-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 203
تاريخ 27/3/61
پيام امام خمينى به مناسبت سالروز تأسيس جهاد سازندگى
بسم الله الرحمن الرحيم
27 خرداد، روز تاسيس جهاد سازندگى را به عموم ملت انقلابى و شريف ايران و به همه تلاشگران متعهد و مومن در راه تحقق آرمانهاى ملت مسلمان ايران تبريك مىگويم، روزى كه با تاسيس اين ارگان عظيم، انقلاب اسلامى ما توانست به دورافتادهترين مناطق كشور راه يابد و رسالت تاريخى و اسلامى خود را با تمام كارشكنىها به اقصى نقاط كشور برساند. به راستى فرزندان اسلام، خواهران و برادران ايثارگر، با عضويت در اين نهاد انقلابى، با فداكارى بىنظير خود در ميان دشوارترين شرايط زندگى و سختترين مناطق جغرافيائى كشور توانستند در مدتى كوتاه، اينهمه آثار زنده و ارزنده را در تمام ابعاد براى مردم ستمديده ايران به ارمغان آورند. كم نيستند جهادگرانى كه در راه بهبود زندگى مردم محروم و مستضعف ما شهيد و يا معلول گرديدهاند و كم نيستند خواهران و برادرانى كه در بدترين شرايط، دست به اقدامات فرهنگى و عمرانى زدند و به بدترين شكل به دست گروهكهاى از خدا بىخبر و منافقان دنياپرست شهيد گرديدند، چرا كه اين از خدا بىخبران خوب فهميدند كه اين جوانان جهادگرند كه بذر انقلاب را در دل هر روستائى مىكارند و با آبادانى مناطق محروم است كه هر روستائى و شهرى محروم، سربازى مىشود پاسدار انقلاب اصيل اسلامى خويش، چرا كه آمريكا و ايادى مزدبگيرش خوب به اين نتيجه رسيدهاند با جهاد مقدس فرزندان اسلام است كه نهال انقلاب اسلامى در روستاها و شهرهاى دور افتاده اين آب و خاك به گل مىنشيند و تنها به همين دليل است كه هر جهادگرى را مانند رزمندهاى در ميدان نبرد مىدانند كه از انقلاب و اسلام و ايران دفاع مىنمايد.
نقش جهاد سازندگى در جنگ، كمتر از نيروهاى نظامى نبوده و نيست و اين اقرارى است مكرر از سوى فرماندهان ارتشى و سپاهى ما كه اگر جهاد نبود پيروزى با اين سرعت به دست نمىآمد. بايد اعتراف كرد كه اينان بزرگترين آبرو را به انقلاب اسلامى خود دادهاند و با تعهد به اسلام و ايمان به خداى تعالى در اين راه بهترين نمونه و الگوئى براى همه جوانان مسلمان و متعهد اسلامى گرديدند. امروز در گوشه و كنار كشور و در ميان دورافتادهترين روستاهاى محروم و بد آب و هوا كه قدم بگذاريد با ايثارگران جهاد سازندگى مواجه مىشويد كه خيلى زودتر از شما خود را بدانجا رساندهاند و با نداشتن امكانات لازم، با هر وسيلهاى كه در اختيار داشته و دارند، با تمام وجود در از بين بردن
صحيفه نور ج 16 صفحه 204
كمبودها و مشكلات و بيمارىها و نارسائىهاى مردم كوشش مىنمايند و در بسيارى از موارد براى ايجاد وسائل رفاهى از ايثار جان خود دريغ نكردند. من هرگاه از نزديك با جوانان پرشور و پرتحرك جهاد سازندگى مواجه مىشوم و يا در وسايل ارتباط جمعى آثار ارزنده فرهنگى و عمرانى آنان را شنيده و يا مىبينم، از دل براى موفقيت و سربلندى آنان دعا مىكنم. آفرين بر شما كه اينگونه به اسلام و انقلاب اسلامى آبرو داديد. درود بر شما كه براى تحقق آرمانهاى ملت مسلمان و انقلابى ايران و براى پياده كردن برنامههاى اسلام عاشقانه به استقبال شهادت شتافتهايد و عليرغم تبليغات واهى دشمنان، اختلاف زبان و لباس مانع تلاش فردى و جمعى شما در اين راه نگرديده است و هم اكنون مشاهده مىكنيد كه چگونه با لباسهاى محلى و زبانهاى قومى دست در دست يكديگر در اين گردهمائى مهم شركت جستهايد.
اميدوارم همانگونه كه در راه سازندگى كشور تمام نيروهاى مادى و معنوى خود را به كار بستهايد، از سازندگى خود و ديگران نيز كه مقدم بر همه سازندگىهاست غفلت نكنيد و همانگونه كه بارها يادآورى كردهام سازندگى روح را بر سازندگى جسم مقدم داريد تا به خواست خداى تعالى با نيروى ايمان، كارها به بهترين و سريعترين وجه پيش رود و هر چه زودتر با كمك خداوند و يكديگر اين كشور را به خودكفائى و آبادى كامل برسانيم، انشاءالله تعالى.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 205
تاريخ 29/3/61
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام زنجانى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج سيد ميرآقا زنجانى دامت افاضاته
بر حسب درخواست اهالى محترم و علماء اعلام شهرستان زنجان ايدهم الله تعالى، جنابعالى را به سمت امام جمعه اين شهر منصوب مىنمايم كه انشاءالله تعالى ضمن برگزارى اين فريضه بزرگ الهى مردم را به وظايف مهم اسلامى و انقلابى ديگرى كه دارند، آشنا سازيد و از تفرقه و اختلاف برحذر داريد. اميد است اهالى محترم نيز فرصت را مغتنم شمرده در انجام هر چه باشكوهتر اين نماز وحدتبخش كوشا باشند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 206
تاريخ 29/3/61
بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس و مسؤولان شهربانى جمهورى اسلامى، آگاهى و دادستانى
بسم الله الرحمن الرحيم
وضع پليس در دنيا و در رژيم سابق اين بود كه همه در خدمت قدرتمندان بودند و نقشه آنهائى كه مىخواستند در كشورها سلطه پيدا كنند و نمىتوانستند كه همه مردم را تحت نظارت قرار دهند اين بود كه نفر يا افراد مقتدرى را بر سر همه بگمارند، مثل رضاخان كه يك آدم قلدرى بود و به اسم نجات ايران وارد شد و همه قدرتها را در دست گرفت و در اختيار انگليس قرار داد.
پليس در دنيا در خدمت مردم و بيچارهها نيست، در دنبال قلدرهاست و اينكه مىبينيد همه قدرتها نسبت به ايران بد شدهاند و هر موضوع كوچكى را بزرگ و هر امر بزرگى را كوچك مىكنند، به خاطر اين است كه پليس و ارتش امروز ما غير از همه كشورهاست. پليس با مردم مختلط است. الان پليس با ساير ارگانها با هم و همه در خدمت مكتبى هستند كه سالها كوبيده شده است. خدا خواست كه اين كشور را نجات داد و اين هم يك نعمتى بود كه همه متوجه اين مسائل بشوند.
اينكه مىگويم دنيا چيزهاى كوچك خود را بزرگ و آنچه مربوط به ماست با بى توجهى از آن مىگذرد، همين قضيه موزه عباسى بود كه آنقدرى كه من مطلع هستم، راجع به آن اصلاً چيزى ذكر نكردند. در حالى كه اين موضوع يكى از مسائل مهم پليسى بود كه اگر يك كشور دوست آنها صد مرتبه كمتر اين كار را انجام مىداد آنها بزرگ مىكردند.
اينها از ايران ترسيدهاند، نه از افراد، بلكه از اين انسجام و اينكه پليس و ارتش و دولت در خدمت مردم هستند و مردم پشتيبان آنها مىباشند كه اگر براى يك پليس در خيابان گرفتارى پيدا شود مردم در رفع آن همكارى مىكنند.
اين مطلب را بايد هميشه در ذهن داشته باشيد و به پرسنل خود تذكر دهيد كه هنوز دستها در كار است و آنها غافل نشستهاند. آنها يك چيزى را از دست دادهاند كه آن چيز منشا است كه همه چيز را از دست آنها بگيرد. و اين مساله از منطقه هم گذشته و به خود آنها رسيده است. اين به خاطر آن است كه همه در خدمت اسلام هستند و پليس هم در خدمت اسلام است. همين كارهاى شما عبادت است و شما در مقابل خداوند تعالى براى كشف اين مساله ارزش داريد، چون شما به كشورى آبرو مىدهيد كه براى خدا قيام كرد. و من بايد از اين كشفى كه كرديد تشكر كنم كه زحمت كشيديد و ماهها روى آن كار كرديد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 207
تاريخ 30/3/61
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از علما، ائمه جماعات و روحانيون و وعاظ قم و تهران
اين مجالس عزا يك سازماندهى سرتاسرى كشورهاى اسلامى است
بسم الله الرحمن الرحيم
قبلاً بايد تشكر كنم از آقايان روحانيون و آقايان خطبا كه از تهران و از قرارى كه گفتهاند، از قم تشريف آوردهاند و خدمتشان رسيديم و اميدوارم كه همه موفق به خدمت به اسلام و مسلمين باشند.
مطالب زياد است، لكن يك مطلب راجع به آقايان خطبا و علما عرض مىكنم و يك مطلب هم راجع به مسائل روز كه ابتلاء به آن داريم. آن مطلبى را كه راجع به آقايان خطبا عرض مىكنم اين است كه عمق اين كارى را كه شما داريد و عمق ارزش مجلسهاى عزادارى، كم معلوم شده است و شايد پيش بعضى هيچ معلوم نشده است. اينكه در روايات ما براى يك قطره اشك براى مظلوم كربلا آنقدر ارزش قائلند، حتى براى تباكى (به صورت گريه درآمدن) ارزش قائلند، نه از باب اين است كه سيد مظلومان احتياج به اين كار دارد و نه اين است كه فقط براى ثواب بردن شما و مسلمين شما باشد، گرچه همه ثوابها هست، لكن چرا اين ثواب را براى اين مجالس عزا آنقدر عظيم قرار داده شده است و چرا خداوند تبارك و تعالى براى اشك و حتى يك قطره اشك و حتى تباكى، آنقدر ثواب داده است؟ كمكم اين مساله از ديد سياسىاش معلوم مىشود و انشاءالله بعدها بيشتر معلوم مىشود، اينكه براى عزادارى، براى مجالس عزا، براى نوحه خوانى، براى اينها اينهمه ثواب داده شده است، علاوه بر آن امور عباديش و روحانيش، يك مساله مهم سياسى در كار بوده است. آن روزى كه اين روايات صادر شده است، روزى بوده است كه اين فرقه ناجيه مبتلا بودند به حكومت اموى و بيشتر عباسى، و يك جمعيت بسيار كمى، يك اقليت كمى در مقابل قدرتهاى بزرگ. در آنوقت براى سازمان دادن به فعاليت سياسى اين اقليت، يك راهى درست كردند كه اين راه، خودش سازمانده است و آن، نقل از منابع وحى، به اينكه براى اين مجالس اينقدر عظمت هست و براى اين اشكها، آنقدر در حول و بر اين اشكها و عزادارىها، شيعيان با اقليت آنوقت اجتماع مىكردند و شايد بسيارى از آنها هم نمىدانستند مطلب چه هست، ولى مطلب، سازماندهى به يك گروه اقليت در مقابل آن اكثريتها. و در طول تاريخ، اين مجالس عزا كه يك سازماندهى سرتاسرى كشورها هست، كشورهاى اسلامى هست و در ايران كه مهد تشيع و اسلام و شيعه هست، در مقابل حكومتهائى كه پيش مىآمدند و بناى بر اين داشتند كه اساس اسلام را از بين ببرند، اساس روحانيت را از بين ببرند، آن چيزى كه در مقابل
صحيفه نور ج 16 صفحه 208
آنها، آنها را مىترساند، اين مجالس عزا و اين دستجات بود. در دفعه اول كه مرا از قم گرفتند و بردند، در بين راه اين بعضى از اين مامورينى كه بودند در آن اتومبيل من، مىگفت كه ما آمديم سراغ شما، از اين چادرهائى كه در قم بود مىترسيديم كه مبادا اينها مطلع بشوند و ما نتوانيم انجام وظيفه كنيم. اينها كه هيچ، قدرتهاى بزرگ از اين چادرها مىترسند، قدرتهاى بزرگ از اين سازمانى كه بدون اينكه دست واحدى در كار باشد كه آنها را مجتمع كند، خود به خود ملت را به هم جوشاندهاند در سراسر يك كشور، كشور پهناور، در ايام عاشورا و در دو ماه محرم و صفر و در ماه مبارك، اين مجالس است كه مردم را دور هم جمع كرده است. و اگر يك مطلبى بخواهد براى اسلام خدمتى بكند و شخصى بخواهد كه مطلبى را بگويد، سرتاسر كشور به واسطه همين گويندگان و خطبا و ائمه جمعه و جماعت يكدفعه منتشر مىشود و اجتماع مردم در تحت اين بيرق الهى، اين بيرق حسينى، اسباب اين مىشود كه سازمان داده شده باشد. اگر قدرتهاى بزرگ در منطقههاى خودشان بخواهند كه يك اجتماعى ايجاد كنند، با فعاليتهاى زيادى كه شايد چند روز يا چند دهه مىكنند، در يك شهرى، يك عده فرض كنيد صدهزار نفرى، پنجاههزار نفرى، با خرجهاى زياد و زحمتهاى زياد مجتمع مىشوند و به قول آن كسى كه مىخواهد صحبت كند، گوش مىدهند لكن شما مىبينيد كه براى خاطر همين مجالسى كه مردم را به هم پيوند داده است، اين مجالس عزائى كه مردم را به هم جوش داده است، به مجرد اينكه يك مطلبى پيش مىآيد، در يك شهر نه، در سرتاسر كشور، تمام قشرهاى مردم و عزاداران حضرت سيدالشهدا مجتمع مىشوند و احتياج به اينكه زياد زحمت كشيده بشود و تبليغات بشود، ندارد. با يك كلمه، وقتى مردم ببينند كه اين كلمه از حلقوم سيدالشهدا. سلام الله عليه بيرون مىآيد، همه با هم مجتمع مىشوند. اينكه بعضى از ائمه (شايد امام باقر بوده، من الان خوب يادم نيست. مىفرمايد كه براى من يك نفر نوحهسرا در منا بگذاريد كه آنجا براى من گريه بكند و عزا بگيرد، نه اين است كه حضرت باقر سلامالله عليه احتياج به اين داشته است و نه اينكه براى او شخصاً فايدهاى داشته است، لكن جنبه سياسى اين را ببينيد، در منا آنوقتى كه از همه اقطار عالم آدم مىآيد آنجا، يك كسى بنشيند يا اشخاصى نوحهسرائى كنند براى امام باقر و جنايت كسانى كه با او مخالفت كردند و او را مثلاً به شهادت رساندند، ذكر كند و اين مساله موجى باشد در همه دنيا اين مجالس عزا را دست كم گرفتند.
هيچ قدرتى نمىتوانست 15 خرداد را بيافريند، مگر قدرت خون سيدالشهدا(ع)
شايد غربزدهها به ما مىگويند كه ملت گريه و شايد خودىها نمىتوانند تحمل كنند كه يك قطره اشك مقابل چقدر ثواب است، يك مجلس عزا چقدر ثواب دارد، نتواند هضم كنند و نتوانند هضم كنند آن چيزهائى كه براى ادعيه ذكر شده است و آن ثوابهائى كه براى دو سطر دعا ذكر شده است، نمىتوانند اين را ادراك كنند و هضم كنند. جهت سياسى اين دعاها و اين توجه به خدا و توجه همه مردم را به يك نكته، اين، اين است كه يك ملت را بسيج مىكند براى يك مقصد اسلامى. مجلس عزا نه براى اين است كه گريه بكنند براى سيدالشهدا و اجر ببرند، البته اين هم هست. و ديگران را اجر
صحيفه نور ج 16 صفحه 209
اخروى نصيب كند، بلكه مهم، آن جنبه سياسى است كه ائمه ما در صدر اسلام نقشهاش را كشيدهاند كه تا آخر باشد و آن، اين اجتماع تحت يك بيرق، اجتماع تحت يك ايده، و هيچ چيز نمىتواند اين كار را به مقدارى كه عزاى حضرت سيدالشهدا در او تاثير دارد، تاثير بكند. شما گمان نكنيد كه اگر اين مجالس عزا نبود و اگر اين دستجات سينه زنى و نوحهسرائى نبود، 15 خرداد پيش مىآمد. هيچ قدرتى نمىتوانست 15 خرداد را آنطور كند، مگر قدرت خون سيدالشهدا، و هيچ قدرتى نمىتواند اين ملتى كه از همه جوانب به او هجوم شده است و از همه قدرتهاى بزرگ براى او توطئه چيدهاند، اين توطئهها را خنثى كند، الا همين مجالس عزا. در اين مجالس عزا و سوگوارى و نوحه سرائى براى سيد مظلومان و اظهار مظلوميت يك كسى كه براى خدا و براى رضاى او جان خودش و دوستان و اولاد خودش را فدا كرده است، اينطور ساخته جوانانى را كه مىروند در جبههها و شهادت را مىخواهند و افتخار به شهادت مىكنند و اگر شهادت نصيبشان نشود متاثر مىشوند، و آنطور مادران را مىسازد كه جوانهاى خودشان را از دست مىدهند و باز مىگويند باز هم يكى دو تا داريم. اين مجالس عزاى سيدالشهداست و مجالس دعا و دعاى كميل و ساير ادعيه است كه مىسازد اين جمعيت را اينطور و اساس را اسلام از اول بنا كرده است، به طورى كه با همين ايده و با همين برنامه به پيش برود و اگر چنانچه واقعاً بفهمند و بفهمانند كه مساله چه هست و اين عزادارى براى چه هست و اين گريه براى چه اينقدر ارج پيدا كرده و اجر پيش خدا دارد، آنوقت ما را ملت گريه مىگويند، ما را ملت حماسه مىخوانند. اگر بفهمند آنها كه حضرت سجاد سلامالله عليه كه همه چيزش را در كربلا از دست داد و در يك حكومتى بود كه قدرت بر همه چيز داشت، اين ادعيهاى كه از او باقى مانده است چه كرده است و چطور مىتواند تجهيز بكند، به ما نمىگفتند كه ادعيه براى چيست. اگر روشنفكران ما فهميده باشند كه اين مجالس و اين دعاها و اين ذكرها و اين مجالس مصيبت جنبه سياسى و اجتماعىاش چيست، نمىگويند كه براى چه اين كار را بكنيم. تمام روشنفكرها و تمام غربزدهها و تمام قدرتمندها اگر جمع بشوند نمىتوانند يك 15 خرداد را ايجاد كنند، آنچه اين قدرت را دارد اين است كه در تحت لواى او همه مجتمعند. ما كه داد مىزنيم كه ما اسلام را مىخواهيم و جمهورى اسلامى را مىخواهيم، براى اينكه در جمهورى اسلامى به نام اينكه اسلامى است و براى خداست، همه ملت مجتمع هستند و ما ديديم كه براى خاطر همين جمهورى اسلامى بودند و براى خاطر همين كه براى خدا قيام كردند، اين جمهورى اسلامى برخوردار از چه قدرتى از ملت و از ساير كشورها هم برخوردار شده است.
ما ملتى هستيم كه با همين گريهها قدرت 2500 ساله را از بين برديم
ملت ما قدر اين مجالس را بدانند، مجالسى است كه زنده نگه مىدارد ملتها را، در ايام عاشورا زياد و زيادتر و در ساير ايام هم غير اين ايام متبركه، هفتههاست و جنبشهاى اينطورى هست. اگر بعد سياسى اينها را اينها بفهمند، همان غربزدهها هم مجلس بپا مىكنند و عزادارى مىكنند، اگر چنانچه ملت را بخواهند و كشور خودشان را بخواهند. من اميدوارم كه هر چه بيشتر و هر چه بهتر اين مجالس
صحيفه نور ج 16 صفحه 210
برپا باشد. و از خطباى بزرگ تا آن نوحه خوان در اين تاثير دارد. آن كه ايستاده پاى منبر چند شعر مىگويد و چند شعر مىخواند، با آن كه در منبر است و خطيب است، اينها هر دو در اين مساله تاثير دارند، تاثير طبيعى دارند، گرچه خود بعضى اشخاص هم ندانند دارند چه مىكنند، من حيث لايشعر. تقريباً ما به اين مرتبه رسيدهايم كه ملت ما يكدفعه يك انقلابى كرد و يك انفجارى درش حاصل شد كه نظير آن در هيچ جا نبود. يك ملتى كه همه چيزش وابسته بود و اين رژيم سابق همه چيز اين را از دست داده بود و همه شرافت انسانى اين كشور را از دست داده بود و همه چيز ما را وابسته كرده بود، يكدفعه يك انفجارى حاصل شد كه نظير آن در هيچ جا نبود. يك ملتى كه همه چيزش وابسته بود و اين رژيم سابق همه چيز اين را از دست داده بود و همه شرافت انسانى اين كشور را از دست داده بود و همه چيز ما را وابسته كرده بود، يكدفعه يك انفجارى حاصل شد كه اين انفجار در بركت همين مجالسى كه همه كشور را، همه مردم را دور هم جمع مىكرد و همه به يك نقطه نظر مىكردند. اين مساله را بايد آقايان خطبا و ائمه جماعت و ائمه جمعه، درست بيشتر از آنقدرى كه من مىدانم، براى مردم تشريح كنند، تا اينكه گمان نكنند كه ما يك ملت گريه هستيم. ما يك ملتى هستيم كه با همين گريهها يك قدرت دو هزار و پانصد ساله را از بين برديم.
از باب اينكه تذكر به آقايان و مومنين نفع دارد، دو سه تا جمله هم اينطورى عرض مىكنم و آن اينكه همه آقايانى كه در هر جاى از اين كشور هستند و صداى من را مى شنوند، چه از طبقه علما و ائمه جماعات و جمعه و چه از طبقه خطبا كه آنها هم از علما هستند و كسانى كه در بلاد (از روحانيون) متصدى اين امور هستند، توجه به اين معنا داشته باشند كه امروز آبروى جمهورى اسلامى به دست شما بسته است. اگر خداى نخواسته يك دخالتهاى بيخود و بيجا، يك كارهائى كه از روحانيون صحيح نيست، انجام بدهيد، اين جمهورى اسلامى لكهدار مىشود، دولت بايد به قدرت خودش باقى باشد و امروز دولت، دولت اسلامى است و بر همه ماها فريضه است كه از اين دولت اسلامى پشتيبانى بكنيم. مامورينى كه از دولت مىآيد، در همه جا، مامورين دولت اسلامى است. اگر خداى نخواسته از يك مامور كه من حيث اينكه درست اطلاع بر مسائل ندارد يا اشتباه مىكند، يك مطلبى كه بر خلاف ذائقه شماست يا بر خلاف مسائل اسلامى است، از او صادر بشود، مقابله نكنيد، تضعيف نكنيد، او را نصيحت كنيد. اگر چنانچه نصيحت را گوش نكرد، به مصادر امور مراجعه كنيد. ائمه جمعه بلاد نصب و عزل نكنند و كسانى كه در بين ارتش يا ساير ارگانها انجمنهاى اسلامى دارند، اينها دخالتهاى غير چيزهائى كه بر عهده آنها نيست نكنند. ارشاد بكنند دولت را، ارشاد بكنند مامورين دولت را و همه كسانى كه در پيش آنها هست، آنها را ارشاد بكنند. و اگر چنانچه كسى هم به گوش به ارشاد نداد، به مصادر امورى كه مسؤوليت دارند مراجعه كنند، حل خواهد شد. براى حفظ حيثيت اسلام كه شماها پاسدار آن هستيد و حفظ حيثيت جمهورى اسلامى كه شماها نگهبانان آن هستيد، از كارهائى كه نبايد انجام بدهيد و از كارهائى كه دخالت در امور اجرائى است كه با كسى ديگرى است كه انجام بدهد، مستقيماً عمل نكنيد، ارشاد بكنيد همه را، نظر ارشادى داشته باشيد. اگر يك مطلب اشتباهى از يك استاندار واقع شد يا از يك فرماندار، در منابر نبريد اين را و آبروى او را بريزيد، اين امرى است كه خدا راضى نيست، به او بگوئيد در خلوت و با او تفاهم كنيد و از او بخواهيد كه رويه را تغيير بدهد. اگر نداد، به مصادر امور مراجعه كنيد. مستقيماً بخواهيد اين كار را بكنيد، حيثيت جمهورى اسلامى و
صحيفه نور ج 16 صفحه 211
حيثيت اسلام در دنيا لكهدار مىشود و شما حافظ اين حيثيت هستيد و فريضه است براى همه ما حفظ حيثيت اين جمهورى اسلامى. شما مىبينيد كه امروز همه قلمها و همه زبانها از ابرقدرتها يا دولتهاى مرتبط به آنها، بر ضد اين جمهورى اسلامى تجهيز شدند و همه با يك رويه خاصى عمل دارند مىكنند، ما ديگر بهانه دست آنها ندهيم.
و من اين يك كلمه را عرض بكنم، شايد قبلاً هم عرض كرده باشم، و آن اينكه من از اول كه در اين مسائل بوديم و كمكم آثار پيروزى داشت پيدا مىشد، در مصاحبههائى كه كردم، چه با كسانى كه از خارج آمدند، حتى در نجف و در پاريس و چه در حرفهائى كه خودم زدم، اين كلمه را گفتهام كه روحانيون شغلشان يك شغل بالاتر از اين مسائل اجرايى است و اگر چنانچه اسلام پيروز بشود، روحانيون مىروند سراغ شغلهاى خودشان، لكن وقتى كه ما آمديم و وارد در معركه شديم ديديم كه اگر روحانيون را بگوئيم كه برويد سراغ مسجدتان، اين كشور به حلقوم آمريكا يا شوروى مىرود. ما تجربه كرديم و ديديم كه اشخاصى كه در راس واقع شدند و از روحانيون نبودند، در عين حالى كه بعضىشان هم متدين بودند، از باب اينكه آن راهى كه ما مىخواستيم برويم و آن راهى كه مستقل باشيم و با نان و جو خودمان بسازيم و زير فرمان قدرتهاى بزرگ نباشيم، آن راه، با سليقه آنها موافق نبود. و لهذا چون آنجا ديديم كه ما نمىتوانيم در همه جا يك افرادى پيدا بكنيم كه صددرصد براى آن مقصدى كه اين ملت ما براى آن، جوانهاشان را دادند و اموالشان را دادند، نمىتوانيم پيدا بكنيم، ما تن داديم به اينكه رئيس جمهورمان از علما باشد و گاهى رئيس فرض كنيد كه نخست وزيرمان هم همين طور. و در جاهاى ديگر هم كه قبلاً گفته بوديم، بنا نداريم اينطور باشد و الان هم عرض مىكنم هر روزى كه ما فهميديم كه اين كشور را يك دسته از اين افرادى كه روحانى نيستند، به آنطور كه خداى تبارك و تعالى فرموده است، اداره مىكنند، آقاى خامنهاى تشريف مىبرند سراغ شغل روحانى بزرگ خودشان و نظارت بر امور و ساير آقايان هم همين طور. ما اينطور نيست كه هر جا يك كلمهاى گفتيم و ديديم مصالح اسلام، حالا ما آمديم ديديم اينجورى نيست، اشتباه كردهبوديم، بگوئيم ما سر اشتباه خودمان باقى هستيم. ما هر روزى فهميديم كه اين كلمهاى كه امروز گفتيم اشتباه بوده و ما قاعدهاش اين است كه يك جور ديگر عمل بكنيم، اعلام مىكنيم كه آقا اين را ما اشتباه كرديم، بايد اينجورى بكنيم. ما دنبال مصالح هستيم، نه دنبال پيشرفت حرف خودمان. (به من مهلت بدهيد كه عرايضم را به آقايان بكنم). بنابر اين مساله يك چيزى نيست كه آقايان به ما بگويند شما آن روز اينجورى گفتيد. راست است، ما آن روز خيال مىكرديم كه در اين قشرهاى تحصيلكرده و متدين و صاحب افكار، افرادى هستند كه بتوانند اين مملكت را به آنجورى كه خدا مىخواهد، ببرند، آنطور اداره كنند، وقتى ديديم كه نه، ما اشتباه كرديم، آمدند بعضىشان خودشان را به ما جا زدند، ما هم كه غيب نمىدانيم، و بعضىشان هم خوب بودند لكن رايشان با راى ما مخالف بود، ما از حرفى كه در مصاحبهها گفتيم، عدول كرديم و موقتاً تا آنوقتى كه اين كشور را به غير روحانى مىتواند اداره كند، آقايان روحانيون به ارشاد خودشان و به مقام خودشان برگردند و محول مىكنند دستگاههاى اجرائى
صحيفه نور ج 16 صفحه 212
را به كسانى كه براى اسلام دارند كار مىكنند و تا مساله اينطور است كه ابهام پيش ما هست، احتمال هست. اگر در يك ميليون احتمال، يك احتمال ما بدهيم كه حيثيت اسلام با بودن فلان آدم يا فلان قشر در خطر است، ما ماموريم كه جلويش را بگيريم، تا آنقدرى كه مىتوانيم. هر چه مىخواهند به ما بگويند، بگويند كه كشور ملايان، حكومت آخونديسم و از اين حرفهائى كه مىزنند، و البته اين هم يك حربهاى است براى اينكه ما را از ميدان به در كنند. ما نه، از ميدان بيرون نمىرويم. خوب، اين مقدار از حرفها بود كه با آقايان عرض كرديم و اميدوارم كه در ماه مبارك رمضان، اين ماه بزرگ، هم دعا كنند به اين جمهورى اسلامى و هم هدايت كنند مردم را كه مردم در صحنه باقى باشند.
ما بايد از راه شكست عراق دنبال لبنان برويم
مردم گمان نكنند كه ما ديگر پيروز شديم و احتياج به وجود آنها نيست. احتياج به وجود آنها هست و هميشه هست. دولت تنهائى نمىتواند همه امور را اداره كند، ملت را بايد همراه داشته باشد. ما هم جنگمان تمام نشده، الان در حال جنگ هستيم و تا در حال جنگ هستيم جوانهاى ما بايد به جبههها كمك كنند. همانطورى كه تا حالا جوانهاى عزيز ما در جبههها رفتند و بسيارى از آنها به لقاءالله و فيض شهادت رسيدند، امروز هم ما احتياج به آنها داريم، توطئهها رو به رشد است. مسالهاى كه بايد در اين جنبهاى كه مربوط به روز است عرض كنم، اين ا ست كه بعد از آنكه اين قدرتهاى بزرگ و خصوصاً آمريكا در همه توطئهها فلج شد و شكست خورد و مىبيند كه اين جنگى هم كه او براى ما بپا كرده است، اين هم دارد به آخر مىرسد انشاءالله، يك توطئه ديگرى عميق تر اجرا كرده است كه در اين توطئه، ما هم يك قدرى بازى خورديم و آن اين است كه يك نكتهاى كه پيش ما خيلى بزرگ است و ما نسبت به آن حساسيت زياد داريم، آن غائله را پيش آورد تا اينكه ملت ما را از آن مطلبى كه در كشور خودش مىگذرد و از آن جنگى كه در خودش مىگذرد، غافل كند، قضيه هجوم اسرائيل به لبنان. آمريكا مىدانست كه ما و ملت ما نسبت به لبنان حساسيت داريم و نسبت به اسرائيل هم از آن طرف حساسيت داريم، اين دام را آمريكا درست كرد، يعنى آن نوكر خودش را فرستاد به اينكه حمله كند به لبنان و آنهمه خسارات وارد كند و آنهمه جنايات. و ما مىدانيم كه اگر ميليونها جمعيت را از بين ببرند و يك مطلبى براى آمريكا حاصل بشود و يك نفعى برسد، مىگويد همه بروند از بين. اين را ما از ابرقدرتها شناختهايم. آنها در فكر اين نيستند كه در لبنان به زن و بچه مردم و به بلاد اين مستمندان و بيچارگان چه مىگذرد، آنها دنبال اين هستند كه صدام را در اين طرف سرجاى خودش نگه دارند و ايران كه در نظر آنها خيلى اهميتش بيشتر از لبنان و جاهاى ديگرى است، براى آنها محفوظ بماند. آمريكا مىبيند كه ما هم مرز با شوروى هستيم، آن هم در طول صدها كيلومتر و آن چيزى كه آمريكا را به وحشت مىاندازد، آن شوروى است و آن مىترسد از اينكه اگر چنانچه صدام از بين برود، شوروى بتواند در اينجاها يك غلطى بكند، لكن ما مىدانيم كه نمىتواند، بعد از اينكه ملت اينطور كه هست و در صحنه هست، باشد، هيچ كس نمىتواند. علاوه بر آن، مىبينند
صحيفه نور ج 16 صفحه 213
كه اگر چنانچه جنگ عراق پيش ببرد ايران، و عراق را، جنگش را به نفع خودش شكست بدهد عراق را، عراق به ايران متصل مىشود، يعنى ملت عراق، ملت مظلوم عراق از زير چنگال اين حزب ستمگر، خودش را اخراج مىكند و متصل مىكند به ملت ايران و يك حكومتى خودش تاسيس مىكند موافق ميل خودش، اسلامى. و اگر ايران و عراق به هم پيوند پيدا كنند، و اتصال پيدا كنند، ساير اين كشورهاى كوچولويى كه در منطقه هست، آنها هم به اينها مىپيوندند و آمريكا از اين منطقه زرخيز كه براى او حاضر است هزاران لشكر خودش را از بين ببرد و هزاران مردم را از بين ببرد، محروم خواهد شد. اين نقشه اين است كه بگين را وادار كند به اينكه تو حمله كن به لبنان، لبنان كه تو حمله كردى، ايران حساسيت نسبت به او دارد و همه قوايش را متمركز مىكند در اينكه تو را از بين ببرد و اگر ايران از جنگ عراق غافل بماند، عراق كار خودش را انجام مىدهد و ايران در اينجا هم نمىتواند كارى بكند. نقشه اين است. بايد همه ملت ما و همه دولتمردان ما توجه به اين معنا داشته باشند كه در عين حال كه ما لبنان را با ايران از حيث مصالح و مفاسد جدا نمىدانيم، لكن بايد كارى بكنيم كه نتوانيم هم لبنان را و هم ايران را نجات بدهيم، از اين كار اجتناب كنيم. اگر امروز تمام نظرها متوجه به لبنان بشود و تمام قدرتها و گويندگان از لبنان بگويند و تمام نويسندگان از لبنان بگويند، اين، توفيقى است براى آمريكا كه ايران جنگ خودش را فراموش كرد، و هم عراق را از دست مىدهد و هم لبنان را، نه مىتواند در عراق كارى بكند و نه مىتواند در لبنان. ما راهمان اين است كه بايد از راه شكست عراق دنبال لبنان برويم، نه مستقلاً. شما ملاحظه كنيد اخيراً تمام رسانههاى گروهى، تمامش، آنچه كه من ديدهام، رسانههاى گروهى راجع به جنگ عراق و ايران ديگر صحبتى نمىكنند، شايد يك كلمه بگويند، همه رفتند سراغ لبنان، همه راديوهائى كه قبل از اين حمله اين مرد، اين نامرد به لبنان آغاز شد، تمام حرفهايشان ايران بود و جنگ عراق، وقتى نقشه آمريكا اينطور شد كه ايران را از جنگ عراق منصرف كنيد و برش گردانيد به آن جائى كه حساسيت دارد و آن، راجع به لبنان است، از آن روز، اين راديوها و گويندگان خارجى راجع به ايران و اين حرفها چيزى نمىگويند. شما بدانيد كه اين چيزى كه از عراق در چند روز پيش، از آن مجلس عراق صادر شد كه ما بلاد ايران را خالى مىكنيم، اين يك مساله توطئه است. نه اينكه مىخواهند خالى كنند، اينها مىخواهند تخدير كنند ما را، و جوانهاى ما را از جبهه منصرف كنند و داوطلبانى كه بايد وقتى اعلام مى كنند كه ما، ده هزار جمعيت، بيست هزار جمعيت مىخواهيم، صد هزار مىروند اسمنويسى كنند، سردشان كنند كه نروند. وقتى نرفتند، عراق در اين مساله ممكن است خداى نخواسته پيروز از كار در بيايد. اگر عراق پيروز شد، مطمئن باشيد كه شما در لبنان هم هيچ كارى نمىتوانيد بكنيد. بايد ما اين نقشهاى كه آمريكا كشيده است براى ما، خنثى كنيم، يعنى همه گويندگان ما در سرتاسر كشور و همه ائمه جماعت ما در سرتاسر كشور، اين مساله را بگويند كه ما بايد از راهى كه شكست عراق است، به لبنان برويم. عراق را نگذاريم سرجاى خودش بايستد و جمع كند قدرت خودش را و ديگران هم به او كمك كنند و مرزهاى خودش را قوى كند و بعد هم يك حمله ناگهانى به ما بكند، باز برگردد به آن چيزهائى كه از اول بود. غفلت از اين، انتحار است.
صحيفه نور ج 16 صفحه 214
همه گويندگان موظفند، چه ائمه جمعه و چه ائمه جماعت و چه خطبا و همه نويسندگان موظفند كه اين توطئه را افشا كنند و ذكر كنند و مردم را از توجه به جبهه جنگ خودمان غافل نكنند و بيدار كنند. ما مىخواهيم كه قدس را نجات بدهيم، لكن بدون نجات كشور عراق از اين حزب منحوس نمىتوانيم. ما لبنان را از خود مىدانيم، لكن مقدمه اينكه لبنان را ما نجات بدهيم اين است كه عراق را نجات بدهيم. ما مقدمه را رها نكنيم و بىربط برويم سراغ ذىالمقدمه و همه چيز خودمان را صرف كنيم در آن و عراق براى خودش محكم كند جاى خودش را.
من نمىدانم ديشب اين اعلاميهاى كه، اطلاعيهاى كه صدام داده است و طولانى، خيلى طولانى است، آقايان ملاحظه كردند، اگر ملاحظه نكردند، دنبال كنند، پيدايش كنند. به نظر من مىآيد كه اين را نوشتند و آنهائى كه نقشه در دستشان است، نوشتند و دادند دست صدام كه او بخواند. و من آنطورى كه از حال صدام در نظرم است اين است كه حال صدام اين نيست كه بتواند تفكر كند يا بتواند يك چيزى بنويسد. او اين چيزها را از دست داده است. شما نمىدانيد كه چقدر هذيان در اين گفتار است. اگر يك آدمى بود كه به قدر يك جوان كلاس اول ادراك داشت، اين را نمىخواند، اين چيزى كه برايش نوشتند، نمىخواند. نمىدانيد چقدر از پيروزىهاى خودش نقل كرده، چقدر از شجاعتهاى لشكر خودش كه در همه جبههها پيروز شدند، چقدر ذكر كرده است. اين را بخوانيد و بخنديد. مىگويد كه ما اين عقبنشينىمان پيروزى بزرگى است براى ملت عراق، ما ملت عراق را نجات داديم از اين كشور، مثلاً كى؟ از اين كشور اسلامى، اينها ريختند در كشور ما و جنگ شروع كردند و ما جلو آنها را گرفتيم و عقب زديم آنها را و برديم تا آبادان و اهواز! يك آدمى كه عقلش تا يك اندازه يك جوانى سر جا باشد، آنهمه از اول، آنهمه صحبتها كرده و اشتلمها خوانده و براى خودش سردارى كذا را نقشه چينى كرد و آن روز هم بازيش داده بودند، امروز هم برايش نوشتهاند يك ورقهاى مثل يك ورقههائى كه مىنويسند دست يك بچه مىدهند بخواند، مفادش را خودش نمىداند چه است، لكن ديگران مىفهمند. من ميل دارم كه آقايان پيدا كنند اين را، كسانى كه اين اطلاعيه مطول را كه يك ساعت بيشتر وقت من را صرف خودش كرد، مطالعه كنند، ببينند كه اين مرد چى دارد مىگويد، اول چى مىگفت، حالا چى مىگويد. مىگويد ما براى اثبات اينكه صلح طلبيم، صلح جو هستيم همه لشكر خودمان را امر مىكنيم كه از خاك ايران تا ده روز ديگر بيرون بروند. اگر راست مىگويد اين مطلب را، بسيار خوب، اين يكى از مسائلى كه ما داشتيم، حاصل، ولى چند تا مطلب ديگر داريم بايد حاصل بشود، تا حاصل نشود ما در حال جنگ هستيم. يكى اينكه اينهمه خساراتى كه به ما وارد گرديد كه خودش نوشته، اين را اقرار كرده كه خساراتى كه بر ايران وارد شد، قابل شمارش نيست (شبيه به اين تعبير) و از يك طرف هم مىگويد كه ما هزاران اسير گرفتيم و نمىفهمد اين را كه فردا بايد جواب اين را بدهد كه تو هزاران اسير گرفتى بيا تحويل بده. ما كه مىگوئيم هزاران اسير گرفتيم، همه اين اشخاصى كه، نويسندهها و مخبرين كه از خارج آمدند، برديم نشانشان داديم كه بابا اينها در اين شهر، اينها هستند، در شهرهاى ديگر هم آنجا، آنجا، آنجا. در تلويزيون هم نشان داديم يك مقدارش را البته و
صحيفه نور ج 16 صفحه 215
ما مىگوئيم داريم اين مقدار و هر وقت بخواهيم تحويل بدهيم، تحويل مىدهيم. اما اين آدمى كه توجه به مسائل سياسى ندارد، مىگويد كه خساراتى كه به ايران وارد شده است قابل شمارش نيست، نمىشود ارزيابى كرد. فردا از تو مىگيرند اينها را. ما از الان هم اعلام مىكنيم كه ما نه هيچ روزى جنگجو بوديم به اين معنا كه حمله كنيم به يك كشورى اسلامى، براى اينكه كشور اسلامى، ما همه كشورهاى اسلامى را از خودمان مىدانيم، بناى بر اين نداشتيم كه در يك كشورى دخالت كنيم و تا حالا هم دخالت نكردهايم، و نه تاكنون ارتش ما، سپاه پاسداران ما به كشور عراق حمله كردهاند، از اول شما بوديد كه حمله كرديد و همه دنيا مىدانند اين را. براى كى اين حرف را مىزنى، براى دلخوشى خودت اين حرف را مىزنى، چرا اينى كه نوشتند، يك دفعه ديگر مطالعه نكرديد؟ به يك كسى بگوئيد بخواند كه و بفهماند كه اين چه چيزى نوشته در اينجا. كى باور مىكند در دنيا كه ارتش ايران حمله كرده بعضى شهرهاى آنها را گرفته، آنها آمدهاند حالا دفاع كردهاند و عقب نشاندهاند اينها را تا آوردند به خوزستان و حالا هم پيروزمندانه اين شهرها را رها مىكنند و مىروند؟! بسيار خوب، تو بمير و بدم، پيروزمندانه بيرون برو و بعد هم اين چيزهائى را كه ما از عراق مىخواهيم يعنى از دولت عراق و اين خساراتى را كه شما مىگوئيد به شمارش نمىآيد، از شما كه به طور معقول مطالبه مىكنيم و اگر نداديد، ما در حال جنگ هستيم، به طور اجبار از شما مىگيريم. و بعد هم، و بعد هم بايد به حسب وجدان دنيا و به حسب دستورات الهى، بايد آن كسى كه اينقدر جنايت وارد كرده است به كشور خودش و كشور ما، بايد اين مشخص بشود. بايد اشخاص بياند، اشخاصى كه طرفين قبول دارند، بيايند بنشينند و ببينند كه ما حمله كرديم به عراق يا او حمله كرده است. خرابى هائى كه آنها وارد كردهاند، ببينند و بروند در شهرهاى آنها هم ببينند، خرابى از ايران چه شده. ممكن است يكدفعه اشتباهى واقع شده باشد و بخواهند يك جاى ديگر را بزنند، اشتباهاً يك جائى را هم زده باشند، اما هر روز، الان كه اينها مىگويند كه ما يك طرفه آتشبس داديم، هر روز از آبادان تنها بيست نفر، سى نفر زخمى و چند نفر شهيد مىشوند. اين قضيه آتشبس آنهاست، مثل آتشبس بگين كه آتشبس مىكند و دنبالش اينطور جنايات مىكند.
آن روزى كه آمريكا و شوروى در كار نباشند، دنيا از اين گرفتارىها بيرون مىآيد
دنيا مبتلاست به يك همچو اشخاصى، دنيا مبتلاست به اينطور مغزهاى پوك متفرعن كه همه چيز را فداى يك روز سلطه خود مىكنند. و چه وقت بايد اين دنيا از اين گرفتارى بيرون بيايد؟ آن روزى كه آمريكا در كار نباشد و آن روزى كه شوروى در كار نباشد. و اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى با همه شماها و با همه ما و با همه ملت ما و عنايت داشته باشد و آن عناياتى كه از اول داشته است و ما خود هيچ بوديم و همه چيز را او به ما داد، اين عنايات محفوظ باشد و در اين ماه مبارك رمضان همه آقايان دست به دعا بلند كنند و به اين جمهورى اسلامى و به لبنان و به فلسطين و به محرومان و مستضعفان دنيا دعا كنند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 216
تاريخ 6/4/61
پيام امام خمينى به مناسبت سالروز فاجعه 7 تير
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون
با فرارسيدن سالروز هفتم تير، خاطره قبل از آن فاجعه و پس از آن تجديد شد. قبل از آن، هجومهاى ددمنشانه بازيگران آمريكائى به فرزندان راستين اسلام و انقلاب و نهادهائى كه اينان براى مقصدى الهى در آنها فعاليت مىكردند، از مجلس شوراى اسلامى و دولت اسلامى و قوه قضائيه و دادگاههاى انقلاب و شوراى نگهبان و همه نهادهاى اسلامى تا شخصيتهاى عزيزى كه از قبل از انقلاب تا پيروزى آن در صحنه بوده و به خدمت و فداكارى ادامه مىدادند و هر چه شخصيتها براى انقلاب اسلامى عزيز مفيدتر و ارزشمندتر بودند، سنگينى توطئه براى شكستن شخصيت آنان افزونتر و دامنه تهمتها و افتراها وسيعتر بود. آن كوردلان دلباخته به آمريكا و سر از پا نشاخته در راه رسيدن به هدفهاى شيطانى، به گمان آنكه توطئه آنان كارگر شده و با برداشتن اين عزيزان متعهد از سر راه خود، ملت مسلمان و متعهد به سوى آنان روى آورده و مقاصد طاغوتى آنان به ثمر مىرسد و با انگيزه آنكه پس از آن شهيدان، همه چيز به هم مىريزد و شاهد پيروزى خود و اربابان جهانخوار خويش را در آغوش مىگيرند، دست به اين جنايت بزرگ زدند و در لحظاتى دردناك هفتاد و چند نفر مومن متعهد و فرزندان برومند اسلام را كه هر يك با فداكارى خود نخلى پربار بود، از دست ملت گرفتند كه ناگهان صحنههاى عظيم شورانگيز و انفجارات بزرگ آدمساز، از آن فاجعه رخ داد، چنانكه در يك شب كه مزدوران آمريكائى همه چيز را به هم ريخته و آشفته و جمهورى اسلامى را سركوب شده پنداشتند و ملت عزيز را به سوى خود و پشتيبان خود مىانديشيدند، چهره نورانى اسلامى از وراى چهرههاى نورانى حزب الله جلوه نمود و تمام قصرهاى تخيلى و آمال شيطانى آنان فرو ريخت. اين سيهروزان، انفجارى ايجاد كردند كه نور خدا را خاموش نمايند و خداوند قادر به دست مبارك حزب الله انفجارى در واكنش آن ايجاد فرمود، كه انقلاب اسلامى و همه نهادهاى آن چون سدى آهنى و صفى مرصوص از آسيب دهر مصون ماند.
يريدون ان يطفئوا نور الله بافواههم و يا بى الله ان يتم نوره ولو كره الكافرون . مگر شهداى بزرگوار هفتم تير در مجاهدات سرسختانه خود و فداكارى بىدريغ در راه هدف چه مىخواستند جز پيروزى انقلاب و سرنگونى پرچم شيطانى كفر و نفاق و جز افتادن ماسك ريا و تزوير
صحيفه نور ج 16 صفحه 217
چهرههاى كريه و ددمنشانه به صورت خلقى و اسلامى؟ چه بسا اگر اين شهادتهاى دلخراش واقع نمىشد، آنان با همان خوى شيطانى و با ظاهرى فريبنده در صحنه بازىهاى سياسى باقى مىماندند و بىامان ضربههاى خويش را به انقلاب و فرزندان راستين آن وارد مىكردند و براى اسلام و مسلمانان مظلوم سنگ راه مىشدند و با ضربه نهائى آمريكا و ديگر ابرقدرتها جمهورى را شكست مىدادند يا لااقل پيروزى را به عقب رانده و راه را طولانى مىكردند، ولى اين فاجعه غمناك و شهادتهاى پى در پى به پيروزى اسلام انقلابى سرعت بخشيد.
سپاس فراوان به درگاه خداوند متعال كه با عنايات خاصه خود اين كشور بقيهالله اروحنا لمقدمه الفدا و اين ملت حزبالله را در تمام زمينهها و مراحل به پيروزى و يا آستانه پيروزى رساند و قدرت جمهورى اسلامى و ارگانهاى او روز به روز افزايش يافته است.
امروز ملت عزيز ايران كه نادانان گمان مىكردند با جنايات غير انسانى خويش و به شهادت رساندن شخصيات ارزنده آن از صحنه خارج مىشوند و رمز حضور آنان را نمىتوانستند و نمىتوانند ادراك كنند، همچنان با قدرت الهى خود به پيش مىروند و ما اميدواريم كه با شكست توطئه اخير آمريكا براى حفظ صدام و حزب غفلقى، قواى شجاع ما با شكست نهائى دولت عراق، راه را براى تاختن به سوى بيتالمقدس باز نمايند، چنانچه اميد است ما شاهد بىتفاوتى كشورهاى منطقه كه با هجوم اسرائيل و قتل و غارت اخير آن در كشور اسلامى لبنان همه چيز آنان در خطر تباهى است نباشيم. ملتهاى مسلمان بدانند كه با اين سكوت مرگبار بعضى از دولتهاى منطقه و اين تسليم بىچون و چراى آنان در مقابل آمريكا و اسرائيل، امروز لبنان عزيز در حلقوم اين جهانخوار و تفاله او فرو مىرود و فرداى نزديك كشورهاى عزيز ديگر. و اگر امروز دولتهاى منطقه با سلاح نفت و سلاح گرم در مقابل اين جنايتكاران بايستند، مساله اسرائيل و پس از آن آمريكا و هر قدرتمند چپاولگر ديگر حل مىشود. ما تاسف شديد خود را از اينكه بعضى از دولتهاى اسلامى دست خود را به سوى آمريكا كه جنايتكار اصيل و توطئهگر دست اول است دراز كردهاند و از گرگ آدمدر، نجات خود را مىخواهند، ابراز مىداريم و شديداً آن را محكوم مىكنيم. و ملت سلحشور و دولت انقلابى ايران اگر مساله جنگ عراق و توطئه براى اغفال ما از آنچه به آن مبتلا هستيم و نقشه براى شكست ما در دو جبهه نبود، به گونهاى ديگر عمل مىكرد. و ما براى چندمين بار به دولتهاى اسلامى، خصوصاً دولتهاى منطقه روى آورده و از آنان مىخواهيم و قاطعانه به آنان تذكر مىدهيم كه براى حفظ شرف و جان و ناموس و مال ملتهاى اسلامى بپاخيزند و با ما و دولت سوريه و فلسطينىها متحد شده و در صف واحد از عزت و شرف اسلام و عرب دفاع كنند و براى هميشه دست اين جنايتكاران را از كشورهاى زرخيز خود قطع نمايند و فرصت را از دست ندهند كه فردا دير است.
اينجانب از پيشگاه مقدس حق جل و على عظمت براى اسلام و مسلمين و بيدارى براى دولتهاى اسلامى و عزت و شرف براى كشورهاى اسلامى و رحمت براى شهداى اسلام در طول تاريخ خصوصاً شهداى هفتم تير و صبر و شكيبائى براى ملت ايران و بازماندگان شهدا خواستارم و
صحيفه نور ج 16 صفحه 218
هر چند براى همه شهدا و بويژه شهداى 7 تير عظمت و بزرگوارى قائلم و لكن شناخت من از شهيد مظلوم بهشتى و ابعاد گوناگون او و شهيد محمد منتظرى و مجاهدات ارزشمند او بيشتر است و نمىتوان تاسف شديد خويش را در فقدان آنان پنهان كرد.
انالله و انااليه راجعون
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 219
تاريخ 11/4/61
پيام امام خمينى به مناسبت شهادت آيتاللَّه صدوقى
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انااليه راجعون
طبع يك انقلاب، فداكارى است. لازمه يك انقلاب، شهادت و مهيا بودن براى شهادت است. قربانى شدن و قربانى دادن در راه انقلاب و پيروزى آن اجتنابناپذير است بويژه انقلابى كه براى خداست و براى دين او، براى نجات مستضعفان است و براى قطع اميد جهانخواران و مستكبران. ما در هر جمعه و در هر جماعت و در هر محفل اسلامى و در هر گردهمايى براى يارى الله در انتظار قربانى هستيم و در انتظار شهادت.
قربانى براى يك انقلاب بزرگ نشانه يك پيروزى و نزديك شدن به هدف است. بىجهت نيست كه درباره سيد شهيدان جهان، منقول است كه هر چه ياران بزرگوارش از دست مىرفتند و هر چه به ظهر عاشورا نزديكتر مىشد رنگ مباركش افروختهتر و ابتهاجش زيادتر مىشد، هر شهيدى كه مىداد يك قدم به پيروزى نزديكتر مىشد. مقصد، عقيده است و جهاد در راه آن و پيروزى انقلاب، نه زندگى و دنيا و رنگ و بوى ننگين آن. اين شهادتهاست كه به ملت ما وعده پيروزى نهايى مىدهد. مگر اسلام از شهادت هفتاد و دو تن برگزيدگان خدا در حكومت جبار بنى اميه خسارت ديد و انقلاب عظيم ايران از شهادت هفتاد و چند تن در يك لحظه و هزاران جوانان بزرگوار عاشق خدا و شهادت خسارت ديد كه ما خوف خسارت در شهادت عالمى بزرگوار و بزرگى متعهد و فداكار داشته باشيم. مگر فقهاى ارجمند و ائمه جمعه و جماعت والا مقام كه در صف مقدم انقلاب بودند و هستند نبايد در صف مقدم شهدا و جانبازان در راه دوست باشند. چه كسى اولى به شهادت است در زمانى كه كفر بنىاميه اسلام را تهديد مىكرد، از فرزند معصوم پيامبر اسلام و فرزندان و اصحاب او و چه كسى اولى به شهادت است در عصرى كه استكبار جهانى و فرزندان خلف آن در داخل و خارج، اسلام عزيز را تهديد مىكنند، از امثال شهيد بزرگوار ما و فقيه متعهد و فداكار اسلام شهيد صدوقى عزيز رضوانالله عليه، شهيد بزرگى كه در تمام صحنههاى انقلاب حضور داشت و يار و مددكار گرفتاران و مستمندان بود و وقت عزيزش صرف در راه پيروزى اسلام و رفع مشكلات انقلاب مىشد و براى خدمت به خلق و انقلاب سر از پا نمىشناخت. هر جا زلزله مىشد شهيد صدوقى براى ترميم خرابىها آنقدر كه توان داشت حاضر، هر جا كه سيل مىآمد او بود كه در صف مقدم براى دستگيرى خلق خدا حاضر بود. در
صحيفه نور ج 16 صفحه 220
جبههها او و دوستان او و امثال او بودند كه هر چند يك دفعه سركشى كرده و آرامش قلب خلقالله بودند. اين مدعيان خدمت به خلق و قيام براى خلق كه در بيغولهها خزيده و در حال انقلاب به چپاول اسلحه و مهمات بيت المال خلق فعاليت شبانهروزى نمودند، اينك كه خداوند تعالى چهره كريهشان را آشكار كرد و دستشان را از مال و جان خلقالله كوتاه نمود، چنين خدمتگزارانى را از اين خلق مىگيرند و چون دزدان از سوراخ درآمده و غافلگيرانه اينگونه مردان فداكار براى ملت و تودههاى محروم را از محرومين مىستانند و آن را به حساب قدرت خويش مىآورند و فتحى بزرگ براى خود و اربابان خود مىدانند و با تمام رسوايى باز خود را براى حكومت اين ملت اسلامى مهيا مىكنند. غافل از آنكه هر شهادتى ملت را به هدف بزرگ نزديكتر مىكند، و آنان را در پيشگاه حق و خلق رسواتر و بىآبروتر. ما در عين حال كه از شهادت و فقدان اين بزرگان خدمتگزار به اسلام و محرومين در سوكيم، از نزديك شدن به هدف اعلا كه قطرات خون اين شهيدان آن را نويد مىدهند، دلگرم و خرسنديم. آنچه پيش ما مطرح است هدف بزرگ و شخصيتهاى اين بزرگمردان شهيد است كه بحمدالله هدف نزديك و شخصيتهاى اينان بارزتر و بزرگتر مىشود. اينجانب دوستى عزيز كه بيش از سى سال با او آشنا و روحيات عظيمش را از نزديك درك كردم از دست دادم و اسلام خدمتگزارى متعهد را و ايران فقيهى فداكار و استان يزد سرپرستى دانشمند را از دست داد و در ازاء آن به هدف نهايى كه آمال اين شهيدان است نزديك شد. من به پيشگاه مقدس بقيهالله الاعظم روحى فداه و ملت عزيز و اسلام عزيزتر تبريك و تسليت عرض مىكنم و از خداوند تعالى براى شهيد عظيم رحمت و مغفرت و براى ملت بزرگ بويژه يزد متعهد صبر و اجر و براى خاندان محترم اين بزرگوار خصوصاً فرزند برومند عزيزش صبر جميل و اجر جليل خواهانم. از خداوند متعال پيروزى اسلام و سرنگونى كفر را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 221
تاريخ 12/4/61
پاسخ امام خمينى به نامه اعضاى شورايعالى تبليغات اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت اعضاى محترم شورايعالى تبليغات اسلامى ايدهم الله تعالى
گزارش خدمات شوراى مذكور را ملاحظه نمودم. از همكارى با حوزه علميه قم و تشكيلات منسجم و هماهنگى كه با مقامات ذيربط بوجود آوردهايد تقدير و تشكر مىكنم. همه مىدانيم در اين موقع حساس كه جمهورى اسلامى و اسلام عزيز مورد تهاجم تبليغاتى رسانههاى گروهى مرتبط با قدرتهاى بزرگ و وابستگان آنان قرار گرفته است و آنان در باطل خود آن فعاليتها و تبليغات وسيع را به راه انداختهاند، ما و شما و همه طرفداران اسلام براى حق خود بايد به اين حربه برنده روز، مجهز باشيم و چهره واقعى اسلام و جمهورى اسلامى را در داخل و بيشتر در خارج، در معرض شناخت همگان درآوريم و اين وظيفه الهى و انسانى بر عهده ماست و در اين زمينه تذكراتى را لازم مىدانم
1- با تشكر عميق از علما و فضلاى محترم حوزه علميه قم كه در هر گرفتارى وظيفه الهى خود را انجام دادهاند و در نقاط مختلف كشور بويژه در جبهههاى جنگ تحميلى و مناطق دور افتاده محروم و مراكز كارگرى حضور يافته و شايستگى خويش و حوزههاى دينى و علمى را به ثبوت رساندند، لكن نظر به حساسيت موقع و موقعيت آنان در اولويت دادن به امور تبليغى به نظر مىرسد كه فعاليت چشمگيرتر و دقت بيشترى براى اين امر حياتى اختصاص دهند و علاوه بر اوقات تعطيل، در ايام اشتغال نيز بخشى از اوقات شريف خود را در اين امر صرف نمايند و با انتخاب افراد شايسته به طور متناوب نگذارند اين پست حساس خالى بشود. از خداوند تعالى توفيق همگان را خواستارم.
2- لازم است نهادهاى دولتى و ارگانهاى انقلابى و ذيربط در اين وظيفه الهى با شوراى مذكور همكارى جدى نمايند.
3- بديهى است كه تبليغات خارج از كشور از ويژگى خاص و اهميت مخصوصى برخوردار است و چون وزارت ارشاد عهدهدار اين امر است لازم است شورايعالى تبليغات در جذب و آموزش نيروهاى صالح و افرادشايسته براى اعزام به خارج از كشور و براى مقصد نشر فرهنگ اسلامى به وزارت ارشاد كمك و همكارى نمايند و با هماهنگى كامل اين وظيفه الهى را عمل نمايند.
اميد است خداوند قادر از عنايت خاص خود همگان را برخوردار فرمايد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 222
تاريخ 14/4/61
پاسخ امام خمينى به تلگرام تسليت آيتاللَّه العظمى مرعشى نجفى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى مرعشى نجفى دامت بركاته
تلگرام محترم در تسليت شهادت شهيد محراب و فرزند اسلام حجتالاسلام والمسلمين مرحوم شهيد صدوقى موجب تشكر گرديد. اينجانب متقابلاً به جنابعالى و عموم ملت عزيز و حوزههاى علميه تسليت عرض و از خداوند متعال رحمت براى اين سرباز فداكار اسلام كه عمرى در خدمت به حوزههاى علميه و خدمت به محرومان گذراند و به دست منافقين انتقامجو كه كارهايشان خلاصه در ضربه زدن به اسلام و طبقه محروم ملت است، مسئلت مىنمايم.
در طول پيروزى انقلاب از اعمال وحشيانه منحرفان وابسته به امريكا ظاهر مىشود كه دشمنى با طبقه علما و روحانيون متعهد در راس برنامههاست و شهادت هر يك از اين عزيزان مشت آنان را كه مدعى طرفدارى ملت از آنان است باز نموده. از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين را خواستار و از جنابعالى اميد دعاى خير براى نظام جمهورى اسلامى را دارم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 223
تاريخ 15/4/61
فرمان امام خمينى به آيتاللَّه خاتمى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب مستطاب حجتالاسلام والمسلمين آقاى حاج آقا روحالله خاتمى دامت افاضاته
به دنبال شهادت جانگداز سومين شهيد محراب صدوقى عزيز و اتفاق نظر علماى بزرگ يزد و محبوبيت در نزد اهالى محترم، جنابعالى را كه موصوف به علم و تقوا مىباشيد به سمت نماينده و امام جمعه يزد منصوب مىنمايم. انشاءالله ضمن انجام اين فريضه بزرگ مردم را به كليه وظايف خود در رابطه با اسلام عزيز و مسلمين و انقلاب خونين و مستحكم ملت شريف ايران آشنا فرمائيد. انشاءالله جنابعالى در تمشيت امور و رسيدگى به احتياجات مردم قاطعانه عمل مىنمائيد. اميد است اهالى محترم و متدين يزد عموماً و حضرات علماى اعلام خصوصاً و نهادهاى انقلابى فرصت را مغتنم شمرده همكارىهاى لازمه را در انجام هر چه باشكوهتر نماز وحدت آفرين و دشمن شكن جمعه با جنابعالى داشته باشند.
موفقيت همگان را از خداوند متعال مسئلت دارم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 224
تاريخ 23/4/61
پيام امام خمينى به ملت مسلمان عراق به مناسبت آغاز آغاز عمليات پيروزمندانه رمضان
بسم الله الرحمن الرحيم
ملت مظلوم در بند عراق! عزيزان زجرديده و شكنجه كشيده محترم بين النهرين! اكنون كه برادران مجاهد شما در دفاع از ميهن خود و دفع حملات دشمن اسلام مجبور شدند به خاك عراق بيايند تا به خواست خداوند متعال ملت ستمديده عراق را از شر حزبى كه در طول سلطه غير مشروعش بر كشور اسلامى، آنچنان ضربهها به اين ملت شريف وارد كرده كه قابل شمارش نيست نجات دهند چه علماى بزرگى مثل مرجع عظيمالشان آيتالله حكيم قدس سره از جور و ستم و فشارهاى غير انسانى اين حزب كافر در منزل خود منزوى و با دل خون به جوار رحمت حق رخت بربستند و مثل شهيد مظلوم، عالم آگاه آيتالله صدر و خواهر بزرگوارش كه در تحت شكنجه دژخيمان صدام عفلقى جان خودشان را فدا كردند و چه جوانان عزيز و برومند عراق كه در حبس و شكنجه بسر برده و بالاخره به دست اين حزب به لقاءالله شتافتند و اكنون كه قريب دو سال است كه به جمهورى اسلامى به جرم اسلامى بودنش حمله كردهاند و روى مغول را سفيد كردهاند، هزاران جوان عراقى و ايرانى را كه سرمايههاى ملت خويش بودند فداى هواهاى نفسانى خودشان نمودند كه شما بهتر جنايات اين حزب و صدام، اين ابرجنايتكار را مىدانيد بپاخيزيد و با برادران صميمى خود دست اخوت اسلامى دهيد و اين حكومت ستمگر را از صحنه خارج كنيد و خود با تضمين خود، حكومت اسلامى دلخواه را تشكيل دهيد. ملت عزيز عراق! اكنون كه برادران شما با فداكارى جان بر كف براى حفظ ميهن خود و نجات برادران عزيز در بند خود به سوى شما آمدهاند، قيام كنيد و با الهام از اسلام بزرگ بر دشمنان اسلام بتازيد كه برادران عزيز شما و ملت شريف ايران از پشت جبههها به جبهه مىآيند و با كمك شما عزيزان و برادران ايمانى اين غدههاى سرطانى را از قلب يك كشور اسلامى بيرون ريخته و ملت شريف عراق را بر سرنوشت خود حاكم مىگردانند. اى اهالى غيور بصره! به استقبال برادران مومن خود بيائيد و دست ستمكار عفلقىهاى كافر را از بلاد خود كوتاه كنيد. اى اهالى محترم اعتاب مقدسه! اى جوانان غيور كه در هر فرصت بر اين ناپاكان تاختهايد! فرصتى را كه خداوند به شما عنايت نموده، غنيمت شمريد و مردانه قيام كنيد و سرنوشت خويش را به دست گيريد. اى ارتشيان گرفتار حزب كافرى كه براى هواهاى نفسانى خويش جوانان شما را به قربانگاه فرستادند! برادران ما براى نجات شما آمدهاند و با فداكارى و توكل به خداى تعالى اين رژيم كافر و ستمگر را به جهنم مىفرستند. شما
صحيفه نور ج 16 صفحه 225
عزيزان در بند بپا خيزيد و خود و ميهن خود را با كمك برادران ايرانى خود نجات دهيد و نگذاريد مقدرات كشورتان در امريكا طرحريزى شود. و شما اى برادران و جوانان ايرانى! به كمك برادران رزمنده خود بشتابيد كه اين لحظه از، حساسترين لحظات سرنوشتساز است، يا پيروزى اسلام بر كفر عفلقيان و يا خداى نخواسته اگر غفلتى و يا اهمالى شود شكست اسلام و ننگ ملت براى هميشه، و هيهات كه شما جوانان غيور زير بار ذلت برويد. پس تكليف اسلامى و ميهنى شما اقتضا دارد كه به سوى جبههها جوانمردانه هجوم آوريد و بكوشيد تا جامه ذلت نپوشيد و بدانيد كه روحيه ارتش عراق بكلى از دست رفته است و اسلام امروز احتياج به شما جوانان برومند دارد. به سوى نبرد با كفر بشتابيد و برادران عراقى خود را نجات دهيد و برادران جان بر كف رزمنده جمهورى اسلامى را كمك كنيد كه فردا دير است. از خداوند متعال نصرت اسلام و مسلمين را خواستارم.
روحاللَّه الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 226
تاريخ 25/4/61
پيام امام خمينى به مناسبت روز جهانى قدس
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انااليه راجعون
در سالروز قدس سال 1361 غمانگيزترين و دردناكترين روزها را مىگذرانيم و اسفناكترين و مصيبتبارترين ايام را پشت سر مىگذاريم، نه فقط غم و درد براى شهداى بىپناه و بيگناه لبنان مظلوم و نه فقط اسف و مصيبت از حمله دامنهدار اسرائيل جانى با بمبهاى خوشهاى و آتشزا به ساكنين عرب و مسلمانان بيروت كه موجب شهادت و آسيب هزاران پير و جوان و زن و مرد و كودك بيگناه بىپناه شده است و نه براى نقشههاى شوم آمريكاى ابرجنايتكار و نه براى هدم اساس اسلام در ايران و ساير كشورها و نه براى كمكهاى مادى و معنوى مصر و اردن و ديگر همقطارانشان به دو جنايتكار افسار گسيخته بگين و صدام، كه اينان خوى درندگى و جنايتكارى دارند و زندگى و حيات مادى آنان بستگى به تجاوز به حقوق ملتها و مستضعفان جهان دارد و تحت ستم قراردادن و سركوبى ملتهاى مظلوم از افتخارات آنان است و نه براى تجاوز بيرحمانه صدام عفلقى و حزب بعث عراق به كشور اسلامى ايران و كشتار هزاران كودك، پيرزن و پيرمرد و به ويرانه بدل كردن شهرهاى آباد و سرسبز عربنشين و فارسنشين ايران، كه اين حزب مشرك نمىتواند اسلام را تحمل كند و برنامه آن براندازى اسلام و هواداران آن است، مصيبت و تاسف و غم و درد براى ابتلاء مسلمانان به اين حكومتهاى خود فروخته و دلباخته به ابرقدرت آمريكا و چشمبسته به فرمان دشمنان اسلام و مسلمانان است. اينان براى مخالفت با جمهورى اسلامى و كمكهاى نظامى و تسليحاتى و مادى و معنوى به صدام كه اسلام را دشمن خود مىداند عذرهائى مىتراشيدند و مساله فارس و عرب را برخلاف دستورات اسلام و قرآن مجيد پيش مىآوردند و در بوقهاى تبليغاتى و مطبوعات در خدمت ابرقدرتها پشتيبانى اسرائيل از ايران را با دروغ شاخدار بهانه مىكردند.
امروز كه اسرائيل به يك كشور مسلمان عربى حمله نموده و مسلمانان را به خاك و خون مىكشد، چه عذرى در خفقان مرگبار خود دارند؟ چه عذرى در پيشگاه خداى قهار و ملتهاى اسلامى در كمك به اسرائيل و ارباب جنايتكارش دارند؟ چه عذرى در تعقيب پيشنهاد ذلت بار كمپ ديويد و طرح فهد دارند؟ چه عذرى در سازش با اين جانيان با لذات و خوانخواران حرفهاى دارند؟ آيا آمريكا با آمريكاى سابق كه ما را به دروغ متهم به سازش با آن مىكردند فرق كرده است؟ و يا اسرائيل با
صحيفه نور ج 16 صفحه 227
اسرائيلى كه به بهانه دروغين دادن اسلحه به جمهورى اسلامى به كمك صدام شتافتند و به دشمنى با ما براى نجات حزب بعث عفلقى يقه پاره مىكردند، تفاوت كرده است؟
بارالها! مسلمانان منطقه گرفتار يك چنين حكمفرمايانى هستند چنانچه مولاى آنان علىابن ابيطالب گرفتار منافقانى ظاهرالصلاح بود و به دست آنان در مثل اين ايام به لقاءتو شتافت و از گرفتارىها نجات پيدا كرد.
بارالها! امروز اسلام گرفتار منافقانى جنايتكارتر از نهروانىهاست كه با نام اسلام آن را مىكوبند و با دشمنان اسلام به اسم اسلام و در حقيقت براى چپاول اموال ملتهاى مظلوم و محروم و دربند كشيدن آزادگان ملتها سازش مىكنند.
خداوندا! اين دولتمردان نادان بار ذلت اسرائيل را به دوش مىكشند كه چند روزى بر ملتهاى مسلمان حكومت كنند.
خداوندا! اين حكومتهاى نادان با داشتن همه امكانات براى پيروزى بر ابرقدرتها، به جنايات آمريكا و اسرائيل صحه مىگذارند و براى تحكيم پايههاى كفر شب و روز خود را نمىفهمند.
بارالها! اين خلق مسلمان و مظلوم را از چنگال آنان نجات ده. اما اكنون چه بايد كرد؟ آيا راهپيمائى و فريادها و بيقرارىها از دست دشمنان اسلام و مستضعفان جهان كافى است؟ يا آنكه اين وسيله است، نه هدف. گرچه دولت منطقه و عمال استعمارگران و ستم پيشگان همين فريادها را نيز تحمل نمىكنند و مطمئن باشيد كه فريادها را در حلقوم ستمزدگان و محرومان خفه مىكنند. هم آنان كه از هم اكنون از فرياد مظلومانى كه در هر سال يك مرتبه در حول كعبه آمال خود مىگردند و ناله و فغان مىكنند و در مجمعى كه اساسش بر امور سياسى بنيان گذاشته شده به مخالفت برمى خيزند، خروش و پرخاش مسلمانان براى رهائى قدس، به هر وسيلهاى كه باشد خفه خواهند كرد.
اسلام عزيز و پيامبر عظيمالشانش و شهيد محرابش كه در شب مبارك قدر براى محرومين به خاك و خون كشيده شد، اين شكوه را به كجا سردهند كه سلطهگران در بلاد اسلامى مىگويند درد و رنج بكشيد و ناله نكنيد، در زير شكنجههاى امريكا و اسرائيل پليد و ديگر قدرتمندان خرد شويد و دم در نياوريد. دردها زياد است لكن چاره چيست؟ ملت ايران به پيروى از قرآن كريم و اسلام بزرگ راه چاره را يافت و رژيم آمريكائى پهلوى را پس از فريادها و اعتصابها با مشت و دندان در مقابل تانكها و مسلسلها از پاى درآورد و صدام جنايتكار و حزب مشرك او را با ايمان و قياملله از پاى درآورد و صدام بلند پرواز را كه لاف سردارى قادسيه مىزد به دريوزگى و ذلت كشاند و تمام توطئهها را با هدايت الهى در نطفه خفه كرد و اكنون نيز از پاى نمىنشيند تا آنچه از روز اول به عنوان غرامت و براى تاديب مجرم خواست جامه عمل پوشد و تصميمات شوراى امنيت و سازمان هاى بىارزش را جز ورق پارههائى در خدمت وتوكنندگان نمىداند.
آنان با همه عربدهها و تبليغات بى پايه سر تعظيم به پيش صهيونيزمها فرو آورده و براى تحكيم پايههاى حكومت آنان و وابستگانشان چون صدام در آستانه مرگ ننگين به تشكيل جلسه و صدور
صحيفه نور ج 16 صفحه 228
قطعنامه پرداختهاند و گمان كردهاند دولت متكى به خدا و ملت عظيم ايران بيدى است كه از اين بادها بلرزد. ملتى كه اكنون طعم شيرين شهادت را چشيده است و پيرو مولاى خود اميرالمومنين و اولاد عظيمالقدر او كه شهادت را فوز عظيم مىدانسته و در محراب شهادت و ميدان نبرد نداى فزت و رب الكعبه را سر مىدادند از سازمانهاى نوكر ابرقدرتها نمىهراسد. ملتى كه ابرقدرت آمريكا را از كشور بقيهالله اروحنالمقدمه الفدا، با ذلت و خوارى راند و نفت و خزاين خود را از حلقوم آن بيرون كشيد، از طبلهاى توخالى سازمانهاى ساخته آن نمىترسد و اين ملت و دولت پيرو آن، همانگونه كه كراراً اعلام نمودهاند، خواستهاى مشروع خود را از صدام و حزب عفلقى مىگيرند و براى احقاق حق مشروع خود به هر اقدامى دست مىزنند بلغ ما بلغ .
و اما تكليف ملتها در آستان روز قدس و آستان سالروز شهادت بزرگ انسان تاريخ بشريت آن است در اجتماعات و راهپيمائىهاى خود از دولتهاى خويش به طور جدى بخواهند كه با قدرت نظامى سلاح و نفت در مقابل آمريكا و اسرائيل به مقابله برخيزند و اگر گوش نكردند و اسرائيل جنايتكار را كه تمام منطقه حتى حرمين شريفين را تهديد مىكند و هم اكنون عمق خواستههاى او واضح شده است را تاييد كردند، با فشار و اعتصابات و تهديد آنان را مجبور به عمل كنند. در حالى كه اسلام و اماكن مقدسه آن مورد تهديد به تجاوز قرار گرفته هيچ فرد مسلمانى نمىتواند در مقابل آن بىتفاوت باشد و آنچه در اين موقع كه اسرائيل تجاوز گسترده به بلاد مسلمين نموده و مسلمانان بيگناه و بىپناه را به خاك و خون كشيده است دولتهاى منطقه انجام مىدهند جز يك كلام بىمحتوا و سازشكارانه نيست و مصيبت بارتر آنكه از دست اسرائيل به آمريكا جنايتكار اصلى پناه مىبرند و در حقيقت از خوف مار به اژدها روى مىآورند و با داشتن ابزار مقابله با آنان حاضر به يك كلمه خشن يا يك تهديد نيستند و با اين وضع بايد همه حاضر براى محو و نابودى شوند و در طول زندگى خود به هر ذلتى تن در دهند. ايران همانگونه كه اعلام كرد جز از راه عراق و بركنارى حكومت حزب بعث نمىتواند اقدامى موثر كند و پس از حصول خواستههاى مشروع خود داوطلب است كه خيلى بيشتر از حال در كنار ساير مسلمانان و بويژه ملتها و دولتهاى عربى در نبرد با اسرائيل تشريك مساعى نمايد و به عنوان يكى از قدرتهاى بزرگ مسلمان منطقه با قدرتهاى ديگر منطقه بسيار كوبنده تر از اين زمان در نبرد با اسرائيل همكارى كند. و اگر خداى نخواسته اوضاع و احوال كشورهاى اسلامى و عربى و حكومتهاى منطقه به همين منوال باشد كه نه تنها سراپا سازش و تسليم و تاييد از دشمن اصلى و وابستگان به اوست، كه كمكهاى مادى و معنوى به آنان مىكنند، ايران مجاهد در پيشگاه مقدس خداوند عذر دارد و از ملتهاى اسلامى منهاى دولتها استمداد مىكند كه اگر آنان اجابت كردند دست به اقدام موثرتر و جدىتر خواهد زد. من به سران فلسطينى نصيحت مىكنم كه دست از رفت و آمدهاى خودشان برداشته و با اتكاء به خداوند متعال، مردم فلسطين و اسلحه خويش تا حد مرگ با اسرائيل بستيزند چرا كه اين رفت و آمدها موجب مىشود كه ملتهاى مبارز از شما دلسرد شوند. شما اطمينان داشته باشيد كه نه شرق به درد شما مىخورد و نه غرب. با ايمان بر خدا و تكيه بر سلاح با
صحيفه نور ج 16 صفحه 229
اسرائيل بجنگيد و همچون ملت و نيروهاى مسلح ايران كه بىاتكا به قدرتها و ابرقدرتها و با ايمان به خداى تعالى و قدرت لايزال او تا حصول خواستههاى مشروع خويش دست از اسلحه بر نمىدارند.
خداوندا! از اين سستىها و بىتفاوتىهاو جاه طلبىها و خودباختگىها در سراسر جهان به تو پناه مىبرم. خداوندا! براى نصرت اسلام و مسلمين جهان و مستضعفان دربند مستكبران و براى نصرت نيروهاى جمهورى اسلامى بر فريب خوردگان بعثى صدامى از درگاه مقدست استمداد مىطلبم.
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 230
تاريخ 29/4/61
پاسخ امام خمينى به نامه فرزند آيتاللَّه صدوقى
بسم الله الرحمن الرحيم
جنابعالى كه مورد علاقه اهالى محترم يزد و مورد اطمينان هستيد، مجازيد به همان نحو كه شهيد سعيد بزرگوار ابوى محترمتان صدوقى عزيز قدس سره عمل مىنمودند، عمل نمائيد و آنچه ايشان در تمام مراحل به شما مراجعه كردهاند و ناقص مانده است، تكميل كنيد. اميد است اهالى محترم و ارگانهاى دولتى در صورت وجود مشكلاتى در رفع آن با شما همكارى نمايند و آنچه مربوط به اينجانب است پس از مراجعه به جناب حجتالاسلام والمسلمين آقاى خاتمى دامت افاضاته و مشورت با ايشان اگر رفع نشد به اينجانب مراجعه نمائيد. توفيق و تاييد جنابعالى را در خدمت به اسلام و محرومين از خداوند تعالى خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 231
تاريخ 3/5/61
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان اداره مركزى آستان قدس رضوى ، اعضاى حزب جمهورى اسلامى مشهد و كاركنان استاندارى و پرسنل هوايى استان خراسان
همه قدرتها در هر جا محتاج به توجه حضرت رضا سلام الله عليه هستند
بسم الله الرحمن الرحيم
امروز ميهمانهاى ما بسيار عزيزند، اين ميهمانهاى عزيز از جائى مىآيند كه دلهاى ملائكه الله به آنجا متوجه است. اصلاً مركز ايران آستان قدس است و ما اميدواريم كه همه ما را خداوند از خدمتگزاران آستان قدس رضوى سلامالله عليه قرار بدهد. و شماها چقدر خوشبخت هستيد كه در آن آستان زندگى مىكنيد، چه آنهائى كه خدمتگزار مستقيم آستانه هستند و چه آنهائى كه در آستان مقدس خدمتگزار به ملت و اسلام و جمهورى اسلامى هستند. همه نيروها، همه قدرتها در هر جا هستند، محتاج به توجه خاص حضرت رضا سلامالله عليه هستند. آستاندار، نيروى هوائى و انجمنهاى اسلامى و همه اينها جزء كارمندان آن آستان مقدسند. و شما برادرانى كه در آستان مقدس مستقيماً كار مىكنيد از خوشبختى بزرگى برخورداريد كه شايد خيلى توجه به او نباشد. و من اميدوارم كه انشاءالله تعالى به بركت آن آستان مقدس، جمهورى اسلامى همانطورى كه تاكنون پيروزمندانه پيش رفته است از اين به بعد هم پيش برود و اين جمهورى اسلامى باقى باشد با اسلاميت خود تا وقتى كه، زمانى كه به حضور بقيهالله اين جمهورى مشرف شود و مسائل را در خدمت ايشان حل كند.
مسجدالنبى مركز سياستهاى اسلامى بوده است و ثقل قدرت اسلامى
ما امروز با بسيارى از مسائل مواجه هستيم كه شما آقايان هم مىدانيد و مسائل ايران امروز پشت پرده نيست، آشكار است و همه ملت از دولتند و دولت هم از ملت است. دولت و هر چه متعلق به دولت است خدمتگزار ملت است و ملت هم پشتيبان دولت و تا اين هماهنگى ميان همه قشرها هست، آسيب نخواهد ديد اين جمهورى اسلامى.
شما مىدانيد كه امروز ما از جهات ظاهرى طبيعى تنها هستيم. تقريباً تمام شرق و غرب يا مخالف مستقيم با ما هستند و يا غير مستقيم. اگر در بين آنها حكومتهائى پيدا بشوند كه بيطرف باشند يا احياناً موافق با ما باشند، بسيار معدودند و انگشت شمار. قدرتهاى بزرگ با اسلام مخالفند، نه آن اسلامى كه فقط خلاصه بشود در دعا و مسجد، آن اسلامى كه در صدر اسلام همه احتياجات ملتها را حل
صحيفه نور ج 16 صفحه 232
مىكرده است و آن اسلامى كه در امور سياسى ملتها و در امور اجتماعى ملتها، مستقيماً دخالت مىكرده است. شما اگر صدر اسلام را ملاحظه كنيد مىبينيد كه اسلام از زمان پيغمبر صلىالله عليه و آله و سلم حكومت تشكيل كرده است، قواى نظامى و انتظامى داشته است، در سياستها دخالت مىكرده است و مسجدالنبى مركز سياست اسلامى بودهاست و ثقل قدرت اسلامى.
دستهاى ناپاك و عقلهاى ضعيف موجب اين شد كه بعد از رسولالله و صدر اسلام كمكم مردم را از آن مسائل اصلى كه در نظر اسلام بوده است، منحرف كنند و مردم را متوجه به فقط يك مسائل جزئى بكنند و در مسائل عمومى كلى كه كشورهاى اسلامى به آن احتياج دارند، بيطرف باشند و احياناً هم مخالف باشند. اين يك نقشه شيطانى بوده است كه از زمان بنىاميه و بنى عباس طرح ريزى شده است و بعد از آن هم هر حكومتى كه آمده است تاييد اين امر را كرده است و اخيراً هم كه راه شرق و غرب به دولتهاى اسلامى باز شد، اين امر در اوج خودش قرار گرفت كه اسلام، يك مسائل شخصى بين بنده و خداست و سياست از اسلام جداست و نبايد مسلمانان در سياست دخالت كنند و نبايد روحانيون وارد سياست بشوند، آنها همان در مسجدها محبوس باشند و همه كارشان اين باشد كه بروند نماز بخوانند و چند كلمه هم دعا كنند و برگردند منزل. اين يك نقشهاى بوده است كه از صدر اسلام ريشه دارد و امروز كه دولتهاى شرق و غرب، قدرتهاى بزرگ شرق و غرب در مقابل اسلام ايستادهاند، به اوج خود رسيده.
جمهورى اسلامى بنا دارد استقلال خودش را حفظ كند و آرزو دارد كشورهاى اسلامى از خواب گران برخيزند
و بحمدالله ملت ايران يك امر استثنائى است امروز و يك ملت استثنائى كه شبيه ندارد. امروز شما نمىتوانيد يك كشورى را پيدا بكنيد كه تمام شعارهايش نه شرقى و نه غربى است. يا از بلوك شرقند به طور رسمى، يا از بلوك غربند به طور رسمى و يا واسطهاند به طور پنهان. همان غير متعهدها هم باور نكنيد كه غير متعهدند، اگر در بينشان پيدا بشود، بسيار نادر است. و ما امروز مواجهيم با شرق و غرب و بلوك شرق و بلوك غرب و همه قدرتهائى كه در منطقهها در سرتاسر دنيا قدرت در دست آنهاست. و ما، يعنى ملت، همانطورى كه از اول راه خودش را پيدا كرده است و با مشت خالى، بدون سلاح، لكن با سلاح ايمان و صلاح در مقابل قلدرها ايستاد و ابتدائاً آن رژيم منحوسى كه اگر خداى نخواسته چند سال ديگر باقى مىماند اسلام را بكلى محو مىكرد، آن را بيرون كردند و دست همه ابرقدرتها را از مخازن خودشان قطع كردند و مع الاسف در حالى كه بايد همه دولتهاى اسلامى دور اين مركز جمع شوند و به اسلام گرايش پيدا كنند و اسلامى كه استقلال را براى آنها به هديه آورده است و آزادى را، مع كمالالاسف توجه به مسائل ندارند و يا دارند و هواهاى نفسانيه نمىگذارد كه آنطورى كه بايد، عمل كنند. امروز تقريباً تمام تبليغاتى كه در رسانههاى گروهى و در مطبوعات شرق و غرب هست، تمام آنها بر ضد جمهورى اسلامى يا مىنويسند و يا مىگويند و نكته هم معلوم است كه
صحيفه نور ج 16 صفحه 233
جمهورى اسلامى بنا دارد بر اينكه استقلال خودش را حفظ كند و دست ديگران را و دست جهانخواران را و آنهائى كه وابسته به آنهاست، از كشور خودش قطع كند و آرزو دارد كه تمام كشورهاى اسلامى، تمام حكومتهائى كه بر كشورهاى اسلامى سلطه دارند و به اصطلاح حاكم هستند، آرزو دارد جمهورى اسلامى كه آنها هم از اين خواب گران برخيزند.
ما بنا نداشتيم و نداريم كه به يك كشورى هجوم كنيم
شما ملاحظه كنيد يك جمهوريى كه براى تحقق اسلام و براى پياده كردن احكام تحقق پيدا كرد و يك ملتى كه سرتاسر او الا بعض گروهكهاى كثيف، براى اسلام همه چيز خودشان را دارند فدا مىكنند، چطور مورد تهاجم بعضى حكومتها واقع شدند، مثل حكومت عراق، يعنى حكومت غاصب عراق، يعنى حكومت ظالم عراق، يعنى حكومتى كه ملت عراق از او متنفرند و با سرنيزه دارد مردم را به جاى خودشان مىنشاند. شما ببينيد كه اين حكومت فاسد به اسم اينكه شما ملت ايران مجوسى هستيد و فارس هستيد و اين جرمى است كه شما فارس هستيد و به اسم عربيت و سردار قادسيه بودن هجوم كردند به اين كشور. ما و كشور ما هيچ وقت بنا نداشتيم و نداريم كه به يك كشورى هجوم كنيم، لكن بعد از آن كه به ما هجوم كردند، دفاع، يك امرى است كه هم شرعاً واجب است بر همه و هم عقلاً. ما حال دفاعى داريم و امروز هم حال دفاعى داريم. بيست و چند ماه اين ارتش مزدور عراق در ايران بود و موارد حساس ايران را در دست داشت و آنهمه جنايات كرد كه تاريخ اينها را بايد ثبت كند و از آن كشورهايى كه مىگويند ما طرفدار اسلام هستيم و جمعيتهاى حقوق بشر و سازمان كذا صحبتى نشد، گاهى اگر شد ايران را محكوم مىكردند. و امروز كه ما باز براى دفاع از كشور خودمان و دفاع از ملت مظلوم خودمان وارد شديم در عراق، براى اينكه نگذاريم هر روز آبادان و اهواز و آنجاها مورد حمله آنها واقع بشود و مورد توپهاى دوربرد آنها و موشكهاى آنها باشد و مىخواهيم اينها را به حدى برسانيم كه نتوانند اين كار را بكنند و اين يك دفاعى است كه ما مىكنيم، باز تمام مطبوعات و تمام راديوها يا محكوم مىكنند ما را و يا فرياد مىزنند كه براى منطقه خطر است. تحريك مىكنند كشورهاى منطقه را. و من و تمام اشخاصى كه مسوول هستند (البته من طلبهاى هستم و مسوول نيستم، لكن من موعظه مىكنم) تاكنون كراراً ما به اين دولتهاى منطقه تذكر دادهايم كه با شما مىخواهيم بجنگيم، ما آنطور نيستيم كه وقتى زور پيدا كرديم، با قلدرى بخواهيم در يك كشور ديگرى دخالت كنيم. ما در عين حالى كه قدرتمندترين دولتهاى منطقه هستيم و به بركت اسلام، يك قدرتى اين كشور ما و اين ملت ما دارد كه قدرتهاى بزرگ هم نمىتوانند تعرض به او بكنند، در عين حال ما مىخواهيم كه با همه اين كشورهاى اسلامى و خصوصاً اينهايى كه در منطقه هستند، در خليج هستند و در اطراف خليج هستند، مىخواهيم برادر باشيم، مىخواهيم همه آنها با هم دست به هم بدهيم. و خداى تبارك و تعالى آنقدر مقدورات به اين كشورهاى اسلامى داده است، چه از جهات معنوى و چه از جهات مادى، كه اگر بفهمند اين حكومتها و توجه به مسائل پيدا بكنند، قدرتى هستند كه در مقابل
صحيفه نور ج 16 صفحه 234
آنها قدرت ديگرى اندك است. شما، كشور شما، كشورهاى خليج و كسان ديگرى كه در منطقه هستند قدرت مادى دارند، يعنى نفت دارند، آن نفتى كه اگر ده روز به روى غرب بسته بشود، همه تسليم خواهند شد. با همه قدرتى كه در دست دارند و دست داريم، مع الاسف قدرت ايمان نيست در كار. اگر به جاى نفت ما ايمان داشتيم، احتياج به هيچ چيز نداشتيم. ملت ما ايمان داشت و خداى تبارك و تعالى به او عنايت كرد و او را متحول كرد از آن نقشههائى كه براى او كشيده بودند كه اگر مهلت پيدا مىكردند تمام جوانهاى ما را به فساد مىكشاندند، خدا به ما ترحم كرد و متحول كرد اين جوانها را كه در رژيم سابق برايشان نقشه كشيده بودند كه در مراكز فساد عمر خودشان را تباه كنند، امروز در مراكز فعاليت و جنگ و همه چيزهائى كه براى كشور مفيد است، مشغول فعاليت هستند. امروز آنچنان سرشار از ايمانند اين سپاه پاسداران و اين پرسنل ژاندارمرى و ارتش و سپاه، همه، همه رزمندگان ما چنان سرشار از ايمانند كه در مقابل همه چيز ايستادهاند و پايدارى مىكنند. و ما چقدر به اين كشورهاى منطقه بايد بگوئيم كه بابا، ما به شما كار نداريم، شما بيائيد و با ما برادرى كنيد تا همه با قدرتهاى بزرگ مقابله كنيم و كشورهاى خودمان را نجات بدهيم. شماها خيال مىكنيد كه آلمان، انگلستان و در راس همه آمريكا صلاح شما را مىخواهد؟ شوروى صلاح شما را مىخواهد؟ آنها صلاح خودشان را مى خواهند، آنها شماها را به بند مىكشند تا از شما استفاده كنند. آن روزى كه ببينند استفاده نمىتوانند بكنند، شما را دور مىاندازند و همراهى با شما نمىكنند. شما بيائيد امروز كه ملت ايران قيام كرده است و مىبينيد كه تا چه اندازه پيشرفت كرده است و همه قدرتها را اجازه نداده است كه دخالت بكنند در كشور خودش، با اينها همقدم بشويد تا همه با هم، هركس در كشور خودش مستقل، لكن همه با هم در مقابل قدرتهايى كه مىخواهند ما را از بين ببرند و ما را مستعمره خودشان (ولو مستعمره نو باشد) قرار بدهند، از چنگال آنها نجات پيدا كنيم. شماها تا كى مىخواهيد اسير آمريكا باشيد و اسير مستشاران آمريكا؟ شما ديديد كه ملت ايران مستشاران آمريكائى را به دور ريخت و خود الان همه چيز خود را دارد اداره مىكند و اگر چنانچه مهلت به او داده بشود، آنچنان قدرتى خواهد پيدا كرد كه نتواند كسى دخالت در كشورش بكند. و طمع طمعكاران و آدمخواران را از اين كشور تا آخر قطع كرده است و مىكند انشاءالله.
وارد شدن ما در عراق نه براى اين بوده است كه ما عراق را مىخواهيم تصاحب كنيم يا بصره را. ما وطنمان بصره و شام نيست، ما وطنمان اسلام است، ما تابع احكام اسلام هستيم. اسلام به ما اجازه نمىدهد كه يك كشور مسلمى را ما تحت سلطه قرار بدهيم و ما نخواهيم هيچ وقت، توجه به اين نخواهيم پيدا كرد. شماها چه داعى داريد كه دائماً دم از اين مىزنيد كه ايران خطر است براى ما؟ ايران خطر است براى آمريكا، ايران خطر است براى شوروى، نه براى شما. ايران رحمت است براى شما. شما بيائيد و به ايران دست برادرى بدهيد تا بفهميد لذت برادرى را و بفهميد كه زندگى استقلالى در مقابل آنهمه چيزهائى كه طمع داريد از خارجىها، زندگى استقلالى از همه آنها بهتر است. چرا شما با ايران مخالفت مىكنيد؟
صحيفه نور ج 16 صفحه 235
بحمدالله بعضى از كشورهاى منطقه به خود آمدند و از آن راهى كه داشتند برگشتند. و من اميدوارم كه همه كشورهاى منطقه و دولتهاى منطقه به خود بيايند و مطمئن باشند كه يك ايران قدرتمند اسلامى براى آنها بهتر است از آمريكا و شوروى. آنها فقط مصالح خودشان را در نظر دارند و اسلام مصالح كشورهاى اسلامى و مسلمانان، همه را، بلكه مصالح بشر را. ما به هيچ كشورى طمع نداريم و به هيچ كشورى حقى نداريم و خداى تبارك و تعالى به ما اجازه نداده است كه در هيچ كشورى دخالت بكنيم مگر آنكه مثل دفاع باشد كه امروز ما با اين دولت فاسد عراق در حال دفاع هستيم. و البته بايد ملت ما بدانند كه جنگ ما تمام نشده است و آن توطئهاى كه ديده بودند كه ما را متوجه كنند به لبنان و از اين راه به ما ضربه بزنند، آن هم به خواست خداى تبارك و تعالى فاش شد و ما بنايمان بر اين است كه اول عراق بايد از شر اين مفسدين و از شر اين غاصبين فارغ بشود و بعد از آن انشاءالله به قدس.
تمام كشورهاى اسلامى بدانند كه ايران ابداً نظرى به كشورهاى آنها ندارد. ايران براى جمعيت خودش همه چيز دارد و اينطور نيست كه يك كشور سركش باشد كه بخواهد همه چيز را در تحت سلطه خود بياورد. ايران براى خدا قيام كرده است و براى خدا ادامه مىدهد و جز دفاع، جنگ ابتدائى با هيچ كس نخواهد كرد.
هر كدام كه امروز به صدام كمك كنيد، خيانت به اسلام كردهايد
لكن من بايد تذكر بدهم، هشدار بدهم به اين بعضى از اين كشورها كه باز هم كمك كارى مىكنند به دشمن اسلام. من هشدار بدهم كه توجه داشته باشيد براى آتيه خودتان زحمت توليد نكنيد. شما هر كدام كه امروز به صدام كمك كنيد، خيانت به اسلام كردهايد و مجرم هستيد پيش اسلام. اگر تا امروز عذرى مىتراشيديد كه ما از عراق مىترسيم، امروز ديگر آن عذر نيست. عراق يعنى حكومت عراق خودش را هم نمىتواند حفظ كند تا چه رسد به اينكه بخواهد به شما تعدى كند. اين عذر، منقطع است امروز. و ما اگر ببينيم بعضى دولتها باز كمك مىكنند، كمك نظامى مىكنند، كمك مالى مىكنند به دولت عراق، آنها را مجرم مىشناسيم و انشاءالله با آنها اگر برنگردد معامله مجرم مىكنيم و احكام اسلام را درباره آنها جارى مىكنيم. و من نصيحت مىكنم باز به آنها كه دير نيست و امروز هم برگرديد و لااقل كمك نكنيد به اين مجرم اصلى و به آن مجرم اصلىتر كه آمريكا باشد.
خداوند انشاءالله همه كشورهاى اسلامى را از شر اين مفسدين، از شر اين ستمكاران و جهانخواران حفظ كند و حكومتهاى اسلامى را بيدار كند كه به وظايف خودشان، به وظايف اسلامى و انسانى خودشان عمل كنند و همه در كنار هم برادر باشند و دست جنايتكاران را از كشورهاى خودشان قطع كنند. و خداوند انشاءالله ما را از خدمتگزاران اسلام قرار بدهد. و اميدوارم كه با دعاى شما كه از آستان قدس آمدهايد و باز به آنجا انشاءالله با سلامت رجوع مىكنيد، ما هم بتوانيم به آستان بوسى آن حضرت نائل آئيم.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 236
تاريخ12/5/61
پاسخ امام خمينى به نامه وزير كشور در مورد كسب تكليف پيرامون سرپرستى كميتههاى انقلاب اسلامى
بسمه تعالى
با تشكر از جناب حجت الاسلام آقاى مهدوى كه با همه توان در خدمت كوشا هستند و با تاسف از استعفاى ايشان، جناب حجت الاسلام آقاى ناطق نورى را به سرپرستى كميتههاى انقلاب اسلامى در سراسر كشور منصوب نمودم. اميد است تمام افراد كميتهها و حضرات روحانيون كه در كميتهها هستند با جناب ايشان همكارى و كمك نمايند. توفيق ايشان را در خدمت به اسلام و مسلمين خواهانم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 236
تاريخ 14/5/61
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام موسوى خوئينىها در مورد سرپرستى حجاج بيت الله الحرام
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى سيد محمد خوئينىها دامت افاضاته با فرا رسيدن ايام حج، اين فريضه بزرگ عبادى، سياسى و اجتماعى كه در بين عبادات بزرگ از ويژگىهاى خاص برخوردار است و خداوند تبارك و تعالى مسلمانان جهان را با شرايط خاص دعوت نموده است تا در ضمن بجا آوردن اين فريضه بزرگ از امورى كه در بلاد مسلمين از جهات اجتماعى و سياسى مىگذرد مطلع شده و اگر گرفتارىهائى دارند با يكديگر در ميان گذاشته و حتى الامكان در رفع آن كوشا باشند و مع الاسف بسيارى از مسلمانان به واسطه كج روىها و يا كج فهمىهاى بعضى عناصر و يا دسيسههاى بعضى از دست اندركاران سودجو بعد سياسى اين عبادت شريف را به طاق نسيان سپردهاند، جنابعالى را به سمت نماينده خويش و سرپرست حجاج محترم ايران منصوب نمودم كه با بينش خاص سياسى كه داريد به امور حجاج از ابعاد مختلفه رسيدگى نموده و براى احياء اين سنت بزرگ الهى در خطابها و مراسم دينى، مسلمين را به وحدت كلمه و اتحاد مسير دعوت نموده و آنان را از آنچه در لبنان عزيز و ايران مجاهد و افغانستان مظلوم، از ستمكاران و جهانخواران مىگذرد مطلع نمائيد و حجاج محترم بلاد را به وظايف بزرگ خود در مقابله با چپاولگران بين المللى و تجاوزكاران آشنا نمائيد.
البته علماء محترمى كه در اين سفر هستند، چه آنان كه با تقاضاى اينجانب مشرف شدهاند و چه ديگران، جنابعالى را تاييد مىفرمايند و حجاج محترم موظفند كه به راهنمائىهاى شما گوش فرا دهند و از خطوطى كه براى آنان ترسيم مىنمائيد اطاعت نموده و تجاوز ننمايند تا انشاءالله تعالى اين فريضه عظيم با محتوا و ابعاد متعددش بجا آورده شود.
بديهى است كه متصديان امور كه به هر مناسب كارشان با اين فريضه و با حجاج محترم مرتبط است، براى هماهنگ نمودن كارها موظفند با شما همكارى و از ارشاداتتان استفاده نمايند. اميد است حجاج محترم كشورهاى اسلامى در وحدت كلمه كوشا و از اخوت ايمانى كه خداوند تعالى بين مسلمين امر فرموده است غفلت ننمايند و از تفرقه افكنى كه كار شيطان و شياطين انسى است احتراز نمايند.
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 238
تاريخ 16/5/61
بيانات امام خمينى در ديدار با مدير عامل، معاونين، مديران و مسوولان بخشهاى مختلف سازمان صدا و سيماى جمهورى اسلامى
هر قدمى كه ما جلو مىگذاريم تبليغات سوء دشمنان زيادتر مىشود
بسم الله الرحمن الرحيم
من اول بايد تشكر كنم از شما برادرها كه در اين محل بسيار حساس خدمت مىكنيد و تقدير كنم از شما كه انشاءالله بعدها هم به همين خدمت به طور شايسته انجام وظيفه كنيد.
شما خودتان مىدانيد كه اين مركز، مركز بسيار حساس و مهمى است كه اگر يك فيلم، يك صحبت در محل آنجا بشود و براى جمهورى اسلامى مناسب نباشد، فوراً در همه جا پخش مىشود. امروز اين رسانهها طورى هست كه همه كس به آن گوش مىكند و در خارج هم منعكس تا يك حدودى مىشود و مساله بسيار حساس است و شما مىدانيد كه دشمنهاى اسلام چون منافع شخصى خودشان از بين رفته، واقعاً همه با اين دستگاه و همه دستگاههاى دولتى و دستگاههاى اسلامى مخالفند و ما بايد كوشش كنيم كه در مقابل اينهمه تبليغاتى كه هر روز دارد مىشود، آن هم تبليغات بسيار بد، كه اگر يك نفر عاقل درست نگاه كند مىفهمد كه اين تبليغات چه جور تبليغاتى هستند و دروغ بودنش را ما كه در اين محيط هستيم مىدانيم لكن خوب، ممكن است در جاهايى اشخاصى، افرادى باشند، بىاطلاع باشند و گمان كنند كه واقعاً يك همچو مسائلى مىگذرد. شما مىدانيد كه الان مسائلى كه به جمهورى اسلامى نسبت مىدهند از قبيل اينكه كودكها را مىكشند، زنهاى آبستن را مىكشند، اشخاصى كه فلج هستند و ناقص الخلقه هستند اينها جلو مىفرستند كه راه را باز كنند برايشان، از اين قبيل هر روز هست. من با اينكه كم نگاه مىكنم اين چيزهايى كه مىآورند، نوشتههايى كه مىآورند، لكن آن حساسهايش را كه نگاه مىكنم مىبينم كه هر روز اين مسائل هى دارد زيادتر مىشود يعنى هر قدمى كه ما جلو مىگذاريم، تبليغات زيادتر مىشود البته در بين همين تبليغاتى هم كه مىشود، گاهى از آنها يك مسائلى سر مىزند كه به نفع ماست و ما رويهمرفته بايد حساب اين را بكنيم كه ما بايد خدمتگزار اسلام باشيم.
كسى كه براى خدا كار مىكند در هيچ جهت شكست نمىخورد
ما بايد براى خدا كار بكنيم. كسى كه براى خدا كار مىكند در هيچ جهت شكست نمىخورد. بر فرض اينكه - ما بريزند و يكى از قدرتهاى بزرگ، مثلاً فرض كنيد بريزند و همه ايران را از بين
صحيفه نور ج 16 صفحه 239
ببرند، ما باز شكست نخوردهايم. در تاريخ محفوظ است اين فداكارى همه ملت ما، و هر كس بخواهد جلوى اين را بگيرد، ديگر نمىتواند. تاريخ ثبت كرده است اين امور را.
و البته ما بايد خيلى به فكر اين باشيم كه اين دستگاهى كه مهمترين دستگاه شايد باشد در تبليغات ما، اين دستگاه از حيث سيما و از حيث صدا هر دو اسلامى باشد يعنى كوشش بشود در اينكه هر قدمى كه بر مىداريد، يك قدمى باشد براى اسلام برداريد تا اينكه كارتان عبادت باشد. از اول كه اين جمهورى كه پيروز شد، من به اشخاصى كه متكفل اين امور بودند و در راس اين قضيه واقع شده بودند، هى اين مطلب را سفارش مىدادم، لكن بعضى از آنها كه بعدها معلوم شد كه مردم غير صحيحى هستند، هى عذر مىآوردند كه ما مشغوليم و داريم درست مىكنيم و نمىشود و چه و كذا. لكن حالا بحمدالله مىبينيم كه دارد مىشود و اميدواريم كه به كوشش اين آقاى محترم، آقاى رفسنجانى، برادر آن آقاى رفسنجانى، انشاءالله اين مسائل درست بشود و اين دو تا برادر انشاءالله خدمت خودشان را به اسلام و ايران بكنند. ايشان در تبليغات و ايشان هم در همه چيزها. و البته فيلمها، بايد كسانى كه فيلمسازند، بايد معلوم بشود كه اينها چكارهاند، چه جور بودهاند، وضع روحىشان، وضع زندگىشان، وضع معاشرتهايشان قبلاً چه جور بوده است، آيا تحول حاصل شده برايش، تحول روحى، يا اينكه باز همان ته ماندههاى سفره شاه هست در قلب هاشان؟ آن كسى كه مىخواهد فيلم درست كند گاهى وقت فيلم را، خوب، بسيارىها متوجه نمىشوند چى است، لكن محتوايش رويهمرفته انسان يك وقت مىبيند كه يا طرف چپ است، يا طرف راست است، يا رو به فساد است. اين، بايد خيلى دقت بشود. يعنى ما همه موظفيم به اينكه كارى انجام بدهيم كه موافق با مقصد جمهورى اسلامى كه همان مقاصد اسلامى است باشد و هيچ خوفى از اين نداشته باشيم كه ما اگر فرض كنيد فلان فيلم را درست كنيم، به ما نمىگويند كه اينها چه هستند. ما بالاخره در اين دنيا الان معرفى شديم به يك ملت ارتجاعى و يك ملتى كه، تقريباً يك هيولائى از جمهورى اسلامى دارند درست مىكنند كه كسانى كه در اينجا نيستند خيال مىكنند كه الان، الان در تهران يك دستهاى ريختهاند دارند بچه كوچكها را مىكشند و زنها را چه مىكنند.
آدمكشى و چپاولگرى با اسم اسلام راستين
اين انقلاب، يك خصوصيتى دارد و آن اينكه انقلاب اسلامى است و همه جناحها با، الا كمى، با اين جهت اسلامىاش مخالفند. حتى اشخاصى كه در ايران بودند و آن گروههايى كه بودند و اينها، حتى اينها هم از اسم اسلام مىترسند و اگر اسم اسلام را ببرند، اسلام را به يك جور ديگرى در پيش خودشان تعبير مىكنند، اسلام راستين اسمش را مىگذارند، كه ايران اسلام ندارد ما بايد بيائيم اين اسلام راستين را چه بكنيم. آنوقت در ضمن اينكه اسلام راستين را مىخواهند چه بكنند، اين آدمكشىها و اين بساط را همه را آنها راه مىاندازند به اسم اسلام راستين.
صحيفه نور ج 16 صفحه 240
ما براى اداى وظيفه اسلامى، وجدانى و ملى وارد شديم در ميدان جنگ
ما از اول من گفتهام كه ما به شرط اينكه پيروز بشويم در ميدان نيامدهايم. ما براى اداء يك وظيفه اسلامى، وجدانى، ملى وارد شديم در اين ميدان و همه ملت ايران كه وارد شدهاند در اين ميدان و الان بحمدالله همه وارد هستند، توجه دارند و فهميدهاند كه اين گروههاى مخالف، يا اين قدرتهاى مخالف، چه دردى دارند. ما مىدانيم كه آنها دردشان به اين چيزها دوا نمىشود و ديگر هم مايوس انشاءالله بايد بشوند. و ما انشاءالله اميدواريم كه در همه ابعاد اين جمهورى پيروز باشيم و جنگمان هم انشاءالله زودتر تمام بشود. و شما و همه مىدانند كه ما اهل جنگ نيستيم كه بخواهيم برويم يك كشورى را بگيريم، يا كشور گشائى بكنيم. ما دنبال اين هستيم كه دنيا در صلح و آرامش باشد. اسلام از اول داراى يك همچو مقصدى بوده و خصوصاً در بين مومنين، در بين مسلمين، اخوت را سفارش فرموده است، بلكه ايجاد تشريع فرموده است.
ما بايد با همه برادر باشيم، با همه، همه مسلمين برادر باشيم و در مقابل كفار بايستيم، نه اينكه ما در مقابل مسلمين بايستيم. خوب، ما ناچاريم الان، دفاع داريم مىكنيم. ما تاكنون يك قدم براى جنگ بر نداشتهايم، اينها همه دفاع است. الان هم كه ما وارد شديم در خاك عراق، براى دفاع است، نه براى چيز ديگر. بيايند آنها كارها را انجام بدهند، ما فوراً بر مىگرديم. بيايند آنها چيزهائى را كه بايد انجام بدهند، انجام بدهند ما فوراً بر مىگرديم. نه ما بصره را مىخواهيم، بصره برادر ماست ما مىخواهيم كه چه بكنيم. و ما هميشه احتراز داريم از اينكه در بصره يك وقتى خونى بريزد و در ساير شهرهاى بغداد، براى اينكه ما، مىدانيد كه آنها با صدام از اول بد بودند. ملت عراق از حالا بد نيست، از اول با اين حزب بد بود براى اينكه ملت عراق، اشخاصى كه علاقهمند بودند به آنها، آنها را اينها از بين بردند، مثل آقاى حكيم كه مردم علاقهمند بودند، مرجعشان بود، آنطور با ايشان عمل كردند، ايشان را در خانه تقريباً حبس كردند و ريختند در منزل ايشان در بغداد كه رفته بودند براى معالجه، ريختند در منزل، ايشان را تفتيش كردند، در منزل يك مرجعى. و مردم متوجه به اين مسائل هستند كه اينها از اول با اسلام بد بودند، از اول با مسلمين بد بودند.
صدام ديگر از بين رفته است
حالا كه صدام ديگر از بين رفته است، حالا هى شعار اسلام مىدهد و شعار صلح دوستى، و مىگويد ما هم دفاع كرديم. حالا ايشان از ما ياد گرفته است كه ما مىگوئيم ما دفاع، ما واقعيت را مىگوئيم، او هم مىگويد ما از اول مىخواستيم دفاع كنيم از عراق. خوب، كى به شما حمله كرده بود كه مىخواستيد دفاع كنيد؟ و ما پيروز شديم از باب اينكه نگذاشتيم كه مثلاً اينها بريزند همه عراق را بگيرند!! خوب، حالا ايشان پيروز باشند، اما با پيروزى كنار بروند. همانطورى كه با پيروزى عقب نشستند، با پيروزى هم بروند سراغ يك كار ديگرى، بروند پاريس با آن ديگران كه هستند، با آنها بنشينند و ايشان هم يك دولت عراقى تشكيل بدهند. حالا كه ما از همه قسم داريم، ما از شاه گرفته،
صحيفه نور ج 16 صفحه 241
شاه قانونى تا نخست وزير قانونى، تا رئيس جمهور قانونى، تا همه چيز قانونى ما الان در خارج داريم، خوب، ايشان هم بروند آنجا قانوناً همه چيز را درست كنند، اين مانعى نيست. هميشه توجه داشته باشيد كه كارهايتان در محضر خداست در هر صورت، همه اينها با ما مخالفند و ما بايد به توجه به اسلام، توجه به خداى تبارك و تعالى، اتكال به خداى تبارك و تعالى، فراموش نكردن خداى تبارك و تعالى را مشغول كار باشيم. و شمائى كه، برادرانى كه در يك همچو مركز مهمى واقع شديد، هميشه توجه داشته باشيد كه كارهايتان در محضر خداست. همه كارها، چشمهائى كه به هم مىخورد در محضر خداست، زبانهائى كه گفتگو مىكند در محضر خداست و دستهائى كه عمل مىكند در محضر خداست و فردا ما جواب بايد بدهيم. اگر ما جواب را براى آن طرف تهيه كرديم، هيچ باكى از هيچ چيز نداريم، لكن اگر خداى نخواسته نتوانستيم جواب درست كنيم براى آن طرف، بايد متاسف باشيم و توبه كنيم. من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت شما را مىخواهم و از زحمتهاى شما تشكر مىكنم و اميدوارم كه بيشتر زحمت بكشيد، بيشتر براى اسلام كار بكنيد. مائى كه از خدا هستيم، براى خدا بايد صرف كنيم وقت خودمان را، براى خدا بايد خودمان را صرف كنيم. انشاءالله همه موفق و مويد باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 242
تاريخ 17/5/61
بيانات امام خمينى در ديدار با وزير كشور، فرمانده ژاندارمرى، استانداران سراسر كشور و گروهى از مسؤولان و پرسنل دواير سياسى - ايدئولوژيك ژاندارمرى جمهورى اسلامى
تمام عالم محضر حق تعالى است
بسم الله الرحمن الرحيم
از اينكه آقايان استاندارها و پرسنل ژاندارمرى در اينجا حاضرند و من مواجه با اين چهرههاى مصمم هستم، قدردانى مىكنم. من از زحمات همه آقايان ژاندارمرى در همه جا، كه الان براى اسلام فداكارى مىكنند و همين طور استاندارها كه در محلى كه هستند خدمت مىكنند، تشكر و تقدير مىكنم و براى همه آنها دعا مىكنم. من امروز بنا دارم كه موعظه كنم شما آقايان را و همه ارگانهائى كه در ايران هستند، بلكه همه ملت را. ما همه، تمام افرادى كه در كشور مشغول يك خدمت هستند و همين طور ملت كه آن هم بحمدالله مشغول خدمت به اين جمهورى اسلامى هستند، ما همه مسوول هستيم كلكم راع و كلكم مسئول . ما در همه امور، در همه كارهائى كه انجام مىدهيم، در امورى كه در افكار ما مىگذرد، در محضر حق تعالى هستيم، تمام عالم محضر اوست. خلجانهائى كه در قلوب همه مىگذرد، در محضر اوست. و ما همه در هر امرى كه در دست ماست و در هر مسووليتى كه در اين كشور به عهده داريم، مسؤوليت بزرگى پيش خداى تبارك و تعالى داريم. تمام افرادى كه در جبههها به جنگ مشغولند و تمام كسانى كه جان خودشان را فداى اسلام مىكنند، همه اينها در محضر خداى تبارك و تعالى هستند و اجر هيچ يك از افراد ضايع نخواهد شد. چيزى كه براى خداست باقى است. ما عندكم ينفذ و ما عندالله باق هر چيزى كه از ما هست، اينها از بين مىرود و آن چيزى كه براى خداست و تقديم به محضر خداست او باقى مىماند.
امروز آبروى جمهورى اسلامى بسته است به آبروى متصديان امر
من به همه كسانى كه در اين كشور الان مشغول يك خدمت هستند عرض مىكنم كه توجه داشته باشيد كه آبروى جمهورى اسلامى كه آبروى اسلام است، حفظ كنيد. جمهورى اسلامى امروز آبرويش بسته است به آبروى متصديان امر و هركس در هر مقامى كه هست، مسؤوليت به اندازه حجم آن مقام دارد. حجم مسؤوليت به اندازه حجم مقامى است كه شخصيتها دارند يا گروهها دارند و توجه كنيد كه مبادا خداى نخواسته كارهائى از شما، از گروههائى كه در اين كشور خدمت مىكنند، سر بزند
صحيفه نور ج 16 صفحه 243
كه با جمهورى اسلامى سازش نداشته باشد. بايد كارها را تطبيق بدهيد با اسلام و با جمهورى اسلامى. اگر فىالمثل شما در هر مقامى كه هستيد، از مقام رياست جمهور تا بيايد به آنجائى كه به مردم عادى منتهى مىشود و افرادى كه در اين دستگاهها مشغول خدمت هستند، از آن كارمند كوچك و آن كسى كه دم در براى پذيرش اشخاص گماشته شدهاند تا آن مقام بالايى كه بايد رسيدگى به امور مسلمين بكند، همه آنها مسوول هستند. كجروىها در محضر خداست و راست روىها هم در محضر اوست. ما بايد فكر اين باشيم كه اين كارهائى كه به عهده ما قرار داده شده است، اين كارها را طورى انجام بدهيم كه مرضى خداى تبارك و تعالى باشد و ما اگر اينجا بتوانيم از مسؤوليت مقامات اينجا يك وقت شانه تهى كنيم يا كارى بكنيم كه آنها توجه نكنند، ملائكه الله هستند و ثبت مىكنند و يك روزى سوال مىشود از ما.
طبق موازين اسلامى خدمت كنيد
گاهى مىشود كه كارهاى به ظاهر اسلامى، لكن با بىتوجهى و خلاف اسلام واقع مىشود. فىالمثل اشخاصى مىخواهند خدمت بكنند، پاسدارها مىخواهند خدمت بكنند، پليس مىخواهد خدمت بكند و قصدش هم خدمت است، لكن گاهى در كيفيت عمل، طورى مىشود كه معصيت مىشود. مثلاً من از اين كارهاى جزئى، خردهكارىها شروع مىكنم. مثلاً مىخواهند در كميته ها، در جاهايى كه براى بسيج مهيا هستند مىخواهند اينها خدمت بكنند، لكن گاهى همينهايى كه مىخواهند خدمت بكنند، يك كارهايى انجام مىدهند كه با موازين اسلامى درست در نمىآيد، مثل اينكه نصف شبها شروع مىكنند به فرياد و شعار دادن و دعا خواندن و تكبير گفتن، در صورتى كه همسايهها هستند و ناراحت مىشوند، مريضها هستند، معلولين هستند، بيمارستانها هست و اينها رنج مىبرند و شما يك چيزى را كه مىخواهيد عبادت باشد، معصيت كبيره مىشود. اگر در سحر فرض بكنيد يك عدهاى بخواهند دعاى وحدت بخوانند، خوب مىشود در داخل منزل خودشان، در داخل آن محلى كه هستند، در آن داخل، خودشان بخوانند، براى خدا مىخواهند بخوانند و بلندگو اگر دارند، بلندگو را در داخل بگذارند كه صدا بيرون نيايد. گاهى پيش من اشخاصى مىآيند و شكايت مىكنند كه تمام آرامش ما را بعضى از اين گروهها به هم مىزنند و حتى ما خواب نداريم. شما مىخواهيد يك كار عبادى بكنيد، مىخواهيد تظاهر كنيد، مىخواهيد چه بكنيد، تبليغ كنيد، دعا بخوانيد شما، دعا بين خودتان و خداست.
فرضاً بخواهيد يك اجتماعى باشد كه در آن اجتماع، دعا خوانده بشود، اينجا نبايد بلندگوهاى بزرگ را، پر قوه را بيرون بگذارند و تمام افرادى كه در اين محله هستند يا محلههاى دور هستند، رنج ببرند از اين كار. اينها معصيت كبيره است كه الان متوجه شديد، ديگر عذر نداريد. اذيت مسلم و آزار مومنين، از بزرگترين گناهان كبيره است. شما مىخواهيد تبليغ كنيد، در بين خودتان مىخواهيد بكنيد، بكنيد، مانعى ندارد. در مراكز خودتان هر چه مىخواهيد دعا بكنيد، هر چه مىخواهيد تبليغ كنيد، هر چه مىخواهيد شعار بدهيد لكن ملاحظه مردم ضعيف را، مردمى كه روز، كار كردند و حالا
صحيفه نور ج 16 صفحه 244
مىخواهند استراحت كنند، اين مرضائى كه در بيمارستانها هستند، اين معلولينى كه از خود شما هستند و در جنگها معلول شدهاند و حالا مىخواهند استراحت كنند، اين فريادهاى شما نمىگذارد آنها استراحت كنند. اين يك امر پائينى است كه من عرض كردم، كه از اينجا بايد رتبه رتبه بالا برود. مثلاً فرض كنيد كه شما مىخواهيد، پاسدارهاى عزيز و ساير اشخاصى كه متصدى اين امور هستند، مىخواهند يك خانهاى را كه فهميدهاند كه خانه تيمى است، آنجا را قبضه كنند، البته بايد هم بكنند لكن قبلاً بايد آنطور بررسى بشود كه صد در صد اين خانه، خانه تيمى است كه خداى نخواسته يك وقت در يك خانهاى به خيال خانه تيمى وارد بشوند به يك عده زن و بچه مردم و تا آمدهاند بفهمند چى است، چند تا از بچههايشان يا خداى نخواسته تلف شدهاند يا زخمى شدند. شما كار اسلامى مىخواهيد بكنيد، لكن يك وقت سر از يك كار بسيار جنايت بزرگى سر در مىآورد. بايد تمام امورى كه انجام مىدهيد متوجه باشيد كه در محضر خداست و مسؤوليت شما داريد، مسؤوليت اينجا هم دارند لكن آن مهمش مسؤوليت الهى است. يا در فرض بفرمائيد كه هر يك از اين ادارات دولتى كه هست، كه مىخواهند خدمت كنند به مردم، از آن كسى كه دم در هست، پيشخدمت هست، تا آنجائى كه مثلاً جاى رئيس هست، بايد توجه داشته باشند كه همه خدمتگزار اين مردم هستند، همه اجير اين مردم هستند، اجرت از اينها دارند مىگيرند براى خدمت و بايد با مردم رفتارشان رفتار انسانى، اسلامى باشد. اينطور نباشد كه يك كسى حالا احتياج پيدا كرده كه پيش اين فرض كنيد رئيس برود، از دم در، ناملايم ببيند. خوب، در رژيم سابق اين مسائل بود و همه ما مناقشه مىكرديم، اگر حالا هم بنا باشد كه يك همچو مسائلى باشد، اين به آبروى اسلام ضرر مىزند. آنوقت مىگفتند رژيم شاهنشاهى، حالا شما يك كار نكرده را در تبليغاتى كه در خارج مىشود، بوق مىزنند برايش، فرضاً از اينكه يك كارى انجام بدهيد، يك كارى خداى نخواسته برخلاف موازين انجام بدهيد يا فرض كنيد در جبههها كه بحمدالله همه شماها منسجم و مشغول خدمت هستيد، وقتى كه اسرا را مىگيريد، اسراى مجروح را مىگيريد يا اسراى سالم را مىگيريد، توجه بكنيد كه اينها اسير شما هستند، اينها امروز تحت سلطه شما هستند و شما با اسرا بايد رفتارتان رفتار بسيار اسلامى و انسانى باشد كه وقتى اين اسرا يك وقتى در محال خودشان رفتند، همه براى شما تبليغ كنند، نه اينكه خداى نخواسته براى يك كار جزيى، اينها دشمن بشوند و وقتى رفتند، در محال خودشان تبليغ سوء بكنند. اينها مسائلى است كه بايد تمام جهاتش را ملاحظه كرد. استاندارىها موظفند به اينكه تمام افرادى كه در حيطه فرمان آنها هست تحت نظر داشته باشند. تمام اين افراد خدمت بايد بكنند، خدمتگزار هستند، استاندارها خدمتگزار هستند، خدمت اينها بالاتر است، مسؤوليت اينها هم بالاتر است، بايد اينها خدمت به مردم بكنند و توجه كنند كه مبادا يك وقت يك كسى احتياج به استاندار داشته باشد نتواند او را ببيند، اين همان طاغوت است كه نمىگذارد اينطور بشود. اگر بنا باشد كه حالا هم باز اين تشريفاتى كه در آن زمان بود باشد، نمىشود كه ما جمهورى را اسلامى حساب كنيم. البته نظام، لازم است و هرج و مرج نيست لكن زيادهروى كردن و مردم را تحت فشار گذاشتن، اين يك مساله غيراسلامى است. همه استاندارها
صحيفه نور ج 16 صفحه 245
موظفند كه در اين محلى كه مىروند، نسبت به همه كسانى كه زير دست او هستند، توجه داشته باشد كه مبادا يك وقتى بر خلاف موازين اسلامى واقع بشود.
قاضى بر شفير جهنم است
و از اينها بالاتر قضات هستند، قاضىهائى كه جان و مال و ناموس مردم در قبضه آنها و تحت نظر آنهاست. آنها بايد توجه بكنند، دقت بكنند و ملاحظه بكنند كه مبادا يك وقت يك مظلومى را آنها به اسم ظالم به حبس بيندازند يا خداى نخواسته به اعدام. اينها در اين دنيا مسؤوليت دارد، اگر از زيربار مسؤوليت اين دنيا فرار كنيد، از زير بار مسؤوليت خدا فرار نمىتوانيد بكنيد. قاضى بر شفير جهنم است. على شفير النار او لب جهنم نشسته است. همه چيز مردم دست اين قضات است، چه قضات دادگاههاى انقلاب و چه قضات دادسراهاى دادگسترى ها. بايد توجه بكنند اين قضات به اينكه اينها هم خدمتگزار هستند و كارشان بسيار حساس و مسؤوليتشان بسيار بزرگ و اگر خداى نخواسته لغزشى بكنند و جان يك مسلم، مال يك مسلم، ناموس يك مسلم به واسطه خطاى آنها، به واسطه خداى نخواسته تعمد آنها آسيب ببيند، در اين دنيا بايد محاكمه بشوند و اگر اينجا فرار از محاكمه كردند، در بارگاه حق تعالى هيچ نمىتوانند فرار كنند. همه كسانى كه در اين كشور به خدمت مشغول هستند، اينها بايد همه توجه داشته باشند كه آبروى اسلام كه مظهر بزرگش الان جمهورى اسلامى است و ايرانىها بحمدالله اين اسلام را در اينجا، اين رژيم اسلامى را در اينجا پياده كردند، بايد حفظ كنند، آبروى جمهورى اسلامى را حفظ كنند، بهانه دست بهانهجوها كه بدون بهانه هم به ما تاخت و تاز مىكنند، بهانه ديگر دست آنها ندهند.
همه مردم موظفند در دفاع از جمهورى اسلامى و نواميس مسلمين
و بايد شما آقايان، تمام قواى نظامى و انتظامى بدانند كه ما الان هم در حال جنگ هستيم، جنگ ما تمام نشده است، جنگ ما هست. هميشه بين اسلام و غيراسلام جنگ است. و ما بايد توجه بكنيم به اينكه اين كارى را كه همهمان الان قيام برايش كرديم و آن جمهورى اسلامى است و ابقاى جمهورى اسلامى، بايد دفاع از آن بكنيم. همه مردم موظفند در دفاع از اين جمهورى اسلامى. امروز كه در سرحدات ما جنگ است و آنها مىگويند ما خارج شديم از كشور اسلامى بكلى، و گاهى هم از باب نفهمى، اقرار مىكنند كه نه، ما وارد هستيم در آنجا، به طور كنايه اقرار مىكنند، ما الان در آنجا به دفاع مشغوليم و مشغول دفاع از اسلام، دفاع از حيثيت مسلمين، دفاع از نواميس مسلمين هستيم. و مادامى كه در آنجا احتياج هست بر افراد، تمام افراد، تمام، بىاستثنا، آنهايى كه مىتوانند، قدرت دارند، براى آنها لازم است كه احتياج سرحدات را از حيث افراد و از حيث چيزهائى كه احتياج دارد آنجا، در آن تامين كنند. البته يك واجب عينى نيست، يك واجب كفائى است. مادامى كه احتياج هست، بر همه واجب است. اگر يك دستهاى رفتند و كار را انجام دادند يعنى محتاج ديگر نبودند، از ديگران ساقط
صحيفه نور ج 16 صفحه 246
است ولى مادامى كه احتياج است، به تمام افراد عيناً واجب است لكن يك دستهاى اگر كار را انجام دادند، از ديگران ساقط مىشود. امروز هم باز احتياج هست، باز كشور ما محتاج به افراد جانباز، افراد سلحشور، افراد فداكار براى اسلام است و ما الان در همان مرزى كه هستيم و در همان مقدارى كه وارد در خاك عراق شديم براى دفاع از اسلام و دفاع از مملكت اسلامى، بايد ما اين كار را به اتمام برسانيم. و مادامى كه و مادامى كه آنها به شرايط ما عمل نكردند، جنگ ما باقى است. به مجرد اينكه بگويند ما خارج شديم، پذيرش ندارد، ما بايد خودمان بفهميم كه آنها خارج شدند و ما مىدانيم كه آنها الان هم در كشور ما هستند و الان هم در بسيارى از جاها ساكن هستند و سنگر دارند و از خارج هم هر روز تقريباً، آبادان را و بعضى شهرهاى ديگر را بمباران مىكنند. مادامى كه وضع اينطورى است و مادامى كه آنها به شرايطى كه قرار داده شده است و شرايط، همه شرايط عقلائى است، شرايطى است كه همه عقلاى عالم اين شرايط را مىپسندند و ما هيچ زورگوئى نداريم و نمىخواهيم تحميل بكنيم. ما با شرايطمان، شرايطى كه از اول گفته شده است و تا حالا هم همان شرايط هست، در آن شرايط پايبند هستيم و مادامى كه اين شرايط حاصل نشده است، ما در حال جنگ هستيم و ما با كسانى كه اشرار هستند نمىتوانيم صلح كنيم.
تذكر به ائمه جمعه و ساير روحانيون
من انشاءالله اميدوارم كه شما، خود آقايان و كسانى كه، در روحانيونى كه، روحانيون محترمى كه سر و كار با آقايان دارند، در اين امورى كه پيش مىآيد هدايت كنند كه مبادا خداى نخواسته يك جوانى توجه به مسائل نداشته باشد و يك كارى انجام بدهد كه با جمهورى اسلامى مناسب نيست. بايد روحانيون آنها را تذكر بدهند. و يك تذكر هم به روحانيون هست، به ائمه جمعه و جماعات و روحانيون ديگرى كه با مردم سر و كار دارند. آنها هم بايد توجه بكنند به اينكه اين جمهورى اسلامى ربطش به آنها بيشتر از ديگران است و اين جمهورى اسلامى اگر از (خداى نخواسته) يك نفر روحانى صدمه ببيند، بيشتر از ديگران مواخذه دارد. بايد آقايان توجه بكنند، در رفتارشان، در كردارشان، در گفتارشان، چيزهائى كه مضر به حال جمهورى اسلامى است، نزنند. مسائلى كه با جمهورى اسلامى مخالف است و آنها گمان مىكنند كه نبايد هر مسالهاى را گفت، نگويند. و بايد ما مسائل اسلامى را با طريق اسلام و شكايات را به طريق اسلامى رسيدگى كنيم يعنى قضات رسيدگى كنند و علماى اعلام هم در همه جا كه هستند و خصوصاً ائمه جمعهها كه با گروههاى زيادى سر و كار دارند، بايد توجه بكنند كه در گفتارشان، در رفتارشان همه چيز اسلامى باشد و خداى نخواسته يك مطلبى كه فرض كنيد كه يك استاندار را در محل خودش تضعيف مىكند، يك قوهقضائيه را در محل خودش تضعيف مىكند، از اينها احتراز كنند كه ما الان محتاج به اين هستيم كه در كشورمان آرامش باشد. و البته قضات بايد رسيدگى كنند به همه امور. و من اميدوارم كه همه ما موفق باشيم به خدمت كردن به اين ملتهاى مظلومى كه در تحت فشار ستمكاران الان دارند دست و پا مىزنند و ملت مظلوم
صحيفه نور ج 16 صفحه 247
لبنان كه الان در زير پاى صهيونيست دارد دست و پا مىزند و معالاسف دادرسى براى آنها نيست و حكومتها غفلت دارند از مسائل، يا هواهاى نفسانى نمىگذارد كه آنها به درد اين مردم، به داد اين برسند. از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه مسلمين دنيا را خواستارم و از خدا مىخواهم كه قدرت نظامى و انتظامى آنها را هر چه بيشتر قوى كند كه در خدمت به اسلام و خدمت به مسلمانان كوشا باشند. انشاءالله همه شما و همه ملت سعادتمند باشند.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 248
تاريخ 25/5/61
بيانات امام خمينى در جمع ائمه جمعه استان بوشهر
مىخواهند بين دو قشر اهل سنت و علماى شيعه اختلاف ايجاد كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
من از تشريف فرمائى آقايانى كه از راه دور آمدهاند، متشكرم. همانگونه كه بارها گفتهام، اين هم از بركات اين جمهورى است كه مىتوانيم از نزديك علماى بلاد را ملاقات كنيم و مسائل را با هم در ميان گذاريم كه اميد است اين رو به مستدام باشد.
مسائلى را كه شما اشاره كرديد، در طول تاريخ بوده است. طرح مساله جدا بودن سياست از روحانيت، چيز تازهاى نيست. اين مساله در زمان بنى اميه طرح شد و در زمان بنى عباس قوت گرفت. در اين زمانهاى اخير هم كه دستهاى بيگانه در ممالك باز شد، آنها هم به اين مساله دامن زدند به طورى كه مع الاسف بعضى از اشخاص متدين و روحانيون متعهد هم باورشان آمده است كه مثلاً اگر يك ملايى در مسائل سياسى وارد بشود، به او ضربه مىخورد. اين يكى از نقشههاى بزرگ استعمار است كه بعضى باور كردند.
من اميدوارم ائمه جمعه كه در همه جا هستند، چه در مناطق برادران اهل سنت و چه شيعه، به اين مساله زياد توجه كنند كه الان هم اشخاصى هستند كه قصد اخلال دارند و مىخواهند بين اين دو قشر اختلاف ايجاد كنند و اين يك مصيبتى است براى مسلمين كه باز هم گاهى زمزمه مىشود، ولى بحمدالله كم شده است و توطئه اخلالگران شكست خورده است.
چند روز قبل نامهاى به من نوشتند كه در بعضى از مناطق مثل سيستان و باختران افرادى در مجالس مذهبى و در بعضى خطبهها مسائل تفرقهافكنى را عنوان كردهاند كه خود برادران اهل سنت هم به آنها اعتراض كرده و گفتهاند حالا وقت اين حرفها نيست.
شما نمىدانيد كه آقايان اهل سنت و علماى شيعه مدتهاست كه زحمت مىكشند كه تفرقه را كنار بگذارند و كسانى كه پيغمبرشان و دينشان يكى است، همراه و برادر باشند، لكن افرادى كوشش مىكنند كه تفرقه ايجاد كنند و شما خوب مىدانيد كه چه كسانى از تفرقه سود مىبرند.
شما به مردم توجه دهيد كه اينگونه كارها كه از اين قبيل افراد سر مىزند، به نفع مسلمين نيست و آنها خيرخواه ما نيستند. اينگونه كارها و اين تفرقهها خدمت به امپرياليسم و خدمت به دشمن است. شما آقايان به اين نماز جمعه اهميت دهيد. اين هم از بركات جمهورى اسلامى است كه اين سنت
صحيفه نور ج 16 صفحه 249
سياسى الهى ترويج شود به طورى كه تمام خارجىها متوجه آن شدهاند كه اميدوارم انشاءالله باقى بماند.
شما در رابطه با محروميت آن مناطق فرموديد، من هم مىدانم. رژيم سابق بنايش به اين بود كه مردم را در محروميت نگاه دارد. من اميدوارم كه اين جنگ تمام بشود و دولت هم كه مهياست براى خدمت، خدمتگزار است، خدمت كند. البته نمىدانيد كه كار، مشكل است لكن با پشتيبانى و موافقت مردم كارها آسان مىشود. كما اينكه تا حال هم چنين بوده و مردم پيشقدم شدهاند و خرابىهاى جنگ را كه دولت به تنهايى نمىتوانست حل كند، حل مىكنند.
امروز ما بايد همه با هم و پشتيبان يكديگر باشيم. اگر قشرى با قشر ديگر مخالفت كند، كمكم زياد مىشود و باعث شكست خواهد بود. من اميدوارم همه بتوانيم تبليغاتى كه بر عليه ماست، خنثى كنيم و وحدت كلمه بين همه ايجاد شود و برادران اهل تسنن و تشيع با هم باشند و همين رويه دنبال شود تا بتوانيم كار كنيم. خداوند همه را توفيق دهد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 261
تاريخ 2/6/61
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام موسوى
جناب حجت الاسلام آقاى حاج سيد موسى موسوى دامت افاضاته
بسم الله الرحمن الرحيم
همانگونه كه قبلاً ماموريت داشتيد تا به مشكلات مذهبى و اجتماعى اهالى محروم و مستضعف منطقه كردستان رسيدگى نموده و در رفع آنها كوشش نمائيد، مقتضى است انشاءالله تعالى همان ماموريت را با قاطعيت و تلاش بيشترى پيگيرى كرده و با تدبير و كاردانى خاصى كه داريد، در رفع نابسامانىهاى منطقه كه معلول بى توجهى و يا دشمنى رژيم منفور گذشته با خلق كرد و ويرانگرىهاى فرقههاى گمراه و خائن و ويرانگر مىباشد، سعى كافى را مبذول داريد. اميد است ارگان ها، نهادهاى دولتى و اهالى محترم آن منطقه ايدهم الله تعالى با شما همكارىهاى لازم را بنمايند. از خداى تعالى موفقيت جنابعالى را در اين راه مسئلت دارم.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 250
تاريخ 31/5/61
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون كاروانها حج، پرسنل دادستانى مركز، دادسراها و دادگاههاى انقلاب اسلامى دادستانى ارتش جمهورى اسلامى
امروز توقع ملت از شما آقايان روحانيون بسيار زياد است
بسم الله الرحمن الرحيم
امروز سر و كار ما با آقايان روحانيين است بيشتر، و كسانى كه آنها هم صبغه روحانى انشاءالله دارند و در محضر روحانيين مشكل است كه انسان بتواند همه حرفها را عرض كند. مسائل بسيار زياد است، مربوط به آقايان روحانيون به طور عموم و مسائلى مربوط به روحانيونى كه با كاروانهاى حج مشرف مىشوند كه مخصوص آنهاست، و مسائلى كه مربوط به قضات و دادستانهاى كشور است، و مسائل ديگرى كه معلوم نيست كه ما مجال كنيم ديگر عرض كنيم مگر مختصرى.
آنكه مربوط به قشر روحانيون است، خود آقايان بهتر مىدانند كه روحانيون در هر جا كه هستند، آن روحانىاى كه در راس روحانيت مثلاً واقع است، مثل مراجع، تا آن روحانىاى كه در يك روستا، در يك ده مشغول خدمت به اسلام است. امروز توقع ملت، بلكه توقع مستضعفان و ملتهاى جهان از شما آقايان روحانيون، در هر جا هستيد، بسيار زياد است. و امروز شما غير از ديروزى است كه در سلطه نظام فاسد پهلوى و در تحت ستم ستمكاران جهان بوديد. آن روز اگر چنانچه سكوتى، قصورى بود، مىپذيرفتند كه آقايان نمىتوانند الان مسائلشان را آنطور كه هست، مسائل اسلام را آنطور كه هست، قدرت ندارند كه عمل كنند و به مردم برسانند، ولى امروز اين مساله حل شده است و بحمدالله همه آقايان در هر جا كه هستند با آزادى مىتوانند مسائل را طرح كنند و با آزادى مىتوانند مردم را ارشاد كنند.
اگر امروز راجع به هر قضيهاى كه براى ملت، قضاياى عمومى كه براى ملت پيش مىآيد و خداى نخواسته روحانيونى كه ارتباط با آن مسائل دارند، قصورى بكنند يا اشتباهى بكنند، اين اشتباه و قصور ديگر در محضر خداى تبارك و تعالى و در پيشگاه مردم پذيرفته نيست. ديگر ما نمىتوانيم بگوئيم كه ما چه بكنيم، سازمان امنيت است و ما كارى ازمان نمىآيد. ما الان، شما آقايان الان در مسائلى كه پيش مىآيد آزاديد كه مطالبى كه مربوط به اسلام است، مطالبى كه انحراف واقع مىشود در هر جا، آن مسائل را ارشاد كنيد، مردم را ارشاد كنيد، كارمندان دولت را ارشاد كنيد و مسائل را با خود آنها در پيش بگذاريد و انحرافات را رفع كنيد. گرفتارىهاى سابق، همه شما، اكثر شما يك مقداريش
صحيفه نور ج 16 صفحه 251
را مشاهده كرده است و بعضى شما كه سنتان بالاست، از اول تا حالا، تا زمان انقراض اين رژيم فاسد، ديدهايد كه چه كارهائى بوده است و شما با چه اشخاصى مواجه بوديد و چه اشخاصى حكومت بر ملت مىكرد و حكومت بر اين مستضعفين مىكرد. ما به شكرانه اين معنا كه از آن گرفتارىهاى بسيار عجيب و غريب كه در طول تاريخ نظيرش مثل اين پنجاه سال اخير واقع نشد، به شكرانه نجات از او، امروز بايد به خداى تبارك و تعالى كه ما را از اين گرفتارى بزرگ نجات داده است، شكر كنيم و شكر اين است كه ما الان خدمت كنيم. شكر لفظى بايد بكنيم، اما شكر حقيقى آن است كه ما در ازاى رهايى از اين رژيم فاسد كه همه چيز ما را به باد فنا داد و مىخواست بدهد، اينكه ما امروز كارى بكنيم كه خداى تبارك و تعالى از ما راضى باشد.
بر تمام كسانى كه مىتوانند يا اجتهاداً يا تقليداً قضاوت كنند واجب است كه در قضاوت وارد بشوند
امر مهم، مساله قضاوت است. از امورى كه شايد در كم امرى اسلام آنقدر به آن توجه داشته است، مساله قضاوت است و مساله دادسراها و دادگاهها كه سر و كارشان با همه چيز مردم است. بايد اين معنا را من عرض كنم كه قضاوت از امورى است كه واجب است به طور كفائى، و واجب كفائى قبل از آنكه پيدا بشود به مقدار كفايت، بر آحاد، واجب است. يعنى اگر يك قضاوتى زمين بماند يا يك جايى منحرفين وارد قضاوت بشوند، بر تمام كسانى كه مىتوانند يا اجتهاداً يا تقليداً قضاوت كنند، بر همه اينها واجب است كه در قضاوت وارد بشوند و رفع احتياج را بكنند. ما امروز وقتى كه احتمال اين معنا را بدهيم، يا اينكه با آقايانى كه متصدى امور قضايى و دادگاه هستند صحبت مىكنيم، از اين معنا كه ما كم داريم قاضى، آن مقدارى كه لازم داريم كم است، و اگر چنانچه در حبسها از اين منحرفين يا محتمل الانحرافها باشند و نتوانستهاند آنها را رسيدگى كنند، براى كمبود قاضى است. اين يك امرى است كه براى نجات فرض كنيد يك عدهاى كه محتمل است كه اينها بيگناه باشند يا گناهشان اندك باشد، واجب است بر همه اشخاصى كه از آنها قضاوت مىآيد در اين امر، داوطلب بشوند تا به امر قضا وادار بشوند و اين نقيصه را از بين ببرند. مدرسين محترم حوزه علميه قم كه بحمدالله بسيار فعال هستند، بايد اين مساله را در حوزه علميه قم مطرح كنند كه امروز اشخاصى كه صلاحيت دارند ولو تقليداً براى قضاوت، اين اشخاص اسمنويسى كنند و بيايند در اين مواردى كه، زندانهايى كه اشخاص هستند، تا اينكه حل اين قصه بشود كه مثلاً اشخاصى بايد زود كارشان تمام شود و ما نداريم افراد. اين يك امر واجبى است يعنى بر همه واجب است، تا آنوقتى كه آن مقدارى كه احتياج است بر آورده بشود. گاهى وقتها انسان به واسطه احتياط، خلاف احتياط مىكند. احتياط مىكند فلان آقا كه امر قضا مشكل است و نمىشود رفت و نمىشود كرد، اينطور چيزها، با اينكه واجب كفائى، واجب عينى است اول به همه، وقتى يك عدهاى عمل كردند و كفايت حاصل شد، آنوقت از ديگران ساقط مىشود، و الا همه معاقب هستيم. اگر چنانچه قضا به زمين بماند، احتياط بر اين است كه وارد بشوند،
صحيفه نور ج 16 صفحه 252
يعنى امرى است واجب، معلوم الوجوب، اين احتياط مىكنند، اين عذر نمىتواند باشد. يا اشخاصى مثلاً مىخواهند ادامه بدهند تحصيلاتشان را و بايد هم ادامه بدهند، اما در يك وقتى كه يك واجبى به عهده آنها هست، نمىتوانند به اين امر مستحب بسيار ارزنده مشغول باشند، بايد بروند اين كار را به اندازه كفايت انجام بدهند كه مبادا خداى نخواسته يك نفر آدم بيگناه به كارش رسيدگى نتوانستند بكنند. بايد بيايند آقايان و وارد بشوند و رسيدگى بكنند. و اين امر را من امروز به عهده مدرسين قم و علماء مشهد و اصفهان و جاهاى ديگرى كه حوزههاى علميه هست، از آنها اين عهده آنها مىگذاريم كه آنها خودشان به فكر اين باشند كه افراد را بخواهند و افراد را تشويق كنند، به هر ترتيبى كه مىتوانند، و تعزير كنند از اينكه يك امر واجب شرعى است، نمىشود يك امر واجب شرعى زمين مانده و من مشغول نماز شب بشوم. وقتى آن واجب شرعى است، اگر مزاحم با هر مستحبى بشود، آن واجب شرعى را بايد من عمل كنم. اين يك مساله است كه لازم است كه تذكر داده بشود و آقايان مدرسين هم و علماى اعلام بلاد هم تذكر بدهند و اين نقيصه را كم كنند تا اينكه اين مشكل حل بشود.
قضات بر وفق شرع عمل كنند، به قوانين سابق اعتنا نكنند
مساله ديگر، قضيه باز راجع به قضاوت است كه بايد خيلى توجه بكنند آقايان قضات، آقايان دادستانها، كسانى كه متكفل اين امر مهم اسلامى هستند، كه مسؤوليت اين زياد است و لازم هم هست كه شما مسؤوليت را به عهده بگيريد. بايد وارد شد لكن در يك امر بزرگى است، توجه بكنند كه جان و مال و ناموس يك ملت در دست اين قضات است و در دست اين دادگاههاست و مسوول اين مسائل هستند و بايد تا آن مقدارى كه مىتوانند، تا آن مقدارى كه قدرت دارند، توجه بكنند به مصالح عمومى اسلام. نه اين كه گناهكار است، از او بگذرند، و نه آن كه خداى نخواسته گناهكار نيست، يك وقتى مبتلا بشود. قاضى بايد يك آدم قاطعى باشد كه در دو طرف قضيه قاطعيت داشته باشد. اگر يك كسى به حسب حكم شرع بايد اين را كشت، ترحم نكنند، جايز نيست. اگر بايد فرض بفرمائيد كه حبس و تعزير بشود، تعزير بكنند و اگر يك كسى خداى نخواسته يك آدمى است كه گناهكار نبوده است، بدون وقفه او را تبرئه كنند و بدون وقفه او را آزاد كنند. قاضى بايد اينطور باشد، فكرش اينطور، نه رئوف و مهربان باشد كه جنايتكاران را هم به او رافت كند، آن هم جنايتكارهائى كه يك نمونهاش را من و شما در چند شب پيش ديديم و پشت انسان را لرزاند و بسيار نمونه دارد كه ما نديديم. اينهائى كه بعدها معلوم مىشود، تا آخر هم كه معلوم نمىشود، در بارگاه خدا معلوم مىشود، بعدها معلوم مىشود، ما كمىاش را ديديم، يك نمونهاش اين بود كه چند شب پيش از اين ديديد كه انسان نمىتواند بفهمد كه يك آدم كه از اول به فطرت الهى متولد شده است تا اين حد جنايتش مىرسد. تصور اين معناها براى انسان مشكل است. من گمان ندارم كه هيچ حيوانى نسبت به حيوان ديگر اينطور بكند. خوب، يك همچو مسائل هست آنوقت اگر چنانچه يك آقاى قاضى رافتش بگيرد كه امثال اينها را با آنها ملايمت بكند، يعنى نمىگويم كه زايد بر آن مقدارى كه قضاء الهى اجازه مىدهد، ابداً حتى يك سيلى نبايد
صحيفه نور ج 16 صفحه 253
بزنند. اما آنى كه به حسب حكم شرع، حكمش قتل است، مسامحه نكنند. از آن طرف هم طورى باشد كه اگر چنانچه يك نفر آدم بيگناه است، حتى مانع بشود از اينكه يك حرف تند به او بزنند. آنها هم كه گناهكارند حق نيست به اينكه با آنها معامله غيرانسانى بكنند. آنها مستحق قتلند، بايد قتل بشوند، مستحق اعدامند، اعدام بايد بكنند، اما زايد بر آن بخواهند كارهائى بكنند، اين را بدانند كه مسوول هستند. و همين طور متصديان حبس و زندانها بايد اين معنا را توجه داشته باشند، چه اشخاص كه در راس هستند و چه اشخاصى كه مشغول اجراى عمل هستند، بايد اين معنا را توجه بكنند كه حدود الهى معنايش اين نيست كه يك كسى كه مستحق قتل است ما فحش به او بدهيم، جايز نيست اين، يا به او سيلى بزنيم، حق نيست، يعنى قصاص دارد اين. يك نفر آدم جانى كه دارند مىبرند بكشندش، اگر شما يك سيلى بزنيد، او بايد حق دارد به شما سيلى را عوض بزند و خلاف شرع كرديد. گمان نكنيد كه حالا كه اين آدم توى حبس آمده است، ما بايد با او رفتار بد كنيم، انشاءالله نمىكنيد و نبايد بكنيد. و همين طور قضات محترم شرع، بايد موازين را با دقت، با كمال دقت موازين را عمل بكنند و خداى نخواسته يك وقت برخلاف موازين اسلامى واقع نشود. مائى كه مدعى هستيم كه جمهوريمان جمهورى اسلامى است، احكام اسلام بايد در اين جمهورى اجرا بشود. يكى از امور مهم، قضيه زندانهاست، يكى از امور مهم، قضيه دادگاه هاست، دادسراهاست، دادگسترى هاست. اگر بنا باشد كه حالا هم خداى نخواسته مثل زمان رژيم سابق، در دادگسترىها كارهاى خلاف شرع بشود، خوب، ما بايد فاتحه اين جمهورى را بخوانيم. و اين مكرر سفارش شده است كه اگر قوانين نداريد، بايد بخشنامه كنيد كه تمام قضات بر وفق شرع عمل كنند، به قوانين سابق اعتنا نكنند.
و من حالا هم اعلام مىكنم به تمام سرتاسر قضات كشور، كسانى كه متصدى قضا هستند، كسانى كه در دادگسترى هستند، تمام قوانينى كه در زمان طاغوت بوده است و برخلاف شرع بوده است، تمام بايد دور ريخته بشود و مسووليتش به گردن من، تمام را دور بريزيد و به جاى او قوانين شرع را عمل بكنيد.
شوراى قضائى - بايد - اگر نكردند اين كار را خداى نخواسته، حالا بخشنامه كنند به همه سرتاسر كشور، به دادستانها و به دادگاهها و به دادگسترىها و به همه اينها امر كنند به اينكه تمام احكامى كه به حسب قانون، قانون فاسدى كه گذراندهاند، تمام اينها فاسد است و مگر حالا گاهى پيدا بشود كه مطابق شرع باشد، خوب، آنها را عمل بايد بكنند و آن چيزهائى كه برخلاف شرع است هيچ كس حق ندارد عمل بكند و هر كه عمل بكند، علاوه بر اينكه پيش خداى تبارك و تعالى رو سياه است و عذر اينكه ما به قانون عمل مىكنيم، غلط است. كدام قانون؟ قانون مخالف با اسلام؟ قانون مخالف با شرع؟ نبايد به آن عمل بشود. شما اگر با قانون سابق هم باز عمل بكنيد، خوب، يكى از مادههاى متمم قانون اساسى سابق اين بود كه هيچ قانونى برخلاف شرع، قانون نيست. منتها پيشتر به آن عمل نشده سابقاً به آن عمل نكردند. بنائاً عليه آن چيزهائى كه به اسم قانون آوردهاند و بر خلاف شرع است، به حسب قانون اساسى زمان سابق هم قانون نيست.
صحيفه نور ج 16 صفحه 254
شما مىتوانيد آنوقت اگر از شما سوال كردند چرا كرديد، بگوئيد قانون اساسى سابق هم ا ين را گفته است، قانون حالا هم كه اينطورى است، و مجرم هست كسى كه اين عمل را بكند. به هيچ كس نبايد اعتنا بكنيد، هر كس گفت كه اين كار خلاف شرع را بايد مطابق قانون عمل كنيد. توى دهنش بزنيد، به هيچ كس اعتنا نكنيد. نمىگويم پاشيد سيلى به او بزنيد، لكن جلويش بايستيد و بگوئيد كه اين خلاف شرع است من نمىكنم و نبايد هم بكنم. و انشاءالله آقايان هم كردهاند اين كار را. و اگر چنانچه اعتنا نشده، ثانياً - چيز بكنند و - متخلفين را دعوت كنند و محاكمه كنند.
دادگسترى سابق بايد متحول بشود به يك دادگسترى اسلامى. مجرد اينكه قانون سابق بوده ما بايد به آن عمل بكنيم، به حسب قانون سابق هم نبايد به آن عمل كرد، براى اينكه قانون اساسى سابق اساس است. قانون اساسى سابق، متممش مىگويد كه هر قانونى برخلاف شرع است، قانون نيست اصلاً. بنابراين، اينكه مىگوئيد قانون اينطور مىگويد، غلط مىكند، قانون نيست اين، اين يك قراردادى بوده است كه زمان طاغوت، طاغوت بوده، بنائاً عليه آقايان نبايد اعتنا بكنند به اين امور و بايد بخشنامه بكنند. شوراى نگهبان، شوراى قضايى بخشنامه بكنند و همه جا بگويند به اينكه اين قوانين سابق كه مخالف شرع بوده، نبايد عمل بشود و اگر كسى عمل بكند مجرم است و بايد محاكمه بشود به جزاى خودش برسد. اين هم راجع به اين جهت، و البته مسائل زيادى راجع به مسائل دادگاه و قضا هست لكن ديگر مجال اين نيست.
حقيقت حج اينست كه ببينيد مستضعفان جهان چطورند
و راجع به حج و آقايانى كه در حج، در كاروانها هستند. حقيقت حج اين است كه شما برويد درد مردم را ببينيد، ببينيد فقرا چه جورى هستند، شما هم بشويد آنطور، ببينيد مستمندان جهان چطورند، شما هم آن رنگ در آئيد. اگر مردم توقع داشته باشند كه حالا كه ما حج مىرويم بايد براى ما همچو رفاه حاصل بشود كه در منازلمان هم نيست، اين حج نمىتواند باشد. آن حجى كه خداى تبارك و تعالى بر اشخاص واجب فرموده است اين است كه برويد آنجا زندگانى مردم را ببينيد. آنوقت كه ما رفتيم، زندگانى آنوقت حجازىها را يك مقدارى ديديم كه حالا حجاج نمىتوانند ببينند. آنوقت كه ما با اتومبيل بين مكه و مدينه مىرفتيم، هر جا اتومبيل مىايستاد، هر جا در اين بيابانهاى لميرزع طولانى، هر جا اتومبيل مىايستاد، از زير اين بتهها و اينها آمدند بيرون، بچههائى كه هيچ لباس نداشتند، زنهائى كه لباسشان فقط ساتر بود، مردهائى كه وضعشان را انسان نمىتواند بيان بكند، مىآمدند و از مردم گدائى مىكردند. بايد اينها را انسان ببيند و بعد توقع بكند به اينكه نخير، ما بايد حالا كه حج مىرويم و با كاروان مىرويم و نمىدانم چى مىرويم، حالا بايد در آنجا همه چيز براى ما مهيا باشد. خير، يك قدرى بايد توجه به اين مسائل بكنند. آقايان روحانيون مردم را توجه بدهند به اين مسائل كه توقعات آنها در سطح بالا نباشد. شما را با طياره مىبرند، آنوقتها كه مىرفتند، با الاغ مىرفتند، چند وقت مىرفتند، در بعضى جاها چهارده ماه طول مىكشيد، چهارده ماه طول مىكشيد
صحيفه نور ج 16 صفحه 255
رفت و برگشت حج. حالا شما دو ساعت، سه ساعت سوار مىشويد با طياره با راحتى مىرويد آنجا. آنوقت كه مىرفتيد، خانهاى تو كار نبود كه شما برويد. شما خودتان بايد برويد تهيه بكنيد و خودتان برويد زحمت بكشيد. آن هم آن خانههايى كه بودند و آن وضع و آن كثافتى كه در آنوقت بود. حالا خانه برايتان تهيه كردهاند. خوب، شما حاجى هستيد، شما مسلمانى هستيد كه مىخواهيد به داد مسلمين برسيد، به داد مستضعفين جهان برسيد. اينقدر بالا نبريد توقعات خودتان را كه خداى تبارك و تعالى يك وقت خداى نخواسته امر بفرمايد كه ا ينجور نشود، و نمىشود آنوقت، آنوقت گرفتارى زياد مى شود.
بايد شما آقايان روحانيون، مردم را تذكر بدهيد به اينكه اگر يك كمبودى هست، آقايان كه رفتند كارها را كردند، زحمت كشيدند و دارند هم الان مىكشند، وليكن بيشتر از آن قدرتشان كه نمىتوانند زحمت بكشند. به اندازه وسعشان، به اندازه قدرتشان زحمت كشيدند و كار انجام دادند، خانه تهيه كردند با آن سختىهائى كه در آنجا هست، لكن نمىتوانند بيشتر از اين بكنند. اگر يك وقت ديديد يك چيزى كسرى داريد، نه اينكه آقايان نخواستهاند آقايان نتوانسته اند. وقتى نتوانستند چه بكنند؟ بگويند كه آقايان حج نيائيد براى اينكه ما مىتوانيم براى شما يك جاى بزرگى درست كنيم و نمىدانم يك تفريحگاهى داشته باشيم و چه؟ يا نه، بيائيد و يك قدرى هم توجه كنيد به زحمتهائى كه فقرا مىكشند.
مردم هم بايد دنبال اين امر باشند كه مساله حج را ياد بگيرند
در هر صورت اين وظيفه علمائى هست كه در كاروانها هستند، يعنى يكى از وظايفشان. يكى از وظايف مهم هم قضيه آشنا كردن مردم است به مسائل حج. بسيار آدم مىبينيد كه حج مى روند، زحمت مىكشند، لكن مساله حج را نمىدانند، آنجا گرفتار مىشوند. بعد كه آمدند، بعد از چند سال سوال مىكنند كه ما اينجور كرديم آيا حجمان درست است يا نه؟ ما اينطور نكرديم، آيا درست است يا درست نيست؟ آيا ما محرم هستيم باز يا نه؟
بايد آقايان مردم را جلسه قرار بدهند، جلسه درس قرار بدهند، درس بدهند، مردم را به آداب حج را، واجبات حج را، محرمات حج را، اينها را بگويند. آدابش هم نشد، نشد، اما محرمات و واجبات را به مردم تعليم كنند و هر روز داشته باشند، مردم هم موظفند كه بروند پيش آقايان در اين درسها اگر دارند، بروند آقايان گوش كنند و مسائل حج را ياد بگيرند كه بعدها گرفتار نشوند كه وقتى كه آمدند، من طوافم چه جورى بود، آيا درست است يا نه؟ وقتى مساله را ياد گرفتيد، ديگر درست مىشود و عيبى پيداكند. اين هم يكى از وظايفى است كه همه دارند و روحانيون بايد اين وظيفه را در آنجا انجام بدهند و مردم هم بايد دنبال اين امر باشند كه مساله حج را ياد بگيرند، نه اينكه ما فقط حج برويم و هر چه شد، شد ديگر. نه، اين غير از ساير جاهاست. خوب، انسان زيارت مىرود، اگر زيارتش هم چيزى نشد، ديگر اشكالى برايش پيدا نمىشود. اما اينجا اشكال پيدا مىشود بعد محرم مىماند، بعد بايد
صحيفه نور ج 16 صفحه 256
دوباره حج برود. از اين مسائل مشكل پيش مىآيد كه بايد براى خاطر خودتان هم اين مسائل را تعقيب كنيد كه ياد بگيريد و در اشتباه و خطا نيفتيد كه بعدها اسباب زحمتتان بشود. اين هم يكى از مسائل است.
امور سياسى كه در حج واقع مىشود، بايد روى نظام باشد
از مسائل ديگرى كه باز آقايان روحانيون كه در كاروانها هستند، به مردم بگويند كه بايد اين امر، امورى كه در آنجا واقع مىشود، امور سياسىاى كه در حج واقع مىشود، روى نظام باشد. اينكه هر كس خودش بخواهد يك كارى بكند، اين هرج و مرج هميشه غلط بوده. هر امرى بايد يك نظمى داشته باشد. مىخواهند اجتماع كنند براى فلان امر، خوب، يك كسى كه متكفل امور حج است بايد برنامه بدهد روى آن برنامه عمل بكنند. هر كسى بخواهد كه در هر گروهى بخواهد خودش عليحده روى مذاق خودش كه اختلاف هم خيلى هست بين مذاق ها، بخواهد هر چى بشود، هم گرفتارى آنجاها پيدا مىشود و بدتر از آن، اين است كه گاهى وقتها اسباب و هم مىشود براى جمهورى اسلامى. نبايد كارى بكنند كه براى جمهورى اسلامى يك بدنامى پيدا بشود. خوب، مبلغينى كه الان در همه جاى دنيا تقريباً هستند، برضد ما همه تبليغات را، بر ضد جمهورى اسلامى همه تبليغات را دارند مىكنند، ديگر ما خودمان يك كارى نكنيم كه يك مطلبى دست آنها بيفتد و هر چى مىخواهند به آن باد بكنند و هر چى مىخواهند زيادش بكنند. اين هم يكى از مسائل لازم است كه به هر كسى در كاروانى كه هست، بگويد كه روى ميزانى و روى برنامه بايد كارها انجام بگيرد، نه هرج و مرج باشد، هر كه هر طورى دلش مىخواهد عمل بكند. اين هم يك مسالهاى است كه بايد آقايان به آن خيلى توجه بكنند و اشخاصى كه حج مىروند هم توجه بكنند كه خداى نخواسته حجشان مخلوط به معصيت، يك وقتى نشود. همهاش اسلام باشد و همهاش عبادت باشد. راهپيمائىها عبادت باشد، نه معصيت، شعارها عبادى باشد، نه معصيتى، جورى باشد كه براى خدا باشد. هر كه هر كارى دلش مىخواهد، به هر كه مىخواهد بد بگويد، نه، اينطور نيست. بايد اين مسائل روى يك برنامه صحيحى كه از قبل ريخته مىشود، اين مسائل هم بايد توجه به آن بشود.
در اين عصر ما، همه الفاظ محتواى خودشان را از دست دادهاند
و از امورى كه براى همه ما لازم است، اين است كه ما يك توجهى به مسائل دنيا بكنيم، ببينيم وضعش چه جورى است. من فكر مىكردم كه در اين عصر ما، همه الفاظ محتواى خودشان را از دست دادهاند. ما در يك عصرى واقع شدهايم كه الفاظ از آن معنىاى كه دارند، فرار كردهاند، يك معانى ديگرى دنبالش آمده. معنى عدالت را انسان نگاه مىكند در دنيا، الان يك جور ديگر است. معنى خلقى بودن را آدم ملاحظه مىكند، مىبيند يك وضع ديگرى دارد. سازمانهاى امنيت دنيا را انسان وقتى ملاحظه مىكند، مىبيند كه سازمان ناامنى است، نه سازمان امن، اما اسمش سازمان امن است. جمعيتهاى طرفدار بشر را انسان مىكند، مىبيند كه همين جمعيت طرفدار بشر، طرفدار ظالمند،
صحيفه نور ج 16 صفحه 257
طرفدار بشر نيستند، طرفدار ظلمه هستند. اين كارهائى كه، اين چيزهائى كه در دنيا الان از اين قدرتهاى بزرگ واقع مىشود، هيچ كس نيست كه از آنها بپرسد كه چرا. گاهى يك جائى، يك چيزى يك كسى مىگويد، اما مساله، مسالهاى است كه وقتى بنا باشد كه سازمانهاى بزرگ دنيا اختيارش دست چهار پنج نفر باشد، اين را نمىشود گفت كه اين امنيت بشر، سازمان طرفدار بشر نمىدانم سازمان كذا. اين اختيارش دست چهار پنج نفر است، اين هم مطلب خودش را از دست داده كه بايد براى همه مردم باشد، چهار پنج نفر همه چيزها را دارند. هر كارى همه بكنند يك نفر بگويد نه تمام مىشود. اين هم بايد از روى حق وتو يك امرى است كه هيچ آدمى نمىتواند بپذيرد و اين مجالس مثلاً عمومى دنيا كه براى اين امور است اين را پذيرفتهاند. اينكه هيچ آدمى، هيچ انسان نابالغى هم نمىتواند بپذيرد كه ما مىخواهيم همه دنيا بر عدالت باشند، لكن اختيار دست اين دو نفر، اين چند نفر باشد! هر جا را اينها مىچاپند اگر چنانچه مثلاً سازمان بينالمللى كذا بخواهد جلويش را بگيرد فوراً وتو مىكنند، مىگويد نه. غلط مىكنيد اين حرف را مىزنيد. آن يكى مىريزد افغانستان، اگر يك وقت بگويند چرا، مىگويد نه. غلط كردى.آن يكى مىريزد به مثلاً بيروت و امثال ذلك، اگر چنانچه بخواهند در آنجا حرفى بزنند مىگويند غلط كردى.
الان اسرائيل در مقابل همه كشورهاى اسلامى ايستاده مىگويد غلط نكنيد. اين تاسف ندارد؟ انسان نيستند اينهائى كه در راس امور هستند كه اسرائيل در مقابلشان ايستاده مىگويد فضولى موقوف. آمد و بيروت را گرفت و آنهمه جنايات وارد كرد و سازمان آزاديبخش را به هم زد اوضاعش را و همه را متفرق كرد و بعد هم بدانيد كه شماهائى كه ساكت بوديد و در اين جنايات مقابله نكرديد همين نشستيد و يك كلمهاى گفتيد، آن هم كلمهاى كه بااين موافق باآنها بوده، نوبت شما هم مىرسد. اسرائيل به خدمت شما هم مىآيد.
تاسف دارد كه اسلام آن وضع را دارد و كسانى كه ادعاى اسلام را مىكنند اين وضع را دارند. اسلام نسبت به متخلفين، نسبت به متجاوزين آنطور سختگيرى مىكند و اينهائى كه مىگويند ما تابع اسلام هستيم تشويق هم مىكنند. آمريكا كه در راس تمام جنايتكارهاست و همين جنايت اين چند وقت بيروت با دست مخفى آمريكا و ظاهر اين صهيونيست غلط، اين مجرم واقع شد، امريكا اساس كارش بود. خود آنها هم اقرار كردند به اين امر كه قضيه، قضيه طرح آمريكائى است. اگر آمريكا نبود، به اسرائيل مىگفت غلط نكن برو كنار، مىرفت. اين آمريكا، اين كتكى است كه مسلمانها از آمريكا مىخورند، آنوقت آقايان ادعاى اسلام مىكنند، ادعاى طرفدارى از مسلمين مىكنند، همه چيزشان را تقديم آمريكا مىكنند، عذر هم از آنها مىخواهند. اين تاسف ندارد براى ملتها، براى اسلام، براى همه؟! اين ملتها توجه ندارند به اينكه اينها دارند چه مىكنند؟! آنها با بيروت و با زن و بچه و فقير و بيچاره مردم چه كردند و همه كارها را انجام دادند و به هم زدند همه اوضاع را و همه نشستند و تماشا كردند و يك عده هم طرفدارى كردند و اگر هم يك كلمهاى گفتند، يك كلمهاى بود، گذشتند و رفتند و همه جنايتها واقع شد. شما خيال مىكنيد اسرائيل قانع به اين امور است؟ اسرائيل بنايش بر اين است
صحيفه نور ج 16 صفحه 258
كه همه اين مسلمين را از بين ببرد، آمريكا هم بنايش بر اين است كه اسلام نباشد در كار. اينها براى اينكه جمهورى اسلامى، اسم اسلام را دارد و مىخواهد به اسلام عمل مىكند، همه با آن مخالفت كردند، مخالفت كردند از حيث تبليغات، مىگويند كه ماها آمريكائى هستيم! مىگويند كه ما اسرائيلى هستيم! مائى كه بيست سال بيشتر است، بيست سال حتماً بيشتر است فرياد زدهايم كه گرفتارى مردم از دست آمريكاست و از اسرائيل، ما اسرائيلى هستيم اما آنهائى كه نشستند آنجا و اسرائيل دارد مىرود ممالك خودشان را از بينبرد، آنها نخير، همه مخالف اسرائيل هستند! اگر مخالفيد، چه كرديد؟ چه عملى انجام داديد؟ اينها مصيبتهائى است كه ما در يك عصرى واقع شدهايم كه همه چيز به هم ريخته است آن كه مىگويد من مسلمانم يك معناى ديگرى است از اسلام برداشت مىكند. آنى كه مىگويد اسلام راستين، يك مساله ديگرى مىخواهد بگويد غير اسلام. آن كه اسلام شناس است يك چيز ديگر را مىشناسد غير اسلام. آن كه طرفدار حقوق بشر است يك مساله ديگر را مىگويد غير حقوق بشر. اصلاً الفاظ بكلى از محتواى خودش خالى شده. شما، اين را من عرض كردم شما خودتان برويد دنبالش، ببينيد كجا يك لفظى از قبيل اين الفاظى كه متعارف بوده، عدالت، عدالت اجتماعى نمىدانم طرفدارى از حقوق بشر است، سازمان امنيت كذا نمىدانم سازمان كذا، شما دنبال برويد، تعقيب كنيد، ببينيد كدام يك از اينها محتواى خودش را دارد. كدام يك از اينها، آن معنائى كه هست، آن معنا اراده از او مىشود. اسلام وقتى گفته مىشود، اين اسلامى كه ما مىگوئيم اصل نيست، آن كه اسلام راستين مىگويد، برخلاف همه مقررات اسلام، اين جنايت را دارد مىكند. آن كه تروريست است مىگويد كه ما قواى مسلحه هستيم، ما قيام مسلحانه كرديم. قيام مسلحانه اين است كه ما در تلويزيون ديديم؟! قيام مسلحانه اين است كه بچههايى را بكشند و آتش بزنند؟! اين قيام مسلحانه است؟! اين الفاظ عوض شده، معلوم مىشود قيام مسلحانه عبارت از اين است و تروريسم عبارت از يك چيز ديگر است! همه چيز اينطور است. حالا من اصل مطلبش را القاء كردم شما دنبالش بكنيد. اگر پيدا كرديد در دنيا يك لفظى را كه مطابق معنايش الان معنا مىشود و عمل مىشود، به من هم اطلاع بدهيد تا من هم استفاده بكنم، ولى مطمئن باشيد كه در قوطى هيچ عطارى اين چيزهايى كه اينها مىگويند نيست و هر چه اينها مىگويند، هر چه اينها مىكنند، برخلاف آن مسائلى است كه مىگويند. حرفش را مىزنند، عملشان، كارشان برخلاف اوست. آن كه مىگويد اسلام، مىگويد اسلام، اسلام راستين بايد باشد، اين اسلامى كه اينها مىگويند اسلام راستين نيست، آنوقت يك همچو جنايتى را مىكنند به اسم اسلام راستين. آن كه دم از حقوق بشر مىزند، پايمال مىكند ممالكى را كه بيچاره هستند، ممالكى كه زير پاى اينها دارد پامال مىشود، و اسمش را مىگذارند كذا. آن كه مىگويد ما براى صلح قيام كرديم و مىخواهيم صلح در دنيا باشد، همه جنگها را اينها راه مىاندازند. توى همين جنگى كه ما الان مبتلا به آن هستيم و كشور عراق هم مبتلا به آن هست، همين را آنها راه انداختند، لكن آقايان اين جنگها را راه انداختهاند كه صلح در دنيا پيدا بشود! همه جا جنگ راه مىاندازند كه صلح پيدا بشود! شما اگر ملاحظه كنيد، اينكه عرض كردم كه
صحيفه نور ج 16 صفحه 259
الفاظ چيز خودش را از دست داده يكىاش هم قضيه نطقى است كه چند روز پيش از اين، مصاحبهاى كه صدام كرده است در حضور عده زيادى از فرماندهان و اشخاصى كه درجه دارند و افسرند، اين صحبتها را بايد ببينيد، نمىشود نقل كرد، بايد ديد كه او چه مىگويد، اينها را اولاً جمع كرده است كه نشانه پيروزى بدهد به صاحب منصبهايش براى اينكه پيروز شدند، در ايران پيروز شدند، در عراق هم پيروز هستند، نشان پيروزى مىدهد. نشان پيروزى هم محتواى خودش را از دست داده، اصلاً كلمه پيروزى مفاد خودش را از دست داده است. مرديكه عقبش زدند، توى دهنش زدند، بيرونش كردند، مىگويد ما پيروز شديم! محتوا از دست رفته. در نطقش آنقدر از اسلام تعريف مىكند، مىگويد شماها در طول تاريخ حالا من الفاظش را خيلى يادم نيست، اين را بايد هركس برود ببيند به اين درجهدارها و اين افسرهائى كه جمع شدند آنجا، مىگويد شما در طول تاريخ نه حالا، براى نسلهاى آينده و طول تاريخ ثابت كرديد كه علاقهمند به اسلام هستيد، علاقهمند به مردم هستيد، با مردم خوش رفتارى كرديد! اين اگر الفاظ از دست نرفته باشد، محتوايش از دست نرفته باشد، خوب اين هم مىشود يك آدمى راه برود توى جمعيت و اين حرفها را بزند؟ من اين قدرت بيان صدام و جراتش را وقتى شنيدم كه اينطورى جرات دارد كه صاف، آن چيزى كه برخلاف است، در حضور جمع، صاف مىگويد و در آن هم تبليغ مىكند، من ياد يك قصهاى افتادم كه يك كسى از يك نفر شاعر پرسيد كه شاعرتر از همه عرب كى است؟ گفت بيا تا من نشانت بدهم. مىگويند برد او را در منزل خودش، ديد كه يك پيرمردى نشسته و از پستان بز دارد مىمكد و خيلى كثيف است، خيلى چطور است. گفت اينكه مىبينى اين از پستان اين بز مىمكد، اين پدر من است و اين هم براى اين از خود پستان مستقيماً مىمكد كه اگر بدوشد، يك خردهاى از اين شيرها مىماند به كاسه و اينقدر اين آدم بخيل است، اشعر، اشعر شعراى عرب آن كسى است كه نمىدانم چندين سال است، سى سال است به اين پدر افتخار كرده، توى عرب با اين پدر افتخار، من بايد بگويم اخطب خطباى عرب، صدام است كه به اين شكستها، پيروزى مىگويد، افتخار مىكند. از حرفهائى كه تازگى زده است، اين است كه اگر ايران بخواهد شهرهاى ما را چه بكند و فلان، ما جزيره خارك را چه خواهيم كرد. معلوم مىشود تا حالا مىتوانسته بكند و نكرده! خوب، همه مردم، همه دنيا تو را مىشناسند كه تو هر كارى كه بتوانى مىكنى. اگر اگر يك جنايتى نكنى از باب اين است كه نمىتوانى بكنى. تو اگر مىتوانستى كه جزيره خارك و مراكز اسلامى ما را بمباران كنى مىكردى. اينقدر كه حالا مىكنى بيشتر از اين از دستت نمىآيد. آن كنار نشستهايد با توپهاى دوربرد مىزنيد، آبادان را هر روز مىزنيد، هر روز دزفول را مىزنيد، نمىدانم كجا، اين جاها را، هر جا دستتان مىرسد. شما نمىتوانيد انجام بدهيد، نه اينكه اگر ما انجام بدهيم، شما انجام مىدهيد. ما ثابت كردند اينها كه ما، آن چيزهاى، نورافكنهاى هوايى را فرستاديم براى بصره، ارتش ما فرستاد براى بصره، خوب اينها مىتوانستند توپ هم بفرستند، مىتوانستند گلوله توپ هم، موشك هم مىتوانستند بفرستند. اينكه نفرستادند، براى اينكه آن تربيت اين ارتش و اين سپاه، غير تربيت آن چيزى است كه سپاه آنها و ارتش آنها دارد. آنها تربيتشان
صحيفه نور ج 16 صفحه 260
تربيت كفر است و نانجيبى است. اينها تربيتشان تربيت اسلامى است، نمىخواهند اين كارها بشود. تو مىگوئى من مىكنم. نمىتوانى بكنى، اگر مىتوانستى تا حالا كرده بودى. اگر مىتوانستى همه جزاير، همه جاهائى كه ما داشتيم به باد فنا بدهى، همه را تا حالا داده بودى. نتوانستى، تا حالا هر چه توانستى كردى و همهاش هم خيانت بوده و جسارت بوده و همهاش هم خرابى بوده، آن هم خرابى منازل مردم مستضعف و مردم فقير و مستمند. و معالاسف همه گروههاى دنيا كه دستشان قلم است، توى خانهشان نشستهاند مىنويسند، مىنويسند كه ايران نتوانست چه بكند، صدام چه كرد، چه كرد، هى از اين مسائل مىنويسند. ولى واقع مطلب را كه اينها عوض نمىكند، واقع مطلب اين است كه اگر ايران دستش بسته نبود و اسلام دست ايران را نبسته بود، حالا ديگر شهر بصره كه هيچ، شهر بغداد هم برايش چيزى باقى نمانده بود. اما چه كنيم كه دست ما بسته است و دست شما باز. شما افسارتان دست شيطان است و او به هر جا كه مىگويد عمل مىكنيد، و ما افتخار به احكام اسلام مىكنيم. دست ما را بسته است به اينكه نه، نبايد هيچ تعدى بكنيد، بايد موافق اسلام عمل بكنيد.
من اميدوارم كه انشاءالله همه ما، همه بشر هدايت بشوند و اين وضعى كه الان در بشر هست انشاءالله متحول بشود به يك وضع صحيحى. و انشاءالله خداوند اين دولتهاى اسلامى را بيدار بكند و آنها را به اسلام متوجه بكند. و اميدوارم كه ملت ما را پيروز بكند و ارتش و سپاهيان ما را در جبههها پيروز بكند و همه ما را در وفق احكام اسلام و در همه امورمان به طور اسلامى به ما توفيق بدهد كه عمل بكنيم. والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 262
تاريخ 3/6/61
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام فاكر
جناب حجت الاسلام آقاى محمدرضا فاكر دامت افاضاته
بسم الله الرحمن الرحيم
چون به حسب مقتضياتى جناب حجت الاسلام آقاى طاهرى در خارج از كشور مسافرت مىكنند، جنابعالى به نمايندگى از طرف اينجانب در غياب ايشان تمام امورى كه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامى به ايشان محول بوده عهده دار باشيد و مسائل فرهنگى و اسلامى را با جديتى بيشتر پيگيرى نمائيد. اميد است انشاءالله در اين كار موفق باشيد. ضرورى است اقشار مختلف سپاه از فرماندهان و ساير پرسنل با جنابعالى همكارىهاى لازم را بنمايند.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 271
تاريخ 8/6/61
پاسخ امام خمينى به تلگرام آيت الله العظمى گلپايگانى
حضرت آيت الله آقاى گلپايگانى دامت بركاته - قم
بسم الله الرحمن الرحيم
تلگرام شريف كه حاوى بشارت سلامت وجود مبارك بود، موجب تسلى خاطر گرديد. خداوند متعال را شكرگزارم كه سلامت را به جنابعالى اهدا فرمود تا ملت شريف از بركات وجود محترم برخوردار باشند. اميد است از ادعيه خالصه آن حضرت اينجانب و جمهورى اسلامى و متصديان آن بهرهمند گرديم.
صحت كامل جنابعالى را از خداوند متعال خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 272
تاريخ 9/6/61
بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس و نمايندگان مجلس شوراى اسلامى، فرماندهان سپاه پاسداران، علماى پاوه و اورامانات، گروهى از سفرا و كارداران و اعضاى اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان ايرانىدر هند
اساس اين گرفتارى هائى كه بشر به آن مبتلاست، حب نفس است
بسم الله الرحمن الرحيم
من هم متقابلاً به آقايان تبريك اين عيد سعيد را عرض مىكنم و اميدوارم كه خداوند اين اعياد را بر مسلمين و بر ملت شريف ايران مبارك فرمايد و مستضعفان جهان را بر مستكبران غلبه دهد كه آن روز عيد بزرگ مباركى خواهد بود و اميدوارم كه حاصل بشود يك همچو روزى. من عرض مىكنم كه اساس اين گرفتارى هائى كه بشر به آن مبتلا هست، از زمان آدم صفى الله تا امروز و از امروز تا روز حشر، آنكه بشر به آن مبتلا هست و اساس تمام فسادها و جنگها و ظلمها و تعدىها و تجاوزها بر آن محور است، اساسش حب نفس است كه شعبههائى از اين حب نفس و مظاهرى دارد كه اگر ملاحظه بفرمائيد، اين مظاهر كه پايهاش حب نفس است، بشر را به تباهى كشيده و مىكشد و انبيا هم براى اصلاح اين امر آمدهاند و مع الاسف آنطورى كه آنها مىخواستند، موفق نشدهاند و گمان ندارم كه هيچ كس موفق بشود. يك شعبه از اين و يك مظهرى از اين حب نفس، حب رياست است، حب جاه است، حب غلبه است. از اول عالم تا حالا از اين قدرتهاى جابر هر چه به مردم رسيده است،از اين حب اشتهار، رياست، حب قدرت و از اينها بوده است كه اساسش همان حب نفس است، الان هم كه ما در يك وضعى باقى هستيم در دنيا كه همه مىدانيد دنيا الان چه خبر است و بر بلاد مسلمانها چه مىگذرد و بر كشورهاى مظلوم چه ظلمها واقع مىشود، اساس همه اينها همان حب مسند و رياست است. حب قدرت است كه آمريكا را وادار مىكند كه اين جنايتهايى كه در طول تاريخ بيسابقه است، انجام بدهد و حب سلطه و رياست است كه شوروى را برمىانگيزد كه اينطور با مردم دنيا و مظلومين دنيا رفتار كند و حب نفس است كه كشورهاى اسلامى، سران كشورهاى اسلامى در مقابل جناياتى كه از اين قدرتها واقع مىشود و از وابستگان آنها واقع مىشود، بى تفاوتند. اگر چنانچه اين حب نفس در اين سران كشورهاى اسلامى نبود و اين حب جاه و قدرت نبود، با اين فجايع كه واقع شده است، با اين ظلم كه واقع شده است بر ايران و بدتر از او بر لبنان، نمىنشستند و تماشا كنند. همه ترس از اين دارند كه اين قدرت تخيلى كه بايد بگويم كه هيچ ارزش ندارد، ازشان گرفته بشود، از اين جهت آنطور خاضع شدند در مقابل امريكا و بدتر از او و فجيع تر از او در مقابل اسرائيل كه الان همه جست و
صحيفه نور ج 16 صفحه 273
خيزهائى كه در اين، اكثر اين كشورهاى اسلامى مىشود، براى اين است كه اسرائيل را به رسميت بشناسند و آن قرار كمپ ديويد را تحكيمش ببخشند. اگر حب اين چند روز رياست، اين چند روز سلطه نبود، هر انسانى ادراك اين معنا را مىكند كه مثل اسرائيل بر بلاد مسلمين اينطور رفتار كند و اينطور جسورانه در مقابل همه، همه را تحقير كند. ننگى بر چهره اين كشورهاى اسلامى نقش بست كه هيچ چيز اين ننگ را نمىتواند بزدايد، مگر اينكه توجه بكنند، مگر اينكه منقلب بشوند، متحول بشوند. و ننگى كه بر همه اين كشورهاست اين است كه با علم به اينكه دارند خلاف مىكنند، به صدام كمك مىكنند كه صدام، اسلامى كه در ايران دارد پاى مىگيرد انشاءالله، اين آدم، اين را زايل كند و همه كوشش شان بر اين معناست. بعضى تصريح مىكنند و بعضى هم خلافش را مىگويند و دروغ مىگويند. اگر اين حب جاه نبود كه ارث شيطان است و از اول شيطان براى همين خصيصهاى كه داشت، مطرود شد و چون خودش را از آدم بالاتر مىدانست و خودش را نار مىدانست و آدم را طين و آن نورانيت آدم را ادراك نكرده بود، موجب اين شد كه مطرود شد و قسم خورد كه همه را مطرود كند، يعنى همه بشر را و الان دارد او موفق مىشود در مقابل همه انبيا. اين حملهاى كه صدام به ايران كرد، خوب، همه مىدانيد كه براى اين بود كه سردار قادسيه بشود و آن مسائل و اين حملهاى كه اسرائيل بر لبنان در مقابل چشم همه مسلمانان منطقه و دولتهاى منطقه كرد، همه مىدانيد كه براى قدرت طلبى و جاه طلبى و آمريكا هم همين و همه قدرتها هم همين و اين ممكن است كه در شما هم پيدا بشود، در ما هم پيدا بشود. شيطان فقط نمىرود سراغ صدام و امريكا و شوروى، او همه جا هست و مظاهر شيطان كه نفس اماره خود ما هست، پيش همه هست. اگر چنانچه يك وقت ديديد كه حب اين را داريد كه به مردم زور بگوئيد، حب اين را داريد كه مردم پيش شما خاضع باشند، بدانيد كه از آن حظ شيطانى پيشتان هست و اين حظ شيطانى است كه پيش قدرتمندها هست و قدرتمندها را آنطور جسور مىكند و همين حظ شيطانى پيش آنهايى كه خاضع در مقابل اين قدرتمندان مىشوند، با اينكه امكانات اينكه در جلوى آنها بايستند دارند، اين همان حظ شيطانى است، همان است كه شيطان را با آدم درگير كرد و مطرود شد و حرف خدا نشنيد و امر خدا را نشنيد و اين را نفهميد كه اطاعت امر خدا قضيه سجده بر آدم نيست، سجده بر خداست. مع الاسف در بين اين دولتهاى اسلامى به اصطلاح و سران اين دولتهاى اسلامى به اين امر مبتلا هستند. اگر چنانچه اين قدم را برداشته بودند كه حب اين رياست را كم كرده بودند يا موفق مىشدند زايل مىكردند، ممكن نبود كه بدون تفاوت بنشينند و اينطور بار ذلت بكشند.
يك وقت امريكا بر مردم غلبه مىكند و شوروى غلبه مىكند، يك وقت اسرائيل غلبه مىكند، اسرائيل امروز فرمانفرماى اين بلاد اسلامى دارد مىشود و اگر اين بى تفاوتى و اين كمك و اين طفره زدن براى اينكه بشناسند اسرائيل را به رسميت، اگر اين به نتيجه برسد، او فرمانفرماى همه شان خواهد شد و همين طور كه حالا تحقيرشان كرد و ذليلشان كرد در مقابل خودش به امر امريكا، به طرح امريكا، اين مطلب توسعه پيدا مىكند و در همه جا ريشه مىدواند. مكرر اين مساله ذكر شده است كه اسرائيل قناعت نمىكند به آنجائى كه هست، قدم قدم پيش مىرود و هر قدمى كه رفت، هى مىگويد ما
صحيفه نور ج 16 صفحه 274
كارى نداريم، ما همين هست، فردا قدم بالاترى بردارد. امروز لبنان است، فردا خداى نخواسته سوريه، پس فردا عراق است و همين طور.
و مع الاسف اين دولتها به جاى اينكه در مقابل اين آدم و اين غير انسان قيام كنند، نهضت كنند، اتفاق حاصل كنند براى جلوگيرى، يك انكار هم نكردند، الان هم جست و خيز مىكنند براى اينكه تثبيت كنند مقام او را و اين يك ننگى است كه در كشورهاى اسلامى بر چهره همه است، بر سران، بيواسطه و بر مردم كشورها هم كه سران را اينطور به جاى خودشان گذاشتند كه هر كارى مىخواهند بكنند و هر ذلتى مىخواهند براى اسلام و مسلمين تهيه كنند و جلو اينها را نگرفتند، بر آنها مع الواسطه. ما اين مصيبتها را به كجا بايد ببريم؟ ما را مبتلا كردند به جنگ عراق، توطئه ديدند كه ما برويم سراغ اسرائيل تا عراق تقويت بشود، آنوقت عراق و اسرائيل بيايند سراغ ما. ما اين توطئه را فهميديم و آقايانى كه متوجه امورند، توجه كردند و گفتند راه ما اين است كه از اين راه برويم، اگر از آن راه ما رفته بوديم، امروز عراق وضعش با ما غير از اين بود و اسرائيل هم به دنبال او با ما طور ديگرى بود.
ملت ايران همانطورى كه تاكنون عمل كرده است و پيروزى سياسى اخير را كه پيدا كرده است، اين يك امر خيلى چشمگيرى است. صدام با تمام قوا كوشش كرد به اينكه سران كشورهاى غير متعهد را در بغداد جمع كند و اين جمهورى اسلامى و اين قدرت اسلامى در اين گوشه دنيا باعث شد كه سران كشورها توجه كنند و دست رد به سينه صدام بزنند، بعد هم با كمال وقاحت مىگويد من براى اينكه وحدت اسلامى محفوظ باشد، از او گذشتم، پس خوب است وزراى خارجه بيايند اينجا، آنهم هر چه توانست اين ور، آن ور زد و به دريوزگى فرستاد افراد را به همه جا، منتهى به اين شد كه حالا باز اعلام كرده است كه نه، ما براى وحدت مسلمين از اين مطلب هم گذشتيم. و من عقيدهام اين است كه ايشان براى وحدت مسلمين به جهنم برود.
آنهائى كه اساس اختلاف بين مسلمين را درست مىكنند، خوب يكيش هم از آن افراد، همين صدام است كه اساس اختلاف است. دولت ايران با هيچ دولتى هيچ وقت جنگ نداشت و مخالفت نداشت، الا با آنهائى كه برضدشان مىخواهند كارى بكنند. اين هجوم ابلهانه صدام به ايران اسباب اين شد كه دولتهاى منطقه بسيارشان باايران يعنى با اسلام به مخالفت برخيزند. آنها هم كمكم خواهند فهميد كه صرفه اين نيست كه با يك همچو ملتى كه همه چيزش را در راه اسلام دارد فدا مىكند، مخالفت كنند، آنها هم خواهند توجه پيدا كرد، لكن ما هم بايد به مسائل يعنى به آن شيطنتهائى كه نفس اماره انسان مىكند، توجه كنيم، آن ريزهكارى هائى كه در انسان ايجاد مىكند. چه بسا يك نفر آدم زاهد متقى در طول عمرش به زهد و تقوا و اينها باشد معروف باشد و شيطان يك گوشهاى از دل او را ربوده باشد كه همه اين اعمال و اين زهد و تقوا، همه و همه فاسد بشوند و چه بسا باشد كه شما آقايانى كه در مجلس تشريف داريد و اميدوارم كه موفق باشيد، با همه كوششى كه مىكنيد براى اسلام، لكن آن حظ شيطانى از پيش شما نرفته باشد.
صحيفه نور ج 16 صفحه 275
ايمان است كه شما را وادار مىكند برويد و براى اسلام فداكارى كنيد
بايد خودتان مراقبت خودتان را بكنيد و وادار كنيد كسانى از شما مراقبت كنند و چه بسا باشد كه اين سپاه پاسداران و اين سران فرماندهان سپاه پاسداران با همه جديتى كه مىكنند براى اينكه به اسلام خدمت بكنند، در باطن قلبشان غير خودآگاه از اين خصيصههاى شيطانى باشد كه يك وقت ببينند كه كارهائى كه كردهاند، دست شيطان در آن بوده است. بايد هميشه انسان مراقب خودش باشد. مىخواهد نماز بخواند، مراقبت كند از نمازش كه مبادا دست او در اين كار باشد، دست نفس اماره در كار باشد. بخواهد پاسدارى بكند، متوجه باشد كه مبادا دست او در كار باشد و او را به كارى وادار كند كه خودش تباه بشود و جمهورى اسلامى را هم چهرهاش را يك طور ديگر نمايش بدهد. شماهائى كه دست اندر كار هستيد در اين جمهورى اسلامى، چه آن آقايان سفرا و كاردارهائى كه در خارج مىروند و خارج بيشتر توقع هست و چه شما سپاه پاسداران و ساير قواى نظامى و انتظامى كه در داخل خدمت مىكنيد و چه وكلاى محترم كه در مجلس خدمت مىكنند و چه همه، قوه قضائيه، قوه اجرائيه، همه بايد از خودشان مراقبت كنند.
بدانند آن كه آنها را به اين قدرت رسانده است كه قدرتهاى بزرگ دنيا حساب براى آنها باز كردهاند و همين مخالفت هائى كه هر روز مىكنند و توطئههائى كه هر روز اين قدرتهاى بزرگ مىكنند، دليل بر قدرتمندى شماست. اگر شما قدرتمند نبوديد كه آنها با شما مقابله كردند، چون مىبينند كه يك قدرتى اينجا هست، شما بايد بدانيد كه اين قدرت، قدرت بازوى شما و من و ساير افراد نيست، اين يك قدرت الهى است، يك قدرت اسلامى است، يك قدرت ايمان است كه اين كار را انجام داده. ايمان است كه شما را وادار مىكند برويد و براى اسلام فداكارى كنيد و ايمان است كه در جبههها اين عزيزان ما در جنگ تا حد شهادت حاضر هستند و تا اين ايمان را حفظ كرديد و تا اين تعهد به اسلام را حفظ كرديد، هرگز نخواهيد آسيب ديد.
و بايد ما توجه كنيم به اينكه ما امروز در حال جنگ هستيم، هم جنگ سياسى و هم جنگ نظامى. الان ما با تمام اين قدرت هائى كه در جهان هست و آنهائى كه تبع قدرتبزرگ هستند، در حال جنگيم، يعنى آنها به ما حمله مىكنند و ما در حال دفاعيم. باز ما آنوقت نرسيده است كه بگوئيم خير، ما خودمان هستيم و مستقليم و همه چيزها تمام شده. خير، الان جبههها محتاج به افراد دارد، در جبههها بايد افراد بروند، اين يك واجب شرعى الهى است منتها واجب كفائى، به همه واجب است، مگر اينكه به اندازه كفايت حاصل شده باشد. هر كه مىتواند، قدرت دارد، بر او واجب است و اگر چنانچه به اندازه كفايت، به طورى كه سران نظامى، از سران پاسداران و سران ارتش و اينها گفتند ديگر احتياج نيست، آنوقت از همه ساقط مىشود. ما بايد اين مطلب را درست توجه به آن داشته باشيم كه ما در حال جنگيم و در حال دفاع و اگر خداى نخواسته سستى بكنيم، يك مثل اسرائيلى خداى نخواسته به ما حمله مىكند و ما اگر سستى كنيم، بر ما چيره مىشود. ما از حالا بايد جلويش را بگيريم. ما تا هر حدى كه رفتيم، همه دفاع بوده، الان هم دفاع مىكنيم، الان هم در عين حالى كه صدام ادعا
صحيفه نور ج 16 صفحه 276
مىكند كه ما شهرهاى ايران را به آن كارى نداريم، الان هم آبادان ما و بعضى ديگر از بلاد ما، هر روز آبادان تقريباً هر روز تقريباً بمباران مىشود، يعنى از خارج توپ مىاندازند و اينجا را تباه مىكنند، مردم را شهيد مىكنند و ما بايد دفاع كنيم از اين مسلمانها و بايد دفاع كنيم از اين كشور اسلامى . دفاع ما تا هر جائى كه بايد دفاع كرد، پيشروى بايد كرد و اين بسته به همت جوانهاى برومند متعهد جندالله است كه نقيصهها را پر كنند و بروند و انشاءالله به زودى كار را تمام كنند، تا بعد برويم دنبال آن دشمن بزرگتر، خبيث تر. اگر از صدام كسى هم خبيثتر باشد، آن بگين و امثال اينها.
حفظ ثغور اسلام جزء فرايضى است كه هيچ فريضهاى بالاتر از آن نيست
ما در بين راه هستيم آقايان. انقلاب ما در بين راه است و ما بايد او را دريابيم، همه بايد اين فكر را بكنند، آقايان نمايندگان محترم مردم هم بايد اين فكر را بكنند، ما بين راه هستيم، اگر اينجا احتياج باشد به نمايندگانى كه بروند در جبههها و مردم را نصيحت بكنند، آنوقت تصور اين را بكنند كه آيا يك سفر مستحبى حج بايد بروند يا يك سفر تقريباً واجب به طرف جبههها و نصيحت آنها و دلدارى به آنها. الان چند روز است كه به من مكرر گفته شده است كه دارد مملكت براى اين توجهى كه دارند به سفر حج، فلج مىشود، وكلاى مجلس مىخواهند همه مشرف شوند، 140 نفر يا بيشتر مشرف بشوند، البته عذر دارند، مىگويند آقاى هاشمى فرمودند كه اين تعطيلى آنهاست، لكن ما اين فكر را بكنيم كه ما امروز تعطيل داريم؟ ما امروز مىتوانيم در اين وضعى كه كشور ما دارد، استفاده از تعطيل بكنيم؟ و شوراى قضائى هم مىگويند بسياريشان مىروند، شوراى نگهبان هم، خوب، ايشان هم مىروند و از ساير قشرها هم همين طور. اگر واجب باشد مكه، خوب، هيچ كس جلويش را نمىتواند بگيرد، بايد هم بروند، اگر حج فريضه باشد، مگر اينكه يك فريضه بالاتر از آن حفظ ثغور اسلام كه همه فرايض را كنار مىگذارند. اين را من عرض كردم، باز هم به بعضى از آقايان كه اينجا تشريف داشتند كه با اينكه قتل نفس مومن از همه گناهان كبيره شايد بعد از شرك بالله بالاتر باشد، قتل نفس مومن بيگناه، لكن اسلام، همين اسلامى كه اينقدر راجع به مومنين سفارش فرموده است و تحذير از قتل نفس مومن كرده، از احكام جهادش اين است كه اگر يك دستهء از همين مومنين، از همين مسلمين، از همين فقها، از همين عرض بكنم دانشمندان از كفار جلو قرار دادند و سپر قرار دادند براى خودشان كه بيايند، امر فرموده است كه همه را بكشيد، اينها با آنها، اينها همه شهيدند و به بهشت مىروند آنها هم جهنم، براى اينكه حفظ ثغور اسلام است، حفظ نظام اسلام است، حفظ ثغور اسلام است. حفظ ثغور اسلام جزء فرايضى است كه هيچ فريضهاى بالاتر از آن نيست، حفظ اسلام است. آقايان توجه كنند، خودشان همه دانشمند هستند، همه توجه به مسائل دارند كه البته بعضى مسائل ديگر هست من نمىخواهم بگويم كه موجب نگرانى است، ولى خودتان توجه بكنيد كه آيا با اين وضعى كه كشور ما دارد، اينطور كوچ كردن به جوار بيت الله با آنهمه ثوابهائى كه دارد، بر غير اشخاصى كه واجب عينى است، آيا الان صلاح مىدانند آقايان كه اين مملكت را به حال تعطيل درآورند؟ و خداى نخواسته يك
صحيفه نور ج 16 صفحه 277
وقت يك صدمهاى وارد بشود به كشورتان علاوه بر يك نگرانىهاى ديگرى كه هست. در هر صورت توجه به اين بكنيد كه انگيزهاى كه در قلب شما براى رفتن حج هست، چه هست، اين است كه به ثواب عالى برسيد، آنوقت ببينيد ثواب اينكه به حج برويد يا ثواب اينكه براى مسلمين خدمت بكنيد، كدام بيشتر است؟ براى حدود و ثغور اسلام خدمت بكنيد، كدام بيشتر است؟ تحصيل علم از امورى است كه واجب كفائى است و از امور مهم است، لكن اگر ما يك وقت احتياج داشتيم به اينكه علما و افراد مستعد الان تحصيل علم را كنار بگذارند و بروند در جبههها و دلدارى بدهند به اينها، هدايت كنند اينها را يا بروند به شهرهاى دور افتاده و هدايت كنند آنها را، اين مستحب بسيار بزرگ را بايد كنار بگذارند، بروند آن كار را انجام بدهند، براى اينكه آن واجب است. انجام بدهند، بعد كه آرامش حاصل شد برگردند آقايان تحصيل بكنند، چنانچه همه متصديان روحانى كه هستند الان از باب اينكه مىبينند كه نمىتواند و نخواهد توانست كسان ديگر اداره اين كشور را آنطورى كه اسلام مىخواهد بكند و ما تجربه كرديم كه نشد، اين آقايان با اينكه شغلشان اين نيست و حالا من عرض مىكنم كه بناى روحانيون بر اين نيست كه حكومت را بگيرند. حكومت چيست؟ اما بناى روحانيون بر اين نيست كه اسلام را حفظ كنند؟ ما گمان مىكرديم كه در بين روشنفكران ما به اصطلاح، خوب، اشخاصى پيدا مىشوند كه متعهدند و حفظ مىكنند اين را. اگر حالا هم پيدا شد يك همچو اشخاصى، يك همچو جمعيت هائى، آقايان پستهاى مهمتر دارند، مىروند سراغ كارشان، آقاى هاشمى هم مىروند، آقاى خامنهاى هم مىروند و همه كسانى كه متصدى هستند. اما، ما چه بكنيم امروز وضع ما، وضع ايران، وضع گرفتارىهاى داخل و خارج به جورى است كه بدون اينها نمىشود اداره كرد اين مملكت را، يا مىكشانندش به طرف آمريكا و كمونيسم يا مىكشانندش به طرف امريكا و سرمايهدارى ياكشانندش طرف كمونيسم و آن بساط و ما لازم است برايمان حفظ كنيم.
ننشينيد كنار و هى نق بزنيد و مردم را مايوس كنيد
خوب، ما جواب خدا را چه بدهيم؟ جواب اين شهدائى كه براى اسلام جنگ كردهاند چه بدهيم؟ و آن اشخاصى كه الان هم كارشكنى مىكنند، واقعاً چه جوابى فكر كردهاند؟ آنهائى كه اعتقادى به اين مسائل ندارند، خوب راحتند، مىگويند كه چيزى، خبرى نيست لاخبر جاء ولا وحى نزل آنها حالا راحت است وضعشان. آنهائى كه اسلامى فكر مىكنند، مسلمان هستند، اينها مقايسه نمىكنند.
بين اين جمهورى كه ما الان در اسلام داريم، در ايران داريم، با آن حكومتى كه سابق بود، با آن وضعى كه سابق بود؟ اينها فكر نمىكنند كه اين كشور ولو تا حالا نتوانسته صددرصد مسائل را اسلامى بكند، نه اينكه نخواسته، نتوانسته، لكن آنقدرى كه به طرف اسلام رفته است، در طول تاريخ شما يك حكومتى را پيدا نمىكنيد كه اينطور باشد كه اينطور طرف اسلام جهش كرده باشد. شما وقتى ملاحظه بكنيد صدر اسلام را، آيات شريفهاى كه وارد شده، رواياتى كه وارد شده، راجع به اين تساهلى
صحيفه نور ج 16 صفحه 278
كه در جنگ مىكردند آنها، آن خون جگرى كه حضرت اميرالمومنين سلام الله عليه مىكرد كه هى شما مىگوئيد جنگ، مىگوئيد حالا تابستان است، بگذاريد زمستان، زمستان مىگوئيد تابستان است. شما ببينيد امروز اين سپاه پاسداران، اين ارتش، اين نظامى ها، اين بسيج، اين ملت در آن هواى گرم 60، 70 درجه خوزستان و در آن بيابانها كه انسان اگر برود خفه مىشود، اين جوانهاى عزيز ما به مدد الهى در آنجا دارند زحمت مىكشند، آخ هم نمىگويند، يك كدام شكايت نمىكنند. من تاكنون كه اينجا نشستهام، يكى كه شكايت بكند از اينكه مادر جنگ مثلاً نرويم، چطور شد، من نديدهام همچو چيزى، لكن هر روز مىآيند با چهره گشاده، هر روز مىآيند و تقاضا مىكنند كه ما برويم شهيد بشويم. خوب، يك همچو تحولى كه حاصل شده است در يك كشورى، اين آقايانى كه آن كنار نشستهاند و اشكالتراشى مىكنند، مثلاً در يك دهى يك آدمى در آن ده يك كارى كرده، پس وا اسلاما، فكر اين نمىكنند كه خوب، در يك كشورى كه انقلاب شده است و الان در حال انقلاب است، يك آدمى هم در يك گوشهاى از اين كشور يك كارى مىكند. مگر شما حالا با زمان پيغمبر مىخواهيد خيلى شما جلو باشيد؟ زمان پيغمبر هم همين مسائل بوده، همين مطالب بوده كه يك حكومت، حضرت امير يك حكومتى كه مىفرستاد، گاهى خرابكارى مىكرد، عزلش مىكرد و مىخواست او را. مگر مىشود يكدفعه همه جا، يكدفعه ما صبح كنيم كه همه جا بهشت برين شده است؟ ما بايد ببينيم، اين آقايان بايد ببينند كه اينها دارند رو به اسلام مىروند يا خير، دارند رو به خلاف اسلام مىروند. انصاف داشته باشند اينهائى كه نشستهاند هيچ كارى براى اين جمهورى اسلامى از اولش تا حالا نكردهاند، كارشكنى كردند، كار نكردند، آن روشنفكرش آنطورى و آن مرتجع به اصطلاح شما آنجورى، همه، خوب بعضى از اينها را كه ما مىدانيم يك قدم براى اين نهضت برنداشتند، مخالفت هم با آن داشتهاند، نصيحت هم ما را مىكردند كه آقا ول كنيد، نمىشود، بگذاريد اين شاه باشد، خوب، بهتر از ديگران است. خوب، يك همچو وضعى الان پيش آمده است كه شما مىبينيد در ايران الان اينقدر مراكز فساد از بين رفته است، اينها را حساب نمىكنند، اينقدر شراب فروشىهايى كه مثل آب توى مردم جريان داشت از بين رفته، يكى نمىتواند الان هم بيايد يك همچو كارى بكند. اينهمه چيزهائى كه در دولتها بوده و در مجلس بوده و هر كه مجلس را در آنوقت ديده مىداند چه خبر بود، حالا مىبيند كه اينطور است، خوب، شما نبايد اين را قدردانى و تشكر كنيد از خداى تبارك و تعالى كه همچو عنايتى كردهاند؟ همراهى كنيد، مىتوانيد بيائيد قضاوت كنيد، خوب، بيائيد قضاوت كنيد، مىتوانيد بيائيد يك استانى را استاندارى كنيد، بيائيد بكنيد، ننشينيد كنار و هى نق بزنيد و مردم را مايوس كنيد، با اينكه نمىشوند اينها مايوس. آن اشخاصى كه در خارج رفتند و فرار كردند و حالا هى اعلاميه پخش مىكنند و خودشان هم با خودشان در جنگ هستند و اينها، آنها از يك طرف يك جورى صدمه به اينجا مىزنند، اين آدم ماب هم كه در بازار است يا در مدرسه است يا در كجا هست، اين هم يك جور ديگر صدمه مىزند.
در محضر خدا ما نبايد يك كارى بكنيم كه برخلاف چيز خدا باشد برخلاف حكم خدا
صحيفه نور ج 16 صفحه 279
باشد. ما يك جمهورى الان به دستمان آمده، اين هم با جديت ماها نبوده، خدا يك همچو كارى كرد. آن كه مقلب قلوب است، خداست. كى مىتواند سرتاسر كشور را، از آن بچه كوچولوهائى كه زبان تازه درآوردهاند تا آن پيرمردهائى كه روى تختخواب خوابيدهاند، اينها را يكدل و يكجهت براى اسلام بسيج كند؟ كدام وقت شما ديده بوديد كه برادرهاى اهل سنت و برادرهاى اهل تشيع با هم مجتمع بشوند و در يك مقصد راه بروند؟ اگر بگذارند اين فاسدها، اگر بگذارند كه اين دو تا برادر، اين دو قشر بزرگ اسلامى با هم پيوند كنند و در مقابل ديگران بايستند. و بالاخره ما بايد هميشه توجه به خدا داشته باشيم و بدانيم كه يك روزى همه ما در محضر خدا مىرويم و همه ما مسوول هستيم، اين را بايد احساس بكنيم، وقتى اين احساس شد، اداره خوب مىشود، مجلس خوب مىشود، الحمدلله خوب هم هستند اينها، خوبتر مىشود، سپاه خوب مىشود، ارتش خوب مىشود، شهربانى خوب مىشود، شهردارى، همه چيزها خوب مىشود و همه امور انشاءالله اميدوارم كه با تعهد اين ملت عزيز بر وفق اسلام انشاءالله به پيش برود و خداوند همه ما و شما را موفق كند كه خدمتگزار اسلام، خدمتگزار اين مستمندان و اينهايى كه در طول تاريخ شاهنشاهى توسرى خوردهاند و محروم بودهاند، نگذارند اينها به محروميت باقى باشند. دولت توجه به اين معنا داشته باشد كه در اين جاهاى دور افتاده توجه زيادتر بكنند و اينها را يك قدرى به آنها رسيدگى بكنند و خداوند همه شما را موفق و ما را هم انشاءالله از خدمتگزاران شما حساب كند.
والسلام عليكم
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 263
تاريخ 2/6/61
بيانات امام خمينى در ديدار با نخست وزير و اعضاى هيأت دولت جمهورى اسلامى
متصديان امور، از قشر مرفه نيستند
بسم الله الرحمن الرحيم
من يك نكتهاى عرض مىكنم و اين براى اين نيست كه از دولت يا از ارگانهاى ديگر تعريف كنم، اين يك واقعيتى است كه من عرض مىكنم و شايد شماها هم مطلع هستيد و توجه داريد. يكى از عنايات بزرگى كه خداى تبارك و تعالى به جمهورى اسلامى و اين نهضت اسلامى عنايت فرموده اين است كه متصديان امور، چه آنهائى كه در مجلس خدمت مىكنند و چه آنهائى كه در دولت خدمت مىكنند، چه آنهائى كه در ارتش هستند، همه اينها از آن قشر مرفه نيستند، از آن قشرى كه همه توجهشان به اين است كه براى خودشان مقام درست كنند و براى خودشان كارهائى انجام بدهند ولو برضد خلق باشد.
شما اگر توجه كنيد به حكومت هائى كه در تاريخ بوده است و خصوصاً در اين پنجاه سال، ملاحظه مىكنيد كه آنهائى كه در راس امور بودند، آنها از اين ملكها و سلطنهها و عرض مىكنم كه از اين سنخ مردم و به اصطلاح از اشراف بودند. وقتى كه اشراف (به قول خودشان) و اعيان و متمكنين و يال و كوپال دارها متصدى امور يك كشور شدند، قهراً اينها مردم را به حساب نمىآورند، اين يك امر قهرى است و در مقابل يك قدرتمند بزرگتر از خودشان خاضعند و در مقابل ضعفا و ملت خودشان جابر و ستمگر. شما اگر ملاحظه فرموده باشيد، معامله اين دولتهائى كه ما داشتيم سابق، با مردم مقايسه كنيد و معاملهشان را با سفارتخانههاى خارجى، با سفارتخانههاى خارجى، اينها شخصيت خودشان را بكلى (شخصيت هم نداشتند) بكلى از دست مىدادند و آن چيزى كه در ذهن من است، يكى از سفرا (حالا يا سفير انگليس بود، يا يك جاى ديگر) آن صدراعظم وقت را پاشد گلويش را گرفت توى اتاق و زد او را به ديوار. در مقابل او آنها سپرانداختند، لكن در مقابل مردم، آنقدر به مردم ظلم مىكردند و آنقدر به خيال خودشان به بزرگى و امثال ذلك رفتار مىكردند، كه همه مىدانيد. وقتى بنا شد كه متصدى يك امور كشورى قشر اشراف (به اصطلاح خودشان) اعيان، مرفهها و صاحب اموال و نمىدانم پارك و اتوموبيلها و كذا و كذا، يا آنوقت كالسكهها و آن حرفها باشد، اين يكى از مصيبتهاى بزرگى است كه در يك ملت هست، سرچشمه همه مصيبت هائى كه ملتها مىكشند اين است كه متصديان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعيان (به اصطلاح
صحيفه نور ج 16 صفحه 264
خودشان) از آنها باشد. و آنها اينطور هستند، اشراف و اعيان اينطور هستند كه تمام ارزشها را به اين مىدانند كه آنجائى كه زندگى مى كنند بهتر از ديگران باشد، آن رفتارى كه مردم با آنها مىكنند، رفتار عبيد با موالى باشد، تمام افكارشان متوجه به اين مسائل است. بايد حتماً چند تا پارك داشته باشد، چند تا باغ داشته باشد در شميران، در تهران در كجا، تا اينكه بشود يك نفر آدم عرض مىكنم كه نخست وزير يا يك نفر آدم وزير كذا. و اينها وضع روحى شان، به حسب نوع، وضع روحى شان اينطور بود كه چون قدرت را، تمام ارزشها را به قدرت مىدانستند، تمام ارزشها را به قدرت مالى مىدانستند، به قدرت هاى ديگر مىدانستند، در مقابل قدرت بالاتر از خودشان خاضع و عبد بودند، در مقابل ضعفائى كه قدرت ندارند، فرمانفرما و حكومت بودند. اين وضع طبيعى اين است كه يك قشر اشراف و اعيان (به اصطلاح خودشان) و مرفه، به يك كشورى حكومت كنند و قابل اجتناب نيست اين. وقتى حكومت آنطور شد، ديگر نمىشود اين را كسى خيال كند كه قابل اين است كه اين با مردم چه جور باشد، از آن ور با دولتخارجى چه جور باشد. مقابل آنها از باب اينكه مىديدند آنها قدرتشان بيشتر است، خاضع بودند. هرجائى كه توهم مىكردند كه به قدرتشان يك قدرت بالاترى يك صدمهاى بزند، مقابل او لنگ مىانداختند و همه جور تواضعى مىكردند براى اينكه آنجا را به دست داشته باشند. به مردم هر چه گذشت، گذشت و هر چه خواستند بكنند با مردم.
اين يكى از الطاف بزرگ خدا بود كه حكومت جمهورى اسلامى را و متصديان امور اسلامى را از قشر مرفه و از آن اشراف و اعيان و سلطنهها و ملك و اينها قرار نداد. و اين اسباب اين شد و مىشود كه وقتى كه بنا شد كه يك اشخاصى زندگى شان يك زندگى عادى باشد و ارزش را در اين زندگى هم ندانند، ارزش را به ارزش انسانى، ارزش اسلامى بدانند، ارزش اخلاقى بدانند، اگر يك حكومتى ارزش هايش اينطور ارزش باشد كه ارزش اسلامى باشد، بخواهد خدمت به نوع خودش بكند، خودش را خدمتگزار بداند، اگر ديدش اين باشد، قهراً ملت با اوست و قهراً نمىتواند يك قدرت خارجى او را تحت تاثير قرار بدهد. هميشه قدرت خارجى براى اينكه بر مردم مسلط بشود، اين بالاترىها را مىترساند. آنها هم از باب اينكه تمام توجه شان به اين بود كه در بين ملت قدرتمند باشند، داراى يال و كوپال باشند، آنها را تسليم مىشد براى اينكه به اينها ظلم بكند. اين وضع طبيعى اينجور حكومت است. و وضع طبيعى حكومتى كه از قشر غير مرفه است، از خود اين مردم درست شده است، وضع طبيعىاش اين است كه با مردم باشد و خدمت بكند و ارزش را، ارزش جاه و مقام نداند.
ارزش مقامات ما، در خدمتگزارى به مردم است
شما مىدانيد كه در جمهورى اسلامى مقامات آن معنى كه در سابق داشت از دست داده، نه رئيس جمهورش و نه نخست وزيرش و نه ساير وزرايش اينطور نيست كه خيال بكنند، خودشان خيال بكنند كه ما يك مقام بالائى، والا مقام هستيم و ما حضرت اشرف هستيم و نمىدانم كذا. اينجور نيست. آنها مىبينند كه ارزششان در بين جامعه، در همه جا اين است كه خدمت بكنند، خدمتگزار باشند، نه ارزش به
صحيفه نور ج 16 صفحه 265
اين است كه به مردم حكومت كنند. در جمهورى اسلامى اين معنا كه هم مقامات آن مقاماتى كه سابق تخيل مىشد، نيست و هم صاحب اشخاصى كه متصدى امور هستند، آن اشخاصى كه در يك خانواده اشرافى بزرگ شده باشند و يك زندگى چه كرده باشند و نتوانند بسازند با مردم، نتوانند بسازند با يك زندگى عادى، آنطور هم نيستند. من فيلمى كه ديشب از مرحوم رجائى گذاشته بودند و منزلش را نشان مىدادند، يك دفعه ديگر هم مثل اينكه ديدم اين را، بعضى از اشخاصى كه پيش من بودند مىگفتند ما رفتيم منزل آقاى رجايى، اين خوب نشان مىداد، آنجا به اين اندازه نيست، واقع مطلب اينطور نيست، اين يك چيز بزرگى كانه نشان دارد مىدهد و حال آنكه ما كه رفتيم منزلشان ديديم نه، مساله اينطور هم نيست. وقتى بنا شد كه يك نفر رئيس جمهور شده، يا يك نفر نخست وزير است، آقا منزلش آنطورى است و وضع ماديش اينطورى است، اين ديگر نمىشود كه از يك قدرت بزرگى بترسد. براى چه بترسد؟ اين را كه از او نمىگيرند. آن بايد بترسد كه مىخواهد چپاول كند و مىخواهد يك حكومت كذائى بكند، آن بايد بترسد، اما رجائى (خدا رحمتش كند) و امثال اينها و باهنر و اينهائى كه ما از دست داديم، كه اينطور نبودند كه زندگى شان جورى باشد كه مبادا يك وقتى از دست ما برود، خاضع بشوند پيش ديگران و براى اينكه زندگى را بيشترش بكنند زورگوئى كنند به مردم.
اين يك عنايتى است كه خداى تبارك و تعالى به اين ملت كرد و از خود مردم، از خود اين تودهها از بازار نمىدانم از كجاها و خانهها، افراد منبعث شدند و حكومت تشكيل دادند. وقتى از بازار، مردم حكومت را تشكيل دادند، مىدانند كه بازار وضعش چه جورى است. وقتى كه از بين خود مردمى كه مرفه نيستند، اينها آمدند و خودشان هم نظير آنها هستند، اينها به درد دل مردم مىتوانند برسند. من اينكه عرض مىكنم، نمىخواهم از شما تعريف كنم، براى اينكه مىترسم تعريف كنم. اين براى اين است كه تنبه بدهم، تنبه بدهم به اينكه تا وضع اينطورى است، حكومت برقرار است، حكومت اسلامى برقرار است. تا وضع دولت، مجلس نمىدانم ارتش، روساى ارتش، فرماندهان همه جا اين وضع است كه مىبينيم الان و مشاهده مىكنيم، شما خوف از اينكه يك آسيبى اين جمهورى اسلامى به آن برسد، از اين خوف نداشته باشيد. شما هر چه خوف داريد، از خودتان بترسيد، از اينكه مبادا خداى نخواسته مسير، يك مسير ديگر بشود و راه، يك راه ديگرى باشد و توجه به اين چيزى كه الان هست، از دست برود و مردمى بودن از دستتان برود. از اين بترسيد كه اگر خداى نخواسته يك وقت اين قضيه پيش آمد و شما از آن مردمى بودن بيرون رفتيد و يك وضع ديگرى پيدا كرديد و خيال كرديد حالائى كه من نخست وزيرم، حالائى كه من رئيس جمهورم. حالائى كه من وزير كذا هستم بايد چه و چه و چه باشم، آنوقت بدانيد كه آسيب مىبينيد، يعنى آنوقت است كه خارجىها به شما طمع مىكنند. آنها مىدانند كه از چه راه بايد يك كشورى را به تباهى بكشانند، آنها مىدانند كه بايد از راه خود حكومت، از راه خود دولت، از راه خود مجلس، از راه خود اينها، اين كارها را انجام بدهند، آنها مىدانند كه ريختن در يك كشور يا نمىدانم چه كردن، با وضعى كه اينجور كشورها دارند، اين نمىشود. اينها تجربهاش را در افغانستان كردند. در افغانستان با اينكه دولتش با آنهاست و حزبها و
صحيفه نور ج 16 صفحه 266
خيلى از حزبها شايد با آنها باشند، لكن چون يك تودهاى دارد، آنجا، تودهاى كه مسلمانند، متوجهند و مخالف با قدرتها هستند، چون اين هست در آن، موفق نشدند به اينكه آن كارى كه مىخواستند، بكنند، هر روز هم رو به شكست است. اينها تجربهها را دارند، مىدانند قضيه چه جور است، مىدانند كه يك ملتى كه همه شان در مقابل همه چيزهائى كه درشان وارد مىشود، ايستادگى كردند و مى كنند، ملتى كه بچه اينقدريش، ديروز يك بچهاى قد اين آقا كوچولو، به حد ده سال و اينها نبود، اينجا گريه مىكرد كه، گريه مىكرد كه شما دعا كنيد من شهيد بشوم. يك ملتى اينطورى، زنش اينطور، مردش اينطور، پيرش آنطور، جوانش آنطور، اينها مىدانند با اين ملت نمىشود با فشار و زور و سرنيزه رفتار كرد. قهراً آنها مىخواهند يك نقشهاى بكشند، حواسشان هم خيلى جمع است و خيلى هم حوصله و صبر دارند. آنها براى پنجاه سال ديگر، براى سى سال ديگر حالا نقشه درست مىكنند، حالا نقشه مىكشند كه سى سال ديگر نتيجه بگيرند. يعنى اگر خداى نخواسته دانشگاه ما يك انحرافى پيدا بكند، بعد از سى سال نتيجهاش را آنها مىگيرند. اگر در دانشگاه ما يك اشخاص غيراسلامى امثال اينها وارد بشود، اشخاصى كه انحراف دارند وارد بشود، ولو حالا نتوانند كارى بكنند (حالا هم عجله ندارند كه كارى بكنند) كم كم همين دانشگاهىها را تبليغ مىكنند، صحبت مىكنند، چه مىكنند، چه مىكنند، هوا خورشان مىكنند، بالاخره هم مقدرات يك مملكت بعد از اين دوره با آنهاست. آنها وقتى مقدرات يك دولت را و ملت را در دست گرفتند، با يك انحرافى در دست گرفتند، آنوقت هست كه اينها نتيجه مىگيرند، با دست خود اينها نتيجه مىگيرند.
شما بايد كوشش كنيد همهتان، هر كس در هر وزارتخانه هست بايد كوشش كند كه اجزاء آن وزارتخانه، افرادى كه در آن وزارتخانه هست، وضع روحيش جورى باشد كه با مردم بسازد، مردم باز احساس نكنند كه در اين وزارتخانه هم وقتى ما بخواهيم كارمان را به وزير بدهيم، بايد يك مدتى دم در بايستيم و يك مدتى آن مامور و آن مامور و آن مامور تا برسانند ما را به آنجا، آنجا هم پشت دربايستيم. نه، اين وضع اگر يك وقت خداى نخواسته ديديد دارد اينطور مىشود، بدانيد كه داريد رو به تباهى مىرويد، قدم داريد بر مىداريد رو به تباهى. آن روزى شما قوى هستيد كه اين بقال سرمحله و آن مومن توى مسجد و آن كسى كه در جاهاى بزرگ و اعيان و اشراف فرض كنيد هست، براى شما اينطور نباشد كه براى او يك كارى بكنيد، براى اين نكنيد. اينها را مقدم بر آنها بدانيد، اينهائى كه شما را به وزارت رساندهاند، با اينكه وزارت الان يك چيز مهمى نيست پيش شما، اينهائى كه قدرتمندها را بيرون كردند، اينهائى كه همه آن اشخاصى كه مقدرات يك كشور در دستشان بود و ما را و شما را و همه كشور را به تباهى كشيده بودند، آنها را بيرون زدند، اينها را بايد ما قدرشان را بدانيم، يعنى نگه شان داريم. براى خدا، براى اسلام، براى حيثيت خودتان، براى حيثيت كشورتان بايد اين سر و پا برهنهها را نگه شان داريد. اينهائى كه بعد از همين كه هر شهيدى شما پيدا مىكنيد، آنطور برايش تظاهر مىكنند، آنطور برايش عرض بكنم به سر و سينه خودشان مىزنند، كه مىبينيد نشان مىدهند، يك همچو ملتى را بايد با همين وضع نگه داشت و آن به دست امثال شماست كه اينطور باقى بماند. اگر يك
صحيفه نور ج 16 صفحه 267
وقت سرخورده بشوند. از دولت و خيال كنند كه دولت دارد براى خودش يك كارهائى انجام مىدهد و براى ما نيست و چطور، آنوقت هست كه شما هر كدامتان خداى نخواسته از بين برويد، يك كسى برايتان فاتحه نمىخواند.
شما كارى بكنيد كه بعد از مردنتان هم اينطور وضع مردم باشد با شما، بعد از شهادت هم اگر نصيبتتان شد، مردم با شما اينجور باشند. پيش خدا اين ارزش دارد. وقتى خداى تبارك و تعالى ديد كه يك جمعيتى ايستادند و فرياد مىزنند، توى سرشان مىزنند كه رجائى چه، خدا به رجائى رحم خواهد كرد. اگر خداى نخواسته هم آن يك اشكالاتى در آن باشد، به همين، خدا رحم مىكند. خوب، مومن، چهل تا مومن شهادت بدهند به خوبى يك كسى، خدا قبول مىكند اين را، براى اينكه يك آدمى است كه چهل نفر مومن اين را به خوبى شناختهاند وقتى به خوبى شناختند، خداوند عفو مىكند. فرضاً از اينكه يك جمعيت هائى اينطورى بريزند در خيابان و آنطور و به سر و سينهشان بزنند براى آنها، ارزش آقاى رجايى، ارزش آقاى باهنر، ارزش آقاى بهشتى و ارزش اين ائمه جمعه مظلوم ما به اين نبود كه يك مثلاً دستگاهى دارد، ارزششان به اين بود كه خودى بودند، با مردم بودند، براى مردم خدمت مىكردند، مردم احساس كرده بودند كه اينها براى آنها دارند خدمت مىكنند و لهذا آنهمه تبليغاتى كه با دستهاى فاسد برضد مرحوم بهشتى بالخصوص آنقدر كارها كردند و نسبت به مرحوم رجائى هم، آن آدم فاسد آنقدر پافشارى كرد و اذيت كرد، مردم اعتنائى هيچ به او نكردند و همانطور با آنها رفتار كردند، مردم همانطور آن تلافى هائى كه در آنوقت سر آن مظلوم درآمد، مردم درست كردند، بعد از فوت ايشان آنطور كردند. و همه شما بايد وضعتان يك همچو وضعى باشد و من اميدوارم كه همه اين وضع را توجه به آن بكنيد و حفظش بكنيد. بخواهيد اسلام حفظ بشود، اين وضع را بايد حفظ بكنيد. بخواهيد كه ايران حفظ بشود، همين را بايد حفظش كنيد. بخواهيد خودتان محفوظ بمانيد، همين را بايد حفظ كنيد. بالاخره اين وضع فعلى كه شما داريد بايد رو به بهترين برويد، هى برويد سراغ اينكه يكديگر را اسلامى كنيد. اينكه من عرض كردم كه بايد امور اسلامى باشد، حالا هم عرض مىكنم، اين كارهائى كه شما مىگوئيد كه مىروند جنگلها را چيز مىكنند، اينها كارهاى غير اسلامى است، من مىگويم بايد اسلامى باشد. اگر چنانچه يك كسى تخلف كرد از مقررات دولت، اين غير اسلامى است، آن هم بايد اسلامى بشود. يعنى بايد دولت با قدرت، آن كسى كه تخلف مىكند از آن چيزهائى كه دولت براى حفظ نظام دولت قرار داده است، آنها را بايد با قدرت جلويش را بگيرد، براى اينكه آن غير اسلامى است، من مىگويم اسلامى بايد بشود. بريدن درختهاى كشور را و به تباهى كشيدن جنگلها را، اين غير اسلامى است، بايد جلويش گرفته بشود. تخلف از مقررات خيابانها و رفت و آمدها، اين غير اسلامى است، بايد بايد جلويش را بگيريد. اگر يك كسى اعتنائى به چراغ سرخ نكرد، اين غير اسلامى عمل كرده و اين را بايد تعقيبش كرد و به دست دادگاه سپردش. حالا هم من عرض مىكنم اسلامى كه، اسلام كه با نظم مخالف نيست، اصلاً اسلام مىخواهد نظم حفظ بشود، نظام حفظ بشود. كليه امور مربوط به نظام، اين اسلام است و اگر يك چيزى تخلف از نظام كرد، اين برخلاف اسلام
صحيفه نور ج 16 صفحه 268
است و جلوگيرى لازم است.
ارزش انسان به اين است كه توجه كند كه چه بايد در مقابل خداى تبارك و بندگان خدا بكند
و من باز هم به آقايان عرض مىكنم كه توجه بكنيد كه مقام، شما را نگيرد. شما يك ارزش انسانى انسان به مقام نيست، به اين نيست كه من نخست وزيرم، من رئيس جمهورم، من رئيس مجلسم، من وكيل مجلسم. اينها ارزش نيست. ارزش انسان به اين است كه توجه بكند كه چه بايد در مقابل خداى تبارك و بندگان خداى تبارك و تعالى بكند، چه تكليفى انسان دارد در مقابل خدا و در مقابل بندگان خدا كه از خدا هستند. اين ارزش است. مادامى كه شما اين ارزش را حفظ بكنيد، ارزش اسلامى و انسانى را حفظ كردهايد. و اگر از اين، انحراف حاصل بشود، شما هم هر مقامى پيدا كنيد، در علم بشويد بالاترين علما، در زهد هم هر چه مىشويد، بشويد اما ارزش را از دست داده باشيد، شما نه پيش خدا ديگر ارزش داريد، نه پيش خلق خدا. بايد فكر اين معنا بكنيد كه خدمت كنيد به كشور خدمت كنيد به ملت كه بعد از خود شما كه انشاءالله حالا طولانى باقى مىمانيد، مثل مرحوم رجائى كه مردم اينطور برايش به سر و سينه مىزنند، مردم شهادت فعلى و عملى بدهند بر اينكه شما خوبيد، تا خداى تبارك و تعالى در محضرش شما را قبول كند براى اينكه آدمى بوده است كه يك عدهاى شهادت دارند مىدهند، عملاً توى سرشان مىزنند از رفتن او.اين شهادت فعلى است بر اينكه اين آدم مقبول است و خداى تبارك و تعالى همين طور قبول مىكند و اگر گناهى هم داشته باشيد، به همين مىگذرد خداى تبارك و تعالى.
و من اميدوارم كه شما همه تان همين طورى كه سيره انبيا بوده است، كه سيره انبيا براى اين بوده است كه در مقابل طاغوت محكم مىايستادند و در مقابل ضعفا و فقرا و مستضعفين و مستمندان فروتن بودند، آنطورى كه وقتى عرب وارد مىشود در مسجد رسول الله، مىگويد كدام يكى تان هستيد. در وقتى كه رسول الله آنوقت حكومت بود، آنوقت در مدينه بودند، در مدينه تشكيل حكومت بود بساط، لكن وضعش اينطورى بود، از آن طرف در مقابل هيچ قدرتى خاضع نبود براى اينكه او خدا را مىديد. كسى كه توجه دارد به اينكه قدرت هر چه هست مال خداى تبارك و تعالى است و ديگران هيچ نيستند، اين ديگر نمىتواند خاضع بشود در مقابل يك قدرتمندى.
شما ملاحظه كردهايد، تاريخ مرحوم مدرس را ديدهايد كه يك سيد خشكيدهء لاغر عرض مىكنم لباس كرباسى (كه يكى از فحش هائى كه آن شاعر به او داده بود، همين بود كه تنبان كرباسى پوشيده) يك همچو آدمى در مقابل آن قلدرى كه هركس آنوقت را ادراك كرده مىداند كه زمان رضاشاه غير زمان محمدرضا شاه بود، آنوقت يك قلدريى بود كه شايد تاريخ ما كم مطلع بود، در مقابل او همچو ايستاد، در مجلس، در خارج فلان كه يك وقت گفته بود سيد چه از جان من مىخواهى؟ گفته بود كه مىخواهم تا تو نباشى، مىخواهم تو نباشى. اين آدم كه مىآمد (من درس ايشان يك
صحيفه نور ج 16 صفحه 269
روز رفتم) مىآمد در مدرسه سپهسالار كه مدرسه شهيد مطهرى است حالا، درس مىگفت، من يك روز رفتم درس ايشان، مثل اينكه هيچ كارى ندارد، فقط طلبهاى است دارد درس مىگويد. اينطور قدرت روحى داشت، در صورتى كه آنوقت در كوران آن مسائل سياسى و چيز بود كه بايد حالا بروند مجلس و آن بساط را درست كند. از آنجا، پيش ما، رفت مجلس، آنوقت هم كه مىرفت مجلس، يك نفرى بود كه همه از او حساب مىبردند. من مجلس آنوقت را هم ديدهام، كانه مجلس منتظر بود كه مدرس بيايد. با اينكه با او بد بودند ولى مجلس كانه احساس نقص مىكرد وقتى مدرس نبود. وقتى مدرس مىآمد مثل اينكه يك چيز تازهاى واقع شده. اين براى چه بود؟ براى اينكه يك آدمى بود كه نه به مقام اعتنا مىكرد و نه به دارائى و امثال ذلك، هيچ اعتنا نمىكرد، نه مقامى او را جذبش مىكرد. ايشان وضعش اينطور بود كه (براى من نقل كردند اين را كه) داشت قليان خودش را چاق مىكرد، خودش اينطور بود، فرمانفرماى آن روز (حالا كه من مىگويم فرمانفرما، شما به ذهنتان نمىآيد كه يعنى چه) فرمانفرماى آن روز وارد شده بود منزلش، گفته بود كه به او حضرت والا من قليان را آبش را مىريزم تو اين را، آتش سرخ كن را درست كن، يا بعكس. از اينجا همچو او را كوچك مىكرد كه ديگر نه، طمع ديگر نمىتوانست بكند. وقتى اينطور با او رفتار كرد كه بيا اين آتش سرخ كن را گردش بده، آن آدمى كه همه برايش تعظيم مىكردند، همه برايش چه مىكردند، اين وقتى اينطورى مىرسيده، اين شخصيتها را اينطورى از بين مىبرد كه مبادا طمع كند كه از ايشان چيزى بخواهد. من بودم آنجا كه يك كسى يك چيزى نوشته بود، زمان قدرت رضاشاه، زمانى كه آنوقت باز شاه نبود، آنوقت يك قلدر نفهمى بود كه هيچ چيز را ابقا نمىكرد، يك كسى آمد گفت من يك چيزى نوشتم براى عدليه، شما بدهيد ببرند پيش حضرت اشرف (يك همچو تعبيرهائى) كه ببينند. گفت، رضاخان كه باز نمىداند اصلش عدليه را با الف نويسند يا با ع مىنويسند، من بدهم اين را او ببينند؟ نه اينكه اين را در غياب مىگفت، در حضورشان هم مىگفت. اينجورى بود وضعش. اين چه بود؟ براى اينكه وارسته بود، وابسته به هواهاى نفس نبود، اتخذ هوى الله نبود. اين، هواى نفسانى خودش را اله خودش قرار نداده بود، اين اله خودش را خدا قرار داده بود. اين براى مقام و براى جاه و براى وضعيت كذا نمىرفت عمل بكند، او براى خدا عمل مىكرد. كسى كه براى خدا عمل مىكند، وضع زندگيش هم آن است، ديگر از آن وضع بدتر كه ديگر نمىشود برايش، براى چه ديگر چه بكند، از هيچ كس هم نمىترسيد. وقتى كه رضا شاه ريخت به مجلس كه چيز مىكردند، فرياد مىزدند آن قلدرهاى اطرافش كه زنده باد كذا و زنده باد كذا، مدرس رفت ايستاد و گفت كه مرده باد كذا، زنده باد خودم. خوب، در مقابل او شما نمىدانيد حالا، در مقابل او ايستادن يعنى چه و او ايستاد. اين براى اين بود كه از هواهاى نفسانى آزاد بود، وارسته بود، وابسته نبود.
تمام وابستگىها وابستگى است كه انسان به خودش دارد
تمام وابستگىها وابستگىاى است كه انسان به خودش دارد، تمام وابستگى ها از خود آدم پيدا
صحيفه نور ج 16 صفحه 270
مىشود. وقتى انسان وابسته است، نفسش وابسته است به جهاتى كه مال خودش است، به نفسيت خودش، به وضعيت خودش، اين تمام وابستگى هائى كه در خارج هم برايش پيدا مىشود از منشاش اينجاست. وقتى اين وابستگى باشد، اگر بخواهند برايش تحميل كنند، چون اين وابستگى هست، تحميل مىكند، قبول مىكند. وقتى ببينند يك چيزى با اين آمالى كه دارد مخالف است، اگر نكند، يك وقت به هم مىخورد، اين خاضع خواهد شد. اگر انسان از اين وابستگى وارسته شد، آزاد شد از اين، اين ديگر آزاد است، اين ديگر از كسى نمىترسد، همه قدرتهاى عالم جمع بشوند، اين نمىترسد، براى اينكه آخرش اين است كه من از بين مىروم، ديگر بالاتر از اين كه نيست، همانى كه الان ملت ما دنبالش دارند مىروند كه بيائيد دعا كنيد من شهيد بشوم. روزى چند نفر شايد من اينجا بعضى روزها مىبينم كه مى گويند كه دعا كنيد من شهيد بشوم. من مىگويم دعا مىكنم شما پيروز بشويد انشاءالله. انشاءالله خداوند همه شما را موفق كند، مويد كند و همه آن اشخاصى كه به شهادت رسيدند و براى اين ملت خدمت كردند مثل مرحوم رجائى كه اين روز، اين روزها سالش است، مرحوم باهنر و ديگر اشخاصى كه از همين قبيل بودند و رفتند از دست ما و البته ما خيلى ضرر ديديم، لكن باز همان مساله است. جانشين آنها براى اين بود كه ملت بود، مردم بودند، اعيان و اشراف نبودند. آنوقت اگر يك نخست وزير را مىكشتند، يك بساطى مىشد، شاه مردگى همان و به هم ريختن سرتاسر ايران. اينطور بود، تا شاه مردگى مىشد سرتاسر ايران به هم مىخورد. حالا رئيس جمهورش نباشد، خوب، نبود، يكى ديگر بسم الله... همه ايران بهشتى است. خوب، مردم طرحشان اين است كه بهشتى از خود ماست، يك چيز خارجى نيست، از خارج يك چيزى صادر نكردهايم، وارد نكردهايم، از خود ما هست، خود ما يكى مان رفت يكى ديگر مىآيد. رجائى رفت يكى ديگر مىآيد، آن هم برود يكى ديگر مىآيد. هر كدام از ماها و شماها بروند، يكى ديگر مىآيد. اينجورى است وضع ايران امروز و اين وضع را بايد ما حفظ كنيم، دعا كنيم كه خداوند اين وضع را براى ما حفظ كند و با حفظ اين، هر يك از ما از بين برويم جا داريم، عوض داريم، مىآيند جايش را پر مىكنند و اگر اينطور نباشد، يك وقتى به طور سابق بشود، ديگر آنجا جورى است كه وقتى يكى رفت به هم مىخورد اوضاع. خدا انشاءالله همه شما را حفظ كند و همه ما را موفق كند كه به احكام اسلام عمل كنيم و وزارتخانه هايمان را اسلامى كنيم و افراد اگر چنانچه خداى نخواسته منحرفند، اين افراد منحرف را نصيحت كنيم، اگر نمىشود، عوض كنيم و لازم نيست كه هر منحرفى اينجا باشد، خوب، برود يك كار ديگرى بكند. انشاءالله موفق و مويد باشيد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page
صحيفه نور ج 16 صفحه 280
تاريخ14/6/61
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأتهاى بازسازى نيروى انسانى وزارتخانهها و مؤسسات دولتى و شركتهاى وابسته و خانوادههاى شهداى پاسداران كميتههاى انقلاب اسلامى خوزستان
همانطورى كه بازسازى، يك مسأله مهم حياتى بود در اول انقلاب، الان هم بايد تعقيب شود
بسم الله الرحمن الرحيم
انشاءالله تعالى آقايان حاضر، موفق به خدمتى كه مشغول هستند باشند. البته مسأله پاكسازى و بازسازى وزارتخانه ها و ادارات يك امر ضرورى بوده است، براى اينكه در رژيم سابق، اشخاص بسيارى در اين وزارتخانهها، در اين ادارات بودند كه آنها لياقت اين مسائل را نداشتند و شايد بسيارى از آنها ضد انقلاب بودند و پس از پيروزى انقلاب ضرورى بود كه يك همچو هيأتهائى باشند و شناسائى كنند اشخاصى كه مفسد هستند، اشخاصى كه مضر هستند به جمهورى اسلامى، اشخاصى كه مىخواهند نارضايتى در بين مردم ايجاد كنند، آنها را بايد پاكسازى مى كردند، لكن نكتهاى كه من بايد عرض كنم به آقايان و اين امرى است كه بر عموم افرادى كه در اين كشور مشغول خدمت هستند، براى آنها هم هست اين است كه اصل اين مسائل، هم ضرورى است كه بايد باشد و هم با نبودنش فاجعه درست مىشود، لكن در كيفيت اين امر و مواردى كه بايد اين كار بشود و افرادى كه بايد اينطور كارها را انجام بدهند، در آنها بايد خيلى دقت بشود
اول راجع به افرادى كه انتخاب مىشوند براى اين پاكسازىها، بازسازىها يا در انجمنهاى اسلامى كه تشكيل شده است، در همه جا هست و خدمت هم زياد مى كنند، اول امر و مهمتر از همه اين است كه افرادى كه انتخاب مىكنند، سوابقشان را، كارهائى كه در آن رژيم متصدى بودند و كارهائى كه بعد از شكست رژيم انجام دادند، اينها بايد بررسى بشود شما مىدانيد كه امروز در هر جائى كه يك خدمتگزارى است، يك عدهاى بخواهند خدمت كنند، اشخاص مفسد، منافق و منحرف با حيلههائى خودشان را وارد مىكنند چه بسا آنهائى كه وارد مىشوند و مىخواهند كه بر خلاف آن چيزى كه اسلام اقتضا مىكند، عمل بكنند و مردم را ناراضى كنند، چه بسا از اشخاص سالم ديگر بسيار خودشان را جنداللهى و طرفدار جمهورى اسلامى معرفى كنند
امروز به مجرد اينكه يكى بخواهد خودش را مسلم و پايدار به احكام اسلام و مؤمن به نهضت حساب كند، خوب، ما بايد از او قبول كنيم، لكن نبايد در امورى كه مربوط به اينطور مسائل است،
صحيفه نور ج 16 صفحه 281
وارد بشود، مگر اينكه آن اشخاص مورد اطمينان دولت، مورد اطمينان قوه قضائى و ساير ارگان هائى كه هستند، آن اشخاص مورد اطمينان را براى اينكه شناسائى بشوند از افراد، آن اشخاصى باشند كه بالاخره، شناسائى اشخاصى كه مىخواهند در اين امور وارد بشوند و طرفين قضيهاش بسيار خطرناك است، ممكن است كسانى وارد بشوند و افراد غير صالح را حفظ كنند، افراد صالح را كنار بگذارند و يا از خارج، افرادى كه مربوط به اين دستجات مختلف است، وارد بكنند، اين بدون شناسائى نمىشود باشد همين طور شما بخواهيد كه اسم نويسى كنيد، هر كس مىخواهد بيايد در اين بازسازى وارد بشود، اين يك فاجعه ايجاد مىكند گاهى پس از چيزهائى كه مسلماً بايد مورد نظر آقايان باشد و بايد به آن دقت بشود، يعنى سوابق اشخاص در رژيم سابق و خانواده اين چه جور هستند، دوستانى كه او داشته است چه جور بودند و بعد از انقلاب چه جور رفتار كردند، چه وضعى داشتند، اينها بايد بررسى بشود و محتاج به اين است كه افراد مطمئنى كه صد در صد مورد اطمينان دولت هست، يا مورد اطمينان فرض كنيد مجلس است، يا مورد اطمينان قوه قضايى و شوراى دفاع هست، اين افراد مورد اطمينان براى شناسايى اينها باشد چه بسا اگر يك نفر در بين آنها كه مىخواهند اين هيأتها را شناسائى كنند، منحرف باشد، شما يك وقت توجه بكنيد كه در بين اين افرادى كه تعيين شده است، بسياريشان افراد فاسد بودند و ضد انقلاب بودند بنابراين، يك مساله مهم حياتى است براى كشور، همانطورى كه بازسازى يك مساله مهم حياتى بود در اول انقلاب و الان هم بايد تعقيب بشود، همين طور كيفيت بازسازى، افرادى كه مىخواهند وارد بشوند در اين امر، بايد افراد صالح باشند و مطمئن به اين زودى نشويد كه ما عدهاى هستيم كه همهمان حزب اللهى هستيم، ممكن است كه در بين شما عدهاى باشند كه به اسم حزب الله وارد بشوند و به اسم حزب الله كارهاى شما را فلج كنند، كارشكنى كنند و شما بعد از دو سال ديگر متوجه بشويد مطالب را
بنابراين، يكى از امور مهم، مساله شناسايى افرادى است كه مىخواهند اين هيأت ها را تشكيل بدهند و اين را نبايد در آن مسامحه به هيچ وجه كرد
آنوقت راجع به كيفيت عملى كه انجام مىدهند، اين از حيث افراط و تفريط، بايد انسان اجتناب كند و از آن و هركس كه در آن رژيم وارد بوده، ما بگوئيم كه اينها همهشان فساد بودند، در بين اين افراد، افرادى بودند كه در آنوقت خون جگر مىخوردند لكن الزام داشتند به بعضى كارها، البته اگر جناياتى از آنها صادر شده باشد، آنوفت آن مسأله ديگرى است، اما مجرد اينكه اين آدم در آنوقت در وزارتخانه بوده، در اداره بوده يا فرض كنيد در آن حزب فاسد رستاخيز بودند، مجرد اين را نبايد شما ميزان قرار بدهيد
در آنوقت شما خوب، بوديد و ملتفت هستيد، غالب شما توجه به اين مسائل دارند كه در آنوفت الزامى بود، آن مرد، آن مرد ناصالح، آن مرد فاسد اعلام كرد كه هر كس وارد نمىشود در اين حزب، برود از ايران خوب، در يك همچو محيطى ممكن است بسيارى افرادى كه با آن رژيم هم مخالف بودند، مىديدند چاره ندارند الااينكه وارد بشوند و ممكن است كه در آنوقت يك افرادى در ادارات،
صحيفه نور ج 16 صفحه 282
در وزارتخانهها وارد شدند براى يك تخفيف ظلم، شما گمان نكنيد هركس در آنوقت وارد شده، پس او ظالم است ممكن است يك افرادى وارده شده باشند براى اينكه ظلمهائى كه در اين ادارات، در اين وزارتخانهها در آن رژيم داده مىشد، تا يك حدودى تخفيف به آن بدهند اينها يك امورى است كه اگر خداى نخواسته شما يك بيگناهى يا يك آدم خدمتگزارى كه در آن رژيم هم ميخواسته خدمت به اسلام بكند، خدمت به ايران بكند، شما يك وقت كنارش بگذاريد به مجرد اينكه وارد در حزب است يا وارد در وزارتخانه است، اين يك امرى است كه صحيح نيست و براى شما صالح نيست از آن طرف هم بايد افرادى كه مىبينيد كه در آن رژيم مشغول بودند به يك فسادكارى، خرابكارى، ظلم و تعدى و حالا از اينها باقى ماندند در اينجاها، آنها هم كه آن نحو هستند، آنها هم احتياط اين است كه بيرون بروند، ولو حالا خيلى هم خودشان را جندالله حساب مىكنند اگر در آن رژيم مشغول يك كارهاى فاسد بودند، مشغول ظلم و تعدى به مردم بودند، اين به اين زودى اصلاح نمىشود، اگر بين خودش و خدا هم اصلاح شد، لكن ما تكليفمان اين است كه اينها را در يك مواردى كه كار براى مردم دارند مىكنند، در آن موارد آنها را ابقا نكنيم پس ما بايد نه از آن طرف، هركس اظهار كرد كه من مثلاً آدم صالحى هستم، حزب الله هستم و چه، ابقا كرد، نه از اين طرف، هركس در رژيم سابق يك كارى انجام داده است، داخل در يك ادارهاى بوده است، داخل در يك وزارتخانهاى بوده، شما بخواهيد پاكسازى كنيد، اين هم درست نيست يك امر مسلمانى، يك امر موافق با شرع كه افراد شناسائى بشوند، اگر چنانچه واقعاً الان دارند كارشكنى مىكنند، ناراضى در بين مردم درست مىكنند و امثال اينها، اينها را حتماً بايد معرفى كنيد و پاكسازى بشوند، يك اشخاصى كه خدمتگزارند، در رژيم سابق بودند، اما آنوقت هم اينطور نبود كه جنايتكار باشند و مشغول فساد باشند، آنها را نبايد ما كنار بگذاريم، بالاخره اين كشور محتاج به اداره است، محتاج به خدمتگزار است و بايد افرادى را كه كارشناس هستند، باشند در اين ادارات به مجرد اينكه يك احتمالى مىدهيد يا فرض كنيد كه در، همين كه آنوقت در رژيم سابق يك كارى كرده، آنوقت فرض كنيد كه در يك محضرى بوده است كه آنجا شاه هم در آن محضر بود، اين، مجرد اين، مجوز براى بيرون كردن نيست، اگر هم هيچ وقت با آنها نبوده لكن با عملشان موافق بوده، هيچ وقت با شاه يك جائى نبوده كه عكس بيندازد، اما با عمل موافق بوده، كارهاى آنها را اجرا مىكرده، ظلمهاى آنها را اجرا مىكرده، يك همچو آدمى هم نبايد الان در وزارتخانهها و در جاهائى كه محل كار مردم است، محل مراجعات مردم است، آنجا هم نبايد باشد
خوب، شما كه سركشى مىكنيد در همه وزارتخانهها و ادارات، توجه به اين معنا داشته باشيد كه با مردم اينها چه مىكنند يكى از امور مهمه اين است كه ما نبايد مثل سابق باشيم كه اگر يك بيچارهاى مىخواهد مراجعه كند به يك ادارهاى، به يك رئيس ادارهاى، آنقدر اشكال تراشى و آنقدر فساد باشد و بالاخره هم امروز برو، فردا بيا، فردا برو، پس فردا بيا، اينطور چيزها اگر افرادى در آنجا هست كه اينطور با مرد معامله مىكنند، شما بدانيد كه اينها مىخواهند ناراضى درست بكنند يك كسى آمده يك كارى دارد، كار جزئى هم هست، برو سر آن ميز، آن برو سر آن ميز، آن برو سر آن ميز، آن كارهائى
صحيفه نور ج 16 صفحه 283
كه سابق مىكردند، اگر شما در ادارات ديديد يك همچو چيزى هست، بايد به آنها تنبه بدهيد، ارشادشان كنيد كه اين كارها، كارهاى اسلامى نيست اگر تكرار كردند، آنها را هم بايد كنار بگذاريد
كار شما در حالى كه يك كار اسلامى مهمى است، مسؤوليت بسيار بزرگى هم دارد
در هر صورت، كار شما در عين حالى كه يك كار مهمى است، يك كار اسلامى مهمى است، يك خدمت بسيار بزرگ است، مسؤوليت بسيار بزرگى هم دارد از مسؤوليتش غافل نباشيد نبادا شما بخواهيد خدمت بكنيد، يك وقت خداى نخواسته خلاف آن بشود، بخواهيد عبادت بكنيد، يك وقت خداى نخواسته معصيت بشود بايد همه اين مسائل، نه همه شما، همه كسانى كه در كارهائى كه در اين جمهورى اسلامى هست، وارد مىشوند، همه اينها، اين را توجه كنند كه ما ميخواهيم براى اسلام خدمت كنيم، مىخواهيم همانطور كه اسلام مىخواهد، عمل كنيم اسلام هم نسبت به افراد، افراد پائينى كه نمىشود اصلاحشان كرد را كنار مى گذارد اشخاصى اگر هم يك كار خلافى يك وقتى كردند و بعد برگشتند و شما سوابقشان را ديديد، ديديد كه نه، اينها اشخاصى بودند كه در آنجا به واسطه الزام، به واسطه اجبار، به واسطه ترس، به واسطه اينطور امور، يك كارى كردند، به مجرد اين شما اخذ نكنيد و يك كسى را در جامعه، اين كار مهمى است كه كار بسيار با ارزش است، لكن مسؤوليت هم بسيار دارد و اين را بايد همه آقايان متوجه باشند و همين طور آنهائى كه در جاهائى كه آن انجمنهاى اسلامى است، آنها هم بايد اين توجه را داشته باشند كه در عين حالى كه انجمنهاى اسلامى خدمت كنند و خدمتشان هم ارزشمند است، در عين حال،پ مسئوليتشان هم زياد است چه بسا كه در بين انجمنهاى اسلامى هم يك فرد يا افرادى پيدا بشوند كه بخواهند انجمن اسلامى را بكشند به خلاف اسلام و فساد ايجاد كنند آنها هم بايد افرادشان را شناسائى كنند، ببينند كه اين آدمى كه به اسم انجمن اسلامى آمده آيا خودش تعهد به اسلام دارد، چه جور بوده وضعش، خانوادهاش چه بوده، اينها يك مسائل مهمى است كه امروز ما به آن مبتلا هستيم و شما مىدانيد كه در بين اين چپها، در بين اين منحرفين، در بين اين منافقين، افرادى هستند كه با طراحى وارد مىشوند و در همه جا سر مىكشند و وارد مىشوند و يك وقت خداى نخواسته غائله ايجاد مىكنند، اينها يك مسائلى است كه بايد خود آقايان توجه داشته باشند
منافقين و آن اشخاصى كه در خارج با هم جمع شدهاند، همه موافق اين هستند كه اسلام نباشد
چنانچه مىبينيد كه ما الان مبتلا هستيم به جنگ و مبتلا هستيم به آن چيزهائى كه، تبليغاتى كه در خارج بر ضد ما مىشود، شما مىبينيد چقدر تبليغ، من گمان ندارم كه يكى از اين رسانههاى گروهى با جمهورى اسلامى بخواهد به انصاف عمل كند طرفدارى را من نمىگويم، بخواهد به انصاف عمل كند، بخواهد چيزى كه مىگويد، از روى انصاف باشد، مثلا مى بينيد كه يكى از رسانههاى گروهى كه چند شب پيش از اين، دو سه شب پيش از اين بود، مىگفت كه عراق هم خيلى آدم كشته، ايران هم
صحيفه نور ج 16 صفحه 284
كشته لكن ما راجع به عراق مستند نداريم، راجع به ايران مستند داريم، استناد داريم به چيزى او چى است؟ آن يك چيزى است كه منافقين در خارج منتشر كردند مستند يك راديوئى، نه اينكه نمىفهمند، مىفهمند، مىخواهند يك چيزى بگويند، به خيال خودشان و بهانهاى دست بدهند، و الا آنها مىفهمند كه اين منافقينى كه در خارج هستند و آن اشخاصى كه حالا با هم جمع شدهاند و تو سر هم مىزنند و همه موافق با اين هستند كه اسلام نباشد، اينها مىگويند كه ما از آنها شنيديم، چون از آنها شنيديم، پس مستند است خوب، ما يك همچو ابتلائى الان در دنيا داريم كه حرف دشمنهاى ما كه از اينجا بيرونشان راندند و آنقدر جنايات در اين كشور كردند، مستند مىشود، براى اينكه الان هر روز، روزى صد نفر در ايران در زندان اوين اعدام مىشوند يكى از حرفهايش است صد نفر الان دارد اعدام مىشود خوب، يك همچو گرفتارى ما داريم، وقتى يك همچو گرفتارى داريم، ما بايد خودمان توجه به مسائل بكنيم، هوشمند باشيم، يك وقت بهانه دست ندهيم كه خداى نخواسته يك چيز كوچكى را ما عمل كنيم، اين بهانه بشود دست آنها، و به قول خودشان مستند پيدا بكنند
الان تمام رسانههاى گروهى به ضد ايران، به ضد اسلام، اصلا اسلام را آنها مضر مىدانند، با افراد ايرانى بد نيستند، با افرادى كه مىخواهند طرف اسلام باشند، مىخواهند اسلام را پياده كنند، با اينها بد هستند، آنها اسلام را مضر به حال خودشان مىدانند و مع ا لاسف ما مبتلاى به دولتهاى اسلامى كه ملتها اسلامى هستند، به دولتهائى هستيم كه در كشورهاى اسلامى هستند، آنها هم همين طور دارند دامن مىزنند به اينطور اختلافات.
شما ملاحظه كنيد كه چقدر اسف بار است اين مطلب كه اسرائيل در محضر اين دولتهاى به اصطلاح اسلامى، آنقدر به اين زن و بچه و پير و بزرگ لبنان صدمه وارد آورد، آنقدر افراد را كشت و آنقدر افراد را آواره كرد، و الان هم در آنجا مشغول به فعاليت است چقدر اسف بار است كه در محضر اينها اين كار شده است و معذلك الان دنبال اين هستند كه آن توطئههائى كه آمريكا دارد درست مىكند، طرحهائى كه آمريكا مىدهد كه همه طرحهاشان بر ضد خلق است و بر ضد اسلام است، اينها درصدد هستند كه پيشنهادهائى كه قبلا كردند مثل كمپ ديويد و بعدش شبيه او را درست كردند و همه اينها متفق بر اين هستند كه اسرائيلى كه اينقدر جنايتكار است، حالا مسلمانها بشناسند به اسم يك دولت مثلا مستقل متعهد، اين چقدر براى انسان دردناك است و من الان را عرض مىكنم كه اگر چنانچه اين دولتهايى كه در خليج فارس و اطراف خليج فارس و در جاهاى ديگر هستند، اينها يك همچو امرى را تصويب كنند، و مثل طرح آمريكا يا طرح بعد از او كه طرح شده است، اينها تصويب كنند و اسرائيل را شناسائى كنند، ملت ما و ارتش ما و سپاه پاسداران ما و اسلام و خداى تبارك و تعالى از آنها نخواهد گذشت و بترسند از آن روزى كه اين ملت احساس بكند، اين ارتش، اين سپاه پاسداران احساس بكنند كه تكليف دارند كه اين اشخاصى كه كمپ ديويد را يا شبيه او را براى استقلال و براى شناسائى اسرائيل تصويب كردند، تكليف شرعى بر ايشان يك وقت حاصل بشود كه اينها بايد تاديب بشوند و اين مساله لبنان و همين طور مساله ايران، مساله هجوم به ايران و مساله هجوم
صحيفه نور ج 16 صفحه 285
به لبنان، يك مسالهاى بود كه با طرح آمريكا عمل شد، يعنى آمريكا طرح داده، چون ديده است كه اينجا از دستش رفته، طرح داده است كه براى ايران مشكلات ايجاد كند هر چه مىتوانست مشكلات كرد و از بين رفت بعد هم مشكلات جنگ را ايجاد كند و اين جنگ هم ادامه پيدا بكند و اين چيزى كه حق است عمل نشود تا ادامه پيدا بكند و بهرهبردارى را آمريكا بكند لبنان هم همين مساله بود كه طرحى آنها داشتند كه در آنجا اجرا بكنند و اسرائيل را وادار كردند به اينكه آنطور جنايتها را بكند، تا اينكه آن طرحهائى كه به نفع آمريكاست و همه كشورها را اسير آمريكا مى كند بيشتر از آنچه كه هستند، آنها اجرا بشود خوب، اين ملتهاى اسلام، اين دولتهاى به اصطلاح اسلامى، تا كى مىخواهند اين ذلتها را تحمل كنند و اين تحقيرها را بپذيرند؟ تا كى اينها توجه به اين ندارند كه زندگانى شرافتمندانه بهتر از اين زندگانىهاست كه در پاركها باشد و شرافتمندانه نباشد؟ اينها به خود بيايند، توجه كنند به اين مسائل و اگر چنانچه طرح كمپ ديويد و همين طور امثال او براى شناسائى اسرائيل، اينها به آن راى بدهند، هر يك از اينها كه راى دادند، يك وقت تكليف شرعى براى ما مىشود به اينكه با آنها يك معامله ديگر بكنيم
ما نمىخواهيم با كسى جنگ بكنيم، شما مىبينيد كه ما با عراق جنگ نداشتيم، ملت عراق ملت خود ماست، آنقدر كه ما علاقه به عراق داريم، در عراق مركز تشيع است، در عراق مركز اميرالمومنين (ع) است، مركز حسين بن على(ع) است، مركز ساير ائمه است، ملت اسلامى است، ما علاقه داريم به عراق، همانطورى كه علاقه داريم به ايران به اعتبار اينكه اسلام است، آنجا هم علاقه داريم به اعتبار اينكه يك كشورى اسلامى است و مركز اولياء خداست، ما هيچ وقت بناى بر اين نداشتيم كه به عراق يك صدمهاى وارد كنيم و تا كنون هم هر چه به من گزارش داده شده است، تقريبا اين بوده است كه به مردم عراق تعدى نشده است اما ما چه بكنيم با يك همچو فاسدى كه هم عراق را دارد به تباهى ميدهد و هم ايران را به خيال خودش، ما چه كنيم با يك همچو آدمى كه از اول مىگويد كه ما با رژيمى كه زرتشتى هستند، نمىدانم مجوس هستند، يك رژيمى كه همهاش صداى الله اكبر است، همه آن بناهائى كه در عراق، بناهاى اسلامى كه در عراق هست، همهاش، اگر نگويم همهاش اكثرش از ايرانىها بوده، ايرانىها اين بناها را ساختهاند، چطور آن آدم به اسم اينكه ايران زرتشتى است، نمىدانم پارسند، از فارسند مگر فارس بودن اشكال دارد؟ به اسم اينكه همه ايرانىها مجوس هستند، به اسم اين، حمله كرد و بعد فهميد كه نخير، اسلام با الله اكبر پشت گردنى به او ميزند و تا كنون هم اينطور بوده و بعدها هم اگر تسليم حق نشوند ما يك امر غيراسلامى نميخواهيم، ما يك امر حقى ميخواهيم، ما ميگوئيم يك متجاوز آمده است و آنهمه جنايات وارد كرده است، آنهمه افراد كشته است، آنهمه خانه خراب كرده است، آنهمه مردم را بى خانمان كرده است، آنهمه عراقى را بى خانمان كرده، اينهمه افرادى كه از عراق فرار كردند آمدهاند اينجا آواره شدند، همه اينها هستند، خوب، بيايد اين آدم، اين دولت، اين كذا، بيايد، مردم را بنشانند، اشخاصى كه عادل هستند، بنشانند و ببينند كه ما چه ميخواهيم ما مى گوئيم كه اين جناياتى كه اين كرده است، چون پيشقدم بوده است، ما غير دفاع، تا كنون هيچ كارى نكرده ايم، اين
صحيفه نور ج 16 صفحه 286
جنايات بايد جبران بشود اگر ما دست از جنايات برداريم جانى هستيم، كمك به جنايت، خودش يك جنايتى است ما مى گوئيم كه اينطور بايد باشد، ما مى گوئيم كه بايد اينها از كشور ما بيرون بروند و تعدى نكنند به كشور ما
بايد مسلمين با هم متحد بشوند و تو دهنى بزنند به آمريكا
شما مىدانيد كه هر روز آبادان مورد اصابت گلوله است و موشك است و امثال اينها، هر روز خوب، مىآيند كنار و از آنجا با آن چيزهاى دوربرد مىزنند به آن، كى را مىكشند؟ مردم بيچاره را، مردمى كه نه، و يك زن بيچارهاى است و يك بچه كوچكى است و اينها هيچ كار ندارد، جز بقال است و نمىدانم خباز است ما مىگوئيم كه ما مىخواهيم كه اينها تا آن حد بروند كه نتوانند يك همچو كارى بكنند خوب، بيايند عقلا بنشينند اين كار را بكنند، ما كه مخالف با آن نيستيم، لكن اگر نكنند، خوب، ما خودمان بايد بكنيم، ما با قوه قهريه بايد بكنيم اگر اينها عمل كردند به اينها، خوب، ما ديگر حرفى نداريم، اينها بروند سراغ كارشان، ما هم سراغ كارمان و اما اگر عمل نكنند و هر روز براى ايران يك غائله درست كنند و هر روز ايران را بكوبند، خوب ما تكليف ما اين است كه جلوى اين را بگيريم، تكليف ما اين است كه تا هر جا جلوگيرى از اين امر متوقف به اوست، پيش برويم و كار خودمان را انجام بدهيم، اين يك امر عقلى است، يك امر عقلائى است آنها كه الان هم در خاك ما هستند، الان هم در بلندىهاى ايران هستند، الان هم دارند ظلم و تعدى به ايران مىكنند، ما دفاع نكنيم؟ ما آنها را بگذاريم سرجاى خودشان هر غلطى مىخواهند بكنند؟ خوب، ما دفاع بكنيم، همانطورى كه از خرمشهر و جاهاى ديگر بيرونشان كردند، اينها را هم عقب خواهند نشاند تا اينكه آن كارى را كه ما مىخواهيم، انجام بگيرد اگر هم يك اشخاصى هستند، دولتهائى هستند كه مىخواهند اين كار را بدون اينكه قوه قهريه در كار باشد، انجام بدهند، ما هم حاضريم ما هميشه صلح طلب هستيم، لكن نه صلحى كه جانى را سر جنايت خودش باقى بگذاريم، همچو صلحى، صلح نيست، ما صلحى مىكنيم كه با قدرت و قوت، دفاع از كشور خودمان، دفاع از اسلام بكنيم.
و من انشاءالله اميدوارم كه همه مسلمين بيدار بشوند و توجه بكنند به اينكه اگر چنانچه جلوى آمريكا و اين مهرههاى آمريكا كه براى خاطر آمريكا و منافع او به اسلام صدمه وارد مىآورند مثل اسرائيل و مثل صدام، انشاءالله مردم بيدار بشوند و بفهمند اگر به اينها مهلت داده بشود، همه مسلمين به تباهى كشيده خواهند شد و آمريكا محدود نيست آمالش به يك كشور و دو كشور، و اينها، هر جائى را مىخواهد او تحت سيطره او باشد و امروز روزى است كه ما اعتقادمان اين است كه بايد مسلمين با هم متحد بشوند و تو دهنى بزنند به آمريكا و بدانند كه مىتوانند، توانائى اين امر را دارند، هم قدرت پرسنلى و افراد دارند، و هم ملت باهاشان موافق است، اگر امرى بكنند، كارى بكنند، و هم امكانات زياد دارند، شريان حيات آمريكا و غرب بسته به نفت اين منطقه است و من اميدوارم كه همه ما خدمتگزار به اسلام و مسلمين باشيم و همه شما آقايان با تعهد به اسلام، با اينكه حاضر بدانيد خدارا در
صحيفه نور ج 16 صفحه 287
كارهاى خودتان، آن روزى را كه مىخواهيد يك كسى را كنار بگذاريد، آن روزى كه مىخواهيد به يك كسى فرض كنيد كه يك انگ غيراسلامى بزنيد، توجه كنيد كه خدا حاضر است اگر خداى نخواسته بر خلاف بكنيد عمداً و اگر سهوى باشد، اشتباهى باشد كه مقدماتش دست شماست، بدانيد كه اين خداى حاضر و ناظر بر شما ممكن است نبخشد توجه بكنيد كه كارها همه اسلامى باشد، براى خدا باشد، خدمت براى خدا باشد و اميدوارم كه خداوند به همه شما توفيق عنايت كند و همه شما براى خدمت به اسلام و مسلمين موفق باشيد و همه ايرانىها كه در مكه؟ مشرف شدند، با سلامت، با صحت به اوطان خودشان برگردند و من اميدوارم كه حجاز و كشور حجاز و دولت حجاز با اين عزيزان كه بر ضد مخالفان اسلام هستند، بر ضد امريكا هستند، بر ضد آن دنباله آمريكا و آن فاسد هستند، به طور اسلامى عمل كنند و موجب نگرانى دولت و ملت ما را فراهم نكنند كه اگر اين فراهم بشود، ممكن است خطرى داشته باشد
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page
-
جلد هفدهم
جلد هفدهم
menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 1
تاريخ: 14/6/61
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأتهاى بازسازى نيروى انسانى وزارتخانهها و مؤسسات دولتى و شركتهاى وابسته و خانوادههاى شهداى پاسداران كميتههاى انقلاب اسلامى خوزستان
همانطورى كه بازسازى، يك مسأله مهم حياتى بود در اول انقلاب، الان هم بايد تعقيب شود
بسم الله الرحمن الرحيم
انشاءالله تعالى آقايان حاضر، موفق به خدمتى كه مشغول هستند باشند. البته مسأله پاكسازى و بازسازى وزارتخانهها و ادارات يك امر ضرورى بوده است، براى اينكه در رژيم سابق، اشخاص بسيارى در اين وزارتخانهها، در اين ادارات بودند كه آنها لياقت اين مسائل را نداشتند و شايد بسيارى از آنها ضد انقلاب بودند و پس از پيروزى انقلاب ضرورى بود كه يك همچو هياتهائى باشند و شناسائى كنند اشخاصى كه مفسد هستند، اشخاصى كه مضر هستند به جمهورى اسلامى، اشخاصى كه مىخواهند نارضايتى در بين مردم ايجاد كنند، آنها را بايد پاكسازى مىكردند، لكن نكتهاى كه من بايد عرض كنم به آقايان و اين امرى است كه بر عموم افرادى كه در اين كشور مشغول خدمت هستند، براى آنها هم هست اين است كه اصل اين مسائل، هم ضرورى است كه بايد باشد و هم با نبودنش فاجعه درست مىشود، لكن در كيفيت اين امر و مواردى كه بايد اين كار بشود و افرادى كه بايد اينطور كارها را انجام بدهند، در آنها بايد خيلى دقت بشود.
اول راجع به افرادى كه انتخاب مىشوند براى اين پاكسازىها، بازسازى يا در انجمنهاى اسلامى كه تشكيل شده است، در همه جا هست و خدمت هم زياد مىكنند، اول امر و مهمتر از همه اين است كه افرادى كه انتخاب مىكنند، سوابقشان را، كارهائى كه در آن رژيم متصدى بودند و كارهائى كه بعد از شكست رژيم انجام دادند، اينها بايد بررسى بشود. شما مىدانيد كه امروز در هر جائى كه يك خدمتگزارى است، يك عدهاى بخواهند خدمت كنند، اشخاص مفسد، منافق و منحرف با حيلههائى خودشان را وارد مىكنند. چه بسا آنهائى كه وارد مىشوند و مىخواهند كه بر خلاف آن چيزى كه اسلام اقتضا مىكند، عمل بكنند و مردم را ناراضى كنند، چه بسا از اشخاص سالم ديگر بسيار خودشان را جنداللهى و طرفدار جمهورى اسلامى معرفى كنند.
امروز به مجرد اينكه يكى بخواهد خودش را مسلم و پايدار به احكام اسلام و مومن به نهضت حساب كند، خوب، ما بايد از او قبول كنيم، لكن نبايد در امورى كه مربوط به اينطور مسائل است،
صحيفه نور ج 17 صفحه 2
وارد بشود، مگر اينكه آن اشخاص مورد اطمينان دولت، مورد اطمينان قوه قضائى و ساير ارگانهائى كه هستند، آن اشخاص مورد اطمينان را براى اينكه شناسائى بشوند از افراد، آن اشخاصى باشند كه بالاخره، شناسائى اشخاصى كه مىخواهند در اين امور وارد بشوند و طرفين قضيهاش بسيار خطرناك است، ممكن است كسانى وارد بشوند و افراد غير صالح را حفظ كنند، افراد صالح را كنار بگذارند و يا از خارج، افرادى كه مربوط به اين دستجات مختلف است، وارد بكنند، اين بدون شناسائى نمىشود باشد. همين طور شما بخواهيد كه اسم نويسى كنيد، هر كس مىخواهد بيايد در اين بازسازى وارد بشود، اين يك فاجعه ايجاد مىكند. گاهى پس از چيزهائى كه مسلماً بايد مورد نظر آقايان باشد و بايد به آن دقت بشود، يعنى سوابق اشخاص در رژيم سابق و خانواده اين چه جور هستند، دوستانى كه او داشته است چه جور بودند و بعد از انقلاب چه جور رفتار كردند، چه وضعى داشتند، اينها بايد بررسى بشود و محتاج به اين است كه افراد مطمئنى كه صد در صد مورد اطمينان دولت هست، يا مورد اطمينان فرض كنيد مجلس است، يا مورد اطمينان قوه قضايى و شوارى دفاع هست، اين افراد مورد اطمينان براى شناسايى اينها باشد. چه بسا اگر يك نفر در بين آنها كه مىخواهند اين هياتها را شناسائى كنند، منحرف باشد، شما يك وقت توجه بكنيد كه در بين اين افرادى كه تعيين شده است، بسياريشان افراد فاسد بودند و ضد انقلاب بودند. بنابراين، يك مسأله مهم حياتى است براى كشور، همانطورى كه بازسازى يك مسأله مهم حياتى بود در اول انقلاب و الان هم بايد تعقيب بشود، همين طور كيفيت بازسازى، افرادى كه مىخواهند وارد بشوند در اين امر، بايد افراد صالح باشند و مطمئن به اين زودى نشويد كه ما عدهاى هستيم كه همهمان حزب اللهى هستيم، ممكن است كه در بين شما عدهاى باشند كه به اسم حزبالله وارد بشوند و به اسم حزبالله كارهاى شما را فلج كنند، كارشكنى كنند و شما بعد از دو سال ديگر متوجه بشويد مطالب را.
بنابراين، يكى از امور مهم، مسأله شناسايى افرادى است كه مىخواهند اين هياتها را تشكيل بدهند و اين را نبايد در آن مسامحه به هيچ وجه كرد.
آنوقت راجع به كيفيت عملى كه انجام مىدهند، اين از حيث افراط و تفريط، بايد انسان اجتناب كند و از آن و هركس كه در آن رژيم وارد بوده، ما بگوئيم كه اينها همهشان فساد بودند، در بين اين افراد، افرادى بودند كه در آنوقت خون جگر مىخوردند لكن الزام داشتند به بعضى كارها، البته اگر جناياتى از آنها صادر شده باشد، آنوفت آن مسأله ديگرى است، اما مجرد اينكه اين آدم در آنوقت در وزارتخانه بوده، در اداره بوده يا فرض كنيد در آن حزب فاسد رستاخيز بودند، مجرد اين را نبايد شما ميزان قرار بدهيد.
در آنوقت شما خوب، بوديد و ملتفت هستيد، غالب شما توجه به اين مسائل دارند كه در آنوفت الزامى بود، آن مرد، آن مرد ناصالح، آن مرد فاسد اعلام كرد كه هر كس وارد نمىشود در اين حزب، برود از ايران. خوب، در يك همچو محيطى ممكن است بسيارى افرادى كه با آن رژيم هم مخالف بودند، مىديدند چاره ندارند الا اينكه وارد بشوند و ممكن است كه در آنوقت يك افرادى در ادارات، در
صحيفه نور ج 17 صفحه 3
در وزارتخانهها وارد شدند براى يك تخفيف ظلم، شما گمان نكنيد هركس در آنوقت وارد شده، پس او ظالم است. ممكن است يك افرادى وارده شده باشند براى اينكه ظلمهائى كه در اين ادارات، در اين وزارتخانهها در آن رژيم داده مىشد، تا يك حدودى تخفيف به آن بدهند. اينها يك امورى است كه اگر خداى نخواسته شما يك بيگناهى يا يك آدم خدمتگزارى كه در آن رژيم هم مىخواسته خدمت به اسلام بكند، خدمت به ايران بكند، شما يك وقت كنارش بگذاريد به مجرد اينكه وارد در حزب است يا وارد در وزارتخانه است، اين يك امرى است كه صحيح نيست و براى شما صالح نيست. از آن طرف هم بايد افرادى كه مىبينيد كه در آن رژيم مشغول بودند به يك فسادكارى، خرابكارى، ظلم و تعدى و حالا از اينها باقى ماندند در اينجاها، آنها هم كه آن نحو هستند، آنها هم احتياط اين است كه بيرون بروند، ولو حالا خيلى هم خودشان را جندالله حساب مىكنند. اگر در آن رژيم مشغول يك كارهاى فاسد بودند، مشغول ظلم و تعدى به مردم بودند، اين به اين زودى اصلاح نمىشود، اگر بين خودش و خدا هم اصلاح شد، لكن ما تكليفمان اين است كه اينها را در يك مواردى كه كار براى مردم دارند مىكنند، در آن موارد آنها را ابقا نكنيم. پس ما بايد نه از آن طرف، هركس اظهار كرد كه من مثلاً آدم صالحى هستم، حزب الله هستم و چه، ابقا كرد، نه از اين طرف، هركس در رژيم سابق يك كارى انجام داده است، داخل در يك ادارهاى بوده است، داخل در يك وزارتخانهاى بوده، شما بخواهيد پاكسازى كنيد، اين هم درست نيست. يك امر مسلمانى، يك امر موافق با شرع كه افراد شناسائى بشوند، اگر چنانچه واقعا الان دارند كارشكنى مىكنند، ناراضى در بين مردم درست مىكنند و امثال اينها، اينها را حتما بايد معرفى كنيد و پاكسازى بشوند، يك اشخاصى كه خدمتگزارند، در رژيم سابق بودند، اما آنوقت هم اينطور نبود كه جنايتكار باشند و مشغول فساد باشند، آنها را نبايد ما كنار بگذاريم، بالاخره اين كشور محتاج به اداره است، محتاج به خدمتگزار است و بايد افرادى را كه كارشناس هستند، باشند در اين ادارات. به مجرد اينكه يك احتمالى مىدهيد يا فرض كنيد كه در، همين كه آنوقت در رژيم سابق يك كارى كرده، آنوقت فرض كنيد كه در يك محضرى بوده است كه آنجا شاه هم در آن محضر بود، اين، مجرد اين، مجوز براى بيرون كردن نيست، اگر هم هيچ وقت با آنها نبوده لكن با عملشان موافق بوده، هيچ وقت با شاه يك جائى نبوده كه عكس بيندازد، اما با عمل موافق بوده، كارهاى آنها را اجرا مىكرده، ظلمهاى آنها را اجرا مىكرده، يك همچو آدمى هم نبايد الان در وزارتخانهها و در جاهائى كه محل كار مردم است، محل مراجعات مردم است، آنجا هم نبايد باشد.
خوب، شما كه سركشى مىكنيد در همه وزارتخانهها و ادارات، توجه به اين معنا داشته باشيد كه با مردم اينها چه مىكنند. يكى از امور مهمه اين است كه ما نبايد مثل سابق باشيم كه اگر يك بيچارهاى مىخواهد مراجعه كند به يك ادارهاى، به يك رئيس ادارهاى، آنقدر اشكالتراشى و آنقدر فساد باشد و بالاخره هم امروز برو، فردا بيا، فردا برو، پس فردا بيا، اينطور چيزها اگر افرادى در آنجا هست كه اينطور با مرد معامله مىكنند، شما بدانيد كه اينها مىخواهند ناراضى درست بكنند. يك كسى آمده يك كارى دارد، كار جزئى هم هست، برو سر آن ميز، آن برو سر آن ميز، آن برو سر آن ميز، آن كارهائى
صحيفه نور ج 17 صفحه 4
كه سابق مىكردند، اگر شما در ادارات ديديد يك همچو چيزى هست، بايد به آنها تنبه بدهيد، ارشادشان كنيد كه اين كارها، كارهاى اسلامى نيست. اگر تكرار كردند، آنها را هم بايد كنار بگذاريد.
كار شما در حالى كه يك كار اسلامى مهمى است، مسؤوليت بسيار بزرگى هم دارد
در هر صورت، كار شما در عين حالى كه يك كار مهمى است، يك كار اسلامى مهمى است، يك خدمت بسيار بزرگ است، مسؤوليت بسيار بزرگى هم دارد. از مسؤوليتش غافل نباشيد. نبادا شما بخواهيد خدمت بكنيد، يك وقت خداى نخواسته خلاف آن بشود، بخواهيد عبادت بكنيد، يك وقت خداى نخواسته معصيت بشود. بايد همه اين مسائل، نه همه شما، همه كسانى كه در كارهائى كه در اين جمهورى اسلامى هست، واردشوند، همه اينها، اين را توجه كنند كه ما مىخواهيم براى اسلام خدمت كنيم، مىخواهيم همانطور كه اسلام مىخواهد، عمل كنيم. اسلام هم نسبت به افراد، افراد پائينى كه نمىشود اصلاحشان كرد را كنار مىگذارد. اشخاصى اگر هم يك كار خلافى يك وقتى كردند و بعد برگشتند و شما سوابقشان را ديديد، ديديد كه نه، اينها اشخاصى بودند كه در آنجا به واسطه الزام، به واسطه اجبار، به واسطه ترس، به واسطه اينطور امور، يك كارى كردند، به مجرد اين شما اخذ نكنيد و يك كسى را در جامعه، اين كار مهمى است كه كار بسيار باارزش است، لكن مسؤوليت هم بسيار دارد و اين را بايد همه آقايان متوجه باشند و همين طور آنهائ كه در جاهائى كه آن انجمنهاى اسلامى است، آنها هم بايد اين توجه را داشته باشند كه در عين حالى كه انجمنهاى اسلامى خدمت كنند و خدمتشان هم ارزشمند است، در عين حال، مسؤوليت شان هم زياد است. چه بسا كه در بين انجمنهاى اسلامى هم يك فرد يا افرادى پيدا بشوند كه بخواهند انجمن اسلامى را بكشند به خلاف اسلام و فساد ايجاد كنند. آنها هم بايد افرادشان را شناسائى كنند، ببينند كه اين آدمى كه به اسم انجمن اسلامى آمده آيا خودش تعهد به اسلام دارد، چه جور بوده وضعش، خانوادهاش چه بوده، اينها يك مسائل مهمى است كه امروز ما به آن مبتلا هستيم. و شما مىدانيد كه در بين اين چپها ، در بين اين منحرفين، در بين اين منافقين، افرادى هستند كه با طراحى وارد مىشوند و در همه جا سر مىكشند و وارد مىشوند و يك وقت خداى نخواسته غائله ايجاد مىكنند، اينها يك مسائلى است كه بايد خود آقايان توجه داشته باشند.
منافقين و آن اشخاصى كه در خارج با هم جمع شدهاند، همه موافق اين هستند كه اسلام نباشد
چنانچه مىبينيد كه ما الان مبتلا هستيم به جنگ و مبتلا هستيم به آن چيزهائى كه، تبليغاتى كه در خارج بر ضد ما مىشود، شما مىبينيد چقدر تبليغ، من گمان ندارم كه يكى از اين رسانههاى گروهى با جمهورى اسلامى بخواهد به انصاف عمل كند. طرفدارى را من نمىگويم، بخواهد به انصاف عمل كند، بخواهد چيزى كه مىگويد، از روى انصاف باشد، مثلاً مىبينيد كه يكى از رسانههاى گروهى كه چند شب پيش از اين، دو سه شب پيش از اين بود، مىگفت كه عراق هم خيلى آدم كشته، ايران هم
صحيفه نور ج 17 صفحه 5
كشته، لكن ما راجع به عراق مستند نداريم، راجع به ايران مستند داريم، استناد داريم به چيزى. او چى است؟ آن يك چيزى است كه منافقين در خارج منتشر كردند. مستند يك راديوئى، نه اينكه نمىفهمند، مىفهمند، خواهند يك چيزى بگويند، به خيال خودشان و بهانهاى دست بدهند، والا آنها مىفهمند كه اين منافقينى كه در خارج هستند و آن اشخاصى كه حالا با هم جمع شدهاند و تو سر هم مىزنند و همه موافق با اين هستند كه اسلام نباشد، اينها مىگويند كه ما از آنها شنيديم، چون از آنها شنيديم، پس مستند است. خوب، ما يك همچو ابتلائى الان در دنيا داريم كه حرف دشمنهاى ما كه از اينجا بيرونشان راندند و آنقدر جنايات در اين كشور كردند، مستند مىشود، براى اينكه الان هر روز، روزى صد نفر در ايران در زندان اوين اعدام مىشوند (يكى از حرفهايش است) صد نفر الان دارد اعدام مىشود. خوب، يك همچو گرفتارى ما داريم، وقتى يك همچو گرفتارى داريم، ما بايد خودمان توجه به مسائل بكنيم، هوشمند باشيم، يك وقت بهانه دست ندهيم كه خداى نخواسته يك چيز كوچكى را ما عمل كنيم، اين بهانه بشود دست آنها، و به قول خودشان مستند پيدا بكنند.
الان تمام رسانههاى گروهى به ضد ايران، به ضد اسلام، اصلاً اسلام را آنها مضر مىدانند، با افراد ايرانى بد نيستند، با افرادى كه مىخواهند طرف اسلام باشند، مىخواهند اسلام را پياده كنند، با اينها بد هستند، آنها اسلام را مضر به حال خودشان دانند و معالاسف ما مبتلاى به دولتهاى اسلامى كه ملتها اسلامى هستند، به دولتها ئى هستيم كه در كشورهاى اسلامى هستند، آنها هم همين طور دارند دامن مىزنند به اينطور اختلافات.
شما ملاحظه كنيد كه چقدر اسف بار است اين مطلب كه اسرائيل در محضر اين دولتهاى به اصطلاح اسلامى، آنقدر به اين زن و بچه و پير و بزرگ لبنان صدمه وارد آورد، آنقدر افراد را كشت و آنقدر افراد را آواره كرد، و الان هم در آنجا مشغول به فعاليت است. چقدر اسف بار است كه در محضر اينها اين كار شده است و معذلك الان دنبال اين هستند كه آن توطئهها ئى كه آمريكا دارد درست مىكند، طرحهائى كه آمريكادهد كه همه طرحها شان بر ضد خلق است و بر ضد اسلام است، اينها در صدد هستند كه پيشنهادهائى كه قبلا كردند مثل كمپ ديويد و بعدش شبيه او را درست كردند و همه اينها متفق بر اين هستند كه اسرائيلى كه اينقدر جنايتكار است، حالا مسلمانها بشناسند به اسم يك دولت مستقل متعهد، اين چقدر براى انسان دردناك است. و من الان را عرض مىكنم كه اگر چنانچه اين دولتهايى كه در خليج فارس و اطراف خليج فارس و در جاهاى ديگر هستند، اينها يك همچو امرى را تصويب كنند، و مثل طرح آمريكا يا طرح بعد از او كه طرح شده است، اينها تصويب كنند و اسرائيل را شناسائى كنند، ملت ما و ارتش ما و سپاه پاسداران ما و اسلام و خداى تبارك و تعالى از آنها نخواهد گذشت. و بترسند از آن روزى كه اين ملت احساس بكند، اين ارتش، اين سپاه پاسداران احساس بكنند كه تكليف دارند كه اين اشخاصى كه كمپ ديويد را يا شبيه او را براى استقلال و براى شناسائى اسرائيل تصويب كردند، تكليف شرعى بر ايشان يك وقت حاصل بشود كه اينها بايد تاديب بشوند. و اين مسأله لبنان و همين طور مسأله ايران، مسأله هجوم به ايران و مسأله هجوم
صحيفه نور ج 17 صفحه 6
به لبنان، يك مسألهاى بود كه با طرح آمريكا عمل شد، يعنى آمريكا طرح داده، چون ديده است كه اينجا از دستش رفته، طرح داده است كه براى ايران مشكلات ايجاد كند (هر چهتوانست مشكلات كرد و از بين رفت) بعد هم مشكلات جنگ را ايجاد كند و اين جنگ هم ادامه پيدا بكند و اين چيزى كه حق است عمل نشود تا ادامه پيدا بكند و بهرهبردارى را آمريكا بكند. لبنان هم همين مسأله بود كه طرحى آنها داشتند كه در آنجا اجرا بكنند و اسرائيل را وادار كردند به اينكه آنطور جنايتها را بكند، تا اينكه آن طرحهائى كه به نفع آمريكاست و همه كشورها را اسير آمريكا مىكند بيشتر از آنچه كه هستند، آنها اجرا بشود. خوب، اين ملتهاى اسلام، اين دولتهاى به اصطلاح اسلامى، تا كى مىخواهند اين ذلتها را تحمل كنند و اين تحقيرها را بپذيرند؟ تا كى اينها توجه به اين ندارند كه زندگانى شرافتمندانه بهتر از اين زندگانىهاست كه در پاركها باشد و شرافتمندانه نباشد؟ اينها به خود بيايند، توجه كنند به اين مسائل و اگر چنانچه طرح كمپ ديويد و همين طور امثال او براى شناسائى اسرائيل، اينها به آن رأى بدهند، هر يك از اينها كه رأى دادند، يك وقت تكليف شرعى براى ما مىشود به اينكه با آنها يك معامله ديگر بكنيم.
ما نمىخواهيم با كسى جنگ بكنيم، شما مىبينيد كه ما با عراق جنگ نداشتيم، ملت عراق ملت خود ماست، آنقدر كه ما علاقه به عراق داريم، در عراق مركز تشيع است، در عراق مركز اميرالمؤمنين (ع) است، مركز حسين بن على (ع) است، مركز ساير ائمه است، ملت اسلامى است، ما علافه داريم به عراق، همانطورى كه علاقه داريم به ايران به اعتبار اينكه اسلام است، آنجا هم علاقه داريم به اعتبار اينكه يك كشورى اسلامى است و مركز اولياء خداست، ما هيچ وقت بناى بر اين نداشتيم كه به عراق يك صدمهاى وارد كنيم و تا كنون هم هر چه به من گزارش داده شده است، تقريبا اين بوده است كه به مردم عراق تعدى نشده است. اما ما چه بكنيم با يك همچو فاسدى كه هم عراق را دارد به تباهى مىدهد و هم ايران را به خيال خودش، ما چه كنيم با يك همچو آدمى كه از اول مىگويد كه ما با رژيمى كه زرتشتى هستند، نمىدانم مجوس هستند، يك رژيمى كه همهاش صداى الله اكبر است، همه آن بناهائى كه در عراق، بناهاى اسلامى كه در عراق هست، همهاش، اگر نگويم همهاش اكثرش از ايرانىها بوده، ايرانىها اين بناها را ساختهاند ، چطور آن آدم به اسم اينكه ايران زرتشتى است، نمىدانم پارسند، از فارسند (مگر فارس بودن اشكال دارد؟) به اسم اينكه همه ايرانى مجوس هستند، به اسم اين، حمله كرد و بعد فهميد كه نخير، اسلام با الله اكبر پشت گردنى به او مىزند و تا كنون هم اينطور بوده و بعدها هم اگر تسليم حق نشوند ما يك امر غيراسلامى نمىخواهيم، ما يك امر حقى مىخواهيم، ما مىگوئيم يك متجاوز آمده است و آنهمه جنايات وارد كرده است، آنهمه افراد كشته است، آنهمه خانه خراب كرده است، آنهمه مردم را بى خانمان كرده است، آنهمه عراقى را بى خانمان كرده، اينهمه افرادى كه از عراق فرار كردند آمدهاند اينجا آواره شدند، همه اينها هستند، خوب، بيايد اين آدم، اين دولت، اين كذا، بيايد، مردم را بنشانند، اشخاصى كه عادل هستند، بنشانند و ببينند كه ما چه مىخواهيم. ما مىگوئيم كه اين جناياتى كه اين كرده است، چون پيشقدم بوده است، ما غير دفاع، تا كنون هيچ كارى نكرده ايم، اين
صحيفه نور ج 17 صفحه 7
جنايات بايد جبران بشود. اگر ما دست از جنايات برداريم جانى هستيم، كمك به جنايت، خودش يك جنايتى است. ما مىگوئيم كه اينطور بايد باشد، ما مىگوئيم كه بايد اينها از كشور ما بيرون بروند و تعدى نكنند به كشور ما.
بايد مسلمين با هم متحد بشوند و توى دهنى بزنند به امريكا
شما مىدانيد كه هر روز آبادان مورد اصابت گلوله است و موشك است و امثال اينها، هر روز خوب، مىآيند كنار و از آنجا با آن چيزهاى دوربرد مىزنند به آن، كى را مىكشند؟ مردم بيچاره را، مردمى كه نه، و يك زن بيچارهاى است و يك بچه كوچكى است و اينها. هيچ كار ندارد، جز بقال است و نمىدانم خباز است ما مىگوئيم كه ما خواهيم كه اينها تا آن حد بروند كه نتوانند يك همچو كارى بكنند. خوب، بيايند عقلا بنشينند اين كار را بكنند، ما كه مخالف با آن نيستيم، لكن اگر نكنند، خوب، ما خودمان بايد بكنيم، ما با قوه قهريه بايد بكنيم. اگر اينها عمل كردند به اينها، خوب، ما ديگر حرفى نداريم، اينها بروند سراغ كارشان، ما هم سراغ كارمان. و اما اگر عمل نكنند و هر روز براى ايران يك غائله درست كنند و هر روز ايران را بكوبند، خوب ما تكليف ما اين است كه جلوى اين را بگيريم، تكليف ما اين است كه تا هر جا جلوگيرى از اين امر متوقف به اوست، پيش برويم و كار خودمان را انجام بدهيم، اين يك امر عقلى است، يك امر عقلائى است. آنها كه الان هم در خاك ما هستند، الان هم در بلندىهاى ايران هستند، الان هم دارند ظلم و تعدى به ايران مىكنند، ما دفاع نكنيم؟ ما آنها را بگذاريم سرجاى خودشان هر غلطى مىخواهند بكنند؟ خوب، ما دفاع بكنيم، همانطورى كه از خرمشهر و جاهاى ديگر بيرونشان كردند، اينها را هم عقب خواهند نشاند تا اينكه آن كارى را كه ما مىخواهيم، انجام بگيرد. اگر هم يك اشخاصى هستند، دولتهائى هستند كه مىخواهند اين كار را بدون اينكه قوه قهريه در كار باشد، انجام بدهند، ما هم حاضريم. ما هميشه صلح طلب هستيم، لكن نه صلحى كه جانى را سر جنايت خودش باقى بگذاريم، همچو صلحى، صلح نيست، ما صلحى مىكنيم كه با قدرت و قوت، دفاع از كشور خودمان، دفاع از اسلام بكنيم. و من انشاءالله اميدوارم كه همه مسلمين بيدار بشوند و توجه بكنند به اينكه اگر چنانچه جلوى آمريكا و اين مهرههاى آمريكا كه براى خاطر آمريكا و منافع او به اسلام صدمه وارد مىآورند مثل اسرائيل و مثل صدام، انشاءالله مردم بيدار بشوند و بفهمند اگر به اينها مهلت داده بشود، همه مسلمين به تباهى كشيده خواهند شد. و آمريكا محدود نيست آمالش به يك كشور و دو كشور، و اينها، هرجائى را مىخواهد او تحت سيطره او باشد و امروز روزى است كه ما اعتقادمان اين است كه بايد مسلمين با هم متحد بشوند و تو دهنى بزنند به آمريكا. و بدانند كه مىتوانند، توانائى اين امر را دارند، هم قدرت پرسنلى و افراد دارند، و هم ملت باهاشان موافق است، اگر امرى بكنند، كارى بكنند، و هم امكانات زياد دارند، شريان حيات آمريكا و غرب بسته به نفت اين منطقه است. و من اميدوارم كه همه ما خدمتگزار به اسلام و مسلمين باشيم و همه شما آقايان با تعهد به اسلام، با اينكه حاضر بدانيد خدا را در
صحيفه نور ج 17 صفحه 8
كارهاى خودتان، آن روزى را كه مىخواهيد يك كسى را كنار بگذاريد، آن روزى كه مىخواهيد به يك كسى فرض كنيد كه يك انگ غيراسلامى بزنيد، توجه كنيد كه خدا حاضر است. اگر خداى نخواسته بر خلاف بكنيد عمدا و اگر سهوى باشد، اشتباهى باشد كه مقدماتش دست شماست، بدانيد كه اين خداى حاضر و ناظر بر شما ممكن است نبخشد. توجه بكنيد كه كارها همه اسلامى باشد، براى خدا باشد، خدمت براى خدا باشد. و اميدوارم كه خداوند به همه شما توفيق عنايت كند و همه شما براى خدمت به اسلام و مسلمين موفق باشيد و همه ايرانىها كه در مكه؟ مشرف شدند، با سلامت، با صحت به اوطان خودشان برگردند. و من اميدوارم كه حجاز و كشور حجاز و دولت حجاز با اين عزيزان كه بر ضد مخالفان اسلام هستند، بر ضد امريكا هستند، بر ضد آن دنباله آمريكا و آن فاسد هستند، به طور اسلامى عمل كنند و موجب نگرانى دولت و ملت ما را فراهم نكنند كه اگر اين فراهم بشود، ممكن است خطرى داشته باشد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 11
تاريخ: 17/6/61
پيام امام خمينى به مناسبت سالگرد 17 شهريور
بسم الله الرحمن الرحيم
و ذكر هم بايام الله (قرآن كريم)
تذكر به ايام الله كه خداوند متعال به آن امر فرموده است، انسان ساز است، قضايائى كه در ايام الله رخ داده است، براى تاريخ و انسانها در طول تاريخ آموزنده و بيدار كننده است. حوادث بزرگ تاريخ كه قرآن مجيد هم از بعض از آنها ياد كرده است، سرمشقى پربركت براى ساختن جامعهها و اشخاص و جامعه عصر ما كه عصرانقلاب است و در كشور ايران كه كشور انقلاب و شاهد بسيارى از حوادث بزرگ است كه بايد آنها را ايام الله محسوب كنيم و به ذكر آنها و تذكر آن ايام بپردازيم كه براى ملت قهرمان و مجاهدان سلحشور، درس انقلاب است.
17 شهريور كه اكنون در آستانه سالگرد آن هستيم از ايام الهى است كه بايد ذكر آن را زنده نگه داريم و به نسلهاى آينده تسليم كنيم.
فداكارىهاى ملت سلحشور در راه اسلام و ديو سيرتى دژخيمان رژيم شاهنشاهى در اين روز و ايامى نظير آن، درس بسيار ارزندهاى از فداكارىاى است كه ملت مظلوم سلحشور را و رژيم جنايتكار پهلوى را در طول تاريخ معرفى نموده است تا نسلهاى آينده ببينند اين جمهورى اسلامى با چه جان نثارىها و از خودگذشتگى هابه دست آمده است تا انشاءالله آنان نيز با شهامت و شجاعت و ايثار و فداى عزيزان خويش، اين هديه بزرگ الهى را حفظ نمايند.
17 شهريور 57 و نظاير آن كه قبل از پيروزى انقلاب و پس از آن بسيار بوده است و ملت مجاهد ايران بحمدالله تعالى در همه آنها پيروزمندانه و شرافتمندانه و سرافرازانه در سركوبى ستمكاران، قيام و اقدام نمودند، جلوه الهى و قدرت پايان ناپذير ايمان به غيب را در جهان پرتو افكن ساخت و آفتاب فروزنده اسلام را كه از گريبان مجاهدان در راه حق سربرآورد، به عالميان بويژه مظلومان و مستضعفان معرفى نمود و به آنان درس پربركت جانبازى در راه هدف الهى را آموخت. بگذار كور دلان در داخل و خارج هر چه مىخواهند بكنند و بگويند و به هر جنايتى كه روى تاريخ را سياه مىكند و روى منافقان و همقطاران جنايتكارشان را سياهتر، دست بزنند و با انفجارها كه كار جنايتكاران ورشكسته است و هر فرد سادهاى مىتواند اين نحو جنايات را انجام دهد، به اسم قيام مسلحانه براى نجات خلق و جنگ خيابانى براى سرنگونى اسلام و جمهورى اسلامى، براى خود و
صحيفه نور ج 17 صفحه 12
سبعانى امثال خود، دلخوشى و براى رسانههاى گروهى در خدمت ابرجنايتكاران سوژه تبليغاتى بر ضد اسلام و جمهورى اسلامى فراهم كنند.
ملت شريف ايران بايد اذعان كند كه منافقان سيه بخت و همقطاران آنان گوى سبقت را از جنايتكاران تاريخ و گوى رذالت و خباثت را از سفلگان جهان ربودهاند و گمان ندارم شما بتوانيد گروه و يا دستهاى را بيابيد كه جنايات و سفلگىشان به ابعاد اين گروهگ منافقين باشد كه مدعى اسلام راستين باشند و قرآن كريم و آيات حدود آن را محكوم كنند، آن هم با تعبيرى جسارت بار و كفر شعار مدعى طرفدارى از خلق باشند و اينگونه با بندگان مستمند و كارگر و طبقه ضعيف رفتار كنند. بمب گذارى كنند و آن را جنگ خيابانى مسلحانه بنامند و ادعاى قدرتمندى كنند و چون دزدان و روبهان فرار كرده و در بيغولهها بخزند. ادعاى سياستمدارى كنند و اينگونه با اعمال احمقانه، خود را از ملت جدا و رسوا و منزوى كنند. ادعاى علم و جهان بينى كنند و اينگونه در مسائل واضح، جاهل باشند كه با جهل و نادانى خود تار و پود خود را بگسلانند. ادعاى خدمت به ميهن و كشور كنند و اينگونه به دشمنان سرسخت كشور و ميهن خدمت كنند و از استقلال و آزادمنشى دم زنند و اينگونه وابسته به قدرتهاى شيطانى باشند. اينجانب صداى انفجارى را كه به دست اين جنايتكاران در پارك شهر در شب گذشته اتفاق افتاد، در جماران شنيدم. اين انفجار عظيم در محلى اتفاق افتاد كه مركز طبقه مستمند و كاسب جزء و كارگر و محل اجتماع زن و مرد و طفل و طبقه ضعيف و محتاج است و آنچه گزارش شده است، دهها نفر شهيد و مجروح به جاى گذاشته است كه در بين آنان زنان باردار و طفل كوچك شيرخوار بوده است و شما بدانيد كه اگر اين گروهگها بتوانند، تهران را بويژه محلههاى جنوب شهر كه بيشتر در تحقق اهداف اسلامى فداكارى كردهاند، يكسره منفجر مىكنند. اين است قيام مسلحانه و جنگ خيابانى با سپاه پاسداران و اين است منطق آنان كه براى رياست دنيا به دام شياطين افتادهاند. و بايد ملت شريف ما بدانند اينان هميشه كارهائى را كه انجام مىدهند ارزيابى مىكنند تا اگر اصلاح خود را در انكار ديدند، انكار كنند و اگر صلاح را در عهده دارى ديدند، به عهده بگيرند و آن را از شاهكارهاى چريكهاى رزمنده خود و به عنوان يك پيروزى و اگر بشود، جنگ خيابانى مسلحانه، تحويل رسانههاى گروهى دهند و ما بيش از اين منتظريم تا راديوهاى بيگانه اين عمل احمقانه را به عنوان شكست جمهورى اسلامى و بى ثباتى حكومت، به خورد ساده دلان دهند. از خداوند تعالى عاجزانه تقاضا مىكنم كه ما را از شر نفس اماره و شيطان درونى و بيرونى حفظ فرمايد. سلام و درود بر شهيدان و آسيب ديدگان هفدهم شهريور و نظاير آن. سلام و درود بر بازماندگان شهدا از پانزدهم خرداد تا هفدهم شهريور 57 و تا پانزدهم و هفدهم شهريور 61 و سلام بر ملت شريف و مجاهد ايران كه با همت والاى خود هر مشكلى را تحمل و با روى گشاده در جبهه و پشت جبهه براى اهداف مقدس اسلام فداكارى مىكنند و سلام و صلوات خداوند متعال و ملائكه الله و انبياء معظم و اولياء خدا بر حضرت بقيه الله ارواحنالتراب مقدمه الفدا
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 13
تاريخ: 17/6/61
بيانات امام خمينى در جمع رهبران مذهبى بنگلادش
مسلمين بايد در مقابل كفار و مشركين متحد شوند
بسم الله الرحمن الرحيم
از اينكه شمابه اينجا تشريف آوردهايد متشكرم و اميدوارم در مدتى كه در تهران هستيد، كسانى كه همراه شما هستند و مىتوانند با مردم رفت و آمد كنند را مأمور سازيد تا بروند با مردم گفتگو كنند و ببينند وضع ايران چگونه است، آيا مورد رضايت مردم هست يا خير، و ببينند مردم چگونه با آغوش باز به دولت كمك مىكنند و ببينند كه ايران، آرام و حكومت اسلام برقرار و مردم آزادند. شما در نماز جمعهها و ادارات و ساير مجامع اگر برويد، مىبينيد كه مردم جز اسلام هدفى ندارند و در اين جنگ هم مردم پشتيبان دولت هستند.
اما راجع به اصل و اساس مسائل مسلمين، ما معترفيم كه اين دو برادر شيعه و سنى به واسطه دستكه در كار بوده است، چه از روى تقصير يا قصور، نتوانستهاند اتحادى را كه مسلمين بايد در مقابل كفار و مشركين داشته باشند، ايجاد نمايند الان هم نمىگذارند، زيرا در اطراف پاكستان و هند و بنگلادش و ديگر نقاط، مناقشه زياد است و اين امر موجب ضعف مسلمين و قوت سلطهگران گرديده است. ما از جناب ايشان توقع داريم كه در كشور خود و در ميان دولتهاى همجوار جديت كنند كه اختلافات مرتفع گردد و مسلمين با هم در مقابل كفار و مشركين متحد شوند. آنها مىخواهند اسلام نباشد تا بتوانند فضائل ما را بگيرند. در زمانى كه همه مسلمين گرفتار كفار و مشركين و منافقين هستند، وقت آن نيست كه ما با هم جنگ و نزاع كنيم.
صدام با اساس اسلام مخالف است، صدام مهاجم و ما هميشه در حال دفاع بودهايم
اما مسألهاى كه بين ما و عراق است و ممكن است شما از آن بى اطلاع باشيد، اين است كه صدام از زمانى كه من در نجف تبعيد بودم، در بين مردم، به عنوان مخالف اسلام و به جلادى و خونخوارى معروف بود. البته در آن زمان هنوز رئيس دولت نبود، اما وقتى كه رئيس جمهور شد، به اسم اينكه ايران و ايرانىها فارس و مجوسند، با تحريك آمريكا از زمين و دريا و هوا به ايران حمله كرد و ملت ما وقتى كه متوجه گشت، همراه با قواى مسلح اسلام، آنها را متوقف ساخت و الان هم كه سال سوم جنگ نزديك است، صدام مهاجم و ما هميشه در حال دفاع بودهايم. ما بر حسب حكم اسلام
صحيفه نور ج 17 صفحه 14
و قرآن و عقل نمىتوانيم كه دفاع نكنيم. آنها هر روز به شهرهاى ايران و بر روى مردم بى دفاع، بمب و يا موشك مىاندازند و تا زمانى كه آنها اينگونه تجاوز مىكنند، ما دفاع خواهيم كرد. صدام در طول اين مدت مرتب مىگفت صلح، و صلح او عبارت از اين بود كه خوزستان به او داده شود. ما الان هم صلح را مىخواهيم به شرط اينكه آدم متجاوز سرجايش بنشيند. ملت ما ايستاده و در صحنه است تا به خواستههاى مشروع خود دست يابد، زيرا عراقىها به كشور ما آمدهاند و هر كجا را كه گرفتهاند با بمب خراب كردند، به طورى كه الان بسيارى از شهرها و دهات غرب و جنوب به تل خاكى تبديل گرديده است. حرف ما اين است كه متجاوز بايد غرامت ما را بدهد و اشخاص با صلاحيت بيايند و متجاوز را تشخيص داده و مجازات كنند. ما هرگز به مردم عراق تعدى نكردهايم، در حالى كه نيروهاى ما مىتوانند بغداد و يا بصره را بزنند، ولى اين كار را نمىكنند. شما تحقيق كنيد و ببينيد كه آنها هر روز آبادان و بعضى از شهرهاى ديگر ما را مىزنند و مردم بى دفاع ما را كشته و گويند ما نظامىها را مىكشيم. ما با ملت عراق برادر هستيم و خاك آنها را مقدس مىدانيم. آنجا محل اهل بيت و مدفن اميرالمؤمنين و امام حسين عليهم السلام است. دو سوم مردم آنجا شيعه و برادران اهل سنت هم با ما موافقند، در حالى كه صدام با اساس اسلام مخالف است و تابع آن مرد عفلقى مىباشد. ما حاضريم صلح كنيم، ولى نمىشود متجاوز را مجازات نكرد و غرامت تجاوز را نگرفت، اسلام هم چنين اجازهاى را نمىدهد. اينها با كمك راديوهاى بيگانه تبليغ مىكنند كه ايران مىخواهد كشورهاى خليج فارس را بگيرد. ما همانگونه كه مكرر گفتهايم، شارع مقدس به ما اجازه چنين كارى را نمىدهد، اما اينكه مسلمين از جان و مال و نواميس خود دفاع كنند، اين را هم خدا و هم عقل و هم شرع اجازه مىدهد. ما ملت مظلومى هستيم و از شما خواهيم در مسائل مربوط به ما تحقيق كنيد. شما ملاحظه كرديد در لبنان يك دولت پوشالى دو ميليونى يعنى اسرائيل در مقابل يك ميليارد مسلمان ايستاد و حمله كرد و آنقدر جنايت كرد كه در تاريخ كم نظير است. آنوقت مىبينيم كه دولتهاى اسلامى در تلاشند كه آن را به رسميت بشناسند. ما مىگوئيم اسرائيل بايد از صفحه روزگار محو شود و بيت المقدس مال مسلمين و قبله اول مسلمين است. خداوند به همه شما توفيق عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 15
تاريخ: 17/6/61
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراى مركزى جهاد سازندگى و نماينده امام در اين نهاد
جهاد، خدمتگزار مردم محروم و مستمند بوده است
بسم الله الرحمن الرحيم
از حرفهاى جنابعالى مىفهميم كه شما سر موفقيت را به دست آوردهايد. جهاد، خدمتگزار مردم محروم و مستمند بوده است. جمعيت و يا ملتى اگر بخواهند موفق باشند، علاوه بر اينكه براى خدا بايد كار كنند و از ديگران چشمداشتى نداشته باشند، بايد با مردم باشند. بدون مردم نمىشود كار كرد و موفقيت حاصل نمىشود. سر قضيه همانطور كه خودتان فهميدهايد اين است كه مردم را نمىشود به چيزى توجه داد مگر توسط روحانيون و در طول تاريخ هر چه بوده از روحانيون و مردم بوده است و هر وقت اين دو را از صحنه كنار گذاشته اند، همهاش فساد بوده است و در همين پنجاه سال هم كه ما شاهد آن بوده ايم، آنچه كه ما را در دامن غرباند اخت اين بود كه روحانيون و مردم را سركوب كرده بودند. انشاءالله دولت و مجلس آنچه مصلحت جامعه است در نظر بگيرند و كارى كنند اين مستمندانى كه در طول تاريخ محروم بودهاند را نجات دهند. بايد گفتگو شود كه خداى ناخواسته كارى نشود كه جهاد نتواند كارى بكند. من آنچه از جهاد شنيدهام، اين است كه فعاليتهاى چشمگيرى داشته و بخصوص آنچه در جبههها انجام مىدهند، بسيار ارزشمند است. به اين امر ادامه دهيد، خداوند به شما توفيق مىدهد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 16
تاريخ: 27/6/61
بيانات امام خمينى در ديدار با وزير پست تلگراف و تلفن و مسؤولين شركت مخابرات
بسم الله الرحمن الرحيم
من متقابلاً شهادت حضرت امام محمدتقى عليهالسلام را به شما تسليت عرض مىكنم. در خلال صحبتهاى شما مطلبى بود مبنى بر اينكه كارهائى كه سابقاً خارجىها انجام مىدادند، الان توسط خود آقايانى كه در مخابرات هستند انجام مىگيرد. ما واقعاً بايد متاسف باشيم از اينكه در طول سلطنت اين دو جنايتكار چقدر صدمه ديديم و اگر گذاشته بودند كه خود مردم و دانشمندان، متكفل امور باشند و مردم را تشويق كرده بودند، حال كشور ما اينطور نبود. ما الان بايد فرصت را غنيمت شمرده و براى اسلام و كشور اسلامى كار بكنيم و زندگى خودمان را هدر ندهيم. امروز مردم از وضع دولت مطلعند و شما مردم را براى پشتيبانى از خود لازم داريد. دولت بدون پشتيبانى مردم نمىتواند كار بكند و هر يك از ادارات و وزارتخانهها بايد اين مسأله را مد نظر داشته باشند كه براى خدا مردم را راضى نگه دارند. اگر شما تاريخ پنجاه سال سلطنت را ملاحظه كنيد، آنوقت تكليف خودتان را مىدانيد كه با ملت بودن چيست و بدون ملت بودن چيست. همه مابايد براى خدمت به تودههائى كه در طول تاريخ هميشه محروم بودهاند كوشش كنيم و دولت بايد آنها را مقدم بدارد و مغزهايى را كه مشغول به كارند، تشويق بكند. دولت بايد اين فرصت را كه در اين كشور افرادى پيدا مىشوند كه خودشان مىتوانند كارها را انجام بدهند، غنيمت بشمارد و به تدريج انشاءالله به آن جائى برسند كه ما ديگر به خارج احتياجى نداشته باشيم. مسلماً اينها تشويق مىخواهند و شما بايد به اين فكر باشيد كه براى خدا كار كنيد تا نتيجه كارتان تا ابد باقى بماند. بدانيد هر كارى كه شما انجام دهيد و ملت از آن استفاده اسلامى و فرهنگى بكند، براى شما فايده دارد. اگر شما هم نباشيد. شما بايد كسانى را كه براى كارها، خصوصاً براى مخابرات انتخاب مىكنيد، شناسايى كنيد تا اينكه متعهد به اسلام باشند، نه باادعا. زيرا الان همه ادعاى اين را دارند كه ما متعهد به اسلام هستيم. و بدانيد كه در عين حال كه همه دنبال شناسائى اقشار مخالف، منافق و چپگرا هستند، معذلك ممكن است كسانى باشند كه با نفوذ خود بخواهند اوضاع را به هم بزنند و براى ملت و دولت غائله به بار آورند و يا اسرار مملكت را بيرون برده و در مخابرات استراق سمع نمايند. اميدوارم خداوند شما را در خدمت به اين مردم محروم تأييد فرمايد و اين دولت و اين مجلس و ساير مردم را براى شما و ما نگه دارد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 17
تاريخ: 28/6/61
بيانات امام خمينى در جمع رؤساى دانشگاهها، اعضاى دفتر هماهنگى حوزه و دانشگاه، معاونان، مديران كل و مسؤولان ستادى - اجرائى وزارت آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ و آموزش عالى
بسم الله الرحمن الرحيم
ما امروز مواجهيم با چهرههاى علماى محترم و اساتيد دانشگاه و حوزه علميه، به طور كلى در تمام سطحهائى كه مشغول آموزش هستند، چه در دانشگاه كه آن هم آموزش است و چه در سطحهاى پائينتر و چه در اين نهضت سوادآموزى كه اميد است توفيق زياد پيدا بكنند و بيسوادى را ريشه كن كنند، دو ركن بزرگ، آموزش و پرورش است. همه جا، حالا - من - اسمش يك جائى آموزش باشد، يك جائى دانشگاه، آن فرق نمىكند. دو ركن اصلى، آموزش وپرورش است و اسلام در هر دو ركن سفارش اكيد فرموده است و پرورش سفارشش بيشتر شده است و اهميتش هم بيشتر است. پرورش به معناى اينكه در هر جائى كه علما مشغول تدريس هستند، علماى دانشگاه و علماى حوزههاى علمى قديمى و استادها در هر جا هستند با اين دو ركن مواجهند، ركن آموزندگى و تربيت علمى و ركن پرورش و تربيت اخلاقى و تهذيب نفس. ما اگر فرض كنيم كه يك ملتى آموزش و پرورش در آن نفوذ كرد و همه ملت آموزش يافتند بهاندازهاى كه احتياجات ملت است و پرورش يافتند و تهذيب نفس كردند و تربيت اخلاقى شدند، ملتى كه يك همچو توفيقى را پيدا بكند يك ملت نمونهاى خواهد بود. و ما حالا هر دو جهتش را عرض مىكنيم و چيزهائى كه مترتب بر هر دو جهت است آقايان مىدانند، لكن تذكر، باز خوب است. مسأله آموزش و مساله تعليم و تربيت علمى، يك مطلبى است كه در قرآن كريم، در احاديث اولياى خدا از رسول اكرم (ص) تا ساير ائمه هدى، همه جا ذكر از اين قضيه بوده است و تجليل از مقام علما به معناى وسيع و وادار كردن به اينكه بايد علم را بياموزند، اگر چه در چين باشد و اين مثل است، يعنى اگر چنانچه علم را هم از يك كشورهائى كه دور افتادهاند و از اسلام هم اطلاعى ندارند، لكن از علم شان استفاده بايد كرد. و از مهد تا لحد، از وقت تولد تا آخر، كه باز اين يك تاكيدى است بر اينكهتعليم و تعلم انحصار به يك سن خاصى ندارد و هيچ كس هم مستغنى از آن نخواهد بود. علم يك حقيقت غيرمتناهى است و انسان اگر در تمام عمر هم تحصيل علم را بكند، باز به آخر نرسانده است و لهذا سزاوار است كه انسان در تمام مراحل عمر مشغول تحصيل علم باشد. يعنى همه محتاجيم به اينكه از يكديگر چيز ياد بگيريم. همه محتاج به تعليم و تربيت علمى هستيم. هيچ وقت نيست كه انسان از اين مستغنى بشود و كسى كه بخواهد خودش را بسازد در جهت علم، نبايد در
صحيفه نور ج 17 صفحه 18
يك حدى كه رسيد بگويد اين بس است. كسى كه اين معنا را تو هم كند كه اين مقدار بس است، اين ادراك نكرده است ماهيت علم را. علم يك معنائى است، يك حقيقتى است در هر رشتهاى، كه آخر ندارد، غيرمتناهى است. از اين جهت ما بايد در تمام مدت عمرمان علم را تحصيل كنيم، مطالعات را داشته باشيم و ديگران را تربيت كنيم، تربيت علمى كنيم و سطح معلومات مردم را بالا ببريم. و در يك كشورى كه در اين جهت كامياب نبوده است، حالا كه ما و شما و آقايان متصدى اين امر هستيم، بايد هم نهضت سوادآموزى توسعه داشته باشد و همه شركت كنند، كسانى كه سواد ندارند شركت كنند، تا آنها را ببرند به حدى كه براى خودشان بتوانند مسائلى را بفهمند و هم از كودكستان تا دبيرستان، تا بالاتر و دانشگاه، بايد تحصيلات را تحكيم كنند و همچو نباشد كه دنبال اين باشند كه يك سندى دست بدهند، يا يك سندى بگيرند، يك مدركى داشته باشند. خود علم را تعقيب كنند و حتى اساتيد دانشگاه هم محتاج به تعليم و تعلم هستند و همين طور در حوزههاى علمى قديمى، آنها هم در يك حدى قانع نبايد باشند و تا آخر عمرمشغول باشند، مشغول به تحصيل، مشغول به تعليم. آنهائى كه مدرس هستند و تعليم مىدهند، توجه دارند كه خودشان استفاده كنند از تدريسشان و از تعلم شان و از شاگردهاشان، بسيارى از امور را، چون آنجاها يك بحث آزادى است و هركس حق دارد كه اشكال بكند و حرف استاد را قبول نكند و حرف استاد را رد بكند. اساتيد مىدانند كه در اين رد و بدل و در اين اعطا و اخذ، اخذ زياد است و انسان در همان جا تربيت علمى مىشود. قضيه علم معلوم است و همه مىدانيد كه يك موهبت شريف است كه همه آروزى او را دارند و - هيچ انسان هم - در فطرت انسان اين است كه هيچ وقت بس ندارد. فطرت اينطورى است. شما اگر فرض بكنيد كه تمام علوم مادى و معنوى را بدانيد و بشنويد، يك وقتى كه در يك جائى هست كه يك علم ديگر هم هست، فطرت شما آن را هم مىخواهد. غيرمتناهى است فطرت در همه امور. اهميت علم، يك امرى است كه همه مىدانند و واضح است.
هر چه به سر بشر مىآيد از علم بدون تهذيب است
لكن ما حساب اين را بكنيم كه قضيه پرورش و قضيه آموزش چه جور است يعنى آموزش اخلاقى و معنوى و قضيه تهذيب نفس، آن وضعش چطور است. ما اگر فرض كنيم كه دانشگاه ما يا فيضيه ما، علوم را به طور وافر مىدانند و تدريس هم كنند لكن فرض بكنيم كه پرورش روحى و تهذيب نفس و اخلاق در آن نباشد، آيا از اين تربيت علمى فقط، منهاى تربيتهاى روحى و پرورش معنوى، چه حاصل مىشود براى كشورشان؟ و چه حاصل مىشود براى اسلام عزيز؟ و چه حاصل مىشود براى مردم، ملت؟ علم حاصل شد، اما اگر تربيت معنوى نباشد پهلوى علم و پرورش روحى نباشد، چه بسا كه (و بسيار هم شده است كه) همين علم، مايه فساد شده است و همين عالمى كه تهذيب نفس نداشته است و همين استاد دانشگاه كه تهذيب نفس نداشته است، و همين استاد دانشگاهى كه مهذب نبودهاند، براى يك كشور تحفه فساد مىآورند، بهتر مىتوانند فساد را در كشور ايجاد كنند.
صحيفه نور ج 17 صفحه 19
شما مىدانيد انشاءالله و بايد بدانيد كه در طول تاريخ كه ما و شما و ملت ما صدمه ديده است و در اين اعصار اخيره كه صدمات بيشتر شده است و وابستگىهاى كشور به حد اعلا رسيده بوده است، اين فقط براى اين بوده است كه علم بوده است، تربيت اخلاقى و دينى و معنوى نبوده است. اگر دانشگاه از اول كه ايجاد شد و تحقق پيدا كرد، اين دو ركن در آن پياده شده بود، ركن علم و ركن تربيت معنوى، اگر اين دو جهت در دانشگاه پيدا شده بود، محصولات اين دانشگاه هم محصولاتى صحيح و مترقى و سازنده بود و كشور ما به اين حالى كه ما الان داريم مىبينيم، نبود.
گرفتارىهاى همه براى اين است كه اعوجاج اخلاقى و تهذيب نفس در كار نبوده است، اعوجاج اخلاقى بوده است، تهذيب نفس در كار نبوده است. همه مصيبتهائى كه بر كشورها وارد مىشود و شما ببينيد كه در تمام دنيا وقتى كه ما نظر بيندازيم به تمام دنيا، اينهمه مصيبتهايى كه وارد مىشود بر مظلومان، بر تمام دنيا و اينهمه افكار كه خرج مىشود براى اينكه يك چيزى درست كنند كه مردم را هلاك كنند، توپ و تانك و نمىدانم موشك و امثال ذلك، اينها براى اين است كه تربيت معنوى ندارند نه آنهايى كه مسيحى هستند، مسيحى هستند و به تعليمات حضرت مسيح سلام الله عليه، عمل مىكنند و تربيت شدند و نه آنهائى كه يهودى هستند به تربيتهاى حضرت موسى سلامالله عليه تربيت شدند و نه آنهايى كه مسلمان هستند به تربيتهاى معنوى اسلام تربيت شدند. ادعا زياد است، ادعاى اينكه صلح طلب هستيم، ادعاى اينكه ما مىخواهيم در عالم صلح برقرار بشود زياد است، از ابرقدرتها هم بيشتر از جاهاى ديگر است، آنها بيشتر ادعا مىكنند كه ما مىخواهيم صلح در جهان باشد. انبيا هم اين دعوت را مىكردند، لكن كدام درست گفتند؟ كدام صادقند؟ انبيا هم صلح را در جهان خواستند و مردم را دعوت به صلح مىكردند، اينها هم ادعا كنند كه ما صلح طلبيم. راديو اسرائيل يك برنامهاى داشت كه كانه تمام اين صهيونيستها و اين جنايتكارها همه براى خدا كار مىكنند، براى حقيقت كار مىكنند، براى صلح كار مىكند، همه طرفدار مظلومان هستند، همه طرفدار چه هستند. اين ادعاى آنها، آن عمل آنها!! همين عملى كه تازه هم اتفاق افتاده، آمريكا هم همين ادعا را مىكند. اگر چنانچه يكى از اينها بروند در كليساهاى خودشان، همه آداب كليسا را بجا مىآورند و همان صحبتهاى كليسا را مىكنند، لكن وقتى كه در مقام علم است، چه مىكند؟ مىبينيد. براى اينكه نه آنها مسيحى هستند. و من تعجب مىكنم از اين كه مسيح با آنهمه تهذيب نفس و با آنهمه دعوت به معنويات، چطور شده كه مريدهايش بدتر شدند از يهود هم با اينكه از يهود نمىشود گفت كسى بدتر است (يهود، اسرائيل را مىگويم) چه جور شده است كه مريدهاى او، سران كشورهائى هستند كه تمام بشر را دارند بهآتش مىكشند. اين، براى اين است كه علم را اينها دارند، علم سياست دارند، علم صنايع دارند، همه چيز دارند، اما آنى را كه بايد داشته باشند ندارند، آنى كه براى بشر مفيد است، ندارند و آن، تهذيب نفس و معنويات. نه معنويت مسيح را آنها دارند و نه معنويت موسى كليم را آن دسته دارند و نه معنويت اسلام را اينهائى كه ادعاى اسلام مىكنند، بسيارى شان دارند. آن جنبه تعليماتى، اگر چه بسيار اهميت دارد، لكن اگر پهلوى او پرورش روحى نباشد، مضر به حال بشر است.
صحيفه نور ج 17 صفحه 20
تمام اين خرابىهائى كه مىبينيد وارد مىشود بر همه كشورها، خرابىهائى است كه منشأش علما بودند، علماى دانشگاهها منشأ اين مسائل بودند. آنهائى كه موشكها مىسازند، آنهائى كه طيارهها مىسازند، آنهائى كه چنين و چنان، منشا تمام اين خرابىها اينها هستند. و هر چه به سر بشر مىآيد از علم مىآيد، علم بدون تهذيب.
اگر چنانچه علم در يك قلب فاسد وارد شد، ضررش بيشتر از نادانى است
اگر چنانچه ما فرض مىكرديم كه بشر مهذب بود و عالم نبود، دنيا با آرامش، با آرامش خاطر زندگى مىكرد. اگر ما فرض مىكرديم كه علم توى كار نبود، فقط تهذيب نفس بود، البته خيلى عقب بود بشر از اينكه علم ندارد، خيلى نقيصه بزرگ داشت، لكن رويهمرفتهاش براى بشر، صلاح اين است كه آموزش داشته باشد. اگر امر داير شد بين اين دو تا، صلاح بشر اين است كه علم تحصيل بكند، يا صلاح بشر اين است كه تربيت معنوى داشته باشد؟ ما شك نداريم در اينكه اگر امر بين اين دو تا باشد، داير بين اين دو تا، يعنى اگر يكى آمد ديگرى نباشد، اگر علم آمد تهذيب نباشد، اگر تهذيب هم آمد علم نباشد، اگر اين بشر مهذب باشد، آزار به كسى نرساند، مردم را رنج ندهد، با مردم رئوف باشد، مردم را برادر خود بداند، بشر را برادر و همتاى خود بداند، اگر يك همچو معنائى با همه شوونى كه تهذيب نفس داشت، بود، علم هم هيچ نبود، مردم در آسايش بودند. و اگر علم بود و تهذيب نبود، اگر انبيا را ما استثناء بكنيم از بشر، از اول انبيائى در كار نبودند و بشر خودش خود به خود بزرگ مىشد، اگر اينطور بود، تمام بشر به هلاكت و به ناسامانى مىرسيد و روى خوش در بين بشر اصلاً پيدا نمىشد. الان كه مىبينيد كه يك عدد بسيارى از مردم خوب هستند و آن تودههاى مردم است، اين از بركت همان تربيتهاى معنوى انبياء خداست. تربيتهاى معنوى انبياء خدا، در عين حالى كه همه قبول نكردند اين تربيت را، معذلك آنقدر در دنيا نور افكنده است كه تودههاى مردم، تودههاى ضعيف مردم، همه خوب هستند. كمتر در آنها اين فسادها يپدا مىشود. اگر ما فرض بكنيم كه شماهائى كه از اول مىخواهيد آموزش بدهيد و نهضت سواد آموزى درست كرديد، همراه او، شما پرورش نداشته باشيد و تهذيب نفس نداشته باشيد، اين عمل شما خيلى خوب، اما هدر رفته است، همراهش بايد اين باشد. و اگر چنانچه شمايى كه متكفل آموزش نونهالان هستيد، فقط دنبال اين باشيد كه ما علم شان را درست كنيم و دنبال پرورششان نباشيد، دنبال تهذيب نفس نباشيد، شما هم موفق در كار نخواهيد بود، يعنى يك خدمت مثبتى براى كشور خودتان نكرديد.
بالاتر از اينجا، دانشگاه است. اگر اساتيد دانشگاه فقط همّشان اين باشد كه درس بگويند (البته دانشگاههاى سابق ما، درس هم درست نبود، اگر بود، ما اينقدر عقب نمانده بوديم از دانش هم، حالا ما فرض مىكنيم كه خير، خوب حالا هم انشاءالله خوب است). فقط بنايشان بر اين باشد كه تعليم كنند اينها را، پهلويش تربيت نباشد، تربيت معنوى نباشد، از دانشگاه آنها مىآيد بيرون كه فساد مىكند. حوزههاى علمى هم همين طور است. اگر در حوزههاى علمى قديمى تهذيب نباشد، اخلاق نباشد،
صحيفه نور ج 17 صفحه 21
آموزش معنوى نباشد، فقط آموزش علمى باشد، فقط علم در كار باشد، آنجا هم افرادى از آن خواهند بيرون بيايد كه دنيا را هلاك مىكنند، به هم مىزنند. پس آن دو ركن آموزش با ركن پرورش بايد بگوئيم كه اينها با هم هستند و اگر با هم در يك جمعيتى، در يك بنگاهى، در يك مدرسه اى، در يك دانشگاهى، اينها همدوش هم رفتند و جلو رفتند، آنوقت است كه ما استفاده از دانشگاه مىكنيم، استفاده از حوزههاى علمى مىكنيم، استفاده از همه جا مىكنيم، از آموزشهاى پائين و بالا، همه جا، همه مراتب. بنابراين چيزى كه مهم است، قضيه پروراندن روح اين اطفال از كوچكى تا برسد در هر جا كه مى روند، آنها را تربيت روحى بكنند و تربيت علمى، اگر چنانچه علم در يك قلب فاسد وارد شد، در يك مغز فاسد از جهت اخلاق وارد شد، ضررش بيشتر از نادانى است. نادانى فقدان يك امر بزرگ است، اما ديگر ضرر زدن نيست و نابود كردن نيست. خلاف اينكه اگر دانش باشد بدون بينش اخلاقى و بينش نفسانى و الهى، اين است كه بشر را به هلاكت مى رساند. انبيا هم آنقدرى كه در تربيت پافشارى مىكردند و آنقدرى كه مردم را سوق مىدادند به اينكه مهذب باشند، آنقدر علم را سوق نمىدادند به علم. سوق به تهذيب بيشتر از او است براى اينكه او فايدهبيشتر است. البته علم هم يك چيزى است كه مورد نظر همه بوده و هست، لكن اينها بايد با هم باشند. اينها يك دو بالى هستند كه اگر يك ملتى بخواهد پرواز كند طرف سعادت، با دو تاى اينها بايد پرواز كند، يكىاش كه ناقص باشد نمىشود. و من اميدوارم كه شما آقايان اساتيد دانشگاه، علماى حوزهها، اين روابطتان را حفظ بكنيد. يكى از خيانتهائى كه به اين كشور شد، جدا كردن فيضيه به اصطلاح با دانشگاه بود. اساتيد از ملاها مىترسيدند مىگفتند اينها هيچاند، اينها تهى مغزند، اينها هيچى نمىدانند، حوزههاى ما هم از دانشگاهىها مىترسيدند، مىگويند آنها بيديناند همهشان. تفاهم وقتى بشود، من گمان مىكنم امروز اينجور نيست ديگر مسأله. وقتى كه پاى علما در دانشگاه باز شد و پاى اساتيد دانشگاه در حوزهها باز شد، آنوقت مىفهمند كه مسأله چه جنايتى وارد شده است بر اين كشور. وقتى كه اساتيد دانشگاه تشريف بردند به قم و با آقايانى كه مشغول هستند به اين كارها تماس گرفتند و با هم نشستند و مسائل را طرح كردند، آنوفت مىفهمند كه اينقدر فرياد كه زده مىشود كه اسلام يك فرهنگ غنىاى است در همه چيز، اين اسباب اين نمىشد كه آنوقت در ديوارهاى دانشگاه نوشته بشود كه اسلام يك، يا به تعبير اينطور هم نباشد، نظير اين را. اين براى اين است كه تفاهم در كار نبوده است. از اول اينطورى مىخواستند درست بكنند دانشگاه را و اطفال ما را از اول مىخواستند به يك فرمى اينها را بار بياورند كه دشمن بشوند با اسلام و با هر چه كه مربوط به اسلام است. اسم آخوند را توى دانشگاه نمىشد ببرى، اسم دانشگاهى هم در محيط فيضيه نمىشد ببرى. هر يك از اينها اگر مىرفتند آنجا، خودشان را غريب مىديدند، خودشان را هيچ مىديدند، مىديدند چه محيط بدى وارد شدهاند. اين براى اين بود كه اينطورى درست كردند تا اينكه اين دو جبههاى كه مىتوانند كشور را حفظ كنند و مىتوانند نجات بدهند از گرفتارىها، اينها دشمن هم بشوند. اين سركوبى او را بكند، او سركوبى اين را بكند آنها نتيجهاش را بگيرند و نتيجه را گرفتند، ديديم كه گرفتند. آنقدر پافشارى در دشمن كردند
صحيفه نور ج 17 صفحه 22
اين دو قشر، براى چه بود؟ آنقدر تبليغات سوء از همه اطراف نسبت به اين طبقه مظلوم علما و از آن طرف در آنجا، آنهمه تبليغات براى دانشگاهى و دانشگاه و اينها چه بود؟ براى چه اينطور بود؟ خوب، براى اين بود كه مى ترسيدند كه اگر اينها به هم نزديك بشوند و تفاهم كنند، بفهمند كه اسلام چه چيز است. اگر بروند اين آقايان اساتيد دانشگاه در حوزههاى علمى و پيش اساتيد ببينند كه اسلام چيست وحشت نمىكنند آنوقت. آنوقت مىفهمند كه ما چقدر مصيبت كشيديم در اين دورانها و خصوصاً اين پنجاه سال، براى اينكه ما با برادرهاى خودمان دشمن بوديم، هر كدام ديگرى را تضعيف مىكرديم. شما توجه داشته باشيد به اين معنا كه بايد اين پيوند بين دانشگاه و فيضيه برقرار باشد. بين حوزههاى علميه قديمى و حوزههاى علمى جديد بايد پيوند باشد تا بتوانيد شما كشور خودتان را حفظ كنيد. كشور شما اگر چنانچه شما دو قشر، قشر دانشگاهى، جوانهاى دانشگاه، اساتيد دانشگاه، معلمهاى دبيرستان و دبستان و امثال ذلك، كوشش كنند به اينكه بچهها را با حوزههاى علمى آشنا كنند، علماى آنجا هم كوشش كنند كه اهل علم آنجا و جوانهاى تحصيلكرده و محصل آنجا را با دانشگاه نزديك كنند، هماهنگ كنند، اگر اين دو قشر هماهنگ بشود و اگر صالح بشود اين دو قشر دانشمند، كشور ما هيچ نقص ديگرى نمىتواند پيدا بكند. همه مصيبتها براى اينهاست. يك فردى كه رفت در دانشگاه و به آنطور فساد بيرون آمد كه امثال اشخاصى كه شما مىدانيد، ا لبته يك كشور را به باد فنا خواهد داد و اگر صالح باشد هم، صلاح در يك كشورى ايجاد خواهد شد.
اذا فسد العالم فسد العالم عالم را عالم فساد مىكند، توده مردم فاسد نمىكند.
قطعنامه كنفرانس فاس، بيمه كردن اسرائيل است
الان ما از دست علماى اين دو ابر قدرت داريم رنج مىكشيم، براى اينكه آنها علماى فاسد، علماى سوء هستند. اين رنج كه ما داريم از اين كشورهاى اسلامى خودمان مىبريم، شما مىدانيد كه در فاس چه گذشت؟ و بعد از او اسرائيل چه كرد؟ راجع به فاس خيل حرف زده شده است، من آنها را ديگر تكرار نمىكنم. راجع به، يك كلمه من صحبت مىكنم كه آيا اين بندى كه، بند هفتم كه ادعا مىشود، بعضى از آنها ادعا مىكنند كه اسرائيل به رسميت شناخته نشده است، آيا شناخته نشده است؟ يا فقط شناخته شده است، يا شناخته شده با يك امر زايد؟ وقتى كه كشورهاى اسلامى مىنشينند با هم و از شوراى امنيت مىخواهند كه بيايد و امنيت را در همه كشورهاى منطقه، امنيت را در اينجاها تأمين بكند، اسرائيل از كشورهاى منطقه نيست؟ هست. اگر هست، استثنا شد در اين كنفرانس فاس يا استثنا نشد؟ خوب استثنا كه نشده، از كشورهاى منطقه هم هست. خوب، وقتى شما همه گفتيد كه بايد اسرائيل همانطورى كه حجاز، همانطورى كه لبنان، همانطورى كه جاهاى ديگر تأمين بشود و امنيت باشد، به طورى كه اگر يكىشان بخواهند به ديگرى تعدى بكنند، شوراى امنيت جلويشان را بگيرد، اين معنايش اين است كه اگر يكى بخواهد به اين اسرائيل صدمهاى بزند، يكى بخواهد عليه او كارى بكند، شوراى امنيت بايد به حكم همه اين آقايانى كه در فاس جمع شدند، بايد جلويش را بگيرد. اين بيمه كردن
صحيفه نور ج 17 صفحه 23
اسرائيل است زايد بر شناسايى. شناسائى اين است شما هم يكى از ممالك هستيد و خودتان هم حكومت داريد و خودتان هم حكومت داريد و خودتان چه، اين شناسايى، اما زايد بر شناسايى بيمه كردند اين اسرائيل را و اسرائيل بعدش چه كرد؟ بعدش در مجلس اسرائيل گفته شد كه اصل اين طرح ارزش نظر ندارد، ارزش اينكه ما بخوانيم ندارد. دنبالش هم اسرائيل اين جنايتى است كه همين دو روز متكفل شده و الان هم هست. جنايتى كه از قرارى كه بعضى از اين آقايان گفتند، آمريكا گفته است قصابى راه انداخته. شما ببينيد اگر آمريكا يك جائى را بگويد قصابى مىكنند، اگر سردسته قصابها بگويد كه قصابى مىكنند، چه واقعهاى در آنجا بايداتفاق افتاده بود. اين ملت مظلوم لبنان، بيروت و امثال آنها چه كردند و چه شده است؟ آقايان بيمه كردند اين كشورى را كه اعتنا به او نكردند. و من يك كلمه مىخواهم بگويم و آن اين است كه اگر اسرائيل در تمام عمرش يك راست گفته باشد، همين است كه اين قرارداد ارزش نگاه كردن ندارد. شما ببينيد آقايان مجتمع شدند اسرائيل را بيمه كردند، اسرائيل نه اينكه نمىفهمد اين چيزها را، مىفهمد. اسرائيل را بيمه كردند، شناسائى كردند. حالا يا اين هم جزء دروغهاى اسرائيل است و بند و بست است يا راست است. اين جمله كه اين قرار داد و اين قطعنامه ارزش نگاه كردن ندارد، صحيح است. چرا ندارد؟ براى اينكه آنهائى كه اين را امضاء كردند ارزش ندارند. اگر ارزش آنها داشتند، مىشد كه اسرائيل يك همچو كلمهاى بگويد؟ يك همچو توهينى كه به هر كس بكند، يك كسى كه بگويد اصل حرفهاى تو ارزش گوش دادن ندارد، نوشتههاى تو ارزش ديدن ندارد، هر كس به يك آدم عادى يك همچو كند تا آخر عمرش با او دشمن مىشود. اين آقايان طرفدارى از كسى كردند كه به آنها اينطور توهين كرده و آنها را اينطور تحقير كرده و دنبالش هم بيروت را و لبنان را و جنوب لبنان را آنطور به آتش كشيده. الان هم در حجاز اجازه نيست كه بگويند مرگ بر اسرائيل. از مرگ بر اسرائيل يك دستههائى كه رفتند و براى اسلام مىخواهند شكايت پيش پيغمبر اسلام ببرند، شكايت پيش خداى تبارك و تعالى در خانه او ببرند، نمىگذارند شكايت كنند، مىگويند بخوريد و صدايتان درنيايد. اى لبنانىها كتك بخوريد، كشته بدهيد، لكن نفس نكشيد. اين بيمه كردن اسرائيل اين است و او ارزش اصلاً براى شماها قائل نيست. او هيچ براى شما قائل نيست. خداى تبارك و تعالى ارزش براى اين قرارداد قائل نيست و اين قرارداد را قابل ذكر نمىداند. پيغمبرهاى دنيا حتى پيغمبر (اينها كه پيغمبر ندارند، اينها، اين اسرائيلىها حرف مىزنند، مثل مسلمان بودن بعضى از ماها) انبياى عظام هم براى اين قرارداد ارزش قائل نيستند. آنهائى كه مىگويند كه اسرائيل شناسائى شده است، مىدانند مسأله را كه شناسائى به اضافه شده است يا نمىدانند؟ اگر نمىدانند، كه نمىدانم چه بايد گفت. و اگر مىدانند، چطور اينها قبول مىكنند يك همچو تحقيرى را و يك همچو تحقير كوبندهاى را كه شايد هيچ دولتى نتواند از كس ديگر بپذيرد. چطور اينها با همه ساز و برگى كه دارند و با همه ادعاهائى كه دارند، يك دولتى كه عددش معلوم نيست چند تاست كه خود آنها هم با اسرائيلىها بد هستند، اين، اينها را اينطور تحقير كند و آنها بپذيرند. حالا هم كه اينطور تحقير كرده، حالا هم به طرفدارى از آمريكا، به طرفدارى از اسرائيل پليس حجاز جوانهاى ما را،
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 27
تاريخ: 29/6/61
پيام امام خمينى به مناسبت عيد سعيد قربان
بسم الله الرحمن الرحيم
والى الله المشتكى
در آستانه عيد سعيد قربان كه بايد به عموم مسلمانان جهان و بخصوص حجاج بيت الله الحرام، رهسپاران به سوى قربانگاه بزرگ ابوالانبيا حضرت ابراهيم خليلالله صلواتالله عليه و عليهم تبريك عرض كنم، معالاسف در اين سال مصيبتهائى بر مسلمين وارد شد كه به جاى تبريك، تعزيت بايد گفت. تعزيت نه فقط براى تجاوز شيطان بزرگ آمريكاى جنايتكار بر حريم مسلمين و نه فقط براى هجوم حكام تروريست و جنايت پيشه اسرائيل بر كشور عزيز اسلامى لبنان، و نه براى جنايات صدام عفلقى اين نوكر بى اراده آمريكا و اسرائيل بر مسلمانان عرب و غيرعرب و جنوب و غرب كشورمان ايران، و نه براى جست و خيز و شادمانى سران كشورهاى مصر، اردن، سودان، مغرب و غير آنان براى پيروزى دشمنان اسلام و بشريت بر مظلومان لبنان و بيروت و به خاك و خون كشيدن هزاران جوان و پير و طفل، زن و مرد بيگناه، گرچه همه اينها مصيبت است و تعزيت دارد، لكن مصيبت بزرگ و فاجعه عظيمى كه همه مصيبتها و فاجعهها پيش آن ناچيز است، آن است كه مشتى تروريست صهيونيست بى حيثيت، به بدترين وجه بر مسلمانان تاخت و تاز كنند. مسلمانانى كه داراى آنهمه امكانات معنوى و مادى هستند كه با يك تشر مىتوانند آمريكا را از منطقه عقب برانند تا چه رسد به اسرائيل. ما نه فقط براى آوارگى يك عده مظلوم كه از سرزمينهاى خود رانده شدند و پناهگاهى ندارند در سوك و عزا هستيم، كه مصيبت بزرگ آن است كه اين جنايتها به دست اسرائيل در مرئى و منظر دولتهاى مدعى اسلام انجام مىشود. فاجعه بزرگ آن است كه اين دولتهاى مدعى اسلام براى ناز شست آمريكا و اسرائيل فعاليت مىكنند كه مو به مو طرح كمپ ديويد يا شبيه آن را اجرا كنند و به دنبال اين جنايت عظيم صريحاً اسرائيل را به رسميت يا به آقائى بشناسند. فاجعه براى مسلمانان آن است كه بعضى از دولتهاى به اصطلاح مسلمان، با ديدن اين فجايع بزرگ مانع مىشوند تا مظلومان از دست ستمگران حتى ناله كنند.
مصيبت عظيم آن است كه آمريكا كه قريب نيم قرن بر مسلمانان جهان بخصوص منطقه، هر چه خواسته است ستم كرده و مخازن آنان را غارت نموده است، دولتها نه تنها از ترس آمريكا نمىتوانند اظهار مظلوميت مظلومان را حتى در كشورهاى خودشان بشوند، بلكه چنانكه ديديم با ملت غارتزده
صحيفه نور ج 17 صفحه 28
ايران كه با نهضت اسلامى خود مىخواهد فرياد مظلومانه سردهد و به ملتهاى مظلوم جهان داد خود را برساند، چهها كرده و در مخالفت با ايران حتى از آمريكا و اسرائيل گوى سبقت را ربودند و براى تقرب به ستمكاران، با تمام قواى تبليغاتى و تسليحاتى به متجاوز به ايران كمك نمودند. به جاى آنكه به ملت و دولت برادر خود دست اخوت و وحدت دهند، به آمريكا و اسرائيل دست عبوديت و ذلت دادند و به توطئه عليه ملت ايران برخاستند. ما اكنون از بسيارى از دولتهاى به اصطلاح اسلامى مأيوس هستيم و اميدى به هدايت آنان نداريم مگر آنكه خداوند متعال نظر عنايتى فرمايد و تحولى در آنان بوجود آورد تا مسائل را آنگونه كه شايسته است، بررسى نمايند و خود و كشور خود را از چنگال گرگان جهانخوار نجات دهند. اينك لازم است تذكراتى به زائران بيت الله الحرام و آنان كه در قربانگاه حضرت خليل الرحمن سلام الله عليه حاضر مىشوند، داده شود:
1- لازم است حجاج، مسائل حج را از واجبات و محرمات نزد علماى اعلام به خوبى ياد گيرند تا خداى نخواسته تخلفاتى حاصل نشود كه موجب هدر رفتن زحمات آنان گردد يا موجب محل نشدن آنان شود و براى خودشان اشكالاتى پيش آيد.
2- لازم است زائران محترم ايرانى توجه كنند كه از كشورى انقلابى و اسلامى و متعهد به احكام اسلام راهى حج شدهاند و چشمان دوستان و دشمنان بر آنها دوخته شده است. دوستان، براى آنكه ببينند زائران محترم به تعهد اسلامى خود باقى هستند و در رفتار و گفتار و برخورد با مسلمانان جهان آبروى انقلاب اسلامى شكوهمند خود را حفظ مىنمايند و در زحمتها و مشقتها و كمبودها كه لازمه قهرى اين سفر مقدس است، بردبارى و شكيبائى دارند و خداوند متعال را در امور حاضر و ناظر مىدانند و با سرافرازى به كشور خود باز مىگردند و كشور و انقلاب خود را در بين مسلمانان جهان سرافراز مىكنند و انقلاب اسلامى كشور عزيز خود را مسلمانان جهان و كشورهاى اسلامى صادر مىنمايند، يا خداى نخواسته بر خلاف اخلاق و كردار اسلامى از بعض آنان در مريى و منظر برادران اسلامى، عمل و يا گفتارى ولو كوچك صادر مىشود كه موجب هتك اسلام و جمهورى اسلامى كه از گناهان بزرگ نابخشودنى است. و دشمنان، براى آنكه در گفتار و كردار و اخلاق آنان خدشه كنند و خداى نخواسته اگر امرى گر چه بسيار ناچيز از آنان صادر شود، بهانه به دست آوردند و با بوقهاى تبليغاتى خود مطالب كوچك را بزرگ و بزرگتر جلوه دهند و بيش از پيش، چهره اسلام و انقلاب را در نظر اجانب و جهانيان واژگون و مسلمانان ايران را در نظر مسلمانان جهان مردمى بى بند و بار معرفى كنند و اسلام را مكتبى به دور از ارزشهاى والاى انسانى و ملت شريف ايران را ملتى منحط و دور از تمدن و تعالى، به خورد جهانيان دهند. بايد بدانند مسؤوليت حجاج محترم در پيشگاه مقدس خداوند متعال و در مقابل ملت شريف و مجاهد، در راه اسلام و تعاليم انسانى آن، بسيار خطير و بزرگ است. هرگز گمان نكنند امسال كه همه مىدانيم چنگال ابرقدرتها و وابستگان به آنان، به كشورهاى اسلامى و مظلومان جهان بيش از پيش فرو رفته و خون جوانان مظلوم مسلمين بيشتر از هر وقت از چنگال آنان مىچكد، مشابه سالهاى ديگر است .
صحيفه نور ج 17 صفحه 29
اكنون قدرتهاى بزرگ جهان از اسلام و برنامههاى غرب و شرق زدائى آن به وحشت افتادهاند و شيطان بزرگ، جوجه شيطانها را فرا خوانده و به تمام توطئهها براى خاموش كردن نور خدا دست يازيده است.
3- لازم است زائرين محترم بيت الله الحرام از هر ملت و مذهبى كه هستند به فرامين قرآن كريم گردن نهند و در مقابل سيل شيطانى بنيان كن اسلام زدائى شرق و غرب و وابستگان بى اراده آنان، دست اخوت اسلامى به هم دهند و به آيات شريف الهى كه آنان را به اعتصام به حبل الله فرا خوانده و از تفرقه و اختلاف تحذير و نهى نموده است، توجه كنند. از اين فريضه عبادى - سياسى اسلام، در آن امكنه شريفه كه بحق براى مصالح موحدين و مسلمين جهان بنا شده است، بيشترين استفاده معنوى و سياسى را نموده و به سر قربانگاه ابراهيمى - اسماعيلى توجه كنند، كه براى خداى تبارك و تعالى و هدف مقدس اسلام تا سر حد فداى عزيزترين ثمره وجود خود بايد ايستاد و از هدف الهى دفاع نمود. بايد شيطان بزرگ و ميانه و كوچك، اولى، وسطى و عقبه را از حريم مقدس اسلام و كعبه و حرم راند و بايد دست شياطين را از كعبه و حرم كشورهاى اسلامى كه حريم آن است قطع كرد و بايد دعوت خداوند متعال را لبيك گفت. بايد حجاج محترم كشور انقلاب اسلامى ايران فرياد مجاهدين شجاع و فداكار ملت شريف مجاهد را بر مسلمانان جهان در آن مجمع عمومى مسلمين برسانند و آنان را موظف نمايند كه حامل پيام ملت ايران به تمام ملتهاى مظلوم جهان باشند و فرياد ياللمسلمين اين ملت انقلابى
4- مسلمانان بايد بدانند كه پس از انقلاب اسلامى و توجه به قدرت خارق العاده اسلام، توطئههاى و نقشههاى امريكا از ايجاد تفرقه بين برادران اهل سنت و تشيع و هجوم به ايران كه مركز ثقل نهضت اسلامى است، تا نقشه عميق و گسترده هجوم به لبنان و آن جنايات عظيم، همه و همه براى اسلام زدائى و تضعيف اين قدرت الهى است. بايد بدانند نقشه امريكا كه به دست خبيث اسرائيل در جريان است، به بيروت و لبنان خلاصه نمىشود، كه اسلام در همه جا، در كشورهاى اسلامى خصوصا منطقه خليج فارس و حجاز مركز وحى الهى، هدف است. هدف اول آن است كه حكام منطقه گوش و چشم بسته در فرمان آمريكا و از آن دردناكتر اسرائيل باشند و ننگ هر تحقير و نوكرى را بپذيرند. در چنين جو و فاجعه عظيمى، ملتهاى اسلامى نبايد بى تفاوت باشند و از هيچ كوشش در راه حفظ اسلام و كشورهاى اسلامى نبايد دريغ كنند. چه دردناك و مصيبت بار است كه در جوار مسلمانان و دولتهاى به اصطلاح اسلامى، اسرائيل غاصب اينچنين جسورانه و فاتحانه به مردم مظلوم لبنان، به خواهران و برادران عزيز بيروتى تجاوز كند و به جاى آنكه دولتهاى كشورهاى اسلامى به دفاع، كه يك فريضه الهى و انسانى است، برخيزند، اينچنين نرمش نشان دهند، بلكه براى مقصد شوم آمريكا و اسرائيل به فعاليت برخيزند و به جاى اسرائيل ستم پيشه، ايران اسلامى و اسلام را در ايران هدف و تمام هدف قرار دهند. آيا اگر امروز توانستند عذرهائى براى سكوت بلكه كمك به مقاصد شوم اين جنايتكار و اربابش بتراشند، تاريخ را هم مىتوانند به انحراف كشند؟ آيا ملتهاى آزاد را هم مىتوانند فريب
صحيفه نور ج 17 صفحه 30
دهند؟ و آيا خداوند منتقم را هم با عذرهاى غير موجه خود مىتوانند قانع كنند؟ و آيا اينطور كه اينان اسلام بزرگ را به ملعبه و بازى گرفتهاند ، گناه بزرگشان بخشودنى است؟ و آيا از عهده جواب براى خونهاى زنان و مردان و كودكان بيگناه بيروت بر مىآيند؟
5 - چون لازم است در اين سفر مبارك بر جريانات و طرحهاى اسلامى - سياسى، هماهنگىهاى كامل بين تمام كاروانها و گروهها باشد و از هرج و مرج و امور مخالف با اخلاق اسلامى به طور كامل اجتناب شود، ضرورى است حجاج محترم و كاروانهاى حج از پيشنهادهاى متصدى محترم امور حج و حجاج، جناب حجت الاسلام آقاى موسوى خوئينىها پيروى نمايند، كه اگر خداى نخواسته هر كاروان و هر گروهى مستقلاً و بدون توجه به هماهنگى اقدام به امرى كنند، ممكن است فاجعهاى پيش آورد و انحرافاتى تحقق يابد كه چهره اسلامى جمهورى اسلامى و انقلابى دگرگون جلوه داده شود و اين گناه عظيمى است كه پيش خالق و خلق مسؤوليتى بس بزرگ دارد.
اينجانب اميدوارم كه حجاج عزيز ايدهم الله تعالى از خود و دوستان خود مراقبت نمايند كه اين عبادت با عظمت الهى، آلوده به گناه و خطايا نشود. در ميقاتهاى الهى و مقامات مقدس، در جوار خانه پر بركت خداوند تعالى، آداب حضور محضر مقدس خداوند عظيم، مراعات و قلوب حجاج عزيز از تمام وابستگىهاى به غير حق، آزاد و از آنچه غير دوست هست، تهى و با انوار تجليات الهى منور گردد تا اعمال و مناسك اين سير الى الله با محتواى حج ابراهيمى و پس از آن، حج محمدى، آراسته گردد و با سبكبارى از افعال طبيعت، همگان سالم از ورزهاى منى و منيت، با كوله بارى از معرفت حق و عشق محبوب، به اوطان خود باز گردند و به جاى سوغاتهاى مادى فانى، دستاوردهاى باقى ابدى براى دوستان به سوغات آورند. با مشتى پر از ارزشهاى انسانى اسلامى كه پيغمبران بزرگ از ابراهيم خليلالله تا محمد حبيبالله صلىالله عليهم و آلهم اجمعين به انگيزه آن مبعوث شدند، به دوستان عاشق شهادت بپيوندند. اين ارزشها و انگيزههاست كه انسان را از اسارت نفس اماره به سوء و وابستگى به غرب و شرق، نجات و به شجره مباركه زيتونه لاشرقيه و لاغربيه رساند. و اگر مسلمانان جهان به انگيزه انبياء عليهمالسلام كه عصاره آن در آخرين كتاب انسان ساز، قرآن كريم، اين كتاب هدايت كه از مبداء نور الله نورالسموات و الارض به مشكات قلب نورانى خاتم الرسل صلى الله عليه و آله و سلم تابش نمود تا قلوب انسانها را از حجابهاى ظلمت و نور برهاند و عالم را نور علا نور كند، پى برند و به اقيانوس نور متصل شوند، هرگز در اسارت شيطان و شيطان زادگان در نمىآيند و براى چند روز مسند توهمى و رياستهاى تخيلى، داغ ننگ و ذلت را بر جبين خويش نمىپذيرند و براى تقرب به شيطان بزرگ و طرح اسارت بار كمپ ديويد و اشباه آن، به جست و خيز بر نمىخاستند. هان اى قطرههاى جدا از اقيانوس قرآن و اسلام! به خود آئيد و به اين اقيانوس الهى متصل شويد و به اين نور مطلق استناره كنيد تا چشم طمع جهانخواران از شما ببرد و دست تطاول و تجاوز آنان قطع شود و به زندگانى شرافتمندانه و ارزشهاى انسانى برسيد. از اين زندگى ننگين كه مشتى اسرائيلى دورهگرد، بر شما حكومت كنند و مسلمانان مظلوم را در حضور شما پايمال نمايند،
صحيفه نور ج 17 صفحه 31
رهائى يابيد. بار الها! به ما خفتگان توفيق بيدارى عنايت فرما و حكام كشورهاى اسلامى را به خود آر كه با معيارهاى اسلامى بر مسلمانان حكومت كنند و بتهاى نفس و طاغوت را در هم شكنند.
6- بر روحانيون محترم و نويسندگان و گويندگان متعهد لازم است كه در فرصتهاى مناسب و در محضر مسلمانان، به جبران تبليغات مسمومى كه از وسائل ارتباط جمعى وابسته به آمريكا و اسرائيل، به شايعهافكنى و دروغپردازى بر ضد اسلام و جمهورى اسلامى ايران اشتغال دارند، از اسلام و انقلاب اسلامى ايران دفاع نمايند و چهره واقعى آن را به جهانيان معرفى نمايند و دستاوردهاى اسلامى را كه با جهاد بىامان ملت متعهد ايران، با همه گرفتاريها و كارشكنىهاى دشمنان اسلام در داخل و خارج، نصيب كشورشان شده است، يادآور شده و ملتها را آماده كنند و از تهمتهايى كه از ناحيه بوقهاى تبليغاتى به اين ملت زده شده است پرده بردارند و نقشهها و توطئههاى آمريكا و وابستگان به آن را افشا كنند. از هجوم ارتش صدام عفلقى به امر آمريكا و پشتيبانى كشورهاى وابسته به آن، جهانيان را باخبر كنند. مسلمانان را از آنچه به دست بعضى از حكام آمريكايى بر اسلام و مسلمين مىگذرد كه بدترين آنها شناسائى رسمى اسرائيل و بعد از آن، تاخت و تاز وحشيانه به كشور اسلامى لبنان و شهيد و معلول كردن ده هزار مردم بيگناه و بى پناه است، آگاهى دهند. شايد ملتها با اعتقادبه خداى متعال از اين فاجعه بزرگ تاريخ كه روى مسلمانان را در جهان و در پيش نسلهاى آينده، خدانخواسته سياه مىنمايد، جلوگيرى كنند و اسلام عزيز و مسلمين را از اين ننگ بزرگ رهائى بخشند و خود را از اين تحقير و ذلت ناهنجار كه ياد آن هر مسلمان غيرتمند را مىلرزاند آزاد كنند.
7- اخيراً به دولتهاى منطقه كه براى فجايع مخالف با اسلام و تعليمات قرآن، گردهمائى مىنمايند، اخطار مىكنم كه اقدام و قيام بر ضد اسلام و ملتهاى اسلامى نكنند. در صورتى كه چنين كنند، دولت و ملت ايران كه بزرگترين قدرت منطقه است، به اذن الله تعالى بر شما نخواهد بخشود و هر پيامدى كه براى شما پيش آيد، خود مسؤول آن هستيد. از شما كه رگ حيات و شريان بزرگ اقتصاد و صنايع جهان در دستتان است، هيچ عذرى در پيشگاه معظم خالق و مخلوق پذيرفته نخواهد شد. اميد است انشاءالله تعالى اسلام عزيز با پشتيبانى ملل اسلامى در جهان خصوصا منطقه، به آمال خود برسد و مسلمانان جهان بر مستكبران پيروز شوند.
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 32
تاريخ: 31/6/61
پيام امام خمينى به مناسبت دومين سالگرد جنگ تحميلى
بسم الله الرحمن الرحيم
دو سال از هجوم آمريكاى جهانخوار توسط جيره خوار خود، صدام عفلقى به كشور اسلامى ايران و در واقع به اسلام گذشت و با سپاس به درگاه خداوند متعال هر چه از اين جنگ ناخواسته تحميلى مىگذرد، قدرت اسلام و جمهورى اسلامى و قواى نظامى و انتظامى ايران و پايدارى ملت متعهد آشكارتر و افزونتر مىگردد و رسوائى جهانخواران و وابستگان و پيوستگان به آنان بيشتر و واضحتر مىشود و مشت خرابكاران و منافقان و منحرفان بازتر مىگردد و بحمدالله تعالى و با عنايات خاصه الهى و توجه حضرت بقيهالله ارواحنا لمقدمهالفدا، امسال كشور و ملت ايران با سالهاى گذشته فرقهاى چشمگيرى داشته است. سالهاى قبل ارتش فريب خورده صدام در كشور عزيز ما به جنايات خود ادامه مىداد و صدام تكريتى و اربابانش اميد داشتند كه بتوانند در داخل كشور به خرابكارى و جنايت ادامه دهند و خيال سردارى قادسيه را در سر داشتند و جدائى مناطق نفت خيز را در مغزهاى پوك خود مىپختند ولى در اين سال پر بركت مىبينيم و مىبينيد كه كاخهاى اميدشان فرو ريخته و قواى مسلح شجاع و مومن ايران آنان را با رسوائى هر چه تمامتر از كشور خويش راندهاند و اكنون چون دزدان در بلندىهاى ايران پناهگاه ساخته و در آنها خزيدهاند و قدرت مقابله را از دست دادهاند و از داخل كشور عراق با توپهاى دور برد و موشكها مناطق مسكونى عرب نشين را مىكوبند و مردم شهرهاى مقاوم مرزى را به شهادت مىرسانند و بلند پروازىهاى سردار قادسيه بدل شده است به دريوزگى از اين دولت و آن دولت و به مشتى دروغ كه خود را به آن دلخوش و روى خود را با سيلى سرخ كرده است و به خيال خود ارتش خويش را فريب مىدهد و انتقام شكست مفتضحانه خود را از ملت مظلوم عراق و فرماندهان ارتش خود گيرد و مضحكتر از همه اينكه جزيره خارك را منطقه نظامى اعلام مىكند و پشتيبانان شكست خورده او دامن به اين دروغ زدهاند كه شايد اين حيله موجب شود كشتىهاى نفتكش به جزيره خارك نيايند و ايران را وادار به صلح نمايند كه اين حيله شيطانى نيز خنثى و نقش بر آب شد، چرا كه رزمندگان ايران شجاعانه از خاك و بندرهاى ايران دفاع مىنمايند و دولت با اعلام بيمه كشتىهاى نفتكش، اين نقشه را باطل كرد. و امروز قدرت نيروهاى مسلح ايران از ارتش و سپاه و بسيج و قواى انتظامى و عشايرى و مردمى آنچنان است كه مىتواند با راحتى شهرهاى عراق را در هم كوبد، لكن پيروى از احكام اسلام عزيز آنان را از تجاوز به حريم شهرهاى مسكونى باز
صحيفه نور ج 17 صفحه 33
داشته است و اگر خداى ناكرده فرماندهان و پرسنل قواى مسلح ما چون صدام و قواى تابع او بودند كه به اسلام و احكام نورانى آن اعتنائى نداشتند و از ارزشهاى انسانى بىبهره بودند، شهرهاى عراق چون شهرهاى خوزستان و امثال آن در هم كوبيده مىشد. در سال گذشته توطئه گران مطبوعات و بازيگران رسانههاى گروهى وابسته به آمريكا و صهيونيسم با كمال وقاحت ايران را متهم مىكردند كه از اسرائيل اسلحه وارد مىكند و طرفدار اسرائيل جنايتكار است، اكنون در كنفرانس فاس، فاش و روشن شد كه طرفدار اسرائيل، صدام جنايتكار و اكثر دولتهاى منطقهباشند. طرفدارى از جنايتكارى كه با كمال جسارت پس از آنهمه تبهكارى هايش و خدمتگزارىهاى دويلههاى منطقه، آنان را به باد مسخره گرفته است و آنان را آنچنان تحقير نموده كه جز خود آنان هر انسانى را خجالت زده مىكند و خجالت نه از براى سران اين دولت ها، بلكه براى انتسابشان به اسلام و از آن جهت كه متأسفانه امور مسلمانان به دست اينان است. پيامد آن خدمتگزارىها به اين جنايتكار، قتل عام بيگناهان بيروت، جنايتى كه عمق آن را ما نمىدانيم، حجم جنايت به قدرى بوده است كه به حسب گزارش خبرگزارىها خشم جهانيان را برافروخته است، حتى جنايتكاران جهان چون ريگان و حسنى مبارك را به صورت ظاهر وادار به محكوم نمودن آن نموده است. حجم جنايت به گونهاى بوده است كه حتى خبرگزارىها و روزنامههاى طرفدار اسرائيل آن را محكوم و بزرگترين جنايت پس از جنگ جهانى دوم دانستهاند و به گونهاى بوده است كه حتى خود جنايتكاران نمونه جهان چون اسرائيل و فالانژها و ديگر همدستانشان هر يك به ديگرى نسبت مىدهد و بزرگترين مصيبت براى مسلمانان آن است كه از سران دولتهاى منطقه نفس بر نمىآيد و از آن فجيعتر و ننگآورتر طرفدارى بى قيد و شرط بعض حكام منطقه است و باز هم در حجاز از جنايت اسرائيل و پدربزرگ او امريكا نمىشود اسم برد. و ما با سپاس به درگاه پروردگار عالميان، باز هم مددهاى غيبى را از اسلام و جمهورى اسلامى دريافت مىكنيم و خداوند كيد آنان را كه دولت ايران را طرفدار اسرائيل معرفى مىكردند به خود آنان برگرداند و آنان را نزد ملت رسوا كرد و صدام عفلقى كه براى روبروئى با اسرائيل بهانه مىتراشيد و خواست با آن بهانهها خود را از دست مدافعان سلحشور ايران نجات دهد، در كنفرانس فاس به حمايت و شناسائى اسرائيل و بيمه و امنيت آن گريبان پاره كرد و مكروا و مكرالله و الله خير الماكرين .
اكنون كه بزرگداشت هفته جنگ تحميلى فرا رسيده است و بحمدالله تعالى قواى مسلح و غيور ايران با سرافرازى تمام و غرور آفرينى براى اسلام و ملت بزرگ، مراحل آخر پيروزى را طى مىكند، لازم است ملت شريف ايران عموما و خصوصا دولتمردان و گويندگان و نويسندگان و شاعران و هنرمندان از اين قشرهاى فداكار هر يك به سهم خود قدردانى نمايند و مراحل مختلف پيروزى اين حماسه آفرينان را با گفتار و نوشتار و كردار خود در معرض نمايش گذارند و در محافل هفته جنگ
صحيفه نور ج 17 صفحه 34
فوايد و نتايج و پيامدهاى آن را برشمارند و روح شجاع اين رزمندگان بزرگ را هر چه بيشتر تقويت كنند. ملت شجاع و متعهد، اين هفته لازم است حضور خود را در صحنه جنگ اثبات نمايند و مشت محكمى به دهان ياوه سرايان بكوبند. امروز ابرقدرت ها، ملت حاضر در صحنه ما را متهم مىكنند كه از جمهورى اسلامى رو برگردانده و از جنگ كه حقيقتاً دفاع از اسلام است خسته شدهاند . آنان ملت ايران را نشناختهاند و ناچار به دروغپردازى پرداختهاند و با اتهامات گوناگون به قواى مسلح و ملت ايران، تصميم دارند به هر صورتى كه هست بار ديگر جنايات خود را در ايران تكرار نمايند، ولى ملت رشيد و مقاوم ايران در مقابل آنان ايستادهاند و هرگز به آنان چنين اجازهاى را نخواهند داد. آنان مى خواهند با جمهورى اسلامى مخالفت كنند، چرا كه اين مخالفت مردم عزيز ما را مصممتر خواهد نمود تا براى مبارزهاى طولانىتر دست در دست يكديگر نهند و از ايران واسلام عزيز و استقلال و شرف خويش دفاع نمايند. لهذا ملت شريف در سراسر ايران از روحانى و دانشگاهى و بازاريان و جوانان عزيز محصل تا رزمندگان فداكار و ساير قشرهاى معظم در اين هفته جنگ به شكرانه پيروزى اسلام پشتيبانى خود را از جمهورى اسلامى و قواى مسلح، فداكاران در راه هدف كه اسلام و ايران است به ثبوت برسانند و نيز ياد شهداى فداكار را كه جمهورى اسلامى و پيروزى ها، رهين جان نثارى آنهاست، زنده نگه دارند و از معلولين عزيز و آسيب ديدگان و آوارگان مقاوم در راه استقرار حكومت الله تفقد و قدرشناسى نمايند و از بازماندگان شهدا دلجوئى و به آنان دلدارى دهند، گر چه زبانها و قلمها در توصيف جوانان و نوجوانان، پيران و سالخوردگان عزيزى كه خون پاك خود و سلامت خويشتن را فدا كردهاند تا اسلام زنده و كشور پاينده بماند و از شر دشمنان خونخوار آزاد شود، عاجزند و نيز عاجزند كه به پدران و مادران دليرى كه چنين فرزندانى را تربيت كردند و به اسلام تقديم نمودند دلدارى دهند و از خواهران و برادرانى كه در جوار آنان بودند دلجويى نمايند، اينان مشمول عنايات و رحمتهاى بىپايان خداوند، در جوار اولياء عظيم الشان، با سعادت در دنيا و آخرت قرينند، خدايشان رحمت و بركت دهد. درود بى پايان به روح پاك شهيدان راه حق و سلام فراوان بر آسيب ديدگان و آوارگان در جبهههاى دفاع از اسلام و ايران اسلامى و درود و سلام بر بازماندگان شهدا و خانوادههاى آسيب ديدگان و سلام خداوند و انبياء و اولياء او بر بقيهالله ارواحنا لمقدمهالفدا
روح اللهالموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 38
تاريخ: 3/7/61
بيانات امام خمينى در ديدار با آيت اللهزاده صدوقى و مسؤولان نهادها، ارگانها و ادارات دولتى استان يزد
آنچه را كه براى هميشه باقى مىماند خدمت به اسلام و احكام خداست
بسم الله الرحمن الرحيم
استان يزد چون هميشه با عقل و تدين اداره مىشده است، مردم آن همواره متدين و طرفدار اسلام هستند و در انقلاب هم يزد مؤثر بوده است و من اميدوارم كه يزد نمونهاى باشد براى ساير استانهاى كشور و همانطور كه مردم آن متعهدند، متعهدتر باشند. امروز روزى است كه همه ما بايد كوشش كنيم تا نقشهها و جنايات ابرقدرتها و طرفداران داخلى آنها كه شكست خوردهاند را خنثى كنيم. رفتن آقاى صدوقى كه شخصى متعهد و عاقل و فعال و از همه جهات انگشت شمار بوده، براى ما باعث كمبود است و ما امثال ايشان را كم داريم. خداوند ايشان را رحمت كند. البته بعد از آقاى صدوقى، آقاى خاتمى همه كارها را با كمك آقازاده صدوقى انجام مىدهند و من اميدوارم كه آقايان قدر اين نعمت را را بدانند و با همكارى همه ارگانها مسائل حل شود و بدانيد آنچه را كه براى هميشه باقى مىماند خدمت به اسلام و احكام خداست و ساير چيزها از بين رفته و فانى مىشوند انشاءالله موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 39
تاريخ: 4/7/61
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از سردبيران، مديران معاونان، مسؤولان، كاركنان وخبرنگاران سازمان خبرگزارى جمهورى اسلامى
آنچه كه در خبرگزارىها مهم است كيفيت آن است
بسم الله الرحمن الرحيم
آنچه كه در خبرگزارىها مهم است كيفيت آن است، زيرا هر كدام كه به راستى و راستگوئى نزديكتر باشد، شوق انسان را به گوش دادن بيشتر مىكند. در جمهورى اسلامى بايد صادقانه تمامى اخبار و خصوصا مسائل مربوط به جنگ و نحوه برخورد دولتهاى بزرگ با ملت ايران براى مردم بازگو شود. امروز كارهاى ايران مورد توجه دنيا و خبرگزارىها و مطبوعات و راديوها و تلويزيونهاست و همه آنها مراقب هستند كه چيزى پيدا نموده و بااضافات و دروغپردازىها به جمهورى اسلامى صدمه وارد سازند و با مصاحبههاى صد درصد دروغ با افراد مغرض، يا اظهار نظرهاى بى مورد درباره افراد مىخواهند اذهان مردم را منحرف سازند و يكى از چيزهائى كه زياد روى آن تبليغ مىكنند مسأله انقلاب و اسلام است، چرا كه مسلم است اگر اسلام رشد پيدا كند جلوى خائنين راگيرد. و اگر ما مىگوئيم كه انقلاب بايد صادر شود، يعنى اسلام بايد در همه جا رشد پيدا كند و ما بنا نداريم در جائى دخالت نظامى كنيم. من اميدوارم خبرگزارى جمهورى اسلامى به واسطه خصوصيتى كه در آن هست رشد نموده و همه ما و شما در كارها خداوند را ناظر خود ببينيم و بهاند ازه مسؤوليت تبليغ نموده و تلاشهاى دشمنان را خثنى سازيم. خداوند همه ما و شما را در خدمت به اين مردمى كه هميشه در ظلم و ستم بودهاند موفق بدارد. خداوند مجروحان شما را شفا و شهدا را رحمت فرمايد.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 35
تاريخ: 1/7/61
پيام امام خمينى به مناسبت آغاز سال تحصلى 62 - 61
بسم الله الرحمن الرحيم
اكنون كه با تأييد خداوند متعال و توجه خاص بقيه الله ارواحنا لمقدمه الفدا مراكز آموزش از دبستانها و دبيرستانها گشايش مىيابد و مراكز سرنوشت ساز كشور و جمهورى اسلامى به فعاليت بر مىخيزند، تذكراتى را كه كراراً دادهام، به علت اهميت موضوع، شايسته تكرار مىبينم.
اينجانب خود را مسؤول اسلام و ملت محترم مىدانم تا در اين امر حياتى باز تأكيد و پافشارى نمايم. اميدوارم همه دست اندركاران امور تربيتى و آموزشى و تمام دولتمردان جمهورى اسلامى و همه روشنفكران متعهد و گويندگان و نويسندگان و بالاخره فرد فرد ملت ايران كه نزد خداوند قهار مسؤول هستند، در اين امر كه در رأس امور است، نه تنها سهل انگارى و مجامله ننمايند كه با جديت و پشتكار براى هر چه غنىتر و بهتر شدن اساس آموزش و پرورش اقدام نمايند.
1- بايد سعى شود متصديان امور تربيتى از مرتبه ابتدائى تا آخر از اشخاص صالح و متعهد و معتقد به جمهورى اسلامى انتخاب شوند، افرادى كه هيچ گونه گرايش به مكتبهاى انحرافى شرق و غرب نداشته باشند. دانش آموزان عزيز با كمال دقت و بيطرفى اعمال و كردار دبيران و معلمين را زير نظر بگيرند كه اگر خداى نكرده در يكى از آنان انحرافى ببينند بلافاصله به مقامات مسؤول گزارش نمايند و خود دبيران و معلمين با هشيارى مواظب همكاران خود باشند تا اگر بعضى از آنان خواستند افكار انحرافى خود را در خلال تدريس به فرزندان ميهن اسلامىمان القاء كنند، از آنان جلوگيرى نمايند و در صورتى كه فايدهاى نبخشيد با قاطعيت مطلب را با مسؤولان در ميان بگذارند. ايران امروز ديگر تحمل افكار غربزده و شرقزدگى مشتى خائن را ندارد. ما بايد با تمام وجود به استقلال فرهنگى برسيم كه استقلال فرهنگى پايه و اساس كشورى آزاد و مستقل است. استادان عزيز بايد خود اين اعتقاد را بيابند كه تنها فرهنگ ايران اسلامى است كه نجاتبخش كشور و ملتمان مىباشد. معلمان عزيز خود بهتر مىدانند كه فرهنگ استعمارى در زمان اين پسر و پدر چه به روز اين كشور و ملت آورده است. به فرهنگ غنى ايران اسلامى تكيه كنيد و مطمئن باشيد كه پيروزى از آن شماست. فرزندان عزيزتان را در سر كلاسها به صورتى تربيت نمائيد كه وقتى فارغ التحصيل مىشوند جوانان برومندى تحويل جامعه گردند كه با تمام وجود معتقد باشند كه آنچه بدبختى داشتند از ابرقدرتهاى شرق و غرب و شرقزدگى و غربزدگى است.
صحيفه نور ج 17 صفحه 36
2- دبيران و معلمان و به طور كلى استادان، سخت از دانش آموزان مواظبت نمايند تا گروهگهاى چپى روسى و امريكائى و منافقين امريكائى آنان را فريب ندهند. فرزندان عزيزم خود از يكديگر به بهترين وجه مراقبت نمايند و در صورتى كه مشاهده كردند كه بعضى از دشمنانشان در لباس دوست و همشاگردى مىخواهند آنان را جذب گروه خود كنند، به مقامات مسؤول معرفى نمايند و سعى كنند اين كار خود را به صورتى مخفى انجام دهند. فرزندان عزيزم! شما خوبدانيد كه مقدرات جمهورى اسلامى در آينده به شما سپرده مىشود. از خود و دوستان كاملاً مراقبت نمائيد تا در ابعاد مختلف، چه بعد اعتقادى و چه ابعاد دگر صراط مستقيم را بپمائيم، زيرا گرايش به يكى از مكتبهاى انحرافى و نيز وابستگى فكرى و عملى به غرب و شرق اگر چه بسيار كوچك، نه تنها خودتان را نابود مىكند كه در صورت سهل انگارى ولو در دراز مدت به ديگران سرايت خواهد كرد و همه ما در پيشگاه خداوند متعال و نسلهاى آينده مسؤول خواهيم بود. بايد توجه داشته باشيد كه نفوذ منافقين و ديگر خرابكاران و افراد منحرف در دبيرستانها و ديگر مراكز تعليم و تربيت موجب تباهى اسلام است و مسؤول آن، همه دستاند ركاران امور تربيتى مخصوصاً دبيران و معلمان و دانش آموزان حزب اللهى مىباشند. همه مىدانيم كه سرنوشت يك كشور و يك ملت و يك نظام، بعد از تودههاى مردم در دست طبقه تحصيلكرده است و هدف بزرگ استعمار نو به دست گرفتن مراكز اين قشر است. كشور ما در دهههاى اخير هر چه صدمه ديده و رنج كشيده است از دست خائنين اين قشر بوده است. وابستگى به شرق و غرب توسط غربزدگان و شرقزدگان و به اصطلاح روشنفكران كه از دانشگاهها برخاستهاند ولى چهارچوب فكريشان در مدارس ابتدائى و متوسطه درست شده است، به فرهنگ، دين و كشورمان صدمههاى بيشمار زدهاند ، چرا كه اين افراد براى تكميل وابستگى به شرق و غرب و اخيراً امريكا هر كارى كه توانستهاند به نفع آنان انجام دهند دادند. چون درس خوانده بودند با كوله بار غربزدگى و شرقزدگى چون دزدانى كه با چراغ آيند، براى اربابان و كعبههاى آمالشان گزيدهتر كالاها را انتخاب كردند. گر چه ما مسؤول آنچه در آن روزگاران بر ملتمان رفته است نيستيم، لكن امروز رئيس جمهور و دولت و مجلس شوراى اسلامى و تمامى متصديان امور تربيتى در مقابل خداوند قادر و تودههاى ملت مستضعف مسؤول هستيم. كلكم راع و كلكم مسؤول و بايد بدانيد كه از مسؤوليتهاى بسيار بزرگ، مسؤوليت دينى و ملى است، مسؤوليت در مقابل مستضعفان و مظلومان است و بالاخره مسؤوليت در پيشگاه خالق و خلق، آن هم در طول تاريخ آينده. مسامحه و سهل انگارى در تعليم و تربيت خيانت به اسلام و جمهورى اسلامى و استقلال فرهنگى يك ملت و كشور مىباشد و بايد از آن احتراز كرد. امروز دانش آموزان بايد سعى كنند تاريخ انقلاب اسلامىمان را و نقش وحدت بين خودشان و دانشگاهيان را با روحانيون بياموزند، زيرا اگر روحانيون شما را و شما روحانيون را بشناسيد و با هم تفاهم كنيد، مطمئن باشيد كه جناحهاى غربزده و شرقزده از منافق و چپگرايان و ديگر خرابكاران و منحرفان بر شما و كشور اسلامىتان طمع نخواهند كرد و اگر هم طمع كنند، با شكست قطعى مواجه خواهند شد. و بدانيد كه بى انگيزه نبوده است كه رژيم سابق از شاعران و نويسندگان و سخنگويان و
صحيفه نور ج 17 صفحه 37
شايعه سازان و روزنامه نگاران وابسته براى تفرقه بين اين دو گروه استفاده مىكردند كه متاسفانه آنچنان در اين امر موفق شدند كه اين دو قشر دشمن سرسخت يكديگر شدند و رفت و آمد هر گروه در محيط ديگرى ممنوع اعلام شده بود و هيچ يك چشم ديدن ديگرى را نداشت و اين اختلافات را رضا خان و پسرش دامن زدند تا كشور ايران را در تمامى ابعاد وابسته به قدرتها كردند و آنچنان مردم را از خود و فرهنگ خود و فرهنگ غنى اسلام بيگانه كردند كه در هر چيز خود را به بيگانگان محتاج و خويشتن را فاقد همه ارزشها مىدانستند و اين فاجعه موجب گرديد تا كشور و اسلام بزرگ را عقب نگه دارند و به سر اين كشور و ملت، آن آمد كه همه مىدانيد كه جبران آن محتاج به فعاليت همه جانبه شبانه روزى ملت و دولت و شما مىباشد و اميد است تا با هماهنگ شدن همگان و راهنمائىهاى متفكران و عالمان متعهد و بيرون راندن ياس و نااميدى از خود و يافتن خويشتن خويش و فرهنگ عظيم خود به زودى به استقلال كامل دست يابيم و ملت مظلوم بتوانند به مدارج عاليه معنوى و مادى خود برسد.
3- مادران و پدران متعهد از رفت و آمدهاى فرزندانشان سخت مراقبت نمايند و آنان را زير نظر بگيرند تا خداى ناكرده صيد منافقان امريكائى و منحرفان روسى نگردند و وضع درسى آنان را دنبال كنند، چرا كه نقش مادران و پدران در حفظ فرزندانشان در سنين دبستان و دبيرستان بسيار مهم و ارزشمند است. بايد توجه داشته باشند كه فرزندانشان در سنينى هستند كه با يك شعار گمراه كننده فريب مىخورند و خداى ناكرده به راهى قدم مىگذارند كه جلوگيرىاز آن از هيچكس ساخته نيست. مادران و پدران توجه داشته باشند كه آنان از همه كس موثرتر براى نجات فرزندانشان از گرداب جهل و فساد مىباشند. به همين جهت دلسوزانه و متعهدانه با اساتيد فرزندانشان در تماس باشند و آنان را در اين مهم يارى دهند و از آنان يارى گيرند. اميدوارم اين نونهالان، استقلال فرهنگى، سياسى، اقتصادى و نظامى فرداى ما را تامين كنند و ما را از شر ابرقدرت نجات دهند و پايه گذاران جهان سوم راستين گردند. اميد است با تاييد خداوند متعال و اعتماد به قدرت ايمان و عنايت حضرت بقيه الله روحى لمقدمه الفدا طرق غيبى به روى همه باز و راه سعادت و ترقى روحى و جسمى بر همگان گشاده گردد. والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 40
تاريخ: 8/7/61
بيانات امام خمينى در ديدار با وزير كشور و كليه سرپرستان كميتههاى انقلاب اسلامى مناطق تهران
اختلافاتى كه مشاهده مىشود از ضعف ايمان است
بسم الله الرحمن الرحيم
يكى از امورى كه در اخلاق توجه به آن مهم است اينكه مسائل تكرار شود و اين تكرار و تذكر هم در خود انسان و هم در ديگران تأثير مىكند، از اين جهت من بعضى از مسائل را تذكر مىدهم. شما مىدانيد آن چيزى كه اين نهضت و اين انقلاب را به ثمر رساند ايمان بود و مؤمنين همانطور كه قرآن شريف فرموده است برادر يكديگر بوده و فرقى بين آنها نيست. هواى نفس انسان مىخواهد هر چه بشود بگويد من كردهام، و اين آثار خودخواهى است و اختلافاتى هم كه مشاهده مىشود از ضعف ايمان است. آنها كه مىخواهند براى خدا كار كنند، چه خودشان و چه برادرانشان و چه افرادى ديگر انجام بدهند، براى آنها فرقى نمىكند. و من اميدوارم همه ما بتوانيم در جمهورى اسلامى اين قدم را كه بالاترين قدمهاست برداريم. آن روزى كه شما احساس كرديد محبت و برادرى بين شما و ساير قشرهاى خدمتگزار زيادتر مىشود، بدانيد كه ايمانتان زيادتر گرديده است. شما مىدانيد كه الان كشور ما محتاج اين است كه قواى مسلح با هم باشند و اگر خداى نخواسته بين كميتهها و سپاه پاسدارن تفاهم نباشد، به مقصدى كه آن اسلام است، نخواهيد رسيد. و هرگز در اين فكر نباشيد كه من كميتهاى هستم و بايد تنها كميته كارش بهتر باشد، و سپاه هم همين را بگويد. در اين فكر باشيد كه با برادرى كارها را انجام دهيد و اين اصل قرآنى را كه مؤمنين با هم برادر هستند بپذيريد و با هم دوست و به يكديگر محبت داشته باشيد و خير همديگر را بخواهيد و آن خواطر نفسانى و باطنى كه عبارت از جدائى سپاه از كميتهها باشد را دور بيندازيد. اين رمز موفقيت جامعه است.
بايد براى خدا مراتب و سلسله مراتب را حفظ كنيد
رمز دوم اينكه گرچه كشور ايران بالا و پائين ندارد و آن دولهها و سلطنهها رفتهاند و ما خودمان هستيم، لكن بايد نظم و نظام باشد. شما بايد براى خدا مراتب و سلسله مراتب را حفظ كنيد و اگر بنا باشد هر كس خودش رأى بدهد و عليحده عمل بكند، آنوقت است كه معنويات و موفقيتها عادى هم از بينرود. و شما مىدانيد با آنكه پيغمبر اكرم در مسجد مىنشست و كسى كه وارد مىشد نمىدانست كه كدام يك از آنها پيغمبر است، با اين حال همه مامور اطاعت از او بودند. ما همه برادر هستيم، لكن
صحيفه نور ج 17 صفحه 41
اگر نظام نباشد برادرى هم به هم مىخورد. مثلاً اگر در جنگ بنا باشد از فرماندهى اطاعت نشود، مسلماً شكست خواهيم خورد. در جنگ آنوقتى شكست نيست كه همه گوش به فرمان كسى باشند كه وقتى نقشه و فرمان مىدهد همگى به آن عمل كنند و ذكر فان الذكرى تنفع المومنين . پس با اتكال به خداوند تعالى روحيه خودمان را تقويت كنيم و با هم برادر باشيم و بدانيم آنها كه با هم اختلاف دارند، موفقيت هم ندارند و شما نمىخواهيد با زور موفقيت پيدا كنيد شما مىخواهيد با اخلاق خوب و كردار خوب با مردم رفتار كنيد تا پيش خدا و خلق آبرومند باشيد و مردم را از خودتان بدانيد و اگر تفنگ و اسلحه هم در دست شماست، با اخلاق مردم را خاضع كنيد و خضوع قلبى ميزان است و اگر بتوانيد قلب مردم را همراه خود كنيد، اين چيزى است كه پيش خداوند دوام و ثبات دارد. من دعاگوى شما هستم و اميدوارم انشاءالله به وظايف دينى و اسلامى و كشورى خودتان عمل كنيد. والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 42
تاريخ: 10/7/61
پيام امام خمينى به مناسب فاجعه دلخراش بمب گذارى در خيابان ناصر خسرو
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون
انفجار جنايتبار عظيمى كه شب گذشته صداى مهيب آن را شنيديم و حجم عظيم آن را در وسايل ارتباط جمعى خواهيد ديد و شنيد، در جنوب شهر تهران در بين جماعت مظلومى كه از طبقه مستضعف و مستمند تشكيل مىشود اتفاق افتاد و صدها بيگناه و مظلوم را شهيد و مجروح كرد. كودكان نورس را درآغوش مادران به هلاكت رساندو شرافت و انسانيت را به سوگ نشاند و چهره قبيح آمريكائيان منافق و منحرف را بيشتر ظاهر كرد. اينان انتقام شكست مفتحضانه خود را از مظلومان متعهد به اسلام جنوب شهر مىگيرند و شكست خود را از چشم آنان مىبينند. جنوب شهريهاى محروم و طبقه مظلوم در طول تاريخ با تعهد به ارزشهاى انسانى و اسلامى، بيشتر و مصممتر در مقابل قدرتها و وابستگان و دلباختگان به آنها بپا خاسته و مىخيزند و اينان هستند كه با مشت گره كرده خود و حضور دائم درصحنه اسلام، قدرتها را در هم مىكوبند و طمع كاران را كه به دنبال قدرتها بودند، مأوس نمودند. سربازان و سپاهيان و بسيجيان و ساير قواى مسلح امروز ما نيز در همين طايفه و طبقه هستند. ملت عزيز ما مىبينند كه هر وقت پيروزى نصيبشان مىشود و رزمندگان دلير و مجاهد ايران، دشمنان اسلام و ملتها را شكست داده به عقبرانند، به انگيزه انتقام از آنان، يك عده مظلوم را به خاك و خون مىكشند و عقدههاى خود را مىگشايند و به گمان باطل خود مىخواهند تزلزل و سستى در رزمندگان شجاع بوجود آورند. اينان قدرت اسلام و ايمان را نشناخته و با انگيزههاى حيوانى و غربى خود ملت اسلام را مىسنجند. اينان از فهم حقايق محروم و از انگيزههاى الهى بيخبرند صم بكم عمى فهم لايعقلون و شايد يكى از انگيزههاى باطل آنان، آن است كه اذهان ملت ايران و ملتهاى مظلوم جهان را از شكست مفتضحانه آمريكا در جنگ صدام عفلقى و رانده شدن او از ايران، منحرف و به اين فاجعه بزرگ متوجه كنند و بهانه به دست رسانههاى گروهى خارجى دهند تا با تبليغات دامنهدار خود بر اين شكست بزرگ آمريكا و نوكر بى ارادهاش صدام، پرده پوشى كنند و يا از حجم بزرگ پيروزى رزمندگان شجاع بكاهند، غافل از آنكه ملت انقلابى ايران دفاع از اسلام و قطع دست شيطان بزرگ از منطقه را در رأس برنامههاى خود مىداند. در عين حال كه هر انسانى كه از فطرت الهى خود خارج نشده، براى اين جنايت بزرگ و براى به شهادت رسيدن يك
صحيفه نور ج 17 صفحه 43
عده كودك و بزرگ بيگناه در سوگ است و از مصدوم و مجروح شدن برادران خود متأثر و متأسف است، پيروزى غرورآفرين و كفرشكن سلحشوران جبههها را از ياد نمىبرد. ملت بيدار ايران حيلههاى شيطانى اين تبهكاران را شناخته و مرتكبين آنان را نيز مىشناسد و انكار آنان را چون انكار اسرائيل در جنايت حيوانى خود در بيروت مىداند.
اينجانب پيروزى بزرگ سلحشوران ايران را به اسلام و ولىاللهالاعظم ارواحنا لهالفدا و ملت شريف ايران تبريك و اين فاجعه دردناك را به همگان بويژه به بازماندگان و مادران و پدران اين مظلومان تسليت عرضكنم. جناب آقاى نخست وزير موظف مىباشند كه هيأتى براى رسيدگى به خانوادههاى شهدا و خسارت وارده تعيين نمايند و در صورت احتياج مظلومان اين واقعه، به آنان كمك و خسارات را تأمين نمايند. درود بر شهدا و آسيب ديدگان مظلوم و رحمت خداوند بر شهيدان.
از خداوند تعالى صبر براى بازماندگان و صحت و شفا براى مجروحان و آسيب ديدگان خواهانم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 44
تاريخ: 11/7/61
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان و مسؤولين دانشكده افسرى و بانوان و مددكاران دايره شهداى ارتش جمهورى اسلامى
فرماندهان شما از سنخ خود شما هستند
بسم الله الرحمن الرحيم
من از حضور اين عزيزانى كه با چهرههاى نورانى در اينجا آمدهاند تشكر مىكنم و هميشه دعاى به همه قشرها خصوصاً سربازان اسلام، از ياد نخواهد رفت. شما بايد توجه به اين معنا داشته باشيد كه اين جمهورى اسلام اسلامى، مخلوط يك قوائى است كه براى دنيا نمىتواند شناخت داشته باشد. اصلاً اين تركيب در دنيا سابقه نداشتهاست، تركيبى از ارتش و روحانى، تركيبى از ملا و سپاهى، تركيبى از رئيس جمهور اينطور، و رئيس مجلس آنطور و نخست وزير آنطور، اين تركيب سابقه ندارد و تركيب ناشناختهاى است. و لهذا طرحهائى كه در دنيا به ضد اين انقلاب ريخته شده است و شود، از باب اينكه شناخت روى اين تركيب ندارند و سابقه به اين نحو اجتماع ندارند، خنثى مىشود. امروز اين تركيبى كه در دولتمردان است و اين تركيبى كه در آنها و مردم است، اين مجموعه ناشناخته است. شناخت اشخاص دانشمند در دنيا از يك ارتش طاغوتى بوده است و از يك دولت طاغوتى و از يك مردم تحت ستم كه بايد هميشه ظلم بكشند. امروز نه رهبران شما و فرماندهان شما از سنخ فرماندهان زمان رژيم طاغوتى است و نه دولت شما از سنخ آن دولتهاست و نه ارتش شما و سپاه شما و بسيج شما و شهربانى شما و ديگر قواى نظامى و انتظامى شما از سنخ و بافت آن سابق است و از سنخ و بافت كشورهاى دنيا، سرتاسر. اصلاً اين يك موجود جديدى است كه در اين عهد و در اين عصر متولد شده است كه كارشناسان و دانشمندانى كه با آن امور مانوسه خودشان سروكار داشتهاند ، اين مولود جديد را نمىتوانند بشناسند. ايده اين مولود را هم نمىتوانند بفهمند، انگيزه حركتهاى اينها را هم نمىتوانند بفهمند و آن ايمانى كه در قلب اينهاست، آنها نمىتوانند ادراك كنند. آنها سروكارشان با يك موجودات ديگرى بوده است وراى اين مولودى كه در اين عصر پيدا شده است. و شما ملاحظهكنيد كه نه نظر شما امروز به فرمانداران و فرماندهانتان، مثل نظر آن اشخاصى در سابق بودند در ارتش، و نه فرماندهان شما آن نظر را به شما دارند كه سابق فرماندهان داشتند. فرماندهان سابق، زيردستان - خودش را خودشان را مثل اسيران مىانگاشتند، مثل عبيد توهم مىكردند و هرگز حاضر نبودند كه با آنها در يك جمع خصوصى بنشينند و دل - درد دل اين
صحيفه نور ج 17 صفحه 45
عزيزان را گوش كنند تا بفهمند. فرماندهان شما حالا از سنخ خود شما هستند، در آغوش خود شما هستند، چنانچه شما هم نور چشم فرماندهانتان هستيد و در آغوش آنها هستيد. اينكه همه توطئهها خنثى مىشود و همه چيزهائى كه در دنيا براى ضد ما خرج مىشود به باد فنا مىرود، روى همين معناست كه ما يك موجود ناشناخته هستيم. اين مولود يك مولود تازه است، دنيا تازه يك همچو مولودى را بوجود آورده و تا آمدند اين را بشناسند، طولانى است وقت و اگر شناختند، همه متوجه به آن شوند. آنهائى كه امروز با شما مخالفت دارند، با يك موجود ناشناخته مخالفت دارند، نمىدانند شما چى هستيد. آن تحولى كه در همه افراد اين ملت پيدا شده است و منجمله ارتش و سپاه و همه قواى نظامى و انتظامى، اين تحول الهى است كه چشم و گوش دنيا نسبت به آن كور و كر است، نمىتوانند بفهمند كه شما چى مىخواهيد، نمىتوانند بفهمند كه ارتش اسلامى يعنى چه. آن اسلامى كه پيش بسيارى از اين دولتهست، اين اسلام، غير از اين اسلامى است كه شما ادراك كردهايد و آن ارتشى كه در دنيا هست، غير از اين ارتش است،سنخش مخالف است. فرماندهان ارتش كه به هر جا ملاحظه بكنيد، ارتشىها را عبيد خودشان مىدانند و ارتشىها ملزمند به اينكه آنها را هم بالا دست و بالا دست بدانند. ارتش امروز ايران اينطور نيست، نه پرسنلشان آن پرسنل است و نه فرماندهانشان آن فرماندهان، نه نظر فرماندهان به پائينترها به اصطلاح نظر بالا و پائين است و نه نظر پرسنل به آنها اين است كه اينها يك مقامى دارند كه ما نبايد با آنها اصلاً صحبت كنيم. در آن رژيم و رژيمهاى سابق بر آن، در طول تاريخ شاهنشاهى، اگر ارتشى بود، ارتش متجاوز بود و اگر ژاندارمرى بود، براى تجاوز به مردم در بين بلاد گماشته شده بودند و اگر شهربانى بود، شهربانى براى تعدى به مظلومان گماشته شده بود. شما همه ياد داريد در چند سال پيش از اينكه رژيم محمدرضا به طور غصب اين مملكت را گرفته بودند، در نظر داريد كه خود شما، يعنى نه شماى شخصى، خود آنهائى كه در ارتش بودند چه وضعى داشتند، نسبت به پائينها چه جور بودند و نسبت به بالاها چطور. آن سپهبدها و سرلشگرها و - نمىدانم - امثال آنها وقتى كه به پاى مظلومان و زيردستان مىرسيدند، آنطور غبغب را پركردند و به آنها اربابى مىفروختند و در مقابل يك نفر اجنبى كه از خود آنها در ارتش شان بسيار كمتر بوده است درجه اش، به طور خاضعانه رفتار مىكردند، براى اينكه آنها مكتبى نبودند، يعنى مكتب اسلام را نديده بودند، از اسلام بى اطلاع بودند.
شما امروز در ميدانها عمل را هم ياد مىگيريد
شمائى كه امروز در اينجا هستيد و خداوند تبارك و تعالى به شما توفيق داده است كه در دانشكده افسرى يك همچو رژيمى زندگى مىكنيد و تحصيل، بدانيد كه شما وضعتان با سابق فرق دارد. شما لشكر خدا هستيد. شما ارتش امام زمان سلام الله عليه هستيد و شما بايد وضعتان را بدانيد كه با سابق فرق دارد. شما در عين حالى كه در دانشكده افسرى مشغول تحصيل هستيد، در جبههها مىرويد و همراه تحصيلتان عملاً هم تحصيل مىكنيد، علوم عملى خود علومش مهم نيست، عمل بر
صحيفه نور ج 17 صفحه 46
آتش مهم است. ارتش سابق اگر چنانچه فرماندهانشان يا افسرانشان دورههاى اين - نظامى را ديده بودند، لكن عمل نداشتند. يك ارتش تو سرى خورده تحت ستم خارجىها و مستشاران خارجى، وقتى كه از جوانى همانطور تحت ستم و تحت سلطه آنها بار بيايند تا برسند به بالا، معلوم است كه وضعشان وضع يك مردمى است كه بايد تو سرى بخورند، خودشان را براى ساختن با اجانب و متابعت از اجانب مهيا مىكردند. امروز شما در مقابل تمام قدرتهاى دنيا ايستاده ايد و در دانشكدهتان وقتى كه تحصيل مىكنيد و به جبههها مىرويد، با شوق به جبههها مىرويد و آنجا تعليم عملى بينيد. اينطور نيست كه فقط خواندن و نوشتن باشد، عمل كردن است. و يكى از بركات اين جنگ تحميلى براى ملت ما همين معناست كه ما سربازانمان و جوانان و دانشجويان افسرى ما در دانشكده افسرى، علاوه بر تحصيل دورههاى دانشكده، عملا در جبههها حاضر مىشوند و تعليمات عملى مىبينند و در علوم عملى، اين ميزان است نه خواندن. خواندن مقدمه عمل است و شما امروز در ميدانها عمل را هم ياد مىگيريد. امروز شما نور چشم همه ما هستيد و ما به وجود امثال شما بايد افتخار بكنيم و شما بايد براى اسلام يك ارتش قوى و يك ارتش مستقل باشيد. ارتش يكى از اركان يك كشور است و در اين زمان پاسداران اسلام هم يكى از اركان اين كشور است و اگر در ذهنش، ارتش يا پاسدار، حقارت ادراك بكند، اين نمىتواند براى يك ملتى مفيد باشد. سابق تحقير مىكردند قواى نظامى و انتظامى ما را، فرماندهانشان و بالاتر از او، مستشارى كه مىآمد، مستشاران ظالمى كه مىآمدند، تحقير مىكردند اينها را. با روح حقارت، اينها بزرگ مىشدند. امروز ملت از شما تعظيم مىكند و شما يك كسى كه بالاى سرتان باشد و شما را تحقير بخواهد بكند، سراغ نداريد. نه آنهائى كه فرمانده شما هستند اهل اين هستند كه تحقير بكنند پرسنل خودشان را و نه شما آن هستيد كه تحقير را قبول بكنيد. اين مجموعه را نمىتوانند بفهمند چى هست و لهذا نقشههائى كه مىكشند، خودشان هم مىگويند كه ما اين را نشناخته ايم، ما مىتوانيم جاهاى ديگر را بشناسيم، لكن ايران را نشناختهايم. اين براى اين است كه شما يك تركيب حاضرى كه همهاش توجه به معنويات داشته باشد، سربازش در جبههها دعا بخواند و دعاى كميل بخواند و با دعاى كميل و نماز شب و ذكر و فكر الهى، خودش را مهيا كند براى جنگيدن با آن ارتشى كه در محل خودش، با امورى كه شما دانيد و كسانى كه در قرارگاههاى آنها بودند و ديدند چه چيزها بوده، آنطور بوده اند. اينها اصلاً دو سنخ است. شما سرتاسر عالم را بگرديد، امروز ارتش و سپاه و بسيج و ساير قوائى كه ما در اينجا، ملت ايران دارد، و خود ملت ايران، شما در سرتاسر عالم يك همچو تركيبى را نمىتوانيد پيدا بكنيد. اين يك تركيب الهى است. يك تركيب الهى مركب از روحانيون، ارتش، ژاندارمرى، شهربانى، سپاه، بسيج و ملت همه يك موجودند اينها، يك مخلوطند اينها، اين موجود مخلوط، يك تركيب خاص الهى است و اين تركيب خاص الهى ناشناخته است و لهذا نمىتوانند بفهمند شما چى مىخواهيد اصلش.
صحيفه نور ج 17 صفحه 47
ما صلح الهى را مىخواهيم، نه صلح صدامى را
آن صلحى كه ما مىخواهيم، امثال صدام يا حسين يا حسن كجائى، نمىتوانند بفهمند چى است. آنها صلحها را مثل صلحهائى مىدانند كه در زمانهاى سابق، دولتها با هم صلح مىكردند، در عين حالى كه صلح مىكردند باطن شان در جنگ بود كه چه وقت فرصت پيدا بكنند و بچاپند همه را. آنهائى كه در نظرشان است، در جنگ عمومى دوم، بعد از آنكه يك دسته بر دسته ديگر با هم چيره شدند و شوروى و انگلستان هم با هم بودند در آنوقت، چرچيل اعتقادش اين بود كه حالائى كه ما طرف را شكست داديم حمله كنيم به اينهائى كه همراه ما بودند، به شوروى حمله كنيم. مجلس جلويش را گرفت براى اينكه آنها هم، نه اينكه نمىخواستند، آنها مىديدند كه ممكن است شكست در آن باشد. اينها وضع صلح شان اينطورى است. صلح صدامى اين سنخ صلح است، نه صلح شماست كه اسلامى است و واقعاً صلح را مىخواهيد. ما از روز اولى كه به ما هجوم شده است و ما به دفاع برخاستيم، يك افرادى در مملكت ما زمامدار بودند كه اينها همه صلح را مىخواستند، لكن نه صلح صدامى را، صلح انسانى را، صلح الهى را، اينها مىخواستند كه وقتى كه با يك كشورى صلح كنند همانطورى كه با اهالى آن كشور اينها برادر هستند با آن دولت آن كشور هم برادر باشند. لكن با كى ما برادر باشيم؟ با كسى كه آن هم در هجومش و آنهمه جناياتش مىگويد من صلح طلبم؟ در مصاحبهاى كه اخيرا كرده است (حرفهاى اخير اين خيلى تماشائى است) مصاحبهاى كه همين اخير، شايد امروز به من رسيد، يكى از حرفهايش اين است كه ما از اسلام و دين و دنياى اسلامى دريافتى كرديم كه ديگران نكردند، دريافت ما اين است كه بايد تجاوز نكنيم به كشور ديگر. شما ببينيد چه قدرتى لازم است و چه قلبى بايد در باطن يك همچو آدمى باشد كه جرات كند يك همچو حرفى را بزند پيش اشخاصى كه همه مىدانند دروغ مىگويد. حالا اگر فرض كنيد ارتش خودش هم نمىدانست، يك چيزى بود، اما ارتش خودش هم مىداند چكاره هستند و چكاره بودند. مىگويد ما مثل ديگران نيستيم، ما صلح طلب هستيم، ما از اسلام اينطور فهميدهايم كه تجاوز نكنيم. امروزى كه بيرونش كردند، اين به ياد اين حرف افتاده است. در عين حالى كه اين پيروزى كه در اخير نصيب شما شده است و نقشهاش را آقايان آوردهاند و گفتند و ما شنيديم و به حرف آنها و به قول آنها از بزرگترين پيروزى در معنويت بوده است و در جهت اينكه الان مشرف هستند بر عراق و بر بعضى از شهرهاى عراق، اين از ديگر پيروزىها بالاتر بوده، معذلك صدام باز چند روز پيش از اين گفت كه اينها حمله كردند، لكن ما دفعشان كرديم و تار و مار شدند!. اگر اينها تار و مار شده بودند، چطورهمچو بدون اينكه يك شكستى در كار باشد براى تو، يكدفعه سراسيمه به شوراى امنيت رجوع كردى و به دولتهاى عربى رجوع كردى و اين ور و آن ور افراد را فرستادى و از شوراى امنيت خواستى كه نگذارند تجاوزى در كار باشد؟ خوب، اگر شما دفع شان كردى، محتاج نبود، سرنيزه دفعشان كرده، محتاج نيست كه شوراى امنيت پايش را در كار بگذارد، چطور همچو سراسيمه شدى و افراد را فرستادى دور شهرهاى كشورهاى دنيا مىگردند براى اينكه يك راهى پيدا كنند براى نجات تو؟ تو كه پيروز هستى، ديگر اين چيزها را نمىخواهد. و فرق
صحيفه نور ج 17 صفحه 48
ما بين يك دولت اسلامى و يك ارتش اسلامى، با يك دولت غير اسلامى و ارتش غير اسلامى، اين است كه اينها اگر چنانچه خداى نخواسته شكست هم بخورند، دستشان را پيش ديگرى دراز نمىكنند، اينها عار اين را كه به ديگران بگويند بياييد و به ما كمك كنيد، تحمل نمىكنند، اينها مسلمند، اينها پيش خدا و به درگاه خدا دست دراز مىكنند و كسى كه به پيشگاه خدا دست خودش را دراز كرد همه را پشت سر مىگذارد.
جوانان عزيز به شركت در اين دانشكدههاى افسرى توجه كنند
و من اميدوارم كه شما عزيزانى كه در دانشكده افسرى هستيد و اميد آتيه ايران و اسلام هستيد با توجه به خداى تبارك و تعالى و تحكيم ايمان خودتان كه دنبال آن استقلال فكرى، استقلال عملى هست، تحصيلتان را به آخر برسانيد و انشاءالله براى اين ملت كه شما همه نور چشمان همه ما هستيد، براى اين ملت پيروزىهاى بالاتر را انشاء الله به هديه بياوريد. و از امورى كه من بايد عرض كنم اين است كه من به ملت عزيز عرض مىكنم و جوانهائى كه هستند، كه توجه به اين دانشكدههاى افسرى و به دانشگاههاى افسرى داشته باشند و بروند در آنجا، كه اين يك مسألهاى است كه براى ايران امروز مهم است و ما اميدواريم كه با توجه خود ملت به اين مراكز و آمدن و اسم نوشتن و اينطور چيزها، يك ارتش قوىاى پيدا بكنيم و بحمدالله الان هم هست، لكن قوىتر از اين كه در مقابل هيچ قدرتى سر خضوع نياوريم و شكسته نشويم.
ما صلح را استقبال مىكنيم، لكن يك صلح شرافتمندانه اسلامى
انشاءالله خداوند شماها را حفظ كند و ما باز هم تكرار مىكنيم اين معنا را كه ما يك مردمى هستيم كه براى خاطر اسلام دفاع داريم مىكنيم - ما هجوم به ما شده است و هجوم را دفاع مىكنيم و از اول هم همين بود، لكن در عين حال از اول هم صلح طلب بوديم و صلح يكى از امورى است كه ما به تبع اسلام قبول كرديم. صلح اسلامى، صلحى كه برادر مىشوند بعد از صلح و ما طالب اين صلح هستيم، اما صلحى كهاعتنا نكنند به اينكه جنايت كردند در اينجا و اعتنا نكنند به اينكه غراماتى وارد شده است و بايد جبران بكنند، خساراتى وارد شده است و بايد جبران بكنند، اين اسمش صلح نيست، اين اسمش را بايد بگذاريم صلح صدامى اين صلح نيست، صلحى كه بخواهند يك مملكتى را بچاپند و يك مملكتى را خراب و ويران كنند. و الان هم نفت شهر را نفت هايش را آتش زدند براى اينكه احتياطا آتش بگيرد كه وقتى كه بيرونشان كردند، نفتها كم شده باشد. ما با يك همچو موجوداتى طرف هستيم. ما چطور مىتوانيم همين طورى بى قيد و شرط بنشينيم و صحبت كنيم و مصالحه كنيم؟ شوراى امنيت هم اگر بگويد، ما نمىپذيريم. همه عالم بگويند، ما اينطور صلح را نمىتوانيم بپذيريم. هيچ عاقلى اين صلح را نمىپذيرد. تمام هياتهائى كه اينجا آمدند از اول و بعد هم شايد بيايند، مىبينند كه ما يك صحبت فقط داريم. ما صلح را قبول داريم، ما صلح را استقبال مىكنيم،
صحيفه نور ج 17 صفحه 49
لكن يك صلح شرافتمندانه اسلامى. صلحى كه بايد بفهمند كه متجاوز چه كرده است، صلحى كه بايد خسارات اين كشور جبران بشود. نه صلحى كه از آن طرف بگويد صلح، از آن طرف بفرستد و توپها را ببندد به مردم بيگناه بيچاره.صلح طلبى صدام، عيناً مثل صلح طلبى آمريكا مىماند، مثل صلح طلبى اسرائيل مىماند، مثل خلقى بودن منافقين و منحرفين است، عينا همين است. از آن طرف مىگويند ما براى خاطر خلق داريم چه مىكنيم، از آن طرف اينطور جنايات به همين بيچارهها مىكنند. تا حالا يك چيزى، كارى اينها نسبت به كسانى كه داراى يك مقامى هستند، يعنى مقامهاى به خيال آنها، يا از ثروتمندان هستند و - عرض بكنم كه - سرمايه داران، تا حالا يكى از آنها را اينها ترور نكردند. هر چه ترور كردند، اين ذغال فروش، اين سبزى فروش، اين بقال، اين چه، و وقتى هم كه مىخواهند قدرت نمائى زياد بكنند، يك همچو كارى بكنند كه مجبور مىشوند كه كار را بكنند و بعد هم كه بگويند نكرديم. اسرائيل هم مىگويد ما اصلاً در اين امر دخالت نداشتيم. در امر اين فجايعى كه در لبنان اتفاق افتاد مىگويد همه مىدانند كه ما يك مردم انساندوستى هستيم، ارزش براى انسان قائل هستيم، هرگز ما اين كار را نكرديم. اينها هم نظير آنها مىمانند، اينها هم اشخاصى هستند كه ملت را مىخواهند، اشخاصى هستند كه طرفدار خلقند!! آنوقت چى را آتش مىزنند؟ انفجار كجا واقع مىشود؟ انفجار در پائين شهر واقع مىشود، آنجائى كه اين كارگرها و اينها مهيايند براى اينكه بروند پيش زن و بچه هايشان، يا مهمانخانههائى كه از اشخاص طبقه پائين، يعنى از حيث ثروت، نه از حيث جهات ديگر، در اينجا زندگى مىكنند. اينطور اينها را ظلم برشان مىكنند و واقعاً دنيا الان يك مرضى دارد، مرض مزمنى دارد كه خوب شدنش به اين چيزها نمىتواند باشد. دنيا عليل است، سران همه كشورها، الا انگشت شمار، نمىتوانم بگويم اين يكى دو تا، سه تا، سران همه اينها مردم را مسموم كردهاند و افكار ملتهاى خودشان را مسموم كردهاند و عليل كردهاند ملتهاى خودشان را، آنقدر تحقير كردهاند از اين ملت ها، آنقدر اينها را در فشار اقتصادى قرار دادهاند و آنقدر اين بيچارهها زحمت كشيدند و زحمتهايشان را ديگران به غارت بردند كه عليل شدند، افكارشان از بين رفته است، يكى مىخواهد كه بيايد احياء كند اين افكار را. و من اميدوارم كه انشاءالله حضرت بقيهالله زودتر تشريف بياورند و اين طبيب واقعى بشر، با آن دم مسيحائى خود اصلاح كند اينها را.
خداوند همه ما را موفق كند كه خدمتگزار اين ملت باشيم، ملت، خدمتگزار اسلام باشيم، خدمتگزار مستضعفان جهان باشيم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 50
تاريخ: 17/7/61
بيانات امام خمينى در ديدار با وزير مشاور و سرپرست سازمان برنامه و بودجه و معاونين اين سازمان
مردم سعى كنند كه در بخش كشاورزى و صنايع كوچك فعال باشند
بسم الله الرحمن الرحيم
يكى از مسائل مهم ما مسأله اقتصاد است. ما بايد سعى كنيم كه از حيث اقتصاد قوى و بدون وابستگى باشيم و بايد مسأله كشاورزى كه در رژيم سابق براى به هم زدن آن نقشه داشتند تا ما را وابسته كنند، بيشتر مورد نظر ما باشد. البته به طرف صنعت هم بايد رفت، ولى اگر از كشاورزى منحرف شويم، اسباب آن مىشود كه آنچه خودمان نيز داريم از بين برود و مقصود رژيم سابق از آنهمه تبليغات براى تمدن بزرگ همين بود كه كشاورزى را از بين ببرد و مملكتى كه هم آب داشت و هم زمين، آبها را به هدر مىدادند و زمينها هم بدون استفاده مانده بود بايد مردم سعى كنند كه آبها به هدر نرود و از زمينها استفاده كنند و در بخش كشاورزى و صنايع كوچك فعال باشند و توجه دولت به صنايع بزرگ باعث نشود كه صنايع كوچك هم از بين برود و دولت بايستى تمام قدرت خود را براى كشاورزى به كارگيرد. و اينكه در شوراى اقتصاد و برنامهها روحانيون نظارت مىكنند، از باب اين است كه آنها به امور شرعى توجه دارند و نظارت آنها باعث مىشود كه طرحى كه شما دهيد و براى تصويب به مجلس شوراى اسلامى و شوراى نگهبان مىرود، رد نشود و در نتيجه كارها آسان شود و شما در برنامه هايتان معطل نمانيد. من به همه شما و كسانى كه به انقلاب و اسلام كمك مىكنند دعا مىكنم. اميدوارم موفق باشيد.
previos page menu page next page