضيع اجر المحسنين )
4- وعده ى تضمين پاداش ، انگيزه عمل است . (لايضيع )
تفسير آيه :(172) اءَلَّذِينَ اسْتَجَابُواْ لِلَّهِ وَالْرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَآ اءَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِين َ اءَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَوْاْ اءَجْرٌ عَظِيمٌ
ترجمه :
آنان كه دعوت خدا و رسول را (براى شركتِ دوباره در جهاد عليه كفّار) پذيرفتند، با آنكه جراحاتى به آنان رسيده بود، براى نيكوكاران و پرهيزكارانِ آنها، پاداش بزرگى است .
نكته ها
O كفّار قريش ، پس از پيروزى در احد بسوى مكّه بازگشتند. در بين راه به اين فكر افتادند كه چه بهتر است به مدينه بازگرديم و باقيمانده مسلمانان را نيز از بين ببريم ، تا كار اسلام يكسره شود. اين خبر به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله رسيد. آن حضرت فرمان بسيج داد و فرمود: شركت كنندگان در احد حركت كنند. مسلمانان آماده شدند. ابوسفيان وقتى از بسيج عمومى مسلمانان آگاه شد، گمان كرد كه لشكر تازه نفسى مهيّا شده است تا شيرينى پيروزى احد را بر كام آنان تلخ كند، لذا از حمله ى مجدّد منصرف شد و به سرعت به طرف مكّه حركت نمود.
O در تاريخ مى خوانيم كه در جنگ احد حضرت على عليه السّلام بيش از شصت زخم و جراحت برداشت ، ولى لحظه اى دست از يارى پيامبر برنداشت . در تفسير كنزالدقائق آمده است كه اين آيه درباره ى حضرت على عليه السّلام و نه نفر ديگر نازل شده است .
پيام ها
1- مؤ منان واقعى ، در سخت ترين شرايط نيز دست از يارى اسلام برنمى دارند. (استجابوا... من بعد ما اصابهم القرح )
2- شركت مجروحان در جبهه ، مايه ى تشويق و تقويت روحيّه افراد سالم است . (استجابوا... من بعد ما اصابهم القرح )
3- اطاعت از رسول خدا، همچون اطاعت از خداست . (استجابوا للّه و الرّسول )
4- شركت مجروحان در جبهه ، نشانه ى وفادارى و عشق و معرفت كامل آنان به مكتب و رهبر و هدف است . (من بعد ما اصابهم القرح )
5- گاهى شرايط جنگ به گونه اى است كه حتّى مجروحان نيز بايد حاضر شوند. (استجابوا... من بعد ما اصابهم القرح )
6- هرچه عمل دشوارتر باشد، قابل ستايش بيشترى است . (استجابوا... من بعد ما اصابهم القرح )
7- حضور در جبهه و مجروح شدن ، اگر همراه با تقوى نباشد بى ارزش است . (للذين احسنوا منهم واتّقوا)
8- برخى از اصحاب پيامبر كه در جبهه هم شركت كرده اند، از سلامت فكر و تقوى دور شدند. (للذين احسنوا منهم واتّقوا)
9- رزمنده اى قابل ستايش است كه :
الف : از جنگ خسته نشود. (استجابوا... من بعد ما اصابهم القرح )
ب : اهل كار نيك باشد. (للذين احسنوا منهم )
ج : از فرمان خدا و رسول تخلّف نكند. (واتّقوا)
تفسير آيه :(173) اءَلَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْفَزَادَهُمْ إِيمَناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ
ترجمه :
مؤ منان كسانى هستند كه (چون ) مردم (منافق ) به ايشان گفتند: بى شك مردم (كافر مكّه ) بر ضد شما گرد آمده (و بسيج شده )اند، پس از آنان بترسيد، (آنها به جاى ترس ) بر ايمانشان بيافزود و گفتند: خداوند ما را كفايت مى كند و او چه خوب نگهبان و ياورى است .
نكته ها
O عوامل تبليغاتى دشمن و برخى از مردمان ساده انديش و ترسو، به رزمندگان و مجاهدان تلقين و نصيحت مى كنند كه دشمن قوى است و كسى نمى تواند حريف آنان بشود، پس بهتر است درگير جنگ نشويد. امّا مسلمانان واقعى ، بدون هيچ ترس و هراسى ، با آرامش خاطر و با توكّل به خداوند، به آنان پاسخ مى گويند.
O امام صادق عليه السّلام فرمودند: تعجّب مى كنم از كسى كه مى ترسد، چرا به گفته ى خداوند ((حسبنا الّه و نعم الوكيل )) پناه نمى برد.(196)
پيام ها
1- در برابر تبليغاتِ توخالى دشمن نهراسيد. (فاخشوهم فزادهم ايمانا)
2- در جبهه ها، مواظب افراد نفوذى دشمن باشيد. (فاخشوهم )
3- قوى ترين اهرم در برابر تهديدات دشمن ، ايمان و توكّل به خداست . (حسبنا اللّه و نعم الوكيل )
4- مؤ من وقتى در گرداب بلا قرار مى گيرد، توكّل و اتصال خود را با خدا بيشتر مى كند. (زادهم ايمانا)
5- هم حركت وتلاش لازم است ، هم ايمان وتوكّل . (استجابوا... حسبنا اللّه ونعم الوكيل )
تفسير آيه :(174) فَانْقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَّمْ يَمْسَسْهُمْ سُوَّءٌ وَاتَّبَعُواْرِضْوَنَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ
ترجمه :
پس (اين مجروحينى كه براى بار دوّم آماده دفاع شدند؛ بدون رخ دادن عملياتى ) با نعمت و فضل خداوند (به مقرّ خود) بازگشتند، در حالى كه هيچ گزندى به آنها نرسيد و (همچنان ) از رضاى پروردگار پيروى كردند و خداوندصاحب فضل بزرگى است .
نكته ها
O پس از آنكه مجروحان جنگ اُحد، به فرمان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بار ديگر براى دفاع از اسلام بسيج شده و تا منزلگاه حمراءالاسد در تعقيب دشمن رفتند، دشمنان از آمادگى و روحيّه ى مسلمانان به هراس افتاده ، از هجوم مجدّد منصرف شده و بازگشتند. اين آيه در تقدير از رزمندگان مجروح و مخلص جنگ احد است .
پيام ها
1- حركت در مسير انجام وظيفه ، همراه با توكّل به خدا، سبب تبديل مشكلات به آسانى مى شود. (فانقلبوا بنعمة ....)
2- چه بسيار كسانى كه در راه خدا، به استقبال خطر رفته و سالم برگشته اند. (لم يمسسهم سوء)
3- براى مردان خدا اصل رضايت الهى است ، نه شهادت . (لم يمسّهم سوء واتّبعوا رضوان اللّه )
4- فضلِ بزرگ خدا، نصيب شركت كننده در جبهه است . (واللّه ذوفضل عظيم )
تفسير آيه :(175) إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَنُ يُخَوِّفُ اءَوْلِيَآءَهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ اِنْ كُنْتُم مُّؤْمِنِينَ
ترجمه :
اين شيطان است كه دوستان خويش را (از قدرت كفّار) مى ترساند، پس اگر ايمان داريد از آنان نترسيد و فقط از (مخالفت ) من بترسيد.
پيام ها
1- هرگونه شايعه اى كه مايه ى ترس و ياءس مسلمانان گردد، شيطانى است . (انما ذلكم الشيطان يخوّف اوليائه )
2- شيوه ى ارعاب و تهديد، سياست دائمى قدرت هاى شيطانى است . (يخوّف )
3- افراد ترسوى ميدان هاى نبرد، يار شيطان وتحت نفوذ شيطانند. (يخوّف اوليائه )
4- مؤ منان شجاع ، از ولايت شيطان دورند. (الشيطان يخوّف اوليائه )
5- ترس از خدا، زمينه ى فرمان پذيرى و ترس از غير خدا، زمينه ى فرمان گريزى است . (فلا تخافون و خافون ) (با توجّه به آيات قبل )
6- مؤ من واقعى از غير خدا نمى ترسد و مى داند كه ايمان از شجاعت جدا نيست . (و خافون ان كنتم مومنين )
تفسير آيه :(176) وَلاَ يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَرِعُونَ فِى الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَن يَضُرُّواْ اللَّهَ شَيْئاً يُرِيدُ اللَّهُ اءَلا يَجْعَلَ لَهُمْ حَظّاً فِى الاَْخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ
ترجمه :
و (اى پيامبر!) كسانى كه در كفر مى شتابند، ترا اندوهگين نكنند. آنان هرگز به خداوند ضررى نمى زنند. خداوند خواسته است كه براى آنها هيچ بهره اى در قيامت قرار ندهد و براى آنان عذابى بزرگ است .
نكته ها
O گويا شركت كنندگان در جنگ اُحد، از همديگر مى پرسيدند: حال كه ما شكست خورديم و كفّار پيروزمندانه به مكّه برگشتند، چه خواهد شد؟ آيه در پاسخ آنان مى فرمايد: ناراحت نباشيد، اين مهلت الهى است تا پيمان كفرشان پر شود و ديگر حظّى در آخرت نداشته باشند.
پيام ها
1- آرامش خود را حفظ كنيد، كه تلاش هاى كفّار در محو اسلام بى اثر است . (لايحزنك ... انهم لن يضرّوا اللّه )
2- كفر انسان ها، اندك ضررى به ساحت قدس خدا نمى زند. (لن يضرّوا اللّه شيئا)
3- حضور در ميدان كفر، انسان را از قابليّت توبه و دريافت رحمت الهى محروم مى كند. (الاّ يجعل لهم حظّا فى الاخرة )
4- مهلت دادن به كفّار، سنّت الهى است ، نه آنكه نشانه ى ناآگاهى و يا ناتوانى خداوند باشد. (يريداللّه الاّ يجعل لهم حظّا فى الاخرة )
5- محروميّت انسان در آخرت ، ناشى از عملكرد او در دنياست . (يسارعون فى الكفر... الا يجعل لهم حظّاً فى الاخرة )
6- هم فضل الهى بزرگ است و هم قهر او. (در دو آيه قبل ، نسبت به مجروحانى كه به فرمان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به جبهه رفتند، از فضل عظيم الهى بشارت داد و در اين آيه نسبت به كفّار سرسخت ، عذاب عظيم را يادآور مى شود). (لهم عذاب عظيم )
تفسير آيه :(177) إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الْكُفْرَ بِالاِْيمَنِ لَّن يَضُرُّواْ اللَّهَ شَيْئاًوَلَهُمْ عَذَابٌ اءَلِيمٌ
ترجمه :
قطعا كسانى كه ايمان را با كفر معامله كردند، هرگز به خداوند ضررى نمى رسانند و براى آنان عذاب دردناكى است .
نكته ها
O در قرآن مساءله ى خريد و فروش و سود و زيان سرمايه عمر، بارها تكرار شده است . قرآن ، دنيا را بازار مى داند و مردم را فروشنده و عقايد و اعمال انسان را در طول عمر، كالاى اين بازار. در اين بازار، فروش اجبارى است ولى انتخاب مشترى با انسان است . يعنى ما نمى توانيم آنچه را داريم ، از قدرت و عمل و عقيده رها بگذاريم ، ولى مى توانيم مسير عقايد و كردار را سودبخش يا زيان آور قرار دهيم .
در قرآن از عدّه اى ستايش شده كه جان خود را با خدا معامله مى كنند و در عوض بهشت و رضوان مى گيرند، و از عدّه اى انتقاد شده كه بخاطر انحراف و انتخاب سوء يا سودى نمى برند؛ (فما ربحت تجارتهم )(197) و يا دچار خسارت مى شوند؛ (انّ الانسان لفى خُسر) و در بعضى از آيات همچون آيه ى فوق ، كسانى كه ايمان خود را با كفر معامله مى كنند، تحقير مى شوند و در مقابل به مؤ منان دلدارى داده مى شود كه ارتداد آنها، به خدا و راه خدا هيچ ضررى نمى زند.
پيام ها
1- سرمايه اصلى انسان ، ايمان ويا زمينه هاى فطرى ايمان است . (اشتروا الكفر بالايمان )
2- در يك انقلاب عقيدتى و فرهنگى ، از ريزش هاى جزئى نگران مباشيد. (اشتروا الكفر... لن يضرّوا اللّه )
تفسير آيه :(178) وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوَّاْ اءَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَيْرٌ لاَِّنْفُسِهِمْ إِنَّمَانُمْلِى لَهُمْ لِيَزْدَادُوَّاْ إِثْماً وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ
ترجمه :
و كسانى كه كافر شدند، مپندارند مهلتى كه به آنان مى دهيم برايشان خوب است ، همانا به آنان مهلت مى دهيم تا بر گناه (خود) بيفزايند و براى آنان عذابى خواركننده است .
نكته ها
O قرآن ، واژه ى ((گمان نكنيد)) را بارها خطاب به كفّار و منافقين و افراد سست ايمان بكار برده ، و اين بخاطر آن است كه اين افراد از واقع بينى و تحليل درست و روشن ضميرى لازم محرومند. آنها آفرينش را بيهوده ، شهادت را نابودى ، دنيا را پايدار، عزّت را در گرو تكيه به كفّار و طول عمر خود را مايه ى خير و بركت مى پندارند كه قرآن بر همه ى اين پندارها قلم بطلان كشيده است .
O اهل كفر، داشتن امكانات ، بدست آوردن پيروزى ها و زندگى در رفاه خود را نشان شايستگى خود مى دانند، در حالى كه خداوند آنان را به دليل آلودگى به كفر و فساد، مهلت مى دهد تا در تباهى خويش غرق شوند.
در تاريخ مى خوانيم كه وقتى يزيد امام حسين عليه السّلام را به شهادت رساند، خاندان آن حضرت را همراه زينب كبرى عليها السّلام به اسارت به شام بردند. يزيد در مجلس خود با غرور تمام خطاب به حضرت زينب گفت : ((ديديد كه خدا با ماست ))، حضرت در پاسخ او، اين آيه را خواند و فرمود: من ترا پست و كوچك و شايسته هرگونه تحقير مى دانم . هر آنچه مى خواهى انجام بده ، ولى به خدا سوگند كه نور خدا را نمى توانى خاموش كنى . آرى ، براى چنين افراد خوشگذرانى ، عذاب خوار كننده آماده شده ، تا عزّت خيالى و دنيايى آنان ، با خوارى و ذلّت در آخرت همراه باشد.
O مجرومان دوگونه اند: گروهى كه قابل اصلاحند و خداوند آنها را با موعظه و حوادث تلخ و شيرين ، هشدار داده و بيدار مى كند، و گروهى كه قابل هدايت نيستند، خداوند آنها را به حال خويش رها مى كند تا تمام قابليّت هاى آنان بروز كند. به همين جهت امام باقر عليه السّلام ذيل اين آيه فرمود: مرگ براى كفّار يك نعمت است ، زيرا هر چه بيشتر بمانند زيادتر گناه مى كنند.(198)
O حضرت على عليه السّلام درباره ى (انّما نملى لهم ليزدادوا اثما) فرمود: چه بسيارند كسانى كه احسان به آنان (از جانب خداوند)، استدراج و به تحليل بردن آنان است و چه بسيارند كسانى كه به خاطر پوشانده شدن گناه و عيوبشان ، مغرورند و چه بسيارند افرادى كه به خاطر گفته هاى خوب درباره آنان مفتون شده اند. خداوند هيچ بنده اى را به چيزى همانند ((املاء)) مبتلا نكرده است .(199)
پيام ها
1- كفر، مانع شناخت حقيقت است . (لا يحسبن الّذين كفروا...)
2- كوتاه يا بلند بودن عمر وزمان رفاه ، بدست خداست . (نملى لهم ... نملى لهم )
3- همه ى انسان ها دنبال خير هستند، لكن بعضى در مصداق اشتباه مى كنند. (لايحسبن ... خير لانفسهم )
4- مهلت هاى الهى ، نشانه ى محبوبيّت نيست . (لايحسبنّ... خير لانفسهم )
5- نعمت ها به شرطى سودمند هستند كه در راه رشد و خير قرار گيرند، نه شرّ و گناه . (انما نملى لهم ليزدادوا اثماً)
6- طول عمر مهم نيست ، بهره از عمر مهم است . (انّما نملى لهم )
امام سجاد عليه السّلام در دعاى مكارم الاخلاق چنين مى فرمايد: خدايا! اگر عمر من چراگاه شيطان خواهد شد، آن را كوتاه بگردان .
7- زود قضاوت نكنيد، پايان كار و آخرت را نيز به حساب بياوريد. (انّما نملى لهم خير... و لهم عذاب مهين )
8- رفاه و حاكميّت ستمگران ، نشانه ى رضاى خداوند از آنان نيست . چنانكه دليلى بر سكوت ما در برابر آنان نمى باشد. (نملى لهم ... لهم عذاب مهين )
9- عذاب هاى آخرت ، انواع و مراحل متعدّد دارد. (عذاب اليم ) در آيه قبل ، و (عذاب مهين ) در اين آيه .
next page
fehrest page
back page
-
next page
fehrest page
back page
تفسير آيه :(179) مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَآ اءَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّى يَمِيزَا لْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِى مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَآءُ فَامِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ اءَجْرٌ عَظِيمٌ
ترجمه :
خداوند بر آن نيست كه (شما) مؤ منان را بر آن حالى كه اكنون هستيد رها كند، مگر اينكه (با پيش آوردن آزمايش هاى پى در پى ،) ناپاك را از پاك جدا كند. و خداوند بر آن نيست كه شما را بر غيب آگاه سازد، ولى از پيامبرانش ، هر كه را بخواهد (براى آگاهى از غيب ) بر مى گزيند، پس به خدا و پيامبرانش ايمان آوريد و (بدانيد) اگر ايمان آورده وتقوا پيشه كنيد، پس براى شما پاداش بزرگى خواهد بود.
نكته ها
O اين آيه ، آخرين آيه درباره ى جنگ اُحد است كه مى فرمايد: جهان يك آزمايشگاه بزرگ است وچنين نيست كه هر كس ادّعاى ايمان كند رها شود و در جامعه به طور عادّى زندگى كند، بلكه شكست ها و پيروزى ها، براى شناخته شدن نهان انسان هاست . بعضى مؤ منان خواستار آگاهى از غيب و نهان انسان ها بودند و مى خواستند از طريق غيب منافقان را بشناسند، نه از طريق آزمايش كه اين آيه مى فرمايد: راه شناخت ، آزمايش است نه غيب ، و شناسايى خوب و بد، از طريق آزمايش هاى تدريجى صورت مى گيرد. چون اگر به علم غيب ، افراد بد و خوب شناخته شوند، شعله ى اميد خاموش و پيوندهاى اجتماعى گسسته و زندگى دچار هرج و مرج مى شود.
پيام ها
1- خداوند، كفّار را به حال خود رها مى كند؛ (نملى لهم ليزدادوا اثما) ولى مؤ منان را رها نمى كند. (ما كان اللّه ليذر المؤ منين )
2- جداسازى پاك از پليد، از سنّت هاى الهى است . (حتى يميز الخبيث من الطيّب )
3- ايمان و كفر افراد، از امور درونى وغيبى است كه بايد از طريق آزمايش ظاهر شود، نه علم غيب . (حتّى يميز الخبيث من الطيّب و ما كان اللّه ليطلعكم على الغيب )
4- زندگى با مردم بايد بر اساس ظاهر آنان باشد، آگاهى بر اسرار مردم ، زندگى را فلج مى كند. (و ما كان اللّه ليطلعكم على الغيب )
5- علم غيب ، مخصوص خداست و فقط به بعضى از پيامبران برگزيده اش ، آن هم در حدّ اطلاع بر غيب نه تمام ابعاد آن ، بهره اى داده است . (ليطلعكم )
6- هر چند زندگى بايد به نحو عادّى سپرى شود، ولى خدا به افرادى علم غيب را عطا مى كند. (ولكن اللّه يجتبى من رسله )
7- درجات انبيا يكسان نيست . (يجتبى من رسله من يشاء)
8- خداوند علم غيب را به كسانى مى دهد كه از جانب او صاحب رسالتى باشند. (ولكن اللّه يجتبى من رسله )
9- ايمان قلبى بايد همراه با تقواى عملى باشد. (تؤ منوا و تتقوا)
10- طيب وپاكى اصالت داشته وپايدار است ، ولى خبث عارضى ورفتنى است . (يميزالخبيث من الطيّب ) جداكردن ناپاك از پاك ، نشانه عارضى بودن ناپاك است .
تفسير آيه :(180) وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَآ ءَاتَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَخَيْراً لَّهُمْ بَلْ هُوَ شَرُّ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَابَخِلُواْ بِهِ يَوْمَ الْقِيمَةِ وَلِلَّهِ مِيرَ ثُ السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ
ترجمه :
و كسانى كه نسبت به (انفاق ) آنچه خداوند از فضلش به آنان داده ، بخل مى ورزند، گمان نكنند كه (اين بخل ) براى آنان بهتر است ، بلكه آن برايشان بدتر است . به زودى آنچه را كه بخل كرده اند در روز قيامت ، (به صورت ) طوقى بر گردنشان آويخته مى شود. و ميراث آسمان ها و زمين مخصوص خداست و خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است .
پيام ها
1- واقع بين باشيد واز خيال و گمان انحرافى دورى كنيد. (لايحسبنّ)
2- مال كه از آنِ تو نيست ، پس بخل چرا؟ (اتاهم اللّه من فضله )
3- سرچشمه ى بخل ، ناآگاهى و تحليل غلط از خير و شرّ است . (لايحسبنّ الّذين يبخلون ... خيرا لهم بل هو شرّ لهم )
4- يكى از وظايف انبيا، اصلاح بينش و تفكّر انسان هاست . (لايحسبنّ...هو خيرا لهم بل هو شرّ لهم )
5- حبّ دنيا، شرور را نزد انسان خير جلوه مى دهد. (لا يحسبنّ... هو خير)
6- در قيامت ، برخى جمادات نيز محشور مى شوند. (سيطوقون ما بخلوا)
7- معاد، جسمانى است . (سيطوقون ما بخلوا)
8- قيامت ، صحنه ى ظهور خير و شرّ واقعى است . (هو شرّ لهم سيطوّقون ما بخلوا)
9- انسان ، در تصرّف اموال خود آزاد مطلق نيست . (سيطوقون ما بخلوا)
10- قيامت ، صحنه ى تجسّم عمل است . (سيطوقون ما بخلوا) در حديث آمده است : هر كس زكات مال خود را ندهد، در قيامت اموالش به صورت مار و طوقى بر گردنش نهاده مى شود.(200)
11- زمان برپايى قيامت ، دور نيست . (سيطوقوّن )
12- اسير مال شدن در دنيا، موجب اسارت در آخرت است . (سيطوّقون )
13- بدترين نوع شكنجه ، شلاق خوردن از دست محبوب هاست . آنچه را در دنيا بخل ورزيده ايم ، همان مايه ى عذاب ما مى شود. (سيطوّقون ما بخلوا)
14- خداوند هم صاحب ميراث ماندگار دنياست و هم نيازمند انفاق ما نيست . پس دستور انفاق ، براى سعادت خود ماست . (و للّه ميراث السموات والارض )
15- وارث واقعى همه چيز و همه كس خداست . ما با دست خالى آمده ايم و با دست خالى مى رويم ، پس بخل چرا؟ (و للّه ميراث السموات والارض )
تفسير آيه :(181) لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوَّاْ إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ اءَغْنِيَآءُسَنَكْتُبُ مَا قَالُواْ وَقَتْلَهُمُ الاَْنْبِيَآءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيقِ
ترجمه :
همانا خداوند سخن كسانى را كه گفتند: خدا فقير است و ما توانگريم ، شنيد. به زودى اين سخن آنان ، و به ناحق كشتن آنان پيامبران را، خواهيم نوشت و به آنان خواهيم گفت : بچشيد عذاب آتش سوزان را.
تفسير آيه :(182) ذَ لِكَ بِمَا قَدَّمَتْ اءَيْدِيكُمْ وَاءَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلا مٍ لِّلْعَبِيدِ
ترجمه :
آن (عذاب ) به سبب دست آورد قبلى خودتان است و همانا خداوند نسبت به بندگان ، ستمگر نيست .
نكته ها
O در تفاسير مى خوانيم كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نامه اى به يهود بنى قينقاع نوشت و آنان را به ايمان ، نماز، زكات و انفاق ، دعوت كرد. وقتى اين نامه به دست دانشمند يهوديان به نام ((فتحاص )) در محل تدريس او رسيد، رو به شاگردان و حاضران كرد و با استهزا گفت : طبق اين دعوت ، خدا فقير است و ما غنى هستيم . او از ما قرض مى خواهد و وعده ى ربا و اضافه مى دهد!
O يهوديان زمان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله چون به رفتار نياكان خود در مورد قتل انبيا راضى بودند، خداوند نسبت قتل را به آنان نيز مى دهد. (و قتلهم الانبياء)
O امام باقر عليه السّلام درباره ى اين آيه فرمودند: كسانى كه امام را نسبت به آنچه به او مى دهند فقير مى دانند، نظير كسانى هستند كه مى گويند: (انّ اللّه فقير)(201)
پيام ها
1- خدا همه ى گفته ها را مى شنود، پس هر حرفى را بر زبان نياوريم . (لقد سمع اللّه )
2- جهل وغرور، مرز و نهايت ندارد، تا آنجا كه بشر ناتوان نيازمند مى گويد: خداوند فقير است و ما غنى هستيم . (ان اللّه فقير و نحن اغنياء)
3- احساس غنا و بى نيازى ، زمينه ى سرپيچى از فرامين الهى و استهزاى آنهاست . (نحن اغنياء)
4- برخى كوته فكر، گمان مى كنند ريشه ى دستورات الهى نياز است . (انّ اللّه فقير)
5- همه ى گفتارها و كردارها ثبت مى شود. (سنكتب ما قالوا و قتلهم )
6- گناهِ ياوه گويى درباره ى خداوند، هم سنگِ گناه كشتن انبياست . (قالوا ان اللّه فقير... و قتلهم الانبياء)
7- ملاك ارزيابى گفتار و كردار، از هركس كه باشد، حقّ است . حتّى كشتن پيامبران چون ناحق است مورد كيفر واقع مى شود. (قتلهم الانبياء بغير حق )
8- انسان در انجام عمل آزاد است ، لذا كارها به خود او نسبت داده مى شود. (قدّمت ايديكم )
9- پاداش و كيفر الهى ، بر طبق عدالت و بر اساس اعمال آزادانه و آگاهانه خود انسان است . (ذلك بما قدّمت ايديكم )
10- كيفرهاى الهى ، ظلم خدا بر بشر نيست ، بلكه ظلم بشر بر نفس خويشتن است . (انّ اللّه ليس بظلام للعبيد)
11- اگر خداوند افراد بخيل و قاتلان انبيا را مجازات نكند، به فقرا و انبيا ظلم كرده است . (انّ اللّه ليس بظلام للعبيد)
تفسير أيه :(183) اءَلَّذِينَ قَالُوَّاْ إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا اءَلا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَاءْتِيَنَابِقُرْبَانٍ تَاءْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَآءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِى بِالْبَيِّنَتِ وَ بِالَّذِى قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَدِقِينَ
ترجمه :
كسانى كه گفتند: همانا خداوند از ما پيمان گرفته كه به هيچ پيامبرى ايمان نياوريم ، مگر آنكه (به صورت معجزه ) يك قربانى براى ما بياورد، كه آتش (صاعقه آسمانى ) آن را بخورد! بگو: (اين حرف ها بهانه است ،) بى گمان پيامبرانى پيش از من ، با دلائلى روشن و (حتى ) با همين (پيشنهادى ) كه گفتيد،براى شما آمدند، پس اگر راست مى گوييد چرا آنان را كشتيد؟
نكته ها
O برخى براى فرار از قبول اسلام ، بهانه تراشى نموده و مى گفتند: خداوند از ما تعهّد گرفته تنها به پيامبرى ايمان بياوريم كه حيوانى را قربانى كند و صاعقه ى آسمانى آن قربانى را در برابر چشم مردم بسوزاند، تا به پيامبرى او يقين كنيم . اين آيه نازل شد تا پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به آن بهانه تراشان لجوج بگويد: اگر شما راست مى گوييد، چرا به پيامبران قبل از من كه علاوه بر انواع معجزات ، آنچه را شما درخواست مى كنيد به شما عرضه كردند، ايمان نياورديد؟
O امام صادق عليه السّلام پس از تلاوت اين آيه فرمود: ميان يهوديانِ بهانه جوى زمان پيامبر اسلام و يهوديانى كه انبيا را مى كشتند، پانصد سال فاصله بوده است ، امّا به خاطر رضايت آنان بر قتل نياكان ، خداوند نسبت قتل را به آنان نيز داده است .(202)
O در تورات ، كتاب اوّل پادشاهان ، باب 18 جمله 3 و 4، ماجراى به شهادت رساندن انبياى بنى اسرائيل آمده است . همچنين در سِفر لاويان ، باب 9 جمله ى دوّم ، موضوع قربانى قوچ آمده است .
پيام ها
1- فرار از پذيرش حقّ را با عناوين مذهبى توجيه نكنيد. (انّاللّه عهدالينااَلاّ نؤ من )
2- يهود، موسى را آخرين پيامبر نمى دانستند، بلكه مى گفتند: عهد خدا با ما آن بوده است كه پيامبر بعدى ، چنين وچنان باشد. (عهد الينا... ياءتينا بقربان )
3- انسانى كه روحيه ى استكبارى پيدا كرد، هم به خدا تهمت مى زند؛ (انّ اللّه عهد الينا) و هم تسليم هيچ پيامبرى نمى شود؛ (اءلاّ نؤ من لرسول ) و هم توقّع دارد كه معجزه ها، مطابق تمايلات و خواست هاى او باشد. (حتى ياءتينا بقربان )
4- قربانى حيوان ، تاريخى بس طولانى دارد. (...بقربان )
5- سوابق هر گروه وملّتى ، بهترين گواه بر صدق يا كذب ادّعاى آنهاست . (جاءكم ... بالبيّنات و بالّذى قلتم )
6- بهانه تراشى مخالفان ، در طول تاريخ شبيه هم است . (و بالّذى قلتم )
7- استدلال و احتجاج پيامبر با يهود، به تعليم خداوند بود. (قل قد جائكم )
8- گاهى براى اثبات يا حقّانيت يك امر يا مصلحت مهم تر بايد اموالى فدا شود. آرى ، اگر مالى آتش گرفت ولى چشمى بيدار و يا دلى روشن شد، اسراف نخواهد بود. (قد جائكم رسلى ... بالّذى قلتم ...)
9- رضايت بر گناهِ نياكان ، سبب شريك شدن در جرم آنان است . (فلم قتلتموهم )
تفسير آيه :(184) فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِّنْ قَبْلِكَ جَآءُواْ بِالْبَيِّنَت ِوَالزُّبُرِ وَ الْكِتَبِ الْمُنِيرِ
ترجمه :
(بنابراين ) پس اگر تو را تكذيب كردند (چيز تازه اى نيست ، زيرا) انبياى قبل از تو نيز كه همراه با معجزات و نوشته ها و كتاب روشنگر آمده بودند، تكذيب شدند.
پيام ها
1- آشنايى با تاريخ گذشتگان ، روحيه ى صبر و مقاومت را در انسان بالا مى برد. (فان كذّبوك فقد كُذّب رسل من قبلك )
2- تمام انبيا، مخالفانى داشته اند. (كُذِّب رسل )
3- حركت انبيا در طول تاريخ ، يك حركت فرهنگى ، فكرى و اعتقادى بوده است . (بالبيّنات والزبر والكتاب )
4- معجزات پيامبران متنوّع بوده اند، ولى اصول همه ى اديان يكى بوده است . كلمه ى (البينات ) جمع ، ولى (الكتاب ) مفرد آمده است .
تفسير آيه :(185) كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ اءُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِفَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَاءُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَيَو ةُ الدُّنْيَآ إِلا مَتَعُ الْغُرُورِ
ترجمه :
هركسى چشنده ى مرگ است . و بى گمان روز قيامت پاداش هاى شما به طور كامل پرداخت خواهد شد. پس هركس از آتش بر كنار شد و به بهشت وارد گشت ، قطعا رستگار است و زندگانى دنيا، جز مايه ى فريب نيست .
نكته ها
O اين آيه به پيامبر و ديگر مصلحان كه مورد آزار و اذيّت و تكذيب كفّار قرار مى گيرند، روحيه ى صبر ومقاومت مى بخشد، زيرا مى فرمايد: همه مى ميرند ولجاجت ها موقّتى است و پاداش تحمّل اين مشكلات را خداوند بى كم وكاست عطا مى كند.
O امام صادق عليه السّلام درباره ى (كلّ نفس ذائقة الموت ) فرمودند: همه ى اهل زمين و آسمان مى ميرند و فقط ملك الموت و حاملان عرش و جبرئيل و ميكائيل باقى مى مانند، سپس ملك الموت ماءمور مى شود كه روح آنان را نيز بگيرد و تنها خود باقى مى ماند و خداوند به او خطاب مى كند كه بمير، او نيز مى ميرد.(203) و همچنين آن حضرت فرمودند: كسى كه مرگ را نچشيده و كشته شده ، به دنيا برگردانده مى شود تا مرگ را بچشد.(204)
پيام ها
1- مرگ در راه است ، پس اين همه لجاجت واستكبار در برابر حق ، براى چه ؟ (كذّبوك ... كلّ نفس ذائقة الموت )
2- مرگ ، عدم نيست ، يك امر وجودى است كه قابل چشيدن است ، راه انتقال از دنيا به آخرت است . (ذائقة الموت )
3- گناهان وعوامل سوق دهنده به دوزخ ، داراى جاذبه هايى است كه بايد انسان با نيروى ايمان و عمل صالح خود را برهاند. (زُحزِح عن النّار)
4- جزاى كامل در آخرت است ، و پاداش هاى دنيوى بى ارزش . (توفون اُجوركم يوم القيامة ... ما الحيوة الدنيا الاّ متاع الغرور)
تفسير آيه :(186) لَتُبْلَوُنَّ فِىَّ اءَمْوَ لِكُمْ وَاءَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ اءُوتُواْا لْكِتَبَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ اءَشْرَكُوَّاْ اءَذىً كَثِيراً وَإِنْ تَصْبِرُواْ وَ تَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَ لِكَ مِنْ عَزْمِ الاُْمُورِ
ترجمه :
قطعا شما در اموال وجان هاى خويش آزمايش خواهيد شد و از كسانى كه پيش از شما كتاب (آسمانى ) داده شده اند واز كسانى كه شرك ورزيده اند، آزار بسيارى مى شنويد و اگر صبورى و پرهيزگارى پيشه كنيد، پس قطعا آن (صبر، نشانه ى ) عزم استوار شما در كارهاست .
نكته ها
O وقتى مسلمانان از مكّه به مدينه مهاجرت كردند، مشركان دست تجاوز به اموال آنان گشودند، چنانكه به هركس نيز دست مى يافتند، او را مورد آزار قرار مى دادند. از طرف ديگر، در مدينه هم يهوديان به آنها زخم زبان مى زدند و حتّى برخى با كمال بى شرمى براى زنان و دختران مسلمان ، غزل سرايى كرده و يا آنها را هَجو مى نمودند. سردمدارى اين جريان با شخصى به نام كعب بن اشرف بود كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دستور قتل وى را صادر نمود. اين آيه ضمن تسلّى خاطر دادن به مسلمانان ، از آنان مى خواهد در برابر آزار دشمنان صبر و تقوى پيشه كنند كه مايه ى استوارى آنان در ايمان مى گردد.
O امام رضا عليه السّلام پرداخت زكات را يكى از مصاديق آزمايش در اموال دانستند كه در اين آيه مطرح گرديده است .(205)
پيام ها
1- آزمايش ، يك سنّت جدّى الهى است ، خود را آماده كنيم . (حرف لام در اوّل و حرف نون مشدّد در آخرِ (لتبلونّ) نشانه ى جدّى بودن مسئله است .)
2- ياد مرگ و زودگذرى دنيا، مسائل را براى انسان آسان مى كند. (كل نفس ذائقة الموت ... لتبلونّ فى اموالكم )
3- بيشترين ابزار آزمايش ، مال و جان است . (اموالكم و انفسكم )
4- علاوه بر پذيرش خطر جان و مال ، بايد خود را براى شنيدن انواع نيش ها و تحقيرها آماده كرد. (ولتسمعنّ...)
5- شنيدن تحقير و هجو، و آزار ديدن از دشمن ، يكى از وسايل آزمايش است . (لتبلونّ... ولتسمعنّ... اذىً كثيراً)
6- براى رسيدن به اهداف مقدّس ، گاهى بايد همه گونه سختى را تحمّل كرد. ضربه به مال ، جان ، حيثيّت و آبرو. (اموالكم و انفسكم ولتسمعنّ... اذىً كثيرا)
7- انتظار زخم زبان از مخالفان ، سبب آمادگى مسلمانان است . (لتسمعنّ...)
8- مخالفان اسلام در ضربه زدن به مسلمان ها، وحدت در هدف و گاهى وحدت در شيوه دارند. (لتسمعنّ من الّذين اوتوا الكتاب ... و من الّذين اشركوا)
9- دشمن به كم قانع نيست . (اذىً كثيراً)
10- صبر و تقوى در كنار هم رمز موفقيّت است . استقامت بدون تقوا، در افراد لجوج نيز پيدا مى شود. (تصبروا و تتّقوا)
11- صبر و تقوى ، ملازم يكديگرند.كلمه ى (ذلك ) مفرد است ، در حالى كه به صبر و تقوى كه دو چيزند، اشاره دارد.
تفسير آيه :(187) وَإِذْ اءَخَذَ اللَّهُ مِيثَقَ الَّذِينَ اءُوتُواْ الْكِتَبَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَتَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَآءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْاْ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ
ترجمه :
و (به ياد آور) زمانى كه خداوند از كسانى كه به آنان كتاب (آسمانى ) داده شد، پيمان گرفت كه حتما بايد آن را براى مردم بيان كنيد و كتمانش نكنيد، پس آنها آن (عهد) راپشت سر خويش انداختند و به بهاى كمى مبادله كردند، پس چه بد معامله اى كردند.
نكته ها
O امام باقر عليه السّلام درباره اين آيه فرمودند: خداوند از اهل كتاب پيمان گرفت كه آنچه درباره ى حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله در تورات و انجيل آمده است براى مردم بگويند و كتمان نكنند.(206)
O اگر امروز ميليون ها مسيحى ، يهودى و مجوسى در دنيا هست ، همه به سبب سكوت نابجاى دانشمندان آنهاست . به گفته ى صاحب تفسير اطيب البيان ، بيش از شصت مورد بشارت اسلام و پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله در عهدين آمده است ، ولى دانشمندان اهل كتاب همه را رها كرده اند.
پيام ها
1- خداوند براى هدايت مردم ، از دانشمندان پيمان مخصوص گرفته است . (اخذ اللّه ميثاق الّذين اوتوا الكتاب لتبيّننّه للناس )
2- بيان حقايق بايد به نوعى باشد كه چيزى براى مردم مخفى نماند. (لتبيّننّه للناس و لاتكتمونه )
3- وظيفه ى دانشمندان ، تبيين كتاب آسمانى براى مردم است . (لتبيّننّه للنّاس )
4- انگيزه ى سكوت دانشمندان از بيان حق ، رسيدن به مال و مقام و يا حفظ آن است . (واشتروا به ثمناً قليلاً)
5- علم به تنهايى براى سعادت و نجات كافى نيست ، بى اعتنايى به مال و مقام نيز لازم است . (اوتوا الكتاب ... اشتروا به ثمنا قليلا)
6- هرچه در برابر كتمان آيات الهى گرفته شود اندك است . (...اشتروابه ثمنا قليلا)
7- عمل به دين و تعهّدات الهى ارزش والا دارد. اگر به هر مقام و مالى برسيم ، ولى آن را از دست بدهيم باخته ايم . (ثمناً قليلا بئس ما يشترون )
تفسير آيه :(188) لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَآ اءَتَوَاْ وَّيُحِبُّونَ اءَنْ يُحْمَدُواْ بِمَالَمْ يَفْعَلُواْ فَلاَ تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ اءَلِيمٌ
ترجمه :
گمان مبر كسانى كه به آنچه كرده اند، شادمانى مى كنند و دوست دارند براى آنچه نكرده اند ستايش شوند، مپندار كه آنها از عذاب الهى رسته اند، (زيرا) براى آنها عذابى دردناك است .
نكته ها
O مردم سه دسته اند:
1- گروهى كه كار مى كنند وانتظار پاداش يا تشكّر از مردم ندارند. (لانريد منكم جزاء و لاشكورا)(207)
2- گروهى كه كار مى كنند تا مردم بدانند و ستايش كنند. (رئاء الناس )(208)
3- گروهى كه كار نكرده ، انتظار ستايش از مردم دارند. (يحمدوا بمالم يفعلوا...)
O از مواردى كه غيبت جايز است ، در مورد كسى است كه ادّعاى مقام يا تخصّص يا مسئوليّتى را مى كند كه صلاحيّت آن را ندارد. (يحبّون ان يحمدوا بما لم يفعلوا)
O براى اينكه اين تمايل نابجا ستايش بدون عمل كور شود، در اسلام هرگونه تملّق و چاپلوسى منع شده است .
پيام ها
1- رذايل اخلاقى ، همچون عُجب و غرور و انتظار تملّق از مردم ، هلاكت قطعى را به دنبال دارد. (يفرحون ... يحبّون ... فلا تحسبنّهم بمفازة )
2- قرآن ، هرگونه تحليل و تفسير نابجا را نسبت به هر كس و هر موردى محكوم مى كند.(209) (لاتحسبنّ... فلا تحسبنّهم )
3- خداوند نه تنها براى رفتار، بلكه براى خواسته هاى خير و شرّ انسان نيز حساب باز مى كند.(210) (يحبّون ان يحمدوا... لهم عذاب اليم )
4- آنچه خطرش بيشتر است ، توقّع حمد است ، نه توقّع شكر و مدح . زيرا در حمد، نوعى ستايش آميخته با پرستش نهفته است . (يحبّون ان يحمدوا)
5- گنهكار ممكن است پشيمان شده ، توبه كند و نجات يابد، ولى افراد مغرور، حتى در صدد توبه برنمى آيند، لذا اميدى به نجات آنان نيست . (ولاتحسبنّهم بمفازة من العذاب )
6- كسانى كه در دنيا گرفتار اوهامِ خودپرستى و اسير زندان ((منيّت )) هستند، در قيامت نيز اسير و گرفتار عذاب الهى اند. (و لهم عذاب اليم )
تفسير آيه :(189) وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
ترجمه :
و حكومت آسمان ها و زمين براى خداست و خداوند بر هر كارى تواناست .
نكته ها
O حكومت خداوند نسبت به جهان ، حقيقى است نه اعتبارى ، چون وجود و بقاى هرچيز تنها بدست اوست . براى ايجاد مى فرمايد: (كن فيكون )(211) و براى محو مى فرمايد: (ان يشاء يذهبكم و ياءت بخلقٍ جديد)(212)
حكومت خداوند دائمى و هميشگى است ، ولى حكومت هاى غيرالهى چند صباحى بيش نيست . (تلك الايام نداولها بين الناس )(213) آرى ، اين نوع حكومت حقيقى و دائمى تنها در انحصار خداوند است . (وللّه مُلكُ السموات والارض )
پيام ها
1- در قرآن هرجا سخن از حاكميّت الهى است ، آسمان ها قبل از زمين مطرح شده و اين نشانگر وسعت و عظمت آسمان هاست . (ملك السموات والارض )
2- بسيارند افرادى كه حكومت در دست آنهاست ، ولى نمى توانند به خواسته هاى خود جامه ى تحقّق بپوشانند، ولى خداوند هم حكومت دارد و هم بر هر كارى قادر است . (ملك السموات ... على كل شى ءٍ قدير)
تفسير آيه :(190) إِنَّ فِى خَلْقِ السَّمَوتِ وَالاَْرضِ وَاخْتِلَفِ الَّيْلِ وَالنَّهَارِلاََيَتٍ لاُِّولِى الاَْلْبَبِ
ترجمه :
همانا در آفرينش آسمان ها و زمين و در پىِ يكديگر آمدن شب و روز، نشانه هايى (از علم ، رحمت ، قدرت ، مالكيّت ، حاكميّت و تدبير خداوند) براى خردمندان است .
نكته ها
O در تفاسير فخررازى ، قرطبى و مراغى آمده است : از عايشه پرسيدند: بهترين خاطره اى كه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به ياد دارى چيست ؟ گفت : تمام كارهاى پيامبر شگفت انگيز بود، امّا مهم تر از همه براى من ، اين بود كه رسول خدا شبى در منزل من استراحت مى كرد، هنوز آرام نگرفته بود كه از جا برخاست ، وضو گرفت و به نماز ايستاد و بقدرى گريه كرد كه جلو لباسش تر شد، بعد به سجده رفت و به اندازه اى گريه كرد كه زمين تر شد. صبح كه بلال آمد سبب اين همه گريه را پرسيد، فرمود: ديشب آياتى از قرآن بر من نازل شده است . آنگاه آيات 190 تا 194 سوره آل عمران را قرائت كرد وفرمود: واى بركسى كه اين آيات را بخواند و فكر نكند.
O در تفسير كبير فخررازى و مجمع البيان از حضرت على عليه السّلام نقل شده است كه فرمود: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله همواره قبل از نماز شب اين آيات را مى خواند. و در احاديث سفارش شده است كه ما نيز اين آيات را بخوانيم .
O در تفسير نمونه از ((نوف بكّالى )) صحابه ى خاصّ حضرت على عليه السّلام نقل شده است كه شبى خدمت حضرت على عليه السّلام بودم . امام از بستر بلند شد و اين آيات را خواند. سپس از من پرسيد: خوابى يا بيدار؟ عرض كردم بيدارم . فرمود: خوشا به حال كسانى كه آلودگى هاى زمين را پذيرا نگشتند و در آسمان ها سير مى كنند.
O كلمه ((اَلباب )) جمع ((لُبّ)) به معناى عقل خالص و دور از وهم و خيال است .
پيام ها
1- آفرينش جهان ، هدفدار است . (خلق السموات ... لايات لاولى الالباب )
2- هستى شناسى ، مقدّمه ى خداشناسى است . (خلق السموات ...لايات )
برگ درختانِ سبز، در نظر هوشيار
هر ورقش دفترى است ، معرفت كردگار
3- اختلاف ساعات شب و روز در طول سال ، در نظر خردمندان تصادفى نيست . (و اختلاف الليل و النّهار لَايات )
4- قرآن ، مردم را به تفكّر در آفرينش ترغيب مى كند. (خلق ... لَايات لاولى الالباب )
5- هركه خردمندتر است بايد نشانه هاى بيشترى را دريابد. (لَايات لاولى الالباب )
6- آفرينش ، پر از راز و رمز، و ظرافت و دقّت است كه تنها خردمندان به درك آن راه دارند. (لَايات لاولى الالباب )
تفسير آيه :(191) اَلَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَماً وَقُعُوداً وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وََيتَفَكَّرُونَ فِى خَلِقْ السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَطِلاً سُبْحَنَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ
ترجمه :
(خردمندان ) كسانى هستند كه ايستاده و نشسته و (خوابيده ) بر پهلو ياد خدا مى كنند و در آفرينش آسمان ها و زمين انديشه مى كنند (و از عمق جان مى گويند:) پروردگارا! اين هستى را باطل و بى هدف نيافريده اى ، تو (از كار عبث ) پاك و منزّهى ، پس ما را از عذاب آتش نگهدار.
نكته ها
O به فرموده ى امام باقر عليه السّلام ، افراد سالم ، نماز را ايستاده و افراد مريض ، نشسته و افراد عاجز، به پهلو خوابيده ، به جا آورند.(214)
پيام ها
1- نشانه ى خردمندى ، ياد خدا در هر حال است . (اولوا الالباب الّذين يذكرون اللّه قياما و قعودا و على جنوبهم )
2- اهل فكر، بايد اهل ذكرباشند. (اولوا الالباب الّذين يذكرون ... و يتفكّرون )
3- ايمان بر اساس فكر و انديشه ارزشمند است . (يتفكّرون فى خلق السموات و الارض ربّنا ما خلقت هذا باطلا)
4- ايمان و اعتراف با تمام وجود ارزش دارد. نبايد به اعتراف زبانى اكتفا كرد. (يتفكّرون ... ربّنا ما خلقت ...)
5- ذكر وفكر، همراه يكديگر ارزش است . متاءسفانه كسانى ذكر مى گويند، ولى اهل فكر نيستند وكسانى اهل فكر هستند، ولى اهل ذكر نيستند. (يذكرون ... يتفكّرون )
6- آنچه سبب رشد و قرب است ، ذكر و فكر دائمى است نه موسمى . (يذكرون ) و (يتفكّرون ) فعل مضارع اند كه نشان استمرار است .
7- شناختِ حسّى طبيعت كافى نيست ، تعقّل و تفكّر لازم است . (يتفكّرون فى خلق السموات والارض )
8- كسى كه در آفرينش آسمان ها و زمين فكر كند، پى مى برد كه خالق هستى ، پروردگار ما نيز هست . (يتفكّرون ... ربّنا)
9- آفرينش بيهوده نيست ، گرچه همه اسرار آن را درك نكنيم . (ماخلقت هذاباطلا)
10- اوّل تعقّل و انديشه ، سپس ايمان و عرفان ،آنگاه دعا و مناجات . (يتفكّرون ... ربّنا... فقنا)
11- اگر هستى بيهوده و باطل نيست ، ما هم نبايد بيهوده و باطل باشيم . (ماخلقت هذا باطلا... فقنا عذاب النار)
12- هستى هدفدار است ، پس هر چه از هدف الهى دور شويم به دوزخ نزديك مى شويم . (فقنا عذاب النّار)
13- قبل از دعا، خدا را ستايش كنيم . (سبحانك فقنا...)
14- ثمره ى عقل و خرد، ترس از قيامت است . (اولوا الالباب ... فقنا عذاب النار)
تفسير آيه :(192) رَبَّنَآ إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ اءَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّلِمِينَ مِنْ اءَنْصَارٍ
ترجمه :
پروردگارا! هر كه را تو (بخاطر اعمال بدش ) به دوزخ افكنى ، پس بى شك او را خوار و رسوا ساخته اى و براى ستمگران هيچ ياورانى نيست .
نكته ها
O از امام باقر عليه السّلام درباره ى (و ما للظالمين من انصار) سؤ ال كردند، حضرت فرمودند: يعنى آنها امامانى ندارند تا آنان را به نام بخوانند، (و از آنان شفاعت كنند).(215)
پيام ها
1- آتش قيامت سخت است ، امّا نزد اولوا الالباب كه خواهان كرامت انسان هستند خوارى ورسوايى قيامت ، دردناك تر از آن است . (من تدخل النّار فقد اخزيته )
2- ستمگران ، از شفاعتِ ديگران محروم هستند. (ما للظالمين من انصار)
تفسير آيه :(193) رَبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِياً يُنَادِى لِلاِْيمَنِ اءَنْ ءَامِنُواْ بِرَبِّكُمْ فََامَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيَِّاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الاَْبْرَارِ
ترجمه :
پروردگارا! همانا ما دعوت منادى ايمان را شنيديم كه (مى گفت :) به پروردگارتان ايمان بياوريد، پس ايمان آورديم . پروردگارا! پس گناهان ما را بيامرز و زشتى هاى ما را بپوشان و ما را با نيكان بميران .
نكته ها
O شايد مراد از ((ذنوب )) گناهان كبيره باشد و مراد از ((سيّئات )) گناهان صغيره ، چنانكه در آيه ى شريفه (ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفّر عنكم سيّئاتكم ...)(216) ((سيّئات )) در برابر ((كبائر)) آمده است . و ممكن است مراد از ((سيّئات )) آثار گناه باشد.
O در برابر خردمندانى كه دعوت ايمان را اجابت كرده و مى گويند: ((سَمِعنا))، افرادى هستند كه نسبت به اين دعوت بى اعتنايى مى كنند و در قيامت با حسرت تمام مى گويند: (لوكنّا نسمع او نعقل ما كنّا فى اصحاب السعير)(217)
پيام ها
1- خردمندان ، آماده ى پذيرش حقّ هستند و در كنار پاسخگويى به نداى فطرت ، به نداى انبيا، علما و شهدا پاسخ مى دهند. (انّنا سمعنا مناديا ينادى للايمان ...)
2- استغفار و اعتراف ، نشانه ى عقل است . (اولواالالباب ... ربّنا فاغفر لنا)
3- از آداب دعا كه زمينه ى عفو الهى را فراهم مى كند، توجّه به ربوبيّت الهى است . (ربّنا فاغفر لنا)
4- ايمان ، زمينه ى دريافت مغفرت است . (امنّا، فاغفر لنا)
5- ديگران را در دعاى خود شريك كنيم . (فاغفر لنا)
6- پرده پوشى وعفو، از شئون ربوبيّت واز شيوه هاى تربيت است . (ربّنا... كفّرعنّا)
7- مرگِ انسان با اراده الهى است . (توفّنا)
8- خردمندانِ دورانديش ، مرگ با نيكان را آرزو مى كنند و به فكر حسن عاقبت هستند. (توفّنا مع الابرار)
9- ابرار مقامى دارند كه خردمندان آرزوى آن را مى كند. (اولواالالباب ...توفّنا مع الابرار)
تفسير آيه :(194) رَبَّنَا وَءَاتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَى رُسُلِكَ وَلاَ تُخْزِنَا يَوْمَ القِيمَةِا نَّكَ لاَ تُخْلِفُ الْمِيعَادَ
ترجمه :
(خردمندان مى گويند:) پروردگارا! آنچه را به واسطه ى پيامبرانت به ما وعده داده اى ، به ما مرحمت فرما و ما را در روز قيامت خوار مساز، كه البتّه تو خلاف وعده انجام نمى دهى .
نكته ها
O در اين چند آيه ، خداوند متعال مسير رشد خردمندان و اولوا الالباب را اين گونه ترسيم مى كند: ياد خدا، فكر، رسيدن به حكمت ، تسليم انبيا شدن ، استغفار، خوب مردن ، در انتظار الطاف الهى و نجات از رسوايى و خوارى .
O در آيات قبل ايمان خردمندان به خداوند و قيامت مطرح بود و در اين آيه ايمان به نبوّت نيز مطرح شده است . (ما وعدتنا على رسلك )
O تكرار ((ربّنا)) در سخنان اولواالالباب ، نشان شيفتگى آنان به ربوبيّت الهى است .
O اولوا الالباب ، هم عزّت دنيا را مى خواهند و هم عزّت آخرت را. جمله ى (آتنا ما وعدتنا على رسلك ) مربوط به دنياست كه خداوند وعده نصرت به اهل حقّ داده است : (انّا لننصر رسلنا)(218) وجمله ى ((و لاتخزنا)) مربوط به عزّت در آخرت است .
پيام ها
1- وفاى به وعده ، از شئون ربوبيّت الهى است . (ربّنا اتنا ما وعدتنا)
2- گرچه خداوند به وعده هاى خود وفا مى كند، لكن ما نيز بايد دعا كنيم . (اتنا ما وعدتنا)
3- خردمندان به همه ى انبيا وهمه وعده هاى الهى ايمان دارند. (ماوعدتنا على رسلك )
4- نهايت آرزوى خردمندان ، رسيدن به الطاف الهى و نجات از دوزخ و رسوايى در قيامت است . (اتنا ما وعدتنا، ولاتخزنا يوم القيمة )
5- بيم و اميد بايد در كنار هم باشد. (اتنا ما وعدتنا... ولاتخزنا)
تفسير آيه :(195) فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ اءَنِّى لاََّ اءُضِيعُ عَمَلَ عَمِلٍ مِّنْكُم مِنْ ذَكَرٍاءَوْ اءُنْثَى بَعْضُكُمْ مِن بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَاءُخْرِجُواْ مِنْ دِيَرِهِمْ وَ اءُوذُواْ فِى سَبِيلىِ وَقَتَلُواْ وَقُتِلُواْ لاَُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَ لاَُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَرُ ثَوَاباً مِّنْ عِنْدِ اللَّهِ واللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ
ترجمه :
پس پروردگارشان دعاى آنان را مستجاب كرد (و فرمود:) كه من عمل هيچ صاحب عملى از شما را، خواه مرد يا زن ، (گرچه ) همه از يكديگريد، تباه نمى كنم (وبى پاداش نمى گذارم ). پس كسانى كه هجرت كرده واز خانه هايشان رانده شده و در راه من آزار و اذيّت ديده ، جنگيده و كشته شدند، قطعا من لغزش هايشان را مى پوشانم و در باغ هايى كه نهرها از زيرشان جارى است ، واردشان مى كنم . (اين ) پاداشى است ازطرف خدا، و پاداش نيكو تنها نزد خداست .
پيام ها
1- دعاى قلبى ، استجابت قطعى دارد. دعايى كه همراه با ياد دائمى خدا؛ (يَذكرون ) فكر؛ (يتفكّرون ) و ستايش خدا باشد، (سبحانك ) قطعا مستجاب مى شود. (فاستجاب لهم ربّهم )
2- دعاى اهل فكر و ذكر، سريعاً مستجاب مى شود. (فاستجاب )
3- استجابت دعا، جلوه اى از ربوبيّت الهى است . (فاستجاب لهم ربّهم )
4- در جهان بينى الهى ، هيچ عملى بدون پاداش نيست . (لا اُضيع عمل عاملٍ)
5- دعائى مستجاب مى شود كه همراه با عمل و تلاش دعا كننده باشد، گرچه خود دعا نيز نوعى عمل است . (فاستجاب لهم ... لااضيع عمل عاملٍ)
6- عمل و عامل هر دو مورد توجّهند. حُسن فعلى و حُسن فاعلى هر دو مدّ نظر هستند. (لا اُضيع عمل عامل )
7- پاداش عمل تنها به مؤ منان داده مى شود، چرا كه اعمال كفّار حبط مى گردد. (عمل عامل منكم )
8- در بينش الهى ، مرد و زن در رسيدن به مقام والاى انسانى برابر هستند. (من ذكرٍ او اُنثى )
9- جنس مرد برتر از زن نيست . (من ذكر او اُنثى بعضكم من بعض )
10- در جامعه اسلامى ، همه ى مسلمانان از يكديگرند. (بعضكم من بعض )
11- تا گناهان وعيوب محو نشود، كسى وارد بهشت نمى شود. (لاكفّرن ... لادخلّنهم )
12- هجرت ، جهاد، تبعيد و متحمّل آزار شدن در راه خدا؛ وسايل عفو خداوند هستند. (هاجروا، اخرجوا من ديارهم و... لاكفّرن عنهم ...)
13- علاقه به وطن ، يك حقّ پذيرفته شده قرآنى است و گرفتن اين حق ، ظلم است . (اخرجوا من ديارهم )
14- در پيمودن راه خدا؛ هجرت ، تبعيد، شكنجه و جهاد و شهادت لازم است . (فى سبيلى )
15- گرچه شهادت بالاترين مرتبه است ، ولى مقاومت در برابر آزار و اذيّت هاى دشمن ، نياز به صبر بيشترى دارد، لذا كلمه ى (فى سبيلى ) در كنار (اوذوا) آمده است . آرى ، جانبازان معلولين جبهه ، بيش از شهدا بايد صبر و تحمّل كنند.
16- به خاطر بعضى لغزشها، افراد را طرد نكنيم . در اين آيه ، خردمندانى كه حتّى از اولياى خدا و اهل بهشتند، سابقه اى از لغزش دارند، ولى خداوند آنها را مى پوشاند. (لاُكفرنّ)
17- عنايت و توجّه مخصوص خداوند، براى خردمندان مؤ من است . (لااُضيع ... لاُكفرنّ... لاُدخلنّ...) همه ى اين فعلها به صيغه متكلم وحده آمده است . به علاوه كلمه ى (ربّهم ) نشانه ى عنايت خاص خداوند به اولوا الالباب است .
18- در وعده هاى خداوند، ذرّه اى شك و ترديد نكنيد. تمام وعده ها با تاءكيد بيان شده است . (انّى ... لاُكفّرنّ... لاُدخلنّ)
19- هر پاداشى ممكن است با تغيير مكان و زمان ارزش خود را از دست بدهد، اما پاداش هاى الهى مطابق فطرت و خلقت انسان است و هرگز از ارزش آن كاسته نمى شود. (جنات تجرى من ...)
20- نهرهاى بهشت ، هم از پاى درختان آن جارى است ؛ (جنات تجرى من تحتها) و هم از زير جايگاه مسكونى بهشتيان . (من تحتهم )
21- مغفرت و بهشت ، ثوابى عمومى است ، ولى آن ثوابى كه در شاءن لطف خدا و مؤ منان است ، ثواب ديگرى است كه فقط نزد خداست و ما از آن خبر نداريم . (واللّه عنده حسن الثواب )
22- پاداش هاى الهى براى مردم به طور كامل قابل وصف نيست ، همين اندازه بدانيم كه از هر پاداشى بهتر است . (واللّه عنده حسن الثّواب )
23- پاداش هاى الهى ، همراه با انواع كرامت هاست . (واللّه عنده حسن الثواب )
تفسير آيه :(196) لاَ يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُواْ فِى الْبِلَدِ
ترجمه :
رفت و آمد كفّار در شهرها ترا فريب ندهد.
تفسير آيه :(197) مَتَعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَاءْوَيهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ
ترجمه :
(بهره ى آنها از اين رفت و آمدها) متاع ناچيزى است ، سپس جايگاه ابدى آنان جهنّم است كه بد جايگاهى است .
نكته ها
O مشركان مكّه ويهوديان مدينه به خاطر مسافرت هاى تجارتى ، سر وسامان داشتند، ولى مسلمانان به خاطر هجرت به مدينه و رها كردن مال و دارايى وزندگى خود در مكّه ، وهمچنين محاصره ى اقتصادى ، در فشار وتنگنا بودند. اين آيه مايه ى تسلّى آنهاست .
O در روايتى از حضرت على عليه السّلام آمده است : (ماخير بخير بعدها النّار)(219) خير و خوشى هايى كه به دنبال آن آتش باشد، ارزشى ندارند. لذّت هاى كوتاه مدّت و عذاب ابدى براى كافران ، ولى سختى هاى موقّت و آرامش وآسايش ابدى از آنِ مؤ منان است .
پيام ها
1- انبيا نيز نياز به هشدار دارند، تا در معرض تاءثير پذيرى قرار نگيرند. (لايغرّنّك )
2- اعزام هياءت هاى سياسى ، اقتصادى ، نظامى ، تشكيل جلسات و مصاحبه ها از سوى دشمن ، شما را فريب ندهد. (لايغرّنّك تقلّب الّذين كفروا)
3- كاميابى هاى مادّى هر اندازه باشد، محدود و ناچيز است . (متاع قليل )
4- كاميابى هاى كافران ، نشانه ى حقّانيت ومحبوبيّت آنان نيست . (ماءواهم جهنّم )
تفسير آيه :(198) لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّتٌ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَرُخَلِدِينَ فِيهَا نُزُلاً مِّنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِّلاَْبْرَارِ
ترجمه :
لكن براى كسانى كه نسبت به پروردگارشان پروا داشته باشند، باغ هايى است كه نهرها از زير درختانش جارى است . آنان براى هميشه در آنجا هستند و اين پذيرايى (اوّليه ) از جانب خداوند است ، ولى آنچه در نزد خداست براى نيكان بهتر است .
نكته ها
O واژه ى ((نُزُل )) به نخستين چيزى كه با آن از مهمان پذيرايى مى كنند، اطلاق مى شود. مانند شربت و ميوه . گويا با اين تعبير مى فرمايد: در برابر رفت و آمدهاى تجارى كفّار، شما از مدار تقوى و ايمان خارج نشويد، زيرا باغ هاى بهشت ، مقدّمه ى پذيرايى شما خواهد بود، نه اصل آن .
پيام ها
1- نعمت هاى دنيوى نسبت به نعمت هاى اخروى بى ارزش است . (متاع قليل ... ما عنداللّه خير)
2- تلاش و رفت و آمد براى كسب دنيا، با حفظ تقوى و توجّه به منافع اخروى مانعى ندارد. (لايغرّنّك تقلّب الّذين كفروا فى البلاد.... لكن الّذين اتّقوا)
3- توجّه به نعمت هاى بهشتِ جاودان ، سبب گرايش به تقوى و فريفته نشدن به بهره هاى قليل دنياست . (اتّقوا ربّهم لهم جنّات )
4- مقام ابرار بالاتر از متّقين است . (اتقوا، لهم جنات ، و ما عنداللّه خير للابرار)
تفسير آيه :(199) وَإِنَّ مِنْ اءَهْلِ الْكِتَبِ لَمَن يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَآ اءُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَمَآاءُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خَشِعِينَ لِلَّهِ لاَ يَشْتَرُونَ بِاَيَتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلاً اءُولََّئِكَ لَهُمْ اءَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ
ترجمه :
و همانا بعضى از اهل كتاب ، كسانى هستند كه به خداوند و آنچه به شما نازل شده و آنچه به خودشان نازل شده ، خاشعانه ايمان مى آورند. آيات الهى را به بهاى اندك معامله نمى كنند. آنها هستند كه برايشان نزد پروردگارشان پاداش است . همانا خداوند سريع الحساب است .
نكته ها
برخى مفسّران معتقدند كه اين آيه درباره كسانى از اهل كتاب نازل شده است كه به اسلام گرويدند. آنها عبارت بودند از چهل نفر از اهل نجران ، سى و دو نفر از حبشه و هشت نفر از روم .(220) امّا بعضى ديگر از مفسّران گفته اند كه آيه درباره ى نجاشى ، پادشاه حبشه است كه در سال نهم هجرى در ماه رجب وفات يافت . وقتى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مطلع شد، به مردم فرمود: يكى از برادران شما در خارج از حجاز وفات يافته ، حاضر شويد تا به پاس خدمات او بر وى نماز بخوانيم . پرسيدند: او كيست ؟ فرمود: نجاشى . آنگاه مسلمانان به همراه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به قبرستان بقيع رفته بر او نماز گزاردند.(221)
پيام ها
1- بايد انصاف را مراعات كرد و از خوبان اهل كتاب ستايش نمود. (و انّ من اهل الكتاب لمن يؤ من ...)
2- هر مكتبى ، ريزش و رويش دارد. اگر گروهى ايمان نمى آورند و حقايق را كتمان مى كنند، در عوض گروهى با خشوع ايمان مى آورند. (انّ من اهل الكتاب لمن يؤ من )
3- ايمانى ارزش دارد كه خاشعانه ، (خاشعين ) وجامع باشد. (ما انزل اليكم وما انزل اليهم ) وپايدار بوده و با مادّيات تغيير نيابد. (لايشترون بايات اللّه ثمناً قليلاً)
4- هر بهائى در برابر دين فروشى پرداخت شود، كم و ناچيز است . (و لايشترون بايات اللّه ثمناً قليلاً)
next page
fehrest page
back page
-
next page
fehrest page
back page
تفسير آيه :(200) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ واتَّقُواْا للَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! (در برابر مشكلات و هوسها) استقامت كنيد و (در برابر دشمنان نيز) پايدار باشيد (و ديگران را به صبر دعوت كنيد) و از مرزها مراقبت كنيد و از خداوند پروا داشته باشيد، شايد كه رستگار شويد.
نكته ها
O اين آيه ، صبر در برابر انواع حوادث و مصائب را توصيه مى كند؛
در مرحله ى اوّل در برابر ناگوارى هاى شخصى و هوسها صبر كنيد. (اصبروا)
در مرحله ى دوّم در برابر فشارهاى كفّار، مقاومت بيشتر كنيد. (صابروا)
در مرحله ى سوّم در حفظ مرزهاى جغرافيايى از هجوم دشمن ، حفظ مرزهاى اعتقادى و فكرى ، از طريق مباحثات علمى و حفظ مرز دلها، از هجوم وسوسه ها بكوشيد. (رابطوا)
O كلمه ى ((رابطوا)) از ريشه ى ((رباط)) به معناى بستن چيزى در مكانى است . به كاروانسرا نيز به اين دليل رُباط مى گويند كه كاروان ها در آنجا اتراق كرده و مال التجاره و اسب و شترها را در آنجا نگه مى دارند. همچنين به قلبى كه محكم و بسته به لطف خدا باشد، رُباط گفته مى شود. كلماتِ ((ارتباط))، ((مربوط)) و ((رباط)) ريشه ى واحدى دارند.
O در روايات ، ((رابطوا)) به معناى انتظار اقامه ى نماز آمده است .(222) گويا مسلمانان دل و جان خود را با پيوندى كه در نماز ايجاد مى كنند، محكم مى سازند.
O امام صادق عليه السّلام فرمود:
((اصبروا على الفرائض )) در برابر واجبات صبر كنيد.
((صابروا على المصائب )) در برابر مشكلات صبر كنيد.
((ورابطوا على الائمّه )) از پيشوايان خود دفاع كنيد.(223)
O رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: ((اصبروا على الصَلَوات الخمس وصابروا على قتال عدوّكم بالسيف ورابطوا فى سبيل اللّه لعلّكم تفلحون )) بر نمازهاى شبانه روزى پايدارى كنيد ودر جهاد با دشمن ، فعّال ودر راه خدا با يكديگر هماهنگ باشيد تا رستگار شويد.(224)
پيام ها
1- در سايه ى ايمان ، به كمالات مى رسيد. (يا ايها الّذين امنوا اصبروا و صابروا...)
2- تا در مشكلات فردى صابر نباشيد، نمى توانيد در برابر دشمنان دين مقاومت كنيد. ابتدا (اصبروا) سپس (صابروا)
3- از ديگران عقب نمانيد، اگر كفّار در كفر خود مقاومت مى كنند، كشته مى دهند و مال خرج مى كنند، شما نيز در راه خدا با جان و مال پايدارى كنيد. (صابروا)
4- مسلمانان بايد مشكلات يكديگر را تحمل كنند، و يكديگر را به صبر سفارش كنند. (صابروا)
5- اسلام ، دين ارتباط است . ارتباط با مردم ، خدا و پيامبران . (رابطوا)
6- صبر و مصابره و مرابطه بايد جهت دار باشد و در مسير تقوى و رضاى الهى قرار گيرد، وگرنه كفّار هم اين امور را دارند. (صابروا و رابطوا واتقوااللّه )
7- اسلام دين جامعى است ، صبر و تقوى در كنار توجّه به مرزها بيان شده است . (اصبروا... رابطوا)
8- تقوى ، مرتبه اى بالاتر از ايمان است . (امنوا... واتقوا)
9- صبر، زمينه ى رسيدن به سعادت و پيروزى است . (لعلّكم تفلحون )
سيماى سوره نساء
اين سوره يكصد و هفتاد و شش آيه دارد و در مدينه نازل شده است . محتواى آن ، دعوت به ايمان و عدالت ، عبرت از اُمّت هاى پيشين ، قطع رابطه ى دوستانه با دشمنان خدا، حمايت از يتيمان ، احكام ازدواج و ارث ، لزوم اطاعت از رهبر الهى ، هجرت ، جهاد در راه خدا و... است . و از آنجا كه سى و پنج آيه ى اوّل اين سوره ، پيرامون مسائل خانوادگى است ، به سوره ى نساء (زنان ) نام گذارى شده است .
تفسير آيه :(1) يََّاءَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمْ الَّذِى خَلَقَكُم مِّنْ نَّفْسٍ وَ حِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَنِسَآءً وَاتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِى تَسَآءَلُونَ بِهِ وَا لاَْرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً
ترجمه :
اى مردم ! از پروردگارتان پروا كنيد، آن كس كه شما را از يك نفس آفريد و همسرش را نيز از (جنس ) او آفريد و از آن دو، مردان و زنان بسيارى را (در روى زمين ) پراكنده ساخت واز خدايى كه (با سوگند) به او از يكديگر درخواست مى كنيد، پروا كنيد. و (نسبت ) به ارحام نيز تقوا پيشه كنيد (وقطع رحم نكنيد) كه خداوند همواره مراقب شماست .
بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
نكته ها
O اميرالمؤ منين على عليه السّلام فرمودند: صله ى رحم كنيد، گرچه با سلام دادن باشد، خداوند فرمود: (و اتّقوا اللّه ... و الارحام ...)(225)
پيام ها
1- آغاز سوره ى خانواده ، با سفارش به تقوا شروع شده است ، يعنى بنيان خانواده ، بر تقواست و مراعات آن بر همه لازم است . (يا ايّها الناس اتّقوا)
2- خلقت و تربيت انسان ، هر دو به دست خداست ، پس پروا و اطاعت هم بايد از او باشد. (اتّقوا ربكم الّذى خلقكم )
3- همه ى انسان ها از يك نوعند، پس هر نوع تبعيض نژادى ، زبانى ، اقليمى و... ممنوع است . (خلقكم من نفس واحدة )
4- زن و مرد در آفرينش وحدت دارند و هيچكدام از نظر جنسيّت بر ديگرى برترى ندارند. (خلق منها زوجها)
5- همه ى انسان ها در طول تاريخ ، از يك پدر ومادرند. (بثّ منهما رجالاً...)
روايات درباره ى ازدواج فرزندان آدم دو نوع است ، آنچه با قرآن هماهنگ است ، رواياتى است كه مى گويد فرزندان آدم با يكديگر ازدواج كردند.(226)
6- در مسائل تربيتى ، تكرار يك اصل است . (اتّقوا ربّكم ... اتّقوا اللّه )
7- رعايت حقوق خانواده و خويشاوندان ، لازمه ى تقواست . (اتّقوا اللّه ... والارحام ) امام باقر عليه السّلام فرمود: قرابت دلبستگان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را بايد با موّدت مراعات كرد.(227)
تفسير آيه :(2)وَءَاتُواْ الْيَتَمَىَّ اءَمْوَ لَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُواْ الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلاَتَاءْكُلُوَّاْ اءَمْوَ لَهُمْ إِلَىَّ اءَمْوَ لِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوباً كَبِيراً
ترجمه :
و اموال يتيمان را به آنان (باز) دهيد و اموال بد (خودتان ) را با اموال خوبِ (يتيمان ) تبديل نكنيد و اموال آنان را با اموال خود نخوريد، همانا اين (تصرّفاتِ ظالمانه ) گناهى بزرگ است .
پيام ها
1- اموال يتيمان را بايد به آنان پس داد، هرچند خود ندانند يا فراموش كنند. (آتوا اليتامى اءموالهم )
2- اسلام ، حامى طبقه ى محروم و ضعيف است . (اليتامى )
3- كودكان يتيم ، حقّ مالكيّت دارند. (اموالهم )
4- ممانعت ، تبديل وكاستن از مال يتيم ، گناه بزرگ است . (انّه كان حوباً كبيراً)
5- گناهان ، كبيره و صغيره دارند. (حوباً كبيراً)
تفسير آيه :(3) وَإِنْ خِفْتُمْ اءَلا تُقْسِطُواْ فِى الْيَتَمَى فَانْكِحُواْ مَا طَابَ لَكُمْ مِّنَ النِّسَآءِ مَثْنَى وَثُلَثَ وَرُبَعَ فَإِنْ خِفْتُمْ اءَلا تَعْدِلُواْ فَوَحِدَةً اءَوْ مَا مَلَكَتْ اءَيْمَنُكُمْ ذَ لِكَ اءَدْنَىَّاءَلا تَعُولُواْ
ترجمه :
و اگر مى ترسيد كه عدالت را درباره ى (ازدواج با) دختران يتيم مراعات نكنيد، (از ازدواج با آنان صرف نظر نماييد و) با زنان دلخواه (ديگر) ازدواج كنيد، دوتا، سه تا، يا چهار تا. پس اگر ترسيديد كه (ميان همسران ) به عدالت رفتار نكنيد، پس يك همسر (كافى است ) يا (به جاى همسر دوّم از) كنيزى كه مال شماست (كام بگيريد، گرچه كنيز هم حقوقى دارد كه بايد مراعات شود) اين نزديك تر است كه ستم نكنيد.
نكته ها
O بعضى مردان ، دختران يتيم را براى تكفّل و سرپرستى به خانه مى بردند، بعد هم با آنان ، با مهريه ى كم ازدواج كرده و به آسانى هم آنان را طلاق مى دادند. آيه نازل شد كه اگر از بى عدالتى بيم داريد، با زنان ديگر ازدواج كنيد. آيه ى قبل ، درباره ى رعايت عدالت در اموال يتيمان بود، اين آيه ، فرمان عدالت در ازدواج با دختران يتيم است .
O درباره ى حكمتِ تعدّد زوجات ، مى توان به موارد زير اشاره نمود:
الف : تلفات مردها در جنگ ها و حوادث بيشتر است و زنانى بيوه مى شوند.
ب : جوانان ، كمتر حاضرند با بيوه ازدواج كنند.
ج : همه ى زنان بيوه و بى همسر، تقواى كافى و قدرت كنترل خود را ندارند.
د: زنان در هرماه ، مدّتى عذر دارند و مسائل زناشويى تعطيل است .
نتيجه آنكه براى حفظ حقوق بيوه ها طبق شرايطى مرد مى تواند همسر دوّم بگيرد تا مشكل هر دو طرف حل شود.
O سؤ ال : در اين آيه مسئله ى بى عدالتى به صورت مشكوك بيان شده است : (ان خفتم الا تقسطوا)، امّا در آيه 129 همين سوره مى فرمايد: (لن تستطيعوا) كه شما قدرت آن را نداريد، اين دو آيه را چگونه مى توان جمع نمود؟
پاسخ : در مسائل مادّى مانند لباس ، مسكن ، خوراك و هم خوابى بايد عادل باشيد و اگر مى ترسيد عادل نباشيد برنامه ديگرى را براى خود تنظيم كنيد، ولى در آيه 129 مى فرمايد: شما هرگز قدرت بر عدالت نداريد كه مراد عدالت در علاقه و تمايلات قلبى است چون علاقه در اختيار انسان نيست تا بتواند آن را يكسان تقسيم كند. اين پاسخ با استفاده از حديثى از امام صادق عليه السّلام مى باشد.(228)
پيام ها
1- اسلام ، حامى محرومان ، به ويژه يتيمان و بالاخص دختران يتيم است ، آن هم در مساءله ى عفّت و زناشويى و پرهيز از سوء استفاده از آنان . (...فى اليتامى )
2- لازم نيست براى ترك ازدواج با يتيمان ، يقين به بى عدالتى داشته باشيم ، احتمال و ترس از آن هم كافى است . (ان خفتم )
3- در انتخاب همسر، مى توان سراغ ايتام رفت ، مگر آنكه خوف بى عدالتى باشد. (ان خفتم ... فانكحوا)
4- در انتخاب همسر، تمايل قلبى يك اصل است . (طاب لكم )
5- اسلام ، با تعدّد همسر براى مرد، فى الجمله موافق است . (فانكحوا... مثنى و ثلاث و رباع فان خفتم ... فواحدة )
6- تعدّد زوجات ، هم محدود به چهار همسر است و هم مشروط به مراعات . ه است .(229) (فانكحوا... رباع فان خفتم ... فواحدة )
تفسير آيه :(4) وَءَاتُواْ النِّسَآءَ صَدُقَتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَىْءٍ مِّنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئَّاً مَّرِيَّئاً
ترجمه :
ومهر وكابين زنان را به صورت هديه و با رغبت بدهيد و اگر با ميل و رغبت خويش چيزى از آن را به شما بخشيدند، آن را حلال وگوارا مصرف كنيد.
نكته ها
O كلمه ى ((نِحلَة )) به گفته ى راغب اصفهانى ، از ((نَحل )) به معناى زنبور عسل است . چون زنبور عسل به مردم عسل مى بخشد و توقّعى هم ندارد، به هديه هم ((نحلة )) گفته مى شود. البتّه بعضى مفسّرين ((نحلة )) را به معناى ((دَين )) گرفته اند. يعنى مهريّه ، دَين و بدهى قطعى مرد است .
O در حديث است : بهترين اموال خويش را براى سه مصرف قرار دهيد:
1- مهريّه . 2 حج . 3 كفن . اگر بهترين اموال را صرف مهريّه كنيد، فرزندان شما صالح مى شوند.(230)
پيام ها
1- پرداخت مهريّه به زن حقّ او و الزامى است . (و آتوا النساء...)
2- مهريّه ، نرخ زن نيست ، بلكه نشانه ى صداقت مرد در علاقه و دوستى به همسر است . (صدقاتهن )
3- زن ، مالك مهريه ى خود است . پدر و بستگان زن ، حقّ گرفتن مهريه ى او را براى خود ندارند.(231) (آتوا النّساء صدقاتهن )
4- مهريّه ، بهاى زن نيست ، بلكه هديه ى مرد به همسرش مى باشد. (نحلة )
5- زن ، در گرفتن يا بخشيدن مهريه ، آزاد و مستقل است . (فان طبن لكم )
6- مال گوارا، مالى است كه صاحبش آنرا با طيب خاطر و رضايت ببخشد. (فان طبن ... هنيئاً)
7- رضايت ظاهرى كافى نيست . رضايت قلبى لازم است . بخشش هاى اكراهى ، اجبارى و يا رودربايستى اعتبار ندارد. (طبن ... نفسا)
8- مهر و هبه ، از اسباب مالك شدن است . (صدقاتهنّ، فَان طبن لكم عن شى ء)
9- زنان تحت تاءثير عواطف همه ى مهر خود را نبخشند. (شى ء منه )
تفسير آيه :(5) وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَآءَ اءَمْوَ لَكُمْ الَّتى جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَماً وَ ارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفاً
ترجمه :
و اموال خود را كه خداوند وسيله ى برپائى زندگى شما قرار داده ، به دست سفيهان ندهيد (ولى ) رزق و مخارج آنان را از درآمد آن بدهيد و آنان را بپوشانيد و با آنان سخن شايسته و نيكو بگوييد.
نكته ها
O در روايات ، افراد شرابخوار و فاسق ، سفيه خوانده شده اند.(232) پس اموال عمومى نبايد در دست چنين افرادى قرار گيرد، زيرا مال ، قوام جامعه است و سپردن هرگونه مقام و مسئوليتِ مالى به اين افراد، خيانت به جامعه است .
O امام صادق عليه السّلام به شخصى فرمودند: مال خود را حفظ كن ، چون مال موجب قوام دين تو است . و آنگاه اين آيه را تلاوت فرمودند. (و لاتؤ توا السفهاء اموالكم التى جعل اللّه لكم قياما...)(233)
O امام باقر عليه السّلام درباره ى معناى (السفهاء) فرمودند: مقصود كسى است كه به او اطمينان ندارى .(234)
پيام ها
1- سفيه ، از تصرّف در مال خود ممنوع است . (لاتؤ توا السفهاء)
2- مالى كه سبب برپا ماندن جامعه است ، نبايد در اختيار سفيه باشد. (اموالكم التى ... قياما)
3- حاكم شدن سفيه حتّى بر اموال خود، ضربه ى اقتصادى به جامعه است و جامعه نست به اموال شخصى افراد حقّ دارد. (اموالكم ) به جاى ((اموالهم ))
4- در برخوردها، به مصالح اقتصادى جامعه و رشد فكرى افراد بايد توجّه كرد، نه عواطف و ترحّم هاى گذرا. (لاتؤ توا السفهاء اموالكم )
5- مال و ثروت ، قوام زندگى و اهرم نظام است . (جعل اللّه لكم قياماً)
6- سرمايه نبايد راكد بماند. اموال يتيمان و سفيهان هم ، بايد در مدار توليد و سوددهى قرار گيرد و از درآمدش زندگى آنان بچرخد، نه از اصل مال . (وارزقوهم فيها) به جاى ((منها))
7- به ابعاد روحى و شخصيّت محرومان بايد توجّه كرد. (قولوا لهم قولاً معروفا)
8- ممنوع كردن افراد از تصرّف در اموالشان ، واكنش دارد. چاره ى آن برخورد و سخن نيكوست . (قولاً معروفا)
تفسير آيه :(6)َابْتَلُواْ الْيَتَمَى حَتَّىَّ إِذَا بَلَغُواْ النِّكَاحَ فَإِنْ ءَاَنَسْتُمْ مِّنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوَّاْ إِلَيْهِمْ اءَمْوَ لَهُمْ وَلاَ تَاءْكُلُوهَآ إِسْرَافاً وَبِدَاراً اءَنْ يَكْبَرُواْ وَ مَنْ كَانَ غَنِيّاً فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيراً فَلْيَاءْكُل ْبِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ اءَمْوَ لَهُمْ فَاءَشْهِدُواْ عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيباً
ترجمه :
و يتيمان را بيازماييد، تا هنگامى كه به (سنّ بلوغ و ازدواج ) برسند، پس اگر در آنان رشدى (فكرى ) يافتيد، اموالشان را به ايشان برگردانيد و آن را به اسراف و شتاب ، از (بيم ) اينكه بزرگ شوند (و اموالشان را از شما بگيرند) مصرف نكنيد. وهر (قيّم وسرپرستى ) كه بى نياز است ، عفّت به خرج دهد (و از گرفتن حق الزّحمه ى امور يتيمان چشم بپوشد) وآن كه نيازمند است ، به مقدار متعارف (در برابر نگهدارى از مال يتيم ) مى تواند ارتزاق كند. پس هرگاه اموالشان را به آنان ردّ كرديد، (افرادى را) بر آنان گواه وشاهد بگيريد. (اين گواهى براى حفظ حقوق يتيمان است ، وگرنه ) خدا براى محاسبه كافى است .
پيام ها
آيين نامه ى پرداخت اموال يتميان
1- يتيمان را پيش از بلوغ ، از نظر رشد اقتصادى ، آزمايش كرده و با كارآموزى و ياددادن روش دادوستد انان را رشد دهيد. (وابتلوا اليتامى ...)
2- يتيم ، زير نظر ولىّ خود، حقّ تصرّف در مال خود را دارد. لازمه ى عمل به ((وابتلوا))، آن است كه يتيم زير نظر ولىّ خود تصرّف كند، تا آزمايش شود.
3- براى در اختيار داشتن سرمايه ، علاوه بر بلوغ جنسى ، بلوغ اقتصادى و اجتماعى هم لازم است . (اذابلغوالنكاح فان آنستم منهم رشداً)
امام صادق عليه السّلام فرمودند: مراد از (آنستم رشدا) اين است كه بتواتند مال خود را حفظ كند.(235)
4- در سپردن اموال يتيم به او، حدس و گمان كافى نيست . بايد اطمينان به رشد داشته باشيد. (آنستم منهم رشداً)
5- مالكيّت ، همواره همراه با جواز تصرّف نيست . يتيم مالك هست ، امّا تا رشد نيابد، حقّ تصرّف ندارد. (فَان انستم منهم رُشداً)
6- افراد متمكّن ، خدمات اجتماعى را بدون چشمداشت انجام دهند. (من كان غنياً فليستعفف )
7- در گرفتن حقّالزّحمه ، حدّ متعارف را در نظر بگيريد. (فلياءكل بالمعروف )
امام صادق عليه السّلام فرمودند: مراد از (فلياكل بالمعروف ) به مقدارى است كه شكم خود را سير كند.(236)
8- هم اموال يتميان را حفظ كنيد، هم با شاهد گرفتن و جلوگيرى از اختلافات و تهمت هاى آينده ، آبروى خود را حفظ كنيد. (فاشهدواعليهم )
9- گواهى مردم ، براى حفظ عزّت دنياست و گواهى خدا براى عزّت آخرت . (وكفى باللّه حسيباً)
10- گواه گرفتن در جامعه ، نزاع را خاتمه مى دهد، ولى حساب قيامت همچنان پابرجاست . (وكفى باللّه حسيباً)
تفسير آيه :(7) لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا تَرَكَ الْوَ لِدَانِ وَالاَْقْرَبُونَ وَلِلنِّسَآءِ نَصِيبٌ مِّمَّا تَرَكَ الْوَلِدَانِ وَالاَْقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ اءَوْ كَثُرَ نَصِيباً مَّفْرُوضاً
ترجمه :
براى مردان ، از آنچه پدر و مادر ونزديكان ، (پس از مرگ ) بر جاى گذاشته اند سهمى است ، وبراى زنان (نيز) از آنچه پدر ومادر وخويشاوندان بر جاى گذاشته اند، سهمى است ، خواه (مقدار مال ) كم باشد يا زياد، سهمى معيّن و مقرّر است .
پيام ها
1- زنان همانند مردان حقّ ارث دارند و دين ، حافظ حقوق آنان است . (للرّجال نصيب ... للنّساء نصيب )
2- ارث ، از اسباب مالكيّت است . (للرّجال نصيبٌ)
3- خويشاوندى كه نزديك تر است ، در ارث مقدّم تر است . (الاقربون )
4- تقسيم عادلانه ى ميراث ، مهمّ است ،نه مقدار آن .(قَلّ منه او كثر)
5- سهم ارث ، تغيير ناپذير است . (نصيباً مفروضا)
تفسير آيه :(8) وإ ذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ اءُوْلُواْ الْقُرْبَى وَالْيَتَمى والْمَسَكِينَ فَارْزُقُوهُمْ مِّنْهُ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفاً
ترجمه :
واگر هنگام تقسيم (ارث ) خويشاوندانى (كه ارث نمى برند)ويتيمان ومستمندان حاضر شدند، پس چيزى از آن مال به آنان روزى دهيد و با آنان پسنديده سخن بگوئيد.
نكته ها
O از اينكه كلمه ى ((اولواالقربى )) در كنار ((اليتامى )) و ((المساكين )) آمده ، معلوم مى شود كه مراد از بستگان ، بستگانى هستند كه فقيرند وبه طور طبيعى ارث نمى برند، و سفارش عاطفى آخر آيه نيز اين معنا را تاءييد مى كند.
پيام ها
1- به نگاه ها، حضورها وتوقّعات طبيعى محرومان توجّه كنيد. (واذا حضر القسمة )
2- اموال ارثى را مخفيانه تقسيم نكنيد، تا امكان حضور ديگران هم باشد. (حَضر القسمة اولوا القربى )
3- در تقسيم ارث ، علاوه بر افرادى كه سهم مشخّص دارند، به فكر محرومان و يتيمان نيز باشيد. (نصيبا مفروضا... فارزقوهم منه )
4- با هداياى مالى و زبان شيرين ، از كينه ها و حسادت ها، پيشگيرى و پيوندهاى خانوادگى را مستحكم تر كنيد. (فارزقوهم ... قولوا)
5- هداياى مادّى ، همراه با محبّت و عواطف معنوى باشد. (قولوا لهم قولاً معروفاً)
تفسير آيه :(9) وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُواْ مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَفاً خَافُواْ عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُواْ اللَّهَ وَلْيَقُولُواْ قَوْلاً سَدِيداً
ترجمه :
و كسانى كه اگر پس از خود فرزندان ناتوانى به يادگار بگذارند، بر (فقر آينده ) آنان مى ترسند، بايد (از ستم درباره يتيمان مردم نيز) بترسند. از خداوند پروا كنند و سخنى استوار گويند.
نكته ها
O به گفته ى روايات ، خوردن مال يتيم ، هم بازتاب دنيوى دارد و هم اخروى . در دنيا خسارت به اولاد مى رسد، كه در اين آيه مطرح شده و در آخرت ، عذاب دوزخ دارد كه در آيه ى بعد مطرح شده است .(237)
O ممكن است مراد آيه ، نهى از انفاق و وصيت هاى غير متعادل باشد، بدين معنا كه : مبادا با داشتن كودكان خردسال و ضعيف ، همه ى اموال خود را وقف يا انفاق كنيد و پس از مرگ ، اولاد خود را در فقر و بدبختى رها سازيد.(238) و ممكن است خطاب آيه به كسانى باشد كه فرزندان عقب افتاده دارند، تا آينده ى آنان را با برنامه ريزى تاءمين كنند.(239)
O در رسيدن به خير يا شرّ، ميان نسل ها ارتباط است ، زيرا آثار عمل محدود به عمر ما نيست ، شرّ كار پدر به فرزند مى رسد و به عكس ، اولاد از آثار كار نيك پدر بهره مند مى شود. داستان موسى و خضر و مرمّت ديوارى كه گنج يتيم را در خود داشت ، از نمونه هاى آن است كه قرآن درباره آن مى فرمايد: (كان اءبوهماصالحاً)(240)
پيام ها
1- بايد خود را جاى ديگران گذاشت ، تا دردها را بهتر درك كرد. با يتيمان مردم چنان رفتار كنيم كه دوست داريم با يتيمان ما آنگونه رفتار شود. (تركوا من خلفهم ذرّيةً ضعافاً)
2- هركه آتشى روشن كند، دودش به چشم خودش مى رود. ظلم امروز به ايتام مردم ، به صورت سنّت در جامعه در مى آيد و فردا دامن يتيمان ما را هم مى گيرد. (وليخش الّذين لو تركوا...)
3- در شيوه هاى تبليغى ، بايد از عواطف وفطريّات هم استفاده كرد. (ذرّية ضعافاً)
4- نه خيانت در اموال يتيمان ، نه خشونت در گفتار با آنان . (فليتّقوااللّه وليقولوا...)
5- يتيمان ، در كنار لباس وخوراك ، به محبّت و عاطفه و ارشاد هم نياز دارند. (وليقولوا قولاً سديداً)
تفسير آيه :(10) إِنَّ الَّذِينَ يَاءْكُلُونَ اءَمْوَ لَ الْيَتَمَى ظُلْماً إِنَّمَا يَاءْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيراً
ترجمه :
همانا، آنان كه اموال يتيمان را به ستم مى خورند، در حقيقت ، آتشى را در شكم خود فرو مى برند و بزودى در آتشى افروخته وارد خواهند شد.
نكته ها
O علامه طباطبايى اين آيه را دليل بر تجسّم اعمال در قيامت دانسته است ، زيرا قرآن مى فرمايد: مال يتيم به صورت آتش مى شود و خورنده ى آن را مى سوزاند.
پيام ها
1- چهره ى واقعى خوردن مال يتيم در دنيا، به صورت خوردن آتش در قيامت آشكار خواهد شد. (ياءكلون اموال اليتامى ... ياءكلون ... نارا)
2- حضور در منزل ايتام و خوردن از مال آنان ، در صورتى كه مايه ى ضرر و زيان به آنان نباشد، اشكالى ندارد. (ياءكلون ... ظلما)
تفسير آيه :(11) يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِىَّ اءَوْلَدِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الاُْنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِسَآءًفَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِنْ كَانَتْ وَ حِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لاَِبَوَيْهِ لِكُلِّ وَ حِدٍ مِّنْهُمَا وَلَدٌ فَإِنْ لَّمْ يَكُنْ لَّهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ اءَبَوَاهُ فَلاُِمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلاُِمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِى بِهَآ اءَوْ دَيْنٍ ءَاَبَآؤُكُمْ وَ اءَبْنَآؤُكُمْ لاَ تَدْرُون َاءَيُّهُمْ اءَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَرِيضَةً مِّنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيماً حَكِيماً
ترجمه :
خداوند درباره (ارث ) فرزندانتان به شما سفارش مى كند، براى پسر مانند سهم دو دختر است ، پس اگر وارثان از جنس زن و بيش از دو نفر باشند، دوسوّم ميراث ، سهم آنان است و اگر يكى باشد، نصف ميراث از آنِ اوست . و براى هر يك از پدر و مادرِ (ميّت )، يك ششم ميراث است ، اگر ميّت ، فرزندى داشته باشد. امّا اگر فرزندى نداشته و پدر ومادر، تنها وارث او باشند، مادر يك سوّم مى برد (و باقى براى پدر است ) و اگر متوفّى برادرانى داشته باشد، مادرش يك ششم مى برد. (البتّه تقسيم ارث ) پس از عمل به وصيّتى است كه او (متوفّى ) سفارش كرده يا پرداخت بدهى اوست . شما نمى دانيد پدران و پسرانتان ، كداميك برايتان سودمندترند. اين احكام ، از سوى خدا واجب شده است ، همانا خداوند دانا و حكيم است .
نكته ها
O گرچه دريافتى ارث زن نصف مرد است ، ولى بهره گيرى اش دو برابر مرد است . فرض كنيد مقدار موجودى 30 باشد كه دختر 10 و پسر 20 مى برد، ولى دختر به خاطر آنكه تعهّدى ندارد، سهم خود را پس انداز مى كند و براى مخارج زندگى از سهم پسر كه 20 بود بهره مند مى شود. پس نياز خود را از سهم مرد تاءمين كرده و سهم خود را ذخيره دارد. بنابراين دختر در گرفتن نصف مى گيرد، ولى در بهره گيرى كاملاً تاءمين است .
O در حديثى از امام جواد عليه السّلام آمده است : هيچگونه هزينه فردى واجتماعى بر عهده زن نيست ، علاوه بر آنكه هنگام ازدواج مهريه مى گيرد، ولى مرد هم مهريه مى دهد، هم خرج زن را عهده دار است . زن بى هيچ مسئوليّتى سهم ارث دريافت مى كند وحقّ پس انداز دارد ولى در بهره گيرى ، از همان سهم مرد بهره مى گيرد.(241)
O احكام ارث ، در تورات نيز بيان شده (242) و در انجيل آمده است كه مسيح گفت : من نيامده ام تا احكام تورات را تغيير دهم .
O عرب جاهلى ، زنان و كودكان را از ارث محروم مى كرد، ولى اسلام براى هريك از فرزند و همسر، متناسب با نيازهاى آنان سهم الارث قرار داد.
O رسيدن ارث به فرزند، انگيزه ى فعّاليت بيشتر است . اگر انسان بداند كه اموالش به فرزندش نمى رسد، چندان تحرّك از خود نشان نمى دهد. در فرانسه ، هنگامى كه قانون ارث لغو شد، فعّاليت هاى اقتصادى ضعيف شد.
O بيشتر بودن سهم فرزندان متوفّى از والدين او، شايد براى آن است كه والدين ، سال هاى پايانى عمر را مى گذرانند و نياز كمترى دارند. اگر متوفّى برادر نداشت ، سهم مادر يك سوّم ، و اگر داشت يك ششم ، و باقى براى پدر است . شايد بدان جهت كه مخارج برادران متوفّى معمولاً به عهده ى پدر است ، نه مادر.
O امام صادق عليه السّلام فرمود: پرداخت بدهى ميّت برانجام وصيّت او مقدّم است (243) چنانكه اگر وصيّت او خلاف شرع باشد نبايد عملى شود.(244)
O شخصى از اينكه زنش دختر زاييده بود، نگران بود. امام صادق عليه السّلام اين قسمت از آيه را براى او تلاوت فرمود كه : (لاتدرون ايّهم اقرب لكم نفعاً)(245)
پيام ها
1- اسلام ، آيين فطرت است . آن گونه كه وجود فرزند، تداوم وجود والدين است و خصوصيّات و صفات جسمى و روحى آنان به فرزند منتقل مى شود، اموال هم بايد به فرزندان منتقل گردد. (يوصيكم اللّه فى اولادكم )
2- وصيّت كه حقّ خود انسان است ، بر حقوق وارثان مقدّم است . (من بعد وصيّة )
3- حقوق مردم ، بر حقوق وارثان و بستگان مقدّم است . (من بعد... دين )
4- در تفاوت سهم ارثِ بستگان ، حكمت هايى نهفته است كه ما نمى دانيم . سهم ارث ، بر اساس مصالح واقعى بشر استوار است ، هرچند خود انسان بى توجّه باشد. (لاتدرون ايهم اقرب لكم نفعاً)
5- علم و حكمت ، دو شرط ضرورى براى قانونگذارى است . احكام ارث ، بر علم و حكمت الهى استوار است . (فريضة من اللّه ...حكيماً عليما)
تفسير آيه :(12) وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ اءَزْوَ جُكُمْ إِنْ لَّمْ يَكُنْ لَّهُنَّ وَلَدُ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌفَلَكُمْ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ يُوصِينَ بِهَآ اءَوْ دَيْنٍ وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَّمْ يَكُنْ لَّكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِّنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَآ اءَوْ دَيْنٍ وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَللَةً اءَوْ مْرَاءَةٌ وَلَهُ اءَخٌ اءَوْ اءُخْتٌ فَلِكُلِّ وَ حِدٍ مِّنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كَانُوَّاْ اءَكْثَرَ مِنْ ذَ لِكَ فَهُمْ شُرَكَآءٌ فِى الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصى بِهَآ اءَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَآرٍّ وَصِيَّةً مِّنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ
ترجمه :
و براى شما (مردان ) نصف ارثى است كه همسرانتان به جا گذاشته اند، اگر آنان فرزندى نداشته باشند، (هر چند از شوهر ديگر)، ولى اگر براى آنان فرزندى باشد، سهم شما يك چهارم از ميراث است ، البتّه پس از عمل به وصيّتى كه كرده اند يا اداى دَينى كه دارند و (امّا اگر شوهر از دنيا رفت ) سهم زنان يك چهارم از چيزى است كه به جا گذاشته ايد، البتّه اگر فرزندى نداشته باشيد، ولى اگر فرزندى داشته باشيد (اگر چه از همسر ديگر) سهم همسران يك هشتم از چيزى است كه بر جاى نهاده ايد. (اين تقسيم ) پس از عمل به وصيّت يا پرداخت دينى است كه داريد و اگر مرد يا زنى كه از او ارث مى برند كلاله باشد (يعنى والدين و فرزندى نداشته باشد) و براى او برادر و خواهر باشد، براى هر يك از آنان يك ششم است و اگر آنان (خواهر و برادر) بيش از يكى باشند، همه آنان در يك سوّم ، به تساوى شريكند، (البتّه ) پس از انجام وصيّتِ ميّت يا اداى دينِ او، بى آنكه وصيّت ، ضرر به وارث داشته باشد. اين ، سفارشى از سوى خداست و خداوند، دانا و بردبار است .
نكته ها
O در آيه گذشته ، ارث فرزندان و والدين مطرح بود، در اين آيه ، ارث زن و شوهر و برادر و خواهر مادرى مطرح است . البتّه احكام ارث را بايد به كمك روايات اجرا كرد، چون فروع و شاخه هاى زيادى دارد، كه در آيات قرآن نيامده است .
O لفظ ((كلاله )) دوبار در قرآن آمده است ؛ يكى در اين آيه و ديگرى در آخرين آيه ى همين سوره . اين كلمه در لغت به معناى احاطه است ، فاميلى كه انسان و فرزند انسان را احاطه كرده اند. ((اَكليل ))، نيز تاجى است كه سر را احاطه مى كند. كُلّ، عددى است كه اعداد ديگر را احاطه كرده است .
اين كلمه در بحث ارث دو معنى دارد:
1- برادران و خواهرانِ مادرى ميّت ، كه در اين آيه به كار رفته است .
2- برادران و خواهرانِ پدر و مادرى يا پدرىِ ميّت ، كه مراد آيه آخر است .
O گرچه پرداخت بدهى ، بر انجام وصيّت مقدّم است ، لكن چون در عمل ، انجام وصيّت سخت تر است ، خداوند در آيه ، اوّل عمل به وصيّت را آورده ، بعد پرداخت بدهى را.(246)
O در حديث آمده است : وصيّت به ثلث مال ، زياد است ، سعى كنيد وارثان شما بهره ى بيشترى از ارث ببرند، تا همه بى نياز باشند. و ضرر رسانى در وصيّت از گناهان كبيره است . و عمل به وصيّتى كه به ضرر وارث باشد الزامى نيست .(247)
O اگر مردى چند همسر داشت ، يك هشتم يا يك چهارم ارث ، ميان آنان به طور يكسان تقسيم مى شود.
O ديون و بدهى هاى متوفّى ، هم شامل ديون الهى است ، مثل حج ، خمس ، زكات و كفّاره ، و هم شامل ديون مردمى است .(248)
پيام ها
1- پرداخت بدهى مردم ، آن قدر مهم است كه در اين دو آيه ، چهار بار مطرح شده است . (من بعد وصية ... اودين )(249)
2- داشتن فرزند اگر چه از همسر ديگر سهم هر يك از زن و شوهر را به نصف كاهش مى دهد، تا فرزندان نيز از متوفّى سهم ببرند، خواه فرزند دختر باشد يا پسر. (فان كان لهنّ ولد)
3- در وصيّت براى خود، بايد حال وارثان را مراعات كرد، تا به آنان زيان نرسد. (غير مضارّ)
4- اسلام ، نه فقط ضرر رسانى در زندگى ، بلكه زيان رساندن پس از مرگ را نيز مردود مى داند. (غير مضارّ)
5- تقسيم الهى ارث ، هم عالمانه است و هم اگر تخلّف كرديد، خداوند در قهر خود حليم است و شتابى ندارد. (وصيّةً من اللّه واللّه عليم حليم )
تفسير آيه :(13) تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا وَذَ لِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ
ترجمه :
آن (چه گفته شد،) حدود ومقررّات الهى است وهركس از خدا ورسولش پيروى كند خداوند او را به باغهايى وارد مى كند كه از زير درختانش نهرها جارى است ، آنان هميشه در آن مى مانند، و اين است كاميابى و رستگارى بزرگ .
پيام ها
1- احكام ارث ، از حدود الهى است ، پس نبايد از مرز آن گذشت .(تلك حدوداللّه )
2- اطاعت از رسول خدا به منزله ى اطاعت از خداست . (يطع اللّه و رسوله )
3- سعادت و رستگارى ، در گرو حركت در مسير الهى است ، نه كام گيرى بيشتر از ارث . (ذلك الفوز)
تفسير آيه :(14) وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَاراً خَلِداً فِيهَا وَ لَهُ عَذَابٌ مُّهِينٌ
ترجمه :
و هركس خدا ورسولش را نافرمانى كند واز حدود الهى تجاوز نمايد، خدا او را وارد آتشى مى كند كه هميشه در آن مى ماند وبراى او عذابى خواركننده است .
پيام ها
1- آنان كه به وصيّت نامه عمل نمى كنند، يا بدهى متوفّى را نمى پردازند، يا با انكار حقّ يا ندادن سهم بعضى وارثان ، سعى در تصاحب اموال مى كنند، براى هميشه در عذاب و قهر الهى اند. (تلك حدود اللّه ... تعدّ حدود اللّه )
2- ملاك سعادت وشقاوت ، اطاعت يا نافرمانى نسبت به خدا و رسول اوست ، نه چيز ديگر. (من يطع اللّه ... و من يعص اللّه )
3- نافرمانى رسول خدا، نافرمانى خداست . (يعص اللّه و رسوله )
4- نافرمانى مستمرّ، سبب خلود است . (من يعص اللّه ... يدخله نارا خادا فيها) ((يعص )) فعل مضارع و رمز استمرار است .
5- متجاوزان به حقوق ديگران ، در رديف كفّار، گرفتار عذاب جاويدان مى شوند. (خالداً فيها)
6- قهر خدا، هم عذاب جسمى دارد، هم خوارى روحى . (عذاب مهين )
تفسير آيه :(15) وَالَّتِى يَاءْتِينَ الْفَحِشَةَ مِنْ نِّسَآئِكُمْ فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَيْهِنَّ اءَرْبَعَةً مِّنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُواْ فَاءَمْسِكُوهُنَّ فِى الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّهُنَّ الْمَوْتُ اءَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلاً
ترجمه :
واز زنان شما كسانى كه مرتكب زنا شوند، پس چهار نفر از ميان شما (مردان مسلمان ) را بر آنان شاهد بگيريد، پس اگر شهادت دادند، آن زنان را در خانه ها (ى خودشان ) نگاه داريد، تا مرگشان فرا رسد، يا آنكه خداوند، راهى براى آنان قرار دهد (و قانون جديدى بياورد).
نكته ها
O امام صادق عليه السّلام فرمود: مراد از راه ديگر كه خداوند قرار مى دهد، حدود الهى و سنگسار و شلاق است .(250)
O بعضى آيه را شامل مساحقه و همجنس گرايى زنان نيز گرفته و از مجمع البيان روايتى را از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نقل كرده اند كه مؤ يّد آن است .(251)
O در روايتى مى خوانيم كه مسئله ى حبس در خانه نسبت به زن زناكار، در جاهليّت نيز بوده و اسلام در آغاز آن را پذيرفته است ، ولى بعد از تقويت اسلام مسئله از حبس به اجراى حدّ تبديل شده است .(252)
پيام ها
1- براى حفظ آبرو و شرف ديگران ، اسلام براى اثبات زنا، چهار شاهد مقرّر كرده است ، و حتّى اگر سه شاهد گواهى دهند، هر سه شلاّق مى خورند، ولى براى اثبات قتل ، دو شاهد كافى است . (اربعة منكم )
2- شاهد بر زنا، هم بايد مرد باشد و هم مسلمان ، تا در اثبات جرم ، دقّت لازم صورت گيرد. (اربعة منكم )
3- گواهى بر زنا واجب نيست . (فاِن شهدوا)
4- در قضاوت به علم خود قناعت نكنيم ، گواهى لازم است . (فان شهدوا فامسكوهنّ)
5- كيفر زن زناكار، حبس در ((خانه )) است ، نه زندان هاى عمومى ، كه ممكن است فساد بيشتر بياموزد. (فامسكوهنّ فى البيوت )
6- حبس زن در خانه ، براى آنست كه افراد جامعه را فاسد نكند و از ازدواج محروم بماند و ميدانى براى لذّت پيدا نكند. (فاءمسكوهنّ)
7- براى سالم سازى و پاكسازى جامعه ، حبس مجرم لازم است . (فاءمسكوهنّ)
8- حبس ابد، كيفر زنان شوهردارى بوده است كه مرتكب زنا شده اند. (حتى يتوفّاهنّ الموت ) البتّه اين حكم موقّت بوده تا كيفر تازيانه وسنگسار كردن مطرح شود. (اءو يجعل اللّه لهنّ سبيلا)
تفسير آيه :(16) وَاللَّذَانِ يَاءْتِيَنِهَا مِنْكُمْ فَاَذُوهُمَا فَإِنْ تَابَا وَاءَصْلَحَا فَاءَعْرِضُواْ عَنْهُمَآ إِنَّ اللَّهَ كَانَ تَوَّاباً رَّحِيماً
ترجمه :
و آن دو نفرى از شما كه سراغ فحشا و زنا روند (زن يا مرد زناكار و بدون همسر) هر دو را آزار دهيد (و بر آنان حدّ جارى كنيد). پس اگر توبه كرده و خود را اصلاح كردند، از آنان درگذريد (زيرا) خداوند توبه پذيرِ مهربان است .
نكته ها
O براى اين آيه در تفاسير، معانى گوناگونى گفته شده است ، ولى معناى فوق ، از تفسير نمونه گرفته شده است . البتّه معناى ديگرى نيز به ذهن مى رسد و آن اينكه :
هرگاه دو مرد تصميم به انجام فاحشه (لواط) بگيرند، ولى فقط كارهاى مقدّماتى را انجام دهند، به نحوى كه اطمينان به انجام آن در آينده است ، شما از باب نهى از منكر، آن دو را تنبيه و تعزير وتهديد كنيد. اگر شرمنده شده و دست كشيدند و گذشته را جبران كردند، شما هم از آنان بگذريد، كه خدا توبه پذير و رحيم است .
طبق اين معنى كلمه ى (اللّذان ) به معناى دو مرد آمده ، نه يك مرد ويك زن كه از باب تغليب باشد، و (آذوهما) به معناى آزار و تنبيه است ، نه اجراى حدّ. توبه و اصلاح هم به معناىِ صرف نظر واقعى است ، نه اينكه قبل از صدور حكم قاضى توبه كنند. (ياءتيانها) را هم مى توان به معناى انجام مقدّمات قريب الوقوع فحشا گرفت و اين در عرف رايج است كه كارى را به كسى نسبت دهند كه در آستانه ى انجام آن است . مثل اينكه به شخصى كه افراد را به مهمانى دعوت كرده و مشغول تهيه مقدّمات است ، مى گويند فلانى مهمانى مى كند، يا مهمان دارد. (واللّه العالم )
O توبه ى زناكار و صرف نظر نمودن از اجراى حد درباره او، تا وقتى است كه كار به دادگاه و اقامه ى شهود و صدور حكم نرسيده باشد، وگرنه پس از صدور حكم ، توبه مانع اجراى آن نمى شود.
تفسير آيه :(17) إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوَّءَ بِجَهَلَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَاءُوْلََّئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً
ترجمه :
بى گمان (پذيرش ) توبه بر خدا، براى كسانى است كه از روى جهالت كار بد مى كنند، سپس زود توبه مى كنند. پس خداوند توبه ى آنان را مى پذيرد و خداوند، دانا و حكيم است .
نكته ها
O اين آيه به گوشه اى از شرايط قبولى توبه اشاره مى كند. از جمله آنكه :
الف : گناه ، از روى نادانى وبى توجّهى به عواقب گناه باشد، نه از روى كفر و عناد.
ب : زود توبه كند، پيش از آنكه گناه او را احاطه كند، يا خصلت او شود، يا قهر و عذاب الهى فرا رسد.
O امام صادق عليه السّلام فرمود: هر گناهى كه انسان مرتكب شود گرچه آگاهانه باشد در حقيقت جاهل است ، زيرا خود را در خطر قهر الهى قرار داده است .(253)
پيام ها
1- پذيرفتن توبه ى واقعى ، از حقوقى است كه خداوند براى مردم ، بر عهده ى خودش قرار داده است . (التوبة على اللّه )
2- علمى كه در برابر هوس ها وغرائز پايدار نباشد، جهل است . (يعملون ... بجهالة )
3- تا گناه زياد نشده ، توبه آسان است . در اين آيه مى خوانيم : (يعملون السوء) كه مراد انجام يك گناه است ، ولى در آيه ى بعد مى خوانيم : (يعملون السيّئات ) كه مراد گناهان زياد است كه توبه از آن مشكل است .
4- خداوند، گناهكاران را به توبه ى فورى تشويق مى كند. (يتوبون من قريب )
5- سرعت در توبه ، كليد قبولى آن است . (يتوبون من قريب )
6- توبه بايد واقعى باشد، اگر تظاهر به توبه كنيم خدا مى داند. (كان اللّه عليماً)
7- پذيرش عذر گناهكاران بى عناد، مطابق با حكمت است . (عليماً حكيما)
تفسير آيه :(18) وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِئَاتِ حَتَّىَّ إِذَا حَضَرَ اءَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّى تُبْتُ الَْ نَ وَلاَ الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ اءُوْلََّئِكَ اءَعْتَدْنَا لهم عَذَاباً اءَلِيماً
ترجمه :
و پذيرش توبه ، براى كسانى كه كارهاى زشت مى كنند تا وقتى كه مرگ يكى از آنان فرا رسد، آنگاه مى گويد: همانا الا ن توبه كردم ، نيست . و نيز براى آنان كه كافر بميرند، بلكه براى آنان عذاب دردناك مهيّا كرده ايم .
پيام ها
1- توبه در حال اختيار و آزادى ارزش دارد، نه در حال اضطرار يا مواجهه با خطر. (اذا حضر احدهم الموت قال انّى تبت الا ن )
2- اصرار بر گناه ، توفيق توبه را از انسان مى گيرد. كلمه ى (يعملون ) نشانه استمرار و كلمه ى (سيّئات ) به معناى تعدّد و تكرار گناه است .
3- توبه رانبايد به تاءخير انداخت . چون زمان مرگ معلوم نيست و توبه هنگام معاينه ى مرگ ، پذيرفته نمى شود. (اذا حضر احدهم الموت ...)
4- هنگام خطر ومرگ ، فطرت خداشناسى انسان آشكار مى شود. (انّى تُبت الا ن )
5- كافر مردن و بد عاقبتى ، همه ى اعمال نيك و از جمله توبه را تباه و حبط مى كند. (يموتون و هم كفّار)
تفسير آيه :(19) يَاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ يَحِلُّ لَكُمْ اءَنْ تَرِثُواْ النِّسَآءَ كَرْهاً وَلاَ تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُواْ بِبَعْضِ مَآ ءَاتَيْتُمُوهُنَّ إِلاَّ اءَنْ يَاءْتِينَ بِفَحِشَةٍ مُّبَيَّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَىَّ اءَنْ تَكْرَهُواْ شَيْئاً وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! براى شما حلال نيست كه زنان را به اكراه به ارث بريد و بر آنان سخت نگيريد تا بعضى از آنچه را به آنان بخشيده ايد، خود ببريد، مگر آنكه مرتكب فحشاء آشكار شوند و با آنان به نيكويى رفتار كنيد و اگر از همسرانتان خوشتان نيامد چه بسا شما چيزى را خوش نداشته باشيد، ولى خداوند، خير فراوان در آن قرار داده باشد.
نكته ها
O بر خلاف سنّت جاهليّت ، كه گاهى زن نيز به ارث برده مى شد، ممكن است آيه اشاره به اين باشد كه تنها اموال قابل ارث است و همسرِ متوفّى ، ارثِ كسى نيست . او خودش مى تواند بعد از فوت شوهرش ، همسر ديگرى انتخاب كند.
پيام ها
1- اسلام ، مدافع حقوق زن است . (لايحلّ لكم ان ترثوا النساء كَرهاً)
2- باز پس گرفتن مهريه با زور، حرام است . (لاتعضلوهنّلتذهبوا ببعض ما آتيتموهنّ)
3- تنها در صورتى كه زن در معرض بى عفّتى باشد، مرد حقّ سخت گيرى دارد. (لاتعضلوهنّ... الاّ ان ياءتين بفاحشة مبيّنة )
4- با زنان بايد خوش رفتارى كرد. (عاشروهنّ بالمعروف )
5- مرد، سنگ زيرين آسياى زندگى است و بايد با خوشرفتارى ، بر سختى ها شكيبا باشد. خطاب آيه به مرد است (لاتعضلوهنّ... عاشروهنّ)
6- بسيارى از خيرات ، در لابلاى ناگوارى هاى زندگى است . (يجعل اللّه فيه خيرا...)
7- حلّ مشكلات خانواده و داشتن حلم و حوصله ، براى سعادت فرزندان ، بهتر از جدايى و طلاق است . (فيه خيرا كثير)
8- هميشه خير و شرّ ما همراه با تمايلات ما نيست ، چه بسا چيزى را ناخوشايند داريم ، ولى خداوند خير زياد در آن قرار داده باشد. زيرا انسان به همه ى مصالح خويش آگاه نيست . (عَسى ان تكرهوا... فيه خيرا كثيرا)
next page
fehrest page
back page
-
next page
fehrest page
back page
تفسير آيه :(20) وَإِنْ اءَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَّكَانَ زَوْجٍ وَءَاتَيْتُمْ إِحْدَيهُنَّ قِنْطَاراً فَلاَ تَاءْخُذُواْ مِنْهُ شَيْئاً اءَتَاءْخُذُونَهُ بُهْتَناً وَإِثْماً مُّبِيناً
ترجمه :
و اگر خواستيد همسرى بجاى همسرى انتخاب كنيد ومال فراوانى به آنان داده باشيد، از او چيزى مگيريد. آيا مى خواهيد با بهتان و گناه آشكار، آن را بازپس گيريد؟!
نكته ها
O ((قِنطار)) به معناى مال زياد است كه مانند پل و قنطره وسيله ى بهره بردارى است .
O در دوران جاهليّت ، بعضى كه مى خواستند همسر ديگرى بگيرند، به همسر اوّل تهمت مى زدند تا او در فشار قرار گيرد و مهر خود را ببخشد تا شوهر طلاقش دهد، سپس شوهر از همان مهرِ برگردانده شده ، همسر ديگرى مى گرفت . آيه ، اين سنّت جاهلى را نكوهش مى كند.
پيام ها
1- ازدواج مجدّد از نظر اسلام مجاز است . (استبدال زوج مكان زوج )
2- طلاق ، به دست مرد است . (اردتم استبدال زوج )
3- مهريه زياد، اشكالى ندارد، گرچه سفارش به مهريه كم شده است . (آتيتم احداهنّ قنطاراً)
4- مالكيّت انسان در چهارچوب قوانين الهى محدوديّت ندارد. (قنطاراً)
5- اسلام ، حامى حقوق زن است و ازدواج دوّم را به قيمت ضايع كردن حقّ همسر اوّل منع مى كند. (فلا تاءخذوا منه شيئا)
6- زن ، حقّ مالكيّت دارد و مهريّه ، بى كم وكاست بايد به او تحويل شود. (فلاتاءخذوا منه شيئا)
7- اگر شخصى به حقّ، مالك شد، نمى توان مالش را اگرچه زياد باشد از او گرفت . (لاتاءخذوا...)
8- يكى از بدترين انواع ظلم ، گرفتن مال مردم ، همراه با توجيه كردن و تهمت زدن و بردن آبروى آنان است . (اءتاءخذونه بهتاناً واِثماً)
تفسير آيه :(21) وَكَيْفَ تَاءْخُذُونَهُ وَقَدْ اءَفْضَى بَعْضُكُمْ إِلَى بَعْضٍ وَاءَخَذْنَ مِنْكُمْ مِّيثَقاً غَلِيظاً
ترجمه :
و چگونه آن مال را پس مى گيريد، در حالى كه هر يك از شما از ديگرى كام گرفته ايد و همسرانتان از شما (هنگام ازدواج ، براى پرداخت مهريه ) پيمان محكم گرفته اند!
پيام ها
1- در نهى از منكر بايد از عواطف انسانى هم بهره گرفت . شما كه مدّتها با همسر خود روابط كامل داشته و كامياب شده ايد چرا اكنون مهريه او را به ناحقّ پس مى گيريد. (قد افضى بعضكم الى بعض )
2- هنگام ناراحتى هاى زندگى ، بايد به ياد لذّت هاى قبل آن بود. (قد اءفضى ...)
3- در بيان امور مربوط به زناشويى ، ادب را مراعات كنيم . (افضى )
4- مهريّه حقّى است براى زنان كه در برابر هم خوابى تعيين شده است . (قدافضى )
5- عقد ازدواج ، يك ميثاق محكم است . (ميثاقاً غليظاً)
6- پس گرفتن مهريه پيمان شكنى است . (وكيف تاءخذونه ... واخذن منكم ميثاقا غليظا)
تفسير آيه :(22) وَلاَ تَنكِحُواْ مَا نَكَحَ ءَابَآؤُكُمْ مِّنَ النِّسَآءِ إِلا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ فَحِشَةً وَمَقْتاً وَسَآءَ سَبِيلاً
ترجمه :
و با زنانى كه پدرانتان به ازدواج خود در آورده اند، ازدواج نكنيد، مگر آنچه درگذشته (پيش از نزول اين حكم ) انجام شده است . همانا اين گونه ازدواج ، بسيار زشت و مايه ى دشمنى و راه بدى است .
نكته ها
O از رسوم جاهلى آن بود كه هرگاه شخصى از دنيا مى رفت ، فرزندان او با نامادرى خود (همسر پدر) ازدواج مى كردند. يكى از انصار به نام ابوقيس از دنيا رفت . فرزندش به نامادرى خود پيشنهاد ازدواج كرد. آن زن گفت : بايد از پيامبر كسب تكليف كنم . چون پرسيد اين آيه نازل شد وازدواج با ((زن پدر)) را ممنوع كرد.
پيام ها
1- اسلام دين فطرت است . چون انسان طبعاً از ازدواج با مادر و نامادرى متنفّر است ، در اسلام حرام شده است . (لا تنكحوا ما نكح آباؤ كم )
2- ((زن پدر))ها به منزله ى مادرند. پس به جاى كينه و ناسازگارى ، بايد نسبت به فرزندان ((مادرى )) كنند. (لا تنكحوا ما نكح آباؤ كم )
3- فرزندان بايد حريم پدر را در ازدواج حفظ كنند. (لا تنكحوا ما نكح آباؤ كم )
4- فرزندان ، به زن پدر، به ديد ((مادر)) بنگرند. (ما نكح آباؤ كم )
5- اسلام از گذشته ها چشم مى پوشد.(254) ازدواج هاى پيش از اين حكم ، با نامادرى ، مورد عفو است . (الاّ ما قد سلف )
6- براى گفتار، بايد بطور اجمال يا تفصيل ، دليل و برهان آورد. (انه كان فاحشة و مقتاً وساء سبيلاً)
7- ازدواج با نامادرى ، راه ازدواج با ساير محارم را نيز باز مى كند. (ساء سبيلاً)
تفسير آيه :(23) حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ اءُمَّهَتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَاءَخَوَ تُكُمْ وَعَمَّتُكُمْ وَخَلَتُكُمْ وَ بَنَاتُ الاَْخِ وَبَنَاتُ الاُْخْتِ وَاءُمَّهَتُكُمُ الَّتِىَّ اءَرْضَعْنَكُمْ وَ اءَخَوَتُكُمْ مِّنَ الرَّضَعَةِ وَاءُمَّهَتُ مُ الَّتِى فِى حُجُورِكُمْ مِّنْ نِّسَآئِكُمُ الَّتِى دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَّمْ تَكُونُواْ دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلََّئِلُ اءَبْنَآئِكُمُ الَّذِينَ مِنْ اءَصْلَبِكُمْ وَاءَنْ تَجْمَعُواْ بَيْنَ الاُْخْتَيْنِ إِلا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُوراً رَّحِيماً
ترجمه :
بر شما حرام شده است (ازدواج با) مادرانتان و دخترانتان ، و خواهرانتان و عمّه هايتان و خاله هايتان و دختران برادر و دختران خواهر و آن مادرانتان كه به شما شير داده اند و خواهران رضاعى (شيرى ) شما و مادران همسرانتان و دختران همسرانتان (از شوهر قبلى ) كه در دامن شما تربيت يافته اند، به شرط آنكه با مادرانشان ، همبستر شده باشيد، پس اگر آميزش نكرده ايد مانعى ندارد (كه با آن دختران ازدواج كنيد) و (همچنين حرام است ازدواج با) همسران پسرانتان كه از نسل شمايند (نه پسر خوانده ها) و (حرام است در ازدواج ) جمع بين دو خواهر، مگر آنچه پيشتر انجام گرفته است . همانا خداوند بخشنده و مهربان است .
نكته ها
O در اين آيه گروه هايى از زنان كه به انسان محرمند و ازدواج با آنان حرام است ، ذكر شده است . محرميّت و حرمت ازدواج از سه راه حاصل مى شود:
1- ولادت (ارتباطنسبى ) 2 ازدواج (ارتباطسببى ) 3 شيرخوارى (ارتباطرضاعى )
O تحريم ازدواج با محارم در اديان پيشين نيز بوده است .(255)
O ازدواج با غير محارم ، عامل گسترش ارتباط خانواده ها است .
O ازدواج همزمان با دو خواهر، معمولاً آنان را به حسادت و رقابت شخصى و جنسى مى كشاند و علاقه هايشان به عداوت مى انجامد. شايد نهى به اين خاطر باشد. (و ان تجمعوا بين الاختين ...)
پيام ها
1- اختيار حرام و حلال كردن همه چيز (ماءكولات ، مشروبات ، معاملات و منكوحات ...) تنها براى خداست . (حرّمت عليكم )
2- شير مادر، همچون تولّد از مادر، يكى از اسباب محرميّت است . در انتخاب دايه دقّت كنيم . (امّهاتكم اللاتى ارضعنكم و اخواتكم من الرضاعة )
3- به دخترانى كه از شوهر قبلىِ زن شما هستند و در خانه شما زندگى مى كنند، به چشم دختر خود نگاه كنيد و مربّى آنان باشيد. (و ربائبكم اللاتى فى حجوركم )
4- قانون عطف به ماسبق نمى شود. (الا ما قد سلف ) (كسانى كه قبل از تحريم ، دو خواهر را به عقد خود در آورده اند، كيفرى ندارند گرچه بعد از اعلام اين قانون بايد يكى از خواهران را نگاه و ديگرى را رها كند.)
تفسير آيه :(24) وَالْمُحْصَنَتُ مِنَ النِّسَآءِ إِلا مَا مَلَكَتْ اءَيْمَنُكُمْ كِتَبَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَاءُحِلَّ لَكُمْ مَّا وَرَآءَ ذَ لِكُمْ اءَنْ تَبْتَغُواْ بِاءَمْوَ لِكُمْ مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَفِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ مِنْهُنَّ فَاَتُوهُن َّاءُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيَما تَرَ ضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّاللَّهَ كَانَ عَلِيماً حَكِيماً
ترجمه :
و(ازدواج با) زنان شوهردار (نيز بر شما حرام شده است ،) مگر آنان كه (به حكم خداوند، در جنگ با كفّار) مالك شده ايد. (اين احكام ،) نوشته و قانون خدا بر شماست . و جز اينها (كه گفته شد،) براى شما حلال است كه (زنان ديگر را) به وسيله ى اموال خود، به قصد پاكدامنى و نكاح ، نه به قصد زنا، طلب كنيد. پس هرگاه از آن زنان ، (به نكاح موقّت ) كام گرفتيد، مهرشان را به عنوان يك واجب بپردازيد و پس از تعيين مهر، در (تغيير مدّت عقد يا مقدار مهر) آنچه با يكديگر توافق كنيد، بر شما گناهى نيست . همانا خداوند دانا و حكيم است .
نكته ها
O كلمه ى ((مُحصَنات )) از نظر لغوى ، يعنى آنچه در حِصن و حريم باشد و از دسترسى ديگران منع شود. ريشه اين كلمه در قرآن ، در مورد سه گروه استعمال شده است :
1- زنان عفيف وپاكدامن . چنانكه خداوند درباره حضرت مريم مى فرمايد: (التى احصنت فرجها)(256)
2- زنان شوهردار. زيرا شوهر نقش حفاظت از عفت زن را به عهده دارد. مراد از (المحصنات من النساء) در آيه مورد بحث ، همين معنى است .
3- زنان آزاده كه اسير جنگى نبوده و كنيز نيستند. زيرا اسارت سبب پاره شدن پرده هاى عفّت و حياى زن مى گردد و بى عفّتى در ميان كنيزان شايع بوده است . مراد از (المحصنات المؤ منات ) در آيه بعد، اين معناست .
O كلمه ى ((مُسفِحين )) از ((سفاح )) به معناى زنا مى باشد.
O اسارت براى زنان كافر، به منزله ى طلاق آنان از شوهران است . مثل ايمان آوردن زن ، كه اگر شوهرش به كفر ادامه دهد، ايمان آوردن او را از شوهر جدا مى كند.
ازدواج با زن شوهردار، از نظر اسلام حرام است ، از هر مذهب وملت كه باشد. ولى چون اسارت به منزله ى طلاق است ، زن اسير، پس از اسارت به مدّت يكبار قاعده شدن ، و اگر باردار است تا وضع حمل بايد عده نگهدارد و در مدّت عده هيچ گونه ارتباط زناشويى با او جايز نيست . اين طرح زناشويى بعنوان همسر يا كنيز، از طرح بازگرداندن به كفّار يا رها كردن و بى سرپرست گذاشتن ، بهتر است .
O كلمه ى ((مُتعة )) همچون كلمه ى حج ، صلوة ، ربا و غنيمت ، داراى معناى شرعى است ، نه لغوى . بنابراين به قول علامه در تفسير الميزان شكّى در آن نيست كه مراد از جمله ى (استمتعتم ) مُتعه است .
O پرداخت اجر، (آتوهنّ اجورهنّ) در مُتعه مربوط به استمتاع است ، (فما استمتعتم ) در حالى كه اگر مراد آيه نكاح دائم باشد، باخواندن عقد مهريه لازم است ، خواه استمتاع بشود يا نشود، لكن قبل از آميزش اگر طلاق صورت گرفت ، نصف مهريه پرداخت مى شود.
O جمله ى (فمااستمتعتم به منهنّ فاتوهنّ اُجورهنّ) به فرموده اهل بيت عليهم السّلام (257) واكثر تفاسير اهل سنّت ، مربوط به ازدواج موقّت است كه خليفه دوّم آن را حرام كرد، با آنكه كسى حقّ تحريم حكم خدا را ندارد. واگر حرام نمى شد به گفته روايات ،(258) كسى مرتكب زنا نمى شد مگر افراد شقىّ. ازدواج موقّت يك طرح صحيح است و دنيا بخاطر نداشتن آن ، زنا را آزاد كرده است . ازدواج موقّت يك ضرورت اجتماع است و در روايات اهل سنّت مى خوانيم ، جواز مُتعه به خاطر دورى از همسر و بروز جنگ ها بوده كه الا ن نيز همان شرايط موجود است . مُتعه طرحى براى حل اين مشكل اجتماعى و جلوگيرى از فساد است وتا قيامت هم جنبه شرعى دارد.
O دستاويز بعضى اين است كه در قرآن موضوع عدّه و ارث و حفظ فروج ، نسبت به ازدواج مطرح است و متعه ازدواج نيست . ولى پاسخ ما اين است :
اوّلاً نام ازدواج به متعه هم گفته مى شود، و ثانيا در متعه هم عدّه لازم است وفقط قانون ارث زن از مرد يا بالعكس ، در متعه استثنا شده است .
چند پرسش
1- آيا ازدواج موقّت نقابى بر چهره ى فحشا نيست ؟
پاسخ : خير، زيرا:
الف : در ازدواج موقّت زن فقط در اختيار يك نفر است .
ب : حداقل چهل و پنج روز بايد عدّه نگاه دارد.
ج : مولود مُتعه همچون مولود همسر دائمى است .
2- آيا مردان هوسباز از اين قانون سوء استفاده نمى كنند؟
پاسخ : ممكن است از هر قانون مفيد و ضرورى افرادى سوء استفاده كنند. مگر از انگور شراب نمى سازند؟ مگر زمانى كه بعضى از سفر حج سوء استفاده كردند، بايد منكر سفر حج شد؟
3- تكليف فرزندان مُتعه چيست ؟
پاسخ : در حقوق و ارث و امثال آن ، هيچ فرقى با فرزندان همسر دائم ندارند.
پيام ها
1- براى ازدواج ، نبايد سراغ زنان شوهردار رفت . (والمحصنات )
2- زنان اسير در جنگ با كفّار، نبايد بى سرپرست بمانند، يا به كفّار برگردانده شوند، بلكه به عنوان همسر يا كنيز، با مسلمانان رابطه ى شرعى داشته باشند. (الا ما ملكت ايمانكم )
3- حرام بودن ازدواج با محارم و زنان شوهر دار و جمع ميان دوخواهر، از احكام ثابت ، قطعى و تغيرناپذير الهى است . (حرمت ... كتاب اللّه عليكم )
4- صرف بودجه در مسير بى عفّتى وفحشا حرام است . (تبتغوا باموالكم ... غير مسافحين )
5- ازدواج موقّت ، شرعى است و مهريه زن بايد پرداخت شود. (فما استمتعتم ... آتوهن اءجورهن )
6- در مهريه ، رضايت طرفين شرط است . (فيما تراضيتم به )
7- بعد از پايان مدّت در ازدواج موقّت ، مى توان مدّت يا مهريه را با رضايت طرفين تمديد و اضافه كرد. (لاجناح عليكم فيما تراضيتم به من بعد الفريضة )
8- ازدواج موقّت و احكام و قوانين ازدواج ، برخاسته از علم و حكمت خداوند است . (عليماً حكيماً)
9- علم وحكمت دو شرط لازم براى قانون گذار است . (كتاب اللّه ... عليماً حكيماً)
جزء ( 5 )
تفسير آيه :(25) وَمَنْ لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً اءنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَتِ الْمُؤْمِنَتِ فَمِن مَّا مَلَكَتْ اءَيمَنُكُمِ مِّنْ فَتَيَتِكُمُ الْمُؤْمِنَتِ وَاللَّهُ اءَعْلَمُ بِإِيمَنِكُمْ بَعْضُكُمْ مِّنْ بَعْضٍ فانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ اءَهْلِهِنَّ وَءَاتُوهُنَّ اءُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَتٍ غَيْرَ مُسَفِحَتٍ وَلاَ مُتَّخِذَ تِ اءَخْدَانٍ فَإِذَآ اءُحْصِنَّ فَإِنْ اءَتَيْنَ بِفَحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَ لِكَ لِمَنْ خَشِىَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَاءَنْ تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
ترجمه :
و هر كس از شما، كه توانايى مالى ندارد تا با زنان آزادِ باايمان ازدواج كند، پس از كنيزانِ با ايمانى كه شما مالك آنيد، (به زنى بگيرد) و خداوند به ايمان شما داناتر است . همه از يكديگريد، پس (نگوييد: كه من آزادم و تو كنيز. و) با اذن صاحبانشان آن كنيزان را به همسرى درآوريد و مهريه نيكو و به طور شايسته به آنان بدهيد، به شرط آنكه پاكدامن باشند، نه اهل فحشا و نه اهل دوست گرفتن هاى پنهانى . پس آنگاه كه كنيزان ، صاحب همسر شدند، اگر مرتكب زنا شوند، كيفرشان نصف كيفر زنانِ آزاد است . اين (نوع از ازدواج ،) براى كسانى از شما رواست كه از (رنج وفشار بى همسرى و) افتادن به گناه و زنا بر خود بترسد، با اين همه ، صبر كردن (وازدواج نكردن با كنيزان ) برايتان بهتر است و خداوند بخشنده و مهربان است .
نكته ها
O چنانكه در نكته هاى آيه قبل گفته شد، مراد از (المحصنات المؤ منات ) در اين آيه ، زنان آزاد است . زيرا در مقابل آن ، (فتياتكم المؤ منات ) بكار رفته كه به معناى كنيزان است . قرآن در جاى ديگر نيز در مورد كنيزان ، واژه ى ((فتيات )) را بكار برده و مى فرمايد: (لاتكرهوافتياتكم على البغاء)(259) كنيزان خود را برارتكاب زنا اجبار نكنيد.
O كلمه ى ((اَخدان ))، جمع ((خِدن )) به معناى دوست ورفيق است ، امّا معمولا در مورد كسانى به كار مى رود كه ارتباط با آنها به صورت پنهانى وبراى امور نامشروع است . اين كلمه در مقابلِ ((مسافحات )) بكار رفته كه به معناى كسانى است كه زناى آشكار و علنى دارند.
O كلمه ى ((طَول )) به معناى توانايى و داشتن امكانات است و كلمه ى ((عَنت )) به معناى سختى و رنج و مشكلات اشت .
O كسانى كه مالك كنيز مى شوند، بدون آنكه نيازى به عقدِ ازدواج باشد، حقّ آميزش با او را دارند. لذا مراد از ازدواج با كنيزان كه در اين آيه مطرح شده است ، ازدواج با كنيز ديگران است كه بايد با اجازه ى صاحبان آنها باشد.
O گرچه ازدواج با كنيزان نكوهيده است ، امّا در ميان آنها زنان برجسته ى بسيارى بوده اند كه صاحب كمالات بوده و به همين جهت برخى اولياى خدا آنان را به همسرى گرفته و از آنان صاحب فرزندانى بزرگ شده اند.
پيام ها
1- در اسلام ، براى موضوع ازدواج ، بن بست نيست . (ومن لم يستطع )
2- قانونگذار بايد به نيازهاى طبيعى افراد جامعه از يك سو و فشارهاى اقتصادى آنان از سوى ديگر توجّه داشته باشد. (و من لم يستطع ....)
3- ازدواج با كنيز را تحمّل كنيد، ولى ننگ گناه را هرگز. (فمن ما ملكت ايمانكم )
4- از ازدواج با زن آزاد مى توان صرف نظر كرد، ولى از شرط ايمان نمى توان گذشت . (فتياتكم المؤ منات )
5- ايمان ، شرط اساسى در هر ازدواجى است . (المحصنات المؤ منات ، فتياتكم المؤ منات )
6- ايمان ظاهرى براى ازدواج كافى است ، ما ماءمور به باطن نيستيم . (واللّه اعلم بايمانكم )
7- ازدواج با كنيز، حقارت نيست . (بعضكم من بعض )
8- رضايتِ مالك كنيز در ازدواج ، مانند اذن پدرِ دختر، شرط است . (باذن اهلهنّ)
9- مالكان بدانند كه كنيزان از اهل خودشانند. (اهلهنّ)
10- به كنيزان نيز مثل زنان آزاد، بايد مهريه نيكو داد. (آتوهنّ اجورهنّ بالمعروف )
11- مهريه را به خود كنيز بدهيد. حقوق اقتصادى و اجتماعى بردگان بايد مراعات شود. (آتوهنّ اُجورهنّ)
12- ميزان مهريه بايد بر اساس عُرف و شئون زن باشد. (بالمعروف )
13- شرطِ بقاى ازدواج ، پاكدامنى ، دورى از فحشا و روابط نامشروع است . (محصنات غير مسافحات ...)
14- مجازات زن بدكار اگر كنيز باشد، به خاطر كنيز بودن و محروميّت هاى آن ،به نصف كاهش مى يابد. (فعليهنّ نصف ما على المحصنات )
15- فراهم آوردن ازدواج هاى سهل و آسان در جامعه ، راه جلوگيرى از مفاسد جنسى است . (ذلك لمن خشى العنت )
16- سالم سازى روانى از اهداف اسلام است . (ذلك لمن خشى العنت )
17- صبر و خوددارى ، از ازدواج با كنيز بهتر است . (وان تصبروا خير لكم )
تفسير آيه :(26) يُرِيدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَيَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَيَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
ترجمه :
خداوند مى خواهد (با اين قوانين ، راه سعادت را) براى شما آشكار سازد و شما را به سنّت هاى (خوب ) پيشينيانتان راهنمايى كند و شما را (با بيان احكام ) از گناه پاك سازد و خداوند، دانا و حكيم است .
پيام ها
1- سنّت خداوند، هدايت ، بيان و ابلاغ است . (ليبين لكم و يهديكم )
2- از سنّت هاى خوب گذشتگان بايد تبعيّت و تقليد كرد. (سنن الّذين من قبلكم )
3- احكام و مقرّرات اسلام درباره ى ازدواج ، همانند احكام ساير اديان آسمانى گذشته است . (سنن الّذين من قبلكم )
4- خداوند، لطف خويش را به انسان برمى گرداند. (يتوب عليكم )
5- موارد مجاز يا ممنوع ازدواج ، براساس علم وحكمت ومصلحت است . (واللّه عليم حكيم )
تفسير آيه :(27) وَاللَّهُ يُرِيدُ اءَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ ويُرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَوَ تِ اءَنْ تَمِيلُواْ مَيْلاً عَظِيماً
ترجمه :
و خداوند مى خواهد شما را ببخشد (و از آلودگى پاك سازد،) ولى كسانى كه از هوسها پيروى مى كنند، مى خواهند كه شما به انحرافى بزرگ تمايل پيدا كنيد.
نكته ها
O آزادى هاى جنسى در ديد اوّل ، نوعى لذّت و كامجويى است ، ليكن با توجّه به عوارض فردى و اجتماعى آنها، بزرگ ترين سقوط و انحراف است . بى بند وبارى ، جسم را ذوب ، فكر را مشغول ، اموال را تباه و اطمينان را سلب مى كند. ميل به تشكيل خانواده را از بين مى برد، فرزندان نامشروع به جامعه تحويل مى دهد، امراض مقاربتى و روانى به ارمغان مى آورد و در يك كلمه ، آزادى جنسى ، بزرگ ترين اسارت ها را به دنبال دارد.
پيام ها
1- محدوديّت ها و قيودى كه در ازدواج مطرح است ، رمز لطف خدا به انسان و جامعه ى بشرى است . (واللّه يريدان يتوب عليكم )
2- در مسير شهوترانان گام ننهيد و از آنان تقليد نكنيد، كه دشمن شمايند. (يريد الّذين يتّبعون الشهوات ...)
3- هوسبازان بى بند و بار، به چيزى جز غرق شدن شما در شهوات ، قانع نمى شوند و مى خواهند شما رفيق راهشان باشيد. (ان تميلوا ميلاً عظيماً)
4- اخلاق جنسى در اسلام ، معتدل و دور از افراط و تفريط است ، ولى هوس پرستان راه افراطى را براى شما مى خواهند. (ميلاً عظيماً)
5- در انتخاب راه دقّت كنيم . در آيه دوبار كلمه (يُريد) به كار رفته است ؛ يك اراده از خداى عليم حكيم و يك اراده از هوسبازان بدخواه . به سراغ كدام اراده ها مى رويم . (واللّه يريد... يريد الّذين يتّبعون الشهوات )
تفسير آيه :(28) يُرِيدُ اللَّهُ اءَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَخُلِقَ الاِنْسَنُ ضَعِيفاً
ترجمه :
خداوند مى خواهد (با آسان كردن قوانين ازدواج ، بار تكليف ) شما را سبك كند. و انسان ، ضعيف آفريده شده است .
نكته ها
O در اين سه آيه اخير، گوشه اى از الطاف خداوند در امر ازدواج پى در پى نقل شده است . خداوند احكام را براى شما بيان مى كند، (ليبيّن لكم ) راه نشان مى دهد، (يهديكم ) لطف خود را به شما برمى گرداند، (يتوب عليكم ) و بر شما آسان مى گيرد، (يخفّف عنكم ) و اين همه به خاطر آن كه انسان در برابر طوفان غرايز، ناتوان ، و قدرت صبر و خوددارى او اندك است .
پيام ها
1- اسلام ، دين آسانى است و بن بست ندارد. (يريداللّه ان يخفّف عنكم )
2- تكاليف دينى ، براساس توان وطاقت انسان است . (يريداللّه ان يخفّف عنكم )
3- مشكل تراشى در ازدواج ، خلاف خواست خداست . (يريد اللّه ان يخفّف )
4- پيروى و پايبندى شما در احكام ازدواج ، زمينه ى سبكبارى و دورماندن جامعه از آفات و مشقات است . (يريد اللّه ان يخفف عنكم )
5- انسان در برابر غريزه ى جنسى ضعيف است . (خلق الانسان ضعيفاً)
6- ميان تكوين و آفرينش انسان ، و تشريع و احكام الهى هماهنگى است . (يخفّف ... ضعيفاً)
تفسير آيه :(29) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تَاءْكُلُوَّاْ اءَمْوَ لَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَطِلِ إِلاَّ اءَنْ تَكُونَ تِجَرَةً عَنْ تَرَاضٍ مِّنْكُمْ وَلاَ تَقْتُلُوَّاْ اءَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيماً
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اموال يكديگر را در ميان خود به باطل نخوريد، مگر اينكه تجارتى با رضايت يكديگر باشد. و خود (و يكديگر) را نكشيد، همانا خداوند نسبت به شما همواره مهربان بوده است .
نكته ها
O رمز اينكه نهى از قتل ، (لاتقتلوا) بدنبال نهى از حرام خورى ، (لاتاءكلوا) آمده است ، شايد آن باشد كه سيستم اقتصادى ناسالم ، زمينه ى قيام محرومان عليه زراندوزان و بروزدرگيرى ها و پيدايش قتل و هلاكت جامعه است .
O امام صادق عليه السّلام به هنگام تلاوت اين آيه فرمود: كسى كه قرض بگيرد و بداند كه نمى تواند بازپرداخت كند، مال باطل خورده است .(260) امام باقر عليه السّلام در ذيل آيه فرمود: ربا، قمار، كم فروشى و ظلم از مصاديق باطل است .(261)
O رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله درباره وضو و غسل با آب سرد، آنجا كه خطر جانى دارد فرمود: ((و لاتقتلوا انفسكم انّ اللّه كان بكم رحيماً)).(262)
O امام صادق عليه السّلام فرمود: اگر مسلمانى به تنهايى وارد منطقه كفّار شد و كشته شد، خودكشى كرده است .(263)
O كشتن رهبران معصوم يكى از مصاديق خودكشى و به هلاكت انداختن جامعه است ، امام صادق عليه السّلام درباره ى (لا تقتلوا انفسكم ) فرمودند: يعنى اهل بيت پيامبر خود را نكشيد.(264)
پيام ها
1- مالكيّت فردى محترم است و تصرّف در اموال ديگران ، جز از راه معاملات صحيح و بر اساس رضايت ، حرام است . (لاتاءكلوا... الا... تجارة عن تراض )
2- جامعه ، داراى روح واحد و سرنوشت مشترك است . اموال ديگران را همچون اموال خودتان محترم بدانيد. (اموالكم بينكم )
3- هر نوع تصرّفى كه بر مبناى ((حقّ)) نباشد، ممنوع است . (لاتاءكلوا... بالباطل )
4- داد و ستدها بايد با رضايت طرفين باشد، نه با اجبار واكراه . (عن تراض منكم )
5- جان انسان محترم است ، لذا خودكشى ويا ديگركشى حرام است . (لاتقتلوا انفسكم )
6- احكام و مقرّرات اسلام پرتوى از رحمت خداوند است . (كان بكم رحيماً)
تفسير آيه :(30) وَمَنْ يَفْعَلْ ذَ لِكَ عُدْوَ ناً وَظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَاراً وَكَانَ ذَ لِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً
ترجمه :
و هر كس از روى تجاوز و ستم چنان كند (و دست به مال و جان مردم دراز كرده ، يا خودكشى و خونريزى كند) به زودى او را در آتشى (عظيم ) وارد سازيم و اين كار، بر خداوند آسان است .
نكته ها
O شايد تفاوت ((عدوان )) و ((ظلم )) اين باشد كه عدوان ، تجاوز به ديگران است ،ظلم ، شامل ستم بر خويش هم مى شود.
O كلمه ى ((صَلَو)) به معناى ورود در رحمت و كلمه ى ((صَلَى )) به معناى ورود در دوزخ است ، بنابراين كلمه ((نُصليه )) به معناى آن است كه او را در آتش وارد مى كنيم .
O امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كس به عمد خودكشى كند، براى هميشه در دوزخ است . آنگاه اين آيه را تلاوت فرمودند.(265)
پيام ها
1- كارهايى كه از سر ظلم و عدوان از انسان سر نزند، قهر الهى ندارد. (و من يفعل ذلك عدواناً و ظلماً...)
2- قصد وانگيزه ، نقش اصلى را در كيفر يا پاداش دارد. (مَن يفعل ذلك عدواناوظلماً)
تفسير آيه :(31) إِنْ تَجْتَنِبُواْ كَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُّدْخَلاً كَرِيماً
ترجمه :
اگر از گناهان بزرگى كه از آن نهى مى شويد پرهيز كنيد، گناهان كوچكتان را بر شما مى پوشانيم و شما را در جايگاهى ارجمند وارد مى كنيم .
نكته ها
O از اين آيه استفاده مى شود كه گناهان ، دو نوعند: صغيره و كبيره . در آيه ى 49 سوره ى كهف نيز مى خوانيم كه مجرمان در قيامت ، با ديدن پرونده ى اعمال خود مى گويند: اين چه نامه ى عملى است كه هيچ گناه كوچك و بزرگى را فروگذار نكرده است . (لا يغادر صغيرةً و لا كبيرةً)
O از امام كاظم عليه السّلام سؤ ال شد كه در اين آيه خداوند وعده ى مغفرت صغائر را در صورت اجتناب از كبائر داده است ، پس شفاعت براى كجاست ؟ امام فرمودند: شفاعت براى اهل كبائر امّت است .(266)
O گناه كبيره ، طبق روايات ، آن است كه خداوند وعده ى آتش به انجام دهنده اش داده است .(267) شايد وعده آتش در آيه قبل براى قتل يا خودكشى و تجاوز به مال مردم اشاره به همين باشد كه نمونه گناهان كبيره اى كه وعده عذاب داده شده ، تجاوز به مال و جان مردم است .
O تعداد گناهان كبيره در روايات ، متعدّد و مختلف است و اين به خاطر آن است كه كبائر نيز درجاتى دارند و به بعضى از گناهان ((اكبرالكبائر)) گفته شده است .
پيام ها
1- كسانى كه اصول فكرى و عملى آنان صحيح است ، بايد نسبت به تخلّفات جزئى آنان ، گذشت كرد. (ان تجتنبوا كبائر... نكفّر عنكم سيئاتكم )
2- پاداش كسانى كه گناهان بزرگ را ترك مى كنند، آن است كه خداوند از گناهان كوچكشان بگذرد. (ان تجتنبوا كبائر... نكفّر عنكم سيئاتكم )
3- تا از گناهان كبيره و صغيره پاك نشويم ، به بهشت نخواهيم رفت . (نكفّر عنكم سيئاتكم و ندخلكم مدخلا كريما)
تفسير آيه :(32) وَلاَ تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَآءِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْئَلُواْ اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَى ءٍ عَلِيماً
ترجمه :
و آنچه را كه خداوند سبب برترى بعضى از شما بر بعضى ديگر قرار داده آرزو نكنيد. براى مردان از آنچه بدست آورده اند بهره اى است و براى زنان نيز از آنچه كسب كرده اند بهره اى مى باشد و (به جاى آرزو و حسادت ) از فضل خداوند بخواهيد، كه خداوند به هر چيزى داناست .
نكته ها
O آيات قبل ، از حرام خوارى نهى فرمود، اين آيه به ريشه ى حرام خوارى اشاره مى كند كه طمع ، آرزو و رقابت است .
O عدالت ، غير از تساوى است . عدالت همه جا ارزش است ، ولى تساوى گاهى ارزش است و گاهى ظلم . مثلاً اگر پزشك به همه مريض ها يك نوع دارو بدهد، يا معلّم به همه شاگردان يك نوع نمره بدهد، تساوى هست ، امّا عدالت نيست . عدالت ، آن است كه به هر كس بر اساس استحقاقش بدهيم ، گرچه موجب تفاوت شود، زيرا تفاوت گذاشتن بر اساس لياقت ها و كمالات حقّ است ، امّا تبعيض باطل است . تبعيض آن است كه بدون دليل و براساس هواى نفس يكى را بر ديگرى ترجيح دهيم ، ولى تفاوت آن است كه بر اساس معيارها يكى را بر ديگرى ترجيح دهيم . بنابراين بايد آرزوى عدالت داشت ، ولى تمنّاى يكسان بودن همه چيز و همه كس نابجاست . اعضاى يك بدن و اجزاى يك ماشين از نظر جنس و شكل و كارايى متفاوتند، امّا تفاوت آنها حكيمانه است . اگر خداوند، همه را يكسان نيافريده ، طبق حكمت اوست . بنابراين در امورى كه به دست ما نيست ، مثل جنسيّت ، زيبايى ، استعداد، بيان ، هوش ، عمر و... بايد به تقسيم و تقدير الهى راضى بود. ما كه خدا را عادل و حكيم مى دانيم ، اگر در جايى هم دليل و حكمت چيزى را نفهميديم نبايد قضاوت عجولانه و جاهلانه همراه با سوءظن يا توقّع نابجا به خداوند حكيم داشته باشيم و يا بر دارندگان اين نعمت ها حسد ورزيم ، چرا كه با فزونى هر نعمتى ، مسئوليّت بيشتر مى شود و با آمدن هر نعمتى ، غم از دست دادنش همراه است . اين حقيقت را در نهج البلاغه مى خوانيم .
در موارد اختيارى ، بايد با كوشش و تلاش و پرهيز از كسالت و تنبلى ، در رقابتى سالم به قوّت و كثرت و استقلال رسيد و اجازه ى استثمار و استعمار به ديگران نداد و در مواردى كه بدست ما نيست ، بايد تفاوها را دليل رشد و آزمايش و تحرك و تعاون و پيوستگى جامعه دانست ، زيرا كه اگر همه مردم داراى امكانات يكسان باشند، صفات انسانى از قبيل سخاوت ، شجاعت و ايثار در انسان رشد نمى كند. انسان در لابلاى فراز و نشيب ها خود را نشان مى دهد، حركت مى كند و با ديگران به خاطر نيازش پيوند مى خورد.
O امام صادق عليه السّلام در پاسخ از آيه فرمودند: كسى به همسر و فرزند ديگران چشم داشت نداشته باشد، ولى همانند آن را از خداوند بخواهد.(268)
O زمانى كه اين آيه نازل شد، اصحاب پيامبراكرم گفتند: مقصود از فضل در (واسئلوا اللّه من فضله ) چيست ؟ قرار شد تا على عليه السّلام اين موضوع را از پيامبر سؤ ال كند. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در پاسخ فرمودند: خداوند ارزاق را در ميان مردم از طريق حلال تقسيم كرده وحرام را نيز عرضه كرده است . كسى كه حرام را تحصيل كند، به همان اندازه از رزق حلال خود كاسته است وبرحرام مورد محاسبه قرار مى گيرد.(269)
پيام ها
1- به داده هاى الهى راضى باشيم و حسودانه ، آرزوى برتريهاى ديگران را نداشته باشيم . (ولا تتمنوا)
2- در اسلام مسائل اقتصادى واخلاقى بهم آميخته است . (لاتاءكلوا...بالباطل ... ولاتتمنّوا)
3- تبعيض ها وبرترى هاى استثمارگرانه و ظالمانه ، از حساب برترى هاى خداداد، جداست . (فضل اللّه به بعضكم على بعض )
4- تفاوت هاى زن و مرد از نظر خلقت و طبيعت ، از نمونه هاى برترى دادن خداوند در آفرينش است . (فضل اللّه ... للرجال ... للنساء)
5- هر يك از زن و مرد، نسبت به دستاوردهاى خود به طور مساوى مالكند. (للرّجال نصيب ، للنساء نصيب )
6- به جاى تمنّاى آنچه ديگران دارند، در پى كسب وتلاش باشيم . (نصيب ممّااكتسبوا...)
7- انسان ، تنها مالك بخشى از دست رنج خود است . ((ممااكتسبوا)) بخش ديگر سهم فقرا و حكومت اسلامى است .
8- هم كار، هم دعا. (اكتسبوا... واسئلوا اللّه )
9- به جاى چشمداشت به داشته هاى ديگران به فضل و لطف خدا چشم داشته باشيد. (ولا تتمنّوا... واسئلوا اللّه )
10- به خصلت ها جهت صحيح بدهيم . آرزو در انسان هست ، امّا جهت اين آرزو را درخواست نعمت از خدا قرار دهيم ، نه سلب نعمت از ديگران . (لاتتمنّوا... و اسئلوا اللّه من فضله )
11- اگر خداوند، چيزى به كسى داد يا از او گرفت ، حكيمانه و آگاهانه است . (بكل شى ء عليماً) (ايمان به علم خداوند سبب بازداشتن انسان از طمع و چشم داشت است .)
تفسير آيه :(33) وَلِكُلٍّ جَعَلْنَا مَوَ لِىَ مِمَّا تَرَكَ الْوَ لِدَانِ وَالاَْقْرَبُونَ وَالَّذِينَ عَقَدَتْفاءَيْمَنُكُم َاتُوهُمْ نَصِيبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَى ءٍ شَهِيداً
ترجمه :
و از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان و كسانى كه با آنان پيمان بسته ايد، برجا گذاشته اند، براى هر يك وارثانى قرار داده ايم ، پس سهم آنان را (از ارث ) بپردازيد، زيرا كه خداوند بر هر چيز، شاهد و ناظر است .
نكته ها
O ((مَوالى )) جمع ((مولى )) داراى معانى مختلفى است ، ولى دراينجا مراد وارثان است .
O جمله ى (عقدت ايمانكم ) اشاره به قراردادهاى است كه پيش از اسلام ، ميان دو نفر برقرار مى شد و اسلام ، با اندكى تغيير، آن را پذيرفت و نامش در كتب فقهى ، ((ضمان جريره )) است . متن قرارداد به اين صورت بوده كه دو نفر پيمان ببندند در زندگى ، همديگر را يارى كنند و در پرداخت غرامت ها، كمك هم باشند و از هم ارث برند. (چيزى شبيه قرارداد بيمه در امروز)، كه اگر خسارتى بر يكى وارد شد، هم پيمان او، ديه ى آنرا بپردازد. اسلام اين قرارداد را پذيرفت ، ولى ارث بردن از ديگرى را مشروط به آن كرد كه انسان وارثى نداشته باشد.
O امام رضا عليه السّلام درباره ى معناى (و الذين عقدت ايمانكم ) فرمودند: مقصود پيمانى است كه مردم با رهبران الهى و معصوم بسته اند.(270)
پيام ها
1- تعيين ميزان ارث ، به فرمان خداست . (لكل جعلنا موالى )
2- خويشان نزديك تر، در ارث بردن اولويّت دارند. (الاقربون )
3- انسان حقّ دارد در شرايطى مالكيّت خود را از طريق پيمان و قرارداد به ديگرى واگذار كند. (عقدت ايمانكم )
4- تعهّدات انسان در زمان حياتش ، پس از مرگ ، محترم است . (والّذين عقدت ايمانكم فآتوهم نصيبهم )
5- وفاى به پيمان و عهد، واجب است . (آتوهم نصيبهم )
6- بدهكاران بايد براى پرداخت بدهى ، به سراغ طلبكاران بروند. (آتوهم نصيبهم )
7- ايمان به حضور خداوند، رمز تقوى و هشدار به كسانى است كه وفادار به پيمان هاى خود نيستند. (ان اللّه كان على كل شى ء شهيدا)
تفسير آيه :(34) اَلرِّجَالُ قَوَّ مُونَ عَلَى النِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ بِمَآ اءَنْفَقُواْ مِنْ اءَمْوَ لِهِمْ فالصَّلِحَتُ قَنِتَتٌ حَفِظَتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَالَّتِى تَخَافُونَ نُشُوزَهُن َّفَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ اءَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلاًإِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيّاً كَبِيراً
ترجمه :
مردان داراى ولايت بر زنانند از آن جهت كه خدا بعضى از ايشان (مردان ) را بر بعضى (زنان ) برترى داده (قدرت بدنى ، توليدى واراده بيشترى دارند) و از آن جهت كه از اموال خود نفقه مى دهند، پس زنانِ شايسته ، فرمان بردارند و نگهدار آنچه خدا (براى آنان ) حفظ كرده ، (حقوق واسرار شوهر،) در غياب اويند. و(امّا) زنانى كه از سرپيچى آنان بيم داريد، پس (نخست ) آنان را موعظه كنيد و(اگر مؤ ثّر نشد) در خوابگاه از آنان دورى كنيد و(اگر پند وقهر اثر نكرد،) آنان را بزنيد (وتنبيه بدنى كنيد)، پس اگر اطاعت شما را كردند، بهانه اى بر آنان (براى ستم وآزار) مجوييد. همانا خداوند بزرگوار و بزرگ مرتبه است .
نكته ها
O ((قَوّام )) به كسى گفته مى شود كه تدبير و اصلاح ديگرى را بر عهده دارد.
O ((نشوز)) از ((نشز)) به معناى زمين بلند وبه سركشى وبلندپروازى نيز گفته مى شود.
O شرط سرپرستى و مديريّت ، لياقت تاءمين و اداره زندگى است و به اين جهت ، مردان نه تنها در امور خانواده ، بلكه در امور اجتماعى ، قضاوت و جنگ نيز بر زنان مقدّمند، (بما فضّل اللّه ... و بما انفقوا) و به اين خاطر نفرمود: ((قوّامون على ازواجهم ))، زيرا كه مسئله ى زوجيّت مخصوص زناشويى است و خدا اين برترى را مخصوص خانه قرار نداده است .
O گرچه برخى زنان ، در توان بدنى يا درآمد مالى برترند، ولى در قانون و برنامه ، بايد عموم را مراعات كرد، نه افراد نادر را.
O براى جمله (حافظات للغيب بما حفظ اللّه ) معانى گوناگونى است :
الف : زنان ، آنچه را خدا خواهان حفظ آن است ، حفظ نمايند.
ب : زنان ، حقوق شوهران را حفظ كنند، همان گونه كه خدا حقوق زنان را در سايه تكاليفى كه بر مرد نهاده ، حفظ كرده است .
ج : زنان حافظ هستند، ولى اين توفيق را از حفظ الهى دارند.
O وقتى راههاى مسالمت آميز سود نبخشيد، يا بايد دست از انجام وظيفه كشيد، يا بايد در صورت تاءثير نداشتن موعظه و قهر، خشونت به خرج داد. به گفته ى روانشناسان ، بعضى افراد، حالت مازوشيسم (آزاد طلبى ) پيدا مى كنند كه تنبيه مختصر بدنى ، برايشان همچون مرهم است . در تنبيهات بدنى هم ، اسلام سفارش كرده كه نبايد به مرحله ى كبودى جسم يا زخمى شدن بدن برسد. به علاوه ، مرد متخلّف هم گاهى توسط قاضى تنبيه بدنى مى شود.
O رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: كتك شما نبايد به نحوى باشد كه اثر آن در جسم زن نمودى داشته باشد، يا كتك نشانه خودنمايى و اظهار قدرت مرد باشد كه زهره چشمى بگيرد. ((ضرباً غير مبرّج ))(271)
O امام صادق عليه السّلام فرمودند: نشوز زن آن است كه در فراش (همبستر شدن ) از شوهر تبعيت نكند و مقصود از ((اضربوهنّ))، زدن با چوب مسواك و شبيه آن است ، زدنى كه از روى رفق و دوستى باشد.(272)
پيام ها
1- در يك اجتماع دو نفرى هم ، يكى بايد مسئول و سرپرست باشد. مدير خانه مرد است . (الرّجال قوّامون على النساء)
2- در اداره امور زندگى ، بايد تعقّل و تدبير، بر احساسات و عواطف حاكم باشد. (الرّجال قوّامون على النساء)
3- نظام حقوقى اسلام با نظام تكوين و آفرينش هماهنگ است . حقّ مديريّت مرد، به خاطر ساختار جسمى و روحى اوست . (الرّجال قوّامون على النساء)
4- برترى هاى طبيعى فضل الهى است . (بما فضّل اللّه )
5- هزينه زندگى ، بر عهده مرد است . (بما انفقوا)
6- قانونگذار بايد در وضع قانون ، به تفاوت هاى طبيعىِ زن و مرد در آفرينش ، توجه داشته باشد. (الرّجال قوّامون ... بما فضّل اللّه )
7- نشانه شايستگى زن اطاعت و تواضع او نسبت به شوهر است . (قانتات )
8- نشانه همسر شايسته ، حفظ خود در غياب شوهر است . (حافظات للغيب )
9- اطاعت زن از شوهر و حفظ حقوق وى ، مشروط به تاءمين زندگى او از سوى مرد است . (بما انفقوا...فالصالحات قانتات حافظات )
10- علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد. پيش از آنكه زن ناشزه شود، چاره اى بينديشيد. (تخافون نشوزهنّ)
11- مرد هيچ حقّى در آزار همسر مطيع خود ندارد. (فان اطعنكم فلاتبغوا عليهنّ سبيلاً)
12- سه مرحله موعظه ، ترك هم خوابى وتنبيه ، براى مطيع كردن زن است . پس اگر از راه ديگرى زن مطيع مى شود، مرد حقّ برخورد ندارد. جمله ى (فان اطعنكم ) نشانه آن است كه هدف اطاعت است ، گرچه از طريق ديگرى باشد.
13- تواضع زن ، ضعف نيست ، ارزش است . (فالصالحات قانتات )
14- نشانه ى همسر شايسته ، رازدارى ، حفظ مال و آبرو و ناموس شوهر در غياب اوست . (فالصالحات ... حافظات للغيب )
15- برخورد با منكرات بايد گام به گام و مرحله به مرحله باشد. موعظه ، قهر تنبيه . (فعظوهنّ واهجروهنّ...)
16- تا موعظه مؤ ثر باشد، قهر و خشونت ممنوع و تا قهر و جدايى موقت اثر كند، تنبيه بدنى ممنوع است . (فعظوهنّ واهجروهنّ... واضربوهنّ)
17- برخورد خشن و تنبيه ، تنها براى انجام وظيفه است ، نه انتقام و كينه و بهانه . (فان اطعنكم فلاتبغوا عليهن )
18- برترى مردان ، نبايد سبب غرور شود، چون خدا از همه برتر است . (ان اللّه كان علياً كبيراً)
19- توجّه به برترى خداوند، كليد تقوى و پرهيز از ستم بر همسران است . (ان اللّه كان علياً)
next page
fehrest page
back page
-
next page
fehrest page
back page
تفسير آيه :(35) وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُواْ حَكَماً مِّنْ اءَهْلِهِ وَحَكَماً مِّنْ اءَهْلِهَآ إِنْ يُرِيدَآ إِصْلَحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَآ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيماً خَبِيراً
ترجمه :
و اگر از (ناسازگارى و) جدايى ميان آن دو (زن و شوهر) بيم داشتيد، پس داورى از خانواده ى شوهر، و داورى از خانواده ى زن برگزينيد (تا به اختلاف آن دو رسيدگى كنند) اگر اين دو بناى اصلاح داشته باشند خداوند ميان آن دو را به توافق مى رساند، زيرا خداوند، (از نيّات همه ) با خبر و آگاه است .
نكته ها
O اين آيه ، براى رفع اختلاف ميان زن و شوهر، و پيشگيرى از وقوع طلاق ، يك دادگاه خانوادگى را با امتيازات زير مطرح مى كند:
1- داوران ، از هردو فاميل باشند تا سوز، تعهّد وخيرخواهى بيشترى داشته باشند.
2- اين دادگاه ، نياز به بودجه ندارد.
3- رسيدگى به اختلاف در اين دادگاه ، سريع ، بدون تراكم پرونده و مشكلات كارِ ادارى است .
4- اسرار دادگاه به بيگانگان نمى رسد ومسائل اختلافى در ميان خودشان مى ماند.
5- چون داوران از خود فاميلند، مورد اعتماد طرفين مى باشند.
O براى حل همه مشكلات ، انتخاب داور جايز است . امام باقر عليه السّلام در پاسخ اعتراضى كه به پذيرش حكميّت در صفّين براى حضرت على عليه السّلام بود اين آيه را تلاوت فرمودند.(273)
O از امام صادق عليه السّلام درباره ى (فابعثوا حَكما...) سؤ ال شد، حضرت فرمود: حَكمين نمى توانند به طلاق وجدايى حكم كنند، مگر آنكه از طرفين اجازه داشته باشند.(274)
پيام ها
1- علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد. نگرانى از شقاق و جدايى كافى است تا اقدام به گزينش داوران شود. (ان خفتم )
2- قبل از نگرانى از شقاق ، در زندگى مردم دخالت نكنيم . (وان خفتم )
3- طلاق و جدايى ، سزاوار ترس و نگرانى است . (خفتم شقاق )
4- زن و شوهر، يك روح در دو پيكرند. كلمه (شقاق ) در جايى بكار مى رود كه يك حقيقت به دو قسمت تقسيم شود.
5- اقدام براى اصلاح ميان زن و شوهر بايد سريع باشد. حرف ((فاء)) در جمله (فابعثوا) براى تسريع است .
6- جامعه در برابر اختلافات خانواده ها، مسئوليّت دارد. (وان خفتم ... فابعثوا)
7- بستگان ، در رفع اختلاف خانواده ها، مسئوليّت بيشترى دارند. (من اهله )
8- زن ومرد در انتخاب داور، حقّ يكسان دارند. (حَكماً من اهله و حَكماً من اهلها)
9- در جامعه به افرادى اعتماد كنيم و داورى آنان را بپذيريم . (فابعثوا حكما...)
10- مشكلات مردم را با كمك خود مردم حل كنيم . (فابعثوا حكما من اهله )
11- از آشتى دادن نااميد و ماءيوس و نسبت به آن بى تفاوت نباشيم . (فابعثوا)
12- بيش از نگرانى ، موج ايجاد نكنيم ، يك داور براى هر يك كافى است . (حَكما من اهله و حَكما من اهلها)
13- اسلام به مسائل شورايى وكدخدامنشى توجّه دارد. (حكما من اهله و... اهلها)
14- همه مسائل را به قاضى و دادگاه نكشانيد، خودتان درون گروهى حل كنيد. (فابعثوا حكما من اهله )
15- هرجا سخن از حقّ و حقوق است ، طرفين بايد حضور داشته باشند. (حكما من اهله و حَكما من اهلها)
16- بايد زن و شوهر، داورى داوران انتخاب شده را بپذيرند. (لازمه انتخاب داور، اطاعت از حكم اوست .)
17- در انتخاب داور بايد به آگاهى ، رازدارى واصلاح طلبى آنان توجّه كرد. (ان يريدا اصلاحا)
18- هرجا حسن نيّت و بناى اصلاح باشد، توفيق الهى هم سرازير مى شود. (ان يريدا اصلاحاً يوفّق اللّه بينهما)
19- دلها بدست خداست . (يوفّق اللّه بينهما)
20- به عقل و تدبير خود مغرور نشويد، توفيق را از خداوند بدانيد. (يوفّق اللّه )
21- طرح قرآن براى اصلاح خانواده برخاسته از علم و حكمت الهى است . (عليماً خبيراً)
22- بايد حسن نيّت داشت ، چرا كه خداوند، به انگيزه هاى همه آگاه است . (انّ اللّه كان عليماً خبيراً)
تفسير آيه :(36) وَاعْبُدُواْ اللَّهَ وَلاَ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئاً وَبِالْوَ لِدَينِ إِحْسَناً وَبِذِى الْقُرْبَى وَالْيَتَمَى وَالْمَسَكِينِ وَالْجَارِ ذِى الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ اءَيْمَنُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لاَيُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالاً فَخُوراً
ترجمه :
و خدا را بپرستيد و هيچ چيز را شريك او قرار ندهيد و به پدر و مادر نيكى كنيد و به بستگان و يتيمان و بينوايان و همسايه ى نزديك و همسايه ى دور و يار هم نشين و در راه مانده و زيردستان و بردگانتان (نيز نيكى كنيد.) همانا خداوند، هر كه را متكبّر و فخرفروش باشد، دوست نمى دارد.
نكته ها
O اين آيه ، از حقّ خدا (واعبدوااللّه ) تا حقّ بردگان (ملكت ايمانكم ) را بيان كرده و اين نشانه ى جامعيّت اسلام است .
O (الجار ذى القربى والجار الجنب )، شامل همسايه ى فاميل و غير فاميل ، هم عقيده و غير هم عقيده نيز مى شود. به گفته ى روايات تا چهل خانه از هر طرف ، همسايه اند.(275) يعنى در مناطق كوچك ، همه همسايه اند.
O (الصاحب بالجنب )، شامل رفقاى دائمى يا موقّت ، رفقاى سفر، يا آنان كه به اميد نفعى سراغ انسان مى آيند، مى شود.
O (ابن السبيل )، ممكن است در وطن خود متمكن باشد و ما شناختى از او و بستگانش نداشته باشيم ، فقط بدانيم كه درمانده ى در سفر و فرزند راه است كه بايد مورد حمايت قرار گيرد.
O (مختال )، كسى است كه در دنياى خيال ، خود را بزرگ مى پندارد و تكبر مى كند. اگر به اسب هم ((خيل )) مى گويند چون متكبّرانه راه مى رود.
O احسان به پدر و مادر، شامل محبّت ، خدمت ، كمك مالى ، علمى ، عاطفى و مشورت با آنان مى شود.
O شرط احسان به والدين خوب بودن آنان نيست ، ولى اطاعت از والدين در صورتى است كه آنان به امرى بر خلاف رضاى خدا فرمان ندهند.
O امام صادق عليه السّلام فرمودند: پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و على عليه السّلام پدران اين امّت هستند، زيرا در قرآن آمده : (اعبدوا اللّه ... و بالوالدين احسانا)(276)
پيام ها
1- تنها عبادت خدا كافى نيست ، دورى از هرگونه شرك و ريا لازم است . (واعبدوا اللّه ولاتشركوا...)
2- نيكى به پدر و مادر، در كنار بندگى خدا وتوحيد مطرح است . (واعبدوااللّه ... و بالوالدين احسانا)
3- خداپرست واقعى بايد نسبت به بستگان ، محرومان و همسايگان خود، متعهّد و مسئول باشد. (اعبدوااللّه ... ذى القربى و اليتامى )
4- همسايگان دور نيز بر انسان حقّ دارند. (الجار الجنب )
5- در احسان كردن به اولويّت ها توجّه كنيد. نام والدين قبل از بستگان و نام آنان قبل از يتيمان آمده است .
6- بى توجّهى به والدين و بستگان و يتيمان و محرومان جامعه ، نشانه ى تكبّر و فخر فروشى است . (ان اللّه لايحبّ من كان مختالاً فخوراً)
7- احسان ، بايد همراه با تواضع باشد. در ابتداى آيه سفارش به احسان شده و در پايان از تكبّر نهى نموده است . (لايحبّ كلّ مختال )
تفسير آيه :(37) الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَاءْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَآ ءَاتَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاَعْتَدْنَا لِلْكَفِرِينَ عَذَاباً مُّهِيناً
ترجمه :
(متكبّران خود برتربين ) كسانى هستند كه (هم خود) بخل مى ورزند و (هم ) مردم را به بخل فرمان مى دهند و آنچه را كه خداوند از فضل خود به آنان بخشيده پنهان مى دارند. و ما براى كفران كنندگان نعمت ها عذابى خواركننده آماده كرده ايم .
نكته ها
O بخل ، علاوه بر بخل ورزيدن در اموال و نبخشيدن به ديگران ، شامل بخل نسبت به علم ، آبرو، قدرت و امكانات نيز مى شود.
پيام ها
1- امراض روحى انسان ، گسترش يافتنى است . افراد بخيل و مريض ، دوست دارند ديگران هم بخيل باشند. (يبخلون و ياءمرون الناس بالبخل )
2- بخيل از محبّت خدا محروم است . (لا يحبّ كلّ مختال ...الّذين يبخلون )
3- از نشانه هاى تكبّر و فخرفروشى ، بخل كردن است . (مختال فخور الّذين يبخلون )
4- اظهار نعمت هاى الهى نوعى شكر، و كتمان آن يك نوع ناسپاسى و كفران است . (يكتمون ما اتاهم اللّه )
5- بخيل ، براى ترك احسان فقرنمايى مى كند. (يبخلون و يكتمون )
6- نعمت ها فضل خداست ، نه تنها نتيجه ى تلاش وتدبير ما. (آتاهم اللّه من فضله )
7- اگر بدانيم نعمت ها از اوست بخل نمى كنيم . (اتاهم اللّه من فضله )
8- بخل ، گاهى مى تواند زمينه ساز كفر باشد.(277) (يبخلون ... كافرين )
9- كيفر تكبر در دنيا تحقير در آخرت است . (مختال مهين )
تفسير آيه :(38) وَالَّذِينَ يُنْفِقُونَ اءَمْوَ لَهُمْ رِئَآءَ النَّاسِ وَلاَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الاَْخِرِ وَمَنْ يَكُنِ الشَّيْطَنُ لَهُ قَرِيناً فَسَآءَ قَرِيناً
ترجمه :
و (متكبّران خودبرتربين ) كسانى هستند كه اموال خود را از روى ريا و براى نشان دادن به مردم انفاق مى كنند و به خدا و روز قيامت ايمان ندارند و هر كس كه شيطان همدم او باشد، پس چه بد همدمى است .
نكته ها
O شيطان ، گاهى از دور چيزى را به افراد القا و وسوسه مى كند و گاهى از نزديك همدم آنان مى شود. مؤ منان از وسوسه ها و القائات شيطان مى گريزند، امّا آنگونه كه در آيه ى 36 سوره ى زخرف مى خوانيم : (من يعش عن ذكر الرّحمان نقيّض له شيطاناً فهو له قرين ) هركه از ياد خدا رخ برتافت ، شيطانى براى او برمى انگيزيم تا يار و همنشين دائمى او باشد.
پيام ها
1- هم بخل وترك انفاق بد است ، هم انفاق ريايى . در آيه ى پيش از بخل نكوهش شد و در اينجا از بخشش هاى رياكارانه . (يبخلون ، ينفقون ... رئاء الناس )
2- عامل ريا، عدم ايمان واقعى به خدا و قيامت است . (رئاء الناس و لايؤ منون باللّه و لا باليوم الا خر)
3- هدف از انفاق ، تنها سير كردن گرسنگان نيست ، چون اين هدف با رياكارى هم تاءمين مى شود. بلكه هدف ، رشد معنوى انفاق كننده نيز مى باشد. (ينفقون اموالهم رئاء الناس )
4- خداوند رياكاران را دوست ندارد. (لايحبّ كلّ مختال ... والّذين ينفقون رئاء الناس )
5- دل كه از خدا تهى شد، جايگاه هميشگى شيطان مى شود. (لايؤ منون باللّه ... يكن الشيطان له قريناً)
تفسير آيه :(39) وَمَاذَا عَلَيْهِمْ لَوْ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الاَْخِرِ وَاءَنْفَقُواْ مِمَّا رَزَقَهُمُ اللَّهُ وَكَانَ اللَّهُ بِهِمْ عَلِيماً
ترجمه :
و بر ايشان چه مى شد، اگر به خداوند و روز قيامت ايمان مى آوردند و از آنچه خداوند، روزى آنان كرده (از روى اخلاص ، نه ريا) انفاق مى كردند؟ و خداوند به نيّت آنان داناست .
پيام ها
1- اظهار تاءسف بر حال منحرفان ، يكى از راههاى هشدار وتبليغ است . (و ماذا عليهم ...)
2- لازمه ى ايمان به خدا، انفاق به محرومان است . (آمنوا... انفقوا)
3- انفاق فقط در اموال نيست ، بلكه از هرچه كه خداوند داده ، (علم ، آبرو، مقام ...) پسنديده است . (ممّا رزقهم اللّه )
4- اگر بدانيم كه نعمت ها از خداوند است ، روحيّه ى انفاق در ما قوى مى شود. (رزقهم اللّه )
5- افراد بخيل ، يا رياكار بدانند كه زير نظر خدايند. (كان اللّه بهم عليما)
تفسير آيه :(40) إِنَّ اللَّهَ لاَ يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ وَإِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضَعِفْهَا وَيُؤْتِ مِنْ لَّدُنْهُ اءَجْراً عَظِيماً
ترجمه :
همانا خداوند، به مقدار ذرّه اى هم ستم نمى كند و اگر كار نيكى باشد آن را دوچندان مى كند و از جانب خويش نيز پاداش بزرگى عطا مى كند.
نكته ها
O معمولاً ريشه ى ظلم ، يا جهل است يا ترس ، يا نياز، يا حرص و... ولى خداوند غنى و دانا و منزّه است ، پس ظلم نمى كند. به علاوه خداوند خود به عدل و احسان فرمان داده ، چگونه ظلم مى كند؟ البتّه پاداش خداوند، چند برابر (ده برابر تا هفتصد برابر) است واين احسان و لطف اوست .
پيام ها
1- خداوند عادل است ومجازات هاى او عكس العمل كردارهاى خودماست . (ان اللّه لايظلم ...)
2- كيفرهاى الهى مطابق جرم ، ولى پاداش هاى الهى چند برابر است . (يضاعف )
3- خداوند، علاوه بر افزايش حسنات ، از جانب خود نيز اجر عظيم مى دهد. (من لدنه اجراً عظيماً)
تفسير آيه :(41) فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ اءُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هََّؤُلاََّءِ شَهِيداً
ترجمه :
پس چگونه خواهد بود آنگاه كه از هر امّتى گواهى (از خودشان ) بيآوريم و تو را نيز بر آنان گواه آوريم ؟!
نكته ها
O مضمون اين آيه كه گواه بودن رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بر اعمال امّت را بيان مى كند، در موارد ديگرى هم آمده است .(278)
O وقتى ابن مسعود، اين آيه را در ضمن تلاوتش بر پيامبر مى خواند، اشك آن حضرت جارى مى شد.(279)
O گرچه خداوند نيازى به آوردن شاهد ندارد، ولى انسان به گونه اى است كه هرچه بيشتر حضور شاهدان را حس كند، براى تربيت و تقوايش مؤ ثّرتر است . كسى كه در تلويزيون براى ميليونها نفر صحبت مى كند، چون همه او را مى بينند، وقتى عطسه اى يا اشتباهى مى كند، بيشتر خجالت مى كشد.
O به نقل آيات قرآن ، شهود در قيامت بسيارند؛ از جمله خداوند،(280) پيامبران ،(281) امامان معصوم ،(282) فرشتگان ،(283) زمين ،(284) زمان ،(285) اعضاى بدن (286) و قيامت ، روز اقامه ى شاهدان است . (يوم يقوم الاشهاد)(287)
O سنّت الهى بر آن است كه پيامبر هر امّتى شاهد آنان باشد. پس از رحلت پيامبراكرم صلّى اللّه عليه و آله نيز بايد كسى كه در صفات ، همچون پيامبر است ، شاهد بر مردم باشد. امام صادق عليه السّلام فرمود: در هر قرنى (زمانى ) امامى از ما اهل بيت ، شاهد بر مردم است و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شاهد بر ماست .(288)
O حضرت على عليه السّلام بعد از تلاوت اين آيه فرمود: ((هو محمّد شهيد على الشهداء و الشهداء هم الرّسل )).(289)
پيام ها
1- پيامبران ، اسوه ى مردم در دنيا و شاهد بر مردم در آخرتند. (من كلّ اُمّة بشهيد)
2- لازمه ى گواه بودن ، علم داشتن است ، پس انبيا از كارهاى ما آگاهند. (بشهيدٍ)
3- پيامبر اسلام اشرف انبياست ، چون انبيا بر اعمال اُمّت خود گواهند، ولى پيامبر اسلام بر اعمال انبيا گواه است . (جئناك بك على هؤ لاء شهيدا)
تفسير آيه :(42) يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَعَصَوُاْ الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهمْ الاَْرْضُ وَلاَ يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثاً
ترجمه :
در چنين روز، كسانى كه كفر ورزيدند و پيامبر را نافرمانى كردند، آرزو مى كنند كه اى كاش با زمين يكسان مى شدند و هيچ سخنى را نمى توانند از خدا كتمان كنند.
نكته ها
O كفّار معصيت كار، پيش از اقامه ى شهود، منكر گناه و فساد خود مى شوند و در پى راه فرارند و مى گويند: (واللّه ربّنا ما كنّا مشركين )(290) به خدا سوگند ما مشرك نبوديم . ولى وقتى گواهان حقايق را گفتند، ديگر جايى براى كتمان نيست .
O در آيات قرآن ، آرزوهاى حسرت بار گناهكاران به اين گونه مطرح است :
كاش خاك بودم . كاش در خاك محو بودم . كاش با فلانى دوست نمى شدم . كاش در دنيا اهل تعقّل و فكر بودم . كاش با همان مرگ ، فانى شده بودم ...
پيام ها
1- نافرمانى از دستورهاى حكومتى پيامبر، در رديف كفر به خداست . (كفروا و عصوا الرسول )
2- روز قيامت ، روز حسرت و آرزوست . (يودّ... لوتسوّى )
3- روز قيامت ، هيچ سخن و مطلبى پوشيده نمى ماند. (لايكتمون اللّه حديثا)
تفسير آيه :(43) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلَو ةَ وَاءَنْتُمْ سُكَ رَى حَتَّى تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلاَ جُنُباً إ لا عَابِرِى سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُواْ وَإِنْ كُنْتُمْ مَّرْضَىَّ اءَوْ عَلَى سَفَرٍ اءَوْ جَآءَ اءَحَدٌ مِّنْكُمْ مِّنَ الْغَآئِطِ اءَوْ لَمَسْتُمْ النِّسَآءَ فَلَمْ تَجِدُواْ مَآءً فَتَيَمَّمُواْ صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُواْبِوُجُوهِكُمْ وَاءَيْدِيَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَفُوّاً غَفُوراً
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! در حال مستى به نماز نزديك نشويد، تا آنكه بدانيد چه مى گوييد. و نيز در حال جنابت نزديك (مكان ) نماز، (مسجد) نشويد، مگر به طور عبورى (و بى توقّف ) تا اينكه غسل كنيد. و اگر بيمار يا در سفر بوديد، يا يكى از شما از جاى گودى (كنايه از قضاى حاجت ) آمد، يا تماسى (و آميزش جنسى ) با زنان داشتيد و (در اين موارد) آب نيافتيد، پس بر زمين (و خاك ) پاك و دلپسندى تيمّم كنيد، (دو كف دست بر خاك زنيد) آنگاه صورت ودست هايتان را مسح كنيد، همانا خداوند، بخشنده و آمرزنده است .
نكته ها
O چون تحريم شراب ، در صدر اسلام به صورت تدريجى انجام گرفت . ابتدا شراب به عنوان نوشابه نامطلوب معرّفى شد؛ (ومن الثمرات النخيل و الاعناب تتّخذون منه سَكرا و رزقا حسنا)(291) سپس اين آيه نازل شد(292) ونماز در حال مستى را نهى كرد، آنگاه زيان آن را بيش از منافعش دانست ، (يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما اثم كبير و منافع للنّاس و اثمهما اكبر من نفعهما)(293) سپس از مصرف آن به عنوان عنصرى پليد و شيطانى نهى شد. (انّما الخمر و الميسر... رجس من عمل الشيطان )(294)
O در روايات (295) آمده كه از نماز در حالت خواب آلودگى و كسالت و سنگينى پرهيز كنيد. آيات ديگر نيز، نماز از روى كسالت را از نشانه هاى منافقان دانسته است .(296)
O ((غائط)) يعنى مكان گود. چون در قديم گودال هايى براى قضاى حاجت فراهم مى كردند، غائط كنايه از رفتن براى تخلّى است .
O امام صادق عليه السّلام فرمود: ((صَعيد))، موضع بلندى است كه آب از آنجا جارى شود.(297)
O امام صادق عليه السّلام فرمود: مقصود از ((لامستم )) جماع است ، ولى خداوند ستّار است و ستر را دوست دارد.(298)
پيام ها
1- مقام نماز به حدى رفيع است كه شرابخوار نبايد به آن نزديك شود. (لاتقربوا الصلوة و انتم سُكارى )
2- در نماز، تنها اذكار وحركات كافى نيست ، توجّه وشعور لازم است . (حتى تعلموا...)
3- عبادات ناآگاهانه ، بى ارزش است ، گرچه تكليف را ساقط مى كند. (حتى تعلموا ما تقولون )
4- در مسجد، نبايد با حالت جنابت وارد شد. (ولا جنبا...)
5- در غسل ، شستن تمام بدن لازم است . چون در آيه نام عضو خاصّى برده نشده است . (تغتسلوا)
6- احتمال خطر وضرر، يا تكليف را از انسان برمى دارد و يا سبب تخفيف تكليف مى شود. (و ان كنتم مرضى ... فتيمّموا)
7- در تعبيرات و گفتار، بايد ادب را رعايت كرد. (تعبير برگشت از گودى براى قضاى حاجت و لمس زنان ، كنايه از آميزش جنسى است وگرنه تنها لمس سبب وضو نمى شود.)(299) (من الغائط او لامستم النار)
8- احكام خدا، ترخيص دارد ولى تعطيل ندارد. اگر آب نبود، بايد تيمم كرد. (فلم تجدوا ماءً فتيمّموا)
9- شرط ارتباط با خدا از طريق نماز، طهارت و پاكى است ، وضو يا تيمّم . (فلم تجدوا ماء فتيمّموا)
10- تيمّم بايد بر خاك پاك باشد. (صعيداً طيّباً)
11- تخفيف احكام ، نمودى از رحمت و مغفرت الهى است . (فلم تجدوا ماءً فتيمّموا... غفوراً رحيماً)
تفسير آيه :(44) اءَلَمْ تَرَ إِلَى الذَّيِنَ اءُوتُواْ نَصِيباً مِّن الكِتَبِ يَشْتَرُونَ الضَّلَلَةَ وَ يُرِيدُونَ اءَن تَضِلُّواْ السَّبِيلَ
ترجمه :
آيا نديدى آنان را كه بهره اى از كتاب خدا به آنان داده شده بود (به جاى آنكه هدايت كسب كنند) گمراهى مى خرند و مى خواهند شما (نيز) راه را گم كنيد.
پيام ها
1- علم به كتاب آسمانى ، به تنهايى براى هدايت كافى نيست . (اُتوا نصيبا من الكتاب ... يشترون الضّلالة )
2- آگاهى علماى اهل كتاب از تعاليم الهى ناقص است و همين نقص زمينه ى انحراف مى شود. (نصيباً من الكتاب يشترون الضّلالة )
3- دانشمندان منحرف ، از علم و مقام خود سوء استفاده كرده و در كمين انحراف و گمراهى ديگرانند. (يريدون ان تضلّوا السبيل )
تفسير آيه :(45) وَاللَّهُ اءَعْلَمُ بِاءَعْدَآئكُمْ وَكَفَى بِاللَّهِ وَلِيَّاً وَكَفَى بِاللَّهِ نَصِيراً
ترجمه :
و خداوند به دشمنان شما داناتر است و كافى است كه خدا سرپرست شما باشد و كافى است كه خدا ياور شما باشد.
پيام ها
1- ممكن است ما در شناخت دشمن اشتباه كنيم ، ولى خداوند دشمنان واقعى ما را بهتر مى شناسد. (واللّه اءعلم باعدائكم )
2- با وعده هاى الهى مبنى بر ولايت ونصرت مؤ منان ، نبايد از توطئه ها و دشمنى ها ترسيد. (و كفى باللّه وليّاً)
3- ولايت بايد همراه با قدرت و نصرت باشد. (وليّاً و كفى باللّه نصيراً)
تفسير آيه :(46) مِنَ الَّذِينَ هَادُواْ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِه وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَ عَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَ عِنَا لَيّاً بِاءَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْناً فِى الدِّينِ وَلَوْ اءَنَّهُمْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَاءَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانُظرْنَا لَكَانَ خَيْراً لَّهُمْ وَاءَقْوَمَ وَلَكِن لَّعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلا قَلِيلاً
ترجمه :
بعضى از يهوديان ، سخنان را از جايگاهش تحريف مى كنند (و بجاى آنكه بگويند: شنيديم و اطاعت كرديم ) مى گويند: شنيديم و نافرمانى كرديم (و بى ادبانه به پيامبر اسلام مى گويند:) بشنو كه هرگز نشنوى و ما را تحميق كن ، (اين گونه مى گويند) تا با زبان خود حقايق را بگردانند و در دين شما طعنه زنند و اگر مى گفتند: (كلام خدا) را شنيديم و اطاعت كرديم و (كلام ما را) بشنو و به حال ما بنگر (تا حقايق را بهتر درك كنيم ) برايشان بهتر بود و با منطق سازگارتر، ولى خداوند آنان را به خاطر كفر و سرسختى شان لعن كرد، پس جز اندكى توفيق ايمان نيافتند.
نكته ها
O تعبير (سَمِعنا و عَصَينا) مثل آن است كه در فارسى از روى مسخره مى گويند: از تو گفتن و از ما گوش نكردن .
O كلمه ى ((راعِنا را مسلمانان به رسول خدا مى گفتند، و منظورشان اين بود كه مراقب و متوجّه ما باش ، امّا يهود با تحريف اين كلمه ، معناى زشتى را اراده مى كردند. چون كلمه ى ((راعِنا)) را اگر از ريشه ى ((رعى )) بگيرند، معنايش مراعات كردن است و اگر از ((رعونت )) گرفته شود و با تشديد نون ((راعنّا)) خوانده شود، به معناى آن است كه ما را احمق كن . يهود با پيچيدن زبانشان و جابجا كردن كلمات و حروف ، مسلمانان را تحقير و پيامبر را مسخره مى كردند.
پيام ها
1- گناه عدّه اى از يك گروه را نبايد به گردن همه ى آنان انداخت . (مِن الّذين ...)
2- تحريف در مفاهيم لغات و فرهنگ ، از گناهان كليدى و زمينه ساز گناهان ديگر و تضعيف مكتب است . (ليّاً بالسنتهم و طعناً فى الدين )
3- توهين به مقدّسات و شكستن حريم ها، حربه ى هميشگى كافران است . (واسمع غير مسمع )
4- اجابت دعوت انبيا، مايه ى نيكى و استوارى است . (خيراً لهم و اَقوَم )
5- سرنوشت انسان ، نتيجه ى انتخاب و عملكرد خود اوست . (لعنهم اللّه بكفرهم )
تفسير آيه :(47) يََّاءيُّهَا الَّذِينَ اءُوتُواْ الْكِتبَ ءَامِنُواْ بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقاً لِّمَا مَعَكُم مِّن قَبْلِ اءَن نَّطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّهَا عَلَىَّ اءَدْبَارِهَآ اءَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّآ اءَصحبَ السَّبْتِ وَكَانَ اءَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً
ترجمه :
اى كسانى كه به شما كتاب (آسمانى ) داده شده ! به آنچه نازل كرديم كه تصديق كننده ى چيزى است كه با شماست ، (تورات وانجيل ) ايمان آوريد، پيش از آنكه چهره هايى را محو و نابينا كنيم ، پس به پشت برگردانيم ، يا مورد لعن خويش سازيم ، آنگونه كه اصحابِ روزِ شنبه (يهوديان متخلّف ) را لعنت كرديم . و فرمان خداوند، شدنى است .
نكته ها
O منظور از محو و برگشت چهره ها، مى تواند، دگرگونى دل و فطرت سالم و عقل و هوش ، از مسير سعادت باشد، كه در نتيجه ى لجاجت و سرسختى در برابر آيات الهى ، بجاى يك قدم به جلو، گامى به عقب مى روند و چهره ى انسانى شان مسخ و محو مى شود. شايد هم منظور، برگشتِ ظاهرى صورت به پشت سر و مسخ چهره باشد، يا تغيير شكل در قيامت .
O اصحاب سَبت ، يهوديان متخلّفى بودند كه فرمان خدا را مبنى بر تحريم صيد ماهى در روزهاى شنبه نافرمانى كرده و با يك نيرنگ ، ماهيان را در روز شنبه حبس و روز يكشنبه صيد مى كردند. آنان به قهر الهى گرفتار شدند و صورت هايشان به شكل بوزينه ، مسخ شد.(300)
پيام ها
1- اسلام ، پيروان اديان ديگر را به دين خدا دعوت مى كند. (يا ايهاالّذين اوتوا الكتاب آمنوا)
2- چهره هاى علمى و آگاهان جامعه ، مسئول تر و مورد خطاب بيشتر خداوند هستند. (يا ايها الّذين اوتوا الكتاب آمنوا)
3- در شيوه ى دعوت و تبليغ ، بايد به اعتقادات و مشتركاتِ حقّ ديگران احترام گذاشت . (مصدقاً لما معكم )
4- اصول كلّى برنامه هاى همه ى انبيا، با هم هماهنگ است . (مصدّقاً لما معكم )
5- در برابر افراد لجوج ، بايد از اهرم تهديد استفاده كرد. (من قبل ان نطمس )
6- براى تاءثير تهديد، بايد نمونه هاى عينى و عملى آن را گوشزد كرد. (كما لعنا اصحاب السبت )
7- قهر الهى نسبت به لجوجان ، يك سنّت است . (كما لعنّا اصحاب السبت )
8- فرمان خداوند، قطعى است . (كان امراللّه مفعولاً)
تفسير آيه :(48) إِنَّ اللَّهَ لاَ يَغْفِرُ اءَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَ لِكَ لِمَن يَشَآءُ وَمَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَىَّ إِثْماً عَظِيماً
ترجمه :
همانا خداوند، اين كه به او شرك ورزيده شود نمى بخشد، ولى هر چه پايين تر باشد، براى هر كه بخواهد مى بخشد. و هر كس به خداوند شرك ورزد به تحقيق گناهى بزرگ بر ساخته است .
نكته ها
O موضوع شرك ، بيش از دويست بار در قرآن مطرح شده و از هر گونه توجّه به غيرخدا، تحت هر عنوان (بت پرستى ، رياكارى ، گرايش هاى غير الهى ، مادّه گرايى و...) انتقاد شده است . مضمون اين آيه ، عيناً در آيه 116 همين سوره تكرار شده است و تكرار، عامل هدايت است .
O از آنجا كه شرك ، خروج از مدار حقّ و بريدن از خدا و پيوستن به ديگرى است ، بدون توبه آمرزيده نمى شود، ولى اگر مشرك ، دست از شرك بردارد و توبه ى واقعى كند، خداوند مى آمرزد. در آيه 54 سوره ى زمر، مى فرمايد: خداوند، همه گناهان را مى آمرزد، پس از رحمت او ماءيوس نباشيد و به درگاهش توبه كنيد.
O چون هيچ كس نمى داند نظر رحمت حكيمانه ى خدا متوجه چه كسى خواهد شد، پس جايى براى غرور و جراءت به گناه ، باقى نمى ماند.
O عوامل بخشش چند چيز است : 1 توبه . 2 انجام نيكى ها. 3 دورى از گناهان كبيره . 4 شفاعت . 5 عفو الهى . (تمام موارد در اين آيه مطرح است )
O امام صادق عليه السّلام درباره ى ((يغفر ما دون ذلك )) فرمود: مقصود گناهان كبيره وگناهان ديگر است ، (كه خداوند اگر بخواهد بدون توبه نيز مى بخشد).(301)
پيام ها
1- شرك ، منفورترين گناه و مانع بخشايش الهى است . (لايغفر ان يشرك به )
2- بخشايش گناهان ، مربوط به اراده ى حكيمانه خداست . (لمن يشاء)
3- شرك ، ادّعايى بى دليل و دروغى بزرگ است . (فقد افترى اثما عظيما)
تفسير آيه :(49) اءَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُزَكُّونَ اءَنفُسَهُم بَلِ اللَّهُ يُزَكّىِ مَن يَشَآءُ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً
ترجمه :
آيا نديدى كسانى كه خود را پاك و بى عيب مى شمردند؟ (چنين نيست ) بلكه خداوند، هر كس را بخواهد پاك مى گرداند و آنان به اندازه نخ هسته خرما ظلم نمى شوند.
نكته ها
O خودستايى و خويشتن را بى عيب دانستن و خود را برگزيده و ممتاز ديدن ، مورد نكوهش قرآن است ، چنانكه مى فرمايد: (فلا تزكّوا انفسكم هو اعلم بمن اتّقى )(302) از خود ستايش نكنيد، خداوند داناتر است كه متّقى كيست .
حضرت على عليه السّلام در خطبه ى ((همام )) يكى از نشانه هاى متّقين را اين مى داند كه هرگاه ستايش شوند، مى هراسند.
پيام ها
1- خودستايى كه برخاسته از غرور وبزرگ بينى است ، جايز نيست . (يزكّون انفسهم )
2- تزكيه اى ارزش دارد كه بر اساس دستورات الهى باشد، نه ارشادات بشرى . (بل اللّه يزكّى من يشاء)
3- كيفرهاى الهى ، نتيجه اعمال ناپسند انسان است ، نه ظلم خدا. (لايظلمون فتيلا)
تفسير آيه :(50) انظُرْ كَيْفَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الكَذِبَ وَكَفَى بِهِ إِثْماً مُّبِيناً
ترجمه :
بنگر چگونه بر خدا دروغ مى بندند! و همين گناه آشكار براى (مجازات ) آنان بس است .
نكته ها
O خودبرتربينى يهود كه خود را نژاد برتر و فرزندان و محبوبان خدا مى دانستند بزرگ ترين افترا بر خداست ، چون خداوند هيچ كسى را فرزند خويش قرار نداده و همه در نزد او برابرند و امتياز، براى ايمان و تقوى است .
O در افترا، علاوه بر دروغ ، تهمت ، ايذاء، ظلم و هتك حيثيّت هم هست . افترا بر خدا روزه را باطل مى كند.
O امام باقر عليه السّلام فرمود: دروغ ، از شرابخوارى بدتر است ، ولى افترا از دروغ هم سخت تر است .
پيام ها
1- پيامبر موظّف به شناخت وارزيابى اعمال وعقائد اهل كتاب است . (انظر كيف يفترون ...)
2- تزكيه ى نابجاى نفس و خود را مقرّب درگاه خدا دانستن ، افترا بر خدا و مانع رشد است . كلمه ((اثم )) در لغت به چيزى گفته مى شود كه انسان را از صلاح و ثواب باز دارد. (كفى به اثما مبينا)
تفسير آيه :(51) اءَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ اءُوتُواْ نَصِيباً مِّن الْكِتَبِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَروُاْ هََّؤُلاََّءِ اءَهْدَى مِنَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ سَبِيلاً
ترجمه :
آيا كسانى را كه بهره اى از كتاب (خدا) به آنها داده شده ، نديده اى كه به بت و طاغوت ايمان مى آورند و درباره كفّار مى گويند: اينان از كسانى كه (به اسلام و محمّد صلّى اللّه عليه و آله ايمان آورده اند، راه يافته ترند.
نكته ها
O پس از جنگ اُحد، جمعى از يهوديان به مكّه رفتند تا بر ضد مسلمانان ، با مشركان هم پيمان شوند و براى دلخوشى و اطمينان كفّار، در برابر بت هاى آنان سجده كردند و گفتند: بت پرستى شما از اسلام مسلمانان بهتر است .
O ((جِبت ))، كه به بت ، ساحر و كاهن گفته مى شود، يكبار در قرآن آمده ولى كلمه ى ((طاغوت ))، از ريشه ى ((طغيان ))، هشت مرتبه آمده است . شايد مراد از جِبت و طاغوت ، همان دو بت باشد كه يهوديان در برابر آنها سجده كردند، و شايد مراد از جبت ، بت باشد و مراد از طاغوت ، بت پرستان و حاميان بت پرستى باشد.
پيام ها
1- آگاهى ناقص از دين ، زمينه ى انحراف است . (نصيباً من الكتاب )
2- دشمنان ، براى مبارزه با اسلام حتّى از عقايد خود دست مى كشند (سجده ى يهود بر بت ، به خاطر خشنودى مشركان و هماهنگى بر ضد مسلمانان ). (يؤ منون بالجبت و الطاغوت )
3- روح لجاجت وعناد، مسير قضاوت را عوض مى كند. (يؤ منون بالجبت و الطاغوت و يقولون ... هؤ لاء اهدى ...)
تفسير آيه :(52) اءُوْلََّئكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَمَن يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَن تَجِد لَهُ نَصِيراً
ترجمه :
آنانند كسانى كه خداوند، لعنتشان كرده است و هر كس را خدا لعن كند، هرگز براى او ياورى نخواهى يافت .
پيام ها
1- هر اتّحادى عليه حقّ ملعون است . همسويى اهل كتاب با مشركان عليه اسلام سبب لعنت آنان شد. (لعنهم اللّه )
2- پيمان هاى نامقدّس دشمنان عليه حقّ، هرگز به نتيجه ى مطلوب نمى رسد و در برابر اراده ى خدا سودى ندارد. (فلن تجد له نصيراً)
3- منفور خدا، هميشه مغلوب خواهد بود. (و من يلعن اللّه فلن تجدله نصيراً)
تفسير آيه :(53) اءَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّنَ الْمُلْكِ فَإِذاً لا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيراً
ترجمه :
آيا براى آنان (يهوديان ) بهره اى از حكومت است ؟ كه در آن هنگام ذرّه اى به مردم نمى دادند.
نكته ها
O ((نَقير)) يا گودى پشت هسته ى خرماست ، و يا آن چيزى است كه پرندگان با منقار خود برمى دارند و كنايه از امر ناچيز و اندك است .
O امام باقر عليه السّلام درباره ى ((نصيب من الملك )) فرمود: مقصود امامت و خلافت است و مقصود از ((الناس )) ما اهل بيت هستيم .(303) يعنى اگر كسانى به قدرت برسند به اندازه نخ هسته ى خرمايى به اهل بيت عليهم السّلام قدرت نخواهند داد.
O در تفسير مجمع البيان آمده كه يهود به قدرى انحصار طلبند كه اگر قدرتى به دست آورند، به ديگران نمى دهند. اين معنى ، با روحيّه ى بخل و تنگ نظرى يهود، سازگارتر است .
پيام ها
1- از قضاوت هاى نابجاى ديگران درباره ى دينتان نگران نباشيد. (ام لهم نصيبٌ)
2- حكومتِ نامحدود، مخصوص خداست . هر فرد و قومى گوشه اى از حكومت را آن هم براى چند روزى بدست مى گيرد. (نصيب من الملك )
3- دشمنان خود را بشناسيد، كه اگر به قدرت برسند، شمارا به كلّى ناديده مى گيرند. (لايؤ تون الناس ...)
4- كسى كه حكومت و قدرت را بدست مى گيرد بايد به فكر رفاه مردم باشد. (نصيب من الملك ... لايؤ تون )
تفسير آيه :(54) اءَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَآ ءَاتَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ ءَاتَيْنَآ ءَالَ إِبْرَ هيم الْكِتَبَ وَالْحِكْمَةَ وَءَاتَيْنَهُم مُّلْكاً عَظِيماً
ترجمه :
يا اينكه (يهوديان ) نسبت به مردم (مسلمان ) به خاطر آنچه كه خداوند از فضل خويش به آنان داده است ، حسد مى ورزند. همانا ما قبلاً به آل ابراهيم (كه شما از نسل او هستيد نيز) كتاب آسمانى و حكمت و سلطنت بزرگى داديم . (چرا اكنون به آل محمّد عليهم السّلام ندهيم ؟)
نكته ها
O آيه ى قبل اشاره به بخل يهود بود و در اين آيه به حسادتشان اشاره شده است و حسد از بخل بدتر است . چون در بخل مال خود را نمى بخشد، ولى در حسد از بخششِ ديگرى هم ناراحت است .
يهود كه پيشتر مورد لطف و نعمت خدا قرار گرفته اند، چرا از اينكه ديگران به نعمت و قدرتى برسند، از روى حسد، ناراحت مى شوند؟ چرا آل ابراهيم برخوردار باشند و آل محمّد و بنى هاشم ، محروم ؟ در روايات ، اهل بيت فرموده اند: آنان كه مورد حسادت قرار گرفته اند، ماييم .(304)
O در حديث از امام صادق عليه السّلام مى خوانيم كه فرمود: مراد از ((كتاب ))، نبوّت و مراد از ((حكمت ))، فهم و قضاوت و مراد از ((ملك عظيم ))، اطاعت مردم است .(305) امام باقر عليه السّلام در تفسير ((ملك عظيم )) فرمود: مراد آن است كه خداوند در ميان آنان امامان بر حقّ قرار داد.(306) در حديث ديگر از حضرت على عليه السّلام مى خوانيم كه فرمود: مراد از آل ابراهيم ما اهل بيت پيامبريم .(307)
پيام ها
1- حسود، در مقابل اراده ى خدا قد علم مى كند. (يحسدون الناس على ما آتاهم اللّه )
2- منشاء همه ى نعمت ها و بهره گيرى ها فضل خداست . (من فضله ) به جاى آرزوى زوال نعمت ديگران ، از خداوند آرزوى فضل او را داشته باشيد.
3- همسويى اهل كتاب با مشركان و قضاوت بر اينكه شرك شما بهتر از توحيد مسلمانان است ، به خاطر حسادت است . در آيات قبل خوانديم كه يهوديان به مشركان گفتند: (هولاء اهدى ...) در اين آيه مى خوانيم : (ام يحسدون )
4- همه ى الطاف از اوست . (سه بار كلمه (آتينا) تكرار شده است )
5- حكومت الهى بايد بدست كسانى باشد كه قبل از حكومت ، داراى مقام معنوى و علمى و بينش بالايى باشند. نام كتاب و حكمت قبل از ملك عظيم آمده است . (آرى نعمت هاى معنوى بر مادّى مقدّم است .) (آتينا... الكتاب و الحكمة و آتيناهم مُلكا عظيما)
تفسير آيه :(55) فَمِنْهُم مَّنْ ءَامَنَ بِهِ وَمِنْهُم مَّن صَدَّ عَنْهُ وَكَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِيراً
ترجمه :
پس بعضى از يهوديان به او (پيامبر اسلام ) ايمان آوردند و بعضى (نه تنها ايمان نياوردند، بلكه ) از ايمان آوردن مردم جلوگيرى كردند، و شعله ى سوزان دوزخ ، براى كيفر آنان بس است .
تفسير آيه :(56) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بَِايَتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَاراً كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَهُمْ جُلُوداً غَيْرَهَا لِيَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَزِيزاً حَكِيماً
ترجمه :
همانا به زودى كسانى را كه به آيات ما كافر شدند در آتشى خواهيم افكند. هر چه پوست بدنشان بسوزد، پوست ديگرى بجاى آن قرار مى دهيم تا كيفر را بچشند. همانا خداوند توانا و حكيم است
نكته ها
O چون آنان هر لحظه ، لجاجت مى كنند پس بايد هر لحظه با پوست جديد كيفر شوند. چنانكه در تفسير صافى آمده است : ((ابن ابى العوجاء)) يكى از مخالفان دين در عصر ائمه ، از امام صادق عليه السّلام پرسيد: گناه پوست جديد چيست ؟ امام فرمود: پوست جديد، از سوخته هاى همان پوست اوّل است ، مثل خشتى كه شكسته و خورد مى شود و بار ديگر گل و خشت تازه اى ساخته مى شود.
پيام ها
1- كيفر كافران دائمى است . (بدّلناهم جلوداً)
2- پوست جديد، به خاطر چشيدن عذاب شديد است . (چون در سوختن ، بيشتر درد و سوزش مربوط به پوست است واگر آتش به استخوان برسد، درد كم مى شود). (بدّلناهم جلوداً)
3- معاد جسمانى است . (بدّلناهم جلوداً)
4- هرگز عذاب ، به خاطر استمرار، براى كافران عادّى نمى شود. (ليذوقوا العذاب )
5- عذاب كردن دائمى كفّار حكيمانه است و هيچ نيروئى قادر بر جلوگيرى از قهر خداوند در دوزخ نيست . (عزيزاً حكيماً)
تفسير آيه :(57) وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّلِحَتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَرُ خَلِديِنَ فِيهَآ اءَبَداً لَّهُمْ فِيهَآ اءَزْوَ جٌ مُّطَهَّرَةٌ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِيلاً
ترجمه :
وكسانى را كه ايمان آورده وكارهاى نيك انجام داده اند، به زودى در باغ هايى كه از زير (درختان ) آن نهرها جارى است وارد مى كنيم . آنان هميشه در آن جاودانند، برايشان در آن جا همسرانى پاكيزه است و آنان را در سايه هايى پايدار (بدون سردى وگرمى و طوفان ) درآوريم .
نكته ها
O در تربيت بايد بيم واميد در كنار هم باشد. در آيه قبل بيم بود واين آيه اميد است .
O ((ظَليل ))، سايه ى كشيده و ممتد است .
O امام صادق عليه السّلام فرمود: مراد از ازواج مطهره همسرانى هستند كه از آلودگى به حيض و حدث پاكند.(308)
پيام ها
1- ايمان و عمل صالح دو شرط اساسى براى ورود به بهشت است . (امنوا و عملوا الصالحات سندخلهم )
2- لطف خدا سريع تر از قهر اوست . (در آيه قبل براى دوزخيان حرف ((سوف )) بكار رفته كه نشانه آينده دور است ، ولى در اين آيه حرف ((سين )) (سيدخلهم ) كه نشانه ى آينده نزديك است )
3- پاكى همسران بهشتى هم جسمى است و هم روحى . ((مُطهّرة )) به كسى گفته مى شود كه از نظر جسمى و روحى هر دو پاك و منزّه باشد.
تفسير آيه :(58) إِنَّ اللَّهَ يَاءْمُرُكُمْ اءَن تُؤَدُّواْ الاَمَنَتِ إِلَى اءَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ اءَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيَعاً بَصِيراً
ترجمه :
همانا خداوند فرمانتان مى دهد كه امانتها را به صاحبانش بدهيد و هرگاه ميان مردم داورى كرديد، به عدل حكم كنيد. چه نيك است آنچه كه خداوند شما را بدان پند مى دهد. بى گمان خداوند شنواى بيناست .
نكته ها
O امانتدارى و رفتار عادلانه و دور از تبعيض ، از نشانه هاى مهم ايمان است ، چنانكه خيانت به امانت ، علامت نفاق است . در حديث است : به ركوع و سجود طولانى افراد نگاه نكنيد، بلكه به راستگويى و امانتدارى آنان بنگريد.(309)
O در روايات متعدّد، منظور از امانت ، رهبرى جامعه معرّفى شده كه اهلش اهل بيت عليهم السّلام مى باشند. اين مصداق بارز عمل به اين آيه است .
آرى ، كليد خوشبختى جامعه ، بر سر كار بودن افراد لايق ورفتار عادلانه است و منشاء نابسامانى هاى اجتماعى ، رياست نااهلان وقضاوت هاى ظالمانه است .(310)
خيانت در امانت شامل كتمان علم ، حرفه وحقّ، تصاحب اموال مردم ، اطاعت از رهبران غير الهى ، انتخاب همسر يا معلّم نااهل براى فرزندان و... مى شود.
O امام باقر وامام صادق عليهما السّلام فرمودند: اوامر ونواهى خدا امانت هاى الهى است .(311)
O امام صادق عليه السّلام در تفسير اين آيه فرمود: خداوند امر فرموده كه هر امامى آنچه در نزدش است به امام بعد از خود بسپارد.(312)
O امانت سه گونه است :
الف : ميان انسان وخدا. (وظايف وواجباتى كه بر انسان تعيين شده است .)(313)
ب : ميان انسان و ديگران . (اموال يا اسرار ديگران نزد انسان )
ج : ميان انسان و خودش . (مثل علم و عمر و قدرت كه در دست ما امانتند.)
پيام ها
1- سپردن امور به كاردانان و قضاوت عادلانه ، از مصاديق عمل صالح و از نشانه هاى ايمان است . (با توجّه به آيه قبل )
2- هر امانتى صاحبى دارد وهركس لياقت واستعداد كار ومقامى را دارد. (اهلها)
3- در اداى امانت و دادگرى ، ايمان شرط نيست . نسبت به همه ى مردم بايد امين و دادگر بود. (اهلها، الناس )
4- قاضى و حاكم بايد عادل باشد. (تحكموا بالعدل )
5- تشكيل حكومت لازم است . لازمه ى سپردن مسئوليّت ها به اهلش و قضاوت عادلانه برقرارى نظام و حكومت الهى است . (تؤ دّوا الامانات ... تحكموا بالعدل )
6- موعظه ى خوب ، آن است كه علاوه بر پندهاى اخلاقى ، به مسائل اجتماعى و قضايى هم توجّه كند. (نعمّا يعظكم به )
7- اگر مردم هم خيانت در امانت يا ستم در قضاوت را نفهمند، خدا بينا و شنواست . (انّ اللّه كان سميعاً بصيراً)
تفسير آيه :(59) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوَّاْ اءَطِيعُواْ اللَّهَ وَاءَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَاءُوْلِى الاَْمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَ زَعْتُمْ فِى شَىْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهَ وَالْيَوْمِ الاَْخِرِ ذَ لِكَ خَيْرٌ وَاءَحْسَن ُتَاءْوِيل ا
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خدا را اطاعت كنيد و از رسول و اولى الامر خود (جانشينان پيامبر) اطاعت كنيد. پس اگر درباره چيزى نزاع كرديد آن را به حكم خدا و پيامبر ارجاع دهيد، اگر به خدا و قيامت ايمان داريد. اين (رجوع به قرآن و سنّت براى حلّ اختلاف ) بهتر و پايانش نيكوتراست .
نكته ها
O آيه ى قبل ، بيان وظايف حكّام بود كه دادگر و امانتدار باشند، اين آيه به وظيفه ى مردم در برابر خدا و پيامبر اشاره مى كند. با وجود سه مرجع ((خدا))، ((پيامبر)) و ((اولى الامر)) هرگز مردم در بن بست قرار نمى گيرند.
آمدن اين سه مرجع براى اطاعت ، با توحيد قرآنى منافات ندارد، چون اطاعت از پيامبر و اولى الامر نيز، شعاعى از اطاعت خدا و در طول آن است ، نه در عرض آن و به فرمان خداوند اطاعت از اين دو لازم است .
O در تفسير نمونه به نقل از ابن عباس آمده است كه وقتى پيامبر اسلام ، هنگام عزيمت به تبوك ، على عليه السّلام را در مدينه به جاى خود نهاد و فرمود: (انت منّى بمنزلة هارون من موسى ) اين آيه نازل شد.
O در آيه قبل سفارش شد كه امانات به اهلش سپرده شود. اين آيه گويا مى فرمايد: اين سپردن به اهل ، در سايه اطاعت از خدا و رسول و اولى الامر است .
O تكرار فرمانِ (اطيعوا) رمز تنوّع دستورهاست . پيامبر گاهى بيان احكام الهى مى كرد، گاهى دستور حكومتى مى داد ودو منصب ((رسالت )) و((حكومت )) داشت . قرآن گاهى خطاب به پيامبر مى فرمايد: (انزلنا اليك الذّكر لتبيّن للناس ما نزل اليهم )(314) آنچه را نازل كرده ايم براى مردم بيان كن . و گاهى مى فرمايد: (لتحكم بين الناس بما اراك اللّه )(315) ميان مردم بر اساس قوانين الهى ، حكومت و قضاوت كن .
O قرآن درباره مفسدان ، مسرفان ، گمراهان ، جاهلان ، جبّاران و... دستور (لاتطع ) و (لاتتّبع ) مى دهد. بنابراين موارد (اطيعوا) بايد كسانى باشند كه از اطاعتشان نهى نشده باشد و اطاعتشان در تضادّ با اوامر خدا و رسول قرار نگيرد.
O در آيه اطاعت از اولى الامر مطرح شده است ، ولى به هنگام نزاع ، مراجعه به آنان مطرح نشده ، بلكه تنها مرجع حلّ نزاع ، خدا و رسول معرفى شده اند. و اين نشانه آن است كه اگر در شناخت اولى الامر و مصداق آن نيز نزاع شد به خدا و رسول مراجعه كنيد كه در روايات نبوى ، اولى الامر اهل بيت پيامبر معرفى شده اند.(316)
O حسين بن ابى العلاء گويد: من عقيده ام را درباره ى اوصياى پيامبر واينكه اطاعت آنها واجب است ، بر امام صادق عليه السّلام عرضه كردم ، حضرت فرمود: آرى چنين است ، اينان همان كسانى هستند كه خداوند درباره ى آنان فرموده : ((اطيعوا اللّه ...)) و همان كسانى اند كه درباره ى آنها فرموده : (انمّا وليّكم اللّه ... و هم راكعون )(317)
O حضرت على عليه السّلام در خطبه 125 نهج البلاغه و عهدنامه مالك اشتر فرمودند: مراد از مراجعه به خدا و رسول ، مراجعه به آيات محكمات وسنّتى كه همه بر آن اتّفاق داشته باشند.
O حضرت على عليه السّلام فرمود: هر حاكمى كه به غير از نظر اهل بيت معصوم پيامبر عليهم السّلام قضاوت كند، طاغوت است .(318)
پيام ها
1- مردم بايد نظام اسلامى را بپذيرند و از رهبران الهى آن در قول و عمل پشتيبانى كنند. (اطيعوااللّه و اطيعواالرسول و اولى الامر منكم )
2- اسلام مكتبى است كه عقايد و سياستش بهم آميخته است . اطاعت از رسول و اولى الامر كه امرى سياسى است ، به ايمان به خدا و قيامت كه امرى اعتقادى است ، آميخته است . (اطيعوااللّه و اطيعوا الرسول و اولى الامر)
3- سلسله مراتب در اطاعت بايد حفظ شود. (اللّه ، الرسول ، اولى الامر)
4- اولى الامر بايد همچون پيامبر معصوم باشند، تا اطاعت از آنها در رديف اطاعت پيامبر، بى چون و چرا باشد. (اطيعواالرسول و اولى الامر)
5- اطاعت از حاكمى واجب است كه مؤ من و از خود مردم با ايمان باشد. (اطيعوا... منكم )
6- نام اولى الامر در كنار نام خدا و رسول ، همراه با اطاعت مطلق ، نشان آن است كه مسئول حكومت و نظام اسلامى بايد از قداست والايى برخوردار باشد. (اطيعواالرسول و اولى الامر)
7- نشانه ى ايمان واقعى ، مراجعه به خدا و رسول ، هنگام تنازع و بالا گرفتن درگيرى هاست و اطاعت در شرايط عادّى كار مهمّى نيست . (فان تنازعتم )
8- يكى از وظايف حكومت اسلامى ايجاد وحدت و حل تنازعات است . (ان تنازعتم ...)
9- دين كامل بايد براى همه ى اختلاف ها، راه حل داشته باشد. ( فى شى ء فردوه الى اللّه و الرسول )
10- پذيرش فرمان از حكومت هاى غير الهى و طاغوت ، حرام است . (فردّوه الى اللّه والرسول )
11- اگر همه ى فرقه ها، قرآن و سنّت را مَرجع بدانند، اختلاف ها حل شده ، وحدت و يكپارچگى حاكم مى شود. (فردّوه الى اللّه والرسول )
12- مخالفان با احكام خدا و رسول و رهبران الهى ، بايد در ايمان خود شك كنند. (ان كنتم تؤ منون ...)
13- برنامه عملى اسلام بر اساس برنامه اعتقادى آن است . (اطيعوا... ان كنتم تؤ منون ) به عبارت ديگر ايمان به خدا و قيامت ، پشتوانه ى اجرايى احكام اسلام و مايه ى پرهيز از نافرمانى خدا و رسول است .
14- دورانديشى و رعايت مصالح درازمدّت ، ميزان ارزش است . (احسن تاءويلا)
next page
fehrest page
back page
-
next page
fehrest page
back page
تفسير آيه :(60) اءَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ اءَنَّهُمْ ءَامَنُواْ بِمَآ اءُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَآ اءُنزِلَ مِن قَبْلك يُرِيدُونَ اءَن يَتَحَاكَمُوَّاْ إِلَى الطَّغُوتِ وَقَدْ اءُمِرُوَّاْ اءَن يَكْفُرُواْ بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَنُ اءَن يُضِلَّهُمْ ضَلَلاًبَعِيداً
ترجمه :
آيا كسانى را كه مى پندارند به آنچه بر تو و آنچه (بر پيامبران ) پيش از تو نازل شده است ، ايمان آورده اند نمى بينى كه مى خواهند داورى را نزد طاغوت (وحكّام باطل ) ببرند، در حالى كه ماءمورند به طاغوت ، كفر ورزند. و شيطان مى خواهد آنان را گمراه كند، گمراهى دور و درازى !
نكته ها
O آيه ى قبل ، مرجع در منازعات را خدا و پيامبر معرفى كرد، اين آيه در انتقاد از كسانى است كه مرجع نزاع خود را طاغوت قرار مى دهند.
O ميان يك منافق مسلمان نما و يك يهودى نزاع شد. بنا بر داورى گذاشتند. يهودى پيامبر را به خاطر امانت وعدالت به داورى قبول كرد، ولى آن منافق گفت : من به داورى كعب بن اشرف (كه از بزرگان يهود بود) راضيم ، زيرا مى دانست كه با هدايايى مى تواند نظر كعب را به نفع خود جلب كند. اين آيه در نكوهش آن رفتار نازل شد.
O به تعبير امام صادق عليه السّلام طاغوت ، كسى است كه به حقّ حكم نكند و در برابر فرمان خدا، دستور دهد و اطاعت شود.(319)
پيام ها
1- ايمان بدون تبرّى از طاغوت ، ايمان نيست ، خيال ايمان است . (يزعمون انّهم آمنوا... يتحاكموا الى الطاغوت )
2- اديان ، هدف و ماهيّت مشترك دارند و ايمان به دستورات همه ى انبيا لازم است . (انزل اليك و ما انزل من قبلك )
3- سازش با طاغوت ، حرام است . (اءمروا ان يكفروا به )
4- ابتدا راه حقّ را نشان دهيد، سپس راه باطل را نفى كنيد. (فرُدّوه الى اللّه و الرسول ... يريدون ان يتحاكموا الى طاغوت )
5- حتّى فكر و اراده ى مراجعه به طاغوت مورد انتقاد است . (يريدون ان يتحاكموا الى الطاغوت )
6- موفّقيت شيطان ، در سايه ى اطاعت مردم از طاغوت هاست . (يتحاكموا الى الطاغوت ... يريدالشيطان ان يضلّهم )
7- منافق ، طاغوت و شيطان در يك خط و در برابر پيامبرانند. (الّذين يزعمون ... يتحاكموا الى الطاغوت ... يريد الشيطان )
8- كفر به طاغوت وحرام بودن مراجعه به دادگاه هاى طاغوتى ، فرمان همه اديان آسمانى است . (الم تَر... اُنزل اليك وما انزل من قبلك ... يتحاكموا الى الطاغوت )
9- در حل اختلافات داخلى ، سراغ بيگانگان رفتن ، خواست شيطان و ممنوع است . (يريد الشيطان ...)
10- منافقان ، تحت اراده ى شيطانند و طاغوت ها دام ها و ابزار كار شيطانند. (يريد الشيطان ان يضلهم )
11- نتيجه مراجعه به طاغوت سقوط به درّه هولناك است . (ضلالاً بعيداً)
تفسير آيه :(61) وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَواْ إ لَى مَآ اءَنْزَلَ اللَّهُ وإِلى الرَّسُولِ رَاءَيْتَ الْمُنَفِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً
ترجمه :
و چون به آنان گفته شود (كه براى داورى ) به سوى آنچه خداوند نازل كرده و به سوى پيامبر بياييد، منافقان را مى بينى كه به شدّت از پذيرش دعوت تو روى مى گردانند.
پيام ها
1- گرچه منافقان ، تسليم قانون خدا و فرمان پيامبر نيستند، ولى ما بايد آنان را دعوت كنيم . (قيل لهم تعالوا)
2- در پذيرش دعوت انبيا، رشد وبرترى است . (((تعالوا)) دعوت به بالاآمدن است )
3- كتاب و سنّت هماهنگ هستند، وگرنه ارجاع مردم به دو چيز متضاد حكيمانه نيست . (الى ما انزل اللّه و الى الرّسول )
4- مراجعه به طاغوت و قضاوت خواهى از بيگانگان ، خصلت و روحيّه ى منافقان است كه با رهبر آسمانى مخالفت و از راه حقّ اعراض كنند. (كلمه ((يصدّون )) نشانه ى خصلت و استمرار است )
5- منافق ، علاوه بر اعراض خود، مانع راه ديگران نيز مى شود. (يصدون )
6- آنچه پرده از كفر منافقان برمى دارد، مخالفتشان با رهبرى الهى است . (عنك )
7- منافقان ، حساسيّتى نسبت به ايمان قلبى مردم به خداوند ندارند، ناراحتى عمده ى آنان اجتماع مردم برگرد رهبر آسمانى است . (يصدّون عنك صدوداً)
تفسير آيه :(62) فَكَيْفَ إِذَآ اءَصبَتْهُم مُّصِيَبةٌ بِمَا قَدَّمَتْ اءَيْدِيهِمْ ثُمَّ جَآءُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ اءَرَدْنَآ إ لاَّ إِحْسَناً وَتَوْفِيقاً
ترجمه :
پس چگونه وقتى به خاطر كارهايى كه از قبل انجام دادند، مصيبتى و مشكلى به آنان مى رسد و (از براى رهايى از آن ) سراغ تو مى آيند، به خدا سوگند ياد مى كنند كه هدف ما (از مراجعه به طاغوت ) جز نيكى وتوافق (ميان دو طرف نزاع ) نبوده است .
نكته ها
O توجيه منافقان براى داورى نزد طاغوت اين بود كه هدف ، آشتى دادن بوده و اگر براى داورى نزد پيامبر مى رفتيم و او به نفع يك طرف حكم مى داد، قهراً ديگرى از رسول خدا دلگير مى شد و سر و صدا به پا مى كرد كه با شاءن پيامبر سازگار نبود، از اين رو براى حفظ آبرو و موقعيّت و محبوبيّت پيامبر، نزاع را نزد وى نبرديم .
پيام ها
1- عامل خطر كارهاى خود انسان است . (مصيبة بما قدّمت ايديهم )
2- مسلمانان چند چهره و منافق ، هنگام بروز مشكل و احساس خطر به سراغ رهبران الهى مى آيند. (جاؤ ك )
3- مراجعه به طاغوت ، نابسامانى ها و مصائبى دارد، (اصابتهم مصيبة ) كه ناگزير بايد به راه انبياء برگرديد. (جاؤ ك )
4- منافقان ، خلاف هاى خود را توجيه مى كنند. (ان اردنا الاّ احساناً)
5- منافق سوگند به خدا را پوششى براى اهداف خود قرار مى دهد. (يحلفون بالله )
6- گاهى واژه هاى مقدّس دستاويز افراد نامقدّس مى شود. (احساناً و توفيقاً)
تفسير آيه :(63) اءُوْلَئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللَّهُ مَا فِى قُلُوبِهِمْ فَاءَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَ قُلْ لَّهُمْ فِىَّ اءَنْفُسِهِمْ قَوْلاَ بَلِيغاً
ترجمه :
آنان كسانى اند كه خداوند، آنچه را در دل دارند مى داند. پس از آنان درگذر و پندشان ده و با آنان سخنى رسا كه در جانشان بنشيند بگوى .
پيام ها
1- تلاش منافقان بيهوده است ، چون خداوند هم از درون و نياتشان آگاه است و هم بموقع ، افشاگرى مى كند. (يعلم اللّه ما فى قلوبهم )
2- معذرت خواهى منافقان ، صادقانه نيست ، وگرنه فرمان اعراض از آنان صادر نمى شد. (يعلم اللّه ما فى قلوبهم فاءعرض عنهم )
3- شيوه ى برخورد رهبر با منافقان بايد شيوه ى اعراض و موعظه باشد. (فاءعرض عنهم و عِظهم )
4- در مقام موعظه ، بايد با صراحت ، منافقان را نسبت به عواقب كار و سرنوشتشان هشدار داد. (فى انفسهم قولاً بليغاً)
تفسير آيه :(64) وَمَآ اءَرْسَلْنَا مِنْ رَّسُولٍ إِلا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ اءَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوَّاْ اءَنْفُسَهُمْ جَآءُوكَ فَاسْتَغْفَرَوُاْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّاباً رَّحِيماً
ترجمه :
و ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر براى آنكه با اذن خداوند فرمان برده شود و اگر آنان هنگامى كه به خود ستم كردند (از راه خود برگشته و) نزد تو مى آمدند و از خداوند مغفرت مى خواستند و پيامبر هم براى آنان استغفارمى كرد قطعاً خداوند را توبه پذير و مهربان مى يافتند.
نكته ها
O سيماى يك جامعه و مديريّت سالم آن است كه مردمش با ايمان ، رهبرش آسمانى ، فرمان برى و اطاعت مردم قوى ، منحرفانش پشيمان و اهل استغفار و رهبرش پذيرا و مهربان باشد.
O چنانكه دعاى پيامبر در حقّ مؤ منان مستجاب است ، (استغفر لهم الرسول لوجدوا اللّه ) دعاى نيكان و فرشتگان نيز در حقّ آنان اثر دارد. در يك جا استغفار فرشتگان براى مردم مطرح است . (و يستغفرون لمن فى الارض )(320) و در جاى ديگر براى مؤ منان . (و يستغفرون للذين آمنوا)(321)
پيام ها
1- هدف از فرستادن انبيا، هدايت مردم از طريق اطاعت از آنان است . (الا ليطاع )
2- اطاعت مخصوص خداست . حتّى اطاعت از پيامبران بايد با اذن خدا باشد و گرنه شرك است . (ليطاع باذن اللّه )
3- توبه ى ترك رهبر، بازگشت به رهبر است . (ليطاع جاؤ ك )
4- رها كردن انبيا ورجوع به طاغوت ، ظلم به مقام انسانى خود است . (ظلموا انفسهم ) (با توجّه به ارتباط اين آيه با آيات قبل )
5- پيوند همه مردم با رسول اللّه بايد محكم باشد. چه مؤ من چه فاسق . مؤ من براى كسب فيض و فاسق براى درك شفاعت . (جاؤ ك )
6- راه بازگشت و توبه براى خطاكاران و حتّى منافقان باز است . (با توجّه به آيات قبل كه مربوط به منافقان است ) (فاستغفروا اللّه )
7- زيارت رهبران آسمانى و استمداد و توسل از طريق آن عزيزان ، مورد تاءييد قرآن است . (جاؤ ك فاستغفروااللّه و استغفر لهم الرسول )
8- پيامبر بخشنده ى گناه نيست ، واسطه ى عفو الهى است . (استغفر لهم الرسول )
9- خطاكار، ابتدا بايد پشيمان شود وبه سوى حقّ برگردد، سپس براى استحكام رابطه با خدا، از مقام رسالت كمك بگيرد. (استغفروا اللّه واستغفر لهم الرسول )
10- گناهكاران نبايد ماءيوس شوند، استغفار، توبه و زيارت اولياى خدا، وسيله اى براى بازسازى روحى آنان است . (جاءوك فاستغفروا... )
11- در زيارت رسول خدا و اقرار به لغزش و استغفار خود احساس سبك شدن از گناه به انسان دست مى دهد. (لوجدوا اللّه تواباً)
12- اگر خطاكاران را بخشيديد به آنان محبّت نيز بكنيد. (توّاباً رحيماً)
13- گناه ، حجابى ميان انسان و رحمت الهى است و همين كه آن حجاب برطرف شد، رحمت دريافت مى شود. (استغفر.... لوجدوا اللّه )
14- اقرار و اعتراف به گناه و استغفار از آن در محضر اولياى خدا، وسيله و زمينه ى عفو الهى است . (جاؤ ك فاستغفروا... لوجدوا اللّه توّاباً رحيماً)
تفسير آيه :(65) فَلاَ وَرَبِّكَ لاَيُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيَما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَيَجِدُواْ فِىَّ اءَنْفُسِهِمْ حَرَجَاً مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيماً
ترجمه :
نه چنين است ؛ به پرودگارت سوگند، كه ايمان (واقعى ) نمى آورند مگر زمانى كه در مشاجرات و نزاع هاى خود، تو را داور قرار دهند، ودر دل خود هيچ گونه احساس ناراحتى از قضاوت تو نداشته باشند (و در برابر داورى تو) كاملاً تسليم باشند.
نكته ها
O ميان زبيربن عوام از مهاجرين و يكى از انصار، بر سر آبيارى نخلستان نزاع شد. پيامبر قضاوت كرد كه چون قسمت بالاى باغ ، از زبير است ، اوّل او آبيارى كند. مرد انصارى از قضاوت پيامبر ناراحت شد و گفت چون زبير، پسر عمه توست ، به نفع او داورى كردى ! رنگ پيامبر پريد و اين آيه نازل شد. عجبا كه خودشان رسول اللّه را به داورى پذيرفته اند، ولى سرباز مى زنند!
O امام صادق عليه السّلام فرمود: اگر كسانى اهل نماز و حج و زكات باشند، ولى نسبت به كارهاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله سوءظن داشته باشند، در حقيقت مؤ من نيستند. سپس اين آيه را تلاوت فرمودند.(322)
پيام ها
1- نشانه هاى ايمان راستين سه چيز است :
الف : به جاى طاغوت ، داورى را نزد پيامبر بردن . (يحكموك )
ب : نسبت به قضاوت پيامبر، سوءظن نداشتن . (لايجدوا فى انفسهم حرجاً)
ج : فرمان پيامبر را با دلگرمى پذيرفتن و تسليم بودن . (و يسلّموا تسليما)
2- اسلام ، علاوه بر تسليم ظاهرى ، به ابعاد روحى و تسليم قلبى توجّه كامل دارد. (لا يجدوا فى انفسهم حرجاً)
3- قضاوت ، از شؤ ون رسالت و ولايت است . (ممّا قَضيت )
4- وجوب تسليم در برابر قضاوت پيامبر، نشان عصمت اوست . (يُسلّموا تسليماً)
تفسير آيه :(66) وَلَوْ اءَنَّا كَتَبْنَا عَلَيْهِمْ اءَنِ اقْتُلُوَّاْ اءَنْفُسَكُمْ اءَوِ اخْرُجُواْ مِنْ دِيَرِكُم مَّافَعَلُوهُ إِلا قَلِيلٌ مِّنْهُمْ وَلَوْ اءَنَّهُمْ فَعَلُواْ مَا يُوْعَظُونَ بِهِ لَكَانَ خَيْراً لَّهُمْ وَاءَشَدَّ تَثْبِيتاً
ترجمه :
و اگر به آنان حكم مى كرديم كه تن به كشتن دهيد (ويكديگر را به فرمان ما بكشيد) يا از خانه و سرزمين خود بيرون رويد، جز افرادى اندك ، اين دستور را انجام نمى دادند و اگر آنان به آنچه پند داده مى شوند عمل مى كردند،برايشان بهتر و در پايدارى مؤ ثرتر بود.
نكته ها
O اين آيه اشاره دارد به تكليف هاى سختى كه براى امّت هاى پيشين بوده است ، مثلاً خداوند به كيفر گوساله پرستى بنى اسرائيل ، فرمان داد يكديگر را بكشند. چون براى گناهى بزرگ مثل بت پرستى ، جبرانى عظيم مانند كشتن يكديگر و بيرون رفتن از شهر و ديار خود لازم بود.
پيام ها
1- مؤ منان بايد خود را بسنجند، كه اگر فرمان سختى صادر شد، در برابر آن چگونه خواهند بود؟ (و لو انّا كتبنا عليهم )
2- هنگام امتحان ، افراد كمترى از عهده ى انجام تكليف و اثبات ادعا برمى آيند. (ما فعلوه الا قليل )
3- فرمان كفر به طاغوت و رجوع به پيامبر و تسليم قضاوت هاى او بودن ، موعظه و خيرخواهى الهى است . (ما يوعظون به لكان خيراً لهم )
4- خير و سعادت در گرو عمل است (فعلوا خيراً)
5- احكام الهى (اوامر و نواهى ) مواعظ خداوند است . (فعلوا ما يوعظون به )
6- هرچه در راه خدا گام برداريم ، ثبات قدم وايمان بيشتر مى شود. (فعلوا...اشدّ تثبيتاً)
7- عمل ، در نفس و روح اثر دارد. عمل به احكام ، سبب پايدارى ايمان است .(فعلوا... اشدّ تثبيتاً)
8- تكاليف الهى هرچند به ظاهر ناخوشايند و سخت باشد، ولى به خير و صلاح انسان است . (و لو انّهم فعلوا... لكان خيرا لهم )
تفسير آيه :(67) وَإِذاً لاَتَيْنَهُم مِّن لَّدُنَّآ اءَجْراً عَظِيماً
ترجمه :
و در اين صورت يقيناً ما از جانب خود پاداشى بزرگ به آنان مى داديم .
تفسير آيه :(68) وَلَهَدَيْنَهُمْ صِرَ طَاً مُّسْتَقِيماً
ترجمه :
و قطعاً آنان را به راهى راست هدايت مى كرديم .
پيام ها
1- رسيدن به خير، ثبات قدم ، اجر بزرگ و رهيابى به راه مستقيم ، در سايه ى عمل به مواعظ و پشتكار انسان است . (فعلوا... خيراً تثبيتاً اجراً مستقيماً)
2- گام نهادن در راه خير، سبب رسيدن به خير بالاتر و بيشتر مى شود. (فعلوا اشدّ تثبيتاً اجراً عظيماً صراطاً مستقيماً)
تفسير آيه :(69) وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَاءُولََِّكَ مَعَ الَّذِينَ اءَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّديقِينَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصَّلِحِينَ وَ حَسُنَ اءُوْلََِّكَ رَفِيقاً
ترجمه :
و هر كس كه از خدا و پيامبر اطاعت كند، پس آنان (در قيامت ) با كسانى همدم خواهند بود كه خداوند بر آنان نعمت داده است ، مانند پيامبران ، صدّيقان ، شهيدان و صالحان و اينان چه همدم هاى خوبى هستند.
تفسير آيه :(70) ذَ لِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ عَلِيماً
ترجمه :
اين همه تفضّل از سوى خداست و خداوند براى آگاه بودن بس است .
نكته ها
O در سوره ى حمد در كنار صراط مستقيم ، گروه (انعمت عليهم ) آمده بود، و اين بار دوّم است كه در كنار آيه ى صراط مستقيم ، گروه (انعم اللّه عليهم ) مطرح است . گويا غير از انبيا و شهدا و صدّيقان و صالحان ، ديگران بيراهه مى روند و راه مسقيم ، منحصراً راه يكى از اين چهار گروه است .
O در روايات ، بهترين نمونه ى صدّيقان ، امامان معصوم عليهم السّلام ، و صديقه ، فاطمه ى زهرا عليها السّلام معرّفى شده است . مراد از ((شهدا)) هم ، يا كشتگان ميدان جهادند، يا گواهان اعمال در قيامت .
O همنشينى با انبيا در دنيا براى همه ى پيروان واقعى امكان ندارد، بنابراين مراد آيه همنشينى در آخرت است .
پيام ها
1- قرار گرفتن در راه انبيا و شهدا و داشتن رفقاى خوب ، جز با اطاعت از فرمان خدا و رسول به دست نمى آيد. (و من يطع اللّه و الرسول ، فاولئك ...)
2- رفيق خوب ، انبيا، شهدا، صدّيقان و صالحانند. رفقاى دنيايى را هم بايد با همين خصلتها گزينش كرد. (حَسُن اولئك رفيقاً)
3- اطاعت از رسول ، پرتوى از اطاعت خدا و در طول آن است ، پس با توحيد، منافاتى ندارد. (من يطع اللّه و الرسول )
4- پاداش اطاعت از پيامبر، همجوارى با همه ى انبياست . چون همه يك نورند و يك هدف دارند و اطاعت از يكى ، همراه شدن با همه است . (من يطع اللّه و الرسول ... مع ... النّبيين )
5- آگاه بودن خدا، بهترين عامل تشويق براى انجام وظيفه است . (باللّه عليماً)
6- مقام نبوّت از مقام صدّيقين و شهدا و صالحين بالاتر است (چون نام انبيا قبل از آنها برده شده است ) (من النّبيين و الصدّيقين ...)
تفسير آيه :(71) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ خُذُواْ حِذْرَكُمْ فَانفِرُواْ ثُبَاتٍ اءَوِ انفِرُواْ جَمِيعاً
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! (در برابر دشمن هوشيار باشيد و به علامت آمادگى ) سلاح خود را برداريد، پس به صورت دسته هاى پراكنده و نامنظّم يا همه با هم بسوى دشمن حركت كنيد.
نكته ها
O در آيه ى پيش ، اطاعت از خدا ورهبرى معصوم و حاكميّت پيامبر، و در اين آيه ، ضرورت هوشيارى و آمادگى رزمى براى امّت اسلامى و رهبرى حقّ مطرح است .
O ((حِذْر))، به معناى بيدارى ، آماده باش و وسيله دفاع است . ((ثُبات ))، جمع ((ثُبه ))، به دسته هاى پراكنده (شامل گروه هاى پارتيزانى كه دشمن را گيج و تمركز فكرى او را سلب مى كند) مى گويند.
O مسلمانان بايد مرزهاى كشور خود را حفظ كنند. عمل به اين آيه ، رمز عزّت و غفلت از آن ، رمز سقوط و شكست مسلمانان مى باشد.
پيام ها
1- مسلمانان بايد در هر حال آماده و بيدار باشند، و از طرحها، نفرات ، نوع اسلحه ، روحيّه ، همكارى داخلى و خارجى دشمنان آگاه باشند و متناسب با آنها طرح بريزند و عمل كنند. (يا ايها الّذين آمنوا خذوا حذركم )
2- آمادگى رزمى در سايه ى ايمان ارزش دارد. (ياايّها الّذين آمنوا خذوا حذركم )
3- مسلمانان بايد بسيج شوند. (انفروا جميعاً)
4- مسلمانان بايد از تاكتيك هاى مختلف ، براى مقابله با دشمن استفاده كنند. (ثبات او انفروا جميعاً)
5- شيوه بسيج و مبارزه را خودتان تعيين كنيد. (ثبات او انفروا جميعا)
تفسير آيه :(72) وَإِنَّ مِنكُمْ لَمَنْ لَّيُبَطِّئَنَّ فَإِن اءَصَبَتْكُم مُّصِيَبةٌ قَالَ قَدْ اءَنْعَمَ اللَّهُ عَلَىَّ إِذْ لَمْ اءَكُن مَّعَهُمْ شَهِيداً
ترجمه :
وهمانا از شما كسانى اند كه (هم خودشان سست مى باشند وهم ) عامل كُندى و دلسردى رزمندگان مى شوند، چون به شما مشكلى برسد، مى گويد: خدا بر من منّت نهاده كه همراه آنان (در جبهه ) حضور نيافتم (يا همراه آنان شهيد نشدم )
نكته ها
O در آيه ى پيش ، خطر دشمنان خارجى مطرح بود، اينجا خطر دشمنان داخلى و عوامل نفوذى و منافق مطرح است .
O ((يُبطّئنّ)) از ريشه ى ((بطو)) به معناى كُندى است . به گفته اهل لغت ، ((بطوء)) هم حركت كند است و هم ديگران را به كندى در حركت فراخواندن .
پيام ها
1- صحنه هاى جنگ ، وسيله ى خوبى براى شناخت افراد ضعيف الايمان و منافقان است . (و ان منكم ...)
2- خداوند، از افكار و گفتار منافقان پرده برمى دارد. (و ان منكم ...)
3- منافقان ، گاهى چنان به رنگ مؤ منان در مى آيند كه جزء آنان جلوه مى كنند. (منكم )
4- همه اصحاب پيامبر عادل و در خط حضرت نبودند. (منكم ... ليُبطئنّ)
5- منافقان ، عامل تضعيف روحيّه ى مسلمانانند (ليبطّئنّ) پس بايد آنان را شناخت و به جبهه نفرستاد.
6- منافقان ، عدم شركت در جنگ ، فرار از جبهه و نجات از مرگ را رمز موفّقيت و سعادت مى دانند. (انعم اللّه علىّ)
7- هر رفاهى ، مصون ماندنى و لطف و نعمت خدا نيست . (اَنعم اللّه علىّ)
8- چشيدن سختى ها در كنار مؤ منان ، نعمت است ، امّا رفاه جدا از مؤ منان نعمت نيست . (اصابتكم مصيبة ... لم اكن معهم )
تفسير آيه :(73) وَلَئِنْ اءَصَبَكُمْ فَضْلٌ مِّنَ اللَّهِ لَيَقُولَنَّ كَاءَن لَّمْ تَكُن بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُ مَوَدَّةٌ يَلَيْتَنِى كُنتُ مَعَهُمْ فَاءَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً
ترجمه :
واگر فضل وغنيمتى از سوى خداوند به شما برسد، آن چنان كه گويا ميان شما و او هرگز دوستى نبوده (تا نفع شما را نفع خود داند) خواهد گفت : اى كاش (در جهاد) با آنان بودم تا به رستگارى بزرگ (پيروزى وغنائم ) مى رسيدم .
نكته ها
O در رسيدن فضل و غنيمت ، نام خدا مطرح است ، (فضل من اللّه ) ولى در برخورد با سختى ها كه در آيه ى قبل مطرح بود، نامى از خدا نيست ، (اصابتكم مصيبة ) گويا اشاره به اين است كه از خداوند، جز فضل و رحمت ، چيزى به ما نمى رسد.
پيام ها
1- پيروزى در جنگ و غنائم آن ، از فضل خداست . (اصابكم فضل من اللّه )
2- به خاطر منافع دنيوى ، منافقان عاطفه را از دست مى دهند. (كان لم تكن بينكم و بينه مودّة )
3- آرزوهاى منافق ، صادقانه نيست . (لئن اصابكم فضل ... ياليتنى )
4- منافق ، نان به نرخ روز مى خورد. هنگام ناگواريها مى گويد: خدا لطف كرد كه ما نبوديم . (انعم اللّه على ) و هنگام فتح و غنيمت مى گويد: كاش مى بوديم . (ياليتنى كنت معهم )
5- آنكه در غمهاى مؤ منان شريك نيست ، ولى مى خواهد در بهره ها سهيم باشد، خصلتى از منافقان دارد. (لئن اصابكم فضل ... ياليتنى كنت معهم )
6- در نظر منافقان ، رستگارى ، رسيدن به دنياست . (فوزاً عظيماً)
تفسير آيه :(74) فَلْيُقَتِلْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَو ةَ الدُّنْيَا بِالاَْخِرَةِ وَ مَنْ يُقَتِلْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ اءَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ اءَجْراً عَظِيماً
ترجمه :
پس بايد در راه خدا كسانى بجنگند كه زندگى دنيا را به آخرت مى فروشند و كسى كه در راه خدا مى جنگد، كشته شود يا پيروز گردد، بزودى پاداشى بزرگ به او خواهيم داد.
پيام ها
1- هدف از جنگ در اسلام ، فقط خداست ، نه كشورگشايى ، نه استثمار ونه انتقام . (فى سبيل اللّه )
2- جهاد، توفيقى است كه به همه داده نمى شود. (فليقاتل ... الّذين يشرون الحيوة الدنيا) دنياطلبان نه لياقت جبهه را دارند و نه شجاعت آن را.
3- جهاد اكبر و مبارزه با دنيا پرستى ، مقدّمه ى جهاد اصغر و مبارزه با دشمن است . (فليقاتل فى سبيل اللّه الّذين ...)
4- مجاهد فى سبيل اللّه هرگز مغلوب نيست . (به جاى ((يُغلب )) مى فرمايد: (يقتل )
5- در جبهه ى حقّ، فرار وشكست مطرح نيست ، يا شهادت يا پيروزى . (يقتل او يغلب )
6- منافق ، فقط غنائم را ((فوز عظيم )) مى داند (در آيه ى قبل ) ولى قرآن ، هم براى پيروزى و هم براى شهادت ، ((اجر عظيم )) قرار داده است . (اجرا عظيما)
7- وعده ى ((اجر عظيم )) تشويق براى عزيمت به جبهه است .
8- زندگى آخرت برتر از زندگى دنياست و معامله دنيا با آخرت كار بزرگى است . (يشرون الحيوة الدنيا بالاخرة ... اجرا عظيما)
9- پاداش شهيد و رزمنده پيروز يكسان است . (فيقتل او يغلب ....اجراً عظيماً)
تفسير آيه :(75) وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَتِلُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَآءِ وَالْوِلْدَ نِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَآ اءَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ اءَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيّاً وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيراً
ترجمه :
شما را چه شده كه در راه خدا و (در راه نجات ) مردان و زنان و كودكان مستضعف نمى جنگيد، آنان كه مى گويند: پروردگارا! ما را از اين شهرى كه مردمش ستمگرند بيرون بر و از جانب خود رهبر و سرپرستى براى ماقرار ده و از سوى خودت ، ياورى براى ما تعيين فرما.
نكته ها
O آيه درباره ى مسلمانانى است كه تحت فشار و شكنجه ى مردم مكّه قرار داشتند. و از كسانى كه جهاد در راه آزادى آنان را رها كرده اند، نكوهش مى كند.
O امام باقر عليه السّلام فرمود: مقصود از مستضعفينى كه در تحت حكومت ظالمانند، ما هستيم . و امام صادق عليه السّلام در پاسخ به اينكه مستضعفين چه كسانى هستند؟ فرمود: كسانى كه نه مؤ من هستند و نه كافر.(323)
پيام ها
1- مسلمانان بايد نسبت به هم ، غيرت و تعصّب مكتبى داشته باشند و در برابر ناله ها و استغاثه ها بى تفاوت نباشند. (مالكم ....)
2- از اهداف جهاد اسلامى ، تلاش براى رهايى مستضعفان از سلطه ستمگران است . (فى سبيل اللّه و المستضعفين ).
3- اسلام مرز نمى شناسد، هرجا كه مستضعفى باشد، جهاد هست . (والمستضعفين )
4- ارتش اسلام بايد به حدى مقتدر باشد كه نجات بخش تمام محرومان جهان باشد. (ما لكم لاتقاتلون )
5- در شيوه ى دعوت به جهاد، بايد از عواطف مردم كمك گرفت . (المستضعفين ... الّذين يقولون ربّنا...)
6- سرپرستى و ولايت بر مسلمانان بايد از طرف خدا باشد. (من لدنك وليّا)
تفسير آيه :(76) الَّذِينَ ءَامَنُواْ يُقَتِلُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَتِلُونَ فِى سَبِيلِ الطَّغُوتِ فَقَتِلُوَّاْ اءَوْلِيَآءَ الشَّيْطَنِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَنِ كَانَ ضَعِيفاً
ترجمه :
كسانى كه ايمان آورده اند، در راه خدا جهاد مى كنند و كسانى كه كافر شده اند در راه طاغوت مى جنگند. پس با دوستان و ياران شيطان بجنگيد (و بيم نداشته باشيد) زيرا حيله ى شيطان ضعيف است .
نكته ها
O گرچه نيرنگ هاى شيطانى كفّار بزرگ است ، (ومكروا مكراً كبّارا)(324) و نزديك است كوهها از مكر كفّار، از جا كنده شود، (و ان كان مكرهم لتزول منه الجبال )(325) ولى در برابر اراده ى خداوند، سست و ضعيف است .
پيام ها
1- لازمه ى ايمان ، جهاد با كفّار است . (الّذين آمنوا يقاتلون )
2- جهاد اسلامى ، در راه خدا و براى حفظ دين خداست ، نه كشورگشايى يا انتقام گيرى . (يقاتلون فى سبيل اللّه )
3- جامعه ى الهى و غير الهى را از نوع درگيرى هايشان مى توان شناخت . (فى سبيل اللّه ، فى سبيل الطاغوت )
4- درگيرى و تضاد هميشه بوده وهست ، ولى در چه راهى وبراى چه هدفى ؟ (فى سبيل اللّه ...)
5- مثلث كفر، طاغوت وشيطان ، اتحاد محكمى دارند. (كفروا، الطاغوت ، الشيطان )
6- با مقايسه ميان دو نوع مبارزه وهدف ، به ارزش كار خود پى ببريد ودر جنگ بكوشيد. (فقاتلوا اولياء الشيطان )
7- گرچه دشمنان نقشه ها دارند، ولى نترسيد، كه نقشه هايشان ضعيف است . (انّ كيد الشيطان كان ضعيفاً)
8- پايان خط طاغوت و راه شيطان ، ناكامى است . (انّ كيد الشيطان كان ضعيفاً)
تفسير آيه :(77) اءَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوَّاْ اءَيْدِيَكُمْ وَاءَقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَءَاتُواْ الزَّكَوة فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ اءَوْ اءَشَدَّ خَشْيَةَ وَقَالُواْ رَبَّنَا لِمَ كَتَبْت َعَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلاََّ اءَخَّرْتَنَآ إِلَىَّ اءَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالاَْخِرَةُ خَيْرٌلِّمَنِ اتَّقَى وَلاَ تُظْلَمُونَ فَتِيلاً
ترجمه :
آيا نمى نگرى كسانى را كه (پيش از هجرت ) به آنان گفته شد (اكنون ) دست نگهداريد و نماز به پا داريد و زكات بپردازيد. ليكن چون جهاد (در مدينه ) بر آنان مقرّر شد، گروهى از آنان از مردم (مشرك مكّه ) چنان مى ترسيدند كه گويا از خدا مى ترسند، بلكه بيش از خدا (از كفّار مى ترسيدند) و (از روى اعتراض ) گفتند: پروردگارا! چرا جنگ را بر ما واجب كردى ؟ چرا ما را تا سرآمدى نزديك (مرگ طبيعى ) مهلت ندادى ؟ بگو: برخوردارى دنيا اندك و ناچيز است و براى كسى كه تقوا پيشه كند آخرت بهتر است ، و به اندازه ى رشته ى ميان هسته خرما، به شما ستم نخواهد شد.
نكته ها
O مسلمانان صدر اسلام در دوران سخت مكّه ، از پيامبر اسلام اجازه ى جنگ با مشركان را مى خواستند و مى گفتند: پيش از اسلام عزيز بوديم ، اينك به خاطر اسلام گرفتار فشاريم ، بگذار بجنگيم تا عزّت خود را به دست آوريم . پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كه آن هنگام ماءمور به جنگ نبود، اجازه نمى داد، ولى پس از هجرت كه فرمان جهاد آمد، جمعى از همان جهاد طلبان ، دست به اعتراض و بهانه جويى زدند و كفّار مكّه را بزرگ شمرده و از آنان به شدّت مى ترسيدند.
O ((خَشية )) به ترسى گفته مى شود كه برخاسته از عظمت وبزرگ دانستن طرف باشد.
O امام صادق عليه السّلام فرمود: مراد از (كُفّوا ايديكم )، ((كفّوا السنتكم )) است ، گويا شعارهاى توخالى مى دادند كه آيه نازل شد، دست برداريد.(326)
O امام باقر عليه السّلام يكى از نمونه ها را صلح امام حسن عليه السّلام معرّفى فرمودند كه آن صلح از آنچه خورشيد بر آن مى تابد براى امّت اسلام بهتر بود.(327)
آرى ، رهبر معصوم گاهى مثل امام حسن عليه السّلام فرمان آتش بس مى دهد و گاهى مانند امام حسين عليه السّلام جنگ و شهادت را لازم مى داند.
O در روايات متعددى مى خوانيم كه مراد از اجل قريب كه مردم تقاضاى تاءخير جهاد را تا آن زمان دارند، قيام حضرت مهدى عليه السّلام است .(328) يعنى افرادى مى گويند: تا زمان قيام امام زمان عليه السّلام نبايد حكم قتال بيايد.
پيام ها
1- توجّه به تاريخ ، سازنده است . (اءلم تر...)
2- در آغاز هر انقلابى ، تحمل مشكلات و سعه ى صدر لازم است . (كفوا ايديكم )
3- بايد احساسات زودرس و شعارهاى توخالى را كنترل كرد. (كفوا ايديكم )
4- دستورهاى خداوند، طبق مصالح واقعى است ، نه تقاضاى مردم . (كُفّوا ايديكم ) (با توجّه به شاءن نزول )
5- هميشه و همه جا شمشير كارساز نيست . در شرايط بحرانى و عدم آمادگى ، نبايد بهانه به دشمن قوى پنجه داد. (كُفّوا ايديكم )
6- از رسول خدا و فرمان خدا جلو نيفتيد و در امور دينى ، اظهار سليقه ى شخصى نكنيد. (كفّوا ايديكم )
7- با نماز كه ياد خداست ، آرامش درونى كسب كنيد و با زكات ، خلاهاى اقتصادى را پر كنيد. (اقيموا الصلوة و آتواالزكاة )
8- مسائل عبادى اسلام با مسائل اقتصادى آن بهم پيوسته است . (الصلوة ، الزكاة )
9- در ميان عبادات ، نماز و زكات جايگاه ويژه دارد. (اقيموا الصلوة و آتوا الزكاة )
10- نماز بر زكات مقدّم است . (هر كجا نامى از اين دو است ، اوّل نام نماز است )
11- فرمان نماز وزكات قبل از جهاد صادر وتشريع شده است . (كُفّوا ايديكم و اقيموا الصلوة ...)
12- خودسازى ، مقدّم بر جامعه سازى است ، آنكه اهل نماز و زكات نباشد، اهل اخلاص و ايثار هم نخواهد بود. (اقيموا الصلوة و آتواالزكاة )
13- آنان كه زود داغ مى شوند، زود هم سرد مى شوند. آرى هر داغى ، سرد مى شود، ولى هيچ پخته اى خام نمى شود. (كفّوا ايديكم ... فلما كتب ... لِمَ كتبت )
14- انقلابى بودن مهم نيست ، انقلابى ماندن مهم است . گاهى از شعار تا عمل فاصله زياد است . (فلما كتب ...اذا فريق منهم يخشون )
15- فرمان جهاد، وسيله ى آزمايش مردم است . (كتب ... القتال ... فريق منهم يخشون )
17- عامل مهم ترك جهاد، دلبستگى هاى دنيوى است . (لولااخرتنا الى اجل )
16- سرچشمه اعتراض به فرمان جهاد ترس است . (يخشون ... لِمَ كتبت )
18- به فرمان هاى خدا و زمان صدور آنها اعتراض نكنيد. در برابر امر الهى ، محاسبات زمانى و مكانى خود را كنار بگذاريد. (لولا اخّرتنا الى اجل قريب )
19- اعتراض به فرمان خدا نشانه ى بى تقوايى است . (لِمَ كتبت ... خيرٌ لمن اتّقى )
20- اگر چشم اندازتان را وسيعتر از اين جهان مادّى قرار دهيد، به متاع اندك دنيا دلبسته نمى شويد. (والاخرة خير)
21- كاميابان آخرت ، تنها اهل تقوايند. (خير لمن اتّقى )
تفسير آيه :(78) اءَيْنَمَا تَكُونُواْ يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِى بُرُوجٍ مُّشَيَّدَةٍ وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِكَ قُلْ كُلُّ مِّنْ عِندِ اللَّهِ فَمَالِ هََّؤُلاََّءِ الْقَوْمِ لاَيَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثاً
ترجمه :
هر كجا باشيد، مرگ شما را درمى يابد هر چند در دژهاى مستحكم (يا ستارگان ) باشيد. اگر به آنان (منافقان ) نيكى وپيروزى برسد، مى گويند: اين از سوى خداست ، و اگر بدى به ايشان رسد، مى گويند: اين از جانب تو است . بگو: همه چيز از سوى خداست . اين قوم را چه شده كه در معرض فهم هيچ سخنى نيستند؟
نكته ها
O اين آيه ، هم تشويقى به جهاد و نترسيدن از مرگ در جبهه ى درگيرى است و هم پاسخى به فال بد زدنهاى منافقان است ، كه بجاى بررسى و فهم درست مسائل ، تلخى ها و شكست ها را به گردن پيامبر خدا مى اندازند.
پيام ها
1- با توجّه به قطعى و حتمى بودن مرگ ، فرار از جنگ چرا؟ (اينما تكونوا...)
2- بدنام كردن رهبر، از شيوه هاى منافقان است . (هذه من عندك )
3- نبايد با سلب مسئوليّت از خود، لغزشها را توجيه كرد و گناهان خود را به گردن ديگرى انداخت . (يقولوا هذه من عندك )
4- پيروزى و شكست ، مرگ و حيات ، تلخى ها وشيرينى ها همه در مدار مقدرات حكيمانه خداست . (كلّ من عنداللّه )
5- منشاء همه ى حوادث تلخ وشيرين خداست ، نه آنچه ثنويّت مى گويد و اهريمن ويزدان را مطرح مى كند. (كلّ من عنداللّه )
6- منافقان عناد دارند و سخن حقّ را در نمى يابند. (لايكادون يفقهون حديثاً)
7- خداوند را محور همه چيز دانستن (توحيد افعالى ) نيازمند تفكّر دقيق و عميق است . (يفقهون )
8- كسى كه توحيد و محوريّت خدا را درك نكند، هيچ يك از معارف را درك نمى كند. (لايفقهون حديثاً)
تفسير آيه :(79) مَّآ اءَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَآ اءَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ وَ اءَرْسَلْنَكَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً
ترجمه :
(اى انسان !) آنچه از نيكى به تو رسد از خداست و آنچه از بدى به تو برسد از نفس توست . و (اى پيامبر) ما تو را به رسالت براى مردم فرستاديم و گواهى خدا در اين باره كافى است .
نكته ها
در بينش الهى ، همه چيز مخلوق خداست (اللّه خالق كلّ شى ء)(329) و خداوند، همه چيز را نيك آفريده است . (احسن كلّ شى ء خلقه )(330) آنچه به خداوند مربوط است ، آفرينش است كه از حُسن جدا نيست و ناگوارى ها و گرفتارى هاى ما، اوّلاً فقدان آن كمالات است كه مخلوق خدا نيست ، ثانياً آنچه سبب محروميّت از خيرات الهى است ، كردار فرد يا جامعه است .
O به تعبير يكى از علما، زمين كه به دور خورشيد مى گردد، همواره قسمتى كه رو به خورشيد است ، روشن است و اگر طرف ديگر تاريك است ، چون پشت به خورشيد كرده وگرنه خورشيد، همواره نور مى دهد. بنابراين مى توان به زمين گفت : اى زمين هر كجاى تو روشن است از خورشيد است و هر كجاى تو تاريك است از خودت مى باشد. در اين آيه نيز به انسان خطاب شده كه هر نيكى به تو رسد از خداست و هر بدى به تو رسد از خودت است .
O با آن همه ستايش قرآن از رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله ، بايد گفت : مراد از (من نفسك ) نفس انسان است ، نه شخص پيامبر. واللّه العالم
O در آيه قبل خوانديم كه خوبى ها و بدى ها همه از نزد خداست و در اين آيه مى خوانيم : تنها خوبى ها از اوست و بدى ها از انسان است و اين به خاطر آن است كه بدى ها از آن جهت كه از انسان صادر مى شود به انسان نسبت داده شده و از آن جهت كه خود انسان و اراده او در تحت سيطره الهى است ، به خدا نسبت داده مى شود. چنانكه اگر كارمند دولت خلاف كند، اين خلاف هم به خود كارمند نسبت داده مى شود، و هم به دليل آنكه او كارمند دولت است ، به دولت نسبت داده مى شود.
O امام رضا عليه السّلام مى فرمايد: خداوند به انسان خطاب مى كند كه اراده و خواست تو نيز از من است .(331) آرى ، انسان با خواست خداوند مى تواند تصميم بگيرد.
پيام ها
1- در جهان بينى الهى ، هر نيكى و زيبايى از خداست . (من حسنة فمن اللّه )
2- در برابر تضعيف روحيّه ها، بايد تقويت روحيّه كرد. منافقان كه بدى ها را از رسول اللّه مى دانستند، اين آيه در جبران آن مى گويد: (من سيّئة فمن نفسك )
3- رسالت پيامبر اسلام ، جهانى است . (ارسلناك للناس )
4- انبيا براى همه مردم وسيله ى خير هستند. (للناس )
next page
fehrest page
back page
-
next page
fehrest page
back page
تفسير آيه :(80) وَمَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اءَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَآ اءَرْسَلْنَكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً
ترجمه :
هر كس پيامبر را پيروى كند، بى شك خداوند را اطاعت كرده است و هر كه اعراض كند و سرباز زند، ما تو را بر آنان نگهبان نفرستاده ايم .
پيام ها
1- سخن ورفتار پيامبر همچون قرآن ، حجّت ولازم الاجراست . (من يطع الرسول ...)
2- اطاعت از اوامر حكومتى پيامبر واجب است . (مراد از اطاعت رسول ، فرمان هاى حكومتى اوست ، وگرنه اطاعت از دستورات الهى كه با بيان رسول ابلاغ مى شود، اطاعت از خداست نه رسول .) (من يطع الرسول )
3- انبيا معصومند. (من يطع الرسول فقد اطاع اللّه )
4- اوامر پيامبر، پرتوى از اوامر الهى ودر طول آن است . (يطع الرسول فقد اطاع اللّه )
5- انسان ، مختار است ، نه مجبور. (من يطع ... و من تولّى )
6- وظيفه ى پيامبران ، تبليغ است ، نه تحميل . (و من تولى فما اءرسلناك عليهم حفيظاً)
تفسير آيه :(81) وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُواْ مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَآئِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِى تَقُولُ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَاءَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً
ترجمه :
(منافقان ، به هنگام روز و در حضور تو) مى گويند: اطاعت ! پس چون از نزد تو بيرون مى روند، گروهى از آنان در جلسات شبانه و بيتوته ها برخلاف گفته ى تو كار مى كنند، ولى خداوند، آنچه را در اين جلسات مى گذرد، مى نويسد. پس از آنان اعراض و بر خداوند توكّل كن ، وكافى است كه خداوند، پشتيبان باشد.
پيام ها
1- به هر اظهار وفادارى و ايمانى دلگرم نباشيد، چرا كه منافقان با چرب زبانى خود را مطيع جلوه مى دهند. (يقولون طاعة )
2- منافقان ، جلسات سرّى شبانه و تشكيلات گروهى دارند. (بيّت طائفة )
3- دشمنان از نقاط كور وتاريك استفاده مى كنند، از توطئه هاى آنان غافل نباشيد. (بيّت )
4- قرآن ، در انتقاد، همه را يكسان نمى داند. (طائفة منهم )
5- خداوند، به حساب توطئه ها وشيطنت هاى منافقان خواهد رسيد. (يكتب ما يبيّتون )
6- در برابر توطئه هاى سرى منافقان تنها بر خدا بايد توكّل كرد، توكّل عامل موفقيّت است . (توكّل على اللّه )
7- خداوند، حامى مسلمانان و رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله است و پرده از توطئه هاى منافقان برداشته و با امدادهاى غيبى آنان را يارى مى كند. (و كفى بالله وكيلا)
تفسير آيه :(82) اءَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدَواْ فِيهِ اخْتِلَفاً كَثِيراً
ترجمه :
چرا در معانى قرآن تدّبر نمى كنند؟ در حالى كه اگر اين قرآن ، از طرف غير خدا بود قطعاً اختلاف هاى بسيارى در آن مى يافتند.
نكته ها
O از تهمت هايى كه به پيامبر اسلام مى زدند، آن بود كه قرآن را شخص ديگرى به محمّد صلّى اللّه عليه و آله ياد داده است : (يُعلّمه بشر)(332) اين آيه در پاسخ آنان نازل شده است .
O معمولاً در نوع سخنان و نوشته هاى افراد بشر در درازمدّت تغيير، تكامل و تضاد پيش مى آيد. امّا اين كه قرآن در طول 23 سال نزول ، در شرايط گوناگون جنگ و صلح ، غربت و شهرت ، قوّت و ضعف ، و در فراز و نشيب هاى زمان آن هم از زبان شخصى درس نخوانده ، بدون هيچگونه اختلاف و تناقض بيان شده ، دليل آن است كه كلام خداست ، نه آموخته ى بشر.
O فرمان تدبّر در قرآن براى همه و در هر عصر ونسلى ، رمز آن است كه هر انديشمندى هر زمان ، به نكته اى خواهد رسيد. حضرت على عليه السّلام درباره ى بى كرانگى مفاهيم قرآن فرموده است : ((بَحرا لايُدرك قَعره ))(333) قرآن ، دريايى است كه تهِ آن درك نمى شود.
پيام ها
1- انديشه نكردن در قرآن ، مورد توبيخ و سرزنش خداوند است . (افلا يتدبرون )
2- تدبّر در قرآن داروى شفابخش نفاق است . (و يقولون طاعة ... افلا يتدبرون ...)
3- راه گرايش به اسلام و قرآن ، انديشه و تدبر است نه تقليد. (افلا يتدبرون )
4- قرآن همه را به تدبّر فراخوانده است و فهم انسان به درك معارف آن مى رسد. (افلا يتدبّرون القرآن )
5- پندار وجود تضاد و اختلاف در قرآن ، نتيجه ى نگرش سطحى و عدم تدبّر و دقّت است . (افلايتدبّرون )
6- قرآن ، دليل حقّانيت رسالت پيامبر است . (لو كان من عند غير اللّه ...)
7- يكدستى و عدم اختلاف در آيات نشان آن است كه سرچشمه ى آن ، وجودى تغيير ناپذير است . (لو كان من عند غير اللّه )
8- هرچه از طرف خداست حقّ و ثابت و دور از تضاد و پراكندگى و تناقض است . (لو كان من عند غير اللّه لوجدوا...)
9- در قوانين غير الهى همواره تضاد و تناقض به چشم مى خورد. (لو كان من عند غير اللّه لوجدوا...)
10- اختلاف ، تغيير وتكامل ، لازمه ى نظريات انسان است . (لوجدوا فيه اختلافاً)
11- براى ابطال هر مكتبى ، بهترين راه كشف و بيان تناقض هاى آن است . (لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً)
تفسير آيه :(83) وَإِذَا جَآءَهُمْ اءَمْرٌ مِّنَ الاَْمْنِ اءَوِ الْخَوْفِ اءَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رُدُّوهُ إ لى الرَّسُولِ وَإِلَىَّ اءُولِى الاَْمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُم ُالشَّيْطَنَ إِلا قَلِيلاً
ترجمه :
هنگامى كه خبرى (و شايعه اى ) از ايمنى يا ترس (پيروزى يا شكست ) به آنان (منافقان ) برسد، آن را فاش ساخته و پخش مى كنند، در حالى كه اگر آن را (پيش از نشر) به پيامبر و اولياى امور خود ارجاع دهند، قطعاً آنان كه اهل درك و فهم و استنباطند، حقيقت آن را در مى يابند. و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، به جز اندكى ، پيروى از شيطان مى كرديد.
نكته ها
O نشر و پخش اخبار محرمانه و شايعات هميشه به مسلمانان ضربه زده است . نشر اخبار سرى معمولاً از روى سادگى ، انتقام ، ضربه زدن ، آلت دست شدن ، طمع مادّى ، خودنمايى و اظهار اطلاعات صورت مى گيرد. اسلام به خاطر جامعيّتى كه دارد، به اين مساءله پرداخته و در اين آيه از افشاى رازهاى نظامى نكوهش مى كند و نقل اخبار پيروزى يا شكست را پيش از عرضه به پيشوايان ، عامل غرور نابجا يا وحشت بى مورد از دشمن مى داند. و اگر هشدارها و عنايت هاى الهى نبود، مسلمانان بيشتر در اين مسير شيطانى (افشاى سر) قرار مى گرفتند.
O امام صادق عليه السّلام فرمودند: كسى كه اسرار ما را فاش كند، همانند كسى است كه به روى ما شمشير كشيده باشد.(334)
O امام باقر عليه السّلام مى فرمايد: مراد از اهل استنباط در آيه ، ائمّه معصومين هستند.(335)
پيام ها
1- رازدارى و حفظ اخبار امنيّتى وظيفه مسلمانان است و افشاى اسرار آنها حرام است . (اذا جاءهم امر... اذاعوا به )
2- پخش شايعات ، از حربه هاى منافقان است . (اذاعوا) (با توجّه با آيات قبل )
3- اخبار جبهه و اسرار نظامى بايد به يك نقطه برسد و پس از ارزيابى و تشخيص به اندازه ى مصلحت منتشر گردد. (ردّوه الى الرسول )
4- عوام و عموم مردم ، بايد به اهل استنباط رجوع كنند. (ردوه الى الرسول ...)
5- اولى الامر بايد از ميان خودِ مؤ منين باشد. (اولى الامر منهم )
6- مسلمانان بايد داراى حكومت و تشكيلات و رهبرى باشند. اولى الامر صاحب دولت و حكومت و قدرت است . (الى اولى الامر منهم )
7- مسائل نظامى ، سياسى و امنيّتى بايد تحت يك مديريّت داراى اجتهاد و استنباط باشد. (لعلمه الّذين يستنبطونه )
8- كنترل و هدايت اخبار امنيّتى و اسرار اجتماعى ، ايجاد تشكيلات خبرى براى جمع آورى و ارزيابى خبرهاى سرنوشت ساز و عرضه آن به مردم از شئون رهبرى است . (لعلمه الّذين يستنبطونه )
9- بين ولايت و فقاهت رابطه ى تنگاتنگ است . اولوالامر بايد اهل استنباط باشند. (اولى الامر... يستنبطونه )
10- استنباط، تنها مخصوص احكام فقهى نيست . (امر من الامن او الخوف ... يستنبطونه )
11- خنثى سازى توطئه از راه قراردادن مراجع صلاحيّت دار در جريان اخبار و بررسى آنها، مصداق فضل ورحمت الهى است . (ردّوه الى الرسول ... فضل اللّه )
12- تعيين رسول اللّه و اولوالامر بعنوان مرجع مردم ، و رهانيدن مردم از پيروى شيطان بزرگ ترين فضل و رحمت خدا است . (و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته ...)
13- مركزيّت صحيح مانع انحراف است و جامعه ى بى رهبر در دام شيطان مى افتد. (لولا فضل اللّه لاتّبعتم )
14- انتشار اخبار نظامى و عدم مراجعه به رهبران الهى ، پيروى از شيطان است . (لاتّبعتم الشيطان )
15- اكثر مردم فريب شايعات را مى خورند. (لاتّبعتم الشيطان الا قليلاً)
تفسير آيه :(84) فَقَتِلْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ لاَتُكَلَّفُ إِلاّ نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَى اللَّهُ اءَنْ يَكُفَّ بَاءْسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَاللَّهُ اءَشَدُّ بَاءْسَاً وَاءَشَدُّ تَنْكِيلاً
ترجمه :
پس در راه خدا پيكار كن ، كه جز شخص تو (كسى بر آن ) مكلّف نيست و مؤ منان را (به جهاد) ترغيب كن ، باشد كه خداوند از گزند كافران جلوگيرى كند و خداوند قدرتمندتر و مجازاتش دردناكتر است .
نكته ها
O پس از پيروزى كفّار در احد ابوسفيان با غرور گفت : بار ديگر با مسلمانان در موسم بدر صغرى (محلّ برپايى بازارى در سرزمين بدر در ماه ذى قعده ) روبرو خواهيم شد. هنگام رسيدن موعد، پيامبر مردم را به جهاد دعوت كرد. عده اى به جهت شكست در احد روحيّه ى حضور نداشتند. آيه ى فوق نازل شد و پيامبر بار ديگر مردم را به جهاد دعوت كرد. هفتاد نفر حاضر شدند ولى درگيرى رخ نداد و مسلمانان سالم به مدينه برگشتند.
O ((نكول ))، به معناى امتناع كردن از روى ترس است . و ((تنكيل ))، انجام كارى است كه طرف را منصرف كند، همچون كيفر و مجازات .
O از امام صادق عليه السّلام روايت شده است كه به هيچ پيامبر ديگرى فرمان نيامد كه اگر تنها شدى جهاد كن .(336) در زمان ما نيز امام خمينى قدّس سرّه فرمود: ابرقدرت ها بدانند اگر خمينى يكه وتنها بماند به راه خود ومبارزه با شرك و كفر ادامه خواهد داد.
O امام باقر عليه السّلام فرمود: پس از نزول اين آيه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله تمام جنگ ها را شخصاً فرماندهى مى كرد.(337)
پيام ها
1- رهبر بايد پيشاهنگ ديگران باشد. (فقاتل )
2- اگر مسلمانان نسبت به ناله ى مستضعفان بى تفاوت شدند، پيشوا بايد به تنهايى حركت كند. (الاّ نفسك )
3- رهبر بايد چنان قاطع باشد كه همراهى يا عدم همراهى مردم در جهاد، در او بى اثر باشد. (الاّ نفسك )
4- هر كس مسئول كار خويش است . (لاتكلّف الا نفسك )
5- بايد دل به خدا بست ، نه مردم . (الاّ نفسك )
6- وظيفه ى پيامبران ، تشويق و دعوت است ، نه اجبار. (حرّض المؤ منين )
7- جبهه و جهاد، نياز به تبليغات قوى دارد. (حرّض المؤ منين )
8- وظيفه ى ما قيام و جهاد است ، شكستِ دشمن كار خداست . (فقاتل ... عسى اللّه ان يكفّ)
9- قدرت الهى ، برترين قدرت و مايه ى دلگرمى مؤ منان و تهديد متخلّفان است . (واللّه اشد باءساً)
تفسير آيه :(85) مَّنْ يَشْفَعْ شَفَعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَّهُ نَصِيبٌ مِّنْهَا وَمَنْ يَشْفَعْ شَفَعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَّهُ كِفْلٌ مِّنْهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلّ شَىْءٍ مُّقِيتاً
ترجمه :
هر كس وساطت نيكو كند، او هم سهمى از پاداش خواهد داشت و هر كس به كار بد وساطت كند، بهره اى از كيفر خواهد داشت و خداوند بر هر چيزى نگهبان است .
نكته ها
O ((مُقيت ))، يعنى آنكه قوت ديگرى را مى دهد و حافظ جان اوست و بطور عام ، به معناى حافظ و حسابرس به كار مى رود.
O در آيه پيش ، هر كس مسئول كار خود بود، امّا اين آيه نقش دعوت و وساطت در كار نيك را، در بهره داشتن از پاداش و كيفر بيان مى كند.
O موعظه ، آشتى دادن ، تدريس ، تشويق به جبهه ، تعاون بر كار نيك ، مصاديق (شفاعة حسنة ) هستند، چنانكه در حديث ، دعا در حقّ ديگران ، امر به معروف ، راهنمايى و حتّى اشاره به كار خير، از مصاديق ((شفاعة حسنة )) ذكر شده است .(338) غيبت ، سخن چينى ، كارشكنى ، تهمت ، فتنه ، ترساندن از جبهه ، وسوسه و توطئه ، مصاديق (شفاعة سيئة ) هستند.
پيام ها
1- فردگرايى و انزوا در اسلام ممنوع است . (يشفع شفاعة حسنة )
2- دعوت به نيك و بد، شركت در پاداش و كيفر است . (نصيبٌ منها)
3- به خاطر محدوديّت ها، نمى توان در هر كارى دخالت مستقيم داشت ، ولى با شفاعت هاى خير، مى توان از آنها بهره برد. (نصيب منها)
4- به دلاّل بايد حقّى پرداخت شود، كسانى كه در امور خيريّه يا در تجارت واسطه گرى مى كنند حقّى دارند. (يشفع شفاعة حسنة يكن له نصيب منها)
5- در وساطت ها، بايد خدا را در نظر داشت . (كان اللّه على كل شى ء مقيتاً)
تفسير آيه :(86) وَإِذَا حُيِّيْتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّواْ بِاءَحْسَنَ مِنْهَآ اءَوْ رُدُّوهَآ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ حَسِيباً
ترجمه :
وهرگاه شما را به درودى ستايش گفتند، پس شما به بهتر از آن تحيّت گوييد يا (لااقّل ) همانند آن را (در پاسخ ) باز گوييد كه خداوند همواره بر هر چيزى حسابرس است .
نكته ها
O مراد از ((تحيّت ))، سلام كردن به ديگران ، يا هر امر ديگرى است (339) كه با آرزوى حيات و سلامتى و شادى ديگران همراه باشد، همچون هديه دادن . چنانكه وقتى كنيزى به امام حسن عليه السّلام دسته گلى هديه داد، امام او را آزاد كرد و در پاسخ سؤ ال مردم ، همين آيه را قرائت فرمود.
در اسلام ، تشويق به سلام به ديگران شده ، چه آنان را بشناسيم يا نشناسيم . و بخيل كسى شمرده شده كه در سلام بخل ورزد. و پيامبر به هر كس مى رسيد حتّى به كودكان ، سلام مى داد.
O در نظام تربيتى اسلام ، تحيّت تنها از كوچك نسبت به بزرگ نيست ، خدا، پيامبر و فرشتگان ، به مؤ منان سلام مى دهند.(340) (به آداب سلام در روايات مراجعه شود).
پيام ها
1- رابطه ى عاطفى خود را نسبت به يكديگر گرم تر كنيد. (فحيّوا باَحسن )
2- ردّ احسانِ مردم نارواست ، بايد آن را پذيرفت و به نحوى جبران كرد. (حيّوا باحسن منها)
3- پاسخ محبّت ها و هدايا را نبايد تاءخير انداخت . حرف فاء در كلمه (فحيوا)
4- پاداش بهتر در اسلام استحباب دارد. (فحيّوا باحسن منها)
5-در پاسخ نيكى هاى ديگران ، ابتدا به سراغ پاسخ بهتر رويد، اگر نشد، پاسخى مشابه . (باحسن منها او ردّوها)
6- در جنگ هم اگر دشمن پيشنهاد صلح كرد، شما با رحمت بيشترى بپذيريد، يا مقابله به مثل آن را بپذيريد. (حييتم بتحيّة فحيّوا باحسن منها)
7- از تحيّت هاى بى جواب نگران باشيد، كه اگر مردم پاسخ ندهند، خداوند حساب آن را دارد و نه عواطف مردم را بى جواب گذاريد، كه خداوند به حساب شما مى رسد. (انّ اللّه كان على كلّ شيى ء حسيباً)
تفسير آيه :(87) اللَّهُ لاََّ إِلَهَ إِلا هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَمَةِ لاَ رَيْبَ فِيهِ وَمَنْ اءَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثاً
ترجمه :
خداوند كه معبودى جز او نيست ، همه شما را در روز قيامت كه هيچ شكّى در آن نيست جمع مى كند، و راستگوتر از خدا در سخن كيست ؟
پيام ها
1- مبداء و معاد هر دو به دست يك خداست . (اللّه لااله الا هو ليجمعنكم ...)
2- قيامت روز جمع شدن همه براى حسابرسى است ، پس بايد در راه جلب رضاى او كوشش كرد و تنها او را پرستيد. (ليجمعنّكم الى يوم القيامة )
3- با آن همه دلايل بر معاد (مثل عدالت خدا، حكمت او، نشانه هاى رستاخيز در طبيعت و حيات آن پس از مرگ در زمستان ، خواب و بيدارى ، تجديد سلول هاى بدن و ...) جايى براى ترديد در قيامت نيست . (لاريب )
4- هرجا كه غفلت بيشتر باشد، مربّى بايد هشدارهاى قاطع ترى دهد. (نشانه هاى تاءكيد در آيه : حرف لام ، نون تاءكيد ثقيله ، جمله (لاريب )، جمله (اصدق حديثاً)، همه به خاطر غفلت انسان از قيامت است .)
تفسير آيه :(88) فَمَا لَكُمْ فِى الْمُنَفِقِينَ فِئَتَيْنِ وَاللَّهُ اءَرْكَسَهُمْ بِمَاكَسَبُوَّاْ اءَتُرِيدُونَ اءَنْ تَهْدُواْ مَنْ اءَضَلَّ اللَّهُ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً
ترجمه :
چرا درباره ى منافقانى كه خداوند به خاطر اعمالشان ، آنان را سرنگون كرده دو دسته شده ايد؟! آيا مى خواهيد كسانى را كه خداوند گمراه كرده ، به راه آوريد؟ (مگر نمى دانيد) هر كه را خداوند گمراه كند، هرگز راهى براى نجاتش نخواهى يافت ؟
نكته ها
O كلمه ((اِركاس )) به معناى واژگون كردن است ، و مراد از (اركسهم ) در آيه واژگونى فكرى منافقان است .
O در چند آيه ى قبل براى واسطه شدن و شفاعت در كار خير و شر آيه اى خوانديم . اين آيه نمونه اى از شفاعت براى منافقان را بيان مى كند.
O گروهى در مكّه به ظاهر مسلمان شدند، ولى هجرت نكردند و در عمل با مشركان بودند. بعدها كه هجرت كردند، (شايد هم براى جاسوسى ) مؤ منان درباره ى آنان دو نظر داشتند. بعضى مى گفتند: چون به توحيد و معاد شهادت مى دهند، رفتار برادرانه با آنان داشته باشيم ، وبعضى به خاطر ترك هجرت وهمكارى آنان با كفّار، طرفدار برخورد منفى با آنان بودند، كه اين آيه نازل شد.
O جملات قرآن را در كنار هم معنا كنيم . در اين آيه هم (اضل اللّه ) داريم و هم (يضلل اللّه )، ولى جمله (بما كسبوا) نيز هست . يعنى گمراه كردن الهى به خاطر عملكرد خود ماست .
پيام ها
1- با وجود رهبرى همچون پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ، تشتت آراء ناپسند است . (فمالكم ...)
2- براى برخورد با منافقان ، قاطعيّت و يكپارچگى لازم است . (فمالكم ...فئتين )
3- عامل سقوط انسان ، اعمال خود اوست . (اركسهم بما كسبوا)
4- دايه ى مهربان تر از مادر نباشيد. آنكه خود، مقدّمات سقوطش را فراهم كرده ، چرا دلسوزى ؟ (بماكسبوا...اءتريدون )
5- وقتى پيمانه ى گناه پر شود، قهر خدا حتمى است . همه ى عوامل در برابر قدرت خداوند بى اثر مى شوند. (ومن يضلل اللّه فلن تجد له سبيلاً)
6- كسى كه طبق نظام قانونمند الهى بخاطر عملكردش از گردونه خارج شد، حتى تو كه پيامبرى راهى براى نجاتش نمى يابى . (فلن تجد له سبيلا)
تفسير آيه :(89) وَدُّواْ لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُواْ فَتَكُونُونَ سَوَآءً فَلاَ تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ اءَوْلِيَآءَ حَتَّى يُهَاجِرُواْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْاْ فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُّمُوهُمْ وَلاَ تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ وَلِيّاً وَلاَنَصِيراً
ترجمه :
آنان (منافقان ) دوست دارند كه شما همچون خودشان كافر شويد، تا با آنان برابر گرديد. پس از آنان دوستانى نگيريد تا آنكه (توبه كرده و) در راه خدا هجرت كنند. پس اگر سرباز زدند (و به همكارى با كفّار ادامه دادند) پس آنان را هر جا يافتيد بگيريد و بكشيد و از آنان هيچ دوست و ياورى نگيريد.
نكته ها
O روش برخورد با اهل نفاق ، مراتبى دارد. اينگونه احكام شديد كه در اين آيه آمده ، مربوط به گروهى از منافقان است كه با مشركان در توطئه ها همكارى مى كردند.
پيام ها
1- خداوند از اسرار و خواسته هاى درونى منافقان پرده برمى دارد. (ودّوا...)
2- منافقان و دشمنان ، فكر و عقيده ى شما را مى خواهند. (ودّوا لو تكفرون )
3- جامعه ى اسلامى بايد از منافقان تصفيه شود و پيوند دوستى و علاقه با آنان را قطع كند. (فلا تتخذوا منهم اولياء)
4- هجرت از منطقه ى كفر و شرك و توطئه ، واجب است . (حتى يهاجروا)
5- نشانه ايمان واقعى ، هجرت در راه خداست . (حتى يهاجروا فى سبيل الله )
6- راه توبه هميشه باز است . (حتى يهاجروا)
7- توبه ى هر گناهى ، جبران همان گناه است . توبه ترك هجرت ، هجرت است . (حتى يهاجروا)
8- منافقان كارشكن و توطئه گر، بايد اعدام و سركوب شوند و براى اين كار، جامعه ى اسلامى بايد قدرتمند باشد. (خذوهم واقتلوهم )
9- اسلام در مبارزه با دشمن و تعقيب مفسدان ، مرز نمى شناسد. (خذوهم واقتلوهم حيث وجدتموهم )
10- نبايد به امكانات مادّى و نيروى نظامى منافقان دل بست و بايد از كمك آنان چشم پوشيد. (لاتتّخذوا منهم وليّاً ولانصيراً)
11- هرگونه ارتباط قلبى ، سياسى ، نظامى ، اقتصادى و فرهنگى با منافق در اسلام محكوم است . (لاتتّخذوا منهم وليّاً ولانصيراً)
تفسير آيه :(90) إِلا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِّيثَقٌ اءَوْ جَآءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ اءَنْ يُقَتِلُوكُمْ اءَوْ يُقَتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَآءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَتَلُوكُمْ فَإِذَا اعْتَزَلُوكُمْ فَلَم ْيُقَتِلُوكُمْ وَ اءَلْقَوْاْ إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلاً
ترجمه :
مگر كسانى (از منافقان ) كه به قومى پيوسته اند كه ميان شما و آن قوم پيمانى است ، يا (كسانى كه ) نزد شما مى آيند در حالى كه سينه هاشان از جنگ با شما يا قوم خودشان به تنگ آمده است (و اصلاً حال جنگ با هيچ طرفى را ندارند و اين بى حوصلگى آنها لطف خداست ) زيرا اگر خداوند مى خواست آنان را بر شما مسلّط مى كرد و آنان با شما مقاتله مى كردند. پس اگر آنان از شما كناره گرفته و با شما نجنگيدند و پيشنهاد صلح و سازش دادند، خداوند براى شماراهى براى تعرّض و جنگ با آنان قرار نداده است .
پيام ها
1- به پيمان هاى نظامى حتّى با كفّار، بايد احترام گذاشت . (بينكم و بينهم ميثاق )
2- در جنگ ها، به كسانى كه اعلام بى طرفى مى كنند، متعرّض نشويد. (حصرت صدورهم ان يقاتلوكم او يقاتلوا قومهم )
3- مسلمانان بايد چنان قدرتمند باشند كه مخالفان در فكر هجوم نباشند. (حصرت صدورهم ان يقاتلوكم )
4- توجّه به قدرت الهى داشته باشيد تا دچار غرور نشويد. (لوشاءالله لسلّطهم )
5- با اراده ومشيّت الهى ، منافقان و كفّار از جنگ با شما باز ماندند. مبادا ضعف آنان را به حساب قدرت خود بگذاريد. (و لو شاء اللّه لَسلّطهم عليكم )
6- جهاد اسلام براى سلطه و تحميل عقيده نيست ، بلكه براى دفع شرّ و موانع است . پس اكنون كه آنان از شما دست برداشته اند شما تعرّض بر آنان نكنيد و اگر متعرّض شويد ممكن است خداوند به آنان نيرو دهد و شما را قلع و قمع نمايند. (و لو شاء اللّه .... لسلطهم ....)
7- به انگيزه هاى صلح طلبانه و تقاضاى آتش بس ، احترام بگذاريد. چون در اسلام ، صلح اصل است و جنگ ، در صورت ضرورت مجوّز دارد. (فان اعتزلوكم فلم يقاتلوكم ... فما جعل الله لكم عليهم سبيلاً)
8- تنها پيشنهاد صلح از سوى دشمن كافى نيست ، براى اطمينان ، ترك جنگ و القاى سلام لازم است . (فلم يقاتلوكم والقوا اليكم السلم )
9- ملاك و معيار و ضوابط جنگ و صلح را بايد خدا تعيين كند. (فما جعل اللّه لكم عليهم سبيلاً)
تفسير آيه :(91) سَتَجِدُونَ ءَاخَرِينَ يُرِيدُونَ اءَنْ يَاءْمَنُوكُمْ وَيَاءْمَنُواْ قَوْمَهُمْ كُلَّ مَا رُدُّوَّاْ إِلَى الْفِتْنَةِ اءُرْكِسُواْ فِيْهَا فَإِنْ لَّمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَيُلْقُوَّاْ إِلَيْكُمْ السَّلَمَ وَيَكُفُّوَّاْ اءَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْث ُثَقِفْتُمُوهُمْ وَ اءُوْلََِّكُمْ جَعَلْنَا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطَناً مُّبِيناً
ترجمه :
بزودى گروهى ديگر را خواهيد يافت كه مى خواهند از شما (با اظهار اسلام ) در امان باشند و از قوم خود نيز (با اظهار كفر) ايمن باشند. آنان هر بار به سوى فتنه (و بت پرستى ) برگردند، در آن فرو مى افتند. پس اگر از درگيرى با شما كناره نگرفتند و به شما پيشنهاد صلح ندادند و دست از شما برنداشتند، آنان را هر جا يافتيد، بگيريد و بكشيد كه آنانند كسانى كه ما براى شما بر ايشان قدرت و تسلّطى آشكار قرار داده ايم .
نكته ها
O گروهى از مكّيان ، براى حفظ جان خود، نزد پيامبر آمده و منافقانه اظهار اسلام مى كردند و هنگامى كه به مكّه برمى گشتند، سراغ بت پرستى مى رفتند تا دچار شكنجه ى كافران نشوند و با اين روش ، از منافع هر دو گروه بهره مند مى شدند و از خطرات هر دو جناح ، در امان بودند و البتّه گرايش آنان به كفر بيشتر بود.
پيام ها
1- خداوند مسلمانان را از افكار وحركات آينده دشمن آگاه مى كند. (ستجدون )
2- مسلمانان بايد انواع دشمنان خود را شناخته ، با هر يك برخوردى متناسب داشته باشند. (ستجدون ءاخرين ...)
3- به اظهارات هر كس اطمينان نكنيد. (يريدون ان ياءمنوكم )
4- هدف منافقان ، رفاه وزندگى آسوده است . (يريدون ان ياءمنوكم وياءمنوا قومهم )
5- محيطها و زمينه هاى مناسب ، خصلت هاى درونى افراد را بروز مى دهد. (كلّما ردّوا الى الفتنة اُركسوا فيها)
6- عقربه ى روح منافقان به سوى كفر است و با مساعد ديدن زمينه ، در آن فرو مى روند. (كلّما ردّوا الى الفتنة اُركسوا فيها)
7- برخورد شديد و سركوبگرانه ، با منافقانى است كه حركت هاى براندازى عليه نظام اسلامى مى دارند. (لم يعتزلوكم ...يكفّوا ايديهم )
8- شناخت منافقان نياز به آگاهى و تحقيق و اطلاعات دقيق دارد. (ثقفتموهم ) از ((ثقافه )) به معناى فرهنگ و علم است .
9- مسلمانان بايد از هر جهت بر كفّار سلطه يابند. (سلطاناً مبيناً)
10- حكومت اسلامى در سركوب منافقان توطئه گر و تصفيه ى جامعه ، دستش باز است و ولايت دارد. (جعلنا لكم عليهم سلطاناً مبيناً)
تفسير آيه :(92)َمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ اءَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِناً إ لا خَطَ اً وَمَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَ اً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىَّ اءَهْلِهِ إِلاَّ اءَنْ يَصَّدَّقُواْ فَإِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُْمِنَةٍوَإِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِّيثَقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىَّْ اءَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً
ترجمه :
و هيچ مؤ منى را نسزد كه مؤ من ديگر را بكُشد، مگر از روى اشتباه ، و هر كس مؤ منى را به خطا كشت ، پس بايد برده ى مؤ منى را آزاد كند و خونبهاى كشته را به خانواده اش تسليم كند، مگر آنكه (خانواده ى مقتول ، از ديه ى قاتل ) بگذرد و اگر (مقتول ) با آنكه مؤ من است ، از قومى است كه با شما دشمن است (جريمه اش فقط) آزاد كردن يك برده ى مؤ من است و اگر (مقتول ) از قومى باشد كه ميان شما و آنان پيمان است ، ديه ى او را به خانواده اش تسليم كند و برده ى مؤ منى را آزاد سازد. و اگر (برده اى براى آزاد كردن ، يا پولى براى خريد برده ) نيافت ، پس دو ماه پياپى روزه بگيرد. اين ، (تخفيف و) بازگشتى از سوى خدا (به مردم ) است ، و خداوند دانا و حكيم است .
نكته ها
O مسلمانى به نام ((عيّاش بن ابى ربيعه )) كه سالها در مكّه به دست ((حارث )) شكنجه شده بود، روزى پس از هجرت مسلمانان به مدينه ، حارث را در مدينه ديد و بى خبر از مسلمان شدنش ، او را به عنوان كافر شكنجه گر كشت . خبر به پيامبر دادند، و اين آيه نازل شد.
O پرداخت ديه آثارى دارد:
الف : مرهمى براى بازماندگان مقتول است .
ب : جلوگيرى از بى مبالاتى مردم است ، تا نگويند قتل خطايى ، بها ندارد.
ج : احترام به جان افراد و امنيّت اجتماعى است .
د: جبران خلاء اقتصادى است كه در اثر قتل پيدا مى شود.
O در جايى كه بستگان مقتول ، از دشمنان مسلمين باشند، خونبها به آنان داده نمى شود، تا بنيه ى مالى دشمنان اسلام تقويت نشود. به علاوه اسلام ، ارتباط مقتول مؤ من با خانواده ى كافرش را بريده است ، پس جايى براى جبران نيست .
O امام صادق عليه السّلام فرمود: آزاد كردن برده ، پرداخت حقّ خدا و ديه دادن پرداخت حقّ اولياى مقتول است .(341)
O يك ديه و خونبهاى كامل ، به اندازه ى متوسط درآمد يك فرد عادّى است . هزار مثقال طلا يا صد شتر و يا دويست گاو.(342)
O در آيه مقدار ديه بيان نشده ، تا نياز به مفسران واقعى قرآن و سنّت پيامبر و اهل بيت بيشتر احساس شود.
O ديه ى پرداختى به خانواده مقتول مسلمان ، اوّل آزادى برده مطرح شده ، سپس خونبها، (تحرير رقبة و دية ) ولى در بستگان كافر، اوّل سخن از خونبهاست ، سپس آزادى برده . (فدية مسلّمة ... وتحرير رقبة ) شايد چون خويشانِ غير مسلمان ، توجّهشان بيشتر به مادّيات است ويا آنكه پرداخت ديه ، در حفظ وبقاى پيمان مؤ ثّرتر است .
پيام ها
1- قتل بى گناه ، در اسلام حرام است . (وما كان لمؤ من ان يقتل )
2- قتل ، با ايمان ناسازگار است . (وما كان لمؤ من ان يقتل )
3- مؤ من ، جايزالخطاست ، بايد مواظب باشد. (و من قتل مؤ مناً خطاء)
4- احترام جان مسلمان تا حدّى است كه از قتل خطايى هم نمى توان به آسانى گذشت . (و من قتل مؤ مناً خطاء فتحرير)
5- خطا، يكى از ملاك هاى رفع تكليف يا تخفيف در كيفر است . (فتحرير رقبة )
6- جبران فقدان مؤ من ، با آزاد كردن انسان با ايمان است . (تحرير رقبة مؤ منة )
7- آزادى ، نوعى حيات است . وقتى حيات يك نفر گرفته مى شود، به جبرانش بايد يك نفر را آزاد كرد.(343) (تحرير رقبة )
8- آزادى بردگان ، در لابلاى برنامه هاى اسلام گنجانده شده است . (فتحرير رقبةٍ)
9- تسليم ديه ، مشروط به درخواست خانواده مقتول نيست ، بلكه وظيفه ى قاتل پرداخت آن است . (مُسلّمة الى اهله )
10- به هركس نبايد ديه داد، بايد به خانواده مقتول داد تا حقّ به حق دار برسد. (مسلّمة الى اهله )
11- خانواده ى مقتول ، مالك خونبها مى شود. (مسلّمة الى اهله )
12- تعيين ديه ى خطاكار، رمز وجود جريمه در نظام اسلامى است . (ديةٌ مسلّمة )
13- در حالات هيجانى هم ، عواطف و رحم نبايد فراموش شود و عفو از خطاكار، يك صدقه ى پسنديده است . (الاّ ان يصّدقوا)
14- ارزش پيمان تا آنجاست كه گاهى كافر را در رديف مؤ من قرار مى دهد. خونبها را به كافرى كه هم پيمان است بايد داد. (فَديةٌ مسلّمة ... و تحرير رقبة )
15- نوع جريمه ها بايد از يك سو به نفع افراد مؤ من باشد، (فتحرير رقبة مؤ منة ) و از سوى ديگر سبب تقويت جامعه ى كفّار نگردد. لذا پرداخت ديه و خونبها به دشمن حربى ، ممنوع است . (فان كان من قوم عدوٍّ لكم و هو مؤ من فتحرير رقبة )
16- شرط ايمان براى آزاد كردن برده ، تشويقى است براى بردگان كه به سراغ پذيرش اسلام بروند. (رقبة مؤ منة )
17- در اسلام و قوانينش ، بن بست نيست . احكام اسلامى تعطيل نمى شود، ولى تخفيف دارد. (فمن لم يجد)
18- در اسلام ، جريمه به مقدار توان جسمى و مالى افراد است . (فمن لم يجد)
19- روزه هاى پياپى ، وسيله اى براى پاكسازى روح است . (صيام شهرين متتابعين )
20- اسلام ، به بعد ايمانى افراد تكيه دارد. آزاد كردن برده و پرداخت ديه ، ديدنى است ، ولى روزه گرفتن ، ديدنى نيست و به اين وسيله ، انسان وجدان دينى و اخلاقى خود را جريمه مى كند. (فصيام شهرين متتابعين )
21- جان مؤ من بسيار مهم است ، و كفّارات ، نوعى تخفيف و ارفاق الهى است . (توبة من الله )
22- قتل غير عمدى نيز انسان را از لطف خدا دور مى كند و پرداخت ديه و آزاد كردن برده راهى است براى برگرداندن لطف الهى به قاتل . (توبة من اللّه )
23- قوانين الهى ، بر اساس علم و حكمت و با ملاحظه ى همه ى جوانب مساءله است . (كان الله عليماً حكيما)
تفسير آيه :(93) وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُّتَعَمِّداً فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَلِداً فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَاءَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيماً
ترجمه :
و هر كس به عمد مؤ منى را بكشد پس كيفرش دوزخ است كه هميشه در آن خواهد بود، و خداوند بر او غضب و لعنت كرده و براى او عذابى بزرگ آماده ساخته است .
نكته ها
O در شرايط بحرانى جنگ احد، يكى از مسلمانان ، مسلمان ديگرى را به خاطر خصومت هاى شخصى دوران جاهليّت كشت . پيامبر اكرم از طريق وحى آگاه شد و در بازگشت از اُحد، در محلّه ى ((قُبا)) به قصاص قتل مؤ من دستور داد، آن مسلمان قاتل را بكشند و به پشيمانى او توجّهى نكرد.(344)
O اسلام براى جان مسلمان و حفظ امنيّت افراد، اهميّت بسيار قائل شده و كيفر عذاب ابدى را براى آن مقرّر داشته تا جلوى قتل و جرائم سنگين گرفته شود. تعبيراتى كه در اين آيه براى ((قتل عمدى مؤ من )) به كار رفته ، درباره ى هيچ گناهى نيامده است . امام صادق عليه السّلام فرمود: توبه ى كسى كه از روى عمد مؤ منى را بكشد قصاص است .(345)
O ((تعمّد)) از ((عمود)) است واز آنجا كه ستون كارها نيّت است ، به كارى كه با انگيزه ى قبلى باشد، عمدى گويند.
O در روايات متعدّدى به بزرگى گناه قتل تصريح شده ، از جمله :
1- در قيامت ، قتل بى گناهان اوّلين مساءله اى است كه از آن سؤ ال مى شود.
2- ياغى ترين افراد، كسى است كه انسانى را بكشد يا بزند.
3- علاوه بر گناه قتل ، گناهان مقتول هم به دوش قاتل مى افتد.
4- اگر اهل آسمان و زمين در قتل مؤ منى شريك شوند، همه عذاب مى شوند.
5- اگر همه دنيا فنا شود، آسان تر از قتل يك بى گناه است .(346)
پيام ها
1- در نظام اسلامى ، هيچ مقامى حقّ قتل و اعدام بى جهت ديگران را ندارد.(347) (من يقتل ... متعمّدا)
2- ارزش انسان به افكار و عقايد صحيح اوست . (مؤ مناً)
3- در كيفر، حساب لغزشهاى آگاهانه و مغرضانه جداست . (متعمداً)
4- قتل و خونريزى از گناهان كبيره است . (فجزاؤ ه جهنّم )
5- مجازات و كيفر سنگين ، از عوامل بازدارنده فساد در جامعه و عامل ايجاد و حفظ امنيّت اجتماعى است . (من يقتل ... فجزاؤ ه جهنّم )
تفسير آيه :(94) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوَّاْ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُواْ وَ لاَتَقُولُواْ لِمَنْ اءَلْقَىَّ إِلَيْكُمْ السَّلَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَو ةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَ لِكَ كُنْتُمْ مِّنْ قَبْل ُفَمَنّ َاللَّهُ عَلَيْكُم فَتَبَيَّنُوَّاْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيراً
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هرگاه در راه خدا (براى جهاد) گام برداشتيد پس (در كار دشمن ) تحقيق كنيد و به كسى كه نزد شما (با كلامى يا عملى يا سلامى يا پيشنهادى ) اظهار اسلام و صلح مى كند، نگوييد: تو مؤ من نيستى ، تا بدين بهانه كالاى زندگى دنيا و غنائم بدست آوريد. زيرا كه غنائم بسيار، نزد خداوند است . شما نيز خودتان قبلاً اين گونه بوديد، پس خداوند بر شما منّت نهاد (تا ايمان در جانتان نفوذ كرد) پس تحقيق كنيد (و زود دست به اسلحه نبريد) كه خداوند همواره به آنچه انجام مى دهيد، به خوبى آگاه است .
نكته ها
O پس از نبرد خيبر، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ((اُسامة بن زيد)) را همراه گروهى از مسلمانان به سوى يهوديان در يكى از روستاهاى فدك اعزام كرد تا آنان را به اسلام يا قبول شرايط ذمّه دعوت كنند. يكى از يهوديان به نام ((مرداس )) با آگاه شدن از آمدن سپاه اسلام ، اموال و خانواده ى خود را در پناه كوهى قرار داد و در حالى كه به توحيد و نبوّت پيامبر گواهى مى داد، به استقبال مسلمانان آمد. اُسامه به خيال آنكه او از روى ترس اظهار اسلام مى كند، او را كشت و اموالش را به غنيمت گرفت . پيامبر خدا از اين رفتار كه به كشتن يك مسلمان انجاميد، ناراحت شد.
O انگيزه ى مادّى و كسب غنائم در جهاد، چيزى است كه اسلام آن را نكوهش كرده و از اقدام شتابزده و كشتن بى تحقيق ، زير عنوان حركت انقلابى و قاطعيّت ، انتقاد نموده است .
O جمله ى (كذلك كنتم من قبل ) هم مى تواند اشاره به اين باشد كه شما خودتان هم در آغاز، به ظاهر ادّعاى اسلام مى كرديد و هم مى تواند (آن گونه كه در الميزان آمده است ) اشاره به اين باشد كه خود شما نيز در جاهليّت با انگيزه هاى مادّى و براى رسيدن به غنائم مى جنگيديد و اسلام آن انگيزه ها را از ميان برد.
O ممكن است مراد از (القى اليكم السلام ) اظهار اسلام وگفتن شهادتين باشد كه با شاءن نزول موافق است ويا مراد از القاء سلام ، پيشنهاد آتش بس و ترك جنگ و تسليم باشد نه اسلام آوردن ، كه معناى آيه اين مى شود: به كسى كه پيشنهاد عدم تعرّض مى كند و اظهار تسليم و ترك جنگ دارد، نگوييد: تو به حرفت ايمان ندارى ودروغ مى گويى تا بتوانيد او را بكشيد و غنائمى به دست آوريد.(348)
O البتّه ممكن است مراد از جمله (تبيّنوا) در آخر آيه ، تحقيق در تاريخ جاهليّت باشد. يعنى شما قبل از اسلام براى دنيا جنگ مى كرديد پس تحقيق كنيد يعنى تاريخ را بررسى كنيد كه چگونه اسلام به شما رشد داد، پس از تازه مسلمانان توقّع بالا نداشته باشيد.(349)
پيام ها
1- جهاد بايد بر اساس اطلاعات وآگاهى از وضعيّت واهداف دشمن باشد. (فتبيّنوا)
2- كسانى را كه اظهار اسلام مى كنند، با آغوش باز بپذيريد. (لاتقولوا... لست مؤ مناً)
3- در جبهه ى جهاد، از قدرت خود سوء استفاده نكنيد. (لا تقولوا... لستَ مؤ مناً)
4- بر چسبِ بى دينى به ديگران زدن و عجله در نسبت دادن كفر به افراد مشكوك ممنوع . (لا تقولوا... لستَ مؤ مناً)
5- ما ماءمور به ظاهريم ، نه درون افراد، اگر گفتارشان را نمى پذيريم ، فورى هم ردّ نكنيم . (لا تقولوا... لستَ مؤ مناً)
6- نه تنها ادّعا دليل مى خواهد، بلكه ردّ مطلب نيز دليل مى خواهد. (لاتقولوا... لستَ مؤ منا)
7- با انگيزه هاى مادّى ديگران را تكفير نكنيد. (تبتغون عرض الحياة الدنيا)
8- در جنگ ها، اهداف مادّى را كنار بگذاريد و قداست جهاد را با غنيمت طلبى نشكنيد. (تبتغون عرض الحياة الدنيا)
9- جاذبه ى دنيا، رزمندگان جان بر كف را هم رها نمى كند. (اذا ضربتم فى سبيل اللّه ... تبتغون عرض الحياة الدنيا)
10- هدف از جهاد، پيوستن ديگران به اسلام است ، نه كسب غنائم . پس به خاطر غنائم ، ديگران را متّهم به بى دينى نكنيم . (لا تقولوا... لستَ مؤ مناًتبتغون عرض الحياة الدنيا)
11- خطر عوض شدن انگيزه ها در جهاد، بسيار مهم است .(تبتغون )
12- دنيا، عارضى ، ناپايدار و زودگذر است . (عرض الحياة الدينا)
13- زهد و بى اعتنايى به دنيا، بايد اخلاق رزمنده ى مؤ من باشد. (تبتغون عرض الحياة الدنيا)
14- شما بى تحقيق و بى پروا گام برنداريد، خداوند مسائل مادّى را حل مى كند. (فعنداللّه مغانم كثيرة )
15- ياد پاداش هاى الهى ، دنيا را در نظر كوچك مى كند. (فعنداللّه مغانم كثيرة )
16- نعمت هاى مادّى را هم از خدا بخواهيم . (فعندالله مغانم )
17- انسان فطرتا دنبال منافع مادّى است و بايد به نحوى تاءمين شود، چه بهتر كه با شناساندن ارزشهاى بهتر و جهت دادن به اين خواسته فطرى او را از سقوط در ورطه سودهاى كم و ناروا باز داريم . (فعندالله مغانم كثيرة )
18- دنياگرايى ، خصلتى جاهلى است . (كذلك كنتم من قبل )
19- خود را به جاى ديگران بگذاريد، بعد قضاوت كنيد. شما هم روزى چنين بوديد. (كذلك كنتم من قبل )
20- مغرور نشويد، كه ايمانتان از خداست . (فمنّ الله عليكم )
21- هدايت هاى الهى ، منّت خداوند بر ماست . (فمنّ الله عليكم )
22- نعمت ها مسئوليّت آورند. (منّ اللهّ عليكم فتبيّنوا)
23- خطر و ضرر قتل نابجا، بيش از احتمال نفاق از سوى دشمنان و از دست دادن غنائم است . عهده داران مال و جان و آبروى مردم ، بايد اصل احتياط و تحقيق را فراموش نكنند. (فتبيّنوا... فتبيّنوا)
24- نه ساده انديش باشيد، نه زود باور. نه بد انديش و نه كينه توز. (فتبيّنوا)
25- در حوادث جنگ كه زمينه و بهانه براى قتل بى گناهان است ، با عقل و حوصله برخورد كنيد، نه با احساسات ، كه خداوند، آگاه و بيناست . (ان اللّه كان بما تعملون خبيرا)
next page
fehrest page
back page